جنگ و جهاد در قرآن

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : جنگ و جهاد در قرآن/ واحد آموزش- ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

مشخصات نشر : [تهران]: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1360.

مشخصات ظاهری : 90 ص.

فروست : از قرآن بیاموزیم؛ شماره 1.

يادداشت : چاپ مکرر: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1360.( بدون فروست).

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : جنگ -- جنبه های قرآنی

موضوع : جهاد در قرآن

شناسه افزوده : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

شناسه افزوده : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. ستاد مرکزی. واحد آموزش

رده بندی کنگره : BP104 /ج88 ج88 1360 الف

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 1543962

مقدمه

دين اسلام براى نجات بشريت از منجلاب جهل، شرك، خرافه، گمراهى و رساندن او به مقام خلافت و انسان كامل آمده است. در طول هزار و چهارصد سال كه از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى گذرد، مسلمانان متعهّد توانسته اند اين هدف متعالى را در هر زمان كم و بيش جامه تحقق بپوشانند. آنان با تلاش و جهاد همه جانبه خويش، ابتدا به شكست دشمن درون، همت گمارده، سپس براى نابود ساختن دشمنان بيرونى به جهاد فرهنگى و نظامى روى آورده اند. در عصر حاضر حفاظت از اسلام و انتشار و ترويج آيين توحيدى و حياتبخش آن به عهده ما گذاشته شده است. حال براى اينكه در انجام اين وظيفه سنگين موفق باشيم بايد بر گستره آگاهى و اطلاعات خود در زمينه دشمن شناسى بيفزاييم و دشمنان اسلام و انسانيت را در چهره هاى گوناگونشان بشناسيم و پس از آن به تقويت روحيه دشمن ستيزى همت گماريم و در هر دو ميدان جهاد اصغر و اكبر با بينش كامل و عزمى راسخ قدم نهيم

و پنجه در پنجه دشمنان انداخته، به حول و قوه الهى آنها را منكوب نماييم و خارهاى سر راه پيشرفت اسلام را بزداييم. دوره هاى بسيج فرصت مناسبى براى رشد يافتن و تعالى است چه از لحاظ فكرى و چه از نظر گرايش؛ و براى تحقق اين مهم متن حاضر تدوين شده است. در اين كتاب مباحثى همچون مفهوم جهاد،

جهاد در قرآن، ص: 14

اهميت و اهداف آن، دشمن شناسى، دشمن ستيزى، ويژگى هاى مجاهدان، عوامل پيروزى و شكست و ... مورد بحث قرار گرفته است. اميد است در تقويت بنيه اعتقادى، بينش صحيح دينى و گرايش مذهبى متعلّمان مفيد و مؤثر واقع شود.

مركز تحقيقات اسلامى

معاونت متون آموزشى و كمك آموزشى جهاد در قرآن، ص: 15

فصل اوّل كلّيات

اشاره

در اين فصل، مسائل كلى جهاد نظير اقسام جهاد، اهميت جهاد، فلسفه و اهداف جهاد را مورد بررسى قرار خواهيم داد؛ امّا پيش از ورود به اين مباحث لازم است معناى لغوى و اصطلاحى جهاد مورد بررسى قرار گيرد.

معناى لغوى و اصطلاحى جهاد

واژه «جهاد» از ريشه «جَهْد يا جُهْد» به معناى مشقّت و زحمت و همچنين به معناى توان و طاقت است و «جهاد» و «مجاهده» يعنى به كار بستن توان در دفع دشمن. «1» البته اين كوشش به صورت هاى مختلف انجام مى گيرد، زيرا حمله و هجوم دشمن به شيوه هاى مختلف است و اما لفظ «قتال» فقط به معناى مقابله نظامى و درگيرى با دشمن است.

جهاد علاوه بر معناى لغوى، اصطلاحى شايع در فرهنگ اسلامى است و در تعريف آن چنين گفته اند:

«الْجِهادُ شَرْعاً بَذْلُ النَّفْسِ وَ الْمالِ وَالْوُسْعِ فى اعْلاءِ كَلِمَةِ الْاسْلامِ وَ اقامَةِ شَعائِرِ الْايمانِ» «2»

معناى شرعى و اصطلاحى جهاد عبارت است از نثار جان و مال و توان در راه اعتلاى اسلام و بر پا داشتن شعارهاى ايمان.

______________________________

(1)- مفردات، راغب اصفهانى، ص 101؛ البته اين واژه به معناى كوشش و زحمت زياد براى تحقق بخشيدن هدف هم آمده است. مثلًا «وَ انْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بى ..» يعنى اگر سعى و كوشش كردند تا تو بر من شرك بورزى ...». (عنكبوت (29)، آيه 8).

(2)- جواهرالكلام، ج 21، ص 3.

جهاد در قرآن، ص: 16

رهبر معظم انقلاب اسلامى در بيان تعريف اصطلاحى جهاد مى فرمايد:

هر چيزى كه هم تلاش باشد و هم در مقابله با دشمن باشد، جهاد است. بعضى ممكن است يك كارى انجام دهند، زحمت هم بكشند، بگويند ما داريم جهاد مى كنيم، نه، جهاد يك شقّش اين است كه

در مقابله با دشمن باشد. «1»

بنابراين در معناى اصطلاحى جهاد دو عامل مهم لحاظ شده است:

اول اين كه اقدامى باشد همراه با تلاش، كوشش و تحمل سختى. دوم اينكه اقدامى باشد براى مقابله با دشمن و دفع هجوم هاى گوناگون او.

به نظر مى رسد در اصطلاح جهاد، قيد سومى هم لحاظ شده كه عبارت است از قيد «فى سبيل اللّه»؛ يعنى اينكه اين تلاش و كوشش براى مقابله با دشمن، به قصد و نيت امتثال امر، كسب رضاى خدا و شكست دشمن خدا باشد و اگر در اين مقابله، كسب رضاى خدا لحاظ نشده باشد، اطلاق واژه جهاد بر آن صحيح نيست ولى در معناى قتال كه مقابله نظامى با دشمن است، قيد «فى سبيل الله» نيامده است. از اين رو در قرآن وقتى سخن از جهاد و مجاهده آمده يا به صورت مطلق است:

«لكِنِ الرَّسوُلُ وَ الَّذينَ امَنوُا مَعَهُ جاهَدُوا بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ ...» «2»

ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردند، با اموال و جانهايشان جهاد كردند.

و يا اگر قيد «فى سبيل الله» آمده، قيد توضيحى است اما قتال ممكن است مقابله نظامى با دشمن جهت كسب رضاى خدا باشد و يا با جبهه حق و در راه شيطان و طاغوت:

«الَّذينَ امَنوُا يُقاتِلوُنَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَالَّذينَ كَفَروُا يُقاتِلوُنَ فى سَبيلِ الطَّاغُوتِ» «3»

مؤمنان در راه خدا و كافران در راه طاغوت جنگ و مبارزه مى كنند.

______________________________

(1)- سخنرانى معظم له تحت عنوان «عبرتهاى عاشورا».

(2)- توبه (9)، آيه 88.

(3)- نساء (4)، آيه 76.

جهاد در قرآن، ص: 17

بنابراين معناى اصطلاحى جهاد عبارت است از: به كار گرفتن سعى و توان براى مقابله با دشمن، به نيّت كسب رضاى

خدا و امتثال امر او.

اقسام جهاد

اشاره

تقسيم بندى جهاد به چند اعتبار صورت مى گيرد، گاهى تقسيم بندى به اعتبار «دشمن» است و گاهى به اعتبار «نوع هجوم» و گاهى به اعتبار «ارزش و اهميت» كه اين تقسيم بندى ها خود به شرح زير است:

جهاد اكبر و جهاد اصغر

دشمن انسان يا درونى است و يا بيرونى، دشمن درونى عبارت است از شيطان كه وجودش نامرئى بوده و در نفس انسان وسوسه مى كند و با يارى گرفتن از قواى نفسانى بر قواى رحمانى و عقلانى مى تازد و با شكست دادن آنها، انسان را به بردگى و بندگى مى گيرد. جهاد با شيطان و قواى نفسانى را «جهاد نفس» يا «جهاد اكبر» ناميده اند.

در مقابل، دشمن بيرونى است؛ يعنى شيطان هاى انسان نمايى كه سد كننده راه خدايند و تجاوزگر به حقوق انسانها؛ جهاد در مقابل اينان را «جهاد اصغر» گويند.

چرا جهاد اكبر؟

اصطلاح «جهاد اكبر» را براى «جهاد با نفس» شخص رسول خدا صلى الله عليه و آله به كاربردند.

ايشان خطاب به گروهى از رزمندگان كه فاتحانه از ميدان مبارزه با دشمن خارجى باز مى گشتند، فرمود:

«مَرْحَبًا بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهادَ الْاصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيْهِمُ الْجِهادُ الْاكْبَرُ»

آفرين به قومى كه جهاد كوچك تر را انجام دادند و جهاد بزرگ تر هنوز بر عهده آنان باقى است.

رزمندگان پرسيدند: اى رسول خدا؛ جهاد اكبر چيست؟

جهاد در قرآن، ص: 18

پيامبر فرمود: جِهادُ النَّفْسِ «1» (مبارزه با نفس شيطانى).

يك مجاهد قبل از اينكه وارد ميدان جهاد اصغر شود، بايد به جهاد اكبر بپردازد.

جهاد اصغر يك جهاد موقتى است و تا زمانى كه دشمن خارجى سركوب نشده، ادامه دارد و با منكوب شدن دشمن خارجى تمام مى شود، ولى جهاد اكبر يك جهاد دائمى و لحظه به لحظه است و در اين ميدان، دشمن لحظه اى غافل نشده انسان را به حال خود نمى گذارد.

انسان با ايمان آوردن و انجام اعمال صالح وارد ميدان مبارزه با بزرگترين دشمن خود، يعنى شيطان و نفس امّاره شده است و تا زمانى كه در

اين ميدان باشد و بر ايمان خويش پاى فشرده و بدان پايبند بماند مجاهد بوده و مرگش شهادت است.

«منهال قصاب» به امام صادق عليه السلام عرض كرد: «ادْعُ اللَّهَ انْ يَرْزُقَنِى الشَّهادَةَ»؛ از خدا بخواه كه شهادت روزيم كند.

امام فرمود:

«انَّ الْمُؤْمِنَ شَهيدٌ» وَ قَرَأَ «وَالَّذينَ امَنوُا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ اوُلئِكَ هُمُ الصِّدّيقوُنَ وَالشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ» «2»

به راستى كه مؤمن شهيد است. و بعد اين آيه را تلاوت فرمود: «كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، در نزد پروردگارشان صديقان و شهيدان مى باشند.» «3»

هشدار

مجاهدانى كه شاهد عرصه نبرد بوده و توفيق شهادت را نصيب خود كردند، اينان جهاد اكبر و جهاد اصغر خويش را با فوز عظيم شهادت به پايان بردند و كارنامه خويش را به مهر درخشان شهادت ختم كردند، امّا مجاهدانى كه سرافراز از ميدان جهاد اصغر بيرون آمدند بايد بدانند كه بر كارنامه خويش سطرهايى از افتخار و عظمت نگاشته اند اما

______________________________

(1)- وسايل الشيعه، ج 11، ص 122.

(2)- حديد (57)، آيه 19.

(3)- الميزان، ج 19، ص 169.

جهاد در قرآن، ص: 19

بايد اين افتخار را پاس بدارند و از گزند دستبرد دشمن غدّار و حيله گرِ در كمين نشسته، حفظ كنند و بدانند اگر لحظه اى غافل شوند، سرمايه گرانبهايشان به تاراج رفته و چه بسا خداى ناخواسته با مهر مردودى و شقاوت پرونده اعمالشان ختم گردد.

علامه طباطبايى (ره) در تفسير آيه 74 سوره نساء: «آن كس كه در راه خدا قتال كند پس كشته شود يا پيروز گردد، به زودى پاداش عظيمى نصيبش خواهيم كرد» مى نويسد:

آيه فوق بيان مى كند كه دو عاقبت نيكو و پسنديده در انتظار مجاهد مسلمان است، شهادت يا پيروزى بر

دشمن؛ و از آن رو كه فرار در قاموس مسلمان مجاهد نيست، شقّ سوم يعنى فرار را ذكر نكرده است. در بين اين دو عاقبت نيكو، اول شهادت را نام برد؛ زيرا مجاهد مسلمان به مجرد شهادت به وعده نيكوى الهى مى رسد و هيچ چيز نمى تواند بين او و لقاى پروردگار و نعمت هاى چشم روشن كنِ بهشت برزخى و پس از آن بهشت جاويد مانع گردد و براى او پس از شهادت ديگر خوف و خطرى نيست؛ ولكن مجاهد پيروز گرچه ثواب جهاد و فتح در نامه عملش ثبت شده و استحقاق پاداش يافته است ولى اين استحقاق هميشه در خطر حبط و نابودى است. ممكن است با مرتكب شدن بعضى گناهان بزرگ اين استحقاق را از دست بدهد. پس او تا آخر عمر بايد اين استحقاق را مراعات كرده و حفظ كند تا بعد از مرگش به پاداش برسد. «1»

اقسام جهاد اصغر

از آنجا كه هجوم دشمن به شيوه هاى مختلف صورت مى گيرد، به طور طبيعى شيوه هاى جهاد اصغر نيز مختلف است از جمله:

- جهادفرهنگى براى رفع و محو سلطه فرهنگى دشمن يا مقابله با هجوم فرهنگى دشمن.

- جهاد نظامى و درگيرى و رويارويى در صحنه جنگ با دشمن.

- جهاد مالى و تأمين هزينه مبارزه با دشمن و ....

______________________________

(1)- الميزان، ج 4، ص 419.

جهاد در قرآن، ص: 20

فضيلت جهاد فرهنگى

زيربنا و شالوده شخصيت فرد و جامعه، مسائل فرهنگى و اعتقادى است. اعتقادات و فرهنگ صحيح به مثابه درختى است كه اخلاق و اعمال پاك به بارمى آورد و زمينه شكوفايى فرد و جامعه را فراهم مى سازد، و اعتقادات و فرهنگ غيراصولى، مانند درخت خبيثى است كه ميوه ناپاكش اخلاق و رفتار پليد و حيوانى است. خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:

«الَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِى السَّماءِ تُؤْتِى اكُلَها كُلَّ حينٍ بِاذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْامْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْارْضِ مالَها مِنْ قَرارٍ» «1»

مگر نديدى كه خدا چگونه مثالى زد كه كلمه طيبه به مانند درخت پاكيزه اى است كه ريشه اش در زمين ثابت و شاخه آن در آسمان است. هميشه به اذن پروردگارش ميوه خود را مى دهد و خدا اين مَثَل ها را براى مردم مى زند شايد متذكر شوند؛ و كلمه خبيث به مانند درخت ناپاكى است كه از زمين كنده شده و قرار و ثباتى ندارد.

به بيان علّامه طباطبايى منظور از «كلمه طيّبه» اعتقادات ناب و صحيحى است كه اصل و اساس آنها توحيد مى باشد. عقايد حقى كه ريشه در نهاد و

فطرت بشر دارد و ثابت و تغيير ناپذير مى باشد و شاخه هاى آن معارف فرعى و اخلاق پسنديده و اعمال صالح است كه پيوسته از آن اصل ظاهر مى شود و منظور از كلمه خبيثه، شرك به خداست كه بى ريشه بوده و اصل و حقيقتى ندارد. ميوه اين درخت بى ريشه جز حنظل اخلاق زشت و اعمال ناپسند نمى باشد. «2»

جهاد فرهنگى يعنى سعى و تلاش براى تبيين، تفهيم و ترويج عقايد صحيح و ابطال

______________________________

(1)- ابراهيم (14)، آيات 24- 26.

(2)- الميزان، ج 12، ص 50- 52.

جهاد در قرآن، ص: 21

عقايد باطل در جامعه. در جامعه جاهلى كه اساس آن جهل و خرافه است، عقايد ناصحيح و جاهلانه، اخلاق زشت و اعمال قبيح بارآورده و افراد را فساد احاطه كرده است. چنين جامعه اى تا زمينه هاى فلاح و رستگارى را در خود ايجاد نكند، به رشد و سعادت نمى رسد؛ و ايجاد زمينه هاى صلاح به اين امر وابسته است كه مصلحان با روشنگرى و مجاهدت علمى و فرهنگى زيربناى جاهلانه و خرافى اعتقادى را از بين برده و آب حيات توحيد و فرهنگ صحيح را به جامعه برسانند. در اين صورت عنايت خداوند نيز شامل شده نگون بختى و سيه روزى رخت بر مى بندد و سعادت و خوشبختى چهره مى نمايد.

«انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّروُا ما بِانْفُسِهِمْ» «1»

خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمى دهد مگر آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند.

بنابراين جهاد فرهنگى مقدّم بر جهاد نظامى است. لذا بايد ابتدا با فرهنگ جاهلى مبارزه كرد و با ارائه فرهنگ ناب الهى و اسلامى، آن را به قهقرا فرستاد و نيز عليه كسانى كه آگاهانه بر فرهنگ جاهلى

پاى مى فشرند و نمى گذارند آب حياتبخش فرهنگ ناب الهى جانهاى تشنه را سيراب كند، جنگيد و آنان را از ميان برداشت البته جهاد فرهنگى يك جهاد مستمر است و حفظ و ماندگارى احكام الهى به آن بستگى دارد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در آغاز رسالتش قبل از اينكه به او و پيروانش اجازه دفاع و جهاد نظامى داده شود، مأمور به جهاد فرهنگى شد؛ قرآن به عنوان كتاب جهاد فرهنگى بر قلب مبارك ايشان نازل شد تا با تبيين و تبليغ آن فرهنگ حاكم را منهدم سازد:

«وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً» «2»

و به وسيله قرآن با آنان مبارزه كن، مبارزه بزرگى!

______________________________

(1)- رعد (13)، آيه 11.

(2)- فرقان (25)، آيه 52.

جهاد در قرآن، ص: 22

يعنى با تلاوت آيات قرآن و بيان حقايق قرآن حجت را بر آنان تمام كن و پايه هاى متزلزل اعتقاد پوشالى آنان را ويران نما و بر آن ويرانه، بنيان اعتقاد توحيدى را استوار و محكم بنا كن. اين آيه از آيات مكى است و منظور از دستور جهاد در آن قتال نيست؛ مخصوصاً كه وسيله آن را قرآن شمرده است.

فضيلت اين جهاد از جهاد نظامى نيز بيشتر و والاتر است؛ چون مجاهدان فرهنگى هستند كه مجاهدان نظامى را مى پرورانند. اين مجاهدان، فقيهان و دانشمندان الهى اند كه با تبيين و تبليغ عقايد، اخلاق و احكام توحيدى ساير مجاهدان را تربيت مى كنند؛ از اين روست كه ارزش مجاهدان اين صحنه بسى والاتر و بالاتر از مجاهدان ديگر صحنه ها و از جمله مجاهدان نظامى است كه خود برتر از ديگر مجاهدان هستند.

از رسول خدا صلى الله عليه و آله و امام صادق عليه السلام

نقل شده كه:

«اذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ النَّاسَ فى صَعيدٍ واحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوازينُ فَتوُزَنُ دِماءُ الشُّهَداءِ مَعَ مِدادِ الْعُلَماءِ فَيُرَجَّحُ مِدادُ الْعُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ» «1»

در روز قيامت، خداوند عزّوجلّ همه مردم را در يك جا جمع مى كند، ميزان ها نصب مى گردد و خون شهيدان با مداد علما سنجيده مى شود، پس مداد عالمان بر خون شهيدان برترى مى يابد.

اقسام جهاد نظامى

جهاد نظامى خود به دو قسم است:

الف- جهاد دفاعى: جهاد دفاعى عبارت است از دفاع مسلمانان از جان، مال، ناموس، سرزمين و كيان اسلامى در برابر هجوم دشمنان. دفاع يكى از مسائل بديهى است كه مورد قبول فطرت، عقل، غريزه و شرع مى باشد و هيچ موجود زنده اى در دفاع از هستى و آنچه به او تعلق دارد، ترديدى به خود روا نمى دارد.

مسلمانان- چه به صورت فردى و چه گروهى- همانند ديگران حق دارند كه از كيان

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 2، ص 14.

جهاد در قرآن، ص: 23

اسلام، حكومت اسلامى و موجوديت خويش در هر شرايطى دفاع كنند و اعتراض به چنين حقى از سوى هركس كه مطرح شود، بسيار ابلهانه و نابخردانه است، اما اينكه چگونه بايد دفاع كنيم، مسأله اى است كه قرآن و فقه اسلامى به آن پرداخته و جزئيات آن را به روشنى بيان داشته است.

ب- جهاد ابتدايى: اگر مسلمانان نه براى دفع هجوم ظاهرى دشمن، بلكه براى از بين بردن حاكميت جهل، شرك و خرافه و گستردن دامنه توحيد و رساندن آب حيات دين به جوامع مرده انسانى، متوسل به شمشير شوند، اين جهاد ابتدايى است. همان طور كه توضيح خواهيم داد، روح جهاد ابتدايى همان جهاد دفاعى است و در اين مبارزه

جهادگران از حيات انسانى و حاكميت توحيد دفاع مى كنند.

در قرآن مجيد آياتى وجود دارد كه بر جهاد ابتدايى صراحت دارد؛ از آن جمله مى توان به آيه زير اشاره كرد:

«يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قاتِلوُا الَّذينَ يَلوُنَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدوُا فيكُمْ غِلْظَةً ...» «1»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! با كافرانى كه به شما نزديك ترند، پيكار كنيد! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزديك غافل نكند!) آنها بايد در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس كنند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

«امِرْتُ انْ اقاتِلَ النَّاسَ حَتّى يَقُولُوا لا الهَ الَّا اللَّهُ فَمَنْ قالَ لا الهَ الَّا اللَّهُ فَقَدْ عُصِمَ مِنْ مالِهِ وَ نَفْسِهِ» «2»

من مأمورم كه با مردم (مشركان) بجنگم تا «لا اله الا الله» بگويند، پس كسى كه آن را بر زبان جارى سازد، مال و جانش در امان است.

فقهاى اهل تشيّع و تسنّن نيز اصل تشريع جهاد ابتدايى را پذيرفته اند و در ذيل آن

______________________________

(1)- توبه (9)، آيه 123.

(2)- جهاد، آيه الله حسين نورى، ص 317، به نقل از صحيح مسلم، ج 1، ص 38.

جهاد در قرآن، ص: 24

مباحثى نظير استثناى برخى از زمان ها و مكان ها در جهاد، تعيين حداقل مقدار واجب آن، لزوم دعوت به اسلام پيش از جهاد، مشروط بودن آن به اذن امام معصوم يا امام عادل و لزوم انتخاب كفار نزديك تر براى جهاد را ذكر كرده اند. «1»

طرح اين مباحث تأكيدى بر وجود حكم جهاد ابتدايى در اسلام است؛ زيرا در جهاد دفاعى، استثنا مفهومى ندارد و تعيين زمان و مكانِ آن، در حقيقت به عملكرد دشمن بستگى دارد. از سوى ديگر، اذن امام معصوم عليه السلام نيز

در جهاد دفاعى شرط نيست.

مفسّران نيز در كتب تفسيرى خويش، ذيل آيات جهاد، به چگونگى تشريع جهاد ابتدايى و اهداف آن پرداخته اند.

تبيين جهاد ابتدايى

بيشتر مستشرقين، اسلام را دين زور و شمشير معرّفى نموده و حكم جهاد ابتدايى و جنگ هاى متعدد پيامبر صلى الله عليه و آله را دليل بر ادعاى خويش قلمداد كرده اند. براى روشن شدن بطلان اين مدّعا بايد هم مفهوم جهاد ابتدايى معلوم شود و هم در مورد جنگ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله تحقيق و بررسى به عمل آيد. در مورد دوم به گواهى تاريخ، همه جنگ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله دفاعى بوده است و اصولًا پيامبر صلى الله عليه و آله در تمام دوران حكومت خود در مدينه فرصت و امكانات لازم براى جهاد ابتدايى را به دست نياورد.

البته مفهوم جهاد ابتدايى اين نيست كه مسلمانان ابتدا به ساكن شمشير در دست گرفته و با سپاه به اطراف حمله كرده و مردم را به اسلام آوردن و يا جنگ مخير كرده و در صورت استنكاف آنان از قبول اسلام با شمشير گردن هايشان را بزنند. اين روش كسانى است كه حرف حساب و معقول نداشته براى قبولاندن حرف باطل خود چاره اى جز توسل به زور ندارند؛ اما اسلام تعاليمى را ارائه كرده كه مطابق با فطرت، ميل قلبى، باطنى و طبيعى بشر است.

پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان آگاه وظيفه دارند اين تعاليم را با بيانى كافى و روشن براى بشر

______________________________

(1)- ر. ك. جواهر الكلام، ج 21، ص 11- 10 و 49 و 51 و 81؛ شرح لمعه، ج 1، ص 257- 258، قطع رحلى؛ المغنى، ج 10،

ص 367- 385؛ المبسوط، سرخسى، ج 10، ص 30.

جهاد در قرآن، ص: 25

تبيين كنند و طبيعى است كه انسان هاى سالم و سعادت طلب و حقجو با شنيدن و دريافت اين پيام زنده كننده، با آغوش باز آن را خواهند پذيرفت و بدان گردن خواهند نهاد؛ اما هميشه و در همه جوامع افرادى هستند كه بندگى هواى نفس را پذيرفته و همّ و غمّ آنان بهره گيرى ظالمانه از انسان ها است و پيام راستين پيامبران خواب خوش آنان را آشفته مى سازد. برخورد اين ظالمان با دعوت پيامبران به دو گونه است:

اول آن كه با جمع آورى همه توان خويش براى خاموش كردن دعوت انبيا و سركوب دعوت كنندگان هجوم مى آورند كه در اين صورت مقابله با آنان واجب و ضرورى است.

دوم آن كه در مقابل دعوت انبياء، موانع ايجاد مى كنند و با تهديد، ارعاب، شبهه پراكنى و تبليغات انحرافى مانع ايمان آوردن و آزاد گذاشتن محرومان و مظلومان مى گردند و در صورتى كه گروهى از آن مستضعفان ايمان آورند آنان را با شكنجه و آزار به ترك دين حق و بازگشت به اعتقادات جاهلانه جامعه وادار كرده و يا نابودشان مى سازند. در اين صورت آيا بر مسلمانان لازم نيست در صورت داشتن قدرت لازم براى نجات اين مستضعفان اقدام كنند و اين ظالمان گمراه پيشه را نابود سازند؟ و مگر جهاد ابتدايى غير از اين است؟

انكار چنين وظيفه اى جز انكار انسانيت و انكار وظيفه انسانى نيست و اين حكم الهى، حكمى فطرى و از افتخارات اسلام است.

