دانستنيهاي مهدوي2

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388

عنوان و نام پدیدآور:دانستنيهاي مهدوي2/ واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان / علی غزالی اصفهانی

مشخصات نشر:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان ، 1388.

مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

مهدويت

فطرت و مهدويت

از ديدگاه مذاهب و اديان ، عقيده به ظهور حضرت مهدى ( ع ) مسأله اى كاملاً فطرى و طبيعى است كه با سرشت آدمى آميخته شده ، و عمرى به درازاى عمر آفرينش انسان دارد فطرت ، همان الهام و درك درونى ، خواست طبيعى و تمايل باطنى انسان است كه نياز به دليل ندارد و هرانسانى بدون دليل و برهان آن را مى پذيرد و به آن ايمان دارد وجود تشنگى وگرسنگى در نهاد آدمى ، يك امر فطرى و طبيعى است و نياز به دليل ندارد ، پس اگر تشنه مى شويم و احساس گرسنگى مى كنيم و علاقه به آب و غذا داريم ، دليل بر آن است كه آب و غذايى وجود دارد كه دستگاه آفرينش ، تشنگى وگرسنگى و ميل به آن را در وجود بشر قرار داده است .

اگر انسان ها در انتظار ظهور مصلح بزرگ جهانى به سر مى برند و شبانه روز انتظارش را مى كشند ، دليل بر آن است كه چنان نقطه ارجى در تكامل جامعه انسانى امكان پذير است . حقيقت مهدويت ، در واقع منتهى شدن سير جوامع بشرى به سوى جامعه واحد ، سعادت عمومى ، تعاون و همكارى ، امنيت و رفاه همگانى ، حكومت حق و عدل و خلافت شايستگان و مؤمنان به رهبرى موعود پيامبران و اديان است و اين همان چيزى است

كه مطلوب هر فطرت پاك و خواست طبيعى هر انسان سالم و وجدان بيدار است .

به همين جهت است كه هم اديان و مذاهب مختلف و هم دين مبين اسلام به اين ميل باطنى و خواسته درونى- ايجاد آرمان شهر حقيقى به دست منجى - توجه خاصى مبذول داشته و ظهور رهبرى الهى و منجى آسمانى را در پايان جهان به پيروان خود وعده داده اند ( 1 ) .

1 . ظهور مهدى از ، ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 52 .

مهدويت

مصدر جعلى مهدى ، به معناى مهدى بودن است .

در اصطلاح ، اعتقاد به ظهور مهدى ( ع ) را گويندكه از جمله معتقدات اصولى مذهب شيعه اثنى عشرى است و همان پديد آمدن حكومت عدل جهانى است .

اين موضوع در اسلام به قدرى مسلم است كه درباره آن كتاب هايى تأليف شده است كه تاريخ نگارش بعضى از سالها پيش از تولد حضرت مهدى ( ع ) بوده . مانندكتاب المشيخه كه يكصد سال قبل از غيبت كبرى نوشته شده و اخبار مربوط به غيبت حضرت مهدى ( ع ) درآن آمده است .

همچنين برخى از اصحاب و شاگردان ائمه ( ع ) درباره حضرت و قيام اوكتاب نوشته اند . مانند :

- ابراهيم بن صالح انماطى از ياران امام باقر ( ع ) .

- حسن بن محمد بن سماعه ، از اصحاب اما م موسى بن جعفر ( ع ) .

- محمد بن حسن بن جمهوراز اصحاب حضرت رضا ( ع ) .

- على بن مهزيار

، از ياران حضرت جواد ( ع ) .

روفضل بن شاذان نيشابورى ، از شاگردان امام رضا ، امام جواد و امام هادى ( ع ) .

مهدويت شخصيه

در باب مهدويت ، عقيده مذهب شيعه اين است كه مهدويت خاصه صحيح ومقبول است و به تعبير ديگرآن چه مورد پذيرش است مهدويت شخصيه است ، نه مهدويت نوعيه .

لكن بعضى از صوفيه و عرفا قائل به مهدويت نوعيه بوده يا هستند . به اين معنا كه عقيده دارند در هر عصرى و دوره اى بايد يك مهدى وجود داشته باشد كه ويژگى ها و خواص مهدويت و هادويت را داشته باشد و مى گويند هيچ عصرى خالى از يك مهدى هادى نيست و ضرورتى هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسى است و چه خصائصى را داراست .

اين عقيده بعضى صوفيه و عرفا است كه البته از نظر ما نامفهوم بلكه مردود است .

عقيده مبرهن و مستدل مذهب شيعه آن است كه مهدويت ، مهدويت شخصيه است . يعنى يك فرد است كه مهدى اين امت است و موعود امت ها و ملت ها است و ابعاد و ويژگى هاى او مشخص است .

خانواده اش ، پدر و مادرش ، محل ولادت و غائب شدن و نشانه هاى ظهورش و حتى خصوصيات جسمى او و دريك كلام همه ابعاد مربوط به او اعلام شده است و با اين مشخصات و ويژگى هاى ذكر شده ، ما فقط يك مهدى را قبول داريم . آرى يك فرد به عنوان مهدى است كه واجد و جامع تمامى اين خصائص و

ويژگى ها و نشانه ها است . ( 1 )

1 . نشريه موعود شمار 100 و 110 ص 48 .

آخر الزمان

آخر الزمان

آخرالزمان اصطلاحى است در فرهنگ اديان بزرگ دنيا ، به معناى آَخرين دوران حيات بشر و قبل از برپايى قيامت . در فرهنگ اسلامى ، آخر الزمان ، هم دوران نبوت پيامبر اكرم ( ص ) ، تا وقوع قيامت را شامل مى شود و هم دوران غيبت وظهور مهدى موعود ( ع ) را در دوران معاصر ، عده اى از مفسران ومتفكران مسلمان از قبيل : مرحوم علامه طباطبايى ، استاد شهيد مرتضى مطهرى ، سيد قطب ، محمد رشيد رضا ، شهيد سيد محمدباقر صدر و . . . با اتكا به آياتى از قرآن كريم اعراف : 138 ، انبياء : 105 ، صافات : 171 و 172 استخلاف انسان در زمين ، فرمانروا شدن نيكوكاران زمين وراثت صالحان وپيروزى حق بر باطل را به رقم جولان دائمى باطل ، به عنوان سرنوشت آينده بشر مطرح كرده اند و آيات وروايات مربوط به تحولات آخر الزمان را بيانگر نوعى فلسفه تاريخ مى دانند و به اعتقاد ايشان ، عصر آخر الزمان عبارت است از دوران شكوفايى تكامل اجتماعى و طبيعى نوع انسان .

چنين آينده اى امرى است محتوم كه مسلمانان بايد انتظار آن را داشته باشند و نبايد منفعل و دلسرد به حوادث واقعه بنگرند ، بلكه با حالتى پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانى و آگاه از تحقق اهداف تاريخى انتظار ، بايد سرشار از اميد ، آمادگى وكوشش درخور اين انتظار مقدس باشند .

در

چارچوب اين برداشت ، آخر الزمان قطعه معينى از تاريخ نوع انسان است كه او بايد در آن ، حركت تكاملى تدريجى خود را تا تحقق وعده الهي ادامه دهد . در حالى که درکتب علماء متقدم همچون " کمال الدين " رحمه الله الغيبه شيخ طوسي رحمه الله چنين تفسيرى از تاريخ نبوده وتحولات آخر الزمان امرى است غير عادى كه در آخرين بخش از زندگى نوع انسان واقع مي گردد وبه تحولات قبلى جامعه انسانى مربوط نمى شود .

شناخت آخر الزمان يا فرجام شناسى ( Eschetologie ) در اديان يهود ، مسيحيت وزرتشتى نيز حائز اهميت است . نگاهى به دردها وآلام بشر انديشمند امروز وقربت او در زوال فطرت پاک آَدمى ، چنين مى نماياند كه در ميان همه خواسته هاى ضد ونقيضش ، امروز يكى هست كه همه در آن مشتركند همه اقوام و ملل يكصدا خواهان آزادى اند . ( 1 )

دراحاديث بسيارى آمده است كه حضرت مهدى ( ع ) در آخرالزمان ظاهر مى شود . پيامبراكرم ( ص ) بر فراز منبر فرمود : مهدى از عترت و اهل بيت من است . او درآخرالزمان ظهور مي كند . ( 2 )

ونيز فرمود : مژده باد شما را به ظهور مهدى كه او در آخرالزمان به هنگام سختى روزگار وفتنه و اختلاف وعدم امنيت مى آيد وخداوند به وسيله او زمين را پر از قسط و عدل مى نمايد . ( 3 )

امام باقر ( ع ) نيز مى فرمايد : دولت ما آخرين دولت هاست . . . . ( 4 )

پيامبر

( ص ) دست ها را بهسوي آسمان برافراشت وگفت : خداوندا برادرانم را به من بنمايان . يكى از اصحاب گفت : مگر ما برادران شما نيستيم؟ فرمود : نه ، شما ياران من هستيد . برادران من كسانى هستند كه در آخرالزمان مى آيند و به من نديده ايمان مى آورند . خداوند آن ها را پيش از آن كه از صلب پدران به رحم مادران درآيند ، با نام خود و پدرانشان به من معرفى نموده است كه استقامت هر يک از اَن ها در دين خود ، ازكندن خارهاى گون در شب تاريک ، و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است . آن ها مشعل هاى هدايت هستند كه خداوند آن ها را از فتنه هاي تيره و تار نجات مي بخشد . ( 5 )

درباره فتن وحوادث آخرالزمان ، احاديث بى شمارى از حضرت ختمى مرتبت و حضرات ائمه ( ع ) دركتب حديث به ثبت رسيده است .

مجموعه هايى از آن احاديث ، به صورت كتب مستقلى به نام ملاحم, الغيبة وديگر نام ها نگاشته شده است .

روايات معصومين ( ع ) نشان مى دهد :

1 . با سپرى شدن اين دوران ، بساط زندگى دنيوى برچيده و مرحله اى جديد در نظام اَفرينش آغاز مى شود .

2 . آخرالزمان خود به دو مرحله كاملاً متفاوت تقسيم مى شود : دوران نخست كه در آن انسان به مراحل پايانى انحطاط اخلاقي مى رسد .

دوران بعد ، عصر تحقق وعده هاى الهى به پيامبران و اولياى خدا است و با قيام مصلح

جهانى آغاز مى شود . كليات عقايد مربوط به آخرالزمان تقريباً از سوى همه فرقه هاى بزرگ اسلامى پذيرفته شده است ، ولى در خصوص وابستگى اين تحولات به ظهور مهدى ( ع ) و نيز هويت او اختلاف نظر وجود دارد .

1 . نشريه موعود شماره 11 و 10ص 54 .

2 . غيبة طوسي ص 111 بحارالانوار ، ج 51ص 74

3 . منتخب الأثرص 171 .

4 . بحارالانوار ج 52 ص 332 اثبات الهداة ج 3 ص 6 51 .

5 . بحارالانوار ج 52ص 24 ا منتخب الاثرص 515 الزام الناصب ص137 .

آينده جهان و نظريه پردازان

امروزه در اثر تحولاتى كه در آخرين دهه قرن بيستم رخ داده است ، خصوصاً فروپاشى شوروى وپايان رسمى جنگ سرد ، انديشه حكومت جهانى به محور پيش بينى نويسندگان معاصر عمدتاً آمريكاييان درباره آينده جهان تبديل شده است .

ديدگاه مشترك نويسندگان غربى ، توسعه خطى تحولات ورسيدن حتمى به حكومت جهانى دموكراسى ليبرال است . لذا " مسؤوليت " رهبران عرب براى رسيدن به آن موقعيت و بى فايده بودن مقاومت مردم و رهبران غيرغربى در برابر اين سير محتوم وقايع جهان را متذكر مى شوند . اما هر يك از آن ها براى مقصود خويش راهى جداگانه را برگزيده اند . به تعدادى از اين نظريات يا پيش بينى ها ، بدون نقد آن ، اشاره مي كنيم .

الف ) فرانسيس فوکوياما : معاون ژاپنى الاصل بخش برنامه ريزى سياسى وزارت امور خارجه آمريكا- تابستان 1989با پردازشى نو از انديشه هگل درباره آخر الزمان ، چنين مى انديشد كه جريان حقيقى تاريخ

، در سال 1806 كمال معنوى پيدا كرده است وپس از ظهور وشكست محتوم فاشيسم وماركسيسم ، سرانجام به سيطره دموكراسى ليبرال مى انجامد وبه كمال مادى هم دست مى يابد .

او تنها الترناتيو جايگزين واقعى ومعتبر ليبراليسم را فاشيسم وكمونيسم مى داند كه فروپاشيده اند ، ولى معتقد نيست كه ديگر هيچ انديشه اى وجود ندارد . بلكه به نظر او در پايان تاريخ برخى جوامع به صورت جوامع ليبرال موفق در آمده وبقيه هم از ادعاى خود مبنى بر ارايه اشكال والگوهاى متفاوت و برتر درباره ساماندهى انسانى چشم مى پوشند . در واقع ليبراليسم از آن رو بر جهان مسلط مى شود كه در برابرش ، ايدئولوژى بسيج كننده اى براى رويارويى با آن وجود ندارد . اين به منزله نقطه پايان تحول ايدئولوژيكى بشريت و جهانى شدن دموكراسى غربى به عنوان شكل نهايى حكومت با لوازم آن يعنى شيوه زندگى سرمايه دارى وميل دستيابى به جامعه مصرفى كه به ليبراليسم اقتصادى وسياسى منجر مى شود است .

او اين ركود برخورد وتكاپوى انديشه ها را پايان تاريخ مى نامد دورانى كه در آن شور و شوق ها از بين رفته و سده هاى ملالت بارى در پيش خواهد بود .

او درباره جهان سوم معتقد است كه هنوز در تاريخ فرو رفته است ، و آن را تحقير مي کند ومي گويد كه جهان سوم در تحول ايدئولوژيكى جهان نقشى ندارد . از نظر او تعارض شمال و جنوب به جاى شرق و غرب بيدارى جهان اسلام ، رشد ملي گرايى ، شكست سياست هاى توسعه ، گسترش تروريسم ،

بحران سيستم پولى بين المللى ، بى ثباتى بازارهاى جهانى ، قدرتمند شدن متزايد هند وبرزيل ، همگى فرعى بوده وتناقض بنيادين با ليبراليسم ندارند . بلكه ميراث مشترك ايدئولوژيكى بشريت اهميت دارد . اين ميراث مشترك ، همان ليبراليسم اقتصادى و سياسى است .

ب ) مارشال مک لوهان نيز همين نظر را با ديدگاه ديگرى بيان مي کند . ديدگاه او مبتنى بر انقلاب در عمليات با اطلاعات است كه جهان كنونى را به يك دهكده تبديل كرده است وحتى ارتباطات در جهان فعلى از ارتباط افراد يك دهكده سريع تر و راحت تر شده است .

در همه دنيا يك درياى واحد اطلاعاتى هست كه سرچشمه ومنبع آن غرب است . اين تحول در اطلاعات سبب تماس نزديك فرهنگهاى بومى غير غربى با فرهنگ غربى دموكراسى ليبرال شده است ودر اين تماس طبعاً فرهنگ قوى وغالب ، فرهنگهاى ديگر را جذب وهضم مي کند وتفكرليبراليسم در سراسر جهان رواج مى يابد . فرهنگها يك كاسه مى شوند و عناصركليدى ساختار اجتماعى اقتصاد ، سياست ، فرهنگ و غيره همه به سوى يكسان شدن پيشرفته و نهايتاً مقتضى ايجاد يك حكومت جهانى كه فرهنگ وساختار اجتماعى دهكده جهانى هويت آن را تعيين مي کند ، خواهد بود . با اين مقدمات ضرورتاً حكومت واحد جهانى با فرهنگ دموكراسى ليبرال تشكيل مى شود .

ج ) آلون تافلر ديدگاهى دارد كه نه مبناى فلسفى دارد و نه روش جامعه شناختى استدلال و برهان نهايى ارايه نمى دهد بلكه همواره ازيك نقطه شروع كرده و با ارايه مثال و نمونه به نقطه ديگرى عزيمت مي

کند . او مشكل آينده جهان را بر اساس نوع قدرت و تقسيم آن ترسيم مي کند وقدرت را مهم ترين يا تنها عامل موثر سياسى جهان وساختار اجتماعى بشر مى داند .

او معتقد است كه سه گونه تمدن در جهان وجود دارد كه هر يك نظام خاصى براى توليد ثروت دارد : تمدن كشاورزى موج اول تمدن صنعتى موج دوم تمدن علمى و اطلاعاتى موج سوم كه راه آينده جهان در نتيجه برخورد آن ها با هم ايجاد ومشخص خواهد شد .

در اين تمدن ها اگر چه عناصرى از مذهب ، فرهنگ و قوميت وجود دارند ، ولى اين پيوندها توسط نيروهاى صنعتى ضعيف شده اند ، لذا در تمدن موج سوم تأثير اين عناصر بسيار اندك و در تمدن كشاورزى در بالاترين حد است .

او هر يك از اين تمدن ها را- چون جوامعى با مذاهب ، فرهنگها وقوميت هاى متفاوتى را در بر مي گيرد- يك ابر تمدن مى نامد كه با مفهوم رايج تمدن چندان سازگار نيست . به نظر تافلر جنگ به شيوه موج سوم ، جنگى با ابزار وتسليحات هوشمندانه الكترو- ليزرى است ، كه دقت بسيار و آسيب پذيرى كم دارد و جنگى بهداشتى وپاكيزه است . ( 1 )

د ) پال کندي از استادان مشهور انگليسى دانشگاه هاى آمريكا ، نظراتى واقع بينانه تر دارد . البته نظريات وى جنبه پيش بينى ندارد ، بلكه بررسى مشكلات واقعى است كه به ترتيب ايالات متحده آمريكا ، غرب وبالاخره تمام انسان ها با آن مواجه هستند و خواهند بود . بنابراين مى توانيم نظريات

او را در دو قسمت بيان كنيم :

1 . افول نسبى ايالات متحده آمريكا : كه به تعبير وى به عارضه گستردگى بيش از اندازه امپراتورى دچار شده است . يعنى مجموع منافع وتكاليف جهانى اَن ، امروزه بسيار بزرگتر از قدرت آن براى دفاع همزمان از همه آن هاست . وهمچنين با امكان نابودى هسته اى كه ماهيت سياست قدرتمندانه بين المللى را كاملا دگرگون كرده است روبرو است . به نظر وى به دليل امكان نابودى كامل طرفين در يك جنگ تمام عيار هسته اى ، آن ها به گسترش نيروهاى سنتى خود كه هزينه بسيار بيشترى دارد ، رو آورده اند . مجموع اين خصوصيات سبب شده است كه اگر روزى كشورهاى مهم درگيرجنگ غيرهسته اى شوند ، وضعيت استراتژيکى ايالات متحده آمريکا سبب شود مثل اسپانيايى امبراتورى يا بريتانياى دورآن ادوارد هفتم ، مخاطراتى عظيم متوجه منافع اين كشور در خارج از آن شود واين كشور هم به تنهايى قادر به دفاع همزمان از آن ها نخواهد بود وترك هر يك از آن ها هم خطرات بزرگ ديگرى دارد .

2 . مشكلات آينده جهان خصوصاجهان غرب : پاول كندى برخى از مسايل را كه مشكلاتى مشترك البته از وجوه مختلف در انتهاى قرن بيستم براى بشر مى آفريند ، بررسى مي كند : انفجار جمعيت ، انقلاب بيولوژى ونتيجه بيكارى ، فقر ونگرانى ميليون ها كشاورز ، پشرفت ارتباطات و . . .

او نتايج اين مشكلات و راهاي مبارزه با آن با تقويت آن را نيز بررس مي كند . روى هم رفته كار پاول كندى عمدتا بررسي

واقعيت است نه پيش بيني آينده البته نويسندگان ديگرى هم در اين مورد نظراتى دارند . مثلا دكتر احمد سيف معتقد است كه دموكراسى هاى غربى ازجهان سوم دشمناني ديو هيبت واهريمني نشان مى دهند از نظر رقابت ايدئولوژيک ، از نظر احتمال مهاجرت گسترده جنوب به شمال ، واز نظر تهديد نظامى وغيره تا خود موفق شوند به حالت بربريت برگردند .

ه_ ) ساموئل هانتين گتون استاد دانشگاه هاروارد آمريکا كه نظريه معروف برخورد روياروى تمدن ها را پرداخته است ، خلاصه انديشه وى از اين قرار است :

1 . نقطه اصلى برخورد در جهان آينده نه ايدئولوژيکي است ونه اقتصادى ، بلكله فرهنگى است وبين تمدن ها صورت مي گيرد

2 . حتى ممكن است در درون يك تمدن نزاع ها وبرخوردهاي هم پديد آيد ولى سرنوشت جهان را برخورد تمدن ها تعيين خواهد كرد .

3 . تمدن ، بزرگترين واحد عرصه بين الملل است ودرجهان كنوني هفت يا هشت تمدن بزرگ وجود دارد : تمدن غربي ، تمدن كنفوسيوسى ، تمدن ژاپنى ، تمدن اسلامى ، تمدن هندو ، تمدن اسلاوى- ارتدوكس ، تمدن آمريكاى لاتين و احتمالا تمدن آفريقايى .

اين تمدن ما وجوه اختلاف اساسي دارند : تاريخ ، زبان ، فرهنگ ، سنت ، واز همه مهم تر مذهب البته اختلاف لزوما به معني درگيرى ودرگيرى مترادت باخشونت نيست . هر چند اقلب ، طولانى ترين وخشونت آميزترين برخوردها بين تمدن ها بود ه است

4 . جهان در حال کونش و واکنش ، بين ملت هاى وابسته به تمدن هاي مختلف درحال افزايش ، و درنتيجه هوشياري

تمدني وآگاهي به وجوه اختلاف بين تمدن ها ووجوه اشتراك در درون هر تمدن در حال شدت يافتن است خودآگاهي تمدنى

5 . مذهب وفرهنگ ، هويت واقعي افراد را تشکيل مى دهد وحل مسايل مربوط به آن از حل مسايل اقتصادى وسياسي دشوارتر است وتمايزات مربوط به آن واقعي وغير قابل تعويض يا معامله است .

6 . تمدن هاى كنفوسيوسى واسلامى در حال ارتباط وهمكارى با هم در برابر تمدن غرب براى برخورد با منافع ، ارزش ها وقدرت آن هستند . موضوعات همكارى وارتباط اين دو با هم ، سلاح هاى هسته اى شيميايى وبيولوژيكى ، موشك هاى بالستيك و ابزار پيشرفته پرتاب آن ها ، قابليت هاى راهبرى واطلاعاتى و ديگر امكانات الكترونيكى در اين زمينه است و غرب مي كوشد در قالب كنترل تسليحات با آن مقابله كند .

اين امر احتمالاً موجب درگيري بين غرب وچند كشور اسلا مى- كنفوسيوسى در آينده بسيار نزديك خواهد شد . در انتها وي به غرب اندرزهايى از قبيل همكارى ووحدت بيشتركشورهاى غربى با هم ، افزايش قدرت خود وسازش با تمدن هاى ديگر وادامه رابطه با روسيه و ژاپن ، استفاده از تعارض هاى درون تمدن هاى ديگر و حمايت ازگروه هاى غربگرا در تمدن هاى ديگر و درك عميق تر از ارزش ها و باورهاى تمدن هاى ديگر و شناخت عناصر مشترك بين تمدن غربى وساير تمدن ها و نيز تقويت نهادهاى بين المللى تحت سلطه اش مى نمايد .

7 . از نظر هانتين گتون جهان معاصر پس ازجنگ سرد دو خصيصه دارد :

1 . درگذشته يك نظام بين المللى

چند قطبى پس از شكست ناپلئون مبتنى بر چارچوب غرب واروپا وجود داشت ، اكنون براى اولين بار در تاريخ ، سياست هاى جهانى هم چند قطبى است وهم چند تمدنى هر يك يا چند قدرت بزرگ متعلق به يك تمدن هستند

2 . درجهان چند قطبى- چند تمدنى ، بى ترديد غرب همچنان به صورت فائقه خواهد ماند ، ولى قدرت وجذابيت تمدن هاى ديگر در حال افزايش وعكس العمل بر ضد غرب هم در حال شكل گيرى است . ولى در دراز مدت قدرت غرب نسبت به ديگر تمدن ها در حال كاهش است .

8 . مهم ترين منابع بى ثباتى درجهان معاصر عبارتند از :

الف : درجهان چند مليتى- چند تمدنى ، بروز درگيرى هاى قومى و قبيله اى در درون كشورها و جوامع امرى كاملا بديهى است .

ب : پويايى موجود درجهان اسلام در زمينه تجديد حيات اسلام كه بنيادگرايى اسلامى صرفاً بخش كوچكى از آن است . احياى اسلام واكنشى است به مشكلات ناشي از نوسازى وتحول اجتماعي ، افزايش جمعيت ، شهرى شدن مردم و از خود بيگانگى گسستن از سنت هاى بومى و نيز واكنشى است عليه قدرت غرب

ج : تحولات ژرف جارى در آسياى شرقى كه پوياترين منطقه اقتصادى جهان است و چرخش قدرت از غرب به سمت كشورهاىآسيايي بسيار بديهى است وچين بازيگر اصلى درآسياست ودر آينده اين كشور پس از رشد اقتصادى سريع گستاخ تر وتوسعه طلب تر و مهاجم تر وامپرياليست تر خواهد شد .

9 . هانتين گتون جريان هاى دموكراسى شدن درجهان معاصر و آخرين مراحل آن وتغيير ساختارهاى

حكومتى مختلف در نقاط متفاوت جهان وهمچنين تغييرات نهادها وسازمان هاى تشكيل دهنده هر يك وميزان سازگارى آيين كنفوسيوس واسلام با دموكراسى را بررسى مي کند ورهنمودهايى را نيز براى دموكرات شدن ذكر مي کند وعلل ميزان پيشرفت دموكراسى در جوامع را مورد تحقيق قرار مى دهد .

واما از ديدگاه قرآن؛ قرآن كريم درباره سرانجام بشر ، ديدگاهى خوش بينانه دارد و در آن پايان دنيا ، پايانى روشن و سعادت آميز دانسته شده است . عبوديت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعي آن ، براساس برنامه ريزى خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند مى شوند .

آيات ناظر به آينده جهان ، بر عنصر خوش بينى در جريان كلى نظام طبيعت و طرد عنصر بدبينى درباره ، پايان كار بشر تأكيد ورزيده ، به نوعي فلسفه تاريخ بر اساس سيرعمودى و تكاملى آن اشاره دارد .

از نگاه اسلام ، دين با پشت سرگذاشتن مراحل مختلف ، دركامل ترين شكل خود به بشر عرضه شده است و تمام نبوت ها و شرايع پيشين ، مقدمه شريعت ختميه اند . در مجموع مى توان نتيجه گرفت كه دوره اسلامى ، همان دوره آخرالزمان است كه تحقَق كامل ديدگاه مثبت اسلام ، درباره پايان تاريخ ، در عصر ظهور امام مهدى ( ع ) به وقوع خواهد پيوست .

آيه 55 سوره نور وَعَدَ آللهُ آلذِين أمنوا مِنكُنم وَعَمِلوا ألصالحا ت ليستخلفنهم في الأرضِ کما استخلف الذين من قبلهمَ وَليمکن لهم دينهم لهم دينهم الذيي ارتضي لهم وليبلنهم من بعد خوفهم امنا يعبودونني لا

يشرکون بي شيئا .

دلالت بر پايانى خوش براى جهان دارد .

1 . نشريه موعود شماره 10 ص 76

غرب و مهدويت

امروز به وضوح تلاش هاى ضد دينى دولت هاى غربى كه به طرفدارى از اومانيسم و انسان مدارى كه مأمور طرد و نفى تفكر خداگرايى و دين باورى در جوامع غربى است ، به بن بست رسيده و نسل رنسانس بى دين غرب كه در چندين قرن پيش شكل گرفته است رو به انقراض است و ونسان مذهبى در غرب فراگير مى شود .

امروزه نشانه هاى بى شمارى از رنسانس مذهبى در غرب ديده مى شود كه برخى از اين گرايش ها را در بين فرقه هاى مسيحى مى توان مشاهده كرد اين نشانه هاى رنسانس مذمبى در غرب تنها درگرايش به كليسا و دعا نيايش خلاصه نمى شود ، بلكه به دليل رشد روز افزون و آگاهانه آن ، واكنش در برابراهانت به مقدسات را نيز نتيجه مى دهد و سردمداران وحاميان انديشه هاى ضد دينى را كه دولت هاى غربى در راس آن قرار دارند ، در موضع ضعف مى افكند نمونه هاى اين بيدارى را در اعتراض به نمايش فيلم هاى توهين آميزى چون آخرين وسوسه هاى مسيح و . . . مى توان ديد ( 1 )

از طرف ديگر امروزه هزاران گروه از فرقه هاى مذهبى بر اين عقيده اند كه هزاره بعدى ، زمان ظهور منجى آخرالزمان است . تد دانيلز اهل فيلادلفيا كه دكتراى خود را از دانشگاه پنسيلوانيا اخذ كرده و تحصيل كرده هاروارد است مى گويد : در پى يك نظر خواهى انجام شده از

سوى هفته نامه يواس . نيوز اين نكته روشن شده است كه ، 61 درصد از آمريكايى ها بازگشت دوباره مسيح ) ع ( را به زمين باور دارند و 59 درصدآنها به آخرالزمان معتقدند و حتى 12 درصدآن ها آخرالزمان را براى چند سال آينده پيش بينى مى كنند .

اگر چه از جهت فلسفى بين گروه ها و فرقه هاى گوناگون ، اختلافاتى وجود دارد ، اما دانيلز يك دور نماى اصلى را در همه آن ها يكسان مى انگارد وآن همان طرز فكرى است كه بر اساس آن ها اين اعتقاد وجود دارد كه زمين به حالت اوليه اش باز مى گردد و عدالت و يكرنگى بر همه جا حاكم مى شود .

آن روز ديگر از بدبختى و جنگ خبرى نيست اين انديشه همواره با ظهور قهرمانى كه همه امور را مرتب مى سازد همراه است . اما قبل از رسيدن به اين نقطه ، بايد جهان مصائبى چون طوفان هاى

عظيم ، فوران آتشفشان ها ، سقوط شهاب سنگها و حتى اپيدمى هايى چون ايدز را پشت سر بگذ ا رد .

از جمله ديگرگروه هاى فعال دراين رنسانس مذهبى گروها وفاداران به عهد ، هستند كه به گفت بيل مك كارتنى مؤسس اين گروه ، نبايد انتظار نجات آمريكا را از سياستمدارآنان داشت آنان نجات آمريکا را از خدا مى خواهند و مى گويند برانيم تا تحت تأثير اراده خداوند جامعه خود را طبق نمونه دينى خود دوباره بسازيم . در اين رنسانس مذهبى آن آيين و دينى كه بيش از همه راهگشا و تغيير دهنده بوده و جبهه اهل

مبارزه با الحاد را تشكيل داده اسلام است .

در دنياى سرگشته امروز و در ميان عطش روز افزون نياز به مذهب و معنويت ، اين اسلام است كه در همه ابعاد پاسخگوى نيازهاى فطرى و اصيل بشرى است و راه روشن و هموار اتصال به مبدأ وجود را فرا راه بشريت امروز قرار مى دهد .

روزى برنارد شاو ) فيلسوف برجسته انگليسى صريحا به زنده بودن دين اسلام اعتراف كرده و اعلام نمود : من هميشه نسبت به دين محمد ، به واسطه خاصيت زنده بودن شگفت آورش نهايت احترام را داشته ام به نظر من اسلام تنها مذهبى است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغير زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد .

من چنين پيش بينى مى كنم و اكنون هم آثارآن پديدار شده است ، كه ايمان محمد مورد قبول اروپاى فردا مى باشد ( 2 ) .

وقتى برنارد شاو پيش بينى مى كرد كه آيين اسلام جهانگير مى شود و مورد قبول مردم اروپا قرار مى گيرد و تنها اسلام است كه مى تواند مشكلات جهان را حل كند ، همه به اظهاراتش مى خنديدند و بدون تحقيق و بى اعتناى ازكنارآن مى گذشتند .

اما امروز حقيقت سخنان برنارد شاو و ساير متفكران آزاد انديش براى مردم غرب آشكارگشته وگرايش روزافزون مردم به جهان اسلام ، نشانه بارزى است براى صحت پيش بينى هاى او .

امروزه كسانى كه درآمريکا و اروپا به اسلام مى گروند ، همان حقايقى را در مى يابند كه متفكران غربى آن را از ويژگى هاى

بزرگ اسلام و عامل نجات بشريت و پناهگاه امن معنوى براى انسان هاى سرگشته غربى معرفى مى كنند يك تازه مسلمان شده آمريکايى مى گويد : اين آيين قادراست فشارهاى جامعه بى بنياد و مصرفى آمريکا را كه متوجه افراد است ، برطرف كند . اسلام نه تنها يك دين بلكه يك شيوه درست زندگى نيز مى باشد

يك آمريکايى آفريقايى تبار نيزكه تازه به اسلام گرويده است ، اسلام را يك دين جهانى مى داند كه ميان ابنا بشر از لحاظ رنگ وپوست ونژاد فرقى قائل نيست . باآنكه مردم غرب شيفته اسلام شده اند و به طور روز افزون به اين آيين حيات بخش مى پيوندند ، دولت مردان و سياست مداران غربى كه تعاليم مقدس اسلام را با منافع نامشروع و قدرت طلبى هاى خود در تضاد مى بينند ، با تبليغات گسترده و مسموم خود سعى در ايجاد مانع و جلوگيرى از استقبال مردم غرب از تعاليم اسلام دارند امروزه طرفداران نهضت جهانى اسلام ، بايد بيش از هر زمان ديگر خود را مسئول پاسخگويى به نيازهاى معنوى مردم غرب بدانند و با سازماندهى وگسترش تبليغات همه جانبه خود ، از آثار سوء دستگاه هاى تبليغى غرب بكاهند و جلوه هاى نورانى فرهنگ و معارف اسلامى را به بهترين وجه به روح هاى تشنه حقيقت عرضه بدارند ( 3 ) .

1 . روزنامه جمهوري اسلامي 23/5/73 ص101 .

2 . روزنامه جمهوري اسلامي 24/5/73 ص11 .

3 . نشريه موعود شماره 7ص64 .

هاليوود و مهدويت

جهان امروز جهان تصوير است و عمده ترين مصداق اين تصوير سينماست . پستمن در كتاب

زندگى در عيش ، مردن در خوشى سه دوره را براى انتقال معلومات ذكر مى كند .

دوره اول دوره انتقال معلومات به وسيله زبان بود پدر مى گفت ، فرزند حفظ مى كرد .

دوره دوم دوره مكتوب بود وكتاب ، حافظ و حامل معنا براى نسل بعدى شد . ايشان سومين دوره را دوره تصوير مى داند كه تصوير سينمايى و تلويريونى جاى در موج قبلى نشسته است . واقعيت قضيه اين است كه ما در عصر تصوير و عصر سينما زندگى مى كنيم و عنوانى كه تحت عنوان دنياى اطلاعات و انفجار اطلاعات داريم ، عصاره اش تصوير است يعنى اين اطلاعات جذاب ترين ، مؤثرترين ، كارآمدترين و ماندگارترين شيوه ابراز آن تصوير است . ما در شبانه روز بين 78 تا 79 درصد اطلاعات دريافتى روزانه را از چشممان به دست مى آوريم و بقيه حواس ، درصد بعدى را به خود اختصاص مى دهند .

طبق تحقيقاتى كه طى 15 ، 10 سال گذشته صورت گرفته ، انسان با نيمكره راست مغزش با اطلاعات برخورد شهودى مى كند يعنى در آن جا ماندگار است و بزرگترين و عميق ترين تأثيرات را روى شخصيت انسان مى گذارد مجموعه اين قضايا تصوير را كارآمدترين عامل نه تنها براى انتقال معلومات ، بلكه تأثيرگذارى روى شخصيت و روان افراد قرار مى دهد .

اين مقدمه به نحوى بيانگر جايگاه تصوير و سينماست غرب در ذات تكنولوژيكى خودش تفوق طلب است فرانسيس بيكن در ابتداى رنسانس گفته كه هدف نهايى علم ، قدرت است .

در چنين فضايى ، غرب براى اعمال اين

قدرت وكسب مطامع بيشتر ، از تصوير بهترين استفاده را مى كند هاليوود به عنوان مركز فيلمسازى آمريكا در سال ، 70 فيلم توليد مى كند و سالانه 15,16ميليارد دلار سود خالص دارد و نزديك به 78 درصد سينماها و تلويريون هاى جهان از آن تغذيه مى شوند .

الان مهم ترين كارى كه مى كنند اين است كه مبانى نظرى خودشان راكه محصول ايده ها و اهداف شان است به زبان تصوير ترجمه كنند . بزرگترين ويژگى غرب ، ترجمه معنا به تصوير است . چون روانشناسى مدرن بيانگر اين است كه تأثيرى كه تصوير دارد هيچ كلامى ندارد و بحثى در روان مناسى داريم كه هر تصوير معادل هزاركلمه است .

كار ديگر تصوير و سينما توأم درگيركردن احساسات و ادراك است . سخنورها ادراك را مخاطب قرار مى دهند و فيلم هاى بى محتوا ، احساس را و فيلم هاى هدفمند ، ادراك و احساس را با هم . در چنين قلمرويى احساس ، جذابيت را ، ادراك ، معنا پذيرى را و جمع آن ها سينما را مى سازد . در حقيقت واقعيت هاى جهانى و هاليوود و فرهنگ سازى آن بيانگر اين است كه غرب از سينما حداكثر استفاده را مى برد ، چون برايش استفاده دارد ، لذا جايگاه ويژه اى هم دارد . آمريكايى ها فيلمى ساخته اند به اسم روز استقلال اين فيلم از لحاظ جلوه هاى ويژه بسيار بالاست و خيلى هم در آمريكا مطرح شد و در جهان هم روى آن خيلى تبليغ شد پيام آن اين بود كه آمريكا و نظام فرهنگى حاكم بر

غرب تنها سيستمى است كه جهان را از خطراتى كه وجود دارد حفظ مى كند و اين پيام را در اكثر فيلم ها ترويج و تبليغ مى كنند .

در فيلم پيشگويى هاى نوستر آداموس اين آمريكاست كه مقابل مسلمان ها مى ايستد يا مثلاً بازى كامپيوترى خيلى مشهور يا مهدى كه اسم اصلى اش persian gulf inferno جهنم خليج فارس است ، خليج فارس را مركز حركت هاى تروريستى جهان جلوه مى دهد .

ما در بعد روانشناسى مى گوئيم اين بازى افراد را نسبت به امام زمان و لفظ يا مهدى شرطى مى كند ، ولى وقتى باطن قضيه را نگاه مى كنيد مى بينيد پيام ديگرى هم دارد و آن اين است كه وقتى خليج فارس مركز حركت هاى تروريستى جهان مى شود ، حضور نظامى آمريكا در خليج فارس توجيه مى شود .

غرب يكى از كارهايش اين است كه قبل از اينكه به عمليات گسترده دست بزند ، از طريق رسانه ها كار خودش را توجيه مى كند در سال 2000 فيلمى داشتيم در هاليوود با عنوان ماتريكس matrix . اين فيلم فروش و استقبال غير منتظره اى داشت .

در اين فيلم هويت انسان آينده كه به ماشين تبديل شده ، زير سؤال مى رود . اما نجاتى كه براى فرار از اين بحران ذكر مى شود شهرى است به اسم zoin صهيون يعنى شما در اين فيلم پنج ، شش باركلمه صهيون را مى شنويد با اصطلاح لاتين آن و با چهره شهر منجى . يعنى تصويرى كه ارائه مى شود اين است كه فقط يكجاست كه در

آن جا مى توانيد نجات پيداكنيد ، چه در قلمرو ماده و چه معنا و آن صهيون است . با توجه به مطرح بودن بحث آينده جهان در صحبت هاى انديشمندان مختلف غربى نظير هانتينگتون و فوكوياماو و مسأله آرماگدون armagddon يا نبرد آخرالزمان ، ديدگاه غرب نسبت به مسأله آخرالزمان مهم است .

اگر به تاريخ سينما مراجعه كنيد از تقريبا 1964 ، 1965 سينما وارد مرحله جديدى مى شود كه اين مرحله توجيه كننده افزايش قدرت تسليحاتى شرق و غرب است ، يعنى از آن موقع فيلم ها مى روند سراغ بشقاب پرنده ها و موجودات فضايى مثل فيلم هاى جنگ ستارگان jour locus كه از همان موقع شروع شد .

بعد كشف شد كه شرق و غرب كه اين فيلم ها را مى سازند ، تعمد دارند . اگر انسان نسبت به يك قدرت فضايى بسيار قدرتمند ترسانده مى شد ، تلاش در جهت افزايش قدرت تسليحاتى شرق و غرب توجيه مى شود و توجيه هم شد .

واقعيت اين است كه بحث آينده گرايى در غرب خيلى جدى است و به عبارتى جدى تر از فضاى ما و علتش هم اين است كه ما با مسأله انتظار در بعد مذهبى ودينى خودمان روبرو مى شويم و حضرت امام زمان ( ع ) در قلمرو دينى ما حضور دارد . اما در غرب ، بحث آينده نگرى در تمامى ابعاد فوق العاده جدى است؟ به همين دليل متفكران بخش مهمى از افكارشان را صرف اين مى كنند ، چون قلمرو علمى غرب بالاست .

غربى ها متوجه شدند كه ما در اعتقادات

اسلامى يك منجى داريم كه زمانى ظهور مى كند و لذا سعى كردند كه از اين موضوع براى رسيدن به اهداف سلطه جويانه خود استفاده كنند . مستر همفر دركتاب خاطراتش ذكر مى كند كه چطور ما محمد على باب را انداختيم در اين فضا وگفتيم تو بابى و امام زمانى به نحوى نشان مى دهد كه غرب نسبت به تأثير و اوج حضور اين انديشه در تمدن اسلامى شناخت پيداكرده است .

قبل از انقلاب اسلامى و فيلم نوستر آداموس هم غربى ها فعاليت هايى انجام داده بودند منتهى مسأله مهدويت پس از پيروزى انقلاب ايران براى اين ها مطرح شد . اين فيلم مربوط به سال هاى 80 و 81 ميلادى است .

اين فيلم را اورسون ول كه فوق العاده معتبر بود در جهان سينما - و بنا به اعتبارش او را مفسر اشعار نوستر آداموس كردند ساخته بود .

مسأله امام زمان ( ع ) ، براى اين ها مهم است . بعد بازى كامپيوترى يامهدى ساخته شد ، مقالات مختلفى نوشته شد ، فيلم هاى مختلفى ساخته شد ، منتهى از دهه نود سبك كار را عوض كردند . ديدند اگر بيايند امام زمان شيعيان را نفى كنند به نحو ديگرى اثباتش كرده اند . چون در جهان اين اتفاق وجود دارد كه اگر چيزى را غرب نفى كند ، حتمأ يك ارزشى دارد .

لذا در دهه 90 در فيلم هايى مثل صهيون آرماگدون يك بعد اثباتى براى آن طرف مطرح شد به جاى بعد تخريبى اين طرف . در سال 97 گاسپار وان برگر next war جنگ بعدى

را نوشت و بخشى از آن را اختصاص داد به اينكه در سال 99 شخصى در ايران به قدرت مى رسد ، به اسم " محمد منتظرى " كه اسم اصلى امام زمان ( ع ) است . منتظرى هم ، از انتظارگرفته شده و هيچ ارتباطى با شهيد محمد منتظرى حزب جمهورى اسلامى ندارد در فيلم نوسترآداموس هم مى گويد مردى كه نام آخرين پيامبر را با خود دارد ، دوشنبه را براى تعطيل برخواهدگزيد .

مى گويد ايشان به قدرت مى رسد و دانشمندان ناراضى هسته اى شوروى را فرا مى خواند و مى گويد من به شما دلار مى دهم ، اسلحه بسازيد ، اين ها يك اسلحه مى سازند به اسم ذوالفقار كه كره زمين را متلاشى مى كند الان غرب روى تخريب مفهوم مهدويت در جهان كار مى كند از يك طرف دارد مهدويت تخيلى خودش را ترويج مى دهد ، ماتريكس مى سازد zion را الان در استراليا همزمان قسمت دوم و سوم ماتريكس را مى سازند و حتما استعاره هاى صهيونيستى و مهدويت در آن نقش دارد ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 25 و 26برگرفته ازگفت وگو با دكتر حسن بلخارى

آرماگدون

کلمه Armageddon هرمجدون واژه اى است اصلا يونانى كه بنا به تعريف واژه نامه هاى آمريكايى همچون فرهنگ وبستر به معنى نبرد نهايى حق وباطل در آخرالزمان است .

همچنين اين واژه نام شهرى است در منطقه عمومى شام كه بنا به آن چه در باب شانزدهم مكاشفات يوحنا ، در عهد جديد آمده است ، جنگى عظيم در اَن جا رخ مى دهد

ومرحله حاضر از زندگى بشر در آن زمان پايان مى يابد . به عبارتى نبرد مذكور ، مقدمه تحولى بزرگ است كه سرنوشت نهايى آدمى بر روى كره زمين به آن بستگى دارد .

حادثه شريف ظهور ، حادثه اى بزرگ است و قدرت هاى بزرگ جهان ، سياست خارجى خود را بر مبناى حوادثى كه پيش از آن رخ مى دهد جهت داده ونقشه هاى نظامى خود را به شكلى سامان داد كه آمادگى هاى لازم براى اين حادثه در آن ملحوظ باشند . اين در حالى است كه مؤسسات دينى ورسانه هاى اين دولت ها نيز ، مردم خود را براى پيشباز اين حادثه آماده مى سا زند .

اين مؤسسات دينى به همراه رسانه هاى ديدارى و شنيدارى اين دولت ها ، از سال هاى دهه هشتاد ميلادى مردم خود را به ايمان جمعى به وقوع حادثه اى بزرگ در سرزمين شام كه به نبردى هسته اى خواهد انجاميد توجه داده اند .

اين مؤسسات پيوسته مردم خود را به ايمان به اين نكته فرا مى خوانند كه به زودى لشكرى از دشمنان مسيح كه بدنه اصلى آن از ميليون ها نظامى تشكيل يافته ، از عراق حركت مي كند وپس ازگذشتن از رود فرات كه در آن زمان به خشكى گراييده است به سوى قدس رهسپار مى شود .

اما نيروهاى مؤمن به مسيح ، راه اين لشكر را سد كرده و همگى در آرماگدون با يكديگر برخورد خواهند كرد و در اين مكان است كه درگيرى اتفاق خواهد افتاد . صخره ها ذوب مى شوند . . . ديوارها بر

زمين فرو مى فرومي قلتند . . . پوست تن انسان ها در حالى كه ايستاده اند ذوب شده و مليونها نفر از بين مي روند . وهسته اى است . سپس مسيح براى بار دوم از جايگاه بلند خود بر زمين فرود مى آيد وپس از چندي زمام رهبرى جهان را در دست گرفته وصلح جهانى را برقرار مي كند . او دولت صلح را بر زمين نو وزير آسمانى تازه بنا مي كند واين مهم را از مركز فرماندهى خود در قدس عملى مي سازد .

. يک بررسى انجام گرفته از سوى مؤسسه تلسن كه در اكتبر سال 985 م . به نشر رسيده است نشان مى دهد كه در حال حاضر 61 ميليون آمريكايى در انتظار واقعه آرماگدون گوش خوابانده اند و اين در حالى است كه ذكر مؤسسات دينى و ايستگاه هاى راديو تلويزيونى كه به اين مهم پرداخته اند در اين مجال ميسر نيست .

مؤسسات دينى آمريكايى اين نكته را روشن ساخته اند كه سپاهى كه از عراق به سوى قدس رهسپار خواهد شد ، بنا به پيشگويى حرقيال فصل 38 و 39 از نظاميانى از عراق ، ايران ، ليبى ، سودان و قفقاز در جنوب روسيه تشكيل مى شوند .

مدارس انجيلى در آمريكا بر پايه اين تحليل كه واقعه آرماگدون تنها حادثه اى است كه بازگشت دوباره مسيح را به زمين ممكن مى سازد . . . و اين واقعه اى بسيار نزديک است ، به تبليغ اين ديدگاه پرداخته اند .

آرماگدونى كه اين عده از آن سخن مي گويند ، همان حادثه عظيمى

است كه پيش از ظهور مهدى ( ع ) رخ خواهد داد ، همان حادثه بزرگى كه ائمه ما ( ع ) ، نام قرقيسيا را بر آن اطلاق كرده اند .

ائمه ما ، از اين نكته خبر داده اند كه ميليون ها نظامى از آمريكا ، اروپا ، روسيه , تركيه ، مصر ودول مغرب عربى به اضافه سربازانى از سرزمين شام شامل كشورهاى سوريه اردن ، لبنان ، فلسطين واسراييل همگى درناحيه اى در اين محدوده تحت عنوان قرقيسيا با يكديگر برخورد كرده وپس از حصول درگيرى ، اين سفيانى است كه همگى را چونان كشتزارى درو شده درهم مي كوبد و از صحنه نبرد پيروز بيرون مى آيد .

در صحيحه ميسر از امام باقر ( ع ) نقل است كه فرمود : اى ميسرا از اين جا تا قرقيسيا چقدر راه است عرض كردم : همين نزديكى ها در ساحل فرات قرار دارد . سپس فرمودند : اما در اين ناحيه واقعه اى اتفاق خواهد افتاد كه از زمانى كه خداوند متعال آسمان ها وزمين را آفريده بى سابقه بوده ، چنانكه تا وقتى آسمان ها وزمين برپا هستند هم ، واقعه اى همچون آن اتفاق نخواهد افتاد . . . سفره اى است كه درندگان زمين وپرندگان آسمان از آن سير مى شوند . ( 1 ) امثال اين روايات از امام صادق ( ع ) و ساير ائمه نقل شده است .

به هر حال مؤسسات دينى انجيلى آمريكا واروپا آن چه را روانشناسان گفته اند در قضيه بازگشت دوباره مسيح به زمين پس از حادثه آرماگدون ،

به كار بسته و به اين گفته قائل اند كه بي گمان امكان تحقق هر نوع پيشگويى در وهله نخست به ايمان مردم به آن وبه پافشارى شان بر ضرورت به كرسى نشستن آن وهمچنين به شمار نفرات آن ها وشمار نفرات كسانى بستگى دارد كه رهبرى كاروان تبليغاتى به راه افتاده براى تحقق بخشيدن به آن پيشگويى را بر عهده دارند .

1 . كافى ج 6 ص 295 غيبة نعمانى ص 267 .

غرب و آخر الزمان

امروزه يكى از مباحثى كه در دنياى غرب ومسيحيت توجه بسيارى را به خود جلب نموده ، توجه به يكى از مباحث مسيحيت است كه در رابطه با آخر الزمان و آمدن مسيح ( ع ) گفتگو مى كند وموجب گشته تا كتب وفيلم هاى خاصى در زمينه مباحث آخر الزمان ، علايم آخر الزمان ، مكاشفات مختلف ، چگونگى حفظ خود ازگزند حوادث و وقايع وغيره ساخته ومنتشر شوند .

يكى از انتشاراتى كه اخيرا در اين زمينه به ويژه در زمينه توليد فيلم هاى ويديويى ، فعاليت وسيعى را آغازكرده انتشارات آرماگدون است كه خود را با عنوان بزرگترين كتابفروشى در زمينه كتب مربوط به نبوت ، مكاشفات وانجيل معرفى نموده است . جستجوى كامپيوترى در شبكه اينترنت ، فهرستى ازكتب وفيلم هاى ويديويى تهيه شده در اين زمينه را معرفى مى نمايد كه نمونه هايى از اين كسب و نوارهاى ويديويى را معرفى مى نماييم :

ادر مورد بازگشت مسيح ( ع ) فيلم ويديويي به روايت ( ادوند پا ردوم ) : موضوع اين نوار ويديويى در رابطه با به پايان رسيدن هزاره دوم ميلادى

ونگرشتن دقيق بشر به آينده مشكوك قرن بيست ويكم است .

عده اى از مردم ، پايان هزاره دوم را به عنوان سرآغاز جديدى تصور مى نمايند . كتاب آسماني مسيحيان مى گويد : مسيح زمانى مى آيد كه شما انتظار آمدن او را نداريد ، و اين چنين است كه شمارش معكوس آغاز شده است و سؤالى كه به ذهن وارد مى شود اين است كه ما در چه زمانى از تاريخ واقع شده ايم؟

هشدار دو دقيقه اي زمين : اين نوار ويديويى مهيج وجنجالى شما را به كشف اين مطلب

مى رساند كه چرا متخصصان وكارشناسان امور دينى و مكاشفات در غرب معتقدند كه هشدار دو دقيقه اى زمين به گوش مى رسد در اين نوار شما مى توانيد نگاهى دقيق به روزگاران آشفته اى داشته باشيد كه ما درآن بسر مى بريم وضمنا به شواهدى دست يابيد كه توضيح دهنده اين مطلب است كه ما در واپسين روز زندگى مى كنيم . اين نوار ويديوبى بر اساس كتاب جان ويلر تهيه شده و روايت كننده آن نيز كاريل ماتريسيانا مى باشد .

آخر الزمان دوران سختي : اين نوار ويديويى در سه كاست تهيه شده وبا اين كه به شيوه اى حرت اى تهيه شده است ، اما ازآن جاكه دربرگيرنده اطلاعات كمى وكيفى خاصى است كه به حيات وبقاى روحى وجسمى بشر در خلال دوران آشوب واضطراب آخر الزمان مى پردازد ، بسيار حيرت آور است . اولين بخش از اين نوار ويديويى به بحثى جامع در رابطه با دوران قبل از آشوب واضطراب پرداخته واين مطلب را خاطر نشان مى سازدكه

بشر براى رسيدن به آشوب واضطراب به دنيا نيامده است . اما دچار آشوب واضطراب شده وخوشى خود را از دست داده است . در اين فيلم ديك آينزورت انسان را در زمينه اين كه چگونه خود را ازگزند حوادث دور ساخته و حفظ نمايد ويا اينكه چگونه غذا تهيه نموده ، محصولات خودرا به بار آورد وخود را براى شرايط سخت آماده سازد ، راهنمايى مى كند .

در بخش دوم وسوم اين نوار به افراد آموخته مى شود كه چگونه وسايل ولوازمى را كه به

طور روزمره دور مى اندازند ، مى توانند به عنوان ابزارى مفيد مورد استفاده قرار دهند و همچنين به شما آموخته مى شود كه چگونه اجاق خورشيدى وابزار ديگرى بسازيد و آب به راحتى پيدا نماييد .

دلايل شگفت انگيز آيا خدا به راستي وجود دارد : اين نوار ويديويى نوارى مستند است كه شواهدى جديد و شگفت انگيز را كه موجب اثبات خدا شده است ، ارايه مى دهد . تهيه كنندگان اين فيلم نظير ) پاول لالوند گرانت جفرى ، ديو بريس ، ديو مانت وچووك ميسار معتقدند كه با ديدن اين فيلم مى توانيد خود ودوستان نجات نيافته خود را به فلاح ورستگارى برسا نيد .

مکاشفه : اين فيلم نشان مى دهد كه در دوزخ خشونت ، حيله و نيرنگ ) و در دنياى شهوانى امروز ، مردان وزنان با ايمانى وجود دارند كه همه چيز را به نام خدا وبا استعانت از او مى خواهند وآنان اهل مقاومت و بردبارى وپايدارى هستند . مدت اين نوار ويديويى 97 دقيقه است ( 1 ) .

1 . نشر مرعود شماره 16 ، ص66 .

مردان آخر الزمان

در روايات براى مردانى كه در آخرالزمان دچار آسيب شده اند ، نشانه هايى ذكر شده است . معمولا ًاسلام توقعش از مرد اين است كه حس غيرت دينى و مهابت الهى داشته باشد . روايات حاكى است كه در سيماى مبارك خود امام زمان ( ع ) هم مهابت الهى وجود دارد . يعنى در چهره مبارك امام زمان ( ع ) در عين ملاحت و شيرينى ، نوعى مهابت و ترس الهى هم وجود دارد و تركيبى از ملاحت و مهابت درآن ديده مى شود . اما در آخرالزمان بنابرآن چه از روايات به دست مى آيد ، اگر شما در بين بيست مرد كمتر يا بيشتر ، چهره هايى را مورد ارزيابى و شناسايى قرار دهيد ، نمى توانيد كسى را پيدا كنيد كه در چهره اش هيبت و مهابت الهى و آثار ترس از خداوند وجود داشته باشد . اهل معصيت خيلى راحت در برابرشان مرتكب معصيت مى شوند وآن ها هم هيچ عكس العملى از خود نشان نمى دهند

روايت دوم درباره نشانه ها و خصلت هاى منفى مردان آخر الزمان مى فرمايد يطيع الرجل زوجته و يعصى والديه مردان دوره آخر الزمان از اطاعت و احترام والدين دورى مى كنند ، در عين حال يك گرايش و اطاعت وپيروى صد درصد از همسران خود در رفتارشان ديده مى شود .

باز روايت ديگر مى فرمايد : يكون الرَجل همه بطنه و قبلته زوجته و دينه دراهمه : مردانى وجود دارند كه تمام همت و عزم شان براى پركردن شكم

هاى شان است و اصلاً به فكر معيشت ديگران نيستند . همسران شان قبله آن ها مى باشند قبلته زوجته گويا اين زن ها خداى مردان خود شده اند و براى آن ها اطاعت از همسر ، اطاعت از خدا به حساب مى آيد و دين آن ها هم پولشان مى گردد حتى براى آن ها مقدس ترين و مهم ترين مسئله پول و ثروت روايت ديگرى از اين حكايت مى كند كه مردان از مرد بودن خودشان خسته مى شوند : لعن الله المخنثين من الرجال تعبير روايت اين است كه اين ها از صفات مردانه خود خسته شده و سعى مى كنند كه گرايش ها ، تمايلات و حالت هاى زنانه را در خودشان نمايان كنند . اين گرايش ها ممكن است در حرف زدن ، آرايش و آراستگى ، طرز پوشش و يا تفكر باشد .

در نقطه مقابل هم حتى روايتى داريم كه والمترجلات من النساء زنانى هم پيدا مى شوند كه اين ها مى خواهند خصوصيات مردان را در خودشان ايجاد كنند و مثل مردان شوند .

روايت ديگرى مى فرمايد : يتسمن الرجال للرجال والنساء للنساء و يا يا يتمشط الرجل كما يتمشط المرأة لزوجها امَا يكى از آفت هايى كه در دوره آخر الزمان براى مردان به وجود مى آيد اين است كه به جاى آراستگى دست به آرايش مى زنند . آراستگى با آرايش امر بسيار متفاوتى است .

يا در روايت ديگر مى فرمايد كه : بعضى از مردها در دوره آخرالزمان خود را براى ديگران آرايش مى كنند ، همانند نوعروسى كه براى داماد آرايش

مى كند آفت خطرناك تر ، اين كه در آخرالزمان يتنافس فى الرجل يغار عليه من الرجال يعنى در آخرالزمان باندهايى به وجود مى آيند كه طرفدار همجنس بازى هستند و در اين راستا مردان ، هوسرانى هاى خودشان را به يكديگر اختصاص مى دهند .

روايت مى فرمايد كه يتنافس فى الرجل يعنى ممكن است با هم رقابت داشته باشند و بعد مى فرمايد يغار عليه من الرجال يعنى ممكن است دو مرد بر سر مرد ديگرى يا فرد ديگرى ، با هم غيرت و حسادت داشته باشند و هر يك رقيب ديگرى براى رسيدن آن فرد باشد ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره32 ص 31 .

هاليوود و آخر الزمان

هاليوود در واقع يك نام استعارى و نمادين است كه براى مديريت امپراتورى تصويرى غرب انتخاب شده ، والا يك شركت توريستي است در حومه شهر لوس آنجلس آمريكا .

منظور از هاليوود ، نظام مديريتى حاكم بر پروژه هاى تصويرى آمريكا به نحو اخص ومغرب زمين به نحو اعم است . در حقيقت اتاق فكرى است كه تعيين مى كند ، كدام سوژه وكدام مفهوم ، دستمايه كار تصويرى قرار بگيرد . رويكرد هاليوود به بحث آخرالزمان ، مثل ديگر رويكردهايش ناظر به فكر ، برنامه ريزى و انديشه قبلى است هاليوود صرفاً ا ز اين جهت كه آخرالزمان سوره ناب ، بديع ، جذاب و تماشاگر پسندى است سراغ آخرالزمان نرفته است ، بلكه مقاصدكاملاً جدى و نهفته اى در اين رويكرد وجود داشته است اصولا آخرالزمان و پايان دنيا و باور اين پديده ، مبنى بر يك كهن الگوى مشترك بشرى

است كه در ضمير ناخود آگاه ابناى بشر نهادينه شده است چگونه مى توانيم بپذيريم كه اين دنيا ، همين طور پيش برود و به پايان نرسد و اصولاً ضمير ناخود آگاه ما اين را نمى پذيرد كه دنيا بدون پايان باشد .

به همين دليل براى اين پايان ، دوست داريم كه تصوير ارائه كنيم . قرائت هاى مختلفى را در حوزه هنر ، ادبيات وكسب دينى ، نسبت به آخر الزمان براى ما ترسيم كرده اند و در اساطير ملل متعدد هم ، نقاط مشتركى كه مى توانيم بيابيم ، چند تا بيشتر نيست يكى از آن چند تا ، آغاز آفرينش و پايان عمر دنيا است . قصه اى كه تقريبا در اكثر قريب به اتفاق اساطير ملل يافت مى شود و همين نشان مى دهد كه ما ناگزيريم به آخرالزمان به عنوان يك سوره مستتر در ضمير ناخود آگاه جمعى بشر بپردازيم خصوصاً كه اگر براى مخاطب ، بار محتوايى و معنايى و سياسى هم داشته باشد و هاليوود در واقع ، با اين رويكرد به سراغ آخرالزمان رفته است .

چون اولاً پديده اى جذاب است آن چه كه نيامده و پيشگويى مى شود ، هميشه براى انسان جذاب است ، ديگر اين كه روايت هاى متعدد و متفاوتى نسبت به اين يك پديده مى توانست اتخاذ كند و اين تعدد روايت ما باعث مى شد ، آن افكارى كه اتاق فكر هاليوود توليدكرده بود ، خيلى راحت و از طرق مختلف به مخاطب منتقل شود به نوعى موضوع آخرالزمان ، اين پتانسيل را داشت كه دستمايه اتاق فكر هاليوود

قرار بگيرد و در جهت تزويج غير مستقيم مفاهيمى كه به گونه اى صهيونيسم بين الملل پى جوى آن بود ، به كار رود از همان آغاز ، يهوديان به دليل نفوذى كه در هاليوود داشتند ، توانستند بسيارى از آموزه هاى توراتى را به فيلم هاى هاليوردى تشرى دهند اصولا نگاه آخرالزمانى در هاليوود ، انواعى دارد كه در نگره دينى ، عمدتاً توراتى است ا لبته در آثار هاليوود ، عامدانه ، رويكرد توراتى نسبت به آخرالزمان به كار مى رود .

اگر چه شباهت هايى هم بين آخرالزمان تورات و انجيل هست ولى انگار قرار بوده است ، قرائت يهودى در نگره دينى هاليوود رعايت شود . همچنين نگاه به شيطان ، نگاه به فرشته ها ، نگاه به بهشت و دوزخ در سينماى هاليوود ، باز به گونه اى توراتى است حال آن كه اصولا وقتى هاليوود به سمت قرائت و روايت دينى مى رود ، عمدتاً از تورات تأثير مى پذيرد

واما اهداف غرب از طرح سينما ، آن چه اراده كند القا مى كند و بيننده هم اين تأثير

را مى پذيرد و قبول مى كند ) مگر بينندگان خيلى خاص ( بديهى است كه غرب از اين ظرفيت استفاده مى كند خصوصاً در شرايطى كه تمام لوازم اين صنعت را در اختيار داشته باشد . طبيعتا اهدافى كه نظام استكبارى غرب دنبال مى كند ، در سينماى او نيز منعكس مى شود . فرهنگ غرب در ذات خود ، كاملا - مهاجم و سلطه گر است و سينما هم در همين راستا تعريف مى شود و اهداف هاليوود چندان

از غايات نظام غرب دور نيستند . ما در فيلم هاى هاليوودى ، انواع آخر الزمان را شاهد هستيم آخرالزمان تكنولوژيك ، آخرالزمان طبيعى ، آخرالزمان متافيزيك ، آخرالزمان اسطوره اى و . . . مثلا آَخرالزمان اسطوره اى ، آخرالزمانى است كه در آن ، موجوداتى و مفاهيمى از اعماق افسانه و از آن سوى تاريخ ، از دنياى افسانه ها و اساطير ملل سر بر مى آورند و در شرايط كنونى ، خطر ساز مى شوند و تقابل آن هاست كه وقايع آخرالزمانى را ايجاد مى كند .

در نگاه هاليوودى ، اسلام به صورت يك خطر ما قبل تاريخى ، يك خطر قديم و باستانى از ديان تخم هاى هيولاهاى باستانى در يك فضاى مرموز ومدهوش متولد مى شود . آزاد مى شود و به صورت يك موجود مهاجم بيگانه در مى آيد و نهايتا نسل بشر را نابود مى سازد . اين موجود بيگانه ، حتى خونش هم خطرناك است و اگر خونش را بريزى ، با نيروى مخرب نهفته در خون خود ، همه چيز را نابود مى كند . اين مسأله ما را ياد چه مى اندازد؟ در اسلام ، حتى خون هم مى تواند بر شمشير غلبه كند و به گونه اى بر رقيب لطمه بزند .

فرهنگ شهادت و استشهاد ، هميشه كابوس دنياى غرب بوده است . خط شير فيلم هاى هاليوودى ، از پيچيده گويى به سمت صراحت است . فيلم معروف مردى كه فردا را ديد كه بازيگر معروف سينما اورسن ولز تك گويى و پلاتوهاى آن را اجرا كرده بر مبناى پيشگويى هاى

نوستر آداموس خط آخرالزمانى مسلمانان را گوشزد مى كند و به نوعى شخصيت آخرالزمان منجى مسلمانان را به عنوان دجال غرب نشان مى دهد و اين كه ، اين همان آنتي كرايست معروف است كه مى آيد و دنيا را با خطر مواجه مى كند .

به تدريج از دهه نود به اين سو ، فيلم ها ، صراحت لهجه پيشه كردند و مسلمين را جناح باطل آخرالزمان و رهبر آنان را آنتي كرايست نشان دادند ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 37 ص 12 برگرفته ازگفت وگو با مجيد شاه حسينى .

ادعاي مهدويت

متمهدى

به كسى گويند كه ادَعاى مهدويت و مهدى بودن كند . اين قبيل افراد در طول تاريخ ، كم نبوده اند .

ادعاى مهدويت

در طول تاريخ اسلام افراد بسيارى ادعاى مهدويت كرده اند و شايد شماره مدعيان مهدويت در اسلام كمتر از مسيحيت نباشد .

در اين باره دارمس ته ترخاورشناس فرانسوى ، هنگام بحث درباره ظهور وقيام محمد احمد متمهدى سودانى ، چهار ماه قبل از مرگ نابهنگام متمهدى ، ضمن اعتراف به اصالت عقيده منجى بزرگ مي گويد : . . . در اين دنيا به ويژه در جهان اسلام ، تاريخ با چنان وضع غريبى تكرار مى شود كه اگر سرگذشت متمهدى هاى گذشته را براى شما نقل كند ، مثل اين است كه تاريخ ماضى وحال و آينده مهدى امروزى را بيان كرده باشند

متمهدى امروزى ، در نوع خود نمونه نخستين نيست كه ظهوركرده است و مسلماً آخرين نفر هم نخواهد بود . مدعيان مهدويت بسيار بوده اند وبعد از او نيز خواهند بود . تاريخچه نفوذ اين مردمان ونويد دادن ، وكاميابى آنان ونوميدى كه ناچار در آخركار رخ مى دهد مكرر در عالم اسلام رخ نشان داده وبعد از اين هم مكرراً هويدا خواهد شد . ظهور مهدى را ازنخستين ايام پيدايش اسلام النتظار داشته اند وتا زمانى كه يك نفر مسلمان باقى باشد ، مهدى ها ظهور خواهند كرد . ( 1 )

ابن خلدون808 -732 ه_ 0 ق با توجه به زمينه تب مهدى پرستى وگرم بودن بازار مهدويت در عصر خود ، در شش قرن پيش مى نويسد : اين است كه غالباً بسيارى ازكم

خردان ، رياكارانه ، براى تبليغ و دعوت بدان جايگاه مى شتابند و خيالات پوچ و احمقانه اى در سر مى پرورند كه به منظور خويش نائل آيند ودعوت خود را به كمال رسانند ، در حالى كه بيشتر آنان جان خود را در اين راه از دست داده وبه قتل رسيده اند ( 2 )

چون در عصر ابن خلدون نظر به شرايط خاصى كه در جهان اسلام پيش آمده وتب مهدى پرستى بالا گرفته بود ، افراد فرصت طلب براى پيشبرد اهداف خود از عنوان مهدى موعود استفاده مىكرده اند ، لذا ابن خلدون به خاطر سوء استفاده از اين حقيقت ، به خود عقيده نيز ، بى اعتقاد شده و در صحت احاديث شبهه كرده است .

تا هنگامى كه مهدى موعود قيام نكرده است ، همواره اشتياق به برترين رهبر و منجى بزرگ ، قلب توده ها را مالامال خواهد كرد وتا اين آشتياق هم دامنگير توده هاست ، همواره مدعيان دروغين ، ايفاى نقشى چنين بزرگ نيز خواهند كرد ، نهايت هر روز به شكلى ودر ميان هر قومى به اسمي .

1 . مهدى دارمس ته تر ، ترجمه محسن جهانسوز ، ص 3 .

2 . مقدمه ابن خلدون ج 1ص 641 ترجمه گنابادى .

استکبار جهاني و مهدويت

هزاره گرايى

هزاره گرايى ( millennialism ) ميراث قديم اديان است كه امروزه در جوامع مسيحى رواج يافته و در آينده نزديك ، شاهد آثار و نتايج آن خواهيم بود .

اين آرمان در يهوديت بسيار اوج گرفت و در مسيحيت - به ويژه در حدود سال 1000 ميلادى - به نهايت اوج خود

رسيد .

اكنون هزاره گرايى در جهان مسيحيت بيداد مى كند و شور و التهاب اين آرمان در آن جوامع بدان پايه است كه پژوهشگران علوم اجتماعى و رسانه هاى جمعى گاهى از آن به عنوان سندرم 2000 و جنون هزاره اى ياد مى كنند . اين آرمان خاص مسيحيت نيست و نشانه هايى از آن در اسلام و اديان ديگر وجود دارد .

دائرة المعارف بين المللى علوم اجتماعى در مدخل ) millennialism ) مى نويسد : واژه لاتينى millennialism ، و معادل يونانى آن chilias در لغت به معناى يك دوره هزار ساله است . سنت هزاره بر ادبيات مكاشفه اى يهود وكتاب مكاشفه يوحنا استوار است .

بر اساس آن سنت ، مسيح پس از اينكه بار ديگر به شكل يك جنگاور آشكار مى شود ، بر ابليس پيروز خواهد گرديد و او را در بند خواهد كرد . آنگاه ملكوت خدا را پديد خواهد آورد و شخصاً به مدت 1000 سال حكم خواهد راند . قديسانى كه در ايمان ثابت مانده و جان بر سرآن نهاده اند ، از خاك برمى خيزند و در پادشاهى او به كهانت مى پردازند .

در پايان اين دوره ، شيطان تا چندى آزاد خواهد ماند و سرانجام كشته خواهد شد . آنگاه رستاخيز همه مردگان ، واپسين داورى و آخرين رستگارى فرا خواهد رسيد .

هزاره گرايى تا اندازه اى به پيشگويى هاى مربوط به آينده جهان ارتباط دارد و در جستجوى پاسخى براى سرنوشت انسان و جهان است .

واما هزاره مسيحي : كتاب مكاشفه يوحنا از اعداد و ارقام سخن گفته است

و دو عدد بسيار معروف در آن يافت مى شود : 1000 و ، 666 .

به گفته آن كتاب ، حضرت عيسى ( ع ) شيطان را دربند مى كند و مدت هزار سال با قديسان خود و شهيدان آغاز مسيحيت كه تعدادشان بسيار است ، سلطنت مى نمايد . آن گاه شيطان اندكى آزاد مى شود شيطان براى جنگ با نيكان و تسخير شهر قدس لشكرگرانى را فراهم مى كند ، ولى وى و سپاهش به اراده خدا نابود مى شوند .

اين مسأله روشن بعدا تفسيرهاى مختلفى گرفت . مثلأ گروهى گفتند سلطنت هزار ساله حضرت عيسى مسيح ( ع ) ، به بهشت مربوط مى شود زيرا شيطان به آن جا راهى ندارد . درباره تقدم و تأخر اين رويدادها نيزگرايش هاى گوناگونى پديد آمد كه مكتب هاى پيش هزاره پس هزاره و نفى هزاره از آن جمله است .

هزاره گرايى همراه انتظار موعود ، از يهوديت به مسيحيت سرايت كرد و به علت ناتمام ماندن رسالت حضرت عيسى مسيح ( ع ) در مسيحيت ادامه يافت . ( 1 )

1 . نشريه موعود ش 19 ص 14

استكبار جهانى و مهدى باورى

نظام سلطه جهانى وجبهه استكبار براى استمرار بخشيدن به نفوذ وتسلط وحفظ منافع نامشروع خود ، با دقت فراوان ، امكانات ونقاط قوت جهان اسلام را زير نظر دارد تا آن ها را به دقت شناسايى كرده و نابود سازد .

يكى از اين نقاط قوت ، انديشه رهايى بخشِ " مهدى باورى " است كه درخط مشى مبارزاتى امت مسلمان از جايگاه استراتژيكى برخوردار است . از اين رو استكبار

جهانى ، سناريوهاى متعددى را جهت تضعيف ونابودى اين انديشه مقدس طراحى كرده و متناوباً به اجراگذارده است كه به برخى از آن ها اشاره مي كنيم :

1 . دخالت مستقيم و حمايت از پروسه شخصيت پردازى و مهدى تراشى : حمايت خائنانه استعمارگران وجبهه استكبار از مدعيان مهدولت مانند مهدى الصومال در آفريقا ، سيد على محمد باب ، حسينعلى بهاء وسيد محمد نوربخش در ايران ، ميرزا غلام احمد قاديانى در پاكستان ، سيد محمد جونپورى در هند ومحمد بن عبدالله القحطانى در حجاز ، به خوبى روشنگر اهداف شوم وپليد آنان است

2 . تخريب پايه هاى فكرى مهدى باورى از طريق ژست هاى علمي وبه ظاهر شرق شناسى : نظام سلطه زير نقاب شرق شناسى ، سربازان صليبى خود مانند فان فلوتن ، گلدزيهر يهودى ، ولهوسن پروكيلمن ودونالد سن را با نام مستشرق ، راهى كشورهاى اسلامي كرد تا شايد از طريق شبهه سازى وترديد افكنى ، اذهان افراد غير متخصص وغير آشنا با مبانى دقيق اسلامي را مشوب سازند كه متأسفانه در اين باب به توفيقاتى هم نايل شدند واسلام گرايانى چون ) احمد امين ( و محمد رشيد رضا را به اين دام كشيدند .

3 . پرورش و حمايت از خودباختگان سرسپرده داخلى : كوته فكرانى چون احمد كسروى ، شريعت سنگلجي ، سلمان رشدى و احمد الكاتب طعمه هاى خوبى بودند كه استكبار جهانى آنان را به راحتى يا اعطاى مدال هاى نويسنده آزاد انديشه ، متفكر منصف وپژوهنده روشنفكر به دام خود بكشند وبه آنان گوشزد كنند كه هر لقب وعنوان در برابر يك ضربه

به اصول وباورها يا دهن كجى به مفاخر وارزش ها ، نصيب شان خواهد شد

4 . انتشار تبليغات مسموم رسانه اى : مانند ساخت سريالى به نام نوسترا داموس كه به مدت سه ماه متوالى از شبكه تلويريونى آمريكا پخش شد و هدف از آن به تصويركشيدن چهره اى خشن وگرفتارِ جنون قدرت از مهدى موعود ) نستجير بالله ( وتحريك عواطف ملل غربى عليه اسلام و منجى موعود آن بود . تحريف انديشه ناب مهدويت از طريق ارايه مقالات به ظاهر تحقيقى دركتب معتبر ( 1 )

1 . درانتظار ققنوس ص 309 .

آسيب شناسي تربيتي و مهدويت

انحصار گرايي و کسرت گرايي

انحصار گرايي و کسرت گرايي : انحصارگرايى يعنى اعتقاد به حكومت عدل مهدى ( ع ) ، موجب تحريم هر حكومتى- حتى عدل- پيش از آن گردد ، كه متأسفانه اين ديدگاه عملاً در ميان برخى از معتقدان به مهدويت آشكار شده است ، واين كه هر حكومتى قبل از حكومت مهدى ( ع ) طاغوت است ، فهمى آسيب زا از مهدويت است ، چون پيامد عملىِ چنين فهمى ، عدم تلاش براى برقرارى حكومت عادلانه پيش از ظهور است وحاصل عملى آن ، تمكين نسبت به هرگونه حكومت جور پيشه خواهد بود .

در مقابل ، كثرتگرايى نيز قطب دوم اسيب است . كثرتكرايى به مفهوم برابر دانستن طريقه هاى مختلف مي تواند به اين نتيجه منجر شود كه هر وضع موجودى ، شروع تلقى شود و بالاخره كثرتگرايى به تجويز هر حكومتى ختم خواهد شد . ( 1 )

1 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 33 .

خرافه پردازي و راز زدايي

خرافه پردازي و راز زدايي : خرافه پردازى يعنى حقايق ماوراى طبيعى دين ، دست خوش عوام زدگى گردد وبستر مناسبى براى خرافه پردازى فراهم آيد وعده اى داعيه رؤيت حضرت در خواب وبيدارى كنند هر چند امكان اين امر ، در اصل منتفى نيست .

راز زدايى هم يعنى امور ، مانند امورى طبيعى نگريسته شوند ورد پاى هر امر ماوراى طبيعى در آن ها محوگردد مانند ابن خلدون كه معتقد است مراد از ظهور مهدى ( ع ) ، پيدايش حكومتى مبتنى بر اتحاد قبايل سادات اطراف مدينه و حجاز است .

کمال گرايي

کمال گرايي ( غير واقع گرا ) و سهل انگاري : اين كه كمال گرايي چگونه در عرصه تربيت مهدوى آشكار مي گردد ، زمينه اين امر آن است كه مهدى ( ع ) عهده دار رسالتى سترگ است واين رسالت ، جز با يارانى نستوه به انجام نمى رسد .

در نظر بودن چنين غايت بلندى در مسأله مهدويت ، زمينه ساز آسيب تربيتي كمال گرايي مي گردد . مربيان ، بدون توجه به وسع فهمى وعملى افراد ، آنان را از همان ابتدا به فتح اين قله عظيم مي خوانند ، لذا فرد از همان آغاز از مقصد ومقصود اِعراض مي كند .

در نقطه مقابل كمال گرايى ، سهل انگارى است يعنى جايى براى مهدويت ، در ذهن وضمير فرد فراهم نمى آيد وسهل انگارى نسبت به مهدويت در تربيت دينى ، به منزله از دست نهادن اين تأثير عظيم تحول بخش در شخصيت افراد است .

مريد بروري و تکروي

مريد بروري و تکروي : مريد پروري صورتِ تحريف شده امامت است ، يعنى افراد ، امامان را چنان بستايند كه گويي آنان ، منشأ اوليه حق و حقيقت اند محب غال افراطي گرى آنان در اين است كه امام را از حد خوبش فراتر مي برند واو را به مقام الوهى برمي کشند ، در حالى كه حضرت ، كارگزار و فرمانبر خداست .

قطب دوم آسيب ، تكروى است " يعنى نفى امامت يا تعميم امامت . در حالت تكروى ، فرد تربيت شونده در حد خود محدود مي شود واز بهره جستن از نمونه ها والگوهاى برجسته باز مي ماند

حصار بندي و حصار شکني

حصار بندي و حصار شکني از آسيب هاى تربيتى مهدويت است .

برخى معتقدند پيروان حق ، بايد بريده وبركنار از پيروان باطل ، انتظار بكشند تا لحظه وقوع واقعه فرا رسد .

در اين تصور ، دوران غيبت به مثابه اتاق انتظار است كه بايد در آن ، به دورازاهل باطل نشست ومنتظر بود تا صاحب امر بيايد وكار را يكسره كند . تنها تلاش افراد در اين جا براى دور نگاه داشتن ومصون داشتنِ خود وديگران ، از اهل باطل است . اين آسيب ازكج فهمى نسبت به مهدويت نشأت گرفته است چون اگر مهدويت ، ناظر به قلبه نهايى حق بر باطل است ، بايد اين قلبه را در پرتو قانون كلى چالش ميان حق و باطل فهم كرد . در چالش با باطل است كه حق قالب مي گردد . حصارشكنى هم از آسيب هاست .

در حصار شكنى هر مرزى را بر مي دارند و بى مرزى

را حاكم مي كنند . نمونه اين بى مرزى و التقاط در عرصه مهدويت ، آن است كه كسانى معتقد شوند ، مهدى ( ع ) اسم خاصى براى فرد معينى نيست ، بلكه نمادى كلى براى اشاره به چيرگى نهايى حق وعدالت بر باطل وبيدادگرى است ومصداق اين نماد مي تواند هركسى باشد .

قشري گري و عقل گرايي

قشري گري و عقل گرايي : قشرى گرى در دين ، مانع فهم عمق معارف دينى مي گردد واز اين رو ، بسترى براى رشد كج فهمى وانحراف وبدعت است مانند خوارج كه در زمان حضرت على ( ع ) حاضر نشدند بر ورقهاى كاغذين قراَن تعرض كنند .

در دوران غيبت هم ، قشرى بودن افراد ، آنان را به تعبيرهاى نادرست از احكام دينى خواهد كشاند چنان كه هنگام ظهور حضرت ، سخنان او و احكام دينى كه او مطرح مي سازد ، در نظر مردم ، جديد و ناشناخته است .

از سوى ديگر ، عقلكرايى نيز يكى ديكر از ورطه هاى لغزش است يعنى اين كه انسان در عرصه دين ، همه چيز را پس از اثبات قطعى عقل بپذيرد . چنين تصورى نه با واقعيت عقل هماهنگ است ونه با تربيت دينى .

گسست و دنباله روي

گسست و دنباله روي : هنگامي كه مباحث ومطالب مربوط به مهدويت ، به زبانى مهجور مطرح گردد يا با مسائل ومباحثى كه نسل جديد با آن ها درگير است ارتباط نيابد ، گسست رخ مي دهد .

در نقطه مقابل ، قطب آسيب زاى ديگر ، دنباله روى نسل پيشين نسبت به نسل جديد است كه مي تواند در عرصه مهدويت به دو شكل آشكار شود : اول سخن نگفتن از آن ، به سبب اين كه به ذائقه نسل جديد ، خوش نمى آيد ، دوَم فروكاستن مهدويت به شكل هاي رايج حكومت ، مانند دموكراسى .

هيچ يک از دو روش مطلوب نيست . پس كسانى كه مسأله مهدويت را در جريان تربيت

دينى مطرح مي كنند ، بايد هم تناسب وهماهنگى اَن را با ذهن وزبان نسل جديد بازشناسى كنند وهم مراقب باشندكه آن را به اميال و آراي رايج آنان فرو نكاهند .

آسيب شناسى تربيتى مهدويت

مهدويت تنها مسأله اى اعتقاد نيست ، بلكه بعد تربيتى نيز دارد .

هنگامى كه ما مشخص مي كنيم بر اساس متون روايى ، اعتقاد به وجود و ظهور مهدي ( ع ) ضرورى است ، مجموعه دانشى را براى افراد فراهم نموده ايم .

امَا هنگامى كه اين مجموعه ، به همراه خود ، تحولات هيجانى ، عاطفى وعملى معينى را ايجاد مي كند كه ضمن آن ، افراد مي كوشند خود را براى ياورى امام مهدى ( ع ) مهيا سازند ، چهره تربيتى مهدويت آشكار مي گردد . وقتى به جنبه تربيتى مهدويت واقف شديم ، بايد آسيب شناسى تربيتى مهدويت را مورد تأمل قرار دهيم :

1 . حصار بندي و حصار شکني از آسيب هاى تربيتى مهدويت است . برخى معتقدند پيروان حق ، بايد بريده وبركنار از پيروان باطل ، انتظار بكشند تا لحظه وقوع واقعه فرا رسد . در اين تصور ، دوران غيبت به مثابه اتاق انتظار است كه بايد در آن ، به دور از اهل باطل نشست ومنتظر بود تا صاحب امر بيايد وكار را يكسره كند .

تنها تلاش افراد در اين جا براى دور نگاه داشتن ومصون داشتنِ خود وديگران ، از اهل باطل است . اين آسيب ازكج فهمى نسبت به مهدويت نشأت گرفته است چون اگر مهدويت ، ناظر به قلبه نهايى حق بر باطل است ، بايد

اين قلبه را در پرتو قانون كلى چالش ميان حق و باطل فهم كرد . در چالش با باطل است كه حق قالب مي گردد . حصارشكنى هم از آسيب هاست .

در حصار شكنى هر مرزى را بر مي دارند و بى مرزى را حاكم مي كنند . نمونه اين بى مرزى و التقاط در عرصه مهدويت ، آن است كه كسانى معتقد شوند ، مهدى ( ع ) اسم خاصى براى فرد معينى نيست ، بلكه نمادى كلى براى اشاره به چيرگى نهايى حق وعدالت بر باطل وبيدادگرى است ومصداق اين نماد مي تواند هركسى باشد .

2 - کمال گرايي ( غير واقع گرا ) و سهل انگاري : اين كه كمال گرايي چگونه در عرصه تربيت مهدوى آشكار مي گردد ، زمينه اين امر آن است كه مهدى ( ع ) عهده دار رسالتى سترگ است واين رسالت ، جز با يارانى نستوه به انجام نمى رسد .

در نظر بودن چنين غايت بلندى در مسأله مهدويت ، زمينه ساز آسيب تربيتي كمال گرايي مي گردد . مربيان ، بدون توجه به وسع فهمى وعملى افراد ، آنان را از همان ابتدا به فتح اين قله عظيم مي خوانند ، لذا فرد از همان آغاز از مقصد ومقصود اِعراض مي كند .

در نقطه مقابل كمال گرايى ، سهل انگارى است يعنى جايى براى مهدويت ، در ذهن وضمير فرد فراهم نمى آيد وسهل انگارى نسبت به مهدويت در تربيت دينى ، به منزله از دست نهادن اين تأثير عظيم تحول بخش در شخصيت افراد است .

3 . گسست و

دنباله روي : هنگامي كه مباحث ومطالب مربوط به مهدويت ، به زبانى مهجور مطرح گردد يا با مسائل ومباحثى كه نسل جديد با آن ها درگير است ارتباط نيابد ، گسست رخ مي دهد .

در نقطه مقابل ، قطب آسيب زاى ديگر ، دنباله روى نسل پيشين نسبت به نسل جديد است كه مي تواند در عرصه مهدويت به دو شكل آشكار شود : اول سخن نگفتن از آن ، به سبب اين كه به ذائقه نسل جديد ، خوش نمى آيد ، دوَم فروكاستن مهدويت به شكل هاي رايج حكومت ، مانند دموكراسى . هيچ يک از دو روش مطلوب نيست . پس كسانى كه مسأله مهدويت را در جريان تربيت دينى مطرح مي كنند ، بايد هم تناسب وهماهنگى آن را با ذهن وزبان نسل جديد بازشناسى كنند وهم مراقب باشند كه آن را به اميال و آراي رايج آنان فرو نكاهند .

4 . مريد بروري و تکروي : مريد پروري صورتِ تحريف شده امامت است ، يعنى افراد ، امامان را چنان بستايند كه گويي آنان ، منشأ اوليه حق و حقيقت اند محب غال افراطي گرى آنان در اين است كه امام را از حد خوبش فراتر مي برند واو را به مقام الوهى برمي کشند ، در حالى كه حضرت ، كارگزار و فرمانبر خداست .

قطب دوم آسيب ، تكروى است يعنى نفى امامت يا تعميم امامت . در حالت تكروى ، فرد تربيت شونده در حد خود محدود مي شود واز بهره جستن از نمونه ها والگوهاى برجسته باز مي ماند .

5 _ قشري

گري و عقل گرايي : قشرى گرى در دين ، مانع فهم عمق معارف دينى مي گردد واز اين رو ، بسترى براى رشد كج فهمى وانحراف وبدعت است مانند خوارج كه در زمان حضرت على ( ع ) حاضر نشدند بر ورقهاى كاغذين قرآن تعرض كنند . در دوران غيبت هم ، قشرى بودن افراد ، آنان را به تعبيرهاى نادرست از احكام دينى خواهد كشاند چنان كه هنگام ظهور حضرت ، سخنان او و احكام دينى كه او مطرح مي سازد ، در نظر مردم ، جديد و ناشناخته است .

از سوى ديگر ، عقلكرايى نيز يكى ديكر از ورطه هاى لغزش است يعنى اين كه انسان در عرصه دين ، همه چيز را پس از اثبات قطعى عقل بپذيرد . چنين تصورى نه با واقعيت عقل هماهنگ است ونه با تربيت دينى .

6 _ خرافه پردازي و راز زدايي : خرافه پردازى يعنى حقايق ماوراى طبيعى دين ، دست خوش عوام زدگى گردد وبستر مناسبى براى خرافه پردازى فراهم اَيد وعده اى داعيه رؤيت حضرت در خواب وبيدارى كنند هر چند امكان اين امر ، در اصل منتفى نيست .

راز زدايى هم يعنى امور ، مانند امورى طبيعى نگريسته شوند ورد پاى هر امر ماوراى طبيعى در آن ها محوكردد مانند ابن خلدون كه معتقد است مراد از ظهور مهدى ( ع ) ، پيدايش حكومتى مبتنى بر اتحاد قبايل سادات اطراف مدينه و حجاز است .

7 _ انحصار گرايي و کسرت گرايي : انحصارگرايى يعنى اعتقاد به حكومت عدل مهدى ( ع ) ، موجب تحريم هر

حكومتى- حتى عدل- پيش از آن گردد ، كه متأسفانه اين ديدگاه عملاً در ميان برخى از معتقدان به مهدويت آشكار شده است ، واين كه هر حكومتى قبل از حكومت مهدى ( ع ) طاغوت است ، فهمى آسيب زا از مهدويت است ، چون پيامد عملىِ چنين فهمى ، عدم تلاش براى برقرارى حكومت عادلانه پيش از ظهور است وحاصل عملى آن ، تمكين نسبت به هرگونه حكومت جور پيشه خواهد بود .

در مقابل ، كثرتگرايى نيز قطب دوم اسيب است . كثرتگرايى به مفهوم برابر دانستن طريقه هاى مختلف مي تواند به اين نتيجه منجر شود كه هر وضع موجودى ، شروع تلقى شود و بالاخره كثرتگرايى به تجويز هر حكومتى ختم خواهد شد . ( 1 )

1 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 33 .

اعتقاد به منجي

عقيده به منجى بزرگ ، يك عقيده عمومى ومشترك است واختصاص به يك قوم وملت و دين ندارد .

اديان و مذاهب گوناگون كه در جهان حكومت مي كنند ، عموما ظهور اورا خبر داده اند ، اگر چه دراسم او اختلاف دارند .

انتظار فرج و اعتقاد به موعود يك اشتياق و ميل باطنى است ، اسلام و اديان ديگر نيز با وعده ظهور منجى بزرگ اين خواسته و شوق درونى را بى پاسخ نگذاشته و اين خواسته نيز مانند ديگر خواسته ها در شرايط گوناگون ، كم و زياد و شدت و ضعف پيدا مي كند .

آشفتگى اوضاع و نا امنى حاصل از آن وفشار وتبعيض و ستم در جامعه ، عقيده به ظهور منجى بزرگ را تشديد

مى نمايد . آن چنان اين شوق ديرينه وانتظار در لحظات فشار واختناق ، تبديل به التهاب سوزان و نياز شديد مى شود ، و خرمن اشتياق توده ها را براى ظهور واپسين منجى ومهدى موعود شعله ور مى سازد كه افراد فرصت طلب ، از پريشانى توده ها سوء استفاده كرده و به دروغ ادعاى مهدويت مى نمايند . لذا در هر زمانى كه فشارها ومحروميت هاى اجتماعى ، سياسى واقتصادى وغير آن بالا مى رود ، جاذبه ووسوسه رهبرى نيز افراد بسيارى را به خود مشغول مى دارد وچه بسا افرادى كه جان خويش را بر سرِ اين سودا مى نهند .

البته اين شرايط ممكن است باعث بالا رفتن تب منجى پرستى در جامعه بشود وافرادى هم از اين فرصت سوء استفاده كرده ، ادعاى مهدويت بنمايند ، ولى اين موضوع هرگز به اصالت اين عقيده لطمه نمى زند . پس اصالت مسأله مهدى وجهانى بودن آن روشن مى شود ومعلوم مي گردد كه اين عقيده اختصاص به مسلمانان ندارد ، بلكه پيروان همه اديان در انتظار چنين مصلح جهانى به سر مى برند .

اين اعتقاد و اشتياق در ميان يهود و نصارى ، آن چنان اصيل و ريشه دار است كه در طول تاريخ اين دو ملت ، مدعيان شگفتى را پديد آورده است و افراد بسيارى خود را به دروغ ، مسيح موعود معرفى كرده اند ، چنان كه قاموس كتاب مقدس درباره شماره مدعيان دروغين مسيح موعودمي نويسد :

24 نفر مسيحيان دروغگو در ميان بنى اسرائيل ظاهرگشته كه مشهور ومعروف ترين آن ها بركوكبه است كه دراوائل

قرن ثانى مى زيست و آن دجال معروف ادعا مى نمود كه رأس و رئيس وپادشاه قوم يهود است . . . ودر قرن دوازدهم حدود ده نفر مسيحيان دروغگو ظاهرگرديده ، جمعى را به خودگروانيده . اين مطلب اسباب فتنه وجنگ شده ، جمع كثيرى نيز در آن معركه طعمه شمشيرگرديدند . ( 1 )

علامه طباطبايى ( ع ) مي نويسد : بشراز روزى كه روى زمين سكنى گزيده ، نوشته درآرزوى يك زندگى اجتماعى مقرون به سعادت مى باشد و به اميد رسيدن چنين روزى قدم برمى دارد واگراين خواسته تحقق خارجى نداشت ، هرگز چنين آرزو واميدى در نهاد وى نقش نمى بست چنان چه اگر غذايى نبود ، گرسنگى نبود ، اگرآبى نبود ، تشنگى تحقق نمى يافت و . . . ازاين روى ، به حكم ضرورت آينده جهان روزى را در برخواهد داشت كه آن روز جامعه بشرى پراز عدل وداد شده وبا صلح وصفا زندگى خواهند كرد وافرادانسانى غرق فضيلت وكمال مى شوند . والبته استقرار چنين وضعى به دست خودانسان خواهد بود ورهبر چنين جامعه اى ، منجى جهان بشرى و به لسان روايات مهدى خواهد بود . ( 2 )

بنابراين ، اعتقاد به مهدى تنها يك باوراسلامى نيست ورنگ خاص دينى ندارد ، بلكه عنواني است براى خواسته ها وارزوهاى همه انسان ها با كيش ها و مذاهب گوناگون .

1 . قاموس كتاب مقدس چاپ بيروت ص 808 .

2 . شيعه دراسلام علامه طباطبايي ص 220 .

امام مهدي و کتب اسلامي

تورات و بشارت موعود

دركتاب تورات كه ازكتب آسمانى به شمار مى رود و هم اكنون در دست

اهل كتاب و مورد قبول آن ها است ، بشارات زيادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخرالزمان آمده است .

در زبور حضرت داود ( ع ) كه تحت عنوان مزامير درلابلاى كتب " عهد عتيق " آمده ، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) به بيان هاى گوناگون داده شده است و در 35 بخش از مزامير 150 گانه ، اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت ونويدى از پيروزى صالحان بر شريران وتشكيل حكومت واحد جهانى وتبديل اديان ومذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد ، موجود است . ( 1 )

و جالب اين كه مطالبى كه قرآن كريم درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) اززبور نقل كرده است عيناً در زبور فعلى موجود و از دستبرد تحريف وتفسير مصون مانده است . قرآن كريم چنين مى فرمايد : ولقد کتبنا في الزبور من بعده الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ( 2 )

ما علاوه بر ذكر تورات در زبور نوشتيم كه درآينده بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد . مقصود از ذكردر آيه شريفه ، تورات موسى ( ع ) است كه زبور داود ( ع ) پيرو شريعت تورات بوده است . در زبور آمده است : . . . زيرا كه شريران منقطع مى شوند . اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد ( 3 ) .

اسم او ابداً بماند ، اسمش مثل آفتاب باقى بماند ، در او مردمان بركت خواهند يافت وتمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت ، بلكه اسم ذوالجلال او ابداً

مبارك باد وتمامى زمين از جلالش پر شود ، دعاى داوود پسر يسئ تمام شد . ( 4 )

دركتاب اشعياى نبى كه يكى از پيامبران پيرو تورات است ، بشارات فراوانى درباره ظهور حضرت آمده است : ونهالى ازتنه يسي ( 5 )

بيرون آمده ، شاخه اى از ريشه هايش خواهد شگفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت . . . مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد وبه جهت مظلومان زمين ، به راستى حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود وكمربند ميانش امانت . . . ( 6 )

منظور ازنهالى كه از تنه يسي خواهد روييد ممكن است يكى از چهار نفر : حضرات داود ، سليمان ، عيسى و مهدى ( ع ) و باشند ولى دقت و بررسى كامل آيات مذكور نشان مى دهد كه منظور از اين نهال ، هيچ يك از آن پيامبران نيستند ، بلكه همه آن بشارت ها ويژه قائم آل محمد ( ع ) است ، زيرا حضرت داود وسليمان فرزندان پسرى يسي ، وحضرت عيسى ( ع ) نواده دخترى وى ، و مهدى ( ع ) نيز از جانب مادرش ، جناب نرجس خاتون- كه دختر يشوعا ، پسر قيصر ، پادشاه روم و از نسل حضرت داود ، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسى ( ع ) بوده ، ونسب شريفش به ( ع ) شمعون صفا ، وصي حضرت عيسى ( ع ) مي رسد نواده دخترى يسي مى باشد . ( 7 )

دركتاب يوئيل نبى كه از پيامبران پيرو تورات است

، چنين آمده است : آن گاه جميع امت ها را جمع كرده ، به وادى يهوشافاظ ( 8 ) فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود وميراث خويش ، اسرائيل را محاكمه خواهم نمود . زيرا كه ايشان را در ميان امت ها پراكنده ساخته وزمين مرا تقسيم نموده اند وبر قوم من قرعه انداخته وپسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند ( 9 ) دركتاب عاموس نبي ( 10 ) وهوشع نبى ( 11 ) نيز از نزول حضرت عيسى ( ع ) وداورى آن حضرت سخن به ميان آمدهاست .

دركتاب " زکرياى نبى بشارت ظهور مهدى ( ع ) چنين آمده است : اينك روز خداوند مى آيد وغنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد . وجميع امت ها را به ضد اورشليم براى جنگ فراهم خواهد كرد وشهر را خواهند گرفت وخانه ها را تاراج خواهند نمود . . . وخداوند بيرون آمده با آن قوم ها مقاتله خواهد كرد چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . ويهوه خدا بر تمامى زمين پادشاه خواهد بود . . . ( 12 )

لازم به يادآورى است كه دركتب عهدين تورات وانجيل كلمه خداوند بيشتر در مورد حضرت عيسى ( ع ) به كار مى رود . دركتاب حزقيال نبى نيز در مورد حضرت مهدى ( ع ) و سرنوشت اسرائيل و جهانى شدن آيين توحيد خبرهايى آمده ادست : . . و اما تواى پسر انسان

خداوند يهوه چنين مى فرمايد : كه به هر جنس مرغان وبه همه حيوانات صحرا بگو : جمع شويد وبياييد ونزد قربانى من كه آن را براى شما ذبح مى نمايم فراهم آييد .

قربانى عظيمى كه بر كوه هاى اسرائيل ، تا گوشت بخوريد و خون بنوشيد . و خداوند يهوه مى گويد : كه بر سفره من از اسبان وسواران وجباران وهمه مردان جنگى سير خواهيد شد . ومن جلال خود را در ميان امت ها قرار خواهم داد و جميع امت ها داورى مرا كه آن را اجرا خواهم داشت ودست مرا كه بر ايشان فرود خواهم آورد ، مشاهده خواهند نمود . . . . . ( 13 )

بايد توجه داشت كه منظور از پسر انسان مانند كلمه مسيح ، حضرت عيسى ( ع ) نيست بلكه مراد از آن ، حضرت مهدى ( ع ) است ، زيرا در انجيل بيش از هشتاد باركلمه پسر انسان آمده است كه تنها در سى مورد آن حضرت مسيح ( ع ) اراده شده است ( 14 )

دركتاب حَجئ نبى نيز بشارت ظهور آمده است : يهوه

صبايوت چنين مى گويد : يك دفعه ديگر آسمان ها وزمين ودريا وخشكى را متزلزل خواهم ساخت وتمامى امت ها را متزلزل خواهم ساخت و فضيلت جميع امت ها خواهد آمد . . . اين خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت . . . ( 15 )

كه در آن به تشكيل حكومت واحد جهانى اشاره شده است . دركتاب " صفنياى نبى " همچنين آمده است : . . . خداوند مى

گويد : براى من منتظر باشيد ، تا روزى كه به جهت غارت برخيزم ، زيرا كه قصد من اين است كه امت ها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود وتمامى حدت خشم خويش را بر ايشان بريزم ، زيرا كه تمامى جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد . . . ( 16 )

نيز دركتاب دانيال نبى آمده كه : . . . امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است ، خواهد برخاست . . . بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد . . . ( 17 )

1 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 193 .

2 . سوره انبياء ، آيه 105 .

3 . عهد عتيق ، كتاب مزامير مزمور37 .

4 . همان ، مزمور 72 .

5 . يسي به معناى قوى ، پدر حضرت داود و نوه " راعوت " است ، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر يسي مى ناميدند در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمي داشته و از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل بوده است . قاموس كتاب مقدس .

6 . تورات ، كتاب اشعياى نبي ، باب 11 .

7 . ظهور حضرت مهدى ا زديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 312

8 . نام صحراى است در نزديكى بيت المقدس كه اكنون وادى قدرون ناميده مى شود . لغت نامه دهخدا ص 177

9 . تورات ، كتاب يوئيل نبى ، ص 1327 باب 3 بندهاى 2 و

3 .

10 . تورا ت ، كتاب عاموس نبى ، ص1333 باب 4 بندهاى 2 1 و 3 1 .

11 . تورات ، كتاب هوشع نبى ص 1314باب 5 بندهاى 14 و 15 .

12 . تورات كتاب زكرياى نبى ص 1382 باب 4 1 ، بندهاى ا- 10

13 . تورات كتاب حزقيال نبى ص 1265 باب 39 ، بند 7 1-23 .

14 . قاموس کتاب مقدس ، ماد ه پسر خواهرص 219 .

15 . كتاب مقدس كتاب حجي نبى ص 1367باب 2بندهاى 6-9 .

16 . كتاب مقدس كتاب صفنياى نبي ص 1363باب 3 ، بندهاى 5- 9

17 . كتاب مقدس كتاب دا نيال نبي ص 1309 ، باب 12 بندهاى ا- 12 .

پيشگويي

پيشگويى هاى نوسترآداموس

برسي پيشگويي هاي نوستر آداموس درباره جهاني شدن انقلاب اسلامي ايران : شاهزاده عرب ، مريخ ، خورشيد ، ناهيد ، شير ، حكومت كليسا را از طريق دريا از پاى درخواهد آورد ، از جانب ايران پرشيا بيش از يك ميليون پرهيزگار به بيزانس ومصر ، به سوى شمال هجوم خواهند آورد ( 1 )

ازكشور عربى خوشبخت در منطقه غنى وثروتمند اعراب شخصى قدرتمند ومسلط بر شريعت حضرت محمد ( ص ) زاده خواهد شد ، اسپانيا را به درد سر انداخته وبرگرانادا

غرناطه مستولى مى شود . از طريق دريا بر مردم نيكوزيا ظفر خواهد يافت . ( 2 )

مرد مشرقى از محل استقرار خويش خارج خواهد شد ، براى ديدار فرانسه ازكوه آپونين خواهد گذشت ، از فراز آسمان ، از برف ها ، درياها وكوه هاگذر خواهد كرد و

همگان را با عصايش مضروب خواهد كرد . . . ( 3 )

ادبيات رمزآلود ، واژه اى است كه به بهترين نحو مى تواند عمق معانى شعرواره هاى نوسترآداموس را بيان كند چرا كه طبق نظر اغلب مفسران معروف نوستر آداموس يعنى اريكاچيتهام ، گى بوحك رژان شارل, دو فن برون ، حداقل وقايع ذيل را مى توان بدون هيچ شك وترديدى از ميان شعرواره هاى رمزآلود نوسترآ دا موس برشمرد :

آتش سوزى بزرگ لندن در سال1666 م اعدام چارلز اول ، روى كار آمدن حكومت مذهبى كرامول در انگلستان ، وقوع انقلاب فرانسه ، انقلاب روسيه ، رويارويى استالين وتروتسكى پس از مرگ لنين ، اضمحلال رژيم شوروى ، اعدام لويى شانزدهم و مارى آنتَوانت ، به قدرت رسيدن ناپلئون وانتخاب لقب امپراتور توسط وى ، به قدرت رسيدن هيتلر ورژيم نازى ، به قدرت رسيدن موسولينى در ايتاليا و ژنرال فرانكو در اسپانيا ، تروركندى ، سقوط شاه ايران و وقوع انقلاب اسلامى در ايران ، رهبرى امام خمينى ( ره ) از فرانسه- او دقيقاً عنوان مى كند كه رهبر ايران از فرانسه باعث سقوط شاه ايران مى شود- وقوع حادثه يازدهم سپتامبر و آتشى كه در برج هاى دوقلوى شهر جديدنيويورك ايجاد مى شود و بسيارى از حوادث تاريخى ديگر از سال هاى 1555 ميلادى به بعدكه حدود450 سال را در بر مى گيرد .

دو محاصره ، درگرمايي سوزان ، انجام مى گيرد . آن مرد ، ازفشار تشنگى ، به خاطر دوفنجان مملواز آب ، كشته مى شود .

دژ نظامى ، مملو مى شود ، ويک

آرمانگراى كهنسال امام خمينى ره ، نشانه هاى نيرا سرزمين ايران ، را به اهالى ژنو سازمان ملل متحد نشان خواهد داد . ( 4 )

رهبر پاريس ، اسپانياى بزرگ را اشغال مى كند ، كشتى هاى جنگى در برابر مسلمانان محمدى ها كه از پارتيا ناحيه اى درا يران و مديا ناحيه اى درايران برخاسته اند ، مى ايستند آن مرد ، سيكلادا روپا را تاراج مى كند ، وآنگاه انتظارى بزرگ در بندر يونان حكلم فرما مى شود .

در مجموع نوستر آداموس به اين موضوع به صراحت اشاره مى كند كه ايران پارت ، نيرا ، پرشيا ، مديا با كمك مسلمانان سراسر جهان ، از جمله كشورهاى عربى و مخصوصاً سوريه ، عربستان سعودى وليبى حكومت مقتدرى را تشكيل مى دهند وپس از جنگى مذهبى كه هسته آن از لبنان شروع مى شود و عمدتا بر عليه اسرائيل است ، جهان را به تسخير خود در مى آورند وسپس جنگى جهانى و عظيم رخ خواهد داد وجهان نابود خواهد شد ( 5 )

در هنگامه دميدن خورشيد ، آتش بزرگ ، ديده خواهد شد صدا و روشناى ، درامتداد شمال ، ادامه خواهد يافت . در ميانه كره خاک ، مرگ وآواى مرگ ، كشيده خواهد شد مرگ از درون سلاح ما ، آتش وخشكل سالى آنان را به انتظارخواهند نشاند .

درخاتمه ، ا ين سرزمين به واسطه جنگ جهانى سوم نابود ونامسكون خواهد شد . ( 6 )

سرزمين مسكونى ، از سكنه خالى خواهد شد براى به دست آوردن سرزمين ها ، جدال واختلاف شديدى در مى

گيرد , قلمروما به مردانى سپرده خواهد شد كه از غرور و سربلندى تهى خواهند بود . سپس ، براى برادران بزرگ ، نفاق و مرگ پيش خواهد آمد .

وچنين برمى آيد كه ايران ، جهان را ابتدا از طريق حمله به تركيه و مقدونيه به تصرف خود درخواهد آورد :

شب در آسمان ، مشعلى رو به خاموشى ، ديده خواهد شد . در مركز رن ، جنگ و خشك سالى به بار مى آيد ، كمك خيلى دير مى رسد . پرشيا ايران حمله آورده وماگدونيا و در جاى ديگر مى گويد : مقدونيه را به محاصره درمى آورد ( 7 )

تواى فرانسه اگر ازآب هاى ليگورياگذركنى خود را ، درميانه دريا و جزا ير در محاصره خوا هى يافت . و پيروان محمد ، در برابرتو خواهند ايستاد . و همچنين تواى درياى آدرياتيک استخوان خزان واسبان را خواهى جويد . ( 8 )

وباز مى گويد : آن مرد ، با سلاح ها وآتش درختان ، در نزديکي درياى سياه از پرشيا براي تسخيرترابوزان خواهد آمد .

فاروس و ميتيلن به لرزه درخواهد آمد خورشيد ، درياى آدرياتيک راكه مملو ازاجساد اعراب است روشن خوا هدكرد ( 9 )

و سپس نوستر آداموس ، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدريجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح مي دهد :

كسوفى در پيش خواهد بود كه از زمان آفرينش گيتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسيح واز آن زمان تا به امروز مركزرخ نداده است وجهان چنين ظلمتى به خود نديده است . . . ( 10

)

كه در اين مورد آيات مربوط به قيامت در سوره قيامت به ذهن انسان تداعى مى شود :

فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس والقمر يقول الانسان يومئذ اين المفر . هنگامى كه بينايى خيره مى گردد ، و ماه فرو مى رود ، و خورشيد و ماه گرد هم آيند ، آن روز انسان مى گويد : به كجا فراركنم

مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پيش خواهد تاخت . از سوى اهالى بيزانس به او خيانت خواهد شد . ازشهرقديمى رودس به پيشوازاو خواهند آمد ، از جانب هانگرى مجارستان متحمل آزار بسيارخواهد شد . ( 11 )

در حوالى درياى آدرياتيک براثرتوفانى عظيم ، كشتي غرق مى شود وزمين به لرزه درآيد وبه سوى آسمان پرتاب مى شود ودوباره فرومى افتد در مصرجنبش پيروان محمد افزايش مى يابد و پيكى به آن سوى مرزها ، فرستاده مى شود تا خبررا اعلان كند . . . . شهرهاآلوده وكثيف گشته ، باعث اعتراض وشرمسارى زيادى خواهد شد ، وتاريکي وجهل فقط با درخشش نورازبين مى رود وبا تغييراتى حكومت جهل وظلمت پا يان خواهد يافت . . . رهبرى اصلى مشرق زمين با شورش هاى زيادى روبرو خواهد شد ، كه اكثرا از طرف شمالى ها و غربي ها مغلوب شده است ، كه عده اى كشته و برخى مورد آزار قراگرفته اند و بقيه در حال گريزند و فرزندانشان كه از زنان متعددى هستند ، زندانى شده اند ( 12 )

م . پ . ادوارد دركتاب خود در باب پيشگويى هاى نوسترآداموس نقل مى كند كه سانتورى

هشتم ، قطعه مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است :

. . . جنگ و خونريزى براى مرتبه سوم حتمى است آتش به حدى است كه درياها به جوش مى آيد واز دولت ما فقط دو دولت واز جهان فقط نيمى باقى مى ماند . . . ( 13 )

شاهزاده ليبياى كه نماينده حكومت ايران است در غرب به قدرت خواهد رسيد ، يک فرانسوى ازاعراب به شدت مكدرخواهد شد ، دانشمند اديب ، ادبا خود را با اوضاع وفق خواهند داد ، زبان عرب برفرانسه پيش مى گيرد . . . ( 14 )

در نزديکي سوربن جهت حمله به مجارستان ، قهرمانى ازاهالى برودها سياه پوستان به آنان هشدار خواهد داد . رهبر بيزانس ، سالون ازاسلاوينا ، آنان را به شريعت محمد درخواهد آورد . همچنين نوستر آداموس چنين مى سرايد كه :

امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد پيروان اسماعيل جايگاه بى مانع خواهند يافت . آدم هاى نادان همچنان خواستاركارمانى شريعت كهنه هستند . تمامى حمايت كنندگان محمد سراسر گيتى را خواهند پوشاند . . . ( 15 )

بنابراين ، نوسترآداموس دراغلب سانتو رى ها از جمله سانتورى نسبت به فتح جهان به وسيله شريعت حضرت محمد ( ص ) به غرب وتمدن غربى هشدار مى دهد وبه جهانيان اعلام مى كند كه روزى مسلمانان به رهبرى ايران وتمدن ايرانى بر جهان مسلط خواهند شد كه اين بى شك در پيوند باگسترش و جهانى شدن انقلاب اسلاْمى ايران است ( 16 )

1 . سانتوري قطعه 5/55

2 . قطعه 29/2

3 . سا نتورى4 قطعه 59 .

4 . سانتوري 4 ص 63/3

5 . سانتوري 2 قطعه 91

6 . سانتوري 2 قطعه 95

7 . سانتوري 2 قطعه 96

8 . سانتوري 3 قطعه 23

9 . قطعه 27/5

10 . سانتوري 5 قطعه 47

11 . سانتوري 2 قطعه 86 .

12 . نوستر آداموس نامه به فرزند ص 274 .

13 . سانتوري 3 قطعه 27 .

14 . سانتوري 10 قطعه 62 .

15 . سانتوري 10 قطعه 31 .

16 . نشريه موعود ، شماره37 ص 27 .

پيشگويى ولادت حضرت

پيامبراكرم ( ص ) وائمه معصومين ( ع ) نسبت به ولادت حضرت مهدى ( ع ) پيشگويى كرده بودند .

عبدالرحمن بن سمره مى گويد : به پيامبر اكرم ( ص ) عرض كردم : اى رسول خدا مرا به طريق نجات هدايت كن . فرمود : هنگامى كه اختلاف خواسته ها وتفرقه آرا پيش آمد ، بر تو باد رجوع به على بن ابى طالب كه او امام امت من وخليفه من بر آنان بعد از من است . . . از اوست دو امام امت من . . . و نه فرزند حسين ، كه نهم آنان ، قائم امت من است كه زمين را از عدل وداد پر مى كند ، پس از آن كه از ظلم وجور پر شده باشد . ( 1 )

جابر بن عبدالله انصارى در روايتى از صحيفه اى خبر داده است كه در دست حضرت فاطمه ( ع ) مشاهده نموده و در آن نام هاى دوازده امام ( ع ) همراه نام مادرانشان ياد آور شده و آخرين نام ، قائم آل محمد

( ع ) بوده است . ( 2 )

امام حسين ( ع ) فرمود : قائم اين امت ، نهمين فرزند از اولاد من است ، واو است صاحب غيبت ، وكسى كه ميراثش در حالى كه زنده است ، تقسيم مى شود . ( 3 )

و امَا رواياتى كه در مورد حضرت مهدى ( ع ) ، غيبت ظهور ، علامات ظهور وحوادث پس از ظهور . از طريق دو امام باقر وصادق ( ع ) نقل شده است به مراتب , بيشتر از روايات رسيده از ساير معصومين ( ع ) است .

ويژگى اين روايات آن است كه علاوه بر بيان اصل مسأله به بيان بعضى از خصوصبات نيز پرداخته اند .

جابر جعفى از امام باقر ( ع ) نقل نموده كه فرمود : زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن زمان امامشان غايب خواهد شد . پس خوشا به حال كساني كه ثابت بر امر ما باشند ( 4 )

روايت هاى نيز از حضرت على ( 5 ) امام حسن مجتبى ( 6 ) اما م سجاد ( 7 ) وامام صادق ( 8 ) اما م كاظم ، ( 9 ) امام رضا ( 10 ) وامام جواد ( 11 ) ( ع ) در پيشگوى ولادت حضرت مهدى ( ع ) آمد ه است .

1 . كمال الدين ج 1 ص 257

2 . غيبت طوسي ص 92, كمال الدين ، ج 1 ، ص 305 .

3 . كمال الدين ج 1 ، ص 0315

4 . كمال الدينج 1, ص 330 .

5

. همان , ص 303 .

6 . همان, ص 315 .

7 . همان , ص 319 .

8 . همان , ص 333 .

9 . غيبة نعماني , ص 100 .

10 . کمال الدين ج 2 ص 372 .

11 . همان ص 377 .

پيشگويى هاى واقع شده

برخى از حوادثى كه احاديث ، پيشاپيش از رخ دادن آن ها پيش از ظهور خبر داده اند

و وقوعشان دركتب تاريخى پس ازگذشت سال ها به ثبت رسيده . پيشگويى هاى مطابق واقع ايشان از اين قرار است :

پيشگويي اول و دوم : انحراف و فساد بني عباس , پيامبر ( ص ) و ائمه ( ع ) درباره ويژگى هاى حكومت بنى عباس از جهت منحرف شدن آن ها به سمت فساد وخروج شان از مسير حق خبر داده اند .

به خوبى مى دانيم كه دولت بنى عباس چه بر سر ائمه ( ع ) و ديگر فرزندان رسول اكرم ( ص ) در طول تاريخ آوردند و چه آوارگى ها ، تعقيب ها و دستگير شدن ها و ستم هايى را از آن ها چشيدند كه مشهورتر از آن است كه اين روزما بخواهيم آن را به نگارش درآوريم . امام باقر ( ع ) طى حديثى مى فرمايد : . . . سپس بنى عباس به سلطنت مى رسند وهمواره در عيش و نشاط حكومت و وفور خوشى ها خواهند بود ، تا اينكه در ميان آن ها اختلاف مى افتد وپس از آن كه دچار اختلاف شدند حكومت را ازكف مى دهند . ( 1 )

لازم است به

ياد داشته باشيم امام باقر ( ع ) پس از زوال سلسله بنى اميه به شهادت رسيدند

و 18 سال بعد حكومت عباسيان بر مسلمانان مسلط شدند . ( 2 )

پيشگويي سوم : اختلاف اهل مشرق و مغرب در ادامه حديثى كه از امام باقر ( ع ) نقل كرديم حضرت فرمودند : و اهل مشرق و مغرب دچار اختلاف مى شوند . ( 3 )

كه نمونه هاى بسيارى براى اين اختلاف در طول تاريخ مى توان يافت : مانند اختلاف اهل مشرق و مغرب براى تعيين مرزهاى كشورهاى اسلامى كه اين مسأله سابقه طولانى در ميان مسلمانان دارد به طورى كه بر مشرق عباسيان حكومت مى كردند . و بر مغرب يا همه اندلس اسلامى حكمرانان اموى . يا اينكه در شمال آفريقا غرب دولت فاطميون را تأسيس كردند . در هر دو حالت غرب از خلافت مشرق كه در دست عباسيان بود ، جدا شده بودند .

شايد هم منظور چيزى است كه در عصركنونى از زمان جنگ جهانى دوم تا الان- شاهدش هستيم كه دو دولت بزرگ وجود داشته اند به طورى كه يكى مدعى زعامت جمهررى ها در مشرق است و ديگرى خود را فرمانرواى غرب مى شمرد .

به هر حال اختلاف را به هركدام از اين معانى يا معانى ديگر بگيريم اين اختلاف ميان شرق وغرب از جمله نشانه هاى ظهور است و همواره شاهدش بوده ايم .

اين سه پيشگويى اتفاق افتاده در تاريخ آن هم پس از بيان آن حضرت ( ع ) ونقل محدثين در منابع شان ، خود بهترين دليل ير صدق صدورآن از

معصوم ( ع ) است .

پيشگويي چهارم : انحراف جامعه اسلامي پيامبر اكرم ( ص ) بارها از انحراف در رهبرى اسلامى جامعه پس از خويش خبر داده اند كه از آن جمله اين روايت است كه ابن عباس نقل كرده كه حضرت ضمن صحبت هاى شان از معراج ، اين مطالب را از جمله علايم ظهور برشمرده اند : كافران ، فرمانرواى مردم مى شوند و فاجران ستمكاران سرپرست ، و ظالمان هم آنان را يارى مى كنند وفاسقان هم مشارران آن ها مى شوند .

در چنين زمانى سه خسف فرو رفتن پيش مى آيد : در مشرق ، مغرب و جريرة العرب ، بصره را هم يكى از نوادگان توكه زنگى ها از او پيروى مى كنند خراب مى كند . ( 4 )

ودر حديث ديگرى چنين مى فرمايند : . . . وپس از من ، رهبرانى خواهند آمد كه به هدايت من هدايت نگردند از طريق من كه هدايت است پيروى نمى كنند و به سنت من هم رفتار نمى كنند ، از ميان آن ها مردانى قيام خواهندكرد كه قلب هاى شان قلب شيطان است دركالبد انسان

اين همان مسأله اى است كه پس از رسول اكرم اسلام ( ص ) رخ داد و حكومت بر اساس مصلحت ها ويا به طور موررثى دست به دست شد .

پيشگويي پنجم : شورش صاحب زنج , جريان صاحب الزنج وقومش در تاريخ از اين قرار ثبت شده است كه وى شخصى بود كه در سال 255 ق مصادف با ميلاد حضرت مهدى ( ع ) قيام كرد .

نامش على بن محمد بود وعلى رقم اينكه از حيث عقايد وتفكرات با اهل بيت ( ع ) اختلاف داشت ، گمان مى كرد كه از علويان است . طى مدت 15 سال در جامعه چنان فسادى به راه انداخته بود كه نهايتاً در سال 270 ق دستش را به قتل عام مردم آلوده كرد . علاوه بر انتساب خويش به علويان عمده مطلبى كه در شورش خود روى آن تكيه مى كرد اين بود به طور اساسى به كارگران وطبقه زحمتكش جامعه ، خصوصا بندگان وغلامان تحت سرپرستى ديگران نظرداشت واز اين جهت بود كه به وى صاحب الزنج يا سرور بندگان لقب داده بودند .

فساد زيادى در جامعه به پا كرد ودولت عباسى را به شدت به زحمت انداخت وساكنان بصره و بسيارى ديگر از شهرها را با قتل وغارت و سرگردانى مردم تحت فشار قرار داد . اين واقعه تاريخى هم خود دليل بزرگى براى صدق حديث وگوينده آن مى باشد .

4 . تاريخ ا لغيبه الكلبرى ص 59 .

پيشگويي ششم : ظهور علم در شهر قم , از جمله اين احاديث ، اين مورد است كه از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : كوفه از حضور مؤمنين خالى خواهد شد وعلم از آن رخت برمى بندد ، همانند مارى كه به سوراخ لانه خويش خزيده باشد . سپس در شهرى كه به آن قم مى گويند نمايان مى شود و آن جا معدن علم وفضل مى گردد ، به طورى كه هيچ مستضعفى از لحاظ دينى روى زمين باقي نمى ماند حتى عروسان حجله

نشين كه اين جريان نزديك ظهور قا ئم ( ع ) مى با شد . ( 5 )

اين موضوع در دهه گذشته پيش آمده است وعظمت امامان ( ع ) را زمانى متوجه مى شويم كه بدانيم امام از ظهور علم دينى در قم در حالتى خبر مى دهند كه حتى موقعيت مكانى اين شهر در زمان ايشان هنوز ناشناخته بود وساكنان آن هم بت پرست و آتش پرست بودند وپس از گذشت قريب 1200 سال مركز مطالعات وشهر علم شيعه گشت .

1 . نشريه موعود ، شماره37 ص 27 0

2 . غيبة نعمانى ص 175 .

3 . همان .

5 . منتخب الاثر ص 443 يوم الخلاص ص 480 .

پيشگويي هاي كتاب مقدس

در سال هاى اخير ، جهان مسيحيت شاهد بروز وظهور موجى فزاينده از توجه به پيشگويى ها کتاب مقدس درباره آخر الزمان بوده است .

موجى كه در آستانه سال2000م و پايان هزاره دوم ميلادى به اوج خود رسيد . در اين سال ها در نشريات غربى وپايگاه هاى اينترنتي مقالات فراواني منتشر شده كه درآن ها پيشگوئى هاى كتاب مقدس با رويدادهاى عصر حاضر تطبيبق داده شده و از حوادث مختلف سياسى اجتماعى وزيست محيطى كه در سال هاي اخير در جهان رخ داد . يا در حال رخ دادن است , به عنوان نشانه هاى آخر الزمان با بايان دنيا ياد شده است .

با اذعان به اين مطلب كه برخى از اين مقالات با اهداف تبليغى وتبشيرى مسيحيان در جهان هماهنگى وهمسويى دارد وبا نگاهى كه امررز در ميان مسيحيان درباره حوادث آخرالزمان وجود دارد .

خلاصه يكى از اين مقالات را مي آوريم ( 1 )

در خلال اعصار وقرون شمارى از معلمان روحانى وغيبگويان , بصيرت خاصي نسبت به آينده دريافت كرده اند . يكى از عميق ترين اين بصيرت ها نسبت به آن چه اتفاق خواهد افتاد 2000سال پيش ، در دامنه كوهى خارج از اورشليم اعطا شد . گروه كوچكى از حقيقت جويان در گرد معلمشان , عيساى ناصرى , جمع شده بودند . سؤالى كه از او پرسيدند ، جوابى را در پى داشت كه سال ها وقرنها , تا اين زمان كه ما در آن زندگى مي كنيم , ادامه دارد : وهمانطوركه او عيسى ( ع ) بر فرازكوه زيتون ها نشست ، حواريون به سوى او آمدند ، گفتند : به ما بگو نشانه هاى آمدن تو و پايان دنيا چه خواهد بود؟

عيسى ( ع ) با شمارى از مشخصات جوابشان ، را داد تا مراقب باشند .

عبارت پايان دنيا كه در اين جا به كار رفته به معناى پايان عمركره زمين نيست ، بلكه منظور پايان سلطه غير انسانى بشر بر روى زمين است . اگر چه بسيارى از نشانه هايى كه او داد ، قرنها گريبانگير دنيا بوده اما جالب توجه آن است كه شدت وكثرت اين نشانه ها اكنون افزايش يافته است :

1 . افزايش جنگها : از جنگ ها خواهيد شنيد وشايعات جنگ ها زيرا ملتى عليه ملتى بر خواهد خاست ، ومملكتى عليه مملكت ديگر . هيچ مقطعى از تاريخ مانند قرن بيستم ، شاهد افزايش تعداد جنگ ها نبوده است .

طبق برآورد صليب

سرخ جهانى ، بيش از 100 ميليون نفر در جنگ هايى كه از آغاز اين قرن به وقوع پيوسته است جان خود را از دست داده اند .

از جنگ جهانى دوم تاكنون ، بيش از 150 جنگ عمده وصدها شورش مسلحانه وانقلاب رخ داده است . از پايان جنگ جهانى دوم ، ارقام كشته ها در نزاع هاى مسلحانه ، بيش از 23 ميليون نفر است .

طبق گزارش واشنگتن پست : جنگ هاى قرن بيستم ، جنگ هاى تمام عيارى عليه جنگجويان وغير نظاميان بوده است . . . در حالى كه در قياس با آن ، جنگ هاى وحشيانه قرون پيشين مانند جنگ هاى خيابانى بوده است .

3 . گسترش خشکسالي : و نيز خشكسالى خواهد بود . اواخر سال 6 199 ، بانك جهانى گزارش كرد كه روزانه بيش از 800 ميليون نفرگرسنه در جهان به سر مى برند وبيش از 500 ميليون كودك ، غذاى كافى براى رشد روانى وجسمانى دريافت نمي كنند . معاون بانك جهانى مي گويد : روزانه حدود 40 هزار نفر در جهان ، بر اثرگرسنگى مى ميرند كه غالباً در مناطق روستايي رخ مى دهد .

4 . شيوع بيماري هاي مهلک : و نيز بيمارى هاى مهلك خواهد بود . كمتر از 20 سال پيش ، حرفه پزشكى مدعى بود كه بر بسيارى از بيمارى هاى باكتريايى وويروسى فائق آمده است ، اما امروزه مواردى از بيمارى هاى عفونى بيداد كرده است . خبرگزارى آسوشيتد پرس گزارش مى دهد : ظهور انواع باكترى هايى كه نمى توان با آنتى بيوتيك هاى فعلى آن

ها را از بين برد ، مى تواند خود تبديل به تهديدى عليه سلامت عمومى و بدتر از بيمارى ايدز شود . بيمارى هايى كه اخيراً گمان مى رفت بر آن ها فائق آمده باشند ، رفته رفتار مهارناشدنى مى شوند . . . دانشمندان انتظار چيزى كمتر از يك فاجعه پزشكى ندارند .

UNAIDS برنامه مشترك سازمان ملل عليه ويروس ايدز ، درگزارش پايان سال خود در دسامبر 1996 ، عنوان كرد كه در آن سال ، 3/ 1 ميليون مورد جديد از آلودگى به ويروس اچ . آى . وى . در تمام دنيا رخ داده است . در سال1996 ، يك و نيم ميليون نفر از بيمارى ايدز مردند كه مجموع كسانى كه تا كنون در ارتباط با اين بيمارى مرده اند به 4/6 ميليون نفر مى رسد . بر اساس همين نوشتار ، افزون بر 23 ميليون نفر مبتلا به ويروس اچ . آى . وى يا بيمارى ايدز ، اكنون درتمام دنيا زندگى مى كنند اين آمار وارقا م به خوبي مى رساند كه از سال 1981 که اين بيمارى براى اولين شناسايي شد تا کنون بالغ بر 30 ميليون نفر به آن مبتلا شد ه اند .

سازمان بهداشت جهانى مى گويد : در تمام دنيا روزانه بيش از 6000نفر به اين بيمارى مبتلا مى شوند واين سرايت روز به روز بدتر مى شود .

4 . فراواني زمين لرزه : در جاهاى متعدد زمين لرزه خواهد بود . سالنماى جهانى به ما مى گويد كه بين سال هاى 1000و 1800 ميلادى ، تنها 21زمين لرزه عمده وجود داشت

. اما بين سال هاى 1800تا 1900 تعداد آن 18 واقعه بود . بين سال هاى 1900 تا 1950, 33 زمين لرزه بزرگ به وقوع پيوست تقريبا به انداز : آن چه در طى 1850 سال گذشته رخ داده است بين سال هاى 1950 تا1991 , 93زمين لرزه بزرگ اتفاق افتاد تقريبا سه برابر تعداد آن در نيم قرن گذشته ، و 3/ 1 ميليون نفر از مردم را در سراسر جهان به كا م مرگ فر ستاد . بسيارى از دانشمندان هشدار مى دهند كه ما در حال حاضر به دوره اى از بلاياى زمين لرزه اى وارد مى شويم .

5 . گسترش خشونت : يكى ديگر از شرايطى كه به گفته عيسى ( ع ) درست در زمان پيش از بازگشتش رواج خواهد داشت ، خشونت وحشيانه است : همانطوركه در ايام دوره نوح بوده در زمان آمدن پسر انسان نيز چنين خواهد بود . در ايام دوره نوح زمين در برابر خداوند فاسد وپر از خشونت بود ، روزنامه هاى امررز پر ازتيترهاى از ماجراهاى غم انگيزى از خشونت هاى بي رحمانه است .

امروزه ميزان آدم كش و خود کشى وقتل در آمريكا ، تقريبا به اندازه مجموع کشته شدگان آمريكايي در طول جنگ ويتنام است . تنها در 30 سال گذشته ، خود کشى و قتل جان بيش ازيك ميليون ودويست هزار آمريكا يى يعنى بيش ازتمام مردانى را كه دركل جنگ هاى تاريخ امريکا كشته شده اند ، گرفته است .

6 . ابلاغ مژ ده انجيل : سرانجام وقتي به گوش همه مردم جهان رسيد وهمه از

آن باخبر شدند . آن گاه دنيا به آخر خواهد رسيد بر خلاف رشد غم انگيز جنگها ، خشكسالى, طاعون وزمين لرزه هايي كه به گفته عيسى ، آغازغم ها است ، ، ابلاغ موعظه انجيل به تمام ملت ها ، نشانه اى ويژه براى زمانى است كه دنيا حقيقتا به پايان خود برسد .

هيچ گا ه در طول تاريخ مانند الآن انجيل درسراسر دنيا وبراى كل ملت ها خوانده نشده بود اگر چه مستقيماَ به وسيله مبلغان مسيحيت انجام نمى گيرد ، اما با وسايل ارتباط جمعي نوين از قبيل : راديو ، تلويزيون وارتباطات راه دور انجام مى گيرد .

طبق سالنامه جهان مسيحيت ، پيام انجيل هم ا كنون براى چهار ميليارد نفر يعني عملا براى تمام كشورها موعظه شده است . آنگاه پايان فرا خواهد رسيد .

7 . افزايش مسافرت ها : بسيارى به جلو و عقب خواهند دويد حوالى 534 بيش از ميلاد مسيح خداوند به پيامبرش دانيال گفت : در آخر زمان بسيارى به جلو وعقب خواهند دويد ودانش زياد خواهد شد . عبارات بسيارى به جلو وعقب مى دوند ، به لحاظ لغوى يعنى : به سرعت در اطراف در تكاپو هستند يا به قول ليوينگ بايبل : مسافرت ها افزايش خواهد يافت . در نظر بگيريد وسايل حمل ونقل مردم هزاران سال بود كه تغيير اساسى نكرده بود ، با اين نگرش اهميت اين پيشگويى آشكار مى شود .

امروزه مى توانند ظرف 23 ساعت دور دنيا را طى كنند فضا پيما قادر است در 80 دقيقه كره زمين را دور بزند تعداد مردمى كه

امروزه اقدام به سفر مى كنند ، بى سابقه است . به گفته متخصصان اقتصادى ، مسافرت وگردشگرى ، امروزه بزرگترين وپرانرژى ترين صنعت در دنياست .

8 . فزوني دانش : دانش زياد خواهد شد افزايش دانش در سال هاى اخير ، تقريبا خارج از تصور ماست واژه بار سنگين اطلاعات براى نسل ما وضع شده است .

هم اكنون روزانه ، معادل بيش از 300 ميليون صفحه از اطلاعات ، به شبكه اينترنت فرستاده مى شود . هم اكنون هشتاد درصد ازكل دانشمندان بشريت ، در قيد حيات هستند ودر هر دقيقه 2000 صفحه به علوم بشر اضافه مى كنند . حدوداً نيمى از دانش پزشكى ، هر ده سال يك بار منسوخ شده از دور خارج مى شود .

فناورى رايانه ، انفجار دانشى را كه در زير بار آن قرار داريم ترسيم مى كند . در سال 1948 ، ترانزيستور يا واحد ساختمانى اصلى رايانه ها ، در آزمايشگاه هاى بل ابداع شد . در سال 2000 ، هر تراشه پردازشگر ، شامل ميليارد ترانزيستور خواهد بود .

9 . ظهور ضد مسيح : ضد مسيح مى آيد نشانه با اهميت وپايانى آخر زمان كه چندين فصل انجيل به آن اختصاص يافته است ، ظهور حكومت واحد جهانى به سركردگى يك مستبد اهريمنى ، موسوم به ضد مسيح يا جانور است .

به گفته كتاب مكاشفه ، تمام دنيا ، شيطان را در قالب اين رهبر حيوان منش جهانى پرستش خواهد كرد . به گفته انجيل ، پيمان يا موافقت نامه صلح ابتكارآميزى به مدت هفت سال ، نقشى محورى در

ادعاى ضد مسيح در رهبرى جهان دارد . اين توافقنامه ، بحران خاورميانه را موقتاً با صلحى ميان اسرائيل و كشورهاى عرب همسايه ، حل خواهد كرد .

كوه مورياه در اورشليم بيت المقدس كه زمانى معبد يهوديان در آن قرارداشت و همانجا كه قبة الصخره مسلمانان هم اكنون وجود دارد ، نقطه كانونى خواهد بود . سه سال ونيم پس از وضع پيمان ، ضد مسيح آن را لغو خواهدكرد . آنگاه بيت المقدس را پايتخت بين المللى خود خواهد نمود وغير از پرستش خود وتصوير عرفانى اش ، تمام اديان را ممنوع خواهد كرد . اين تصوير به طريقى نيرو مى گيرد تا هم صحبت كند وهم سبب كشته شدن كسانى شود كه از پرستش او سرباز مى زنند . عيسى گفت اين هنگام ، زمان غيبت بزرگ است ، آن چنان كه از زمان پيدايش جهان وجود نداشته است .

10 . پيدايش نشانه جانور : و موجب مى شود تا همگان نشانى بر روى دست راست يا روى پيشانى شان دريافت دارند ، به طورى كه هيچ كس نمى تواند بخرد يا بفروشد مگركسى كه نشان يا نام جانور ، يا شماره اسم او را داشته باشد . . . شماره او666 است .

اين پيشگويى مطلبى را توصيف مى كند كه تا پيش از اين هيچ گاه امكان پذير نبود . دو هزار سال پيش ، يوحناى حوارى ، ماهى گيرى ساده ، پيشگويى كرد كه روزگارى ، نظام اقتصادى جهانى اى ظهور خواهدكرد كه هركس در لواى آن مجبور است شماره اى دريافت كند و بدون آن قادر به

خريد و فروش نخواهد بود . تنها از زمان پيدايش رايانه ها وبانكدارى الكترونيكى ، چنين اتفاقى ، امكان رخ دادن داشته است .

11 . ظهور ثانوي مسيح ، بلا فاصله پس از مصيبت بزرگ . . . . . . آن ها پسرانسان را خواهند ديد كه در ميان ابرهاى آسمان ، با قدرت وشكوهى خيره كننده مى آيد واو برگزيدگان خود را گرد هم خواهد آورد .

تيره ترين ساعت دنيا به ناگاه با طلوع سپيده دم روز روشنى كه عيسى مسيح باز مى گردد ، پايان مى يابد . تمام كسانى كه به او تعلق دارند ، به طور معجزه آسايى به بدن هاى مافوق طبيعى تبديل شده ، از آزار دهندگان ضد مسيح خود ، رهايى مى يابند وبه تماشايى ترين جشن پيروزى اى كه تا به حال برگزار شده است ، به شام ازدواج بره در بهشت ، انتقال خواهند يافت در آن زمان خشم خوفناك خداوند بر ضد مسيح وپيروان اهريمنى او خواهد افتاد و منجر به بازگشت عيسى به زمين مى شود تا امپراتورى واحد جهانى آن ها را در مواجهه اى بهت انگيز ، موسوم به نبرد آرماگدون ، شكستى تمام عيار داده ، نابود سازد

اين چنين ، حكمرانى بى رحمانه انسان بر روى زمين ، پايان مى پذيرد و عيسى و نيروهاى مافوق بشرى ، دنيا را در اختيارگرفته وبا عشق بر آن سلطنت وحكومت خواهندكرد . بدين ترتيب دوره اى موسوم به هزاره ، يا هزار سال صلح و فراوانى وبهشت ، براى همگان آغاز خواهد شد .

1 . نشريه موعود ,

شماره 37 ص 32 .

مهدويت در اديان و مکاتب

اهل کتاب

هوشع نبى

يكى از پيامبران پيرو تورات است كه دركتاب خود درباره بازگشت حضرت عيسى ( ع ) هنگام ظهور خبر داده است . ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) ازديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 327 .

يهود و نصارى و مهدويت

مسترهاكس نويسنده آمريكايى كتاب قامو س كتاب مقدس درباره شيوع اعتقاد به ظهور ،

و انتظار پيدايش منجى بزرگ جهانى در ميان قوم يهود چنين مى نويسد : عبرانيان منتظر قدوم مبارك مسيح ، نسل به نسل بودند و وعده آن وجود مبارك مكرراً در زبور وكتب انبيا ، على الخصوص دركتاب اشعيا داده شده است .

تا وقتى كه يحياى تعميد دهنده آمده ، به قدوم مبارك وى بشارت داد ، ليكن يهود آن نبوات ) پيش گويى ها ( را نفهميده و به خود مى انديشيده كه مسيح ) سلطان زمان ( خواهد شد و ايشان را از دست جورپيشگان و ظالمان رهايى خواهد داد و به اعلا درجه مجد و جلال ترقى خواهد كرد ( 1 )

نويسنده كتاب قاموس كتاب مقدس دركتاب خود از يهوديان ، زبان به شكايت مى گشايد كه دعوت عيساى مسيح را پس از آن همه اشتياق و انتظار ، سرانجام نپذيرفتند و او را مسيح واقعى پنداشتند و او را با مسيح موعودى كه سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسين و مژده اش را كتاب مقدس شان داده بود و سال ها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى كردند ، مطابق نيافتند . از اين رو ، با او به دشمنى برخاستند, حتى وى را جنايتكار

به هفت اسرائيل ، و تعاليمش را ضد آرمان اساسى كتب مقدس عهد عتيق ) تورات وملحقات آن ( دانستند ، ناچار به محاكمه اش فرا خواندند و به اعدام محكومش كردند ، و همچنين با احساس غبنى جانكاه مجددا به انتظار مسيح موعود و رهايى بخش از رنج وستم نشستند .

مسيحيان ، با اين كه حضرت عيسى ( ع ) را مسيح موعود يهوديان مى دانستند ، چون نسبت به پيروى او احساس نا تمامى كردند ، يكباره اميدشان از زمان حال بركنده شد ، حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار مسيح و بازگشت او از آسمان ، در پايان جهان نشستند .

دركتاب قاموس كتاب مقدس آمده است : كلمه پسر انسان هشتاد بار در انجيل و ملحقات آن ) عهد جديد ( به كار رفته است كه فقط سى مورد آن با حضرت عيسى ( ع ) قابل تطبيق است و پنجاه مورد آن از مصلح و نجات دهنده اى سخن مى گويد كه در آخر الزمان ظهور خواهد كرد ( 2 ) .

1 . قاموس كتاب مقدس ص 806 .

2 . او خواهد آمد على اكبر مهدى پور ، ص 33 .

يوئيل نبى

يكى از پيامبران پيرو تورات است كه دركتاب خود ، بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) ، نزول حضرت عيسى ( ع ) و محاكمه اسرائيل در آن روز سرنوشت ساز را آورده است ( 1 )

1 . ظهورحضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 327 .

ا هل كتاب

از روايات فهميده مى شود كه ستيز و رويارويى حضرت مهدى ( ع ) با اهل كتاب ، هميشه يكسان نبوده ، بلكه در مواردى با دريافت جريه ، به آنان اجازه مى دهد به دين خودشان برجاى بمانند وباگروهى به بحث ومناظره مى پردازد و آنان را با اين روش ، به اسلام دعوت مي کند وممكن است بگويم در آغاز قيام ، با آنان به بحث مى پردازد ، و باكسانى كه حق را پنهان سازند ، مى جنگد . ( 1 )

شهر بن حوشب مي گويد : حجاج به من گفت : در قرآن آيه اى است كه مرا خسته كرده است و معناى آن را نمى فهمم . گفتم : كدام آيه گفت : آن جاكه خداوند مى فرمايد : وَ إنْ مِن أَهلِ الکتابِ الا ليؤمِنَن بِهِ قبلَ مَؤته ( 2 )

هيچ يك ازاهل كتاب نيست مگر آن كه قبل از مرگش ايمان مى آورد . ومكرر اتفاق افتاده است كه فردى نصرانى يا يهودى را پيش من مى آورند وگردنش را مى زنم و آن گاه به لب مايش خيره مى شوم ، ولى حركتى نمي کند تا اين كه نفس او قطع مى شود .

شهر بن

حوشب مي گويد : به اوگفتم : معناى آيه ، اين نيست كه تو پنداشتى بلكه مراد اين است كه وقتى پيش از قيامت عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد وبه حضرت قائم ( ع ) اقتدا كند ، در آن هنگام هيچ يهودى ونصرانى نمى ماند ، مگر آن كه پيش از مرگ به او ايمان مى آورد . حجاج پرسيد : اين تفسير را ازكجا فراگرفته اى وچه كسى آن را به تو آموخته است گفتم : اين تفسير را امام باقر ( ع ) فرمود . حجاج گفت : از چشمه اى زلال به دست آورده اى . ( 3 )

عبدالله بن بكير از امام كاظم ( ع ) درباره تفسير آيه وَ لهُ اسلمَ مَن فِي السماواتِ ؤ الأرضِ طوعأ و كرهأ ، ( 4 )

سؤال كرد . امام فرمود : اين آيه درباره قائم ( ع ) فرود آمده است . هنگامى كه عليه يهود ، نصارا ، صائبيان ، مادى گرايان و برگشتگان از اسلام وكافران در شرق و غرب كره زمين قيام مي کند و اسلام را به آنان پيشنهاد مى نمايد . هركس پذيرفت ، دستور مى دهد كه نماز بخواند وزكات بدهد وبر طبق آن چه فرد مسلمان ، مأمور به انجام آن است ، رفتار نمايد وهركس مسلمان نشود گردنش را مى زند تا آن كه در شرق وغرب جهان ، يك كافر بر جاى نمى ماند . عبدالله پرسيد : قربانت گردم ، در روى زمين مردم بسيارى هستند؟ چگونه حضرت مى تواند همه آنان را مسلمان كند يا گردن بزند؟

امام كاظم ( ع ) فرمود : وقتى خداوند چيزى را اراده كند ، چيز اندك را بسيار و بسيار را اندك مي گرداند . ( 5 )

1 . چشم اندازى به حكومت مهدى عج ، نجم الدين طبسى ص43 1 .

2 . سوره نساء 159 .

3 . بحارالانوار ج 4 1 ، ص 349 . تفسير قمى ص 461 . احقاق الحق ج 3 1 ، ص 332 .

4 . سوره آل عمران 84 .

5 . نورالثقلين ، ج 1ص 362 . بحارالانوار ج 52 ص 340 اثبات لهداة ج 3 ، ص 549 .

تخريب مسجد الاقصي

يك جريان مسيحى صهيونيستى در آمريكا شكل گرفته كه اعتقاد دارد ويرانى مسجد الاقصى وساخت معبد سوم سليمان به جاى اين مسجد ، شرط ظهور حضرت مسيح ( ع ) است و بدون ساخت معبد سوم ، مسيح هرگز ظهور نمي كند . اين جريان ، به ويژه گروه هاى تندرو صهيونيست وابسته به آن ، اعتقاد دارند كه خرابه هاى معبد نخست ودوم سليمان در زير مسجدالاقصى است وبراى ساخت مجدد اين معبد ، راهى جز ويرانى مسجدالاقصى وجود ندارد .

با توجه به همين اعتقاد پيروان اين جريان صهيونيستى مبالغ هنگفتى را در سازمان هاى افراطى صهيونيستى مانند عطيرات كوهانيم قرار مى دهند كه يهودى كردن قدس وتخريب مسجد الاقصى هدف اعلام شده آن ها است .

چهره هاى بارز اين جريان در مصاحبه هاى مختلف با رسانه هاى ارتباط جمعى رژيم صهيونيستى مى گويند كه هيچ رئيس جمهورى در آمريكا جرأت آن را ندارد كه به اسرائيل كمك نكند زيرا

در غير اين صورت سرنگون خواهد شد .

در چارچوب اعتقادات وتلاش هاى اين جريان صهيونيستى روز 21 مهرماه سال 1382 مراسمى قدس با حضور سه هزار نفر از طرفداران جدى رژيم صهيونيستى كه به سرزمين هاى اشغالى آمده بودند ، برگزار شد .

9 آريل شارون نخست وزير رژيم صهيونيستى خطاب به شركت كنندگان در اين مراسم گفت : كشمكش كنونى اسرائيل با فلسطينيان ريشه در مخالفت جهان عرب با حقوق يهوديان دارد وجهان عرب نمى خواهد با ملت يهود آشتى كند .

وى همچنين در اين مراسم براى تحريك احساسات اعضاى اين جريان افراطى ادعا كرد : اسرائيل ظرف سه سال گذشته شاهد جنگ تحميلى فلسطينيان بوده است ، اما اين كشمكش صد سال پيش آغاز شد .

هدف از سفر اين سه هزار آمريكايى به سرزمين هاى اشغالى آن بوده كه ازكابينه شارون بخواهند از قدس دست نكشد وشارون نيز به آنان گفته است كه قدس براى هميشه مركز يكپارچه اسرائيل باقى خواهد ماند . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شماره 40 ص 32 .

تورات و بشارت موعود

حجى نبى

از انبياى پيرو تورات است كه دركتاب خود ، بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) را داده است . ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 334 .

تورات و بشارت موعود

دركتاب تورات كه ازكتب آسمانى به شمار مى رود و هم اكنون دردست اهل كتاب و مورد قبول آن ها است ، بشارات زيادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى درآخرالزمان آمده است .

در زبور حضرت داود ( ع ) كه تحت عنوان مزامير در لابلاى كتب عهد عتيق آمده ، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) به بيان هاى گوناگون داده شده است و در 35 بخش از مزامير 150 گانه ، اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت ونويدى از پيروزى صالحان بر شريران وتشكيل حكومت واحد جهانى وتبديل اديان ومذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد ، موجود است . ( 1 )

و جالب اين كه مطالبى كه قرآن كريم درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) اززبور نقل كرده است ، عيناً در زبور فعلى موجود و از دستبرد تحريف وتفسير مصون مانده است .

قرآن كريم چنين مى فرمايد : ولقد کتبنا في الزبور من بعده الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ( 2 )

ما علاوه بر ذكر تورات در زبور نوشتيم كه درآينده بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد . مقصود از ذكر در آيه شريفه ، تورات موسى ( ع ) است كه زبور داود ( ع ) پيرو شريعت تورات بوده

است . در زبور آمده است : . . . زيرا كه شريران منقطع مى شوند . اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد ( 3 ) .

اسم او ابداً بماند ، اسمش مثل آفتاب باقى بماند ، در او مردمان بركت خواهند يافت وتمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت ، بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد وتمامى زمين از جلالش پر شود ، دعاى داوود پسر يسئ تمام شد . ( 4 )

دركتاب اشعياى نبى كه يكى از ييامبران پيرو تورات است ، بشارات فراوانى درباره ظهور حضرت آمده است : ونهالى ازتنه يسي ( 5 ) بيرون آمده ، شاخه اى از ريشه هايش خواهد شگفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت . . . مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد وبه جهت مظلومان زمين ، به راستى حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود وكمربند ميانش امانت . . . ( 6 )

منظور از نهالى كه از تنه يسي خواهد روييد ممكن است يكى از چهار نفر : حضرات داود ، سليمان ، عيسى و مهدى ( ع ) و باشند ولى دقت و بررسى كامل آيات مذكور نشان مى دهد كه منظور از اين نهال ، هيچ يك از آن پيامبران نيستند ، بلكه همه آن بشارت ها ويژه قائم آل محمد ( ع ) است ، زيرا حضرت داود وسليمان فرزندان پسرى يسي ، وحضرت عيسى ( ع ) نواده دخترى وى ، و مهدى ( ع ) نيز از جانب مادرش ، جناب نرجس خاتون- كه دختر

يشوعا ، پسر قيصر ، پادشاه روم و از نسل حضرت داود ، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسى ( ع ) بوده ، ونسب شريفش به ( ع ) شمعون صفا ، وصي حضرت عيسى ( ع ) مي رسد- نواده دخترى يسي مى باشد . ( 7 )

دركتاب يوئيل نبى كه از پيامبران پيرو تورات است ، چنين آمده

است : آن گاه جميع امت ها را جمع كرده ، به وادى يهوشافاظ ( 8 ) فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود وميراث خويش ، اسرائيل را محاكمه خواهم نمود . زيرا كه ايشان را در ميان امت ها پراكنده ساخته وزمين مرا تقسيم نموده اند وبر قوم من قرعه انداخته وپسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند ( 9 ) دركتاب عاموس نبي ( 10 ) وهوشع نبى ( 11 ) نيز از نزول حضرت عيسى ( ع ) وداورى آن حضرت سخن به ميان آمدهاست 0 دركتاب " زکرياى نبى " بشارت ظهور مهدى ( ع ) چنين آمده است : اينك روز خداوند مى آيد وغنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد 0 وجميع امت ها را به ضد اورشليم براى جنگ فراهم خواهد كرد وشهر را خواهند گرفت وخانه ها را تاراج خواهند نمود 000 وخداوند بيرون آمده با آن قوم ها مقاتله خواهد كرد چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . ويهوه خدا بر تمامى زمين پادشاه خواهد بود . .

0 " . ( 12 )

لازم به ياد آورى است كه دركتب عهدين تورات وانجيل كلمه " خداوند بيشتر در مورد حضرت عيسى ( ع ) به كار مى رود . دركتاب " حزقيال نبى نيز در مورد حضرت مهدى ( ع ) و سرنوشت اسرائيل و جهانى شدن آيين توحيد خبرهايى آمده ادست : . . و اما تو اى پسر انسان خداوند يهوه چنين مى فرمايد : كه به هر جنس مرغان وبه همه حيوانات صحرا بگو : جمع شويد وبياييد ونزد قربانى من كه آن را براى شما ذبح مى نمايم فراهم آييد 0 قربانى عظيمى كه بر كوه هاى اسرائيل ، تاگوشت بخوريد و خون بنوشيد . و خداوند يهو ه مى گويد : كه بر سفره من از اسبان وسواران وجباران وهمه مردان جنگى سير خواهيد شد . ومن جلال خود را در ميان أمت ها قرار خواهم داد و جميع امت ها داورى مراكه آن را اجرا خواهم داشت ودست مراكه بر ايشان فرود خواهم آورد ، مشاهده خواهند نمود ( 13 ) بايد توجه داشت كه منظور از " پسر انسان مانند كلمه مسيح ، حضرت عيسى ( ع ) نيست؟ بلكه مراد از آن ، حضرت مهدى ( ع ) است ، زيرا در انجيل بيش از هشتاد باركلمه پسر انسان " آمده است كه تنها در سى مورد آن حضرت مسيح ( ع ) اراده شده است . ( 14 ) دركتاب حَجئ نبى نيز بشارت ظهور آمده است : يهوه

1 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 193 .

2 . سوره انبياء ،

آيه 105 .

3 . عهد عتيق ، كتاب مزامير مزمور37 .

4 . همان ، مزمور 72 .

5 . يسي به معناى قوى ، پدر حضرت داود و نوه " راعوت " است ، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر " يسي " مى ناميدند در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمي داشته و از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل بوده است . قاموس كتاب مقدس .

6 . تورات ، كتاب اشعياىنبي ، باب 11 .

7 . ظهور حضرت مهدى از ديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 2 1 3 .

8 . نام صحراى است در نزديكى بيت المقدس كه اكنون وادى " قدرون " ناميده مى شود 0 لغت نامه دهخداص 177

09 تورات ، كتاب يوئيل نبى ، ص 327 1باب 3 بندهاى 2 و 3 .

010 تورا ت ، كتاب عاموس نبى ، ص1333 باب 4 بندماى 2 1 و 3 1 .

11 . تورات ، كتاب هوشع نبى ص 1314باب 5 ، بندهاى 14 و 15 .

12 . تورات كتاب زكرياى نبى ص 1382 باب 4 1 ، بندهاى ا- 10

13 . تورات كتاب حزقيال نبى ص 265 1باب 39 ، بند 7 1-23 .

14 . قاموس کتاب مقدس ، ماد ه " پسر خواهر " ص 9 1 02

صبايوت چنين مى گويد : يك دفعه ديگر آسمان ها وزمين ودريا وخشكى را متزلزل خواهم ساخت وتمامى امت ها را متزلزل خواهم ساخت و فضيلت جميع امت ها خواهد آمد 000 اين خانه را از

جلال خود پر خواهم ساخت . . ( 15 ) كه در آن به تشكيل حكومت واحد جهانى اشاره شده است . دركتاب " صفنياى نبى " همچنين آمده است : " . . . خداوند مى گويد : براى من منتظر باشيد ، تا روزى كه به جهت غارت برخيزم ، زيراكه قصد من اين است كه أمت ها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود وتمامى حدت خشم خويش را بر ايشان بريزم ، زيراكه تمامى جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد . . . ( 16 ) نيز دركتاب دانيال نبى " آمده كه : " . 00 امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است ، خواهد برخاست . . 0 بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد . . . ( 17 )

015 كتاب مقدس كتاب حجي نبى ص 1367باب 2بندهاى 6-9 .

16 . كتاب مقدس كتاب صفنياى نبي ص 1363باب 3 ، بندهاى 5- 9 .

17 . كتاب مقدس كتاب دا نيال نبي ص 1309 ، باب 12 بندهاى ا- 12 .

مهدويت در زرتشت

گات ها

كهنه ترين ومقدس ترين قسمت اوستا است كه در ميان يسنا جاى داده شده است .

آن ها عبارتند از سرود ونظم وشعر ، و هر فرد از اشعارگات ها را گاس گويند . كليه گات ها 17 فصل است وشامل 238 قطعه و896 بيت مى باشد . ( 1 )

در آن نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) و سيطره جهانى او آمده است ) 2 )

گات هاى اوستاشامل پنج قسمت است وبه منزله پنج كتاب اسفار تورات است كه يهوديان آن ها را از خود موسى دانسته واحترام خاصى براى آنها منظور دارند : اهنود ، اشنود ، سپنتمد ، وهوخشتر ، وهشتد است ( 3 ) 1 . معارف ومعاريف ج8 ص 625 .

2 . اديان ومهدويت ، محمد بهشتى ، ص 18 .

3 . معارف ومعاريف ج 8 ص 625 .

زند

ازكتاب هاى مذهبى زرتشتيان است كه درآن به بشارت منجى اشاره شده است .

در اين كتاب درباره انقراض اشرار ووراثت صالحان پس از شكستن شوكت جباران ، سخن به ميان آمده است ( 1 )

1 . اديان ومهدويت ، محمد بهشتي 15 .

منجى اعظم

دركتب مقدسى كه در ميان زردشتيان و منديان به عنوان كتاب هاى آسمانى شناخته شده و آورندگان آن ها از نظرشان به عنوان پيامبر شناخته مى شوند ، تصريحات بسيارى به منجى اعظم شده است كه اوكسى جز حضرت مهدى ( ع ) نيست ( 1 )

1 . آخرين اميد ، داود الهامى ، ص 195 .

زرتشت و بشارت موعود

در منابع زرتشتيان تصريحات بسيارى به ظهور حضرت مهدى ( ع ) شده است كه قسمتى از آن ها را در اين جا مى آوريم : دركتاب زند كه ازكتب مقدسه زرتشتيان است ، درباره انقراض اشرار و وراثت صلحا مى گويد : لشكر اهريمنان با ايزدان ، دايم در روى خاكدان محاربه وكشمكش دارند وغالباً پيروزى با اهريمنان باشد ، امَا نه به طورى كه بتوانند ايزدان را محو ومنقرض سازند ، چه در هنگام تنگى از جانب اورمزد كه خداى آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند يارى مى رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مى كشد .

آنگاه پيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود و اهريمنان را منقرض مى سازند ، وتمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند ، و بعد ازپيروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان ، عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده ، بنى آدم بر تخت نيكبختى خواهند نشست ( 1 )

در بخش گات ها كه يكى از بخش هاى چهارگانه اوستاست ، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) وسيطره جهانى آن حضرت آمده است : . . . وهنگامى كه سزاى اين گناهكاران فرا رسد ، پس آنگاه

اى مزدا كشورت را بهمن در پايان برپا كند ، از براى كسانى كه دروغ را به دست هاى راستى سپرند ، وخواستاريم از آنانى باشيم كه زندگى تازه كنند . . . كى اى مزدا بامداد روز فراز آيد ، جهان دين راستين فرا گيرد ، با آموزش هاى فزايش بخش پر خرد رهانندگان ، كيانند آنانى كه بهمن به يارى شان خواهد آمد ، از براى آگاه ساختن ، من تو را برگزيدم اى اهورا بهمن را نماينده توانايى و منش نيك وراستى وپارسايى دادار اهور مزدا ، تفسير كرده ا ند ( 2 )

جا ماسب دركتاب معروف خود جاماسب نامه مى گويد : پيغمبر عرب ، آخر پيغمبران باشد

كه در ميان كوه هاى مكه پيدا شود ، وشتر سوار شود وقوم او شتر سواران خواهند بود ، وبا بندگان خود چيز خورد ، وبه روش بندگان نشيند ، واو را سايه نباشد وازپشت سر ، مثل پيش رو ببيند .

دين او اشرف اديان باشد وكتاب او باطل گرداند همه كتاب ها را . . . واز فرزندان دختر آن پيغمبركه خورشيد جهان وشاه زنان نام دارد ، كسى پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان ، كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنيا كه مکه باشد ودولت اوتا به قيامت متصل باشد وبعد از پادشاهى او ، دنيا تمام شود . . . همه جهان را يك دين كند ودين گبرى وزرتشتى نماند ، وپيغمبران خدا وحكيمان وپرى زادان وديوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفيدرويان در خدمت او باشند . . . ( 3 )

در زند و هومن يسن از ظهور شخصيت فوق العاده اى بنام سوشيانس ، - نجات دهنده بزرگ- خبر داده و درباره نشانه هاى ظهور وى چنين مى گويد . نشانه هاى شگفت انگيزى در آسمان پديد آيد كه به ظهور منجى جهان دلالت مى كند وفرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند ، وبه همه دنيا پيام مى فرستند . . . سوشيانس دين را به جهان رواج دهد ، فقر وتنگدستى را ريشه كن سازد ، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده ، مردم جهان را هم فكر و همگفتار و همكردارگرداند . ( 4 )

لازم به ياد آورى است كه اعتقاد يه ظهور سوسيانس در ميان ملت ايران باستان به اندازه اى رايج بوده است كه حتى در موقع شكست هاى جنگى وفراز ونشيب هاى زندگى با يادآورى ظهور چنين نجات دهنده مقتدرى ، خود را از يأس ونا اميدى نجات مى دادند . ( 5 )

1 . بشارت عهدين ص237

2 . بشارات عهدين استدراكات ، پس از مقدمه چاپ دوم ص 10 و 11 .

3 . لمعات النور ، ج 1 ص 23-25 .

4 . او خواهد آمد على اكبر مهدى پور ، ص 08 1 و 121 و 122 .

5 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان ، هاشمى شهيدى ص 355 .

مهدى باورى در اديان

ايده ظهور منجى بزرگ که با خروج خود ، عدل و قسط ، گشايش و آسايش را در مقطع پايانى تاريخ حيات انسان ، به ارمغان خواهد

آورد و به ستم و تجاوز ظالمان در پهنه كره خاكى پايان خواهد بخشيد و دولت كريمه عدل پرور و دادگسترى را بنيان خواهد نهاد ، عقيده اى است كه پيروان اديان سه گانه ابراهيمى و بخش چشم گيرى از ساير ملل بدان ايمان داشته و دارند . يهوديان مانند مسيحيان- كه به بازگشت عيسى ( ع ) معتقدند- به ظهور يك منجى مى انديشند و همان گونه كه زرتشتيان در انتظار رجعت بهرام شاه اند ، نصرانيان حبشى نيز چشم به راه ظهور پادشاه خود تئودور موعود هستند و هندوها نيز به خروج ويشنو دل بسته اند و مجوسى ها به زنده بودن هوشيدراعتقاد راسخ دارند و بودايى ها منتظر باز آمدن بودا و اسپانيايى ها مترقب بزرگ خود رودريك اند و اقوام مغول هم رهبر خود چنگيز را منجى بزرگ مى شمارند .

هم چنين ايده ظهور منجى در مصر باستان هم رواج داشته است ، همان گونه كه در متون كهن چينى نيز ديده شده است . ( 1 )

دركنار اين حقايق تكان دهنده ، تصريحات قابل توجهى ازنوابغ مغرب زمين و انديشمندان آن ديار مى يابيم ، مبنى بر اين كه جهان در انتظار مصلح كبيرى است كه سر رشته امور را به دست خواهد گرفت و جامعه بشرى را زير يك پرچم و به دنبال يك هدف ، گرد هم خواهد آورد . مانند فيلسوف شهير انگليسى برتراند راسل كه مى گويد : دنيا چشم به راه مصلحى است كه همگان را در سايه يك پرچم و يك شعار متحد سا زد .

متفكر ديگر ، پروفسور آلبرت انيشتاين

، اين گونه اظهار مى كند : فرا رسيدن آن روزى كه در جاى جاى جهان ، صلح و صفا حكومت كند همه اعضاى جامعه بشرى با يكديگر دوست و برادر باشند ، ديرى نخواهد پاييد .

در اين ميان ، سخن فيلسوف نامدار انگليسى برنارد شار شايان توجه است . وى دركتاب خود بشر و ابرمرد به ظهور يك مصلح بشارت مى دهد .

در اين زمينه ، استاد بزرگ عباس محمود العقاد مى نويسد : به نظرِ ما ابرمرد مورد نظرِ شار ، صرفاً يك فرضيه و امرى ناشدنى نيست و فراخوانى بشر به سوى چنين مصلحى توسط شار از حقيقتى ثابت و واقعيتى اصيل ريشه گرفته است . على رغم وجود مذاهب مختلف اسلامى و تفاوت هاى مهدى در روايات 717 عقيدتى ناشى از آن ، همه مسلمانان طبق بشارت رسول اكرم ( ص ) به ظهور امام مهدى ( ع ) در آخر الزمان اعتقاد راسخ دارند . بسيارى از علماى اهل سنت ، از قرن سوم هجرى تا امروز بدين معنا تصريح كرده اند .

اساساً ميان مسلمانان ديگر پيروان اديان و ملل مختلف ، در اصل اعتقاد به ظهور يك منجى در آخر الزمان هيچ گونه اختلافى نيست ، هر چند در مصداق آن ميان مسلمانان و ديگران اختلافاتى وجود دارد ، ليكن تمامى امت اسلامى بر اين باورند كه اسم مبارك وى محمد و لقب او مهدى است . ( 2 )

1 . المهديه في الاسلام سعد محمد حسن ص 43 .

2 . درانتظار ققنوس ، مهدى عليزاده ، ص 47 .

انتظار و صهيونيسم

در عصر ما

كه يهوديان صهيونيست خود بر پاى خاسته وبا اشغال فلسطين درصدد برآمده اند حقارت هميشگى قوم يهود را برافكنند ، چيزى از تب وتاب انتظار موعود كاسته نشده است ويهوديان در انتظار مسيحا لحظه شمارى مي كنند .

حدود صد سال پيش متفكران يهود گفتند قوم ما اين همه سال در انتظار مسيحا خوارى ها را بر خود همواركرد ، ولى از وي خبرى نيامد . ديگر انتظارمان به سر آمد وكاسه صبرمان لبريز شد . جا دارد كه خود براى پايان دادن به وضع موجود برخيزيم . آنان مكتب صهيونيسم را تأسيس كردند وگفتند بايد خودمان فلسطين را بگيريم . عموم يهوديان مي گفتند اين كار درست نيست ، زيرا طبق باورهاى دينى ، تنها مسيحا مى تواند به چنين كارى اقدام كند . صهيونيست ها گفتند ما براى قيام مسيحا پايگاهى در فلسطين درست مي كنيم .

قانع نمودن قومى كه قرن ها در خيالات واهى به سر برده بود ، كارى مشكل بود . اما آنان با صبر وحوصله فراوان ، براى اين كار تبليغ كردند و مهاجرانى را به فلسطين بردند وپنجاه سال پيش دولت غاصب اسرائيل را در اراضى اشغالى بنياد نهادند . البته هنوز هم اقليتى ناچيز از يهوديان بر اثر دلبستگى شديد به اميدهاى قديم ، تشكيل دولت صهيونيستى را مخالف آرمان مسيحاى مى دانند وپيوسته با آن مخالفت كرده ، مي گويند بايد به سنت انتظار ادامه داد . سرانجام ، سواد اعظم يهوديت صهيونيسم را از جان ودل پذيرفتند و آن را رهگشاى عصر مسيحا دانستند . از اين رو ، صهيونيست هاى غاصب فلسطين ،

علاوه بر دعاهاى مسيحايى موسوم ، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذارى رژيم غاصب پنجم ماه اِيار عبرى پس از دميدن در شيپور عبادت ، اين گونه دعا مي كنند :

اراده خداوند ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپيده دم آزادى باشيم ونفخ صور مسيحا ، گوش ما را نوازش دهد . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شماره 11 .

عهدعتيق

دركتاب هاى عهد عتيق هم نويد حضرت مهدى ( ع ) آمده است .

دركتب اشعياء نبى فصل1و 45 ( ز کريا نبي ) فصل 14 ( صفنياء نبى ) فصل 3 سليمان نبي فصل 2 ( حجى نبى فصل 2 ( اول سمودئيل ) فصل 2 ( دوم سموئيل ) فصل 2 1 و 23 ( و حزقيل نبى ) فصل 1 ( 1 )

بشارت منجى و نويد ظهور حضرت مهدى ( ع ) ذكر شده است .

1 . روزگار رهايي ج 2 ، ص 1014 .

مهدويت در مسيحيت

مسيح دروغين

اعتقاد به ظهور منجى بزرگ جهانى واشتياق به ظهور رهبرى آسمانى ، در ميان يهود و نصارى ، آن چنان اصيل و ريشه دار است كه در طول تاريخ اين در هفت ، مدعيان شگفتى را پديد آورده و افراد بسيارى پيدا شده ا ند كه خود را به دروغ مسيح موعود معرفى كرده اند . به طورى كه صاحب كتاب قاموس كتاب مقدس درباره شماره مدَعيان دروغين مسيح موعود مى نويسد : بيست و چهار نفر مسيح هاى دروغگو در ميان بنى اسرائيل ظاهرگشتند كه مشهورترين و معررف ترين آن ها بركوكبه است كه در اوايل قرن ثانى مى زيست و آن دجال معروف ادعا مى كرد كه رأس و پادشاه قوم يهود است . . . آخرين مسيح هاى دروغگو " مردخاى " است .

او شخصى آلمانى بود كه در سال 1682 ميلادى ظهوركرده ، اسباب شدت گرفتن فتنه و فساد گشت و چون آتش فتنه بالاگرفت ، فرارى گرديده و معدوم الاثر شد . اما متاسفانه اطلاع " مسترهاكس "

مؤلف آن كتاب درباره شماره مدعيان مسيحايى و همچنين درباره آخرين كسى كه به عنوان مسيح موعود قيام كرده است ، نارسا است .

شماره اين مدعيان ، به مراتب بيشتر از آن است و قيام " مردخاى " آلمانى در قرن هفدهم ، واپسين قيامى نيست كه تاريخ مسيحيت آن را به ياد مى آورد . تنها طى دو قرن هيجدهم و نوزدهم در انگلستان ، بيش از شش تن ، به نام مسيح موعود ( ع ) ظهوركرده اند و اغتشاش هايى را هم دامن زده اند ، و پاره اى از آن ها به كيفر رسيده ا ند . ( 1 )

البته به موازات دين مسيح ، در دين يهود نيز ، مسيح هاى دروغين متعددى ظهوركرده اند . از جمله يكى از مسيح هاى يهودى " داود آل روى " از يهوديان ايران است . او در اواسط قرن دوازدهم در ميان يهوديان ايران ، مدعى شد كه مسيح موعود است . ( 2 )

1 . ديباچه اى بررهبرى ص 95 .

2 . همان ص101 .

هزاره گرايى

هزاره گرايى ( millennialism ) ميراث قديم اديان است كه امروزه در جوامع مسيحى رواج يافته و در آينده نزديك ، شاهد آثار و نتايج آن خواهيم بود .

اين آرمان در يهوديت بسيار اوج گرفت و در مسيحيت - به . ويژه در حدود سال 1000 ميلادى - به نهايت اوج خود رسيد .

اكنون هزاره گرايى در جهان مسيحيت بيداد مى كند و شور و التهاب اين آرمان در آن جوامع بدان پايه است كه پژوهشگران علوم اجتماعى و

رسانه هاى جمعى گاهى از آن به عنوان سندرم 2000 و جنون هزاره اى ياد مى كنند . اين آرمان خاص مسيحيت نيست و نشانه هايى از آن در اسلام و اديان ديگر وجود دارد .

دائرة المعارف بين المللى علوم اجتماعى در مدخل ) millennialism ) مى نويسد : واژه لاتينى millennialism ، و معادل يونانى آن chilias در لغت به معناى يك دوره هزار ساله است . سنت هزاره بر ادبيات مكاشفه اى يهود وكتاب مكاشفه يوحنا استوار است .

بر اساس آن سنت ، مسيح پس از اينكه بار ديگر به شكل يك جنگاور آشكار مى شود ، بر ابليس پيروز خواهد گرديد و او را در بند خواهد كرد . آنگاه ملكوت خدا را پديد خواهد آورد و شخصاً به مدت 1000 سال حكم خواهد راند . قديسانى كه در ايمان ثابت مانده و جان بر سر آن نهاده اند ، از خاك برمى خيزند و در پادشاهى او به كهانت مى پردازند .

در پايان اين دوره ، شيطان تا چندى آزاد خواهد ماند و سرانجام كشته خواهد شد . آنگاه رستاخيز همه مردگان ، واپسين داورى و آخرين رستگارى فرا خواهد رسيد .

هزاره گرايى تا اندازه اى به پيشگويى هاى مربوط به آينده جهان ارتباط دارد و در جستجوى پاسخى براى سرنوشت انسان و جهان است .

واما هزاره مسيحي : كتاب مكاشفه يوحنا از اعداد و ارقام سخن گفته است و دو عدد بسيار معروف در آن يافت مى شود : 1000 و ، 666 .

به گفته آن كتاب ، حضرت عيسى ( ع ) شيطان

را دربند مى كند و مدت هزار سال با قديسان خود و شهيدان آغاز مسيحيت كه تعدادشان بسيار است ، سلطنت مى نمايد . آن گاه شيطان اندكى آزاد مى شود شيطان براى جنگ با نيكان و تسخير شهر قدس لشكرگرانى را فراهم مى كند ، ولى وى و سپاهش به اراده خدا نابود مى شوند .

اين مسأله روشن بعدا تفسيرهاى مختلفى گرفت . مثلأ گروهى گفتند سلطنت هزار ساله حضرت عيسى مسيح ( ع ) ، به بهشت مربوط مى شود زيرا شيطان به آن جا راهى ندارد . درباره تقدم و تأخر اين رويدادها نيزگرايش هاى گوناگونى پديد آمد كه مكتب هاى " پيش هزاره " ، " پس هزاره " و نفى هزاره " از آن جمله است .

هزاره گرايى همراه انتظار موعود ، از يهوديت به مسيحيت سرايت كرد و به علت ناتمام ماندن رسالت حضرت عيسى مسيح ( ع ) در مسيحيت ادامه يافت . ( 1 )

1 . نشريه موعود ش 19 ص 14

انجيل و بشارت موعود

بر اساس بشارات فراوانى كه دركتاب انجيل آمده است ، حضرت مسيح ( ع ) به دنبال قيام حضرت قائم ( ع ) در فلسطين آشکار خواهد شد وبه يارى آن حضرت خواهد شتافت وپشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد ، تا يهوديان و مسيحيان وپيروان وى تكليف خويش را بدانند و به اسلام بگروند وحامى حضرت مهدى ( ع ) گردند .

از اين رو ، در آخرين روزهاى زندگى- و شايد در طول دوران حيات- به ياران و شاگردان خود ، توصيه ها و سفارش هاى بسيارى درباره بازگشت خود

به زمين نموده و آنان را در انتظارگذارده وامر به بيدارى و آمادگى فرموده است . ما براى نمونه متن برخى از آن بشارات راكه درانجيل آمده است مى آوريم :

انجيل متي : . . . . عيسى در جواب ايشان گفت : زنهاركسى شما را گمراه نكند . آن روكه بسا به نام من آمده خواهند گفت كه من مسيح هستم و بسيارى را گمراه خواهند كرد . و جنگ ها واخبار جنگها را خواهيد شنيد . زنهار مضطرب مشويد ، زيرا كه وقوع اين همه لازم است ليكن انتها هنوز نيست ، زيرا قومى با قومى ومملكتى با مملكتى تفاوت خواهند نمود وقحطى ها ووباها و زلزله ها در جاى ها پديد آيد . و فوراً پس از مصيبت آن امام ، آفتاب تاريك گردد و ماه نور خود را ندهد وستارگان از آسمان فرو ريزند ، وقوَت هاى افلاک متزلزل گردد .

آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد ، ودر آن وقت جميع طوايف زمين سينه زنى كنند وپسر انسان را ببينند كه بر ابرهاي آسمان با قوت وجلال عظيم آيد . . . ( 1 )

انجيل مرقس : . . . از آن روز وساعت ، غير از پدر ، هيچ كس اطلاع ندارد ، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم ، پس برحذر و بيدارشده دعا كنيد ، زيرا نمى دانيد كه آن وقت كى مى شود . مثل كسى كه عازم سفر شده خانه خود را واگذارد وخادمان خود را قدرت داده ، هر يكى را به شغلى خاص مقرر نمايد ودربان

را امر فرمايد كه بيدار بماند . پس بيدار باشيد زيرا نمى دانيد كه در چه وقت صاحب خانه مى آيد . در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح . مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد . اما آن چه به شما مي گويم به همه مي گويم ، بيدار باشيد . ( 2 )

انجيل لوقا : كمرهاى خود را بسته ، چراغ هاى خود را افروخته بداريد . وشما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مي كشند ، كه چه وقت از عروسى مراجعت كند ، تا هر وقت آيد ودر را بكوبد ، بى درنگ براى او بازكنند . پس شما نيز مستعد باشيد ، زيرا در ساعتى كه گمان نمى بريد پسر انسان مى آيد ( 3 )

انجيل يو حنا : وبدر قدرت بخشيده است كه داورى هم بكند ، زيراكه پسر انسان است واز

اين تعجب مكنيد ، زيرا ساعتى مى آيد كه در آن جميع كسانى كه در قبور مى باشند آواز او را خواهند شنيد وبيرون خواهند آمد ، هركه اعمال نيكوكرد براى قيامت حيات ، وهركه اعمال بد كرد به جهت قيامت داورى . ( 4 )

مکاشفه يوحنا : وعلامتى عظيم در آسمان ظاهر شد . زنى كه آفتاب را در بر دارد وماه زير پاى هايش وبر سرش تاجى از دوازده ستاره است . و آبستن بوده ، از درد زه و عذاب زاييدن فرياد برمى آورد .

وعلامتى ديگر در آسمان پديد آمد كه اينك اژدهاى بزرگ آتش گون كه او را هفت سر وده شاخ بود وبر

سرهايش هفت افسر ، ودمش ثلث ستارگان آسمان را كشيده آن ها را بر زمين ريخت واژدها پيش آن زن- كه مى زاييد- بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد .

پس پسر نرينه را زاييد كه همه امت هاى زمين را به عصاى آهنين حكم رانى خواهد كرد وفرزندش به نزد خدا وتخت او ربوده شد . . . . ( 5 )

با اندكى تأمل آمد درآيات مذكور اين نتيجه به دست مى آيد كه شخص مورد بشارت در مكاشفه ياد شده ، بزرگترين مولود جهان انسانيت ، حضرت مهدى ( ع ) است كه در زمان نامعلومى از پشت پرده غيبت با شمشير ظاهر شده وبا عصاى آهنين بر بشريت حكومت مي كند ( 6 )

رساله پولس به روميان : پولس ، رساله هاى متعددى داشته است ، كه در رساله اش به روميان مى نويسد : زيرا يقين مى دانم كه دردهاى زمان حاضر نسبت به آن جلالى كه در ما ظاهر خواهد شد ، هيچ است . . . و آن كه براى حكمرانى امت ها مبعوث شود ، اميد امت ما بر وى خواهد بود . ( 7 )

کتاب اعمال رسولان : و چون دين را گفت ، وقتى كه ايشان همى نگريستند بالا برده شد وابرى او را از چشمان ايشان در ربود . وچون به سوى آسمان چشم دوخته مى بودند ، هنگامى كه ا و مى رفت ناگاه دو مرد سفيد پوش نزد ايشان ايستاده ، گفتند : اى مردان جليل چرا ايستاده به سوى آسمان نگرانيد؟ همين عيسى كه از نزد شما

به آسمان بالا برده شد باز خواهد آمد ، به همين طورى كه او را به سوى آسمان روانه ديديد . ( 8 )

1 . كتاب مقدس ، انجيل متى ص 41 باب 24 .

2 . كتاب مقدس ، انجيل مرقس ، ص77 باب 13 .

3 . کتاب مقدس انجيل لوقا ، ص 116 ، باب 12 . .

4 . كتاب مقدس ، انجيل يوحنا ، ص 152 ، باب 5 .

5 . كتاب مقدس ، مكاشفه يوحنا ص 408 ، باب 12 .

6 . بشارت عهدين ص 265-267 .

7 . رساله پولس رسول به روميان ، ص 252 و 261باب 8 و 5 .

8 . كتاب مقدس اعمال رسولان ص187 باب 1 .

صهيونيسم مسيحى

صهيونيسم مسيحى واژه اى است كه براى شاخه افراطى پروتستان هاى آمريكايى به كار مى رود .

اين گروه به جهت حمايت از اسرائيل ، بدين نام مشهور شده اند .

واما مسيحيت به سه شاخه كاملا جدا و مخالف يكديگر يعنى كليساى كاتوليك روم ، ارتدكس وپروتستان تقسيم شده است . اين سه كليسا در اعتقادات دينى ومراسم عبادى كاملا از يكديگر جدايند ومانند سه دين مختلف عمل مى كنند وحتى انجيل كليساى پروتستان با انجيل كليساى كاتوليك تفاوت زيادى دارد .

يكى از ويژگى هاى كليساى پروتستان رابطه بسيار نزديك آن ها با دولت هاى اروپايا يي مى باشد و اين دولت ما براى ترويج مسيحيت پروتستان از مبلغان خود دركشورهاى جهان سوم حمايت هاى گسترده مالى ، تبليغاتى وسياسى مى كنند به عنوان مثال در انگليس ، دولت وكليساى

پروتستان از هم جدا نيست وملكه انگليس در رأس دولت وكليسا قرار دارد .

در يك قرن گذشته جريان جديدى كه در بين پروتستان ها فوق العاده قدرتمند شده است ، مكتب نو ظهور مبلغان انجيل مى باشد .

قبل از جنگ جهانى دوم اين مكتب نوظهور به بنيادگرايى معروف وشعار آن ها بازگشت به انجيل وتغيير جامعه با تحول فرهنگى بود وهدف آن ها به وجود آوردن حكومت در آمريكا بر مبناى بنيادهاى انجيل مى باشد .

بعد از جنگ جهانى دوم ، بنيادگرايان آمريكايى خود را مبلغان انجيل معرفى كردند و با استفاده گسترده از وسايل ارتباطات جمعى توانستند در جامعه آمريكا نفوذ فراوانى به دست آورند واكنون اين جريان قدرتمندترين وفعال ترين تشكيلات دينى در آمريكا محسوب مى شود و در مراكز سياسى اين كشور نفوذ زيادى دارند .

اصول ومبانى جريان مبلغان انجيل در آمريكا وانگليس ، حمايت همه جانبه عقيدتى وسياسى از صهيونيسم مى باشد و آن ها اعتقاد دارند كه پيروان كليساى پروتستان براى ظهور دوباره مسيح بايد چند خواسته مسيح را كه در تفاسير انجيل در قرن بيستم به عنوان پيشگويى هاى انجيل بيان شده ، عملى نمايند .

اين جريان نوظهور در پروتستانَيسم با عنوان خواسته هاى مسيح شهرت دارد .

پيروان اين مكتب خود را از مبلغان انجيل مى دانند واعتقاد دارند پيروان اين مكتب ، مسيحيان دوباره تولد يافته مى باشند كه فقط اينان اهل نجات خواهند بود وديگران هلاک خواهند شد . از ويژگى هاى ممتاز پيروان اين مكتب اعتقاد راسخ وتعصب خاص به صهيونيسم مى باشد وتعصب اين مسيحيان به صهيونيسم بيش از

صهيونيست هاى يهودى مقيم اسرائيل و آمريكا مى باشد . مطابق اعتقادات مكتب فوق به وسيله پروتستان ما حوادثى بايد به وقوع بپيوندد تا مسيح دوباره ظهور نمايد وپيروان اين مكتب وظيفه دينى دارند براى تسريع در عملى شدن اين حوادث كوشش نمايند . حوادثى كه توسط آن ها بايد عملى شوند ، عبارتند از :

1 . يهوديان از سراسر جهان بايد به فلسطين آورده شوند وكشور اسرائيل درگستره اى از رودخانه نيل تا رودخانه فرات به وجود آيد ويهوديانى كه به اسرائيل مهاجرت نمايند ، اهل نجات خواهند بود .

2 . يهوديان بايد دو مسجد اقصى وصخره در بيت المقدس را منهدم كنند وبه جاى اين دو مسجد مقدس مسلمانان ، معبد بزرگ را بنا نمايند ا ز سال1967 تا به حال دو مسجد اقصى و صخره در بيت المقدس بيش از صد بار مورد حمله يهوديان ومسيحيان صهيونيست قرارگرفته است .

3 . روزى كه يهوديان مسجد اقصى ومسجد صخره در بيت المقدس را منهدم كنند ، جنگ نهايى مقدس ) آرماگدون ( به رهبرى آمريكا وانگليس آغاز شده ، دراين جنگ جهانى تمام جهان نابود خواهد شد .

4 . روزى كه جنگ آرماگدون آغاز شود ، تمامى مسيحيان پيرو اعتقادات عملى نمودن خواسته هاى مسيح كه مسيحيان دوباره تولد يافته مى باشند ، مسيح را خواهند ديد وتوسط يك سفينه عظيم از دنيا به بهشت منتقل مى شوند از آن جا همراه با مسيح ، نظاره گر نابودى جهان وعذاب سخت در اين جنگ مقدس خواهند بود .

5 . در جنگ آرماگدون زمانى كه ضد مسيح ) دجال

( در حال دستيابى به پيروزى است ، مسيح همراه مسيحيان درباره تولد يافته در جهان ظهور خواهد كرد و ضد مسيح را در پايان اين جنگ مقدس شكست مى دهد وحكومت جهانى خود را به مركزيت بيت المقدس برپا خواهد ساخت ومعبدى كه به جاى مسجد اقصى وصخره در بيت المقدس كه توسط مسيحيان ويهوديان قبل از آغاز جنگ آرماگدون ساخته شده- محل حكومت جهانى مسيح خواهد بود .

6 . دولت صهيونيستى اسرائيل با كمك آمريكا وانگليس ، مسجد اقصى ومسجد صخره در بيت المقدس را نابود خواهد كرد ومعبد بزرگ به دست آنان در اين مكان ساخته خواهد شد واين رسالت مقدس به عهده آن ها مى باشد .

7 . اين حادثه پس از سال 2000 ميلادى حتماً اتفاق خواهد افتاد .

8 . قبل از آغاز جنگ آرماگدون ، رعب ووحشت جامعه آمريکا و اروپا را فرا خواهد گرفت .

9 . قبل از ظهور دوباره مسيح ، صلح در جهان هيچ معنى ندارد ومسيحيان براى تسريع در ظهور مسيح بايد مقدمات جنگ آرما گدون و نابودى جهان را فراهم نمايند رهبران مذهبى فرقه هاى پروتستان در ايالات متحده وانگليس كه به اين مكتب نوظهورخواسته هاى مسيح اعتقاد دارند ، در دهه 1990م اعتقادات ياد شده را به شدت در جامعه آمريكا واروپا تبليغ كرده اند و در 10 سال گذشته در آمريکا در اين زمينه ده ها كتاب منتشر شده وفيلم هاى گوناگونى به نمايش درآمده اند .

كشيش آمريکايى به نام هال ليندسى كتابى با عنوان در پيشگويي هاى انجيل جاى آمريکا كجاست را تأليف كرده كه يكى

از پرفروشترين كتاب هاى سال 2001 در آمريکا به شمار آمده است .

در اين كتاب نقش دولت واشنگتن در جنگ آرماگدون بيان شده است نويسنده در اين كتاب اثبات نموده است كه دولت آمريكا جنگ آرماگدون را رهبرى خواهد كرد ومخالفان مسيح در سراسر جهان را كه قبل ازآغاز اين جنگ باعث ايجاد رعب و وحشت در جهان شده اند ، شكست خواهد داد .

در اين جنگ مقدس ، دولت انگليس همكار آمريكا خواهد بود . دولت آمريکا در اوج جنگ سرد ، موشك هاى هسته اى قاره پيماى خود را شمشيرهاى جنگ مقدس ناميده بود .

پيروان اين مكتب در يك دهه گذشته تبليغ كرده اند كه عمليات طوفان صحرا عليه عراق در سال 1991 فراهم كردن مقدمه براى جنگ آرما گدون بوده است .

مسيحيان صهيونيست از فرقه پروتستان ها در آمريکا وانگليس اعتقاد دارند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله نموده است واعلام مى دارند كه خواست دولت اسرائيل در حقيقت خواست مسيح مى باشد و مذاكرات صلح در خاورميانه بيهوده است وتأسيس كشور اسرائيل بزرگ از رودخانه نيل تا رودخانه فرات ، خواست مسيح مى باشد كه به زودى عملى خواهد شد .

صهيونيست هاى يهودى هم مطابق اعتقاد به مجموعه قوانين دينى خود تلمود به مكتب خواسته هاى خدا اعتقاد دارند و مطابق اين اعتقاد ، آن ها برنامه اى را اجرا مى نمايند كه با كمك دولت هاى آمريكا وانگليس و ديگركشورهاى غربى بتوانند دو مسجد مقدس اقصى وصخره در بيت المقدس را تخريب كرده ، كشور اسرائيل بزرگ را با نابودى

كامل كشورهاى اسلامى به وجود آورند به همين منظور ميان صهيونيست هاى يهودى و صهيونيست هاى مسيحى از فرقه پروتستان ها اتحاد و هماهنگى كامل وجود دارد و مسيحيان پيرو اعتقاد خواسته هاى خدا را همواره اظهار مى دارند ، هر عملى كه از سوى دولت اسرائيل انجام مى شود در حقيقت از سوى مسيح طراحى شده است وبايد توسط مسيحيان سراسر جهان مورد حمايت قرارگيرد به لطف حمايت همه جانبه جهان مسيحى غرب از دولت تل آويو ، اكنون ذخاير عظيم موشك هاى هسته اى وانواع و اقسام تسليحات شيميايى و ميكروبى در اسرائيل وجود دارد و در واقع ، رژيم صهيونيستى را به يك انبار مهمات و پادگان نظامى جهان مسيحى ايالات متحده آمريکا وغرب تبديل كرده اند .

البته هدف استراتژيك جهان مسيحى غرب اين است كه كشورهاى اسلامى را در زمينه هاى اقتصادى ونظامى براى هميشه ضعيف نگاه دارند .

يك نويسنده آمريکايى در سال 1997 كتابى با عنوان خيانت به بيت المقدس را تأليف نمود كه در آن هر نوع مذاكره صلح با فلسطينيان را خيانت به تعليمات انجيل وخواسته هاى مسيح مى داند واين مطلب را به خوانندگان القا مى نمايد كه مسيح با آغاز هزاره سوم وقبل از سال 2007 م ظهور خواهد كرد و اسراييل بزرگ را از نيل تا فرات به وجود خواهد آورد .

در اين كتاب ها تبليغ مى گردد كه براى تعجيل ظهور مسيح ، مسيحيان بايد كشور بابل را - كه عراق كنونى مى باشد - نابود كنند و رودخانه فرات بايد كاملا خشك گردد گفتنى است كه آن ها جنگ آرماگدون

را " جنگ فرات " نيز مى نامند .

رهبران دينى صهيونيسم مسيحى تبليغات گسترده اى در اين باره انجام داده اند .

در يك نظرسنجى كه توسط خبرگزارى آسوشيتدپرس در سال 1997 انجام شد ، اعلام گرديد 25 درصد جمعيت آمريكا اعتقاد راسخ دارند كه با آغاز هزاره سوم ، جنگ جهانى آرماگدون در محل فلسطين آغاز خواهد شد واين جنگ تا مدت هفت سال ادامه خواهد داشت .

در اثر اين جنگ دنيا نابود مى شود و در پايان اين جنگ هفت ساله كه آن ها آن را " مصيبت بزرگ براى كليسا و مسيحيان " مى دانند ، مسيح همراه مسيحيان دوباره تولد يافته ظهور خواهد كرد و دجال را شكست مى دهد وحكومت جهانى خود را با مركزيت بيت المقدس تشكيل خواهد داد .

به همين منظور آن ها معبد بزرگ را كه موجب جنگ آرماگدون مى شود معبد مصيبت بزرگ مى نامند مطابق اعتقادات صهيونيسم مسيحى ، غير از معتقدان به خواسته هاى مسيح ، تمامى مردم جهان ، چه مسيحى وچه غير مسيحى ، به دست دجال كشته خواهند شد .

ارتش صهيونيستى در سال1967 بخش شرقى بيت المقدس را تصرف كرد ومسجد اقصى ومسجد صخره به دست صهيونيست هاى يهودى اشغال گرديد بعد از آن ، رژيم تل آويو همواره اعلام كرد كه بيت المقدس پايتخت ابدى اسراييل است . به همين منظور صهيونيست ها 87 درصد بخش شرقى بيت المقدس را تصرف کرده اند ومردم فلسطين حق ندارند در بخش شرقى اين شهر ، خانه سازى كنند وحتى خانه هاى فلسطينى ها در اين بخش شهر مرتب

تخربب مى گردد ويهوديان در آن جا ساكن مى شوند صهيونيست ها زير محوطه مسجد اقصى و مسجد صخره را كا ملا حفارى كرده اند .

صهيونيست هاى مسيحى ويهودى مقيم فلسطين اشغالى و آمريکا اعلام نموده اند كه آن ها سقف و ستون هاى معبد بزرگ را آماده كرده اند و مى توانند دركوتاه ترين مدت معبد بزرگ را در جاى مسجد اقصى ومسجد صخره احداث نمايند . آن ها نقشه معبد بزرگ را در روى جلد كتاب هايى كه در اين موضوع نوشته شده است چاپ كرده اند .

رهبران صهيونيسم مسيحى ويهودى خود اعلام كرده اند مطابق تفسير مكاشفه يوحنا درانجيل ، صهيونيسم رسالت الهى دارند و براى تأسيس دولت اسراييل بزرگ حق دارند علاوه بر سلب مالكيت فلسطينيان ، حتى نسل كشى فلسطينيان واعراب را انجام دهند رهبران دينى پروتستان ، مبلغان انجيل را از مسيحى كردن يهوديان منع مى كنند ، چرا كه مطابق اعتقادات آنان يهوديان از سراسر جهان بايد به فلسطين مهاجرت نمايند واسراييل بزرگ را تشكيل دهند و اقدام به ساخت معبد بزرگ نمايند بيشتر مطلق يهوديان در جنگ آرماگدون توسط ضد مسيح كشته خواهند شد وتعداد اندكى كه زنده خواهند ماند ، با ظهور حضرت مسيح به وى ايمان خواهند آورد .

تروريسم مقدس و مبلغان جنگجوى انجيل مكتب صهيونيسم مسيحى دركشورهاى پروتستان مخصوصاً در ايالات متحده آمريکا وانگليس توسط مبلغان انجيل در سطح گسترده ترويج مى شود .

نويسنده معروف آمريکايى به نام گريس هالسل در دوكتاب معروف خود برنامه هاى مبلغان جنگجوى انجيل ، مقيم آمريکا را به خوبى افشا كرده بود . نويسنده

در اين دوكتاب با عنوان پيشگوى وسياست ومبلغان جنگجوى انجيل در بستر جنگ هسته اى برنامه هاى مشترك

دولت هاى آمريکا ، انگلستان واسراييل با همكارى مبلغان انجيل را براى به وجود آوردن اسراييل بزرگ تشريح مى كند .

هالسل كه ازكارمندان برجسته دفتر رياست جمهورى آمريکا بود اتحاد محرمانه بين مبلغان انجيل در آمريكا وانگليس با اسراييل را آشكار مى نمايد .

تأثير تبليغات گسترده دستگاه هاى ارتباط جمعى آمريکا كه كاملاً تحت كنترل صهيونيست ها مى باشند ، مردم آمريکا را به زود باورترين مردم جهان تبديل كرده وحادثه 11 سپتامبر هم كينه ونفرت مردم آمريکا وجهان غرب را به خاطر تبليغات هدايت شده ، عليه اعراب ومسلمانان برانگيخته است .

صهيونيست ها وطرفداران آن ها كه سال ها يك سلسله برنامه هاى دينى ، فرهنگى ، اجتماعى ، وسياسى خود را تبليغ مى كردند ، با حادثه 11 سپتامبر 2001 بهترين فرصت را به دست آوردند تا برنامه هاى شان را با سرعت بيشترى به مردم آمريکا و اروپا بقبولانند ودر حال حاضر مى كوشند برنامه هاى خود را عملى نمايند . در دوران جنگ سرد ، آمريکا اتحاد جماهير شوروى سابق را امپراتوري شر معرفى مى كرد و بعد از جنگ سرد ، دستگاه هاى ارتباط جمعى آمريکا ترس از مسلمانان را تبليغ كردند وبعد از حادثه 11 سپتامبر ، اين تبليغات عليه اسلام ومسلمانان جهان در دنياى غرب به اوج خود رسيده است .

گروه هاى مسيحى پيرو اعتقاد خواسته هاى مسيح در آمريکا 100 ميليون پيرو دارند و آن ها در هر دو حزب بزرگ آمريکا يعنى جمهورى خواه و

دموكرات صاحب نفوذ مى باشند و همراه صهيونيست هاى يهودى ، دولت واشنگتن را كاملاً در اختيار دارند .

آمريكا وديگركشورهاى پروتستان و 1500 فرقه مسيحى حامل اين اعتقاد در سطح جهان ، براى جنگ آرماگدون تبليغات گسترده انجام مى دهند وبراى تسريع در ظهور مسيح كوشش مى نمايند ، وضعيتى را پيش آورند كه سراسر جهان نابود شود .

نويسندگان غربى اين اعتقادات را به عنوان تروريسم مقدس معرفى مى كنند . اين گروه هاى مسلح مسيحى در آمريکا بعد از حادثه 11 سپتامبر از سوى اف بى اى متهم شده اند كه درپخش ) سياه زخم كه يك اسلحه بيولوژيك مى باشد در آمريکا نقش داشته اند . سياست دولت آمريكا نيز بر نبرد تمدن ها استوار است و آن ها خود را كدخداى دهكده جهانى اعلام كرده اند و به بهانه مبارزه با تروريسم مى كوشند سلطه خود را بر سراسر جهان گسترش دهند . ولى آمريکا در حال فروپاشى از داخل مى باشد و ريشه حوادث 11 سپتامبر در داخل خود آمريكا وجود دارد .

گروه هاى صهيونيست مسيحى ويهودى در داخل آ مريكا روز به روز قدرتمندتر مى شوند و اكنون در واقع ، دولت و مردم ايالات متحده آمريکا در دست اين گروه هاگروگان مى باشند ( 1 )

1 . برگرفته از سايت W W W . Mouood . Org

مسيحيت سياسى آمريكا

به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى و اصولگرا در آمريکا در 25 سال آخر قرن بيستم ، با حوادثى جهانى همراه گرديد كه شامل احياى اصولگرايى در سه دين آسمانى اسلام ، يهوديت و مسيحيت بود .

اما مى

توان ويژگى هاى خاصى براى جنبش مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريکا در نظرگرفت كه عبارتند از : 1 . مسيحيت سياسى و اصولگرا در آمريکا جنبشى پس لائيك " بود كه در جامعه اى پس لائيك ظهوركرد .

جامعه اى كه لامذهبى را از دو قرن پيش مى شناخته و از يك قرن قبل در تمام زمينه هاى اجتماعى ، چه در فضاى قانونى وسياسى و چه در ساير فضاها ، با آن آشنا بوده و در آن ريشه دوانده بود .

برعكس جوامع اسلا مى كه وقتى پديده لامذهبى در اين جوامع ظهوركرد ، فقط نخبگان غربزده آن را در بر مى گرفت . يك مسلمان وظايف فردى واصطلاحات قرآنى را مى خواند ، آن ها را مى شناسد يا به راحتى آن ها را به ياد مى آورد و در آن مسيرگام بر مى دارد ، چون مرجع كنونى و حال حاضر مذهبى آن است ، در حالى كه يك آمريکايى چون لامذهبى بر او تأثيرگذاشته است ، نياز به اين دارد كه وظايف فردى واصطلاحات كتاب مقدس را دوباره از نو بخواند و فراگيرد و سرانجام اين كه احياى مذهبى در آمريكا غسل تعميد دوباره از پايين تأثير بر جامعه ( ع ) يا از بالا تلاش جهت تغيير نظام بود .

2 . جنبش مسيحيت سياسى و اصولگرا در آمريکا برعكس جوامع اسلامى در جامعه اى دمكراتيك زاده شد ، به همين دليل مقيد و محدود به فرهنگ و آداب و رسومى دمكراتيك است . به همين دليل به خشونت و زور روى نمى آورد ، مگر به وسيله گروه هاى

بى اهميت و خرده پا ، همچنين در معرض قلع و قمع و سركوب به سان جوامع اسلامى قرار نمى گيرد ، مگر در موارد خاصى مانند خودكشى .

همچنين به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى و اصولگرا آمريکا در جامعه اى دمكراتيك ، آن را به سوى مبارزات سياسى به عنوان قدرت رأى دهنده مولر و حاكميت بر شوراهاى مدارس وشهرها در بسيارى از ايالت ها سوق داد و باعث شد تا نمايندگانى دركنگره و ميان استانداران ايالت ها داشته باشد .

غير از آن ، راست مسيحى ، در چارچوب سعى و تلاش خويش جهت تعميد از بالا اقدام به ارائه كانديداى خويش جهت حضور در انتخابات اوليه حزب جمهورى خواه در سال 1988 نمود و اوكسى نبود جز پاپ رابرتسون .

اين تلاش دركانديداتورى اوليه جهت شركت در انتخابات رياست جمهورى سال 2000 به وسيله معرفى گرى پويركه در جنگ انتخاب كانديداهاى حزب جمهورى خواه پيروز شده بود ، تكرار شد .

3 . جنبش مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريکا ، در جامعه اى پسا مدرنيسم و پسا صنعتى ظهور نمود به همين دليل توانايى خارق العاده اى داشت كه از زبان و تكنولوژى بسيار پيشرفته براى نشر رسالت خويش استفاده كند .

اين مسئله در ابداع كليساهاى تلويزيونى و استفاده از " اينترنت " و پست الكترونيك " جهت تأسيس شبكه هاى ارتباطى با ياران و پيروان خويش و حتى مردم عادى ، طى حملات انتخابى يا جمع آورى كمك ها با فشار بر اداره رياست جمهورى وكنگره نمود پيدا مى كند .

4 . در جامعه سرمايه دارى كه بر اساس

اصول آزادى و رقابت استوار است ، نشو و نما يافت .

به همين دليل ملاحظه مى كنيم ، بر اساس منطق " بازار " فعاليت مى كند . به اندازه اى كه مى توان گفت به خاطر نبود " دين رسمى براى دولت " و ياكليساى ملى ، بازار آمريکايى دين وجود دارد كه در آن شبكه هاى مذهبى تلويزيونى كليساهاى مرئى يا تصويرى و دانشگاه هاى الهيات و سازمان هاى بشارت دهنده و دستگاه هاى چاپ كاغذى و الكرونيكى مسيحى با هم در رقابت هستند .

5 . جنبش مسيحيت سياسى و اصولگرى آمريکا بسان جنبش اسلامى شرايط اجتماعى را به مبارزه فرا مى خواند . جنبش اسلامى به مبارزه با بدبختى و فقر مادى و اجتماعى مى پردازد .

در حالى كه نوع آمريکايى آن به مبارزه يا بدبختى هاى اجتماعى در جامعه اى مادى و آزاد ، با وعده ، به درمان اجتماعى از خداى واعظان تلويريونى و دانشگاه هاى الهيات و درمان هاى سحرآميز و التزام به قوانين خشك اخلاقى مى پردازد . قوانينى كه سقط جنين را منع و هم جنس بازى را تحريم كرده و روابط جنسى را محدود به ازدواج مى كند وكود كانى بر اساس اصول اخلاقى مسيحيت تربيت مى كند و آن ها را از ارتكاب خلاف موارد فوق يا " پورنوگرافى " بر حذرمى دارد .

بى شك هركس كه به سياست داخلى و سياست خارجى امريكا توجه دارد ، مى بايست بداند كه مسيحيت آمريکايى از زمان پاى گذاشتن مهاجران پروتستانى پورتانى اوليه بر سواحل آمريكا ، صبغه اى يهودى يافت و با

اولين بيدارى و آگاهى بزرگ مذهبى در قرن نوزدهم تبديل به مسيحيتى يهودى شد و از آن تاريخ ، مسيحيت صهيونيسم از آن نشأت گرفت و نشو و نما يافت . ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 40 ص 19 مقدمه كتاب المسيح اليهود ى و نهاية العالم نوشته رضا هلال ، ترجمه قبس زعفرانى .

مسيحيت يهودى

مذهبى شدن و يهودى شدن آمريکا با شكل گيرى و نشو و نماى آن ارتباط پيدا مى كند . مهاجران اوليه آمريکا را اورشليم جديد يا كنعان جديد تلقى كردند و خود را به عبرانى هاى قديم تشبيه نمودند ، كه از ظلم و ستم فرعون جيمز اول پادشاه انگليس فراركردند و ازسرزمين مصر انگليس به جست وجوى سرزمين موعود جديدگريختند .

به اين ترتيب ، تعقيب و بيرون راندن سرخپوستان توسط مهاجران پروتستان در دنياى جديد آمريکا بسان تعقيب و بيرون راندن عبرانى هاى قديم توسط كنعانى ها در فلسطين بود .

بدين ترتيب ، شهرك نشينان از پندها و سفارشات حكايات سفر خروج چراغى فرا راه خود

در تدوين قانون اساسى آمريکا ساختند . بنابراين بندگى در مصر ، بيرون رانده شدن ، سرگردانى ، وارد شدن به سرزمين موعود ، قتل عام ساكنان آن و . . . تاريخ پيشين و آينده اى براى ملت جديد برگزيده خداوند در سرزمين جديد موعود شد .

تبديل دنياى جديد به اسرائيل جديد ، هدف اصلى طرح شهرك نشينان پروتستانى پورتانى اوليه بود . آن ها هميشه در انگلستان خواب تطبيق و اجراى شرت تورات را مى ديدند و هنگامى كه به آمريکا آمدند ، روياى دولتى

را در سر پروراندند كه دستورات و فرمان هاى خداوند بر آن حكومت كند ، حتى مورخى چونا جان فيسك مى گويد :

همين كه مى بينى تاريخى در آمريکا ساخته مى شود ، ملاحظه مى كنى كه آن ، تاريخى آمريكايى- يهودى است .

يهودى شدن مسيحيت امريكايى در اصل به آن چيزى باز مى گردد كه ما آن را مسيحيت يهودى ناميديم و با ظهور قديس پولس دومين بنيانگذار مسيحيت پس از يسوع روى از ديده ها نهان كرد ، اما طى دوره اصلاح گرايى و انقلاب در اروپا ظاهر شد و رشد نمود و نقش مهمى پس از باز پس گرفتن اسپانيا توسط مسيحيان- كه در آن زمان در دست يهوديان به آيين مسيحيت در آمده يا يهوديان مارانو بود- بازى كرد .

با شروع قرن شانزدهم ، تأثيرات مسيحيت يهود منجر به انتشار ايده هزاره گرديد وتفسيرهاى جديد و نوينى از سفر دانيال در عهد قديم ( و رؤياى يوحنا ) در عهد جديد شد و بدين ترتيب يهوديان در نقشه خداوند جهت پايان تاريخ ، كه شامل بازگشت يهود به فلسطين ، آن هم قبل ازآمدن مسيح مى شد ، جايگاه مهمى پيدا ، کردند .

اما حركت بزرگ مسيحيت يهود با جنبش اطلاح طلبانه پروتستان ها در قرن شانزدهم ارتباط پيدا مى كند ، به طورى كه پروتستان ها اعتبار و آبروى يهوديان را به آن ها بازگرداندند و عهد قديم يهوديان بالاترين منبع اعتقادى پروتستان ها شد .

با انقلاب پورتانى ها در قرن هفده ، يهودى شدن مسيحيت به ارج خود رسيد . پورتانى ها درگرامى داشت

عهد قديم ، سنگ تمام گذاشتند و از دولت بريتانيا خواستند ، قوانين تورات را به عنوان قانون اساسى كشور اعلام كند و آداب و رسوم يهوديت را جايگزين مسيحيت نمودند و حتى پا را از اين هم فراتر نهاده برخى از آن ها نماز وكتاب مقدس را به زبان عبرى مى خوا ندند .

هنگامى كه مهاجران پورتانى اوليه به دنياى جديد آمريكا رسيدند ، اسطوره هاى هفت برگزيده ، سرزمين موعود و سرزمين اسرائيل چراغ راه و راهنماى ايشان بود . آن ها نماز را به زبان عبرى مى خواندند و بر فرزندان خويش نام هايى از داستان هاى تورات مى گذاشتند و اولين كتابى كه در آ مريكا چاپ كردند ، كتاب مزامير داوود سرودهاى مذهبى داوود بود .

به اين ترتيب ، مسيحيتى كه با دومين گروه از مهاجران وارد آمريكا شد ، مسيحيتى يهودى بود به عبارت ديگر " مسيحِ " يسوع ناصرى كه در راس دين مسيحيت قرار دارد ، تبديل به مسيحى يهودى يا يكى ازپيامبران بى شمار قوم يهود شد .

با تأثيرپذيرى از مسيحيت يهودى و با آغاز قرن هجدهم ، اعتقاد به برانگيختگى يهود در فلسطين تبديل به يكى از اصول لاهوتى مهم در پررتستان هاى آمريكايى شد به طورى كه اعتقاد به مسيح منتظر و عصر هزاره خوشبختى جايگاه مهم و بارزى در اعتقادات اين مسيحيان پيداكرد .

با ورود آمريكا به دوره رشد و بيدارى بزرگ مذهبى در دهه 40 قرن نوزدهم ، مسيحيت صهيونيسم از مسيحيت يهود ، زاده شد و با هدف قرار دادن فرهنگ و سياست آمريكا آن ها را

ملزم به فريضه برپايى اسرائيل برانگيختگى يهود و حمايت از آن ما ، به عنوان فريضه اى الهى و فرهنگى و در نهايت سياسى كرد .

به اين ترتيب صهيونيسم آمريكايى دهه ها پيشتر ، گوى سبقت را از صهيونيسم هرتزلى در زمينه برپايى اسرائيل ربود و اين يكى از دلايل تفسيركننده حمايت آمريكا از برپايى اسرائيل در سال 1948 و سپس پشتيبانى آمريكا از اسرائيل است .

اين حمايت و جانبدارى ، الهى و فرهنگى است كه در جان و روح و سياست آمريكايى ها ، سال ها قبل از ظهور صهيونيسم يهودى و لابى يهودى- كه هر روز بيش از پيش بر قدرت و نفوذ آن افزوده مى شود ، بى آن كه به احساسات مسيحيان صهيونيست آمريكايى توجه كند- نفوذكرده است .

بنايراين براى بحث وگفتگو پيرامون مذهبى شدن و يهودى شدن آمريكا مى بايست ، برجنبش احياى مذهبى در آمريکا كه در بيست وپنج سال آخر قرن ييستم به وقوع پيوست تمركز نمود و به آن توجه كرد .

از سال ، 1976 ايالات متحده آمريکا شاهد به قدرت رسيدن مسيحيت اصولگرا بود كه اصطلاحا راست مسيحى يا مسيحيان راستگرا ناميده مى شدند . اين مسئله باعث شد تا هزاران نفر از جوانان آمريکايى به مسيحيان دوباره زاده شده تبديل شوند و نظرسنجى مؤسسه گالوپ آشكار ساخت كه پنج و يك سوم آمريکايى ها غسل تعميد را دوباره انجام دادند .

مسيحيان دوباره زاده شده و- پيروان كليساهاى افراطى و تندرو افزايش يافت و شبكه هاى تلوينيونى مذهبى يا كليساهاى تلويزيونى تأسيس شدند . . . اين موج به كاخ سفيد

نيزكشيده شد ، به گونه اى كه رئيس جمهور وقت آمريکا كارتراعلام کرد مسيحى دوباره زاده شده است . به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى و اصولگرا يا به قدرت رسيدن مسيحيت صهيونيسم ، به ويژه پس از پيروزى اسرائيل در جنگ ژوئن 1967 واشغال قدس توسط آن ، ارتباط پيدا مى كند و اين مسئله اى است كه مسيحيت صهيونيستى آمريکا آن را تاكيدى بر درستى و راستى پيشگويى هاى تورات و مقدمه نزديك بودن ظهور مسيح تلقى كرد .

به اين ترتيب مسيحيت صهيونيسم داراى سازمان هاى مخصوص به خود شد كه وسايل گروه هاى فشار " لابى " را به خدمت گرفت تا بر افكار عمومى وكنگره آمريکا با هدف تايد بر مشروع بودن دولت اسرائيل و حمايت اقتصادى و نظامى و سياسى از آن به عنوان فريضه اى الهى و اخلاقى- آمريکايى و يهودى كردن قدس به عنوان شهرى كه مسيح پس از ظهورش از آن جا بر جهان حكومت مى كند ، تأثير بگذارد 0 قدرت يافتن جناح راست مسيحى در دهه هشتاد و نودهم ادامه يافت ، تا اين كه راى دهندگان به آن در انتخابات رياست جمهورى وكنگره تبديل به قدرت مولر و با نفوذى شدند . اين جناح 25 درصد آراء را در ايالات متحده آمريکا به خود اختصاص مى دهد حدود ده برابر آراء يهود, در راه سلطه بر ميدان و عرصه سياسى آمريکا ، جناح راست مسيحى با جناح راست سياسى در حزب جمهورى خواه متحد شد تا حزبى را تشكيل دهند كه به " حزب الله " معروف شد . اين مسئله با افزايش نقش

راستگرايان مسيحى كه شامل كاتوليك هاى آمريکايى و پروتستان ها مى شد ، همراه مي شد و باعث شد تا يهوديت مسيحى ويژگى و صفتى جدايى ناپذير ، لاهوتى ، اخلاقى و فرهنگى براى آمريکا شود ، به اندازه اى كه هركس در توصيف آمريکا صفت يهوديت را به مسيحيت اضافه نمى كرد ، زبانش قطع مى شد . اين موضوعى بود كه طى و پس از انتخابات رياست جمهورى و نمايندگان در سال 1992 به وقوع پيوست وآمريکاى يهودى- مسيحى شاهد به قدرت رسيدن بوش بود .

با وجود اينكه در دوره رياست جمهورى " بوش " شاهد سقوط اتحاد جماهير شوروى سابق و پيروزى آمريکا در جنگ خليج فارس بوديم .

دهه نود شاهد تثبيت و تحكيم سازمان هاى اصولگراى مسيحى تحت نام ها و عنوان هاى مختلف " ائتلاف مسيحيان " ، " احياى اصولگرايى " ، " مجلس مطالعات خانواده " ، " تمركز بر خانواده " ، " ا ئتَلاف ارزش هاى سنتى " و . . . . . . بود هم چنين گروه ها و جمعيت هاى زور و خشونت ظاهر شدند و براى تخربب و از بين بردن سيستم اجتماعى و سياسى و تأسيس دوباره آن بر اساس تعاليم و اصول كتاب مقدس ، روى به قتل وكشتار و خونريزى آوردند تا زمينه بازگشت و ظهور مسيح را فراهم آورند .

سيستم هاى مسيحيت سياسى و اصولگرا فقط به آماده ساختن جامعه آمريكا براى بازگشت مسيح اكتفا نكردند ، بلكه رسالت آن ها ، رسالت جهانى و صليبى بود و نقش آن فقط به سياست داخلى محدود

نمى شد ، بلكه در سياست خارجى آمريكا نيز داراى نقش مهم و مؤثرى شدند چرا كه پشت سر حملات ايالات متحده عليه سازمان ملل و بدهى هاى صندوق بين المللى پول و صندوق جمعيت سازمان ملل قرار داشتند ، همانگونه كه پشت سر تصويب قانون تحريم سرنگونى مذاهب نيز بودند . به اين ترتيب آماده ساختن جهان براى پايان تاريخ و دومين ظهور مسيح ، در چارچوب مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريکا قرار مى گرفت . ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 40 ص16 مقدمه كتاب المسيح اليهودى و نهاية العالم نوشته رضا هلال ترجمه قبس زعفرانى

انتظار در مسيحيت

حضرت عيسى ( ع ) از ميان مردم رفت . گروهى از ياران وى گفتند : درست است كه او درگذشت وبه خاك سپرده شد ، ولى در روز سوم از قبر خود برخاسته وبه آسمان رفته است و دوباره براى پادشاهى بر روى زمين برخواهد گشت .

همچنين گفتند : حضرت عيسى براى اين كشته شد كه فداى گناهان مردم شود و مدعى شدند كه پيامبران پيشين درد ورنج وتصليب وي را پيشگويى كرده بودند .

از نظر مسيحيان ، حضرت عيسى ( ع ) شهيد نشد ، بلكه قربانى گناهان مردم گرديد . تا جايى كه تاريخ نشان مى دهد ، اين باور زيربناى مسيحيت بوده است و مسيحيان در تبليغات خود اين مسأله را بسيار مطرح مي كنند . پس از صعود حضرت عيسى ( ع ) مسيحيان يقين داشتند كه او به زودى مى آيد ، زيرا از حضرت عيسى ( ع ) نقل مى شد كه درباره خود گفته است

: پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خويش به اتفاق ملائكه خود ، و درآن وقت هركس را موافق اعمالش جزا خواهد داد .

شوق ظهورعيسي مسيح ( ع ) مردم بر اثر علاقه شديد به بازگشت حضرت عيسى ( ع ) دچار توهمات شدند و تاريخ هايى را براى اين رويداد پيشگويى كردند . اين پيشگويى ها ، مانند پيشگويى هاى مشابه آن در اديان ديگر ، غلط از آب در آمد و در نتَيجه ، رهبران دينى مردم را از اين كار برحذر داشتند .

فرقه هاى منتظر ظهور متعددى پديد آمد كه پايه آن ما را بر اين توهمات گذاشته بودند . مثلاً فردى به نام ويليام ميلر اعلام كرد حضرت عيسى ( ع ) درسال 843 1 تا 844 1م بازخواهد گشت . پيشگويى وى تحقق نيافت وخود او متعهد شد كه ديگر پيشگويى نكند . فرقة ادوِنيست هاى روز هفتم كه بر اثر پشگويى هاى اين شخص پديد آمد ، تا عصر ما باقى است . گروهى از آناباپتيست ها در قرن شانزدهم ، براى آماده كردن زمينه سلطنت هزار ساله حضرت عيسى ( ع ) برخاستند وبرخى از شهرها را براى مدتى در اختيارگرفتند ، ولى شورش آنان بى رحمانه سركوب شد .

ايروينگيان براى سرعت بخشيدن به ظهور آن حضرت ، دوازده حوارى تعيين كردند ، ولى از اين ابتكار طرفى نبستند . گروهى از آنان به نام نوايروينگيان براى آن حواريون جانشينانى تعيين كردند و به اين حركت ادامه دادند . گواهان يهوه براى پذيرايى ازحضرت عيسى ( ع ) و انبياى پيشين در امريكا آپارتمان

تهيه كردند . مورمون ها ، كريستادِ لفين ها وبرخى از فرقه هاى عجيب وغريب ديگر مسيحيت ، براى شتاب دادن به ظهور حضرت عيسى ( ع ) به كارهايى از اين قبيل دست زدند . ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 11ص 18 .

بنى اَصفر

به معنى زرد پوستان ، تعبيرى است كه عرب ها به روميان- غربى ها- داده اند .

آن چه از سوره مباركه روم ، آيات 31 و 32 وسوره مباركه كهف آيات 12 و 21 وغير آن درباره شرك رومى ها نسبت به خداوند متعال و احزاب و پيروان آن ها استفاده مى شود ، اين است كه مراد از آنان ملت ها واحزاب مدعى پيروى از حضرت مسيح ( ع ) مى باشند . ( 1 )

1 . عصر ظهور ، كورانى ص 54 .

مسيحيت صهيونيستى

مسيحيت صهيونيستى جريانى فرهنگى ، سياسى است كه با تكيه بر آموزه هاى توراتى ، تمايلات سياسى صهيونيستى و امكانات نظامى آمريکا سعى دركسب سلطه كامل بر جغرافياى فرهنگى و خاكى مسلمين از نيل تا فرات دارد .

اين جريان موضوع زمينه سازى ظهور مقدس را بهانه حضور در خاور ميانه ، حمايت از اسرائيل ، تسلط بر عراق و . . . ساخته است .

اين جريان ظهور حضرت عيسى ( ع ) را مشروط به تشكيل اسرائيل بزرگ ، انهدام بيت المقدس ، بناى هيكل سليمان و بالاخره واقعه آرماگدون مى شناسند و حذف عوامل تحقق اين استراتژى ، مقابله با مسلمين و روحيه جهادى شيعيان ، سلطه كامل بر ايران اسلامى و قتل عام مخالفان سلطه صهيونيسم بر سرزمين هاى اسلامى را مقدمه لازم به شمار مى آورد .

رسانه هاى غربى ، به ويژه سينماى هاليوود طى سه دهه اخير ، سعى در القاء آموزه هاى آخر الزمانى توراتى از طريق فيلم هاى سينمايى و بازى هاى كامپيوترى و . . . به

مردم غرب و زمينه سازى ذهنى براى آن ها داشته و چهره منفور ، غير واقعى و ظالمانه اى از مسلمين ، جهادگران مسلمان شيعى و فرهنگ والايى ارائه كرده اند .

همچنين سازندگان اين فيلم ها سعى در ايجاد انفعال و تأثير پذيرى در روحيه جوانان مسلمان داشته و تلاش مى كنند آموزه هاى مذهبى و دينى آن ها به ويژه باور مهدوى و موعودى را خرافه ، اساطيرى و موهوم جلوه دهند .

غرب در دهه هاى آخر قرن بيستم به ويژه پس از پيروزى انقلاب اسلامى دريافت كه ايده

مهدوى و فرهنگ ولايى اصيل كه توسط شيعيان مطرح مى شود ، از استعداد بالقوه و شگرفى براى تهديد فرهنگ و تمدن الحادى و سياست استكبارى غرب برخوردار است و به عنوان طرحى جايگزين فرهنگ ليبراليستى مى تواند جاذب عموم مردم سرخورده امروز شود از اين رو مخدوش ساختن چهره اين فرهنگ ، القاء اين معنا كه آينده از آن فرهنگ ليبراليستى است و بيهوده جلوه دادن هرگونه تلاش براى تغيير وضع موجود ، در دستوركارگردانندگان نظام سلطه در بخش هاى فرهنگى و سياسى غربى قرارگرفته است .

متمسك شدن به موضوع قريب الوقوع بودن ظهور حضرت مسيح ( ع ) براى محتوم جلوه دادن سلطه يهوديت و مسيحيت بركل جهان در هيأت حكومت جهانى ، حكايت از طرح زيركانه و سلطه جويانه دارد كه عدم بازشناسى صبغه فرهنگى و سياسى آن ، و همچنين مخفى ماندن زواياى اين امر براى مخاطبان مسلمان ، موجب بروز انحراف فرهنگى جوانان و تأثير پذيرى آن ها از آموزه هاى منحرف غرب مسيحى و يهودى خواهد شد

.

غرب دريافته است كه ايده مهدويت به صورت اصيل چنان كه نزد شيعيان است مى تواند كيان فرهنگى و مدنى غرب را با چالش جدى و بنيان كن روبروكند . چنانكه در يك قرن گذشته انگلستان با فرقه سازى در ميان مسلمين بهائيت ، بابيت ، شيخيه و . . . سعى در ايجاد تفرقه و انحراف ميان شيعيان و پيروان ساير مذاهب كرده است .

كنفرانس دهه هشتاد تل آويو و حضور جمعى از شيعه شناسان در آن كنفرانس ، روح حركت هاى اصلاح طلبانه مسلمين را براى غرب و يهوديت صهيونيستى آشكار ساخت . در آن نشست اعلام شد كه نهضت سرخ عامل ورا و باور سبز مهدوى در عامل مهم و تعيين كننده در حركت هاى اصلاح طلبانه شيعيان است .

مقابله با حاق فرهنگ اصلاح طلبانه فرهنگ ولايى شيعه ( و عوامل مبلغ آن ) كانون مبلغان ايرانى آن مهم ترين استراتژى غرب براى حفظ نظام سلطه خود در سرزمين هاى شرق اسلامى و ساير بلاد است .

طى چهارصد سال اخير غرب تماميت ولايت مهر و دوستى ( و ولايت ) حكمرانى و خلافت را به خود معطوف ساخته و هر جريانى جز آن را سركوب كرده است . غرب دريافته كه توجه ، مهرورزى ، دوستى و توسل مستضعفان به حجت حىَ خداوند و آمادگى پذيرش ولايت و ظهور حضرتش به معنى به صدا در آمدن زنگ مرگ تمام عيار فرهنگ و تمدن استكبارى است .

به زعم آنان ارائه چهره اى ناپسند از موعود مقدس و معرفى مسلمين و شيعيان به عنوان وحشت آفرينان تروريست ، مى

تواند راه خلاصى از بن بست بحران فراگير قرن جديد باشد . مسيحيت صهيونيستى با توسل وتمسك به اين حيله و با استفاده از همه قوا سعى در حفظ قدرت غرب و استمرار حاكميتش بر سرتاسر جهان دارد .

به طورى كه از اولين سال هاى پيروزى انقلاب اسلامى ، شاهد ورود فيلم هايى چون نوسترآداموس و صدها فيلم ديگر از اين دست بوديم كه سعى در مخدوش ساختن چهره مقدس منجى آخرالزمان و موعود مسلمانان كرده است .

بازشناسى اين جريان محرف ، نقد و رد عملكرد تبليغاتى ، سياسى و نظامى آن در جهان و به ويژه سرزمين هاى اسلامى ، مقدمه اى است براى مصونيت بخشيدن به جوانان ، بيدارى گردانندگان و حاكمان سرزمين هاى اسلامى و متذكر شدن محققان و مبلغان براى نقد و مقابله جدى فرهنگى با اين خطر بزرگ . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شماره 41 ، ص 3 .

هندو

هندوها و بشارت موعود

دركتاب هاى مذهبى مقدسى كه در ميان هنديان به عنوان كتاب هاى آسماني شناخته شده و آورندگان اين كتاب ها به عنوان پيامبر شناخته مى شوند ، تصريحات بسيارى به وجود مقدس مهدى موعود ( ع ) و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتى از آن ها را مى آوريم : دركتاب اوپانيشاد كه يكى ازكتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مى رود ، بشارت ظهور مهدى موعود ( ع ) چنين آمده است : اين مظهر ويشنومظهر دهم در انقضاى كلى يا عصرآهن ، سوار بر اسب سفيدى ، در حالى كه شمشير برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله

دار در دست دارد ، ظاهر مى شود و شريران را هلاک مى سازد . . .

دركتاب " باسك " كه ازكتب مقدسه آسماني هندوهاست ، بشارت ظهور حضرت ولى عصر ( ع ) چنين آمده است : دور دنيا تمام مى شود . پادشاه عادلى در آخرالزمان ، كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد و حق و راستى با او باشد و آن چه در دريا و زمين ها وكوه ها پنهان باشد ، همه را به دست آورد و از آسمان ها و زمين و آن چه باشد خبر مى دهد و از او بزرگ تر كسى به دنيا نيايد .

دركتاب " پاتيكل " نيزكه ازكتب مقدسه هندويان است ، بشارت ظهور حضرت چنين آمده است : چون مدت روز تمام شود ، دنياى كهنه نو شود و زنده گردد ، و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواى بزرگ جهان كه يكى " ناموس آخرالزمان " و ديگرى صديق اكبر " . يعنى وصي بزرگتر وى كه پشن نام دارد و نام آن صاحب ملك تازه " راهنما " است . به حق پادشاه شود و خليفه " رام " باشد و حكم براند و او را معجزه بسيار باشد . . . .

در اين بشارت ، مقصود از " ناموس آخرالزمان " پيامبر اسلام است . پشن نام هندى حضرت على ( ع ) است . " صاحب ملك تازه " ، حضرت ولى عصر ( ع ) است و راهنما نام مبارك حضرت مهدى ( ع ) است وكله " رام " به

لغت سانسكريتى ، نام اقدس حضرت احديت است .

دركتاب وشن جوك نيز بشارت به ظهور حضرت آمده است : آخر دنيا به كسى برمى گردد كه خدا را دوست مى دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او خجسته و فرخنده باشد . دركتاب ديد كه ازكتب مقدسه هنديان است آمده كه : پس از خرابى دنيا ، پادشاهى در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواى خلايق باشد و نام منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود درآورد . . . دركتاب " دادتگ " نيزآمده است : بعد از آن كه مسلمانى به هم رسد ، در آخرالزمان ، و اسلام در ميان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و . . . برطرف شود و دنيا مملو از ظلم و ستم شود . . . دست حق به درآيد و جانشين آخر ممتاطا ( 1 )

ظهوركند و شرق و مغرب عالم را بگيرد . . .

و دركتاب " ريگ و دا " آمده است كه : ويشنو در ميان مردم ظاهر مى گردد . . . او از همه كس قوى تر است . . . در يك دست ويشنو نجات دهنده شمشيرى به مانند ستاره دنباله دار و در دست ديگرش انگشترى درخشنده دارد ، هنگام ظهور وى ، خورشيد و ماه تاريك مى شوند و زمين خواهد لرزيد " .

دركتاب " شاكمونى " نيزكه ازكتب مقدسه هنديان است آمده : " پادشاهى و دولت دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان گشن " بزرگوار تمام شود ، و اوكسى باشد كه

بركوه هاى مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند ، و بر ابرها سوار شود و فرشتگان ، كاركنان او باشند . . . دين خدا يك دين شود و زنده گردد و نام او " ايستاده " باشد و خداشناس باشد .

گشن در لغت هندى نام پيامبر ( ص ) است و حضرت مهدى ( ع ) به نام ايستاده و خداشناس مى خوانند ( 2 )

1 . در زبان هندى به معنى محمد ، است .

2 . اديان و مهدويت محمد بهشتى ص 16 ظهور حضرت مهدى ( ع ) ازديدگاه اسلام مذهب و ملل جهان ، هاشمي شهيدى ص302 .

اوپانيشاد

ازكتب معتبره واز منابع هندوه است كه در آن ، بشارت ظهور مهدى موعود ( ع ) آمده است . ( 1 )

1 . ظهورحضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمي شهيدي ص 273 .

دادتگ

ازكتب مقدسه برهمائيان هند است كه در آن به ظهور مهدى ( ع ) بشارت داده شده است . ( 1 )

1 . اديان ومهدويت محمد بهشتى ص 18 .

پاتيكل

ازكتب مقدسه هنديان است وصاحب آن از اعاظم كفره هند است وبه گمان پيروانش ، صاحب كتاب آسمانى است .

در آن كتاب بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى ( ع ) آمده ادست . ( 1 )

1 . اديان ومهدويت محمد بهشتى ص 16

شا كمونى

ازكتب مقدسه هنديان است وبه اعتقاد كفره هند ، پيغمبر صاحب كتاب است ومي گويند : وى بر اهل خطا وختن مبعوث بوده است ودر آن كتاب ، به ظهور آخرين حجت خدا بشارت داد است ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى از ديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان ، هاشمي شهيدي ص 302 .

مهدويت در اسلام

از ديدگاه شيعه

لطف وجود حضرت

قاعده لطف از قواعد كلامى است كه متكلمان به آن ، بر وجود ولزوم معصوم استدلال مى كنند .

واين بدان معنى است كه خداوند ، زمينه نزديكى انسان به طاعت و دورى او را از معصيت ، فراهم مى كند ، اما نه به گونه اى كه به حد اجبار برسد .

شيخ مفيد در پاسخ از اين پرسش كه دليل بر وجود امام زمان ( ع ) چيست؟ به قاعده لطف استناد مى كند و مى نويسد : وجود امام معصوم و حجت حق ، در هر زمان لازم واين وجود معصوم ، لطف است و لطف ، هميشه بر خدا لازم است ( 1 )

خواجه نصيرالدين طوسي در اول بحث امامت تجريد الاعتقاد ، ( ص 222 ) مى نويسد : نزد عقلا ، معلوم است كه انحصار لطف الهى در تعيين امام است . وجود امام لطف الهي وتصرف او در مسائل اجتماعي ، لطفى ديگر وغيبت امام ، مربوط به ما مى شود ( 2 )

پس وجود امام ( ع ) لطف است سيد مرتضى در رساله غيبت مى گويد : وجود حضرت در پرده غيب نيز لطف است زيرا شيعيان با اعتقاد به وجود حضرت . . . در

ارتكاب كار زشت ، هراسى از حضرت دارند ( 3 )

وجود امام ، لطف است و تصرف او در امور ، لطف ديگر ، خداوند به ايجاد امام ، به لطف خود جامه عمل پوشاند و فردى را كه براى اداره جامعه لازم است آفريد و حجت را بر مردم تمام كرد ، تا اگر شايسته بودند ، از وجودش بهره ببرند و بسط يد امام ، لطف ديگرى است كه به كوشش ما مربوط مى شود . تقويت قدرت امام در مواردى ، درتوان ماست . بنابراين ، ما مكلف به آن هستيم و قدرت نداشتن امام را بايد از چشم خود ببينيم ( 4 )

1 . مصنفات شيخ مفيد ج 1 ، چاپ كنگره هزاره شيخ مفيد .

2 . چشم به را ه مهدى پاورقى ص 80 .

3 . رسائل الشريف المرتضى ج2 ص 299 ، به نقل از چشم براه مهدى ص 80

4 . غيبة طو سي ، ص 11

مهدويت از ديدگاه شيعه

شيعه معتقد است كه مهدى ، فاطمى است .

يعنى از فرزندان آن بانوى بزرگوار است و پسر امام حسن عسكرى ( ع ) و دوازدهمين امام و وصى و جانشين پيامبر است . شيعه برخلاف ساير فرق اسلامى معتقد است كه زمين هيچگاه خالى از حجت نخواهد بود ، ( 1 )

لذا يكى از امتيازاتش از ساير فرق ، اعتقاد به مهدى موعود ( ع ) با نام و نشان است .

شيعه درباره وجود حضرت مهدى ( ع ) و ظهور او در آخرالزمان ، كتاب هاى بسيارى تأليف كرده و مقالات و رساله هاى

بسيارى نوشته است . اين نوشتن عمدتأ از زمان امام حسن عسكرى ( ع ) شروع شده و تا عصر حاضر ادامه يافته است .

برخى ازكتاب هاى شيعه كه درباره حضرت مهدى ( ع ) نوشته شده چه مستقلاً و چه فصلى ازكتاب عبارتند از : اصول كافى از كلينى ، كمال الدين ازصدوق ، ارشاد از شيخ مفيد ، الوجيزه فى الغيبة از سيد مرتضى علم الهدى ، غيبة از شيخ طوسى ، غيبة نعمانى از محمد بن ابراهيم نعمانى ، الملاحم والفتن از سيد بن طاووس ، اعلام الورى از امين الاسلام طبرسى ، المحجة فيما نزل فى القائم الحجة از سيد هاشم بحرانى ، بحارالانوار علامه محمد باقر مجلسى ، اثبات الهدى از شيخ حر عاملى ، نجم الثاقب از ميرزا حسين نورى ، منتخب الاثر از آية الله صافى و ده هاكتاب ديگر .

1 . كافى ج1 كتاب الحجة .

اماميه

عنوانى است براى عموم فرقه هايى كه به نص روشن ، على بن ابى طالب ( ع ) را جانشين پيغمبر اسلام ( ص ) مى دانند ومعتقدند كه امامت در فرزندان على ( ع ) باقى است ودنيا هرگز از امام خالى نيست ومنتظرند كه يكى از علويان در آخر الزمان ظهوركند ودنيا را پر از عدل وداد نمايد . در مقابل آنان ، اهل سنت هستند .

اماميه در مقاطع مختلف تاريخ به فرقه هاى متعدد منشعب شده اند : فرقه اى امامت را پس از امام حسين ( ع ) به محمد حنفيه ختم مى دانند واو را امام مهدى مى خوانند و آنان كيسانيه

اند . فرقه اى پس از امام على بن الحسين ( ع ) ، به امامت زيد ، فرزند آن حضرت قائلند و آن ها را زيديه گويند .

گروهى امام پس از حضرت جعفر بن محمد ( ع ) را ، اسماعيل فرزند آن حضرت مى دانند ، وآن ها را اسماعيليه مى شناسند . جمعى امام موسى بن جعفر ( ع ) را آخرين امام مى دانند و آنان واقفه اند . اماميه اثنى عشريه ، شيعه جعفرى مذهب كه از على بن ابى طالب ( ع ) تا حضرت مهدى فرزند امام حسن عسكرى را امام واجب الطاعة مى دانند ، اكثريت اماميه را تشكيل مى دهند .

اين گروه تنها گروهى بودند كه بر صفحه تاريخ تشيع باقى ماند واين نشانگر آن است كه اقدامات صورت گرفته و مقدماتى براى غيبت ، به اندازه اى حساب شده بود كه توانست شيعه را ازگرفتارى هاى شك وترديد پس از رحلت امام عسكرى ( ع ) نجات دهد .

نمايندگان ويژه حضرت با حركت هاى سنجيده و رهبريت مدبرانه خود ، اوضاع نابسامان اجتماع شيعه را سامان بخشيده ومردم را از سرگردانى نجات دادند واختلافات وانشعابات را به تدريج از بين بردند . شيخ مفيد تأييد مي كند كه از آن فرقه هاى چهارده گانه ، تنها اماميه باقى مانده است . به نوشته وى اين گروه ، بزرگترين فرقه شيعه از نظر جمعيت ، علماء ، متكلمان ، نظار ، صالحان ، عابدان ، فقيهان ، محدثان ، اديبان و شاعران هستند . آنان ابروى شيعه اماميه ، سرپرستان اجتماع و در

دين ، مورد اعتماد شيعيان مى باشند ( 1 )

1 . الفصول المختاره ، ص 261 حيات مركزى سياسى اماما ن شيعه ج 2 ، ص 220 .

اماميه ودوازده امام

به عقيده اكثريت شيعه ، پس از حضرت رسول ( ص ) ، دوازده امام يكى پس از ديگرى جانشين آن حضرت بودند و آنان عبارتند از :

1 . على بن ابى طالب ، ملقب به مرتضى واميرالمؤمنين .

2 . حسن بن على ، ملقب به مجتبى

3 . حسين بن على ، ملقب به سيد الشهداء

4 . على بن الحسين ، ملقب به زين العابدين وسجاد

5 . محمد بن على ، ملقب به باقر يا باقرالعلوم

6 . جعفر بن محمَد ، ملقب به صادق

7 . موسى بن جعفر ، ملقب به كاظم

8 . على بن موسى ، ملقب به رضا

9 . محمد بن على ، ملقب به تقى وجواد

10 . على ين محمد ، ملقب به نقى وهادى

11 . حسن بن على ، ملقب به عسكرى

12 . محمد بن حسن ، ملقب به مهدى ، مهدى موعود ، امام زمان ، امام عصر ، صاحب الزمان و صاحب العصر ( ع ) دوازده امامى

اماميه و شيعه و مهدى

از نظر شيعه ، مسأله مهدويت ونويد ظهور مهدى موعود ( ع ) ، يكى از مسايل بسيار حياتى اسلام به شمار مى رود و به اندازه اى اهميت دارد كه اعتقاد به ظهور حضرت ، در رديف وقوع قيامت ، وتكذيب وتصديقش در رديف تكذيب وتصديق رسول اكرم ( ص ) مى باشد .

از نظر شيعه ، مهدويت يك مسأله كهن وريشه دار است وسابقه آن به نخستين روزهاى طلوع فجر اسلام ودوران رشد شخص نبى اكرم ( ص ) برمى گردد .

به اعتقاد شيعه ، علاوه بر آيات متعددى كه در قرآن كريم وارد

شده وپيشوايان دينى آن ها را به وجود مقدس مهدى موعود تفسيركرده اند ، صدها حديث معتبر و متواتر از حضرت رسول اكرم ( ص ) و جانشينان آن حضرت صادر شده كه در آن هاصفات ، خصوصيات وجزئيات زندگى آن منتظر موعود واين كه پس از تولد دو بار غيبت خواهد داشت وپس از غيبت طولانى ظهور خواهد كرد وبا تشكيل حوادث واحد جهانى ، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود ، بيان شده است .

شيعيان بر اساس روايات عقيده دارند كه مهدى موعود ( ع ) ، سرى از اسرار حق و آخرين برگزيده الهى است كه پس از تولد از نظرها غايب شده است وپس از مدت زمانى طولانى ظهور مى نمايد واو حجة الله ، خليفة الله و بقية الله است .

مهدى موعود ( ع ) از نسل پاك پيامبر خدا ( ص ) و از على و زهرا ( ع ) و نهمين نفر از فرزندان امام حسين و فرزند بلا فصل امام حسن عسكرى ( ع ) است . شيعيان دوازده امامى عقيده دارند كه حضرت مهدى ( ع ) ، همنام وهم كنيه پيامبر ( ص ) وهم اكنون زنده است وهنگامى كه خداوند اجازه ظهورش دهد قيام مى كند وزمين را پر از عدل و داد مى نمايد .

شيعيان طبق وعده هاى انبياى سلف ( ع ) و نويدهاى كتب مذهبى ، و وعده هاى صريح قرآن كريم عقيده دارند كه : آن گاه كه اخلاق ومعنويت از ميان بشر رخت بربندد وظلم و ستم فراگير شود واسباب ظهور مهيا گردد

، حضرت مهدى ( ع ) به فرمان حق قيام مى كند .

با آمدنش هيچ حكومت باطلى روى زمين باقى نمى ماند . مرزهاى جغرافيايى ميان كشورها برداشته مى شود ، مظامر شرك وكفر وبى عدالتى از بين مى روند ، عدالت اجتماعى تأمين مى گردد ، هر حقى به صاحب حق مى رسد و در سراسر جهان ، تنها يك نظام حكومت مى كند و آن نظام عادلانه اسلام و احكام نجات بخش آسمانى قرآن كريم است . ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدي ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب وملل جهان هاشمي شهيدي ص 68

اعتقاد به مهدي ( ع )

ما معتقديم كه سرانجام ، اداره امور جهان در قبضه با كفايت صالح ترين افراد بشر قرار خواهد گرفت واو جهان را از تاريكى ، فقر ، جهل وظلم رهايى مى بخشد ، و حكومت واحد جهانى را براساس مساوات وعدالت استوار مى سازد .

على رقم اتفاق نظر دراصل مصلح ومنجى ، ليكن در مصداق وتطبيق آن اختلاف دارند . روايات نقل شده در باره حضرت مهدى ( ع ) وبحث از نواب خاص آن حضرت كه در طول هفتاد سال ، واسطه ميان شيعيان وحضرت بوده اند اين اعتقاد را از محدوده ذهن به دنياى واقعيات مي آورد . يعني او يك حقيقت فرضى و خيالى نيست بلكه يك موجود واقعي است . بنابراين موضوع مهدى ، نه انديشه چشم به راه نشستن كسي است كه بايد زاده شود و نه پيشگويي است كه بايد درانتظار مصداقش ماند . بلكه واقعيت استوار وفرد مشخصي است كه در ميان ما زندگى مي كند

، ما را مى بيند وما نيزاو را مى بينيم و دراندوه و شادى هامان شريک است .

احاديث و نيزتاريخ غيبت صغرى ، اين باور را در جان ما زنده مي كند كه مصداق آن مصلح و مهدى منتظر ، كسى جز " محمد " امام دوازدهم شيعيان وپسرامام حسن عسكرى ( ع ) نيست كه وجودش به تجربه تاريخى ثابت شده است .

آيت الله محمد باقر صدر رحمه الله مي نويسد : اعتقاد به مهدى ( ع ) به عنوان يك قائد منتظركه جهان را به يك صورت برتر متحول مى سازد ، ازاخبار پيامبراكرم ( ص ) عموماً وازاحاديث ائمه اهل البيت ( ع ) خصوصاً سرچشمه گرفته است ، و در نصوص بسيارى مورد تأييد وتاكيد واقع شده ، به طورى كه اصلأ مطلب قابل ترديد نيست .

در مجموع اخبار واحاديثى كه در موردامامت مهدى ( ع ) و غيبت وظهور واصلاح آينده جهان و خصوصيات شخصي اواز طريق سنى وشيعه وارد شده است ، تمام آن ها نزديك به شش هزار حديث است و در مورد هيچ يك از موضوعات مسلم و غير قابل ترديداسلامى ، اين اندازه حديث و روايت وارد نشده است . ( 1 )

گذشته از قطعى بودن موضوع مهدى موعود ( ع ) از ديدگاه مدارك متقن اسلامى ، اختصاص داشت شخصيت والا به امام دوازدهم شيعه ، وپسرامام حسن عسكرى ( ع ) ، دلايل محكم و روشنى دارد كه تمام آن دلايل را ممكن است در دو دليل خلاصه كنيم :

1 . دليل اسلامي : مهدى ( ع ) در

صدها روايتى كه از پيغمبراكرم ( ص ) وازائمه ( ع ) نقل شده ، متمثَل است .

رواياتى كه مهدى ( ع ) را به اهل بيت ( ع ) ، نواده فاطمه ( ع ) ، ذرية حسين ( ع ) ، وفرزند نهم آن حضرت نسبت داده است ، ونيزآن سلسله ازاحاديثى كه دلالت مي كنند كه جانشينان پيامبر ( ص ) دوازده نفرند ، تمام ا ين احاديث ، آن فكر و عقيده عمومى مهدى ( ع ) را محدود مي كنند وآن موضوع فكرى كلى را درامام دوازدهم ازائمه ( ع ) مشخص مى سازند اين حديث نبوى شريف به اين مضمون كه امامان پس از من يا خلفاء بعداز من ، دوازده نفرند با عبارات مختلف در بيش از دويست وهفتاد روايت از رسول اكرم ( ص ) نقل شده ، كه در حديث سنى وشيعه مانند : صحيح بخارى ، صحيع مسلم ، صحح ترمذى وسنن ابن داود ومسنداحمد حنبل ومستدرك الصحيحين حاكم نيشابورى نقل شده است .

در حالى كه بخارى در زمان امام جواد وامام هادى وامام عسكرى ( ع ) مى زيسته وكتاب صحيح بخارى را درآن زمان نوشته است كه هنوزامامان به دوازده نرسيده بود . اين خود دلالت مي كند که اين حديث پيش از آن كه فكر و عقيده دوازده امامى در مغزها تكميل شود ، از رسول اكرم ( ص ) صادر شده است وجاى ترديد درآين احاديث باقى نمى ماند .

ايمان و عقيده شيعه دوازده امامى كه مي گويد : جانشينان پيامبر ( ص ) از على ( ع

) شروع شده وبه مهدى ( ع ) ختم مى شود ، قابل تطبيق با احاديث شريف نبوىاست .

2 . دليل علمي : دليل علمي آن ، تجربه اى است كه شيعيان در طى هفتاد سال دوران غيبت صغرى آموختند . از واقعه مسلم تاريخ مهدى ( ع ) در دوران غيبت صغرى ، اين نتيجه گرفته مى شود كه آن حضرت ، بزرگ حقيقتى بود كه ملت شيعه مدت هفتاد سال در تحت رهبرى مستقيم وى زندگى كرده اند و با نمايندگان ويژه وى سر وكارداشته اند ، و در طول اين هفتاد سال ، كوچك ترين حادثه وجريانى پيش نيامد كه باور واعتقاد درآنان را نسبت به وجود وحقيقت امام شان متزلزل كند .

