كلبه عشق (آنچه يك عروس و داماد بايد بدانند)

مشخصات كتاب

تأليف: مهدى دانشمند

ويراستار: محمد حسن استادى مقدم

ناشر: انتشارات خادم الرضاعليه السلام

مديريت هنرى: خانه چاپ و گرافيك سحر

نوبت چاپ: چهارم - زمستان 83

تيراژ: 3300 نسخه / قطع: رقعى / تعداد صفحه: 184 صفحه

قيمت: 1100 تومان

شابك: 5 - 69 - 5912 - 964

جميع حقوق براى انتشارات خادم الرضاعليه السلام محفوظ است.

مركز پخش:

ستاد اجرايى طرح توسكا(مجرى توزيع سراسرى كتاب ايران)

تلفن: 7742142 - 7736165 / 0251

اين كتاب همراه با گرم ترين شادباش ها

تقديم به عزيزانى كه به چگونه زيستن خود در كلبه عشق اهميّت مى دهند.

قم / خيابان صفائيه (شهدا) /

انتهاى كوى بيگدلى /

نبش كوى شهيد گلدوست / پلاك 284

صندوق پستى 6113/37155

تلفن: 7742142 - 7736165 / 0251

تقديم به

ثواب اين كتاب را به استاد بسيار عزيز و بزرگوارم

«مرحوم حضرت آيت اللَّه حاج سيد احمد امامى قدس سره»

و پدر گرانقدرم،

«مرحوم حاج اسماعيل دانشمندقدس سره»

تقديم مى نمايم.

مقدمه

«اُدْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهِمْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنْ»(1)

همگان را به وسيله حكمت و موعظه به سوى خدايت دعوت كن، و با آنان به شيوه اى نيكو مجادله نما.

همه انسان ها در يك مرتبه از استعداد فكرى نيستند. پيشوايان معصوم عليهم السلام موظف بودند تا بر مبناى «كَلِّم النَّاسَ عَلى قَدرِ عُقُولِهِمْ»، برابر با وسعت فكرى مردم سخن بگويند.

مبلغان علوم دينى كه داعيه پيروى از بزرگان دين را دارند، بايد به اين نكته مهم توجه نمايند و با هنر استعداد شناسى درست از افراد، به موعظه و اندرزگويى بپردازند. اين مهم، تكليفى است كه اگر بدان اهتمام نشود، بى ترديد آفت آن دامنگير مخاطبان خواهد شد؛ البته بايد از همه كسانى كه براى احياى معارف الهى و ارتقاى سطح فرهنگ اسلامى جامعه تلاش مى نمايند، مى گويند، مى نويسند و به هر گونه خدمت مى كنند، قدردانى شود. «لايُكَلِّفُ اللَّه نَفْسَا اِلاّ وُسْعَها»(2)

مخاطبان اين كتاب، زنان و مردان بزرگوار جامعه اسلامى، به ويژه «عروس خانم ها» و «آقا دامادها» هستند. هدف اين مجموعه، ايجاد زمينه اى براى بهتر زيستن، انسانى زندگى كردن و خدايى بودن است.

شايان ذكر است كه اين كتاب، چكيده اى از سخنرانى هاى اين حقير است، كه در ماه مبارك رمضان سال 1377 ه.ش. در شهر شهيد پرور اصفهان (مسجد ام البنين عليها السلام) ايراد شده است؛ بنابر اين از برادران عزيزم در «هيأت پيروان حضرت مهدى عليه السلام» و «هيأت دانشجويى، دانش آموزى ائمه بقيع عليهم السلام» كه در برگزارى اين محفل نورانى تلاش كردند و

نيز از «مركز نشر مؤسسه فرهنگى - هنرى خادم الرّضاعليه السلام» كه زحمات زيادى در راه نشر اين اثر متحمل شدند، صميمانه سپاسگزارم.

اميد است جوانان بزرگوار جامعه اسلامى ما، با مطالعه اين اثر، بتوانند بر سبزى و صفا و صميميت زندگى خويش بيفزايند. حقير، همواره براى تندرستى و عاقبت به خيرى جوانان دعا مى كنم و از دوستان عزيز نيز مى خواهم كه بنده را از دعاهاى خالصانه خويش محروم نفرمايند.

منتظر پيشنهادهاى سازنده همه خوانندگان محترم هستم.

«مهدى دانشمند اصفهانى»

ويرايش جديد

زمستان 1383

فصل اوّل فلسفه و هدف ازدواج

فلسفه ازدواج

يكى از اسرار موفق بودن در زندگى، فهم صحيح از فلسفه تشكيل زندگى و ازدواج است و نيكوست كه جوانان عزيز، پيش از تشكيل خانواده، به فلسفه آن بينديشند و با بصيرت و بينشى عميق، از زندگى مشترك استقبال كنند. در اين جا به برخى از مسايل كه مى تواند موضوع تفكر و انديشه بر محور ازدواج باشد، اشاره مى كنيم:

1. اعلان آمادگى براى پذيرش مسؤوليت ها؛

2. اعلان آمادگى براى اداره زندگى؛

3. ايجاد زمينه هاى كرامت و عزّت نفس؛

4. جدا شدن از افكار خام نوجوانى و جوانى؛

5. تمركز انديشه براى حل مشكلات زندگى؛

6. تأمل در گزينش ها و انتخاب هاى زندگى؛

7. برنامه ريزى براى آينده براساس واقعيت ها؛

8. مبارزه با نگرانى ها و ترديدها؛

9. سازندگى بر اساس تجارب گذشته؛

10. حساب رسى جدى نسبت به كارهاى روزانه؛

11. كلاس براى ايجاد بهترين زندگى؛

12. استقلال در تصميم گيرى؛

13. اهميت دادن به كوچك ترين رخدادهاى زندگى؛

14. گسستگى روحى و فكرى از اطرافيان؛

15. شروع انديشه اى جديد و حركت در مسير نو با امكانات تازه؛

16. تلاش براى اختيار عقلانى در برابر انديشه ها و امور غيرطبيعى؛

17. از بين بردن خيالات بى جا و آرزوهاى واهى؛

18. آشنايى و لمس كردن حقيقت ها و واقعيت هاى زندگى؛

19. آشنايى با

برخى از مجهولات دوران نوجوانى؛

20. تكثير نسل و رسيدن به مقام والاى پدرى و مادرى؛

21. مهار كردن غرايز جنسى؛

22. هزينه كردن درست و جهت دادن به درآمدهاى مالى؛

23. واقع بينى و پرهيز از سطحى نگرى در پيشامدها و حوادث زندگى.

هدف ازدواج

مهندسان، براى ساختن بنايى عظيم، در آغاز نقشه اى ترسيم مى نمايند و براى مجسم كردن آن، ماكتى تهيه مى كنند تا بينندگان با مشاهده آن، با شكل كلّى ساختمان آشنا شوند.

پروردگار عالم نيز نقشه زندگى را در قرآن كريم ترسيم فرموده است، تا مردم بتوانند بنايى را در نقشه ساختمان زندگى خود پى ريزى نمايند.

قرآن كريم مى فرمايد:

«وَ مِنْ اياتِه اَنْ خَلَقَ مِنْ اَنْفُسِكُم اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَينَكُمْ مَوَدَّةً وَ رحْمَة اِنَّ فى ذلِكَ لآياتٍ لِقَومٍ يَتَفَكَّرونَ»(3)

از نشانه هاى خدا اين است كه زنان را براى شما از جنس خود شما آفريد؛ براى اين كه به آرامش برسيد و بين شما مودّت و رحمت قرار داد؛ به درستى كه در اين مطلب، نشانه هايى براى كسانى كه اهل تفكّرند، وجود دارد.

فرهنگ زندگى در ده روايت

فراز و نشيب

1. امام على عليه السلام: «الْعَيْشُ يَحْلُو وَ يَمُّرُ»(4)

زندگى تلخ و شيرين مى شود.

در نظر داشتن دنيا و آخرت

2. امام كاظم عليه السلام: «اِعْمل لِدُنياكَ كانَّكَ تَعيشُ اَبداً وَ اعمَل لآخِرَتِكَ كاَنَّكَ تَموُتُ غداً»(5)

براى دنياى خود بكوش، تا آن جا كه گويى هميشه زنده هستى و براى آخرت خويش تلاش كن، آن گونه كه گويى فردا از دنيا مى روى.

در پى روزى بودن

3. «وَ جَعَلْنا النّهارَ مَعاشاً»(6)

و روز را براى طلب معيشت و زندگى قرار داديم.

تدبير و تقدير

4. امام على عليه السلام: «قِوامُ العَيشِ حَسنُ التَّقدير وَ مِلاكُهُ حُسْنُ التَّدبير»

پايه و مايه زندگى، اندازه نگه داشتن؛ و بنياد آن، تدبير و انديشه نيكو و درست است.

زيركى و تغافل

5. امام صادق عليه السلام: «صلاحُ حالِ التّعايش وَ التعاشُر مِلُّ مِكيالٍ ثُلثاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثهُ تَغافلٌ»

صلاح حال زندگى و معاشرت با يكديگر، پيمانه پُرى است كه 23 آن هوشيارى و 13 آن ناديده گرفتن

موارد جزئى است.

دورى از تكلّف

6. امام على عليه السلام: «اَهْنَأُ العَيْشِ اِطِّراحُ الكُلَفِ»

گواراترين زندگى، دور افكندن تكلّف ها (مخارج اضافى كه موجب سختى و مشقّت مى شود) است.

آينده نگرى

7. رسول خداصلى الله عليه وآله: «عِشْ ما شِئت فَاِنَّكَ مَيّتٌ وَ احْبِبْ مَنْ شِئتَ فَاِنَّكَ مُفارِقُهُ وَ اعْمَلْ ما شِئتَ فَاِنَّكَ مُلاقيهِ»

هر گونه خواهى زندگى كن كه تو خواهى مرد، و هر كه را خواهى دوست بدار كه از آن جدا مى شوى، و هر گونه خواهى عمل كن كه نتيجه آن را خواهى ديد.

تعليم و تعلم

8. رسول خداصلى الله عليه وآله: «لا عَيْشَ اِلاّ لِرَجُلَيْنِ عالمٍ ناطَقٍ و مُتَعَّلِمٍ واعٍ»

زندگى مفهومى ندارد، مگر براى دو كس: دانشمندِ گوينده و دانشجوى به گوش گيرنده.

خوشخويى

9. امام صادق عليه السلام: «لا عَيشَ اَهْنأُ مِنْ حُسنِ الخُلقِ»

هيچ زندگى اى گواراتر از خوشخويى نيست.

زندگى به اندازه كفاف

10 رسول خداصلى الله عليه وآله: «طوبى لِمَن هُدِى إلى الإسلامِ وَ كانَ عَيْشُهُ كَفافاً»

خوشا به حال كسى كه به اسلام هدايت شده و زندگىِ به اندازه كفاف و نياز داشته باشد.

درس هايى از سفره عقد

معمولاً چند چيز در سفره عقد نهاده مى شود:

1. قرآن (سوره نور) 5. تاج گُل و شاخه هاى گُل

2. آينه بخت 6. عسل

3. سجاده نماز 7. سكّه

4. شمع هاى روشن 8. شيرينى

دو درس از آينه بخت

آنگاه كه عروس و داماد به آينه بخت نگاه مى كنند، بايد دو درس از آن بگيرند. (گر چه خود آينه به تنهايى سى ويژگى دارد).

درس اول: عروس و داماد وقتى همديگر را مى بينند، دو نفر بيش تر نيستند (نه پسرى و نه دخترى)؛ بايد بدانند در پايان زندگى نيز به همين جا ختم مى شود، پس بايد قدر يكديگر بدانند.

درس دوم: عروس وقتى به آينه بخت نگاه مى كند، شوهرى را در كنار خود مى بيند؛ بنابر اين از آن پس بايد در كنار او و هماهنگ با او باشد. همچنين داماد بايد بداند كه از اين پس بايد براى خوشبختى همسرش تلاش نمايد و در تمام شؤون زندگى با او همراه بوده و سپرى محكم براى او باشد.

دو درس از شمع

پيرى روشن ضمير گفت:

شمع به دو زوج جوان درسى بسيار مهم مى دهد كه:

عروس خانم! زندگى، سوختن و ساختن است.

آقا داماد! زندگى، استقامت، استوارى، سوختن و ساختن و نور افشانى است.

درسى از عسل

عسل، نماد شيرينى هاست؛ چرا كه دهان را شيرين و خوشبو مى كند، تقويت كننده بدن است، از بين برنده امراض عفونى و درونى است و...

اخلاق حسنه، عسل زندگى است و صداقت و راستى، حيا و پاكدامنى، تواضع، محبت و... همه بيمارى ها را از پيكره زندگى، مى زدايد.

از بلوغ تا ازدواج

اكثر فقها، هنگام بلوغ شرعىِ دختران را تمام شدن 9 سال و بلوغ شرعى پسران را پايان يافتن 15 سالگى مى دانند. بدين ترتيب، دختر وقتى از مرز 9 سالگى و پسر وقتى از مرز 15 سالگى گذشت، پروردگار هستى از او انتظار دارد كه به واجبات عمل نمايد و از محرمات دورى كند. پسر و دختر از سن بلوغ مى توانند ازدواج كنند و عقدى كه براى آن ها خوانده مى شود، صحيح است؛ ولى از نظر قانونى، داماد بايد حداقل 18 سال و عروس بايد حداقل 15 سال تمام داشته باشند، زيرا دختر و پسر بايد قبل از ازدواج، به بلوغ عقلى و اجتماعى نيز رسيده باشند.

البته پس از اين سن، نبايد سال هاى زيادى فاصله بيفتد. متأسفانه گاهى عروس خانم مى خواهد به دانشگاه برود و با مدرك بالايى ازدواج كند و تا به آن مدرك دلخواه برسد، سن او از 25 سال گذشته است! داماد نيز نمى خواهد كم تر از عروس باشد؛ بنابر اين سن او نيز براى رسيدن به مدرك بالا و به دست آوردن شغل مناسب، از مرز 30 سال مى گذرد!

هشدار!

به راستى عروس خانم يا به عبارتى دختر خانم، از 9 تا 25 سالگى، چگونه غرايز خود را مهار مى كند؟

و نيز داماد جوان يا آقا پسر، از 15 تا 30 سالگى، چگونه شهوات و غرايز سركش خود را كنترل مى نمايد؟

انتظار مردم از خواستگار

انتظار مردم از جوان خواستگار در جامعه ما چيست؟

1. خانه داشته باشد؛ 2. ماشين داشته باشد؛ 3. شغل مناسب با حقوق بالا داشته باشد؛ 4. پس انداز كافى داشته باشد.

بايد اعتراف كنيم كه جوانى با ويژگى هاى ياد شده، يا بايد پدر مُرده باشد تا ارثى كلان

به او رسيده باشد، يا... .

به هر حال، بايد به جوان كمك فراوانى شده باشد تا پاسخگوى انتظارات خانواده عروس باشد و اين در وسع اكثر جوانان عزيز جامعه اسلامى ما نيست.

علل به فساد كشيده شدن برخى از جوانان

1.نبودن كار و شغل كافى: متأسفانه ادارات، كارخانه ها، مراكز توليدى و... نمى توانند همه جوانان را جذب كار نمايند. طبيعى است كه ممكن است جوان به دليل نبودن كار مناسب، به سوى كارهاى غيرقانونى، قاچاق، اعتياد، ولگردى و مزاحمت براى مردم سوق داده شده و در نتيجه به فساد و فحشا كشيده شود.

2.فقر فرهنگى: با تأسف بايد بگوييم كه برخى از جوانان، نه تحصيل قابل قبولى دارند تا از تخصصشان استفاده كنند و گرفتار نكبت هاى اجتماعى نشوند، و نه حرفه و هنر مناسبى فرا گرفته اند تا در بزرگسالى بتوانند با بهره گيرى از آن، كسب درآمد نمايند؛ خلاصه بى علم و هنر هستند.

3. فقر اقتصادى: متأسفانه برخى از جوانان به علت نبودن امكانات و سرمايه كافى، دچار مشكلات فراوانى مى شوند. قطعاً نمى توان از راه حلال، راه 50 ساله را يك ساله طى كرد. چنين جوانى مجبور است كه زمان ازدواجش را به تأخير بيندازد تا بتواند مقدمات آن را فراهم نمايد. البته خساراتى كه در اين ميان به جوان وارد مى شود، شايد جبران ناپذير باشد.

4. توقعات جانكاه: والدين داماد انتظار دارند كه عروسشان از طبقه مرفه جامعه باشد و دوست دارند به اصطلاح امروزى ها، با «از ما بهتران» وصلت نمايند. خانواده عروس هم به داماد كم بضاعت دختر نمى دهند؛ آنان نيز توقع دارند كه دامادشان پولدار باشد و چند هزار سكه بهار آزادى مهريه دخترشان كند و منزل مسكونى در بهترين منطقه شهر داشته باشد و لباس هاى

رنگارنگ و ده ها توقع بى جاى ديگر را بر آورده كند! انصاف دهيم كه ممكن است خودمان باعث فلاكت و بدبختى فرزندانمان شويم.

5. كم تجربه بودن جوان: جوان چه بسا بخواهد خود، بعضى از مسايل را تجربه كند، كه در اين امر خطير، ممكن است به برخى از كارهاى خلاف نيز كشيده شود و به تدريج خوى لاابالى گرى در او به وجود آيد و شجاعت و زرنگى اش را در وادى گناه و قانون شكنى و برنامه هاى شيطانى قرار دهد. آنگاه اگر از اين مهلكه ها جان سالم به در ببرد، با تشكيل پرونده اى سياه در ذهن مردم، آينده خويش را به تباهى مى كشاند.

6. فشار غريزه جنسى: غريزه شهوت جنسى، موضوعى كاملاً جدّى و خطرناك است. فقط در يك جمله، خطر اين پديده را به جوانان عزيز هشدار مى دهم:

«سدّ شهوت، خاكى است؛ مواظب طغيان باشيد!»

7. عوامل تحريك كننده شهوت جنسى: هنگام گذر از خيابان ها، و زمان تعطيل شدن دبيرستان ها و هنرستان ها، اگر با قدرى دقت نگاه كنيم، قطعاً دلمان به حال دختران و پسران جوان جامعه متأثر خواهد شد و نيز اگر به دادگاه ها، مراكز مبارزه با مفاسد اجتماعى، مراكز امر به معروف و نهى از منكر سرى بزنيم، خواهيم ديد كه نوجوانانى با سن كم، بسيارى از مفاسد را مرتكب شده اند كه جاى بسى تأمل و عبرت گيرى دارد.

اگر گذرى به پارك ها، سينماها، ورزشگاه ها، شهر بازى ها، بازارها، پاساژها و مراكز تجارى لوكس داشته باشيم، خواهيم فهميد در درون و دل جامعه، چه مى گذرد! نكند خداى ناكرده، آتش زير خاكستر وجود داشته باشد و خود ندانيم!

8. تهاجم فرهنگى عليه نسل جوان:

1. برنامه هاى ماهواره اى؛

2. فيلم هاى زشت و زننده ويدئويى؛

3. ترانه هاى

مبتذل خارجى و ايرانى؛

4. عكس هاى محرك شهوت؛

5. برگزارى مهمانى ها و محفل هاى مختلط؛

6. شراب خوارى هاى پنهان؛

7. اعتياد به سيگار و مواد مخدّر؛

8. زنان و دختران بدكاره و ولگرد؛

9. جوانان لاابالى و آماده براى هر نوع گناهى؛

10. ولگردانِ مجلس گردان، در جمع جوانان بيكاره؛

11. نرم افزارهاى سكس رايانه اى با بدترين و وحشتناك ترين برنامه هاى مدون شده؛

12. تلاش براى ايجاد فاصله بين نسل جوان با مسجد؛

13. برگزارى مجالس ضد فرهنگى و مذهبى براى بدبين كردن نسل جوان نسبت به الگوهاى دينى؛

14. تلاش براى ايجاد تعصب بى منطق نسبت به مذاهب، گروه ها، حزب ها و تيم هاى ورزشى، كه منجر به دعوا، كشمكش و كينه مى گردد؛

15. پديد آمدن عشق هاى جنون آميز، كه گاهى به خودكشى، خودسوزى، قتل و يا فرار منتهى مى شود؛

16. انتشار كتاب ها، مجلات و روزنامه هاى خطرناك و منحرف، كه جوان را به تمام معنا لامذهب مى گرداند؛

17. پخش نوارهاى سخنرانى از مدعيان ظاهر فريب، با هدف ايجاد شبهات و مغالطه هاى علمى براى انحراف عقيدتى نسل جوان؛ 18. پراكندن شايعات، خرافات و...

وقتى جوان به بلوغ جسمى رسيده، ولى هنوز به بلوغ اجتماعى و اقتصادى نرسيده است، براى كنترل غرايز خود چه بايد بكند؟

فصل دوم ارضاى جنسى

انواع نامطلوب ارضاى جنسى

در دنياى امروز، ارضاى جنسى به چهارگونه صورت مى گيرد:

صورت اوّل: ناارضايى

ناارضايى يعنى ناآگاهى جنسى و محروميت از آن؛ خواه با انگيزه مذهبى باشد(مثل رُهبانيت يا رياضت)، خواه عامل ديگرى داشته باشد.

آثار نا اِرضايى:

1. گرايش به عكس ها و فيلم هاى عريان و نيمه عريان؛

2. شركت در مراسم و مهمانى هاى مختلط؛

3. گرايش به برخى از تفريح هاى غير عقلانى و وحشتناك؛ مانند: با موتور تك چرخ زدن، پرش از موانع خطرناك، پريدن از مكان مرتفع، شيشه خوردن، مسابقه براى خوردن (مثلاً يك جعبه نوشابه يا بيست ساندويچ)، مصرف مواد مخدّر، خوردن شراب، دعواهاى گروهى، و...

4. عصبانيت هاى خانوادگى، اجتماعى، سياسى و طرفدارى از انديشه هاى افراطى و انتقادى.

جوانى كه به هر چيزى انتقاد مى كند و هميشه نظرات بدبينانه دارد، اغلب به دليل طغيان شهوت در اوست و لذا مى خواهد به هر نحوى كه شده، خودش را مطرح كند و به همين علت، در هر جايى كه صداى اعتراضى بلند مى شود، براى هوچيگرى و سر و صدا به آن ها مى پيوندد.

روايتى از معصوم عليه السلام

«جوانانى كه دست خود را به گناه باز مى كنند، پست ترين مردهاى شما هستند و افراد بى همسر، به همين دليل جهنمى مى شوند.»

بر همين اساس، «ثواب دو ركعت نماز متأهل، هفتاد مرتبه از نماز مجرّد بيش تر است.»

صورت دوم: خود ارضايى (كاميابى از خود)

عوارض پزشكى و تأثيرات مخرب روانى و روحى آن محرزاست و گناه كبيره بودنش حتمى است؛ حتى عرق بدن چنين شخصى نجس است.

آثار خود ارضايى:

1. محروميت از ارضاى جنسى با جنس مخالف؛

2. تحريك جنسى براى جنس موافق؛

3. ضعف بينايى؛

4. ناتوانى شديد جسمانى؛

5. در عمل خود ارضايى، چون نطفه غير طبيعى خارج مى شود، دچار اختلالات و امراض مى گردد؛

6. ضعف اراده و ناهنجارى هاى شديد روانى؛

7. پديد آمدن جنون؛

8. ايجاد دلهره و اضطراب شديد؛

9. نابسامانى هاى دينى و گريز از مجالس مذهبى؛

10. خيال بافى و پندار گرايى؛

11. تحريك پذيرى سريع؛

12. ضعف حافظه؛

13. ضعف هاضمه؛

14. رشد غم و حسد و حسرت؛

15. بى ميلى به كار و بى حالى شديد؛

16. ناقص و ناتمام رها كردن بيش تر كارها؛

17. شور و اُفت ناگهانى؛

18. علاقه شديد به تنهايى و گريز از مهمانى رفتن؛

19. امراض پوستى و آلت تناسلى؛

20. مشكلات خانوادگى (همسر او مجبور مى شود به صورت هاى گوناگون خودنمايى كند و به تدريج به فحشا كشيده مى شود).