علامه طباطبايى (ره) در تبيين جهاد ابتدايى مى نويسد:

فطرت حكم مى كند به اينكه مبناى قوانين فردى و اجتماعى بايد توحيد باشد و

دفاع از توحيد و نشر و حفظ آن حق مشروع انسانى است و بايد اين حق را به هر وسيله ممكن به دست آورد. البته اسلام براى به دست آوردن اين حق فطرى طريق اعتدال را پيموده است. در ابتدا فقط وظيفه دعوت بود و صبر و تحمل آزارها و اذيت هاى دشمنان براى خدا؛ در مرحله بعد علاوه بر دعوت، دفاع از موجوديت اسلام و مسلمانان و اموال و حرمت آنان هم لازم شد و در مرحله آخر جنگ ابتدايى براى دفاع از حق انسانى و كلمه توحيد واجب گرديد. البته هيچ گاه و در هيچ مرحله اى اجازه جنگ داده نشده مگر بعد از آنكه با دعوت رسا و حكيمانه، حجت بر كفّار

جهاد در قرآن، ص: 26

تمام شده باشد. «1»

كسانى كه اصل جهاد ابتدايى را در اسلام پذيرفته اند، براى آن، دو مصداق ذكر كرده اند: جهاد ابتدايى آزادى بخش و جهاد براى برطرف ساختن موانع تبليغ و دعوت به توحيد؛ كه در اينجا به بررسى هر يك از آنها مى پردازيم.

1- جهاد آزادى بخش: اين جهاد در مواردى است كه عده اى از انسان ها اعم از مسلمان يا غير مسلمان، مظلوم واقع شده و قدرت دفاع از خويش را نداشته باشند. در چنين مواردى مسلمانان وظيفه دارند به دفاع از اين گروه بپردازند و اگر با داشتن توانايى ساكت بنشينند، به ظالم كمك كرده و مرتكب گناه شده اند.

قرآن كريم با صراحت و جدّيت از اين جهاد، كه در حقيقت همان دفاع از مظلوم است، طرفدارى نموده و سستى كنندگان در اين امر را سرزنش كرده است:

«وَ مالَكُمْ لا تُقاتِلوُنَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ

يَقوُلوُنَ رَبَّنا اخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ اهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً» «2»

چرا در راه خدا، و (براى احقاق حق) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد؟! همان افراد (ستمديده اى) كه مى گويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر! و از طرف خود براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما!

هر چند شأن نزول اين آيه در مورد مسلمانانى است كه در مكه باقى مانده بودند و آزار و اذيت مشركان را تحمل مى كردند ولى مى دانيم كه شأن نزول، مخصّصِ آيه نيست و حكم آيه، كلى و هميشگى است.

سيره عملى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، قبل از بعثت و پس از آن، و سخنان امامان معصوم عليهم السلام در مورد حمايت از مظلومان به قدرى فراوان و گويا است كه ما را از بسط سخن بى نياز

______________________________

(1)- الميزان، ج 2، ص 67- 68.

(2)- نساء (4)، آيه 75.

جهاد در قرآن، ص: 27

مى كند؛ در اين زمينه به نقل يك حديث اكتفا مى كنيم:

رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» «1»

كسى كه بشنود مردى (چه مسلمان و چه غير مسلمان) مسلمانان را به كمك مى طلبد و به يارى اش نشتابد، مسلمان نيست.

شهيد مطهرى در مورد لزوم اين قسم از جهاد چنين مى نويسد:

ممكن است طرف با ما نخواهد بجنگد ولى مرتكب ظلم فاحش نسبت به يك عدّه افراد انسان ها شده است و ما قدرت داريم آن انسان هاى ديگر را كه تحت تجاوز

قرار گرفته اند، نجات دهيم؛ اگر نجات ندهيم در واقع به ظلم اين ظالم نسبت به آن مظلوم كمك كرده ايم؛ يا در جايى كه هستيم كسى به ما تجاوز نكرده ولى از مردم ديگر كه ممكن است مسلمان باشند و ممكن است مسلمان نباشند ...، انواع ظلم ها نسبت به آنها مرتكب شده اند ولى فعلًا به ما كارى ندارند؛ آيا براى ما جايز است كه به كمك اين مظلومان مسلمان بشتابيم براى نجات دادن آنها؟ بله اين هم جايز است بلكه واجب است. «2»

2- جهاد براى رفع موانع دعوت: قسم دوم از جهاد ابتدايى، جهاد براى برطرف نمودن موانع از سر راه تبليغ و دعوت به سوى دين خداست. در اين جا براى روشن شدن فلسفه اين قسم و اينكه اساس اين جهاد نيز بر دفاع از حق بنا شده، ابتدا به توضيح نكته اى مى پردازيم.

حقوقى كه در جامعه وجود دارد، بر سه قسم است:

الف- حقوق فردى: مانند حق مالكيت و حق انتخاب شغل.

ب- حقوق اجتماعى: كه مربوط به گروهى از انسان هاست كه با هم جامعه واحدى را

______________________________

(1)- الكافى، ج 2، ص 164.

(2)- جهاد، شهيد مطهرى، ص 27.

جهاد در قرآن، ص: 28

تشكيل داده و با هم زندگى مى كنند؛ مانند حق دفاع از استقلال و تماميّت ارضى، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم و ...

ج- حقوقى كه مربوط به نوع انسانى است و مخصوص افراد يا گروه ها يا جامعه خاصى نمى شود؛ از اين حقوق به حقوق انسانيّت يا بشر تعبير مى شود به عنوان مثال، آزادى انسان يكى از اين حقوق است. اين مطلب امروزه در جهان مورد قبول واقع شده و اگر در گوشه اى از جهان حق آزادى عده اى سلب شود،

گروه ها و ملّيت هاى فراوانى در نقاط ديگر دنيا از آن عده حمايت مى كنند و براى دفاع از حقوق آنان اعتراض و اقدام مى كنند. «1» نيز هيچ كس افراد را به خاطر دفاع از آزادى ديگران محكوم نكرده و بلكه كسانى را كه در راه آزادى ديگران تلاش مى كنند، و گاهى خود را در اين مسير به مخاطره مى اندازند، تحسين مى نمايند.

رسيدن به رشد و كمال انسانى و دريافت حقايق الهى و برنامه هاى دينى، از جمله حقوق اساسى همه انسان هاست؛ يعنى همه انسان ها حق دارند كه با كمال آزادى، به دعوت الهى گوش فرا داده و با تعقل و سنجش، آن را انتخاب كنند؛ حال اگر فرد يا گروهى مانع رسيدن نداى حق به ديگر انسان ها شوند، در حقيقت حق آنها را سلب كرده اند؛ به همين دليل، مسلمانان مجازند براى برخوردارى مردم تحت ستم از حقوق حقيقى شان، با ستمگرانى كه مانع آن شده اند بجنگند، تا انسان ها از حق طبيعى «انتخاب دين» بهره مند شوند. «2»

قرآن مجيد از اين جهاد با عنوان «رفع فتنه» ياد كرده، مى فرمايد:

«وَ قاتِلوُهُمْ حَتَّى لا تَكوُنَ فِتْنَةٌ وَ يَكوُنَ الدّينُ لِلَّهِ» «3»

چنين جهادى نيازمند به درخواست و تظلّم ملت هاى زير ستم ندارد، بلكه تشخيص

______________________________

(1)- بايد توجه داشت كه برخى از دول جهانى و سازمان هاى بين المللى نيز به دروغ و براى به دست آوردن مطامع خود از اين آزادى ها در ظاهر حمايت مى كنند كه آن مورد نظر ما نيست.

(2)- ر. ك. الميزان، ج 2؛ بحث اجتماعى، ص 69- 71؛ جهاد، مرتضى مطهرى، ص 39- 44.

(3)- بقره (2)، آيه 193.

جهاد در قرآن، ص: 29

آن بنابر مشهور نظر فقها، با امام معصوم عليه السلام است.

شهيد مطهرى در

اين باره مى گويد:

آيا مظلوم اگر تقاضاى كمك كرد بر ما جايز يا واجب است كمك دادن يا حتى اگر تقاضاى كمك هم نكند بر ما جايز بلكه واجب است؟ نه اينجا لزومى ندارد تقاضاى كمك بكند، ولى همين قدر كه در واقع آن مظلوم، مظلوم باشد كه اين ظلم سد و مانعى براى سعادت او به وجود آورده است و نمى گذارد از دعوتى كه سعادت آن مردم در آن دعوت است آگاه شوند و اگر بشنوند و آگاه شوند خواهند پذيرفت، اسلام مى گويد اين مانعى را كه به صورت دولت در مقابل توده مردم وجود دارد مى توانيد بزنيد و برداريد.

سپس استاد شهيد به جنگ هاى صدر اسلام اشاره كرده، مى فرمايد:

بسيارى از جنگ هايى كه در صدر اسلام واقع شد، تحت همين عنوان بود. مسلمين كه مى آمدند بجنگند، مى گفتند: ما با توده هاى مردم جنگى نداريم، با حكومت ها مى جنگيم. براى اين كه توده ها را از ذلت و بردگى اين حكومت ها نجات دهيم. رستم فرخ زاد از آن عرب مسلمان پرسيد كه هدفتان چيست؟ او گفت: «لِنُخْرِجَ الْعِبادَ مِنْ عِبادَةِ الْعِبادِ الى عِبادَةِ اللَّهِ» هدفمان اين است كه بندگان خدا را، اين مردمى كه شما به لطائف الحيل و به زور در زير يوغ بار بردگى و بندگى خودتان كشيده ايد، از بندگى و بردگى شما خارج كنيم و بيرون بياوريم و آزادشان كنيم و بنده خداى متعال و بنده خالقشان بكنيم نه بنده بشرى مثل خودشان. «1»

امام خمينى (ره) نيز در مورد اين قسم از جهاد مى فرمايد:

انبياء كه جنگ مى كردند با مخالفين توحيد، مقصدشان اين نبود كه جنگ بكنند و طرف را از بين ببرند. مقصد اصلى اين بود كه توحيد

را در عالم منتشر كنند، دين حق را در عالم منتشر كنند؛ آنها مانع بودند. اينها مى ديدند كه اين مانع را بايد برداشت و به

______________________________

(1)- جهاد، ص 28- 29.

جهاد در قرآن، ص: 30

مقصد رسيد. رسول اكرم (ص) مقصدشان اين نبوده كه مشركين مكّه را از بين ببرند و يا مشركين جزيرةالعرب را از بين ببرند؛ مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند و حكومت، حكومت قرآن باشد؛ حكومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اينكه حكومت اسلامى تحقق پيدا بكند، منتهى به جنگ مى شد و معارضه، آنها معارضه مى كردند با حكومت اسلامى، اينها مقابله مى كردند. «1»

تشريع جهاد نظامى

اشاره

براى تبيين اين نكته كه جهاد نظامى در اسلام چگونه و از چه زمانى تشريع شد، مناسب است اين بحث را در دو بخش، وضعيت مسلمانان در مكه و در مدينه مورد بررسى قرار دهيم.

وضعيت مسلمانان در مكه (دوران جهاد فرهنگى و تحمّل)

بنابر نقل معتبر اهل بيت عليهم السلام، رسول خدا صلى الله عليه و آله در بيست و هفتم رجب سال چهلم بعد از عام الفيل به رسالت برانگيخته شد. «2» از ابتداى بعثت، به مدت سه سال دعوت مخفى بود و فقط افرادى مورد دعوت قرار مى گرفتند كه قبل از آن شناسايى شده و زمينه لازم در آنها، به وجود آمده بود. در اين مدت پيامبر آشكارا به دعوت توحيد و نفى شرك اقدام نكرد؛ چون مى دانست كه درافتادن با ديانت رسمى جامعه، به طور طبيعى با عكس العمل سردمداران جامعه، كه نفع خود را در اين اعتقادات خرافى مى بينند، مواجه خواهد شد و چه بسا آنان اين حركت دينى را در نطفه خفه كنند. در اين سه سال پيامبر كوشش و تلاش فوق العاده اى به خرج داد و توانست بيش از چهل نفر را به توحيد و يكتاپرستى جذب كند.

ديانت جديد پس از سه سال، اينك يك جمع چهل نفرى مؤمن و مدافع دارد و زمينه براى بروز و ظهور دعوت تقريباً مناسب است. پيامبر موظف مى شود در اولين گام به سوى آشكار و عمومى كردن دعوت، خويشاوندانش را به پذيرش اسلام و ترك بت پرستى

______________________________

(1)- صحيفه نور، ج 7، ص 44- 45.

(2)- الصحيح من سيرة النبى (ص)، جعفر مرتضى عاملى، ج 1، ص 193.

جهاد در قرآن، ص: 31

فرا بخواند و مدت كمى بعد از آن دستور، دعوت عمومى و آشكار صادر گرديد:

«فَاصْدَعْ

بِما تُؤْمَرُ وَ اعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ» «1»

بدانچه مأمورى قيام كن و از مشركان روگردان باش.

اصول دعوت پيامبر به توحيد مانند پرستش خداى يگانه قادر عالم، نفى بت هاى ساخته دست بشر، برابرى و برادرى انسان ها و ... موجب گرويدن گروه بسيارى به خصوص از افراد محروم و بندگان و ضعيفان به اسلام شد و منافع بزرگان قوم به شدت در خطر افتاد. آنان كه فرهنگ جاهلى و پوشالى خود را در مصاف با فرهنگ توحيدى پيامبر شكست خورده و ناتوان مى ديدند، با تمام توان و با استفاده از راه هاى گوناگون به مبارزه برخاستند. مسلمانان در اين دوران در تنگناى سختى قرار داشتند و گاه و بيگاه از پيامبر مى خواستند به آنان اجازه دفاع داده شود، ولى رسول خدا صلى الله عليه و آله آنان را به جهاد فرهنگى و نيز تحمل آزارها و اذيت ها تشويق مى فرمود. رسول خدا صلى الله عليه و آله دو جبهه فرهنگى و نظامى را بررسى كرد؛ از طرفى مى ديد كه فرهنگ جاهلى دشمن به هيچ وجه تاب مقاومت در برابر فرهنگ ناب توحيد را ندارد و با اولين هجوم بنيان آن در هم مى ريزد و دشمن در اين جبهه شكست مى خورد و از طرف ديگر مى ديد كه جبهه نظامى دشمن قوى است و امكانات فراوان دارد و مسلمانان اندك، ناتوان و بدون امكانات هستند؛ با توجه به اين شرايط حضرت در آن مقطع تنها راه را جهاد در جبهه فرهنگ و تحمل آزار و اذيتها مى ديد. لذا توانست با تحمّل و مقاومت بسيارى از نقشه هاى دشمن را منجر به شكست بنمايد؛ از آن پس، با زياد شدن تعداد مسلمانان، برخوردهاى قهرآميز

قريش نيز شديدتر مى شد. پيامبر صلى الله عليه و آله در اين زمان تاكتيك هجرت را از دو جهت مناسب يافت: از جهتى مسلمانان مى توانستند با هجرت، از آزارها و شكنجه هاى قريش رهايى يابند و آزادانه به دين خود عمل كنند و از طرف ديگر، پيام فرهنگى رسول خدا صلى الله عليه و آله به خارج از مكه راه مى يافت. بدين سان روش جديدى براى مقابله با دشمن پيش كشيده شد و آثار بسيار ارزشمند و فراگيرى به جاى گذاشت. شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و

______________________________

(1)- حجر (15)، آيه 94.

جهاد در قرآن، ص: 32

مؤمنان مقاومى كه در مكه بودند، از ايّام حج، براى رساندن پيام فرهنگى خويش نهايت استفاده را مى بردند و على رغم اقدامات مشركان در هراساندن حاجيان و منع شديد آنان از برقرارى ارتباط با پيامبر، در اين مراسم پيام توحيد به گوش تعدادى از حاجيان مى رسيد و آنان خبر اين پيام را با خود به شهر و سرزمينشان مى بردند و كنجكاوى گروهى را براى جويا شدن از محتواى اين پيام بر مى انگيختند. بدين سان بذر توحيد در خارج از مكه پاشيده مى شد. سال يازدهم بعثت در مدينه- بزرگ ترين شهر حجاز بعد از مكه كه در آن زمان يثرب خوانده مى شد- خبر پيام جديد گوش به گوش مى گشت و سؤال ها پيرامون اين دين در ذهن نقش مى بست. گروهى كه در مراسم حج آن سال پيامبر را ديده و به ايشان ايمان آورده بودند، پيام وى را براى مردم نقل مى كردند و پيام ناب توحيد قلب هاى مستعدّ اهل مدينه را تسخير مى كرد. در مراسم حج سال دوازدهم، تعدادى از مسلمانان مدينه با

پيامبر بيعت كردند و نماينده رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه آمد و زمينه هاى گسترش دعوت را مهيّا ساخت. در سال سيزدهم جمع نسبتاً زيادى- 75 نفر- «1» با حضرت بيعت كردند كه او را در مدينه بپذيرند و تحت فرمان او از دين اسلام دفاع نمايند و مدتى بعد از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه هجرت كرد «2» و اولين حكومت اسلامى را در آن شهر بنيان نهاد.

مدينه قبل از بدر

با تشكيل حكومت اسلامى در مدينه، اوضاع در آن شهر تغيير كرد. مسلمانان ديگر اقليت ضعيفى نبودند. تعدادى از مسلمانان مكه به مدينه هجرت كرده و بيشتر افرادِ دو قبيله بزرگ اوس و خزرج نيز به اسلام گرويده بودند. تعداد كمى نيز كه به دين يهود گرويده بودند و يهوديانى نيز كه در مدينه بودند با پيامبر عهد و پيمان صلح و يارى بستند و رسول خدا صلى الله عليه و آله همه آنان را تحت رهبرى سياسى خويش يكپارچه و متحد كرد. «3»

______________________________

(1)- تاريخ پيامبر اسلام، آيتى، ص 173.

(2)- همان، ص 164- 167؛ الصحيح من سيرة النبى، ج 2، ص 190- 210.

(3)- الصحيح، ج 3، ص 69- 74.

جهاد در قرآن، ص: 33

قريش نيز با توجه به تغيير شرايط، خطر را جدى تر احساس كردند و چاره اى جز مقابله شديدتر با مسلمانان نداشتند.

مهاجران كه در مكه ظلم و ستم قريش را تحمل مى كردند و حالا خانه و كاشانه خود را رها كرده و به مدينه پناه آورده بودند، همچنان بر تقاضاى خود اصرار داشتند و از پيامبر مى خواستند تا در مقابل قريش كه آنان را مجبور به ترك ديار،

خانه و كاشانه خويش كرده بود و هنوز هم تعدادى از هم كيشان آنان را در بند و شكنجه داشت، به آنان اجازه دفاع بدهد. در چنين اوضاع و احوالى آيات سوره حج درباره دفاع نازل شد «1» و تقاضاى مهاجران مسلمان را پاسخ گفت: «2»

«اذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِانَّهُمْ ظُلِمُوا وَ انَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ الَّذينَ اخْرِجوُا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقِّ الَّا انْ يَقوُلوُا رَبُّنَا اللَّهُ ...»

به كسانى كه با آنان جنگ مى شود، اجازه (پيكار) داده شد؛ زيرا مورد ستم قرار گرفتند و خداوند بر يارى آنان تواناست. آن مؤمنانى كه از ديار خويش به ناحق رانده شدند؛ فقط به اين جهت كه مى گويند: پروردگار ما خداست.

با صدور اذن دفاع، رسول خدا صلى الله عليه و آله دست به تحركات نظامى زد و گروه هايى از مهاجران را به مأموريت هاى نظامى فرستاد كه در بعضى از مأموريت ها شخص ايشان فرماندهى را عهده دار بود و در بعضى، افرادى ديگر از جانب ايشان فرماندهى را به عهده مى گرفتند. رسول خدا صلى الله عليه و آله با اعزام اين گروه هاى نظامى اهدافى را دنبال مى كرد از جمله:

______________________________

(1)- حج (22)، آيه 39- 40؛ بنابر روايات اين اولين آيه اى است كه در مورد دفاع نازل شده است و به بيان علّامه طباطبايى سياق آيه نيز بر اين مطلب گواهى مى دهد چون هم صريحا" در آن لفظ «اذن» آمده است و هم زمينه چينى براى اين حكم و تهييج و تقويت روحى مسلمانان براى جهاد در آن هست و قرائن ديگرى نيز وجود دارد كه نشان مى دهد اين اولين آيه اى است كه در موضوع جهاد و دفاع نازل شده است. (ر. ك.

الميزان، ج 14، ص 383).

(2)- البته حكم آيه عمومى است و درباره هر گروهى از مسلمانان كه مورد هجوم و ظلم قرار گيرند، صادق است و اختصاص به مهاجران ندارد ولى خطاب آيه به مهاجران است و شايد اينكه در بعضى روايات آمده كه اين آيه در شأن مهاجران نازل شده، منظور همان مورد نزول باشد و پيامبر هم در ابتدا فقط از مهاجران در اعزام سريه ها استفاده مى كرد. ر. ك. الميزان، ج 14، ص 395؛ الصحيح، ج 3، ص 137- 140.

جهاد در قرآن، ص: 34

1- كسب اطلاعات از قريش كه دشمن سرسخت مسلمانان بودند.

2- ايجاد جرأت بيشتر در مسلمانان تا به نيروى خود اطمينان يابند و بتوانند در درگيرى هاى نظامى آينده با ثبات و اطمينان از كيان اسلام دفاع كنند.

3- مقابله با غارتگرانى كه گاه و بيگاه به اطراف مدينه مى تاختند و اموالى را به غارت مى بردند.

4- بستن قرار دادها و پيمان هاى نظامى با قبايل اطراف مدينه و ايجاد سد دفاعى در مقابل هجوم قريش.

5- هشدار به قريش مبنى بر اينكه دوران تحمل مسلمانان به سر آمده و چنانچه قريش بخواهند روش ظالمانه خود را ادامه دهند، با مقابله نظامى مسلمانان مواجه خواهند شد.

6- ايجاد فشار اقتصادى بر قريش با ناامن ساختن مسير كاروان هاى تجارى آنان، تا شايد در برخورد با مسلمانان تجديد نظر كنند و .... «1»

سرانجام در رمضان سال دوم هجرى مسلمانان براى حمله به كاروان تجارى قريش كه از شام برمى گشت، از مدينه خارج شدند ولى به جاى كاروان با مبارزان قريش روبه رو شدند و بعد از مشاهده و اعلام همراهى از جانب انصار، اولين جنگ بين مسلمانان و قريش

درگرفت و مسلمانان اعم از مهاجر و انصار براى دفاع از دين خويش در مقابل هجوم دشمن قرار گرفتند و با يارى خدا، و پيروزى نصيب آنان گرديد. «2»

فلسفه و اهداف جهاد

اشاره

از اولين و مهم ترين سؤالاتى كه به ذهن هر شخصى نسبت به امر جهاد خطور مى كند، اين است كه هدف از تشريع حكم جهاد چيست؟ آيا اسلام نيز در پى كشورگشايى و تصاحب سرزمين ها است؟ آيا هدف جمع آورى غنايم است؟ آيا اهداف مادى است كه مسلمانان را به سوى جهاد جذب مى كند؟ و ....

______________________________

(1)- الصحيح، ج 3، ص 156- 157.

(2)- همان، ص 174.

جهاد در قرآن، ص: 35

در پاسخ بايد گفت: هيچ يك از موارد ياد شده اهداف جهاد نبوده و جهاد اسلامى مانند جنگ ها و لشكركشى هاى ستمگران تاريخ نيست؛ بلكه آنچه سبب تشريع اين حكم شده، از عوامل زير است:

1- دفاع از كيان اسلام و مسلمانان

هر موجود زنده اى اعم از، انسان و غير انسان، دفاع در مقابل دشمن را حق طبيعى خود مى داند و خالق جهان نيز وسايل دفاع و برخوردارى از اين حق را در همه موجودات به وديعه نهاده است. حق فطرى دفاع، حقى است كه حتى زورمداران و ظالمان نيز براى صحيح نماياندن عملكرد باطل خود به ناحق به آن متوسل مى شوند. پس در اصلِ استفاده از اين حق، جاى هيچ شك و شبهه اى نيست و اسلام نيز چنين حقى را در چهارچوب «جهاد» تشريع كرده است.

در اولين آيه اى كه پيرامون جهاد و دفاع نازل شد «1»، تصريح گرديده كه به مسلمانان چون مورد ظلم قرار گرفته اند، اجازه دفاع داده مى شود. آنان تا به امروز براى بقاى خويش چاره اى جز تحمل و چشم پوشى از حق فطرى دفاع نداشتند ولى امروز مى توانند از اين حق فطرى استفاده كرده و در دفع و رفع ستم دشمنان بكوشند.

2- مقابله با ظلم و فساد

راه مبارزه با فساد هميشه، انذار، موعظه و نصيحت نيست؛ بعضى مواقع حتى از داروى تلخ كارى ساخته نيست و طبيب ناگزير است به چاقوى جراحى دست برده، مادّه فساد را ريشه كن كند. در جامعه نيز بعضى مواقع بايد مجاهدان سلاح برگيرند و ماده سرطانى فساد را از ريشه بركنند.

«وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْارْضُ» «2»

اگر خداوند بعضى از مردم (مفسدان) را بوسيله بعضى ديگر (مجاهدان) دفع

______________________________

(1)- منظور آيه 39 سوره حج است كه در بحث گذشته ذكر كرديم.

(2)- بقره (2)، آيه 251.

جهاد در قرآن، ص: 36

نمى كرد، زمين فاسد مى شد.

3- حفظ پايگاه هاى خداپرستى و توحيد

«وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعُ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيرًا» «1»

اگر خداوند بعضى مردم (مهاجمان مشرك) را به وسيله بعض ديگر (مجاهدان مؤمن) دفع نمى كرد، حتما" صومعه ها، كنيسه ها، كليساها و مساجدى كه در آن خدا بسيار ياد مى شود، ويران مى گرديد.

4- دفاع از مظلومان و مستضعفان (مؤمن و غيرمؤمن)

«وَ ما لَكُمْ لاتُقاتِلوُنَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ ...» «2»

شما را چه مى شود كه در راه خدا براى نجات مستضعفانِ (مؤمن) جهاد نمى كنيد، زنان، مردان و كودكانى كه ....

همچنين رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

«مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» «3»

هر كس بشنود كه كسى (چه مؤمن و چه غيرمؤمن) فرياد مى زند: اى مسلمانان (ياريم كنيد) و وى را اجابت نكند، مسلمان نيست.