نكته قابل توجه ديگراين است كه تمام نامه هايى كه به وسيله يكايك اين چهار نفرازامام ( ع ) به دست مردم مى رسيد ، همه يك خط داشت واز نظر روش انشاء يكسان بود بنابراين ، در پس پرده ، يك حقيقت ثابت ومحقق ويك موجوداصيلى وجود داشته است .

محال است يك چنين جريانى دروغ باشد ودر طي اين هفتاد سال براى مردمى كه آن را به عنوان يك حقيقت ثابت پذيرفته اندكشف نشود بلكه اطمينان و باورآنان به اين حقيقت ثابت ، بيشتر و شديدتر مي گردد .

پس نتيجه مي گيريم كه تحليل غيبت صغراىامام ( ع ) مى تواند به صورت يك دليل علمى ، واقعيت وثبوت و وجودامام مهدى ( ع ) و ولادت و زندگى و غيبت او را ثابت كند . ( 2 )

1 . بحث حول المهدى محمد

باقر صدر 72-63

2 . بحث حول المهدي محمد باقر صدرص 72-63 .

اهل سنت و مهدي

اهل سنت و مهدي

برخى تصور مي كنند كه اعتقاد به مهدى منتظر ( ع ) ويژه شيعيان است در حالى كه اصل اين عقيده از نظر اهل سنت ، با شيعه همسان بوده وبين اين دو فرقه از حيث بشارت هاى پيامبر ( ع ) راجع به ظهور آن حضرت ومأموريت جهانى وى ودرباره شخصيت برجسته ونفوس آن بزرگوار وحتى نشانه هاى ظهور و ويژگى هاى انقلاب او ، تفاوتى وجود ندارد . تنها تفاوتى كه وجود دارد اين است كه اغلب دانشمندان اهل سنت مي گويند : حضرت هنوز متولد نشده وغايب نيست ، بلكه به زودى متولد خواهد شد وبه آن چه پيامبر ( ع ) بشارت داده جامه عمل مى پوشاند وعده كمى از آنان در مورد ولادت وغيبت او ، با شيعه هم عقيده اند . ( 1 )

آن چه از مجموع منابع تاريخى وحديثى اهل سنت استفاده مى شود اين است كه مسأله ظهور حضرت مهدى ( ع ) مورد اتفاق واجماع مسلمين است . مؤلف كتاب الإمام المهدى ( ع ) استاد على محمد على دخيل ، اسامى 205 نفر از بزرگان اهل سنت را دركتاب خود آورده ، به اين ترتيب كه تعداد

سى نفر از آن ها مستقلاً درباره حضرت مهدى ( ع ) كتاب نوشته اند وسى ويك نفر ديگر فصلى را دركتاب هاى خود به روايات حضرت مهدى ( ع ) اختصاص داده اند و 144 نفرشان به تناسب هاى مختلف ، روايات حضرت مهدى ( ع ) را دركتاب هاى خود آورده اند .

( 2 )

حتى اين اعتقاد در معروف ترين و معتبرترين كتب روايى اهل سنت ، يعنى صحاح سته ( 3 ) آمده است .

اين محدثان نامى اهل سنت ، روايات مربوط به حضرت مهدى ( ع ) را از : عمر بن خطاب ، عبدالله بن مسعود ، عبدالله بن عباس ، ثوبان ، جابر بن عبدالله انصارى ، جابر بن سمره ، عبدالله بن عمر ، عبدالله بن عمرو بن عاص ، انس بن مالك ، ابو سعيد خدرى ، أم سلمه وغير اين ها نقل كرده اند . ( 4 )

1 . عصر ظهور , علي کوراني , ص 391 .

2 . آخربن اميد ، داود الهامى ص 223 .

3 . صحاح سته عبارتند از : صحيح بخارى صحيح مسلم ، سنن ابن داود ,سنن ترمذى, سنن نسايي ، و سنن ابن ماجه .

4 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان ، هاشمى شهيدى ، ص 71 .

راويان احاديث مهدى از اهل سنت

حافظان ( 1 ) روايات و صاحبان كتب صحيح و سنن اهل تسنن ، احاديث حضرت مهدى ( ع ) را دركتاب هاى خود ذكركرده اند كه برخى ازآن ها را مى آوريم : ابو داود دركتاب سنن ، ترمذى در كتاب جامع ، ابن ماجه دركتاب سنن ، نسائى دركتاب الكلبرى ، احمد بن حنبل دركتاب مسند ابن حيان دركتاب صحيح ، حاكم نيشابورى دركتاب المستدرك على الصحيحين ، ابوبكر بن ابى شيبه دركتاب المصنف ، نعيم بن حماد دركتاب الفتن ، ابو نعيم اصفهانى دركتاب المهدى ونيز در

كتاب الحلية ، طبرانى دركتاب هاى الكبير الاوسط والصغير دارقطنى دركتاب الافرا د ، البارودى دركتاب معرفة الصحابة ، ابو يعلى الموصلى دركتاب المسند ، البزاز دركتاب المسند ، حارث بن ابى اسامه دركتاب المسند ، خطيب دركتاب هاى تلخيص المتشابه والمتفق والمفترق ، ابن عساكر دركتاب تاريخ خود ، ابن منده دركتاب تاريخ اصبهان ، ابوالحسن الحربى دركتاب الاول من الحربيات ، تمام الزارى دركتاب فوائد ، ابن جرير دركتاب تهذيب الاَثار ابوبكر المقرى دركتاب معجم ، ابو عمر والدانى درکتاب سنن ابو اعثم الكوفى دركتاب فتن ، الديلمى دركتاب مسند الفردوس ، ابوبكر الاشكاف دركتاب فوائد الاخبار ابوالحسن بن المناوى دركتاب الملاحم ، البيهقى دركتاب دلائل النبوة ، ابو عمرو المقرى دركتاب سنن ، ابن الجوزى دركتاب تاريخ خود ، يحيى الحمانى دركتاب مسند ، رويانى دركتاب مسند وابن سعد دركتاب الطبقات .

بسيارى از علماى اهل سنت ، احاديث حضرت مهدى ( ع ) را متواتر دانسته اند يا تواترآن ها را از ديگران نقل كرده و بدان اعتراض ننمود ه اند . ( 2 )

1 . حافظ كسى است كه مى بايست بر سنن رسول اكرم ( ص ) اطلاع داشته وموارد اتفاق و اختلاف آن را بداند و به احوال راويان و طبقات مشايخ حديث كاملأ اطلاع داشته باشد . بعضى گفته اند حافظ كسى است كه صد هزار حديث با سندآن از حفظ داشته باشد . علم الحديث شانه چى ، ص 213

2 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 232 .

راويان احاديث مهدى از صحابه

مسأله مهدويت و ظهور حضرت مهدى ( ع ) در قرون گذشته ، ميان تمام

مسلمانان مطرح بوده است و صحابه بزرگ رسول خدا ( ص ) وتابعين ، وسپس تابعين تابعين و ساير طبقات روات ، ازآن زمان تا امروز ، روايات مربوط به آن حضرت را با تمام مشخصات ، اوصاف و نشانه ها روايت كرده و علماء و محدثان بزرگ اسلامى نيزآن ها را دركتاب هاى خود گردآورى نموده اند .

حتى برخى ازآنان در اين خصوص كتاب هاى مستقلى تأليف كرده اند .

در اين جا تعدادى از نام هاى راويان احاديث مهدوى را از ميان صحابه ياد آور مى شويم : ابو امامه باهلى ، ابو ايوب انصارى ، ابو سعيد خدرى ، ابو سليمان چوپان رسول اكرم ( ص ) ابو الطفيل ، ابو هريره ، ام حبيبه همسررسول خدا ( ص ) ( ام سلمه ) همسر رسول خدا ( ص ) ( انس بن مالك ، ثوبان ) غلام پيامبر ( ص ) جابر بن سمره ، جابر بن عبدالله انصارى ، حذيفة بن يمان ، سلمان فارسى ، شهر بن حوشب ، طلحة بن عبيدالله ، عائشه همسر پيامبر ( ص ) عبدالرحمن بن عوف ، عبدالله بن حارث بن حمزه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن عمر ، عبدالله بن عمرو بن عاص ، عبدالله بن مسعود ، عثمان بن عفان ، على بن ابى طالب ( ع ) ، على هلالى ، عمار بن ياسر ، عمران بن حصين ، عوف بن مالك ، قرة بن اياس ، مجمع بن جاريه انصارى ، قيس بن جابر . ( 1 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ص 230

.

صحاح

" صحاح سته " نام شش كتاب حديث اهل سنت وجماعت است كه فقها واصحاب حديث بر آن ها اعتماد دارند و آن ها عبارتند از : الجامع الصحيح تأليف محمد بن اسماعيل بخارى م256ه_ ، صحيح تأليف ابوالحسن مسلم بن حجاج نيشابورى م 261ه_ سنن تأليف ابن ماجه م 273ه_ ، جامع تأليف ترمذى م 279ه_ ، سنن تأليف ابى داود م303ه_ ، سنن تأليف نسائى م303ه_ .

متقى هندى متوفى 975 مى نويسد : علماى مذاهب چهارگانه شافعى ، حنفى ، مالكى وحنبلى ، در صحت احاديث مهدى ( ع ) اتفاق نظر دارند ومعتقدند كه واجب است تمام مسلمانان بر اين موضوع ايمان بياورند . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزويني ص 8 .

مهدويت و فرقه هاي انحرافي

فر قه گرايى

پس از شهادت امام حسن عسكرى ( ع ) در آغاز ، اكثر شيعيان نسبت به امام بعدى دچار شك

و ترديد شدند و حتى بعضى از عقايدشان برگشتند .

چون آغازغيبت امام و عدم حضور مستقيم فيزيكى وى در ميان شيعيان بود .

علت شدت بحران در آن زمان ، اين بود كه امام حسن عسكرى ( ع ) به خاطر شرايط خاص زمانى ، توانست جانشين خود را براى عموم آشكارا منصوب نمايد .

طبق نوشته شيخ مفيد در ارشاد ، حتى به بخش عظيمى از پيروان خويش معرفى نكرد ( 1 )

به هر حال به خاطر عدم معرفى رسمى و آشكار جانشين امام حسن عسكرى ( ع ) و جاه طلبى شخصى برادر امام حسن عسكرى ( ع ) ، يعنى جعفركذَاب ، انشعاب

در زمان رحلت امام حسن عسكرى ( ع ) در سال260 هجرى قمرى به اوج خود رسيد .

مسعودى در مروج الذهب بيست فرقه ذكر مى كند ( 2 )

سعد قمى درالمقالات والفرق پانزده گروه ذكر مى كند ( 3 )

نوبختى در فرق الشيعه ( 4 ) و شيخ مفيد

در الفصول المختاره ( 5 ) از چهارده فرقه نام مى برند .

با اين فرق كه نوبختى در مقام توضيح ، سيزده فرقه را بيان مى كند ولى مفيد ، چهاردهمين فرقه را نيز بيان كرده است . شهرستانى در " ملل و نحل " از يازده گروه نام مى برد ( 6 )

مشهور در ميان علماء اين است كه پس از امام حسن عسكرى ( ع ) اماميه به چهارده فرقه تقسيم شدند .

1 . ارشاد مفيد ، ص 345 .

2 . مروج الذهب ، ج4 ص 2 1 1 .

3 . اشعرى قمى سعد بن عبدالله المقالات والفرق ص 102 .

4 . فرق ا لشيعه نوبختى ص 105 .

5 . الفصول المختاره ص 258 .

6 . ملل و نحل شهرستانى ص 130 .

قرامِطة

فرقه اى از غلاة شيعه شش امامى ، اسماعيليه هستند كه به سبعيه نيز ناميده شده اند .

آنان مى گويند : محمدبن اسماعيل ، امام هفتم وصاحب الزمان است ومعتقد به قيام به سيف وقتل و حرق مخالفان خود از ساير مذاهب اسلامى بودند .

زيارت قبور و بوسيدن سنگ كعبه و اعتقاد به ظواهر ، در مذهب آنان حرام بود و در احكام شريعت ، قائل به تأويل

بودند ( 1 ) .

رئيس قرامطه ، ابوطاهر قرمطى بود . قرامطه حجرالاسود را از جاكنده وبه بحرين- مسكن خود- بردند وبيست ودو سال نزد خود نگاه داشتند ( 2 )

1 . معارف ومعاريف ج 8 ص271

2 . مهدي موعود پاورقي ص 616 .

محمد بن بشير

از اهالى كوفه ، از موالى بنى اسد و از اصحاب امام كاظم ( ع ) بود .

وى از غلاة و مبتدعين بود و مدعى بود كه پس از امام موسي بن جعفر ( ع ) ، خود امام است و مى گفت : امام كاظم ( ع ) زنده است و او همان امام قائم است .

پيروانى داشت و در شعبده و اعمال خارق العاده ، مهارت داشت ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج9ص161 .

مرجئه

به معناى تأخير افكننده ، نام فرقه اى از فرق اسلامى است كه در پايان نيمه اول قرن اول هجرى پديد آمد .

آنان گروهى از خوارج اند كه مرتكب گناه کبيره را مخلد در دوزخ نمى دانستند ، بلكه كار او را به خدا وا مى گذاشتند .

اكثريت مرجئه ، امامت را براى غير قريشى جائز نمى دانستند ، ولى بعض آنان مى گفتند : هركس احكام قرآن و سنت رسول ( ص ) را بر پا دارد ، مى تواند امام باشد .

مكتب اعتقادى مرجئه ، براى امويان كه از ارتكاب معاصى بزرگ ، پرهيزى نداشتند پناهگاه خوبى بود بدين جهت امويان از مرجئه پشتيبانى مى كردند ( 1 )

مرجئه جزو سپاه سفيانى هستند كه به سپاه حضرت مهدى ( ع ) هجوم مى برند ( 2 ) .

1 . معارف و معاريف ج9 ص 268 .

2 . بحارالانوار ج 52 ، ص 343 .

مغيريه

فرقه اى از غلات شيعه و پيرومغيرة بن صعيد عجلى مى باشند .

آنان " عبد الله بن حسن " را پس از امام باقر ( ع ) امام دانند و او را مهدى منتظر مى خوانند و مى گويند او نمرد ه است و روزى ظهور خواهد كرد .

هنگامى كه امام صادق ( ع ) خبر يافت كه بزيع يكى از سران مغيريه به قتل رسيده ، گفت : الحمد لله ابن مغيريان را جز قتل ، چاره اى نباشد ، زيرا آنان تا ابد توبه نمى كنند . ( 1 )

1 . معارف و معاريف ج 9 ،

ص 519 .

ناووسيه

فرقه اى از غلاة ، اتباع ، عجلان يا عبدالله بن ناووس بصرى هستند كه امام جعفر صادق ( ع ) را امام زنده غايب و مهدى منتظر و قائم آل محمد ( ع ) مى دانند . ( 1 )

يكى از ناووسيه به نام عنبسه بن مصعب ، حديثى از امام صادق ( ع ) جعل نمود كه ايشان فرمود : اگركسى به شما خبر داد كه وى مرا غسل داده وكفن كرده و دفن نموده ، سخنش را باور مكنيد ( 2 )

طبق روايتى كه از حضرت على و امام باقر ( ع ) نقل شده ، اينان از ياران حضرت مهدى ( ع ) از سرزمين مصر هستند . ( 3 )

ودر روايتى از امام صادق ( 4 ) رسيده است كه نجبا از سرزمين كوفه هستند . ( 5 )

با توجه به معناى نجبا كه جمع نجيب و به معناى افراد پاك سرشت و خوش نفس و جوانمرد است به ويژگى ديگرى از ياران حضرت مهدى ( ع ) پي مى بريم .

تعداد نجبا را هفتاد نفر آورده اند وگفته اند گاهى مى شود كه بيشتر از اين باشند ( 6 )

امام صادق ( ع ) فرمود : آنان كه در امر دين به بحث و جدال نشستند ، تباه گشتند و آن ها كه به حقايق دين تسليم شدند ، اهل نجات خواهند بود ، همانا تسليم شدگان نجبا باشد

1 . معارف ومعاريف ج10ص63 .

2 . بحارالانوار ج37ص9 .

3 . بحارالانوار ، ج 52ص 334 .

4

. همان .

5 . نجم الثاقب باب نهم .

6 . بحارالانوار ج 52 ص 321 .

واقِفه

فرقه اى از شيعه هستند كه امام موسى بن جعفر ( ع ) را آخرين امام مى دانند و مى گويند او زنده و مهدى منتظر است .

اين فرقه علاوه بر عقيده غلطى كه در امر امامت داشتند ، عقايد خرافى ديگرى از قبيل تناسخ و وحدت وجود و غلو داشتند ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج10ص299 .

احمديه

يكى از فرق مبتدعه است که ميرزا غلام احمد قاديانى آن را بنيان نهاد . وى دعوى نمود كه مهدى موعود و مظهر رجعت ، مسيح است .

سپس در روز چهارم مارس 1889م ادعا كرد كه وحى بر او نازل شده وپيامبر است .

چون مردى عالم وزباندان بود ، جمعى از مردم قاديان به او گرويدند و با او بيعت كردند . پيروان اين مذهب تازه را قاديانى يا ميرزائى و به طورى كه خودشان مى نويسند احمدى نام نهادند .

بعدها اين فرقه ، دو گروه شدند كه مجموع پيروان مذهب احمدى از دوگروه ، از يك ميليون متجاوز است كه بيشتر در پنجاب وبمبئى وافغانستان و عربستان و ايران و مصر سكونت دارند . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 1ص 607 .

ادعاى ارتباط با حضرت

درباره ارتباط با امام زمان ( ع ) ، كتاب هايى نوشته شده كه در اين اواخر ، رواج فوق العاده اي يافته است .

اين كتاب ها مشحون از حكايات و داستان ها ومطالبى است كه برخى از آن ها به يقين ، نادرست وبرخاسته از تصوَرات وخيال بافى هاى نويسندگانِ آن هاست ودر برخى شمه اى از حقيقت وجود دارد .

نقل اين داستان ها وحكايت ها ، باعث مى شود كه يك عقيده درست و صحيح ، به ناصواب هايى آميخته گردد و عقائد خرافى و ناصحيح و غير مستند در ميان مردم رواج يابد . وقتى كه آقا وخانمى به راحتى و آسانى اهل مكاشفه شوند و آن را دركتاب خود بنويسند ، چرا ديگران به چنين مقامى نرسند . زمانى

كه مدعى مكاشفه ، پا را فراتر نهد ودر بيدارى ، حضرت رسول ( ص ) و برخى از معصومين ( ع ) را ببيند چرا ديگران از اين نعمت محروم باشند رواج اين گونه كتاب ها باعث شده كه در برخى از مناطق ، شاهد اتفاقات عوام فريبانه و خرافى باشيم :

كسى در منطقه اى مدعى مى شود كه قطره اى از خون سر امام حسين ( ع ) ريخته وسر مبارك حضرت را ديده است .

چوپانى مدعى مى شود كه غلام شاه چراغ است واز وى دستورهايى دريافت كرده است . خانمى كه از دست شوهرش فراركرده ، به مسجد روستايى مى رود ومدعى مى شود كه مسجد ، نظركرده است ومريض هايى كه به اين مسجد بيايند شفا مى يابند . در مواردى ، دختر يا زنى نظركرده مى شود و حاجت مردم را برآورده مي كند . ( 1 )

يا سيد مهدى شيوخى م 1278ه_ . ق دركتاب بوارق الحقايق كه شرح سفرهاى اوست ادعا مي كند : در طوس ، مهدى ( ع ) را ديده و ايشان آيات واورادى را در دهان وى ، فوت كرده است . در اين ديدار ، امام زمان ، چند كلمه به فارسى ، با لهجه افغانى گفته ، او مطلب را فهميد . امَا زمانى كه او چند واژه به فارسى مي گويد ، حضرت متوجه مقصود وى نمى شود ، از اين روى براى آن حضرت توضيح مى دهد . ( 2 )

پيامد ناگوار اين كتاب ها و عقايد برگرفته از حكايت و خواب ، فضايى را

به وجود مي آورد كه اهل تعقل و انديشه را به عقايد شيعه بدبين مي كند وزمينه انحراف هاى فكرى را فراهم مي آورد و در نتيجه ، مخالفان تشيع ، امكان رشد وگسترش مى يابند و عقايد ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشيع ثبت مى شود وبه ديگران انتقال مى يابد ويك عقيده اي كه در اصل آن ، تمام فرق اسلامى توافق دارند ، به گونه اى مطرح مى شود كه فرسنگها با اسلام فاصله دارد و ميدان دفاع را بر انديشه وران اسلامى تنگ مي كند .

1 . چشم به راه مهدى ص 35 .

2 . همان ، ص102 .

بابيه

بنيانگذار فرقه بابيه سيد على محمد شيرازى است .

از آن جا كه او در ابتداى دعوتش مدعى بابيت امام دوازدهم شيعه بود وخود را طريق ارتباط با امام زمان مي دانست ، ملقب به باب گرديد وپيروانش " بابيه " ناميده شدند .

سيد على محمد در سال 1235ق . در شيراز به دنيا آمد . دركودكى به مكتب شيخ عابد رفت وخواندن ونوشتن آموخت . شيخ عابد از شاگردان شيخ احمد احسائى بنيانگذار شيخيه وشاگردش سيد كاظم رشتى بود ولذا سيد على محمد از همان دوران با شيخيه آشنا شد ، به طورى كه چون سيد على محمد در سن حدود نوزده سالگى به كربلا رفت در درس سيد كاظم رشتى حاضر شد . در همين درس بود كه با مسائل عرفانى وتفسير وتأويل آيات واحاديث ومساثل فقهى به روش شيخيه آشنا گرديد . قبل از رفتن به كربلا ، مدتى در بوشهر اقامت كرد

و در آنجا به رياضت كشى پرداخت . نقل شده است كه در هواى گرم بوشهر بر بام خانه رو به خورشيد اورادى مي خواند .

پس از درگذشت سيد كاظم رشتى تا مريدان وشاگردان وى جانشينى براى او مي جستند كه مصداق " شيعه كامل يا ركن رابع " شيخيه باشد ميان چند تن از شاگردان رقابت افتاد وسيد على محمد نيز در اين رقابت شركت كرد ، بلكه پاى از جانشينى سيد رشتى فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شيعيان يا " ذكر " او ، يعنى واسطه ميان امام و مردم شمرد . هجده تن از شاگردان سيدكاظم رشتى كه همگى شيخى مذهب بودند از او پيروى كردند .

على محمد در آغاز امر بخش هايى از قرآن را با روشى كه از مكتب شيخيه آموخته بود تأويل كرد وتصريح كرد كه از سوى امام زمان ( ع ) ، مأمور به ارشاد مردم است . سپس مسافرت هايى به مكه وبوشهركرد ودعوت خود را آشكارا تبليغ نمود .

يارانش نيز در نقاط ديگر به تبليغ ادعاهاى على محمد پرداختند . پس از مدتى كه گروه هايى به اوگرويدند ، ادعاى خود را تغيير داد واز مهدويت سخن گفت وخود را مهدى موعود معرفى كرد وپس از آن ادعاى نبوت ورسالت خويش را مطرح كرد ومدعى شد كه دين اسلام فسخ شده وخداوند دين جديدى همراه باكتاب آسمانى تازه به نام بيان بر او نازل كرده است .

على محمد دركتاب " بيان " ، خود را برتر از همه پيامبران دانسته وخود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است .

در زمانى كه على محمد هنوز از ادعاى بابيت امام زمان ( ع ) فراتر نرفته بود ، به دستور والى فارس در سال 1261ق . دستگير وبه شيراز فرستاده شد وپس از آنكه در مناظره با علماى شيعه شكست خورد ، اظهار ندامت كرد و در حضور مردم گفت : لعنت خدا بركسى كه مرا وكيل امام غايب بداند . لعنت خدا بركسى كه مرا باب امام بداند پس از اين واقعه شش ماه در خانه پدرى خود تحت نظر بود واز آنجا به اصفهان وسپس به قلعه ماكو تبعيد شد . در همين قلعه با مريدانش مكاتبه داشت و از اينكه مي شنيد آنان دركار تبليغ دعاوى او مي كوشند به شوق افتاد وكتاب " بيان " را در همان قلعه نوشت .

دولت محمد شاه قاجار براى آنكه پيوند او را با مريدانش قطع كند در سال 1264 ق ، وى را از قلعه ماكو به قلعه چهريق در نزديكى اروميه منتقل كرد . پس از چندى او را به تبريز بردند ودر حضور چند تن از علما محاكمه شد . على محمد در آن مجلس آشكارا از مهدويت خود سخن گفت و " بابيت امام زمان " راكه پيش از آن ادعاكرده بود به بابيت علم خداوند تأويل كرد .

على محمد در مجالس علما نتوانست ادعاى خود را اثبات كند و چون از او درباره برخى مسائل دينى پرسيدند ، ازپاسخ فرو ماند و جملات ساده عربى را غلط خواند . در نتيجه وى را چوب زده تنبيه نمودند و او از دعاوى خويش تبرى جست وتوبه نامه نوشت .

اما اين توبه نيز مانند توبه قبلى او واقعى نبود ، از اين رو پس از مدتى ادعاى پيامبري كرد . پس از مرگ محمد شاه قاجار در سال 1264 ق . مريدان على محمد ، آشوب هايى دركشور پديد آوردند ودر مناطقى به قتل وغارت مردم پرداختند .

در اين زمان ميرزا تقى خان اميركبير صدر اعظم ناصر الدين شاه تصميم به قتل على محمد وفرو نشاندن فتنه بابيه گرفت . براى اين كار از علما فتوا خواست . برخى علما به دليل دعاوى مختلف ومتضاد او ورفتار جنون آميزش شبهه خبط دماغ را مطرح واز صدور حكم اعدام او خوددارى كردند . اما برخى ديگر على محمد را مردى دروغگو ورياست طلب مي شمردند واز اين رو حكم به قتل او دادند . على محمد همراه يكى از سرانش در 27 شعبان1266 در تبريز تيرباران شد .

همان طوركه گذشت ، سيد على محمد آراء وعقايد متناقضى ابراز داشته است . ازكتاب " بيان " كه آن را كتاب آسمانى خويش مي دانست ، برمي آيد كه خود را برتر از همه انبياى الهى و مظهر نفس پروردگار مي دانسته و عقيده داشت كه با ظهور آيين اسلام منسوخ و قيامت موعود در قرآن ، به پا شده است .

على محمد خود را مبشر ظهور بعدى شمرده واو را من يظهره الله كسى كه خدا او را آشكار مي كند خوانده است و در ايمان پيروانش بدو تكيد فراوان كرد . از نسبت به كسانى كه آيين او را نپذيرفتند خشونت بسيارى را سفارش كرده است . وى از جمله وظايف فرمانرواى

بابى را اين مي داند كه نبايد جز بابى ها كسى را بر روى زمين باقى بگذارد . باز دستور مي دهد غير ازكتاب هاى با بيان ، همه كتاب هاى ديگر بايد محو و نابود شوند وپيروانش نبايد جزكتاب بيان وكتاب هاى ديگر با بيان ، كتاب ديگرى را بياموزند ( 1 )

1 . نشريه موعود , ش 22 , ص 80 .

بتريه

يكى از فرقه هاى زيديه از پيروان كثير النوى مي باشند .

آنان عقايد مشابهى با سليمانيه ، يكى ديگر از فرقه هاى زيديه دارند . در اسلام وكفر عثمان توقف وترديد دارند . در مسائل اعتقادى ، مشرب اعتزال ودر فروع فقهى بيشترپيروابو حنيفه هستند . گروهى از آنان نيزپيرو شافعى يا مذهب شيعه مى باشند . ( 1 )

اميرالمؤمنين ( ع ) درباره فرقه بتريه مى فرمايد : هنگامى كه حضرت قائم ( ع ) قيام كند ، به سوى كوفه رهسپار مى شود . در آن جا تعداد ده هزار نفركه آنان را بتريه مى نامند ، در حالى كه سلاح بر دوش گرفته اند ، جلوحضرت رامي گيرند و مي گويند از همان جا كه آمده اى ، بازگرد زيراما به فرزندان فاطمه نيازى نداريم . حضرت شمشير مي کشد و همگى آنان را از دم تيغ مي گذارند . ( 2 )

امام باقر ( ع ) نيز مى فرمايد : . . . حضرت مهدى ( ع ) به سوى كوفه رهسپار مى شود . در آن جا شانزده هزار نفر از بتريه ، مجهز به سلاح در برابر حضرت مى ايستند

آنان قاريان قرآن ودانشمندان دينى هستند كه پيشانى هاى آنان از عبادت زياد ، پينه بسته ، چهره هاى شان در اثر شب زنده دارى زرد شده ونفاق سراپاى شان راپوشانده است . آنان يك صدا فرياد برمى آورند : اى فرزند فاطمه ( ع ) از همان راه كه آمده اى بازگرد ، زيرابه تو نيازى نداريم .

حضرت در پشت شهر نجف ، از ظهر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشير مي کشد وهمه رامي کشد . ( 3 )

گفته شده ، بدين سبب آن ها را بتريه گويند كه يكى از سران آن ها مغيرة بن سعد بوده واو ملقب به ابتر بود . ( 4 )

1 . ملل ونحل 6 ج ا ص 161 .

2 . ارشاد مفيد ص 334 اعلام الورى ص 431 بحارالانوار ج 52 ص 328 .

3 . غيبة طوسى ص 283 بحارالانوار ج 2 ، ص 598 اثبات ا لهداة ، ج 3 ، ص 3 1 5 .

4 . معارف ومعاريف ج 3ص 59 .

بهائيت وبنيان گذار بهائيت

در سال 1834 ميلادى ، جاسوسى از روس به ايران آمد و به منظور مبارزه با اسلام و مسلمانان ، نقشه پليد و شيطانى استعمارگران را نيز به همراه داشت و متأسفانه اين عنصر خيانت كار توانست در سياست آن روز ايران ، نقش كينه توزانه و ويرانگرى را بازى كند . پس از مدتى به عراق آمد و با اينكه نامش كنياز دالگوركي بود ، خود را شيخ عيسى لنكرانى معرفى كرد و به لباس روحانيت درآمد ر در درس سيدكاظم رشتى كه

از علماى كربلا بود شركت كرد و در همان جا با مردى- كه نامش على محمد و شاگرد سيد رشتى بود و به مصرف حشيش عادت داشت- ملاقات كرد و با شگردهاى خاصى توانست با او طرح دوستى و رفاقت بريزد و اعتماد متقابل پديد آورد .

دريكى از شب ها كه على محمَد طبق برنامه و عادت خويش مشغول حشيش كشيدن بود ، جاسوس روسى با استفاده از فرصت او را مخاطب ساخت و با همه خضوع و احترام و تواضع به اوگفت : اى صاحب الزمان به من محبت كن . . . تو بى هيچ ترديدى صاحب الزمانى .

" على محمد " با اينكه در اوج كيف و نشئة تخدير حشيش بود و به خاطر آن تا حدودى مشاعر خويش را از دست داده بود ، خطاب جاسوس را ردكرد وكوشيد تا اين نسبت دروغين را نپذيرد و از خود دفاع كند ، اما جاسوس روسى سخت اصراركرد كه : نه همين است كه من مي گويم . و شيوه تكرار و تلقين را به كارگرفت و مرتب به او اصراركرد كه او حضرت مهدى ( ع ) است .

هرگاه " على محمد " به مصرف حشيش مى پرداخت ، جاسوس روسى نيز فرصت را براى تلقين و تكرار آن دروغ رسوا ، غنيمت مى شمرد و سؤال هاى ساده اى از او مي كرد و او نيز جواب هاى سست وآبكى سر هم مي كرد و جاسوس بازيگر ، شروع به تحسين و تشويق او مي كرد و خود را در برابر پاسخ هاى آبكى و سست او شگفت

زده و مسحور نشان مى داد .

روزى جاسوس نابكار ، يك بطرى عرق از بغداد براى على محمد خريد و با شگردى خاص به او تقديم كرد و هنگامى كه آن را به او خورانيد و مست شد ، تلقين و اصرار خويش را به اوج رسانيد كه على محمد همان امام مهدى است و از او تقاضا كرد كه گفتار صادقانه و خالصانه جاسوس روسى را بپذيرد . او نيز تصديق كرد و پذيرفت كه چنين است اما از ترس ، جرأت اظهار آن را نداشت و بدان تصريح نمي كرد . درگام دوم ، جاسوس او را به اظهار آن دروغ رسوا تشجيع كرد و وعده ثروت هنگفتى به او داد . . . .

سرانجام على محمد ازكربلا به بصره و از آن جا به بوشهر آمد و ادعا كرد كه : نائب خاص امام مهدى ( ع ) است ، اما جاسوس روسى به اين اندازه رضايت نداد و به او اصرار ورزيد كه : تو ، خود امام عصر هستى ، نه نايب خاص او .

جاسوس پس از ورود على محمد به ايران ، دركربلا به صورت گسترده اى پخش كرد كه : على محمد ، صاحب الزمان است و در بوشهر ظهوركرده است . او مردم را بر اثر پخش اين دروغ رسوا ، دو دسته ساخت . بيشتر مردم بوشهر كسانى كه على محمد را عنصرى حشيشى وشرابخوار ، مى شناختند به اين شايعات كه به وسيله جاسوسان استعمار مرتب دامن زده مى شد مى خنديدند . اما برخى ساده لوحان و ابلهان نا آگاه نيز

مي گفتند : نكند درست است . . . و تصديق مي كردند .

جاسوس روسى ، پس از افشاندن بذر اختلاف و جنايت و انجام اين شگردهاى شيطانى ، به عنوان سفير روس به تهران رفت و با قدرت و امكانات و ميدان عملِ آماده اى با بهره ورى از فرصت ، جدي تر ازگذشته به ادامه عمليات ابليسى خويش همت گماشت .

در تهران از دوستان خويش ، جاسوسان جديدى تربيت كرد و با امكانات گسترده خويش ، وجدان و عقيده آنان را خريد و آنان خود را در اختيار او و درگرو اشاره و دستور او قرار دادند كه از جمله آنان حسين على ، ، معروف به بهاء ، را ميرزا يحيى معروف به صبح ازل بودند كه اين دو برادر ، نقش ويرانگرى بر ضد اسلام و جامعه اسلامى و در اجراى نقشه اين جاسوس پليد استعمار داشتند .

على محمد دو ماه در بوشهر ماند و از آن جا راهى شيرازگرديد و از روستايى كه عبوركرد ، خود را نايب خاص امام عصر ( ع ) جا زد ، اما هنگامى كه به شيراز رسيد ، ادعا كرد كه : صاحب الزمان است و برخى فرومايه هايى كه به مبدأ و معادى پايبند نيستند به دورش حلقه زدند .

هنگامى كه علماى شيراز از ورود آن شيطان رانده شده آگاه شدند ، برخى از افراد آگاه و مورد اعتماد خويش را براى تحقيق از واقعيت جريان ، به محفل " على محمد " فرستادند و آنان توانستند با اظهار مهر و دوستى و تعظيم به او ، اعتماد وى

را جلب كنند و پس از آن مراحل بود كه على محمد عقايد سخيف و خرافات و بافته هاى رسواي خويش را براى آنان آشكار ساخت و به صراحت خود را امام مهدى ( ع ) جا زد و آنان نيز بافته هاى آن عنصر منحرف وگمراه را به علماى شيراز انتقال دادند .

اين جا بود كه علماى شيراز بر ضد او بپا خاستند و بستگان و خاندانش نيز بر او شوريدند و او را از منزل بيرون راندند و دستگير و به محكمه سپردند . پس از محاكمه اى سريع ، او را به زندان و شلاق محكوم ساختند و پس از مدتى آزاد گرديد و از شيراز به اصفهان رفت .

جاسوس روس با ورود على محمد به اصفهان نامه اى به استاندار آن جا نوشت و از او خواست كه آن عنصر پليد را احترام نمايد و امنيت او را تضمين كند ، اما در همان روزها استاندار از دنيا رفت و امام ساختگى و دروغين ، دستگير و تحت نظر به تهران فرستاده شد . جاسوس روسى ، به دوستان و همكارانش دستور داد كه در ميان مردم سر و صدا و بلوا برانگيزند كه : هان اى مردم چه نشسته ايد كه امام مهدى دستگير شد . . . حكومت وقت ، على محمد را به وسيله مأموران خويش به قزوين گسيل داشت و از آن جا به تبريز وماكوفرستاد ، اما جاسوس روس و دوستانش به هياهو و تاخت و تاز خويش ادامه دادند و خبر دستگيرى على محمد را در شهرها پخش كردند و برخى فرومايگانى را

كه جاسوس استعمار ، با ثروت و امكانات ، آماده ساخته بودند با فرياد و هياهو بر ضد حكومت وقت به شورش واداركردند . سرانجام شاه ، على محمد را احضاركرد و دستور محاكمه او را با حضور علما و فقها صادر كرد . دادگاه تشكيل شد و بحث وگفتگو در نهايت به توبه " على محمد " به دست علما منجر شد و او ازگناه خويش طلب مغفرت كرد .

جاسوس روس ، از روند كار هراسان شد و ترسيد كه نقشه شيطانى اش فاش گردد . به همين جهت براى مخفى ساختن توطئه پليد روس ، راه را براى نابودى امام دروغين هموار ساخت و براى كشته شدن او از هيچ كارى فروگذار نكرد . درست در همين روزها بود كه شاه كشته شد و ناصرالدين شاه كه به قدرت رسيد ، دستور به دار اويخته شدن على محمد را صادركرد و او اعدام گرديد .

پس از اعدام شدن على محمد حسين على بهاء و همكارانش چيزى نمانده بود كه به كيفر جنايات خويش برسند ، اما تلاش سفارت روس وكارمندان آن براى نجات آن ها ، كار خويش را كرد و آنان به دستور جاسوس روس و مساعدت همه جانبه سفارت روس به بغداد شتافتند و در آن جا بر اساس آموزشهاى آن جاسوس ، حسين على مأموريت يافت كه به نفع برادر خويش يحيى وارد عمل شود و ادعا كند كه او همان كسى است كه در آخر الزمان ظهور خواهد كرد و امكانات گسترده و ثروت هنگفتى نيز در اختيار او براى تعقيب اين دروغ رسوا قرار داد و

او نيز دعوت خويش را آغازكرد و به نشر اين مرام ساختگى پرداخت .

در همان شرايط بود كه حكومت " عثمانى " اين گروه فاسد را از بغداد به تركيه و از آن جا به ادرنه ( 1 ) تبعيد ساخت ، امَا آموزش هاى اين مسلك منحط ، همچنان در سفارت روس در تهران تنظيم و به حسين على بها ارسال مي گرديد و او نيز آن ها را در ميان پيروان خويش ، نشر و تبليغ مي كرد .

سرانجام كار به اختلاف ميان حسين على بهاء و برادرش يحيى كشيد . يحيى به قبرس رفت و در آن جا ازدواج كرد و خود را صبح ازل ناميد . اما حسين على و پيروانش از تركيه به عکا ، در فلسطين تبعيد شدند و تلاش ارتجاعى خويش را براى نشر اين مرام استعمارى و خرافى در ايران و فلسطين از طريق بذل و بخشش هاى هنگفت ادامه دادند .

حسين على براى خويش ، لقب بها را برگزيد و به همين جهت است كه پيروان او را بهايى مى نامند .

روشن است كه مرام بهايى هيچ ربطى به اسلام و اصول و فروع آن ندارد و بهائيان نيز مسلمان نيستند و خود را پيرو دين ديگرى به نام بهائيت مى شمارند .

به هر حال اين حزب سياسى- كه لباس دين را بر تن كرد- در برخى ازكشورهاى اسلامى و غربى نفوذ كرد و امريكا و روسيه هر دو در ترويج آن بر ضد اسلام و مسلمانان ، هماهنگ شدند . به همين جهت است كه در هركشورى كه آمريكا حضور

و نفوذ بيشترى داشته باشد ، بهائيان بدانجا روى مى آورند و هنگامى كه نفوذ آمريكا در يكى ازكشورهاى اسلامى فروكش كرد و متزلزل گرديد ، مرام بهائيت نيز نفوذ خود را در آن جا از دست مى دهد . ( 2 )

1 . ولايتى از ولايات عثمانيه تركيه جديد .

2 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ، ص 573 .

بهائيت وبهائيه

فرقه بهائيه ، فرقه اى منشعب از فرقه بابيه است .

بنيانگذار آيين بهائيت ، ميرزا حسينعلى نورى معروف به بهاءالله است واين آيين نيز نام خود را از همين لقب برگرفته است .

پدرش از منشيان عهد محمد شاه قاجار ومورد توجه قائم مقام فراهانى بود و بعد از قتل قائم مقام فراهانى از مناصب خود بركنار شد وبه شهر نور رفت .

ميرزا حسينعلى در1233در تهران به دنيا آمد و آموزش هاى مقدماتى ادب فارسى وعربى را زير نظر پدر و معلمان ومربيان گذراند . پس از ادعاى بابيت توسط سيد على محمد شيرازى در شمار نخستين گروندگان به باب درآمد واز فعالترين افراد بابي شد و به ترويج بابيگري به ويژه در نور و مازندران پرداخت برخي از برادرانش از جمله برادر کوچکترش ميرزا يحيي معروف به صبح ازل نيز بر اثر تبليغ او به اين مرام پيوست .

پس از اعدام على محمد باب به دستور اميركبير ، ميرزا يحيى ادعاى جانشينى باب راكرد . ظاهراً يحيى ، نامه هايى براى على محمد باب نوشت و فعاليت هاى پيروان باب را توضيح داد . على محمد باب در پاسخ به

اين نامه ها وصيت نامه اى براى يحيى فرستاد واو را وصى و جانشين خود اعلام كرد .

برخى گفته اند اين نامه ها توسط ميرزا حسينعلى و به امضاى ميرزا يحيى بوده است حسينعلى اين كار ونيز معرفى يحيى به عنوان جانشينى باب را براى محفوظ ماندن خود از تعرض مردم انجام داده است وعلى محمد در پاسخ به نامه ها ميرزا يحيى را وصى خود ندانسته بلكه به او توصيه كرده كه در سايه برادر بزرگتر خويش حسينعلى قرارگيرد .

در هر حال پس از باب ، عموم بابيه به جانشينى ميرزا يحيى معروف به صبح ازل معتقد شدند وچون در آن زمان يحيى بيش از نوزده سال نداشت ، ميرزا حسينعلى زمام كارها را در دست گرفت .

اميركبير براى فرو نشاندن فتنه بابيان از ميرزا حسينعلى خواست تا ايران را به قصد كربلا ترك كند واو در شعيان 1267به كربلا رفت ، اما چند ماه بعد ، پس از بركنارى و قتل اميركبير در ربيع الاول1268وصدارت يافتن ميرزا آقا خان نورى ، به دعوت وتوصيه شخص اخير به تهران بازگشت .

در همين سال تيراندازى بابيان به ناصر الدين شاه پيش آمد و بار ديگر به دستگيرى و اعدام بابى ها انجاميد ، وچون شواهدى براى نقش حسينعلى در طراحى اين سوء قصد وجود داشت ، او را دستگيركردند .

اما حسينعلى به سفارت روس پناه برد وشخص سفير از او حمايت كرد . سرانجام با توافق دولت ايران وسفير روس ، ميرزا حسينعلى به بغداد منتقل شد وبدين ترتيب بهاءالله با حمايت دولت روس از مرگ نجات يافت . او

پس از رسيدن به بغداد نامه اى به سفير روس نگاشت و از وى و دولت روس براى اين حمايت قدردانى كرد .

در بغداد كنسول دولت انگلستان ونيز نماينده دولت فرانسه با بها ءالله ملاقات وحمايت دولت هاى خويش را به او ابلاغ كردند وحتى تابعيت انگلستان وفرانسه را نيز پيشنهاد نمودند . والى بغداد نيز با حسينعلى و بابيان با احترام رفتاركرد وحتى براى ايشان مقررى نيز تعيين شد . ميرزا يحيى كه عموم بابيان او را جانشين بلا منازع باب مى دانستند ، با لباس درويشى مخفيانه به بغداد رفت و چهار ماه زودتر از بهاء الله به بغداد رسيد .

در اين هنگام بغداد وكربلا ونجف مركز اصلى فعاليت هاى بابيان شد و روز به روز بر جمعيت ايشان افزوده مى شد . در اين زمان برخى از بابيان ادعاى مقام من يظهره اللهى را سازكردند . مى دانيم كه على محمد باب به ظهور فرد ديگرى پس از خود بشارت داده بود و او را من يظهره الله ناميده بود و از بابيان خواسته بود به او ايمان بياورند .

البته از تعبيرات وى برمى آيد كه زمان تقريبى ظهور فرد بعدى را دو هزار سال بعد مى دانسته است . به ويژه آنكه ظهور آن موعود را به منزله فسخ كتاب بيان خويش مى دانسته است . اما شمارى از سران بابيه به اين موضوع اهميت ندادند وخود را من يظهره الله يا " موعود بيان " دانستند .

گفته شده كه فقط در بغداد بيست وپنج نفر اين مقام را ادعاكردند كه بيشتر اين مدعيان با طراحى حسينعلى

وهمكارى يحيى يا كشته شدند يا از ادعاى خود دست برداشتند . آدمكشى هايى كه در ميان بابيان رواج داشت و همچنين دزديدن اموال زائران اماكن مقدسه در عراق و نيز منازعات ميان بابيان و مسلمانان باعث شكايت مردم عراق و به ويژه زائران ايرانى گرديد ودولت ايران از دولت عثمانى خواست بابى ها را از بغداد وعراق اخراج كند .

بدين ترتيب در اوايل سال 280 1ق فرقه بابيه از بغداد به استانبول و بعد از چهار ماه به ادرنه منتقل شدند .

در اين زمان ميرزا حسينعلى مقام من يظهره اللهى را براى خود ادعا كرد واز همين جا نزاع وجدايى وافتراق در ميان بابيان آغاز شد . بابى هايى كه ادعاى او را نپذيرفتند و بر جانشينى ميرزا يحيى صبح ازل باقى ماندند ، ازلي نام گرفتند وپذيرندگان ادعاى ميرزا حسينعلى بها الله " بهائى " خوانده شدند . ميرزا حسينعلى با ارسال نوشته هاى خود به اطراف واكناف ، رسمأ بابيان را به پذيرش آيين جديد فرا خواند وديرى نگذشت كه بيشتر آنان به آيين جديد ايمان آوردند .

منازعات ازليه و بهائيه در ادرنه شدت گرفت واهانت وتهمت وافترا وكشتار رواج يافت وهر يك از دو طرف بسيارى از اسرار يكديگر را بازگفتند . بهاء الله دركتابى به نام " بديع " ، وصايت و جانشينى صبح ازل را انكاركرد وبه افشاگرى اعمال و رفتار او وناسزا گويى به او وپير وانش پرداخت . در برابر ، عزيه خواهر آن دو دركتاب تنبيه النائمين كارهاى بهاء الله را افشا كرد ويك بار نيز او را به مباهله فراخواند .

نقل

شده است كه در اين ميان صبح ازل برادرش بهاء الله را مسموم كرد وبر اثر همين مسموميت بهاء الله تا پايان عمر به رعشه دست مبتلا بود . سرانجام حكومت عثمانى براى پايان دادن به اين درگيرى ها بهاء الله وپيروانش را به عكا در فلسطين و صبح ازل را به قبرس تبعيدكرد ، اما دشمنى ميان دوگروه ادامه يافت . بهاء الله مدت نه سال در قلعه اى در عكا تحت نظربود وپانزده سال بقيه عمر خويش را نيز در همان شهرگذراند ودر هفتاد وپنج سالگى در 1308ق در شهر حيفا از دنيا رفت .

ميرزا حسينعلى پس از اعلام من يظهره اللهى خويش ، به فرستادن نامه الواح براى سلاطين و رهبران دينى وسياسى جهان اقدام كرد وادعاهاى گوناگون خود را مطرح ساخت . بارزترين مقام ادعايى او ربوبيت و الوهيت بود . او خود را خداى خدايان ، آفريدگار جهان ، كسى كه لم يلد ولم يولد است ، خداى تنهاى زندانى ، معبود حقيقى ، رب ما يرى و ما لا يرى ناميد .

پيروانش نيز پس از مرگ او همين ادعاها را درباره اش ترويج كردند ، و در نتيجه پيروانش نيز خدايى او را باوركردند وقبر او را قبله خويش گرفتند .

گذشته از ادعاى ربوبيت ، او شريعت جديد آورد وكتاب اقدس را نگاشت كه بهائيان آن را ناسخ جميع صحائف ومرجع تمام احكام و اوامر و نوامي مي شمارند . بابى هايى كه از قبول ادعاى او امتناع كردند ، يكى از انتقاداتشان همين شريعت آورى او بود ، از اين روكه به اعتقاد آنان ،

نسخ كتاب بيان نمي توانست در فاصله بسياركوتاه روى دهد . به ويژه آنكه احكام بيان و " اقدس " هيچ مشابهتى با يكديگر ندارند اساس بابيت ، از بين بردن همه كتاب هاى غير بابى وقتل عام مخالفان بود ، در حالى كه اساس بهائيت ، رأفت كبرى ورحمت عظمي والفت با جميع ملل بود . با اين حال ميرزا حسينعلى دربرخى جاها منكرنسخ بيان شد .

مهمترين برهان او بر حقانيت ادعايش ، مانند سيد باب ، سرعت نگارش وزيبايى خط بود . نقل عمده كه در هر شبانه روز يك جلد كتاب مي نوشت . بسيارى از اين نوشته ها بعدها به دستور ميرزا حسينعلى نابود شد . نوشته هاى باقيمانده او نيز مملو از اغلاط املايى ، انشايى ، نحوى وغير آن بود .

مهمترين كتاب بهاء الله ايقان بود كه در اثبات قائميت سيد على محمد باب در آخربن سال هاى اقامت در بغداد نگاشت . اغلاط فراوان ونيز اظهار خضوع بهاء الله نسبت به برادرش صبح ازل در اين كتاب ثبت شد كه از همان سال هاى پايانى زندگى ميرزا حسينعلى پيوسته در معرض تصحيح وتجديد نظر قرارگيرد .

و اما بهائيه پس از بهاء الله : پس از مرگ ميرزا حسينعلى ، پسر ارشد او عباس افندى ( 1260- 1340ق ) . ملقب به عبدالبهاء جانشين وى گرديد . البته ميان او وبرادرش محمدعلى بر سر جانشينى پدر مناقشاتى رخ داد كه منشأ آن صدورلوح عهدى از موى ميرزا حسينعلى بود كه در آن جانشين خود را عباس افندى وبعد از او محمدعلى افندى معين كرده بود .

در ابتداى كار اكثر بهائيان از محمدعلى پيروى كردند ، اما در نهايت عباس افندى غالب شد . عبدالبهاء ادعايى جز پيروي از پدر ونشر تعاليم او نداشت وبه منظور جلب رضايت مقامات عثمانى ، رسما وبا التزام تمام ، در مراسم دينى از جمله نماز جمعه شركت مي كرد وبه بهائيان نيز سفارش كرده بود كه در آن ديار به كلى از سخن گفتن درباره آيين جديد بپرهيزيد . در اواخر جنگ جهانى اول ، در شرايطى كه عثمانى ها درگير جنگ با انگليسى ها بودند وآرتور جيمز بالفور ، وزير خارجه انگليس در صفر 6 133 نوآمبر 1917 اعلاميه مشهور خود مبنى بر تشكيل وطن ملى يهود در فلسطين را صادركرده بود ، مسائلى روى داد كه جمال پاشا ، فرمانده كل قواى عثمانى ، عزم قطعى بر اعدام عبدالبهاء ، و هدم مراكز بهائى در عكا وحيفا گرفت .

برخى مورخان ، منشأ اين تصميم را روابط پنهان عبدالبهاء با قشون انگليس كه تازه در فلسطين مستقر شده بود ، مي دانند .

لرد بالفور بلافاصله به سالار سپاه انگليس در فلسطين دستور داد تا با تمام قوا در حفظ عبدالبهاء وبهائيان بكوشد . پس از تسلط سپاه انگليس بر حيفا ، عبدالبهاء براى امپراتور انگليس ، ژرژ پنجم ، دعا كرد و از اينكه سراپرده عدل در سراسر سرزمين فلسطين گسترده شده به درگاه خدا شكرگزارد .

پس از استقرار انگليس در فلسطين ، عبدالبهاء از دولت انگليس نشان شهسوارى نايت هود دريافت كرد و به عنوان سر ملقب گرديد . عبدالبهاء در سال 1340ق . درگذشت ودر حيفا به خاك

سپرده شد . در مراسم خاكسپارى او نمايندگانى از دولت انگليس حضور داشتند وچرچيل ، وزير مستعمرات بريتانيا ، با ارسال پيامي مراتب تسليت پادشاه انگليس را به جامعه بهائى ابلاغ كرد .

از مهمترين رويدادهاى زندگى عبدالبهاء ، سفر او به اروپا وامريكا بود . اين سفر نقطه عطفي در ماهيت آيين بهايى محسوب مي گردد . پيش از اين مرحله ، آيين بهايى بيشتر به عنوان يك انشعاب از اسلام يا تشيع ويا شاخه اى از متصوفه شناخته مي شد ورهبران بهائيه براى اثبات حقانيت خود از قرآن وحديث به جستجوى دليل مي پرداختند واين دلايل را براى حقانيت خويش به مسلمانان وبه ويژه شيعيان ارائه مي كردند .

مهمترين متن احكام آنان نيز از حيث صورت با متون فقهى اسلامي تشابه داشت . اما فاصله گرفتن رهبران بهايى از ايران و مهاجرت به استانبول وبغداد وفلسطين و در نهايت ارتباط با غرب ، عملا سمت وسوى اين آيين را تغيير داد و آن را از صورت آشناى دين هاى شناخته شده ، به ويژه اسلام دوركرد .

عبدالبهاء در سفرهاى خود تعاليم باب وبهاء را با آن چه در قرن نوزدهم در غرب ، خصوصا تحت عناوين روشنگرى و مدرنيسم و اومانيسم متداول بود ، آشتى داد . البته بايد توجه داشت كه خود بهاء الله نيز در مدت اقامتش دربغداد با برخى از غربزده هاى عصر قاجار مثل ميرزا ملكم خان ، كه به بغداد رفته بودند آشنا شد . همچنين در مدت اقامتش در استانبول با ميرزا فتحعلى آخوندزاده كه سفرى به آن دياركرده بود آشنا گرديد . افكار اين

روشنفكران غربزده در تحولات فكرى ميرزا حسينعلى بى تأثير نبود .

نمونه اى از متأثر شدن عبدالبهاء از فرهنگ غربى ، مسأله وحدت زبان وخط بود كه يكى از تعاليم دوازده گانه او بود . اين تعليم برگرفته از پيشنهاد زبان اختراعى اسپرانتواست كه در اوايل قرن بيستم طرفدارانى يافته بود ، ولى به زودى غير عملى بودن آن آشكار شد و در بوته فراموشى افتاد . موارد ديگر تعاليم دوازده گانه عبارت است از : ترك تقليد تحرى حقيقت ، تطابق دين با علم وعقل ، وحدت اساس اديان , بيت العدل ، وحدت عالم انسانى ، ترك تعصبات ، الفت ومحبت ميان افراد بشر ، تعديل معيشت عمومي ، تساوى حقوق زنان ومردان ، تعليم وتربيت اجبارى ، صلح عمومي وتحريم جنگ . عبدالبهاء اين تعاليم را از ابتكارات پدرش قلمداد مي كرد و معتقد بود پيش از او چنين تعاليمي وجود نداشت .

اين اصول دوازده گانه متأثر از تفكر ماسونى و نظريه پردازان مشرب فراماسونرهاى انگليسى است . ماسونيت با نشر اين تعاليم سعى در استحاله تمامي فرهنگ هاى مذهبى در تفكر وفرهنگ غربى داشت ، چنان كه پيامد نشر اين تفكرامانيسم و ليبراليسم مذهب همه روشنفكران گرديد ومبشر جهانى شد كه با تبليغ فرهنگ جهانى سعى در مستولى ساختن فرهنگ وتمدن مغرب زمين بر تمامي سرزمين هاى غير غربى داشت .

پس از عبدالبهاء ، شوقى افندى ملقب به شوقى ربانى فرزند ارشد دختر عبدالبهاء ، بنا به وصيت عبدالبهاه جانشين وى گرديد . اين جانشينى نيز با منازعات همراه بود زيرا بر طبق وصيت بهاء الله پس از عبدالبهاء

بايد برادرش محمد على افندى به رياست بهائيه مي رسيد ، اما عبدالبهاء او را كنار زد وشوقى افندى را به جانشينى او نصب كرد ومقرر نمود كه رياست بهائيان پس از شوقى در فرزندان ذكور او ادامه يابد . برخى از بهائيان رياست شوقى را نپذيرفتند وشوقى به رسم معهود اسلاف خود به بدگويى وناسزا نسبت به مخالفان پرداخت . شوقى بر خلاف نياى خود تحصيلات رسمي داشت و در دانشگاه امريكايى بيروت وسپس در اكسفورد تحصيل كرده بود .

نقش اساسى او در تاريخ بهائيه ، توسعه تشكيلات ادارى و جهانى اين آيين بود واين فرايند به ويژه در دهه شصت ميلادى در اروپا وامريكا سرعت بيشترى گرفت وساختمان معبدهاى قاره اى بهائى موسوم به مشرق الاذكار به اتمام رسيد . تشكيلات بهائيان كه شوقى افندى به آن " نظم ادارى امر الله " نام داد ، زير نظر مركز ادارى و روحانى بهائيان واقع در شهر حيفا دركشور اسرائيل كه به " بيت العدل اعظم الهى " موسوم است ، اداره مي گردد .

در زمان حيات شوقى افندى حكومت اسرائيل در فلسطين اشغالى تأسيس شد وشوقى از تأسيس اين دولت حمايت كرد ومراتب دومشى بهائيان را نسبت به كشور اسرائيل به رئيس جمهور اسرائيل ابلاغ كرد .

بنا بر تصريح عبدالبهاء پس از وى بيست وچهارتن از فرزندان ذكورش ، نسل بعد از نسل با لقب ولى امر الله بايد رهبرى بهائيان را بر عهده مي گرفتند وهريك بايد جانشين خود را تعيين مي كرد . اما شوقى افندى عقيم بود و طبعاً پس از وفاتش دوران ديگرى از دو دستگى

و انشعاب وسرگشتگى در ميان بهائيان ظاهر شد . ولى سرانجام همسر شوقى افندى ، روحيه ماكسول وتعدادى ازگروه 27 نفرى منتخب شوقى ملقب به اياديان امر الله اكثريت بهائيان را به خود جلب و مخالفان خويش را طرد وبيت العدل را در 1963تأسيس كردند .

ازگروه اياديان امر الله در زمان حاضر سه نفر يعنى روحيه ماكسول ودو تن ديگردرقيد حيات اند وبا كمك افراد منتخب بيت العدل كه به مشاورين قاره اى معروف اند ، رهبرى اكثر بهائيان را بر عهده دارند . به موازات رهبرى روحيه ماكسول ، چارلز ميس ريمي نيز مدعى جانشينى شوقى افندى را كرد وگروه " بهائيان ارتدكس " را پديد آورد كه امروزه در امريكا ، هندوستان و استراليا و چند كشور ديگر پراكنده اند .

عده اى ديگر از بهائيان به رهبرى جوانى از بهائيان خراسان ، به نام جمشيد معانى كه خود را سماء الله مي خواند ، گروه ديگرى از بهائيان را تشكيل دادند كه در اندونزى ، هند ، پاكستان ، و امريكا پراكنده اند . ( 1 )

1 . درنگارش اين مقاله ، ازكتاب دانشنامه جهان اسلام ، ج 1 ص 16- 9 1 ، ص 733- 743 استفاده شد به نقل از نشريه موعود ش 22

جاروديه

پيروان ابى الجارود زياد بن منذر مي باشند و مذهب شان اين است كه امامت پس از پيغمبر ( ص ) ، خاص على بن ابى طالب ( ع ) است وصحابه كه او را رها نموده ، ديگرى را به خلافت برگزيدند ، كافرشدند .

وامام حسن وامام حسين ( ع ) را

پس از اميرالمؤمنين ( ع ) ، امام مي دانند ولى پس از آن دو ، همه فرزندان اين دو امام را در امامت يكسان مي شمارند وهر يك از آن ها كه داراى علم وشجاعت بود وقيام به سيف نمود ، وى امام است ( 1 )

اين فرقه درباره امام مهدى منتظر ( ع ) اختلاف دارند . گروهى از اين ها گفتند : وى محمد بن عبدالله بن حسن مي باشد كه در مدينه در حكومت منصور به قتل رسيد وگروهى ديگرگفتند : وى محمد بن قاسم بن على بن الحسن است كه در طالقان خروج كرد و در زندان معتصم از دنيا رفت . گروه سوم گفتند : او يحيى بن عمر مي باشد كه از نواده هاى زيد بن على است كه دركوفه خروج کرد و در حكومت مستعين بالله كشته شد ( 2 ) .

1 . معارف ومعاريف ج 4 ، ص 45 .

2 . بحارالانوار ج 37 ,ص 29 .

دروزى

فرقه اى از باطنيه اند كه عقايدى پنهانى دارند وآن ها در جبال لبنان و حوران واطراف حلب سكونت دارند .

مذهب دُروز ، در قرن يازدهم ميلادى وپنجم هجرى در مصر ، زمان الحاكم بامر الله ، خليفه فاطمى توسط مردى به نام محمد بن اسماعيل درزى ( ع ) پديدآمد .

از معتقدات آن ها اين است كه خدايى جز " حاكم بامر الله " نيست . او نمرده وروزى ظهور مى كند وآن هنگامي است كه يأجوج و مأجوج آشکارگردند وحاكم ، كنار ركن يمانى بايستد و شمشير زرين خويش را به

دست حمزه دهد وبه فرمان او شيطان را بكشد . سپس كعبه را ويران سازد ومسلمانان و نصارى را نابود كند و زمين را تا ابد مالك شود ( 1 )

اعتقاد دارند ، امَا موعودى با ويژگى هايي كه ذكركرديم

1 . معارف ومعاريف ج 5 ، ص386 .

سبائيه

نام فرقه اى است كه گمان مى كردند حضرت على ( ع ) همان مهدى موعود و نجات بخش آينده است آنان پيروان عبدالله بن سباءهستند .

عبدالله به نبوت والوهيت حضرت على ( ع ) هم معتقد بوده است ( 1 )

1 . فرهنگ موعود حسين کريمشاهي بيد گلي ص122 .

عزاقريه

پيروان ابن ابى العزاقر ابو جعفر محمد بن على شلمغانى هستند .

وى ازكسانى است كه به مخالفت با " حسين بن روح " بر خاست و مذهب جديدى به نام عزاقريه " يا شلمغانيه " تأسيس كرد .

مهم ترين عقايد آنان آن است كه در باب قائم آل محمد مى گويند ، همان ابليسى است كه در قرآن اشاره شده فسجد الملائكه كلهم اجمعون الأ ابليس ، و چون سجده نكرد وگفت لا قعدون لهم صراطک المستقيم از اين جا معلوم مى شود كه در موقع امر به سجود ، او قائم بوده و بعد نشسته است ، و در اين كه شيعه مى گويد كه قائم قيام خواهد كرد ، اين ابليس است كه در موقع امر به سجده ، قائم بوده و از سجده ابا نموده است ( 1 )

1 . معارف و معاريف ج 7 ، ص 353 .

فطحيه

فرقه اى است كه اعتقاد به امامت عبدالله افطح دارند و او را مهدى موعود مى دانند .

عبدالله افطح فرزند امام جعفر صادق ( ع ) بود .

چون سر يا دو پاى وى پهن بود ، از اين رو او را افطح وپيروانش را افطحيه يافطحيه مى نامند ( 1 )

1 . مهدى موعود على دوانى ص 431 .

كيسانيه

نام فرقه اى است كه در نيمه دوم قرن اول هجرى در ميان شيعيان پيدا شد و در حدود يك قرن ادامه يافت و سپس به طورخفى منقرض گرديد .

اين گروه به امامت جناب محمد حنفيه معتقد بودند و او را پس از امير مؤمنان ، امام حسن و امام حسين ( ع ) ، چهارمين امام مى پنداشتند . وى دقيقاً بر قيام برادرانش واقف بود و هرگز به ناحق دعوى امامت نكرد . پس از ارتحال محمد حنفيه ، فرقه كيسانيه به فرقه هاى مختلف منشعب شدند :

1 . سراجيه اصحاب " حسان بن سراج " هستند كه معتقدند ، محمد حنفيه وفات نكرده و دركوه رضوى مدفون است ولى روزى رجعت كرده و جهان را پر از عدل و داد مى كند .

2 . کرنبيه اصحاب " ابن كرنب " هستند كه معتقدند محمد حنفيه زنده است و دركوه رضوى اقامت دارد . او ظهور مى كند و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ، آن چنان كه پر از جور و ستم شده است . البته در بيشتر منابع آن ها را " كربيه " يا كريبيه " يادكرد ه اند .

3 . هاشميه اصحاب ابوهاشم عبدالله هستند كه پس از محمد حنفيه به امامت پسرش عبدالله معتقد شدند . هاشميه نيز پس از فوت ابوهاشم به گروهك هاى مختلفى چون : مختاريه ، حارثيه ، رونديه ، بيانيَه و فير آن ها منشعب شدند . ( 1 )

اكثريت قاطع كيسانيها معتقدند كه " محمد حنفيه " نمرده است ، بلكه دركوه رضوى مخفى شده ، پس از يك دوران استتار سرانجام ظهوركرده ، جهان را پر از عدل و داد مى کند . آن ها معتقدند كه " محمد حنفيه " همان مهدى موعود است و از مكه معظمه ظهور خواهد كرد . ( 2 ) آن ها مى گويند : هر روز بامدادان و شامگاهان ، اشترانى به خدمت محمد حنفيه مى آيند و ايشان از شير وگوشت آن ها استفاده مى كند . ( 3 )

در مورد نامگذارى اين فرقه به " كيسانيه " نظرهاى مختلفى است :

1 . كيسان ، لقب مختار بنيانگذار اين فرقه بوده است .

2 . كيسان ، نام رئيس شرطه پليس مختار بود .

3 . كيسان ، نام يكى از غلامان امير مؤمنان ( ع ) بود كه مختار را به خونخواهى امام حسين ( ع ) تشويق نمود .

در ميان اقوال ، قول دوم را معتبر دانسته اند . ( 4 )

درباره كيسانيه و رد اعتقادات آن ها ، بزرگانى از قدماى علماء ، چون : شيخ صدوق دركمال الدين ، شيخ مفيد در العيون والمحاسن ، سيد مرتضى علم الهدى درالفصول المختاره ، شيخ طوسى درالغيبة و ده ها

تن از شخصيت هاى برجسته جهان تشيع ، در طول قرون به تفصيل سخن گفته اند . ( 5 )

1 . كمال الد ين ج2 ص 420 .

2 . المقالات والفرق ص26 .

3 . فرق الشيعه ص29 .

4 . با دعاي ندبه در پگاه جمعه علي اکبر مهدي پور ص93 .

5 . همان .

محمديه

از غلات شيعه و منتظر رجعت محمد بن عبدالله بن حسن بن امام حسن هستند .

اين فرقه مى گفتند كه امام محمد باقر ( ع ) جانشينى خود را به ابو منصور واگذاشته و اين مقام ، پس از ابو منصور به آل على برمى گردد و انتظار رجعت محمد بن عبدالله بن حسن را به عنوان قائم مى كشيدند و از فروع مغيريه بودند ( 1 )

1 . خاندان نوبختى ، ص 263 معارف ومعاريف ، ج9 ص 215 .

مسلميه

از مذاهبى است كه به وسيله اصحاب ابى مسلم ، صاحب الدعوه معروف ، در خراسان پديد آمد .

مسلميه ، ابو مسلم را امام مى دانند و مى گويند او زنده است .

آنان- مانندكيسانيه ، نسبت به محمد حنفيه- اعتقاد دارند كه او روزى معلوم ، بيرون مى آيد . ( 1 )

1 . معارف و معاريف ، ج9 ص377 .

ممطوره

نام فرقه اى است كه معتقد بودند ، امام كاظم ( ع ) همان مهدى موعود است و اخبار مربوط به او از زمانِ رسول اكرم ( ص ) به بعد در همه جا شايع بوده است ( 1 )

1 . آخرين اميد داود الهامي ص59 .

نميريه

اين فرقه منسوب به محمد بن نصير نميرى است .

محمد بن نصير نميرى يكى از مدعيان دروغين نيابت در دوران نايب دوم بوده است .

نميريه فرقه اى از قائلين به امامت امام هادى ( ع ) در زمان حيات او بودند وبعد منحرف شدند و قائل به نبوت محمد بن نصير نميرى شدند و ادعا كردند كه محمد بن نصير را امام هادى ( ع ) مبعوث كرده است ( 1 )

گاهى فرقه منسوب به او را نصيريه نيز مى گويند . ابن نصير با- حمايت بنو فرات وادرشده بود تا ادعاى خود را در ميان اماميه نشر دهد و چون دو نفر ايشان در اين امر شركت داشتند ، فرقه ايشان به نميريه الفراتيه معروف شد . ( 2 )

1 . فرق الشيعه ص 102 .

2 آخرين اميد ، داود الهامى ص 125 .

واقفيه

فرقه اى بودند كه رحلت امام حسن عسكرى ( ع ) را نپذيرفته و اظهاركرده اند كه آن امام زنده است .

اينان امام يازدهم را همان " مهدى " مى دانستند ( 1 )

1 . زندگاني نواب خاص امام زمان ( ع ) غفارزاده ص 81 .

اخباريه

فرقه اى از علماى شيعه اماميه هستند كه عمدتا اخبار اهل بيت ( ع ) را مأخذ عقايد واحكام دين مى دانند وبه ديگر مدارك ، در صورتى استناد مي كنند كه به احاديث تأييد شده باشد .

در مقابل اين فرقه ، اصوليون وپيروان مكتب اجتهاد مى باشند كه احكام را ازكتب و سنت و اجماع وعقل استنباط مي كنند وبر اين باورند كه اخبار ، به تنهايى نمى تواند جامع احكام وجوابگوى همه نيازهاى جامعه در عصر و زمان باشد .

پيش از امام دوازدهم ( ع ) 260ه_ . ق وظايف شرعى شيعه از سوى حضرات ائمه ( ع ) ، به صورت شفاهى ياكتبى ، مستقيماً يا توسط ياران و شاگردان ابلاغ مي گرديد و مشكلى در اين زمينه وجود نداشت .

گذشت زمان وپديد آمدن مسائل جديد كه در عهد ائمه ( ع ) ، محل ابتلاء نبوده ، واز سويى جعل احاديث كاذبه توسط غرض ورزان ، گروهى از فقهاى شيعه را بر اين داشت كه ازكتاب وسنت ، به ضميمه عقل واجماع ، قواعد كليه اى تنظيم كنند واين مشكل را حل واين كمبود را تأمين كنند . از اين رو ، اين ها را مجتهد يا اهل اجتهاد خواندند وچون امتياز آن به اصول- يعنى قواعد كليه

فقهيه- بود به اصولى نيز موسوم گشتند .

مؤسس مكتب اخباريه ، ميرزا محمد امين بن محمد شريف استرآبادى بود . كمال فضل وفتواى استرآبادى سبب شد كه تأليفات او در بين فقهاى شيعه مرغوب افتد و مشرب اخباريه مورد توجه آنان قرارگيرد .

در قرن يازدهم و دوازدهم هجرى ، اين طريقت در بلاد شيعه ، مخصوصاً عراق عرب و سواحل خليج فارس وايران توسعه يافت وفاصله بين تشيع وتسنن عميق ترگشت . علماى اخبارى مشرب ، مجموعه هاى بزرگى از اخبار اهل بيت ( ع ) را ثبت وتدوين نمودند كه اهم آن ها كتاب ا لوافى تصنيف ملا محسن فيض كاشانى وكتاب وسائل الشيعه الى احكام الشريعه از شيخ حرَ عاملى بود كه مؤلف اين دوكتاب ، اخبارى بودند وكتاب مبسوط بحارالانوار تأليف علامه مجلسى كه مشرب معتدل اخبارى داشت .

مكتب اخبارى ، بعد از ميرزا محمد تقريباً منقرض شد وكربلا وكاظمين كه مركز آن جماعت بود ، به دست علماى اصولى افتاد . در عهد قاجاريه با پيشرفت ورواج علوم مثبته عقلى ، دوران قبول بى چون وچراى منقولات سپرى شده بود ومراجع شيعه در عراق وايران ، ناگزير بودند براى حفظ محور جامعه خود ، احاديث را با دلائل عقلى تطبيق يا تأويل وتوجيه كنند وگرنه طرح نمايند تا بتوانند اعتقاد مردم را از انحراف مصون دارند وبا استفاده از اجتهاد وحكم عقل ، و صدور احكام ثانويه ، تشيع را پويا و قابل انطباق با هر عصر وزمان سازند .

شايد مهم ترين علت خصومت مجتهدان با اخباريان که منجر به انقراض ايشان شد- آن بود كه وساطت

مجتهد را بين امام غائب ( ع ) وشيعيان ، ووجوب تقليد عوام را از مجتهد ونيابت مرجع تقليد را از امام غائب ( ع ) انكار مي كردند .

اين يك واقعيت است كه شيعيان همواره احساس مي كنند به وجود رهبرى روحانى نياز دارند كه با حضور عينى خود ، خلاء غيبت امام ( ع ) را جبران كند وبا استناد به عقل واستفاده از مدارك شرع ، بتواند سيستم قانونى وشرعى شيعه را قابل انعطاف وبا نيازهاي هاى روز متناسب سازد . مکتب اخبارى ، اين نياز اجتماعى را برنمي آورد ، از اين رو محكوم به انقراض گشت . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 1 ، ص 617 .

اسماعيليه

همان اسماعيليان ، سبعيه ، هفت امامى ها ، باطنيان وفدائيان هستند .

فرقه اى از شيعه هستند كه سلسله ائمه را به اسماعيل- فرزند بزرگتر امام جعفر صادق ( ع ) - ختم مي كنند واسماعيل را امام هفتم مى دانند .

اسماعيل ، پنج سال پيش از وفات پدر ، در مدينه سال 145ه_ درگذشت و در بقيع دفن شد . با اين كه گروهى شاهد مرگ او بودند ، طرفداران او ادعا كردند كه وى تا پنج سال پس از فوت پدر زندگى كرد و او را در بازار بصره مشاهده كردند و آن جا ، مردى مفلوج را با مس دست شفا داد . آنان در اسلام حضرت رسول ( ص ) را ناطق ، حضرت على ( ع ) را اساس ، امام حسن وامام حسين وامام زين العابدين وامام باقر وامام صادق

( ع ) وپس از ايشان اسماعيل را ائمه هفتگانه دانسته اند .

محمد بن اسماعيل را قائم وخلفاى فاطمى را جزو امامان دور قائم مى دانند ومي گويند هر امام را دوازده حجت باشد وهر يك از حجت ها در منطقه مخصوص از روى زمين ، مأموريت دعوت وسرپرستى شيعه را به عهده دارند .

اسماعيليه علم واعتقاد را غايت وجود بشر مى دانند وبه بهشت ودوزخ جسمانى قائل نيستند وبهشت را ، نفس انسان كامل ودوزخ را نفس انسان جاهل ودور از خدا تأويل مي كنند . ( 1 )

1 . معارف و معاريف ج 2 ص 212 .

باقريه

گروهى از شيعيان اند كه معتقد به رجعت امام محمد باقر ( ع ) بودند . آنان رشته امامت را از حضرت على بن ابى طالب ( ع ) به نواده او امام باقر ( ع ) كشانيده و او را مهدى منتظر مي دانستند .

از نظر آنان جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده كه رسول خدا به او فرموده است :

همانا تو او را خواهى ديد و چون او را ديدى سلام مرا به وى برسان . باقريه مي گويند : از آن جايى كه جابر مأمور رسانيدن سلام از طرف جدش به وى بود ، پس آن حضرت مهدى منتظر است . ( 1 )

1 . فرهنگ فرق اسلامي محمد جواد مشكور ص96 .

بشريه

فرقه اى از غلاة شيعه وشاخه اى از فرقه واقفيه - شيعيان هفت امامى- ومفوضه هستند مهم ترين عقيده بشيريه كه عامل ظهور ، استقلال وتمايز آن ها از ديگر فرق اسلامى نيز هست ، عقيده آنها در باب امامت است .

آنان سلسله امامان را به امام موسى بن جعفر ) ع ( پايان يافته مى دانند ومعتقدند : امام در زندان هارون الرشيد زندانى نگرديده و در آنجا نمرده است ، بلكه زنده و غايب است ، وروزى باز مي گردد . بشيريه ، آشكارا زندانى شدن امام موسى بن جعفر ( ع ( و شهادت آن حضرت را در زندان هارون انكار مي كنند اين فرقه معتقدند كه حضرت موسى بن جعفر ) ع ( قائم است ومهدى وسرانجام براى رهبرى مردم وگستراندن عدل بر جهان باز مي گردد ورجعت مي كند

( 1 ) .

1 . معارف ومعاريف ، ج 3 ، ص 190 .

جعفريه

فرقه اى بودند كه به امامت جعفر بن على الهادى ( ع ) اعتقاد داشته وبا نديدن فرزندى از امام يازدهم ، جعفر را كه از طرف اماميه ، ملقب به كذاب بود ، پذيرفتند .

اينان خود نظرات متفاوتى داشتند . ( 1 )

اين فرقه در چگونگى انتقال امامت از امام هادى ( ع ) به جعفر ، برادر امام حسن عسكرى ( ع ) ، دچار اختلاف شدند وبه چهار فرقه منشعب گرديدند :

1 . عده اى گفتند امام عسكرى ( ع ) به شهادت رسيد وپسرى به جاى نگذاشت ، تا امامت را عهده دار شود بنابراين تنها برادرش جعفر امام خواهد بود . اين فرقه همچون فطحيه صحت حديثى كه مي گويد : امامت پس از امام حسن وامام حسين ( ع ) به دو برادر نمي رسد را پذيرفته بودند ، ولى كاربرد آن را هنگامي مي دانستند كه امام عسكرى ( ع ) آشكارا از خود پسرى به جاى گذاشته باشد؛ چون امام عسكرى ( ع ) بى آنکه آشكارا جانشينى معرفى كند از دنيا رفت ، پس برادرش جعفر امام منصوص مي باشد .

2 . دومين فرقه وانمود مي كردند كه امام يازدهم ( ع ) خود جعفر را بر اساس اصل بداء به جانشينى معرفى كرده است . به اين معنى كه خداوند امامت را به امام عسكرى ( ع ) سپرده بود؛ ولى پس ازآن اين حقيقت را روشن كرد كه امامت نبايد به نسل امام عسكرى

( ع ) برسد . رهبر اين گروه يكى ازكلاميون كوفى ، معروف به " على بن طحى " يا " طلحى فزاز " بود؛ كه مردم را به جانبدارى از امامت جعفر تحريص مي كرد .

3 . عده اى نيز معتقد شدند كه امامت جعفر از جانب پدرش تعيين شده بود وامامت امام عسكرى ( ع ) را فاقد اعتبار دانسته اند . اين فرقه در زمان حيات امام عسكرى ( ع ) وجود داشته اند وبعد از شهادت امام عسكرى ( ع ) اقتدار بيشترى پيدا كردند . " على بن احمد بشار رهبر اين فرقه بود .

4 . گروه چهارم ، معروف به نفيسيه معتقد بودند امام دهم ( ع ) پسر بزرگش محمد را وصى

خود تعيين كرده است . چون محمد در زمان حيات پدر درگذشت ، با دستور پدر ، جعفر جانشين او شد وعلم سرى ، سلاح هاى مورد نياز جامعه ووصايت را به غلام جوان ومورد اعتماد خويش به نام نفيس ، سپرد وبه او سفارش كرد كه آنان را پس از مرگ پدر به جعفر بدهد . جعفر خود مدعى شد كه امامت از جانب برادرش به او رسيده است . ( 2 )

1 . زندگاني نواب خاص امام زمان ( ع ) , علي غفارزاده, ص 81 .

2 . مجله انتظار, ش 10 , ص 179 .

زيديه

پيروان زيد ، فرزند امام سجاد ( ع ) هستند كه وى را مهدى موعود مى دانستند .

در روايتى از پيامبر اكرم ( ص ) آمده است كه : مهدى ( ع )

از فرزندان حسين ( ع ) است . او با شمشير قيام مى كند و مادرش ، بهترين كنيزان خواهد بود . ( 1 )

هنگامى كه زيد فرزند امام سجاد ( ع ) بر ضد دستگاه پليد امويان قيام كرد ، پيروان او ادعا كردند كه او همان مهدى موعود است ، چرا كه اولاًا ز نسل

حسين ( ع ) است ، ثانيا شهامت مندانه قيام كرده وثالثاً از سوى مادر ، فرزند اسير است .

اما آنان از ياد بردند كه پيامبر ( ص ) در انبوه روايات در نويد از مهدى ( ع ) فرمود : امامان پس از من دوازده نفرند ، نه نفر آنان از نسل فرزندم حسين خواهند بود ونهمين آنان قائم آل محمد ( ع ) است . ( 2 )

وجناب " زيد " نهمين امام از نسل پاك حسين ( ع ) نبود تا مهدى موعود باشد .

اما پيروان انقلابى زيد ، به خاطر جلب توجه توده ها وتسخير عواطف واحساسات مذهبى وبه انگيزه هاى نفسانى خويش ، به اين ادعاى دروغين دست يازيدند و سرانجام مذهب زيديها به وجود آمد .

پيروان مذهب " زيديه " بيشتر در يمن هستند ومتأسفانه از مذهب شيعه وراه ورسم اهل بيت ( ع ) جدا شده ودر فقه واصول وفروع ، از مذاهب ديگرى پيروى مى كنند . زيدى ها ، در برابر امامان معصوم ( ع ) مواضع ناپسندى دارند كه شايسته است آنان به اصل ونسب واصالت خويش بازگردند ودر مذهب شان به راه ورسم ومذهب خاندان پاك تمسك جويند همان مذهبى كه در آغاز

راه برآ ن بودند . ( 3 )

1 . غيبة نعمانى ، ص 228 .

2 . بحارالانوار ج 36 ص292

3 . امام مهدي آغاز ولادت تا ظهور سيد محمد کاظم قزويني ص569 .

سردابيه

فرقه اى از غلات دوازده امامى اند كه منتظر خروج مهدى ( ع ) بودند و در رى مى زيستند . آنان هر بامداد جمعه ، اسبى زين و لگام شده به سردابى برده سه بار مى گفتند : يا امام بسم الله محل اين سرداب را در حله و بغداد نيز ذكركرده اند كه خود برداشتى از سرداب سامرا است .

مخالفان اماميه ، عقيده غلات مذكور را به همه دوازده اماميان تعميم داده اند اما دركتاب هاى اماميه از اين موضوع اثرى نيست .

عسكريه

فرقه عسكريه معتقد به مهدويت امام حسن عسكرى ( ع ) شدند .

به اين معنى كه او قائم مهدى است ونمرده و اكنون در حالت غيبت به سر مى برد وبعداً ظاهر خواهد شد تا جهان را از عدل وداد پركند .

البته از اين گروه هاى مدعى ، جز دركتاب هاى پيشينيان اثرى نيست . أبو غانم مى گويد : از امام حسن عسكرى ( ع ) شنيدم كه فرمودند : در سال 260ه_ . شيعيان من دچار جدايى وافتراق خواهند شد . موسى بن جعفر بن رهب بغدادى مى گويد : شنيدم امام عسكرى ( ع ) مى فرمود : گويا مى بينم كه پس از من دوباره جانشينم دچار اختلاف شده ايد . بدانيد كه براى فرزندم غيبتى است كه در آن مردم دچار ترديد مى شوند مگر آن كسى كه خدا او را حفظ نمايد .

اين فرقه دركيفيت قائم بودن امام عسكرى ( ع ) به سه گروه منشعب شدند :

1 . اين ها پنداشته بودند كه امام عسكرى ( ع

) از دنيا نرفته ، بلكه غايب شده است ، با تمسك به روايت زير ادعاى خود را به ظاهر اثبات مى كردند : هيچ امامى تا آشكارا پسر خود را به جانشينى معرفى نكند ، از دنيا نمى رود زيرا زمين نمى تواند بدون حجت باشد .

اين ها مدعى بودند كه امام نمرده ، بلكه غايب شده است . اين نخستين غيبت اوست وپس از آن دوباره قيام خواهد كرد وغيبت دوم بعد از آن آغاز مى شود .

اين گروه به نوعى در مورد امام عسكرى ( ع ) متوقف شدند

2 . اين گروه معتقد بودند كه حضرت عسكرى ( ع ) رحلت كرده ، ولى دوباره به زندگى باز مى گردد و او مهدى قائم است . اين ها بر اساس روايتى از امام صادق ( ع ) كه فرمود : مهدى قائم بدين خاطر قائم ناميده مى شود كه پس از رحلتش قيام خواهد كرد ، گفتند : پس ترديدى نيست كه او قائم است وپس از مرگ دوباره زنده مى شود .

اينان نظريات خود را با اندرز امام على ( ع ) به كميل تأييد مى كنند كه حضرت فرمودند : خداوندا حتما تو زمين را بدون قائم يا حجتى آشكار يا پنهان ، كه از سوى تو مى آيد ، رها نخواهى ساخت زيرا حجت ها وعلاماتت هرگز بى اعتنا نمى شود .

از اين رو بر اين مبنا نتيجه گيرى مى كردند كه امام عسكرى ( ع ) غايب وپنهان است ، ولى وى قيام خواهد كرد

3 . انشعاب سوم واقفه ، لا ادريه بودند

. آن ها فكر مى كردند حضرت رحلت كرده ، ولى مطمئن نبودند جانشين امام چه كسى است پسرش يا برادرش . بنابراين ، در عسكرى ( ع ) متوقف شدند تا موضوع براى اين ها روشن شود .

به نظر مى رسد كه هواداران امام عسكرى ( ع ) در اماكنى دور از شهر سامرا زندگى مى كردند ، كه چنين ادعايى داشتند ولحظه رحلت حضرت حضور نداشتند .

در مجموع اين فرقه وانشعابات آن منقرض شده اند و اكنون وجودخارجي ندارند .

1 . مجله انتظار ش 10 ص 180 .

مهدي هاي جعلي

محمدحنفيه

نخستين كسى است كه در اسلام ، مهدى موعود ناميده شد .

محمد حنفيه فرزند برومند امير مؤمنان على ( ع ) و مورد توجه خاص آن حضرت بود . شهرتش به حنفيه از اين جهت است كه مادرش خوله از قبيله بنى حنيفه بود . امير مؤمنان ( ع ) او را آزادكرد ، سپس به حباله نكاح ( 1 )

حود در آورد . حصرت على ( ع ) به اين فرزند ارزشمند علاقه اى وافر داشت و درباره او سخنان تحسين آميزى فرموده از جمله تعبير مشهور آن حضرت است كه فرمود ، محمدها اجازه نمى دهند كه به خدا نافرمانى شود . راوى پرسيد : محمدها كيانند؟ فرمود : محمد بن جعفر ، محمد بن ابى بكر ، محمد بن ابى حذيفه و محمد بن امير المؤمنين . ( 2 )

در جنگ جمل محمد حنفيه موقعيت بسيار ممتازى داشت . پرچم پيروزى در دست او بود ، با شجاعت و صلابت كم نظيرى ، دشمن را

به عقب راند ، صف ها را شكست و امتحان نيكويى داد . در همين جنگ بود كه از محمد حنفيه پرسيدند : چگونه است كه در شرايط سخت و هولناك ، پدرت ترا دركام خطر مى اندازد و هرگز برادرانت حسن و حسين را در اين مواقع به ميدان نمى فرستد محمد حنفيه با تعبير بسيار ظريفى بيان داشت : حسن و حسين ، ديدگان پر فروغ پدر هستند و من بازوى پرزور او مى باشم . پدرم با دست خود از ديدگانش محافظت مى كند . ( 3 ) روى اين بيان ، ترديد نمى ماند در اين كه محمد حنفيه دقيقاً بر تمام برادرانش واقف بود وكسى نبود كه به ناحق ، دعوى امامت كند .

پس از شهادت امام حسين ( ع ) گروهى به امامت اوگرويدند و بيش از همه " مختار " بر محوريت او تكيه مى كرد و از مردم به نام او بيعت مى گرفت . ولى محمد حنفيه از كار او راضى نبود و هرگز بر اين كار صحه نگذاشت . هنگامى كه " ابو خالد كابلى " از جناب محمد حنفيه پرسيد : آيا امام واجب الطاعة شما هستيد به صراحت تمام فرمود : امام بر من ، بر تو و بر همه مسلمانان على بن الحسين است . ( 4 )

آن گاه براى اين كه امر امامت بر همگان روشن شود ، با حضرت على بن الحسين به گفت وگو نشست . حجرالاسود را حكم قرار دادند ، حجرالاسود به امامت حضرت سجاد ( ع ) شهادت داد ، او نيز تسليم شد

. ( 5 )

متانت درگفتار ، اعتدال در رفتار و سلوك دركردار ، به ضميمه دانش سرشار ، عقل پربار و ديگر محاسن اخلاقى ، موجب شد كه دل ها از محبت او پر شود و همگان حسن اعتقاد به او داشته باشند و همين موجب شد كه مختار خود را به او منتسب كند ، تا بتواند دلها را به سنوى خود جلب كند . ولى هنگامى كه او از دسيسه مختار آگاه شد ، از وى تبرى جست .

جناب محمد حنفيه در محرم سال81 ق در65 سالگى و در مدينه طيبه ديده از جهان فرو بست و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد . در مورد درگذشت او چند قول است : مدينه ، طائف ، ايله بين مكه و مدينه وقولى هم مى گويد : درگذشت او در رضوى و دفن در بقيع است .

فرقه كيسانيه ، به امامت او معتقد بودند و او را پس از اميرمؤمنان ، امام حسن و امام حسين ( ع ) ، چهارمين امام مى پنداشتند . اكثريت قاطع كيسانيه معتقدند كه او نمرده است؟ بلكه دركوه رضوى مخفى شده و پس از يك دوران استتار ، سرانجام ظهوركرده و جهان را پر از عدل و داد مى كند . آن ها معتقدند كه محمد حنفيه همان مهدى موعود است و از مكه ظهور خواهدكرد ( 6 )

1 . غيبة طوس ص 398 فرق الشيعه ص 103 .

2 . فرق الشيعه ، ص 102 .

3 . وفيات الاعيان ابن خلکان ، ج4 ص 72 1 .

4 . مناقب

آل ابى طالب ، ابن شهرآشوب ، ج 4 ص 1 2 1 .

5 . كافى ، ج 1 ص 384 غيبة طوسى ، ص 18 .

6 . با دعاى ندبه در پگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ص83

مهدى بن محمد

" عبيد الله ، مهدى بن محمد " از مدعيان مهدويت بود .

وى از نوادگان امام صادق ( ع ) و بنيان گذار سلسله فاطمى در مصر و مغرب عربى بود . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 578 .

مهدى عباسى

از مدعيان مهدويت است .

پدرش منصور دوانيقى ، ادعا كرد كه وى همان مهدى موعود است ، با اين كه اين عنصر فريب كار پيش از اين ادعا ، به " محمد بن عبدالله محض " به عنوان مهدى نجات بخش ، دست بيعت فشرده بود و او را مهدى نجات بخش مى دانست ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ص571 .

ابو اسحاق ابوعبيده ثقفى

يكى از مدَعيان مهدويت بود كه به نام خونخواهى حسين ( ع ) به كمک ابراهيم بن اشتر قيام نمود و محمد حنفيه را كه چهارمين فرزند حضرت على ( ع ) بود در قبه زمزم ، كه محبس ابن زبير بوده ، نجات داده وپس از او مدعى مهدويت شد ومحمد حنفيه را امام مى دانست .

چندين مسلک پس از فوت محمد حنفيه پديدارگشت تا اينكه در سال 67 به دست مصعب بن زبير كشته شد .

شهرستانى در ملل ونحل نوشته كه اوكيسانى مذهب بوده ، پس از آن زبيرى وسپس شيعه گرديد ( 1 )

1 . محمد بهشتى ، 54 .

عباس فاطمى

در سده هفتم هجرى در مغرب عربى پديدار شد و به دروغ ، ادعاى مهدويت كرد ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 578 .

مدعيان مهدويت

از جمله مسائلى كه ثابت مى كند موضوع مهدويت و ظهور يك مصلح غيبى از مسائل مسلمى بوده كه مسلمانان بدان اعتراف داشته اند ، ادعاى عده اى است كه در طول تاريخ خود را به عنوان مهدى موعود معرَفى كرده اند .

اسامى برخى مدعَيان مهدويت در طول تاريخ از اين قرار است : ابو اسحاق ابو عبيده ثقفى ، كيخسرو ، ابوالحسن زيد بن على ، ابوالعباس سفاح ، ابو مسلم امين آل محمد ، معروف به ابو مسلم خرǘӘǙƙɠ، ابن مقفع ، ابو محمد عبدالله مهدى ، حاكم بامر الله ، ابو عبدالله مغربى ، مهدى سودانى ، عباس الرَيفى ، اَلرجل الجَبَلى ، توزرى ، الرجل الطرابلسى ، السيَد محمد الجونپورى الهندى ، سيد محمد مشهدى ، موسى كردى ، ابوالكرم دارانى ، شيخ علايى ، عبدالله عجفى ، بنگالى ، محمد بن احمد سودانى ، شيخ سعيد يمانى ، السيد محمد بن على بن احمد الادريسى ، الشيخ شمس الدين محمد الفريانى بن احمد المغربى ، الشيخ المغربى ، الرجل المصرى ، محمد بن عبدالله ، محمد قرمانى ، غلام احمد قاديانى ، ميرزا طاهر مشهور به حكاك ، شيخ مهدى قزوينى ، سيد محمدگجراتى هندى ، سيد محمد همدانى ، سيد ولى الله اصفهانى ، ميرزا حسن همدانى ، غلامرضا شاه معروف به مركب ساز ، سيد على شاه هندى ،

هاشم شاه نوربخش ، شيخ عبدالقدير بخارايى ، ميرزا بلخى ، ملا عرشى كاشانى ، سيد على موسوى ، ميرزا مشتاق على شيرازى ، بايزيد تركمانى ، سيد على محمد باب ، ميرزا يحيى ازل ، حسين على عبد البهاء و يوسف خواجه كاشغرى . ( 1 )

كسانى كه در تاريخ به مدعيان مهدويت شهرت يافته اند به اعتبارى بر سه گروه قابل تقسيم اند :

1 . كسانى كه ديگران روى انگيزه هاى خاصى ، آنان را مهدى موعود خواندند . مانند : محمد حنفيه ، زيد ، محمد بن عبداله محض

2 . كسانى كه به انگيزه جاه طلبى و قدرت خواهى ، چنين ادعاى دروغين نمودند مانند : مهدى عباسى

3 . كسانى لَه طبق نقشه استعمار و به اشاره بيداد گران ، به چنين دجال گرى و فريب ، دست يازيدند و خود را مهدى موعود معرفى كردند مانند : على محمد باب ( 2 )

مدعيان نيابت

در عصر غيبت صغرى افرادى پيدا شدند كه به دروغ ، مدعى سفارت و نيابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بى مورد نموده و در مسائل فقهى و اعتقادى ، سخنان گمراه كننده بر زبان مى راندند . از اين رو نواب خاص با رهنمود امام به مقابله با آنان بر مى خواستند وگاه در طرد و لعن آنان از ناحيه حضرت ، توقيع صادر مى شد . شروع تفكر ادعاى

دروغين نيابت ، به دوران نايب دوم- محمد بن عثمان- برمى گردد . كسانى كه در اين دوران به دروغ ادعاى نيابت امام را داشتند ، عبارتند از :

ابو محمد حسن شَريعى ، محمد بن نصَير نمَيرى ، احمد بن هلال عبرتايى ، ابو طاهر محمد بن على بن بلال ، ابوبكر محمد بن احمد بن عثمان معروف به ابوبكر بغدادى ، اسحاق احمر ، باقطانى ، حسين بن منصور حلاج . البته شلمغانى در زمان نايب سوم و ابودلف كاتب ، پس از وفات نايب چهارم نيز ادعاى نيابت نموده اند . ( 3 ) از ديگركسانى كه ادعاى نيابت خاصه كرده اند : محمد بن سعد ، شاعركوفى متوفى مال 540 ، احمد بن حسين رازى متوفى سال 670 ، حسين بن على اصفهانى متوفى سال 853 , على بن محمد سجستانى متوفى سال 860 ، سيد محمد هندى متوفى سال 987 ، شيخ محمد مشهدى متوفى سال 1090 ، سيد على مشهدى ، شيخ محمد فاسى مغربى متوفى سال 1095و ميرزا محمد هروى . ( 4 )

با تعمق در روايات و حوادث دوران ، علت انحراف مدعيان نيابت را مى توان چنين برشمرد :

1 . حرص و آز در تامين منافع نامشروع شخصى ، 2 . طمع به اموال و امكاناتى كه انبوه دوستداران امام عصر به آن ها داده بودند تا به وسيله آنان به آن حضرت برسد ، 3 . جاه طلبى و دوستى رياست و عشق به شهرت و قدرت ، تا از وراى آن ها به جامعه ، فرماندهى و رياست كنند . 4 . و بالاخره پيروى از هواى نفس كه انسان را از حق و فضيلت باز مى دارد . سرانجام كارشان به جايى رسيد كه نفرين و لعنت حضرت مهدى شامل

آنان گرديد و نگون بخت شدند .

1 . اديان ومهدويت ، محمد بهشتى ، ص 54

2 . امام مهدى ازولادت تا ظهور ، سيد محمدكاظم قزرينى ص 6 53 .

3 . زندگانى نواب خاص امام زمان عج ، غفار زاده ص 179 .

4 . اد يان و مهدويت , محمد بهشتى ، ص 64 .

مهدى سودانى

محمد احمد مهدى سودانى به دروغ خود را مهدى موعود معرفى كرد .

او پيش از اين ادعا ، مرتب به مردم ستمديده سودان ، بشارتِ آمدنِ حضرت مهدى ( ع ) را براى نجات آنان از فشار فقر و بيداد و ماليات سنگين دولت وقت مى داد . بدين گونه نام حضرت را در نقاط حساس سر زبان ها افكند و پس از آن هنگامى كه از او پرسيدند : امام مهدى ( ع ) كى خواهد آمد ، نكند خودت باشى؟ پاسخ داد : آرى من همان مهدى نجات بخش هستم .

آن گاه انديشه هاى پوچ خويش را در ميان مردم پراكند و خبر او به خرطوم و اطراف آن رسيد و قبيله هاى صحرا گرد به امامت او ايمان آوردند . وى با انگليسى ها پيكاركرد و پيروز شد و پس از پيروزى ، بر اثر تب شديد در سال 1308 هجرى مرد . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 579 .

ابن حوشب

ابوالقاسم رستم بن حسين بن فرج بن حوشب بن زاذان نجاركوفى ملقب به منصور اليمن از داعيان اسماعيلى سده سوم هجرى بود .

وى از مدعيان مهدويت بود و لقب منصور به داعيه او دلالت دارد چون در سرزمين يمن ، مهدى را منصور مى خوانند .

وى اصلا ايرانى و از اهالى كوفه و نخست ، شيعه دوازده امامى بود ولى پس از رحلت امام عسكرى ( ع ) به اسماعيليه گرويد .

وى در 270 ق از قادسيه به يمن آمد و

مانند عباسيان ، بى ذكر نامى خاص به الرضا من آل محمد دعوت كرد . نخست دژ استوارى دركوه لاعه برآورد وپس از آن كه سپاهى بر خود فراز آورد وكارش بالاگرفت ، دست به تسخير شهرهاى عمده يمن از جمله صنعا زد و داعيانى ازسوى خود به سراسر نواحى يمن وبحرين ويمامه سند وهند ومصر ومغرب فرستاد .

ابو عبدالله شيعي ، داعى فاطميان در شمال افريقا ، پيش از عزيمت به اين سرزمين ، چند گاهي در يمن ، پيش " ابن حوشب " به سر برد ودر مجالس او حاضر شد ، دقايق ورموز دعوت را از او بياموخت .

در 302 يا 303 امام زيدى يمن ، دمت ابن حوشب وعمالش را از يمن كوتاه كردند ( 1 )

1 . معارف معاريف ج 1 ص 254 .

سنوسى

محمد بن على بن محمد سنوسى از مدعيان مهدويت است .

وى در الجزاير وحدود سال هاى 1211 هجرى به دنيا آمد .

مذهبى دروغين تأسيس كرد ودر ليبى سكونت گزيد وپسرش نيز پس از او جانشين پدر شد ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ص 579 .

امام مهدي

دعاي حضرت براي شيعيان

با استناد به فرموده حضرت كه لا ناسين لذكركم ، ايشان هيچگاه از ياد شيعيان و دعا براى آنان غافل نيست . از ابن طاووس نقل شده كه سحر در سرداب مقدس ، از حضرت مهدى ( ع ) شنيد كه حضرتش درباره شيعيان چنين دعا مى فرمود : " اللهم إن شيعتنا من شعاع انوارنا و بقية طينتنا و قد ذنوبا کثيرة اتکالا علي حبنا وولايتنا فان کانت ذنوبهم بيتک و بينهم فاصفح عنهم فقد رضينا وماكان منها فيما بينهم ، فاصلح بينهم وقاص بها عن خمسنا وادخلهم الجنه وزحزحهم عن النار ولا بينهم ولا تجعل بينهم وبين اعدائنا في سخطک ( 1 )

دعاى حضرت مهدى ( ع )

در مفاتيح الجنان آمده است : كفعمى در مصباح فرموده اين دعاء حضرت مهدى ( ع ) است :

اللهم ارزقنا توقيع الطاعة و بعد المعصية و صدق النية . . . . . 0 . ، در مهج ذكر شده كه اين دعاء حضرت حجت است : " اِلهي بِحق من ناجاك و بِحق من دعاک في البر والبحر . . . . . 0 ( 2 ) .

دعاى سمات-سمات

ا . بحارا لانوار ج 53 ص 302 به نقل از

نجم الثاقب ، باب هفتم ، حكايت نوزدهم .

02 مفاتيح باب اول فصل هفتم .

اثبات وجود امام مهدي

چگونه مى شود اثبات كرد كه مهدى واقعاً در تاريخ وجود داشته است شايد شرايط خاص روحى- روانى اين باور را در ذهن مردم جا انداخته باشد اين اصل كه مهدى رهبر موعود و منجى عالم بشريت است به صورت عام در احاديث نبوى ، و به صورت خاص در روايات ائمه اهل بيت ( ع ) آمده است .

در اين روايات مسأله به گونه اي مورد تاکيد قرارگرفته كه جاى هيچ گونه شكى باقى نمي گذارد وچهارصد حديث فقط از طريق اهل سنت شمارش شده كه به ضميمه روايات شيعه به بيش از شش هزار روايت مى رسد و چنين آمارى بسيار بالاست .

در مورد خيلى از مسائل بديهى اسلام كه مسلمانان به آن معتقدند ، اين همه روايت وارد نشده است .

اما تجسم اين انديشه در وجود امام دوازدهم ( ع ) هم دلايل كافى دارد كه كاملاً اقناع كننده است . اين دلايل را مى توان در دو دليل نقلى و علمى ، خلاصه كرد : دليل نقلى ، وجود امام موعود را اثبات مي کند ودليل علمى ، ثابت مي کند كه مهدى ( ع ) يک اسطوره ويک فرضيه نيست ، بلكه حقيقتى است كه وجود او در تاريخ لمس شده است .

اما دليل نقلي صدها روايت و حديث از پيامبر اكرم ( ص ) و ائمه اهل بيت ( ع ) رسيده است كه مي گويد مهدى موعود داراى اين خصوصيات است : از اهل بيت است ،

از فرزندان فاطمه است ، از نسل حسين ونهمين فرزند آن حضرت است . ورواياتى كه مي گويد جانشينان پيامبر ( ص ) دوازده نفر مى باشند .

اين روايات ، مهدى موعود را در شخص امام دوازدهم ، منحصر و معين مي کند وبا اينكه ائمه ( ع ) براى حفظ آن حضرت از ترور وقتل سعى داشتند مسأله در سطح عمومى مطرح نشود ، در عين حال روايات زيادى در اين زمينه وارد شده است . البته زيادى روايت به تنهايى نمى تواند مقبوليت آن را برساند ، بلكه در اين جا قرينه وگواه خاصى وجود دارد كه دليل بر صحت اين روايات است . در حديث شريف نبوى ، سخن از امامان ، جانشينان ، اميران و سخن از دوازده تن آمده است . متن احاديث مختلف است در بعضى دوازده امام و در بعضى دوازده خليفه ودر بعضى ديگر دوازده امير ، ذكر شده است . بعضى از مؤلفان ، اين احاديث را بيش از دويست وهفتاد شمارش كرده اندكه همگى ازکتابهاي معتبر شيعه وسنى از قبيل صحيح بخارى ، صحيح مسلم ، سنن ترمذى ، سنن ابوداود ، مسند احمد و مستدرک حاكم نقل شده است .

اما دليل علمي : دليل علمى تجربه است ، تجربه اى كه مدت زمان هفتاد سال گروهى از مردم با آن زندگى كردند يعنى " غيبت صغرى " . غيبت صغرى برگزارشد تا مردم به تدريج با غيبت خو بگيرند و خود را بر اساس آن بسازند . امام از ديده ها پنهان بود ولى از طريق وكيلان وياران مورد وثوق ) نواب

اربعه ( با مردم ارتباط داشت . در اين مدت ، چهار تن از پاکترين و باتقواترين مؤمنان ، نيابت وجانشينى آن حضرت را بر عهده داشتند ودر مدت هفتاد سال واسطه ميان او ومردم بوده اند وهيچ كسى در هيچ زمينه اى خطايى از آنان نديده و نشنيده است .

آيا تصور مي كنيد امكان داشته باشد يک دروغ ، هفتاد سال دوام بياورد وچهار نفر با هماهنگى كامل ويکصدا ، يک نقش را بازى كنندآنان با رفتار صميمانه خود چنان در مردم ايجاد اطمينان كرده بودندكه همه به گفتار وكردار آنان ايمان داشتند . آيا مى شود اين چهار تن به گونه اي نقش بازى كنندكه هيچ كس به حقيقت پى نبرد در حالى كه اين افراد هيچ رابطه خاصى با هم نداشته اند تا بگوييم در اين قضيه تبانى كرده بودند . از قديم گفته اند : طناب دروغ ، كوتاه است . امكان ندارد يک دروغ بتواند بدين شكل دوام بياورد ودر تمام اين مدت وبا همه بده و بستان ها وروابط مختلف موضوع كشف نگردد وهمه به درستى آن ايمان داشته باشند . بدينسان در مى يابيم كه پديده غيبت صغرى مى تواند به عنوان يک آزموده علمى ، دليل بر واقعيت خارجى يک موضوع باشد و آن وجود ، زندگى و سپس غيبت حضرت مهدى ( ع ) است . آن حضرت پس از غيبت صغرى ، خود اعلان كرده است كه در پرده غيبت كبرى خواهد رفت واز نظرها پنهان خواهدگشت وهيچ كسى او را نخواهد ديد . ( 1 )

ا . نشريه موعود شماره 14 ص

80 ( مقاله شهيد سيد محمد باقر صدر ) .

اقامتگاه حضرت

ناشناخته بودن حضرت

بخشى از روايات تصريح دارندكه حضرت در ميان مردم است و آنان را مى بيند و مى شناسد ، ولى مردم آن حضرت را نمى شناسند و به طور مطلق نفى رؤيت مى كنند . امام صادق ( ع ) از حضرت على ( ع ) نقل مى كند : " اگر زمين ، يك ساعت از حجت خالى باشد ، ساكنان خود را فرو خواهد برد . حجت ، مردم را مى شناسد ، ليكن مردم او را نمى شناسد ، همان گونه كه يوسف ، مردم را مى شناخت و آنان او را نمى شناختند ( 1 )

امام صادق ( ع ) نيز درباره آن حضرت مى فرمايد : " چگونه اين امت انكار مى كندكه خداوند با حجت خود ، آن گونه عمل مى كند كه با يوسف انجام داد و صاحب شما مظلومى است كه از حقش بازداشته شده . صاحب حكومت ، در ميان مردم رفت و آمد مى كند ، در بازارهاى آنان گام مى نهد و در منزل هاى آنان قدم مى گذارد ، ولى او را نمى شناسند ، تا زمانى كه خداوند به او اجازه دهدكه خود را به آنان بشناساند؟ آن گونه كه به يوسف اجازه دادكه در پاسخ برادرش كه پرسيد : آيا تو يوسفى بگويد : بله من يوسفم ( 2 )

از اين روايات استفاده مى شودكه امام زمان ( ع ) همراه با مردم و دركوچه و بازار است ، مانند يوسف كه برادرانشان او را نمى شناختند ،

ولى او آنان را مى شناخت سخن مردم را مى شنود و بر آنان سلام مى كند . در مراكز آنان حاضر مى گردد از اين روى ، در بحث امام زمان ( ع ) سخن از روح مجرد و حضور غير فيريكى نيست حضرت مانند ديگران در مجامع حضور مى يابد ، ولى افراد او را نمى شناسند . ( 3 )

1 . غيبة نعماني ، ص 14 .

2 غيبة نعمانى ، ص 164

3 چشم به راه مهدى ص 63

بيت الحمد

بر طبق فرمايش امام صادق ( ع ) ، براى صاحب الزمان ، خانه اى است كه به آن " بيت الحمد " گفته مي شود . در آن خانه چراغى است كه از روز ولادت آن حضرت روشن است 0 اين چراغ خاموش نمي شود تا روزى كه با شمشير قيام كند . ( 1 )

احتمال مي رود منظور يك معناى كنايى باشدكه با ولادت آخرين حجت الهى ، به چراغ هدايت بشر با فروغى هر چه بيشتر به پرتو افشانى پرداخته و زمين را از نور وجود خود اكنده ساخته است .

اين واژه در منابع اهل سنت نيز آمده است ، اما به معناى خانه اى است كه در بهشت ساخته مي شود 0 ( 2 )

ا . غيبة نعمانى ص 26 01

02 مسنداحمد ، ج 54 ص 5 1 4 .

جزيره خضراء

داستان جزيره خضرا حكايت از آ ن مي كندكه : زين الدين على بن فاضل مازندرانى ، در سال 690 هجرى به اقيانوس اطلس سفركرده واز سرزمين بربر ، سه روز با كشتى در دل اقيانوس رفته ، تا به جزاير روافض جزيره هاى شيعيان رسيده است . در آن جا اطلاع يافته كه جزيره اى به نام " جزيره خضراء وجود دارد كه فرزندان حضرت ولى عصر ( ع ) در آن زندگى مي كنند . چهل روز در آن جا اقامت كرده وسرانجام پس از چهل روز ، هفت كشتى مواد غذايى از جزيره خضراء به اين جزيره آمده است . ناخداى كشتى اورا با نام ونام پدر صداكرده وگفته مشخصات تو را به

من گفته اند واجازه دادندكه تو را به جزيره خضراء ببرم . او را به جزيره خضرا برد ه ا ند . پس از 16 روز دريانوردى ، سرانجام به آب هاى سفيد رسيده اند 0 ناخدا توضيح داده كه اين آب ها ، چون جزيره را احاطه كرده است ، كشتى دشمنان هرگز نمي تواند از آن بگذرد وبه بركت حضرت ولى عصر ( ع ) در آن آب ما فرق مي شود . آن ها به جزيره خضراء رسيده ، جمعيت انبوهى را با بهترين لباس ووضع مشاهده كرده ، شهرى بسيار آباد با درختان سرسبز وانواع ميوه ها وبازارهاى بسيار و ساختمان هاى مجلل از سنگهاى شفاف وخام ديده است 0 شخصى به نام سيد شمس الدين " كه او را نوه پنجم حضرت ولى عصر ( ع ) معرفى مي كنند ، متصدى تعليم ، تربيت واداره آن جاست واو نائب خاص حضرت در آن جريره است ومستقيما ا ز امام فرمان مي گيرد 0 وى حضرت را نمي بيند ، بلكه صبح هر جمعه ، نامه اى به خط امام ( ع ) در نقطه معينى گذاشته مي شود ودر آن ، اوامر آن حضرت و آن چه مورد نياز " سيد شمس الدين ( ع ) تا هفته آينده خواهد بود ، مندرج مي باشد . على بن فاضل ، هيجده روز در آن جزيره اقامت نموده واز محضر جناب سيد شمس الدين " خوشه ها چيده ، وپس از هيجده روز ، به او دستور رسيده كه به وطن خود بازگردد . " على بن فاضل ، آن

چه را كه از محضر جناب سيد شمس الدين " استفاده كرده ، دركتابى به نام " الفوائد الشمسيه " گرد آورده و مشروح تشرف خود را به چند نفر از علماى بزرگ عصر خود بازگوكرده است .

فضل بن يحيى طيبى " نويسنده قرن هفتم ، در سال 99 6هجرى ، مشروح داستان را از زبان شخص " على بن فاضل " درحله شنيده و آن را دركتابى به نام الجزيرة الخضراء " گردآورده است . اين داستان به طوركامل دركتاب بحارالانوارج 52 ، صفحات 159 تا 174 آمده است . علاوه بر على بن فاضل ، ابن انبارى " نيز داستان جزيره خضراء را نقل كرده است كه دركتاب بحارالانوارج 53 ، صفحات 213 تا 221 آمده است . در دو داستان على بن فاضل مازندرانى و ابن انبارى نقاط مشترك بسيارى به چشم مي خورد .

واما داستان جزيره خضراء از هفتصد سال پيش به اين طرف ، در برخى ازكتاب ها راه يافته است و از همان زمان تاكنون ، دو ديدگاه درباره آن مطرح بوده است : يكى ، ديدگاه افرادى كه اين داستان را پذيرفته اند و ديگرى ، ديدگاهى است كه اين داستان را ساختگى و افسانه مي دانند . به تازگى دو ادعاى جديد نيز بر آن ها اضافه شده است 0 آن دو ادعا اين است كه : 1 . بر اساس بعضى نشانه ها ، احتمالا جزيره خضراء ، همان منطقه مثلث برمودا است . 2 . بشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جريره خضراء امام زمان ( ع ) و فرزندانش است . اين

دو ادعا را ناجى نجار " در كتاب خود آورده است تقريباً همه عالمان شيعى ، روايت جريره خضراء را ساختگى مي دانند و اين ساختگى بودن را در دو جهت مي توان ديد : يكى زنجيره حديث و راويان ، ديگرى محتواى آن . وقتى اصلِ جزيره خضراء ، يك افسانه وداستان ساختگى شد ، دو ادعاى ديگر ) جريره خضراء همان مثلث برمودا است وبشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جريره خضرا است ( همه باطل وخيالى مي شود .

ادله كسانى كه جزيره خضراء را پذيرفته اند اين است كه علماى بسيارى از قبيل شهيد اول ، محقق كركى ، علامه مجلسى ، مقدس اردبيلى ، شيخ حر عاملى ، وحيد بهبهانى ، بحرالعلوم ، قاضى نورالله شوشترى ، ميرزا عبدالله اصفهانى ، ميرزاى نورى و اين داستان را دركتاب خود آورده ، يا به آن استناد كرد ه اند .

و اما ادله كسانى كه اين داستان را افسانه مي دانند ، اين است كه :

داستان از جهت سند ومتن صحيح نيست ، تناقضاتى در داستان است كه راه حلى براى آن ها نيست ، در آن سخن از تحريف قرآن آمده است . رواياتى كه داد بر وجود فرزند براى حضرت است قابل اعتماد نيست وبسيارى مطالب ديگركه در جاى خود به طوركامل بحث شده است .

آيت الله ابراهيم امينى دركتاب دادگسترجهان مي نويسد : داستان جزيره خضراء شبيه افسانه ورمان است زيرا : اولا سند معتبر وقابل اعتمادى ندارد داستان از يك كتاب خطى ناشناخته ، نقل شده ومرحوم مجلسى هم درباره اش مي نويسد : چون

من داستان را دركتاب هاى معتبر نيافتم ، باب جداگانه اى را به آن اختصاص دادم

ثانياً در متن داستان تناقضاتي ديده مي شود ثالثا در آن به تحريف قرآن تصريح شده كه قابل قبول نيست و مورد انكار شديد علماى اسلام است . رابعاً موضوع اباحه خمس در اين داستان مطرح شده ومورد تأييد قرارگرفته كه آن هم از نظر فقها مردود است . علاوه بر آيت الله امينى ، آيا ت عظام ، علامه شيخ محمدتقى شوشترى ، علامه حسن زاده آملى ، محمدباقر بهبودى ، شيخ آغابزرگ تهرانى ، شيخ جعفركاشف الغطاء و . . . نيز داستان جريره خضراء را خيالى مي دانند ( 1 ) مطالبى را نيزكه ناجى نجَار " در خصوص مثلث برمودا و نيز بشقاب پرنده هاگفته اند مستند به نوشته هاى دقيق علمي وتحقيقى نيست ، بلكه بيش تر آن ها بر اساس خبرهايى است كه راديو لندن و يا روزنامه و مجله ها- خصوصاً روزنامه جمهوريت عراق گزارش كرده اند . ( 2 ) علاقمندان براى مطالعه داستان جريره خضراء ، و ديدگاه هاى موافقان و مخالفان ، مي توانند

به كتاب " جزيرة خضراء ، افسانه يا واقعيت " نوشته ابوالفضل طريقه دار ، مراجعه كنند .

ا . جزيرة الخضراء افسانه يا واقعيت ا بوالفضل طريقه دار ص 211 .

2 . همان ، ص 013

مثلث برمودا

ناجى نجار " دركتاب خود مى نويسد : مثلث برمودا در غربى تربن نقطه اقيانوس اطلس ، در دهانه درياى كارائيب و در مسير جريان آبى " گلف استريم " قرارگرفته است 0 اين منطقه را مى

توانيم به صورت مثلثى فرض كنيم كه رأس مثلث در جزاير برمودا و قاعده آن در جزاير پورتوريكو و شبه جزيره فلوريدا قرار بگيرد . سرگردانى دانشمندان در مورد رويدادهاى مثلث برمودا ، تنها به حوادث اسرارآميزى كه كشتى ها و هواپيماها را دركام خود فرو مى برد ، منحصر نيست . بلكه حوادث ديگرى نيز در اين منطقه روى مى دهد كه شگفتى آن كمتر از حوادث كشتى ها و هواپيماها نمى باشد ، كه تاكنون بيش از هزار نفر از خلبانان و ملوانان و ديگر مسافران دريايى و هوايى ، به هنگام عبور از اين منطقه اسرارآميز جان خود را از دست داده اند 0 از حوادث شگفت انگيز مثلث برمودا ، اين است كه مسافران به هنگام نزديك شدن به اين منطقه ، يك مرتبه متوجه مى شوند كه ساعت هاى آن ها دچار اختلال شده ، و عقربه ها موازنه خود را از دست داده اند . خلبان ها و ملوان ها نيز متوجه مى شوندكه همه بى سيم ها و ديگر وسايل ارتباطى ازكار افتاد اند .

دانشمندان تصريح كرده اندكه آن چه در اين منطقه از اقيانوس اطلس مى گذرد ، در هاله اى از ابهام پوشيده است وكسى نتوانسته توجيه علمى آن را پيداكند . حوادثى كه در 150 سال اخير در برمودا روى داده و دانشمندان را دچار سردرگمى كرده است ، بسيار جالب و در عين حال پيچيده است . سرگذشت كشتى ) مارى سيلست " ، سرگذشت اتلانتا " ناو جنگى انگلستان ، سرگذشت پنج هواپيماى ناپديد شده آمريكايى ، سرگذشت 240 كشتى اكتشافى ،

سرگذشت جت هاى سوخت رسان ، سرگذشت ناو جنگى اوچكرافت ( ، حوادث سال 1975 و ، 197 از حوادث برمودا است .

بيش از يكصد حادثه مهم هوايى- دريايى در سى سال گذشته در آمار رسمى كشورها ثبت شده است كه از ناپديد شدن بيش از يك صد هواپيما وكشتى در اين منطقه اسرارآميز حكايت مى كند . همه اين حوادث به صورت مرموزى در مثلث برمودا و در منطقه اى بين جريره هاى برمودا و جزيره هاى پاناما به وقوع پيوسته است و سرنخى از اين حوادث به دست پژوهشگران نيفتاده است 0 رويدادهاى مثلث برمودا به عنوان يك سلسله حوادث پيچيده فضايى ، به دانشمندان متخصص اين فن عرضه شدكه شايد بتوانند راه حلى براى تكرار نشدن اين حوادث پيدا كنند . زيرا اين حوادث يكى از زيان بارترين حوادث دريايى و هوايى است كه از اين رهگذر به زندگى هزاران خلبان ، ملوان ، خدمه و مسافر خاتمه داده شده و صدها كشتى ، هواپيما ، زيردريايى ، ناوگان و ناوشكن در اين حوادث ناپديد شد ه اند . نتيجه پژوهش هزاران پژوهشگر اين شدكه تعدادى فرضيه يا تئورى غيرقابل اعتمادكه احيانا با يكديگر نيز تضاد داشتند ، عرضه شدكه اين تئورى ها هرگز مشكلى را حل نكرد .

برخى از پژوهشگران ميان حوادث مثلث برمودا و بشقاب هاى پرنده ، ارتباطى قائل شده اند . بعضى ديگر شكل مثلث را در پديد آمدن اين حوادث ، مولر دانسته اند . برخى ديگر اين حوادث را مربوط به اشعه هايى مى دانند كه از شهر خيالى " اطلنطيد " برمى خيزد

و موجب بروز اين حوادث مى شود . و برخى ديگر ، آن ها را معلولا هرم هايى مى دانند كه چون اهرام مصر در زير آب وجود دارد و موجب اين رويدادها مى شوند . برخى ادعاكرده اند ، مثلث برمودا همان جزيره خضرا است .

ناجي النجار

روحانى اى است اهل كاظمين عراق و از شاگردان شهيد آيت الله محمد باقر صدر و از وكلاى ناحيه مقدسه مرحوم آيت الله خويى 0 ( 1 )

وى كتابى را با عنوان " الجزيرة الخضراء وقضيه مثلث برمودا " نوشته كه آن را آقاى على اكبر مهدى پور ، با عنوان " جزيره خضراء وتحقيقى پيرامون مثلث برمودا " ترجمه كرده است . ناجى النجار دركتاب خود ، علاوه بر ذكر داستان جزيره خضراء ، دو ادعا كرده است : 1 . بر اساس بعضى نشانه ها ، احتمالاً جزيره خضرايى كه على بن فاضل مازندرانى حدود هفتصد سال پيش به آن سفركرده است ، همان منطقه وحشتناك مثلث برمودا ، واقع در اقيانوس اطلس است . كه امروزه روزنامه ها و مجله ها از آن سخن مى گويند .

بشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جزيره خضراء ) امام زمان ( ع ) و ياران و فرزندانش است .

و اما در جاى خود درباره جزيره خضراء ، مثلث برمودا و واقعى يا ساختگى بودن اين دا ستان ، بحث كرده ايم .

ا . جزيره خضراء ، افسانه؟ يا واقعيت طريقه دار پاورقى ص 9 .

صافيه و جزيره خضراء

بر طبق روايت " ابن انبارى " در داستان جزيره خضراء ، نام شهرى است كه ابراهيم ، فرزند امام زمان ( ع ) حاكم آن است 0 ( 1 )

ا . نجم الثا قب ، ص 222 .

طلوم

بر طبق روايت " ابن انبارى " در داستان جزيره خضراء ، نام شهرى است كه عبدالرحمن ، فرزند امام زمان ( ع ) حاكم آن است . ( 1 ) در بعضى نسخه ها " ظلوم " آمده است 0

1 . نجم الثاقب ص222 .

عناطيس و جزيره خضراء

بر طبق روايت ابن انبارى " در داستان جزيره خضراء ، نام شهرى است كه هاشم ، فرزند امام زمان ( ع ) حاكم آن است . ( 1 )

01 نجم الثاقب ، ص 2 22 .

پروژه بوليمود

داستان تأسيس پروژه بوليمود " را مجله باراليلى چاپ بلغارستان تحت عنوان افسانه هاىمثلث برمودا چنين مى نويسد : دوكشور آمريكا و شوروى تصميم گرفتند كه تلاش هاى خود را در راه حل مشكلات مثلث برمودا هماهنگ كنند وبا تشريك مساعى و سرمايه گذارى مشترك ، نيروهاى مادى ومعنوى خود را يك جا بسيج كنند تا شايد اين مشكل گشوده شود .

در نخستين روزهاى تأسيس اين پروژه مشترك ، نخستين اكيپ پژوهشى با كشتى ويكتور بوغايف از بندر " هاليفاكس كندى به سوى جزاير برمودا به راه افتادند .

در اين پروژه قرار است چهاركشتى شوروى وپنج كشتى آمريكا تشريك مساعى كنند . اين پژوهش علمى تا پايان سال 1978 ادامه خواهد داشت .

اين برنامه جزء يك پروژه گسترده اى است كه پروژه بوليمود " ناميده شده واست آن بر مبناى مطالعات صدها دانشمند از ده ها كشور جهان در مورد حوادث " مثلث برمودا " پى ريزى شده ، و مم اكنون از طرف دو دولت اَمريكا و شوروى در دست اجرا مى باشد .

در اين پروژه علمى در مورد مسائل زير بحث وتحقيق خواهد شد .

رويدادهاى اقيانوسى ، گرداب هاى دريايى ، امواج دريايى ، جاذبه و مغناطيس ، حوادث جوى ، چاه هاى هوايى و ديگر مسائل هوايى- دريايى .

مجله بلغارى مى افزايد : نظير اين همكارى پيش

تر ميان آمريكا ، كانادا و انگلستان در پروژه ماگنيت براى مطالعه مغناطيس استثنايى در مثلث برمودا عملى بود .

سپس توضيح مى دهد كه كشتى " ويكمور بوغايف " كه به مدرن ترين دستگاه هاى الكترونيكى مجهز است يك سال تمام در يكى از زاويه هاى مثلث برمودا مستقر خواهد شد كه تمام حركت ها و فعل وانفعال هاى منطقه را زير نظر بگيرد وديگركشتى ها به پژوهش در پيرامون مسايل ديگر خوا هند پرد ا خت .

كرعه

نام روستايى از يمن است ( 1 ) مرحوم مجلسى در تذكرة الائمه- ازكتب اهل سنت- نقل مى كند كه حضرت مهدى ( ع ) در غيبت كبرى ، در " كرعه " اقامت مى كند ( 2 ) در حديثى از حضرت رسول ( ص ) نيز آمده كه حضرت مهدى ( ع ) از روستايى به نام كرعه " ظهور خواهد كرد . ( 3 )

1 . معارف ومعاريف ج8ص 486

2 . عبقرى الحسان ج2 ص 134 .

3 . بحار الانوار ج51ص80

ذي طوى

طوى ، در لغت به معناى پيچيدن ودرنورديدن است . ( 1 ) ذى طوى " نام منطقه اى است در يك فرسخى مكه كه داخل حرم قرار دارد ( 2 ) و طبق برخى روايات ، حضرت مهدى ( ع ) در آن جا زندگى مى كند واز همان جا نيز همراه يارانش قيام خواهدكرد . در برخى روايات ، محل ظهور وخروج آن حضرت ومركز تجمح ياران ودوستان وى نيز ، همين منطقه ياد شده است ( 3 ) در روايتى آمده است كه : " هنگام ظهور امام قائم ( ع ) آن حضرت قبل از آن كه كناركعبه برود و صداى خود را بلندكرده ربه جهانيان برساند ، در اين مكان در انتظار 313 نفر از ياران خاصش توقف مى كند ، تا اين كه آن ها مى آيند وبه آن حضرت مى پيوندند . . .

در دعاى ندبه هم مى خوانيم : ليت شِعري أينَ استقرت بِكَ النوى ، بَل اي ارض تقلك او ثرى 0 ابِرضوى اوغيرها ام ذي طوي . (

4 )

اى كاش مى دانستم كه كجا دل ها به ظهور ، آرام و قرار خواهد يافت ، دركدامين سرزمين اقامت دارى؟ در سرزمين رضوى يا غير آن ، يا در ديار ذى طوى مسكن كرد ه ا ى؟

ذى طوى ، بين " حجون و فخ " قرار دارد كسى كه در مسجد تنعيم احرام بسته به سوى مسجد الحرام عزيمت مى كند ، پس از عبور از منطقه فخ " وارد ذى طوى مى شود ، آن گاه از طرف قبرستان حضرت ابوطالب ( 5 ) وارد مكه معظمه مى شود . رسول اكرم ( ص ) در حجة الوداع ، شب چهارم ذى حجة الحرام را در آن جا بيتوته كردند . نماز صبح را در آن جا ادا نمودند ، آن گاه غسل كرده ، از بخش سنگلاخ " ذى طوى " كه مشرف بر حجون است ، وارد مكه معظمه شدند ( 6 ) امام صادق ( ع ) مى فرمايد : " گويى قائم را با چشم خود مى بينم كه با پاى برهنه در ذى طوى سر پا ايستاده ، همانند حضرت موسى ( ع ) نگران ومنتظر است كه به مقام ابراهيم بيايد و دعوت خود را اعلام نمايد ( 7 )

1 . معجم مقاييس اللغة ج 3؟ ص430 0

2 . مجمع البحرين ، ج 1 ص 279 .

3 . غيبة نعمانى؟ ص 182 0

4 . بحارالانوار ، ج 2 5ص 304 .

5 مفاتيح الجنان دعاي ندبه .

6 . با دعاي ندبه در پگاه جمعه مهدي پور ص100

7 . بحار الانوار

ج 52 ص385

خلوت حضرت

در روايتى از امام صادق ( ع ) ، محل خلوت حضرت مهدى ( ع ) تپه هاى سفيد و نورانى نجف اشرف ذكر شده است . ( 1 )

1 . بحارا لانوار ج 53 ، ص11

اماکن زيارتي

مسجد كوفه

از مساجد معروف و مهمى كه همواره مورد توجه مسلمانان بوده ، مسجد شريف كوفه است .

آن چه كه سبب توجه بيشتر شيعيان به اين مكان مقدس شده است؟ عنايت خاصى است كه حضرت مهدى ( ع ) به اين مسجد دارند بسيارى از سعادتمندان در اين مكان پربركت ، توفيق زيارت امام ( ع ) را پيدا كرده اند افزون بر اين براساس روايات زيادى از جمله روايات معروف " مفضل بعد از ظهور آن حضرت ، كوفه مركز حكومت و مسجد جامع آن ، مركز قضاوت و اجراى عدالت خواهد شد .

در روايتى كه مفضل از امام صادق ( ع ) نقل مى كند ، درباره جايگاه مسجدكوفه در عصر ظهور چنين آمده است :

به امام صادق ( ع ) عرض كردم : سرور من محل استقرار حضرت مهدى ( ع ) و مكان تجمع مؤمنان پس از ظهوركجا خواهد بود حضرت در جواب فرمودند : پايتخت آن حضرت كوفه و مركز قضاوتش مسجد جامع خواهد بود . . . ( 1 )

برطبق روايتى ديگر از على ( ع ) ، امام زمان ( ع ) در مسجدكوفه نماز را اقامه مى كنند .

ابن نباته مى گويد : روزى در مسجد كوفه گرد حضرت اميرالمؤمنين ( ع ) جمع شده بوديم كه آن حضرت فرمودند : اى اهل كوفه اين

مسجد شما يكى از آن چهار مسجدى است كه خداوند تبارك و تعالى آن را براى اهلش اختيار نموده است . . زمانى پيش مى آيدكه اين مسجد محل اقامه نماز فرزندم مهدى ( ع ) و همه مؤمنان خواهد شد ( 2 ) .

اين روايت را روايت ديگرى از امام باقر ( ع ) تكميل مى كند براساس روايت نقل شده از آن حضرت وقتى امام مهدى ( ع ) وارد كوفه مى شوند با استقبال گرم مردم روبرو مى گردند؟ همه به حكم حضرت گردن مى نهند و آنگاه وارد مسجد شده براى مردم خطبه مى خوانند و نقل است كه تجمع مردم به قدرى زياد خواهد بودكه وقتى از شوق ديدار امامشان بى اختيارگريه مى كنند ، سخنان حضرت به گوش كسانى كه دورتر از منبر هستند نخواهد رسيد ، لذا در هفته دوم بعد از ورود امام ( ع ) به كوفه ، مردم خطاب به حضرت مهدى ( ع ) مى گويند : اى پسر رسول خدا نماز در پشت سر شما خواندن همانند نماز خواندن در پشت رسول خدا ( ص ) است ، در حالى كه اين مسجدگنجايش اين همه جمعيت ندارد منظور مردم آن است كه حضرت تدبيرى بينديشند تا همه مردم توفيق حضور در نماز جماعت و جمعه را داشته باشند .

امام ( ع ) در پاسخ مى فرمايند : مسجدى براى شما خواهم ساخت كه گنجايش همه مردم را داشته باشد ، در ادامه روايت آمده است : طرح مسجد بزرگى را که داراى هزار در است و همه مردم را در خود

جاى مى دهد ارائه مى دهند ( 3 )

نكته ديگرى كه در مورد مسجد كوفه در روايات به چشم مى خورد اين است كه آن حضرت مسجد كوفه را براى اصلاح قبله آن بازسازى خواهند كرد .

على ( ع ) در اين زمينه مى فرمايند : گويى هم اكنون به شيعيان در مسجدكوفه مى نگرم كه خيمه ها برپاكرده اند و قرآن را آن گونه كه نازل شده است براى مردم آموزش مى دهند . قائم ما چون قيام كند آن مسجد را خراب و قبله آن را اصلاح خواهند نمود ( 4 )

واما تاريخچه ومشخصات مسجد کوفه : به نوشته كتاب هاى تاريخ ، وقتى شهركوفه اولين باردر سال17ق . به دستور عمر بن خطاب و توسط سعد بن وقاص ، فرمانده لشكر اسلام ، به عنوان اردوگاه سربازان اسلام بنا گشت؟ سعد وقاص در مركز اين پايگاه نظامى در فضايى كوچك به شكل چهارگوش مسجدى بدون سقف را از چوب و نى تأسيس کردكه البته بعدها براى در امان ماندن ان از خطر آتش سوزى ، اطراف آن را با ديوارهاى گلى محصوركردند و سال ها بعد همين مسجد را زياد بن ابى سفيان حاكم معاويه به سبك ساختمان سازى مرسوم در بين ساسانيان تجديد بناكرد ( 5 ) ولى از مضمون روايات چنين برمى آيدكه سابقه اين مسجد بسيار قديمى تر از آن است كه در اسناد تاريخى ذكر شده است . به عنوان مثال از پيامبر اكرم ( ص ) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند شبى كه مرا سير دادند تا مسجد اقصى در جريان معراج

از مسجد كوفه گذشتيم؟ سوار براق بودم . به محلى رسيديم كه جبرئيل گفت : يا محمد در اين جا پياده شو و نماز بخوان وقتى در آن جا نماز به جاى آوردم از جبرئيل پرسيدم : اين جا كجاست؟ جبرئيل گفت : اين جا كوفان ( كوفه ) است و اين محل هم مسجد آن جاست . من تاكنون بيست مرتبه ديده ام كه اين جا خراب شده و دوباره تجديد بناگشته است و فاصله بين هر خرابى و آبادى آن پانصد سال بوده است ( 6 ) .

بنابر مضمون روايتى ديگر ، روزى امام صادق ( ع ) به نزديكى هاى مسجد كوفه رسيدند و از مركب خود پياده شدند؟ وقتى علت پياده شدنشان را سؤال كردند آن حضرت فرمودند : محدوده مسجدكوفه آخر سراجين نام محلى در نزديكى مسجد است كه اين حد را حضرت آدم ( ع ) براى مسجد مشخص كرده است و من نمى پسندم كه سواره وارد اين محدود بشوم در ادامه روايت آمده است كه راوى مى پرسد : اگر محدوده مسجد كوفه آن است كه مى فرماييد ، پس چه چيز باعث تغيير آن شده است حضرت در پاسخ مى فرمايند : اولا امرى كه سبب تغيير آن شد توفان نوح بود . بعدها هم اصحاب كسرى و سپس نعمان بن منذر و بعد هم زياد بن ابى سفيان تغييراتى در آن ايجادكردند .

بر اين اساس معلوم مى شودكه اين مسجد شريف از زمان آدم ابو البشر به عنوان محلى براى عبادت خداوند تبارك و تعالى مطرح بوده است؟ منتهى در طول تاريخ دستخوش

تغييروتحولاتى شده و در زمان هاى مختلف در تجديد بناها حدود محوطه مسجد تغيير پيدا كرده است . در جنوب غربى مسجد به فاصله 85 متر ، خانه كوچك و محقرى وجود دارد و مشهور است كه آن جا خانه على ( ع ) بوده است كه قبر ميثم تمار در نزديك آن خانه قرار دارد . در بين اين خانه و مسجد ، قصر دار الخلافه واقع شده است كه در ضلع جنوب غربى مسجد مى توان به دار الخلافه وارد شد .

ضمناً قبر مسلم بن عقيل و هانى بن عروه در دو مكان نزديك به هم ، چسبيده به ديوار ضلع شرقى مسجد است كه از طريق يك در بزرگ كه در ديوارگذاشته شده است مى توان به حرم آن دو بزرگوار داخل شد البته در شمالى هم به اين در آرامگاه راه دارد و قبر مختار ثقفى به آرامگاه مسلم بن عقيل نزديك تر است . در دور تا دور محوطه اين مسجد ، هفتاد و شش حجره ( غرفه ) وجود دارد . در مجموع درهاى ورود و خروج به مسجد چهار تاست . باب السده كه معروف به باب اميرالمؤمنين ( ع ) است؟ 2 . باب الكنده كه در طرف غربى مسجد است؟

3 باب الانماط " كه محاذى قبله است؟ ، 4 . باب الفيل يا الثعبان .

در اين مسجد مكان هاى مقدس و محراب هاى زيادى وجود داردكه هر يك از آن ها را مقام مى نامند . از جمله آن هاست : مقام حضرت ابراهيم خليل ( ع ) ، مقام حضرت خضر ( ع

) ، مقام حضرت زين العابدين ( ع ) مقام نوح ( ع ) يا باب الفرج ، مقام اميرالمؤمنين ( ع ) ، مقام جبرئيل ، دكه قضاء محل قضاوت اميرالمؤمني ( ع ) دكه حضرت صادق ( ع ) محراب اميرالمؤمنين ( ع ) كه محراب حضرت زكريا هم گفته مى شود ، بيت الطشت ، مقام بيعت النبى ( ع ) دکة المعراج محلى كه پيامبر اكرم ( ص ) در شب معراج در آن مقام نماز به جاى آوردند و براى مسجد كوفه در روايات حضرات معصومين ( ع ) فضايل زيادى بيان شده است : امام با قر ( ع ) مى فرمايند :

اگر مردم به فضيلتى كه مسجد كوفه دارد واقف بودند؟ از راه هاى بسيار دور به آن جا سفر مى كردند . يك نماز واجب خواندن در آن جا مساوى با به جاى آوردن يك حج ، و يك نماز مستحبى خواندن در آن جا معادل با انجام دادن عمره است ( 7 )

على ( ع ) نيز در ابن باره مى فرمايند : خواندن نماز نافله در اين مسجد معادل انجام عمره در كنار پيامبر اكرم ( ص ) وخواندن نماز واجب در آن جا مساوى انجام دادن حج با رسول اكرم ( ص ) است .

در اين مسجد هزار پيغمبر و هزار وصى پيغمبر نماز خوانده اند ( 8 ) امام صادق ( ع ) به يكى از اصحاب كه اهل كوفه بود فرمودند : آيا تمام نمازهايت را در مسجدكوفه مى خوانى؟ وى عرض كرد : خير . حضرت فرمودند :

من اگر در آن جا حاضر باشم اميدرارم كه هيچ نمازى از من در آن مسجد فوت نشود . سپس حضرت اضافه كردند : آيا فضيلت نماز در اين مسجد را مى دانى راوى مى گويد : گفتم : خير . حضرت فرمودند : هيچ بنده صالح و پيامبرى نبوده است ، مگر آنكه در مسجدكوفه نماز خوانده است؟ حتى رسول خدا ( ص ) وقتى به معراج مى رفتند جبرئيل ( ع ) به ايشان عرض كرد : آيا مى دانى حالا دركجا هستى؟ حضرت رسول ( ص ) فرمودند : خير . جبرئيل گفت : حالا در مقابل مسجد كوفه قرار گرفته ايد . پيامبر ( ص ) به جبرئيل فرمود : از خداوند متعال اجازه بخواه تا پائين رفته در آن نماز بخوانيم . وقتى خداوند متعال اجازه دادند . حضرت در آن جا دو ركعت نماز به جاى آوردند 0 سپس امام صادق ( ع ) فرمودند : يك نماز واجب در آن برابر با هزار نماز و يك نماز نافله در آن مساوى با پانصد نماز در اماكن ديگر است .

قبله اين مسجد ، باغى از باغ هاى بهشت و دست راست و چپ آن نيز از بستان هاى بهشت است . در آن مسجد نشستن ، عبادت محسوب مى شود 0 اگر مردم فضيلت آن را مى دانستند ، با چهار دست وپا همچون طفل خود را به آن جا مى رساندند تا از بركات آن بهره مند شوند ( 9 )

محمد بن سنان مى گويد : از امام رضا ( ع ) شنيدم كه فرمودند :

يك نماز فرادا در مسجدكوفه خواندن ، با فضيلت تر از هفتاد نمازى است كه به طور جماعت در جاهاى ديگر خوانده شود ( 10 )

1 . بحارالانوار ، ج53 ص 011

2 . بحا رالا نوا ر ج 97 ، صص 389- 0 039

3 . بحارالانوار؟ ج52ص 330 .

4 . بحارالا نوارج52 ص 364 .

5 . جهت اطلاع بيشتر به تاريخ طبرى ج 1 ص 248 ومعجم البلدان ج 4 ، ص 323 به بعد مراجعه شود .

6 . من لا يحضره ا لفقيه ج 1 ، ص 150 .

7 . المزارالكبير ص122 .

8 . بحارالانوارج 97 ص 0 040

9 . بحار الانوار ج 97 ، ص 391 .

10 . بحار الانوارچ97ص139

مقام امام زمان

مكانى است كه يا شخصى در آن جا به محضر حضرت مشرف شده يا از آن حضرت ، معجزه اى در آن جا ظاهر شده است . مانند : مسجدالحرام ، وادى السلام ، سرداب سامرا ، مسجد سهله و حله ، مسجدكوفه ، مسجد جمكران و . . 0 ( 1 )

برخى به اماكنى كه به نحوى به آن حضرت منسوب و مربوط است نيزگويند 0 مانند : مشاهد مشرفه ائمه معصومين و انبياء و اوصياء ( ع ) و قبور اولياء الله و مؤمنين . بزرگداشت آن چه به حضرت منسوب و مربوط است ، يكى از وظايف مؤمنان است 0 بزرگداشت اين اماكن به شيوه هاى مختلفى ممكن است : زينت دادن ، آباد كردن ، فرش گستراندن ، پاكيزه و خوشبو نمودن ، بوسيدن ، چراغ روشن كردن ، رفت

و آمد كردن ، پاى برهنه وارد شدن ، با حالت وقار و آرامش وارد شدن ، مشغول شدن به اذكار و دعا و قرائت قرآن ، پرهيز از نجس كردن يا كثيف نمودن آن تطهير آن ها در صورت نجس شدن ، جاروكردن ، پرهيز از مزاح و بيهوده گويى ، پرهيز از جدال ، حفظ و نگهدارى آن ها ( 2 ) و . . 0 محدث نورى دركتاب جنة الماوي " حكايت كرده كه گويد : در بعضى از نوشته ها به نقل از خط شيخ زين العابدين على بن الحسن بن محمد خازن حائرى- شاگرد شيخ شهيد- ديدم كه : ابن ابى جواد نعمانى به حضور مولايمان حضرت مهدى ( ع ) مشرف شد و به آن حضرت عرضه داشت : براى شما در شهر نعمانيه يك مقام و در شهر حله يك مقام است . شما دركداميك از آن ها تشريف مى آوريد حضرت فرمودند : در نعمانيه شب سه شنبه و روز سه شنبه و روز جمعه و شب جمعه را در حله مى باشم ، ولى اهل حله نسبت به مقام من تادب نمى كنند . هركس كه با ادب به مقام من داخل شود و بر من و بر امامان ( ع ) سلام كند ، و بر من و ايشان دوازده بار درود فرستد ، سپس دو ركعت نماز با دو سوره به جاى آورد و به وسيله آن ها با خداوند مناجات كند ، خداوند آن چه را از او بخواهد ، به وى مي دهد ( 3 )

ا . نجم الثاقب باب هفتم

.

2 . راه وصال حسين مطلق ص191

3 . مكيال المکارم ج 2 ، ص 474 ترجمه قزوينى .

مكان هاى دعا براى حضرت

همان گونه كه دعا براى تعجيل فرج حضرت در زمان هاى مخصوصى تاكيد شده ، هم چنين در مكان هاى معينى موکد است؟ يا از جهت تاسى جستن و اقتداكردن به آن حضرت و يا به خاطر روايت شدن آن از امامان بزرگوار ، و يا از روى اعتبارات عقلى كه نزد اهل فهم مقبول است . از جمله آن اماكن مسجدالحرام ، عرفات ، سرداب ، مسجد كوفه ، مسجد سهله ، مسجد صعصعه ، مسجد جمكران ، حرم حضرت سيد الشهداء ( ع ) ، حرم امام رضا ( ع ) ، حرم عسكريين ( ع ) ، حرم هركدام از امامان ( ع ) ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج2 ص 83 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

جمکران

نام روستايي است در پنج کيلومتري جنوب قم, که مسجد جمکران به جهت همجواري با اين روستا بدين نام مشهور شده است . جمکران , روستايي است کوچک با مردماني متدين در حاشيه کوه دو برادران که از رود خانه قم مشروب مي شود . باغات انار و انجير دارد و اهالي آن به کشاورزي و کرباس بافي گذاران مي کنند . ( 1 )

1 . فرهنگ جغرافياي ايران ج 1

سرداب سامرا

سرداب مقدس ، زيرزمينى است در سامرَا ، كنار مزار امام هادى و امام عسكرى ( ع ) آن سرداب محل زندگى وعبادت امام هادى وامام حسن عسكرى و حضرت مهدى ( ع ) بوده وتمام ديدارها با حضرت مهدى ( ع ) در زمان پدرش در همين منزل و سرداب انجام مى گرفته است .

خانه امام عسكرى ( ع ) همانند ديگر خانه هاى عراق ، شامل غرفه اى براى مردان ، غرفه اى براى زنان و سرداب بوده كه سرداب نيز شامل غرفه هايى براى مردان و زنان بوده است ودر تابستان از شدت گرما به اين سرداب پناه مى برده اند . مقدس شمردن آن سرداب از سوى شيعيان موجب شدكه دشمنان اهل بيت ، شيعيان را متهم كنند بر اينكه آن ها مى گويند امام زمان در اين سرداب مخفى شده است اما شيعيان از چنين اعتقادى منزه هستند . شيعيان سرداب را به اين دليل مقدس مى شمارندكه محل زندگى ونيايش سه امام معصوم ، همچنين محل زندگى حضرت حكيمه خاتون ونرجس خاتون بوده است .

واما موقعيت کنوني سرداب سامرا : امروزه هركس از هر نقطه

شهر سامرا به مركز شهر نگاه كند ، دوگنبد با شكوه مى بيندكه يكى از آن ها باكاشى هاى طلايى براق وديگرى باكاشى هاى رنگى زيبائى پوشيده شده است . هر يك از اين گنبدها به ساختمان مستقلى تعلق دارند . گنبد بزرگ طلايى بر بالاى ضريح مطهركه مرقدهاى مقدس امام دهم ( ع ) وامام يازدهم ( ع ) در آن جاى دارد ، قرارگرفته است . ولى گنبدهاى كوچك بر بالاى ساختمان مسجد جامع شهر ساخته شده است . ساختمان حرم مطهر به شكل مستطيل وساختمان مسجد جامع به صورت مستقل از ساختمان حرم ، ولى متصل به صحن حرم است وسرداب غيبت درست در زير ساختمان مسجد قرارگرفته ودر طول تاريخ بارها در بنا وبخش هاى مختلف آن تعميرات وتغييراتى انجام شده است .

سرداب غيبت از جمله سرداب هاى عميقى است كه در زير يك لايه سنگى حفر شده ودر كل داراى سه قسمت عمده است : يك غرفه شش ضلعى ، يك غرفه مستطيل كوچك ويك غرفه به شكل مستطيل بزرگ0 توضيح بيشتر آنكه غرفه مستطيل بزرگ در ميان مردم به مصلاى مردان وغرفه مستطيل شكل كوچك به مصلاى بانوان ، معروف است . اين بخش ها با دو راهرو بلند و طولانى به يكديگر مربوط مى شوند يعنى يك راهرو طولانى مصلاى مردان ومصلاى زنان را به هم وصل مى كند ويك راهرو طولانى ديگر بين مصلاى مردان و غرفه شش ضلعى وجود دارد .

همچنين اين بخش هاى سه گانه هر يك از طريق روزنه اى كوچك و طولانى كه از قسمت هاى فوقانى ديوار آغاز شده ،

تا پايين ترين حد ديوار بيرونى مسجد جامع امتداد مى يابد و نور و هوا دريافت مى كند . پلكانى كه راه ورود وخروج سرداب است وبه غرفه شش ضلعى منتهى مى شود داراى بيست پله است . ورودى اين پلكان و سرداب در داخل ساختمان مسجد و بر ديوارى قرارگرفته كه ورودى نماز خانه نيز در آن واقع است .

طول مصلاى مردان پنج متر وهشتاد سانيمتر وعرض آن سه متر وپنجاه سانتمتر است . در ضمن طول مصلاى زنان چهار متر وشصت سانتى متر وعرض آن سه متر است . طول راهرويى كه مصلاى مردان و زنان را به هم مربوط مى سازد ، چهار متر است . طول روزنه اى كه نور غرفه شش ضلعى را تأمين مى كند ، حدود شش متر وطول روزنه اى كه نور مصلاى زنان را تأمين مى كند ، چهار متر وپنجاه سانتيمتر است . در انتهاي غرفه مستطيل شكل يعنى انتهاى همان مصلاى مردان ، يك در چوبى كه معروف به باب غيبت است وجود دارد . در پشت اين در اتاق كوچكى قرار داردكه طول آن يك متر وپنجاه سانتيمتر است . اين اتاق به نام محل غيبت شهرت پيدا كرده است كه در حقيقت بخش مكمل غرفه مستطيل شكل بزرگ محسوب مى شود ودر جلوى آن حفاظ مشبكى است كه آن را از بقيه غرفه جدا مى كند . چاه معروف به چاه غيبت هم درگوشه اى از همين اتاق قرار دارد .

اشاره به اين نكته نيز خالى از فايده نيست كه اين سرداب در جهت غربى صحن عسكري ( ع )

به سمت شمال واقع شده ودر طول تاريخ اصلا حات وتعميرات زيادى در آن انجام گرفته است . هميشه در موقع تعمير وترميم بارگاه عسكريين ( ع ) در ساختمان سرداب نيز تغييرات واصلاحاتى به عمل آمده است به عنوان مثال در زمان هاى گذشته از داخل بارگاه عسكريين ( ع ) ازكنار مرقد حضرت نرجس خاتون به سرداب مى رفتند واين وضع به همين صورت تا سال 1202ق ادامه داشت ودر اين سال احمد خان دنبلى براى سرداب ، راهى جداگانه از طرف شمال بازكرد وراه سرداب از طرف روضه عسكريين ( ع ) را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت كه تقريبااز يك فضاى بزرگى به طول60 متر وعرض 20 متر برخوردار است . بنابراين اگر دركتاب هايى چون مزار شهيد اول ، اعمال و دعاهاى مربوط به زيارت اين همه امام دريك مكان ذكر شده است علت آن است كه در زمان سابق راه سرداب نيز از پشت حرم عسكريين ( ع ) در يك ساختمان بوده است ، لذا پس از زيارت عسكريين ( ع ) بلافاصله زيارت امام زمان ( ع ) وسپس زيارت حضرت نرجس خاتون ذكر شده است .

در هر حال اين سرداب در طول تاريخ به اندازه اى مورد توجه مردم بوده است كه در آن آثار ارزشمندى از منبتكارى وكاشى كارى و ساير هنرهاى معمارى به كار رفته است . از جمله اين اشياء درِ چوبى نفيسى است كه از دوران خلافت عباسيان به جاى مانده است واز ويژگى هاى هنرى وتاريخى ارزشمندى برخوردار است . ( 1 )

ا . نشريه موعودشماره

37 ص 51

امام مهدي در قرآن

سوره فتح

از القاب حضرت و به معناى پيروزى است .

روايت است كه در آيه شريفه اذا جاء نصر الله والفتح ، ( 1 ) مراد ازفتح ، قائم ( ع ) است .

در تفسير على بن ابراهيم آمده است : آيه مباركه نصر من الله وفتح وقريب ( 2 ) اشاره دارد به فتح حضرت قائم ( ع ) ( 3 )

1 سوره نصر 1 0

2 . سوره صف 13

3 . نجم ا لثاقب ، باب دوم .

سوره فجر

از القاب حضرت مهدي ( ع ) شمرده شده است .

روايت است از امام صادق ( ع ) كه در تفسيرآيه والفجر فرمود : مراداز فجر ، قائم ( ع ) است .

و نيز در روايت ديگرى درباره سوره قدر فرمود : حتى مطلع الافجر ( 1 ) يعنى : تا آن كه قائم ( ع ) برخيزد و ظاهرشود ( 2 )

1 . سوره قدر5

2 . نجم الثاقب باب دوم .

سوره قدر

شب قدر ، شب امام زمان ( ع ) است وملائكه وروح بر آن حضرت نازل شده ، تقدير امور را در اختيار او مى گذارند .

پيشوايان معصوم ( ع ) در تفسير سوره قدر فرموده اند : فرشتگان در اين شب ، مقدرات يك سال را نزد ولى مطلق زمان آورده ، بر او عرضه وتسليم مى كنند . ( 1 )

در چنين شبى كه به حضرت مهدى ( ع ) تعلق دارد ، ياد جد بزرگوارش در دل ها زنده مى شود ، چراكه يكى از اعمال مستحبى شب قدر ، زيارت امام حسين ( ع ) است . ( 2 )

هنگامى كه درد زايمان نرجس خاتون شروع شد ، امام عسكرى ( ع ) به حكيمه خاتون فرمود : عمه جان سوره " انا انز لناه " را بر او بخوان 0 حكيمه مى گويد : من مشغول خواندن اين سوره شدم ، ومى شنيدم كه طفلِ داخلِ رحم نرجس نيز ، همان گونه كه من مى خوانم ، مى خواند . در حال تعجب بودم كه امام عسكرى ( ع ) با

صداى بلند فرمود : عمه جان از امر خدا تعجب مكن كه خداوند ، زبان ما را دركودكى به حكمت بازكرده ودر بزرگى ، حجت خود در زمين قرار مى دهد . ( 3 )

در روايات آمده است كه در شب قدر ، دعا براى حضرت را بايد بر دعا براى خود مقدم داشت وبهترين دعاها طلب نصرت وحفظ اوست و آن اين است : " اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه وعلى آبائه 00 " ( 4 )

1 . كافى ، كتاب الحجة باب فى شأن انا انزلناه

2 . مفاتيح الجنان زيارت امام حسين ( ع ) در شب هاى قدر .

3 . بحا رالانوار ج 51 ص 13

4 . نجم ا لثاقب ، باب يازدهم .

قرآن و بشارت موعود

آيات متعددى در قرآن كريم وارد شده كه پيشوايان دينى آن ها را به وجود مقدس حضرت مهدى ( ع ) وظهور مبارك آن حضرت تفسير وتأويل كرده اند .

برخى كتب ، نزديك به يكصد و چهل آيه از قرآن كريم را به استناد احاديث فريقين ، بر امام مهدى ( ع ) تطبيق كرد ه اند . ( 1 )

ما در اين جا تعدادى از آيات مهدوى قرآن را مى آوريم :

. سوره بقره

- آيه 2 و 3 : هدي للمتقين الذين يومنون بالغيب

امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرمودند : متقين ، شيعيان على بن ابى طالب هستند وغيب ، حجت غايب است . ( 2 )

- آيه 124 : وَ إذِ ابتلي ابراهيم ربه بکلمات فاتمهن ؟ يعنى : هنگامى

كه حضرت ابراهيم را پروردگارش به وسيله كلماتى آزمود ، پس آن ها را به انجام رسانيد .

راوى مى گويد : درباره اين آيه مباركه از امام صادق ( ع ) پرسش كردم ، حضرت فرمود : اين همان كلماتى است كه حضرت آدم ( ع ) از پروردگار خود دريافت نمود . پس توسط آن كلمات به پيشگاه پروردگار توبه كرد و خداوند توبه اش را پذيرفت .

جريان توبه چنين بودكه حضرت آدم ( ع ) عرض كرد : اى خداى من از تو مى خواهم كه به واسطه محمد وعلى وفاطمه وحسن وحسين ( ع ) توبه مرا بپذيرى پس خداوند توبه او را پذيرفت كه او بسيار توبه پذير و مهربان است " .

راوى مى گويد : پرسيدم مقصود از " فا تمهن " در آيه چيست حضرت فرمود : ) مقصود اين است كه خداوند آن ها را تا قائم مهدى ( ع ) به اتمام رسانيد ودوازده امام ( ع ) راكه نه تن آنان از فرزندان حسين ( ع ) مى باشند ، براى او بيان فرمود ( 3 )

- آيه 155 : و لنبلونکم بشيء من الخوف والجوع . . . يعنى : ما شما را به چيزهايى از قبيل ترس وگرسنگى وكاستى در اموال وجان ها و محصولات مى آزماييم ، و مژده بده به آن ها كهشكيبا وثابت قدم هستند . امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرمود : " پيش از آمدن قائم ( ع ) علامت هايى براى امتحان مؤمنين خواهد بود " عرض كردم آن علامت

ها چيست؟ فرمود : بيمارى هاى گوناگون كه سبب ترس و دلهره است وبالا رفتن نرخ ها كه سبب گرسنگى است وكاهش در اموال و جان ها كه قحطى ومرگ ومير فراوان است ونقص در محصولات كه به نيامدن باران است . پس در آن موقع به آن هاكه در عقيده به ما ثابت مى مانند ، مژده بده " آن گاه فرمود : " اين تأويل آيه است وهيچ كس جز آن هاكه راسخ در علم اند ، تأويل آن را نمى دانند وماييم راسخان در علم " ( 4 )

. سوره آل عمران

- آيه83 افغير دين الله يبغون وله اسلم من في السماوات . . . ؟ يعنى : آيا جز دين خدا را مى جويند؟ با آن كه آن چه در آسمان ها وزمين است ، خواه وناخواه تسليم او هستند و به سوى او بازگردانيده مى شوند 0

امام كاظم ( ع ) فرمود : " اين آيه درباره حضرت قائم ( ع ) نازل شده است . هنگامى كه ظاهر شود ، آيين مقدس اسلام را درشرق و غرب جهان ، به يهود ونصارى و صائبان وملحدان و مرتدان وكافران عرضه مى دارد . . . ( 5 )

. سوره نساء

- آيه 159 : وان من اهل الکتاب الا ليومنن به قبل موته و . . . . يعنى : وهيچ يك از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ ، به او ايمان مى آورد 0 درباره ضمير " مَوتهِ " دو احتمال است؟ يكى اين كه به اهل كتاب برگردد وديگر اين كه به حضرت

عيسى ( ع ) . بنابر احتمال اول ، معناى آيه شريفه اين است كه " احدى از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ ، به حضرت عيسى ( ع ) ايمان آورد " و بنابر احتمال دوم ، معناى آيه چنين خواهد بود احدى از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ ) حضرت عيسى ( ع ) به او ايمان خواهد آورد . " برخى از مفسران اهل سنت كه احتمال اول را برگزيده ا ند ناچار شده اند كه توجيهات عجيبى را در مورد آيه شريفه ملتزم شوند ، ولى بنا بر احتمال دوم ، معناى آيه بسيار روشن است . چون طبق عقيده قطعى مسلمانان ، حضرت عيسى ( ع ) هنوز زنده است وپس از ظهور حضرت بقية الله او نيز از آسمان نازل شده واز ياران واصحاب آن حضرت خواهد بود ( 6 ) وچون به حضرتش اقتدا مى نمايد ، نصارى نيز به جهت اقتداى حضرت عيسى ( ع ) به حضرت صاحب الامر ( ع ) در نماز ، به آن حضرت ايمان مى آورند ويهود نيز به حضرت مهدى ( ع ) مى گروند 0

. سوره انفال

- آيه 39 : " وقاتلوهم حتي لا تکون فتنة . . . . ؟ باكافران بجنگيد تا فتنه اى باقى نماند .

امام محمد باقر ( ع ) فرمود : " تأويل اين آيه هنوز نيامده است 0 . . و اين در زمان قيام قائم ما خواهد بود ( 7 ) . سوره توبه

- آيه 33 : وهو الذي ارسل رسوله بالهدي .

. . ( 8 ) او خداوندى است كه پيامبرش را با هدايت ودينى حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند ، اگر چه مشركان ناخشنود باشند . امام باقر ( ع ) فرمود : " اين آيه مباركه به هنگام خروج مهدى آل محمد ( ع ) تحقق مى يابد " ( 9 )

. سوره هود

- آيه86 بقيت الله خير لکم ان کنتم مؤمنين ، ؟ يكتا بازمانده خدا براى شما بهتر است ، آگر مؤمن هستيد . امام باقر ( ع ) در تأويل اين آيه شريفه مى فرمايد : " هنگامى كه مهدى ظاهر شود . . . اولين سخنى كه بر زبان مباركش جارى مى شود اين آيه شريفه است " ( 10 )

. سوره ابراهيم

- آيه 5 : ولقد ارسلنا موسي باياتنا ان اخرج قومک من الظلمات الي النور و ذکرهم بايام الله . . . . . ، ؟ همانا ما موسى را با آيات خود فرستاديم ، كه قوم خود را از تاريكى ها به سوى نور بيرون بياور ، و روزهاى خدا " ايام الله را به آن ها ياد آورى كن از امام باقر ( ع ) روايت است كه فرمودند : روزهاى خداوند سه روز است : روز قيام قائم ( ع ) ، روز رجعت و روز قيامت ( 11 )

. سوره حجر

- آيه 36- 38 : قال رب فانظرني الي يوم يبعثون , قال فانک من المنتظرين الي يوم الوقت المغلوم ، ، امام رضا ( ع ) فرمود : " وقتِ معلوم ، روز قيام قائم

ماست . ( 12 )

. سوره اسراء

- آيه 33 ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا . . . . ، . امام باقر ( ع ) فرمود : " حسين ( ع ) مظلوم كشته شد وما اولياء وارث خون او هستيم ، وقائم ما به خون خواهى حسين ( ع ) قيام خواهد كرد ( 13 )

امام صادق ( ع ) نيز فرمود : منصور ، قائم آل محمد ( ع ) است و چون ظهور نمايد ، اقدام به خون خواهى حسين ( ع ) مى كند . ( 14 )

. سوره مريم

- آيه 75 : حتي اذا راوا ما يوعدون اما العذاب واما الساعة . . . . " ، ؟ يعنى : تا وقتى آن جه به آنان وعده داده مى شود : يا عذاب يا قيامت را ببينند 0 امام صادق ( ع ) فرمودند : منظور از ساعة ، قيام قائم است . ( 15 )

. سوره قصص

- آيه 5 : ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض . . . ، ، وما اراده كرده ايم بر آنان كه در روى زمين به ضعف كشيده شده اند ، منت نهاده آن ها را پيشوايان ووارثان زمين قرار دهيم 0 امام باقر وامام صادق ( ع ) فرمودند : اين آيه مباركه مخصوص صاحب الامرى است كه در آخر الزمان ظاهر مى شود . 00 ( 16 )

. سوره سجده

- آيه 29 : قل يوم الفتح لا ينفع الذين کفروا ايمانهم . . . . . . ، ؟ بگو اى پيامبر

روزپيروزى ، ديگر ايمان آوردن براى كافران سودى ندارد .

امام جعفر صادق ( ع ) فرمود : يوم الفتح ، روزى است كه دنيا به دست قائم ( ع ) فتح مى شود 0 . . ( 17 )

. سوره فتح

- آيه 28 : ليظهره علي الدين کله و کفي بالله شهيدا ، امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه شريفه فرمودند : اين آيه در حق قائم اهل محمد ( ع ) نازل شده است . . . " ( 18 )

ناگفته نماند ، آياتى كه به وجود مقدس ) مهدى موعود ( ع ) وظهور مبارك آن حضرت تأويل شده است فراوان است . كسانى كه طالب تفاصيل بيشترى هستند مى توانند به كتاب هاى بحارالانوارج 51 " ، " الزام الناصب " ، " موعود قرآن وكتب تفاسير مراجعه فرمايند 0

1 . سيماى امام زمان ( ع ) درآيينه قرآن على اكبر مهدى پور .

2 . بحا رالانوا ر ، ج51 ، ص 52 .

3 . تفسيرنورالثقلين ، ج 1 ص 20 1؟ الزام ا لناصب ج 1 ص 179 .

4 0 ينابيع الموده ج3 ص 235 .

5 . المحجة ص 50اثبات الهداة ج3ص 549

06 تفسير درالمنثور ، ج2 ص 427 .

7 . تفسيرمجمع البيان ج 4 ، ص 834 .

8 . نيز در سوره فتح ، آيه 28 و سوره صف ، آيه 9 آمده است .

9 . تفسير مجمع البيان ج5ص38

10 . بحارالانوار ج52 ص 192

11 . ينابيع الموده ج 3 ص 242 .

12 . منتخب

الاثر ، ص 220 و كمال الدين ، ج 2 ، ص0371

013المحجة ص 128

14 . كامل الزيارا ت ، ص63

015 كافى ج 1؟ ص 431؟ بحارالانوا ر ، ج 51ص63

16 . تفسيربرهان ج3 ص 220 .

17 . منتخب الاثر ص 470المحجة ص 174

18 . بحارالانوا ر؟ ج 51 ، ص 50 المحجة ص 208

سوره ملك

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى آب روان در زمين است ( 1 ) .

در قرآن آمده است : قل ارايتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن ياتيکم بماء معين ( 2 ) بگو اگر آب هاى سرزمين شما فرو رفت ، چه كسى براى شما آب روان مى آورد؟

از امام رضا ( ع ) درباره اين آيه سؤال شد ، حضرت فرمودند : " مأوكم يعنى ابوابكم " كه مراد از آن امامان هستندكه هركدام ابواب الهى بين او و خلق اويند ( 3 ) . اگر هركدام از اين درهاى رحمت الهى بسته شود ، سرچشمه حيات معنوى انسان بسته مى شود .

امام محمد باقر ( ع ) نيز در تأويل آيه محل بحث مى فرمايد : آين آيه درباره امام قائم ( ع ) نازل شده است . مي گويد : اگر امامتان از شما غايب گردد و ندانيدكجاست چه كسى براى شما امام مى فرستد كه اخبار زمين و آسمان و حلال و حرام خدا را براى شما بياورد 0

سپس فرمود : سوگند به خدا ، تأويل اين آيه نيامده و سرانجام خواهد آمد ( 4 )

در روايتى است كه عمار از پيامبر اكرم ( ص

) سؤال كردكه مهدى كيست؟ حضرت فرمودند : اى عمار خداوند تبارك و تعالى با من پيمان بسته كه از صلب حسين ، نه امام بيرون آورد ، و نهمين آن ها از مردم پنهان مى شود 0 سپس همين آيه را تلاوت كردند و فرمودند : غيبتى طولانى دارد ، به گونه اى كه گروهى از عقيده شان بر مى گردند وگروه ديگر ثابت قدم مى مانند 0 پس وقتى آخر الزمان شود ، خروج كند و دنيا را پر از قسط و عدل مى كند ، همان طوركه از ظلم و جور پر شده است . بنابر اين ظاهر آيه مربوط به آب جارى است كه مايه حيات موجودات زنده است و باطن آيه مربوط به امام علم و عدالت جهان گستر اوست كه آن نيز مايه حيات جامعه انسانى ( 5 )

اما وجه تشبيه آب به امامان معصوم اين است كه همان طوركه آب رحمت الهى و مايه حيات مادى انسان ها است و بدون آب نمى توان زندگى كرد ، امامان معصوم نيز رحمت خداوند و وسيله اى براى وجود حيات روحانى انسان ها و سلامت جامعه اند .

به همين جهت در حديثى است كه ابو حمزه از امام صادق ( ع ) سؤال كرد : آيا زمين بدون امام باقى مى ماند؟ حضرت فرمود : اگر زمين بدون امام باشد ، آن را فرو مى برد ( 6 ) آب وسيله اى براى زدودن پليدى هاى درونى و شرك و جهل وگناه اند 0 آب با فرو رفتن در زمين در آن ذخيره مى شود تا با برنامه

ريزى دقيق موجودات زنده از آن بهره مند شوند . حضرت مهدى ( ع ) ، نيز با غيبت خود ذخيره اى براى جهانيان است تا با ظهور خود در موقع مناسب ، دنيا با بهره گيرى از وجودشان ، راه تكامل و معنويت را پيش بگيرد و مردم به سعادت برسند 0

البته بايد توجه داشت كه آب پنهان در زمين ، بدون تلاش و تحمل رنج و زحمت به دست نمى آيد . هرگاه انسان احساس تشنگى كند و در زمين ، آبى براى آشاميدن نيابد ، براى رسيدن به آب هاى زيرزمينى به حفر چاه و قنات مى پردازد . ظهور حضرت مهدى ( ع ) نيز زمانى تحقق مى يابدكه مردم مشتاق عدالت شوند و با تلاش خود مقدمات آن را فراهم كنند . در اين ميان فقط مؤمنان واقعى هستندكه فقدان وجود آن حضرت را احساس مى كنند و تشنه وصال اويند . همچنان كه امام رضا ( ع ) مى فرمايد : چه بسيارند مؤمنان اندوهگين و بسيار تشنه كه هنگام فقدان آن آب روان غمناك هستند ( 7 ) .

1 . نجم الثاقب باب دوم

2 . سوره ملک 30

3 . بحار الانوار ج24ص100

4 . تفسيرنورا لثقلين ج 5؟ ص 387 .

5 . تفسير نمونه ج24ص360

6 . كافى ، ج 1 ، ص 179 .

7 . بحار الانوار ج52ص289

سوره مائده

سفره آراسته به طعام را گويند .

در روايت است كه وقتى حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، زيورهاى بيت المقدس ، تابوت سكينه ، مائده بنى اسرائيل و را بيرون مى آورد .

همچنين يك قفيز ( 1 ) از " من " كه براى بنى اسرائيل فرود آمده بود بيرون مى آورد ، در حالى كه از شير سفيدتر است ( 2 )

هنگامى كه ياران خاص عيسى ( ع ) گفتند : اى عيسى بن مريم آيا خداى تو مى تواند ، خوانى را از آسمان بر ما فرود آورد ، عيسى ( ع ) گفت : از خدا بترسيد و پس از آن همه آيات و بينات ، بهانه نگيريد . اگر به راستى ايمان آورده ايد؟ گفتند : مى خواهيم از آن بخوريم و دلاهاى مان يك جهت شود و بدانيم كه تو در دعوى رسالتت به ما راست گفتى و بر آن گواه باشيم .

عيسى ( ع ) گفت : بار پررودگارا سفره اى را از آسمان فرو فرست كه ما را و مردمان پس از ما را ، عيد بود و از سوى تو نشانى باشد و تو بهترين روزى دهندگانى خداوند فرمود : من آن را به شما خواهم فرستاد ، ولى پس از آن ، اگركسى كافرگشت وى را عذابى كنم كه هيچ كس را آن چنان عذاب نكرده باشم ( 3 ) دانشمندان در اين مائده اختلاف كرده اند كه آيا فرود آمده يا نه " حسن " ومجاهد گفته اندكه نازل نشد و حواريون ، پس از آن كه آن شرط سخت و سنگين را مترتب بر آن دانستند ، از خواسته خود دست برداشتند ، ولى صحيح آن است كه مائده نازل شد اول بهدليل اين كه خداوند فرمود : " انى منزلها " و وعده

خدا تخلف ناپذير است ، دوم به دليل ديگر اخبار مستفيضه كه از پيامبر ( ص ) و تابعين در اين باره آمده است 0 دركيفيت آن نيز اختلاف است .

از عمار ياسر از حضرت رسول ( ص ) آمده كه آن مائده ، نان وگوشت بوده است .

ابن عباس گفته : حضرت عيسى ( ع ) به آنان گفت : سى روز روزه بداريد ، آن گاه هر چه از خدا بخواهيد شما را مى دهد . آنان روزه را به انجام رساندند و ملائكه ، هفت گرده نان و هفت ماهى آوردند و همه مردم از آن خوردند تا سير شدند .

اين قول از امام باقر ( ع ) نيز نقل است . قتاده گفته است كه : هر صبح و شام ، آن مائده بر ياران عيسى ( ع ) نازل مى شد ( 4 )

ا . قفير واحد وزن و معادل 90 رطل عراقى است

2 . الزام النا صب ، ج 2 ص 299 .

3 . سوره مائده ، 112 .

4 . معارف و معاريف ج 9 ص 3 .

سوره الرحمن

دو باغ سبز ر سيراب كه از فرط سبزى به سياهى مى زند .

اَيه اى است از سوره مباركه الرحمن .

يونس بن ظبيان مي گويد : از امام صادق تأويل اين اَيه را پرسيدم . فرمود : " باغ ماى درخت خرما در عصر ظهور مهدى ، يا قبل از ظهور اَن حضرت بين مكه و مدينه به هم گسسته مى شوند " . ( 1 )

1 . امام مهدى

از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ص 282

سوره الرحمن

دو باغ سبز و سيراب كه از فرط سبزى به سياهى مى زند .

اَيه اى است از سوره مباركه الرحمن .

يونس بن ظبيان مي گويد : از امام صادق تأويل اين اَيه را پرسيدم . فرمود : " باغ ماى درخت خرما در عصر ظهور مهدى ، يا قبل از ظهور اَن حضرت بين مكه و مدينه به هم گسسته مى شوند " . ( 1 )

1 . امام مهدى از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ص 282

مسبحات

عنوان دسته اى از سوره هاى قرآن كريم است كه با تسبيح خداوند آغاز مى شود .

اين سوره ها عبارتند از : بني اسرائيل ، حديد ، صف ، حشر, جمعه ، تغابن واعلي

اما م باقر ( ع ) در باب فضيلت اين سوره ها فرمود : هركس همه مسبحات را پيش از آن كه بخوابد ، تلاوت نمايد ، نمى ميرد تا حضرت مهدى ( ع ) را درك كند و چنان چه مرد ، در پناه و همسايگى رسول خدا ( ص ) خواهد بود ( 1 )

1 . ثواب الاعمال ص148 .

مهدى در قرآن

خداوند در قرآن كريم ، در آيات متعددى وعده تشكيل حكومت واحد جهانى اسلام ، بسط دين اسلام ، غلبه آن بر همه اديان ، زمامدارى صلحا و ارباب لياقت و پيروزى حزب الله را داده است .

در اين زمينه ، آيات بسيارى در قرآن كريم وارد شده همه محققان اماميه ، كتب مستقلى درباره مهدى در قرآن نگاشته اند كه از جمله آن ها كتاب المحجة في منزل القائم في الحجة تأليف محدث و مفسر خبير سيد هاشم توبلى بحرانى است .

مؤلف در اين كتاب ، يكصد و بيست آيه از آيات قرآن كريم را به استناد احاديث وارده ، بر امام مهدى ( ع ) تطبيق كرده است .

همچنين سيد صادق شيرازى ، دركتاب " المهدى فى القرآن " يكصد و ده آيه از آيات قرآن را به استناد احاديث فريقين ، به امام مهدى ( ع ) تطبيق كرده است .

نيز على اكبر مهدى پور دركتاب سيماى امام زمان

درآيينه قرآن ، يكصد و چهل آيه از آيات شريفه قرآن كريم را به استناد احاديث فريقين ، بر امام مهدى ( ع ) تطبيق كرده است .

على دوانى نيز دركتاب " مهدى موعود " كه ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار چاب سنگى است ، در باب پنجم ، شصت و يك آيه از قرآن را كه در روايات اهلبيت ( ع ) تأويل به ظهور امام زمان ( ع ) شده ، آورده است .

در نويدهاى قرآن كريم ، چهار ركن اساسى براى كارنامه قيام مصلح جهانى بيان شده است :

1 . حكومت واحد جهانى بر اساس توحيد ، به رهبرى موعود قرآن ، تشكيل خواهد شد و اداره آن به دست مردم صالح و با ايمان واگذار خواهد گرديد ، 2 . برنامه هاى عالى اسلامى و نظام كامل حكومت " الله " در سرتا سر جهان ، بدون كم وكاست ، اجرا مى شود و همه احكام الهى به خود جامه عمل خواهد پوشيد ، 3 . بيم و هراس توده مردم از بين خواهد رفت و آرامش و امنيت كامل در سراسرگيتى بر قرار خواهد گرديد . همگان خداى يكتا را پرستش خواهند كرد و هرگونه شرك و بت پرستى ريشه كن خواهد شد . ( 1 )

ا . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 0197

سوره تكاثر

وقتى از امام هفتم تفسير آيه " و اسبغ عليکم نعمه ظاهرة و باطنه ، ( 1 ) را پرسيدند ، فرمود : نعمت ظاهر ، امام ظاهر و نعمت

باطن ، امام غائب است .

پرسيده شد : آيا در ميان شما كسى هست كه غائب شود ، فرمود آرى ، اوكسى است كه شخصاً از ديدگان غائب مى گردد ، ولى يادش از دل هاى مؤمنان نمى رود . او دوازدهمين ما ائمه است ، خداوند هر مشكلى را براى او آسان مى كند و هرگردن كشى را به وسيله او سركوب مى نمايد . . . " . ( 2 )

علاوه بر اين كه وجود حضرت ، نعمت است ، آن چه از نعمت هاكه بندگان در آن غوطه ورند از نعمت هاى ظاهرى و باطنى همه به بركت وجود شريف حضرت حجت ( ع ) است .

امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ثم لتسئلن يوم عن النعيم ، ( 3 ) مى فرمايد : نعيم ما هستيم ( 4 )

وجود امام ، عظيم ترين نعمت هاى الهى است ، زيراكه اصل ساير نعمت هاى ظاهرى و باطنى است و از اين جا است كه در روايات آمده كه همه مردم روز قيامت درباره نعيم مورد سؤال قرار مى گيرند .

البته نعمت هاى آن حضرت در زمان ظهورش نيز ويژگى خاصى دارد . ( 5 ) چنان كه اخبارى در اين باره وارد شده است .

پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : امت من در زمان مهدى به نعمتى متنعم خواهند شدكه هيچ گاه به مثل آن متنغم نگشته اند . آسمان باران رحمتش را بر آن ها مى بارد و زمين هيچ گياهى را رها نمى كند ، مگر اين كه آن را

برآورد ( 6 )

حضرت امير ( ع ) در تفسير آيه مباركه : الم تر الذين بدلوا نعمة الله کفرا ( 7 ) آيا نديدى آنان راكه نعمت الهى را به كفر بدل ساختند ، فرمود : ما آن نعمت هستيم كه خداوند بر بندگانش عنايت كرده و به سبب ما رستگار مى گردند آنان كه روز قيامت رستگار مى شوند ( 8 )

پس خود حضرت مهدى ( ع ) نعمت است و از آن جاكه شكر نعمت واجب است ، شيعيان بايد شكر نعمت حضرت را چنين به جا بياورند : 01 شناخت قلبى و معرفت اين نعمت والاى الهى 2 . بيان كردن فضايل و نشر دلايل آن بزرگوار 03 صدقه دادن براى سلامتى وجود آن حضرت 4 . تقرب جستن به آستانه او با انجام دادن كارهايى كه مورد پسند و مايه نزديك شدن به درگاهش است 05 اهتمام به دعاهاى خالصانه براى تعجيل فرج آن حضرت ( 9 )

1 . سوره لقمان20

2 . مهدى موعود على دوانى ص 199 .

3 . سوره تكاثر8

4 . تفسير برهان ج4س503

5 . مكيال المكارم ، ج 1 ص 292 .

6 . بحار الانوار ج51ص83

7 . سوره ابراهيم 28

8 . اصول کافي ج1 ص 217

9 . مکيال المکارم ج1 ص 363

سوره شمس

از القاب حضرت و به معنى روز است .

شيخ فرات بن ابراهيم در تفسير خود روايت كرده از امام باقر ( ع ) كه فرمود : حارث اعور عرض كرد به امام حسين ( ع ) كه : يابن رسول الله ا فداى تو شوم مرا از قول

خداوند " والشمس و ضحيها ( 1 ) خبر ده . فرمود : " واى بر تو اى حارث اين محمد ، رسول خدا است " . گفتم : " فدايت شوم معناى قول خداوند والقمر اذا تليها ، ( 2 ) چيست؟ " فرمود : " اين اميرالمؤمنين ، على ابن ابى طالب ( ع ) است كه در پى محمَد ( ص ) آمده . " باز گفتم : " قول خداوند والنهار اذا جليها ( 3 ) چيست؟ گفت : اين قائم آل محمد ( ع ) است كه زمين را از عدل و داد پر مى كند و نيز در تفسير على بن ابراهيم روايت شده از امام باقر ( ع ) كه فرمود : در آيه شريفه " والنهار اذا تجلى " ( 4 ) نهار " آن قائم از ما اهل بيت است كه هرگاه بر خيزد ، بر دولت باطل غلبه مى كند . . . "

ا . سوره شمس1

2 . سوره شمس 2 .

3 . سوره شمس 3 .

4 . سوره ليل ، 02

سوره هاي صف و زمر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است در روايات آمده است كه در آيه شريفه ، والله متم نوره ( 1 ) يعنى به ولايت قائم ( ع ) و به ظهور آن حضرت ، و در آيه واشرقت الارض به نور ربها ( 2 ) مراد ، روشن شدن زمين به نور آن حضرت است .

در يكى از زيارات جامعه نيز در اوصاف آن حضرت مى خوانيم : نور الانوار الذي تشرق به الارض عما قليل

روايت شده از جابر بن عبدالله انصارى كه گفت : در مسجد كوفه داخل شدم ، در حالى كه اميرالمؤمنين ( ع ) با انگشتان مبارك خود مى نوشت و تبسم مى فرمود . گفتم : " يا اميرالمؤمنين ( ع ) چه چيز شما را به خنده آورده است؟ " فرمود : " عجب دارم از آن كه اين آيه را مى خواند ، ولى به حق ، به آن معرفت ندارد " .

گفتم : كدام آيه فرمود : الله نور السموات و الارض ، تا آخر مثل نوره كمشكوة ، ؟ " مشكوة " محمد ( ص ) است " فيها مصباح ، منم مصباح زجاجة الزجاجة " حسن و حسين ( ع ) هستند . كانهاكوكب درى " على بن الحسين ( ع ) و " يوقد من شجرة مباركة " محمد بن على ( ع ) است . ، زيتونه ، جعفر بن محمد ( ع ) است . " لا شرقيه " موسى بن جعفر ( ع ) است . " ولا غربيه " على بن موسى الرضا ( ع ) است . " يكاد زيتها يضء ، محمد بن على ( ع ) است . " لو لم تمسسه نار " على بن محمد ( ع ) است " نور على نور " حسن بن على ( ع ) ست . و " يهدى الله لنوره من يشاء " قائم مهدى ( ع ) است ( 3 )

در پاره اى از اخبار معراج آمده است كه نور آن حضرت ، در عالم اظله ميان انوار ائمه (

ع ) مانند ستاره اى درخشان بود در بين سايركواكب ( 4 )

1سوره صف 8 .

2 سوره زمر69

3 نجم الثاقب باب دوم

4 . همان

نور الرب

به حضرت مهدى ( ع ) اطلاق مى شود .

قرآن مى گويد : واشرقت الارض بنور ربها . حديث مى فرمايد : نور الرب ، حضرت حجت ( ع ) است و تحقق اين آيه ، در وقت ظهور حضرت است .

نيز در ذيل آيه مباركه يهدى الله لنوره من يشاء ، معصوم مى فرمايد : نوره مراد امام زمان ( ع ) است .

بنابراين وقتى هر دو آيه درباره حضرت حجت ( ع ) است ، يعنى در عصر ظهور حضرت ، " اشرقت الارض نور ربها " همه بايد از اين نور استفاده كنند ، اما در عصر غيبت اين گونه نيست ، بلكه " يهدى الله لنوره من يشاء ، بعضى از نور حضرت استفاده مى كنند و بايدكارى كردكه رمز من يشايى پيدا شود ( 1 )

1 . برگرفته ازكلام آيت الله وحيد خراسانى كه در پايان كتاب " پيام امام زمان ، آمده است .

جوار الكنس

يعنى ستاره هاى سياه كه در برابر شعاع آفتاب پنهان مى شوند . روايت است از امام باقر ( ع ) در تفسير دو آيه شريفه : فلا اقسِمُ بالخنس الجوار الکنس كه فرمود : مراد از آن ، امامى است كه غايب شود در سنه 260 وسپس ظاهر شود مانند شهاب درخشان در شب تاريك . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

سور ه كهف

در باب فضيلت اين سوره رواياتى آمده است 0 پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : هركس سوره كهف را بخواند تا هشت روز از هرگونه فتنه اى محفوظ مى ماند ، واگر دجال در آن هشت روز خروج كند ، خداوند او را از فتنه دجال مصون مى گرداند . ( 1 ) و در حديث ديگرى از آن حضرت آمده كه : هركس ده آيه از سوره کهف را از حفظ بخواند ، فتنه دجال به او ضررى نخواهد رساند و هر كه تمام سوره را بخواند ، داخل بهشت مى شود ( 2 ) و در خبر ديگرى از آن حضرت آمده كه فرمود : شما را دلالت نكنم بر سوره اى كه هنگام نزولش هفتاد هزار فرشته آن را مشايعت كردند كه عظمت آن ها بين آسمان وزمين را پركرده بود گفتند : چرا؟ فرمود : سوره اصحاب كهف هركس روز جمعه آن را بخواند ، خداوند تا جمعه ديگر به اضافه سه روز او را مى آمرزد ، و نورى بخشيده مى شودكه تا آسمان مى رسد واز فتنه دجال محفوظ خواهد ماند ( 3 )

1 . مجمع البيان ، ج6

، ص 447 .

2 . همان .

3 . همان

غيب

از نام هاى حضرت مهدى است كه در قرآن ذكر شده است .

روايت شده است از حضرت صادق ( ع ) كه فرمودند : در آيه شريفه ، هُدىَ للمتقين الذين يومنونَ بالغيب ( 1 ) متقين شيعيان على بن ابى طالب ( ع ) هستند ، واما غيب ، او غايب است و شاهد بر اين ، قول خداوند تبارك و تعالى است كه فرمود : " مى گويند چرا فرو فرستاده نشده براى او آيتى از پروردگارش پس بگو نيست غيب ، مگر خداى را . پس منتظر باشيد ( 2 ) به درستى كه من با شما از منتظرانم ( 3 ) يعنى بر آمدن آن غيب از آيات خداوندى است . در تفسير آيه شريفه الذين يومنون با لغيب ، آمده است كه غيب سه روز است : روز رجعت ، روز قيامت و روز قيام قائم ( ع ) ( 4 ) .

ا . سوره بقر2 و 3 .

2 . سوره يونس20 .

3 . نجم الثاقب ، باب دوم .

4 . الزام النا صب " ج 2؟ ص 340 .

ولي عصر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است . به حضرت ، ولي عصرگفته اند چون ولايت دارد بر " عصر " و زمان ، و مقدَم است بر زمان . پس حضرت بر خودِ زمان نيز امام است و نه فقط اثرپذير نيست ، كه تاثير در زمان مى كند .

در بعضى روايات آمده كه منظور از عصر در سوره والعصر " عصر ظهور مهدى ( ع ) است كه در آن

عصر ، حق بر باطل به طوركامل غلبه مى كند . ( 1 )

1 . تفسير الميزان

اوصاف و القاب

ماء معين

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى آب روان در زمين است ( 1 )

در قرآن آمده است : قل ارايتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن ياتيکم بماء معين ( 2 )

بگو اگر آب هاى سرزمين شما فرو رفت ، چه كسى براى شما آب روان مى آورد؟

از امام رضا ( ع ) درباره اين آيه سؤال شد ، حضرت فرمودند : " مأوكم يعنى ابوابكم " كه مراد از آن امامان هستندكه هركدام ابواب الهى بين او و خلق اويند ( 3 )

اگر هركدام از اين درهاى رحمت الهى بسته شود ، سرچشمه حيات معنوى انسان بسته مى شود .

امام محمد باقر ( ع ) نيز در تأويل آيه محل بحث مى فرمايد : آين آيه درباره امام قائم ( ع ) نازل شده است .

مي گويد : اگر امامتان از شما غايب گردد و ندانيدكجاست چه كسى براى شما امام مى فرستد كه اخبار زمين و آسمان و حلال و حرام خدا را براى شما بياورد

سپس فرمود : سوگند به خدا ، تأويل اين آيه نيامده و سرانجام خواهد آمد ( 4 )

در روايتى است كه عمار از پيامبر اكرم ( ص ) سؤال كردكه مهدى كيست؟ حضرت فرمودند : اى عمارا خداوند تبارك و تعالى با من پيمان بسته كه از صلب حسين ، نه امام بيرون آورد ، و نهمين آن ها از مردم پنهان مى شود

سپس همين آيه را تلاوت

كردند و فرمودند : غيبتى طولانى دارد ، به گونه اى كه گروهى از عقيده شان بر مى گردند وگروه ديگر ثابت قدم مى مانند 0

پس وقتى آخر الزمان شود ، خروج كند و دنيا را پر از قسط و عدل مى كند ، همان طوركه از ظلم و جور پر شده است .

بنابر اين ظاهر آيه مربوط به آب جارى است كه مايه حيات موجودات زنده است و باطن آيه مربوط به امام علم و عدالت جهان گستر اوست كه آن نيز مايه حيات جامعه انسانى ( 5 ) اما وجه تشبيه آب به امامان معصوم اين است كه همان طوركه آب رحمت الهى و مايه حيات مادى انسان ها است و بدون آب نمى توان زندگى كرد ، امامان معصوم نيز رحمت خداوند و وسيله اى براى وجود حيات روحانى انسان ها و سلامت جامعه اند .

به همين جهت در حديثى است كه ابو حمزه از امام صادق ( ع ) سؤال كرد : آيا زمين بدون امام باقى مى ماند؟ حضرت فرمود : اگر زمين بدون امام باشد ، آن را فرو مى برد ( 6 )

آب وسيله اى براى زدودن پليدى هاى درونى و شرك و جهل وگناه ا ند 0 آب با فرو رفتن در زمين در آن ذخيره مى شود تا با برنامه ريزى دقيق موجودات زنده از آن بهره مند شوند . حضرت مهدى ( ع ) ، نيز با غيبت خود ذخيره اى براى جهانيان است تا با ظهور خود در موقع مناسب ، دنيا با بهره گيرى از وجودشان ، راه تكامل و

معنويت را پيش بگيرد و مردم به سعادت برسند 0 البته بايد توجه داشت كه آب پنهان در زمين ، بدون تلاش و تحمل رنج و زحمت به دست نمى آيد . هرگاه انسان احساس تشنگى كند و در زمين ، آبى براى آشاميدن نيابد ، براى رسيدن به آب هاى زيرزمينى به حفر چاه و قنات مى پردازد . ظهور حضرت مهدى ( ع ) نيز زمانى تحقق مى يابدكه مردم مشتاق عدالت شوند و با تلاش خود مقدمات آن را فراهم كنند . در اين ميان فقط مؤمنان واقعى هستندكه فقدان وجود آن حضرت را احساس مى كنند و تشنه وصال اويند . همچنان كه امام رضا ( ع ) مى فرمايد : چه بسيارند مؤمنان اندوهگين و بسيار تشنه كه هنگام فقدان آن آب روان غمناك هستند ( 7 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

2 . سوره ملک 30

3 . بحار الانوار ج24ص100

4 . تفسيرنورا لثقلين ج5 ص 387 .

5 . تفسير نمونه ج24ص360

6 . كافى ، ج 1 ، ص 179 .

7 . بحار الانوار ج52ص289

مامور

از القاب آن حضرت است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

ابن الحسين

احاديث بسيارى در باب نَسَب امام مهدى ( ع ) وارد شده كه مشخص مي گردد ايشان قطعاًاز نسل امام حسين ( ع ) ونهمين فرزند وى است . شيعه معتقد است كه حضرت مهدى ( ع ) متولد شده ، نامش محمد است ، فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) ونهمين فرزند از نسل امام حسين ( ع ) است .

سلمان فارسى گفت : بر نبى اکرم ( ص ) داخل شدم و حسين را بر ران رسول خدا يافتم ، در حالى كه حضرت چشمان و دهان او را مى بوسيد ، مى فرمود : تو سرور ، پسر سرور ، و امام ، پسرِامامى ، تو پدر امامانى ، تو حجَت وپدر نه حجت خدايى كه از نسل تو هستند ونهمين نفر آن ها ، قائم خواهد بود . ( 1 )

ابو بصير از امام باقر ( ع ) روايت مي كندكه : نه امام پس از حسين بن على ( ع ) وجود دارندكه نهمين آن ها قائم شان خواهد بود . " ( 2 )

رسول اکرم ( ص ) در اَخرين روزهاى زندگى ، با دست مبارک به شانه امام حسين ( ع ) زد و خطاب به حضرت زهرا ( ع ) فرمود : مهدى امت از نسل اوست . دنيا سپرى نمى شود ، جز اين كه مردي از اولاد حسين ( ع ) به پا خيزد و جهان را پر از عدل كند ، چنان كه

پر از ظلم وستم شده باشد ( 3 ) و در حالى كه با دست مباركشان به سوى امام حسن و امام حسين ( ع ) اشاره مي كرد ، فرمود : مهدى امت از آن هاست . ( 4 )

نظر به اين كه مادر امام باقر ( ع ) ، دختر امام حسن مجتبى ( ع ) است ، از اين رهگذر امامان بعدى حسنى و حسينى هستند و حضرت مهدى ( ع ) نوه پسرى امام حسين و نوه دخترى امام حسن مجتبى ( ع ) است . ( 5 )

ا . كمال لدين ج اص 262 الخصال ج 2 ص 475

2 . كافى ج ا ص 533 .

3 . منتخب الاثرص 99 ا الزام الناصب ص 52 عيون اخبارالرضا ج 2 ص 130 .

4 . بحارالانوار ج 51 ص 78 .

5 روزگار رهاي ج 1 ص 73 .

ابو القاسم

كنيه حضرت مهدى ( ع ) است .

روايت است از رسول خدا ( ص ) كه فرمودند : مهدى از فرزندان من است ، اسم او اسم من وکنيه اوکنيه من است . درتاريخ ابن خشاب ، روايت است از امام صادق ( ع ) كه فرمود : خلف صالح ، از فرزندان من است ، اوست مهدى ، اسم او محمد است . کنيه او ابوالقاسم . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

ابو صالح

کنيه معروف حضرت مهدى ( ع ) است .

در ميان عرب ها ، بلدى وباديه نشين وپيوسته در توسلات واستغاثات خود ، آن حضرت را به اين اسم مى خوانند وشاعران واديبان در قصايد و مدايح خود ذكر مي كنند .

از امام صادق ( ع ) روايت است كه فرمود : هرگاه گم شدى در راه نداكن يا بگو : يا صالح ( ع ) يا ابا صالح ( ع ) ارشدنا الى الطريق رحمكم الله و آورده اند كه صالح ، اسم جنى است كه سير مي کند در بلاد به جهت ارشادگم شده وحبس كردن حيوان فراركرده؟ چنان چه در خصال ازاميرالمؤمنين ( ع ) روايت شده است ( 1 )

بسيارى از منتظران ، با جمله يا ابا صالح المهدي از حضرت مدد مي گيرند .

1 . بحار الانوار ج 52 ص 72 ا .

ابو ابراهيم

كنيه حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1- نجم الثاقب باب دؤم

ابو الحسن

كنيه حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

ابوجعفر

روايت شده كه کنيه حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

ابو محمد

کنيه حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

احسان

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

احمد

از اسامى حضرت مهدى ( ع ) است .

شيخ صدوق در كمال الدين روايت كرده از اميرالمؤمنين ( ع ) كه فرمود : بيرون مى آيد مردي از فرزندان من در آخر الزمان . . . براى او دو اسم است ، اسمى مخفى واسمى ظاهر ، اما اسمى كه مخفى است ، احمد است . . . ! .

درغيبت شيخ طوسى روايت شده از حذيفه كه گفت : شنيدم رسول خدا ( ص ) راكه ذكر كرد مهدى را پس فرمود : بيعت مي كنند با او ميان ركن ومقام . اسم او احمد است وعبدالله ومهدى . در تاربخ ابن خشاب وغيره روايت است كه آن جناب ، صاحب دو اسم است و ظاهراً مراد ، دو اسم مبارکرسول خدا ( ص ) باشد . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

أذن سامعه

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است 0 ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دؤم .

ابو عبدالله

کنيه حضرت مهدى ( ع ) است .

گنجى شافعى درکتاب البيان " در احوال صاحب الزمان ( ع ) روايت كرده از حذيفه از رسول خدا ( ص ) كه فرمود : اگرنماند از دنيا مگر يک روز ، هر آينه برمى انگيزاند خداوند ، مردى راكه اسم او اسم من است وخلق او خلق من ، کنيه او ابو عبدالله است وبيايدكه آن جناب ، مكنى است به كنيه جميع اجداد طاهرين خود ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

امام زمان

امام به معناى پيشوا ومقتدا است ودر اصطلاح اماميه ، پيشواى معصوم ومنصوب از طرف خدا است كه مقام رياست عامه را دارا مى باشد .

" امام زمان " ، متخذ ازكلمه صاحب الزمان است كه در ادعيه وزيارات آمده است .

در زيارتى كه هر روز بعد از نماز صبح ، حضرت ولى عصر ( ع ) به آن زيارت مى شود آمده است : اللهم بلغ مولاى صاحبَ الزمان صلوات الله عليه . . .

حضرت آيت الله وحيد خراسانى درباره کلمه " امام زمان " چنين مي گويد :

اگر درباره اضافه شدن كلمه " صاحب وامام " به زمان انديشه كنيد و در اين كه آن حضرت ، جلوى زمان وپيش از زمان است وزمان ، پشت سر اوست فكركنيد ، تمام كمال معرفت را نسبت به حضرت مهدى ( ع ) پيدا مي كنيد . زيرا اصلاً هيچ تعبيرى اَدَق از اين تعبير نيست واين تعبير ، فقط نسبت به حضرت حجَت ( ع ) ودر خصوص آن حضرت است . اگركسى عمق اين مطلب

را بفهمد ، خواهد دانست كه چرا امام زمان ( ع ) پير نمى شود .

آن حضرت هم مقدَم برزمانيات است وهم مقدم بر زمان ، وامامت زمان ممكن نيست مگر آن كه به سر حد تجرَدى برسدكه بتواند تمام زمان را امامت كند و آن چه همه فحول بشر را گيج كرده اين است كه او به مرحله تجردى است كه تمام زمان را امامت مي کند ودر عين حال ، متجسد است واجتماع اين تجسد با آن ترؤح ، و آن ترؤح با اين تجسد ، از خصوصيات حضرت حجت ( ع ) است . امام است براى زمان .

اين مطلب كه براى بعضى كوتاه فكران مشكل شده كه چگونه است همه پير مى شوند و آن بزرگوار پير نمى شود و چطور مرور زمان بر او اثرى نمي گذارد ، كه " ان الشمسَ وَالقمَرَ يبليان کل جديد " حل مى شود . زيرا وقتى شمس وقمر به آن جا مى رسد خاموش مى شود .

مقام آن حضرت مقامى است كه به مجرد رسيدن شمس وقمرى كه يبليان كلَ جديد به آن مقام اين دو خاموش مى شوند . او شمس و قمر راكهنه مي کند ، اما شمس و قمر او را پير و فرسوده نمى سازد .

اين امامت در مرحله فعليت ، بالنسبة به زمان ، نه تنها اهل زمان ، از مختضات حضرت حجت ( ع ) است وجز او براى احدى در عالم چنين مقامى نيست ، لذا آن حضرت ملقب است به صاحب الزمان ، پس وجود او مسيطر بر زمان است .

( 1 )

ا . برگرفته ازگفتارى كه در پايان كتاب " پيام امام زمان " نوشته سيد جمال الدين حجازى از حضرت آيت الله وحيد خراسانى آمده است .

امان زمين

در نامه مبارك امام مهدى ( ع ) به اسحاق بن يعقوب " آمده است كه : " _ . . إني أمان لِأهل الأرض ، كما ان النَجوم امان لِأهل السماء " ( 1 ) من مايه آرامش و امنيت زمينيان هستم ، همان گونه كه ستارگان آسمان ، باعث امنيت آسمانيان هستند .

اين تعبير در سخنان پيامبرگرامى اسلام ( ص ) ( 2 ) ، امام سجاد ( 3 ) ، امام باقر ( 4 ) ، امام صادق ( 5 ) و امام رضا ( ع ) ( 6 ) نيز آمده است .

پيامبر ( ص ) فرمود : " ستارگان ، پناهگاه و مايه امنيت اهل آسمان ها هستند و خاندان من ، مايه امنيت براى امت من . ( 7 )

ا . كمال ا لدين ، ج 2ص 485 غيبة طوسى ، ص 77 ا حتجاج طبرسي ج 2ص 471 .

02 بحار الانوار ، ج 27ص 9 30 . 3

3 . كمال الدبن ، ج 1ص 207 .

4 . همان ص 206 .

5 . همان ج 2 ص 205 .

6 . همان ص 2 0 02

7 . بحار الانوار ج 27 ص 309

امير الامره

اميرالمؤمنين ( ع ) ، حضرت مهدى ( ع ) ، را به اين لقب مي خواندند .

فضل بن شاذان دركتاب " غيبت " روايت كرده از امام صادق ( ع ) ، كه فرمودند : " . . . بيرون مي آيد دخال و مبالغه مي كند در اغوا واضلال ، پس ظاهر مي شود امير امَره

وقاتل كفره وسلطان مأمول كه متحيَر است در غيبت او عقول واو نهم از فرزندان تو است اى حسين ، كه ظاهر مي شود بين ركنين وغلبه مي كند بر ثقلين ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

ايدى

از القاب حضرت شمرده شده است وظاهرا مراد از " ايدى " كه جمع يد است ، به معنى نعمت باشد . ( 1 )

استعمال كلمه " يد " به معناى نعمت ، در زبان عربى بسيار است .

1 . خصال صدوق ص 108 تفسيرصانى ج 4ص 225 .

بئر معطله

از القاب حضرت مهدي ( ع ) است .

امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ( . . . و بئر معطلة . . . ( 1 ) فرمود : اين مثلي است جاري شده براي آل محمد ( ع ) , بئر معطله , چاهي است که از او آب کشيده نمي شود و منظور امامي است که غايب شده ( 2 )

1 . سوره حج, 45 .

2 . نجم الثاقب , باب دوم .

باب الله

يكى از القاب حضرت مهدى ( ع ) " باب الله " است .

در زيارت آل ياسين مي خوانيم : " السلام عليک يا ياب الله و ديان دينه .

امام صادق ( ع ) مي فرمايند : " جانشينان پيامبر ، همان ابواب خدايند ، درهايى كه از طريق آنها مي توان به حق رسيد . اگر آنها نبودند ، خداوند شاخته نمي شد " . ( 1 )

امام باقر ( ع ) نيز فرمود : " نحن حجة اله و باب الله ( 2 ) در دعاى ندبه هم نسبت به امام زمان ( ع ) مي خوانيم : " اين باب الله الذي منه يوتي " ؟ كجاست آن باب اللهى كه از طريق او مي توان به خدا رسيد .

باب الله يعنى چه؟ همان گونه كه باب ودر وسيله ارتباط است كه هركسى بخواهد به طور صحيح وارد خانه اى شود ، بايد از در وارد گردد ، اين خاندان هم باب هستند وهركسى مي خواهد به خدا برسد و بهره اى ازكمالات ربانى ببرد ،

بايد از طريق اين خاندان قدم بردارد .

امروز در عالم هستى ، خدا يك باب دارد و آن وجود مقدس حضرت ولى عصر ( ع ) است كه هر كس مي خواهد به آن جا كه بايد برسد ، بايد از اين در وارد شود .

از آغاز عالم ، همه انبياى الهى واوصياى گرامي آنها ، باب الله بودند . در هر عصرى و زمانى خدا درى گشود وبابى براى هدايت و وصول خلق باز نمود تا اين كه سرانجام ، مقام باب اللهى به آن وجود مقدس رسيد 0 هر چند ، عصر غيبت است ، امَا باب الله براى اهل الله مفتوح است . ( 3 )

1 . تفسيربرهان ، ج 1 ص 19 .

2 . همان

3 . نشريه موعود ، شماره 17 ، ص84 .

باسط

درهدايه و مناقب ، از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

به معنى فراخ كننده وگسترنده است وفيض آن حضرت چنان كه خود فرمودند مانند آفتاب به همه جا رسيده وهر موجودى از آن بهره ور است ودر ايام حضور وظهور ، عدلش چنان منبسط وعام شود كه گرگ وگوسفند با هم محشور شوند . ( 1 )

نجم الثاقب , باب دوم .

برهان الله

اسم حضرت مهدى ( ع ) دركتاب انكلليون است ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

بقية الانبياء

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

روايت شده از حكيمه خاتون كه مى فرمايد : وقتى امام مهدى ( ع ) به دنيا آمد ، آن جناب را به نزد برادرم حسن بن على ( ع ) آوردم ، پس با دست شريف ، روى پرنور او را مسح كرد و فرمود : سخن بگو اى حجة الله و بقية الانبياء ونور الاصفياء . . . . . . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

بقية الله

يكى از القاب معروف حضرت مهدى ( ع ) است .

بقية الله يعنى بقيه وبازمانده خلفاى خدا در زمين از انبيا واوصيا ياكسانى كه خدا به وسيله آن ها بندگانش را باقى مى دارد ومورد رحمت قرار مى دهد .

واما ارتباط واختصاص اين لقب شريف به آن وجود مقدس هر چند از بعضى احاديث استفاده مى شود كه اين لقب بر همه خاندان رسالت ( ع ) اطلاق مى شود وهمه آن ها بقية الله هستند .

در زيارت جامعه به همه آن ذوات مقدس به اين عنوان عرض سلام داريم : السلام على الأئمة الدعاة والقادة الهداة والسادة الولاة وأهل الذكر وأولى الأمر وبقية الله وخيرته ( 1 )

علاوه بر اين جهت كلى ، در قسمتى از روايات اين لقب شريف به خصوص به بعضى از ائمه ( ع ) نسبت داده شده است وخود را به عنوان بقية الله معرفى نموده اند .

از جمله وقتى حضرت باقر ( ع ) از مسافرت پر ماجراى شام- كه به الزام خليفه مروانى صورت گرفته بود- مراجعت مى نمودند ، نزديك

مدْين كه رسيدند مردم ، به دنبال سم پاشى هاى دستگاه خلافت ، دروازه ها را بسته مانع از ورود آن حضرت و همراهان به شهر شدند . حتى از فروختن آذوقه به آنان هم خوددارى نمودند .

امام ( ع ) بالاى كوهى كه مشرف به شهر بود رفته وبا صداى بلند فرياد برآوردند : اى اهل شهرى كه ساكنانش ستم پيشه اند من بقية الله هستم . خداوند مى فرمايد : بقية الله براى شما بهتر است اگر مؤمن باشيد ( 2 )

همچنين نجمه مادرگرامى حضرت رضا ( ع ) گويد : چون فرزندم به دنيا آمد ، پسر را در پارچه سفيدى پيچيده به دست پدر دادم . درگوش راستش اذان و درگوش چپش اقامه گفتند وكامش را با آب فرات برداشته به من برگرداند و فرمودند : بگير او را . بدرستى كه او بقية الله عزوجل است در زمين ( 3 )

با همه آن چه آورديم ، در بسيارى از احاديث اين لقب شريف به خصوص به حضرت صاحب الامر ( ع ) اطلاق شده و آن وجود مقدس خود را به اين عنوان معرفى نموده وساير بقية الله ها حضرتش را به اين نام ناميده اند . به حدى اين لقب با آن سرور ارتباط نموده كه به صورت لقب اختصاصى حضرتش درآمده است به طورى كه تا بقية الله گفته مى شود جز آن بقية الله منتظر به نظر نمى آيد .

شايد سر مطلب اين باشدكه اين بقية الله ، بقية تمام بقية الله هاست وپس از او ديگر بقية اللهى نيست . هركدام از

حجج الهيَه كه از آغاز عالم آمدند ، گرچه بقية الله بودند وخدا آن ها јǠبراى هدايت خلق باقى وبجا گذارده بود ، بعد از هر يك ديگرى مى آمد واگر بقية اللهى از دنيا مى رفت ، بقية اللهى ديگر به جا مى ماند واين رشته باقى بود . ولى آن وجود مقدَس ، بقيه اى است كه پس از او ديگر بقيه اى نيست آخرين بقية الله است . با آمدن او ديگر بقيه اى باقى نمانده است كه بيايد .

در حديث مفصلى از اميرالمؤمنين ( ع ) كه متضمن سؤالات يكى از منكران نسبت به عده اى از آيات قرآن است اين جمله يافت مى شودكه سائل پرسيد : مى يابم كه قرآن مي گويد : بقية الله بهتر است براى شما . اين بقيه چيست وكيست؟ ( 4 ) اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : آنان اولياى خدا بقيةالله اند . مقصود مهدى ( ع ) است كه در هنگام پايان پذيرى اين مهلت خواهد آمد و زمين را از عدل وداد پر مي كند آنگونه كه از ظلم وجور مملوگشته است از آيات ونشانه هاى او غيبت است وپنهانى آنگاه كه طغيان گسترش گيرد و انتقام فرا رسد ( 5 )

از حضرت صادق ( ع ) سؤال شد : آيا مى شود به قائم آَل محمد به عنوان اميرالمؤمنين سلام كرد ؟ فرمود : نه . اين اسمى است كه خدا اميرالمؤمنين على ( ع ) را به آن ناميده وقبل وبعد از او جزكافر به اين نام ناميده نشود . ( 6 )

راوى حديث عرضه داشت

: فداى شما شوم پس به حضرتش چگونه بايد سلام كرد؟ فرمود : بايدگفت : " السلام عليك يا بقية الله " آنگاه آيه شريفه را تلاوت فرمود : ، بقِيت اللهِ خَير لکم إن کنتم مُؤمِنيِنَ ، ( 7 )

همچنين خود آن وجود مقدس در سنين طفوليت خود را به اين لقب معرفى نموده است .

آنگاه كه جناب احمد بن اسحاق شرفياب محضر امام يازدهم ( ع ) گرديد واز حضرتش جوياى خليفه وجانشين پس از آن حضرت شد ، امام ( ع ) از جا برخاسته به اندرون رفتند وقتى بيرون آمدند ، نور ديده شان ، مهدى آل محمد ( ع ) كه در سن سه سالگى بود وچهره اش چون ماه تمام و بدركامل مى درخشيد- بر دوش شريفشان بود . فرمودند : اى احمد بن اسحاق ، اگر نه اين بودكه در نزد خدا وحجج اوكرامتى دارى ، اين پسرم را به تو نشان نمى دادم . . . . حديث به اين جا مى رسدكه جناب احمد عرضه داشت : آقاى من ، آيا مى شود آيت وعلامتى مشاهده كنم كه دلم آرام گيرد وگواه امامت نور ديده تابان باشد تا اين جمله را احمد بن اسحاق گفت ، ناگهان حجت سه ساله پروردگار ، لب به سخن باز نمود وبه زبان عربى فصيح فرمود : أنابقية الله في ارضه والمنتقم من اعدائه فلا تطلب اثرا بعد عين يا احمد بن اسحاق من بقية الله هستم در زمين خدا وانتقام گيرنده از دشمنان او پس بعد از اين كه به سرچشمه رسيدى نشانه مجو ( 8 )

ا . عيون ا خبارالرضا ج 2ص 273 .

2 . اصول كافي ج 1ص 471 - 472 .

3 . عيون اخبارالرضا ، ج 1 ص 20 .

4 . بحا رالانوارج 93ص 106

5 . همان ص119

6 . اصول کافي ج 1 ص 411- 412

7 . کمال الدين ص 384

8 . نشريه موعود شماره 21ص 546 . نجم الثاقب باب سوم

بلد الامين

يعنى قلعه محكم خداوند كه كسى را به وى تسلطى نيست .

ميرزا محمدرضا مدرس در جنات الخلود آن را از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

پسر انسان

كلمه پسر انسان ، هشتاد بار در انجيل وملحقات آن عهد جديد تكرار شده كه فقط سى مورد آن با حضرت عيسى قابل تطبيق است .

پنجاه مورد ديگر ، از نجات دهنده اى سخن مى گويد كه در آخر الزمان ظهور خواهد كرد .

عيسى نيز با او خواهد آمد و او را جلال خواهد دادواز ساعت وروز ظهور او ، جز خدا كسى اطلاع ندارد واوكسى جز حضرت مهدى ( ع ) نيست . ( 1 )

1 . قاموس کتاب مقدس مسترهاكس آمريكاى ، ماده پسر خواهر ، ص 219 .

تالي

در مناقب از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب , باب دوم

تاييد

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معنى نيرو و قوت دادن است .

در " كمال الدين " روايت شده از اميرالمؤمنين ( ع ) كه بعد از ذكر شمايل و نام هاى آن جناب ، فرمود : مي گذارد دست خود را بر سرهاى عباد ، ومؤمنى نمى ماند مگر آن كه دلش سخت تر از پاره آهن مى شود وخداوند به آن مؤمن ، قوت ونيروى چهل مرد مى دهد ( 1 )

1 نجم الثاقب , باب دوم .

تمام

از القاب حضرت حجت ( ع ) شمرده شده ومعنى آن واضح است ، زيرا آن حضرت در صفات حميده وكمال وافعال وشرافت نسب ، شوكت ، حشمت ، سلطنت ، قدرت ورأفت ، تام وتمام است .

احتمال دارد كه مراد از تمام ، متمم باشد ، زيرا به آن حضرت ، خلافت ورياست الهيه در زمين تمام مى شود ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

ثائر

از القاب حضرت شمرده شده وبه معنى كينه خواه است كه آرام نمي گيرد تا قصاص نمايد 0

به آن حضرت ثائرگويند چون خواهد آمد تا مطالبه خون جد بزرگوارش بلكه خون جميع اصفيا را بكند .

در دعاى ندبه است كه اين الطالب بذحول الانبياء اين الطالب بدم المقتول بکربلا ( 1 )

1 . نجم الثاقب , باب دوم .

جابر

به معناى درست كننده وشكسته بند ، از لقب هاى خاص حضرت مهدى ( ع ) است كه فَرجش ، گشايش همه كارها وجبران كننده دل هاى شكسته و خرسندى همه قلوب پژمرده است . ( 1 )

1 . نجم الثاتب باب دوم .

جعفر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

شيخ صدوق دركمال الدين روايت كرده از حمزه بن الفتح كه گفت : مولودى ، براى ابى محمد ( ع ) زاده شد كه امر فرمود به كتمان او .

حسن بن منذر از او پرسيد كه : اسم او چيست؟ ، گفت : ناميده شده محمد وكنيه گذاشته شد به جعفر .

ظاهرا مراد ، كنيه معروفه نباشد ، بلكه مقصود آن است كه تصريح به اسم آن جناب نمي كنند ، بلكه تعبير مي كنند از او به کنايه به جعفر ، از ترس عمويش جعفر ، كه شيعيان چون با يکديگر سخن مي گويند ، بگويند : ديديم جعفر را ويا او امام است يا از او توقيع رسيد و مانند اين ها تا تابعان جعفر نفهمند ، مقصود كيست .

در غيبت نعمانى نيز دو خبر از امام محمد باقر ( ع ) است كه در آن جعفر ( ع ) از القاب حضرت شمرده شده که کنيه گذاشته شد به عمرى خود يا از او كنايه كنيد به عمويش ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

جنب الله

از القاب حضرت حجت ( ع ) شمرده شده ودر تفسير آيه شريفه يا حسرتى علي ما فرطت في جنب الله ( 1 ) رسيده که امام ( ع ) جنب الله است . ( 2 )

1 . سوره زمر 56 .

2 . نجم الثاقب , باب دوم .

چراغ مخفى

تعبيرى است كه امام جواد ( ع ) درباره حضرت مهدى ( ع ) به كار برده است .

حضرتش مى فرمايد : " هنگامى كه پسرم على امام هادى ( ع ) از دنيا برود ، چراغى بعد از او آشكار شود وچراغ بعد از او مخفى گردد . واى به حال كسى كه در حق او شك وترديد به خود راه دهد . . . ( 1 ) .

منظور از چراغ آشكار در اين حديث ، امام حسن عسكرى ( ع ) است

1 . بحارالانوار ج ص 157 .

حامد

دركتاب هداية از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

حجاب

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده و در زيارت آن جناب است : السلام علي حجاب الله الازلي القديم ( 1 ) حجاب يعنى حائل و واسطه . چون حضرت ، واسطه فيض حق است ، حجاب ناميده شده است .

ا . نجم الثاقب باب سوم .

حجت

در لغت به معناى دليل ، برهان راهنما است ( 1 )

از القاب مشهور حضرت است كه در بسيارى از ادعيه و روايات آمده است . با آن كه در اين لقب ، سائر ائمه ( ع ) شريكند و همه از جانب خداوند بر خلق حجت اند ، لكن اين لقب چنان اختصاص به آن حضرت دارد كه در روايات ، هر جا بى قرينه ذكر شود ، مراد حضرت مهدى ( ع ) است .

از امام على النقى ( ع ) پرسيده شد كه چگونه جانشين بعد از جانشين شما را يادكنيم؟ حضرت فرمود بگوييد حجة آل محمد عليهم السلام ( 2 )

در آيات متعددى از قرآن كريم كلمه " حجت " به كار رفته است مانند : رسلا مبشرين و منذرين لئلا يکون علي الله حجة بعد الرسلو کان الله عزيزا حکيما ( 3 ) و يا آيه قل فلله الحجة البالغة فلو شاء لهداکم اجمعين ( 4 )

در روايات نيز ، " حجت " جايگاه خاصى دارد ، تا آن جاكه مرحوم كلينى در الكافى ، بخشى با عنوان " كتاب الحجة " آورده كه در آن با بيان ده ها روايت ، ابعاد مختلف اين موضوع روشن گرديده است .

حضرت على ( ع

) دربيان ضرورت وجود حجت هاى الهى مى فرمايد : لا تخلوا الارض من قائم لله بحجة . . . ( 5 ) زمين ، ازكسى كه حجت خداست خالى نمى ماند .

امام هادى ( ع ) نيز مى فرمايد : ان الارض لا تخلو من حجة و انا و الله ذلک الحجة ( 6 ) زمين هرگز از حجت خالى نمى ماند و به خدا قسم من آن حجت هستم .

در دعاهايى كه از ائمه عليهم السلام وارد شده نيز به دفعات به واژه حجت بر مى خوريم : " اللهم عرفني حجتک , فانک ان لم تعرفني حجتک , ضللت عن ديني حال كه با جايگاه حجت در معارف شيعى آشنا شديم ، بايد به وظايف خود در قبال حضرت مهدى ( ع ) به عنوان " حجت حي خداوند " بيشتر بينديشيم . ( 7 )

1 . لسان العرب ج 3 , ص 53 .

2 . نجم الثاقب , باب دوم .

3 . سوره نساء 165 .

4 . سوره انعام, 149 .

5 . نهج البلاغه, کمات قصار, ص 147 .

6 . کافي, ج 1, ص 179 .

7 . کمال الدين , ج 2 , ص 512 .

حجة الله

از القاب حضرت مهدى ( ع ) ذكر شده و به معنى غلبه يا سلطنت خدا بر خلايق است .

و اين سلطنت به واسطه آن حضرت به ظهور خواهد رسيد .

نقش انگشتر آن حضرت انا حجة الله است و به روايتى انا حجة الله و خالصته و به همين مهر ، روى زمين

حكومت مى كند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم 0

حجت پنهان

در روايات آمده است كه زمين هرگز خالى از حجت نخواهد بود و حجت ، يا ظاهر و يا پنهان خواهد بود ( 1 )

همين عبارت از امير مؤمنان ، امام باقر و امام صادق ( ع ) نيز وارد شده است . ( 2 )

امير مؤمنان ( ع ) فرمود : بار خدايا همواره بايد حجتى در روى زمين باشد كه بندگانت را به سوى دين تو رهنمون شود . . . حجت تو ، يا ظاهر خواهد بود كه اطاعت نخواهد شد ، و يا از ديده ما غائب بوده كه انتظارش را خواهند كشيد . ( 3 )

حضرت ولى عصر ( ع ) نيز در نامه اى كه به سفير اول خود براى او و شيعه در توضيح امر خدا و ثبات قدم به حق مرقوم فرموده اند چنين مى فرمايد : مگر نمى دانند كه زمين هرگز خالى از حجت نخواهد بود؟ يا ظاهر و آشكار ، و يا غائب و پنهان ( 4 ) بر طبق اين احاديث ، منظور از حجت پنهان ، امام غائب و حضرت ولى عصر ( ع ) است 0

1 . منتخب الاثر, ص 270 ؛ غيبة نعماني, ص 7 غيبة طوسي , ص 132 ؛ بحار الانوار, ج 2 , ص 92 .

2 . روزگار رهايي , ج 1 , ص 72 .

3 . غيبة نعماني , ص 68 .

4 . بحار الانوار, ج 53 , ص 191 .

انگشتري حضرت

نقش نگين انگشترى حضرت مهدى ( ع ) أنا حجة الله است وبه روايتى أنا حجة الله و

خاصته مى باشد كه به همين مهر ، روي زمين حكومت مي كند ( 1 )

به نقل كفعمى ، عبارت انگشترى حضرت ، أنا حجة الله و خاصته " است 0 ( 2 )

ا . نجم الثاقب باب دوم

2 . اعيان الشيعه ج 2 ص 44 .

حق

از القاب حضرت شمرده شده است .

امام باقر ( ع ) فرمود : تعبير به صيغه ماضى در آيه شريفه قل جاء الحق . . . ، به جهت تاكيد وقوع آن است آن چنان كه گويى واقع شده است 0

در زيارت حضرت هم هست كه : " السلام على الحق الجديد " . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

حمد

دركتاب هداية از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

خاتم الائمه

از القاب حضرت شمرده شده است ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

خاتم الاوصياء

از القاب مشهورحضرت است و آن حضرت خود را به همين لقب شناساند .

خادم حضرت عسكرى ( ع ) گفت : داخل شدم بر حضرت صاحب الزمان ( ع ) پس به من فرمود : اى طريف سندل سرخ براى من بياور " آن را براى حضرت آوردم . فرمود : مرا مى شناسى؟ " گفتم : آرى . فرمود : من كيستم گفتم : تو مولاى من وپسر مولاى منى فرمود : اين را از تو سؤال نكردم

گفتم : فداى توشوم ، بيان كن براى من آن چه را اراده كردى . فرمود : " منم خاتم الاولياء به سبب من ، خداوند بلا از اهل من وشيعيان من برمى دارد ( 1 )

خاتم به معناى چيزى است كه به وسيله آن ، پايان داده مى شود ونيز به معنى چيزى آمده است كه با آن ، اوراق ومانند آن را مهر مى كنند دراقرب الموارد " و قاموس كلمه خاتم- به كسرتاء وفتح آن- به معنى انگشتر ، آخر قوم ، عاقبت شىء وغيره آمده است .

در مجمع البحرين مى گويد : خاتم النبيين " يعنى آخرين پيامبران كه پس از وى پيغمبرى نخواهد بود .

اين كه به حضرت مهدى ( ع ) خاتم الاوصياءوخاتم الائمه گويند يه اين جهت است كه او آخرين نفر از سلسله امامان است وپس از او امامى نخواهد بود .

ا . نجم الثاقب باب دوم .

خازن

از القاب حضرت شمرده شده است ( 1 )

ا . نجم ا لثاقب باب دوم

خلف صالح

خلف وخَلَف صالح از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

روايت شده ازامام رضا ( ع ) كه فرمود : خلف صالح از فرزندان ابى محمد ، حسن بن على است واوست صاحب الزمان و اوست مهدى نيز روايت كرده از حضرت صادق ( ع ) که خلف صالح از فرزندان من است .

اوست مهدى اسم او محمد است وكنيه او ابوالقاسم خروج مى كند در آخر الزمان ومراد از خلف ، جانشين است و آن حضرت ، خلف جميع انبياء واوصياى گذشته است وجميع علوم وصفات و حالات وخصايص آن ها را دارد ومواريث الهيه ، كه از آن ها به يكديگر مى رسد وهمه آن ها ، در آن حضرت ودر نزد او جمع بود . ( 1 )

در حديث لوح معروف كه جابر در نزد صديقه طاهره ( ع ) ديد بعد از ذكر عسكرى ( ع ) آ مده است كه : آن گاه كامل مى كنم اين را به پسر خلف اوكه رحمت است براى جميع عالميان بر اوست كمال صفوت آدم ورفعت ادريس وسكينه نوح وحلم ابراهيم وشدت موسى وبهاء عيسى وصبر ايوب . ( 2 )

در حديثى كه امام صادق ( ع ) از حضرت مهدى ( ع ) به عنوان خلف صالح ياد كرده است .

ممكن است كسى خيال كند كه امام صادق ( ع ) فرزند بلافصل خود را قصد كرده است

ولى روايات صريح وارده از آن حضرت و امامان پيشين

، آن را توضيح مى دهدكه منظورنواده ششم آن بزرگوار است .

ا . مروج الذهب ، ج 4 ص 5 شيعه در اسلام علامه طباطبايى ، ص 26 .

02 منتخب الاثرص 214

3 . روزگارهايى ج 1 ص96 .

خليفة الاتقياء

از القاب حضرت شمرده شده است .

روايت شده از حكيمه خاتون كه مى گويد : پس از تولد حضرت آن جناب را آوردم به نزد برادرم حسن بن على ( ع ) پس با دست شريفش ، روى پر نوراو رامسح كردو فرمود : سخن بگو اى حجة الله ، بقيه انبياء خاتم اوصياء ، صاحب كره بيضاء ، مصباح از درياى عميق شديد الضياء ، سخن گوى اى خليفه اتقياء ، نور اوصياء . . . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم0

خليفة الله

از القاب حضرت شمرده شده وبه معنى جانشين خداوند است .

در زيارت آل ياسين مى خوانيم : " السلام عليك يا خليفة الله وناصر حقه .

پيامبر اسلام ( ص ) فرمود : خروج مى كند مهدى وبر سر او ، ابرى است ودر آن منادى اى ندا مى كند اين مهدى ، خليفةالله است او را پيروى كنيد واژه خليفه بر معانى متعددى آمده است ، از جمله : به معناى كسى است كه دركارى به جاى ديگرى قرارگيرد ووظيفه او را انجام دهد به معناى امام راستين وپيشواى والايى است كه برتر از او نيست ، 3 . به معناى بزرگترين فرمانروا وپرشكوه ترين زمامدار است .

حضرت مهدى ( ع ) در فرازى از نخستين سخنرانى خود پس از ظهور مى فرمايد : " انا بقية الله وخليفته "

به راستى حضرت مهدى ( ع ) ، همان خليفة باقى مانده اى است كه قرآن شريف نيز به اواشاره دارد كه : إني جاعل في الأرض خليفة ( 1 )

امام مهدى (

ع ) خليفه خدا به مفهوم حقيقى وجامع كلمه است وهمه معانى واره خليفه را داراست .

خداوند او را جانشين پيامبر ( ص ) قرار داده واو برگزيده خداست ، نه منتخب مردم . خداوند او را به خلافت انتخاب نموده واز او خواسته است كه براى هدايت انسان ها به دين صحيح وسالم آسمانى واداره امور بلاد وعباد را صلاح بشريت وفراهم آوردن تمامى وسايل وامكانات نيكى ونيك بختى بشر ، قيام كند وجهان را سرشار از امكانات و وسايل مادى و معنوى براى سعادت بشريت سازد .

ا . سور ه بقره ، 30

خليل

از القاب آن حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

دابة الارض

ازالقاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده وخروج آن از علائم آخر الزمان است .

امير المومنين ( ع ) فرمود : آگاه باشيد قسم به خداوند كه دابة الارض انسان است ( 1 )

اين واژه ، متخذ از آيه و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض ( 2 ) مي باشد .

اين آيه وسه آيه بعد از آن از واقعه هولناكى كه در آينده به وقوع مي پيوندد خبر مي دهند .

معنى ظاهر آيه اين است : هنگامي كه مردم مستوجب عذاب شدند و دوران مهلت پايان پذيرفت جانورى جنبنده اي رااز زمين بيرون مي آوريم كه با آن ها سخن مي گويد كه مردم به آيات ما يقين نمي آورند مشهور ميان شراح حديث و اغلب مفسران ، اين است كه دابة الارض از علامات قيامت است ، يا نخستين علامت است كه كوه صفا منشق مي شوددر اخبار شيعه ، مكرر آمده كه دابة الارض از نشانه هاى قيامت است وامير المومنين على ( ع ) است

در بيشتركتب حديث اهل سنت آمده كه دابة الارض ، همان صاحب عصا و ميسم آلت شانگذار است منظور از عصاعصاى حضرت موسى ( ع ) است كه در دست آن حضرت خواهد بود

ميسم به معناى چيزى است كه به وسيله آن بر پيشانى چارپايان داغ مي زنند ونشان دار مي كنند ، چنان كه در آخرت ، امير مؤمنان قسيم الجنة و النار هستند ، در رجعت نيز دوست

و دشمن را از يكديگر جدا مي كنند وبر روى بينى دشمنان مهر باطله مي زنند . ( 3 )

در حديثى آمده كه در روز سوم ورود حضرت مهدى ( ع ) به بيت المقدس ، دابة الارض خارج مي شود ( 4 )

از نظر روايات اهلبيت عصمت وطهارت هيچ ترديدى نيست كه منظور از دابة الارض رجعت وجود مقدس حضرت على بن ابى طالب ( ع ) مي باشد كه احاديث فراوانى در اين زمينه به دست ما رسيده است كه به برخى از آن ها اشاره مي كنيم : امام باقر ( ع ) از حضرت على نقل مي كنند كه فرمود : من تقسيم كننده بهشت و دوزخم ، كسى وارد آن ها نمي شود جز بر اساس تقسيم من . من فاروق اکبر من پيشواى آيندگانم . من گزارشگرگذشتگانم . جز رسول اکرم ( ص ) كسى بر من پيشى نمي گيرد . او ومن دريك صراط مستقيم ، جز اينكه اين صراط به نام اوست .

به من شش فضيلت داده شد : ا . علم منايا وبلايا ووصايا به من داده شد 20 . سخن فصل جدا كننده حق وباطل به من عطا شد . 3 . من صاحب رجعت ها هستم . 4 . فرمانروائى كل به من عطا شده 50 . من صاحب عصا وميسم هستم 60 . من دابة الارض هستم كه با مردم سخن خواهم گفت ( 5 )

امام صادق ( ع ) مي فرمايد : روزى رسول اكرم ( ع ) وارد مسجد شدند و مشاهده كردند كه امير مؤمنان (

ع ) شن هاى مسجد را زير سرش بالش كرده و خوابيده است .

با پاى مبارك شان او را حركت دادند و فرمودند : " اى دابة الارض برخيز يكى از اصحاب گفت : اى رسول گرامي آيا ما همديگر را با اين نام بخوانيم فرمود : نه ، به خدا سوگند كه اين نام به او اختصاص دارد . او همان دابة الارض است كه خداى تبارك وتعالى دركتابش فرموده : " چون سخن بر آن ها فرود آيد جنبنده اى را از زمين بيرون مي آوريم وبراى مردم سخن مي گويد كه مردم به آيات ما باور نمي كردند . سپس خطاب به على ( ع ) فرمود اى علي چون آخر الزمان فرا رسد خداوند تو را در زيباترين صورتى ظاهر مي سازد ودر دست تو ميسمي آهنى هست كه دشمنانت را با آن علامت مي گذارى ( 6 ) (

رسول اكرم ( ص ) در وصف " دابة الارض فرمود : " تيز پائى به او نمي رسد ، فراركننده اى از او فوت نمي شود . مؤمن را نشان مؤمن ، وكافر را نشان كافر مي زند . عصاى حضرت موسى وانگشتر حضرت سليمان با اوست . ( 7 )

امام صادق ( ع ) از رسول اكرم ( ص ) نقل مي كند كه در شب معراج گفته شد : " اى محمد! على اول است ، زيرا او نخستين امامي است كه پيمان مرا پذيرفته است على آخر است ، زيرا اوآخرين امامي است كه روحش را قبض مي كنم . او همان دابة است كه

با مردم سخن مي گويد ( 8 )

رسول اكرم ( ع ) در ضمن حديث مفضلى مي فرمايد كه دابة الارض " سه بار ظاهر مي شود

و هر سه را بيان مي فرمايد . ( 9 )

از محضر امير مؤمنان در مورد " دابة الارض " پرسيدند ، فرمود به خدا سوگند ، آن جنبنده اي نيست كه دم داشته باشد ، بلكه جنبنده اى است كه ريش دارد " ( 10 )

امير مؤمنان در ضمن خطبه مفصلى كه در مورد " دجال " ايراد فرموده است ، بعد از شرح كشته شدن دجال مي فرمايد " پس از آن طامه كبرى است اصحاب پرسيدند : " طامه كبرى " چيست؟ فرمود " " خروج دابة الارض است كه در نزديكى صفا ظاهر مي شود0 انگشتر حضرت سليمان وعصاى حضرت موسي در دست اوست . . . هنگامي كه سرش را بلند مي كند همه كسانى كه در ميان مشرق ومغرب هستند به قدرت الهى او را مي بينند . و آن پس از طلوع خورشيد از مغرب است كه در آن هنگام درِ توبه بسته مي شود .

از بررسى روايات اهل سنت استفاده مي شود كه از نظر آن ها نيز ، روايات بسيار مشابه روايات شيعه است ، جز اين كه به رجعت وبه نام مقدس حضرت على ( ع ) تصريح نكرده اند ، ولى غالب نشانه ها يكى است .

اينك فهرست نشانه ها يکي كه در احاديث اهل سنت در مورد " دابة الارض " آمده است : 1 . براى دابة الارض سه خروج است

( 11 ) اولين نشانه ، طلوع خورشيد از مغرب است و خروج دابةالارض ( 12 ) خروج دابة الارض از مسجد الحرام است . ( 13 ) خروج دابة الارض از نزديكى صفا است . ( 14 ) انگشتر حضرت سليمان وعصاى حضرت موسى در دست اوست 0 ( 15 )

سه بار بانگ برمي آورد وهمه مردم مشرق ومغرب آن را مي شنوند ( 16 )

چون دابة الارض خارج شد در توبه بسته مي شود . ( 17 )

دابة الارض مؤمن وكافر را نشان مي گذارد كه براى همه شناخته مي شوند . ( 18 )

طلوع خورشيد از مغرب ملازم خروج دابة الارض است ، هركدام از آن دو جلوتر واقع شود ، آن ديگرى به دنبال آن واقع مي شود 0

خروج دابة الارض يكى از اشراط ساعة دهگانه اى است كه بيش از قيامت بدون ترديد تحفق خواهند يافت .

از بررسى احاديث ، به اين نتيجه مي رسيم كه روايات اهل سنت در مورد " دابة الارض ( ع ) دقيقا با روايات شيعه منطبق است .

جز اين كه تصريح نكرده اند كه منظور از آن مولاى متقيان امير مؤمنان ( ع ) مي با شد . ( 19 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

2 . سوره نمل 82 .

3 . معارف ومعاريف ج 5 ص 315 .

4 . بحار الانوار ج 53 ص 127 .

05 تفسير بر هان ج 3 ، ص 209نور الثقلين ج 4 ، ص 97 تفسيرصافى ج 4 ، ص 75 .

6 . بحارالانوار ج

39 ص 243 تفسيرقمي ص 479 ثفسبر صافي ج 4 ، ص 674 نورالثقلين ، ج 4 ، ص 98 نفسير برهان ج 3 ، ص 209 .

7 . بحا والا نوار ج6 ص 300 جمع البيان ، ج 7 ص 234 نورالثقلين ، ج 4 ، ص 98 تفسير صافي ج 4 ص 75 .

8 . بحار الانوار , ج 40 , ص 38 و بصائر الدرجات , ص 150 .

9 . نورالثقلين ، ج 4 ، ص 99 مبمع البيان ، ج 7 ، ص 234 و بحار الانوار ] ج 6 , ص 300 .

10 . تفسيرتبيان ، ج 8, ص 119 و نور الثقلين , ج 4 ص 98 .

11 . بحار الانوار , ج 52 , ص 194 ؛ تفسير صافي , ج 4 , ص 75 و کمال الدين , ج 2 ص 527 .

12 . تفسيركشاف ج 3 ص 374عقدالدرر313و تفسيرالدر المنثور, ج5 ص 116 .

13 . عقد الدرر , ص 313 و سنن ابن ماجه , ج 2 , ص 1353 .

14 . مستدرک حاکم , ج 4 , ص 484 ؛ عقد الدرر , ص 314 و کشاف , ج 3 ص 384 .

15 . الدر المنثور, ج 5 , ص 115 ؛ عقد الدرر , ص 315 و کشاف , ج 3 , ص 384 .

16 . کشاف , ج 5 , ص 384؛ الدر المنثور , ج 5 ص 116 ؛ عقد الدرر , ص 316 و سنن ترمذي , ج 5 , ص

340 .

17 . عقد الدرر, ص 315 و الدر المنثور , چ 5 , ص 117 .

18 . کنز العمال , ج 14 , ص 258 ؛ صحيح مسلم, ج 1ص 138 و عقد الدرر, 322 .

19 . رجعت محمد خادمي شيرازى ، ص65 .

داعى

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

به معناى دعوت كننده است و آن حضرت ، بندگان را از جانب خداوند به سوي خداوند دعوت ميكند وحضرت ، دعوت خود را به آن جا مي رساندكه دينى مگر دين جد بزرگوارش در دنيا نباشد ( 1 )

1نجم الثاقب باب دوم .

رَب الارض

يكى از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

در تفسير آيه شريفه ، و اشرف الارض بنورربها ( 1 ) امام صادق ( ع ) فرمودند : مربى زمين ، امام زمان است و به نور حضرت مهدى ( ع ) ، مردم از نور آفتاب و ماه مستغنى مى شوند . ( 2 )

1 . سوره زمر 79 .

2 . نجم الثاقب باب دوم .

رجل

از القاب رمزى حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است كه شيعيان ، آن حضرت را به اين اسم مى خوا ند ند ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

ساعة

از القاب حضرت شمرده شده است .

امام صادق ( ع ) ساعة در آيات شريفه يَسئلونَك عَنِ السَاعَةِ ايانَ مرسيها ( 1 ) وَ عِندَ علم الساعَة ( 2 ) و هَل ينظرون الساعَة " ( 3 )

و . . . َ ما يُدريكَ لعَل الساعَةألا اِن الذين َ يُماروُنَ فِى الساعَةِ لفي ضَلالٍ بَعيد ( 4 ) را به حضرت مهدى ( ع ) تأويل كرده اند .

سؤال کردند : معنى يمارون چيست؟ فرمود : " مجادله مى كنند و مى گويند كسى متولد شد وچه كسى او را ديده وكجاست وچه وقت ظاهر مى شود؟ همه اين ها به سبب عجله كردن در امر الهى و شک در قضا ودخالت در قدرت خداست

وجوه مشابهت آن حضرت با ساعة قيامت بسيار است ، ازآن جمله اند : ناگهانى اتفاق مى افتند ، در بسيارى علامات شريكند ، مؤمن ازكافر شناخته مى شود ، جباران هلاک مى شوند ، خداوند براى آنها وقت معين در نزد انبياء وملائك قرار نداده است و همه پيامبران به آمدن آنها خبر داده اند . امام حسن مجتبى ( ع ) از رسول خدا ( ص ) پرسيد : " قائم ما اهل بيت كى خروج مى كند؟ حضرت فرمود اي حسن جز اين نيست كه مَثَل او ، مثل روز قيامت ساعة است كه خداوند علم آن را بر

اهل امت مان وزمين پنهان داشته است ونمى آيد مگر ناگاه وبى خبر " ( 5 ) سال فرد

در روايات است كه حضرت مهدى ( ع ) در يكى از سال هاى فرد ظهور مى كند؟ سال هايى چون يك ، سه ، پنج ، هفت يا نُه ( 6 ) .

1 . سوره اعراف 187

2 سوره زخرف 85

3سوره زخرف 66 .

4 سوره شوري 17و18

5 . نجم الثاقب باب دوم

6 کشف الغمه ج 3ص 534بحار الانوار ج 52ص235

سبيل

ازالقاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم

سدرة المنتهي

از القاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

سلطان مامول

يكى از القاب حضرت شمرده شده است .

امام صادق ( ع ) فرمودند : بعد از ذكر جمله اى از فتن وحروب و آشوب ها ، دجال بيرون مى آيد و درگمراهى مردم بسيار مى كوشد . پس ظاهر مى شودامير اَمَره وقاتل كفره وسلطان مأمول كه عقول در غيبت او متحير است .

امام جعفر صادق ( ع ) فرمودند : وكسى است كه خداوند تعالى ، اطاعت او را پس از انبياء و مرسلين ، بر جميع آدميان وجنيان واجب كرده است 0

او سلطانى است پس از سلطانى ، تاآن كه منتهى شود به سلطان دوازدهم . ( 1 )

01 نجم الثاقب باب دوم .

سنا

از القاب حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

سيد

از القاب حضرت شمرده شده است .

كنيزكى كه على خيزرانى او را به امام حسن عسكرى ( ع ) هديه كرده بود گفت : " چون سيد حضرت مهدى ( ع ) متولد شد ، از او نورى ساطع بود كه تا آسمان مى رسيد ، مرغان سفيدى فرود آمدند وبال خودرا برسر ورو وساير بدن حضرت ماليدند و آن گاه پروازكردند .

جريان را به امام حسن ( ع ) خبر داديم ، خنديد و فرمود : آن ها ملائكه آسمان بودند ، نازل شدندكه به او متبرك شوند0 ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

شريد

از القاب حضرت وبه معنى رانده شده است 0

يعنى رانده شده از خلايق ، چون حضرتش را نشناختند ، قدر نعمتِ وجودش را ندانستند ، ذريه طاهره اش راكشتند و حتى ادلَه بر اصلِ نبودن و نفىِ تولدش اقامه كردند .

آن حضرت به ابراهيم بن على مهزيار فرمود : پدرم به من وصيت نمودكه در زمين منزل نگيرم مگر جايى كه از همه جا مخفى تر ودورتر باشد ، به جهت پنهان كردن امر خود ومحكم كردن محل خود از حيله دشمنان وگمراهان . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

شيخ الاوصياء

به حضرت قائم ( ع ) نسبت مى دهند به جهت عمر طولانى اش وبه حضرت نوح شيخ الانبياءگفته اند چون دو هزار وپانصد سال عمركرد ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج 1 ، ص 199

صاحب الزمان

ازالقاب مشهور حضرت است ودر ادعيه وزيارات واحاديث مختلف آمده است .

در زيارتى كه هر روز بعد از نماز صبح ، حضرت مهدى ( ع ) به آن زيارت مى شود آمده است : " اللهم بلغ مولاي صاحب الزمان صلوات اله عليه . . .

در احاديث فراوانى كه از اهل بيت ( ع ) رسيده نيز عنوان صاحب الزمان به حضرت مهدى ( ع ) اطلاق شده است .

امام صادق ( ع ) فرمودند : اِن الغيبة ستقع بالسادس من ولدي و هو الثاني عشر من الائمة الهداة عد رسول الله ( ص ) اولهم امير المومنين علي بن ابي طالب وآخرهم القائم بالحق بقية الله في ارضه و صاحب الزمان . . . .

يعنى : زود است كه ششمين فرزند من غايب شود واو دوازدهمين امام هدايتگر بعد از رسول خدا ( ص ) است كه نخستين ايشان ، امير مؤمنان على بن ابى طالب ( ع ) است وآخر آن ها قائم به حق بقيه خدا در زمين وصاحب زمان است ( 1 )

از طريق عامه نيز روايات بسيارى نقل شده كه در آن ها حضرت ، با لقب صاحب الزَمان نام برده شده است . از جمله قندوزى حنفى در جزءدوم كتاب ينابيع المَوَدة صفحه513 ، حديثى را به واسطه عبدالله بن مسكان از حضرت باقر وحضرت صادق

وحضرت كاظم ( ع ) نقل كرده كه قسمت آخر حديث چنين است . . . حتي ينتهي الي صاحب الزمان المهدي ( ع )

. نخستين كتابى كه از طرف علماى اهل سنت در حق حضرت مهدى ( ع ) نگارش يافته ، كتاب صاحب الزمان است كه آن را ابو العنبس كوفى نوشته است . ( 2 )

1 . كمال الد ين باب 33 ، ص 342

2روزگار رهايي ج ا ص 15

صاحب العصر

از القاب حضرت است ودر شهرت مثل صاحب الزمان است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب الدار

از القاب خاصه آن حضرت است .

حضرت در جايى فرموده است : اَنا صاحب الدار ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب الدولة الزهراء

ازالقاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب الرجعة

ازالقاب حضرت ( ع ) شمرده شده است ( 1 )

شايد بدين جهت گفته اند كه حضرت سنت پيامبراسلام ( ص ) را بازگردانده واحياء مى كند وشايد هم به جهت اين است كه رجعت ، پس از قيام او صورت مى گيرد والله العالم .

ا . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب السيف

در بعضى روايات از حضرت مهدى ( ع ) به صاحب السيف تعبير شده است ( 1 )

در شباهت هاى حضرت مهدى ( ع ) به انبياء ، شباهت حضرت را به پيامبر ( ص ) ، قيام با شمشير ذكر كرده اند0 ( 2 )

شخصى به نام ابو خديجه از امام صادق ( ع ) راجع به امام قائم ( ع ) پرسيد ، فرمود : همه ما قائم به امر خداييم . يكى پس از ديگرى ، تا زمانى كه صاحب شمشير بيايد وچون صاحب شمشير آمد ، امر و دستورى غير از آن چه بوده مى آورد . ( 3 )

يعنى پدرانش مأمور به تقيه وصبر بودند ولى او مأمور به جهاد وبرانداختن ستم است 0

ا . بحارالانوارج 52 ص 354 و 355 .

2 . همان ج 51ص 218 .

3 . اصول كافي ، ج1 ص536 .

صاحب الغيبة

يكى از القاب معروف حضرت است .

زياد بن صلت گفت : شنيدم امام رضا ( ع ) فرمود : قائم ، مهدى ، پسر پسر من ، حسن است؟ جسمش ديده نمى شود واسمش را احدى نمى برد مگر پس از غيبت او . .

گفتم : " اى سيد ما اگر بگوييم صاحب الغيبة وصاحب الزمان چه؟ فرمود : همه اين ها مطلقاَ جايز است ، اما من شما را از تصريح به اسم مخفى او نهى مى كنم تا دشمنان او را نشناسند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب الناحيه

ازالقاب حضرت است

وبر امام حسن وامام هادى ( ع ) نيز اطلاق مى شود .

آورده اندكه ناحيه هر مكانى است كه صاحب الامر ( ع ) در غيبت صغرى در آن جا بوده ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب سرداب

گروهى آغاز غيبت امام زمان ( ع ) را از زمانى مى دانند كه مأموران خليفه به منزل حضرت در سامرا ، هجوم آوردند تا وى را دستگيركنند وحضرت در آن هنگام ، در سرداب رفت و همان جا ، از ديده ها پنهان شد وتاكنون در آن جا بدون آب و غذا زندگى مى كند و روزى از آن جا ظهورخواهد كرد .

اين داستان چنان شهرت يافته كه حضرت را " صاحب سرداب " لقب داده ا ند . .