هشدار به نوجوانان و جوانان

1. از پوشيدن لباس تنگ خوددارى كنيد(به خصوص لباس زير).

2. از هر چيز تحريك كننده شهوت، چشم بپوشيد.

3. به سخنان تحريك كننده غرايز جنسى گوش نسپاريد.

4. از زياد خوردن، به ويژه در شب ها بپرهيزيد.

5. در زمان استحمام كردن، كاملاً عريان نشويد.

6. به هنگام خوابيدن، برنامه فرداى خود را مرور كنيد.

7. با وضو به بستر خواب وارد شويد.

8. مكان خلوتى را براى خوابيدن انتخاب نكنيد.

9. از بازى كردن با خود، به خصوص در مواقع خوابيدن، خوددارى كنيد.

10. در موقع خوابيدن، تسبيحات حضرت زهراعليها السلام را فراموش نكنيد.

11. سه مرتبه سوره قل هو اللَّه احد را قبل از خوابيدن قرائت نماييد.

12. در زمان خوابيدن، خودتان را به امام زمان (عج) بسپاريد.

13.

از شيرينى، گوشت قرمز، تخم مرغ، ادويه، پياز و خوراكى هايى كه محرك غرايز است، كم تر استفاده كنيد.

صورت سوم: ارضاى آزاد (ازدواج كاملاً حيوانى)

بهره گيرى بى قيد و شرط جنسى و كاميابى هرزه گونه، به هر نحوى كه بشود.

برخى از آمارهاى آثار ارضاى آزاد

كشور امريكا:

در سال 1938 م. در كشور امريكا بيش از 30 هزار كودك نامشروع به دنيا آمدند.

در سال 1960 م. (22 سال بعد) بيش از 400 هزار كودك نامشروع متولد شدند.

در سال 1979 م. (19 سال بعد) بيش از 600 هزار كودك نامشروع به دنيا آمدند.

افزايش سرسام آور فحشا و روابط نامشروع جنسى در امريكا، به وضوح نمايان است؛ به طورى كه در سال 1984 م. در اين كشور، از هر 4 نوزاد به دنيا آمده، يكى حرام زاده بوده است.

مزاح نكرده ايم اگر بگوييم: در 20 سال آينده، بيش از 80 درصد نوزادان امريكايى، حرام زاده خواهند بود!

بر اساس آمارهاى منتشر شده از سوى سازمان بهداشت امريكا، آمار فساد از روابط نامشروع (ارضاى آزاد) در اين كشور روز به روز افزايش مى يابد؛ به طورى كه روزانه، باردارى 3 هزار دختر نامشروع، فقط در بيمارستان ها ثبت مى شود.

كشور انگلستان:

در سال 1984 م. از هر 5 نوزاد انگليسى، يكى نامشروع بوده است.

در سال هاى اخير، اين آمار به يك نوزاد نامشروع از هر سه نوزاد رسيده است.

كشور سوئد:

در اين كشور از هر 100 دختر، 70 دختر، قبل از ازدواج به طور نامشروع بكارت خود را از دست داده و باردار شده اند.

نتايج ارضاى آزاد

1. تباه شدن شخصيت انسان؛

2. پايين آمدن سن بهره ورى جنسى (وقتى وجودش تُفاله شد، در سن 40 سالگى تصميم به ازدواج مى گيرد)؛

3. سست شدن و تباه شدن روز افزون بنيادهاى خانواده؛

4. بدبينى فزاينده بين

زنان و شوهران؛

5. پيدايش بيمارى هاى مقاربتى.

مضحك اما واقعى:

شناسنامه هاى اين گروه:

نام: بچه سرراهى نام خانوادگى: نامشروع

نام پدر: ولگرد نام مادر: هرزه

محل زايمان: گوشه مستراح

شماره شناسنامه و ثبت: قاچاقى

صورت چهارم: بدارضايى زن و شوهر

پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله فرمودند: «مانند بعضى از پرندگان، آميزش نكنيد.»

امام حسن عليه السلام فرمودند:

«هر گاه مردى با دلى آرام و اعصابى آسوده و بدنى آسايش يافته با همسرش ملاقات جنسى كند، نطفه، جايگزين مى شود و فرزند، مانند پدر و مادر به دنيا مى آيد.»

چه بايد كرد؟

اگر اشتراك جنسى را بپذيريم، بهايى شده ايم؛ اگر تعطيل جنسى را بپذيريم، مسيحى شده ايم؛ ولى اگر تعديل جنسى را پذيرا باشيم، مسلمان خواهيم بود.

فصل سوم برنامه ريزى قرآن و سنّت

اولين راه حل

جوانانى كه توان ازدواج دارند، بايد در انتخاب همسر دقت كنند:

«اَلخَبيثاتُ لِلخَبيثينَ و الخَبيثونَ لِلْخَبيثات، وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبين و الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات اوُلئِكَ مُبَرَّؤون مِمّا يَقُولون لَهُم مَغْفرةٌ وَ رِزقٌ كَريم»(7)

زنان بدكار براى مردن بدكار و مردان بدكار براى زنان بدكار، زنان پاك براى مردان پاك و مردان پاك براى زنان پاك؛ اين پاكيزگان از تهمت هايى كه ناپاكان مى زنند، منزه هستند و از خدا برايشان آمرزش و رزق نيكوست.

مولانا مى فرمايد:

ناريان مر ناريان را طالبند

نوريان مر نوريان را جاذبند

جان شيران و سگان از هم جداست

متحد جان هاى مردان خداست

دومين راه حل

جوانانى كه نمى توانند ازدواج كنند:

«وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لايَجِدون نِكاحاً حَتّى يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(8)

كسانى كه نمى توانند ازدواج كنند، بايد استعفاف كنند، تا اين كه خداوند آن ها را از فضل خود بى نياز گرداند.

استعفاف يعنى چه؟

استعفاف، يعنى: طلب عفت كردن و به گناه آلوده نشدن.

«قُلْ لِلْمُؤمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُروجَهُمْ ذلِك اَزْكى لَهُمْ اِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ»(9)

به مؤمنان بگو: چشم هايشان را از نامحرم فرو ببندند، و كمربند حيا و غيرتشان را براى گناه باز نكنند. اين عمل براى آنان پاك ترين چيز است و خداوند به آنچه مى سازند، آگاه است.

توضيح اين كه:

وقتى كسى چشم چرانى مى كند، از هر نگاهى يك تصوير ذهنى مى سازد و از چند نگاه، تصويرى را خلق كرده، از آن لذّت مى برد. در حقيقت، آن تصوير ذهنى، تنديس شهوت رانى آن شخص است، لذا مى فرمايد:

«به آنچه [در ذهنشان ] خلق مى سازند، آگاه است.»

مناسب است كه اين كلام حق تعالى را آويزه جان كنيم كه فرمود:

«قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَكيَّها* وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّيها»(10)

هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده؛ و آن كس كه نفس خويش را

با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است.

قرآن مى فرمايد:

«وَ قُلْ لِلْمؤمِناتِ يَغْضُضنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُروجَهُنَّ وَ لايُبدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهر مِنها وَلْيَضْربنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهنَّ و لايبدينَ زينَتَهنَّ اِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ اَو ابائهِنَّ اَوْ اباء بُعولَتِهِنَّ اَوْ اَبنائِهِنَّ اَوْ اَبناءِ بُعُولَتِهنِّ اَو اِخوانِهِنَّ اَو بنى اِخوانِهِنَّ اَوْ بنى اَخَواتِهِنَّ اَو نِسائِهِنَّ او ما مَلَكَت اَيْمانُهُنَّ اَو التّابعينَ غَيْرِ اوُلى الارْيةِ مِن الرّجالِ او الطِفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَروا عَلى عَوراتِ النِّساء وَ لايَضْرِبنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ»(11)

دستور العمل قرآن براى تمامى دختران و زنان مسلمان

1. چشم چرانى نكنند.

2. دامن خود را به گناه آلوده نسازند.

3. زينت هاى ذاتى (مثل بدن، موها، چشم و ابرو، دست ها و پاها) را به نامحرمان نشان ندهند.

4. سر و سينه و گردن را با مقنعه بلند و گشاد بپوشانند.

5. زينت هاى عَرَضى (سينه ريز، گوشواره، دستبند، النگو، انگشتر و خلخال) را به نامحرم نشان ندهند.

6. به گونه اى راه نروند كه قدم برداشتن آن ها صدا كند و جلب توجه نمايد.

دستور العمل قرآن براى پدرها، مادرها و ثروتمندان

«وَ اَنْكِحُوا الايامى مِنْكمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُم وَ إِمائِكُمْ اِن يَكُونُوا فُقَراء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسعٌ عَليم»(12)

دختر و پسر صالح را به نكاح يكديگر در آوريد و اگر فقيرند، خدا به لطف خود آنان را بى نياز مى كند و خدا به احوال بندگان آگاه و رحمتش وسيع است.

سومين راه حل

جوانانى كه شرايط ازدواج دائم را ندارند، مى توانند ازدواج موقت كنند.

البته در ازدواج موقت، بايد مواردى رعايت شود، كه مهم ترين آن ها عبارتند از:

1. زن، وسيله شهوت رانى مردان شهوت پرست نشود.

2. زن بايد پس از هر بار كه ازدواج موقت مى كند،

عِدّه نگه دارد؛ يعنى چهار ماه و ده روز با هيچ مردى تماس نداشته باشد.

3. جوان نبايد به مرض صيغه كردن اين و آن مبتلا گردد (صيغه موقت، مقدمه شهوت پرستى او نباشد).

4. مهريه بايد تعيين شود.

5. صيغه عقد، بايد به صورت شرعى نزد عاقد خوانده شود و ثبت گردد.

6. اگر احياناً بچه دار شد، فرزند اوست و بايد تا آخر عمر نفقه اش را بپردازد.

7. به زن صيغه اى كه فرزند او را شير مى دهد و بزرگ مى كند، بايد اجرت المثل بپردازد.

فصل چهارم حجاب

حجاب؛ پيام قرآن

حجاب، پيراهن قشنگ عصمت است.

حجاب، چترى است كه بيد مجنون بر قامت ليلا مى اندازد.

حجاب، شرم وجودى انسان در برابر خداست.

اگر حجاب نباشد، نمى توان معناى رسيدن را دريافت.

اگر حجاب نباشد، تجلّى خداوند، پرهاى تماشاى ما را مى سوزاند.

اگر حجاب نباشد، فرشتگان نمى توانند با فراغ بال، كاسه گلبرگ ها را از الهام خداوند پُر كنند و بر سينه هاى آكنده از مهر خدا فرو ريزند.

حجاب، جامعه را به سوى زيبايى نامحدود و تجلّى بى پايان سوق مى دهد.

حجاب، مردم را به نور دعوت مى كند.

حجاب، باعث تقدس كوچه ها و خيابان ها مى شود.

حجاب، به ما مى آموزد كه با پاى برهنه ميان شقايق ها نَدويم.

اگر حجاب نباشد، حياى شبنم ها به فراموشى سپرده مى شود.

اگر حجاب نباشد، جامعه به سوى پنجره هاى بى تور و مگس هاى مزاحم شهوت خواهد رفت.

اگر حجاب نباشد، صداى چهچهه بلبل به نغمه غم آلود جغد بى حيا مبدّل خواهد شد.

اگر حجاب نباشد، افعى هاى شهوت پرست با ظاهرى فريبنده، نيش زهراگين خود را فرود خواهند آورد.

اى خواهرم!

بنفشه حجاب را از ساقه حيا جدا مكن.

طبيعت زيباى عفت و حيا را با آرامِش و خودنمايى، بد منظر نكن.

خواهرم! حجاب، ارثيه زهراعليها السلام است.

اى زن به تو از فاطمه اين گونه خطاب است

ارزنده ترين زينت زن حفظ حجاب است

امّا آيا ما زهرايى هستيم يا نه؟

قصه قرة العين

بيش از 70 سال پيش در دشت بَدْخش ايران، عده اى مردم را در حسينيه بدخش جمع كردند. در آن جا، زنى به نام «طاهره زريّن تاج»، معروف به «شمس الضحى» بود كه بهائيان او را «قرة العين» ناميدند. شوهر و پدر او مجتهد بودند و خودش مفسر، محدّث، بحّاث و سيّاس بود.

او اولين زنى بود كه چادر از سرش برداشت و نيمه عريان وارد مجلس شد و مستقيم روى منبر امام حسين عليه السلام نشست و شروع به سخنرانى نمود.

بخشى از سخنرانى قرة العين اين است:

«هان اى اصحاب! اين روزگار ما از ايّام فَترت شمرده مى شود؛ امروز تكاليف شرعيه، يكباره ساقط شد ؛ صلات، صوم، ثنا و صلوات، كارى بيهوده است؛ كنار بگذاريد!

آنگاه كه "ميرزا على محمد باب" اقاريم سبعه را فرا بگيرد و كتاب خويش را از آسمان دريافت كند و اديان مختلفه را يكى كند، به تازگى شريعتى خواهد آورد و آن را ميان امت به امانت خواهد نهاد؛ آن وقت هر تكليف جديدى آورده مى شود. بر خلق روى زمين در آن زمان واجب مى گردد عبادت كنند. پس امروز زحمت بيهوده بر خويشتن روا مداريد.

زمان خويش را براى زنان خويش در مزاجعت طريق مشاركت بسپاريد و در اموال يكديگر شريك و سهيم باشيد كه در اين امور شما را عقابى نخواهد بود. هر كسى "بابى" نيست، مالش بر شما

حلال است.

هر زن بر نه مرد حلال است؛ اما براى مرد دهم بايد مجوّز بگيرد!

من خودم را براى نه مرد آماده كرده ام!

هر كس غير زن خودش را لمس كند، بهشت بر او واجب مى گردد و اين من هستم كه آماده لمس شما هستم!»

عموى او فرياد زد و اعتراض شديد نمود؛ همان وقت، دستور قتل عمويش را صادر كرد.

مردم كه كارد براى تيز كردن قلم هايشان داشتند، بر گلوى خودشان مى زدند و با بدن خونى، فرياد مى كشيدند و اعتراض مى نمودند.

بعضى به حالت بى هوشى افتادند و بعضى وحشت زده از مجلس فرار نمودند، اما عدّه اى از جوانان شهوت پرست ماندند.

قرة العين فرياد زد:

«هر كس از مجلس فرار كند، اهل دوزخ است و هر كس جذبه من او را فرا گرفته باشد، بهشتى است.»

كشف حجاب و توطئه بهائيت

سوگراس مى گويد:(13)

«در جزيره امن، زير نظر سلطان مراكش، شاه خوابيده بود و كنار گوشش راديو زمزمه مى كرد. ناگهان شاه فرياد زد، راديو را پرتاب كرد و دويد درون تالار و درب ورودى را بست.

دويديم جلو و گفتيم: چى شده؟

شاه گفت: راديو خبر داد كه نخست وزير ايران (هويدا) را اعدام كردند.

گفتيم: تو چرا مى ترسى؟

او گفت: مسأله چيز ديگرى است!

شاه گفت: مردم حق دارند بگويند: مرگ بر شاه، درود بر فلانى.

گفتيم: چرا؟

گفت: وقتى پدرم مى خواست پادشاه بشود، به او گفتند كه بايد چند كار را انجام بدهى:

1. زبان ايران را به انگليسى تبديل كنى.

2. چيزهايى را كه چشمشان نبايد ببيند، بر ملّت عرضه كنى. (كشف حجاب)

3. آنچه بايد به گوششان برسد، مانع شوى. (تعطيلى روضه ها و برداشتن عمّامه ها)

امّا به من گفتند: اگر قرار شد تو پادشاه بشوى، بايد به اين مفاد قرارداد عمل كنى:

1. همان طورى

كه ما انگليسى ها براى اسرائيلى ها در لبنان اسكان پيدا كرديم، بايد تو در ايران براى بهائيان اسكان درست كنى.

2. نخست وزير (وزير دارايى) بايد مادام العمر، بهائى باشد.

3. پُست هاى كليدى را به بهائيان بدهى، تا جاهاى مهم استراتژيكى در ايران، پايگاه بهائيت شود، و وقتى دستور حمله داديم، بهائيت را عليه اسلام قرار دهيم.»

گزارشى از كشف حجاب در زمان طاغوت

«اطلاعيه از فرماندارى كاشان به كاشان، نطنز و جوشقان»

تاريخ صدور: 13/3/1315

به نام پادشاه ايران

از قرار اطلاع، بانوان با چارقد در معابر عبور مى كنند، حتى بعضى ها به طور مضحك چادر به سر مى كنند و خود را مستور مى نمايند.

چون ادامه اين وضعيت، غير مطلوب و باعث مسؤوليت اينجانب است، اكيداً مقرر مى گردد كه بايد زودتر اين رويّه، مطرود و ممنوع گردد و نبايد هيچ كسى از بانوان با چارقد و چادر در معابر ديده شوند؛ لهذا از تاريخ نشر اعلاميه الى پنج روز ديگر، اگر به اين وضع ادامه بدهند، شديداً تعقيب مى شوند.

امضاء/حاكم و فرماندار كاشان

«اطلاعيه وزارت كشور براى تمام شهرستان ها»

تاريخ 16/11/1320

با وجود اين كه متجاوز از شش سال است كه رفع حجاب در كلّ كشور اعلام شده است، معذلك طبق گزارشات رسيده از شهرستان ها، غالباً در كوچه و بازار، زنان با چادر نماز و گاهى با چادر مشكى ديده مى شوند؛ چون اين ترتيب بر خلاف سياست دولت است، غَدَغن نماييد و شهربانى به نحو مقتضى جلوگيرى نموده و متخلفين را به دادگاه خلاف جلب نمايد. امضاء/وزير كشور

«نامه فرماندارى قم به وزير كشور»

زنان، حرم كه مى خواهند بيايند، چادر از كيف هايشان بيرون مى آورند و بر سر مى كنند؛ تكليف ما چيست؟

جواب: «حرم و غير حرم ندارد؛ چادر را از سرشان برداريد.»

«نامه ديگرى از فرماندارى قم»

يك

روحانى روز شهادت حضرت زهراعليها السلام در مورد حجاب حضرت سخنرانى كرده است؛ تكليف چيست؟

جواب: «دهانش را پر از خون كنيد و دهنش را ببنديد؛ چون اين سخنرانى ها بى حرمتى به سياست كشور است.»

«مبارزه با حجاب در يزد»

مردان يزد، بر نامه اى كه زنان يزدى نوشتند، انگشت زدند و نامه را به تهران بردند و پشت درب مجلس شوراى ملّى تحصن كردند.

متن نامه از اين قرار بود:

«اگر براى ما يك زن محرمى بگذاريد كه بتواند تشخيص بدهد، نشان خواهيم داد كه تن هاى ما زير باتون و لگدهاى پليس و مأموران شهربانى شما سياه شده است.

خدا شاهد است كه از فحاشى و لگد زدن هيچ مضايقه نكردند و نمى كنند.

تا به حال چقدر زن حامله و مريض به واسطه تظلمات و ضربات كه از طرف مأمورين شما داده شده است، جان داده اند و چقدر زن از ترس آنان، فلج شده اند.

و چقدر مال را به اسم روسرى و چادر نماز از سر ما، برداشته اند و برده اند و چه پول هايى به هر اسم و رسمى از ما گرفته اند. خدا مى داند اگر ما زنان يك روسرى يا چادر بر سر داشته باشيم، بهترين رفتار پاسبان شما با ما، لگد با چكمه ها به پهلو و پاهاى ما بوده است. مگر نمى دانيد زنان حامله در كوچه ها بچه انداخته اند و زير چكمه هاى پاسبان شما لِه شده اند.»

والسلام

در تاريخ 18/8/1320 نامه در مجلس شوراى ملى خوانده شد و به وزارت كشور تحويل گرديد.

در تاريخ 3/9/1320 تحرير شد.

در تاريخ 3/9/1320 دستور خروج زده شد.

در تاريخ 20/9/1320 تحويل فرماندار يزد گرديد.

«جواب نامه زنان يزد توسط فرماندار يزد»

«تا من سر كار آمده ام، اين اتفاقات نيفتاده، ولى قبل از من اين

گزارشات دروغ نيست؛ امّا خطاب به زن هايى كه معترض هستند، بگويم:

دستور العمل كشف حجاب از طرف شهربانى يزد نيست، بلكه از وزارت كشور است، و ما مأموريم و معذور كه چادر از سر شما بكشيم.

ولى قول مى دهيم، با حُسن برخورد مأموران شهربانى، مأموريت خود را انجام دهيم.»!

«نامه يك فرماندار متدين به وزير كشور»

«اجازه بدهيد، زنان وقتى مى خواهند مسجد بروند، براى نماز چادر نماز سر كنند.»

چاپ قرآن توسط حكومت شاهنشاهى و پخش آن در تمام شهرها و روستاها

اولِ قرآن، عكس شاه و عكس نيمه عريان شهربانو و خواهر شاه بود؛ زير عكس شهربانو نوشته شده بود: «اين قرآن اهدايى دختر بى بى فاطمه زهرا، شهربانو اسلام پناه ايران» و شجره نامه شهربانو چاپ گرديده بود، كه نسل چهاردهم شهربانو، حضرت زهراعليها السلام است.

توضيح:

وقتى دختران روستاها و شهرها، اين قرآن و عكس ها را مى ديدند، به خود مى گفتند: اين عكس نيمه عريان بى حجاب، عكس دختر حضرت زهراعليها السلام است؛ پس وقتى دختر حضرت زهراعليها السلام چادر نداشته باشد، ما چادر سر كنيم؟!

چند روايت در مورد محرم و نامحرم

حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:

«نگاه به نامحرم، تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است. پس كسى كه نگاه به نامحرم نكند، از جهت ترس خدا، خداوند به او ايمانى عطا مى كند كه شيرينى آن را در قلبش احساس مى نمايد.»

آن حضرت صلى الله عليه وآله همچنين فرمودند:

«كسى كه چشمش را از حرام پر كند، خداوند چشمش را در روز قيامت از آتش پر مى نمايد، مگر اين كه توبه كند.»

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايند:

«هر كس با زن نامحرم ملازم باشد (دست بدهد)، به غضب خدا رجوع كرده است و هر كس با زن نامحرم ارتباط پيدا

كند، در زنجيرى از آتش با شيطان مقرون و نزديك مى شود و هر دو در آتش انداخته مى شوند.»

حضرت رسول صلى الله عليه وآله مى فرمايند:

«تمام چشم ها در روز قيامت گريانند؛ مگر سه چشم:

1. چشمى كه از ترس خدا بگريد؛

2. چشمى كه از نامحرم چشم بپوشد؛

3. چشمى كه شب زنده دار باشد.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«كسى كه چشمش به زن نامحرمى بيفتد، پس چشمش را به آسمان و زمين متوجه كند و به نامحرم نيندازد، خداوند به عزّت و جلالش، حورالعين را به او تقديم مى دارد.»