آيت الله العظمى خامنه اى مدظله العالى در تشريح اهداف جهاد اسلامى مى فرمايد:

مسأله جنگ در اسلام يكى از مسائل اساسى و اصولى است. جنگ حكومت اسلامى، جنگى براى كشورگشايى نيست، بلكه حكومت اسلامى در دو مورد و براى

______________________________

(1)- حج (22)، آيه 40.

(2)- نساء (4)، آيه 75.

(3)- الكافى، ج 2، ص 164.

جهاد در قرآن، ص: 37

دو منظور مى جنگد، اول براى دفاع از حيثيت اسلام و حاكميت قرآن، يعنى وقتى كه بر اثر مجاهدت هاى پياپى عناصر سلحشور و مسلمان، حكومت اسلامى برپا شد، اگر دشمنان بخواهند بر عليه اين حكومت قيام بكنند و اين گلى را كه با خون شهيدان آبيارى شده است پژمرده و پرپر كنند، دست تواناى حكومت اسلامى از آستين بيرون مى آيد و دست گلچين غارتگر را قطع مى كند .... مورد دوم، براى اين است كه اسلام و حقايق قرآن مانند خورشيدى

كه نورش را به همه جا مى گستراند و مى تاباند، بر همه ملت هاى مستضعف، اضائه و نورافشانى مى كند اگر ابرهاى ظلمت طواغيت و جهانخواران بخواهند از اشاعه نوراسلام مانع بشوند، آن وقت است كه دست قدرتمند اسلام باز از آستين بيرون خواهد آمد و جلوى موانع را خواهد گرفت. در هر دو مورد، اسلام براى معنويت شمشير مى كشد، از اصالت و از حقيقت دفاع مى كند. «1»

مرحوم كاشف الغطا در تشريح اهداف اسلام در جنگ مى نويسد: وسايلى كه اسلام براى اصلاح جامعه، محقق ساختن عدالت و از بين بردن ستم به كاربرده، منحصر در سه نوع است:

وسايل دعوت و ارشاد نظير موعظه حسنه و دعوت به دليل و برهان، دوم، وسايل مقاومت مسالمت آميز و سلبى همچون متحد شدن در برابر ستمكاران، قطع رابطه و قهر و همكارى نكردن با دشمنان، و وسيله سوم قيام مسلحانه و جنگ است، و اسلام تا آنجا كه توانسته از دو راه نخست به اهداف خود برسد، به راه سوم متوسل نشده؛ اما جايى كه دست به شمشير زده، تنها مواردى بوده است كه دشمنان با آيات و براهين قانع نشده و پيوسته سنگ بر سر راه دعوت به حق انداخته اند.

ايشان در ادامه مى افزايد:

بنابر اين، اگر اسلام را به حال خود گذاشته بودند، هرگز فرمان جنگى را صادر نمى كرد و اين همه جنگ هايى كه در اسلام واقع شد، همه اش به اسلام تحميل شد. «2»

______________________________

(1)- در مكتب جمعه، ج 2، ص 355- 356.

(2)- ترجمه الميزان، ج 4، ص 260- 261 به نقل از «المثل الاعلى فى الاسلام لا فى بحمدون»، كاشف الغطا.

جهاد در قرآن، ص: 38

نكته ديگرى كه در مورد لزوم تشريع حكم

جهاد، بايد گفت، اين است كه به راستى اگر دينى در همه ابعاد فردى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، سياسى، آموزشى، تربيتى و عبادى براى پيروان خود برنامه ارائه كرده باشد، ولى در مورد مسائل مربوط به جهاد و دفاع از آن جامعه برنامه نداشته باشد، آيا آن دين ناقص نيست؟ آيا برنامه نداشتن در اين زمينه سبب از هم پاشيدن تمام ارگان هاى يك جامعه كه با دشمنان فراوانى رو به روست، نمى گردد؟ و آيا نداشتن برنامه در اين مورد، سبب تعطيلى برنامه هاى ديگر نمى گردد؟ و ....

از اينجا سستى دليل برخى از مدعيان مسيحيّت كه بر وجود قانون جهاد در اسلام ايراد مى گيرند، روشن مى شود. همچنين تبيين مى گردد كه جهاد، سبب عزت يافتن جامعه اسلامى در برابر ديگر جوامع است؛ زيرا جامعه اى كه توان دفاع از خود و مظلومان و توان تبليغ آيين خود را نداشته باشد، جامعه اى مرده و بى تحرك است.

جهاد و آزادى عقيده

برخى از دشمنان اسلام كه ديدى مغرضانه نسبت به احكام اسلام دارند؛ اسلام را دين شمشير مى دانند كه عقايد خود را با زور شمشير بر مردم تحميل كرده است و گذشته از باور غلط خود، اين امر را در جوامع بشرى تبليغ مى كنند و حكم جهاد ابتدايى را در اين جهت قلمداد مى كنند.

با دقت در فلسفه جهاد، پوچى اين پندار مشخص مى گردد، زيرا در آغاز يادآور شديم كه اسلام هيچ گاه براى تحميل عقيده به جنگى دست نزده و در آيين خويش نيز به صراحت اين امر را نفى كرده است.

خداوند در قرآن در اين زمينه چنين مى فرمايد:

«لا اكْراهَ فِى الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ» «1»

پذيرش دين اجبارى نيست؛ (زيرا) راه راست از گمراهى

ممتاز شده است.

و نيز مى فرمايد:

______________________________

(1)- بقره (2)، آيه 256.

جهاد در قرآن، ص: 39

«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ» «1»

بگو اين حق است از سوى پروردگارتان! هر كس مى خواهد ايمان بياورد و هر كس مى خواهد كافر گردد!

اسلام اساس دعوت خود را بر حكمت و برهان و موعظه قرار داده و مخالفانش را به آوردن برهان و دليل دعوت نموده است و جهاد، تنها براى رفع موانع تبليغ دين الهى است. در شأن نزول آيه نفى اكراه آمده است كه دو نفر از اهالى مدينه بر اثر تماس با تجار مسيحى به دين آنان گرويدند.

پدرشان، ابوالحِصن اين موضوع را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد (و مى خواست آنان را به زور به مذهب اسلام برگرداند) در اين هنگام، آيه مزبور نازل گرديد و وى را از چنين عملى منع كرد. «2» در نقل ديگرى نيز آمده است كه يكى از انصار مى خواست غلامش را به زور و اكراه مسلمان كند، كه آيه فوق نازل شد. «3»

استاد شهيد مرتضى مطهرى با تشريح اين مطلب كه ايمان به هيچ وجه زوربردار نيست و نمى شود با اكراه آن را تحميل كرد؛ زيرا انسان با فكر و عقل بايد آن را بپذيرد و سپس دلش به آن گرايش يابد، خاطرنشان مى سازد كه در اسلام ايمان به اصول اعتقادات بايد از راه تحقيق حاصل شود و اسلام تقليد در اين زمينه را جايز نمى داند، تا چه رسد به اكراه، ايشان سپس جنگ و جهاد را تنها براى رفع موانع توحيد ذكر مى كند و مى نويسد:

اگر مصلحت انسانيت ايجاب كند و اگر مصلحت توحيد ايجاب

كند، ما با قومى مشرك مى توانيم بجنگيم نه به خاطر اينكه توحيد را به آنها تحميل كنيم و ايمان را به آنها تحميل كنيم، چون توحيد و ايمان تحميل شدنى نيست. با مشركين مى توانيم بجنگيم به خاطر اينكه ريشه فساد را اساساً بكنيم. ريشه كن كردن مبدأ عقيده شرك با زور يك مطلب است و تحميل عقيده توحيد، مطلب ديگر. «4»

______________________________

(1)- كهف (18)، آيه 29.

(2)- مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 363.

(3)- همان.

(4)- جهاد، ص 49.

جهاد در قرآن، ص: 40

البته گفتنى است كه اگر سخن از آزادى عقيده مطرح است در جايى است كه واقعاً عقيده اى در كار باشد و اصل توحيد را كه نخستين و اساسى ترين اصول اديان است، پذيرفته باشند، مانند اهل كتاب كه حتى در جنگ هاى اسلامى نيز هيچ گاه آنان را به زور به گرويدن به اسلام وادار نكردند. بلكه آنان را بين پذيرش اسلام و دادن جزيه مخيّر نمودند؛ امّا در جايى كه سخن از عقيده اى نيست، بلكه خرافه محض حاكم است، همانند افكار مشركان در اين جا ديگر آزادى عقيده مطرح نيست و چنين افرادى يا بايد به دين حق روى آورند و يا بايد وجودشان را كه مزاحم بسط حق و حقيقت است از ميان برداشت.

پيشينه جهاد و قتال در حركت انبيا

قتال و دفاع به مقتضاى طبع و فطرت بشر، از همان ابتداى خلقت بوده و تا پايان خلقت ادامه خواهد داشت. از آنجا كه بشر يك موجود مادى است در فطرت او قواى شهوى و غضبى تعبيه شده و به مقتضاى نفس حيوانى خويش استعلا طلب است. تا زمانى كه تربيت نشده باشد، براى رسيدن به هواهاى خويش از هيچ اقدامى

از جمله جنگ و خونريزى دست نخواهد كشيد از اين رو ملائكه وقتى خبر خلقت انسان را شنيدند، سؤال كردند:

«اتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ» «1»

آيا در زمين موجودى را (خليفه) قرار مى دهى كه در آن فساد و خونريزى كند؟

خداوند براى تربيت بشر، پيامبران را فرستاد. با توجه به تقدّم جهاد فرهنگى، پيامبران سعى داشتند با تبليغ، تبيين، موعظه، بشارت و تهديد انسانها را هدايت كرده و تربيت نمايند و تا ممكن است دست به شمشير نزنند. از طرف ديگر، قتال و جهاد نظامى احتياج به شرايط و مقدماتى داشت كه براى همه آنان فراهم نيامد. با توجه به اين دو مطلب است كه در سيره بعضى پيامبران اقدام نظامى مشاهده نمى شود؛ با اين وجود، بسيارى از آنان با دشمنان قتال كرده و رزم نموده اند. خداوند مى فرمايد:

______________________________

(1)- بقره (2)، آيه 30.

جهاد در قرآن، ص: 41

«وَ كَايِّنْ مِنْ نَّبِىٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما اصابَهُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ ماضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ» «1»

چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى در ركابشان (با دشمنان) قتال كردند و آنچه در ميدان جهاد براى خدا، بدانان رسيد آنان را به ضعف نينداخت و سست نشدند و خداوند مقاومت كنندگان را دوست دارد.

بنابر روايات، اولين كسى كه در راه خدا جنگ كرد، حضرت ابراهيم عليه السلام بود و پيامبران قبل از ايشان موفق به انجام اين واجب الهى نشدند و شرايط لازم براى آنان مهيا نشد.

«انَّ اوَّلَ مَنْ قاتَلَ فى سَبيلِ اللَّهِ ابْراهيمُ الْخَليلُ حَيْثُ اسِرَتِ الرُّومُ لوُطاً فَنَفَرَ ابْراهيمُ وَ اسْتَنْقَذَهُ مِنْ ايْديهِمْ» «2»

نخستين كسى كه در راه خدا جنگيد، حضرت ابراهيم

خليل (ع) بود. آنگاه كه روميان لوط (ع) را به اسارت گرفتند، او حركت كرد و (با آنان جنگيد) و لوط را از دستشان نجات داد.

موسى عليه السلام بعد از آنكه بنى اسرائيل را از ظلم و ستم فرعونيان نجات داد، آنان را به وارد شدن به سرزمين مقدّس فلسطين دعوت كرد. ولى قوم او كه از ساكنان قدرتمند و ستمگر فلسطين وحشت داشتند، اظهار سستى كردند و حاضر به همراهى و مبارزه نشدند و خداوند هم به كيفر اين سستى، چهل سال آنان را در بيابان هاى سينا آواره نمود .... «3» بعد از وفات حضرت موسى عليه السلام بنى اسرائيل به فرماندهى جانشين وى- يوشع بن نون عليه السلام- با ساكنان فلسطين جهاد كردند و بر آنان پيروز شدند.

بعد از حضرت موسى عليه السلام در عهد ارمياى پيامبر عليه السلام، بنى اسرائيل مورد ستم و ظلم قبطيان به سركردگى جالوت قرار گرفتند و به فرماندهى طالوت براى مبارزه با قبطيان قيام كردند كه در آن جنگ، فتح و پيروزى نصيب آنان گرديد. جالوت به دست حضرت داود عليه السلام- كه در آن زمان جوانى بود- به قتل رسيد.

______________________________

(1)- آل عمران (3)، آيه 146.

(2)- بحار، ج 12، ص 10.

(3)- ر. ك. مائده (5)، آيات، 21- 26.

جهاد در قرآن، ص: 42

داود عليه السلام اولين پيامبر بنى اسرائيل بود كه آنان را متحد ساخت و براى اقامه قسط و عدل حكومت تشكيل داد.

سليمان پيامبر عليه السلام، فرزند و جانشين داود عليه السلام، قدرتمندترين پادشاه بنى اسرائيل بود و در زمان او قدرت و سلطنت بنى اسرائيل در اوج شكوه و اقتدار بود. اين پيامبر عظيم الشأن نيروى نظامى كافى رزم ديده و آماده

براى جهاد داشت و وقتى فهميد كه ملكه سبأ در يمن حكومت مى كند و پيرو كيش شرك و آفتاب پرستى است، او را به اسلام دعوت كرد و تهديد نمود كه در صورت تسليم نشدن، با سپاهى عظيم بر آن جا خواهد تاخت و آنان را ذليل و خوار خواهد كرد. «1»

اهميّت و فضيلت جهاد اصغر

همان طور كه قبلا" ذكر شد در قرآن كريم نسبت به امر جهاد آيات زيادى وارد شده است به طورى كه در كمتر موردى از فروع اسلامى به اندازه جهاد آيه نازل شده است.

برخى از آيات به طور مستقيم و با به كار بردن واژه هاى جهاد و قتال و برخى ديگر به طور غير مستقيم و به منظور تشريح مسائل جانبى آن نازل شده است.

قرآن مجيد براى نشان دادن اهميّت جهاد، آن را با خدمتگزارى به حجاج و تعمير مسجدالحرام مقايسه كرده و به اين ترتيب به فضيلت جهاد تصريح نموده است. «2»

تمام آياتى كه به برترى جهادگران راه خدا اشاره دارد، نيز حاكى از اهميّت و فضيلت جهاد است. خداوند خود را خريدار جان و مال مؤمنان مى داند كه جهاد مى كنند «3» و آنان را محبوبان خويش خوانده و ثواب «4» و اجر بزرگى به آنان وعده داده است. «5»

همچنين مجاهدان را رستگاران عالم معرفى نموده و رحمت و رضوان و بهشت خود را

______________________________

(1)- ر. ك. نمل (27)، آيات 20- 44.

(2)- توبه (9)، آيات 19- 20.

(3)- همان، آيه 111.

(4)- صف (61)، آيه 2.

(5)- نساء (4)، آيه 74.

جهاد در قرآن، ص: 43

مخصوص آنها دانسته است. «1»

درباره اهميّت جهاد همين بس كه قرآن از راه هاى گوناگون به آن دعوت فرموده است، نظير توجه دادن به

پاداش جهاد، با بيانى ملايم و آرام، با تحريك عواطف انسانى، با زبان امر و دستور، با توبيخ و سرزنش و تهديد و بيان مجازات ترك آن. «2»

سوگند قرآن به نفس زدن اسب هاى مجاهدان، جرقه هاى سم ستوران و گرد و غبار برخاسته از حركت سريع آنان، همگى نشان دهنده عظمت جهاد است. «3»

درباره اهميت و فضيلت جهاد روايات فراوانى نيز نقل شده است:

ابوذر غفارى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيد: كدام يك از اعمال نزد خداوند محبوب تر است؟ آن حضرت فرمود: ايمان به خدا و جهاد در راه او، سپس ابوذر سؤال كرد، كدامين جهاد از همه جهادها بهتر است؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: جهاد كسى كه اسبش پى شده و خونش در راه خدا ريخته شود. «4»

حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حديثى ديگر چنين مى فرمايد:

«الْخَيْرُكُلُّهُ فِى السَّيْفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّيْفِ ...» «5»

همه خوبى ها در شمشير و زير سايه شمشير است.

نبى اكرم صلى الله عليه و آله لشكرى را براى نبرد گسيل داشت كه ابن رواحه نيز در آن حضور داشت. سپاه بامدادان به سوى منطقه مورد نظر عزيمت كرد ولى ابن رواحه ماند كه نماز را با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به جا آورد. پس از نماز، پيامبر او را ديد و فرمود: مگر در سپاه نبودى؟ عرض كرد: بلى؛ دوست داشتم در نماز جماعت با شما حاضر شوم و سپس به مجاهدان بپيوندم. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

______________________________

(1)- توبه (9)، آيات 20- 21.

(2)- ر. ك، (به ترتيب)، نساء (4)، آيه 74؛ بقره (2)، آيه 216؛ توبه

(9)، آيه 13؛ بقره (2)، آيه 244؛ توبه (9)، آيه 8.

(3)- عاديات (100)، آيه 1- 4.

(4)- بحارالانوار، ج 100، ص 11.

(5)- همان، ص 9.

جهاد در قرآن، ص: 44

«وَالَّذى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ انْفَقْتَ ما فِى الْارْضِ جَميعًا ما ادْرَكْتَ فَضْلَ غُدْوَتِهِمْ» «1»

سوگند به خدايى كه جان محمد در دست اوست، اگر آنچه را در زمين است انفاق كنى، فضيلت حركت بامدادى آنان را نخواهى يافت!

اميرمؤمنان على عليه السلام در خطبه اى كه اواخر عمر خود ايراد نمود، فرمود:

«انَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ ابْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ اوْلِياءِهِ وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثيقَةُ» «2»

جهاد درى است از درهاى بهشت كه خداوند آن را به روى خواص دوستان خود گشوده، چنان كه جهاد، لباس تقوا و زره محكم الهى و سپر قوىِ اوست.

از امام باقر عليه السلام نيز درباره اهميت جهاد اين گونه نقل شده است:

اصل اسلام، نماز و فرع آن زكات و قلّه و اوج عظمت آن، جهاد است. «3»

علاوه بر آيات و رواياتى كه بر اهميّت جهاد دلالت دارند، دقّت در جايگاه جهاد اسلامى نسبت به ساير واجبات دينى، ما را به اهميّت و عظمت آن آگاه مى سازد.

جهاددفاعى سبب تأمين امنيت است كه در سايه آن اقامه ساير واجبات و حدود الهى امكان پذيرمى گردد.

رفع مانع از تبليغ دين الهى، در جهاد ابتدايى، سبب گرايش عدهّ اى از جامعه بشرى به دين حق مى شود. در سايه اين گرايش و افزونى مسلمانان، امكان برقرارى حكومت عدل الهى و اقامه احكام اسلامى در سطح گسترده ممكن مى گردد. خلاصه اينكه در بسيارى از موارد، تبليغ اصول دين و عمل به فروع دين، مديون انجام اين

فريضه بزرگ الهى است كه خود نشان دهنده عظمت آن نيز مى باشد.

______________________________

(1)- سنن ترمذى، ج 2، ص 20.

(2)- نهج البلاغه، خطبه 27، صبحى صالح.

(3)- بحارالانوار، ج 66، ص 392.

جهاد در قرآن، ص: 45

فصل دوم دشمن شناسى

اشاره

انسان داراى دشمن هاى مختلفى است. در وجود خودِ انسان، بعضى از قواى او دشمن انسانيّت او هستند، و از آن جهت كه اشرف مخلوقات است، مورد بغض و حسد بعضى ديگر از موجودات مى باشد. نيز از آن جهت كه مسلمان است مورد كينه و عداوت بعضى انسان هاى غير مسلمان است كه هم عليه شخص او هستند و هم عليه فكر، عقيده و مملكت او. شناخت اين دشمنان، اولين لازمه مبارزه با آنان است.

دشمن درونى

الف- نفس امّاره:

در وجود انسان دو دسته از قواى رحمانى و نفسانى تعبيه شده است «1» و اين دو قوا در درون و ضمير انسان با هم جنگ دارند تا اينكه كدام غالب گردد و مملكت وجود را تحت سيطره خود بگيرد.

ب- شيطان (ابليس):

خداوند عالم براى اجراى سنّت امتحان به موجود شرير و گمراه كننده اى به نام ابليس يا شيطان اجازه داده تا به درون و ضمير انسان ها نفوذ كرده و آنها را وسوسه نمايد و بدى ها را برايشان زيبا جلوه داده به ارتكاب زشتى ها دعوت كند تا معلوم شود كه چه افرادى به اوامر و دستورات الهى پايبند مانده و با شيطان و نفس مبارزه مى كنند و چه كسانى خداوند و دستورات او را به كنارى نهاده، تسليم شيطان و نفس مى گردند تا در اين ميدان مبارزه، انسان هاى مؤمن تربيت شوند و رشد و تعالى بيابند و به مقام قرب الهى نائل شوند.

______________________________

(1)- به تعبير روايات، لشكريان عقل و جهل، ر. ك: بحارالانوار، ج 1، ص 110.

جهاد در قرآن، ص: 46

شيطان و نفس دو دشمن خطرناك درونى اند كه با فرماندهى شيطان و فرمانبرى نفس و يارى قواى نفسانى عليه عقل و قواى رحمانى شورش كرده و در صورت توان مملكت وجود انسان را مسخّر مى نمايند و حيوانيت انسان را تشديد مى كنند و او را به حدى از پستى و رذالت مى رسانند كه هيچ حيوانى نرسيده است. از آنجا اين دو دشمن، «دشمن ترين دشمنان» نام گرفته اند كه خانگى بوده، از راه هاى ناديدنى حمله مى نمايند، شب و روز و وقت و بى وقت را نمى شناسند و راه هاى نفوذ و تسلط را به خوبى واقفند، جهاد و مبارزه با آن

دو نيز «جهاد اكبر» خوانده شده است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

«اعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْكَ» «1»

دشمن ترين دشمن تو، نفس تو است كه تمام وجودت را فراگرفته است.

امام على عليه السلام فرمود:

«لا عَدُوَّ يُحارِبُهُ اعْدى مِنْ ابْليسَ» «2»

انسان با دشمنى كينه توزتر از شيطان نمى جنگد.

مبارزه با نفس و شيطان مبارزه اى مستمر و دائمى است و تا آخرين لحظه عمر دوام دارد؛ در حالى كه مبارزه هاى ديگر مقطعى است و با شكست يا تسليم كامل دشمن پايان مى پذيرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله به مجاهدانى كه از ميدان جهاد اصغر باز مى گشتند، فرمود:

آفرين بر قومى كه جهاد اصغر را تمام كردند ولى جهاد اكبر همچنان بر عهده آنان باقى است. «3»

آنان از همان زمان كه خود را شناختند، به ميدان مبارزه با نفس و شيطان قدم گذاردند و رفتن آنان به ميدان جهاد فى سبيل الله و استقامت آنان علامت پيروزى مقطعى آنان در جهاد اكبر بود. با شكست دشمن بيرونى، جهاد اصغر تمام شد ولى دشمن درونى

______________________________

(1)- ميزان الحكمه، ج 6، ص 95.

(2)- مستدرك الوسايل، ج 5، ص 340.

(3)- وسائل الشيعه، ج 11، ص 122.

جهاد در قرآن، ص: 47

همچنان زخم ديده و شكست خورده در انتظار است و كمين گرفته تا لحظه اى مجاهد پيروز جبهه جهاد اصغر و اكبر غافل شود و بر او هجوم برد و همه افتخارات گذشته اش را نابود سازد و او را به اسارت بگيرد. بنابراين، بايد در همه لحظه هاى زندگى هوشيار بود و از مبارزه با دشمن درونى غافل نشد و پيروزى هاى مقطعى را غايت ندانست و اين جهاد مقدس را تا رسيدن به شهادت

و يا پايان عمر ادامه داد.

دشمن بيرونى

اشاره

دشمنان بيرونى انسان هايى هستند كه با موجوديت، اعتقاد يا روش ما مخالف بوده و براى نابود ساختن موجوديت ما و يا ايجاد انحراف در اعتقاد و روش ما سعى و تلاش مى كنند. دشمن بيرونى را به دو دسته مى توان تقسيم كرد:

الف- دشمن داخلى:

منظور از دشمن داخلى افرادى هستند كه عضو جامعه بوده و از درون جامعه به صورت آشكار يا پنهان براى براندازى و ضربه زدن به كيان جامعه اسلامى يا ايجاد انحراف در نظام سياسى يا فرهنگ اعتقادى و اخلاقى مسلمانان تلاش و كوشش مى كنند كه عبارتند از:

1- منافقان: آنان كه خود را در صف اهل ايمان جازده ولى در باطن كافر بوده و بغض و كينه مسلمانان را در دل دارند، اينان همدست دشمن بوده و از پشت خنجر مى زنند.

قرآن اينان را از دشمنان سر سخت شمرده و دستور مراقبت و سختگيرى نسبت به اين گونه افراد را صادر فرموده است. در سوره منافقون بعد از معرفى آنها مى فرمايد:

«هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ» «1»

خدا بكشد آنان را، دشمن هستند، پس از آنان بر حذر باش!

و در سوره توبه مى فرمايد:

______________________________

(1)- منافقون (63)، آيه 4.

جهاد در قرآن، ص: 48

«جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ»

با كفار و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير!

علامه طباطبايى ذيل آيه مزبور مى فرمايد:

جهاد با منافقان به معناى قتال نيست، بلكه به معناى نثار نهايت كوشش و توان در مقابله با آنان از راههاى مناسب است؛ بدين معنا كه در صورت مصلحت از آنان كناره گيرد، معاشرت و هم نشينى با آنان را ترك كند و يا آنان را نصيحت كند، يا اخراج و تبعيدشان كند و يا به برخوردهاى ديگرى كه

مصلحت اقتضا دارد، روآورد. «1»

منافقان هميشه بيشترين ضربه ها را به مسلمانان زده با توطئه هاى گوناگون خويش آب به آسياب دشمن خارجى ريخته اند. مؤمنان بايد منافق شناس بوده و حيله هاى آنان را شناخته با اقدامهاى متناسب و به موقع رشته هاى آنان را پنبه كنند و اميدشان را به يأس مبدّل ساخته تا دست از نفاق برداشته ايمان آورند و يا به طور علنى در صف مخالفان و كافران جاى بگيرند.

2- شورشيان: كسانى كه در جامعه اسلامى، عليه امام و حاكم عادل به توطئه چينى بپردازند و يا اقدام مسلّحانه كنند. در فقه اسلامى چنين كسانى را «باغى» مى خوانند. «2» البته تا زمانى كه آنها اقدام مسلّحانه نكرده اند، بايد با استدلال و كلام متين و قوى به مبارزه با آنان شتافت و هرگاه دست به اسلحه بردند، بايد عليه آنان جنگيد و آنان را سركوب كرد.