در پاسخ اين سخنان بايدگفت : در منابع شيعى ، هيچ نامى از سرداب نيست نويسندگان اهل سنت در نوشته هاى خود بر اين نظر اسرار مى ورزند ومتأسفانه اين مسأله دستاويز حمله نا آگاهانه برخى از آنان به تشيع گرديده است ( 1 )

پنداشته اند كه شيعيان در ميانه سرداب ، امام خود را مى جويند وظهورش را از آن نقطه انتظار مى كشند؟ از اين روى ، تهمت هايى به شيعه زده اند وزحمت مراجعه به منابع شيعى را در اين زمينه به خود نداده ا ند .

البته منشأ خرده گيرى هاى نا آگاهانه برخى به شيعه ، در اين زمينه آن است كه شيعيان به بخشى از حرم عسكريين در سامرا ، يعنى سرداب " احترام وتوجه خاصى دارند و آن را

زيارت مى كنند واين نه به خاطر آن است كه امام زمان ( ع ) در اين جا مسكن گزيده است وزندگى مى كند ، بلكه از آن جهت است كه زمانى مركز عبادت وسكونت چند تن از امامان راستين تشيع بوده است . پس داستان غيبت حضرت مهدى ( ع ) در سرداب سامرا و زندگى كردن حضرت در آن مكان ، بهتان ودروغى بيش نيست وهيچ يك از بزرگان شيعه ، چنين باورى نداشته و ندارند . ( 2 ) .

ا . منتخب ا لاثر ص 372 . .

2 . چشم به راه مهدى ص 339 .

صاحب كرةالبيضاء

از القاب حضرت است .

حكيمه خاتون مى گويد : پس از تولد مهدى ( ع ) آن جناب را آوردم نزد برادرم ، حسن بن على ( ع ) پس با دست شريف خود روى پرنور او را مسح كرد و فرمود : سخن بگو اى حجة الله ، بقيه انبياء خاتم اوصياء ، صاحب كره بيضاء و . . . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صالح

از القاب حضرت گفته اند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

صبح فسفر

از القاب خاصه حضرت شمرده شده وبه معناى صبح روشن است .

احتمال داده اندكه آن را از آيه شريفه والصبح اِذااسفر ( 1 ) استنباط كرده اند ومناسبت آن به حضرت اين است كه حضرت نيز چون صبحِ صادق ، ورشن و هويدا است .

1 . نجم الثاقب باب دوم

صدق

از القاب خاصه حضرت محسوب كرده اند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صراط

از القاب حضرت به شمار مى آيد .

البته دركتاب وسنت اطلاق آن بر هر امامى بسيار شده وشاهدى براى اختصاص به حضرت به نظر نرسيده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

طالب

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است

وبه معناى جوينده و خواهان است .

در دعاى ندبه مى خوانيم : اين الطالب به دم المقتول بکربلا کجاست جوينده خون شهيد كربلا

طالب التراث

از القاب حضرت شمرده شده و به معناى طلب كننده ميراث ها است .

امام صادق ( ع ) فرمود : صاحب الامر از مدينه به سوى مکه با ميراث رسول خدا ( ص ) بيرون مى آيد .

راوى پرسيد : ميراث رسول خدا چيست؟ حضرت فرمود : " شمشير رسول خدا ، زره او ، عمامه آن حضرت ، عصاى ايشان ، اسلحه وزين اسب آن حضرت . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

عاقبة الدار

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

عالم

از القاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

عدل

از القاب حضرت حجت ( ع ) گفته اند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

عزة

ازالقاب حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم ا لثاقب باب دوم .

علم منصوب

به معناى پرچم افراشت و نشانه بر پا داشته شده است .

تعبيرى است كه در زيارت آل ياسين نسبت به حضرت مهدى ( ع ) داده شده السلام عيك ايَها العلم المنصوب ( 1 )

خداوند در قرآن مى فرمايد : و عَلامات و بالنجوم هم يهتدون ( 2 )

و علامت هايى قرار داد و به وسيله ستاره ، هدايت مى شوند .

امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرمودند : مائيم آن علامت ها و منظور از ستاره رسول خدا ( ص ) مى باشد ( 3 )

پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : خداوند ستارگان را مايه ايمنى اهل آسمان قرار داد و خاندان مرا مايه ايمان اهل زمين ( 4 )

مرحوم علامه مجلسى مى فرمايد : منافاتى ندارد كه ظواهر آيات مقصود باشد چون همان طورى كه براى اهل زمين ، كوه ها و نهرها و ستاره هاعلامت هايى است كه به وسيله آن ها ، مردم به راه هاى ظاهرى خود رهنمون مى گردند ، همچنين وجود پيامبر ( ص ) و امامان ( ع ) و نيز علماء براى اهل زمين ، مانند كوه هاى استوار و افراشته است كه توسط آنان ، زمين پايدار مى ماند و ايشان سرچشمه هاى علوم و معارف اند كه زندگى معنوى مردم به وجود ايشان وابسته است

ا . كمال الد ين ج 2 ص 0653

2 . مفاتيح الجنان زيارت آل ياسين

3 . سور ه

نحل 17 .

4 . مجمع البيان ج 6ص 354

عين

از القاب حضرت شمرده شده و در زيارت آن حضرت است عين الله البته اطلاق آن بر همه ائمه ( ع ) شايع است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غايب

از القاب شايع آن حضرت وبه معناى پنهان است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غايةالقصوى

ازالقاب آن حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 157 .

غايةالطالبين

ازالقاب آن حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غريم

علماى رجال تصريح كرده اندكه از القاب خاصه آن حضرت است .

غريم هم به معناى طلبكار است و هم بدهكار ، ولى در اين جا به معناى اول از روى تقيه بوده است هرگاه شيعيان مى خواستند مالى را نزدآن حضرت يا وكلايش بفرستند يا وصيت كنند ، حضرت را مى خواندند و ايشان از بيشتر صاحبان كشاورزى ، تجارت وصنعت طلبكار بود .

شيخ مفيد مى گويد : اين رمزى بودكه شيعه در قديم ، آن را ميان خود مى شناختند و خطاب كردن غريم به آن حضرت ، براى تقيه بوده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غلام

اين لقب حضرت در زبان راويان واصحاب ، بسيار تكرار شده است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

غوث

از القاب خاصه آن حضرت و به معناى پناه و پناهگاه است ( 1 )

در توسل جستن به ائمه ( ع ) جهت حوائج دنيا و آخرت گفته اند : هرگاه شمشير به محل ذبح تو رسيد كنايه ازكثرت گرفتارى و بى پناهى به حضرت حجت ( ع ) استغاثه كن؟ به درستى كه تو را درمى يابد و او غياث المستغيثين است .

بگو : يا صاحب الزمان انا مستغيث بک اغثني يا صاحب الزمان ادرکني ( 1 )

1 . انساب سمعانى ، ج 4 ص 315 .

2 . نجم الثاقب ، باب دوم

3 . نجم الثاقب ، باب دوم

غوث الفقرا

ازالقاب آن حضرت و به معنى پناه بيچارگان است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب نهم

غيب

از نام هاى حضرت مهدى است كه در قرآن ذكر شده است .

روايت شده است از حضرت صادق ( ع ) كه فرمودند : در آيه شريفه ، هُدىَ للمتقين الذين يومنونَ بالغيب ، ( 1 )

متقين شيعيان على بن ابى طالب ( ع ) هستند ، واما غيب او غايب است و شاهد بر اين ، قول خداوند تبارك و تعالى است كه فرمود : مى گويند چرا فرو فرستاده نشده براى او آيتى از پروردگارش پس بگو نيست غيب مگر خداى را پس منتظر باشيد به درستى كه من با شما از منتظرانم ( 2 ) يعنى بر آمدن آن غيب از آيات خداوندى است ( 3 )

در تفسير آيه شريفه الذين يومنون با لغيب آمده است كه غيب سه روز است : روز رجعت ، روز قيامت و روز قيام قائم ( ع ) ( 4 )

ا . سوره بقره 2 و 3 .

2 . سوره يونس20 .

3 . نجم الثاقب باب دوم .

4 . الزام النا صب ج2 ص 340 .

المضطر

امن يجيب المضطر اذا دعاه و يکشف السوء و يحعلکم خلفاء الارض إله مع الله قليلا ما يذکرون .

يست كه درمانده را زمانى كه او را بخواند اجابت كند ، وگرفتارى را برطرف سازد و شما را جانشينان اين زمين قرار دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مي گيريد خداوند متعال در آين آيه و در آيه قبل وبعد آن ، پرسش هايى درباره بعضى واقعيت هاى جهان هستى مطرح كرده تا بدين وسيله از مردم اعتراف بگيردكه كسى

نمي تواند در اين كارها همراه با خدا باشد وشريك او معرفى شود 0

در آيه 2 سؤال درباره اين است كه وقتى انسان همچون غريقى در امواج دريا قوطه ور است وهيچ پناهگاهى ندارد وازتمام اسباب قطع اميد كرده است در اين حالت چه كسى است كه اگر انسان او را صدا زند و از اويارى طلبد ، جوابش مي دهد و او را ازگرفتارى نجات مي دهد آيا غير از خدايى كه خالق همه چيز ورازق همه مردم است وهمه امور از مبدأ ومعاد تحت قدرت اوست ، كسى شايسته عبوديت است

اين آيا از راه رجوع به فطرت ، ما را به خدايى رهنمون مي سازدكه انسان هاى درمانده و مضطر در صورتى كه او را بخوانند واز او يارى طلبند ، اجابت كرده و ازگرفتا رى مي رهاند .

واما اضطرار حالتى درونى است وزمانى به وجود مي آيد كه انسان هيچ وسيله وپناهگاهى براى حل مشكل خود ندارد ودستش از همه راه هاى طبيعى كوتاه شده است

در اين حالت درونش او را به يك وسيله معنوى راهنمايى مي كند وبه وسيله آن اميد نجات پيدا مي كند .

دل انسان در حالت اضطرار به گونه اى به خداوند متصل مي شود و آدمي با تمامي وجودش خدا را مي بيند وصدايش مي زند .

از ويژگى هاى انسان اين است كه هنگام گرفتارى به ياد خدا مي آفتد ودر همه حال او را صدا مي زند گر چه ممكن است بعد از رفع مشكل دوباره خدا را فراموش كند .

و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما

فلما کشفنا عنه ضره مر کان لم يدعنا الي ضر مسه ( 2 ) گامي كه به انسان ناراحتى برسد ، ما را در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته ويا ايستاده است مي خواند .

اما هنگامي كه ناراحتى او را برطرف كرديم چنان مي رود مثل اينكه هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده ، نخوانده است .

از آيه محل بحث استفاده مي شود كه براى اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است : 1 . انسان به حد اضطرار ودرماندگى برسد أمن يجيب المضطر

2 . انسان از تمام اسباب مادى نا اميد شود وبا تمام وجود فقط خدا را بخواند . إذا دعاه

در اين حالت انسان ارتباط قوى ومحكمي با خداپيدا مي کند وخداوند نيز دعاى او رامستجاب مي كند وگرفتارى را از او برطرف مي كند و يکشف السوء پس اگر در جامعه اى ظلم وستم فراگير شود ، مردمي كه به ضعف كشيده شده اند يار وياورى نداشته باشند تا آن ما را از اين رنج وبلا نجات دهد ، وتلاش وكوشش آن ما براى تغيير اوضاع اثر نداشته باشددر اين حالت اگر مردم با قطع همه واسطه ها ، ارتباط كامل با خداوند پيداكنند ، آن وعده الهى كه همان تحقق خلافت در زمين براى مؤمنان صالح ومستضعفان روى زمين است محقق خواهد شد .

اين بخش از آيا كه مي فرمايد : " و يجعلکم خلفاء الارض " بيانگر خواسته مهمي است كه مردم بايد طالب آن باشند ، وهمين جمله قرينه اى است كه يكى از مصاديق " سوء چيره شدن

ظالمان بر مستضعفانى است كه پناهگاهى جز خدا ندارند . ولذا اگر در اين حال مستضعفان ، با اخلاص تمام خدا را بخوانند وعده الهى محقق مي شود و آن ها وارث زمين مي گردند .

از مصاديق بارز اين آيه مردمي هستند كه با تحمل همه سختى ها وگرفتارى ها ، زمينه حكومت جهانى حضرت مهدى ( ع ) را فراهم مي كنند .

در روايتى از پيامبر اكرم ( ص ) آمده است كه : سيکون من بعدي خلفاء ، ومن بعد الخلفأء أمراء ومن بعد الأمراء ملوك ومن بعدالملوك جبابرة ثم يخرج رجل من إهل بيتي يملا الارض عدلا کما ملئت جورا ( 2 )

بعد از من خلفايى مي آيند ، وپس آز آن اميرانى مي آيند ، وبعد از آن پادشاهانى مي آيند ، وپس از آن جبارانى مي آيند ، سپس مردى از خاندان من قيام مي كند وزمين را پر از عدل مي كند همان طوركه از ظلم پرشده بود .

روايت ديگرى از امام صادق ( ع ) نيز چنين آمده است : به خدا سوگند گويا من به سوى قائم مي نگرم در حالى كه پشتش را به حجر الاسود زده وخدا را به حق خود مي خواند . . . سپس فرمود : به خدا سوگند مضطر درکتاب خدا, در آيه امن يجيب المضطر . . . اوست . ( 3 )

آرى ، انتظار فرج وقتى از حالت دعاهايى كه فقط بر زبان جارى است خارج شود وممه به مرحله اى برسندكه واقعاً منتظر قيام مهدى ( ع ) باشند وخود را براى آن

روز آماده كنند وبا تمام وجود از خداوند درخواست فرج كنند ، دعاى آن ها به اجابت مي رسد ( 4 )

1- سوره انعام 62 .

2 . سوره يونس 12 .

03کنزل العمال ج 14 ص 265 .

4 . تفسير نورالثقلين ج 4ص 94 .

اولين دادگاه پس از ظهور

برطبق برخى روايات ، نخستين دادگاهى كه در دولت حقه حضرت مهدى ( ع ) تشكيل مى شود براى بررسى خون به ناحق ريخته شده محسن حضرت فاطمه ( ع ) است . ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج 2 ص 1070

استضعاف

به معناى ناتوان شمردن و حقير داشتن است .

خداوند در قرآن كريم وعده داده كه مي خواهيم بر تحقير شدگان در زمين منت نهاده وايشان را به پيشوايى برسانيم ووارث پيشينيان شان كنيم . ( 1 )

بسيارى گفته اند تحقق اين وعده الهى ، در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود .

1 . سوره قصص 5 .

انگشتر سليمان

انگشتر سليمان از مواريث انبياست كه نزد حضرت مهدى ( ع ) است .

سلطنت جهانى حضرت سليمان ( ع ) وسيطره آن حضرت بر تمام موجودات روى زمين ، تنها يك رمز داشت و آن در همان انگشتر نهفته بود . آن انگشتر با تمام ويژگى هايى كه دارد هم اكنون در دست حضرت صاحب الزمان مى باشد . ( 1 )

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : نخستين كارى كه قائم ( ع ) در انطاكيه انجام مى دهد اين است كه تورات را از غارى بيرون مي آورد كه عصاى موسى وانگشتر سليمان در آن است . ( 2 )

ونيز مى فرمايد : در بيت المقدس ، تابوت سكينه ، انگشتر سليمان رالواحى را كه بر موسى نازل شده ، بيرون مي آورد . ( 3 )

امام صادق ( ع ) نيز مى فرمايد : عصاى موسى وانگشتر سليمان در دست او خواهد بود ( 4 )

در فرهنگ معين آمده است : انگشترى سليمان ( ع ) همان انگشتر ومهرِ حضرت سليمان است كه گويند اسم اعظم الهى بر آن نقش بسته بود وسلطنت وى بر انس وجن ، وابسته آن بود

ديوى

به شكل حضرت سليمان ( ع ) آن انگشترى را به دست آورد وچندى سلطنت كرد تا بار ديگر ، انگشترى به دست حضرت سليمان افتاد وسلطنت خود را باز يافت . نام هاى ديگر آن خاتم جم خاتم جمشيدانگشترى جم " انگشترى جمشيد است . ( 5 )

در روايتى آمده كه حضرت سليمان ، هنگامى كه آن انگشتر را با خود برمى داشت خداوند پرنده وباد وفرشتگان را مسخر او مى ساخت . ( 6 )

و در روايتى از امام صادق ( ع ) آمده است كه امام حسين ( ع ) وقتى به دنيا باز مي گردد حضرت مهدى ( ع ) انگشتر سليمان را به همراه زمام امور جامعه به او مى سپارد واو كسى است كه قائم ( ع ) را پس از يك زندگى طولانى وپر بركت كه از دنيا مى رود غسل مى دهد و به خاك مى سپارد ( 7 )

در پاره اى روايات ، سخن از منبر سليمان هم به ميان آمده است كه حضرت مهدى ( ع ) آن را هم بيرون مي آورد ( 8 )

ا . جهان بعد از ظهور ص 55 به نقل از ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب و ملل جهان هاشمي شهيدي ص 426 .

2 . روزگار رهايي ج ا ، ص 455 .

3 . همان .

04 همان ص 0457

ه . فرهگ فارسي معين ج 5 ، ص 190 .

6 . بحارالانوار ج 63 ص 194 .

7 . همان ج 53 ، ص 03 1

8 . الزام

الناصب ج 2 ص 299 .

فارِس الحجاز

به معناى سوار سرزمين حجاز وكنايه ازظهور حضرت مهدى ( ع ) از سرزمين مكه است .

لقبى است كه به امام زمان ( ع ) مى دهند و حضرت را با يافارس الحجاز مى خوانند البته ما اين لقب را در نجم الثاقب نديديم .

فتح

از القاب حضرت و به معناى پيروزى است .

روايت است كه در آيه شريفه از جاء نصر الله والفتح ( 1 ) مرادازفتح ، قائم ( ع ) است .

در تفسير على بن ابراهيم آمده است : آيه مباركه نصر من الله وفتح وقريب ( 2 )

اشاره دارد به فتح حضرت قائم ( ع ) ( 3 )

1سوره نصر 1 0 2 سوره صف 13 3 نجم الثاقب باب دوم .

فجر

از القاب حضرت مهدي ( ع ) شمرده شده است .

روايت است از امام صادق ( ع ) كه در تفسيرآيه والفجرفرمود : مراداز فجر ، قائم ( ع ) است .

و نيز در روايت ديگرى درباره سوره قدر فرمود : حتى مطلع الافجر ( 1 ) يعنى : تا آن كه قائم ( ع ) برخيزد و ظاهرشود ( 2 )

1 . سوره قدر

2 . نجم الثاقب باب دوم .

فرَج الاعظم

از القاب آن حضرت و به معناى گشايشگر بزرگ است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

فرَج المؤمنين

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

در هنگام ولادت آن حضرت ، حكيمه خاتون به نرجس خاتون گفت : خداوند امشب به تو غلامى مى بخشدكه سيد است در دنيا و آخرت ، و فرج مؤمنان است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

فقيه

از القاب حضرت حجت ( ع ) است .

شيخ طوسى درتهذيب در باب حد حرم امام حسين ( ع ) از محمد عبدالله حميرى روايت كرد كه گفت : نوشتم به فقيه و سؤال كردم از اوكه آيا جايز است كه مرد تسبيح بفرستد به خاك قبر امام حسين ( ع ) و آيا در او فضلى است؟ پس جواب داد و من آن توقيع را خواندم و از آن نسخه كردم : تسبيح بفرست به آن و مراد از فقيه در اين جا يقينا حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

قائم الزمان

از القاب حضرت شمرده شده است .

در كمال الدين روايت است : ازدى در مسجدالحرام خدمت آن جناب رسيد حضرت ، سنگى را براى او طلاكرد ودر حق او دعا نمود و فرمود : مرا مى شناسى؟ گفت : نه فرمود : منم مهدى منم قائم الزَمان ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

قابض

از القاب آن حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

قاتل الكفرة

يكى از القاب امام زمان ( ع ) است .

امام صادق ( ع ) فرمودند : . . . بيرون مى آيد دجال و مبالغه مى كند در اغوا و اخلال ، پس ظاهر مى شود امير امَره و قاتل كفره و سلطان مأمول ، كه متحير است در غيبت او عقول . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

قطب

القاب مشهور حضرت مهدى ( ع ) است در نزد عرفا و صوفيه .

شيخ ابراهيم كفعمى در حاشيه جنة الواقيه در دعاى ام داوود مى فرمايد : گفته شده كه زمين خالى نيست از قطب وچهار اوتاد وچهل ابدال وهفتاد نجيب وسيصد وشصت صالح پس قطب ، مهدى است 000 وهمه با دايره قطب همراهند . ( 1 )

در اصطلاح تصوف ، قطب كسى است كه منظور نظر خداوند است در همه زمان ها وطلسم اعظم به او داده شده است . .

او تنها انسان كاملى است كه به نظر صوفيان ، احاطه اش به جميع آدميان محقق است وهمه مقامات وحالات تصوف را مى داند . او عقل عالم امكان است وتصرف وى در عقول ، براى صوفيان مسلم است . ( 2 )

ا . نجم الثاقب ، باب نهم .

2 . فرهنگ معين ج 2 ، ص 2690 .

قوه

ازالقاب حضرت حجت ( ع ) شمرده شده است ( 1 ) .

01 نجم الثاقب ، باب دوم .

قيامت

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

مشابهت حضرت با قيامت از جهات بسيارى است كه از جمله آن ها : هر دو ناگهانى مى رسند ، علامات مشترك دارند مثل خسف ومسخ و ظهور آتش و 000 ، مؤمن وكافر به سبب هر دو جدا مى شوند ، خداوند براى آن ها وقت قرار نداده است و 000 ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

قيم الزمان

از القاب امام زمان ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

کار

به معنى رجوع كننده است .

در هدايه و مناقب ، از القاب حضرت شمرده شده ظاهر آن است كه حضرت از عالم غيبت و استتار برمى گردد و جمعى از مردگان را برمى گرداند ( 1 )

ا . نجم الثاقب ، باب دوم .

كاشف الغطاء

در هدا ية و مناقب ، از القاب حضرت شمرده شده است ( 1 )

1نجم الثاقب باب دوم

كمال

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

در روايات آمده است كه علم و عقل در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) به كمال مى رسد ( 2 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

2 . بحارالانوار ج 52ص 326 .

مؤمَل

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى اين است كه خلايق آرزوى او را دارند

امام حسن عسكرى ( ع ) فرمود : " آن هنگام كه حجت ( ع ) به دنيا آمد دشمنان گمان كردند كه ايشان را مى كشند تا نسلش را قطع كنند ، پس چگونه ديدند قدرت خداوند را؟ كه ناميد او را مؤمل ( 1 )

البته در دعاى ندبه اشاره به اين مضمون شده : بنفسى انت من امنيه شايق يتمني من مؤمن ومؤمنة ذکرا فحنا

ا . نجم الثاقب ، باب دوم .

مامول

يعنى اميد داشته شده كسى كه آرزوى او را دارند و آن چه يا آنكه مايه اميد باشد ( 1 )

امام صادق ( ع ) بعد از ذكر بسيارى علامات ، فرمود : آن گاه قائم مأمول و اما ، مجهول برمى خيزد

در زيارات مأثوره آن حضرت است : السلام عليك ايها الامام المأمول ( 2 )

مامول كه پيش تر از القاب حضرت شمرده شده ، به همين معناست 0

1 . معارف ومعاريف ج9ص52

2 . نجم الثاقب باب دوم

مبدا الاَيات

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى " ظاهركننده آيات خداوند " يا محل بروز و ظهور آيات الهيه است .

چون از آن روزكه بساط خلافت در زمين گسترده شد و انبياء و رسل با آيات بينات و معجزات ، براى هدايت خلق آمدند و مأمور ارشاد شدند ، خداوند براى احدى ، چنين تكريم نفرمود و با احدى آن مقدار آيات نفرستاد كه براى مهدى ( ع ) فرستاده و روانه خواهد كرد 0

بسيارى از آيات الهى ، براى آمدن آن حضرت ظاهر مى شودكه يك دهم آن ، براى آمدن هيچ حجتى ظاهر نشده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

مبلى السرائر

از القاب حضرت و به معناى آشكاركننده رازها است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

مجازى بالاعمال

ازالقاب حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

محسن

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و از اسماء حسنى است كه خداوند تعالى آن حضرت را مظهر اعظم آن قرار داده . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

مخبِربِمايعلَن

از القاب حضرت شمرده شده و به معناى خبر دمنده به آن چه آشكار مى شود است ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دؤم .

مدبر

از القاب آن حضرت شمرده شده است 0

مصباح الشديد الضياء

به معناى چراغ نورانى و از القاب حضرت است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

مظهرالفضايح

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى جلوه گاه رسوايى ها است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

مفرج اعظم

به معناى گشايشگر بزرگ و از القاب حضرت است .

امام رضا ( ع ) فرموده است : هرگاه عِالم شما غايب شد ، پس فرج اعظم را منتظرباشيد . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

مفضل

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و از اسماء حسنى است كه خداوند تعالى آن حضرت را مظهر اعظم آن قرار داده . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

مقتصِر

به معناى اكتفا كننده واز القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

شايد منظور اين باشد كه حضرت مهدى ( ع ) برخلاف همه انبياء واوصياء گذشته ، كه به خاطر حفظ و بقاى دين با منافقين مدارا مى كردند ، ايشان تنها به انصار و بندگان صالح اكتفا خواهد فرمود و رشته الفت و موانست باكفار ومنافقين ، در آخرالزمان گسسته خواهد شد . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

مقدرة

به معناى توانايى و از القاب آن حضرت است .

حضرت را مقدره گويند چون ازكثرت بروز و ظهور عجايب ، قدرت هاى الهى در نزد آن حضرت ، به حدى رسيده كه گويا عين قدرت شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

منان

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و از اسماء حسنى است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

منجى

به معناى نجات دهنده و لقبى است كه به حضرت مهدى ( ع ) مى دهند

اما دركتاب نجم الثاقب كه 182 اسم و لقب از حضرت ذكر شده نيامده است .

منعم

از القاب حضرت مهدى ( ع ) واز اسماء حسنى است كه خداوند تعالى آن حضرت را مظهر اعظم آن قرار داده . ( 1 )

من لم يجعل الله لَه شبيها

يعنى كسى كه احدى شبيه و نظير او نيست و از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

در هداية اين لقب حضرت ، چنين آمده است من لم يجعل الله له سميا که البته به شبيها تفسيركرده است .

از ويژگى هايى كه براى حضرت نقل شده معلوم مى شود ، هيچكس شبيه آن حضرت نيست و به رتبه عزَت و جلالش نرسيده و نخواهد رسيد ( 2 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

2 . نجم الثاقب باب دوم

مهدى

از مشهورترين لقب هاى امام زمان ( ع ) است .

درباره علت ناميده شدن آن حضرت با اين لقب ، روايت هاى مختلفى ذكر شده است .

حضرت امام محمد باقر ( ع ) مى فرمايند : هنگامى كه مهدى ما قيام كند ، ثروت ها را به طور مساوى تقسيم و در جامعه به عدالت و دادگرى رفتار مى كند . هركسى از او اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده است و هركسى او را نافرمانى كند از خدا نافرمانى كرده است . وآن حضرت را مهدى ناميده اند چون به امور پنهان و نهانى هدايت مى گردد . ( 1 )

درباره امور نهانى كه آن حضرت به آن ها هدايت مى شود و يا هدايت مى كند ، با توجه به تعابير روايات نظرات چندى بيان شده است . ازآن جاكه در دوره غيبت مخصوصاً دوران

غيبت كبرى در اثر پيدا شدن تبليغات ضد دينى و تفسيرها و برداشت هاى نامناسب از احكام دين ونفوذ خرافات و انديشه هاى غلط غير دينى به اصول و تعاليم اصيل اعتقادى ، مردم دين اصلى و حتى قرآن اصلى را فراموش خواهندكرد ، آن حضرت پس از ظهور ، قرآن اصيل و احكام واقعى اسلام را از لابلاى آن همه تحريفات و تفسيرهاى نادرست بيرون خواهند كشيد ، به گونه اى كه حتى مردم گمان خواهندكردكه ايشان يك دين و آيين جديدى را مطرح مى كنند . به اين مناسبت آن حضرت را مهدى مى گويند .

پيامبر اكرم ( ص ) در اين باره مى فرمايند : دوازدهمين فرزندم به گونه اى غايب خواهد شد كه اصلأ ديده نخواهد شد و در اين دوره غيبت ، وقايع سختى رخ خواهد داد .

در نتيجه طولانى شدن اين دوره ، زمانى خواهد آمد كه از اسلام جز اسمى و از قرآن جز رسم و خطى اثرى باقى نخواهد ماند . درآن موقع خداوند متعال به وى اجازه خواهد داد تا قيام كند . آنگاه به وسيله او اسلام را تقويت و تجديد خواهدكرد . ( 2 )

بر طبق اين ديدگاه چون حضرت مهدى ( ع ) مردم را به حقايق پنهان شده دينى راهنمايى خواهندكرد او را مهدى مى گويند .

ديدگاه ديگر اين است كه قائم آل محمد ( ع ) را از اين رو مهدى مى گويندكه مردم را به امورى كه برآن ها پوشيده است راهنمايى خواهد كرد .

وى پس از ظهور ، جهت ارشاد پيروان اديان ديگركتاب هاى

آسمانى تحريف نشده ، آن ها را به آنان نشان خواهد داد و از اين طريق آنان را با دين اصيل خودشان آشنا خواهد ساخت و بر اساس همان احكام تحريف نشده آيين خودشان ، باآنان رفتار خواهد كرد .

در روايتى مى خوانيم : از جمله كارهاى حضرت امام زمان ( ع ) پس از ظهور اين است كه تورات اصلي و انجيل اصلى و سايركتاب هاى انبياى گذشته را از يك مخفيگاه خارج خواهد ساخت ( 3 )

ديدگاه ديگر اين است كه آن حضرت پس از ظهور ، مردم را در تمام زمينه هايى كه به بيراهه رفته اند ارشاد خواهند كرد تا به شيوه هاى درست دستيابند چون انحرافات دوران غيبت تنها در احكام دينى نيست ، چراكه در اثر جهل و نا آگاهى در عرصه هاى سياسى ، علمى و صنعتى نيز مردم دچار اشتباهات زيادى مى شوند .

طرفداران اين برداشت نيز به برخى از روايات كه مشتمل برتعابير خاصى هستند ، تمسك مى جويند . به عنوان مثال از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرموده اند : آن حضرت را مهدى مى گويند چون مردم را به امورى كه گم كرده اند ، هدايت مى كند ( 4 )

اين تعبير شامل انحراف سياسى ، اقتصادى ، فرهنگى و اجتماعى نيز مى شود .

نتيجه آن كه مى توان گفت : چون امام زمان ( ع ) به بركت علم بى نظيرى كه دارد ، مردم را در تمام عرصه هاى حيات فردى و اجتماعى و علمى و دينى به راه صحيح هدايت خواهدكرد

وآن ها را از تمام گمراهى ها نجات خواهد داد ، به اين مناسبت آن حضرت را مهدى مى گويند .

البته در برخى روايات نيز به اين نكته اشاره شده است كه يكى از چيزهاى مخفى كه حضرت مهدى ( ع ) مردم را به آن هدايت خواهندكرد ، ذخاير زيرزمينى و معادن است كه شايد اين لقب به اين قبيل از عملكردهاى حضرت مهدى ( ع ) نيز دلالت داشته باشد . ( 5 )

وامَا واژه مهدى ، اسم مصدر هدايت است و به معنى كسى است كه به وسيله خدا هدايت شده باشد ، و به همين معنى ، برخى از پيامبران و بزرگان را بدون آن كه مهدى موعود و منتظر پندارند ، مهدى خوانده اند .

حسان بن ثابت در قصيده خود ، واژه مهدى را براى پيامبر ( ص ) به كار برده است .

اين واژه در حديثى از پيامبر ( ص ) به همين معنى درباره حضرت امير ( ع ) به كار رفته است . ( 6 )

سنى ها اغلب ، آن را براى چهار خليفه بعد ازپيامبر ( ص ) كه آنان را خلفاءِ الراشدون المهديون مى گويند ، به كار مى برند . ( 7 )

شيعيان كوفه ، عنوان مهدى را در مفهوم راه يافته و هدايت شده آن ، درباره امام سجاد ( ع ) به كار برده اند .

به اين معنى ، همه امامان عنوان مهدى داشته اند ، با اين مفهوم كه وظيفه شان هدايت مردم به سوى دين خداوند بوده است وکلنا نَهدى الى دين الله

به همين جهت دركتب مربوط به زيارات ، تمام امامان الئمة الراشدون المهديون اطلاق شده است .

در روايتى از امام حسين ( ع ) نقل شده است كه فرمود : ما دوازده مهدى داريم اول آن ها اميرالمؤمنين ( ع ) و آخرآن ها نهمين فرزند من است . . . ( 8 ) ولى واژه مهدى در مفهوم نجات بخش آن ، عنوان خاص امامدوازهم شيعه است كه در آخر الزمان ظهور مى كند و در اصطلاح شرع ، اطلاق مهدى به اين مفهوم ، به هيچ كس جز امام غائب صحيح نيست و حتى اطلاق آن به ساير امامان نيز درست نمى باشد . ( 9 )

01اثبات الهداة ج 7 ص 110 و 169 .

2 . منتخب الاثرص 98 .

3 . بحارالانوار ج 51 ص 29 .

4 . اثبات الهداة ج 7ص 110

5 . نشريه موعود ش 28 ص 67

6 . آخرين اميد داود الهامى ص 207

7 . سنن ابي ماجه ج 1 ، ص 16 .

8 . من لا يحضره الفقيه ج 2 ، ص 371 التذهيب طوس ج 6ص 114 .

9 . آخرين اميد داودالهامى ص210 .

مهدى موعود

موعود از القاب مشهور و رايج حضرت مهدى ( ع ) است .

استاد على دوانى ، جلد سيزدهم بحارالانوار چاپ سنگى را دركتابى با همين عنوان ، ترجمه كرده است كه امروزه بسيار مورد استفاده علاقه مندان قرار مى گيرد .

در شهر مقدس قم نيز بنياد فرهنگى با همين نام ، در زمينه مهدى پژوهى فعاليت مى كند .

نخستين كسى كه

در اسلام به او لقب مهدى موعود را دادند ، محمد حنفيه بود .

موعود مهدى و نشانه هاى پيامبران حضرت زين العابدين ( ع ) فرمود : در قائم ما نشانه هايى از هفت پيامبر وجود دارد : نشانه اى از پدر ما آدم ، نشانه اى از حضرت نوح ، نشانه اى از حضرت ابراهيم ، نشانه اى از حضرت موسى ، نشانه اى از حضرت عيسى ، نشانه اى از حضرت ايوب ( ع ) و نشانه اى از حضرت محمد ( ص اما نشانه اش از حضرت آدم و نوح ، طول عمر است . نشانه اش از حضرت ابراهيم ، ولادت پنهانى وكناره گيرى از مردمان است . نشانه اش از حضرت موسى ، استمرارترس و غيبت است . نشانه اش از حضرت عيسى ، اختلاف مردم در حق اوست . نشانه اش از حضرت ايَوب ، فرج بعد از شدت وگشايش پس ازگرفتارى است و اما نشانه اش از حضرت محمد ( ص ) خروج او با شمشير است . ( 1 )

1-كمال الدين ج 1 ، ص 438 منتخب الاثرص 0 30 بحار الانوار ج 51ص 217 .

استضعاف

به معناى ناتوان شمردن و حقير داشتن است .

خداوند در قرآن كريم وعده داده كه مي خواهيم بر تحقير شدگان در زمين منت نهاده وايشان را به پيشوايى برسانيم ووارث پيشينيان شان كنيم . ( 1 )

بسيارى گفته اند تحقق اين وعده الهى ، در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود .

1 . سوره قصص 5 .

نا قور

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى صور است مانند شاخ و مثل آن كه در او مى دمند .

امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ، فاذا نقر في الناقور ( 1 )

فرمود : هرگاه خداوند اظهار امرش را اراده كرد ، در دلش مى افكند آن گاه ظاهر مى شود و خروج مى كند به امر خداوند ( 2 )

1 - سوره مدثر 8

2 - نجم الثاقب باب دوم

ناحيه مقدسه

ناحيه در لغت به معنى جهت ، جانب ، كرانه وگوشه زمين است ، و ناحيه مقدسه از القاب حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

اين تعبير احترام آميز ، كنايه از جايگاه مخفى حضرت ولى عصر ( ع ) و يا کنايه از شخص آن حضرت بوده كه اين اسم رمز ، بين شيعيان در زمان غيبت صغرى رواج داشته است ( 2 )

شيخ طوسى فرموده است : شيعيان در زمان غيبت نخستين ، از آن حضرت و از غيبت او به عنوان ناحيه مقدسه تعبير مى كردند و اين رمزى بودكه شيعيان آن را مى شناختند و امام را به يكديگر معرفى مى نمودند ( 3 )

محدث نورى هم به نقل از جنات الخلود آورده است : در ايام تقيه ، گاهى آن حضرت را به اين لقب مى خواندند ( 4 )

1-نجم الثاقب باب دوم

2-مجمع البحرين ج 1 ، ص410

3- كشف الغمه ج3 ص 309

4- نجم الثاقب باب دوم

ناطق

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است

حضرت ، ناطق است چون آباء طاهرينش ، به علت نبودن اشخاص مورد اطمينان و جاملان اسرار الهى ، مهر خاموشى بر لب زده بودند ، اماحضرتش بيان كننده و ناطق همه علوم خواهد بود .

روايت شده كه رسول خدا ( ص ) اسامى ائمه را براى مسلمانان ذكر نمود تا اين كه فرمود : پس حسن بن على ، صامت امين عسكرى و سپس پسر او ، حجة الله ابن الحسن المهدى الناطق القائم بحق الله . ( 1 )

در زيارت عاشورا نيز مى خوانيم

: و ان يرزقنى طلب ثاري مع امام هدى طاهر ناطق بالحق منكم ( 2 )

كه در اين فراز ، يكى از القاب حضرت ، ناطق آمده است .

ا . نجم الثاقب باب دوم

2 . مفاتيح الجنان باب سوم

موتور

به معناى كسى است كه يكى از نزديكانش كشته شده و انتقام او را نگرفته باشد و از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

در روايات متعددى ، حضرت به لقب موتور ذكر شده است

موتور ( 1 ) به والد ، منظوركسى است كه پدرش كشته شده و خونخواهى او نشده است علامه مجلسى فرموده كه مراد به والد ، يا حضرت عسكرى ( ع ) يا امام حسين ( ع ) و يا جنس والدكه شامل همه ائمه ( ع ) مى شود است .

امام صادق ( ع ) نيز فرمود : قائم موتور و خشمناك خروج مى كند در حالى كه پيراهن خونين رسول خدا ( ص ) كه در جنگ احد بر تن داشت ، بر بدن آن حضرت است . ( 2 )

در برخى روايات موتور بابيه دارد .

در زيارت عاشورا مى خوانيم : السلام عليك ياثار الله ابن ثاره والوتر الموتور ( 3 )

يعنى درود بر تو اى كسى كه خداوند از خون پاك تو و پدرت كه به ناحق ريختند انتقام مى گيرد و از ستم وارد بر تو داد خواهى مى كند

1 . الرائد ج2ص 8168

2 . نجم الثاقب باب دوم

3 . مفاتيح الجنان باب سوم

نجم

ازالقاب آن حضرت است كه در قرآن نيز آمده است .

در سوره نحل مى خوانيم وبالنجم هم يهتدون ( 1 )

و شب هنگام به وسيله ستارگان هدايت مى شوند .

امام باقر ( ع ) در تفسير اين آيه شريفه فرمود : ستاره ، ما هستيم ( 2 )

1

. سوره نحل 16 .

2 . نجم الثاقب باب دوم .

نعمت باطن

وقتى از امام هفتم تفسير آيه و اسبغ عليکم نعمه ظاهرة و باطنه ( 1 )

را پرسيدند ، فرمود : نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطن ، امام غائب است .

پرسيده شد : آيا در ميان شما كسى هست كه عائب شود ، فرمود آرى ، اوكسى است كه شخصاً از ديدگان غائب مى گردد ، ولى يادش از دل هاى مؤمنان نمى رود .

او دوازدهمين ما ائمه است ، خداوند هر مشكلى را براى او آسان مى كند و هرگردن كشى را به وسيله او سركوب مى نمايد . . . . ( 2 )

علاوه بر اين كه وجود حضرت ، نعمت است ، آن چه از نعمت هاكه بندگان در آن غوطه ورند ا ز نعمت هاى ظاهرى و باطنى همه به بركت وجود شريف حضرت حجت ( ع ) است .

امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ثم لتسئلن يوم عن النعيم ( 1 ) مى فرمايد : نعيم ما هستيم ( 3 )

وجود امام عظيم ترين نعمت هاى الهى است ، زيراكه اصل ساير نعمت هاى ظاهرى و باطنى است و از اين جا است كه در روايات آمده كه همه مردم روز قيامت درباره نعيم مورد سؤال قرار مى گيرند .

البته نعمت هاى آن حضرت در زمان ظهورش نيز ويژگى خاصى دارد . ( 4 ) چنان كه اخبارى در اين باره وارد شده است پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : امت من در زمان مهدى

به نعمتى متنعم خواهند شدكه هيچ گاه به مثل آن متنغم نگشته اند . آسمان باران رحمتش را بر آن ها مى بارد و زمين هيچ گياهى را رها نمى كند ، مگر اين كه آن را برآورد ( 5 )

حضرت امير ( ع ) در تفسير آيه مباركه : الم تر الذين بدلوا نعمة الله کفرا ( 6 )

آيا نديدى آنان راكه نعمت الهى را به كفر بدل ساختند ، فرمود : ما آن نعمت هستيم كه خداوند بر بندگانش عنايت كرده و به سبب ما رستگار مى گردند آنان كه روز قيامت رستگار مى شوند ( 7 )

پس خود حضرت مهدى ( ع ) نعمت است و از آن جاكه شكر نعمت واجب است ، شيعيان بايد شكر نعمت حضرت را چنين به جا بياورند : 01 شناخت قلبى و معرفت اين نعمت والاى الهى 2 . بيان كردن فضايل و نشر دلايل آن بزرگوار 03 صدقه دادن براى سلامتى وجود آن حضرت 4 . تقرب جستن به آستانه او با انجام دادن كارهايى كه مورد پسند و مايه نزديك شدن به درگاهش است 05 اهتمام به دعاهاى خالصانه براى تعجيل فرج آن حضرت ( 8 )

1 . سوره لقمان20

2 . مهدى موعود على دوانى ص 199 .

3 . سوره تكاثر8

4 . تفسير برهان ج4ص 503

5 . مكيال المكارم ، ج 1 ص 292 .

6 . بحار الانوار ج51ص 83

7 . سوره ابراهيم 28

8 . اصول کافي ج1 ص 217

9 . مکيال المکارم ج1 ص 363

نَفس

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است ( 1

)

1 . نجم الثاقب باب دوم .

نهار

از القاب حضرت و به معنى روز است .

شيخ فرات بن ابراهيم در تفسير خود روايت كرده از امام باقر ( ع ) كه فرمود : حارث اعور عرض كرد به امام حسين ( ع ) كه : يابن رسول الله فداى تو شوم مرا از قول خداوند والشمس و ضحيها ( 1 ) خبر ده فرمود : واى بر تو اى حارث اين محمد رسول خدا است .

گفتم : فدايت شوم معناى قول خداوند والقمر اذا تليها ( 2 ) چيست؟ فرمود : اين اميرالمؤمنين ، على ابن ابى طالب ( ع ) است كه در پى محمَد ( ص ) آمده . باز گفتم : قول خداوند والنهار اذا جليها ( 3 ) چيست؟ گفت : اين قائم آل محمد ( ع ) است كه زمين را از عدل و داد پر مى كند و نيز در تفسير على بن ابراهيم روايت شده از امام باقر ( ع ) كه فرمود : در آيه شريفه والنهار اذا تجلى ( 4 ) نهار آن قائم از ما اهل بيت است كه هرگاه بر خيزد ، بر دولت باطل غلبه مى كند

ا . سوره شمس 1

2 . سوره شمس 2

3 . سوره شمس 3

4 . سوره ليل 2

نور آل محمد

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است در روايات آمده است كه در آيه شريفه والله متم نوره ( 1 ) يعنى به ولايت قائم ( ع ) و به ظهور آن حضرت ، و در آيه واشرقت الارض به نور ربها ( 2 )

مراد روشن شدن زمين به نور آن حضرت

است .

در يكى از زيارات جامعه نيز در اوصاف آن حضرت مى خوانيم : نور الانوار الذي تشرق به الارض عما قليل روايت شده از جابر بن عبدالله انصارى كه گفت : در مسجد كوفه داخل شدم ، در حالى كه اميرالمؤمنين ( ع ) با انگشتان مبارك خود مى نوشت و تبسم مى فرمود . گفتم : يا اميرالمؤمنين ( ع ) چه چيز شما را به خنده آورده است؟ فرمود : عجب دارم از آن كه اين آيه را مى خواند ولى بهحق ، به آن معرفت ندارد .

گفتم : كدام آيه فرمود : الله نور السَموات و الارض ، تا آخر مثل نوره كمشكوة مشكوة محمد ( ص ) است

فيها مصباح ، منم مصباح زجاجة الزجاجة حسن و حسين ( ع ) هستند . كانهاكوكب درى على بن الحسين ( ع ) و يوقد من شجرة مباركة محمد بن على ( ع ) است . زيتونه ، جعفر بن محمد ( ع ) است . لا شرقيه موسى بن جعفر ( ع ) است . ولا غربيه على بن موسى الرضا ( ع ) است .

يكاد زيتها يضئ محمد بن على ( ع ) است .

لو لم تمسسه نار على بن محمد ( ع ) است

نور على نور حسن بن على ( ع ) است .

و يهدى الله لنوره من يشاء قائم مهدى ( ع ) است ( 3 )

در پاره اى از اخبار معراج آمده است كه نور آن حضرت ، در عالم اظله ميان انوار ائمه ( ع ) مانند ستاره اى

درخشان بود در بين سايركواكب ( 4 )

1 . سوره صف 8

2 . سوره زمر69

3 . نجم الثاقب باب دوم

4 . همان

نور الاتقياء

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

نور الاصفياء

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

نية الصابرين

ازالقاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

هادى

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

در تاريخ جهضمى در باب القاب ائمه ( ع ) آمده است كه القب قائم ( ع ) هادى مهدى است .

در اخبار و ادعيه و زيارات ، حضرت به اين لقب ، فراوان ذكر شده است .

مهدى يعنى هدايت شده و هادى يعنى هدايت كننده ، وتفسير هر يك به ديگرى جايز است .

از امام صادق ( ع ) از معناى مهدى پرسيدند ، فرمود : آن كه مردم را هدايت مى كند يعنى مهدى كسى است كه مقام هدايت يافتنش به جايى رسيده كه مى تواند از جانب خداوند در مقام هدايت كردن برآيد . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

واقيذ

به معناى غايب شونده به مدت طولانى و از القاب حضرت است دركتب سماويه .

در تاريخ عالم آرا آمده است كه اسم حضرت در تورات واقيذ ما است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

وتر

به معناى " تنها " و فرد از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

بدين جهت گفته اند ، چون حضرت دركمال و فضايل ، منفرد است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

وجه

از القاب آن حضرت است و در زيارت حضرت مى خوانيم : ا لسلام على وجه الله المتلقب بين اظهر عباده ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

ولي الله

از القاب حضرت شمرده شده و در روايات ، حضرت به اين لقب ، مكرر ذكر شده است

خداوند در شب معراج فرمود : او يعنى قائم ( ع ) ولي من است .

و نيز رسول خدا ( ص ) فرمود : چون وقت خروج او برسد ، شمشيرى غلاف كرده داردكه او را ندا مى كند : برخيز ، اى ولى الله و بکش دشمنان خدا را

در روايت ديگرى است كه علم آن حضرت نيز ، به همين لقب ، وى را ندا مى كند . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

ولي عصر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

به حضرت ، ولي عصرگفته اند چون ولايت دارد بر " عصر " و زمان و مقدَم است بر زمان . پس حضرت بر خودِ زمان نيز امام است و نه فقط اثرپذير نيست ، كه تاثير در زمان مى كند .

در بعضى روايات آمده كه منظور از عصر در سوره والعصر عصر ظهور مهدى ( ع ) است كه در آن عصر ، حق بر باطل به طوركامل غلبه مى كند . ( 1 )

1 . تفسير الميزان

يد الباسطه

از القاب حضرت و به معناى دستى است كه رحمت و لطف را بر بندگان مى گستراند روزى را زياد مى كند و بلا را دفع مى نمايد ( 1 )

1 . نجم الثافب باب دوم

يعسوب الدين

لقب حضرت قائم ( ع ) و يعسوب در لغت به معناى ملكه كندوى عسل است رسول خدا ( ص ) در حديثى مى فرمايد امت مهدى به آن حضرت پناه مى برند ، چنان كه زنبورهاى عسل به ملكه خود ( 1 )

اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : مردم پيوسته در نقصانند ، تا آنكه نام خداوند برده نمى شود . هرگاه چنين شد ، يعسوب دين و اتباعش ثابت مى ماند پس خداوند ، گروهى را از اطراف زمين مانند ابرهاى پاييز جمع مى كند كه عدد آن ها به عدد اهل بدر است

در نهج البلاغه آمده است : فاذا كان ذلك ضرب يعسوب الدين بذنبه فيجتمعون اليه كانه يجتمع قزع الخريف سيد رضى فرموده است : يعسوب الدين ، آن سيد عظيم است كه در آن روز ، مالك امور مردم است ، و قزع ، پاره ابرى است كه در اوآب نيست ( 2 )

1 . ملاحم ابن طاووس ص 70 احقاق الحق ج 13 ص 154ظ

2 . نجم الثاقب باب دوم .

يمين

ازالقاب حضرت صاحب الامر ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

اوقات مربوط به امام زمان

اوقات مخصوص حضرت

پاره اى از اوقات و زمان ها ، اختصاص به امام عصر ( ع ) داردكه از آن جمله است : شب قدر ، روز جمعه ، روز عاشورا ، عصر دوشنبه ، عصر پنجشنبه, شب و روز نيمه شعبان ، روز نوروز ، و از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن در هر روز . ( 1 )

01نجم الثاقب باب يازدهم

اوقات و حالات دعا براي حضرت

در آيات وروايات ، اوقات وحالات متعددى جهت دعا براى حضرت صاحب الزمان ( ع ) واردشده است

كه از آن جمله است : بعد از هر نماز واجب ، بعد از هر دو ركعت از نماز شب ، در قنوت نمازها ، در حال سجده ، در سجده شكر ، هر صبح و شام ، آخرين ساعت از هر روز ، روز پنجشنبه ، شب و روز جمعه ، روز نوروز ، روز عرفه ، عيد فطر ، عيد قربان ، روز دَحوالارض ، روز عاشورا ، شب و روز نيمه شعبان ، تمام ماه رمضان ، بعد از ذكر مصيبت سيدالشهدا ( ع ) ، بعد از زيارت امام زمان ( ع ) ، پس ازگريستن از ترس خداوند ، پس از تجديد هر نعمت و زوال هر محنت ، هنگام وارد شدن غم و اندوه ، در سختى ها وگرفتارى ها ، پس از نماز تسبيح نماز جعفر بن ابيطالب پيش از دعا براى خود و خانواده خود ، عيد غدير ، چهل روز مداومت به دعا براى فرج ، ماه محرم و . . . ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج 2 ص 18 ترجمه سيد

مهدى حائرى قزويني

جمعه

به سكون ميم به معنى هفته وبه ضم ميم ، نام يكى از روزهاى هفته است . ( 1 )

روز جمعه از چند جهت اختصاص به امام زمان دارد . يكى آن كه ولادت حضرت درآن روز بوده است . ديگرآن كه ظهورآن جناب در روز جمعه خواهد بود . ( 2 )

انتظار فرج درآن روز بيشتر از روزهاى ديگر است ، بلكه عيد بودن روز جمعه وشمردن آن را به عنوان يكى از اعياد چهارگانه ، به جهتآن است که در روز زمين را از لوث شرک و کفر واز وجود ملدين و کافرين پاک مي فرمايد .

راوي مي گويد خدمت امام علي النقي ( ع ) رسيدم و گفتم : اي سيد من حديثي از رسول خدا ( ص ) روايت شده که معناي آن را نمي فهمم فرمود : چيست ؟گفتم لا تعادوا الايام فتعاديکم يعني با روزها دشمني نکنيد که آن ها با شما دشمنى خواهند ، کرد حضرت فرمود مراد از ايام ما هستيم مادامي که آسمان ها وزمين بپاست شنبه اسم رسول خدا ( ص ) است و يکشنبه امير المؤمنين ( ع ) و دوشنبه حسن وحسين ( ع ) و سه شنبه علي بن الحسين ومحمد بن علي و جعفر بن محمد ( ع ) و چهارشنبه موسي بن جعفر و علي بن موسي ومحمد بن علي ( ع ) ومنم و پنجشنبه فرزندم حسن ( ع ) و جمعه فرزند فرزندم است وبه سوي او اهل حق جمع مي شوند . . . . . ( 2 )

سفياني نيز

در روز جمعه خروج مي کند ( 3 )

در فضيلت روز جمعه پيامبر ( ص ) فرمودند روز جمعه بهترين روزهاست و نزد خداوند از روز عيد قربان و عيد فطر ارجمندتر است ( 4 )

همچنين امام باقر ( ع ) فرمودند خوبي و بدي در روز جمعه دو چندان مي شود ( 5 )

امام صادق ( ع ) نيزدر روز جمعه عملي را بر تر از صلوات بر محمد و آل محمد نمي داند . ( 6 ) پيامبر ( ص ) فرمود : خداوند در روز جمعه , ششصد هزار نفر را از آتش آزاد مي سازد که همه مستحق دوزخ بوده اند ( 7 )

اولين کسي که جمعه را جمعه ناميد کعب ابن لوي بن غالب يکي از اجداد پيامبر ( ص ) بود . پيش از آن اين روز را عروبه مي گفتند . ( 8 )

1 . معارف ومعاريف ج4ص 192

2 . بحارالانوار ج 52 ص 279

3 . مفاتيح الجنان اعمال روز جمعه

4 . مفاتيح باب اول فصل پنجم

5 . بشارة الاسلام ص 192

6 . بحار الانوار ج 89 ص 367

7 . ثواب الاعمال ص 172

8 . خصال ص 394

ساعت مخصوص حضرت

سيد جليل ابن طاووس دركتاب امان الاخطار فرموده كه هر ساعتى از روز ، مختص به يكى از ائمه ( ع ) است كه براى آن دو دعا است . ساعت اولى ، براى حضرت على ( ع ) تا ساعت دوازدهم كه براى مولاى ما مهدى ( ع ) است مستحب است انسان دعاى مخصوص آن ساعات را بخواند .

واما در

دعاى مختص به امام عصر ( ع ) كه بايد در ساعت دوازدهم روز خوانده شود ، مطلع آن چنين است ا . يامن توحد نفسه عن خلقه يامن غنى عن خلقه بصنعه يا من عرف نفسه خلقه بلطفه . . . .

2 . اللهم يا خالق السقف المرفوع والمهاد الموضع ورازق العاصى والمطيع االذى ليس من دونه ولى ولا شفيع ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب يازدهم .

شب جمعه

روايات ، قدر و منزلتى خاص براى اين شب قائلند . تاكيدواهتمام دعا براى امام عصر ( ع ) در شب جمعه به چند جهت است : 1 . اختصاص داشتن روز جمعه به آن حضرت ، پس شايسته است كه در شب آن ، براى آن حضرت دعا شود2 . شب جمعه ، شب عرضه شدن اعمال به حضرت است . 3 . در بعضى ازكتب معتبر شيعه اماميه روايت آمده كَه از جمله اعمال شب جمعه ، آن است كه صد بارگفته شود : اللهم صَل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم واهلک عدوهم من الجن والانس من الاولين ولآخرين ( 1 )

4 . مرحوم محدث نورى دركتاب نجم الثاقب ، نقل كرده كه خواندن دعاى ندبه در شب جمعه مستحب است . 5 . رواياتى كه امركرده به دعا براى مؤمنين ومؤمنات در شب جمعه وآن حضرت از همه مؤمنين سزاوارتر است . ( 2 )

01 بحارالانوار ج 89 ص 289 .

02 مكليال المكارم ج 2ص 55ترجمه قزوينى

عرض اعمال

بر اساس روايات ، اعمال شيعيان در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه بر امام زمان ( ع ) عرف مى شود .

در اين صورت لازم است انسان ، مراقب باشد عملى را مرتكب نشودكه حين عرضه اعمال ، باعث شرمندگى او نزد امام ( ع ) شود و آن وجود مقدس را برنجاند .

از امام مهدى ( ع ) روايت شده كه : اعمال امت در هر دوشنبه وپنج شنبه بر پيغمبر ( ص ) عرضه مى شود ، پس به آن آگاه مى گردد .

همچنين بر

ائمه ( ع ) عرضه مى شود و به آن علم پيدا مى كنند . ( 1 )

روايات در باب عرضه اعمال به حضرات ائمه ( ع ) به حد تواتر است ، ولى مضامين آن ها از نظركيفيت و وقت عرضه متفاوت است : هر بامداد ، هر پنج شنبه و دو شنبه ، هر پنج شنبه ، اول هر ماه و به روايتى نيمه شعبان ، همه اعمال دوران سال بر حضرات معصومين ( ع ) عرضه مى گردد ( 2 )

عبدالله بن ابان زيات مى گويد : به حضرت رضا ( ع ) عرض كردم كه براى من و خاندانم دعايى بكنيد . حضرت فرمودند : مگر من دعا نمى كنم به خدا سوگند اعمال شما در هر روز و شبى بر من عرضه مى شود ، لذا در هر موردكه مناسب باشد دعا كنم . عبدالله مى گويد : از اين حرف امام تعجب كردم . امام ( ع ) وقتى متوجه تعجب من شدند ، فرمودند : آيا كتاب خداوند را نمى خوانى ، آن جا كه مى فرمايد : وقل اعملوا فسيرى الله عَملکم ورسوله والمؤمِنون ( 3 )

و نيز نقل شده كه روزى امام صادق ( ع ) خطاب به مردى كه در مجلس آن حضرت حضور داشتند ، فرمودند : چرا رسول خدا ( ص ) را از خود مى رنجانيد؟ شخصى از حضرت سؤال كرد : يابن رسول الله ( ص ) ما چگونه رسول خدا را ناراحت مى كنيم؟ حضرت فرمودند : مگر نمى دانى كه اعمال شما بر رسول خدا (

ص ) عرضه مى شود ، پس اگر معصيتى در اعمال شما مشاهده نمايد ، باعث ناراحتى خاطر او خواهد شد . پس با اعمال بدتان پيامبر اكرم ( ص ) را ناراحت نكنيد ، بلكه سعى كنيد با اعمال خوبتان او را مسرور سازيد ( 4 )

1 . نجم الثاقب باب يازدهم 0

2 . معارف و معاريف ج 7 ، ص 337 .

3 . سوره توبه 105 منبع حديث كافى ج1 كتاب الحجة .

4 . نشريه موعود شماره 18 ، ص 72 .

امام مهدى در روايات

و صفات و جزئيات زندگى آن مصلح جهانى ، از پيامبر و ساير پيشوايان معصوم ( ع ) وارد شده است و علماى شيعه و سنى آن ها را در منابع معتبر خود آورده اند ، بيرون از شمار است . از اين رو فقط فهرست قسمتى از آن ها را مى آوريم : 48 حديث در مورد اين كه حضرت مهدى ( ع ) نامش ، نام مبارك پيامبر ( ص ) وكنيه اش ، كنيه شريف پيامبر ( ص؟ است نقل شده ، 136 حديث درباره اين كه حضرت مهدى ( ع ) دوازدهمين امام و آخرين پيشوا است آمده ، 214 حديث در مورد اين كه حضرتش دهمين فرزند اميرمؤمنان على ( ع ) است وارد شد192 حديث در مورد اين كه آن حضرت از فرزندان حضرت فاطمه ( ع ) است ذكر شده ، 308 حديث در مورد اين كه وى ، نهمين فرزند امام حسين ( ع ) است بيان شد ، 185 حديث در مورد اين كه او ، هشتمين فرزند

امام سجاد است نقل شده ، 103 حديث در مورد اين كه او هفتمين فرزند امام باقر ( ع است آمده ، 202 حديث در مورد اين كه او ، ششمين فرزند امام صادق ( ع ) است وارد شده ، 199 حديث در مورد اين كه او ، پنجمين فرزند حضرت موسى بن جعفر ( ع ) است ييان شده ، 95 حديث در مورد آين كه او ، چهارمين فرزند على بن موسى الرضا ( ع ) است آمده ، 90 حديث در مورد اين كه او ، سومين فرزند جوادالائمه ( ع ) است نقل شد . 90 حديث در مورد اينكه او ، دومين فرزند امام هادى ( ع ) است آمده ، 293 حديث در مورد اين كه او فرزند بلافصل امام عسكرى ( ع ) نقل شده ، 293 حديث در باب ولادت با سعادت حضرتش آمده است ، 14 حديث درباره اين كه آن حضرت ، پنهانى متولد شده است بيان شده ، 318 حديث راجع به اين كه عمر شريفش بسيار طولانى خواهد شد نقل شده است ، 91 حديث در مورد اين كه مدَت زيادى از انظار غايب و پنهان خواهد بود آمده است ، 10 حديث در مورد اين كه غيبت حضرتش به دو غيبت صغرى وكبرى تقسيم مى گردد ذكر شده است ، 15 حديث در مورد اين كه آيين وى ، همان آيين مبين اسلام وكتابش قرآن است آمد ه ، 47 حديث در مورد اين كه وى جهانيان را به دين مبين اسلام دعوت مى نمايد و در تمامى روى زمين حكومت

واحد جهانى بر اساس قانون اسلام تشكيل مى دهد نقل شده ، 123 حديث درباره برقرارى عدالت اجتماعى در جهان توسط وى آمده است ، 19 حديث در مورد اين كه وى زمين را از شرك وكفر پاك مى نمايد آمده است ، 7 حديث در مورد اين كه ايمان و امنيت واقعى در حكومت عادلانه اش حكمفرما خواهد گرديد آمده است ، 12 حديث در مورد اين كه اسلام ، شرق و غرب جهان را فرا خواهدگرفت نقل شده است ، 7 حديث در مورد اين كه بشر پيرو يك آيين خواهد گرديد و همه در تحت لواى اسلام در خواهند آمد ، نقل شده است ، 7 حديث در مورد اين كه با شمشير قيام خواهد كرد ذكر شده است ، 5 حديث در مورد اين كه در دوران حكومت عدالت پيشه او ، جهان آباد خواهد گرديد و عقول مردمان كامل تر خواهد شد ، نقل شده است ، 23 حديث در مورد اين كه معجزات و امتيازات پيامبران در او جمع است و به دست تواناى حضرتش ظاهر مى گردد ، نقل شده است ، 7 حديث در مورد اين كه وقت ظهورش بر احدى از آحاد مردم معلوم نيست و هركس وقت تعيين مى كند دروغگوست آمده است ، 25 حديث در مورد اين كه اصحاب خاص آن حضرت 313 نفرند و از اطراف و اكناف عالم به سرعت ، به اندازه ، يك چشم بر هم زدن نزدش جمع مى شوند نقل شده است ، 29 حديث در مورد اين كه حضرت عيسى ( ع ) در نماز به

وى اقتدا مى نمايد ، بيان شده است ، 27 حديث در مورد اين كه منادى آسمانى حضرتش را به نام و نشان به جهانيان معرفى مى كن آمده است ، و بالاخره 657 حديث در مورد اين كه براى ظهور مبارك آن حضرت علايم و نشانه هايى خواهد بودكه پيش از ظهور مباركش به وقوع خواهد پيوست ، آمده است . ( 1 )

1 . منتخب الاثر فصل دوم در ضمن 49 باب .

امام مهدي در نهج البلاغه

مسأله مهدويت در نهج البلاغه از دو نظر قابل بررسى است .

يكى از ديدگاه ملاحم وپيشگويى هاى امام ( ع ) وديگر مربوط به آينده جهان است .

واما خطبه هايى كه حضرت در آن ها به مهدويت اشاره كرده اند : خطبه 0 10 ، 138 ، 150, 182 ، 187 ، 195 وحكمت 47 1 و 0259

در نهج البلاغه امير مؤمنان ( ع ) درباره حضرت مهدى ( ع ) سخنانى آمده است . براى نمونه درباره سيرت حضرت ولى عصر ( ع ) در خطبه شيوايى چنين آمده : جامه حكمت به تن كرده ، و آن را با جميع آداب و شرايطش ، از توجه و شناخت و اتصال با او وگسستن از غير او ، فراگرفته است . پس حكمت نزد آن حضرت گمشده اوست كه در جست و جوى آن كوشا است و آرزوى اوست كه به برآورده شدنش دل بسته است . هنگامى كه فتنه ها روى آورده اسلام غريب شود ، او درگوشه اى عزلت مى گزيند و غربت اختيار مى نمايد . رنج ها را به جان مى

خرد و از عزلتگاه خود بيرون نمى آيد . او يگانه بازمانده از حجت هاى پروردگار و واپسين جانشين از تبار پيامبران است . ( 1 )

ابن ابى الحديد و ديگران تصريح كرده اند كه اين خطبه در حق قائم آل محمد ( ع ) مى باشد ( 2 ) و در خطبه شقشقيه در همين رابطه مى فرمايد : قسم به پروردگارى كه دانه راشكافت و انسان را آفريد ، اگر نبود انبوه حاضران و قيام حجت با وجود يار و ياور ، و نبود آن پيمانى كه خداوند از دانايان امت گرفته است كه در برابر پرخورى ستمگر وگرسنگى ستمكش صبر نكنند ، هر آينه زمام و ريسمان شتر خلافت را بركوهان آن مى انداختم . . . ( 3 ) اميرالمؤمنين ( ع ) در اين خطبه يكى از علل پذيرش بيعت را پس از 25 سال فترت ، اجتماع انبوه مردم و زمينه سازى براى حكومت جهانى حضرت مهدى ( ع ) و قيام قائم آل محمد به هنگام فراهم شدن اصحاب و ياران آن حضرت مى شمارد .

از جمله مطالبى كه در نهج البلاغه درباره حضرت مهدى ( ع ) آمده است مى توان چنين اشاره كرد : - خالى نبودن زمين از حجت هاى الهى خطبه 1

- امام زمان ، جانشين پيامبران الهى خطبه 1820

- غيبت طولانى حضرت خطبه 182 .

- ظهور امام زمان بعد از انتظارى طولانى خطبه 150 .

- كامل شدن نعمت ها و برآورده شدن آرزوها در عصر ظهور حكمت 209 .

- الهى شدن خواسته هاى بشر در زمان ظهور خطبه

1000

- محورى شدن قرآن در عصر ظهور خطبه 138

- حاكميت عدل اسلامى در عصر ظهور خطبه 138 .

- احياى مجدد قرآن و سنت پيامبر ( ص ) درعصر ظهور همان .

1 . نهج البلاغه عبده ج 02 ص 108 شرح باب الحديد ج2 ص 435 .

2 . شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 336

3 . نهج البلاغه عبده ج 1 ص 36 .

پدر حضرت

پدر حضرت

حسن بن على بن محمد بن على ، ملقَب به عسكرى ، يازدهمين امام از ائمه معصوم ( ع ) ، پدر حضرت مهدى ( ع ) دوازدهمين امام بوده است .

در روز هشتم يا چهارم يا دهم ربيع الثانى سال 1 23 يا 232ه_ ق در مدينه متولد و در روز هشتم يا اول ربيع الاول سال 260ه_ ق در سامرا وفات يافت .

دوران امامت اين امام ، شش سال بوده ودر مدت عمر بيست وهشت يا بيست ونه سال خويش ، منشأ بركات وفيوضات بسيارى بوده است .

آن حضرت در دوران حكومت معتمد عباسى از دنيا رفت و دركنار قبر پدرش در سامرا مدفون گشت .

حضرت عسكرى ( ع ) ، جز امام مهدى ( ع ) فرزندى نداشته است . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 4 ص 514

القاب پدر حضرت

اشاره

حسن خالص از القاب ناشناخته حضرت عسكرى ( ع ) است .

شبراوى شافعى از علماى اهل سنت درباره ولادت حضرت مهدى ( ع ) دركتاب خويش مى نويسد : امام يازدهم ، حسن خالص است كه به لقب عسكرى معروف است و او را شرافت همين بس كه امام مهدى ( ع ) از فرزندان گرانمايه اوست ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور 0 سيد محمدكاظم قزوينى ص 168 .

نماز بر پيكر پدر

امام حسن ( ع ) در آستانه ارتحال قرارگرفت . چند روزى كسالت شديد پيداكرد .

خليفه از اين امر آگاه شد . به دستور وى ، گروهى از سران دولت و جمعي از پزشكان ، به منزل امام يازدهم ( ع ) رفتند ، تا ضمن مداواى حضرت وكسب وجهه عمومى ، اوضاع و شرايط رازير نظر بگيرند و رفت و آمدها را به كنترل در بياورند واگر صحنه مشكوكى در رابطه با جانشينى و امامت پس از وى ديدند ، آن را گزارش كنند . ( 1 )

تا اين كه هشتم ربيع الثانى سال260ه_ . ق امام حسن عسكرى ( ع ) در شهر سامرا ، چشم از جهان فرو بست .

ابوالاديان مى گويد : هنگامى كه به خانه امام حسن ( ع ) رسيديم ، وى را در حالى ديديم كه كفن شده بود . برادرش جعفر جلو افتاد تا بر جنازه امام نماز بخواند . هنوز تكبير را نگفته بود كه كودكى جلو آمد ، لباس جعفر راگرفت و او را از جنازه كنار زد و فرمود : اى عموكنار

بايست كه من از تو براى نمازگذاردن بر پدرم شايسته ترم . ( 2 )

جعفر نيز در حالى كه رنگ از چهره اش پريده بود كنار رفت .

01 بحارالانوار ج50 ص 328 .

2 . كمال الدين ص 475 .

تداوم امامت

اين انديشه كه پس از حضرت امام حسن عسكرى ( ع ) چه کسى زمام امور شيعيان را بر عهده خواهدگرفت ، ذهن و دل بسيارى از ياران آن حضرت را به خود مشغول داشته بود واز اين رو آن ها تلاش مى كردند در فرصت هاى نادرى كه توفيق زيارت حضرتش را مى يافتند به نوعى پرسش درونى خود را با امامشان مطرح كنند .

از جمله در يكى از روزهاكه عثمان بن سعيد عمرى يار وياور باوفاى حضرت عسكرى ( ع ) نيز در مجلس آن حضرت حضور داشت ، يكى از ياران ايشان پرسيد : شما درباره اين حديث كه از پدران بزرگوارتان نقل شده چه مى گوييد : زمين تا روز قيامت از حجت خدا بر بندگان تهى نمى ماند . وهركس كه بميرد وامام زمانش را نشناسد ، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است آن حضرت در پاسخ فرمود : آرى اين سخن همانند روز حق است .

باز پرسيد : اى پسر رسول خدا ، پس چه كسى پس از شما امام وحجت خواهد بود؟

حضرت فرمود : پس از من ، پسرم محمد ، امام وحجت خواهد بود . هركسى بميرد واو را نشناسد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است . آگاه باشيدكه او را غيبتى است كه در آن نادانان به گمراهى مى

افتند واهل باطل هلاک مى گردند . هركس كه در اين دوران براى ظهور تعيين وقت كند ، دروغ مى گويد . سپس با سپرى شدن دوران غيبت او ظهور مى كند . گويا پرچم هاى سفيدى راكه در نجف كوفه بر بالاى سرش در اهتزاز است مى بينيم . ( 1 )

با انتصاب حضرت مهدى ( ع ) به عنوان دوازدهمين امام شيعيان ، شجره طيبه امامت ، برگ و بارى تازه يافت . ( 2 )

ا . كمال الدين ج 2 ص 409

2 . نشريه موعود شماره 20ص 51

اموال و دارايي حضرت

زمينى كه مسلمانان به زور شمشير ازكفارگرفته و به قلمرو حكومت خويش در آورده باشند گويند . چنين زمينى ملك امام و متعلق به عموم مسلمين است و در عصر حضور جز به اذن امام نمى توان در آن تصرف كرد . ولى در عصر غيبت ، محل خلاف است كه آيا مسلمانان ، آن را مالك مى شوند و قابل نقل است ، يا به گونه اباحه در آن تصرف مى كنند و نقل و انتقال ، به تبع آثار متصرف خواهد بود . ( 1 )

ا . معارف ومعاريف ج 9 ص552

داستانها

خواب مخزومي ( مخزومى ، مردى از قبيله مخزوم است . )

در حديثى از امام صادق ( ع ) كه از اجتماع ياران حضرت مهدى ( ع ) سخن مى گويد آمده است : وقتى حضرت با يارانش در مکه گرد مى آيند ، در كوچه هاى مکه به راه مى افتند ، تا براى خود محل اقامتى پيداكنند . مردم مکه افراد ناشناسى را در ميان خود مى بينند و مى گويند : تا به امروز آن ها را در اين شهر نديده ايم به ناگاه مرد مخزومى وارد مى شود و مى گويد : من خوابى ديده ام كه بسيار پريشان و نگران هستم . مردم مى گويند : بيا بر نزد فلان ثقيفى برويم چون به پيش او مى روند ، مرد مخزونى چنين مى گويد ابرى را ديدم كه از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدريج پايين آمد تا به نزديكى كعبه رسيد و آنگاه دوركعبه طواف نمود در اين ابر ، ملخ

هاى فراوانى با بال هاى سبز بودكه تا مدتى بس دراز دور خانه خدا طواف مى كردند . آنگاه به چپ و راست پراكنده شدند ، به هيپح آبادى نمى رسيدند جز اين كه به خاكستر مى نشاندند . به هيچ قلعه اى نمى رسيدند جز اين كه ويران مى كردند . سپس از خواب بيدار شدم و چون بيد لرزيدم و تاكنون هم در ترس و وحشت هستم . مرد ثقيفى مى گويد : امشب لشكرى از لشكرهاى الهى بر شهر شما وارد شده ، كه شما را ياراى مقاومت در برابر آنها نيست . مردم مكه از شنيدن اين حرف پريشان مى شوند و مى گويند چيز عجيبى به وجود آمده است . در بامداد چنين شبى بيعت مبارك انجام مى پذيرد و مردم مكه نيز بيعت كرده و به سپاه حق ملحق مى شوند و خواب مخزومى و تعبير ثقيفى تحقق مى يابد ( 1 )

ا . روزگار رهايي ج اص433

دعاها

نافله

نماز نافله نماز سنت است كه واجب نيست و آن دو قسم است : مبتدئه ، مرتبه .

مبتدئه نافله اى است كه وقت معينى نداشته باشدكه نماز در هر حال مطلوب و مقرب به خداست .

مرتبه نوافل شب و روز است كه 34 ركعت است .

مرحوم محدث نورى ، حكايت سيد رشتى را چنين نقل مى كندكه حضرت مهدى ( ع ) به سيد دستور خواندن نافله ، زيارت جامعه و زيارت عاشورا را مى دهد و پس از آن مى فرمايد : شما چرا نافله نمى خوانيد؟ نافله ، نافله ، نافله ( 1 )

برخى

مى گويند مراد امام ( ع ) از نافله ، نافله شب است .

1 . نجم الثاقب باب سوم

نماز حاجت

از ناحيه مقدسه حضرت صاحب الزمان ( ع ) روايت شده كه : هركس حاجتى دارد بايد بعد از نيمه شب جمعه ، غسل كند و به مصلاى خود برود و دو ركعت نماز بگذارد . در هر ركعت سوره حمد را بخواند و به اياك نعبد و اياك نستعين كه رسيد صد مرتبه آن را تكراركند . سپس حمد و سوره راكامل بخواند و ركوع و سجود بجا بياورد . در ركوع, سبحان ربي العظيم و بحمده و در دو سجده سبحان ربى الاعلى و بحمده را هفت مرتبه بگويد . همانا خداوند ، حاجت او را برآورده مى كند ، هرگونه حاجتى كه باشد مگر آن كه حاجت او در قطع كردن صله رحم باشد . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب هفتم .

آثار دعاى فرج

روايات مختلفى به بيان آثار ، فوائد و ويژگى هايى كه بر دعاكردن براى تعجيل فرج مترتب است ، پرداخته است كه به پاره اى از آن ها اشاره مي كنيم :

01 فرمايش حضرت ولى عصر ( ع ) : بسيار دعاكنيد براى تعجيل فرج كه فرج شما درآَن است .

02 اين دعا سبب زياد شدن نعمت ها است .

03 اظهار محبت قلبى است .

4 0 نشانه انتظار است .

05 زنده كردن امر ائمه اطهار ( ع ) است .

6 . مايه ناراحتى شيطان لعين است .

7 . نجات يافتن از فتنه هاى آَخر الزمان است .

08 اداء قسمتى از حقوق آن حضرت است كه اداء حق هر صاحب حقى ، واجب ترين امور است .

9 .

تعظيم خداوند و دين خداوند است .

10 . حضرت صاحب الزمان ( ع ) درحق او دعا مي كند .

11 . شفاعت آَن حضرت در قيامت شامل حال او مى شود .

12 . شفاعت پيغمبر ( ص ) ان شاء الله شامل حالش مى شود .

013 اين دعا امتثال امر الهى و طلب فضل و عنايت او است .

14 0 مايه استجابت دعا مى شود .

015 اداء اجر رسالت است

016 مايه دفع بلا است .

017 سبب وسعت روزى است ان شاء الله

18 . باعث آَمرزش گناهان مي شود .

19 0 سبب تشرف به ديدار آن حضرت در بيدارى يا خواب مى شود ان شاء الله .

20 . سبب رجعت به دنيا در زمان ظهور آَن حضرت مى شود ان شاء الله

21 . از برادران پيغمبر ( ص ) خواهد بود

022 فرج مولاى ما حضرت صاحب الزمان ( ع ) زودتر واقع مى شود .

23 . پيروى ازپيغمبروامامان ( ع ) خواهد بود .

24 . وفاى به عهد و پيمان خداوندى است .

025 آَثار نيكى به والدين براى دعاكننده حاصل مي گردد .

36 . فضيلت رعايت و اداء امانت برايش حاصل مى شود

37 . زياد شدن اشراف نور امام ( ع ) در دل او است

28 . سبب طولانى شدن عمراست ان شاء الله .

29 . تعاون و همكارى دركارهاى نيك و تقوى است .

30 . رسيدن به نصرت و يارى خداوند و پيروزى بر دشمنان به كمك خداوند است

31 . سبب هدايت به نور قرآَن مجيد است .

032 نزد اصحاب اعراف معروف مي گردد .

33 . به ثواب طلب علم نائل مى شود ان شاء الله .

34 . از عقوبت هاى اخروى ان شاء الله در امان مى ماند

35 . هنگام مرگ به او مژده مى رسد و با او به نرمى رفتار مى شود

036 اين دعا اجابت دعوت خدا و رسول ( ص ) است .

37 . با اميرالمؤمنين ( ع ) و در درجه آن حضرت خواهد بود .

038 محبوب ترين افراد نزد خداوند خواهد بود

39 . عزيزترين وگرامى ترين افراد نزد پيغمبر ( ص ) مى شود

40 . ان شاء الله ازاهل بهشت خواهد شد

41 . دعاى پيغمبر ( ص ) شامل حالش مي گردد .

042 كردارهاى بد او به كردارهاى نيك مبدل مى شود .

43 . خداوند متعال در عبادت ، او را تأييد مى فرمايد .

44 . ان شاء الله با اين دعا عقوبت از اهل زمين دور مى شود .

45 . ثواب کمك به مظلوم را دارد .

46 . ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد .

47 . پاداش خونخواهى حضرت ابى عبدالله الحسين ( ع ) را دارد .

48 . شايستگى دريافت احاديث ائمه اطهار ( ع ) را مى يابد .

69 . نور او براى ديگران نيز روز قيامت درخشان مي گردد

50 . هفتاد هزار نفر ازگنهكاران را شفاعت مي كند .

51 . دعاى اميرالمؤمنين ( ع ) در روز قيامت ,شاملش مي گردد .

52 . بى حساب داخل بهشت مى شود .

053 از تشنگى روز قيامت در امان مى ماند .

54 . در بهشت جاودان است .

55 . مايه خراش روى ابليس و مجروح شدن دل او است .

56 . روز قيامت هديه هاى ويژه اى دريافت مى دارد .

57 . خداوند عزوجل از خدمتگزاران بهشت نصيبش مى فرمايد .

58 . در سايه گسترده خداوند قرارگرفته و رحمت بر او نازل مى شود مادامى كه مشغول آن دعا باشد .

59 . پاداش نصيحت مؤمن را دارد .

60 . مجلسى كه در آن براى حضرت قائم عجل الله فرجه دعا شود ، محل حضور فرشتگان مي گردد .

61 دعا كننده مورد مباهات خداوند مى شود .

62 . فرشتگان براي او طلب آمرزش مي کنند .

063 از نيكان مردم پس از ائمه اطهار ( ع ) مى شود .

065 اين دعا اطاعت از اولى الامر است كه خداوند اطاعت شان را واجب ساخته است .

65 . مايه خرسندي خداوند عزوجل مى شود .

66 . مايه خشنودى پيغمبر ( ص ) مي گردد .

067 اين دعا خوشايندترين اعمال نزد خداوند است .

068 ازكسانى خواهد بودكه خداوند در بهشت به او حكومت مى دهد ، ان شاء الله .

69 . حساب او آسان مى شود .

070 اين دعا در عالم برزخ و قيامت مونس مهربانى خواهد بود .

71 . اين عمل بهترين اعمال است .

72 . باعث دورى قصه ها مى شود .

73 . دعاى هنكام غيبت بهتر از دعاى هنگام ظهور امام ( ع ) است .

74 .

فرشتگان درباره اش دعا مي كنند .

75 . دعاى حضرت سيدالساجدين ( ع ) که نكات و فواثد متعددى دارد شامل حالش مى شود .

076 اين دعا تمسک به ثقلين كتاب و عترت است .

77 . چنگ زدن به ريسمان الهى است .

78 . سبب كامل شدن ايمان است .

79 . همانند ثواب همه بندگان به او مى رسد .

80 . تعظيم شعائر خداوند است .

81 . اين دعا ثواب كسى كه با پيغمبر ( ص ) شهيد شده را دارد .

82 . ثواب كسى كه زير پرچم حضرت قائم ( ع ) شهيد شده را دارد .

83 . ثواب احسان به مولاى ما حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه را دارد .

84 . در اين دعا ، ثواب گرامى داشتن عالم هست .

85 . پاداش گرامى داشتن شخص كريم را دارد .

86 . در ميان گروه ائمه اطهار ( ع ) محشور مى شود .

87 . درجات او در بهشت بالا مى رود .

88 . از بدى حساب در روز قيامت در امان مى ماند .

89 . به بالاترين درجات شهداى روز قيامت نائل مى شود .

90 . و رستگارى به سبب شفاعت فاطمه زهرا ( ع ) را در پى دارد . ( 1 )

ا . مكيال المكارم ج1ص 351 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

دعا براى سلامتى حضرت

يكى از وظايف منتظران ، دعا كردن براى سلامتى حضرت مهدى ( ع ) است .

دعا كردن براى سلامتى حضرت آثار و بركات فراوانى داردكه عبارتند از :

دعا نشانگر علاقه ومحبت مسلمانان به ايشان است اگر چه دوستى تمام ائمه معصومين ( ع ) بخشى از ايمان وشرط قبولى اعمال است ، در عين حال دعا كردن در حق امام زمان ( ع ) موجب ازدياد محبت آن حضرت در دل ودرنتيجه موجب تقويت ايمان مى گردد . 2 . دعا اظهار تجديد عهد وپيمان باآن حضرت است ومحتواى پيمان باآن حضرت را دين دارى ، شريعت محورى وتصميم قلبى بر اطاعت امر امام ( ع ) ويارى رساندن او با نثار جان ومال تشكيل مي دهد .

تجديد بيعت باآن حضرت ( ع ) كارى است كه بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه يا در هر روز ويا در هر جمعه انجام آن مستحب است .

هر روز بعد از نماز صبح ، دعاهايى كه مربوط به وجود مبارك امام عصر ( ( ع ) است خوانده شود ، بسيار مفيد و مؤثر خواهد بود . دعاى شريف اللهم بلغ مولاى صاحب الزمان صلوات الله عليه عن جميع المؤمنين . . . و نيز " دعاى عهد " شاهدى براى اين سخن است . 3 . دعا سبب زنده نگه داشتن ياد امام غايب در دل منتظران مى گردد . ياد امام زمان ( ( ع ) توجه به ارزش هاى دين واصول اخلاقى را در دل ها زنده مى كند وغفلت از ياد امام ، يكى از دلايل عمده پژمردگى وسستى ارزش هاى الهى و انسانى در جوامع اسلامى است .

4 . كسى كه سلامتى امام زمانش برايش مهم است ، مسلماًآزردن آن حضرت برايش سخت است در

نتيجه دعا براى سلامتى آن حضرت ، انسان را به انجام كارهايى وامى داردكه موجب خشنودي آن حضرت و درنتيجه سبب رسيدن به مقام رضوان الهى مى گردد 5 . دعا بسيار موثر است وموجب فرج آن حضرت ونيز فرج وگشايش در زندگى مؤمنان مى شود . 6 . دعا موجب قرب الهى است . امام مهدى ( ع ) در خصوص زيارت آل يس مى فرمايند : هرگاه خواستيد به وسيله ما به خداوند وبه ما توجه كنيد ، اين زيارت راكه از جانب خداوند انشا شده است ، بخوانيد . اين زيارت كه از جهات مختلف محتوايى عميق دارد بسيار مورد تاكيد و سفارش قرار گرفته است اين زيارت از ابتدا تا انتها ، دعا براى سلامتى ، تندرستى و بهروزى امام زمان ( ع ) است در دعاى بعد از اين زيارت نيز معانى بلندى نهفته است مانند : خدايا او امام زمان ( ع ) را از شر هر متجاوز وسركشى واز شر همه خلق خود پناه ده واو را از حوادث يوميه ، از پيش رو واز پشت سر واز طرف چپ ، حفظ ونگه دارى كن واز اين كه آسيب وگزندى به او برسد ، جلوگيرى كن و در خصوص او ، رسولت وخاندان رسولت را حفظ نما وبه دست مباركش عدل وداد را پديدار نما اللهم اعذه من شركل باغ وطاغ ومن شر جميع خلقک واحفظه من بين يديه ومن خلقه وعن يمينه وعن شماله واحرسه وامنعه من ان يوصل اليه بسوء واحفظ فيه رسولک وآل رسولک واظهر به العدل . . .

نيز دعا كردن براى سلامتى

و فرج آن حضرت ، اطاعت از امر خداوند ونيز اهل بيت پيامبر اكرم ( ص ) است و هركه خدا و رسولش را اطاعت كند و خداترس وپرهيزكار باشد ، چنين كسى به فوز وسعادت خواهد رسيد ( 1 )

آخرين نكته اين است كه هر چند طبق وعده الهى حضرت زنده وباقى هستند ، تا زمانى كه پرچم توحيد وعدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند ، ولى بالاخره بشر هستند ودر معرض آفات جسمانى وبلاهاى طبيعى و ممكن است مريض شوند و دچاركسالت گردند و از اين نظردعاى ها براى سلامتى حضرت وحفظ ايشان از اين آفات وحوادث ، بدون شك در سلامتى وجودآن عريز عالم وجود و آخرين در صدف امامت و ولايت ، مؤثر و مفيد است و بهترين ادعيه براى سلامتى حضرت ، دعاى معروف اللهم كن لوليك الفرج . . . است .

ا . نور 52 .

اوقات و حالات دعا براي حضرت

در آيات و روايات ، اوقات و حالات متعددى جهت دعا براى حضرت صاحب الزمان ( ع ) واردشده است كه از آن جمله است : بعد از هر نماز واجب ، بعد از هر دو ركعت از نماز شب ، در قنوت نمازها ، در حال سجده ، در سجده شكر ، هر صبح و شام ، آخرين ساعت از هر روز ، روز پنجشنبه ، شب و روز جمعه ، روز نوروز ، روز عرفه ، عيد فطر ، عيد قربان ، روز دَحو الارض ، روز عاشورا ، شب و روز نيمه شعبان ، تمام ماه رمضان ، بعد از ذكر مصيبت سيدالشهدا ( ع

) ، بعد از زيارت امام زمان ( ع ) ، پس ازگريستن از ترس خداوند ، پس از تجديد هر نعمت و زوال هر محنت ، هنگام وارد شدن غم و اندوه ، در سختى ها وگرفتارى ها ، پس از نماز تسبيح نماز جعفر بن ابيطالب ، پيش از دعا براى خود و خانواده خود ، عيد غدير ، چهل روز مداومت به دعا براى فرج ، ماه محرم و . . . ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج 2 ، ص 18 ترجمه سيد مهدى حائرى قزويني

دعاى افتتاح

دعايي است كه حضرت مهدى ( ع ) آن را به محمد بن عثمان دومين نائب خاص تعليم داده واو منتشر نموده است .

علامه مجلسى در زاد المعاد مى آورد : امام زمان ( ع ) آن را براى شيعيان نوشته است كه هر شب ماه رمضان بخوانند . فرشتگان مى شنوند و براى خواننده آن استغفار مى كنند . در اين دعاى شريف به ويژگى هاى حكومت حضرت به عنوان دولت كريمه اشاراتى شده است . ( 1 )

1 . سيره چهارده معصوم محمدى اشتهاردى ، پاورقى ص 974 .

دعاي سمات

جمع سمَة به معنى علامت ها ونشانه ها است .

دعايى است معروف كه علامه مجلسى در سلسله سند آن ، نام محمد بن عثمان عمرى ، يكى از نواب خاص حضرت حجت ( ع ) را ذكر كرده است ( 1 )

نيز در مصباح شيخ طوسى وجمال الاسبوع سيد بن طاووس ، به سندهاى معتبر ، اين دعا از محمد بن عثمان عمرى است واز حضرت امام محمدباقر وامام جعفر صادق ( ع ) روايت شده است . دعاى شبور هم ناميده مى شود وخواندن آن در ساعات آخر روز جمعه مستحب است . مطلع آن چنين است : اللهم اني اسئلك باسمك العظيم الاعظم . . . ( 2 )

1 . معارف ومعاريف ج6ص 327 .

2 . مفاتيح الجنان باب اول .

دعاى عبرات

دعايي است كه از امام صادق ( ع ) روايت شده است . آورده اندكه امام زمان ( ع ) جهت خلاص شدن شخصى ، از دست گروهى ظالم ، خواندن اين دعا را سفارش كرده است .

مطلع آن چنين است : اللهم إني اسألك يا راحم الدرات وياكاشف الكربات ، انت الذي تشفع سحائب المحن . . . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب هفتم .

دعاى غريق

از ادعيه اى است كه خواندن آن در دوران غيبت حضرت مهدى ( ع ) سفارش شده است . امام صادق ( ع ) فرمودند : به زودى امر مشتبهى غيبت طولانى به شما مى رسد ، پس بدون نشانه اى كه ديده شود وبدون امام هدايت كننده مى مانيد . از آن نجات نمى يابد ، مگركسى كه دعاى غريق را بخواند . راوى مى گويد : دعاى غريق چگونه است , حضرت فرمودند : مى گويى : يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک ( 1 )

1 . کمال الدين ص 351 .

دعاي فرج

دعايى است كه براى طلب ظهور حضرت مهدى ( ع ) خوانده مى شود . چندين دعا به دعاى فرج معروف است ، اول : دعاى يا من اظهر الجميل و ستر القبيح يا من لم يواخذ بالجريرة ولم يهتلک الستر يا عظيم المن يا کريم الصفح يا حسن التجاوز يا واسع المغفرة يا باسط اليدين الرحمة يا منتهي کل نجوي ويا غاية کل شکوي يا عون کل مستعين يا مبتداء بالنعم قبل استحقاقها يا رباه ده مرتبه يا غايةرباه ده مرتبه اسئلک بحق هذه الاسماء بحق محمد وآله الطاهرين الا ما کشفت کربي و نفسک همي و خرجت غمي واصلحت حالي

دوم : اميرالمؤمنين على ( ع ) براى حاجتى نزد حضرت رسول ( ص ) شكايت كرد وپيامبر به ايشان اين دعا را توصيه كرد : يا عماد من لاعماد له ويا سند من لا سند له ويا ذخر من لا ذخر له ويا حرزمن لاحرزله ، يا فخرمن لافخرله وياركن

من لاركن له يا عظيم الرجاء يا عزَ الضعفاء يا منقذ الغرقي يا منجي الهلکي يا محسن يا مجمل يا منعم يا مفضل اسئل الله الذي لا اله الا انت الذى سجد لك سواد الليل وضوء النهار وشعاع الشمس ونور القمر ودوى الماء وخفيف الشجر يا الله يا رحمن يا ذا الجلال والاکرام .

واميرالمؤمنين ( ع ) اين دعا را دعاى فرج ناميد .

سوم : مردى خدمت رسول خدا ( ص ) رسيد وازگرفتارى خويش شكايت كرد . آن حضرت براى فرج او خواندن اين دعا را سفارش كرد : الهى طموح الامال قد حاجت الا ، لديک ومعاکف الهمم قد تعطلت الا اليک و مذاهب العقول . . .

چهارم : اللهم يا ودود يا ودود يا ذا العرش المجيد يا فعالا لِما يريد اسئلك بنور وجهک الذى ملأ اركان عرشك وبقدرتک التى قدرت بها على جميع خلقک و برحمتك التى وسعت كل شى لا اله الا ، انت يا مبدى يا معيد لا اله الا ، انت يا اله البشر يا عظيم الخطر منك الطلب واليك الهرب وقع بالفرج يا مغيث اغثنى .

پنجم : اللهم انى اسئلك يا الله يا الله يا الله يا من علا فقهر يا من بطن فخبر . . . . . . ( 1 )

ششم : كفعمى در بلد الامين فرموده ، اين دعاءحضرت مهدى ( ع ) است كه آن را به شخصى كه محبوس بود ، تعليم فرمود و آن فرد خلاص شد : اِلهى عظم البلاء و برح الخفاء وانکشف الغطاء . . . . . . ( 2 )

هفتم

: برخى دعاى اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه . ( 3 )

را دعاى فرج ناميده اند .

ا . نجم الثاقب ، باب هفتم حكايت سى ام

2 . مفاتيح الجنان باب اول .

3 . مصباح المتهجد ص630 بلدالامين ، ص 203 .

دعاى ندبه

دعايى است جامع وپر سوزكه از ديرباز مورد توجه شيعيان و منتظران حقيقى حضرت ولى عصر ( ع ) بوده است . اين دعا در حقيقت ، بيانگر تاريخ فشرده اى از حضور حجت هاواولياى الهى بر پهنه خاك است . سلسله اى كه از حضرت آدم ( ع ) آغاز ، وتا آخرين حجت خدا ، حضرت مهدى ( ع ) ادامه مى يابد . دعاى ندبه را امام جعفر صادق ( ع ) به دوستان وشيعيانش تعليم داده و به آن ها امر فرموده كه اين دعا را در اعياد چهارگانه فطر ، قربان ، غدير و جمعه بخوانند و به ما امر فرموده كه در عصر غيبت با اين دعا ، با پيشواى خود راز دل بگوييم وتجديد ميثاق كنيم . برخى معترضان به دعاى ندبه مى گويند : هنگامى كه امام صادق ( ع ) دعاى ندبه را انشا فرموده ، بيش از يك قرن به تولد حضرت ولى عصر ( ع ) مانده بود ، پس چگونه ممكن است ، انسان نسبت به انسانى كه بعد از يك قرن به دنيا مى آيد ، گريه و زارى كند ودر فراقش اشك بريزد؟ پاسخ اين است كه : اين معنى درباره افراد معمولى متصور است ، اما اگر فرد مورد نظرگل سرسبد

جهان خلقت باشد وهمه پيامبران الهى ، نويد او را به پيروان خود داده باشند وبه امت خود از غيبت طولانى وانتظار اوگفت وگوكرده باشند ، بسيار منطقى است كه افراد درد آشنا در انتظار آمدنش ثانيه شمارى كنند و از طول غيبتش گريه ها سر دهند . ( 1 )

گروهى از اصحاب به محضر امام صادق ( ع ) شرفياب شده و حضرتش را ديدند كه روى خاك ها نشسته ، همانند مادر داغ ديده ، سيل اشك ، روان كرده و ناله هاى جانسوز سر مى دهد . هنگامى كه از علت آن جويا شده بودند فرمودندكه براى طولانى شدن غيبت حضرت قائم ( ع ) وپريشانى مؤمنان در دوران غيبت اشك مى ريزند . ( 2 )

بسيارى از امامان ( ع ) در قنوت نماز خود ، از غيبت ولى به پيشگاه خداوند شكايت مى كردند ومى فرمودند : اللهم إنا نشکوا إليك فقد نبيا وغيبة ولينا . . . .

از جمله آنان ، امام على ، امام جواد ، امام هادى ، امام حسن عسكرى وامام باقر است ( 3 )

عاشقان ومنتظران مولا ، دعاى ندبه را هر صبح جمعه زمزمه مى كنند . متن كامل اين دعاى ارزشمند در مفاتيح الجنان آمده است . علاوه بر دعاى ندبه ، يكى از زيارتنامه هاى سرداب مقدس نيز ندبه ناميده مى شود و آن زيارت ، مشهور به زيارت آل ياسين است ( 4 )

ا . با دعاى ندبه در پگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ، 030

2 . كمال الدين ، ج 2 ص

353 .

3 . بادعاى ندبه در پگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ص 34 .

4 . همان ص 167 .

سندهاى ندبه

معارف والا ومعانى روشن كه با اسلوبى بديع ، شيوا ومنطقى وعباراتي بلند وفصيح در اين دعاى شريف آمده ، ما را از ارائه هرگونه سند ومنبع بى نياز مى كند ، كه چنين حقايق تابناك ودقايق درخشان ، هرگز از هيچ منبعى ، جز سرچشمه زلال ولايت صادر نشود . ولى براى يقين بيشتر ونورانيت دل هاى مشتاقان ، برخى منابع محكم دعاى ندبه را مى آوريم : نخستين فرد موثق ومورد اعتمادى كه دعاى شريف ندبه را در اثر مكتوب خود از امام صادق ( ع ) روايت كرده ابو جعفر محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى است . وى از استادان شيخ مفيد است وشيخ مفيد به فراوانى از او روايت كرده است حاج آقا بزرگ تهرانى مى نويسد : وثاقت او ، از نقل فراوان شيخ مفيد از او ، وطلب مغفرت بر اوآشكار مى باشد . ( 1 )

دومين فرد مورد اعتماد واستنادى كه دعاى ندبه را دركتاب خود آورده ، محمد بن على بن ابى قره است كه دركتاب الدعاء آن را ازكتاب بزوفرى نقل كرده است . علامه مجلسى نيز مى نويسد : و اما دعاى ندبه كه مشتمل است بر عقايد حقه وتأسف بر غيبت حضرت قائم ( ع ) به سند معتبر از حضرت امام جعفرصادق ( ع ) منقول است ( 2 )

علامه مجلسى در همين فرازكوتاه به نكات ارزشمندى اشاره فرموده : دعاى ندبه از نظر محتوا مشتمل

بر عقايد حقه است ، مأثور است واز معصوم رسيده است . از نظر سند معتبر است وسندآن به امام صادق ( ع ) مى رسد . ( 3 )

علماى بسيارى چون حاج شيخ عباس قمى ، سيد محسن امين ، شيخ محمدباقر فقيه ايمانى ، ميرزا محمدتقى موسوى اصفهانى ، ميرزا حسين نورى ، صدر الاسلام همدانى ، سيد محمد طباطبايى يزدى ، سيد حيدركاظمى ، سيد ابن طاووس ، وابن مشهدى ، دعاى ندبه رادر كتاب هاى ارزشمند خود نقل كرده اند كه اين نيز مى تواند دليلى بر مستند بودن آن باشد . در حدود سى سال پيش ، كتابچه بى سر وتهى به نام بررسى دعاى ندبه از نويسنده ناشناخته اى با نام مستعار على احمد موسوى در تهران منتشرگرديد ، كه در سندآن ابراز تشكيك كرده ، و به مطالب آن ناجوانمردانه تاخته بود . از اين روى ، عالمان متعهَد ومرزبانان درد آشنا ، خود را موظف ديدند كه اين تهاجم ناجوانمردانه را بى پاسخ نگذارند ، لذا آثار ارزشمندى در دفاع از سند ، متن و ديگر ابعاد مربوط به دعاى ندبه ، به رشته تحرير درآوردند واعتراض هاى پوچ و بى محتواى او را پاسخ گفتند . ( 4 )

كتاب وزين با دعاى ندبه در پگاه جمعه نقد وبررسى اشكالات سندى ومحتوايى دعاى ندبه است كه توسط جناب آقاى على اكبر مهدى پور تدوين شده ومطالب ارزشمندى دارد .

ا . الذريعة ج 1 ص 194 .

2 . زاد المعاد ص 486

3 . با دعاى ندبه در پگاه جمعه مهدى پور ص63 .

4

. همان ص 166 .

کتابنامه دعاي ندبه

گروهى از دانشمندان درد آشنا و نويسندگان متعهد ، به دفاع از حريم دعاى ندبه پرداخته و در پاسخ به اشكال ها و اعتراض هاى بى اساس ، پيرامون اين دعاى با صلابت ، آثار ارزشمند را به تحرير در آورده اند كه عناوين برخى از آن ها را مى آوريم : ( انوارالولايه, آيت اله صافى گلپايگانى ) ( به عشق مهدى ,محمد شائق قمى ) ( پاسخ ها به گفته ها, سيد محمد مهدى مرتضوى لنگرودى ) ( تحقيقى درپاره دعاى ندبه ,رضا استادى ) ( ترجمه دعاى ندبه ,مولى رفيع گيلانى ) ( ترجمه وسيلة القربة ,على بن عليرضا خوئى ) ( جمال حضوردرآئينه غيبت ,سيد حسين خادميان ) ( درس هايي از ولايت ,شيخ محمد باقر صديقينى ) ( دعاى ندبه براساس قديمى ترين نسخه ها ,دكتر باقر قربانى زرين ) ( سخنان نخبه, على عطايى اصفهانى ) ( شرح دعاى ندبه ,محمد باقر شريعت پناه ) ( شفاء للامه ,محمد جعفر شاملى ) ( فروغ ولايت ودعاى ندبه ,آية الله لطف الله صافى گلپايگانى ) ( كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة ,سيد جلال الدين محدث ارموى ) ( مدارک دعاى شريف ندبه ,جعفر صبورى قمى ) ( معالم القربة فى شرح دعاء الندبة ,سيد جمال الدين محدث ارموى ) النخبة فى شرح دعاء الندبة ,سيد محمود مرعشى ) ( ندبه ونشاط ,احمد زمرديان ) ( نصرة المؤمنين ,عبدالرضا ابراهيمى ) ( نويد بامداد پيروزى ,سيد مصطفى طباطبايى ) ( وظايف الشيعه ,شيخ عباس على اديب اصفهانى ) ( هدية مهدوية ,صالحى كرمانى )

( 1 ) و . . . .

ا . با دعاى ندبه درپگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ، ص 193 .

نمازتسبيح

نماز جعفر بن ابى طالب است .

يكى از اوقاتى كه دعا براى تعجيل فرج حضرت مهدى ( ع ) در آن تاكيد شده ، پس از نماز تسبيح است ، به ويژه اگر آن را در روز جمعه به جاى آورند . ( 1 )

1 . مكيال ا لمكارم ج2 ص 78 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

دعاى حضرت براى شيعيان

با استناد به فرموده حضرت كه لا ناسين لذكركم ، ايشان هيچگاه از ياد شيعيان و دعا براى آنان غافل نيست . از ابن طاووس نقل شده كه سحر در سرداب مقدس ، از حضرت مهدى ( ع ) شنيد كه حضرتش درباره شيعيان چنين دعا مى فرمود : اللهم إن شيعتنا من شعاع انوارنا و بقية طينتنا و قد ذنوبا کثيرة اتکالا علي حبنا وولايتنا فان کانت ذنوبهم بيتک و بينهم فاصفح عنهم فقد رضينا وماكان منها فيما بينهم ، فاصلح بينهم وقاص بها عن خمسنا وادخلهم الجنه وزحزحهم عن النار ولا بينهم ولا تجعل بينهم وبين اعدائنا في سخطک ( 1 )

ا . بحارا لانوار ج 53 ص 302 به نقل از نجم الثاقب باب هفتم حكايت نوزدهم

نماز اما م زمان

نماز حضرت صاحب الزمان ( ع ) دو ركعت است . در هر ركعت سوره حمد را تا اياك نعبد و اياک نستعين ، مى خوانى و چون به اين آيه رسيدى آن را صد مرتبه مى گويى و در مرتبه آخر ، سوره را تمام مى كنى . سپس قل هو الله را يك بار مى خوانى و چون از نماز فارغ شدى اين دعا را مي خوني .

اللهم عظم البلاء وبرح الخفاء و انكشف الغطاء . . . . تا آخر .

نماز هديه به حضرت

در توسل به حضرت رسول ( ص ) و ائمه معصومين ( ع ) به وسيله نماز و هديه كردن نماز خود به آنان ، ايام هفته را به هر امامى تقسيم كرده اند . براى روز جمعه ، هشت ركعت ذكركرده اند چهار ركعت براى رسول خدا ( ص ) و چهار ركعت براى حضرت حجت ( ع ) . در روايتى آمده است : كسى كه ثواب نماز خود را چه فريضه ، چه نافله براى رسول خدا و اميرالمؤمنين واوصياى پس از او هديه كند ، خداوند ثواب نمازش را دو برابر مى كند و هنگام جدايى روح از بدنش ، او را به خاطر چنين هديه اى بشارت مى دهند . بهتر آن است كه در اين نمازها ، تسبيح ركوع و سجود را سه مرتبه بگويد وپس از آن بگويد : و صلى الله على محمد و آله الطيبين الطاهرين و بعد از هر دو ركعت بگويد : اللهم انت السلام و منک السلام و اليک يعود السلام حينا ربنا منک بالسلام اللهم ان

هذه الركعات هدية منى الى فلان بن فلان و نام آن حجت را ببردكه هديه براى اوست صل على محمد و آل محمد وبلغه اياها واعطني افضل املى و رجائي فيك و فى رسولک صلواتك عليه و آله و فيه . آن گاه دعاكند ، هر چه راكه خواست . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب هفتم .

ادعيه امام زمان ( ع )

دعاها وزيارت هاى مربوط به ساحت مقدس امام زمان ( ع ) بخش مهمى از فرهنگ شيعه را به خود اختصاص داده است . اين گستردگى منشأيى جز اين نداردكه آن حضرت ، خاتم اوصيا واميد امت هاست و با امامتى كه تاكنون دوازده قرن از آن مي گذرد ، نمونه اى در انبيا وامامان گذشته است . جمع آورى وتدوين ادعيه و زيارات مربوط به آن حضرت به صورت هاى مختلفى تاكنون انجام شده و دايره وسيعى دارد . لازم به تذكر است كه دعا براى وجود شريف امام زمان ( ع ) در دعاهاى مخصوص به حضرت محدود نمى شود بلكه در زيارات ائمه و اعمال شب وروز جمعه وحتى در دعاهاى نماز وغيره نيز به چشم مى خورد .

بخش اول : برداشتى از ادعيه وزيارات مربوط به امام زمان ( ع ) كه بيانگر محتواى آن هاست و آن چه ما بر زبان جارى مي كنيم وبايد به معناى آن توجه كنيم ، بخش نخست اين نوشتار است كه به طور خلاصه و فهرست وار تقديم مى شود : دعاهايي که در مورد ظهور حضرت است :

1 . تعجبل فرج و ظهور حضرت : اين مضمون بيش از مضامين

ديگر در ادعيه وزيارات آمده است . در دعاها و زيارت هاى مربوط به امام زمان ( ع ) ، آن چه بيش از همه به چشم مى خورد دعا براى تعجيل فرج ومقررگشتن امر ظهور حضرت از جانب خداوند به عبارت هاى مختلف است . دعا براى تعجيل فرج گاهى به صورت تصريح وگاهى به صورت كنايه است مانند : عزت مؤمنان و ذلت جباران ، منافقان ، كفار ، معاندان ، دشمنان ، سلاطين ، رقيبان حضرت و آنان كه سعى در خاموش نمودن نور حضرت و از ياد بردن ذكر او دارند .

2 . دعا براي سلامتي حضرت : در دعا براى سلامتى امام زمان ( ع ) نيزگاهى تصريح به سلامتى وحفظ حضرت شده وگاهى به صورت هاى ديگر آمده است از نمونه اين دعاها دفع حسد وشر حيله گران وظالمان وجباران از حضرت است . سلام هايي كه به حضرت داده شده بسيار زياد است وهمه حاوى مضامين بالا از عقايد شيعه ، در مورد آن حضرت وصفات وخصائص وديگر جوانب او است . اين سلام ها همه به منزله دعا براى سلامتى حضرت بوده ونيز اداى احترام وعرض ادب خدمت اوست . در اين سلام ها اشاره شده كه تحيتى از جانب خود انسان و نيز درخواست از خداوند است كه سلام جميع مؤمنين و مؤمنات از شرق و غرب عالم را به او برسا ند .

صلوات هايى كه در ادعيه وزيارات نسبت به حضرت آمده به عبارات مختلف است واكثراً همواره با صلوات بر پيامبر ( ص ) و ديگر معصومين ( ع ) آمده است

.

دعاهايي که در ارتباط غير مستقيم با حضرت است 1 . دعا هايي براي دوستان وياوران و خدام آن حضرت : دعا براى دوستان وياوران و زائرين حضرت نيز در ادعيه و زيارات به چشم مى خورد مضامينى از قبيل كمك خواستن از خداوند ويارى حق تعالى براى آن ها و دعا براى اينكه خداوند آن ها را دوست بدارد .

2 . دعاهاي شخصي که در رابطه با حضرت براي خود دعا مي نماييم : در ادعيه وزيارات مضامينى آمده كه دعا براى خود انسان در رابطه با امام زمان ( ع ) است . از نمونه هاى آن موارد زير است : از اعوان و انصار وياران و ملازمان ومحافظان وتابعين و دوستان و خونخواهان و خالصان وپيشروان در اداى اوامر حضرت و راضى وتسليم بودن نسبت به آن حضرت ، از منتظران ظهور و فرج حضرت بودن ، محشورگشتن در زمره آن حضرت و زير پرچم حضرت ، در قيامت از ياران حضرت بودن ، توفيق اداى حقوق آن حضرت ، درك ظهور و زمان پس از ظهور حضرت و بازگشت و زنده شدن در صورت مرگ قبل از ظهور .

3 . دعا عليه دشمنان حضرت : در ادعيه وزيارات دعا عليه دشمنان و خواركنندگان حضرت نيز آمده است . مضامينى از قبيل خوار شدن خواركنندگان خاذلين حضرت ، دعا عليه انواع دشمنان حضرت ، دعا براى اينكه خداوند دشمنانش را دشمن بدارد .

در ادعيه وزيارات مربوط به حضرت مضامين ديگرى نيز اَمده كه به آن ها اشاره مى شود : 1 . شكواى دل با خداوند و امام

زمان ( ع ) از دشوارى هاى زمانه و طولانى شدن غيبت واستغاثه به آن ها ، كه اكثراً با مضامين بالا وبه صورت خطابى است ، وگاهى كلماتى از قبيل الغوث وادركني والعجل آمده است . 2 . بيان فضائل وخصائص مظلوميت اهل بيت ( ع ) وبه خصوص امام زمان ( ع ) . 3 . شهادت به اعتقادات درباره حضرت از قبيل طول عمر حضرت ، رجعت وعدل جهانى كه به دست او تحقق مى يابد . تجديد بيعت واعلام آمادگى براى جانفشانى و اطاعت از اوامر آن حضرت .

بخش دوم بر شمردن دعاها و زيارات مربوط به امام عصر ( ع )

1 . دعاي ندبه : دعاي ندبه از اعمال سرداب مقدس امام زمان ( ع ) و نيز از اعمال عيد فطر و روز جمعه است ، وخواندن آن در همه اوقات مناسب است . اين دعا گرچه مربوط به امام زمان ( ع ) است ، ولى مى توان گفت يك دور عقايد تشيع درآن آمده است . در اين دعا ابتدا توحيد وسپس نبوت انبياء ( ع ) وپيامبر و بعد مسأله ولايت اميرالمؤمنين ( ع ) و فتنه هاى پس از پيامبر ( ص ) آمده وپس از اشاره اى به ائمه ( ع ) موضوع امام زمان ( ع ) آورده شده و درباره غيبت و ديگر جوانب مربوط به آن حضرت در قالب شكواى دل خطاب به حضرت آمده است ودر آخر هم دعاهايى بسيار مختصر وجامع آمده است . ( 1 )

2 . دعاي عهد : دعاى عهد ابتدا خداوند را

به اسامى وصفات مى خواند وبعد صلوات بر امام زمان ( ع ) است . سپس دعاهايى در موردآن حضرت وفرج او ونيز حضور ما در زمان حضرت و ديدار روى حضرت دارد ( 2 )

3 . زيارت آل ياسين : اين زيارت توقيعى است كه از ناحيه مقدس امام عصر ( ع ) صادرگشته و حضرت مى فرمايند : هرگاه خواستيد به ما توجه پيداكنيد همانگونه كه خداوند فرمود بگوييد : سلام على آل ياسين . . .

اين زيارت بسيار معتبر وپر محتوى است ومى توان گفت : خلاصه اى از عقيده هر شيعه در زمان غيبت است وآن چه يك شيعه بايد در زمان غيبت بداند درآن آمده است . در اين زيارت ابتدا سلام هاى متعددى با مضامين بالا ، خطاب به امام زمان ( ع ) آمده وسپس حضرت را براى عقايد قلبى خود از اقرار به ائمه ( ع ) و ديگر عقايد شيعه شاهد مي گيرد . در دعاى بعد از زيارت آل ياسين هم پس از صلوات بر پيامبر ( ص ) دعاهايى در مورد دعا كننده دارد وبعد صلوات بر حضرت حجت ( ع ) با القاب مخصوص است وبعد دعاهايى در مورد حفظ وفرج وتأييد و ظهور حضرت و درباره شيعيان آمده است ( 3 )

4 . زيارت در حرم سامرا : زيارتى است كه شهيد در مزار خود ونيز ابن مشهدى در المزارالكبير آورده اند : هنگامى كه از زيارت دو امام در سامرا فارغ شدى بر در حرم امام زمان ( ع ) بايست وبگو : السلام عليك يا خلفية الله

. . .

اين زيارت ابتدا سلام هاى متعددى با مضامينى بسيار سنگين داردكه حاوى فضائل وخصايص حضرت وپاره اى از اعتقادات شيعه است وبعد شهادت به جوانب مختلف حضرت ومطالبى در مورد ظهور وبعد از ظهور خطاب به آن حضرت ا ست ودر آخر صلوات بر پيامبر ( ص ) وآل آن حضرت ودعا براى تعجيل فرج به چند شكل وبراى يارى خداوند به وسيله حضرت واحياى دين توسط حضرت وايجاد امنيت توسط حضرت وبرپايى عدل وبرطرف شدن ظلم توسط حضرت است وبه صلوات ختم مى شود . ( 4 )

5 . زيارت امام زمان ( ع ) در سرداب مقدس زيارتى است كه شهيد در مزار وابن مشهدى در المزارالكبيرآورده اند كه هنگام داخل شدن در سرداب خوانده مى شود و بعد از زيارت دوازده ركعت نماز دارد و بعد دعاى الهى عظم البلاء . . . خوانده مى شود . اين زيارت هم سلا م هايى بسيار جامع وكامل دارد كه غير از معصوم ( ع ) ديگرى نمى تواندآن كلمات را بيان فرمايد و در آخر حضرت را بر عقايد قلبى خود شاهد مي گيرد و دعايى كوتاه در آخر دارد ، وپس ازآن نماز و صلواتى با عباراتى سنگين براى حضرت آمده است . ( 5 )

6 . صلوات بر امام زمان : صلواتى است شامل درود برآن حضرت ودعا براى ظهور او به عبارت هاى مختلف و همچنين دعا براى بعد از ظهور حضرت است كه همان كارها و برنامه هاى حضرت است . ( 6 )

7 . زيارت حضرت پس ار نماز صبح : زيارتى

است كه هر روز پس از نماز صبح خوانده مى شود .

در اين زيارت از خدا طلب صلوات بر حضرت از سوى جميع مؤمنين مى نمايد وهمچنين تجديد بيعت با حضرت و دعا براى خودكه از ياران حضرت واطرافيان ونگهبانان وشهيدان در ركاب حضرت باشيم . ( 7 )

8 . دعا در زمان غيبت : دعايى است كه در زمان غيبت خوانده مى شود وبه گفته شهيد وابن مشهدى از ناحيه خود حضرت وارد شده واين دعا بعد از اعمال سرداب نيز خوانده مى شود . در اين دعا ابتدا شكايت به خداوند از زمان غيبت آمده وپس از صلوات ، دعا براى فرج و استغاثه به پيامبر ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و بعد استغاثه به امام زمان ( ع ) است . ( 8 )

9 . زيارت امام زمان ( ع ) در روز جمعه : زيارتي است که در روز جمعه که روز ظهور امام زمان ( ع ) خواهد بود واردشده است . در اين زيارت ابتدا سلام هايى است متعدد كه همه حاوى صفات و خصايص و فضايل حضرت وگاهى حاوى دعا براى فرج و ديگر جوانب حضرت است و سپس ذكر صلوات آمده ودعا براى خود كه از منتظران وياران وشهيدان ودوستان حضرت باشيم . بعد ازآن خطاب به حضرت درد دل وشكوايى دارد . ( 9 )

10 . دعا براي حضرت در شب نيمه شعبان : دعايى است كه در شب نيمه شعبان خوانده مى شود . در اين دعا خداوند را به حق مولود نيمه شعبان قسم مى دهد والقاب

وفضايل حضرت وبعدصلوات بر حضرت آمده ودعا براى حضور در ظهور حضرت و از ياران آن حضرت بودن و در آخر صلوات بر ايشان ولعن بر دشمنان ايشان ذكر شده است ( 10 )

11 . دعا براي امام زمان ( ع ) در روزجمعه اين دعا در اصل صلواتى است كه در اعمال روز جمعه وارد شده است . ابتدا صلوات هايى بر پيامبر ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و ائمه ( ع ) و بعد صلواتى بر همه معصومين ( ع ) است . سپس صلوات بر امام زمان ( ع ) است و بعد دعا براى طول عمر حضرت وحفظ حضرت از انواع شرور و دعا براى رعيت وشيعيان حضرت به انواع مختلف ودر آخر صلواتى بر پنج تن ( ع ) وامام زمان ( ع ) آمده است ( 11 )

12 . دعا براي امام زمان در سرداب مقدس : اين دعا از امام رضا ( ع ) نقل شده و در اعمال سرداب مقدس آمده است . ابتدا دعا براى سلامتى حضرت با القاب خاص آمده وحفظ از شرور وتأييدآن حضرت از جانب خداوند ودعا براى فرج وظهور حضرت وانواع دعا عليه دشمنان امام زمان ( ع ) واقرار به صفات حضرت ودعا براى خود نسبت به حضرت ونيز دعاهايى كلى براى خود انسان و در آخر صلوات بر ائمه ( ع ) واقرار به فضايل و خصايص اهل بيت ( ع ) آمده است . ( 12 )

3 1 . دعاي براي امام زمان در زمان غيبت : دعايى كه ابوعمرو ، عثمان بن

سعيد عَمرى ، اولين نايب از نواب اربعه در غيبت صغرى خوانده وابو على محمد بن همام شنيده و او را امر نموده كه اين دعا را بخواند ، وسيد بن طاووس نيز فرموده كه ما اين دعا را از فضل خدا مى دانيم . در ابتداى اين دعا جمله اللهم عرفني نفسك . . . . آمده وسپس پيامبر ( ص ) و ائمه ( ع ) شهادت داده وبعد دعا براى سلامتى امام زمان ( ع ) ودعا براى طول عمر حضرت است ودر همه اين ها معارف والايى درباره آن حضرت آورده است .

سپس دعا براى خودمان از قبيل يقين وحالت انتظار وتسليم در مقابل حضرت واز ياران حضرت بودن آمده است . بعد ازآن دعا براى فرج ولعن بر دشمنان حضرت ودعا براى بعد از ظهور حضرت وصلوات بر ائمه ( ع ) وسپس شكايت از زمان ، ودعا عليه دشمنان حضرت ونيز تحقق يافتن تمام خوبى ها توسط حضرت آمده است ( 13 )

اميد است اين مختصر ، انيس دل هايى باشد كه در عصر غيبت ، انيسى جز مولاى شان براى دل خود ندارند و باآن چه به عنوان خطاب با حضرت ولى عصر ( ع ) بر زبان مى آورند ، از اعماق وجودآن محبوب دل ها را دعاكنند و از دور و نزديك سلامش نمايند و بر او درود فرستند . ( 14 )

ا . بحارالانوارج 102 ، ص 111 .

2 . همان ، ج 53 ص 95 .

3 . احتجاج طبرسي ج 2 ص 316 .

4 . بحارالانوار ج 102

ص116- 118

5 . همان ، ج 102 ص 101-109

6 . همان ، ج 102 ص 102 .

7 . همان ، ج 102 ص 110 .

8 . همان ، ج 102 ، ص 119 .

9 . همان ، ج 102 ص 215 .

10 . اقبال سيد بن طاووس ، ص 705-706 مفاتيح الجنان ص 59- 60 .

11 . غيبة طوس ص 177

12 . بحار الانوار ج 95 ، ص 330

13 . كمال الدين ج 2 ص 190 .

14 . نشريه موعود ش 21 ، ص 76 .

تسبيح حضرت

ايام ماه را نسبت به هر امامى تقسيم كرده اند . در آن ايام ، تسبيحى مخصوص آن حجتى است كه آن روز را به ايشان منسوب كرده اند . تسبيح حضرت مهدى ( ع ) از روز هيجدهم ماه است تا آخر ماه واين گونه است : سبحان الله عدد خلقه ، سبحان الله رضا نفسه ، سبحان الله مداد كلماته ، سبحان الله زنة عرشه والحمد لله مثل ذلک ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب هفتم

دعا براى امام زمان ( ع )

يونس بن عبدالرحمان روايت كرده كه امام رضا ( ع ) فرمودند : حضرت صاحب الامر را اين گونه دعاكنيد : اللهم ادفع عن وليک و خليفتک و حجتک علي خلقک . . . ( 1 )

دعا براى تعجيل ظهورآن حضرت ، عين يقين وايمان وتسليم در مقابل خداوند متعال است . اين دعا در واقع ، اظهار اين حقيقت است كه ظهور مهدى ( ع ) و فراهم آمدن اسباب قيام او تنها در دست خداوند است .

البته دعاى ندبه ، دعاى عهد ، دعاى فرج وبسيارى از ادعيه ديگر ، دعا براى حضرت ، سلامتى وظهور اوست . يكى از ادعيه معروف براى آن حضرت ، دعاى اللهم کن لويك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و . . . ( 2 ) است كه خواندن آن سفارش شده است .

1 . بحار الانوار ج 95ص 330مصباح التهجد ص 409 مفاتيح الجنان باب سوم بعد از دعاي ندبه و عهد .

2 . مصباح المتهجد ص 630بلد الامين ص 203

دعاى صلوات

دعايى است كه دركتاب غيبت طوسى از حضرت صاحب الامر ( ع ) روايت شده است . مطلع آن چنين است : اللهم صل على محمد سيد المرسلين وخاتم النبين وحجة رب العالمين . . . . .

ين دعاى شريف از ادعيه ارزنده اى است كه شايسته است در هر زمان به آن مداومت شود به ويژه اوقاتى كه به حضرت مهدى ( ع ) اختصاص بيشترى دارد ، مانند : شب وروز نيمه شعبان وشب و روز جمعه على بن طاووس دركتاب جمال الاسبوع آن را در اعمال

روز جمعه ياد كرده است . ( 1 )

1 . مكليال المكارم ج 2 ص 111 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

دعاى عهد

به فرموده امام صادق ( ع ) هركس چهل صبح اين عهد را بخواند از ياورآن حضرت مهدى ( ع ) قرار مى گيرد واگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خداوند او را از قبر بيرون مى آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالى به هركلمه آن ، هزار حسنه به اوكرامت فرمايد وهزارگناه از او محو كند .

مطلع آن عهد اين است : اللهُم رَب النورِ العظيم ورب النورالعظيم ورب الکرسي الرفيع ورب البحر المسجور . . . . . . ( 1 )

دعاى عهد سيد بن طاووس در مصباح الزائر وعلامه مجلسى در بحارالانوار ( 2 ) بيان داشته اندكه اين دعا مستحب است هر روز پس از نماز صبح ، بلكه بعد از هر فريضه خوانده مي شود ، ونيز مستحب است اين بيعت ، هر روز جمعه تجديد گردد .

دعاى عهد هم از امام باقر ( ع ) روايت شده است ، با اين مطلع : اللهم يا اله الالهة يا واحد يا احد يا آخر الاخرين . . . . . . ( 3 ) .

علما ( 4 ) بيان داشته اند كه سزاوار است ، دعاى عهدى كه از امام باقر ( ع ) روايت شده ، دست كم براى يك بار در طول عمر خوانده شود . امام باقر ( ع ) فرمود : هركس از مواليان ودوستان ما در عمر خود يك مرتبه اين دعا را بخواند ،

در رق عبوديت نوشته خواهد شد ودر ديوان حضرت قائم ( ع ) بلند خواهد شد وچون قائم ظهور نمايد ، اسم خواننده اين دعا واسم پدر او را ندا مى فرمايد . . . ( 5 )

1 . مفاتيح الجنان باب سوم .

2 . بحار الانوار ج 102ص 110 .

3 . بحار الانوارج 95ص 337

4 . سيد بن طاووس در مصباح الزائر و علامه مجلسى در بحار الانوار ج 102 ، ص 110 .

5 . بحارالانوار ج 95 ص 337 .

دعاي غيبت

امام صادق ( ع ) به زواره فرمود : اگر زمان غيبت را درك كردى اين دعا را بخوان : اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفني نفسك اعرف نبيک اللهم عرفني رسولك فانک ان لم تعرفني رسولك لم عرف حجتک اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني ( 1 ) .

نيز سيد جليل ابن طاووس دركتاب مهج الدعوات روايت كرده كه فرموده اند در عصر غيبت ، چنين دعا كنيد : اللهم انت عر فتني نفسك و عرفتني رسولک و عرفتني ملائکتک و عرفتني ولادة ولا امرک اللهم لاخذ الا ما اعطيک ولا اقي الا ما وقيت اللهم لا تغيبني عن منازل اوليائک ولا تزغ قلبي بعد اذهديتني اللهم اهدني لولاية من افترضت طاعته ( 2 )

سيد در همان جا فرموده كه : كسى در خواب ، دعاى غيبت را چنين به من تعليم داد : يا من فضل ابراهيم وآل اسرائيل على العالمين باختياره واظهر في ملكوت السموات والأرض عزة اقتداره واودع محمد ( ص ) واهل بيته غرائب اسراره

صل علي محمد وآله واجعلني من اعوان حجتک علي عبادک وانصاره ( 3 )

دعاى غريق وادعيه ديگرى را نيز به عنوان دعاى غيبت ذكركرده اند ( 4 )

1 . اصول كافى ج 1 ص ، 337 .

2 . بحار الانوار ج 95 ص36 3

3 . همان .

4 . نجم الثاقب باب دهم .

دعاي غيبت

از جمله دعاهاى رسيده در طلب فَرَج حضرت مهدى ( ع ) است كه از حضرت امام حسن بن على عسكرى ( ع ) روايت شده . شيخ طوسى دركتاب هاى مصباح ومختصرالمصباح در باب دعاهاى قنوت نماز وَتر آورده ، و سيد بن طاووس دركتاب مهج الدعوات در باب قنوت هاى امامان معصوم ( ع ) ياد كرده ، وظاهر بعضى رويات چنين است كه به وقت خاصى اختصاص ندارد هر چندكه بهتر است در بهترين اوقات و احوال به آن دعاگردد . اين دعا در دفع ظلم ويارى جستن براى مظلوم تأثير تامى دارد ، بلكه مى توان از آن استفاده كرد كه از جمله فوايد دعا براى فرج حضرت صاحب الزمان ( ع ) ودرخواست ظهور وپيروزى آن جناب ، دفع ستمگر وخلاصى از آزار وسلطه او مى باشد . دعاى قنوت ، طولانى است ومطلع آن چنين است : الحمد لله شكراً لنعمائه ، واستدعاء لِمَزيده واستخلاصا به دون غيره . . . ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج 2 ص 31 1 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

عرفات

موقف حاجيان است در روز نهم ذى حجه و يكى از مكان هايى است كه دعا براى تعجيل فرج حضرت مهدى ( ع ) در آن تأكيد شده است ( 1 )

در ايام حج ، حضور حضرت در سرزمين عرفات حتمى است و تعدادى از مشرف شدگان به محضر حضرت ، در آن سرزمين توفيق زيارت يافته اند .

1 . مكيال المكارم ، ج 2 ، ص 84 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

ازدواج حضرت

محورى كه ( ع ) پيرامون زندگى شخصى وكيفيت معيشت امام زمان ( ع ) مطرح است ، مسأله ازدواج و زن و فرزند حضرت است . سه احتمال وجود دارد : 1 . اساساً حضرت ازدواج نكرده است . ازدواج انجام گرفته ، ولى اولاد ندارد ازدواج كرده و داراى فرزندانى نيز هست . اگر احتمال اول را بپذيريم ، لازمه اش اين است كه امام معصوم ( ع ) يكى از سنت هاى مهم اسلامي را ترك كرده باشد و اين باشان امام سازگار نيست . اما از طرفى ديگر چون مسأله غيبت ، اهم است وازدواج مهم ، ترك ازدواج با توجه به آن امر مهم تر ، اشكالى را ايجاد نمي کند . اما احتمال دوم كه اصل ازدواج را بپذيريم بدون داشتن اولاد ، جمع مي کند بين انجام سنت اسلامي وعدم انتشار مكان و موقعيت حضرت اما باز اين اشكال باقى است كه اگر قرار باشد ، آن حضرت شخصى را به عنوان همسر برگزيند ، يا بايد بگوييم كه عمر او نيز مانند عمر حضرت طولآنى است كه بر اين امر دليلى

نداريم ، يا اين كه بگوييم مدتى با حضرت زندگى كرده واز دنيا رفته است كه در اين صورت ، حضرت به سنت حسنه ازدواج عمل كرده وپس از آن ، تنها و بدون زن و فرزند زندگى را ادامه مي دهد .

احتمال سوم آن است كه آن حضرت ازدواج كرده و داراى اولاد نيز هست واولاد آن حضرت ( 1 ) نيز فرزندانى دارند . اين مسأله ، افزون بر آنكه دليل محكمي ندارد ، اشكال اساسى آن اين است كه اين همه اولاد واعقاب ، بالاخره روزى در جست وجوى اصل خويش مي افتند وهمين كنجكاوى وجست وجو ، مسأله را به جايى باريك مي كشاند كه با فلسفه غيبت حضرت ، سازگار ندارد ( 2 )

ما در اين جا روايات وادله اى كه وجود همسر وفرزند براى حضرت را اثبات مي کند مي آوريم ، اما صحت و سقم بسيارى از آنها در جاى خود بحث شده و در بسيارى موارد ، سخن از احتمال است كه استدلال با آن ، تمام نيست . در رابطه با همسر با همسران حضرت ، تنها يك روايت است كه سرنخى به دست مي دهد و آن روايتى است كه مرحوم كفعمي دركتاب شريف مصباح ، نقل كرده است . بر اساس آن ، همسر حضرت يكى از دخترهاى ابى لهب است ( 3 )

و در رابطه با اولاد آن حضرت رواياتى هست كه از جمله آن ها روايت انبارى است كه مرحوم مجلسى در بحارالآنوار آن را آورده و روايتى طولآنى است . ( 4 )

البته بسيارى از بزرگان از

جمله مرحوم آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه در داستان انبارى ترديد كرده اند . محمد بن مشهدى درکتاب مزار از امام صادق ( ع ) نقل مي کند كه فرمود : گويا نزول قائم را با اهل وعيالش در مسجد سهله مي بينم ( 5 ) مرحوم مجلسى نيز بابى را به خلفاء واولاد حضرت مهدى ( ع ) اختصاص داده است . علاوه بر روايات ، برخي دعاها نيز كه از ائمه معصومين ( ع ) صادر شده ويا از ناحيه مقدسه رسيده است ، دلالت دارندكه براى حضرت ، اهل و عيال و فرزندانى هست . در اين دعاها تعبير ولد, ذريه اهل بيت و آل بيت به كار رفته است . در آخرين فراز از صلواتى كه از ناحيه مقدسه صادرشده چنين مي خوانيم : و صل علي وليک وولات عهده و الائمة من ولد و مدفي اعمارهم و زد في آجالهم ( 5 )

درود بى پايان خود را بر ولي امرت واولياى عهدش وپيشوايان از اولادش نازل فرما وبر عمر واجلشان بيفزا . ودر دعاى كه امام رضا ( ع ) تعليم فرموده كه در عصر غيبت خوانده شود ، چنين آمده است : اللهم اعطه في نفسه و اهله و ولده و ذريته و امته و جميع رعيته ما تقر به عينه و تسر به نفسه . . . ( 6 )

خدايا به او درباره خودش و اهلش و فرزندانش و امتش و همه رعيتش عطا فرما آنچه را که ديده اش روشن و دلش مسرور گردد ( 7 )

بر اساس داستان طولآنى و معروف انبارى نا

م فرزندان حضرت : طاهر ، قاسم ,ابراهيم ، عبدالرحمن وهاشم است ( 8 )

ا . بحار الانوار ، ج 52 ص 363 .

2 . چشم به راه مهدى ، ص 352 .

3 . نجم الثاقب ص 225 .

4 . بحار الانوار ج 53 ص213 .

5 . نجم الثاقب ص 225 .

6 . غيبة طوسي ص 107 بحار الانوار ج 52 ص 22 .

7 . بحار الانوار ج 95 ص 332

8 . سيماي آفتاب حبيب الله طاهري ص 364 .

زيارت

زيارت آل ياسين

زيارت در لغت ، ديداركردن با قصد راگويند ودر ريشه آن ، ميل وگرايش نهفته است . در لغت به معنى خانواده ، دودمان ، فرزندان و اهل بيت است ( 1 ) ياسين ، حضرت محمد ( ص ) است وآل آن حضرت ، اهل اويند . زيارت آل ياسين ، از مشهورترين زيارت نامه هايى است كه در توقيع شريف حضرت ولى عصر ( ع ) به جناب محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى صادرگرديده . در مقدمه اين زيارت چنين آمده است : . . . هرگاه خواستيد به وسيله ما به سوى خداوند توجه كنيد و به ما روى آوريد ، پس همان گونه كه خداوند فرموده است ، بگوييد : سلام على آل ياسين . . . ( 1 ) اين زيارت با بيست وسه سلام آغاز شده كه اول به آل ياسين يعنى عترت پاك پيامبر ( ص ) و سلام هاى بعدى ، هر يك با القاب و عناوين خاص حضرت مهدى ( ع ) مى باشد ، سپس

با اظهار واقرار اصول اعتقادى صحيح وگواه گرفتن امام عصر ( ع ) ، برآن ها وتجديد عهد وفادارى نسبت به اولياى دين ، زيارت به پايان مى رسد . پس از زيارت ، دعايى است براى نورانيت زائر ، به انواع نورهاى الهى كه ترجمه بخشى ازآن چنين است : خداوندا از تو مى خواهم كه درود فرستى بر محمد ، پيامبر رحمتت وكلمه نورت ، ودلم را به نور يقين وسينه ام را به نور ايمان ، وانديشه ام را به نورانيَت هاى خوب ، وتصميمم را به نور دانش ، ونيروى ام را با نوركار ، وزبانم را به نور راستگويى و 000 آكنده سازى آنگاه درخواست درود بر امام عصر ( ع ) با توجه به صفات حميده آن بزرگوار ، ودعا براى نصرت وحفاظت وتعجيل فرج وقيام آن حضرت ، وپر شدن زمين از عدل و داد ، و نابودى كفار ومنافقين و دشمنان دين مى باشد .

اين زيارت به تصريح بعضى از علماء ، جامع وكامل وازبهترين زيارت هاى آن حضرت است كه در همه اوقات ودر هر مكان مى شودآن را خواند . سندهاى اين زيارت را صحيح ومعتبر دانسته اند ودر مجاميع مهم حديث ودعا نقل گرديده است . ( 2 )

1 . معجم مقاييس اللغة ج 3 ص 36 .

2 . پيوند معنوى با ساحت قدس مهدوى ، ص 135 .

زيارت امام زمان ( ع )

زيارت هاى متعددى براى امام زمان ( ع ) دركتب معتبر شيعى آمده است كه از جمله آن ها : زيارت آل ياسين ، ( 1 ) زيارت حضرت در حرم

سامرا ( 2 ) زيارت حضرت در سرداب مقدس ، ( 3 ) زيارت حضرت پس از نماز صبح ( 4 ) وزيارت حضرت در روز جمعه ( 5 ) است .

01 احتجاج طبرسي ج 2 ص216 بحار الانوار ج 53 ص17 .

2 . بحارالانوار ، ج 102 ص 116

3 . بحار لانوار ج 102ص101

4 . بحار الانوار ج 102ص110

5 . بحار الانوار ج 102ص215

زيارت جامعه

يكى از جالب ترين و جامع ترين زيارت ها است كه از امام هادى ( ع ) روايت شده . همه امامان معصوم ( ع ) را مى توان باآن زيارت كرد .

علامه مجلسى آ ن را صحيح ترين ، فصيح ترين و بليغ ترين زيارت ها تعبيركرده است . ( 1 )

مرحوم محدث نورى ، حكايت سيد رشتى را چنين نقل مى كند كه حضرت مهدى ( ع ) به سيد ، دستور خواندن نافله ، زيارت جامعه و زيارت عاشورا را مى دهد و مى فرمايد : . . . شما چرا جامعه نمى خوانيد جامعه ، جامعه ، جامعه ( 2 )

1 . بحار الانوار ج 102ص144

2 . نجم الثاقب باب هفتم

زيارت عاشورا

زيارت مخصوص امام حسين ( ع ) است كه در دو قسمت ازآن ، از خونخواهى حسين ( ع ) در ركاب حضرت مهدى ( ع ) خبر مى دهد : ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد ( ص ) وان يرزقنى طلب ثارى مع امام هدىً ظاهر ناطق بالحق منكم . ( 1 )

مرحوم محدث نورى حكايت سيد رشتى را چنين نقل مى كندكه حضرت مهدى ( ع ) به سيد دستور خواندن نافله ، زيارت جامعه وزيارت عاشورا را مى دهد وپس ازآن مى فرمايد : شما چرا نافله نمى خوانيد نافله ، نافله ، نافله ، شما چرا عاشورا نمى خوانيد؟ عاشورا ، عاشورا ، عاشورا ، شما چرا جامعه نمى خوانيد؟ جامعه ، جامعه ، جامعه ( 2 )

1 . مفاتيح الجنان زيارت عاشورا

2

. نجم الثاقب ص60مفاتيح الجنان بعد از زيارت جامعه .

زيارت مادر حضرت

نرجس خاتون مادر امام زمان ( ع ) در سامرَا ، پشت ضريح امام حسن عسكرى ( ع ) مدفون است .

در مفاتيح الجنان ، زيارت اين ملكه دنيا و آخرت چنين آمده است : السلام علي رسول الله صلي الله عليه وآله الصادق الامين .

زيارت ناحيه مقدسه

السلامُ عليک يا اول تين من نسل خير سليل . . .

زيارت ناحيه مقدسه ، خونگريه وسوگنامه حضرت مهدى ( ع ) و مرثيه بلندآن بزرگوار بر مصائب ورنج هاى جدش ، ابا عبدالله الحسين ( ع ) در عاشورا است . اين زيارت ، ترسيم وتوصيف لحظه هاى شهادت اباعبدالله ( ع ) ، غربت ومظلوميت اهل بيت ( ع ) ، معتبرترين ، مستندترين وبلندترين روضه اى است كه از زبان معصوم منتقم وخونخواه سيد شهيدان به ما رسيده است .

اين مرثيه از زبان كسى است كه صحنه ها و لحظه هاى عاشورا ، هر روز مقابل نگاه اوست و او از پس پرده هاى اشك ، حنجره اى عطش زده در آزمندى خنجر قساوت و خيمه هايى در آستانه آتش وشيون را نظاره مى كند . زيارت ناحيه مقدسه ، گزارش عاشورا است گزارشي كه درآن دقايق وصحنه هاى جزئى نيز توصيف شده است . اين زيارت نامه شامل هشت بخش است : 1 . سلام بر انبياه واولياء ، 2 . سلام بر امام شهيد وصحابه فداكارش ، 03 آرزوى زيارت امام حسين ( ع ) 4 . طرح اوصاف ، ويژگى ها وسيرت امام حسين ( ع ) وتأثير شهادت آن حضرت ، 5 . طرح نهضت وانقلاب مقدس ابا

عبدالله ( ع ) 6 . توصيف صحنه كربلا ، شهادت ، رنج ها ومصائب بازماندگان وقافله اسيران ، 7 . تحليل بازتاب حادثه كربلا وغربت اسلام پس از شهادت وسوگوارى كائنات و موجودات در شهادت اباعبدالله ( ع ) 8 . نيايش ، دعا و طرح درخواست هاى امام زمان ( ع ) با پروردگار . ( 1 )

اين زيارت دركتاب اقبال سيد بن طاورس ، ص 573 ونيز در بحارالانوارج 98 ، ص269 نقل شده است . ( 2 )

ا . سلام موعود دکتر سنگرى ، ص 5

2 . فرهنگ عاشورا ، جواد محدثى ص 227 .

سلام بر حضرت

سلام دادن به حضرت در هر هفته وهر روز ، وهر مكان وزمان كه ممكن باشد ، به ويژه درايام واوقات و مكان هايى كه خصوصيت ويژه اى با آن حضرت دارند ، مثل روز وشب جمعه ، شب هاى قدر ، نيمه شعبان ومكان هايى هم چون مسجد سهله ، مسجدكوفه ومسجد جمكران ، از وظايف مؤمنان منتظر است .

مردى از ا مام صادق ( ع ) سؤال كرد كه چگونه بر قائم ( ع ) سلام كنيم؟ فرمود : بگوييد : السلامُ عليك يا بقية الله

نيز در روايت است : وقتى حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، اين آيه را تلاوت مى كند : بقية الله خير لکم اِن كنتم مومِنين ، ( 1 )

آنگاه مى فرمايد : أنا بقية الله پس سلام نمى كند بر او سلام كننده اى ، مگر آنكه مى گويد : السلام عليک يابقية الله في ارضه ( 2 )

سزاوار است كه مؤمن ، حضرت مهدى ( ع ) را هر روززيارت كند واز آن غفلت نورزد و شايسته است زيارت وسلام به او ، به وسيله زيارات و سلام هاى وارده از جانب اهل بيت ( ع ) باشدكه دركتب روايى آمده است . مانند زيارت آل ياسين كه هر وقت مى توان آن را خواند و مطلع آن اين است : سلامٌ على آل يس السلام عليك يا داعِي الله و ( 3 ) يا زيارت مخصوصه آن حضرت در روز جمعه كه مطلع آن چنين است : اسلامُ عليک يا حُجة الله في ارضهِ . ( 4 )

امام باقر ( ع ) فرمود : هركس از شما قائم ( ع ) را درك كرد ، هنگامى كه او را ديد بايد بگويد السلامُ عليکم يا اهل بيت الرحمة والنبوة ومعدن العلم وموضع رسالة ( 5 )

سلام بر شما اى خاندان رحمت و نبوت ، سلام بر شما اى سر چشمه دانش وكانون رسالت . از اين روايات استفاده مى شودكه به مردم اجازه داده نشده است كه حضرت مهدى ( ع ) را به هنگام زيارت و سلام ، به نام مبارك يا كنيه اش ندا دهند و بگويند السلام عليک ايها المهدى و اين نشانگر تعظيم و تجليل بر مقام والاى اوست ( 6 )

همانگونه كه خداوند در قرآن كريم مسلمانان را نهى فرمودكه پيامبر ( ص ) را به نام صدا بزنند : . . . . . . لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم ، كه دعاء بضكم بعضا ( 7 ) .

ا . سوره

هود 86

2 . نجم الثاقب ، باب دوم .

3 . بحارالانوا ر ج 053 ص 171مفاتيح الجنان باب سوم ، فصل دهم .

4 . بحار الانوار ، ج 102ص 215 مفاتيح الجنان ، قبل از دعاى صباح وكميل .

ه . بحارالانوارج 52 ص 331 ,غيبة طوسي ، ص 282 .

6 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 653

7 . سوره نور63

سخنان

آثار حضرت

با توجه به حضور محدود وكوتاه مدت آن حضرت در دوران پدر بزرگوار خود و محدوديت هاى فراوانى كه در دوره غيبت براى آن حضرت وجود داشت ، نبايد انتظار داشت كه مطالب بسيارى از اَن امام همام به دست ما برسد اما با وجود همه اين محدوديت ها ، از آن حضرت آَثارى چند به يادگار مانده است كه گرچه محدود است ، امَا برخى از آَن ها بسيار مهم و راهگشا مى باشد . آَثار آَن حضرت عبارتند از : ا- روايات واحتجاج ها : اين روايات به ايام كودكى و دوران كوتاه زندگى آَن حضرت در زمان حيات پدر بزرگوارشان باز مي گردد .

2- دعاها و نمازها در دعاهايى كه از آَن حضرت به دست ما رسيده ، مضامين بلند و متعددى مطرح شده است . مضامينى همچون : شناخت خداوند ، مقام شامخ اهل بيت ( ع ) مقام امام زمان ( ع ) قيامت ، انتظار فرج ، وظائف مؤمنان در عصر انتظار ، پيروزي حق بر باطل ، صبر در شدائد ، رفع گرفتارى ها از مؤمنين ، دعا در حق پيامبر و امامان معصوم (

ع ) قضاى حوائج ، و بسيارى از مساثل اخلاقى و رفتارى ديگر . افزون بر دعاها ، نمازهاى متعددى نيز از آَن حضرت نقل شده است .

3- زيارت نامه ها : زيارت ، امام شناسى وگوياى رابطه انسان با امام است . در زيارتنامه هاى منسوب به آَن حضرت ، معارفى بلند از امام شناسى ، شأن و مرتبت آَن بزرگواران و وظائف و تكاليف مؤمنان نسبت به آَنان و نيز برخى حقايق و مجاهدت ها و تاريخ امامان معصوم ( ع ) آَورده شده است .

3- توقيعات وبيانات آن حضرت توقيعات نامه هاى متعددى به برخى از نايبان خاص نواب اربعه يا نايبان عام همچون شيخ مفيد و يا بعضى از شيعيان وپيروان خود دارد . بعضى از اين نامه ها در جواب برخى پرسش ها و بعضى ديگر ابتدائاًاز جانب آَن حضرت صادر شده است . محتواى اين نامه ها حاوى مسائل متعدد و مختلفى است . مسائلى همچون : پرسش و پاسخ هاى فقهى ، نقش امام در دوران غيبت ، برخى هشدارها و پيشگويى ها ، تأييد و تكذيب برخى افراد ، وظائف منتظران ، مرجعيت فقها در عصر غيبت و . . .

افزون بر توقيعات ، از آَن حضرت سخنان فراوانى نيز در باب مسائل مختلف به يادگار مانده است . اين سخنان از جانب كسانى نقل شده است كه به حضور حضرت شرفياب شده اند . محمد بن عثمان عَمروى دومين سفير آَن حضرت مي گويد : آن حضرت را براى آَخرين بار در كنار خانه خدا ديدم كه چنين مي گفت : اللهم انجزلى

ما وعدتنى خدايا آن چه كه به من وعده كردى ، انجام ده و ديدم كه در مستجار ، پرده کعبه راگرفته و عرضه مى دارد : اللهم انتقم لى من اعدائى خدايا انتقام مرا از دشمنانم بگير ( 1 )

ا . تاريخ عصرغيبت پور سيد آقاى ص 440 .

توقيع

توقيع در لغت يعنى : نشان گذاشتن ، امضاء كردن نامه ، نوشتن عبارتى در ذيل نامه وكتاب . ( 1 ) واصطلاحاً به دستورها ونامه هاى خلفا وپادشاهان گفته مى شود . دركتب علماى شيعه به نامه ها وفرمان هايى كه در زمان غيبت از طرف امام غايب ، به شيعيان رسيده توقيعات مى گويند .

دركتاب كمال الدين صدوق وغيبت شيخ طوسى واحتجاج طبرسى و بحارالانوار مجلسى ، حدود هشتاد توقيع از ناحيه مقدسه نقل شده است كه محتواى آن ها ، برخى خطاب به سفرا ونواب خاصى است وبرخى خطاب به علما وفقهاست ، بعضى در پاسخ به سؤالات است وبرخى در تكذيب ولعن كسانى است كه به دروغ ادعاى نيابت از طرف آن حضرت را داشتند ( 2 )

درباره توقيعات ، اولين سؤالى كه معمولا مطرح است ، اين است كه آيا آن ها به خط مبارك خود حضرت بوده يا آن كه به املا ى حضرت وخط ديگرى است بعضى ها معتقدندكه كاتب آن توقيعات خود حضرت بوده است وحتى خط مباركش ميان خواص اصحاب وعلماى وقت معروف بوده وآن را به خوبى مى شناختند . مثلا محمد بن عثمان عمرى مى گويد : از ناحيه مقدسه توقيعى صادر شدكه خطش را خوب مى شناختم ( 3

) ويا شيخ صدوق مى گفت : توقيعى كه به خط امام زمان براى پدرم صادر شده بود ، اكنون نزد من موجود است . ( 4 )

لكن در مقابل فراينى است كه توقيعات به خط خود امام نبوده است مثلا : ابونصر هبة الله روايت كرده كه توقيعات صاحب الامر به همان خطى كه در زمان امام حسن عسكرى ( ع ) صادر مى شد ، به وسيله عثمان بن سعيد ومحمد بن عثمان براى شيعيان صادر مى گشت . ( 5 )

مى توان چنين گفت كه توقيعات در عين صحت صدور ومتن ، به خط امام نبوده است ، بلكه امام حسن عسكرى ( ع ) كاتب مخصوصى داشته كه تا زمان عثمان بن سعيد ومحمد بن عثمان زنده ومتصدى نوشتن توقيعات بوده است ( 6 ) به هر حالا ممكن است برخى توقيعات با خط مبارك خود امام صادر شده باشد وبرخى ديگر با املاى امام وكتابت ديگرى صادر شده باشد واين هيچ خللى از اين كه توقيعات از طرف حضرت بقية الله مي باشد ، وارد نمي سازد . ( 7 )

از معروف ترين توقيعات حضرت را مي توان : توقيع براى شيخ مفيد وتوقيع براى على بن محمد سَمرى نام برد كه در آن ، حضرت ، آغازغيبت كبرى را اعلام مي کند . نگاهى گذرا به مجموع توقيعاتى كه از طرف امام زمان ( ع ) براى شيعيان آمده ، مي رساند كه امام غايب چون پيشواى حاضر ، كمال مراقبت و دلسوزى را نسبت به شيعيان و دوستان خود دارد وبه هدايت راه جويان وتربيت

نفوس و معرفى نواب اربعه و افشاگرى مدعيان كاذب نيابت ، علماً و عملا قيام مي فرمايد ، به طورى كه درماندگان وگرفتارانى كه صميمانه از او يارى طلبيده اند ، گشايش كار و حل مشكل خود را ديده اند و دانش طلبانى كه در معضلات علمي و دينى درمانده اند ، از اشراقات والهامات حضرتش روشن وهدايت شده اند . همه اين فيوضات را به صورت پاسخ پرسش ها در توقيعات صادره از ناحيه مقدسه مي بينيم . علاوه بر اين ها ، نهان بينى ورازگويى و اخبار از غيب ، در بسيارى از توقيعات وجود دارد كه نه تنها موجب اطمينان خاطر بيشتر براى مردم آن زمان ، بلكه براى خواننده امروز هم مي شود و مي فهمد كه چگونه امام با دانشى كه از گنجينه علم الهى بارور شده است ، بر ضماير اشراف دارد و قصد و نيت اشخاص را مي داند واز پسر يا دختر بودن مولود وروز مرگ افراد با خبر است وپشاپيش آن را اعلام مي فرمايد ، واز حلال يا حرام بودن مالى كه به حضورش تقديم شده خبر مي دهد وحرام آن را رد مي کند واگر تقديم كننده نام خود را بر خلاف بنويسد از دانش امام پنهان نمي ماند وحقيقت به او ياداورى مي شود . اين ها همه ، اندكى از تجليات مقام ولايت است كه از آينه توقيعات نمايان شده است .

1 . فرهنگ معين ج 51 ص1169

2 . سيماي آفتاب ص 242

3 . بحارا لانوار ، ج 51 ، ص 349 .

4 . انوار نعمانيه ج 3 ص 24

5

. بحارا لانوا رج 51ص 346

06 گستر جهان ابراهيم امينى ، ص 34 01

7 . سيماى آفتاب ، حبيب الله طاهرى ص 0245

توقيع اسحاق بن يعقوب

يكى از توقيعات با اهميت ، توقيعى است كه توسط محمد بن عثمان در پاسخ به مكتوب اسحاق بن يعقوب از ناحيه مقدسه صادر شده است . اين توقيع مشتمل بر مطالب قابل توجهى از جمله تعيين وظيفه مردم درغيبت كبرى وبيان علت غيبت ومعرفى مشخص نمودن هويت بعضى افراد است .

اسحاق بن يعقوب مي گويد : از محمد بن عثمان خواهش كردم نامه مرا كه مشتمل بر پاره اى از مسائل مشكلى كه برايم پيش آمده بود ، به ناحيه مقدسه تقديم دارد . او هم پذيرفت و جواب آن به خط مولايم امام زمان ( ع ) بدين قرار صادر شد : خداوند تو را هدايت كند وبر اعتقاد حق ثابت وپايدار بدارد . اين كه سؤال كرده اي بعضى از افراد خاندان ما و عموزادگان ما ، منكر وجود من هستند ، بدان كه ميان خداوند وهيچ كس قرابت وخويشى نيست وهركس منكر وجود من باشد از من نيست وراهى كه او مي رود ، راه پسر نوح است . وراهى كه عمويم جعفر كذاب واولاد او نسبت به من پيش گرفته اند ، راه برادران يوسف است . اما فقاع نوشيدنش حرام است ، ولى نوشيدن شلماب ( 1 ) مانعى ندارد . اما اموالى كه شما به عنوان هديه به ما مي رسانيد ، آن را براى پاك شدن شما ازگناهان قبول مي كنيم ، بنابراين هركس مي خواهد به ما برساند ، و

هركس نمي خواهد قطع كند آن چه خدا به ما داده است ، از آن چه شما مي دهيد بهتر است . واما وقت ظهور من وابسته به اراده خداوند متعال است . كسانى كه وقت آن را تعيين مي كنند ، دروغگو هستند . واما حوادثى كه براى شما پديد مي آيد ، پس رجوع كنيد به راويان حديث ها ، زيرا آن ها حجت من برشما هستند ، ومن هم حجت خدا بر آن ها هستم . واما محمد بن عثمان عمرى كه خداوند از وى واز پدرش خشنود باشد ، مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است . واما محمد بن على بن مهزيار اهوازى ، به زودى خداوند دل او را اصلاح مي کند وشك وترديدش را برطرف مي سازد . و اما مالى راكه براى ما فرستاده اى پذيرفته نمي شود ، مگر اين كه از حرام پاك گردد وپول زن آوازه خوان هم ، حرام است . و اما محمد بن شاذان بن نعيم ، مردى از دوستان ما اهل بيت است . واما ابوالخطاب محمد بن ابى زينب اجوع ( 2 ) او و پيروانش ملعون هستند ، تو با آن هاكه عقيده اينان را دارند ، رفت و آمد مكن زيرا من از آن ها بيزارم ، وپدران من هم از آن ها بيزار بودند . واما كسانى كه اموال ما را نزد خود نگاه مي دارند ، اگر چيزى از آن را براى خود حلال بدانند وبخورند ، مثل اين است كه آتش خورده اند . . . اما چگونگى انتفاعى كه مردم در

غيبت من از من مي برند ، همچون انتفاع از خورشيد است ، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان شود . من امان مردم روى زمين هستم ، همان طوركه ستارگان امان اهل آسمان ها هستند . بنابراين سؤال هايى كه به شما سودى ندارد پرسش نكنيد وخود را به خاطر چيزى كه نيازى به آن نداريد ، به مشقت نيندازيد . براى تعجيل در فرج وظهور من زياد دعا كنيد كه رهايى شما از قيد وبندها در دعا است . سلام بر تو اى اسحاق بن يعقوب وسلام بركسانى كه راه هدايت را پيش گرفته ا ند . ( 3 )

1 شلماب : نوعى نوشيدنى است كه ازشيلم يعنى دانه اى شبيه جو درست مي شود و در انسان نوعى بيهوشى و خواب آلودگى ايجاد مي کند . كمال الدين ج 2 ، ص 484 به نقل از استاد شعرانى .

2 . يكى از اصحاب امام صادق ( ع ) بود و بعد از مدتى منحرف شد وبراى خود مذهبى تأسيس كرد وامام صادق ( ع ) او را چند بار لعنت نموده است . معجم رجال الحديث ج 14 ص 244

3 . کمال الدين , ج 2 ص 483 ؛ بحار الانوار , ج 53 ص 180 .

خماهن

سنگى است به غايت سخت وتيره رنگ مايل به سرخى .

در يكى از توقيعات حضرت مهدى ( ع ) كه در پاسخ ( ع ) سؤال از پوشيدن انگشترى كه نگينش خماهن باشد در نماز ، آمده كه نماز گزاردن در آن مكروه است ( 1 )

1 . بحارالانوار 53

ص 154 .

خطبه هاى حضرت

حضرت مهدى ( ع ) در آغاز قيام عادلانه جهانى اش ، بر ديوار خانه خدا تكيه مى زند و سخنرانى تاريخى و جاودانه خويش را آغاز مى كند . فرازى از آن خطبه چنين است : . . . . . اينك ما از خداى توانا يارى مى طلبيم و تمام ايمان آورندگان به خدا وكسانى راكه نداى جهانى ما را پاسخ مثبت دهند ، همه را براى تحقق اهداف الهى و انسانى خويش به يارى مى خوانيم و همه را به حق و عدالت دعوت مى كنيم . مردم ما خاندان پيام آور شما محمد هستيم . . . هان اى مردم هركس به من در مورد آدم ( ع ) گفتگوكند ، من نزديكترين مردم به آدم نياى بزرگ بشريت هستم . و هركس در مورد نوح پيامبر ، ابراهيم بت شكن و محمد ، پيامبر عدالت و حريت بحث و گفتگوكند ، من نزديك ترين انسان ها به اين پيامبران بزرگ خدا و پرچمداران قهرمان هدايت و رسالت هستم ( 1 )

ازامام باقر ( ع ) خطبه و پيام ديگرى نيز براى امام مهدى ( ع ) آورده اند كه اندك تفاوتى با نسخه هاى پيشين دارد . آن حضرت مى فرمايد : امام مهدى ( ع ) به هنگام شامگاهى ، در حالى كه پرچم پيامبر در دست ، پيراهن آن گرامى بر تن ، سلاح ويژه او و بيان گرم و ديگر ويژگى ها و نشانه هاى آن حضرت را به همراه دارد ، در مكه ظهور مى كند . نماز عشا را به

جماعت مى خواند و آنگاه با صداى دلنوازي جهانيان را مخاطب ساخته و مى فرمايد : هان اى مردم اينك در پيشگاه پروردگارتان خداى را به ياد شما مى آورم خدايى راكه حجت هاى خويش را بر شما تمام و پيام آورانش را ارسال كرد و قرآن را براى هدايت بشر فرو فرستاد . او شما را فرمان مى دهد كه چيزى را شريك او نسازيد و بر اطاعت او و فرمانبردارى از پيامبرش كوشا باشيد . آن چه را قرآن در انديشه زنده ساختن آن است ، زنده سازيد و بدعت ما و ضد ارزش هايى راكه قرآن در محو و نابودى آن ها است ، از ميان برداريد . در راه حق و هدايت ، مددكار من باشيد و در راه تقوا و عدالت وزير وكمك كار من مردم پايان جهان و فرجام آن نزديك شده و دنيا ، جدايى خويش را اعلان نموده است . من شما را به سوى خداى يكتا و پيام آورش محمد ( ص ) و عمل به كتاب زندگى ساز او و احياء و رواج ارزش هاى والاى الهى و انسانى و نابودى بدعت هاى جاهلى و باطل و ضد ارزش ها فرا مى خوانم . ( 2 )

و اما سومين خطبه از آن گرامى در يك روايت طولانى ، خطبه پر محتواى ديگرى براى آن حضرت ، از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرازهايى از آن را مى آوريم : هان اى توده هاى انسانى هركس مى خواهد به " آدم " وشيث " نظاره كند ، من آدم و شيث

هستم و از آنان نشان دارم . هركس مى خواهد به نوح و فرزندش سام ( ع ) بنگرد ، من نوح و سام هستم . . . هركس مى خواهد به ابراهيم ( ع ) و اسماعيل نظاره كند ، من از ابراهيم و اسماعيل نسب دارم . هركس مى خواهد به عيسى و " شمعون " نگاه كند ، من عيسى و شمعون هستم و از آنان نشان دارم . هر كس مى خواهد به محمد ( ص ) و امير مومنان ( ع ) بنگرد ، بداند كه من محمد و امير مومنان هستم . مردم هركس مى خواهد به " حسن و حسين " بنگرد ، من حسن و حسين هستم . مردم هر كس مى خواهد به امامان معصوم پس از حسين و از فرزندان او بنگرد ، من از آنان هستم و از آنان نشان دارم ( 3 )

مرحوم مجلسى در تفسيرى بر اين روايت طولانى مى گويد : در فرازهايى كه امام مهدى ( ع ) مى فرمايد : من آدم ، شيث ، عيسى ، محمد و امامان معصوم هستم ، يعنى در دانش و ارزش هاى اخلاقى و انسانى آنان كه شما آنان را پيروى مى كنيد ، من همان گونه ام و عصاره و چكيده آن ارزش ها . امام باقر ( ع ) مى فرمايد : پس از پايان يافتن خطبه امام مهدى ( ع ) ، 313 نفر ياران خاص او برگرد خورشيد وجودش اجتماع نموده و با او بيعت مى كنند ( 4 )

ا . منتخب الاثر ص172 .

2

. عقد الدرر ، ص 145 معجم ا حاديث الامام المهدى ( ع ) ج 3 ص 295 .

3 . بحارالانوار ، ج3 . ,ص295

4 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ص 647 .

عطسه

نسيم خادم مى گويد : وقتى امام زمان ( ع ) ده روزه بود به محضرش شرف ياب شدم و در حضورش عطسه كردم . فرمود : يرحمك للهِ خداى تو را بيامرزد ، دعاى مخصوص عطسه كننده كه به تسميه العطاس معروف است

بسيار خوشحال شدم كه امام در حق من چنين فرمود . سپس فرمودند : تو را درباره عطسه مژده دهم آن تا سه روز امان از مرگ است ( 1 )

1 . غيبة طوسى ، ص139كشف الغمه ج 3 ص 290 بحارا لانوار ج 51 ، ص 05

شخصيت

ويژگى هاى حضرت

خصايص و ويژگى هاى حضرت مهدى ( ع ) مطابق احاديث و روايات عبارتند از : 1 . از خاندان و ذريه پيامبر ( ص ) است 2 . هم نام ، هم كنيه پيامبر ( ص ) وشبيه ترين مردم به آن حضرت است 3 . نهمين فرزند از فرزندان امام حسين ( ع ) است . اسم پدرش حسن ( ع ) است 5 . مادرش سيده كنيزان و بهترين ايشان است 06 دوازدهمين امام و خاتم الائمه است 7 . داراى دو غيبت است 8 . عمر بسيار طولانى دارد 9 . زمين را پر از عدل و داد مى كند ، پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد 10 . گذشت روزگار او را پير نمى كند 11 . ولادتش پنهانى است 12 . دشمنان خدا را مى كشد و زمين را از شرك و ظلم پاك مى كند 13 . دين خدا را آشكار و اسلام را در روى زمين گسترش مى دهد

و فرمانرواى روى زمين مى شود 14 . با شمشير قيام مى كند 15 . داراى سنت هايى از انبيا است كه از آن جمله غيبت است 16 . روش او سيره پيامبر ( ص ) است 017 پس از اين كه مردم در آزمايش هاى سخت واقع شوند ، ظاهر مى شود 18 . حضرت عيسى ( ع ) نازل مى شود و پشت سرش نماز مى خواند 19 . پيش از ظهورش بدعت ها وظلم وگناه و تجاهر به فسق و فجور رايج مى شود 20 . هنگام ظهورش نادى آسمانى به نام او و پدرش ندا مى كندكه همه ، آن را مى شنوند و ظهور آن حضرت را اعلام مى كند 21 . پيش از ظهورش نرخ ها بالا مى رود ، بيمارى ها زياد مى شود ، جنگ هاى بزرگ بر پا مى شود و بسيارى كشته مى شوند 22 . پيش از ظهورش نفس زکيه و يمانى كشته مى شوند و در بيدا مكانى بين مكه و مدينه خسفى واقع مى شود و دجال و سفيانى خروج مى كنند وحضرت آن ها را مى كشد 23 . پس از ظهورش ، بركات آسمان و زمين ظاهر مى شود و زمين آباد مى گردد و هيچ كس غير خدا را پرستش نمى كند 24 . سيصد و سيزده نفر اصحاب او هستندكه در يك ساعت به محضرش حاضر مى شوند 25 . معجزات بسيارى دارد و بسيارى مشرف به ديدار حضرتش شده اند . ( 1 )

ا . منتخب الاثر فصل دوم .

شباهت

در روايات ، شباهت هايى

ميان حضرت مهدى ( ع ) و انبياء و ائمه ( ع ) آمده است : شباهت به آدم ( ع ) خداوند ، آدم را خليفه خود در زمين قرار داد

شباهت به هابيل ( ع ) نزديك ترين افراد ، هابيل را كشت يعنى برادرش وهمچنين نزديك ترين افراد ، قصدكشتن امام قائم ( ع ) را نمود عموى او يعنى جعفركذاب

شباهت به شيث ( ع ) حضرت شيث اجازه نيافت كه علم خودش را آشكاركند ، حضرت نيز اجازه نيافته تا روز وقت معين .

شباهت به نوح ( ع ) عمر طولانى

شباهت به ادريس ( ع ) ادريس ( ع ) به آسمان بالا برده شد ، وحضرت مهدى ( ع ) را هنگام ولادت ، روح القدس بر بال خودگرفت و به آسمانها برد . ادريس ( ع ) نيز از قومش غايب شد .

شباهت به هود ( ع ) حضرت نوح ، ظهور حضرت هود را بشارت داده بود و خداوند ، كافران را به وسيله او هلاک کرد .

شباهت به صالح ( ع ) حضرت صالح مدتى از قومش غايب شد و وقتى بازگشت ، عده اى او را انكار كردند .

شباهت به ابراهيم ( ع ) حضرت ابراهيم ( ع ) دوران حمل وولادتش مخفيانه بود و رشد او در يك هفته ، به اندازه يك ماه بود ودر يك ماه به اندازه يك سال . حضرت ابراهيم ( ع ) دو غيبت داشت .

شباهت به اسماعيل ( ع ) خداوند به ولادت اسماعيل ( ع ) بشار ت داد . وچشمه زمزم

براى حضرت اسماعيل ( ع ) از زمين جوشيد .

شباهت به اسحاق ( ع ) پس از آنكه ساره از بچه دار شدن مأيوس شده بود ، خداوند ولادت اسحاق ( ع ) را بشارت داد .

شباهت به لوط ( ع ) فرشتگان براى يارى اش نازل شدند .

شباهت به يعقوب ( ع ) يعقوب ( ع ) منتظرِ فرَج بود تا اين كه خداوند پس از مدتى طولانى ، پريشانى اش را برطرف ساخت .

شباهت به يوسف ( ع ) يوسف ( ع ) زيباترين اهل زمان خود بود و مدتى غايب و مدتى نيز دچار زندان شد .

شباهت به خضر ( ع ) عمر طولانى وحضور هر سال در مناسك حج .

شباهت به الياس ( ع ) عمر طولانى وحضور هر سال در حج و غايب شدن از قومش .

شباهت به ذو القرنين : پيغمبر نبود ، ولى بر مردم حجت بود واز قومش غايب شد غيبتى طولاني .

شباهت به شعيب ( ع ) عمرش طولانى واستخوان هايش كوفته شد . از نظر قومش غائب شد

ودوباره به صورت جوانى به آنها بازگشت .

شباهت به موسي ( ع ) دوران حمل و ولادتش مخفى بود و دو غيبت داشت . از ترس دشمنانش غايب شد و بنى اسرائيل منتظر قيامش بودند . عصايى داشت كه معجزه اش بود .

شباهت به هارون ( ع ) خداوند هارون را به آسمان بالا برد . هارون سخن موسى را از راه دور مى شنيد .

شباهت به يوشع ( ع ) منافقان با او جنگ کردند خورشيد

براي يوشع ( ع ) بازگشت

شباهت به حزيقل ( ع ) خداوند برايش مردگانى را زنده كرد .

شباهت به داود ( ع ) خداوند او را خليفه در زمين قرار داد و آهن را برايش نرم كرد .

شباهت به سليمان ( ع ) داود ( ع ) او را جانشين خود قرار داد ، در حالى كه به سن بلوغ نرسيده بود . حكومت سليمان بر جن و انس وپرندگان بود و مدتى از قومش غايب شد . خورشيد برايش بازگشت .

شباهت به دانيال ( ع ) مدتى غايب شد .

شباهت به عزير ( ع ) وقتى به قومش بازگشت ، تورات را آن طوركه بر موسي ( ع ) بن عمران ( ع ) نازل شده بود خواند .

شباهت به جرجيس ( ع ) خداوند مردگانى را برايش زنده كرد .

شباهت به ايوب ( ع ) بر بلا صبركرد . چشمه برايش جوشيد . خداوند مردگانى را برايش زنده كرد .

شباهت به يونس ( ع ) پس از غيبت ، به قيافه جوانى به سوى قومش بازگشت .

شباهت به زکريا ( ع ) فرشتگان او را ندا مى كردند . ودر مصيبت ابا عبدالله الحسين سه روز گريه كرد .

شاهت به يحيي ( ع ) به ولادتش بشارت داده شده بود ودر شكم مادر سخن مى گفت .

شباهت به عيسي ( ع ) فرزند بهترين زنان زمانش بود و در شكم مادر تكلم مى كرد و درگهواره سخن مى گفت . خداوند او را به آسمان برد و مردم درباره اش اختلاف كردند

. به اذن خداوند مرده را زنده مى كرد .

شباهت به حضرت محمد ( ص ) حضرت رسول اكرم ( ص ) فرمود : مهدى از فرزندان من است ، اسم او اسم من ، كنيه اش كنيه من ، واز نظر خلق وخلق شبيه ترين مردم به من است .

شباهت به امام علي ( ع ) وزهد وشجاعت .

شباهت به امام حسن ( ع ) حلم و بردبارى .

شباهت به امام حسين ( ع ) نبودن بيعت طاغوت زمان بر ايشان ، بالا بردن به آسمان ، آرزوى بودن در ركاب حضرت ، ترس حضرت هنگام حركت از مدينه ، طلب يارى و . . . .

شباهت به امام سجاد ( ع ) عبادت

شباهت به امام باقر ( ع ) شباهت به رسول خدا ( ص ) .

شباهت به امام صادق ( ع ) کشف علوم و بيان احکام براي مردم .

شباهت به امام کاظم ( ع ) تقيه وشدت ترس از دشمنان .

شباهت به امام رضا ( ع ) تقيه وترس در زمانش برداشته شد .

شباهت به امام محمد تقي ( ع ) دركودكى به امامت رسيد .

شباهت به امام علي نقي ( ع ) هيبت حضرت .

شاهت به امام حسن عسکري ( ع ) هيبت حضرت . ( 1 )

ا . مكيال المکارم ج اص 196 تا 257 .

امامت

نور حضرت

امام ( ع ) نور است . امام باقر ( ع ) در تفسير آيه فامنوا بالله و رسوله و النور الذى انزلنا ، ( 1 ) فرمود :

نور ، به خدا قسم ، نور امامان از آل محمد ( ع ) است تا روز قيامت ، والله نور الهى كه نازل شده همان ها هستند؟ والله نور خدا در آسمان ها و زمين آن ها هستند ( 2 ) در زيارت روز جمعه آن حضرت هم آمده سلام بر تو اى نور خداوندكه هدايت جويان به وسيله او هدايت مى شوند . ( 3 ) شب معراج ، نور حضرت مهدى ( ع ) براى خاتم الانبياء ( ص ) آشكار شد . پيامبر ( ص ) فرمود : . . . . . اى محمد دوست دارى آن ها اوصياى خودت را ببينى ؟ گفتم : بله ، اى پروردگار فرمود : به سمت راست عرش توجه كن چون متوجه شدم ، ناگاه على و فاطمه و حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفربن محمد و موسى بن جعفرو على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و مهدى را ديدم كه در رودى از نور ايستاده ، نماز مى گذارند و او مهدى در وسط آن ها مانند ستاره اى درخشان بود . واما درخشندگى نورحضرت در دنيا هنگام ولادت ، نور آن حضرت به طورى بودكه تا آسمان رسيد . درخشندگى نور آن حضرت در هر دو زمان حضور و غيبت وجود دارد . اشراق بدون واسطه ، براى جمعى از مؤمنين ، تشرف به ديدار آن حاصل گرديده است و ديگر ، اشراق نور آن حضرت با واسطه است . يعنى كه خورشيد و ماه

از نور آن حضرت آفريده شده است چنان كه روايتى بر اين معنى دلالت مى كند ( 4 ) اخبارى كه دلالت مى كند بر اين كه بقاى عالم وآن چه در آن است به سبب وجود حضرت قائم ( ع ) است ، بنابراين درخشندگى نور آفتاب و ماه از آثار نور آن حضرت است در غيبت وحضور و اشراق نور حضرت در زمان غيبت بر دو قسم است : الف : اشراق باطني در دل مؤمنين است كه امامِ خود را با حقايق ايمان مشاهده مى كنند .

ب : اشراق ظاهري : نور آن حضرت براى بعضى از اخيار اتفاق افتاده كه اين امر به برخى از خواص و پاكبازان اهل اخلاص اختصاص دارد .

قِسم ديگر ، اشراق نور آن حضرت در زمان ظهور است كه دوگونه است : اشراق باطنى كه در دل مؤمنين است و اشراق ظاهرى ، اين است كه امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ، واشرقت الارض بنور ربها ، ( 5 ) فرمود : رب الارض يعنى امام ارض ، و هرگاه ظهوركند مردم از نور آفتاب و ماه بى نياز مى شوند و به نور امام اكتفا مى كنند . ( 6 ) واما نورآن حضرت در آخرت است . امام صادق ( ع ) فرمود : نور ائمه مؤمنين در روز قيامت ، در پيشاپيش و سمت راست مؤمنين پيش مى رود تا اين كه آن ها را در منازل شان در بهشت فرود آورند . ( 7 )

1 . سوره تغابن 08

2 . كافى ج 1 ص

94 1 .

3 . بحارالانوار ج 102 ص 215

4 . بحارالانوار ج 15 ص 10 .

5 . سوره زمر 69 .

6 . تفسير قمي ج2 ص253

7 . تفسيربرهان ج 4 ص 289 .

استخلاف

به معناى كسى را جانشين خودكردن وجايگرين نمودن است . در قرآن آمده است كه وَعَدَ آلله آلذِينَ آمَنُوا مِنکم وَ عمِلوا الصالحات ليستخلفنهم فِي آلأزضِ كَمَا استخلف الذِينَ مِن قبلهم خداوند آن گروه از شما را كه خدا باور و درست كردارند وعده داده كه در زمين جايگزين كفار وبدكاران سازد ، چنان كه پيش از اين نيزكسانى بنى اسرائيل را جايگرين جباران ساخت . بعضى گفته اند : اين آيه مربوط به مهدى موعود ( ع ) است كه اخبار متواتره از ظهورش خبر داد . وفرموده كه زمين را پر از عدل وداد مي كند ، همان طوركه پر از ظلم وجور شده باشد و مراد به الذين آمنوا وعملوا الصالحات ، رسول خدا ( ص ) وائمه است . ( 1 )

1 . ترجمه تفسيرالميزان ج 15 ، ص 218

معرفت امام

از مهم ترين تكاليف مؤمنان ، پس از معرفت به خدا و رسول او ، معرفت و شناخت ولى امر ، امام زمان ( ع ) است . از حضرت باقر يا صادق ( ع ) روايت است كه فرمود : بنده خدا مؤمن نخواهد بود ، مگر اينكه خدا و رسول و همه امامان را بشناسد و نيز امام زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه كند و تسليم امر وى باشد ( 1 ) در حديث صحيح از حارث بن المغيرة آمده كه گفت : به حضرت ابو عبدالله صادق ( ع ) گفتم : آيا پيغمبر ( ع ) فرموده : من مات و لايعرت امام زمانه مات ميتة جاهلهية فرمود : آرى

عرضه داشتم : اين كدام جاهليت است ، آيا جاهليت مطلق است يا جاهليت كسى كه امامش را نشناخته؟ فرمود : جاهليت كفر و نفاق و ضلال . ( 2 )

نيز امام صادق ( ع ) فرموده : هركس شبى را صبح كند در حالى كه امام زمانش را نشناسد ، به مرگ جاهليت مى ميرد . ( 3 ) البته آنچه در معرفت امام واجب است ، دو امر است : يكى شناختن شخص امام به اسم و نسب ، دوم شناخت شخصيت امام با صفات و خصوصيات اوكه به وسيله آن ها از ديگران امتياز مى يابد . ( 4 )

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : كمترين حد معرفت به امام آن است كه امام ، همسنگ و مساوى با پيامبر ( ص ) است ، مگر در درجه نبوت . ( 5 ) از آن جا كه امام صادق ( ع ) فرمود ، معرفت از ساخته هاى خداوند است ، ( 6 ) انسان بايد حصول آن را از خداوند متعال طلب كند و با دعا ، آن را از خداوند بخواهد . در اين زمينه و براى حصول معرفت به آن حضرت ، خواندن اين دعا مناسب است : اللهم عرفنى نفسك . . . ( 7 )

1 . اصول كافى ج 1 ص 180 .

2 . اصول كافى ج 2 ص377 .

3 . غيبة نعمانى ص 62 .

4 . مکيال المکارم ج1ص37

5 . البرهان ، ج 02 ص 34 .

6 . کافي ج1ص163

7 . کافي ج1ص 337

دانش حضرت

براى درك موقعيت

علمي امام ومقام پر ارج حضرت صاحب الامر ( ع ) كه آخرين حجت خداوند است به احاديث چندى اشاره ميكنيم : پيامبر ( ص ) فرمود : دوازده نفر از اهل بيت من ، خداوند علم وفهم وحكمت مرا به آن ها عطا فرموده ، و آن ها را از خاك وگل من آفريده است .

( 1 ) اميرالمؤمنين على ( ع ) فرمود : علم مرگ وميرها به ما داده شده ، علم تأويل وتنزيل و حل وفصل خصومت ها به ما عطاگرديده ، علم حوادث ووقايع به ما داده شده وهرگز چيزى از ما پوشيده نمي ماند ( 2 ) ودر حديث ديگرى مي فرمايد : آسمان ها وزمين در نزد امام ، همچون كف دست اوست ، ظاهر وباطن آن ها را مي فهمد ونيك وبد آن ها را مي شناسد ( 3 ) امام باقر ( ع ) مي فرمايد : ديدگان امام به خواب مي رود ولى قلبش هميشه بيدار است . . . از پشت سر همچون پيش رو مي بيند ، وفرشتگان پيوسته با او سخن ميگويند تا زمانى كه روزگار او به سر آيد ( 4 ) ونيز درباره علم ودانش حضرت مهدى ( ع ) مي فرمايد : علم به كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) در دل مهدى ما ، همچون زراعت مي رويد ، پس اگركسى از شما باقى بماند تا زمانى كه آن حضرت را درك كند ، بايد به هنگام سلام دادن به وى بگويد : السلام عليکم يا اهل بيت الرحمة والنبوة و معدن العلم و موضع

الرسالة ( 5 ) . امام صادق ( ع ) فرمود : همه دنيا همانند يك حبه گردو در برابر امام ، نمايان است و چيزى از آن بر او پوشيده نيست . از هر طرف بخواهد در آن تصرف ميكند ، آن چنان كه يكى از شما در سفره اى كه در برابرتان گسترده است ، از هر طرف بخواهد دست مي برد واز آن بهره مي گيرد . ( 6 ) و در حديث ديگرى مي فرمايد : امام هنگامي كه در شكم مادر است مي شنود . . . . و چون به امامت رسيد ، خداوند براى او عمودى از نور برمي افرازدكه به وسيله آن ، اعمال مردم هر شهرى را مي بيند . ( 7 ) و درباره علم حضرت مهدى ( ع ) مي فرمايد : هنگامي كه امور به دست حضرت صاحب الامر ( ع ) برسد ، خداى تبارك وتعالى ، هر زمين پستى را براى او بالا مي برد ، وهر زمين بلندى را پايين مي آورد تا اين كه همه جهان همانندكف دست او ، برايش آشكار ( 8 ) ازمجموع اين روايات پي به عظمت حضرت مهدي ( ع ) و علم ودانش او مي بريم .

ا . منتخب الاثرص 32 كشف الغمه ج 2 ص 507 .

2 . الزام الناصب ج 2 ، ص246

3 . بحار الانوار ج25 ، ص 173 .

4 . كافى ، ج 1 ص 88 3 بحارالانوار ج 25 ، ص 165 .

5 . بحارالانوار ج 51 ص 36 .

6 . ا

ختصاص مفيد ص 17 2 بحار الانوار ج 25ص 367

7 . كافى ج ا ، ص 387 .

8 . بشارة الاسلام ص 243 .

ولي نعمت

آن كه بركسى حق نعمت دارد . در عصر حاضر ولى نعمت ما حضرت ولى عصر ( ع ) است . اگر بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض والسماء ( 1 ) و اگر لو لا الحجة ، لساخت الارض بأهلها ( 2 ) پس نعمت رزق و روزى ، آرامش آسمان و زمين را مديون اوهستيم . اميدواريم كه سپاسگزار وجود پر فيض او باشيم .

1 . مفاتيح الجنان ، دعاى عديله .

2 . اصول کافي ج10

اثبات امامت حضرت

امامت در لغت به معناى پيشوايى ودر اصطلاح ، يعنى رياست عامه در امور دين ودنيا ، به نيابت از پيغمبر ( ص ) .

امامت حضرت مهدي ( ع ) به دو راه نص ومعجزه ثابت شده است . اما نص : شيخ صدوق در كتاب كمال الدين به سندى صحيح به نقل از يونس بن عبدالرحمن آورده است كه گفت : به محضر امام موسى بن جعفر ( ع ) مشرف شدم وعرضه داشتم : يابن رسول الله آيا تو قائمِ بالحق هستى؟ فرمودند : من هم قائم بالحق هستم ولكن آن قائمى كه زمين را از دشمنان خداى عزوجل پاک مي کند و آن را پر از عدالت مى نمايد ، همچنان كه از جور وستم پر شده باشد ، پنجمين فرزند من است كه غيبتي طولانى دارد ، زيرا كه بر جان خود مى ترسد . در اين مدت عده اى از حق برگشته وعد ه ايى ديگر ثابت قدم مى مانند . سپس فرمود : خوشا به حال شيعيان ما كه در غيبت قائم ما به رشته ولايت ما

چسبيده وبه دوستى ما ثابت مانده واز دشمنان ما بيزار باشند . آنان از ما وما از آن هاييم . ( 1 )

نمونه هاي ديگرى از نص را مى توان در جلد دوم كتاب كمال الدين ، صفحات ، 376 , 381 و 409ملاحظه كرد .

همچنين دركتاب كفاية الاثرفى النص على الائمة الاثني عشرتأليف شيخ على بن محمد بن على الخزاز قمى ، 170 حديث از طريق شيعه وسنى روايت شده كه همه آن ها به امامت حضرت مهدى ( ع ) تصريح دارد .

واما معجزه : معجزات وكرامات حضرت ، دليلى بر اثبات امامت اوست . از على بن محمد سمرى نقل شده كه به محضر مقدس حضرت مهدى ( ع ) نامه نوشت ودرخواست كفن كرد . جواب آمدكه در سال هشتاد يا هشتاد ويكم به آن نيازمند خواهى شد . پس در همان وقتى كه آن حضرت برايش تعيين كرده بود وفات يافت ويک ماه پيش از فوتش كفن برايش فرستاده شد . ( 2 ) و از جمله معجزات آشکار حضرت ، حاجت گرفتن مردم از آن حضرت است كه هر ازگاهي زبان به زبان مى چرخد ومشتاقان را اميدوارتر ومشتاق تر مي کند . شفا يافتن بيماران لا علاج در مسجد جمكران از آن جمله است . دركتاب هاى كمال الدين شيخ صدوق ، بحارالانوار علامه مجلسى ونجم الثاقب ميرزا حسين نورى از معجزات حضرت بسيار آمده است .

ا . كمال الدين ، ج 2 ص 361

2 . همان ص 501 .

مرگ جاهليت

در حديثى از پيامبر اكرم ( ص ) آمده : هركس بميرد وامام

زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است ( 2 ) جاهليت در اصطلاح تاريخ به روزگار پ?ش از اسلام ، كه جهل و بى خردى بر مردم عموماً ، و عرب خصوصاً حاكم بوده و بت مى پرستيدند و اسيراحساسات و خرافات بودند و خودخواهى و خون ريزى و تجاوز و ستيز ، مايه مباهات آن ها بود ، اطلاق شده است . وبه قول مرحوم طريحى : حالتى كه عرب هاى قبل از اسلام داشتند وآن عبارت بود از : جهل به خدا و پيامبران و شرايع دين ، و فخر و مباهات به آباء وانساب . ( 3 ) اين كلمه چهار بار در قرآن كريم آمده است و در هر يك از اين چهار بار ( 4 ) به نحوى از جاهليت نكوهش شده و اين شيوه مورد استنكار قرارگرفته است .

از امام باقر ( ع ) ذيل آيه ولا تبرجن تبرج الجاهلية الاولي ( 5 ) آمده كه فرمود : يعنى جاهليت ديگرى در آينده خواهد آمد ( 6 ) احتمالاً منظور از مرگ جاهليت ، اين است : آن كس كه امام زمانش را نشناسد و بميرد ، بهره اى از دين و اسلام نبرده و در جاهليت محض به سر برده است

1 . اصول كافى ج 2 ص377

2 . معارف و معاريف ج 4 ص 70 .

3 . سوره آل عمران 154 سوره مائده 50 سوره احزاب 33 سوره فتح 26 .

4 . سوره احزاب 33 .

5 . بحا رالانوا ر ج22 ص 189 .

6 . بحارالانوار ج 52 ، ص 383

.

ختم وصايت

در پشت مبارك رسول خدا ( ص ) علامتى بودكه آن راختم نبوت گويند . حضرت مهدى ( ع ) نيز علامتى در پشت دارد ، مانند علامت پشت مبارك رسول خدا ( ص ) ، كه برخى از آن به " ختم وصايت " تعبير كرده اند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب سوم .

حق واسطه نعمت

در زيارت جامعه درباره امامان ( ع ) مى خوانيم واولياء النعم و از امام صادق ( ع ) آمده كه : اگر ما نبوديم ، نه نهرها جارى مى شد ، نه ميوه ها مى رسيد و نه درخت ها سبز مى گشت ( 1 )

امام سجاد ( ع ) نيز به ابو حمزه فرمود : اى ابو حمزه پيش از طلوع آفتاب نخواب ، كه برايت خوش ندارم . به تحقيق كه خداوند در آن وقت ، روزى هاى بندگان را تقسيم مى كند و بر دست ما آن ها را جارى مى سازد . ( 2 )

1 . اصول كافى ج 1 ص 44 ا .

2 . مكيال المكارم ج اص62

حق بقا در دنيا

در روايتى از امام صادق ( ع ) آ مده است كه : اگر زمين بدون امام زمان باقى بماند ، از هم مى پاشد ( 1 )

1 . اصول كافى ج 1 ص 179 .

حق عالم بر متعلم

خداوند در قرآن فرموده است : فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون ( 1 )

1 . سوره انبيا 7 .

وجود هستي

از توقيعات شريفه آن حضرت است كه فرمود : نحن صنايع ربنا و الخلق بعد صنايِعنا ( 1 ) و امام زمان و پدران بزرگوارش ( ع ) واسطه هستند در رساندن فيض هاى الهى به ساير مخلوقات ، و به همين معنى در دعاى ندبه اشاره شده كه : ، أين السبب المتصل بين الأرض و السماء

1 . احتياج طبرسي ج 2ص 0278

حق قرابت وخويشاوندي پيامبر ( ص )

كه در قرآن كريم آمده است : قل لا اسئلكم عليه اجرا الا ، المودة فِى القربي ( 1 ) ، بگوكه من از شما بر تبليغ رسالت توقع مزدى ندارم ، جز اين كه در مورد خويشاوندانم مودت ورزيد . و در حديث نداى حضرت قائم ( ع ) هنگام ظهورش آمده ، از شما مى خواهم شما را به حق خدا و حق رسول خدا و حق خودم بر شماكه مرا بر شما حق قرابت و خويشاوندى پيغمبر هست ( 2 )

1 . سوره شورى ، 023

2 . غيبة نعمانى ص 49 1 .

حق پدربر فرزند

شيعيان از باقى مانده گل خاندان وحى آفريده شده اند ، همان طوركه فرزند از پدر به وجود مى آيد . امام رضا ( ع ) فرمود : امام ، همدم و رفيق و پدر مهربان است ( 1 ) از امام باقر ( ع ) نيز روايت شده است كه فرمود : به تحقيق كه خداوند ما را از اعلى عليين خلق فرموده و دل هاى شيعيان ما را از مايه خلقت ها و تن شان را ازپايين تر از آن آفريد .

پس دل هاى شان در هواى ما است ، زيرا از آن چه ما آفريده شديم ، آن ها نيز آفريده شده اند ( 2 )

1 . اصول كافى ج ا ص 0 020

2 . همان ، ص 390 .

حق امام بر رعيت

اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : مهم ترين چيزى كه خداوند آن را از جمله حقوق ، فرض كرده ، حق والى و زمامدار بر رعيت است ( 1 ) اين ها بخشى از حقوق حضرت بر شيعيان بود . ( 2 )

1 . روضه كافى ص 35 .

2 . مكيال ا لمكارم ، ج ا ص 56 .

شهادت

مامنا الا مقتول

يعنى هيچ يك از ما معصومين خاندان نبوت نباشد ، جز اين كه به مرگ شهادت از دنيا برويم . اين جمله از قول چند تن از حضرات معصومين ( ع ) نقل شده است ( 1 ) در روايتى آمده است كه : ما مِنا الا مسموم او مقتول ( 2 ) . كسانى كه معتقدند پايان عمر حضرت ، شهادت است و به مرگ طبيعى نمى ميرد ، به اين احاديث استناد كرده اند .

1 . بحار الانوار ج27 ص 214 و 209 .

2 . بحار الانوار ج 27ص217

خاک سپارى حضرت

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : . . . چون معرفت و ايمان به حضرت در دل هاى مردم استقرار يافت ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد . پس حضرت امام حسين ( ع ) متولَى غسل وكفن وحنوط ودفن ايشان خواهد شد وهرگز غير از وصي ، وصى را تجهيز و آماده خاك سپارى نمي کند ( 1 )

1 . بحارالانوار ج53, ص13 و ج 51 ص 56 کافي ج 8 ص 206

هفت تكبير

با هفت تكبير بر جنازه حضرت على ( ع ) نماز خواندند ، و اين عمل پس از ايشان ، فقط بر جنازه حضرت مهدى ( ع ) جايز است . ا مير المؤمنين ( ع ) بر امام حسن ( ع ) وصيت كرد كه : پس از كفن و حنوط و بردن تا موضع قبر شريف ، بر من نمازكن و هفت تكبير بگو . بدان كه اين عمل براى احدى غير از من ، حلال نيست ، مگر بر مردى كه در آخرالزمان ظهور مى كند اسم او قائم مهدى ( ع ) است كه از فرزندان برادر تو ، حسين است . ( 1 )

در معجزات حضرت مهدى ( ع ) آمده است كه حضرت جلوى قسطنطنيه فرود مى آيد . در آن روزگار ، آن دژ ، هفت ديوار دارد و حضرت هفت تكبير مي گويد و ديوارها فرو مى ريزد . ( 2 )

1 . نجم الثاقب باب سوم

2 . عقد الدرر ص 180 .

مرگ حضرت

اين كه حضرت ، به مرگ طبيعى يا شهادت از اين جهان خواهد رفت ، اختلاف هايى در روايات به چشم مى خورد .

برخى از روايات مى گويندكه آن حضرت مدتى حكومت خواهدكرد ، سپس وفات مى كند و مسلمانان بر او نماز مى گذارند از بعضى روايات استفاده مى شودكه مرگ آن حضرت طبيعى نخواهد بود و به دست جنايتكاران ، با مشخصاتى كه براى آنان ذكر شده ، به شهادت مى رسد . ( 1 )

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : چون دولت حقه

مدتش به سر آيد ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد . او را زنى از بنى تميم به شهادت مى رساندكه نام او سعيده است و همانند مردان ، ريش و سبيل دارد . او به هنگام عبور حضرت ، سنگ آسيابى را از پشت بام به سوى او پرتاب مى كند و حضرت را به شهادت مى رساند ( 2 )

بررسى و قضاوت در اين امر مبتنى بر دو مسأله است : 1 . آيا همه امامان معصوم ( ع ) شهيد مى شوند يا امكان دارد كه به مرگ طبيعى از دنيا بروند؟ 2 . اگر در ساير ائمه ( ع ) پذيرفتيم كه همه به شهادت رسيده اند ، نسبت به امام زمان ( ع ) چه خواهد شد؟

اما اين كه آيا همه ائمه به شهادت رسيده اند يا به مرگ طبيعى از دنيا رفته اند اختلاف است : شيخ صدوق بر اين باور است كه همه معصومين به اجل غير طبيعى از دنيا رفته اند . . . . كسى كه چنين عقيده نداشته باشد ازما نيست . ( 3 )

شيخ مفيد در جواب صدوق مى نويسد : آن چه را كه شيخ صدوق در رابطه با درگذشت پيامبر ( ص ) وامامان معصوم ( ع ) به ستم و قتل گفته ، برخى از آن ها ثابت است و برخى مشكوك . اما شهادت امام على و امام حسن و امام حسين ( ع ) حتمى و قطعى است . پس از ايشان ، مسموميت و شهادت موسى بن جعفر ( ع )

نيز قطعى و مسلم است . درباره امام رضا ( ع ) نيز قول قوى مسموميت و شهادت ايشان است ، گرچه جاى ترديد هست . اما در ديگر ائمه ( ع ) راهى براى اثبات اين كه آنان به وسيله ستم يا ترور ويا قتل ، به شهادت رسيد ه اند ، در دست نيست . ( 4 )

علامه مجلسى پس از آن كه روايات را زير عنوان انهم عليهم السلام لايموتون الأ بالشهادة

مى آورد ، نظر شيخ مفيد را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد .

امام حسن مجتبى ( ع ) مى فرمايد : هيچ يك از ما امامان نيست ، جز آن كه مسموم ياشهيد مى شود ( 5 )

قاتلين به شهادت ائمه ، اصل كلى را از اين گونه روايات استفاده كرده اند و بر اين نظرند كه ساختار بدنى پيامبر و امامان ( ع ) به گونه اى است كه زمينه و ظرفيت حيات و عمر طولانى را دارند؟ مگر عارضه و حادثه اى از خارج بر آنان تحميل شود . ( 6 )

به هر حال اگر نظر شيخ صدوق را بپذيريم و به روايات ما مِنا الأمسموم او مقتول ( 7 )

پايبند باشيم و آن ها را از نظر سند بپذيريم ، امام زمان ( ع ) به دست جنايتكاران به شهادت مى رسد . ولى اگر قول شيخ مفيد را بپذيريم ، بايد بگوييم كه چگونگى مرگ حضرت مهدى ( ع ) روشن نيست . ( 8 )

امام صادق ( ع ) فرمود : . . . چون معرفت و ايمان

به حضرتش در دل هاى مردم استقرار يافت ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد حضرت امام حسين ( ع ) متولى غسل وكفن و حنوط و دفن ايشان خواهد شد و هرگز غير از وصي ، وصي را تجهيز و آماده خاك سپارى نمى كند . ( 9 ) سلام عليه يوم ولد و يوم يظهر و يوم يموت و يوم يبعث حيا

1 . تاريخ ما بعد الظهور سيد محمد صدر ص 881 .

2 . الزام الناصب ص 09 1 به نقل از روزگار رهايي ج 2 ص 662

3 . اعتقادات ، صدوق ج 5 ، ص 99 كنگره شيخ مفيد .

4 . تصحيح الاعتقاد مفيد ج 5 ص 131

5 . بحار الانوار ج27ص217

6 . تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 230 .

7 . بحار الانوارج27 ص217

8 . چشم به راه مهدي ص360

9 . کافي ج8 ص206 بحار الانوارج53ص13

شيعه و مهدى

از نظر شيعه ، مسأله مهدويت ونويد ظهور مهدى موعود ( ع ) يكى از مسايل بسيار حياتى اسلام به شمار مى رود و به اندازه اى اهميت دارد كه اعتقاد به ظهور حضرت ، در رديف وقوع قيامت ، وتكذيب وتصديقش در رديف تكذيب وتصديق رسول اكرم ( ص ) مى باشد . از نظر شيعه ، مهدويت يك مسأله كهن وريشه دار است وسابقه آن به نخستين روزهاى طلوع فجر اسلام ودوران رشد شخص نبى اكرم ( ص ) برمى گردد . به اعتقاد شيعه ، علاوه بر آيات متعددى كه در قرآن كريم وارد شده وپيشوايان دينى آن ها را به وجود مقدس مهدى موعود تفسيركرده

اند ، صدها حديث معتبر و متواتر از حضرت رسول اكرم ( ص ) و جانشينان آن حضرت صادر شده كه در آن ها ( 1 ) صفات ، خصوصيات وجزئيات زندگى آن منتظر موعود واين كه پس از تولد دو بار غيبت خواهد داشت وپس از غيبت طولانى ظهور خواهد كرد وبا تشكيل حوادث واحد جهانى ، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود ، بيان شده است . شيعيان بر اساس روايات عقيده دارندكه مهدى موعود ( ع ) ، سرى از اسرار حق و آخرين برگزيده الهى است كه پس از تولد از نظرها غايب شده است وپس از مدت زمانى طولانى ظهور مى نمايد واو حجة الله ، خليفة الله و بقية الله است . مهدى موعود ( ع ) از نسل پاك پيامبر خدا ( ص ) و از على و زهرا ( ع ) و نهمين نفر از فرزندان امام حسين و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى ( ع ) است . شيعيان دوازده امامى عقيده دارند كه حضرت مهدى ( ع ) ، همنام وهم كنيه پيامبر ( ص ) وهم اكنون زنده است وهنگامى كه خداوند اجازه ظهورش دهد قيام مى كند وزمين را پر از عدل و داد مى نمايد .

شيعيان طبق وعده هاى انبياى سلف ( ع ) و نويدهاى كتب مذهبى ، و وعده هاى صريح قرآن كريم عقيده دارندكه : آن گاه كه اخلاق ومعنويت از ميان بشر رخت بربندد وظلم و ستم فراگير شود واسباب ظهور مهياگردد ، حضرت مهدى ( ع ) به فرمان حق قيام مى كند

. با آمدنش هيچ حكومت باطلى روى زمين باقى نمى ماند . مرزهاى جغرافيايى ميان كشورها برداشته مى شود ، مظاهر شرك وكفر وبى عدالتى از بين مى روند ، عدالت اجتماعى تأمين مى گردد ، هر حقى بهصاحب حق مى رسد و در سراسر جهان ، تنها يك نظام حكومت مى كند و آن نظام عادلانه اسلام و احكام نجات بخش آسمانى قرآن كريم است . ( 2 )

ا . بحارالانوار ج52ص 345

2 . ظهور حضرت مهدي ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب وملل جهان هاشمي شهيدي ص 68

طول عمر حضرت

طول عمر حضرت

درباره طول عمر حضرت مهدى ( ع ) سخن هاى بسيارى گفته اند . مهم ترين مسأله دخيل در طول عمرِ حضرت ، قدرت الهى است . اگركسى به كتب آسمانى به ويژه قرآن كريم آشنايى داشته باشد ، مى داند كه كارهاى خارق العاده بسيارى در عالَم واقع شده و معجزات بسيارى صادرگرديده كه همگى حاكى از قدرت لا يزال الهى است از قبيل : توفان نوح ( 1 ) سرد شدن آتش براى ابراهيم ( ع ) ( 2 ) عصاى موسى ( ع ) وتبديل شدن به اژدها ( 3 ) بى پدر متولد شدن حضرت عيسى ( ع ) ( 4 ) و سخن گفتن او درگهواره ( 5 ) وامثال اين ها . اگر خداوند قادر است اين كارهاى خارق العاده را انجام دهد ، قادر است حجت وولى خود را نيز سال هاى متمادى نگه دارد . ( 6 )

واما طول عمر از نظر اديان : همه اديان از عمر طولانى جمعى از افراد بشر خبر

داده اند ، به عنوان مثال در اصحاح سوره پنجم از سفر تكوين تورات ، آيات ، 8,5 1 1 ، 14 ، 17 ، 20 ، 27 ، 31 در اصحاح نهم ، آيه 29 و اصحاح يازده آيه 0 1 تا 17 و در موارد ديگر ، افرادى را از پيامبران و ديگران نام برده و عمرهاى طولانى هر يك را كه متجارز از 400 ، 600 ، 700 ، 800 و 900 سال بوده به صراحت بيان داشته است . اديان باستانى ديگر مانند زرتشتى ، بودايى ، برهمايى و . . . نيز از عمرهاى طولانى جمعى از افراد بشر مخصوصاً رهبرانشان خبر داده اند و همه قائل به طول عمر ، بلكه بقاى حيات اشخاص تا اين زمان هستند . ( 7 ) ومسيحى ها عمومأ معتقدندكه حضرت عيسى ( ع ) پس از قتل زنده شده وتاكنون زنده است .

طول عمر از ديدگاه قرآن : با مراجعه به قرآن كريم معلوم مى شود كه بعضى ها از عمر طولانى برخوردار بوده وهستند ، به عنوان نمونه درباره حضرت نوح ( ع ) مى خوانيم كه قبل از توفان ، 950 سال در ميان قوم خود بوده ( 8 ) وپس از توفان نيز زنده بود . در تاريخ تا 2500 سال درباره طول عمر آن حضرت نوشته اند . همچنين درباره حضرت عيسى ( ع ) وقتى يهوديان گفتند : ما او را به دار آويخته وكشته ايم ، قرآن كريم نظر آنان را مردود دانسته وفرمود : خداوند او را به آسمان برده است . ( 9

) لذا در روايات داريم كه حضرت عيسى ( ع ) زنده و در آسمان است وپس از ظهور حضرت مهدى ( ع ) از آسمان نازل شده وپشت سر حضرت نماز مى خواند . در مورد زندگى حضرت خضر ( ع ) گر چه در قرآن ذكر نشده ، امَا در داستان حضرت موسى ( ع ) ( 10 ) و پيرمراد ومعلم او در روايات آمده كه آن رجل الهى حضرت خضر بوده و همچنان زنده است . پس طبق آيات قرآن و روايات ، داشتن عمر طولانى امرى ممكن و قابل تحقق است .

طول عمر از منظر تاريخ : در بيشتركتبى كه دانشمندان درباره زندگى ووجود امام زمان ( ع ) نوشته اند " بابى را به معمرين اختصاص داده واسامى افرادى را كه عمر طولانى داشته اند ، ضبط كرده اند كه ما اسامى برخى از آنان را در باب معمرين آورده ايم .

طول عمر در تحقيقات جهان پزشکي : از نظر علم پزشكى ، عمر انسان محدود به هفتاد و هشتاد سال نيست ، بلكه تمام اعضاى بدن انسان ، جداگانه براى يك عمر طولانى ساخته شده است . يكى از دانشمندان در مقام مقايسه عمر انسان با ساير موجودات ، مطالعات فراوانى نموده وبالاخره ثابت كرد كه بدن آدمى براى آن ساخته شده كه هزاران سال عمركند . ( 11 ) يكى از پزشكان مى گويد : براى مدت زندگانى انسان ، حدى كه تجاوز از آن محال باشد ، معين نشده است . ( 12 ) يكى ديگر از دانشمندان مى گويد : اگر مى توانستيم

نيم پايين روده ها را از تفاله پاك نگهداريم ونگذاريم بدن از آن ناحيه مسموم شود ، مرگ را جواب مى گفتيم وبعض ديگر اين ادعا را درباره جهازات ديگركرده اند . ( 13 ) چيزى كه تاكنون ثابت شده است ، اين است كه علت اصلى مرگ ، امراض وعوارضى است كه به يكى از اعضاء عارض شده ، در نتيجه آن عضو را از انجام كار باز مى دارد وبه واسطه ارتباط واتصالى كه ميان اعضاء برقرار است ، از مرگ آن عضو ، مرگ ساير اعضاء نيز فرا مى رسد امروزه بشر در اين فكر است كه به كرات دور دست آسمانى كه احتمالاً صدها ويا هزارها سال وقت مى خواهد سفركند ، وچون عمركوتاه انسان با اين نوع مسافرت هاى طولانى وفق نمى دهد در اين صدد برآمده اند كه براى رسيدن به كرات آسمانى ، اول بايد عمر انسان را زيادتركرد . لذا امروز در دانشگاه هاى مهم دنيا ، كرسى دو علم جديد ژرياترى وجرونتولوژى به همين منظور مشغول فعاليت است و دانشمندان پيش بينى مى كنندكه روزى خواهد رسيدكه بشر ، هم عمر خود را به هزاران سال مى رساند وهم به كرات دور دست آسمانى سفر مى كند . لذا عمر انسان از نظر علمى حد ثابت ومعينى ندارد ، بلكه انسان قابليت آن را داردكه هزارآن سال عمركند .

واما حضرت آيت الله وحيد خراسانى درباره كلمه امام زمان ( ع ) مى گويد : اگر درباره كلمه امام زمان و صاحب الزمان دقت كنيد مى بينيد آن حضرت ، جلوى زمان است و زمان ،

پشت سرِ اوست آن حضرت ، امام وصاحب زمان است وچون مقدم بر زمان است ، بر زمان هم امامت مى كند . اگركسى عمق اين مطلب را بفهمد ، خواهد دانست كه چرا امام زمان ( ع ) پير نمى شود . ( 14 ) پس با اين همه ، طول عمر هم امكان دارد وهم واقع شده است .

ا . سوره هود 38 تا 48 .

2 . سوره انبياء ص69

3 . سوره قصص 32 و طه 20 و شعراء 32 .

4 . سوره انبياء 91

5 . سوره مريم 27 تا 34 .

6 . سيماي آفتاب حبيب الله طاهري 99

7 . امامت ومهدويت ، ج 2 ص373

8 . سوره عنکبوت 14

9 . سوره نساء ، 158 .

. 1 . سوره كهف 65 تا 82 .

11 . اولين دانشگاه وآخرين پيامبر ج 2 ، ص 220 .

12 . مصلح جهانى ، ص 67 .

13 . آخرين اميد داود الهامي ص 337

14 . پيام امام زمان حجازى ، ص 173 .

حبابه و البيه

اززنانى است كه طبق روايتى از امام صادق ( ع ) جزو يارانِ حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود . شيخ طوسى وى را از اصحاب امام حسن ( ع ) و ابن داود او را از اصحاب امام حسن ، امام حسين ، امام سجاد و امام باقر ( ع ) مى داند . برخى ديگر ايشان را از اصحاب هشت امام معصوم تا امام رضا ( ع ) شمرده اند . هم چنين گفته شده است كه امام رضا ( ع

) ايشان را درپيراهن شخصىِ خود كفن كرد . او به هنگام مرگ ، بيش از 240 سال داشت . او دوبار به دوران جوانى بازگشت كه يك بار با معجزه امام سجاد ( ع ) و بار دوم با معجزه امام رضا ( ع ) بود و اوست كه هشت امام معصوم بر سنگى كه به همراه داشت ، با خاتم خود ، بر آن نقش زدند . ( 1 ) حبابه والبيه مي گويد : . . . به امير مؤمنان ( ع ) عرض كردم : خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد . دليل امامت چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود : آن سنگ ريزه را نزد من بياور . آن را به حضور حضرت آوردم ، على ( ع ) با انگشتر خود برآن مهر زد ، به گونه اى كه آن مهر بر آن سنگ, نقش بست و به من فرمود : اى حبابه هركس كه مدعى امامت شد و توانست مانند من اين سنگ را مهركند ، او امامى است كه پيروى از او واجب است . امام كسى است كه هر چيز را بخواهد مى داند . من پي كار خودم رفتم ، تا امير مؤمنان ( ع ) از دنيا رفت . آن گاه خدمت امام حسن ( ع ) آمدم كه بر جاى على ( ع ) نشسته بود و مردم از او سؤال مي كردند . چون مرا ديد ، فرمود : اى حبابه والبيه عرض كردم : بلى سرور من فرمود : آن چه همراه دارى بياور . من آن سنگ كوچك را

به آن حضرت دادم . آن بزرگوار مانند على ( ع ) با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به گونه اى كه جاى مهر بر آن نقش بست . سپس به حضور امام حسين ( ع ) كه در مسجد رسول خدا بود آمدم . مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود : دليل آن چه تو مى خواهى موجود است . آيا نشانه امامت را مى خواهى؟ گفتم : آرى ، اى آقاى من فرمود : آن چه با خود دارى بياور من آن سنگ كوچك را به او دادم ، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست .

پس از امام حسين ( ع ) خدمت امام سجاد ( ع ) رسيدم و به قدرى پيرشده بودم كه رعشه بر اندامم مستولى شده بود و صد و سيزده سال داشتم . آن حضرت در ركوع و سجود بود و به من توجهى نداشت . از دريافت نشانه امامت نا اميد شدم . آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد و به اشاره او جوانى ام برگشت . گفتم : اى آقاى من از دنيا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود نسبت به آن چه گذشته است ، آرى و آن چه مانده است نه . يعنى ما به گذشته علم داريم؟ اما آينده از غيب است كه غير خدا آن را نمى داند و يا مصلحت نيست بگويم . آن گاه به من فرمود : آن چه با خود دارى بياور . من آن سنگ را به حضرت دادم و

حضرت مهر بر آن زد . پس ازگذاشت زمانى ، به حضور امام باقر ( ع ) آمدم ، آن حضرت نيز بر آن سنگ ، مهر زد . بعد از او نزد امام صادق ( ع ) آمدم و آن جناب نيز آن را مهركرد . پس از طى شدن سال ها به حضور امام كاظم ( ع ) شرفياب شدم ، آن بزرگوار نيز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا ( ع ) رسيدم ، مهر آن حضرت نيز بر آن نقش بست . حبابه پس از آن ، نه ماه زنده بود . ( 2 )

1 . تنقيح المقال ، ج 23 ، ص 75 .

2 . كافى ج 1 ص 346؛ تنقيح المقال ج 3 ، ص 75 چشم اندازى به حكومت مهدى عج ، نجم الدين طبسى ، ص ، 074

کتب

الغيبة

الغيبة عنوان دوكتاب است يكى نوشته شيخ طوسى و ديگري تأليف محمد ابراهيم نعمانى . نعمانى از بزرگان قرن چهارم وكتاب الغيبة وى ، شامل ، 2 فصل است كه درباره امامت و ولايت ائمه ( ع ) ، علائم ظهور ، مدعيان امامت ، زمين بدون حجت نيست ، صبر ، انتظار فرج و . . . مطالب ارزشمندى آورده است .

واما شيخ طوسى در الغيبة به همه جوانب مسأله غيبت به گونه دقيق پرداخته وپاسخ اشكالات مخالفان را با استدلال به کتاب ، سنت و عقل داده است . آقا بزرگ تهرانى درباره اين كتاب مى نويسد : قوى ترين برهان هاى عقلى و نقلى بر وجود امام زمان

( ع ) وغيبت و ظهور آن حضرت را در آخر الزمان در بردارد . خود شيخ در مقدمه كتاب مى آورد : شيخ بزرگوار ما ، به من دستور داد كتابى درباره غيبت صاحب الزمان و سبب دوام غيبت و پاسخ شبهات مخالفان بنويسم . ( 1 )

1 . چشم به راه مهدي ص 466

الفصول العشر فى الغيبة

كتابى است از شيخ مفيدكه در آغاز آن چنين اشاره مى كند : . . . در اين نوشته به ده پرسش درباره مهدى پاسخ مى دهم . . . در اين اثر ، آن چه تمام خردمندان بدان نياز دارند ، آورده شده و به گونه ساده ، در دسترس همگان قرارگرفته است . و اما پرسش هاى دهگانه : 1 . آيا امام حسن عسكرى ( ع ) ، فرزندى به نام مهدى داشته است؟ آيا اين را فقط شيعه باور دارد يا غير شيعيان نيز بدان اعتراف دارند؟ 2 . تكذيب وجود فرزند براى امام عسكرى ( ع ) ، از سوى جعفر بن على عموى امام زمان3 . امام عسكرى ( ع ) اگر فرزندى به نام مهدى داشت ، چطور در وصيت خود از او نام نبرده و به مادرش وصيت كرده است؟ . 4 . دليل بر ولادت مخفيانه وغيبت آن حضرت چيست؟ ه . غيبت طولانى خلاف عادت ، پذيرفته نيست . چگونه مى تواند فردى كه در زمان هاى دور چشم به جهان گشوده ، تا اين زمان زنده باشد؟ 6 . غيبت طولانى ، با دست نيابيدن و مشخص نبودن محل سكونت وى ، چگونه ممكن است؟ 7 .

بر فرض صحت غيبت ، در صورت اجرا نكردن حدود ، بيان نكردن احكا م ، هدايت نكردن گمراهان ، اقامه نكردن امر به معروف و نهى از منكر و . . . چه نفعى خواهد داشت؟ 8 . به هر دليلى كه شيعه اماميه ادعاهاى فطحيه ، كيسانيه ، ناووسيه و اسماعيليه را در باب غيبت باطل مى شمرد ، به همان دليل ادعاى شيعه اماميه نيز ، درغيبت حضرت مهدى باطل است 9 . شيعه اماميه براين باور است كه خداوند غيبت حضرت را لازم دانسته و چيزى را اراده نمى كند ، مگر آن كه داراى مصلحت باشد . از سوى ديگر معتقدند كه در مشاهده آن حضرت و اخذ معارف دين از وى ، مصلحت كامل بندگان وجود دارد ، و با ظهور آن حضرت ، همه مصالح تحقق مى پذيرد . بنابراين چگونه خداوند ، غيبت حضرت را اراده نموده است؟ 10 . اگر اماميه برغيبت امام عصر ( ع ) اسراركند ، بايد در هنگام ظهور معتقد به معجزه باشد تا مردم او را بشناسند ، در حالى كه داشتن معجزه از ويژگى هاى پيامبران الهى است .

پس از طرح اين پرسش ها ، شيخ به يكايك آن به شرح پاسخ مى دهد . اين اثر با عنوان " المسائل العشره فى الغيبة والاجوبه عن المسائل العشر نيز چاپ شده است . ( 1 )

ا . چشم به راه مهدى ص 452 .

عَبقرى الحِسان

كتاب العبقري الحسان فى الاحوال مَولينا صاحب الزمان ( ع ) از تأليفات مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى است .

مؤلف در

اين كتاب به تشرفات ، مكاشفات ، رؤياها ، توسلات و مسائل ديگر پرداخته است . مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى در سال1280 . ه_ ق متولد شد . ايشان از شاگردان ملا لطف الله مازندرانى ، ميرزا حبيب الله رشتى ، مرحوم مامقانى ، شريعت اصفهانى و حاجى نورى صاحب مستدرک الوسائل بوده است . اين عالم بزرگوار به كثرت تقوى و زهد و ورع معروف بود .

وى در مسجد جامع گوهرشاد ، نماز جماعت مى خواند . در 19 ربيع الثانى1369 هجرى قمرى رحلت كرد و پايين پاى حضرت رضا ( ع ) مدفون گرديد . برخى از تأليفات ايشان از اين قرار است . خزينة الجواهر , گلزار اکبري , وسائل العبيد , راحة الروح , جواهر الکلمات , انوار الواهب , انهار النوائب , الفوائد الکوفيه , رشحة الندي , طور سينا , عناوين اللمعات , لمعات الانوار , مفرح القلوب , البيان الرفيع , الجنة العاليه , جنتان مدهامتان , الياقوت الاحمر ( 1 )

ا . گنجينه دانشمندان ج1 ص 273 وج 7 ، ص 189 .

فوائد الشمسيه

کتاب زين الدين على بن فاضل مازندرانى است . در آن كتاب ، بيش از نود مسأله راكه از سيد شمس الدين در جزيره خضراء آموخته ، گردآورده است . وى اين كتاب را از توده مردم مخفى مى داشت و فقط به اشخاص مورد اعتماد ارائه مى داد ( 1 )

1 . جزيره خضراء . . . . ناجى النجار ترجمه على اكبر مهدى پور ص 92 1 .

کتابنامه دعاي ندبه

گروهى از دانشمندان درد آشنا و نويسندگان متعهد ، به دفاع از حريم دعاى ندبه پرداخته و در پاسخ به اشكال ها و اعتراض هاى بى اساس ، پيرامون اين دعاى با صلابت ، آثار ارزشمند را به تحرير در آورده اند كه عناوين برخى از آن ها را مى آوريم : انوارالولا يه آيت اله صافى گلپايگانى به عشق مهدى محمد شائق قمى پاسخ ها به گفته ها سيد محمد مهدى مرتضوى لنگرودى تحقيقى درپاره دعاى ندبه رضا استادى ترجمه دعاى ندبه مولى رفيع گيلانى ترجمه وسيلة القربة على بن عليرضا خوئى جمال حضوردرآئينه غيبت سيد حسين خادميان درس هاي از ولايت شيخ محمد باقر صديقينى دعاى ندبه براساس قديمى ترين نسخه ها دكتر باقر قربانى زرين سخنان نخبه على عطايى اصفهانى شرح دعاى ندبه محمد باقر شريعت پناه شفاء للامه محمد جعفر شاملى فروغ ولايت ودعاى ندبه آية اله لطف اله صافى گلپايگانى كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة سيد جلال الدين محدث ارموى مدارک دعاى شريف ندبه جعفر صبورى قمى معالم القربة فى شرح دعاء الندبة سيد جمال الدين محدث ارموى النخبة فى شرح دعاء الندبة سيد محمود مرعشى (

ندبه ونشاط ) احمد زمرديان نصرة المؤمنين عبدالرضا ابراهيمى نويد بامداد پيروزى سيد مصطفى طباطبايى ، وظايف الشيعه شيخ عباس على اديب اصفهانى ( هدية مهدوية ) صالحى كرمانى ( 1 )

ا . با دعاى ندبه درپگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ، ص 193 .

كشف الغمه

كشف الغمه فى معرفة الائمه ، كتابى است نوشته ابوالحسن على بن عيسى بن ابى الفتح اربلى , اربلى از اديبان شيعى قرن هفتم هجرى است كه در شهر اربلأ ، در شمال عراق به دنيا آمد و در سال693هجرى در بغداد بدرود حيات گفت . صاحب " امل الامل " از وى به عظمت ياد كرده و نوشته است : او دانشمند ، فاضل ، محدث ، ثقه ، شاعر ، اديب و نگارنده و مجمع فضائل بود ( 1 ) وى بخش آخر جزء سوم اين اثر ارزشمند را به امام زمان ( ع ) اختصاص داده و به مباحثى چون محل تولد حضرت ، زمان تولد ، نَسَب ، پدر ، مادر ، اسم ، كنيه و لقب او پرداخته است . ( 2 )

ا . اهل الامل ج2 ص 95 01

2 . چشم به راه مهدى ، ص 472 .

كمال الدين و تمام النعمه

كتابى است نوشته على بن حسين بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق ، درباره امام زمان ( ع ) اين كتاب را اكمال الدين و اتمام النعمه هم مى گويند . دائرة المعارف روايى است با دسته بندى بسيار جالب در باب موضوعات مربوط به امام عصر ( ع ) شيخ صدوق در قم ديده به جهان گشود و در نزد فقهاى بزرگ و محدثان نامدارى دانش فقه و حديث را فرا گرفت . روح جست و جوگرش آرام نگرفت و براى بهره گيرى از محضر عالمان اسلامى به سير و سياحت پرداخت و به شهرهاى رى ، نيشابور ، مشهد ، كوفه ، بغداد ، همدان

، بلخ ، سرخس ومكه مكرمه رفت و از متخصصان فن حديث ، حديث آموخت . ( 1 ) شيخ عبدالرحيم ربانى شيرازى ، در مقدمه معانى الاخبار تا 252 تن از بزرگان را كه شيخ صدوق از آنان استفاده كرده ياد مى كند . شيخ صدوق در رشته حديث به جايى رسيد كه رئيس المحدثين ( نام گرفت . ( 2 )

شيخ صدوق انگيزه خود را از نگاشتن اين كتاب چنين اعلا م مى دارد : . . . شبى در خواب ديدم خانه كعبه را طواف مى كنم . به حجرالاسود رسيدم و آن را استلام كردم . ناگاه ديدم مولى صاحب الزمان ( ع ) پهلوى دركعبه ايستاده است . سلام كردم . حضرت جواب دادند . فرمود : چرا كتابى راجع به غيبت نمى نويسى ، تا ناراحتى ات برطرف شود؟ عرض كردم : يابن رسول ا . . . من كتاب ها درباره غيبت شما نوشته ام . حضرت فرمود : نه ، آن موضوعات را نمى گويم . كتابى راجع به غيبت من بنويس و غيبت پيامبران را در آن نقل كن . سپس از نظرم غايب شد . من با اضطراب از خواب بيدار شدم و تا طلوع فجر ، به گريه و زارى پرداختم . چون صبح شد ، به منظور انجام امر ولى الله و حجت خدا ، شروع به نوشتن اين كتاب كردم ( 3 )

اين كتاب در 57 باب تنظيم شده و به غيبت پيامبران ( ص ) ، معمرين ، نياز بشر به امام ، سخنان پيشوايان درباره غيبت ، مشرَف

شدگان به محضر حضرت ، نشانه هاى ظهور ، توقيعات و . . . مى پردازد

قسمتى ازكتاب " كمال الدين ، در سال 1901 م . در هايدلبرگ آلمان به وسيله مولر " منتشر شد و رساله " اعتقادات " وى ، به انگليسى ترجمه شده است . ( 4 )

1 . معانى الا خبار صدوق ، ص 18 .

2 . وسائل الشيعه ج 20ص36

3 . كمال الد ين مقدمه ، انتشارات اسلامى .

4 . معارف و معاريف ج1 ص 242 .

المحجه فيما نزل فى القائم الحجه

كتابى است نوشته سيد هاشم بحرانى موضوع مورد بحث اين اثر ، آيات قرآنى است كه در روايات ، به حضرت مهدى ( ع ) تفسير و تأويل شده اين آيات به يكصد و بيست عدد مى رسندكه از سوره بقره آغاز ، و به سوره عصر پايان مى پذيرند . مطالب كتاب نيز به صورت ترتيب سوره هاى قرآنى تنظيم شده اند ( 1 ) بحرانى ، فقيه ، مفسر ، محدث و صاحب نظر در رجال بوده است ( 2 ) وى در سال 1107-1108 در قريه " نعيم " درگذشت و در قريه توبلى به خاك سپرده شد . بحرانى از بزرگانى چون سيد عباس استرآبادى و شيخ فخر الدين بن طريحى نجفى صاحب مجمع البحرين بهره جسته است . ( 3 )

1 . چشم به راه مهدى ص 477 .

2 . ريحانة الادب ج1 ص233 .

3 . همان .

مصحف فاطمه ( س )

وقتى كه خداوند ، پيامبرش را قبض روح نمود ، حضرت فاطمه ( س ) چنان از وفات پدر اندوهگين شد كه كسى جز خداوند اندازه اش را نمى داند . از اين رو خداوند ، فرشته اى را بر روى زمين فرستاد تا او را دلدارى داده و با او سخن بگويد . فاطمه ( س ) اين جريان را به اميرالمؤمنين ( ع ) گزارش داد . حضرت على ( ع ) فرمود : هرگاه آمدن فرشته را احساس كردى و صدايش را شنيدى ، سخنان او را بلند بازگوكن كه من بشنوم . وى چنين كرد و حضرت هر چه مى شنيد مى نوشت؟ تا

آن كه از آن سخنان مصحفى ساخته شد . در آن مصحف ، چيزى از حلال و حرام نيست ، بلكه در آن ، علم به مشاهدهاى آينده است ( 1 ) . ابو بصير به امام صادق ( ع ) عرض كرد : مصحف فاطمه چيست حضرت فرمود : مصحفى است سه برابر قرآنى كه در دست داريد به خدا سوگند حتى يك حرف قرآن در آن نيست ( 2 ) بر طبق روايات ، اين مصحف شريف ، دست به دست از امامى به امام ديگرمنتقل گشته است ، تا به دست مبارك امام زمان ( ع ) رسيده است امام رضا ( ع ) مى فرمايد : امام نشانه هايى دارد : دانشمندترين مردم است . در داورى ، پرهيزكارى ، برد بارى ، شجاعت ، عبادت ، سخاوت ، سرآمد روزگار است . . . و مصحف فاطمه نيز در دست او است ( 3 )

روايت شده كه صحيفه فاطمه به طول هفتاد ذراع وبه عرض يك پوست گوسفند بوده است

و همه احكامى كه بنى آدم به آن نياز داشته باشد ، حتى تاوان خراش در آن نوشته شده است ( 4 )

1 . اصول کافي ج1ص24

2 . اصول كافى ج 1 ، ص 283 .

3 . اثبات الداة ج7ص388

4 . معارف ومعاريف ج6 ص 655

ممَهدون للمهدى

به معناى زمينه سازان ظهور حضرت مهدى ( ع ) است . همچنين عنوان كتابى است از نويسنده ارزشمند ، على كورانى .

نور الابصار

نورالابصارفى مناقب آل بيت النبى المختار كتابى است نوشته سيد مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجى

بخشى از اين اثر ، اختصاص به حضرت مهدى ( ع ) دارد كه به بحث درباره ولادت ، كنيه ، القاب ، اوصاف و نايبان حضرت ، چگونگى غيبت ، سال غيبت طول عمر ، زمان و مكانى كه حضرت غائب شده ، حيات وى پس از غيبت ، محال نبودن غيبت طولانى و . . . مى پردازد آن گاه ديدگاه كسانى راكه بر اين باورند مهدى منتظر ، محمد بن حنيفه است و باز خواهد گشت ، به شدت رد مى كند . وى در قريه شبلنج مصر پرورش يافت و در ده سالگى قرآن را حفظ كرد و وارد دانشگاه الازهر مصر شد . در علوم و فنون گوناگون ، به ويژه علم حديث ، ادب و تاريخ به درجات عالى نائل آمد و آثار ارزشمندى عرضه كرد ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

اثبات الوصيه

کتابى است از ابى الحسن على بن الحسين بن على المسعودي . مسعودى در شهر بابل به دنيا آمد . در بغدادكسب دانش كرد . ( 1 ) به مصر ، بصره ، فارس ، كرمان ، هند ، چين و عمان رفت تا از دانشمندان آن ديار بهره بگيرد . بالاخره در مصر اقامت گزيد و در سال345 يا 363ق در همان جا بدرود حيات گفت . مسعودى را از بزرگان دانش رجال وتراجم ، شخصيت برجسته علمى ، جليل القدر ، مورد اطمينان و بزرگوار معرفى كرده اند . ( 2 ) کتاب اثبات الوصيه

موضوعات تاريخى ، اعتقادى و . . . را در بردارد . ابتدا به بيان جنود عقل وجهل ، خلق جن وانس وسجود ملائكه پرداخته است . آنگاه ، جريان هاى تاريخى را از هبوط آدم ، رسالت انبياء الهى ومردان بزرگ ، تاولادت پيامبر اکرم ( ص ) به بحث مي گذارد . از نظر تاريخى در محدوده تاريخ ائمه ( ع ) جريان هايى كه در عصر هر امامى اتفاق افتاده ، شيوه برخورد آنان با حاكمان زمان وعكس العمل هاى حاكمان را به رشته تحرير در مى آورد . در پايان ، امامت امام عصر ( ع ) را از زبان مخبران صادق اثبات مي کند وموضوعاتى را به شرح زير ، در باب امامت امام دوازدهم و مسأله غيبت وى ، به بوته بررسى مى نهد : امام زمان فرزندكيست؟ ويژگى هاى حضرت ، انتظار فرج ، نشانه هاى ظهور ، مقابله حضرت به هنگام ظهور باستمكاران ( 3 ) و . . . .

1 . مروج الذهب ج ا ، ص 277 .

2 . روضات الجنة خوانساري ج 4ص 282

3 . چشم به راه مهدى ص 455

اربعينيات درباره حضرت

يكى از سنت هاى پسنديده و خدمت هاى شايسته اى كه از ديرزمان تاكنون در ميان محدثان با درايت و عالمان شريعت و سالكان طريقت ، به كثرت معمول بوده و مشتاقانه رواج پيدا نموده است اهتمام به تأليف آثارى با عناوينى همچون اربعين ، اربعون حديثاً ، اربعون كلمه ، الاربعين عن الاربعين من الاربعين وگردآوردن دفاتر معرفت و برگ هاى زرينى در قالب چهل حديث با ويژگى هاى

مشترك ، يا يكسان ، يا درباره يك موضوع و يا موضوعات گوناگون است .

چهل حديث ها با هر نيت و با انگيزه اى كه پديد آمده باشد ، بخش پر ارج و قابل توجهى از منابع حديثى مسلمانان را به خود اختصاص داده است . اماگويى سبب اصلى پرداختن به آن ، وجود و نمود توصيه به حفظ چهل حديث از سوى پيامبر اكرم ( ص ) باشدكه فرمود : از امت من هرآنكه چهل حديث پيرامون آن چه در امر دين بدان ها نيازمند است به حافظه سپارد ، خداوند نيز وى را در روز رستخيز در شمار دانشمندان و دين پژوهان برخواهد انگيخت .

در ميان بازارگرم و پوياى جمع چهل حديث ، دانشوران شيعه و اهل سنت ، بسيارى از چهل حديث هاى خود را به سخنان ، گفته ها ، فضائل و مناقب بى شمار امام غائب ( ع ) اختصاص داده و به عنوان يكى از عمده ترين و بارزترين مسائل دينى مورد نياز مردم بدان نگريسته اند . آنان به دليل مقيد بودن به عددچهل تنها به گوشه هايى بسيار محدود از احاديث ، سخنان ، فضائل ، شؤون و مقامات امام زمان ( ع ) اشارت كرده ، ولى در عوض باگزيده گويى و ايجاز درخشان ، آثار دايرة المعارف گونه اى را پديد آورده اند . در اين مجال مى توان به فهرستى توصيفى از اينگونه اربعينيات به ترتيب تاريخى چنين اشاره نمود :

1 . الاربعون حديثاً فى امر المهدى : ابو نعيم احمد بن عبدالله اصفهانى 334- 430 ق

02 الاربعون فى ذكر المهدى

من آل محمد ، حافظ ابوالعلاء حسن بن احمد عطار همدانى مقرى 488- 569ق

03 اربعون حديثا فى المهدى ، سراج الدين محدث بغدادى قزوينى قرن ششم

4 . كفاية المهتدى فى معرفة المهدى ، سيد محمد مير لوحى اصفهانى زنده در 1085ق ترجمه ، تفسير و شرح چهل حديث ازكتاب اثبات الرجعه نوشته فضل بن شاذان متوفاى 260ق .

ه . كشف الحق الاربعين ، مير محمد صادق خاتون آبادى متوفاى 1272ق اين كتاب به اربعين خاتون آبادى شهرت داشته و به شرح چهل حديث در دو بخش قيام و " رجعت " پرداخته و تأليف آن در 1263ق . به انجام رسيده است .

6 . اربعينيات ، حسين عندليب زاده همدانى 287 1 ش .

7 . تبيين المحجه الى تعيين الحجة ، ميرزا محسن بن محمد مجتهد تبريزى متوفاى 1352 ق .

8 . چهل خبر در علامات ظهور مهدى منتظر ، احمد هروى ، يزد ، گلبهار ، چاپ اول 1368ق ، 54 ص ، رقعى .

متن عربى و ترجمه فارسى چهل حديث درباره نشانه هاى آخر الزمان .

9 . الاربعون حديثاً فى من يملأ الأرض قسطاً و عدلاً ، هادى نجفى ، قم ، نشر الهداية ، چاپ اول محرم 411 1ق ، 91 ص ، وزيرى .

10 . چهل حديث انتظار فرج حضرت مهدى ، محمود شريفى ، تهران ، سازمان تبليغات اسلامى ، چاپ اول ، 1370 ش ، 72 ص ، پالتويى .

11 . يوسف ناپيداى فاطمه زهرا ، محمد خادمى شيرازى ، تهران ، ميقات ، چاپ اول ،

1370 ش ، 84

ص ، وزيرى 0

12 . شناخت امام عصر ، احمد سياح ، تهران ، نشر اسلاْم ، چاپ اول ، 0 37 1ش ، 28 1ص ، رقعى .

13 . قيرخ حديث چهل حديث از حضرت مهدى : گروه نويسندگان ، ترجمه از عربى به تركى به صورت صفحه مقابل ، حسين سرخابلى ، تهران ، بنياد بعثت ، چاپ اول ، 371 1ش 0

14 . چهل حديث پيرامون نور يزدان ، على اكبر مهدى پور ، قم ، حاذق ، چاپ اول ، 1372 ش ، 120 ص ، رقعى .

15 . چهل حديث پيرامون يوسف زهرا ، على اكبر مهدى پور ، قم ، حاذق ، چاپ اول1372ش ، 0 2 1 ص ، رقعى .

16 . چهل حديث از غيبت فضل بن شاذان ، على اكبر مهدى پور ، قم ، حاذق ، چاپ اول ، 1372 ش ، 0 2 1 ص ، رقعى .

17 . چهل حديث در پرتو چهل آيه در فضائل حضرت ولى عصر ، گروه نويسندگان ، تهران ، وزارت ارشاد ، چاپ اول 1374 83 ص ، پالتويى .

18 . چهل حديث در فضائل حضرت ولى عصر ، گروه نويسندگان ، تهران ، خانه کتاب ايران ، چاپ اول ، 1416 ق 68 ص ، پالتويى .

19 . چهل حديث سيره مهدوى ، محمود مدنى بجستانى ، قم ، نشر معروف ، 1277 ش ، 80 ص ، پالتويى .

20 . چهل حديث پيرامون مهدى آل الرسول ، على اكبر مهدى پور ، چاپ نشده است .

21 .

چهل حديث پيرامون مهدى فاطمه ، على اكبر مهدى پور ، چاپ نشده است .

احاديث اين كتاب شامل چهل حديث از چهل صحابى پيامبر اكرم ( ص ) مي باشد . ( 1 )

ا . نشريه موعود ، شماره 39 ص 66 .

اعلام ا لورى

اعلام الوراي با اعلام الهدي : كتابي است تأليف امين الاسلام طبرسى وى از عالمان ، مفسران ومجتهدان مشهور قرن پنجم وششم هجرى است . به احتمال زياد در سال 468 يا 469هجرى به دنياآمده ودر رشته هاى علمي ادبيات عرب ، حديث ، فقه ، اصول ، تفسير و . . . اطلاعات گسترده اي اندوخت وصاحب نظر شد . در سال 523 هجرى قمرى به شهر سبزوار رفت وتا پايان عمر ، در همان جا زندگى كرد و به نشر فرهنگ اسلامى پرداخت . وى ، كتاب اعلام الوري را در چهار ركن اساسى ، سامان داده وركن چهارم آن ، درباره امامت ائمه ( ع ) ، به ويژه امامت امام زمان ( ع ) است . وى دراين كتاب به اسم ، كنيه ، لقب ، ولادت ، نام مادر حضرت ، كسانى كه امام را دركوچكى ملاقات كرده اند ، اثبات امامت امام عصر ( ع ) ، چگونگى غيبت ، دلايل وشواهد بر غيبت ، برخى توقيعات ، نشانه هاى قيام ، ايام ظهور ، سيره عملى حضرت به هنگام قيام ، روش حكومت حضرت و . . . پرداخته است . ( 1 )

1 . چشم به راه مهدى ص 468 .

المهدى

كتابى است نوشته " سيد صدرالدين صدر " ، مشتمل بر هشت فصل كه به اين موضوعات پرداخته است : بشارت هايى كه بر ظهور مهدى ( ع ) آن دركتاب خدا ، سنت پيامبر ( ص ) وسخنان حضرت على ( ع ) و بزرگان ، در قالب نظم يا نثر وارد شده

، ويژگى هاى ظاهرى و باطنى ، ملكات فاضله ، دانش ، قضاوت ، بيعت ، حكومت و اصلاحات حضرت ، مقام و منزلت حضرت نزد خداوند ، ولادت ، تعيين اسم ، لقب ، كنيه ، نام پدر مادر ، طول عمر ، چگونگى غيبت ، محل غيبت ، علت غيبت ، چگونگى بهره مندى مردم از حضرت در زمان غيبت ، نشانه هاى آسمانى وزمينى ظهور ، جو عمومى جهان ، خروج سفيانى ، فضيلت انتظار و . . . .

سيد صدرالدين ، از عماى شيعه است كه در سال 299 هجرى قمرى دركاظمين ديده به جهان گشود . در سال 1329 به سفارش پدر ، به نجف اشرف هجرت كرد ودر آن جا ، مدت ها از محضر درس آخوند خراسانى وميرزاى نائينى بهره برد . در سال 1349 هجرى قمرى به مشهد مشرف شد و به تدريس پرداخت . پس از مدتى به درخواست شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه علميه قم به قم آمد در اين حوزه ، جايگاه رفيعى يافت . ( 1 )

ا . چشم به راه مهدى ، ص 492 .

باسك

ازكتب آسمانى هنديان به شمار مي رودكه در آن ، بشارت حضرت مهدى ( ع ) آمده است ( 1 )

1 . اديان و مهدويت محمد بهشتي ص 16 .

پاتيكل

ازكتب مقدسه هنديان است وصاحب آن از اعاظم كفره هند است وبه گمان پيروانش ، صاحب كتاب آسمانى است . در آن كتاب بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى ( ع ) آمده است . ( 1 )

1 . اديان ومهدويت محمد بهشتى ص 16

تذكره

كتاب التذکره في ا حوال الموتى وامورالاَخرة

تأليف امام الحافظ القرطبى است . قرطبى از مفسران بزرگ اهل سنت وپيرو مذهب مالك است . اين كتاب در دو مجلد چاپ شده كه بخشى از جلد دوم آن ، درباره حضرت مهدى ( ع ) است . و ى در جلد دو م ، تحت عنوان الخليفة الكائن في آخر الزمان المسمى بالمهدي وعلامة خروجه رواياتى كه صحابه از رسول خدا ( ص ) درباره خليفه آخر الزمان و نشانه هاى ظهور او نقل كرده اند ، گرد آورده است . البته در اين كتاب ، تناقض هايى ديده مى شود . مثلاًآمده : دجال ، در سال سيصد ظهور مى كند و مسائل ديگرى كه نادرستى آن ها آشكار است . وى در اين كتاب ، روايات ساختگى ودروغ راكه با عقل و فطرت سالم ناسازگارند ، مشخص مى كند . ( 1 )

1 . چشم به راه مهدى ، ص 470

جامعه

نام صحيفه اى است كه در ميان خانواده پيغمبر اسلام ( ص ) از كنوز وذخائر مكنونه به شمار آمده ، وهمواره امانت وار در نزد آحاد اين خاندان ، دست به دست نگهدارى مي شده است . ( 1 ) روايات درباره صحيفه بسيار رسيده ، از جمله ابوبصير از امام صادق ( ع ) روايت مي كند كه فرمود : اى ابا محمد جامعه در نزد ما است . مردم چه مي دانند جامعه چيست؟ عرض كردم : فدايت گردم جامعه چه باشد ؟ فرمود : صحيفه اى است به طول هفتاد ذراع به ذراع پيغمبر ( ص )

که به املاء رسول الله ( ص ) وخط على ( ع ) نگارش يافته هر حلال وحرام وهر آن چه كه مورد نياز مردم باشد در آن موجود است ، حتى ديه خراشاندن يكى ، بدن ديگرى را ( 2 )

1 . معارف ومعاريف ، ج 4 ص 55 .

2 . بحا رالا نوارج 26 ، ص 22 .

دادتگ

ازكتب مقدسه برهمائيان هند است كه در آن به ظهور مهدى ( ع ) بشارت داده شده است . ( 1 )

1 . اديان ومهدويت محمد بهشتى ص 18 .

ريگ ودا

يكى ازكتب مقدسه هند است كه بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) درآن آمده است ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان هاشمى شهيدى ص 298 .

زند

ازكتاب هاى مذهبى زرتشتيان است كه درآن به بشارت منجى اشاره شده است . در اين كتاب درباره انقراض اشرار ووراثت صالحان پس از شكستن شوكت جباران ، سخن به ميان آمده است . ( 1 )

1 . اديان ومهدويت ، محمد بهشتي 15 .

شرعة التسميه

شرعة التسمية حول حرمة التسمية كتابى است نوسته سيد محمد باقر داماد ، معروف به مير داماد . وى در فقه ، حكمت وفلسفه سرآمد ديگران واستاد فقهاى عصر خويش شد از جمله مباحث مربوط به امام عصر ( ع ) كه در چندين روايت آمده ومحققان درباره آن ، به بحث وگفت وگو پرداخته اند ، مسأله حرمت ، كراهت يا جواز تصريح به اسم وكنيه اصلى حضرت در زمان غيبت است كه مير داماد در اين كتاب به آن پرداخته است . ( 1 )

ا . چشم به راه مهدى ص 476

حسن بن محبوب

يكى از محدثين موثق شيعه حسن بن محبوب زراد است كه كتاب مشيخه راكه در ميان اصول شيعه مشهور است ، صد سال پيش از غيبت امام زمان ( ع ) تصنيف كرده است . وى قسمتى از اخبار غيبت حضرت قائم ( ع ) را در آن كتاب ذكركرده و همان طوركه خبر داده نيز واقع شده است . ( 1 )

1 . فرهنگ موعود حسين كريمشاهى بيدگلى ص 81

فرائد السمطين

فرائد السمطين فى فضائل المرتضي والبتول والسبطين والائمه من ذريتهم ( ع ) كتابى است از محمد بن المؤيد الجويني وى از بزرگان اهل سنت وحافظان حديث است و بخش بسيارى از كتاب خود را به بيان چگونگى ظهور و قيام مهدى منتظر ( ع ) اختصاص داده است . نويسنده ، در بيان اثبات مطالباز منابع روايى بهره مى جويد و عناوين رواياتى كه گرد آورى كرده به شرح زير است : بشارت ظهور مهدى ( ع ) مهدى ( ع ) از ذريه پيامبر ( ص ) ، قيام براى گسترش قسط و عدل پساز پرشدن دنيااز ظلم و جور ، قيام حضرت مهدى ( ع ) پس از رستاخيز امرى قطعى است ، مهدى دوازدهمين امام شيعيان است و . . .

كتاب هاى غيبت

موضوع غايب شدن حضرت مهدى ( ع ) مطلب تازه اى نيست ، بلكه از زمان پيامبر اكرم ( ص ) همواره مورد بحث وگفت گو بوده و آن حضرت به مردم خبر مى دادكه مهدى از اولاد من است و مدتى از نظر مردم مخفى و غايب مى گردد ، سپس ظاهر مى شود و جهان را اصلاح مى كند . على بن ابى طالب ، فاطمه زهرا ، امام حسن ، امام حسين و ساير ائمه ( ع ) و خاندان نبوت نيز هر يك در زمان خودشان راجع به غايب شدن مهدى موعود صحبت مى كردند و از آن خبر مى دادند قبل از اين كه امام زمان ( ع ) به دنيا بيايد ، كتاب هايى در خصوص غيبت ، تأليف مى شد . مخصوصاً

از زمان موسى بن جعفر ( ع ) به بعد ، كتاب هايى در غيبت نوشته شد و احاديث غيبت در آن ها ثبت گشت . از آن جمله است : 1 . على بن حسن بن محمد طائى طاطرى يكى از اصحاب موسى بن جعفر ( ع ) است كتابى در غيبت نوشته و مرد فقيه و مورد وثوقى بوده است . 2 . على بن اعرج كوفى از اصحاب موسى بن جعفر ( ع ) بوده وكتابى در غيبت نوشته است . 3 . ابراهيم بن صالح انماطى كوفى از اصحاب موسى بن جعفر ( ع ) بوده و به واسطه اخبار غيبت بودكه كتابى در غيبت تأليف نموده است 4 . حسن بن على بن ابى حمزه ، در عصر حضرت امام رضا ( ع ) زندگى مى كرده وكتابى در غيبت تأليف نموده است 5 . عباس بن هشام ناشرى اسدى كتابى در غيبت نوشته است . مرد جليل القدر و موثقى بوده كه در سال دويست وبيست هجرى وفات نمود . شيخ طوسى او را از اصحاب حضرت رضا ( ع ) مى شمارد . 6 فضل بن شاذان نيشابورى كتابى در احوال قائم آل محمد ( ع ) و غيبت او نوشته است . نجاشى او را توثيق نموده و مى نويسد : از فقها و متكلمين اماميه است و احتياجى به تعريف ندارد و يك صد و هشتادكتاب نوشته كه از جمله آن هاكتاب غيبت است . 7 ابراهيم بن اسحاق احمرى نهاوندى ، نيزكتابى در غيبت نوشته است قاسم بن محمد همدانى در سال دويست و شصت

و نه از او حديث شنيده است . طبرسى مى نويسد اخبار غيبت ولى عصر قبل ازتولد خودش و پدر و جدش صادر شده و محدثين شيعه آن ها را در اصول وكتاب هايى كه در عصر امام باقر و امام صادق ( ع ) تأليف شده ضبط نموده اند . يكى از محدثين موثق ، حسن بن محبوب است كه در حدود صد سال قبل از زمان غيبت ، كتاب مشيخه را تأليف نموده و اخبار غيبت را در آن ثبت كرده است .

فرقه دوازده امامى و معتقدين به وجود امام حسن عسكرى ( ع ) در زمان غيبت صغرى كاملا در اقليت بودند و بيش از حد تقيه و تحفظ مى نمودند و بدين جهت ، چندان مورد توجه واقع نمى شدند و بحث و انتقاد زيادى در عقيده شان به عمل نمى آمد

كتاب الغيبة نعمانى كه در آن زمان ها تأليف شده ، ايراد و بحث هاى دامنه دار و مفصل در آن ديده نمى شود و در آن به ذكر رواياتى كه دلالت دارند بر اينكه ائمه دوازده نفرند و زمين هرگز از امام خالى نمى شود و روايات غيبت اكتفا شده است . هرچه زمان غيبت طولانى تر مى گرديد تعداد معتقدان به غيبت ولى عصر ( ع ) زيادتر مى شد و دعوت شان علنى تر مى گشت و در اظهار عقيده خودشان بيشتر پافشارى مى كردند به همين نسبت ، تعداد مخالفان آن عقيده نيز افزايش مى يافت و زبان طعن وانتقاد و بحث و رد و ايرادشان بازتر مى شد به طورى كه وقتى زمان

شيخ صدوق فرا رسيد دائره مباحث و رد و ايرادها توسعه يافته بود .