امام موسى كاظم عليه السلام به نقل از پدرشان از قول اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

«مرد نابينايى بر رسول خداصلى الله عليه وآله وارد شد. حضرت زهراعليها السلام از او رو گرفتند. وقتى سؤال شد: چرا حجاب گرفتى؟ فرمودند: او نامحرم بود. گفتند: او نابينا بود. فرمودند: او نابينا بود، ولى من بينا هستم.»

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:

«غضب خداوند بر زنى كه شوهر دارد و با وجود آن، چشمش را از غير شوهرش پُر مى كند، شديد و سخت است.»

فصل پنجم محورهاى ازدواج سالم

محور اوّل

جوانان، نسبت به ازدواج خوش بين باشند.

البته تلقين منفى در همه جا تأثير منفى دارد؛ ولى قبل از ازدواج، اگر تلقين منفى بشود، جرأت تشكيل زندگى و فراهم كردن مقدمات آن از بين مى رود و با يك تفكر نااميدانه به آن نگاه مى كند و اگر تلقين منفى بعد از ازدواج صورت گيرد - به گفته روان شناسان - دچار مزاج سوداوى (خون سرد و خشك) مى گردد و اين سرد مزاجى، او را كج خلق، نگران، بدبين، شكّاك و خموش مى نمايد.

محور دوم

ازدواج، مقدس تر از آن است كه فقط وسيله شهوت باشد.

«ابو على»، دوره عشق هاى شهوى را 6 تا 7 سال مى داند؛ البته در اين دورانى كه بعضى از جوانان، امروز عاشقند و فردا فارغ و قلبشان همچون يك قفس طلايى در باز است كه يك روز مرغ عشقى در آن لانه مى كند و يك روز كلاغى در آن محبوس مى شود و روزى طوطى، دو روز ديگر جغد و گاهى نيز لانه لاشخور و كركس مى گردد، ديگر نمى توان گفت دوره عشق 6 تا 7 سال است؛ بلكه با جرأت مى توان اين گونه بيان كرد كه عشق با هوسبازى ممزوج شده، همانند آب و نمكى كه فقط با حرارت تجربه و گذشت زمان مى توان آن را تفكيك نمود و لذا مدّت عشق هاى امروزى 6 تا 7 ماه بيش تر نيست.

پس اگر كسانى ازدواج را نوعى وسيله شهوت بدانند، مسلماً مدتى بعد از عروسى، بهانه گيرى ها شروع مى شود و زندگى با ناراحتى ها و عصبانيت ها ادامه پيدا مى كند و سرانجام با تبرِ تيزِ وحشتناك «طلاق»، زندگى آنان به دو قسمت جداگانه تقسيم مى گردد.

پس جوانان عزيز بايد بدانند:

ازدواج، «ادفاع» شهوت مى كند، نه «اشباع»

شهوت.

محور سوم

جوانان، براى ارزش پيدا كردن آماده شوند.

درختى كه پيوندش مى زنند، بارور مى شود. انسان با ازدواج، به هنر زندگى دست مى يابد.

در اسلام، فقط يك فرد تنها زندگى مى كند و آن هم خداست:

«قُل هُوَ اللَّهُ اَحَد»(14)

ولى در جهان هستى، همه چيز زوج دارد؛ حتى جمادات؛ چرا كه وقتى اتم شكسته شد، اين مطلب هم ثابت گرديد:

«و خلقناكم ازواجاً»

دخترم و پسرم!

كامل كسى است كه صفت كمال در او باشد؛ اگر داراى همه چيز بشوى، هنوز كامل نشده اى، اما وقتى همسر بگيرى، به كمال مى رسى!

مثال:

اگر تنها يك رشته سيم باشد، نمى تواند جايى را روشن كند؛ ولى اگر دو رشته سيم كنار هم قرار گرفت، آن وقت است كه مى تواند همه جا را نورانى كند.

محور چهارم

ازدواج را معامله قرار ندهيم.

در قديم رسم بود تا كودكى به دنيا مى آمد، او را براى كسى نام گذارى مى كردند، ولى الحمدللَّه اين سنّت برداشته شد.

نام اين عمل، ازدواج «نافى» يا ازدواج «ضربدرى» بود؛ يعنى يك دختر بدهيم، يك دختر بگيريم. اگر ازدواج به عنوان معامله باشد، بچه هايمان وجه المعامله خواهند شد.

محور پنجم

معيار انتخاب، تنها ثروت و زيبايى نباشد.

بايد بدانيم كه در اسلام:

مال:به هيچ وجه ملاك و محور ازدواج نيست.

جمال: زن يا مرد بايد تا حدودى داشته باشند.

كمال: اسلام، صد در صد كمالات معنوى را تأييد و تأكيد مى كند.

كمال مرد به زن گرفتن، و كمال زن به شوهر كردن است.

در كتاب هاى اخلاقى، به چنين كمالى (زن گرفتن و شوهر كردن) مى گويند: «كمال نوعى».

انسان با تحقيق و مطالعه، مشاوره، سخنرانى و تأليف مى رسد به: «كمال استحقاقى».

همچنين با عمل كردن به دريافت هاى كمال استحقاقى، مى رسد به: «كمال استكمالى».

پس جمال و مال و نسبت خانوادگى، ملاك نيست، بلكه فضايل اخلاقى و معنوى معيار است.

محور ششم

عاطفه پسر و دختر را به سوى ازدواج تحريك كنيم.

بايد براى پسر، مسأله زن دوستى و براى دختر مسأله شوهر دوستى و براى هر دو، مسأله فرزند دوستى را تشريح كنيم و شيرينى آن را به آنان يادآور شويم. فقط سختى ها و ناراحتى ها را بازگو نكنيم. آنان نبايد مسايل وام، قرض، اجاره نشينى، خريد بازار، مشكلات بچه دارى، پول زايشگاه و مشكلات ديگر را به منزله كوه سياه محكمى ببينند كه با هيچ ديناميت توكلّى و كلنگ كار و تلاشى نتوان آن را از جلوى راه برداشت.

زندگى را دو گونه مى توان مشاهده كرد، كه انتخاب آن با شماست:

زيبايى زشتى

سلامت و نشاط سستى و بى حالى

درايت دريوزگى

يادآورى خاطرات شيرين يأس ونااميدى

محور هفتم

به موقع انجام شود.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:

«هنگامى كه ميوه درخت رسيد، ازيك طرف خورشيدبرآن مى تابد وآن رافاسدمى كندواز طرف ديگر باد مى وزد و آن را پراكنده مى نمايد.

همين طور است حال دختران؛ چرا كه آن ها به منزله ميوه اشجار منازل مى باشند؛ لذا وقتى دختر به حدّ كمال رسيد و درك كرد آنچه را بايد درك كند، دوايى كه چاره اين درد را مى كند، وجود ندارد، مگر همسرى كه خداوند خلق كرده است.

و اگر به خانه شوهر نرود، فاسد خواهد شد و در آن حال، والدين مُجرم خواهند بود.»

والدين سه گونه جُرم مى كنند:

1. ميوه (دختر) نرسيده را مى كَنند(شوهر مى دهند).

2. ميوه (پسر) نرسيده را به بلوغ زودرس مى رسانند.

بلوغ زودرس از طريق تماشاى فيلم هاى ويدئويى، شوخى هاى كذايى، رها كردن آنان در محيطهاى مختلط و...

3. از چيدن ميوه رسيده جلوگيرى مى كنند.

فصل ششم چهار اصل مهم در زندگى

اصل اوّل زندگى: توكّل به خدا

توكّل، مانند پلى است كه يك طرف آن «ربوبيت» و طرف ديگر آن مقام «رضا» است.

اگر از ربوبيت با پُل توكّل بگذرى، به مرحله رضا مى رسى. آن وقت يك باب عرفانى برايت باز مى شود، به نام «ثقه و اطمينان». ربوبيت، عقيده اى بسيار مشكل و سخت است؛ مثل كاردى كه گلوى اسماعيل عليه السلام را نبريد و آتشى كه ابراهيم را نسوزاند.

«توكّل» همچون طنابى محكم است كه رشته هاى به هم پيچيده ايمان و تقوا، آن را به طنابى بسيار قوى و محكم مبدّل ساخته است. توكل به خدا مى تواند آدمى را از صخره هاى مشكلات زندگى بالا ببرد و به قلّه سعادت، آسايش، آرامش و سربلندى برساند.

اصل دوم زندگى: مسؤوليت پذيرى

عدّه اى مشغول هستند نه مسؤول!

گاهى كسى در محيط كارش مشغولِ مسؤول است؛ خوشا به حال مردم؛ چون هر وقت به او رجوع مى كنند، او در حال انجام دادن وظيفه است.

ولى عدّه اى مسؤول مشغول هستند؛ هر زمان به او رجوع مى كنى، يا با تلفن صحبت مى كند، يا با دوستانش گپ مى زند و يا روزنامه مى خواند، و خلاصه كارى به ارباب رجوع ندارد. خدا به فرياد مردمى برسد كه بايد با اين گونه افراد سر و كار داشته باشند!

ما بايد در زندگى، تفاوت «مشغوليت» و «مسؤوليت» را بدانيم.

خواهرم!

وقتى شوهر كردى، مسؤول هستى، پس در اين صورت، حرف هيچ كسى جز شوهرت نبايد در تو اثر بگذارد.

اگر ديگران راهنمايى كردند، بپذير؛ ولى آنچه را از طريق تلقين منفى بر تو وارد مى شود، نپذير.

برادرم!

وقتى همسر گرفتى، مسؤول هستى؛ پس در اين مسؤوليت مهم، تنها بايد با همسرت در زندگى هماهنگ باشى.

خواهرم!

وقتى ايرادى از شوهرت ديدى، زود قهر نكن و به خانه مادرت نرو، زيرا زندگى

امرى حياتى و مقدّس است؛ تجارت نيست، كه اگر شكست خوردى، در تجارت بعدى دقت كنى.

برادرم!

اگر شب دير آمدى و همسرت گفت كجا بودى؟ نگو شوهر كرده ام يا زن گرفته ام!!

خوشحال باش كه دلى با حال اضطراب و دلهره به انتظارت نشسته؛ يادت نرود زن گرفته اى كه مسؤول باشى، نه مشغول!

خانم!

وقتى شوهرت براى بد حجابى يا آرايش كردن يا پوشيدن جوراب پانما در مقابل نامحرم، يا دقت نكردن در حفظ لوازم زندگى و يا غيبت كردن از ديگران، از تو ايراد گرفت، ناراحت نشو!

شوهرى كه فكر مى كنى سخت گيرى مى كند، سخت گيرى نكرده، بلكه احساس مسؤوليت مى كند و در گوشه دلش تو را مالك دل كرده و مستأجر ديگرى نپذيرفته است؛ پس ناراحت نشو و بپذير.

شهيد دستغيب مى فرمود: دخترها و پسرها قبل از عروسى (دوران عقد) دو دوست باشند و همديگر را نصيحت كنند تا هر چه ناخالصى هست، از خود دور نمايند، تا يك عمر راحت زندگى كنند. خيلى ها حرف هاى دلشان را به همديگر نمى زنند و سال ها با هم زن و شوهرند، نه همسر!

در اسلام، آيين «همسرى» تأكيد شده است، نه «زناشويى».

اصل سوم زندگى: دورى از ماشينى شدن

فيلم «ماشينيوم» چارلى چاپلين را ديده ايد؟

چارلى قرار شد قالپاق سفت كن باشد و شش پيچ پايين را سفت كند. آن روز مانند يك ماشين كار كرد. وقتى وارد خانه اش شد، دكمه هاى مانتوى زنش هم مثل پيچ قالپاق ماشين بود؛ آن ها را هم محكم مى كرد. زنش فكر مى كرد او دارد زن دارى مى كند، در حالى كه چارلى يك ماشين شده بود!

استاد ارجمند، جناب آقاى دكتر مازارچى مى گفت:

خاطره اى از مرحوم شهيد آيت اله دستغيب رحمهم الله دارم، كه بسيار زيبا و شنيدنى است.

دانشجويى از اهل شمال به آقا گفته

بود: چند روزى است با خانم خود قهر هستم. ايشان فرموده بود: «معلوم است در همسردارى ناشى هستى!» (راستى كدام زن حاضر است شوهرش، اول يك زن ديگر بگيرد، بعد كه زن دارى آموخت، با او زندگى كند؟)

آيت اللَّه شهيد دستغيب فرموده بود:

«فردا جمعه است؛ مستحب است روز جمعه شما دو نفر، سيب را با دست نخوريد؛ بلكه با دهان بخوريد. يك نخ به نوك سيب ببند و به پنكه سقفى آويزان كن، بعد دست هايتان را از پشت سر ببند و روبه روى همديگر بايستيد و سيب را با دهانتان بخوريد.»

دانشجو رفت و بعد از مدّتى آمد پيش استاد و گفت: «آقا! سند اين روايت را كه فرموديد مى خواهم!»

بعد شهيد دستغيب فرموده بود: «آشتى كرديد؟»

گفته بود: «بله آقا! چه آشتى جانانه اى!»

سپس شهيد دستغيب فرموده بود: «اين مطلب، بسيار معتبر است؛ قال الدستغيب پدر آمرزيده!!!»

به اين روايت توجه كنيد:

از امام صادق عليه السلام سؤال شد: آيه «وَلْيَضْرِبْنَ» يعنى چه؟

حضرت در حال مسواك زدن بودند؛ مسواكشان را شستند و بار ديگر بر شانه او زدند و فرمودند:

«زن را بزنيد، يعنى اين!»

خود اين كار، يك شوخى است كه مرد با همسرش دارد.

اصل چهارم زندگى: نپذيرفتن تلقين هاى منفى

اگر كسى در زندگى خود چارچوب اصولى و منطقى داشته باشد، كم تر دچار ترديد و تلقين منفى مى گردد.

در اين زمينه، بايد به چند هشدار توجه كرد:

1. بعضى ها در معاشرت هاى دوستانه، چيزهايى به انسان مى گويند كه به روابط زن و مرد ضرر مى رساند، پس بايد مواظب بود.

2. راز زندگى را صلاح نيست هيچ كس جز زن و شوهر بفهمند؛ حتى والدين طرفين.

3. اگر مهمانى رفتيد، مواظب باشيد كه شيوه زندگى ديگران، برايتان تلقين منفى ايجاد نكند.

4. مبادا تعريف هاى

دروغين در مجالس مهمانى و پزهاى كذايى اطرافيان، زندگى شما را با تلقين منفى خراب كند.

5. طلا و جواهرات، مبلمان هاى آنچنانى و تجمّلات، شما را نسبت به زندگى دلسرد نكند.

فصل هفتم دو حكايت شيرين از ازدواج

قصه داستان يكى از اصحاب صُفه به نام جويبر

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله روزى جويبر جوان را سر به زانوى غم نهاده و ناراحت ديدند. جويبر سخت در فكر فرو رفته بود و در مورد زندگى آينده اش كه همسر او كيست؟ با فقر چه بايد بكند؟ و با صدها فكر ديگر، دست و پنجه نرم مى كرد.

ناگفته نماند كه جويبر، هم از نظر مالى خيلى فقير بود و از اصحاب صفه و پابرهنگان محسوب مى شد و هم از نظر ظاهرى قيافه جذابى نداشت. او در زشتى صورت، شهره بازار بود، ولى بسيار پاكدامن و مهربان بود.

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله جلو آمدند، دست بر روى شانه او زدند و فرمودند: ميل دارى مأموريتى را انجام دهى؟

عرض كرد: شما امر بفرماييد، جان مى دهم.

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: جويبر! اكنون به نزد لُبَيد برو و به او بگو: فلانى گفته امشب مى آيم و عقد زَلفا را مى خوانم.

جويبر عرض كرد: به چشم؛ ولى يا رسول اللَّه! اگر لُبَيد پرسيد داماد كيست، چه بگويم؟

حضرت فرمودند: بگو جويبر!

عرض كرد: من؟!

فرمودند: آرى؛ تعجب نكن! خداوند فرموده است:

«وَ اَنْكِحوُا الْايامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ اِمائكُمْ اِنْ يَكوُنُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»

ناگفته نماند كه لُبَيد از بزرگان قريش و از شركاء بازار عكاظ و بالاترين تاجر زمان بود. او حتى به قارون زمان معروف بود.

هر كس وارد خانه او مى شد، يك شِنِل زيباى زرباف روى شانه او مى انداختند كه بسيار قيمتى و با ارزش بود و اين

فقط به افتخار اين بود كه لياقت پيدا كرده بود لُبيد را ملاقات نمايد.

جويبر پابرهنه سياه، اما سفيد قلب، به خانه لُبيد رسيد. در را كوبيد و گفت: از طرف پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله پيامى دارم كه به لُبَيد برسانم. اجازه ورود گرفت. شِنِلى بر روى شانه او انداختند. جويبر شِنِل را از شانه اش برداشت و دو دستى تقديم نمود و گفت: مرا با شِنِل هاى زرباف دنيا كارى نيست؛ مرا به همان رداى پُر ارزش مسلمانيم افتخار است. پيامى از نبى اكرم صلى الله عليه وآله دارم.

آن روز لُبيد با تجّار بزرگ قريش، مكه، شام، يمن و ايران، جلسه اى تجارى داشت.

لبيد جلو آمد و گفت: جويبر! پيام مولا و سرور عالم، نبى اكرم صلى الله عليه وآله را در بين دوستانم در جلسه تجارى با بانگ بلند بفرما، تا همه حضار به شنيدن پيام پيامبرصلى الله عليه وآله مفتخر گردند.

جويبر فرمود: لبيد! بگذار پيام را در گوش تو بگويم، آن وقت اگر صلاح دانستى، با بانگ بلند مى گويم تا همه بشنوند.

لبيد گفت: خير، من زنان حَرَم را نيز صدا مى كنم تا همه حضار و خادمان و زنان حَرَم، از پشت پرده، پيام رسول اللَّه صلى الله عليه وآله را بشنوند. مجلس را آماده نمودند؛ همه به جويبر نگاه مى كردند و در انديشه اين بودند كه او چه پيامى آورده است.

جويبر گفت: جناب لبيد! پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: امشب به منزل شما مى آيم تا عقد دخترت زَلْفا را بخوانم.

لبيد، لبخندى زد و گفت: چه افتخارى بالاتر از اين است كه رسول اللَّه صلى الله عليه وآله عاقد باشد و داماد مرا او انتخاب كند. زلفا، خواستگاران زيادى دارد؛

حتى پادشاه ساسانى ايران نيز براى پسرش از زلفا خواستگارى نموده، ولى من موافقت نكرده ام.

اكنون بگو بدانيم داماد كيست؟

جويبر گفت: جناب لبيد، بگذار اين مطلب را در گوش تو بگويم؛ گفت: خير، بايد با صداى بلند بگويى تا همه بدانند داماد كيست.

همه ديده ها به جويبر دوخته شده و نفس ها به شماره افتاده بود. همه منتظر جواب بودند، چون براى همه بسيار مهم و شنيدنى بود كه بدانند داماد كيست.

جويبر سرش را به زير انداخت؛ صورتش را عرق شرم فرا گرفته بود؛ صدايش به لرزه افتاد؛ كمى مكث نمود و اين پا و آن پا كرد و با صدايى آهسته گفت: جويبر.

لبيد كمى جلو آمد، اخم هايش را درهم كشيد و گفت: جويبر؟!

جويبر سكوت كرد. لبيد نگاهى به حضار كرد و با حالتى بسيار ناراحت، سرش را به ديوار زد و گفت: زين ابريشم زرباف كجا، پالان الاغ كجا؟

حاكى از اين كه چه مناسبت و شباهتى بين زلفا و جويبر وجود دارد؟

سپس لبيد، فرياد زد: جويبر! برو به محمدصلى الله عليه وآله بگو كه اسلام آوردم و مسلمانت شدم، امّا به مسايل زندگى من كارى نداشته باش!

جويبر سرافكنده و آهسته به طرف درب خروجى منزل لبيد حركت كرد كه ناگهان، صدايى از پشت پرده، در قسمت زنان حرم بلند شد: جويبر بايست!

جويبر ايستاد و برگشت. نگاهى به لبيد كرد و با سكوتِ همراه با نگاه خود، منتظر جوابى بود.

آرى! صداى زلفا بود؛ زلفايى كه شاگرد زهراعليها السلام بود.

زلفا صدا زد: پدر! آيا خودت را زين ابريشم زرباف دانستى و نماينده پيامبرصلى الله عليه وآله را پالان الاغ؟ آيا مسلمانى فقط به بيان و اقرار به شهادتين است؟

آيا پيامبرصلى الله عليه وآله آمده كه ما شهادتين بگوييم و هر كارى كه دلمان خواست، بكنيم و بگوييم؛ مسايل خصوصى زندگيمان كارى با پيامبرصلى الله عليه وآله ندارد؟ هرگز! من چنين مسلمانى را مسلمان نمى دانم.

پدر! من به جويبر راضى هستم و اجازه بده كه پيامبرصلى الله عليه وآله براى خواندن عقد تشريف بياورند.

بدين ترتيب، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله عقد زلفا و جويبر را خواندند و طولى نكشيد كه جويبر در جنگ اُحُد به شهادت رسيد و نام زَلْفا، با افتخار، در طومار زنان شهداى اُحُد ثبت گرديد.

در خواستگارى، سخت نگيريد

ظهر 21 ماه رمضان، مسجد شيخ مملوّ از جمعيت بود. همه بعد از نماز جماعت، منتظر شنيدن مواعظ حكيمانه علاّمه بودند. جاى سوزن انداختن نبود. فضاى صحن و مسجد و اطراف آن، پُر از مردمى عاشق و شيفته سخنان پُربار و جذاب علامه شوشترى بود.

با ذكر صلوات، همه به احترام بالا رفتن علامه از منبر، بلند شدند و با نشستن علامه، همه مردم نشستند و آماده شنيدن سخنان ايشان شدند.

علامه پس از خطبه فرمود: موضوع بحث امروز من، تفسير آيه 32 سوره نور است كه مى فرمايد: در امر خواستگارى، سخت نگيريد. چه اشكالى دارد اگر دخترى داريد و داماد نيكويى سراغ داشتيد، شما به او پيشنهاد ازدواج بدهيد؟ مگر حضرت شعيب عليه السلام براى صفورا - دختر عفيفه و نجيبه و پُر خواستگارش - پيشنهاد ازدواج به موسى نداد.(15)

امروز نيز كه روز 21 ماه مبارك رمضان است، به شما عرض مى كنم: من نيز دو دختر با اين خصوصيات دارم.

شرايط داماد را نيز بيان فرمود.

آنگاه به مردم خطاب كرد: هر كسى شرايطش را دارد، بيايد به من رجوع

كند.

مردم از اين كه علامه هر چه مى گويد، خود نيز به آن عمل مى كند، برايشان بسيار جالب و جذّاب بود. خلاصه، سخنرانى تمام شد و علامه از مسجد بيرون آمد و به طرف منزل حركت نمود.

در بين راه، احساس كرد كه جوانى در پى او حركت مى كند، ولى خجالت مى كشد جلو بيايد. علامه ايستاد و به طرف جوان رفت و فرمود: پسرم! كارى دارى؟

عرض كرد: آقا! سيّد صدر هستم و فكر مى كنم كه شرايط دامادى را داشته باشم؛ اگر قابل مى دانيد، من براى ازدواج آمادگى دارم.

علامه او را به منزل بردند و با دخترشان مشورت نمودند و بعد از مراسم، عقد را خواندند و چند روز بعد، آن دو عروسى كردند.