خوارج گروه شورشى عليه امام عادل بودند كه در صفين از امام على عليه السلام جدا شدند و به صف مخالفان امام پيوستند. تا زمانى كه اين گروه شورشى دست به اسلحه نبرده بودند، امام عليه السلام با آنان مدارا كرد و وقتى متوسل به سلاح شدند، امام عليه السلام نيز آنان را سركوب كرد.

3- مجرمان و مفسدان: كسانى كه در جامعه اسلامى پرده درى كرده و به طور علنى

______________________________

(1)- الميزان، ج 9، ص 339.

(2)- جواهرالكلام، ج 21، ص 322.

جهاد در قرآن، ص: 49

به گناه دست مى آلايند و با عمل و كلام ديگران را به انحراف مى كشانند و امنيت، عرض، مال و ناموس مسلمانان را تهديد مى كنند، چنين كسانى دشمن بوده و بايد آنان را با امر به معروف و نهى از

منكر متنبّه كرد و در صورت متنبّه نشدن، حكومت اسلامى بايد آنها را مجازات و تأديب كند.

در سوره احزاب مى فرمايد:

«لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقوُنَ وَالَّذينَ فى قُلوُبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفوُنَ فِى الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها الَّا قَليلًا» «1»

اگر منافقان، افراد سست ايمان و شايعه پراكنان مدينه دست از كارهاى زشت خويش برندارند، تو را عليه آنان مى شورانيم در آن صورت جز مدتى كم در مجاورت تو نمانند.

و در سوره مائده مى فرمايد:

«انَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِى الْارْضِ فَساداً انْ يُقَتَّلُوا اوْ يُصَلَّبُوا ...» «2»

همانا جزاى كسانى كه با خدا و رسول ستيز مى كنند و سعى در ايجاد فساد در زمين دارند اين است كه كشته شوند يا به دار آويخته گردند.

در روايات و تفاسير از اين محاربان و مفسدان به راهزنان و از بين برندگان امنيت عمومى تفسير شده است. «3»

«الَّذينَ فى قُلوُبِهِمْ مَرَضٌ» به شهوترانان، چشم چرانها، تعرض كنندگان به نواميس مسلمانان و فاسقان فاجر و «مُرْجِفُونَ» به شايعه پراكنان و ايجاد كنندگان جوّ ناامنى و رُعب تفسير شده است. «4»

______________________________

(1)- احزاب (33)، آيه 60.

(2)- مائده (5)، آيه 33.

(3)- الميزان، ج 5، ص 327 و 331.

(4)- تفسير كنزالدقائق، ج 10، ص 444.

جهاد در قرآن، ص: 50

جهاد در قرآن 99

از جمله كسانى كه در قرآن و روايات، دشمن خدا و مسلمانان شمرده شده اند افراد زير مى باشند:

1- كسانى كه با دشمنان اسلام دوستى صميمى دارند؛ در ادامه بحث خواهد آمد كه يهود و نصارا به خاطر حسادت، تكبّر و تعصّب به دشمنى با مسلمانان برخاسته اند و جبهه دشمنان خارجى را تشكيل داده اند. هر كسى از مسلمانان كه با اين دشمنان

دوست باشد، از آنها شده و دشمن بقيه مسلمانان به شمار مى رود:

«يا ايُّهَا الَّذينَ امَنوُا لا تَتَّخِذوُا الْيَهوُدَ وَ النَّصارى اوْلِياءَ بَعْضُهُمْ اوْلِياءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَانَّهُ مِنْهُمْ» «1»

اى مؤمنان از يهود و نصارى ولىّ، سرپرست و دوست صميمى نگيريد، آنها اولياى يكديگرند و هر كس ولايت آنها را بپذيرد، از آنهاست.

امام على عليه السلام فرمود:

دشمنان تو سه نفرند: آن كس كه دشمن توست، آن كه دوست دشمن توست و آن كه دشمنِ دوست توست. «2»

امام صادق عليه السلام فرمود:

دوستِ دشمن خدا، دشمن خداست. «3»

2- كسانى كه از روش و فرهنگ دشمن پيروى مى كنند و مبلّغ فرهنگ آنها مى باشند؛ امام على عليه السلام فرمود: خداوند به يكى از پيامبرانش وحى كرد كه به قومت بگو:

«لا يَلْبِسوُا لِباسَ اعْدائى وَ لا يَطْعَموُا مَطاعِمَ اعْدائى وَ لا يَتَشَكَّلوُا مَشاكِلَ اعْدائى فَيَكوُنُوا اعْدائى كَما هُمْ اعْدائى «4»

______________________________

(1)- مائده (5)، آيه 51.

(2)- نهج البلاغه، حكمت 295.

(3)- مستدرك الوسائل، ج 12، ص 236.

(4)- همان، ج 11، ص 119.

جهاد در قرآن، ص: 51

در لباس، طعام، شكل و شيوه، مقلّد دشمنان من نباشند، مثل آنان نخورند و نپوشند و زندگى نكنند كه در آن صورت شما هم مانند آنان دشمن من مى باشيد.

3- فاسقان فاجر: امام رضا عليه السلام در اين باره فرمود:

«خُصَماءُ اللَّهِ وَ اعْداؤُهُ فى ارْضِهِ شُرَّابُ الْخَمْرِ وَالزُّناةِ» «1»

دشمنان خدا در زمينش، شرابخواران و زناكارانند.

در روايات نيز ظالم و دزد كه امنيت جانى و مالى مسلمانان را از بين مى برند، تجاوزگر و دشمن خدا معرّفى شده اند. «2»

با دقت در روايات مزبور روشن مى شود افرادى كه امنيت جامعه را بر هم زده اشاعه فحشاء مى نمايند، دشمن خدا و مسلمانان بوده و بايد در صورت

متنبّه نشدن، ريشه كن شوند.

ب- دشمن خارجى:

از آنجا كه جامعه اسلامى در پى تحقق بخشيدن به حاكميت توحيد و ارزش هاى اسلامى انسانى است، به طور طبيعى مورد بغض و كينه دشمنان انسانيّت، توحيد و ارزش ها قرار مى گيرد كه آنان عبارتند از:

1- مشركان: كسانى كه حاكميت جهل را پذيرفته و با تراشيدن خدايان دروغين در كنار حق تعالى، انسان ها را به وادى شرك، حيرانى، ضلالت و حيوانيت سوق مى دهند، آنان از سرسخت ترين دشمنان مسلمانان مى باشند. آنها منافع دنيايى خويش را در جهل و خرافه پرستى انسان ها مى بينند و براى حفظ اين منافع، تيغ دشمنى عليه هدايت يافتگان هدايتگر بركشيده اند.

فطرت انسان بر توحيد و خداشناسى استوار است و شرك يعنى هلاك انسانيّت و مرگ فطرت؛ پس شرك و مظاهر آن دشمن انسانيّت بوده و مشرك يعنى كسى كه

______________________________

(1)- مستدرك الوسايل، ج 17، ص 45.

(2)- همان، ج 6، ص 531 و ج 16، ص 200- 201.

جهاد در قرآن، ص: 52

انسانيت خود را كشته و در صدد از بين بردن انسانيت ديگران است؛ بنابراين مشركان از بدترين دشمنان موحدان مى باشند. البته لازم است توجه شود كه بسيارى از مشركان به گمراهى خود توجه نداشته و با هشدار و تذكر متنبّه شده به جبهه ايمان و توحيد مى آيند ولى سردمداران شرك، آگاهانه از مسير انسانيّت خارج شده اند و اين گونه افراد دشمن انسانيت مى باشند. آنان علاوه بر آن كه خود حق را نمى پذيرند، با دسيسه، شبهه پراكنى، توطئه و هجوم نظامى مانع گسترش توحيد هم مى گردند و حكم قتال در مورد اين گونه مشركان است. بنابراين بر مسلمانان لازم است كه با تبيين توحيد و تبليغ صحيح، مشركان را هدايت كنند و با

آن گروه از مشركان كه حق را نپذيرفته يا براى جلوگيرى از رسيدن حيات توحيدى به ديگران تلاش مى كنند، به مبارزه برخيزند و تا ريشه كن كردن شرك و چندگانه پرستى به اين مبارزه الهى ادامه دهند.

2- اهل كتاب: يهود، نصارا و ديگر پيروان اديان آسمانى كه خود را موحّد مى دانند ولى تحريف، جعل و خرافه در ديانت آنان نفوذ كرده و گمراهشان ساخته است. آنان نيز در اثر جهل، تعصّب، دنياگرايى و عوامل ديگر در مقابل مسلمانان موضع گرفته و نه تنها خود اسلام را نمى پذيرند كه حتى نمى گذارند سخن حق مسلمانان به گوش جهانيان هم برسد و براى ريشه كن كردن مسلمانان و حكومتهاى اسلامى به هر توطئه اى دست مى يازند.

در بين اهل كتاب يهوديان گوى سبقت در دشمنى با مسلمانانِ موحد را از ديگران ربوده اند و از اين نظر در رديف مشركان معاند، بلكه جلوتر از آنهايند. قرآن مى فرمايد:

«لَتَجِدَنَّ اشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ امَنوُا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ اشْرَكُوا» «1»

هر آينه شديدترين مردم در دشمنى با مؤمنان، يهود و مشركان هستند.

يهود داراى ويژگى ها و پندارهايى است كه شناختن آنها سبب آشكار شدن راز

______________________________

(1)- مائده (5)، آيه 82. ممكن است اينكه اول يهود ذكر شده و سپس مشركان، دلالت و اشاره بر اين داشته باشد كه يهود از مشركان هم در دشمنى شديدترند.

جهاد در قرآن، ص: 53

دشمنى و عداوت شديدشان با مسلمانان موحد مى گردد. اجمالى از اين ويژگى ها و روحيات به شرح زير است:

الف- تأكيد بر خداى محسوس و ديدنى: اصولًا عامّه يهوديان به خداى نامحسوس و ناديدنى ايمان نياوردند و با وجود همه آيات و معجزات بى شمارى كه از موساى پيامبر عليه السلام مشاهده كردند،

به پروردگارش ايمان نياوردند. هنگامى كه بعد از سال ها اسارت با اعجاز موسى عليه السلام از دريا گذشتند و غرق شدن فرعونيان را با چشم خود ديدند، به قومى برخوردند كه خدايان و بتهاى مادى را سجده مى كردند. با ديدن خدايان آنها، وقيحانه از موسى عليه السلام خواستند: «... اجْعَلْ لَنا الهاً كَمالَهُمْ الِهَةٌ ...»؛ «1» براى ما نيز مانند آنان خدايى محسوس قرار بده.

وقتى حضرت موسى عليه السلام به ميعاد رفت و به امر خدا ده روز بيشتر توقف كرد، آنان گوساله طلايى سامرى را به خدايى پذيرفتند، زيرا دلشان از محبت بت پرستى و گوساله پرستى سيراب شده بود. «2» وقتى هم به ميقات رفتند به صراحت گفتند:

«لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» «3»

(اى موسى) ما به تو ايمان نمى آوريم تا زمانى كه خدا را آشكارا ببينيم.

همه اين فرازها نشان از علاقه وصف ناشدنى آنان به خداى محسوس دارد. عشق و محبت به خدايى ديدنى مثل گوساله طلايى كه تلألوى طلاى آن چشم را خيره كند، دل آنها را سيراب كرده و واله و شيدا ساخته بود و هيچ گاه حاضر نبودند به خدايى غير مادى و محيط بر جهان ماده و ناديدنى ايمان بياورند.

ب- دنيا طلبى و دنيا خواهى زايد الوصف: يهود حرص و ولع بسيارى نسبت به دنيا و مطامع دنيايى دارد:

______________________________

(1)- اعراف (7)، آيه 138.

(2)- بقره (2)، آيه 93.

(3)- همان، آيه 55.

جهاد در قرآن، ص: 54

«وَلَتَجِدَنَّهُمْ احْرَصَ النَّاسِ عَلى حَيوةٍ وَ مِنَ الَّذينَ اشْرَكوُا يَوَدُّ احَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ الْفَ سَنَةٍ» «1»

و آنها را حريص ترين مردم و حتى حريص تر از مشركان بر دنيا خواهى يافت. هر يك از آنها دوست دارد كه

هزار سال عمر كند.

همين علاقه بسيار، آنها را نسبت به جمع آورى مال، حريص و نسبت به بخشش آن، بخيل كرده و به حرام خوارى و رباخوارى كشانده است قرآن كريم در مورد اين خصلت زشت يهود چنين مى فرمايد:

«فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادوُا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ احِلَّتْ لَهُمْ وَ اخْذِهِمُ الرِّبوا وَ قَدْنُهوُا عَنْهُ وَاكْلِهِمْ امْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ» «2»

به خاطر ظلم يهوديان و ربا خوارى آنان با اينكه از آن نهى شده بودند و خوردن اموال مردم به باطل، طيباتى كه براى آنان حلال بود، بر آنان حرام كرديم.

همين دنياطلبى، شهوت پرستى، مال دوستى، حرام خوارى، بخل و خسّت آنان را به دشمنى با پيامبران و تكذيب و كشتن آنان وادار نمود؛ زيرا پيامبران الهى آنان را از اين اعمال زشت باز مى داشتند و مانع هواپرستى آنان مى شدند:

«افَكُلَّما جاءَكُمْ رَسوُلٌ بِما لا تَهْوى انْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلوُنَ» «3»

هرگاه پيامبرى با دستوراتى مخالف هواى نفس شما آمد، استكبار ورزيديد و گروهى را تكذيب كرديد و گروهى را كشتيد.

ج- جعل، تحريف و كتمان: يهوديان براى رسيدن به اهداف پليد و توجيه اقدامات ناصحيح خود در طول تاريخ به جعل، تحريف و كتمان متوسل شده اند، قرآن به

______________________________

(1)- بقره (2)، آيه 96.

(2)- نساء (4)، آيات 160- 161.

(3)- بقره (2)، آيه 87.

جهاد در قرآن، ص: 55

مسلمانان آگاهى مى دهد كه به ايمان آوردن يهوديان اميدوار نباشيد؛ زيرا اينان كتاب و كلام خدا را بعد از فهميدن آن، تحريف مى كنند. تورات را ورق ورق كرده و قسمت هايى از آن را كه به نفعشان است يا برايشان ضررى ندارد آشكار مى كنند و بقيه را پنهان مى سازند. حقايق، پيشگويى ها و بشارت هاى تورات و

پيامبران را كتمان مى كنند و عامّه يهود نيز با اينكه مى دانند عالمانشان اهل فساد، خلاف، جعل و تحريف اند از آنان پيروى مى كنند. «1»

د- پندارهاى باطل: درست است كه در برهه اى از زمان، يهود به خاطر اين كه به موسى ايمان آوردند و در دوران اسارت فرعونيان بر تعاليم اجدادشان ابراهيم، اسحاق و يعقوب عليهم السلام استقامت ورزيدند، مورد عنايت خدا قرار گرفتند و خداوند آنان را به عنوان قوم برگزيده انتخاب كرد و وارث زمين ساخت و ...؛ ولى آنها به ملاك اين عنايت خداوندى توجه نكردند و آن را تفسير قومى و نژادى كردند و خود را به طور مطلق و در هر صورت قوم برتر پنداشتند و هنوز نيز اين پندار باطل را در سرمى پرورانند و نژاد يهود را نمونه انسان و انسان هاى نمونه دانسته و بقيه نژادها را پست تر از حدّ انسانيّت مى دانند و معتقدند كه آنان براى خدمت به نژاد يهود آفريده شده اند و يهود در مقابل ظلم و ستم بر آنان به هيچ وجه بدهكار نمى گردد و مؤاخذه نمى شود. «2»

ه- دشمنى با مبلغان توحيد و عدالت و فضيلت: ويژگى هايى كه بر شمرديم از يهود، قومى لجوج، طغيانگر، دنيا طلب و خشن ساخته است كه در طول تاريخ، با پيامبران، مصلحان و موحدان در افتاده اند؛ زيرا آنان را سدى در برابر هوا و هوس خود ديده اند و اين دشمنى و عداوت با وارثان پيامبران ادامه يافته است. از پيامبر در اين باره نقل شده است كه فرمود:

«هيچ فرد يهودى با مسلمانى خلوت نكرد، مگر اينكه تصميم به قتل آن

______________________________

(1)- بقره (2)، آيه 75؛ انعام (6)، آيه 91؛ آل عمران (3)،

آيه 71.

(2)- ر. ك. آل عمران (3): آيه 75؛ مائده (5)، آيه 18؛ بقره (2)، آيه 80 و 111؛ ردّ على التوراة، ندرة اليازجى، ص 22؛ روح المعانى، ج 7، ص 2.

جهاد در قرآن، ص: 56

مسلمان گرفت.» «1»

دشمنى يهود با مسلمانان از صدر اسلام تا كنون باشدتى رو به تزايد ادامه يافته و كم بوده اند يهوديانى كه در اين مدت طولانى از عداوت و تعصب دست بر داشته باشند و اسلام را پذيرفته باشند و امروزه نيز صهيونيستها و يهوديان نژادپرست و افراطى بزرگ ترين دشمن مسلمانان به شمار مى روند.

نصارا و ديگر گروه هاى اهل كتاب نيز گر چه در دشمنى با مسلمانان به پايه يهود نمى رسند، ولى آنها نيز به خاطر پندارهاى غلط، حسادت و ديگر عوامل، علَم دشمنى با مسلمانان را بر افراشته در طول تاريخ اسلام بارها و بارها با مسلمانان در افتاده اند. بر مسلمانان لازم است كه در مرحله اول با تبليغ و تبيين صحيح دين خود و تشريح مواضع جعل و خرافه در آن مذاهب، آنان را هدايت كرده و به جبهه ايمان رهنمون شوند و در صورتى كه عناد و سركشى آنان را به انكار، معاندت، توطئه و هجوم واداشت عليه آنان به مبارزه برخيزند و تا تسليم شدن يا ايمان آوردن آنها به اين مبارزه ادامه دهند.

3- دشمنان ديگر جوامع اسلامى: در صدر اسلام فقط يك حكومت اسلامى وجود داشت و همه مسلمانان تحت لواى آن حكومت بودند و دشمنان در جبهه مخالف اين حكومت قرار داشتند؛ ولى در قرنهاى بعد به دلايل مختلف حكومت اسلامى از قالب وحدت بيرون شد و متعدد گشت و امروز كشورهاى مختلفى وجود دارند

كه غالب مردم آنها مسلمان بوده و حكومتهاى اين كشورها نيز داعيه اسلامى بودن دارند- گر چه ميزان صداقت اين ادعاها مورد بحث است- همچنان كه اقليت هاى مسلمان در كشورهاى غير اسلامى نيز وجود دارد. از آن جا كه مسلمانان در حكم پيكر واحد مى باشند و همگى برادرند، «2» اگر گروهى از مسلمانان- چه يك كشور اسلامى و چه يك اقليت مسلمان- مورد ظلم و ستم مشركان و كافران قرار گرفت، بر ديگر مسلمانان واجب است در حد

______________________________

(1)- اطيب البيان، طيّب، ج 4، ص 348.

(2)- انَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اخْوَةٌ. (حجرات، آيه 10)

جهاد در قرآن، ص: 57

توان به كمك برادران مسلمان خود شتافته و آنان را يارى دهند همچنان كه از امام على عليه السلام نقل شد، دشمن دوست انسان، دشمن انسان است و مسلمانان برادران دينى، هستند و دشمن آنها دشمن ما هم هست. در حقيقت آنچه كينه و عداوت دشمنان را عليه مسلمانان برانگيخته، داعيه اسلام خواهى، حق طلبى و عدالت گسترى مسلمانان است و اگر فعلًا با ما اعلام دشمنى نكردند و با گروه ديگرى از مسلمانان سر عداوت دارند، از اين جهت است كه توان بيشترى ندارند. آنها با از ميان برداشتن آن اقليت مسلمان يا آن كشور مسلمان، به سراغ ديگرى مى روند و همين طور سرستيز را دنبال مى كنند تا نوبت به ما برسد؛ پس نبايد گمان كنيم كه دشمنى آنان با گروه ديگرى است و با ما عداوت ندارند لذا ما هم با آنها دشمنى نداشته باشيم! آنها با اسلام و تعاليم انسان ساز، عدالت گستر و ظلم ستيز آن دشمنى دارند نه با گروهى خاص از مسلمانان.

4- مسلمانان تجاوزگر: گروهى

از مسلمانان كه براى منافع دنيوى و دشمنى هاى نشأت گرفته از انگيزه هاى غير الهى، گروه ديگر را مورد تجاوز قرار داده اند، بر همه مسلمانان لازم است آنان را از تجاوز و سركشى بازداشته و بين دو گروه متخاصم صلح و دوستى برقرار سازند و اگر گروه تجاوزگر حاضر به پذيرش صلح و دست كشيدن از تجاوز نشد، بايد با آنها مبارزه كرد و آنها را به پذيرش صلح وادار نمود.

«وَ انْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلوُا فَاصْلِحوُا بَيْنَهُما فَانْ بَغَتْ احْدَيهُما عَلَى الْاخْرى فَقاتِلوُا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفى ءَ الى امْرِ اللَّهِ فَانْ فاءَتْ فَاصْلِحوُا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَاقْسِطُوا» «1»

اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تعدّى كرد، با آن كه تعدّى مى كند بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد پس اگر بازگشت، ميان آن دو را به عدالت سازش دهيد.

______________________________

(1)- حجرات (49)، آيه 9.

جهاد در قرآن، ص: 58

تبيين و توضيح

اشاره

در بحث دشمن شناسى، علاوه بر دسته بندى دشمنان، به عداوت و كينه آنان بخصوص يهود و مشركان نسبت به مسلمانان نيز اشاره شد. به نظر مى رسد نگاه تفصيلى به دشمنى مشركان و اهل كتاب و كنكاش پيرامون آن، ما را در دشمن شناسى هوشيارتر و بيناتر مى گرداند.

1- دشمنى مشركان:

مشركان كه اولين و از سرسخت ترين دشمنان مسلمانان مى باشند، در حقيقت دشمن عقل، انسانيت، فضيلت و كرامتند. آنان بدون هيچ ادلّه عقلى و بيّنه روشنى براى خداوند شريك تراشيده و به جهالت و خرافه بافى خويش، دل خوش كرده اند و از توحيد، يكتاپرستى و يكتاپرستان بيزارند و اين بغض و كينه آنان را به هر اقدامى عليه مسلمانان مبلّغ توحيد وا مى دارد.

«اشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» «1»

براى خداوند چيزهايى را كه هيچ دليل آشكارى بر (خدايى آنها) نازل نشده است شريك قرار داده اند.

«وَ اذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ وَ اذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ اذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» «2»

و چون خدا به يگانگى ياد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، منزجر مى گردد و چون خدايان (دروغين) غير از او ياد گردند، بناگاه شادمان گردند.

«اذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرآنِ وَحْدَهُ وَ لَّوْا عَلى ادْبارِهِمْ نُفُورًا» «3»

و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگى ياد كنى، با نفرت از تو روى بر

______________________________

(1)- آل عمران (3)، آيه 151.

(2)- زمر (39)، آيه 45.

(3)- اسراء (17)، آيه 46.

جهاد در قرآن، ص: 59

مى گردانند!

«لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ افْواهِهِمْ وَ ما تُخْفى صُدُورُهُمْ اكْبَرُ ... اذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْانامِلَ مِنَ الْغَيْظِ» «1»

از هيچ شروفسادى در حق شما كوتاهى نمى كنند. آرزو

دارند كه در رنج بيفتيد. دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است و آنچه سينه هايشان پنهان مى دارد بزرگتر است ...

چون خلوت مى كنند از شدت خشم بر شما، سرانگشتان خود را مى گزند.

«كَيْفَ وَ انْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لا يَرْقُبوُا فيكُمْ الًّا وَ لا ذِمَّةً» «2»

چگونه (براى آنها رعايت عهد و پيمان لازم باشد؟) و حال آنكه اگر بر شما دست يابند، درباره شما نه خويشاوندى را مراعات مى كنند و نه پيمان را!

«نَكَثُوا ايْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِاخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُوكُمْ اوَّلَ مَرَّةٍ» «3»

قسم خود را شكستند و براى بيرون راندن رسول خدا همّت كردند و آغازگر جنگ با شما بودند.

«وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ انِ اسْتَطاعُوا» «4»

اگر بتوانند پيوسته با شما مى جنگند تا اينكه شما را از دينتان برگردانند.

آيات ديگرى نيز حاكى از اين دشمنى سيرى ناپذير مشركان با خداپرستان است و ثمره ناپاك شرك، جهل و خرافه پرستى نيز جز اين نمى تواند باشد.

2- اهل كتاب

از نگاه قرآن اهل كتاب را مى توان به سه دسته تقسيم كرد:

الف- اهل كتاب مؤمن: گروهى از اهل كتاب به تعاليم فطرى و تعاليم آسمانى مطابق با فطرت و عقل پايبند بوده و در مقابل حق تسليم مى باشند و اگر حقيقت اسلام برايشان

______________________________

(1)- آل عمران (3)، آيات 118- 119.

(2)- توبه (9)، آيه 8.

(3)- همان، آيه 13.

(4)- بقره (2)، آيه 217.

جهاد در قرآن، ص: 60

تبيين شود و جهالت آنان برطرف گردد، بدون شك بدان ايمان مى آورند. خداوند در قرآن شريف از اين گروه به خوبى ياد و تجليل نموده است:

«... مِنْ اهْلِ الْكِتابِ امَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ اياتِ اللَّهِ ءَاناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْاخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ

يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَ اولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ» «1»

از اهل كتاب گروهى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مى كنند و پيوسته در اوقات شب آيات الهى را مى خوانند و سجده مى كنند، به خدا و روز قيامت ايمان مى آورند، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در كارهاى خير سرعت مى گيرند. اينان از صالحان هستند.

«وَانَّ مِنْ اهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما انْزِلَ الَيْكُمْ وَ ما انْزِلَ الَيْهِمْ خاشِعينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِاياتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَليلًا ...» «2»

البته از اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و بدانچه به سوى شما نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرود آمده، ايمان دارند در حالى كه در برابر خدا خاشعند و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمى فروشند.

گروهى كه اهل خود بزرگ بينى، حسادت، دنياپرستى و رذايل اخلاقى نبوده بلكه فضايل اخلاقى در آنان نمود پيدا كرده است.

«وَ مِنْ اهْلِ الْكِتابِ مَنْ انْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ الَيْكَ ...» «3»

كسانى از اهل كتاب هستند كه اگر او را بر مال فراوانى امين شمرى، آن را به تو بر مى گرداند.