شيخ صدوق ومساله غيبت : صدوق در اواخر زمان غيبت صغرى تولد يافت و در سال 381 ق . وفات نمود . وكتاب كمال الدين وتمام النعمة ، را در اواخر عمرش تأليف كرده است اما علت تأليف كتاب ياد شده اين بودكه در آن عصر ، از طرف فرقه اسماعيليه كه فرقه قابل توجهى بودند

و فرقه زيديه و طرفداران جعفركذاب و اهل تسنن كه اكثريت داشتند ، ايرادات و اشكالاتى به فرقه اماميه وارد مى شد و بدين وسيله اذهان مردم را مشوش مى كردند از اين جهت شيخ صدوق ، كتاب كمال الدين ، را تأليف نمود . در اول آن كتاب اشكالات مخالفان را نقل مى كند و بدانها پاسخ مى دهد و به خوبى از عقيده اماميه دفاع مى كند و به تفصيل درباره قائم آل محمد ( ع ) بحث مى كند .

شيخ مفيد ومساله غيبت : وقتى نوبت به شيخ مفيد رسيد باز هم دايره اشكالات توسعه يافته بود و مسأله امامت ، يكى از مسائل قابل توجه شده بود مفيد در سال 336ق تولد يافت و در سال 413 ق . وفات نمود . موقعيت حساس و اهميت مسأله امامت را ازكتاب هاى زيادى كه مفيد در آن عصر ، در آن باره تأليف نموده مى توان يافت . نجاشى كتاب هاى زير را از جمله كتاب هاى مفيد مى شمارد : كتاب الا يضاح فى الامامة ، كتاب النقض على ابن عباد فى الامامة ، كتاب المسائل العشرة فى الغيبة ، كتاب

مختصرفى الغيبة ، كتاب جوابات الفارقين فى الغيبة ، كتاب نقض الامامة على جعفربن حرب ، كتاب النقضى على الطلحى فى الغيبة ، كتاب المسألة على الزيدية ، كتاب نقض الامم فى الامة ، النقض على غلام العجرانى فى الامامة كتاب النقض على النصيبى فى الامامة ، الرد على لكرابيسى فى الامامة ، كتاب الجوابات فى خروج المهدى ، كتاب الرد على ابن رشيد في الامامة ، كتاب الرد على في الاخشيد فى الامامة ، كتاب العهد فى الامامة .

سيد مرتضي سيد مرتضى در سال 355 ق . تولد يافت و در سال 6 43 ق . وفات نمود . سيد مرتضى از استادان شيخ طوسى بوده است در آن عصر نيز دائره رد و ايراد باز هم تا حدودى توسعه يافته بود ، لذا سيد مرتضى قد علم كرد وكتاب بزرگى پيرامون امامت تأليف نمود به نام الشافى ، او در اين كتاب تمام امامت را مورد بحث و بررسى قرار داد و اشكالات و ايرادات مخالفان را پاسخ داده و درباره امام غايب به تفصيل وارد بحث شده است علاوه بر آن كتابى هم در خصوص غيبت تأليف نموده به نام : المقنع

شيخ طوسي ومساله غيبت : سيد مرتضى در سال 436 ق . درگذشت و منصب زعامت و رياست اماميه به شيخ طوسى محول شد شيخ نيز در باب غيبت كتاب هاى متعددى از جمله الغيبة ، را نگاشت . پس از شيخ طوسى نيزكتاب هاى بسيارى در موضوع غيبت نوشته شده است ، ولى مندرجات آن ها ، عمدتاً همان مطالبى است كه شيخ مفيد و سيد مرتضى و

شيخ طوسى و شيخ صدوق تحقيق كرده اند ( 1 )

ا . نشريه موعود شماره16 ص 28 .

كتابنامه رجعت

چون مسئله رجعت يكى از اعتقادات ويژه شيعيان است و همواره مورد انتقاد و تهاجم دشمنان بود ، عالماى شيعه ، كتاب هاى فراوانى پيرامون رجعت تأليف كرده اند كه با گذشت زمان ، و هجوم اشرار به منازل علماى شيعه در طول قرون و اعصار از بين رفته است . اينك اسامى تعدادى ازكتاب هائى راكه مستقلاً در موضوع رجعت تأليف شده است ، مى آوريم :

1 . آيات الحجة والرجعة از شيخ محمَد على حائرى همدانى ، متوفاى1378 ه_ . شامل 313

آيه در پيرامون ظهور حضرت بقية الله و رجعت ائمه اطهار ( ع ) ( 1 )

2 . آيات الرجعة از حاج ميرزا محسن عماد ، مشهور به خوشنويس و متخلص به اردبيلى كه به سال 1357 . ه_ در تهران به چاپ رسيده است .

3 آيات الظهورفي النتظار الفرج والظهور از عليقلى ناصر دهخوارقانى که با استشهاد به 107 آيه ، لزوم اعتقاد به رجعت را اثبات كرده است . اين كتاب به سال 1350 . به چاپ رسيده است

. اثبات الرجعة ازعلامه بزرگوار مولى محمد باقر مجلسى ، متوفاى 1110 . ه_ كه شامل چهارده حديث پيرامون رجعت و علائم ظهور مى باشد .

شيخ حر عاملى و محدث نورى از آن رسالة فى الرجعة تعبيركرده اند ، ولى صاحب " الذريعه " از آن اثبات الرجعة ياد نموده است . مصحح بحارالانوار در شرح حال مرحوم مجلسى مى نويسدكه اين كتاب تاكنون به چاپ نرسيده

است ، در حالى كه اين كتاب به سال 1260 ه_ . در هندوستان به چاپ رسيده است .

اين كتاب به سال 1078 . ه_ تأليف شده و به سال 1260 . ه_ در هند به چاپ رسيده ، و اخيراً با تحقيقات آقاى ابوذر بيدار در 144 صفحه وزيرى ، تحت عنوان رجعت ، در تهران انتشار يافته است .

5 . اثبات الرجعة : از آقا جمال خوانسارى ، متوفاى1225 .

6 . اثبات الرجعة : از شيخ حسن بن سليمان بن خالد حلى ، از علماى قرن هشتم ، كه به سال 757 ه_ . از شهيد اول اجازه دريافت كرده ، و مؤلف " مختصرالبصائر " مى باشد .

7 . اثبات الرجعة : از شيخ حسن بن عبدالرزاق لاهيجى ، صاحب " شمع اليقين " ، كه آن را به فارسى نوشته است .

8 . اثبات الرجعة : از حسن بن يوسف بن مطهر ، مشهور به علامه حلى ، متوفاى 726 ه_ كه نسخه آن دركتابخانه فاضل خان مشهد موجود است 0

9 . اثبات الرجعة : از شيخ حيدر ، به نقل پسرش اسد حيدر .

10 . اثبات الرجعة : از شيخ سليمان بن احمد قطيفى ، متوفاى1266ه_ . كه درانوار البدرين از آن يادكرده است .

11 . اثبات الرجعة : از شيخ شرف الدين يحيى بحرانى ، شاگرد محقق كركى و نائب او در يزد و صاحب كتاب " اسامى المشا يخ " از منابع صاحب رياض .

12 . اثبات الرجعة : از علي بن حسين عبدالعالى ، مشهور به محقق كركى ،

و متوفاى 940 . ه_

13 . اثبات الرجعة : از فضل بن شاذان ازدى ، كه از اصحاب امام رضا ( ع ) بود و تا سال260 . ه_ مى زيست و 180 جلدكتاب پر ارج از خود به يادگار نهاد ، كه سه جلد آن مربوط به رجعت است . ازكتاب اثبات الرجعة ابن شاذان ، تنهاگزيده آن به نام " منتخب اثبات الرجعة " موجود است . p>> 14 . اثبات الرجعة : از مولى سلطان محمود بن غلامعلى طبسى ، از شاگردان علامه مجلسى ، و تلخيص كننده شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد .

15 . اثبات الرجعة : از شيخ محمد رضا طبسى ، متوفاى 405 1ه_ . كه به سال 1354ه_ در نجف اشرف به چاپ رسيده و به عربى و اردو نيز ترجمه شده است .

16 . اثبات الرجعة : از مفتى مير محمد عباس بن على اكبر موسوى تسترى ، متوفاى 1306 ه_ به نقل شاگردش در تجليات .

17اثبات الرجعة : از حاج ميرزا ولى الله اشراقى سرابى ، متوفاى 1390 كه به سال1363 در تبريز چاپ شده است .

18 . اثبات الرجعة : وظهور الحجة, از سيد محمد مؤمن استرآبادى ، كه مقيم مکه معظمه بودو به سال 1088 در مکه به شهادت رسيد . و نسخه آن دركتابخانه هاى قم آقاى مرعشى و رشت جمعيت نشر رشت موجود است .

19 . اثبات الرجعة و وجوبها من التلاوت واسنة : كه نسخه اش دركتابخانه مرحوم سماوى موجود است ، ولى به جهت سقط اول آن مؤلفش شناخته نشد .

20 .

اثبات وجوب الرجعة و تفريج الکربة : از سيد محمود بن فتح الله كاظمى ، معاصر شيخ حر عاملى ، كه نسخه اى به خط مؤلف دركتابخانه مرحوم آخوند در همدان موجود است . و شيخ حرَ در مقدمه كتابش به آن اشاره نموده است .

21 . احاديث الرجعة : از سيد حسن صدر ، متوفاى 1354 . ه_

22 . احياء السنة وامانة البداعة : در اثبات رجعت از سيد دلدار على نصرآبادى نقوى ، متوفاى1235 . كه در هند به چاپ رسيده است .

23 . ارشاد الجهلة المصرين علي انکار الغيبة والرجعة : احتمالا از مولى محمد هاشم خراسانى ، از علماى قرن دوازدهم .

24 . الامامية والرجعة : از ميرزا عبدالله رزاق همدانى ، رد رد بركتاب " اسلام و رجعت " از فربد تنكابنى ، از شاگردان سنگلجى .

25 . انيس المحجة في کيفية الرجعة : فارسى ، از مرحوم ميرزا محمد باقر بن شيخ حسينعلى فقيه ايمانى اصفهانى متوفاى 1370ه_ .

26 . ايفظ الامة من الضجعة في اثبات الرجعة : از سيد مهدى بن محمد موسوى خوانسارى كاظمى ، كه به سال1366 ه_ . در بغداد به چاپ رسيده است .

27 . الايقاظ من الجعة : از شيخ حرَ عاملى ، صاحب وسائل الشيعة ، و متوفاى1104 . ه_ كه مكرر به چاپ رسيده و مؤلف بيش از600 حديث در اين كتاب گرد آورده و بيش از60 آيه در اين رابطه يادكرده است .

28 . ايمان ورجعت : از حاج سيد احمد زنجانى ، متوفاى1393 ه_ كه به سال1359 . ه_ تأليف كرده و

ياوه گويى هاى فريد تنكابنى را پاسخ گفته است .

29 . ايمان ورجعت : از سيَد جلال الدين محدث ارموى ، متوفاى 1399 . اين كتاب در چهار مجلد تأليف شد . و هنوز به چاپ نرسيده است . نسخه خطى هر چهار مجلد دركتابخانه فرزند برومند مؤلف موجود است .

30 . الايمان والرجعة : از شيخ محمد على بن محمد جواد شاه آبادى ، كه به سال1368ه_ . در تهران چاپ شده است .

31 . بشارت الرجعة از سيد هبة الله بهشتى ، كه در 176 صفحه وزيرى ، به سال 1354 ش . در تهران به چاپ رسيده است .

32 . بشارة الفرج : از مولى محمد بن عاشوركرمانشاهى ، مقيم تهران ، و معاصر فتحعلى شاه ، و صا حب كتاب " اعتذارالفقير " .

33 . بيان الفرقان : از شيخ مجتبى قزوينى ، متوفاى 1387ه_ . كه جلد پنجم آن را تحت عنوان " غيبت ورجعت " به مسئله رجعت اختصاص داده ، شبهات مخالفان را پاسخ گفته است

34 . تحقيق الرجعة : كه به دو زبان اردو و هندوستان به چاپ رسيده است .

35 . تفريج الکربة عن المنتقم لهم في الرجعة : از سيد محمود حسينى كاظمى ، معاصر شيخ حر عاملى ، كه مرحوم شيخ حر در مقدمه الايقاظ به اين كتاب اشاره مى كند . نسخه اى از اين كتاب به خط مؤلف ، كه تاريخ كتابت آن 29 شوال 1097 مى باشد ، دركتابخانه آخوند همدانى در همدان موجود است .

36 . ترجمه اثبات الرجعة : از شيخ

محمد رضا طبسى ، متوفاى 1405 كه توسط سيد على بن سيد محمد باقر رضوى كشميرى ، به زبان اردو ترجمه شده است .

37 . ترجمه الايقاظ من الهجة بالبرهان علي الرجعة : از حر عاملى ، متوفاى1104ه_ . كه توسط احمد جنتى به فارسى منتشر شده است .

38 . تلازم بين رجعت وولايت : از مؤلف ناشناخته ، كه نسخه اى از آن دركتابخانه آية اله گلپايگانى در قم موجود است .

39 . تنبيه الامامة في اثبات الرجعة : از شيخ محمَد رضا طبسى نجفى ، متوفاى 1405ه_ . كه به سال 1353 در نجف اشرف به چاپ رسيده است .

40 . تنبيه الامامة في اثبات الرجعة ترجمه عربى از شيخ محمد رضا طبسى ، كه به سال1354 . ه_ در نجف اشرف به چاپ رسيده است .

41 . الجواهر المنضود في اثبات الرجعة الموعود از شيخ احمد بيان اصفهانى .

42 . حذو النعمل با لنعل : از فضل بن شاذان ، متوفاى 260 هجرى ، صاحب اثبات الرجعة ، از اصحاب امام هشتم ( ع ) .

43 . حذوانعل بالنعل : از شيخ صدوق ، محمد بن على بن بابويه ، متوفاى 381ه_ . شيخ صدوق و فضل بن شاذان عنوان كتاب را از احاديث معروف رسول اكرم ( ص ) گرفته اند كه به طور متواتر از آن حضرت آمده است : آن چه در امت هاى پيشين واقع شده در اين امت نيز مو به مو روى خواهد داد .

44 . حيات الموات بعد الموت : از شيخ احمد بحرانى ، متوفاى1331 .

كه پسرش درلؤلؤة البحرين از آن يادكرده است .

45 . حيات الاموات : از آقا حسين ، پسر آقا جمال خوانسارى ، متوفاى1131ه_ .

46 . دحض البدعة : از شيخ محمد على همدانى ، متوفاى 1378ه_ . صاحب " خصايص الزهراء " كه به سال 1354ه_ . در نجف اشرف به طبع رسيده است .

47 . دلائل الرجعة : از مرحوم شيخ علامى ، كه در رد " اسلام و رجعت " نوشته است و با نام مستعار " غلامعلى عقيقى كرمانشامى " چاپ كرده است .

48 . الرجعة : از محمد بن مسعود عياشى ، از بزرگان شيعه در قرن سوم هجرى و صاحب تفسير معروف عياشي ، كه نجاشى با دو واسطه از مؤلف نقل مى كند .

49 . الرجعة : از احمد بن داود بن سعيد فرازى جرجانى ، از علماى شيعه در قرن سوم هجرى ، كه براى رد يك حديث در مورد خليفه دوم ، محمَد بن طاهر خزاعى ، والى خراسان دستور داد كه او را هزار ضربه شلاق بزنند و سپس زبان و دست و پايش را قطع كنند و آنگاه به دار آويزند .

50 . الرجعةاز حسن بن على بن ابى حمزه بطائنى ، از سران واقفيه كه در عصر امام رضا ( ع ) مي زيست

51 . الرجعة : از شيخ صدق ، متوفاى 381 ه_ . كه نجاشى از او نقل كرده است .

52 . الرجعة : از شيخ احمد احسائى ، متوفاى1241ه_ . كه به سال 392 1ه_ . دركربلاى مقدس به چاپ رسيده است .

53 . رجعت : از سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى ، متوفاى 1395ه_ . كه به سال 1397ه_ . در تهران به چاپ رسيده است .

54 . رجعت ازديدگاه عقل قرآن و حديث : از حسن طارمى ، كه به سال1365 ش . در قم به چاپ رسيده است .

55 . رجعت از نظر شيعه : از نجم الدين طبسى معاصر كه در سال ه_ 1400 در 142 صفحه جيبى در قم به چاپ رسيداست .

56 . الرجعة واحاديثها از فضل بن شاذان متوفاى 260ه_ . كه از شاگردان امام رضا ( ع ) مى باشد و 180 جلدكتاب در دفاع از حريم تشيع نوشته است . اين كتاب تا قرن يازدهم باقى بود و در دست مير لوحى بود وى چهل حديث از اين كتاب برگزيده و آن را در كفاية المهتدى گرد آورده است .

57 . الرجعة واحاديثها المنقولة عن اهل العصمة : از سيد احمد بن حسن بن اسماعيل ، كه به سال . 1277ه_ تأليف شده و نسخه اش در تهران كتابخانه مرحوم محدث ارموى موجود است .

58 . الرجعة والرد علي اهل البدع : از شيخ حسن بن سليمان بن خالد حلى ، ازعلماى قرن هشتم ، كه كتابى از ايشان را به نام اثبات الرجعة ، نام برديم . وى در آن كتاب احاديث سعد بن عبدالله را نياورده و به كتاب " مختصرالبصائر " ارجاع داده است . اين كتاب در واقع همان كتاب است با ضميمه احاديث سعد بن عبدالله .

59 . رجعت يا حکومت اهل بيت رسول ( ص ) ،

كه ترجمه كتاب حاضر به زبان اردوست كه اخيرا در لاهور پاكستان چاپ شده است .

60 . رسالة در بيان وجهت ائمه ( ع ) از حبيب الله كاشانى ، متوفاى 1340 . كه به سال 1368 . ه_ به چاپ رسيده است

61 . رسالة في اثبات الرجعة : از شيخ محمد على ربانى خوراسكانى ، كه به سال 1381 . ه_ در نجف اشرف به چاپ رسيده است .

62 . رسالة في اثبات الرجعة : از شيخ محمد بن هاشم سرابى تبريزى ، كه در سه جزء به چاپ رسيده است .

63 . رسالة في اثبات الرجعة : از سلطان محمود بن غلامعلى طبسى ، از شاگردان علامه مجلسى .

64 . رسالة في علائم الظهور واثبات الرجعة : از شيخ محمد حسين سميسم ، متوفاى1377 . ه_

65 . رهبر گمشدگان : مرحوم فيض الاسلام ، كه به سال1353 . ه_ در تهران چاپ شده است .

66 . الشيعة والرجعة : از شيخ محمد رضا طبسى نجفى ، متوفاى1405 ه_ كه جلد اول و دوَم آن چندين بارتجديد چاپ شده و جلد سوم آن هنوز به چاپ نرسيده است .

67 . في قتال اهل القبلة وانکار الرجعة : از عبدالعزيز بن يحيى بن احمد بن عيسى جلودى

68 . الکرة والرجعة : از سيَد صادق بن باقر موسوى هندى ، كه در نجف اشرف به چاپ رسيده است .

69 . مسئله رجعت وظهور در آئين زردشت : از صادق هدايت كه سه بار چاپ شده است .

70 . النجعه في اثبات الرجعة : از سيد على

نقى لكهنوى ، متوفاى1409 ه_ كه به سال 354 1 . ه_ در لكهنو هند- چاپ شده است

ا 7 . النجعه في الرجعة : ترجمة اثبات الرجعه طبسى ، كه توسط سيد محسن نوَاب رضوى به عربى ترجمه شده است .

72 . نور الابصار في رجعة اهل بيت النبي المختار : از محمد بن عيسى بن محمد على بن حيدر شروكى مجيراوى نجفى ، متوفاى 1333ه_ كه بهسال 1320 ه_ به تأليف آن پرداخته است

73 . نورالانوار : در آثار ظهور و رجعت ائمه اطهار ( ع ) از على اصغر بروجردى ، متوفاى حدود 1300 ه_ كه به سال1347 ه_ در تهران به چاپ رسيده است ( 2 )

ا . با دعاى ندبه درپگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ، ص 193 .

2 . اين كتابنامه ازكتاب رجعت محمد خادمى شيرازى برداشت شده است .

كفاية الاثر

کتابى است ، نوشته ابى القاسم على بن محمد بن على الخزاز القمى الرازى معروف به قمى رازى . وى از دانشمندان اواسط قرن چهارم هجرى و از شاگردان شيخ صدوق است كه در قم زاده شده و در رى مى زيسته است . ( 1 ) مؤلف در اين كتاب ، روايات و احاديثى كه به طور صريح بر امامت ائمه ( ع ) دلالت دارند و اصحاب مشهور پيامبر ( ص ) از حضرت شنيده و روايت كرده اند ، آورده است . وى آخرين باب كتابش را به رواياتى كه از سوى امام حسن عسكرى ( ع )

درباره حضرت مهدى ( ع ) و امامت پيشواى دوازدهم شيعيان رسيده

، اختصاص داده است . اين اثر نفيس ، همواره مورد توجه بزرگان دانش حديث بوده است . ( 2 )

1 . الذريعه آقا بزرگ تهراني ج 18ص 86 تنقيح المقال مامقانى ج 2 ص 307 .

2 . چشم به راه مهدى جمعي از نويسندگان مجله حوزه ، ص 457 .

مجالس المؤمنين

عنوان كتابى است از قاضى نورالله تسترى كه در سال 1091 قمرى شهيد شد . اين كتاب ، قديمى ترين منبع در مورد حديث جزيره خضراء است وكسى قبل از او اين داستان را نقل نكرده است البته به غير از احتمالى كه راجع به سيد شمس الدين محمدبن اسدالله معاصر نورالله تسترى داده مى شود . ( 1 )

در برخى منابع قاضى نورالله شوشترى شهيد ثالث آمده است .

1 . الذريعه ج 5 ص 106

مصحف اميرالمؤمنين ( ع )

قرآنى است كه توسط حضرت على ( ع ) به همان نحوكه در مدت بيست و سه سال نازل گرديده ، جمع آورى شده است . قرآن فعلى كه امروز در دست ماست ، جمع آورى عثمان بن عفان است و با مصحف اميرالمؤمنين ( ع ) از لحاظ كلام الهى ، كم وكاستى ندارد . حضرت على ( ع ) آن مصحف را بر صحابه عرضه كرد ، اما آنان نپذيرفتند . پس از آن ، حضرت آن را مخفى كرد و تاكنون به حال خود باقى است و زمانى به دست حضرت مهدى ( ع ) ظاهر خواهد شد امام صادق ( ع ) در مورد شيوه جديد نظم قرانى مى فرمايد : چون قائم ( ع ) قيام كند ، كتاب خداى تبارك و تعالى را آن چنان كه هست ، تلاوت مى كند و قرآنى را كه امير مؤمنان ( ع ) نوشته بيرون مى آ ورد ( 1 ) و درباره مصحف اميرالمؤمنين ( ع ) مى فرمايد : هنگامى كه امير مؤمنان ( ع ) از نوشتن قرآن فارغ شد

، آن را بر مردم عرضه كرد و فرمود : اين كتاب خداى تبارك و تعالى است ، آن را از در لوح آن چنان كه خدايش بر محمد ( ص ) فرو فرستاد ، گرد آورده ام مردم گفتند : ما مصحفى داريم كه همه آيات قرآنى را در بردارد ، ديگر نيازى به قرآن شما نداريم . امير

مؤمنان ( ع ) فرمود : به خدا سوگند ، ديگر پس از امروز آن را نخواهيد ديد من وظيفه داشتم هنگامى كه ازنوشتن آن فارغ شدم ، آن را برشما عرضه كنم تا شما آن را بخوانيد ( 2 ) اين مضمون از امام باقر ( ع ) نيز روايت شده است . اين دو روايت و روايات ديگر ، مشخص مى كنند كه قرآن امير مؤمنان ( ع ) در محضر حضرت بقية الله ( ع ) است و آن بر حسب نزول تنظيم شده و شأن نزول ها را در بردارد ، و حضرت مهدى ( ع ) آن را به هنگام ظهور عرضه مى كند و معلمين قرآن در مسجدكوفه آن را آموزش مى دهند .

1 . روزگار رهايي ج 2 ، ص839 .

2 . اصول كافى ج 2 ، ص 633 .

مقنع

المقنع فى الغيبة كتابى است نوشته سيد مرتضى علم الهدى ، در موضوع غيبت وى از دانشمندان و نوابغ قرن چهارم و پنجم ه_ . ق است . در سال 355 ه_ . ق در بغداد ديده به جهان گشود و در هشتاد و يك سالگى بدرود حيات گفت . ازكودكى به فراگيرى دانش پرداخت و

در جوانى در بسيارى علوم سرآمد شد . او از شاگردان ممتاز شيخ مفيد است . سيد مرتضى درباره سبب نگارش آن مى نويسد در مجلس وزير السيد ، سخن از غيبت امام عصر ( ع ) به ميان آمد و اين امر مرا بر آن داشت ، در اين باب ، اثركوتاهى بنگارم . اين اثر به گفته اهل تحقيق به جز در اين اواخركه در مجله تراثنا ، چاپ شده ، تاكنون به صورت مستقل چاپ نشده است . ( 1 )

1 . چشم به راه مهدى جمعي از نويسندگان مجله حوزه ص 459 .

نجم الثاقب

كتابى است ارزشمند در موضوع مهدويت واحوال امام زمان ( ع ) تأليف ميرزا حسين طبرسى نورى . اين كتاب به زبان فارسى و در دوازده باب تنظيم شده است . نجم الثاقب در اوايل غيبت كبرى نوشته شده است .

ينابيع الموده

كتابى است از حافظ سليمان بن ابراهيم بن قندوزى حنفى . وى در سال 1220 هجرى قمرى ديده به جهان گشود و در سال 1294 در قسطنطنيه ديده از جهان فرو بست . قندوزى در اين كتاب ، فضايل پيامبر ( ص ) و اهل بيت ( ع ) را با استناد به كتاب هاى مورد اطمينان مانند صحاح ست ، در يك مقدمه و صد باب گرد مى آورد . از باب هفتاد و يك به بعد ، مباحثى در باره غيبت امام زمان ( ع ) ، با استفاده ازکتاب هاى گوناگون مطرح مى كند . اين اثر نه تنها در مناطق شيعه نشين ، كه در ديگر شهرهاى اسلامى نيز از ارزش و اهميت شايانى برخوردار است ( 1 )

1 . چشم به راه مهدى ص 479 .

اذاعة

الا ذاعة لما کان وما يکون بين يدى الساعة كتابى است نوشته سيد محمد صديق حسن اين كتاب ، ملاحم وفتن پيش از قيامت را در بر دارد . نويسنده ، ابتدا احاديثى كه در باب حضرت مهدى ( ع ) ومسأله غيبت در منابع روايى آمده وازآن ها استفاد . تواتر مى شود ، گرد مى آورد وپس از اثبات تواتر احاديث ، به شبهات و خرده گيرى هايى كه از سوى ابن خلدون و . . . . در مورد احتجاج به احاديث حضرت مهدى ( ع ) شده مى پردازد . مؤلف ، در قنوج هند به دنيا آمد وبا تلاش و پشتكار ، ثروت فراوان به دست آورد و با ملكه بهوپال ازدواج كرد . از وى آثار

ارزشمندى در علوم و معارف اسلامى به زبان هاى عربى ، فارسى و هندى به يادگار مانده است . ( 1 )

ا . چشم به راه مهدى ص 0484

ارشاد

الارشاد فى معرفة حجج الله ، على العباد عنوان كتابى است از شيخ مفيد شمار زيادى ازآثارشيخ ، در باب معارف اسلامي وامامت است كه از جمله آنهاكتاب الارشاد است . در اين اثر به زندگانى امامان شيعه پرداخته شده است . جزء اول كتاب به حيات امام على ( ع ) وجزه دوم به زندگآنى ديگر ائمه ( ع ) پرداخته و بخش پايانى آن ويژه امام مهدى ( ع ) است . مطالب اساسى اين بخش ازكتاب بدين شرح است : ادله عقلى ونقلى بر امامت امام عصر ( ع ) رواياتى كه درباره : حضرت مهدى رسيده است ، اشخاصى كه به فيض ملاقات و زيارت حضرت نائل آمده اند ، برخى كرامات و معجزات حضرت در عصر غيبت ، نشانه هاى ظهور و حوادثى كه پيش از ظهور حضرت رخ خواهد داد ، سال ، روز و محل قيام ، چگونگى گرد آورى سپاه و مأموريت آنان ، مسير حركت ، مدت امامت و حكومت ، جرياناتى كه در آن روزگار رخ مي دهد ، وضعيت زمين و مردم درآن عصر ، ويژگى هاى جمال ، شمايل ، شيوه رفتار ، سيره اخلاقى و عملى حضرت مهدى ( ع ) ( 1 )

ا . چشم به راه مهدى ، ص 448

اعيان الشيعه

كتابي است اثر سيد محسن امين عاملى مؤلف دراين اثر با عظمت كه در حقيقت ، دايرة المعارف پيشوايان دين ، رجال علم وادب و فرهنگ است ، درباره حضرت مهدى ( ع ) سنگ تمام گذاشته وبيش از يكصد وپنجاه صفحه ازكتاب را به آن حضرت اختصاص داده

است . درباره حضرت مهدى ( ع ) اين موضوعات را به بحث گذارده : زمان ولادت ، ويژگى هاى شخصى ، پوشش ، غيبت و سفراء ، امامت حضرت ، وجود حضرت در شهرها ولى غايب از ديدگان ، اخبارى كه از طريق اهل سنت درباره ظهور حضرت رسيده و . . .

وى در سال 1283 هجرى قمرى در جبل عامل متولد شد . براى تحصيل به نجف اشرف رفت واز محضر بزرگان آن حوزه بهره برد و به مقام عالي اجتهاد نائل آمد . سپس به دمشق رفت ومرجع شيعيان شد . ( 1 )

1 . چشم به راه مهدي ص 91

اوپانيشاد

ازكتب معتبره واز منابع هندوه است كه در آن ، بشارت ظهور مهدى موعود ( ع ) آمده است ( 1 )

1 . ظهورحضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمي شهيدي ص 273 .

برهان

رساله البرهان على صحة طول عمر الامام صاحب الزمان ( عج ) توسط محمد كراچكى طرابلسى تأليف شده است . وى از بزرگان شيعه است كه نزد شيخ مفيد به فراگيرى دانش پرداخته و آثار فراوانى در فقه ، اخبار ، اصول دين نجوم ، هيأت و انساب دارد . از جمله آثار ارزشمند وى كنز الفوائد است . مؤلف در جزء دوم كنز الفوائد ، رساله اى تحت عنوان : البرهان على صحة طول عمر الامام صاحب الزمان عج نگاشته است . ( 1 )

1 . چشم به راه مهدى ، ص 463

تاديب

التأديب ، عنوان كتابى است كه توسط حسين بن روح نائب سوم امام زمان ( ع ) نوشته شده است وى اين كتاب را جهت بررسى وتدقيق نظر به قم مركز فقها ومحدثين شيعه فرستاد وبه جمعى از فقهاى آن جا نوشت : اين كتاب را مطالعه كنيد وببينيد آَيا چيزى بر خلاف نظر شما در اَن هست؟ فقهاى قم هم پس از مطالعه كتاب نوشتند : تمام مسائل آَن صحيح است وچيزى مخالف رأى ما در آن نيست ، جز اين كه مسأله اي راجع به زكاة فطره در آن است كه مقدار فطره يك نفر ، نصف صاع ازگندم ذكر شده است ، در صورتى كه نظر ما اين است كه گندم هم مانند جو ، هركسى بايد يك صاع بدهد ( 1 ) آن كتاب ، بيانگر دانش ومقام علمى حسين بن روح بود .

1 . غيبة طوسي, ص 390 بحار الانوار ج 51 , ص 358 .

جا ماسب نامه

كتاب جاماسب است كه حوادث گذشته و آينده جهان در آن ثبت شده ، واحوالات پادشاهان ، انبياء ، اوصياء واولياء را بيان مي كند ضمن مطالبى كه از قول زرتشت راجع به پيامبران بازگو مي كند ، در مورد پيامبر ( ص ) و دولت جاودانه حضرت مهدى ( ع ) و رجعت گروهى از اموات و . . . نيز سخن مي گويد . ( 1 )

جاماسب در ادبيات ايران وعرب به لقب فرزانه و حكيم خوانده شده است . پيشگويى هايى نيز به او نسبت داده اند ، و ظاهراً حكيمي ستاره شناس بوده است ، وبه قول

مؤلف كتاب حبيب السير وى شاگرد لقمان و برادر گشتاسب است ، و در علم نجوم مهارت كامل داشته است ( 2 )

ا . ظهور حضرت مهدى ( ع ) ازديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمي شهيدى ص 352 .

2 . همان ص 354 .

جفر

کتابى است شامل علم منايا وبلايا ومرگ وميرهاآن چه در جهان اتفاق افتاده وآن چه در آينده روى خواهد داد ، در اين كتاب منعكس گرديده است . اين كتاب ، هم اكنون در دست مبارك حضرت ولى عصر ( ع ) مي باشد ( 1 )

در حديث است كه پيغمبرجفر وجامعه را به حضرت على ( ع ) املا نمود . كه در حديث ، تفسير شده به پوست بزى وپوست قوچى كه همه علوم ، حتى خون بهاى خراش ويك تازيانه ونيم تازيانه درآن است . از محقق شريف درشرح مواقف نقل شده كه جفر وجامعه دو كتاب انداز حضرت على كه در آن ، به روش علم حروف ، همه حوادث تا انقراض عالم ثبت شده و حضرات ائمه معصومين ( ع ) بدان آگاه بوده و طبق آن حكم مي كرده اند . گواه اين حديث امام صادق ( ع ) است كه فرمود : جفر ابيض ، نزد من است زيد بن ابى العلاء راوى حديث عرض كرد : چه چيزى درآن است؟ فرمود : زبور داود ، تورات موسى ، انجيل عيسى ، صحف ابراهيم ( ع ) واحكام حلال وحرام ومصحف فاطمه ( ع ) درآن است . نيز درآن است ، آن چه كه مردم درآن

به ما نياز دارند وفرمود : جفر احمر نزد با است وچه مي دانند آن چيست؟ درآن سلاح است ، وبه جهت خون گشوده مي شود كه صاحب شمشير حضرت ولى عصر ( ع ) آن را براى كشتن مي گشايد . ( 2 )

رفيد مي گويد : به امام صادق ( ع ) عرض كردم : فدايت شوم آيا حضرت قائم ( ع ) با اهل عراق به همان روشى كه اميرالمؤمنين ( ع ) با آنها داشت عمل مي كند ؟ فرمود : خير ، اى رفيد على ( ع ) با آنها بر طبق جفر ابيض عمل مي نمود ، ولى قائم ( ع ) با عرب ها طبق جفر احمر عمل خواهد كرد . عرض كردم : فدايت شوم ، جفر احمر چيست؟ حضرت به انگشت به گلوى خويش اشاره نمود و فرمود : اين چنين ، يعنى كشتار . ( 3 )

گروهى از اصحاب امام صادق ( ع ) به خدمت آن حضرت شرفياب شدند و آن حضرت راديدند كه روى زمين نشسته ودر حالى كه به شدت مي گريست ، فرمود : سرور من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده ، خاطرم را پريشان ساخته و آرامش دلم را از من سلب كرده است . يكى از ياران عرضه نمود : مولاى من خدا ديدگانت را نگرياند ، چه چيزى موجب شده كه اين چنين سيلاب اشك بر صورت مباركت جارى شود؟ امام صادق ( ع ) آهى كشيد كه قفسه هاى سينه اش باز شد و لرزه بر اندامش افتاد و فرمود : واى بر شما

امروز صبح كتاب جفر را مطالعه مي كردم ، در زندگى قائم مي انديشيدم كه از ديده ها غائب مي شود و غيبتش طولانى مي گردد و عمرش بسيار طولانى مي شود و مؤمنان درآن زمان به سختى آزموده مي شوند واز طول غيبتش دچار شک وترديد شده ، بيشترشان از دين خود مرتد مي شوند . . . از مطالعه وضع آن ها رشته افكارم گسست وكوه غم و اندوه بر تنم فرو ريخت ( 4 )

1 . اصول کافي ج 1 ص 239 ؛ الزام الناصب ص 7و 9 .

2 . کافي, ج1 ص 240 ؛ معارف ومعاريف ج 4 ص 167 .

3 . بحار الانوار ج 52 ص 313 .

4 . بحارالانوارج 51 ص 219 غيبة طوسي ص 105 منتخب الاثرص 259 .

ديد

ازكتب مقدسه هنديان است كه در آن ، بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) آمده است . ( 1 )

1 . اديان ومهدويت محمد بهشتى ص 16 .

زبور

جمع زبر به معناى نوشته ومكتوب است هركتابى زبور است ، اما بيشتر ، كتاب پيغمبر داود ( ع ) بدين نام خوانده مى شود و اين كتاب ، در شب هيجدهم ماه رمضان نازل شده است . ( 1 ) در قرآن آمده است : ولقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ( 2 ) اين آيه شريفه به ظهور حضرت مهدى ( ع ) تفسير شده است . در باب حقوق اقليت ها در حكومت حضرت مهدى ( ع ) آمده است كه وقتى حضرت ظهوركرد ، بين اهل زبور با زبور قضارت خواهد كرد . ( 3 ) دركتاب زبور ، تحت عنوان مزامير ، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) به بيان هاى گوناگون داده شده است ( 4 )

1 . بحا ر الا نوار ج 14 ص 33 .

2 . سوره انبياء ، 106 .

3 . غيبة نعماني ص 125آخرين اميد داود الهامى ، ص299 .

4 . آخرين اميد داود الهامي ص 193 .

شا كمونى

ازكتب مقدسه هنديان است وبه اعتقاد كفره هند ، پيغمبر صاحب كتاب است ومي گويند : وى بر اهل خطا وختن مبعوث بوده است ودر آن كتاب ، به ظهور آخرين حجت خدا بشارت داد است ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى از ديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان ، هاشمي شهيدي ص 302 .

مادر

مادر حضرت

نرجس خاتون ، مادر بزرگوار امام زمان ( ع ) است . پيشوايان و ائمه ( ع ) از او به عنوان شايسته ترين كنيزان بهترين زنان و يا سرور زنان ياد كرده اند . محدثين و مورخين ، نام هاى متعددى براى آن بانو ذكركرده اند . از آن جمله ، سوسن ، سبيكه ، مريم ، صيقل ، صقيل ، حديثه ، حكيمه ، مليكه ، ريحانه و خمط است ( 1 )

اما مشهورترين نام اونرجس و معروف ترين كنيه اش ا م محمد است . هركدام از نام هاى آن بانوى بزرگوار ، بعدى از شخصيت والاى او را بيان مى كند . نرجس نام گلى عطرآگين است . خمط نوعى درخت ميوه است كه قرآن نيز آن را به كار برده است . ( 2 ) سوسن نوعى گل خوشبو و معطر و پرفايده است كه دركتاب هاى طب نيز آمده است صيقل به مفهوم پديده نورانى وپر جلوه و نرم است . به هر حال هيچ مانعى نداردكه يك زن با شخصيت ، داراى نام هاى متعددى باشد و هركدام از آن ها در مورد او به تناسب به كار رود . در مورد نرجس خاتون ، چه بساكه اين نام

هاى متعدد ، بز اساس مصالح سياسى و اجتماعى بوده كه براى ما ناشناخته مانده است . ( 3 )

1 . بحارالانوار ج51ص 6 كشف الغمه ، ج 3 ص 265 منتخب الاثر ، ص 320 .

2 . سوره سبا ، 16 .

3 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزويني ، ص 72 1

رؤياى نرجس

هنگامى كه نرجس در روم بود ، خواب هاى شگفت انگيزى ديد . يك بار در خواب ، پيامبر اسلام ( ص ) و عيساى مسيح ( ع ) را ديد كه او را به عقد ازدواج امام حسن عسکرى ( ع ) درآوردند . در خواب ديگرى ، به دعوت حضرت فاطمه زهرا ( س ) مسلمان شد ، امَا اسلام خود را از خانواده واطرافيان پنهان مى كرد ، تاآن گاه كه ميان مسلمانان وروميان جنگ درگرفت و قيصر ، خود به همرا ه لشكر ، روانه جبهه هاى جنگ شد " نرجس " در خواب فرمان يافت كه به طور ناشناس ، همراه كنيزان وخدمتكاران به دنبال سپاهى كه به مرز مى روند برود . او چنين كرد ودر مرز ، برخى از جلوداران سپاه مسلمانان ، آنان را اسير ساختند وبى آن كه بدانند او از خانواده قيصر است ، او را همراه ساير اسيران ، به بغداد بردند . اين واقعه در اواخر دوران امامت حضرت هادى ( ع ) روى داد . اگر " نرجس " در سال 248 ، خود را ميان اشراف روم انداخته و اسير شده باشد ، مصادف با

شانزده سالگى حضرت امام حسن عسكرى ( ع ) بوده است . كارگزار امام هادى ( ع ) بشر بن سليمان نامه اى را كه امام به زبان رومى نوشته بود ، در بغداد به " نرجس " رساند و او را از برده فروش خريدارى كرد و به سامرا ، نزد امام هادى ( ع ) برد . امام ، آن چه نرجس در خواب هاى خود ديده بود به او ياد آورى كرد وبشارت داد كه او همسر امام يازدهم ومادر فرزندى است كه جهان را از عدل وداد پر مى سازد ( 1 )

1 . پيشواى دوازدهم هيأت تحريريه مؤسسه در راه حق ، ص 026

سرگذشت نرجس

مرحوم مجلسى در بحارالانوارازكتاب غيبت شيخ طوسى ، از بشر بن سليمان برده فروش كه از فرزندان ابو ايوب انصارى ويكى از شيعيان مخلص حضرت امام على النقى وامام حسن عسكرى ( ع ) در سامرا همسايه حضرت بود ، روايت كرده كه گفت : روزى كافور غلام امام على النقى ( ع ) نزد من آمد ومرا احضاركرد ، چون خدمت حضرت رسيدم فرموده اى بشرتو از اولاد انصار هستى ، درستى شما نسبت به ما اهل بيت پيوسته ميان شما برقرار است به طورى كه فرزندان شما آن را به ارث مى برند و شما مورد وثوق ما مى باشيد . مى خواهم تو را فضيلتى دهم كه در مقام دوستى با ما واين رازى كه با تو در ميان مى گذارم ، بر ساير شيعيان پيشى گيرى سپس نامه پاكيزه اى به خط وزبان رومى مرقوم فرمود وسَرِ آن را با خاتم

مبارك مهركرد وكيسه زردى كه 220 اشرفى در آن بود بيرون آورد وفرمود : اين را گرفته به بغداد مى روى وصبح فلان روز در سر پل فرات حضور مى يابى . چون كشتى حامل اسيران نزديك شد و اسيران را ديدى ، مى بينى بيشتر مشتريان فرستادگان اشراف بنى عباس و قليلى از جوانان عرب مى باشند . در اين موقع ، مواظب شخصى به نام عمر بن زيد برده فروش باش كه كنيزى را به اوصافى مخصوص كه از جمله دو لباس حرير پوشيده وخود را از معرض فروش و دسترسى مشتريان حفظ مى كند ، به مشتريان عرضه مى دارد . در اين هنگام ، صداى ناله او را به زبان رومى از پس پرده رقيقى مى شنوى كه بر اسارت وهتك احترام خود مى نالد يكى از مشتريان به عمر بن زيد خواهدگفت : عفت اين كنيز رغبت مرا به وى جلب كرده ، او را به سيصد دينار به من بفروش کنيزك به زبان عربى مى گويد : اگر تو حضرت سليمان و داراى حشمت او باشى ، من به تو رغبت ندارم ، بيهوده مال خود را تلف مكن فروشنده مى گويد : پس چاره چيست ، من ناگزيرم تو را بفروشم . كنيزك مى گويد : چرا شتاب مى كنى؟ بگذار خريدارى ندا شودكه قلب من به او و امانت وى آرام گيرد .

در اين هنگام نزد فروشنده برو وبگو من حامل نامه لطيفى هستم كه يكى از اشراف به خط وزبان رومى نوشته وکرم ووفا وشرافت وامامت خود را در آن شرح داده است . نامه

را بهكنيزك نشان بده تا درباره نويسنده آن بيانديشد . اگر به وى مايل گرديد وتو نيز راضى شدى ، من به وكالت اوكنيزك را مى خرم . بشر بن سليمان مى گويد : آن چه امام على النقى ( ع ) فرمود ، امتثال كردم . چون نگاه كنيزك به نامه حضرت افتاد ، سخت گريست . سپس رو به عمر بن زيد كرد وگفت : مرا به صاحب اين نامه بفروش ، و سوگند يادكردكه اگر از فروش او به صاحب وى امتناع كند ، خود را هلاک خواهدكرد . من در تعيين قيمت او با فروشنده گفتگوى بسياركردم تا به همان مبلغ كه امام به من داده بود راضى شد . من هم پول را به وى تسليم كرده وباكنيزك كه خندان وشادان بود به محلى كه در بغداد اجاره كرده بودم آمديم . در آن حال ، با بى قرارى زياد نامه امام را از جيب بيرون آورده مى بوسيد وروى ديدگان و مژگان خود مى نهاد وبر بدن وصورت مى كشيد من گفتم : عجبا نامه اى را مى بوسى كه نويسنده آن را نمى شناسى گفت : اى درمانده كم معرفت گوش فرا ده ودل سوى من بدار . من مليكه دختر يشوعا پسر قيصر روم هستم؟ مادرم از فرزندان حواريين است وبه شمعون وصي عيسى ( ع ) نَسَب مى رسانم . بگذار داستان عجيب خود را برايت نقل كنم جد من قيصر مى خواست مراكه سيزده سال بيشتر نداشتم براى پسر برادرش تزويج كند ، سيصد نفر از رهبانان و قسيسين نصارى از دودمان حواريين عيسى بن

مريم ( ع ) وهفتصد نفر از اعيان واشراف وچهار هزار نفر از امرا وفرماندهان وسران لشكر و بزرگان مملكت را جمع كرد . آنگاه تختى آراسته به انواع جواهرات روى چهل پايه نصب كرد . چون پسر برادرش را روى آن نشانيد وصليب ها را بيرون آورد واسقف ها پيش روى او قرار گرفتند وسِفرهاى اناجيل را گشودند ، ناگهان صليب ها از بلندى بر روى زمين فرو ريخت وپايه هاى تخت در هم شكست . پسر عمويم با حالت بيهوشى از بالاى تخت بر روى زمين افتاد و رنگ صورت اسقف ها دگرگون گشت و سخت لرزيدند بزرگ اسقف ها رو به جدم كرد وگفت : پادشاها ما را از مشاهده اين اوضاع منحوس كه نشانه زوال دين مسيح ومذهب پادشاهى است معاف بدار . جدم نيز اوضاع را به فال بدگرفت . با وجود اين ، به اسقف ها دستور داد تا پايه هاى تخت را استواركنند وصليب ها را دوباره برافرازند وگفت : پسر بد بختِ برادرم را بياوريد تا هر طورى هست اين دختر را به وى تزويج كنم ، باشدكه با اين وصلت ميمون ، نحوست آن برطرف شود . چون دستور او را عملى كردند ، آن چه بار نخست روى داده بود تجديد شد ، مردم پراكنده گشتند و جدم با حالت اندوه به حرم سرا رفت وپرده ها افتادند .

شب هنگام در خواب ديدم مثل اينكه حضرت عيسى وشمعون وصى او وگروهى از حواريين در قصر جدم قيصر اجتماع كرده اند و در جاى تخت ، منبرى كه نور از آن مى درخشيد قرار دارد

چيزى نگذشت كه محمد ( ص ) پيغمبر خاتم وداماد و جانشين او وجمعى از فرزندان وى وارد قصر شدند . حضرت عيسى ( ع ) به استقبال شتافت وبا محمد معانقه كرد ومحمد ( ص ) فرمود : يا روح الله من به خواستگارى دختر وصي شما شمعون براى فرزندم آمدم ، در اين هنگام اشاره به امام حسن عسكرى ( ع ) كرد . حضرت عيسى نگاهى به شمعون كرد وگفت : شرافت به سوى تو روى آورده ، با اين وصلت با ميمنت موافقت كن . او هم گفت : موافقم پس محمد ( ص ) بالاى منبر رفت وخطبه اى انشا فرمود ومرا براى فرزندش تزويج كرد وحضرت عيسى و فرزندان خود وحواريين راگواه گرفت . چون از خواب برخاستم از بيم جان ، خواب خود را براى پدر وجدم نقل نكردم وهمواره آن را پوشيده مى داشتم بعد از آن شب چنان قلبم از محبت امام حسن عسكرى ( ع ) موج مى زدكه از خوردن و آشاميدن باز ماندم وكمكم لاغر ورنجورگشتم و سخت بيمار شدم . جدم تمام پزشكان را احضاركرد و از مداواى من استفسار كرد وچون مأيوس شد ، گفت : نور ديده هر خواهشى دارى بگو تا در انجام آن بكوشم گفتم : پدر جان اگر در به روى اسيران مسلمين بگشايى و آن ها را از قيد وبند وزندان آزادگردانى ، اميد است که عيسى ومادرش مرا شفا دهند .

پدرم تقاضاى مرا پذيرفت ومن نيز به ظاهر اظهار بهبودى كردم وكمى غذا خوردم . پدرم از اين واقعه خشنودگرديد و سعى در رعايت

حال اسيران مسلمين و احترام آنان كرد . چهارده شب بعد از اين ماجرا باز در خواب ديدم كه حضرت فاطمه ( ع ) ومريم ( ع ) وحوريان بهشتى به عيادت من آمده اند . حضرت مريم روى به من كرد و فرمود : اين بانوى بانوان جهان ومادر شوهر تو است . من دامن مبارك او راگرفتم وگريه كردم واز نيامدن امام حسن عسكرى ( ع ) به ديدنم شكايت كردم . فرمود : او به عيادت تو نخواهد آمد ، زيرا تو مشرك به خدا وپيرو مذهب نصارا هستى . اين خواهر من مريم است كه از دين تو به خداوند پناه مى برد . اگر مى خواهى خدا وعيسى ( ع ) ومريم از تو خشنود باشند وميل دارى فرزندم به ديدنت بيايد ، به يگانگى خداوند واينكه محمد پدر من ، خاتم پيامبران است گواهى بده چون اين كلمات را ادا كردم ، فاطمه ( ع ) مرا در آغوش گرفت وبدين گونه حالم بهبود يافت . سپس فرمود : اكنون منتظر فرزندم حسن عسكرى باش كه او را نزد تو خواهم فرستاد .

چون از خواب برخواستم ، شوق زيادى براى ملاقات حضرت در خود حس كردم . شب بعد امام را در خواب ديدم ، در حالى كه ازگذشته شكوه مى كردم ، گفتم : اى محبوب من من كه خود را در راه محبت تو تلف كردم فرمود : نيامدن من علتى سواى مذهب سابق تو نداشت و اكنون كه اسلام آورده اى ، هر شب به ديدنت مى آيم تا موقعى كه فراق ما مبذل به

وصال شود از آن شب تاكنون ، شبى نيست كه وجود نازنينش را به خواب نبينم .

بشر بن سليمان مى گويد : پرسيدم چطور شدكه به ميان اسيران افتادى گفت : در يكى از شب ها در عالم خواب امام حسن عسكرى ( ع ) فرمود : فلان روز جدت قيصر ، لشكرى به جنگ مسلمانان مى فرستد ، تو هم به طور ناشناس در لباس خدمتكاران همراه عده اى ازكنيزان از فلان راه به آنان ملحق شو سپس پيش قراولان اسلام مطلع شدند وما را اسيركردند وكار من بدين گونه كه ديدى انجام پذيرفت ، ولى تا كنون به كسى نگفتم كه نوه پادشاه روم هستم حتى پير مردى كه من در تقسيم غنايم جنگ سهم او شده بودم نامم را پرسيد ، ولى من اظهار نكردم وگفتم : نرجس " گفت : نام كنيزان

بشر مى گويد : گفتم عجب است كه تو رومى هستى وزبانت عربى است؟ گفت : جدم در تربيت من جهدى بليغ داشت . او زنى راكه چندين زبان مى دانست معين كرده بودكه صبح و شام نزد من آمده ، زبان عربى به من بياموزد ، به همين جهت عربى را به خوبى آموختم بشر مى گويد : چون او را به سامرا خدمت امام على النقى ( ع ) آوردم ، حضرت از وى پرسيد : عزت اسلام و ذلت نصارا وشرف خاندان پيامبر را چگونه ديدى؟ گفت : درباره چيزى كه شما از من داناتر هستيد چه عرض كنم؟ فرمود : مى خواهم ده هزار دينار يا مژده مسرت انگيزى به تو بدهم ، كدام يك

را انتخاب مى كنى عرض كرد : مژده فرزندى به من دهيد فرمود : تو را مژده به فرزندى مى دهم كه شرق و غرب عالم را مالك شود و جهان را از عدل وداد پرگرداند ، از آن پس كه پر از ظلم و جور شده باشد . عرض كرد : اين فرزند از چه شوهرى خواهد بود؟ فرمود : از آن كسى كه پيغمبر اسلام در فلان شب وفلان ماه وفلان سال رومى تورا براى او خواستگارى کرد در آن شب عيسى بن مريم ( ع ) ووصى او تو را به چه كسى تزويج كردند؟ گفت : به فرزند دلبند شما فرمود : او را مى شناسى عرض كرد : از شبى كه به دست حضرت فاطمه ( س ) اسلام آوردم ، شبى نيست كه او به ديدن من نيامده باشد . در اين هنگام امام دهم به كافور خادم فرمود : خواهرم حكيمه را بگو نزد من بيايد . هنگامى كه آن بانوى محترم آمد ، به او فرمود : خواهر اين زن همان است كه گفته بودم . حكيمه خاتون آن بانو را مدتى در آغوش گرفت و از ديدارش شادمان شد . آنگاه امام على النقى ( ع ) فرمود : عمه او را به خانه خود ببر وفرايض دينى واعمال مستحبه را به او بياموز كه او همسر فرزندم حسن ومادر قائم آل محمد است . ( 1 )

ا . مهدى موعود ص 88 ا بحار الانوارج 51ص 6 كمال الدين ج 2 ص 418 نجم الثاقب ص 2

شمعون

يكى از دوازده حواري حضرت عيسى

( ع ) و برگريده ترين آن ها و وصي آن حضرت به شمار مى رفته است . ( 1 ) نرجس خاتون ، از طرف مادر ، از نسل شمعون است . ( 2 ) به او شمعون صفا مى گفتند . وى استاد مرقس بوده و انجيل را او تنظيم نموده و به نام شاگردش كرده است . شمعون ويهودا به هم پيو ستند وبه تبليغ دين مسيح پرداختند . كاهنان يهود ، مردم را عليه آن دو شوراندند . پس شمعون را با اره دو نيم كردند ويهودا را سر بريدند . ( 3 )

ا . معارف ومعاريف ، ج6ص 547

2 . پيشواى ، دوازدهم هيات تحريريه مؤسسه در راه حق ، ص 25 .

3 . معارف ومعاريف ج6 ، ص 0548

خمط

از نام هاى مادر امام زمان ( ع ) است ( 1 ) هم چنين ، نوعى درخت ميوه است كه قرآن نيز آن را به كار برده است . ( 2 )

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ، سيد محمدكاظم قزوينى ، ص 172 .

2 . سوره سباء ، 16 .

سوسن

يكى از نام هاى مادر امام زمان ( ع ) ( 1 ) ونام گلى خوشبو ومعطر وپرفايده است كه در كتاب هاى طب نيز آمده است .

ا . پيشواي دوازدهم هيات تحريريه مؤسسه در راه حق ، ص 25

صيقل

يكى از نام هايى است كه نرجس خاتون مادر حضرت به آن خوانده مى شده . ( 1 ) همچنين صيقل كنيزى بودكه وقتى معتمد عباسى دستور داد به جست وجوى خانه امام حسن عسكرى ( ع ) وخانه همسايگان پس از شهادت امام بپردازند ، اين كنيز به خاطر حفظ جان امام زمان ( ع ) ادَعاى باردارى كرد . لذا او را دستگيركردند و به مدَت دو سال نگاه داشتند ، تا آن كه به باردار نبودن وى مطمئن شده واو را رها ساختند برخى منابع " صقيل " ذكركرده اند و صقيل ، به مفهوم پديده نورانى وپرجلوه و نرم است 0 ( 2 )

01 امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 172 .

2 . کمال الدين ج2 ص 476 حيات فکرى سياسى امامان شيعه ص 5 1 2 .

ريحانه

يكى از نام هاى مادر امام زمان ( ع ) است ( 1 )

1 . پيشواى دوازدهم هيأت تحريريه مؤسسه در راه حق ، ص25

حديثه

از نامهاى مادر امام زمان ( ع ) است . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 172 .

بانوى كنيزان

" سيدة الاماء " به معناى بانوى كنيزان ، تعبيرى است كه در روايات از نرجس خاتون مادر حضرت مهدى ( ع ) شده است . امام حسن مجتبى ( ع ) مي فرمايد : نهمين فرزند برادرم حسين ( ع ) ، پسر بانوى كنيزان است كه خداوند عمر او را در دوران غيبتش طولانى گرداند . آن گاه با قدرت خود او را به صورت جوان چهل ساله ظاهر مي نمايد ، تا دانسته شود كه خداوند به هر چيزى قادر است ( 1 )

1 . كشف الغمه ج 3 ص 312 بحارالانوار ج 52 ، ص 279 الزام الناصب ص 66

متفرقه

لوح فاطمه

حديث لوح حضرت فاطمه ( ع ) را بسيارى از محدثين شيعه از جمله شيخ طوسى ، شيخ مفيد ، شيخ صدوق وشيخ كلينى نقل كرده اند . در اين حديث ، نام تمام ائمه ( ع ) از اول تا آخر و نام حضرت مهدى ( ع ) آمده است . ابى بصير از حضرت صادق ( ع ) نقل كرده كه فرمودند : پدرم به جابر بن عبدالله انصارى فرمود : من با توكارى دارم ، چه موقع براى تو آسان تر است كه در خلوت ، از آن موضوع سؤال كنم

جابر عرض كرد : هر زمان شما دوست داشته باشيد . بالاخره يكى از روزها با جابر تنها نشست وبه وى فرمود : اى جابر به من گزارش بده از آن لوحى كه در دست مادرم فاطمه ( ع ) بود . و جابر از لوحى خبر داد كه آن را در دست حضرت فاطمه (

ع ) مشاهده نموده و درخشندگى عجيبى داشته است . در آن لوح ، نام هاى دوازده امام ( ع ) همراه نام مادرانشان يادآور شده و آخرين نام ، قائم آل محمد ( ع ) بوده است . ( 1 ) .

كاسرعَينِه

به معناى چشم شكسته است عبيد بن زرارة مى گويد : نزد امام صادق ( ع ) در مورد سفيانى سخن گفته شد . فرمود : او چگونه خروج كند در حالى كه كاسر عينه در صنعاء هنوز خروج نكرده است . ( 1 )

ممكن است جند احتمال در تفسير كاسر عينه وجود داشته باشد كه بهترين آن ها مى تواند بيان رمزى از ناحيه امام صادق ( ع ) باشدكه معناى آن جز در وقت خود آشكار نمى گردد ( 2 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 245

2 . عصر ظهور على كورانى ص162

كفِ دست

وقتى حضرت مهدى ( ع ) قيام مى كند ، براى هر مرز و بومى از زمين ، فرمانروايى تعيين مى كند

وبه او مى فرمايد : برنامه كار تو در دست تو است ، چنان چه در هنگام انجام وظيفه ، مشكلى پيش آمدكه حكم آن را ندانستى ، به كف دست خود نگاه كن و بر طبق آن چه در آن مى يابى ، رفتار نما . ( 1 )

البته ممكن است فهميدن حكم مشكلات به وسيله كف دست كنايه از سرعت ارتباط با حكومت مركزى وكسب تكليف براى رفع مشكل باشد ، يا اشاره به مهارت خيره كننده مسؤولان بركار داشته باشد كه با يك نگاه مى توانند اظهار نظركنند و شايد به وسيله معجزه ، مشكل حل شودكه عقل بشر از فهم آن ناتوان است . ( 2 )

در برخى منابع ، ظاهر شدن كف دست در آسمان ، يا ظاهر شدن صورت و سينه وكف دستى در نزد چشمه خورشيد ، از

علائم ظهور حضرت نام برده شده است . ( 3 ) در معجزات حضرت مهدى ( ع ) نقل كرده اندكه حضرت به پرنده اى كه در هوا در حال پرواز است مى نگرد و پرنده به اشاره حضرت بر روى كف دست آن گرامى فرود مى آيد و به قدرت آفريدگار به امامت مهدى ( ع ) گواهى مى دهد . ( 4 )

1 . غيبة نعمانى ، ص319 بحارالانوار ج52 ص 365 وج 53 ، ص 1 09

2 . چشم اندازى به حكومت مهدى عج ، نجم الدين طبسى ، ص 194 .

3 . منتهى الاَمال باب 14 فصل 7 .

4 . الزام الناصب ، ج2 ص 205 عقدالدرر ص 97 .

مثلث الهي

تعبيرى است كه ناجى النجار نسبت به مثلث برمودا دارد . وى مى گويد : اكنون كه اسرار اين منطقه كشف نشده ، و در واقع يكى از آيات و نشانه هاى اعجاب انگيز الهى است ، چه مانعى داردكه اين منطقه را مثلث الهى بناميم . اين نامگذارى ، گذشته ازكشش معنوى و جذبه روحى كه دارد ، به دور از مفاهيم وحشت انگيز و رعب آورى است كه بر زبان ملوان ها رواج يافته است . ( 1 )

ا . جزيره خضراءافسانه يا واقعيت ابوالفضل طريقه دار ، ص 50 .

محمدوعلى وحسن

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : هنگامى كه سه نام مقدس : محمد ، على و حسن پشت سر همقرار بگيرد ، چهارمى آن ها قائم خواهد بود . ( 1 ) شبيه همين تعبير از رسول اكرم ( ص ) نيز وارد شده است : هنگامى كه در ضمن چهار امام از اولاد من ، نام هاى محمد ، على و حسن پشت سر هم قرارگرفت ، چهارمى آن ها قائم منتظر است . ( 2 ) وطبق فرموده پيامبر اكرم ( ص ) و امام صادق ( ع ) در سه تن از امامان معصوم : امام محمد تقى ، امام على النقى و امام حسن عسكرى ( ع ) سه نام مقدس پشت سر هم قرارگرفت و چهارمى آن ها حضرت ولى عصر ( ع ) مي باشد .

ا . منتخب الاثر ص 242 بحارالانوار ج51ص 38 و 143 اعلام الورى ص 403 .

02 همان .

مردى از قم

از زمره روايات ظهور ، به پاخاستن مردى از قم و ياران وى است . از امام كاظم ( ع ) روايت شده است كه فرمود : مردى از قم ، مردم را به سوى خدا دعوت مى کند ، افرادى گرد او جمع مى شوند كه قلب هاى شان همچون پاره هاى آهن ستبر است كه بادهاى تند حوادث ، آنان را نمى لغزانداز جنگ خسته نشده و نمى ترسند ، اعتمادآنان بر خداست و سرانجام كار ازآن پرهيزكاران است .

نكته قابل توجه اين است كه ، امام ( ع ) در روايت ، تعبير به " مردى از

قم " نموده ونفرموده است از اهل قم ، مى توان اين جمله را بر امام خمينى تطبيق داد . چه ايشان اهل خمين و ساكن قم مى باشند و او مردم را به سوى خدا دعوت مى كند نه فقط اهل قم يا اهل مشرق زمين را .

روايت ، زمان رجود اين مرد را كه به آن بشارت داده شده مشخص نكرده است ، اما در تاريخ قم و ايران چنين شخصيت و يارانى داراى اين صفات برجسته قبل از امام خمينى و طرفدارانش بى سابقه بوده است

البته احتمال اينكه اين روايت ناقص باشد وجود دارد و يا اينكه امام آن را به مناسبتى فرموده اند همين روايت را صاحب بحارالانوار ، ازكتاب تاريخ قم نوشته حسن بن محمد بن الحسن قمى كه هزار سال پيش آن را تأليف نموده است ، نقل كرده كه متأسفانه نسخه آن كتاب يافت نمى شود . گاه گفته مى شود : درست است كه در تاريخ قم و ايران ظاهر شدن چنين مرد وعده داده شده اى را با يارانى داراى اين صفات برجسته ، كسى سراغ نداشته است . . . اما دليلى هم نداريم كه اين روايت ، منطبق بر امام خمينى و طرفداران وى باشد شايد منظور مرد ديگرى باشدكه در عصر و زمان ما ظاهر خواهند شد و يا اينكه بعد از مدتى طولانى و ياكوتاه خواهند آمد . . .

پاسخ : آرى ، درست است كه روايت ، آن گونه كه بيان كرديم زمان اين پيشامد روشن نشده است ، اما مجموعه صفاتى كه در روايت آمده ، به

علاوه آن چه كه در روايات متعدد ديگر ، پيرامون قم و ايران وارد شده است ، موجب اطمينان اين معنا است كه مراد از صفات ياد شده ، امام خمينى و ياران وى اند . . . بنابراين اگر پيامبر ( ص ) و امامان ( ع ) به حادثه و پيشامدى خبر دادند كه منطبق بر وضع موجود باشد ، معقول نيست كه ازآن چشم پوشى نموده وآن را بر قضيه و حادثه اى مشابه آن و يا واضح تر ، كه وعده پيامبر ( ص ) و اهل بيت او برآن منطبق شود ، حمل نماييم .

از رواياتى كه درباره قم و برترى و آينده آن از اهل بيت ( ع ) نقل شده است ، به خوبى روشن است كه اين شهر نزدآن بزرگواران از ارزش و اهميت ويژه اى برخوردار است ، بلكه مى توان گفت مؤسس و بنيانگذار اين شهر و طرح و ايجادآن در قلب ايران در سال 73ق . به دست باكفايت اما م باقر ( ع ) بوده است كه بعد ازآن نسبت به اين شهر عنايت خاصى داشته اند ( 1 )

ا . نشريه موعود شمار140 ص 48 .

مقبوله عمر بن حنظله

مقبوله در اصطلاح حديث ، روايتى است كه مورد قبول همگان است ، هر چند سند حديث ضعيف باشد . مقبوله عمر بن حنظله ، روايتى معروف است كه مورد عمل فقهاء بوده و از ديرزمان ، به حسن قبول تلقى شده است . از مقبوله عمر بن حنظله استفاده شده است كه مقام نيابت عامه به وسيله خود ائمه ( ع )

و به ويژه امام عصر ( ع ) ، به فقيه واجد شرايط تفويض شده است .

بنابر اين حديث ، عمر بن حنظله ، از امام صادق ( ع ) سؤال مى كندكه اگر در مشكلاتى كه مردم براى آن به حاكم يا به قضاتِ منصوب از طرف حاكم مراجعه مى كنند ، بين دونفر شيعه رخ دهد چه كنند آيا مى توانند به حاكم وقت يا قضاتِ منصوب از ناحيه آن ها ، مراجعه نمايند يا اينكه مراجعه به آن ها حرام است؟ حضرت فرمود : مراجعه به آن ها حرام است ، زيرا رجوع به آن ها ، رجوع به طاغوت است و خداى سبحان ، مراجعه به طاغوت را نهى فرموده است . دو مرتبه سؤال كرد : پس چه كنند؟ حضرت ، با ذكر معيارهايى ، علماى واجد شرايط را براى آن ها معرفى كرده و سپس فرمود : در ميان خودتان از فقهاى شيعه ، كسى را انتخاب كنيد و مشكل تان را از اين طريق حل نماييد ، زيرا آنان منصوب از ناحيه من هستند و من ، آن ها را حاكم بر شما قرار دادم . اگر پس از مراجعه به آنان ، آن ها بر طبق نظر ما براى شان حكم كنند و طرفين دعوا ، حكم آن ها را نپذيرند ، ما را ردكرده اند و حكم خدا را سبك شمرده اند و رد ما رد خداست و چنين شخصى ، مشرك به خداست ( 1 ) .

از اين حديث به روشنى استفاده مى شودكه فقها به عنوان نواب امام ، منصوب شده اند

در اين نيابت ، نقش مردم صرفاً بيعت و پذيرش اين ولايت نيابتى است ، به اعطاى مقام نيابت

1 . اصول كافي ج 1 ص 54 .

ملا حم

جمع ملحمه ، حوادث عظيمى است كه از حيث آشوب و فتنه ، پيچيده و مبهم باشند . اخبار ملاحم ، اخبارى است كه از فتنه هاى آينده خبر مى دهد . اخبار بدين مضمون در متون حديثى اسلام ، فراوان آمده است . از آن جمله ، خطبه 138 نهج البلاغه است كه در آن اميرالمؤمنين ( ع ) ، به ظهور حضرت بقية الله ( ع ) خبر مى دهد . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 9 ، ص 588 .

موالى خاصه

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : حضرت قائم دو غيبت دارد : يكى كوتاه و ديگرى طولانى است . در غيبت نخست ، از مكان حضرت كسى آگاه نيست ، مگر شيعيان خاص و در غيبت دوم ، مكان وى را نمى داند ، مگر مواليان خاص آن حضرت . ( 1 ) علامه مجلسى در شرح اين حديث مى نويسد : منظور از موالى خاصه ، خادمان و خاندان و فرزندان وى هستند ، يا سى نفرى كه همواره همراه حضرت اند ( 2 )

ملا صالح مازندرانى مى نويسد : منظور از خاصه موالى ، حواريون حضرت هستند . ( 3 ) فيض كاشانى در وافى خاصه موالى را به خدمه حضرت تفسيركرده و تصريح مى كندكه شيعيان در دوران غيبت ، به آن حضرت دسترسى ندارند ( 4 )

1 . کافي ج1 ص340

2 . مرآة العقول ج 4 ، ص 52 .

3 . شرح کافي ج6 ص245

4 . وافي ج2 ص416

يوفولوژي

رشته اى از علوم است كه براى كشف حقيقت بشقاب هاى پرنده به وجودآمده است . واژه " يوفو " علامت اختصارى سه كلمه اجسام پرنده ناشناخته مى باشد ( 1 ) يوفولوژيست نيز به معناى كسى است كه متخصص در علم يوفولوژى باشد . پرفسور هانيك ، يوفولوژيست معروفى است كه او را گاليله يوفولوژى ناميده اند ( 2 )

ا . يوفولوژى از سه حرف u . f . o . تشكيل شده كه حرف u علامت اختصارى UNIDENTID به معناى ناشناخته و مجهول الهويه و F علامت اختصارى FLVHNG به معناى پروازكننده ، و

O علامت اختصارى OBJECTS به معناى اشياء وموجودات است .

2 . جزيرة خضراء افسانه ، يا واقعيت طريقه دار ص 85 .

سرمه در چشم

تعبيرى است در روايات ، كنايه از قلت چيزى ، و درباره ياران سال خورده حضرت آمده است ( 1 )

امام باقر ( ع ) فرمود : خداوند قائم ( ع ) را بر مى انگيزد براى عموم ستمگران ، و در ميان گروهى كه از نظر مردم كمتر از سرمه در چشم به شمار مى آيند . ( 2 ) نمک در طعام

1 . بحار الانوار ج 52 ص333 غيبة نعماني ص 5 31 .

2 . غيبة طوسي ص 279 بحارالانوار ج52ص 7 1 2 .

شمشيرهاى آسمانى

از خصوصيات حضرت مهدى ( ع ) ، آوردن شمشيرهاى آسمانى براى اصحاب خود است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب سوم .

صندل

چوب هندى بسيار معطرى است كه از آن تسبيح درست مى كنند . حضرت مهدى ( ع ) در گهواره ، از ابو غانم خادم ، تقاضاى صندل قرمز فرمود ( 1 )

1 . كشف الغمه ج 3 ص 289 غيبة طوسي ، ص 48 1 ينابيع الموده ، ج 3 ص 126 .

مقدس مآب

كسانى هستندكه به ظاهر ، خود را به قداست و تقوى آراسته مى كنند و از درون به بيمارى خود خواهى و خود پسندى دچارند و عوام الناس آن ها را مقدس مى پندارند .

طبق روايات بيشترين كار شكنى ها عليه حضرت از طرف كسانى است كه ادعاى موافقت با امام را دارند و خود را از منتظران حضرت ( ع ) مى دانند . اينان ، امام را نه به خاطر پياده كردن اسلام اصيل ، بلكه براى همراه كردن امام با آرزوهاى خود مى خواهند . اينان چون كارها را بر وفق مراد خود نمى بينند ، با سلاح دين و مذهب به جنگ امام مى روند كه به فرموده امام صادق ( ع ) : چه بسياركسانى كه ادعاى پيروى او را دارند ، ولى پس از ظهور از او رو برمى گردانند ( 1 ) امام باقر ( ع ) مى فرمايد : . . . . حضرت مهدى ( ع ) به سوى كوفه رهسپار مى شود . در آن جا شانزده هزار نفر از بتريه ، مجهز به سلاح در برابر حضرت مى ايستند؟ آنان قاريان قرآن و دانشمندان دينى هستندكه پيشانى هاى شان از عبادت بسيار ، پينه بسته ، چهره

هاى آن ها بر اثر شب زنده دارى زرد شده و نفاق سراپاى شان را پوشانده است . آنان يك صدا فرياد بر مى آورند ، اى فرزند فاطمه ( ع ) از همان راه كه آمده اى برگرد ، زيرا به تو نيازى نداريم . حضرت مهدى ( ع ) در پشت شهر نجف ، از ظهر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشير مى كشد و همه را مى كشد ( 2 )

ا . ميزان الحكمه ج 1 ، ص 292 .

2 . غيبة طوسي ص 283 اثبات الهداة ، ج 3 ص 516 بحارالانوار ج 2 ص598 .

فلان

در روايات مهدوى ، از فلان ، بنى فلان ولدفلان بسيار ياد شده است . در روايتى داريم : چون اولاد فلانى دچار اختلاف شدند ، فرج نزديك است ( 1 ) در روايات ديگرى مى خوانيم : در بغداد هشتاد هزار نفركشته مى شوندكه هشتاد تن از آن ها از اولاد فلانى است . ( 2 ) و نيز آمده آست : اين امر واقع نمى شود ، مگر هنگامى كه شمشيرهاى بنى فلانى در ميان خود به كار افتد و حلقه تنگتر شود . ( 3 ) البته در شرح پاره اى احاديث ، منظور از فلان ذكر شده است .

1 . غيبة نعمانى ص 135 بحارالا نوار ج 52 ، ص 231 .

2 . الزام الناصب ص 88 01

3 . كشف الغمه ج3 ص 319 منتخب الاثر ، ص 252 .

كبرييت احمر

در حديثى از پيامبر ( ص ) آمده است : سوگند به خداوندكه مرا به حق برانگيخت ، آنان كه در عهد غيبت بر ايمان و اعتقاد به او ثابت مى مانند ازكبريت احمركمتر خواهند بود . ( 1 )

كبريت احمر ، به معناى گوگرد سرخ است و در برخى منابع آمده كه منظور از آن معدن طلاست . ( 2 )

گوياكبريت احمر ، كنايه از جنس مرغوب و ارزشمند است .

1 . بحارالانوار ج 1 5 ، ص 73 اعلام الورى ص 399 المحجة البيضاء ج 4 ، ص337 .

گل نرگس

تعبيرى است شاعرانه كه عاشقان ودوستداران مولا ، به واسطه نرجس خاتون نسبت به حضرت مهدى ( ع ) مى دهند . از اين تشبيه ، بيشتر در سرودها واشعار فارسى استفاده مى گردد :

بيا تا نغمه شوق از نهاد خاک برخيزد غبار از خاطر؛آيينه افلاک برخيزد

به هنگام ظهور تو تو اى خورشيد نورانى به پيش پاى تو چون خاكيان افلاک برخيزد

مگرحرف مرا تكرار سازد اى گل نرگس سخن باكوه مى گويم ، كزو پژواک برخيزد ( 1 )

1 . جواد جهان آرايى .

محاضير

به معناى اسب هاى چموش مغرور است .

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : الغبرة علي من اثارها هلک الحاضير

گرد و غبار به ضرركسى است كه آن را برانگيخته است و اسب هاى چموش و مغرور ، هلاک مي شوند . عرضه شد : اسب هاى چموش چه كسانى هستند؟ فرمود : المستعجلون ؟ كسانى كه شتاب مى كنند . . . . ( 1 )

در اين حديث ، شتاب نكردن در رسيدن به دولت حقه جهانى ، منظور است . عجله كنندگان

1 . فروع كافى ج 8ص 273 وسائل الشيعه ج11 ص 36-37 .

مروانى

در حديثى از امام رضا ( ع ) آمده است كه : پيش از آن كه امر ظهور واقع شود ، بايد سفيانى برخيزد ، يمانى برخيزد ، مروانى برخيزد ، شعيب بن صالح برخيزد . تعبير مروانى در اين حديث ، ممكن است اشاره به مصرى و يا مغربى باشد و شايد اشاره به ابقع باشد ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج 2 ص 995 .

معراج

نور حضرت مهدى ( ع ) در عرش نسبت به انوار ساير ائمه ( ع ) ممتاز بود . رسول اكرم ( ص ) فرمود : وقتى مرا به معراج بردند ، به جانب راست عرش نگاه كردم 0 على و فاطمه و فرزندان او را ديدم كه نماز مى خواندند و در ميان آنان ، مهدى ( ع ) مانند كوكب تابان مى درخشيد . گفتم : اى پرور گار من اين هاكيستند فرمود : اين ها ائمه اند و اين قائم است؟ حلال مى كند ، حلال مرا و حرام مى كند ، حرام مرا و از دشمنان من انتقام مى كشد . اى محمد او را دوست دار و دوست بداركسى را كه او را دوست د ا رد ( 1 )

درخشندگى نور حضرت مهدى ( ع ) در معراج و امتياز او بر ساير ائمه ( ع ) دلالت بر عظمت آن حضرت دارد .

1 . نجم الثاقب باب سوم .

ملعون ملعون

اين عبارت ، دركلام حضرت مهدى ( ع ) تكرار شده است . حضرت در فرازى از توقيع خود مى فرمايد : ملعون است ، ملعون است كسى كه در محفلى از محافل مردم نام مرا ببرد 0 ( 1 ) و حضرت به زهرى فرمود : ملعون است ، ملعون است كسى كه نماز عشاء را به قدرى تأخير بيندازدكه ستاره ها درهم فرو رود . ملعون است ، ملعون است كسى كه نماز صبح را به قدرى تأخير بيندازد كه ستاره ها كلا ناپديد شود . ( 2 )

1 . بحار الانوار ج 51ص33

2

. بحار الانوار ج52ص51 الزام الناصب ص113

نمک در طعام

تعبيرى است در روايات ، كنايه از قلت چيزى . امير مؤمنان على ( ع ) فرمود : ياران اصلى قائم ( ع ) همگى جوان هستند ، و سالخورده در ميان آن ها اندك است ، به سان سرمه در چشم يا نمك در طعام ، باز هم كمتر . ( 1 )

1 . بحارا لانوار ج 052 ص 333 غيبة نعماني ص 5 1 3 .

چهل اربعين

در عدد چهل ، رازى نهفته است در باب اين عدد ، روايات بسيارى آمده است كه به برخى از آن ها اشاره مى كنيم حضرت مهدى ( ع ) در سن انسان چهل ساله ظهور مى نمايند ( 1 ) و چهل روز قبل از قيامت از دنيا خواهد رفت هركس چهل صبح ، دعاى عهد را بخواند از ياران حضرت ولى عصر ( ع ) قرار مى گيرد ( 2 ) بسيارى از صالحان ، چهل شب جمعه از مسجد كوفه به مسجد سهله رفته ويا چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله بيتوته كرده وتضرع و عبادت مى كردند تا به فيض ديدار حضرت نائل شوند ( 3 ) بسيارى نيز براى ملاقات با حضرت نذر مى کنند تا چهل شب جمعه به مسجد جمكران بروند . حضرت على ( ع ) در پاسخ صعصعة بن صوحان ، چهل علامت براى آخر الزمان ذكركردند ( 4 ) پيامبرگرامى اسلام ( ص ) در چهل سالگى مبعوث شدند . حضرت موسى ( ع ) چهل شب با خدا خلوت كردند . معمولا عرفا براى خودسازى چله مي گرفتند و برخى علما ، چهل حديث

اربعين نوشته اند . رسول خدا فرمود : هنگامى كه عيسى ( ع ) از آسمان فرود آيد و دجال را بكشد . . . تا چهل سال ، زندگى پر بار و آسوده اى خواهيد داشت ( 5 ) امام سجاد ( ع ) فرمود : هنگامى كه قائم ما قيام كند ، توان و نيروى هر يك از شيعيان ما را ، برابر نيروى چهل مرد مي گرداند

1 . مفاتيح الجنان ، باب سوم .

2 . آخرين اميد داود الهامى ص 1 39 .

3 . بحارالانوارج 13 ص 0693

4 . ملاحم ابن طاووس ص 097

5 . غيبة نعمانى ص 317 خصال صدوق ج 52 ص 541 بحارالانوار ، ج 52 ، ص 317 .

سنت جديد

در پاره اى روايات از احكام جديد ، قضاوت هاى حضرت مهدى ( ع ) واصلاحاتى كه حضرت انجام مى دهد ، به سنت جديد تعبير شده است . ( 1 )

1 . چشم اندازى به حكومت مهدى ( عج ) ، نجم الدين طبسى ، ص 149 .

شهاب ثاقب

به معناى ستاره درخشان است . تعبير شهاب ثاقب درسخنان رسول اكرم ( ص ) و اهل بيت ( ع ) در خصوص ولى عصر ( ع ) بسيار به كار رفته است . اين تعبير در مورد جنگهاى آن حضرت نيز به كار رفته است كه آن را مى توان به شمشير ژيان ترجمه كرد ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج1 ص 278 و 311 .

طا غوت

هر چيزى است كه جز خدا ، پرستيده شود . در حديثى از امام باقر ( ع ) آمده است : هر پرچمى كه پيش از قيام قائم ( ع ) برافراشته گردد ، پرچم دار آن طاغوت است ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ، ج 7 ص 43 .

سوار بر ابر

موضوع سوار شدن حضرت مهدى ( ع ) بر ابرهاى آسمان در روايات ها آمده است . حتى در كتب هندوها ( 1 ) و بشارت هاى انجيل ( 2 ) از آن سخن رفته است . علامه مجلسى در ضمن حديثى از پيامبر ( ص ) نقل كرده كه آن حضرت فرمود : خداوند در شب معراج خطاب به من كرد و فرمود :

. . . . . و زمين را به وسيله او از دشمنانم پاك مى سازم ، شرق و غرب جهان را به او تمليك مى نمايم ، بادها را به تسخير او درمى آورم ابرهاى سخت و نا آرام را براى او رام مى گردانم . . . تا دعوت مرا آشكار سازد . ( 3 ) امام باقر ( ع ) نيز فرمود : ذو القرنين ميان دو ابر مخير شد : يكى ابر رام وديگرى ابر نا آرام ، واو ابر رام را براى خود برگيرد وابر نا آرام را براى صاحب شما نگه داشت . گفته شد : ابر نا آرام چيست؟ فرمود : ابرى كه با رعد و برق و غرش باشد ، كه صاحب شما سوار بر آن خواهد شد . آرى صاحب شما سوار ابر مى شود ، همه اسباب

ها وابزارها را زير پا مى گذارد ، اسباب هاى هفت آسمان وهفت زمين را . ( 4 )

مفضل از امام صادق ( ع ) نقل مى كندكه فرمود : هنگامى كه امر ظهور امضاء شد ، . . . سيصد وسيزده تن از يارانش چون پاره هاى ابر پاييزى به دور اوگرد مى آيند و آمدن آن ما به مکه دو گونه است : 1 . افرادى كه شبانه از رختخواب هاى شان ناپديد مى شوند و صبح در مكه هستند . 02 افرادى

كه در روز روشن ، بر ابر سوار مى شوند وبا نام ، نام پدر ، حَسَب ونَسَب شان شناخته مى شوند مفضل مى گويد : عرض كردم : كدام يك ايمان شان قوى تر است؟ حضرت فرمود : آن ها كه بر ابر سوا ر مى شوند . . . . ( 5 )

1 . در کتاب شاکموني از کتب مقدسه هنديان

2 . کتاب مقدس ، انجيل متى ص 1 4 ، باب 24 انجبل لوقا ، باب 12 ، بندهاى 25-27 .

3 . بحا رالا نوار ، ج 52 ص 2 1 03

4 . بحار الانوار ج 52ص321

5 . بحا را لا نوار ، ج 52 ص 368 غيبة نعمانى ص 313 .

معجزات

شاهدين معجزات

و اما تعدادى از افرادى راكه در غيبت صغرى به مشاهده معجزات آن حضرت نائل شده اند ، مى آوريم : ابن اعجمى ، ابن بادشاله ، ابن قاسم بن موسى ، ابرثابت ، ابو جعفر رفا ، ابورجا ، ابو عبدالله بن فروخ ، ابو عبدالله جنيدى ، ابو عبدالله

كندى ، ابو على اسدى ، ابوالقاسم بن ابى حابس ، ابوالقاسم بن دبيس ، ابو محمد بن هارون ، ابو محمد بن وجناء ، احمد بن ابى الحسن ، احمد بن اسحاق ، اسحاق كاتب ، بسامى ، بلالى ، جعفر بن حمدان ، جعفرى ، حاجز ، حسن بن فضل بن يزيد ، حسن بن نضر ، حسن هارون ، حسن به يعقوب ، حصينى ، زيدان ، شمشاطى ، عاصمى ، عطار ، على بن احمد ، على بن محمد ، على بن محمد بن اسحاق ، فضل بن يزيد ، قاسم بن علاء ، قاسم بن موسى ، مجروح ، مرداس ، مسرور طباخ ، محمد بن ابراهيم مهريار ، محمد بنابى الحسن ، محمد بن اسحاق ، محمد بن شاذان ، محمد بن شعيب ، محمد بن صالح محمد بن كشمرد ، محمد بن محمد ، محمد بن محمدكلينى ، محمد بن هارون بن عمران ، هارون فزار و . . . ( 1 )

1 . اعلام الورى ص 425 اثبات الهداة ج 3 ص 669 بحارالانوار ، ج 52 ص 31 كمال الدين ص 442 .

طي الاَرض

پيمودن مسافت طولانى در مدت بسياركوتاه را گويند ، واين يكى از معجزات وكرامات حضرت است . امام رضا ( ع ) مى فرمايد : هنگامى كه حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، زمين از نور خداوند روشن مى شود وزمين زير پاى مهدى به سرعت حركت مى كند0 ( 1 ) درباره شيوه آگاهى ياران و سپاهيان حضرت از قيام وگرد هم آمدن آنان در مکه ،

روايات به شيوه هاى گوناگونى اشاره دارد . بعضى شب در بستر خود به خواب رفته اند وصبحگاهان خود را در محضر امام مى بينند و برخى با طىَ الارض به حضرت مى پيوندند وگروهى پس از آگاهى از قيا م ، به وسيله ابرها نزد حضرت مى آيند . ( 2 )

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : شيعيان وياران مهدى ( ع ) از سراسر زمين به سوى او حركت مى كنند زمين زير پاى شان جمع مى شود وبا طي الارض به امام ( ع ) مى رسند وبا او بيعت مى كنند ( 3 )

رسول خدا ( ص ) فرمود : پس از شما اقوامى خواهند آمد كه زمين زير پاى شان پيموده مى شود و درهاى جهان به روى شان باز مى گردد . . . . زمين دركم تر از يك چشم به هم زدن پيموده مى گردد به گونه اى كه اگركسى از آنان بخواهد شرق تا غرب زمين را در ساعتى بپيمايد ، اين كار را انجام مى دهد . ( 4 )

ا . كمال الدين ص 372 كشف الغمه ج 3 ، ص 314 بحارالانوار ، ج 1 5 ص 157 .

2 . كمال الدين ، ج2 ص672 غيبة نعمانى ص 315 بحارالانوار ج 2 ص 368 .

3 . روضة الواعظين ج 2 ص263 عقد الدرر ص 65 به نقل از چشم اندازى به حكومت مهدى ( ع ) ، نجم الدين طبسى ، ص 0110

4 . فردوس الا خبار ج 2 ص 449 احقاق الحق ج 13 ، ص

351 .

معجزات حضرت مهدى ( ع )

پيشوايان معصوم هرچه به دوران غيبت نزديك مى شوند ، معجزات بيشترى از خود نشان مى دهند تا شيعيان با عزمى راسخ و ايمانى استوار ، گام در عصر غيبت نهاده و پيروزمندانه دوران غيبت را پشت سر قرار دهند . از اين رو شمار معجزاتى كه از امام هادى و امام عسكرى ( ع ) صادر شده ، قابل مقايسه با شمار معجزات پيشوايان قبلى نبود . به همين دليل در دوران غيبت صغرى ، هرچه به غيبت كبرى نزديك تر مى شويم ، معجزات بيشترى از ناحيه مقدسه صادر مى شود و به خصوص به صورت خبرهاى غيبى درباره زندگى شخصى افراد ، كه در مدتى كوتاه به وقوع پيوسته ، اعجاز آن آفتابى مى گردد . معجزاتى كه از ناحيه حضرت در غيبت صغرى به وقوع پيوسته بسيار است . در برخى روايات ، پاره اى معجزات براى حضرت ذكر شده است . اينك به بخشى از معجزات وكرامات حضرت اشاره مى كنيم : 1 . سبزكردن چوب خشک 2 . نرم كردن سنگ سخت 3 . سخن گفتن پرنده به امر حضرت اميرالمؤمنين ( ع ) مى فرمايد : حضرت مهدى ( ع ) در مسير حركت خود به يكى از سادات حسنى كه دوازده هزار رزمنده به همراه دارد ، برخورد مى كند . حسنى در مقام احتجاج برمى آيد و خود را سزاوارتر به رهبرى مى داند . حضرت در پاسخ او مى گويد : من مهدى هستم . حسنى مى پرسد : آيا دليل و نشانه اى دارى تا با تو بيعت كنم؟ حضرت به

پرنده اى كه در آسمان در حال پرواز است ، اشاره مى كند و آن پرنده فرود مى آيد و در دستان حضرت قرار مى گيرد ، آنگاه به قدرت خداوند لب به سخن مى گشايد و بر امامت حضرت مهدى ( ع ) گواهى مى دهد . براى اطمينان بيشترسيد حسنى ، امام ( ع ) چوب خشكى را به زمين فرو مى برد آن چوب سبز مى شود و شاخ و برگ مى دهد . بار ديگر ، پاره سنگى را ، از زمين برمى دارد و با يك فشار آن را خردكرده ، همانند خمير نرم مى كند . سيد حسنى با ديدن آن كرامات ، به حضرت ايمان مى آورد . خود و همه نيروهايش تسليم امام مى شوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نيروى خط مقدَم مى گمارد . ( 1 )

4 . جوشش آب وآذوقه از زمين : امام صادق ( ع ) مى فرمايد : هنگامى كه حضرت قائم ( ع ) در شهر مكه ظهور مى كند و قصد حركت به كوفه را دارد ، به نيروهايش اعلاْم مى كندكه كسي كه آب و غذا و توشه راه با خود بر ندارد . حضرت ، سنگ موسى ( ع ) را همراه دارد 0 هرجا توقف مى كنند سنگ را به زمين مى كوبد و از زمين چشمه هاى آب مى جوشد . هركس گرسنه باشد با نوشيدن آن سير مى گردد و هركس تشنه باشد ، سيراب مى شود . ( 2 )

5 . طي الارض ونداشتن سايه : امام رضا (

ع ) فرمود : هنگامى كه حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، زمين از نور خداوند روشن مى شود و زمين زير پاى مهدى به سرعت حركت مى کند

او با سرعت ، مسيرها را مى پيمايد و اوست كه سايه نخواهد داشت . ( 3 )

6 . کندي حرکت زمان : امام باقر ( ع ) فرمود : وقتى امام زمان ( ع ) ظهوركند ، به سوى كوفه حركت مى كند و در آن جا هفت سال حكومت مى كندكه هر سال آن برابر ده سال از ساليان شماست ( 4 )

7 . قدرت تکبير : رسول خدا ( ص ) مى فرمايد : . . . حضرت مهدى ( ع ) جلوى قسطنطنيه فرود مى آيد . در آن روزگار ، آن دژ ، هفت ديوار دارد حضرت هفت تكبير مى گويد و ديوارها فرو مي ريزد ( 5 )

8 . عبوراز آب : امام صادق ( ع ) مى فرمايد : پدرم فرمود : هنگامى كه حضرت قائم ( ع ) قيام كند . . . سپاهيانى را به شهر قسطنطنيه مى فرستد . آن گاه كه به خليج برسند ، جمله اى بر روى پاهاى خود مى نويسند و از روى آب مى گذرند . روميان وقتى اين معجزه را مى بينند به يك ديگر مى گويند : وقتى سپاهيان امام اين چنين باشند ، خود حضرت چگونه خواهد بود . از اين رو ، درها را به روى آنان مى گشايند . ( 6 )

9 . نداي ابر امام صادق ( ع

) فرمود : . . . حضرت مهدى ( ع ) در آخرالزمان ظهور مى كند بر سر آن حضرت ابرى در حركت است و هرجا برود ، آن ابر نيز مى رود تا حضرت را از تابش خورشيد حفظ كند و با صداى رسا و آشكار ، ندا مى دهد ، اين مهدى است ( 7 )

براى مطالعه بيشتر در باب معجزات حضرت ، مى توانيد به كتاب " نجم الثاقب " باب ششم مراجعه نماييد .

و اما تعدادى از افرادى راكه در غيبت صغرى به مشاهده معجزات آن حضرت نائل شده اند ، مى آوريم : ابن اعجمى ، ابن بادشاله ، ابن قاسم بن موسى ، ابرثابت ، ابو جعفر رفا ، ابورجا ، ابو عبدالله بن فروخ ، ابو عبدالله جنيدى ، ابو عبدالله كندى ، ابو على اسدى ، ابوالقاسم بن ابى حابس ، ابوالقاسم بن دبيس ، ابو محمد بن هارون ، ابو محمد بن وجناء ، احمد بن ابى الحسن ، احمد بن اسحاق ، اسحاق كاتب ، بسامى ، بلالى ، جعفر بن حمدان ، جعفرى ، حاجز ، حسن بن فضل بن يزيد ، حسن بن نضر ، حسن هارون ، حسن به يعقوب ، حصينى ، زيدان ، شمشاطى ، عاصمى ، عطار ، على بن احمد ، على بن محمد ، على بن محمد بن اسحاق ، فضل بن يزيد ، قاسم بن علا " ء ، قاسم بن موسى ، مجروح ، مرداس ، مسرور طباخ ، محمد بن ابراهيم مهريار ، محمد بنابى الحسن ، محمد بن اسحاق ، محمد

بن شاذان ، محمد بن شعيب ، محمد بن صالح محمد بن كشمرد ، محمد بن محمد ، محمد بن محمدكلينى ، محمد بن مارون بن عمران ، هارون فزار و . . . ( 8 )

ا . عقدالدرر ص 97,138,139, الشيعة والرجعةج 1 ص 158 به نقل از چشم اندازى به حكلومت مهدى ( ع ) نجم الدين طبسى ص 88 .

2 . كافى ج 1 ، ص 1 23 غيبة نعمانى ص 238 بحارالانوار ج13 ص 85 1 وج 52 ، ص324 .

3 . كمال الدين ، ص 372 اعلام الورى ، ص 408 بحارالانوارج 51 ص 157 .

4 . ارشاد مفيد ، ص 365 بحا رالانوار ، ج 52ص377

5 . عقدالدرر ، ص 180 .

6 . غيبة نعمانى ص 59 1 بحارالانوار ج 52ص 365 اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 573 .

7 . كشف الغمه ج 3ص 265 بحارالانوار ، ج 51 ص 240 ا ثبات الهداة ، ج 3 ص 615 .

8 . اعلام الورى ص 425 اثبات الهداة ج 3 ص 669 بحارالانوار ، ج 52 ص 31 كمال الدين ص 442 .

إنا انزلنا

سوره اى است كه حضرت مهدى ( ع ) در رحم مادر آن را تلاوت كرده است . حكيمه خاتون مي گويد : هنگام طلوع فجر صادق ، وقتى درد زايمان نرجس شروع شد ، از درون خانه ، امام حسن عسكرى ( ع ) صدا زد : عمه جان سوره انا انزلنا را بر او بخوان حكيمه مي گويد : من مشغول خواندن سوره انا انزلنا

شدم ، طفل داخل رحم نرجس نيز ، همان گونه كه من مي خواندم ، مي خواند . در حالا تعجب بودم كه امام عسكرى ( ع ) با صداى بلند فرمود : عمه از امر خدا تعجب مكن كه خداوند زبان ما را دركودكى ، به حكمت بازكرده ودر بزرگى ، حجت خود در زمين قرار مي دهد . ( 1 )

1 . بحار الانوارج51 ص13 .

مهدي و بهشت

سرور اهل بهشت

حضرت مهدى ( ع ) سرور اهل بهشت است . پيامبر اكرم ( ص ) فرمودند : ما هفت نفر از اولاد عبد المطلب سروران اهل بهشت هستيم : من ، حمزه ، على ، جعفر ، حسن ، حسين ومهدى ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 51 ، ص 65 غيبة طوسى ، ص 13 1 كشف الغمه ، ج 3 ، ص 263 و 267 .

شفاعت حضرت

رسول خدا ( ص ) فرمود : من در حوض كوثر بر شما وارد مى شوم . وتو اى على ساقى هستى ، وحسن حمايت كننده ، وحسين فرمان دهنده ، وعلى بن الحسين تقسيم كننده ، ومحمد بن على نشر دهنده ، وجعفر بن محمد بسيج كننده ، وموسى بن جعفر شمارش كننده محبان ومبغضان وباز دارنده منافقان ، وعلى بن موسى زينت كننده مؤمنين ، و محمد بن على فرود آورنده اهل بهشت به منزلگاه هاى شان و درجات شان ، وعلى بن محمد خطيب و سخنور شيعيانش وتزويخ كننده آن ها با حور العين ، وحسن بن على چراغ اهل بهشت كه از آن روشنى مى گيرند ، ومهدى شفاعت كننده آن ها است روز قيامت؟ روزى كه خداوند اجازه نمى دهد شفاعت را ، جز به كسى كه راضى باشد به شفاعت او . ( 1 )

طبقه اين حديث با اين كه تمام امامان ( ع ) روز قيامت شفيع هستند شفاعت به حضرت حجت ( ع ) اختصاص داده شده است . البته شفاعت ايشان به منكران حضرت مهدى ( ع ) نمى رسد ، چون انكار حضرت حجت

( ع ) انكار پيامبر ( ص ) است زيرا امام صادق ( ع ) فرمود : هر كس به امامت پدران و فرزندانم اقرار داشته باشد ، ولى مهدى از فرزندان مرا انكار نمايد ، مانند آن است كه به همه پيغمبران اقرار واعتقاد داشته باشد ومحمد ( ص ) را انكاركند ( 2 )

ا . غاية المرام ص 692 به نقل از مكيال المكارم ، ج1 ص 135

2 . كمال الدين ج2 ص338

نامها

لوح فاطمه

حديث لوح حضرت فاطمه ( ع ) را بسيارى از محدثين شيعه از جمله شيخ طوسى ، شيخ مفيد ، شيخ صدوق وشيخ كلينى نقل كرده اند . در اين حديث ، نام تمام ائمه ( ع ) از اول تا آخر و نام حضرت مهدى ( ع ) آمده است . ابى بصير از حضرت صادق ( ع ) نقل كرده كه فرمودند : پدرم به جابر بن عبدالله انصارى فرمود : من با توكارى دارم ، چه موقع براى تو آسان تر است كه در خلوت ، از آن موضوع سؤال كنم

جابر عرض كرد : هر زمان شما دوست داشته باشيد . بالاخره يكى از روزها با جابر تنها نشست وبه وى فرمود : اى جابر به من گزارش بده از آن لوحى كه در دست مادرم فاطمه ( ع ) بود . و جابر از لوحى خبر داد كه آن را در دست حضرت فاطمه ( ع ) مشاهده نموده و درخشندگى عجيبى داشته است . در آن لوح ، نام هاى دوازده امام ( ع ) همراه نام مادرانشان يادآور شده و آخرين نام ،

قائم آل محمد ( ع ) بوده است . ( 1 ) مصحف فاطمه ( ع )

1 . كمال الدين ج 1 ، ص 305 غيبة طوسى ص 92 غيبة نعمانى ص62 اختصاص مفيد ص 210 .

كنيه حضرت

کنيه اسمى است كه مزين به ابن ، اب ، أم ، اخ يا اخت باشد . در عرب متداول است و به منظور تعظيم و تجليل ازكسى گفته مى شود . ( 1 ) كنيه هاى حضرت مهدى ( ع ) چنين است : ابو القاسم ، ابو عبدالله ، ابو جعفر ، ابو محمد ، ابو ابراهيم ، ابو الحسن ، ابو بكر ، ابو صالح و ابو تراب ( 2 )

پيامبر اسلام ( ص ) فرمود : مهدى از فرزندان من است و اسم او اسم من وكنيه اوكنيه من است ( 3 )

1 . معارف و معاريف ج8 ص595

2 . نجم الثاقب باب دوم .

3 . کمال الدين ص 286

منصور

اسم آن حضرت است ، دركتاب ديد براهمه . در تفسير آيه شريفه . . . ومَن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه کان منصورا ( 1 )

امام باقر ( ع ) فرمود : خداوند مهدى را منصور ناميده است ، چنان چه ناميده شده است احمد ، به محمد و محمود و ناميده شده است عيسى ، به مسيح ( ع ) ( 2 )

در يكى از بخش هاى زيارت عاشورا آمده است : ان يرزقني طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد

مقصود از منصور ، امام زمان ( ع ) است و علت اين كه او را منصور ناميده اند ، اين است كه ايشان در طلب خون جدشان يارى مى شوند محمد بن مسلم مى گويد : شنيدم ابا جعفر فرمود : قائم ما منصور

به رعب و مويَد به نصر است ( 3 )

در دعاى ندبه هم مى خوانيم : " اين المنصورُ على مَن اعتدى عليه " ( 4 )

1 . سوره اسراء 33

2 . نجم الثاقب باب دوم بحارالانوار ج 151ص 28 .

3 . بحارالانوار ج 52 ص ، 191 .

4 . مفاتيح الجنان باب سوم

اصل

از اسامى حضرت مهدي ( ع ) است . دركتب رجاليه آمده كه مراد از " اصل " امام است يعنى مقصودِ اصلى اند از خلقت جميع عوالم علويه وسفليَه ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

پرويز

اسم آن حضرت است دركتاب برزين از رفرس ، چنان چه دركتاب ذخيرة الالباب ذكر شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

عبدالله

اسم مبارك حضرت مهدى ( ع ) است . رسول خدا ( ص ) فرمود : اسم مهدى ، احمد و عبدالله و مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غيب

از نام هاى حضرت مهدى است كه در قرآن ذكر شده است .

روايت شده است از حضرت صادق ( ع ) كه فرمودند : در آيه شريفه ، هُدىَ للمتقين الذين يومنونَ بالغيب ( 1 )

متقين شيعيان على بن ابى طالب ( ع ) هستند ، واما غيب ، او غايب است و شاهد بر اين ، قول خداوند تبارك و تعالى است كه فرمود : مى گويند چرا فرو فرستاده نشده براى او آيتى از پروردگارش پس بگو نيست غيب ، مگر خداى را . پس منتظر باشيد به درستى كه من با شما از منتظرانم ( 2 ) يعنى بر آمدن آن غيب از آيات خداوندى است ( 3 ) در تفسير آيه شريفه الذين يومنون با لغيب ، آمده است كه غيب سه روز است : روز رجعت ، روز قيامت و روز قيام قائم ( ع ) ( 4 )

ا . سوره بقره2 و 3 .

2 . سوره يونس20 .

3 . نجم الثاقب ، باب دوم .

4 . الزام النا صب ج 2 ص 340 .

حاشر

يكى از نا م هاى حضرت مهدى ( ع ) است در صحف ابراهيم ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

بهرام

اسم حضرت مهدى ( ع ) است دركتاب ايستاع چنان چه در " ذخيرة الالباب " ذكر شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

جعفر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است . شيخ صدوق دركمال الدين روايت كرده از حمزه بن الفتح كه گفت : مولودى ، براى ابى محمد ( ع ) زاده شد كه امر فرمود به كتمان او . حسن بن منذر از او پرسيد كه : اسم او چيست؟ ، گفت : ناميده شده محمد وكنيه گذاشته شد به جعفر .

ظاهرا مراد ، كنيه معروفه نباشد ، بلكه مقصود آن است كه تصريح به اسم آن جناب نمي كنند ، بلكه تعبير مي كنند از او به کنايه به جعفر ، از ترس عمويش جعفر ، كه شيعيان چون با يکديگر سخن مي گويند ، بگويند : ديديم جعفر را ويا او امام است يا از او توقيع رسيد و مانند اين ها تا تابعان جعفر نفهمند ، مقصود كيست .

در غيبت نعمانى نيز دو خبر از امام محمد باقر ( ع ) است كه در آن جعفر ( ع ) از القاب حضرت شمرده شده که کنيه گذاشته شد به عمرى خود يا از اوكنايه كنيد به عمويش ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

عصر

از اسامى آن حضرت است ودر قرآن هم ذكر شده است ( 1 )

ا . سوره عصر1 .

برهان الله

اسم حضرت مهدى ( ع ) دركتاب انكلليون است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

خجسته

نام حضرت است دركتاب كندر آل فرنگيان . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

خسرو

دركتاب " خسرو مجوس " نام حضرت است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

زند افريس

اسم حضرت است دركتاب مارياقين احتمال داده اند كه اصل اسم افريس باشد و مراد از زند ، همان كتابِ منسوب به زردشت يا صحف حضرت ابراهيم ( ع ) يا فصلى ازآن باشد . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

شماطيل

اسم آن حضرت است دركتاب ارماتش . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

صمصام الاكبر

نام حضرت است دركتاب كندرال ( 1 )

1 . نجم الثافب باب دوم .

كلمة الحق

درذخيره آمده است كه اين نام آن حضرت است در صحيفه . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

لسان الصدق

اسم آن حضرت است درصحيفه ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

مهميدآخر

نام امام زمان ( ع ) است دركتاب " ذخيره " والذكره ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

اسم حضرت

دركتاب نجم الثاقب اسامى حضرت مهدى ( ع ) چنين آمده است : محمد ، احمد ، مهدى ، اصل ، اوقيدمو در تورات ، ايزدشناس و ايزدنشان در نزد مجوس ، ايستاده دركتاب شاكمونى ، بقية الله ، بهرام ، بنده يزدان دركتاب ايستاع ، پرويز دركتاب برزين ، برهان الله ، جعفر ، جمعه ، حاشر در صحف ابراهيم ( خجسته ) دركتاب كندر ( خسرو ) دركتاب خسرو مجوس ( خدا شناس ، راهنما ، زندافريس ) دركتاب مارياقين ( سروش ايزد ) در كتاب زمزم زردشت ( شما طيل ) در كتاب ارماتش ( صمصام الاکبر ) در كتاب كندرال ( عصر ، غيب ، فردوس الاکبر ، فيروز ) دركتاب فرنگان ( فرخنده ) دركتاب اشعياى نبى ( فيذموا ) در تورات ( قاطع ، كلمة الحق ، كيقباد دوم ) در نزد مجوس ( كوكمأ ) دركتاب بختا ( لنديطارا ) دركتاب هزارنامه هند ( لسان الصدق ، ماشع ) در تورات عبريه ( مهميد الاخر ) در انجيل ( مسيح الزمان ) دركتاب فرنگيان ( ميزان الحق ) دركتاب آژى ( صالح ، منصور ، عبدالله ، مومل ، منَان ، نور آل محمد ( ع ) ، نجم ، وهوه ل در تورات ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

اسم اصلى حضرت

نام اصلى حضرت " محمد " است . نامى كه پيامبر اكرم ( ص ) براى ايشان گذارده و فرمود : مهدى از فرزندان من است . اسم او اسم من وكنيه اوكنيه من است . ( 1 ) در اين كه آيا

مى توان به نام اصلى حضرت ، يعنى " محمد " تصريح كرد يا نه در ميان علماى شيعه اختلاف نظر است . واما ياد كردن نام شريف معهود آن حضرت بر چند گونه متصور است : 1 . ياد كردن آن در كتاب ها ، كه در جايز بودنش ترديد نيست ، زيرا دلايل منع ، شامل آن نمى شود و نيز شيوه علماى صالح وعامل از زمان كلينى تاكنون بر اين بوده كه نام آن حضرت را دركتاب هاى خود ذكر كرده اند بدون اين كه كسى بر آنان اعتراض نمايد 2 . يادكردن نام آن حضرت با اشاره وكنايه ، مانند اين كه گفته شود : اسم او ، اسم رسول خدا ( ص ) است وكنيه اش ، كنيه آن حضرت مى باشداين نيز جايز است ، به همان دلايلى كه درگونه اول گذشت . به اضافه روايات متعددى از طرق شيعه و سني از پيامبر اسلام ( ص ) كه در آن ها تصريح فرموده است : مهدى از فرزندان من است . نام او نام من وكنيه اش كنيه من مى باشد . ( 2 )

گفتنى است كه جايز بودن در اين دو مورد مذكور ، به غير حال ترس اختصاص دارد ، زيرا ترس از جمله عناوين عارضى است كه مايه حرام شدن هر جايزى مي گردد . 3 . يادكردن آن حضرت در دعا ومناجات كه ظاهراً در اين مورد نيز جايز است . 08 ياد كردن آن حضرت در مجامع و غيره به طور سرى و به عنوان درد دل ، كه در اين صورت

نيز جايز است ، زيرا دلايل منع از اين قسم منصرف است ، پس اصل جواز و دلايل جواز ، بدون معارض باقى مى مانند . ضمن اين كه در روايت نبوى آمده : اوست كسى كه نامش به طورآشكارا پيش از قيامش نبرد مگركافر به او ( 3 )

1 . يادكردن اين اسم شريف در مواقع ترس ، مانند : محافل و مجالس دشمنان دين كه تقيه با آنان واجب است . در حرمت اين نوع هيچ اختلافى وجود ندارد ، چنان كه در روايات متعددى بر اين حرمت ، تصريح شده است . 6 . يادكردن نام آن حضرت در مجالس ومجامعى كه ترس وتقيه اى در آن ها نباشد . اين مورد است كه معركه آراء وجاى بحث وگفتگو است . بعضى مي گويند : اخبارگوناگونى در دست است كه دلالت بر حرمت اين نوع دارد . از جمله روايات ، اين است كه امام هادى ( ع ) فرموده : جانشين بعد از من ، پسرم حسن است ، پس چگونه خواهيد بود در جانشين پس از جانشين من راوى مي گويد : عرض كردم : خداوند مرا فداى شما گرداند ، چرا؟ فرمود : زيرا شما شخص او را نمى بينيد و بردن نامش براى شما روا نيست گفتم : پس چگونه او را يادكنيم فرمود : بگوييد حجت آل محمد ( ع ) ( 4 )

نيز در توقيع آن حضرت است كه : ملعون است ملعون است كسى كه در محفلى از مردم ، اسم مرا ببرد . ( 5 )

عده اي مي گويند : منظور

از حرمت بردن اسمِ صريح امام ، در مورد تقيه است . زيرا رواياتى داريم كه به جهت جايز دانستن ذكر نام آن امام ، در مقابل روايات حرمت قرار دارند ، وتنها راه جمع بين روايات حرمت وجواز همين است 0 ودلايل ديگرى هم مى آورند كه منطقى مى نمايد . در اين رابطه عالم بزرگ تشيع ، على بن عيسى اربلى مي گويد : فتواى من اين است كه منع تلفظ به نام مهدى ( ع ) از روى تقيه بوده است ، ولى اكنون اشكال ندارد . ( 6 ) همانگونه كه محدث كبير شيخ حر عاملى در وسايل الشيعه اختياركرده است . پس ذكر نام شريف حضرت مهدى ( ع ) كه عبارت از امام محمد فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) مى باشد ، در امثال زمان ما كه تقيه لازم نيست ، جايز است . ( 7 ) البته با توجه به فتواى علماى بزرگى به حرمت مسأله ، جاى احتياط است و اصولا از مسائل فقهى و اجتهادى محل اختلاف مى باشد

1 . كمال الدين ج 2 ص 286 .

2 . همان .

3 . مستدرک الوساثل ج 2 ص 380 .

4 . اصول كافي ج ا ، ص 328 .

5 . بحار الانوار ج 53 ص 184

6 . كشف الغمه ج 2 ، ص 520 .

7 . يکصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان ( ع ) علي رضا رجالي تهراني ص 66

اوقيدمو

دركتاب ذخيرة الالباب معروف به دوائرالعلوم آمده كه اسم آن جناب حضرت . مهدى ( ع )

در تورات به لغت تركوم " اوقيدمو " است . ( 1 )

1- نجم الثاقب باب دوم

بنده يزدان

اسم آن حضرت است دركتاب ا يستاع چنان چه در " ذخيرة الالباب " ذكر شده است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

خدا شناس

نام آن حضرت است دركتاب شاكمونى كه به اعتقادكفره هند ، پيغمبرى صاحب كتاب بوده است . در آن آمده است : دنيا وحكومت آن به فرزند سيد خلايق دو جهان يشن ( 1 ) خواهد رسيد واو بركوه هاى مشرق ومغرب دنيا حكم براند وفرمان دهد وبر ابرها سوار شود وفرشتگان ، كارگزاران وى باشند وپريزادان و آدميان در خدمت او درآيند و . . . نام او ايستاده و خدا شناس ا ست . ( 2 )

1 . به زبان آنان نام رسول خدا ( ص ) است .

2 . نجم باب دوم .

راهنما

از اسامى حضرت است دركتاب " باتيكل " ، كه صاحب آن از عظماى كفره است . ازآن كتاب ، در بشارت به وجود و ظهورآن حضرت كلماتى نقل كرده اند . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 51ص 335 .

سروش ايزد

اسم حضرت است دركتاب زمزم زردشت ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

شيلو

يكى از اسامى موعود دركتاب تورات است . در سِفر پيدايش آمده است : عصاى قدرت وسلطنت از يهود دور نخواهد شد ونه فرمان فرمايى از ميان پاهاى وى ، تا شيلو بيايد واو را اطاعت امَت ها خواهد بود . ( 1 )

1 . فرهنگ موعود حسين کريمشاهي بيد گلي ص142

دشمنان

شيطان

از امام صادق ( ع ) پرسيدند : اين كه خداوند به شيطان فرمود فانک من المنتظرين الي يوم الوقت المعلوم ( 1 )

به تو مهلت داده خواهد شد تا روز معيني . اين وقت معلوم چه زمانى خواهد بود؟ فرمود : آيا پنداشته اى اين روز ، روز قيامت است؟ خداوند تا روز قيام قائم ما ، به شيطان مهلت داده است 0 وقتى خداوند اوقائم را مبعوث مى كند ، حضرت به مسجدكوفه مى رود . در آن هنگام شيطان در حالى كه با زانوان خود راه مى رود ، به آن جا مى آيد ومى گويد : اى واى بر من از امروز . حضرت مهدى ( ع ) پيشانى او را مى گيرد وگردنش را مى زند و آن هنگام ، روز وقت معلوم است كه مهلت شيطان به پايان مى رسد . ( 2 ) در جاى ديگرى مى خوانيم : امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرمود : ابليس از خداوند خواست كه او را تا روز رستاخيز مهلت دهد ، ولى خداوند آن را رد كرد و فرمود : تا روز وقت معلوم ، تو از مهلت داده شده ها هستى ، چون روز وقت معلوم فرا رسد ، ابليس با

تمام پيروانش كه از زمان خلقت آدم تا آن روز از او پيروى كرده اند ، ظاهر مى شود و آن در آخرين رجعتِ امير مؤمنان ( ع ) اتفاق مى افتد . آنگاه امام صادق ( ع ) توضيح مى دهد كه چگونه سپاه ابليس در سرزمين . " روحا " در نزديكى كوفه اجتماع مى كنند واصحاب امير المؤمنين ( ع ) براى نبرد با آن ها آماده مى شوند ومهم ترين جنگ تاريخ بشرى در آن روز واقع مى شود و سرانجام سپاهيان ابليس ، شكست مى خورند وخود ابليس پا به فرارمى گذارد و رسول اكرم ( ص ) او را دنبال مى كند و از ميان شانه هايش يك ضربت كارى وارد مى كند واو را به هلاکت مى رساند . پس از هلاكت شيطان وپيروانش ، ديگركسى جز خدا را نمى پرستد و هرگزكسى به خداوند شرك نمى ورزد . ( 3 )

ا . لسان العرب ج 1 ص 0495

2 . عصر ظهور على كورانى ص 34 1 .

3 . بحارالانوار ج53 ص 42 تفسير برهان ج 2 ، ص 343 الزام الناصب ج2 ص 332

خزيمه

فرمانده سپاه سفيانى وعنصر پليدى از امويان است . دوازده هزار نفر از سپاه سفيانى به سوى مكه ومدينه حركت مى كنندكه خزيمه پرچمدار آن سپاه است . چشم چپ اوكور است وپرده سفيدى روى چشمش را گرفته است . او قساوت پيشه اى است كه مردم را مثله مى كند وهمه جا را مى كوبد تا وارد مدينه مى گردد . در آن جا مستقر مى شود و

در جست وجوى بزرگ مردى از خاندان پيامبر ( ص ) ، سپاهى گران به سوى مکه گسيل مى داردكه پرچمدار آن ، مردى از طايفه غطفان است . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور ، سيد محمدكاظم قزوينى ص 541 .

شيصباني

در لغت معانى مختلفى براى شيصبان آورده اند از جمله : مورچه نر ، لانه مورچگان ، از اسامى شيطان و رهبرگروهى از پريان . ( 1 ) مراد از شيصبانى در روايات اهل بيت ( ع ) ، مردى از بنى عباس ويا مردى دشمن اهل بيت است ، زيرا امامان معصوم ( ع ) بنى عباس را به بنى شيصبان تعبير مى كردند و آن ، نام مردى بدكردار ياگمنامى است كه دشمنِ خود را به طوركنايه با اين كلمه به كار برده اند . پس از آن كه قدرت در دَست زمينه سازان خراسانى و طرفداران آن هاست ، شيصبانى در عراق خروج مى كند . ( 2 )

جابر جعفى مى گويد : از امام باقر ( ع ) درباره سفيانى و خروج او پرسيدم ، فرمود : پس از خروج او ، شيصبانى دركوفه خروج مى كند ، آن چنان كه يك باره لشكر انبوهى به دور اوگرد مى آيند ، بسان آب كه از چشمه بجوشد ، وهيأت اعزامى شما كه به جنگ او روند كشته مى شوند ، آن گاه منتظر خروج سفيانى و ظهور حضرت مهدى ( ع ) باشيد ( 3 )

گفته مى شودكه منظور از شيصبانى ، طغيان آب فرات از اين منطقه است

كه خانه هاى كوفه واطراف آن را مى پوشاند ، ولى به نظر مى رسدكه آن ، رمز يكى از ستمگران باشدكه بر عراق حكومت مى كند و دمار از زندگى شيعيان در مى آورد . ( 4 )

ا . لسان العرب ، ج 1 ص 0495

2 . عصر ظهور على كورانى ص 34 1 .

3 . بحارالانوار ج52 ص 250

4 . روزگار رهايي ج 2 ، ص 1105 .

قبيله كلب

سفيانى از طرف مادر از آن قبيله است . حديثى تصريح مى كند : مردى از قريش به وجود مى آيد كه دايى هايش از قبيله كلب است . پس سپاهى را به سوى حضرت مهدى گسيل مى دارد كه سپاه اسلام بر آن ها پيروز مى شود . حسرت و پشيمانى از آن كسى است كه از غنايم كلب محروم باشد . ( 1 )

قبيله كلب ، ظاهراً از ساكنان اردن مى باشند كه در عهد اموى ، اين قبيله در اردن سكونت داشتند . ( 2 )

1 بحار الانوار ج 51ص 88 ينابيع الموده ، ج 3 ، ص 87

2 . روزگار رهايي ج 2 ، ص 084 1

رفتار امام با دشمنان

زرارة از امام صادق ( ع ) پرسيد : آيا روش و سياست حضرت قائم ( ع ) همانند روش پيامبر ( ص ) خواهد بود؟ فرمود هرگز ، هرگز اى زرارة او سياست پيامبر را در برخورد با دشمنان پيش نمى گيرد . پيامبر ( ص ) با ملايمت ومهربانى رفتار مى كرد تا دل ها را به دست آورد ومردم با آن حضرت الفت گيرند ، ولى حضرت قائم ( ع ) سياست قتل را در پيش مى گيرد وطبق دستورى كه دارد ، رفتار مى كند وتوبه كسى را نمى پذيرد . پس واى بركسى كه با او مخالفت كند . ( 1 )

بر طبق روايات حضرت مهدى ( ع ) در برخورد با دشمنان ، از يك نوع مجازات استفاده نمى كند ، بلكه برخى از آنان را در جنگ نابود مى سازد ( 2 ) وحتى

فراريان وزخميان آنان را نيز تعقيب مى كند ( 3 ) گروهى را اعدام نموده ، ( 4 ) خانه هاى شان را ويران مى كند وگروهى را تبعيد مى نمايد ( 3 ) ودست برخى را قطع مى كند . ( 5 )

البته حضرت با گروه ها و دسته هاى گوناگونى برخورد خواهد كرد . برخى از آنان قوم و نژاد خاصى هستند ، گروهى پيرو اديان ديگرى غير از اسلا مند وگروهى هر چند به ظاهر مسلمان اند ، ولى منافقانه رفتار مى كنند ويا از مقدس نماهاى كج فهمى هستندكه با حضرت مخالفت مى نمايند ويا پيرو فرقه هاى باطل مى باشند . امام با هر يك ستيز خاصى دارد . امام صادق ( ع ) فرمود : ( ع ) آن گاه كه قائم ما قيام كند ، بين او و عرب و قريش ، راهى جز شمشير نخواهد بود . ( 6 ) امام كاظم ( ع ) فرمود : . هنگامى كه قائم ما عليه نصارا ، صائبيان ، مادى گرايان و برگشتگان از اسلام وكافران در شرق وغرب كره زمين قيام مى كند ، اسلام را به آنان پيشنهاد مى كند وهر كس مسلمان نشود ، گردنش را مى زند . منافقان ، اهل كتاب ، ناصبى ها ، قريش

ا . غيبة نعمانى ص231 بحارالانوار ج 52 ، ص 3530

2 . ارشاد مفيد ص364 كشف الغمه ج 3 ص 255 بحار الانوارج 52 ص 338

3 . كافى ج 8ص 227 مراة العقول ج 26 ، ص 160 بحار الانوارج 52 ، ص 375 .

4 .

بحارالانوار ج 52 ص 317 .

5 . بحار الانوار ج 52 ، ص 355 غيبة نعمانى ص 122 .

6 . بحارالانوار ، ج 52 ص 340 تفسيرعياش ج 1ص 83 1 تفسيرصافى ج 1 ص267

بغوطه

درختى بلند وپرشاخه است . در روايت است كه سفيانى در زير آن درخت درحيره ، به هلاکت مى رسد . ( 1 )

1 . اثبات الهداة ج 7 ص 168 .

راحت طلبان

از جمله مخالفان حضرت مهدى ( ع ) هستند

كاسرعَينِه

به معناى چشم شكسته است عبيد بن زرارة مى گويد : نزد امام صادق ( ع ) در مورد سفيانى سخن گفته شد . فرمود : او چگونه خروج كند در حالى كه كاسر عينه در صنعاء هنوز خروج نكرده است ( 1 )

ممكن است چند احتمال در تفسير كاسر عينه وجود داشته باشد كه بهترين آن ها مى تواند بيان رمزى از ناحيه امام صادق ( ع ) باشدكه معناى آن جز در وقت خود آشكار نمى گردد ( 2 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 0245

2 . عصر ظهور على كورانى ص162

منزلت

آس

درختى است كه در بهشت كاشته شده . عصاى حضرت موسى ( ع ) از شاخه آن درخت بود

و آن را جبرئيل براى او آورد . حضرت مهدى ( ع ) هنگام ظهور ، عصاى موسى ( ع ) را همراه دارد . ( 1 ) آس ، درختى است بلندتر از انار ، داراى گل وبرگى معطر ، و تخمش سياه است . در مناهى رسول ( ص ) از خلال كردن با چوب آن نهى شده است . ( 2 )

در حديثى از پيامبر ( ص ) آمده : ورائحة ابنتي فاطمة الزهراء ، رائحة السفرجل والآس والورد .

ا . نجم الثاقب باب دوم .

2 . معارف ومعاويف ج ا ، ص80

ذو القرنين

جابر بن عبدالله انصارى مى گويد : رسول خدا ( ص ) فرمود : " ذوالقرنين ، بنده اى شايسته بودكه خداوند او را بر بندگانش حجت قرار داد . وى قوم خود را به سوى خدا دعوت كرد وبه تقوا دستور داد ، ولى آنان بر سرش ضربه اى زدند و او مدتى از آنان پنهان شد ، به طورى كه آنان گمان بردندكه مرده است . پس از مدتى نزد قومش بازگشت ، ولى باز بر سمتِ ديگر سرش ضربه اى زدند . در ميان شما شخصى است كه به سنت رفتار مى كند . خداى عزوجلَ براى ذوالقرنين در زمين اقتدارى فراهم آورد واز هر چيز ، وسيله اى براى او قرار داد واو را به شرق و غرب جهان رساند . خداوند رفتار وروش او را پيرامون امام غائب جارى مى كند واو را

به شرق و غرب زمين مى رساند وهيچ آبگاه ومنزلى دركوه و بيابان باقي نمى ماندكه ذوالقرنين بر آن گام نهاده باشد ، جز آن كه اوگام مى نهد . خداوند براى اوگنج ها و معادن زمين را آشكار مى سازد و با ايجاد ترس در دل دشمن ، او را يارى مى دهد و زمين را به وسيله او پر از عدل وداد مى كند ، چنان كه قبل از قيام پر از جور وستم شده است ( 1 )

نام او در قرآن كريم آمده است ( 2 ) در حديثى آمده است كه : وى در سن دوازده سالگى به حكومت تمامى روى زمين رسيد و سى سال دوران حكومتش بود . وى از مردم روم بود . پيغمبر نبود ، ولى بنده اى شايسته بود كه خدا را دوست مى داشت وخدا نيز او را دوست داشت . خداوند ابر را در اختيارش قرار دادكه مركب او بود واسباب ووسايل خويش فراهم نمود ونور را برايش منبسط كرد ، كه شب و روز نزد او يكسان بود ( 3 ) امام باقر ( ع ) فرمود : ذوالقرنين مخير گرديدكه يكى از دو ابر سخت ورام را برگزيند . او ابر رام را برگزيد وابر سخت ، براى حضرت صاحب الامر ( ع ) ذخيره شد ( 4 ) ذوالقرنين با حضرت ابراهيم ( ع ) همزمان بود ونخستين دو نفرى كه در روى زمين با هم مصافحه كردند ، او و ابراهيم ( ع ) بودند . شهر اسكندريه را او بناكرد ومسجدى عظيم در آن ساخت . ( 5

)

ا . كمال الد ين ج 2ص 394 بحارالانوار ج 52ص 323 ارشاد مفيد ، ص 362 اعلام الورى ص 430 .

2 . سوره كهف ، 83

3 . معارف ومعاريف ، ج 5 ، ص 562 .

4 . بحارالانوار ج52 ص 1 32 اختصاص مفيد ص 99 01

5 . معارف ومعاريف ج 5ص563 .

خورشيد پشت ابر

حضرت مهدى ( ع ) را به خورشيد پشت ابر تشبيه كرده اند واين مسأله برمى گردد به حديثى از خود حضرت كه مى فرمايند : چگونگى استفاده از من در غيبت ، مانند استفاده خورشيد است هنگامى كه ابرها آن را مى پوشانند ( 1 )

صاحبان ذوق در وجوه تشابه حضرت با خورشيد پشت ابر ، چنين گفته اند : 1 . همچنان كه مردم انتظار بيرون آمدن خورشيد از پشت ابرهاى تيره را مى كشند تا بيشتر از آن بهره مند گردند ، در زمان غيبت نيز شيعيان و محبان حضرت همواره انتظار وجود مباركش را دارند و هرگز نا اميد نمى شوند .

2 . هركس با اين همه آثار ومعجزات و آيات وروايات باز هم منكر وجود مباركش شود ، مانند كسى است كه منكر وجود خورشيد گردد ، هنگامى كه در پشت ابرها از ديدگان ، به ظاهر پنهان است ، گرچه آثار وجودش به جهانيان مى رسد

3 . هر چند خورشيد در پس ابر براى مدَتى پنهان مى گردد ، اما نور روشنى بخش خود را از جهانيان دريغ نمى كند و باز هم از پس ابر زمين و آسمان را روشن مى كند ، امام ( ع )

نيز هر چندكه در پسِ پرده غيبت قرار دارد ، اما نور ولايت آن حضرت بر همه عالميان پرتوافكن است ، چه اين كه اگر نور آن امام نباشد ، بنابر روايات معصومين ( ع ) زمين و اهل آن از بين مى روند و اوست كه امان اهل زمين است . البته حضرت در توقيع خود به اسحاق بن يعقوب مى نويسد :

. . . و اما چگونگى انتفاعى كه مردم در غيبت از من مى برند ، همچون انتفاع از خورشيد است هنگامى كه در پشت ابرها پنهان شود . . . ( 2 )

1 . بحار الا نوار ج 53 ص 180 .

2 . كمال الدين ج 2 ، ص 483 بحارالا نوار ج 53 ، ص 180

الياس ( ع )

از پيامبران مرسل است كه در قرآن كريم دو بار از او ياد شده است . از حضرت الياس وخضر ( ع ) به عنوان اوتادى ياد شده است كه پيوسته اطراف حضرت مهدى ( ع ) هستند . درباره حضرت الياس ( ع ) بيان كرده اند كه او از جمله زندگان است و ازكسانى ايست كه خداوند به سبب حكمتى كه خود مى داند ، عمرشان را طولانى نموده است . بر طبق نظر عده اى از مفسران كه در تفسير آياتى راجع به وى اظهار كرده اند وتعدادى از روايات كه درباره او از اهل بيت ( ع ) رسيده است آن حضرت زنده است و خداوند ، عمر او راهمچون خضر طولانى كرده و آن دو بزرگوار ، هر سال در سرزمين عرفات وديگر جاها با هم

حضور پيدا مي كنند . ( 1 )

ا . عصرظهور على كورانى ترجمه عباس جلالى ص 289 .

انگشتر سليمان

انگشتر سليمان از مواريث انبياست كه نزد حضرت مهدى ( ع ) است . سلطنت جهانى حضرت سليمان ( ع ) وسيطره آن حضرت بر تمام موجودات روى زمين ، تنها يك رمز داشت و آن در همان انگشتر نهفته بود 0 آن انگشتر با تمام ويژگى هايى كه دارد هم اكنون در دست حضرت صاحب الزمان مى باشد . ( 1 )

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : نخستين كارى كه قائم ( ع ) در انطاكيه انجام مى دهد اين است كه تورات را از غارى بيرون مي آورد كه عصاى موسى رانگشتر سليمان در آن است . ( 2 ) ونيز مى فرمايد : در بيت المقدس ، تابوت سكينه ، انگشتر سليمان رالواحى را كه بر موسى نازل شده ، بيرون مي آورد . ( 3 ) امام صادق ( ع ) نيز مى فرمايد : عصاى موسى وانگشتر سليمان در دست او خواهد بود " 0 ( 4 )

در فرهنگ معين آمده است : انگشترى سليمان ( ع ) ، همان انگشتر ومهرِ حضرت سليمان است كه گويند اسم اعظم الهى بر آن نقش بسته بود وسلطنت وى بر انس وجن ، وابسته آن بود . ديوى به شكل حضرت سليمان ( ع ) ، آن انگشترى را به دست آورد وچندى سلطنت كرد تا بار ديگر ، انگشترى به دست حضرت سليمان افتاد وسلطنت خود را باز يافت . نام هاى ديگر آن خاتم جم خاتم

جمشيد ، " انگشترى جم " انگشترى جمشيد است . ( 5 )

در روايتى آمده كه حضرت سليمان ، هنگامى كه آن انگشتر را با خود برمى داشت ، خداوند پرنده وباد وفرشتگان را مسخر او مى ساخت . ( 6 ) و در روايتى از امام صادق ( ع ) آمده است كه امام حسين ( ع ) وقتى به دنيا باز مي گردد ، حضرت مهدى ( ع ) ، انگشتر سليمان را به همراه زمام امور جامعه به او مى سپارد واو كسى است كه قائم ( ع ) را پس از يك زندگى طولانى وپر بركت كه از دنيا مى رود ، غسل مى دهد و به خاك مى سپارد . ( 7 )

در پاره اى روايات ، سخن از " منبر سليمان " هم به ميان آمده است كه حضرت مهدى ( ع ) ، آن را هم بيرون مي آورد ( 8 )

ا . جهان بعد از ظهور ص 55 به نقل از ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان,هاشمي شهيدي ، ص 426 .

2 . روزگار رهايي ج ا ، ص 455 .

3 . همان .

4 . همان ص 0457

ه . فرهگ فارسي معين ج 5 ، ص 190 .

6 . بحارالانوار ج 63 ص 194 .

7 . همان ج 53 ، ص 03 ا .

8 . الزام الناصب ج 2 ص 299 .

نسب

نسب حضرت

درباره نسب حضرت امام زمان ( ع ) و اين كه آن حضرت از چه تبارى است

روايت هاى بسيارى وارد شده است

نسب حضرت ازطرف پدر پدر بزرگوارشان حضرت امام حسن عسكرى ( ع ) است . روايات بسيارى مبنى بر اين كه وى از نسل پيامبر ( ص ) و از دودمان على و زهرا ( ع ) است وارد شده است .

نسب حضرت از طرف مادر مادر بزرگوارشان مليكه روميه ، نرجس خاتون است كه سوسن و " صيقل " و " ريحانه " نيز ناميده مى شد . نرجس خاتون از طرف پدر ، دختر يشوعا ، پسر قيصر روم شرقى و از طرف مادر ، نسل شمعون از ياران حضرت عيسى مسيح ( ع ) و وصىَ او به شمار مى رفته است . ( 1 )

پس امام دوازدهم شيعيان ، حضرت محمد بن حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب ( ع ) است كه حسينى الاَب و حَسَنى الأم مى باشد . از طرف فاطمه دختر امام حسن ( ع ) يعنى مادر امام باقر ( ع ) ( 2 )

ا . سيماى آفتاب حبيب الله طاهرى ، ص59

2 . همان .

خطبه امام سجاد ( ع )

امام سجاد ( ع ) در فرازى از خطبه معروف خود در مسجد جامع شام ودر حضور يزيد بن معاويه ، نقش اساسى امام و حجت خدا را بيان فرموده واز حضرت مهدى ( ع ) يادكرده است : خداى تبارك وتعالى ، به ما علم ، حلم ، شجاعت ، سخاوت ومحبت در دل هاى مؤمنان را عطا فرموده است . پيامبر اكرم

( ص ) از ماست . وصي او على المرتضى ، حمزه سيدالشهداء ، جعفر طيار ، دو سبط اين امت ( حسن وحسين ) ومهدى اين امت از ماست ( 1 )

ا . منتخب الاثر ص172 .

ولادت

قابله حضرت

قابله به زنى گويند كه بچه مى زاياند قابله حضرت مهدى ( ع ) حكيمه خاتون ، دختر امام جواد ، خواهر امام هادى و عمه امام عسكرى ( ع ) بود كه در هنگام ولادت به نرجس خاتون ، مادر ارجمند امام مهدى ( ع ) رسيدگى كرد ( 1 ) وى پس از تولد يافتنِ حضرت به ولادت ايشان تصريح كرده است ( 2 ) البته عده اى از زنان دركار قابلگى به وى كمك كردند كه از جمله مى تواناز ماريه ونسيم ( 3 ) خادمه امام عسكرى ( ع ) ونيزكنيز ابوعلى خيزرانى كه او را به امام عسكرى ( ع ) هديه كرد نام برد . همچنين تاريخ مى نويسد كه امام عسكرى ( ع ) در شب ميلاد حجت خدا ، يك نفر قابله از زنان صالح غير شيعه دعوت كرده بود ، تا هنگام تولد آن حضرت حضور داشته باشد ، مولود را به چشم خود ببيند و در ميان افراد مورد اعتماد از غير شيعه خبر را پخش كند تا در ميان اهل سنت هم جاى شك و ترديد نمان ( 4 )

1 . کمال الدين ج2ص 424

2 . كمال الدين ج 2 ، ص433

3 . كمال الدين ج 2 ص 430 .

4 . روزگار رهايي ج1 ص 149

ولادت حضرت

حكيمه خاتون مى گويد : هرگاه خدمت امام عسكرى ( ع ) مى رسيدم ، براى او دعا مى كردم كه خداوند فرزندى به او عطاكند تا آنكه غروب روز پنج شنبه چهاردهم ماه شعبان سال255 . ه_ ق نزد امام عسكرى ( ع ) رفتم

و طبق روال گذشته دعا كردم كه خدا به تو فرزندى عطا كند . وقتى شب فرا رسيد ، به كنيزم گفتم جامه ام را بياور تا به منزل بازگرديم ، امام عسكرى ( ع ) فرمودند : عمه جان ، امشب نزد ما بمان ، زيرا در اين شب فرزند مباركى متولد مى شود كه زمين مرده را حيات بخشيده زنده مى كند . عرض كردم : اين فرزند با بركت ازكدام كدبانو متولد خواهد شد

فرمود : از نرجس و فقط از او متولد مى شود . حكيمه مى گويد : من به نزديك نرجس رفتم وبه دقت به او نگريستم ، ولى هيچ اثرى از حمل و داشتن فرزند در او مشاهده نكردم . نزد امام رفتم و ماجرا را به اطلاع امام رساندم .

امام لبخندى زدند و فرمودند : عمه جان هنگام سپيده دمِ صبح اثر باردارى او ظاهر مى شود ، زيرا نرجس مانند مادر موسى است كه نشانى از فرزند داشتن در او ديده نمى شد و تا هنگام تولد موسى هيچ كسى از ولادتش خبر نداشت . فرعون ستمگركه مى دانست اگر حضرت موسى متولد شود ، با او مبارزه مى كند و تخت و تاجش را نابود مى سازد ، با تمام نيرو مى كوشيد تا از ولادت موسى ( ع ) جلوگيرى كند ، لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا كنند اما وقتى خدا بخواهد موسى به دنيا بيايد ، تلاش صدها فرعون هم بى نتيجه خواهد بود . قبل از تولد حضرت موسى ( ع ) كسى باور نمى كردكه مادرش

باردار است ، نرجس نيز همچون مادر موسى تا آخرين لحظات ولادت امام زمان ( ع ) نشانى از باردارى در خود نداشت ، زيرا آينده نرجس بسيار حساس و پر اهميت بود . جاسوس ها همه جا راكنترل مى كردند وكار آگاهان حكومت هر حركت مشكوكى را زير نظر داشته و به شدت مراقب بودندكه اگر فرزندى از امام يازدهم متولد شود ، نا بود مى كنند .

حكيمه مى گويد : شب از نيمه گذشته بود ، هنوز نشانه اى از فرزند داشتن در نرجس ديده نمى شد . من زودتر از شب هاى قبل به نماز شب مشغول شدم . نرجس خاتون نيز از خواب پريده و از اطاق بيرون رفت ، وضوگرفت و مشغول نماز شب شد . او آخرين ركعت نمازش را مى خواندكه من از اطاق بيرون رفتم و به آسمان نگاه كردم ، ديدم كه طلوع فجر است ، اما هنوز اثرى از فرزند نيست . همين كه در دلم نسبت به وعده امام عسكرى ( ع ) ترديد پيدا شد ، ناگهان امام صدا زد : عمه جان شك نداشته باش . آن چه گفته ام آشكار مى شود و به خواست خدا خواهى ديد .

در حالى كه من از اين ترديد شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم . ديدم نرجس خاتون نمازش را تمام كرده و با حالتى غير عادى و شتابزده بيرون مى آيد . به اوگفتم پدر و مادرم به فدايت آيا چيزى احساس مى كنى؟ گفت : بله . عمه جان چيزى را شديدا در خود يافتم . گفتم به خواست خدا

جاى نگرانى نيست ، سپس او را به درون اطاق بردم . هنگام طلوع فجر صادق ، درد زايمان نرجس شروع شد . از درون خانه ، امام عسكرى صدا زد : عمه جان سوره قدر را بر او بخوان حكيمه مى گويد مشغول خواندن سوره قدر شدم ، در اين هنگام طفل داخل رحم نرجس نيز همانگونه كه من مى خواندم ، مى خواند . در حال تعجب بودم كه امام با صداى بلند فرمود : عمه از امر خدا تعجب مكن كه خداوند زبان ما را دركودكى به حكمت بازكرده و در بزرگى حجت خود در زمين قرار مى دهد . ( 1 ) هنوزكلام امام تمام نشده بود كه نرجس خاتون از نظرم ناپديد شده وگويا بين من و او پرد ه اى كشيده شد كه ديگر او را نديدم . وحشت زده و نگران ، فريادكنان به طرف اطاق امام عسكرى ( ع ) دويدم . در اين لحظه امام فرمود : عمه برگرد ، كه او را در جاى خود خواهى ديد . با تعجب برگشتم . وقتى وارد اطاق شدم ، ديدم نورى از نرجس مى درخشدكه چشم ها را خيره مى كند ، سپس ديدم نوزاد ، طيب و طاهر ، ناف بريده و ختنه كرده در حالى كه در بازوى راستش نوشته است : جاءَ الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهقا ، مواضع سجده را به زمين گذاشته ، انگشتان سبابه را به طرف آسمان بالاگرفته و مى گويد : اَشهَدُ أن لا اِلهَ الا الله وحده لا شريک له وان جدي رسول الله (

ص ) ( 4 ) شهادت مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست . و بى همتا است و شريكى ندارد ، جدم محمد ( ص ) فرستاده خدا و پدرم على اميرمؤمنان است . سپس نام يكايك ائمه را برشمرد تا به نام مبارك خود رسيد ، آنگاه به درگاه الهى عرضه داشت : اللهم انجز لى وعدى واتمِم لى امرى و ثبت و طاتي واملا الارض بي عدلا وقسطا پرورگارا آن چه را به من وعده دادى برآورده ساز وكارم را به اتمام رسان . مخالفانم را نابود و مغلوب كرده ، مرا بر دشمنانم پيروز فرما و زمين را به وسيله من سرشار از انصاف و عدالت گردان

همچنان فرق تماشاى مناجات دلنشين وكلمات معجزه آساى اين نوزاد بودم كه ناگهان صداى امام عسكرى بلند شدكه عمه جان ، آن فرزند را در آغوش بگير و به نزد من آر . من جلو رفتم ، آن نوزاد را بغل كرده به طرف امام عسكرى بردم . وقتى بچه در مقابل پدر قرارگرفت ، هنوز روى دست من بود كه بر پدرش سلام كرد . آنگاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد وكودك از زبان علم و عصمتِ آن حضرت دانش و معرفت و اسرار امامت نوشيد .

بعد به من فرمود : اين كودك را بگير و به مادرش بسپار تا او را شير دهد . وقتى نرجس به او شير داد ، بار ديگر فرزندم را نزد من بياور . من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشيدن شير دو

مرتبه نزد حضرت آوردم . حضرت اين بار نيز زبان به كام فرزندش فرو برد ، سپس فرمود : اى فرزندا بخوان طفل شروع به خواندن كرد ، از صحف آدم و زبور داود تا تورات و انجيل را به زبان عبرانى و سريانىِ خواند ، سپس اين آيه را تلاوت كرد : ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم الوارثين ونمکن لهم في الارض و نري فرعون ( 2 ) آنگاه بر پيامبر اكرم ( ص ) واميرالمؤمنين ( ع ) و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد . ( 3 )

ازيك سو مى دانيم كه در دوران غيبت ، هيچ يك از احكام اسلام تعطيل نشده و بايد تا آمدن امام عصر ( ع ) به همه آن چه اسلام از ما خواسته است ، عمل كنيم و از سوى ديگر مى دانيم كه امكان دسترسى به امام معصوم ( ع ) و فراگرفتن مستقيم احكام دين از ايشان براى ما وجود ندارد . در اين شرايط آيا دست روى دست بگذاريم و به هيچ يك از احكام اسلام عمل نكنيم ، يا به هر آن چه خود احتمال مى دهيم درست باشد ، عمل كنيم قطعاً هيچ يك از اين دو راه ما را به مقصود نمى رساند . اما آيا امامان معصوم ( ع ) فكرى براى شيعيان خود در زمان غيبت كرده اند؟ در پاسخ بايد گفت : ائمه ( ع ) ، تكليف ما را در زمان غيبت و عدم دسترسى به امام معصوم مشخص كرده و به ما امر فرموده اند كه به فقهاى

جامع الشرايط مراجعه كنيم . چنان كه امام عصر ( ع ) در يكى از توقيعات خود در پاسخ اسحاق بن يعقوب مى فرمايد . . . و اما در رويدادهايى كه پيش مى آيد ، به راويان حديث ما مراجعه كنيد ، زيرا آن ها حجت بر شما هستند و من حجت خدا بر ايشان . ( 4 )

چنان كه مى دانيد در طول 69 ، سال غيبت صغرى ، از سال 260 تا 329 ه_ . ق چهار تن از بزرگان شيعه به عنوان نائب خاص ، واسطه بين امام مهدى ( ع ) و امت بودند . آن ها پرسش هاى علما و بزرگان شيعه و حتى برخى از مردم معمولى را با آن حضرت مطرح مى كردند و ايشان نيز پاسخ آن ها را مى دادند . امَا با پايان يافتن دوران غيبت صغرى و آغاز غيبت كبرى ، ديگركسى به عنوان نائب خاص معرفى نشده و مردم موظف شدند براى يافتن پاسخ پرسش هاى دينى خود به راويان احاديث اهل بيت ( ع ) كه همان فقهاى جامع الشرايط بودند ، مراجعه كنند . از آن زمان به بعد ، فقها به عنوان نواب عام امام عصر ( ع ) مطرح شدند و رسالت هدايت شيعه را در عصر غيبت بر عهده گرفتند . بنابراين بر همه منتظران امام عصر ( ع ) لازم است كه بنا به فرموده امامان خود ، با پيروى از فقها و مجتهدان واجد الشرايط ، اعمال دينى خود را انجام دهند . در زمينه امور اجتماعى و سياسى نيز وظيفه مردم ، اطاعت

از فقيهى است كه از سوى بزرگان شيعه به عنوان ولى فقيه انتخاب شده است .

ا . بحارالانوار ج 51 ، ص 13

2 . قصص آيه

3 . بحارالانوار ج 51 ص 12 كمال الدين دو جلدى ، ص 424 .

4 . كمال الدين ج 2ص 483 .

اسماعيل بن على

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته واز آن خبر داده است ( 1 )

1 . كمال الدين ج 2 ، ص 104- 114 ارشاد مفيد ، ص 330 .

پيشگويى ولادت حضرت

پيامبر اكرم ( ص ) وائمه معصومين ( ع ) نسبت به ولادت حضرت مهدى ( ع ) پيشگويى كرده بودند .

" عبدالرحمن بن سمره " مى گويد : به پيامبر اكرم ( ص ) عرض كردم : اى رسول خدا مرا به طريق نجات هدايت كن . فرمود : هنگامى كه اختلاف خواسته ها وتفرقه آرا پيش آمد ، بر تو باد رجوع به على بن ابى طالب كه او امام امت من وخليفه من بر آنان بعد از من است . . . از اوست دو امام امت من . . . و نه فرزند حسين ، كه نهم آنان ، قائم امت من است كه زمين را از عدل وداد پر مى كند ، پس از آن كه از ظلم وجور پر شده باشد . ( 1 )

جابر بن عبدالله انصارى در روايتى از صحيفه اى خبر داده است كه در دست حضرت فاطمه ( ع ) مشاهده نموده و در آن نام هاى دوازده امام ( ع ) همراه نام مادرانشان ياد آور شده و آخرين نام ، قائم آل محمد ( ع ) بوده است . ( 2 )

امام حسين ( ع ) فرمود : قائم اين امت ، نهمين فرزند از اولاد من است ، واو است صاحب غيبت ، وكسى كه ميراثش در حالى كه زنده

است ، تقسيم مى شود . ( 3 ) و امَا رواياتى كه در موردحضرت مهدى ( ع ) ، غيبت ظهور ، علامات ظهور وحوادث پس از ظهور . از طريق دو امام باقر وصادق ( ع ) نقل شده است به مراتب بيشتر از روايات رسيده از ساير معصومين ( ع ) است . ويژگى اين روايات آن است كه علاوه بر بيان اصل مسأله به بيان بعضى از خصوصيات نيز پرداخته اند . جابر جعفى از امام باقر ( ع ) نقل نموده كه فرمود : زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن زمان امامشان غايب خواهد شد . پس خوشا به حال كساني كه ثابت بر امر ما باشند . ( 4 ) روايت هاى نيز از حضرت على امام حسن مجتبى ( 5 ) امام سجاد ( 6 ) وامام صادق ( 7 ) امام كاظم ( 8 ) امام رضا ( 9 ) وامام جواد ( 10 ) ( ع ) در پيشگوى ولادت حضرت مهدى ( ع ) آمده است .

ا . كمال الدين ج 1 ص 257

2 . غيبت طوسي ص 92, كمال الدين ، ج ا ، ص 305 .

3 . كمال الدين ج ا ، ص 0315

4 . كمال الدينج 1, ص 330 .

5 . همان , ص 303 .

6 . همان, ص 315 .

7 . همان , ص 319 .

8 . همان , ص 333 .

9 . غيبة نعماني , ص 100 .

10 . کمال الدين ج 2 ص 372 .

خبر ولادت حضرت

امام حسن عسكرى

( ع ) با تمام قدرت در پخش و نشر خبر ولادت حضرت مهدى ( ع ) در ميان شيعيان در داخل و خارج سامراء تلاش نمود : 1 . جناب حكيمه خاتون راكه بانوى باعظمتى بود و در ميان بنى هاشم شريف ترين بانو ، دختر امام جواد و خواهر امام هادى ( ع ) ، زاهده و عابده و سرآمد بانوان شيعه در عصر خود بود ، دعوت مى كند كه آن شب را در خاندان امامت سپرى كند و شاهد عينى ولادت آن مهر تابان باشد . 2 . قابله اى از غير شيعه دعوت مى كند تا گواه ولادت آن حجت خدا باشد ، تا حجت بر عده اى از صالحان اهل سنت تمام شود ، كه همين بانو موجب شيعه شدن برخى از اعضاى خانواده اش شده است 3 . مولود مسعود را در مناسبت هاى گوناگون به افراد مورد اعتماد و ياران و شيعيان عرضه مى نمود تا حجت خدا را با چشم خود ببينند و ديگر سخن دشمنان را در حق او باور نكنند .

4 . حجت خدا را در جمع شيعيان حاضر مى كندكه در حضورپدر به پرسش هاى آن ها پاسخ دهد ، اموال آن ها را دريافت نمايد و در بين آن ها داورى كند . 5 . نامه هاى بسيارى به شهرستان هاى دوردستى چون : مدينه ، بصره و قم ارسال مى كند و در آن ها شيعيان خالص را به ولادت حجَت خدا بشارت مى دهد . 6 . گوشت و نان فراوان خريدارى نموده و به عنوان عقيقه در بين

شيعيان سامراء تقسيم مى كند 70 . گوسفندانى را به خارج از سامراء مى فرستاد تا به عنوان عقيقه فرزندش ذبح كرده ، اطعام نمايند .

به هر حال دودمان امامت از هيچ فرصتى در پخش و نشر خبر ولادت آن حضرت غفلت نكرد و پيش از رحلت امام حسن عسكرى ( ع ) ، خبر ولادت حجت خدا را به گوش شيعيان خالص و افرادى صالح از غير شيعه رسانيد ( 1 )

ا . روزگار رهايي ج 1 ، ص 155

عبدالله بن عباس علوى

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

على بن عاصم كوفى

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

01ارشاد مفيد ، ص 330 بحارالانوار ، ج 51 ص 5 .

عمر الاهوازي

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

01بحار الانوار ، ج 51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

نيمه شعبان

در سحر پانزدهم شعبان سال 255 هجرى قمرى در شهر سامرا حضرت مهدى ( ع ) چشم جهان را روشن كرد

شب نيمه شعبان ، شب بسيار مباركى است و امام باقر ( ع ) فرمودند : آن شب پس از ليلة القدر ، بهترين شب ها است . ( 1 ) در شب نيمه شعبان ، خواندن دعايى سفارش شده است كه مطلع آن چنين است :

اللهم بحق ليتنا هذه و مولود ها و حجتك و موعودها التى قرنت الى فضلها فتمت كلمتك صدقا و عدلا ( 2 )

1 . مفاتيح الجنان باب دوم .

2 . نجم الثاقب باب يازدهم .

اسماعيل بن موسى بن جعفر

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته واز آن خبر داده است ( 1 )

1 . بحار الانوارج 51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

حكيمه

حكيمه خاتون ، از بانوان خاندان امامت و رسالت و زنى باكفايت و مؤمنه بود . وى دختر امام جواد ( ع ) ، خواهر امام هادى ( ع ) و عمَ امام حسن عسكرى ( ع ) بود . امام هادى ( ع ) ، نرجس خاتون را به خواهرش حكيمه خاتون سپرد تا احكام و دستورات اسلام را به او بياموزد . حكيمه خاتون ، شاهد ولادت امام زمان ( ع ) بود و تاريخ وكيفيت ولادت حضرت مهدى ( ع ) را همه از حكيمه خاتون نقل كرده اند . حكيمه خاتون مى گويد : پس از چهل روز از ولادت حضرت مهدى ( ع ) ، طبق دعوت امام حسن عسكرى ( ع ) به خانه اش رفتم وقتى وارد اطاق شدم ، ناگهان ديدم همان كودك ، چون آفتاب درخشنده در مقابل پدر راه مى رود و به اندازه يك فرزند دو ساله مى ماند . تعجب كردم و از امام پرسيدم : اى سرور من اين كودك به اندازه دو سال رشد كرده است . حضرت تبسمى كرد و فرمود : فرزندان پيامبران و جانشينان آنان كه به مقام پيشوايى و امامت برگزيده مى شوند ، ورشدشان همانند سايرين نيست ، بلكه وقتى يك ماه از عمرشان مى گذرد ، چنان است كه بر ديگران يك سال گذشته باشد ( 1 ) حكيمه خاتون

از محضر امام حسن عسكرى ( ع ) درخواست نمودكه در حق او دعاكند و از خدا بخواهدكه در زمان حيات امام ( ع ) از دنيا برود و چنين شد ( 2 ) مزار او در سامراكنار حرم عسكريين است .

حكيمه خاتون ، قابله حضرت مهدى ( ع ) نيز بوده است ( 3 ) برخى منابع ، يكى از نام هاى مادر حضرت مهدى ( ع ) راحكيمه ، ذكركرده ا ند ( 4 )

1 . بحارالانوار ، ج 51 ص 14

2 . روزگار رهايى ج ا ، ص 153 .

3 . روزگاررهايى ، ج 1 ص 12 .

4 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 172 .

چهل روزگى حضرت

حكيمه خاتون مي گويد : من پس از چهل روز از ولادت حضرت مهدى ( ع ) طبق دعوت امام حسن عسكرى ( ع ) به خانه اش رفتم ، وقتى وارد اتاق حضرت شدم ، ناگهان ديدم همان كودك چون آفتاب درخشنده در مقابل پدر راه مى رود وبه اندازه يك فرزند دو ساله مى ماند . از مشاهده اين وضع تعجب كردم و از امام پرسيدم : اى سرور من!اين كودك به اندازه دو سال رشد كرده است حضرت تبسمى كرد و فرمود : فرزندان پيامبران و جانشينان پيامبران كه به مقام پيشوايى وامامت برگزيده مى شوند ، رشدشان همانند سايرين نيست ، بلكه وقتى يك ماه از عمرشان چنان است كه بر ديگران ، يك سال گذشته باشد و فرزند ما اهل بيت پيامبر ( ص ) در شكم مادر سخن

مي گويد ، قرآن مى خواند ، پروردگارش را عبادت مي كند و هنگامى كه به دوران شيرخوارگى مى رسد ، فرشتگان در هر بامداد و شامگاه بر او فرود مى آيند و فرمانش را اطاعت مي كنند . حكيمه مي گويد : از آن پس ، هر چهل روز يك بار ، فرزند ارجمند امام حسن عسكرى ( ع ) را مى ديدم تا اين كه چند روز قبل از شهادت حضرت ، وقتى او را ديدم نشناختم از امام عسكرى ( ع ) سؤال كردم ، فرمود : او پسر نرجس است و من به زودى از دنيا مى روم تو مطيع او باش . . ( 1 )

ا . بحارالانوار ج 51 ص 14 .

غانم

در پشت مبارك رسول خدا ( ص ) علامتى بودكه آن راختم نبوت گويند . حضرت مهدى ( ع ) نيز علامتى در پشت دارد ، مانند علامت پشت مبارك رسول خدا ( ص ) ، كه برخى از آن به " ختم وصايت " تعبير كرده اند . ( 1 )

مى كند ( 2 ) باز ابو غانم از ديدار ديگرى سخن مى گويدكه در آن گروهى از شيعيان افتخار حضور داشته اند ، وى مى گويد : براى ابو محمد امام حسن عسكرى ( ع ) فرزندى متولد شدكه اسم او را محمد گذاشت . روز سوم ولادتش او را بر اصحاب خود نشان داد و فرمود : اين مولود امام و سرپرست شما بعد از من است و جانشين من است در ميان شما . اين همان قائم ( ع )

است كه گردن ها براى انتظار به سوى اوكشيده مى شود ، وقتى كه زمين از ظلم و جور پر شده باشد ، قيام مى كند و زمين را از عدل و داد پر مى كند ( 3 )

. ارشاد مفيد ، ص 320 بحار الانوار ج 51 ص 5 .

2 . كشف الغمه ، ج 3 ، ص 289 ، غيبة طوسى ، ص 48 1 .

3 . بحارالانوار ج51 ص 5 .

ظريف

ابو نصر ظريف از خادمان امام حسن عسكرى ( ع ) بوده وازكسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته واز آن خبر داده است . ( 1 ) در برخى كتب ظريف بن خادم آمده است

ظريف مى گويد : هنگامى كه حجت خدا به دنيا آمد ، همه خاندان خوشحال شدند وچون بزرگ شد به من دستور داده شدكه هر روز همراه گوشت ، يك قطعه استخوان مغزدار هم بخرم وگفته مى شدكه مغز استخوان براى مولاى كوچك ماست . ( 2 )

ا . بحارالانوار ج 51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

2 . ارشاد مفيد ، ص330 غيبة طوسى ، ص 48 1 كافى ج 1 ، ص 330 .

على بن مطهر

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

1 . بحارالانوار ، ج 51 ص 51 ارشاد مفيد ص 330 .

حسن بن حسين عسکري

معروف به ابوالفضل ، يكى ازگواهان تولد امام عصر ( ع ) بوده است ( 1 ) وى مى گويد : در سامرا به محضر امام حسن عسكرى ( ع ) رسيدم و ولادت صاحب الزمان ( ع ) را به محضرشان تبريك و تهنيت گفتم ( 2 )

1 . روزگاررهايى ج1 ص160

2 . غيبة طوسي ، ص 51 1 منتخب الاثر ص 343 .

حسين بن الحسن العلوى

از جمله كسانى است كه از تولد امام مهدى ( ع ) اطلاع يافته و از آن خبر داده است ( 1 )

1 . بحار الانوار ج 51 ، ص5 ارشاد مفيد ص 330 .

اسماعيل بن موسى بن جعفر

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته واز آن خبر داده است ( 1 )

1 . بحار الانوارج 51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

شعر

شعر مهدوي

قصيده ابن عرندس

علامه امينى مى گويد : در ميان اصحاب ما مشهور است كه در هر مجلسى قصيده ابن عرندس خوانده شود ، موجب تشريف فرمايى حضرت بقية الله ( ع ) به آن مجلس مى شود ( 1 ) اين قصيده را مرحوم شيخ طريحى درالمنتخب و علامه سماوى در الطليعه ويعقوبى در البابليات و برخى ديگر از بزرگان دركتاب هاى خود آورده اند . بيت هايى از اين قصيده ، چنين است : اَيُقتلُ ظمانا حسين بکربلا وَفي كُل عُضوٍ مِن آنامِلِه بَحر

ووالِدُهُ الشاكي على الحَوضِ في غد وفاطمة ماء الفرات لها مهر

فوا لهف نفسي للحسين وما جني عليه غداة الطف في حربه اشمر

آيا حسين ( ع ) بايد دركربلا تشنه به شهادت برسد ، با آن كه در هر انگشت او دريايى يافت مى شود؟ وبا آن كه پدرش على ( ع ) در روز رستاخيز ، مردم را از حوض كوثر سيراب مى كند

وآب فرات ، مهريه مادرش فاطمه ( ع ) است جانا دريغا بر حسين ( ع ) و جنايت هايى كه شمر دركربلا ، نسبت به حضرتش روا داشت .

خطيب شيعه مرحوم شيخ عبدالزهراكعبى مى گويد : يك روز بعد از ظهر ، وارد صحن امام حسين ( ع ) شدم . شخصى در مقابل يكى از حجره هاى صحن شريف ، كتاب هاى مذهبى مى فروخت ومن با وى سابقه آشنايى داشتم .

چون مراديدگفت : كتابى دارم كه شايد براى شما نافع باشد ودرآن اشعارى وجود داردكه زيبنده شماست وقيمت آن ، اين است كه يك بارآن را برايم بخوانى . شيخ عبدالزهراء مى گويد : آن اشعار ، گمشده من بود ومدَت ها در جست وجوى آن بودم . آن راگرفتم ودر هنگامى كه به خواندن آن مشغول بودم ، ناگهان ديدم سيدى از بزرگان عرب در برابرم ايستاده وبه اشعارگوش مى دهد وگريه مى كند . چون به اين بيت رسيدم ايقتل ظلمانا حسين بکربلا وفي کل عضو من انامه بحر

گريه آن بزرگوار شديد شد ورو به ضريح امام حسين ( ع ) نموده واين بيت را تكراركرد وهم چون زنِ جوان مرده مى گريست . همين كه اشعار را به پايان رساندم ، ديگر آن بزرگوار را نديدم . به يقين دانستم كه او حضرت حجت وامام منتظر است . ( 4 )

ابن عرندس حلى از فقها وعلما ومحدثين وشعراى مشهور شيعه در قرن نهم هجرى بود كه قصايد وى در مدح ومنقبت وسوگ ائمه طاهرين ( ع ) به ويژه امام حسين ( ع ) معروف است . ( 5 )

ا . غيبة نعمانى ص 297 .

2 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 54 .

3 . الغدير ج7ص ، 14 .

4 . شيفتگان حضرت مهدى ( ع ) ج 3 ، ص 172 .

5 . معارف ومعاريف ج1 ص 284 .

گل نرگس

تعبيرى است شاعرانه كه عاشقان ودوستداران مولا ، به واسطه نرجس خاتون نسبت به حضرت مهدى ( ع ) مى دهند . از

اين تشبيه ، بيشتر در سرودها واشعار فارسى استفاده مى گردد :

بيا تا نغمه شوق از نهاد خاک برخيزد غبار از خاطر؛آيينه افلاک برخيزد

به هنگام ظهور تو تو اى خورشيد نورانى به پيش پاى تو چون خاكيان افلاک برخيزد

مگرحرف مرا تكرار سازد اى گل نرگس سخن باكوه مى گويم ، كزو پژواک برخيزد ( 1 )

1 . جواد جهان آرايى .

شعر مهدوى

بخش چشمگيرى ازگنجينه شعر فارسى به آثارى اختصاص دارد كه هويت معنوى و فرهنگى خود را مديون مفاهيم ارزشى است . مفاهيمى كه ريشه دركلام آسمانى قرآن و معارف اسلامى دارد . قرآن كريم ، نهج البلاغه ، نجم الفصاحه ، صحيفة سجاديه ، كلمات قصار و ادعيه مأثوره از حضرات معصومين ( ع ) و روايات و احاديثى كه از خاندان وحى در اختيار جامعه اسلامى است ، سرشار از مفاهيم ارزشى ووالايى است كه در هميشه تاريخ ، نظر متفكران و فرهيختگان را در حوزه عرفان و حكمت و اخلاق به خود جلب كرده است ونام آوران عرصه شعر و ادب فارسى با استقاده وتأثيرپذيرى از اين منابع غنى وگران سنگ ، به آفرينش آثار ممتاز وماندگارى ، نائل آمده اند كه التهاب عطش پويندگان راه معرفت را فرو مى نشاند و با زلال جارى خود ، جان تازه اى دركالبد راهيان طريق سعادت وكمال مى دهد . مسأله مهدويت از ديرباز در شعر فارسى مطرح بوده وشعراى فارسى زبان ، گاه به صورت كنايى وغير مستقيم وگاه به شكل روشن و آشكار از مهدى موعود ( ع ) يادكرده اند . در سده هاى آغازين هجرى از نام

مقدس مهدى ، بيشتر به عنوان يك نماد تاريخى استفاده مى شده؟ نمادى كه ياد آور صلح و آرامش ، قسط وعدل ، جهان شمولى اسلامى ونابودى كفر جهانى است . همان گونه كه از دجال نيز ، به صورت يك نماد ، نمادى كه مظهر قساوت ، فتنه ، جنگ و خون ريزى وكفر وشرك است ، ياد مى كرده ا ند . از همين پيشينه ادبى مى توان به اعتقاد راسخ مسلمانان به ظهور حضرت مهدى ( ع ) از سده هاى آغازين هجرى تا كنون پى برد . در شعر مهدوى ، موضوعات بسيارى مطرح است

مهم ترين موضوعاتى كه در اشعار مهدوى شاعران فارسى زبان حضور دارد ، عبارت است از : ا . معرفى مهدى موعود ( ع ) به عنوان تنها مصلح جهانى 2 . به تصويركشيدن ولايت تكوينى حضرت ولى عصر ( ع ) ، 3 . تبيين رسالت هاى جهانى امام زمان ( ع ) .

مسائلى از قبيل : غيبت ، انتظار وظهور نيز در انواع شعر مهدوى مطرح است . ( 1 ) براى مطالعه بيشتر در اين زمينه ، كتاب سيماى مهدى موعود ( ع ) در آيينه شعر فارسى اثر استاد محمدعلى مجاهدى بسيار مفيد است .

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآيينه شعرفارسى محمدعلى مجاهدى ص 117 .

گات ها

كهنه ترين ومقدس ترين قسمت اوستا است كه در ميان يسنا جاى داده شده است . آن ها عبارتند از سرود ونظم وشعر ، و هر فرد از اشعارگات ها را " گاس " گويند . كليه گات ها 17

فصل است وشامل 238 قطعه و896 بيت مى باشد . ( 1 )

در آن نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) و سيطره جهانى او آمده است . ( 2 ) گات هاى اوستاشامل پنج قسمت است وبه منزله پنج كتاب اسفار تورات است كه يهوديان آن ها را از خود موسى دانسته واحترام خاصى براى آنها منظور دارند : " اهنود " ، اشنود " ، " سپنتمد " " وهوخشتر " ، وهشتد ا ست " . ( 3 )

ا . معارف ومعاريف ج8 ص 625 .

2 . اديان ومهدويت ، محمد بهشتى ، ص 18 .

3 . معارف ومعاريف ج 8ص 625 .

اشخاص و افراد

ابن بابويه

درعرف علماى رجال ، كنيه سه تن از فقهاى بزرگ شيعه است : على بن حسين و دو پسرش ابوعبدالله حسين و ابوجعفر محمد صدوق .

بابويه ، نام جد اعلاى ايشان ، كلمه است فارسى ، منسوب به بابو يعنى بابا ، پدر ، پيرو مرشد .

محمد ، فرزند على بن حسين بابوبه ، همان شيخ صدوق ، معروف به ابن بابويه ست .

على بن حسين بابويه با دختر عموى خود دختر محمد بن موسى بن بابويه ازدواج كرد ، اما از او فرزندي نيافت . نامه اى به حسين بن روح نوشت و به وسيله او از امام زمان ( ع ) تقاضاکرد كه دعا بفرمايد تا خدا فرزندانى فقيه به او عنايت كند . از ناحيه امام ( ع ) پاسخ آمد كه از همسر فعلى خود فرزندى نخواهى داشت ، ولى به زودى كنيزى ديلمى را مالک

مى شوى و دو پسر فقيه از او نصيب تو خواهد شد . ابن بابويه ، سه پسر پيدا کرد محمد ، حسين وحسن محمد وحسين ، هر دو فقيه شدند وحسن ، به عبادت وزهد مشغول شد ( 1 )

" ابن بابويه " ازعلماى بزرگ شيعه در قرن چهارم هجرى و صاحب تأليفات بسيار وارزشمندى است . مرحوم محدث قمى مى نويسد : حدود سيصد تأليف دارد كه اين تأليفات عمدتاً در ابواب فقه و اصول و تفسير و سيره پيامبر ( ص ) ائمه ( ع ) و احتجاج و اخبار فضائل اهل بيت واخبار غيبت وعلائم ظهور امام غايب ( ع ) و آداب زيارت مشاهد مشرفه وپاسخ به سؤالات علماى ساير بلاد است . از جمله آن كتاب ها : من لا يحضره الفقيه ، توحيد صدوقى رساله اعتقادات ، خصال ، كمال الدين ,عيون اخبار الرضا و . . . است . صدوق به اجماع علماى شيعه در وسعت دانش وقوت حافظه ونظم فكرى وكثرت تأليفات وجمع احاديث وصحت اتقان فتاوي در ميان ساير علماى شيعه ممتاز است .

مرحوم صدوق در سال 381 هجرى ، وفات و در شهر رى درگورستانى كه هم اكنون معروف به ابن بابويه است مدفون است . ( 2 )

ومقبره پدرش ( على بن حسين بابوبه ) در قم است .

1 . غيبة طوسى ، ص 188 .

. پيشواي ، دوازدهم هيأت تحريريه مؤسسه در راه حق

أبدال

جمع بَدل يا بديل به معناى جانشينان است .

اين تعبير را در مورد جمعي از بندگان صالح خدا به كار مى

برند كه در ميان اولياء ، داراى مرتبتى مخصوص بوده اند ، و مي گويند : جهان از وجود آن ها خالى نمى ماند ، و چون يكى از آن ها بميرد ، خداوند ديگرى را جايگرين وى مى سازد دهخدا گفته : ابدال ، عده ايى معدود از صلحا و نيكان و بندگان خالص خدايند كه شمار آنان هفت يا هفتاد نفر است وگويند : زمين از وجود آن ها خالى نمى شود وجهان بديشان برپا است و چون يكى از آن ها بميرد ، خداى تعالى ديگرى را به جاى او برانگيزد ، اين قوم بدانچه خداى از رازها در حركات و منازلِ كواكب نهاده ، عارفند در وصف آنان آمده كه آنان كسانى اند كه داراى نيت هاى پاك و طبع سخى وخوى نيك اند و همواره به خيرخواهى مسلمانان بپردازند ، و آنان معدن و منشأ بركات و خيرات زمين اند و چون يكى از آنان برود ، ديگرى جايگزين اوگردد ( 1 )

ابدال در روايات عامه از نظر عدد ونيز از حيث محل ومكان ، مختلف آمده كه در بعضى احاديث ، سى ودر برخى چهل ودر برخى ديگر شصت ذكر شده ، چنان كه در بعضى از آن ها آمده كه آنان در شام اند ودر بعضى عراق وشام ودر برخى يمن ذكر شده است ( 2 )

واما در روايات معتبره شيعه از ابدال ذكرى نشده فقط از خالد بن هيثم فارسى كه از حيث وثاقت مجهول الحال است آمده كه وى از حضرت رضا ( ع ) پرسيد : مردم بر اين عقيده اند كه در

زمين ، ابدالى وجود دارند ، اين ها كيانند؟ حضرت فرمود : راست مي گويند . ابدال اوصيايند كه خداوند چون انبياء را از زمين برداشت ، اين ها را بدل آن ها قرار داد . ( 3 )

در مجمع البحرين آمده كه ابدال قومى باشند كه خداوند ، زمين را به وجود آن ها استوار دارد و آن ها هفتاد نفرند . چهل تن آن ها در شام وسى نفر ديگر در جاهاى ديگرند چون يكى از آن ها بميرد ، فرد ديگرى به جاي او بيايد . ( 4 )

در بحارالانوارنيز آمده است كه : از ياران حضرت مهدى ( ع ) در شام هستند كه هنگام ظهور حضرت ، خود را به مکه مى رسانند وبا آن حضرت بيعت مي کنند ( 5 )

1 . كنزالعمال ج 12 ص 188 .

2 . همان .

3 . سفينة البحار ماده بدل .

4 . مجمع البحرين ماده بدل .

5 . بحارالانوار ، ج 52 ، ص 347 .

اوقيد مو

دركتاب ذخيرة الالباب معروف به دوائرالعلوم آمده كه اسم آن جناب حضرت مهدى ( ع ) در تورات به لغت تركوم " اوقيدمو " است . ( 1 )

1- نجم الثاقب باب دوم .

انورى

حكيم انورى ابيوردى ( متوفاي585 ق ) از شاعران معروف ادب فارسى ، تغيير اوضاع زمانه خود را ناشى از بى مهرى مردم زمانه به ممدوح خويش مى داند وبرچيدن بساط سلطنت او و روى كار آمدن سلطان جور را در همين رابطه ارزيابى مي كند كه مردم به غلط دم دجال را شمع مهدى مى پندارند : مصطفى چون زمکه هجرت كرد

مدتى مکه جفت هجران گشت

عزت كعبه , عارعزى ديد

حرم كعبه ، جاى حرمان گشت

دم دجال , شعع مهدى شد

سد يأجوج , حبس انسان گشت ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآيينه شعر فارسي, محمد علي مجاهدي ص 66 .

ابراهيم ابن محمد همدانى

از وكلاى ناحيه مقدسه و از خواص صحابه ائمه اطهار ( ع ) است .

در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم مى زيست . در موارد متعددى كه نام او نقل شده است ، همه جا مردى موثق خوانده اند . همچنين فرزندان واحفاد وعلى بن ابراهيم ، محمد بن ابراهيم ، محمد بن على ابن ابراهيم وقاسم بن محمد بن على بن ابراهيم ، همه از خواص اصحاب ائمه ( ع ) ووكلاى ناحيه مقدسه بوده اند . نسبت او به شهر هَمَدان در ايران است ، نه هَمدان كه نام قبيله اى است در يمن و جنوب عربستان . ( 1 )

وى چهل مرتبه به حج مشرت شده است . با امام رضا ، امام جواد ، امام هادي وامام عسکري ( ع ) هم عصر بوده واز طرف امام جواد ( ع ) وكالت داشته و در يكى از نامه هاى امام

جواد ( ع ) به او آمده است : به دوستانم در همدان نامه نوشتم و در آن نامه به آنان دستور دادم كه از تو پيروى كنند و به آن ها تذكر دادم كه جز تو من نماينده اى در همدان ندارم .

بدون اين كه از امام عصر ( ع ) درباره او سؤالى بشود ، توقيعى در

1 . معارف ومعاريف ، ج 1 ص 92 1 .

2 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 120 .

ابراهيم بن ادريس

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته واز آن خبر داده است . ( 1 )

وى فرمود : من پس از رحلت يازدهمين امام نور ، فرزند گرانمايه اش حضرت مهدى ( ع ) را كه گويا جوانى بيست ساله بود ، زيارت كردم وپيشانى و دست مبارک او را بوسه باران ساختم .

1 . بحارالانوار ج 52 ص 14 غيبة طوسى ص 163 .

ابراهيم بن مهزياراهوازى

كنيه او " ابو اسحاق " است .

ابن طاووس او را از سفراى معروف حضرت ولى عصر ( ع ) شمرده وگفته كه در اين امر ، نزد شيعه اختلافى نيست .

مهزيار ، سه پسر داشته ، اولى و مشهور آن ها على ، دومى ابراهيم وسومى داود است كه همگى از فقها واز اصحاب ائمه ( ع ) بودند . على كه خدمت امام زمان ( ع ) رسيده ، فرزندابراهيم بن مهزيار بوده است . ( 1 )

1 . معارف و معاريف ج 1 ص 193 .

اَبقَع

درلغت به ابلق يعنى هر شىء سياه و سفيد و به خصوص به كلاغ سياهى كه با سفيدى آميخته باشد و به هر شخص پليد و به ابرص وشورزا وكسى كه لباس وصله دار و رنگارنگ بپوشد ، گفته مى شود . ( 1 )

از رسول اکرم ( ص ) و ائمه اطهار ( ع ) روايت شده كه خروج ابقع در مصر و به دنبال ديده شدن ستاره دنباله دار وكسوف خورشيد و خسوف ماه خواهد بود كه همه اين ها در نزديكى ظهور روى خواهد داد . ( 2 )

1 . لسان العرب به نقل از روزگاررهايي ، ج 2 ، ص 997 .

2 . روزگار رهايى ج 2 ، ص 993 .

ابن ابي العزاقر

شلمغانى به ابن العزاقر وابن ابى العزاقر معروف بود . ( 1 )

1 . غيبة طوس ص 303 .

ابن ابى زينب

همان محمد بن ابراهيم نعمانى مؤلف كتاب الغيبه است . ( 1 )

به ابن زينب نيز معروف است .

1 . آخرين اميد داود الهامى ص 166 .

ابن انبارى

كمال الدين احمد بن محمد بن يحيى انبارى ، درسال 543 حدود نهصد سال پيش داستانى را كه از بسيارى جهات ، مشابه داستان جزيره خضراء است نقل كرده است .

راوى داستان ابن انبارى ، مسيحى است و اين داستان دركتاب بحارالانوارج 53 ، ص 213 آمده است . نقاط اشتراكى كه در دو داستان على بن فاضل وابن انبارى وجود دارد اين هااست :

الف . محل سكونت امام زمان ( ع ) و فرزندانش در جزايرى ميان درياست . ب . امام زمان ( ع ) اكنون داراى همسر و فرزند است .

جزيره ها بسيار باصفا و سرسبز و خرم اند ، كه در نقاط ديگر نظير ندارند .

مسأله رؤيت و ديدن امام زمان ( ع ) .

نظم اجتماعى ورفاه وكيفيت سلوک مردم در آن جزاير بسيار عالى است .

راوى اصلىِ هر دو داستان ، مجهول الهويه اند . روايت ابن انبارى گوياى اين مطلب است كه امام ( ع ) در جزاير ناشناخته اى در درياى مديترانه فرزندانى دارد .

ابن جنيد

ابو على محمد بن احمد بن جنيد بغدادى مشهور به " ابن جنيد " از اعاظم فقهاى اماميه واكابرعلماي شيعه واز مشايخ شيخ مفيد و مشايخ نجاشى وشيخ طوسى بوده است .

او نخستين كسى است كه باب اجتهاد را مفتوح ساخته ويا اين كه او در اين امر ازحسن بن ابى عقيل پيروى نمود . لذا از اين دو بزرگوار در السنه فقها به قديمين تعبير مي کنند . مرحوم نجاشى پس از آن كه وى را به وجه فى اصحابنا ، ثقة جليل القدر

توصيف كرده گفته است : از بعضى بزرگان شيعه شنيدم مي گفت : مبلغى مال وشمشيرى از حضرت صاحب ( ع ) به نزد او بود كه در مرض موت ، آن ها را به كنيزش سپرد . از مؤلفات وى : الالفة التراقى الى على المراقى ، نثرطوبى ، ازالة الران عن قلوب الأخوان ، الاحمدى فى الفقه المحمدى ، الافهام لأصول الأحكام ، احكام الصلاة ، استخرج المراد من مختلف الخطاب است . به قولى ، وى در سال 381 در رى درگذشت . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 1ص 250 .

ابن حسام

ابن حسام خوسفى متوفاى 875 ق شاعر پر آوازه آيينى در سده نهم هجرى است .

ديوان اشعار او از مناقب آل الله سرشار ومعطر است ، خصوصاً شيفتگى بسيارى را نسبت به ساحت مقدس حضرت ولى عصر ( ع ) نشان مى دهد ( 1 )

اى صبا افتان وخيزان تا به كى

غاليه برخاک ريزان ، تا به كى؟

قصه ازشاه ولايت گوى وبس

داستان پوردستان تا به كى؟

عالم ازظلمت ، سواد شب گرفت

آخراى خورشيد تابان تا به كى؟

مرحبا اى مهدى آخرزمان

آشکارا باش پنهان تا به كى؟

ابن حسام سه تركيب بند مناقبى در ستايش حضرت ولى عصر ( ع ) دارد كه در پيشينه شعر مهدوى در زبان فارسى بى سابقه است ( 2 )

1 . معارف ومعاريف ج 1ص 250 .

2 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآينه شعرفارسى ، محمدعلى مجاهدى ص 82 .

ابن حوشب

ابوالقاسم رستم بن حسين بن فرج بن حوشب بن زاذان نجاركوفى ملقب به منصور اليمن از داعيان اسماعيلى سده سوم هجرى بود .

وى از مدعيان مهدويت بود و لقب منصور به داعيه او دلالت دارد چون در سرزمين يمن ، مهدى را منصور مى خوانند . وى اصلا ايرانى و از اهالى كوفه و نخست ، شيعه دوازده امامى بود ولى پس از رحلت امام عسكرى ( ع ) به اسماعيليه گرويد .

وى در 270 ق از قادسيه به يمن آمد و مانند عباسيان ، بى ذكر نامى خاص به الرضا من آل محمد دعوت كرد . نخست دژ استوارى دركوه لاعه برآورد وپس از آن كه سپاهى بر خود

فراز آورد وكارش بالا گرفت ، دست به تسخير شهرهاى عمده يمن از جمله صنعا زد و داعيانى ازسوى خود به سراسر نواحى يمن وبحرين ويمامه سند وهند ومصر ومغرب فرستاد .

ابو عبدالله شيعي ، داعى فاطميان در شمال افريقا ، پيش از عزيمت به اين سرزمين ، چند گاهي در يمن ، پيش ابن حوشب به سر برد ودر مجالس او حاضر شد ، دقايق ورموز دعوت را از او بياموخت . در 302يا 303 امام زيدى يمن ، دمت ابن حوشب وعمالش را از يمن كوتاه كردند . ( 1 )

1 . معارف معاريف ج 1 ص 254 .

ابن شاذان

اسم او محمد بن شاذان بن نعيم نعيمى نيشابورى است . ( 1 )

شيخ صدوق او را در رديف ده نفر ديگراه دو نفرشان از نواب خاصه هستند- عثمان بن سعيد و محمد بن عثمان- ذكركرده واو را از نائبان منصوب از سوى امام قائم ( ع ) دانسته است . لكن ابن طاووس او را جزء نائبان با واسطه دانسته وازكسانى محسوب داشته كه از معجزات حضرت آگاهى پيداکرده و آن حضرت را زيارت کرده است ( 2 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ص229 .

2 . همان داود الهامى ، ص 181 .

ابن متيلى

يكى از وكلاى محمد بن عثمان- نائب دوم - در بغداد بود .

مرحوم صدوق گزارشى را از ديدار سري محمد بن عثمان با ابن متيل نقل مي کند ( 1 ) طبق اين گزارش محمد بن عثمان با ابن متيل در يكى از خرابه هاى عباسيه بغداد ديداركرددر آن جا نامه اى كه امام دوازدهم به او نوشته بود ، خواند وسپس آن را از بين برد ( 2 ) .

اين مطلب بيانگر اين است كه روابط نائب دوم با وكلاى خود بسيار دقيق بود تا هيچ رد پايى را به مقامات دولتى نشان ندهد و جان خود وامام و وكلاى خود را از خطر محفوظ بدارد . چون جعفر بن احمد بن متيل از دوستان نزديک محمد بن عثمان بود ، برخى گمان مي کردند كه " محمد بن عثمان " امر وكالت و سفارت حضرت را پس از خود به او خواهد سپرد . چون هنگام وفات محمد بن عثمان فرا رسيد

، ابن متيل در بالاى سر او وحسين بن روح در پايين پايش نشسته بودند .

محمد بن عثمان در آن حال به ابن متيل روكرد وگفت : من مأمور شدم كه حسين بن روح را وصي گردانم وامور را به او واگذارم . وقتى ابن متيل اين سخنان را شنيد از جاى خود بلند شد ودست " حسين بن روح " را گرفت واو را در بالاى سر محمد بن عثمان نشانيد وخود در پايين پاى او نشست . ( 3 )

1 . غيبة طوسى ص 201 به نقل از آخرين اميد ص291 .

2 . همان

3 . خورشيد مغرب حكيمي ص46 .

ابن مغازلي

ابوالحسن على بن محمد بن طبيب واسطى " معروف به ابن مغازلى " فقيه شافعى است .

كتاب البيان فى اخبار صاحب الزمان " از تأليفات اوست . وى از علماي اوائل سده چهارم هجرى بوده و به چهار واسطه از ابوصلت هروى حديث نقل مي کند ( 1 )

ا . معارف ومعاريف ج ا ، ص 303 .

ابن يمين

امير فخرالدين محمود ابن يمين ( فريومدى ) متوفاي 769 قمري شاعر پرآوازه شيعى در سده هشتم هجرى ، قصايدى در مدح ذوات مقدس معصومين ( ع ) دارد از جمله آن هاست :

بعد ازو ، صاحب زمان كز سال هاى ديرباز

ديده ها در انتظار روى آن فرخ لقاست

چون كند نور حضور او جهان را با صفا

هركژى كاندر جهان باشده شود يک باره راست

اين بزرگان هر يكى را در جناب ذوالجلال

از بزرگى رفعتى فوق سماوات العلاست

براميد آن كه روز حشر ازين شاهان ، يكى

گويد : اين ابن يمين از بندگان خاص ماست

اين عنايت بس بود ابن يمين راه بهر آنک

هركه باشد بنده شان در اين دو دنيا پادشاست ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآيينه شعرفارس ، محمدعلى مجاهدى ، ص 82 .

ابوالاديان

ازكسانى است كه بر جنازه امام حسن عسكرى ( ع ) نماز خوانده و در مراسم تشييع جنازه ، حضرت بقية الله ( ع ) را ديده است ( 1 )

مي گويد : وارد خانه امام حسن عسكرى ( ع ) شديم و با جنازه آن حضرت مواجه گشتيم . برادر امام حسن عسكرى ( جعفركذاب ) جلو آمد كه بر نعش برادر نماز بخواند . چون دست ها را براي تكبير بالا برد ، كودكى در صحن خانه ظاهر شد و عباى جعفر را گرفت وكشيد ، و در آن حال فرمود : اى عمو برو عقب . براى نماز پدرم من از همه شايسته ترم . جعفر در حالى كه رنگش پريده بود ، خود را به عقب كشيد و آن

كودک بر جنازه پدرش نمازگزارد . آن گاه جنازه امام ( ع ) دركنار قبر پدر بزرگوارش امام هادي ( ع ) دفن شد ( 2 )

1 . روزگار رهايى ج 1 ، ص164 .

2 . بحارالانوارج52 ص 67 منتخب الاثر ص367 الزام الناصب ص 108 .

ابوالعنبس

ابو العنبس محمد بن اسحاق بن ابراهيم كوفي مؤلف كتاب صاحب الزمان ( ع ) است .

اين كتاب ، نخستين كتابى است كه از طرف علماى اهل سنت ، در حق آن حضرت نگارش يافته است . ابو العنبس از علماى بزرگ قرن سوم ، و متوفى 275 هجرى است و احتمالا تأليف اين كتاب ، پيش از ولادت حضرت بقية الله ( ع ) 255ه_ . باشد ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج 1 ، ص 15 .

ابو حامد عمران بن مفلس

وى از دستياران قاسم بن علاء- كارگزار حسين بن روح در آذربايجان- بود ( 1 )

1 . تاريخ سياسي غيبه امام دوازدهم ( عج ) ص 197 .

ابوسهل نوبختى

اسماعيل بن على بن اسحاق بن ابى سهل بن نوبخت دانشمندى معروف واهل بحث ومناظره با مخالفان شيعه بود كه سى وهفت كتاب ورساله داشت ( 1 )

عده اى از ابوسهل نوبختى سؤال كردند : چطور شد امر نيابه به شيخ ابوالقاسم حسين بن روح واگذار شد ولى به تو واگذار نشد او پاسخ داد : آنان ائمه ( ع ) بهتر از هركس مى دانند چه كسى را به اين مقام برگزينند ( 2 ) .

من آدمى هستم كه با دشمنان رفت و آمد دارم وبا ايشان مناظره مي کنم . اگر آن چه را كه ابوالقاسم درباره امام مى داند مى دانستم ، شايد در بحث هايم با دشمنان وجدال با آنان ،

مي کوشيدم تا دلايل بنيادى را بر وجود امام ارائه دهم ودر نتيجه ، محل اقامت او را آشکار سازم اما اگرابوالقاسم ، امام را در زير جامه خود پنهان كرده باشد ، بدنش را با قيچى قطعه قطعه كنند تا او را نشان دهد ، هرگز چنين نخواهد كرد . ( 3 )

ابو سهل نوبختى از جمله كسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافت ( 4 )

و بر جنازه پدر حضرت نماز خوانده است .

1 . خاندان نوبختي ص 122 و 123 .

2 . غيبه طوسى ص 391 .

3 . بحارالانوار ، ج 51 ص 5 كمال

الدين ج 2 ، ص 104-114 .

4 . بحارالانوار ج 2 ، ص 6 .

ابو عبدالله بزوفرى

شيخ طوسى از برخى علويان روايت کرده كه مي گويد : من در شهر قم بودم ، ميان شيعيان گفت و گويي درباره شخصى كه منكر فرزند خود شده بود ، درگرفت وقرار شد از شيخ- نايب دوم يا سوم- سؤال شود ، من نزد ايشان بودم كه نامه سؤال را به او دادند . وى نامه را نخواند وگفت : اين نامه را نزد ابو عبدالله بزوفري ببريد تا پاسخ دهد . نامه را نزد او بردند ومن نيز در آن جا حاضر بودم . وى پاسخ داد كه اين فرزند مال همين شخص است ودر فلان روز و فلان جا با مادر او همبستر شده است . نامش را محمد بگذارند . نامه رسان به شهر خود رفت و داستان را به آن ها گفت و مسأله روشن شد وپس از مدتي فرزند متولد شد ونام او را محمد گذاشتد .

اين روايت نشان مى دهد كه بزوفرى معلوماتش را مستقيماً يا به واسطه نواب خاص ، از خود آن حضرت فرا مي گرفته است . نجاشى دركتاب رجال ، وعلامه در الخلاصه مي گويد : او مردى بزرگوار و مورد اطمينان و شخصيتى جليل القدر است ( 1 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ، ص 119 .

ابو على حجدر

از دستياران " قاسم بن علاء " كارگزار حسين بن روح در آذربايجان بود . ( 1 )

1 . تاريخ سياسى غيبة امام دوازدهم ( عج ) ص 197 .

ابوغالب

احمد بن محمد بن سليمان بن حسن بن جهم بن بكيربن اعين بن سنس شيبانى معروف به ابوغالب ، يكى از افراد خاندان معروف آل اعين و از غير نژاد عرب بود .

شيخ طوسى در فهرست مي گويد : ابوغالب زرارى از بكيريون بود و بكيريون زراربان اند وتا زمان ابى محمد ( ع ) به بكيرى معروف بودند تا تو قيعي از ابى محمد ( ع ) صادر شد و در آن ، نام او ابوطاهر زرارى آمده بود . عبارت توقيع اين بود فاما الزراري رعاه الله ازاين پس اين خاندان خود را زرارى خواندند .

ابوغالب در روزگار خويش ، شيخ اصحاب اماميه واستاد وفقيه آنان بود واو را كتبى است از جمله كتاب التاريخ وادعيه السفر الافضال و مناسك الحج الكبيرو . . . . وى در سال68 درگذشت وقبر او در نجف اشرف است . ابوغالب ، در زمان غيبه صغرى ، با سفراء اختصاص داشته است ( 1 )

1 . معارف ومعاريف 6 ج 51 ص 365 .

اولين مدعى نيابت

طبق قول شيخ طوسى اولين كسى كه به دروغ ، دعوى نيابت خاص از جانب امام زمان ( ع ) كرد ، شخصى معروف به شريعى بود .

ابو محمد حسن شريعى از اصحاب امام هادى وامام حسن عسكرى ( ع ) بود كه بعداً منحرف شد . ( 1 )

گفتنى است ادَعاى دروغين نيابت وى در دوران نايب دوم- محمد بن عثمان- بوده كه محمد بن عثمان نيز رى را رسواكرده است .

1 . غيبة طوسي ص 397 .

ابو محمد حسين بن ابراهيم

او ابو محمد حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام المکتب المؤدب الرازى است .

مكتب يعنى كسى كه فن كتابت مى آموزد ومؤدب ، يعنى مربي قرآن , وى در رى به همراه على بن عبدالله وراق ومحمد بن احمد صنانى كه مانند وى ، مكتب بود . وبه چنين كارى اشتغال داشته است ، از مشايخ شيعه حديث نقل مي کرد . وبه كتابت مى پرداختند . ( 1 )

كسانى كه ابو محمد از آنان حديث نقل كرده عبارتند از : ابو على محمد بن همام در بغداد ، محمد بن يعقوب كلينى ابوالحسين محمد بن جعفر الاسدي در رى ، على بن ابراهيم بن هاشم در قم ، احمد بن يحيى بن زكرياقطان .

ابو محمد حسين بن ابراهيم ، در رى از ملازمان ابوالحسين محمد بن جحفر اسدى 312 وازسفراى مورد ستايش بوده است . ابو محمد ، براى پيگيرى مسائل و احتمالا ديدار با حضرت حجة ( ع ) به بغداد سفر مي کند ودر آن جا نزد يكى از بزرگان شيعه ، به نام :

ابوعلى محمد بن همام . 336 مى رود ودرباره ديدار با حضرت ، با او به گفت وگو مى پردازد . ابو على نيز دعايى را كه عمرى- از نايبان چهارگانه- به وى آموخته ، براى او ذكر مي کند . در آن دعا ، اين مضمون آمد . " خدايا از تو مى خواهم ولي امرت را به من بنمايانى " ( 2 )

وى ، به ديدار سمرى مى رود ودر يكى از اين ديدارها كه شش روز پيش از فوت سمرى بوده ، توقيع شريف صادر مى شود واز آن جا كه ابو محمد حسين بن ابراهيم ، استاد خط بود . وعلاقمند به جمع آثار خاندان عصمت وطهارت ، آن توقيع را استنساخ مي کند وبعدها كه به رى باز مي گردد ، براى شيخ صدوق باز مي گويد .

اين توقيع ، چون از متن اصلى استنساخ شده ، اعتبار ويژه دارد . ترديد در توقيع مذكور به معناى انكار يكى از معجزات حضرت حجت ( ع ) است زيرا در اين توقيع ، خطاب به سمرى بيان شد . كه : تو تا شش روز ديگر از دنيا مى روى وراوي مي گويد : روز ششم ، وى از دنيا رفت . از اين روى ، شيخ حر عاملى در اثبات الهداة ( 3 ) ، اين توقيع را در باب معجزات حضرت مى آورد . علاوه بر اين ، راوى اين توقيع صدوق است كه از مشايخ معتمد خودنقل مي کند . ( 4 )

1 . چشم به راه مهدى ، ص 73-104 .

2 . كمال

الدين . ص 512 .

3 . اثبات الهدي ج 3 ص693 .

4 . چشم به راه مهدي ص ، 58 .

ابو ها شم جعفرى

اسم اوابوهاشم داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب معروف به جعفرى است . سيد بن طاووس نوشته است كه او از جمله نمايندگان ونواب معروفى است كه شيعيان قائل به امامت حضرت عسكرى ( ع ) در نيابت آن ها اختلافى ندارند ونيز مؤلف كتاب الزام الناصب نيز او را از نائبان بى واسطه حضرت ولى عصر ( ع ) دانسته است ( 1 )

شيخ حر عاملى درباره او مي گويد وى از اهالى بغداد بوده ، ثقت و جليل القدر و داراى شخصيتى ارزنده و مورد احترام ائمه ( ع ) مى باشد . امام جواد ، امام هادى و امام عسكرى ( ع ) را در كرده و در خدمت آن ها بوده است شده كه حضرت رضا ( ع ) را نيز درك کرده است . ( 2 )

دركتاب الفهرست شيخ طوسى آمده است كه : او امام رضا ، امام جواد ، امام هادى وامام عسكرى ( ع ) و وجود مقدس امام زمان ( ع ) را زيارت كرده واز آن هاروايت نموده است ( 3 ) وى در سال 261از دنيا رفت وظاهرا در بغداد به خاک سپرده شد ( 4 )

ا . آخرين اميد داود الهامي ص 121

2 . وسا يل الشيعه ج 20ص 190 .

3 . جامع الرواة ، ج 1 ، ص 307 رجال شيخ طوسى ص 414

4 . معارف ومعاريف

ج 1 ص 487 .

ابوالدنيا

" على بن عثمان مغربى " ، مرد افسانه در طول عمر بود .

خطيب درتاريخ بغداد آورده كه وى در عهد خلافت ابى بكر متولد شد وبه همراه پدر رهسپاركوفه گشت كه به خدمت اميرالمؤمنين ( ع ) برسد ، ولى پدرش در راه مرد و خود به نزد اميرالمؤمنين ( ع ) آمد و حضرت ، حال پدر را از او پرسيد . وى گفت : در بين راه به چاه آبى رسيديم كه تشنه بوديم ، من از آن آب نوشيدم ، ولى چون نوبت به پدرم رسيد ، چاه از نظر ما پنهان شد وپدر ، از تشنگى مرد . حضرت فرمود : تو عمرى دراز خواهى كرد ، زيرا هركه از آن چاه بنوشد ، عمرش طولاني مى شود . او در سال 300 به بغداد آمد وشنيدم كه به سال 327 از دنيا رفته است ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 41 ص 311 .

ابوالقاسم حسن بن احمد

وكيل محمد بن عثمان- نائب دوم در سامرا بود كه با نائب دوم وهم با امام ( ع ) تماس مستقيم داشت ( 1 )

1 . غيبة طوسى ص 205 ( به نقل ازآخرين اميد ، ص 90 )

ابوبكر بغدادى

از مدعيان دروغين نيابت در دوران نيابت محمد بن عثمان بود .

اسم اومحمد بن احمد بن عثمان است كه برادر زاده محمد بن عثمان- نايب دوم- ونوه عثمان بن سعيد- نايب اول امام زمان ( ع ) مى باشد . عموى او- محمد بن عثمان- انحراف او را مى دانست ، وليكن ديگران از آن خبرى نداشتند . ( 1 )

ابوبكر بغدادى در بصره وكيل يزيدي بود . مدتى در آن سمت ماند واموال بسيارى به چنگ آورد . آن گاه شكايت او را نزد يزيدى بردند ، يزيدي هم او را گرفت واموالش را مصادره كرد و ضرباتى چند ، بر سرش كوبيد كه چشمش آب آورد و با حاله كورى درگذشت . ( 2 )

1 . بحارالانوارج 51 ص 269 .

2 . غيبة طوس ، ص 414 .

ابودلف كاتب

اسم او " محمد بن مظفر " است .

به ابوبكر بغدادى ايمان آورده وابوبكر بغدادى ، هنگام مرگش به او وصيت كرد واو را نائب خود دانست . پس از فوت على بن محمد سمرى ، ابودلف ادعاى نيابت از سوى امام زمان ( ع ) كرد ، با اين كه از آن حضرت ، توقيعى صادر شده بود كه ديگر پس از على بن محمد سمري نائب خاص نخواهد داشت . ( 1 )

يكى از نزديكان محمد بن عثمان گفت : ابودلف قبلاً كارش جمع آورى خمس اموال شيعيان بود ، زيرا وي در ميان شيعيان كرخ تربيت شده و شاگردى آن ها را کرده بود . مردم كرخ هم خمس مال خود را مى پرداختند وهيچ

يک از شيعيان در اين خصوص ترديد نداشتند . ابودلف هم اين معنى را اعتراف مي کرد وبه آن افتخار مى نمود . او بعدها منحرف شده ومي گفت : آقاى من شيخ صالح ابوبكر بغدادي ( مرا از مذهب ابوجعفركرخى ) محمد بن عثمان به مذهب خود يعنى مذهب ابوبكر بغدادى منتقل نمود . ( 2 )

سپس شيخ طوسى اضافه مي کند : جنون ابودلف وحكايات فساد مذهب وى ، بيش از اين است كه شماره شود

1 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 130 .

2 . غيبه طوسى ص 256 بحارالانوار ، ج 51 ص 379 .

احبشيه

در کتاب منتخب البصائر از دو زن به نام " احبشيه و " وتيره " نام برده شده است كه از اصحاب وياوران حضرت قائم ( ع ) شمرده شده اند . ( 1 )

1 . بيان الائمه ج 3 ص 338 ( به نقل از چشم اندازي به حکومت مهدي طبسى ص 69 )

احمدالكاتب

احمد الكاتب در اصل يک معاود عراقى به نام عبدالرسول لارى است كه ازكربلا به ايران آمد ومدتى هم طلبه بود تا اينكه به خاطر ضعف علمى اش سست ومنحرف شد وپس از مدتى منكر امامت حضرت مهدى ( ع ) شد وبه لندن رفت و آن ها هم به او پناهندگى دادند وبا كنفرانس هاى مختلف در استانبول و ديگر جاها بزرگش كردند كه اين متفكر شيعه است و نظريه جديد دارد . او را به سايت هاى اينترنت هم كشاندند ، اما بعداً كه ثابت شد پايه فكرى ندارد و شخص دروغگويى است و نقل هايش دقيق نيست ، خودشان او را كنارگذاشتند ( 1 )

وي در سال 1997 ميلادى كتابى را با عنوان تطورالفكرالسياسى الشيعى من الشورى الى ولا ية الفقيه در لندن منتشركرده است .

نويسنده براى حذف دكترين ولايت فقيه از منشور معرفتى و اعتقادى تشيع ، مي كوشد تا در اين كتاب به تخربب پايه ها وزيرساخت هاى كلامى آن بپردازد . كاتب پس از طرح مدعيات وارائه شواهد خود ، به اين نتيجه گيرى در عرصه انديشه سياسى اسلام مى رسد كه ولايت داشتن فقيه جامع الشرايط بر جامعه اسلامى بر اسامى انگاره نيابت عام فقها از امام در عصر

غيبت مبتنى است پس اگرثابت شود كه اساسا امام عصرى وغيبتى دركار نيست ، منطقاً مجالى براي طرح ولايت فقيه باقى نمى ماند . محقق ارجمند جناب سيد ثامر هاشم العميدى- مسئول مركزتحقيقات ولى عصر- دوكتاب در نقد نظريه واثر احمد الكاتب تأليف كرده است :

1 . المهدي المنتظر فى الفكر الاسلامى ، 2 . الامامة والمهدي فى تطؤر الفكر السياسى الشيعى

من الشورى الى ولاية الفقيه .

مؤلف كوشيده است اين حقيقت را دركمال وضوح باز نمايد كه سخنان احمد كاتب در مجال علم الحديث وتاربخ سياسى- اجتماعى عصر عباسى ، اظهار نظرهايى غير تخصصى است و از منظركارشناسى فاقد اعتبار و وجاهت علمى است . ( 2 )

لازم به ذكر است كه كتاب اول سيد ثامر هاشم العميدى را جناب آقاى مهدي عليزاده با عنوان " درانتظارققنوس " ترجمه كرده است .

1 . نشريه موعودش 25 ص 20 .

2 . در انتظار ققنوس ص 33 .

احمد امين مصرى

احمد امين مصرى محقق و نويسنده اى توانا است ، اما در عين حال متعصب .

وى كتابى به نام المهدى والمهدوية نوشته و هدف اصلى او در واقع ، انكار وجود مهدى ( ع ) و رد شيعه است . اگر چه آن كتاب سخنان ضد ونقيض بسيارى دارد ومى توان از لابه لاى كلامش حقانيت شيعه را در ادعا واصالت مهدويت اثبات كرد ، ولى در صفحه 13 و14 صريحاً مي گويد : فكر مهدويت را شيعه در ميان ايشان اهل مغرب انتشار داده است .

اين كلمه را بر زبان مردى ماهر ، به نام عبدالله الشيعى نهاده است كه

وى مردم را به مهدى منتظر خوانده است . ( 1 )

1 . سيماي آفتاب حبيب الله طاهري ص 23 .

احمد بن اسحاق اشعرى

اسم او احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالك احوص اشعرى قمى وكنيه اش ابو على است .

از شخصيت هاى معتبر ومعتمد وموثق شيعه قم و رابط ميان مردم قم وحضرات ائمه ( ع ) واز امام جواد وامام هادى ( ع ) حديث نقل نموده واز خاصان امام عسكرى ( ع ) بوده حضرت ولى عصر ( ع ) را ملاقات كرده است .

او مردى جليل القدر و عظيم الشأن بوده كه توسط حسين بن روح- نايب خاص امام عصر ( ع ) - جهت رفتن به حج ، از حضرت اجازه گرفت و حضرت در اجازه اى كه به وى داد از مرگش نيز خبر داد و در بازگشت از حج ، در منزل حلوان بدرود حيات گفت . ( 1 )

اشعريان ، خاندانى عرب تبار از مردم قم بودند كه به تشيع معروف بودند . از ميان آن ها رجال ودانشمندان شيعى فراوانى برخاسته اند . اين خاندان اصلاً از اعراب قحطانى يمن بودند و چون جد اعلاى ايشان به نام ادريه ، هنگام زادن ، سرِ پرمو داشت به اشعر يعنى پر مو- شهرت يافت واين نام در فرزندان او ماند .

نخستين كسى از اشعريان كه به آيين اسلام درآمد ، مالك بن عامر بود كه در مدينه به حضور پيغمبر ( ص ) رسيد ودر اسلام ، پايگاهى بلند يافت . از حضرت رسول ( ص ) رواياتى در مدح نيكان

آن ها آمده است از جمله : خداوند ، اشعرك را از خرد وكلان بيا مرزد .

شمار محدثان اشعرى چندان زياد بوده كه تعداد آنان را بيش از صد تن دانسته اند وبسيارى از ايشان ، با حضرات ائمه ( ع ) در تماس بوده و بى واسطه از آن ها حديث نقل مي کردند چنان كه دوازده تن از فرزندان سعد بن عبدالله اشعرى ، در شمار راويان حديث از امام صادق ( ع ) بوده ا ند . ( 2 )

احمد بن اسحاق مي گويد : به محضر امام حسن عسكرى ( ع ) مشرف شدم ، مى خواستم كه از ايشان سؤال کنم كه جانشين پس از آن امام همام ( ع ) كيست؟ بدون اينكه سؤال خود را مطرح كنم ، حضرت ( ع ) خود فرمودند : اى احمد بن اسحاق خداوند از زمان خلقت آدم ( ع ) تاكنون ، زمين را از حجت خالى نگذاشته وتا قيامت نيز چنين خواهد بود تا به واسطه او بلا از اهل زمين دور مانده وباران نازل شود وزمين بركات خود را خارج كند .

عرض كردم : اى فرزند رسول خدا امام و خليفه بعد از شما كيست؟ آنگاه امام حسن عسكرى ( ع ) از جا برخاستند و وارد اطاقى شدند و در حالى كه پسر بچه اى را كه سه سال بيشتر نداشت در آغوش داشتند ، خارج شدند . در حالى كه چهره آن طفل چون ماه شب چهارده مى درخشيد ، فرمودند : اى احمد بن اسحاق اگر نبود كرامتى كه در نزد خدا وحجج

الهى داشتى ، فرزندم را به تو نشان نمى دادم . او همنام وهم كنيه رسول الله ( ص ) است وزمين را آنگاه كه از ظلم و جور انباشته شده باشد ، پر از عدل و داد مي كند . اى احمد بن اسحاق او در اين امت مانند حضرت خضر ( ع ) و ذى القرنين مى باشد . خداوند او را از ديده ها غا يب مي کند و هيچ كس غير از آن ها كه بر عقيده به امامت ثابتند وبراى تعجيل در فرجش دعا مي كنند ، از مهلكه غيبت او رهايى نمى يابند .

عرض كردم : مولاجان آيا علامتى هست كه قلبم به آن اطمينان پيداكند ؟ در اين هنگام آن پسر بچه به زبان عربى فصيح گفت : من بقية الله در زمين هستم وانتقام گيرنده از دشمنان خدا ، پس بعد از اينكه به عينه مشاهده كردى ، علامتى را جستجو مكن آن روز خوشحال و شاد از محضر امام ( ع ) خارج شدم . فردا دوباره به حضور امام ( ع ) شرفياب شدم و عرض كردم : اى فرزند رسول خدا بسيار از آن چه به من ارزانى فرموديد ، مسرور شدم . اما آن سنت جاريه اى كه فرموديد از خضر ( ع ) و ذى القرنين در ايشان موجود است ، چيست ؟ فرمودند : غيبت طولانى اوست . عرض كردم : مگر غيبت او بايد طولانى شود؟ فرمودند : آرى ، قسم به خدا آن قدر طولانى كه اكثر آن هايى كه قائل به وجود او خواهند بود ، از

عقيده خود باز خواهند گشت وجز آن هايى كه خداوند از آن ها به ولايت ما پيمان گرفته است وايمان را در قلب شان تثبيت نموده است و آن ها را به روحى از ناحيه خويش تأييد فرموده ، كسى در اين اعتقاد باقى نمى ماند . اى احمد بن اسحاق ( ع ) اين امرى است از امر خدا وسرى است از اسرار خدا وغيبى است از غيب خدا . آن چه را كه به تو دادم بگير وپنهان دار واز شاكرين باش وفرداى قيامت در اعلى عليين دركنار ما باش ( 3 )

1 . بحارالا نوار ، ج 2 ص 286

2 . معارف ومعاريف ج 2 ، ص 247 .

3 . بحارالانوار ج 52 ، ص 23 و 24 .

احمد بن عبدالله هاشمى

از زيارت كنندگان حضرت مهدى ( ع ) وكسانى است كه بر جنازه پدر حضرت نماز خوانده است ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج 1ص 164 .

احمد بن محمد زجورجى

از وكلاى محمد بن عثمان نائب دوم حضرت دركوفه بود كه خاندان او اين سِمت را از زمان نائب اول به عهده داشتند و همين مسؤوليت را در زمان نائب سوم هم عهده دار بودند . ( 1 )

1 . غيبت طوسى ص 227 به نقل از آخرين اميد ص 89 .

احمد بن هلال

احمد بن هلال عبرتايى كرخى بغدادى از مدعيان دروغين نيابت در دوران نايب دوم بوده است .

وى پس از وفات نايب اول ، منكرِ وكالت محمد بن عثمان شد وخط انحرافى را پيش گرفت . بيشتركتب رجالى او را ملقب به عبرتائى مى دانند . ( 1 )

وشيخ طوسى او را كرخى نامگذارى كرده ( 2 ) و بغدادى نيز درباره اوگفته شده است ( 3 )

وى در سال 180 ه_ . ق در عبرتا كه روستايى بزرگ و از نواحى نهروانِ بغداد است متولد شد ودر سال 267 ه_ . ق از دنيا رفت . ( 4 )

او قبل از انحرافش از شخصيت والايى برخوردار بوده وعالمى برجسته وعارفى متقى محسوب مي شده است . او از عصر امام رضا ( ع ) بوده تا هفت سال گذشته از غيبت صغرى ، وعبارات بعضى از علماى رجال دلالت بر مقام والاى او دارد . نجاشى در رجال خويش مي گويد : او صالح الرواية است و دوكتاب براى وى ذكركرده است ، كتاب يوم وليلة و نوادر ( 5 )

احمد بن هلال پنجاه وچهار بار به حج رفته است وبيست نوبت از آن را با پاى پياده حج نموده است . ( 6 )

در

توقيعى از ناحيه مقدسه كه به دست حسين بن روح- نايب سوم- صادر شد ، حضرت وى

را لعنت كرده و به شيعيان امركرده بود كه از وى دورى جويند . ( 7 )

آيت الله خويى رحمه الله مي نويسد : شكى نيست كه احمد بن هلال از نظر عقيده فاسد است وقابل اعتماد نيست ، بلكه از زندگى او استفاده مى شود كه به چيزى پاى بند نبوده است لذا گاهى غلو مي كرده وگاهى اعمال ناصبى بودن از او ظاهر مى شده است . . .

1 . فهرست ص 50 رجال طوسى ، ص410 .

2 . غيبت طوسى ص 399 .

3 . رجال طوسي ص 410 .

4 . فهرست ص 50 رجال نجاشي ج 1 ص 218 .

6رجال نجاشي ج 1 ص 218 .

5 . اختيار معرفة الرجال ج 2 ص 816 .

6 . غيبة طوسي ص 399 .

7 . معجم رجال الحديث ج 2 ص 348 .

احمد بن ابراهيم

معروف به ابوحامد مراقى ، از ياران امام حسن عسكرى ( ع ) به شمار آمده است .

شيخ كشى روايتى از وى نقل كرده متضمن نامه اى از حضرت ولى عصر ( ع ) كه در مورد او به ابوجعفر قمى عطار رسيده و آن حضرت درباره وى دعاى خير فرموده است . ( 1 )

1 . معا رف ومعاريف ، ج 1ص594 .

اخنس

نويسنده کنزالعمال در کتاب برهان ص 200 به نقل از تاريخ ابن عساکر از پيامبر ( ص ) روايت كرده است كه فرمود :

مردى از قريش به نام اخنس در مصر وجود دارد كه به قدرت مى رسد . آن گاه بر اوپيروز مى شوند ويا قدرت از اوگرفته مى شود وبه مردم مي گريزد وروميان را به اسكندريه مي آورد و در آن جا با مسلمانان به نبرد مى پردازد واين نخستين حادثه است . منظور از حادثه ، حوادث ظهور حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

اسحاق احمر

اسم اوابراهيم بن اسحاق احمرى وكنيه او ابو اسحاق نهاوندى است . فردى ضعيف الحديث ودر دين خود متهم مي باشد واحاديث منقول از وى نيز قابل اعتماد نيست . وى كتاب هايى نوشته كه يكى از آن ها درباره " غيبت " است ( 1 )

دركتب رجالى ، تصريح به ادعاى دروغين نيابت او نيست ، امَا حديثى در " بحارالانوار " وجود دارد كه در آن حديث ، نيابت دروغين وى وباقطانى فهميده مي شود .

خلا صه آن حديث اين است كه : احمد دينورى مي گويد : من از اردبيل به قصد حج به دينور آمدم و در آن موقع يكى دو سال از رحلت امام حسن عسكرى ( ع ( مي گذشت ومردم در خصوص آن حضرت ، متحيَر بودند . مردم دينور از آمدن من خوشحال گشتند ، شيعيان آن جا نزد من جمع شدند واموالى را كه حدود سيزده هزار دينار نزد آن ها براى امام جمع شده بود ، تحويل من دادند

تا به سامرا برسانم و رسيد و قبض آن را براى آنان بياورم . حركت كردم و چون به بغداد رسيدم ، درباره نايب امام تحقيق مي كردم . به من گفتند : مردى در اين جاست كه او را باقطانى مي گويند ومدعى نيابت است وديگرى معروف به " اسحاق احمر " است وسومي معروف به ابو جعفر عمروى منظور عثمان بن سعيد عمرى است نيز ادعاى نيابت دارند من نخست از باقطانى شروع كردم و سرى به وى زدم ديدم پيرمردى مهيب وسرشناس وبا شخصيت است .

اسبى عربى وغلامان بسيار دارد مردم بسيارى نيز دور او را گرفته و به گفت وگو مي پرداختند داخل شده و سلام كردم . او هم به من مرحبا گفت و نزد خود جاى داد و از ديدن من مسرور گرديد . به قدرى نزد وى نشستم كه بيشتر مردم بيرون رفتند . باقطانى از مذهب من جويا شد . گفتم : من مردى از اهل دينور هستم ، مقدارى اموال آورده ام كه تسليم كنم گفت : آن ها را بياور . گفتم : مي خواهم دليلى بر اثبات نيابت شما داشته باشم ، سپس آن را تسليم كنم . گفت : فردا نزد من برگرد . چون فردا نزد وى رفتم ، هيچ گونه دليلى براى اثبات ادعاى خود نياورد روز سوم هم نزد وى رفتم ودليلى نياورد سپس سرى به اسحاق احمرزدم . ديدم جوانى تميز ، وضع او بهتر ، اسب ها ، لباس ها ، نفوذ وغلامانش بيشتر از باقطانى است .

مردمي كه دور او بودند نيز از آن ها

كه در نزد باقطانى بودند زيادتر بود . داخل شدم و سلام كردم . او نيز مرحبا گفت و مرا نزديك خود نشانيد من هم قدرى صبركردم كه جمعيت كم شد . آن گاه پرسيد : آيا حاجتى دارى من هم همان جوابى را كه به باقطانى داده بودم به او نيزگفتم واز وى دليلى بر صدق ادعايش خواستم سه روزى در پى نزد او رفتم ، ولى او نتوانست براى اثبات نيابت خود دليل بياورد . آن گاه نزد ابوجعفر عمرى رفتم واو را نايب حقيقى يافتم ( 2 )

1 . رجال نجاشي ج 1ص 94 .

2 . بحارالانوار ج 1 ، ص 30 .

اسحاق بن اسماعيل

اسحاق بن اسماعيل نيشابورى ، طبق گفته شيخ طوسى در رجال ، از اصحاب امام حسن عسكرى ( ع ) وثقه است .

او پس از وفات امام عسكرى ( ع ) با سفراى امام دوازدهم ( نواب اربعه ) مكاتبه داشته است . نامه اى از امام حسن عسكرى ( ع ) خطاب به وى دركتب رجال ثبت است كه در آن نامه ، حضرت وى را با ابراهيم بن عبده نيشابورى ، وكيل خود تعيين كرده وبه مردم نيشابور سلام رسانده است . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 2 ص 168 .

اسحاق بن يعقوب

از چهره هاى مورد اعتماد شيعه است كه در نامه اى ، مسائل مشكل خود را نوشته و از طريق محمد بن عثمان- از نائبان خاص حضرت- به دست حضرت مهدى ( ع ) رسانده است . حضرت در پاسخ وى نكاتى را مرقوم داشته اند .

- توقيع اسحاق بن يعقوب اسدي از القاب عثمان بن سعيد نائب اول امام زمان ( ع ) بود .

اسكافى

ابو على محمد بن همام اسكافى ( 258-332 ق ) معروف به ابن همام وابو على بن همام ، از مشاهير علماى شيعه است .

اجدادش ايرانى وپيرو آبين زرتشت بودند . وى در غيبت صغرى مى زيست ، اما در زمره علمايى است كه مستقيما از امام ( ع ) روايت نكرده اند .

همه رجال نويسان شيعه ، وى را ثقه مى دانند . جعفر بن محمد بن قولويه ، محمد بن ابراهيم نعمانى ، ابو غالب زرارى ، شيخ صدوق وتلعكبرى شاگردان وى بودند و از او روايت كرده اند . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ، ج 2 ، ص 178 .

اسماعيل بن على

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته واز آن خبر داده است ( 1 )

1 . كمال الدين ج 2 ، ص 104- 14 1 ارشاد مفيد ، ص 330 .

اسماعيل بن جعفر الصادق

اسماعيل بن جعفر الصادق بن محمد الباقر از همه فرزندان امام صادق ( ع ) بزرگتر ونزد پدر ، محبوبيت زيادى داشته و بدين دو سبب جمعى از ياران آن حضرت معتقد بودند كه پس از درگذشت حضرت ، مقام امامت به وى منتقل مي گردد .

او در حيات پدرش مرد و حضرت ، به جهت اين كه جاى شبهه اى براى كسى نماند ، در مرگش تشريفات خاصى قائل شد . از جمله اين كه بر مرگ او بى تابى فراوان مى نمود وپا برهنه جنازه اش را تشييع مي كرد و دستور فرمود چند جا ، جنازه را به زمين بگذارند ودر هر بار ، كفن از صورت او برمى داشت تا مردم نگاه كنند وببينند وى مرده است .

از اين رو ، جمع زيادى از آن ها كه بر آن عقيده بودند ، از عقيده خود برگشتند ، ولى گروه اندكى باز هم بر عقيده خود باقى ماندند . آن ها نيز به دو فرقه شدند . فرقه اى گفتند : او زنده است و هم او مهدى موعود است . و فرقه اى گفتند : او مرده ولى امام پس از او ، فرزندش محمد بن اسماعيل است واكثر فرقه اسماعيليه بر اين عقيده اند . ( 1 )

1 . بحارالانوارج 47 ، ص 242 .

اسماعيل بن موسى بن جعفر

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته واز آن خبر داده است . ( 1 )

1 . بحار الانوار ج 51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

اشعيا

يكى از پيامبران بنى اسرائيل است كه به آمدن عيسى ومحمد ( ع ) بشارت داد شعيا نيز گويند و نَسَبش به حضرت سليمان ( ع ) مى رسد .

دركتاب اشعياى نبى ، بشارت هاى فراوانى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) آمده است . ( 1 )

1 . اديان و مهدويت محمد بهشتى ص 23 .

اصهب

در لغت به معناى شتر سرخ مو شتر سفيدى كه با سرخى آميخته و نام چشمه اى در ميان بصره و بحرين و به معناى دشمن است و به روميان نيز از جهت رنگ چهره و دشمنى با اسلام گفته مى شود . ( 1 )

اصهب و ابقع دو رهبر مخالف سفيانى هستند كه سفيانى بر آن ها پيروز شده و بر منطقه تسلط مى يابد . روايات بسيارى به صورت متواتر رسيده كه حاكى از درگيرى بزرگ سفيانى با آنان در قرقيسيا ، واقع در مرز سوريه ، عراق و تركيه مى باشد . اين نبرد از جنگهاى بزرگ است كه ازپيش وعده داده شده ، و انگيزه آن درگيرى وكشمكش بر سرگنجى است كه در مجراى نهر فرات و يا نزديك آن كشف مى شود ( 2 )

در روايات آمده كه اصهب كافر قيام نمي کند ، جز به هنگام شدت يافتن فتنه ها وكثرت حوادث و فجايع ( 3 )

امام باقر ( ع ) نيز مى فرمايد : از شر اصهب ابرص پرهيزكن . پرسيدند : اصهب كيست؟ فرمود : ابرص . پس فرمود : از شر سفيانى نيز پرهيز كن و از شر آن عده از آل

محمد كه شواذ دارند برحذر باش . ( 4 )

در اين حديث ، اصهب و ابغع يک نفر معرفى شده كه براساس احاديث ديگر ، دو نفر هستند . در اين حديث به شيعيان امر شده كه تحت تأثيرتبليغات اصهب و ابقع و سفيانى و شواذ آل محمد قرار نگيرند و به سودشان شمشيرنزنند . ( 5 )

1 . لسان العرب به نقل از روزگار رهايي ج 52 ص 997 .

2 . عصرظهور ، على كورانى ص 2 6 .

3 . روزگار رها يى ، ج 2 ، ص 993 .

4 . بحارالانوارج51 ص70 وج 52ص278 .

5 . روزگاررهايي ج2ص993 .

آل اعين

از بزرگترين خاندان علمى كوفه و از خواص شيعيان اهل بيت ( ع ) بوده كه مدت رهبري اين سلسله ، از اوائل عصر حضرت سجاد ، حدود سال 61 ق تا اواخر غيبت صغرى ووفات آخرين سفير حضرت حجت ( ع ) در سال 329ق ادامه داشت و در اين مدت ، بسيارى از علما و فقها و ادبا و مفسرين و راويان حديث از اين دودمان برخاسته اند . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 1 ص 115 .

ام ايمن

نام وى بركه ، مشهور به امَ ايمن وام الظباء است ، ولى كنيه اش بر اسم وى غلبه دارد .

او از زنانى است كه به نقل از امام صادق ( ع ) ، همراه حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود . ( 1 ) وى دختر ثعلبه بن عمرو ، از اصحاب رسول اكرم ( ص ) وكنيز حضرت آمنه ويا عبدالله بن عبدالمطلب بود كه ارثا به پيغمبر ( ص ) رسيد و دايه رسول اكرم ( ص ) شد و دركودكى ، آن حضرت را پرورش داد . لذا مورد محبت هاى بسيار پيغمبر بود وپيامبر مى فرمود : ام ايمن ، بعد از مادرم در حكم مادر من است و نيز مى فرمود : او جزو اهل بيت من است . پيامبر ( ص ) پس از ازدواج با حضرت خديجه ، ام ايمن را آزاد كرد واو با عبيد بن حارث خزرجى ازدواج نمود وپسرش ايمن متولد گشت وشهرت او از نام همين پسر است . او زنى شجاع بود ودر جنگ حنين ،

واحد وخيبر شركت جست . ( 2 )

ام ايمن ، شخصيتى است كه وقتى در راه مكه ومدينه تشنگى بر او غلبه كرد و نزديك بود ازپاى در آيد ، دلو آبى از آسمان بر او فرود آمد و از آن نوشيد و هرگز پس از آن تشنه نشد ( 3 )

وى احاديثى از رسول اكرم ( ص ) روايت كرده و در هنگام رحلت پيغمبر ( ص ) ، پيش از اندازه مي گريست ومي گفت كه گريه من فقط براى انقطاع وحى الهى از خانه ما است و نيز حضرت زهرا ( ع ) در حادثه فدك ، وى را شاهد خود معرفى فرمود . فرزند وى- ايمن- يكى از ده تنى است كه هنگام متفرق شدن لشكر اسلام در جنگ حنين ، شجاعانه مقاومت نمود ودر ركاب رسول اكرم ( ص ) به شهادت رسيد ( 4 )

1 . دلائل الامامة ص 259 اثبات الهداة ج 3 ص 75 .

2 . معارف و معاريف ج 2 ص 413

3 . مصنف عبد الرزاق ج 4 ص 309 . الاصابة ج 4 ص 432 .

ام خالد

از زنانى است كه طبق روايتى از امام صادق ( ع ) جزو يارآن حضرت مهدى ( ع ) است . هنگامى كه استاندار عراق ، يوسف بن عمر ، زيد بن على را در شهركوفه به شهادت رساند ، دست ام خالد را نيز به جرم تشيع وتمايل به قيام زيد قطع كرد .

ابوبصير مي گويد : خدمت امام صادق ( ع ) بوديم كه ام خالد با دست بريده شده آمد

. حضرت فرمود : اى ابابصير آيا ميل دارى سخن ام خالد را بشنوى ؟ عرض كردم : آرى و به آن شادمان مى گردم . ام خالد به نزد حضرت مشرف شد وسخنانى عرضه داشت . من او را دركمال فصاحت وبلاغت يافتم . حضرت نيز در مسأله ولايت وبرائت از دشمنان با او سخن گفت . . . . . ( 1 )

1 . رياحين الشريعه ج 3 ، ص 381 معجم رجال الحديث ج 14 ، ص 23- 08 ا- 176 .

ام محمد

معروف ترين كنيه نرجس خاتون ، مادر امام زمان ( ع ) است . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ص 172 .

اهلى شيرازى

مولانا محمد اهلى شيرازى ( متوفاى 942 ق ) در بسيارى از اشعار مناقبى خود ، از مهدى موعود ( ع ) ياد مي کند :

اى جان همه جان ها روح القدسى گويا

پنهان ز نظر اما در ديده ي جان پيدا

هم مهدى وهم حارث بى ثانى وبى ثالث

درعلم نبى وارث عالم به همه اشيا

اى در همه جا معروف ازخلق وكرم موصوف

مهدى صفتى موقوف از غيب برون فرما

اهلى شيرازى در قصيده مناقبى خود ، ضمن ستايش حضرت محمد ( ص ) ، از عرض ادب به پيشگاه امام عصر ( ع ) غافل نمى ماند :

ما را چراغ ديده خيال محمداست

خرم دلى كه مست وعمال محمداست

جبريل اگرچه طوطى وحى است وعقل كل

درمانده در جواب وسوال محمد است

اثنى عشركه بحركمال اند هريكى

سرچشمه شان محيط زلال محمداست

مهدى كه ازنهال وجود آخرين براست

اونيز ميوه اى زنهال محمد است

او در قصيده عاشورايى خود ، وجود نازنين امام عصر ( ع ) را منتقم خون امام حسين ( ع ) معرفى مي کند :

ظلمى كه برحسين دراسلام كرده اند

ياورمكن كه لشكركفاركرده است

يا مرتضى على به شهيدان روا مدار

ظلمى چنين , كه چرخ ستمكاركرده است

اينک ظهور مهدى آخر زمان رسيد

زين رايت يزيد نگون سار كرده است

بعد از هزار سال به شمشير انتقام

حق لشكر يزيد گرفتاركرده است . ( 3 )

1 . سوره آل عمران 84 .

2

. نورالثقلين ، ج 1ص 362 . بحارالانوار ج 52 ص 340 اثبات الهداة ج 3 ، ص 549 .

3 . سيماى مهدى موعود ( ع ) در آيينه شعرفارسي محمد على مجاهدى ص 97 .

اوتاد

جمع وَتد به معناى ميخ ها است .

در قرآن آمده است : و الجبال اوتادا ( 1 ) ما كوه ها را ميخ هاى زمين قرار داديم .

برخي با توجه به اين آيه گفته اند مى توان نتيجه گرفت كه اوتاد ، مردانى خالص اند كه همچون كوه استوار و در خدمت حضرت مهدى ( ع ) به سر مى برند . برخى از اوتاد به سى نفرى كه همواره در خدمت حضرت مهدى ( ع ) هستند وهرگاه يكى از آن ها بميرد ، فرد صالح ديگرى جانشين او مى شود ، تعبيركرده اند . ( 2 )

درصفت اوتاد آمده است : آنان قومى هستند كه طرفة العيني ازپروردگارشان غفلت نمي كنند ، واز دنيا مگر قوت روزانه جمع نمي كنند و از آنان ، لغزش هاى بكر صادر نمى شود . ( 3 ) برخى گفته اند : اوتاد ، چهار تن از اولياء هستند كه هميشه درعالم برقرارند واگر يكى از آن ها بميرد ، ديگرى به جاى او مى آيد . ( 4 )

در حديث قدسى آمده كه خداوند عزوجل به پيغمبرش ( ص ) فرمود : اى احمد آيا مى دانى كه چرا تو را بر ساير انبياء برترى دادم ؟عرض كرد : نه ، فرمود : به يقين ، خوى نيك ، سخاوت طبع ورحمتى كه بر

خلق داشتى وهمچنين اوتاد الارض ، اوتاد نشدند جز بدين صفات ( 5 )

از اين حديث برمى آيد : همچنان كه كوه ها ، ميخ هاى ظاهرى زمين اند ( 6 ) كه زمين با آن ها معتدل ومتوازن مى ماند ، در عالم معنا نيز اولياء الله ، ميخ هاى نگهدار زمين اند .

1 . سوره نباء 7 .

2 . بحار الانوار ج 52 ص 153 .

3 . نجم الثاقب باب نهم .

4 . معارف ومعاريف ، ج 2 ص 545 .

5 . بحارالانوار ، ج77ص 29 .

6 سوره نباء ، 07

بابا فغانى شيرازى

متوفاى 925 ق است در قصايد مناقبى خود به پيشگاه حضرت ولي عصر ( ع ) عرفى ادب مي كند : حضرت ختم ولايت , مهدي صاحب زمان

آن كه زو شد صدر خاور, رشک ايوان جلال

از کمال و رحمت و احسان , من درمانده را

دستگيري کن که هستم غرقه بحر ضلال

سر به زانو مانده ام عمري به فکر نعت تو

قامت خم گشته ام اينک بدين معني است دال

و در جاى ديگرى مي سرايد : حاشا که علم عالم , جاهل کند قبول

ذاتي که بر ترست ز انديشه عقول

حاشا که در غبار حوادث نهان شود

آيينه قبول و چراغ دل رسول

بهر عروج مه چه رايات مهدوي

عيسي فراز طاق زبرجد , کند نزول

قاضي القضات محکمه آخر الزمان

دار القضا کند چمن دهر از عدول ( 1 )

1 . سيماي مهدي موعود ( ع ) در آيينه شعر فارسي محمد علي مجاهدي , ص 94 .

باقطانى

ابوعبدالله باقطانى در زمان عثمان بن سعيد از مدعيان دروغين نيابت بوده ، ولى در زمان محمد بن عثمان از ادعاى خود دست برداشته ويكى از نزديكان محمد بن عثمان به شمار مي رفت .

دركتب رجالى ، تصريح به ادعاى دروغين نيابت وى نيست . فقط حديثى در بحارالانوار وجود دارد كه از آن حديث ، نيابت دروغين وى واسحاق احمر ( ع ) فهميده مي شود . ( 1 )

1 . بحارالانوار ، ج 51 ص 30 .

بحرالعلوم

سيد مهدى بن سيد مرتضى بن سيد محمد بروجردى طباطبايى ، نجفى المسكن ، حائرى المولد ، از اعاظم علماى اثنى عشريه واز بزرگان فقهاى اماميه است .

شخصيتى است كه عامه علماى عصر رى به علو مقامش معترف بود تا آن جا كه مرحوم شيخ جعفركبير- معروف به كاشف الغطاء خاك كفش او راپاك مي کرده است . وى ازكسانى است كه كرامات او و ملاقاتش با حضرت حجت ( ع ) متواتر است . مرحوم مامقانى در رجال ، درجه او را بين وثاقت وعصمت ذكركرده است . وى در سال 1155 متولد وبه سال 1212 در نجف اشرف درگذشته است .

تأليفات او عبارت است از : اثنا عشريات در مراثى ، اجتماع امر و نهى در اصول ، ارجوزة در فقه ، اصالة البرائة در اصول وتاريخ مكه و مسجدالحرام ( 1 )

ملا زين العابدين سلماسى فرمود : روزى سيد بحرالعلوم وارد حرم مطهر اميرالمؤمنين ( ع ) در نجف شد و اين بيت رازمزمه كرد :

چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنيدن به رخت نظاره

كردن سخن خدا شنيدن

از سبب خواندن آن پرسيدم ، فرمود : هنگامى كه وارد حرم شدم ، حضرت مهدى ( ع ) راديدم كه بالاى سر با صداى بلند ، قرآن تلاوت مى نمودند ، چون صداى آن حضرت را شنيدم ، اين بيت را خواندم . چون وارد حرم شدم ، قرائت قرآن را ترك نمودند و از حرم بيرون رفتند . ( 2 )

درباره علامه بحرالعلوم مي گويند : روز عاشورايى بود و موج سوگواران از هر سو ، به طرف كربلا در حركت بودند ، علامه بحرالعلوم نيز به همراه گروهى از طلاب ، به استقبال عزاداران حركت كردند . به محله طويريج رسيدند ، كه دسته سينه زنى وسبك سينه زنى شان مشهور بود .

هنگامى كه علامه وهمراهانش به آنان رسيدند ، ناگهان با آن كهولت سن وموقعيت اجتماعى وعلمى ، لباس خود رابه كنارى نهاده ، سينه خويش را گشود ودر صف سينه زنان با شورى وصف ناپذير به سينه زدن پرداخت . علما وطلاب هر چه تلاش كردند تا مانع كار او شوند كه مبادا صدمه اى بر او وارد شود ، موفق نشدند . پس از پايان سوگوارى ، يكى از خواص از او پرسيد : چه رويدادى پيش آمد كه شما چنان دچار احساسات پاك وخالصانه شديد علامه فرمود : حقيقت آن است كه با رسيدن به دسته سوگواران ، به ناگاه چشمم به محبوب دل ها ، امام عصر ( ع ) افتاد وديدم آن گرامى با سر وپاى برهنه ، در ميان انبوه سينه زنان ، در سوگ پدر والايش حسين ( ع

) با چشمانى اشك بار به سر وسينه مى زند به همين جهت آن منظره مرابه حالى انداخت كه قرارم ازكف رفت ودر برابركعبه مقصود وقبله موعود به سوگوارى پرداختم . ( 3 )

عالم ربانى ، آخوند ملا زين العابدين سلماسى نقل نمود : در حرم عسكريين ( ع ) با جناب سيد بحرالعلوم نماز مى خوانديم ، وقتى ايشان خواست بعد از تشهد ركعت دوم برخيزد ، حالتى برايش پيش آمد كه اندكى توقف كرد وبعد برخاست .

همه ما از اين كار تعجب كرده بوديم وعلت آن توقف را نمى دانستيم وكسى هم جرأت نمي كرد سؤال كند . بالاخره وقتى در منزل ، سفره غذا را انداختند گفتم : آقايان مى خواهند سر آن حالت را كه در نماز براى شما پيش آمد ، بدانند . علامه بحر العلوم فرمودند : حضرت بقية الله ( ع ) براى سلام كردن به پدر بزرگوارشان داخل حرم مطهر شدند ، لذا از مشاهده جمال نورانى ايشان ، حالتى كه ديديد به من دست داد ، تا آن كه از آن جا خارج شدند . ( 4 )

تشرفات بسيارى براى علامه بحرالعلوم ذكر كرده اند كه دلالت بر صفاى باطن ومقام و منزلت ايشان دارد . تشرفات ايشان دركتاب عبقرى الحسان نوشته آية الله شيخ على اكبر نهاوندى آمده است .

1 . معارف ومعاريف ج 3ص 59 .

2 . نجم الثاقب حكابت 79 جنة المأ وى حكايت 54 .

3 . ديدار يارعلى كرمى ج 2 ، ص 200 .

4 . عبقرى الحسان ، ج 2ص 68 .

بُشربن سليمان

برده

فروش بود واز فرزندان ابو ايوب انصارى .

از شيعيان مخلص امام هادى وامام حسن عسكرى ( ع ) و همسايه ايشان در سامرا بود . امام هادى ( ع ) به او فرمود : اى بشر تو از اولاد انصار هستى ، درستى شما نسبت به ما اهل بيت ، پيوسته ميان شما برقرار است ، به طورى كه فرزندان شما ، آن را به ارث مى برند وشما مورد وثوق ما هستيد . مى خواهم تو را فضيلتى دهم كه در مقام دوستى با ما واين رازى كه با تو در ميان مي گذارم ، بر ساير شيعيان پيش بگيرى .

سپس ، نامه اى به خط وزبان رومى مرقوم فرمود وسر آن را با خاتم مبارك مهركرد وكيسه زردى كه دويست وبيست اشرفى در آن بود بيرون آورد وبه بشر داد تا روانه بغداد شود وكنيز رومى- مليكه- را با همان اوصافى كه امام گفته بود خريدارى كند وبه محضر امام هادى ( ع ) بياورد . ( 1 )

او چنين كرد وبعدها اين كنيز رومى ، همسر امام حسن عسكرى ( ع ) و مادر امام زمان ( ع ) شد .

1 . بحارالانوار ج 51 ص 6 کمال الدين ج 2 ص418 .

بكمينابدو

يكى از اصحاب كهف است كه شاهد خروج حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب سوم .

بنى قنطوره

قنطوره نام كنيزى از حضرت ابراهيم خليل ( ع ) بوده كه نژاد ترك و چين از آن كنيز مى باشند .

اين واژه در اخبار ملاحم اخبار مشتمل بر پيشگويى از حوادث خونين و وحشت زا در آخرالزمان- آمده است . ( 1 )

در آن جا ذكر شده كه بنى قنطوره به عراق ، و به روايتى در بصره فرود مى آيند و مردم عراق را ازكشورشان بيرون مي كنند . برخى از اهالى به آن ها مى پيوندند و برخى با آنان نبرد مي كنند و سرانجام بر آن ها پيروز مي گردند . كشته هاى آنان كه با بنى قنطوره بجنگند شهيد هستند . ( 2 )

بر طبق آن چه كه دركتاب هاى لغت آمده است ، بنوقنطوره ، عبارت از ترك ها هستند . برخى گفته اند كه منظور ، سودانى ها هستند و برخى ديگر آن ها را مردم اندلس مى دانند ، ولى صحيح آن است كه قنطوره ، همان كنيز حضرت ابراهيم ( ع ) است . ( 3 )

در حديث قنطوره آمده است : نزديك است كه سلطنت عرب به دست بنى قنطوره برچيده شود . بنى قنطوره قومى هستند با صورت هاى پهن ، بينى هاى فرورفته و ديدگان كوچك ، صورت هاى شان چون سپرهاى آهنين است . كفش هاى مويى به پا دارند و در محلى در نزديكى سرزمين عرب ، كه از زمين هاى

عربى است فرود مى آيند كه به آن جا وادى لون گفته مى شود . ( 4 )

در حديثى تصريح شده كه بنى قنطوره از مشرق زمين مى آيند : بنى قنطوره مسلمانان را دنبال مي كنند و اسب هاى خود را به نخل هاى خوخا- در نزديكى مسجد كوفه- مى بندند و از آبشخورهاى فرات مى نوشند . بنوقنطوره كه از خراسان و سجستان مى آيند ، مردم عراق را به شدت فرارى مى دهند . آن ها شريرانى هستند كه رحمت از دل هاى شان گرفته شده است ، در ميان حيره وكوفه به هركس برسند ، مي كشند و اسيرمي گيرند . ( 5 )

1 . معارف ومعاريف ، ج 3 ص 277 .

2 . بحارالانوار ج 18 ص 113

3 . روزگار رهايي ج 2 ص 959

4 . همان

5 . روزگار رهايي ج 2 ص 961 .

بنى هاشم

نسل و نبيره هاشم بن عبد مناف ، جَد رسول خدا ( ص ) است .

اينان در ميان عرب به نجابت و شرافت مشهور و مورد احترام ديگر قبايل بوده اند .

از حضرت رسول ( ص ) روايت شده كه فرمود : دشمنى با على ( ع ) كفر و دشمنى با بنى هاشم ، نفاق است . ( 1 )

در حديثى آمده كه هنگام ظهور ، خداوند حجاز را براى ايشان فتح مي كند و هركس از بنى هاشم در زندان باشد را بيرون مى آورد و حركت مي كند تا در بيت المقدس فرود مى آيد ( 2 )

در حديث ديگر مى خوانيم : قائم

( ع ) خارج نمى شود تا هنگامى كه دوازده تن از بنى هاشم خروج كنند كه هر يكى به سوى خود فرا مى خواند . ( 3 )

و درباره جنبش سفيانى آمده است : سفيانى سپاهى را به سوى مدينه مى فرستد و فرمان مى دهد كه هركس از بنى هاشم در آن جا باشد ، بكشند . بنى هاشم كشته مى شوند و به كوه و صحرا فرار مي كنند تا مهدى ( ع ) ظهوركند . ( 4 )

1 . بحارالانوار96 ص 234 .

2 . روزگار رهايي ج 1 ص 519 .

3 . روزگار رهايي ج 2 ص 900 .

4 . همان

تمنيحا

از اصحاب كهف است كه از انصار حضرت مهدى ( ع ) ويكى از شاهدان حضرت هنگام خروج خواهد بود . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب سوم .

جبرئيل

كلمه اى عبرى به معناى " بنده خدا " است .

نام فرشته وحى و از بزرگان ملائكه است كه بر همه انبياء يا اولوالعزم از آن ها ، يا بر بعضى از غير اولوالعزم نيز نازل مي شده و وحى خداوند را به آن ها ابلاغ مي نموده است . نقل است كه وى پنجاه بار بر حضرت ابراهيم ( ع ) ، چهار صد بار بر موسى ( ع ) ، ده بار بر عيسى ( ع ) و بيست و چهار هزار بار بر حضرت محمد ( ص ) فرود آمده است ( 1 )

اين نام سه بار در قرآن مجيد آمده است ( 2 )

از حضرت رسول ( ص ) آمده است كه جبرئيل از همه فرشتگان برتر است ( 3 )

آيه 19 تا 23 سوره مباركه تكوير ، تصريح است در اين كه فرشته وحى ، پيك محترمي است و در نزد خداوند ، مكانت دارد و در ميان ملائك مطاع و پيش خدا ، امين است و نيز صريح است در اين كه حضرت رسول ( ص ) او را بالعيان ديده است ( 4 )

امام صادق ( ع ) فرمود : هرگاه جبرئيل به نزد پيامب ( ص ) مي آمد ، مانند بردگان در برابر آن حضرت مي نشست و بدون اذن ، بر حضرتش وارد نمي شد ( 5 )

امام صادق ( ع ) فرمود : نخستين كسى كه با قائم ( ع ) بيعت خواهد نمود ، جبرئيل است . او در چهره پرنده سفيدى از آسمان فرود مي آيد وبا آن حضرت دست بيعت مي دهد . آن گاه يك پا بربيت الله ، و پاى ديگر به بيت المقدس مي گذارد و با نداى زيبا و رسايى كه همگان آن را مي شنوند ، مي گويد : اتى امر الله فَلا تَستعجلوه . . . ( 6 ) فرمان خدا رسيد ، پس آن را به شتاب نخوا هيد ( 7 ) .

مفضل بن عمر از امام صادق ( ع ) روايت كرده كه فرموده اند : آنگاه كه خداوند به حضرت قائم ( ع ) اجازه خروج دهد . . . خداوند جبرئيل را مي فرستد كه نزد او بيايد ، جبرئيل در حجر اسماعيل نزد آن حضرت مي آيد و مي گويد : به چه چيز مردم را مي خوانى؟ حضرت دعوت خود را به او خبر مي دهد , جبرئيل مي گويد : من نخستين كسى هستم كه با تو بيعت مي كنم ، دست خويش را براى بيعت بازكن ، پس دست به دست آن حضرت مي گذارد ( 8 )

همچنين از رواياتى استفاده مي شود كه صداى آسمانى كه از نشانه هاى حتمي ظهور است و مردم را دعوت به پيروى از حق مي كند ، ندا و صداى حضرت جبرئيل است .

محمد بن مسلم روايت مي كند : گوينده اى از آسمان ، قائم را به نام صدا مي زند ، به

طورى كه مردم شرق و غرب آن را مي شنوند و از وحشت آن ، هركس ايستاده ، روى زمين مي نشيند و هر كس نشسته بر مي خيزد ، و آن صداى جبرئيل امين است ( 9 )

امام باقر ( ع ) نيز فرمود : وقتى مهدي ( ع ) قيام كند ، جبرئيل در سمت راست او حركت مي كند ( 10 )

پس از اين كه حضرت مهدى ( ع ) متولد شد ، امام عسكرى ( ع ) ، آن حضرت را به جبرئيل روح القدس كه به صورت پرنده اى ظاهر شده بود ، داد تا از او مواظبت كند و هر چهل روز يك بار ، به نزد آن ها بياورد ( 11 ) .

1 . معارف و معاريف ج 4ص 94 .

2 . سوره بقره 97 و 98- سوره تحريم 4 سوره شعراء ، 193 .

3 . بحارالانوار ، ج 59 ص 258 .

4 . معارف و معاريف ج 4 ، ص 95 .

5 . بحارالانوار ، ج 18 ، ص 256 .

6 . سوره نحل ، 10 .

7 . بحارالانوار ج 52ص 285 .

8 . مهدى موعود على دوانى ، ص 154 .

9 . غيبة طوسى 274 .

10 . بحارالانوار ج 52 ، ص 343 .

11 . منتهى الامال باب 41 فصل 1 .

جبير بن خابور

در برخى روايات ، از وي به عنوان يكى از فرماندهان سپاه حضرت مهدى ( ع ) نام برده شده است .

امام صادق ) ع ) فرمود : جبير

بن خابور ، گنجينه دار معاويه بود . او مادرپيري داشت كه در شهركوفه زندگى مي كرد . روزى جبير به معاويه گفت : دلم براى مادرم تنگ شده است اجازه بده تا از او ديداركنم تا كمي از حقوقى كه برگردن من دارد ، اداكنم . معاويه گفت : در شهركوفه چه كار دارى در آن جا مرد جادوگرى به نام على بن ابى طالب است واطمينان ندارم كه تو را نفريب . جبيرگفت : من با على كارى ندارم من مي خواهم به ديدار مادرم بروم وحق او را به جا آورم . جبير پس ازكسب اجازه عازم سفر شد . آن گاه كه به شهركوفه رسيد ، چون اميرالمؤمنين ) ع ( پس از جنگ صفين ، پيرامون شهركوفه ديده بان گماشته بود ورفت و آمدها را كنترل مي كردند ، ديده بانان او را دستگيركردند و به شهر آوردند . حضرت على ) ع ( به او فرمود : تو يكى ازگنجينه هاى خداوندى . معاويه به تو چنين گفته است كه من جادوگر هستم . جبير گفت : سوگند به خدا كه چنين گفته است . حضرت فرمود : تو مالى همراه داشته اى كه مقدارى از آن را در منطقه عين التمر به خاك سپرده اى جبير اين مطلب را نيز تصديق كرد سپس امير مؤمنان ) ع ) به امام حسن ودستور داد تا از وى پذيرايى كند .