سال بعد، ظهر 21 ماه مبارك رمضان، علامه فرمود: نوه مرا از قسمت زنانه بگيريد و به من بدهيد. مردم ديدند كه بچه شيرخواره اى را به دست علامه دادند. علامه، كودك را سر دست گرفت و فرمود: مردم! يادتان هست سال گذشته در همين مسجد، روى همين منبر، به شما گفتم: دخترى دارم؛ اگر كسى شرايطش را دارد به من رجوع كند؟

اين كودك، سيّد است و فرزند زهراعليها السلام. اگر من چنين نگفته بودم، اكنون اين كودك در دستان من قرار نداشت.

فصل هشتم انواع ازدواج در اسلام

ازدواج هاى پيش از اسلام

در زمان جاهليت، ازدواج، هشت صورت قانونى داشت و اگر كسى از اين صورت ها تخلّف مى كرد، زنا محسوب مى شد.

1. نكاحُ الرّحْتْ:

هر زنى مى توانست در يك زمان، كم تر از 10 شوهر داشته باشد و اگر احياناً زن حامله مى شد، آن زن، تكليف پدرِ بچه را با انتخاب يكى از آن چند مرد، روشن مى نمود.

(مخفى نماند اين نوع ازدواج از طرف بهائيت در مملكت ما

مطرح شد و بهائى ها به اين ازدواج «ازدواج مقدس» مى گويند. به همين دليل، عدد نه براى بهائيان بسيار مقدس مى باشد؛ چنان كه در بحث حجاب آمد).

2. نكاح الْاِسْتِبْذاءُ:

يعنى: زناشويى براى توليد مثل. اگر زنى يا شوهر او، از جوانى يا مردى خوشش مى آمد و دوست داشت فرزندش همانند او شود، او را براى زناشويى دعوت مى كرد، تا زن از اين مرد حامله گردد و كودكى كه به دنيا مى آيد، شكل و شمايل او را پيدا كند.

3. نكاحُ الْمَقْتْ:

يعنى: ازدواج با نامادرى. اگر پدرى فوت مى شد، زن پدر نيز مانند ارث به پسر اول مى رسيد. در صورت نداشتن پسر، هر كس از اقوام درجه يك، دستمالى روى سر آن زن مى انداخت، آن زن همسر او مى شد.

4. نكاح الاجبار:

در زمان جاهليت، دختر، هيچ اراده اى در امر انتخاب شوهر خود نداشت و پدر او سرنوشت ازدواج او را رقم مى زد. متأسفانه، در زمان ما نيز هنوز ريشه هاى جاهليت در اين امر، خشكيده نشده است.

البته، پدر و مادرها بايد هدايتگر باشند، ولى جوان نيز بايد در امر انتخاب، مختار باشد. درست است كه آنچه پير در خشت خام مى بيند، جوان در آينه صاف نمى بيند، ولى هم والدين و هم جوانان بايد به حقوق يكديگر احترام بگذارند.

5. نكاحُ الجمع:

يعنى: ازدواج همگانى. بعضى ها تعداد همسران خود را زياد مى كردند و در بالاى درب خانه خود پرچم سياهى نصب مى كردند، تا هر كس ميل دارد، با پرداخت مبلغى با همسران او زناشويى كند و اين نوع ازدواج، منبع درآمد بسيارى بود.

6. نكاح الشِّقار:

ازدواج از طريق معامله بود ؛ به طورى كه مردى دخترش را به كسى مى داد و دختر او را مى گرفت؛

يا خواهرش را مى داد، خواهر او را مى گرفت و مهريه متقابل ردّ و بدل مى شد.

7. نكاحُ الخِدم:

شوهر زن، به دوستانش اجازه مى داد در مواقع مهمانى، از همسرش لذّت چشمى ببرند و با او همبستر شوند.

8. نكاح البَدَل:

يعنى: زناشويى تعويضى براى مدتى معيّن. اگر مردى از همسر كسى خوشش مى آمد و او از همسر اين، براى مدّتى زنان خود را با همديگر عوض مى كردند.

در دوران جاهليت، اگر كسى غير از اين هشت مورد ازدواج قانونى، با زنى همبستر مى شد، زنا محسوب مى گرديد. البته از ديدگاه اسلام، همه اين ازدواج ها مردود است.

ازدواج هاى پس از اسلام

الف. ازدواج هاى حرام

1. محارم نَسَبى: خواهر، برادر، پدر، مادر، خاله، عمه، دايى، عمو، مادربزرگ، پدربزرگ، پسر برادر، دختر برادر، دختر خواهر، پسرخواهر، نَوِه و...

2. محارم سَببى: مادر زن و هر چه بالاتر رود، عروس، داماد، پدر شوهر و هر چه بالاتر رود.

3. محارم رضاعى: هشت شرط دارد كه يكى از آن ها مكيدن است، نه دوشيدن و به طفل دادن.

4. زنا: ازدواج با افراد زير براى انسان حرام ابدى است:

الف. با زن شوهردار؛

ب. با زنى كه در عدّه است؛

ج. مادر يا خواهر كسى كه با او لواط كرده باشد.

5. سه طلاقه كردن زن

6. كُفر: ازدواج زن مسلمان با مرد كافر، حرام ابدى است؛ چه موقت و چه دائم. ازدواج مرد مسلمان با زن كافر حرام ابدى است؛ چه موقت و چه دائم.

هشدار: ازدواج مرد مسلمان با زن صاحب كتاب، به طور موقت اشكال ندارد؛ ولى ازدواج دائم اشكال دارد.

جوانانى كه به خارج از كشور سفر مى كنند، اگر بخواهند ازدواج كنند، بايد زن مسلمان باشد، ولى اگر از اهل كتاب است، تنها مى توانند ازدواج موقت كنند.

7. ارتداد:

اگر زن و شوهر مسلمان باشند و بعد از ازدواج، يكى از اين دو مرتد شود (يعنى از دين اسلام خارج گردد)، از همان لحظه عقد باطل مى شود و بايد از همديگر جدا شوند.

8. ازدواج و جماع در حال احرام

9. ناصبى و ناسزاگو به اهل بيت عليهم السلام و نيز كسانى كه درباره اهل بيت عليهم السلام غلو مى كنند؛ مثل بعضى از متصوفه ها كه حضرت على عليه السلام را خدا مى دانند.

ب. ازدواج هاى مكروه

1. با زنان زناكار، مگر اين كه ازدوج با او مصلح و مؤثر باشد؛

2. ازدواج با زنازاده؛

3. ازدواج با زنى كه قابله داماد بوده است؛

4. ازدواج با دختر قابله داماد.

ج. ازدواج هاى مستحب

1. با دختر سيّده؛

2. با دختر باكره؛

3. با دختر گندمگون؛

4. با دختر چشم فراخ؛

5. با دختر قد بلند؛

6. با دختر با كمال و جمال؛

7. با دخترى كه مهريه او كم باشد؛

8. با دختر فقير و بى بضاعت.

فصل نهم

معيارهاى انتخاب

به طور كلى، دانشمندان براى انسان چهار تعريف بيان كرده اند:

1. انسان حيوانى است ناطق؛ بعد از مدتى متوجه شدند كه اشتباه تعريف كرده اند؛ چون به اين نتيجه رسيدند كه همه حيوانات ناطقند، ولى ما نطق آنان را نمى فهميم.

2. انسان حيوانى است بازيگر؛ باز متوجه شدند اين خصيصه نيز در تمام حيوانات وجود دارد.

3. انسان در بدو تولّد حيوانى است بالفعل و انسانى است بالقوه.

4. انسان موجودى است منتخَب و منتخِب.

به راستى كه تعريف چهارم را بايد دقيق مطالعه كرد و به عظمت انديشه انسان پى بُرد.

خارجى ها مى گويند: تو بگو چه بخورم تا بگويم چه فكر مى كنى!

امّا بزرگان اسلام مى گويند:

تو اوّل بگو با كيان دوستى

پس آنگه بگويم كه تو كيستى؟

آزمايش خوديابى و خودشناسى، بسيار در سرنوشت انسان مؤثر و

مهم است.

صبح، يك كاغذ بردار و انتخاب هاى خودت را تا شب بنويس.(16)

هفت معيار مهم براى انتخاب

معيارهاى انتخاب عبارتند از:

معيار اول: كُفويت

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:

«اگر على نبود، براى فاطمه كفوى پيدا نمى شد و بالعكس.»

بعضى از جوانان عزيز، معيار انتخاب را همدلى با طرف مى دانند؛ در حالى كه بايد اول همگلى را ارزيابى كنند، تا بعد به همدلى برسند. پس معيار اول ارزيابى براى انتخاب همسر، «كفو بودن» است.

مولانا مى گويد:

نوريان مَر نوريان را طالبند

ناريان مَر ناريان را جاذبند

جان شيران و سگان از هم جداست

متحد جان هاى مردان خداست

مثال: در يك قفس طلايى بسيار زيبا با تمام امكانات رفاهى، آيا كلاغ و طوطى مى توانند با همديگر زندگى كنند؟

قرآن كريم در آيه 26 سوره مباركه نور مى فرمايد.

«الخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثونَ لِلخَبيثات وَ الطَّيّباتُ لِلطَّيّبين و الطَّيّبُونَ لِلطَّيّباتِ اُولئِكَ مُبرُّؤن مِمّا يَقُولون لَهُمْ مَغْفِرةٌ و رِزْقٌ كريم»

زنان بدكار براى مردان بدكار و مردان بدكار براى زنان بدكار، زنان پاك براى مردان پاك و مردان پاك براى زنان پاك؛ اينان (نيكان) برى هستند از تهمت هايى كه مردم بدكيش مى زنند و براى نيكان، مغفرت و رزق نيكويى است.

همچنين در آيه 3 سوره مباركه نور، چنين آمده است:

«الزّانى لايَنْكِحُ اِلاّ زانِيةً اَوْ مُشْرِكَة و الزّانيَةُ لايَنْكِحُها اِلّا زانٍ او مُشرِك وَ حُرِّمَ ذلِك عَلى المؤمنين»

مرد بدكار مگر با زن بدكار يا مشرك، و زن بدكار مگر با مرد بدكار يا مشرك ازدواج نمى كند، و حرام است ازدواج مؤمنان بامشرك و مشركه و زن و مرد بدكار.

معيار دوم: ايمان و ديندارى

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:

«مَنْ تَزَوَّجَ اِمْرَأَةً لايَتَزَوَّجُها اِلّا لِجَمالها لَمْ يَرفيها وَ مَنْ تَزَوَّجَ اِمْرَأَةً لايَتَزَوَّجُها اِلّا لِمالها لَم يأكُل مِنْها فَعَليكُمْ بِذات الدّين»

كسى

كه ازدواج كند با زنى براى زيبايى او، خير از زيبايى زن نمى بيند و كسى كه براى مال (و جهيزيه) با زنى ازدواج كند، از آن مال نمى خورد. پس بر شما باد به دين و ايمان توجّه كنيد.

معيار سوم: اصالت زندگى

امام على عليه السلام فرمودند:

«كُونوا كَالنَّحل وَ لاتَكُونوا كالنَّمْل»

همانند زنبور باشيد و مانند مورچه نباشيد.

مواظب باشيد دختر يا پسر مسموم (بى دين و بى ريشه) را درون كندوى زندگيتان راه ندهيد.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:

«اِيَّاكُمْ وَ خَضْراءُ الدّمَنْ»

بترسيد از سبزى گنديده در گنداب.

(كنايه از دختر يا پسرى كه در خانواده بى ريشه و بى فرهنگ تربيت شده باشد.)

معيار چهارم: حيا پيشه و خجول

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«بهترين فرزندان ما، عاقلان خيرانديش و بهترين دختران ما، عاقلان با حيا و خجالت پيشه اند.»

معيار پنجم: جاذبه دار براى شوهر

امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«بهترين زنان شما كسانى هستند كه براى شوهرانشان از نظر خوش خويى و خوشى بويى و طباخى جاذبه دارتر، باشند.»

معيار ششم: عفيف و پاكدامن

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«بهترين همسر، همسرى است كه ناموس دوست و شيفته شوهر باشد.»

معيار هفتم: معيارهاى ويژه

حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

«زن بايد براى نامحرم متكبر باشد (دورى از اختلاط محرم و نامحرم)؛ بايد از نامحرم بترسد (حفظ دامن خود)؛ بايد بخيل باشد (حفظ مال).»(17)

سعدى چه زيبا سروده است:

زن خوب فرمانبر پارسا

كند مرد درويش را پادشا

برو پنج نوبت بزن بر درت

چو يارى موافق بود در برت

همه روز اگر غم خورى غم مدار

چو شب غمگسارت بود در كنار

كِه را خانه آباد و همخوابه دوست

خدا را به رحمت نظر سوى اوست

چو مستور باشد زن خوب روى

به ديدار او در بهشت است شوى

دل آرام باشد زن نيكخواه

وليك از زن بد خدايا پناه

تهى پاى رفتن به از كفش

تنگ

بلاى سفر به كه در خانه جنگ

به زندان قاضى گرفتار به

كه در خانه بينى بر ابرو گِره

فصل دهم تحقيق از صفات همسر

مفهوم و هدف تحقيق

تحقيق، يعنى جستجو براى كسب آگاهى هاى جديد و حقيقى نه واقعى. مفهوم تحقيق، كنجكاوى از تمايلات طبيعى انسان است. كودك از اوايل زندگى، كنجكاوى را شروع مى كند تا با صداها، رنگ ها، حجم ها و پيرامون خود آشنا شود.

هدف تحقيق، تبيين اهداف و تعيين مسير و حلّ مسأله است، و حلّ مسأله با تجربه انجام مى شود. تحقيق، همان كوشش براى دريافت جواب مناسب و مشخص نمودن رابطه هاست.

«شيخ الرئيس ابوعلى سينا» مى فرمايد:

«اگر براى يك اشتباه، هزار دليل صحيح بياوريم، نتيجه اى كه حاصل مى شود، هزار و يك اشتباه خواهد بود.»

شعور و دقت در تحقيق

بايد با شعور فراوان و دقت بسيار، مسايل ازدواج را پى گيرى كرد.

واژه «دقيق» از «دقَّه» مشتق شده، كه دانه آردى است كه با سر سوزن برداشته شود. واژه «شعور» از «شعر» مى آيد، كه به معنى مو است. لذا كار زندگى بايد همانند سر سوزن و باريكى مو با همان ظرافت خاص شروع شود.

نتيجه دقت و شعور در ذهن، تحقيق در زندگى است.

جوانان عزيز نبايد فراموش كنند كه اولين اشتباه براى ورود به زندگى، آخرين اشتباه است تا پايان عمر.

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:

«ازدواج، نوعى سرپرستى دادن به ديگرى است؛ پس هنگام ازدواج دخترتان، بنگريد كه او را تحت سرپرستى چه كسى قرار مى دهيد.»

براى انتخاب همسر، بايد با ديدگانى باز، به صورت همه جانبه به زندگى آينده نگريست و با مشاهده صحيح، راه دشوار آينده را هموار كرد.

نوع ديدن يكسان نيست؛ گاهى نگاه «خريدارى» است؛ ولى يك وقت «تماشايى» است.

در اين زمينه، شنيدن قصه شيخ بهايى(رحمةاللَّه)، پنبه زن و شاه عباس جالب است:

وقتى سلطان از پنبه زن سؤال كرد كه به نظر تو اين قطعه زمين به چه دردى

مى خورد؟

گفت: بهتر است كُلوزه پنبه كاشته شود.

ولى وقتى از جناب شيخ سؤال شد كه چه بايد كرد؟

فرمود: «مدرسه علميه طلاب ساخت.»

به دليل همين فرمايش جناب شيخ، مدرسه چهار باغ اصفهان ساخته شد.

قرآن كريم درباره انتخاب همسر، بسيار لطيف و زيبا سخن مى گويد:

«نسائُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأتوُا حَرْثَكُمْ اَنَّى شِئْتُمْ»(18)

زنان شما كشتزار شما هستند؛ ببينيد كجا زراعت مى كنيد.

در موضوع كشاورزى، هر چيزى كه لازم باشد، در انتخاب همسر و زناشويى و فرزند نيز بايد رعايت شود:

اداره كشاورزى دفتر ازدواج

كشاورز داماد

زمين كِشت عروس

بذر نطفه

تقويت زمين ايجاد روحيه قوى با عبادات و تلقين هاى عاطفى و مثبت

تقويت بذر خوراكى هايى كه عروس و داماد مى خورند (لبنيات، حبوبات، ميوه ها و گوشت)

زمان كشت ايام مبارك و سفارش شده در احاديث

نوع كشت اسلامى، با آداب و رسوم خاص و مذهبى و علمى

سم پاشى دورى از گناه و فشارهاى روحى

پايشت دورى از بى توجهى به دستورهاى پزشكى و علمى

انواع تحقيق

تحقيقات را از سه گروه شروع و كامل كنيد:

1. اقوام و دوستان نزديك؛ 2. مشاور خانواده در كلينيك هاى مشاوره؛ 3. شخص مورد نظر.

در تحقيقات به چهار موضوع مهم توجه داشته باشيد:

1. نوع لباس پوشيدن و آرايش ظاهرى

اگر داماد دوست داشته باشد كه لباس هاى جلف و تنگ و دور از شأن مردانگى بپوشد و يا آرايش موهاى آن چنانى داشته باشد، مطمئن باشيد او يك انسان جلف و بى وقار است.

2. چگونگى سخن گفتن

اگر ديديد داماد به اصطلاح امروزى ها «لاتى» سخن مى گويد، بدانيد او يك آدم بى فرهنگ، دعوايى و بى ادب و بى وقار خواهد بود.

انسان وقتى سخن مى گويد، با محتواى كلامش، مايه علمى، ادبى و شعور خانوادگى خود را به معرض نمايش مى گذارد؛ بنابراين، از چگونگى سخن گفتن او و به

كارگيرى نوع اصطلاحات و نحوه بيان مطلب، مى توان شخصيت پنهان او را شناسايى كرد.

3. دوستان و رفقاى او(19)

شناسنامه آدمى، به دوستان و اطرافيان او گره خورده است.

هر كسى را خواستيد بشناسيد، به دوستان او نگاه كنيد.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«درباره كسى قضاوت نكنيد، تا اين كه دوستانش را ببينيد.»

4. كردار و رفتار او:

بايد ديد كه او در كوچه و بازار و در رفت و آمدها، چگونه با مردم رفتار مى كند.

حتى اگر بتوانيد برنامه اى بچينيد كه او عصبانى شود، آن وقت در عصبانيت، هر چه در دل پنهان كرده، بيرون مى ريزد و از حالت نمايش و فيلم بازى كردن خارج مى گردد. آنگاه ادب و شعور خانوادگى خود را نشان مى دهد كه آيا اهل فحّاشى، دعوا و كتك كارى هست يا نه؟

اگر بتوانيد به طريقى و او را به يك مهمانى غير استاندارد دعوت كنيد و رفتار او را كنترل نماييد، خواهيد فهميد كه اهل هرزگى و رفتارهاى ضدارزشى هست يا نه؟

خلاصه، توجه داشته باشيد: كم نيستند گرگ هايى كه در لباس ميش زندگى مى كنند.

صفات داماد از نگاه پيشوايان معصوم عليهم السلام

1. اخلاق خوش داشته باشد.

2. مُخَنّث نباشد.(همانند زن ها لباس نپوشد، مانند آنان حرف نزد و...)

3. فاسق نباشد.(فاسق، كسى است كه غيرت و حيا را قبول دارد، ولى اهل عمل نيست.)

4. شرابخور نباشد.

حضرت على عليه السلام فرمودند:

«اگر داخل چاهى يك قطره شراب ريخته شود و چاه را با خاك پُر كنند و بر آن منارى بسازند و مأذنه اى درست كنند، من بالاى اين مأذنه اذان نمى گويم.»

5. فحاش و بد دهن نباشد.

6. بخيل و تنگ نظر نباشد.

7. تنها خور و شكم پرست نباشد.

8. عصبانى مزاج و كتك زن نباشد.

9.ناصبى و ناسزاگو به اهل بيت عليها السلام نباشد.

مواظب باشيم زمينه تكثير

مخالفان و معاندان اهل بيت عليهم السلام را فراهم نكنيم.

10. نفقه خور پدر خويش نباشد.

جوان بايد از كسب و كار و زحمت و تلاش خويش، نفقه همسرش را بدهد و هنر مرد در نفقه دادن است.

قرآن از قول دختر حضرت شعيب مى فرمايد: حضرت موسى - على نبينا و آله و عليه السلام - دو صفت بارز دارد: 1. قوى (اهل كار و تلاش)؛ 2. امين (چشم پاك).

11. متوجه مسايل عبادى و شرعى باشد.

جوانى كه اهل نماز، روزه و واجبات دينى نباشد، لقمه او حرام و براى مصرف جايز نمى باشد. مواظب باشيم دخترمان را بر سر سفره حرام ننشانيم.

فصل يازدهم مهريه

ميمنت زن در سبك بودن مهريه

رسول خداصلى الله عليه وآله مى فرمايند:

«يُمْنُ الْمَرْأةِ تَيْسيرُ خِطْبَتِها وَ تَيْسيرُ صِداقِها»(20)

ميمنت و خير زن در آسان بودن خواستگارى و سبك بودن مهريه اوست.

مَهْر: به معناى بها و هديه است. در دوران جاهليت، زن خريد و فروش مى شد.

اسلام به جاى آن، يك مُهر طلايى به نان «مَهريه» بر دوش زن زد و او را از بردگى نجات داد.

صِداق: هديه اى الهى است كه پيش از ازدواج به زن تعلّق مى گيرد.

نِحلَة: مرحوم راغب اصفهانى در كتاب مفردات مى نويسد:

«نِحلَة از نَحل (زنبور عسل) گرفته شده». مرد بايد همچون زنبور - كه در كندو عسل مى ريزد - به شيرينى شهد و عسل براى زن باشد.

قرآن مى فرمايد:

«وَ اتُو النِّساءَ صَدُقتِهِنَّ نِحلَة فَاِنْ طِبنَ لَكُمْ عَنْ شَى ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلوُا هَنيئاً مَريئا»

مهر زنان را از روى رضا و خشنودى به آن ها بپردازيد؛ پس اگر چيزى از مهر خود را از روى رضا و خشنودى به شما بخشيدند، از آن برخوردار شويد كه آن براى شما حلال و گوارا خواهد بود.

مَهر: هديه مرد است به

زن؛ چون زن يك نقطه اتكا مى خواهد تا دل بكند و به نقطه ديگر دل ببندد. خداوند براى دلگرمى او و پشتوانه اقتصادى او در مواقع مشكلات (طلاق)، مهريه را قرار داد تا از زن حمايت كرده باشد.

پدر و مادر گرامى! دختر عزيزت را به اقتصاد، شوهر مده!

شعرى درباره مهريّه

به دختردارها دارم نصيحت

كه مى باشد پيمبر را وصيّت

كه از داماد سيم و زر نخواهيد

به غير از پاكى گوهر نخواهيد

بپرس از او كه از ايمان چه دارى

نه از سيم و زر و بُستان چه دارى

اگر داماد با تقوا و دين است

مخور غم زان كه دلسوز و امين است

نگهدارى كند از دختر تو

بر افروزد فروغ اختر تو

ولى آن كس كه بى دين است و لاقيد

ندارد جز جفا و كينه و كيد

وگر نصف جهان باشد از آنش

فزون تر باشد از عالم زيانش

كه در بى دين، وفا و عاطفت نيست

صفا و مردمى و معرفت نيست

اَلا مهريه را سنگين چه خواهى

كه اين دور است از امر الهى

انواع مَهريه

1. مهر المُسمّى: مقدار مهريه اى است كه مورد توافق و رضايت عروس و داماد قرار گرفته و در عقد آمده است.