«... لَتَجِدَنَّ اقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ امَنُوا الَّذينَ قالُوا انَّا نَصارى ذلِكَ بِانَّ مِنْهُمْ قِسّيسينَ وَ رُهْبانًا وَ انَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ وَ اذا سَمِعُوا ما انْزِلَ الَى الرَّسُولِ تَرْى

______________________________

(1)- آل عمران (3)، آيات 113- 114.

(2)- همان، آيه 199.

(3)- همان، آيه 75.

جهاد در قرآن، ص: 61

اعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا امَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ انْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحينَ» «1»

قطعاً كسانى را كه گفتند: ما نصرانى هستيم،

نزديك ترين مردم در دوستى به مؤمنان خواهى يافت؛ زيرا برخى از آنان دانشمندان و راهبانى هستند كه تكبر نمى ورزند و چون آنچه را به سوى رسول خدا (ص) نازل شده، بشنوند، مى بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته اند، اشك از چشم هايشان سرازير مى شود. مى گويند: پروردگارا ما ايمان آورده ايم پس ما را در زمره گواهان بنويس؛ و براى ما چه عذرى است كه به خدا و آنچه از حق به ما رسيده، ايمان نياوريم و حال آنكه طمع داريم ما را در زمره شايستگان داخل گرداند.

اين گروه از اهل كتاب كه كم هم نيستند، نه تنها با مؤمنان و مسلمانان دشمنى ندارند، بلكه جويندگان حقيقتند و با آگاه شدن از تعاليم مترقى و متعالى اسلام، عاشقانه آن را مى پذيرند و در راه آن فداكارى مى كنند و ما بايد سعى و كوشش خود را در راه تبليغ اسلام و رساندن پيام حيات بخش قرآن به اين تشنگان حقيقت، به كار بنديم.

ب- مسالمت جويان: گروه ديگرى از اهل كتاب كه گر چه بر دين خود پا فشارى دارند ولى طالب صلح و مسالمت بوده و عليه مسلمانان اقدامى نكرده و نمى كنند. بنابر تعليم قرآن اينان نيز دشمن نبوده و بايد با آنان روابط مسالمت آميز و انسانى داشت.

«لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِى الدّينِ وَ لَمْ يُخْرِجوُكُمْ مِنْ دِيارِكُم انْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَيْهِمْ انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ» «2»

خدا شما را از كسانى كه در دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نرانده اند، باز نمى دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد؛ زيرا خدا دادگران را دوست مى دارد.

______________________________

(1)- مائده (5)،

آيات 82- 84.

(2)- ممتحنه (60)، آيه 8.

جهاد در قرآن، ص: 62

ج- ستيزه جويان: آن گروه از اهل كتاب هستند كه دچار خودبينى، استكبار و عقايد باطل بوده و دشمنى آنان با مؤمنان و مسلمانان پايان ناپذير است. بنابر بيان قرآن، يهود دشمن ترين گروه اهل كتاب نسبت به مسلمانان مى باشند. «1»

و شايد بتوان گفت كه آنها در دشمنى گوى سبقت را از مشركان هم ربودند و با اينكه اهل كتاب بودند و پيامبر را مى شناختند، ولى ايمان نياوردند و بيشترين ضربه ها را به مسلمانان وارد آوردند. علت دشمنى يهود و ديگر اهل كتاب را بايد در استكبار، حسادت، غلو در دين و عقايد خرافى و باطل آنها دانست. قرآن عقايد باطل و خرافى اهل كتاب ستيزه جو را چنين ياد مى كند:

«الَمْ تَرَ الَى الَّذينَ اوُتُوا نَصيبًا مِنَ الْكِتابِ يُدْعَوْنَ الى كِتابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَريقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ذلِكَ بِانَّهُمْ قالوُا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ الَّا ايَّامًا مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فى دينِهِمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ» «2»

آيا نديدى آن كسانى را كه بهره اى از كتاب داده شده اند، آن هنگام كه به سوى كتاب خدا خوانده شوند تا ميانشان حكم كند، گروهى از آنان به حال اعراض باز مى گردند. اين بدان سبب است كه (به پندار خود) گفتند: «هرگز آتش جز چند روزى به ما نخواهد رسيد» و افتراها و دروغهايشان اين چنين آنان را در دينشان مغرور كرده است.

«وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّا مَنْ كانَ هُودًا اوْ نَصارى تِلْكَ امانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ انْ كُنْتُمْ صادِقينَ» «3»

گفتند: هرگز به بهشت در نيايد جز كسى كه يهودى يا نصارا باشد، اين آرزوهاى واهى ايشان است، بگو اگر

راست مى گوييد دليل خود را بياوريد.

آنان خود را تنها دوستان و اولياى خداوند مى دانستند «4» و بلكه گروهى- بنى اسرائيل-

______________________________

(1)- مائده (5)، آيه 82.

(2)- آل عمران (3)، آيات 23- 24.

(3)- بقره (2)، آيه 111.

(4)- جمعه (62)، آيه 6.

جهاد در قرآن، ص: 63

تنها خود را انسانهاى شايسته مى پنداشتند و بقيه انسانها را در رتبه انسانى به حساب نمى آوردند.

«وَ مِنْهُمْ مَنْ انْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لا يُؤَدِّهِ الَيْكَ الَّا مادُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِانَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِى الْامِّيّينَ سَبيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» «1»

و بعضى از اهل كتاب را اگر بر دينارى امين گردانى، آن را به تو برنگرداند مگر اينكه پيوسته (براى پس گرفتن آن) عليه وى قيام كنى، اين خوى از آن روست كه گفتند:

«در مورد كسانى كه دين آسمانى ندارند. عليه ما راهى نيست» بر خدا دروغ مى بندند در حالى كه خود مى دانند.

نمونه بارز اين گروه از اهل كتاب، يهود بنى اسرائيل- صهيونيزم امروز- هستند كه خود را بندگان برگزيده خدا دانسته و براى غير بنى اسرائيل حقوق انسانى قائل نيستند.

اين گروه از ابتداى شكل گيرى تا به امروز مظهر جنايتگرى، فساد انگيزى و حق كشى بوده اند.

______________________________

(1)- آل عمران (3) آيه 75.

جهاد در قرآن، ص: 65

فصل سوم دشمن ستيزى

اشاره

قرآن مجيد ضمن معرفى دشمنان و افشاى شدت بغض و كينه آنان، مسلمانان را نيز به دشمن ستيزى عليه آنان فرا مى خواند. در مورد بزرگ ترين دشمن يعنى شيطان كه با كمك نفس و نيروهاى نفسانى انسان را گمراه ساخته به بندگى مى گيرد، مى فرمايد:

«انَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» «1»

به درستى كه شيطان دشمن شماست. پس شما (نيز) او را دشمن بگيريد.

در آيات ديگر انسان را از همراهى، پيروى و

گوش فرادادن به وسوسه هاى شيطان بر حذر داشته به ستيز دائمى با شيطان و نفس دعوت مى كند.

در مورد بزرگ ترين دشمن داخلى يعنى منافقان نيز هشدارهاى فراوان داده و با افشا كردن توطئه ها و برشمردن نشانه هاى منافقان، بصيرت مؤمنان را نسبت به اين دشمن خطرناك بالا برده و كينه و نفرت از منافقان را در قلب آنها تشديد مى كند.

«هُمُ الْعَدُوُّ فَاْحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ» «2»

آنان دشمنند، خدا بكشدشان! از آنان پرهيز داشته باش.

«جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ» «3»

با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير!

______________________________

(1)- فاطر (35)، آيه 6.

(2)- منافقون (63)، آيه 4.

(3)- توبه (9)، آيه 73.

جهاد در قرآن، ص: 66

«وَ لا تُصَلِّ عَلى احَدٍ مِنْهُمْ ماتَ ابَداً وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ» «1»

هرگز بر هيچ مرده اى از آنان نماز مخوان و بر سر قبرش نايست!

نسبت به مجرمان و مفسدان نيز كه بر گناه اصرار دارند و امنيت روحى و روانى جامعه را به خطر انداخته و زمينه سازان فساد و تباهى اند، به مؤمنان دستور مى دهد كه آنان را طرد كنند، تنبيه نمايند و با آنان ترشرويى كنند تا آنان از رويه زشت خود دست بردارند. «2»

و اما نسبت به مشركان و اهل كتاب ستيزه جو كه دشمنان سرسخت خارجى هستند نيز دستور جهاد، قتال و ترك رابطه هاى دوستانه داده و بدين صورت روحيه دشمن ستيزى را در مؤمنان تقويت نموده است:

«وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ ... وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا» «3»

با زنان مشرك ازدواج نكنيد تا زمانى كه ايمان بياورند .... و به مردان مشرك تا ايمان نياورده اند زن ندهيد.

«... لا تَتَّخِذُوا عَدُوّى وَ عَدُوَّكُمْ اوْلِياءَ تُلْقُونَ الَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ

قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ ...» «4»

دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى نگيريد (به طورى) كه با آنان اظهار دوستى كنيد و حال آنكه به يقين به حقى كه بر شما نازل شده، كافرند.

«لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ» «5»

از غير خودتان همراز مگيريد.

«لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً» «6»

(مؤمنان مجاهد) از غير خدا و رسول و مؤمنان، محرم اسرار نگرفتند.

______________________________

(1)- توبه (9)، آيه 84.

(2)- ر. ك. آيات 2، 4، 23 سوره نور و آيات و روايات ديگر.

(3)- بقره (2)، آيه 221.

(4)- ممتحنه (60)، آيه 1.

(5)- آل عمران (3)، آيه 118.

(6)- توبه (9)، آيه 16.

جهاد در قرآن، ص: 67

«يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» «1»

اى مؤمنان مردمى را كه خدا بر آنان غضب كرده، به دوستى مگيريد.

«وَ قاتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ» «2»

در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگند مبارزه كنيد.

«وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كافَّةً» «3»

همگى با مشركان مبارزه كنيد چنانكه آنان همگى با شما مى جنگند.

در خاتمه اين بحث لازم به تذكر است كه تا زمانى كه دشمنى و ستيزه جويى فردى، چه مسلمان و چه غيرمسلمان، محرز نشده و به طور قطعى در زمره يك گروه از دشمنان قرار نگرفته است، نبايد با او سر ستيز داشت، بلكه بايد با مهربانى، احسان و مسالمت با او برخورد كرد و زمينه جذب و اصلاح او را مهيا ساخت و هر گاه ستيز و طغيان گرى او قطعى و يقينى شد، بايد مطابق با دستور اسلام با او برخورد كرد و روحيه دشمن ستيزى را در برخورد با او بروز

داد.

«فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ انَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّا مِنْهُ» «4»

هنگامى كه براى ابراهيم (ع) روشن شد كه او پدر خوانده اش (دشمن خداست، از او بيزارى جست.)

«اذا ضَرَبْتُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا» «5»

هر گاه براى جهاد از خانه خارج مى شويد، تحقيق و بررسى كنيد (تا برايتان كافر بودن طرف مقابل قطعى شود.)

بنابراين بايد با مسلمانانى كه آگاهانه و علنى به گناه دست مى يازند و امنيت روحى،

______________________________

(1)- ممتحنه (60)، آيه 13.

(2)- بقره (2)، آيه 190.

(3)- توبه (9)، آيه 36.

(4)- همان، آيه 114.

(5)- نساء (4)، آيه 94.

جهاد در قرآن، ص: 68

روانى و ناموسى جامعه را به خطر مى اندازند و زمينه انحراف ديگران را مهيّا مى نمايند برخورد قهرآميز مناسب داشت و در صورت اصرار، به كمك حكومت اسلامى آنان را تنبيه كرد و زمينه هاى فساد را از بين برد و با دشمنان اسلام اعم از مشركان و اهل كتاب كه بغض و كينه مسلمانان را در دل داشته و از هيچ اقدامى عليه مسلمانان فروگذار نمى كنند، ستيز كرد.

ستيز تا كجا؟

تا اينجا معلوم شد كه مسلمانان بايد مبلّغ آزادى، كرامت، ايمان، اخلاق و انسانيّت باشند و با كسانى كه اين ارزشهاى متعالى را نمى پذيرند و سدّ راه تبليغ مى شوند و مانع رسيدن پيام حياتبخش اسلام و پذيرفتن آن توسط تشنگان حقايق مى گردند، مبارزه كنند و بايد اين مبارزه را تا و رفع موانع ادامه دهند. براى تبيين بيشتر اين مطلب نگاهى دوباره به دشمنان ضرورى است. منظور از دشمنان در اين بحث، دشمنان بيرونى است اعم از داخلى و خارجى. مبارزه با بعضى از دشمنان، مبارزه فرهنگى و منفى است كه نمونه بارز آن مبارزه با منافقان است. بايد توطئه هاى آنها را افشا

كرد؛ آنها را طرد نمود و با هشيار كردن و آگاهى دادن به افراد جامعه منافقان را مأيوس كرد. قتال و جنگ رو در رو و مواجهه با اين گروه معمولًا پيش نمى آيد، چون آنان هيچ گاه به طور آشكار و علنى عليه مسلمانان جبهه نمى گيرند.

مجرمان و مفسدان نيز بايد متناسب با جرمشان تنبيه و مجازات گردند و مجازات اعدام سزاوار كسانى است كه امنيت جامعه را به هم زده و در پى فساد جامعه هستند.

از بين دشمنان داخلى، تنها آشوبگران شورشى كه عليه حكومت به مبارزه آشكار شمشير كشيده اند، بايد تا تسليم شدن كامل آنها، با آنان جنگيد. اما دشمنان خارجى در حقيقت سه گروهند:

1- مسلمانان تجاوزگر: مبارزه با آنان تا تسليم شدن كامل آنها و گردن نهادنشان به حكم دين و پذيرش صلح عادلانه و دادگرانه از طرف ايشان ضرورى است.

2- مشركان: كسانى كه به خداى يگانه و پيامبران آسمانى اعتقاد نداشته و دهرى يا

جهاد در قرآن، ص: 69

مشركند، در صورتى كه مانع تبليغ و تبيين اسلام نباشند، بايد با جهاد فرهنگى، آنان را به سوى هدايت سوق داد و مبانى فرهنگ شرك را نابود كرد و فرهنگ ناب اسلامى را در جامعه آنان گسترش داد و چنانچه در مقابل تعاليم اسلام و پيام حياتبخش توحيد، راه انكار، عناد و ستيز را در پيش گرفتند، بايد با آنان جنگيد و تا ريشه كن كردن شرك و چندگانه پرستى مبارزه را ادامه داد.

3- اهل كتاب ستيزه جو: گروهى از اهل كتاب كه بر خلاف تعاليم آسمانى و بشارتهاى پيامبران پيشين، حاضر نيستند اسلام را به عنوان دين خاتم بپذيرند و براى به شكست كشاندن اسلام به

توطئه هاى مختلف دست مى زنند و سدّ راه پيشرفت اسلام مى گردند و براى ريشه كن كردن اسلام شمشير مى كشند؛ مبارزه با آنان نيز تا تسليم شدن و پذيرفتن حاكميت اسلام ادامه دارد و در صورتى كه تسليم گردند، در امان بوده مى توانند بر ديانت خويش باقى بمانند و آزادانه مراسم دينى و عبادى خويش را به جا آورند.

جهاد تا حاكميت كامل اسلام و محو كامل شرك

از آنچه تا به حال گذشت معلوم مى شود كه «توحيد» اقتضاى فطرت انسانى است و شرك نيز حاكميت جهل، خرافه و خود خواهى است و حكم دفاع از فطرتِ توحيدى و مبارزه عليه شرك، حكمى فطرى است كه اسلام بر آن تأكيد ورزيده است و قتال و دفاع در اسلام يا براى مبارزه با ظلم است و يا براى دفاع از فطرت توحيدى.

از طرف ديگر، اسلام دينى است كه تمام معارف و احكام آن مطابق فطرت است و در تمام دستورهايش فطرت لحاظ شده و همه احكام و مقرراتش براى دفاع از آن و اعتلاى آن است؛ همچنان كه ديگر اديان آسمانى در همين راستا و براى تحقق همين هدف تلاش نموده اند و بين اديان آسمانى هيچ گونه منافات و تضادى وجود ندارد. «1»

متأسفانه كتب آسمانى پيشين، از بين رفته و دستخوش جعل و تحريف گشته اند و

______________________________

(1)- البته بعضى از احكام در اديان گوناگون به اقتضاى شرايط زمانى وضع شده اند و در شرايط ديگر به طور طبيعى احكام ديگر لازم بوده و اختلاف شرايع يعنى همين اختلاف احكام، كه لازمه رعايت اقتضاى زمان است.

جهاد در قرآن، ص: 70

بسيارى از مطالب و برداشتهاى بشرى در قالب مقدّس دين ريخته شده و به جامعه بشرى ارائه گرديده است. كتاب مقدّس تورات

و انجيل كه امروز در دست بشر است، به اعتراف معتقدان و عالمان خود اين اديان، دست نوشته بشر است و اصل اين دو كتاب در گذر زمان و در اثر حوادث ناگوار از بين رفته است. با توجه به اين كه قسمتهايى از اين دو كتاب، غير آسمانى و از جانب غير خداست، پس تعبّد در برابر كل اين كتابها، يعنى تعبّد در برابر خدا و غير خدا، يعنى شرك و چندگانه پرستى.

از طرف ديگر، كتاب هاى آسمانى تورات و انجيل حاوى بشارت ظهور رسول خاتم صلى الله عليه و آله بود و اهل كتاب در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله اين بشارتها را مى ديدند و به تطبيق آن بر رسول خدا صلى الله عليه و آله متوجه بودند ولى در برابر هواى نفس خود تسليم شده پيامبر موعود تورات و انجيل (حضرت محمد صلى الله عليه و آله) را انكار كردند و بدين صورت شرك عملى خويش را آشكار كردند، از اين رو قرآن، اهل كتاب را مشرك مى داند گر چه عنوان «مشرك» را براى آنان به كار نبرده است، در سوره نساء مى فرمايد:

«يا ايُّهَا الَّذينَ اوتُوا الْكِتابَ امِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَكُمْ ... انَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ انْ يُشْرَكَ بِهِ» «1»

اى كسانى كه كتاب داده شده ايد، بدانچه تصديق كننده كتاب شماست ايمان آوريد.

بدانيد همانا خداوند از اين كه به او شرك ورزيده شود چشم پوشى و گذشت نمى كند.

بنابراين آيات، ايمان نياوردن به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و قرآن كه مصدّق موسى و عيسى عليهما السلام و تورات و انجيل است، برابر با پيروى از نفس و خدا

گرفتن نفس در كنار خداى جهان و شريك قرار دادن براى او «جلّ و علا» مى باشد؛ واين شركى است پنهان در زير لفّافه توحيد و يكتاپرستى، در مقابل شرك مشركان كه واضح و آشكار است.

كسانى كه آگاهانه و به عمد به خدا شرك مى ورزند و در برابر پيامبران الهى و كتاب هاى آسمانى تسليم نمى شوند، اينان فطرت خويش را كشته و عليه فطرت انسانى قيام كرده اند و ويروس خطرناك براى جامعه انسانى اند كه بايد نابود شوند. با توجه به

______________________________

(1)- نساء (4)، آيات 47- 48.

جهاد در قرآن، ص: 71

اين مطلب است كه محققان از علماى اسلام، معتقدند كه اسلام همچنان كه ريشه كن كردن شرك آشكار را هدف خود قرار داده، مبارزه با شرك پنهان تا از بن بركندن آن را نيز هدف قرار داده و جنگ با كفّار تا ريشه كن شدن هر نوع شرك و حاكميت يافتن توحيد كامل نيز وضع شده است. اين عالمان به آياتى از قرآن كه وعده حاكميت توحيد مطلق و ريشه كن شدن مطلق شرك را داده، «1» استناد مى كنند و عمل به اين حكم را در زمان ظهور امام غايب عليه السلام مى دانند. آن امام بزرگوار (عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف) وقتى ظهور كند به كمك ياران مخلص و فداكارش و از راه جدال نيكو و تبليغ، معارف اسلامى را در جوامع انسانى تبيين مى كند و با معاندان و سركشان مجاهده و مبارزه مى نمايد و آنها را سركوب مى كند و توحيد كامل را در سراسر جهان حاكم مى گرداند. «2»

«وَعَدَاللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِى ارْتَضى

لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْنًا يَعْبُدُونَنى لا يُشْرِكُونَ بى شَيْئاً» «3»

خداوند به مؤمنان نيكوكار از شما وعده داده كه حتماً آنان را در زمين جانشين قرار دهد؛ همان طور كه گذشتگان را قرار داد و دينى را كه برايشان پسنديده، در زمين مستقر گرداند و خوف و هراسشان را به امنيت مبدل كند تا مرا بپرستند و چيزى را شريك من قرار ندهند.

ممكن است كسى اين اقدام را خلاف آزادى عقيده بداند كه نسبت به ردّ اين توهم توضيح زير لازم است:

اول اينكه اعتقاد امرى قلبى و مخفى است و اسلام هم تفتيش عقايد را ممنوع شمرده و نيز اعلام نموده كه شما قدرت تحميل امرى را بر قلبها نداريد و قلبها از حيطه قدرت شما خارج بوده و فقط تحت تسلّط خداوند است. «4» خداوند هم ايمان اجبارى را

______________________________

(1)- صف (61)، آيه 9؛ انبياء (21)، آيه 105؛ نور (24)، آيه 55.

(2)- ر. ك. الميزان، ج 2، ص 66- 67.

(3)- نور (24)، آيه 55.

(4)- ر. ك. الميزان، ج 2، ص 343.

جهاد در قرآن، ص: 72

نخواسته و گرنه مى توانست همه قلبها را در برابر خويش خاضع و خاشع گرداند. «1»

دوم اينكه بناى اسلام و امام اسلام يعنى حضرت حجت (عج) بر شكوفا ساختن فطرت توحيدى انسان ها است. وقتى پيامبر در سال نهم هجرى، بعد از 22 سال تبليغ، مأمور به اعلام جنگ با مشركان جهت نابودى آنها يا پذيرش اسلام از سويشان شد موظف گرديد كه باز هم چهار ماه به آنان مهلت دهد تا در روش جاهلانه، استكبارى و معاندانه خويش تجديد نظر كنند و به نداى فطرت خويش پاسخ گويند و بعد

از اتمام مدت تعيين شده نيز اگر كسى از مشركان امان مى طلبيد تا پيام اسلام را بشنود و در موضع خود نسبت به آن تجديد نظر كند، باز هم مسلمانان موظف بودند به وى امان بدهند و كلام خود را به وى تفهيم نمايند و او را به محل امن خود باز گردانند تا دور از جوّ رعب و وحشت و در محيطى امن و آزاد تصميم بگيرد.

«بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ الَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ فَسيحُوا فِى الاْرْضِ ارْبَعَةَ اشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا انَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى اللَّهِ ... وَ انْ احَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَاجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ ابْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» «2»

(اين آيات) اعلام بيزارى است از طرف خدا و پيامبرش نسبت به مشركانى كه با آنها پيمان بسته ايد. پس (اى مشركان) چهار ماه در زمين بگرديد و بدانيد كه شما نمى توانيد خدا را به ستوه آوريد ... و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پس پناهش ده تا كلام خدا را بشنود و سپس او را به مكان امنش برسان.

بنابراين اسلام نه تحميل عقيده را ممكن مى داند و نه خود در صدد آن است، بلكه سعى دارد از همه راه هاى ممكن، پيام حيات بخش خود را به گوش جان و فطرت انسان ها برساند. طبيعى است كه هميشه گروه اندكى هستند كه فطرت انسانى خويش را كشته و مغلوب نموده و حيوان هاى درّنده خويى شده اند كه وجود شان براى جامعه خطرناك است. آنان گمراهان و گمراه كنندگانى هستند كه چشم و گوش ديدن و شنيدنِ

______________________________

(1)- شعراء (26)، آيه 4.

(2)- توبه (9)، آيات 1- 6.

جهاد در قرآن، ص: 73

حق را ندارند و

جز با نابود كردن آنها نمى توان جامعه را از شرشان در امان نگاه داشت.

سوم اينكه انسان ها غالباً حقجو و هدايت طلبند. اگر موانع هدايت را رفع كنيم و پيام حق را با بيان رسا به گوش آنان برسانيم و شبهه هايشان را به خوبى برطرف كنيم، فطرت آنان شكوفا شده و حجابها را كنار زده به وادى ايمان قدم خواهند نهاد. امام زمان (عج) هم از امكانات تبليغى فراوانى براى تحقق اين هدف كمك خواهد جست و با ارائه اصل كتاب هاى آسمانى و آشكار كردن تحريف ها و بدعت ها و با كمك حضرت مسيح عليه السلام، پيروان اديان ديگر، به خصوص مسيحيت را كه اكثريت دارند، به اسلام جذب خواهد كرد. روايات فراوانى به اين مطلب نظر دارند از جمله:

رسول خدا (ص) مى فرمايد: هنگام طلوع فجر، عيسى بن مريم (ع) (بر امام مهدى (عج) و يارانش) نازل مى شود و در دستش حربه اى است، صليب را مى شكند، خوك را مى كشد، دجال را هلاك مى گرداند و ... «1»

در روايت ديگرى آمده كه امام عليه السلام «تابوت سكينه» را كه حاوى ميراث خاندان موسى و هارون عليهما السلام است و براى يهوديان اطمينان آور مى باشد «2» از درياچه طبريّه بيرون مى آورد و يهوديان با ديدن آن تابوت آرامش مى يابند و به حقانيت اسلام و امام زمان (عج) ايمان مى آورند. «3»

بنابر روايت ديگرى آن بزرگوار تابوت سكينه را از غارى در انطاكيه و اسفار تورات را از كوهى در شام بيرون مى آورد و به يهود عرضه مى دارد و كثيرى از يهود با ديدن آنها ايمان مى آورند. «4»

امام كاظم عليه السلام در تفسير آيه شريفه «هر كس در آسمان ها و زمين است،

خواه ناخواه تسليم او مى شود» «5» فرمود:

______________________________

(1)- المهدى الموعود المنتظر، ج 2، ص 220.

(2)- بقره (2)، آيه 248.

(3)- المهدى، آيت الله صدر، ص 306.

(4)- همان

(5)- آل عمران (3)، آيه 83.