روز بعد ، على ( ع ) به ياران خود فرمود : اين شخص در جبل الاهواز به همراه چهار هزار نفر در حالى سلاح ها را از نيام

كشيده اند ، منتظرند تا قائم اهل بيت ما ظهوركند . آن گاه اين شخص ، همراه حضرت و در ركابش با دشمنان خواهد جنگيد ( 1 )

1 . بحارالانوار ، ج 41 ص 296 به نقل از چشم اندازى به حكومت مهدى ( ع ) نجم الدين طبسى ، پاورقي ص 96

جده

مادر امام حسن عسكرى ( ع ) است كه در دوران غيبت صغرى ، نقش ويژه اى داشت ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شماره 27 ، ص 74 .

جعفر کذاب

پسر امام هادى وبرادر امام حسن عسكرى ( ع ) است .

پس از شهادت امام عسکرى ( ع ) با علم به اين كه امام حسن عسكرى ( ع ) فرزندى دارد وايشان جانشين وامام بعد از او مي باشد ، به دروغ ادعاى امامت كرد . وى پس از شهادت حضرت ، پيش از آن كه مردم جنازه را از خانه بيرون ببرند ، دَمِ در ايستاده و تسليت را نسبت به شهادت برادر وتبريك را نسبت به امامت خود ، از مردم تحويل مي گرفت .

شيخ طوسى ، در ضمن حديثى كه نقل مي كند واز شرابخوارى ومستى او حكايت مي كند ، مي گويد : كارهاى زشت وگفتارهاى ناهنجارى كه از وى روايت شده ، به قدرى زياد است كه نمي توان احصاء نمود . . . جعفر بن على ، چون از طرف دستگاه بنى عباس تقويت مي شد و آن عنصر فاسد را عامل خود : دانسته ودر مقابل امام حسن عسكرى ( ع ) تقويت مي كردند ، پس از آن حضرت ، او را واداشند كه خود را امام دوازدهم شيعه بداند تا بدان وسيله مسأله امام غائب را لوث کنند ، جعفر نيز دعوى امامت و جانشينى برادركرد .

امام زمان ( ع ) نيز طى توقيع هايى او را دروغگو دانست به همين جهت در ميان شيعيان به جعفركذاب مشهور شد

( 1 )

امام هادى ( ع ) اصحاب خود را از معاشرت و ارتباط با جعفر شديدا منع كرده و مي فرمايد : او از تعاليم دين خارج ، و زير بار فرمان من نيست ( 2 )

وقتى كه شيعيان ديدند جعفركذاب ادعاى امامت دروغين مي كند و منكر وارث شرعى امام حسن عسكرى ( ع ) است وما تَركِ امام را تصرف كرد ودولت عباسى هم از آن حمايت مي كند ، لذا بعضى از آن ها به عثمان بن سعيد متوسل شدند تا از طريق اخراج توقيع از طرف امام زمان ( ع ) جريان جعفر روشن شود ونتواند اذهان عامه مردم را منحرف سازد واز اين طريق رسوا گردد .

جريان از اين قرار است كه : جعفرنامه اى مي نويسد به يكى از دوستان و شيعيان امام مهدى ( ع ) ودر آن نامه مي نويسد كه قائم وامام بعد از برادرم من هستم وعلم حلال وحرام وتمام علوم در نزد من است . وقتى نامه به دست شخص مي رسد ، ناراحت شده و در مطالب آن مشكوك مي شود . لذا نامه را برداشته پيش احمد بن اسحاق اشعرى مي رود كه او از اصحاب خاص امام حسن عسكرى ( ع ) راز مقربين پيش آن حضرت بوده وجريان را به او مي گويد : احمد بن اسحاق هم نامه اى نوشته ونامه جعفر را هم در داخل آن مي گذارد وبه وسيله عثمان بن سعيد ، به خدمت حضرت مهدى ( ع ) مي فرستد . در پاسخ احمد بن اسحاق نامه اى از طرف امام

مهدى ( ع ) مي رسد نامه بسيار تند و با عالى ترين برهان و دليل و لحن بسيار شديد ، امامت جعفر را رد فرموده است ( 3 )

ما قسمتى از آن نامه را از احتجاج نقل مي كنيم : . . اين مفسد جعفركذاب كه بر خداوند دروغ بسته ، و ادعاى امامت دارد ، نمي دانم به چه چيز خود نظر داشته است . . . . خداوند گواه است كه او چهل روز نماز واجبش را ترك كرد ، به اين منظوركه با ترك نماز بتواند شعبده بازى را ياد بگيرد شايد خبر آن به شما هم رسيده باشد .

ظرف هاى شراب او را همه ديده اند . علاوه بر اين ها ، آثار و علايم نافرمانى وى از امر و نهى الهى ، مشهود و نزد همگان محقق است . چنان چه ادعاى وى مبتنى بر معجزه است ، معجزه خود را بياورد ونشان دهد واگر حجتى دارد آن را اقامه نمايد ، و چنان چه دليلى دارد ذكركند ( 4 )

و از اين طريق است كه عثمان بن سعيد ، جعفركذاب را رسوا مي كند . امام سجاد ( ع ) درپاسخ ابوخالد كابلى كه ازآن حضرت پرسيد ، چرا ششمين امام ملقب به صادق است ، در حالى كه همه شما صادق مي باشيد؟ فرمود : به جهت اين كه در نسل پنجم او ، مردى باشد به نام جعفركه او به دروغ ، دعوى امامت كند و او جعفركذاب است . ( 5 )

جعفركذاب در سال 271 به سن چهل وپنج سالگى در

سامرا درگذشت . ( 6 )

1 . مفاخر اسلام ، ج 2 ، ص 40

2 . تاريخ سامرا, ج 2 ص 251 .

3 . احتجاج طبرسى ج 2 ، ص 468 ,تاريخ سامرا, ج 2 , ص 253 .

4 . احتجاج طبرسي,ج 2 , ص 468 .

5 . بحار الانوارج 50 ص 227 .

6 . معارف و معاريف , ج 4 , ص 165 .

جوياى تبريزى

ميرزا داراب بيگ جويا ( تبريزى كشميرى ) متوفاى 1118ق از شاگردان ممتاز صائب تبريزى در سبك اصفهانى است .

در اشعار او ، لطافت كلا مى وغناى محتوايى موج مى زند . در قصايد خود از حضرت مهدى ( ع ) سخن گفته است :

تنگ عيشم دارد از بس دور چرخ چنبرى چون شميم غنچه ام در دام بى بال وپرى

تا به كى جويا غزل خواهى سرودن زان كه نيست مطلبى جز منقبت گويى تو را از شاعرى

به كه باشى مدح سنج آن كه بر خاک درش جبهه سايد هر سحركه آفتاب خاورى

مسند آراى امامت ، مهدى هادى كه هست چون شه مردان به ذات او مسلم ، سرورى

آن كه گر سازند در ايام عدل او بجاست از پر شهباز تير تركش كبک درى

تا ببخشد فيض آبادى بساط خاک را نقش نعلين تو يعني آفتاب خاوري

خاک خواري باد برسر دشمن دين تو را دوستانت را بر اعداي تو باشد سروري ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) در آ يينه شعرفارسى محمدعلى مجاهدى ، ص 107 .

حاجز بن يزيد

يكى از وكلاى حضرت در بغداد و معاون اول عثمان بن سعيد بود .

حسن بن عبدالمجيد مي گويد : درباره حاجزبن يزيد به شك افتادم ، سپس مالى جمع كردم و به سامرا رفتم نامه اى به من رسيد كه درباره ما وكسى كه به امر ما جانشين ما مى شود شك روا نيست؛ هر چه همراه دارى به حاجزبن يزيد تحويل بده ( 1 )

وى ملقب به حاجز وشاءِ بود و روايات تصريح دارد كه حاجز ، از

وكلاى مورد اعتماد امام زمان ( ع ) بوده و تا آخر هم در اين سمت باقى مانده است ( 2 )

1 . اصول كافى ج 2 ص461 .

2 . آخرين اميد داود الهامى ص 87 و 511 .

حارث بن حارث

از قيام كنندگان پيش از قيام حضرت مهدى ( ع ) است .

رسول اكرم ( ص ) فرمود : مردى از ماوراء النهر قيام خواهد كرد كه به او حارث بن حارث گفته مى شود . فرمانده سپاه او مردى است كه به وى منصورگويند . او حكومت را براى آل محمد ( ع ) آماده مي كند ، هم چنان كه قريش براى رسول خدا ( ص ) زمينه حكومت را فراهم كرد . بر هر فرد مسلمان مؤمن واجب است وى را يارى دهد ( 1 )

1 . عقد الدرر ص 130 ، به نقل از فرهنگ موعود حسين کريمشاهي , ص 77 .

حافظ شيرازي

در ديوان لسان الغيب حافظ شيرازى ( متوفاى 791 ق ) ، از بسيارى از غزل ها ، عطر مهدوى را مى توان استشمام كرد .

در اين غزل " بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) آشکارا آمده است : بياكه رايت منصور پادشاه رسيد نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد

جمال بخت ز روى ظفر ، نقاب انداخت كمال عدل به فرياد دادخواه رسيد

سپهر دور خوش اكنون كندكه ماه آمد جهان به كام دل اكنون رسد كه شاه رسيد

زقاطعان طريق اين زمان شوند ايمن قوافل دل و دانش كه مرد راه رسيد

عزيز مصر به رغم برادران غيور ز قصر چاهبر آمد به اوج ماه رسيد

كجاست صوفى دخال چشم ملحد شكل؟ يكو بسوزكه مهدئ دين پناه رسيد

زشوق روى تو شاها به اين اسير فراق همان رسيد كزآتش به برگ كاه رسيد

مرو بخواب كه حافظ به بارگاه قبول ز ورد نيم شب و

درس صبحگاه رسيد . ( 1 )

نيز حافظ مي گويد : گرچه شيرين دهنان پادشهانند ولى او سليمان زمانست كه خاتم با اوست

در احاديث ، شباهت هاى فراوانى براى حضرت مهدى ( ع ) با انبيا ذكر شده است و از آن جمله در شباهت آن حضرت با سليمان ، ( ع ) ، آمده است : بادها به اذن خداوند مسخر وى مي گردند و سلطنت او بر تمام زمين گسترده خواهد شد و امير مؤمنان در اين رابطه مى فرمايد : نخستين كارى كه قائم در انطاكيه انجام مى دهد اين است كه تورات را از غارى بيرون مى آورد كه عصاى موسى و انگشتر سليمان در آن است . ( 2 ) و نيز مى فرمايد : در بيت المقدس ، تابوت سكينه و انگشتر سليمان و الواحى راكه بر موسى نازل شده بيررن مى آورد ( 3 )

همچنين امام صادق ، ( ع ) ، مى فرمايد : عصاى موسى و انگشتر سليمان در دست او خواهد بود . ( 4 ) پس " او سليمان زمانست كه خاتم " با اوست . "

تو خود چه لعبتى اى شهسوار شيرين كار

كه دربرابرچشمى وغايب ازنظرى

امير مؤمنان در اين رابطه مى فرمايد : هنگامى كه امام غايب از ديده ها پنهان شود و مردم از غيبت او از حد شرع بيرون روند ، توده مردم خيال مي كنند كه حجت خدا از بين رفته و امامت باطل شده است . سوگند به خداى على در چنين روزى حجت خدا در ميان آن هاست . دركوچه و بازار آن ها گام

بر مى دارد و بر خانه هاى آن ها وارد مى شود و در شرق و غرب عالم به سياحت مى پردازد وگفتار مردمان را مى شنود بر اجتماعات آن ها وارد شده سلام مى فرمايند 000 ( 5 )

در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود

ازگوشه اى بيرون آى اى كوكب هدايت روايت زير با مصرع دوم بيت مذكور مطابق است . امام زين العابدين ( ع ) ، مى فرمايد : " فتنه هايى چون امواج تاريك شب بر آن ها مجوم مى آورد كه كسى از آن ها رهايى نمى يابد ، به جز افرادى كه خداوند از آن ها پيمان گرفته است ، آن ها شعله هاى هدايت و سرچشمه هاى دانش و فضيلت هستند ، كه خداوند آن ها را از هر فتنه تاريک نجات مى دهد " . ( 6 )

حاصل آنكه بيت ياد شده از حافظ ، برگرفته از واقعياتى است كه در متن احاديث نقل است : خواجه شيراز در شرايط نابسامان جامعه در جستجوى كوكب هدايت ، حضرت مهدى موعود ( ع ) است ، تا از طريق وى به حقايق دست يابد 0

هوا خواه توأم جانا و مى دانم كه مى دانى

كه هم ناديده مى بينى و هم ننوشته مى خوانى

پيامبر اكرم ، ( ص ) مى فرمايد : نيكان عترت من ، و پاكان بستگان من ، دركودكى حكيم ترين مردمان ، و در بزرگى داناترين آنان هستند . آگاه باشيد كه ما خاندانى هستيم كه از علوم خدا به ما تعليم شده است و از حكمت خدا به ما عطا شده

، و از صادق مصدق فراگرفتيم " . ( 7 )

آرى آن حضرت خزانه دار علوم الهى است و اسرار الهى را از صادق مصدق فراگرفته و به همين علت از اسرار درونى خواهان خود مطلع است . ( 8 )

ا . سيماى مهدى موعود ، در آينه شعر فارسي ، محمد على مجاهدى ص 80 .

2 . بشارة الاسلام ص253 .

3 . الزام الناصب " ص 202 .

4 . منتخب الاثرص 221 .

5 . بشارة الاسلام ص ، 37 .

6 . غيبة نعمانى ، ص 84 .

7 . منتخب الاثر ص 151 .

8 . نشريه موعود ، ص 25 ، ص 069

حبابه و البيه

از زنانى است كه طبق روايتى از امام صادق ( ع ) جزو يارانِ حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود .

شيخ طوسى وى را از اصحاب امام حسن ( ع ) و ابن داود او را از اصحاب امام حسن ، امام حسين ، امام سجاد و امام باقر ( ع ) مى داند . برخى ديگر ايشان را از اصحاب هشت امام معصوم- تا امام رضا ( ع ) - شمرده اند .

هم چنين گفته شده است كه امام رضا ( ع ) ، ايشان را درپيراهن شخصىِ خود كفن كرد . او به هنگام مرگ ، بيش از 240 سال داشت . او دوبار به دوران جوانى بازگشت كه يك بار با معجزه امام سجاد ( ع ) و بار دوم با معجزه امام رضا ( ع ) بود و اوست كه هشت امام معصوم بر سنگى كه

به همراه داشت ، با خاتم خود ، بر آن نقش زدند . ( 1 )

حبابه والبيه مي گويد : . . . به امير مؤمنان ( ع ) عرض كردم : خدا تو را مشمول رحمت خود قرار على ( ع ) با انگشتر خود برآن مهر زد ، به گونه اى كه آن مهر بر آن سنگ, نقش بست و به من فرمود : اى حبابه هركس كه مدعى امامت شد و توانست مانند من اين سنگ را مهركند ، او امامى است كه پيروى از او واجب است . امام كسى است كه هر چيز را بخواهد مى داند .

من پي كار خودم رفتم ، تا امير مؤمنان ( ع ) از دنيا رفت . آن گاه خدمت امام حسن ( ع ) آمدم كه بر جاى على ( ع ) نشسته بود و مردم از او سؤال مي كردند . چون مرا ديد ، فرمود : اى حبابه والبيه عرض كردم : بلى سرور من فرمود : آن چه همراه دارى بياور . من آن سنگ كوچك را به آن حضرت دادم . آن بزرگوار مانند على ( ع ) با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به گونه اى كه جاى مهر بر آن نقش بست . سپس به حضور امام حسين ( ع ) كه در مسجد رسول خدا بود آمدم . مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود : دليل آن چه تو مى خواهى موجود است . آيا نشانه امامت را مى خواهى؟ گفتم : آرى ، اى آقاى من فرمود : آن

چه با خود دارى بياور من آن سنگ كوچك را به او دادم ، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست .

پس از امام حسين ( ع ) خدمت امام سجاد ( ع ) رسيدم و به قدرى پيرشده بودم كه رعشه بر اندامم مستولى شده بود و صد و سيزده سال داشتم . آن حضرت در ركوع و سجود بود و به من توجهى نداشت . از دريافت نشانه امامت نا اميد شدم . آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد و به اشاره او جوانى ام برگشت . گفتم : اى آقاى من از دنيا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود نسبت به آن چه گذشته است ، آرى و آن چه مانده است نه . يعنى ما به گذشته علم داريم ؟ اما آينده از غيب است كه غير خدا آن را نمى داند و يا مصلحت نيست بگويم . آن گاه به من فرمود : آن چه با خود دارى بياور . من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مهر بر آن زد . پس ازگذاشت زمانى ، به حضور امام باقر ( ع ) آمدم ، آن حضرت نيز بر آن سنگ ، مهر زد . بعد از او نزد امام صادق ( ع ) آمدم و آن جناب نيز آن را مهركرد . پس از طى شدن سال ها به حضور امام كاظم ( ع ) شرفياب شدم ، آن بزرگوار نيز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا ( ع )

رسيدم ، مهر آن حضرت نيز بر آن نقش بست . حبابه پس از آن ، نه ماه زنده بود . ( 2 )

1 . تنقيح المقال ، ج 23 ، ص 75 .

2 . كافى ج 1 ص 346؛ تنقيح المقال ج 3 ، ص 75 چشم اندازى به حكومت مهدى عج ، نجم الدين طبسى ، ص ، 74 .

حجى نبى

از انبياى پيرو تورات است كه دركتاب خود ، بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) را داده است . ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 334 .

حذيفة بن يمان

از صحابه پيامبر ( ص ) بود كه در علم و آگاهى به روايات فتنه ها معروف بود ، زيرا در پرسش نمودن از پيامبر ( ص ) درباره آشوب ها و حفظ آن روايات اهتمام مى ورزيد .

از اين رو بسيارى از روايات مربوط به فتنه ها را در منابعى مى بينيم كه با ذكر سند و نسبت به حذيفه از پيامبر ( ص ) و يا از امير مؤمنان على ( ع ) نقل شده ، زيرا حذيفه از ياران خاص آن حضرت نيز بوده است .

چنان كه از او روايت كرده اند كه مى گفت : هيچ فتنه جويى نيست كه تعدادشان به سيصدتن برسد ، مگر اين كه اگر بخواهم نام او و پدر و محل سكونتش را تا روز قيامت ياد آور شوم مى توانم ، زيرا تمام آن ها را رسول گرامى به من آموخته است و مى فرمود : اگر تمام آن چه را كه مى دانم براى شما بازگو مى كردم ، مرا تا شب مهلت نداده و فورى مى كشتيد . ( 1 )

1 . عصر ظهور ، على كورانى ص 39 .

حزقيال نبى

از انبياى پيرو تورات است كه دركتاب خود درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) ، سرنوشت رژيم اسرائيل ، جهانى شدن آيين توحيد ، و اجراى احكام و حدود الهى در عصر حضرت ، خبرهايى آ ورده ا ست ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) ازديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 333 .

حزين لاهيجى

شيخ محمد على حزين لاهيجى ( متوفاى 1181 ق ) قصايد مهدوى پرشورى در سبك اصفهانى دارد كه از مضامين بكر و نازك خيالى ها سرشار است :

در صبح عارض از خط مشکين نقاب کش اين سرمه رابه چشم تر آفتاب کش

زال پيشتر که زخم اجل کارگر شود مطرب بيا و زخمه به تار رباب کش

اي چرخ دست فتنه بلند است خويش را زيرلواي خسرو عالي جناب کش

مهدي بگو و از شرف نام نامي اش طغراي فخر بر ورق آفتاب کش . . . .

حزين در قصيده مناقبي ديگري در التجا به ساحت مقدس امام زمان ( ع ) داد سخن مي دهد : تا در چمن اين سرو برازنده چمان است چيزي که به دل نگذرد اندوه خزان است

چشمش نشد از دولت ديدار تو محروم پيداست که آيينه زصاحبنظران است

اي پرده نشين دل و جان درره شوقت اين مطلع فرخنده مرا ورد زبان است

تا ديده زدل نيم قدم ره به ميان است از پرده برا چشم جهاني نگران است . . . ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) ، در آيينه شعرفارسى محمد على مجاهدى ، ص 108 .

حسن بن حسين عسکري

معروف به ابوالفضل ، يكى ازگواهان تولد امام عصر ( ع ) بوده است ( 1 )

وى مى گويد : در سامرا به محضر امام حسن عسكرى ( ع ) رسيدم و ولادت صاحب الزمان ( ع ) را به محضرشان تبريك و تهنيت گفتم ( 2 )

1 . روزگاررهايى ، ج1 ص160 .

2 . غيبة طوسي ، ص 151 منتخب الاثر ص 343

.

حسن بن قاسم بن علا

وى از وكلاى حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است ( 1 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ص122 .

حسن بن مثله

شخصى صالح و عفيف بود كه به همت وى ، مسجد مقدس جمكران ساخته شده است .

حسن بن محبوب

يكى از محدثين موثق شيعه حسن بن محبوب زراد است كه كتاب مشيخه را كه در ميان اصول شيعه مشهور است ، صد سال پيش از غيبت امام زمان ( ع ) تصنيف كرده است .

وى قسمتى از اخبار غيبت حضرت قائم ( ع ) را در آن كتاب ذكركرده و همان طوركه خبر داده نيز واقع شده است . ( 1 )

1 . فرهنگ موعود حسين كريمشاهى بيدگلى ص 81 .

حسن خالص

از القاب نا شناخته حضرت عسكرى ( ع ) است . شبراوى شافعى از علماى اهل سنت درباره ولادت حضرت مهدى ( ع ) دركتاب خويش مى نويسد : امام يازدهم ، حسن خالص است كه به لقب عسكرى معروف است و او را شرافت همين بس كه امام مهدى ( ع ) از فرزندان گرانمايه اوست ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 168 .

حسين بن روح

سومين نائب خاص از نواب اربعه ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى است .

وى در ميان شيعيان بغداد ، از اشتهار خاصى برخوردار بود و يكى از افراد مورد اطمينان و اعتماد محمد بن عثمان عمرى به شمار مى رفت . بعد از ابوسهل اسماعيل بن على مشهورترين افراد خاندان نوبختى ، ابوالقاسم حسين بن روح بن ابى بحر است و عمده اشتهار او به واسطه مقام دينى بزرگى است كه در ميان شيعه اماميه دارد و از نواب اربعه حضرت قائم ( ع ) محسوب مى شود . ( 1 )

تاريخ تولد وى دركتب تاريخ و رجال مشخص نشده است و همين مقدار روشن است كه در زمان حيات محمد بن عثمان يكى ازكارگزاران وى بوده است و در بين سال هاى 305- 326ه_ ق به عنوان نايب امام زمان ( ع ) ، واسطه ميان امام و شيعيان بوده است . برخى گفته اند حسين بن روح قمى بوده است . روايت كشى او را ملقب به قمى ذكر مى كند . ( 2 )

در تاريخ الاسلام ذهبي اشاره به قمي بودن او شده

است . ( 3 )

وى به زبان آبه از نواحى قم تكلم مى كرده است . ( 4 ) با وجود اين ، بين نوبختى بودن و قمى بودن نايب سو م ، به يكى از دو صورت مى شود ، ارتباط برقراركرد و آن ها را جمع كرد : 1- وى در اصل ، قمى بوده و از طرف مادر ، نوبختى ناميده شده است . وى از شاخه بنو نوبخت قم بوده و در زمان نخستين سفير ، به بغداد مهاجرت كرده است . ( 5 )

محمدبن عثمان از دويا سه سال قبل از وفات خود ، با ارجاع بعضى از شيعيان به حسين بن روح كه اموالى از سهم امام و غير آن پيش او مى بردند ، زمينه را براى نيابت وى از طرف امام زمان ( ع ) همواره مى نمود .

نخستين توقيعى كه راجع به حسين بن روح از ناحيه مقدسه صدوريافت ، در سال 305ه_ ق بود . در آن توقيع آمده است : اوكاملاً مورد وثوق و اطمينان ماست و در نزد ما مقام و جايگاهى دارد كه او را مسرور مى گرد ا ند ( 6 )

با اين كه محمدبن عثمان غير از حسين بن روح نه وكيل ديگر در بغداد داشت و همگى زير نظر وى فعاليت مى كردند ، اما حسين بن روح به نيابت امام زمان ( ع ) انتخاب شد . عفت آن علاوه بر متكلم و فقيه بودن ، بردبارى ، هوشيارى و اخلاص او در آن موقعيت خاص سياسى بود .

حسين بن روح با همكارى

ده وكيل در بغداد و با وكلاى ساير بلاد اسلامى ، كار خويش را در سمت نيابت امام زمان ( ع ) شروع كرد و توانست با روش معقولانه و منطقى ، درميان دوست و دشمن ، از مقبوليت بالايى برخوردار باشد . بنابر شهادت مورخين قرون اوليه و محدثين متقدم ، او اعقل الناس زمان خود بوده است و از داناترين افراد به شمار مى رفت .

حسين بن روح بيست ويك سال نيابت حضرت را به عهده داشت و در ماه شعبان سال ، 326ه_ ق وفات يافت . ( 7 )

قبر او در نوبختيه در جانب غربى بغداد است . ( 8 )

1 . خاندان نوبختى اقبال آشتيانى ، ص 212 .

2 . اختيار معرفة الرجال ، ج 2 ، ص 831

3 . تاريخ الاسلام ذهبي ، ص 190- تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عج ، ص 212 .

4 . كمال الدين ج 2 ص 3 50 .

5 . غيبة طوسى ص 1 37 خاندان نوبختى ، ص 214 .

6 . تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم عج ص 192 .

7 . خاندا ن نوبختى ص 221 .

8 . زندگانى نوا ب خاص امام زمان ( ع ) على غفارزاده ص 278 .

حسين بن الحسن العلوى

از جمله كسانى است كه از تولد امام مهدى ( ع ) اطلاع يافته و از آن خبر داده است ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 51 ، ص5 , ارشاد مفيد ص 330 .

حكيمه

حكيمه خاتون ، از بانوان خاندان امامت و رسالت و زنى باكفايت و مؤمنه بود .

وى دختر امام جواد ( ع ) ، خواهر امام هادى ( ع ) و عمَ امام حسن عسكرى ( ع ) بود . امام هادى ( ع ) ، نرجس خاتون را به خواهرش حكيمه خاتون سپرد تا احكام و دستورات اسلام را به او بياموزد . حكيمه خاتون ، شاهد ولادت امام زمان ( ع ) بود و تاريخ وكيفيت ولادت حضرت مهدى ( ع ) را همه از حكيمه خاتون نقل كرده اند . حكيمه خاتون مى گويد : پس از چهل روز از ولادت حضرت مهدى ( ع ) ، طبق دعوت امام حسن عسكرى ( ع ) به خانه اش رفتم وقتى وارد اطاق شدم ، ناگهان ديدم همان كودك ، چون آفتاب درخشنده در مقابل پدر راه مى رود و به اندازه يك فرزند دو ساله مى ماند . تعجب كردم و از امام پرسيدم : اى سرور من اين كودك به اندازه دو سال رشد كرده است حضرت تبسمى كرد و فرمود : فرزندان پيامبران و جانشينان آنان كه به مقام پيشوايى و امامت برگزيده مى شوند ، ورشدشان همانند سايرين نيست ، بلكه وقتى يك ماه از عمرشان مى گذرد ، چنان است كه بر ديگران يك سال گذشته باشد ( 1 )

حكيمه

خاتون از محضر امام حسن عسكرى ( ع ) درخواست نمود كه در حق او دعا كند و از خدا بخواهد كه در زمان حيات امام ( ع ) از دنيا برود و چنين شد . ( 2 ) مزار او در سامرا كنار حرم عسكريين است .

حكيمه خاتون ، قابله حضرت مهدى ( ع ) نيز بوده است . ( 3 )

برخى منابع ، يكى از نام هاى مادر حضرت مهدى ( ع ) را حكيمه ، ذكركرده ا ند . ( 4 )

1 . بحارالانوار ، ج 51 ص 14 .

2 . روزگار رهايى ج 1 ، ص 153 .

3 . روزگار رهايى ، ج 1 ص 12 .

4 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ص 172 .

حلاج

صوفى معروف و نامش حسين بن منصور حلاج بيضاوى است .

او يكى از مدعيان نيابت و وكالت بوده كه در آغاز ، خود را رسول امام غايب ( ع ) و وكيل و باب آن حضرت معرفى كرد . از اين رو علماى علم رجال او را از مدعيان بابيت شمرده اند . ( 1 )

درباره شهر و محل تولد او اختلاف است . خراسان ، نيشابور ، مرو ، طالقان ، رى وكوهستان اقوال مختلفى است كه به عنوان زاد گاهش ذكر شده . ابوريحان بيرونى درباره الحاد و ارتداد او مى نويسد : حلاج ، ابتدا مردم را به سوى مهدى دعوت مى كرد و چنان به مردم القا مى كرد كه او از طالقان ظهور خواهد

كرد . او را گرفتند و به شام بردند و يك ماه حبس كردند ، تا اين كه به حيله خود را آزاد كرد .

او مردى شعبه باز و ساحر بود و با هركسى مجالست مى كرد ، ابتدا با اعتقاد او همراهى مى كرد ، پس دعوى حلول و اتحاد نمود وگفت : روح القدس در من حلول كرده خود را به نام خدا معرفى مى كرد و مى گفت : من خداى شما هستم . در نامه هايى كه به اصحاب خود مى نوشت ، تصريح به خدايى خود مى كرد . پيروانش را از ذكر نام خدا باز مى داشت و مى گفت : گفتن لا اله الا الله ممنوع است . ( 2 )

فقهاى مالكى در بغداد ، در روزگار حكومت المقتدر ، به اتفاق آراء نتيجه گرفتند وى را به اين دلائل ، به قتل برسانند : به سبب ادعاى الوهيت ، به سبب قول به حلول ، براى بيان انا الحق و اين كه قبول توبه او را مشروع ندانستند . بالاخره او به دار آويخته شد و سپس جسد او را سوزاندند و سرش را بر چوبى بالاى پل بغداد زدند . بدين ترتيب او در سال 309 به جرم ادعاى باطل وكفر و الحاد به قتل رسيد .

وى از نظر شيعه مطرود و ملعون است ، هر چند برخى مانند شيخ عطار درتذکرة الاولياء و جامى در نفحات الانس كرامات فراوانى براى او نقل كرده اند ، كه اين مطالب به درد خرقه پوشان مى خورد و قهرمان پرورى هاى شاعرانه است . (

3 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ص 144 .

2 . همان ، ص 151 .

3 . همان ، ص ، 154 .

حميرى قمى

شيخ ابوجعفر محمدبن عبدالله بن جعفر بن الحسين بن جامع بن مالك حميرى قمى متوفاى بعد از 298 ق از محدثان گران قدر و دانشوران نامدار شيعه در اوايل غيبت صغرى بوده است . پدرش از اصحاب بزرگوار امام حسن عسكرى ( ع ) و از مؤلفان و محدثان مورد وثوق به شمار آمده و از آثار ارزشمند او ، جمح آورى و تدوين توقيعات بوده است .

همچنين احمد ، جعفر و حسين- برادران ديگر شيخ ابوجعفر حميرى ، از محدثان برومند و نامدار شيعه بوده اند و با حضرت بقية الله ( ع ) مكاتبه داشته اند . نسبت حميرى از آن جهت است كه اين خاندان از نسل قبيله حميراز قبايل بزرگ يمن بوده اند وعنوان قمى ، به اعتبار اقامت در شهر مقدس قم مى باشد .

شيخ ابوجعفر حميرى ، از اساتيد شيخ كلينى متوفى 329 ه_ ق به شمار آمده است . همچنين على بن حاتم قزوينى كتاب هايش را از وى روايت نموده ، و نيز شيخ صدوق متوفى 381ه_ ق به واسطه احمد بن هارون فامى و جعفر بن الحسين از او روايت كرده است .

جعفر بن محمد بن قولويه متوفى369ه_ ق هم از حميرى حديث گرفته است . حميرى آثار ارزشمندى داشته ، از جمله : كتاب الحقوق ، كتاب الاوائل ، كتاب السماءِ ، كتاب الارض ، الغيبة والحيرة ، كتاب المساحة والبلدان ، قرب الاسناد ،

كتاب ابليس و جنوده ، وكتاب الاحتجاج نيز در ابواب مختلف شريعت ، مسائلى از حضرت ولى عصر ( ع ) پرسيده است . سه توقيع از سوى آن حضرت در پاسخ به سؤالات او صادرگرديده است؟ در يكى از اين توقيعات پس از جواب سؤالات ، امام زمان ( ع ) ، زيارت آل ياسين را مرقوم داشته اند و شيعيان را به آن افتخار بخشيده اند . ( 1 )

1 . رجال نجا شى ص 152 الذريعه ، ج 4 ص 401 تنقيح المقال ج 3 ص 139 .

خاقانى

حكيم افضل الدين خاقانى شروانى متوفاى 595 ق از شاعران بزرگ ، معروف به حسان العجم در قصايد مناقبى خود از نام مقدس مهدى در ستايش ممدوحان خود بهره برده است :

خسرومهدى نيست مهدى آدم صفت آدم موسى بنان موسي احمد قدم

مهدي دجال کش آدم شيطان شکن موسي دريا شکاف احمد جبريل دم

نيز در قصيده منطق الطير درصفت صبح ومدح كعبه وستايش نبى گرامى اسلام ( ص ) با ظرافت خاصى از مهدى موعود ( ع ) نام مى برد :

زد نفس سربه مهره صبح ملمع نقاب خيمه روحانيان گشت معنبر طناب

كرچه همه دلكشند از همه گل نغزتر كوعرق مصطفى است وان دگران خاک وآب

ونيز در جاى ديگرى مى گويد : خلوتى كز فقر سازى خيمه مهدى شناس زحمتى كزخلق بينى موكب دجال دان ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآ يينه شعرفارسى , محمدعلى مجاهدى ، ص 76و 67 .

خزيمه

فرمانده سپاه سفيانى وعنصر پليدى از امويان است .

دوازده هزار نفر از سپاه سفيانى به سوى مكه ومدينه حركت مى كنند كه خزيمه پرچمدار آن سپاه است . چشم چپ اوكور است وپرده سفيدى روى چشمش را گرفته است . او قساوت پيشه اى است كه مردم را مثله مى كند وهمه جا را مى كوبد تا وارد مدينه مى گردد . در آن جا مستقر مى شود و در جست وجوى بزرگ مردى از خاندان پيامبر ( ص ) ، سپاهى گران به سوى مکه گسيل مى دارد كه پرچمدار آن ، مردى از طايفه غطفان است ( 1 )

1 . امام

مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ص 541 .

خضر ( ع )

از پيامبران مرسل بود كه خداوند او را به قومش مبعوث ساخت ، تا آن جان را به يكتاپرستى واقرار به انبياء ورسل وكتب آسمانى دعوت نمايد .

معجزه اش اين بود كه هرگاه بر چوبى خشك يا زمين بى سبزه اى مى نشست ، فوراً چوب ، بر مى آورد و زمين سرسبز مى شد و از اين جهت وى را خضر ( ع ) گويند . نام اصلى اش تاليا بن ملكان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است .

از امام صادق ( ع ) آورده اند كه . . . اما آن بنده صالح خدا خضر ، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانيد و نه به خاطركتابى كه بدو نازل كند و نه به خاطر اين كه به وسيله او وشرت او ، شريعت پيامبران پيش از او را نسخ كند ونه به خاطر امامتى كه بندگانش بدو اقتدا نمايند و نه به خاطر طاعتى كه خدا بر او واجب ساخته بود ، بلكه خداى جهان آفرين ، بدان دليل كه اراده فرموده بود عمرگرامى قائم ( ع ) را در دوران غيبت او بسيار طولانى سازد ومى دانست كه بندگانش بر طول عمر او ايراد واشكال خواهند نمود ، به همين جهت عمر اين بنده صالح خويش خضر را طولانى ساخت كه بدان استدلال شود و عمر قائم ( ع ) بدان تشبيه گردد و بدين وسيله اشكال و ايراد دشمنان و بدانديشان باطل گردد . ( 1

)

بدون ترديد او زنده است وهم اكنون بيش از شش هزار سال از عمر شريفش مى گذرد . ( 2 ) زندگى حضرت خضر و رفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حيات خود داستان مفضلى است كه دركتب تاريخى وحديثى به تفصيل از آن بحث شده ، علاقمندان به كتب مبسوط حديثى مراجعه فرمايند . ( 3 )

شركت حضرت خضر در مراسم عيد غدير در سرزمين غدير خم ودر مراسم سوگوارى رسول اكرم ( ص ) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على ( ع ) به هنگام شهادت آن حضرت دركتاب هاى حديثى مشروحا آمده است .

امام رضا ( ع ) مى فرمايد : حضرت خضر ( ع ) از آب حيات خورد ، او زنده است وتا دميده شدن صور از دنيا نمى رود ، او پيش ما مى آيد وبر ما سلام مى كند ، ما صدايش را مى شنويم و خودش را نمى بينيم ، او در مراسم حج شركت مى كند وهمه مناسك را انجام مى دهد ، در روز عرفه در سرزمين عرفات مى ايستد وبراى دعاى مؤمنان آمين مى گويد . خداوند به وسيله او در زمان غيبت ، از قائم ما رفع غربت مى كند وبه وسيله او وحشتش را تبديل به انس مى كند . ( 4 )

از اين حديث استفاده مى شود كه حضرت خضر ( ع ) جزء سى نفرى است كه همواره در محضر حضرت بقية الله ( ع ) هستند ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن هاست ( 5 )

1

. كمال ا لدين ج 3 ، ص 357 بحارالانوار ج 51 ، ص 222 .

2 . يوم الخلاص ص157 .

3 . بحارالانوار ، ج 2 1 ، ص 72 1- 5 1 2 وج 13 ص 278- 322 .

4 . كمال الدين ، ج 2 ص 390 بحارالانوار ، ج13 ص 299 .

5 . غيبة نعمانى ، ص 99 بحارالانوار ج 52 ، ص 158 .

خمط

از نام هاى مادر امام زمان ( ع ) است . ( 1 )

هم چنين ، نوعى درخت ميوه است كه قرآن نيز آن را به كار برده است . ( 2 )

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 172 .

2 . سوره سباء ، 16 .

خنس

ازالقاب حضرت شمرده شده وبه معنى ستاره هايى است كه براى آنها محل سيرى است مانند زحل ، مشترى ، مريخ و زهره و عطارد .

روايت است از ام هانى كه گفت : ملاقات كردم حضرت باقر ( ع ) را ، پس سؤال كردم از آن جناب ، از اين آيه فلا أُقسم بِالخنسِ ، ( 1 ) فرمود : آن امامى است كه پنهان مى شود در زمان خود ( 2 )

1 . تكوير ، 15 .

2 . نجم الثاقب باب دوم .

خواجوى كرمانى

ابوالعطاء كمال الدين محمود خواجوى كرمانى متوفاى 753 ق از شاعرانى است كه در منظومه هماى و همايون خود از وجود مقدس مهدى موعود ( ع ) نام مى برد و ممدوحان خود را با او مقايسه مى كند :

خديوجهان ، آصف جم نشين جهان كرم شعس دنياودين

زخل كمترين هندوى بام او قمر كمترين گوهرجام او

سكندرحشم خضرخلت شعار مسيحا نفس مهدى روزگار

يكى گنج محمود پرداخته يكى رايت مهدى افراخته

يكى دردمش نكهت عيسوى يكى دركفَش معجزموسوى

در ديوان خواجوى كرمانى ، تركيب بندى وجود دارد در هفده بند ، تحت عنوان فى نعت الانبياء ومناقب الائمة الاثنى عشر ( 1 )

و بند شانزدهم آن اختصاص به مهدى موعود ( ع ) دارد : به مقدم خلف منتظر امام همام مسيح خضرقدوم وخليلِ كعبه مقام

شعيب مدين تحقيق حجة القائم عزيزمصرهدى مهدى سپهرغلام

به انتظاروصول طليعتش ، خورشيد زند درفش درفشنده ، صبحدم

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآيينه شعر فارسى ، محمدعلى مجاهدى ، ص 79 ، 71 .

دانيال

از انبياى پيرو تورات است كه دركتاب خود ، بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) را آورده است . ( 1 )

دانيال نبى از نسل حضرت داود ( ع ) است . معاصر عزير پيغمبر بوده وپس از مرگ بخت النصر ، از سوى بهمن پسر اسفنديار ، به بيت المقدس بازگردانيده شد واز آن جا به اهواز رفت ودر شوش ديده از جهان بربست . ( 2 )

جابر جعفى مى گويد : از امام باقر ( ع ) درباره دانيال و تعبير خواب پرسيدم كه آيا حقيقت دارد؟ فرمود : آرى

، او پيغمبر بود و وحى بر او نازل مى شد و از جمله امورى كه خدا بهره اوكرده بود ، تعبير خواب بود ( 3 )

1 . اديان ومهدويت محمد بهشتى ص 22 .

2 . معارف ومعاريف ، ج 5 ص 349 .

3 . بحا رالا نوا ر ج 26 ، ص 284 .

دجال

از نشانه هاى ظهور ، خروج دجال است . دجال از ريشه دجل به معناى دروغگوىِ حيله گر است .

در زبان عربى به معناى آب طلا است و به همين علت ، افراد بسيار دروغگوكه باطل را حق جلوه مى دهند ، دجال ناميده مى شوند . در روايات دجال ها و دروغگويان فراوانى نام برده شده است . در برخى دوازده و در برخى سى ، شصت وهفتاد دجال آمده است . ( 1 )

از ميان اين دجال ها ، فردى كه در دروغگويى و حيله گرى سرآمد همه دجالان است و فتنه او از همه بزرگتر است ، نشانه ظهور مهدى ( ع ) ويا برپايى قيامت ( 2 ) است .

بر اين اساس بايد گفت دو نوع دجال داريم ، يكى دجال حقيقى كه پس از همه دجال ها مى آيد و ديگرى گروهى شياد و دروغگو كه به فريب مردم وگمراهى آنان دست مى زنند .

دجال در روايات اسلامى اين چنين توصيف شده است ( 3 ) او داراى قدرت وتأثير عجيبى است ، چشم راست ندارد وچشم ديگرش در وسط پيشانى اوست ومانند ستاره صبح مى درخشد . چيزى در چشم اوست كه گويى آميخته به خون

است , داخل درياها مى شود و آفتاب با او مى گردد . كوهى از طعام و نهرى از آب هميشه با اوست . آسمان به دستور وى باران مى دهد و زمين گياه مى روياند . اختيارگنج هاى زمين با اوست , مرده را زنده مى كند . با صداى بلندى كه تمام جهانيان صداى او را مى شنوند ، مى گويد : من خداى بزرگ هستم كه شما را آفريده وروزى رسان هستم ، به سوى من بشتابيد ( 4 ) وى از همه جا مى گذرد وفقط در مكه و مدينه قدم نمى گذارد . ( 5 )

بيشترپيروان او از يهود و زنان و عرب هاى بيابانى است . اصل او را از اصفهان يا بجستان ويا خراسان گفته اند . ( 6 )

اصل داستان دجال دركتاب هاى مقدس مسيحيان آمده و بارها واژه دجال در انجيل به كار رفته است . درباره دجال ، صرف نظر از ويژگى هاى او ، چند احتمال وجود دارد : 1 . دجال ، نام شخص معينى نيست . هركسى كه با ادعاهاى پوچ وبى اساس وبا توسل به حيله گرى ونيرنگ ، در صدد فريب مردم باشد ، دجال است . براين اساس دجال ها خواهند بود و اين كه در روايات از دجال هاى فراوان دوازده ، سى ، شصت وهفتاد سخن به ميان آمده ، اين احتمال را تقويت مى كند . فردى معين ومشخص به عنوان دجال در دوره غيبت ، با همان ويژگى هايى كه براى وى بيان شده ، خروج مى كند و مردم را به انحراف

مى كشاند .

2 . اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از دجال ، همان سفيانى باشد كه در كتاب هاى عامه ، بيشتر به عنوان دجال ودركتاب هاى خاصه به عنوان سفيانى آمده است . ( 7 ) .

دجال ، كنايه ازكفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر همه جهان است . استكبار ، به معناى واقعى ، دجال است . استكبار خود را قيم ملت ها مى داند و با تكيه بر ثروت انبوه وقدرت عظيمى كه در اختيار دارد ، در همه جاى زمين دخالت مى كند وهمه را به زير سلطه خويش مى آورد ( 8 ) .

موضوع دجال ، بيش از آن چه در روايات شيعه است ، از طريق اهل سنت نقل شده است وقسمت عمده آن را احمد بن حنبل دركتاب مسند ترمذى در صحيح خود وابن ماجه در سنن ، و مسلم در صحيح ، و ، ابن اثير در نهايه از عبدالله بن عمر و ابو سعيد خدرى و جابر بن عبدالله انصارى نقل كرده اند ( 9 ) .

مرحوم صدوق در اين زمينه مى گويد : مʘ٘՘șʙƠاهل سنت ، اين گونه اخبار را تصديق مى كنند و آن را درباره دجال وغيبت وى وزنده بودنش را در اين مدت طولانى روايت نموده اند كه در آخر الزمان خروج مى كند ، ولى درباره قائم باور نمى كنند كه او مدت طولانى غائب مى شود ، آنگاه آشكار مى گردد وجهان را پر از عدل و داد مى كند ، چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد ، با اين

كه پيامبر ( ص ) و امامان ( ع ) از اين موضوع ، صريحا سخن گفته اند ( 10 )

همچنين موضوع دجال ، اختصاص به اسلام ندارد ، بلكه ريشه داستان دجال را بايد دركتاب مقدس مسيحيان جست وجوكرد در رساله اول يوحنا نوشته است : دروغگوكيست ، جز آن كه مسيح بودن عيسى را انكاركند ، ان دجال است كه پدر وپسر را انكار مى نمايد ( 11 )

1 . بحارالانوار ، ج 52 ، ص 209 كنز العمال ، ج 14 ص 198 .

2 . طبق كتب شيعه .

3 . طبق كتب اهل تسنن .

4 . بحارالانوار ، ج 52 ، ص 941 به نقل ازآخرين اميد داود الهامى ص322 (

5 . الزام الناصب ، ص 74 .

6 . آخرين اميد داود الهامى ص 323 .

7 . غيبة طوسى ، ص ، 463 .

8 . آخرين اميد ، داود الهامى ، ص 323 .

9 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ، ص 239 .

10 . بحارالانوار ج 52 ص 200

11 . رساله يوحنا باب 2 ، آيه 22 .

دعبِل خزاعي

دعبل بن على بن رزين بن عثمان بن عبدالله بن بديل بن ورقاء خزاعى كوفى معروف به دعبل خزاعى ، شاعرى بليغ ، سخنورى اديب ودانشمندى والا مقام بوده كه عمر خود را در مديحه سرايى و ذكر فضايل اهل بيت عصمت وطهارت ( ع ) سپرى كرده است .

مرحوم شيخ طوسى و نجاشى ار را از ياران حضرت رضا ( ع ) به شمار آورده اند . اين

شاعر تواناى سده سوم هجرى متوفاى246 در قصيده اى كه در خدمت امام رضا ( ع ) خواند ، چنين سروده است :

فَلولا الذي ارجوهُ في اليوم اوغد

تقطع نَفسي اثرَهُم حَسَراتٍ

خُروج إمام لامُحالة خارج

يَقومُ على اين اسم الله والبرکات

يميز فينا کل حق و باطل

ويجري علي النعماء والنقمات

ترجمه : اگر آن چه را امروز يا فردا اميد وقوع آن را دارم نمى بود ، دلم از حسرت واندوه بر ايشان- اهل بيت ( ع ) - پاره پاره مى شد . - و آن اميد به- قيام امامى است كه بدون ترديد قيام خواهدكرد- كه- با نام خدا وهمراه با بركات الهى قيام مى فرمايد . - واو- در ميان ما حق وباطل را از هم جدا مى سازد ، وپاداش وكيفر مى دهد .

هنگامى كه " دعبل " اين ابيات را به عرض رساند ، امام رضا ( ع ) سر برداشت وفرمود : اى خزاعى اين اشعار را روح القدس ، بر زبان تو جارى ساخته است . آن گاه فرمود : آيا مى دانى آن امام كيست دعبل عرض كرد : نمى دانم ، فقط شنيده ام كه امامى از دردمان شما خروج مى فرمايد و زمين را پر از عدل وداد مى سازد . فرمود : اى دعبل امام بعد از من پسرم محمد ( 1 )

امام جواد و بعد از او پسرش على امام هادى و بعد از او پسرش حسن امام عسكرى است ، وپس از حسن ، پسرش حجت قائم است كه در غيبت او انتظارش را مى برند وبه هنگام ظهور مطاع خواهد بود ،

واگر از دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد ، خدا آن روز را طولانى مى سازد تا قائم ( ع ) خروج نمايد و زمين را پر از عدل و داد سازد ، چنان كه از جور پر شده است . ( 2 )

1 . الغدير ج 2 ص 360 .

2 . الفصوله المهمه ص 251 پيشواى دوازدهم هيأت تحريريه مؤسسه در راه حق ص 13 .

ذوالسويقَتين

اميرمؤمنان على ( ع ) يكى از نشانه هاى آخرالزمان را ويران كردن كعبه مى داند و مى فرمايد : گويي با چشم خود مى بينم كه مردى از حبشه ، بسيار نيرومند و شجاع كلنگى به دست گرفته ، خانه كعبه را ويران مى كند و سنگ هاى آن را يكايك دور مى اندازد ( 1 )

بر طبق روايات ، اين مرد حبشى چابك و چالاک ذوالسويقتين نام دارد ( 2 )

1 . بحارالانوار ج52ص 218 .

2 . صحيح مسلم ، ج8 ص 183 روزگار رها يي ج 2 ، ص 139 .

ذوالقر نين

جابر بن عبدالله انصارى مى گويد : رسول خدا ( ص ) فرمود : ذوالقرنين ، بنده اى شايسته بود كه خداوند او را بر بندگانش حجت قرار داد وى قوم خود را به سوى خدا دعوت كرد وبه تقوا دستور داد ، ولى آنان بر سرش ضربه اى زدند و او مدتى از آنان پنهان شد ، به طورى كه آنان گمان بردند كه مرده است .

پس از مدتى نزد قومش بازگشت ، ولى باز بر سمتِ ديگر سرش ضربه اى زدند . در ميان شما شخصى است كه به سنت رفتار مى كند . خداى عزوجلَ براى ذوالقرنين در زمين اقتدارى فراهم آورد واز هر چيز ، وسيله اى براى او قرار داد واو را به شرق و غرب جهان رساند . خداوند رفتار وروش او را پيرامون امام غائب جارى مى كند واو را به شرق و غرب زمين مى رساند وهيچ آبگاه ومنزلى دركوه و بيابان باقي نمى ماند كه ذوالقرنين بر

آن گام نهاده باشد ، جز آن كه اوگام مى نهد . خداوند براى اوگنج ها و معادن زمين را آشكار مى سازد و با ايجاد ترس در دل دشمن ، او را يارى مى دهد و زمين را به وسيله او پر از عدل وداد مى كند ، چنان كه قبل از قيام پر از جور وستم شده است ( 1 ) .

نام او در قرآن كريم آمده است ( 2 ) در حديثى آمده است كه : وى در سن دوازده سالگى به حكومت تمامى روى زمين رسيد و سى سال دوران حكومتش بود . وى از مردم روم بود . پيغمبر نبود ، ولى بنده اى شايسته بود كه خدا را دوست مى داشت وخدا نيز او را دوست داشت . خداوند ابر را در اختيارش قرار داد كه مركب او بود واسباب ووسايل خويش فراهم نمود ونور را برايش منبسط كرد ، كه شب و روز نزد او يكسان بود ( 3 )

امام باقر ( ع ) فرمود : ذوالقرنين مخير گرديد كه يكى از دو ابر سخت ورام را برگزيند . او ابر رام را برگزيد وابر سخت ، براى حضرت صاحب الامر ( ع ) ذخيره شد . ( 4 )

ذوالقرنين با حضرت ابراهيم ( ع ) همزمان بود ونخستين دو نفرى كه در روى زمين با هم مصافحه كردند ، او و ابراهيم ( ع ) بودند . شهر اسكندريه را او بنا كرد ومسجدى عظيم در آن ساخت . ( 5 )

1 . كمال الد ين ج 2ص 394 بحارالانوار ج 52 ص

323 ارشاد مفيد ، ص 362 اعلام الورى ص 430 . 2 سور ه كهف ، 830 .

3 . معارف ومعاريف ، ج 5 ، ص 562 .

4 . بحارالانوار ج52 ص 132 اختصاص مفيد ص 990 .

5 . معارف ومعاريف ج 5ص563 .

رونى

ابوالفرج رونى متوفاى 508 ق . از قصيده سرايان مطرح در سده هاى پنجم و ششم هجرى است . در قصيده اى كه براى ممدوح خود- سيف الدوله محمود- سروده ، آشنايى مردم زمانه خود را با آيت مهدى از رايت او مى داند واز ميان رفتن فتنه دجَال را از هيبت وى مى شناسد : فتح وظفر ونصرت وفيروزى واقبال با عزخداوند قرين بودند امسال

مشهورشدازرايت او آيت مهدى منسوخ شد ازهيبت او فتنه دجال ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآ يينه شعرفارسي محمدعلى مجاهدى ص64 .

رشيق

يكى از سه نفرى است كه از اشرار خانه زاد " معتضد " بود .

معتضد كه كشتن واز ميان برداشتن حضرت مهدى ( ع ) را در دستوركار وبرنامه استبدادى خود قرار داده بود ، سه تن از اشرار خود ، از جمله " رشيق " را فرا خواند و به آنان دستور داد كه به طور پراكنده و سرى ، چابك و سبكبال به سوى شهر تاريخى سامرا حركت كنند . در نقطه اى از شهركه براى شان وصف كرد ، به خانه اى خواهند رسيد كه كنار درب و راهروان ، غلام رنگين پوستى ، براى عادى جلوه دادن اوضاع ورد گم كردن ، بافتنى در دست دارد وبه كار بافندگى مشغول است . با يافتن آن خانه ، بى درنگ به آن جا يورش برند وسرهركسى را كه در خانه يافتند از بدنش جدا وبه دربار خلافت به ارمغان بياورند . ( 1 ) جريان اين يورش وحشيانه و شكست خورده ، از زبان " رشيق "

چنين است : ما براى اجراى دستور ، به سوى سامرا شتافتيم وپس از ورود بدان شهر ، برنامه را همانگونه كه برايمان تشريح شده بود ، پيگيرى كرديم . خانه مورد نظر را يافتيم و در راهرو خانه ، غلام رنگين پوستى را ديديم كه مشغول بافتن چيزى است . از او در مورد خانه و اينكه چه كسى در خانه است پرسيديم ، اما او با بى تفاوتى بسيار ، بى آنكه به ما توجهى كند يا بهايى بدهد ، پاسخ داد كه : خانه ازآنِ صاحب آن است وهمو درآن زندگى مى كند . ما طبق دستور ، خانه را مورد يورش قرار داديم و هنگامى كه وارد شديم با سرايى پاك وپاكيزه و فضايى دل انگيز و آرام بخش روبه رو شديم . در برابر خويش ، پرده زيبا و بى نظيرى كه گويى هم اكنون نصب شده و هيچ دستى به آن نرسيده است ، جلب نظر مى كرد و وجودكسى در خانه احساس نمى شد .

پرده را براى ورود به اطاق ، كنار زديم كه به ناگاه با سالن بزرگى روبه رو شديم كه گويى دريايى عظيم ومواج درآن قرارگرفته است ودر دورترين كرانه آن ، حصيرى پاك وپاكيزه بر روى آب گسترده شده و بزرگ مردى كه زيباترين چهره وپرشكوه ترين قامت و هيبت را داشت ، بر روى آن به نماز ايستاده است . او چنان غرق در نيايش وراز و نياز با خدا بود كه گويى نه متوجه آمدن ما شد ونه اعتنايى به سر وصداى سلاح هاى ما وبگير وببند ما داشت . احمد

كه يكى از ما سه نفر بود ، بى درنگ براى اجراى فرمان سردار خود كامه خويش ، گام به سالن نهاد ، اما در درون آب قرارگرفت و با غرق شدن فاصله چندانى نداشت كه من با تلاش بسيار ، او را از آب بيرون كشيدم و بيهوش نقش بر زمين گرديد . نفر دوم با خيره سرى بيشترى كوشيد وارد سالن گردد و دستور ظالمانه خليفه را به اجرا گذارد ، اما او نيز به مجرد پا نهادن بر روى آب ، به سرنوشت شوم نفر اول گرفتار آمد .

من با مشاهده وضعيت آن دو ، در بهت وحيرت قرارگرفتم ، به ناگزير به آن انسان پرشكوه

و وارسته رو آوردم و ضمن پوزش خواهى از يورش به حريم خانه اش گفتم : سرورم از پيشگاه خدا وشما كه بنده شايسته او هستى ، پوزش مى خواهم . به خداى سوگند من نمى دانم جريان چيست وبه سوى خانه چه كسى آمده ام ، اينك به سوى خدا باز مى گردم وروى توبه به بارگاه او مى آورم . . . . اما او همچنان بى اعتنا به گفتار من ، به نماز روح بخش خويش مشغول بود وبدين سان عظمت او و شرايط وصف ناپذير خانه اش ، ما را دچار وحشت و اضطراب ساخت . شتابان بازگشتيم وزبون وشكست خورده به سوى بغداد و دربار خلافت شتافتيم .

خليفه در انتظار ما بود وپيش از رسيدن ما به مأموران كاخ دستور داده بود كه به مجرد رسيدن ما ، اجازه ورود دهند . سياهى شب هنوز دامن خود را جمع نكرده

بود كه رسيديم و طبق توصيه خليفه ، ما را نزد او بردند . او از مأموريت ما و چگونگى كار پرسيد وما جربان بهت آورى را كه با در چشم خود ديده بوديم به اوگفتيم . خليفه ، سرگردان و وحشت زده گفت : واى بر شما آيا پيش از من با ديگرى ملاقات داشته ايد واز جريان مأموريت و شكست آن ، چيزى فاش ساخته ايد پاسخ داديم : نه او در حالى كه جوهر صدايش تغييركرده بود باشديد ترين سوگندها تاكيد كرد كه : از فرزندان نياى خود نيست و فرزند نامشروع است كه اگركلمه اى از اين خبرِ محرمانه ، فاش شود ، گردن ما را نزند . و ما تعهد بر رازدارى سپرديم وتا او زنده بود جرأت و جسارت بازگويى آن مأموريت خطرناك را در خود نديديم . ( 2 )

خليفه خود كامه عباسى دست به تلاش احمقانه ديگرى مى زند كه " رشيق " از نقشه تجاوزكارانه وتلاش مذبوحانه و شكست خورده اش كه براى دستگيرى وبه شهادت رساندن امام مهدى ( ع ) به اجرا درمى آيد ، اين گونه گزارش مى دهد . او مى گويد : سپس ، سپاه بيشترى به سامرا و به بيت رفيع امامت فرستاده شد .

هنگامى كه سپاهيان خليفه ، وارد صحن خانه شدند از داخل سرداب ، نواى دلنواز تلاوت قرآن به گوش شان رسيد . همگى دركنار درب خروجى گرد آمدند وراه ها را مسدود ساختند تا حضرت از آن جا خارج نگردد واز حلقه محاصره بيرون نرود . فرمانده سپاه خونخوار عباسى بيشتر از همه ،

كنار درب سرداب ايستاده و در انتظار بود تا همه نيروها بدان نقطه برسند كه در اين هنگام آن گرامى از سرداب بالا آمد واز برابر ديدگان سپاهيان تا دندان مسلح وفرمانده آنان كه پيشاپيش آنان بود گذشت . . . هنگامى كه رفت وناپديد شد ، فرمانده سپاه گفت : اينك وارد سرداب شويد واو را دستگير نماييد .

گفتند : مگر او از برابر شما عبور نكرد؟ گفت : هرگز من كسى را نديدم . . . شما كه ديديد چرا او را رها كرديد؟ گفتند : ما فكركرديم شما او را مى بينى . . . ( 3 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور ، سيد محمدكاظم قزوينى ص 309 .

2 . غيبة طوسي ص 149 بحارالانوار ، ج 2 5 ص52 .

3 . بحارالانوارج 52 ، ص 2 5 .

روح القدس

بنا بر عقيده مفسران اسلامى ، درباره روح القدس دو احتمال وجود دارد : 1 . منظور " جبرئيل " است و منظور قرآن از اينكه خداوند ، عيسى ( ع ) را با روح القدس تأييد فرمود " ( 1 ) آن است كه خداوند ، جبرئيل را مدد كار عيسى ( ع ) قرار داد . اما چرا به جبرئيل روح القدس مى گويند؟ روح است ، چون جنبه روحانيت در فرشتگان غلبه دارد واضافه كردن روح به القدس به پاكى وقداست اين روح اشاره مى كند

2 . منظور ، همان نيروى غيبى است كه عيسى ( ع ) را تأييد مى كرد و با همان نيروى اسرارآميز ، مرد گان

را به فرمان خداوند زنده مى ساخت .

به طوركلى اين پديده ، همان امدادهاى الهى است كه انسان را در انجام عبادت ها وكارهاى مشكل ، يارى مى رساند و ازگناهان باز مى دارد . به همين دليل ، درباره برخى شاعران اهل بيت گفته شده است كه پس از خواندن اشعارشان ، ائمه به آنان مى فرمودند : اين شعر را روح القدس بر زبان تو دميد و آن چه گفتى ، به يارى او بود . ( 2 )

در قرآن كريم ، مكرر از اين واژه تركيبى ذكر به ميان آمده ( 3 ) كه در مورد حضرت عيسى ( ع ) است . در اين كه چرا در ميان پيامبران ، حضرت عيسى ( ع ) به اين تشريف اختصاص داده شده ، در صورتى كه همه انبياء ( ع ) به وسيله جبرئيل تأييد شده اند ، گفته شده ، بدين سبب كه وى ازكودكى تا به آخر عمر ، در آغوش تأييد جبرئيل بوده است ، ( 4 )

روح الامين نيز همان جبرئيل است كه در آيه 193 سوره مباركه شعراء آمده است . مرحوم طبرسى گفته : از اين جهت جبرئيل به روح الامين توصيف شده كه وى در صفت امانت وعدم تغيير در امانت ، دين را زنده مى دارد و همچون روح مايه حيات دين است . ويا بدين جهت كه فرود آورنده بركات است وارواح را زنده مى دارد وبا بدين جهت است كه او جسمى روحانى مى باشد . ( 5 )

حكيمه خاتون مى گويد : وقتى امام حسن عسكرى (

ع ) فرزند دلبندش را - پس از تولد- از من گرفت ، در آن حال مرغانى آسمانى بال هاى خود را بر سر آن جناب گسترانيدند . پس حضرت ، بزرگ مرغان را آواز داد و فرمود : او را بردار و محافظت كن و هر چهل روز او را به مادرش بازگردان . حكيمه خاتون مى گويد ، گفتم : اين مرغ چه بود؟ حضرت فرمود : اين روخ القدس است ( 6 )

1 سوره بقره 87 .

2 . تفسيرنمونه ج 1 ص 237 .

3 . سوره بقره ، 87 و 253 سوره مائده ، 11 .

4 . معارف ومعاريف ج 5 ص 715 .

5 . مجمع البيان ج 7 ص 320 .

6 . بحارالانوار ج 51 به نقل از نشريه موعود شماره 17 ص 10 .

زبيده

يكى از زنانى است كه طبق روايتى از امام صادق ( ع ) ، جزو ياران حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود . وى همسر هارون الرشيد واز ضيعيان بوده است . هنگامى كه هارون ازعقيده او آگاه شد وسوگند ياد كرد كه او را طلاق دهد ، او به انجام كارهاى نيك معروف بود .

در زمانى كه يك مشك آب در شهرمکه يك دينار طلا ارزش داشت ، او حجاج و شايد همه مردم مكه را سيراب كرد . او با كندن كوه ها واحداث تونل ها ، آب را از خارج حرم- از فاصله ده ميلى- به حرم آورد . زبيده صد كنيز داشت كه همگي حافظ قرآن بودند وهركدام موظف بودند كه يك دهم

قرآن را بخوانند به گونه اى كه از منزل مسكونى او صداى قرائت قرآن ، همانندِ زنبورهاى عسل بلند بود ( 1 )

1 . تنقيح ا لمقال ، ج 3 ، ص 70 .

زكريا

زكريا ابن برخيا ابن اليعار نسبش به سليمان بن داود وبالاخره به هارون بن عمران برادر موسى ( ع ) مى خورد . ( 1 )

از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل و از انبياى پيرو تورات است كه دركتاب خود ، به ظهور حضرت مهدى ( ع ) بشارت داده است . ( 2 )

1 . معارف ومعاريف ج 6 ص 38 .

2 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان ، هاشمى شهيدى ص328 .

زنديق

نام شخصى است كه قبل از قيام حضرت ، از قزوين خروج مى كند .

مردم مشرك ومؤمن در اطاعت از او سرعت مى گيرند واوكوه ها را پر از خوف مى كند . ( 1 )

البته برخى گفته اند : مراد از زنديق در اين حديث ، همان معنى لغوى آن كافر مى باشد .

1 . بحارالانوارج52 ص212 .

زيات

به معناى روغن فروش : يكى از القاب عثمان بن سعيد نائب اول امام زمان ( ع ) بوده است .

سطيح كاهن

كاهن به معناى غيبگو است و " سطيح كاهن " يكى از مشهورترين غيبگويان تاريخ است .

وى از مردم يمن بوده وهمواره بر زمين افتاده بود ومي گويند 150 سال عمركرده است ( 1 )

مرحوم علامه مجلسى دركتاب " بحارالانوار " ( 2 ) ازكتاب مشا رق الانوار تأليف حافظ رجب برسى ، كه از علما ومحدثان شيعه است ، خبرى را درباره ظهور امام زمان از سطيح كاهن بدين مضمون نقل نموده است : ذاجدن پادشاه براى استفسار از موضوعى كه در اَن ترديد داشت به دنبال سطيح كامن فرستاد . چون سطيح آمد خواست ( 3 ) او را امتحان كند ، لذا يك دينار دركفش خود پنهان كرد و آن گاه به وى اجازه داد كه داخل شود . چون وارد شد ، شاه گفت : اى سطيح براى تو چه پنهان كرده ام سطيح گفت : . دركفش خود يك دينار پنهان كرده اى شاه پرسيد : اين را ازكجا دانستى؟ سطيح گفت : از يك نفر جن كه مانند برادر ، همه جا با من همراه است . شاه گفت : اى سطيح از آن چه در روزگاران پديد مى آيد مرا مطلع گردان . سطيح گفت : هنگامى كه نيكان از ميان بروند واشرار به جاه و مقام برسند ، و مقدرات الهى را تكذيب نمايند ، واموال را به سختى حمل كنند . . . و اختلاف كلمه پديد آيد . . . ستاره

دنباله دارى كه عرب را پريشان كند ، طلوع نمايد . در آن هنگام ، باران نبارد و رودها خشك شود و اوضاع روزگار دگرگون گردد . . . آن گاه مردى از اولاد صَخر ( 4 ) خروج مي كند وپرچم هاى سياه را به پرچم هاى سرخ تبديل مى نمايد و محرمات را مباح مي گرداند . . . در آن موقع " مهدى " فرزند پيغمبر ظاهر مى شود و اين در وقتى است كه مظلومى در مدينه وپسر عموى وى در خانه خداكشته شود . . . او حق را به اهل حق برگرداند و ميهماني را در ميان مردم افزون گرانى و با عدالت خوى غبار ضلالت را از ميان ببرد ( 5 )

1 . بحارالانوار ج 51 ، ص 65 غيبة طوسى ، ص 113 كشف الغمه ، ج 3 ، ص 263 و 267 .

2 . نجم الثاقب ، باب دوم .

3 . معا رف ومعاريف ج 6 ص 250 .

4 . صَخر : نام ابوسفيان پدر معاويه است و مقصود از او سفيانى مشهور مى باشد .

5 . بحارالانوار ج 51 ص 162 .

سفياني

يكي از نشانه هاي حتمي ظهور مصلح بزرك جهاني خروج سفياني است ( 1 )

سفياني در روايات اين گونه توصيف شده است مردي است به رنك سرخ و زرد با جشم كبود در ظاهر ذكر خدا مي گويد ولي از پليد ترين و كثيف ترين مردم روزگار است و در پليدي و خباثت چنان است كه زن بچه دار خود را از ترس اين كه مبادا

مردم را به مخفيگاه او راهنمايي كند زنده به گور مى كند . ( 2 )

در روايتى حضرت على ( ع ) فرمود : پسر هند جگر خوار سفيانى از بيابان بيرون مى آيد . او مردى متوسط القامه ، قيافه اش وحشتناك و سرش ضخيم ورويش آبله دارد . اگر او را ببينى خيال مى كنى يك چشمى است ، او از اولاد ابوسفيان است . وى خروج مى كند وبه كوفه يا نجف مى آيد وبر منبر آن مى نشيند . گروه كثيرى را فريب مى دهد وآنان را با خود همدست مى نمايد و مناطق : شام ، دمشق ، حمص ، فلسطين ، اردن و قنسرين را تصرف مى نمايد . ( 3 ) وى گروه بسيارى از شيعيان را به قتل مى رساند ، ( 4 ) سپس از ظهور حضرت مهدى ( ع ) اطلاع پيدا مى كند . لشكرى انبوه به سوى او مى فرستد اما به خود امام دست نمى يابد و سرانجام در بيابانى بين مکه و مدينه به زمين فرو مى روند . ( 5 )

از امام صادق ( ع ) آورده اند كه فرمود : گويى مى نگرم كه سفيانى دركوفه ودر ميدان شهر شما ، بساط خويش را گسترده است وجارچى هاى او جار مى زنند كه : هركس سر شيعه اى را بياورد يك هزار درهم جايزه دارد . ( 6 ) آنگاه است كه همسايه بر همسايه مى شورد واو را به جرم شيعه بودن سر مى برد تا هزار درهم جايزه بگيرد .

اصل خروج سفيانى ، صرف

نظر از ويژگى ها و قضاياى جزئى ، امرى مسلم است ، ولى اين كه سفيانى كيست و چه ويژگى هايى دارد و چگونه شورمى مى كند ، چندان روشن نيست . در برخى از روايات ، از امام على ( ع ) در مورد نام سفيانى پرسيده شده و آن حضرت ، از بيان آن خوددارى كرده اند ( 7 ) حال آنكه اگر نام وى مشخص بود ، دليلى نداشت كه از بردن نام وى ، خوددارى كند .

به نظر مى رسد ، سفيانى فرد مشخصى نيست ، بلكه فردى است با ويژگى هاى ابوسفيان ، كه در آستانه ظهور مهدى ( ع ) به طرفدارى از باطل ، خروج مى كند ومسلمانان را به انحراف مى كشاند . امام سجاد ( ع ) مى فرمايد : ظهور قائم ( ع ) از ناحيه خداوند ، قطعى و خروج سفيانى نيز ، قطعى است . در برابر هر قيام كننده ومصلحى ، يك سفيانى وجود دارد . ( 8 )

ويا امام صادق ( ع ) مى فرمايد : ما وخاندان ابوسفيان ، دو خاندانى هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمنى داريم . ما سخن خداوند را تصديق كرديم وآنان تكذيب كردند . ابو سفيان ، با پيامبر ( ص ) مبارزه كرد ومعاويه با على ( ع ) ويزيد با حسين بن على ( ع ) به مخالفت برخاستند وسفيانى نيز با قائم ( ع ) خواهد جنگيد ( 9 )

بر اساس اين روايات ، سفيانى جريان باطل در بسترتاريح است ورو در رويى بين حق وباطل

در اين دو خانواده ، نمونه بارزى از جريان اين دو خط است . پس بر فرض كه سفيانى را از نسل ابو سفيان هم بدانيم ، آخرين مهره اين زنجيره ، همان سفيانى است كه در آستانه ظهور قائم ( ع ) خروج مى كند . اين كه همزمان با خروج سفيانى از منطقه شام ، يمانى و خراسانى به طرفدارى از حق در ناحيه خراسان ويمن ، قيام مى كنند ، نيز مويد اين نظر مى تواند باشد . ( 10 )

ابو سفيان ، به عنوان سردمدار شرك و بت پرستى و سرمايه دارى طاغوتى ، هر نوع حركت و جنبشى را كه دم از عدالت ، برادرى وآزادى مى زد ، دشمن خود مى دانست وبا قدرت تمام در برابر آن به مبارزه برمى خاست .

سفيانى ، فردى است با اين ويژگى ها كه در برابر انقلاب بزرگ جهانى حضرت مهدى ( ع ) خروج مى كند . بر اين اساس ، در حقيقت سفيانى يك جريان است ، نه يك شخص ( 11 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 182 .

2 . بحارالانوار ج 52 ، ص206 .

3 . بحارالانوار ج 52 ص206منتخب الاثر ص458 .

4 . بحارالانوار ج 52 ، ص 215 و 222 .

5 . همان ص238 .

6 . غيبة طوسى ص 273 بحارالانوا ج 52ص 5 1 2 .

7 . همان ، ص 206 .

8 . بحارالانوار ج52 ص182

9 . همان

10 . بحارالانوارج 52 ص 210 و 217 .

11 . چشم به راه مهدى جمعي از

نويسندگان مجله حوزه ، ص 275 .

سلار

ابو على حمزة بن عبدالعريز مقلب به سلار ديلمي ، از اعاظم متقدسين فقهاى شيعه واول كسى است كه اقامه جمعه را در عصر غيبت امام ( ع ) حرام شمرده است .

وى شاگرد سيد مرتضى وشيخ مفيد بوده است ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 6 ص 294 .

سلمان فارسى

از ياران وهمراهان حضرت مهدى ( ع ) در هنگام ظهور وپس از رجعت است .

وى كه شايستگى سرپرستى كارها را در روزگار پيامبر ( ص ) و امير مؤمنان ( ع ) داشته ، از مسؤلان برجسته حكومتى حضرت صاحب الامر ( ع ) نيز قرار مى گيرد . ( 1 )

پيامبر ( ص ) فرمود : ( 2 ) سلمان از مشاهير صحابه پيامبر ( ص ) بوده است . وى فارسى و روستا زاده اى از ناحيه جى اصفهان يا كازرون يا رامهرمز بود . نام اصلى او ماهو يا " روزبه " است . دركودكى به دين عيسوى گراييد . بعدها اسلام آورد و رسول اكرم ( ص ) او را از خواجه اش خريد و آزاد كرد وازآن موقع ، سلمان ، ملازم رسول خدا بود ونزد او منزلتى خاص يافت .

کندن خندق در جنگى كه در تاريخ اسلام به غزوه خندق معروف است به اشارت سلمان بود . سلمان علاوه بر مقام بزرگى كه نزد شيعيان دارد ، نزد اهل سنت نيز داراى منزلتى والا است .

حسن بصرى مى گويد : مستمرى ماهيانه سلمان در دوران استاندارى اش ، پنج هزار درهم بود . در آن روزگار بر سى هزار مسلمان

حكومت مى كرد . دو جامه داشت كه هنگام سخنرانى يكى را به زيرپاى خود مى گسترد ويکي را به درش مى افكند . همه مستمرى خود را صدقه مى داد وغذاى خود را از مزد حصيربافى تأمين مي نمود . ( 3 )

1 . ارشاد مفيد ص 365 كشف ا لغمه ج 3 ص 256 بحارالانوار ج 52 ص346 .

2 . معجم رجال الحديث ج8 ص 314 .

3 . معارف ومعاريف ج6ص 315 .

سمان

به معناى روغن فروش است .

عثمان بن سعيد- نائب اول امام زمان ( ع ) به اين لقب در ميان شيعيان مشهور بود .

روش او چنين بود كه شيعيان ، اموالى را كه براى امام حسن عسكرى ( ع ) مى آوردند ، به وى تسليم مى كردند . او از ترس دستگاه عباسى ، آن اموال را ميان ظرف روغن پنهان نموده وبدين گونه به خانه امام ( ع ) مى رسانيد ( 1 )

او براى پوشش نهادن به موقعيت حساس خود ، در بازار روغن فروشان ، براى ارتش روغن و اجناس ديگر حمل مى کرد . ( 2 )

1 . غيبة طوسي ص354 .

2 . روزگار رهايي ، ج1 ص 291 .

سمرى

لقب نايب چهارم امام زمان ( ع ) - على بن محمد- سمرى به فتح سين وميم ( يا سَيمرى ) به فتح سين وسكون ياء وضم يا فتح ميم ( ويا صَيمرى ) به فتح صاد وسكون ياء وضم يا وفتح ميم مى باشد ليكن مشهور ، اولى است . ( 1 )

به نظر مى رسد كه سَمَرى به فتح ميم صحيح تر باشد ، چون اين لقب به " سَمَر " كه يكى از قراء بصره ، كه بين بصره و واسط قرارگرفته ، منسوب است وشيخ آغا بزرگ تهرانى او را به فتح ميم سَمَر ثبت نموده است ( 2 )

در معجم البلدان نيز اشاره اى به اين موضوع شده است . ( 3 )

1 . تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 412 .

2 . نوابغ الرواة ص

200

3 . معجم البلدان ج 3 ص264 .

سميه

يكى از زنانى است كه طبق روايت امام صادق ( ع ) جزو ياران حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود . مادر عمار ياسر بود .

او هفتمين نفرى بود كه به اسلام گرويد و به همين سبب بدترين شكنجه ها را بر او روا داشتند . گاهى كه گذر پيامبر ( ص ) به عمَار وپدر و مادرش مى افتاد و مى ديد كه آنان در گرماى سوزان مکه روى زمين هاى داغ در حال شكنجه هستند ، مى فرمود : اى خاندان ياسر صبركنيد بدانيد كه وعده گاه شما بهشت است .

سرانجام سميه با نيزه دژخيمى خونخوار چون ابوجهل ، به شهادت رسيد واو نخستين زن شهيد در اسلام است ( 1 )

1 . اسدالغابه ج 5 ص 481 .

سنايى

حكيم سنايى غزنوى متوفاى 545 ق شاعر وعارف پرآوازه شيعى ، در قصيده اى كه در انقلاب حال مردمان وتغيير دور زمان سروده از غيبت حضرت مهدى ( ع ) با حسرت بسيار ياد مى كند و از اين كه در جهانى پر از دجالان عالم سوز حضور دارد ، گلايه مند است : اى مسلمانان خلايق حال ديگركرده اند از سر بى حرمتى معروف منكركرده اند

شرع را يک سو نهاد ستند اندر خير وشر قول بطليموس وجالينوس باوركرده اند

در مناسک از گدايى, حاجيان حج فروش خيمه هاى ظالمان را ركن ومشعركرده اند

اى دريغا مهديى كامروز از هرگوشه اى يک جهان دجال عالم سوز سر بركرده اند

اى مسلمانان دگرگشته است حال روزگار زان كه اغهل روزگار احوال ديگركرده اند

در جاى ديگر مى گويد : گر مخالف خواهى اى مهدى

درا از آسمان موافق خواهى اى دجال يک ره سر برار

يک تپانچه مرگ و زين مردار خواران يک جهان يک صداى صورزين فرعون طبعان صد هزار

حكيم سنايى در قصيده ديگرى ، ضمن سرزنش اصحاب صورت و برشمردن رذايل صفات انسانى ، انتظار هميشگى خود را روايت مى كند :

نظرهمى كنم ارچندمختصرنظرم به چشم مختصر اندرنهادمحتضرم

زرازخانه عصمت نشان مجوازمن كه حلقه وارمن آن خانه را ، برون درم

هميشه منتظرم هديه هدايت را وليک مهد ى در مهد نيست منتظرم ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآيينه شعر فارسي ، محمدعلى مجاهدى ص 74 .

سنوسى

محمد بن على بن محمد سنوسى از مدعيان مهدويت است .

وى در الجزاير وحدود سال هاى 1211 هجرى به دنيا آمد . مذهبى دروغين تأسيس كرد ودر ليبى سكونت گزيد وپسرش نيز پس از او جانشين پدر شد . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ص 579 .

سيد بن طاووس

سيد رضى الدين على بن موسى معروف به ابن طاووس ، از علماى ربانى وزاهد مشرب اماميه بود كه در عين استادى در فقه ، از فرط تقوا- در عمر خود- فتوى نداد وبه ادعيه واوراد و سير باطن مشغول بود .

آورده اند كه با امام غائب ( ع ) ملاقات داشت وبه خود وى هم كراماتى نسبت مى دهند . وى شخصاً نيز ادعيه وزياراتى انشاء كرده است . ابن طاووس در دوران زندگى وپس از مرگ ، مورد احترام فريقين بود . مدفن او در حله است . نواده او نيز به نام رضى الدين بن طاووس مؤلف زوائد الفوائد مشهور است .

ابن طاورس از عالمانى است كه عرفاى متأخر شيعه ، وى را از پيشروان خود شمرده اند . او با سيزده واسطه از طرف پدر با امام حسن مجتبى ( ع ) پيوند مى خورد واز طرف مادر به امام حسين ( ع ) مى رسد . بدين جهت او را ملقب به ذى الحسنين ( ع ) نيزكرده اند و چون پدر سيد بن طاووس ، فرزند دخترى " شيخ طوسى " نيز بوده ، در تأليفاتش از جناب شيخ طوسى ، باكلمه جدى ياد مى

كند . از آثار اوست : الامان عن اخطارالاسفار و الزمان ، مهج الدعوات و منهج العبادات ، جمال الاسبوع ، الملهوف على قتلى الطفوف ، الفتن والملاحم ، فتح الابواب بين ذوى الالباب و رب الارباب در استخارات ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ، ج 1 ص 279 .

سيد خراسانى

اندكى پيش از ظهور حضرت ، در ميان ايرانيان ، شخصى با عنوان سيد خراسانى ظاهر شده كه رهبرى سياسى مردم را به عهده مى گيرد وشعيب بن صالح نيز رهبرى نظامى را وايرانيان تحت رهبرى اين دوتن ، نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفا مى كنند . سيد خراسانى وشعيب جنگ را در مرزهاى ايران ، تركيه وعراق هدايت مى كنند ونيروهاى مستقر در شام ، خود را به پيش رانده ودر همان زمان ، از دو جناح عراق وشام ، آماده پيشروى بزرگ به سوى فلسطين وقدس مى شوند .

پيرامون شخصيت سيد خراسانى ، سؤال هاى بسيارى مطرح است . از مهم ترين آن ها اين است كه آيا مراد از خراسانى در روايات ، فرد معيَنى است ويا اين كه تعبير از رهبر ايران است كه در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) وجود خواهد داشت؟ روايات به روشنى دلالت دارد بر اين كه آن شخصيت از ذريه امام مجتبى ( ع ) ويا امام حسين ( ع ) است وازاو به عنوان هاشمى خراسانى ياد شده است وصفات جسمى وى را كه داراى صورتى نورانى وخال برگونه راست ويا دست راست دارد ، بيان كرده است .

اما رواياتى كه در منابع حديث

درجه اول شيعه- مانند غيبت نعمانى و طوسى- در خصوص اين شخص وارد شده است ، احتمال دارد ايشان را به ياور خراسانيان ويا رهبر اهالى خراسان ويا فرمانده لشكر خراسان تفسيركرد . زيرا اين روايات تعبير به " خراسانى " تنها نموده نه هاشمى خراسانى ، اما مجموعه قرائن موجود ، پيرامون شخصيت اودلالت دارد كه مشخص است وى همزمان با خروج سفيانى ويمنى ظاهر مى شود ونيروهاى خود را به سوى عراق اعزام مى دارد كه سپاهيان سفيانى را شكست مى دهند .

نسبت ايشان به خراسان به اين معنا نيست كه حتماً اهل استان خراسان فعلى باشد ، چون در صدر اسلام ، نسبت دادن به خراسان به مشرق زمين اطلاق مى شده است كه شامل ايران وساير مناطق اسلامىِ متصل به آن كه امررز تحت اشغال شوروى است ، مى شود .

بنابراين شخص خراسانى اهل هر منطقه اى كه از اين محدوده باشد ، نسبت او به خراسان صحيح است ، چنان كه از منابع درجه اول حديثى شيعه استفاده نمى شود كه او سيد حسنى ويا حسينى است آن گونه كه در منابع روائي برادران اهل سنت به آن تصريح شده است . سيد خراسانى ، آخرين شخصى است كه پيش از ظهور حضرت مهدى ( ع ) بر ايران حكومت كرده ويا معاصر با آخرين فردى است كه فرمانرواى ايران خواهد بود ( 1 )

1 . عصر ظهور على كورانى , ترجمه عباس جلالى ، ص 270 .

سيد شمس الدين

طبق داستان جزيره خضراء كه آن را على بن فاضل مازندرانى نقل كرده است ، سيَد شمس الدين

محمد عالم حاكم آن جريره است .

بحث ادعاى تحريف قرآن در داستان جزيره خضراء ، از سخنان سيد شمس الدين به على بن فاضل است . سيد شمس الدين در داستان جزيره خضراء ادعا مى كند كه هر صبح جمعه به محل گنبد بر بالاى كوه مى رود ودرآن جا ورقه اى مى يابد كه همه نيازهاى او در قضارت هايش بين مؤمنين درآن نوشته شده است و به آن چه در ورقه آمده عمل مى كند . ( 1 ) همچنين سيد شمس الدين درآن جزيره ، قرآن ، اصول دين ، فقه و اقسام علوم عربى تدريس مى كرد .

سيد شمس الدين از نوادگان حضرت حجت ( ع ) است كه با پنج پشت به ايشان مى رسد . ( 2 )

1 . جزيره خضراء افسانه يا واقعيت طريقه دار ، ص 149 .

2 . بحارالانوار ج 52 ، ص 168 .

سيدحسنى

خروج سيد حسنى از نشانه هايى است كه در آستانه ظهور حضرت مهدى ( ع ) رخ مى دهد . خروج سيد حسنى با يارانش براى يارى آن حضرت است .

سيد حسنى جوان خوش صورتى است كه از طرف ديلم و قزوين خروج مى كند و با صداى بلند فرياد مى زند كه به فرياد قائم آل محمد ( ع ) برسيد كه از شما يارى مى طلبد .

اين سيد حسنى ظاهر از فرزندان امام حسن مجتبى ( ع ) مى باشد . او از مكان خود تا كوفه را

از لوث وجود ظالمان پاك مى كند . چون با اصحاب خود وارد كوفه مى

شود ، به او خبر مى دهند كه حضرت حجت ( ع ) ظهوركرده و از مدينه به كوفه تشريف آورده است .

پس با اصحاب خود ، خدمت آن حضرت مشرف مى شوند و از آن حضرت مطالبة دلائل امامت و مواريث انبياء را مى نمايد . او مى داند كه مهدى ( ع ) بر حق است ، ولكن مقصودش اين است كه حقيقت امام را بر مردم و اصحاب خود ظاهر نمايد . پس آن حضرت دلائل را براى او ظاهر مى كند . وقتى سيد حسنى يقين به صدق امام ندا مى كند ، مى گويد : الله اكبر دستت را بده تا با تو بيعت كنم . با آن حضرت بيعت مى كند و به پيروى از او ، سپاهش نيز بيعت مى كنند . ( 1 )

1 . بحارالانوار ، ج 52 ص 115 به نقل ازفرهنگ موعود حسين كريمشاهى ، ص 130 .

سيدهاشمى

پديدارشدن پرچم " هاشمى " از علايم غير قطعى براى ظهور امام مهدى ( ع ) است .

در روايات متعددى ياد ونام " سيَد هاشمى " به ميان آمده است واز مجموع آن ها استفاده مى شود كه : او مردى از بنى هاشم و از نسل پيامبر خدا ( ص ) است . در اوج جوانى است و در دست راست او خالى است واز خراسان حركت وجنبش خويش را آغاز مى كند .

روايات درباره ريشه و نَسَب سيد هاشمى داراى دو پيام است . برخى او را " حسنى " وبرخى حسينى معرفى مى كنند ( 1 )

از

مسائل قطعى اين است كه او شيعه وپيرو خاندان وحى ورسالت است . به عقيده خود پايبند و استوار و داراى نفوذ گسترده و محبوبيَت در دل هاست . ( 2 )

امام باقر ( ع ) فرمودند : در واپسين حركت تاريخ ، جوانى از بنى هاشم كه به دست راست او خالى است با پرچم هاى برافراشته وسياه رنگ از سوى خراسان مى آيد . پيشاپيش او شعيب بن صالح است واو با جنبش سفيانى پيكار مى كند وآنان را شكست مى دهد . ( 3 )

حضرت على ( ع ) نيز در خطبه بيان فرمود : مردى از فرزندان حسن ( ع ) با دوازده هزار سوار مجهز به دانش و ايمان و سلاح به حضرت مهدى ( ع ) مى پيوندد وهمه امكانات را تسليم حضرت مى كند وسپاه خويش را تحت پرچم مهدى ( ع ) و فرماندهى او قرار مى دهد . ( 4 )

سيد هاشمى اندكى پيش از قتل نفس زكيه در مكه و همزمان با روزگارى كه سپاه سفيانى در عراق است ، به شهادت مى رسد . ( 5 )

1 . آيت الله سيد محمد كاظم قزوينى دركتاب ، امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ، ص 500 ، مى نويسد : به نظر من نسب مرد هاشمى حسنى است و اين همان كسى است كه برخى روايات از او به " نفس زكيه " تعبير مى كنند . نفس زكيه از تبار بنى هاشم و حسى نسب است .

2 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا

ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص500 .

3 . ملاحم ابن طاووس ص77 معجم احاديث الامام المهدى ( ع ) ج3 ص 270

4 . الزام الناصب ج 2 ، ص 205 عقد الدرر ، ص 97 .

5 . روزگار رهايي ج2 ص 1026 .

سيما

يكى از رجال خليفه بود و همواره مترصد فرصتى بود كه به حضرت ولي عصر ( ع ) آسيب برساند .

وى مى گويد : به خانه امام عسكرى ( ع ) وارد شدم . درِ خانه را شكستم و يك عدد تبرزين درآن جا يافتم و برداشتم . ناگهان با حضرت مهدى ( ع ) روبرو شدم كه به من فرمود : در خانه من چه مى كنى؟ گفتم : جعفر خيال مى كند كه پدرت فرزندى نداشت . اگر خانه مال تو باشد ، من برمى گردم ( 1 )

سيما هرگز شهامت آن را نداشت كه اين خبر را فاش كند و از ترس و وحشتى كه در برابر شكوه و عظمت حضرت بقية الله ( ع ) بر او مستولى شده ، سخن بگويد . لكن يكى ديگر از سران ارتش كه همراه سيما براى تخريب خانه امام آمده بود ، رنگ پريده او را ديد وتضرع او را شنيد ، و چون سيما خواست حادثه را از او پوشيده بدارد ، اوگفت : چيزى بر مردم پوشيده نيست . ( 2 )

البته اين داستان از طريق نسيم خادم نيز روايت شده است . ( 3 )

1 . بحارالانوار ، ج 52 ص 13 غيبة طوسي ص 162 اصول كافى ج 1

ص332 .

2 . ارشاد مفيد ص 329 منتخب الاثر ص 358 .

3 . روزگار رهايي ج 1 ص 167 .

شر وسى

شروسى فردى است كه از شهرى به نام " اشروسه " از آذربايجان شوروى بين سيحون و سمرقند خروج مى كند . ( 1 )

على بن مهزياركه سعادت تشرف به پيشگاه حضرت مهدى ( ع ) را پيداكرده ، در ضمن گفت وگوهايش با آن حضرت نقل مى كند كه فرمود : شروسى از ارمنستان و آذربايجان حركت كرده ، به سوى رى وكوه هاى سياه و سرخ چسبيده به سلسله كوه هاى طالقان حركت مى كند . در ميان او و مَروَزى مردى از مرو ( جنگ ) مسلحانه سختى درمى گيرد كه كودكان را پير مى سازد و بزرگسالان را از پاى در مى آورد . . . درآن هنگام منتظر خروج سفيانى از بغداد باشيد . ( 2 )

1 . روزگاررهايي ج 2 ص1061 .

2 . بحارالانوار ، ج52 ص 45 كمال الدين ص 469 الزام الناصب ص 22 .

شريعى

شيخ طوسى درباره ايشان مى فرمايد : نخستين كسى كه به دروغ دعوى نيابت خاص از جانب امام زمان ( ع ) كرد ، شخصى معروف به شَريعى بود .

تلعكبرى مى گفت : گمان دارم نام وى حسن باشد . او از اصحاب امام هادى ( ع ) وبعد ازآن حضرت ، از ياران امام حسن عسكرى ( ع ) به شمار مى آمد .

او اول كسى است كه مدعى مقامى شد كه خداوند براى او قرار نداده بود و شايسته آن هم نبود . . . از اين رو شيعيان هم او را ملعون دانسته و از وى دورى جستند وتوقيعى از جانب امام زمان

( ع ) در خصوص لعن ودورى از وى صادر شد . ( 1 )

1 . غيبه طوسي ص 397 بحارالانوار ج51 ص 367 .

شعيب بن صالح

شعيب بن صالح جوانى است گندمگون ، لاغر ، با ريش كم پشت ، صاحب بصيرت ويقين از اهالى رى كه اندكى پيش از ظهور حضرت در ميان ايرانيان ، ظاهر شده و نقش رهبر نظامى را در حركت ظهور آن حضرت ، ايفا مى كند . او مردى است شكست ناپذير ، اگركوه در مقابلش بايستد آن را منهدم كرده و عبور مى كند .

وى به همراه سيد خراسانى كه رهبرى سياسى ايرانيان را به عهده دارد ، پرچم اسلام را به حضرت مهدى ( ع ) مى سپارند وبا نيروهاى خود در نهضت آن حضرت شركت مى كنند . خراسانى وشعيب در زمره ياران خاص آن حضرت قرار مى گيرند ، وشعيب بن صالح به فرماندهى كل نيروهاى حضرت مهدى ( ع ) منصوب مى گردد .

البته احتمال دارد كه جهت حفظ وايمنى ، نام او مستعار باشد تا وعده الهى محقق شود . هم چنين امكان دارد كه نام او ونام پدرش مشابه شعيب وصالح ويا به معناى اين دو باشد .

برخى روايات وى را اهل سمرقند که هم اكنون در اشغال شوروى است- مى داند ، اما بيشتر روايات مى گويد كه او اهل رى است وبا قبيله بنى تميم نسبتى دارد ويا اين كه از يكى از بخش هاى بنى تميم- به نام محروم- مى باشد ويا اين كه وى غلامى از بنى تميم است . ( 1 ) روايتى

كه مى گويد فاصله ميان خروج شعيب وسپردن زمام امور را به مهدى ( ع ) هفتاد ودو ماه است را مى توان حكم به صحت آن نمود كه در اين صورت ، ظاهر شدن خراسانى وشعيب ، شش سال قبل از ظهور حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود . ( 2 )

1 . عصر ظهور على كورانى ص24 و 32 و 271 .

2 . همان .

شَلمَعانى

اسم او ابو جعفر محمد بن على " معروف به ابن ابى العزاقرى " و ابن ابى العزاقير ، بود . از جمله كسانى بود كه به مخالفت با حسين بن روح- نائب سوم- برخاست واز راه حسد دست به تأسيس مذهب جديدى زد و پيروانش را " عزاقريه " مى گويند . او از مردم روستاى " شلمغان " از حومه هاى واسط ويكى از قراء قرآن مجيد در آن جا بود .

شملغانى يكى از اصحاب امام حسن عسكرى ( ع ) ويكى از مؤلفين وعلماى شيعه اماميه بود

و قبل از انحراف ، پيش طائفه اماميه مقامى جليل داشت و مؤلفات او مورد استفاده اماميه بود ، تا آن جا كه حسين بن روح ، در همان روزكه رسماً به مقام نيابت نشست ، پس از اجراى مراسم اين كار ، با جماعتى از وجوه شيعه به خانه شلمغانى رفت ، وهنگامى كه پنهان شده بود شلمغانى را به نيابت خود منصوب كرد .

شلمغانى در اين دوره بين او وطايفه اماميه رابط بود وتوقيعات حضرت قائم ( ع ) به توسط حسين بن روح به دست شلمغانى صادر مى شد و

مردم در رفع حوائج وحل مشكلات خود به او مراجعه مى نمودند . البته درست معلوم نيست كه حسين بن روح در چه موقع در خفا مى زيسته ودوره استتار او چه اندازه طول كشيده است ، ولى از قرائن معلوم مى شود كه دوره اختفاء او مصادف با شروع ايام وزارت حامد بن عباس 360 تا 311 وپايان آن بوده است .

شلمغانى هدايت فعاليت هاى اماميه را در بغداد وكوفه سال ها به عهده داشت . وى از موقعيتى كه حسين بن روح براى او فراهم كرده بود ، سوه استفاده كرد و جاه طلبى و شهرت ، او را به عقايد انحرافى كشاند ( 1 )

شلمغانى مى كوشيد تا برخى از وكلاى اماميه وخاندان ايشان به ويژه وكلاى بسطام را به پذيرش آيين حلوليه وتناسخ ارواح متقاعد سازد . لذا پس از مدتى اعلام داشت كه روح پيامبر ( ص ) در جسم سفير دوم ، وروح على بن ابى طالب ( ع ) در جسم سفير سوم وروح فاطمه زهرا ( ع ) در جسم ام كلثوم- دختر سفير دوم- حلول كرده است؟ در همان حال شلمغانى از وكلاى فرعى و زيردست خود خواست تا اين راز را فاش نسازند ، زيرا عقيده حق است . ( 2 )

حسين بن روح پس ازكشف عقايد كفرآميز شلمغانى ، وى را از سمت خود بركناركرد وارتداد او را در همه جا منتشر ساخت نخست در ميان خاندان نوبخت و آن گاه در ميان سايرين ( 3 )

كتاب هاى شلمغانى به جهت مقام علمى وتقرب او به حسين بن روح پيش

از ارتداد ، نزد اماميه شيوع داشته و در دست همه ايشان بوده است .

پس از آن كه ارتداد او مسلم شد ولعن او صادرگرديد ، عده اى از اماميه از حسين بن روح راجع به كتاب هاى او سؤال كردند وگفتند : خانه هاى ما از آن ها پراست ، با آن ها چه بايد كرد؟ حسين بن روح گفت : جواب من در اين خصوص همان جوابى است كه امام ابو محمد حسن بن على عسكرى ( ع ) موقعى كه مردم در خصوص كتب بنى فضال از او پرسيدند به ايشان داد و فرمود : آن چه را روايت كرده اند بگيريد و آن چه را كه به رأى خود آورده اند ، رهاكنيد . ( 2 )

از سوى امام زمان ( ع ) توقيعى بر لعن شلمغانى وعده اى ديگر مانند او به دست ابوالقاسم حسين بن روح صادر شد . ( 4 )

پس از آن كه لعن شلمغانى به دست حسين بن روح شايع گرديد ، اماميه بغداد از او دورى جستند وهمه حكايت لعن او را در محافل ومجالس نقل مى كردند . شلمغانى براى اثبات حقانيت خيالى خود معارضه با حسين بن روح ومتقاعد كردن اماميه ، كتاب الغيبة خود را در اين ايام تأليف كرد ودر آن به تعرض حسين بن روح پرداخته ومدعى همكارى وهمقدمى با شيخ ابوالقاسم نوبختى در تهيه اسباب كار وكالت و نيابت بوده است . ولى اكثريت اماميه به دعاوى او گوش فرا ندادند و در لعن اوكوشيدند . ( 5 )

شلمغانى وطرفداران او را به امر خليفه

در حضور قضات ، فقهاء ، كتاب ورؤساى لشگرى چند بار محاكمه كردند . سرانجام حكم قتل او به اتفاق آراء ، تصويب وصادرگرديد . قبل از اجراى اين حكم ، شلمغانى از قضات سه روز مهلت خواست تا از آسمان يا حكم تبرئه او صادر شود ويا دشمنان او به عذاب دچارگردند ، ولى فقها ، خليفه را امر به تعجيل در قتل اوكردند وخليفه دستورداد كه در روز سه شنبه 29 ذى قعده سال 322ه_ شلمغانى وابن ابى عون را گردن زدند وسپس جسدشان را به دار آويختند ودر آخركار ، نعش آن دو نفر را سوزانده وخاكستر آن را به آب دجله دادند . ( 6 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ، ص134 .

2 . بحارالانوار ، ج 51 ، ص 372 .

3 . غيبة طوسى ص 251 .

4 . همان ، ص 239 .

5 . احتجاج طبرسى ج2 ص 289 به نقل ازآخرين اميد ، ص 140 .

6 . غيبة طوسى ص 255 .

شمعون

يكى از دوازده حواري حضرت عيسى ( ع ) و برگريده ترين آن ها و وصي آن حضرت به شمار مى رفته است . ( 1 )

نرجس خاتون ، از طرف مادر ، از نسل شمعون است . ( 2 ) به او شمعون صفا مى گفتند . وى استاد مرقس بوده و انجيل را او تنظيم نموده و به نام شاگردش كرده است . شمعون ويهودا به هم پيو ستند وبه تبليغ دين مسيح پرداختند . كاهنان يهود ، مردم را عليه آن دو شوراندند . پس

شمعون را با اره دو نيم كردند ويهودا را سر بريدند ( 3 )

1 . معارف ومعاريف ، ج6ص547 .

2 . پيشواى ، دوازدهم هيات تحريريه مؤسسه در راه حق ، ص 25 .

3 . معارف ومعاريف ج6 ، ص 548

شيطان

از امام صادق ( ع ) پرسيدند : اين كه خداوند به شيطان فرمود فانک من المنتظرين الي يوم الوقت المعلوم به تو مهلت داده خواهد شد تا روز معيني . اين وقت معلوم چه زمانى خواهد بود؟ فرمود : آيا پنداشته اى اين روز ، روز قيامت است؟ خداوند تا روز قيام قائم ما ، به شيطان مهلت داده است .

وقتى خداوند او قائم را مبعوث مى كند ، حضرت به مسجد كوفه مى رود . در آن هنگام شيطان در حالى كه با زانوان خود راه مى رود ، به آن جا مى آيد ومى گويد : اى واى بر من از امروز . حضرت مهدى ( ع ) پيشانى او را مى گيرد وگردنش را مى زند و آن هنگام ، روز وقت معلوم است كه مهلت شيطان به پايان مى رسد . در جاى ديگرى مى خوانيم : امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرمود : ابليس از خداوند خواست كه او را تا روز رستاخيز مهلت دهد ، ولى خداوند آن را رد كرد و فرمود : تا روز وقت معلوم ، تو از مهلت داده شده ها هستى ، چون روز وقت معلوم فرا رسد ، ابليس با تمام پيروانش كه از زمان خلقت آدم تا آن روز از او

پيروى كرده اند ، ظاهر مى شود و آن در آخرين رجعتِ امير مؤمنان ( ع ) اتفاق مى افتد . آنگاه امام صادق ( ع ) توضيح مى دهد كه چگونه سپاه ابليس در سرزمين . " روحا " در نزديكى كوفه اجتماع مى كنند واصحاب امير المؤمنين ( ع ) براى نبرد با آن ها آماده مى شوند ومهم ترين جنگ تاريخ بشرى در آن روز واقع مى شود و سرانجام سپاهيان ابليس ، شكست مى خورند وخود ابليس پا به فرارمى گذارد و رسول اكرم ( ص ) او را دنبال مى كند و از ميان شانه هايش يك ضربت كارى وارد مى كند واو را به هلاکت مى رساند . پس از هلاكت شيطان وپيروانش ، ديگركسى جز خدا را نمى پرستد و هرگزكسى به خداوند شرك نمى ورزد ( 1 )

1 . لسان العرب ، ج 1 ص 495 .

شيصباني

در لغت معانى مختلفى براى شيصبان آورده اند از جمله : مورچه نر ، لانه مورچگان ، از اسامى شيطان و رهبرگروهى از پريان . ( 1 )

مراد از شيصبانى در روايات اهل بيت ( ع ) ، مردى از بنى عباس ويا مردى دشمن اهل بيت است ، زيرا امامان معصوم ( ع ) بنى عباس را به بنى شيصبان تعبير مى كردند و آن ، نام مردى بدكردار ياگمنامى است كه دشمنِ خود را به طوركنايه با اين كلمه به كار برده اند . پس از آن كه قدرت در دَست زمينه سازان خراسانى و طرفداران آن هاست ، شيصبانى در عراق خروج مى كند

. ( 2 )

جابر جعفى مى گويد : از امام باقر ( ع ) درباره سفيانى و خروج او پرسيدم ، فرمود : پس از خروج او ، شيصبانى دركوفه خروج مى كند ، آن چنان كه يك باره لشكر انبوهى به دور اوگرد مى آيند ، بسان آب كه از چشمه بجوشد ، وهيأت اعزامى شما كه به جنگ او روند كشته مى شوند ، آن گاه منتظر خروج سفيانى و ظهور حضرت مهدى ( ع ) باشيد . ( 3 )

گفته مى شود كه منظور از شيصبانى ، طغيان آب فرات از اين منطقه است كه خانه هاى كوفه واطراف آن را مى پوشاند ، ولى به نظر مى رسد كه آن ، رمز يكى از ستمگران باشد كه بر عراق حكومت مى كند و دمار از زندگى شيعيان در مى آورد . ( 4 )

1 . لسان العرب ، ج 1 ص 495 .

2 . عصر ظهور على كورانى ص 34 1 .

3 . بحارالانوار ج52 ص 250 .

4 . روزگار رهايي ، ج 2 ، ص 5 0 1 1 .

صَفَنيا

يكى از انبياى پيرو تورات است كه دركتاب خود ، به ظهور حضرت مهدى ( ع ) بشارت داده است . ( 1 )

1 . اديان و مهدويت محمد بهشتي ص25 .

صياح

يكى از فرماندهان سپاه حضرت مهدى ( ع ) است كه سفيانى را دستگير مى كند .

سپاه حضرت مهدى ( ع ) از طريق فلسطين شرقى عارم عراق مى شود . دركرانه هاى درياچه طبرَيه با سپاه سفيانى روبرو مى شوند كه از عراق برمى گردد . جنگ سختى ميان دو سپاه در مى گيرد كه سفيانى در آن شكست مى خورد و همه سپاهيانش در آن جا كشته مى شوند و فقط خودش مى ماند .

يكى از ياران امام به نام صياح و يا صباح با گروهى از سپاهيان بر او مى تازند و او را دستگير مى كنند و به محضر امام مى آورند . هنگامى او را مى آورند كه امام مشغول نماز عشاء هستند . نمارشان را تخفيف مى دهند و به طرف او برمى گردند . سفيانى مى گويد : اى پسر عمو مرا ازادكن و براى خودت نگه دار ، تا يكى از ياران تو باشم حضرت به اصحاب خود مى فرمايد : درباره او و سخنانش چه مى گوييد؟ همگى مى گويند : به خدا سوگند به كمتر از قتل او راضى نمى شويم . او چقدر خون ريخته و چقدر به حريم جان و مال و ناموس مردم تجاوزكرده است و انتظار عفو دارد آن حضرت مهدى ( ع ) مى فرمايد : هر چه مى خواهيد انجام دهيد . گروهى

از ياران او را مى گيرند و روى سنگى دركرانه درياچه طبريه مى خوابانند و همانند گوسفند او را ذبح مى كنند ( 1 ) .

1 . روزگار رهايي ج2ص 1135 .

صيانه ماشطه

يكى از زنانى است كه امام صادق ( ع ) در روايت مفضل بن عمر ، از آن به عنوان همراه حضرت قائم ( ع ) نام مى برد .

در دولت مهدى ( ع ) سيزده زن براى معالجه زخميان ، زنده گشته ، به دنيا باز مى گردند كه يكى از آنان صيانه است كه همسر حزقيل و آرايشگر دختر فرعون بوده است و شوهرش حزقيل ، پسر عموى فرعون وگنجينه دار وى بوده است . به گفته او ، حزقيل ، مؤمنِ خاندان فرعون است وبه پيامبر زمانش- حضرت موسى ( ع ) - ايمان آورد . ( 1 )

پيامبر ( ص ) فرمود : در شب معراج در مسير ميان مکه و مسجد الاقصى ، ناگهان بوى خوشى به مشامش رسيد كه هرگز مانند آن را نبوييده ام . او جبرئيل پرسيدم كه اين بوى خوش چيست گفت : اى رسول خدا همسر حزقيل به حضرت موسى بن عمران ايمان آورده بود وايمان خود را پنهان مى كرد . عمل او آرايشگرى در حرمسراى فرعون بود . روزى مشغول آرايش دختر فرعون بود كه ناگهان شانه از دست او افتاد وبى اختيارگفت : بسم الله دختر فرعون گفت آيا پدر مرا ستايش مى كنى گفت : نه؟ بلكه آن كسى را ستايش مى كنم كه پدرتو را آفريده است واو را از بين خواهد برد .

دختر فرعون شتابان نزد پدر رفت وگفت : صيانه به موسى ايمان دارد . فرعون او را احضار كرد وبه اوگفت : مگر به خدايى من اعتراف ندارى؟ صيانه گفت : هرگز ، من از خداى حقيقى دست نمى كشم وتو را پرستش نمى كنم .

فرعون دستور داد ، تنور مسى را برافروختند وچون آن تنور سرخ شد ، همه بچه هاى آن زن را در حضور او در آتش انداختند . زمانى كه خواستند بچه شيرخوارش را كه در بغل داشت ، بگيرند و در آتش بيندازند ، صيانه منقلب شد و خواست كه با زبان ، از دين اظهار برائت كند كه ناگاه به امر خدا ، آن كودك به سخن آمد وگفت : مادر صبركن تو راه حق را مى پيمايى . فرعونيان آن زن وبچه شيرخوارش را نيز در آتش افكندند وسوزاندند وخاكسترشان را در اين زمين ريختند وتا روز قيامت اين بوى خوش ، از اين سرزمين استشمام مى شود . ( 2 )

صيانه از زنانى است كه زنده مى شود وبه دنيا باز مى گردد ودر ركاب حضرت مهدى ( ع ) انجام وظيفه مى كند .

1 . رياحين الشريعه ج5 ص 153 خصائص فاطميه ص343 .

2 . منهاج الدموع ص 93 .

طالب آملي

متوفاى 1036ق ملقب به " ملك الشعراء " در قصيده خود با خطاب قرار دادن حضرت ولى عصر ( ع ) از نابسامانى هايى كه دامنگير امت اسلامى شده سخن مى گويد : طبعم كند درآتش معنى سمندرى وآن كه فشاند ازپروبال آب كوثرى

ازشرم اين سياه دلان مى برم پناه بردرگه

امام زمان نقدعسكرى

مولاى دين محمد مهدى كه شرع او دارد رواج قاعده دين جعفرى

دعواى غبن عمركنند اهل روزگار برروزگار چون تونشينى يه داورى ( 1 )

طوسى

شيخ الطائفه ابى جعفر محمد بن الحسن الطوسى ، معروف به شيخ طوسى ، از عالمان بزرگ اسلام و صاحب كتاب ارزشمند " الغيبة " در باب غيبت امام زمان ( ع ) است .

وى در سال 385 ه_ . ق در شهر طوس به دنيا آمد و در سال 460 به ديدار حق شتافت . وى از شاگردان شيخ مفيد و سيد مرتضى بود .

وقتى سيد مرتضى در سال ، 436 ق, درگذشت ومنصب زعامت ورياست اماميه به شيخ طوسى محول شد ، در آن عصر فرقه دوازده امامى ، كاملا معروف و سرشناس بودند ومناقشات ومباحثات مذهبى مخصوصا در مسأله امامت به اوج خود رسيده بود .

افكار عالى شيخ مفيد وسيد مرتضى وساير دانشمندان در پيرامون امامت ، در بلاد اسلامى مخصوصاً بغداد پخش شده بود وبدين جهت ، حملات ورد وايرادهاى مخالفان ، متوجه محيط علمى بغداد بود .

فرقه اسماعيليه و زيديه به وسيله زبان و قلم به مبارزه مى پرداختند . اكثريت مسلمين يعنى اهل تسنن نيزكه تا آن روزكاملاً به خطرتوجه نداشتند ، در مقابل اماميه بسيج شدند .

اما محيط علمى بغداد ، با تمام اين اوضاع خطرناك آماده تبليغ و مبارزه شده وفداكارى ها ومبارزات علمى شيخ مفيد وسيد مرتضى وساير دانشمندان جهان اسلام را متوجه بغداد ساخته بود . در چنين محيط پر انقلاب وغوغايى ، از طرف خليفه وقتال قائم بالله كرسى كلام رسما به

شيخ طوسى واگذار شد واو در چنين موقعيت حساس وخطرناكى قرارگرفت وبه كارهاى علمى ودفاع از عقيده تشيع مشغول گشت .

در اثر مساعى و فداكارى آن دانشمند مبارز و استادان از خود گذشته اش بود كه فرقه دوازده امامى كه تا مدتى قبل ، فرقه گمنامى شمرده مى شد به يك مذهب علمى ، فعال ومبارز تبديل شد .

تبليغات شيخ و استادان فداكارش به حدى مؤثر واقِع شد كه اذان رسمى شهر بغداد بر طبق عقيده شيعه خوانده مى شود وبر درب اكثر خانه هاى شيعيان نوشته بود : محمد وعلى بهترين مردم هستند . بسيارى از امراء و بزرگان به مذهب اماميه متمايل شده بودند واز آنان طرفدارى مى كردند . سنى وشيعه در مجلس درس شيخ حاضر مى شدند واز سخنان علمى وى بهره مند مى گشتند . كار فداكارى كلامى وتبليغى شيخ به جايى رسيد كه مخالفان ، از پاسخ علمى عاجز شدند وكار به دست عوام افتاد وناگهان به شيعيان حمله نمودند ومحيط شهر بغداد را تصرف كردند وشعارهاى محمد وعلى را كه بر درب خانه ها بود محو ساختند واذان شهر را بر طبق مذاق خودشان در آوردند وكتابخانه بزرگ ونفيس اماميه را كه بهترين نسخه هاى خطى در آ ن موجود بود آتش زدند و ضربه بسيار سنگين وغير قابل جبرانى بر پيكر علمى جهان تشيع وارد ساختند .

شيخ طوسى كتاب " الشافى " استادش سيد مرتضى را در زمان حيات استاد ، تلخيص وتأليف كرد و در جلد اول وچهارم آن كتاب درباره امام زمان ( ع ) بحث نمود . علاوه بر آن ،

كتاب جدا گانه اى در خصوص امام زمان ( ع ) تأليف نمود و در مقدمه آن كتاب نوشت : شيخ بزرگوار به من دستور داد كه كتابى درباره غيبت صاحب الزمان و سبب دوام غيبت وپاسخ شبهات مخالفان بنويسم . من با وجود كمى فرصت و ناراحتى روحى و موانع روزگار ، خواهش او را پذيرفتم و به طور اختصار آن مطلب را تعقيب خواهم كرد .

وقتى كه شيخ به تأليف كتاب " الغيبة " مشغول بوده ، در حدود 192سال از عمر امام زمان ( ع ) مى گذشته است . زيرا دركتاب مذكور مى نويسد : اكنون كه سال 477 ق , است من به نوشتن كتاب اشتغال دارم .

چنانكه از مقدمه كتاب پيداست تأليف غيبت ، در زمانى صورت گرفته كه شيخ از هر جهت تحت فشار وشكنجه روحى قرار داشته ومخالفان ، اسباب اذيت و آزارش را فراهم مى ساخته اند .

مخالفان چندين مرتبه خانه وكتابخانه اش را مورد تجاوز قرار دادند تا در مرتبه آخر در سال 449 يا 448 ق . خانه اش را خراب نمودند وكتابخانه اش را آتش زدند و نوشته هايش را غارت كردند وكرسى كلامش را سوزانيدند و خودش ناچار شد از ترس دشمنان فراركند و به نجف منتقل گردد .

مؤلف ، با آن همه گرفتارى و در اوضاع آشفته و خطرناك بغداد ، به تأليف كتاب غيبت اشتغال داشت . ابتدا با ادله وبراهين متعدد ، وجود امام دوازدهم يعنى فرزند بلا فصل امام حسن عسكرى ( ع ) را اثبات مى كند؟ سپس به شبهات اسماعيليه ، زيديه

، كيسانيه ، ناووسيه ، واقفيه ، فطحيه و سايرين جواب مى دهد و عقايدشان را ابطال ودر هر مورد روايات مناسبى را از باب نمونه نقل مى كند .

شيخ طوسى در اين كتاب روايات غيبت مهدى موعود را نقل كرده و براى رفع استبعاد از غايب شدن پيغمبر در غار وشعب ابي طالب وغيب شدن خضر ويوسف وموسى ويونس واصحاب كهف وغيبتهاى منسوب به بعضى از پادشاهان فرس ، وحكماى روم وهند تمسك مى جويد .

شيخ طوسى نسبت به موقعيت زمانى ومكانى وفرصت كمى كه داشته به خوبى از غيبت حضرت ولى عصر ( ع ) دفاع نموده وبه شهادت واشكالات مخالفان پاسخ داده است .

بعد از شيخ طوسى نيزكتاب هاى بسيارى پيرامون غيبت ولى عصر ( ع ) نوشته شده است ، ولى مندرجات آن ها همان مطلبى است كه شيخ مفيد وسيد مرتضى وشيخ صدوق وشيخ طوسى عليهم الرحمه تحقيق كرده اند ، تغيير صورت پيدا كرده و مطلب تازه در بين آن ها كم است . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، ، شماره16 ، ص 72 .

ظريف

ابو نصر ظريف از خادمان امام حسن عسكرى ( ع ) بوده وازكسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته واز آن خبر داده است . ( 1 )

در برخى كتب ظريف بن خادم آمده است .

ظريف مى گويد : هنگامى كه حجت خدا به دنيا آمد ، همه خاندان خوشحال شدند وچون بزرگ شد به من دستور داده شد كه هر روز همراه گوشت ، يك قطعه استخوان مغزدار هم

بخرم وگفته مى شد كه مغز استخوان براى مولاى كوچك ماست ( 2 )

1 . بحارالانوار ج 51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

2 . ارشاد مفيد ، ص330 غيبة طوسى ، ص 481 كافى ج 1 ، ص 330 .

عَمرى

" عمرى " لقب مشهور نائب اول امام زمان ( ع ) عثمان بن سعيد است .

وجه تسميه عثمان بن سعيد به " عمرى " دو منشأ بيشتر نداشته است : يكى اين كه جد پدرى عثمان بن سعيد " عمرو بود ، و لذا به اوعمرى گفته شده است و ديگر اين كه حضرت امام حسن عسكرى ( ع ) راضى نشد ، هم اسم عثمان بن عفان و هم لقب او در ايشان جمع شده باشد و لذا دستور داد كه كنيه او را بر هم زنند و تبديل به عمرى ، كنند . ( 1 )

البته در يك جا لقب عامرى نيز درباره ايشان استعمال شده است . ( 2 )

1 . زندگاني نواب خاص امام زمان ( ع ) غفارزاده ص 105 .

2 . بحارالانوار ، ج 53 ص 178 .

عاموس نبى

از پيامبران پيرو تورات است كه درکتاب خود از نزول حضرت عيسى ( ع ) در هنگام ظهور حضرت مهدى خبر داده است ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) ازديدگاه اسلا م ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 327 .

عبدالله بن صالح

ازكسانى است كه حضرت مهدى ( ع ) را ديده است .

مى گويد : حضرت بقيه الله ( ع ) را در مقابل حجرالاسود ديدم . مردم به طرف حجرالاسود هجوم مى بردند و او مى فرمود : به اين مأمور نيستند . ( 1 )

1 . منتخب الاثرص 372 غيبة طوسى ص 162 .

عبدالله بن عباس علوى

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

عبدالله بن شريک

بر طبق برخى روايات ، وى يكى از فرماندهان سپاه حضرت مهدى ( ع ) است .

طبق فرموده امام صادق ( ع ) ، وى يكى از ده نفرى است كه جزو ياران اسماعيل فرزند امام صادق ( ع ) و پرچم دار اوست . ( 1 )

امام باقر ( ع ) نيز فرمود : گويا عبدالله بن شريك عامرى را مى بينم كه عمامه مشكى بر سر نهاده ، دو طرف عمامه اش بين شانه هايش افتاده ، با سپاهى چهار هزار نفرى ، پيش روىِ قائم ما از دامنه كوه بالا مى روند و همواره تكبير مى گويند . ( 2 )

در ضمن روايات رجعت ، از امام باقر ( ع ) آمده است : گويى عبدالله بن شريك عامرى را با چشم خود مى بينم كه دستارى سياه بر سردارد و تحت الحنك هايش را در ميان دوكتفش آويز كرده ، در دامنه كوه در پيشاپيش قائم اهل بيت ( ع ) با چهار هزار سلحشور ازكوه بالا مى رود ، تكبير مى گويند و حمله مى كنند . ( 3 )

1 . رجال ابن داوود ص 206 به نقل از چشم اندازى به حکومت مهدى ( ع ) ، نجم الدين طبسى ص 95 .

2 . بحارالانوار ج53 ص 67 اثبات الهداة ج 3 ، ص 561 .

3 . بحارالانوار ، ج

53 ، ص 76 .

عثمان بن سعيد

ابوعمرو عثمان بن سعيد عمرى ، نخستين سفير حضرت مهدى ( ع ) بود و در سامرا اقامت داشت . وى از سوى امام هادى و امام عسكرى ( ع ) وكيل و نماينده بود . وى مورد اعتماد امام هادى ( ع ) بود و آن حضرت به ياران خود مى فرمود : ابوعمرو مردى ثقه و امين است وهرچه به شما بگويد از جانب من است ، وآن چه به شما مى رساند از جانب من مى رساند . عثمان بن سعيد امام حسن عسكرى ( ع ) را غسل داد وكفن و حنوط كرد و به خاك سپرد . ( 1 )

او توانست سرشناسان اماميه را قانع سازد بر اين كه امام دوازدهم براى محفوظ ماندن از دست دشمنان در پرده غيبت به سر مى برد و آن ها را متقاعد ساخت كه خود نماينده راستين آن حضرت باشد . موقعيت ممتاز او در زمان امام دهم و يازدهم ( ع ) سبب شد كه وكلا دعوى وى را بپذيرند ، بدون اين كه او را مورد سؤال قرار داده و معجزه يا حجتى از وى بخواهند . ( 2 )

عثمان بن سعيد از زمان امام حسن عسكرى ( ع ) ، رئيس وكلاى امام بود و تمام وجوهاتى كه شيعيان توسط وكلا مى فرستادند ، همه به وى تحويل داده مى شد و او نيز آن را خدمت امام تقديم مى كرد .

پس از وفات امام عسكرى ( ع ) نيز به طور مخفيانه سازمان وكالت را اداره مى كرد . (

3 )

پس از وفات عثمان بن سعيد ، حضرت مهدى ( ع ) طى نامه اى به فرزندش تسليت فرمود . عثمان بن سعيد چون درگذشت او را در جانب غربى بغداد در شارع الميدان ، در اول محل ، كه معروف به " درب الجبله " است ، در داخل مسجد ، درب راست كه داخل مى شوند و قبر در خود قبله مسجد قرار دارد .

در منابع اماميه به تاريخ وفات اواشاره نشده است و مورخان متاخركوشيده اند تاريخ تقريبى نشان دهند و نوشته اند رحلت وى بايد پس از سال 260 ه_ تاريخ وفات امام عسكرى ( ع ) - و قبل از سال 267 اتفاق افتاده باشد . ( 4 )

براى عثمان بن سعيد دو فرزند به نام هاى محمد بن عثمان - كه بعدها دومين نايب امام زمان شد- و احمد بن عثمان ذكر شده است . ( 5 )

وى از يازده سالگى در محضر امام هادى ( ع ) به خدمتگزارى وكسب فقه و حديث و تعاليم اسلامى اشتغال داشته است ، و به القابى در ميان شيعيان مشهور شده است :

1 . سمان يا زيات روغن فروش : او را " سمَان " يا " زيات " مى گفتند زيرا براى پوشش نهادن به مقام والاى " وكالت " و نيابت ( ع ) به تجارت زيتون اشتغال داشت ، تا به اين وسيله در آن روزگاركه خفقان و اختناق عجيبى بر جهان پهناور اسلامى و به خصوص شيعيان و دوستداران اهل بيت حاكم بود ، خود را از شر دستگاه خلافت ،

حفظ نمايد .

روش وى چنين بود كه شيعيان ، اموالى را كه براى امام حسن عسكرى ( ع ) مى آورند به وى تسليم مى كردند و او از ترس دستگاه عباسى ، آن اموال را ميان ظرف روغن پنهان نموده و بدين گونه به خانه امام ( ع ) مى رسانيد . ( 6 )

او براى پوشش نهادن به موقعيت حساس خود ، در بازار روغن فروشان براى ارتش روغن و اجناس ديگر حمل مى كرد . ( 7 )

2 . اسدي : چون از قبيله بني اسد بود لذا به او اسدي مي گفتنند ( 8 )

3 . عسکري : عثمان بن سعيد را " عسكرى " نيز مى گفتند ، زيرا او از محله عسكر سامرا بوده است . ( 9 )

4 . عمري : به اين لقب شهرت بيشترى دارد . دو علت انتساب وى به عَمرى بين علماى رجال اختلاف است .

شيخ طوسى در الغيبة ، مى نويسد : گروهى از شيعيان گفته اند : حضرت امام عسكرى ( ع ) فرمود : اسم " عثمان " وكنيه او " ابو عَمرو " در يك شخص جمع نمى شود و دستور دادند كه كنيه او را بر هم زنند و از آن وقت عمرى خوانده شد . ( 10 )

عثمان بن سعيد ، وكيل خاص و نماينده سه امام معصوم ، امام هادى ، امام حسن عسكرى و امام زمان ( ع ) بود .

وى محرم اسرار امام حسن عسكرى ( ع ) بود . وقتى امام مهدى ( ع ) متولد

شد ، امام حسن عسكرى ( ع ) گفت : پيكى دنبال عثمان بن سعيد بفرستيد . يك نفر فرستاده شد و وعثمان بن سعيد آمد . امام حسن عسكرى ( ع ) فرمود : ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بخر و آن را تقسيم كن و به خاطر آن مولود ، چندين گوسفند عقيقه كن . ( 11 )

امام مهدى ( ع ) به وكالت و نيابت عثمان بن سعيد در مقابل جمعيت و هيأت اهالى قم اشاره كرد و آنها را به عثمان بن سعيد ارجاع داد ( 12 )

عثمان بن سعيد حدود پنج سال نيابت حضرت را به عهده داشت و وقتى از دنيا رفت ، خاطر شريف امام زمان ( ع ) نيز محزون گرديد و طى نامه شريفى به فرزند بزرگوارش ( محمد بن عثمان ) تسليت گفت و او را به جاى پدرش منصوب كرد . ( 13 )

مرحوم علامه مجلسى در " بحار " زيارتنامه اى را براى عثمان بن سعيد نقل كرده است كه اين گونه شروع مى شود : " السلام عليك ايها العبد الصالح ، الناصح له و لرَسوله ولاو ليائه " . ( 14 )

1 . بحار الانوار ج 51 ص346

2 . اصول کافي ج 1ص 329

3 . اختيار معرفه الرجال ص532 .

4 . تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم ص156 .

5 . زندگانى نواب خاص امام زمان ( ع ) غفارزاده ، ص 105 .

6 . غيبة طوسي ص 354 .

7 . روزگار رهايي ، ج1 ص 1 29 .

8

. غيبة طوسى ص 354 .

9 . همان .

10 . همان .

11 . كمال الدين ، ج 2 ، ص 430 .

12 . كمال الد ين ، ج 2 ص 476 .

13 . بحار الانوار ، ج 51 ص 347 كمال الدين ، ج 2 ، باب توقيعات ، ص 510 .

14 . بحار الانوار ج 02 1 ، ص 293 .

عقيد

خادم امام عسكرى ( ع ) بود كه بارها به ديدار حضرت مهدى ( ع ) نائل شده و اوصاف مباركش را بازگوكرده است .

گاهى كه امام مى خواست فرزند بزرگوارش را به حضور بطلبد به او دستور مى داد كه داخل خانه شده ، آن حضرت را به محضر پدر بزرگوار بياورد . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج52 ص 16 به نقل از فرهنگ موعود کريمشاهي بيد گلي ص 157 .

علامه حلى

جمال الدين حسن بن يوسف بن مطفر حلى معروف به علامه حلى ، ازكسانى است كه به ديدار حضرت نائل شده و از وجود ايشان بهره ها برده است .

وى از علماى برجسته قرن هشتم هجرى است كه در سال726ه_ . ق از دنيا رفت ودر نجف اشرف به خاك سپرده شد . در تمام علوم اسلامى مهارت داشت ، به طورى كه تأليفات او را بيش از پانصد جلد تخمين زده اند . نوشته اند : او سلطان محمد خدابنده - پادشاه مغول- را شيعه كرد و در اين مسير خدمت بزرگى به مذهب جعفرى نمود . ( 1 )

1 . فرهنگ موعود حسين كريمشاهي بيدگلى ص159 .

على بن ابراهيم بن مهزيار

همان كسى است كه خدمت امام زمان ( ع ) مشرف شده است .

مى گويد : نوزده سفر هر سال به مکه مشرف مى شدم تا شايد خدمت مولايم حضرت ولى عصر ( ع ) برسم . ولى در اين سفرها هر چه بيشترتفحص مى كردم ، كمتر موفق به اثر يابى از آن حضرت شدم . سر انجام مأيوس شدم و تصميم گرفتم ديگر به مکه نروم . شبى در خواب ديدم به من گفته شد : امسال بيا سفرت را تعطيل نكن كه ان شاه الله به مقصدت خواهى رسيد . با اميد مهياى سفر شدم . در مكه اعمال حج را انجام دادم . در اين مدت دائماً درگوشه مسجد الحرام تنها مى نشسشم و فكر مى كردم . يك روز سر درگريبان فرو برده بودم ، ديدم دستى بر شانه ام خورد . شخص گندمگونى به من سلام

كرد و گفت : اهل كجايى؟ گفتم : اهواز . گفت : ابن خصيب را مى شناسى؟ گفتم : خدا رحمتش كند از دنيا رفت . گفت : انا لله و انا اليه راجعون . مرد خوبى بود ، به مردم احسان بسيارى مى كرد ، خدا او را بيامرزد . پس گفت : على بن مهريار را مى شناسى؟ گفتم : بله ، خودم هستم . گفت : مرحبا اى پسر مهزيار تو خيلى زحمت كشيده اى براى زيارت مولايم حضرت بقيه الله به تو بشارت مى دهم كه در اين سفر به زيارت آن حضرت موفق خواهى شد . فردا شب در شعب ابى طالب منتظر تو هستم ، تا تو را خدمت آقا ببرم . فردا با رفقا خدا حافظى كردم و به شعب رفتم . او و من سوار شتر شديم و به كوه هاى طايف رسيديم . به من گفت : پياده شو تا نماز شب بخوانيم . نماز شب را خوانديم و باز سوار شديم و راه را ادامه داديم تا طلوع فجر دميد و نماز صبح را خوانديم .

هوا قدرى روشن شده بود ، به من گفت : بالاى آن تپه چه مى بينى؟ گفتم : خيمه اى مى بينم كه تمام اين صحرا را روشن كرده است . گفت : بله ، مقصود من همان جا است . با او تا نزديك خيمه رفتم . وارد خيمه شدم . ديدم آقاى بسيار زيبايى كه دلاها را مى برد ، با كمال ملاطفت و محبت ، احوال مرا پرسيد . گفتم : چرا ظهور نمى كنيد؟ فرمود

: پدرم با من عهد كرده كه در شهرها منزل نكنم ، بلكه تا موقعى كه خدا بخواهد دركوه ها و صحراها به سر برم ، تا از شر جباران و طاغوت ها در امان باشم و زير بار فرمان آن ها نروم ، تا وقتى كه خدا اجازه فرجم را بدهد .

من چند روز ميهمان آن حضرت بودم و از انوار و علومش استفاده مى كردم تا آن كه خواستم به وطن برگردم ، مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم . خواستم به عنوان سهم امام تقديم حضورش كنم ، فرمود : از قبول نكردنش ناراحت مشو اين به آن علت است كه تو راه دورى در پيش دارى و اين پول مورد احتياج تو خواهد بود . خداحافظى كردم و به طرف اهواز حركت نمودم . هميشه به ياد آن حضرت و محبت هاى او هستم و آرزو دارم باز هم آن حضرت را ببينم ( 1 ) .

1 . منتهى الامال ج 2 ص 437 بحارالانوار ج 3 1 ، ص 730 .

على بن بلال

از شخصيت هاى بزرگ ومورد اعتماد شيعه است .

اوگواهى داده است كه امام حسن عسكرى ( ع ) ، فرزندش مهدى ( ع ) را به چهل نفر از شيعيان نشان داده كه يكى از آن ها خود او است ( 1 ) .

1 . ينابيع المودة ، ج3 ص 123 .

على بن زياد

على بن محمد بن زياد صيمرى از بستگان نايب چهارم امام زمان ( ع ) بود .

وى ازكارگزاران اما م رضا ( ع ) و از وكلاى امام دهم و يازدهم ( ع ) به شمار مى آمد وكتابى هم موسوم به " الاوصياء " نوشت ، تا امامت امام دوازدهم را اثبات كند . ( 1 ) وى به امام زمان ( ع ) نامه نوشت و از او تقاضاى كفن كرد . حضرت به او نوشت : تو در سال 280 به آن احتياج پيدا مى كنى . سپس او در سال 280 وفات نمود و حضرت چند روز پيش از وفاتش ، براى اوكفن فرستاد ( 2 ) .

1 . بحارالانوارج50 ص 3 31 .

2 . كمال الدين ، ج2 ص 501 بحارالانوار ج 1 5 ، ص 2 1 3 .

على بن عاصم كوفى

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

1 . ارشاد مفيد ، ص 330 بحارالانوار ، ج 51 ص 5 .

على بن فاضل مازندرانى

زين الدين على بن فاضل مازندرانى شخصى است كه حدود هفتصد سال پيش ، طبق ادعاى خود به جزيره خضراء سفركرده است .

وى داستان خود را در نيمه شعبان699 ، در سامرا به دو نفر از علماى شيعه بازگوكرد .

در شوال همان سال ، مشروح سفر خود را ، در حله و در منزل ام سيد فخرالدين مازندرانى به فضل بن يحيى بازگفت . فضل بن يحيى كه داستان جزيره خضراء را بدون واسطه از على بن فاضل شنيد ، آن را دركتابى به نام الجزيرة الخضراء گرد آ ورد . ( 1 )

برخى نقل داستان جريره خضراء دركتب بعضى علماء را ، دليل بر فضيلت ووثاقت على بن

فاضل دانسته اند .

در نجم الثاقب آمده است كه وى اهل مازندران و از شهركى به نام ابريم بود . ( 2 )

واما شيخ حر عاملى دركتاب امل الاَمل ، شرح حال فضل بن يحيى را نوشته ولى راجع به على بن فاضل هيچ اشاره اى نمى كند . گروهى اين موضع گيرى حرعاملى را دليل بر بى اعتبار دانستن او نسبت به على بن فاضل مى دانند .

ازكلام ميرزا عبدالله اصفهانى- كه ظاهرا اولين كسى است كه براى على بن فاضل شرح حال نوشته است- استفاده مى شود كه او در شرح حال على بن فاضل ، تنها بر داستان جزيره خضراء اعتماد كرده

است . در صورتى كه نقل اين روايت ، براى اعتماد به على بن فاضل كافى نيست مخصوصاً با در نظرگرفتن اين كه مرحوم علامه و ابن داود از معاصران على بن فاضل بوده و مع الوصف راجع به او هيچ شرحى ننوشته اند ( 3 ) .

ابو الحسن على بن فرات از خاندان فرات بود .

اين خاندان از طرفداران شيعه و متنفذين در دستگاه عباسى بودند . چندين بار در دوران خليفه مقتدر عباسى مقام وزارت به ايشان واگذار شد . وى يكى از زيرك ترين و فصيح ترين وزراى زمان خويش بود و جزء مشاهير ادباء به شمار مى رفت . وزير ثروت مندى بود و وزيرى كه به اندازه او مالك پول نقد و دنانير و زمين و اثاث باشد ، شنيده نشده است .

حدود پنج هزار نفر از اهل علم و دين و فقراء ، تحت پوشش مالى وى بودند . از زمان مقتدر عباسى سه مرتبه به مقام وزارت برگريده شد 296-299ه_ ق/ 304-306 ه_ ق/ 311-312ه_ ق در وزارت دوم خود كه مصادف با نيابت " حسين بن روح " بود ، كمك هاى قابل ملاحظه اى به ايشان مى نمود و رهنمودهاى " حسين بن روح " توسط ابن فرات به موقع اجرا مى گرديد .

در سال 312 ه_ . ق ابن فرات و پسرش به جرم شيعه بودن دستگير وكشته مى شوند . در همان سال حسين بن روح نيز به همان بهانه وارد زندان مى شود ( 4 ) .

1 . جزيره خضراء . . . ناجى النجارعلى اكبر مهدى پور

ص 91 .

2 . نجم الثافب ص 0296

3 . جزيره خضراء افسانه يا وا قعيت طريقه دار ، ص129 .

4 . الكامل ج 8 ص 148 و 147 .

على بن محمد سمرى

چهارمين و آخرين نايب از نوَاب خاص امام زمان ( ع ) " ابو الحسن على بن محمد سمرى " است كه پس از " حسين بن روح " عهده دار مقام نيابت گرديد .

موثق بودن و جلالت او مشهورتر از آن است كه ذكر شود . نيابت او از طرف امام زمان ( ع ) به سفارش " حسين بن روح " صورت گرفت . ( 1 )

وى از خاندانى متدين و شيعه بوده است كه در خدمتگزارى به سازمان اماميه از شهرت بسيارى برخوردار بودند و همين اصالت خانوادگى او ، باعث شد كه در سفارت ، با مخالفت چندانى مواجه نگردد . ( 2 )

بسيارى از اعضاى اين خاندان همچون حسن و محمد ، فرزندان اسماعيل بن صالح و على

بن زياد ، در بصره املاکى بسيارى داشتند . آنان نيمى از درآمد اين املاک را وقف امام يازدهم ( ع ) كرده بودند كه امام ، هر ساله درآمد آن را دريافت و با ايشان مكاتبه مى كرد . ( 3 )

شيخ طوسى او را جزء اصحاب امام حسن عسكرى ( ع ) به شمار آورده ( 4 ) و حضرت با وى مكاتباتى داشته است . شش روز قبل از رحلت سمرى ، توقيعى از سوى امام دوازدهم ( ع ) صادر شد كه در آن ، صاحب الامر ، مرگ نايب چهارم را پيشگويى

و زمان مرگ او را نيز تعيين كرده بود .

متن توقيع ، نمايان گر پايان غيبت صغرى و انقطاع نيابت خاصه و آغاز غيبت كبرى و نيابت عامه است . متن توقيع چنين است : اى على بن محمد سمرى خداوند پاداش برادران دينى تو را در مصيبت مرگ تو بزرگ دارد . تو از اكنون تا شش روز ديگر خواهى مرد پس امر حساب وكتاب خود را جمع و جوركن ، و درباره نيابت و وكالت ، به هيچ كس وصيت مكن تا به جاى تو بنشيند ، زيرا غيبت كامل فرا رسيده است . ديگر تا آن روزى كه خداى تبارك و تعالى بخواهد ، ظهورى نخواهد بود و آن ، پس از مدت درازى خواهد بود كه دل ها را سختى و قساوت فرا گيرد و زمين از ستم و بيداد پرگردد . به زودى از شيعيان من ادعاى مشاهده خواهندكرد . بدان هركس كه پيش از خروج سفيانى و برآمدن صيحه و بانگى از آسمان ، ادعاى ديدن من را نمايد ، دروغگو و تهمت زننده است . قدرت و توانايى از آنِ خداوند بلند پايه بزرگ است و بس ( 5 )

حضار از توقيع شريف ، نسخه برداشته و از نزد او بيرون رفتند و چون روز ششم شد ، به سوى او بازگشتند و ديدند نزديك است جان به جان آفرين تسليم كند . به وى گفتند : جانشين شما كيست؟ فرمود : خدا را مشيتى است كه خود انجام خواهد داد . اين مطلب را گفت و درگذشت .

" على بن محمد سمرى " در

سال 329 ه_ . ق وفات يافت و قبر او در بغداد ، در خيابان معروف به خلنجى ، جنب ربع المحول ، نزديك نهر ابوعتاب مى باشد . ( 6 ) او سه سال امر نيابت حضرت را به عهده داشت .

1 . تنقيح المقال ج 2ص 305

2 . آخرين اميد داود الهامى ص 109 .

3 . همان ص108

4 . رجال طوسى ص 432 .

5 . كمال الدين ج 2 ، ص516 بحارالانوار ج 51 ، ص 360 اعلام الورى ص 417 .

6 . غيبة طوسى ، ص 396 .

على بن مطهر

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

1 . بحارالانوار ، ج 51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

على بن مهزيار

ابوالحسن على بن مهزيار دورقى اهوازى از برجسته ترين فقها و محدثان نامدار جهان تشيع و رهبران فكرى و اجتماعى شيعه در خطه خوزستان در نيمه اول قرن سوم هجرى بود .

وى افتخار مصاحبت و تلمذ نزد چند امام معصوم از ائمه اهل بيت ( ع ) ، يعنى حضرت على بن موسى الرضا ، محمد بن على الجواد ، على بن محمد الهادى ، و احتمال حسن العسكرى ( ع ) ، را داشت . و از سوى حضرت جوادالائمه ( ع ) ، وامام هادى ( ع ) سمت وكالت وسفارت ، و نزد آن امامان همام منزلتى بسيار بزرگ يافت ودر مدح وتمجيد او توقيعات بى نظيرى از ائمه ( ع ) صادر گرديد .

بديهى است كه وى آن منزلت شايسته را بر اثر خلوص در اعتقاد ، ولايت پذيرى ، دقت در انجام تكاليف الهى وارائه خدمات علمى و دينى همچون هدايت مردم و تأليف كتب و نشر تفسير وفقه و حديث به دست آورده است .

بر اين اساس عموم علماى رجالى و تراجم ، موقعيت ممتاز او را از حيث وثاقت ، تفقه ، وجاهت و محبوبيت نزد ائمه ( ع ) ، تأليف كتب و ديگر فضائل وكراماتى كه از وى مشاهده يا مسمرع گرديده ستوده اند ، و همگى برانند كه كسى كوچك ترين خدشه اى بر شخصيت والاى ايشان

وارد نكرده است .

شيعيان به ويژه مردم اهواز در طول تاريخ غيبت صغرى وكبرى مقام او را ارج نهاده و مرقدش را به مثابه ملجأ و پناهگاه معنوى براى عموم مؤمنين زيارت مى نمايند .

آرامگاه على بن مهزيار در اهواز است . على بن مهزيار علاوه بر سى كتاب مشابه كتب حسين بن سعيد ، ده كتاب ديگر به نام هاى حروف القرآن ، كتاب القائم ( ع ) ، كتاب انبياء ، كتاب نوادركتاب وفات ابوذر كتاب اسلام سلمان فارسى ، كتاب خصال ، كتاب حديث الاشعريه ، كتاب رسائل على بن اسباط وكتاب حديث بدر يعنى مجموعا چهل كتاب تأليف نموده اند .

كتاب هاى على بن مهزياركه در عناوين با كتاب هاى حسين بن سعيد مشابه است عبارتنداز : وضو ، صلاة ، زكاة ، صوم ، حج ، طلاق ، حدود ، ديات ، تفسير فضائل ، عتق و تدبير ، تجارات و اجارات ، مکاسب ، مثالب ، دعا ، تجمل و مروت ، مزار, رد برغلات وصايا ، مواريث ، خمس ، شهادات ، فضائل المؤمنين ، ملاحم ، تقيه ، صيد و ذبائح ، زهد ، اشربه ، نذور وايمان وكفارات ، بشارات ، النكاح .

كتاب هاى فوق از اصلى ترين و عمده ترين كتاب هايى بوده كه مورد استناد اصحاب كتب اربعه قرارگرفته است .

واما شبي تشرف علي بن مهزيار به محضر امام زمان ( ع ) : تصور عمومى درباره ايشان در اين حد است كه بيست بار به قصد ملاقات امام زمان ( ع ) ، به زيارت خانه خدا مشرف

شده ولى توفيق زيارت نيافته تا اينكه در عالم خواب به اوگفته شده كه امسال به سفر حج بروكه به ملاقات امام زمان ( ع ) توفيق پيدا كنى .

بالاخره در بيست و يكمين سفر پس از اداى مناسك حج خدمت آن مولا شرفياب شده است . اين مضمون حتى در زيارتنامه اى كه براى زيارتگاه تنظيم شده منعكس گرديده است . در حالى كه اهل علم و مطالعه مى دانند دركتب رجال و تراجم قديمى ، چنين قصه اى براى على بن مهزيار نيامده و اصولا تاريخ زندگانى او اين قصه را تكذيب مى كند .

آن كسى كه در زمان غيبت امام زمان ( ع ) ، خدمت آن حضرت رسيده شخصى به نام على بن ابراهيم بن مهزيار برادرزاده على بن مهزيار بوده است . زيرا مهزيار سه پسر داشته ، اولى و مشهور آن ها همان على ، دومى ابراهيم و سومى داود ، و همگى از فقها ر از اصحاب ائمه ( ع ) بودند وعلى كه خدمت امام زمان رسيده ، فرزند ابراهيم بوده است . كتاب هايى كه قصه تشرف على بن ابراهيم بن مهزيار را نقل نموده عبارتند از : الف : كمال الدين و تمام النعمه تأليف شيخ صدوق م ( 381ق . )

ب : كتاب الغيبة شيخ طوسى م ( 460 ق . )

ج : دلايل الإمامة ، تأليف محدث كبير محمد بن جرير بن رستم طبرى صغير ازعلماى قرن پنجم هجرى . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شماره21 ص 26 .

عمانى

حسن بن على بن عقيل عمانى

نخستين كسى بود كه رهبرى و مرجعيت دينى در دوران غيبت طولانى امام مهدى ( ع ) را به دست گرفت .

سيد محمد مهدى بحرالعلوم درباره شخصيت بزرگ علمى او مى نويسد : او نخستين كسى است كه فقه را دسته بندى و تهذيب كرد و در راه استنباط احكام شرعى از ادله تفصيلى آن ، دست به تلاش و اجتهاد زد و در آغاز غيبت كبرى ، راه را براى تحقيق و تفحص از اصول و فروع وگسترش بخشيدن به آن و بنياد پايه هاى آن گشود . . . علما و بزرگان فقه و فقاهت ، به ويژه دو شخصيت گرانقدر علم و فقه ، علامه حلى و محقق حلى و علماى پس از آن دو بزرگوار ، به فرمايشات مرحوم عمانى و فتواهاى او و ثبت و نقل آن ها سخت بها مى دادند .

فقيه بزرگوار مرحوم عمانى از نظر علما و فقهاى بزرگ ، مقام و منزلت بسيار والايى دارد و دانشمندان پيشين ، همچون مرحوم مفيد و طوسى او را ستوده اند . او در موضوع امامت ، كتابى به نام " الکر والفر " نگاشت و در فقه ، كتابى تحت عنوان المتمسك بحبل آل الرسول به رشته تحرير در آورد .

تاريخ ولادت آن فقيه بزرگ در دست نيست ، اما به نظر مى رسد ، سال هايى پيش از مرحوم مفيد زيسته و رحلت كرده است ، چرا كه او از نظر زمان ، پيش از ابن جنيد بوده و مى دانيم كه ابن جنيد از اساتيد مرحوم مفيد بوده است .

به هر حال

، رهبرى فكرى و مرجعيت دينى ، شكل خاص خويش را گرفت و حلقه هاى درسى در بغداد تشكيل شد و سال ها سپرى شد وستاره مفيد در بغداد درخشيدن آغازكرد و حوزه علميه را پي ريخت .

عمر الاهوازي

از جمله كسانى است كه از تولد حضرت ، اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

1 . بحارالانوار ، ج 51 ص 5 ارشاد مفيد ص 330 .

عمر بن زيد

برده فروشى بود كه مليكه نرجس خاتون را به فرستاده امام هادى ( ع ) بشر بن سليمان فروخت . ( 1 )

در برخى منابع " عمر بن بريد " آمده است .

1 . مهدى موعود ، ص 188 كمال الدين ج 2 ، ص 418 .

عَمرى

" عمرى " لقب مشهور نائب اول امام زمان ( ع ) - عثمان بن سعيد- است .

وجه تسميه عثمان بن سعيد به " عمرى " دو منشأ بيشتر نداشته است : يكى اين كه جد پدرى عثمان بن سعيد عمرو بود ، و لذا به اوعمرى گفته شده است و ديگر اين كه حضرت امام حسن عسكرى ( ع ) راضى نشد ، هم اسم عثمان بن عفان و هم لقب او در ايشان جمع شده باشد و لذا دستور داد كه كنيه او را بر هم زنند و تبديل به عمرى ، كنند . ( 1 )

البته در يك جا لقب عامرى نيز درباره ايشان استعمال شده است . ( 2 )

1 . زندگاني نواب خاص امام زمان ( ع ) غفارزاده ص 105 .

2 . بحارالانوار ، ج 53 ص 178 .

عنصرى بلخى

حسين عنصرى بلخى متوفى 431 ق از قصيده سرايان طراز اول زبان فارسى در سده هاى چهارم و پنجم هجرى است .

اين قصيده سرا كه در دربار سلطان محمود غزنوى از منزلت خاصى برخوردار بوده ، در قصيده مناقبى خود ضمن نكته گيرى از غضايرى شاعر ، شيوه حكومتى سلطان غزنوى را نسخه اى از حكومت جهان شمول مهدى موعود ( ع ) معرفى مى كند : خدايگان خراسان و آفتاب كمال كه وقف كرده براو ذو الجلال عزو جلال

زبيم تيغ توه تيره بود دل كافر به نور دين تو روشن يود دل ابدال

سياست توبه گيتى علامت مهدى است كجاسياست تو نيست فتنه دجال ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع

) درآ يينه شعرفارسى محمد على مجاهدى ص 63 .

عوف سلمى

در روايتى از امام زين العابدين ( ع ) آمده است : پيش از خروج آن حضرت مهدى ( ع ) مردى به نام عوف سلمى در سرزمين الجزيره خروج مى كند ، در تكريت ماوى مى گزيند و در مسجد دمشق به قتل مى رسد . ( 1 )

عوف سلمى احتمالاً از نسل جعفر طيار باشد كه بصره را با خاك يكسان مى كند و از عراق عبوركرده ، وارد دمشق مى شود و در مسجد شام به قتل مى رسد ( 2 )

اين خرابى بصره ، غير از آن خرابى است كه در قرن سوم هجرى ، توسط صاحب زنج انجام يافته است .

1 . غيبة طوسي ، ص 270بحارالانوار ج52 ص 13 2 .

2 . روزگار رهايي ج 2 ، ص 1014 .

عيسى ( ع )

از حضرت عيسى ( ع ) در روايات ، با واژه هاى گوناگون مانند وزير ، جانشين ، فرمانده و مسؤول در حكومت حضرت مهدى ( ع ) ياد شده است .

حضرت عيسى ( ع ) به مهدى ( ع ) مى گويد : من به عنوان وزير فرستاده شده ام نه امير ( 1 ) حضرت عيسى ( ع ) وزير حضرت مهدى ( ع ) پرده دار و جانشين آن حضرت است ( 2 ) حضرت عيسى ( ع ) هنگام ظهور حضرت مهدى ( ع ) از آسمان فرود مى آيد و در قدس پس از اعلام بيعت با حضرت مهدى ( ع ) پشت سر حضرت نماز مى گذارد . پس از فتح غرب توسط حضرت و اسلام آوردن

بيشتر مردم آن سامان ، حضرت عيسى ( ع ) رحلت نموده و حضرت مهدى ( ع ) و دشمن او را مى بيند ، به ياد مرگ مى افتد چنان كه گويى عيسى ( ع ) قصد جانش را كرده است در برخى از روايات از حضرت عيسى ( ع ) به عنوان مسؤول دريافت اموال حضرت قائم ( ع ) ياد شده است ( 5 )

مسلمانان بر پيكر او نماز مى گذارند .

بر طبق روايات ، امام ( ع ) مراسم دفن و نماز خواندن بر بدن وى را آشكارا در حضور مردم انجام مى دهد ، تا همچون بار اول درباره او سخن ناروا نگويند . سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مادرش مريم ( ع ) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش ، در قدس به خاك مى سپارد ( 3 )

در برخى روايات آمده كه حضرت عيسى ( ع ) ، جزو فرماندهان سپاه حضرت مهدى ( ع ) است ( 4 )

در ويژگى حضرت عيسى ( ع ) آمده است : او چنان ابهتى دارد كه چون

1 . ملاحم ابن طاووس ، ص 83 فتن ابن حماد ، ص 160 .

2 . غا ية المرام ، ص697 حلية الابرار ج 2 ، ص 620 .

3 . عصر ظهور ، على كورانى ، ص 29

4 . الشيعة والرجعه ج1 ص 167 .

5 . فتن ابن حماد ص 161

عيسى بن مهدى جواهرى

ازكسانى است كه به نشگاه قبله موعود شرفياب شده است ( 1 )

مى گويد : آن

چنان از شوق ديدار مدهوش شدم ، كه پنداشتم عقل از سرم بريده است . حضرت بقية الله ( ع ) فرمود : اى عيسى ( ع ) اگر تكذيب منكران نبود به تو افتخار ديدار نمى داديم ، كه مى گويند : كجاست؟ ازكى است؟ كجا متولد شده؟ چه كسى او را ديده؟ چه نشانه هايى از او ديده ايد؟ چه خبرهايى از او به شما رسيده است؟ چه معجزاتى از او سر زده است؟ اى عيسى آن چه ديدى به دوستان ما بازگوكن . ولى هرگز به دشمنان ما مگوكه از اين- كرامت ها- محروم گردى ( 2 )

1 . روزگار رهايي ج1ص 163 .

2 . منتخب الاثر ص 697 .

غانم

ابو غانم از خادمان منزل امام حسن عسكرى ( ع ) بوده كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته و خبر داده است ابو غانم مى گويد ( 1 )

حضرت قائم ( ع ) درگهواره بود , به محضرش شرفياب شدم ، فرمود : صندل قرمز پيش من بياور وقتى آوردم ، فرمودند : مرا مى شناسى؟ گفتم : آرى ، شما مولاى من و فرزند مولاى من هستيد . فرمود : آن را سؤال نكردم گفتم منظور خود را بيان فرماييد . فرمودند : من خاتم اوصيا هستم ، خداوند به وسيله من ، بلا را از اهل و شيعيانم دفع مى كند ( 2 )

باز ابو غانم از ديدار ديگرى سخن مى گويد كه در آن گروهى از شيعيان افتخار حضور داشته اند ، وى مى گويد : براى ابو محمد امام

حسن عسكرى ( ع ) فرزندى متولد شد كه اسم او را محمد گذاشت . روز سوم ولادتش او را بر اصحاب خود نشان داد و فرمود : اين مولود امام و سرپرست شما بعد از من است و جانشين من است در ميان شما . اين همان قائم ( ع ) است كه گردن ها براى انتظار به سوى اوكشيده مى شود ، وقتى كه زمين از ظلم و جور پر شده باشد ، قيام مى كند و زمين را از عدل و داد پر مى كند ( 3 )

1 . ارشاد مفيد ، ص 320 بحارالانوار ج 51 ص5 .

2 . كشف الغمه ، ج 3 ، ص 289 ، غيبة طوسى ، ص 481 .

3 . بحارالانوار ج51 ص 5 .

فضل بن يحيى

فضل بن يحيى بن مظفر طيبى ، مؤلف كتاب الجزيرة الخضراء است .

وى داستان جزيره خضراء را نخست دركربلا در 15 شعبان 699 از شمس الدين محمد بن بخيح حلى و جلال الدين عبداله حوام حلى شنيده و آنگاه رهسپار حله شد و داستان را بدون واسطه از على بن فاضل مازندرانى بشنود و دركتاب خود فراهم آورد . فضل بن يحيى اهل كوفه و مقيم واسط بود و به شغل كتابت اشتغال داشت و جزء دوازده نفرى است كه كشف الغمه را در حضور مؤلفش فرا گرفتند ( 1 )

على بن عيسى اربلى متوفى692 ، كتاب پرارج خود كشف الغمه را در حضور دوازده تن از دانشمندان عصر خود قرائت كرد و آن ها آن را استماع كرده ، براى خود استنساخ نمودند .

مؤلف به همه آن دوازده نفر اجازه روايت داده است .

در تمام جلساتى كه كتاب قرائت مى شده ، كاتب جلسه فضل بن يحيى بوده و همه اجازات به خط او بوده است . كشف الغمه اى كه به خط فضل بن يحيى بوده تا قرن يازدهم باقى مانده است .

شيخ حر عاملى صاحب وسائل درباره وى مى نويسد : فضل بن يحيى ، دانشمند جليل القدرى است كه در اواسط به كاركتابت اشتغال داشت و در سال691 كشف الغمه را در حضور مؤلفش خواند و نسخه اش را با نسخه مؤلف تطبيق كرد ( 2 )

پدرش " يحيى بن مظفر " نيز دانشمند ، اديب و شاعر بود و او نيز جزء دوازده نفرى است كه كشف الغمه را در حضور مؤلفش فراگرفته اند ( 3 )

تاريخ وفات فضل بن يحيى در دست نيست ، فقط مى دانيم كه وى تا سال 699زنده بوده است .

نكته ديگر اين است كه احتمال دارد فضل بن يحيى دو نفر باشند : 1 . راوى داستان جزيره خضراء

2 . كسى كه اربلى به او اجازه حديث داده است . احتمال دو نفر بودن از بيان ميرزا عبدالله اصفهانى معروف به افندى معلوم مى شود . او مى گويد : حق اين است كه هردو يك نفرند ( 4 )

البته وى دليل خود را برآن چه آن را حق دانسته ، بيان نكرده است ( 5 )

1 . الذريعه ج 5 ، ص106 .

2 . امل الاَمل ج 2 ص 217 .

3 . همان ص 348 .

4 .

رياضى العلماء ج 4 ص377 .

5 . جزيره خضراء ، افسانه يا واقعيت ، طريقه دار ص 128 .

فضلى بن شاذان

فضل بن شاذان نيشابورى ، از فقها و متكلمين اماميه است و يكصد و هشتاد كتاب نوشته كه از جمله آن ها كتابى در احوال قائم آل محمد ( ص ) وغيبت است .

شيخ طوسى در رجال خود ، او را از جمله اصحات امام هادى و امام عسكرى ( ع ) شمرده است و مى نويسد : فضل بن شاذان در سال 160 ق وفات كرد . شيخ آقا بزرگ تهرانى در الذريعه مى نويسد : كتاب غيبت فضل بن شاذان ، نزد سيد محمد بن محمد ميرلوحى كه هم عصر مجلسى بوده ، موجود است ( 1 )

1 . الذريعه ج16 رجال نجاشي ص 235 رجال طوسى ص 420 .

فلان

در روايات مهدوى ، از فلان ، بنى فلان ، ولدفلان بسيار ياد شده است .

در روايتى داريم : چون اولاد فلانى دچار اختلاف شدند ، فرج نزديك است ( 1 )

در روايات ديگرى مى خوانيم : در بغداد هشتاد هزار نفركشته مى شوند كه هشتاد تن از آن ها از اولاد فلانى است . ( 2 )

و نيز آمده آست : اين امر واقع نمى شود ، مگر هنگامى كه شمشيرهاى بنى فلانى در ميان خود به كار افتد و حلقه تنگتر شود . ( 3 )

البته در شرح پاره اى احاديث ، منظور از فلان ذكر شده است .

1 . غيبة نعمانى ص351 بحارالانوار ج 52 ، ص 231 .

2 . الزام الناصب .

3 . كشف الغمه ج3 ص 913منتخب الاثر ، ص 252 .

فيض كاشانى

ملا محسن فيض كاشانى متوفاى 1091ق از علماى نامدار اماميه در قرن يازدهم هجرى معاصر شاه عباس ثانى است كه در فقه و حديث و تفسير و فلسفه ، صاحب نظر و داراى تاليفات گران بهايى است .

دركثرت و تنوع تأليف ، سرآمد دانشمندان به شمار مى رود . علوم عقلى را از استاد بزرگ آخوند ملا صدرالدين شيرازى فراگرفت و به دامادى او مفتخرگرديد .

وى بيش از هشتاد تأليف از خود به جاگذاشته كه از جمله آن هاست . كتاب الوافى ، تفسيرالصافى ، علم اليقين ، امالى ، المحجة البيضاء فى احياءالاحياء و . . . اين عالم بزرگوار در عرصه شعر نيزكوشا بوده و ديوان او به همت شاعر فرهيخته مصطفى فيضى ، در سه

جلد منتشر شده است . او در قصايد خود ، بسيار از مهدى ياد كرده است :

برعشق هزارآفرين فيض كزدولت اوبه حق رسيدم

اومهرنبى وآل اوبود جامى كه به كام دل كشيدم

ازپيروى چهارده نور حق ، براغياربرگزيدم

چشمم به ره قدوم مهدى است اين سرمه به ديده زآن كشيدم

گرنامه سياهم ازگنه ، شكر كزمهرائمه ، روسفيدم

فيض كاشانى بسيارى از غزليات لسان الغيب حافظ شيرازى را استقبال و تضمين كرده و شيفتگى خود را نسبت به ساحت آن مصلح جهانى ابراز داشته است ( 1 ) .

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) در آيينه شعرفارسى محمد على مجاهدى ص 102 .

قاديانى

ميرزا غلام احمد قاديانى بنيانگذار فرقه احمديه يا قاديانيها بود .

او مردى روحانى ، اهل قصبǠقاديان از شهرستان گرداس پور پنجاب بود كه در پنجاه سالگى با استفاده از توجيه وتفسير بعض احاديث شيعه - كه زمان ظهور مهدى ( ع ) را در قرن چهاردهم هجرى پيش بينى كرده است- دعوى نمود كه مهدى موعود و مظهر رجعت ، مسيح است .

سپس در روز چهارم مارس 1988م ادعا كرد كه وحى بر او نازل شده وپيامبر است چون مردى عالم و زباندان بود ، جمعى از مردم قاديان به اوگرويدند كه پيروان اين مذهب نوپا را قاديانى يا ميرزايى يا احمدى نام نهادند .

غلام احمد در اثبات ادعاى خود كتاب هاى چندى تأليف كرد كه هم آن ها : قصا يد احمديه المسيح الموعود والمهدى الموعود ، مواهب الرحمن ، حمامة البشرى الى اهل مكة وصلحاء ام القرى است .

به علاوه يك مجله ماهيانه ، به زبان

انگليسى از سال 1902م در قاديان منتشر نمود كه ارگان رسمى قاديان ها است وهنوز هم مرتباً انتشار مى يابد . عقايد غلام احمد ، كلاً مبتنى بر اصول اسلام وتشيع بود .

فقط در سه اصل با ساير مسلمانان اختلاف داشت : جهاد ، مسيح ومهدى . او درباره مسيح معتقد است پس از آن كه به صليب كشيده شد نمرد ، بلكه او را به هندوستان وايالت كشمير بردند ودر آن جا به تبليغ كيش خود مشغول بود تا آن كه در صد و بيست سالگى درگذشت و در شهر " سرينگر " مدفون گشت درباره امام مهدى ) ع ( مى گويد : او مظهر مسيح ومحمد ) ع ( و جلوه اى از كريشنا يكى از الهه هاى هندوان است وخود او همان مهدى موعود است كه ظهوركرده است .

پس از فوت غلام احمد ، ميرزا نورالدين به عنوان خليفه اول او انتخاب گرديد وبعد از او ، ميرزا بشيرالدين محمد احمد پسر غلام احمد يا سمت خليفه دوم به پيشوايى فرقه احمديه برگزيده شد .

بعد از مرگ نورالدين ، بين فرقه احمديه انشعاب پيدا شد . گروهى به رياست مولانا محمد على عقيده پيدا كردند كه غلام احمد نبى يا مهدى ويا مسيح نبوده ، بلكه مبشَر ومجدد اسلام بوده است . اين گروه ، انجمنى به نام انجمن اشاعت اسلامى احمديه تشكيل دادند و به اعضاى انجمن لاهور و مجددى ، معروف گشتند . ليكن اكثريت قاديانى ها به رياست ميرزا بشيرالدين ، بر عقيده نبوت ومهدويت و مسيحيت غلام احمد ، باقى ماندند . هر دوگروه

، مساجدى در نقاط مختلف بنا كرده ، تبليغات دامنه دارى را دنبال مى كنند . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ، ج 1 ، ص 607 .

قاسم انوار

در ديوان قاسم انوار متوفاى 837 ق متخلص به قاسمى ، غزل بشارت انگيزى وجود دارد كه رايحه مهدوى از آن به مشام مى رسد :

موسى به كوه طور به نورعيان رسيد

توفيق وصل يار عنان برعنان رسيد

شادي اهل عالم و هنگام شادى است

كاندر زمانه مهدى آخرزمان رسيد

آسوده ايم وظاهر ماشاد و خرم است

چون فيض فضل يار ، جهان درجهان رسيد ( 1 )

1 . سيماى مهدي موعود ( ع ) درآ يينه شعرفارسى ، محمد على مجاهدى ص 93 .

قاسم بن علاء

ازكارگزاران حسين بن روح بود كه در آذربايجان فعاليت مى كرد .

ابوحامد عمران بن مفلس وابو على حجدر در دستيار وى بودند . ( 1 )

او از زمان امام هادى ( ع ) وكيل اين ناحيه بود . يكصد وهفده سال عمركرد وهشتاد سال از سلامتى چشم برخوردار بوده و حضرت هادى و عسكرى ( ع ) را زيارت كرده است ( 2 )

امام زمان ( ع ) پيش از وفات او ، هفت تكه پارچه براى كفن او فرستاد وبه او خبر داد كهچهل روز پس از رسيدن پارچه هاى كفن به او ، فوت خواهد كرد واو در همان روز از دنيا رفت ( 3 )

وى به هنگام وفاتش وصيت كرد كه اگر از وارثان او كسى با تقوا نبود ، از آن چه كه او براى حضرت وقف كرده است محروم باشد ، پس از وفاتش از سوى حضرت ، توقيعى براى تسليت به فرزندش صادر شده ودرآن اين عبارت آمده است : پدرت را پيشواى تو ، وكارهايش را الگوى تو قرار داديم (

4 )

1 . تاريخ سياست غيبت امام دوازدهم ( ع ) ، ص 197 .

2 . غيبة طوسي ص 188 .

3 . غيبة طوسي ص 188 .

4 . آخرين اميد ص 0118

قاسم بن على

وكيل نائب دوم- محمد بن عثمان- در آذربايجان ايران بود وتا زمان نائب سوم در اين سمَت فعاليت مى كرد ( 1 )

1 . آخرين اميد ص 90 .

قاهر بالله

از خلفاى دوران غيبت صغرى بود .

اسم او محمد بن معتضد است . در سال 320 هجري به خلافت رسيد ودر سال 322 چشمانش را ميل كشيدند وكشتند . اخلاق او ثباتى نداشت و زود رنگ عوض مى كرد . نيزه بزرگى داشت كه هر وقت در خانه خود راه مى رفت آن را به دست مى گرفت و به هنگام نشستن جلو روى خود مى گذاشت وهركسى را مى خواست بكشد ، با آن مى زد .

وى دركارهايش چندان دقت نمى كرد و رفتار او هول انگيز بود . ( 1 )

1 . زندگانى نواب خاص امام زمان ( ع ) على غفارزاده ، ص 49 .

قطران تبريزى

ابو منصور قطران تبريزى ملقب به امام الشعراء متوفاى 466 قدر قصيده اى كه به مناسبت زلزله شهر تبربز سروده ، ويرانى هاى ناشى از اين بلاى طبيعى را به تصوير مى كشد ومى گويد كه به چشم خود ، روز قيامت را مشاهده كرده وپرچم حضرت مهدى ( ع ) را در اهتزاز وفتنه دجال را فراگير ديده است .

بود محال مرا داشتن اميد محال به عالمى كه نباشدهميشه بريک حال

ازآن زمان كه جهان بوده حال زين سان بود جهان بگردد ، ليكن نگرددش احوال

خدا به مردم تبريز ، برفكند فنا فلک به نعمت تبريز برگماشت زوال

همى به ديده بديدم چو روزرستاخيز زپيش رايت مهدى وفتنه دجال ( 1 )

1 . سيماى مهدى موعود ( ع ) درآيينه شعرفارس ، محمد على مجاهدى ص 64 .

قنواء

طبق روايت مفضل بن عمر از امام صادق ( ع ) ، وى از زنانى است كه جزو ياران حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود .

قنواء دختر رشيد هجرى است ودر خصوص شخصيت او دركتب شيعه وسنى ، سخنى به ميان نيامده است .

ابو حيان بجلى مى گويد : از قنوا دختر رشيد هجرى پرسيدم : از پدرت چه حديث و روايتى شنيده اى گفت : پدرم ازاميرالمؤمنين ( ع ) نقل كرد كه آن حضرت فرمود : اى رشيد صبر تو چگونه است ، هنگامى كه پسر خوانده بنى اميه- ابن زياد- تو را نزد خود بخواند و دو دست و دو پا وزبانت را قطع كند؟ عرض كردم : آيا پايان كارم بهشت است فرمود : اى رشيد در

دنيا و آخرت به همراه من هستى . قنواء مى گويد : به خدا سوگند ، پس از مدتى ابن زياد پدرم را احضاركرد واز او خواست تا از على ( ع ) بيزارى بجويد ، ولى او هرگز اين كار را نكرد . ابن زياد گفت : على ( ع ) كيفيت قتل تو را چگونه توصيف كرده است؟ پدرم پاسخ داد : دوست من على ( ع ) مرا چنين آگاه ساخت كه تو مرا به بيزارى از على ( ع ) مى خوانى ، ولى من اجابت نمى كنم؟ سپس دو دست ودو پا وزبانم را قطع مى كنى . ابن زياد گفت : به خدا سوگند ، خلاف پيشگويى على را در حق تو اجرا مى كنم . آن گاه دستور داد دو دست ودو پايش را قطع كنند وزبانش را سالم باقى گذارند . قنواء مى گويد : من پدرم را به دوش كشيدم ودر راه به اوگفتم : اى پدرا آيا احساس درد مى كنى؟ فرمود : خير ، فقط به مقدار فشارى كه جمعيت بر من وارد كند ، احساس ناراحتى مى كنم .

چون پدرم را برداشتم و ازكاخ ابن زياد بيرون بردم ، مردم به گرد او جمع شدند . پدرم از فرصت استفاده كرد وگفت : قلم ودوات وكاغذ بياوريد تا براى شما حوادثى را بازگوكنم؟ ولى چون اين خبر به ابن زياد رسيد ، دستور داد زبانش را نيز قطع كنند وپدرم در همان شب به شهادت رسيد . ( 1 )

1 . سفينة البحار ، ج 2 ص 522 اعيان الشيعه ج

32 ، ص 6 چشم اندازى به حكومت مهدى ( ع ) ص 75 .

كافور

خادم امام هادى ( ع ) بود كه بشر بن سليمان را- جهت خريدارى نرجس خاتون ، مليكه روميه - به خدمت حضرت احضاركرد ( 1 )

وى خادم امام حسن عسكرى ( ع ) نيز بوده و در نقل حديث توثيق شده و او همان كسى است كه حضرت عسكرى ( ع ) پارچه اي به دست او داد كه به حلوان برود و احمد بن اسحاق قمى را كفن نمايد ( 2 ) .

1 . مهدى موعود ص 881 بحارالانوار ج 51 ص 6 .

2 . معارف و معاريف ج 8 ص 455 .

كافوربن ابراهيم

كافور بن ابراهيم مدنى ، حسب روايت شيخ طوسى دركتاب غيبة ، از جمله كسانى است كه حضرت ولى عصر ( ع ) را درك نموده و معجزات و غرايبى از آن حضرت مشاهده كرده و از پدر بزرگوارش حضرت عسكرى ( ع ) نص بر امامت آن حضرت نقل كرده است ( 1 )

1 . معارف و معاريف ج 8 ص 455 .

كافى

از سخنرانان مخلصى بود كه با تلاش هاى خالصانه خود به ترويج فرهنگ مهدويت پرداخت .

مرحوم حاج شيخ احمد كافى در سال 1315 در شهر مشهد در خانواده اى مذهبى ديده به جهان گشود پدرش مرحوم ميرزا محمد كافى ، فرزند ميرزا احمد كافى يزدى ، يكى از روحانيان متقى و وارسته بود .

مرحوم ميرزا احمدكافى ، جد پدرى مرحوم كافى در تحصيل مدارج علمى و عملى بسياركوشا و موفق بوده است و مرحوم كافى در دامان جد خويش دركمال دقت نظر تربيت يافت . وى ازكودكى علاقه خويش را به حضور در مجالس ابا عبدالله الحسين ( ع ) و ذكر مراثى آن حضرت نشان مى داد كه بسيار مورد تشويق مردم و به ويژه جد خويش واقع شد با بروز اين علات و استعداد ، جد مرحوم كافى تصميم به تربيت و آموزش مسائل دينى به وى را مى گيرد ، به طورى كه در سنين هشت يا نه سالگى ، مرحوم حاج شيخ احمدكافى رسما در حرم مطهر ثامن الحجج ( ع ) در شب هاى جمعه تشكيل جلسه مى دهد .

سپس به خواندن دروس حوزوى در مشهد مى پردازد و ساليانى بعد

راهى نجف اشرف گشته و مدت پنج سال در آن جا به تحصيل علوم دينى همت مى گمارد . پس از آن رهسپار قم شده و حدود سه سال در قم به ادامه تحصيل و دركنار آن به منبر و موعظه براى مردم مى پردازد .

در 23 سالگى در شهر مقدس مشهد با بيت مرحوم آيت الله سيد حسين شاهرودى كه از زهاد و علماء معروف مشهد بود ، وصلت مى نمايد و بعد از دو سال به جهت اصرار فوق العاده مردم و متدينين شهر تهران و ابرازِ نياز تبليغى شهر تهران در رژيم منحوس پهلوى ، ايشان جهت اداى وظيفه شرعى به تهران كوچ مى كند و در حقيقت ، مشكلات كار خويش را آغاز مى نمايد .

تا اين كه احساس نياز به يك پايگاه مذهبى ، ايشان را وادار به احداث مهديه تهران مى نمايد كه منشأ آثار خيرى بوده و هست منابر ايشان در سراسركشور و بعضى كشورها از قبيل : كويت ، سوريه ، عربستان ، پاكستان و . . . همچنين خدماتى از قبيل : تأسيس مدارس مساجد ، درمانگاه ها ، مهديه ها و . . كه برخاسته از خلوص نيت و صفاى باطن آن مرحوم بود ، موجب شهرت و محبوبيت ايشان گرديد وى در اوج محبوبيت در روز ميلاد معشوقش امام زمان ( ع ) نيمه شعبان- در سال 1357 در 42 سالگى و در مسير زيارت ثامن الحجج ( ع ) دارفانى را وداع و به سلف صالح پيوست ( 1 )

هنوز نوارهاى پر سوز وگداز وى در دست افراد جامعه مى

چرخد و صدا و سوز خالصانه اش ، عطر نام و ياد مهدى ( ع ) را مى پراكند .

1 . نغمه هاى ازبلبل بوستان حضرت مهدى ( عج ) ج 1 ، ص 14 .

كامل بن ابراهيم

كامل بن ابراهيم مدنى از جمله كسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

گروهى از مفوضه او را به محضر امام حسن عسكرى ( ع ) فرستادند تا سؤالاتى از محضر امام بپرسد . وى وارد مجلس شد و دركنار درى كه پرده اى بر آن آويخته بود ، نشست . پيش از آن كه سؤالاتش را مطرح كند ، بادى وزيد و پرده كنار رفت . حضرت مهدى ( ع ) كه در آن جا بودند ، پاسخ پرسش هاى وى را ارائه فرمودند . ( 2 )

كامل بن ابراهيم از بركت وجود حضرت ، هدايت شد و از عقيده ا ش برگشت . وى جزوكسانى است كه بر جنازه امام حسن عسكرى ( ع ) نماز خوانده و در مراسم تشييع جنازه ، حضرت مهدى ( ع ) را ديده اند ( 3 ) .

1 . بحارالانوار ج 51 ص 5 ارشاد مفيد ، ص 330 .

2 . كشف الغمه ، ج 2 ص 499 .

3 . روزگار رهايي ج1 ، ص 160و165 .

كامل سليمان

از نويسندگان پرشور جبل عامل لبنان است كه آثار پرارجى را به جهان تشيع تقديم نموده است .

از جمله آن هاست : الحسن بن على ( ع ) ، التربية ، سسلة تربويه ، ادب الائمه شيعتهم ، اشرق من قلبى ، سبيل يا عطشان ، يوم الخلاص و . .

يوم الخلاص ازكتاب هاى سودمندى است كه به شيوه اى دلپذير و اسلوبى نوين ، پيرامون غيبت

حضرت ولى عصر ( ع ) به رشته تحرير در آمده است .

اين كتاب با عنوان ر وزگار رهايي ترجمه شده است .

كسروى

سيد احمد كسروى ازنويسندگان ومورخان ايران است كه درسال 1269 شمسى در تبريز متولد و در سال1324 . ش درتهران به دست فدائيان اسلام به ضربت خنجر به قتل رسيد . ( 1 )

او مردى تندخو و نسبت به روحانيون سخت دشمن بود . اوبه ساحت مقدس ائمه اطهار ( ع ) و شخص پيامبر ( ص ) گستاخى كرد و جسارت ها به مذهب شيعه واعتقاد به امامت مهدى موعود ( ع ) و غيبت آن حضرت نمود .

دريكى ازكتاب هايش مى نويسد : عثمان بن سعيد ، محمد بن عثمان ، حسين بن روح و ابوالحسن سيمرى كه ادعاى نيابت امام نا پيدا كردند ، افرادى گمنام بودند وكسى آن ها را نمى شناخت و خواسته اند ، ازاين راه به رياست برسند . ( 2 )

1 . فرهنگ معين ج 6ص 1577 .

2 . مهدي موعود پاورقي ص 516 .

كلينى

ابو جعفر محمد بن اسحاق كلينى رازى معروف به ثقة الاسلام ، شيخ مشايخ شيعه و رئيس محدثين علماى اماميه و اوثق و اعدل ايشان و مروج مذهب شيعه در عصرغيبت امام عصر ( ع ) است .

عامه و خاصه در فتاوى به وى مراجعه كرده اند و بدين جهت به ثقة الاسلام شهرت يافت . وى يكى ازصاحبان كتب اربعه و صاحب كافى است كه در عقايد حقه اسلاميه و استنباط دينى ، مرجع اكابر و مورد استفاده فقها و محدثين بزرگ است و به تصديق شيخ مفيد ، اجل كتب اسلامى و اعظم مصنفات شيعه و مشتمل بر شانزده هزار و يكصد و نود

و نه حديث است .

كلينى از علماى زمان غيبت صغرى است و وفات او69 سال پس از وفات امام عسكرى و در ماه شعبان 329 هجرى اتفاق افتاد و قبرش در بغداد است . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 8 ص 576 .

كنيزآذرى

زنى است كه حضرت ولى عصر ( ع ) مژده آن را به على بن حسين پدر شيخ صدوق داد و فرمود از آن كنيز ، دو پسر فقيه و دانشمند برايت متولد خواهد شد .

وقتى على بن حسين پدر شيخ صدوق فى نامه اى به سوى سفير خاص امام زمان ( ع ) از او خواست كه از آن حضرت تقاضا كند ، تا از خداوند براى او فرزندان فقيه و دانشمندى طلب نمايد ، حضرت در جواب ، مژده كنيز آذرى را به او داد ، كه بعدها از آن كنيز ، صاحب دو پسر شيخ صدوق و برادرش حسين شد . در پسرى كه فقيه و دانشمند شدند و آن قدر از روايات حفظ كردند كه در ميان دانشمندان برخاسته از قم ، نمونه نداشتند . ( 1 )

1 . غيبة طوسي ص 88 1 بحارالانوار ، ج51 ص 324 .

مؤمن آل فرعون

در روايات از مؤمن آل فرعون به عنوان يكى از ياران حضرت مهدى ( ع ) ياد شده كه هنگام ظهور زنده مى شود ( 1 )

نام مؤمن آل فرعون ، حزبيل است . وى پسر عم و نيز وليعهد فرعون بوده كه پنهانى ، مردم را به يكتا پرستى خداوند و نبوت موسى دعوت مى كرد ، تا اينكه سخن چينان اين ماجرا را به فرعون گزارش دادند .

فرعون گفت : حزبيل كه عموزاده و وليعهد من است اگر چنين كارى كند مستوجب عقوبتى شديد خواهد بود . ولى اگر ثابت شد كه شما سعايتگران به وى بهتان مى زنيد شما را به اشد مجازات

شكنجه مى كنم . حزبيل را فرا خواند و آن ها را نيز احضار نمود . بازجويان در حضور فرعون به حزبيل گفتند : توئى كه منكر خدائى فرعون شده و نعمت هاى او را كفران نموده اى وى رو به فرعون كرد وگفت : آيا تا كنون دروغى از من شنيده اى فرعون گفت : نه . حزبيل گفت : از اين جمع بپرس خداى شما كيست؟ چون پرسيد ، همه گفتند : فرعون . حزبيل گفت : آفريدگارتان گفتند : فرعون . گفت : روزى دهنده شها كيست؟ گفتند : فرعون . حزبيل گفت : اى فرعون تو وا ين جمع حاضر را گواه مى گيرم كه خداى من و آفريدگار و روزى بخش من همان كسى است كه خدا و آفريدگار و روزى بخش اين ها است و جز خداى اين ها خداى ديگرى ندارم و تو و اين جماعت را گواه مى گيرم كه از خدائى جز خداى اين ها بيزارم .

فرعون رو به سعايتگران كرد وگفت : شما اى فتنه جويان و اى مفسدان مى خواستيد ميان من و عموزاده ام فتنه برانگيريد پس دستور داد همه را به شديدترين شكنجه اعدام كردند . ( 2 ) امام صادق ( ع ) در معنى فوقاه الله سيئات ما مکروا روايت شده كه فرمود : مراد اين آيه مؤمن آل فرعون است كه مى فرمايد خداوند او را از مكر فرعونيان نجات داد . به خدا سوگند سرانجام او را قطعه قطعه كردند ، ولى خداوند او را از اينكه دينش را از دستش بربايند ، نجات داد ( 3

)

1 . بحا رالانوار ج52 ص346 اثبات الهداة ج 3 ، ص550 .

2 . معارف ومعاريف ج4 ص473 .

3 . بحارالانوار ج 3 1 ، ص 160 .

خروج ياجوج و ماجوج

در برخى روايات ، از نشانه هاى ظهور دانسته شده ( 1 ) كه با دقت در آن ها روشن مى شود كه ارتباطى با مسأله ظهور ندارند ، بلكه بيشتر آن ها ، ناظر به برپايى قيامت هستند .

مواردى هم كه در قرآن از خروج يأجوج ومأجوج ياد شده ( 2 ) هيچ دلالتى بر اين قضيه ندارد .

1 . منتخب الاثرص 461 سنن ابن ماجه ج 2 ص 353 1 كنزالعمال ج 14 ص338 .

2 . سوره كهف 94, سوره انبياء ص6 9 .

ماريه

ازكنيزان امام حسن عسكرى ( ع ) بود .

وى شاهد تولد حضرت مهدى ( ع ) بوده و مى گويد : صاحب الزمان از شكم مادر در حالى متولد شد كه دو زانو بوده و دو انگشت سبابه اش را به سمت آسمان بلند كرده بود .

سپس عطسه زد وگفت : الحمدلله ربَ العالمين و صلى الله على محمد و آله ( 1 ) .

1 . مكيال المكارم ، ج 1 ، ص 246 .

مالک اشتر

در برخى روايات از وى به عنوان يكى از ياران حضرت مهدى ( ع ) ياد شده كه پس از ظهور حضرت ، زنده مى گردد . ( 1 )

1 . مجمع البيان ج 2 ص 489 ارشاد مفيد ، ص 365 .

مجلسى

ملا محمد باقر بن ملا محمد تقى مجلسى معروف به علامه مجلسى ، از بزرگترين و معروف ترين علماى شيعه در عهد صفويه است كه در سال 1037 در اصفهان متولد شد و به سال 1111 درهمان شهر وفات يافت .

وى دراواخر عهد شاه سليمان صفوى و قسمت عمده از عهد شاه سلطان حسين ، رتبه شيخ الاسلامى و امامت جمعه و صاحب اختيار امور دينى كل كشور بود و نيز حائز ريايست علمى و سياسى گرديد .

تعداد تأليفات او متجاوز از شصت كتاب است كه معروف تر و مهم تر از همه- به زبان عربى- بحارالانوار است كه در حقيقت ، دائرة المعارف شيعه مى باشد . بيشترين تأليفات او به زبان ساده است مانند ، حق اليقين ، حلية المتقين ، حيوة القلوب ، عين الحيوة و جلاء العيون ( 1 ) .

روايات بسيارى از پيامبر و ائمه معصومين ( ع ) درباره حضرت مهدى ( ع ) دركتاب بحارالانوار آمده است . جلد 51 ، 52 ، 53 اين كتاب را استاد على دوانى ، با عنوان مهدى موعود ترجمه كرده است .

1 . معارف ومعاريف ج9ص125 .

محمد بن ابراهيم بن مهزيار

سيد ابن طاووس ، او و پدرش ابراهيم بن مهزيار را از وكلا و نواب معروف دانسته كه شيعيان اماميه در نيابت او و پدرش اختلافى ندارند .

صدوق نيز او را جزء وكلاى منصوب از ناحيه امام زمان ( ع ) دانسته و در توقيعى كه در شأن او وارد شده چنين آمده است . ما تو را به جاى پدرت منصوب كرديم ، پس خدا را سپاسگزار

باش ( 1 )

بنا به روايت كلينى و مفيد ، وى چند روز بعد ، نامه اى مبنى بر جانشينى پدرش در اهواز دريافت كرد ( 2 )

1 . غيبة طوس ص 220 .

2 . آخرين اميد داود الهامى ، ص 161 .

محمد بن احمد قطان

وى از وكيلان نايب دوم - محمد بن عثمان - در بغداد بود كه به ملاقات امام زمان ( ع ) نايل آمد ( 1 )

1 . كمال الدين ص 442 .

محمد بن ادريس

ازكسانى است كه شاهد تولد حضرت مهدى ( ع ) بوده است .

مى گويد : حجت خدا را پس از رحلت امام حسن عسكرى ( ع ) ديدم و بر سر و صورتش بوسه زدم ( 1 )

1 . ارشاد مفيد ص 330غيبة طوسى ، ص162 اصول كافى ، ج1 ص331 .

محمد بن ايوب بن نوح

ازكسانى است كه حضرت مهدى ( ع ) را ملاقات كرده است .

او و معاويه بن حكيم ومحمد بن عثمان عمرى مى گويند : ما چهل نفر از شيعيان در محضر امام حسن عسكرى ( ع ) گرد آمده بوديم كه فرزند بزرگوارش حضرت مهدى ( ع ) را بر ما عرضه كرد و فرمود : اين بعد از من ، امام شما و جانشين من در ميان تان است از او فرمان ببريد ودر دين تان اختلاف نكنيد كه هلاک مى شويد . سپس فرمود : شما ديگر او را نخواهيد ديد ( 1 ) .

1 . بحارالانوار ج52 ص 26 .

محمد بن بشير

ازاهالى كوفه ، از موالى بنى اسد و از اصحاب امام كاظم ( ع ) بود .

وى از غلاة و مبتدعين بود و مدعى بود كه پس از امام موسي بن جعفر ( ع ) ، خود امام است و مى گفت : امام كاظم ( ع ) زنده است و او همان امام قائم است .

پيروانى داشت و در شعبده و اعمال خارق العاده ، مهارت داشت ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج9 ص161 .

محمد بن جعفر اسدى

ابوالحسين محمد بن جعفر اسدى يكى از وكلاى حضرت در منطقه رى بود .

از زمان نواب امام زمان ( ع ) عده اى از مردم موثق بودند كه از طرف نواب توقيعاتى براى آن ها مى رسيد يكى از آن ها ابوالحسين محمد بن جعفر اسدى بود ( 1 )

صالح بن ابى صالح مى گويد : در سال 290 هجرى عده اى از من خواستند كه چيزى را به عنوان مال امام از آن ها بپذيرم ولى نپذيرفتم نامه اى نوشتم وكسب تكليف كردم . جوابى براى من آمد كه : محمد بن جعفر اسدى در رى است ، مال به او تحويل داده شود كه او از موثقين ما است .

اسدى در ماه ربيع الثانى سال 312 در حالى كه مردم او را به عدالت مى شناختند ، بدون تغيير عقيده به جهان باقى شتافت ( 2 ) .

توقيعى از ناحيه مقدسه به وسيله محمد بن عثمان به دست وى رسيده كه مشتمل بر پاسخ هاى حضرت به سؤالات محمد بن جعفر اسدى است ( 3 ) .

توقيع

ديگرى از ناحيه امام زمان ) ع ( خطاب به محمد بن جعفر اسدى توسط محمد بن عثمان صادر شده است ، بدون اين كه از حضرت سؤالى بكنند و نامه اى خدمت حضرت بفرستند ، حضرت خود ش مبادرت بهارسال اين توقيع نموده و در آن كسانى كه اموال امام زمان ( ع ) را براى خود حلال دانسته و به ناحق آن را مى خورند ملعون مى شمارد ( 4 )

1 . غيبة طوسي ص 415 .

2 . همان

3 . كمال الدين ج 2 ص 520 .

محمد بن حسن صيرفى

وى در بلخ ، رابط بين مردم و حسين بن روح بود ( 1 )

1 . تاريخ سياس غيبت امام دوازدهم ( ع ) ص 981 .

محمد بن شاذان بن نعيم

محمد بن شاذان بن نعيم از اصحاب امام حسن عسكرى ( ع ) بوده و بعد از وفات حضرت ، وى از وكلاى حضرت مهدى ( ع ) از منطقه نيشابور به شمار مى رفت . ( 1 )

به او شاذانى و يا نيشابورى نيز مى گويند .

امام زمان ( ع ) در توقيع خود به اسحاق بن يعقوب ، ايشان را مردى از دوستان ما اهل بيت معرفى كرده است ( 2 ) .

1 . كمال الد ين ج 2 ص 442 .

2 . كمال الد ين ج 2 ، ص 483 بحارالانوار ج53 ص 801 .

محمد بن عبدالله محض

با گذشت سال ها از انقلاب زيد ، فرزند امام سجاد ( ع ) محمد ، فرزند عبدالله كه به محمد بن عبدالله محض معروف گرديد ، ديده به جهان گشود او از نواده هاى حضرت مجتبى ( ع ) بود .

به همين جهت فرصت طلبان و عناصر زورپرست ، با استفاده از فرصت ، او را مهدى موعود لقب دادند و روايت ساختگى المهدى . . . واسم ابيه اسم ابي . . . را بر او تطبيق كردند . با اين كه مى ديدند اين روايت با صدها روايت مسلم و قطعى مخالف است كه حضرت مهدى ( ع ) را ، فرزند حضرت عسكرى ( ع ) دوازدهمين جانشين پيامبر ( ص ) و نهمين امام از نسل حسين ( ع ) معرفى مى كند . ( 1 )

اما فرصت طلبان با وانهادن همه روايات پيامبر ( ص ) به اين روايت جعلى چنك انداختند و آن

را به محمد بن عبدالله محض تطبيق دادند و آن گاه او را نفس زكيه ناميدند و برخى از مردم نيز با او دست بيعت فشردند .

پدر او نيز با پسرش به عنوان بيعت با مهدى نجات بخش دست بيعت داد . نيز ازكسانى كه با او دست بيعت فشرد منصور دوانيقى بود كه پس از تشكيل حكومت عباسى ، بيعت خويش را نقض كرد و پايه هاى مهدويت محمد بن عبدالله نيز فرو ريخت . ( 2 )

1 . براى اطلاع بيشتر رجوع شود به معجم احاديث الامام المهدى ( ع ) ج 1 ص 168 .

2 . امام مهدى ( ع ) از ولاد ت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزويني ص 570 .

محمد بن عثمان

دومين نائب از نواب اربعه امام زمان ( ع ) و فرزند نائب اول- عثمان بن سعيد- است .

در زمان حيات پدرش از طرف امام حسن عسكرى ( ع ) به نيابت امام غائب معرفى شده بود و " عثمان بن سعيد " به هنگام مرگ خود ، امر نيابت را به دستور امام زمان ( ع ) به فرزند خود محمد سپرد شيعيان به عدالت ، وثاقت و امانت دارى او اتفاق نظر داشتند .

توقيعات حضرت در امور مهم دينى ، در طول زندگانى او با همان خطَى كه در زمان پدرش عثمان بن سعيد صادر مى شد ، به دست او صادر مى گشت و به شيعيان مى رسيد . شيعيان جز او كسى را به نيابت نمى شناختند و علائم وكراماتى هم از او نقل شده است ( 1

) .

او بيشترين مدت نيابت را در ميان نواب اربعه به خود اختصاص داد و حدود چهل سال به عنوان نايب و رابط بين امام و شيعيان بود . لذا توفيق يافت مشكلات و مسائل فقهى ، كلامى ، اجتماعى و بيشترى را از محضر مبارك امام زمان ( ع ) استفسار نمايد و در اختيار عموم مردم قرار دهد . كنيه او ابو جعفراست و چندين لقب براى او ذكر شده است : عَمرى ، اسَدى و كوفى .

امام حسن عسكرى ( ع ) فرمودند : عَمرى- عثمان بن سعيد - و پسرش- محمد بن عثمان- هر دو موثق و مورد اطمينان هستند ، هر چه آن ها به تو برسانند از طرف ما مى رسانند ( 2 ) پس از وفات نايب اول نخستين كسى كه مورد خطاب ولى عصر ( ع ) قرار مى گيرد ، محمد بن عثمان ، پسر اوست . امام زمان ( ع ) مرگ پدر را بر او تسليت مى گويد و در آن نامه اشارتى به شخصيت محمد بن عثمان و تصريح به نيابت او شده است . ( 3 )

در زمان نايب دوم حدود 265-305 كسانى پيدا شدند كه از فرصت غيبت امام زمان ( ع ) سوء استفاده كرده و خود را به عنوان نايب امام ( ع ) معرفى كنند تا بدين وسيله شهرت و منصبى اجتماعى كسب نموده و اموال سرازبر شده از سوى شيعيان به سوى امام را بدون مجوزشرعى تصرف نمايند .

لذا يكى از وظايف محمد بن عثمان ، تكذيب مدعيان دروغين و رسوا کردن آنان

و اثبات نيابت خود وفراهم آوردن اطمينان و اعتماد شيعيان به سوى خويش بود . يكى از دليل هاى مشهود و راه هاى عملى بر صحَت نيابت و وساطت خويش از طرف امام غائب ، خبر دادن از امور غيبى وپنهانى با عنايت امام زمان ( ع ) به وسيله توقيعات و طرق ديگر بود .

محمد بن عثمان به جهت طولانى بودن دوره نيابت اش فرصت بيان بعضى از حقايق راجع

به امام زمان ( ع ) از تولد تا غيبت را داشته است . لذا در زمينه هاى مختلف درباره امام زمان ( ع ) و درباره موضوعات ديگر ، از ايشان روايت نقل شده است .

احاديثى كه از ايشان نقل شده نشان مى دهد كه وى مكرراً امام زمان ( ع ) را حتى از دوران كودكى آن حضرت ديده و در دوران امامتش با او ملاقات هايى داشته است . راوى مى گويد : محمد بن عثمان ، قبرى را براى خود حفر كرد و آن را با چند قطعه تخته آماده ساخت وقتى علت آن را پرسيدم ، گفت : براى مردن اسبابى هست بعد از آن نيز از وى پرسيدم ، گفت : مأمور شده ام كه خود را جمع وجوركنم . سپس دو ماه بعد وفات يافت ( 4 ) .

ابو جعفر محمد بن عثمان در سال305 ه_ . ق در آخر ماه جمادى الاولى وفات كرده است . قبر او دركنار قبر مادرش ، بر سر راه كوفه و در محلى كه خانه اش آن جا بود واقع است ( 5 ) .

اين محل در

سمت غربى بغداد مى باشد ( 6 ) .

1 . غيبة طوسي ، ص 362 .

2 . غيبة طوسي ، ص 360 .

3 . غيبة طوسي ، ص361 كمال الدين ج 2 ، ص15 .

4 . بحا رالانوار ، ج 51 ، ص 351 كمال الدين ج2 ص 502 .

5 . غيبة طوسى ص 366 سفينة البحار ، ج 7 ص 1 1 2 .

6 . تار يخ سياسي غيبت امام دوازدهم عج ص 183 .

محمد بن على بن بلال

از مدعيان دروغين نيابت در عصر نيابت محمد بن عثمان بوده است ابو طاهر محمد بن على بن بلال ، معروف به بلالى ، يكى ديگر از مخالفين نيابت محمد بن عثمان بود كه اموال امام ( ع ) را تصرف نموده و از دادن آن به نايب دوم امتناع مى كرد و ادعاى وكالت از طرف امام زمان ( ع ) را داشت . ( 1 )

وى قبل از انحرافش ، با امام دهم و يازدهم ( ع ) رابطه نزديكى داشت و يكى از وكلاى مهم به شمار مى رفت و لذا علماى رجال ، تمجيدهاى بسيارى از وى نموده اند كه همه اش مربوط به قبل از انحراف او مى باشد .

امام حسن عسكرى ( ع ) دوبار فرزند خويش ، امام زمان ( ع ) را به او خبر داده است . اين حديث توسط خود ايشان ، در اصول كافى چنين آمده آست كه : محمد بن على بن بلال مى گويد : از جانب امام حسن عسكرى ( ع ) و سال پيش از

وفاتش ، پيامى به من رسيد كه از جانشين پس از خود به من خبر داد . بار ديگرسه روز پيش از وفاتش پيامى به من رسيد و از جانشين بعد ازخود به من خبر داد . ( 2 )

شيخ طوسى مى گويد : ماجراى او با محمد بن عثمان ، كه با ادعاى نيابت حضرت ، اموالى را ضبط ، و از تسليم آن به وى خوددارى نمود و ادعا كرد كه از طرف امام زمان ( ع ) در اخذ آن ها وكالت دارد ، و دورى شيعيان از وى و لعن او- كه از ناحيه مقدسه توقيع مبنى بر لعنت وى بيرون آمد- معروف است . ( 3 )

طبق روايت شيخ طوسى ، محمد بن عثمان ملاقاتى سرى ميان امام دوازدهم و بلالى ترتيب داده بود تا به وى ثابت شود كه او از جانب امام عمل مى كند . ابو جعفر محمد بن عثمان او را به منزلى در جاى نامعلوم برد و در آن جاگفته مى شود ، امام را ملاقات كردند .

امام به بلالى دستور داد وجوهات را تسليم ابوجعفركند ( 4 )

ابوجعفر پس از ترتيب ملاقات بلا فاصله به منزل بلالى رفت و در آن جا هواداران بلالى جمع شده بودند . ابو جعفر از بلالى پرسيد : اى ابوطاهر از تو مى پرسم ، تو را به خدا ، آيا صاحب الزمان ( ع ) به تو دستور نداد وجوهات را كه نزد توست به من رد كنى؟ بلالى پاسخ داد : آرى . سپس ابوجعفر منزل را ترك كرد ( 5 )

1 . غيبة طوسى ، ص400 .

2 . اصول كافى ج1 ص 328 كمال الدين ص 499 .

3 . غيبة طوسي ، ص 400 بحارالانوار ج 51 ص 269 .

4 . غيبة طوسى ص 246 .

5 . همان .

محمد بن فضل موصلى

از منكران نيابت حسين بن روحاست كه در سال 307 ه_ . ق منكر نيابت ايشان شد ، ولى با راهنمايى هاى حسن بن على و جناء و مشاهده بعضى امور ازحسين بن روح از افكار خويش برگشت . نزد او رفت ، در حالى كه مرتب گريه مى كرد . گفت : سرورم مرا ببخشيد . حسين بن روح گفت : ان شاءالله خداوند تو را مى بخشد ( 1 )

1 . غيبة طوسى ، ص 315 اثباة الهداة ، ج 3 ص 692 .

محمد بن نصير نميري

در دوران محمد بن عثمان ، به دروغ ادعاى نيابت كرد .

ابو العباس بن نوح مى نويسد : ابو نصر هبة الله بن محمد به من خبر داد كه محمد بن نصير نميرى ، از اصحاب امام حسن عسكرى ( ع ) بود .

چون آن حضرت وفات يافت ، مدعى منصب محمد بن عثمان شد وگفت : نايب امام زمان ( ع ) من هستم ، امَا خداوند او را رسوا گردانيد زيرا الحاد و نادانى وى آشکار گرديد . محمد بن عثمان هم او را لعنت كرد و از وى دورى نمود و خود را از او پنهان نگاه داشت . نميرى پس از شريعى به دروغ ادعاى نيابت كرد . ( 1 )

وى عقايد كفرآميز و الحادى داشت و سعى مى نمود آن را ميان عامه مردم منتشر سازد . سعد بن عبدالله اشعرى مى گويد : محمد بن نصير نميرى مدَعى بود كه پيغمبر است و امام هادى ( ع ) او را مبعوث كرده است و عقيده به تناسخ داشت

.

وى معتقد به خدايى امام هادى ( ع ) بود . ازدواج با محارم را جايز مى دانست و عمل لواط را حلال كرده بود . نميرى اين را موجب تواضع و فروتنى مفعول و لذت وكامرانى فاعل مى دانست و مى گفت : خدا هيچ يك از اين ها را بر بندگانش حرام نكرده است . ( 2 )

فرقه نميريه منسوب به محمد بن نصير نميرى است . " نميريه " فرقه اى از قائلين به امامت امام هادى ( ع ) در زمان حيات او بودند و بعدا منحرف شدند و قائل به نبوت محمد بن نصيرى نميرى شدند و ادعا كردند كه محمد بن نصير را امام هادى ( ع ) مبعوث كرده است . ( 3 )

چون نميرى جزء شيعيان نبود ، ادعاهاى وى نه موقعيت محمد بن عثمان را تضعيف كرد و نه هيچ يك از پيروانش را به جانب خود كشانيد . از اين رو نفوذ وى عمدتا به غلات محدود مى شد ( 4 )

1 . غيبة طوسي ص 398 .

2 . غيبة طوس ص 398 فرق الشيعه ص 103 .

3 . فرق الشيعه ، ص 102 .

4 . آخرين اميد داود الهامي ص125 .

محمدبن نفيس

وكيل حسين بن روح- نائب سوم- در اهواز بود .

اولين توقيع امام زمان ( ع ) در دوره حسين بن روح به دست ايشان منتشرشد .

حسين بن روح نخستين بخشنامه را به محمد بن نفيس ، وكيل اهواز در پنجم شوال 305 صادركرد و در آن او را به سِمَت خود ابقاء نمود

( 1 )

1 . آخرين اميد داود الهامي ص125 .

محمدحنفيه

نخستين كسى است كه در اسلام ، مهدى موعود ناميده شد .

محمد حنفيه فرزند برومند امير مؤمنان على ( ع ) و مورد توجه خاص آن حضرت بود . شهرتش به حنفيه از اين جهت است كه مادرش خوله از قبيله بنى حنيفه بود . امير مؤمنان ( ع ) او را آزاد كرد ، سپس به حباله نكاح . ( 1 )

حود در آورد . حضرت على ( ع ) به اين فرزند ارزشمند علاقه اى وافر داشت و درباره او سخنان تحسين آميزى فرموده از جمله تعبير مشهور آن حضرت است كه فرمود ، محمدها اجازه نمى دهند كه به خدا نافرمانى شود . راوى پرسيد : محمدها كيانند؟ فرمود : محمد بن جعفر ، محمد بن ابى بكر ، محمد بن ابى حذيفه و محمد بن امير المؤمنين ( 2 )

در جنگ جمل محمد حنفيه موقعيت بسيار ممتازى داشت . پرچم پيروزى در دست او بود ، با شجاعت وصلابت كم نظيرى ، دشمن را به عقب راند ، صف ها را شكست و امتحان نيكويى داد . در همين جنگ بود كه از محمد حنفيه پرسيدند : چگونه است كه در شرايط سخت و هولناك ، پدرت ترا دركام خطر مى اندازد و هرگز برادرانت حسن و حسين را در اين مواقع به ميدان نمى فرستد محمد حنفيه با تعبير بسيار ظريفى بيان داشت : حسن و حسين ، ديدگان پر فروغ پدر هستند و من بازوى پرزور او مى باشم . پدرم با دست خود

از ديدگانش محافظت مى كند . ( 3 )

روى اين بيان ، ترديد نمى ماند در اين كه محمد حنفيه دقيقاً بر تمام برادرانش واقف بود وكسى نبود كه به ناحق ، دعوى امامت كند . پس از شهادت امام حسين ( ع ) گروهى به امامت اوگرويدند و بيش از همه مختار بر محوريت او تكيه مى كرد و از مردم به نام او بيعت مى گرفت . ولى محمد حنفيه از كار او راضى نبود و هرگز بر اين كار صحه نگذاشت .

هنگامى كه " ابو خالد كابلى " از جناب محمد حنفيه پرسيد : آيا امام واجب الطاعة شما هستيد؟ به صراحت تمام فرمود : امام بر من ، بر تو و بر همه مسلمانان على بن الحسين است ( 4 ) آن گاه براى اين كه امر امامت بر همگان روشن شود ، با حضرت على بن الحسين به گفت وگو نشست . حجرالاسود را حكم قرار دادند ، حجرالاسود به امامت حضرت سجاد ( ع ) شهادت داد ، او نيز تسليم شد . ( 5 )

متانت درگفتار ، اعتدال در رفتار و سلوك دركردار ، به ضميمه دانش سرشار ، عقل پربار و ديگر محاسن اخلاقى ، موجب شد كه دل ها از محبت او پر شود و همگان حسن اعتقاد به او داشته باشند و همين موجب شد كه مختار خود را به او منتسب كند ، تا بتواند دلها را به سنوى خود جلب كند .

ولى هنگامى كه او از دسيسه مختار آگاه شد ، از وى تبرى جست .

جناب محمد حنفيه

در محرم سال81 ق در65 سالگى و در مدينه طيبه ديده از جهان فرو بست و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد . در مورد درگذشت او چند قول است : مدينه ، طائف ، ايله بين مكه و مدينه وقولى هم مى گويد : درگذشت او در رضوى و دفن در بقيع است . فرقه كيسانيه ، به امامت او معتقد بودند و او را پس از اميرمؤمنان ، امام حسن و امام حسين ( ع ) ، چهارمين امام مى پنداشتند . اكثريت قاطع كيسانيه معتقدند كه او نمرده است؟ بلكه دركوه رضوى مخفى شده و پس از يك دوران استتار ، سرانجام ظهوركرده و جهان را پر از عدل و داد مى كند . آن ها معتقدند كه محمد حنفيه همان مهدى موعود است و از مكه ظهور خواهدكرد ( 6 )

1 . غيبة طوس ص 398 فرق الشيعه ص 103 .

2 . فرق الشيعه ، ص 102 .

3 . وفيات الاعيان ابن خلکان ، ج4 ص 172 .

4 . مناقب آل ابى طالب ، ابن شهر آشوب ، ج 4 ص 121 .

5 . كافى ، ج 1 ص 384غيبة طوسى ، ص 18 .

6 . با دعاى ندبه در پگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ص83 .

خواب مخزومي

مخزومى ، مردى از قبيله مخزوم است .

در حديثى از امام صادق ( ع ) كه از اجتماع ياران حضرت مهدى ( ع ) سخن مى گويد ، آمده است : وقتى حضرت با يارانش در مکه گرد مى آيند ، در كوچه

هاى مکه به راه مى افتند ، تا براى خود محل اقامتى پيداكنند . مردم مکه افراد ناشناسى را در ميان خود مى بينند و مى گويند : تا به امروز آن ها را در اين شهر نديده ايم به ناگاه مرد مخزومى وارد مى شود و مى گويد : من خوابى ديده ام كه بسيار پريشان و نگران هستم .

مردم مى گويند : بيا بر نزد فلان ثقيفى برويم . چون به پيش او مى روند ، مرد مخزونى چنين مى گويد ابرى را ديدم كه از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدريج پايين آمد تا به نزديكى كعبه رسيد و آنگاه دوركعبه طواف نمود . در اين ابر ، ملخ هاى فراوانى با بال هاى سبز بود كه تا مدتى بس دراز ، دور خانه خدا طواف مى كردند . آنگاه به چپ و راست پراكنده شدند ، به هيپح آبادى نمى رسيدند جز اين كه به خاكستر مى نشاندند . به هيچ قلعه اى نمى رسيدند جز اين كه ويران مى كردند . سپس از خواب بيدار شدم و چون بيد لرزيدم و تاكنون هم در ترس و وحشت هستم . مرد ثقيفى مى گويد : امشب لشكرى از لشكرهاى الهى بر شهر شما وارد شده ، كه شما را ياراى مقاومت در برابر آنها نيست . مردم مكه از شنيدن اين حرف پريشان مى شوند و مى گويند چيز عجيبى به وجود آمده است .

در بامداد چنين شبى بيعت مبارك انجام مى پذيرد و مردم مكه نيز بيعت كرده و به سپاه حق ملحق مى شوند و خواب

مخزومى و تعبير ثقيفى تحقق مى يابد ( 1 ) .

1 . روزگار رهايي ج 1 ص433 .

مستنصر

فردى است كه به همراه مهدى ( ع ) هنگامى كه سفيانى به فرمانده سپاه كوفه مى نويسد كه به سوى حجاز حركت كند .

از مدينه مى گريزند و به سوى مكه عزيمت مى كنند وپيش از آن كه فرمانده سپاه سفيانى به آن ها برسد ، آن ها وارد حرم امن الهى مى شوند ( 1 )

احتمالاً منظور از " مستنصر " نفس زكيه است كه در آخرين سخنرانى خود مردم را به يارى آل محمد ( ع ) فرا مى خواند و به همين سبب " مستنصر " ناميده مى شود . ( 2 )

1 . بشارة الاسلام ص 39 .

2 . روزگار رهايي 2 ص1073 .

مسيح

به معناى زيباروى و " متبرك آفريده " است .

لقب حضرت عيسى ( ع ) است : انما المسيح عيسى كن مريم رسول الله ( 1 ) .

سيحا ، نام يا لقب حضرت عيسى ( ع ) است . الف در زبان فارسى ، علامت تعظيم است چنان كه در صدرا . و مسيحى كسى است كه بر دين عيسى مسيح باشد .

در روايات متعددى آمده است كه هنگام ظهور حضرت مهدى ( ع ) ، مسيح از آسمان فرود مى آيد ( 2 )

1 . سوره نساء 171 .

2 . يوم الخلاص ص 344 .

مفيد

" محمد بن نعمان عكبرى " معروف به شيخ مفيد ، از بزرگان فقهاى شيعه در سده هاى چهارم و پنجم هجرى است ( 1 )

در سال 336 ه_ ق ديده به جهان گشود . در بغداد به كسب دانش پرداخت و پس از مدتى از محضر بزرگانى چون : شيخ صدوق ، محمد بن جنيد اسكافى ، ابو على صولى ، ابوغالب رازى ، ابن قولويه قمى و . . . بهره گرفت . ( 2 )

با استعداد فوق العاده اى كه داشت ، خيلى زود به مقام هاى عالى علمى نائل شد .

دركرخ بغداد ، كرسى درس پايه گذارى كرد و شاگردانى چون : سيد مرتضى علم الهدى ، سيد رضى ، نجاشى ، شيخ طوسى ، ابن حمزه و . . . را پرورش داد ، ( 3 ) كه بعدها هركدام ، از ناموران بزرگ جهان اسلام شدند .

شيخ مفيد در سال 413 ه_ ق

در بغداد ديده از جهان فرو بست و شاگرد برجسته اش سيد مرتضى بر او نمازگزارد و در منزلش دفن گرديد . از وى آثار ارزشمندى به جاى مانده كه نجاشى هفتاد و هشت اثر نام مى برد . ( 4 )

اين دانشمند برجسته ، توفيق نصيبش شد و حضرت ولى عصر ( ع ) نامه هاى متعددى برايش نوشت . به ويژه در سال هاى آخر زندگى اش ، هر سال نامه اى از حضرت دريافت مى كرد .

نخستين نامه مبارك را در ماه صفر 410 هجرى دريافت كرد . حضرت در اين نامه ، شيخ مفيدرا " اخ السديد " خطاب مى كند ( 5 )

واژه " سداد " ، شايسته كسى است كه درگفتار و عملكرد به راه صواب و استوارى گام سپرده و خطا نرفته است . ( 6 ) در همين نامه است كه حضرت فرموده : ما از رسيدگى به امور شما كوتاهى نكرده و شما را از ياد نبرده ايم . نامه ديگرى از حضرت در روز پنجشنبه 23 ذى الحجه سال 412 هجرى به شيخ مفيد رسيده ، كه در آغاز ماه شوال نوشته شده است ( 7 ) در فرازهاى آخرين اين نامه ، حضرت مهدى ( ع ) به شيخ مفيد دستور مى دهد كه نامه را از همه مردم پنهان كند و آن را جزو اسرار بداند ، تا هيچ كسى بر خط امام وكاتب او- به خاطر اسرار و رموز حكمت هايى- آگاهى نيابد . و نيز دستور مى دهد كه از آن نامه مبارك ، نسخه اى بردارد و

تنها هر آن كه شيخ مفيد به امانت دارى او ، در مورد اسرار شيعيان اعتماد و اطمينان دارد ، بر آن آگاهى يابد . از اين رو ، شايد امام ( ع ) چنين مصلحت ديد كه اين امر از غير شيعيان و از استبداد حاكم پوشيده بماند . ( 8 )

1 . رجال نجاشى ص 402 .

2 . اعيان الشيعه ج 9 ص421 .

3 . تنقيح المقال ، ج 3 ، ص 18 .

4 . چشم به راه مهدى ، جمعي از نويسندگان مجله حوزه ص 449 .

5 . احتجاج طبرسى ج 2 ، ص 497 بحارالانوار ، ج53 ص 175 .

6 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ص 360 .

7 . بحارالانوارج53 ص176 .

8 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهورسيد محمد كاظم قزينى ص 400 .

مقداد

هنگامى كه حضرت قائم ( ع ) قيام كند ، بيست و هفت نفر را زنده مى گرداند كه يكى از آنان مقداد است . ( 1 )

مقداد از ياران پيامبر ( ص ) و على ( ع ) است . در بزرگى شا ن او همين بس كه طبق يكى از روايات ، خداوند به سبب هفت نفر- كه يكى از آنان مقداد است- به شما رزق و روزى مى دهد و به شما يارى مى رساند و باران مى فرستد .

او در موضوع خلافت و امامت اميرالمؤمنين ( ع ) ، پافشارى داشت وكوشش فراوان كرد . پيامبر ( ص )

در باره او فرمود : خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم : على ( ع ) ، مقداد ، ابوذر و سلمان .

در روايت ديگرى آمده است : بهشت ، مشتاق مقداد است . ( 2 )

1 . چشم اندازي به حکومت مهدى عج , نجم الدين طبسى ص 171 .

2 . معجم رجال الحديث ج8 ص 314 .

مقدس اردبيلى

احمد بن محمد ، معروف به مقدس اردبيلى از علماى بزرگ و ثقات فقهاى شيعه است و شخصيتى است كه به زهد و ورع و امانت و ديانت ضرب المثل بوده و مجلسى او را در شمار كسانى كه به ملاقات امام عصر ( ع ) نائل آمد ه اند ، آورده است .

از سيد نعمت الله جزايرى كه از شاگردان او بوده ، نقل شده كه مقدس اردبيلى در سال هاى قحطى ، خوراك خود را ميان بينوايان پخش مى كرد و براى خود بخشى ، چون آنان مى گذاشت .

در يكى از سال ها كه چنين كرد همسرش بر وى خشم نمود وگفت : فرزندان ما را در چنين سالى فرو مى گذارى ، تا دست به سوى مردم درازكنند مقدس زن را ترك گفت و به قصد اعتكاف ، به سوى مسجد كوفه رهسپار شد .

روز دوم ، مردى بارهاى گندم و آردى پاكيزه به خانه آورد وگفت : صاحب خانه كه در مسجد معتكف است فرستاده . پس از آن كه مقدس اردبيلى به خانه بازگشت ، همسرش به وى گفت : آردى كه با آن عرب فرستادى ، آردى نيكو

است . مقدس اردبيلى خداى را شكركرد و از سرَ آن امر ، بى خبر بود .

در حالات او آمده است كه هرگاه هنگام زيارت مخصوصه به كربلا مى رفت ، نماز را جمع مى خواند و مى گفت : زيارت ، سنت است و تحصيل علم ، فريضه مى ترسم كه سنت چون با فريضه مزاحمت كند ، مورد نهى باشد و سفر ، سفر معصيت از اين روتمام را هم مى خوانم . مقدس اردبيلى ، علوم معقول و منقول را نزد بعضى از شاگردان شهيد ثانى در نجف اشرف خوانده و مرحوم صاحب مدارك از شاگردان او است . وى در عصر شاه طهماسب و شاه عباس اول صفوى و شيخ بهايى مى زيسته و ميان او و شاه عباس مكاتباتى بود . او در سال 993 در نجف اشرف وفات كرد . ( 1 )

آثار و نوشته هايى كه از مقدس اردبيلى به جاى ماند . به زبان هاى عربى و فارسى در رشته هاى علوم اسلامى همچون كلام ، فقه ، مناقب اهل بيت و عقايد مى باشد . برخى آثار او : استيناس المعنويه ، بحر المناقب ، حاشيه بر شرح تجريد ، حديقه الشيعه ، الخراجيه ، زبدة البيان فى آيات الاحكام ، مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان ، مناسك حج و . . . است . ( 2 )

تشرفات ايشان در كتاب " عبقرى الحسان " آمده است . مرحوم علامه مجلسى ازگروهى و آنان نيز از سيد بزرگوار ، جناب ميرعلام آورده اند كه : شبى در ساعت هاى آخر

شب درصحن مطهَر اميرمؤمنان ( ع ) بودم ، ديدم كه در خلوت شب ، مردى به سوى مرقد منوَر در حركت است . به او نزديك شدم . ديدم عالم پروا پيشه مقدس اردبيلى است . خود را به او نشان ندادم و به طور مخفيانه او را دنبال كردم . او به درب حرم مطهركه بسته بود رسيد ، اما با رسيدن او به طور شگفت انگيزى درب گشوده شد و وارد حرم گرديد . گوش دادم ديدم گوى با كسى به گفتگو پرداخته است و آنگا ه از حرم خارج گرديد و پس از خروج او درب ها به صورت نخست بسته شد . مقدس اردبيلى به سوى مسجد كوفه حركت كرد و من نيز به طورى كه او مرا نبيند ، ازپى او روان شدم . او وارد مسجد و به سوى محرابى كه شهادتگاه اميرمؤمنان ( ع ) بود راه افتاد . خود را به محراب رسانيد و مدتى در آن جا درنگ كرد . سپس به سوى نجف بازگشت و من نيز به دنبال او سايه به سايه آمدم . در ميانه راه به من سرفه دست داد و آن جناب به حضور من توجَه يافت و فرمود : مير علا م تو هستى پاسخ دادم آرى گفت : اين جا چه مى كنى؟ پاسخ دادم : من از همان لحظات ورود شما به حرم مطهر اميرمؤمنان ( ع ) تاكنون با شما بوده ام و اينك شما را به مقام شامخ صاحب آن قبر سوگند مى دهم كه از آن چه از آغاز تا انجام برايتان پيش آمده

است ، مرا با خبر سازى .

گفت : اگرتعهد كنى تا زنده هستم آن را نزد خويش نگاهدارى و به كسى نگويى حقيقت را به تومي گويم .

من تعهَد اخلاقى سپردم . گفت : من در برخى مسايل پيچيده علمى و فقهى مى انديشيدم . تصميم گرفتم كنار مرقد امير مؤمنان ( ع ) حاضرگردم و از آن روح بلند و ملكوتى بخواهم مشكل فقهى و علمى مرا پاسخ گويد . هنگامى كه به درب حرم رسيدم ، درب ها گشوده شد . وارد شدم وبا همه وجود ، صميمانه از خدا خواستم كه سالارم ، امير مؤمنان ( ع ) مرا پاسخ دهد . درست در اين هنگام بود كه ندايى از جانب قبر مطهر شنيدم كه فرمود : امشب به مسجد كوفه برو ، سؤال خود را از قائم آل محمد ( ع ) بپرس ، چرا كه او امام زمان توست .

به سرعت به سوى مسجدكوفه شتافتم و نزديك محراب رفتم و از حضرت مهدى ( ع ) كه در آن جا به نيايش نشسته بود ، مسايل خويش را پرسيدم و او پاسخ مرا باكرامت وصف ناپذيرى داد و اينك به خانه خويش بازمى گردم . ( 3 )

1 . معارف و معايف ج1 ص 604

2 . ديدار با ابرار مقدس اردبيلى سيد سجاد موسوى ، ص 47 .

3 . بحارالانوار ج 52 ص 175 .

ميلخاء

بر طبق روايتى از پيشواى ششم ، در آخرين رويارويى سپاه حق با قوم يهود ، دابة الارض خارج مى شود و خداوند اصحاب كهف را همراه سگشان بر

مى انگيزد .

دو تن از اصحاب كهف به نام هاى ميلخاء و حملاها هستند كه اين دو نفر ، در شاهدى هستند كه بر حضرت مهدى ( ع ) شهادت مى دهند و سلام مى گويند چنانكه خداوند تبارك و تعالى مى فرهايد : انا لننصر ارسلنا والذين امنوا فى الحيوة الدنيا ويوم قوم الاشهاد ، ( 1 )

اين ها همان گواهان هستند كه به حضرت قائم ( ع ) به اسم ، سلام مى دهند ( 2 ) .

1 . سوره مؤمن ، 51 .

2 . بحارالانوار ، ج 52 ص 275 الزام الناصب ص177 و 180 .

ناجى النجار

روحانى اى است اهل كاظمين عراق و از شاگردان شهيد آيت الله محمد باقر صدر و از وكلاى ناحيه مقدسه مرحوم آيت الله خويى ( 1 )

وى كتابى را با عنوان الجزيرة الخضراء وقضيه مثلث برمودا نوشته كه آن را آقاى على اكبر مهدى پور ، با عنوان جزيره خضراء وتحقيقى پيرامون مثلث برمودا ترجمه كرده است .

1 . بر اساس بعضى نشانه ها ، احتمالاً جزيره خضرايى كه على بن فاضل مازندرانى حدود هفتصد سال پيش به آن سفركرده است ، همان منطقه وحشتناك مثلث برمودا ، واقع در اقيانوس اطلس است . كه امروزه روزنامه ها و مجله ها از آن سخن مى گويند . بشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جزيره خضراء امام زمان ( ع ) و ياران و فرزندانش است .

و اما در جاى خود درباره جزيره خضراء ، مثلث برمودا و واقعى يا ساختگى بودن اين

دا ستان ، بحث كرده ايم .

1 . جزيره خضراء ، افسانه يا واقعيت طريقه دار پاورقى ص 9 .

نسيم

خادم امام حسن عسكرى ( ع ) بود .

وى يكى ازكسانى است كه از تولد حضرت مهدى ( ع ) اطلاع يافته و از آن خبر داده است . ( 1 )

اين كنيز تربيت يافته بيت رفيع حضرت عسكرى ( ع ) مى گويد : يك شب پس از ولادت حضرت مهدى ( ع ) بر او وارد شدم و دركنارگاهواره اش ، عطسه به من دست داد . آن كودك گرانمايه فرمود : يرحمك الله . از اين موضوع ، سخت شادمان شدم كه فرمود : بگويم عطسه داراى چه فوايدى است؟ گفتم : آرى ، سرورم حضرت فرمودند : عطسه ، تا سه روز ، نويد بخش سلامتى و امان از مر گ كوتاه مدت است . ( 2 )

1 . بحارالانوار ج 51 ص 5 كمال الدين ج 2 ص 104-114 .

2 . كمال الدين ج2 ص 430 غيبة طوسى ، ص 39 1 بحارالانوار ج 51 ص 5 .

نظامى گنجوى

حكيم نظامى گنجوى متوفا 614 ق از شاعران بزرگ ادب فارسى است .

در منظومه خسرو و شيرين خود به هنگام ستايش شاه مظفر قزل ارسلان ، او را مهدىِ زمانه خويش معرفى مى كند .

شه مشرق كه مغرب را پناه است قزل شه كافسرش بالاى ماه است

چو مهدى گرچه شد مغرب وثاقش ( 1 ) گذشت از سر حد مشرق يَتاقش ( 2 )

نگينش كرنهد يک نقش برموم خراج ازچين ستاند جزيه از روم ( 3 )

1 . اقامتگاه خانه .

2 . پاسداري نگهباني

3 . سيماي مهدى موعود ( ع )

درآيينه شعرفارسى محمد على مجاهدى ص 71 .

نعمانى

ابو عبدالله محمد بن ابراهيم بن جعفر نعمانى معروف به ابن ابى زينب از مشايخ حديث اماميه در قرن چهارم هجرى و مؤلف كتاب الغيبة مشهور به غيبت نعمانى است .

وى از اهالى شهر نعمانيه - يكى از آبادى هاى واسط - بود البته بعضى او را به نعمان مصر منسوب مى دانند .

به بغداد هجرت كرد و در آن جا ، نقل حديث را تحت سرپرستى كلينى متوفى 329 هجرى و ابن عقده متوفى 333 هجرى فراگرفت و سپس به سوريه رفت و در حدودسال 260 در آن جا درگذشت . مدفن او در دمشق است .

پس از رحلت امام يازدهم ، وقتى ديد جوامع شيعه را هاله اى از حيرت و شگفتى فراگرفته است ، كتابى با عنوان الغيبة نوشت وكوشيد تا ضرورت غيبت امام دوازدهم را با نقل احاديثى از پيامبر اكرم ( ص ) و ائمه اطهار ( ع ) كه غيبت آن بزرگوار را پيش بينى كرده اند ، اثبات كند . ظاهرا نعمانى پس از مسعودى ، نخستين كسى بود كه تفسير احاديث منسوب به ائمه را ازكلينى گرد آورى كرده است . ( 1 )

وى از شيخ كلينى ، ابن عقده ، مسعودى ، ابوعلى بن همام و محمد بن عبدالله حميرى و بعضى ديگر از بزرگان ، نقل روايت كرده است . اهل فن از او به نام هاى نعمانى ، ابن ابى زينب و ابن زينب ياد كرده اند .

از جمله تأليفات او : تفسيرقرآن مجيد ، معروف به تفسير نعمانى ،

جامع الاخبار الرد على الاسماعيليه ، كتاب الفرائض ، نثراللئال ( 2 )

1 . آخرين اميد داود الهامى .

2 . معارف و معاريف ج 1 ص 223 .

نوستر آداموس

ميشل دو نوسترآدام كه بيشتر با نام لاتين خود ، يعنى نوستر آداموس noster-adamus شناخته شده است ، در روز چهاردهم دسامبر سال 1503 م . در ناحيه سن رمى فرانسه متولد شد .

خانواده وى ازشجره پزشكى يهودى و ايتاليايى الاصل بود . پدر بزر گ وى در شكل گيرى و تربيت نوستر آداموس نقش اساسى داشته و آموزه هاى اشراقى مكتب كاباليست ها را مستقيماً به وى تعليم داده است نوستر آداموس در سن 22 سالگى از دانشگاه بسيار معتبر آن روزگارفرانسه ، يعنى مون پليه در رشته پزشكى فارغ التحصيل شد و براى نجات بيماران از بيمارى مرگ سياه يا طاعون ، بلافاصله مشغول به كار شد .

شاوينى ، پيرو و مفسر معروف نوستر آداموس مى نويسد كه : وى سه سال تمام بر روى نخستين اشعار وحى آميز خود كه از آينده و رويدادهاى آن خبر مى آورد ، كاركرد و در سال 1555م دفترى را- كه در برگيرنده بيش از سيصد پيشگويى شعرگونه بود- به پسرش سزار ، هديه كرد . سپس در سال هاى بعد ، مجموعه كاملى از شعرواره هاى نوستر آداموس در هزار قطعه ، يعنى 10 سانتورى كه هر سانتورى مشتمل بر صد قطعه بود ، منتشرشد . ) 1 (

نوستر آداموس پيشگويى بود كه در عبارتى پيچيده و الفاظى نمادين و سمبليك از آينده سخن مى گفت ، اما بسيارى از حوادث

و اتفاقات همين يكى دو دهه ، دركنار بن بست هاى نظرى ، دلواپسى درباره آينده و انتظار رهايى بزرگ را مبدل به دغدغه فكرى بخش بزرگى از مردم جهان كرد .

چنان كه امروزه تنها بيش از پنجاه پايگاه اطلاع رسانى در شبكه جهانى اينترنت ، وظيفه گفت وگو و تفسير پيشگويى هاى نوستر آداموس را عهده دارند و نزديك به يكصد و بيست پايگاه نيز ، آراه عرضه شده درباره گذشته و آينده جهان در ميان ساكنان ربع مسكون را مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار مى دهند . اين همه ، حكايت از واقعه اى شگرف يا جريانى پيوسته و سازمان يافته در لايه هاى پنهانى سياست ، فرهنگ و اقتصاد جهان استكبار مى كند ( 2 )

در واپسين دهه هاى قرن بيستم بود كه رسانه هاى استكبار جهانى ، هجومى عليه ايده ظهور مهدى موعود ( ع ) بر پاكردند . در سال 1982 ميلادى ، سريالى با نام نوستر آداموس به مدت سه ماه متوالى از شبكه تلويريونى آمريكا پخش شد . اين فيلم سرگذشت ميشل نوستر آداموس بود ، - كه نزديك به پانصد سال قبل مى زيسته است- .

اين سريال پيشگويى هاى وى را درباره آينده جهان به تصويركشيده بود كه مهم ترين آن ها ، پيشگويى وى درباره ظهور نواده پيامبر اسلام ( ص ) در مكه مكرمه و متحد ساختن مسلمانان و پيروزى بر اروپائيان و ويران كردن شهرهاى بزرگ سرزمين جديد- آمريكا- بود .

هدف از اين مانور تبليغاتى به تصويركشيدن چهره اى خشن ، بى رحم ، ويرانگر وگرفتار جنون قدرت

از مهدى موعود نستجير بالله و تحريك و بسيج عواطف ملل غربى عليه اسلام و منجى موعود آن بود و دركوتاه مدت ، بسترسازى روانى براى مقابله با جنبش هاى اسلامى را در دستوركار خود داشت . ( 3 )

1 . نشريه موعود ، شماره 37 ص 27 .

2 . نشريه موعود شماره 37 ص 4 .

3 . درانتطارققنوس ص 311 .

يوشع نبى

يكى از پيامبران پيرو تورات است كه دركتاب خود درباره بازگشت حضرت عيسى ( ع ) هنگام ظهور خبر داده است . ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) ازديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 327 .

واعظ قزوينى

ملا محمد رفيع واعظ ( قزوينى ) متوفاى 1105 ق از غزل پردازان نازك خيال و نامدار سبك اصفهانى در زبان فارسى است او در قصيده شيدايى كه در ناپايدارى روزگار و بى اعتبارى دنيا و منقبت سالار دين ، حضرت صاحب الامر ( ع ) سروده ، عظمت وجودى آن حضرت را در نهايت هنرمندى و نازك خيالى به تصويركشيده است :

نيست در اقليم هستى اى دل محنت قرين آن قدر شادى كه كس خندد به وضع آن و اين

پيش عاقل يک دل پر درد باشد گوى چرخ نزد دانا يک چرخ پر گرد پهناي زمين

چون فريدون يا سكندر يا سليمان گر شوى کو فريدون کو سکندر کو سليمان کو نگين

حجت حق نور مطلق ، صاحب الامر آن كه او بحر زخار امامت راست موج واپسين

هستى نه آسمان ، از بهرذات پاک اوست چون وجود حلقه انگشتر از بهر نگين

نور پاكش گر فشردى بر بساط روز پاى شب فسردي همچو خون مرده در زير زمين

روز آن روز است كان خووشيد تابان سر زند دولت آن دولت که او باشد شه تخت زمين

دامن عهد ظهورت كو كه تا آيد برون ناله ها از استخوانم همچو دست از آستين

كي شود يا رب پاى دولت در ركاب چتر شاهي برسر از بال پرروح الامين

يکه تاز ظلم ميدان جهان را

بسته است هست خالي جايت اي لشکر شکن در روي زين

يشوعا

پدر نرجس خاتون- مادر امام زمان ( ع ) و پسر قيصر روم شرقى است ( 1 ) .

1 . پيشواي دوازدهم هيات تحريريه موسسه در راه حق ص 25 .

يعقوب بن منقوش

ازگواهان ولادت امام عصر ( ع ) بوده است .

مى گويد : به محضر امام حسن عسكرى ( ع ) شرفياب شدم . امام بر فراز سكَويى در صحن خانه نشسته بود و دركنار آن حضرت پرده اى آويخته بود عرض كردم : مولاى من صاحب اين امر - بعد از شما - كيست؟ فرمود : پرده را كنار بزن . پرده را كنار زدم ، كودكى بيرون آمد و روى زانوى پدر بزرگوارش نشست . امام خطاب به من فرمود : اين- فرزندم- صاحب اين امر است . آن گاه خطاب به فرزندش فرمود : تا وقت تعيين شده ، داخل خانه شو . حجت خدا وارد خانه شد . آن گاه امام خطاب به من فرمود : اى يعقوب نگاه كن ، ببين چه كسى در خانه هست؟ وارد خانه شدم وكسى را در آن جا نيافتم ( 1 )

امام حسن عسكرى ( ع ) اين گونه شيعيان را به غيبت حضرت بقية الله تمرين مى دهد تا با آن انس بگيرند .

يعقوب بن يوسف

يعقوب بن يوسف ضراب از جمله كسانى است كه از تولد امام مهدى ( ع ) اطلاع يافته و از آن خبر داده است ( 1 )

1 . ارشاد مفيدص 330 بحارالانوار ج 51 ص5 .

1 . كشف الغمه ، ج 3 ، ص 317 منتخب الاثرص 356 بحارالانوار ج 52 ، ص 25 .

يوشع بن نون

وصىَ حضرت موسى ( ع ) بود كه در پاره اى از روايات ، از وى به عنوان يكى از ياران حضرت مهدى ( ع ) ياد شده است ( 1 )

1 . تفسيرعيا شى ج 2 ص 32 بحارالانوار ج52 ص346 .

يوئيل نبى

يكى از پيامبران پيرو تورات است كه دركتاب خود ، بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) ، نزول حضرت عيسى ( ع ) و محاكمه اسرائيل در آن روز سرنوشت ساز را آورده است ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 327 .

خروج يمنى

خروج يمنى از نشانه هاى حتمى ظهور است ( 1 )

درباره انقلاب وقيام يمنى روايات بسيارى وارد شده است . امام صادق ( ع ) فرمودند : روج اين سه تن ، خراسانى ، سفيانى ويمنى در يك سال ويك ماه ويك روز اتفاق مى افتد ودرفش يمنى از همه هدايت كننده تر است ، زيراكه دعوت به حق مى كند ( 2 )

روايات مى گويد : يمنى در پى نبرد سفيانى با وى وارد عراق مى شود . نيروهاى يمنى و ايرانى جهت رويارويى با سفيانى وارد عمل مى شوند واز روايات چنين ظاهر مى شود كه نقش نيروهاى يمن در نبرد سفيانى نقش پشتيبانى از نيروهاى ايرانى است ، زيرا از لحن اخبار چنين فهميده مى شود كه طرف درگير با سفيانى ، مردم مشرق زمين يعنى ياران خراسانى وشعيب هستند ، وگويا يمنى ها پس از يارى رساندنِ به آنان به يمن باز مى گردند . اما در منطقه خليج ، علاوه بر حجاز يمنى ها نقش اساسى خواهند داشت ، گر چه روايات ، آن را خاطر نشان نساخته اند ولى به طور طبيعى با توجه به روند حوادث ظهور وجغرافياى منطقه ، بايستى فرمانروايى يمن و حجاز وكشورهاى

حوزه خليج در دست نيروهاى يمن ، پيرو حضرت مهدى ( ع ) قرا ر گيرد .

اخبار مؤيد اين است كه انقلاب يمنى به نهضت ظهور امام ( ع ) نزديك تر است تا انقلاب زمينه ساز ايرانيان ، حتى اگر فرض كنيم يمنى قبل از سفيانى قيام مى كند يا آن كه يمنى ديگرى زمينه ساز يمنى موعود مى باشد . در پاره اى روايات سخن از درفش يمنى به ميان آمده كه از همه درفش ها هدايت كننده تر است زيرا كه دعوت به حق مى كند . ( 3 )

احتمالات بسيارى درباره هدايت كننده تر بودن درفش يمنى داده اند ، اما پسنديده اين است كه درفش يمنى اگر هدايت گرى بيشترى دارد به اين دليل است كه مستقيما از رهنمودهاى حضرت مهدى ( ع ) برخوردار مى گردد .

همچنين يمنى به ديدار حضرتش نائل مى شود وكسب شناخت ورهنمود مى كند . مؤيد اين امر هم روايات مربوط به انقلاب يمنى هاست كه رهبر انقلاب يمن ، يعنى شخص يمنى را مى ستايد وبا اين عبارات توصيف مى نمايد : به سوى حق هدايت مى كند و شما را به سوى صاحبتان مى خواند واين كه براى هيچ مسلمانى سرپيچى از آن جايز نيست وكسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود ، اما انقلاب زمينه ساز ايرانيان ، در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن ، ستايش از عموم گرديده است . ( 4 )

1 . منتخب الاثرص 452 .

2 . بحا رالانوار ج 52 ص 210 .

3 . بحارالانوار ج 52 ص

210 .

4 . عصر ظهور كوراني ص 161 .

يمانى

شخصى است كه در آخر الزمان خروج مى كند .

در اخبار آخرالزمان و علائم ظهور حضرت مهدى ( ع ) مكرر از آن نام برده شده است و در روايت منقول از امام باقر ( ع ) خطاب به شيعه چنين آمده كه : سفيانى و خراسانى و يمانى همزمان خروج مى كنند و پرچم او در ميان پرچم هايى باشد كه در آن زمان برافراشته مى گرد . وى بيش از همه به راه حق هدايت مى كند ، زيرا وى به يار شمابقية الله دعوت مى نمايد و چون خروج كند ، بر هر مسلمانى است كه به وى بپيوندد و بركسى جائز نباشد ، از فرمان او سر بتابد و هركس از اطاعت وى سرپيچى كند ، اهل دوزخ است چه او مردم را به راه حق و صراط مستقيم مى خواند ( 1 ) .

در بخش نشانه هاى ظهور ، خروج يمانى از روشن ترين علائم است كه بيش از چهارده ماه فاصله با ظهور آن حضرت نخواهد داشت ( 2 ) .

ودر حديثى آمده است : يمانى از شيعيان اميرالمؤمنين ( ع ) است ( 3 ) .

1 . سفينة البحار به نقل از معارف و معاريف ج10 ص 617 .

2 . روزگار رهايي ج2 .

3 . غيبة نعمانى ص 631 بحارالانوار ج52 ص 75 .

1 . عصرظهور ، على كورانى ، ص 171 .

1 . كمال الدين ج 1 ص 305 غيبة طوسى ص 92 غيبة نعمانى ص62 اختصاص مفيد

ص 210 .

غيبت

آثار وجودي امام در عصر غيبت

فايده امام غايب

وجود امام ، هدف اصلى نظام خلقت و رابطه ميان عالم مادى و عالم ربوبى است .

امام سجاد ( ع ) مى فرمايد : ما امان اهل زمين هستيم ، چنان كه ستارگان ، امان اهل آسمان اند . به واسطه ماست كه آسمان به زمين فرود نمى آيد . به واسطه ما باران رحمت حق ، نازل و بركات زمين خارج مى شود . ما اگر روى زمين نبوديم ، زمين اهلش را فرو مى برد ( 1 )

بديهى است كه حضورو غيبت او در ترتب اين آَثار تفاوتى ندارد . حضرت در ادامه مى فرمايد : تا حال هيچ وقت ، زمين ازحجَت خالى نبوده است ، ولى آن حجت ، گاهى ظاهر وگاهى غايب است راوى مى گويد : گفتم : مردم چگونه ازامام غايب بهره مى برند ، فرمود : همان گونه كه ازخورشيد پشت ابر بهره مى برند ( 2 )

فايده ديگر اين است كه امامى كه غايب است و قراراست در آينده ظهور كند ، انتظار مى آفريند ، و انتظار مايه اميدوارى است . اميدوارى به آينده اى روشن ، چراغ راه وازبزرگترين اسباب موفقيت و پيشرفت است اين ويژگى ، مختص شيعه است كه به انتظار اعتقاد دارد ، ولى در ساير فرقه ها به جهت عدم اعتقاد به چنين امرى- احساس پوچى و يأس فراوان است . پس فوائد وجودى امام غايب ، پوشيده نيست ، بلكه او همانند آفتاب پشت ابر ، براى موجودات نافع و مفيد است .

براى آگاهى بيشتر به فايده وجودى امام ، به

زيارت جامعه مراجعه كنيد

فايده حضرت : وجود حضرت مهدى ( ع ) منافع بسيارى دارد كه برچند گونه است :

قسم اول : منافع آن حضرت ، چه غائب باشد و چه ظاهر و آن بر دو نوع است :

1 . تمام خلايق در آن شريك هستند مانند : زندگى و بقاى در جهان .

2 . افاضات علمى و عنايات ربانى كه به مؤمنين اختصاص دارد مانند : واضح نمودن وقت نمازهاى يوميه و .

قسم دوم : منافع زمان غيبت آن حضرت ، آن هم بر دو نوع است :

1 . مخصوص به مؤمنين است و آن بسيار است ، مانند : ثواب هاى بسيارى كه بر انتظار زمان ظهور آن جناب مترتب است .

2 . مخصوص كافرين و منافقين است و آن مهلت دادن و تأخير عذاب آن هاست .

قسم سوم : منافع زمان ظهور آن حضرت است و آن دو نوع است :

1 . شامل تمام موجودات مى شود . مثل انتشار نور ، ظهور عدلش و امنيت راه هاى بلاد و ظهور بركات زمين و . . .

2 . مخصوص مؤمنين است كه بر دوگونه است : الف : براى زندگان آن ها و آن بهره ورى شرف حضور آن حضرت و استفاده ازنور آن جناب و فراگرفتن ازعلوم آن بزرگوار و برطرف شدن بيمارى ها وگرفتارى ها و بلاهاازبدن هاى ايشان است . ب : براى مردگان آن ها : ازجمله خوشحالى ظهور آن حضرت در قبرهاى شان ، وازجمله منافع براى اموات مؤمنين ، زنده شدن آن ها است . (

3 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

2 . بحارالانوار ، ج52 ص ، 92 .

3 . مكيال المكارم ، ج 1ص 271 .

غيبت شانيه

با توجه به شؤون وتصرفات گوناگون امام در جهان ، به اين نتيجه مى رسيم كه غيبت حجت خدا ، غيبت كلى نيست ؟ بلكه اين غيبت ، غيبتِ جزئى است . يعنى عدم حضور در شأنى از شؤون ولايت و آن شأن ، معاشرت با مردم وهدايت مستقيم اجتماع بشرى وتشكيل حكومت حق است .

امام زمان ( ع ) در عصر غيبت ، در همين يك شأن از شؤون ولايت و مقامات وتصرفات خويش غايب است و در ديگر شؤون ، حاضر ، نافذ و فعال است . از اين واقعيت ، در ابواب معرفت به غيبت شأنيه تعبير مى كنند امام عصر ( ع ) در عصر غيبت ، داراى غيبت شأنيه و حضرت شؤونيه است . آن حضرت در يك شأن غائب ودر بقيه حاضر است ، زيرا كه اين شؤون وحضور ، در ارتباط مستقيم با بقاء وامتداد تكون كائنات است ( 1 )

1 . خورشيد مغرب ص 481 به نقل از فرهنگ موعود كريمشاهى بيدگلى ، ص 681 .

غيبت

بررسى تاريخى دوران غيبت ، فرازهايى از حيات پر فراز ونشيب تشيع را آشكار مى سازد حياتى كه به ويژه در بعد علمى وفرهنگى از جايگاه ومنزلتى خاص در حيطه تاريخ اسلام برخوردار است .

دوران غيبت صغرى به واسطه شرايط اجتماعى خاص پديد آمده ، از موقعيت ويژه اى برخوردار بوداوضاع فرهنگى جامعه شيعى نيز تحت تأثير اين موقعيت قرارگرفت و بر اساس عناصر تعيين كننده آن ، دستخوش تحولاتى شد . تحولاتى بنيادين كه اسامى فعاليت هاى علمى گسترده اى را برنامه ريزى كرد و دركمتر

از يك قرن به اوج شكوفايى خود رسيد وسير پيشرفت آن تا به زمان حال با روندى گاه تند وشتابان وگاه كند و آهسته ادامه يافته است و اينك ما از دستاوردهاى ارزنده آن بهره مند هستيم .

در سال 260ه_ امام حسن عسكرى ( ع ) پس از دوران كوتاه شش ساله امامت در سن 27 سالگى رحلت كرد وتنها فرزند اوكه پنج سال از عمرش مى گذشت از جانب خداى متعال وبا نص آن حضرت به امامت منصوب گرديد اما به دلايلى امام دوازدهم ( ع ) از همان زمان از ديدگان پنهان شد ودوران غيبت حضرتش پس از پنج سال حضور در ايام حيات پدرش ، كه تنها عده اى از خواص شيعيان موفق به ديدار وى شدند ، آغازگرديد .

غيبت صغرى كه در سال 260ق آغازشد وپس از 69 سال در سال 329ق با درگذشت چهارمين و آخرين نائب خاص امام ) ع ( پايان يافت ، در واقع مقدمه و آغازى براى غيبت طولانى بود ، تا شرايط پذيرش موقعيت جديد براى مردمان فراهم گردد وشيعيان آمادگى درك دورانى را داشته باشند كه در آن از حضور امام معصوم به طور مستقيم بى بهره اند .

درك اين موقعيت جديد مستلزم عبور از يك مرحله واسط بود كه فراهم كننده شرايط

و آمادگى مذكور باشد اين مرحله ميانى كه با روندى تدريجى از اوايل قرن سوم هجرى ودر واقع پس از شهادت امام رضا ) ع ( آغاز شده بود با حركتى رو به تزايد به تدريج تا نيمه اين قرن ادامه يافت .

در واقع اين حركت به طور

غير مستقيم از زمانى آغاز شدكه هارون الرشيد ، خليفه عباسى شرايط دشوارى را بر امام هفتم ، موسى بن جعفر ) ع ( تحميل كرد و آن حضرت را به شدَت تحت مراقبت قرار داد وسال ها در زندان هاى بغداد محبوس كرد .

گر چه پس از آن ، در زمان حيات امام رضا ( ع ) آن سختگيرى و فشارها به حداقل خود رسيد ، ولى در آغاز قرن سوم هجرى شرايط به گونه اى ديگر تغيير يافت معتصم خليفه جانشين مأمون ، امام جواد ( ع ) را شديداً تحت نظر قرار داد ووى را به بغداد مركز حكومت احضاركرد ودر نهايت در سال 320ق امام را مسموم نموده وبه شهادت رسانيد .

شهر سامرا كه در واقع پا دگان نظامى بود و معتصم آن را تأسيس كرد ، پس از او محل حبس وتبعيدگا ه امام هادى وامام عسگرى شد .