2. مَهر السُّنه: پانصد درهم نقره اى كه با فروش زره حضرت على عليه السلام پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى حضرت زهراعليها السلام قرار داد.

3. مَهرُ المثل: مقدار مهريه اى كه براى زنان مشابه زن، معمول است.(دختران اقوام، همسايگان، همشهريان)

4. مَهر التفويض: مهريه اى كه توسط يكى از عروس و داماد به واسطه واگذارى به غير صورت مى گيرد.

5. مهر التفويض البُزْع: اگر عقد بدون مهريه اجرا شود، به آن «تفويض البُزع» مى گويند.

چيزهايى كه مى توان مهريه قرار داد

1. عَيْن: مثل باغ، خانه، دام (گوسفند، گاو، مرغ و...)، پول نقد، طلا و...

2. دَيْن: طلب، چك، سفته و...

3. منفعت: منافع باغ، منفعت مغازه و...

4. كار مباح: داماد به جاى مهريه كار مى كند؛ مانند ساختن خانه و دامدارى (مثل حضرت موسى كه براى حضرت شعيب دامدارى نمود تا مهريه صفورا را بپردازد).

5. آموزش: داماد، عروس را درس دهد، قرآن بياموزد، هنرى تعليم دهد و...

در حديث است كه زنى مى خواست عروس بشود، ولى داماد هيچ نداشت كه مهريه او قرار دهد. پيامبرصلى الله عليه وآله به داماد فرمودند:

«آيا مى توانى به عروس قرآن بياموزى؟»

عرض كرد: «آرى!»

فرمودند: «آموزش قرآن را مهريه عروس قرار بده!»

6. حقوق مالى: مهريه اى را مشخص كنند و داماد ماهيانه مبلغى را بپردازد تا كلّ مهريه تمام شود.

شيربها

در مورد شيربها سه حكم وجود دارد:

1. داماد به ميل خود براى جلب خاطر زن مى پردازد؛ در اين صورت گرفتن شيربها جايز است؛ ولى داماد مى تواند تا آن مال (شيربها) مصرف نشده، پس بگيرد.

2. داماد، بدون رضايت و براى رفع موانع ازدواج شيربها مى پردازد و عروس به مهريه خود راضى است. در اين صورت، براى والدين حرام است كه مصرف كنند و داماد مى تواند شيربها را طلب كند؛ اگر چه مصرف شده باشد.

3. دادن و گرفتن شيربها به عنوان حق العملى باشد كه در برابر آن انجام دهد؛ يعنى اين كه داماد شيربها بدهد كه عروس دانشگاه برود يا فلان هنر را ياد بگيرد؛ در اين صورت، دادن و گرفتن شيربها اشكالى ندارد.

مهريه در احاديث

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:

«بهترين زنان امت من كسانى هستند كه زيبارو بوده و مهريه شان كم تر باشد.»

همچنين آن حضرت صلى الله عليه وآله مى فرمايند:

«مهريه هاى

زنان را سنگين نگيريد؛ مهر و محبت بين زن و مرد را خدا فراهم مى كند، نه مهريه هاى كمرشكن.»

امام رضاعليه السلام فرمودند:

«هنگام ازدواج، تلاش كن مهريه از مهر السّنة (500 درهم) تجاوز نكند.»

حضرت على عليه السلام فرمودند:

«مهريه زنان را سنگين نگيريد كه باعث عداوت مى شود.»

امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«خداوند روز قيامت ممكن است تمام گناهان را ببخشد؛ ولى سه گناه را نمى بخشد كه يكى از آن ها مهريه اى است كه پرداخت نشده و در توان بوده كه بپردازد.»

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:

«هر مردى كه همسرش را آزار دهد تا مهرش را به او ببخشد و خودش را از دست مرد نجات دهد، خدا كيفرى كم تر از جهنّم براى او در نظر نمى گيرد، و همان طورى كه گريه يتيم، خداوند را به خشم مى آورد، براى چنين زنى هم خداوند خشمگين مى شود.»

فصل دوازدهم

هفتاد پيام ازدواج دو نور

ازدواج حضرت اميرعليه السلام با بى بى دو عالم، صدّيقه طاهره عليها السلام براى همه انسان ها به خصوص مسلمانان و بالاخص ما شيعيان، بهترين تابلوى زيباى زندگى است.(21)

مرحله اول: منتظر فرمان الهى

حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله براى هر خواستگارى كه مى آمد، جمله اى را تكرار مى نمودند و مى فرمودند: «منتظر فرمان خدا هستم.»

حضرت على عليه السلام در باغى مشغول كشاورزى بودند. «سعد بن معاذ» به حضرت على عليه السلام عرص كرد: «يا على! چرا براى خواستگارى فاطمه عليها السلام نمى رويد؟»

حضرت فرمودند: «دستم خالى است!»

سعد عرض كرد: «هر چه هست، بايد پا جلو بگذاريد.»

سپس حضرت على عليه السلام خدمت رسول خداصلى الله عليه وآله رفتند و مطلب خواستگارى را مطرح نمودند.

پيام:

منتظر استطاعت كافى نمانيد؛ مقدمات ازدواج را فراهم كنيد؛ خداوند كمك مى كند.

مرحله دوم: نامزدى

حضرت رسول صلى الله عليه وآله فرمودند: «ازدواج طرفينى است؛ بايد نظر عروس خانم را جويا شوم.» پيامبرصلى الله عليه وآله نزد فاطمه عليها السلام آمدند و تمام مشخصات حضرت على عليها السلام را بدين صورت بيان فرمودند: «يا زهرا! على نزديك ترين فرد به من است و او فضايل اخلاقى بسيارى دارد. على داراى ايمان كاملى است و از خدا خواسته ام بهترين همسر براى تو انتخاب شود و آن همسر مناسب، على است.»

سپس حضرت زهراعليها السلام بله را با سه نشانه بيان فرمودند:

1. سكوت كردند؛ 2. روى از پيامبرصلى الله عليه وآله برنگرداندند و نگاهشان را به زير انداختند (نشانه حيا)؛ 3. پيشانى حضرت زهراعليها السلام عرق كرد و رنگ گونه هاى مباركشان تغيير نمود.

پيام:

والدين عروس بايد در انتخاب داماد هماهنگى داشته باشند و از زاويه هدايت و كمك فكرى و به عنوان يك مشاور در زندگى او وارد شوند؛ نه اين كه والدين، دخترشان را در شوهر كردن با فردى كه خود مى خواهند، اجبار كنند، و نه اين كه تمام اختيار را به دختر كم تجربه ناآشنا با حيله هاى اجتماع بدهند و او را

در اين مرحله بسيار حساس، تنها و بى ياور رها كنند؛ چرا كه آنچه پيران در خشت خام مى بينند، جوانان در آينه صاف نمى بينند.

مرحله سوم: تعيين مهريه

حضرت فرمودند: «يا على! بالاخره ازدواج نياز به مسايل مادّى نيز دارد؛ از مال دنيا چه دارى؟»

امام على عليه السلام پاسخ دادند: «يا رسول اللَّه! يك شمشير و يك شتر باركش و يك زره دارم.»

حضرت فرمودند: «شمشيرت را براى دفاع از دين خدا بگذار و شترت را براى امرار معاش؛ ولى زره را بفروش.»

حضرت على عليه السلام زره خود را كه حضرت رسول صلى الله عليه وآله در غزوه بدر به ايشان بخشيده بودند، در بازار قيمت نمودند، كه چهارصد و هشتاد تا پانصد درهم قيمت گذارى شد.

حضرت، زره را به قيمت پانصد درهم فروختند و اين پانصد درهم، مهريه حضرت زهراعليها السلام شد. حضرت رسول صلى الله عليه وآله براى تمام زنان خويش همين مهرالسنه را قرار دادند.

پيام:

1. زره حافظ است، ازدواج هم حافظ است.

2. مخارج عروسى بايد مثل كفن انسان بى شبهه باشد.

3. پيامبر اكرم بين دختر خود با دختران و زنان مردم تبعيض قايل نشدند و هر اندازه كه براى دخترشان مهريه گرفتند، براى زنان خود نيز مهرالسنه قرار دادند.

مرحله چهارم: خريد بازار

پول زره سه قسمت شد:

1. خريد جهيزيه؛ 2. خريد عطر؛ 3. مقدارى براى وليمه شب عروسى به امانت به اُم سلمه سپرده شد. جهيزيه خريدارى شده نيز در خانه اُم سلمه به امانت گذاشته شد.

مجموعه قيمت جهيزيه حضرت زهراعليها السلام شصت و سه درهم بود.

ابوبكر، بلال، سلمان و عمار ياسر به بازار رفتند و جهيزيه حضرت زهراعليها السلام را به شرح ذيل خريدارى نمودند:

1. دو دست رختخواب از پارچه مصرى، يكى از برگ خرما و ديگرى از پشم گوسفند؛

2. فرشى از پوست؛

3. بالشى از پشم و درونى از برگه خرما؛

4. عباى خيبرى؛

5. مشك آب؛

6. دو كوزه و دو

ظرف كوچك و بزرگ؛

7. آفتابه؛

8. پرده اى پشمى، ولى از بافت نازك؛

9. پيراهنى به قيمت نُه درهم؛

10. روسرى به ارزش چهار درهم؛

11. حوله اى سياه رنگ؛

12. تختى پوشيده به رو تختى؛

13. زيردستى از پشم طائف، پر شده با گياهى به نام اَضْخَر؛

14. يك حصير بحرينى؛

15. آسياى كوچك (دستاس)؛

16. وسيله خضاب از جنس مس؛

17. ظرفى براى شير؛

18. ظرفى بزرگ براى آب.

هنگامى كه رسول خداصلى الله عليه وآله دعوت شدند تا جهيزيه را ببينند؛ حضرت به جهيزيه نگاهى كردند و فرمودند: «خدايا! به اهل اين خانه بركت عنايت كن»؛ آن گاه دست هايشان را بلند كردند و فرمودند: «پروردگارا! بركت ده به قومى كه بيش تر ظرف هايشان از گِل است. (ساده زندگى مى كنند).»

پيام:

1. تقسيم بندى پول حلال داماد براى سه كار: 1. جهيزيه؛ 2. عطر؛ 3. وليمه.

2. مردان بايد براى خريد جهيزيه به بازار بروند، نه اين كه تمام اختيار را به زنان بدهند.

3. جهيزيه بايد ساده و با كم ترين قيمت خريدارى شود.

4. پدر عروس بايد بر كليه امور ازدواج نظارت داشته باشد.

5. با دعا، به جهيزيه بركت داده مى شود، نه با اجناس قيمتى و تزئينى و غير ضرورى.

مرحله پنجم: خواندن عقد

اوّل در آسمان، عقد حضرت على عليه السلام و حضرت زهراعليها السلام خوانده شد و ملكى به نام «راصيل» (يكى از خوش بيان ترين ملائكه عرش) در محضر حضرت پروردگار و فرشتگان الهى سخنرانى نمود و از فضايل عروس و داماد سخن گفت.

پيام:

1. عروس و داماد بايد فضايل و خصايل اخلاقى و عملى داشته باشند، تا مديحه سرايان بتوانند از آن ها تعريف و تمجيد كنند و متوسل به دروغ پردازى براى خوشايند دو خانواده عروس و داماد نگردند.

2. عروس و داماد و همه اقوام آن دو

بايد بدانند كه ناظر عقد و عروسى آن ها حضرت پروردگار و فرشتگان او هستند؛ پس در محضر خدا گناه نكنند.

3. مكان عقد و عروسى بايد از گناه منزه باشد، تا فرشتگان الهى در آن وارد و حاضر شوند.

بنابر اين، محل اجراى مراسم بايد به دور از تشريفات اضافى و خرج هاى بى مورد و اسراف و دورى از اختلاط محرم و نامحرم و وسايل غنا و استفاده از آن باشد.

4. افراد ناظر و حاضر در مجلس عقد، بايد پاك و متدين باشند و مجلس و اجراى برنامه ها به دست متدينين برگزار گردد.

5. در مجلس عقد و عروسى، بايد يك سخنران خوش بيان، خوش صدا، فاضل، شوخ مزاج، با مطرح كردن بهترين و اخلاقى ترين موضوعات زندگى، همراه با مزاح هاى صحيح شرعى و عرفى، همه را به وجد آورد، تا مجلس با لهو و لعب طى نشود و بهانه اى باشد تا همه حاضران، مطالب مفيدى فرا گيرند.

6. زمان عقد و عروسى به گونه اى انتخاب شود كه مدّاحان اهل بيت عليهم السلام با برگزارى برنامه هاى مديحه سرايى و خواندن اشعار زيباى مناسب آن روز، همراه با شادى، حاضران را خرسند نمايند.

به شدت بپرهيزيم از اين كه مجلس را به دست مطرب ها و ترانه خوان ها يا به تعبير امروزى ها «هنرمندان»!!! بسپاريم.

7. مراسم خواندن خطبه عقد، بايد در مكان و محلى بسيار پاك و مقدس، با افرادى پاك و با طهارت برگزار شود.

8. عروس و داماد وضو داشته باشند و «توكّلت على اللَّه» و «اَعوذُ بااللَّه مِن الشّيطانِ الرّجيم» بگويند و در حال قرائت و تلاوت قرآن و ذكر، در مجلس حاضر شوند، تا ان شاء اللَّه صيغه عقد و گره دو دل زوج

و زوجه، با پاك ترين حالات بسته شود.

9. حتى الامكان سعى كنيد كه اجراى صيغه عقد، توسط يك روحانى فاضل از فرزندان حضرت زهراعليها السلام خوانده شود.

10. افراد نااهل از زمان اجراى صيغه عقد، مطّلع نشوند.

مى توانيد اجراى صيغه عقد را با مجلس جشن عقد فاصله بيندازيد، تا فاميل و دوستان از اين كه در مراسم عقد حضور نداشته اند، ناراحت نشوند و عاقدى را دعوت كنيد، تا مجدداً صيغه عقد را بخواند (به نيت استحباب).

مرحله ششم: آماده كردن حجله

حضرت على عليه السلام خانه نداشتند. جناب حارثة بن نُعمان از پيامبرصلى الله عليه وآله خواهش كرد كه على عليه السلام مستأجر ايشان شود.

يك اتاق ناهموارى بود. شن آوردند و كف اتاق ريختند و آن را هموار ساختند. سپس پوست را پهن كردند و آنگاه چوبى براى نصب مشك آب گذاشتند و كوزه را كنار مشك نهادند.

همچنين پرده را با چوبى نصب كردند و حجله آماده شد. البته چند ماه بين عقد و عروسى فاصله افتاد.

پيام:

1. حتماً نبايد داماد قبل از عروسى خانه داشته باشد. (پرهيز از اشكال تراشى هاى بى مورد)

2. افراد خيّر، براى تهيه مسكن داماد و عروس كمك كنند.

3. مستأجرى خجالت ندارد.

4. عروس بايد موقعيّت داماد را درك كند و با او بسازد.

5. آماده سازى حجله براى آسايش بهتر است، نه اين كه با تزيينات اضافى و هزينه دار و اسراف، آسايش فكرى خودشان را مخدوش نمايند.

6. فاصله بين عقد و عروسى تا چند ماه شيرين است؛ ولى نبايد خيلى به طول انجامد.

7. انتخاب مكان بايد بسيار حساب شده باشد، تا ناموس انسان بتواند به راحتى زندگى كند؛ پس در هر جايى و هر خانه اى نمى توان مستأجر بود. (توجّه كن صاحب خانه كيست؟)

8.

با دقّت به سيره امامان بنگريد؛ ببينيد يك اتاق مجزّا را آماده كردند، نه يك دستگاه خانه بزرگ را (البته آن كسانى كه مى توانند از راه مشروع يك خانه مجزّا اجاره كنند، لزومى ندارد به خانواده شان سختى روا دارند و آن ها را در اتاقى زندانى كنند).

تمام جهيزيه حضرت زهراعليها السلام براى زندگى كردن در همان اتاق چيده شد.

9. زندگى بايد از اول با سادگى و بدون تشريفات شروع گردد، تا با صرفه جويى و قناعت، دچار مشكلات مادّى نشود.

10. قرض كردن براى اسراف و به آب و آتش زدن براى مسابقه دادن و بالا گرفتن سطح مجلس عقد و عروسى و انتخاب يك منزل استيجارى با رهن و اجاره سنگين، مسلّماً كمر زندگى را خواهد شكست و داماد مجبور خواهد شد كه براى ادامه زندگى تجمّلى و توقعات كمرشكن خود، به چند شغلى بودن پناه ببرد و خداى ناكرده براى تأمين هزينه زندگى، به اعمال خلاف شرع و قانون، معاملات نامشروع، خوردن قسم هاى دروغ كفّاره دار و هزار حُقّه و نيرنگ دست بزند و آخرالامر كار به زندان و يا جدايى كشيده شود.

11. زندگى ساده و بى آلايش؛ خالى از كبر، حسد، خودنمايى و... بوده و شيرين تر خواهد بود.

12. داماد سعى كند از راه حلال و مشروع، با بالا بردن سعى و تلاش خود، هر چه زودتر به استقلال مكانى برسد.

مرحله هفتم: مراسم عقد در مسجد

عقد را پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در مسجد خواندند.

پيام:

1. مسجد، مكانى بسيار مقدّس است و لذا عالى ترين و مقدس ترين مسايل زندگى را بايد از مسجد شروع كرد.

2. چرا از مساجد فقط براى عزا و غم ها و ناراحتى هايمان استفاده مى كنيم؟ بياييم مراسم شادى را نيز در مساجد

برگزار نماييم.

3. اگر مجلس عقد را در مسجد بگيريم، تمام شؤون اسلامى را نيز رعايت خواهيم كرد.

4. چون از مسجد و برنامه هاى دينى فاصله گرفته ايم، دچار مشكلات اخلاقى شده ايم.

مرحله هشتم: بردن عروس به خانه داماد

مركبى به رنگ سياه و سفيد آماده كردند و به دستور رسول خداصلى الله عليه وآله پارچه اى ريشه دار روى مركب پهن نمودند.

زنان انصار و مهاجر، دور مركب را گرفتند و مردان با صلوات، عروس را با فاصله همراهى كردند.

دهنه مركب را به سلمان دادند و سر شب، عروس را به خانه داماد بردند.

پيام:

1. بهتر است كه ماشين عروس تزيين ساده اى داشته باشد، امّا در تزيين ماشين عروس، نبايد اسراف كرد.

2. اگر ماشين عروس كرايه اى يا قرضى است، در قسمت جايگاه عروس، پارچه اى روى صندلى ماشين بيندازند تا عروس روى پارچه مخصوص بنشيند، و دماى بدن عروس به پارچه برسد نه به صندلى. دستور اسلامى است كه: نشستن بلافاصله به جاى زن، كراهت دارد.

3. زنان بايد اطراف عروس را بگيرند، تا چشم نامحرمان به عروس نيفتد.

4. حجاب عروس بايد كامل باشد و بر سر تا قامت عروس چادرى سفيد (معروف به چادر بخت) بيندازند، تا كاملاً از نگاه هاى نامحرمان محفوظ بماند.

5. اگر داماد راننده نيست، در صورت امكان راننده از محارم عروس انتخاب شود و اگر از محارم نبود، آينه ماشين طورى تنظيم گردد كه چهره و اندام عروس به هيچ وجه براى راننده قابل مشاهده نباشد.

6. عروس را در تاريكى شب به منزل داماد ببريد، تا تاريكى شب، حجابى ديگر براى عروس باشد.

7. سر شب، عروس را به منزل داماد ببريد، تا به دليل شلوغى و ازدحام دعوت شدگان، مزاحمتى براى خواب و استراحت مردم

ايجاد نشود.

8. مردان بايد از زنان و عروس فاصله بگيرند، تا از اختلاط محرم و نامحرم جلوگيرى شود.

9. زنان به طورى شادى كنند كه نامحرمان تشخيص ندهند چه كسى شعر مى خواند يا مجلس گرم كن است.

10. مردان بايد با ذكر صلوات، عروس و داماد را مشايعت كنند.

مرحله نهم: وليمه عروسى

پيامبرصلى الله عليه وآله به اُم سلمه فرمودند: «13 پول زره فروخته شده حضرت على عليه السلام را كه به امانت در نҘϘʠبود، آماده كن، تا غذايى به عنوان وليمه براى دعوت شدگان تهيه نماييم.» همچنين فرمودند: «اُم سلمه! وليمه حلال كم نمى آيد.»

پيام:

1. شب عروسى، وليمه بدهيد.

2. پول تهيه وليمه بايد حلال باشد.

3. سر شب، دعوت شدگان را شام بدهيد، تا مجلس به طول نينجامد.

4. اگر وليمه از پول حلال تهيه شود، هرگز كم نمى آيد.

5. يك نفر را مأمور كنيم كه در ميان فقراى مراجعه كننده و تهيدستان اطراف خانه داماد و عروس، به طور كاملاً مخفيانه و آبرومندانه غذا تقسيم نمايد.

6. اگر خواستيد گوسفندى را در مقابل عروس و داماد قربانى كنيد، قبل از تاريك شدن ذبح نمايد.

7. گوسفند را در جايى ذبح كنيد كه خون آن، اطراف را آلوده نكند تا با رفت آمد مردم، محيط به نجاست آلوده نگردد.

مرحله دهم: غذاى عروس و داماد در حجله

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به مدخل خانه حضرت على عليه السلام آمدند؛ ظرفى غذا براى عروس و داماد آماده كرده بودند و فرمودند:

«اين شام براى عروس و داماد است؛ در حجله بگذاريد.»

حضرت رو كردند به عروس و داماد و فرمودند:

«يا على! اين فاطمه است و امانت من نزد توست. ياعلى! او بهترين همسر براى توست. يا على! فاطمه امانت خدا نزد توست.»

سپس به عروس رو كردند و فرمودند:

«زهرا جان! اين على است. او بهترين شوهر براى توست. اگر على نبود، همتايى براى تو پيدا نمى شد.»

پيام:

1. به فكر غذاى عروس و داماد نيز باشيد.

2. عروس و داماد با همديگر و بدون حضور كسى، در حجله غذا ميل كنند.

3. از ايجاد فاصله بين زن و شوهر

در آغاز زندگى مشترك بپرهيزيد.

4. بزرگى از طايفه عروس، سفارش داماد را به عروس (اگر پدر عروس باشد، بهتر است) سفارش داماد را به عروس بكند.

5. بزرگى از طايفه داماد (اگر پدر داماد باشد، بهتر است) سفارش عروس را به داماد بكند.

6. عروس بايد مطيع شوهر و شوهر بايد خدمتگزار عروس باشد.

7. داماد بايد بداند كه همسرش امانت از طرف خداوند و والدين عروس است.

8. عروس بايد بداند در كنار شوهرش خوشبخت خواهد بود.

مرحله يازدهم: آغاز زندگى با تكبير

حضرت رسول صلى الله عليه وآله ظرف آبى خواستند، آن را تبرّك كردند و بين دو كتف حضرت زهراعليها السلام ريختند. مجدداً آبى خواستند، تبرّك كردند و بين دو كتف حضرت على عليه السلام ريختند. سپس پيشانى آن دو بزرگوار را به هم گذاشتند و فرمودند: «زنان تكبير بگويند» و اين اولين تماس عروس و داماد بود.

پيام:

1. در حجله عروس و داماد، نبايد نامحرم وارد شود.

2. اولين تماس عروس و داماد، توسط پدر عروس يا پدر داماد، در حجله و از ناحيه صورت آغاز شود.

3. آغاز تماس فيزيكى عروس و داماد، از ناحيه پيشانى يعنى سجده گاه آنان باشد.