جهاد در قرآن، ص: 74

آيه ياد شده در شأن قائم ما نازل گرديده است. چون ايشان ظهور كند اسلام را بر يهوديان، مسيحيان، ستاره پرستان، بى دينان، مرتدان و كافران در شرق و غرب جهان عرضه مى نمايد. هر كس از روى تمايل و داوطلبانه اسلام را بپذيرد، او را به نماز، زكات و انجام دستوراتى كه بر هر فرد مسلمان لازم است، مكلّف مى سازد و هر كس تن به پذيرش آيين اسلام ندهد، گردنش را مى زند؛ به طورى كه در سراسر جهان جز موحد و يكتاپرست كسى باقى نمى ماند. «1»

البته طبيعى است كه معرّفى كامل اسلام و تبيين آن براى اهل كتاب در سراسر دنيا مدتى به طول مى انجامد، در اين مدت اهل كتابى كه در حوزه حكومت امام عليه السلام زندگى مى كنند، به ديانت خود عمل كرده و جزيه مى دهند و ظاهراً رواياتى كه دلالت بر وجود اهل كتاب در آن زمان دارد، ناظر به ابتداى حكومت امام عليه السلام است.

بعضى از بزرگان از آيات 55 آل عمران و 14 و 64 مائده برداشت كرده اند كه دين يهود و نصارا تا قيامت دوام دارد؛ از اين رو، بين روايات دسته اول و روايات اخير (كه حاكى از نابودى يهود و نصاراى منحرف است) تنافى ديده و فرموده اند:

چنان كه ملاحظه فرموديد، احاديث دو دسته اند: دسته اى موافق قرآن (و حاكى از وجود جزيه دادن اهل كتاب در زمان حضرت ولى عصر (عج)) و دسته اى مخالف قرآن (و حاكى از

اضمحلال يهود و نصارا در آخرالزمان و حاكميت مطلق اسلام) ليكن بر اهل نظر پوشيده نيست كه احاديث موافق قرآن بر احاديث مخالف مقدّم هستند و آنها را از اعتبار ساقط مى كنند.

بعد ادامه مى دهد:

بنابراين يهود و نصارا در عصر دولت مهدى (عج) باقى خواهند ماند، ليكن از عقيده تثليث و شرك دست بر مى دارند و خدا پرست مى شوند. «2»

______________________________

(1)- تفسير عياشى، ج 1، ص 183.

(2)- دادگستر جهان، ابراهيم امينى، ص 394- 395.

جهاد در قرآن، ص: 75

حقيقت دين يهود و دين نصارا، جداى از تحريف ها، چيزى جز اسلام نيست و اينانى كه امروز به عنوان يهودى «عُزير» را پسر خدا مى دانند و يا به عنوان نصارا قائل به تثليث و الوهيت مسيح اند در حقيقت يهودى و مسيحى نيستند. در آخر الزمان، امام عصر (عج) تورات و انجيل واقعى را بر بشر عرضه مى كند و با ارائه تابوت سكينه و با كمك گرفتن از حضرت مسيح عليه السلام يهوديان و مسيحيان را بر يهوديت و مسيحيت اصيل كه جز اسلام نيست و اسلام مؤيّد و مصدّق آنها و آنها هم مصدّق و مبشّر اسلام هستند، راهنمايى مى كند و يهوديان و مسيحيان صادق و حق طلب با آگاه شدن نسبت به جعل و تحريف ها، تسليم امام زمان مى شوند. اينانند پيروان واقعى حضرت عيسى عليه السلام كه در آيه 55 سوره مائده وعده پيروزى بدانان داده شده است و عدّه معدودى هم كه حاضر به تسليم حق نيستند، از دم تيغ گذرانده مى شوند و جهان از لوث شرك آشكار و پنهان پاك مى گردد و خداوند به يگانگى پرستش مى شود.

جهاد در قرآن، ص: 77

فصل چهارم ويژگى هاى مجاهدان

اشاره

رزمنده مسلمان از ديدگاه قرآن، واجد

ويژگى هايى است كه او را از ديگران ممتاز مى گرداند. در اين فصل، اين ويژگى ها را در سه بخش، ويژگى هاى عمومى، فرماندهان و فرمانبران بررسى مى كنيم.

ويژگى هاى عمومى

قرآن مجيد به رزمندگانى كه با جان و مال با دشمنان حق نبرد مى كنند و آنان را مى كشند و يا در اين راه به شهادت مى رسند، بشارت داده كه خداوند خريدار جان و مال آنان است و به بهاى آن، بهشت جاودان را مى دهد. «1» از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه آيا اين وعده قرآن يك وعده عمومى است و هر رزمنده اى را شامل مى شود يا وعده اى است براى رزمندگانى با ويژگى هاى مشخص؟ امام عليه السلام در پاسخ فرمود:

وقتى اين آيه نازل شد، عدهّ اى از اصحاب پيامبر (ص) همين سؤال را از آن حضرت كردند و ايشان جوابى به آنان نداد تا اينكه خداوند به دنبال آن، اين آيه شريفه را نازل فرمود:

«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْامِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» «2»

______________________________

(1)- توبه (9)، آيه 111.

(2)- توبه (9)، آيه 112؛ توبه كنندگان، عبادت كاران، سپاسگويان، سياحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (كه مؤمنان حقيقى اند)، بشارت ده به (اينچنين) مؤمنان.

جهاد در قرآن، ص: 78

خداوند (با اين آيه) صفات مؤمنانى را كه جان و مالشان را (در قبال بهشت) خريدار است، آشكار ساخت. پس هر كس طالب بهشت است، بايد (با اتصاف) به اين شرايط در راه خدا جهاد كند و گرنه از جمله كسانى خواهد بود كه پيامبر (ص) در حق آنان فرمود: «خداوند اين دين

را به وسيله كسانى يارى مى كند كه خود، هيچ بهره اى از كوشش خويش ندارند.» «1»

اينك با توجه به آيه مزبور و آياتى از اين قبيل به توضيح مختصر ويژگى هاى عمومى مجاهدان مسلمان مى پردازيم:

1- توبه: بازگشت به پيشگاه حق تعالى از هر چه غير خدايى است؛ و طلب آمرزش پى در پى براى لغزشها، خطاها و ندانم كارى ها و سعى و كوشش در جبران وظايفى كه از او فوت شده است.

2- عبادت: تنها خداوند را معبود گرفتن و با همه وجود به عبادت و بندگى او روآوردن و اطاعت محض از خدا و سر بر تافتن از غير خدا.

3- ستايش خدا: خداوند را با اسماى حسنى و اوصاف جميلش خواندن و ستودن.

4- آمد و شد به مساجد: رفتن به عبادتگاه ها و پرستش نمودن خداوند در آنها.

5- خضوع و ركوع: در برابر اوامر الهى خاضع بودن و سر تسليم فرود آوردن.

6- سجده و اظهار ذلّت: در پيشگاه حق پيشانى بندگى را بر خاك ساييدن و اظهار خاكسارى كردن.

7- امر به معروف: ايجاد زمينه و ترويج خوبى ها و آگاه نمودن بندگان ناآگاه خدا.

8- نهى از منكر: از بين بردن زمينه و ريشه كن كردن بدى ها و باز داشتن از آنها.

9- حفظ حدود الهى: جلوگيرى از تعدى و تجاوز به حريم حق.

علّامه طباطبايى (ره) شش ويژگى اول را خصوصيات فردى مجاهدان و دو ويژگى امر به معروف و نهى از منكر را خصوصيت جمعى آنان و حفاظت از حدود الهى را مشتركاً مربوط به خصوصيات فردى و جمعى مجاهدان مى داند؛ يعنى هم در مورد

______________________________

(1)- مستدرك الوسايل، ج 11، ص 15.

جهاد در قرآن، ص: 79

خويش و هم در مورد اجتماع توجه

دارند كه حدود الهى رعايت گردد. «1»

10- توكل و تضرّع: مجاهدان مسلمان براى رضاى خدا و ريشه كن كردن ظلم و شرك مى جنگند و در اين نبرد تنها تكيه گاهشان خداست و به نصرت و يارى خدا باور دارند و معتقدند كه خداوند از آنجا كه مولاى مؤمنان است، از ياوران دين خود دفاع مى كند. «2» به همين جهت مجاهدان، بر خداوند توكل مى كنند «3» و با توجه به همين اعتقاد، در تمامى صحنه هاى زندگى و از جمله در ميدان هاى نبرد، خاضعانه و متواضعانه به خدا متوسل شده، قوت، قدرت، نصرت و غلبه را از او مى خواهند:

«رَبَّنا افْرِغْ عَلَيْنا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ اقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» «4»

پروردگارا! پيمانه شكيبايى و استقامت را بر ما بريز و قدمهاى ما را ثابت بدار و ما را بر جمعيت كافران، پيروز گردان!

11- ترجيح آخرت بر دنيا: از ديگر ويژگى هاى رزمندگان اسلام، برگزيدن آخرت بر دنياست. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:

«فَلْيُقاتِلْ فى سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَيوةَ الدُّنْيا بِالْاخِرَةِ ...» «5»

كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت فروخته اند، بايد در راه خدا پيكار كنند!

اين آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه تا زمانى كه انسان در انتخاب دنيا و آخرت، سراى دنيا را برگزيند و به دنيا و آنچه در او هست تعلق داشته باشد، نمى تواند در جرگه مجاهدان راه خدا قرار گيرد. البته روشن است كه مراد از اين سخن، دل كندن از دنياست، نه ترك ظاهرى آن و ترك استفاده از وسايل مورد نياز زندگى.

12- تحمل سختى هاى مبارزه: از ويژگى هاى بارز مجاهدان، تحمل و بردبارى

______________________________

(1)- با استفاده از الميزان، ج 9، ص 396.

(2)- حج (22)، آيه 38.

(3)-

ر. ك. آل عمران (3)، آيه 160.

(4)- بقره (2)، آيه 250.

(5)- نساء (4)، آيه 74.

جهاد در قرآن، ص: 80

سرشار آنان در قبال سختى هاى جهاد است. در قرآن به تفصيل آمده است كه طالوت براى امتحان نيروهايش به منظور تحمل سختى ها چنين اعلام داشت:

«... انَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بَنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنّى وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَانَّهُ مِنّى الَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ» «1»

خداوند، شما را به وسيله يك نهرِ آب، آزمايش مى كند؛ آنها (كه به هنگام تشنگى) از آن بنوشند، از من نيستند؛ و آنها كه از آن نخورند، از من هستند؛ مگر كسى كه تنها كف دستى بردارد.

طالوت مطرح مى كند كه شما در مسير جهاد به يك رود برخورد مى كنيد؛ گر چه سختى راه و سنگينى سلاح و گرمى آفتاب شما را سخت تشنه مى كند، ولى بايد مقاومت كنيد. هر كس مقاومت نورزد و از آن بنوشد، تا سيراب شود، نمى تواند به عنوان يك مجاهد مطرح باشد و هر كس طعم آن آب را نچشد، اين مجاهد واقعى و از ياوران من است؛ و اما طايفه سومى كه نمى نوشند، بلكه با برداشتن كفى از آن آب، شدت تشنگى خود را از بين مى برند، اين ها گر چه مجاهد واقعى محسوب نمى شوند، اما مردود هم نيستند. «2»

مجاهدان صدر اسلام نيز به شهادت تاريخ، صبر و تحمل ورزيده در بسيارى از موارد دشوارى هاى نبرد را بر خود هموار مى ساختند. يكى از بارزترين اين گونه تحمّل ها، در جنگ تبوك بود. زمان حركت به سوى جبهه در اين جنگ، فصل تابستان و شدت گرما بود و مسلمانان امكانات و تجهيزات كافى در اختيار نداشتند و بنا بر روايات، تعداد

دشمن بسيار زياد و قدرت و شوكت آنان فراوان بود. راه نيز بسيار طولانى و بيابان هاى وسيع و بدون آب و آبادى نيز زياد بود ... با اين وجود، مؤمنان مجاهد از انصار و مهاجر به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله بسيج شدند و با تحمّل سخت ترين شرايط به سوى دشمن حركت كردند. به همين سبب خداوند متعال رحمت خود را مشمول آنان گردانيد و درباره ايشان فرمود:

______________________________

(1)- بقره (2)، آيه 249.

(2)- با استفاده از الميزان، ج 2، ص 292.

جهاد در قرآن، ص: 81

«لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِىِّ وَ الْمُهاجِرينَ وَ الْانْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ فى ساعَةِ الْعُسْرَةِ ...» «1»

بدون شك، خداوند رحمت خود را شامل حال پيامبر و مهاجران و انصار نمود، كه در زمان عسرت و شدت (در جنگ تبوك) از او پيروى كردند.

13- شجاعت: از ويژگى هاى بارز رزمندگان اسلام، شجاعت كم نظير يا بى نظير آنان است. آنان صفات زشت بيم و هراس، ترديد و دودلى، دلهره و اضطراب و سردرگمى و بى هدفى را از وجود خود دور كرده و به اطمينان، آرامش، پايدارى و وقار و در يك كلمه به صلابت و شجاعت رسيده اند. آنها خدا را تنها منبع قدرت مى دانند و به قدرت لايزال او تكيه دارند؛ از اين رو به نيرو و قدرتى زايد الوصف رسيده اند.

14- تواضع در برابر مؤمنان و سرسختى در برابر كافران: مجاهدان در برابر يكديگر متواضع و نرمخو هستند و در برابر كافران سخت و استوارند. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:

«... اذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ اعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ ...» «2»

در برابر مؤمنان، متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند، آنها

در راه خدا جهاد مى كنند.

اين ويژگى همان ويژگى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و ياران اوست كه قرآن در توصيف آنان فرموده است:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ اشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ ...» «3»

محمد (ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند.

______________________________

(1)- توبه (9)، آيه 117.

(2)- مائده (5)، آيه 54.

(3)- فتح (48)، آيه 29.

جهاد در قرآن، ص: 82

مؤمنان بايددر برابر يكديگر با گذشت رفتار كنند؛ امّا در برابر دشمنان بايد به گونه اى رفتار كنند كه نه تنها دشمنان نتوانند در آنها طمع كنند و از اخلاق نيكويشان سوء استفاده نمايند، بلكه حتى خشونتى در آنان ببينند كه دشمنان را به ترس و هراس وادارد و به تعبير آيه شريفه:

«وَلْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً» «1»

آنها بايد در شما شدّت و خشونت احساس كنند.

برخورد و راه رفتن متكبرانه كه در برخورد با مؤمنان جايز نيست، در مواقع رويارويى با دشمنان جايز شمرده شده است؛ چنانكه وقتى يكى از سرداران اسلام به نام ابودجانه در برابر دشمن، متكبرانه قدم مى زد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند چنين راه رفتنى را دشمن مى دارد، مگر در اين موقعيت.» «2»

ويژگى هاى فرماندهان

اشاره

فرماندهان نظامى لشكر اسلام نه تنها بايد در ويژگى هاى عمومى ذكر شده از ديگران برتر باشند، كه حتى بايد ويژگى هاى ديگرى نيز داشته باشند، از جمله:

1- دانش و توان كافى: به عهده گرفتن فرماندهى از ديدگاه رزمندگان اسلام، يك وظيفه است، نه يك مقام و منصب؛ و فرماندهى به كسى پيشنهاد مى شود كه علم، تدبير و توان لازم براى تحمّل اين مسؤوليت مهم را داشته باشد.

البته براى هر مرحله از فرماندهى علم و تدبير متناسب با آن مرحله لازم است. ولى در هر حال اين يك ضابطه كلى است. وقتى پيامبر بنى اسرائيل، طالوت را براى فرماندهى تعيين كرد، گروهى ظاهربين و سست ايمان، صلاحيت طالوت را به خاطر نداشتن مال و مكنت زير سؤال بردند. پيامبرشان در جواب فرمود:

______________________________

(1)- توبه (9)، آيه 123.

(2)- وسائل الشيعه، ج 6، ص 9.

جهاد در قرآن، ص: 83

«انَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» «1»

خدا او را بر شما برگزيده و دانش و توان بدنى او را وسعت بخشيده است.

اين بسط علمى و جسمى همان توان جسمى و تدبير نظامى است كه بايد به عنوان يك ويژگى در فرماندهان سپاه توحيد وجود داشته باشد.

2- پيشگامى در ميدان: فرمانده مسلمان در تحمل سختى ها و مشكلات ميدان نبرد پيشگام است. قرآن مجيد شخص پيامبر را موظف مى كند كه اگر موقعيتى پيش آمد، حتى يك تنه با دشمن بجنگد و ديگران را به اين اقدام خداپسندانه تشويق و ترغيب نمايد:

«فَقاتِلْ فى سَبيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ الَّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ» «2»

در راه خدا پيكار كن! تنها مسؤول وظيفه خود هستى! و مؤمنان را (بر اين كار) تشويق كن.

امام على عليه السلام مى فرمايد:

وقتى ميدان نبرد گرم و شديد مى شد و دو گروه با هم درمى آويختند، ما به رسول خدا (ص) پناه مى برديم و ايشان سپر ما بود و هيچ كس از ما به دشمن نزديك تر از ايشان نبود. «3»

فرماندهان شجاع جبهه اسلام نيز اين ويژگى را از پيامبر خويش به ارث برده خود پيشاپيش ديگر رزمندگان به استقبال خطر مى روند و سينه را در

مقابل تيرهاى دشمن سپر مى كنند.

3- رحمت و عطوفت: عطوفت، رحمت و محبت به زيردستان، ويژگى لازم فرماندهى است. در جبهه اسلام اين ويژگى نيز در فرماندهان بروز و ظهور دارد. فرمانده با داشتن اين ويژگى در بين زير دستان، محبوب است و آنان با ميل و رغبت، دستورهايش را اجرا مى كنند. خداوند در ادامه آيات مربوط به جهاد به پيامبرش

______________________________

(1)- بقره (2)، آيه 247.

(2)- نساء (4)، آيه 84.

(3)- بحارالانوار، ج 16، ص 232.

جهاد در قرآن، ص: 84

مى فرمايد:

«فَبما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ...» «1»

به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان (/ مردم) نرم (و مهربان) شدى؛ و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مى شدند.

4- عفو و گذشت: افراد زير دست ممكن است در اثر جهالت يا غفلت، مرتكب خطايى شوند؛ گر چه تذكر، توبيخ و تنبيه لازم است ولى ويژگى عفو و گذشت از ضروريات فرماندهى است.

يك رزمنده شجاع را نبايد به خاطر يك تخلّف يا تخطّى از خود راند و طرد نمود، بلكه بايد بعد از تذكر لازم، چشم پوشى نمود و به او ميدان داد كه توانايى هايش را به ظهور برساند. قرآن مجيد به پيامبرش مى فرمايد:

«فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِى الْامْرِ» «2»

پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت كن!

اين آيه ناظر به تخلّف رزمندگان اسلام در جنگ احد است. خداوند به پيامبرش به عنوان فرمانده نظامى خطاب مى كند كه از خطاى آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش كن و با مشورت طلبى از آنان، به آنها بها بده و از توانايى شان

بهره گير!

فرمانده با طرف شور قرار دادن زيردستان، به خصوص بعد از عفو و گذشت از خطايشان، آنان را به فداكارى، مقاومت و جانبازى تشويق كرده و در پيروزيها و شكست سهيم نموده و احساس تعهّد و مسؤوليتشان را زيادتر مى كند.

5- قدرت تصميم گيرى: عزم و اراده تصميم گيرى به ويژه در ميدان نبرد، بايد به عهده فرمانده باشد.

______________________________

(1)- آل عمران (3)، آيه 159.

(2)- همان.

جهاد در قرآن، ص: 85

«فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» «1»

امّا هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش و) بر خدا توكل كن!

بنابراين، فرمانده بايد از قدرت و توان تصميم گيرى بالايى برخوردار باشد تا در مواقع لازم، به خصوص در شرايط حساس و بحرانى، بهترين تصميم را بگيرد، نه اينكه ترديد و دو دلى باعث از دست رفتن فرصت و موقعيت مناسب شود.

ويژگى هاى فرمانده از نگاه حضرت على (ع)

در عهدنامه حضرت على عليه السلام به مالك اشتر شرايطى براى فرمانده مشخص شده است كه عبارتند از:

الف- فرمانده بايد نسبت به خدا، پيامبر و امام، از همه خيرخواه تر باشد.

ب- قلبش پاكتر و سينه اش صافتر از همه باشد.

ج- بردبارتر از همه باشد.

د- دير خشم باشد.

ه- نسبت به ضعيفان رئوف باشد.

و- نسبت به زورمندان (و طغيانگران) سختگير و گردن فراز باشد.

ز- حوادث سخت و مشكل او را متزلزل نسازد.

ح- ضعف (نيرو و پشتيبانى) او را به زانو در نياورد. «2»

اينها از مهمترين ويژگى هاى لازم براى فرماندهان سپاه اسلام است و در طول تاريخ اسلام، فرماندهانى وجود داشته اند كه واجد اين صفات متعالى بوده اند. از جمله در دوران دفاع مقدس هشت ساله كشور نيز شاهد فرماندهان گرانقدرى بوديم كه ويژگى هاى مزبور در آنان نمود فراوانى داشت.

______________________________

(1)- آل عمران (3)، آيه 159.

(2)-

نهج البلاغه، نامه 53.

جهاد در قرآن، ص: 86

ويژگى هاى فرمانبران

رزمندگان تحت امر فرماندهان- علاوه بر دارابودن ويژگى هاى عمومى- وظايفى نيز نسبت به فرماندهان خود بر عهده دارند كه ايفاى آن وظايف مستلزم داشتن ويژگى هاى خاصى است. در اين جا به تعدادى از آن ويژگى ها اشاره مى كنيم:

1- اطاعت و فرمانبرى: از آن جا كه در جبهه اسلام، فرماندهى كل در اختيار پيامبر صلى الله عليه و آله يا امام معصوم عليه السلام يا نائبان خاص يا عام ايشان مى باشد، همه نيروهاى تحت امر، اطاعت و فرمانبرى از فرمانده را وظيفه شرعى خود دانسته و بدين سبب هيچ گونه كوتاهى روا نمى دارند. اينان اطاعت از فرماندهان را عبادت محسوب مى كنند و به همين دليل در فرمانبرى بيشتر از هم سبقت مى گيرند.

قرآن مجيد، اطاعت از فرماندهى را از خصوصيات مؤمنان واقعى دانسته مى فرمايد:

«انَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ امَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اذا كانُوا مَعَهُ عَلى امْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ ...» «1»

مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده اند و هنگامى كه در كار مهّمى با او باشند، بى اجازه او جايى نمى روند.

اين آيه شريفه درباره جنگ نازل شده و منظور از «امر جامع» نيز جبهه و جنگ است. «2» مؤمنان خالص در صدر اسلام به اين ويژگى آراسته شده و اطاعت بى قيد و شرط خود را نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله ابراز مى كردند. سعد بن معاذ پس از نظرخواهى پيامبر صلى الله عليه و آله از اصحاب در مورد رويارويى با كفار در جنگ بدر، عرضه داشت: «اى پيامبر خدا، قسم به خدايى كه تو را مبعوث نموده است، اگر به

دريا وارد شوى ما نيز به همراه تو به آن

______________________________

(1)- نور (24)، آيه 62.

(2)- برخى از مفسران، شأن نزول آن را جنگ احُد و برخى، جنگ احزاب ذكر كرده اند. (ر. ك. تفسير نمونه، ج 14، ص 561- 562)

جهاد در قرآن، ص: 87

وارد مى شويم.» «1»

نمونه ديگر از اين مردان الهى، حجر بن عدى بود كه به فرمانده اش، اميرمؤمنان عليه السلام عرض كرد:

ما فرزندان جنگيم. تجربه جنگى فراوان داريم و نيز قوم و عشيره اى داريم كه همه گوش به فرمان شما هستند. اگر به شرق يا غرب بروى، در پى تو مى آييم و در اجراى هر دستور شما آماده ايم. «2»

هر چند در بين نيروهاى نظامى غيرمسلمان نيز اطاعت از فرماندهى وجود دارد، امّا تفاوت آن با نيروهاى اسلام در اين است كه در ارتش اسلام، اين عمل به قصد عبادت و اخلاص انجام مى گيرد، در حالى كه در آن ارتشها، چنين انگيزه و نيّتى در كار نبوده و معمولًا انگيزه ملى يا شغلى و يا جبر حاكم آنها را مجبور به اطاعت از فرماندهى مى كند.

2- عشق به فرمانده: نيروهاى مسلمان، علاوه بر اطاعت، نسبت به فرماندهان خود عشق مى ورزند و ايشان را از صميم دل دوست مى دارند. در مسائل فردى و آن جا كه وظيفه اى بر دوش اين فرمانبران نيست، باز ايثار نموده و علاقه و محبتشان سبب مى شود كه صحنه هاى زيبايى از صفا و صميميت و عشق به فرمانده از خود بر جاى گذارند. به عنوان نمونه:

هنگامى كه لشكر اسلام به سوى منطقه تبوك پيش مى رفت، ابوذر سه روز از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله عقب ماند و در اين سه روز، كسى

از وى خبر نداشت؛ تا اينكه روز سوم، هنگام ظهر، لشكريان اسلام، از دور مرد پياده اى را ديدند كه با قامتى خميده و خسته، افتان و خيزان به سوى آنها مى آيد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين بايد ابوذر باشد. حدس پيامبر درست بود. لحظاتى بعد ابوذر نمودار شد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: او را سيراب كنيد كه تشنه است. ابوذر مشك خويش را كه آب زلال و گوارايى در آن بود خدمت پيامبر آورد تا از آن بنوشد. حضرت پرسيد: تو كه آب داشتى، چرا تشنه ماندى؟ ابوذر پاسخ داد: وقتى از شما عقب ماندم، در بيابان به سنگى رسيدم كه آب خنك و گوارايى در آن گرد آمده بود،

______________________________

(1)- مغازى، واقدى، ج 1، ص 49.

(2)- اعيان الشيعه، ج 4، ص 572.

جهاد در قرآن، ص: 88

آن را در مشك ريختم و با خود عهد كردم كه از آن ننوشم تا محبوبم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از آن بنوشد. حضرت در حق او دعا كرد. «1»

در صحنه عاشورا نيز نمونه بارز آن، نخوردن آب و تحمل تشنگى حضرت ابوالفضل عليه السلام در كنار شط فرات بود، به طورى كه با وجود دسترسى به آب و عطش فراوان به دليل تشنگى امام و فرزندان آن حضرت از نوشيدن آب صرف نظر كرد.