متوكل خليفه سفاك عباسى كه از وجود امام در مدينه بيمناك بود ايشان را به شهر سامرا آورده وتحت الحفظ نگاه داشت . در طى اين دوران روابط مستقيم شيعيان با امامان به حداقل خود رسيد . آنان در واقع امكان دسترسى به امام ( ع ) را نداشتند ، مگر به طور مخفيانه واز طريق مكاتبه ويا با كمك خدمتكاران ايشان ، يا در قالب فروشندگان دوره گرد يا عابران رهگذر يا . . .

وضعيت مذكور به تدريخ و به طور غير مستقيم ، اين آمادگى را در مردم پديد مى آورد كه در زمان عدم حضور ويا عدم دسترسى مستقيم به امام چه بايدكرد ؟ از

طرفى امامان ( ع ) نيز در چنين شرايطى ، ملا کهاي راهيابى ومصادر مراجعه شيعيان را مشخص مى كردند . نظام وكالت كه از ديرباز وجود داشت در اين زمان هر چه بيشترگسترش يافت .

ائمه ( ع ) وكيلانى از جانب خود در شهرها و بلاد مختلف تعيين مى كردند كه محل رجوع مردم و روابط آن ها با ايشان بودند . شيعيان در شهرهاى دور ونزديك با اين وكيلان ارتباط يافته ، مسايل خود را مى پرسيدند ، نيازهاى خود را بيان مى كردند ووجوهات شرعى را به آن ها مى پرداختند تا آن ها را به ائمه ( ع ) ردكنند . اين نظام وكالت در واقع مرحله ابتدايى نظام نيابتى بود كه در دوران غيبت صغرى شكل گرفت .

با اين حال با آغاز دوران غيبت صغرى ، وضعيت به گونه اى خاص تغيير يافت با وجود اين كه اولين نائب خاص امام ( ع ) مدت ها قبل از طرف امام عسكرى ( ع ) به شيعيان معرفى شده بود ، ولى حيرت و سردرگمى فراوانى شيعيان را فراگرفت . راه ارتباط با امام ( ع ) منحصر به نائب خاص حضرت گرديد وحتى وكيلان امام ( ع ) نيز قادر به دسترسى به امام نبودند اگر چه امكان ديدار با امام به طوركلى منتفى نبود وچه بساكسانى به ديدار حضرت نايل مى شدند .

در واقع غيبت صغرى براى فراهم شدن شرايط لازم جهت درك دوران غيبت كبرى امرى ضرورى بود چرا كه در طى آن مردم مى آموختند كه مصدر رجوع آن ها در آمور دينى ،

فقيهان وعالمان دينى هستند كه مورد نياز ومراجعه مردم اند وعلماى شيعه نيز به ضرورت اين نكته پى بردند كه مصادر ومراجع علمى كه مورد نياز ومراجعه مردم هستند ، بايستى به گونه اى متقن وثابت در دسترس مردم قرارگيرند .

مسأله غيبت امرى نبود كه به تازگى مطرح شده باشد ، بلكه در سخنان معصومين ( ع ) بارها به آن اشاره شده بود ومردم كمابيش با آن آشنا بودند .

در رواياتى كه از نبى اكرم ( ص ) نقل شده بود ، حضرت ضمن بيان خصوصيات امام مهدى ( ع ) به مسأله غيبت حضرتش نيز اشاره كرده بود .

در يكى از اين روايات پيامبر ( ص ) چنين فرمود : مهدى از فرزندان من است نام او نام من وكنيه اوكنيه من است وشبيه ترين مردم به من از حيث آفرينش وخلق وخوى است . او غيبت ودوران حيرتى دارد كه مردمان در آن به گمراهى مى افتند ، سپس همانند شهاب تندرو مى آيد وزمين را از عدل و داد پر مى كند ، همان طوركه از ظلم وجور پر شده باشد . ( 1 )

ائمه ( ع ) نيز درگفتار خود به مسأله غيبت امام مهدى ( ع ) و سختى ها و نابسامانى هاى آن دوران اشاره كرده اند و از تك تك ايشان رواياتى به اين مضامين نقل شده است .

اساساً مسأله غيبت درگفتار معصومين ( ع ) به عنوان يك سنت الهى مطرح شده كه در ميان انبياى پيشين واوصياى آن ها معمول بوده است . بنا به روايات ، صالح پيامبر در

سن پيرى از ميان قومش غايب شد وغيبت او مدتى به طول انجاميد ، به طورى كه چون به ميان قومش بازگشت وى را نشناختند موسى ( ع ) نيز مدتى غايب بود ودر طى اين مدت بنى اسرائيل در حيرت وسرگردانى ورنج بسيار به سر مى بردند ، تا بار ديگر موسى به نزد آن ها بازگشت . چنين غيبت هايى درباره حضرت يونس يوسف وبرخى ديگر از پيامبران ذكر شده است بنابراين مسأله غيبت به مانند سنت جاريه اى تلقى شده است كه درباره امام مهدى ) ع ( در امت خاتم الانبياء نيز مصداق پيدا مى كند .

طرح مسأله غيبت از همان دهه هاى اول تاريخ اسلام چنان شايع ومعمول شده بود كه بسيارى از فرقه هايى كه از تشيع منشعب مى شدند ، به گونه اى به مسأله غيبت معتقد مى گرديدند .

كيسانيه اولين فرقه اى كه از شيعه جدا شدند قائل به امامت محمد حنفيه ومعتقد بودند كه وى از ميان آن ها غايب شده و دركوه رضوى مخفى گرديده و روزى ظهور خواهدكرد .

ابومسلميه همين عقيده را درباره ابومسلم داشتند به طوركلى هر يك از فرقه هاى شيعى كه در امامت يكى از ائمه ( ع ) توقف كردند و مسير خود را از تشيع اثنى عشرى جدا كردند ، به نوعى غيبت درباره امام خود معتقد شدند .

اين امر حاكى از آن است كه مسأله غيبت امام مهدى ( ع ) كاملاً در بين مسلمانان وشيعيان شناخته شده وشايع بوده است آن چه اين مطلب را تأييد وتاكيد مى كند تأليف وتصنيف كتاب هايى

در موضوع غيبت ، پيش از آغاز غيبت صغرى و در زمان حضورائمه است ( 2 ) 1 . كمال الدين ج ا ، ص 287 .

2 . نشريه موعود ، شماره 27 ص 42 .

فترت

در اصطلاح دينى به مدت زمان بين دو پيامبرگفته مى شود اين كلمه تنها يك بار در قرآن آمده و به فاصله زمانى بين حضرت عيسى ( ع ) و رسول اكرم ( ص ) اشاره كرده است .

در مباحث مهدوى ، در بيشتر روايات به مدت زمانِ پنهان زيستى حضرت مهدى و ، غيبت تعبير شده اما در پاره اى ازآن ، ازاين دوره به عنوان فترت ياد شده است ابوحمزه مى گويد : خدمت امام صادق ( ع ) رسيدم و عرض كردم : صا حب الامر شماييد ؟ فرمود : نه . گفتم پسر شما است ؟ فرمود : نه گفتم : پسر پسر شما است ؟ فرمود : نه گفتم : پسر پسر پسر شما است ؟ فرمود : نه . گفتم : پس او كيست ؟ فرمود : همان كسى است كه زمين را پرازعدالت مى كند ؟ چنان كه پرازستم و جور شده باشد .

او در زمان فترت پيدا نبودن امامان مى آيد ، چنان كه رسول خدا ( ص ) در زمان فترت پيدا نبودن رسولان مبعوث شد ( 2 )

1 . لسان العرب ، ج10 ص 174 .

2 . كافى ، ج2 ص 141 .

كتاب هاى غيبت

موضوع غايب شدن حضرت مهدى ( ع ) مطلب تازه اى نيست ، بلكه از زمان پيامبر اكرم ( ص ) همواره مورد بحث وگفت گو بوده و آن حضرت به مردم خبر مى داد كه مهدى از اولاد من است و مدتى از نظر مردم مخفى و غايب مى گردد ، سپس ظاهر مى شود و

جهان را اصلاح مى كند .

على بن ابى طالب ، فاطمه زهرا ، امام حسن ، امام حسين و ساير ائمه ( ع ) و خاندان نبوت نيز هر يك در زمان خودشان راجع به غايب شدن مهدى موعود صحبت مى كردند و از آن خبر مى دادند قبل از اين كه امام زمان ( ع ) به دنيا بيايد ، كتاب هايى در خصوص غيبت ، تأليف مى شد . مخصوصا از زمان موسى بن جعفر ( ع ) به بعد ، كتاب هايى در غيبت نوشته شد و احاديث غيبت در آن ها ثبت گشت . از آن جمله است :

1 . على بن حسن بن محمد طائى طاطرى يكى از اصحاب موسى بن جعفر ( ع ) است كتابى در غيبت نوشته و مرد فقيه و مورد وثوقى بوده است .

2 . على بن اعرج كوفى از اصحاب موسى بن جعفر ( ع ) بوده وكتابى در غيبت نوشته است .

3 . ابراهيم بن صالح انماطى كوفى از اصحاب موسى بن جعفر ( ع ) بوده و به واسطه اخبار غيبت بود كه كتابى در غيبت تأليف نموده است .

4 . حسن بن على بن ابى حمزه ، در عصر حضرت امام رضا ( ع ) زندگى مى كرده وكتابى در غيبت تأليف نموده است .

5 . عباس بن هشام ناشرى اسدى كتابى در غيبت نوشته است . مرد جليل القدر و موثقى بوده كه در سال دويست وبيست هجرى وات نمود . شيخ طوسى ا ورا از اصحاب حضرت رضا ( ع ) مى شمارد

.

6 . فضل بن شاذان نيشابورى كتابى در احوال قائم آل محمد ( ع ) و غيبت او نوشته است . نجاشى او را توثيق نموده و مى نويسد : از فقها و متكلمين اماميه است و احتياجى به تعريف ندارد و يك صد و هشتاد كتاب نوشته كه از جمله آن هاكتاب غيبت است .

7 . ابراهيم بن اسحاق احمرى نهاوندى ، نيزكتابى در غيبت نوشته است قاسم بن محمد همدانى در سال دويست و شصت و نه از او حديث شنيده است . طبرسى مى نويسد اخبار غيبت ولى عصر قبل ازتولد خودش و پدر و جدش صادر شده و محدثين شيعه آن ها را در اصول وكتاب هايى كه در عصر امام باقر و امام صادق ( ع ) تأليف شد ه ضبط نموده اند . يكى از محدثين موثق ، حسن بن محبوب است كه در حدود صد سال قبل از زمان غيبت ، كتاب مشيخه را تأليف نموده و اخبار غيبت را در آن ثبت كرده است .

فرقه دوازده امامى و معتقدين به وجود امام حسن عسكرى ( ع ) در زمان غيبت صغرى كاملا در اقليت بودند و بيش از حد تقيه و تحفظ مى نمودند و بدين جهت ، چندان مورد توجه واقع نمى شدند و بحث و انتقاد زيادى در عقيده شان به عمل نمى آمد .

كتاب الغيبة نعمانى كه در آن زمان ها تأليف شده ، ايراد و بحث هاى دامنه دار و مفصل در آن ديده نمى شود و در آن به ذكر رواياتى كه دلالت دارند بر اينكه ائمه دوازده

نفرند و زمين هرگز از امام خالى نمى شود و روايات غيبت اكتفا شده است .

هرچه زمان غيبت طولانى تر مى گرديد تعداد معتقدان به غيبت ولى عصر ( ع ) زيادتر مى شد و دعوت شان علنى تر مى گشت و در اظهار عقيده خودشان بيشتر پافشارى مى كردند به همين نسبت ، تعداد مخالفان آن عقيده نيز افزايش مى يافت و زبان طعن وانتقاد و بحث و رد و ايرادشان بازتر مى شد به طورى كه وقتى زمان شيخ صدوق فرا رسيد دائره مباحث و رد و ايرادها توسعه يافته بود .

شيخ صدوق ومساله غيبت : صدوق در اواخر زمان غيبت صغرى تولد يافت و در سال 381 ق وفات نمود . اوكتاب كمال الدين وتمام النعمة ، را در اواخر عمرش تأليف كرده است اما علت تأليف كتاب ياد شده اين بود كه در آن عصر ، از طرف فرقه اسماعيليه كه فرقه قابل توجهى بودند .

و فرقه زيديه و طرفداران جعفركذاب و اهل تسنن كه اكثريت داشتند ، ايرادات و اشكالاتى به فرقه اماميه وارد مى شد و بدين وسيله اذهان مردم را مشوب مى كردند از اين جهت شيخ صدوق ، كتاب كمال الدين ، را تأليف نمود .

در اول آن كتاب اشكالات مخالفان را نقل مى كند و بدانها پاسخ مى دهد و به خوبى از عقيده اماميه دفاع مى كند و به تفصيل درباره قائم آل محمد ( ع ) بحث مى كند .

شيخ مفيد ومساله غيبت : وقتى نويت به شيخ مفيد رسيد باز هم دايره اشكالات توسعه يافته بود و مسأله

امامت ، يكى از مسائل قابل توجه شده بود مفيد در سال 336 ق . تولد يافت و در سال 413 ق . وفات نمود . موقعيت حساس و اهميت مسأله امامت را ازكتاب هاى زيادى كه مفيد در آن عصر ، در آن باره تأليف نموده مى توان يافت .

نجاشى كتاب هاى زير را از جمله كتاب هاى مفيد مى شمارد : كتاب الا يضاح فى الامامة ، كتاب النقض على ابن عباد فى الامامة ، كتاب المسائل العشرة فى الغيبة ، كتاب مختصرفى الغيبة ، كتاب جوابات الفارقين فى الغيبة ، كتاب نقض الامامة على جعفربن حرب ، كتاب النقضى على الطلحى فى الغيبة ، كتاب المسألة على الزيدية ، كتاب نقض الامم فى الامة ، النقض على غلام العجرانى فى الاما مة كتاب النقض على النصيبى فى الامامة ، الرد على لكرابيسى فى الامامة ، كتاب الجوابات فى خروج المهدى ، كتاب الرد على ابن رشيد في الامامة ، كتاب الرد على في الاخشيد فى الامامة ، كتاب العهد فى الامامة .

سيد مرتضى در سال 355 ق . تولد يافت و در سال 643 ق . وفات نمود . سيد مرتضى از استادان شيخ طوسى بوده است در آن عصر نيز دائره رد و ايراد باز هم تا حدودى توسعه يافته بود ، لذا سيد مرتضى قد علم كرد وكتاب بزرگى پيرامون امامت تأليف نمود به نام الشافى ، او در اين كتاب تمام امامت را مورد بحث و بررسى قرار داد و اشكالات و ايرادات مخالفان را پاسخ داده و درباره امام غايب به تفصيل وارد بحث شده است

علاوه بر آن كتابى هم در خصوص غيبت تأليف نموده به نام : المقنع .

شيخ طوسي ومساله غيبت : سيد مرتضى در سال 436 ق . درگذشت و منصب زعامت و رياست اماميه به شيخ طوسى محول شد شيخ نيز در باب غيبت كتاب هاى متعددى از جمله الغيبة ، را نگاشت .

پس از شيخ طوسى نيزكتاب هاى بسيارى در موضوع غيبت نوشته شده است ، ولى مندرجات آن ها ، عمدتاً همان مطالبى است كه شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طوسى و شيخ صدوق تحقيق كرد ه اند . ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره16 ص 28 .

ادعاى ارتباط با حضرت

درباره ارتباط با امام زمان ( ع ) ، كتاب هايى نوشته شده كه در اين اواخر ، رواج فوق العاده اي يافته است .

اين كتاب ها مشحون از حكايات و داستان ها ومطالبى است كه برخى از آن ها به يقين ، نادرست وبرخاسته از تصوَرات وخيال بافى هاى نويسندگانِ آن هاست ودر برخى شمه اى از حقيقت وجود دارد .

نقل اين داستان ها وحكايت ها ، باعث مى شود كه يك عقيده درست و صحيح ، به ناصواب هايى آميخته گردد و عقائد خرافى و ناصحيح و غير مستند در ميان مردم رواج يابد .

وقتى كه آقا وخانمى به راحتى و آسانى اهل مكاشفه شوند و آن را دركتاب خود بنويسند ، چرا ديگران به چنين مقامى نرسند . زمانى كه مدعى مكاشفه ، پا را فراتر نهد ودر بيدارى ، حضرت رسول ( ص ) و برخى از معصومين ( ع ) را

ببيند چرا ديگران از اين نعمت محروم باشند رواج اين گونه كتاب ها باعث شده كه در برخى از مناطق ، شاهد اتفاقات عوام فريبانه و خرافى باشيم : كسى در منطقه اى مدعى مى شود كه قطره اى از خون سر امام حسين ( ع ) ريخته وسر مبارك حضرت را ديده است . چوپانى مدعى مى شود كه غلام شاه چراغ است واز وى دستورهايى دريافت كرده است . خانمى كه از دست شوهرش فراركرده ، به مسجد روستايى مى رود ومدعى مى شود كه مسجد ، نظركرده است ومريض هايى كه به اين مسجد بيايند شفا مى يابند . در مواردى ، دختر يا زنى نظركرده مى شود و حاجت مردم را برآورده مي كند . ( 1 )

يا سيد مهدى شيوخى م 1278ه_ . ق دركتاب بوارق الحقايق كه شرح سفرهاى اوست ادعا مي كند : در طوس ، مهدى ( ع ) را ديده و ايشان آيات واورادى را در دهان وى ، فوت كرده است . در اين ديدار ، امام زمان ، چند كلمه به فارسى ، با لهجه افغانى گفته ، او مطلب را فهميد , امَا زمانى كه او چند واژه به فارسى مي گويد ، حضرت متوجه مقصود وى نمى شود ، از اين روى براى آن حضرت توضيح مى دهد ( 2 )

پيامد ناگوار اين كتاب ها و عقايد برگرفته از حكايت و خواب ، فضايى را به وجود مي آورد كه اهل تعقل و انديشه را به عقايد شيعه بدبين مي كند وزمينه انحراف هاى فكرى را فراهم مي آورد و

در نتيجه ، مخالفان تشيع ، امكان رشد وگسترش مى يابند و عقايد ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشيع ثبت مى شود وبه ديگران انتقال مى يابد ويك عقيده اي كه در اصل آن ، تمام فرق اسلامى توافق دارند ، به گونه اى مطرح مى شود كه فرسنگها با اسلام فاصله دارد و ميدان دفاع را بر انديشه وران اسلامى تنگ مي كند .

1 . چشم به راه مهدى ص 35 .

2 . همان ، ص102 .

انواع غيبت

دوغيبت

در رواياتى كه غيبت حضرت را پيشگوئى كرده ازدوغيبت داشتن ايشان نيز سخن به ميان آمده است .

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : براى قائم ما دو غيبت است : يكى از آنها كوتاه و ديگرى درازاست . درغيبت كوتاه ، تنها نزديكان شيعه از جايگاه او مطلع مى شوند و در دومى ، به جز خدمتگزاران ملازم او ، كسى از اقامتگاهش آگاه نخواهد بود ( 1 )

از پيامبراكرم ( ص ) ، ( 2 ) امام سجاد ( ع ) ( 3 ) و ساير ائمه ( ع ) نيز روايت هايى در باب دوغيبت حضرت قائم ( ع ) آمده است .

1 . غيبت نعمانى ص 89 منتخب الاثرص 251 اصول كافى ، ج 1 ، ص 0 34 .

2 . بحارالانوار ج 52 ، ص 0 38

3 . همان ص 34 1 .

غيبت صغري

معتضد بالله

از خلفاى دوران غيبت صغرى بود .

وى برادرزاده معتمد بود و وقتى عموى او در سال 279 هجرى قمرى درگذشت ، با او بيعت شد و در سال 289 درگذشت .

مدت خلافتش ، نه سال و نه ماه و دو روز بود . مرگش در سن چهل و هفت سالگى رخ داد . معتضد مردى كم رحم و خونريز بود و علاقه داشت كسانى راكه مى كشت اعضاى آن ها را ببرد . انواع و اقسام شكنجه ها داشت و افراد را به اشكال مختلف مى كشت . او سردابه هايى داشت كه شکنجه هاى مختلفى در آن جا انجام مى گرفت و افراد خاصى را عهده دار

اين شكنجه هاگماشته بود . فقط به زن و ساختمان علاقه داشت براى قصر خود كه به نام " ثريا " معروف بود ، چهارصد هزار دينار خرج كرد كه طول آن چهار فرسخ بود . ( 1 )

1 . زندگانى نواب خاص امام زمان ( ع ) ، على غفارزاده ، ص41 .

مقتدر بالله

از خلفاى دوران غيبت صغرى بود .

وى برادر مكتفى و اسم او جعفر بن احمد است . در سال 295 هجرى قمرى و در سيزده سالگى به خلافت رسيد و در سال 320 هجرى قمرى درسن سى وهشت سالگى در بغدادكشته شد . چون مقتدر دركودكى به خلافت رسيد ، لذا نتوانست از اقتدار و قدرت مستقلى برخوردار باشد و زنان و غلامان و اطرافيان بر او تسلط كامل داشتند . در زمان خلافت او ، وزراى بسيارى بر سركار آمدند و عوض شدند .

سختگيرى و فشار در اين دوره نسبت به شيعيان ، وابسته و منوط به انتخاب وزراء بود . اگر وزيرى نسبت به شيعيان متمايل بود ، فشار و خفقان كمترى به چشم مى خورد . مثلاً در دوران وزارت محمد بن على بن فرات كه متمايل به شيعيان بود ، اوضاع سياسى نسبت به دوستداران اهل بيت مساعد مى شد ، ولى وقتى حامد بن عباس به وزارت رسيد ، حسين بن روح- نائب سوم امام زمان ( ع ) - نتوانست به فعاليت خويش ادامه دهد و به صورت مخفيانه زندگى مى كرد . در سال 312 هجرى قمرى پس ازكشته شدن محمد بن على بن فرات و پسرش ، حسين بن

روح تا سال 317 هجرى قمرى توسط مقتدر زندانى شد . كشته شدن حلاَج در سال 309 هجرى قمرى به دستور مقتدربود .

مكتفى بالله

از خلفاى دوران غيبت صغرى بود .

اسم او على بن احمد معتضد است . در همان روز وفات پدرش معتضد با او بيعت شد . وقتى به خلافت رسيد ، بيست واندى سال داشت . در سال295 هجرى قمرى در سى و سه سالگى از دنيا رفت و مدت خلافت او حدود شش سال به طول انجاميد . او مردى معتدل ، خوش رو و داراى ريش انبوه بود .

معتمدِ بالله

از خلفاى دوران غيبت صغرى بود . در سال 256 هجرى قمرى در بيست و پنج سالگى به خلافت رسيد و در سال 279 هجرى قمرى در سن چهل و هشت سالگى در بغداد از دنيا رفت و مدت خلافت وى بيست و سه سال طول كشيد .

معتمد ، مردى عياش و سرگرم خوشگذرانى بود و تدبير امور به دست برادرش ابو احمد موفق افتاده بود كه معتمد را به زندان انداخت او نخستين خليفه اى بود كه زندانى شد .

در سال 260هجرى قمرى در دوران خلافت معتمد ، امام حسن عسكرى ( ع ) در بيست و نه سالگى درگذشت . معتمد در برابر امام ( ع ) رفتار و واكنشى داشت كه از ميخ يك از خلفاى پيشين مشاهده نشده بود و آن اين بود كه در برابر امام ، اظهاركوچكى و عجز مى كرد و دست به دامان امام ( ع ) مى شد . در اوايل حكومت خويش به خانه حضرت مى رفت و از آن حضرت مى خواست كه براى طولانى شدن حكومت وى دعاكند . ( 1 )

1 . زندگانى نواب خاص ا مام

زمان ( ع ) ، على غفارزاده ، ص41 .

غيبت صغرى

در آغاز غيبت صغرى ، ميان علما و دانشمندان اختلاف است سه نظر در آن وجود دارد1 : گروهى مانند شيخ مفيد آغاز غيبت صغرى را از هنگام ولادت حضرت مهدى ( ع ) به شمار آورده اند ) ( 1 )

زيرا از همان سال هاى آغازين ولادت ، آن حضرت غيبت نسبى داشت و شمارى اندك از ياران ، وى را مشاهده كردند . بنابر اين نظر ، دوره غيبت صغرى تقربباَ 74 سال مى شود ؟ يعنى از آغاز ولادت ، تا پايان سفارت آخرين نائب حضرت .

2 . برخى برآنندكه غيبت صغرى ، از سال 260ه_ . ق يعنى سال درگذشت امام حسن ( ع ) آغاز شد واين مدت تا شروع غيبت كبرى ، دوران آمادگى شيعيان وانس آنان به جدايى از امام زمان ( ع ) نام گرفت در اين دوران ، 69 ساله ، سفيرانى رابط بين امام ومردم بودند .

3 . گروهى آغاز غيبت امام ( ع ) را از زمانى مى دانند كه مأموران خليفه به منزل حضرت در سامرا هجوم آوردند ، تا وي را دستگيركنند و حضرت در آن هنگام ، درسرداب رفت و همان جا از ديده ها پنهان شد . ( 2 )

در منابع شيعى وكتاب هاى اماميه ، هيچ نامى از سرداب نيست ، و متأسفانه اين مسأله دستاويز حمله نا آگاهانه برخى از نويسندگان اهل سنت ، به تشيع شده است . ( 3 )

زمانى كه در سال 260 ق . امام حسن عسكري (

ع ) وفات يافت ، فقط عده اندكى از شيعيان خاص و برخى از وكلاى حضرت از وجود فرزند ايشان ، امام مهدى ( ع ) مطلع بودند . خليفه عباسى احمد المعتمد 256-279ق در پي آن بود تا فرزند و وارث امام ( ع ) را بيابد از اين رو مدتى منزل و خانواده امام را تحت مراقبت قرار داد .

از طرفى جعفر بن على برادر امام حسن عسكري ( ع ) به دنبال آن بودكه منزلت و مقام برادر را به دست آورد و حتى در اين كار از خليفه عباسى كمك خواست و ليكن توفيقى نيافت ( 3 ) .

امام عسکري ( ع ) ، پيش از رحلت خود عثمان بن سعيد عموي راكه از وكلا و اصحاب خاص بود ، در چند مجلس به اصحاب خود معرفى و او را به عنوان نائب امام دوازدهم پس از خود تعيين كرد . عثمان بن سعيد مدت ده سال وكيل امام هادى ( ع ) بود و پس از آن وكالت امام حسن عسکري ( ع ) را به عهده داشت و پس ازرحلت امام به ظاهر مراسم تغسيل و تكفين وي را انجام داد . او پس از چندى به بغداد نقل مكان كرد كه از شهرهاى شيعه نشين عراق بود . در طى اين مدت كوتاه كه او نيابت خاص امام دوازدهم را به عهده داشت ، شيعيان به وى رجوع مى كردند و توقيعات صادره از ناحيه امام به دست وى به دست شيعيان مى رسيد ( 4 ) .

عثمان بن سعيد پيش از وفاتش مأمور شد

تا پسرش محمد را به عنوان نائب امام به شيعيان معرفى كند . دوران نيابت محمد بن عثمان دورانى طولانى و سخت بود . فشار و اختناق اعمال شده از جانب عباسيان ، انحرافات دينى و فرقه اى ، القاء شبهات گوناگون و حركت هاى رو به گسترش اسماعيليان از مهم ترين مشكلالى بودند كه وى با آنان درگير بود .

محمد بن عثمان در سال 305ق درگذشت و حسين بن روح نوبختى به نيابت امام منسوب شد . او از مردم قم و مدت ها از دستياران محمد بن عثمان بود . او با تدبير وكياست خود توانست در اوج بحران ، اوضاع مساعدى را براى جامعه شيعى فراهم سازد و تا حد ممكن از فشارهايى كه از طرف حكومت بر آن ها اعمال مى شد ، بكاهد . سياست دينى وى به گونه اى بودكه هيچ تنش و عكس العملى را عليه شيعيان پديد نمى آورد . او توانسته بود با اعمال تقيَه شديد چنين جوى را به وجود آورد . يك بار در مجلسى در حضور علماى اهل سنت به گونه اى درباره عمر و ابوبكرسخن گفت كه همگان را به تعجب واداشت و هرگونه بدبينى و سوءظن سنيان را نسبت به او برطرف ساخت . او در همين راستا يكى از خدمتكارانش را كه عادت به ناسزاگويى به معاويه داشت ، اخراج كرد ( 5 )

بدين ترتيب دوران طولانى نيابت وي ، بهترين ايام غيبت صغري براى شيعيان بوده است . روابط او با دربار عباسيان و نفوذ او در ميان وزرا و امرا موجب گرديد كه سختگيري ها و

اعمال فشارها بر شيعيان به حداقل برسد .

با درگذشت حسين بن روح نوبختى در سال ، 326ق , محمد بن على سمري به نيابت منصوب شد . وى آخرين نائب امام ( ع ) بود و در سال 329 ق, درگذشت . آخرين توقيعى كه يك هفته بيش از وفاتش به دست او رسيد وى را مأمور ساخته بود كه شخصى را به عنوان نائب امام بعد از خود معرفى نكند . اين توقيع در واقع اعلامى براى آغازغيبت كبري امام ( ع ) بود .

از مشكلات اساسى كه نايبان امام و شيعيان با آن درگير بودند ، ظهور مدعيان نيابت بود . كسانى كه به علل مختلف ادعا مى كردند نائب امام ( ع ) هستند . ظهور اين افراد غالباً با انحرافات و القاء شبهاتى همراه بود و اين بزرگترين خطري بود كه در اين عصر شيعيان را تهديد مى كرد . مشهورترين اين افراد محمد بن على شلمغانى بود كه معاصر با حسين بن روح بود و توقيعى از ناحيه امام ( ع ) مبنى بر برائت از او ، لعن بر او و چند تن ديگر صادر شد ( 6 )

جامعه اسلامى در دوران غيبت صغري از وضعيت سياسى آشفته اى برخوردار بود . دستگاه خلافت عباسيان در نهايت ضعف و سستى خود بود .

امراى ترك نژاد كه از دوران خلافت معتصم به دربار راه پيداكرده و داراى مناصبى شده بودند ، همچنان نفوذ شديدى بر خليفه و درباريان داشتند به طوري كه در بسياري امور ، خليفه را تحت فشار قرار مى دادند وگاه عزل و

نصب خليفه نيز به وسيله آن ها انجام مى شد .

ضعف خليفه و عدم اراده وى در رسيدگى به امور ، گاه موجب دخالت زنان دربار در اين امور مى شد . به طوري كه مادر خليفه همراه با قضات واعيان در مجلس مظالم مى نشست و حكم صادر مى كرد .

درگيري هاى داخلى ميان خليفه و وابستگانش بر سر تصاحب قدرت ، اموي عادى بود اين امر حتى در ميان وزيران نيز شايع بود . عدم كفايت و صلاحيت وزيران موجب شده بودكه پيوسته عزل ونصب شوند و هركس قادر بود با پرداخت اموال بيشتري به دار الخلافه خود را به مقام خلافت برساند . در طى اين دوران شش تن از عباسيان به حكومت رسيدند كه برخى از آن ها توسط درباريان خلع و برخى به قتل رسيد ند .

ضعف و سستى دستگاه خلافت كه از نيمه اول قرن سوم هجوي آغاز شده بود ، فرصت خوبى براى مخالفان و اميران محلى بود تا دولت هاى مستقلى در نواحى مختلف و وسيع اسلامى پديد آورند به طوري كه در عصرغيبت صغري نواحى مختلف سرزمين هاى اسلامى هر يك تحت اختيار دولتى مستقل بود كه خليفه اساساً هيچ نفوذ وسلطه اى بر آن نداشت .

سرزمين اندلس كه از سال ها پيش ، تقريباً همزمان با روى كار آمدن عباسيان ، از نكره خلا فت جدا شد . پس از آن ادريسان حسنى در مغرب اقصى- مراكش كنونى- نخستين دولت شيعى را تأسيس كرد .

اغلبيان بر شمال آفريقا حكومت داشتند و مصر تحت اختيار طولونيان و سپس اخشيديان بود .

طاهريان ، صفاريان ، علويان ، سامانيان و . . . دولت هاى خود مختاوي بودند كه در طى اين دوران ، در نواحى ايران امارت داشتند و به همين ترتيب در هر ناحيه دولت وامارتى مستقل برپا بود .

با اين حال شيعيان در عصر غيبت ، از موقعيت سياسى نسبتاً خوبى برخوردار بودند .

نفوذ شيعيان در دربار عباسيان ثمرات خوبى ، به خصوص در دوران حساس غيبت به همراه داشت . در دوره ده ساله خلافت معتضد عباسى 279-289 ق جو اختناق شديدى عليه شيعه ايجاد شده بود كه به تعبير شيخ طوسى در زمان او از شمشيرها خون مى چكيد . اما اين وضعيت در زمان خلافت مقتدر 295- 320ق تا حدودى دگرگون شد و در برخى موارد چرخش گردونه سياست به نفع مسلمين بود و آن ها مى توانستند با آزادى بيشتري به فعاليت بپردازند . اين دگرگونى با نفوذ خاندان بنى فرات كه از خاندان هاى شيعه مذهب و برجسته بغداد بودند ، در دستگاه خلافت آغاز شد .

افراد اين خانواده توانستند پس از نفوذ در دربار ، در مناصب بالا و در امور اداري مشغول به كار شوند . حتى چند تن از اين افراد به مقام وزارت رسيدند كه مشهورترين آن ها ابو الحسن على بن محمد بن فرات بود . او معروف به ابن فرات اول 241-2 31ق . ودر فاصله سال هاى296تا 2 31 ، سه بار به وزارت رسيد . در دوران او آزادى نسبى براى شيعيان فراهم شد و آن ها از اين فرصت ، جهت احياى مذهب تشيع سود مى بردند

.

اين امركمابيش همزمان با نيابت حسين بن روح نوبختى- نائب سوم امام ( ع ) - بود . اوكه خود از خاندان نوبختى واز موقعيت سياسى خوبى برخوردار بود و توانسته بود در دربار عباسيان راه يابد و بنا به قولى كه مسئول امور خاص خليفه بود .

فرد ديگري از خاندان نوبختى كه به وزارت دست يافت ، ابو الفتح فضل بن جعفر 279-327 ق معروف به ابن فرات دوم بود . او در سال هاى 0 32 تا 324 وزارت دو تن از خلفا را به عهده داشت . دوران وزارت او همزمان با آخرين سال هاى زندگى حسين بن روح بود . اگر چه نفوذ و قدرت وي همانند ابن فرات اول نبود ، با اين حال نبايستى تأثير و موقعيت آن را ناديده گرفت .

در همين راستا بايد به دولت هاى شيعه مذهبى كه در اين عصر تشكيل شده ويا امارت داشتند ، اشاره كنيم .

ادريسيان ، اولين دولت شيعى بود كه در سال172 ق تأسيس شد . ادريسيان زيدى مذهب تا اوايل قرن چهارم هجري امارت داشتند وسپس به دست فاطميان برچيده شدند . آثار فرهنگى وتمدنى باز مانده از آن ها در مغرب قابل توجه است .

فاطميان كه از سال 296 ق . در تونس به قدرت رسيدند ، پس از اندك زمانى بر تمام مغرب استيلا يافتند وپس از استيلا بر مصر پس از نيمه قرن چهارم ، تنها قدرت مطرح در سراسر شمال افريقا بودند .

فاطميان ، مذهب اسماعيلى داشتند و مدتى نزديك به سه قرن حكمفرمايى كردند . نفوذ آن ها

در سراسر جهان اسلام سبب تأسيس دولت هاى اسماعيلى متعددى در نواحى مختلف از جمله در يمن و سند شد .

فاطميان خلافت را حق خود مى دانستند واز اين رو خود را خليفه مى خواندند . حسن بن زيد از نوادگان امام حسن ( ع ) ، مؤسس دولت علويان در طبرستان 250-355 ق بود . وى كه به دعوت مردم طبرستان براى مقابله با ظلم و جور اميران طاهري به اين ناحيه آمده بود ، پس از تحت فرمان در آوردن طبرستان به نواحى ري و قزوين دست يافت ، اما بزودى آن ها را ازكف داد . از معروفترين امراى علوى ، حسن بن على معروف به ناصر الحق وملقب به اطروش 1 30-304 ق بود كه بار ديگر طبرستان را به طور يكپارچه تحت فرمان درآورد

آخرين امير آن ها " الثائر بالله " بود كه در سال 355 ق درگذشت ( 7 )

دولت زيديان يمن نيز از نخستين دولت هاى مستقل شيعى بود كه در عصرغيبت شكل گرفت . شهرهاى مكه و مدينه و نواحى يمامه و حجاز نيز مدت ها در اختيار زيديان بود .

حمدانيان ، شيعيان دوازده امامى از قبيله بنى تغلب بودندكه از اوايل قرن چهارم هجري در نواحى شمال عراق وبخش هايى از شام حكومت مى كردند وگرايش هاى شيعى از ديرباز در ميان آن ها وجود داشت .

1 . ارشاد ، مفيد ج 2 ، ص 340 .

2 . چشم به راه مهدى ص339 .

3 . منتخب الاثرص 372 .

4 . اعلام الوري ، ج 2 ، ص 150

.

5 . غيبت طوسى ص 237 .

6 . همان .

7 . ابن خلدون ، ج 4 ص 36

دوران حيرت

برهه اى است كه امام زمان ( ع ) ، سايه پدر را از دست داد وخود عهده دار منصب امامت شد و در حقيقت ، دوران غيبت صغرى را دوره حيرت و محنت شيعيان ناميده اند . ( 1 )

در اين دوران ، بر دوستداران اهل بيت ( ع ) بسيار سخت گذشت . از يك سو فرقه ها و نحله هاى گوناگونى پيدا شدند كه در رابطه با امامت ، افكار وانديشه هاى متضادى داشتند ومردم را به شبهه وترديد مى انداختند وشيعيان ، به دنبال ملجأ و مرجعى مى گشتند ، ( 2 ) تا بتوانند در اين عرصه خطرناك ، در پناه او بمانند و از افكار و انديشه خود به دفاع برخيزند .

از سوى ديگر ، دشمن احساس كرده بود كه امام يازدهم ( ع ) فرزندى دارد ، از اين روى درصدد دستگيرى و نابودى وى برآمده بود مجموعه اين حوادث ، فضاى حيرت و سرگردانى را دو چندان مى ساخت وبه فرموده امام رضا ( ع ) بعد از درگذشت سومين فرزندم امام حسن ( ع ) فتنه فراگير وطاقت فرسايى فرا مى رسد كه بسيارى از خوبان ونخبگان در آن فرو مى افتند . ( 3 )

در آن دوران ، دشمنان از هيچ تبليغ ناروا وسختگيرى كوتاهى نكردند . مؤمنان بسيارى دچار حيرت شدند واختلاف به اندازه اى رسيد كه به نقل شيخ مفيد ، چهارده انشعاب در شيعه به وجود آمدكه از

آن ميان ، فقط سه فرقه به وجود مهدى ( ع ) يقين داشتند .

گسترش دامنه شبهات ، مؤمنان و انديشورانى را كه بر اساس تفكر شيعى ، به غيبت مهدى ( ع ) پايبند مانده بودند ، به نوشتن كتاب هايى در اين موضوع وا داشت .

اخبارى مربوط به بيست سال پيش از شروع غيبت كبرى در حدود سال 352 ه_ . ق وجود دارد كه نشان مى دهد ، حيرت و نا اميدى از بازگشت سريع امام دوازدهم ، ويژگى بارز محافل اماميه بوده است .

حملات شديد به غيبت وفلسفه آن از سوى معتزليانى چون ابوالقاسم بلخى ، ( 4 ) و زيديه همچون : ابو زيد علوى ( 5 ) و صاحب بن عباد ، اين حيرت را در ميان اماميه ، از نيشابور تا بغداد گسترش داد ، تا آن كه شمارى عقايد خود را ترك گفتند ( 6 )

1 . غيبة نعمانى ، ص 185 .

2 . بحار الانوار ج 51 ، ص 11 .

3 . غيبة نعمانى ص 801 كمال الدين ص 370 سفينة البحار ج 2 ، ص 307 .

4 . المغنى ج 2 ص 176 .

5 . كمال الدين ج 1 ص 221 .

6 . کمال الدين ، ج 1 ص 2 و 3 و 16 .

قاهر بالله

از خلفاى دوران غيبت صغرى بود .

اسم او محمد بن معتضد است , در سال 320 هجري به خلافت رسيد ودر سال 322 چشمانش را ميل كشيدند وكشتند .

اخلاق او ثباتى نداشت و زود رنگ عوض مى كرد

. نيزه بزرگى داشت كه هر وقت در خانه خود راه مى رفت آن را به دست مى گرفت وبه هنگام نشستن جلو روى خود مى گذاشت وهركسى را مى خواست بكشد ، با آن مى زد . وى دركارهايش چندان دقت نمى كرد و رفتار او هول انگيز بود ( 1 )

1 . زندگانى نواب خاص امام زمان ( ع ) على غفارزاده ، ص 49 .

جعفر کذاب

پسر امام هادى وبرادر امام حسن عسكرى ( ع ) است . پس از شهادت امام عسکرى ( ع ) با علم به اين كه امام حسن عسكرى ( ع ) فرزندى دارد وايشان جانشين وامام بعد از او مي باشد ، به دروغ ادعاى امامت كرد . وى پس از شهادت حضرت ، پيش از آن كه مردم جنازه را از خانه بيرون ببرند ، دَمِ در ايستاده و تسليت را نسبت به شهادت برادر وتبريك را نسبت به امامت خود ، از مردم تحويل مي گرفت .

شيخ طوسى ، در ضمن حديثى كه نقل مي كند واز شرابخوارى ومستى او حكايت مي كند ، مي گويد : كارهاى زشت وگفتارهاى ناهنجارى كه از وى روايت شده ، به قدرى زياد است كه نمي توان احصاء نمود . . . جعفر بن على ، چون از طرف دستگاه بنى عباس تقويت مي شد و آن عنصر فاسد را عامل خود دانسته ودر مقابل امام حسن عسكرى ( ع ) تقويت مي كردند ، پس از آن حضرت ، او را واداشند كه خود را امام دوازدهم شيعه بداند تا بدان وسيله مسأله امام

غائب را لوث کنند ، جعفر نيز دعوى امامت و جانشينى برادركرد . امام زمان ( ع ) نيز طى توقيع هايى او را دروغگو دانست به همين جهت در ميان شيعيان به جعفركذاب مشهورشد ( 1 )

امام هادى ( ع ) اصحاب خود را از معاشرت و ارتباط با جعفر شديدا منع كرده و مي فرمايد : او از تعاليم دين خارج ، و زير بار فرمان من نيست ( 2 ) وقتى كه شيعيان ديدند جعفركذاب ادعاى امامت دروغين مي كند و منكر وارث شرعى امام حسن عسكرى ( ع ) است وما تَركِ امام را تصرف كرد ودولت عباسى هم از آن حمايت مي كند ، لذا بعضى از آن ها به عثمان بن سعيد متوسل شدند تا از طريق اخراج توقيع از طرف امام زمان ( ع ) جريان جعفر روشن شود ونتواند اذهان عامه مردم را منحرف سازد واز اين طريق رسوا گردد .

جريان از اين قرار است كه : جعفرنامه اى مي نويسد به يكى از دوستان و شيعيان امام مهدى ( ع ) ودر آن نامه مي نويسد كه قائم وامام بعد از برادرم من هستم وعلم حلال وحرام وتمام علوم در نزد من است وقتى نامه به دست شخص مي رسد ، ناراحت شده و در مطالب آن مشكوك مي شود . لذا نامه را برداشته پيش احمد بن اسحاق اشعرى مي رود كه او از اصحاب خاص امام حسن عسكرى ( ع ) واز مقربين پيش آن حضرت بوده وجريان را به او مي گويد : احمد بن اسحاق هم نامه اى نوشته ونامه

جعفررا هم درداخل آن مي گذارد وبه وسيله عثمان بن سعيد ، به خدمت حضرت مهدى ( ع ) مي فرستد در پاسخ احمد بن اسحاق نامه اى از طرف امام مهدى ) ع ( مي رسد نامه بسيار تند و با عالى ترين برهان و دليل و لحن بسيار شديد ، امامت جعفر را رد فرموده است .

ما قسمتى از آن نامه را از احتجاج نقل مي كنيم : . . اين مفسد جعفركذاب كه بر خداوند دروغ بسته ، و ادعاى امامت دارد ، نمي دانم به چه چيز خود نظر داشته است ؟ . خداوند گواه است كه او چهل روز نماز واجبش را ترك كرد ، به اين منظوركه با ترك نماز بتواند شعبده بازى را ياد بگيرد شايد خبر آن به شما هم رسيده باشد . ظرف هاى شراب او را همه ديده اند . علاوه بر اين ها ، آثار و علايم نافرمانى وى از امر و نهى الهى ، مشهود و نزد همگان محقق است . چنان چه ادعاى وى مبتنى بر معجزه است ، معجزه خود را بياورد ونشان دهد واگر حجتى دارد آن را اقامه نمايد ، و چنان چه دليلى دارد ذكركند ( 3 ) و از اين طريق است كه عثمان بن سعيد ، جعفركذاب را رسوا مي كند .

امام سجاد ( ع ) درپاسخ ابوخالد كابلى كه ازآن حضرت پرسيد ، چرا ششمين امام ملقب به صادق است ، در حالى كه همه شما صادق مي باشيد ؟ فرمود : به جهت اين كه در نسل پنجم او ، مردى باشد

به نام جعفركه او به دروغ ، دعوى امامت كند و او جعفركذاب است ( 4 )

جعفركذاب در سال 271 به سن چهل وپنج سالگى در سامرا درگذشت ( 5 )

1 . مفاخر اسلام ، ج 2 ، ص 40 .

2 . تاريخ سامرا, ج 2 ص 251 .

3 . احنجاج طبرسى ج 2 ، ص 468 ,تاريخ سامرا, ج 2 ص 253 .

4 . بحارالانوارج 50 ص 227 .

5 . معارف و معاريف , ج 4 , ص 165 .

زنان در غيبت صغرى

در دوران سخت غيبت صغرى ، در روزهايى كه شيعيان پس از دويست و شصت سال با يك آزمايش بزرگ روبه رو بودند و مى بايست با غيبت امام خوكنند ، يك زن به عنوان مفزع وپناه معرفى مى شود وآن مادر بزرگوار امام حسن عسكرى ( ع ) است .

در اين دوره ، اگر چه امام هادى وامام حسن عسكرى ( ع ) ، زمينه غيبت را از پيش فراهم كرده بودند وشخصيت هاى مورد اعتمادى همانند عثمان بن سعيد عمرى وپسرش محمد بن عثمان را به عنوان وكيل معرفى كرده بودند ، به دلايلى از موقعيت مادر امام حسن عسگرى ( ع ) ، معروف به " جده " استفاده شد و وى پناه شيعه معروف گرديد .

ازگفت وگوى احمد بن ابراهيم با " حكيمه " دختر امام جواد ( ع ) برمى آيد كه پس ازگذشت دو سال از رحلت امام حسن عسكرى ( ع ) ، همچنان بسيارى ازكارها به دست مادر بزرگوار امام حسن عسكرى ( ع ) انجام مى

شده است ، ولى در حقيقت از طرف حضرت حجة بن الحسن ( ع ) و به فرمان آن حضرت صورت گرفته است .

شيخ صدوق ( ره ) ، از احمد بن ابراهيم نقل كرده است كه در سال 262ق . بر حكيمه دختر امام جواد ( ع ) وارد شدم و از پس پرده با وى سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسيدم . او همه آن ها را يكايك شمرد وآنگاه حجة بن الحسن بن على را نيز نام برد . . .

از او پرسيدم : اين فرزند كجاست ؟ گفت : در پس پرده غيب است . گفتم پس شيعه به چه كسى پناه ببرد ؟ گفت : به جده ، مادر امام حسن عسكرى ( ع ) . سپس افزود : اين دستور از سوى امام حسن عسكرى ( ع ) و به پيروى از امام حسين ( ع ) صورت گرفته است .

زيرا امام حسين ( ع ) در ظاهر براى حفظ جان فرزندش امام سجاد ( ع ) به خواهرم زينب كبرى ( ع ) وصيت كرد و درنتيجه تا مدتى هرآن چه از امام زين العابدين ( ع ) صادر مى شد به حضرت زينب ( ع ) نسبت داده مى شد تا امر پنهان باشد و حساسيت ها نسبت به امام سجاد ( ع ) کمتر شود . اين امتياز براى جده باقى بود تا آنكه كسانى مانند " عثمان بن سعيد " وديگر سفرا و نايبان خاص امام زمان ( ع ) در بين شيعيان شناخته شدند ومنزلت يافتند .

پس از شهادت امام عسكرى ( ع ) يك بانو نظر دستگاه خلافت بنى عباس را نسبت به تعقيب امام زمان تغيير داد .

نوشته اند پس ازگزارش جعفركذاب ، كه در خانه امام حسن عسكرى ( ع ) ، فرزند خردسالى ازآن حضرت باقى مانده است ، آن ها به خانه امام هجوم بردند وپس از دستگيرى صيقل يكى ازكنيزان امام فرزند خردسال را از او مطالبه كردند . او نخست انكاركرد وآنگاه براى اينكه موضوع براى آن ها پوشيده ماند ، گفت : من حامله هستم . از اين روآن كنيز را به دست أبى الشوارب قاضى وقت ، سپردند تا از او مراقبت كند . در مدتى كه صيقل زير نظر قاضى نگهدارى مى شد ، دستگاه خلافت با مرگ عبيد بن خاقانى وشورش صاحب الزنج روبه رو شد وصيقل از وضعيت آشفته سود جست وفرار كرد . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شمار27ص74 .

خلفاى دوران غيبت صغرى

دوران غيبت صغرى ، مقارن با خلافت شش تن از خلفاى عباسى بود .

كه عبارتند از : معتمد بالله 256 تا 279ه_ . ق ( متعضد بالله ( 279 تا 289 ه_ . ق ) ، مكتفى بالله 289 تا 295 ه_ ق ( مقتدر بالله ) 295 تا 320 ه_ . ق ، قاهر بالله 320 تا 322 ه_ . ق و راضى بالله 322 تا 329 ه_ . ق .

خلفاى عباسى

دوران غيبت صغرى كه نواب خاص امام زمان ( ع ) در آن دوره ، مسؤوليت نيابت را به عهده داشتند ونزديك به هفتاد سال از تاريخ را به خود اختصاص دادند ، مصادف ومقارن با خلافت شش تن از خلفاى عباسى بوده است . هنر عباسى ها آن بودكه خودشان را جزء آل محمد به قلم آوردند تا جنبش ونهضت را به نفع خود اداره كنند .

سرانجام بنى عباس به نام اهل بيت ( ع ) خلافت را ، پس از سرنگونى بنى اميَه به دست گرفتند ، ودر ابتداى كار ، روزى چند به مردم وعلويين روى خوش نشان دادند . حتى به نام انتقام شهداى علويين ، بنى اميه را قتل عام كردند وقبورخلفاء بنى اميه را شكافتند وهر چه يافتند ، آتش زدند .

امَا ديرى نگذشت كه شيوه ظالمانه وخصمانه بنى اميه را پيش گرفتند ودر بيدادگرى وبى بند وبارى ، هيچ گونه فروگذار نكردند و علويين را دسته دسته گردن زدند ويا زنده زنده دفن كردند . يكى از ويژگى هاى خلفاى عباسى كه در همه آن ها مشترك مى باشد ، مشغول بودن

وپرداختن به لهو ولعب ، خوشگذرانى ، شراب خوارى ، شب نشينى ها و عدم كوچك ترين توجه به شؤون زندگى مردم است .

از ديگر ويژگى خلفاى عباسى ، دشمنى با خاندان رسالت ، ايجاد نفرت نسبت به علويين ، تبعيد ، زندانى كردن ، كشتن و فشار بر آنان بود . در اين فكر ميان خليفه سران قوم ، ارتش و وزراء فرقى نبود وهمه ، هم عقيده بودند . اين تفکر در سراسر تاريخ خلافت عباسى به چشم مى خورد ، ليكن بر حسب اختلاف اشخاص وروحيه ها در ادوار مختلف شدت وضعف پيدا مى كرد .

متوکل در دشمنى با خاندان رسالت ، در ميان خلفاى عباسى نظير نداشت . در سال236 هجرى قمرى امركرد قبه ضريح امام حسين ( ع ) را دركربلا وهمچنين خانه هاى بسيارى که در اطرافش ساخته بودند ، خراب وبا زمين يكسان نمودند ودستور داد آب به حرم امام ( ع ) بستند وزمين قبر مطهر را شخم وزراعت كنند تا به كلى اسم ورسم مزار فراموش شود . ( 1 )

1 . مروج الذهب ، ج 4 ص 5 شيعه در اسلام ، علامه طباطباى ، ص 26 .

نيابت

در هيچ يك از دو غيبت صغرى وكبرى ، پيوند امام دوازدهم حضرت مهدى ( ع ) با مردمان ، به طوركلى گسسته نبوده است . زيرا در هر دو غيبت ، امرا نيابت وجود داشته است و دارد و از طريق نايبان ، ارتباط امام با مردم برقرار بوده است .

همان طوركه غيبت حضرت به در مرحله تقسيم گشت ، به

تبع آن ، نيابت نيز همين گونه است ، يعنى داراى در مرحله است : نيابت خاصه در غيبت صغرى ، و نيابت عامه در غيبت كبرى ( 1 )

1 . خورشيد مغرب محمد رضا حكيمى ص 44 .

وكالت

منصبى است كه به شخص مورد اعتماد واگذار مى شود و ائمه ( ع ) و نايبان آنان ، گاهى افرادى را به عنوان وكيلان خود انتخاب مى كردند .

هدف اصلى وكالت در اوايل ، جمع آورى خمس ، زكات و انواع ديگر خيرات و ميراث براى امامان از ناحيه شيعيان بود گر چه امكان دارد اهداف ديگرى در آن زمان در برداشته باشد ، ليكن ماخذ به ندرت آن ما را ثبت كرد ه اند .

امام صادق ( ع ) آن چنان هوشيارانه فعاليت هاى سازمان وكالت را هدايت مى كرد كه عباسيان به هيچ عنوان قادر نبودند از وجود آن آگاهى يابند . آن حضرت از روى تقيه ، از پيروانش مى خواست تا وظايفى را نسبت به سازمان انجام دهند ، بى آن كه بدانند در واقع كارگزاران او هستند ( 1 )

شيخ طوسى روايت مى كند : نصر بن قابوس لخمى ، بيست سال وظيفه وكالت او را انجام داد ، بدون آن كه بداند واقعا به عنوان وكيل حضرت منصوب است . ( 2 )

خلفاى عباسى از سال197 . ه_ ق به بعد ، از زمان مأمون سياست و روش جديدى را براى كنترل و مراقبت بيشتر و دقيق تر امامان اتخاذ نمودند و آن عبارت از اقامت اجبارى آن ها در پايتخت بود .

اين سياست بر امام رضا ، امام جواد ، امام هادى و امام حسن عسكرى ( ع ) تحميل شد . لذا آن ها جهت ارتباط با پيروان خود مجبور شدند به گسترش سازمان وكالت بپردازند ، تا در هر شرايطى بتوانند اهداف الهى خود راكه هدايت و راهنمايى مردم باشد ، پى گيرى كنند .

به مرور زمان ائمه ( ع ) به علت عدم امكان تماس مستقيم باپيروانشان ، مسؤوليت هاى بيشترى را به وكلا واگذ ا ر مى كردند .

و اما در دوران غيبت صغرى ، غير از چهار نائب خاص ، افراد ديگرى نيز از سوى حضرت ولى عصر ( ع ) سمت وكالت داشته اند . اين افراد درگوشه وكنار در ميان شيعيان بوده و با ارتباط يا آن حضرت ، مشكلات مردم و شيعيان را حل مى كرده اند . تفاوت عمده اين وكلا با چهار نائب خاص در اين بوده كه : نائب با خود حضرت روبه رو مى شد ، نامه ها و اموال را تسليم مى كرد و خواسته هاى آنان را به عرض آن حضرت مى رساند و پاسخ هاى لازم را دريافت مى كرد ، ولى نمايندگان مستقيما با امام در ارتباط نبودند ، بلكه با واسطه نائب بوده است . مسؤوليت نائب در نگهدارى مردم و حفظ دين در غياب امام ، مخصوص منطقه اى خاص نبود ، ولى وكيل ونماينده فقط در يك ناحيه و شهر مسؤوليت داشت ، لذا نائب در هر زمان بيش از يك نفر نبود ، ولى تعداد نمايندگان بيشتر بوده ا ند .

و اما اسامى

تعدادى از وكلاى حضرت : حاجز بن يزيد ملقب به وشاه ، محمد بن جعفر اسدى ، ابن مهزيار ، احمد بن اسحاق اشعرى ، قاسم بن علاء ، محمد بن شاذان ، ابو عبداله بزوفرى ، احمد بن اليسع ، ابراهيم بن محمد همدانى ابو هاشم جعفرى ، حسن بن قاسم بن علاءِ ، العطار ، العاصمى ، ايوب بن نوح ، احمد بن اسحاق رازى محمد بن احمد ابو جعفر ابراهيم بن محمد ، حسن بن محبوب زراد ، عمرو اهوازى ، ابو محمد رجناتى عبداله بن جعفر حِميرى ، اسحاق بن محمد ، قاسم بن محمد همدانى ، بسطام على ، حسن بن هارون بن عمران همدانى ، حسن بن عيسى عريضى ، يحيى بن محمد عريضى ، محمد بن احمد بن جعفرقطان . اين وكلا زير نظر نواب اربعه به سرپرستى امام زمان ( ع ) توانستند سازمان سفارت و نيابت را در مقطع حساس به طور شايسته اداره نمايند و مذهب شيعه را ازگزند حوادث مصون دارند ( 3 )

در برخى منابع از وكلا به نمايندگان حضرت مهدى ( ع ) و يا نمايندگان نواب حضرت تعبير شده است .

1 . تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم ص 135 .

2 . غيبة طوسى ، ص 347 .

3 . آخرين اميد داود الهامى ، ص 122 .

وظايف نواب خاص

نايبان خاص حضرت ، تلاش ها وكوشش هاى صادقانه و دلسوزانه اى در جنبه هاى مختلف اجتماعى ، سياسى ، فرهنگى ، علمى و . . . داشتند ، اما عمده وظايف و فعاليت هاى اساسى كه مشترك بين همه

آن هاست ، عبارت است از :

1 . پنهان نگه داشتن نام ، مكان و رفع شك و ترديد درباره آن حضرت . از يك طرف نام و محل زندگى امام را نه تنها از دشمنان ، بلكه از شيعيان مخفى نگه مى داشتند وبه وكلاى خود آموزش مى دادند كه مبادا اسمى از حضرت به ميان آيد ، و لذا توانستند شيعيان را از خطر عباسيان مصون دارند ، از سوى ديگر بر آن ها لازم بود كه وجود مبارك امام ( ع ) را براى هواداران مورد اعتماد به اثبات برسانند ، تا خط انحراف نتواند شك و ترديد در ميان آن ها ايجادكند .

2 . جلوگيرى از فرقه گرايى و انشعابات شيعيان .

3 . پاسخ گويى به سؤالات فقهى و مشكلات علمى و عقيدتى نواب خاص ، سؤالات فقهى و شرعى شيعيان را به خدمت امام ( ع ) مى رساندند و پاسخ آن ها را مى گرفتند و به مردم ابلاغ مى كردند .

4 . مبارزه با مدعيان دروغين نيابت .

5 . اخذ و توزيع اموال متعلق به امام .

6 . سازماندهى وكلاء بنابه ضرورت در هر منطقه اى وكيلى تعيين شده وگاه چند وكيل در مناطق كوچك تر تحت سرپرستى وكيلى قرار داشتند كه امام و بعد نواب براى آن ها تعيين مى كردند . اين وكلاء اموالى را كه بابت وجوهات مى گرفتند به شيوه هاى گوناگونى به بغداد ، نزد نواب مى فرستادند و آن ها نيز طبق دستور امام ( ع ) در مواردى كه لازم بود ، به كار مى

گرفتند ( 1 )

1 . زندگانى نواب خاص امام زمان على غفارزاد ه ص 85 .

نيابت عامه

مقامى است كه به وسيله ائمه ( ع ) به ويژه امام زمان ( ع ) به فقيه واجد شرايط تفويض شده است . امام ( ع ) ضابطه اى كلى و صفات و مشخصاتى را معرفى و بيان مى كند .

در هر عصرى آن صفات و ويژگى هاى معين در هر فردى از افراد وجود داشته باشد ، نايب عام امام ( ع ) شناخته مي شود .

امام زمان ( ع ) در توقيع اسحاق بن يعقوب كه به دست نايب دوم- محمد بن عثمان- صادر گشت ، فرمود : و اما رويدادها و پيشامدهايى كه در آينده روى خواهد داد ، درباره آن ها به راويان حديث ما رجوع كنيد زيرا آن ها حجت من بر شمايند و من حجت خدا مى باشم . ( 1 )

و امام صادق ( ع ) فرمودند : هركس از فقهاء ، نفس خود را از معاصى و محرمات نگهدارى كند و دين خود را حفظ نمايد و مخالف هواى خود و مطيع مولاى خود باشد ، پس عوام بايد از او تقليد كنند ( 2 ) .

همچنين از مقبوله عمر بن حنظله ، استفاده مى شود كه مقام نيابت عامه ، به وسيله خود ائمه ( ع ) به ويژه حضرت ولى عصر ( ع ) به فقيه واجد شرايط تفويض شده است ( 3 ) از اين رو ، در عصر غيبت كبرى ، ولي فقيه نيابت عامه را به عهده دارد .

- مقبوله عمر بن حنظله ، و لايت فقيه

1 . كمال ا لد ين ج 2ص483 .

2 . بحارالانوار ج 2 ص 88 .

3 . اصول كافى ج 1ص54 .

اهداف نيابت

نمايندگى و نيابت امام زمان در هدف اساسى داشت :

1 . آماده كردن اذهان عمومى براى غيبت كبرى وعادت دادن تدريجى مردم به پنهان زيستى امام ( ع ) وجلوگيرى از غافلگير شدن در موضوع غيبت اگر امام ( ع ) به طور ناگهانى غيبت مي كرد ، چه بسا موجب انكار مطلق وجود مهدى ( ع ) وانحراف افكار عمومى مى شد .

لذا نمايندگان خاص حضرت در دوران غيبت صغرى ، افكار عمومى را براى غيبت كبرى آماده كردند و لزومى به امتدادغيبت صغرى نبود .

2 . رهبرى دوستداران امام زمان ( ع ) و حفظ مصالح اجتماعى شيعيان يعنى نمايندگان ، خلاء وكمبودى كه از ناحيه عدم حضور امام ( ع ) در اجتماع شيعيان پيدا شده بود را پركردند وامام زمان ( ع ) توانست به وسيله آنان ، رهبرىِ خويش را درجامعه اعمال كند وشيعيان نيزمنحرف نشوند . ( 1 )

1 . تاريخ الغيبة الصغري , سيد محمد صدر , ص 426 .

راه اثبات نيابت

يكى از راه هاى اثبات نيابت نواب خاص از طرف امام زمان ( ع ) نشان دادن معجزه وكرامت از طريق نواب بوده است .

بسيارى از اماميه پس از غيبت امام زمان ( ع ) در حيرت بودند واز طرفى ، از ناحيه حكومت وبرخى فرصت طلبان تبليغات فراوانى شده بود كه حضرت امام حسن عسكرى ( ع ) جانشينى باقى نگذاشته است ، لذا آنان از پرداخت خمس به عثمان بن سعيد واطمينان به ايشان ، بدون آن كه كرامت ودليل قانع كننده اى نشان دهد كه حقيقتاً از جانب امام

دوازدهم منصوب شده ، سرباز مى زدند .

از اين روعثمان بن سعيد در بعضى موارد با اظهاركرامات از طريق امام ( ع ) ، نيابت خود را براى عامه اماميَه تثبيت كرد .

شيخ صدوق در کمال الدين مى نويسد : محمد بن على اسود- رضى الله عنه- گفت : سالى از سال ها ، زنى پارچه اى به من داد وگفت آن را به عثمان بن سعيد برسان ، من آن را با پارچه هاى بسيارى ديگر همراه خودآوردم . چون به بغداد رسيدم ، عثمان بن سعيد دستور داد كه همه آن را به محمد بن عباس قمى بدهم . من هم تمام آن ها را غير از پارچه آن زن به وى سپردم . پس ازآن ، عثمان بن سعيد پيغام فرستاد كه پارچه پيرزن را نيز به وى تسليم كن . درآن موقع به ياد آوردم كه زنى هم پارچه اى از مال امام ، به من داده است . آن را جست وجوكردم ، ولى پيدا نكردم . عثمان بن سعيد به من فرمود : غمگين مباش ، كه به زودى آن را خواهى يافت . سپس آن را پيدا كردم ، در حالى كه صورت حساب آن چه با من بود ، نزد عثمان بن سعيد نبود . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 51 ص 335 .

ابو دلف كاتب

اسم او " محمد بن مظفر " است .

به ابوبكر بغدادى ايمان آورده وابوبكر بغدادى ، هنگام مرگش به او وصيت كرد واو را نائب خود دانست . پس از فوت على بن محمد سمرى ، ابودلف

ادعاى نيابت از سوى امام زمان ( ع ) كرد ، با اين كه از آن حضرت ، توقيعى صادر شده بود كه ديگر پس از على بن محمد سمري نائب خاص نخواهد داشت . ( 1 )

يكى از نزديكان محمد بن عثمان گفت : ابودلف قبلاً كارش جمع آورى خمس اموال شيعيان بود ، زيرا وي درميان شيعيان كرخ تربيت شده و شاگردى آن ها را کرده بود . مردم كرخ هم خمس مال خود را مى پرداختند وهيچ يک از شيعيان در اين خصوص ترديد نداشتند . ابودلف هم اين معنى را اعتراف مي کرد وبه آن افتخار مى نمود . او بعدها منحرف شده ومي گفت : آقاى من شيخ صالح ابوبكر بغدادي ( مرا از مذهب ابوجعفركرخى ) محمد بن عثمان به مذهب خود يعنى مذهب ابوبكر بغدادى منتقل نمود ( 2 ) سپس شيخ طوسى اضافه مي کند : جنون ابودلف وحكايات فساد مذهب وى ، بيش از اين است كه شماره شود

1 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 130 .

2 . غيبه طوسى ص 256 بحارالانوار ، ج51 ص 379 .

احمد بن هلال

احمد بن هلال عبرتايى كرخى بغدادى از مدعيان دروغين نيابت در دوران نايب دوم بوده است .

وى پس از وفات نايب اول ، منكر وكالت محمد بن عثمان شد وخط انحرافى را پيش گرفت . بيشتركتب رجالى او را ملقب به عبرتائى مى دانند ( 1 ) وشيخ طوسى او را كرخى نامگذارى كرده ( 2 ) و بغدادى نيز درباره اوگفته شده است . ( 3 )

وى در سال 180 ه_

. ق در " عبرتا " كه روستايى بزرگ و از نواحى نهروانِ بغداد است متولد شد ودر سال 267 ه_ . ق از دنيا رفت . ( 4 )

او قبل از انحرافش از شخصيت والايى برخوردار بوده وعالمى برجسته وعارفى متقى محسوب مي شده است . او از عصر امام رضا ( ع ) بوده تا هفت سال گذشته از غيبت صغرى ، وعبارات بعضى از علماى رجال دلالت بر مقام والاى او دارد .

نجاشى در رجال خويش مي گويد : او صالح الرواية ( ع ) است و دوكتاب براى وى ذكركرده است ، كتاب يوم وليلة و نوادر . ( 5 )

احمد بن هلال پنجاه وچهار بار به حج رفته است وبيست نوبت از آن را با پاى پياده حج نموده است . ( 6 )

در توقيعى از ناحيه مقدسه كه به دست حسين بن روح- نايب سوم- صادر شد ، حضرت وى را لعنت كرده و به شيعيان امركرده بود كه از وى دورى جويند . ( 7 )

آيت الله خويى رحمه الله مي نويسد : شكى نيست كه احمد بن هلال از نظر عقيده فاسد است وقابل اعتماد نيست ، بلكه از زندگى او استفاده مى شود كه به چيزى پاى بند نبوده است لذا گاهى غلو مي كرده وگاهى اعمال ناصبى بودن از او ظاهر مى شده است . . . ( 8 )

1 . فهرست ص 50 رجال طوسى ، ص410 .

2 . غيبت طوسى ص 399 .

3 . رجال طوسي ص 410

4 . فهرست ص 50 رجال نجاشي ج

1 ص 218

5 . رجال نجاشي ج 1 ص 218

6 . اختيار معرفة الرجال ج 2 ص 816

7 . غيبة طوسي ص 399

8 . معجم رجال الحديث ج 2 ص 348

اولين مدعى نيابت

طبق قول شيخ طوسى اولين كسى كه به دروغ ، دعوى نيابت خاص از جانب امام زمان ( ع ) كرد ، شخصى معروف به شريعى بود .

ابو محمد حسن شريعى از اصحاب امام هادى وامام حسن عسكرى ( ع ) بود كه بعداً منحرف شد . ( 1 )

گفتنى است ادَعاى دروغين نيابت وى در دوران نايب دوم- محمد بن عثمان- بوده كه محمد بن عثمان نيز وى را رسواكرده است .

1 . غيبة طوسي ص 397 .

باقطانى

ابوعبدالله باقطانى در زمان عثمان بن سعيد از مدعيان دروغين نيابت بوده ، ولى در زمان محمد بن عثمان از ادعاى خود دست برداشته ويكى از نزديكان محمد بن عثمان به شمار مي رفت .

دركتب رجالى ، تصريح به ادعاى دروغين نيابت وى نيست . فقط حديثى در بحارالانوار وجود دارد كه از آن حديث ، نيابت دروغين وى واسحاق احمر ( ع ) فهميده مي شود . ( 1 )

1 . بحارالانوار ، ج 51 ص 30 .

محمد بن على بن بلال

از مدعيان دروغين نيابت در عصر نيابت محمد بن عثمان بوده است ابو طاهر محمد بن على بن بلال ، معروف به بلالى ، يكى ديگر از مخالفين نيابت محمد بن عثمان بود كه اموال امام ( ع ) را تصرف نموده و از دادن آن به نايب دوم امتناع مى كرد و ادعاى وكالت از طرف امام زمان ) ع ( را داشت ( 1 ) وى قبل از انحرافش ، با امام دهم و يازدهم ( ع ) رابطه نزديكى داشت و يكى ازوكلاى مهم به شمار مى رفت و لذا علماى رجال ، تمجيدهاى بسيارى از وى نموده اند كه همه اش مربوط به قبل از انحراف او مى باشد .

خود به من خبر داد . ( 2 ) شيخ طوسى مى گويد : ماجراى او با محمد بن عثمان ، كه با ادعاى نيابت حضرت ، اموالى را ضبط ، و از تسليم آن به وى خوددارى نمود و ادعا كرد كه از طرف امام زمان ( ع ) در اخذ آن ها وكالت دارد ، و دورى

شيعيان از وى و لعن او- كه از ناحيه مقدسه توقيع مبنى بر لعنت وى بيررن آمد- معروف است . ( 3 )

طبق روايت شيخ طوسى ، محمد بن عثمان ملاقاتى سرى ميان امام دوازدهم و بلالى ترتيب داده بود تا به وى ثابت شود كه او از جانب امام عمل مى كند . ابو جعفر محمد بن عثمان او را به منزلى در جاى نامعلوم برد و در آن جاگفته مى شود ، امام را ملاقات كردند . امام به بلالى دستور داد وجوهات را تسليم ابوجعفركند . ( 4p ( > ابوجعفر پس از ترتيب ملاقات بلافاصله به منزل بلالى رفت و در آن جا هواداران بلالى جمع شده بودند . ابو جعفر از بلالى پرسيد : اى ابوطاهر از تو مى پرسم ، تو را به خدا ، آيا صاحب الزمان ( ع ) به تو دستور نداد وجوهات را كه نزد توست به من رد كنى بلالى پاسخ داد : آرى . سپس ابوجعفر منزل را ترك كرد ( 5 )

1 . غيبة طوسى ، ص400 .

2 . اصول كافى ج1 ص 328 كمال الدين ص 499 .

3 . غيبة طوسي ، ص 400 بحارالانوار ج 51 ص 269 .

4 . غيبة طوسى ص 246

5 . همان

شَلمَعانى

اسم او ابو جعفر محمد بن على معروف به ابن ابى العزاقرى و ابن ابى العزاقير ، بود .

از جمله كسانى بود كه به مخالفت با حسين بن روح- نائب سوم- برخاست واز راه حسد دست به تأسيس مذهب جديدى زد و پيروانش را " عزاقريه "

مى گويند .

او از مردم روستاى " شلمغان " از حومه هاى واسط ويكى از قراء قرآن مجيد در آن جا بود .

شملغانى يكى از اصحاب امام حسن عسكرى ( ع ) ويكى از مؤلفين وعلماى شيعه اماميه بود

و قبل از انحراف ، پيش طائفه اماميه مقامى جليل داشت و مؤلفات او مورد استفاده اماميه بود ، تا آن جا كه حسين بن روح ، در همان روزكه رسماً به مقام نيابت نشست ، پس ازاجراى مراسم اين كار ، با جماعتى از وجوه شيعه به خانه شلمغانى رفت ، وهنگامى كه پنهان شده بود شلمغانى را به نيابت خود منصوب كرد .

شلمغانى در اين دوره بين او وطايفه اماميه رابط بود وتوقيعات حضرت قائم ( ع ) به توسط حسين بن روح به دست شلمغانى صادر مى شد و مردم در رفع حوائج وحل مشكلات خود به او مراجعه مى نمودند .

البته درست معلوم نيست كه حسين بن روح در چه موقع در خفا مى زيسته ودوره استتار او چه اندازه طول كشيده است ، ولى از قرائن معلوم مى شود كه دوره اختفاء او مصادف با شروع ايام وزارت حامد بن عباس ، 360تا 311 وپايان آن بوده است .

شلمغانى هدايت فعاليت هاى اماميه را در بغداد وكوفه سال ها به عهده داشت . وى از موقعيتى كه حسين بن روح براى او فراهم كرده بود ، سوه استفاده كرد و جاه طلبى و شهرت ، او را به عقايد انحرافى كشاند ( 1 )

شلمغانى مى كوشيد تا برخى از وكلاى اماميه وخاندان ايشان به ويژه وكلاى

بسطام را به حسين بن روح پس ازكشف عقايدكفرآميز شلمغانى ، وى را از سمت خود بركناركرد وارتداد او را در همه جا منتشر ساخت ؟ نخست در ميان خاندان نوبخت و آن گاه در ميان سايرين ( 3 )

كتاب هاى شلمغانى به جهت مقام علمى وتقرب او به حسين بن روح پيش از ارتداد ، نزد اماميه شيوع داشته و در دست همه ايشان بوده است . پس از آن كه ارتداد او مسلم شد ولعن او صادرگرديد ، عده اى از اماميه از حسين بن روح راجع به كتاب هاى او سؤال كردند وگفتند : خانه هاى ما از آن ها پر است ، با آن ها چه بايدكرد ؟ حسين بن روح گفت : جوابْ من در اين خصوص همان جوابى است كه امام ابو محمد حسن بن على عسكرى ( ع ) موقعى كه مردم در خصوص كتب بنى فضال از او پرسيدند به ايشان داد و فرمود : آن چه را روايت كرد ه اند بگيريد و آن چه راكه به رأى خود آورده اند ، رهاكنيد . از سوى امام زمان ( ع ) توقيعى بر لعن شلمغانى وعده ا ى ديگر مانند او به دست ابوالقاسم حسين بن روح صادر شد . ( 4 )

پس از آن كه لعن شلمغانى به دست حسين بن روح شايع گرديد ، اماميه بغداد از او دورى جستند وهمه حكايت لعن او را در محافل ومجالس نقل مى كردند . شلمغانى براى اثبات حقانيت خيالى خود معارضه با حسين بن روح ومتقاعدكردن اماميه ، كتاب الغيبة خود را در اين

ايام تأليف كرد ودر آن به تعرض حسين بن روح پرداخته ومدعى همكارى وهمقدمى با شيخ ابوالقاسم نوبختى در تهيه اسباب كار وكالت و نيابت بوده است . ولى اكثريت اماميه به دعاوى او گوش فرا ندادند و در لعن اوكوشيدند ( 5 )

شلمغانى وطرفداران او را به امر خليفه در حضور قضات ، فقهاء ، كتاب ورؤساى لشگرى چند بار محاكمه كردند . سرانجام حكم قتل او به اتفاق آراء ، تصويب وصادرگرديد . قبل از اجراى اين حكم ، شلمغانى از قضات سه روز مهلت خواست تا از آسمان يا حكم تبرئه او صادر شود ويا دشمنان او به عذاب دچارگردند ، ولى فقها ، خليفه را امر به تعجيل در قتل اوكردند وخليفه دستور داد كه در روز سه شنبه 29 ذى قعده سال 322ه_ شلمغانى وابن ابى عون را گردن زدند وسپس جسدشان را به دار آويختند ودر آخركار ، نعش آن دو نفر را سوزانده وخاكستر آن را به آب دجله دادند ( 6 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ، ص134 .

2 . بحارالانوار ، ج 51 ، ص 372 .

3 . غيبة طوسى ص 1 025

4 . همان ، ص 239 .

5 . احتجا ج طبرسى ج2 ص 289 به نقل ازآ خرين اميد ، ص 140

6 . غيبة طوسى ص 255 .

باب

باب در تاريخ ائمه معصومين ( ع ) فرد مورد اعتماد و رابط خاص ميان امام و پيروان او را مي گويند .

بابيت سمتي بوده در حضور حضرات معصومين که در تاريخ , حالات آن مشخص که

چه کسي از اصحاب فلان امام , حائز اين منصب بوده است . از جمله : رشيد هجري, باب امام مجتبي ( ع ) يحيي ابن ام طويل ,باب امام سجاد ( ع ) , جابر بن يزيد جعفي , باب امام باقر ( ع ) بوده اند .

در عصر غيبت صغري ,باب , لقب نواب اربعه آن حضرت بوده که آن چهار تن ابواب آن حضرت بوده و شيعيان در آن عصر , به وسيله آن ها به امام خود راه مي يافتند و مشکلات خود را به حضرتش عرضه مي کردند, امام در همان عصر , شياداني بودند که از اين لقب ( باب ) و ( بابيت ) سوء استفاده کرده , خود را بدان مشهور ساخته و به فريب عوام الناس مي پرداختند و با توجه به اين که آنان از پيش به اين بيت رفيع مرتبط بوده و يا دم از تشيع مي زدند, مورد پذيرش عوام واقع مي شوند .

کساني که به دروغ دعوي بابيت و نيابت حضرت مي زدند , مورد پذيرش عوام واقع مي شوند . کساني که به دروغ دعوي بابيت و نيابت حضرت مهدي ( ع ) در آن عصر را داشته اند , بر حسب نقل شيخ طوسي عليه الرحمه عبارت بودند از : شريعي , محمد بن نصير نميري يا فهري, احمد بن هلال کرخي , حسين بن منصور حلاج, ابوالعز اقر شلمغانى ، ابو دلف كاتب البته برخى از آنها در عهد امامت حضرت عسكرى ( ع ) دعوى نيابت وبابيت از آن حضرت داشتند از جمله فهرى يا نميرى

وحسن بن محمد بن بابا قمي كه حضرت مكرر آنها را لعن ونفرين مي نمود . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 29 ص 317 .

توقيع

توقيع در لغت يعنى : نشان گذاشتن ، امضاء كردن نامه ، نوشتن عبارتى در ذيل نامه وكتاب . ( 1 ) واصطلاحاً به دستورها ونامه هاى خلفا وپادشاهان گفته مى شود .

دركتب علماى شيعه به نامه ها وفرمان هايى كه در زمان غيبت از طرف امام غايب ، به شيعيان رسيده توقيعات مى گويند .

دركتاب كمال الدين صدوق وغيبت شيخ طوسى واحتجاج طبرسى و بحارالانوار مجلسى ، حدود هشتاد توقيع از ناحيه مقدسه نقل شده است كه محتواى آن ها ، برخى خطاب به سفرا ونواب خاصى است وبرخى خطاب به علما وفقهاست ، بعضى در پاسخ به سؤالات است وبرخى در تكذيب ولعن كسانى است كه به دروغ ادعاى نيابت از طرف آن حضرت را داشتند . ( 2 )

درباره توقيعات ، اولين سؤالى كه معمولا مطرح است ، اين است كه آيا آن ها به خط مبارك خود حضرت بوده يا آن كه به املا ى حضرت وخط ديگرى است بعضى ها معتقدند كه كاتب آن توقيعات خود حضرت بوده است وحتى خط مباركش ميان خواص اصحاب وعلماى وقت معروف بوده وآن را به خوبى مى شناختند . مثلا محمد بن عثمان عمرى مى گويد : از ناحيه مقدسه توقيعى صادر شدكه خطش را خوب مى شناختم . ( 3 )

ويا شيخ صدوق مى گفت : توقيعى كه به خط امام زمان براى پدرم صادر شده بود ، اكنون نزد

من موجود است . ( 4 )

لكن در مقابل قراينى است كه توقيعات به خط خود امام نبوده است مثلا : ابونصر هبة الله روايت كرده كه توقيعات صاحب الامر به همان خطى كه در زمان امام حسن عسكرى ( ع ) صادر مى شد ، به وسيله عثمان بن سعيد ومحمد بن عثمان براى شيعيان صادر مى گشت . ( 5 ) مى توان چنين گفت كه توقيعات در عين صحت صدور ومتن ، به خط امام نبوده است ، بلكه امام حسن عسكرى ( ع ) كاتب مخصوصى داشته كه تا زمان عثمان بن سعيد ومحمد بن عثمان زنده ومتصدى نوشتن توقيعات بوده است . ( 6 )

به هر حالا ممكن است برخى توقيعات با خط مبارك خود امام صادر شده باشد وبرخى ديگر با املاى امام وكتابت ديگرى صادر شده باشد واين هيچ خللى از اين كه توقيعات از طرف حضرت بقية الله مي باشد ، وارد نمي سازد . ( 7 )

از معروف ترين توقيعات حضرت را مي توان : توقيع براى شيخ مفيد وتوقيع براى على بن محمد سَمرى نام برد كه در آن ، حضرت ، آغازغيبت كبرى را اعلام مي کند .

نگاهى گذرا به مجموع توقيعاتى كه از طرف امام زمان ( ع ) براى شيعيان آمده ، مي رساند كه امام غايب چون پيشواى حاضر ، كمال مراقبت و دلسوزى را نسبت به شيعيان و دوستان خود دارد وبه هدايت راه جويان وتربيت نفوس و معرفى نواب اربعه و افشاگرى مدعيان كاذب نيابت ، علماً و عملا قيام مي فرمايد ، به طورى

كه درماندگان وگرفتارانى كه صميمانه از او يارى طلبيده اند ، گشايش كار و حل مشكل خود را ديده اند و دانش طلبانى كه در معضلات علمي و دينى درمانده اند ، از اشراقات والهامات حضرتش روشن وهدايت شده اند .

همه اين فيوضات را به صورت پاسخ پرسش ها در توقيعات صادره از ناحيه مقدسه مي بينيم . علاوه بر اين ها ، نهان بينى ورازگويى و اخبار از غيب ، در بسيارى از توقيعات وجود دارد كه نه تنها موجب اطمينان خاطر بيشتر براى مردم آن زمان ، بلكه براى خواننده امروز هم مي شود و مي فهمد كه چگونه امام با دانشى كه از گنجينه علم الهى بارور شده است ، بر ضماير اشراف دارد و قصد و نيت اشخاص را مي داند واز پسر يا دختر بودن مولود وروز مرگ افراد با خبر است وپشاپيش آن را اعلام مي فرمايد ، واز حلال يا حرام بودن مالى كه به حضورش تقديم شده خبر مي دهد وحرام آن را رد مي کند واگر تقديم كننده نام خود را بر خلاف بنويسد از دانش امام پنهان نمي ماند وحقيقت به او ياداورى مي شود

اين ها همه ، اندكى از تجليات مقام ولايت است كه از آينه توقيعات نمايان شده است .

1 . فرهنگ معين ج 51 ص1169

2 . سيماي آفتاب ص 242

3 . بحارالانوار ، ج 51 ، ص 349 .

4 . انوار نعمانيه ج 3 ص 24

5 . بحارالانوارج 51ص 346

6 . گستر جهان ابراهيم امينى ، ص 134 .

7 . سيماى آفتاب ، حبيب الله طاهرى ص

245 .

توقيعى ابتدايي

توقيع ابتدايى يعنى بدون اين كه از حضرت سؤالى بكنند ونامه اى خدمت حضرت بفرستند ، حضرت خودش مبادرت به ارسال آن توقيع نمايد .

مانند توقيعى كه از ناحيه امام زمان ( ع ) خطاب به محمد بن جعفر اسدى توسط محمد بن عثمان عمرى صادر شد ودر آن ، حضرت كسانى كه اموال امام زمان ( ع ) را براى خود حلال دانسته وبه ناحق آن را مي خورند ، ملعون مي شمارد . ( 1 )

1 . كمال الدين ، ج 2 ، ص 522 بحارالانوار ، ج 53 ص 83 1 .

حميرى قمى

شيخ ابوجعفر محمدبن عبداله بن جعفر بن الحسين بن جامع بن مالك حميرى قمى متوفاى بعد از 298 ق از محدثان گران قدر و دانشوران نامدار شيعه در اوايل غيبت صغرى بوده است . پدرش از اصحاب بزرگوار امام حسن عسكرى ( ع ) و از مؤلفان و محدثان مورد وثوق به شمار آمده و از آثار ارزشمند او ، جمح آورى و تدوين توقيعات بوده است . همچنين احمد ، جعفر و حسين- برادران ديگر شيخ ابوجعفر حميرى ، از محدثان برومند و نامدار شيعه بوده اند و با حضرت بقية الله ( ع ) مكاتبه داشته اند .

نسبت حميرى از آن جهت است كه اين خاندان از نسل قبيلة " حمير " از قبايل بزرگ يمن بوده اند و . عنوان قمى ، به اعتبار اقامت در شهر مقدس قم مى باشد .

شيخ ابوجعفر حميرى ، از اساتيد شيخ كلينى متوفى 329 ه_ ق به شمار آمده است . همچنين على بن حاتم

قزوينى كتاب هايش را از وى روايت نموده ، و نيز شيخ صدوق متوفى 381ه_ ق به واسطه احمد بن هارون فامى و جعفر بن الحسين از او روايت كرده است .

جعفر بن محمد بن قولويه متوفى369ه_ ق هم از حميرى حديث گرفته است . حميرى آثار ارزشمندى داشته ، از جمله : كتاب الحقوق ، كتاب الاوائل ، كتاب السماءِ ، كتاب الارض ، الغيبة والحيرة ، كتاب المساحة والبلدا ن ، قرب الاسناد ، كتاب ابليس و جنوده ، وكتاب الاحتجاج نيز در ابواب مختلف شريعت ، مسائلى از حضرت ولى عصر ( ع ) پرسيده است .

سه توقيع از سوى آن حضرت در پاسخ به سؤالات او صادرگرديده است ؟ در يكى از اين توقيعات پس از جواب سؤالات ، امام زمان ( ع ) ، زيارت ياسين را مرقوم داشته اند و شيعيان را به آن افتخار بخشيده اند . ( 1 )

1 . رجال نجا شى ص 52 1 الذريعه ، ج 4 ص401 تنقيح المقال ج 3 ص 139 .

نواب اربعه

سفيران چهارگانه امام زمان ( ع ) در غيبت صغرى بودند .

در تمام مدت غيبت صغرى ، اين چهار نفر ميان امام زمان ( ع ) و مردم واسطه بودند و آنان نامه ها و عرايض شيعيان را به امام غايب مى رساندند و به دستور حضرت ، به آنان پاسخ مى دادند . اين پاسخ ها به صورت توقيع از ناحيه مقدسه صادر مى گرديد . مرحوم مجلسى همه اين توقيعات را در بحارالانوار آورده است . آن چهار نفر عبارتند از :

1 . ابو عمرو عثمان بن سعيد عمرى

2 . ابو جعفر محمد بن عثمان عمرى

3 . ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى

4 . ابوالحسن على بن محمد سمرى

به نواب اربعه ، نواب خاص هم اطلاق مى شود وظايف و فعاليت هاى اساسى نواب اربعه را مى توان چنين برشمرد .

1 . مخفى داشتن نام و جايگاه امام

2 . اخذ و توزيع اموال متعلق به امام

3 . پاسخ گويى به سؤالات فقهى و مشكلات عقيدتى مردم

4 . مبارزه با مدعيان دروغين نيابت

1 . زندگانى نوا ب خاص امام زمان ( عج ) ، على غفارزاد ص 277 .

2 . سوره صف 8 .

3 . سوره زمر69 .

ناثرنجوم

به معناى فرو ريختن ستاره وكنايه ازكثرت درگذشت علما ومحدثان است .

سال 329ه_ . ق را سال تناثر نجوم نامگذارى كرد ه اند ( 1 )

همان سالى كه على بن محمد سمرى نائب چهارم امام زمان ( ع ) رحلت كرد .

مرحوم كلينى صاحب كافى ، و على بن بابويه قمى نيز از جمله كسانى هستند كه در اين سال وفات يافتند . ( 2 )

1 . تتمة المنتهى ص303, سفينة البحا ر ، ج6 ، ص 432 .

2 . بحارالانوار ج 58 ص233 .

حسين بن روح

سومين نائب خاص از نواب اربعه ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى است .

وى در ميان شيعيان بغداد ، از اشتهار خاصى برخوردار بود و يكى از افراد مورد اطمينان و اعتماد محمد بن عثمان عمرى به شمار مى رفت .

بعد از ابوسهل اسماعيل بن على مشهورترين افراد خاندان نوبختى ، ابوالقاسم حسين بن روح بن ابى بحر است و عمده اشتهار او به واسطه مقام دينى بزرگى است كه در ميان شيعه اماميه دارد و از نواب اربعه حضرت قائم ( ع ) محسوب مى شود . ( 1 )

تاريخ تولد وى دركتب تاريخ و رجال مشخص نشده است و همين مقدار روشن است كه در زمان حيات محمد بن عثمان يكى ازكارگزاران وى بوده است و در بين سال هاى 305- 326ه_ ق به عنوان نايب امام زمان ( ع ) ، واسطه ميان امام و شيعيان بوده است .

برخى گفته اند حسين بن روح قمى بوده است . روايت كشى او را ملقب به قمى ذكر مى كند

. ( 2 )

در تاريخ الاسلام ذهبي اشاره به قمي بودن او شده است . ( 3 )

وى به زبان آبه از نواحى قم تكلم مى كرده است . ( 4 ) با وجود اين ، بين نوبختى بودن و قمى بودن نايب سوم ، به يكى از دو صورت مى شود ، ارتباط برقراركرد و آن ها را جمع كرد :

1- وى در اصل ، قمى بوده و از طرف مادر ، نوبختى ناميده شده است . ( 5 )

2- وى از شاخه " بنو نوبخت " قم بوده و در زمان نخستين سفير ، به بغداد مهاجرت كرده است . ( 6 )

" محمدبن عثمان " از دويا سه سال قبل از وفات خود ، با ارجاع بعضى از شيعيان به حسين بن روح " كه اموالى از سهم امام و غير آن پيش او مى بردند ، زمينه را براى نيابت وى از طرف امام زمان ( ع ) همواره مى نمود . نخستين توقيعى كه راجع به حسين بن روح " از ناحيه مقدسه صدوريافت ، در سال 305ه_ ق بود . در آن توقيع آمده است : " اوكاملاً مورد وثوق و اطمينان ماست و در نزد ما مقام و جايگاهى دارد كه او را مسرور مى گرداند .

با اين كه محمدبن عثمان غير از حسين بن روح نه وكيل ديگر در بغداد داشت و همگى زير نظر وى فعاليت مى كردند ، اماحسين بن روح به نيابت امام زمان ( ع ) انتخاب شد . عفت آن علاوه بر متكلم و فقيه بودن

، بردبارى ، هوشيارى و اخلاص او در آن موقعيت خاص سياسى بود .

" حسين بن روح " با همكارى ده وكيل در بغداد و با وكلاى ساير بلاد اسلامى ، كار خويش را در سمت نيابت امام زمان ( ع ) شروع كرد و توانست با روش معقولانه و منطقى ، درميان دوست و دشمن ، از مقبوليت بالايى برخوردار باشد .

بنابر شهادت مورخين قرون اوليه و محدثين متقدم ،

او اعقل الناس زمان خود بوده است و از داناترين افراد به شمار مى رفت .

" حسين بن روح " بيست ويك سال نيابت حضرت را به عهده داشت و در ماه شعبان سال326ه_ ق وفات يافت . ( 7 )

قبر او در نوبختيه در جانب غربى بغداد است . ( 8 )

1 . خاندان نوبختى اقبال آشتيانى ، ص 212 .

2 . اختيار معرفة الرجال ، ج 2 ، ص 831 .

3 . تاريخ الاسلام ذهبي ، ص 190- تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عج ، ص 212 .

4 . كمال الدين ج 2 ص 3 50 .

5 . غيبة طوسى ص 371 خاندان نوبختى ، ص 214 .

6 . تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم عج ص 192 .

7 . خاندا ن نوبختى ص 221 .

8 . زندگانى نوا ب خاص امام زمان ( ع ) على غفارزاده ص 278 .

على بن محمد سمرى

چهارمين و آخرين نايب از نوَاب خاص امام زمان ( ع ) ، ابو الحسن على بن محمد سمرى است كه پس از " حسين بن روح " عهده

دار مقام نيابت گرديد .

موثق بودن و جلالت او مشهورتر از آن است كه ذكر شود . نيابت او از طرف امام زمان ( ع ) به سفارش " حسين بن روح " صورت گرفت ( 1 )

وى از خاندانى متدين و شيعه بوده است كه در خدمتگزارى به سازمان اماميه از شهرت بسيارى برخوردار بودند و همين اصالت خانوادگى او ، باعث شد كه در سفارت ، با مخالفت چندانى مواجه نگردد . ( 2 )

بسيارى از اعضاى اين خاندان همچون حسن و محمد ، فرزندان اسماعيل بن صالح و على

بن زياد ، در بصره املاکى بسيارى داشتند . آنان نيمى از درآمد اين املاک را وقف امام يازدهم ( ع ) كرده بودند كه امام ، هر ساله درآمد آن را دريافت و با ايشان مكاتبه مى كرد . ( 3 ) شيخ طوسى او را جزء اصحاب امام حسن عسكرى ( ع ) به شمار آورده ( 4 ) و حضرت با وى مكاتباتى داشته است . شش روز قبل از رحلت سمرى ، توقيعى از سوى امام دوازدهم ( ع ) صادر شد كه در آن ، صاحب الامر ، مرگ نايب چهارم را پيشگويى و زمان مرگ او را نيز تعيين كرده بود .

متن توقيع ، نمايان گر پايان غيبت صغرى و انقطاع نيابت خاصه و آغاز غيبت كبرى و نيابت عامه است . متن توقيع چنين است : اى على بن محمد سمرى خداوند پاداش برادران دينى تو را در مصيبت مرگ تو بزرگ دارد . تو از اكنون تا شش روز ديگر خواهى مرد

پس امر حساب وكتاب خود را جمع و جوركن ، و درباره نيابت و وكالت ، به هيچ كس وصيت مكن تا به جاى تو بنشيند ، زيرا غيبت كامل فرا رسيده است .

ديگر تا آن روزى كه خداى تبارك و تعالى بخواهد ، ظهورى نخواهد بود و آن ، پس از مدت درازى خواهد بود كه دل ها را سختى و قساوت فراگيرد و زمين از ستم و بيداد پرگردد . به زودى از شيعيان من ادعاى مشاهده خواهند كرد . بدان هركس كه پيش از خروج سفيانى و برآمدن صيحه و بانگى از آسمان ، ادعاى ديدن من را نمايد ، دروغگو و تهمت زننده است . قدرت و توانايى از آنِ خداوند بلند پايه بزرگ است و بس . ( 5 )

حضار از توقيع شريف ، نسخه برداشته و از نزد او بيرون رفتند و چون روز ششم شد ، به سوى او بازگشتند و ديدند نزديك است جان به جان آفرين تسليم كند . به وى گفتند : جانشين شما كيست ؟ فرمود : خدا را مشيتى است كه خود انجام خواهد داد . اين مطلب راگفت و درگذشت .

" على بن محمد سمرى " در سال 329 ه_ . ق وفات يافت و قبر او در بغداد ، در خيابان معروف به خلنجى ، جنب ربع المحول ، نزديك نهر ابوعتاب مى باشد . ( 6 ) او سه سال امر نيابت حضرت را به عهده داشت .

1 . تنقيح المقال ج 2ص 305

2 . آخرين اميد داود الهامى ص 109 .

3 . همان ص108

4

. رجال طوسى ص 432 .

5 . كمال الدين ج 2 ، ص516 بحا رالانوار ج 51 ، ص 360 اعلام الورى ص 417 .

6 . غيبة طوسى ، ص 396 .

عثمان بن سعيد

ابوعمرو عثمان بن سعيد عمرى ، نخستين سفير حضرت مهدى ( ع ) بود و در سامرا اقامت داشت . وى از سوى امام هادى و امام عسكرى ( ع ) وكيل و نماينده بود . وى مورد اعتماد امام هادى ( ع ) بود و آن حضرت به ياران خود مى فرمود : ابوعمرو مردى ثقه و امين است وهرچه به شما بگويد از جانب من است ، وآن چه به شما مى رساند از جانب من مى رساند . عثمان بن سعيد امام حسن عسكرى ( ع ) را غسل داد وكفن و حنوط كرد و به خاك سپرد . ( 1 ) او توانست سرشناسان اماميه را قانع سازد بر اين كه امام دوازدهم براى محفوظ ماندن از دست دشمنان در پرده غيبت به سر مى برد و آن ها را متقاعد ساخت كه خود نماينده راستين آن حضرت باشد . موقعيت ممتاز او در زمان امام دهم و يازدهم ( ع ) سبب شد كه وكلا دعوى وى را بپذيرند ، بدون اين كه او را مورد سؤال قرار داده و معجزه يا حجتى از وى بخواهند ( 2 )

عثمان بن سعيد از زمان امام حسن عسكرى ( ع ) ، رئيس وكلاى امام بود و تمام وجوهاتى كه شيعيان توسط وكلا مى فرستادند ، همه به وى تحويل داده مى شد و او نيز

آن را خدمت امام تقديم مى كرد .

پس از وفات امام عسكرى ( ع ) نيز به طور مخفيانه سازمان وكالت را اداره مى كرد . ( 3 ) پس از وفات عثمان بن سعيد ، حضرت مهدى ( ع ) طى نامه اى به فرزندش تسليت فرمود . عثمان بن سعيد چون درگذشت او را در جانب غربى بغداد در شارع الميدان ، در اول محل ، كه معروف به " درب الجبله " است ، در داخل مسجد ، درب راست كه داخل مى شوند و قبر در خود قبله مسجد قرار دارد .

در منابع اماميه به تاريخ وفات او اشاره نشده است و مورخان متاخركوشيده اند تاريخ تقريبى نشان دهند و نوشته اند رحلت وى بايد پس از سال 260 ه_ تاريخ وفات امام عسكرى ( ع ) - و قبل از سال 267 اتفاق افتاده باشد . ( 4 )

براى عثمان بن سعيد دو فرزند به نام هاى محمد بن عثمان - كه بعدها دومين نايب امام زمان شد- و احمد بن عثمان ذكر شده است ( 5 )

وى از يازده سالگى در محضرامام هادى ( ع ) به خدمتگزارى وكسب فقه و حديث و تعاليم اسلامى اشتغال داشته است ، و به القابى در ميان شيعيان مشهور شده است :

1 . سمان يا زيات روغن فروش : او را سمَان يا زيات مى گفتند زيرا براى پوشش نهادن به مقام والاى " وكالت " و نيابت ( ع ) به تجارت زيتون اشتغال داشت ، تا به اين وسيله در آن روزگاركه خفقان و اختناق

عجيبى بر جهان پهناور اسلامى و به خصوص شيعيان و دوستداران اهل بيت حاكم بود ، خود را از شر دستگاه خلافت ، حفظ نمايد .

روش وى چنين بود كه شيعيان ، اموالى را كه براى امام حسن عسكرى ( ع ) مى آورند به وى تسليم مى كردند و او از ترس دستگاه عباسى ، آن اموال را ميان ظرف روغن پنهان نموده و بدين گونه به خانه امام ( ع ) مى رسانيد . ( 6 )

او براى پوشش نهادن به موقعيت حساس خود ، در بازار روغن فروشان براى ارتش روغن و اجناس ديگر حمل مى كرد ( 7 )

2 . اسدي : چون از قبيله بني اسد بود لذا به او اسدي مي گفتنند

3 . عسکري : عثمان بن سعيد را " عسكرى " نيز مى گفتند ، زيرا او از محله عسكر سامرا بوده است . ( 8 )

4 . عمري : به اين لقب شهرت بيشترى دارد . دو علت انتساب وى به عَمرى بين علماى رجال اختلاف است . شيخ طوسى در الغيبة ، مى نويسد : گروهى از شيعيان گفته اند : حضرت امام عسكرى ( ع ) فرمود : اسم " عثمان " وكنيه او " ابو عَمرو " در يك شخص جمع نمى شود و دستور دادندكه كنيه او را بر هم زنند و از آن وقت عمرى خوانده شد .

عثمان بن سعيد ، وكيل خاص و نماينده سه امام معصوم ، امام هادى ، امام حسن عسكرى و امام زمان ( ع ) بود .

وى محرم اسرار

امام حسن عسكرى ( ع ) بود . وقتى امام مهدى ( ع ) متولد شد ، امام حسن عسكرى ( ع ) گفت : پيكى دنبال عثمان بن سعيد بفرستيد . يك نفر فرستاده شد و و عثمان بن سعيد آمد . امام حسن عسكرى ( ع ) فرمود : ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بخر و آن را تقسيم كن و به خاطر آن مولود ، چندين گوسفند عقيقه كن . ( 9 )

امام مهدى ( ع ) به وكالت و نيابت عثمان بن سعيد در مقابل جمعيت و هيأت اهالى قم اشاره كرد و آنها را به عثمان بن سعيد ارجاع داد ( 10 )

عثمان بن سعيد حدود پنج سال نيابت حضرت را به عهده داشت و وقتى از دنيا رفت ، خاطر شريف امام زمان ( ع ) نيز محزون گرديد و طى نامه شريفى به فرزند بزرگوارش محمد بن عثمان تسليت گفت و او را به جاى پدرش منصوب كرد . ( 11 )

مرحوم علامه مجلسى در " بحار " زيارتنامه اى را براى عثمان بن سعيد نقل كرده است كه اينگونه شروع مى شود : السلام عليك ايها العبد الصالح ، الناصح له و لرَسوله ولاو ليائه . ( 12 )

1 . بحارالانوار ج 51 ص346

2 . اصول کافي ج 1ص329

3 . اختيار معرفه الرجال ص532 .

4 . تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم ص156 .

5 . زندگانى نواب خاص امام زمان ( ع ) غفارزاده ، ص 105 .

6 . غيبة طوسي ص 354 .

7 .

روزگار رهايي ، ج1 ص 1 29 .

8 . غيبة طوسى ص 354 .

9 . همان .

10 . كمال الد ين ، ج 2 ص 476 .

11 . بحارالانوار ، ج 51 ص 347 كمال الدين ، ج 2 باب توقيعات ، ص 510

12 . بحارالانوار ج 02 1 ، ص 293 .

ابو ها شم جعفرى

اشاره

اسم او ابوهاشم داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب معروف به جعفرى است .

سيد بن طاووس نوشته است كه او از جمله نمايندگان ونواب معروفى است كه شيعيان قائل به امامت حضرت عسكرى ( ع ) در نيابت آن ها اختلافى ندارند ونيز مؤلف كتاب الزام الناصب نيز او را از نائبان بى واسطه حضرت ولى عصر ( ع ) دانسته است . ( 1 )

شيخ حر عاملى درباره او مي گويد وى از اهالى بغداد بوده ، ثقت و جليل القدر و داراى شخصيتى ارزنده و مورد احترام ائمه ( ع ) مى باشد . امام جواد ، امام هادى و امام عسكرى ( ع ) را در كرده و در خدمت آن ها بوده است شده كه حضرت رضا ( ع ) را نيز درك کرده است . ( 2 )

دركتاب الفهرست شيخ طوسى آمده است كه : او امام رضا ، امام جواد ، امام هادى وامام عسكرى ( ع ) و وجود مقدس امام زمان ( ع ) را زيارت كرده واز آن هاروايت نموده است . ( 3 ) وى در سال 261از دنيا رفت وظاهرا در بغداد به خاک سپرده شد .

( 4 )

1 . آخرين اميد داود الهامي ص 121

2 . وسا يل الشيعه ج 20ص 190 .

3 . جامع الرواة ، ج ا ، ص 307 رجال شيخ طوسى ص 414

4 . معارف ومعاريف ج 1 ص 487 .

محمد بن جعفر اسدى

ابوالحسين محمد بن جعفر اسدى يكى از وكلاى حضرت در منطقه رى بود .

از زمان نواب امام زمان ( ع ) عده اى از مردم موثق بودند كه از طرف نواب توقيعاتى براى آن ها مى رسيد يكى از آن ها ابوالحسين محمد بن جعفر اسدى بود ( 1 )

صالح بن ابى صالح مى گويد : در سال 290هجرى عده اى از من خواستند كه چيزى را به عنوان مال امام از آن ها بپذيرم ولى نپذيرفتم نامه اى نوشتم وكسب تكليف كردم .

جوابى براى من آمد كه : محمد بن جعفر اسدى در رى است ، مال به او تحويل داده شود كه او از موثقين ما است . اسدى در ماه ربيع الثانى سال 312 در حالى كه مردم او را به عدالت مى شناختند ، بدون تغيير عقيده به جهان باقى شتافت ( 2 )

توقيعى از ناحيه مقدسه به وسيله محمد بن عثمان به دست وى رسيده كه مشتمل بر پاسخ هاى حضرت به سؤالات محمد بن جعفر اسدى است ( 3 ) توقيع ديگرى از ناحيه امام زمان ( ع ) خطاب به محمد بن جعفر اسدى توسط محمد بن عثمان صادر شده است ، بدون اين كه از حضرت سؤالى بكنند و نامه اى خدمت حضرت بفرستند ، حضرت خود ش مبادرت

به ارسال اين توقيع نموده و در آن كسانى كه اموال امام زمان ( ع ) را براى خود حلال دانسته و به ناحق آن را مى خورند ملعون مى شمارد ( 4 )

1 . غيبة طوسي ص 415 .

2 . همان

3 . كمال الدين ج 2ص 520 .

4 . كمال الدين ج 2 ص 522 .

حسن بن قاسم بن علا

وى از وكلاى حضرت مهدى ( ع ) شمرده شد ه است ( 1 )

1 . آخرين اميد , داود الهامى ص122 .

محمد بن احمد قطان

وى از وكيلان نايب دوم - محمد بن عثمان- در بغداد بودكه به ملاقات امام زمان ( ع ) نايل آمد ( 1 )

1 . كمال الدين ص 442 .

محمد بن ابراهيم بن مهزيار

سيد ابن طاووس ، او و پدرش ابراهيم بن مهزيار را از وكلا و نواب معروف دانسته كه شيعيان اماميه در نيابت او و پدرش اختلافى ندارند .

صدوق نيز او را جزء وكلاى منصوب از ناحيه امام زمان ( ع ) دانسته و در توقيعى كه در شأن او وارد شده چنين آمده است . ما تو را به جاى پدرت منصوب كرديم ، پس خدا را سپاسگزار باش ( 1 )

بنا به روايت كلينى و مفيد ، وى چند روز بعد ، نامه اى مبنى بر جانشينى پدرش در اهواز دريافت كرد ( 2 )

1 . غيبة طوس ص 220 .

2 . آخرين اميد داود الهامى ، ص 161 .

غيبت کبري

فقيهان

عالمان و فقيهان ، حافظان دين خدا در روى زمين اند و راهنمايى و ارشاد مردم در دست آنان است .

آنان با تحمل زحمات ، مسائل دينى را از منابع شرعى استخراج كرده ، در دسترس مردم قرار مى دهند ، ولى در آخر الزمان وضع دگرگون مى شود و عالمان روزگار بدترين عالمان خواهند بود رسول خدا ( ص ) دراين باره مى فرمايند : فقيهان آن روزگار ، بدترين فقيهانى اندكه در زير آسمان به سر مى برند . فتنه و آشوب ، از آنان آغاز مى شود و به آنان نيز باز مى گردد . ( 1 )

1 . بحارالانوارج 52 ، ص 190 ثواب الاعمال ص 130 .

مردان آخر الزمان

در روايات براى مردانى كه در آخرالزمان دچار آسيب شده اند ، نشانه هايى ذكر شده است . معمولاً اسلام توقعش از مرد اين است كه حس غيرت دينى و مهابت الهى داشته باشد . روايات حاكى است كه در سيماى مبارك خود امام زمان ( ع ) هم مهابت الهى وجود دارد . يعنى در چهره مبارك امام زمان ( ع ) در عين ملاحت و شيرينى ، نوعى مهابت و ترس الهى هم وجود دارد و تركيبى از ملاحت و مهابت درآن ديده مى شود .

اما در آخرالزمان بنابرآن چه از روايات به دست مى آيد ، اگر شما در بين بيست مرد كمتر يا بيشتر ، چهره هايى را مورد ارزيابى و شناسايى قرار دهيد ، نمى توانيد كسى را پيداكنيد كه در چهره اش هيبت و مهابت الهى و آثار ترس از خداوند وجود داشته

باشد .

اهل معصيت خيلى راحت در برابرشان مرتكب معصيت مى شوند وآن ها هم هيچ عكس العملى از خود نشان نمى دهند .

روايت دوم درباره نشانه ها و خصلت هاى منفى مردان آخر الزمان مى فرمايد يطيع الرجل زوجته و يعصى والديه مردان دوره آخر الزمان از اطاعت و احترام والدين دورى مى كنند ، در عين حال يك گرايش و اطاعت وپيروى صد درصد از همسران خود در رفتارشان ديده مى شود . باز روايت ديگر مى فرمايد : يكون الرَجل همه بطنه و قبلته زوجته و دينه دراهم مردانى وجود دارند كه تمام همت و عزم شان براى پركردن شكم هاى شان است و اصلاً به فكر معيشت ديگران نيستند . همسران شان قبله آن ها مى باشند قبلته زوجته گويا اين زن ها خداى مردان خود شده اند و براى آن ها اطاعت از همسر ، اطاعت از خدا به حساب مى آيد و دين آن ها هم پولشان مى گردد يعنى براى آن ها مقدس ترين و مهم ترين مسئله پول و ثروت است . روايت ديگرى از اين حكايت مى كند كه مردان از مرد بودن خودشان خسته مى شوند : لعن الله المخنثين من الرجال تعبير روايت اين است كه اين ها از صفات مردانه خود خسته شده و سعى مى كنند كه گرايش ها ، تمايلات و حالت هاى زنانه را در خودشان نمايان كنند . اين گرايش ها ممكن است در حرف زدن ، آرايش و آراستگى ، طرز پوشش و يا تفكر باشد . در نقطه مقابل هم حتى روايتى داريم كه والمترجلات من

النساء زنانى هم پيدا مى شوند كه اين ها مى خواهند خصوصيات مردان را در خودشان ايجاد كنند و مثل مردان شوند . روايت ديگرى مى فرمايد : يتسمن الرجال للرجال والنساء للنساء و يا يا يتمشط الرجل كما يتمشط المرأة لزوجها امَا يكى از آفت هايى كه در دوره آخر الزمان براى مردان به وجود مى آيد اين است كه به جاى آراستگى دست به آرايش مى زنند . آراستگى با آرايش امر بسيار متفاوتى است . يا در روايت ديگر مى فرمايد كه : بعضى از مردها در دوره آخرالزمان خود را براى ديگران آرايش مى كنند ، همانند نوعروسى كه براى داماد آرايش مى كند .

آفت خطرناك تر ، اين كه در آخرالزمان يتنافس فى الرجل يغار عليه من الرجال يعنى در آخرالزمان باندهايى به وجود مى آيند كه طرفدار همجنس بازى هستند و در اين راستا مردان ، هوسرانى هاى خودشان را به يكديگر اختصاص مى دهند . روايت مى فرمايد كه يتنافس فى الرجل يعنى ممكن است با هم رقابت داشته باشند و بعد مى فرمايد يغار عليه من الرجال يعنى ممكن است دو مرد بر سر مرد ديگرى يا فرد ديگرى ، با هم غيرت و حسادت داشته باشند و هر يك رقيب ديگرى براى رسيدن آن فرد باشد ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره32 ص 31 .

حكومت اسلامى در غيبت كبرى

بيشتر فقهاى شيعه ، تشكيل حكومت اسلامى را در دوره غيبت ضرورى مى دانند و بر اين باورند كه فقهاى عادل ، بايد به اين مهم اقدام كنند و اگر يكى از آنان تشكيل حكومت داد ،

بر ديگران واجب است كه از او پيروى كنند .

در مقابل ، شمارى برآنند كه اقامه حكومت از شؤون امام معصوم ( ع ) است ، بنابراين در عصر غيبت تشكيل حكومت جايز نيست . اين تفکر ، كه نخست به صورت يك اختلاف نظر فقهى كلامى مطرح بود ، در اين اواخر رنگ سياسى به خود گرفت . اين تفكر ، چون تضادى با خود كامگى حکام نداشت ، بلكه غير مستقيم ، توجيه گر اعمال آنان نيز بود ، از سوى آنان حمايت و ترويج شد ، تا جايى كه پيش از انقلاب اسلامى ، هواداران اين انديشه به صورت تشكيلاتى منسجم درآمدند .

با نگاهى به گفته ها و نوشته هاى طرفداران اين نظريه و دلايلى كه بدان استناد كرده اند ، مى توان گفت كه اين باور از سه راه سرچشمه گرفته است :

1 . برداشت از رواياتى كه گسترش ستم و فساد را از نشانه هاى ظهور امام زمان ( ع ) معرفى مى كند .

2 . استناد به رواياتى كه از هرگونه قيامى در عصر غيبت ، نهى و به سكوت و سكون و صبر در بلاها دعوت كرده است .

3 . تفسير از امامت و رهبرى و تصور اين كه تشكيل حكومت در عصر غيبت ، دخالت در قلمروكار امام معصوم ( ع ) است .

و اما تلاش مردم ، به ويژه فقها براى حاكميت قسط و عدل و ايجاد حكومت اسلامى جايز بلكه واجب است . آيا مى توان گفت كه در طول مدت غيبت صغرى ، كه بيش از هزار سال

از آن مى گذرد و ممكن است هزارها سال ديگر ادامه داشته باشد ، اجراى احكام اسلام لازم نيست بدون ترديد ، پاسخ منفى است چرا كه لازمه سخن فوق ، اين است كه احكام اسلام ، محدود به صدر اسلام و زمان حضور معصوم باشد و اين بر خلاف ضروريات اعتقادى اسلام است و به گفته حضرت امام خمينى ( رحمه الله ) : اعتقاد به چنين مطالبى ، يا اظهار آن ها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است . . . هركه اظهاركند كه تشكيل حكومت اسلامى ضرورت ندارد ، منكر ضرورت اجراى احكام اسلام شده و جامعيت احكام و جاودانگى دين مبين اسلا م را انكاركرده است . ( 1 )

بر همين اساس ، بعضى از فقهاى شيعه ، از جمله امام خمينى ، در دوره غيبت ، تشكيل حكومت اسلامى را واجب مى دانند و بر اين باورند كه اگر يكى از فقها تشكيل حكومت داد ، بر ديگران واجب است از او پيروى كنند و اگر تشكيل حكومت اسلامى به جز از راه قيام و اقدام دسته جمعى امكان پذير نباشد ، همگان بايد بدين مهم اقدام كنند و در صورتى كه تشكيل حكومت ممكن نباشد ، باز هم تكليف ساقط نيست و بايد به اندازه توان ، احكام اسلامى را اجرا كنند . ( 2 )

پس انتظار فرج و حكومت جهانى مهدى ( ع ) به هيچ روى ، ناسازگارى با قيام هاى پيش از ظهور ندارد ، بلكه برخى از قيام ها و حكومت ها ، زمينه ساز قيام و حكومت جهانى حضرت

خواهند بود . ( 3 )

1 . ولا يت فقيه امام خمينى ص 27 انتشارات آزادى قم .

2 . كتاب البيع امام خمينى ج 2ص 465 اسماعيليان قم

3 . چشم به راه مهدى ص 108 و 0150

سهم امام

در اصطلاح فقه شيعه ، نيمى از خمس آل محمد ( ع ) است كه به امام معصوم اختصاص دارد و در عصر غيبت ، به نواب عام امام مى سپارند كه در موارد رضاى ائمه مانند ترويج دين مصرف كنند .

قَتاد

در روايتى ، دين دارى در زمان غيبت امام زمان ( ع ) از جهت دشوارى به تراشيدن درخت قتاد با دست ، تشبيه شده است . ( 1 )

قتاد ، درختى است كه خار بسيار دارد و خارهايش مثل سوزن است . جمله درخت قتاد را با دست تراشيدن در عرب ، مثلى است براى انجام كارهاى دشوار

1 . اصول كافى ج 2 باب فى الغيبة .

اقامتگاه حضرت

از مسائلى كه درباره امام زمان ( ع ) مطرح است ، مكان و محل زندگي ايشان است .

رواياتى كه دراين زمينه وجود دارد سه دسته اند :

1 . برخي ازآن ها محل خاصى را تعيين نمي كند وجايگاه حضرت را در بيابان ها وكوه ها معرفى مي كند . ازآن جمله ، حضرت مهدى ( ع ) به پسر مهزيار مى فرمايد : فرزند مهزيار پدرم امام حسن ( ع ) از من پيمان گرفت . . . و فرمان داد كه براى سكونت ، كوه هاى سخت وسرزمين هاى خشك ودور دست را برگرينم . ( 1 )

اين بخش از روايات گوياىآن است كه حضرت ازحوزه دسترسى مردم به دوراست و به سختى و دشوارى زندگى مي كند وكسي ازمحل زندگى وىآگاه نيست .

2 . برخى روايات ، منطقه خاصى را به عنوان محل سكونت آن حضرت نام مى برند ومحدوده آن را نيز تعيين مي كنند :

الف : مدينه و پيرامون آن : ابي بصير مي گويد از امام باقر ( ع ) شنيدم كه فرمود : صاحب الزمان را عزلت وغيبتي است كه درآن ،

نيرومنداست به سى نفرى كه با حضرت هستند ووحشت وتنهايى رااز وى دور مي كنند ؟ و خوب جايگاهي است مدينه . ( 2 )

روايت ديگرى است كه مكان حضرت را كوه رضوى ، دراطراف مدينه نام مى برد . راوى مي گويد : باامام صادق ( ع ) از مدينه خارج شديم ، به روحاء اطراف مدينه كه رسيديم ، حضرت نگاهش را به كوهى دوخت و مدت زماني ادامه داد . . . و فرمود : اين كوه رضوى نام دارد . خوب پناهگاهي است براى خائف امام زمان ( ع ) و غيبت صغرى وكبرى . ( 3 )

ب : مکه و پيرامون آن : برخى روايات استفاده مى شود كه آن حضرت در مكانى به نام ذى طوى پيرامون مكه زندگى مي كند واز همان جا نيز همراه يارانش قيام خواهد كرد . امام باقر ( ع ) فرمود : امام زمان ( ع ) را غيبتي است در بعضي از دره ها واشاره كرد به منطقه ذى طوى ( 4 ) درادامه اين روايت و روايات ديگر ، محل ظهور و خروج آن حضرت و مركز تجمع ياران و دوستان وى نيز ، همين منطقه ياد شده است . ( 5 )

3 . دسته سوم اخبارى ايست كه مانند دسته اول ، جايگاهى خاص را نام نمى برد ، ولي از وى به عنوان فردى كه با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگى مي كند ، نام برده است امام صادق ( ع ) مى فرمايد : صاحب الامر ( ع ) در

ميان مردم رفت وآمد مي كند ، در بازار قدم مى زند ، لكن او را نمى شناسند تا زمانى كه خداوند به وىاذن دهد تا خود را معرفى كند . . . ( 6 )

بين اين سه دسته از روايات ، تضاد وتنافى نيست نام بردن مكانى خاص ، با زندگى به شكل ناشناس قابل جمع است انتخاب کوه ها و مکانهاي دست نيافتني در حال ضرورت و نياز نيز امري است طبيعي و موافق با اصل تقيه . ( 7 )

1 . غيبة طوسى ص 266 .

2 . بحارالانوار ، ج 52 ص 153 اصول كافى ، ج1 ، ص 340 .

3 . غيبة طوسى ، ص 162 .

4 . غيبت نعماني ص 182 .

5 . همان ص 315 .

6 . همان ص 164 .

7 . چشم به راه مهدى ، ص 351 .

حج و مهدى

از مراكزى كه در غيبت صغرى ، امام عصر ( ع ) مشاهده شده ، مراسم حج است .

گروهى كه حضرت را ديده اند ، به اين مطلب تصريح كرده اند .

اما در غيبت كبرى برابر روايات ، حضرت در مراسم حج شركت مى كند ، مردم را مى بيند ، اما مردم او را نمى بينند و نمى شناسند . امام صادق ( ع ) مى فرمايد : امام قائم دو غيبت دارد : در يكى از آن دو ، ( 1 ) در مراسم حج شركت مى كند ، مردم را مى بيند ، اما مردم او را نمى بينند و نمى شناسند ( 2 )

محمدبن عثمان عمرى- نائب حضرت- مى گويد : به خدا سوگند كه صاحب الامر هر سال ، ايام حج شركت مى كند و مردم را مى بيند و مى شناسد ، اما مردم او را نمى بينند و نمى شناسند ( 3 )

حميرى از وى سؤال مى كند : آيا حضرت را ديده اى ؟ پاسخ مى دهد : آخرين ديدار من با حضرت دركنار خانه خدا بود كه مى فرمود : اللهم انجزلى ما وعدتنى ( 4 )

اين سخن دليل بر آن است كه حضرت در مراسم حج شركت مى كند ، منتهى در غيبت صغرى كسانى كه حضرت را مى شناختند ، به وجود مبارك ايشان مى بردند ، اما ديگران چنين سعادتى نداشتند .

در زمان غيبت كبرى ، تمام افراد از اين افتخار محروم هستند ، زيرا كسى حضرت را نمى شناسد . على بن ابراهيم ازدى مى گويد : طواف هفتم بودم كه دركنار حلقه اى در طرف راست خانه خدا ، جوان زيبا رو ، خوش بو ، با وقار و با شكوهى را ديدم كه گروهى از مردمان دور او را گرفته اند . هرگز احدى را خوش بيان تر و نيكوگفتارتر از او نديده بودم ، كه با منطقى بسيار شيرين و روشى بسيار نيكو با مردم سخن مى گفت . نزديك شدم كه با او سخن بگويم . مردم انبوهى كه گرداگرد وجودش را گرفته بودند ، مانع شدند . پرسيدم : اين جوان كيست ؟ گفتند : او فرزند پيامبر ( ص ) است ، همه ساله در موسم شركت كرده ، يك

روز براى خواص شيعيانش ظاهر مى شود و با آن ها سخن مى گويد . گفته مى شود كه ديدار ابراهيم بن مهزيار با حضرت ، در موسم حج اتفاق افتاده است .

امام صادق ( ع ) فرمود : نخستين چيزى كه از عدالت قائم ( ع ) ظاهر مى شود ، اين است كه منادى اعلام مى كند ، آنان كه طواف مستحبى مى كنند ، مطاف و حجرالاسود را براى كسانى كه طواف واجب مى كنند ، خالى كنند . ( 5 )

1 . علامه مجلسى در مراةالعقول ج 4 ص47 مى گويد مراد غيبت كبرى است .

2 . كافى ج 1 ص 339 .

3 . كمال الدين ص 440 .

4 . همان, بحارالانوار ج 52 ص 1 اعلام الورى 421 .

5 . بحارالانوار ، ج 52 ، ص 374 الزام النا صب ص 223 .

عمانى

حسن بن على بن عقيل عمانى نخستين كسى بود كه رهبرى و مرجعيت دينى در دوران غيبت طولانى امام مهدى ( ع ) را به دست گرفت .

سيد محمد مهدى بحر العلوم درباره شخصيت بزرگ علمى او مى نويسد : او نخستين كسى است كه فقه را دسته بندى و تهذيب كرد و در راه استنباط احكام شرعى از ادله تفصيلى آن ، دست به تلاش و اجتهاد زد و در آغاز غيبت كبرى ، راه را براى تحقيق و تفحص از اصول و فروع وگسترش بخشيدن به آن و بنياد پابه هاى آن گشود . . . علما و بزرگان فقه و فقاهت ، به ويژه دو شخصيت

گرانقدر علم و فقه ، علامه حلى و محقق حلى و علماى پس از آن دو بزرگوار ، به فرمايشات مرحوم عمانى و فتواهاى او و ثبت و نقل آن ها سخت بها مى دادند ( 1 )

فقيه بزرگوار مرحوم عمانى از نظر علما و فقهاى بزرگ ، مقام و منزلت بسيار والايى دارد و دانشمندان پيشين ، همچون مرحوم مفيد و طوسى او را ستود ه ا ند . او در مرضوع امامت ، كتابى به نام الکر والفر نگاشت و در فقه ، كتابى تحت عنوان المتمسك بحبل آل الرسول به رشته تحرير در آورد ( 2 )

تاريخ ولادت آن فقيه بزرگ در دست نيست ، اما به نظر مى رسد ، سال هايى پيش از مرحوم مفيد زيسته و رحلت كرده است ، چرا كه او از نظر زمان ، پيش ازابن جنيد بوده و مى دانيم كه ابن جنيد از اساتيد مرحوم مفيد بوده است ( 3 )

به هر حال ، رهبرى فكرى و مرجعيت دينى ، شكل خاص خويش را گرفت و حلقه هاى درسى در بغداد تشكيل شد و سال ها سپرى شد وستاره مفيد در بغداد درخشيدن آغازكرد و حوزه علميه راپي ريخت ( 4 )

1 . فوائد الرجاليه معروف به رجال بحرالعلوم ج1 ص220 .

2 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 353 .

3 . رجال بحرالعلوم ج 2 ، ص 220 .

4 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 354 .

بابيه

بنيانگذار فرقه بابيه سيد على محمد شيرازى است .

از آن جا كه او در ابتداى دعوتش مدعى بابيت امام دوازدهم شيعه بود وخود را طريق ارتباط با امام زمان مي دانست ، ملقب به باب گرديد وپيروانش بابيه ناميده شدند .

سيد على محمد در سال 1235ق, در شيراز به دنيا آمد . دركودكى به مكتب شيخ عابد رفت وخواندن ونوشتن آموخت . شيخ عابد از شاگردان شيخ احمد احسائى بنيانگذار شيخيه وشاگردش سيد كاظم رشتى بود ولذا سيد على محمد از همان دوران با شيخيه آشنا شد ، به طورى كه چون سيد على محمد در سن حدود نوزده سالگى به كربلا رفت دردرس سيد كاظم رشتى حاضر شد . در همين درس بود كه با مسائل عرفانى وتفسير وتأويل آيات واحاديث ومسائل فقهى به روش شيخيه آشنا گرديد .

قبل از رفتن به كربلا ، مدتى در بوشهر اقامت كرد و در آنجا به رياضت كشى پرداخت . نقل شده است كه در هواى گرم بوشهر بر بام خانه رو به خورشيد اورادى مي خواند . پس از درگذشت سيد كاظم رشتى تا مريدان وشاگردان وى جانشينى براى او مي جستند كه مصداق شيعه كامل يا ركن رابع شيخيه باشد ميان چند تن از شاگردان رقابت افتاد وسيد على محمد نيز در اين رقابت شركت كرد ، بلكه پاى از جانشينى سيد رشتى فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شيعيان يا ذكراو ، يعنى واسطه ميان امام و مردم شمرد . هجده تن از شاگردان سيدكاظم رشتى كه همگى شيخى مذهب بودند از او پيروى كردند .

على محمد در

آغاز امر بخش هايى از قرآن را با روشى كه از مكتب شيخيه آموخته بود تأويل كرد وتصريح كرد كه از سوى امام زمان ( ع ) ، مأمور به ارشاد مردم است . سپس مسافرت هايى به مكه وبوشهركرد ودعوت خود را آشكارا تبليغ نمود . يارانش نيز در نقاط ديگر به تبليغ ادعاهاى على محمد پرداختند . پس از مدتى كه گروه هايى به اوگرويدند ، ادعاى خود را تغيير داد واز مهدويت سخن گفت وخود را مهدى موعود معرفى كرد وپس از آن ادعاى نبوت ورسالت خويش را مطرح كرد ومدعى شد كه دين اسلام فسخ شده وخداوند دين جديدى همراه با كتاب آسمانى تازه به نام بيان بر او نازل كرده است .

على محمد دركتاب " بيان " ، خود را برتر از همه پيامبران دانسته وخود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است .

در زمانى كه على محمد هنوز از ادعاى بابيت امام زمان ( ع ) فراتر نرفته بود ، به دستور والى فارس در سال 1261ق . دستگير وبه شيراز فرستاده شد وپس از آنكه در مناظره با علماى شيعه شكست خورد ، اظهار ندامت كرد و در حضور مردم گفت : لعنت خدا بركسى كه مرا وكيل امام غايب بداند . لعنت خدا بركسى كه مرا باب امام بداند پس از اين واقعه شش ماه در خانه پدرى خود تحت نظر بود واز آنجا به اصفهان وسپس به قلعه ماكو تبعيد شد .

در همين قلعه با مريدانش مكاتبه داشت و از اينكه مي شنيد آنان دركار تبليغ دعاوى او مي كوشند به شوق افتاد وكتاب

" بيان " را در همان قلعه نوشت . دولت محمد شاه قاجار براى آنكه پيوند او را با مريدانش قطع كند در سال 1264 ق ، وى را از قلعه ماكو به قلعه چهريق در نزديكى اروميه منتقل كرد .

پس از چندى او را به تبريز بردند ودر حضور چند تن از علما محاكمه شد . على محمد در آن مجلس آشكارا از مهدويت خود سخن گفت و " بابيت امام زمان " راكه پيش از آن ادعاكرده بود به بابيت علم خداوند تأويل كرد . على محمد در مجالس علما نتوانست ادعاى خود را اثبات كند و چون از او درباره برخى مسائل دينى پرسيدند ، ازپاسخ فرو ماند و جملات ساده عربى را غلط خواند . در نتيجه وى را چوب زده تنبيه نمودند و او از دعاوى خويش تبرى جست وتوبه نامه نوشت .

اما اين توبه نيز مانند توبه قبلى او واقعى نبود ، از اين رو پس از مدتى ادعاى پيامبري كرد 0 پس از مرگ محمد شاه قاجار در سال 1264 ق . مريدان على محمد ، آشوب هايى دركشور پديد آوردند ودر مناطقى به قتل وغارت مردم پرداختند .

در اين زمان ميرزا تقى خان اميركبير صدر اعظم ناصر الدين شاه تصميم به قتل على محمد وفرو نشاندن فتنه بابيه گرفت . براى اين كار از علما فتوا خواست . برخى علما به دليل دعاوى مختلف ومتضاد او ورفتار جنون آميزش شبهه خبط دماغ را مطرح واز صدور حكم اعدام او خوددارى كردند .

اما برخى ديگر على محمد را مردى دروغگو ورياست طلب مي شمردند

واز اين رو حكم به قتل او دادند . على محمد همراه يكى از سرانش در 27 شعبان1266 در تبريز تيرباران شد .

همان طوركه گذشت ، سيد على محمد آراء وعقايد متناقضى ابراز داشته است . ازكتاب " بيان " كه آن را كتاب آسمانى خويش مي دانست ، برمي آيد كه خود را برتر از همه انبياى الهى و مظهر نفس پروردگار مي دانسته و عقيده داشت كه با ظهور آيين اسلام منسوخ و قيامت موعود در قرآن ، به پا شده است . على محمد خود را مبشر ظهور بعدى شمرده واو را من يظهره الله كسى كه خدا او را آشكار مي كند خوانده است و در ايمان پيروانش بدو تكيد فراوان كرد . از نسبت به كسانى كه آيين او را نپذيرفتند خشونت بسيارى را سفارش كرده است .

وى از جمله وظايف فرمانرواى بابى را اين مي داند كه نبايد جز بابى ها كسى را بر روى زمين باقى بگذارد . باز دستور مي دهد غير ازكتاب هاى با بيان ، همه كتاب هاى ديگر بايد محو و نابود شوند وپيروانش نبايد جزكتاب بيان وكتاب هاى ديگر با بيان ، كتاب ديگرى را بياموزند . ( 1 )

1 . نشريه موعود , ش 22 , ص 80 .

حلاج

صوفى معروف و نامش " حسين بن منصور حلاج بيضاوى " است .

او يكى از مدعيان نيابت و وكالت بوده كه در آغاز ، خود را رسول امام غايب ( ع ) و وكيل و باب آن حضرت معرفى كرد .

از اين رو علماى علم رجال او

را از مدعيان بابيت شمرده اند . ( 1 )

درباره شهر و محل تولد او اختلاف است . خراسان ، نيشابور ، مرو ، طالقان ، رى وكوهستان اقوال مختلفى است كه به عنوان زاد گاهش ذكر شده . ابوريحان بيرونى درباره الحاد و ارتداد او مى نويسد : حلاج ، ابتدا مردم را به سوى مهدى دعوت مى كرد و چنان به مردم القا مى كرد كه او از طالقان ظهور خواهد كرد .

او را گرفتند و به شام بردند و يك ماه حبس كردند ، تا اين كه به حيله خود را آزادكرد . او مردى شعبه باز و ساحر بود و با هركسى مجالست مى كرد ، ابتدا با اعتقاد او همراهى مى كرد ، پس دعوى حلول و اتحاد نمود وگفت : روح القدس در من حلول كرده خود را به نام خدا معرفى مى كرد و مى گفت : من خداى شما هستم . در نامه هايى كه به اصحاب خود مى نوشت ، تصريح به خدايى خود مى كرد . پيروانش را از ذكر نام خدا باز مى داشت و مى گفت : گفتن لا اله الا الله ممنوع است . ( 2 )

فقهاى مالكى در بغداد ، در روزگار حكومت المقتدر ، به اتفاق آراء نتيجه گرفتند وى را به اين دلائل ، به قتل برسانند : به سبب ادعاى الوهيت ، به سبب قول به حلول ، براى بيان انا الحق و اين كه قبول توبه او را مشروع ندانستند .

بالاخره او به دار آويخته شد و سپس جسد او را سوزاندند و

سرش را بر چوبى بالاى پل بغداد زدند . بدين ترتيب او در سال 309 به جرم ادعاى باطل وكفر و الحاد به قتل رسيد .

وى از نظر شيعه مطرود و ملعون است ، هر چند برخى مانند شيخ عطار درتذکرة الاولياء و جامى در نفحات الانس كرامات فراوانى براى او نقل كرده اند ، كه اين مطالب به درد خرقه پوشان مى خورد و قهرمان پرورى هاى شاعرانه است . ( 3 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ص 144 .

2 . همان ، ص 151 .

3 . همان ، ص ، 154 .

پيشگويى غيبت

نخستين كسى كه به غيبت امام زمان ( ع ) اشاره كرده ، رسول گرامى اسلام ، سپس امير المؤمنين و ساير ائمه ( ع ) بودند .

آنان غيبت او را پيش بينى كرده و سر زبان ها انداخته اند . ( 1 )

پيامبر ( ص ) فرمود : سوگند به خدايى كه مرا براى بشارت برانگيخت ، قائم فرزندان من بر طبق عهدى كه به او مى رسد ، غايب مى شود . هركس زمان غيبت را درك كرد ، بايد دينش را نگهدارى كند وشيطان را از طريق شك به خود راه ندهد . . ( 2 )

امير المؤمنين ( ع ) فرمود : آگاه باشيد كه آن جناب به طورى غايب مى شود كه شخص نادان خواهد گفت : خدا به آل محمد احتياجى ندارد . ( 3 )

مسلمانان به دليل همين احاديث ، غيبت را براى امام مهدى ( ع ) ضرورى واز جمله خصايص آن حضرت

مى دانستند . لذا بعضى ها كه از مهدويت سوء استفاده كرده و خود را مهدى موعود معرفى مى كردند ، مقيد بودند كه تا حدى ويژگى غيبت را نيز براى خود ثابت كنند سيد حميرى مى گويد : من درباره محمد حنفيه غلو کرده و عقيده داشتم كه غايب است . تا مدتى به اين عقيده غلط بودم تا اين كه خداوند بر من منت نهاد وبه وسيله امام صادق ( ع ) هدايت شدم ، واز اين عقيده برگشته وتوبه كردم .

به هر حال ، مسأله غيبت آن چنان بين شيعيان شايع بود كه مؤلفان بسيارى درباره آن كتاب ها نوشته اند . و اما كسانى كه قبل از ولادت امام زمان ( ع ) درباره غيبت كتاب هايى نوشته اند عبارتند از : فضل بن شاذان نيشابورى كتاب اثبات الغيبة ابو الحسن طائى جرمى الغيبة ، حسن بن على بن ابو حمزه بطائنى الغيبة ، ابو الحسن على بن عمر اعرج لغيبة ، ابوعلى حسن بن محمد بن سماعة الغيب ، ابوالفضل عباس بن هاشم ناشرى الغيبة ، ابوالحسن على بن محمد بن على سواق الغيبة ، ابو اسحاق ابراهيم بن صالح انماطى الغيبة ، عبدالله بن جعفر حميرى الغيبة والحيرة والغيبة ومسائله ، الفترة والغيبة ، على بن حسن بن على بن فضال ، الغيبة والملاحم ، حافظ نعيم بن مادالفتن والملاحم ، ابراهيم بن اسحاق احمرى ، الغيبة و ( 4 )

بنابراين ، موضوع غيبت حضرت مهدى ( ع ) امر جديد وناشناخته اى نبوده است تا برخى شيعيان از قبيل عثمان بن سعيد براى حفظ موقعيت خويش

آن را اختراع كرده باشنداما ويژ گي ها ومميزات دو غيبت : زمان غيبت صغرى محدود بود هفتاد سال به خلاف غيبت كبرى كه غير از خدا كسى از مدت آن اطلاع ندارد .

در دوران غيبت صغرى ، استتار و احتجاب امام ( ع ) همه جانبه وعمومى نبود ، بلكه كسانى مانند نواب خاص وبرخى از وكلاى ديگر ، مى توانستند با امام در تماس باشند و سؤالات و نامه هاى مردم را خدمت امام ببرند وپاسخ امام را به مردم برسانند ، ولى در غيبت كبرى ، امام از انتظار مردم پنهان است وباب مكاتبات ومراسلات بسته است .

البته اين معنايش اين نيست كه امكان ندارد ديده شود ، بلكه ممكن است حضرت را بعضى از افراد- كما اين كه با سندهاى معتبر هم نقل شده ببينند . در غيبت صغرى ، حضرت چهار نماينده داشت كه آنان اقامتگاه حضرت را مى دانستند ، ولى در غيبت كبرى چنين نيست . در غيبت صغرى ممكن بود كسى او را ببيند وبشناسد ولى در غيبت كبرى كسى او را نمى بيند ، واگر هم ببيند او را نمى شناسد .

بايد توجه داشت كه پيشوايان دين ، با بيان روايات درباره غيبت ، نظرشان اين بودكه هرگونه شك وترديد را از دل شيعيان برطرف سازند و آنان را براى غيبت طولانى امام خود آماده نمايند تا با غيبت امام انس بگيرند وبا وظايف خود در دوران غيبت آشنا شوند واز روى دلايل قطعى ، به وجود غيبت امام خود ايمان راسخ و استوار پيدا كنند .

1 . سيماي آفتاب ، ص84

.

2 . ثبات الهدى ج6 ، ص 386 .

3 . همان ص 393 .

4 . در انتظار ققنوس مقدمه ص 17 .

حکمت غيبت

فايده غيبت

از فوايد غيبت امام زمان ( ع ) مى توان به اين موارد اشاره كرد :

1 . غيبت او ، انتظار مى آفريند ، و انتظار مايه اميدوارى به آينده است

2 . غيبت او ، سبب آمادگى پيروانش مى شود تا حضرت ظهوركند .

3 . غيبت او ، سبب گفت وگو درباره حضرت مى شود و طرح اين مباحث در طول زمان ، موجب پرورش نفوس و آمادگى براى حكومت جهانى حضرت و زمينه سازى براى ظهور حضرتش مى گردد

4 . طولانى شدن غيبت امام ، موجب فساد در جامعه مى شود و اين فساد ، سبب خستگى و نارضايتى مردم شده و در متن اين نارضايتى ، جرقه هاى انقلاب بروز مى كند و مردم ، تشنه عدالت مى شوند و ظهور حضرت را طلب مى كنند

5 . غيبت ، امتحانى است براى شيعيان حقيقى تا معلوم شود ، چه كسى ثابت قدم در اعتقاد به امامت امام دوازدهم است ( 1 )

6 . غيبت ، دلائلى دارد كه به امامان اجازه افشاى آن داده نشده است ( 2 ) .

1 . بحارالانوار ج51 ص222 منتخب الاثر ص261 .

2 . بحارالانوار ج52 ص 91 الزام الناصب ، ص 612 .

آزمون غيبت

آزمايش هاى دينى براى ايمان آورندگان در همه زمان ها ، قانون الهى است : أ حَسِبَ الناس ان يترکوا أَنْ يقّولوا آمَنا وَ هُم لا يفتنون

اما اين قانون ، در روزگار غيبت به دو جهت مورد تأكيد است : آن كه امام از نظرها پنهان است ومنتظران ، منتظر ظهور اويند وچون اين امر به درازا مي

كشد ، افكار و دعوت هاى باطل ، در ميان مسلمانان پديد مى آيد وگروهى گمراه مى شوند . .

در اين دوران ، شرايطى به وجود مى آيد و اوضاعى بر جوامع حاكم مى شود كه نگاهداشتن دين ، بسيار دشوار مى شود . بيشتر مردمان ، به انگيزه هاى گوناگون ، ايمان دينى خويش را در زندگى از دست مى دهند و ديندارى را كنار مى نهند ( 1 )

امام رضا ( ع ) درباره آزمايش در دوران غيبت مى فرمايد : آن چه كردن هاى خود را به جانبش درازكرده ايد تشكيل حكومت آل محمد اتفاق نمى افتد ، تا اين كه مشخص شويد وامتحان گرديد و باقى نمى ماند از شما مگر اندكى . ( 2 )

نعمانى ، باب دوازدهم ازكتاب الغيبة خويش را به امتحان شيعيان در عصر غيبت اختصاص داده واحاديث گوناگونى در اين زمينه آورده است . اما مهمترين انگيزه اى كه سبب مي گردد در دوران غيبت ، دينداران با آزمايش اعتقادى و عملى بسيار رو به روگردند ، عبارتند از : گسترش زمينه هاى ناباورى ، افزايش انگيزه هاى انحراف وگريز از دين ، ستيزه جويى ها با ديندارى .

پس قانون آزمايش وقربال شدن مؤمنان ، در ظرف زمانى غيبت كه گمراهى ها و ستم ها هجوم مى آورند ، در شكوفا شدن حق جويى و خلاصى دينىِ دينداران و شايستگى براى حضور در جهادى فراگير و سخت در ركاب حضرت مهدى ( ع ) نقشى اساسى وزيربنايي دارد به فرموده پيامبر ( ص ) چشم به راه فرج داشتن ، همراه با

صبر واستقامت ، عبادت است ( 3 ) .

1 . بحارالانوار ج 51 ص 118 .

2 . همان ج 52 ص 259 .

3 . ارشاد مفيد ج 2 ص 375

دين داري در عصر غيبت

شاخص هاى ديندارى

ديندارى در دوران غيبت ، نيازمند بينشى است كه انسان ديندار در پرتو آن بتواند در برابر تحريف ها وترديدها ، رويكرد دينى خود را حفظ كند .

اما شاخص هاى ديندارى كه در روايات اسلامى بر آن تاكيد شده است عبارتند از :

انتظار فرج : پيامبر ( ص ) مي فرمايد انتظار فرج داشتن ، برترين عمل امت من است ( 1 )

نگهداشت ايمان ديني حضرت على ( ع ) مى فرمايد به سبب غيبت مهدى ( ع ) سردرگمى به وجود مى آيد كه گروهى گمراه مى شوند وگروهى ديگر بر هدايت مى مانند ( 2 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 2801

2 . بحارالانوار ج 51 ص 181

دين دارى در عصر غيبت

انسان ديندار ، در صدر اسلام عقايد و باورهاى دينى را از پيامبر ( ص ) مى گيرد وتعاليم خالص دين را با دريافت مستقيم از مفسر واقعى وحى دريافت مى كند .

رسول خدا ( ص ) را مى بيند واز روش و منش و سيره او الهام مى گيرد وپايه باورهاى خود را استوار مى سازد و اين امور در آسان كردن پذيرش حق ، نقش به سزايى دارند . اما انسان ديندار در اين عصر ، از تمامى اين دريافت هاى حسى به دور است وتنها براساس درك عقلى وتاريخى ، پيامبر وامامان ( ع ) را مى شناسد و به رسالت وامامت ايشان ايمان مى آورد پيامبر ( ص ) مى فرمايد : برادران من كسانى هستند كه پس از شما اصحاب زندگى مى كنند . به من ايمان مى آورن . در حالى كه مرا

نديده اند ( 1 )

بى گمان ديندار بودن در روزگارغيبت ، ايمان افزون ترى را مى طلبد ، چرا كه ايمان به وجود پيامبر ( ص ) امامان معصوم ( ع ) وغيبت مهدى ( ع ) به نوبه خود ، ايمان به غيب است . ( 2 )

ديندارى در روزگار غيبت ، نيازمند بينشى است كه انسان ديندار در پرتو آن ، بتواند در برابر تحريف ها ، مسخ ها ، شبهه ها ، ترديدها ، تزلزل ها و سركوفت ها از درون و بيرونِ حوزه دين ، همچنان رويكرد دينى خود را نگاه دارد وبا هيچ يك از اين عوامل ، خلوص دينى وديندارى را در فكر وعمل از دست ندهد پيامبر ( ص ) فرمود : به زودى پس از شما ، كسانى مى آيند كه يك نفر از آنان پاداش پنجاه نفر از شما را دارد گفتند : اى رسول خدا ما در جنگ بدر و احد وحنين در ركاب شما جهاد كرده ايم ودرباره ما آيه قرآن نازل شده استحضرت فرمود : زيرا اگر آن چه از آزارها و رنج ها كه بر آنان مى رسد بر شما آيد ، به سان آنان ، شكيبايى نخواهيد داشت ( 3 ) پايدارى بر دين در روزگارغيبت ، به پذيرش سختى ها و بيم ها و محروميت ها وتنگناهاى مادى خلاصه نمى شود ، بلكه تحت فشارهاى سخت روحى ومعنوى نيز ، بر آنها افزوده مى گردد وچنان چه ديندارى با صبر و شكيبى آگاهانه توأم نباشد ، به تدريج ، نا اميدى ها روى مى آورد و باور را

از روح و فكر مى ستاند امام صادق ( ع ) مى فرمايد : به تحقيق براى صاحب الامرغيبتى است ، كسى كه در آن زمان دينش را نگهدارد ، هم چون کسى است كه درخت خار قتاد را با دست بتراشد كدام از شما قدرت دارد كه خار آن درخت را به دستش نگهدارد ( 4 )

حضرت در حديث ديگرى مى فرمايد . . . سوگند به خدا شكسته مى شويد مانند شكسته شدن سفال به درستى كه سفال هرگز به صورت نخست برنمى گردد ، به خدا سوگند حتماً شما امتحان خواهيد شد ، به خدا سوگند قطعاً شما غربال خواهيد شد ، چنان كه دانه تلخ از ميان گندم جدا شود . ( 5 )

سوگندهاى پي در پي حضرت ، دلالت بر اصل امتحان و دشوارى ديندارى در عصر غيبت دارد .

1 . بحارالا نوار ج 52 ، ص 132 .

2 . در بعضى روايت ها ، الذين يومنون بالغيب سوره بقره آيه 2 به غيبت مهدى ( ع ) منطبق شده است بحارالانوارج 52 ، ص 2401

3 . بحارالانوار ج 25 ص 130 .

4 . غيبة طوسى ص 75 .

5 . بحارالانوار ج 52ص101 .

زمينه سازى غيبت

يكى از مهم ترين ابعاد فعاليت هاى امام يازدهم ( ع ) آماده سازى جامعه شيعه براى غيبت آخرين حجت حق ، حضرت بقية الله الاعظم ( ع ) است .

اين جهت ، از زمان امام هادى ( ع ) به طور عملى شروع گرديد . زيرا قسمت زيادى از عمر امام هادى وعسكرى ( ع ) در

زندان وتحت مراقبت مى گذشت وارتباط وملاقات مسلمين وشيعيان با آن بزرگواران ميسر نبود . واين خود شايد لطفى باطنى از جانب حق بود كه شيعيان ومسلمانان به تدريج با غيبت حجت خدا ونديدن او انس بگيرند ويك باره دراثرغيبت كلى امام وحشت نكنند ودين خود را حفظ نمايند .

علاوه بر اين امام عسكرى ( ع ) تنها به عده اى خاص وقليل از شيعيان ويا عده اى كم از ديگران به منظور اتمام حجت ، فرزند خود امام مهدى ( ع ) را نشان مى دادند .

قسمت مهمى از اين امر را امام ( ع ) با احاديث و فرمايش ها و نامه هاى خود محقق مى فرمود . ازآن جا كه بيان تفصيلى اين مطلب مجال وسيعى مى خواهد در اين جا به ذكر يك نامه از حضرت عسكرى ( ع ) دراين زمينه اكتفا مى كنيم . اين نامه را حضرت به ابوالحسن على بن الحسين بن بابويه قمى مرقوم فرمودند :

بر تو باد به صبر وانتظار فرج ، چرا كه پيامبر خدا ( ص ) فرمود : برترين اعمال امت من انتظار فرج است . پيوسته شيعيان ما در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم ( مهدى ) ظاهر شود . همو كه پيامبر خدا وعده فرموده که زمين را پرازعدل و داد خواهد كرد ، همانگونه كه پر از ظلم و جور شده باشد .

اى شيخ بزرگوار من خود صبركن وتمام شيعيان مرا نيز امر به صبر در برابر سختى ها ، مبارزات ، شهادت ها و ساير مشكلات در راه خدا بنما چرا كه

زمين از آن خداست و حكومت آن را به بندگانى كه خود بخواهد ، خواهد داد وعاقبت از آن تقوى پيشگان است . سلام بر تو وهمه شيعيان باد . . . ( 1 )

اين پيام امام يازدهم حضرت عسكرى ( ع ) به همه ماست : صبر وانتظار فرج صبر در مقابل ناملايمات وسختى هاى دوران غيبت و ا نتظار فرج امام عصر ( ع ) ( 2 )

1 . مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 425 .

2 . نشريه موعود ، شماره20 ص 14 .

علت غيبت

فلسفه غيبت

امام صادق ( ع ) فرمود : موضوع غيبت سرَى است از اسرار خداوند و غيبى است از غيوب الهى ، چون خدا را حكيم مى دانيم بايد اعتراف كنم كه كارهايش از روى حكمت صادر مى شود گرچه تفصيلش براى ما مجهول باشد . ( 1 )

از اين حديث به خوبى آشکار مى شود كه علت و فلسفه اصلى غيبت ، جزء اسرار الهى است و جز ائمه اطهار ( ع ) كسى نمى داند آن ها هم مأذون به بازگوكردن آن نبودند . ولى در پاره اى روايات ( 2 )

بعضى از حكمت هاى آن بيان شده كه به آن ها اشاره مى كنيم :

آزمايش وامتحان : امام موسى بن جعفر ( ع ) مى فرمايد : براى صاحب الامر ناچار غيبتى خواهد بود ، به طورى كه گروهى از مؤمنين از عقيده برمى گردند . خدا به وسيله غيبت ، بندگانش را امتحان مى كند . ( 3 )

2 . بيعت نکردن با ستمکاران :

على بن موسى الرضا ( ع ) فرمود : گويا شيعيانم را مى بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم ( 4 )

امام عسكرى ( ع ) در جست و جوى امام خود همه جا را مى گردند ، اما او را نمى يابند . عرض كردم براى چه ؟ فرمود : براى اين كه امامشان غايب مى شود . عرض كردم چرا غايب مى شود فرمود : براى اين كه وقتى با شمشير قيام كرد ، بيعت احدى درگردنش نباشد . ( 5 )

3 . نجات از قتل : زراره از امام باقر ( ع ) نقل مى كندكه آن حضرت فرمود : قائم بايد غايب شود ، عرض كردم چرا ؟ فرمود : ازكشته شدن مى ترسد . . . ( 6 )

4 . آمادگي پذيرش : كيما براى تحقق يك انقلاب همه جانبه در سطح جهان ، علاوه بر وجود رهبرى شايسته ، آمادگى عمومى نيز لازم است .

1 . بحارالانوارج 52ص 91

2 . بحارالانوارج 52 باب علة الغيبة .

3 . بحارالانوار ج 52 ص 3 1 1 .

4 . بحارالانوارج51 ص 52 1 .

5 . همان

6 . مهدى انفلايى بزرگ آيت الله مكارم شيرازى ، ص240 .

علت غيبت

در نامه مبارك حضرت ولى عصر ( ع ) به شيخ مفيد ، علت غيبت و طولانى شدن آن چنين آمده است : فما يحسبنا عَنهُم الا ، ما يتصل بنا مما نکرهه ولا نوثره منهم ( 1 )

بايد بدانند كه جز برخى رفتارهاى ناشايسته آنان كه ناخوشايند ما است و ما آن عملكرد را

زيبنده شيعيان نمى دانيم ، عامل ديگرى ما را از آنان دور نمى دارد .

حقيقت اين است كه انبوهى از روايات به صراحت ، بيان گر اين است كه تمام اعمال ما ، در عصر هر امام و پيشوايى از پيشوايان معصوم در هفته دوبار ، در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه به امام راستين جامعه ارائه مى شود از اين رو طبيعى است كه امام نمى پسندد كه شيعه او به راه انحراف و اشتباه وگناه آلوده شود و همين آلودگى به گناه است كه توفيق تشرف را از آنان سلب و آنان را از افتخار ديدار محروم مى سازد .

در همان نامه حضرت به شيخ مفيد آمده است كه اگر پيروان و شيعيان ما- كه خدا آنان را در فرمانبردارى خويش توفيق ارزانى شان دارد- به راستى در راه وفاى به عهد و پيمانى كه بر دوش دارند ، همدل و يك صدا بودند ، هرگز سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نمى افتاد .

به راستى او غيبت نكرده است ، ما ففلت كرد ه ايم . هر چه هست از ماست و بايد علَت غيبت را در خويش و رفتارمان جست و جوكنيم .

1 . بحارالانوارج 53 ص 176 .

ترس حضرت

در روايات مختلفى ، سخن از خوف و بيم حضرت مهدى ( ع ) آمده است . زراره گفت : شنيدم امام ابوعبدالله صادق ( ع ) فرمود : قائم را پيش از قيام ، غيبتى است . عرضه داشتم : چرا ؟ فرمود : او مى ترسد ، و اشاره به شكم خود كرد ،

يعنى ازكشته شدن مى ترسد . ( 1 )

از امام سجاد ( ع ) نيز آمده كه فرمود : در حضرت قائم ( ع ) از هفت پيامبر شيوه و روش است . . . و اما از موسى ترس و غيبت است ( 2 )

از امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه . . . وليبد لنهم من بعده خوفهم آمنا ( 3 ) آمده كه فرمود : يعنى قائم و اصحاب او . ( 4 )

غيبت از ترس سرچشمه مى گيرد ، اما منظور از ترس ، ترس شخصى و فرار از قتل نيست ، بلكه ترس حضرت مهدى ( ع ) كه خدارند او را براى ريشه كن ساختن ظلم و ستم و اجراى عدالت در پهنه گيتى ذخيره نموده است ، از اين است كه نقصى در پياده کردن برنامه پيش آيد ( 5 ) .

1 . کافي ج 1 ص 337

2 . کمال الدين ج 1 ص 322

3 . سوره نور 55

4 . المحجة ص 742

5 . روزگار رهايي ج 1 ص 205

انتظار

فلسفه انتظار

فلسفه انتظار ، دميدن روح اميدوارى و پايدارى است . انتظار و عقيده به ظهور مصلح ، شيعه را در جريان زمان ، براى مقاومت پرورش داد و جامعه شيعه را از زوال نگاه داشت و تا امروز ، اين عقيده ، عامل بقاى شيعه و پايدارى اوست . شيعيانى كه با وضعيت اسفبار حكومت بنى اميه و بنى عباس ، روبه رو شده بودند ، اگر منتظر وآينده بين نبودند و اعتقاد به پيروزى حق و عدالت نداشتند ، هرگز

براى شان حال مقاومت باقى نمى ماند و از دگرگون شدن اوضاع نا اميد مى شدند و ريشه هر حركت و پايدارى در آن ها خشك مى شد . اما قرآن كريم بشارت داده و پيامبر اكرم ( ص ) ؟ وحضرت على ( ع ) نيز وعده داده اند كه اين دين ، پايدار مى ماند و هميشه ، حق پيروز است . پس از رحلت رسول خدا ( ص ) تا به امروز ، ريشه همه حركت ها ونهضت هاى شيعه عليه باطل ، همين فلسفه انتظار و عقيده به ادامه مبارزه حق وباطل بوده است . اين همان فلسفه اى است كه در اديان گذشته نيز مايه اميدوارى پيروان آن ها و مشوق آنان به پايدارى بوده است پس فلسفه انتظار ، مانند يك عامل و ماده حياتى مهم ، در تمام اديان آسمانى وجود داشته و رمز بقا و موجوديت آنان بوده است و اكنون هم از عوامل بقاى جامعه مسلمانان است ( 1 ) .

1 . امامت ومهدويت ج 1 ص 394 .

آسيب شناسي انتظار

ادعاى ارتباط با حضرت

درباره ارتباط با امام زمان ( ع ) ، كتاب هايى نوشته شده كه در اين اواخر ، رواج فوق العاده اي يافته است . اين كتاب ها مشحون از حكايات و داستان ها ومطالبى است كه برخى از آن ها به يقين ، نادرست وبرخاسته از تصوَرات وخيال بافى هاى نويسندگانِ آن هاست ودر برخى " شمه اى از حقيقت وجود دارد . نقل اين داستان ها وحكايت ها ، باعث مى شود كه يك عقيده درست و صحيح ، به ناصواب هايى آميخته

گردد و عقائد خرافى و ناصحيح و غير مستند در ميان مردم رواج يابد 0 وقتى كه آقا وخانمى به راحتى و آسانى اهل مكاشفه شوند و آن را دركتاب خود بنويسند ، چرا ديگران به چنين مقامى نرسند . زمانى كه مدعى مكاشفه ، پا را فراتر نهد ودر بيدارى ، حضرت رسول ( ص ) و برخى از معصومين ( ع ) را ببيند " چرا ديگران از اين نعمت محروم باشند رواج اين گونه كتاب ها باعث شده كه در برخى از مناطق ، شاهد اتفاقات عوام فريبانه و خرافى باشيم : كسى در منطقه اى مدعى مى شودكه قطره اى از خون سر امام حسين ( ع ) ريخته وسر مبارك حضرت را ديده است . چوپانى مدعى مى شود كه غلام شاه چراغ است واز وى دستورهايى دريافت كرده است . خانمى كه از دست شوهرش فراركرده ، به مسجد روستايى مى رود ومدعى مى شود كه مسجد ، نظركرده است ومريض هايى كه به اين مسجد بيايند شفا مى يابند . در مواردى ، دختر يا زنى نظركرده مى شود و حاجت مردم را برآورده مي كند ( 1 ) يا سيد مهدى شيوخى ) م 1278ه_ . ق دركتاب بوارق الحقايق كه شرح سفرهاى اوست ادعا مي كند : در طوس ، مهدى ( ع ) را ديده و ايشان آيات واورادى را در دهان وى ، فوت كرده است . در اين ديدار ، امام زمان ، چند كلمه به فارسى ، با لهجه افغانى گفته ، او مطلب را فهميد 0 ، امَا زمانى كه او

چند واژه به فارسى مي گويد ، حضرت متوجه مقصود وى نمى شود ، از اين روى براى آن حضرت توضيح مى دهد ( 2 )

پيامد ناگوار اين كتاب ها و عقايد برگرفته از حكايت و خواب ، فضايى را به وجود مي آورد كه اهل تعقل و انديشه را به عقايد شيعه بدبين مي كند وزمينه انحراف هاى فكرى را فراهم مي آورد و در نتيجه ، مخالفان تشيع ، امكان رشد وگسترش مى يابند و عقايد ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشيع ثبت مى شود وبه ديگران انتقال مى يابد ويك عقيد ه اي كه در اصل آن ، تمام فرق اسلامى توافق دارند ، به گونه اى مطرح مى شود كه فرسنگها با اسلام فاصله دارد و ميدان دفاع را بر انديشه وران اسلامى تنگ مي كند .

ا . چشم به را ه مهدى ص 35 .

2 . همان ، ص0102

نا اميدى از ظهور

نا اميدى از ظهور حضرت بر چند گونه متصور است : 1 يأس و نا اميدى از اصل ظهور حضرت قائم ) ع ( به طوركلى و بدون شبهه ، همگى در حرام بودن آن اتفاق نظر دارند ، زيراكه ظهور و قيام حضرت قائم ) ع ( از ضروريات مذهب اماميه است ، بلكه احتمال مى رود كه از ضروريات دين اسلا م باشد ؟ چون احاديث در اين باره از حضرت رسول اكرم ) ص ( در حد تواتر از طرق شيعه و سنى رسيده است 2 نا اميدى از ظهور حضرت قائم ) ع ( در مدت معينى بر حسب پندارها و حدس

ها ؟ به اين كه مثلاكفته شود : حضرت تا پنجاه سال ديگر ظهور نخواهد كرد . لازمه اين پندار آن است كه در آن مدت ، منتظر نباشد ، و حال آن كه از بررسى احاديثى كه امر مى كند در هر صبح و شام منتظر باشيم ، ظاهر مى شودكه اين گونه نا اميدى هم حرام باشد .

3 . نا اميد بودن از نزديكى زمان فرج و ظهور آن حضرت ؟ يعنى اين كه احتمال نزديك بودن آن را نفى نمايد ظاهر از دلايل ، حرام بودن اين گونه نا اميدى نيز مى باشد ، زيرا كه از اخبار روايت شده از امامان ) ع ( چنين استفاده مى شود كه بدين جهت وقت ظهور بر مؤمنان مخفى مانده ، تا در تمامى زمان ها منتظرش باشند ؟ هر چند كه حكمت هاى ديگرى نيز براى آن هست ( 1 )

ا . مكليال المكارم ، ج 4 ص243 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

شواذال محمد

در حديثى از امام باقر ( ع ) آمده كه از شر سفيانى پرهيزكن واز شر آن عدَه از آل محمدكه شذوذ دارند برحذر باش . ( 1 ) منظور از شؤاذ آل محمد ( ع ) افراد تكرو ، كجرو و فرصت طلبى هستندكه از جهت نسبت به اهل بيت منسوب اند ، ولى براى به دست آوردن حكومت به ادعاهاى دروغين متوسل مى شوند تا بدين وسيله افراد مذهبى وبا حرارت را به طرف خود جذب كنند ( 2 )

1 . بحا رالانوار ، ج 52 ص 0278

2 . روزگا ر رهايي

ج2 ص 993 .

انتظار فرج

آثار انتظار

انتظار و بهداشت روان

در قلَه هرم اعتقادى شيعه ، عقيده به مهدويت وانتظار براى ظهور وحكومت جهانى حضرت است . بنابراين رابطه انتظار و بهداشت روان ، در حقيقت مبتنى بر رابطه دين و باورهاى دينى با بهداشت روان است . باورهاى دينى از طريق تغذيه روحى ، معنابخشى به زندگى ، اتصال به منابع قدرت ، تخليه هيجانى . . . . زمينه هاى آرامش وبهداشت روانى را فراهم مي كند 0 انتظار علاوه بر اين كه از ابتلا به بيمارى هاى روانى . جلوگيرى مي كند ، زمينه رشد وارتقاء توانمندى هاى فرد را در ايفاى نقش هاى اجتماعى ، روانى و جسمى فراهم مى سازد .

وقتى حالت انتظار در انسان پديد مى آيد ، مى شود اميد " و " آمادگى " و اشتياق " را در خود تجربه كرد . انتظار نور وعدالت ، بارقه اميد را در دل انسان زنده مي کند 0 آمادگى براى انتظار نيز به اين معناست كه توانايى بردبارى بر تأخيرها وشكيبايى بر مشكلات ناشى از غيبت را داشته باشيم . وگواه صادق بر انتظار ، شور واشتياق است كه از يك سو در غمِ فراق است و از ديگر سو در شوق وصال .

به طوركلى ، اميد ، آمادگى و اشتياق ، شرايط روانى خاصى ايجاد مي كند كه در جلوگيرى از بيمارى ها و ارتقاء توانمندى ها در مقابله با اضطراب ها نقش موثرى دارد .

آثار انتظار

كسى كه انتظار قيام مصلح جهانى را دارد در واقع ، انتظار انقلاب وتحولى را دارد كه وسيع ترين و اساسى ترين انقلاب هاى انسانى در طول تاريخ

بشر است ؟ انقلابى كه همه شؤون زندگى انسان ها را شامل مى شود 0 انتظار ، هميشه از دو عنصر نفى و اثبات تشكيل مي شود ، يعنى ناراحتى از وضع موجود ، وعشق وعلاقه به وضعيت بهتر 0 پس كسانى كه در انتظارند ، اگر در ادعاى خود صادق باشند ، بايد اين اَثار در اَن ها اَشكار شود :

ا . خود سازي فردى : منتظِر ، هميشه بايد خودساخته و اَماده باشد . براى تحقق بخشيدن به چنين انقلاب عظيمى ، مردانى بزرگ مصمم ، نيرومند ، خودساخته ، شكست ناپذير و داراى بينش عميق لا زم است . خودسازى براى چنين هدفى ، مستلزم به كار بستن برنامه هاى اجتماعى ، فكرى واخلاقى است .

2 . خود سازي اجتماعي منتظِر ، علاوه بر خودسازى خويش ، بايد مراقب حال ديگران نيز باشد

و علاوه بر اصلاح خويش ، در اصلاح ديگران و جامعهْ خود نيز بكوشد . در ميدان مبارزه ، هيچ فردى نمى تواند از حال ديگران غافل بماند ، بلكه موظف است هر نقطه ضعفى راكه در هركجا مى بيند ، اصلاح كند و هر موضع اَسيب پذيرى را ترميم نمايد .

3 . حل نشدن در فساد محيط : يكى از اَثارانتظار ، عدم تسليم در برابر آلودگى هاى جامعه است 0 هنگامى كه فساد فراگير مى شود و بيشتر مردم را به آلودگى مي كشاند ، گاهى افراد پاك در يك بن بست روانى قرار مي گيرند ، واز اصلاحات ، مأيوس مى شوند وفكر مي كنند كار ازكار گذشته است وديگر اميدى براى اصلاح نيست

، اين نوميدى ممكن است اَنان را به صورت تدريجى به فساد وهمرنگى با محيط بكشاند . تنها چيزى كه مى تواند در ان ها روح اميد بدمد وبه مقاومت وخويشتن دارى دعوت كند ، اميد به اصلاح نهايى وظهور مصلح جهانى است .

4 . پايداري دربرابر رهبري هاي فاسد و مبارزه با فساد : هركس سرگذشت دستگاه هاى جبار بنى اميه ، بنى عباس ، امويين اندلس ، سلاطين عثمانى وديگركسانى راكه بر جوامع مسلمان به اسم اسلام وحاكم مسلمان ، در هند ، ماوراء النهر ، ايران ، مصر شام و نقاط ديگر اَسيا ، اَفريقا واروپا مسلط شدند بخواند ، مى فهمدكه چه وضع نا اميدكنند اي پيش اَمدكه هدف هاى واقعى واصولى اسلام ، بيثشر از رسميت افتاد واصلاً مطرح نبود . تنها چيزى كه مسلمانان را در برابر اين وضعيت نگاه داشت و اَن ها را در حال اعتراض به اوضاع وتقاضاى اجراى برنامه هاى اسلامى دلير مي كرد ، وعده هاى قراَن وپيامبر ( ص ) بود كه : اين دين از بين نمى رود و اَينده براى اسلام است . اين وعد ها بود كه مسلمانان را در برابر حوادثى مانند تسلط بنى اميه ، جنگ هاى صليبى ، هجوم چنگيز و سرانجام ، استعمار قرن اخير ، پايدار نگه داشت و مسلمانان را عليه اَنان به جهاد وپيكار برانگيخت . بنابراين مسلمان ، تسليم ظلم وفساد نمى شود وبا ستمگران و مفسدان همراه وهم صدا نخواهد شد . ( 1 )

البته آثار النتظار ، منحصر به اين چهار اثر نيست . براى مطالعه بيشتر مى

توانيد به كتب ديگر مانند انقلاب جهاني مهدي اثر اَيت الله مكارم شيرازى ، مبحث انتظار مراجعه نماييد .

ا . سيماى اَفتاب ه حبيب الله طاهرى ص 211 .

انتظار

" انتظار " در لغت به معناى چشم داشت وچشم به راه بودن ونوعى اميد به آينده داشتن است . نيجه اى كه از معناى لغوى انتظار " به دست مي آيد اين است كه كسى كه عمل زشت و ناهنجارى انجام داده ، منتظركيفر آن است ، وكسى كه بذرى را در زمين پاشيده منتظر است كه محصولش از زمين سربرآورد و سرسبز شود وكسى كه كار خير و شايسته اى انجام داده ، منتظر است تا روزى فرا رسد واو پاداش كار خيرش را دريافت كند 0

و اما انتظار در اسلام- به ويژه مذهب تشيع- عبارت از ايمان استوار بر امامت و ولايت حضرت ولي عصر ( ع ) واميد به ظهور مبارك آن واپسين حجت الهى ، و آغاز حكومت صالحان است . انتظار فرج در اسلام ، در واقع نوعى آمادگى است آمادگى براى پاك شدن ، پاك زيستن 0 آماد گى براى حركتى مستمر و دائم ، توأم با خودسازى ودگرسازى و زمينه سازى . و سرانجام آمادگى براى تهيه قوا براى شركت در نهضت عظيم حضرت مهدى ( ع ) كه آغاز آن ، ظهور حضرت وپايان آن ، شكست تاريكى ها وظلم ها و نتيجه آن ، برپايى حكومت عدل الهى ونهضت سبز مهدوى است .

مسلمانان بر اساس وعده هاى صريحى كه قرآن كريم بدان ها داده است ، عقيده دارندكه طبق قانون خلقت وسنت آفرينش

، تاريخ بر مبناى سنت هاى الهى ووعده هاى خدايى به پيش مي رود ، و اگر چند روزى دنيا به نفع ستمگران تمام شده ، ولى سرانجام حكومت مطلق جهان به دست صالحان وحق پرستان خواهد افتاد وعدالت وامنيت بر اساس قانون خدا در سرتاسر جهان برقرار خواهد شد . از آيات متعدد قرآن توبه ، 32 و 33- نور ، 55- غافر ، 1 5- انبياء ، 5 0 1 و106- قصص ، 4- سجده ، 28 و 29- صافات ، 171 و 173- حج ، 41به خوبى استفاده مي شودكه جهان روزى را در پيش داردكه حكومت مطلق دنيا به دست پاكان و صالحان خواهد افتاد و روزى راكه مسلمانان انتظار مي كشند ، همان روز قيام حضرت مهدى ( ع ) است .

اصل انتظارفرج از يك اصل كلى اسلامي مايه مي گيرد ، و آن ، اصلِ حرمتِ يأس و نوميدى از لطف ورحمت خداوند است . آن چه از روايات به دست مي آيد ، انتظار فرج ، نوعى عبادت است ، ايمان به غيب است ، اقرار به يگانگى جدا ورسالت پيامبر ( ص ) وپيشوايى امامان معصوم ع است ، تلاش و سازندگى است ، عامل مقاومت وپايدارى است ، نوعى فرياد و خروشى از درون ، و عدم پذيرش سلطه ها و اعتراض به زمامداران خودسر و خودپرست است . دليل اين انتظار ، همان نويدهاى صريح قرآن كريم وروايات معتبرى است كه مسأله ظهور حضرت مهدى ( ع ) و اميد به آينده را به عنوان وعده تخلف ناپذير الهى مطرح كرده اند . انتظار

داراى دو بعد فكرى يا اعتقادى ، وبعد عملى يا اجتماعى است ومعرفت وانتظار فرج است كه منتظر را در خيمه گاه امام عصر ( ع ) آماده به خدمت حفظ مي كند . ( 1 ) و اما انتظار اعتقادي معرفت امام ، شرط صحت انتظار است . فضيل بن يسار از امام صادق ( ع ) درباره آيا " يوم ندعوا کل اناس بإمامهم ، ( 2 ) روزى كه هر مردمي را با امامشان مي خوانيم ، پرسيد . حضرت چنين فرمود : اى فضيل آمام خود را بشناس ، زيرا اگر معرفت امام خود را داشته باشى ، جلو افتادن يا به تأخير افتادن اين امر زيانى به تو نمي رساند " . ( 3 )

انتظار اجتماعي : همان انتظار در مقام عمل است . محصول انتظار اعتقادي انتظار عملي است . برخوردارى از رحمت الهى ، شامل حال منتظرانى است كه در جهت اجراى اوامر الهى از هيچ كوششى دريغ نمى ورزند و همواره تلاش مي كنند وظايف اعتقادى خود را بشناسند و با تمام توان شان در جهت تحقق آن ها كوشش نمايند 0 وامَا از جمله وظايف عملكردى منتظران ، دعا براى تعجيل فرج ، حفظ تقوى ، تسليم محض به امام وزمينه سازى براى برقرارى عدل الهى است .

1 . بحار الانوار ج 52 ص 126 .

2 . سوره اسراء 71 .

3 . کافي ج 1 ص 271 .

انتظار و اديان

انتظار در مسيحيت

حضرت عيسى ( ع ) از ميان مردم رفت . گروهى از ياران وى گفتند : درست است كه او درگذشت وبه خاك

سپرده شد ، ولى در روز سوم از قبر خود برخاسته وبه آسمان رفته است و دوباره براى پادشاهى بر روى زمين برخواهد گشت . همچنين گفتند : حضرت عيسى براى اين كشته شدكه فداى گناهان مردم شود و مدعى شدندكه پيامبران پيشين درد ورنج وتصليب وي را پيشگويى كرده بودند . از نظر مسيحيان ، حضرت عيسى ( ع ) شهيد نشد ، بلكه قربانى گناهان مردم گرديد . تا جايى كه تاريخ نشان مى دهد ، اين باور زيربناى مسيحيت بوده است و مسيحيان در تبليغات خود اين مسأله را بسيار مطرح مي كنند . پس از صعود حضرت عيسى ( ع ) مسيحيان يقين داشتند كه او به زودى مى آيد ، زيرا از حضرت عيسى ( ع ) نقل مى شدكه درباره خودگفته است : پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خويش به اتفاق ملائكه خود ، و درآن وقت هركس را موافق اعمالش جزا خواهد داد .

شوق ظهورعيسي مسيح ( ع ) مردم بر اثر علاقه شديد به بازگشت حضرت عيسى ( ع ) دچار توهمات شدندوتاريخ هايى را براى اين رويداد پيشگويى كردند . اين پيشگويى ها ، مانند پيشگويى هاى مشابه آن در اديان ديگر ، غلط از آب در آمد و در نتَيجه ، رهبران دينى مردم را از اين كار برحذر داشتند . فرقه هاى منتظر ظهور متعددى پديد آمدكه پايه آن ما را بر اين توهمات گذاشته بودند . مثلاً فردى به نام ويليام ميلر اعلام كرد حضرت عيسى ( ع ) درسال 843 1 تا 844 1م بازخواهدگشت . پيشگويى وى تحقق

نيافت وخود او متعهد شد كه ديگر پيشگويى نكند . فرقة " ادوِنيست هاى روز هفتم " كه بر اثر پشگويى هاى اين شخص پديد آمد ، تا عصر ما باقى است . گروهى از آناباپتيست ها در قرن شانزدهم ، براى آماده كردن زمينه سلطنت هزار ساله حضرت عيسى ( ع ) برخاستند وبرخى از شهرها را براى مدتى در اختيارگرفتند ، ولى شورش آنان بى رحمانه سركوب شد . ايروينگيان براى سرعت بخشيدن به ظهور آن حضرت ، دوازده حوارى تعيين كردند ، ولى از اين ابتكار طرفى نبستند . گروهى از آنان به نام " نوايروينگيان ( براى آن حواريون جانشينانى تعيين كردند و به اين حركت ادامه دادند . گواهان يهوه براى پذيرايى از حضرت عيسى ( ع ) و انبياى پيشين در امريكا آپارتمان تهيه كردند . مورمون ها ، كريستادِلفين ها وبرخى از فرقه هاى عجيب وغريب ديگر مسيحيت ، براى شتاب دادن به ظهور حضرت عيسى ( ع ) به كارهايى از اين قبيل دست زدند . ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 11ص 18 .

انتظار و صهيونيسم

در عصر ماكه يهوديان صهيونيست خود بر پاى خاسته وبا اشغال فلسطين درصدد برآمده اند حقارت هميشگى قوم يهود را برافكنند ، چيزى از تب وتاب انتظار موعود كاسته نشده است ويهوديان در انتظار مسيحا لحظه شمارى مي كنند . حدود صد سال پيش متفكران يهود گفتند قوم ما اين همه سال در انتظار مسيحا خوارى ها را بر خود همواركرد ، ولى از وي خبرى نيامد . ديگر انتظارمان به سر آمد وكاسه صبرمان لبريز شد . جا

داردكه خود براى پايان دادن به وضع موجود برخيزيم 0 آنان مكتب صهيونيسم را تأسيس كردند وگفتند بايد خودمان فلسطين را بگيريم 0 عموم يهوديان مي گفتند اين كار درست نيست ، زيرا طبق باورهاى دينى ، تنها مسيحا مى تواند به چنين كارى اقدام كند 0 صهيونيست هاگفتند ما براى قيا م مسيحا پايگاهى در فلسطين درست مي كنيم . قانع نمودن قومى كه قرن ها در خيالات واهى به سر برده بود ، كارى مشكل بود . اما آنان با صبر وحوصله فراوان ، براى اين كار تبليغ كردند و مهاجرانى را به فلسطين بردند وپنجاه سال پيش دولت غاصب اسرائيل را در اراضى اشغالى بنياد نهادند . البته هنوز هم اقليتى ناچيز از يهوديان بر اثر دلبستگى شديد به اميدهاى قديم ، تشكيل دولت صهيونيستى را مخالف آرمان مسيحاى مى دانند وپيوسته با آن مخالفت كرده ، مي گويند بايد به سنت انتظار ادامه داد . سرانجام ، سواد اعظم يهوديت صهيونيسم را از جان ودل پذيرفتند و آن را رهگشاى عصر مسيحا دانستند . از اين رو ، صهيونيست هاى غاصب فلسطين ، علاوه بر دعاهاى مسيحايى موسوم ، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذارى رژيم غاصب پنجم ماه اِيار عبر پس از دميدن در شيپور عبادت ، اين گونه دعا مي كنند :

اراده خداوند ما چنين بادكه به لطف او شاهد سپيده دم آزادى باشيم ونفخ صور مسيحا ، گوش ما را نوازش دهد . ( 1 )

ا . نشريه موعود ، شماره 11 .

حقيقت انتظار

انتظار مثبت : انتظار مثبت نقطه مقابلِ انتظار منفى است 0 اين گروه

معتقدند : ظهور حضرت مهدى ( ع ) حلقه اى است از حلقه هاى مبارزه اهل حق وباطل كه به إنت پيروزى اهل حق منتهى مى شود 0 سهيم بودن يك فرد در اين سعادت ، موقوف به اين است كه آن فرد عملاً درگروه اهل حق باشد . در روايت آمده است : " يملا ء الله به الارض قسطاَ وعَدلأ بعد ما مُلِئَت ظلما وجورا " ؟ خداوند ، زمين را پر از عدل وداد مي كند ، پس از آن كه از ظلم وجور پر شده باشد 0 در اين حديث ، تكيه بر روى ظلم شده وسخن ازگروه ظالم است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و مى رساند كه قيام مهدى ( ع ) براى حمايت مظلومانى است كه استحقاق حمايت دارند . شيخ صدوق روايتى از امام صادق ( ع ) نقل مي كند مبنى بر اين كه ، اين امر تحقق نمى پذيرد ، مگر اين كه هر يك از شقى و سعيد به نهايت كار خود برسد 0 پس سخن در اين است كه گروه سعدا و اشقيا هركدام به نهايتِ كار خود برسند ، سخن در اين نيست كه سعيدى دركار نباشد وفقط اشقيا به منتها درجه شقاوت برسند كه در انتظار منفى آمده است

از نظر روايات اسلامى در مقدمه قيام وظهور امام ( ع ) ، يك سلسله قيام هاى ديگر از طرف اهل حق صورت مي گيرد . آن چه به نام قيام يمانى قبل از ظهور بيان شده است ، نمونه اى از اين سلسله قيام هاست . ( 1 )

پس "

انتظار مثبت ، انتظارى است كه در آن ، هر فرد نسبت به خود وجامعه مسؤول است . اين انتَظار ، تعهد آفرين وتحرَك بخش است ونوعى عبادت شمرده مى شود .

1 . سيماى آفتاب حبيب الله طاهرى ص 208 .

افضل الاعمال

در روايات مربوط به انتظار ، عبارات ا فضل الاعمال وافضل العبادة " بسيار به كار رفته است 0

پيامبراكرم ( ص ) فرمود : افضل العبادة انتظار الفرج ( 1 ) و در حديث ديگرى مى فرمايد :

افضل اعمال امتي انتظار فرج من الله ( 2 ) اين مضمون دراحاديث بسيارى واردشده است : امير مؤمنان على ( ع ) مى فرمايد : افضل العباده الصمت و انتظا رالفرج ( 3 ) برترين عبادت ، سكوت از بيهوده گويى وانتظار فرج است .

امام سجاد ( ع ) نيز فرمود : انتظار فرج از برترين اعمال است . وامام جواد ( ع ) فرمود : برترين عمل شيعيان ماانتظار فرج است

1 . بحار الانوار ج 52 ص 25

2 . بحار الانوار ج 52 ص 122 .

زمينه سازان ظهور

انقلاب حضرت مهدى ( ع ) هم چون ديگر انقلاب ها ، بدون مقدمه وزمينه سازى به وجود نمى آيد ، بلكه در آستانه ظهور ، حركت هايى پا مى گيرد وزمينه را براى ظهور آن حضرت فراهم مى آورد 0 بخش عمده اى از رواياتى كه درباره رويدادهاى پيش از ظهور وياران حضرت مهدى ( ع ) آمده است ، درباره ايران و ايرانيان است كه با تعبيرات گوناگونى مانند : اهل فارس ، عجم ، اهل خراسان ، اهل قم ، اهل طالقان ، اهل رى و . . . بيان شده است . با بررسى مجموع اين روايات به اين نتيجه مى رسيم كه دركشور ايران ، پيش از ظهور ، نظامى الهى و مدافع ائمه معصومين ( ع ) و برپا مى

گرددكه مورد نظر امام زمان ( ع ) است و نيز مردم ايران ، نقش عمده اى در قيام آن حضرت دارند 0 ( 1 ) رسول خدا ( ص ) مى فرمايد : مردمى از مشرق زمين قيام مى كنند و زمينه را براى قيام حضرت مهدى ( ع ) فراهم مى سازند . ( 2 ) نيز مى فرمايد : پرچم هاى سياهى از سمت مشرق خواهد آمدكه دل هاى آنان همانند پاره هاى آهن است ؟ پس هركس از حركت آنان آگاهى يافت ، به سوى آنان برود وبا آنان بيعت كند ؟ هر چند لازم باشدكه بر روى يخ حركت کند 0 " ( 3 ) امام باقر ( ع ) مى فرمايد : " گويا قومى را مى بينم كه در مشرق قيام كرده اند و حق را مى طلبند ، ولى حق را به آنان نمى دهند 0 بار ديگر طلب مى كنند ولى باز به آنان واگذار نمى كنند . در اين حالت ، شمشيرها را از نيام كشيده ، بر شانه مى گذارندكه در اين هنگام ، دشمن خواسته آنان را مى پذيرد ، ولى آنان نمى پذيرند وقيام مى كنند وحق را واگذار نمى كنند ، مگر به صاحب امر . كشتگان آنان شهيدند واگر من آنان را درك مى كردم ، خودم را براى صاحب اين امر آماده مى كردم 0 ( 4 )

در اين روايات ، به روشنى از برپايى قيام ها و انقلاب هابى در آستانه ظهور حضرت مهدى ( ع ) خبر داده شده است . همه روايات بر اين نكته

اتفاق دارند كه پيش از ظهور مهدى ( ع ) حكومتى به رهبرى يكى از صالحان ، كه گمان مى رود از فرزندان پيامبر ( ص ) هم باشد ، در ناحيه مشرق تشكيل مى گردد و زمينه ظهور را مهيا مى سازد و اين حكومت ، تا ظاهر شدن حضرت مهدى ( ع ) وتسليم آن به حضرت ايشان ادامه مى يابد 0 بر همين اساس ، برخى تشكيل دولت شيعى مذهب صفويه راكه پس از قرن ها استيلاى حاكمان مستبد و متعصب عامى مذهب ، روى كار آمد ، همان دولتى دانسته اندكه در روايات ، از جمله زمينه سازان حكومت مهدى ( ع ) به شمارآمده است 0 ( 5 )

در زمان ما نيز ، برخى با استناد به ويژگى هايى كه در روايا ت آمده ، انقلاب اسلامى ايران را كه در سال 1357 ه_ . ش به رهبرى امام خمينى ره به پيروزى رسيد ، همان دولتى دانسته اند كه زمينه را براى ظهور وقيام مهدى ( ع ) آماده مى كند . در هر صورت ، گر چه قرائن فراوانى اين احتمال را قوت مى بخشد ، ولى دليل قطعى كه ثابت كند منظور از حكومت زمينه ساز ، انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى ره است ، در دست نيست ( 6 )

ا . چشم اندازى به حكومت مهدى ( ع ) نجم الدين طبسى ، ص 58 .

2 . بحا رالانوارج 1 5 ص 87 ا ثبات الهداة ج 3 ، ص 599 کشف الغمه ، ج 3 ص268 .

3 . عقد الدرر

، ص 29 1 ينابيع المودة ، ص 1 49 بحارالانوار ج 51 ، ص 84 .

4 . بحارالانوار ج 2 5ص43 2 غبة نعمانى ص 373 .

5 . بحا رالا نوار ج 52 ، ص 243 .

6 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ، ص 248 .

منتظران

منتظر

يكى از لقب هاى معروف حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 ) به كسى گويندكه عده اى در انتظار او باشند . بر اين اساس امام عصر ( ع ) را ازآن جهت منتظر مى نامندكه شيعيان در انتظار او به سر مى برند ، تا پس از اذن ظهور پيداكردن آن حضرت از طرف خداوند متعال ، به يارى او بشتابند و او را در فراهم ساختن زمينه تشكيل حكومت عدل الهى ، برچيدن بساط ظلم و نابسامانى از سر تا سر عالم ، برقرارى صلح و امنيت واقعى كه آرزوى هميشگى انسان در طول تاريخ بوده است ، يارى كنند 0آنگاه در بسترى كه به بركت حاكميت عدالت و صلح و صفا فراهم شده است ، به كسب فضايل اخلاقى وكمالات انسانى كه سعادت ايدى او درگرو آراستگى به آن هاست ، بپردازند .

درباره علت منتظر ناميده شدن امام مهدى ( ع ) رواياتى از طرف ائمه اطهار ( ع ) نقل شده است . از جمله نقل مى كنند : روزى شخصى از امام باقر ( ع ) سؤال كرد : اى فرزند رسول خدا به چه دليل مهدى آل محمد ( ع ) را منتظَر ناميد ه اند ؟ آن حضرت در جواب مى فرمايند

: به اين دليل او را منتظر مى گوي ندكه آن حضرت دوره غيبت بسيار طولانى خواهد داشت . پيروان مخلص او در طول اين دوره با وجود سختى هاى زيادى كه دارد ، در انتظار ظهور او به سر خواهند برد . اين در حالى است كه بسيارى از افراد ترديدكننده ، قيام و ظهور او را منكر خواهندشد ( 2 ) علاوه بر روايات ، در مجموعه زيارت و ادعيه نيز ازآن حضرت با لقب منتظر ياد شده است .

به عنوان نمونه در بخشى از دعاى ندبه مى خوانيم : اين المنتظر لاقامة الاممت مالعوج كجاست آن امامى كه مردم به منظور برطرف ساختن اساس كژى و انحراف ها در انتظار او به سر مى برند يا در زيارت صاحب الامر ( ع ) آمده است : السلام علي النتظر والعدل المشتهر . درود برآن قيام كنند ه اى كه جهانيان در انتظار اويند وسلام برآن امام عادلى كه عدالتش سر تا سرعالم را فرا خواهد گرفت . . . . . ( 3 )

انبياء وائمه منتظر بودند

تكريم ائمه از حضرت

وجود مقدس حضرت صاحب الزمان ، داراى خصوصياتى است و برنامه آن بزرگوار ويژگى هايى داردكه چشم اميد همه ، حتى پيامبر و ائمه ( ع ) به او دوخته شده و اهميت كارش به قدرى است كه پيوسته دودمان امامت و ولايت درگفتار ورفتارشان ، از آن حضرت به بزرگى ياد كرده و همگان را به عظمت او توجه داده اند . آن چه از ادعيه وزيارات وروايات برمى آيد اين است كه كار تمام انبياء ومرسلين يك طرف است وكار حضرت مهدى ( ع

) ، يك طرف . يعنى تمام آن ها مطلب را رسانده اند تا جايى كه بذر را آماده كرده وحضرت حجت ( ع ) مى آيد وبه مرحله انتاج مى رساند .

امام حسين ( ع ) فرمودند : اگر جز يك روز از عمر دنيا باقى نمانده باشد ، خداوند آن روز را چندان بلندگرداند ، تا مردى از اولاد من قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد ، چنان كه پر از ظلم وستم شده باشد ، اين طور از پيغمبر شنيدم . ( 1 )

امام سجاد ( ع ) فرمودند : خداوند امامت را در نسل حسين ( ع ) تا روز قيامت برقرار داشته است . قائم ما دو غيبت داردكه يكى از ديگرى طولانى تر است . ( 2 )

امام باقر ( ع ) فرمودند : دوازدهمى آن هاكسى است كه عيسى بن مريم ( ع ) پشت سر او نماز مى گذ ا رد 000 ( 3 )

امام صادق ( ع ) فرمودند : هنگامى كه سه اسم متوالى در ميان ما ائمه ندا شود : محمد وعلى وحسن ، چهارمى آن ها قائم است ( 4 ) يا اين كه فرمودند : اگر من او را مى ديدم ، در مدت عمر خدمتگزاش مى گشتم ( 5 )

امام كاظم ( ع ) فرمودند : خوشا به حال آن دسته از شيعيان ماكه در غيبت قائم ما چنگ به دوستى ما زده ، و بر محبت ما ثابت مى مانند و از دشمنان ما بيزارى مى جويند 000 ( 6

) امام رضا ( ع ) فرمودند : امام بعد از من پسر من محمد است وبعد از او على پسر او وبعد از پسرش حسن مى باشد و بعد از حسن پسرش ، حجت قائم امام است كه اهل ايمان در زمان غيبتش انتظار او را مى كشند و بعد از ظهورش از وى فرمان مى برند ( 7 ) امام جواد ( ع ) فرمودند : بهترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج امام زمان است . ( 8 ) امام حسن عسكرى ( ع ) فرمودند : امام زمان را غيبتى است كه در آن نادانان حيران گردند واهل باطل به هلاكت افتند وكسانى كه وقت ظهور را معين كنند دروغگو باشند ( 9 )

1 . چشم به راه مهدى ص 178

2 . همان ص 184

3 . همان ص 190

4 . همان ص 196

5 . همان ص 200

6 . همان ص 203

7 . همان ص 206

8 . همان ص 212

تكريم پيامبراز حضرت

پيامبر اسلام ( ص ) در احاديث فراوانى به آمدن مهدى ( ع ) بشارت داده واز حضرت تكريم كرده است . ابوذر غفارى مى گويد از پيغمبر خدا شنيدم كه فرمود : هركس مرا واهل بيت مرا دوست دارد آن گاه اشاره به على وحسنين ( ع ) كرد . وگفت اين برادرم وبهترين اوصياست وسبطين من بهترين اسباط ، وبه زودى خارج مى فرمايد خداى تعالى از صلب حسين ، ائمه دين را واز ماست مهدى اين امت . گفتم : اى پيغمبر خدا چند نفر ائمه پس از شما خواهند بود . فرمود : به عدد نقباء بنى

اسرائيل .

نيز پيامبر ( ص ) فرمود : خروج مى كند مردى از اهل بيت من كه عمل مى كند به سنت من وخدا بركت خود را به سبب او از آسمان نازل مى فرمايد وبركات زمين را به سبب او ظاهر مى نمايد و زمين را پر از عدل مى نمايد بعد از آن كه پر شده باشد از ظلم و جور . نيز فرموده : امامان پس از من دوازده تن خواهند بود 0 يا على تو اول ايشانى و آخر آن ها امام قائمى است ملقب به مهدى كه خداى عالم در دوره آخر به دست او فتح مى فرمايد مشرق ومغرب زمين را ( 1 )

1 . اد يان ومهدويت ص36 و 37 .

عرض اعمال

يكى از ايام هفته است . در حديثى آمده است كه در روز دوشنبه وپنج شنبه اعمال اين امت بر پيامبر ( ص ) عرضه مى شود وپس از آن حضرت ، بر حضرات ائمه ( ع ) و حضرت ولى عصر ( ع ) عرضه مى گردد . ( 1 ) از حضرت رسول ( ص ) آمده كه دانش را در روز دوشنبه فرا گيريد كه آن را بر پژوهنده اش آسان مى سازد . ( 2 ) عرضه اعمال به حضرت

ا . نجم الثاقب باب يا زدهم .

2 . كنزالعمال حد يث 29340 .

منتظران حقيقى

در روايات ، استقامت در دين ، پارسايى و تخلق به مكارم اخلاق از ويژگى هاى منتظران حقيقى شمرده شده است . پيامبرگرامى اسلام ( ص ) در تجليل از مقام شامخ منتظران حقيقى خطاب به صحابه فرمود : شما اصحاب من هستيد ، ليكن برادران من مردمى هستندكه در آخرالزمان مى آيند . آن گاه در مقام توصيف اوج مجاهدت و تدين ايشان مى فرمايد : هر يك از ايشان ، بيش از كسى كه بر زجر پوست كندنِ درختِ خار با دست خالى در شبِ تاريك يا نگهدارىِ آتش سوزانِ چوبِ درختِ تاغ دركفِ دست صبر مى كند ، در ديندارى خود استقامت مى ورزد . به راستى كه آنان چراغ هاى هدايت در شب هاى ظلمانى هستند . ( 1 )

امام جعفر صادق ( ع ) نيز فرمود : هركس بخواهد در شمار منتظران حقيقى آن عدلِ منتظَر باشد ، بايد پارسايى پيشه كند و متخلَق به مكارم اخلاق گردد (

2 )

1 . بحار الانوار ج52ص124

2 . بحار الانوار ج52 ص14

دشوارى انتظار

از پيامبرگرامى اسلام ( ص ) دو روايت معروف نقل شده است كه با مقايسه آن مى توان به دشوارى انتظار پي برد ؟

افضل لاعمال احمزها ( 1 ) و افضل اعمال امتي انتظار الفرج ( 2 ) علل دشوارى وظيفه منتظران را مى توان در چهار محور خلاصه كرد :

1 . آراستگى به عدالت وتقوا

2 . آراستگى به بردبارى و پايدا رى

3 . بهره مندى از دين شناسى بنيادين

4 . لزرم اصلاح طلبى و ظلم ستيزى .

رسيدن به اين مراحل كارى است بس دشوار اما شدنى و هركس دشوارى انتظار را هموار كرد در زمره منتظران حقيقى مولا قرار مى گيرد كه امام صادق ( ع ) فرمود : " هركس مى خواهد در شمار منتظران حقيقى باشد بايد پارسايى پيشه كند و متخفق به مكارم اخلاق گردد ( 3 )

ا . مجمع البحرين ص 297 به نقل از در انتظار ققنوس ص 278

2 . بحار الانوار ج 52ص 14

3 . همان

منزلت منتظران

كبرييت احمر

در حديثى از پيامبر ( ص ) آمده است : " سوگند به خداوندكه مرا به حق برانگيخت ، آنان كه در عهد غيبت بر ايمان و اعتقاد به او ثابت مى مانند ازكبريت احمركمتر خواهند بود " 0 ( 1 )

كبريت احمر ، به معناى گوگرد سرخ است و در برخى منابع آمده كه منظور از آن معدن طلاست . ( 2 )

گوياكبريت احمر ، كنايه از جنس مرغوب و ارزشمند است .

1 . بحارالانوا ر ج 1 5 ، ص 73 اعلام الورى ص 399 المحجة البيضاء ج 4 ، ص337 .

2

. معارف و معاريف ج8 ص463

فضيلت انتظار

در روايات ، ارزش و فضيلت بسيارى براى انتظار " شمرده شده است كه برخى از آن ها را مى آ وريم

پيامبرگرامى اسلام ( ص ) برترين عبادت را انتظار فرج مى داند ( 1 ) . و در جاى ديگرى مى فرمايد : برترين جهاد امت من انتظار فرج است ( 2 ) حضرت على ( ع ) نيز فرمود : منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند نا اميد نشويد . به درستى كه خوشايندترين اعمال نزد خداوند ، انتظار فرج است ( 3 ) امام صادق ( ع ) نيز فرمود : منتظر امر ما ، به سان آن است كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد ( 4 ) در روايتى مرحوم مجلسى از امام صادق ( ع ) نقل مى كند : هركس كه بميرد در حالى كه منتظر اين امر باشد ، همانندكسى است كه با حضرت قائم ) ع ( در خيمه اش بوده باشد . پس حضرت چند لحظه اى درنگ كرده ، آنگاه فرمود : نه ، بلكه مانند كسى است كه در خدمت آن حضرت شمشير بزند . سپس فرمود : نه ، به خدا همچون كسى است كه در پيشگاه رسول خدا ) ص ( شهيد شده باشد ) 5 ) و نيز در روايت ديگرى مى فرمايد : بدانيد كسى كه منتظر ظهور حضرت مهدى ( ع ) باشد ، پاداش كسى را دارد كه شب ها را براى انجام عبادت بيدار ، و روزها روزه دار باشد ( 6 ) و در ضمن حديث

مفصلى آمده است كه آن حضرت فرمود : هركس منتظر امر ما باشد و برترس و آزارى كه از دشمنان ما مى بيند صبركند ، فرداى قيامت با ما خواهد بود ( 7 ) پس انتظار ، آدمى را متعهد مى سازد كه براى تحقق هدف هاى اسلامى و آرمان هاى انسانى ، بدون هيچ گونه ضعف و يأس ، تلاش كند و به سوى مقاصد متعالى اسلام گام بردارد و پيوسته مقاوم و استوار ، به وظايف دينى و اسلامى خود عمل نمايد . از همين جهت است كه انتظار " در روايات ، عبادت شمرده شده و از بهترين و با ارزش ترين اعمال به شمار آمده است .

1 . كمال الدين ج 1 ص 0287

2 . بحا رالا نوا ر ، ج 74 ، ص 143 .

3 . بحا رالا نوا رج52ص123

4 . كمال الدين ، ج 2 ص 645

5 . بحا رالا نوا رج52 ص126

6 . كا فى ج 2 ، ص 222 .

7 . کافي ج1ص372

متشحط

يعنى كشته اى كه در خون خود بغلتد ( 1 ) اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : " آن كه منتظر امر ما باشد ، مانندكسى است كه در راه خداوند در خون خود بغلتد ( 2 ) .

1 . معارف ومعاريف ج9ص80

2 . بحار الانوار ج52ص123

مجالس حضرت

حضور يافتن و نشستن در مجالس كه فضايل و مناقب حضرت مهدى ( ع ) و آن چه مربوط به او است در آن ها ياد مى شود ، از تكاليف بندگان در عصر غيبت است . پيامبر ( ص ) فرمود : " در باغ هاى بهشت بگرديد . عرضه داشتند : اى رسول خدا باغ هاى بهشت چيست ؟ فرمود : " مجالس ذكر . . . ( 1 ) . از امام رضا ( ع ) نيز روايت شده كه " هركس در مجلسى بنشيندكه امر ما در آن زنده مى گردد ، دلش نخواهد مرد ، روزى كه دل ها مى ميرند ( 2 ) نيز برپا نمودن مجالسى كه مولايمان صاحب الزمان ( ع ) در آن ها ياد شود و فضائل آن حضرت در آن ها ترويج و منتشرگردد و در آن مجالس براى آن جناب دعا شود ، از تكاليف عصر غيبت است كه اين كار ، در حقيقت ترويج دين خدا و نصرت ولى الله است ( 3 )

1 . مكيال ا لمكارم ج2 ص 238 .

2 . بحار الانوار ج 44 ، ص 278 .

3 . مکيال المکارم ج2 ص 241 ترجمه سيد مهدي حائري قزويني

ويژگيها و تکاليف

شکر امام

امام شناس ، بايد همه مراحل شكر را در مقابل ولى نعمت خويش به جا آورد . در مرحله اول ، شكر قلبىِ نعمت امام ( ع ) يارى ايشان به قلب است . انسان شاكر بايد بررسى كندكه چگونه مى تواند قلب ا مام خود را يارى كند 0 مسلماً در اين مرحله ، ابتدا

معرفت صحيح ايشان به اسم و وصف وسپس محبت قلبى مطرح مى شودكه خود مرتبه والايى از يارى امام است . در اين مرحله تهذيب نفس از رذائل اعتقادى و اخلا قى ، جايگاه ويژه و منحصر به فرد دارد . هر چه قلب انسان از آلودگى گناهان پاك تر شود ، معرفتش به آن امام عزيز بالاتر مى رود . در مرحله دوم ، شكر زبانىِ اين نعمت كه برخاسته از معرفت و محبت قلبى است ، مى تواند به وسيله يارىِ زبانى حضرت صورت پذيرد . ياد كردن ايشان به زبان ، تبليغ دين و معرفى امام به زبان ، از مصاديق يارى زبانىِ اين نعمت است 0 در مرحله سوم ، شكر عملى نعمت مطرح مى شود . بهره بردارى صحيح از نعمت امام وقتى صورت مى پذيردكه انسان با عمل خويش ، در مسير بندگى پروردگار قرارگرفته و ديگران را نيز به اين مسير هدايت كند و بدين وسيله به يارى امام عصر ( ع ) بشتابد . پاك نگه داشتن ههة اعضا و جوارح ازگناهانِ خاص خود ، نقش اساسى در اين مرحله از شكر نعمت امام دارد . اگر انسان در هر سه مرحله قلبى ، زبانى و عملى امامش را يارى كند ، مى تواند اميدوار باشدكه از منتظران حقيقى مولا است . ( 1 )

1 . آفتاب ، وغربت سيد محمد بنى هاشمي ص 0329

مجالس حضرت

حضور يافتن و نشستن در مجالس كه فضايل و مناقب حضرت مهدى ( ع ) و آن چه مربوط به او است در آن ها ياد مى شود ، از

تكاليف بندگان در عصر غيبت است . پيامبر ( ص ) فرمود : " در باغ هاى بهشت بگرديد . عرضه داشتند : اى رسول خدا باغ هاى بهشت چيست ؟ فرمود : " مجالس ذكر . . . ( 1 ) . از امام رضا ( ع ) نيز روايت شده كه " هركس در مجلسى بنشيندكه امر ما در آن زنده مى گردد ، دلش نخواهد مرد ، روزى كه دل ها مى ميرند ( 2 ) نيز برپا نمودن مجالسى كه مولايمان صاحب الزمان ( ع ) در آن ها ياد شود و فضائل آن حضرت در آن ها ترويج و منتشرگردد و در آن مجالس براى آن جناب دعا شود ، از تكاليف عصر غيبت است كه اين كار ، در حقيقت ترويج دين خدا و نصرت ولى الله است ( 3 )

1 . مكيال ا لمكارم ج2 ص 238 .

2 . بحار الانوار ج 44 ، ص 278 .

3 . مکيال المکارم ج2 ص 241 ترجمه سيد مهدي حائري قزويني

محبت حضرت

محبت امام زمان ( ع ) ، كه همان محبت خدا مى باشد مَن آحبكم فقد احب الله ( 1 ) هم جنبه موضوعيت دارد ، هم جنبه طريقيت .

محبت و عشق به آن بزرگوار موضوعيت دارد ، يعنى نفس و ذات اين محبت و اظهار عشق و نياز به آن محبوب ، مطلوب و ممدوح حضرت حق است . چنانكه در احاديث و روايات ائمه معصومين ( ع ) ، از طريق عامه و خاصه بر آن تاكيد شده است 0 زَمَحشَرى در تفسير

آيه : قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي ( 2 ) اين حديث را نقل مى كند :

رسول خدا ( ص ) فرمود : هركه با دوستى آل محمد بميرد ، شهيد مرده است ؟ بخشوده از عذاب مرده است . هركه با دوستى آل محمد بميرد ، فرشته مرگ او را بشارت مى دهد و سپس منكر و نكير نيز او را به بهشت بشارت مى دهند . هركه با دوستى آل محمد بميرد او را معزز ومحبوب به سوى بهشت مى برند . آنگونه كه عروس را معزز و محبوب به خانه داماد مى برند . هركه با دوستى آل محمد بميرد ، خداوند قبر او را زيارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى دهد 0 هر كه با دشمنى آل محمد بميرد ، روز قيامت در حالى وارد مى شود كه بر پيشانى او نوشته است : مأيوس از رحمت خدا هركه با دشمنى آل محمد بميرد ، كافر مرده است . هركه با دشمنى آل محمد بميرد ، بوى بهشت را استشمام نمى كند 0 " ( 3 ) از روايت فوق و ده ها روايت ديگر چنين برداشت مى شود كه نفس محبت اهل بيت ( ع ) ، داراى ارزش و اعتبار فوق العاده مى باشد . تا آن جا كه در برخى از روايات آمده است كه از همه عبادت ها بالاتر است 0 چنانكه در روايتى از امام صادق ( ع ) مى خوانيم : بالاتر از هر عبادتى ، عبادتى است ، و محبت اهل بيت ( ع ) برترين عبادت هاست . (

4 ) و اما محبت امام زمان طريقيت دارد ؟ وقتى فردى محب يك انسان كامل مانند حضرت ولى عصر ( ع ) مى شود ، طبيعى است كه لازمه اش تبعيت محب " از محبوب و نتيجتاً متصَف گشتن محب به صفات " محبوب " است .

چنانكه اهل معرفت مى گويند : تأثير نيروى " محبت " درپيراستن جان از رذائل ، و آراستن آن به فضايل ، از قبيل تأثير مواد شيميايى بر روى فلزات است كه همچون اكسيرى دفعتاَ فلزى را مبدل به فلز ديگر مى سازد 0 و يا مانند سيم برقى كه از وجود محبوب " به " محب " اتصال مى يابد و يك جا و با سرعت ، تمام صفات " محبوب " را به محب " انتقال مى دهد . بنابراين اگر ديديم مدعى محبت به كسى ، عارى از صفات محبوب ، بلكه متصف به صفات ضد صفات اوست ، طبيعى است كه در صدق ادعاى وى دچار ترديد شويم و احيانا تكذيبش كنيم .

چنانكه در روايتى كه شيخ كلينى ، به اسناد خود از امام صادق ( ع ) ، نقل مى كند ، آمده است : ما اساس هر خوبى و خيرى هستيم و هر چه نيكى است از فروغ ماست . . . و دشمنان ما ، ريشه و اصل هر شر و بدى هستند . وهر چه پليدى و زشتى است از شاخه هاى شجره خبيثه آن هاست 0 . بنابراين دروغ گفته است كسى كه پنداشته است كه با ماست ، در حالى كه او به گواهى اعمال زشتش

وابسته به فروع غير ماست از پيوند خوردگان به درخت نپاک دشمنان ماست ( 5 )

اين حديث شريف ، هشدارى به دوستان و منتظران حضرت ولى عصر ( ع ) مى دهدكه در اعمال خود بيانديشند و بنگرند كه رفتار وگفتارشان مشابهت با محصول كداميك از آن دو د رخت خبيث " و طيب " دارد . ( 6 )

1 . سوره شورى ، 023

2 . قسمتى از زيارت جامعه كبيره

3 . بحار الانوار ج27 ص 111 .

4 . بحارالانوارج 27 ص 1 09

5 . كافى ج 8 ص 243 .

6 . نشريه موعود شماره 11 و 10 ص 46

محبوب كردن حضرت

از تكاليف بندگان در عصر غيبت ، محبوب كردن حضرت مهدى ( ع ) در ميان مردم است . به دلالت عقل ، هركس محبتش واجب و نيكو است ، سزاوار است او را محبوب كنيم ( 1 ) در روايتى آمده است : خداوند رحمت كند بنده اى كه ما را نزد مردم محبوب نمايد و ما را در معرض دشمنى وكينه توزى آنان قرار ندهد " ( 2 ) از امام صادق ( ع ) روايت شده كه : خداوند رحمت كند بنده ا ى راكه مودت مردم را به سوى ما مى كشاند " ( 3 )

1 . مكليال المكارم ج2 ص 205 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

2 . كافى ، ج8 ص 0229

3 . مجالس صدوق ص 61 .

مرابطه

مرابطه اين است كه شخص مؤمن براى جلوگيرى از هجوم و نفوذ مشركان وكافران ، در مرزهاى كشور اسلامى و يا هر موضعى كه ازآن احتمال بروز حمله اى عليه مسلمانان مى رود ، به حال آماده باش و دركمين به سر برد ( 1 ) به تعبيرى ، مرزدارى است . اين عمل در زمان غيبت امام معصوم ( ع ) مستحب بوده و فضيلت هاى بسيارى براى آن شمرده شده است . راوى مى گويد : امام باقر ( ع ) به من فرمودند : منتهاى زمان مرابطه نزد شما چند روز است عرضه داشتم : چهل روز . حضرت فرمودند : ولى مرابطه ما مرابطه اى است كه هميشه هست ( 2 ) علامه مجلسى در شرح اين فرمايش امام مى فرمايد : بر

شيعيان واجب است كه خود را بر اطاعت امام برحق و انتظار فرج او ، ملتزم سازند و براى يارى نمودنش مهيا باشند . ( 3 ) شيخ محمد حسن نجفى در كتاب جواهراكلام " در شرح اين روايت مى نويسد : مرابطه در آين روايت به معناى انتظار فرج در تمام ساعات شبانه روز است ؟ هم چنان كه در بعضى از روايات نيز به اين معنا اشاره شده است ، نه مرابطه مصطلح در فقه . ( 4 )

مرابطه سه قسم دارد : 1 نگهداشتن سلاح و اسب و مانند اين ها ، در انتظار ظهور امام زمان ( ع ) و به اميد يارى دادن ايشان در زمان ظهور است . اين عمل از مستحبات دينى است . 2 . همان مرابطه مصطلح دركتاب جهاد است كه تعريف آن در آغاز بحث آمده است . كمترين زمان اين مرابطه سه روز و بيشترين آن چهل روز است . اين مرابطه نيز چه در زمان ظهور و چه غيبت ، مستحب است . 3 اين است كه مؤمن با امام زمان خود مرابطه داشته باشد ، يعنى خود را به رشته ولايت او ببندد ومرتبط سازد . امام صادق ) ع ( فرمودند : بر معصيت ها صبركنيد و در شكيبايى و استقامت در انجام واجبات بر يكديگر پيشى بگيريد و با امامان خود مرابطه داشته باشيد ) 5 ) رمز اين كه شيعه بايد هر لحظه آماده يارى امام خود باشد ، شايد اين است كه زمان ظهور براى ما مشخص نيست و هر زمان كه اراده خداوند تعلق بگيرد ،

ممكن است ظهور واقع شود .

1 . بحارالانوار ج 52 ص 390 .

2 . غيبة طوسي ص 240 ذيل آيه 55 سوره نور

3 . مرا ة العقول ، ج 26 ص582

4 . جواهر الکلام ج21 ص3

5 . بحار الانوار ج 024 ص 220 .

مراقبه

مراقبه به اين معنا است كه مؤمن درتمام اعمال و در هر سخن خود ، مراقب باشد و بداندكه حضرت مهدى ( ع ) همه جا با اوست و هيچگاه او را فراموش نمى نمايد زيرا حضرت فرموده است : " همانا بر احوال و اخبار شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده نيست ( 1 ) و نيز فرموده : " ما از رسيدگى و سرپرستى شماكوتاهى نمى كنيم و ياد شما را فراموش نكرد ه ايم ( 2 )

مراقبه ، يكى از وظايف انسان منتظر در دوران غيبت است . براساس روايات ، اعمال شيعه بر امام زمان ( ع ) عرف مى شود ، به ويژه در روزهاى دوشنبه ، پنج شنبه ( 3 ) در اين صورت بر شيعه لازم است ، مراقب باشد و عملى را مرتكب نشودكه حين عرضه اعمال ، باعث شرمندگى او نز د امام ( ع ) شده وآن وجود نازنين را برنجاند

1 . احتجاج ص497 بحار الانوار ج53ص174

2 . بحار الانوارج53 ص174

3 . نجم الثاقب باب يازدهم بصائر الدرجات ص 426

منتظر

امت اسلامى در برخى روايات به عنوان امت 0 منتظِر " ناميده شده است ؟ چون هميشه آن ها در انتظار مهدى موعود ( ع ) به سر مى برند . امام صادق ( ع ) به ابو بصير در ضمن روايتى در اين باره مى فرمايند : اى ابوبصير خوشا به حال شيعيان و پيروان قائم ما اهل بيت ؟ چون آن ها در زمان غيبت او منتظر ظهور او هستند و وقتى آن حضرت ظهور

نمايند ، در زمان ظهورش مطيع و فرمانبردار او خواهند بود . آنان اولياى خدايند و هيچ ترس و اندوهى برآن ها وجود ندارد ( 1 ) در بسيارى ديگر از روايات و تعابير دعاها ، از خود امام زمان ( ع ) با لقب " منتظِر " ياد شده است . ( 2 ) به عنوان مثال در دعاى روز عيد فطر عبارتى به اين صورت به چشم مى خورد : اللهم ، صل على وليک النتظر امرک المنتظر لفرج اوليائک 000

بار خدايا بر ولي خودت درود فرست ؟ آن ولى كه منتظِر فرمان توست و همواره در آرزوى گشايش كار دوستان تو در حال انتظار به سر مى برد . ( 3 )

بر اين اساسى چون امام منتظر مانند مردم ، خود نيز در انتظار صدور اذن الهى به سر مى برد تا قيام نموده و جهانِ گرفتار در بند و جور ستم ستمگران و ظالمان را از وضع نابسامانى كه دارد رهايى بخشد و اهدافْ بلند انبياى الهى را ، كه همانا هدايت وكمال پيداكردن مردم جهان است ، محقق سازد ، لذا به اين جهت او را هم منتظِر مى نامند 0 او انتظار مى كشد تا لحظه ظهور فرا رسد و به اين ترتيب دوران رنج و اندوه بشر پايان يابد وحاكميت ارزش هاى الهى و فضيلت اخلاقى در سرتاسر عالم تحقق پيداكند و از اين رهگذر زمينه تعالى معنوى و رشد كمالات واقعى انسان فراهم شود .

آن حضرت در برخى از دعاهاى عارفانه اى كه از ايشان به يادگار مانده است ، آرزوها و اهداف خود را

بيان كرده و شوق و اشتياق غير قابل وصف خود را براى تحقق يافتن ظهور به نمايش گذاشته اند . در يك موردآن حضرت مى فرمايند : پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست و دوستانت را با تحقق بخشيدن به وعده هايى كه به آنان داده اى گرامى بدار وآنان را به آرزوهايى كه داشته اند برسان ؟ زيراكه مهلت حاكميت ستمگران در نظر ما به پايان رسيده است وما ازآن چه كه خشمگين هستى ، خشمگينيم و همواره در يارى حق كوشاييم . ما به صدور فرمان تو مشتاقيم و چشم به راه تحقق وعده هايى كه داده اى هستيم . 000 خداوند به اين قيام اذن صادركن و راه هاى آن را هموار ساز و تحقق شايسته آن را آسان گردان . برنامه آن را به ما بياموز و سپاهيان و ياوران اين قيام را تائيدكن 0 قدرت و توانايى ات را به ستمگران و زورگويان هر چه زودتر آشکار ساز و شمشير انتقامت را به سر دشمنان كينه توز فررد آور . ( 4 )

باز در جاى ديگر مى فرمايد : اى نور روشنايى ها و اى تدبركننده كارها . . . براى من وپيروانم در سختى ها گشايشى قرار بده و از غم ها و اندوه ها راه نجاتى فراهم ساز . . 0 خداوندا وعده هايى كه به من داده اى تحقق بخش . . 0 وفرج مرا زودتر برسان و به قدرت و نصرتت فتح بزرگ را نصيب گردان . ( 5 )

نتيجه آنكه : از ديد روايات در جامعه اسلامى عصر غيبت ، هم

امام و هم امت ، هردو منتظرند . امت در انتظار امام خود است و مى خواهد هر چه زودتر او از پس پرده غيب به در آيد و راه نجات از نابسامانى ها را به انسان بياموزد و امام نيز در حال انتظار به سر مى برد ، تا اجازه ظهورش فرا رسد ، تا انقلاب حيات بخش خود را آغازكند و به آرمان هاى انبيا و اولياءكه ستمگران مانع تحقق آن ها در طول تاريخ بشريت شده اند ، جامه عمل بپوشانند . ( 6 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 150

2 . نجم الثاقب باب دوم

3 . مكيال المكارم ، ج 2 ، ص 81

4 . بحا رالانوا ر ج85ص 233 .

5 . همان

6 . نشريه موعود شماره 32 ، ص 65 .

نماز هديه به حضرت

در توسل به حضرت رسول ( ص ) و ائمه معصومين ( ع ) ، به وسيله نماز و هديه كردن نماز خود به آنان ، ايام هفته را به هر امامى تقسيم كرده اند . براى روز جمعه ، هشت ركعت ذكركرده اند ؟ چهار ركعت براى رسول خدا ( ص ) و چهار ركعت براى حضرت حجت ( ع ) . در روايتى آمده است : كسى كه ثواب نماز خود راچه فريضه ، چه نافله براى رسول خدا و اميرالمؤمنين و اوصياى پس از او هديه كند ، خداوند ثواب نمازش را دو برابر مى كند و هنگام جدايى روح از بدنش ، او را به خاطر چنين هديه اى بشارت مى دهند . بهتر آن است كه در اين نمازها

، تسبيح ركوع و سجود را سه مرتبه بگويد وپس از آن بگويد : " و صلى الله على محمد و آله الطيبن الطاهرين و بعد از هر دو ركعت بگويد : " اللهم انت السلام و منلک السلام و اليک يعود السلام حينا ربنا منک بالسلام اللهم ان هذه الركعات هدية منى الى فلان كن فلان و نام آن حجت را ببردكه هديه براى اوست صل على محمد و آل محمد وبلغه اياها واعطني افضل املى و رجائي فيك و فى رسولک صلواتك عليه و آله و فيه . آن گاه دعاكند ، هر چه راكه خواست . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب هفتم .

وظايف منتظران

در باره وظايف و تكاليف شيعيان در دوران غيبت ، سخن هاى بسيارى گفته شده است و حتى در بعضى كتاب ها از جمله كتاب " مكيال المكارم فى فوائد الدعاءِ للقائم تا هشتاد وظيفه براى منتظران حضرت مهدى ( ع ) برشمرده شده است . ( 1 ) ما در اين جا به تعدادى از مهم ترين اين وظايف اشاره مى كنيم :

ا . شناخت حجت خدا وامام عصر ( ع ) نخستين وظيفه منتظران ، كسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجَت زمان خويش است . اين موضوع تا بدان درجه ازاهميت است كه در روآيات بسيارى كه به طريق شيعه و اهل سنت از پيامبرگرامى اسلام ( ص ) و ائمه معصومين ( ع ) نقل شده آمده است : هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد ، به مرگ جاهلى مرده است ( 2 )

توجه به مفاد

دعاهايى كه خواندن آن ها در عصر غيبت تاكيد شده است ، نيز ما را به اهميت موضوع شناخت حجت خدا رهنمون مى سازد : " خدايا خودت را به من بشناسان ، كه اگر خودت را به من نشناسانى ، پيغمبرت را نخواهم شناخت ، بار الها پيغمبرت را به من بشناسان كه اگر پيغمبرت را به من نشناسانى ، حجت تو را نخواهم شناخت خدايا حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناسانى ، از دينم گمراه مى گردم ( 3 )

2 . پيراستگي از بديها وآراستگي به خوبي ها : امام صادق ) ع ( مى فرمايد : " هركس دوست دارد از ياران قائم ( ع ) باشد ، بايدكه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد ( 4 )

امام زمان ( ع ) نيز مى فرمايد ، " هر يك از شما بايد آن چه راكه موجب دوستى ما مى شود

، پيشه خود سازد و از هر آن چه موجب خشم ما مى گردد ، دورى گزيند ( 5 ) در توقيعى كه از ناحيه مقدسه به مرحوم شيخ مفيد صادرگرديده اعمال ناشايست وگناهانى كه از شيعيان حضرت سر مى زند ، يكى از اسباب و يا تنها سبب طولانى شدن غيبت و دورى شيعيان از ديدار آن حضرت شمرده شده است . ( 6 )

3 . پيوند با مقام ولايت : حفظ و تقويت پيوند قلبى با حضرت وتجديد دائمى عهد و پيمان با آن حضرت در روايتى از امام باقر ( ع ( مى

خوانيم : 1 . بر انجام واجبات صبركنيد و با دشمنانان پايدارى كنيد و-پيوند خود را با امام منتظرتان مستحكم نماييد ) 7 ) اگر شيعه منتظر ، در آغاز هر روز با حضور و توجه ، عهد و پيمانى را با مقتداى خود تجديد نمايد ، هرگز به ركود ، ذلت ، ظلم و بى عدالتى تن نخواهد داد . در همان توقيع حضرت به شيخ مفيد آمده است ، اگر شيعيان ما . . . در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شد ، يك دل و مصمم باشند ، نعمت لقاى ما از آنان به تأخير نمى افتد

4 . کسب آمادگي براي ظهور : از امام صادق ( ع ) روايت است كه فرمودند : هر يك از شما بايد براى خروج حضرت قائم ( ع ) سلاحى مهياكند ؟ هر چند يك تير باشد . خداى تعالى هرگاه بداندكسى چنين نيتى دارد ، اميد آن است كه عمرش را طولانى كند تا آن حضرت را درك نمايد . . . " 6 در روايت ديگرى از امام موسى كاظم ) ع ( نقل شده كه : هركس اسبى را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگين سازد ، در حالى كه او منسوب به ماست ، خداوند روزى اش را فراخ مى گرداند ) 8 ) رمز اين كه شيعه بايد هر لحظه آماده يارى امام خود باشد ، اين است كه زمان ظهور براى ما مشخص نيست البته نحوه آمادگى بستگى به شرايط زمان و مكان دارد و اگر در بعضى روايات

سخن آماده كردن اسب " تير و شمشير به ميان آمده ، ذكر اين موارد تنها به عنوان تمثيل و بيان لزوم آماد گى براى يارى آن حضرت است 0

5 . ارتباط با فقها و مراجع تقليد : ائمه ( ع ) تكليف ما را در زمان غيبت امام و عدم دسترسى به امام معصوم ( ع ) مشخص كرده و به ما امر فرمود ه اندكه به فقهاى جامع الشرايط مراجعه كنيم . ( 9 ) امام عصر ( ع ) نيز در يكى از توقيعات خود در پاسخ " اسحاق بن يعقوب " مى فرمايد : " و اما رويدادهاى كه پيش مى آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد ، زيرا آن ها حجت بر شما هستند و من حجَت خدا بر ايشان ( 10 )

6 . دعا براي تعجيل فرج : امام عصر ( ع ) فرمود : " براى تعجيل فرج ، بسيار دعاكنيدكه فرج شما همان است ( 11 )

7 . بزرگداشت نام وياد مهدي ( ع ) ( 12 )

1 . مكيال المكا رم ج 02 ص 04 1 .

2 . بحارالانوار ج8 ص 368 ينابيع الموده ج2 ص 372 .

3 . كمال الدين ج2 ص 512 .

4 . غيبة نعمانى ، ص 200 .

5 . بحا رالانوار ، ج 53ص 176 .

6 . بحا را لانوار ، ج 53 ص ، 178 .

7 . غيبة نعمانى ص 199 .

8 . غيبة نعمانى ، ص 321 .

9 . وسائل الشيعه ج 18 ص 95 .

10 .

كمال الد ين ، ج 2 ، ص483 .

11 . غيبة طوسى ، ص 176 .

12 . برترين هاى فرهنگ مهدويت ، و مطبوعات ص84 .

يادكرد حضرت

از وظائف مؤمن منتظر ، يادكردن امام عصر ( ع ) ، در همه زمان ها و مكان ها- در حد مقدور- است ؟ به ويژه در روزها و ساعات مخصوص آن حضرت مانند : روز جمعه ، نيمه شعبان ، شب هاى قدر و پس از نمازهاى يوميه . بهترين صورت ياد حضرت ، آن صورتى است كه دل و روح مؤمن در تسخير ياد آن حضرت باشد . ياد و ذكر آن حضرت در هر حال و در هر صورتى ، ذكر و ياد خداوند متعال است ( 1 ) زمان هايى كه نسبت به ياد حضرت مهدى ( ع ) در آن ها تاكيد بيشترى شد ه است : شب و روز نيمه شعبان ، شب هاى قدر ، شب و روز عاشورا ، شب و روز جمعه ، روز نوروز ، عصرهاى روز دوشنبه و پنج شنبه ، هنگام خواب ، ثلث آخر شب كه آن حضرت مشغول تهخد است ، هنگام طلوع فجر ، پس از نماز صبح ، اول ظهر ، پس از نماز ظهر ، پس از نماز عصر ، هنگام غروب آ فتاب ، روز عرفه ، روزهاى عيد ، ميلاد معصومين ( ع ( و ايام شهادت آنان مى باشد . و اما مكان هاى ويژه ياد آن حضرت عبارتند از : مسجد الحرام ، مسجد سهله ، مسجد كوفه ، مسجد جمكران ، سرداب مقدس ،

مسجد زيد ، مسجد صعصعه ، صحراى عرفات ، مشاهد مشرفه معصومين ) ع ( به ويژه كربلا . ياد و ذكر امام ) ع ( با زيارت او ، تقديم سلام و درود بر او ، دعا در حق ايشان ، اهداى اعمال صالحه مثل صدقه دادن و نماز خواندن و هم چنين انجام نيابت از طرف ايشان در اعمال و عبادات به ويژه حج ، تحقق مى يابد ( 2 ) .

البته نامگذارى فرزندان به اسامى و القاب حضرت و مادر بزرگوارشان ، انتشار كتاب و نشريات مهدوى ، برگزارى نمايشگاه ها وگفتمان ها ، شب هاى شعر و مسابقات فرهنگى ، توليد برنامه هاى تلويريونى و راديويى و گامى مثبت در يادكرد حضرت و اقدامى مهم در جهت گسترش و تعميق فرهنگ مهدويت در جامعه است

ا . كا فى ج 2 ، ص 493 .

2 . راه وصال ، حسينى مطلق ص 0120

يارى كردن حضرت

از وظايف مؤمنان ، نصرت و يارى كردن آن حضرت مى باشدكه نصرت خداوند متعال است . يارى كردن امام عصر ( ع ) ، اين است كه مؤمن نسبت به آن چه خواست آن حضرت است ، اقدام نمايد . نصرت در زمان غيبت به آن است كه مؤمن خودسازى كند و در حق آن حضرت و شيعيان

او دعا نموده ، مناقب و فضايل آن حضرت را بيان نمايد . اما نصرت در زمان ظهور ، با جهادكردن دركنار امام ( ع ) و صبر بر سختى ها و بذل مال و جان به دست مى آيد ( 1 ) .

دفاع از امام (

ع ) و صيانت از دين او و سنت رسول اكرم ( ص ) نوعى يارى کردن آن حضرت است . در وجود ولى عصر ( ع ) امورى جمع شده كه هركدام از آن ها موجب اهتمام ورزيدن در نصرت و يارى آن جناب است ، زيرا كه يارى نمودن او ، يارى كردن مظلوم ، و نصرت غريب " و يارى عالم ، وكمك به ذى القربى ، و نصرت ولى نعمت ، و يارى نبودن واسطه نعمت و نصرت كسى است كه خداوند او را يارى مى كند ، و نصرت كريم ، شريف ، طريد ، خونخواه و مهجور است ( 2 ) .

ا . را وصال ، حسينى مطلق ص 125 .

2 . مكيال المكارم ج 2 ، ص319 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

استغاثه به حضرت مهدي

استغاثه به معناى فريادخواهى وفريادرسى خواستن است . استغاثه به حضرت صاحب الزمان ( ع ) اين است كه انسان ، دو ركعت نماز يا حمد و هر سوره كه مي خواهد بگذارد ، پس از آن رو به قبله زير آسمان بايستد و بگويد : سلام الله الکامل التام الشامل العام و صلوات الدائمة و برکاته . . . ، سپس بخواهد ، هر چه را که مي خواهد براورده شود . بهتر آن است كه در ركعت اول نماز استغاثه ، بعد از حمد سوره " انا فتحنا " بخواند و در ركعت دوم " اذا جاء نصر الله ( 1 )

در استغاثه ، استغاثه كننده ، ولي خدا را به درگاه خداوند وسيله قرار مي دهد ومي گويد

: خدايا به جاه و منزلت وليت ، گره ازكار من بگشا . اين نوع استغاثه در حقيقت استغاثه به خداوند است نه به شخص ديگرى . صورت ديگرى از استغاثه آن است كه استغاثه به خداوند است وبه همراه آن ، استغاثه به ولي خدا است كه او را در برآمدن حاجت مورد نظر ، دعاكند . هر دو نوع استغاثه ، بدون اشكال و مورد تأييد همگان است . ( 2 )

1 . مفاتيع الجنان باب اول فصل هفتم .

2 . معاوف ومعاريف ، ج 2 ، ص 151

فرزندان مهدوى

پيشنهادها و راهكارهايى كه براى پرورش فرزندانى شايسته ، شيفته و منتظر و خدمتگزار فراهم است :

1 . رعايت آداب شرعى درازدواج ، انعقاد نطفه فرزند ، تغذيه سالم و حلال و شرعى و آداب دوران جنين ؟

2 . خواندن اذان و دعا به هنگام تولد درگوش فرزند ، و نصب ادعيه مناسب نزد كودك و تخت وى و انتخاب نام مناسب و اسلامى ؟

3 . ايجاد محيطى مذهبى و در شأن و حد و اندازه سن كوك در محيط منزل تا قبل از رفتن به مدرسه ؟ ،

4 . شروع آموزش هاى مذهبى از زمانى كه سخن مى گويد ، كلا " م ها و جملات را درك مى كند و مارا به عنوان پدر و مادر و معلم خويش مى داند ؟

5 . همراه كردن و مهياكردن او براى اداى فريضه نماز تهيه چادر نماز و سجاده كو دكان حتى اگر كلمات و جمله ها در اول كار غلط و نامفهوم باشد ؟

6 .

همراه بردن به مساجد و اماكن مذهبى براى آشنايى با نماز جماعت ، جمعه و . 0 . شناخت دعاهاى مذهبى ؟

7 . آموزش دعاها با ترجمه و خصوصاً شأن و جايگاه دعاها و فلسفه خواندن آن ها ؟

8 . تهيه پاسخ هاى مناسب براى سؤالات متعددكود كان قبل از اينكه كودك با سؤالات بدون پاسخ بزرگ شود ؟

9 . سعى درتكميل آگاهى و خواسته هاى مادى و معنوى وى براساس تعاليم مبانى اسلامى قبل از اينكه پاسخ هاى ناصحيحى از ديگران دريافت كند ،

10 . همراه كردن وى در اعمال ماه محرم ، بيان فلسفه قيام امام حسين ( ع ) ، چگونگى شهادت وى و خاندانش ، دليل نياز به زنده نگهداشتن فلسفه محرم وتبيين دليل ريختن اشك در ماتم كربلا وكربلا " ييان

11 . همراه كردن كودك در اعمال ماه مبارك رمضان ، و آشنايى با امام على ( ع ) وفلسفه اعمال اين ماه ؟

12 . آشنا نمودن با زندگى پيامبران الهى و خصوصا اينكه چرا آخرين پيامبر ، كاملترين و برترين آنان است ؟

13 . آشنا نمودن با زندگى امامان و معصومين دين اسلام و آموزش زندگى نامه و فلسفه مبارزات هركدام از آنان

14 . آموزش عمل به احكام اسلامى دركليه شئونات زندگى خويش در محيط منزل ، مدرسه و جامعه ؟ از جمله حجاب ، رفتار و اخلاق اسلامى ؟

15 . تشويق ، ايجاد انگيزه ، آموزش و افزايش

آگاهى هاى مذهبى با شركت در مسابقه هاى مذهبى در خانواده ، مدرسه و مراكز مذهبى ؟

16 . شركت كردن در اعياد و

جشن هاى شادى مسلمين به عنوان الگوهاى مناسب برگزارى جشن هاى سالم ؟

17 . مهم ترين آموزش زندگى وى بايد آشنايى با نام حضرت مهدى ( ع ) باشد ؟

18 . نام مهدى ( ع ) به عنوان آخرين امام ، پيشوا وكامل كننده دين خدا و تنها اميد باقيمانده مسلمين پس از خداوند آموزش داده شود ، 19 . به او آموزش دهيم چگونه شيفته حضور امامش باشد ، فلسفه انتظار چيست و تا ظهور ايشان چه بايدكرد ؟

20 . اميدواريم با آماده ساختن فرزندانمان براى حضور آقاى خويش ، بتواننداز جمله خادمين مولاى خويش باشند و بتوانند گوشه اى از اين بركت را به وجود ما پدران و مادران تسرى بخشند و بتوانند همچنان كه ما و پيشينيان ما تلاش و همت كردند در تولد و پرورش كودكان صالح و منتظر تلاش نمايند ( 1 )

ا . نشريه موعود شماره32 ص 51

عجله كنندگان

عجله نكردن و تسليم بودن از تكاليف عصر غيبت است . راوى به امام صادق ( ع ) عرضه داشت : مرا از اين امرى كه منتظرش هستم خبر ده كه كى خواهد بود حضرت فرمود : " وقت گذاران دروغ مى گويند و عجله كنندگان هلاک مى گردند و تسليم شدگان نجات مى يابند ( 1 ) امام صادق ( ع ) درباره آيه اتي امر الله فلا تستعجلوا ه فرمود : آن امر ماست . خداى عز و جل امر فرموده كه در آن تعجيل نشود ) تا اينكه سه لشگر آن را تاييد كنند : فرشتگان ، مؤمنان و رعب ( 2 ) در

روايتى از اميرالمؤمنين ( ع ) آمده است كه : " درباره امرى پيش از رسيدن وقتش شتاب مكنيد كه پشيمان خواهيد شد و مدت را طولانى مشماريدكه دل هايتان را قساوت مى گيرد . "

گاهى عجله كردن در اين امر ، و از دست دادن صبر و تحمل سبب مى شودكه شخص از افراد گمراه كننده و ملحدى پيروى كند ، كه ادَعاى ظهور مى نمايند . و چه بسا مى شودكه شتاب كردن در امرى ، سبب مأيوس شدن از وقوع آن مى گرددكه نتيجه چنين عجله اى ، تكذيب كردن پيغمبر و امامان ( ع ) خواهد بود كه اخبار متواتر و روايات بسيارى از آنان رسيده ، مبنى بر اينكه آن حكومت الهى واقع خواهد شد 0 احيانا* شتابزدگى در اين امر ، مايه انكاركردن حضرت صاحب الزمان ( ع ) شده و يا حداقل آدمى را به شك و ترديد مى اندازد 0 حاصل اين كه عجله اى كه از آن مذمت شده ، ضد صبر و تسليم است . شتابزدگى به معناى رهاكردن تسليم و زود خواستن چيزى ، پيش از رسيدن وقتش است كه اين مايه پشيمانى است ، ولى درخواست تعجيل فرج از خداوند ، اقرار به بندگى و اعتراف به قدرت و اراده الهى و باور به عجز و ناتوانى خود و نداشتن چاره است ( 3 ) -

1 . اصول كافى ج ا ، ص368 .

2 . غيبة نعمانى ص 104 .

3 . مكليال المكارم ، ج2 ص 272 ترجمه سيد مهدى حائرى قزويني

تقيه

تقيه به معناى خطرپرهيزى و مخفى كردن

عقيده و باور خود براى حفظ جان ، مال ، ناموس يا دين است . برخى از روايات ، به طور عموم وبعضى ديگر در دوره غيبت ، شيعيان را به تقيَه دعوت مى كنند . امام رضا ( ع ) مى فرمايد : " كسى كه ازگناهان پرهيز ندارد ، دين ندارد . همچنين كسى كه از تقيه استفاده نمى كند ، ايمان ندارد 0 گرامى ترين شما در نزد خداوند ، داناترين شما به تقيه است . گفته شد : اى پسر رسول خدا ( ص ) تقيه تا چه زمانى لازم است ؟ فرمود : تا قيام قائم . هر آن كه پيش از خروج قائم ما ، تقيه را ترك كند ، از ما نيست . " ( 1 )

روايت ديگرى نيز مفضل از امام صادق ( ع ) نقل كرده است و در آن روايت نيز امام ، رفع تقيه را بستگى به قيام قائم ( ع ) مى داند . ( 2 )

برخى با استناد به اين روايات ، گفته اند كه دخالت در سياست ومخالفت با حكومت هاى ستم پيشه ، خلاف تقيه است . در اين كه در مبارزه با دشمن لازم است از تقيه واصول مخفى كارى استفاده كرد ، ترديدى نيست و اما به نام تقيه ، مسؤوليت هاى اجتماعى را كنارگذاشتن وتا ظهور امام زمان ( ع ) در سنگر تقيه ماندن ، چيزى نيست كه اسلام آن را تاكيد كند . اسلام ، اجازه داده در جايى كه جان ، مال ويا ناموس انسان در خطر است واظهار حق ، هيچ

گونه نتيجه اى ندارد ، از آن تا آماده شدن شرايط خوددارى كند و وظيفه خود را پنهانى انجام دهد . بنابراين تقيه ،

گاه لازم است زيرا باعث حفظ جان ويا حفظ دين است واماگاهى تقيه وسكوت ، باعث نابودى دين و انحراف جامعه اسلامى است . پس روايات تقيه ، درصدد بازداشتن از جهاد ، يا امر به معروف و نهى از منكر ومبارزه با ستم نيستند ، بلكه به انسان مسلمان گوشزد مى كنند : در حالى كه به وظايف خود عمل مى كند ، در صورت امكان ، جان ومال خود وديگران مسلمانان را حفظ كند . امام صادق ( ع ) خطاب به ابوحمزه ثمالى ، در رابطه با معناى تحريف شده تقيه " كه چيزى جز فرار از مسؤوليت ورفاه طلبى نيست ، مى فرمايد : " به خدا سوگند ، اگر ما شما را به يارى خود عليه حكومت هاى ستم فرا خوانيم ، رد مى كنيد وبه تقيه ، تمسك مى جوييد 0 تقيه در نزد شما ، از پدران و مادرانتان دوست داشتنى تر است . اگر قائم قيام كند ، نياز به پرسش از شما ندارد و درباره بسيارى از شما كه نفاق پيشه كرده ايد ، حد الهى را جارى خواهد كرد . ( 3 ) امام ( ع ) هشدار مى دهد كه اين گونه از تقيه برداشت كردن ، نشانه نفاق است وهنگامى كه حضرت مهدى ( ع ) ظهوركند ، با اين كه اين عده ادعاى شيعه بودن را دارند ، به عنوان منافق با آنان برخورد خواهد كرد .

افزون

بر اين ما ، رواياتى نيز نقل شده كه در آن ، بسيارى از قيام هاى علويان و غير آنان مورد تأييد ائمه ( ع ) قرارگرفته است ، مانند : قيام زيد ، قيام حسين بن على شهيد فخ ، قيام مختار ، قيام توابين و . . . . . ( 4 )

1 . وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص466

2 . همان ص467 .

3 . وسائل الشيعة ج 11 ، ص 483 .

4 . چشم به راه مهدى ص 136 .

تكريم اماكن منسوب به حضرت

در روايات ، بزرگداشت و تكريم اماكنى كه به قدوم آن حضرت زينت يافته اند ، از تكاليف عصر غيبت ياد شده است . مانند : مسجد سهله ، مسجد اعظم كوفه ، سرداب ، مسجد جمكران . و نيز مواضعى كه بعضى از صلحا ، حضرت را در آن مكان ها ديده اند ، يا در روايات آمده كه آن جناب در آن جا توقف دارند مانند : مسجد الحرام . ( 9 )

1 . مکيال المکارم ج 2 ص 454ترجمه سيد مهدي حائري قزويني

دست بر سرگذاردن

از جا برخاستن ودست بر سرگذاشتن ، هنگام شنيدن نام حضرت مهدى ( ع ) مخصوصاً لقب " قائم " ، براى احترام به امام زمان ( ع ) است . چنان كه امام رضا ( ع ) وقتى كه در مجلسى در محضر او نام حضرت قائم ( ع ) بردند ، حضرت به احترام امام مهدى ( ع ) دست بر سرگذاشته واز جا برخاست . ( 1 ) اين امر ريشه مذهبى دارد وفعلِ امام معصوم سندى است بر اين وظيفه . البته اين كار واجب نيست وصرفاَ اظهار ادب به پيشگاه حضرت است .

1 . الزام الناصب ، ج 1 ص 271 .

توسل به حضرت

براى توسل به حضرت مهدى ( ع ) روايات بسيارى آمده است . در روايتى آمده است : هرگاه شمشير به محل ذبح تو رسيد ، چنين استغاثه كن كه او فريادرس است و تو را درمى يابد : " يا مولاى يا صاحب الزمان ( انا مستغيث بك " . و به روايت ديگرى آمده است كه بگو : " يا صاحب الزمان غثنى يا صاحب الزمان ادركنى " .

در روايتى ، دعاى توسل به امام زمان ( ع ) چنين آمده است : " اللهم انى اسئلك بحق وليک و حجتك صاحب الزمان الا اعتنى به على جميع امورى وکفينى به موءنة كل موذ و طاغ و باغ و اعتتني به فقد بلغ مجهودى وکفيتنى كل عدو و هم و غم و دين وولدى و جميع اهلى و اخوانى ومن يعنينى امره و خلاصتى امين رب العالمين " 0 ( 1 )

امام

صادق ( ع ) در توسل به امام زمان ( ع ) فرمود : هرگاه در راه گم شدى ، چنين نداكن ، " يا ابا صالح ارشدنا الى الطريق رحمكم الله ( 2 ) 0

1 . بحارالانوارج 94 ، ص 35 .

2 . بحا ر الانوا ر ج 52 ، ص 176 .

حج كردن به نيابت حضرت

يكى از اعمال شايسته ، حج كردن و حجه دادن به نيابت امام عصر ( ع ) است كه اين كار در ميان شيعيان قديم مرسوم بوده . قطب راوندى دركتاب خرا يج " روايت كرده ، ابو محمد دعلجى ، دو پسر داشت كه يكى از آنان اهل فسق بود 0 فردى به ابو محمد ، مالى داد تا به نيابت حضرت مهدى ( ع ) حج كند 0 وى مقدارى از آن مال را به پسر فاسقش بخشيد و او را با خود برد تا براى حضرت حج نمايد . وقتى از حج برگشت نقل كردكه : در عرفات ، جوان گندم گون و نيكو سيرتى را ديدم كه مشغول تضرع و دعا بود 0 وقتى به او نزديك شدم به من فرمود : " اي شيخ آيا حيا نمى كنى گفتم " اى سيد من از چه چيز ؟ " فرمود : به تو حجه مى دهند و تو آن را به فاسقى مى دهى كه خمر مى آشامد 0 به زودى اين چشم توكور مى شود " ( 1 ) . پس از بازگشتن ، چهل روز نگذشت كه از همان چشم كه به او اشاره شده بود ، جراحتى بيرون آمد وكور شد (

2 )

البته طواف بيت الله الحرام به نيابت از امام ( ع ) و فرستادن نايب تا از طرف آن حضرت طواف نمايد نيز مستحب است . همچنين زيارت مشاهد رسول خدا و ائمه معصومين ( ع ) به نيابت از حضرت صاحب الزمان ( ع ) وارد شده است ( 3 )

ا . بحارالانوار ، ج 52 ص 58 و 59

2 . نجم الثاقب باب دهم .

3 . مكيال المكارم ، ج 2ص 303 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

خدمت به حضرت

از وظايف مؤمنان ، خدمت به امام زمان ( ع ) است . ملائكه وانبياء خدمت به آن حضرت را افتخار خود مى دانند وپيامبر بزرگى همچون خضر ( ع ) در خدمت ايشان هستند . امام صادق ( ع ) نيز مى فرمايند : . اگر او را درك مى كردم ، در تمام دوران زندگى ام به او خدمت مى نمودم . ( 1 ) خدمت به حضرت مهدى ( ع ) از راه خدمت به دوستان ، پيروان وشيعيان او به دست مى آيد . رفع حوائج ودفع مشكلات وحل وفصل امور آن ها در حقيقت خدمت به آن حضرت است . هم چنين برپايى محافل ومجالس ذكر ، تأليف يا نشركتب مهدوى ، بناى حوزه هاى علميه و . . . خدمت به آن بزرگوار به حساب مى آيد . مصاديق خدمت به امام ( ع ) بسيارندكه بايد با قصد ونيت خدمت به آن حضرت انجام گيرند .

ا . بحا رالانوار ج 51 ص 148 .

دعا براى فَرج

دعا براى فرج امام زمان ( ع ) نه تنها منافاتى با حكمت هاى غيبت ندارد " بلكه خود مى تواند از زمره همين حكمت ها به شمارآيد دعا براى فرج امام زمان ( ع ) به عنوان يك وظيفه وتكليف در عصر غيبت ، در روايات بسيارى مورد تكيد قرارگرفته است . پيامبر اكرم ( ص ) و برخى از امامان بزرگوار ( ع ( به چنين دعاكردنى امر فرموده اند و حضرت ولى عصر ( ع ) نيز نه تنها شيعيان خود را به دعاكردن براى تعجيل فرج فرمان داد

ه اند ، بلكه كثرت دعا را از آنان خواسته اند . ( 1 )

به راستى وقتى امام زمان ( ع ) مى فرمايد : براى نزديك شدن فرج بسيار دعا كنيد " . آيا مى توان آن را بى خاصيت خواند در تعبير زيبايى از ناحيه امام زمان ( ع ) كه در ذيل فرمان براى تعجيل فرج وارد شده ، كثرت دعا به خودى خود فرج وگشايش شيعيان به شمارآمده است : اکثر و الدعا الفرج فان ذلک فرجکم . ( 2 )

اين فرمان نشان مى دهدكه خواسته هاى شيعه چشم انتظار فرج ، دسايه دعا براى فرج " قابل دسترسى است آن چه را كه او درپى ظهور امام زمان ( ع ) مى تواند بيابد ، توسط دعاهاى خويش نيز مى تواند به دست آورد

به عبارت ديگر امنيت ايمان ، رشد انديشه ، آرامش روحى ، كمالات معنوى و بهره هاى

بى پايان دوران پس از ظهور را به عنايت الهى مى تواند در همين دوره غيبت با اتكا به " دعا براى ظهور " كسب نمايد واين امر با توجه به قدرت ومشيت خداوند قابل انكار نيست ، زيرا او خود فرمود : قل ما يعبا بکم ربي لو دعاوکم ، ( 3 ) ؟ بگو اگر دعاى شما نباشد ، پروردگار من به شما عنايتى نمى فرمايد .