پيشانى و سر، مركز انديشه و تفكّر است؛ با اين عمل، پيامبرصلى الله عليه وآله شايد مى خواستند بفرمايند: زن و مرد بايد با يكديگر همفكر باشند.

4. به هم زدن پيشانى عروس و داماد؛ يعنى شما دو نفر فقط از سر با همديگر جدا هستيد، نه از دل.

5. اگر وحدت انديشه بين عروس و داماد حاكم باشد، وحدت قلبى نيز به وجود مى آيد.

6. عروس وقتى به خانه شوهر مى رود، بايد اول به فكر شوهر باشد، بعد در انديشه ديگران.

7. هر عمل صحيحى را با تكبير تأييد كنيد.

مرحله دوازدهم: تنها گذاشتن زن و شوهر

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: «همه زنان، حجره حضرت زهراعليها السلام را ترك كنند.»

همه با حضرت زهراعليها السلام خداحافظى كردند و رفتند؛ ولى اسماء بنت عُميس در حجره ماند. وقتى سؤال شد: «چرا حجره را ترك نمى كنى؟»

عرض كرد: «من زمان رحلت حضرت خديجه عليها السلام حاضر بودم و به او قول دادم در شب زفاف فاطمه عليها السلام به جاى او مادرى كنم.»

حضرت، تا نام خديجه را شنيدند، گريستند و فرمودند: «چه خوب است زن، وفا داشته

باشد. اسماء! اميدوارم خدا حوايج تو را در دنيا و آخرت برآورده كند.»

پيام:

1. بايد عروس را زود تنها گذاشت و حجله را خلوت كرد.

2. شدت علاقه مرد به همسر خويش، بايد به حدى باشد كه پس از فوت او نيز با شنيدن نام همسر مرحومش، با گريه از او ياد كند.

3. دعا به كسى كه آدمى را به ياد همسرش مى اندازد.

فصل سيزدهم ورود به زندگى

آداب ورود

در معاشرت ها و اخلاق اسلامى، براى كسانى كه تازه به جايى وارد مى شوند، آدابى ذكر كرده اند. تازه وارد بايد با تغييراتى در وضع ظاهرى و باطنى به استقبال برود. براى مثال، چند مورد بيان مى شود.

ورود جبرئيل بر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله

جبرئيل هر وقت بر پيامبر وارد مى شد، مجبور بود مُمَثَّل شود و لذا مانند يك جوان هيجده ساله مى شد به نام «دُهْيِه كَلْبى» و وحى را تقديم مى كرد.

ورود به حرم و مسجد الحرام در عُمره مفرده

اگر كسى بخواهد از مدينه وارد مكه شود، بايد (از مسجد شجره) مُحرم گردد، لباس دنيايى را بكند، نيّت كند، وضو بگيرد، غسل احرام كند، لباس احرام بپوشد، لبيك بگويد و دو ركعت نماز تحيّت بخواند.

ورود به حرم ائمه اطهارعليهم السلام

غسل كند، آهسته قدم بردارد، لباس تميز بپوشد، با حالت تواضع و ندبه وارد شود، در صحن اذن دخول بگيرد، نماز تحيّت بخواند، در قسمت پايين پا و بالاى سر و رو به قبله و... در حالت هاى گوناگون به ذكر دعا و زيارت و سلام و استغفار بپردازد.

ورود به مجلس عروسى

با لباس شاد و سنگين، همراه با وقار و ظاهرى آراسته و لبخندى بر لب وارد شويم.

ورود به مجلس عزا

با لباس مشكى، چهره اى غم آلود و با بيانى

آكنده از غم و اظهار تأسف و تأثر وارد شويم.

نوع ورود به زندگى

عروس و داماد در آغاز بايد تكليف خودشان را معلوم كنند كه:

«مى خواهند زناشويى كنند يا همسردارى؟»

عروس خانم بايد از همان ابتدا بداند مى خواهد همسر بشود براى وقار و آرامش شوهر، يا زن بشود براى اشباع شهوت؟

داماد نيز از همان ابتدا بايد بداند مى خواهد همسر بشود براى قوام و تكيه گاه زن، يا زناشويى كند براى اشباع شهوت؟

ديگر آن كه دو زوج خوشبخت، در لحظه هاى آغازين زندگى، بايد نوع آن را مشخص كنند؛ چرا كه تلاش براى ماديات در زندگى بر سه محور مى چرخد:

1. ضرورى: اسلام تأكيد كرده است.

2. رفاهى: اسلام تأييد كرده است.

3. تجمّلى: اسلام تحريم كرده است.

براى زندگى سالم، بايد تلاش كرد. رسول خداصلى الله عليه وآله فرموده اند:

«اَلْكادُّ عَلى عَيالِه كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللَّهِ»

كار كردن براى امرار معاش، مانند جهاد در راه خداست.

بايد انسان مانند خودش زندگى كند، نه مثل ديگران. قرآن در اين زمينه مى فرمايد:

«لِيُنْفِقْ ذوُ سَعَةٍ مِنْ سَعَتِه وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمّا اتيهُ اللَّهُ لايُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً اِلاَّ ما اتيها سَيَجعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا»(22)

انفاق كند مرد دارا به زن نفقه دارش و آن مردى كه بضاعت و تنگ معيشت است، آنچه خدا به او داده، انفاق كند، كه خدا هيچ كس را جز آنچه توانايى داده، تكليف نمى كند و خداوند به زودى بعد از هر سختى، آسانى قرار دهد.

پس شوهر، بايد با كار و تلاش و بر اساس توان خويش، براى رفع موانع معيشتى زندگى بكوشد.

اقسام روزى

1. مقسوم: براى زندگى ضرورى؛

2. مطلوب: براى زندگى رفاهى؛

3. مسروق: براى زندگى تجملى.

جوان اگر بتواند با كار و تلاش خود، به رزق «مقسوم» برسد، بايد ازدواج كند؛ ولى اگر نان خور پدرش مى باشد، نبايد

زن بگيرد؛ بلكه بايد «استعفاف» كند.

هنر مرد در نفقه دادن است؛ يعنى به دست آوردن رزق «مطلوب»، با كار و تلاش.

زندگى تجمّلى، رزق «مسروق» (دزدى) مى طلبد؛ از آن بپرهيزيم.

قرآن مى فرمايد:

«وَ اِذا اَرَدنا اَنْ نُهْلِكَ الْقَرْيَةَ اَمَرْنا مُطْرَفيها فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهِ الْقَوْلُ فَدَمَّرْنا تَدْميرا»(23)

وقتى مى خواهيم قريه اى را به هلاكت رسانيم، دستور مى دهيم به تجمّل پرست ها و خوش گذران ها فسق ورزند (فاسق كسى است كه احكام اسلام را قبول دارد، ولى عمل نمى كند). عذاب بر آن ها وارد شده و چنان دگرگونى در آنان ايجاد مى شود كه همه به هلاكت مى رسند.

نتيجه بحث اين مى شود كه:

از ديدگاه اسلام، دامنه ماديات در زندگى، در حد ضرورت است؛ البته آيين اسلام براى رسيدن به زندگى رفاهى تشويق مى كند؛ ولى زندگى تجمّلى را كه رسيدن به آن، به دزدى، اختلاط حرام و حلال، معاملات ربوى، و بى انصافى نياز دارد، نهى و تحريم مى نمايد.

پس:

جوانانى كه نمى توانند با تلاش و كوشش خود، به مقام نفقه دادن برسند، بايد همواره آيه شريفه 33 از سوره مباركه نور را فراموش نكنند:

«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لايَجِدوُنَ نِكاحاً حتّى يُغْنيهُمُ اللَّهُ مِنْ فضْلِه»

و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمى يابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بى نياز گرداند.

تدارك آسايش در زندگى

زندگى را دو گونه مى توان انتخاب كرد:

1. زندگى مرده: در زندگى مُرده، فقط و فقط به مادّيات توجه شده و به معنويات پرداخته نمى شود.

2. زندگى زنده: به ايجاد آسايش (مسايل مادّى) توأم با احياى آرامش (مسايل معنوى) پرداخته مى شود.

امام سجادعليه السلام آسايش را در پنج چيز مى دانند:

1. صحت بدن؛ 2. وسعت رزق؛ 3. منزل وسيع؛ 4. انيس موافق؛ 5. آسايش.(24)

صحت بدن

اگر ميل دارى به آسايش برسى، بايد مواظب تندرستى بدن خود باشى؛ پس ورزش كن و از پُرخورى پرهيز نما. بايد از هر كارى كه صحت بدنت را تهديد مى كند، بپرهيزى؛ مانند: اعتياد و شهوت رانى، و خلاصه تمام آنچه پروردگار عالم حرام كرده، صحت بدن را تهديد مى نمايد.

مثلاً در ارضاى غريزه شهوت، تمام جوانان بايد بدانند كه احتلام، شكل طبيعى دارد، امّا استمناء، صحت بدن را تهديد مى كند.

وسعت رزق و منزل وسيع

اگر خودت را رزّاق مى دانى، مطمئن باش اين روزى به درد خانواده ات نمى خورد.

اطمينان داشته باش رباخوارى، اختلاط حلال و حرام، ولخرجى، چشم و هم چشمى، بلند پروازى، بى نظمى، كم كارى، و... زندگيت را تهديد مى كند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: در معاملات به چند چيز دقّت كن.

1. قسم نخور؛ 2. ربا نخور؛ 3. عيب جنس را كتمان نكن؛ 4. از جنست بى جهت تعريف نكن؛ 5. دروغ نگو.

تجّار قديم سفارش مى كردند كه:

سرمايه ات را به سه بخش تقسيم كن: 1. جنس؛ 2. پول؛ 3. طلب.

اگر جنست را دزد بُرد، پول و طلب دارى؛ اگر پول را گُم كردى؛ جنس و طلب دارى؛ اگر طلبت را ندادند، پول و جنس دارى؛ پس در هر حال، ورشكست نخواهى شد.

محور اقتصاد:

«قطره قطره جمع گردد وانگهى دريا شود.»

پس انداز محور اقتصاد(حساب جارى)

قناعت صندوقچه اقتصاد(بانك)

صبر دفترچه پس انداز(چك)

فكر مُهر و امضا(امضا)

به چيزى كه تو را تحريك مى كند و زيربناى اقتصادت را از بين مى برد، توجه نكن. بلند پروازى نكن، در انتخاب ابراز سعى كن، آينده نگر باش و شيك پوشى را براى زندگى مطلوب بگذار.

انيس موافق

از امام سجادعليه السلام سؤال شد كه انيس موافق كيست؟

آن حضرت فرمودند:

1. زن صالحه و مؤمنه؛ 2. فرزند صالح و مؤمن؛ 3. همنشين صالح و مؤمن.

آسايش

اگر به چهار صفت صحت بدن، وسعت رزق، منزل وسيع و انيس موافق دست يابيم، به آسايش خواهيم رسيد.

يكى از ثروتمندان مريض احوال مى گفت:

«تعدادى كارگر ديدم كه در يك كاسه بزرگ، نان خشك ريخته بودند و با مقدارى آب دوغ مخلوط كرده، مى خوردند. حاضرم بودم تمام دارايى خودم را بدهم، ولى اين آسايش و صفا و سلامتى آنان را بگيرم.»

برخوردارى از آسايش در سايه عمل به آيات و روايات

قرآن مى فرمايد:

«اَلَّذينَ يَتَّبِعوُنَ الرّسولَ النَّبِىَ الْاُمِىّ الَّذى يَجِدونَهُ مَكْتوُباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوريةِ وَ الْاِنْجيلِ يَأمُرُهُمْ بِا الْمَعروُفِ وَ يَنْهيهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحرِّمُ عَلَيهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتى كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ امَنوُا بِه وَ عَزَّروُهُ وَ نَصَروُهُ وَ اتَّبَعوُا النُّورَ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ اوُلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحوُن»(25)

آنان كه پيروى كنند از پيامبر اُمّى كه در تورات و انجيل كه در دست آن ها است (نام و نشانى اوصافش را) نگاشته مى يابند، كه آن رسول، آن ها را به نيكويى و نهى از زشتى امر مى كند و بر آنان هر طعام پاكيزه و مطبوع را حلال و هر پليدى را حرام مى گرداند و احكام پُر رنج و مشقتى را كه از جهل و نادانى چون زنجير برگردن خود نهاده اند، همه را بر مى دارد؛ پس آنان كه به او گرويدند و حرمت و عزت او را نگه داشتند و يارى اش كردند و از نورى كه با او نازل شده (يعنى به قرآنى كه روشنگر دل هاى تاريك است)، پيروى

كردند، آنان رستگاران عالَمند.

اثم: آنچه نتيجه اش فشار روحى مى شود.

اغلال: خرافات و تعصّبات بى جايى كه پايبند انسان است.

نمونه: من چرا اين طور؟ او چرا آن طور؟

بنده خدا! بوته گيلاس بايد در كرج آب بخورد و بوته پسته در رفسنجان!

شهيد دستغيب(رحمةاللَّه) مى فرمايد:

«اصرار داشته باشيد، مثل خودتان زندگى كنيد، تا در حريم اثم قرار نگيريد.»

هشدارها

مگر مجبور هستى دخترت را به دامادى بدهى كه در تهيه جهيزيه آنچنانى بمانى؟!!

مگر واجب است كه دختر از كسى بگيرى كه مجبور شوى منزل آن چنانى تهيه كنى؟!!

چرا روشنفكرى غربى را در زندگى هايمان وارد كنيم؟!!

دخترم! چرا در زندگى ات حيا مى كنى و حرف نمى زنى؟ نترس؛ حرفت را بزن، نظرت را بگو!

دخترم! اگر در آغاز ازدواج حرف نزنى، چند سال بعد با چند بچه بايد در دادگاه از خودت دفاع كنى!

اوّلين گام براى تدارك آسايش، از بين بردن اِثْم و اغلال است.

دومين گام براى تدارك آسايش، نيّت خير در ازدواج داشتن است.

بعضى ها، دختر فقير گرفتند و خدا وسعت رزق به آن ها داد؛ ولى گروهى دختر ثروتمند گرفتند، براى اين كه به مال برسند، بعد از مُردن پدر زن، با آبروريزى تمام از همسرشان نيز جدا شدند.

هر كسى نان نيّتش را مى خورد

شهيد بزرگوار، حضرت آيت اللَّه دستغيب، در حوزه علميه شيراز سؤالى را به مسابقه گذاشته بودند:

«سنگين ترين، وزين ترين و مهم ترين چيزى كه خدا خلق كرده است، چيست؟»

هر كس چيزى گفت؛ ولى وقتى از خود استاد سؤال كردند كه جوابش چيست؟ فرمود: «نيّت خير» است.

معروف است كه: «هر كس نانِ نيّتش را مى خورد.»

متأسفانه نيّت بعضى از جوانان در امر ازدواج اين گونه است:

دخترى مى خواهم با مدرك بالا؛

پدرش ميلياردر باشد؛

چند مغازه، ماشين و خانه هم به دنبال جهيزيه اش باشد و...

شايد هم چنين دخترى را بيابى كه همه چيز داشته باشد، ولى مطمئن باش يك چيز به دنبال او نيست و آن آسايش است.

پس جوانان گرامى!

اسير پول و ماديات نشويد كه روزى اين پول، مَمرّ زندگى شما را دَمَر مى كند.

اگر به دليل فقر دختر، با او ازدواج نكردى، به خداوند بدگمان هستى.

و اگر براى ثروت

دختر، با او ازدواج كردى، به آن هم نمى رسى.

فصل چهاردهم زن و زيبايى

مقايسه زن ياقوتى با زن طاغوتى

1. زن مسلمان - كه بيش از ياقوتى گرانبها مى ارزد - برخوردار از آزادى انسانى و معنوى است ودر مسير مسايل معنوى حركت مى كند؛ ولى زن طاغوتى در پى آزادى حيوانى است و در مسير شهوات و خودنمايى حركت مى نمايد.

2. زن مسلمان، با حجاب و با حيا و فداكار براى حفظ خصايص اخلاقى است، ولى زن طاغوتى، بى حجاب، بى حيا، بى حريم و بى قيد، داراى عشقى زودگذر و خودبين است.

3. زندگى زن مسلمان بر اساس پيوند شرعى و آميخته با مهر و محبت است؛ ولى زندگى زن طاغوتى، داراى بنايى متزلزل و بر احساسات و مادّيات استوار است.

4. آرايش زن مسلمان، در منزل و فقط براى شوهر اوست؛ ولى آرايش زن طاغوتى، در غير منزل و براى همگان است.

5. زن مسلمان همچون مرواريدى در صدف (كَاَنَّهُمْ لُؤلؤٌ مَكْنُون) و صندوقى رمزدار است؛ ولى زن طاغوتى، همچون جواهرات بَدَلى و بدون پوشش در كنار خيابان ها (روى گليم) به فروش مى رسد.

6. زن مسلمان، همه عشق خود را تقديم به شوهرش مى كند؛ اما زن طاغوتى، آخرين عشق خود را - آن هم به طور كاذب - تقديم همسر خود مى نمايد.

7. زن مسلمان؛ براى خود، همسر و خانواده اش آشپزى، خياطى و كارهاى هنرى انجام مى دهد؛ اما زن طاغوتى براى خودنمايى كارهاى هنرى مى كند.

8. زن مسلمان با ابتكار و اعتدال، در امور اقتصادى صرفه جويى مى كند؛ ولى زن طاغوتى، با اسراف و تبذير در امور مالى، اقتصاد خانواده را متزلزل مى نمايد.

9. بچه هاى زن مسلمان، در آغوش پاك مادر تربيت مى شوند؛ ولى تربيت بچه هاى زن طاغوتى بارى به هر جهت است.

10. زن مسلمان با هنر

شوهردارى و كدبانويى و تأمين آرامش خانواده، نيروى شوهرش را براى كارهاى اجتماعى چند برابر مى كند؛ ولى زن طاغوتى مجال و فرصتى براى اين كار ندارد و هميشه بيرون از منزل مشغول خودنمايى در كوچه و خيابان هاست و نشاط اندكش را بين ديگران تقسيم مى كند.

تعديل در آرايش و پيرايش

زيبايى دو نوع است:

1. ظاهر: خَلقيات؛

2. باطن: خُلقيات.

حضرت امير المؤمنين على عليه السلام فرموده اند:

«حُسْنُ الْخَلْقِ لِلْبَدَن وَ حُسْنُ الْخُلقِ لِلنَّفْسِ»

زيبايى ظاهر براى بدن، و زيبايى صفات براى وجود است.

اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه:

اسلام، زيبايى درونى را تأييد مى كند يا زيبايى ظاهرى را؟

پاسخ اين است كه هر دو نوع زيبايى را تأييد مى كند، اما زيبايى درونى را ترجيح مى دهد.

هنر زندگى بر دو محور مى چرخد:

1. شناخت زيبايى ها؛

2. آفرينش زيبايى ها (خودآرايى).

آرايش: اضافه نمودن به خود براى زيبا شدن.

پيرايش: كم كردن از خود براى زيبا شدن.

در آرايش و پيرايش، بايد از افراط و تفريط دورى كرد؛ مثل ادويه در غذا كه اگر افراط شود و تمام ادويه قوطى داخل غذا ريخته شود، قابل خوردن نخواهد بود. همچنين صورت - كه با يك خال زيباست - اگر پر از خال شود، زيبا نخواهد بود.

شهيد دستغيب(رحمه اللَّه) مى فرمود:

«تعديل آرايش و پيرايش، قوه تشخيص مى خواهد.»

به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله عرض شد: «شما زيباتريد يا يوسف؟»

فرمودند:

«اَنَا اَمْلَحُ مِنْه»

من نمكين تر از او هستم.

زن بايد به شيطان بگويد:

خودآرايى

حضرت زهراعليها السلام مى فرمايند:

«دو ركعت نماز با آرايش و به انتظار شوهر نشستن، هفتاد برابر مى گردد.»

شهيد دستغيب مى فرمود:

«زن بايد در آغاز ورود شوهر به خانه، آرايش كرده، از او استقبال كند؛ چون اگر بخواهد آشپزى كند، لباس بشويد و جارو كند، خسته مى شود و شايد از آن صرف نظر نمايد و لذا وقتى شوهرش مى آيد، چهره خسته اش را مى بيند. شوهر در بدو ورود به خانه، اوّل به چهره زن نگاه مى كند، بعد به خانه، آشپزى، لباس ها و...»

غم براى زن، سوهان روح است و بسيار خطرناك.

خود آرايى زن دو گونه است:

در جهت مطلوب: خود را فقط به شوهر

عرضه كند.

«وَ الَّذينَ لِفُروجِهِم حافِظوُنَ الاَّ عَلى اَزْواجِهِمْ اَوْ ما مَلَكتْ اَيمانُهُمْ فَإنَّهُمْ غَيرُ مَلُومينَ»(26)

در جهت غير مطلوب: خودش را براى غير شوهرش زينت كند.

خودآرايى غير مطلوب، سبب از بين رفتن امنيت زن در جامعه مى شود و او را در معرض دستبرد متجاوزان قرار مى دهد.

عناصر جمال

عواملى كه باعث ايجاد زيبايى در منزل مى شود(27)، عبارتند از:

1. دقّت

زن و مرد بايد دقت كنند كه هيچ چيز و هيچ كس، آرامش و آسايش و صميميت آنان را بر هم نزند.

خواهرم! گاهى يك زن به عنوان مهمانى، به منزل مى آيد و كم كم دل شوهرت را مى دزدد و شوهرت را از تو مى گيرد؛ يا اگر شوهرت معلم و استاد است، به بهانه درس دادن به دخترى، كم كم جذب او مى شود و زندگى تو را خراب مى كند.

2. هماهنگى در گفتار و رفتار

اگر هماهنگى بين زن و مرد نباشد، فرزندان آنان فاقد تربيت اسلامى خواهند شد. در چنين فضايى، هميشه خشونت در زندگى حاكم است.

شهيد دستغيب مى فرمود:

«يكى از دكمه هاى پيراهنتان را جا به جا ببنديد، آن وقت مى بينيد كه پيراهن به تن شما چقدر زشت است. اگر پدر و مادر، توازن و هماهنگى نداشته باشند، فرزند آنان يا مادرى مى شود يا پدرى! در اين صورت است كه جاسوس و خبرچين تربيت مى شود.»

مثال: توازن جاذبه زمين و نيروى گريز از مركز، آسايش را براى ما به ارمغان آورده است.

زيبايى

چيزى كه اجزاى آن از هر جهت با هم هماهنگى داشته باشد، زيبا است.

زن زيبا كيست؟زن با وقار.

مرد زيبا كيست؟ مرد با شكوه.

امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«هرگاه خداوند به بنده اى نعمت بدهد، دوست دارد كه آن را بر او ببيند؛ چرا كه خدا زيباست و زيبايى ها را دوست دارد.»

زيبا بپوش؛ چرا كه خداوند دوست دارد؛ امّا از حلال بپوش و در مسير حلال به كار بگير.

در حديث ديگرى امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«خداوند، جمال و زيبايى را دوست دارد و با كسانى كه خود را به بدبختى و زشتى و بيچارگى

مى زنند، دشمن است؛ با خدا دشمنى نكنيد.»

ديده شدن آثار نعمت خدا در بنده اش، به اين است كه لباس پاكيزه بپوشد، بوى خوش استعمال كند وخانه اش را تميز و زيبا نگه دارد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به حضرت اميرعليه السلام سفارش كردند كه:

«يا على! حقوق فرزند بر پدر اين است كه نام زيبايى بر او بگذارى كه معناى زيبا داشته باشد.»