نمونه ديگرى از عشق به فرمانده در حماسه عاشورا، سخنان ياران آن حضرت در وفادارى نسبت به ايشان بود. آنان پس از شنيدن سخنان مقتدا و رهبر خويش كه به ايشان اجازه رفتن از ميدان كربلا را داد، سخنان پرشورى كه حكايت از عمق وفاداريشان نسبت به حضرت

داشت، بر زبان راندند. به عنوان مثال مسلم بن عوسجه در بخشى از سخنانش اظهار داشت:

به خدا سوگند! اگر بدانم كه كشته مى شوم، پس از آن زنده مى شوم و سپس زنده زنده سوزانده شده و (خاكسترم) پراكنده مى شود و اين عمل هفتاد بار با من انجام شود، از تو جدا نخواهم شد، تا اينكه مرگ را در راه تو ملاقات كنم و چگونه اين گونه عمل نكنم، در حالى كه يك كشته شدن و سپس كرامت ابدى در پى آن است. «2»

زهير بن قين نيز برخاست و گفت:

به خدا قسم! دوست داشتم كشته مى شدم سپس زنده شده، بار ديگر كشته مى شدم تا هزار بار و خداوند با كشته شدن من، كشته شدن را از جان تو و جوانان اهل بيت تو دفع مى كرد. «3»

3- نصيحت و خيرخواهى: فرمانبران ارتش اسلام، در حضور و غيبت فرماندهان خود، خيرخواه آنان هستند و هيچ گاه مطلبى را كه به صلاح جبهه اسلام است، از فرمانده خود پنهان نمى كنند و اطلاعات و خبرهاى خويش را در اختيار او مى گذارند و از صميم دل و تا آخرين لحظه براى تقويت جبهه خودى مى كوشند.

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 21، ص 215- 216.

(2)- همان، ج 44، ص 393.

(3)- همان.

جهاد در قرآن، ص: 89

نمونه بارز اين گونه افراد، سعد بن ربيع، از ياران با وفاى پيامبر بود. او با اينكه در ميدان جنگ احد با دوازده زخم بر روى زمين افتاده بود، ديگران را به جهاد در راه نشر آيين خدا ترغيب و تشويق مى كرد. پس از خاموش شدن آتش جنگ، زيد بن ثابت به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور شد تا

از سعد خبرى بياورد. او سعد را در ميان كشتگان يافت كه هنوز رمقى در بدن داشت. بدو گفت: پيامبر مرا به جست و جوى تو مأمور كرده، سعد گفت:

سلام مرا به پيامبر صلى الله عليه و آله برسان و بگو: چند لحظه بيشتر از زندگى سعد باقى نمانده است و خداوند به تو اى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بهترين پاداش را كه سزاوار يك پيامبر است، بدهد؛ و به انصار و ياران پيامبر صلى الله عليه و آله نيز سلام مرا برسان و بگو: هر گاه به پيامبر صلى الله عليه و آله آسيبى برسد و شما زنده باشيد، هرگز در پيشگاه خداوند معذور نخواهيدبود. هنوز فرستاده پيامبر صلى الله عليه و آله از كنار سعد دور نشده بود كه روحش به ملكوت اعلى پرواز كرد. «1»

در حماسه عاشورا نيز وقتى مسلم بن عوسجه با زخمهاى فراوان بر زمين افتاده بود، حبيب بن مظاهر بر بالينش حاضر شد و اظهار علاقه نمود كه اگر مى توانست دلش مى خواست به همه وصاياى او عمل كند، مسلم گفت: تو را سفارش مى كنم به (حمايت از) اين شخص؛ و اشاره به امام حسين عليه السلام نمود. (سپس گفت): در ركاب او بجنگ، تا اينكه به شهادت برسى. «2»

گفتنى است كه گذشته از رزمندگان، خيرخواهى نسبت به فرماندهان سپاه اسلام وظيفه تمام افرادى است كه به هر دليل در جبهه حضور پيدا نمى كنند. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:

«لَيْسَ عَلىَ الْضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ اذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الُمحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ

غَفُورٌ رَحيمٌ» «3»

بر ضعيفان و بيماران و آنها كه وسيله اى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ايرادى

______________________________

(1)- السيرة النبويّه، ابن هشام، ج 2، ص 95.

(2)- بحارالانوار، ج 45، ص 20.

(3)- توبه (9)، آيه 91.

جهاد در قرآن، ص: 90

نيست (كه در ميدان جنگ شركت نجويند.) هر گاه براى خدا و رسولش خيرخواهى كنند (و از آنچه در توان دارند، مضايقه ننمايند،) بر نيكوكاران راه مؤاخذه نيست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!

4- فداكارى: از ديگر ويژگى هاى مجاهدان راه خدا، فداكارى نسبت به فرمانده و همرزمان خويش است. آنان به دليل اخلاصى كه بر اعمال و روحياتشان حاكم است، از فداكارى و ايثار كوتاهى ننموده توفيق انجام آن را فيضى بزرگ مى شمارند.

سرگذشتهاى فراوانى در اين زمينه در تاريخ اسلام وجود دارد كه حاكى از عظمت روحى و فداكارى والاى رزمندگان اسلام مى باشند.

در جنگ احد هنگامى كه لشكر اسلام شكست خورد و گروهى پا به فرار گذاشتند، گروهى نيز با فداكارى تمام در صحنه مانده و با ايثار جان، از پيامبر صلى الله عليه و آله محافظت مى كردند. حضرت على عليه السلام در رأس اين گروه بود كه با وجود هفتاد زخم از پيامبر صلى الله عليه و آله دفاع مى كرد. او به قدرى در فداكارى پافشارى نمود كه شمشيرش شكست و پيامبر صلى الله عليه و آله شمشير خود «ذوالفقار» را به آن حضرت داد. «1»

ابودجانه، افسر فداكار ديگرى بود كه پس از اميرمؤمنان عليه السلام از جان پيامبر صلى الله عليه و آله دفاع مى كرد و خود را سپر پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داد. تيرها بر او مى نشست و او باز هم

از وجود رسول خدا صلى الله عليه و آله حراست مى كرد. «2»

فداكارى چند شهيد تشنه لب در جنگ احد، كه هر يك با وجود عطش فراوان سفارش مى كردند كه آب را به ديگرى بدهند. از نمونه هاى فداكارى و ايثار فراوان رزمندگان اسلام در صدر اسلام به شمار مى رود.

در روز عاشورا نيز عدّه اى از اصحاب فداكار امام حسين عليه السلام سينه خود را سپر تيرها قرار دادند تا اينكه حضرت بتواند نماز ظهر و عصر را به جماعت بخواند.

نمونه هاى ايثار و فداكارى رزمندگان اسلام در طول جنگ تحميلى هشت ساله عراق عليه ايران نيز بسيار زياد است و هر رزمنده نمونه هاى فراوانى از آن را در خاطر دارد.

______________________________

(1)- فروغ ابديت، ج 2، ص 475.

(2)- همان، ص 476.

جهاد در قرآن، ص: 91

فصل پنجم عوامل پيروزى و شكست

عوامل پيروزى

اشاره

عوامل پيروزى در جنگ رامى توان به دو نوع مادى و معنوى تقسيم كرد.

الف- عوامل مادى

از عوامل مادى مؤثر در پيروزى يك نيروى نظامى را مى توان آمادگى رزمى، امكانات و ادوات جنگى و تداوم آموزشهاى رزمى و تخصصى دانست. درتهيه و تكميل اين موارد مى توان از دستور قرآنى «وَ اعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ و مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ» بهره گرفت.

همچنين مى توان بيقين دانست كه قرآن با بيان اين دستور، تدارك همه عوامل مادى در جنگ را در نظر داشته است.

مسلمانان براى به دست آوردن عوامل مادى پيروزى و براى انجام وظيفه اى كه بر دوش آنان است، از يك سو بايد همه علوم و فنون جنگى را بياموزند و ورزيدگى نظامى خويش را روز به روز افزايش دهند. از سوى ديگر، بايد پيشرفته ترين سلاحها رانيز در حد وسع خويش تهيه كنند، چنانكه رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز چنين سيره اى داشت «1» و خردمندان و كارشناسان امور نظامى نيز نظرى جز اين نخواهند داشت. همين طور نيروى انسانى كافى از اركان نخستين جنگ است كه هيچ گونه شبهه اى در تهيه و تربيت آنان وجود ندارد و متصديان امور نظامى نيز بطور دقيق چه از لحاظ كمّى و كيفى به اين عوامل توجه دارند و براى پيشبرد و پيروزى از تمام عوامل مؤثر بهره مى گيرند.

______________________________

(1)- ر. ك بحارالانوار، ج 21، ص 169.

جهاد در قرآن، ص: 92

ب- عوامل معنوى

آنچه در اينجا بايد بيشتر به آن پرداخته شود، عوامل معنوى پيروزى است كه با استعانت از خدا، به شرح آنها مى پردازيم:

1- فهم و بينش عميق: رزمنده اى كه با داشتن اعتقادات صحيح و اصولى به مصاف دشمن مى رود، خداوند را تنها خالق جهان هستى مى شناسد كه بر همه موجودات و آشكار و نهان

جهان خلقت احاطه دارد و خود را ياور مؤمنان و دشمن كافران معرفى كرده است. چنين شخصى، دنيا را منزلگه موقّت و آخرت را سراى جاويدان مى داند، شهادت را فوز عظيم و جهاد در راه خدا را عملى محبوب نزد حضرت حق تلقى مى كند، پيروزى را در انحصار خداى متعال دانسته و نتيجه ظاهرى جنگ اعم از پيروزى و شكست، او را به غرور و يأس نمى كشاند و از انجام وظيفه باز نمى دارد. انسانى با اين تفكر، چون كوهى مى گردد كه در برابر حوادث و ناملايمات جنگ، ثبات قدم را از دست نمى دهد و تا پايان كار در راه هدف، استقامت مى ورزد. واضح است كه چنين اشخاصى در مقايسه با افرادى كه مرگ خود را در دنيا، بر باد رفتن همه هستى خود مى دانند بسيار مقاومتر و در نتيجه به پيروزى نزديكترند.

قرآن مجيد نيز علت شكست نيروهاى كافر در برابر مؤمنان صابر را همين عدم درك صحيح آنان از مسائل مربوط به جهان خلقت مى داند و مى فرمايد:

«... بِانَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ» «1»

(علت پيروزى مؤمنان بر كافران) به اين سبب است كه آنان (كافران) گروهى هستند كه نمى فهمند!

با مقايسه صفات مؤمنان با صفات كافران مى توان دريافت كه عامل پيروزى مؤمنان بينش و فهم صحيح و عميق از جهان هستى و واقعيت هاى آن است.

2- صبر و پايدارى: خداوند متعال ضمن دستوراتى كه به مبارزان جنگ بدر مى دهد، به دو دستور در زمينه صبر اشاره كرده مى فرمايد:

______________________________

(1)- انفال (8)، آيه 65.

جهاد در قرآن، ص: 93

«يا ايُّهَاالَّذينَ امَنُوا اذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا ...» «1»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه (در ميدان نبرد) با گروهى رو به رو مى شويد،

ثابت قدم باشيد.

و در آيه بعد نيز چنين توصيه مى كند كه «وَاصْبِرُوا انَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ»

«ثبات» از نظر لغوى معنايى وسيع تر از معناى «صبر» دارد. اما در اين جا، منظور فرار نكردن از مقابل دشمن است، يعنى تأكيد بر همان مطلبى كه در آيه ديگر اين سوره آمده است:

«يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا اذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الادْبارَ» «2»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد رو به رو مى شويد، به آنها پشت نكنيد (و فرار ننماييد)!

علت پيروزى نيروى اندك مسلمانان بر نيروهاى بسيار مشركان و كفار نيز همين صبر مسلمانان عنوان شده است:

«يا ايُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ انْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشرُونَ صابِرُونَ يِغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ انْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا الْفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِانَّهُمْ قَوْمٌ لايَفْقَهُونَ» «3»

اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشويق كن! هرگاه بيست نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر غلبه مى كنند؛ و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند، پيروز مى گردند؛ چرا كه آنها گروهى هستند كه نمى فهمند.

البته صبرى كه در اين جا عامل پيروزى قلمداد مى شود همان صبرى است كه ناشى از بينش عميق رزمندگان باشد و مراتب اين پيروزى بستگى به مراتب ايمان و صبر دارد، چنانكه بعد از همين آيات، گوشزد مى كند كه به دليل تنزّل روحيه قوى رزمندگان، پيروزى يك بر ده مؤمنان بر كافران به پيروزى يك بر دو تنزّل پيدا كرده است و علت اين

______________________________

(1)- انفال (8)، آيه 45.

(2)- همان، آيه 15.

(3)- همان، آيه 65.

جهاد در قرآن، ص: 94

امر را ضعف ايمان مى داند

كه بدان دچار گشته اند «1» وگرنه روز به روز بر جمعيت ظاهرى لشكر اسلام افزوده مى شد و با به دست آوردن غنايم، داراى تسليحات بيشترى مى شدند.

همراه بودن دو عنصر صبر و پيروزى يكى از سنتهاى الهى است كه در مورد اقوام گذشته نيز جارى بوده است؛ به طورى كه پيروزى قوم بنى اسرائيل بر فرعونيان به خاطر صبر و استقامت آنان بوده است:

«وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنى اسْرائيلَ بِما صَبَرُوا» «2»

و وعده نيك پروردگارت بر بنى اسرائيل، به خاطر صبر و استقامتى كه به خرج دادند، تحقّق يافت.

و اين سنّت دائمى است كه قرآن از زبان مؤمنان لشكر طالوت نقل مى كند:

«قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ انَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِاذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ» «3»

آنها كه مى دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز رستاخيز ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خدا، بر گروههاى عظيمى پيروز شدند» و خداوند با صابران است.

3- ياد خدا: ذكر و ياد خدا دستور ديگرى است كه قرآن مجيد به مؤمنان مجاهد در ميدان جنگ توصيه نموده است تا جهت رستگارى خود ذكر خدا را همواره بر دل و زبان بگذرانند:

«... وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «4»

______________________________

(1)- انفال (8)، آيه 66.

(2)- اعراف (7)، آيه 137.

(3)- بقره (2)، آيه 249.

(4)- انفال (8)، آيه 45.

جهاد در قرآن، ص: 95

و خدا را فراوان ياد كنيد، تا رستگار شويد!

ذكر خدا، مؤمنان را به قدرت بى نهايت الهى متوجه مى گرداند و توجه به اين منبع پايان ناپذير، سبب تقويت روحيه و ثبات قدم بيشتر مؤمنان و در نتيجه پيروزى آنان مى گردد.

ممكن است مراد از ياد خدا

در ميدان جنگ، به ياد آوردن معارف الهى باشد كه با روح كمك طلبى يك مجاهد در ميدان نبرد سازگار است. علامه طباطبايى (ره) در اين باره مى نويسد:

«... منظور از «اذْكُرُواللَّهَ كَثيرًا» اين است كه مؤمن متذكر آن معارفى باشد كه مربوط به اين شأن و اين حالت است و آن اين است كه خداى تعالى معبود و پروردگار اوست و آن كسى است كه مرگ و حيات به دست اوست و مى تواند مؤمن را در اين حال يارى كند و سرپرست اوست و چه سرپرست و ياور خوبى است. چنين كسى با اين كه پروردگارش وعده نصرت داده و فرموده: «انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ اقْدامَكُمْ» و مى داند كه خداوند اجر كسى را كه عمل نيكى انجام دهد ضايع نمى كند، يقيناً به نصرت پروردگارش اطمينان داشته و مى داند كه سرانجام كارش به يكى از دو وجه است كه هر دو نيك است، چون يا بر دشمن غلبه پيدا مى كند كه در اين صورت رايت دين را بلند كرده و محيط را براى سعادتمند شدن خود و ديگران مساعد كرده است و يا كشته مى شود كه در اين فرض به جوار اولياى مقرب درگاه پروردگارش شتافته است. اين گونه معارف حقيقى است كه مربوط به حالت يك نفر مجاهد است و سرانجامش را به سعادت واقعى و كرامت دائمى منتهى مى كند.» «1»

از ديگر نتايج مفيد و مؤثر ياد خدا در جنگ، از ياد بردن مظاهر دنيا و جلوه هاى رنگارنگ آن است؛ مظاهرى كه سبب سست شدن مبارزان در جنگ مى شود.

4- اطاعت از فرماندهى: قرآن مجيد يكى ديگر از عوامل مؤثر در پيروزى به هنگام جنگ

را اطاعت از خدا و رسول معرفى كرده و بارها به اين عامل مهم تأكيد ورزيده

______________________________

(1)- ترجمه الميزان، ج 9، ص 125.

جهاد در قرآن، ص: 96

است «1» و از مؤمنان مجاهد خواسته كه گوش به فرامين الهى داشته باشند و از دستورات پيامبر گرامى اسلام كه فرماندهى جنگ را نيز به عهده داشت، متابعت و پيروى نمايند.

اهميت اين موضوع زمانى آشكارتر مى شود كه توجه كنيم كه اين دستور در طى يك سوره (انفال كه درباره جنگ بدر نازل گشت) سه مرتبه تكرار شده است. «2»

5- اتحاد و وحدت كلمه: اتحاد و وحدت بين نيروهاى نظامى، سبب تقويت روحيه آنها و هماهنگى بيشتر آنان مى شود. اين عوامل همچنين سبب ايجاد وحشت در بين دشمن خواهد گرديد. يكدلى و صميمت بين نيروهاى نظامى كار فرمانده را آسانتر نموده، موجب تسهيل در اجراى امور دشوار و سخت مى گردد.

قرآن مجيد در توصيف مجاهدان مؤمن به ويژگى انضباط و اتحاد آنان اشاره نموده آنان را چون بنيانى محكم در برابر دشمن دانسته است:

«انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَّرْصُوصٌ» «3»

خداوند كسانى را دوست مى دارد كه در راه او پيكار مى كنند، گويى بنايى آهنين هستند.

قرآن باز هم در همين زمينه آنان را از تفرقه و اختلاف بر حذر داشته مى فرمايد:

«وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ» «4»

و نزاع نكنيد تا سست نشويد و قدرت (و شوكت) شما از ميان نرود.

كلمه ريح به طورى كه گفته شده، به معناى عزّت و دولت است؛ راغب اصفهانى نيز گفته كه: كلمه «ريح» در آيه به معناى غلبه است «5» و وجه اين استعاره و تشبيه آن است كه باد به

هر چه بوزد آن را به حركت درآورده و از جاى مى كند و با خود مى برد؛ غلبه بر

______________________________

(1)- انفال (8)، آيه 46.

(2)- همان، آيات 1، 20 و 49.

(3)- صف (61)، آيه 4.

(4)- انفال (8)، آيه 46.

(5)- مفردات، راغب اصفهانى، واژه «روح».

جهاد در قرآن، ص: 97

دشمن نيز همين خاصيت را دارد. «1»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى تقويت اتحاد روحى بين رزمندگان، خواستار اتحاد ظاهرى آنان نيز بود و آنان را از تفرقه برحذرميداشت: در يكى از سفرها، آن حضرت در بين راه منزل كرد. مسلمانان در درّه ها و شكاف كوهها پراكنده شدند. پيامبر فرمود: «انَّما ذلِكُمْ مِنَ الشِّيْطانِ» اين تفرقه و پراكندگى شما از شيطان است. «2»

امدادهاى غيبى در جنگ

اشاره

امداد به معناى يارى رسانى است و معناى اين تركيب، يارى رساندن پنهانى است كه از سوى خدا صورت مى گيرد و يكى از عوامل مهم در پيروزى مسلمانان محسوب مى گردد.

در آياتى از قرآن مجيد، نمونه هايى از امدادهاى غيبى الهى كه در طول تاريخ، به ويژه تاريخ صدر اسلام متوجه مجاهدان شده، بيان گرديده است.

امدادهاى الهى در شكلهاى گوناگون براى مجاهدان محقق شده و مى شود كه مهمترين آنها عبارتند از:

1- ايجاد ترس در دل دشمن: كسانى كه با صحنه و ميدان نبرد آشنايى داشته باشند، مى دانند كه برخوردارى جنگجويان از روحيه اى جسور و بى باك، يكى از مهمترين عوامل پيروزى است. خداوند به منظور يارى رساندن به مؤمنان، خود عامل تهوّر و بى باكى را از دست دشمنان گرفته، به جاى آن ترس و رعب از قدرت مسلمانان را در دل آنان مى افكند؛ آن طور كه در جنگهاى گوناگون صدر اسلام چنين بود. خداوند در آيات مربوط به اولين جنگ

اسلام و كفر يعنى جنگ بدر مى فرمايد:

«سَالْقى فى قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ ...» «3»

______________________________

(1)- ترجمه الميزان، ج 9، ص 124.

(2)- سنن ابى داوود، ج 3، ص 41، البته گاهى پراكندگى خودش يك تاكتيك و لازم است كه از محل بحث خارج مى باشد.

(3)- انفال (8)، آيه 12.

جهاد در قرآن، ص: 98

به زودى ترس و هراس در دلهاى كافران مى اندازم.

پيروزى مسلمانان به واسطه القاى ترس در دل دشمنان به قدرى زياد و حائز اهميّت بود كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله آن را، يكى از امتيازات الهى منحصر به خويشتن مى دانست و مى فرمود:

«اعْطيتُ خَمْسًا لَمْ يُعْطِها احَدٌ قَبْلى ... وَ نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ ...» «1»

پنج چيز به من داده شده كه به هيچ كس قبل از من داده نشده است ... (يكى از آنها اينكه) به وسيله رعب يارى شده ام.

2- يارى فرشتگان: نوع ديگر امداد الهى، توسط فرشتگان انجام مى گيرد؛ بدين معنا كه خداوند ملائكه را براى امداد مسلمانان مى فرستد تا با تقويت روحيه مؤمنان و زياد نشان دادن آنان در چشم دشمنان، پيروزى آنان بر مشركان را سرعت بخشند. قرآن مجيد پيرامون اين امداد غيبى در جنگ بدر مى فرمايد:

«اذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ الَنْ يَكْفِيَكُمْ انْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ» «2»

در آن هنگام كه تو به مؤمنان مى گفتى: «آيا كافى نيست كه پروردگارتان، شما را به سه هزار از فرشتگان، كه (از آسمان) فرود مى آيند، يارى كند؟!»

3- ايجاد آرامش در دل مجاهدان: از آنجا كه عواملى چون ترس و ترديد در هدف، موجب تضعيف و تخريب روحيه مجاهدان است، خداوند متعال نه تنها اين عوامل را از دل رزمندگان خارج مى سازد، بلكه سكينه

و آرامش خويش را جايگزين آن مى كند.

در جريان «صلح حديبيّه» مسلمانان در شرايط دشوارى قرار داشتند كه اين شرايط موجب ايجاد تزلزل در دلهاى افراد سست ايمان مى شد. از طرفى پيامبر صلى الله عليه و آله ورود به مسجد الحرام را بشارت داده بود كه آنان وارد نشدند؛ و از طرف ديگر، مُحرِم به مناسك

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 8، ص 38.

(2)- آل عمران (3)، آيه 124.

جهاد در قرآن، ص: 99

عمره شده بودند و دشمن مانع انجام مناسك آنان شد و مجبور شدند با ذبح قربانى از احرام خارج شوند. همچنين پذيرفتن پاره اى از مفاد صلحنامه براى آنان سنگين بود. اين جا بود كه خداوند، سكينه خويش را بر دلهاى آنان نازل كرد و فرمود:

«هُوَ الَّذى انْزَلَ السَّكينَةَ فى قُلوُبِ الْمُؤْمِنينَ ...» «1»

او كسى است كه آرامش را بر دلهاى مؤمنان نازل كرد.

سكينه از ماده سكون و به معناى آرامش و اطمينانى است كه هر گونه شك و ترديد و وحشت را از انسان مى زدايد و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مى دارد.

همچنين در جنگ حنين كه بسيارى از مسلمانان پا به فرار گذاشتند، نزول سكينه بر پيامبر صلى الله عليه و آله و مؤمنان حقيقى از امدادهاى الهى و در كنار ديگر امدادهاى غيبى عنوان شده است:

«ثُمَّ انْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ ...» «2»

سپس خداوند سكينه خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد.

4- يارى با عوامل طبيعى: از آنجا كه عملكرد همه چيز از جمله عوامل طبيعى، به دست قدرت مطلقه الهى است، خداوند در برخى مواقع اين عوامل را به نفع مسلمانان و عليه كفار به كار مى گيرد.

براى مثال، در جنگ بدر با فرو فرستادن باران براى مسلمانان و خواب آرام بخش، موجب تقويت مادّى و معنوى و طهارت جسمى آنان شد. قرآن در اين باره مى فرمايد:

«إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِنَ السَّماءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ» «3»

و (ياد آوريد) هنگامى را كه خواب سبكى كه مايه آرامش از سوى خدا بود، شما را

______________________________

(1)- فتح (48)، آيه 4.

(2)- توبه (9)، آيه 26. البته برخى از مفسران، نزول سكينه در جنگ حنين را مختص كسانى مى دانند كه با پيامبر (ص) استقامت كردند. (مجمع البيان، ج 5، ص 28)

(3)- انفال (8)، آيه 11.

جهاد در قرآن، ص: 100

جهاد در قرآن 135

فرا گرفت؛ و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند؛ و پليدى شيطان را از شما دور سازد؛ و دل هايتان را محكم، و گام ها را با آن استوار دارد!

در جنگ احزاب نيز يكى از عوامل پيروزى، طوفانى بود كه به سوى دشمن وزيدن گرفت:

«فَارْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ ...» «1»

ولى ما باد و طوفان سختى بر آنان فرستاديم.

فلسفه امدادهاى غيبى

1- بشارت و تشويق مجاهدان.

2- ايجاد اطمينان خاطر و تقويت روحيه مجاهدان. قرآن مجيد درباره موارد مزبور مى فرمايد:

«وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ الَّا بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلوُبُكُمْ بِهِ ...» «2»

اينها (امدادهاى غيبى) را خداوند فقط براى بشارت و براى اطمينان خاطر شما قرار داده است.

3- انهدام و شكست دشمن. قرآن در اين مورد نيز مى فرمايد:

«لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ كَفَروُا اوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبوُا خائِبينَ» «3»

(اين وعده را كه خدا به شما داده)، براى اين است كه قسمتى از پيكر لشكر كافران را

قطع كند؛ يا آنها را با ذلّت برگرداند، تا مأيوس و نااميد (به وطن خود) باز گردند.

4- افزودن به ايمان مؤمنان.

«... لِيَزْدادُوا ايمانًا مَعَ ايمانِهِمْ» «4»

______________________________

(1)- احزاب (33)، آيه 9.

(2)- آل عمران (3)، آيه 126.

(3)- همان، آيه 127.

(4)- فتح (48)، آيه 4.

جهاد در قرآن، ص: 101

تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند.

قانونمندى امدادهاى غيبى

نزول امدادهاى غيبى از طرف پروردگار جهانيان همچون ديگر سنن الهى، تابع شرايط و ضوابط خاصى است كه قابل تخلف نيست؛ بدين معنا كه اين امدادها، ويژه گروه خاص و يا مسلمانان صدر اسلام نبوده است، بلكه هر گروه از مؤمنان كه شرايط آن را در خود به وجود آورند، استحقاق دريافت آن را خواهند يافت.