با توجه به دلالت همين آيه شريفه است كه مى توان گفت : عنايت ورحمت و فضل خداوند كه نامحدود وبى انتها نيز مى تواند باشد ، به مدد دعا وخواستن از او دست يافتنى است اگر چه دوران

غيبت حضرت مهدى ( ع ) باشد

در برخى روايات ، دعا براى فرج وسيله اى براى نجات از هلاکت به شمارآمده است ، چنانكه حضرت امام حسن عسكرى ( ع ) مى فرمايد : به خدا فرزندم مهدى را غيبتى است كه در

آن هيچ كس از هلاکت نجات نمى يابد ، مگركسى كه خداى عزوجل او را بر اعتقاد نسبت به امامتش ثابت قدم بدارد " واو را نسبت به دعا براى تعجيل فرجش توفيق عنايت فرمايد . ( 4 )

بى ترديد شرايط سخت دروان غيبت به گونه اى است كه جز با اعتقاد محكم نسبت به امامت حضرت مهدى ( ع ) نمى توان بر اطاعت وتبعيت او باقى ماند وجز با دعا براى نزديكى فرج نمى توان روح اميد را در دل زنده نگه داشت ودر برابر دشوارى هاى غيبت مقاومت نمود .

از ديدگاه قرآن وروايات دعا ، پشتوانه اى براى زندگى وعاملى براى حركت وپويايى در مسير خواسته هاى الهى ، و وسيله اى براى هم جهت ساختن نيازها وخواسته هاى بشرى با اراده ومشيت خداوند است . با چنين نگرشى ، دعا براى فرج ، خود نوعى تلاش در راستاى موانع ظهور به شمار مى رود ودعا كننده منتظر با شناختى كه از حكمت هاى غيبت دارد ، به نوعى خودش را در مسير از بين بردن عوامل طولانى شدن آن ، به تكاپو وا مى دارد .

دعاكننده براى فرج چون مى داندكه يكى از عوامل غيبت آماده نبودن شرايط براى حكومت جهانى آن بزرگوار است ، مى كوشد تا در حد توان خويش در ايجاد چنين

زمينه اى مؤثر باشد وزمانى كه تحقق آن را از عهده خويش وامثال خويش خارج مى يابد ، به رحمت واسعه خداوند اميدوار مى ماند .

وچنين است عكس العمل او در برابر خوف امام زمان ( ع ) ، ازكشته شدن كه به عنوان عملى ديگر در پيدايش واستمرار غيبت به شمار مى آيد . دعا كننده براى فرج تا آن جا كه مى تواند با شناساندن امام زمان ( ع ) ، وايجاد محبوبيت نسبت به او وبرانگيزاندن شوق نسبت به قيام وجلوه هاى ظهور آن بزرگوار در بين مردم ، مى كوشد تا به ميزان توانايى خود اين عامل راكم تأثير سازد ، چنانكه نسبت به هر عامل ديگر نيز چنين جهت گيرى وتلاشى در مورد او صادق است واين خود والاترين وتعيين كننده ترين خاصيت براى دعا فرج است .

تأثير دعا در تغيير دادن تقديرات وقضاى الهى غير قابل انكار است ، چنانكه در روايات پيامبر اكرم ( ص ) آمده است : زياد دعاكن ، زيرا دعا قضاى الهى را باز مى گرداند . ( 5 ) دعا بلا " ى الهى را برمى گرداند . ( 6 )

تقدير الهى را چيزى جز دعا تغيير نمى دهد 0 ( 7 )

با توجه به چنين رواياتى ، شيعه منتظر درعين تسليم به خواست خدا ، با دعاى خويش نسبت به تعجيل فرج ، از آفريدگار خويش مى خواهدكه در تقدير وقضاى خويش نسبت به ظهور آن

عدالت موعود تغييرى ايجاد فرمايد و به لطف و عنايت خود بلاى غيبت امام زمان ( ع ) ، را مرتفع گرد ا

ند . ( 8 )

كثرت دعا براى فرج امام عصر ( ع ) ، حداقل اين آثار را دارد : الف زدودن غفلت و بى توجهى نسبت به ظهور امام ( ع ) ب دور ماندن از آثار و عواقب اين بى توجهى و غفلت ج انس با مسأله ظهور و فرج امام عصر ( ع ) انس وعادت نسبت به ذكر وباد خود آن حضرت و برخوردارى از آثار و بركات آن ( 5 ) آمادگى روحى براى درك ظهور و زياد شدن علاقه ومحبت انسان به مولا وامام زمانش ؟ آمادگى براى گام برداشتن عملى در راه بندگى حضرت حق وتقرب به سوى او وولي اعظم او .

ا . كمال الدين ، ج 2 ، ص 485

2 . همان .

3 . سوره فرقان 77

4 . كمال الدين ج 2 ، ص 0384

5 . نهج الفصاحة ص84 حديث446 .

6 . همان ص332 حديث 1590 .

7 . همان ، ص 124 حديث 624

دعا براى سلامتى حضرت

يكى از وظايف منتظران ، دعا كردن براى سلامتى حضرت مهدى ( ع ) است . دعا كردن براى سلامتى حضرت آثار و بركات فراوانى داردكه عبارتند از :

1 . دعا نشانگر علاقه ومحبت مسلمانان به ايشان است اگر چه دوستى تمام ائمه معصومين ( ع ) بخشى از ايمان وشرط قبولى اعمال است ، در عين حال دعا كردن در حق امام زمان ( ع ) موجب ازدياد محبت آن حضرت در دل ودرنتيجه موجب تقويت ايمان مى گردد . 2 . دعا اظهار تجديد عهد وپيمان باآن حضرت است ومحتواى پيمان باآن حضرت را

دين دارى ، شريعت محورى وتصميم قلبى بر اطاعت امر امام ( ع ) ويارى رساندن او با نثار جان ومال تشكيل مي دهد .

تجديد بيعت باآن حضرت ( ع ) كارى است كه بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه يا در هر روز ويا در هر جمعه انجام آن مستحب است . هر روز بعد از نماز صبح ، دعاهايى كه مربوط به وجود مبارك امام عصر ( ع ) است خوانده شود ، بسيار مفيد و مؤثر خواهد بود . دعاى شريف اللهم بلغ مولاى صاحب الزمان صلوات الله عليه عن جميع المؤمنين . . . و نيز " دعاى عهد " شاهدى براى اين سخن است . 3 . دعا سبب زنده نگه داشتن ياد امام غايب در دل منتظران مى گردد . ياد امام زمان ) ع ( توجه به ارزش هاى دين واصول اخلاقى را در دل ها زنده مى كند وغفلت از ياد امام ، يكى از دلايل عمده پژمردگى وسستى ارزش هاى الهى و انسانى در جوامع اسلامى است . 4 . كسى كه سلامتى امام زمانش برايش مهم است ، مسلماًآزردن آن حضرت برايش سخت است ؟ در نتيجه دعا براى سلامتى آن حضرت ، انسان را به انجام كارهايى وامى داردكه موجب خشنود ى آن حضرت و درنتيجه سبب رسيدن به مقام رضوان الهى مى گردد 050 دعا بسيار موثر است وموجب فرج آن حضرت ونيز فرج وگشايش در زندگى مؤمنان مى شود . 6 . دعا موجب قرب الهى است . امام مهدى ) ع ( در خصوص زيارت آل يس مى فرمايند

: " هرگاه خواستيد به وسيله ما به خداوند وبه ما توجه كنيد ، اين زيارت راكه از جانب خداوند انشا شده است ، بخوانيد . اين زيارت كه از جهات مختلف محتوايى عميق دارد ، بسيار مورد تكيد و سفارش قرار گرفته است 0 اين زيارت از ابتدا تا انتها ، دعا براى سلامتى ، تندرستى و بهروزى امام زمان ) ع ( است 0 در دعاى بعد از اين زيارت نيز معانى بلندى نهفته است ؟ مانند : خدايا او ) ا مام زمان ) ع ( را از شر هر متجارز وسركشى واز شر همه خلق خود پناه ده واو را از حوادث يوميه ، از پيش رو واز پشت سر واز طرف چپ ، حفظ ونگه دارى كن واز اين كه آسيب وگزندى به او برسد ، جلوگيرى كن و در خصوص او ، رسولت وخاندان رسولت را حفظ نما وبه دست مباركش عدل وداد را پديدار نما " اللهم اعذه من شركل باغ وطاغ ومن شر جميع خلقک واحفظه من بين يديه ومن خلقه وعن يمينه وعن شماله واحرسه وامنعهمن ان يوصل اليه بسوء واحفظ فيه رسولک وآل رسولک واظهر به العدل . . . . . نيز دعا كردن براى سلامتى و فرج آن حضرت ، اطاعت از امر خداوند ونيز اهل بيت پيامبر اكرم ( ص ) است ؟ " و هركه خدا و رسولش را اطاعت كند و خداترس وپرهيزكار باشد ، چنين كسى به فوز وسعادت خواهد رسيد " . ( 1 )

آخرين نكته اين است كه هر چند طبق وعده الهى حضرت زنده وباقى

هستند ، تا زمانى كه پرچم توحيد وعدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند ، ولى بالاخره بشر هستند ودر معرض آفات جسمانى وبلاهاى طبيعى و ممكن است مريض شوند و دچاركسالت گردند و از اين نظر

دعاى ما براى سلامتى حضرت وحفظ ايشان از اين آفات وحوادث ، بدون شك در سلامتى وجودآن عريز عالم وجود و آخرين در صدف امامت و ولايت ، مؤثر و مفيد است و بهترين ادعيه براى سلامتى حضرت ، دعاى معروف " اللهم كن لوليك الفرج . . . " است .

ا . نور 52 .

رقعه حاجت

رقعه به معناى مكتوب ، نوشته ونامه است و رقعه حاجت عريضه اى است كه حاجتمند براى درخواست حاجت خود مى نويسد .

سلام بر حضرت

سلام دادن به حضرت در هر هفته وهر روز ، وهر مكان وزمان كه ممكن باشد ، به ويژه درايام واوقات و مكان هايى كه خصوصيت ويژه اى با آن حضرت دارند ، مثل روز وشب جمعه ، شب هاى قدر ، نيمه شعبان ومكان هايى هم چون مسجد سهله ، مسجدكوفه ومسجد جمكران ، از وظايف مؤمنان منتظر است 0

مردى از ا مام صادق ( ع ) سؤال كرد كه چگونه بر قائم ( ع ) سلام كنيم ؟ فرمود : بگوييد : السلامُ عليك يا بقية الله " . نيز در روايت است : وقتى حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، اين آيه را تلاوت مى كند : بقية الله خير لکم اِن كنتم مومِنين ، ( 1 ) ، آنگاه مى فرمايد : " أنا بقية الله 0 پس سلام نمى كند بر او سلام كننده اى ، مگر آنكه مى گويد : السلام عليک يابقية الله في ارضه ( 2 ) سزاوار است كه مؤمن ، حضرت مهدى ( ع ) را هر روززيارت كند واز آن غفلت نورزد و شايسته است زيارت وسلام به او ، به وسيله زيارات و سلام هاى وارده از جانب اهل بيت ( ع ) باشدكه دركتب روايى آمده است 0 مانند زيارت آل ياسين كه هر وقت مى توان آن را خواند و مطلع آن اين است : " سلامٌ على آل يس 0 السلام عليك يا

داعِي الله و 0 . . ( 3 ) يا زيارت مخصوصه آن حضرت در روز جمعه كه مطلع آن چنين است : " اسلامُ عليک يا حُجة الله في ارضهِ " . ( 4 )

امام باقر ( ع ) فرمود : هركس از شما قائم ( ع ) را درك كرد ، هنگامى كه او را ديد بايد بگويد السلامُ عليکم يا اهل بيت الرحمة والنبوة ومعدن العلم وموضع رسالة ( 5 ) سلام بر شما اى خاندان رحمت و نبوت ، سلام بر شما اى سر چشمه دانش وكانون رسالت . از اين روايات استفاده مى شودكه به مردم اجازه داده نشده است كه حضرت مهدى ( ع ) را به هنگام زيارت و سلام ، به نام مبارك يا كنيه اش ندا دهند و بگويند " السلام عليک ايها المهدى " و اين نشانگر تعظيم و تجليل بر مقام والاى اوست ؟ ( 6 ) همانگونه كه خداوند در قرآن كريم " مسلمانان را نهى فرمودكه پيامبرص ) را به نام صدا بزنند : . . . . . . لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم ، كه دعاء بضكم بعضا " ( 7 ) .

ا . سوره هود 86

2 . نجم الثاقب ، باب دوم .

3 . بحا رالانوا ر ج 053 ص 71 ا ؟ مفاتيح الجنان باب سوم ، فصل دهم .

4 . بحار الانوار ، ج 102ص 215 ؟ مفاتيح الجنان ، قبل از دعاى صباح وكميل .

ه . بحارالانوارج 52 ص 331 ,غيبة طوسي ، ص 282 .

6 . . امام

مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 653

7 . سوره نور63

شکر امام

امام شناس ، بايد همه مراحل شكر را در مقابل ولى نعمت خويش به جا آورد . در مرحله اول ، شكر قلبىِ نعمت امام ( ع ) يارى ايشان به قلب است . انسان شاكر بايد بررسى كندكه چگونه مى تواند قلب ا مام خود را يارى كند 0 مسلماً در اين مرحله ، ابتدا معرفت صحيح ايشان به اسم و وصف وسپس محبت قلبى مطرح مى شودكه خود مرتبه والايى از يارى امام است . در اين مرحله تهذيب نفس از رذائل اعتقادى و اخلا قى ، جايگاه ويژه و منحصر به فرد دارد . هر چه قلب انسان از آلودگى گناهان پاك تر شود ، معرفتش به آن امام عزيز بالاتر مى رود . در مرحله دوم ، شكر زبانىِ اين نعمت كه برخاسته از معرفت و محبت قلبى است ، مى تواند به وسيله يارىِ زبانى حضرت صورت پذيرد . ياد كردن ايشان به زبان ، تبليغ دين و معرفى امام به زبان ، از مصاديق يارى زبانىِ اين نعمت است 0 در مرحله سوم ، شكر عملى نعمت مطرح مى شود . بهره بردارى صحيح از نعمت امام وقتى صورت مى پذيردكه انسان با عمل خويش ، در مسير بندگى پروردگار قرارگرفته و ديگران را نيز به اين مسير هدايت كند و بدين وسيله به يارى امام عصر ( ع ) بشتابد . پاك نگه داشتن ههة اعضا و جوارح ازگناهانِ خاص خود ، نقش اساسى در اين مرحله از شكر نعمت امام دارد .

اگر انسان در هر سه مرحله قلبى ، زبانى و عملى امامش را يارى كند ، مى تواند اميدوار باشدكه از منتظران حقيقى مولا است . ( 1 )

1 . آفتاب ، وغربت سيد محمد بنى هاشمي ص 0329

شوق ديدار

اظهار شوق و ميل به ديدار آن حضرت و دعا براى ديدار او ، وظيفه هر مؤمن منتظر است . در دعاى ندبه مى خوانيم : " بر من گران است كه همه را ببينم وتو را نبينم واز تو ندايى به گوشم نرسد . ( 1 ) در دعاى عهد كه از امام صادق ( ع ) روايت شده است ، مى خوانيم : بار خدايا آن طلعت رشيده وآن چهره نازنين را به من نشان بده وديد ه ام را به سرمه يك نگاه به او ، روشن ساز " . ( 2 ) امام صادق ( ع ) نيز فرمود : ( ع ) هرگاه يكى از شما آرزوى ديدار قائم ( ع ) را داشته باشد ، بايد آرزوكند او را در عافيت ديدار نمايد كه همانا خداوند ، محمد ( ص ) را به عنوان رحمت

مبعوث كرد وقائم ( ع ) را براى عقوبت مبعوث مى كند ( 3 ) ونيز فرمود : هركس پس از هر نماز واجب خود ، اين دعا را بخواند ، همانا امام ( م ح م د ) فرزند حسن عسكرى ( ع ) را در بيدارى يا خواب خواهد ديد . ( 4 ) مطلع آن دعا اين است : ( 5 ) اللهم بلغ مولانا صاحب الزمان اينما کان و حيثما

کان . . . . " .

نيز در مكارم الاخلاق در فضيلت خواندن دعاى اللهم اِن رسولك الصادق المصدق " آمده است : هركس اين دعا را پس از هر نماز واجب بخواند و بر آن مواظبت نمايد ، به ديدار حضرت صاحب الامر ( ع ) مشرف خواهد شد . از اين روايات استفاده مى شودكه درخواست تشرف به لقاى آن حضرت امرى پسنديده است ، لذا شيوه صالحين از علماء وغير علماء بر اين بوده وهست كه تشرف به ديدار آن حضرت را از قديم الايام درخواست مى كرده اند ، به طورى كه بعضى از آنان چهل شب جمعه در مسجدكوفه ويا چهل چهارشنبه در مسجد سهله بيتوته كرد ه وعبادت مى نمودند تا به اين فيض بزرگ نائل شوند 0

در نقطه مقابل شوق ديدار ، مؤمن بايد به جهت فراق و عدم ديدار آن حضرت " محزون باشد . فرازهايى از دعاى ندبه ، بر حزن وغم مؤمن در فراق آن حضرت گواهى مى دهند : 0هل من معين فاطيل معه العويل والبکاء ؟ ، آيا ياورى هست آيا من هم ناله شود تا با او ناله وگريه را طولانى نمايم

دعاى ندبه در حقيقت ، ندبه وزارى از جدايى و فراق حضرت مهدى ( ع ) است .

1 . مفاتيح الجنان دعاى ندبه .

2 . بحارالانوار ، ج 102 ص 111 .

3 . كافى ج 8ص 233 .

4 . بحا رالانوار ، ج86ص 61 .

5 . مكا رم الا خلاق ، ص 284 .

صبربرغيبت

خداوند ، بندگان خود را در زمان غيبت ولي

اش ، با انواع محنت ها و بلاها امتحان مى كند تا بد از خوب جدا شود و اين سنت خداوند ، درگذشتگان و آيندگان است ؟ هم چنان كه خداى تعالى فرموده : احَسِب الناس أن يترکوا ان يقولوا امنا وهم لا يفتنون ( 1 ) آيا مردم چنين مى پندارند به صرف اين كه گفتند ايمان آورديم رها مى شوند و هيچ امتحان نمى گردند .

صبركردن در زمان غيبت امام زمان ( ع ) بر چندگونه است : 01 صبر بر طول غيبت ، به اين كه از شتابزدگانى كه به سبب طولانى شدن غيبت دل هاى شان قساوت مى گيرد نباشد ، كه شتابزدگان در مورد امام ( ع ) به ترديد مى افتند2 . صبركردن مؤمن بر آن چه از آزار واستهزاء وتكذيب ومانند آن ها از مخالفين خود مى بيند . 3 . صبر بر اقسام بلاها ومحنت هايى كه بر او وارد مى شود ، كه بعضى از آن ها در آيه شريفه ياد گرديده كه خداى تعالى مى فرمايد : ولنبلونکم بشي ء من الخوف والجوع و . . . . 4 . صبر بر آن چه ازگرفتارى مؤمنين به دست معاندين و آزار مخالفين نسبت به ايشان مى بيند ، در صورتى كه نتواند آن ها را خلاص كند واز ايشان دفاع نمايد ، كه در اين حال وظيفه او صبر و دعاكردن است . ( 2 )

1 . سوره عنكبوت2 .

2 . مكيال المكارم ج 2ص 9 1 4 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى0

صدقه

آن چه در راه خدا با نيت دستيابى به

ثواب ورضايت پروردگار داده مى شود راگويند .

صدقه به معنى وسيع آن شامل هر نوع كمك به مستحق ومحتاج است ، اعم از مادى ومعنوى . يكى از وظايف مؤمنان منتظر ، صدقه دادن براى سلامتى وحفظ وجود حضرت مهدى ( ع ) است . مقدار صدقه راندازه وكيفيت آن چندان مهم نيست ؟ آن چه مهم است ، خلوص نيت ودادن صدقه به اندازه توانِ مؤمن است .

يكى از اعمالى كه سيد بن طاورس رحمة الله عليه ، به آن بسيار اهميت مى داده ، صدقه براى حفظ وجود مقدس امام زمان ( ع ) بوده است ، چون يكى از تكاليف زمان غيبت صدقه دادن است به آن چه ميسر است براى حفظ وجود مبارك امام زمان ( ع ) . به طوركلى صدقه آثارى دارد . يكى اين كه صدقه نمايشگرصداقت ايمان مؤمن است كه با انجام آن نشان مى دهد تا چه حد در وادى ايمان و خداپرستى صادق است و از اين طريق نيازمندى هاى مؤمنان رفع مى گردد و رفاه عمومى به وجود مى آيد وهمچنين صدقه يكى از عوامل سازندگى انسان نيز هست ؟ چنانكه قرآن مى فرمايد : خذ مِن أموالهم صد قه تطهَر هم وتزکيهم بها اى رسول ما تو از مؤمنان صدقات را دريافت كن تا بدان صدقات نفس آن ها را پاك وپاكيزه سازى 0 ( 1 ) مؤمن صدقه را بايد خود يا براى فايده وفرضى كه در نظر دارد بدهد ويا براى حفظ نفس خود ويا محبوب و عزيزى كه بسيار نزد اوگرامى است 0 و چه محبوبى بالاتر از

امام زمان ( ع ) كه اصلاح بسيارى از امور دينى وآخرت مان بستگى به وجود وسلامتى آن حضرت دارد واين مطلب به دليل عقل ونقل ثابت است كه هيچ شخصى عزيزتر وگرامى تر نيست ونبايد باشد از وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه ؟ بلكه حضرتش بايد محبوب تر از نفس خودمان باشد واگر چنين اعتقادى نداشته باشيم در ايمان ومعرفت مان نسبت به آن حضرت ضعف وخللى وجود دارد . سيد بن طاووس ، به فرزند خود سفارش مى فرمايدكه : ابتداكن به صدقه دادن براى آن حضرت قبل از اينكه براى خود وعريزانت صدقه بدهى 0 بايد توجه داشت كه آن حضرت هيچ احتياجى به صدقه و دعاى ما ندارد ، بلكه از شؤون بندگى واداى بعضى از حقوق بزرگ آن حضرت است وخود يك نوع اظهار محبت ودوستى به آن جناب است ، واين عمل راه وسببى است براى جلب رضاى پروردگار وحصول قرب به خداوند در قضاى حوائج ودفع بلا " 0 لذا آثار صدقه به انفاق كنندگان آن مى رسد ، مخصوصاًا گر انفاق براى اظهار محبت و دعا براى وجود مقدس ا مام ( ع ) باشد .

همچنين سيد بن طاووس ، دركتاب " امان الاخطار در ضمن دعايى كه براى صدقه دادن در وقت سفر ذكر مى كند مى نويسد : خدايا اين صدقه از آن تو وبراى توست وصدقه اى براى سلامتى مولايمان م ح م د عجل الله تعالى فرجه الشريف مى باشد وبر او درود بفرست آن هنگام كه در سفر است ودر تمام حركت ها واستراحت هايش " در تمامى اوقات شب

وروزش وصدقه اى است براى هر چه كه متعلق به اوست . ( 2 )

1 . سوره توبه ، 103 .

2 . نشريه موعود شماره 13 ص68

صله با حضرت

از وظايف مؤمن منتظر ، صله با آن حضرت به وسيله مال ودارايى دنيا است . منظور از صله در اين جا ، عطا وبخششى است كه فرد ، براى جلب توجهات معنوى امام ( ع ) تقديم مى كند و همان هديه اى است كه صرفاً جهت خشنودى و سرور امام ( ع ) اهدا مى شود . هركس به اندازه توانايى وامكانات خود ، مقدارى از مال و دارايى خود را به آن حضرت اختصاص مى دهد وبه او اهدا مى كند . در زمان ظهور آن حضرت ، اين مال به خود حضرت تقديم مى گردد ، اما در عصر غيبت ، صله امام ( ع ) بايد در امورى كه مرضىَ آن حضرت است به كارگرفته شود . البته به قصد ونيت صله آن حضرت ( مثلاً آن مال صرف چاپ كتب ارزنده يا صرف مجالس ) ومحافل ذكر وياد آن حضرت گردد . امام صادق ( ع ) مى فرمايد : " يك درهم كه با آن ، با امام ( ع ) صله مى شود ، بهتر است از دو ميليون درهم كه در سايركارهاى نيك ، جز صله امام صرف مى شود0 ( 1 ) و امام كاظم ( ع ) مى فرمايند : " هركس نمى تواند با ما صله نمايد ، پس با دوستان صالح ما صله كندكه ثواب صله براى او نوشته مى شود "

. ( 2 )

1 . كافى ، ج 1 ص 0538

2 . كامل الزيارات ص 0319

صلوات

درود فرستادن بر رسول گرامى اسلام و خاندان پاك اوست ، كه خداوند در قرآن كريم درباره

آن تكيد كرده است : اِن الله و ملائکه يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما . . . ( 1 ) خدا و فرشتگان بر پيامبر درود مى فرستد ، اى مؤمنان شما نيز بر او درود فرستيد وكاملا در برابر او تسليم باشيد . يكى از وظايف مؤمن منتظر ، صلوات فرستادن بر حضرت مهدى ( ع ) است . مثلا در حق آن حضرت بگويد : " اللهمصل علي مولانا صاحب الزمان " 0 دركتب ادعيه ( 2 ) صلوات هاى چندى براى امام عصر ( ع ) و ديگر معصومين ( ع ) وجود داردكه بايد تنها آن ها مورد استفاده قرارگيرند ، زيرا بهتر است صلوات بر آن حضرت ، طبق آن چه از اهل بيت ( ع ) روايت شده است ، انجام گيرد .

امام صادق ( ع ) فرمود : " هركس پس از نماز ظهر ونماز صبح در روز جمعه وغير جمعه بگويد : اللهم صل علي محمد وآل محمد و عجل فرجهُم ، نمى ميرد تا حضرت قائم ( ع ) را درك كند " . ( 3 )

در روايت ديگرى آمده است كه هركس بگويد : اللهم صل على محمد وآل محمد وعجل فر جهُم ، خداوند شصت حاجت او را برآورده مى سازد ، سى حاجت از حوائج دنيا و سى حاجت

از حوائج آخرت 0 ( 4 )

درود و صلوت فرستادن بر حضرت مهدى ( ع ) نوعى دعا است ؟ آن هم دعايى جامع كه دربر گيرنده خواسته ها و دعاهاى بسيارى است . در اين درخواست مؤمن ، تمناى حفظ آن حضرت وحفظ ياران و دوستداران او و برطرف شدن هرگونه هم وغم از قلب مقدس آن حضرت وتعجيل در ظهور او وپيروزى آن بزرگوار وجود دارد ، چرا كه صلوات بر آن حضرت ، يعنى طلب رحمت براى او .

ا . سوره احزاب56

2 . مانند صلواتى كه در مفاتيح الجنان باب زيارات بعد از زيارت جامعه ، تحت عنوان صلوات حجج طاهر ه آمده است 0

3 . مصباح المتجهد طوسى ، ص 328 مفاتيح الجنان ، اعمال روز جمعه .

4 . معجم احاد يث الامام المهدى ( ع ) ج 4 ، ص 113 .

عرض حاجت به حضرت

دادخواهى و توجه نمودن و عرضه كردن حاجت بر آن حضرت ( ع ) از تكاليف عصر غيبت بر شمرده شده است .

حضرت مهدى ( ع ) فريادرس است و در زيارتى كه از حضرتش روايت شده است آمده كه : دادرس كسى است كه از او دادخواهى كنند در زيارت جامعه نيز آمده است كه : فازَ من تمسک بكم و امن مَن لجَا اليکم ( 1 ) ؟ هركس به شما تمسك جست رستگار شد و هركس به شما پناه آ ورد ، ايمن گشت .

استغاثه و عرض حاجت به آن حضرت به زبان خاص و چگونگى معين و وقت مخصوصى مقيَد نيست 0 بلكه آن چه در اين

باب مهم است ، اصلاح دل ، توجه كامل ، توبه ازگناهان ، يقين ثابت و اعتقاد راسخ است . براى اسغاثه و عرضه كردن حاجت ، دعاها و رقعه هايى وارد شده كه شايسته است به انضمام آن چه ياد كرديم ، به كارگرفته شوند تا در تقرب به آن حضرت و محبوب شدن نزد او موثرترگردد ( 2 )

1 . بحار الانوارج 102 ، ص 130 .

2 . مكيال المكارم ، ج 2 ، ص 387 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

عريضه نويسي

بيشتر لغت شناسان ، عريضه را به عرض حال و درخواست نامه معنى مى كنند ( 1 ) و براى عرض " معانى مختلفى بيان مى كنند كه يكى از آن ها ، بيان مطلبى از طرف فردكوچك تر به بزرگتر است . ( 2 )

در اصطلاح ، عريضه نويسى يكى از شيوه هاى خاص توسل است كه در طول تاريخ ، در فرهنگ اسلامى همواره مورد توجه بوده است 0 گاهى افراد جامعه با يك سلسله نياز و گرفتارى ها مواجه مى شوند كه بر حسب ظاهر ، امكان برطرف نمودن آن ها از طريق اسباب عادى ميسر نيست ، يا حداقل بسيار مشكل است . در چنين مواردى به جاى نا اميد شدن ، از ناحيه پيامبر اكرم ( ص ) و ائمه اطهار ( ع ) توصيه شده است كه از امورى نظير دعا و توسل كمك گرفته شود . آن گاه براى توسل ، شيوه هاى مختلفى بيان شده است كه از جمله آن ها نوشتن عريضه است .

عريضه ، گاهى خطاب

به خداوند متعال نوشته مى شود و در آن ، فرد نيازمند ضمن اشاره به مشكل و حاجت مورد نظر خود ، به مقام و منزلت يكى از معصومين ( ع ) يا همه آن ها درپيشگاه خداوند متوسل مى شود ، و يا اين كه عريضه ، مستقيماً به معصوم و نوشته مى شود تا او به واسطه قرب و منزلتى كه نزد خداوند متعال دارد ، برآورده شدن حاجت يا برطرف گشتن مشكل را درخواست نمايد ، يا خود معصوم ( ع ) به واسطه ولايت و قدرتى كه از ناحيه پروردگار به او اعطا شده است ، به اذن خداوند ، اين نياز وگرفتارى را برطرف سازد .

عربضه نويسي شرايطى دارد :

الف : شرايط نويسنده عريضه : پس از معرفت به خداوند و ايمان به منزلت اهل بيت ( ع ) كه واسطه هاى فيض الهى اند ، ضرورت دارد كه نويسنده اين شرايط را در خود احرازكند : توبه از گناهان ، هماهنگى خواسته با دل ، اطمينان به قبولى درخواست ( 3 )

ب : شرايط حاجت : حاجت او ، مخالف سنت هاى جاريه الهى و اراده تكوينى خداوند نباشد ، درخواست او بايد امر حلالى باشد يعنى خارج از اراده تشريعيه خداوند نباشد . ( 4 )

1 . الرائد ج 2 ، ص 1183 به نقل از عريضه نويسى ، سيد نژاد ، ص 15

2 . فرهنگ معين ج2 ص 288 2 .

3 . امام صادق ( ع ) مى فر مايند : وقتي دعا مى كنى و از خداوند حاجتى را درخواست مى

نماى بايد چنان گمان كنى كه حاجت تو در پشت در است و منتظر دعاى توست ، همين كه دعاى تو تمام شد آن را به تو اعطا مى كنند .

اصول كافى ج 3 ، باب اقبال الدعاء0

4 . عريضه نويسي سيد صادق سيد نژاد ، ص 79 .

عريضه نويسي

بيشتر لغت شناسان ، عريضه را به عرض حال و درخواست نامه معنى مى كنند ( 1 ) و براى عرض " معانى مختلفى بيان مى كنند كه يكى از آن ها ، بيان مطلبى از طرف فردكوچك تر به بزرگتر است . ( 2 )

در اصطلاح ، عريضه نويسى يكى از شيوه هاى خاص توسل است كه در طول تاريخ ، در فرهنگ اسلامى همواره مورد توجه بوده است 0 گاهى افراد جامعه با يك سلسله نياز و گرفتارى ها مواجه مى شوند كه بر حسب ظاهر ، امكان برطرف نمودن آن ها از طريق اسباب عادى ميسر نيست ، يا حداقل بسيار مشكل است . در چنين مواردى به جاى نا اميد شدن ، از ناحيه پيامبر اكرم ( ص ) و ائمه اطهار ( ع ) توصيه شده است كه از امورى نظير دعا و توسل كمك گرفته شود . آن گاه براى توسل ، شيوه هاى مختلفى بيان شده است كه از جمله آن ها نوشتن عريضه است .

عريضه ، گاهى خطاب به خداوند متعال نوشته مى شود و در آن ، فرد نيازمند ضمن اشاره به مشكل و حاجت مورد نظر خود ، به مقام و منزلت يكى از معصومين ( ع ) يا همه آن

ها درپيشگاه خداوند متوسل مى شود ، و يا اين كه عريضه ، مستقيماً به معصوم و نوشته مى شود تا او به واسطه قرب و منزلتى كه نزد خداوند متعال دارد ، برآورده شدن حاجت يا برطرف گشتن مشكل را درخواست نمايد ، يا خود معصوم ( ع ) به واسطه ولايت و قدرتى كه از ناحيه پروردگار به او اعطا شده است ، به اذن خداوند ، اين نياز وگرفتارى را برطرف سازد .

عربضه نويسي شرايطى دارد :

الف : شرايط نويسنده عريضه : پس از معرفت به خداوند و ايمان به منزلت اهل بيت ( ع ) كه واسطه هاى فيض الهى اند ، ضرورت دارد كه نويسنده اين شرايط را در خود احرازكند : توبه از گناهان ، هماهنگى خواسته با دل ، اطمينان به قبولى درخواست ( 3 )

ب : شرايط حاجت : حاجت او ، مخالف سنت هاى جاريه الهى و اراده تكوينى خداوند نباشد ، درخواست او بايد امر حلالى باشد يعنى خارج از اراده تشريعيه خداوند نباشد . ( 4 )

1 . الرائد ج 2 ، ص 1183 به نقل از عريضه نويسى ، سيد نژاد ، ص 15

2 . فرهنگ معين ج2 ص 288 2 .

3 . امام صادق ( ع ) مى فر مايند : وقتي دعا مى كنى و از خداوند حاجتى را درخواست مى نماى بايد چنان گمان كنى كه حاجت تو در پشت در است و منتظر دعاى توست ، همين كه دعاى تو تمام شد آن را به تو اعطا مى كنند .

اصول كافى ج 3

، باب اقبال الدعاء0

4 . عريضه نويسي سيد صادق سيد نژاد ، ص 79 .

ظهور

تقويم زمان ظهور

ذى حَجه

دوازدهمين ماه سال عرب و از ماه هاى حرام است پيامبر ( ص ) در ذكر نشانه هاى ظهور فرمود : صيحه اى در ماه رمضان شنيده مى شود . . . قبيله ها در ماه ذى حجة به جنگ برمى خيزند ونشانه آن اين است كه حجاج را غارت مى كنند وفاجعه بزرگى در منى روى مى دهدكه افراد بى شمارى كشته مى شوند وخون ها ريخته مى شود و بر جمرات مى ريزد . ( 1 )

نفس زكيه را روز 25 ذى حجه در ميان ركن ومقام مظلومانه مى كشند ( 2 ) همچنين يكى از نامه هايى كه از ناحيه مقدسه به افتخار شيخ مفيد صادر شده ، تاريخ وصول آن 23 ذى حجه سال 412 هجرى مى باشد ( 3 )

در دهم ذى حجه آخرين سال غيبت ، سفيانى ، كشتارگاه كوفه را به راه مى اندازد و علاوه بر مردم ، هفتاد عالِم دينى را شهيد مي كند . در دهم ويازدهم ذى حجه ، در مکه ومنى آشوب مى شود . و در اين ماه در مدينه منوره ، مرد هاشمى به شهادت مى رسد ( 4 )

1 . روزگار رهايى ، ج 2 ، ص 865 بحار الانوار ج 51ص81 .

2 . روزگار رهايي ج 2 ص 167 الزام الناصب ص190

3 . احتجاج طبرسي ج 2 ، ص 495 و499 .

4 . شش ما ه پايانى مجتبى السادة ترجمه مطهرى نيا ص 203 .

ربيع

به معناى بهار است . ربيع الارل و ربيع الثانى ، ماه هاى سوم و چهارم سال

قمرى هستند . شب هشتم ماه ربيع الاول سال 0 260 هجرى وفات حضرت عسكرى ( ع ) واقع شده است ( 1 ) به نقل شيخ مفيد در روز دهم ماه ربيع الثانى سال 232 ولادت حضرت عسكرى ( ع ) بوده است . ( 2 ) از امام صادق ( ع ) درباره امام مهدى ( ع ) پرسيدند كه آيا به هنگام ولادت ديده مى شود؟ فرمود : آرى ، به خدا قسم ، از روز تولد تا روز وفات پدرش ديده مى شود ، آن گاه از آخرين ساعات روز جمعه هشتم ربيع الاول سال260 غايب مى گردد . ( 3 ) و آخرين ديدار عمومى حضرت بقية لله با شيعيان ، روز هشتم ربيع الاول سال 260 بود ، كه در مراسم تشييع جنازه پدرش ظاهر گرديد وبر جنازه پدر بزرگوارش نماز خواند و سپس غائب شد . ( 4 ) در احاديثى كه در باب آشوب هاى جهانى آمده است ، مى خوانيم كه جنگهاى قبيله اى در ماه ربيع روى مى دهد .

1 . بحارالانوار ، ج 51 ، ص23 محجة البيضاء ، ج 4 ، ص335

2 . معارف ومعاريف ، ج 5 ص 624 و 626

3 . بحارالانوار ، ج 3 5 ص 6 بشارة الاسلام ص 267 .

3 . روزگاررهايي ، ج ا ، ص 287 0

4 . منتخب الاثرص 451 روزگار رهايي ج 2ص 904 .

رمضان

ماه نهم از ماه هاى قمرى است وبه قولى ، يكى از اسماء خداوند است . بيست ويكم اين ماه ، حضرت عيسى ( ع

) به آسمان رفته است . از حضرت مهدى ( ع ) در پاسخ نامه حميرى آمده كه وداع ماه رمضان در شب آخر آن است واگر احتمال دهى كه ماه ناقص باشد ، در دو شب ، آن را وداع كن ( 1 ) امام صادق ( ع ) فرمود : آن صيحه آسمانى كه در ماه رمضان ، پيش از ظهور طنين مى افكند ، در شب جمعه ، شب 23 ماه رمضان خواهد بود ( 2 ) در روايات آمده كه وقتى سفيانى خروج مى كند ، سى هزار نفر از قبيله كلب با او در ماه رمضان بيعت مى كنند . ( 3 ) امام صادق ( ع ) فرمود : نشانه پديده هاى ماه رمضان ، علامتى است در آسمان كه به دنبال آن اختلافي شديد در ميان مردمان پديد مى آيد . ( 4 )

در روايات ، خسوف ماه در شب اول ماه رمضان وكسوف خورشيد در پانزدهم آن ازنشانه هاى ظهور حضرت مهدى ( ع ) ياد شده است ( 5 ) و در برخى ، كسوف خورشيد در پانزدهم رمضان و خسوف ماه در آخر آن ذكر شده است ( 6 ) امير مؤمنان على ( ع ) فرمود : از مشاهده سه نشانه منتظر فرج باشيد : اختلاف شاميان ، پرچم هاى سياه از خراسان ، وصيحه آسمانى در ماه رمضان . ( 7 )

1 . معارف ومعاريف ج 5ص 701 .

2 . غيبة طوسي ص 274 كمال الدين ، ج 2 ، ص 650 بحار رالانوار ج 2 5 ص 204 .

3 . روزگار رهايي ج 2 ص 1083

4 . همان ص 839 .

5 . ارشادمفيد ص 338 اعلام الوري ص 428

6 . روزگار رهايي ج 2 ص 843

7 . غيبة نعماني ص 133 بحار الانوار ج 52ص229 منتخب الاثر ص220

رمضان

ماه نهم از ماه هاى قمرى است وبه قولى ، يكى از اسماء خداوند است . بيست ويكم اين ماه ، حضرت عيسى ( ع ) به آسمان رفته است . از حضرت مهدى ( ع ) در پاسخ نامه حميرى آمده كه وداع ماه رمضان در شب آخر آن است واگر احتمال دهى كه ماه ناقص باشد ، در دو شب ، آن را وداع كن ( 1 ) امام صادق ( ع ) فرمود : آن صيحه آسمانى كه در ماه رمضان ، پيش از ظهور طنين مى افكند ، در شب جمعه ، شب 23 ماه رمضان خواهد بود ( 2 ) در روايات آمده كه وقتى سفيانى خروج مى كند ، سى هزار نفر از قبيله كلب با او در ماه رمضان بيعت مى كنند . ( 3 ) امام صادق ( ع ) فرمود : نشانه پديده هاى ماه رمضان ، علامتى است در آسمان كه به دنبال آن اختلافي شديد در ميان مردمان پديد مى آيد . ( 4 )

در روايات ، خسوف ماه در شب اول ماه رمضان وكسوف خورشيد در پانزدهم آن ازنشانه هاى ظهور حضرت مهدى ( ع ) ياد شده است ( 5 ) و در برخى ، كسوف خورشيد در پانزدهم رمضان و خسوف ماه در آخر آن ذكر شده

است ( 6 ) امير مؤمنان على ( ع ) فرمود : از مشاهده سه نشانه منتظر فرج باشيد : اختلاف شاميان ، پرچم هاى سياه از خراسان ، وصيحه آسمانى در ماه رمضان . ( 7 )

1 . معارف ومعاريف ج 5ص 701 .

2 . غيبة طوسي ص 274 كمال الدين ، ج 2 ، ص 650 بحار رالانوار ج 2 5 ص 204 .

3 . روزگار رهايي ج 2 ص 1083

4 . همان ص 839 .

5 . ارشادمفيد ص 338 اعلام الوري ص 428

6 . روزگار رهايي ج 2 ص 843

7 . غيبة نعماني ص 133 بحار الانوار ج 52ص229 منتخب الاثر ص220

ذى قعده

يازدهمين ماه از سال قمرى واز ماه هاى حرام است ابوريحان در آثارالباقيه آورده كه روز پنجم آن كعبه نازل شد وابراهيم واسماعيل ( ع ) به تجديد بناى كعبه پرداختند . ( 1 ) در نشانه هاى سال ظهور حضرت مهدى ( ع ) آمده است كه جنگ وجدال در ماه ذى قعده روى مى دهد . ( 2 ) نيز آمده است كه در ذى قعده ، هرج ومرجى پديد مى آيد ( 3 ) بيست ويكم وبيست ودوم ذى قعده آخرين سال غيبت حضرت ، سفيانى در بغداد ، كشتارگاهى برپا كرده وهشتاد هزار نفر را مي کشد ( 4 )

1 . معارف ومعاريف ج 5ص 578

2 . کشف الغمه ج 3 ص260و 277 بحارالانوارج 51ص 81

3 . منتخب الاثر ص451

4 . شش ماه پاياني مجتبي السادة ترجمه مطهري نيا ص 203

رجب

ماه هفتم از سال قمرى و از ماه هاى حرام است . بر طبق روايات ، اتفاقات گوناگونى درآن مى افتد . امام رضا ( ع ) فرمود : در ماه رجب ، سه ندا از آسمان طنين مى افكند : يكى مى گويد : به هوش باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد ، دومى مى گويد : هان اى مؤمنان رستاخيز ، نزديك است . و سومى مى گويد : خداوندآن گرامى را فرمان ظهور داده است ، پس سخنان او را بشنويد وفرمان او را گردن نهيد ( 1 ) در سلسله رواياتى كه در باب آشوب هاى جهانى وارد شده ، از اميرالمؤمنين ( ع ) آمده است : همه شگفتى ها در ميان جمادى

ورجب است . يكى از مستمعان پرسيد : اى امير مؤمنان اين چه حادثه شگفت انگيزى است كه اين همه موجب تعجب شما شده است؟ فرمود : راى بر تو ، چه چيزى شگفت انگيزتر از اين كه مردگان برخيزند وگردن زنده ها را بزنند . ( 2 ) در روايت ديگرى مى خوانيم : " خروج سفيانى ، يمانى و خراسانى ، در يك روز ويك ماه ويك سال خواهد بود . هر سه در يك روز از ماه رجب يك سال ، خروج خواهندكرد . ( 3 ) نيز در سالى كه حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، بيست وچهار باران رحمت مى باردكه به وسيله آن ها زمين مرده را زنده مى سازد ، يكى ازآن ها در ماه جمادى الثانيه مى بارد وديگرى در ماه رجب كه ده روز تمام طول مى كشد واثرآن در همه جا ديده مى شود وبركت آن در همه جا ظاهر مى گردد . ( 4 ) همچنين آمده است : سالى كه صيحه آسمانى درآن شنيده مى شود ، نشانه اى پيش ازآن ، در ماه رجب ديده مى شود . گفته شد : آن نشانه چيست؟ امام صادق ( ع ) فرمود : سيمايى در قرص ماه ديده مى شود . . . . . ( 5 )

ا . غيبة طوسى ص 268 بحارالانوار ج 2 5ص 289 .

2 . بحارالانوار ، ج 53 ص 1 8

3 . روزگار رهايي ج 2 ص 1101

4 . الزام الناصب ص 85 1 روزگار رهايي ج 2 ص 828 .

5

. بحار الانوار ، ج 52 ، ص 233 ارشاد مفيد ، ص 337 .

شعبان

ماه هشتم از ماه هاى عرب است . در جاهليت آن را عاذل مى گفتند ولادت حضرت مهدى ( ع ) درآن واقع شده است . در اين ماه روحيه آمادگى آميخته به ترس و هراسى در جهان اسلام نمايان مى شود كه ناشى از بروزآن دسته از جريانات سياسى است كه در يك عرصه با هم به تاخت وتاز مشغولندكه از ماه رجب به مرور رو در روى هم قرارگرفته اند . به طوركلى دو جريان در اين ايام در حال شكل گرفتن است . جريان ياوران حضرت مهدى ( ع ) يمانى از يمن وسيد خراسانى از ايران وجريان سفيانى كه بر رقباى خويش اصهب وابقع فايق آمده وپس از اين پيروزى با روميان ويهوديان غرب هم پيمان گشته است .

در ماه شعبان جريانات از هم جدا شده ومردم هم ازكنار يكديگر پراكنده مى شوند وبه همين علت است كه در احاديث نشانه ها و حوادث دوران ظهور ، خاورميانه همانند ميدان مبارزه وجنگهاى متعدد وباكشته هاى بسيار ترسيم شده است . ساكنان اين منطقه هم كه مسلمانان هستند در شرايط گرفتارى وسختى وناراحتى به سر مى برندكه نتيجه عدم ثبات سياسى كشورهاى منطقه است وبه زودى هم آتش جنگ جهانى بزرگى برافروخته خواهد شد .

ابو بصير نقل مى كندكه از امام صادق ( ع ) درباره ماه رجب پرسيدم حضرت فرمودند : پيش از اسلام دوران جاهليت آن را يعنى ماه رجب را بزرگ مى شمردند و درآن جنگ نمى كردند نام آن را

ماه خالى از نداى جنگ نهاده بودند

ابو بصير مى گويد : پرسيدم شعبان؟ فرمود : امور درآن از هم جدا مى شود؟ گفتم : ماه رمضان چطور فرمود : ماه خداوند تبارك وتعالى است كه درآن به نام صاحب شما ، حضرت مهدى ( ع ) وپدرش ندا در دهند .

. . . پرسيدم : جمادى الاول والثانى

فرمود : از ابتدا تا انتهايش فتح وپير وزى است ( 1 )

ابو حمزه ثمالى از قول امام باقر ( ع ) نقل كرده كه فرمودند : وقتى شنيديد كه مردم شام دچار اختلاف شده اند ، ازآن جا فراركنيدكه فتنه وكشتار به جانش افتاده است .

گفتم به كجا فراركنيم؟ فرمودند : مكه بهترين جايى است كه مردم بدانجا بگريزند ( 2 )

در روايتى كه در روضة الكافى آمده واين رويدادها را توصيف كرده و مردم را متوجه وظايفشان درآن زمان وشرايط مى كند آمده است : وقتى ماه رجب شد با نام خداوند متعال روى كنيد و اگر دوست داشتيدكه تا شعبان به تأخير بيندازيد ، ضرر نمى بينيد و اگر دوست داشتيدكه در ميان اقوام و خويشانتان پناه بگيريد روزه بگيريد شايد براى شما بهتر محكم تر باشد . سفيانى هم به عنوان يك نشانه براى شماكافى است ( 3 )

در اين حديث اجازه داده شده است كه شتاب كردن در مسافرت تا پايان ماه رمضان به تأخير انداخته شود

ا . بحار الانوار ج 19 ، ص63 مستدرک ج 2 ، ص265 .

2 . بحار الأنوار ، ج52 ص 271 .

3 همان ص302 .

صَفَر

از ماه

هاى قمرى است . در آخر الزمان در ماه صفر ، نشانه بسيار روشنى از آسمان ظاهر مى شود ونشانه ديگرى نيز در زمين آشكار مى گردد ودر مشرق زمين ، حادثه هولناكى واقع مى شودكه موجب وحشت واضطراب مى گردد . نشانه روشن آسمانى در آن روز ، ظاهر شدن كف دستى است در قرص خورشيد كه در روايات آمده است . ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج2 ، ص 098 1 .

آثار ظهور

آثار ظهور

اَثارى كه در روايات براى قيام موعود آَخر الزمان برشمرده شده است ( 1 )

1 . ثروتها به صورت مساوي تقسيم ميشود هنگامى كه به واسطه ظهور امام زمان ( ع ) دنيا پر از عدالت شود ، ثروت هاى جهان به طور مساوى تقسيم خواهند شد چنان چه امام محمد باقر ( ع ) فرمودند : وقتى قائم ما اهل بيت قيام كند ، ثروت را به طور مساوى تقسيم مي كند

2 . عدالت را در ميان مردم پياده مى نمايد . ( 2 )

3 . رضايت و خشنودي همگاني است . رسول اكرم ( ص ) مى فرمايند : ساكنان آسمان ، مردم زمين ، پرندگان هوا ، درندگان صحراها و ماهيان درياها همه و همه- از او خشنود خواهند شد . ( 3 )

4 . فقروبينوايي ريشه کن خواهد شد در پرتو عدالت حضرت بقية الله ( ع ) ، عموم مردم بى نياز خواهند شد . چنان چه در حديث اَمده است : زمانى براى مردم پيش مى اَيدكه انسان صدقات از طلا را با خود برمى دارد تا ؛آَن

ها را در راه خدا انفاق كند ، ولى نيازمندى را پيدا نمي كند كه اين صدقه را قبول نمايد .

5 . همه مردم در امنيت به سر خواهندبرد چنان چه اميرالمؤمنين ( ع ) مى فرمايند : دشمنى از دل ها زدوده مى شود درندگان و چهارپايان با يكديگر سازش مي كنند ، يک زن طبقى بر سر گذارده از عراق تا شام ( از شرق تا غرب ) تنها سفر مي كند ، همه جا قدم بر سرزمين سبز وخرم مي گذارد .

در حالى كه درند هاي او را نمى آزارد ودچار ترس و وحشت نمى شود . ( 4 )

6 . برکات آسماني نازل ميشود چنان چه در حديث اَمده است : زمين چيزى از بذرهاى خود را نگه نمى دارد ، جز اينكه آن را بيرون مى فرستد و آَسمان چيزى از باران رحمتش را نگه نمى دارد جز اينكه سيل آسا بر بندگان خود فرو مى ريزد ( 5 )

7 . همگي در رفاه به سر مي برند رسول خدا ( ص ) فرمودند : امت من در زمان حضرت مهدى ( ع ) آَن چنان متنعم مى شوندكه هرگز چنين بهره مند نشد ه اند . ( 6 )

8 . زمين گنجهاي پنهان خود را آشکار مي کند پيامبر اكرم ( ص ) در اين زمينه مى فرمايد : در آن زمان چهارپايان در امان هستند و درندگان با هم سازش مي كنند . زمين پاره هاى جگرش گنج هاى پنهان و با ارزش خود را بيرون مى ريزد . . . پاره هاى

جگر زمين ستون هايى از طلا و نقره است . ( 7 )

9 . دام هاو چهارپايان زياد ميشوند وچنان كه در روايتى ازپيامبر گرامى اسلام ( ص ) آَمده است : مهدى ( ع ) خارج مى شود ، خداوند باران رحمتش را مى فرستد ، زمين گياهش را مى روياند ، و دام در جهان زياد مى شود . او ثروت را به طور مساوى تقسيم مي کند وامت اسلام بزرگ و شكوهمند مي گردد . ( 8 )

10 . رفع مزاحمت ها وايجاد آسايش براي عموم مردم است چنان چه امام محمد باقر ( ع ) مى فرمايند : مهدى ( ع ) راه هاى اصلى را توسعه مى دهد ، بالكن هايى را كه به خارج جاده ها آَمده و از ديگران سلب آزادى كرده است و ناودان هايى راكه به كوچه ها مى ريزد ، از بين مى برد . ( 9 )

11 . پرده هاي ظلمت کنار ميرود امام صادق ( ع ) در اين باره مى فرمايند : وقتى قائم ما قيام كند ، زمين به نور پروردگارش نورانى مى شود ، و مردم از نور خورشيد بى نياز مى شوند و شب و روز يكى مى شوند وتاريكى از بين مى رود .

12 . ايجاد برابري و مساوات بين انسانها چنان چه امام محمد باقر ( ع ) مى فرمايند : هنگامى كه قائم ما قيام كند ، دوران برابرى و برادرى فرا مى رسد . در آَن زمان يک مسلمان آن چه نياز داشته باشد ، از جيب برادر مسلمانش برمى دارد

و او مانع نمى شود .

1 . برگرفته از نشريه موعود شماره 2 1 ، ص 78 . عقد الدرر ص40 الحاوى للفتاوى ج 2ص 82 صحيح البخاري جلد 2ص 136

2 . بشارة الاسلام ص 236 .

3 . المستدرك علي الصحيحين ، ج 4ص 514

4 . إعلام الوري ، ص433

5 . المستدرک علي الصحيحين ج4ص514 .

6 . تاريخ مابعد الظهور ص 774 .

7 . ارشاد مفيد ، ص 365 .

8 . المحجة فيما نزل فى القائم الحجة ، ص 185 .

9 . بحارالانوار ج 52 ص 372 .

شادمانى جهان از ظهور

از روايات فهميده مى شود كه قيام حضرت مهدى ( ع ) موجب خرسندى اهل زمين و آسمان و حتى مردگان مى شود رسول خدا ( ص ) مى فرمايند : همه اهل آسمان وزمين ، پرندگان ، حيوانات درنده وماهيان دريا ، از ظهور حضرت مهدى ( ع ) شاد و خرسند مى شوند ( 1 ) حضرت على ( ع ) مى فرمايند : هنگامى كه حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، نام مباركش بر سرزبان ها خواهد بود ووجود مردم سرشار از عشق به مهدى است ، به گونه اى كه جز نام او ، هيچ نامى در ياد وزبان آنان نيست وبا درستى او روح خود را سيراب مى کنند ( 2 )

حضرت رضا ( 3 ) درباره گشايش پس از ظهور مى فرمايند : در آن هنگام گشايشى بر مردم مى رسد ، به طورى كه مردگان آرزوى زندگى دوباره مى كنند . ( 3 )

امام صادق (

ع ) نيز درباره پس از ظهور حضرت مى فرمايند : هيچ مؤمنى در قبر نمى ماند ، مگر آنكه آن شادى و سرور در قبرش وارد مى شود به گونه اى كه مردگان به ديدار يكديگر مى روند وظهور حضرتش را به همديگر تبريك مى گويند ( 4 )

1 . عقدالدرر ص 84 البيان ص 118 .

2 . الحاوي للفتاوي ، ج2 ص 168حقاق الحق ، ج 13 ص 324 .

3 . غيبة طوسى ص 268 .

4 . اثبات الهداة ج3 ص530

زمينه سازان ظهور

ممَهدون للمهدى

به معناى زمينه سازان ظهور حضرت مهدى ( ع ) است . همچنين عنوان كتابى است از نويسنده ارزشمند ، على كورانى .

زمينه سازان ظهور

انقلاب حضرت مهدى ( ع ) هم چون ديگر انقلاب ها ، بدون مقدمه وزمينه سازى به وجود نمى آيد ، بلكه در آستانه ظهور ، حركت هايى پا مى گيرد وزمينه را براى ظهور آن حضرت فراهم مى آورد . بخش عمده اى از رواياتى كه درباره رويدادهاى پيش از ظهور وياران حضرت مهدى ( ع ) آمده است ، درباره ايران و ايرانيان است كه با تعبيرات گوناگونى مانند : اهل فارس ، عجم ، اهل خراسان ، اهل قم ، اهل طالقان ، اهل رى و . . . بيان شده است . با بررسى مجموع اين روايات به اين نتيجه مى رسيم كه دركشور ايران ، پيش از ظهور ، نظامى الهى و مدافع ائمه معصومين ( ع ) و برپا مى گرددكه مورد نظر امام زمان ( ع ) است و نيز مردم ايران ، نقش عمده اى در قيام آن حضرت دارند ( 1 ) رسول خدا ( ص ) مى فرمايد : مردمى از مشرق زمين قيام مى كنند و زمينه را براى قيام حضرت مهدى ( ع ) فراهم مى سازند . ( 2 ) نيز مى فرمايد : پرچم هاى سياهى از سمت مشرق خواهد آمدكه دل هاى آنان همانند پاره هاى آهن است پس هركس از حركت آنان آگاهى يافت ، به سوى آنان برود وبا آنان بيعت كند هر چند لازم باشدكه بر روى يخ حركت کند ( 3 )

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : گويا قومى را مى بينم كه در مشرق قيام كرده اند و حق را مى طلبند ، ولى حق را به آنان نمى دهند . بار ديگر طلب مى كنند ولى باز به آنان واگذار نمى كنند . در اين حالت ، شمشيرها را از نيام كشيده ، بر شانه مى گذارندكه در اين هنگام ، دشمن خواسته آنان را مى پذيرد ، ولى آنان نمى پذيرند وقيام مى كنند وحق را واگذار نمى كنند ، مگر به صاحب امر . كشتگان آنان شهيدند واگر من آنان را درك مى كردم ، خودم را براى صاحب اين امر آماده مى كردم . ( 4 )

در اين روايات ، به روشنى از برپايى قيام ها و انقلاب هابى در آستانه ظهور حضرت مهدى ( ع ) خبر داده شده است . همه روايات بر اين نكته اتفاق دارند كه پيش از ظهور مهدى ( ع ) حكومتى به رهبرى يكى از صالحان ، كه گمان مى رود از فرزندان پيامبر ( ص ) هم باشد ، در ناحيه مشرق تشكيل مى گردد و زمينه ظهور را مهيا مى سازد و اين حكومت ، تا ظاهر شدن حضرت مهدى ( ع ) وتسليم آن به حضرت ايشان ادامه مى يابد . بر همين اساس ، برخى تشكيل دولت شيعى مذهب صفويه راكه پس از قرن ها استيلاى حاكمان مستبد و متعصب عامى مذهب ، روى كار آمد ، همان دولتى دانسته اندكه در روايات ، از جمله زمينه سازان حكومت مهدى ( ع ) به شمارآمده است .

( 5 )

در زمان ما نيز ، برخى با استناد به ويژگى هايى كه در روايات آمده ، انقلاب اسلامى ايران را كه در سال 1357 ه_ . ش به رهبرى امام خمينى ( ره ) به پيروزى رسيد ، همان دولتى دانسته اند كه زمينه را براى ظهور وقيام مهدى ( ع ) آماده مى كند . در هر صورت ، گر چه قرائن فراوانى اين احتمال را قوت مى بخشد ، ولى دليل قطعى كه ثابت كند منظور از حكومت زمينه ساز ، انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى ( ره ) است ، در دست نيست . ( 6 )

ا . چشم اندازى به حكومت مهدى ( ع ) نجم الدين طبسى ، ص 58 .

2 . بحا رالانوارج 1 5 ص 87 ا ثبات الهداة ج 3 ، ص 599 کشف الغمه ، ج 3 ص268 .

3 . عقد الدرر ، ص 29 1 ينابيع المودة ، ص 1 49 بحارالانوار ج 51 ، ص 84 .

4 . بحارالانوار ج 2 5ص43 2 غيبة نعمانى ص 373 .

5 . بحارالا نوار ج 52 ، ص 243 .

6 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ، ص 248 .

ظهور نزد اديان و مذاهب

زرتشت و بشارت موعود

در منابع زرتشتيان تصريحات بسيارى به ظهور حضرت مهدى ( ع ) شده است كه قسمتى از آن ها را در اين جا مى آوريم : دركتاب زند كه ازكتب مقدسه زرتشتيان است ، درباره انقراض اشرار ووراثت صلحا مى گويد : لشكر اهريمنان با ايزدان ، دايم در روى خاكدان محاربه وكشمكش دارند وغالباً

پيروزى با اهريمنان باشد ، امَا نه به طورى كه بتوانند ايزدان را محو ومنقرض سازند ، چه در هنگام تنگى از جانب اورمزد كه خداى آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند يارى مى رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مى كشد . آنگاه پيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود و اهريمنان را منقرض مى سازند ، وتمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند ، و بعد ازپيروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان ، عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده ، بنى آدم بر تخت نيكبختى خواهند نشست ( 1 )

در بخش " گات ها " كه يكى از بخش هاى چهارگانه " اوستا " ست ، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) وسيطره جهانى آن حضرت آمده است : . . . وهنگامى كه سزاى اين گناهكاران فرا رسد ، پس آنگاه اى " مزدا " كشورت را " بهمن " در پايان برپا كند ، از براى كسانى كه دروغ را به دست هاى راستى سپرند ، وخواستاريم از آنانى باشيم كه زندگى تازه كنند . . . . كى اى مزدا بامداد روز فراز آيد ، جهان دين راستين فرا گيرد ، با آموزش هاى فزايش بخش پر خرد رهانندگان ، كيانند آنانى كه بهمن به يارى شان خواهد آمد ، از براى آگاه ساختن ، من تو را برگزيدم اى اهورا بهمن را نماينده توانايى و منش نيك وراستى وپارسايى دادار اهور مزدا ، تفسير كرده اند ( 2 )

جاماسب دركتاب معروف خود " جاماسب نامه " مى

گويد : پيغمبر عرب ، آخر پيغمبران باشد

كه در ميان كوه هاى مكه پيدا شود ، وشتر سوار شود وقوم او شتر سواران خواهند بود ، وبا بندگان خود چيز خورد ، وبه روش بندگان نشيند ، واو را سايه نباشد وازپشت سر ، مثل پيش رو ببيند . دين او اشرف اديان باشد وكتاب او باطل گرداند همه كتاب ها را . . . واز فرزندان دختر آن پيغمبركه خورشيد جهان وشاه زنان نام دارد ، كسى پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان ، كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنياكه مکه باشد ودولت اوتا به قيامت متصل باشد وبعد از پادشاهى او ، دنيا تمام شود . . . همه جهان را يك دين كند ودين گبرى وزرتشتى نماند ، وپيغمبران خدا وحكيمان وپرى زادان وديوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفيدرويان در خدمت او باشند . . . ( 3 )

در زند و هومن يسن از ظهور شخصيت فوق العاده اى بنام سوشيانس ، نجات دهنده بزرگ خبر داده و درباره نشانه هاى ظهور وى چنين مى گويد . نشانه هاى شگفت انگيزى در آسمان پديد آيدكه به ظهور منجى جهان دلالت مى كند وفرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند ، وبه همه دنيا پيام مى فرستند . . . سوشيانس دين را به جهان رواج دهد ، فقر وتنگدستى را ريشه كن سازد ، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده ، مردم جهان را هم فكر و هم گفتار و همكردارگرداند . ( 4 ) لازم به ياد آورى

است كه اعتقاد يه ظهور سوشيانس در ميان ملت ايران باستان به اندازه اى رايج بوده است كه حتى در موقع شكست هاى جنگى وفراز ونشيب هاى زندگى با يادآورى ظهور چنين نجات دهنده مقتدرى ، خود را از يأس ونا اميدى نجات مى دادند . ( 5 )

1 . بشارت عهدين ص237

2 . بشارات عهدين استدراكات ، پس از مقدمه چاپ دوم ص 10 و 11 .

3 . لمعات النور ، ج 1 ص 23-25 .

4 . او خواهد آمد على اكبر مهدى پور ، ص 08 1 و 121 و 122 .

5 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب و ملل جهان ، هاشمى شهيدى ص 355 .

عاموس نبى

از پيامبران پيرو تورات است كه درکتاب خود از نزول حضرت عيسى ( ع ) در هنگام ظهور حضرت مهدى خبر داده است ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 327 .

تورات و بشارت موعود

دركتاب تورات كه ازكتب آسمانى به شمار مى رود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آن ها است ، بشارات زيادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخرالزمان آمده است .

در زبور حضرت داود ( ع ) كه تحت عنوان مزامير در لابلاى كتب " عهد عتيق " آمده نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) به بيان هاى گوناگون داده شده است و در 35 بخش از مزامير 150 گانه ، اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت ونويدى از پيروزى صالحان بر شريران وتشكيل حكومت واحد جهانى وتبديل اديان ومذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد ، موجود است . ( 1 ) و جالب اين كه مطالبى كه قرآن كريم درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) اززبور نقل كرده است ، عيناً در زبور فعلى موجود و از دستبرد تحريف وتفسير مصون مانده است . قرآن كريم چنين مى فرمايد : ولقد کتبنا في الزبور من بعده الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ( 2 ) ما علاوه بر ذكر تورات در زبور نوشتيم كه درآينده بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد . مقصود از ذكر در آيه شريفه ، تورات موسى ( ع ) است كه زبور داود ( ع )

پيرو شريعت تورات بوده است . در زبور آمده است : . . . زيراكه شريران منقطع مى شوند . اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد ( 3 ) اسم او ابداً بماند ، اسمش مثل آفتاب باقى بماند ، در او مردمان بركت خواهند يافت وتمامى قبايل او را خجسته خواهندگفت ، بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد وتمامى زمين از جلالش پر شود ، دعاى داوود پسر يسئ تمام شد . ( 4 )

دركتاب اشعياى نبى كه يكى از ييامبران پيرو تورات است ، بشارات فراوانى درباره ظهور حضرت آمده است : ونهالى ازتنه يسي ( 5 ) بيرون آمده ، شاخه اى از ريشه هايش خواهد شگفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت . . . مسكينان رابه عدالت داورى خواهد كرد وبه جهت مظلومان زمين ، به راستى حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود وكمربند ميانش امانت . . . ( 6 ) منظور از نهالى كه از تنه يسي خواهد روييد ممكن است يكى از چهار نفر : حضرات داود ، سليمان ، عيسى و مهدى ( ع ) و باشند ولى دقت و بررسى كامل آيات مذكور نشان مى دهدكه منظور از اين نهال ، هيچ يك از آن پيامبران نيستند ، بلكه همه آن بشارت ها ويژه قائم آل محمد ( ع ) است ، زيرا حضرت داود وسليمان فرزندان پسرى يسي ، وحضرت عيسى ( ع ) نواده دخترى وى ، و مهدى ( ع ) نيز از جانب مادرش ، جناب نرجس خاتون كه دختر يشوعا

، پسر قيصر ، پادشاه روم و از نسل حضرت داود ، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسى ( ع ) بوده ، ونسب شريفش به ( ع ) شمعون صفا ، وصي حضرت عيسى ( ع ) مي رسد نواده دخترى يسي مى باشد . ( 7 ) دركتاب يوئيل نبى كه از پيامبران پيرو تورات است ، چنين آمدهاست : آن گاه جميع امت ها را جمع كرده ، به وادى يهوشافاظ ( 9 ) فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود وميراث خويش ، اسرائيل را محاكمه خواهم نمود . زيرا كه ايشان را در ميان امت ها پراكنده ساخته وزمين مرا تقسيم نموده اند وبر قوم من قرعه انداخته وپسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند ( 10 ) دركتاب عاموس نبي ( 11 ) وهوشع نبى ( 12 ) نيز از نزول حضرت عيسى ( ع ) وداورى آن حضرت سخن به ميان آمدهاست . دركتاب زکرياى نبى بشارت ظهور مهدى ( ع ) چنين آمده است : اينك روز خداوند مى آيد وغنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد . وجميع امت ها را به ضد اورشليم براى جنگ فراهم خواهد كرد وشهر را خواهند گرفت وخانه ها را تاراج خواهند نمود . . . وخداوند بيرون آمده با آن قوم ها مقاتله خواهد كرد چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . ويهوه خدابر تمامى زمين پادشاه خواهد بود . . . .

. ( 13 )

لازم به ياد آورى است كه دركتب عهدين تورات وانجيل كلمه خداوند بيشتر در مورد حضرت عيسى ( ع ) به كار مى رود . دركتاب حزقيال نبى نيز در مورد حضرت مهدى ( ع ) و سرنوشت اسرائيل و جهانى شدن آيين توحيد خبرهايى آمده است : . . و اما تو اى پسر انسان خداوند يهوه چنين مى فرمايد : كه به هر جنس مرغان وبه همه حيوانات صحرا بگو : جمع شويد وبياييد ونزد قربانى من كه آن را براى شما ذبح مى نمايم فراهم آييد . قربانى عظيمى كه بر كوه هاى اسرائيل ، تاگوشت بخوريد و خون بنوشيد . و خداوند يهو ه مى گويد : كه بر سفره من از اسبان وسواران وجباران وهمه مردان جنگى سير خواهيد شد . ومن جلال خود را در ميان أمت ها قرار خواهم داد و جميع امت ها داورى مراكه آن را اجرا خواهم داشت ودست مراكه بر ايشان فرود خواهم آورد ، مشاهده خواهند نمود . . . . . ( 14 ) بايد توجه داشت كه منظور از پسر انسان مانند كلمه مسيح ، حضرت عيسى ( ع ) نيست؟ بلكه مراد از آن ، حضرت مهدى ( ع ) است ، زيرا در انجيل بيش از هشتاد باركلمه پسر انسان آمده است كه تنها در سى مورد آن حضرت مسيح ( ع ) اراده شده است . دركتاب حَجئ نبى نيز بشارت ظهور آمده است : يهوه صبايوت چنين مى گويد : يك دفعه ديگر آسمان ها وزمين ودريا وخشكى را متزلزل خواهم ساخت وتمامى

امت ها را متزلزل خواهم ساخت و فضيلت جميع امت ها خواهد آمد . . . اين خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت . . . ( 15 ) كه در آن به تشكيل حكومت واحد جهانى اشاره شده است . دركتاب " صفنياى نبى " همچنين آمده است : " . . . خداوند مى گويد : براى من منتظر باشيد ، تا روزى كه به جهت غارت برخيزم ، زيراكه قصد من اين است كه أمت ها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود وتمامى حدت خشم خويش را بر ايشان بريزم ، زيراكه تمامى جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد . . . ( 16 ) نيز دركتاب دانيال نبى آمده كه : . . . . امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است ، خواهد برخاست . . . . . بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد . . . ( 17 )

ا . آخرين اميد ، داود الهامى ص 0193

2 . سوره انبياء ، آيه 105 .

3 . عهد عتيق ، كتاب مزامير مزمور37 .

4 . همان ، مزمور 72 .

5 . يسي به معناى قوى ، پدر حضرت داود و نوه " راعوت " است ، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر " يسي " مى ناميدند در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمي داشته و از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل بوده است . قاموس كتاب مقدس .

6 . تورات ،

كتاب اشعياىنبي ، باب 11 .

7 . ظهور حضرت مهدى از ديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 312 .

8 . نام صحراى است در نزديكى بيت المقدس كه اكنون وادى " قدرون " ناميده مى شود . لغت نامه دهخداص 177 .

9 . تورات ، كتاب يوئيل نبى ، ص 327 1باب 3 بندهاى 2 و 3 .

10 . تورا ت ، كتاب عاموس نبى ، ص1333 باب 4 بندماى 2 1 و 3 1 .

11 . تورات ، كتاب هوشع نبى ص 1314باب 5 ، بندهاى 14 و 15 .

12 . تورات كتاب زكرياى نبى ص 1382 باب 4 1 ، بندهاى ا- 10

13 . تورات كتاب حزقيال نبى ص1265 باب 39 ، بند 7 1-23 .

14 . قاموس کتاب مقدس ، ماده " پسر خواهر " ص 9 1 02

15 . كتاب مقدس كتاب حجي نبى ص 1367باب 2بندهاى 6-9 .

16 . كتاب مقدس كتاب صفنياى نبي ص 1363باب 3 ، بندهاى 5- 9 .

17 . كتاب مقدس كتاب دانيال نبي ص 1309 ، باب 12 بندهاى ا- 12 .

ظهور

كلمه ظهور نوعاً به معناى ظهور شخص امام زما ( ع ) مطرح مى شود و مثلاً به همين معنى عجل على ظهورك گفته مى شود والبته اين مسأله اى قطعى وغير قابل انكار است لكن احتمال قوى وجدى ديگرى هم وجود داردكه ظهور به معناى ظهور امر باشد ، نه ظهور شخص . البته ظهوركامل وقائم امر ، مستلزم ظهور شخص است يعنى تا شخص ظاهر نشود ،

امر امت به صورت تمام وكامل ظاهر نمى شود ، ولى درعين حال ميان اين دو تفاوت هايى وجود دارد . اصل اين تفكر وانديشه از اين جا سرچشمه مى گيردكه ظهور حداقل مى تواند دو معنا داشته باشد : يك بار به معناى طلوع و آشكار شدن وپيدايش بعد از استتار : بدينگونه كه ظهور را نقطه مقابل خفا بگيريم كه نظارت مطلب بيشتر به ظهور شخص مى باشد ، والبته اين قابل انكارنيست ، و يار ديگر ظهور را از ماده و ريشه ظهور معناكنيم كه عبارت از تقويت وپشتوانه يافتن چيزى باشدكه ما از آن تعبير به پيروزى و حاكميت مقتدرانه مى نماييم و در اين برداشت و نظر ، مطالب ديگرى به ذهن مى رسد ونتايج ديگرى به دست مى آيد

در اين بحث ، توجه به مشتقات لفظى لغت ظهور ، مفيد مطالب ارزشمندى است كه مى توان از آن كمك گرفت .

اگر ظهور را صفت شخص بگيريم تمام آيات وروايات وادعيه وزيارات و مناجات هايى كه در آن ها واژه ظهور به كار رفته واستعمال شده است تحقق نيافته ومعنى پيدا نمى كند ، مگر با ظهور شخص امام زمان ( ع ) زيرا ظهور به معناى پيدايش بعد از استتار وخفا استعمال شده است . اما اگر ظهور را به معناى پيروزى وسلطه اسلام تعبير نماييم حتى ممكن است اين پيروزى البته تا حدودى قبل از ظهور امام زمان ( ع ) نيز حاصل شود لكن نه به گونه اى كه مستغنى از ظهور آن حضرت باشيم ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 11 و10ص

49

ياران

ياوران حضرت

امدادهاى الهى گاهى در قدرتى است كه خداوند به حضرت داده است و با انجام كراماتى ، حضرت مشكلات را از سر راه خود بر مى دارد و يا به وسيله رعب و ترسى است كه خداوند در دل دشمن ايجاد مى كند ( 1 ) و يا اين كه خداوند ، ملائكه را به يارى حضرت مى فرستد ( 2 ) .

در برخى از روايات سخن از نيروهايى است كه داراى خصوصيات فرشتگان هستند و منتظر ظهور حضرت هستند تا او را يارى كنند ( 3 )

از تابوت و اشيايى كه در آن است نيز ، به عنوان وسيله اى ديگر براى يارى حضرت مهدى ( ع ) نام برده شده است ( 4 )

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : خداوند ، حضرت قائم ( ع ) را با سه لشكر يارى مى دهد : فرشتگان ، مؤمنان و رعب ترس انداختن به دل دشمن امام باقر ( ع ) نيز مي فرمايد گويا هم اكنون حضرت قائم ( ع ) ويارانش را مى بينم . ( 5 ) . . . . . .

فرشته جبرئيل در سمت راست حضرت مهدى و ميكائيل در سمت چپ آن حضرت حركت مى كنند و ترس و وحشت ، پيشاپيش سپاهيانش و پشت سر آن ها به فاصله يك ماه در حركت است و خداوند او را با پنج هزار فرشته آسمانى يارى مى رساند ( 6 )

1 . بحا رالانوار ج52 ص 356 .

2 . كمال الدين ج 2 ، ص 672 غيبة نعمانى ص 309 .

3 . بحارالانوار ، ج27 ص 41 ا ثبات الهداة ج 3 ص523

4 . الشيعه والرجعة ج 1 ، ص 136 ملاحم ابن طاووس ص 66 اثبات الهداة ج 3 ، ص 489 .

5 . بحارالانوار ، ج 52 ، ص 356 .

6 . بحارالانوار ، ج 52 ، 343 نورالثقلين ج 1 ص 388 .

جن

از يارى كنندگان حضرت مهدى ( ع ) هنگام ظهور ، ملائكه وجنيان هستند . امام صادق ( ع ) فرمود : چهل وشش هزار ملائكه وشش هزار جن ، حضرت مهدى ( ع ) را يارى مي كنند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب سوم .

آزمون ياران حضرت

همه انبياء ومصلحان الهى ، هسته هاى اصلى نهضت خويش را با آزمايش برگزيده اند ، چراكه راه دشوار است و آميخته با رنج ها ، وبدون داشتن يارانى آبديده ، سرد وگرم چشيده ، فداكار و وفادار ، نمى توان خطركرد .

طالوت ، كه در روايات ، ياران مهدى به ياران او تشبيه شده اند ، ( 1 ) در نبرد با جالوت ، لشكريانش را با تشنگى آزمود . تن پروران وناشكيبايان نظم را بر هم زدند ، حريصانه به آب افتادند ، ولى صبور مردان از آن ، لب تر نكردند .

از اين راه ، روشن شد كه گروه نخست ، ارزش وتوان همراهى با طالوت را ندارند وسرانجام ، در رويارويى با سپاه دشمن ، وحشت آنان را فرا گرفت واز جنگيدن ، باز ماندند ولى گروه دوم كه ايمان فكري و بصيرت واقعى داشتند ، همه پيروزى را در اختيار خدا ديدند و صبورانه مقاومت ورزيدند .

ياران مهدى ( ع ) نيز براى رسيدن به درجه شايستگى همراهى ، از قربال هاى گوناگون گذر داده مي شوند وپس از پيمودن مراحل دشوار ، به قله رفيع نصرت بالا مي روند .

پاره اى آزمايش ها پيش از قيام صورت مي گيرد وپاره اى پس از آن

طولانى شدن غيبت ، فتنه ها ، فريبندگى ها ، افكار باطل ، جاه و مقام ، جلوه فروشان ، محراب داران ، دين به دنيا فروشان ، عالِم نمايان و . . . بسيارى از منتظران را از راه باز مي دارند .

به ميزان درجات ايمان وگذر از آزمون ها ، منتظران متمايز مي شوند و به ميزان مايه هاى ايمانى ، در يارى امام بر يكديگر پيشى مي جويند .

به فرموده امام صادق ( ع ) در وقت ظهور ، برخى ياران ، شب در بستر ناپديد مي شوند و فرداى آن در مکه اند وگروهى روز در آسمان راه مي سپارند . گفتم : فدايت شوم كدام يک ايمانشان بيشتر است فرمود : آن كه در آسمان حركت مي كند . ( 2 )

پس ازكرد آمدن نيروها ، آزمون ها سخت تر مي شود . امام با آزمون هاى جسمى وروانى ، باورها را به آزمايش مي گذارد . از جمله ، همانند طالوت كه سپاهيانش را با تشنگى آزمود ، ياران امام نيز با تشنگى امتحان خواهند شد . ( 3 )

فراتر از آن ، امام بى پروا به باورهاى خرافى وعوامانه حمله مي برد و معارف به دوراز دسترس وپوشانده شده در غبار فراموشى را آشكار مي سازد . در اين تكان هاى فكرى ، صاحبان بصيرت و معرفت ، تزلزلى به خود راه نداده واستوار بر جاى مي مانند ، ولى آنان كه در باورهاى خود ناخالصى دارند و انديشه را از سرچشمه نگرفته اند و در حقانيت امام ترديد كرده اند ، از پيرامون

حضرت پراكنده مي شوند . ( 4 )

هنگام سخنرانى امام در مسجد كوفه وتخريب ديوار مسجد پيامبر ، تفاوت هاى فكرى وبينش همراهان به بوته آزمايش در مي آيد و درجه و رتبه ياران درپيروي فرامين امام ارزيابى مي شود . ( 5 )

1 . غيبة نعمانى ص 316 .

2 . بحار الانوارج 52 ، ص 356

3 . غيبة نعمانى ص 316 .

4 . چشم به راه مهدى ص 371

5 . بحا رالا نوار ج 52 ، ص 386 .

اصحاب كهف

در روايات آمده است كه اصحاب كهف هنگام ظهور ، براى يارى حضرت مهدى ( ع ) خواهند آمد . ( 1 )

مفضل بن عمر مي گويد : امام صادق ( ع ) فرمود : هنگامى كه قائم آل محمد ( ع ) ظهوركند ، تعدادى از پشت كعبه بيرون مى آيند كه هفت نفر از اصحاب كهف ، از جمله آنان هستند . ( 2 ) حلى مي گويد : اصحاب كهف همگى از نژاد عرب اند وجز به عربى سخن نمي گويند و آنان وزيران مهدى هستند . ( 3 )

پيشواى ششم در مورد آخرين رودررويى سپاه حق با قوم يهود مى فرمايد . . وقتى دابة الارض خارج مى شود ، خداوند اصحاب كهف را همراه با نشان برمى انگيزد ، يكى از آن ها ميلخاء نام دارد و ديگرى حملاها

ازامام باقر ( ع ) روايت شده كه : قائم ( ع ) 309 سال حكومت مي كند ، به تعداد سال هايى كه اصحاب كهف دركهف درنگ كردند اصحاب كهف ، افراد مؤمنى

بودند كه ايمان خود را از حاكم زمان خود ، پنهان مي كردند و آنان به غارى پناه برده و سال ها در آن جا به خواب رفتند . بعد ازگذشت سال هاى طولانى بيدار شدند و اندكى پس از آن وفات كردند كه داستان آنان در سوره كهف آمده است .

1 . ارشاد القلوب ص 286حلية الابرارج 2 ، ص 601 .

2 . چشم اندازى به حكومت مهدى ( عج ) نجم الدين طبسى ، ص101 .

3 . منتخب الاثرص 485 .

انصار حضرت

انصار حضرت مهدى ( ع ) را مردم پاكباخته و با ايمان و شايسته كردارى تشكيل مى دهندكه با قيام حضرت از مکه ، به تدريج به لشكر او مى پيوندند وبا همه وجود در خدمت اجراى برنامه وگام هاى بلند اصلاحى آن حضرت قرار مي گيرند وبا دشمنان حق وعدالت ، تا محو بيداد و سرشار ساختن زمين و زمان از عدل و داد ، پيكار همه جانبه مى نمايند . حضرت ، هنگام حركت از مکه با ده هزار نيروكه انصار او هستند ، حركت اصلاحى را آغاز مي كند وتازه اينان بخشى از ياران او هستند و در عراق ، سيد هاشمى با دوازده هزار نفر به او مي پيوندد .

علاوه بر انبوه انسان هاى شايسته انبوه فرشتگان نيز ياران او خواهند بود كه براى تحقق اهداف بزرگ و اجراى دستوراتش حاضر مي گردند ( 1 )

در زيارت آل ياسين مى خوانيم : . . . واجعلني اللهم من أنصاره وأعوانه وأتباعه وشيعته . . . . ( 2 )

بار خدايا ما

را از ياران و مددكاران پيرو ان و شيعيان او قرار ده .

در زيارت عاشورا مى خوانيم : از خداى نيكوكار مى خواهم كه دوستى شما را روزى ام سازد ومرا براى خون خواهى شما به همراه امام منتظر و هدايت كننده به راه حق وعدالت از خاندان محمد ( ص ) توفيق ارزانى دارد . ( 3 )

نيز در زيارتى كه از حضرت باقر ( ع ) رسيده است مى خوانيم : از خدا مى خواهم كه خونخواهى شما را به همراه امام هدايت وگوياى به حق از شما خاندان وحى و رسالت كه آشكار خواهد شد ، روزى ام سازد . ( 4 )

1 . امام مهدي ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمد کاظم قزويني ص 602

2 . بحارالانوار ج 101ص 83 . مفاتيح الجنان زيارت آل ياسين

3 . مفاتيح الجنان زيارت عاشورا غير معروفه

4 . بحار الانوار ج 101 ، ص 292 .

پيروان اديان

نيروهاى حضرت مهدى ( ع ) از مليت هاى گوناگونى تشكيل مى شوند .

در برخى روايات گاهى سخن از قوم خاصى مانند توبه كنندگان بنى اسرائيل ، مؤمنان مسيحى و انسان هاى وارسته رجعت يافته است كه به يارى حضرت مى آيند .

مفضل بن عمر مى گويد : امام صادق ( ع ) فرمود : هنگامى كه قائم آل محمد ( ع ) ظهوركند ، تعدادى از پشت كعبه بيرون مى آيند كه عبارتند از : بيست وهفت نفر از قوم موسى ، هفت نفر از اصحاب كهف ، يوشع وصى موسى ، مؤمن آل فرعون ، سلمان فارسى

، ابادجانة انصارى ( 1 ) و مالك اشتر . ( 2 )

ابن عباس مى گويد : در تفسير آيه مباركه و قلنا من بعدِهِ لبنى اسرائيل اسكنوا الارض فاِذا جاء وعد الاخِرةِ جئنا بكُم لفيفا ، ( 2 ) پس از آن به بنى اسرائيل فرمان داديم كه در آن سرزمين ساكن شويد تا از آن پس كه وعده آخرت فرا رسد ، همه شما را باز مبعوث گردانيم . گفته اند كه مراد از وعده اخرى ، ظهور حضرت عيسى ( ع ) است كه بنى اسرائيل همراه آن حضرت قيام مى كنند ، ولى اصحاب ما روايت كرده اند كه آنان به همراه حضرت قائم آل محمد ( ع ) قيام مى كنند . ( 3 )

در روايات آمده است كه وقتى حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، براى اتمام حجت با پيروان همه اديان ، با كتاب هاى آسمانى خودشان بحث مى كند ونويدهاى موجود دركتاب هاى هر آيينى راكه از آمدن آن مصلح جهانى خبر داده اند به آن ها ياد آورى مى كند . هركسى ايمان بياورد از او مى گذرد و هركس پس از شناخت حق واثبات حقيقت بركفر خود اصرار بورزد ، به سزاى خود مى رسى ( 4 )

1 . تنقيح المقال ، ج 2ص 68 .

2 . روضة الواعظين ج 2 ، ص266

3 . سوره اسراء 104 .

4 بحا رالانوار ، ج 54 ص 163 .

اسراء

" إسرى " به معناى به شب راه رفتن است . هفدهمين سوره قرآن ومکى است . از امام

صادق ( ع ) روايت شده هركس اين سوره را در هر شب جمعه تلاوت نمايد ، نمى ميرد تا اين كه حضرت حجت ( ع ) را درك كند واز جمله ياران آن حضرت باشد . ( 1 )

1 . بحارالانوارج 92 ص 281 .

امت امت

به معناى بميران بميران است .

خداوند حضرت مهدى ( ع ) را با سپاهى ميان دوازده الى پانزده هزار نفر مى فرستد كه رمزشان به هنگام حمله امِت امت است . آن گاه پيروزمى شوند وانس والفت و نعمت و رفاه مسلمين به آن ها بازمي گردد ( 1 )

شعار ياران حضرت نيز آمده است ( 2 ) .

1 . روزگاررهايى ج 1 ، ص 453 .

2 . منتخب الاثر ، ص 486 .

شيعه در عصر ظهور

شيعيان در عصر ظهور حضرت مهدى ( ع ) در طليعه ياران او هستند ودر عصر ظهور به اوج اقتدار و شكوه خواهند رسيد .

امام صادق ( ع ) فرمود : شيعيان ما در حكومت قائم ( ع ) سروران و زمامداران زمين ، وفرمانروايان آن هستند و به هركدام ، قدرت و نيروى چهل قهرمان داده مى شود ( 1 )

ونيز فرمود : خداوند خوف وترس را از قلب شيعيان ما بركنده و آن را در قلب دشمنان ما جاى مى دهد . از اين رو هركدام از آنان برنده تر از نيزه وپرشهامت تر از شيرند . دشمنان را با سرنيزه خويش زخمِ كارى مى زنند و به وسيله شمشير از پاى درمى آورند وپايمال مى سازند . ( 2 )

در روايات است : هنگامى كه قائم ( ع ) قيام كند ، خداوند در دستگاه شنوايى وبينايى شيعيان ما ، گستردگى وكشش ويژه اى مى بخشد تا ميان آنان ومهدى ما ، واسطه و نامه رسان يا فاصله اى نباشد ( 3 )

يا اين كه فرموده اند : مؤمن

درعصرقائم ( ع ) در حالى كه در مشرق است ، برادر خويش را كه در مغرب است مى بيند وهمان گونه كه در مغرب است ، برادر مؤمن خويش را در مشرق مى بيند . ( 3 )

امام باقر ( ع ) فرمود : مردم ، ماليات اموال و امكانات خويش را خود به دلخواه وافتخار به سوى دولت مهدى مى برند و خداوند بر شيعيان ، چنان وسعت و بركت و رفاه و امكاناتى ارزانى مى دارد كه اگر حقيقت سعادت ونيكبختى را نمى فهميدند وبه ارزش هاى اخلاقى آراسته نبودند ، مست امكانات مى شدند وبه طغيان وتجاوز سربرمى داشتند ، اما آنان به دليل رشد فكرى وتكامل عقلى ، خداى را سپاس مى گذارند وبه وظايف خويش در نهايت جديت عمل مى كنند . ( 4 )

اين روايت نشانگر اوج رشد فكرى وتكامل عقلى شيعيان در عصر ظهور است .

1 . بحارالانوار ج52 ص372 معجم احاديث الامام المهدى ( ع ) ج4 ص6

2 . بحارالانوار ، ج52 ص332 اختصاص مفيد ص 8

3 . كافى ، ج8 ص 240 .

4 . بحارالانوار ج52 ص 345 .

يوشع بن نون

وصىَ حضرت موسى ( ع ) بود كه در پاره اى از روايات ، از وى به عنوان يكى از ياران حضرت مهدى ( ع ) ياد شده است ( 1 )

1 . تفسيرعياشى ج 2 ص 32 بحارالانوار ج52 ص346 .

الياس ( ع )

از پيامبران مرسل است كه در قرآن كريم دو بار از او ياد شده است .

از حضرت الياس وخضر ( ع ) به عنوان اوتادى ياد شده است كه پيوسته اطراف حضرت مهدى ( ع ) هستند .

درباره حضرت الياس ( ع ) بيان كرده اند كه او از جمله زندگان است و ازكسانى است كه خداوند به سبب حكمتى كه خود مى داند ، عمرشان را طولانى نموده است . بر طبق نظر عده اى از مفسران كه در تفسير آياتى راجع به وى اظهاركرده اند وتعدادى از روايات كه درباره او از اهل بيت ( ع ) رسيده است آن حضرت زنده است و خداوند ، عمر او راهمچون خضر طولانى كرده و آن دو بزرگوار ، هر سال در سرزمين عرفات وديگر جاها با هم حضور پيدا مي كنند . ( 1 )

1 . عصرظهور على كورانى ترجمه عباس جلالى ص 289 .

اوتاد

جمع وَتد به معناى ميخ ها است .

در قرآن آمده است : و الجبال اوتادا ( 1 ) ما كوه ها را ميخ هاى زمين قرار داديم .

برخي با توجه به اين آيه گفته اند مى توان نتيجه گرفت كه اوتاد ، مردانى خالص اند كه همچون كوه استوار و در خدمت حضرت مهدى ( ع ) به سر مى برند .

برخى از اوتاد به سى نفرى كه همواره در خدمت حضرت مهدى ( ع ) هستند وهرگاه يكى از آن ها بميرد ، فرد صالح ديگرى جانشين او مى شود ، تعبيركرده اند ( 2 )

درصفت اوتاد آمده است :

آنان قومى هستند كه طرفة العيني از پروردگارشان غفلت نمي كنند ، واز دنيا مگر قوت روزانه جمع نمي كنند وازآنان ، لغزش هاى بكر صادر نمى شود . ( 3 ) برخى گفته اند : اوتاد ، چهار تن از اولياء هستندكه هميشه درعالم برقرارند واگر يكى از آن ها بميرد ، ديگرى به جاى اومى آيد . ( 4 )

در حديث قدسى آمده كه خداوند عزوجل به پيغمبرش ( ص ) فرمود : اى احمد آيا مى دانى كه چرا تو را بر ساير انبياء برترى دادم ؟عرض كرد : نه ، فرمود : به يقين ، خوى نيك ، سخاوت طبع ورحمتى كه بر خلق داشتى وهمچنين اوتاد الارض ، اوتاد نشدند جز بدين صفات ( 5 )

از اين حديث برمى آيد : همچنان كه كوه ها ، ميخ هاى ظاهرى زمين اند ( 6 ) كه زمين با آن ها معتدل ومتوازن مى ماند ، در عالم معنا نيز اولياء الله ، ميخ هاى نگهدار زمين اند .

1 . سوره نباء 7 .

2 . بحارالانوار ج 52 ص 153 .

3 . نجم الثاقب باب نهم .

4 . معارف ومعاريف ، ج 2 ص 545 .

5 . بحارالانوار ، ج77ص 29 .

6 . سوره نباء ، 07

جوانان

در روايات مهدوى ، از جوانان بسيار سخن رفته است .

در حديثى از حضرت على ( ع ) آمده است كه ياران اصلى قائم ( ع ) همگى جوان هستند وسالخورده در ميان آنان اندك است به سان سرمه در چشم يا نمك در طعام

، باز هم كمتر ( 1 ) .

در حديث آمده است : سيد هاشمى كه از فرزندان امام حسن ( ع ) است وبا دوازده هزار سوار به حضرت مهدى ( ع ) مي پيوندد جوان است . ( 2 )

در احوال اهل آخر الزمان آمده است كه جوانان ، غنا و مشروبات را حلال مى شمارند ( 3 ) ، به فسق و فجورگرايش پيدا مى كنند ( 4 ) و در بى عفتى غوطه ورند . ( 5 )

در روايتى آمده است : دشمنى سخت براى مردم شام صف آرايى مى كند كه همه ملت اسلامى براى مقابله با آن هاگرد مى آيند , گفته شد : مراد شما روميان يهود است ، فرمود : آرى ، سپس فرمود : در آن هنگام جنگى در مى گيرد و بيشتر جوانان ، از اسلام برمى گرد ند . ( 6 )

در حديثى امام صادق ( ع ) مى فرمايد : در حالى كه جوانان شيعه ، بر پشت بام ها خوابيده اند ، ناگهان آن ها را گروه گروه در يك شب و بدون وعده قبلى نزد حضرت مى آورند . آن گاه همگى صبحگاه نزد حضرت گرد مى آيند . ( 7 )

1 . بحارالانوا ر ج52ص 333 غيبة نعمانى ص 5 31 .

2 . ملا حم ابن طاووس ص 77 عقد الدرر ، ص 128 معجم احاديث الإمام المهدى ( ع ) ج 3 ، ص 270 .

3 . الزام الناصب ، ص 195 روزگار رهايى ج 2 ص 719 .

4 . منتخب الاثرص

426 تحف العقول ، ص 41 .

5 . روزگار رهايى ، ج 2 ص 778 .

6 . الزام الناصب ص 178 روزگار رهايي ، ج 2 ص 955 .

7 . غيبة نعمانى ، ص 6 31 بحارالانوار ج 2 5 ص 198 بشارة الاسلام ، ص198 .

سلاح ياران حضرت

طبق روايتى ، سلاح ياران و سربازان حضرت از آهن است ، ولى چنان است كه اگر بر كوه فرود آيد ، آنرا به دو نيم مى كند .

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : ياران مهدى ( ع ) شمشيرهايى از آهن دارند ، ولى جنس آن غير از آهن است . اگريكى ازآنان با شمشير خود بركوهى ضربه بزند ، آن را دو نيم مى كند . ( 1 )

وسايل دفاعى نيروهاى حضرت به گونه اى است كه اسلحه دشمن برآنان كارگر نيست .

امام صادق ( ع ) در اين باره مى فرمايند : ياران مهدى ( ع ) اگر با سپاهيانى كه بين شرق و غرب را فرا گرفته اند درگير شوند ، آنان را در لحظه اى نابود مى كنند وهرگز سلاح دشمن درآنان تأثير نمى كند . ( 2 )

1 . بحارالانوار ج 27 ص41 اثبات الهداةج 3 ، ص 523 .

2 . بحا رالانوار ، ج 54 ص 54 .

شهادت در ركاب حضرت

چون هدف از جنگها در زمان حضرت مهدى ( ع ) نابودى ستمگران وتشكيل حكومت اسلامى است ، شركت در جنگ در ركاب حضرت نيز از پاداشى چند برابر برخوردار است .

امام باقر ( ع ) به شيعيان مى فرمايند : اگر شما چنان باشيد كه ما سفارش كرده ايم وازامرما سرپيچى نكنيد ، اگر در آن حال كسى از شما پيش از ظهور قائم ما بميرد ، شهيد خواهد بود واگر حضرت را درك كند ودر ركاب او به شهادت برسد ، پاداش دو شهيد را دارد واگر يكى از

دشمنان ما را بكشد ، پاداش بيست شهيد را خواهد داشت . ( 1 )

در روايت ديگرى مى خوانيم : رزمنده امام ، اگر دشمن ما را بكشد ، پاداش بيست شهيد را دارد وكسى كه همراه قائم ما به شهادت برسد ، پاداش بيست وپنج شهيد براى اوست . ( 2 ) اميرالمؤمنين ( ع ) درباره شيوه رفتار امام زمان ( ع ) با شهيدان و خانواده آنان مى فرمايد : حضرت قائم ( ع ) پس از عمليات روانه كوفه مى شود و در آن جا اقامت مى گزيند . . . و هيچ شهيدى نمى ماند مگر آن كه حضرت بدهى او را مى پردازد وبراى خانواده اش حقوق و مستمرى قرار مى دهد . ( 3 )

و امَا دو آرزو در روايات ما مطلوب است : يكى ، بودن دركربلا وشهادت در ركاب حسين ( ع ) يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما ( 4 ) وديگرى ، فيض جهاد و شهادت در ركاب حضرت مهدى ( ع ) اللهم اِنى اُجددُ له فى صبيحة يومى هذا . . . . واجعلنى من انصاره . . . . . والمستشهدين بين يديه . . . فَاَخرجنى من قبرى مؤتزرا كفنى ، شاهرا سيفى . . . . . ( 5 )

1 . بحارالانوار ج 52 ، ص 123 و 317 امالى طوسى ج1 ص 236 .

2 . كافى ج 2 ، ص 222 .

3 . بحا رالانوار ج 52 ، ص 224 .

4 . مفاتيح الجنان زيارت مطلقه امام حسين ( ع )

.

5 . همان دعاى عهد .

اصحاب حضرت

همان 313 نفرى هستند كه امير مؤمنان وامام صادق ( ع ) آنان را پرچمدار ياوران آن گرامى تعبيركرده اند واين بيانگر اين واقعيت است كه آنان داراى توانايى ها ، كارآيى ها ، آگاهى ها ، كفايت ها ، مديريت ها و صلاحيَت هاى لازم و بالايى براى فرماندهى و سازمان بخشيدن به نيروهاى طرفدار حق اند .

كه امام صادق ( ع ) از آنان تعبير به حکام الله في ارضه ( 1 ) مي کند ( 2 )

1 . بحارالانوار ج 52 ، ص 326 .

2 . امام مهدي ( ع ) از ولادت تاظهور سيد محمد کاظم قزويني , ص 601 .

محل ظهور حضرت

در روايات متعددى آمده كه مکه ، محل ظهور حضرت مهدى ( ع ) مى باشد . ( 1 )

ا . غيبة نعمانى ، ص 313 بحار الانوار ج 52 ، ص 368 .

اشخاص

جبرئيل

كلمه اى عبرى به معناى " بنده خدا " است . نام فرشته وحى و از بزرگان ملائكه است كه بر همه انبياء يا اولوالعزم از آن ها ، يا بر بعضى از غير اولوالعزم نيز نازل مي شده و وحى خداوند را به آن ها ابلاغ مي نموده است . نقل است كه وى پنجاه بار بر حضرت ابراهيم ( ع ) چهار صد بار بر موسى ( ع ) ، ده بار بر عيسى ( ع ) و بيست و چهار هزار بار بر حضرت محمد ( ص ) فرود آمده است . ( 1 ) اين نام سه بار در قرآن مجيد آمده است ( 2 ) از حضرت رسول ( ص ) آمده است كه جبرئيل از همه فرشتگان برتر است . ( 3 ) آيه 19 تا 23 سوره مباركه تكوير ، تصريح است در اين كه فرشته وحى ، پيك محترمي است و در نزد خداوند ، مكانت دارد و در ميان ملائك مطاع و پيش خدا ، امين است و نيز صريح است در اين كه حضرت رسول ( ص ) او را بالعيان ديده است امام صادق ( ع ) فرمود : هرگاه جبرئيل به نزد پيامبر ( ص ) مي آمد ، مانند بردگان در برابر آن حضرت مي نشست و بدون اذن ، بر حضرتش وارد نمي شد .

( 1 )

امام صادق ( ع ) فرمود : نخستين كسى كه با قائم ( ع ) بيعت خواهد نمود ، جبرئيل است . او در چهره پرنده سفيدى از آسمان فرود مي آيد وبا آن حضرت دست بيعت مي دهد . آن گاه يك پا بر بيت الله ، و پاى ديگر به بيت المقدس ميگذارد و با نداى زيبا و رسايى كه همگان آن را مي شنوند ، ميگويد : اتى امر الله فَلا تَستعجلوه ( 2 ) فرمان خدا رسيد ، پس آن را به شتاب نخوا هيد . ( 3 )

مفضل بن عمر از امام صادق ( ع ) روايت كرده كه فرموده اند : آنگاه كه خداوند به حضرت قائم ( ع ) اجازه خروج دهد . . . خداوند جبرئيل ر ا مي فرستد كه نزد او بيايد ، جبرئيل در حجر اسماعيل نزد آن حضرت مي آيدو ميگويد : به چه چيز مردم را مي خوانى؟ حضرت دعوت خود را به او خبر مي دهد . جبرئيل ميگويد : من نخستين كسى هستم كه با تو بيعت ميكنم ، دست خويش را براى بيعت بازكن ، پس دست به دست آن حضرت ميگذاردر ( 4 )

همچنين از رواياتى استفاده مي شودكه صداى آسمانى كه از نشانه هاى حتمي ظهور است و مردم را دعوت به پيروى از حق ميكند ، ندا و صداى حضرت جبرئيل است .

محمد بن مسلم روايت ميكند : گوينده اى از آسمان ، قائم را به نام صدا مي زند ، به طورى كه مردم شرق و غرب آن را

مي شنوند و از وحشت آن ، هركس ايستاده ، روى زمين مي نشيند و هر كس نشسته بر مي خيزد ، و آن صداى جبرئيل امين است ( 5 )

امام باقر ( ع ) نيز فرمود : وقتى مهدي ( ع ) قيام كند ، جبرئيل در سمت راست او حركت مي كند ( 6 )

پس از اين كه حضرت مهدى ( ع ) متولد شد ، امام عسكرى ( ع ) آن حضرت را به جبرئيل روح القدس كه به صورت پرنده اى ظاهر شده بود ، داد تا از او مواظبت كند و هر چهل روز يك بار ، به نزد آن ها بياورد ( 7 )

ا . معارف و معاريف ج 4ص 94 .

2 . سوره بقره 97 و 98 سوره تحريم 4 سوره شعراء ، 0193

3 . بحار الانوار ج 59 ص 0258

4 . معارف و معاريف ج 4 ، ص 095

5 . غيبة طوسى 274 .

6 . بحار الانوار ج 52 ، ص 343 .

7 . منتهى الامال باب 4 1 فصل ا .

سفياني

يكي از نشانه هاي حتمي ظهور مصلح بزرگ جهاني خروج سفياني است ( 1 ) سفياني در روايات اين گونه توصيف شده است مردي است به رنگ سرخ و زرد با جشم كبود در ظاهر ذكر خدا مي كويد ولي از پليد ترين و كثيف ترين مردم روزگار است و در پليدي و خيانت جنان است كه زن بچه دار خود را از ترس اين كه مبادا مردم را به مخفيگاه او راهنمايي كند زنده به گور

مى كند . ( 2 ) در روايتى حضرت على ( ع ) فرمود : پسر هند جگر خوار سفيانى از بيابان بيرون مى آيد . او مردى متوسط القامه ، قيافه اش وحشتناك و سرش ضخيم ورويش آبله دارد . اگر او را ببينى خيال مى كنى يك چشمى است ، او از اولاد ابو سفيان است وى خروج مى كند وبه كوفه يا نجف مى آيد وبر منبر آن مى نشيند . گروه كثيرى را فريب مى دهد وآنان را با خود همدست مى نمايد و مناطق : شام ، دمشق ، حمص ، فلسطين ، اردن و قنسرين را تصرف مى نمايد . ( 3 ) وى گروه بسيارى از شيعيان را به قتل مى رساند ، ( 4 ) سپس از ظهور حضرت مهدى ( ع ) اطلاع پيدا مى كند . لشكرى انبوه به سوى او مى فرستد اما به خود امام دست نمى يابد و سرانجام در بيابانى بين مکه و مدينه به زمين فرو مى روند . ( 5 ) از امام صادق ( ع ) آورده اند كه فرمود : گويى مى نگرم كه سفيانى دركوفه ودر ميدان شهر شما ، بساط خويش راگسترده است وجارچى هاى او جار مى زنند كه : هركس سر شيعه اى را بياورد يك هزار درهم جايزه دارد . ( 6 ) آنگاه است كه همسايه بر همسايه مى شورد واو را به جرم شيعه بودن سر مى برد تا هزار درهم جايزه بگيرد . اصل خروج سفيانى ، صرف نظر از ويژگى ها و قضاياى جزئى ، امرى مسلم است

، ولى اين كه سفيانى كيست و چه ويژگى هايى دارد و چگونه شورمى مى كند ، چندان روشن نيست . در برخى از روايات ، از امام على ( ع ) در مورد نام سفيانى پرسيده شده و آ ن حضرت ، از بيان آن خوددارى كرده اند ( 7 ) حال آنكه اگر نام وى مشخص بود ، دليلى نداشت كه از بردن نام وى ، خوددارى كند . به نظر مى رسد ، سفيانى فرد مشخصى نيست ، بلكه فردى است با ويژگى هاى ابوسفيان ، كه در آستانه ظهور مهدى ( ع ) به طرفدارى از باطل ، خروج مى كند ومسلمانان را به انحراف مى كشاند . امام سجاد ( ع ) مى فرمايد : ظهور قائم ( ع ) از ناحيه خداوند ، قطعى و خروج سفيانى نيز ، قطعى است 0 در برابر هر قيام كننده ومصلحى ، يك سفيانى وجود دارد . ( 8 ) ويا امام صادق ( ع ) مى فرمايد : ما وخاندان ابوسفيان ، دو خاندانى هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمنى داريم . ما سخن خداوند را تصديق كرديم وآنان تكذيب كردند . ابو سفيان ، با پيامبر ( ص ) مبارزه كرد ومعاويه با على ( ع ) ويزيد با حسين بن على ( ع ) به مخالفت برخاستند وسفيانى نيز با قائم ( ع ) خواهد جنگيد . ( 9 )

بر اساس اين روايات ، سفيانى جريان باطل در بسترتاريح است ورو در رويى بين حق وباطل در اين دو خانواده ، نمونه بارزى از جريان

اين دو خط است . پس بر فرض كه سفيانى را از نسلابو سفيان هم بدانيم ، آخرين مهره اين زنجيره ، همان سفيانى است كه در آستانه ظهور قائم ( ع ) خروج مى كند . اين كه همزمان با خروج سفيانى از منطقه شام ، يمانى و خراسانى به طرفدارى از حق در ناحيه خراسان ويمن ، قيام مى كنند ، نيز مويد اين نظر مى تواند باشد . ( 10 ) ابو سفيان ، به عنوان سردمدار شرك و بت پرستى و سرمايه دارى طاغوتى ، هر نوع حركت و جنبشى راكه دم از عدالت ، برادرى وآزادى مى زد ، دشمن خود مى دانست وبا قدرت تمام در برابر آن به مبارزه برمى خاست . سفيانى ، فردى است با اين ويژگى ها كه در برابر انقلاب بزرگ جهانى حضرت مهدى ( ع ) خروج مى كند . بر اين اساس ، در حقيقت سفيانى يك جريان است ، نه يك شخص ( 11 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 182

2 . بحا رالانوار ج 52 ، ص206 .

3 . بحار الانوار ج 52ص206منتخب الاثر ص458

4 . بحارالانوار ج 52 ، ص 215 و 222 .

5 . همان ص238

6 . غيبة طوسى ص 273؟ بحارالانوا ج 52ص 5 1 2 .

7 . همان ، ص 206 .

8 . بحار الانوار ج52ص182

9 . همان

10 . بحارالانوارج 52 ص 210 و 217 .

11 . چشم به راه مهدى جمعي از نويسندگان مجله حوزه ص 275 .

خضر ( ع )

از پيامبران مرسل بودكه خداوند او را به

قومش مبعوث ساخت ، تا آن جان را به يكتاپرستى واقرار به انبياء ورسل وكتب آسمانى دعوت نمايد . معجزه اش اين بودكه هرگاه بر چوبى خشك يا زمين بى سبزه اى مى نشست ، فوراً چوب ، بر مى آورد و زمين سرسبز مى شد و از اين جهت وى را خضر ( ع ) گويند . نام اصلى اش تاليا بن ملكان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است .

از امام صادق ( ع ) آورده اند كه . . . اما آن بنده صالح خدا خضر ، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانيد و نه به خاطركتابى كه بدو نازل كند و نه به خاطر اين كه به وسيله او وشرت او ، شريعت پيامبران پيش از او را نسخ كند ونه به خاطر امامتى كه بندگانش بدو اقتدا نمايند و نه به خاطر طاعتى كه خدا بر او واجب ساخته بود ، بلكه خداى جهان آفرين ، بدان دليل كه اراده فرموده بود عمرگرامى قائم ( ع ) را در دوران غيبت او بسيار طولانى سازد ومى دانست كه بندگانش بر طول عمر او ايراد واشكال خواهند نمود ، به همين جهت عمر اين بنده صالح خويش خضررا طولانى ساخت كه بدان استدلال شود و عمر قائم ( ع ) بدان تشبيه گردد و بدين وسيله اشكال و ايراد دشمنان و بدانديشان باطل گردد . ( 1 )

بدون ترديد او زنده است وهم اكنون بيش از شش هزار سال از عمر شريفش مى گذرد . ( 2 ) زندگى حضرت خضر ورفتنش به

بحر ظلمات وخوردنش از آب حيات خود داستان مفضلى است كه دركتب تاريخى وحديثى به تفصيل از آن بحث شده ، علاقمندان به كتب مبسوط حديثى مراجعه فرمايند . ( 3 )

شركت حضرت خضر در مراسم عيد غدير در سرزمين غدير خم ودر مراسم سوگوارى رسول اكرم ( ص ) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على ( ع ) به هنگام شهادت آن حضرت دركتاب هاى حديثى مشروحا آمده است .

امام رضا ( ع ) مى فرمايد : حضرت خضر ( ع ) از آب حيات خورد ، او زنده است وتا دميده شدن صور از دنيا نمى رود ، او پيش ما مى آيد وبر ما سلام مى كند ، ما صدايش را مى شنويم و خودش را نمى بينيم ، او در مراسم حج شركت مى كند وهمه مناسك را انجام مى دهد ، در روز عرفه در سرزمين عرفات مى ايستد وبراى دعاى مؤمنان آمين مى گويد . خداوند به وسيله او در زمان غيبت ، از قائم ما رفع غربت مى كند وبه وسيله او وحشتش را تبديل به انس مى كند . ( 4 )

از اين حديث استفاده مى شودكه حضرت خضر ( ع ) جزء سى نفرى است كه همواره در محضر حضرت بقية الله ( ع ) هستند ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن هاست . ( 5 )

ا . كمال ا لدين ج 3 ، ص 357 بحا رالانوار ج 51 ، ص 222 .

2 . يوم الخلاص ص157 .

3 . بحار الانوار ،

ج 2 1 ، ص 72 1- 5 1 2 وج 13 ص 278- 322 .

4 . كمال الدين ، ج 2 ص 390 بحارالانوار ، ج13 ص 299 .

5 . غيبة نعمانى ، ص 99 بحارالانوار ج 52 ، ص 158 0

جبير بن خابور

در برخى روايات ، از وي به عنوان يكى از فرماندهان سپاه حضرت مهدى ( ع ) نام برده شده است . امام صادق ( ع ) فرمود : جبير بن خابور ، گنجينه دار معاويه بود . او مادرپيري داشت كه در شهركوفه زندگى مي كرد روزى جبير به معاويه گفت : دلم براى مادرم تنگ شده است اجازه بده تا از او ديداركنم تا كمي از حقوقى كه برگردن من دارد ، اداكنم . معاويه گفت : در شهركوفه چه كار دارى در آن جا مرد جادوگرى به نام على بن ابى طالب است واطمينان ندارم كه تو را نفريبد . جبيرگفت : من با على كارى ندارم من مي خواهم به ديدار مادرم بروم وحق او را به جا آورم . جبير پس ازكسب اجازه عازم سفر شد . آن گاه كه به شهركوفه رسيد ، چون اميرالمؤمنين ( ع ) پس از جنگ صفين ، پيرامون شهركوفه ديده بان گماشته بود ورفت و آمدها را كنترل ميكردند ، ديده بانان او را دستگيركردند و به شهر آوردند . حضرت على ( ع ) به او فرمود : تو يكى ازگنجينه هاى خداوندى . معاويه به تو چنين گفته است كه من جادوگر هستم . جبير گفت : سوگند به خداكه چنين گفته است . حضرت فرمود

: تو مالى همراه داشته اى كه مقدارى از آن را در منطقه عين التمر به خاك سپرده اى جبير اين مطلب را نيز تصديق كرد سپس امير مؤمنان ( ع ) به امام حسن دستور داد تا از وى پذيرايى كند روز بعد ، على ( ع ) به ياران خود فرمود : اين شخص در جبل الاهواز به همراه چهار هزار نفر در حالى که سلاح ها را از نيام كشيده اند ، منتظرند تا قائم اهل بيت ما ظهوركند آن گاه اين شخص ، همراه حضرت و در ركابش با دشمنان خواهد جنگيد ( 1 )

1 . بحارا لانوار ، ج 41 ص 296 به نقل از چشم اندازى به حكومت مهدى ( ع ) نجم الدين طبسى ، پاورقي ص 96 .

عيسى ( ع )

از حضرت عيسى ( ع ) در روايات ، با واژه هاى گوناگون مانند وزير ، جانشين ، فرمانده و مسؤول در حكومت حضرت مهدى ( ع ) ياد شده است . حضرت عيسى ( ع ) به مهدى ( ع ) مى گويد : من به عنوان وزير فرستاده شده ام نه امير ( 1 ) حضرت عيسى ( ع ) وزير حضرت مهدى ( ع ) پرده دار و جانشين آن حضرت است ( 2 ) حضرت عيسى ( ع ) هنگام ظهور حضرت مهدى ( ع ) از آسمان فرود مى آيد و در قدس پس از اعلام بيعت با حضرت مهدى ( ع ) پشت سر حضرت نماز مى گذارد . پس از فتح غرب توسط حضرت و اسلام آوردن بيشتر مردم آن

سامان ، حضرت عيسى ( ع ) رحلت نموده و حضرت مهدى ( ع ) و مسلمانان بر پيكر او نماز مى گذارند . بر طبق روايات ، امام ( ع ) مراسم دفن و نماز خواندن بر بدن وى را آشكارا در حضور مردم انجام مى دهد ، تا همچون بار اول درباره او سخن ناروا نگويند . سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مادرش مريم ( ع ) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش ، در قدس به خاك مى سپارد ( 3 ) در برخى روايات آمده كه حضرت عيسى ( ع ) ، جزو فرماندهان سپاه حضرت مهدى ( ع ) است ( 4 ) در ويژگى حضرت عيسى ( ع ) آمده است : او چنان ابهتى دارد كه چون دشمن او را مى بيند ، به ياد مرگ مى افتد؟ چنان كه گويى عيسى ( ع ) قصد جانش راكرده است ( 5 ) در برخى از روايات از حضرت عيسى ( ع ) به عنوان مسؤول دريافت اموال حضرت قائم ( ع ) ياد شده است فرود آمدن حضرت عيسى ( ع )

1 . ملاحم ابن طاووس ، ص 83 فتن ابن حماد ، ص 160

2 . غاية المرام ص697 حلية الابرار ج 2 ، ص 620 .

3 . عصر ظهور على كورانى ، ص 29

4 . الشيعة والرجعه ج1 ص 167 .

5 . فتن ابن حماد ص 161

پيشگويي ها

منجم يهودى

هنگام تولد حضرت ولى عصر ( ع ) منجمى يهودى در قم اقامت مى كرد كه در آن

سامان شهرت بسزايى داشت . احمد بن اسحاق كه از شخصيت هاى معروف قم و وكيل امام حسن عسكرى ( ع ) در قم بود ، پيش منجم يهودى رفت وگفت : براى ما در فلان روز مولودى به دنيا آمده است ، فالى او را براى ما ببين . يهودى گفت : آن چه من از محاسبه هاى خود به دست مى آورم ، اين است كه او يا پيامبر خواهد بود و يا وصي پيامبر . او شرق و غرب جهان را تحت حكومت و سيطره خود در خراهد آورد . من چنين در مى يابم كه احدى روى زمين نمى ماند ، جز اين كه در برابر او تسليم مى شود ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج 1 ، ص 141 .

پيشگويى هاى نوستر آداموس

برسي پيشگويي هاي نوستر آداموس درباره جهاني شدن انقلاب اسلامي ايران : شاهزاده عرب ، مريخ ، خورشيد ، ناهيد ، شير ، حكومت كليسا را از طريق دريا از پاى درخواهد آورد ، از جانب ايران پرشيا بيش از يك ميليون پرهيزگار به بيزانس ومصر ، به سوى شمال هجوم خواهند آورد ( 1 )

ازكشور عربى خوشبخت در منطقه غنى وثروتمند اعراب شخصى قدرتمند ومسلط بر شريعت حضرت محمد ( ص ) زاده خواهد شد ، اسپانيا را به درد سر انداخته وبرگرانادا

غرناطه مستولى مى شود . از طريق دريا بر مردم نيكوزيا ظفر خواهد يافت . ( 2 ) مرد مشرقى از محل استقرار خويش خارج خواهد شد ، براى ديدار فرانسه ازكوه آپونين خواهد گذشت ، از فراز آسمان ، از برف ها

، درياها وكوه هاگذر خواهدكرد و همگان را با عصايش مضروب خواهد كرد . . . . . . . ( 3 )

ادبيات رمز آلود ، واژه اى است كه به بهترين نحو مى تواند عمق معانى شعرواره هاى نوسترآداموس را بيان كند چرا كه طبق نظر اغلب مفسران معروف نوستر آداموس يعنى اريكاچيتهام ، گى بوحك رژان شارل, دو فن برون ، حداقل وقايع ذيل را مى توان بدون هيچ شك وترديدى از ميان شعرواره هاى رمزآلود نوستر آداموس برشمرد :

آتش سوزى بزرگ لندن در سال1666 م اعدام چارلز اول ، روى كار آمدن حكومت مذهبى كرامول در انگلستان ، وقوع انقلاب فرانسه ، انقلاب روسيه ، رويارويى استالين وتروتسكى پس از مرگ لنين ، اضمحلال رژيم شوروى ، اعدام لويى شانزدهم و مارى آنتَوانت ، به قدرت رسيدن ناپلئون وانتخاب لقب امپراتور توسط وى ، به قدرت رسيدن هيتلر ورژيم نازى ، به قدرت رسيدن موسولينى در ايتاليا و ژنرال فرانكو در اسپانيا ، تروركندى ، سقوط شاه ايران و وقوع انقلاب اسلامى در ايران ، رهبرى امام خمينى ره از فرانسه او دقيقاً عنوان مى كند كه رهبر ايران از فرانسه باعث سقوط شاه ايران مى شود- وقوع حادثه يازدهم سپتامبر و آتشى كه در برج هاى دوقلوى شهر جديد نيويورك ايجاد مى شود و بسيارى از حوادث تاريخى ديگر از سال هاى 1555 ميلادى به بعدكه حدود450 سال را در بر مى گيرد .

دو محاصره ، درگرمايي سوزان ، انجام مى گيرد . آن مرد ، ازفشار تشنگى ، به خاطر دوفنجان مملواز آب ، كشته مى شود

.

دژ نظامى ، مملو مى شود ، ويک آرمانگراى كهنسال امام خمينى ره ، نشانه هاى نيرا سرزمين ايران ، را به اهالى ژنو سازمان ملل متحد نشان خواهد داد . ( 4 ) رهبر پاريس ، اسپانياى بزرگ را اشغال مى كند ، كشتى هاى جنگى در برابر مسلمانان محمدى ها كه از پارتيا ناحيه اى درا يران و مديا ناحيه اى درايران برخاسته اند ، مى ايستند آن مرد ، سيكلادا روپا را تاراج مى كند ، وآنگاه انتظارى بزرگ در بندر يونان حكلمفرما مى شود .

در مجموع نوستر آداموس به اين موضوع به صراحت اشاره مى كندكه ايران پارت ، نيرا ، پرشيا ، مديا با كمك مسلمانان سراسر جهان ، از جمله كشورهاى عربى و مخصوصاً سوريه ، عربستان سعودى وليبى حكومت مقتدرى را تشكيل مى دهند وپس از جنگى مذهبى كه هستهآن از لبنان شروع مى شود و عمدتا بر عليه اسرائيل است ، جهان را به تسخير خود در مى آورند وسپس جنگى جهانى و عظيم رخ خواهد داد وجهان نابود خواهد شد ( 5 )

در هنگامه دميدن خورشيد ، آتش بزرگ ، ديده خواهد شد صدا و روشناى ، درامتداد شمال ، ادامه خواهد يافت . در ميانه كره خاک ، مرگ وآواى مرگ ، كشيده خواهد شد مرگ از درون سلاح ها ، آتش وخشكلسالى آنان را به انتظارخواهند نشاند . درخاتمه ، ا ين سرزمين به واسطه جنگ جهانى سوم نابود ونامسكون خواهد شد . ( 6 ) سرزمين مسكونى ، از سكنه خالى خواهد شد براى به دست آوردن سرزمين ها ،

جدال واختلاف شديدى در مى گيرد , قلمروما به مردانى سپرده خواهد شد كه از غرور و سربلندى تهى خواهند بود . سپس ، براى برادران بزرگ ، نفاق و مرگ پيش خواهد آمد .

وچنين بر مى آيد كه ايران ، جهان را ابتدا از طريق حمله به تركيه و مقدونيه به تصرف خود درخواهد آورد :

شب در آسمان ، مشعلى رو به خاموشى ، ديده خواهد شد . در مركز رن ، جنگ و خشكسالي به بار مى آيد ، كمك خيلى دير مى رسد . پرشيا ايران حمله آورده وماگدونيا و در جاى ديگر مى گويد : مقدونيه را به محاصره درمى آورد . ( 7 )

تواى فرانسه اگر ازآب هاى ليگورياگذركنى خود را ، درميانه دريا و جزاير در محاصره خواهى يافت . و پيروان محمد ، در برابرتو خواهند ايستاد . و همچنين تو اى درياى آدرياتيک استخوان خزان واسبان را خواهى جويد ( 8 ) وباز مى گويد : آن مرد ، با سلاح ها وآتش درختان ، در نزديکي درياى سياه از پرشيا براي تسخيرترابوزان خواهد آمد .

فاروس و ميتيلن به لرزه درخواهد آمد خورشيد ، درياى آدرياتيک راكه مملو ازاجساد اعراب است روشن خوا هدكرد . ( 9 )

و سپس نوستر آداموس ، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدريجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح مي دهد :

كسوفى در پيش خواهد بودكه از زمان آفرينش گيتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسيح واز آن زمان تا به امروز مركزرخ نداده است وجهان چنين ظلمتى به خود نديده است .

. . ( 10 )

كه در اين مورد آيات مربوط به قيامت در سوره قيامت به ذهن انسان تداعى مى شود :

فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس والقمر يقول الانسان يومئذ اين المفر . هنگامى كه بينايى خيره مى گردد ، و ماه فرو مى رود ، و خورشيد و ماه گرد هم آيند ، آن روز انسان مى گويد : به كجا فراركنم

مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پيش خواهد تاخت . از سوى اهالى بيزانس به او خيانت خواهد شد . ازشهرقديمى رودس به پيشوازاو خواهند آمد ، از جانب هانگرى مجارستان متحمل آزار بسيارخواهد شد . ( 11 )

در حوالى درياى آدرياتيک براثرتوفانى عظيم ، كشتي غرق مى شود وزمين به لرزه درآيد وبه سوى آسمان پرتاب مى شود ودوباره فرومى افتد در مصرجنبش پيروان محمد افزا يش مى يايد و پيكى به أن سوى مرزها ، فرستاده مى شود تا خبررا اعلان كند .

. . . شهرهاآلوده وكثيف گشته ، باعث اعتراض وشرمسارى زيادى خواهد شد ، وتاريکي وجهل فقط با درخشش نورازبين مى رود وبا تغييراتى حكومت جهل وظلمت پا يان خواهد يافت . . . رهبرى اصلى مشرق زمين با شورش هاى زيادى روبرو خواهد شد ، كه اكثرا از طرف شمالى ها و غربي ها مغلوب شده است ، كه عده اى كشته و برخى مورد آزار قراگرفته اند و بقيه در حال گريزند و فرزندانشان كه از زنان متعددى هستند ، زندانى شده اند . ( 12 )

م . پ . ادوارد دركتاب خود در باب پيشگويى هاى

نوسترآداموس نقل مى كند كه سانتورى هشتم ، قطعه 6 مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است :

" . . . جنگ و خونريزى براى مرتبه سوم حتمى است آتش به حدى است كه درياها به جوش مى آيد واز دولت ما فقط دو دولت واز جهان فقط نيمى باقى مى ماند . . . ( 13 ) شاهزاده ليبياى كه نما ينده حكومت ايران است در غرب به قدرت خواهد رسيد ، يک فرانسوى ازاعراب به شدت مكدرخواهد شد ، دانشمند اديب ، ادبا خود را با اوضاع وفق خواهند داد ، زبان عرب برفرانسه پيش مى گيرد . . . . ( 14 )

در نزديکي سوربن جهت حمله به مجارستان ، قهرمانى ازاهالى برودها سياه پوستان به آنان هشدار خواهد داد . رهبر بيزانس ، سالون ازاسلاوينا ، آنان را به شريعت محمد درخواهد آورد . همچنين نوستر آداموس چنين مى سرايد كه : امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد پيروان اسماعيل جايگاه بى مانع خواهند يافت . آدم هاى نادان همچنان خواستاركارمانى شريعت كهنه هستند . تمامى حمايت كنندگان محمد سراسر گيتى را خواهند پوشاند 15 )

بنابراين ، نوسترآداموس در اغلب سانتورى ها از جمله سانتورى 5 نسبت به فتح جهان به وسيله شريعت حضرت محمد ( ص ) به غرب وتمدن غربى هشدار مى دهد وبه جهانيان اعلاممى كند كه روزى مسلمانان به رهبرى ايران وتمدن ايرانى بر جهان مسلط خواهند شدكه اين بى شك در پيوند باگسترش و جهانى شدن انقلاب اسلاْمى ايران است . ( 16 )

ا . سانتوري قطعه 5/55

2 . قطعه 29/2

3

. سانتورى 4 قطعه 59 .

4 . سانتوري 4 ص 63/3

5 . سانتوري 2 قطعه 91

6 . سانتوري 2 قطعه 95

7 . سانتوري 2 قطعه 96

8 . سانتوري 3 قطعه 23

9 . قطعه 27/5

10 . سانتوري 5 قطعه 47

11 . سانتوري 2 قطعه 86

12 . نوستر آداموس نامه به فرزند ص 274

13 . سانتوري 3 قطعه 27

14 . سانتوري 10 قطعه 62

15 . سانتوري 10 قطعه 31

16 . نشريه موعود ، شماره37 ص 27

سطيح كاهن

كاهن به معناى غيبگو است و " سطيح كاهن " يكى از مشهورترين غيبگويان تاريخ است . وى از مردم يمن بوده وهمواره بر زمين افتاده بود وميگويند 50 سال عمركرده است . ( 1 ) مرحوم علامه مجلسى دركتاب " بحارالانوار " ازكتاب مشارق الانوار تأليف حافظ رجب برسى ، كه از علما ومحدثان شيعه است ، خبرى را درباره ظهور امام زمان ( ع ) از سطيح كاهن بدين مضمون نقل نموده است : ذاجدن پادشاه براى استفسار از موضوعى كه در آَن ترديد داشت به دنبال سطيح كامن فرستاد . چون سطيح آَمد خواست او را امتحان كند ، لذا يك دينار دركفش خود پنهان كرد و آَن گاه به وى اجازه داد كه داخل شود . چون وارد شد ، شاه گفت : اى سطيح براى تو چه پنهان كرده ام سطيح گفت : دركفش خود يك دينار پنهان كرده اى شاه پرسيد : اين را ازكجا دانستى؟ سطيح گفت : از يك نفر جن كه مانند برادر ، همه جا با من همراه است . شاه گفت : اى سطيح از آَن چه در

روزگاران پديد مى آَيد مرا مطلع گردان سطيح گفت : هنگامى كه نيكان از ميان بروند واشرار به جاه و مقام برسند ، و مقدرات الهى را تكذيب نمايند ، واموال را به سختى حمل كنند . . . و اختلاف كلمه پديد اَيد . . . ستارهء دنباله دارى كه عرب را پريشان كند ، طلوع نمايد . در آَن هنگام ، باران نبارد و رودها خشك شود و اوضاع روزگار دگرگون گردد . . . آن گاه مردى از اولاد صَخر ( 2 ) خروج ميكند وپرچم هاى سياه را به پرچم هاى سرخ تبديل مى نمايد و محرمات را مباح ميگرداند . . . در آن موقع مهدى فرزند پيغمبر ظاهر مى شود و اين در وقتى است كه مظلومى در مدينه وپسر عموى وى در خانه خداكشته شود . . . . او حق را به اهل حقبرگرداند و ميهماني را در ميان مردم افزون گرداد و با عدالت خوى غبار ضلالت را از ميان ببرد ( 3 )

1 . بحارالانوار ج 51 ، ص 65 غيبة طوسى ، ص 13 1 كشف الغمه ، ج 3 ، ص 263 و 267 .

2 . صَخر : نام ابوسفيان پدر معاويه است و مقصود از او سفيانى مشهور مى باشد .

3 . بحارالانوار ج 51 ص 162

پيشگويى هاى واقع شده

برخى از حوادثى كه احاديث ، پيشاپيش از رخ دادن آن ها پيش از ظهور خبر داده اند

و وقوعشان دركتب تاريخى پس ازگذشت سال ها به ثبت رسيده . پيشگويى هاى مطابق واقع ايشان از اين قرار است :

پيشگويي اول

و دوم : انحراف و فساد بني عباس , پيامبر ( ص ) و ائمه ( ع ) درباره ويژگى هاى حكومت بنى عباس از جهت منحرف شدن آن ها به سمت فساد وخروج شان از مسير حق خبر داده اند . به خوبى مى دانيم كه دولت بنى عباس چه بر سر ائمه ( ع ) و ديگر فرزندان رسول اكرم ( ص ) در طول تاريخ آوردند و چه آوارگى ها ، تعقيب ها و دستگير شدن ها و ستم هايى را از آن ها چشيدند كه مشهورتر از آن است كه اين روزما بخواهيم آن را به نگارش درآوريم . امام باقر ( ع ) طى حديثى مى فرمايد : . . . سپس بنى عباس به سلطنت مى رسند وهمواره در عيش و نشاط حكومت و وفور خوشى ها خواهند بود ، تا اينكه در ميان آن ها اختلاف مى افتد وپس از آن كه دچار اختلاف شدند حكومت را ازكف مى دهند . ( 1 )

لازم است به ياد داشته باشيم امام باقر ( ع ) پس از زوال سلسله بنى اميه به شهادت رسيدند

و 18 سال بعد حكومت عباسيان بر مسلمانان مسلط شدند . ( 2 )

پيشگويي سوم : اختلاف اهل مشرق و مغرب ( 3 ) در ادامه حديثى كه از امام باقر ( ع ) نقل كرديم حضرت فرمودند : و اهل مشرق و مغرب دچار اختلاف مى شوند . ( 4 ) كه نمونه هاى بسيارى براى اين اختلاف در طول تاريخ مى توان يافت : مانند اختلاف اهل مشرق و مغرب براى تعيين

مرزهاى كشورهاى اسلامى كه اين مسأله سابقه طولانى در ميان مسلمانان دارد به طورى كه بر مشرق عباسيان حكومت مى كردند . و بر مغرب يا همه اندلس اسلامى حكمرانان اموى . يا اينكه در شمال آفريقا غرب دولت فاطميون را تأسيس كردند . در هر دو حالت غرب از خلافت مشرق كه در دست عباسيان بود ، جدا شده بودند 0

شايد هم منظور چيزى است كه در عصركنونى از زمان جنگ جهانى دوم تا الان- شاهدش هستيم كه دو دولت بزرگ وجود داشته اند به طورى كه يكى مدعɠزعامت جمهورى ها درمشرق است و ديگرى خود را فرمانرواى غرب مى شمرد . به هر حال اختلاف را به هركدام از اين معانى يا معانى ديگر بگيريم اين اختلاف ميان شرق وغرب از جمله نشانه هاى ظهور است و همواره شاهدش بوده ايم .

اين سه پيشگويى اتفاق افتاده در تاريخ آن هم پس از بيان آن حضرت ( ع ) ونقل محدثين در منابع شان ، خود بهترين دليل ير صدق صدور آن از معصوم ( ع ) است .

پيشگويي چهارم : انحراف جامعه اسلامي پيامبر اكرم ( ص ) بارها از انحراف در رهبرى اسلامى جامعه پس از خويش خبر داده اندكه از آن جمله اين روايت است كه ابن عباس نقل كرده كه حضرت ضمن صحبت هاى شان از معراج ، اين مطالب را از جمله علايم ظهور برشمرده اند : كافران ، فرمانرواى مردم مى شوند و فاجران ستمكاران سرپرست ، و ظالمان هم آنان را يارى مى كنند وفاسقان هم مشاوران آن ها مى شوند . در چنين زمانى

سه خسف فرو رفتن پيش مى آيد : در مشرق ، مغرب و جزيرة العرب ، بصره را هم يكى از نوادگان توكه زنگى ها از او پيروى مى كنند خراب مى كند . ( 5 )

ودر حديث ديگرى چنين مى فرمايند : . . . وپس از من ، رهبرانى خواهند آمدكه به هدايت من هدايت نگردند از طريق من كه هدايت است پيروى نمى كنند و به سنت من هم رفتار نمى كنند ، از ميان آن ها مردانى قيام خواهندكردكه قلب هاى شان قلب شيطان است دركالبد انسان .

اين همان مسأله اى است كه پس از رسول اكرم اسلام ( ص ) رخ داد و حكومت بر اساس مصلحت ها ويا به طور موررثى دست به دست شد .

پيشگويي پنجم : شورش صاحب زنج , جريان صاحب الزنج وقومش در تاريخ از اين قرار ثبت شده است كه وى شخصى بودكه در سال 255 ق مصادف با ميلاد حضرت مهدى ( ع ) قيام كرد . نامش على بن محمد بود وعلى رقم اينكه از حيث عقايد وتفكرات با اهل بيت ( ع ) اختلاف داشت ، گمان مى كردكه از علويان است . طى مدت 15 سال در جامعه چنان فسادى به راه انداخته بودكه نهايتاً در سال 270 ق دستش را به قتل عام مردم آلوده كرد . علاوه بر انتساب خويش به علويان عمده مطلبى كه در شورش خود روى آن تكيه مى كرد اين بود به طور اساسى به كارگران وطبقه زحمتكش جامعه ، خصوصا بندگان وغلامان تحت سرپرستى ديگران نظرداشت واز اين جهت بود

كه به وى صاحب الزنج يا سرور بندگان لقب داده بودند . فساد زيادى در جامعه به پا كرد ودولت عباسى را به شدت به زحمت انداخت وساكنان بصره و بسيارى ديگر از شهرها را با قتل وغارت و سرگردانى مردم تحت فشار قرار داد . اين واقعه تاريخى هم خود دليل بزرگى براى صدق حديث وگوينده آن مى باشد .

پيشگويي ششم : ظهور علم در شهر قم ,از جمله اين احاديث ، اين مورد است كه از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : كوفه از حضور مؤمنين خالى خواهد شد وعلم از آن رخت برمى بندد ، همانند مارى كه به سوراخ لانه خويش خزيده باشد . سپس در شهرى كه به آن قم مى گويند نمايان مى شود و آن جا معدن علم وفضل مى گردد ، به طورى كه هيچ مستضعفى از لحاظ دينى روى زمين باقي نمى ماند حتى عروسان حجله نشين كه اين جريان نزديك ظهور قا ئم ( ع ) مى با شد . ( 6 )

اين موضوع در دهه گذشته پيش آمده است وعظمت امامان ( ع ) را زمانى متوجه مى شويم كه بدانيم امام از ظهور علم دينى در قم در حالتى خبر مى دهندكه حتى موقعيت مكانى اين شهر در زمان ايشان هنوز ناشناخته بود وساكنان آن هم بت پرست و آتش پرست بودند وپس از گذشت قريب 1200 سال مركز مطالعات وشهر علم شيعه گشت .

1 . غيبة نعمانى ص 175 .

2 . همان .

3 . همان

4 . بشارة الاسلام ص5

5 . تاريخ

الغيبه الكبرى ص 59 .

6 . منتخب الاثر ص 443 يوم الخلاص ص 480

سيماى دورانِ ظهور

سيما راكه روايات از اوضاع جهان در زمان ظهور ترسيم مى كنند به ويژ ه از منطقه ظهور آن حضرت مانند : يمن ، حجاز ، ايران ، عراق ، شام ، فلسطين ، مصر ومغرب . . . سيمايى است كامل كه بسيارى از حوادث بزرگ و كوچك و نام هاى اشخاص واماكن را دربر مى گيرد .

روايات حاكى از اين است كه انقلاب وحركت ظهور حضرت ، بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگى هاى منطقه اى وجهانى ، از مکه آغاز مى شود وطبق بيان روايات ، در سطح جهانى نبردى سخت ميان روميان- غربى ها- وتركان ويا هواداران آن ها-كه ظاهرا روس ها باشند- به وجود مى آيد ، تا جايى كه به جنگ جهانى منجر مى گردد . اما در سطح منطقه در حكومت هوادار حضرت مهدى ( ع ) در ايران ويمن تشكيل خواهد شد . . . كه ياران ايرانى آن حضرت ، مدتى قبل از ظهور ، حكومت خويش را تأسيس نموده ودرگير جنگى طولانى مى شوندكه سرانجام درآن پيروز مى گردند .

اندك زمانى پيش از ظهورآن بزرگواردر ميان ايرانيان دو شخصيت ، با عنوان سيد خراسانى ، رهبر سياسى ، وشعيب بن !صالح ، رهبر نظامى ظاهر شده وايرانيان تحت رهبرى اين دوتن ، نقش مهمى را درحركت ظهورآن حضرت ايفاء خواهند نمود .

اما ياران يمنى وى ، قيام وانقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده وظاهراًايشان در سامان بخشيدن به خلافت سياسى كه در

حجاز به وجود مى آيد همكارى مى نمايند . علت به وجود آمدن اين خلافت سياسى حجاز ، اين است كه شاه نابخردى از خاندان فلان!- كه آخرين پادشاه حجاز مى باشد-كشته شده و بر سرِ جانشينى او اختلاف به وجود مى آيد ، به گونه اى كه اين اختلاف تا ظهور مهدى ( ع ) ادامه خواهد يافت . در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت آشكار شده وشايد بزرگترين نشانه آن ، نداى آسمانى است كه به نام او در بيست وسوم ماه رمضان شنيده مى شود . طبق روايات پس از اين نداى آسماني حضرت به طور سري برخى از ياران وهواداران خود ارتباط برقرار مى نمايد . درباره حضرت ، در سراسر جهان سخن بسيار به ميان آمده ونام وى زبانزد همگان گشته ، ومحبتش در دل ها جاى مى گيرد .

دشمنان وى از ظهورآن حضرت سخت بيمناك شده واز اين رو براى دست يافتن به او تلاش مى كنند . . . در ميان مردم شايع مى شودكه آن حضرت در مدينه منوره اقامت گريده ، و حكومت حجاز يا نيروهاى خارجى ، جهت كنترل اوضاع داخلى حجاز ، وپايان دادن به كشمكش قبائل با حكومت وقت ، لشكريان سفيانى را از سوريه به يارى مى طلبند . اين سپاه وارد مدينه شده وبه هر مرد هاشمى كه دست يابند او را دستگير مى كنند . بسيارى ازآنان وشيعيان آن ها راكشته وبقيه را به زندان مى افكنند . سپس آن حضرت در شهر مكه با بعضى از ياران خود تماس مى گيرد . . . . تا اين

كه قيام وحركت مقدس خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز عشاء از حرم شريف همگى آغاز مى كند . آن گاه نخستين سخنرانى خود را براى مردم مکه ايراد مى فرمايد كه دشمنان وى سعى در ترورآن حضرت دارند ، اما ياران آن حضرت با در ميان گرفتن آن بزرگوار ، دشمنان را متفرق ساخته ، ونخست بر مسجد الحرام وسپس بر مكه تسلط مى يابند . در صبح روز دهم محرم ، حضرت مهدى ( ع ) پيام خودرا به زبان هاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مى كند وملل دنيا را به يارى خويش دعوت كرده ، اعلام مى دارد كه در مکه خواهد ماند ، تا معجزه اى كه جد گرامى اش حضرت مصطفى ( ص ) وعده فرموده ، وآن فرو رفتن لشكريان سفيانى به زمين است- كه براى در هم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند- به وقوع پيوندد . پس از اندك زمانى ، معجزه وعده داده شده در مورد سپاه سفيانى- كه در مسير مکه به حرکت در آمده اتفاق مى افتد . آن حضرت پس از اين معجزه ، با سپاه خود كه بيش از ده هزار نفر است از مكه رهسپار مدينه مى شود وپس از نبرد با نيروهاى دشمن ، مدينه را آزاد ساخته وبا آزادسازى دو حرم مكه و مدينه ، فتح حجاز وتسلط بر منطقه خاتمه مى يابد .

در برخى از روايات آمده است كه آن حضرت ، پس از پيروزى بر حجاز راهى جنوب ايران مى شود ودرآن جا با سپاه ايران وتوده هاى مردم آن

سامان به رهبرى خراسانى وشعيب بن صالح برمى خورد . آنان با وى بيعت كرده وبا قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى آشكارى دست مى يابند .

سپس امام وارد عراق گرديده واوضاع داخلى آن جا را پاكسازى مى كند و با درگيرى با بقاياى نيروهاى سفيانى آن ها را شكست داده وبه قتل مى رساند . آن گاه عراق را مركز حكومت وكوفه را پايتخت خود قرار مى دهد و بدين سان يمن ، حجاز ، ايران وعراق يكپارچه تحت فرمانروايى آن حضرت درمى آيد .

از روايات برمى آيد : نخستين جنگى كه حضرت پس از فتح عراق به آن اقدام مى كند جنگ با تركان است كه آن ها را شكست مى دهد . امام پس از تجهيز ، سپاه بزرگش را راهى قدس مى گرداند ، در اين هنگام با سپاه سفيانى درگير نبردى سخت مى شوند ، نبردى كه محورهاى ساحلى آن از عکا در فلسطين گرفته تا انطاكيه در تركيه ودر داخل از طبريه شهر ودرياچه اى است در فلسطين تا دمشق وقدس را فرا مى گيرد . . . .

دراين هنگام خشم الهى بر نيروهاى سفيانى ويهودى ورومى فرود آمده وبه دست مسلمانان كشته مى شوند ومسلمانان پيروزمندانه وارد قدس مى گردند . غربيان مسيحى وقتى مواجه با شكست يهوديان به دست باكفايت حضرت مى شوند ، خشمگين شده وعليه حضرت اعلان جنگ مى كنند؟ ولى ناگاه حضرت مسيح ( ع ) ازآسمان وقدس فرود آمده وبا سخنان خويش جهانيان وبه ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد . فرود

آمدن حضرت مسيح ( ع ) براى جهان نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان وملت هاى مسيحى خواهد گرديد .

بسيارى از غربى ها به آيين اسلام گرويده وحضرت مهدى ( ع ) را مورد حمايت وتأييد خويش قرار مى دهند . اما روميان به جهت اينكه حضرت مسيح ( ع ) موج همبستگى مردمى در ميان ملت ها ايجاد كرده ، وحشت زده شده و در يك هجوم ناگهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام وفلسطين يورش مى آورند .

در اين يورش ، نيروهاى اسلام روياروى آن ها قرارگرفته و حضرت مسيح ( ع ) موضع خود را با حضرت مهدى ( ع ) هماهنگ اعلام كرده وپشت سروى در قدس نماز مى گذارد . نبرد با روميان روى مى دهد و شكستى سخت متوجه روميان مى گردد . پس از اين ، دروازه هاى پيروزى جهت فتح كردن اروپا و غربِ مسيحيت ، به روى آن حضرت گشوده مى شود .

پس از فتح غرب توسط حضرت ودر آمدن آن تحت فرمانروايى آن حضرت و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان ، حضرت مسيح ( ع ) رحلت نموده و حضرت مهدى ( ع ) ومسلمانان بر پيكر او نمازگزارده واو را در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مى سپارد . پس از فتح جهان توسط آن حضرت ويكپارچگى تمام دولت هاى جهان به صورت يك حكومت اسلامى ، حضرت براى تعالى بخشيدن وشكوفايى زندگى مادى ورفاه همگان قيام نموده وجهت گسترش فرهنگ و دانش مردم مى كوشد .

در زمان حضرت ، پاى ساكنان

زمين به سوى ساكنان كرات گشوده مى شود . بعد از آن شمارى از پيامبران وامامان ( ع ) به زمين باز خواهندگشت وتا هر زمان كه اراده حق تعالى باشد ، فرمانروايى خواهند نمود و اين امر از نشانه هاى رستاخيز و مقدمات آن است .

به نظر مى رسدكه جنبش دجال ملعون وفتنه و آشوب او يك حركت انحرافى وبهره گيرى از پيشرفت علوم باشدكه در زمان حضرت ، جامعه بشرى به آن دست مى يابد . دجال از روش هاى پيشرفته ، براى فريب جوانانِ پسر و دختر و زنان که بيشتر پيروان او را تشكيل مى دهند استفاده مى كند . از اين رو موجى از فتنه و آشوب به وجود مى آوردكه مردم فريبكارى هاى او را باور مى كنند ، اما حضرت مهدى ( ع ) نيرنگ ) هاى وى را آشكار ساخته وبه زندگى او وهوادارنش خاتمه مي دهد .

اين دورنمايى كلى از حركت و انقلاب جهانى حضرت مهدى ( ع ) بود . ( 1 )

ا . عصرظهور على كورانى ص 23 .

قيام

هدف قيام

در بين روايات مربوط به ابعاد مسأله مهدويت ، رواياتى عهده دار تبيين هدف قيام امام عصر ( ع ) مى باشند كه به طوركلى شايد بتوان اين روايات را به دو دسته تقسيم كرد : الف : رواياتى كه هدف ظهور آن حضرت را پركردن جهان از عدل و داد يملأ الأرض قسطا وعدلا و امور مربوط به آن معرفى مى كنندكه برخى 123 روايت و برخى ديگر 132 روايت از مراجع شيعه و سنى در اين باره شمرده ا

ند .

ب : رواياتى كه هدف ظهور آن حضرت را انتقام خون ابا عبدالله ( ع ) يا انتقام پيامبران و . . . شمرده و آن حضرت را الطالب بدم المقتول كربلا و امثال آن معرفى مى نمايد . امام صادق ( ع ) در ذيل حديثى طولانى در وصف ياران آن حضرت آورده است : و شعار آنان اين است اى خونخواهان حسين ( ع ) يالثارات الحسين ( ع ) .

اكنون اين سؤال مطرح است كه هدف قيام آن عصاره هستى و يگانه عصر ، كدام امر است؟ يكى از اين دو ، يا هر دو؟

مدعا اين است كه آن يگانه عصر در هدف هم يگانه است؟ هدف او يك چيز بيشتر نيست ، آن هم انتقام خون امام حسين ( ع ) كه خود عين برقرارى قسط و عدل جهانى است برقرارى قسط و عدل جهانى ، همان انتقام خون حسين ( ع ) است و بالعكس .

آن چه در روايات درباره انتقام امام عصر ( ع ) از قاتلين ابا عبدالله ( ع ) آمده است مراد از انتقام ، كشتن جانيان كربلا نيست آنها را مختار ثقفى و امثال اوكشتند و از آنها چيزى امروز باقى نمانده است تاكشته شوند . همانا انتقام او واژگونى مخروط امارت جور است كه تا عصر ظهور به شکل عظيمى تنومند شده و عالم راگرفته است ونشانه آن هم پر شدن دنيا از ظلم و جور و فساد وتباهى است كه از نشانه هاى حتمى ظهور آن حضرت است .

از اين رو خصوصيت اصلى دولت كريمه امام عصر (

ع ) تعزبها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله است . يعنى با قرارگرفتن امام عادل در رأس مخروط امامت جهانى عدل جامع زير مجموعه هاى اين امام همام هم ، عادل خواهند بود و آن ها اهل واقعى اسلام اند و با اين مخروط امامت است كه با جريان عدل اخلاقى در پيكره آن و درك صحيح قانون الهى عدل جامع قرآن و عمل به آن ، كار دنيا به سوى عدل و قسط ره خواهد پيمود و اين نقطه جمع انتقام خون حسين ( ع ) و اقامه قسط و عدل توسط امام عصر ( ع ) مى باشد . ( 1 )

ا . نشريه موعود شمار 190 ص65

ايام الله

درآيه پنجم سوره مباركه ابراهيم آمده است : ، . . . وذکرهم بايامِ الله از امام محمد باقر ( ع ) روايت است كه ايام الله سه روز است : روز قيام قائم ( ع ) ، روز رجعت و روز قيامت . ( 1 ) اين حديث به همين تعبير از امام صادق ( ع ) نيز روايت شده است . ( 2 ) ودر تفسير على بن ابراهيم قمى نيز آمده كه " ايام الله " سه روز است : روز قيام قائم ( ع ) ، روز مرگ و روز رستاخيز ( 3 )

1 . ينابيع المودة ج 3ص 242

2 . المحجة ص 225

3 . خصال صدوق ص 108 تفسيرصافي ج 4ص

حارث بن حارث

از قيام كنندگان پيش از قيام حضرت مهدى ( ع ) است رسول اكرم ( ص ) فرمود : مردى از ماوراء النهر قيام خواهد كرد كه به او " حارث بن حارث " گفته مى شود . فرمانده سپاه او مردى است كه به وى منصورگويند . او حكومت را براى آل محم ( ع ) آماده مي كند ، هم چنان كه قريش براى رسول خدا ( ص ) زمينه حكومت را فراهم كرد بر هر فرد مسلمان مؤمن واجب است وى را يارى دهد . ( 1 )

1 . عقد الدرر ص 130 ، به نقل از فرهنگ موعود حسين کريمشاهي ص 77 .

سيف

به معناى شمشير است و بر اساس روايات ، قيام حضرت با شمشير است . امام سجاد ( ع ) در حديثى فرمود : در قائم ما نشانه هايى از هفت پيامبر وجود دارد . . . واما نشانه اش از حضرت محمد ( ص ) خروج او با شمشير است . ( 1 ) امام صادق ( ع ) نيز فرمود : . . . فاذا کان وقت خروجه يکون له سيف مغمود ناداه السيف قم يا ولي الله فاقتل اعداء الله ( 2 )

چون زمان ظهور او فرا رسد ، شمشيرش كه در غلاف است او را صدا مى زند : اى ولىَ خدابرخيز ودشمنان خدا را طعمه شمشيركن . .

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : ليس شانه الا السيف ( 3 )

او فقط شمشير را مى شناسد . ونيز امام صادق ( ع ) مى فرمايد : يكفون

سيوفهم حتي يرضي الله عزوجل ( 4 )

ياران قائم شمشيرهاى خويش را بر زمين نمى نهند تا اين كه خداوند راضى شود . در دعاى عهد نيز از خداوند مى خواهيم ما را از ياران حضرتش قرار دهد واگر پيش از زمان او مرديم ، ما را از قبر بيرون آورد در حالى كه شمشير را از غلاف بيرون آورده ايم : واجعلنى من انصاره فاخرجنى من قبرى مؤتزرا كفنى ، شاهرأ سيفى ( 5 )

در روايتى از امام صادق ( ع ) آمده است كه : ياران حضرت مهدى ( ع ) شمشيرهايى دارندكه بر هر شمشيرى ، كلمه اى و از هركلمه ، هزاركلمه مفتوح مى شود ( 6 ) در پاره اى روايات ، از حضرت به صاحب السيف تعبير شده است . ( 7 )

ا . كمال الدين ج 1 ص 438 بحارالانوار ج 1 5 ، ص 17 2 .

2 . بحار الانوار ج 52ص 304 .

3 . غيبة نعمانى ص233 كمال الدين ج ا ، ص331 .

4 . بحار ا لانوار ، ج 52 ص 27 .

5 . مفاتيح الجنان ، دعاى عهد .

6 . نجم الثاقب باب سوم .

7 . اصول کافي ج 1 ص 536

اولين دادگاه پس از ظهور

بر طبق برخى روايات ، نخستين دادگاهى كه در دولت حقه حضرت مهدى ( ع ) تشكيل مى شود ، براى بررسى خون به ناحق ريخته شده محسن حضرت فاطمه ( ع ) است . ( 1 )

1 . روزگار رهايي ، ج 2 ص 070 1 .

پرچم پيش از قيام

در پاره اى روايات آمده است كه هر پرچمى پيش از قيام قائم برافراشته شود ، پرچمدار آن طاغوت است . ( 1 )

برخى افراد از اين روايات ، براى مشروع نبودن تشكيل حكومت در عصر غيبت كبرى استفاده كرده اند . حتى برخى ، از روايت امام سجاد ( ع ) كه مى فرمايد : به خدا سوگند ، هيچ يك از ما ، پيش از قيام خروج نمى كند ، مگر اين كه مثل او ، مانند جوجه اى است كه پيش از محكم شدنِ بال هايش ، از آشيانه پروازكرده باشد . در نتيجه كودكان ، او را گرفته و با او به بازى مى پردازند ( 2 ) ، نتيجه گرفته اندكه قيام براى تشكيل حكومت اسلامى ، نه تنها بي نتيجه است كه گرفتارى وناراحتى اهل بيت ( ع ) را نيز پي دارد . در جاى خود پاسخ داده شده است كه اين روايت اولا : اصل جواز قيام را رد نمى كند ، بلكه پيروزى را نفى مى كند ، زيرا اگر نفى جوازكنند ، قيام امام حسين ( ع ) وقيام زيد بن على وحسين بن على شهيد فخ و . . . . را محكوم كرده اند ، با اين كه بدون ترديد اين قيام

ها مورد تأييد ائمه ( ع ) بوده است . ثانيا : عدم پيروزى قيام ، دليل بر نفى تكليف به قيام نيست .

مشروع بودن يا نبودن تشكيل حكومت در عصر غيبت ، همراه با موافقان ومخالفان وادله آن ها ، در جاى خود بحث شده است .

1 . وسائل ا لشيعه ج 1 1 ، ص37 , مستدرك الوسائل ، ج 11ص 34 .

2 . وسائل الشيعه ج 11 ص 36 ,مستدرك الوسائل ج 11ص 37 .

روز قيام

روايات گوناگونى درباره روز قيام حضرت مهدى ( ع ) وجود دارد . در برخى از " نوروز " به عنوان روز آغاز قيام ياد شده است . برخى احاديث روز عاشورا " را روز قيام ذكركرده وتعدادى از روايات روزشنبه و در تعدادى ديگر ، جمعه روز قيام تعيين شده است

در هر زمانى نوروز با عاشورا اشكالى به نظر نمى رسد ويكى شدن اين دو روز ممكن است

و هر زمانى اين در روز با جمعه يا شنبه نيز ممكن است . امَا آن چه مشكل است ذكر دو روز هفته جمعه وشنبه به عنوان روز قيام است . اگر سند اين روايات صحيح باشد ، در اين صورت احاديثى كه جمعه را روز ظهور حضرت تعيين كرده است ، بر روز قيام وظهور حمل مى شود ورواياتى كه شنبه را روز قيام مى داند بر استقرار وتثبيت نظام الهى و نابودى مخالفان تفسير مى شود . اما رواياتى كه شنبه را روز قيام مى داند از نظر سند مورد تأمل است . ( 1 )

1 . چشم اندازى به حكومت

مهدى ( عج ) نجم الدين طبسى ص 63 .

شعار پرچم قيام

هر حكومتى داراى پرچمى است كه به وسيله آن شناخته مى شود و قيام ها وانقلاب ها نيز از پرچم مخصوصى برخوردارند كه آرمان تا حدودى نمايانگر اهداف رهبرانش مى باشد . انقلاب جهانى حضرت مهدى ( ع ) نيز پرچم مخصوصى دارد و برآن شعارى نقش بسته است . هر چند درباره شعارپرچم آن حضرت اختلاف است ، ولى نكته اى در همه اقوال مشترك است وآن اين كه مردم را به فرمانبرى از حضرتش دعوت مى كند . در روايتى آمده است : بر روى پرچم حضرت مهدى ( ع ) نوشته شده است : گوش شنوا داشته باشيد واز حضرتش اطاعت كنيد . ( 1 ) در جاى ديگرى مى خوانيم : شعار پرچم مهدى ( ع ) ، البيعة لله بيعت مخصوص خدا است مى باشد ( 2 )

1 . بحار والانوار ج 52 ، ص 305 اثبات الهداة ج3ص 582

2 . فتن ابن حماد ص 98 الشيعة والرجعة ، ج 1 ص 210 .

نشانه هاي ظهور

نشانه ها در طبيعت

گرسنگى

از نشانه هاى پيش از ظهور حضرت ، گرسنگى ذكر شده است .

محمد بن مسلم مى گويد : از امام صادق ( ع ) شنيدم كه فرمود : " پيش از ظهور حضرت قائم ( ع ) از سوى خداوند براى مؤمنان نشانه هايى است " گفتم : خدا مرا فداى توگرداند ، آن نشانه ها كدام است؟ فرمود : آن ها همان گفته خداوند است كه فرمود : و لبنونکم بشيء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرين ( 1 ) وشما مؤمنان را به چيزى از ترس وگرسنگى

وكمى دارايى ها وجان ها وميوه ها مى آزماييم ، پس صابران را مژده ده . آنگاه فرمود : " خداوند مؤمنان را به سبب ترس از پادشاهان بنى فلان در دوران پايانى حكومت شان مى آزمايد ومراد ازگرسنگى ، گرانى قيمت هاست

1 . سوره بقره 155 .

ابرسخت

به ابرهايى گويند كه در آن رعد وبرق و آذرخش وصاعقه باشد . امام باقر ( ع ) فرمود : ابر سخت ، براى حضرت صاحب ( ع ) ذخيره شده است . هرگاه ابرى چنين بود ، صاحب شما بر آن سوار است . بى شک او سوار بر ابر مى شود وبا آن به سوى آَسمان بالا مى رود و آَسمان ها و زمين هاى هفتگانه را مى پيمايد . ( 1 )

امام صادق ( ع ) فرمود : خداوند ذوالقرنين را در انتخاب بين دو ابر سخت و رام مخير كرد . او ابر رام را برگزيد . و اگر ابر سخت را بر مي گزيد ، اجازه استفاده از آن را نداشت ، زيرا خداوند ، ابر سخت را براى حضرت قائم ( ع ) ذخيره كرده است . ( 2 )

1 . بحار الانوار ج 2 5 ص 1 32 بصائرالدرجات ص 409 اختصاص مفيد ص 99 1 .

2 . بحار الانوار ج 52 ص 2 31 اختصاص مفيد ص 326 غاية المرام ص 77 .

باران هاى فراوان

از نشانه هاى ظهور ذكر شده است . در سال ظهور ، باران هاى پياپى زمين را آباد و سبز مي كند ووضع مردم بهتر مي شود . امامان ( ع ) در تبيين نشانه هاى ظهور و خبر دادن از رخدادهاى آن روزگار ، از اين واقعه نيز ياد كرد ه اند . امام صادق ( ع ) مي فرمايد : در آستانه قيام مهدى ( ع ) سالى پرباران خواهد بود كه در اثر آن ، خرما بر

روى نخل مي پوسد . پس در اين ترديدى به خود راه ندهيد " . ( 1 ) و نيز مي فرمايد : و چون هنگام ظهور مهدى ( ع ) نزديك شود ، در تمام ماه جمادى الاخر و ده روز نخست ماه رجب ، بارانى بر مردم ببارد كه تا آن هنگام ، مانند آن را نديده باشند . . . . ( 2 ) اين نشانه را بزرگانى مانند شيخ مفيد ، شيخ طوسى و طبرسى در رديف نشانه هاى ظهور آورده اند ، ولى بايد توجه داشت كه روايت طبرسى و مفيد مرسله است وروايت شيخ طوسى نيز ضعيف است . ( 3 )

و اما درباره عصر ظهور حضرت مهدى ( ع ) آورده اند كه : خداوند ، براى مهدى ( ع ) بركت را از آسمان فرو مي فرستد . ( 4 ) آسمان ، بارانى مي بارد كه زمين ، محصول خود را آشكار مي سازد ومردم در حكومت آن حضرت از نعمتى برخوردار مي شوند كه هرگز مانند آن را نديده اند . ( 5 ) در دولت او ، آب ها فراوان مي شود و رودخانه ها بالا مي آيد ، ( 6 ) چشمه ها مي جوشد ، و زمين چند برابر محصول مي دهد . ( 7 )

ا . غيبة طوس ص 449

2 . اعلام الورى ص 290 و 432 بحار الانوار ج 52 ص 337 .

3 . برترين هاى فرهگ مهدويت در مطبوعات ص 250 .

4 . ملاحم ابن طاووس ص 1 7 و 141 عقد الدرر ص

69 1 .

5 . بحارالانوار ج 52 ص 345 اثبات الهداة ج 3 ص 524 احقاق الحق ج 9 1 ص 655 .

6 . عقد الدرر ص 84

07 بحارالانوار ج 52 ص 304 اختصاص مفيد ص 208 .

صورتى در خورشيد

از نشانه هاى آخرالزمان ، ظاهر شدن صورتى در قرص خورشيد ذكر شده است . مردم سيماى مردى را در قرص خورشيد خواهند ديدكه نام و نشان او را خواهند شناخت . اين نشانه پرشكوه در عهد سفيانى خواهد بود و در آن هنگام سپاه سفيانى و خود سفيانى هلاک خواهند شد . ( 1 ) صاحب كتاب روزگار رهايي مى نويسد : منظور از سيماى مردى كه در قرص خورشيد ظاهر خواهد شد ، سيماى حضرت مسيح ( ع ) است كه در خورشيد ظاهر مى شود و از آسمان فرود مى آيد و با حسب و نسبش شناخته مى شود و ديگركسى در حق او دچار ترديد ، ( 2 ) نمى شود . در حديث ديگري آمده است : صورت و سينه اى در قرص خورشيد براى مردمان ظا هر مي شود . ( 3 )

در روايتى از امام صادق ( ع ) آمده است : سه بانگ آسمانى در ماه رجب شنيده مى شد : 1 . آگاه باشيدكه لعنت خدا بر ستمگران باد ، 2 . اى گروه مؤمنان رستاخيز نزديك است ، 3 . بدن انسانى به وضوح در قرص خورشيد ديده مى شودكه با صداى رسا بانگ بر مى آورد : هان اى مردم خداوند فلانى ، پسر فلانى . . . . سلسله نسب حضرت

قائم ( ع ) را تا حضرت على ( ع ) مى رساند را برانگيخت . ( 4 )

1 . ارشاد مفيد ص 338 بحار الا نوار ج52 ص 220 اعلام الورى ص 428

2 . روزگار رهايي ج2 ص 845

3 . همان ص 846 .

4 . غيبة طوسي ص 268 بحار الانوار ج 52 ص 289 منتخب الاثر ص 422 .

ملخ سرخ

از نشانه هاى پيش از ظهور حضرت مهدى ( ع ) ظاهر شدن ملخ هايى سرخ فام در فصل خود و در خارج از فصل خود است كه بر زراعت و غلات هجوم مى برند و موجب كمى محصول مى گردند ( 1 ) در روايتى آمده است : يمن با هجوم ملخ و ستم زمامداران خراب مى شود . ( 2 ) و در روايت ديگرى خرابى چين ، از ملخ ذكر شده است .

1 . غيبة نعماني ص 148 الزام اناصب ص 185

2 . بشارة الاسلام ص 43

سرخى آسمان

پديدار شدن سرخى در آسمان وگسترش آن در آفاق آسمان ، از نشانه هاى ظهور مهدى ( ع ) ياد شده است . ( 1 ) اين رخداد ممكن است انعكاس پرتو خورشيد در افق يا فضا باشد و اين از آثار و نشانه هاى خشم خدا بر زمينيان است كه نظير آن در عاشورا پس از شهادت امام حسين ( ع ) پديدار شده است . ابوالعلاء در اين مورد مى گويد : بر افق آسمان دو شاهد از خون مقدس على ( ع ) و فرزندش موجود است ( 2 ) در روايتى آمده است : قائم قيام نمى كند ، جز هنگامى كه چشم دنيا در آورده شود وسرخى آسمان پديد آيدكه آن ها اشك هاى خونبار حاملان عرش است كه براى مردم زمين از چشم آسمان مى بارد ( 3 )

1 . ارشاد مفيد ص 356 بحار الانوار ج 2 5 ص 220 .

2 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى

ص 495 .

3 . غيبة نعمانى ص 74 بحارالانوار ج 52 ص 226 الزام الناصب ص 179 .

صورتى در ماه

در روايت است : سالى كه صيحه آسمانى در آن شنيده مى شود نشانه اى پيش از آن در ماه رجب ديده مى شود . گفته شد : آن نشانه چيست فرمود : سيمايى در قرص ماه ديده مى شود ، دست وكف دست روشنى در فضا ظاهر مى شود و به سوى او اشاره مى كند و ندايى از آسمان بلند مى شود و همه مردم روى زمين آن را مى شنوند . ( 1 )

1 . غيبة نعمانى ص 33 1 بحارا لانوار ج 52 ص 233 ارشاد مفيد ص 337 .

مکانها

ارمينيه

ارمينيه در آسياى صغير و محدود به كوه هاى آرارات ، قفقاز ، ايران ، تركيه و رود فرات مي باشد وروزگارى حكومتى مستقل داشت وپس از انقراض امپراتورى بيزانس ، اين سرزمين بين ايران ، روس و عثمانى ها تقسيم شد

امير المومنين ( ع ) درباره گشودن ارمينيه به دست حضرت مهدى ( ع ) مي فرمايد : . . . حضرت مهدى ( ع ) به حركت خود ادامه مي دهد تا به ارمينيه مي رسد . چون مردم آن سرزمين او را مي بينند ، يكى از راهبان دانشمند را براى مذاكره ، خدمت حضرت مي فرستند . راهب به امام مي گويد : آيا مهدى تو هستى؟ حضرت مي فرمايد : آرى ، منم آنكه نامم در انجيل آمده است و بشارت داده شده كه در آخر الزمان ظهور مي كنم . او پرسش هايى را مطرح مي کند و امام پاسخ مي دهد . راهب مسيحى ، اسلام مي آورد ، ولى ساكنان

ارمينيه ، تمرد مي کنند . پس از آن ، سپاهيان حضرت وارد شهر مي شوند وپانصد هزار نفر از نيروهاى مسيحى را نابود مي سازند . . . پادشاه ارمينيه از ترس مي كريزد وبه اطرافيانش نيز دستور مي دهد به پناهگاهى بروند . در بين راه ، شيرى راه را بر آنان مي بندد و آنان هراسان ، سلاح ها واموالى را كه به همراه دارند ، مي اندازند . . . ( 1 )

1 . الشيعة والرجعة ج 1 ص 162 به نقل از چشم اندازي به حكومت مهدى عج طبسى ص 126

اوضاع اجتماعي

فقيهان

عالمان و فقيهان ، حافظان دين خدا در روى زمين اند و راهنمايى و ارشاد مردم در دست آنان است . آنان با تحمل زحمات ، مسائل دينى را از منابع شرعى استخراج كرده ، در دسترس مردم قرار مى دهند ، ولى در آخر الزمان وضع دگرگون مى شود و عالمان روزگار بدترين عالمان خواهند بود رسول خدا ( ص ) دراين باره مى فرمايند : فقيهان آن روزگار ، بدترين فقيهانى اند كه در زير آسمان به سر مى برند . فتنه و آشوب ، از آنان آغاز مى شود و به آنان نيز باز مى گردد . ( 1 )

ا . بحارالانوار ج 52 ، ص 190 ثواب الاعمال ص 1 30 .

كسادى

از ويژگى هاى پيش از ظهور ذكر شده است . در حديثى امام صادق ( ع ) پس از قرائت آيه155 أم سوره مباركه بقره و نبلونکم بشي ء من الخوف والجوع . . . فرمود : خداوند مؤمنان را به سبب ترس از پادشاهان بنى فلان در دوران پايانى حكومت شان مى آزمايد و مراد ازگرسنگى ، گرانى قيمت هاست و منظور ازكمى دارايى ها ، كسادى تجارت وكمبود درآمد است . ( 1 )

1 . كمال الدين ج 2 650 غيبة نعمانى ص 250 .

مفاسد آخرالزمان

مفاسدى كه در آستانه انقلاب حضرت مهدى ( ع ) فراگير مى شود ، بسيار است . امام صادق ( ع ) در روايتى ، نوع مفاسدى كه در آخر الزمان رايج مى شود و بعضى از آن ها جنبه اجتماعى وسياسى ، و بعضى جنبه اخلاقى دارد را پيش بينى كرده است . حضرت مى فرمايد :

1 . آنگاه كه ديدى حق مرده و اهل حق از ميان رفتند .

2 . ستم همه جا را فراگرفته است .

3 . قرآن فرسوده شده ، و بدعت هايي از روى هوا و هوس در مفاهيم آن آمده است .

4 . دين بى محتوا شده ، همانند ظرفى كه آن را واژگون مى سازند .

5 . اهل باطل بر اهل حق بزرگى مى جويند .

6 . و ديدى كه شر آشكار است و از آن نهى نمى شود ، و هركه كار زشت انجام دهد ، معذورش مى دارند .

7 . فسق آشكارگرديده و مردان به مردان وزنان به زنان اكتفاء

مى كنند .

8 . شخص مؤمن ، سكوت اختياركرده و سخنش را نمى پذيرند .

9 . شخص فاسق دروغ مى گويد ، وكسى دروغ و افترايش را بر او باز نمى گرداند .

10 . بچه كوچك ، مرد بزرگ را خوار مي شمارد .

11 . پيوند خويشاوندى بريده مى شود .

12 . هركه را به كار بد بستايند ، خوشحال مى گردد .

13 . پسر بچه همان مى كندكه زن مى كند .

14 . زنان با زنان تزويج مى نمايند .

15 . مداحى و چاپلوسى فراوان شده است .

16 . مرد ، مال خود را در غير راه طاعت خدا خرج مى كند وكسى از او جلوگيرى نكند .

17 . چون شخص مؤمنى را ببيند ازكوشش و تلاش او به خدا پناه برد .

18 . همسايه ، همسايه خود را اذيت مى كند و مانعى براى او در اين كار نباشد .

19 . كافر خوشحال است ، از آن چه در مؤمن مى بيند و شاد است از اين كه در روى زمين فساد وتباهى بيند .

20 . آشكارا شراب بنوشند ، و براى نوشيدنش گرد هم آيند ، كسانى كه از خداى عزوجل نمى ترسند .

21 . امر به معروف كننده خوار است .

22 . فاسق در آن چه خدا دوست ندارد ، نيرومند و ستوده است .

23 . اهل قرآن و هركه آنان را دوست دارد ، خوار است .

24 . راه خير بسته شده و راه شر مورد توجه قرارگرفته است .

25 . خانه

كعبه تعطيل شده و دستور به ترك آن داده مى شود .

26 . مرد به زبان مى گويد ، آن چه راكه عمل به آن نمى كند .

27 . مردان خود را براى استفاده مردان فربه مى كنند و زنان براى زنان .

28 . زندگى مرد از پس او اداره مى گردد و زندگى زن از فرج او .

29 . زنان مانند مردان براى خود انجمن ها ترتيب مى دهند .

30 . در ميان فرزندان عباس كارهاى زنانگى آشكارگشته و خود را مانند زنان زينت مى كنند ، همان طوركه زن براى جلب نظر شوهرش خود را آرايش مى كند .

31 . به مردها پول مى دهندكه با آن ها يا زنانشان عمل نامشروع انجام دهند .

32 . شخص متمول از شخص با ايمان عزيزتراست .

33 . رباخوارى آشكار است و رباخوار مورد ملامت قرار نمى گيرد .

34 . زنها به عمل زنا افتخار مى كنند .

35 . زن براى نكاح مردان با شوهر خود همكارى مى كند .

36 . بيشتر مردم و بهترين خانه ها آن باشد كه به زنان در هرزگى شان كمك مى كنند .

37 . مؤمن به خاطر ايمانش غمناك و پست و خوار مى گردد .

38 . بدعت و زنا آشكار مى گردد .

39 . مردم به شهادت ناحق اعتماد مى كنند .

40 . دستورات دينى طبق تمايلات اشخاص تفسير مى گردد .

41 . حلال تحريم شود و حرام مجاز .

42 . مردم چنان در ارتكاب گناه جرى شده اندكه منتظر رسيدن شب

نيستند .

43 . مؤمن نمى تواند كار بد را نكوهش كند ، جز با قلب .

44 . مال كلان در راه غضب الهى خرج مى شود .

45 . زمامداران به كافران نزديك مى شوند و از نيكان دورى مى گزينند .

46 . واليان در داورى رشوه مى گيرند .

47 . پست هاى حساس دولتى به مزايده گذارده مى شود .

48 . مردم با محارم خود نزديكى مى كنند .

49 . به تهمت و سوء ظن مرد به قتل مى رسد .

50 . مرد به مرد پيشنهاد عمل زشت مى كند و خود و اموالش را در اختيار او مى گذارد .

51 . مرد به خاطر آميزش با زنان مورد سرزنش قرار مى گيرد که چرا با مردان آميزش نمى كند .

52 . مرد ازكسب زنش از هرزگى نان مى خورد و آن را مى داند و به آن تن مى دهد .

53 . زن بر مرد خود مسلط مى شود ، وكارى راكه مرد نمى خواهد انجام مى دهد ، و به شوهر خود خرجى مي دهد .

54 . مرد ، زن وكنيزش را براى زنا كرايه مى دهد و به خوراك و نوشيدنى پستى تن در مى دهد .

55 . سوگندهاى به ناحق به نام خدا بسيار مى گردد .

56 . قمار آشكار مى گردد .

57 . شراب را بدون مانع علناً مى فروشند .

58 . زنان مسلمان خود را در اختياركافران مى گذارند .

59 . لهو و لعب آشكار مى گردد وكسى كه ازكنار آن عبور

مى كند از آن جلوگيرى نمى كند و كسى جرأت جلوگيرى را ندارد .

60 . مردم شريف را خوار مى كند ، كسى كه مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند .

61 . نزديك ترين مردم به فرمانروايان كسى است كه به دشنامگويى ما خانواده ستايش شود .

62 . هركس ما را دوست دارد ، دروغگويش مى دانند و شهادت او را نمى پذيرند .

63 . برگفتن حرف زور و ناحق مردم با همديگر رقابت مى كنند .

64 . شنيدن قرآن بر مردم سنگين وگران مى آيد ودر عوض ، شنيدن سخنان باطل بر مردم آسان است .

65 . همسايه ، همسايه راگرامى مى دارد از ترس زبانش .

66 . حدود خدا تعطيل شده و در آن طبق دلخواه خود عمل مى كنند .

67 . مساجد طلاكارى مى شود .

68 . راستگوترين مردم پيش آن ها ، مفتريان دروغگو مى باشند .

69 . شر و سخن چينى آشكار مى گردد .

70 . ستمكارى شيوع يافته .

71 . غيبت را سخن نمكين مى شمارند و مردم همديگر را بدان مژده مى دهند .

72 . براى غير خدا به حج و جهاد مى روند .

73 . سلطان به خاطركافر ، مؤمن را خوار مى كند .

74 . خرابى و ويرانى بيش از عمرانى و آبادى است .

75 . زندگى مرد ازكم فروشى اداره مى شود .

76 . خونريزى را آسان مى شمارند .

77 . مرد براى غرض دنيايى رياست مى طلبد و خود را به بدزبانى مشهور مى سازد

تا از او بترسند وكارها را به او واگذاركنند .

78 . نماز را سبك مى شمارند .

79 . مرد مال بسيار دارد ، ولى از وقتى كه آن را پيدا كرده زكات آن را نپرداخته است .

80 . قبر مرده ها را مى شكافند و آن ها را مى آزارند وكفن هاى شان را مى فروشند .

81 . آشوب بسيار مى شود .

82 . مرد روز خود را به نشئه شراب به شب مى برد و شب را به مستى صبح مى كند .

83 . با حيوانات عمل زشت انجام مى دهند .

84 . حيوانات همديگر را مى درند .

85 . مرد به مصلى مى رود ، ولى چون بر مى گردد جامه در تن ندارد .

86 . دل مردم سخت و چشمان شان خشك شده وياد خدا بر آنان سنگين مى آيد .

87 . كسب هاى حرام شيوع يافت و بر سر آن رقابت مى كنند .

88 . نماز خوان براى ريا و خود نمابى نماز مى خواند .

89 . فقيه براى غير دين فقه مى آموزد و دنيا و رياست طلب مى كند .

90 . مردم دوركسى را گرفته اند كه قدرت دارد .

91 . هركس روزى حلال مى جويد ، مورد سرزنش قرار مى گيرد و جوينده حرام ، مورد ستايش وتعظيم است .

92 . در مكه و مدينه كارهايى مى كنندكه خداوند دوست ندارد وكسى هم نيست كه مانع شود و هيچ كسى آن ها را از اين اعمال زشت باز نمى دارد .

93 .

آلات لهوو لعب حتى در مكه و مدينه آشكار مى گردد .

94 . مرد سخن حق مى گويد و امر به معروف و نهى از منكر مى كند ديگران او را نصيحت مى كنند و مى گويند : اين كار برتو لازم نيست .

95 . مردم به همديگر نگاه مى كنند و به مردم بدكار اقتداء مى نمايند .

96 . راه خير به كلى خالى است وكسى از آن راه نمى رود .

97 . مرده را به مسخره مى گيرند وكسى براى مرگ او غمگين نمى شود .

98 . هر سال بدعت و شرارت بيشتر مى شود .

99 . مردم و انجمن هاپيروى نمى كنند مگر از توانگران .

100 . به فقير چيزى مى دهند ، در حالى كه به او مى خندند و براى غير خدا به او ترحم مى نمايند .

101 . نشانه هاى آسمانى پديد مى آيد ، ولى كسى از آن هراس ندارد .

102 . مردم در حضور جمع ، همانند بهائم مرتكب اعمال جنسى مى شوند و ميچكس از ترس ، كار زشت را انكار نمى كند .

103 . مرد در غير اطاعت خدا زياد خرج مى كند ، ولى در مورد اطاعت خدا ازكم هم دريغ مى ورزد .

104 . آزار به پدر و مادر آشكار مى گردد و مقام آن ها را سبك مى شمارند و حال آن ها در پيش فرزند از همه بدتر باشد ، و از اينكه به آن ها افترا زده شود ، خوشحال مى شوند .

105 . زنها بر حكومت غالب

گشته و پست هاى حساس را قبضه مى كنند ، وكارى پيش نمى رود ، جز آن چه طبق دلخواه آنان باشد .

106 . پسر به پدر خود افتراء مى زند و به پدر و مادر خود نفرين مى كند و از مرگشان خوشحال مى شود .

107 . اگر روزى بر مردى بگذرد كه در آن روزگناهى بزرگ مرتكب نشده باشد ، مانند هرزگى ياكم فروشى يا انجام كار حرام يا ميخوارگى ، آن روز غمگين است و خيال مى كند كه روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بى خود تلف شده است .

108 . سلطان مواد غذايى را احتكار مى كند .

109 . حق خويشاوندان پيامبر خمس به ناحق تقسيم مى شود و بدان قمار بازى مى كنند و ميخوارگى مى نمايند .

110 . با شراب مداوا مى كنند و بدان بهبودى مى جويند .

111 . مردم در مورد ترك امر به معروف و نهى از منكر و بى عقيدگى يكسان مى شوند .

112 . منافقان و اهل نفاق سر و صدايى دارند و اهل حق بى سر و صدا و خاموشند .

113 . براى اذان گفتن و نماز خواندن مزد مى گيرند .

114 . مسجدها پر است ازكسانى كه ترس از خدا ندارند و براى غيبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد مى آيند و در مساجد ، از شراب مست كننده توصيف مى كنند .

115 . شخص مست كه از خرد تهى گشته بر مردم پيشنمازى مى كند و به مستى او ايراد نمى گيرند و چون مست

گردد ، گراميش مى دارند .

116 . هركه مال يتيمان را بخورد ، شايستگى او را مى ستايند .

117 . قضات به خلاف دستور خدا داورى مى كنند .

118 . زمامداران از روى طمع خيانتكاران را امين خود مى سازند .

119 . ميراث يتيمان را فرمانروايان به دست افراد بدكار و بى باك نسبت به خدا داده اند ، از آن ها حق و حساب مى گيرند و جلوى آن ها را رها مى سازند تا هر چه مى خواهند انجام دهند .

120 . بر فراز منبرها مردم را به پرهيزكارى دستور مى دهند ، ولى خود گوينده به آن دستور عمل نمى كند .

121 . وقت نمازها را سبك مى شمارند .

122 . صدقه به وساطت ديگران به اهل آن مى دهند و به خاطر رضاى خدا نمى دهند ، بلكه از روى درخواست مردم و اصرار آن ها مى پردازند .

123 . تمام هَم و غم مردم شكم و عورت شان است . باكى ندارندكه چه بخورند و با چه آميزش كنند .

124 . دنيا به آن ها روى آورده است .

125 . نشانه هاى حق مندرس گشته است .

امام صادق ( ع ) پس از پيش بينى اين حوادث خطاب به راوى فرمود : در چنين موقعى مواظب خود باش . نجات خود را از خداوند بخواه فرج نزديك است و بدان كه مردم با اين نافرمانى ها مستحق عذابند . اگر عذاب بر آن ها فرود آمد و تو در ميان آن ها بودى ، بايد به سوى رحمت حق

بشتابى تا ازكيفرى كه آن ها به واسطة سرپيچى از فرمان خدا مى بينند ، بيرون بيايى . بدان كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى گرداند و اِن رحمة الله قريب من المحسنين . ( 1 )

ا . روضه كافى حديث 7 ، ص 36 و 42 بحارالانوار ج 52 ص 254-260

آتش و دود

در نشانه هاي آخر الزمان آمده است : آَتش و دودى در خاور زمين برمى خيزد كه تا چهل شب مشتعل مى شود ( 1 ) قيامت برپا نمى شود تا در يكى از وادى هاى حجاز ، آَتش روان گردد .

( 2 ) رسَيَلان و روان در مورد اَتش محل تأمل است زيرا آَتش هنگامى مى تواند روان گردد كه جسم شعله ور ، يك جسم سيال و مايع باشد و آَن چيزى جز نفت نيست برخى از اين اَتش ، تعبير به منفجر شدن چاه هاى نفت كرده اند .

امير مؤمنان على ( ع ) مى فرمايد : پيش از قيام قائم ( ع ) مردم با يك سلسله از نشانه هاى آسمانى بيم داده مى شوند : آتشى كه در آسمان پديد آيد . . .

( 3 ) در حديث ديگرى آَمده است : عمودى از آَتش در طرف مشرق درآَسمان پديد مى آَيد كه همه مردم روى زمين آَن را مى بينند . هركس آَن زمان را درك كند ، براى خانواده اش مواد گذايى يك ساله را تامين كند ( 4 )

ا . روزگار رهايى ج 2ص 833 .

2 . همان ص 834 .

3 . ارشاد مفيد ، ص 340اعلام

الورى ، ص 429 الزام النا صب ، ص 184 .

4 . روزگار رهايى ج 2ص 839 .

امر به منكر

در احوال اهل آخرالزمان آمده است كه : به جاى امر به معروف ، امر به منكر و نهى از معروف مي كنند . معروف را منكر خيال كرده ، منكر را معروف مى پندارند . ( 1 ) كسى كه امر به معروف كند ، خوار مى شود وكسى كه مرتكب گناه شود مورد ستايش قرار مي گيرد . ( 2 ) مردم در ترك امر به معروف و نهى از منكريكى شده اند و اعراض از دين فراگير شده و بى تقوايى ميان عالم و جاهل مشترك شده است . ( 3 )

1 . منتضب الاثر ص 426 الزم الناصب ص 180 تحف العقول ، ص 41 .

2 . منتخب الاثرص 293 بحار الانوار ، ج 52ص 256 و 264 .

3 . بحارالا نوار ج 52 ، ص 259

ترديد در حضرت

روايات مختلفى درباره ترديد كنندگان در وجود حضرت آمده است . امام صادق ( ع ) فرمود : او امامى است كه در ولادتش شك و ترديد مى كنند . برخى مى گويند : به دنيا نيامده ، برخى مى گويند : ديده به جهان گشوده ، برخى مى گويند : چند سال پيش از وفات پدرش ، چشم به جهان گشوده ، جز اين كه خدا مى خواهد بندگان خود را بيازمايد ، كه گروه باطل در آن زمان به شك و ترديد مى گرايند . ( 1 ) امام حسن عسكرى ( ع ) نيز فرمود : براى فرزندم غيبتى است كه مردم در آن دچار شك و ترديد مى شوند ، به جزكسى كه خدا او را

از لغزش و انحراف باز دارد . ( 2 )

و امام صادق ( ع ) فرمود : هرگز در حق او ترديد به خود راه ندهيد ، از صفحه دل هرگونه شك و ترديد را بزداييد . ( 3 )

1 . اصول كافى ج ا ص 337 .

2 . بحار الانوار ج51 ص 60 1 اعلام الورى ص 415 منتخب الاثرص 227 .

3 . روزگار رهايي ج ا ص 0501

حج در آخر الزمان

در حديث مفصلى از حضرت رسول اكرم ( ص ) درباره پيشگويى از اوضاع آخر الزمان نقل شده و مورد خطاب حضرت در آن جا ، جناب سلمان فارسى است ، آمده كه : اى مسلمان در آن زمان ، توانگران امتم به هدف تفريح و خوش گذرانى ، و طبقه متوسط به منظور تجارت ، و فقرا براى خودنمايى حج مى كنند . ( 1 )

ا . بحارالانوار ج ص 305

دين فروشى

يكى از علائم آخر الزمان اين است كه مردم از دين خارج مى شوند . روزى امام حسين ( ع ) نزد امير مؤمنان ( ع ) آمد . گروهى درگرداگرد حضرت ( ع ) نشسته بودند 0 ايشان به آنان فرمود : حسين پيشواى شماست رسول خدا او را سيد وسرور ناميده است . از نسل او مردى ظهور خواهدكردكه در اخلاق وچهره ، شبيه من است . او دنيا را پر از عدل وداد مى كند ، چنان كه پر از ستم و جور شده است . سؤال شد : اين قيام در چه زمانى خواهد بود؟ فرمود : افسوس هنگامى كه از دين خارج شويد ( 1 ) همچنين پيامبرگرامى اسلامى درباره اهميت دين دارى در آخر الزمان فرموده است : . . . گروهى دين خود را به بهاى ناچيز و متاع اندك مى فروشند . كسى كه در آن روز به دين خود چنگ زده وپاى بند است ، همانندكسى است كه گلوله اى از آتش را در دست گرفته يا بوته اى از خار را در دست مى فشرد ( 2 )

1 . ملاحم

ابن طاووس ص 144

2 . مسند احمد ج 2 ص 390

رشوه

مالى كه شخص در مقابل عملى مى گيردكه از وظايف او است ، يا براى ابطال حقى يا احقاق حقى آن را مى گيرد .

رشوه از محرمات شرع اسلام است و در نكوهش آن ، آثار و اخبار بيش از حد و حصر آمده است . پيامبر ( ص ) فرموده است : خدا لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گيرنده و واسطه بين اين دو را ( 1 ) . . پيامبر ( ص ) فرمود : در آخر الزمان ، معامله و داد و ستد با رشوه انجام مى شود و دين را ناديده مى گيرند و دنيا را ارج مى نهند . ( 2 ) و در اخبار آخر الزمان آمده است : درآن زمان ربا شايع مى شود وكارها با رشوه انجام مى يابد ( 3 ) و رشوه را به نام هديه حلال مى پندارند ( 4 ) .

1 . بحارالانوار ، ج 2 ص62

2 . بحارالانوار ج 6 ص 305 .

3 . بشارة الا سلام ص 026

4 . روزگار رهايي ج 2 ص 707 .

زنان آخر الزمان

در روايات ، ويژگى هاى مختلفى براى زنان آخر الزمان ذكر شده است ، از جمله اين كه : زنانى هستندكه در نوع پوشش ، گرايش به پوشش هاى مردانه پيدا مى كنند و اين مسلما ناشى از يك حالت روانى است كه اگر زنى بخواهد اطوار و حالت هاى مردانه داشته باشد ، يكى از تجلياتش در نوع پوشش و لباسى است كه استفاده مى كند . به عبارت بهتر در آخر الزمان مرزهايى كه جدا كننده

زن ومرد است عمدتاً برداشته شده ونوعى اختلاط فرهنگى وديگر ابعاد از جمله در پوشش بين زن و مرد مشاهده مى گردد .

خصوصيت دومى كه براى اين زنان ترسيم شده اين است كه اين ها علاوه بر پوشش ظاهرى ، در همه مسايل ودر همه حالت ها زنانى هستند كه مى خواهند ژست مردانه بگيرند لذا در روايت داريم كه پيامبر اكرم ( ص ) فرمودند : لعن الله المترجلا من النساء خدا لعنت كند آن گروه زنانى راكه سعى مى كنند ، حالت هاى مردانه به خود بگيرند .

مشخصه اى ديگرى كه براى زنان آخر الزمان ذكر شده اين است كه همانند مردان در بين آن ها نوعى خود مشغولى پيش مى آيد وعمدتاً يكى از آسيب هاى جدى زنان آخر الزمان اين است كه تلاش مى كنندكه نظر زنان ديگر را به خودشان جلب كنند . در روايات داريم كه يتسمن النساء للنساء يعنى زنان به جاى اينكه براى شوهر مشروع خود آرايش كنند و آراستگى خاص براى او داشته باشند ، همت شان اين است كه هم جنسان خود را به سمت خويش جذب وجلب كنند . مطلب بعدى اين است كه نوعِ فريبايى خاصى در اين طايفه و حالت هاى آن ها ديده خواهد شد به قدرى كه قبله مردان مى شوند . اينكه قبله شدن زنان به چه معنا است ، شايد معانى گوناگونى داشته باشد . يكى از احتمالات اين است كه قبله شدن زن براى مرد به اين معنا است كه مرد در برابر زن كرنش و محل فروتنى وتواضع مرد قرارگيرد . يا اينكه شايد

به اين معنا باشد كه تمام همت مردان ، زنان مى شود . به عبارت ديگر در اسلام داريم كه سعى كنيد اعمال تان را رو به قبله انجام دهيد ، ممكن است در آخر الزمان براى مردان چنين اتفاق افتاده وتمام همت شان ، زنان و رسيدن به تمنيات و خواسته هاى زنانشان باشد .

در روايت ديگرى آمده است كه گاهى زنان به مسايل سوء ، گرفتار مى شوند و شرايط طورى مى شود كه اگر مردى بخواهد حفاظت وغيرتمندى براى حفظ ناموس خودش بروز بدهد ،

مورد سرزنش قرار مى گيرد . معمولاً مردها دعوت به گسيختگى ، بى غيرتى و بى حفاظتى در مورد ناموس خودشان مى شوند و از آن ها مى خواهند در اين جهت حساسيت هاى خودشان را تماماً از دست بدهند . ( 1 )

ا . نشريه موعود شماره 32 ص15

قطعى رحم

به معناى بريدن پيوند خويشاوندى است . اين امر در روايات ، بسيار مورد نكوهش قرار گرفته و مذمت شده است .

در روايتى آمده است كه حضرت مهدى ( ع ) پس از ظهور ، خطاب به مردم مى گويد : بياييد به سوى آن چه كه براى آن قطع رحم كرديد ، خون ها ريختيد و مرتكب گناه شديد . آن گاه آن چنان عطاياى كلان به آن ها مى دهدكه هرگز در تاريخ بشرى سابقه نداشته است ( 1 ) . پيامبر ( ص ) قطع رحم را از نشانه هاى اهل آخر الزمان معرفى مى كند ومى فرمايد : . . . هنگامى كه پيوند خويشاوندى را قطع كنند ،

ثروت ها دردست اشرار قرار مي گيرد ( 2 )

ا . منتخب الأثرص 430 .

2 . تحف العقول ص 43

معنوييت پيش از ظهور

سست شدن بنيان خانواده ، خويشاوندى ، دوستى و سردى عواطف انسانى و بى مهرى از ويژگى هاى بارز آخرالزمان است . رسول گرامى اسلام ( ص ) وضعيت آن روزگار را از نظر عاطفى چنين بيان مى دارد : در آن روزگار ، بزرگتران به زيردستان وكوچكتران رحم نمى كنند و قوى بر ضعيف ترحم نمى نمايد . در آن هنگام خداوند به او اذن قيام مى دهد . ( 1 ) نيز آن حضرت مى فرمايند : قيامت برپا نمى شود تا آن كه زمانى فرا رسدكه مردى از شدت فقر به اقوام و بستگان خود مراجعه كند و آن آنرا به خويشاوندى سوگند دهد تا بلكه به اوكمك كنند ، ولى چيزى به او نمى دهند . همسايه از همسايه خودكمك مى طلبد و او را به حق همسايگى سوگند مى دهد ، ولى همسايه كمكش نمى كند . ( 2 )

در آن روزگار فساد و بى بند و بارى اخلاقى به طورگسترده اى گسترش مى يابد . محمد بن مسلم مى گويد : به امام باقر ( ع ) عرض كردم : اى فرزند رسول خدا قائم شما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ امام فرمود : هنگامى كه مردها خود را شبيه زنان كنند و زنان شبيه مردان شوند . آنگاه كه مردان به مردان اكتفا كنند و زنان به زنان . ( 3 )

1 . بحارالانوارج 52 ص 380 .

2 . امالى ج 2 ،

ص 271

3 . كمال الدين ج 1 ص 1 33 .

فراگير شدن ظلم

فراگير شدن ظلم و ستم ، از نشانه هاى معروف ظهور حضرت مهدى ( ع ) به شمار آمده است .

اين نشانه در روايات بسيارى به چشم مى خورد . در روايتى آمده است : خداوند به وسيله ظهور مهدى ( ع ) زمين را پراز عدل و داد مى سازد ، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد ( 1 )

يااز حضرت مهدى ( ع ) نقل شده : " نشانه آشكارشدن من ، زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوب هاست . ( 2 ) گاهى نيز زياد شدن گناهان و مفاسد اخلاقى و اجتماعى در ميان مسلمانان ، به عنوان نشانه هاى نزديك شدن ظهور پيش گويى شده است . علامه مجلسى ره در باب نشانه هاى ظهور ، روايتى رااز امام صادق ( ع ) آورده كه در آن بيشاز يكصد نوع گناه و انحراف اخلاقى ، اجتماعى ، اعتقادى و فرهنگى كه در دوران غيبت ، دامن گير جوامع اسلامى مى شود ، پيش گويى شده است از جمله : رشوه خوارى ، قمار بازى ، شراب خوارى ، زيادشدن زنا ، لواط ، قطح صله رحم ، سنگ دل شدن مردمان ، اهتمام مردم تنها به شهوت و شكم ، از ميان رفتن شرم ، نپرداختن زكات و خمس ، كم فروشى ، بى اعتنايى به اوقات نماز ، آراستن مساجد به زيورآلات ، گزاردن حج به انگيزه هاى مادى و براى غير خدا ، رعايت نكردن احترام

بزرگترها ، پيروى از ثروتمندان ، صرف كردن سرمايه هاى عظيم در فساد و ابتذال و بى دينى ، چاپلوسى و تملق گوي ، نا امنى راه ها ، به اسارت رفتن مسلمانان ، افزايش مرگهاى ناگهانى ، نداشتن دادرس و پناه ، نا اميدى جهانيان از نجات و 000 زياد شدن اين فسادها و آلودگى ها در ميان مردم ، در واقع نوعى از فراگير شدن ظلم و جور روى زمين است .

فراگير شدن يعنى به گونه اى كه بدى ها بر خوبى ها و ضد ارزش ها بر ارزش ها غلبه مى يابد و شعله آتش فتنه ، دامن همه را مى گيرد و جامعه انسانى در باتلاق فساد فرو مى رود 0 البته گسترش حاكميت استكبار در روى زمين و در استضعاف و محروميت قرارگرفتن پيروان حق ، كه براساسپيشگويى امامان ( ع ) در آستانه ظهورپيش خواهد آمد ، نمود ديگرى از بى عدالتى و زياد شدن ظلم و جور است . شهيد مرتضى مطهرى ره روايتى رااز شيخ صدوق ره مى آورد مبنى بر اينكه منظوراز فراگير شدن ظلم ، آن است كه هر يك از شقى و سعيد ، گروه حق و باطل ، به نهايت كار خود مي رسند . ستمكاران و بدكاران ، به نهايت درجه بدى و نابكارى مى رسند و لهيب آتش آنان همه را فرامى گيرد . در اين هنگام كه صالحان در مظلوميت و استضعاف به سر مى برند و همه راه هاى چاره بر آنان بسته مى شود ، مهدى ( ع ) ظهور مى كند و دنيا را پراز عدل

و داد مى نمايد ( 3 )

1 . بحا رالانوار ج51 ، ص 320 .

2 . بحار الانوار ج 052 ص256 .

3 . قيام وانقلاب مهدى ، ص 66 0

انكار حضرت

روايات فراوانى دلالت مي كند بر آن كه قبل از ظهور حضرت ، بيشتر مردم مسلمان از دين حق بر مي گردند بيشتر قائلين به حضرت و معتقدين به امامت و عصمت آن بزرگوار ، اعتقاد خود را از دست داده و وجود آن حضرت را انكار مي كنند . امام جواد ( ع ) فرمودند : . . . او داراى غيبتى است كه روزهاى زياد و مدتى دراز به طول مى انجامد . پس مخلصان در انتظار ظهورش به سر مى برند و اهل ترديد انكارش مي كنند و منكران ، ياد او را به استهزاء مي گيرند . ( 1 )

امام صادق ( ع ) نيز فرمودند : و اما در غيبت عيسى ( ع ) به درستى كه يهوديان و مسيحيان هم داستان شدند بر اين كه اوكشته شده ، ولى خداوند عزوجل آنان را تكذيب نمود و فرمود : و او را نكشتند و به دار نياويختند ولى مطلب ير آنان مشتبه شد . غيبت حضرت قائم ( ع ) نيز همين گونه است كه سرانجام ، اين امت آن را انكار مى ورزند در اثر طولانى شدن آن ، بعضى از هدايت نيافتگان قائل مى شوند كه آن حضرت اصلا متولد نشده و برخى ديگر خواهندگفت كه او متولد شد و از دنيا رفت وگروهى كافر مى شوند ، به خاطر اين كه مي گويند

يازدهمين نفر از ما ، بدون فرزند بوده وكسانى ديگر سركش خواهند شد به خاطر اين اعتقادكه امامت را به سيزده نفر و بيشتر سرايت دهند و بعضى هم خداوند عزوجل را عصيان و نافرمانى مي كنند ، به اينكه مي گويند روح امام قائم ( ع ) در پيكر شخص ديگرى وارد شده و سخن مي گويد . ( 2 )

در بخشى از روايات نيز آمده كه مردمانى ، حضرت را پس از ظهور انكار مي كنند ، زيرا او به صورت جوان باز مي گردد ، در حالى كه آن ها او را پير خيال مي كردند . ( 3 ) و در روايتى آمده است كه مردم مي گويند : چگونه ممكن است اين او باشد ، او بايد قرن ها پيش ، استخوان هايش پوسيده باشد . ( 4 )

در روايات ، ازكسى كه حضرت مهدي ( ع ) راانكاركند ، به كافر تعبير شده است . در حديثى از امام كاظم ( ع ) آمده است هركس يكى از امامان زنده را انكاركند ، امامان قبلى را نيز انكار نموده است ، ( 5 ) ونيز آمده است كه : هركس به همه امامان اعتراف كند ، ولى حضرت مهدى ( ع ) را انكاركند ، مانند كسى است كه به همه پيامبران اعتراف كند ، ولى حضرت محمد ( ص ) را انكار نمايد . ( 6 ) امام حسن عسكرى ( ع ) نيز فرمود : اطاعت آخر ما ، اطاعت اول ما ، وانكار آخر ما ، چون انكار اول ماست . ( 7 )

با وجود اين روايات ، انكار حضرت مهدى ( ع ) انكار همه امامان وتكذيب رسول اكرم ( ص ) است .

ا . كمال الدين ج 2ص 378 .

2 . بحارالانوار ج 51 ص 0 22 .

3 . ينابيع الموده ج 3 ، ص 67 ا منتخب الأثر ص 285 .

4 . بحار الانوار ، ج 1 5 ، ص 48 1 و 225 غيبة طوس ، ص 26 منتخب الأثرص 276

5 . منتخب الاثر ص149 الزام الناصب ص 59 ينابيع المودة ج 3 ص 108و 162

6 . غيبة النعماني ص 63 اصول کافي ج 1ص 313

7 . بحار الانوار ج 51 ص 143 کشف الغمه ج 3 ص 313

ترس

پيش از ظهور حضرت ، ستمگران بر جهان فرمانروايى مى كنند و بيم وترس غالبا از حكومت آنان سرچشمه مى گيرد . رسول خدا ( ص ) مى فرمايند : زمين از ستم وبيداد پر مى شود ، تا جايى كه در هر خانه اى ترس و جنگ وارد مى گردد . ( 1 ) امام باقر ( ع ) نيز مى فرمايند : حضرت قائم قيام نمى كند مگر در دورانى پر از بيم وهراس . ( 2 )

واما امدادهاى الهى گاهى در قدرتى است كه خداوند به حضرت داده است وبا انجام كراماتى ، حضرت مشكلات را از سر راه برمي دارد ويا به وسيله رعب وترسى است كه خداوند در دل دشمن ايجاد مى كند . در روايات ، ترس به عنوان يكى از سه لشكرى كه حضرت را يارى مى رساند ذكر شده است .

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : خداوند ، حضرت قائم را با سه لشكر يارى مى دهد ، فرشتگان ، مؤمنان و ترس . ( 3 )

امام باقر ( ع ) نيز مى فرمايند : ترس ورعب در پشاپيش حضرت مهدى ( ع ) به فاصله يك ماه وازپشت سر نيز به فاصله يك ماه واز سمت راست به فاصله يك ماه واز سمت چپ نيز به فاصله يك ماه در حركت است . ( 4 )

از اين روايات استفاده مى شودكه وقتى حضرت جايى را قصدكند ، دشمن پيشاپيش دچار ترس و وحشت شده ، توان رويارويى در برابر سپاهيان حضرت را از دست مى دهد .

1 . کنز العمال ج14, ص 584

2 . امالي ج 2 ص 156 , بحار الانوار ج 52 ص 23

3 . بحار الانوار ج 52ص 356

4 . همان ص 361

ربا

در اخبار آخرالزمان آمده است : درآن زمان ربا شايع مى شود . ( 1 ) زمانى پيش مى آيد كه احدى يافت نمى شود جز اين كه به ربا آلوده مى گردد ، اگر مستقيما هم ربا نخورد ، گَرد ربا به او مى رسد . ( 2 ) هيچ قومى نيست كه ربا در ميان آن ها شايع شود ، جز اين كه دچار غفلت و بى خبرى مى شوند . ( 3 ) درآن زمان ربا را به نام داد و ستد ، حلال مى پندارند . ( 4 )

1 . بشارة الا سلام ص 026

2 . نهج الفصاحه ج 2 ص 500

3 . نهج الفصاحه ج 2

ص 577 الزام الناصب ص 82 1

4 . روزگار رهايي ج 2 ص 707 .

زمامداران آخر الزمان

در وصف زمامداران آخرالزمان ، نكات قابل تأملى در روايات آمده است . رسول خدا ( ص ) مى فرمايد : دو صنف از امت من هستندكه اگر آن ها اصلاح شوند مردمان اصلاح مى شوند ، و اگر آن ها فاسد باشند مردمان فاسد مى شوند : آن ها دانشمندان وزمامداران هستند . ( 1 )

عباراتى كه در روايات درباره زمامداران آخرالزمان آمده ، چنين است : بلاى سختى از ناحيه زمامداران بر امت من وارد مى شود ( 2 ) زمامداران شما ، بدترين شما هستند ( 3 ) زمامداران شما ، ستم پيشه اند ( 4 ) زمامداران براى آزمندى خويش ، خائنان را برسركار مى آورند . ( 5 )

در باب زمامدارى در آخرالزمان نيز آمده كه : زمامدارىِ چند ساله از بين مى رود و زمامدارى چند ماهه و چند روزه معمول مى گردد . ( 6 )

1 . غيبة طوسى ص 277 .

2 . بحار الا نوار ج 52 ، ص 220 الزام الناصب ، ص 185 .

3 . كشف الغمه ج 3 ، ص273

4 . نهج الفصاحه ج 2 ص 393 تحف العقول ص 42 .

5 . بشارة الاسلام ص 28 و 31 .

6 . غيبة طوسى ، ص 271 بحار الانوارج 52 ، ص 210

عاق والدين

از جمله گرفتارى هاى مردم آخرالزمان ، عاق والدين شدن است . فرزندان به سبب بى حرمتى بر پدر و مادر و سبك شمردن حق آنان ، دچار نفرين پدر و مادر مى شوند ( 1 ) و روايات ، عاق والدين را

به سبب همكارى مردم دركارهاى ناشايست ، دورى جستن از احكام مذهبى ، دوست

داشتن همديگر به جهت دروغ و قهركردن از يكديگر به جهت راستگويى مى دانند ( 2 ) امام صادق ( ع ) در اوضاع اهل آخرالزمان مى فرمايد . . . عاق والدين شدن علنى شده ، پدر و مادر در پيش فرزندان خوار شمرده مى شوند و از ديدگاه فرزند ، پست تر از هر فرد ديگر به شمار مى آيند . . . . . و چنين زمانى از خشم خدا بترس و از خداى تبارك و تعالى نجات بطلب . ( 3 )

1 . بحارالانوار ج 52 ، ص 259 منتخب الاثر ص 431 .

2 . منتخب الاثرص 437 الزام الناصب ص 82 1 نهج الفصاحه ج2 ص 9 51 .

3 . بحارالانوار ج 52 ص 256 و300الزام الناصب ص 83 1 منتخب الاثرص 425 .

هرج و مرج

فتنه و آشوب وگس?ختگ? اجتماع راگويند . در روايات ، از آن به يكى از آفت هاى دوران آخرالزمان ياد شده است . پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : در آينده ، روزگارى به شما روى مى آورد كه جهل و نادانى در آن فرود مى آيد و علم و دانش از آن رخت بر مى بندد و هرج و مرج در آن فراوان مى گردد . عرض شد : يا رسول الله چگونه هرج و مرج پديد مى آيد؟ فرمود : كشتار ( 1 ) در حديث ديگرى از آن حضرت آمده كه : زمانى پيش از قيامت ، هرج و مرج پيش خواهد آمد . عرض

شد : چگونه هرج و مرجى؟ فرمود : كشتار ، نه كشتاركفار ، بلكه همين امت به جان يكديگر مى افتند تا جائى كه برادر ، برادر خود را بكشد . عقول مردم در آن زمان گرفته مي شود ( 2 ) .

1 . كنزالعمال حديث 30850 .

2 . كنزالعمال حديث 31195 .

زمانى بيايد

يأتى زمان ، سيأتى زمان . عنوانى معروف دركتب حديث است كه روايات بسيارى تحت اين عنوان مبنى بر پيشگوئى از وقايع و حوادث ويا ملاحم وفتن ذكر شده است . اينك شمارى از آن ها را مي آوريم .

رسول خدا ( ص ) فرمود : زمانى بيايد كه چهره هاى مردم چهره آدميان ودل هاشان دل هاى شياطين باشد ، بسان گرگ درنده خونخوار باشند ، از منكرات اجتناب نكنند . اگر در جمع آن ها باشى بدنامت كنند وچون با آن ها سخن گويى به تو دروغ گويند وچون از آن ها جدا شوى غيبتت كنند . سنت در ميان آن ها بدعت وبدعت به نزدشان سنت بود ، محترمتان نزد آن ها موهون ، و موهونان محترم باشند . مؤمن نزد آن ها خوار و فاسق ارجمند بود . كودكان شان گستاخ وبى ادب و زنان شان بى شرم وپيرانشان امر به معروف ونهى از منكر نكنند . پناه بردن به آن ها خوارى واعتماد به آن ها ذلت ودرخواست مال از آن ها بيچارگى وننگ باشد . در آن هنگام خداوند باران به موقع به آن ها نبارد و در غير موسم خود ببارد وبدانشان را بر آنان چيره سازدكه به بدترين وجهى آن

ها را آزار دهند ، پسرانشان را بكشند وزنانشان را زنده دارند ، در آن حال هر چه نيكان دعاكنند به اجابت نرسد .

زمانى بر مردم بيايد كه شكم هاشان خداى شان بود هر چه خواهد از حلال وحرام به آن بدهند و زنانشان قبله شان باشد كه تمام توجه شان به آن ها بود ( وپولشان دينشان ) كه آن را در حد پرستش دوست دارند و شرف وعزت خويش را درتجملات و امتعه دنيا دانند ، از ايمان جز نامى واز اسلام جز آثارى واز قرآن جز درسى بيش نماند . مساجدشان از حيث ساختمان آباد و دل هاشان از هدايت تهى وويران ، علماشان بدترين خلق خدا در روى زمين باشند . در آن هنگام خداوند آن ها را به سه بليه دچار سازد : جور سلطان وخشكسالى وظلم وستم حكام وزمامداران . اصحاب از سخنان حضرت به شگفت آمده عرض كردند : مگر آن ها بت مى پرستند فرمود : آرى ، پول نزد آن ها چون بت مورد پرستش باشد .

زمانى بيايد كه ديندارى به نگهدارى آتش دركف دست بماند . زمانى بر امتم بيايد كه زمامدارانشان به شيوه جباران وستمگران عمل كنند وعلماى شان طمعكار وكم پرهيز ، وپارسايان شان متظاهر ، و بازرگانان رباخوار و فريبكار ، وزنان شان خود را براى نامحرمان بيارايند . در آن هنگام اشرارشان بر آن ها چيره گردند وهر چه دعاكنند به اجابت نرسد .

زمانى بر مردم بيايدكه اخلاق انسانى از آنان رخت بربندد چنانكه اگر نام يكى را بشنوى ، به از آن بودكه وى را ببينى ويا

او را ببينى به از آن باشدكه او را بيازمايى وچون او را بيازمايى حالاتى زشت و ناروا در او مشاهده كنى . دين شان پول ، و هم و غمشان شكم و قبله شان زنان شان باشد . براى رسيدن به گرده نانى كرنش كنند وبراى درهمى به خاك افتند . پريشان و سرگردان باشند ، نه خود را در پناه اسلام دانند ونه به كيش نصارى زندگى كنند ( 1 ) اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : زمانى بر مردم فرا رسد كه مقرب نباشد جز سخن چين ، وجالب شمرده نشود جز فاجر ، وتحقير نگردد جز افراد با انصاف . در آن زمان دستگيرى مستمندان زيان بشمار آيد ، وصله رحم لطف وبزرگوارى محسوب شود ، وعيادت بيمار ، وسيله برترى جويى بر مردم باشد . در آن زمان حكومت به مشورت با زنان وفرمانروايى كودكان وتدبير خواجه سرايان برگزار شود . ( 2 )

ا . بحار الانوار ج 103 ص 82 و 22 و 74 .

2 . نهج البلاغه حكمت 102 .

نشانه ها

ذو السويقَتين

اميرمؤمنان على ( ع ) يكى از نشانه هاى آخر الزمان را ويران كردن كعبه مى داند و مى فرمايد : گويي با چشم خود مى بينم كه مردى از حبشه ، بسيار نيرومند و شجاع كلنگى به دست گرفته ، خانه كعبه را ويران مى كند و سنگ هاى آن را يكايك دور مى اندازد ( 1 ) بر طبق روايات ، اين مرد حبشى چابك و چالاک ذوالسويقتين نام دارد ( 2 )

ا . بحار الانوار ج52 ص 218 .

2 .

صحيح مسلم ، ج8 ص 83 ا روزگار رها يي ج 2 ، ص 13 9 .

خَسف

از نشانه هاى آخرالزمان و به معناى فرو رفتن در زمين و زير آوار ماندن به وسيله زلزله ، سيل ، طوفان ، موشك ، بمباران و جز آن ها است ( 1 )

در روايتى آمده است كه سه خسف روى مى دهد : يكى در مشرق ، ديگرى در مغرب و سومى در جزيرة العرب ( 2 )

و نيز مى خوانيم : خسفى در حله و بصره واقع مى شود و مردمان بسيارى كشته مى شوند . ( 3 )

1 . روزگا رهايي ج 2 ص 854

2 . بحارالانوار ج 51ص 70 الزام الناصب ، ص 64 .

3 . محجة البيضا ج 4 ص 343 بحارالا نوار ج 52ص 0 22 .

جا موس

به معناى هر شىء جامد است . امير مؤمنان على ( ع ) در خبرهاى مربوط به آخر الزمان مي فرمايد : هنگامي كه ناقوس به صدا در آيد ، سايه شوم كايوس بر همه جا سنگينى كند و جاموس سخن بگويد ، در چنين زمانى شگفتى ما پديد خواهد آمد ( 1 )

ناقوس به معناى زنگ خطر و بيدار باش است و در اين جا منظور ، بانگ جبرئيل امين است . كابوس به معناى رؤياى وحشت انگيز و فاجعه هاى رعب آور است و در اين جا خسف سرزمين بيداء و هلاکت سپاه سفيانى در آن سرزمين منظور شده است و اما تكلم جاموس در عصر ما تحقق يافته و نمونه هاى فراوانى چون راديو ، تلويزيون ، تلفن و ضبط صوت و امثال اين ها از مصاديق آن است ( 2 )

.

1 . الزام الناصب ص 213 .

2 . روزگار رهايي ، ج 2 ص 0691

يک سوم

در روايات ظهور ، سخن از باقى ماندن يك سوم مردم جهان است .

اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : حضرت مهدى ( ع ) ظهور نمى كند مگر آنكه يك سوم مردم كشته مى شوند و يك سوم مى ميرند و يك سوم باقى مى مانند ( 1 ) محمد بن مسلم مى گويد : امام صادق ( ع ) فرمود : امام زمان ظهور نمى كند ، مگر اين كه دو سوم مردم جهان از بين بروند . عرض شد : اگر دو سوم كشته شوند ، پس چه مقدار مى ماند؟ فرمود : آيا راضى نيستيد و دوست نداريد ازيك سوم باقى مانده باشيد ( 2 )

1 . احقاق الحق ج 13 ص 29 .

2 . كمال الدين ج2 ص655 اثبات الهداة ج 3 ، ص 510 بحارالانوار ج52 ص 207 .

ملا حم

جمع ملحمه ، حوادث عظيمى است كه از حيث آشوب و فتنه ، پيچيده و مبهم باشند . اخبار ملاحم ، اخبارى است كه از فتنه هاى آينده خبر مى دهد . اخبار بدين مضمون در متون حديثى اسلام ، فراوان آمده است . از آن جمله ، خطبه 138 نهج البلاغه است كه در آن اميرالمؤمنين ( ع ) به ظهور حضرت بقية الله ( ع ) خبر مى دهد . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 9 ، ص 588 .

كشف هيكل

بر طبق روايتى از امير مؤمنان على ( ع ) كشف هيكل يكى از نشانه هاى آخر الزمان است ( 1 ) منظور از هيكل ، هيكل حضرت سليمان ( ع ) است كه در عصر آن حضرت ، معبد بسيار باشكوهى بود و در شهر بيت المقدس قرار داشت و پايه هاى آن بر روى 360 ستون از مرمر گران بها وكمياب استوار بود و در آن ده ها سنگ قيمتى ، الواح و نوشته هاى شگفت انگيز وجود داشت كه هر بيننده اى را مبهوت مى ساخت . زمين آن از بلور شفاف مفروش بود و آب ها از زير آن روان بودكه بلقيس آن را درياچه پنداشت و دامنش را بالا زدكه از روى آب عبوركند و به بارگاه حضرت سليمان باريابد ، پرده داران به او تذكر دادندكه آب ها از زير يك پوشش بلورين روان است ( 2 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 273 الزام الناصب ص 76 1 بشارة الاسلام ص 58 .

2 . روزگار رهايي ج2 ص 692

ستاره دنباله دار

طلوع ستاره دنباله دار از نشانه هاى ظهور است ( 1 )

در روايات آمده است : مهدى ( ع ) پس از غيبتى طولانى ، همزمان با طلوع ستاره اى سرخ و ويرانى رى و خسف زوراء ظهور مى كند . ( 2 ) ستاره اى از مشرق طلوع مى كندكه دنباله درخشانى دارد ( 3 )

طلوع ستاره اى دنباله دار ، ملت عرب را به وحشت مى اندازد وآن ستاره اى است كه در طرف مشرق ظاهر مى شود و همانند ماه مى

درخشد . سپس دنباله اش برمى گردد و نزديك مى شودكه در سرش به يكديگر برسد ( 4 )

پر واضح است كه ترس و وحشت عرب از ستاره نيست ، بلكه از حوادث جانكاهى است كه همزمان با طلوع ستاره روى مى دهد . رسول اكرم ( ص ) مى فرمايد : هنگامى كه پل در بغداد زده شد و ستاره هاى دنباله دار از مشرق طلوع كرد ، دركنارآن پل گروه گروه كشته مى شوند . ( 5 ) در كتاب روزگار رهايي آمده است : احتمال مى رود كه پيامبر ( ص ) با تعبير ستاره دنباله دار ، هواپيماهاى جنگى را اراده كندكه به دنبال خود دود غليظى به جاى مى گذارند و شايد منظور همان ستاره دنباله دار باشد كه در احاديث فراوانى ازآن بحث شده است و خود ، نشانه نزديك شدن ظهور حضرت بقية الله ( ع ) است . ( 6 )

1 . روزگار رهايى ج 2 ص 874

2 . بحار الا نوار ج 52ص 226 الزام الناصب ، ص 88 1 .

3 . روزگار رهايي ج 2 ص 847

4 . بحارالانوار ج52 ص 220 محجة البيضاء ج 4 ص 343 .

5 . محجة البيضاء ج 4 ص 343 بشارة الاسلام ص 60

6 . روزگار رهايي ج2 ص 842

جذام

نوعى بيمارى پوستى است . فراوانى اين بيمارى از نشانه هاى آخر الزمان است . ( 1 )

حميرى ضمن نامه اى از حضرت حجت ( ع ) پرسيد : آيا پيس وجذامي وفلج ، شهادتشان در محاكم قبول است . حضرت مرقوم

داشت : اگر اين بيمارى ها در آين ها حادث وعارضى ونو پديد باشد ، شهادتشان مقبول ، و اگر مادرزادى باشد ، خير ( 2 )

1 . ارشاد مفيد ص 338 اعلام الورى ، 428 .

2 . بحارالانوار ج 104 ، ص 0315

بوا سير

نوعى بيمارى است كه در مقعد يا بينى پديد مى آيد ( 1 ) فزونى اين بيمارى از نشانه هاى قيامت است ( 2 ) درباره نشانه هاى آخر الزمان نيز آمده است كه بواسير ، مرگ ناگهانى وجذام فراوان مي شود . ( 3 )

1 . معارف و معاريف ج 3 ص 281

2 . بحار الانوار ج 62ص 66

3 . ارشاد مفيد ص 338 اعلام الوري ص428

نشانه هاى نزديک ظهور

برابر روايات ، تعدادى از نشانه هاى ظهور متصل به ظهور خواهند بود به گونه اى كه ميان آن ها و ظهور فاصله زيادى نيست از پديدار شدن نخستين نشانه متصل ، تا ظهور مهدى ( ع ) نشانه ها همچون حلقه هاى زنجير ، بدون فاصله پي درپى مى آيند ، چنان كه در روايتى ، محمد بن صامت از امام صادق ( ع ) پس از آن كه برخى نشانه ها را امام بيان كرده بودند ، پرسيد : فدايت شوم ، مى ترسم اين امر تحقق نشانه هاى ظهور مهدى ( ع ) به طول انجامد امام ( ع ) فرمود : نه ، محققاً هم چون مهره هاى تسبيح ، يكى پس از ديگرى مى آيد ( 1 )

حتى درباره برخى از نشانه هاى متصل به ظهور ، مقدار فاصله آن با ظهور نيز بيان شده است امام باقر ( ع ) درباره قتل نفس زكيه ، فرمود : " فاصله ميان كشته شدن نفس زكيه و قيام قائم ، بيش از پانزده شب نيست ( 2 ) خروج سفيانى و يمانى نيز ، برابر آن چه از روايات استفاده مى

شود ، در يك محدوده زمانى در آستانه ظهور صورت مى گيرد و فاصله آن تا قيام قائم ( ع ) از پانزده ماه ، بيشتر نخواهد بود ( 3 ) بر اين اساس ، ترديدى نيست كه شمارى از نشانه هاى ظهور ، كه بيشتر نشانه هاى حتمى نيز هستند ، نزديك ظهور و متصل به آن واقع مى شوند

در مقابل ، نشانه هاى فراوانى وجود دارند كه پيدايش آن ها در عصر غيبت خبر داده شده ، ولى پيوستگى به ظهور معلوم نيست و چه بسا با فاصله زياد از ظهور مهدى ( ع ) واقع شوند ، چنان كه شمارى از نشانه ها بر فرض نشانه بودن آن ها سال ها ، بلكه قرن ها از وقوع آن مى گذرد . مانند : از هم گسستن بنى اميه و بنى عباس ، خروج ابو مسلم خراسانى ، اشغال منطقه جزيره توسط ترك ها و بسته شدن پل بر روى دجله و ( 4 )

مرحوم شيخ مفيد مى فرمايد : روايات رسيده از پيامبر ( ص ) و خاندان وحى ورسالت بيانگر نشانه ها و رخدادهايى است كه پيش از قيام حضرت مهدى ( ع ) پديدار مى گردند كه اهم آن ها عبارتند از : جنبش ارتجاعى سفيانى ، قتل سيد حسنى ، جنگ قدرت بنى عباس ، گرفتن خورشيد در نيمروز ماه رمضان ، گرفتن ماه در آخر ماه رمضان ، بر خلاف عادت ، شكافته شدن زمين و فرو بردن تجاوزكاران ، فرو رفتن زمين در مشرق ، فرو رفتن زمين در مغرب ، توقف خورشيد به هنگامنيم

روز در وسط آسمان ، طلوع خورشيد از مغرب ، قتل " نفس زكيه " پشت دروازه كوفه در زمره هفتاد نفر از شايستگان ، بريده شدن سر مردى از بنى هاشم ميان ركن و مقام ، ويران شدن ديوار مسجد كوفه ، آمدن پرچم هاى سياه از طرف خراسان ، قيام و جنبش يمنى ، آشكار شدن مرد مغربى و تصرف شام بوسيله سپاه او ، فرود آمدن ترك ها در جريره ، فرود آمدن روميان در " رمله " طلوع ستاره اى درخشان و نورانى به سان ماه و آنگاه انعطاف خاص آن . . . ، پديدار شدن سرخى در آسمان وگسترش آن در آفاق آسمان ، پيدايش ستون آتشى در مشرق به مدت سه تا هفت روز ، قيام امت عرب و بركنار شدن زمامدارآن عرب به وسيله ملت هاى خويش و به دست گرفتن زمام اموركشورها به وسيله مردم ، خروج جهان عرب از سيطره عجم ، كشته شدن رهبر مصر به دست مردم ، انهدام شام و اختلاف سه جريان سياسى در آن ، ورود پرچم هاى قيس وعرب به مصر ، و پرچم هاى كنده ، به خراسان ، ورود سپاهى از سوى مغرب و رسيدن آن ها به دروازه شهر " حيره " ، آمدن پرچم هاى سياه از سوى مشرق ، شكستن ديوار فرات و جريان يافتن آب دركوچه هاى كوفه ، خروج 60پيامبر دروغين ، خروج دوازده امام دروغين ، و به آتش كشيده شدن مرد گرانقدرى از بنى عباس بين جلولاء و خانقين ، ايجاد پل ارتباط ميان كرخ و بغداد ، وزش بادى

سياه در آغاز روز ، زلزله اى كه انبوهى را به زمين فررمى برد ، ترس و نا امنى فراگيرى كه همه عراق و بغداد را فرا مى گيرد ، مرگ سريع و دردناك و نقص و زيان در اموال و جان و ثمرات ، آفت ملخ نابهنگام و به هنگام كشاورزى ، برداشت كمِ محصولات زراعى ، جنگ قدرت ميان عجم و خونريزى بسيار در ميان آنان ، شورش بردگان بر ضدَ برده داران وكشتن آنان ، مسخ شدن گروهى از بدعتگذاران و به صورت ميمون و خوك درآمدن آنان ، تسلط كشورهاى عقب مانده به كشورهاى زورمند و ثروتمند ، طنين افكن شدن ندايى از آسمان و رسيدن آن به گوش جهانيان به زبان هاى گوناگون ، پديدار شدن چهره و سينه اى دركره خورشيد ، زنده شدن گروهى از مردگان و بازگشت آنان به دنيا ، به گونه اى كه مردم آنان را شناخته با آنان ديدار مى كنند . ( 5 )

1 . بحار الانوار ج52ص 235

2 . غيبة طوسى ص 445 .

3 . بحار الانوار ج52ص 248

4 . برترين هاى فرهنگ مهدويت درمطبوعات ص 214 .

5 . ارشاد مفيد ص 356 بحارالانوار ج 52 ، ص 220 .

گرسنگى

از نشانه هاى پيش از ظهور حضرت ، گرسنگى ذكر شده است . محمد بن مسلم مى گويد : از امام صادق ( ع ) شنيدم كه فرمود : پيش از ظهور حضرت قائم ( ع ) از سوى خداوند براى مؤمنان نشانه هايى است گفتم : خدا مرا فداى توگرداند ، آن نشانه ها كدام است؟ فرمود

: آن ها همان گفته خداوند است كه فرمود : و لبنونکم بشي ء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرين ( 1 ) وشما مؤمنان را به چيزى از ترس وگرسنگى وكمى دارايى ها وجان ها وميوه ها مى آزماييم ، پس صابران را مژده ده آنگاه فرمود : خداوند مؤمنان را به سبب ترس از پادشاهان بنى فلان در دوران پايانى حكومت شان مى آزمايد ومراد ازگرسنگى ، گرانى قيمت ها ست

1 . سوره بقره 155 .

قذف

از نشانه هاى آخرالزمان و به معناى پرتاب چيزى از مكانى به مكانى است مانند : بمباران ، سنگباران ، موشك هاى زمين به زمين و امثال آن ها ( 1 )

در روايتى از رسول خدا ( ص ) مى خوانيم : در آخرالزمان خسف ، قذف و مسخ واقع خواهد شد . ( 2 ) نيز آمده است : در ميان بنى اسرائيل هيچ حادثه اى روى نداده است ، جز اين كه در ميان امت من نيز نظير آن روى خواهد داد ، حتى خسف ، قذف و مسخ ( 3 )

1 . روزگار رهايي ج 2 ص 854

2 . نهج الفصاحه ج 2 ، ص 272 ينابيع الموده ج3 ص 46 1 .

3 . بحارالانوار ج 53 ص 31 01

علائم غير حتمي

صيحه آسمانى

منظور از صيحه آسمانى ، ظاهراً صدايى است كه در آستانه ظهور حضرت مهدى ( ع ) از آسمان شنيده مى شود ( 1 ) و همه مردم آن را مى شنوند 0 در روايات ، تعبيرهاى نداء و " فزعة " و " صوت " نيز به كار رفته كه ظاهر آن ها نشان مى دهدكه هر يك از آن ها نشانه جداگانه اى است كه پيش از ظهور واقع مى شود ( 2 ) لكن به نظر مى رسدكه اين ها تعبيرهايى گوناگون ازيك حادثه ويا دست كم ، اشكال گوناگون يك حادثه باشند . مراد از همه آن ها ، بلند شدن صدايى در آسمان است . ولى به اعتبار اين كه صداى عظيم ، بيدار باشى است كه همه را متوجه خود مى كند

ونيز موجب وحشت عمومى و ايجاد دلهره و اضطراب مى گردد ، به آن صيحه ، فزعة ، صوت و نداء كه هر يك بيانگر ويژگى از آن حادثه اند ، اطلاق شده است 0 اين احتمال هم وجود داردكه آن ما سه حادثه جداى از هم باشدكه در يك زمان رخ نمى دهند ، بلكه ابتدا صدايى عظيم همه را متوجه خود مى كند صيحه به دنبال آن صدايى هولناك ، مردم را به وحشت مى اندارد فزعهو آن گاه صدايى از آسمان شنيده مى شودكه مردم را به سوى مهدى ( ع ) فرا مى خواند نداء0

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : " نداكننده ا ى از آسمان نام قائم را ندا مى كند ، پس هركس در شرق

و غرب است ، آن را مى شنود . از وحشت اين صدا ، خوابيده ها بيدار ، ايستادگان نشسته ونشستگان بر دو پاى خويش مى ايستند 0 رحمت خدا بركسى كه از اين صدا عبرت بگيرد و نداى وى را اجابت كند؟ زيرا صداى نخست ، صداى جبرئيل روح الامين است 0 آن گاه مى فرمايد : اين صدا در شب جمعه 23 ماه رمضان خواهد بود . در اين هيچ شك نكنيد وبشنويد و فرمان بريد . در آخر روز ، شيطان فرياد مى زندكه فلانى مظلومانه كشته شد " تا مردم را بفريبد وبه شك اندارد ( 3 )

البته روايات ديگرى نيز به همين مضمون وجود دارد . از مجموع روايات مى توان استفاده كرد : 1 . صيحه از نشانه هاى حتمى ظهور است ، 02 اين صدا

از آسمان شنيده مى شود ، به گونه اى كه همه مردم زمين از شرق و غرب آن را مى شنوند ، 3 . محتواى اين پيام آسمانى ، دعوت به حق رحمايت وبيعت با مهدى ( ع ) است ، ، . هم زمان با آن ياكمى پس از آن ، در روى زمين نيز صدايى شنيده مى شود . ندا دهنده شيطان است كه مردم را به گمراهى فرا مى خواند ، . جبرئيل ، مردم را به حق فرا مى خواند . ( 4 )

مطلب ديگر اين كه در برخى روايات ، سخن از " نداء " دركناركعبه به ميان آمده است . امام صادق ( ع ) مى فرمايد : " گويا مى بينيم كه حضرت قائم ( ع ) در روز شنبه " عاشورا ، هنگام ظهر ، بين ركن ومقام ، دركناركعبه ايستاده است ودر پيش او ، جبرئيل صدا مى زند : بيعت براى خداست 00 . ( 5 )

گويا اين ندا غير از نداى آسمانى وصيحه است كه به عنوان نشانه ظهور بيان شده ، زيرا اين ندا در زمين وپس از ظهور است و ندا در آسمان و در آغاز روز صورت مى گيرد . ولى احتمال هم داردكه همان صداى آسماني ، توسط سخنگوى حق ، جبرئيل ، اركناركعبه بلند شود و در تمام جهان شنيده شود . ( 6 ) ار امام صادق ( ع ) درباره نداى آسماني پرسيدند ، فرمود : " هر جامعه و مردمى به زبان و فرهن ( ع ) خود ، آن نداى آسماني را مى

شنود ( 7 )

ا . منهاج الدموع ص 93 .

2 . وافي ج2 ص 443 .

3 . همان ص ، 254 .

4 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 230 .

5 . غيبة طوسى ، ص 453 منتخب الاثرص 464 .

6 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 233 .

7 . غيبة طوسى ، ص 266 بحارالانوارج 52 ص 288

صورتى در خورشيد

از نشانه هاى آخرالزمان ، ظاهر شدن صورتى در قرص خورشيد ذكر شده است . مردم سيماى مردى را در قرص خورشيد خواهند ديدكه نام و نشان او را خواهند شناخت . اين نشانه پرشكوه در عهد سفيانى خواهد بود و در آن هنگام سپاه سفيانى و خود سفيانى هلاک خواهند شد . ( 1 ) صاحب كتاب روزگار رهايي مى نويسد : منظور از سيماى مردى كه در قرص خورشيد ظاهر خواهد شد ، سيماى حضرت مسيح ( ع ) است كه در خورشيد ظاهر مى شود و از آسمان فرود مى آيد و با حسب و نسبش شناخته مى شود و ديگركسى در حق او دچار ترديد ( 2 ) نمى شود . در حديث ديگري آمده است : صورت و سينه اى در قرص خورشيد براى مردمان ظا هر مي شود . ( 3 )

در روايتى از امام صادق ( ع ) آمده است : سه بانگ آسمانى در ماه رجب شنيده مى شد : 1 . آگاه باشيدكه لعنت خدا بر ستمگران باد ، 2 . اى گروه مؤمنان رستاخيز نزديك است ، 3 . بدن انسانى به وضوح در

قرص خورشيد ديده مى شودكه با صداى رسا بانگ بر مى آورد : هان اى مردم خداوند فلانى ، پسر فلانى . . . سلسله نسب حضرت قائم ( ع ) را تا حضرت على ( ع ) مى رساند را برانگيخت . ( 4 )

1 . ارشاد مفيد ص 338 بحار الا نوار ج52 ص 220 اعلام الورى ص 428 .

2 . روزگار رهايي ج2 ص845

3 . همان ص 846 .

4 . غيبة طوسي ص268 بحارالانوار ج 52 ص 289 منتخب الاثرص 422 .

سيدحسنى

خروج سيد حسنى از نشانه هايى است كه در آستانه ظهور حضرت مهدى ( ع ) رخ مى دهد . خروج سيد حسنى با يارانش براى يارى آن حضرت است . سيد حسنى جوان خوش صورتى است كه از طرف ديلم و قزوين خروج مى كند و با صداى بلند فرياد مى زندكه به فرياد قائم آل محمد ( ع ) برسيدكه از شما يارى مى طلبد 0

اين سيد حسنى ظاهر از فرزندان امام حسن مجتبى ( ع ) مى باشد . او از مكان خود تاكوفه را از لوث وجود ظالمان پاك مى كند . چون با اصحاب خود واردكوفه مى شود ، به او خبر مى دهند كه حضرت حجت ( ع ) ظهوركرده و از مدينه به كوفه تشريف آورده است . پس با اصحاب خود ، خدمت آن حضرت مشرف مى شوند و از آن حضرت مطالبة دلائل امامت و مواريث انبياء را مى نمايد . او مى داندكه مهدى ( ع ) بر حق است ، ولكن مقصودش اين است

كه حقيقت امام را بر مردم و اصحاب خود ظاهر نمايد . پس آن حضرت دلائل را براى او ظاهر مى كند . وقتى سيد حسنى يقين به صدق امام ندا مى كند ، مى گويد : الله اكبر دستت را بده تا با تو بيعت كنم . با آن حضرت بيعت مى كند و به پيروى از او ، سپاهش نيز بيعت مى كنند . ( 1 )

1 . بحار الانوار ج 52ص 115به نقل ازفرهنگ موعود حسين كريمشاهى ، ص 130

خسف بيداء

خسف به معناى فرو رفتن وپنهان شدن است ( 1 ) و " بيداء " نام سرزمينى است ميان مكه ومدينه . ظاهرا منظور از خسف بيداء آن است كه سفيانى ، با لشكرى عظيم به قصد جنگ با مهدى ( ع ) عازم مكه مى شود ، در ميان مكه ومدينه ودر محلى كه به سرزمين " بيداء " معروف است ، به گونه معجزه به امر خداوند در دل زمين فرو مى روند ( 2 ) اين حادثه از نشانه هاى حتمى ظهور بيان شده است .

حضرت على ( ع ) مى فرمايند : مردى از خاندان من ، در سرزمين حرم قيام مى كند ، چون خبر ظهور وى به سفيانى مى رسد ، وى سپاهى از لشكريان خود را براى جنگ به سوى او مى فرستد ، ولى سپاه مهدى آنان را شكست مى دهد ، آن گاه خود سفيانى با لشكريان همراه ، به جنگ وى مى روند و چون از سرزمين بيداء مى گذرند ، در زمين فرو مى روند و جز يك نفر

، كه خبر آنان را مى آورد ، همگى مى شوند . ( 3 ) گر چه حادثه خسف در منطقه بيداء و در مورد لشكر سفيانى واقع مى شود ، ولى در برخى روايات ، غير از خسف در بيداء ، از خسف درمشرق وخسف در مغرب نيز ياد شده است ، ( 4 ) واين نشانِ آن است كه در ساير نقاط زمين نيز چنين حوادثى رخ مى دهد و به امر خداوند ، دشمنان مهدى ( ع ) بدين وسيله نابود مى گردند . ( 5 )

1 . محجة البيضا ج 4 ، ص 343 بحار الا نوار ج 52ص 0 22 .

2 . لسان العرب ، ج 9 ، ص67

3 . غيبة نعمانى ص 252 .

4 . وافى ج 2 ص 443 منتخب الاثرص 442 .

5 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ، ص 224 .

خروج ياجوج و ماجوج

در برخى روايات ، از نشانه هاى ظهور دانسته شده ( 1 ) كه با دقت در آن ها روشن مى شودكه ارتباطى با مسأله ظهور ندارند ، بلكه بيشتر آن ها ، ناظر به برپايى قيامت هستند . مواردى هم كه در قرآن از خروج يأجوج ومأجوج ياد شده ( 2 ) هيچ دلالتى بر اين قضيه ندارد .

1 . منتخب الاثرص 461 سنن ابن ماجه ج 2 ص 353 1 كنزالعمال ج 14 ص338

2 . سوره كهف 94, سوره انبياء ص6 9 .

خروج دجال

اين نشانه ، دركتاب هاى اهل سنت از نشانه برپايى قيامت دانسته شده است ( 1 ) ولى در منابع روايى شيعه ، از نشانه هاى ظهور . ( 2 ) البته هيچ اشكالى ندارد كه رخدادهايى چون خروج دجال ، هم نشانه ظهور باشند وهم نشانه قيامت دجال فردى است كه در آخر الزمان وپيش از قيام مهدى ( ع ) خروج مى كند وبا انجام كارهاى شگفت انگيز جمع بسيارى از مردم را مى فريبد و سرانجام به دست عيسى مسيح ( ع ) دركنار دروازه " لد " در منطقه شام ، به هلاکت مى رسد . از " نزال بن سبره " آورده اندكه مى گويد : امير مؤمنان ( ع ) براى ما سخن مى گفت كه : نخست سپاس خدا را به جا آورد واو را ستود وبر پيامبر وخاندانش ( ع ) درود فرستاد ، آن گاه سه بار فرمود : سلونى ايها الناس قبل أن تفقدونى . . . . . .

يعنى : مردم تا مرا از دست

نداد ه ايد ، هر آن چه مى خواهيد بپرسيد .

صعصعة بن صوحان بپا خاست وگفت : چه زمانى دجال خواهد آمد؟ على ( ع ) فرمود : بنشين خدا سخن تو را شنيد ومنظورت را دانست . . . براى خروج " دجال " نشانه ها وعلايمى است كه دسته دسته هركدام پس از ديگرى روى خواهد داد اگر مى خواهى تو را از آن ها آگاه سازم ، صعصعة پاسخ داد : آري اى امير مؤمنان فرمود : پس به خاطر بسپار و حفظ کن كه اين ها علايم و نشانه هاى آن است :

هنگامى كه مردم راه ورسم وفرهنگ ومعنويت نماز را نابود ساختند وبه پوسته آن قناعت كردند و ويژگى امانت و امانتدارى را ضايع ساختند و دروغ پردازى را روا شمردند ورباخوارگى وربا را مباح دانستند ورشوه دادند وگرفتند ودين به دنيا فروختند وسفيهان وكم خردان را به اداره امور جامعه گماشتند و قطع رحم كردند و هواهاى دل را پيروى كردند و ريختن خون ها را آسان ساختند . هنگامى كه بردبارى ، ناتوانى شمرده شد و بيدادگرى ، باعث افتخارگرديد و زمامداران فاجر و بدكار و زيران ، ستمكار شدند و مأموران و مجريان عدالت ، خيانت پيشه ساختند وگويندگان و قاريان قرآن ، به فسق وگناه روى آوردند وشهادت هاى دروغين در جامعه پديدار شد وكارهاى ناپسند وتهمت تراشى ها وگناهكارى وتجاوزگرى علنى گرديد ، آنگاه كه قرآن به صورت زيبايى چاپ وجلد وتزيين گرديد ومسجدها آراسته شد ومناره ها سر به آسمان ساييد واشرار مورد تجليل قرارگرفتند وصف هاى جماعت فشرده ودل ها از

هم دور شد و عهدها و پيمان ها گسسته و آن وعده بزرگ نزديك گرديد و زنان به خاطر حرص به دنيا ، در كسب وكار همسران خود شركت كردند وبه بازارها ومغازه ها وكارخانه ها سرازيرگشتند . صداى آواز فاسقان ، همه جا پخش وبه گوشها رسيد وهر چه گفتند وخواندند از آنان پذيرفته شد . رهبرى جامعه ها به دست اراذل واگذاشته شد وبا فاجر به خاطر ترس از شرارتش ، مدارا گرديد و دروغ ساز و دروغ پرداز ، تصديق وتأييد شد و خيانتكار ، امين شمرده شد .

هنگامى كه كنيزان آوازه خوان و رقاصه ها و آلات لهو و موسيقى ، به كارگرفته شد و نسل هاى آخرين به نسل هاى پيشين نفرين كردند وزنان بر زينها سوار شدند وتلاش كردند خود را شبيه مردان سازند ومردان نيز خود را در ظاهر واخلاق بسان زنان ساختند ، وشاهد بى آن كه از او شهادت بخواهند به دادگاه رفت و شهادت داد ، و ديگرى بر خلاف حق وعدالت وبدون آگاهى ، به خاطر رفاقت باكسى ، به نفع اوبه درغ گواهى كرد . . . . آرى در اين شرايط منحط ووخامت بار وگناه آلود جامعه ها وتمدن هاى اسلامى وجهانى است كه دجال ظاهر مى گردد ودر آمدن شتاب مى كند . ( 3 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 193 كمال الدين ص 525 .

2 . برترين هاى فرهنگ مهدويت ، در مطبوعات ص 233 .

3 . كمال الدين ج 2ص 525 و 526 .

صورتى در ماه

در روايت است : سالى كه صيحه آسمانى در

آن شنيده مى شود ، نشانه اى پيش از آن در ماه رجب ديده مى شود . گفته شد : آن نشانه چيست فرمود : سيمايى در قرص ماه ديده مى شود ، دست وكف دست روشنى در فضا ظاهر مى شود و به سوى او اشاره مى كند و ندايى از آسمان بلند مى شود و همه مردم روى زمين آن را مى شنوند . ( 1 )

1 . غيبة نعمانى ص 33 1 بحار الانوار ج 52ص233 ارشاد مفيد ص 337 .

صداى زمينى

در روايات از دعوت به باطل تعبير به " صداى زمينى " واز دعوت به حق ، تعبير به " صداى آسمانى " شده است .

امام صادق ( ع ) درباره صيحه آسمانى كه از نشانه هاى حتمى ظهور است مى فرمايد : در ابتداى روز ، گوينده اى در آسمان ندا مى دهد : آگاه باشيدكه حق با على و شيعيان اوست . پس از آن در پايان روز ، شيطان كه لعنت خدا بر او باد از روى زمين فرياد مى كندكه حق با عثمان وپيروان اوست . پس در اين هنگام ، باطل گرايان به شك مى افتند . ( 1 )

هم زمان با شنيده شدن صداى آسمانى وياكمى پس از آن ، در روى زمين نيز صدايى شنيده مى شود . ندا دهنده شيطان است كه مردم را به گمراهى فرا مى خواند ومى كوشد با ايجاد ترديد در مردم ، آن ها را از حمايت مهدى ( ع ) واجابت دعوت آسمانى باز دارد . ( 2 )

1 . بحار الا

نوار ج 52 ، ص 288 .

2 . برترين هاى فرهنگ مهدويت و مطبوعات ص 232 .

سيد خراسانى

اندكى پيش از ظهور حضرت ، در ميان ايرانيان ، شخصى با عنوان سيد خراسانى ظاهر شده كه رهبرى سياسى مردم را به عهده مى گيرد وشعيب بن صالح نيز رهبرى نظامى را وايرانيان تحت رهبرى اين دوتن ، نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفا مى كنند . سيد خراسانى وشعيب جنگ را در مرزهاى ايران ، تركيه وعراق هدايت مى كنند ونيروهاى مستقر در شام ، خود را به پيش رانده ودر همان زمان ، از دو جناح عراق وشام ، آماده پيشروى بزرگ به سوى فلسطين وقدس مى شوند .

پيرامون شخصيت سيد خراسانى ، سؤال هاى بسيارى مطرح است . از مهم ترين آن ها اين است كه آيا مراد از خراسانى در روايات ، فرد معيَنى است ويا اين كه تعبير از رهبر ايران است كه در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) وجود خواهد داشت؟ روايات به روشنى دلالت دارد بر اين كه آن شخصيت از ذريه امام مجتبى ( ع ) ويا امام حسين ( ع ) است وازاو به عنوان هاشمى خراسانى ياد شده است وصفات جسمى وى راكه داراى صورتى نورانى وخال برگونه راست ويا دست را ست دارد ، بيان كرده است .

اما رواياتى كه در منابع حديث درجه اول شيعه مانند غيبت نعمانى و طوسى در خصوص اين شخص وارد شده است ، احتمال دارد ايشان را به ياور خراسانيان ويا رهبر اهالى خراسان ويا فرمانده لشكر خراسان تفسيركرد . زيرا

اين روايات تعبير به " خراسانى " تنها نموده نه هاشمى خراسانى ، اما مجموعه قرائن موجود ، پيرامون شخصيت اودلالت دارد كه مشخص است وى همزمان با خروج سفيانى ويمنى ظاهر مى شود ونيروهاى خود را به سوى عراق اعزام مى داردكه سپاهيان سفيانى را شكست مى دهند .