امام باقرعليه السلام مى فرمايند:

«فرزندت را به دايه زيبا بسپار، نه دايه زشت؛ چرا كه شير دايه زيبا مؤثر است.»

حضرت على عليه السلام فرمودند:

«خوش سيمايى، از جمله عنايات خداوند است.»

امّا:

«افَتُ الجَمال الْخُيُلاءِ»

آفت زيبايى، خودپسندى و غرور است.

حضرت زهراعليها السلام عطرى مخصوص حضرت على عليه السلام داشتند و لذا هر وقت مى خواستند از منزل خارج شوند، اوّل استحمام مى كردند، تا بوى آن از بين رود.

جمال زن

هر چند زيبايى زن، سبب جذب مى شود، اما جذب در زندگى دو گونه است:

الف. مُحدِثه: به هنگام خواستگارى؛

ب. مُبقية: همسردارى خوب در طول زندگى.

اما زيبايى و جمال زن به چيست؟

1. آيا به صورت و چشم و ابرو و خال اوست؟

اگر چنين باشد، مسلّماً بعضى از عكس ها و تابلوها بسيار جذّاب تر و زيباتر است و اين كار را مى تواند انجام دهد.

2. آيا آرامش در كنار زن، به لباس شيك و زيباى اوست؟

اگر چنين باشد، بسيارى از ويترين هاى مغازه ها و پارچه فروشى ها اين كار را مى كنند.

3. آيا به آشپزى و خانه دارى زن است؟

اگر چنين باشد، يك آشپز و خادم هم مى تواند اين كار را انجام دهد.

پس جمال زن به چيست؟

ترديدى نيست كه آرايش زن، خوش كلامى، خوش پوششى، و ناز و عشوه او در مقابل شوهرش، باعث آرامش خاطر مرد است كه قرآن نام آن را «مودّت»

نهاده است؛ اما اين همه، جمال ظاهرى اوست و زودگذر.

مسلّماً زيبايى درونى زن، جمال حقيقى و واقعى اوست. اين جمال، كشف كردنى است. ويژگى اين نوع زيبايى اين است كه زيبايى ها و زشتى هاى ظاهرى را تحت الشعاع قرار مى دهد.

نقل است كه ليلى آن قدر زشت بود كه مردم زشتى او را مَثَل مى زدند، ولى مجنون مى گفت:

اگر بر ديده مجنون نشينى

به جز خوبى او چيزى نبينى

نقل است كه:

ابوجهل در مسجد به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: چرا اين قدر زشتى؟! تو آبروى بنى هاشم را برده اى!

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: هر چه هست، نقّاشى خداست.

ابوجهل رفت؛ سلمان آمد و مقابل پيامبرصلى الله عليه وآله نشست و به پيامبرصلى الله عليه وآله عرض كرد: يا رسول اللَّه صلى الله عليه وآله شما چقدر زيباييد!

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: هر چه هست نقّاشى خداست.

سؤال شد: يا رسول اللَّه صلى الله عليه وآله به هر دو نفر يك جواب داديد!

آن حضرت فرمودند:

سلمان، خود را در آينه تمام نماى حق مى بيند و لذا چون خودش زيباست، مرا نيز زيبا مى بيند. اما ابوجهل چون خود زشت است، مرا نيز زشت مى پندارد!

ابوعلى سينا مى گويد:

«نظر به دنيا و آينه جمال حق افكندن، بينش سينَوى مى خواهد تا ديدگاه صَنَمى به وجود نيايد.»

اگر بينش انسان، سينايى شد، هر چه مى بيند خير است؛ ولى اگر بينش صَنَوى شد، خير و شرّ را با هم مى بيند.

برگ درختان سبز در نظر هوشيار

هر ورقش دفترى است معرفت كردگار

زن بايد در رفتار، گفتار، زيبايى و حُسنى نهفته باشد كه سبب آرامش شود، وگرنه در صورتِ نبودن چنين قابليتى، سخن از آرام گرفتن در كنار زن، مفهومى ندارد.

اين كه خداوند متعال، همسر بودن

زن را (نه زن بودن زن را) آيه خويش و اثر وجودى او را آرام گرفتن در كنار او دانسته، دلالت بر نوع جمال و زيبايى خاصى دارد كه نه تنها محور آرامش ها در اجتماع كوچك خانواده است، بلكه در ابعاد وسيع تر در اجتماع هم هست و آن اصلِ جوهره آيه: «اِنَّ فى ذلِكَ لاياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّروُن»(28) است.

دخترم! پسرم! به مهمانى خيال نرو؛ به مهمانى فكر بنشين تا كنجكاو شوى و مشكلات را حل كنى.

زيبايى معنوى زنان مؤمن

قرآن كريم، در اين باره مطالبى را در سوره احزاب بيان كرده است:

«يا نِساءَ النَّبىِ لَسْتُنَّ كَاَحَدٍ مِنَ النّساءِ اِنِ اتَقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذى فى قَلْبِه مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْروُفاً»(29)

همسران پيامبر! شما همچون يكى از زنان معمولى نيستيد، اگر تقوا پيشه كنيد؛ بنابر اين به گونه اى هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد.

«وَ قَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ وَ لاتَبَرَّجَنَ تَبَّرُجَ الْجاهِليَّةِ الاوُلى وَ اَقِمْنَ الصَّلوةَ وَ اتينَ الزَّكوةَ وَ اَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسوُلَهُ اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الِّرجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»(30)

و در خانه هاى خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين، در ميان مردم ظاهر نشويد و نماز را به پا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و رسولش را اطاعت نماييد؛ خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.

«وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فى بُيوُتِكُنَّ مِنْ اياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ اِنَّ اللَّهَ كانَ لَطيفاً خَبيراً»(31)

و آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند، حكمت و دانش خوانده مى شود، ياد كنيد، كه خداوند لطيف و خبير است.

«اِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ

وَ الْمُؤْمِنينَ وِ الْمُؤْمِناتِ وَ القانِتينَ وَ القانِتاتِ وَ الصّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصّابِرينَ وَ الصّابِراتِ وَ الخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدّقاتِ و الصَّائمينَ و الصَّائماتِ وِ الحافِظينَ فُروُجَهُمْ وَ الحافِظاتِ وِ الذّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ اَعَدَّاللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْراً عَظيماً»(32)

به يقين، مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان با ايمان، مردان و زنان مطيع فرمان خدا، مردان و زنان راستگو، مردان و زنان صابر و شكيبا، مردان و زنان با خشوع، مردان و زنان انفاق كننده، مردان و زنان روزه دار، مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.

ده دستور قرآن براى زنان مؤمن

1. بدانيد شما زنان معمولى نيستيد (عزّت نفس)؛

2. تقوا پيشه كنيد (مهار نفس)؛

3. به گونه اى سخن نگوييد كه بيماردلان به شما طمع كنند (كرامت نفس)؛

4. سخن شايسته بگوييد (كمال در گفتار)؛

5. زياد در بين مردم ظاهر نشويد (جلال اجتماعى)؛

6. نماز را به پا داريد (جمال الهى)؛

7. زكات را ادا كنيد (انقطاع دل از مال دنيا)؛

8. خدا و رسولش را اطاعت كنيد؛

9. به آيات الهى براى عمل كردن گوش فرا دهيد؛

10. دانش و حكمت فرا گيريد.

صفات زنان نادان در عصر پيامبرصلى الله عليه وآله

1. حجاب درستى نداشتند؛

2. دنباله روسرى هاى خود را به پشت سر مى انداختند؛ به طورى كه گلو و قسمتى از سينه و گردنبند و گوشواره هاى آن ها نمايان بود؛

3. كفش هاى پاشنه بلند صدادار به پا مى نمودند؛

4. خلخال هاى پاهايشان را ظاهر مى كردند؛

5. خنده هاى بسيار بلند شهوت انگيز از خانه هايشان به گوش مى رسيد؛

6. بر سر معابر با بدترين وضع گرد هم مى نشستند؛

7. با شكستن تخمه، اوقات خود را به بطالت مى گذراندند.

مقايسه زنان عصر جاهليت با جاهليت معاصر

اگر در زمان جاهليت، زنان عرب، تبرج(33) به زينت مى كردند و روسرى هاى خود را كنار مى زدند؛ به گونه اى كه مقدارى از سينه و گلو و گردنبند و گوشواره آن ها نمايان مى شد؛ در عصر ما اجتماعاتى به نام «كلوپ برهنگان» تشكيل مى شود، كه افراد در آن برهنه مادرزاد مى شوند. رسوايى هاى پلاژهاى كنار دريا و استخرها و حتى معابر عمومى ناگفتنى است.

اگر در زمان جاهليت، زنان عرب آلوده، ذوات الاعلام بودند، كه پرچم بر در خانه خود مى زدند تا افراد را به سوى خود دعوت كنند؛ در جاهليت معاصر، افرادى هستند كه در روزنامه هاى مخصوص، مطالبى را در اين زمينه مطرح مى كنند كه قلم از ذكر آن شرم دارد و حقاً كه جاهليت عرب بر آن شرف خواهشت داشت.

اگر در جاهليت بدوى، علم و آموزش معنايى نداشت؛ در جاهليت قرن بيستم، مراكز آموزش به مهد آميزش مبدّل شده است!

اگر در جاهليت بدوى، چند زن به دليل فقر، سقط جنين مى كردند؛ در جاهليت قرن ما، تعداد كورتاژها و سقط جنين ها قابل شمارش نيست!

دنيا دنياى امروز در تَب جاهليت مُدرن مى سوزد و هر روز، هزاران قربانى مى دهد.

فصل پانزدهم زندگى پويا و سرزنده

1. غرق شدن در «خيال» را رها كنيم.

خيال مانند خال است، كه اگر زياد شود، سبب زشتى مى گردد.

گل هاى زندگى زنده، مودّت و محبت است.

جوهر ازدواج، تفكّر است.

خيال پردازى، از شيطان است.

فكر، اگر مدار مثبت خود را طى كند، به تدبّر مبدّل مى شود؛ ولى اگر از مسير خود خارج شود، به خيال تبديل مى گردد.

2. زندگى كردن درست را فرا بگيريم.

ساختن يك ساختمان، مهندس و عمله كار كرده نياز دارد. براى هر ديوارى كه مى سازند، هم مسايل مهندسى و هم مسايل تخصصى را رعايت مى كنند.

آيا زندگى ما به نقشه و مصالح و تخصص و تجربه نياز ندارد؟

علامه شهيد مطهرى(رحمةاللَّه) مى فرمايد:

«آيا براى هفتاد سال زندگى، هفتاد ساعت آموزش زندگى لازم نيست؟»

3. عشق به همسر را جاودانه كنيم.

وقتى به دختر جَحش گفتند كه دايى تو (حمزه سيدالشهدا) را كشتند، گفت: «انا لِلّه و انا اليه راجعون». كسى آمد و به او گفت: «دختر جحش! برادرت را نيز شهيد كردند». گفت: «انا لِلّه و انا اليه راجعون». ديگرى آمد؛ ولى جرأت نكرد به دختر جحش بگويد، به پدر او گفت: «يا جحش! به دخترت بگو: شوهرت را شهيد كردند.»

وقتى به دخترش خبر داد، صداى ضجّه و ناله او بلند شد. آن قدر گريه كرد تا اين كه صداى ناله و ضجّه او به رسول خداصلى الله عليه وآله رسيد.

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: «دختر جَحش! چرا چنين ناله مى كنى؟»

عرض كرد: «يا رسول اللَّه! آيا مى توانيد خاطره خديجه را فراموش كنيد؟» آن قدر گريه كرد تا پيامبر نيز به گريه افتاد. سپس گفت: «داغ شوهر بدترين داغ هاست.»

غش كردن فاتح خيبر در شنيدن خبر شهادت حضرت زهراعليها السلام و گريه هاى زياد پيامبرصلى الله عليه وآله پس از مرگ خديجه (در هر زمانى كه آن حضرت نام خديجه را مى شنيدند)، شاهد اين مدعاست.

4. دوره عشق اوليه، هفت سال بيش تر نيست؛

پس براى تداوم عشق در زندگى هفتاد ساله خود، نياز به انديشه و تجربه داريم.

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:

«حُبُّ الشَّى ء يُعْمى وَ يُصّم»

عشق به چيزى (انسان را) كور و كَر مى كند.

پيش از ازدواج، در دوران نامزدى و اوج عشق و عاشقى، وقتى ليوان مى شكند، مى گويد: اشكال ندارد، فداى سَرَت؛ ولى بعد از ازدواج، هنگامى كه ليوان مى شكند، فرياد مى كشد: مگر كورى!

قبل از ازدواج اشكالات كوچك را نمى بيند؛ ولى بعد از ازدواج چشم هايش باز مى شود و...

5. در اولين فرصت، ناراحتى ها را از بين ببريم.

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايند:

«هر يك، قدم اول را

براى آشتى كردن برداشتيد، من قول مى دهم - به جان دخترم فاطمه عليها السلام - كه در قيامت اولين قدم را براى شفاعت از او بردارم.»

شهيد دستغيب رحمهم الله مى فرمود:

«هر وقت بين زن و شوهر شكرآب شد، نبايد دستشان در سفره، تا (خم) شود؛ بلكه بايد لقمه را بر دهان همسرت بگذارى تا اخم او از بين برود.»

بيش ترين قتل ها، خودكشى ها، افسردگى ها و كسالت در كار، به دليل بى مهرى هاست.

قصه كارگرى كه كار مَنْجَنيق را مى كرد

در روزهايى كه ساختمان عالى قاپو در ميدان امام اصفهان ساخته مى شد، كارگرى بود كه مانند مَنْجَنيق، خشت را به بالاى ايوان عالى قاپو پرتاپ مى كرد. همه از قدرت او متعجب بودند؛ تا اين كه پيرزنى كه از آن جا مى گذشت، گفتگوى مردم را شنيد. پيرزن ايستاد و گفت:

آقا!(كارگر) يك كاسه آش نذرى دارم؛ نشانى منزلت را بده، ببرم.

كارگر بيچاره از همه جا بى خبر، نشانى را داد و به كارش مشغول شد. پيرزن، به در خانه كارگر رفت و به همسر او گفت: راستش را بخواهى، امروز شوهرت رفته يك زن ديگر گرفته است!

فردا مردم ديدند كه كارگر ديرتر از همه سر كار آمد و اخم هايش در هم بود. اولين خشت را كه پرتاپ كرد، چند مترى بالاتر نرفت و بر سرش خورد. پيرزن كه آمده بود عملى شدن نقشه اش را نظاره كند، خنديد و گفت: «زن مهربان، شوهرش را منجنيقى مى كند.»

6. قواى سه گانه را مهار كنيم.

1. قواى شنيدارى (گوش = تشخيص)

2. قواى ديدارى (چشم = تشخيص)

3. قواى حسّى (لمس = تشخيص)

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«اگر با چشمانت زنا كردى، هنگام مردنت تمام دنيا مثل سنگ آسياب مى شود و پايه هاى آن در چشمانت فرو مى رود.»

پُل بين قواى شنيدارى و تشخيص، قواى ديدارى است.

ز دست ديده و دل هر دو فرياد

كه هر چه ديده بيند دل كند ياد

فصل شانزدهم

لباس زندگى

بهترين هديه پروردگار به خانواده ها، آيه 187 سوره بقره است:

«هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ اَنْتُم لِباسٌ لَهُنَّ»

(زنان) لباس هستند براى شما (مردان)، و شما (مردان) لباس هستيد براى آن ها (زنان).

معجزه قرآن اين است كه فقط يك كلمه را اصل و تمام شكل زندگى بيان فرموده و آن كلمه «لباس» است.

بيست درس از واژه «لباس»

قرآن كريم مى فرمايد: زن و مرد بايد براى همديگر لباس باشند. اگر خوب دقّت كنيم، خواهيم فهميد كه تمام نكته ها و هشدارها در همين يك كلمه گنجانده شده است.

1. گزينش لباس، اختيارى است.

شرط اذن ولّى براى ازدواج دختر باكره، دليل بر نداشتن اختيار در انتخاب نيست.

2. تناسب لباس بايد در نظر گرفته شود.

1. اندازه؛ 2. الگو(مدل)؛ 3. رنگ؛ 4. نوع.

دورى از ازدوج هاى مبتنى بر عشق هاى مجازى يا مبادله اى.

اوّل بايد همگِلى را در نظر گرفت، بعد همدلى را.

3. انسان عاقل، به طور طبيعى نياز به لباس دارد.

دختر و پسر عاقل نياز به ازدواج دارند.

4. لباس، عيب پوشى مى كند.

لباس، زيبايى ظاهرى را نشان مى دهد؛ ولى عيب ها را مخفى مى كند.

5. لباس، آرامش خاطر مى آورد.

زياد بودن ياكم بودن لباس، آرامش خاطر را از بين مى برد.

آرامش خاطر انسان در سه چيز است:

1. منزل و خانه؛(34)

2. شب؛(35)

3. همسر.(36)

پرسش: چرا جوانان در خانه نمى مانند و هميشه بيرون مى روند؟ چون در خانه همسر ندارند؛ لذا اگر خواستيد جوانان به خانه دلبستگى داشته باشند، بايد ازدواج كنند تا به زندگى دلگرم شوند.

6. لباس بايد مفيد باشد.(گرچه ارزان)

لباس ارزان بر قامت انسان عيب نيست؛ بلكه بى لباسى زننده است.

مهريه زن بايد كم و در حدّ توان پرداخت داماد باشد.

7. لباس كهنه و دست دوم عيب نيست.

زنانى كه شوهرانشان فوت كرده اند يا مطلّقه هستند، چه عيبى دارد مجدداً شوهر

كنند؟ مردانى كه همسرانشان فوت كرده يا به هر دليلى آنان را طلاق داده اند، از ازدواج دوباره با يك زن مطلقه يا بى شوهر خجالت نكشند.

8. لباسِ آلوده، عيب است.

دختر و پسر آلوده به فحشا و اعتياد، اول بايد آگاه شوند، بعد ازدواج كنند. زندگى حَرَم است؛ انسان بايد با اطلاعات كامل و با «احرام» عفاف و «غسل» از گناهان، با «تلبيه» اخلاق از «ميقات» نامزدى به طرف «حَرَم» عقد حركت كند و با توجّه، به «دور كعبه» زندگى «طواف» كند.

9. لباس، تغييرپذير است.

زن و مردى كه اخلاقشان با هم تفاهم ندارد، نا اميد نباشند؛ زن و مرد هم مى توانند همديگر را تغيير دهند، ولى تاوان آن را نيز بايد بپردازند.

10. محرم ترين چيز براى انسان، لباس اوست.

زن و مرد نبايد از همديگر چيزى را پنهان كنند، بلكه بايد همراز و محرم يكديگر باشند.

11. نگهدارى لباس از پليدى ها(نجاست و خباثت).

همسر خود را در مجلسى ببر كه دچار مشكلات اخلاقى (خبث) نگردد. مبادا زن و مرد در زندگى به پاكى و نجاست اهميت ندهند.

12. لباس آلوده، بدن را؛ و بدن آلوده، لباس را نيز آلوده مى كند.

زن بى ايمان، مرد خود را نيز بى ايمان مى كند. (اگر مرد، به ضعف ايمان همسرش بى توجه باشد).

مرد بى تقوا، همسرش را نيز به گناه مى كشاند. (اگر زن نسبت به بى تقوايى شوهر خود بى اعتنا باشد).

13. لباس، ملازم و همراه انسان است.

از تولّد تا مرگ و از مرگ تا محشر، انسان با لباس سر و كار دارد. (از قنداقه تا كفن) و لذا انسان نمى تواند بگويد من كارى با همسرم ندارم؛ زن و مرد هميشه به همديگر نياز دارند.

14. ابتدايى ترين زينت انسان، لباس اوست.

ازدواج براى همه دختران

و پسران لازم است.

15. لباس شُهرت نپوشيد.

مبادا براى اين كه مشهور شويم، با فلان دخترى كه پدرش معروف است، ازدواج كنيم، يا به فلان جوانى كه خودش يا پدرش معروفند، دختر بدهيم. نيّت ازدواج بايد پاك باشد؛ براى خودنمايى ازدواج نكنيم.

16. لباس زن و مرد جداست.

كار مرد، تلاش در بيرون از منزل است.

كار زن، كدبانويى و تربيت فرزند در داخل منزل است.

ناز و عشوه، در شأن زن، و غيرت در شأن مرد است.

17. لباس دست و پاگير، ايجاد مزاحمت مى كند.

توقعات بى جا، چشم و هم چشمى، و نِق زدن زن؛ مرد را بدبين، بخيل، شكّاك و بداخلاق مى كند.

خشونت، كتك كارى، بى توجهى و كم مهرى مرد؛ زن را كينه اى، كم روحيه، دچار آشفتگى و تندى در گفتار و رفتار مى كند.

18. لباس بايد با كار و زمان تناسب داشته باشد.

هر كارى و شغلى و همچنين هر يك از انواع رشته هاى ورزشى، لباس مخصوص دارد. ديگر اين كه در بهار بايد لباس بهارى؛ در تابستان لباس خنك، رنگ روشن، نازك و لطيف؛ در پاييز لباس متوسط؛ و در زمستان، لباس ضخيم و گرم پوشيد.

در زندگى،اگر گرماى مادّيات و غرور، مردى را گرمازده كرد، همسر او بايد اين گرماى كبر و منيّت را از او جدا كند.

اگر سرماى بيكارى، ورشگستگى، مريضى، قرض، اجاره خانه و گرانى، مردى را سرمازده نمود، همسر او بايد سرماى يأس و نااميدى را از او جدا سازد.

19. در منزل، براى روح لطيف خود و همسرتان، لباس هايى خوش رنگ و جذّاب استفاده كنيد.

در روايت آمده است: در مصائب كه بايد رنگ مشكى بپوشيد، وقتى وارد منزل مى شويد، لباس هايتان را عوض كنيد و با پوشيدن لباس شاد، روح لطيف

خانواده را با طراوت نماييد.

خانم! در خانه مهمان عزيزى دارى به نام شوهر.

آقا! در خانه موهبتى الهى دارى به نام همسر.

خانم! اگر شوهرت را تأمين نكنى، در آينده، امنيت روانى نخواهى داشت.

آقا! اگر نيازهاى عاطفى همسرت را تأمين نكنى، دچار مشكل خواهى شد.

20. هر كس با لباس خود معرفى مى شود.

اگر لباس مرد كثيف باشد، آبروى زن از بين مى رود، چون نمود كار زن، پاكيزگى لباس مرد است؛ و اگر لباس زن، زننده باشد، غيرت و عزت مرد سؤال برانگيز مى شود، چون نمود غيرت مرد به نجابت و حجاب زن اوست.

قرآن كريم مى فرمايد:

«يا اَيُّهاَ النَّبىُّ قُلْ لِاَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِنَّ ذلِكَ اَدْنى اَنْ يُعْرَضْنَ فَلا يُوْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفوُراً رَحيماً»

اى پيامبر! به زنانت، دخترانت و زنان مؤمن بگو: فرو بپوشند بر خود چادرهايشان را؛ اين نزديك تر است به آن كه شناخته و رنجانيده شوند؛ و همواره خدا غفور و رحيم است.

فصل هفدهم آفات زندگى

آفت شناسى و آفت زدايى

آفت شناسى و آفت زُدايى، هنرى است كه به آموزش نياز دارد.

براى مثال:

كشاورز اگر آفت را شناسايى نكند، چه بسا هستى خود را از بين ببرد. طبيب اگر نتواند مريضى بيمارش را تشخيص دهد و بدون حساب دارو تجويز كند، با جان مريض بازى كرده است.

خشت هاى زندگى، عاقلانه و بر مبناى تفكر و انديشه كار گذاشته مى شود؛ نه بر مبناى خيال.

اكنون براى شناخت آفات زندگى، با ما همراه شويد.

1. منافسه (چشم و هم چشمى)

نگاه كن به دخلش، نگاه نكن به خرجش.

هر كسى طبق درآمدش، شأن زندگى اش نيز مشخص مى شود؛

پس بياييم مثل خودمان زندگى كنيم، نه مانند ديگران.

2. توقّعات بى جا

برادر گرامى! در هر ماه، خانم شما چند روز دچار وضعيتى خاص مى شود، و لذا خُلق او تنگ و طبع او سرد است، پس انتظار كار زياد در منزل از او نداشته باش!

هر ماه بيست و سه روز در زندگى تو زحمت مى كشد، پس هفت روز به كمك او بشتاب!

خواهر محترم!

تورّم را در نظر بگير و گرانى را به خاطر داشته باش! اقساط وام ها، كرايه منزل، مريضى ها و دكتر و دارو، خرج مدرسه بچه ها، پوشاك و خوراك و وسايل زندگى و هزاران مشكلات ديگر را ببين! از طرف ديگر، كمى حقوق، چند نوبت كار كردن همسرت و درآمد او را هم در نظر داشته باش!

3. بد خلقى

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:

«هر كس با بدخلقى زنش بسازد، خداوند به اندازه اجر و ثواب حضرت ايّوب كه در گرفتارى ها صبر كرد، به او مرحمت كند و هر زنى كه بداخلاقى شوهرش را تحمّل نمايد، خداوند به او مانند ثواب آسيه بنت مزاحم (همسر فرعون) بدهد.»

يك شوخى با شما آقاى محترم!

وقتى در دنيا حريف يك حورى دنيايى در منزل دويست مترى نمى شوى، چگونه در آخرت مى خواهى حريف هزاران حورى بهشتى در باغ ها و كاخ هاى بهشت بشوى؟!!

پس:

كتك كارى نكن؛ عصبانى نشو؛ با بچه هايت درست صحبت نما؛ و همسرت را سبك نكن!

4. دورى زن و مرد از يكديگر

برادر عزيز! خانمت نبايد بفهمد كه بدون او مى توانى راحت بخوابى.

خواهر گرامى! شوهرت نبايد بفهمد كه بدون او مى توانى استراحت كنى.

رفتن به كشورهاى خارجى براى كسب و كار و چند ماه دورى از خانواده، به صلاح زندگى شما نيست.

حضرت اميرعليه السلام فرمودند:

«دوست ندارم كه دنيا و آنچه را در آن هست داشته باشم، ولى شبى را در كنار خانواده ام نباشم!»

5. زيبايى و دارايى را در مسير شهوت و گناه به كار بستن

خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيم

ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيم

6. ميزبانى و مهمانى هاى غير شرعى

حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

«كونُوا كَالنَّحْل»

همانند زنبور باشيد.

چرا به دنبال گُل نيستيم، تا از شيره ايمان و كمال و علم او، عسل مصفاى اخلاق را در كندوى زندگيمان بريزيم.

چرا لقمه حلال در مى آورى و به حرام خور مى دهى؟

مواظب باشيم كه مهمانى و ميزبانى ما در شأن دين اسلام باشد و از اختلاط محرم و نامحرم به شدّت پرهيز كنيم.

7. آزادى حيوانى

خانم! اگر شوهرت به كارهاى خلاف شرع تو (مثل با آرايش در اجتماع وارد شدن) حساس نبود، يقين داشته باش در كُنج دلش جا ندارى و دل او در بند ديگرى است.

8. شاغل بودن زن

زن اگر ادارى شد، زندگى او نيز ادارى مى شود.

احتمالاً اخلاق خوش خود را در اداره و محيط كار صرف مى كند و خستگى و ناراحتى خود را همراه با گرفتگى چهره به منزل مى آورد.

محيط اداره، براى زن، پيرى زودرس مى آورد.

بزرگ ترين ضربه اى كه فرهنگ استعمارى بر پيكره اجتماع زن وارد كرد، خروج او از منزل به بهانه كار بود.

آيا خانه دارى، شوهردارى، كودك دارى، مهمان دارى، تعديل در هزينه اقتصاد خانه، براى زن كار نبود؟!

9. بى بندوبارى در خانه و محلّه

برادر گرامى! درگردش ها و مكان هاى عمومى، اجازه نده خانمت نيمه حجاب گردد؛ نگذار چادر مجلسى و نازك كه بدن را كامل نمى پوشاند، به سر كند.

شناسنامه غيرت مرد، حجاب همسر اوست.

10. دخالت هاى والدين و ديگران در زندگى

والدين محترم!

بگذاريد عروس و داماد، مسايل خود را خودشان حل كنند.

برادر گرامى!

اگر مادرت گفت: چرا مرا مثل همسرت دوست نمى دارى؟

به ايشان بگو: مادر گرامى! خدا نكند من شما را مثل همسرم دوست بدارم!

اگر همسرت گفت: چرا مرا مثل مادرت دوست نمى دارى؟

به او بگو: خانم گرامى! خدا نكند من شما را مثل مادرم دوست بدارم!

مادرى كه پسرش پزشك بود، ناراحت مى شد از اين كه چرا به او كم تر توجه دارد.

به او گفته شد:

مادر! تا حالا شده كسى به پزشكى بگويد: خدا به زنت خير بدهد؟

گفت: نه؛ مى گويند كه خدا پدر و مادرت را بيامرزد.

گفته شد: پس دعاى مردم از تو باشد؛ عشقِ جوانى او براى عروست!

11. سوء ظن به يكديگر

اگر واقعاً زن و مرد نسبت به يكديگر شناخت كافى داشته باشند، هرگز سوءظن به وجود نمى آيد.

عوامل سوءظن دو چيز است:

1. عدم شناخت يكديگر؛ 2. عدم هماهنگى با يكديگر.

12. خسيس بودن مرد

دكتر اِلِنْتْ مى گويد:

«اگر مى خواهى در زندگى خوشبخت باشى، سالى يك بار طلاهاى خانمت را عوض كن.»

برادر عزيز!

سركيسه را چنان شُل مكن كه خانم به اسراف بيفتد و چنان محكم مگير كه سر جيبت برود!

13. آوردن دوستان ناشايست به منزل

رفيق تو از تو به بايد

تا تو را عقل و دين بيفزايد

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«در مورد ديگران قضاوت نكنيد، تا اين كه دوستانشان را ببينيد.»

آدمى با دوستانش معرّفى مى گردد.

14. اعتياد

حُقّه بافور، كلاهى است بر سر معتاد.

معتاد با «انبر» رفيق فاسد، «زغال آتشين» بى غيرتى را بر «ترياك» مال و ناموس و آينده و آبرو و دين خود مى گذارد و با «دَم» بى تفاوتى و «سستى»، همه چيز را «دود» كرده، به اطراف خودش مى فرستد. «اعتياد»، دريچه اى است براى دفن كردن خود و همه چيز.

«سيگار»، مركب تك سوارى است كه انسان را به «گورستان اعتياد» مى برد.

«سيگار» تپانچه اى است كه زمانه، ماشه آن را مى چكاند.

15. دروغ گفتن

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:

«اَلْكِذْبْ مِفْتاحُ الذُّنوب»

كليد تمام گناهان، دروغ است.

دروغگو، ترسويى رسوا شونده است.

دروغگو، به آدم برفى مى ماند كه زمانه، شخصيتش را آب مى كند.

دروغگو، درخت تنومند موريانه خورده اى است كه طوفان حوادث، او را سرنگون خواهد كرد.

16. عقيم بودن زن و مرد

فرزندان، گل هاى باغ زندگى هستند؛ ولى گل پژمرده اى كه روح باغبان را آزرده خاطر مى كند، سوهانى است بر روان او.

كسانى كه فرزند مى خواهند و خداوند به آنان عطا نكرده، نبايد خداوند را محكوم كنند؛ بلكه اگر كمى در اجتماع بگردند و نظاره گر فرزندانى فلج، عقب افتاده و مريض باشند، خداوند را هميشه براى آن لطف عظمايش شاكر خواهند بود.

17. ناتوانى جنسى زن و مرد

ادفاع شهوت در اسلام تأكيد شده و يكى از فلسفه هاى ازدواج نيز همين است.

اگر در اين مورد، افراط يا تفريط گردد، خود، عامل بزرگى براى ايجاد اختلاف بين زن و مرد مى شود.

18. زياد ماندن مرد در خانه

حضرت پروردگار، زن را براى اداره منزل خلق نموده و همه لوازم آن را نيز در وجود زن قرار داده است؛ مرد را نيز براى كار و تلاش قرار داده تا صبح با نشاطى وصف ناپذير با بسم اللَّه و هزار اميد و عشق به زندگى، بيرون برود و بعدازظهر يا شب با روحيه اى كاملاً رضايت بخش از اين كه توانسته خادم زندگى و خانواده اش باشد، به منزل بازگردد.

اكنون اگر اين توازن به هم بخورد، يعنى مرد به هر دليلى خانه نشين شود، هم روحيه خودش خرد شده، هم باعث ناراحتى خانواده خواهد شد. بنابراين، در جايگاه زن واقع شدن، عاملى براى اختلاف در زندگى است.

19. ارتباطهاى نامشروع قبل از ازدواج

گناه و آلودگى هاى اخلاقى، اگر از پيكره جان پاك نشود، همه جا و همه كس را به خباثت مى كشاند.

جوانى كه قبل از ازدواج، ارتباطات نامشروع داشته، مسلماً در قلب و ذهن او، كسانى ديگر نيز در كنار همسر او خواهند بود.

بنابر اين، اول بايد قلب و ذهن و روح را از محبت و تصاوير آنان پاك كرد، سپس مهياى ازدواج شد.

20. استبداد در زندگى

درست است كه: «اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَى النِّساء»؛(37) ولى گروهى از اين آيه، چيز ديگرى فهميده اند؛ آن ها معتقدند:

«اَلرِّجالُ جَبّاروُنَ عَلَى النِّساء؛ مردان ظلم كننده به زنان هستند»!!

ظلم و استبداد و تحكّم غير منطقى، تيشه به ريشه زندگى مى زند. مرد مى تواند به جاى «حكومت زور» در منزل، «حكومت بر دل» را پايه ريزى نمايد.

مرد بايد به ديدگاه هاى خانواده اهميت بدهد، با آنان مشورت كند، هدايتگر آنان باشد و خلاصه، اقتدار مرد با اخلاق خوش او دلنشين است.

21. سرد مزاجى (مزاجى سوداوى)

دو نظريه در موارد روان شناسى انسان وجود دارد.

نظريه سرشت

طبق نظريه اول - كه تاريخچه 2000 ساله دارد - يونانيان قديم و حكماى قديم ايرانى، طبع و مزاج افراد را به چهار نوع تقسيم مى كردند، كه به همراه خصوصيات رفتارى هر نوع، در ذيل مى آيد:

الف. مزاج خونى (گرم و مرطوب)

1. خوش مشرب؛ 2. پيشرو؛ 3. پر حرف؛ 4. حساس؛ 5. بى قيد؛ 6. سرزنده؛ 7. بى مبالات؛ 8. پيشوا.

ب. مزاج بلغمى (سرد و مرطوب)

1. بردبار؛ 2. دقيق؛ 3. فكور؛ 4. آرام؛ 5. خوددار؛ 6. معتمد؛ 7. معتدل؛ 8. ساكت.

ج. مزاج صفراوى (گرم و خشك)

1. زود رنج؛ 2. ناآرام؛ 3. مهاجم (اهل دعوا و نزاع)؛ 4. تند مزاج؛ 5. ناپايدار؛ 6. داراى سرعت عمل؛ 7. خوش بين؛ 8. فعّال و پرجوش.

د. مزاج سوداوى (سرد و خشك)

1. كج خلق؛ 2. نگران؛ 3. جدّى؛ 4. موقّر؛ 5. بدبين؛ 6. محتاط؛ 7. بدمشرب؛ 8. خموش.

ناگفته نماند كه هيچ يك از اين ارتباطات مطلق نيست.

ايراد مهم نظريه سرشت اين است كه:

در قديم فكر مى كردند كه انسان در يكى از اين چهار طبع و مزاج قرار مى گيرد؛ در حالى كه دانش امروز بشرى مى گويد:

انسان مى تواند يك يا دو

ياسه و حتى هر چهار نوع طبع ياد شده را داشته باشد.

نظريه نُمود

رفتارشناسى و رفتار خصلتى انسان را «نُمود» گويند.

پژوهشگران علوم رفتارى، نظريه نُمود را بر نظريه سرشت ترجيح مى دهند. تاكنون حدود 4500 خصوصيت براى رفتار انسان شناسايى شده است؛ نظير:

1. اجتماعى بودن؛ 2. سخت كوشى؛ 3. سرعت عمل؛ 4. خطرپذيرى؛ 5. فعاليت و جنبش؛ 6. احساساتى بودن؛ 7. انديشه مندى؛ 8. مسؤوليت پذيرى.

در وجود انسان، دو دسته نيرو در مقابل هم قرار دارند:

مثبت:1.اراده؛ 2. شوق؛ 3. ذوق.

منفى:1. مسامحه؛ 2. ضعف و كسالت روحى؛ 3. بهانه تراشى و عذر.

اتفاق نيروهاى درونى مثبت، انسان ها را خيّر، دانشمند، پرشور و خادم تربيت مى كند، اما اتفاق نيروهاى درونى منفى، انسان ها را شرور، بدبين، مخرّب و جنايتكار تربيت مى نمايد.

22. وسواس

وسواس، ضررهاى فراوانى دارد، كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:

1. مورد تمسخر قرار گرفتن؛

2. ناآرامى در زندگى؛

3. مقدمه دعواها و جدال ها؛

4. ايجاد بدبينى؛

5. ناامنى در زندگى؛

6. ايجاد شك و ترديد؛

7. پيرى زودرس؛

8. جدايى و طلاق؛

9. از بين رفتن محبت ها و صفاى زندگى؛

10. ايجاد كسلى و خستگى براى ادامه زندگى.

راه درمان وسواس، كه يكى از بدترين بيمارى هاى روحى است، اين است كه:

«انسان وسواسى، هر وقت شك كرد، خلاف ميلش عمل كند.»

23. مراء و جدال

امام على عليه السلام فرمودند:

«سِتَّةٌ لايُماروُنَ: اَلْفَقيهُ وَ الرَّئيسُ وَ الدَّنىّ وَ البَذىُّ و الْمَرأةُ وَ الصَّبِىُّ.»(38)

با شش كس مجادله و پرخاش نكن:

1. فقيه و عالم دينى؛ 2. رييس؛ 3. فرومايه (بى شخصيت و بى ادب)؛ 4. بى شرم؛ 5. زن؛ 6. كودك.

24. مقاومت نكردن در زندگى

پختگى انسان در غليان و جوشش روزگار به وجود مى آيد.

زندگى؛ تلخى و شيرينى، و نيز فراز و نشيب دارد، پس آدمى بايد در برابر حوادث و مشكلات، مثل شمع بسوزد و بسازد.

25. اشتغال بيش از حد (شوهر يا همسر)

درست است تورّم و گرانى بيداد مى كند و نمى توان به درستى با غول تورّم مبارزه كرد، ولى حقّ خانواده نيز بايد رعايت شود.

مرحوم حضرت امام(رحمةاللَّه) با آن همه مشغله هاى سياسى، علمى، اجتماعى و كشورى، هر روز ساعتى را به طور خصوصى در كنار خانواده خويش بودند.

شهيد دستغيب(رحمةاللَّه) به دختر خود فرموده بود:

«دخترم! تو با انتظار كشيدن براى آمدن شوهرت - كه استاد قرآن است - بهشت مى روى؛ ولى ما كه استاد قرآنيم، معلوم نيست بهشت برويم.»

26. بى حيايى و بى وقارى

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:

«اِنَّ لِكُلِّ دينٍ خُلْقٌ وَ اِنَّ خُلْقَ الْاِسْلامِ اَلْحَياء»

براى هر دينى برنامه اى است و به درستى كه اخلاق اسلام، حيا است.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«مَنْ لا حَياءَ لَهُ لا دينَ لَهْ»

كسى كه حيا ندارد، دين ندارد.

امام باقرعليه السلام مى فرمايند:

«حيا و ايمان، ملازم همديگرند؛ چون يكى از آن دو برود، ديگرى نيز مى رود.»

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

«آن كه از مردم حيا نمى كند، از خدا نيز شرم ندارد.»

امام على عليه السلام مى فرمايند:

«حيا، كليد همه نيكى هاست.»

حضرت محمّدصلى الله عليه وآله فرمودند:

«حيا ده جزء دارد؛ نُه جزء آن براى زنان و يك جزء آن براى مردان است.»

وقار، يعنى: شكوه زنانه و جلال مردانه.

حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

«وقار، زيبايى انسان است.»

«وقار، نتيجه حلم و بربارى است.»

«وقار، هيبت را زياد مى كند.»

«مؤمن، البته مُتّصف به وقار است.»

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام كليدهاى زندگى را چنين ترسيم فرموده اند:

مؤمن، در حوادث تكان دهنده "وقور" است؛

در ناگوارى ها، "صبور" است؛

و در هنگام آسايش، "شكور" است.»

يادى از قديم(با لهجه لُرى)

بيا بشنو اَقديما كُ دِلا خوشتر بيد

همه با مير و محبت بيدنُ بِيتَر بيد

هر كه با تخ كِشى و نمد مالى كار مى كِرد

هر كه داش پينه دوزى انگارى كُ زرگر بيد

خونا از خشت و گِل و سنگ و همه كاگِلى بيد

كى خونش عيانى و ساختمونش مرمر بيد

تو خونا چايى بيدُ دول و طناب و چخ هايى

اُىِ سرد و تگريش انگارى از كوثر بيد

پير مردا همه جا عزيز و ارزنده بيدَن

هر كُدُم جاى خُودش تاج سر و سرور بيد

برا هر مشكلى راه حل بيدَن موسفيدا

برا قهر و جَرّ و دعوا هر كُدُم داور بيد

ده تا زن چل تا بچه با هم تويه ايشا بيدن

بخالُد زمين نبيد، تَوَقُّعا كمتر بيد

با ندارى همه شون مى ساختن و شاد

بيدن

آبرو دار بيدُس اونكُ بِچاش بيشتر بيد

رختاشون شال و قبا و بيد و دبيت و كرواسى

خارجى كو، همشون نخ ريسى مادر بيد

راه و رسم خوبياشون هميشه موندنيه

غيرت و حجب و حياشون خط هر دفتر بيد

چى چى دارُم موُ ميگُم رودِه درازى مى كنُم

قديما صميميت بين همه بيشتر بيد

كُلاشون از نمدى گِل پاشونُم يِه جفت گيوه

رختاشون وصله پينه اما تميز يكسر بيد

ننه مى مَد پا تنير، زانى مى زد، نونشا مى پُخت

نوناشون خوشمزه تر از صد تا نون بربر بيد

كِى مى ديديم اون روزا فِرگاز و قابلمه نسوز

يِه كُماجْدون سيا لاخول و خاكستر بيد

زنا و دخترا با حجاب خود زنده بيدن

بى حجابى امّلى بيد و بد از بدتر بيد

زنا زير چرقتاشون موره و سينجاق مى زدن

اى مى شد چرقت رد از صد تا فش بدتر بيد

اسمى خب كُ بموند همش مى هشتن روبچا

اسماشون اسمى امام و اسم پيغمبر بيد

كى ديدى پيش بزرگترا بچه كنه پاشا دراز

احتراما ميون بزرگ و كوچكتر بيد

حرفاى قديميا حسابى و معنايى داشت

اعتقاداكُ چقد قرص و چقد محشر بيد

هر كه خوند دوتا كلاس انگارى كُ ديپلم داشت

درس قرآن و حسابش همه عمر از وربيد(39)

منابع و مآخذ:

1. قرآن كريم.

2. تفسير نمونه.

3. نهج البلاغه.

4. تاريخ اسلام.

5. آثار الصادقين، آيت اللَّه دشتى.

6. از ولادت تا شهادت، علامه قزوينى.

7. غرر الحكم، ج 3.

8. بحارالانوار، ج 100.

9. زندگى نامه شهيد دستغيب.

10. زندگى نامه حضرت امام(رحمه اللَّه).

11. كليدهاى طلايى موفقيت، دكتر حسين پور آقاسى.

12. زن در انديشه امام خمينى.

13. آيا فهم قرآن آسان است، آيت اللَّه حاج آقا حسن امام اصفهانى.

14. نهاية التقرير، آيت اللَّه العظمى بروجردى.

15. آيين بهزيستى در اسلام، دكتر احمد صبور اردبادى.

16. ازدواج، شهيد دكتر پاك نژاد.

17. كتاب النكاح، وسائل الشيعه.

18. ميزان الحكمة، محمدى رى

شهرى.

19. راه روشن (6 جلد)، ترجمه محجة البيضاء فى تهذيب الاحياء، محمد صادق عارف.

20. آداب معاشرت، آيت اللَّه شيخ حرّ عاملى.

21. اولين دانشگاه، آخرين پيامبرصلى الله عليه وآله (40 جلد)، بهداشت لباس و بدن.

22. حجاب، آيت اللَّه شهيد مطهرى(رحمه اللَّه).

23. اخلاق، آيت اللَّه شهيد مطهرى(رحمه اللَّه).

24. احكام روابط زن و مرد مطابق با فتواى علما، سيد مسعود معصومى.

25. فتنه باب.

26. وهابيگرى و بابيگرى.

27. آخرين سفر شاه، بخش 13، نوشته سوگراس.

28. محرم و نامحرم، شيخ احمد مجتهد طهرانى.

29. شرح عشق، عباس خليليان.

30. جمال و جلال زن در اسلام، آيت اللَّه جوادى آملى.

پي نوشت ها

1) نمل، 125.

2) بقره، 286.

3) روم، 21.

4) قصار غرر الحكم، ج 1، ص 20.

5) بحارالانوار، ج 43، ص 139.

6) نبأ، 11.

7) نور، 26.

8) نور، 33.

9) نور، 30.

10) شمس، 9 - 10.

11) نور، 31.

12) نور، 32.

13) آخرين سفر شاه، سوگراس، بخش 13.

14) اخلاص، 1.

15) در سوره قصص، از آيه 27 به بعد، قضيه ازدواج حضرت موسى بيان شده است.

16) براى درك بهتر مطالب خوديابى، ر.ك: كتاب «كليدهاى طلايى موفقيت»، نوشته حسين پور آقاسى.

17) نهج البلاغه، كلمات قصار، 226.

18) بقره، 223.

19) ر.ك: دوست كيست؟ دوستى چيست؟ نوشته مؤلف.

20) مسند احمد، ص 19.

21) از ولادت تا شهادت، علامه قزوينى؛ كنز العمال، متّقى هندى، ص 99.

22) طلاق، 7.

23) اسراء، 16.

24) زن و شوهر، حجت الاسلام محمد على صفوى (زرافشان).

25) اعراف، 157.

26) مؤمنون، 5 - 6؛ و همچنين: معارج، 29 - 30.

27) هنر در قلمرو مكتب، جواد محدثى.

28) يونس، 24.

29) احزاب، 32.

30) احزاب، 33.

31) احزاب، 34.

32) احزاب، 35.

33) آشكار شدن در برابر مردم.

34) نحل، 80.

35) غافر، 61.

36) روم، 21.

37) نساء، 34.

38) غرر الحكم، ج 4، ص 148.

39) احمد ميرزايان

بروجنى، متخلص به «مُخلص».

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109