نسبت ايشان به خراسان به اين معنا نيست كه حتماًاهل استان خراسان فعلى باشد ، چون در صدر اسلام ، نسبت دادن به خراسان به مشرق زمين اطلاق مى شده است كه شامل ايران وساير مناطق اسلامىِ متصل به آن كه امروز تحت اشغال شوررى است ، مى شود . بنابراين شخص خراسانى اهل هر منطقه اى كه از اين محدوده باشد ، نسبت او به خراسان صحيح است ، چنان كه از منابع درجه اول حديثى شيعه استفاده نمى شودكه او سيد حسنى ويا حسينى است؟ آن گونه كه در منابع روائي برادران اهل سنت به آن تصريح شده است . سيد خراسانى ، آخرين شخصى است كه پيش از ظهور حضرت مهدى ( ع ) بر ايران حكومت كرده ويا معاصر با آخرين فردى است كه فرمانرواى ايران خواهد بود . ( 1 )

ا . عصر ظهور على كورانى ترجمه عباس جلالى ص 270 .

خروج يمنى

خروج يمنى از نشانه هاى حتمى ظهور است ( 1 ) درباره انقلاب وقيام يمنى روايات بسيارى وارد شده است . امام صادق ( ع ) فرمودند : خروج اين سه تن ، خراسانى ، سفيانى ويمنى در يك سال ويك ماه ويك روز اتفاق مى افتد ودرفش يمنى از همه هدايت كننده تر است ،

زيراكه دعوت به حق مى كند ( 2 )

روايات مى گويد : يمنى در پى نبرد سفيانى با وى وارد عراق مى شود . نيروهاى يمنى و ايرانى جهت رويارويى با سفيانى وارد عمل مى شوند واز روايات چنين ظاهر مى شود كه نقش نيروهاى يمن در نبرد سفيانى نقش پشتيبانى از نيروهاى ايرانى است ، زيرا از لحن اخبار چنين فهميده مى شودكه طرف درگير با سفيانى ، مردم مشرق زمين يعنى ياران خراسانى وشعيب هستند ، وگويا يمنى ها پس از يارى رساندنِ به آنان به يمن باز مى گردند . اما در منطقه خليج ، علاوه بر حجاز " يمنى ها نقش اساسى خواهند داشت ، گر چه روايات ، آن را خاطر نشان نساخته اند ولى به طور طبيعى با توجه به روند حوادث ظهور وجغرافياى منطقه ، بايستى فرمانروايى يمن و حجاز وكشورهاى حوزه خليج در دست نيروهاى يمن ، پيرو حضرت مهدى ( ع ) قرا ر گيرد .

اخبار مؤيد اين است كه انقلاب يمنى به نهضت ظهور امام ( ع ) نزديك تر است تا انقلاب زمينه ساز ايرانيان ، حتى اگر فرض كنيم يمنى قبل از سفيانى قيام مى كند يا آن كه يمنى ديگرى زمينه ساز يمنى موعود مى باشد . در پاره اى روايات سخن از درفش يمنى به ميان آمده كه از همه درفش ها هدايت كننده تر است زيرا كه دعوت به حق مى كند ( 3 ) احتمالات بسيارى درباره هدايت كننده تر بودن درفش يمنى داده اند ، اما پسنديده اين است كه درفش يمنى اگر هدايت گرى بيشترى

دارد به اين دليل است كه مستقيما از رهنمودهاى حضرت مهدى ( ع ) برخوردار مى گردد . همچنين يمنى به ديدار حضرتش نائل مى شود وكسب شناخت ورهنمود مى كند . مؤيد اين امر هم روايات مربوط به انقلاب يمنى هاست كه رهبر انقلاب يمن ، يعنى شخص يمنى را مى ستايد وبا اين عبارات توصيف مى نمايد : به سوى حق هدايت مى كند " و شما را به سوى صاحبتان مى خواند " واين كه " براى هيچ مسلمانى سرپيچى از آن جايز نيست وكسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود ، اما انقلاب زمينه ساز ايرانيان ، در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن ، ستايش از عموم گرديده است ( 4 )

1 . منتخب الاثرص 452 .

2 . بحا رالانوار ج 52ص 210 .

3 . بحارا لانوار ج 52 ص 210

4 . عصر ظهور كوراني ص 161 .

خروج سفيانى

يكى از نشانه هاى قطعى ظهور است . سفيانى ، عنصر بى بند وبار ، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است كه در سوريه انقلاب مى كند وانقلابش نيز ، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خويش ، به ظاهر پيروز مى گردد و آن ده خط مخالف راكه رهبرى يكى را مردى سرخ رو و ديگرى را مردى " ابرص " به عهده دارد ، در هم مى كوبد . فضاى سياسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسيعى كه شامل : دمشق ، حمص ، حلب ، اردن ، فلسطين و اسرائيل كنونى است ، مسلط

مى گردد ويهوديان و عناصر تبهكار و حق ستيز ، كودكان پرورشگاهى وكنار خيابانى از او پيروى مى كنند و همه اين تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذيرد .

پس از استقرار قدرت وسيطره سفيانى در سوريه ومنطقه وسيعى كه نام برده شد ، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى كند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى ديگر را به سوى حجاز ومدينه منوره ، گسيل مى دارد . سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدينه مى رود تا حضرت مهدى ( ع ) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را كه خبر ظهورش پخش گرديده ، دستگير نمايد . آنان سه روز در مدينه توقف مى كنند ودر آن جا دست به چپاول وجنايت مى زنند وپس از آن ، بخش مهم آن 12 هزار نفر ، مدينه را به منظور دستيابى به امام مهدى ( ع ) به قصد مکه ترك مى كنند ، چرا كه اطلاع مى يابندكه آن اصلاحگر بزرگ ، از مدينه به مکه رفته است .

اين سپاه تجاوزكار در راه مکه ، به بيابانى مى رسند ودر آن جا ، زمين به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند ، يكى از آن دو به سوى حضرت مهدى ( ع ) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد وديگرى به سوى سفيانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزكار او را گزارش كند . اما سپاه تجاوزكارى كه از سوى سفيانى به عراق گسيل مى گردد ، در منطقه اى

از اطراف نجف كه روحاء نام دارد پياده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وكوفه حركت مى كنند .

روز عيدى از اعياد اسلامى ، تجاوز خويش را به اين دو شهر آغاز مى كنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان كه از بغداد مى رسد درگير مى شوند و ميان اين ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفيانى ، جنگ وحشتناكى جريان مى يابد كه البته سپاه سفيانى پيروز مى شود وكوفه را به اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به كشتار وسيع غير نظاميان ، جارى ساختن سيلاب خون از بيگناهان ، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران ، دست مى زند . مردى براى دفاع ازكوفه وحقوق مردم آن بپا مى خيزد وانقلابى به راه مى اندازد ، امَا كشته مى شود .

سرانجام اين بخش از سپاه سفيانى به سوى شام برمى گردد ، اما گروهى ازكوفه وگروهى به فرماندهى سيد هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پروا پيشه " يمنى " سپاه 100 هزار نفرى سفيانى را تعقيب مى كنند وطي جنگ خونين ميان راه عراق وشام همه را درهم مى كوبند و انبوهى اسير و غنايم جنگى ، بدست مى آورند .

اما سرانجامِ شوم سفيانى و جنبش ارتجاعى او ، بدين گونه پايان مى پذيرد كه : حضرت مهدى ( ع ) آن اصلاحگر زمين وزمان پس از ظهور خويش ، از مکه به تدريج به كوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق ، قلمرو سيطره ظالمانه سفيانى

را هدف قرار مى دهد . در حركت اصلاحى امام به سوى شام ، انبوهى از حق طلبان به او مى پيوندند وسفيانى نيز در رمله ، شمال شرقى فلسطين و قدس براى شرارت آماده مى شود . لحظات رويارويى دو سپاه حق و باطل و عدل و بيداد ، فرا مى رسد ، گروه هايى از سپاه سفيانى ، قرارگاه خويش را رها كرده وبه لشكر حق مى پيوندند وگروهى نيز به سپاه سفيانى ملحق مى شوند . شرايط براى يك پيكار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود .

سفيانى با دريافت گزارش رسيدن نيروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ امام مهدى ( ع ) از عراق به شام وفلسطين ، خود را با همه قدرت و امكانات آماده رويا رويى وديدار مى كند و بنا به روايتى از امام باقر ( ع ) مى گويد : " اخرجوا الي ابن عمى "

يعنى : عموزاده ام را نزد من بياوريد . ( 1 ) پس از آنكه روياروى هم قرار مى گيرند وامام مهدى ( ع ) سفيانى را براى گفتگو به حضور مى پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفيانى با حضرت مهدى وبا ايمان به او وحركت عظيم وعميق و آسمانى او مى انجامد ، سفيانى از قرارگاه حضرت مهدى ( ع ) به سوى سپاه خويش باز مى گردد كه سران سپاهش مى پرسند : چه كردى؟ پاسخ مى دهد : من در برابر منطق پولادين وموضع بحق حضرت مهدى ( ع ) اسلام او را پذيرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بيعت دادم وازگذشته

سياه خويش ، ندامت كردم سران سپاه او مى گويند : زشت باد رأى تو در شرايطى كه خليفه اى بلا مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى ( ع ) رفتى ، اينك بر خط اطاعت اوگردن نهاده ، بازگشته اى؟ " سفيانى از پيمان خويش دست كشيده وبيعت خويش با حجت خدا وخليفه راستين او را مى شكند وبه تشويق سران سپاه تجاوزكار خود ، براى پيكار با حق و عدالت آماده مى شود 0

سحرگاه يكى از روزها ، پيكار نهايى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار ميان دو سپاه عدل وظلم ، حجت خدا وياران حق گراى او را پيروزى كامل مى بخشد و آنان ، سپاه حق ستيز سفيانى را به طوركامل نابود مى سازند . ( 2 )

طبق روايت ديگرى ، سفيانى از سرنوشت شوم وتكان دهنده سپاه خويش كه در راه مکه به زمين فرو مى رود وزمين به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى كوشد تا فرمان امام مهدى ( ع ) راگردن نهد . به همين جهت بيعت مى كند ، اما پس ازاندك زمانى بيعت خويش را مى شكند و سركشى مى كند وپس از نبردى خونين به اسارت درمى آيد و نابود مى گردد . ( 3 )

به روايت ديگرى ، پس از دستگيرى به دستور حضرت مهدى ( ع ) در دروازه بيت المقدس كشته مى شود . ( 4 )

ا . به اعتبار اينكه از نسل بنو اميه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند .

دابة الارض

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده وخروج آن از علائم آخر الزمان است .

امير المومنين ( ع ) فرمود : آگاه باشيد!قسم به خداوند كه دابة الارض ، انسان است ( 1 ) اين واژه ، متخذ از آيه و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض ( 2 ) مي باشد . اين آيه وسه آيه بعد از آن ، از واقعه هولناكى كه در آينده به وقوع مي پيوندد خبر مي دهند . معنى ظاهر آيه اين است : هنگامي كه مردم مستوجب عذاب شدند و دوران مهلت پايان پذيرفت ( جانورى ) جنبنده اي را از زمين بيرون مي آوريم كه با آن ها سخن مي گويد كه مردم به آيات ما يقين نمي آورندمشهور ميان شراح حديث و اغلب مفسران ، اين است كه دابة الارض از علامات قيامت است ، يا نخستين علامت است كه كوه صفا منشق مي شود در اخبار شيعه ، مكرر آمده كه دابة الارض از نشانه هاى قيامت است وامير المومنين على ( ع ) است در بيشتر كتب حديث اهل سنت آمده كه دابة الارض ، همان صاحب عصا و ميسم آلت نشانگذار است . منظور از عصا ، عصاى حضرت موسى ( ع ) است كه در دست آن حضرت خواهد بود ، و ميسم به معناى چيزى است كه به وسيله آن بر پيشانى چارپايان داغ مي زنند ونشان دار مي كنند ، چنان كه در آخرت ، امير مؤمنان قسيم الجنة و النار هستند ، در رجعت نيز دوست و دشمن را از يكديگر جدا

مي كنند وبر روى بينى دشمنان مهر باطله مي زنند . ( 3 )

در حديثى آمده كه در روز سوم ورود حضرت مهدى ( ع ) به بيت المقدس ، دابة الارض خارج مي شود ( 4 ) < p> از نظر روايات اهلبيت عصمت وطهارت هيچ ترديدى نيست كه منظور از دابة الارض رجعت وجود مقدس حضرت على بن ابى طالب ( ع ) مي باشد كه احاديث فراوانى در اين زمينه به دست ما رسيده است كه به برخى از آن ها اشاره مي كنيم : امام باقر ( ع ) ز حضرت على نقل مي كنند كه فرمود : من تقسيم كننده بهشت و دوزخم ، كسى وارد آن ها نمي شود جز بر اساس تقسيم من . من فاروق اکبر . من پيشواى آيندگانم . من گزارشگرگذشتگانم . جز رسول اکرم ( ص ) كسى بر من پيشى نمي گيرد او ومن دريك صراط مستقيم ، جز اينكه اين صراط به نام اوست . به من شش فضيلت داده شد : ا . علم منايا وبلايا ووصايا به من داده شد2 . سخن فصل جدا كننده حق وباطل به من عطا شد . . من صاحب رجعت ها هستم . فرمانروائى كل به من عطا شده 5 . من صاحب عصا وميسم هستم 6 . من دابة الارض هستم كه با مردم سخن خواهم گفت ( 5 )

امام صادق ( ع ) مي فرمايد : روزى رسول اكرم ( ع ) وارد مسجد شدند و مشاهده كردند كه امير مؤمنان ( ع ) شن هاى مسجد را زير سرش

بالش كرده و خوابيده است . با پاى مبارك شان او را حركت دادند و فرمودند : اى دابة الارض برخيز . يكى از اصحاب گفت : اى رسول گرامي آيا ما همديگر را با اين نام بخوانيم فرمود : نه ، به خدا سوگند كه اين نام به او اختصاص دارد . او همان دابة الارض است كه خداى تبارك وتعالى دركتابش فرموده : چون سخن بر آن ها فرود آيد جنبنده اى را از زمين بيرون مي آوريم وبراى مردم سخن مي گويد كه مردم به آيات ما باور نمي كردند . سپس خطاب به على ( ع ) فرمود اى علي چون آخر الزمان فرا رسد خداوند تو را در زيباترين صورتى ظاهر مي سازد ودر دست تو ميسمي آهنى هست كه دشمنانت را با آن علامت مي گذارى ( 6 )

رسول اكرم ( ص ) در وصف دابة الارض فرمود : تيز پائى به او نمي رسد ، فراركننده اى از او فوت نمي شود . مؤمن را نشان مؤمن ، وكافر را نشان كافر مي زند . عصاى حضرت موسى وانگشتر حضرت سليمان با اوست ( 7 )

امام صادق ( ع ) از رسول اكرم ( ص ) نقل مي كند كه در شب معراج گفته شد : اى محمد على اول است ، زيرا او نخستين امامي است كه پيمان مرا پذيرفته است على آخر است ، زيرا اوآخرين امامي است كه روحش را قبض مي كنم . او همان دابة است كه با مردم سخن مي گويد ( 8 ) رسول اكرم ( ص ) در

ضمن حديث مفضلى مي فرمايد كه دابة الارض سه بار ظاهر مي شود

و هر سه را بيان مي فرمايد . ( 9 ) از محضر امير مؤمنان در مورد " دابة الارض " پرسيدند ، فرمود به خدا سوگند ، آن جنبنده اي نيست كه دم داشته باشد ، بلكه جنبنده اى است كه ريش دارد ( 10 )

امير مؤمنان در ضمن خطبه مفصلى كه در مورد " دجال " ايراد فرموده است ، بعد از شرح كشته شدن دجال مي فرمايد پس از آن طامه كبرى است اصحاب پرسيدند : " طامه كبرى " چيست؟ فرمود خروج دابة الارض است كه در نزديكى صفا ظاهر مي شود انگشتر حضرت سليمان وعصاى حضرت موسي در دست اوست . . . هنگامي كه سرش را بلند مي كند همه كسانى كه در ميان مشرق ومغرب هستند به قدرت الهى او را مي بينند . و آن پس از طلوع خورشيد از مغرب است كه در آن هنگام درِ توبه بسته مي شود ( 11 )

از بررسى روايات اهل سنت استفاده مي شود كه از نظر آن ها نيز ، روايات بسيار مشابه روايات شيعه است ، جز اين كه به رجعت وبه نام مقدس حضرت على ( ع ) تصريح نكرده اند ، ولى غالب نشانه ها يكى است . اينك فهرست نشانه ها يکي كه در احاديث اهل سنت در مورد " دابة الارض " آمده است : . براى دابة الارض سه خروج است اولين نشانه ، طلوع خورشيد از مغرب است و خروج دابةالارض خروج دابة الارض از مسجد الحرام است

( 12 ) . خروج دابة الارض از نزديكى صفا است . . انگشتر حضرت سليمان وعصاى حضرت موسى در دست اوست . سه بار بانگ برمي آورد وهمه مردم مشرق ومغرب آن را مي شنوند . چون دابة الارض خارج شد در توبه بسته مي شود ( 13 ) . دابة الارض مؤمن وكافر را نشان مي گذارد كه براى همه شناخته مي شوند . ( 14 ) طلوع خورشيد از مغرب ملازم خروج دابة الارض است ، هركدام از آن دو جلوتر واقع شود ، آن ديگرى به دنبال آن واقع مي شود

خروج دابة الارض يكى از اشراط ساعة دهگانه اى است كه بيش از قيامت بدون ترديد تحفق خواهند يافت .

از بررسى احاديث ، به اين نتيجه مي رسيم كه روايات اهل سنت در مورد دابة الارض ( ع ) دقيقا با روايات شيعه منطبق است جز اين كه تصريح نكرده اند كه منظور از آن مولاى متقيان امير مؤمنان ( ع ) مي با شد . ( 15 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

2 . سوره نمل 82 .

3 . معارف ومعاريف ج 5 ص 315 .

4 . بحار الانوار ج 53 ص 127 .

5 . تفسير برهان ج 3 ص 209نور الثقلين ج 4 ص 97 تفسيرصافى ج 4 ص 75 .

6 . بحارالانوار ج 39 ص 243 تفسيرقمي ص 479 تفسير صافي ج 4 ص 674 نورالثقلين ، ج 4 ص 98 ، نفسير برهان ج 3 ص 209 .

7 . بحار الا نوار ج6 ص300 مجمع البيان ج

7 ص 234 نورالثقلين ج 4 ص 98 تفسير صافي ج 4 ، ص 75 .

8 . بحار الانوار ج 40 ص 38 و بصائر الدرجات , ص 150 .

9 . نورالثقلين ، ج 4 ، ص 99 مجمع البيان ، ج 7 ، ص 234 و بحار الانوار ج 6 ص 300 .

10 . تفسير بيان ، ج 8, ص 119 و نور الثقلين , ج 4 ص 98 .

11 . بحار الانوار ج 52 ص 194 تفسير صافي ج 4 ص 75 و کمال الدين ج 2 ص 527 .

12 . تفسير كشاف ج 3 ص 374عقدالدرر313و تفسيرالدرر المنثور ج5 ص 116 .

13 . عقد الدرر ص 313 و سنن ابن ماجه ج 2 ص 1353 .

14 . مستدرک حاکم ج 4 ص 484 عقد الدرر ص 314 و کشاف ج 3 ص 384 .

15 . رجعت محمد خادمي شيرازى ص65 .

دانشمندان آخر الزمان

درهر عصرى ، عالمان دينى مسؤوليت زدودن جهل و نادانى از انديشه هاى مردم را به عهده دارند و از روايات فهميده مى شودكه عالمان در آخرالزمان نيز اين نقش را به خوبى ايفا مى كنند . امام هادى ( ع ) مى فرمايند : اگر در دوران غيبت قائم آل محمد ( ع ) عالمان نبودند كه مردم را به سوى او هدايت كنند و با حجت هاى الهى از دين دفاع نمايند و شيعيان ضعيف را از دام هاى شيطان و پير وانش رهايى و از شر ناصبى ها نجات بخشند ، كسى در دين خدا پا بر جا نمى

ماند و همه مرتد مى شدند . ولى آنان رهبرى دل هاى شيعيان ضعيف را با قدرت در دست مى گيرند و حفظ مى كنند ، چنان كه ناخداى كشتى ، سکان و فرمان كشتى را نگاه مى دارد؟ پس آنان نزد خداوند والاترين انسان ها هستند . ( 1 ) رسول خدا ( ص ) نيز درباره زنده كننده دين در هر قرن مى فرمايند : خداوند بزرگ براى امت اسلام در آغاز هر قرن ، شخصى را برمى انگيزاند تا دين را زنده نمايد . ( 2 )

احاديث ديگرى نيز در مذمت برخى دانشمندان اهل آخرالزمان آمده است . رسول خدا ( ص ) فرمود : علماى آن ها خائن و فاسق هستند . آن ها و پيروان شان و آنان كه به سوى آن ها مى آيند و از آن هاكسب نور مى كنند ، آنان كه آن ها را دوست دارند ، بدترين مخلوقات روى زمين هستند ( 3 ) و در روايتى مى خوانيم : فقهاى آن زمان ، طبق هواى نفس خود فتوا مى دهند . ( 4 )

ا . بحار الانوار ج 2 ، ص 6 ا حتجاج طبرسى ، ج 2ص 0260

2 . كنزالعمال ، ج 12 ، ص 93 1 سنن ابى داود ج 4 ، ص 109 .

3 . الزام الناصب ، ص 185

4 . بشا رة الاسلام ، ص 77 الزام الناصب 195 .

اشخاص

ابقع

درلغت به ابلق يعنى هر شىء سياه و سفيد و به خصوص به كلاغ سياهى كه با سفيدى آَميخته باشد و به هر شخص پليد

و به ابرص وشورزا وكسى كه لباس وصله دار و رنگارنگ بپوشد ، گفته مى شود . ( 1 ) از رسول اکرم ( ص ) و ائمه اطهار ( ع ) روايت شده كه خروج ابقع در مصر و به دنبال ديده شدن ستاره دنباله دار وكسوف خورشيد و خسوف ماه خواهد بودكه همه اين ها در نزديكى ظهور روى خواهد داد . ( 2 )

1 . لسان العرب به نقل از روزگارهايي ج 2 ، ص 997

2 . روزگار رهايى ج 2 ص 0993

سيد خراسانى

اندكى پيش از ظهور حضرت ، در ميان ايرانيان ، شخصى با عنوان سيد خراسانى ظاهر شده که رهبرى سياسى مردم را به عهده مى گيرد وشعيب بن صالح نيز رهبرى نظامى را وايرانيان تحت رهبرى اين دوتن ، نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفا مى كنند . سيد خراسانى وشعيب جنگ را در مرزهاى ايران ، تركيه وعراق هدايت مى كنند ونيروهاى مستقر در شام ، خود را به پيش رانده ودر همان زمان ، از دو جناح عراق وشام ، آماده پيشروى بزرگ به سوى فلسطين وقدس مى شوند .

پيرامون شخصيت سيد خراسانى ، سؤال هاى بسيارى مطرح است . از مهم ترين آن ها اين است كه آيا مراد از خراسانى در روايات ، فرد معيَنى است ويا اين كه تعبير از رهبر ايران است كه در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) وجود خواهد داشت؟ روايات به روشنى دلالت دارد بر اين كه آن شخصيت از ذريه امام مجتبى ( ع ) ويا امام حسين ( ع )

است وازاو به عنوان هاشمى خراسانى ياد شده است وصفات جسمى وى راكه داراى صورتى نورانى وخال برگونه راست ويا دست را ست دارد ، بيان كرده است .

اما رواياتى كه در منابع حديث درجه اول شيعه مانند غيبت نعمانى و طوسى در خصوص اين شخص وارد شده است ، احتمال دارد ايشان را به ياور خراسانيان ويا رهبر اهالى خراسان ويا فرمانده لشكر خراسان تفسيركرد . زيرا اين روايات تعبير به " خراسانى " تنها نموده نه هاشمى خراسانى ، اما مجموعه قرائن موجود ، پيرامون شخصيت اودلالت دارد كه مشخص است وى همزمان با خروج سفيانى ويمنى ظاهر مى شود ونيروهاى خود را به سوى عراق اعزام مى داردكه سپاهيان سفيانى را شكست مى دهند .

نسبت ايشان به خراسان به اين معنا نيست كه حتماً اهل استان خراسان فعلى باشد ، چون در صدر اسلام ، نسبت دادن به خراسان به مشرق زمين اطلاق مى شده است كه شامل ايران وساير مناطق اسلامىِ متصل به آن كه امررز تحت اشغال شوررى است ، مى شود . بنابراين شخص خراسانى اهل هر منطقه اى كه از اين محدوده باشد ، نسبت او به خراسان صحيح است ، چنان كه از منابع درجه اول حديثى شيعه استفاده نمى شودكه او سيد حسنى ويا حسينى است آن گونه كه در منابع روائي برادران اهل سنت به آن تصريح شده است . سيد خراسانى ، آخرين شخصى است كه پيش از ظهور حضرت مهدى ( ع ) بر ايران حكومت كرده ويا معاصر با آخرين فردى است كه فرمانرواى ايران خواهد بود . ( 1

)

ا . عصر ظهور على كورانى ترجمه عباس جلالى ص 270 .

دجال

از نشانه هاى ظهور ، خروج دجال است . " دجال " از ريشه " دجل " به معناى دروغگوىِ حيله گر است . در زبان عربى به معناى آب طلا است و به همين علت ، افراد بسيار دروغگوكه باطل را حق جلوه مى دهند ، دجال ناميده مى شوند . در روايات " دجال " ها و دروغگويان فراوانى نام برده شده است . در برخى دوازده و در برخى سى ، شصت وهفتاد دجال آمده است . ( 1 ) از ميان اين دجال ها ، فردى كه در دروغگويى و حيله گرى سرآمد همه دجالان است و فتنه او از همه بزرگتر است ، نشانه ظهور مهدى ( ع ) ( 1 ) ويا برپايى قيامت ( 2 ) است . بر اين اساس بايد گفت دو نوع دجال داريم ، يكى دجال حقيقى كه پس از همه دجال ها مى آيد و ديگرى گروهى شياد و دروغگو كه به فريب مردم وگمراهى آنان دست مى زنند .

دجال در روايات اسلامى اين چنين توصيف شده است : او داراى قدرت وتأثير عجيبى است ، چشم راست ندارد وچشم ديگرش در وسط پيشانى اوست ومانند ستاره صبح مى درخشد . چيزى در چشم اوست كه گويى آميخته به خون است . داخل درياها مى شود و آفتاب با او مى گردد . كوهى از طعام و نهرى از آب هميشه با اوست . آسمان به دستور وى باران مى دهد و زمين گياه مى روياند . اختيارگنج

هاى زمين با اوست . مرده را زنده مى كند . با صداى بلندى كه تمام جهانيان صداى او را مى شنوند ، مى گويد : من خداى بزرگ هستم كه شما را آفريده وروزى رسان هستم ، به سوى من بشتابيد " ( 3 ) وى از همه جا مى گذرد وفقط در مكه و مدينه قدم نمى گذارد . ( 4 ) بيشتر پيروان او از يهود و زنان و عرب هاى بيابانى است . اصل او را از اصفهان يا بجستان ويا خراسان گفته اند . ( 5 ) اصل داستان دجال دركتاب هاى مقدس مسيحيان آمده و بارها واژه دجال در انجيل به كار رفته است . درباره دجال ، صرف نظر از ويژگى هاى او ، چند احتمال وجود دارد : 1 . دجال ، نام شخص معينى نيست . هركسى كه با ادعاهاى پوچ وبى اساس وبا توسل به حيله گرى ونيرنگ ، در صدد فريب مردم باشد ، دجال است . بر ايناساس دجال ها خواهند بود و اين كه در روايات از دجال هاى فراوان دوازده ، سى ، شصت وهفتاد سخن به ميان آمده ، اين احتمال را تقويت مى كند . فردى معين ومشخص به عنوان دجال " در دوره غيبت ، با همان ويژگى هايى كه براى وى بيان شده ، خروج مى كند و مردم را به انحراف مى كشاند . اين احتمال نيز وجود داردكه مراد از " دجال " ، همان سفيانى باشد كه در كتاب هاى عامه ، بيشتر به عنوان دجال ودركتاب هاى خاصه به عنوان سفيانى آمده است

. ( 6 )

دجال ، كنايه ازكفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر همه جهان است . استكبار ، به معناى واقعى ، دجال است . استكبار خود را قيم ملت ها مى داند و با تكيه بر ثروت انبوه وقدرت عظيمى كه در اختيار دارد ، در همه جاى زمين دخالت مى كند وهمه را به زير سلطه خويش مى آورد . ( 7 ) موضوع دجال ، بيش از آن چه در روايات شيعه است ، از طريق اهل سنت نقل شده است وقسمت عمده آن را احمد بن حنبل دركتاب مسند " ترمذى " در صحيح خود و " ابن ماجه در سنن ، و مسلم در صحيح ، و ، ابن اثير در نهايه از عبدالله بن عمر وابو سعيد خدرى و جابر بن عبدالله انصارى نقل كرده اند . ( 8 ) مرحوم صدوق در اين زمينه مى گويد : متعصبين اهل سنت ، اين گونه اخبار را تصديق مى كنند و آن را درباره دجال وغيبت وى وزنده بودنش را در اين مدت طولانى روايت نموده اند كه در آخر الزمان خروج مى كند ، ولى درباره قائم باور نمى كنند كه او مدت طولانى غائب مى شود ، آنگاه آشكار مى گردد وجهان را پر از عدل و داد مى كند ، چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد ، با اين كه پيامبر ( ص ) و امامان ( ع ) از اين موضوع ، صريحا سخن گفته اند ( 9 ) همچنين موضوع دجال ، اختصاص به اسلام ندارد ، بلكه ريشه داستان

دجال را بايد دركتاب مقدس مسيحيان جست وجوكرد در رساله اول يوحنا نوشته است : دروغگو كيست ، جز آن كه مسيح بودن عيسى را انكاركند ، ان دجال است كه پدر وپسر را انكار مى نمايد . ( 10 )

1 . بحار الا نوار ج 52 ، ص 209 كنز العمال ج 14 ص 0198

2 . طبق كتب شيعه

3 . طبق كتب اهل تسنن

4 . بحارالانوار ج 52 ، ص 94 1 به نقل از آخرين اميد داود الهامى ص 0322

5 . الزام الناصب ، ص 074

6 . غيبة طوسى ص 463 .

7 . آخرين اميد داود الهامى ص 323 .

8 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ، ص 239 .

9 . بحار الانوار ج 52 ص 200

10 . رساله يوحنا باب 2 آيه 022

خروج دجال

اين نشانه ، دركتاب هاى اهل سنت از نشانه برپايى قيامت دانسته شده است ( 1 ) ولى در منابع روايى شيعه ، از نشانه هاى ظهور . ( 2 ) البته هيچ اشكالى ندارد كه رخدادهايى چون خروج دجال ، هم نشانه ظهور باشند وهم نشانه قيامت 0 دجال فردى است كه در آخر الزمان وپيش از قيام مهدى ( ع ) خروج مى كند وبا انجام كارهاى شگفت انگيز جمع بسيارى از مردم را مى فريبد و سرانجام به دست عيسى مسيح ( ع ) دركنار دروازه " لد " در منطقه شام ، به هلاکت مى رسد . از " نزال بن سبره " آورده اندكه مى گويد : امير مؤمنان ( ع ) براى ما سخن مى

گفت كه : نخست

سپاس خدا را به جا آورد و او را ستود وبر پيامبر وخاندانش ( ع ) درود فرستاد ، آن گاه سه بار فرمود : سلونى ايها الناس قبل أن تفقدونى . . . . . .

يعنى : مردم تا مرا از دست نداده ايد ، هر آن چه مى خواهيد بپرسيد .

صعصعة بن صوحان بپا خاست وگفت : چه زمانى دجال خواهد آمد؟ على ( ع ) فرمود : بنشين خدا سخن تو را شنيد ومنظورت را دانست . . . براى خروج " دجال " نشانه ها وعلايمى است كه دسته دسته هركدام پس از ديگرى روى خواهد داد اگر مى خواهى تو را از آن ها آگاه سازم ، صعصعة پاسخ داد : آري اى امير مؤمنان فرمود : پس به خاطر بسپار و حفظ کن كه اين ها علايم و نشانه هاى آن است : هنگامى كه مردم راه ورسم وفرهنگ ومعنويت نماز را نابود ساختند وبه پوسته آن قناعت كردند و ويژگى امانت و امانتدارى را ضايع ساختند و دروغ پردازى را روا شمردند ورباخوارگى وربا را مباح دانستند ورشوه دادند وگرفتند ودين به دنيا فروختند وسفيهان وكم خردان را به اداره امور جامعه گماشتند و قطع رحم كردند و هواهاى دل را پيروى كردند و ريختن خون ها را آسان ساختند . هنگامى كه بردبارى ، ناتوانى شمرده شد و بيدادگرى ، باعث افتخارگرديد و زمامداران فاجر و بدكار و زيران ، ستمكار شدند و مأموران و مجريان عدالت ، خيانت پيشه ساختند وگويندگان و قاريان قرآن ، به فسق وگناه روى آوردند وشهادت

هاى دروغين در جامعه پديدار شد وكارهاى ناپسند وتهمت تراشى ها وگناهكارى وتجاوزگرى علنى گرديد ، آنگاه كه قرآن به صورت زيبايى چاپ وجلد وتزيين گرديد ومسجدها آراسته شد ومناره ها سر به آسمان ساييد واشرار مورد تجليل قرارگرفتند وصف هاى جماعت فشرده ودل ها از هم دور شد و عهدها و پيمان ها گسسته و آن وعده بزرگ نزديك گرديد و زنان به خاطر حرص به دنيا ، در كسب وكار همسران خود شركت كردند وبه بازارها ومغازه ها وكارخانه ها سرازيرگشتند . صداى آواز فاسقان ، همه جا پخش وبه گوشها رسيد وهر چه گفتند وخواندند از آنان پذيرفته شد . رهبرى جامعه ها به دست اراذل واگذاشته شد وبا فاجر به خاطر ترس از شرارتش ، مدارا گرديد و دروغ ساز و دروغ پرداز ، تصديق وتأييد شد و خيانتكار ، امين شمرده شد .

هنگامى كه كنيزان آوازه خوان و رقاصه ها و آلات لهو و موسيقى ، به كارگرفته شد و نسل هاى آخرين به نسل هاى پيشين نفرين كردند وزنان بر زينها سوار شدند وتلاش كردند خود را شبيه مردان سازند ومردان نيز خود را در ظاهر واخلاق بسان زنان ساختند ، وشاهد بى آن كه از او شهادت بخواهند به دادگاه رفت و شهادت داد ، و ديگرى بر خلاف حق وعدالت وبدون آگاهى ، به خاطر رفاقت باكسى ، به نفع اوبه درغ گواهى كرد . . . . آرى در اين شرايط منحط ووخامت بار وگناه آلود جامعه ها وتمدن هاى اسلامى وجهانى است كه دجال ظاهر مى گردد ودر آمدن شتاب مى كند . .

. . ( 3 )

1 . بحا رالانوار ج 52 ص 193 كمال الدين ص 525 .

2 . برترين هاى فرهنگ مهدويت ، در مطبوعات ص 233 .

3 . كمال الدين ج 2ص 525 و 526 .

اصهب

در لغت به معناى شتر سرخ مو شتر سفيدى كه با سرخى آميخته و نام چشمه اى در ميان بصره و بحرين و به معناى دشمن است و به روميان نيز از جهت رنگ چهره و دشمنى با اسلام گفته مى شود . ( 1 )

اصهب و " ابقع " دو رهبر مخالف سفيانى هستندكه سفيانى بر آن ها پيروز شده و بر منطقه تسلط مى يابد . روايات بسيارى به صورت متواتر رسيده كه حاكى از درگيرى بزرگ سفيانى با آنان در قرقيسيا ، واقع در مرز سوريه ، عراق و تركيه مى باشد . اين نبرد از جنگهاى بزرگ است كه ازپيش وعده داده شده ، و انگيزه آن درگيرى وكشمكش بر سرگنجى است كه در مجراى نهر فرات و يا نزديك آن كشف مى شود . ( 2 ) در روايات آمده كه اصهب كافر قيام نمي کند ، جز به هنگام شدت يافتن فتنه ها وكثرت حوادث و فجايع . ( 3 ) امام باقر ( ع ) نيز مى فرمايد : از شر اصهب ابرص پرهيزكن . پرسيدند : اصهب كيست؟ فرمود : ابرص . پس فرمود : از شر سفيانى نيز پرهيز كن و از شر آن عده از آل محمدكه شذوذ دارند برحذر باش . ( 4 ) در اين حديث ، اَصهب و ابغع يک

نفر معرفى شده كه براساس احاديث ديگر ، دو نفر هستند . در اين حديث به شيعيان امر شده كه تحت تأثيرتبليغات اَصهب و ابقع و سفيانى و شواذ آل محمد قرار نگيرند و به سودشان شمشير نزنند . ( 5 )

ا . لسان العرب به نقل از روزگار رهايي ج 52 ص 997 .

2 . عصرظهورعلى كورانى ص 2 6

3 . روزگار رها?ى ، ج 2 ، ص 993 .

4 . بحارالانوارج51 ص70 وج 52ص278 .

5 . روزگاررهايي ج2ص993

اخنس

نويسنده کنزالعمال در کتاب برهان ص200 به نقل از تاريخ ابن عساکر از پيامبر ( ص ) روايت كرده است كه فرمود :

مردى از قريش به نام اَخنس در مصر وجود دارد كه به قدرت مى رسد . آن گاه بر اوپيروز مى شوند ويا قدرت از اوگرفته مى شود وبه مردم مي گريزد وروميان را به اسكندريه مي آورد و در آن جا با مسلمانان به نبرد مى پردازد واين نخستين حادثه است . منظور از حادثه ، حوادث ظهور حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . عصرظهور على كورانى ص 171 .

خروج يمنى

خروج يمنى از نشانه هاى حتمى ظهور است ( 1 ) درباره انقلاب وقيام يمنى روايات بسيارى وارد شده است . امام صادق ( ع ) فرمودند : خروج اين سه تن ، خراسانى ، سفيانى ويمنى در يك سال ويك ماه ويك روز اتفاق مى افتد ودرفش يمنى از همه هدايت كننده تر است ، زيراكه دعوت به حق مى كند 0 ( 2 )

روايات مى گويد : يمنى در پى نبرد سفيانى با وى وارد عراق مى شود . نيروهاى يمنى و ايرانى جهت رويارويى با سفيانى وارد عمل مى شوند واز روايات چنين ظاهر مى شود كه نقشنيروهاى يمن در نبرد سفيانى نقش پشتيبانى از نيروهاى ايرانى است ، زيرا از لحن اخبار چنين فهميده مى شودكه طرف درگير با سفيانى ، مردم مشرق زمين يعنى ياران خراسانى وشعيب هستند ، وگويا يمنى ها پس از يارى رساندنِ به آنان به يمن باز مى گردند . اما در منطقه خليج

، علاوه بر حجاز " يمنى ها نقش اساسى خواهند داشت ، گر چه روايات ، آن را خاطر نشان نساخته اند ولى به طور طبيعى با توجه به روند حوادث ظهور وجغرافياى منطقه ، بايستى فرمانروايى يمن و حجاز وكشورهاى حوزه خليج در دست نيروهاى يمن ، پيرو حضرت مهدى ( ع ) قرا ر گيرد .

اخبار مؤيد اين است كه انقلاب يمنى به نهضت ظهور امام ( ع ) نزديك تر است تا انقلاب زمينه ساز ايرانيان ، حتى اگر فرض كنيم يمنى قبل از سفيانى قيام مى كند يا آن كه يمنى ديگرى زمينه ساز يمنى موعود مى باشد . در پاره اى روايات سخن از درفش يمنى به ميان آمده كه از همه درفش ها هدايت كننده تر است زيرا كه دعوت به حق مى كند . ( 3 ) احتمالات بسيارى درباره هدايت كننده تر بودن درفش يمنى داده اند ، اما پسنديده اين است كه درفش يمنى اگر هدايت گرى بيشترى دارد به اين دليل است كه مستقيما از رهنمودهاى حضرت مهدى ( ع ) برخوردار مى گردد . همچنين يمنى به ديدار حضرتش نائل مى شود وكسب شناخت ورهنمود مى كند . مؤيد اين امر هم روايات مربوط به انقلاب يمنى هاست كه رهبر انقلاب يمن ، يعنى شخص يمنى را مى ستايد وبا اين عبارات توصيف مى نمايد : به سوى حق هدايت مى كند " و شما را به سوى صاحبتان مى خواند " واين كه " براى هيچ مسلمانى سرپيچى از آن جايز نيست وكسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود ، اما

انقلاب زمينه ساز ايرانيان ، در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن ، ستايش از عموم گرديده است . ( 4 )

1 . منتخب الاثرص 452 .

2 . بحا رالانوار ج 52ص 210 .

3 . بحارا لانوار ج 52 ص 210

4 . عصر ظهور كوراني ص 161 .

سيدحسنى

خروج سيد حسنى از نشانه هايى است كه در آستانه ظهور حضرت مهدى ( ع ) رخ مى دهد . خروج سيد حسنى با يارانش براى يارى آن حضرت است " سيد حسنى جوان خوش صورتى است كه از طرف ديلم و قزوين خروج مى كند و با صداى بلند فرياد مى زندكه به فرياد قائم آل محمد ( ع ) برسيدكه از شما يارى مى طلبد

اين سيد حسنى ظاهر از فرزندان امام حسن مجتبى ( ع ) مى باشد . او از مكان خود تاكوفه را از لوث وجود ظالمان پاك مى كند . چون با اصحاب خود واردكوفه مى شود ، به او خبر مى دهند كه حضرت حجت ( ع ) ظهوركرده و از مدينه به كوفه تشريف آورده است . پس با اصحاب خود ، خدمت آن حضرت مشرف مى شوند و از آن حضرت مطالبة دلائل امامت و مواريث انبياء را مى نمايد . او مى داندكه مهدى ( ع ) بر حق است ، ولكن مقصودش اين است كه حقيقت امام را بر مردم و اصحاب خود ظاهر نمايد . پس آن حضرت دلائل را براى او ظاهر مى كند . وقتى سيد حسنى يقين به صدق امام ندا مى كند ، مى گويد

: الله اكبر دستت را بده تا با تو بيعت كنم . با آن حضرت بيعت مى كند و به پيروى از او ، سپاهش نيز بيعت مى كنند . ( 1 )

1 . بحار الانوار ج 52 ص 15 1 به نقل ازفرهنگ موعود حسين كريمشاهى ص 130

خروج سفيانى

يكى از نشانه هاى قطعى ظهور است . سفيانى ، عنصر بى بند وبار ، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است كه در سوريه انقلاب مى كند وانقلابش نيز ، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خويش ، به ظاهر پيروز مى گردد و آن ده خط مخالف راكه رهبرى يكى را مردى سرخ رو و ديگرى را مردى " ابرص " به عهده دارد ، در هم مى كوبد . فضاى سياسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسيعى كه شامل : دمشق ، حمص ، حلب ، اردن ، فلسطين و اسرائيل كنونى است ، مسلط مى گردد ويهوديان و عناصر تبهكار و حق ستيز ، كودكان پرورشگاهى وكنار خيابانى از او پيروى مى كنند و همه اين تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذيرد 0

پس از استقرار قدرت وسيطره سفيانى در سوريه ومنطقه وسيعى كه نام برده شد ، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى كند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى ديگر را به سوى حجاز ومدينه منوره ، گسيل مى دارد . سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدينه مى رود تا حضرت مهدى ( ع ) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را كه خبر ظهورش پخش

گرديده ، دستگير نمايد . آنان سه روز در مدينه توفف مى كنند ودر آن جا دست به چپاول وجنايت مى زنند وپس از آن ، بخش مهم آن 12 هزار نفر ، مدينه را به منظور دستيابى به امام مهدى ( ع ) به قصد مکه ترك مى كنند ، چرا كه اطلاع مى يابندكه آن اصلاحگر بزرگ ، از مدينه به مکه رفته است .

اين سپاه تجاوزكار در راه مکه ، به بيابانى مى رسند ودر آن جا ، زمين به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند ، يكى از آن دو به سوى حضرت مهدى ( ع ) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد وديگرى به سوى سفيانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزكار او را گزارش كند . اما سپاه تجاوزكارى كه از سوى سفيانى به عراق گسيل مى گردد ، در منطقه اى از اطراف نجف كه روحاء نام دارد پياده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وكوفه حركت مى كنند .

روز عيدى از اعياد اسلامى ، تجاوز خويش را به اين دو شهر آغاز مى كنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان كه از بغداد مى رسد درگير مى شوند و ميان اين ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفيانى ، جنگ وحشتناكى جريان مى يابد كه البته سپاه سفيانى پيروز مى شود وكوفه را به

اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به كشتار وسيع غير نظاميان ، جارى ساختن سيلاب خون

از بيگناهان ، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران ، دست مى زند 0 مردى براى دفاع ازكوفه وحقوق مردم آن بپا مى خيزد وانقلابى به راه مى اندازد ، امَا كشته مى شود .

سرانجام اين بخش از سپاه سفيانى به سوى شام برمى گردد ، اما گروهى ازكوفه وگروهى به فرماندهى سيد هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پرواپيشه " يمنى " ، سپاه 100 هزار نفرى سفيانى را تعقيب مى كنند وطي جنگ خونين ميان راه عراق وشام همه را درهم مى كوبند و انبوهى اسير و غنايم جنگى ، بدست مى آورند 0

اما سرانجامِ شوم سفيانى و جنبش ارتجاعى او ، بدين گونه پايان مى پذيرد كه : حضرت مهدى ( ع ) آن اصلاحگر زمين وزمان پس از ظهور خويش ، از مکه به تدريج به كوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق ، قلمرو سيطره ظالمانه سفيانى را هدف قرار مى دهد . در حركت اصلاحى امام به سوى شام ، انبوهى از حق طلبان به او مى پيوندند وسفيانى نيز در رمله " ، شمال شرقى فلسطين و قدس براى شرارت آماده مى شود 0 لحظات رويارويى دو سپاه حق و باطل و عدل و بيداد ، فرا مى رسد ، گروه هايى از سپاه سفيانى ، قرارگاه خويش را رها كرده وبه لشكر حق مى پيوندند وگروهى نيز به سپاه سفيانى ملحق مى شوند . شرايط براى يك پيكار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود .

سفيانى با دريافت گزارش رسيدن نيروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ

امام مهدى ( ع ) از عراق به شام وفلسطين ، خود را با همه قدرت و امكانات آماده رويا رويى وديدار مى كند و بنا به روايتى از امام باقر ( ع ) مى گويد :

" اخرجوا الي ابن عمى "

يعنى : عموزاده ام را نزد من بياوريد . ( 1 ) پس از آنكه روياروى هم قرار مى گيرند وامام مهدى ( ع ) سفيانى را براى گفتگو به حضور مى پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفيانى با حضرت مهدى وبا ايمان به او وحركت عظيم وعميق و آسمانى او مى انجامد ، سفيانى از قرارگاه حضرت مهدى ( ع ) به سوى سپاه خويش باز مى گردد كه سران سپاهش مى پرسند : چه كردى؟ پاسخ مى دهد : " من در برابر منطق پولادين وموضع بحق حضرت مهدى ( ع ) ، اسلام او را پذيرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بيعت دادم وازگذشته سياه خويش ، ندامت كردم سران سپاه او مى گويند : " زشت باد رأى تو در شرايطى كه خليفه اى بلا " مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى ( ع ) رفتى ، اينك بر خط اطاعت اوگردن نهاده ، بازگشته اى؟ " سفيانى از پيمان خويشدست كشيده وبيعت خويش با حجت خدا وخليفه راستين او را مى شكند وبه تشويق سران سپاه تجاوزكار خود ، براى پيكار با حق و عدالت آماده مى شود 0

سحرگاه يكى از روزها ، پيكار نهايى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار ميان دو سپاه عدل وظلم

، حجت خدا وياران حق گراى او را پيروزى كامل مى بخشد و آنان ، سپاه حق ستيز سفيانى را به طوركامل نابود مى سازند . ( 2 )

طبق روايت ديگرى ، سفيانى از سرنوشت شوم وتكان دهنده سپاه خويش كه در راه مکه به زمين فرو مى رود وزمين به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى كوشد تا فرمان امام مهدى ( ع ) راگردن نهد 0 به همين جهت بيعت مى كند ، اما پس ازاندك زمانى بيعت خويش را مى شكند و سركشى مى كند وپس از نبردى خونين به اسارت درمى آيد و نابود مى گردد . ( 3 )

به روايت ديگرى ، پس از دستگيرى به دستور حضرت مهدى ( ع ) در دروازه بيت المقدس كشته مى شود . ) 4 (

ا . به اعتبار اينكه از نسل بنو اميه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند .

2 . بحار الانوا ر ج 52 ص 388؟ معجم ا حايث الامام المهدى ( ع ) ، ج 3 ص 6 31 .

3 . عقد الدورص 33 1 معجم احاديث ، ا لامام المهدى ( ع ) ج 1 ص 505 .

4 . عقد الدور ص 85 معجم ا حاديث الامام المهدى ( ع ) ج 3 ص 313 .

علائم حتمي

خسف بيداء

خسف به معناى فرو رفتن وپنهان شدن است ( 1 ) و " بيداء " نام سرزمينى است ميان مكه ومدينه . ظاهرا منظور از خسف بيداء آن است كه سفيانى ، با لشكرى عظيم

به قصد جنگ با مهدى ( ع ) عازم مكه مى شود ، در ميان مكه ومدينه ودر محلى كه به سرزمين " بيداء " معروف است ، به گونه معجزه به امر خداوند در دل زمين فرو مى روند ( 2 ) اين حادثه از نشانه هاى حتمى ظهور بيان شده است .

حضرت على ( ع ) مى فرمايند : مردى از خاندان من ، در سرزمين حرم قيام مى كند ، چون خبر ظهور وى به سفيانى مى رسد ، وى سپاهى از لشكريان خود را براى جنگ به سوى او مى فرستد ، ولى سپاه مهدى آنان را شكست مى دهد ، آن گاه خود سفيانى با لشكريان همراه ، به جنگ وى مى روند و چون از سرزمين بيداء مى گذرند ، در زمين فرو مى روند و جز يك نفر ، كه خبر آنان را مى آورد ، همگى مى شوند . ( 3 ) گر چه حادثه خسف در منطقه بيداء و در مورد لشكر سفيانى واقع مى شود ، ولى در برخى روايات ، غير از خسف در بيداء ، از خسف در مشرق وخسف در مغرب نيز ياد شده است ، ( 4 ) واين نشانِ آن است كه در ساير نقاط زمين نيز چنين حوادثى رخ مى دهد و به امر خداوند ، دشمنان مهدى ( ع ) بدين وسيله نابود مى گردند . ( 5 )

1 . لسان العرب ، ج 9 ، ص67

2 . غيبة نعمانى ص 252 .

3 . تاريخ غ?بت كبرى ، ص 521 .

4 . وافى

، ج 2 ص 443 منتخب الاثرص 442 .

5 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ، ص 224 .

خروج يمني

خروج يمنى از نشانه هاى حتمى ظهور است . ( 1 ) درباره انقلاب وقيام يمنى روايات بسيارى وارد شده است . امام صادق ( ع ) فرمودند : خروج اين سه تن ، خراسانى ، سفيانى ويمنى در يك سال ويك ماه ويك روز اتفاق مى افتد ودرفش يمنى از همه هدايت كننده تر است ، زيراكه دعوت به حق مى كند . ( 2 )

روايات مى گويد : يمنى در پى نبرد سفيانى با وى وارد عراق مى شود . نيروهاى يمنى و ايرانى جهت رويارويى با سفيانى وارد عمل مى شوند واز روايات چنين ظاهر مى شود كه نقش نيروهاى يمن در نبرد سفيانى نقش پشتيبانى از نيروهاى ايرانى است ، زيرا از لحن اخبار چنين فهميده مى شودكه طرف درگير با سفيانى ، مردم مشرق زمين يعنى ياران خراسانى وشعيب هستند ، وگويا يمنى ها پس از يارى رساندنِ به آنان به يمن باز مى گردند . اما در منطقه خليج ، علاوه بر حجاز يمنى ها نقش اساسى خواهند داشت ، گر چه روايات ، آن را خاطر نشان نساخته اند ولى به طور طبيعى با توجه به روند حوادث ظهور وجغرافياى منطقه ، بايستى فرمانروايى يمن و حجاز وكشورهاى حوزه خليج در دست نيروهاى يمن ، پيرو حضرت مهدى ( ع ) قرا ر گيرد .

اخبار مؤيد اين است كه انقلاب يمنى به نهضت ظهور امام ( ع ) نزديك تر است تا انقلاب زمينه

ساز ايرانيان ، حتى اگر فرض كنيم يمنى قبل از سفيانى قيام مى كند يا آن كه يمنى ديگرى زمينه ساز يمنى موعود مى باشد . در پاره اى روايات سخن از درفش يمنى به ميان آمده كه از همه درفش ها هدايت كننده تر است زيرا كه دعوت به حق مى كند . ( 3 ) احتمالات بسيارى درباره هدايت كننده تر بودن درفش يمنى داده اند ، اما پسنديده اين است كه درفش يمنى اگر هدايت گرى بيشترى دارد به اين دليل است كه مستقيما از رهنمودهاى حضرت مهدى ( ع ) برخوردار مى گردد . همچنين يمنى به ديدار حضرتش نائل مى شود وكسب شناخت ورهنمود مى كند . مؤيد اين امر هم روايات مربوط به انقلاب يمنى هاست كه رهبر انقلاب يمن ، يعنى شخص يمنى را مى ستايد وبا اين عبارات توصيف مى نمايد : به سوى حق هدايت مى كند و شما را به سوى صاحبتان مى خواند واين كه براى هيچ مسلمانى سرپيچى از آن جايز نيست وكسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود ، اما انقلاب زمينه ساز ايرانيان ، در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن ، ستايش از عموم گرديده است . ( 4 )

1 . منتخب الاثرص 452 .

2 . بحا رالانوار ج 52ص 210 .

3 . بحارا لانوار ج 52 ص 210

4 . عصر ظهور كوراني ص 161 .

يمانى

شخصى است كه در آخر الزمان خروج مى كند . در اخبار آخرالزمان و علائم ظهور حضرت مهدى ( ع ) مكرر از آن نام برده شده

است و در روايت منقول از امام باقر ( ع ) خطاب به شيعه چنين آمده كه : سفيانى و خراسانى و يمانى همزمان خروج مى كنند و پرچم او در ميان پرچم هايى باشدكه در آن زمان برافراشته مى گردد . وى بيش از همه به راه حق هدايت مى كند ، زيرا وى به يار شما ) بقية الله ( دعوت مى نمايد و چون خروج كند ، بر هر مسلمانى است كه به وى بپيوندد و بركسى جائز نباشد ، از فرمان او سر بتابد و هركس از اطاعت وى سرپيچى كند ، اهل

دوزخ است؟ چه او مردم را به راه حق و صراط مستقيم مى خواند ( 1 )

در بخش نشانه هاى ظهور ، خروج يمانى از روشن ترين علائم است كه بيش از چهارده ماه فاصله با ظهور آن حضرت نخواهد داشت ( 2 ) ودر حديثى آمده است : يمانى از شيعيان ا ميرالمؤمنين ( ع ) ا ست ( 3 )

1 . سفينة البحار به نقل از معارف و معاريف ج10 ص 617 .

2 . روزگار رهايي ج2 ص 1023

3 . غيبة نعمانى ص 63 1 بحا رالانوار ج52 ص 75 .

صيحه آسمانى

منظور از صيحه آسمانى ، ظاهراً صدايى است كه در آستانه ظهور حضرت مهدى ( ع ) از آسمان شنيده مى شود ( 1 ) و همه مردم آن را مى شنوند . در روايات ، تعبيرهاى نداء و " فزعة " و " صوت " نيز به كار رفته كه ظاهر آن ها نشان مى دهدكه هر يك از آن ها

نشانه جداگانه اى است كه پيش از ظهور واقع مى شود ( 2 ) لكن به نظر مى رسدكه اين ها تعبيرهايى گوناگون ازيك حادثه ويا دست كم ، اشكال گوناگون يك حادثه باشند . مراد از همه آن ها ، بلند شدن صدايى در آسمان است . ولى به اعتبار اين كه صداى عظيم ، بيدار باشى است كه همه را متوجه خود مى كند ونيز موجب وحشت عمومى و ايجاد دلهره و اضطراب مى گردد ، به آن صيحه ، فزعة ، صوت و نداء كه هر يك بيانگر ويژگى از آن حادثه اند ، اطلاق شده است . اين احتمال هم وجود داردكه آن ما سه حادثه جداى از هم باشدكه در يك زمان رخ نمى دهند ، بلكه ابتدا صدايى عظيم همه را متوجه خود مى كند صيحه به دنبال آن صدايى هولناك ، مردم را به وحشت مى اندارد فزعه و آن گاه صدايى از آسمان شنيده مى شودكه مردم را به سوى مهدى ( ع ) فرا مى خواند نداء ( 3 )

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : نداكننده اى از آسمان نام قائم را ندا مى كند ، پس هركس در شرق و غرب است ، آن را مى شنود . از وحشت اين صدا ، خوابيده ها بيدار ، ايستادگان نشسته ونشستگان بر دو پاى خويش مى ايستند . رحمت خدا بركسى كه از اين صدا عبرت بگيرد و نداى وى را اجابت كند؟ زيرا صداى نخست ، صداى جبرئيل روح الامين است . آن گاه مى فرمايد : اين صدا در شب جمعه

23 ماه رمضان خواهد بود . در اين هيچ شك نكنيد وبشنويد و فرمان بريد . در آخر روز ، شيطان فرياد مى زندكه فلانى مظلومانه كشته شد تا مردم را بفريبد وبه شك اندارد . ( 4 )

البته روايات ديگرى نيز به همين مضمون وجود دارد . از مجموع روايات مى توان استفاده كرد : 01 صيحه از نشانه هاى حتمى ظهور است ، 2 . اين صدا از آسمان شنيده مى شود ، به گونه اى كه همه مردم زمين از شرق و غرب آن را مى شنوند ، 3 . محتواى اين پيام آسمانى ، دعوت به حق رحمايت وبيعت با مهدى ( ع ) است . . . . هم زمان با آن ياكمى پس از آن ، در روى زمين نيز صدايى شنيده مى شود . ندا دهنده شيطان است كه مردم را به گمراهى فرا مى خواند . جبرئيل ، مردم را به حق فرا مى خواند . ( 5 )

مطلب ديگر اين كه در برخى روايات ، سخن از " نداء " دركناركعبه به ميان آمده است . امام صادق ( ع ) مى فرمايد : گويا مى بينيم كه حضرت قائم ( ع ) در روز شنبه عاشورا ، هنگام ظهر ، بين ركن ومقام ، دركناركعبه ايستاده است ودر پيش او ، جبرئيل صدا مى زند : بيعت براى خداست . . . ( 6 )

گويا اين ندا غير از نداى آسمانى وصيحه است كه به عنوان نشانه ظهور بيان شده ، زيرا اين ندا در زمين وپس از ظهور است و ندا

در آسمان و در آغاز روز صورت مى گيرد . ولى احتمال هم داردكه همان صداى آسماني ، توسط سخنگوى حق ، جبرئيل ، اركناركعبه بلند شود و در تمام جهان شنيده شود . ( 7 ) از امام صادق ( ع ) درباره نداى آسماني پرسيدند ، فرمود : هر جامعه و مردمى به زبان و فرهنگ خود ، آن نداى آسماني را مى شنود . ( 8 )

ا . منهاج الدموع ص 93 .

2 . وافي ج2 ص 443 .

3 . غيبة نعمانى ص 257 .

4 . همان ص ، 254 .

5 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 230 .

6 . غيبة طوسى ، ص 453 منتخب الاثرص 464 .

7 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 233 .

8 . غيبة طوسى ص 266 بحارالانوارج 52 ص 288

نشانه هاى حتمى ظهور

نشانه هايى كه در آستانه ظهور حضرت مهدى ( ع ) تحقق خواهد يافت ، پنج نشانه است كه به آن ها علائم حتمى مى گويند . زيرا در مورد آن ها احتمال بداء نيست و به طور يقين و جزم واقع شدنى است . اين علائم پنج گانه حتمى در روايات و اخبار از زبان حضرات ائمه معصومين ( ع ) به ويژه امام على ، امام صادق و امام باقر ( ع ) مطرح شده است .

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : پنج نشانه قبل از ظهور قائم مى باشد : 1 . صيحه آسمانى 2 . خروج يمانى 3 . خسف در سرزمين بيداء4 . خروج سفيانى

5 . قتل نفس زكيه ( 1 )

ا . منتخب الاثرص 452 .

خروج سفياني

يكى از نشانه هاى قطعى ظهور است . سفيانى ، عنصر بى بند وبار ، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است كه در سوريه انقلاب مى كند وانقلابش نيز ، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خويش ، به ظاهر پيروز مى گردد و آن ده خط مخالف راكه رهبرى يكى را مردى سرخ رو و ديگرى را مردى " ابرص " به عهده دارد ، در هم مى كوبد . فضاى سياسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسيعى كه شامل : دمشق ، حمص ، حلب ، اردن ، فلسطين و اسرائيل كنونى است ، مسلط مى گردد ويهوديان و عناصر تبهكار و حق ستيز ، كودكان پرورشگاهى وكنار خيابانى از او پيروى مى كنند و همه اين تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذيرد .

پس از استقرار قدرت وسيطره سفيانى در سوريه ومنطقه وسيعى كه نام برده شد ، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى كند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى ديگر را به سوى حجاز ومدينه منوره ، گسيل مى دارد . سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدينه مى رود تا حضرت مهدى ( ع ) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را كه خبر ظهورش پخش گرديده ، دستگير نمايد . آنان سه روز در مدينه توقف مى كنند ودر آن جا دست به چپاول وجنايت مى زنند وپس از آن ، بخش مهم آن 12 هزار نفر ، مدينه

را به منظور دستيابى به امام مهدى ( ع ) به قصد مکه ترك مى كنند ، چرا كه اطلاع مى يابندكه آن اصلاحگر بزرگ ، از مدينه به مکه رفته است .

اين سپاه تجاوزكار در راه مکه ، به بيابانى مى رسند ودر آن جا ، زمين به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند ، يكى از آن دو به سوى حضرت مهدى ( ع ) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد وديگرى به سوى سفيانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزكار او را گزارش كند . اما سپاه تجاوزكارى كه از سوى سفيانى به عراق گسيل مى گردد ، در منطقه اى از اطراف نجف كه روحاء نام دارد پياده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وكوفه حركت مى كنند .

روز عيدى از اعياد اسلامى ، تجاوز خويش را به اين دو شهر آغاز مى كنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان كه از بغداد مى رسد درگير مى شوند و ميان اين ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفيانى ، جنگ وحشتناكى جريان مى يابد كه البته سپاه سفيانى پيروز مى شود وكوفه را به اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به كشتار وسيع غير نظاميان ، جارى ساختن سيلاب خون از بيگناهان ، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران ، دست مى زند . مردى براى دفاع ازكوفه وحقوق مردم آن بپا مى خيزد وانقلابى به راه مى

اندازد ، امَا كشته مى شود .

سرانجام اين بخش از سپاه سفيانى به سوى شام برمى گردد ، اما گروهى ازكوفه وگروهى به فرماندهى سيد هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پرواپيشه " يمنى " ، سپاه 100 هزار نفرى سفيانى را تعقيب مى كنند وطي جنگ خونين ميان راه عراق وشام همه را درهم مى كوبند و انبوهى اسير و غنايم جنگى ، بدست مى آورند .

اما سرانجامِ شوم سفيانى و جنبش ارتجاعى او ، بدين گونه پايان مى پذيرد كه : حضرت مهدى ( ع ) آن اصلاحگر زمين وزمان پس از ظهور خويش ، از مکه به تدريج به كوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق ، قلمرو سيطره ظالمانه سفيانى را هدف قرار مى دهد . در حركت اصلاحى امام به سوى شام ، انبوهى از حق طلبان به او مى پيوندند وسفيانى نيز در رمله ، شمال شرقى فلسطين و قدس براى شرارت آماده مى شود . لحظات رويارويى دو سپاه حق و باطل و عدل و بيداد ، فرا مى رسد ، گروه هايى از سپاه سفيانى ، قرارگاه خويش را رها كرده وبه لشكر حق مى پيوندند وگروهى نيز به سپاه سفيانى ملحق مى شوند . شرايط براى يك پيكار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود .

سفيانى با دريافت گزارش رسيدن نيروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ امام مهدى ( ع ) از عراق به شام وفلسطين ، خود را با همه قدرت و امكانات آماده رويا رويى وديدار مى كند و بنا به روايتى از امام باقر ( ع )

مى گويد :

" اخرجوا الي ابن عمى

يعنى : عموزاده ام را نزد من بياوريد . ( 1 ) پس از آنكه روياروى هم قرار مى گيرند وامام مهدى ( ع ) سفيانى را براى گفتگو به حضور مى پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفيانى با حضرت مهدى وبا ايمان به او وحركت عظيم وعميق و آسمانى او مى انجامد ، سفيانى از قرارگاه حضرت مهدى ( ع ) به سوى سپاه خويش باز مى گردد كه سران سپاهش مى پرسند : چه كردى؟ پاسخ مى دهد : " من در برابر منطق پولادين وموضع بحق حضرت مهدى ( ع ) ، اسلام او را پذيرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بيعت دادم وازگذشته سياه خويش ، ندامت كردم سران سپاه او مى گويند : زشت باد رأى تو در شرايطى كه خليفه اى بلا مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى ( ع ) رفتى ، اينك بر خط اطاعت اوگردن نهاده ، بازگشته اى؟ سفيانى از پيمان خويش دست كشيده وبيعت خويش با حجت خدا وخليفه راستين او را مى شكند وبه تشويق سران سپاه تجاوزكار خود ، براى پيكار با حق و عدالت آماده مى شود 0

سحرگاه يكى از روزها ، پيكار نهايى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار ميان دو سپاه عدل وظلم ، حجت خدا وياران حق گراى او را پيروزى كامل مى بخشد و آنان ، سپاه حق ستيز سفيانى را به طوركامل نابود مى سازند . ( 2 )

طبق روايت ديگرى ، سفيانى از سرنوشت شوم

وتكان دهنده سپاه خويش كه در راه مکه به زمين فرو مى رود وزمين به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى كوشد تا فرمان امام مهدى ( ع ) راگردن نهد . به همين جهت بيعت مى كند ، اما پس ازاندك زمانى بيعت خويش را مى شكند و سركشى مى كند وپس از نبردى خونين به اسارت درمى آيد و نابود مى گردد . ( 3 )

به روايت ديگرى ، پس از دستگيرى به دستور حضرت مهدى ( ع ) در دروازه بيت المقدس كشته مى شود . ( 4 )

1 . به اعتبار اينكه از نسل بنو اميه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند .

2 . بحار الانوار ج 52 ص 388 معجم احايث الامام المهدى ( ع ) ج 3 ص 6 31 .

3 . عقد الدررص 33 1 معجم احاديث ، الامام المهدى ( ع ) ج 1 ص 5 0 5 .

4 . عقد الدور ص 85 معجم احاديث الامام المهدى ( ع ) ج 3 ص 313 .

وقت ظهور

بداء

در لغت به معناى ظهور وروشن شدن پس از مخفى بودن چيزى است واصطلاحا به روشن شدن چيزى پس از مخفى بودن از مردم است بدين معنا كه خداوند متعال بنا بر مصلحتى مسأله اى را از زبان پيامبر يا ولى اى از اولياى خويش به گونه اى تبيين مي كند وسپس در مقام عمل ظهور وبروز ، غير آن رابه مردم نشان مى دهد .

در قرآن آمده است : يمحُواالله ما يَشاءُ و

ينبت و َعِنْدَه ام الكتابِ ، ( 1 )

خداوند هر چه رابخواهد محو يا ثبت مي كند در حالى كه ام الكتاب نزد اوست او خود مى داند عاقبت هر چيزى چيست .

و در آيه اى ديگر : وبدالهم سيئات ما کسبوا ، ( 2 )

بدى هايى راخودكسب كرده بودند و براى آن ها مخفى بود ، براى شان نمايان شد .

ويا : ثم بدالهم من بعد ما راوا الايات ( 3 )

پس از آن كه نشانه ها راديدند حقيقت امر بر آن ها روشن شد .

اين ظهور پس از خفا تنها براى انسان رخ مى دهد ودر مورد خداوند متعال ابداً صدق نمي كند وگرنه لازمه اش اين است كه خداوند نسبت به آن موضوع ، جهل داشته باشد كه اين امر محالى است .

خداوند ، چنانكه قرآن كريم مى فرمايد به همه چيز آگاه وداناست : ان الله کان عليما خبيرا ( 4 ) ، ونسبت به همه چيز در همه زمان ها ومكان ها چه حاضر باشند وچه غايب ، چه موجود باشند وچه فانى و چه در آينده به وجود بيايند علم حضورى دارد .

قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد : إن الله لا يخفي عليه شيء في الارض ولا في السماء ( 5 ) هيچ چيزى در آسمان وزمين از انظرخداوند متعال مخفى نمى شود . از همين روست كه مسئله بداء وظاهر كردن آن امر مخفى ، به خداوند نسبت داده مى شود : و بدالهم من الله ما لم يکونوا يحتسبون خداوند آن چه راگمان نمي كردند ، براى

آن ها ظاهركرد .

بر اساس آيه : ان الله لا يغير ما بقوم يغيروا ما بانفسهم ( 6 )

خداوند چيزى را كه از آنِ مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند وبا استفاده از ديگر آيات وروايات مى توان چنين برداشت كردكه برخى اعمال حسنه ، نظير : صدقه ، احسان به ديگران ، صله رحم ، نيكى به پدر ومادر ، استغفار وتوبه ، شكر نعمت واداى حق آن و . . . سرنوشت شخص را تغيير داده و رزق و عمر و بركت زندگى اش را افزايش مى دهد . همان طوركه اعمال بد و ناشايست ، اثر عكس آن را بر زندگى شخص مي گذارد .

پيش از شرح اين عبارت كه بداء در حقيقت ظاهر شدن چيزهايى است كه از ناحيه خداوند متعال براى مردم مخفى وبراى خودش مشخص بود ، لازم است ياد آور شويم كه خداوند متعال بنا بر آيات قرآن دو لوح دارد :

1 . لوح محفوظ : لوحى كه آن چه در آن نوشته مى شود پاك نشده ومقدرات آن تغيير نمى يابند چراكه مطابق با علم الهى است : بل هو قرآن في لوح محفوظ بلكه آن قرآن مجيدى است كه درلوح محفوظ ثبت گرديده است .

2 . لوح محو و اثبات : بنابر شرايط وسنتى از سنت هاى الهى ، سرنوشت شخص يا جريانى به شكلى خاص مى شود ، با از بين رفتن آن سنت ها ويا مطرح شدن سنت هاى جديد ، سرنوشت آن شخص ويا آن جريان تحت الشعاع سنت هاى جديد قرار مي گيرد

. به عنوان مثال بناست كه شخص در سن 20 سالگى فوت كند ، اما به واسطه صله رحم يا صدقه اى كه مى دهد ، 30 سال به عمرش اضافه مى شود وتا 50 سالگى زنده مى ماند ويا به عكس ، آن شخص بناست 50 سال عمركند به واسطه گناه كبيره اى خاص 30سال از عمرش كاسته مى شود و در 20 سالگى مى ميرد . البته خداوند متعال از اولمى دانست كه بناست اولى 50 سال ودومى 20 سال عمركند ، ولى براى روشن شدن اين سنت هاى الهى مطلب به اين شكل از زبان پيامبران يا اولياى الهى ( ع ) بيان مى شود .

درقرآن كريم هم آمده است : يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الکتاب ( 7 ) ويا اين آيه : ثم قضي اجلا و اجل مسمي عنده ( 8 )

با توجه به اين دو لوح ومطالبى كه تا به حال به آن ها پرداختيم ، اين سؤال به ذهن مى رسد كه : آيا ظهور حضرت مهدى ( ع ) و نشانه هايى كه براى آن بيان شده است ، در لوح محفوظ اند يا محو واثبات به عبارت ديگر آيا ممكن است اصلا مسئله اى به نام ظهور ايشان تا آخر عمر بشريت وهستى اتفاق نيفتد ويا ظهور بدون تحقق نشانه ها رخ دهد يا همه نشانه ها بايد رخ دهند؟ در پاسخ به اين سؤال بايدگفت : جز نشانه هايى كه صراحتا در احاديث به حتمى بودن آن ها اشاره شده است ، بقيه نشانه هاى ظهور همگى از امور

موقوفه به شمار مى روند ، چنان كه بزرگانى مانند شيخ مفيد ، شيخ صدوق و شيخ طوسى بدان تصريح كرده اند .

بدين معنا كه به جز نشانه هاى حتمى ظهور بقيه آن ها بنا بر مشيت و اراده الهى وممكن است دچار تغيير وتبديل ، تقدم ويا تأخر شوند .

به عبارت ديگر آن ها از جمله امور لوح محو واثبات به حساب مى آيند وممكن است با تغيير وتبديل در شرايط آن ها وعوض شدن علل رخ دادن آن ها به گونه ديگرى پديد آيند ويا اصلا رخ ندهند . البته بسيارى از رويدادهايى كه در احاديث ما به آن ها اشاره شده است تاكنون اتفاق افتاده اند ودچار بداء در اصل تحقق خويش نشده اند .

مثلا اگر در حديث به نزول بلايى مشروط اشاره شده باشد به واسطه توسل واستغفار مؤمنان ومسلمانان ممكن است در نزول آن تأخير رخ دهد ويا اصلا چنين بلايى به جهت عظمت عمل صالح ايشان نازل نشود ويا اينكه با برخى اعمال صالح ويا ناصالح ، ظهور حضرت را دچار تعجيل يا تأخيركنند .

شايد بتوان علت بيان چنين اخبارى را اين دانست كه اگر مسأله به اين شكل تبيين نمى شد ، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمى شدند وبدان مبتلا مي گشتند ، اما پس از صدور حديث از ناحيه معصوم ( ع ) و آگاه شدن مؤمنان ومسلمانان از آن ، با دعا وتوسل واستغفار از پديد آمدن چنان حادثه ناگوارى ممانعت به عمل آورند ويا سبب حدوث اتفاقى خوشايند شوند .

البته فراموش نكنيم كه عكس اين مطلب

هم كاملا صادق است ، به اين معنا كه شخص معصوم ( ع ) با اعلام نزول بلا وعلت آن ، حجت رابر مردم تمام مي كنند كه شما با وجود آنكه مى توانستيد ، آن بلا را از خويش دفع نكرديد ، يا فلان خير رابه سوى خويش جلب ننموديد و از همين روست كه روايت شده است : خداوند متعال ، به چيزى مثل بداء عبادت نشده است ( 9 )

ظهور حضرت حجت ( ع ) از امورى است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تاكيد شده و در حتميت آن ذره اى شک و شبهه وجود ندارد .

در آياتى نظير آيه 55 سوره نور خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانروايان زمين گردند و بر آن سيطره يابند كه چنين واقعه اى در تمام طول تاريخ تا كنون اتفاق نيفتاده است واز آن جا كه اِن الله لا يُخلِف الميعاد ، ( 10 ) و خداوند در وعده خويش تخلف نمي كند ، در آينده اى دور يا نزديك حتماً چنين اتفاقى خواهد افتاد ان شاءالله . . . . ( 11 )

علاوه بر اينكه در موارد بسيارى رسول اكرم اسلام ( ص ) و معصومين ( ع ) شديداً تاكيد نموده اند كه : حتى اگر از عمر هستى بيش از يك روز باقى نمانده باشد ، خداوند آن قدر اين روز را طولانى مي كند كه حضرت مهدى ( ع ) ظهوركرده وجهان را مملو از قسط و عدالت گرداند . ( 12 )

1 . سوره رعد 39

2 . سوره زمر 48

3

. سوره يوسف35

4 . سوره نساء 35 .

5 . سوره آل عمران 55 .

6 . سوره زمره 47 .

7 . سوره رعد 39 .

8 . سوره انعام 2 .

9 . كافى ج ا باب بداء

10 . سوره آل عمران 9 .

11 . نشريه موعود شماره 37ص 60

12 . ارشاد مفيد ، ج 2 ص 340 اعلام الورى ص 1 40 بحارالانوار ج 51 ص 133 .

جمعه

به سكون ميم به معنى هفته وبه ضم ميم ، نام يكى از روزهاى هفته است . ( 1 )

روز جمعه از چند جهت اختصاص به امام زمان دارد .

يكى آن كه ولادت حضرت درآن روز بوده است . ديگرآن كه ظهورآن جناب در روز جمعه خواهد بود ( 2 )

انتظار فرج درآن روز بيشتر از روزهاى ديگر است ، بلكه عيد بودن روز جمعه وشمردن آن را به عنوان يكى از اعياد چهارگانه ، به جهت آن است که در روز زمين را از لوث شرک و کفر واز وجود ملدين و کافرين پاک مي فرمايد ( 3 )

راوي مي گويد خدمت امام علي النقي ( ع ) رسيدم و گفتم : اي سيد من حديثي از رسول خدا ( ص ) روايت شده که معناي آن را نمي فهمم . فرمود : چيست گفتم لا تعادوا الايام فتعاديکم يعني با روزها دشمني نکنيد که آن ها با شما دشمنى خواهند کرد حضرت فرمود مراد از ايام ما هستيم مادامي که آسمان ها وزمين بپاست شنبه اسم رسول خدا ( ص ) است و يکشنبه امير

المؤمنين ( ع ) و دوشنبه حسن وحسين ( ع ) و سه شنبه علي بن الحسين ومحمد بن علي و جعفر بن محمد ( ع ) و چهارشنبه موسي بن جعفر و علي بن موسي ومحمد بن علي ( ع ) ومنم و پنجشنبه فرزندم حسن ( ع ) و جمعه فرزند فرزندم است وبه سوي او اهل حق جمع مي شوند . . . . . سفياني نيز در روز جمعه خروج مي کند ( 4 )

در فضيلت روز جمعه پيامبر ( ص ) فرمودند روز جمعه بهترين روزهاست و نزد خداوند از روزعيد قربان وعيد فطرارجمندتر است ( 5 )

همچنين امام باقر ( ع ) فرمودند خوبي و بدي در روز جمعه دو چندان مي شود امام صادق ( ع ) نيزدر روز جمعه , عملي را برتر از صلوات بر محمد وآل محمد نمي داند . ( 6 )

پيامبر ( ص ) فرمود : خداوند در روز جمعه , ششصد هزار نفر را از آتش آزاد مي سازد که همه مستحق دوزخ بوده اند ( 7 )

اولين کسي که جمعه را جمعه ناميد کعب ابن لوي بن غالب يکي از اجداد پيامبر ( ص ) بود .

پيش از آن اين روز را عروبه مي گفتند . ( 8 )

1 . معارف ومعاريف ج 4ص 92 1 .

2 . بحارالانوار ج 52 ص 279 .

3 . مفاتيح الجنان اعمال روز جمعه

4 . مفاتيح باب اول فصل پنجم

5 . بشارة الاسلام ص 192

6 . بحار الانوار ج 89 ص 367

7 . ثواب الاعمال

ص 172

8 . خصال ص 394

9 . بحار الانوار ج 89ص 268وج 59 ص36

عا شورا

در پاره اى روايات ، از عاشورا به روز ظهور حضرت مهدى ( ع ) تعبير شده است .

امام باقر ( ع ) مى فرمايند : حضرت قائم ( ع ) روز شنبه كه روز عاشورا است قيام مى كند روزى كه امام حسين ( ع ) شهيد شد ( 1 )

و نيز مى فرمايند : آيا مى دانيد كه اين روز عاشورا چه روزى است؟ همان روزى است كه خداوند توبه آدم و حوا را پذيرفت روزى است كه خداوند دريا را براى بنى اسرائيل شكافت و فرعون و پيروانش را غرق كرد و موسى ( ع ) بر فرعون پيروز شد . روزى است كه ابراهيم ( ع ) متولد شد . روزى است كه خداوند توبه قوم يونس ( ع ) را پذيرفت روز تولد حضرت عيسى ( ع ) و روزى است كه حضرت قائم ( ع ) در آن روز قيام مى كند ( 2 )

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : يكديگر را در روز عاشورا ، اين گونه تعزيت دهيد : اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين وجعلنا واياکم من الطالبين بثاره مع اوليه الامام المهدي من آل محمد ( ع ) ( 3 ) خداوند اجر ما و شما را در مصيبت حسين ( ع ) بزرگ گرداند و ما و شما را ازكسانى قرار دهدكه به همراه ولي اش ، امام مهدى از آل محمد ( ع ) ، طلب خون آن حضرت كرده ، به خون خواهى او

برخيريم .

خود حضرت مهدى ( ع ) نيز در زنده نگهداشتن ياد عاشورا مى كوشد گواه آن داستان علامه بحرالعلوم است كه با آن كهولت سن و موقعيت علمى و اجتماعى ، در صف سينه زنان امام حسين ( ع ) با وضعيتى خاص ظاهر مى شود . و وقتى از او مى پرسند چرا چنين عزادارى مى كنيد؟ مى فرمايد : بارسيدن به دسته سوگواران ، چشمم به محبوب دل ها ، امام عصر ( ع ) افتاد وديدم آن حضرت ، باسرولاى برهنه درميان انبوه عزاداران ، درسوگ پدرش حسين ( ع ) باچشمانى اشك بار به سروسينه مى زند به همين جهت ، قرار ازكفم رفت وچنين به سوگوارى پرداختم . ( 4 )

1 . كمال الدين ج 2 ، ص 653 غيبة طوسي ص 274 .

2 . بحارالانوار ج 52 ص 285 .

3 . مصباح المتجهد مفاتيح الجنان

4 . عاشورا وانتطار پورسيدآقايي ص 27 .

توقيت

به معناى وقت قرار دادن است .

در روايات از معين كردنِ وقت ، براى ظهور حضرت مهدى ( ع ) نهى شده است . امام صادق ( ع ) مى فرمايد : كسى كه براى مهدى ما وقت تعيين كند ، خود را در علم خدا شريك پنداشته است و ادعا كرده است كه بر اسرار خدا واقف ا ست . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج53 ص 3, الزام الناصب ، ص 30 .

سال فرد

در روايات است كه حضرت مهدى ( ع ) در يكى از سال هاى فرد ظهور مى كند سال هايى چون يك ، سه ، پنج ، هفت يا نُه ( 1 )

1 . کشف الغمه ج 3ص 534 بحار الانوار ج 52ص 235 .

الر

از امام باقر ( ع ) آمده كه حضرت فرمود : در حروف مقطعه قرآن علم بسيارى است خداى تعالى نازل فرمود : الم ذلك الكتاب . . . پس حضرت محمد ( ص ) قيام كرد تا اينكه نورش ظاهر گشت و سخنش در دل ها نشست ، و آن حضرت متولد شد در هنگامى كه از هزاره هفتم ، صد و سه سال گذشته بود ، سپس فرمود : بيان اين مطلب دركتاب خداوند در حروف مقطعه است ، هرگاه آن ها را بدون تكرار بشمارى ، از حروف مقطعه هيچ حرفى نمي گذرد ، جز اين كه با گذشت آن يكى از بنى هاشم قيام كند . سپس فرمود ، الف يك ، لام سى ، ميم چهل ، و صاد نود است كه مجموع آن ها صد و شصت و يك مى باشد .

وآغاز قيام امام حسين ( ع ) ( الم ) بود . و چون به آخر مدتش رسيد ، قائم فرزندان عباس درالمص قيام كند ، و چون آن بگذرد ، قائم ما درالر بپا خيزد . پس اين را بفهم و به خاطر بسپار وازنااهل آن را كتمان كن . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 2 5 ص 106 به نقل از مكيال المکارم ، ج 2ص

484 .

امر ناگهانى

در بسيارى از رواياتى كه از پيامبر اكرم ( ص ) و امامان معصوم ( ع ) نقل شده ، اين نكته مورد تاكيد قرارگرفته كه ظهور نيز مانند قيامت ، ناگهانى وغير منتظره فرا مى رسد وزمان آن را هيچ كس جز خداوند نمى داند .

از جمله در روايتى كه امام رضا ( ع ) به واسطه پدران بزرگوارش از پيامبر اكرم ( ص ) نقل مي كند ، چنين آمده است : به پيامبر ( ص ) عرض شد : اى رسول خدا آن قائم كه از نسل شماست چه وقت ظهور مي كندآن حضرت فرمود : ظهور او مانند قيامت است ( 1 )

امام باقر ( ع ) نيز درتفسير آيه شريفه ( هل ينظرون إلا الساعةَ أَن تَاتيِهم بغته وهم لا يشعرون ( 2 ) مى فرمايد : مراد از ساعت ، ساعت قيام قائم ( ع ) است گه ناگهان بر ايشان مى آيد .

حضرت مهدى ( ع ) نيز در نامه خود به شيخ مفيد مى نويسد : . . فَإن امرنا بغتة فجاة ( 3 ) فرمان ما به طور ناگهانى فرا مى رسد .

دو واژه بغتة وفجاة هر دو ، به يك معناست كه عبارت از ناگهانى رسيدن امر است وظاهر سخن اين است كه منظور ازامرا در نامه مبارك ، همان ظهور حضرت ولى عصر ( ع ) است .

واما نشانه هاى قطعى اى كه پيش از ظهور رخ مى دهد ، روز ظهور را مشخص نمى سازد وظهور آن حضرت براى مردم ، به ويژه براى كسانى

كه به خاطر بها ندادن به مسأله يا ضعف عقيده به حضرت مهدى ( ع ) پيرامون وجود گرانمايه او وظهورش نمى انديشند ، ناگهانى تر وغافلگير كننده ترخواهد بود . ( 4 )

1 . كمال الدين ج 2ص372

2 . سوره زخرف 66

3 . بحارالانوار ج24ص 164 .

4 . احتجاج طبرسى ج 2 ، ص 497 بحارالانوار ج 53 ، 75 1 .

ذى حَجه

دوازدهمين ماه سال عرب و از ماه هاى حرام است پيامبر ( ص ) در ذكر نشانه هاى ظهور فرمود : صيحه اى در ماه رمضان شنيده مى شود . . . قبيله ها در ماه ذى حجة به جنگ برمى خيزند ونشانه آن اين است كه حجاج را غارت مى كنند وفاجعه بزرگى در منى روى مى دهد كه افراد بى شمارى كشته مى شوند وخون ها ريخته مى شود و بر جمرات مى ريزد ( 1 )

نفس زكيه را روز 25 ذى حجه در ميان ركن ومقام مظلومانه مى كشند . ( 2 )

همچنين يكى از نامه هايى كه از ناحيه مقدسه به افتخار شيخ مفيد صادر شده ، تاريخ وصول آن 23 ذى حجه سال 412 هجرى مى باشد ( 3 )

در دهم ذى حجه آخرين سال غيبت ، سفيانى ، كشتارگاه كوفه را به راه مى اندازد و علاوه بر مردم ، هفتاد عالِم دينى را شهيد مي كند . در دهم ويازدهم ذى حجه ، در مکه ومنى آشوب مى شود . و در اين ماه در مدينه منوره ، مرد هاشمى به شهادت مى رسد . ( 4

)

1 . روزگار رهايى ج 2 ، ص 865 بحار الانوار ج 51ص81 .

2 . روزگار رهايي ج 2 ص 1067 الزام الناصب ص190 .

3 . احتجاج طبرسي ج2 ، ص 495 و499 .

4 . شش ماه پايانى مجتبى السادة ترجمه مطهرى نيا ص 203 .

ربيع

ربيع الاول و ربيع الثانى ، ماه هاى سوم و چهارم سال قمرى هستند .

شب هشتم ماه ربيع الاول سال 260 هجرى وفات حضرت عسكرى ( ع ) واقع شده است ( 1 ) به نقل شيخ مفيد در روز دهم ماه ربيع الثانى سال 232 ولادت حضرت عسكرى ( ع ) بوده است . ( 2 )

از امام صادق ( ع ) درباره امام مهدى ( ع ) پرسيدند كه آيا به هنگام ولادت ديده مى شود؟ فرمود : آرى ، به خدا قسم ، از روز تولد تا روز وفات پدرش ديده مى شود ، آن گاه از آخرين ساعات روز جمعه هشتم ربيع الاول سال260 غايب مى گردد . ( 3 )

و آخرين ديدار عمومى حضرت بقية لله با شيعيان ، روز هشتم ربيع الاول سال 260 بود ، كه در مراسم تشييع جنازه پدرش ظاهر گرديد وبر جنازه پدر بزرگوارش نماز خواند و سپس غائب شد ( 4 )

در احاديثى كه در باب آشوب هاى جهانى آمده است ، مى خوانيم كه جنگهاى قبيله اى در ماه ربيع روى مى دهد ( 5 )

1 . بحارالانوار ج 51 ، ص23 محجة البيضاء ج 4 ، ص335

2 . معارف ومعاريف ، ج 5 ص 624 و

626

3 . بحارالانوار ج 3 5 ص 6 بشارة الاسلام ص 267 .

4 . روزگار رهايي ج ا ص 287

5 . منتخب الاثر ص 451 روزگار رهايي ج 2ص 904 .

رمضان

ماه نهم از ماه هاى قمرى است وبه قولى ، يكى از اسماء خداوند است .

بيست ويكم اين ماه ، حضرت عيسى ( ع ) به آسمان رفته است .

از حضرت مهدى ( ع ) در پاسخ نامه حميرى آمده كه وداع ماه رمضان در شب آخر آن است واگر احتمال دهى كه ماه ناقص باشد ، در دو شب ، آن را وداع كن ( 1 )

امام صادق ( ع ) فرمود : آن صيحه آسمانى كه در ماه رمضان ، پيش از ظهور طنين مى افكند ، در شب جمعه ، شب 23 ماه رمضان خواهد بود ( 2 )

در روايات آمده كه وقتى سفيانى خروج مى كند ، سى هزار نفر از قبيله كلب با او در ماه رمضان بيعت مى كنند . ( 3 )

امام صادق ( ع ) فرمود : نشانه پديده هاى ماه رمضان ، علامتى است در آسمان كه به دنبال آن اختلافي شديد در ميان مردمان پديد مى آيد . ( 4 )

در روايات ، خسوف ماه در شب اول ماه رمضان وكسوف خورشيد در پانزدهم آن ازنشانه هاى ظهور حضرت مهدى ( ع ) ياد شده است ( 5 ) و در برخى ، كسوف خورشيد در پانزدهم رمضان و خسوف ماه در آخر آن ذكر شده است ( 6 ) امير مؤمنان على (

ع ) فرمود : از مشاهده سه نشانه منتظر فرج باشيد : اختلاف شاميان ، پرچم هاى سياه از خراسان ، وصيحه آسمانى در ماه رمضان . ( 7 )

1 . معارف ومعاريف ج 5ص 701 .

2 . غيبة طوسي ص 274 كمال الدين ج 2 ، ص 650 بحار الانوار ج 2 5 ص 204 .

3 . روزگار رهايي ج 2 ص 1083

4 . همان ص 839 .

5 . ارشاد مفيد ص 338 اعلام الوري ص 428

6 . روزگار رهايي ج 2 ص 843

7 . غيبة نعماني ص 133 بحار الانوار ج 52ص 229 منتخب الاثر ص220

شوال

در شوال آخرين سال غيبت ، در نزديكى مدينه دير الزور سوريه معركه قرقيسيا روى مى دهد كه صد هزار نفر از ستمگران كشته مى شوند وسفيانى پيروز مي گردد . ( 1 )

1 . شش ماه پايانى ، مجتبى السادة ترجمه مطهرى نيا ، ص 203 .

صَفَر

در آخر الزمان در ماه صفر ، نشانه بسيار روشنى از آسمان ظاهر مى شود ونشانه ديگرى نيز در زمين آشكار مى گردد ودر مشرق زمين ، حادثه هولناكى واقع مى شود كه موجب وحشت واضطراب مى گردد .

نشانه روشن آسمانى در آن روز ، ظاهر شدن كف دستى است در قرص خورشيد كه در روايات آمده است . ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج 2 ، ص 098 1 .

شعبان

ماه هشتم از ماه هاى عرب است .

در جاهليت آن را عاذل مى گفتند ولادت حضرت مهدى ( ع ) درآن واقع شده است .

در اين ماه روحيه آمادگى آميخته به ترس و هراسى در جهان اسلام نمايان مى شود كه ناشى از بروزآن دسته از جريانات سياسى است كه در يك عرصه با هم به تاخت وتاز مشغولندكه از ماه رجب به مرور رو در روى هم قرارگرفته اند .

به طوركلى دو جريان در اين ايام در حال شكل گرفتن است . جريان ياوران حضرت مهدى ( ع ) يمانى از يمن وسيد خراسانى از ايران وجريان سفيانى كه بر رقباى خويش اصهب وابقع فايق آمده وپس از اين پيروزى با روميان ويهوديان غرب هم پيمان گشته است .

در ماه شعبان جريانات از هم جدا شده ومردم هم ازكنار يكديگر پراكنده مى شوند وبه همين علت است كه در احاديث نشانه ها و حوادث دوران ظهور ، خاورميانه همانند ميدان مبارزه وجنگهاى متعدد وبا كشته هاى بسيار ترسيم شده است . ساكنان اين منطقه هم كه مسلمانان هستند در شرايط گرفتارى وسختى وناراحتى به سر

مى برند كه نتيجه عدم ثبات سياسى كشورهاى منطقه است وبه زودى هم آتش جنگ جهانى بزرگى برافروخته خواهد شد .

ابو بصير نقل مى كندكه از امام صادق ( ع ) درباره ماه رجب پرسيدم حضرت فرمودند : پيش از اسلام دوران جاهليت آن را يعنى ماه رجب را بزرگ مى شمردند و درآن جنگ نمى كردند نام آن را ماه خالى از نداى جنگ نهاده بودند .

ابو بصير مى گويد : پرسيدم شعبان؟ فرمود : امور درآن از هم جدا مى شود؟ گفتم ماه رمضان چطور فرمود : ماه خداوند تبارك وتعالى است كه درآن به نام صاحب شما ، حضرت مهدى ( ع ) وپدرش ندا در دهند .

. . . پرسيدم : جمادى الاول والثانى؟

فرمود : از ابتدا تا انتهايش فتح وپيروزى است ( 1 )

ابو حمزه ثمالى از قول امام باقر ( ع ) نقل كرده كه فرمودند : وقتى شنيديد كه مردم شام دچار اختلاف شده اند ، ازآن جا فراركنيد كه فتنه وكشتار به جانش افتاده است .

گفتم به كجا فراركنيم؟ فرمودند : مكه بهترين جايى است كه مردم بدانجا بگريزند ( 2 ) در روايتى كه در روضة الكافى آمده واين رويدادها را توصيف كرده و مردم را متوجه وظايفشان درآن زمان وشرايط مى كند آمده است : وقتى ماه رجب شد با نام خداوند متعال روى كنيد و اگر دوست داشتيد كه تا شعبان به تأخير بيندازيد ، ضرر نمى بينيد و اگر دوست داشتيد كه در ميان اقوام و خويشانتان پناه بگيريد روزه بگيريد شايد براى شما بهتر محكم تر باشد

. سفيانى هم به عنوان يك نشانه براى شماكافى است ( 3 )

در اين حديث اجازه داده شده است كه شتاب كردن در مسافرت تا پايان ماه رمضان به تأخير انداخته شود .

1 . بحار الانوار ج 19 ، ص 63 مستدرک ج 2 ، ص265 .

2 . بحار الانوار ، ج52 ص 271 .

3 . همان ص302 .

رجب

ماه هفتم از سال قمرى و از ماه هاى حرام است .

بر طبق روايات ، اتفاقات گوناگونى درآن مى افتد .

امام رضا ( ع ) فرمود : در ماه رجب ، سه ندا از آسمان طنين مى افكند : يكى مى گويد : به هوش باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد

دومى مى گويد : هان اى مؤمنان رستاخيز ، نزديك است .

و سومى مى گويد : خداوند آن گرامى را فرمان ظهور داده است ، پس سخنان او را بشنويد وفرمان او را گردن نهيد ( 1 )

در سلسله رواياتى كه در باب آشوب هاى جهانى وارد شده ، از اميرالمؤمنين ( ع ) آمده است : همه شگفتى ها در ميان جمادى ورجب است . يكى از مستمعان پرسيد : اى امير مؤمنان اين چه حادثه شگفت انگيزى است كه اين همه موجب تعجب شما شده است؟ فرمود : راى بر تو ، چه چيزى شگفت انگيزتر از اين كه مردگان برخيزند وگردن زنده ها را بزنند . ( 2 )

در روايت ديگرى مى خوانيم : خروج سفيانى ، يمانى و خراسانى ، در يك روز ويك ماه ويك سال خواهد بود . هر

سه در يك روز از ماه رجب يك سال ، خروج خواهندكرد . ( 3 )

نيز در سالى كه حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، بيست وچهار باران رحمت مى باردكه به وسيله آن ها زمين مرده را زنده مى سازد ، يكى ازآن ها در ماه جمادى الثانيه مى بارد وديگرى در ماه رجب كه ده روز تمام طول مى كشد واثرآن در همه جا ديده مى شود وبركت آن در همه جا ظاهر مى گردد . ( 4 )

همچنين آمده است : سالى كه صيحه آسمانى درآن شنيده مى شود ، نشانه اى پيش ازآن ، در ماه رجب ديده مى شود . گفته شد : آن نشانه چيست؟ امام صادق ( ع ) فرمود : سيمايى در قرص ماه ديده مى شود . . . . ( 5 )

1 . غيبة طوسى ص 268 بحارالانوار ج 2 5ص 289 .

2 . بحارالانوار ، ج 53 ص 1 8

3 . روزگار رهايي ج 2 ص 1101

4 . الزام الناصب ص 85 1 روزگار رهايي ج 2 ص 828 .

5 . بحار الانوار ، ج 52 ، ص 233 ارشاد مفيد ، ص 337 .

ذى قعده

يازدهمين ماه از سال قمرى واز ماه هاى حرام است

ابوريحان در آثارالباقيه آورده كه روز پنجم آن كعبه نازل شد وابراهيم واسماعيل ( ع ) به تجديد بناى كعبه پرداختند ( 1 )

در نشانه هاى سال ظهور حضرت مهدى ( ع ) آمده است كه جنگ وجدال در ماه ذى قعده روى مى دهد ( 2 )

نيز

آمده است كه در ذى قعده ، هرج ومرجى پديد مى آيد ( 3 )

بيست ويكم وبيست ودوم ذى قعده آخرين سال غيبت حضرت ، سفيانى در بغداد ، كشتارگاهى برپا كرده وهشتاد هزار نفر را مي کشد ( 4 )

1 . معارف ومعاريف ج5ص 578 .

2 . کشف الغمه ج 3 ص260و277 بحارالانوارج51 ص 81

3 . منتخب الاثر ص451

4 . شش ماه پاياني مجتبي السادة ترجمه مطهري نيا ص 203

بعد از ظهور

کمالات در عصر ظهور

كمالات در عصر ظهور

پيامبر گرامى اسلام ( ص ) در وصف حضرت قائم ( ع ) فرمود : او ظاهر و باطن امامان است . ( 1 ) يعنى آن حضرت آشكاركننده علوم ظاهر و باطن است كه خداوند متعال به پيامبر و امامان ( ع ) عطا فرموده و مظهر تمام كمالات و شؤون آنان است . اميرالؤمنين ( ع ) فرمود : اى كميل هيچ علمى نيست مگر اين كه من افتتاح كننده آنم و هيچ چيزى نيست ، مگر اين كه قائم آن را به پايان مى رساند ( 2 ) با اين ويژگى هاكه براى حضرت در روايات آمده ، تغييرات و تحوَلات در دوران ظهور ، بى نظير است . در روايتى است وقتى حضرت ظهور مى كند ، خداوند در گوش ها و چشم هاى شيعيان ، به اندازه چهار فرسخ قوت مى دهد و به كمال مى رساند و آنان با حضرت تكلم مى كنند و سخنان يكديگر را مى شنوند . ( 3 ) علاوه بر اين در روايت ديگرى است كه در زمان قائم ( ع ) مؤمن در مشرق ، برادر خود را در

مغرب مى بيند و بالعكس ( 4 ) بحث كامل شدن عقول بندگان و ظهور تمام علم و دانش در دوران ظهور نيز در روايات است . ( 5 )

1 . کمال الدين ج1 ص 281

2 . مكيال المكارم ج1 ص 117 .

3 . نجم الثاقب باب سوم

4 . همان

5 . بحار الانوار ج52 ص 326 .

مدينه فاضله مهدى

تا آن جاكه در حافظه تاريخ به ياد مانده است ، هيچ گاه انسان از انديشه و روياى بهتر زيستن فارغ نبوده و هميشه ، نگاه او براى يافتن آينده اى بهتر و سامان يافته تر ، دور دست ها را نظاره كرده است . اين رؤيا ، در زندگانى انسان به گونه هاى مختلفى تبلور يافته است و بارزترين نمونه از آن را در انديشه مدينه فاضله مى يابيم . و اما مهم ترين و برجسته ترين خصوصيات مدينه فاضله اسلامى كه تحقق آن را پس از ظهور منجى عالم بشريت حضرت مهدى به ما وعده داده اند عبارتند از : ا . مدينه عدل در خصوصيات قيام و حكومت امام زمان هيچ ويژگى به اندازه عدالت و قسط روشنى ندارد . در زيارت صاحب الامر مى خوانيم : السلام على القائم المنتظر و العدل المشتهر . . ( 1 ) در مدينه فاضله اسلامى و در بستر ظهور آَن منجى نيز ، همه سخن از عدالت است . دامنه عدالت او ، تا اقصى نقاط منازل و زواياى ناپيداى جامعه گسترده است ، حتى عدالت و دادگرى ممچون گرما و سرما در درون خانه هاى مردمان نفوذ مى كند و مأمن و

مسكن وجود آَنان را سامان مى بخشد . ( 2 ) در سايه اين عدالت ، هيچ انسانى در قيد بندگى و بردگى باقى نمى ماند . ( 3 )

2 . مدينه رفاه مدينه فاضله اسلامى ، مدينه رفاه و آَسايش همگانى است . رفاه و تنعم بدان سان كه ديگر نيازمند و صاحب حاجتى در سطح جامعه يافت نمى توان كرد . يك دليل مهم بر اين امر ، توزيع عادلانه ثروت ها و منابع است . در روايات ، سخن ازكثرت مال ، وفور نعمت ها ، باران هاى پى درپى ، سبكبارى از بارهاى سنگين زندگى ، اداى قرض مقروضين و سخن از بذل و بخشش امام ( ع ) بر همگان است ، به طورى كه از طلب مال و بخشش ديگران بى نيازگردند . ( 4 )

3 . مدينه امن که در روايتى از امام صادق ( ع ) در تفسيرآيه شريفه وَعَد الله الذين ا امَنوا . . . . و ليبدلنهم من بعدِ خوفهم امنا ، مى فرمايد : نزلت في القائم واصحابه ( 5 ) يعنى وعده خداوند ، مبنى بر اينكه وحشت و خوف مؤمنان را به امنيت و سلام تبديل مى كند ، در زمان ظهورآن حضرت ، معنى و مصداق مى يابد .

4 . مدينه تربيت : تربيت و پرورش روح انسان ها و توجه به اخلاق و فضائل روحى ، از اساسى ترين برنامه هاى ظهور است . انسان ها دركنار غناى مالى ، از فناى قلبى و روحى نيز بهره مند مى گردند ( 6 ) و دركنار تمام

نعمت و وفور ثروت ، به كمال اخلاق و فضيلت هاى انسانى راه مى يابند . ( 7 )

5 . مدينه علم : علم دوره ظهور ، دوران گسترش علم و دانايى است و مدينه فاضله اسلامى ، مدينه العلم است . او مى آيد و دانايى و فرزانگى ، جانشين جهل و نادانى مى گردد و جهان از نور عقل و دانش آكنده مى شود . ( 8 )

6 . مدينه مستضعفان : آنان كه پيش از ظهور ، بار سنگين فقر و بيچارگى و نامردمى را تحمل كرده اند ، اكنون در راستاى اجراى عدالت بايد به حق مسلم خويش در وراثت و پيشوايى زمين دست يابند ( 9 ) و بدين سان ، بهشت زمينى در عالم خارج ، واقعيت مى يابد ( 10 )

1 . مفاتيح الجنان زيارت صاحب الامر

2 . بحارالانوار 6 ج 52 ص 362 .

3 . بحارالا نوار ج 52 224 .

4 . بحارالانوار ج 52 ص 390 .

5 . غيبة طوسي ص 240ذيل آيه 55 سوره نور .

6 . بحار الانوار ج84 ص 1 05

7 . بحارالانوار ج84 ص 23 1 .

8 . بحارالانوار ج75 ص 51

9 . سوره قصص 5

10 . چشم به راه مهدى ص 98 1 .

مرگ حضرت

ما منا الا مقتول

يعنى هيچ يك از ما معصومين خاندان نبوت نباشد ، جز اين كه به مرگ شهادت از دنيا برويم . اين جمله از قول چند تن از حضرات معصومين ( ع ) نقل شده است ( 1 ) در روايتى آمده است كه : ما مِنا الا

مسموم او مقتول ( 2 ) . كسانى كه معتقدند پايان عمر حضرت ، شهادت است و به مرگ طبيعى نمى ميرد ، به اين احاديث استناد كرده ا ند .

1 . بحار الانوار ج27 ص 214 و 209 .

2 . بحار الانوار ج 27ص 217

هفت تكبير

با هفت تكبير بر جنازه حضرت على ( ع ) نماز خواندند ، و اين عمل پس از ايشان ، فقط بر جنازه حضرت مهدى ( ع ) جايز است . امير المؤمنين ( ع ) بر امام حسن ( ع ) وصيت كرد كه : پس از كفن و حنوط و بردن تا موضع قبر شريف ، بر من نمازكن و هفت تكبير بگو . بدان كه اين عمل براى احدى غير از من ، حلال نيست ، مگر بر مردى كه در آخرالزمان ظهور مى كند اسم او قائم مهدى ( ع ) است كه از فرزندان برادر تو ، حسين است ( 1 )

در معجزات حضرت مهدى ( ع ) آمده است كه حضرت جلوى قسطنطنيه فرود مى آيد . در آن روزگار ، آن دژ ، هفت ديوار دارد و حضرت هفت تكبير مي گويد و ديوارها فرو مى ريزد . ( 2 )

1 . نجم الثاقب باب سوم

2 . عقد الدرر ص 180 .

مرگ حضرت

اين كه حضرت ، به مرگ طبيعى يا شهادت از اين جهان خواهد رفت ، اختلاف هايى در روايات به چشم مى خورد .

برخى از روايات مى گويندكه آن حضرت مدتى حكومت خواهدكرد ، سپس وفات مى كند و مسلمانان بر او نماز مى گذارند5 از بعضى روايات استفاده مى شودكه مرگ آن حضرت طبيعى نخواهد بود و به دست جنايتكاران ، با مشخصاتى كه براى آنان ذكر شده ، به شهادت مى رسد . ( 1 )

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : چون دولت حقه مدتش به

سر آيد ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد . او را زنى از بنى تميم به شهادت مى رساندكه نام او سعيده است و همانند مردان ، ريش و سبيل دارد . او به هنگام عبور حضرت ، سنگ آسيابى را از پشت بام به سوى او پرتاب مى كند و حضرت را به شهادت مى رساند ( 2 )

بررسى و قضاوت در اين امر مبتنى بر دو مسأله است : 1 . آيا همه امامان معصوم ( ع ) شهيد مى شوند يا امكان دارد كه به مرگ طبيعى از دنيا بروند ؟ 2 . اگر در ساير ائمه ( ع ) پذيرفتيم كه همه به شهادت رسيده اند ، نسبت به امام زمان ( ع ) چه خواهد شد ؟ اجل طبيعى يا شهادت ؟

اما اين كه آيا همه ائمه به شهادت رسيده اند يا به مرگ طبيعى از دنيا رفته اند اختلاف است : شيخ صدوق بر اين باور است كه همه معصومين به اجل غير طبيعى از دنيا رفته اند . . . . كسى كه چنين عقيده نداشته باشد ازما نيست . ( 3 )

شيخ مفيد در جواب صدوق مى نويسد : آن چه را كه شيخ صدوق در رابطه با درگذشت پيامبر ( ص ) وامامان معصوم ( ع ) به ستم و قتل گفته ، برخى از آن ها ثابت است و برخى مشكوك . اما شهادت امام على و امام حسن و امام حسين ( ع ) حتمى و قطعى است . پس از ايشان ، مسموميت و شهادت موسى

بن جعفر ( ع ) نيز قطعى و مسلم است . درباره امام رضا ( ع ) نيز قول قوى مسموميت و شهادت ايشان است ، گرچه جاى ترديد هست . اما در ديگر ائمه ( ع ) راهى براى اثبات اين كه آنان به وسيله ستم يا ترور ويا قتل ، به شهادت رسيده اند ، در دست نيست . ( 4 ) علامه مجلسى پس از آن كه روايات را زير عنوان انهم عليهم السلام لايموتون الأ بالشهادة مى آورد ، نظر شيخ مفيد را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد .

امام حسن مجتبى ( ع ) مى فرمايد : هيچ يك از ما امامان نيست ، جز آن كه مسموم ياشهيد مى شود ( 5 )

قاتلين به شهادت ائمه ، اصل كلى را از اين گونه روايات استفاده كرده اند و بر اين نظرند كه ساختار بدنى پيامبر و امامان ( ع ) به گونه اى است كه زمينه و ظرفيت حيات و عمر طولانى را دارند مگر عارضه و حادثه اى از خارج بر آنان تحميل شود . ( 6 )

به هر حال اگر نظر شيخ صدوق را بپذيريم و به روايات ما مِنا الأمسموم او مقتول ( 7 )

پايبند باشيم و آن ها را از نظر سند بپذيريم ، امام زمان ( ع به دست جنايتكاران به شهادت مى رسد . ولى اگر قول شيخ مفيد را بپذيريم ، بايد بگوييم كه چگونگى مرگ حضرت مهدى ( ع ) روشن نيست . ( 8 )

امام صادق ( ع ) فرمود : . . .

چون معرفت و ايمان به حضرتش در دل هاى مردم استقرار يافت ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد . حضرت امام حسين ( ع ) متولى غسل وكفن و حنوط و دفن ايشان خواهد شد و هرگز غير از وصي ، وصي را تجهيز و آماده خاك سپارى نمى كند . ( 9 ) سلام عليه يوم ولد و يوم يظهر و يوم يموت و يوم يبعث حيا .

1 . تاريخ ما بعد الظهور سيد محمد صدر ص 881 .

2 . الزام الناصب ص 109 به نقل از روزگار رهايي ج 2 ص 662

3 . اعتقادات صدوق ج 5 ص 99 كنگره شيخ مفيد .

4 . تصحيح الاعتقاد مفيد ، ج 5 ص 0131

5 . بحار الانوار ج27ص217

6 . تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 230 .

7 . بحار الانوار ج27 ص 217

8 . چشم به راه مهدي ص360

9 . کافي ج8 ص 206 بحار الانوار ج 53ص 13

خاک سپارى حضرت

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : چون معرفت و ايمان به حضرت در دل هاى مردم استقرار يافت ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد . پس حضرت امام حسين ( ع ) متولَى غسل وكفن وحنوط ودفن ايشان خواهد شد وهرگز غير از وصي ، وصى را تجهيز و آماده خاك سپارى نمي کند ( 1 )

1 . بحار الانوار ج53 ص 13 و ج 51 ص 56 کافي ج 8 ص 206

اِعلام ظهور

ظهور حضرت مهدى ( ع ) ، ابتدا به وسيله منادى آسماني اعلام مي گردد ، آن گاه حضرت در حالى كه پشت به كعبه داده است ، با دعوت به حق ، ظهور خود رااعلام مي كند .

اميرالمؤمنين ( ع ) مى فرمايند : هنگامى كه منادى ازآسمان ندا مى دهد ، حق از آن آل محمد ( ع ) است شمااگر طالب هدايت و سعادت هستيد ، به دامان آل محمد ( ع ) چنگ زنيد ، حضرت مهدى ظهور مي كند . ( 1 )

1 . احقاق الحق ج 13 ص 324 .

اولين دادگاه پس از ظهور

موتور

به معناى كسى است كه يكى از نزديكانش كشته شده و انتقام او را نگرفته باشد ( 1 ) و از القاب حضرت مهدى ( ع ) است . در روايات متعددى ، حضرت به لقب " موتور " ذكر شده است موتور " به والد ، منظوركسى است كه پدرش كشته شده و خونخواهى او نشده است علامه مجلسى فرموده كه مراد به والد ، يا حضرت عسكرى ( ع ) يا امام حسين ( ع ) و يا جنس والدكه شامل همه ائمه ( ع ) مى شود است .

امام صادق ( ع ) نيز فرمود : قائم موتور و خشمناك خروج مى كند ؟ در حالى كه پيراهن خونين رسول خدا ( ص ) كه در جنگ احد بر تن داشت ، بر بدن آن حضرت است ( 2 ) در برخى روايات موتور بابيه دارد . در زيارت عاشورا مى خوانيم : السلام عليك ياثار الله ابن ثاره والوتر الموتور (

3 ) >

1 . الرائد ج2 ص 1688

2 . نجم الثاقب باب دوم

3 . مفاتيح الجنان باب سوم

اولين دادگاه پس از ظهور

بر طبق برخى روايات ، نخستين دادگاهى كه در دولت حقه حضرت مهدى ( ع ) تشكيل مى شود ، براى بررسى خون به ناحق ريخته شده محسن حضرت فاطمه ( ع ) است . ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج 2 ص 070 1 .

منتقم

در بعضى از روايات و دعاها از حضرت بقية الله ( ع ) با لقب منتقم ياد شده است . انتقام در لغت به معنى مجازات كردن به كار مى رود . در قرآن كريم در مواردى اين صفت به خدا هم

نسبت داده شده است . به عنوان مثال در آيه 37 سوره زمر مى خوانيم : اليس الله بعزيز ذي انتقام . و اما حضرت مهدى ( ع ) پس ازتمام شدن حجت بر مردم و از بين رفتن بهانه ها و عذرهاست كه مجبور به استفاده از قدرت و شمشير خواهد شد . به عبارت ديگر در شرايطى كه هيچ چيز به جز قدرت نظامى كارايى ندارد ، امام ( ع ) به آن متوسل خواهد شد وگرنه درآغاز قيام باز همانند انبياء و اوصياى الهى توده هاى مردم را موعظه مى كنند و در حد لازم به روشنگرى و از بين بردن شبهات آن ها مى پردازند . منتهى چون بسيارى از افراد پيروى از اوامر و رهنمودهاى آن حضرت را به زيان حكومت و موقعيت ظالمانه خود خواهند ديد ، در نتيجه على رغم درك حقانيت آن حضرت به خاطر زرق و برق و مطامع دنيوى به روى امام ( ع ) شمشير خواهند كشيد . در اين شرايط است كه آن

حضرت هم مجبور به استفاده از قواى نظامى و قدرت شمشير خواهند شد . به علاوه ازتوَجه به مضمون و مفاد روايات و ادعيه اى كه امام عصر ( عج ) را با لقب منتقم ياد كرده اند ، به خوبى اين حقيقت روشن مى شودكه انتقام گيرى آن حضرت از ستمگران و متعديان به حقوق انسان ها و مستكبران خواهد بود يعنى آن هايى كه بندگان خدا را به بردگى براى خود وا مى دارند و حاضر نيستندكه بگذارند آن ها آزادانه براى خود يك زندگى و خط مشى مستقلى انتخاب كنند و به خاطر منافع خود همه هستى و سرمايه هاى مادى و معنوى آنان را نابود مى كنند . وقتى امام مهدى ( ع ) ظهوركنند از قدرت هاى استكبارى ، انتقام توده هاى مستضعفى را كه سال ها تحت سيطره آن ها واقع شده اند خواهدگرفت . در مقابل ، آن حضرت با توده هاى مردم جز به شيو ه عفو و رحمت و بخشندگى رفتار نخواهند كرد . همان گونه كه مفاد روايات و دعاها بر اين موضوع دلات دارند ؟ به عنوان مثال : پيامبر اكرم ( ص ) در خطبه معروف خود در روز عيد غدير وقتى به توصيف امام مهدى ( ع ) مى پردازند مى فرمايند : . . الا أنه المنتقم من الظالمين الا عنه مدرک کل صار اولياء الله عزوجل . .

آگاه باشيد كه او خاتم الاوصياء مهدى موعود ( ع ) انتقام گيرنده از ستمگران است او خونخواه خون به ناحق ريخته همه بندگان صالح خداست . ( 1 )

. احمد

بن اسحاق مى گويد : روزى در حضور امام عسكرى ( ع ) بوديم كه توفيق زيارت فرزند بزرگوارشان امام مهدى ( ع ) نصيب من شد . شنيدم كه آن جانشين بر حق حضرت عسكرى ( ع ) فرمودند : انا بقية الله في بارضه و المنتقم من اعدائه . .

من بقية الله در روى زمين خدا هستم كه از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت ( 2 ) .

در قسمتى از دعاى ندبه در اشاره به اين مسئوليت امام زمان ( ع ) مى خوانيم اين الطالب ȘИ͙șĠالانبياء و اين الطالب بدم المقتول بکربلا . . . .

كجاست آن منتقمى كه خون به ناحق ريخته و پايمال شده پيامبران و فرزندان آن ها را طلب خواهدكرد كجاست آنكه از خون شهيدكربلا انقام خواهدكشيد ( 3 )

نقل شده است كه وقتى در روز عاشورا امام حسين ( ع ) و اصحابش به دست شقى ترين انسان ها به ناجوانمردانه ترين صورت به شهادت رسيدند ، ملائكه الهى از اين پيشامد بسيار ناراحت شدند و شكايت به درگاه الهى بردند . خداوند متعال در پاسخ به آن ها ضمن نشان دادن نور وجود حضرت مهدى قائم آل محمد ( ع ) فرمودند : يذلک القائم انتقم منهم

به توسط اين قائم از قاتلان امام حسين و يارانش انتقام خواهم گرفت ( 4 ) در حديث معراج پيامبر اكرم ( ص ) باز در اين باره مى خوانيم وقتى در عرش الهى چشم رسول گرامى اسلام به نورهاى ائمه اطهار ( ع ) افتاد و ديد يكى از آن ها با ساير نورها

فرق مى كند ، از جانب خداوند متعال ندا رسيدكه : او همان قائم ماست او همان كسى است كه حلال ما را حلال و حرام ما را حرام خواهدكرد . . . من به توسط او از دشمنان انتقام خواهم گرفت ( 5 ) همانگونه كه از تك تك اين روايت ها و نظاير آن ها برمى آيد ، مهدى موعود ( ع ) آن دست انتقام خداوندى است كه همه حقوق پايمال شده انسان هاى صالح و مظلوم در طول تاريخ را از دشمنان باز خواهد ستاند و هركجا خونى به ناحق ريخته شده است انتقام آن را از عاملان آن خواهدگرفت و اين كار نه تنها موجب نگرانى و دلهره مردم نمى شود ، بلكه دل هاى توده مردم را در طول تاريخ شادابى مى بخشد و به آن ها نشان مى دهدكه اگر در نتيجه طغيان و تعدى عد ه ا ى ستمگر برخى از حقوق آن ها پايمال شد ، بالاخره روزى ستمگران به سزاى اعمال خود رسيد ند . ( 6 )

ا . بحار الانوار ج 37 ص 211و 213 .

2 . الزام الناصب ج 1 ص 253 .

3 مفاتيح الجنان دعاى ندبه .

4 . بحار الانوار ج73 ص 294

5 . كمال الد ين ج 2 ص 252 .

6 . نشريه موعود ش 34ص 34

ناصبى ها

هنگامى كه حضرت مهدى ( ع ) قيام كند ، همه ناصبيان و دشمنان اهل بيت را بر آن حضرت عرضه مى كنند . اگر به اسلا م اقراركردند ، آنان را رها مى كند وگرنه به قتل مى

رسند ، يا آنان را به پرداخت جريه هم چنان كه اهل ذمه مى پردازند ملزم مى كند . ( 1 ) مرحوم مجلسى مى گويد : شايد اين حكم ، مربوط به آغاز قيام باشد زيرا ظاهر روايات اين است كه از آنان جز ايمان پذيرفته نمى شود و اگر نپذيرند ، كشته مى شوند ( 2 ) ابو بصير مى گويد : به امام صادق ( ع ) عرض كردم : رفتار امام مهدى ( ع ) با ناصبى ها وكسانى كه با شما دشمنى دارند ، چگونه خواهد بود ؟ فرمود : ابا محمد در دولت و حكومت ما ، مخالفان بهره اى نخواهند داشت . خداوند براى ما خون هاى شان را در آن هنگام حلال خواهد كرد ، ولى امروز خون شان بر ما و شما حرام است ( 3 )

1 . بحار الانوار ج52 ص 372 .

2 . مرآة العقول ج 26 ص160 .

3 . بحار الانوار ج 52 ص 367 به نقل از چشم اندازى به حكومت مهدى ( ع ) طبسى ص 47 01

حکومت

تخريب مساجد

هنگامى كه قائم ( ع ) قيام مي كند ، چهار مسجد را دركوفه ويران مى سازد وهيچ مسجد مشرفى را نمي گذارد ، مگر اين كه كنگره واشراف آن را ويران مي كند وبا حالت سا دگى وبدون اشراف ، آن را برجاى مي گذارد وهر مسجدى را كه در مسير جاده قرار بگيرد ، ويران مى سازد . ( 1 ) شايد مراد ، چهار مسجدى باشد كه سران لشكر يزيد ، پس از شهادت امام حسين (

ع ) به شكرانه كشتن آن حضرت ، دركوفه ساختند و بعدها به مساجد ملعونه معروف شدند . هر چند اين مساجد اكنون موجود نيست ، ولى ممكن است بعدها گروهى از روى دشمنى با اهل بيت ، آن ها را دوباره بسازند . ( 2 ) امام باقر ( ع ) نيز درباره اين مساجد مى فرمايد : دركوفه به دليل شادى ازكشتن حسين ( ع ) چهار مسجد ساخته شدكه عبارتند از : مسجد اشعث ، مسجد جرير ، مسجد سماك ومسجد شبث بن ربعى ( 3 ) . حضرت على ( ع ) فرمود : بى گمان هنگامى كه قائم ما قيام كند ، مسجدكوفه را ويران كرده ، قبله آن را تعديل مي كند . ( 4 ) ابوهاشم جعفرى مي گويد : خدمت امام حسن عسكرى ( ع ) بودم كه ايشان فرمود : هنگامى كه حضرت قائم قيام كند ، دستور مى دهد مناره ها و مقصوره هايى ( 5 ) كه در مساجد است ، ويران شود . با خود گفتم : چرا حضرت چنين مي كند ؟ امام رو به من كرد و فرمود : چون اين ها بدعت هايى است كه پيامبر وامامى آن را نساخته است . ( 6 )

در روايات ديگر سخن از تخريب سقف مساجد ( 7 ) وتخريب مسجد الحرام ومسجد النبى و بازگرداندن آن ها به اندازه اصلى شان است . ( 8 )

ا . من لا يحضره الفقيه, ج 1 ص 53 بحار الانوار ج 52 ص 333 .

2 . مهدى موعود ص 1 094

3 .

بحارالانوار ج 45 ص 89 1 0

4 . غيبة نعمانى ص 317 بحار الانوار ج 2 ص 0364

5 . محلى از مسجدكه براى خليفه يا امام جماعت مى ساختند تا در حال نماز در آن جا بايستد فرهنگ عميد

6 . غيبة طوسى ص 23 ا كشف الغمه ج 3 ص 208 بحار الانوار ج 50 ص 0215

7 . وسائل الشيعه ج 3 ص 488 من لا يحضره الغيبه ج1 ص 53 1 .

8 . ارشاد مفيد ص 364 غيبة طوسى ص 297 بحارالانوار ج 602 ص 332 .

عدالت مهدى ( ع )

در زيارت صاحب الامر مى خوانيم : السلام على القائم المنتظر و العدل المشتهر . ( 1 ) در خصوصيات قيام و حكومت امام زمان ( ع ) هيچ ويژگى به اندازه عدالت و " قسط " روشنى ندارد . آن قدركه در روايات بر ويژگى عدالت گسترى آن حضرت تاكيد شده ، بر ساير مسائل چنين ابرامى نرفته است و اين نشان از برجستگى اين مهم در دوران ظهور دارد . ده ها و بلكه صدها روايت دركتاب هاى مختلف روايى ، به ويژه دركتاب منتخب الاثر " كمال الدين " ، در مورد عدالت گسترى آن حضرت وارد شده است . در بسيارى از اين روايات ، از آن امام به عنوان مظهر و تجلى كامل عدالت ياد شده است . دامنه عدالت حضرت تا اقصى نقاط منازل و زواياى ناپيداى جامعه گسترده است حتى عدالت و دادگرى همچون گرما و سرما در درون خانه هاى مردمان نفوذ مى كند . ( 2 ) خداوند چنان بر اين مهم تاكيد دارد كه

اگر حتى يك روز از عمر دنيا باقى مانده باشد ، از آن را چنان طولانى خواهد كرد ( 3 ) تا رؤياى موعود مردمان از راه برسد . در سايه اين عدالت ، هيچ انسانى در قيد بندگى و بردگى باقى نمى ماند . ( 4 ) حقوق به يغما رفته انسان ها به آن ما باز مى گردد . ( 5 ) بندهاى پيدا و ناپيداى بندگى از سر وگردن انسان ها باز مى گردد و زمينه استثمار انسان از انسان به كلى برچيده مى شود . ( 6 ) كارگزاران ظلم و بيداد ، مورد بازخواست قرار مى گيرند . قاضيان و حاكمان كج رفتار ، از مسؤوليت خويش عزل مى شوند و زمين ، از هر نوع خيانت و نادرستى پاك مى گردد . ( 7 ) عدالت چنان مى شود كه مردم آرزو مى كنند ، اى كاش مردگانشان در بين زندگان بودند و از عدالت بهره مند مى شدند . ( 8 ) بر طبق برخى روايات ، نخستين چيزى كه از عدالت حضرت قائم ( ع ) آشكار مى شود ، اين است كه اعلام مى كند ، كسانى كه حج يا مناسك مستحب به جا مى آورند و حجر الاسود را استلام مى كنند و طواف مستحبى انجام مى دهند ، آن را به كسانى كه حج واجب دارند ، واگذاركنند . ( 9 )

ا . مفاتيح الجنان زيارت صاحب الامر .

2 . بحار الانوار ج 52 ص362

3 . كمال الدين ص 318 .

4 . بحار الانوار ج 52ص 224

5 . همان ج 52

ص 225

6 . بحار الانوار ج 51ص 57

7 . همان ص120

8 . مجمع الزوائد ج 7ص 315

9 . کافي ج 4ص 427 بحار الانوار ج52ص 374

شيوه حكومت حضرت

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : قائم بر طبق شيوه پيامبر اكرم ( ص ) رفتار مى كند و آن چه از نشانه هاى جاهليَت باقى باشد را از ميان برمى دارد وپس از ريشه كن ساختن بدعت ها ، اسلام را از نو پياده مى كند . ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 352 منتخب الاثر ص 305

بازرگاني در عصر ظهور

رشد وگسترش بازرگانى دركشور وجامعه ، نشانه شكوفايى اقتصاد وثروتمند بودن آن جامعه است هم چنان كه تعطيل شدن بازارها وكساد بازرگانى ، نشانه فقر جامعه است . از آن جا كه در حكومت امام عصر ( ع ) مردم در وضعيت اقتصادى خوبى به سر مي برند ، بازرگاتى رونق مي گيرد و بازارها فعال مي شوند . رسول خدا ( ص ) در اين باره مي فرمايد : از نشانه هاى قيامت ظهور مهدى ( ع ) اين است كه مال وثروت همانند سيل در ميان مردم به جريان مي افتد ، علم و دانش ظاهر مي شود و بازرگانى گسترش يافته ، شكوفا مي گردد . ( 1 ) عبدالله بن سلام مي گويد : مردم پس از خروفي دجال ، چهل سال زندگى مي كنند ونخل ها مي نشانند و بازارها بر پا مي گردد ( 2 )

1 . عيون الاخبار اين قتيبه ج 1 ص 12 .

2 . درالمنثور ج 5 ص 354 به نقل از چشم اندازي به حكومت مهدى عج طبسى ص 208

بى نيازى در عصر ظهور

امام صادق ( ع ) بى نيازى همگانى را در عصر حضرت مهدى ( ع ) چنين توصيف مي كند : به منادى دستور مى دهدكه در ميان مردم اعلام كند ، هركس نيازى به مال دنيا دارد برخيزد . از ميان همه مردم فقط يك نفر برمى خيزد ومي گويد : من حضرت قائم ( ع ) به او مى فرمايد : برو پيش كليددار وبگو مهدى به تو دستور مى دهد كه مالى به من بدهى . كليددار مي گويد :

جامه ات را بياور . جامه اش را پهن مي كند ووسط آن را پر مي كند . هنگامى كه آن را بر دوش مي گيرد پشيمان مى شودكه چرا در ميان امت محمدى ( ص ) من از همه آزمندتر باشم چرا آن عفت نفس عمومى را من دارا نباشم آن گاه مال را به كليددار پس مى دهد وپذيرفته نمى شود و حضرت مهدى ( ع ) مى فرمايد : ما آن چه عطاكرديم هرگز بازپس نمي گيريم .

در حديث ديگرى امام صادق ( ع ) مى فرمايند : به همه شيعيان ما اجازه داده شده از آن چه در دست دارند به شيوه اى نيكو انفاق كنند ، ولى هنگامى كه قائم ما ( ع ) قيام كند بر همه ثروت اندوزان ثروت اندوزى را حرام مى كند ، بر صاحبان گنج هاست كه گنج هاى خود را پيش او بياورند تا در راه بى نيازى عمومى خرج شود على بن عقبه نقل مى كند : در آن روزگار ، كسى جايى را براى دادن صدقات وصرف پول در راه نيك نمى يابد ، زيرا بى نيازى ، همه مؤمنان را فراگرفته است .

از اين گونه روايات دو نكته دانسته مى شود : 1 . مردم در حكومت حضرت ، چنان از نظر فكرى رشد مي کنندكه بدون زور و فشار ، به وظايف خود در همه ابعاد عمل مي کنند . يكى از آن وظايف ، پرداخت ماليات درآمد به دولت اسلامى است . اگر همه مسلمانان ، خمس درآمد وزكات اموال خود را به حكومت اسلامى پرداخت كنند

، رقم بزرگى را پديد مى آورد و دولت بر هرگونه اقدام اصلاحى وخدمات همگانى قادر مى شود . 2 . هر چند بخشش آن حضرت در آن روزگار بى حساب است و مردم به شيوه هاى گوناگونى درآمدهايى دارند كه آنان را بى نياز مى كند ، ولى آن چه بيش تر نظر را جلب مى كند بلند طبعى وروح بى نيازى در آنان است . مردم در عصر امام زمان ( ع ) از فناى روحى برخوردارند واين همان دگرگونى معنوى است كه در آن عصر پديد مى آيد . ( 1 )

1 . چشم اندازي به حکومت مهدي ( ع ) نجم الدين طبسي ص 200

دام پرورى در عصر ظهور

از جمله ويژگى هاى دوران حكومت حضرت مهدى ( ع ) گسترش دام پرورى است . علاوه بر فراوان شدن آب و رونق كشاورزى ، دام وگوسفند نيز فراوان مي گردد ( 1 ) رسول خدا ( ص ) مي فرمايد : در آن عصر ، گله هاى دام فراوان وجود دارند و به زندگى ادامه مي دهند ( 2 ) در سخن پيامبر ( ص ) نكته اى وجود دارد و آن اين كه گويا پيش از آن ، در اثركمبود آب وعلوفه وگسترش بيمارى ها ، دام ها نمي توانستند به زندگانى ادامه بدهند . نيز آن حضرت مي فرمايد پس ازكشته شدن دجال ، خداوند به گله ها بركت مي دهد به گونه اى كه بچه شترى ، گروهى از مردم را سير ميكند وگوساله اى ، غذاى قبيله اى را فراهم مي سازد و بزغاله اى ، براى سيركردن گروهي كافى

است ( 3 )

1 . بحار الانوار ج 51 ص 81 كشف الغمه ج 3ص 260 عقدالدرر ص 144 .

2 . احقاق الحق ج 13 ص 215 ج 19 ص 681 .

3 . فتن ابن حماد ص 148 .

رفاه در عصر ظهور

يكى از برنامه هاى الهى حضرت مهدى ( ع ) رفاه همگانى و آباد ساختن جهان انسانى است .

او خواهد آمد تا به بركت وجودش ، همه جمعيت روى زمين از رفاه وآبادانى برخوردار شوند . در اين زمينه روايات بسيارى از وجود مقدس رسول خدا ( ص ) وساير پيشوايان معصوم ( ع ) رسيده است كه ما در اين جا به ذكر چند حديث بسنده مى كنيم . پيامبر ( ص ) مى فرمايد : امت من در زمان حضرت مهدى ( ع ) آن چنان از نعمت الهى بهره مند مى شوند كه هرگز نظيرآن ديده نشده است . آسمان باران رحمتش را سيل آسا برآن ها فرو مى ريزد ، زمين چيزى ازگياهانش را باقى نمى گذارد ، جز اين كه آن را مى روياند ، درآن روز ثروت بر روى هم انباشته مى شود ، هر كسى كه بيايد وبگويد : اى مهدى به من عطاكن ، مى فرمايد : بگير ( 1 ) وحضرتش در ضمن حديث ديگرى مى فرمايد : ساكنان آسمان و زمين از او راضى و خشنود مى شوند ، مال را به طور مساوى بين آن ها تقسيم مى كند ، قلوب امت محمد ( ص ) را پر از بى نيازى مى نمايد وعدالتش همگان را فرا مى گيرد .

( 2 ) امام باقر ( ع ) مى فرمايد : راه هاى اصلى را توسعه مى دهد ، بالكن هايى كه به داخل راه ها آمده از بين مى برد . ناودان هايى را كه به كوچه ها مى ريزد برمى دارد ، هيچ بدعتى نمى ماند مگر اين كه آن را از بين مى برد ، وهيچ سنَت نيكى نمى ماند جز اين كه آن را برپا مى دارد ( 3 )

امام صادق ( ع ) نيز فرمود : صله رحم به جاى آوريد وبا همديگر نيكى ومهربانى كنيد . سوگند به خدايى كه دانه را شكافت وانسان را آفريد ، روزى خواهد رسيدكه يك نفر از شما نتواند محلي را پيداكندكه دينار يا درهمى از مال خودش را درآن جا به مصرف برساند . ( 4 ) و در حديث ديگرى آمده است كه فرمود : هنگامى كه حضرت قائم ( ع ) قيام كند ، به عدالت رفتارخواهدنمود . . . و به حكم حضرت داود ومحمد ( ص ) در ميان مردم داورى خواهد كرد ودر آن هنگام زمين گنجينه هاى خود را آشکار خواهد ساخت وبركات خود را بيرون خواهد فرستاد . در آن زمان ، انسان براى صدقات و ميرات خود ، جايى پيدا نمى كند ، زيرا بى نيازى همه مؤمنان را فرا مى گيرد . ( 5 )

در روايات سخن از كثرت مال ، وفور نعمت ها ، باران هاى پياپي ، سبكبارى و رهايى از بارهاى سنگين زندگى ( 6 ) آسودگى از رنج طلب كردن و نيافتن ، اداى قرضِ تمام مقروضين

واداىِ دينِ تمام صاحبان دين و ( 7 ) آبادى همه خرابى ها است ( 8 )

از مجموع اين احاديث استفاده مى شودكه در روزگار شكوهمند حضرت مهدى ( ع ) همگان از نعمت هاى الهى برخوردار مى شوند ، و حق هر صاحب حقى به او مى رسد وسرانجام امنيت و آرامش در تمام جهان گسترده مى شود و همگان در رفاه وآسايش كامل زندگى مى كنند و حتى درندگان نيز به همديگر اذيت و آزار نخواهند رسانيد . ( 9 )

بحث رفاه عمومى در هنگام ظهور حضرت دركتاب هندوها ( 10 ) وتورات ( 11 ) و انجيل ( 12 ) نيز آمده است .

1 . فتن ابن حماد ص 253 عقد الدرر ص 195 .

2 . كنزالعمال ج 14 ص 261 مسند احمد ج 3 ص 427 .

3 . ارشاد مفيد ص 365 بشارة الاسلام ص 258 غيبة طوسى ص 283 .

4 . غيبة نعمانى ص 150 .

5 . ارشاد مفيد ج 2 ص 384 اعلام الورى ج 2 ص 0 29 بحار الانوار ج 52 ص 338 .

6 . همان ص 123

7 . همان ج 52 ص 390

8 . كمال الدين ص 331 .

9 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب و ملل جهان هاشمي شهيدى ص 326 .

10 . بشارات عهدين ص 272

11 . كتاب مقدس اشيعياي نبي ص 1046

12 . كتاب مقدس انجيل متى ص 44 .

بركت درعصر ظهور

از ويژگى هاى دوران حكومت حضرت مهدى ( ع ) رواج بركت است . علاوه

بر آنكه خداوند ، بركت را از آسمان فرو مى فرستد ( 1 ) چشمه سارها مى جوشد وزمين ، چند برابر محصول مى دهد ( 2 ) درباره بركت محصولات روايات مختلفى آمده است : يك دانه انار ، چندين نفر را سير مي كند ( 3 ) ويك خوشه انگور را چندين نفر مى خورند ( 4 ) و سير مي گردند .

يك كشاورز از هر مَن گندم ، صد من محصول به دست مى آورد ( 5 ) همان گونه كه خداوند فرمود : در هر سنبلى صد دانه به عمل مى آيد وخداوند براى هركس كه اراده نمايد ، زيادتر . ( 6 ) درختان بار مي گيرند وبركت ها فراوان مي گردد ( 7 ) واما درباره بركت در عمرو نيروى انسان ها نيز روايات مختلفى آمده است ، از جمله اين كه : مردم در سايه فرمان روايى او ، عمرى دراز خواهند داشت ، به گونه اى كه براى هر شخص ، هزار فرزند متولد مى شود . ( 8 ) توان ونيروى هر يك از شيعيان حضرت ، برابر با نيروى چهل مرد مي گردد ( 9 ) ومؤمنان ، مانند پاره هاى آهن مي گردند . ( 10 )

1 . ملاحم ابن طاووس ص 71 و 141 . عقد الدرر ص 169 .

2 . بحا رالانوار ج 52 ص 0304

3 . ملاحم ابن طاووس ص 152 .

4 . همان .

5 . الشيعة و الرجعة ج 1ص 167 .

6 . سوره بقره 261 .

7 . ملاحم ابن طاووس ص

125

8 . ارشاد مفيد ص 363 بحار الانوار ج 52 ص 337 وافى ج 2ص 0113

9 . غيبة نعمانى ص 317 خصال صدوق ج 2 ص 541 .

10 . خصال صدوق ص 507

كارگزاران حكوميت مهدى ( ع )

در حكومتى كه امام مهدى ( ع ) رهبرى آن را به عهده دارد ، كارگزاران و مسؤولان حكومت نيز بايد از بزرگان و نيكان امت باشند . روايات ، تركيب دولت امام مهدى ( ع ) را از پيامبران ، جانشينان آنان ، تقوا پيشگان و صالحان روزگار و امت هاى پيشين و از سران و بزرگان اصحاب پيامبر ( ص ) بيان مى كندكه نام برخى از آنان بدين گونه است : حضرت عيسى ( ع ) هفت نفر از اصحاب كهف ، يوشع وصي موسى ( ع ) مؤمن آل فرعون ، سلمان فارسى ، ابود جانه انصارى ، مالك اشتر نخعى و قبيله همدان ( 1 )

1 . بحار الانوار ج 52 ص 346 عقدالدرر ص 97 مجمع البيان ج 2 ص 489 .

مركز حكومت حضرت

كوفه ، پس از ظهور حضرت مهدى ( ع ) موقعيت ويژه اى مى يابد ، چون طبق روايات رسيده از امامان معصوم ( ع ) آ ن جا مركز حكومت عادلانه و جهانى اسلام و پايتخت دولت او خواهد شد .

اميرمؤمنان ( ع ) ضمن بيانى پيرامون ظهور حضرت مهدى ( ع ) فرمود : . . . . سپس به كوفه روى مى آورد كه قرارگاه ومنزل اوست . ( 1 ) مفضل به امام صادق ( ع ) گفت ، سرورم آيا همه مؤمنان راستين در عصر ظهور قائم ( ع ) دركوفه خواهند زيست حضرت فرمود : ( ع ) آرى . . . همه دركوفه يا پيرامون آن خواهند بود وكوفه ارزشى خواهد يافت كه هر متر از زمين

آن ، از مرز دو هزار درهم خواهد گذشت . و مردم با ايمان هنگامى كه قائم ( ع ) وارد شهركوفه شد و آن جا مركز حكومت عادلانه جهانى اوگرديد ، دوست مى دارند در آن جا باشند و همواره دل هاى ايمان آورندگان در آن جا است ( 2 ) امام مجتبى ( ع ) در اين مورد فرمود : جاى يك قدم زمين دركوفه ، براى من دوست داشتنى تر از خانه اى در مدينه است ( 3 ) امام صادق ( ع ) فرمود : هنگامى كه قائم ( ع ) قيام كند ، كوفه را پايگاه عدالت خود قرار مى دهد و آن جا چنان گسترش مى يابد كه خانه هاى كوفه به شهركربلا مى رسد . ( 4 ) و نيز فرمود : پايتخت آن حضرت ، كوفه خواهد بود و مركز قضاوت او مسجد جامع كوفه ، و مركز اصلى بيت المال ، مسجد سهله در نزديكى كوفه . ( 5 )

ا . تفسيرعياش ج 1 ص 66 معجم احاديث الامام المهدى ( ع ) ج 5 ص 22 .

2 . بحار الانوار ج52 ص 375

3 . بحار الانوار ج 52 ص 385 و ج 100 ص 385 .

4 . بحار الانوار ج 52 ص336 ارشاد مفيد ص 362

5 . بحارالانوار ج 53 ص 11 .

عقل

قوه اى است در نفس انسان كه به وسيله آن ، حسن و قبح وكمال و نقصان و خير وشر را تميز مى دهد . در روايات است كه به بركت ظهور حضرت مهدى ( ع )

عقل ما كامل مى شود . امام باقر ( ع ) فرمود : وقتى قائم ظهوركند بر سر بندگان دست مى كشد و به سبب آن ، عقل آن هاكامل مى گردد . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب سوم .

كشاورزى در عصر ظهور

از جمله ويژگى هاى دوران حكومت حضرت مهدى ( ع ) گسترش و رونق كشاورزى است . از آسمان بارانى مى باردكه زمين محصول خود را آشكار مى سازد و مردم از نعمتى برخوردار مى شوند كه هرگز مانند آن را نديده اند . ( 1 ) در عصر حضرت ، رودخانه ها پر آب مى شود چشمه سارها جوشش مى كند و زمين ، چند بار محصول مى دهد . ( 2 ) رسول خدا ( ص ) فرمود : خوشا به زندگى ، پس از آن دوران كه مسيح ( ع ) دجال را مى كشد ، زيرا به آسمان اذن بارش و به زمين اجازه رويش داده مى شود . اگر دانه اى بر روى كوه صفا گذارده شود ، حتماً خواهد ( 3 ) .

روييد . و نيز مى فرمايد : آسمان ، بارانش راپي در پى مى فرستد و زمين نيز چيزى ازگياهان را در خود نگه نمى دارد ، بلكه آن را بيرون مى فرستد . ( 4 )

بر طبق روايات ، در عصر حضرت زمين همانند نقره اى كه پس از جوشش آرام مى گيرد ، آماده کشت مى شود وگياهانش را مى روياند ، هم چنان كه در زمان حضرت آدم ( ع ) بود . ( 5 ) زمين گياهانش

را مى روياند ، به گونه اى كه يك زن از عراق ، پياده به شام مى رود و در سراسر راه جز بر سبزى و بوته گام نمى گذارد ( 6 ) ميان مكه و مدينه را درخت هاى خرما به هم متصل . ( 7 ) مي کند نعمت و بركت ، از مين وآسمان مي رويد ومي بارد .

ا . بحار الانوار ج52 ص 345 اثبات الهداة ج3 ص 524

2 . بحار الانوار ج 52 ص 304 .

3 . فردوس الاخبار ج 3 ص 24 .

4 . غيبت طوسى ص 15 1 اثبات الهداة ج 3 ، ص 504 .

ه . ملاحم ابن طاووس ص 152 فتن ابن حماد ص 162 .

6 . تحف العقول ص 15 1 بحار الانوار ج51 ص 316 و 345 .

7 . بحار الانوار ج 51 ص 49 تفسير قمي ج 2 ص 346 .

زنان در دوران ظهور

زنان در حكومت قائم آل محمد ( ع ) چه مى كنند ؟ چه كسانى هستند ؟ چند نفرند ازكجا مى آيند وچه مسؤوليتى بر عهده دارند ؟ بر اساس برخى از روايات ، حضور ونقش اين زنان از نظر زمان و موقعيت ، چهارگونه است : الف : حضور پنجاه زن در بين ياران امام : اولين گروه اززناني که به محضر امام زمان مي شتابند ، آن هايند كه در آن ايام مى زيسته اند وهمانند ديگر ياران امام ( ع ) به هنگام ظهور ، در حرم امن الهى به خدمت امام ( ع ) مى رسند . در اين باره دو

روايت وجود دارد : روايت اول : ام سلمه ضمن حديثى درباره علايم ظهور ، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود : در آن هنگام پناهنده اى به حرم امن الهى پناه مى آورد ومردم همانندكبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مى برند ، به سوى او جمع مى شوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد و چهارده نفرگرد مى آيندكه برخى از آنان زن مى باشندكه بر هر جبار و جبارزاده اى پيروز مى شود . ( 1 )

روايت دوم : جابر بن يزيد جعفى ، ضمن حديث مفصلى از امام باقر ( ع ) در بيان برخى نشانه هاى ظهور نقل كرده كه : به خدا سوگند ، سيصد وسيزده نفر مى آيندكه پنجاه نفر از اين عده زن هستندكه بدون هيچ قرار قبلى در مكه كناريكديگر جمع خواهند شد . اين است معناى آيه شريفه : هر جا باشيد خداوند همه شما را حاضر مى كند . زيرا او بر هركارى توانا است . ( 2 ) نکته شگفت در اين دو روايت اين است كه مى فرمايد : سيصد و سيزده مردگرد آيندكه پنجاه نفر ايشان زن هستند

دوم آنكه : در روايتى كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زنى وجود ندارد . ( 3 ) در پاسخ اين شبهه مى توان گفت : اين چند نفر در زمره همان سيصد و سيزده نفر هستند . زيرا اولا امام ( ع ) مى فرمايد : ( ع ) فيهم ؟ يعنى در اين عده پنجاه زن مى باشد . دوم : شايد تعبير مردان

بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند و اين كلمه از باب فزونى عدد مردان ، چنين ذكر شده است . سوم : اگر مقصود همراهى خارج از اين عده بودكه امام مى فرمود : ( ع ) معهم . . . نه اينكه بفرمايد فيهم ، زيرا اين سيصد وسيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده ا ند و همه ياران و فرماندهانعالى رتبه واز نظر مقام وقدرت در حد بسيار بالايى هستندكه برخى با ابر جابه جا مى شوند واين ها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند . بنابراين اگر بگوييم آن ها جزو همان سيصد وسيزده نفر هستند براى آن ها رتبه وموقعيت ويژه قائل شده ايم واگر بگوييم در زمره ياران ديگر حضرت باشند از امتيازكمترى برخوردارند .

ب ) زنان آسماني : دسته دوم چهارصد بانوى برگزيده هستندكه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى عصر ( ع ) در آسمان ذخيره كرده است وبا ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسى ( ع ) به زمين مى آيند 0 ابوهريره از پيامبر ( ص ) روايت كرده كه : عيسى بن مريم ( ع ) به همراه هشتصد مرد وچهارصد زن از بهترين وشايسته ترين افراد روى زمين فرود خواهد آمد .

آيا اين زنان از امت هاى پيشين هستند يا امت اسلامى زمان پيامبر ( ص ) ومعصومين ( ع ) يا از دوران هاى مختلف ؟ آن ها از چه زمان وبه چه علت به آسمان برده شده اند وبراى عهده دارى منصبى در حكومت حضرت مى آيند يا براى مسايل

ديگر ؟ اين ها پرسش هايى است كه اين حديث از آن ها چيزى نمى گويد .

ج ) رجعت زنان : سومين گروه از ياوران حضرت بقية الله ( ع ) زنانى هستندكه خداوند به بركت ظهور امام زمان آن ها را زنده خواهد كرد وبار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود . اين گروه دو دسته اند : برخى با نام ونشان از زنده شدن شان خبر داده شده وبرخى ديگر فقط از آمدن شان سخن به ميان آمده است . در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مى شودكه به هنگام ظهور قائم آل محمد ( ع ) زنده خواهند شد ودر لشكر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بيماران خواهند پرداخت .

طبرى در دلائل الامامة ، از مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق ( ع ) فرمود : همراه قائم آل محمد ( ع ) سيزده زن خواهند بود . گفتم آن ها را براى چه كارى مى خواهد ؟ فرمود : به مداواى مجروحان پرداخته ، سرپرستى بيماران را به عهده خواهندگرفت . عرض كردم : نام آن ها را بفرماييد . فرمود : قنواء دختر رشيد هجرى ، ام ايمن ، حبابه والبيه ، سميه مادر عمار ياسر زبيده ام خالد احمسيه ، ام سعيد حنفيه ، صيانه ماشطه ، ام خالد جهنيه . ( 4 ) اين گروه سيزده نفرى رجعت خواهندكرد وخداوند براى قدردانى از آن ها ، به بركت امام زمان آن ها را زنده خواهد كرد . در اين روايت امام صادق ( ع ) از سيزده زن فقط

نام نه نفر را ياد مى كند . دركتاب خصايص فاطميه به نام نسبيه ، دختر كعبه مازينه ، ودركتاب منتخب البصائربه نام وتيره و " احبشيه " اشاره شده است .

د ) بانوان منتظر : ، چهارمين گروه ياوران امام زمان ( ع ) بانوان پرهيزكارى هستندكه پيش از ظهورحضرت بقية الله ( ع ) رحلت كرده اند . به ايشان گفته مى شود : امام تو ظاهرگشته است ، اگر مايلى مى توانى حضور داشته باشى . آنان نيز به اراده پروردگار زنده خواهند شد . رجعت زنان مربوط به گروه خاصى نيست وهر بانويى خود را با خواسته ها وشرايط زندگى در حكومت مهدى آل محمد ( ع ) تطبيق دهد ، ممكن است در آينده از رحمت خداوندى بهره مندگشته ، براى يارى امام زنده شود . يكى ازآن شرايط خواندن دعاى عهد است كه در فرد ، نوعى آمادگى براى پذيرش حكومت آخرين ذخيره الهى ايجاد مى كند . ( 5 )

1 . معجم احاديث الامام المهدى ج ا ص 500

2 . همان .

3 . بحار الا نوار ج 52 ص 223 .

4 . دلائل الکافي الامامة ص 314 .

5 . نشريه موعود شمار27 ص 75 .

مركز بيت المال در عصر ظهور

در روايات ، محل زندگى ، مركز بيت المال و محل تقسيم غنائم جنگى در زمان حضرت مهدى ( ع ) ، مسجد سهله ذكر شده است ( 1 )

1 . بحار الانوار ج 53 ، ص 11 .

مركز قضاوت حضرت

در روايات ، مركز قضاوت حضرت مهدى ( ع ) ، مسجد اعظم كوفه ذكر شده است ( 1 )

1 . بحارا لانوار ج 53 ، ص 11 الزام الناصب ص 7 1 2 ينا بيع الموده ج3 ص66

جزيه

ابوبصير از امام صادق ( ع ) پرسيد : امام زمان ( ع ) با اهل ذمه چه خواهد كرد ؟ فرمود : مانند پيامبر اكرم ( ص ) با آنان پيمان مي بندد ، آنان هم با كمال خضوع ، با دست خودشان جريه مي پردازند . ( 1 ) جزيه ، مالياتى است كه از اهل ذمه يهود ، نصارى و مجوس با در نظرگرفتن توانا و ناتوان بودن آن ها ، گرفته مي شود و در مقابل ، از حمايت قانون برخوردار مي شوند و مانند يك فرد مسلمان در پناه اسلام ، آزاد زندگى مي كنند ، و آن مثل زكات وخراج وماليات وغيره است كه از مسلمانان گرفته مي شود در اين حكم ، اجحاف و ظلمي نيست و هر دولت براى اداره مملكت ، از وصول ماليات ناگزير است در اسلام ، آن چه از اهل كتاب دريافت مي شود به نام جزيه و آن چه از مسلمين اخذ مي گردد به نام زكات وغيره خوانده شده است . پس از فتح مكه و درآمدن مردم فوج فوج به دين اسلام وسيطره مسلمانان به نحوكامل بر جزيرة العرب ، خداوند پيغمبرش را به نبرد با اهل كتاب از يهود ونصارى امر فرمود : قاتلوا الذين لا يومنون بالله . . . . . من الذين اتوا الکتاب حتي يعطوا

الجزية عن يد وهم صاغرون ( 2 )

با اهل كتاب كه به ايمان به خدا و روز واپسين تن نداده و آن چه راكه خدا و رسول حرام كرده ، حرام ندانند و به دين حق نگرايند ، بجنگيد تاگامي كه به دست خود ، به حالت خوارى وذلت جزيه بپردازند . ابن كثير گفته : اين آيه در سال نهم هجرت ، نازل گرديد وتا آن روز پيغمبر ( ص ) از اهل كتاب جزيه نگرفته بود . وچون اين آيه فرود آمد ، آن حضرت از نصاراى نجران ومجوس هجر وسپس از اهل ايله و اذرح و مردم اذرعات و جز آن ها از قبايل نصارى كه در اطراف جزيرة العرب سكونت داشتند ، جزيه گرفت . ( 3 )

1 . بحار الانوار ج 52 ص 376و 381 .

2 . سوره توبه ، 29 .

3 . معارف و معاريف ج 4 ص 143 .

مركز قضاوت حضرت

در روايات ، مركز قضاوت حضرت مهدى ( ع ) مسجد اعظم كوفه ذكر شده است ( 1 )

1 . بحار الانوار ج 53 ص 11 الزام الناصب ص 217 ينا بيع الموده ج 3 ص 66

داورى حضرت

داورى ائمه معصومين ( ع ) در ميان كليميان با توراتشان ، ودر ميان مسيحيان با انجيلشان است واين به معناى به رسميت شناختن يهوديت ومسيحيت پس از آمدن اسلام نيست ، بلكه از نظر اسلام ، دين انحصار به اسلام دارد وهركس با آيينى جز اسلام به خداوند تقرب كند از او پذيرفته نخواهد شد ، لكن حضرت مهدى ( ع ) براى اتمام حجت ورفع عذر ، باپيروان همه اديان ، باكتاب هاى آسمانى خودشان بحث و محاجه مى كند و نويدهاى موجود دركتاب هاى هر آيينى راكه از آمدن آن مصلح جهانى خبر داده اند به آن ها ياد آورى مى كند . هركس ايمان بياررد از او مى گذرد وهركس پس از شناخت حق واثبات حقيقت بركفر والحاد خود اصرار بورزد ، به سزاى خود مى رسد .

امام باقر ( ع ) مى فرمايند : چون قائم ما قيام كند در ميان اهل تورات با تورات ، در ميان اهل انجيل با انجيل ، در ميان اهل زبور با زبور و در ميان اهل قرآن با قرآن داورى مى كند . ثروت هاى روى زمين وگنج هاى درون آن از تمام نقاط جهان به سوى اوگرد مى آيد . ( 1 ) امام صادق ( ع ) مى فرمايند : چون قائم آل محمد ( ع ) فرمانروا شود ، در ميان

مردم به حكم حضرت داود ( ع ) داورى مى كند ونيازى به شاهد وگواه نخواهد داشت . در هر موردى ، خداوند حكم واقعى را به او الهام مى كند واو بر اساس علم خود قضاوت مى نمايد . ( 2 )

حكم داودى اين گونه است كه داور به علم خود دارى كند و مطالبه شاهد نكند و هنگامى كه به داور از طرف خداوند چنين علم قطعى داده شود و مصونيت او از لغزش ، از طرف خداوند بيمه شود ، هيچ مانعى ندارد وجاى شگفت نيست زيرا امام باقر ( ع ) فرمايند : خداى تبارك وتعالى برتر والاتر از آن است كه اطاعت بنده اى را بر همگان واجب كند ، ولى چيزى از دانش هاى زمين وآسمان ها را از او پوشيده بدارد . ( 3 )

امام باقر ( ع ) فرمود : حضرت قائم ( ع ) احكام و قضاوت هايى دارد كه حتى برخى از ياران وكسانى كه در ركابش شمشيرها زده اند ، به آن احكام اعتراض مى كنند و آن قضاوت حضرت آدم است و حضرت نيزگردن معترضان را مى زند . سپس به روش ديگرى قضاوت مى كندكه قضاوت حضرت داود ( ع ) است ، ولى گروه ديگرى از يارانش اعتراض مى كنند و حضرت گردن آنان را نيز مى زند . براى بار سوم ، حضرت به شيوه حضرت ابراهيم ( ع ) قضاوت مى كند و باز همگروهى از يارانش كه در ركابش شمشير زده اند اعتراض مى كنند و حضرت آنان را نيز اعدام مى كند . آن گاه

حضرت به روش محمد ( ص ) رفتار مى كند و ديگركسى بر حضرت اعتراض نمى كند . ( 4 )

1 . بحار الانوار ج 1 5 ص 29 غيبة نعمانى ص 124 .

2 . ارشاد مفيد ص 344 بحار الانوار ج 052 ص 9 1 3 و 339 .

3 . اصول كافى ج ا ص 262 .

4 . بحارالانوار ج 52 ص 389 اثبات الهداة ج 3 ، ص 585 .

مدت حكومت حضرت

در اين كه مدت حكومت حضرت مهدى چند سال است ، دقيقاً روشن نيست . آَن چه مسلَم است ، مدت حكومت و حاكميت مهدى بايد به اندازه اى باشدكه پايه هاى ظلم و ستمگرى ويران گردد و بر جاى آَن ، بنياد عدل و داد استوارگردد . بدون ترديد ، اين مسأله اساسى ، زمان مى طلبد و فرصت مى خواهد . و بنا نيست كه ممه امور را آَن حضرت بر اساس معجزه و روش غير عادى به پيش ببرد . بنابراين عقل و شواهد ديگرى اقتضا مى كند كه آَن حضرت مدتى طولانى حيات داشته باشد تا بتواند در اين دنياى گسترده ، تحؤلى ممه جانبه و فراگير ايجاد كند . ( 1 )

روايات وارده در مدت حكومت حضرت ، گوناگون است : پنج ، بيست ، سى و چهل سال ، در منابع اهل سنت . ( 2 )

نوزده ، بيست ، سيصد و نه سال ، در منابع شيعى . ( 3 )

امام باقر فرمود : قائم ، مدت 309 سال حكومت مى كند ، به تعداد سال هايى كه

اصحاب كهف دركهف درنگ كردند . . . . . ( 4 )

امام صادق نيز مى فرمايند : هفت سال بدين منوال مى گذرد ، ولى شب ها و روزهايش طولانى مى شود و هر سال آَن با ده سال از سال هاى شما برابرى مى كند و بدين گونه مدت حكومت او با هفتاد سال از سال هاى شما برابر مى باشد و آَن گاه خداوند هر چه اراده كند ، انجام ميدهد . ( 5 )

و در برخى روايات استشهاد شده به روزهاى طولانى رستاخيز كه در قرآَن كريم ، هر روز آَن معادل پنجاه هزار سال از سال هاى دنيا شمرده شده است .

1 . سنن ابي داوود ج4 ص ، 116 .

2 . بحار الانوار ج 54 ص 280 اعلام الورى ص 434 غيبة طوس ص 471 .

3 . بحار الانوار ج 52 ص 291 غيبة نعمانى ص 0181

4 . بحار الانوار ج 52 ص 3 38 ارشاد ص 342 المحجة البيضاء ج 4 ص 337 .

پايان حكومت حضرت

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : دولت او آخرين وبهترين دولت هاست ، پس از پايان همه دولت ها مى آيد . هيچ خاندانى نيست كه حكومتى براى آن تصور باشد ، جز اين كه پيش از او به حكومت مى رسد ، تا هنگامى كه ما به قدرت رسيديم كسى نگويدكه اگر ما نيز به قدرت رسيديم ، اين چنين رفتار مى كرديم و اين است معناى كلام خدا كه فرمود : و العاقبة للمتقين ( 1 )

در حديث ديگرى از حضرتش آمده است

: ميان وفات قائم و آغاز رستاخيز چهل روز فاصله است . ( 2 )

در مورد روزهاى پس از شهادت حضرت مهدى ( ع ) امام صادق ( ع ) آورده است : در توبه بسته مى شود و به كسى كه پيش از آن ايمان نياورده باشد ودر ايمانش خيرى كسب نكرده باشد ، ديگر ايمان آوردن سودى نمى بخشد . آن ها بدترين مردمان هستند . ( 3 ) همچنين حضرتش مى فرمايند : پايان يافتن سلطنت او از نشانه هاى رستاخيز است ، چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : وانه لعلم للساعة ( 4 ) يعنى او هشدار و نشانه رستاخيز است . ( 5 )

1 . ارشاد مفيد ص 344 المحجة البيضاء ج 4 ص 336

2 . بحار الانوار ج 52 ص 145 ارشاد مفيد ص 345

3 . بحار الانوار ج 53 ص 147

4 . سوره زخرف 61

5 . ينابيع الموده ج 3 ص 136

كتاب جديد

در تعدادى از روايات از احكام جديد ، قضاوت هاى حضرت مهدى ( ع ) و اصطلاحاتى كه حضرت انجام مى دهد ، به كتاب جديد ، تعبير شده است ( 1 ) آيين جديد كتاب حضرت در حديثى از امام جواد ( ع ) آمده است كه : كتاب مهركرده اى با حضرت است كه تعداد يارانش با نام ، شهر ، نوع نژاد ، مشخصات وكنيه آنان در آن نوشته شده است . ( 2 ) از امام صادق ( ع ) نيز روايت شده كه فرمود : هر يك از ما امامان صحيفه اى داريم كه شرح وظائف مان تا

آخر عمر در آن نوشته است . ( 3 ) امام باقر ( ع ) مى فرمايد : رسول اكرم ( ص ) در ميان امتش به نرمش و ملاطفت مأمور بود . . . ولى قائم با منطق شمشير سخن مى گويد و از آن ها مطالبه توبه نمى كند . . . . او دركتابى كه نزد اوست ، به چنين شيوه اى مأمور است . ( 4 )

1 . چشم اندازى به حكومت مهدى عج نجم الدين طبسى ص 0149

2 . عيون اخبارالرضا ج 1ص 59 بحار الانوار ج52 ص 310 .

3 . معارف ومعاريف ج6 ص 656

4 . غيبة نعماني ص 21 1 منتخب الاثرص 302 .

جهانى سازى حضرت

تمام پيامبران الهى ، به دنبال محقق كردن هدف واحدى بودند ، همان هدفى كه همه دسته ها وگروه ها وجمعيت هاى بشرى را يكجا زير پرچم پرافتخار مهدى منتظر ( ع ) جمع مى كند . خداوند تعالى در قرآن كريم مى فرمايد : ، هُوَ الذِي ارسَل رسولهُ بالهُدى و ودين الحق ليظهره علي الدينِ كله و لو کره المشرکون ( 1 ) او همان كسى است كه رسولش را با هدايت ودين حق ارسال كرد ، تا على رغم ميل مشركان آن را بر تمام اديان حاكم گرداند .

امام هفتم ( ع ) ذيل اين آيه فرمودند : هنگام قيام مهدى ( ع ) است كه اسلام را بر تمامى اديان حاكم مى گردا ند . ( 2 )

اولين گام براى تحقق دهكده جهانى و جامعه احد بشرى ، ايمان آوردن تمام اديان وپيران آن

ها به حضرت مهدى ( ع ) وجمع شدن آن ها زير پرچمش است چراكه دعوت به اتحاد جهان وجهانيان امرى تازه نيست ودر تمام اديان آسمانى وقديمى مى توان مسأله اى مرتبط با آن را يافت وريشه تفكر اتحاد بشريت را بايد در دين اديان جستجوكرد .

ودر ثانى حقيقت همه اديان ، دعوت جوامع وملت هاى بشرى به همبستگى واتحاد زير پرچم ايمان به خدايى واحد بوده است ، آفريننده اى بى همتا وارزش ها وباورها و مسلمات مشتركى كه رفتار ومنش انسانى را در تمام جهان مستحكم كند . به همين جهت است كه تمام اديان ، توقع و انتَظار ظهور مهدى ( ع ) را دارند ، و آن زمان كه ظهوركند با علائم و نشانه هايى كه به راحتى شك را از آن ها برطرف مى كند به شخص او ايمان مى آورند . آرى ، به همراه او عيسى بن مريم ( ع ) ، خروج مى كند وپشت سر حضرتش نماز مى خواند . از امام باقر ( ع ) نقل شده است : وقتى حضرت مهدى ( ع ) قيام كند ، پرچم رسول خدا ، انگشتر سليمان وسنگ وعصاى موسى را ظاهرمى كند . ( 3 )

باز از ايشان نقل كرد ه اند كه : وقتى كه ده هزار نفر نزد او جمع مى شوند ، هيچ يهودى و مسيحى و هركه غير خدا را مى پرستد باقى نمى ماند ، جز آنكه به او ايمان مى آورد وتصديقش مى كند ويگانه امت ، امت اسلامى مى شود ( 4 )

وهمچنين : مهدى (

ع ) را به اين دليل ، مهدى ناميده اند كه به امرى مخفى هدايت مى كند وتورات و انجيل را از زمينى كه به آن انطاكيه گويند ، در مى آورد . ( 5 ) حضرت مهدى ( ع ) در خلال ارتباطات جهانى وتوانايى وقدرتش بر يكى كردن روش ها ومنش ها در تمام نقاط جهان ، جهانى كردن خويش را به ظهور مى رساند . حضرت صادق ( ع ) در مورد نداى آسمانى فرمودند : هر قومى به زبان خويش آن صدا وندا را مى شنود ( 6 ) واين در حالى است كه زبان ، يكى از مشكل ترين و جدى ترين موانع و سدها در مسير ارتباطات بشرى است كه ازگفت وگوها و ايجاد ارتباطات متقابل ممانعت به عمل آورده و آن ها را به جدايى وتفرقه وگوشه نشينى سوق مي دهد .

جهان بشرى كه از بحران ها ضربه هاى فراوان خورده است در مسير جهانى شدن به سمت مخالف تحقق سعادت بشرى سير مى كند ، حال آن كه بشريت آرزويش عدالت است كه از درد فراقش هماره به خود پيچيده است . درخت صبر وتحمل بشريت در اين راستا آن زمان كه آن امام منتظر ، پرچم عدالتش را بر سر ظلم وستم مى كوبد به گل خواهد نشست . امام باقر ( ع ) فرمودند : هرگاه قائم ما قيام كند دستش را بر سر بندگان خدامى كشد وبا آن عقل هاى شان را كامل مي كند . ( 7 )

پس از تحقق عدالت ، امنيت گسترش مى يابد ، جرم و خلاف كارى

ها پنهان و ناپيدا مى گردد . امام باقر ( ع ) درباره امنيت وامان در زمان حضرت مهدى ( ع ) مى فرمايند : پيرزنى ضعيف و ناتوان از شرق به سمت غرب جهان مى رود و احدى او را اذيت و آزار نمى كند . ( 8 )

با از بين بردن مرزها و حدود جغرافيايى ، حكومت جهانى حضرت مهدى ( ع ) تكامل مى يابد

و موانعى كه به دست خود بشر ساخته شده برداشته مى شود واو به منتهاى آرزو وخواسته اش كه آزادى در عمل وتحريك زندگى و حياتش مى باشد ، مى رسد . زمين است كه وطن هر انسان در عصر حضرت مهدى ( ع ) مى شود . امام صادق ( ع ) فرمودند : مؤمن در زمان قائم ، چنان مى شودكه شخصى كه در شرق است برادرش را در غرب مى بيند واو هم همين طور . ( 9 ) جامعه بشرى به وحدت واقعى كه جنگ ها ، نابسامانى ها ، بحران ها ومشكلات را ريشه كن سازد ، دست نخواهد يافت مگر اين كه به مسائل اساسى وعوامل واقعى كه جمعيت بشرى را مى تواند جمع كند ، نظر بيفكند . وشكى نيست كه مسائل مادى جز عاملى براى ايجاد اختلاف و جنگ وبهره كشى از همديگر نيست . در حالى كه عقل وفطرت عاملى هستندكه بشريت را به اصل خويش هدايت مى كنند ورسيدن به حقيقت وجودى جز با يك رهبرى واقعى همانند تكامل عقلى وبازگشت به فطرت وتبرى جستن از موانع كشنده ناشى از خودپرستى ممكن نيست كه آن هم عصر

عدالت ، آزادى ، امنيت وسعادت يعنى عصر امام منتظر حضرت مهدى ( ع ) است . ( 10 )

1 . سوره توبه 33 .

2 . منتخب الاثر ج 2 ص 35 .

3 . غيبة نعمانى ص 238 .

4 . نور الابصار باب 2 ص 155 به نقل از : امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ترجمه دکتر فريدونى 587 .

5 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ترجمه دكتر فريدونى ص 588 به نقل از عقد الدرر .

6 . همان ص 441 به نقل از : بحار الانوار ج 52 ص 205 .

7 . بحار الانوار ج 2 5 ص 6 33 .

8 . ينابيع الموده ص 423 .

9 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ص 53 6 به نقل از : حق اليقين .

10 . نشريه موعود شماره 33 ص 49

بهداشت در عصر ظهور

شكوفايى دانش ، به ويژه علم بهداشت ودرمان درعصر حكومت حضرت مهدى و بهره گيرى از آن براى گسترش بهداشت در جامعه وپيدايش آرامش روانى وتأمين بهداشت روحى و نيزگسترش كشاورزى و دامدارى وتأمين تغذيه مطلوب ، از جمله عواملى است كه بهداشت را درعصر حضرت ، به حد ايده ال مي رساند و چنان مي شود كه وضعيت جسمي مردم دگرگون مي گردد و عمر آنان طولانى مي شود . رسول خدا فرمود : هنگامي كه عيسى از آسمان فرود آمد ودخال را كشت . . . تا چهل سال زندگى پربار وآسوده اى خواهيد داشت و در اين مدت

، نه كسى مي ميرد ونه بيمار مي شود . ( 1 ) شايد منظور از اين سخن ، آن باشدكه مرگ ها و بيمارى هايى كه پيش از ظهور حضرت گسترش يافته ، در دوران حضرت به اندازه اى اندك وناچيز است كه مي توان آن را در حكم عدم دانست ، وشايد معناى ظاهرى آن مراد باشد . امام حسين ( ع ) درباره حكومت حضرت مهدى ( ع ) مي فرمايد : هيچ نابينا ، زمين گير و دردمندى بر روى زمين نمي ماند ، مگر آن كه خداوند درد او را برطرف مي سازد ( 2 ) و امام صادق ( ع ) نيز فرمود : هنگامي كه قائم قيام كند ، خداوند بيمارى ها را از مؤمنان دور مي سازد وتندرستى را به آنان باز مي گرداند . ( 3 ) نيز امام باقر ( ع ) درباره بهداشت محيط زيست در حكومت حضرت مهدى ( ع ) مي فرمايد : هنگامي كه قائم ما قيام كند . . . چاه هاى فاضلاب و ناودان هايى را كه در مسير راه هاست ، از بين مي برد ( 4 )

1 . ملاحم ابن طاووس ص 97 .

2 . بحار الانوار ج 53 ص 62 .

3 . غيبة نعمانى ص 317 بحار الانوار ج 52 ص 364 اثبات الهداة ج 3 ص 493

4 . ارشاد مفيد ص 365 غيبة طوسى ص 283بحار الانوار ج 52 ص 333 .

امنيت پس از ظهور

در حالى كه پيش از ظهور حضرت مهدى ( ع ) شرايط نا امنى بر جهان چيره است ،

يكى از بنيادى ترين كارهاى حضرت ، بازگرداندن امنيت به جامعه است . در حكومت حضرت مهدى ( ع ) با برنامه ريزى دقيقى كه انجام مى شود ، در مدت كوتاهى امنيت در همه زمينه ها به جامعه باز مي گردد ومردم در محيطى پر از امنيت به زندگى خود ادامه مى دهند امنيتى كه بشر در هيچ روزگارى مانند آن را نديده است . راه ها به گونه اى امن مى شودكه زنان جوان از جايى به جاى ديگر ، بدون همراه داشتن محرمى ، سفر مي كنند واز هرگونه تعرض وسوء نظر در امان هستند ( 1 ) مردم در امنيت كامل قضايى به سر مى برند ، به گونه اى كه ديگركسى از اين كه ممكن است حقش پايمال شود ، کوچك ترين بيمى ندارد . ( 2 ) برنامه ها و قوانين به گونه اى طرح ريزى واجرا مى شود كه مردم ، خود را در امنيت كامل مالى وجانى مى بينند . دزدى از جامعه رخت برمى بندد و امنيت مالى تا جايى فراگير مى شودكه اگركسى دست در جيب ديگرى ببرد ، هرگز احتمال دزدى داده نمى شود وكار او توجيه مي گردد . چنان نا امنى ، جايش را به امنيت مى دهدكه حيوانات و جانداران را نيز در بر مي گيرد به گونه اى كه گوسفند وگرگ دركنار هم زندگى مي كنند ( 3 ) وكودكان با عقرب وگزندگان هم بازى مى شوند ، بدون اين كه آسيبى ببينند . ( 4 ) اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : . . . در آن زمان ،

گرگ وگوسفند در يك مكان مى چرخند . كودكان با مارها وعقرب ها بازى مي كنند و آسيبى نمى بينند ، شر و بدى از ميان مى رود وخير وخوبى مى ماند . . . . مردم به اطاعت وعبادت رو مى آورند . دين و آيين رونق مى يابد . امانت ها رعايت مى شود ، درختان پرثمر مى شود و بركت ها بسيار مي گردد ، اشرار به هلاكت مى رسند . نيكان مى مانند واز دشمنان اهل بيت كسى باقى نمى ماند . ( 5 )

1 . ملاحم ابن طاووس ص 69 عقد الدرر ص 151 فتن ابن حماد ص 98 .

2 . بحار الانوار ج 52 ص 0224

3 . ملا حم ابن طاووس ص 152 .

4 . همان .

5 . عقد الدرر ص 211 .

تاليف قلوب

به معناى جمع كردن دل ها و متحد ساختن قلب هاست بيشتر مردم يكى از دو حال را دارند ، يا صلاح واقعى خود را تشخيص نمى دهند ، لذا به امورى كه به ضرر آن ها است تن مى دهند و يا اينكه مصلحت را تشخيص مى دهند ، ولى به خاطر منافع دنيوى به آن رضايت ندارند . يگانه كسى كه بين آين دو حالت را جمع مي كند و اتحاد مى بخشد ، امام عصر ( ع ) است لذا در دعاى ندبه مى خوانيم : اين مؤلف اين مولف شمل الصلاح و الرض كجاست آن كه ميان پراكندگى ، صلاح و رضا را جمع كند و در دعاى امير المومنين ( ع ) در باره آن

حضرت آمده : و پراكندگى امت را با او جمع فرما و در حديثى آمده : به وسيله او ميان دل هاى مختلف و پراكنده ، الفت و اتحاد داده مى شود ( 1 )

و از امام صادق ( ع ) روايت شده كه : خداوند به وسيله آن حضرت بين دل هاى پراكنده و مخالف يكديگر ، ائتلاف مى بخشد ،

1 . مکيال المکارم ج 1 ص 81 .

اقليت ها در حكومت حضرت

در حكومت جهانى حضرت مهدى ( ع ) حقوق تمام اقليت ها به طوركامل مراعات خواهد شد . اهل كتاب وكسانى كه شبهه کتاب دارند ، خواهند توانست با انعقاد پيمان ذمه وكسب تابعيت ، در قلمرو حكومت اسلامى ازادانه زندگى كنند و از حقوق انسانى خود بهره مند گردند . ابوبصير طى سؤالات گوناگونى از امام صادق ( ع ) پرسيد : امام زمان ( ع ) با اهل ذمه چه خواهد كرد ؟ فرمود : مانند پيامبر اكرم ( ص ) با آنان ييمان مى بندد . آنان هم با كمال خضوع ، با دست خودشان جزيه مى پردازند ( 1 ) امام باقر ( ع ) فرمود : وقتى كه قائم اهل بيت قيام كرد ، تورات وسايركتاب هاى آسمانى را از غارى كه در انطاكيه واقع شده ، استخراج مى نمايد . بين اهل تورات با تورات ، بين اهل انجيل با انجيل ، بين اهل زبور با زبور وبين اهل قرآن با قرآن قضاوت خوا هد كرد . ( 2 )

بدين ترتيب اهل ذمَه در دولت مهدى از نظر قضايى كاملا آزاد خواهند بود ودر منازعات

واختلافاتِ مخصوص خود ، خواهند توانست به دادگاه هاى خود مراجعه كنند و اگر خودشان دادگاه ويژه نداشته باشند ويا با افراد مسلمان اختلاف و نزاعى پيدا كردند ، با كمال اطمينان به حاكم مسلمين مراجعه نمايند . همين خوش رفتارى و مسالمت مسلمانان با اقليت هاى مذهبى در دولت مهدى ، سبب خواهد شد كه اقليت هاى مذهبى ، به خصوص يهود ونصارى تا پايان در جهان خواهند ماند . ظاهر آياتى از قرآن و مِن الذِينَ قالوا إنا نَصارى . . . ( 3 ) و قالتِ اليهودُ يَدُ اللهِ مَغولة . ، ( 4 ) دلالت دارند كه آيين يهود ونصارى تا قيامت ودر عصر دولت مهدى ( ع ) نيز باقى خواهد ماند ، وليكن در مقابل اين آيات و روايات ، احاديث ديگرى هم وجود دارد كه دلالت مي كنندكه در دولت مهدى ( ع ) غير از مسلمانان ، احدى روى زمين باقى نخواهد ماند . آن حضرت دين اسلام را بر اهل كتاب ، عرضه مى دارد واگر نپذيرفتند ، كشته مى شوند . ( 5 ) و چون اين روايات ، علاوه بر ضعف سند ، مخالف قرآن و سيره پيامبراکرم ( ص ) و اصول مسلم اسلام است ، از درجه اعتبار ساقط مى باشد . ( 6 ) پس اقليت هاى مذهبى در عصر حضرت مهدى ( ع ) باقى خواهند ماند وشرائط ذمه را خواهند پذيرفت وتحت الحمايه حكومت اسلامى ، آزادانه زندگى خواهند كرد . دولت هاى باطل همه سقوط مي كنند و همه قدرت وحكومت جهان ، به دست مسلمانان مى افتد

و دين اسلام ، بر تمام اديان غالب مي گردد و بانگ توحيد از همه جا بلندمي شود ( 7 )

1 . بحار الانوار ج52 ص 376و 381 .

2 . غيبة نعمانى ص 125 به نقل از آخرين اميد ص 299 .

3 . سوره مائده14

4 . سوره مائده 64

ه . بحارالانوار ج 2 ص 340 و 390 .

6 . آخرين اميد داود الهامى ص 300 .

7 . همان

دانش در عصر ظهور

روايات ، جهان را در روزگار امام عصر ( ع ) ، جهانى متمدن و در اوج قدرت وپيشرفت علمى معرفى مى كند . فرق اساسى پيشرفت در روزگار حضرت مهدى ( ع ) با جهان كنونى در اين است كه در آن زمان ، بشر در عين اين كه به بالاترين رشد علمى وصنعتى مى رسد ، به همان اندازه به تعالى اخلاق وكمال انسانى نزديك مى گردد . دانش و علمى كه امام عصرف ( ع ) بر روى مردم مى گشايد ، قابل سنجش با پيشرفتى ائمه بشر از نظر علمى داشته است ، نيست و مردم نيز استقبال بيشترى به فراگيرى دانش نشان خواهند داد تا جايى كه حتى زنان جوان كه هنوز سنى از آنان نگذشته است آن چنان به كتاب خدا ومبانى مذهب آشنا مى شوندكه به ؛آسانى ، حكم خدا را از قرآن كريم استخراج مى كنند ( 1 ) رواياتى كه درباره پيشرفت صنعت در عصر ظهور آمده است ، نمايانگر دگرگونى شگرفى در اين زمينه است مانند رواياتى كه مى گويد : شخصى در مشرق برادرش را در مغرب مى بيند

( 2 ) حضرت را به هنگام سخنرانى ، همه جهانيان مى بينند ( 3 ) ياران حضرت از فاصله دور با هم سخن مى گويند و سخن يكديگر را مى شنوند ( 4 ) چوب تعليمى وبند كفش با انسان سخن مى گويند ( 5 ) اشياى درون خانه وديوارهاى خانه به انسان گزارش مى دهند ( 6 ) براى مسافرت ، در يك چشم به هم زدن به مقصد خود مى رسند ( 7 ) و نمونه هاى بسيارى كه هر چند برخى از آن ها شايد اشاره به اعجاز داشته باشد ، ولى با توجه به همه روايات ، آن دگرگونى را مى توان دريافت .

حكومت آن حضرت باعث رشد وتكامل خردها واخلاْق است . در نظام الهى مهدى ( ع ) ، بشريت به نهايت بلوغ خود مى رسد و اخلاق ، انديشه ، آرزو و . . . رنگ كمال به خود مى گيرد . امام صادق ( ع ) فرمود : علم و دانش ، بيست و هفت حرف است و همه آن چه پيامبران آورده اند ، تنها دو حرف آن است ومردم تاكنون جز با آن دو حرف ، آشنايى ندارند وهنگامى كه قائم ما قيام كند ، بيست وپنج حرف ديگر را بيرون آورده ، آن را ميان مردم نشر وگسترش مى دهد . ( 8 ) از اين روايت استفاده مى شودكه بشر هر چه از نظر علم ودانش پيشرفت كند ، در روزگار حضرت مهدى ( ع ) به يك باره ، بيش از دوازده برابر رشد وگسترش مى يابد . ( 9

)

ا . بحار الانوار ج 52 ص 0352

2 . همان ص 1 39 .

3 . كافى ج 8ص 240 بحار الانوار ج 2 5 ص 336

4 . همان .

ه . مسند احمد ، ج 3 ، ص 89 فردوس الاخبار ج 5 ص 98 .

6 . بحار الانوار ج 52 ، ص 365 غيبة نعمانى ص 319 .

7 . احقاق الحق ج 3 1 ص 1 35 فردوس الا خبار ج 2 ص 449 .

8 . بحارالانوار ج 52 ، ص 326 خرائج ج2 ص 1 84 0

9 . چشم اندازى به حكومت مهدى ( ع ) نجم الدين طبسى ، ص 178 .

شيعه در عصر ظهور

شيعيان در عصر ظهور حضرت مهدى ( ع ) در طليعه ياران او هستند ودر عصر ظهور به اوج اقتدار و شكوه خواهند رسيد . امام صادق ( ع ) فرمود : شيعيان ما در حكومت قائم ( ع ) سروران و زمامداران زمين ، وفرمانروايان آن هستند و به هركدام ، قدرت و نيروى چهل قهرمان داده مى شود . ( 1 ) ونيز فرمود : خداوند خوف وترس را از قلب شيعيان ما بركنده و آن را در قلب دشمنان ما جاى مى دهد . از اين رو هركدام از آنان برنده تر از نيزه وپرشهامت تر از شيرند . دشمنان را با سرنيزه خويش زخمِ كارى مى زنند و به وسيله شمشير از پاى درمى آورند وپايمال مى سازند . ( 2 ) در روايات است : هنگامى كه قائم ( ع ) قيام كند ، خداوند در دستگاه شنوايى

وبينايى شيعيان ما ، گستردگى وكشش ويژه اى مى بخشد تا ميان آنان ومهدى ما ، واسطه و نامه رسان يا فاصله اى نباشد . ( 3 ) يا اين كه فرموده اند : مؤمن در عصر قائم ( ع ) در حالى كه در مشرق است ، برادر خويش راكه در مغرب است مى بيند وهمان گونه كه در مغرب است ، برادر مؤمن خويش را در مشرق مى بيند . ( 4 ) امام باقر ( ع ) فرمود : مردم ، ماليات اموال و امكانات خويش را خود به دلخواه وافتخار به سوى دولت مهدى مى برند و خداوند بر شيعيان ، چنان وسعت و بركت و رفاه و امكاناتى ارزانى مى دارد كه اگر حقيقت سعادت ونيكبختى را نمى فهميدند وبه آرزش هاى اخلاقى آراسته نبودند ، مست امكانات مى شدند وبه طغيان وتجاوز سر بر مى داشتند ، اما آنان به دليل رشد فكرى وتكامل عقلى ، خداى را سپاس مى گذارند وبه وظايف خويش در نهايت جديت عمل مى كنند . ( 5 ) اين روايت نشانگر اوج رشد فكرى وتكامل عقلى شيعيان در عصر ظهور است .

1 . بحارالانوار ج52 ص372 معجم احاديث الامام المهدى ( ع ) ج4 ص 6

2 . بحارالانوار ج52 ص332 اختصاص مفيد ص 8

3 . كافى ج8 ص 240 .

4 . بحارالانوار ج 52ص1 39 معجم احاديث الامام المهدى ( ع ) ج 4 ص 056

5 . بحارالانوار ج52ص 0345

قيامت

ايام الله

درآيه پنجم سوره مباركه ابراهيم آمده است : . . . وذ کرهم بايامِ الله از امام محمد باقر ( ع

) روايت است كه ايام الله سه روز است : روز قيام قائم ( ع ) ، روز رجعت و روز قيامت . ( 1 ) اين حديث به همين تعبير از امام صادق ( ع ) نيز روايت شده است . ( 2 ) ودر تفسير على بن ابراهيم قمى نيز آمده كه " ايام الله " سه روز است : روز قيام قائم ( ع ) ، روز مرگ و روز رستاخيز ( 3 )

1 . ينابيع المودة ج 3ص 242

2 . المحجة ص 225

3 . خصال صدوق ص 108 تفسير صافى ج 4ص 225

چهل روز قبل از قيامت

بيشتر روايات دلالت دارند بر اين كه حضرت مهدى ( ع ) ، چهل روز قبل از قيامت از دنيا خواهند رفت و در اين چهل روز ، حالت نابسامانى و نشانه هاى خروج مردگان از قبور وبرپايى قيامت براى رسيدگى به حساب خلايق خواهد بود ( 1 ) رواياتى هم داريم به ابن مضمون كه زمين از حجت خدا خالى نخواهد بود ، مگر چهل روز قبل از قيامت ( 2 )

1 . ارشاد مفيد ص 366 ؛ بحار الانوار ج 53 ص 145 .

2 . كمال الدين ج ا ص 229 محاسن برقى ص 236 .

بوا سير

نوعى بيمارى است كه در مقعد يا بينى پديد مى آيد . ( 1 ) فزونى اين بيمارى از نشانه هاى قيامت است . ( 2 ) درباره نشانه هاى آخر الزمان نيز آمده است كه بواسير ، مرگ ناگهانى وجذام فراوان مي شود . ( 3 )

1 . معارف و معاريف ج 3 ص 281

2 . بحار الانوار ج 62ص 66

3 . ارشاد مفيد ص 338 اعلام الوري ص428

اشتراط الساعه

به معناى ( ع ) نشانه هاى برپايى قيامت ( ع ) است . در منابع روايى ، از برخى نشانه هاى ظهور ، به عنوان نشانه هاى برپايى قيامت ياد شده است . مانند : خروج دجال ، آشكار شدن خورشيد در ناحيه مغرب ، نزول عيسى ( ع ) از آسمان و . . .

پيامبر ( ص ) مى فرمايند : ده چيز ، پيش از برپايى قيامت ، ناگزير رخ خواهد داد : خروج سفيانى و دجال ، پيدا شدن دود و چهارپا ، خروج قائم ، طلوع خورشيد از مغرب و فرود آمدن عيسى ( ع ) از آسمان ، فرو رفتن در زمين در ناحيه مشرق و فرو رفتن در منطقة جزيرة العرب ، آتشى كه از انتهاى عَدَن برمى خيزد ومردمان را به سوى صحراى محشر مي كشاند ( 1 ) برابر اين حديث ، خروج سفيانى و دجال ، طلوع خورشيد از مغرب و . . . از نشانه هاى قيامت است وحال آن كه در

روايات ديگر ، آن ها به روشنى از نشانه هاى ظهور معرفى شده اند . البته همه اين رخدادها كه از

وقوع آن ها خبر داده شده ، چه به عنوان نشانه هاى ظهور و چه به عنوان نشانه هاى قيامت ، پيش از برپايى قيامت هر چند با فاصله زياد واقع خواهند شد . با اين حساب ، آن چه در طول دوره غيبت كبرى واقع شود ، به طور طبيعى بيش از برپايى قيامت واقع شده ودرنتيجه از نشانه هاى قيامت است ( 2 ) بر اين اساس ، همه نشانه هاى ظهور ، به گونه اى نشانه هاى قيامت هم هستند ، ولى همه نشانه هاى قيامت ، نشانه هاى ظهور نمى توانند باشند ، زيرا ممكن است برخى از آن ها پس از ظهور حضرت مهدى ( ع ) واقع شوند . ( 3 )

البته يكى از نشانه هاى حتمى قيامت ، ظهور حضرت مهدى ( ع ) است . و اما اشراط ساعت در احاديث اهل سنت ده چيز است : خروج دابة الارض ، طلوع خورشيد از مغرب ، نزول حضرت عيسى ( ع ) ، خروج دجال ، فتح يأجوج ومأجوج ، آتشى كه از قعر عدن خارج مى شود ، دخان ، طوفان ياگردباد ، خسفى در مشرق ، خسفى در مغرب و خسفى در جريرة العرب . ( 4 )

در قرآن كريم ، تعبير " اشراط الساعه " فقط يك بار آمده است : فهل ينظرون الا الساعة ان تاتيهم بغتة فقد جاء اشراطها فاني لهم اذا جاءتهم ذکراهم ( 5 )

1 . بحار الا نوار ج 52 ص 209 .

2 . تاريخ الغيبة الکبري ج 2 ص 248 .

3 . برترين

هاي فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 198 .

4 . عقد الدررص 327صحيح مسلم ج 4 ، ص2226 .

5 . سوره محمد 18 .

دابة الارض

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده وخروج آن از علائم آخر الزمان است .

امير المومنين ( ع ) فرمود : آگاه باشيد! قسم به خداوند كه دابة الارض ، انسان است ( 1 ) اين واژه ، متخذ از آيه و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض ( 2 ) مي باشد . اين آيه وسه آيه بعد از آن ، از واقعه هولناكى كه در آينده به وقوع مي پيوندد خبر مي دهند . معنى ظاهر آيه اين است : هنگامي كه مردم مستوجب عذاب شدند و دوران مهلت پايان پذيرفت ( جانورى ) جنبنده اي را از زمين بيرون مي آوريم كه با آن ها سخن مي گويد كه مردم به آيات ما يقين نمي آورند مشهور ميان شراح حديث و اغلب مفسران ، اين است كه دابة الارض از علامات قيامت است ، يا نخستين علامت است كه كوه صفا منشق مي شوددر اخبار شيعه ، مكرر آمده كه دابة الارض از نشانه هاى قيامت است وامير المومنين على ( ع ) است در بيشتركتب حديث اهل سنت آمده كه دابة الارض ، همان صاحب عصا و ميسم آلت نشانگذار است . منظور از عصا ، عصاى حضرت موسى ( ع ) است كه در دست آن حضرت خواهد بود ، و ميسم به معناى چيزى است كه به وسيله آن بر پيشانى چارپايان داغ مي زنند ونشان دار

مي كنند ، چنان كه در آخرت ، امير مؤمنان قسيم الجنة و النار هستند ، در رجعت نيز دوست و دشمن را از يكديگر جدا مي كنند وبر روى بينى دشمنان مهر باطله مي زنند . ( 4 ) در حديثى آمده كه در روز سوم ورود حضرت مهدى ( ع ) به بيت المقدس ، دابة الارض خارج مي شود . ( 5 )

از نظر روايات اهلبيت عصمت وطهارت هيچ ترديدى نيست كه منظور از دابة الارض رجعت وجود مقدس حضرت على بن ابى طالب ( ع ) مي باشد كه احاديث فراوانى در اين زمينه به دست ما رسيده است كه به برخى از آن ها اشاره مي كنيم : امام باقر ( ع ) از حضرت على نقل مي كنند كه فرمود : من تقسيم كننده بهشت و دوزخم ، كسى وارد آن ها نمي شود جز بر اساس تقسيم من . من فاروق اکبر . من پيشواى آيندگانم . من گزارشگرگذشتگانم . جز رسول اکرم ( ص ) كسى بر من پيشى نمي گيرد . او ومن دريك صراط مستقيم ، جز اينكه اين صراط به نام اوست . به من شش فضيلت داده شد : ا . علم منايا وبلايا ووصايا به من داده شد 2 . سخن فصل جدا كننده حق وباطل به من عطا شد . 3 . من صاحب رجعت ها هستم . 4 . فرمانروائى كل به من عطا شده 5 . من صاحب عصا وميسم هستم 6 . من دابة الارض هستم كه با مردم سخن خواهم گفت ( 6 )

امام صادق

( ع ) مي فرمايد : روزى رسول اكرم ( ص ) وارد مسجد شدند و مشاهده كردند كه امير مؤمنان ( ع ) شن هاى مسجد را زير سرش بالش كرده و خوابيده است . با پاى مبارك شان او را حركت دادند و فرمودند : اى دابة الارض برخيز . يكى از اصحاب گفت : اى رسول گرامي آيا ما همديگر را با اين نام بخوانيم فرمود : نه ، به خدا سوگند كه اين نام به او اختصاص دارد . او همان دابة الارض است كه خداى تبارك وتعالى دركتابش فرموده : چون سخن بر آن ها فرود آيد جنبنده اى را از زمين بيرون مي آوريم وبراى مردم سخن مي گويد كه مردم به آيات ما باور نمي كردند . سپس خطاب به على ( ع ) فرمود اى علي چون آخر الزمان فرا رسد خداوند تو را در زيباترين صورتى ظاهر مي سازد ودر دست تو ميسمي آهنى هست كه دشمنانت را با آن علامت مي گذارى ( 7 )

رسول اكرم ( ص ) در وصف دابة الارض فرمود : تيز پائى به او نمي رسد ، فرار كننده اى از او فوت نمي شود . مؤمن را نشان مؤمن ، وكافر را نشان كافر مي زند . عصاى حضرت موسى وانگشتر حضرت سليمان با اوست . ( 8 )

امام صادق ( ع ) از رسول اكرم ( صع ) نقل مي كند كه در شب معراج گفته شد : اى محمد! على اول است ، زيرا او نخستين امامي است كه پيمان مرا پذيرفته است على آخر

است ، زيرا اوآخرين امامي است كه روحش را قبض مي كنم . او همان دابة است كه با مردم سخن مي گويد ( 9 ) رسول اكرم ( ص ) در ضمن حديث مفضلى مي فرمايد كه دابة الارض سه بار ظاهر مي شود

و هر سه را بيان مي فرمايداز محضر امير مؤمنان در مورد " دابة الارض " پرسيدند ، فرمود به خدا سوگند ، آن جنبنده اي نيست كه دم داشته باشد ، بلكه جنبنده اى است كه ريش دارد ( 10 )

امير مؤمنان در ضمن خطبه مفصلى كه در مورد " دجال " ايراد فرموده است ، بعد از شرح كشته شدن دجال مي فرمايد پس از آن طامه كبرى است اصحاب پرسيدند : " طامه كبرى " چيست ؟ فرمود " " خروج دابة الارض است كه در نزديكى صفا ظاهر مي شود انگشتر حضرت سليمان وعصاى حضرت موسي در دست اوست . . . هنگامي كه سرمي را بلند مي كند همه كسانى كه در ميان مشرق ومغرب هستند به قدرت الهى او را مي بينند . و آن پس از طلوع خورشيد از مغرب است كه در آن هنگام درِ توبه بسته مي شود ( 11 )

از بررسى روايات اهل سنت استفاده مي شود كه از نظر آن ها نيز ، روايات بسيار مشابه روايات شيعه است ، جز اين كه به رجعت وبه نام مقدس حضرت على ( ع ) تصريح نكرده اند ، ولى غالب نشانه ها يكى است . اينك فهرست نشانه ها يکي كه در احاديث اهل سنت در مورد " دابة

الارض " آمده است : 1 . براى دابة الارض سه خروج است ( 12 ) اولين نشانه ، طلوع خورشيد از مغرب است و خروج دابةالارض ( 13 ) خروج دابة الارض از مسجد الحرام است . ( 14 ) . خروج دابة الارض از نزديكى صفا است . ( 15 ) . انگشتر حضرت سليمان وعصاى حضرت موسى در دست اوست ( 16 ) . سه بار بانگ برمي آورد وهمه مردم مشرق ومغرب آن را مي شنوند ( 17 ) . چون دابة الارض خارج شد در توبه بسته مي شود . ( 18 ) . دابة الارض مؤمن وكافر را نشان مي گذارد كه براى همه شناخته مي شوند . ( 19 ) . طلوع خورشيد از مغرب ملازم خروج دابة الارض است ، هركدام از آن دو جلوتر واقع شود ، آن ديگرى به دنبال آن واقع مي شود

خروج دابة الارض يكى از اشراط ساعة دهگانه اى است كه بيش از قيامت بدون ترديد تحفق خواهند يافت .

از بررسى احاديث ، به اين نتيجه مي رسيم كه روايات اهل سنت در مورد دابة الارض ( ع ) دقيقا با روايات شيعه منطبق است جز اين كه تصريح نكرده اند كه منظور از آن مولاى متقيان امير مؤمنان ( ع ) مي با شد ( 20 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

2 . سوره نمل 82 .

3 . معارف ومعاريف ج 5 ص 315 .

4 . بحار الانوار ج 53 ص 127 .

5 . بحار الانوار ج 52 ص 275 ؛ الزام الناصب ص

177 و 180 .

6 . تفسير برهان ج 3 ، ص 209 نور الثقلين ج 4 ص 97 تفسيرصافى ج 4 ص 75 .

7 بحارالانوار ج 39 ص 243 تفسيرقمي ص 479 ثفسبر صافي ج 4 ص 674 نورالثقلين ج 4 ص 98 ، نفسير برهان ج 3 ص 209 .

8 . بحار الا نوار ج6 ص 0 30 جمع البيان ، ج 7 ص 234 نورالثقلين ج 4 ص 98 تفسير صافي ج 4 ص 75 .

9 . بحار الانوار ج 40 ص 38 و بصائر الدرجات ص 150 .

10 . نورالثقلين ج 4 ص 99 مجمع البيان ج 7 ص 234 و بحار الانوار ج 6 ص 300 .

11 . تفسير تبيان ج 8 ص 119 و نور الثقلين ج 4 ص 98 .

12 . بحار الانوار ج 52 ص 194 ؛ تفسير صافي ج 4 ص 75 و کمال الدين ج 2 ص 527 .

13 . تفسيركشاف ج 3 ص 374عقدالدرر313 و تفسيرالدرر المنثور ج5 ص 116 .

14 . عقد الدرر ص 313 و سنن ابن ماجه ج 2 ص 1353 .

. 15 . مستدرک حاکم ج 4 ص 484 عقد الدرر ص 314 و کشاف ج 3 ص 384 .

16 . الدر المنثور ج 5 ص 115 عقد الدرر ص 315 و کشاف ج 3 ص 384 .

17 . کشاف ج 5 ص 384؛ الدر المنثور ج 5 ص 116 عقد الدرر ص 316 و سنن ترمذي ج 5 ص 340 .

18 . عقد الدرر ص 315 و

الدر المنثور چ 5 ص 117 .

19 . عقد الدرر ص 318 ؛ تفسير کشاف ج 3 ص 384 و الدرر المنثور ج 5 ص 116 .

20 . رجعت محمد خادمي شيرازى ص 65 .

مخالفان حضرت

مقدس مآب

كسانى هستندكه به ظاهر ، خود را به قداست و تقوى آراسته مى كنند و از درون به بيمارى خود خواهى و خود پسندى دچارند و عوام الناس آن ها را مقدس مى پندارند .

طبق روايات بيشترين كار شكنى ها عليه حضرت از طرف كسانى است كه ادعاى موافقت با امام را دارند و خود را از منتظران حضرت ( ع ) مى دانند . اينان ، امام را نه به خاطر پياده كردن اسلام اصيل ، بلكه براى همراه كردن امام با آرزوهاى خود مى خواهند . اينان چون كارها را بر وفق مراد خود نمى بينند ، با سلاح دين و مذهب به جنگ امام مى روند كه به فرموده امام صادق ( ع ) : چه بسياركسانى كه ادعاى پيروى او را دارند ، ولى پس از ظهور از او رو برمى گردانند ( 1 ) امام باقر ( ع ) مى فرمايد : . . . حضرت مهدى ( ع ) به سوى كوفه رهسپار مى شود . در آن جا شانزده هزار نفر از بتريه ، مجهز به سلاح در برابر حضرت مى ايستند آنان قاريان قرآن و دانشمندان دينى هستندكه پيشانى هاى شان از عبادت بسيار ، پينه بسته ، چهره هاى آن ها بر اثر شب زنده دارى زرد شده و نفاق سراپاى شان را پوشانده است . آنان

يك صدا فرياد بر مى آورند ، اى فرزند فاطمه ( ع ) از همان راه كه آمده اى برگرد ، زيرا به تو نيازى نداريم . حضرت مهدى ( ع ) در پشت شهر نجف ، از ظهر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشير مى كشد و همه را مى كشد ( 2 )

ا . ميزان الحكمه ج 1 ص 292 .

2 . غيبة طوسي ص 283 اثبات الهداة ج 3 ص 516 بحارالانوار ج 2 ص 598 .

منافقان

از جمله مخالفان حضرت مهدى ( ع ) هستند . امام صادق ( ع ) در تفسير آيه 25 سوره مباركه فتح ، لو تزيلوا . . . . . فرمود : خداوند ، در صلب كافران و منافقان ، امانت هايى از مؤمنان دارد . حضرت قائم ما ظهور نمى كند ، مگر آن كه آن امانت ها را خداوند از صلب آنان بيرون مى آورد وآن مؤمنان متولد مى شوند پس ازآن ، حضرت كافران و منافقان را به قتل مى رساند و فرمود : هنگامى كه حضرت قائم ( ع ) قيام كند ، نيازى نداردكه از شما درخواست يارى كند و نسبت به بسيارى از شما منافقان ، حد خدا را جارى مى كند . ( 1 )

امام حسين ( ع ) به فرزندش امام سجاد ( ع ) فرمود : سوگند به خدا كه خون من از جوشش باز نمى ايستد تا اين كه خداوند ، مهدى ( ع ) را برانگيزد . آن حضرت به انتقام خون من ، از منافقان فاسق وكافر ،

هفتاد هزار نفر را مى کشد . ( 2 ) امام باقر ( ع ) نيز فرمود : چون قائم قيام كند . . . به كوفه مى آيد و درآن جا همه منافقان را به قتل مى رساند وكاخ هاى آنان را ويران مى كند و با جنگجويان آنان مى جنگد وآن قدر ازآنان مى كشد تا خداوند خشنودگردد ( 3 )

1 . غيبة نعمانى ص 34 1 بحار الانوار ج52 ص 0230

2 . كمال الدين ج 2 ص 261 المحجة ص 206 احقاق الحق ج13 ص 357 .

3 . التهذيب ج6 ص 72 1 وسائل الشيعه ج 1 1 ص 382 .

مخالفان حضرت

كندوكاو درباره مخالفان ، نشان مى دهد سواى مستكبران كه در سر لوحه قهر سپاه مهدى ( ع ) قرار دارند ، بيشترين كارشكنى ها از جانب كسانى است كه ادعاى موافقت با امام دارند و خود را از منتظران حضرت ( ع ) مى دانند . اينان ، امام را نه به خاطر پياده كردن اسلام اصيل ، بلكه براى همراه كردن امام با آرزوها و هوس هاى خود مى خواهند . پس از پيوستن به امام ، چون كارها را بر وفق مراد خود نمى بينند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند ، به توجيه اهداف خود روى مى آورند و با سلاح دين و مذهب به جنگ امام مى روندكه به فرموده امام صادق ( ع ) چه بسيار ازكسانى كه ادعاى پيروي او را دارند ، ولى پس از ظهور حضرت ، از او روى مى گردانند . ( 1 ) اين جا

به برخى از اين افراد ياگروه ها اشاره مى كنيم :

ا . راحت طلبان : راحت طلبى ريشه در خودپرستى دارد و خودخواهى منشأ همه مفاسد است . جمعى از مسلمانان مكه ، پيش از هجرت به مدينه ، خدمت پيامبر ( ص ) رسيده ابراز مى داشتند : مورد آزار دشمنانيم ، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگيم . پيامبر ( ص ) فرمود : اكنون مأمور به مبارزه نيستيم . دست نگه داريد . نماز بخوانيد و زكات بدهيد . پس از هجرت به مدينه و ايجاد آرامش نسبى در آن شهر ، پس از آن كه دستور جهاد نازل گشت ، زبان به اعتراض گشودند كه خدايا ، چرا فرمان نبرد دادى و آن را مدتى به تأخير نينداختى . قرآن ، ريشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد . ( 2 ) امام خمينى ( ره ) در طرز تفكر راحت طلبان مى گويد : مى گويند : اگر حضرت صاحب ، خودشان مقتضى مى دانند ، براى جهاد و مبارزه تشربف بياورند ، من كه دلم براى اسلام بيشتر از آن حضرت نسوخته است و حضرت هم كه اين ها را مى بيند ، خودشان بيايند ، چرا من اين كار را بكنم . . . . ( 3 ) امام صادق ( ع ) مى فرمايند اگر شما براى يارى ما دعوت شديد ، خواهيد گفت : ما در تقيه هستيم و نمى توانيم شما را يارى دهيم . . . . ( 4

)

2 . جمود انديشان : هميشه ظاهرگرايان از مهم ترين موانع احياى دين و تحولات اجتماعى بوده اند . كسانى كه به باطن و روح دين توجه نكرده و افق درك شان فراتراز پوست و قالب را نمى نگرد ، لذا موجب مى شودكه در زمان هاى حساس ، تكليف را نشناسند و به رويارويى پيامبر و امامان ( ع ) كشانده شوند . در جريان نزول آيه روزه و نماز مسافر ، پيامبر ( ص ) در سفر ، دستور افطار دادند و خود روزه گشودند ، ولى گروهى كه به خيال مقدس مأبانه خود ، هر سختى ثواب دارد ، به روزه ادامه دادند . پيامبر با آنان برخورد كردو به ايشان لقب گناهكار داد ( 5 )

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : آزردگى هايى كه مهدى ما از روى نادانان روزگار خود متحمل مى شود ، بيش از زحماتى است كه به پيامبر از جاهلان زمان خود وارد شده . گفتم : چگونه ؟ فرمود : پيامبر در زمانى برانگيخته شد كه مردم ، سنگ و درخت و چوب مى پرستيدند . قائم ، آن گاه كه قيام كند ، مردم عليه او قرآن را تاويل مى كنند ( 6 )

3 کافران ومنافقان : دو چهرگان كه آينده خود را در خطر مى بينند ، با پخش شايعه و همكارى با گروه هاى معارض ، دشمنى خود را آشکار مى كنند . در مناطق مرزى ، با دشمنان خارجى همدست مى شوند و در مركز خلافت كوفه آشکارا با امام مى جنگند . حضرت پس از درهم

شكستن مقاومت مخالفان ، پيروزمندانه واردكوفه مى شود و منافقان را در رديف ساير فرقه هاى منحرفِ نافرمان از ميان بر مى دارد . ( 7 )

1 . ميزان الحكمة رى شهرى ج 1 ص 292 .

2 . تفسير قمي على بن ابراهيم قمي ج1 ص 44 1 ذيل آيه 71 سوره نساء

3 . امام و روحانيت ، مجموعه ديدگاه ها و سخنان امام درباره روحانيت ص 206 .

4 . وسائل الشيعه ج 11 ص 483

5 . تفسير نور الثقلين ج1 ص 0165

6 . غيبة نعمانى ص 0322

7 . بحار الانوار ج 52 ص 388

نام روز ظهور

يوم الفتح

تعبيرى است از امام صادق ( ع ) درباره روزى كه دنيا به دست حضرت مهدى ( ع ) فتح مي شود

يوم الخلاص

پيامبرگرامى اسلام ( ص ) روز ظهور حضرت مهدى ( ع ) رايوم الخلاص ناميده اند . ( 1 ) و بيش از او مسيح ( ع ) در انجيل از آن روز مسعود به عنوان " يوم الخلاص " تعبيركرده است . بعد از او ، امام جعفر صادق ( ع ) نيز آن روز خجسته رايوم الخلاص نام نهاده است ( 2 )

كامل سليمان نيز به عنوان تبرك و تيمن ، و به انگيزه پيروى از پيشوايان معصوم ( ع ) كتاب خود را يوم الخلاص ناميده است ( 3 ) اين كتاب ارزشمند را جناب آقاى على اكبر مهدى پور در دو جلد با عنوان " روزگار رهايى " ترجمه كرده است .

1 . بحارالانوار ج 51 ص 81 منتخب الاثرص 0461

2 . روزگار رهايي ج 1 ص 567

3 . همان .

اولين برنامه حضرت

بر طبق پاره اى روايات ، نخستين برنامه اى كه حضرت آغاز مي كند ، اين است كه دست بنى شيبه را قطع مي كند و بالاى كعبه مى آويزد و جارچى آن حضرت ندا مي كند : اين ها دزدان اموال خدا هستند . ( 1 )

در حديث ديگرى از امام صادق ( ع ) نخستين برنامه حضرت اين گونه آمده است كه : در سراسر جهان اعلام مي كند : توجه كنيد براى هركس نزد احدى از شيعيان ما قرضى هست تذكر دهد ، تا اينكه حتى يك دانه سير و خردل كوچك را ادا كنند تا چه رسد به طلاها و نقره ها و املاک . ( 2 )

اولين هايى كه در

اينگونه روايات آمده است يا اول نسبى است نه حقيقى يعنى كارهايى كه همان اوائل ظهور انجام مى دهد ، نسبت به كارهاى بعدى و يا مراد از اول ، اوليت در بعد خاصى است . مثلا اولين كار در بعد اجتماعى ، دست دزدان را قطع كردن و در بعد اقتصادى مثلا پرداخت ديون شيعه مى باشد .

1 . بحار الانوار ج 52 ص 361 .

2 . همان ج 53 ص 34 .

پايان تاريخ

انسان با توجه به طبع جستجوگرش ، همواره به سرانجام دنيا مى انديشيده است . همه اديان الهى و بيشتر مكاتب بشرى درباره پايان تاريخ اظهار نظركرده اند . در همه پيشگويى هاى مربوط به آخرالزمان ، خبرهاى نگران كننده اى وجود دارد ، ولى اغلب بر اين امر اتفاق دارند كه پايان كار بشر ، روشن و اميدواركننده است . در متون زرتشتى به صراحت از دوره طلايى بشر در پايان جهان ياد شده كه به آشوب ها و بلاهاى بسيار مسبوق مى گردد و با ظهور سوشيانس واپسين منجى محقق مى شود . در اديان ابراهيمى ، بيش از آيين ها و مكاتب ديگر بر دوره طلايى بشر در پايان تاريخ ، تاكيد شده است . در عهد عتيق ، برقرارى سعادت و عدالت در سراسر جهان پيش بينى شده كه به وسيله " ماشيح " محقق مى شود . در عهد جديد نيز به اين مطلب پرداخته شده است . در مكاشفه يوحنا نيز به برقرارى صلح وآرامش جهان در پايان آن اشاره شده است . ديدگاه قرآن نيز درباره سرانجام بشر ، خوش بينانه

است و در آن ، پايان دنيا روشن و سعادت آميز دانسته شده است .

رجعت

اولين رجعت كننده

نخستين كسى كه در جريان رجعت به دنيا باز مي گردد ، امام حسين ( ع ) است با 75 هزار تن ( 1 ) امام صادق ( ع ) فرمود : اولين كسى كه به دنيا باز مي گردد ، امام حسين ( ع ) و اصحاب با وفاي ايشان اند آن گاه يزيد و يارانش نيزبرمي گردند . امام حسين ( ع ) همه آن ها را مي كشد ، دقيقا براى هر ضربتى يك ضريت مى زند . ( 2 )

امام صادق ( ع ) درتفسير يوم ترجف الراجفة تتبعها الرادفة ( 3 )

فرمود : منظور از راجفه امام حسين ( ع ) و منظور از " رادفه " حضرت على ( ع ) است ( 4 )

ا . بحار الانوار ج 53 ص 39 و 63 و 106 . تفسير برهان ج 4 ص 101 .

2 . تفسير صافي ج 3 ص 179 تفسيرعياشى ج 2 ص 282 نور الثقلين ج 3 ص 40 1 .

3 . سوره نازعات 6 .

4 . بحارالانوار ج 53 ص 106 تفسبر برهان ج 4 ص 424 .

رجعت

در لغت به معناى بازگشت وبازگشتن به دنيا پس از انتقال به جهان ديگر است . و در اصطلاح بدين مفهوم است كه امامان خاندان وحى ورسالت ( ع ) وانبوهى ازكسانى كه جهان را بدرود گفته اند ، بار ديگر پس از حضرت مهدى ( ع ) وپيش از شهادت او به خواست خداوند واراده حكيمانه او ، بدين جهان باز مى گردند . نخستين رجعت كننده ، امام

حسين ( ع ) است وپس از ايشان ، همه امامان اهل بيت ( ع ) يكى پس از ديگرى رجعت مى كنند ( 1 )

رجعت ، از عقايد مسلم شيعه است و آيات وروايات در اين باره ، بيش از حد شهرت وتواتر است .

در يادداشت هاى مرحوم دهخدا از ظهور حضرت بقية الله ( ع ) و از نزول حضرت مسيح ( ع ) نيز " رجعت " تعبير شده است ( 2 ) كه از نظر معناى لغوى درست است ولى از نظر اصطلاح ، صحيح نيست زيرا رجعت در اصطلاح كلامى شيعه ، عبارت از بازگشت پس از مرگ است ، در حالى كه وجود اقدس حضرت صاحب الزمان ( ع ) در پشت پرده غيبت است واز پرده بيرون مى آيد ، و وجود مقدسى حضرت عيسى ( ع ) در آسمان هاست كه پس از ظهور ولى عصر ( ع ) او نيز نازل مى شود و در پياده كردن عدالت اجتماعى ، يار و مددكار آن مهر تابان مى شود . از اين رهگذر در مورد امام زمان ( ع ) ظهور تعبير مى شود و درباره حضرت عيسى ( ع ) " نزول " ، و تعبير رجعت اصطلاحى در حق آن ها صحيح نيست . وامَا فرمان رجعت ، همانند فرمان ظهور ، از طرف خداوند متعال صادر مى شود و جمعى از بندگان خالص خداوندكه سال ها و احياناَ قرن ها پيش ازآن ، ديده از جهان فرو بسته اند ، باز مى گردند وتجلى قدرت خداوند را در دولت كريمه حضرت مهدى

( ع ) مي بينند . ( 3 )

سؤال مهم اين است كه آيا رجعت اختيارى است ناگفته پيداست افرادى كه براى انتقام وتنبيه رجعت مى كنند ، هرگز به ميل واراده خود برنمى گردند ، بلكه به مصداق كافر به جهنم نمى رود ، كشان كشان مى برندآن ها نيز ناگرير تن به رجعت نمى دهند ، كه رجعت براى آن ها بسيار ذلت بار وسخت است . ولى در مورد مؤمنين به نظر مى رسدكه اختيارى خواهد بود نه اجبارى . مفضل بن عمر مى گويد : در خدمت امام صادق ( ع ) صحبت از حضرت ولى عصر ( ع ) شد واز افرادى كه عاشقانه انتظار ظهور او را مى كشند وپيش از نيل به چنين سعادتى از دنيا مى روندگفت وگو شد ، فرمود : هنگامى كه حضرت ولى عصر ( ع ) قيام كند ، مأمورين الهى در قبر با اشخاص مؤمن تماس مى گيرند وبه آن ها مى گويند : اى بنده خدا مولايت ظهوركرده است ، اگر مى خواهى به او بپيوندى آزاد هستى ، واگر بخواهى در نعمت هاى الهى متنعم بمانى باز هم آزاد هستى ( 4 ) از اين حديث استفاده مى شود كه رجعت در مورد مؤمنان ، اختيارى است .

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 792 .

2 . لغتنامه دهخدا حرف راء ، ص 295

3 . رجعت محمد خادمى شيرازى ص 16 .

4 . بحارالانوار ج 53 ، ص 092

رجعت پيامبران

طبق رواياتى كه در تفسير آيه 81 سوره

آل عمران از معصومين ( ع ) رسيده است ، همه پيامبران در رجعت برمى گردند . اينك به چند روايت اشاره مى كنيم : به خدا سوگند از زمان حضرت آدم تا رسول اكرم ( ص ) ، پيامبرى مبعوث نشد ، جز اين كه خداوندآن ها را باز مى گرداند ، تا در برابر على بن ابيطالب شمشير بزنند . ( 1 ) خداوند همه پيامبران ومؤمنان را براى يارى امير مؤمنان ( ع ) گرد مى آورد . درآن روز على بن ابيطالب ( ع ) ، پرچم رسول اكرم ( ص ) را در دست مى گيرد و امير همه مخلوقات مى شود . همه مخلوقات در زير پرچم او قرار مى گيرند واو بر همه فرمانروايى مى كند . ( 2 ) واما در مورد رجعت برخى از پيامبران به خصوص رواياتى هست : رجعت حضرت اسماعيل ( ع ) ، رجعت حضرت رسول اكرم ( ص ) ، ( 3 ) رجعت حضرت خضر ورجعت حضرت عيسى ( ع ) . از نظر اين كه حضرت عيسى ( ع ) به نصَ قرآن به آسمان ها رفته است ، بازگشت او از آسمان ها به روى زمين يك نوع رجعت است ، ولى رجعت اصطلاحى نيست . ولى مرحوم شيخ حر عاملى دركتاب ايقاظ ، از نزول حضرت عيسى ( ع ) به رجعت تعبير نموده است . ( 4 )

ا . بحار الانوار ج 3 5 ص 41 تفسيرعياشى ج ا ص 81 1 تفسيربرهان ج 1 ص 295 .

2 . تفسير برهان ج 1ص 295

نور الثقلين ج 1 ص 0359

3 . بحار الانوار ج 3 5 ص 46 تفسير برهان ج 3 ص 239 .

4 . ايقاظ ص 324 بحار الانوار ج 4 1ص 336

رجعت امامان

رجعت امامان ( ع ) در قرآن كريم و روايات وزيارت ها آمده است . در قراَن آمده است : اِن الذ ى فرض عليك القرآن لرادک الي معاد ( 1 ) آن كسى كه قرآن را بر تو فرو فرستاد به يقين ، تو را به وعده گاهت باز مى گرداند . امام سجاد ( ع ) در تأويل اين آيه شريفه فرمود : پيامبر شما وامير مؤمنان وامامان اهل بيت ، در عصر ظهور به دنيا باز مى گردند . ( 2 ) در روايتى امام صادق ( ع )

مى فرمايد : نخستين كسى كه در جريان رجعت به دنيا باز مى گردد ، امام حسين ( ع ) است . ( 3 ) و فرمود : حسين ( ع ) به اراده حكيمانه خداوند به دنيا بازمى گردد و حضرت مهدى ( ع ) انگشتر سليمان را به همراه زمام امور جامعه به او مى سپارد ، واوكسى است كه قائم ( ع ) را پس از يك زندگى طولانى وشكوهباركه از دنيا مى رود ، غسل مى دهد وبه خاك مى سپارد . ( 4 ) نيز در تاويل آيه شريفه قران ثم رددنا لکم الكرة عليهم ( 5 ) مى فرمايد : حسين ( ع ) با حدود هفتاد نفر از ياران خويش به خواست خدا به دنيا باز مى گردد . . . . درهمان حال

، حضرت مهدى ( ع ) نيز در ميان ياران حسين ( ع ) ومردم است . آن گاه هنگامى كه عرفان وايمان مردم نسبت به رجعت حضرت حسين ( ع ) استوارگرديد ، پايان زندگى امام مهدى ( ع ) فرا مى رسد . امام حسين ( ع ) امور مربوط به غسل ونماز وبه خاك سپارى پيكر پاكش را به عهده مى گيرد ، چراكه پيكر مطهر امام معصوم ( ع ) را تنها همانند او بايد غسل وكفن كند وبر پيكر او نماز بگذارد واو را به خاك سپارد . ( 6 ) در زيارت نامه هاى رسيده از جانب امامان راستين نيز ، مسأله رجعت به طور صريح بيان شده است .

امام صادق ( ع ) از رجعت حضرت على ( ع ) سخن مى گويد وتوضيح مى دهد كه براى آن حضرت چندين بار رجعت است ( 7 ) خود حضرت امير ( ع ) نيز در ضمن خطبه مفصلى فرمودند : براى من بازگشت پس از بازگشت ورجعت پس از رجعت است ، من صاحب رجعت ها هستم ، من صاحب صولت ها وشوكت ها هستم ، من صاحب دولت ها وقدرت ها هستم ( 8 ) از نظر روايات ، ترديدى نيست كه منظور از دابة الارض در آيه 82 سوره نمل ، رجعت حضرت على ( ع ) مى باشد . امام باقر ( ع ) از حضرت على ( ع ) نقل مى كنند كه فرمود : به من شش فضيلت داده شده : 1 . علم منايا وبلايا ووصايا به من داده شده 2

. سخن فصل جداكننده حق وباطل به من عطا شده 3 . من صاحب رجعت ها هستم 4 . فرمانروايى كل به من داده شده 5 . من صاحب عصا وميسم هستم 6 . من دابة الارض هستم كه با مردم سخن خواهم گفت . ( 9 )

1 . سوره قصص 85

2 . بحارالانوار ج 53 ص 32 تفسير برهان ج 3 ص 239 .

3 . بحار الا نوار ج 53 ص 063

4 . همان ص 103 .

5 . سوره اسراء6 .

6 . كافى ج 8 ص 206 بحار الانوار ج 51 ص 56 تفسيربرهان ج 2 ص 406

7 . بحار الانوار ج 53 ص 75 .

8 . همان ص 46 تفسيرصافى ج ا ص 6 32 تفسيربرهان ج 3ص 49 01

9 . تفسيربرهان ج 3 ص 209 نورا لثقلين ج 4 ص 97 تفسيرصافى ج 4 ص 75 .

رجعت در ادعيه و زيارات

يكى از عالى ترين منابع عقيدتى و والاتربن معارف مذهبى شيعه ، دعاها وزيارت هاى وارده از ائمه معصومين ( ع ) مى باشد . در مورد رجعت ، مطالب فراوانى در دعاها وزيارت هاى مأثوره يافت مى شودكه به برخى ازآنها اشاره مى كنيم : 1 . زيارت جامعه : معترف بکم مومن بايابکم مصدق يرجعتکم منتظر لامرکم مرتقب لدولتکم ( 1 )

به شما ايمان دارم ، بازگشت شما را باور دارم ، رجعت شما را تصديق مى كنم ، امير شما را انتظار مى كشم ودولت شما را چشم به راهم . 2 . زيارت رسول اكرم ( ص ) : اِنى لمِنَ القائلين

بفضلکم مقر برجعتکم ( 2 )

من به مقام والاى شما معتقدم ، به رجعت شما باور دارم 3 . زيارت امام حسين ( ع ) فقلبي لکم مسلم . . . . . . اني من المومنين برجعتکم ( 3 )

قلب من تسليم فرمان شماست . . . من به رجعت شما باور دارم . 4 . زيارت وارث : اني بِكم مؤمن و بِايابكم موقن ( 4 )

من به شما ايمان دارم وبازگشت شما را يقين دارم . 5 . زيارت اربعين : واشهد اني بکم مومن وبايکم موقن

6 . زيارت حضرت ابوالفضل ( ع ) : اني بکم وبايابکم من الومنين ( 5 )

7 . زيارت حضرت بقية الله ( ع ) در فرازى از زيارت آن حضرت در روز نيمه شعبان آمده است : فان ادرکني الموت فبل ظهورک فاني اتوسل بک وباباتک الطاهرين الي الله تعالي واسئله ان يصلي علي محمد وآل محمد وان يجعل لي کرة في ظهورک ورجعة في ايامک لا بلغ من طاعتک مرادي ولشفعي من اعدائک فوادي ( 6 )

اگر پيش از ظهور تو ، مرگ مرا دريابد ، به وسيله تو وپدران بزرگوارت به خداى تبارك وتعالى متوسل مى شوم واز او مى خواهم كه به محمد وآل محمد صلوات بفرستد وبراى من بازگشتى در ظهورتو ورجعتى در روزگار تو قرار دهد ، تا به مقصود خود در زمينه اطاعت تو نائل شوم و دلم از دشمنان تو خنك شود . 8 . زيارت آل ياسين : وان رجعتکم حق لا ريب فيها ( 7 ) . زيارت رجبيَه :

حتي العود الي حضرتکم والفوز في کرتکم ( 8 )

10 . دعاى عهد : اللهم اِن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادک حتما مقيضا فاخرجني من قبري . . . . ( 9 )

خدايا اگر مرگى كه بر همه بندگانت قطعى ومسلم كرده اى ، ميان من و ظهور مولايم جدايى بيندازد ، مرا از قبر بيرون بياور .

1 . بحار الانوار ج100ص 189

2 . بحار الانوار 101ص 169و ج53ص 98

3 . بحار الانوار ج 101 ص 200

4 . همان ص 332

5 . همان ص 277و 218 .

6 . بحار الانوار ج 02 1ص 18 1 الزام الناصب ج 2 ص 358 .

7 . بحار الانوار ج 102ص 82 و 094

8 . بحار الانوار ج 53 ص 94 .

9 . بحار الانوار ج102 ص 111 وج 3 5 ص 96 .

رجعت در روايات

رواياتى كه بيانگر زنده شدن مردگان ، پيش از فرا رسيدن رستاخيز باشد ، بسيار است و بر سه بخش قابل تقسيم مى باشند : 1 . انبوه رواياتى كه از زنده شدن مردگان به دست پيامبران گذشته سخن مى گويد واين دسته بسيار است2 . رواياتى كه تصريح مى كندكه به دعاى خالصانه پيامبر ( ص ) وبه دست او مردگانى زنده شدند . 3 . رواياتى كه نشانگرآن است كه بر اثر دعاى برخى از امامان معصوم ( ع ) برخى مردگان زنده شدند . اين سه دسته روايات ، هركدام دليل بر امكان رجعت وزنده شدن برخى از مردگان ، پيش از روز رستاخيز است واما رواياتى كه از

رجعت سخن مى گويد ، بسيار است وبر دو بخش قابل تقسيم1 . رواياتى كه به صراحت از رجعت سخن مى گويد ، 3 . زيارت هايى كه به وسيله آنان ، امامان راستين را زيارت مى كنيم ، ونيز دعاهايى كه در مناسبت هاى گوناگون خوانده مى شود كه از هر دو دسته مى توان بر مسأله رجعت استدلال كرد .

روايات كه دلالت شان روشن است اما زيارت ها و دعاها نيز بدان دليل كه از ائمه معصومين ( ع ) رسيده است ، مانند روايات ، داراى پيام است . ( 1 ) مأمون خليفه عباسى از حضرت رضا ( ع ) پرسيد : در مورد رجعت چه مى فرماييد امام فرمود : رجعت درست است و در ميان امت هاى پيشين بوده است و قرآن ازآن سخن گفته وپيامبر ( ص ) فرمود : در اين امت ، درست همه آن چه در امت هاى پيشين رخ داده است ، بى كم وكاست ، همان گونه رخ خواهد داد . ( 2 )

امام صادق ( ع ) نيز فرمود : ايام الله سه روز است : روز قيام قائم ، روز رجعت وروز رستا خيز ( 3 )

هر پژوهشگر با انصافى كه روايات اهل بيت ( ع ) را درباره رجعت مورد پژوهش قرار دهد ، بدون ترديد به متواتر بودن اين احاديث معتقد مى شود . علامه مجلسى در اين رابطه مى فرمايد : اگر احاديث رجعت متواتر نباشد ، ديگر در هيچ مورد نمى توان ادعاى تواتركرد . ( 4 ) شيخ حر عاملى دركتاب ايقاظ ،

520 حديث پيرامون رجعت نقل كرده است ( 5 ) واز محدث جزايرى در شرح تهذيب نقل شده كه 620 حديث در پيرامون رجعت ديده است .

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 800 .

2 . بحار الانوار ج 53ص 59عيون اخبارالرضا ج 2 ص 201 .

3 . بحارالانوار ج 53 ص 063

4 . بحارالانوار ج 53 ص 22 1 و 123 .

5 . ايقاظ ص 430 .

رجعت در قرآن

در قرآن كريم آيات متعددى است كه امامان اهل بيت ( ع ) آن ها را به مسأله رجعت تفسير كرده اند . روشن است كه ائمه معصومين ( ع ) مترجمان ومفسران حقيقى وحى الهى هستند وقرآن در خانه آنان فرود آمده وصاحبان خانه ، ازآن چه در خانه است ، از همگان آگاه تر و داناترند . برخى از دانشمندان معاصر ، 6 7 آيه از آيات قرآن را تأويل به رجعت كرده اند . در قرآن كريم آمده است : و يوم نَحشُرُ من كل أمته فوجا ( 1 )

وآن روزكه از هر امتى ، گروهى از كسانى را كه آيات ما را دروغ انگاشتند ، محشورگردانيم . از امام صادق ( ع ) روايات متعددى در تأويل اين آيه شريفه در مورد رجعت رسيده است . از جمله اين روايت است كه : مردى به امام صادق ( ع ) گفت : اهل سنت مى پندارند كه اين آيه شريفه درباره روز قيامت است . حضرت فرمود : آيا خداوند در روز رستاخيز از هر امتى گروهى را

محشور مى سازد وبقيه آنان را وا مى گذارد ؟ هرگز اين آيه در مورد رجعت است كه برخى را زنده مى سازد . اين آيه شريفه در مورد قيامت است كه مى فرمايد : و حَشَرناهُمفلم نغادر منهم احدار ( 2 )

وهمه آنان را گرد خواهيم آورد و هيچ يك را فروگذار نخواهيم كرد . ونيز درباره آيه شريفه ويوم نحشر من کل امة فوجا ، فرمود : همه انسان هاى با ايمانى كه به ناحق كشته شده باشند ، رجعت مى كنند وپس ازآن از دنيا مى روند . رجعت براى مؤمنان خالص ونيزكافران محض است . ( 3 )

درباره آيه شريفه : ربنا امتنا اثنين واحييتنا اثنتين ( 4 )

پروردگارا ما را دو بار ميراندى ودو بار زنده ساختى ، امام باقر ( ع ) فرمود : اين آيه مخصوص گروه هايى است كه پس از مرگ بار ديگر به همين دنيا رجعت مى كنند . ( 5 ) وامام رضا ( ع ) فرمود : ا اين آيه شريفه در مورد رجعت است ( 6 ) درباره آيه شريفه انا لننصر رسلنا والذين آمنوا في الحيوة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد ( 7 )

ما پيام آوران خويش و ايمان آورندگان را در زندگى دنيا و در روز قيامت كه شاهدان براى شهادت به پاى مى خيزند ، يارى مى كنيم ؟ امام صادق ( ع ) فرمود : به خدا سوگند كه اين يارى رسانى ، در رجعت خواهد بود ، آيا نمى دانى كه بيشتر پيامبران خدا در دنيا به پيروزى ظاهرى نرسيده وبه شهادت نائل

آمدند ، همين گونه امامان راستين با اين بيان ، اين وعده پيروزى در هنگام رجعت خواهد بود . ( 8 ) پس در پرتو آيات وحى ثابت گرديد كه رجعت ، يك وا قعيت ترديد ناپذير است .

ا . سوره نمل 083

2 . سوره كهف 47 .

3 . بحار الانوار ج 52 ص 326 تفسير برهان ج 3 ص 0 31 .

4 . سوره مؤمن 11 .

5 . تفسير برهان ج 4 ص 93 .

6 . همان .

7 . سوره مومن 51

8 . بحار الانوار ج 53

رجعت و انديشمندان

علامه مجلسى پس از اين كه ديدگاه انديشمندان وعلماى شيعه را درباره مسأله رجعت توضيح مى دهد ، مى نويسد : چگونه يك انسان با ايمان مى تواند به درستى ديدگاه امامان اهل بيت ( ع ) در مورد واقعيتى كه در حدود دويست روايت صحيح ، به صورت متواتر ، آن هم به وسيله چهل نفر از شخصيت هاى بزرگ و علماى نامدار و مورد اعتمادكه در فراتر از پنجاه كتاب ارزشمند خويش آن را آورده اند ، ترديد روا دارد چهره هاى سايسته اى چون : كلينى ، صدوق ، طوسى ، سيد مرتضى ، نجاشى ، كشَى ، عياشى ، على بن ابراهيم ، سليم هلالى ، مفيد ، كراجكى ، نعمانى ، سعد بن عبدالله ، صفار ، ابن قولويه ، على بن عبد الحميد ، ابن طاووس ، مؤلف كتاب التنزيل والتحريف ، طبرسى ، ابراهيم بن محمد ثقفى ، محمد بن عباس ، برقى ، ابن شهر آشوب ، حسن بن سليمان ، قطب

راوندى ، علامه حلى ، سيد بهاء الدين على بن عبدالكريم ، احمد بن داوود ، حسن بن على ، على بن حمزه ، فضل بن شاذان ، شهيد محمد بن مکى ، حسين بن حمدان ، حسن بن محمد ، حسن بن محبوب ، جعفر بن محمد ، طهر بن عبدالله ، شاذان بن جبرئيل ، صاحب كتاب الفضائل ، مؤلف كتاب العتيق ، مؤلف كتاب الخطب وديگر نويسندگان وراويان بزرگ ومورد اعتمادى كه كتاب هاى آنان نزد ما موجود است وآنان را به طور مشخص نمى شناسيم . ( 1 ) شيخ حر عاملى دركتاب پرارج ايقاظ 520 حديث در پيرامون رجعت نقل كرده است . ( 2 ) از محدث جزايرى در شرح تهذيب نقل شده كه 20 ، حديث در پيرامون رجعت ديده است . ( 3 )

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهورسيد محمدكاظم قزوينى ص811

2 . ايقاظ ص 0430

3 . بيان الفرقان ج 5 ص 288

رجعت در امت هاى پيشين

در ده ها حديث از رسول اكرم ( ص ) از طريق شيعه وسنى نقل شده كه آن چه در امَت هاى پيشين واقع شده در اين امت نيز واقع خواهد شد . ما در اين جا برخى آيات مربوط به وقوع رجعت در ميان پيشينيان را مى آوريم

1 . ثم بعثنا کم من بعد موتکم لعلکم تشکرون

آنگاه شما را پس از مرگتان برانگيختيم تا شايد سپاسگزار باشيد . ( 1 )

اين آيه در مورد هفتاد نفر از برگزيدگان قوم حضرت موسى ( ع ) است كه حضرت موسى ( ع ) آنها را از

ميان قوم خود برگزيد وبا خود به طور سينا برد تا بر جريان مكالمه اش با خدا وگرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند ، و در نتيجه بنى اسرائيل صدور الواح را از جانب خدا تكذيب نكنند . چون به طور رسيدند ومكالمه حضرت موسى را با خدا مشاهده كردند ، گفتند : اى موسى ما به تو ايمان نمى آوريم مگر اين كه خداوند را آشكارا به ما بنمايانى ، هر چه حضرت موسى آنها را از اين خواسته جاهلانه منع كرد ، آن ها بر خواهش خود اصرار ورزيدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آنها را نابود كرد . حضرت موسى ( ع ) عرضه داشت بار پروردگارا اگر اين هفتاد نفر زنده نشوند ، من چگونه به سوى قوم بروم ؟ آن ها مرا به قتل متهم خواهندكرد . خداوند بر او منت نهاد وآنها را زنده كرد وهمراه حضرت موسى به سوى خانه وكاشانه خود بازگشتند . در مورد سرگذشت اين هفتاد نفر هيچ اختلافى نيست و صريح قران است كه آنها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسى ( ع ) از نو زنده شدندكه معناى " رجعت " چيزى جز زنده شدن پس از مرگ! نيست .

در اين آيه ، قرآن كريم تعبير مرگ را به كار برده تا تصور نشودكه آنها مثلا به خواب رفته بودند ويا غش كرده بودند ، بلكه صريحاً مى فرمايد : شما را پس از مرگتان برانگيختيم . عبدالله بن ابى بكر يشكرى به خϙŘʠامير مؤمنان ( ع ) عرض كرد : گرومى از اصحاب شما خيال

مى كنندكه پس از مرگ يك بار ديگر زنده شده به اين جهان باز مى گردند . امير مؤمنان به استناد آياتى ازقران كريم ، در مورد رجعت استدلال نمودند و در پايان فرمودند : اين هفتاد نفر برگزيدگان حضرت موسى پس از مرگ زنده شدند وبه خانه هاى خود بازگشتند ، آنگاه مدتى زندگى كردند غذا خوردند ، ازدواج كردند صاحب اولاد شدند وپس از فرا رسيدن اجلشان از دنيا رفتند . ( 2 )

آيه شريفه به خوبى امكان رجعت را اثبات مى كند ، به خصوص كه امير مؤمنان در حديث فوق با اين آيه به امكان رجعت استدلال نموده است . ( 3 )

2 . واد قتلتم نفسا فاداراتم والله مخرج ما کنتم تکنمون فقلنا اضربوه ببعضا کذلک يحي الله الموتي ويريکم اياته لعلکم تعقلونِ

به ياد آوريد هنگامى راكه فردى را به قتل رسانديد . سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختيد

و خداوندآنچه راكه مخفى مى كرديدآ شكار مى سازد . پس گفتيم كه قسمتى ازگاو را به مقتول بزنيد تا زنده شود وقاتل خود را معرفى كند خداوند اين گونه مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما نشان مى دهد ، شايد عقل خود را به كار ببريد .

اين آيات در پيرامون حادثه قبلى است كه در بنى اسرائيل روى داد وبه امر خدا گاوى ذبح گرديد وقسمتى از بدن گاو به مقتول زده شد ومقتول زنده شد وقاتل خود را معرفى كرد . داستان از اين قرار است : در ميان بنى اسرائيل پيرمردى بود كه ثروتى سرشار و نعمتى بى شمار

وپسرى يگانه داشت كه پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل مى شد ، ولى عموزاده گانش كه تهى دست بودند بر او حسدكردند واو را به قتل رسانيدند وجسدش را در محله قومى ديگر انداختند وتهمت قتل را به آنها بستند وبه خونخواهى برخاستند . اختلاف شديدى پديد آمد

وكار پيكار به محضر حضرت موسى ( ع ) كشيده شد تا در ميان آنها داورى كند .

حضرت موسى ( ع ) به وحى خدا فرمود تا ماده گاوى ذبح كنند وزبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد وقاتل خود را معرفى كند .

هرگاو ماده اى راكه ذبح مى كردندكفايت مى كرد ، ولى با پرسش هاى بيجاكار خود را دشوار ساختند ودر هر بار نشانه هائى گفته شدكه آن نشانه فقط با يك گاوتطبيق نمودكه ازآن كودكى يتيم بود . به ناگريرانرا به قيمت بسيارگزافى خريدند وسر بريدند وقسمتى از بدن گاو را به بدن مقتول زدند ، او با قدرت الهى زنده شد وگفت : اى پيامبر خدا مرا پسر عمويم به قتل رسانيد . است ، نه آن هاكه به قتل متهم شده اند . حضرت موسى ( ع ) امر فرمود پسرعمويش را قصاص كردند . ( 4 ) از امام حسن عسكرى ( ع ) روايت شده كه شخص مقتول60 سال داشت . هنگامى كه به اذن خدا زنده شد ، خداى تبارك وتعالى 70 سال ديگر به او عمر داد و 130 سال عمركرد وتا پايان عمر از نشاط وتندرستى وسلامتى حواسَ برخوردار بود ( 5 )

در اين آيه تصريح

شد كه آن مقتول پس ازكشته شدن يك بار ديگر زنده شد وطبق اخبار 70 سال ديگر زندگى كرد و " رجعت " چيزى جز اين نيست . اين آيه دليل روشنى بر امكان رجعت وامكان آفرينش مجدد انسان در رجعت وقيامت است .

3 . الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم وهم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم ان الله لذو فضل علي الناس و لکن اکثر الناس لا يشرکون .

آيا نديدى آنان راكه از بيم مرگ از خانه هاى خود بيرون رفتند وآن ها هزاران تن بودند ، پس خداوند به آنهاگفت : بميريد . سپس آنان را زنده كرد ، بى گمان خدا بر مردم صاحب فضل است و لكن بسيارى از مردم سپاسگزارى نمى كنند ( 6 )

اين آيه در مورد قومى است كه از ترس طاعون از وطن خودگريختند وخداوند آن ها را مدَتى طولانى بميراند وبه سبب دعاى يكى از پيامبران به نام حزقيل همه آنها را زنده كرد وروزگارى زندگى كردند وبه اجل طبيعى از دنيا رفتند ( 7 )

آيه 259 سوره بقره در مورد " عزير " است كه روزى در مسير خود به دهكده ويرانى رسيد كه ديوارهاى خراب وسقف هاى واژگون واستخوان هاى پوسيده وبدن هاى از هم گسيخته سكوت مرگبارى را به وجود آورده بود .

عزير از الاغ پياده شد و زنبيل هاى انجير وانگور را پهلوى خودگذاشت وافسار الاغ را بست و به ديوار باغ تكيه داد ودرباره آن مردگان به انديشه پرداخت ، كه اين مردگان چگونه زنده مى شوند و اين پيکرهاي پراكنده

شده چگونه گرد مى آيند و به صورت پيشين برمى گردند . خداوند در اين حال او را قبض روح كرد و صد سال تمام درآن جا بود ربعد ازصد سال خداوند او را زنده كرد . چون عزير زنده شد تصوَركرد كه از خوابى گران برخاسته است . پس به جست وجوى الاغ وزنبيل ها وكوزه آب پرداخت . فرشته اى به سوى او آمد وپرسيد : اى عزير چه مدت در اين جا درنگ كرده اى ؟ گفت : يك روز ويا قسمتى از يك روز . فرشته گفت : بلكه تو صد سال در اين جا درنگ كرده اى . در اين صد سال طعام و نوشابه ات تغيير نكرده است ، ولى الاغت را ببين كه چگونه استخوان هايش از هم پاشيده است . اكنون بنگركه خداوند چگونه آن را زنده مي سا زد .

عزير تماشا مى كرد ومى ديدكه استخوان هاى الاغ به يكديگر متصل شد وگوشت آن ها را پوشانيد وبه حالت اوليه برگشت . هنگامى كه عزير به شهر باز آمد وبه كسان خودگفت من عزير هستم باور نكردند ، پس تورات را از حفظ خواند . آن گاه باوركردند ، زيراكسى جز او تورات را از حفظ نداشت . ( 8 ) از امير مؤمنان ( ع ) روايت شده كه هنگامى كه عزير از خانه بيرون رفت همسرش حامله بود وعزير 50 ساله بود ، چون به خانه اش بازگشت او با همان طراوت 50 سالگى بود وپسرش 100 ساله بود . ( 9 )

داستان عزير يكى از روشن ترين ادله رجعت است كه

معصومين ( ع ) به آن استدلال نموده اند ودانشمندان شيعه در طول چهارده قرن دركتاب هاى تفسيرى وعقيدتى به آن استناد نموده اند كه ازآن جمله است شيخ طوسى درتبيان ، شيخ مفيد در اجوبه مسائل عكبريه ، شيخ صدوق در اعتقادات ، شيخ طبرسى در احتجاج وشيخ حر عاملى در ايقاظ و . . . . ( 10 )

نظير اين داستان در مورد " ارميا " يكى از پيامبران بنى اسرائيل نيز نقل شده كه داستانش بسيار شيرين ومفضل است كه براى اختصار از نقل آن صرف نظر مى كنيم . علاقمندان به منابع ياد شده در پاورقى مراجعه فرمايند ( 11 )

روايات وارده از معصومين ( ع ) در مورد ارميا و " عزير " به قدرى فراوان است كه براى خواننده اطمينان مى آورد كه اين داستان دو بار اتفاق افتاده ، يك بار براى ارميا ويك بار ديگر براى عزير از اين رهگذر مرحوم فيض كاشانى نيز پس از نقل روايات وارده مى فرمايد : اين احاديث را مى توانيم چنين جمع كنيم كه اين داستان دو بار روى داده است ، يك بار براى ارميا هنگامى كه كشته هاى بخت نصر را ديد ودر مورد زنده شدن آن ها در انديشه فرو رفت ويك بار ديگر براى عزير هنگامي كه جنازه هاى اصحابش را روى هم انباشته ديد ودر مورد برانگيخته شدن آن ها به فكر فرو رفت ( 12 ) داستان مردى كه صد سال مرد وسپس به زندگى بازگشت ، عزير ، ارميا ويا هر دو براى اثبات امكان رجعت به قدرى روشن وصريح است

كه به هيچ توضيحى نياز ندارند ( 13 )

مواردى از رجعت در عهد امامان معصوم ( ع ) اتفاق افتاده كه هفتاد موردآن را محدث بزرگوار مرحوم شيخ حرَ عاملى گردآورده است . ( 14 ) فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا ( ع ) بيش از ده مورد از موارد رجعت در امَت اسلامى را از طريق اهل سنت دركتاب ايضاح خود نقل كرده است . ( 15 )

ده ها روايت از طريق شيعه سنى به ما رسيده است كه هر چه در اقوام گذشته روى داده بدون كم وزياد در اين امت نيز روى خواهد داد . رسول اكرم ( ص ) مى فرمايد : آن چه درامت هاى پيشين واقع شده ، مو به مو در اين امت نيز واقع خواهد شد .

ازآن چه آورديم ، نتيجه مى گيريم : 1 . رجعت در امت هاى پيشين واقع شده است . 2 . آن چه در امت هاى پيشين واقع شود ، در امت اسلامى نيز واقع خواهد شد . 3 . ده ها آيه از قرآَن كريم از وقوع رجعت در امت اسلامى خبر داده است . . . . چند مورد در امت اسلامى واقع شده وهزاران مورد ديگر پس از قيام قائم ( عج ) واقع خواهد شد .

روى اين بيان هركس به قرآن و آورنده آن ايمان داشته باشد راهى ندارد جز اينكه رجعت را نيز باوركند .

1 . سوره بقره 56

2 . بحار الانوار ج 53 ص 73و129 تفسير برهان ج 1 ص 1 0 1 وتفسيرصافى ج 4 ص 77

.

3 . تفسيرصافى ج1 ص119 .

4 . تفسيربرهان ج ا ص 08 1- 2 1 1 نورالثقلين ج 1 ص 87- 89 تفسيرصافى ج 1ص 24 1- 30 1 الميزا ن ج 1 ص 204 .

5 . تفسيرصافى ج 1 ص 29 1 تفسير برهان ج ا ص 0 1 1 .

6 . سوره بقره 243 .

7 . الميزان ج 2 ص 283 تفسيربرهان ج ا ص 234 وروضه كافى ج1 ص 282 .

8 . تفسيرصافى ج 1 ص 269 مجمع البيان ج 1 ص 0370وتفسير كشاف ج 1 ص307 .

9 . مجمع البيان ج 1 ص370 تفسيرصافى ج 1 ص 269 . نورالثقلين ج 1ص 269 تفسيربرهان ج 1 ص 249 .

10 . بحارالانوار ج 53 ص 28 1- 131 وا لا يقاظ ص 79 .

11 . تفسيربرهان ج 1 ص 246-249 تفسيرصافى ج 1 ص 264- 269 تفسيرعياشي ج 1 ص 40 1 نور الثقلين ج 51 ص 268- 275 وبحار الانوار ج 14 ص 0360

12 . رجعت محمد خادمى شيرازى ص 112 .

13 . الايقاظ ص 188- 0231

14 . الايضاح ص 89 1- 6 9 1 .

15 . الايقاظ ص 41 و 99 بحار الانوار ج 53 ص 59 و 129 و 40 .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109