آياتى از قرآن مجيد اين قانونمندى را به صورت كلى مورد اشاره قرار داده است. به عنوان نمونه، يارى دين الهى را سبب يارى مؤمنان معرفى كرده است:

«يا ايُّهَا الَّذينَ امَنوُا انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ اقْدامَكُمْ» «1»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، (خدا) شما را يارى مى كند و گام هايتان را استوار مى دارد!

و در آيه ديگر همين معنا را با تأكيد بيشتر آورده است:

«... وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ» «2»

و خداوند حتماً كسانى را كه يارىِ او كنند (و از آيين او دفاع نمايند) يارى مى كند.

گاهى نيز توكل را شرط حمايت و كفايت خداوند از مؤمنان دانسته است:

«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ...» «3»

و هر كس بر خدا توكل كند، خدا او را كفايت مى كند.

اين توكل مى تواند مربوط به فرد يا اجتماع باشد؛ به طورى كه اگر همه مجاهدانى كه در راه خدا جهاد مى كنند، بر او توكل نمايند، از راههاى عادى

و غيبى مورد عنايت الهى

______________________________

(1)- محمد (47)، آيه 7.

(2)- حج (22)، آيه 40.

(3)- طلاق (65)، آيه 3.

جهاد در قرآن، ص: 102

قرار مى گيرند و بدين وسيله آنان را از شرّ دشمنان در امان نگه مى دارد.

در بعضى از آيات نيز به صراحت نقش عوامل ديگرى را در قانونمندى امدادهاى الهى يادآور مى شود. براى مثال در آيه 125 سوره آل عمران، صبر و تقوا را شرط نزول امدادهاى الهى ذكر كرده است.

از آيه ديگرى نيز بر مى آيد كه دعا و استغاثه در درگاه خداوند نيز سبب نزول امدادهاى غيبى مى گردد:

«اذْ تَسْتَغيثوُنَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ انى مُمِدُّكُمْ بِالْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ» «1»

(به خاطر بياوريد) زمانى را كه (از شدت ناراحتى در ميدان بدر) از پروردگارتان كمك مى خواستيد؛ و او خواسته شما را پذيرفت و (گفت): من شما را با يكهزار از فرشتگان، كه پشت سر هم فرود مى آيند، يارى مى كنم.

در تفسير اين آيه آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبل از وقوع درگيرى در جنگ بدر به درگاه الهى استغاثه فراوانى كرد؛ جمع مسلمانان نيز به راز و نياز پرداختند. «2»

حضرت على عليه السلام، ضمن تشويق لشكريانش به جهاد، به مسأله امدادهاى الهى اشاره نموده رمز آن را چنين بيان مى دارد:

«وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ... فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنا انْزَلَ بِعَدُوِّنَاالْكَبْتَ وَانْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ ...» «3»

در ركاب پيامبر خدا بوديم ... هنگامى كه خداوند راستى و اخلاص ما را ديد، خوارى و ذلّت را بر دشمنان ما نازل ساخت و نصرت و پيروزى را به ما عنايت كرد.

تعبير به «صدق» در اين عبارت مى تواند حاكى از ايمان، پايمردى، توكل، صبر و همه

صفات شايسته و شرايط لازم براى مجاهدان راه خدا باشد. اگر مجاهدان، با صداقت باشند، مورد تكريم الهى قرار مى گيرند و اگر در امر دينشان سست شوند و صداقت در

______________________________

(1)- انفال (8)، آيه 9.

(2)- ر. ك. بحارالانوار، ج 19، ص 221.

(3)- نهج البلاغه، خطبه 55.

جهاد در قرآن، ص: 103

گفتار و راستى در رفتار را از دست بدهند، نبايد انتظار امدادهاى غيبى را داشته باشند، چنانكه حضرت در جاى ديگر هشدار داده مى فرمايد:

و اين را مسلم بدانيد كه اگر جز اسلام به چيزى پناه بريد، كافران با شما پيكار خواهند كرد و ديگر از نصرت جبرائيل و ميكاييل و مهاجران و انصار خبرى نخواهد بود و تنها شما مى مانيد و شمشيرها؛ تا آن كه خداوند در كارتان داورى كند. «1»

از مجموع آيات و روايات ياد شده برمى آيد، كه اخلاص در نيّت و عملكرد صحيح و اصولى مؤمنان راه خدا، زمينه نزول امدادهاى غيبى را فراهم مى آورد و روشن است كه هر چه اين علل و زمينه ها قوى تر و آماده تر باشد، كمكهاى غيبى نيز وسيعتر و كار آمدتر خواهد بود؛ چنانكه ملّت مسلمان و انقلابى ايران نيز در طول مبارزات، دوران انقلاب و دوران دفاع مقدس به طور مكرّر مشمول اين قانون الهى و الطاف ربوبى گشته و از امدادهاى پيدا و پنهان او برخوردار شده اند.

عوامل شكست

اشاره

از قرآن مجيد به دست مى آيد كه عوامل شكست، ريشه در اعمال و رفتار خود انسانها دارد.

«ما اصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما اصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» «2»

آنچه نيكى به تو مى رسد، از طرف خداست؛ و آنچه بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.

مراد از حسنه و سيّئه در

آيه فوق، پيروزى و شكست است و آيه در صدد پاسخگويى به كسانى است كه شكست را به غير خود نسبت داده و منشأ آن را در جاى ديگر جست وجو مى كنند. «3»

______________________________

(1)- نهج البلاغه، خطبه 192.

(2)- نساء (4)، آيه 79.

(3)- ر. ك. تفسير نمونه، ج 4، ص 20- 21.

جهاد در قرآن، ص: 104

بنابراين، بر مجاهدان مسلمان لازم است كه پس از هر شكست و ناكامى به ارزيابى عملكرد خويش بپردازند و با به دست آوردن نقاط ضعف و نارساييهاى خويش، به جبران آن همت گمارند، نه اينكه با نسبت دادن شكست به خدا يا ديگران از اصلاح عيوب خويش غافل شده و باز از همان طريق دچار ضربه و شكست شوند.

عوامل شكست نيز در دو بُعد مادى و معنوى، قابل بررسى است. از عوامل مادى شكست همانند عوامل مادى پيروزى در بخش نظامى بحث مى شود. در اين جا به مهمترين عوامل معنوى شكست اشاره مى كنيم:

1- عدم بينش صحيح

نداشتن شناخت صحيح و اصولى از مبدأ قدرت در جهان هستى و عدم توكل بر آن منبع لايزال، سبب تزلزل در روحيه و اضطراب نفس و ... مى شود. همچنين زمانى كه انسان مخيّر است از بين دنيا و آخرت، يكى را انتخاب كند، در ترديد و دودلى باقى مى ماند و در نتيجه باعث مى شود تا تصميمات سست و بى پايه اى اتّخاذ كند؛ از سوى ديگر، پس از پيروزى هاى ظاهرى نيز نداشتن بينش صحيح سبب غرور و عجب مى گردد و پيروزى را به شكست تبديل كرده و يا بهره بردارى صحيح از آن را به انحراف مى كشاند و نمى گذارد نتايجى كه بايد بر آن پيروزى مترتب گردد، نصيب مبارزان شود.

2- تفرقه

قرآن مجيد، مجاهدان را از تفرقه و اختلاف نهى كرده است. به طورى كه وجود تفرقه را باعث از بين رفتن قدرت و شوكت نيروهاى رزمنده مى داند. «1»

اميرمؤمنان، على عليه السلام، نيز بيان مى دارد كه شكست از آن كسانى است كه از اتحاد و يارى يكديگر دست برداشته اند.

«غُلِبَ وَاللَّهِ الْمُتَخاذِلُونَ» «2»

______________________________

(1)- انفال (8)، آيه 46.

(2)- نهج البلاغه، خطبه 34.

جهاد در قرآن، ص: 105

سوگند به خدا، مغلوبند كسانى كه (براى جلوگيرى از پيشروى دشمن) با يكديگر همراهى نكردند.

3- نافرمانى

همان گونه كه اطاعت و پيروى از فرماندهى در جنگ از عوامل پيروزى محسوب مى شود، تمرّد و نافرمانى از دستور رهبران و فرماندهان جنگ نيز سبب شكست نيروهاى رزمنده مى گردد.

از امام على عليه السلام چنين نقل شده است:

«آفَةُ الْجُنْدِ مُخالَفَةُ الْقادَةِ» «1»

آفت لشكر، مخالفت با فرمانده است.

بيشترين گلايه و شكايت حضرت على عليه السلام از لشكريانش، عدم فرمانبردارى آنان است. به همين دليل، آن حضرت آرزو مى كرد كه ده نفر از لشكر خود را با يك نفر از نيروهاى فرمانبر لشكر معاويه معاوضه كند؛ «2» زيرا آنان در ميسر باطل خود فرمانبردار، ولى اينان در عين حق بودنشان متمّرد بودند.

4- عجب و غرور

شيوع مفاسد اخلاقى در بين نيروهاى رزمنده نيز سبب تضعيف قواى معنوى و در نتيجه شكست آنان مى گردد. يكى از اين مفاسد كه نقش بارزى دارد و قرآن مجيد نيز به آن تصريح نموده، عُجب و غرور است.

عجب و غرور سبب مى شودكه انسان از ديدن واقعيت ها محروم گردد و گمان مى كند كه همه شرايط و عوامل در اختيار او و به نفع اوست. انسان مغرور و خود پسند از دقت در جوانب گوناگون يك مسأله غافل شده همين امر سبب وارد آمدن ضربه به اعمال او مى گردد. همچنين عجب باعث مى شود تا شخص به جاى تكيه بر خدا، بر خود تكيه كند

______________________________

(1)- ميزان الحكمه، ج 1، ص 111.

(2)- همان، ج 2، ص 87.

جهاد در قرآن، ص: 106

و با از دست دادن تكيه گاه محكمى چون پروردگار، سقوط و انحطاط براى او حتمى و اجتناب ناپذير شود.

واقعه جنگ حنين شاهدى بر اين مدعاست؛ مسلمانان با ديدن لشكريان زياد خود، دچار غرور شدند و پيروزى نهايى را از

آن خود ديدند. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:

«لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍوَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَضَاقَتْ عَلَيْكُمْ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُدْبِرِينَ» «1»

خداوند شما را در جاهاى متعدد از جمله روز (جنگ) حنين يارى كرد؛ در آن هنگام كه فزونى افرادتان شما را مغرور ساخت، ولى (اين فزونى جمعيت) هيچ به كارتان نيامد و زمين با همه وسعتش بر شما تنگ شد؛ سپس پشت (به دشمن) كرده فرار نموديد!

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از پيروزى هاى جنگ بدر، فتح مكه و ... سر بر سجده شكر مى ساييد و با اين عمل خويش، علاوه بر شكر به درگاه الهى، در عمل نيز به رزمندگان اسلام مى آموخت كه از عجب و غرور بپرهيزند و پيروزى ها را از ناحيه خداوند بدانند.

______________________________

(1)- توبه (9)، آيه 25.

جهاد در قرآن، ص: 107

فصل ششم مقام و منزلت مجاهد و شهيد

اشاره

در فرهنگ اسلامى «مجاهدان راه خدا» مقام و منزلت ويژه اى دارند كه آنان را از ساير مؤمنان ممتاز مى گرداند. در اين فصل ضمن برشمردن گوشه اى اين از فضايل به پاداش آنان نيز اشاره خواهيم كرد.

مقام مجاهدان

1- قرآن مجيد، مجاهدان را به لقب «مؤمنان حقيقى» مفتخر نموده و اين لقب، بيانگر عظمت مقام آنان در درگاه الهى است:

«وَالَّذينَ امَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبيلِ اللَّهِ وَالَّذينَ اوَوْا وَ نَصَرُوا اولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً ...» «1»

و آنها كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و يارى نمودند، آنان مؤمنان حقيقى اند.

2- برخى از آيات نيز با صراحت به برترى مجاهدان بر قاعدين (كسانى كه از انجام جهاد خوددارى كرده اند) پرداخته و فضيلت آنان را يادآورى كرده است:

«لا يَسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ اولِى الضَّرَرِ وَالُمجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الُمجاهِدينَ بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الُمجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ اجْراً عَظيماً

______________________________

(1)- انفال (8)، آيه 74.

جهاد در قرآن، ص: 108

دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» «1»

(هرگز) افراد با ايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند! خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند بر نشستگان از جهاد برترى مهمّى بخشيده؛ و به همه وعده پاداش نيك داده؛ و مجاهدان را با پاداش عظيمى بر نشستگان برترى بخشيده است. درجاتى از ناحيه خود و آمرزش و رحمت (نصيب آنان مى گردد)؛ و (اگر لغزشهايى

داشته اند) خداوند آمرزنده و مهربان است.

در آيه اى ديگر ضمن مقايسه جهادگران راه خدا با ساقيان حرم الهى و تعميركنندگان آن، مقام آنان را بسيار بالاتر دانسته و فرموده است: اين دو گروه هرگز با هم مساوى نيستند. «2»

3- قرآن مجيد، مجاهدانى را كه همچون بنيانى محكم و استوار در راه خدا مى جنگند، محبوبان پروردگار عالم معرفى كرده است. «3»

4- يكى ديگر از افتخارات اين گروه آن است كه مجريان اراده الهى اند و خداوند به دست آنان دشمنان خويش را به هلاكت و نابودى مى رساند:

«قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِايْديكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنينَ» «4»

با آنها پيكار كنيد، كه خداوند آنان را به دست شما مجازات مى كند؛ و آنان را رسوا مى سازد؛ و سينه گروهى از مؤمنان را شفا مى بخشد.

5- مجاهدان به مقامى رسيده اند كه خواسته هايشان در درگاه الهى پذيرفته مى شود امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

______________________________

(1)- نساء (4)، آيات 95- 96.

(2)- توبه (9)، آيه 19.

(3)- ر. ك. صف (61)، آيه 4.

(4)- توبه (9)، آيه 14.

جهاد در قرآن، ص: 109

«ثَلاثَةٌ دَعْوَتُهُمْ مُسْتَجابَةٌ احَدُهُمْ الْغازى فى سَبيلِ اللَّهِ» «1»

سه دسته اند كه دعايشان مستجاب مى گردد، يكى از آنها، مجاهد در راه خداست.

6- مجاهدان، در بهشت نيز از مقام و موقعيتى خاص برخوردارند؛ چنان كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درى از درهاى بهشت را مخصوص آنان دانسته، مى فرمايد:

يكى از درهاى بهشت به نام مجاهدان موسوم است كه به روى آنان باز است و از آن وارد مى شوند، درحالى كه شمشيرهايشان را حمايل كرده اند و همه مردمى كه در صحنه محشر گرد آمده اند و فرشتگان بر آنها آفرين مى گويند. «2»

مجاهدان همان گونه كه در اين دنيا پيشتازند،

در سراى ديگر و در مهمانخانه الهى نيز پيشگامند؛ همان حضرت فرمود:

«الُمجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ قُوَّادُ اهْلِ الْجَنَّةِ» «3»

مجاهدان راه خدا، پيشگامان اهل بهشتند.

امام خمينى قدس سره نيز با اشاره به خطبه 27 نهج البلاغه كه جهاد را درى از درهاى بهشت مى نامد كه براى اولياى خاص الهى باز شده است، در مورد فضيلت مجاهدان مى نويسد:

اين فضيلت بزرگ در بين فضايل بى شمارى كه براى مجاهدين فى سبيل اللّه نقل شده بيشتر جلب توجه مى كند. اين واژه ها با همان معناى عرفى خود- نه اسرار الهى و عرفانى كه دست ما از آنها كوتاه است- بى شك گفتار و نوشتار بشر عادى از بيان آنها عاجز است. اين مدال الهى بر بازوان مجاهدان، چون خورشيد در نزد صاحبان اسرار غيبى و ملكوتى مى درخشد؛ مگر اين جلوه همان خلعت نيست كه ابراهيم خليل الرحمن را مفتخر كرد؟ و بارقه اى از مقام حبيب الّلهى نيست كه در تارك افضل موجودات مى درخشد؟ و مگر نازله مقام ولى اللّهى نيست از امير المؤمنين تا خاتم الاولياء كه به

______________________________

(1)- وسائل الشيعه، ج 8، ص 13.

(2)- همان، ج 11، ص 5.

(3)- همان، ص 18.

جهاد در قرآن، ص: 110

آن اولياء الله مشرف شده؟ اگر هست- كه هست- با چه بيان مى توان حول آن گرديد و با كدام چشم بشرى مى شود اين جلوه را ديد؟ پس بهتر اينكه منِ قاصر با تقديم السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا خاصَّةَ اوْلِياءِ اللَّهِ دم فرو بندم؛ و اين كرامت بزرگ، براى مجاهدان فى سبيل اللّه است، چه شهيد يا پيروز شوند يا نشوند .... «1»

پاداش مجاهدان

1- هدايت ويژه: مجاهدان مؤمن از هدايتى ويژه بهره مند مى گردند كه شامل ديگران نمى شود و گويا اين اولين پاداش

آنان به خاطر مجاهدتشان در راه خدا مى باشد.

«وَالَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْديَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ انَّ اللَّهَ لَمَعَ الُمحْسِنينَ» «2»

و آنها كه در راه ما (با خلوص نيت) جهاد كنند، بدون شك، به راه هاى خود هدايتشان خواهيم كرد؛ و خداوند با نيكوكاران است.

2- آمرزش گناهان: بخشيده شدن گناهان پاداش ديگرى است كه خداوند به مجاهدان عنايت كرده و در اين باره با تأكيد بيان مى دارد كه:

«لَاكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ» «3»

به يقين گناهانشان را مى بخشم!

3- نعمت هاى بى پايان اخروى: خداوند متعال بهشت را به مجاهدان راه خودش ارزانى داشته، مى فرمايد:

«اعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الْانْهارُ خالِدينَ فيها» «4»

خداوند براى آنها باغهايى [بهشت فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند بود.

______________________________

(1)- روزنامه اطلاعات، (5/ 10/ 61).

(2)- عنكبوت (29)، آيه 69.

(3)- آل عمران (3)، آيه 195.

(4)- توبه (9)، آيه 89.

جهاد در قرآن، ص: 111

در برخى از آيات نيز پاداش اخروى مجاهدان، به «رِزق حَسَن» «1» و «اجر عَظيم» «2» تعبير شده است.

4- رحمت و رضوان الهى: اعلام رضايت الهى از بندگان مجاهدش از بزرگ ترين پاداش هايى است كه نصيب مجاهدان مى گردد.

«يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ» «3»

پروردگارشان آنها را به رحمتى از ناحيه خود، و رضايت (خويش) و باغهايى از بهشت بشارت مى دهد كه در آن، نعمتهاى جاودانه دارند.

دقت در اين نكته شايان توجه است كه خداوند در مقام پاداش دادن به مجاهدان با فضل خويش رفتار نموده و به آنان چنين وعده داده است:

«وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً الَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ احْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» «4»

و هيچ مال كوچك

يا بزرگى را (در اين راه) انفاق نمى كنند، و هيچ سرزمينى را (در رفت و بازگشت از جهاد) نمى پيمايند، مگر اينكه براى آنها نوشته مى شود: تا خداوند آن را به عنوان بهترين اعمالشان، پاداش دهد.

در تفسير فراز آخر اين آيه دو گونه ابراز نظر شده است:

اول آنكه، اين گونه اعمال مجاهدان (يعنى جهادشان) بهترين اعمال دوران حيات ايشان شناخته شده و خداوند، پاداش آنان را متناسب با آن مى دهد.

دوم اينكه، پاداشِ بهتر و بالاتر از اعمالشان داده مى شود و خداوند آنها را به بهتر از آن چيزى كه انجام داده اند، پاداش مى دهد.

______________________________

(1)- حج (22)، آيه 58.

(2)- نساء (4)، آيه 74.

(3)- توبه (9)، آيه 21.

(4)- همان، آيه 121.

جهاد در قرآن، ص: 112

منزلت جانباز وشهيد

مجروحان و جانبازان جهاد نيز علاوه بر اينكه به مقام و پاداش مجاهدان راه خدا نائل مى شوند در برخى از احاديث، مورد تجليل جداگانه قرار گرفته اند. از اين روايات، ضمن درك پاداش اين گروه، عظمت مقامشان نيز روشن مى شود؛ در اينجا دو حديث به عنوان نمونه نقل مى كنيم:

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

كسى كه در راه خدا زخم بردارد، روز قيامت در حالى محشور مى شود كه در پيكر او همان زخم با رنگ خون و بوى مشك آشكار است. «1»

و در حديث ديگر فرمود:

جبرئيل به من خبرى داد كه چشمم بدان روشن و دلم شاد شد؛ گفت: اى محمد! هر كس از امت تو در راه خدا جهاد كند و در اين راه قطره آبى از آسمان بر او اصابت كند و يا به سر درد مبتلا شود، هر يك در روز قيامت (به رزم آورى او) شهادت مى دهند. «2»

بديهى است كه وقتى سردرد و خيس

شدن در ميدان جهاد چنين باشد، جراحت و نقص عضو به مراتب بالاتر خواهد بود.

مقام شهدا

شهدا علاوه بر اينكه مقام مجاهدان را دارا هستند، خود نيز داراى مقاماتى بس بزرگند و ما از درك مقام آنان عاجزيم. در بزرگى مقام آنان همين بس كه امير مؤمنان عليه السلام از خداوند طلب منزلت آنان را داشته و مى فرمايد:

«نَسْأَلُ اللَّهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَهَ الْانْبِياءِ» «3»

______________________________

(1)- سنن ترمذى، ج 4، ص 184.

(2)- وسائل الشيعه، ج 11، ص 7.

(3)- نهج البلاغه، خطبه 23.

جهاد در قرآن، ص: 113

مرتبه هاى شهيدان و زندگى خوشبختان و همراهى پيامبران را از خداوند درخواست مى كنيم.

در اينجا با استفاده از آيات و روايات به بيان گوشه اى از مقامات آنان مى پردازيم:

1- همرتبه بودن با پيامبران، صديقان و صالحان: قرآن مجيد در مقام بيان كسانى كه به آنان نعمت داده شده شهدا را در رديف پيامبران و صديقين نام مى برد:

«فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ انْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّديقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحينَ» «1»

آنان همنشين كسانى خواهند بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده است، از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان.

2- فاتح قله نيكى ها: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«فَوْقَ كُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فى سَبيلِ اللَّهِ فَاذا قُتِلَ فى سَبيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ» «2»

بالاتر از هر نيكى، نيكى ديگرى است تا اينكه مرد در راه خدا كشته شود، وقتى كه در راه خدا كشته شد، بالاتر از آن نيكى اى وجود ندارد.

3- ورود با عظمت به صحنه قيامت: شهيدان به سبب بلندى مقامشان وقتى وارد صحراى محشر مى گردند همه حاضران، حتى پيامبران به آنان احترام مى گذارند.

اميرمؤمنان عليه السلام از

رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود:

«فَوَالَّذى نَفْسى بِيَدِهِ لَوْ كانَ الْانْبِياءُ عَلى طَريقِهِمْ لَتَرَجَّلُوا لَهُمْ مِمَّا يَرَوْنَ مِنْ بَهائِهِمْ ...» «3»

به آنكه جانم در دست اوست سوگند! اگر پيامبران هم بر سر راه آنان (شهيدان)

______________________________

(1)- نساء (4)، آيه 69.

(2)- بحارالانوار، ج 100، ص 10.

(3)- مستدرك الوسائل، ج 11، ص 12.

جهاد در قرآن، ص: 114

باشند، از شكوه و جلال آنان، سر پا مى ايستند.

4- شفاعت: شهدا در زمره كسانى هستند كه در روز قيامت شفاعت مى كنند و شفاعتشان مورد پذيرش درگاه الهى واقع مى شود. در ادامه حديث پيش آمده است:

«وَ يَشْفَعُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ فى سَبْعينَ الْفاً مِنْ اهْلِ بَيْتِهِ وَ جيرَتِهِ، حَتَّى انَّ الْجارَيْنِ يَخْتَصِمانِ ايُّهُما اقْرَبُ»

يك نفر از شهدا، در مورد هفتاد هزار نفر از خاندان و همسايگانش شفاعت مى كند؛ تا جايى كه همسايگان در اين كه كدام يك به وى نزديك ترند، با هم گفتگو مى كنند.

چنان كه ياد شد، پى بردن به مقام و منزلت شهيدان از عهده خاك نشينان بر نمى آيد، امام خمينى قدس سره مقام آنان را مافوق تصور دانسته، در اين باره مى فرمايد:

شهادت در راه خداوند چيزى نيست كه بتوان آن را با سنجش هاى بشرى و انگيزه هاى عادى ارزيابى كرد و شهيد در راه حق و هدف الهى را نتوان با ديدگاه امكانى به مقام والاى آن پى برد، كه ارزش عظيم آن معيارى الهى و مقام والاى اين، ديدى ربوبى لازم دارد و نه تنها دست ما خاك نشينان از آن و اين كوتاه است كه افلاكيان نيز از راه يافتن به كنه آن عاجزند، چه كه آنها از مختصات انسان كامل است و ملكوتيان با آن مقام اسرارآميز فاصله ها دارند ....

«1»

پاداش شهدا

شهيدان راه خدا علاوه بر اينكه از همه پاداش هايى كه مجاهدان و جانبازان دارند برخوردارند، از پاداش هاى ويژه نيز بهره مند مى گردند كه همه آنها در اين تعبير زيبا و عرفانى قرآن مجيد نهفته است:

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ امْواتاً بَلْ احْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» «2»

______________________________

(1)- صحيفه نور، ج 22، ص 329.

(2)- آل عمران (3)، آيه 169.

جهاد در قرآن، ص: 115

(اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.

گرچه زنده بودن همه انسان ها پس از اين جهان (در عالم برزخ) امرى قطعى است و متنعم بودن همه افراد نيكوكار در آن جهان نيز در محضر حضرت حق جلّ و علا صورت مى گيرد، اما ذكر اين دو ويژگى براى شهيدان نشان مى دهد كه حيات شهيدان و متنعم بودن آنان با ديگر بهشتيان متفاوت است و در مراتبى بس والاتر قرار دارد.

امام خمينى قدس سره در تبيين اين حقيقت مى فرمايد:

اين حيات و اين روزى غير از زندگى در بهشت و روزى در آن است. اين لقاء الله و ضيافت الله مى باشد، آيا اين همان نيست كه براى صاحبان نفس مطمئنه وارد است «فَادْخُلى فى عِبادى وَادْخُلى جَنَّتى كه فرد بارز آن سيد شهيدان عليه السلام است؟ اگر آن است چه مژده اى براى شهيدان در راه مرام امام حسين عليه السلام كه همان سبيل الله است، از اين بالاتر كه در جنّتى كه آن بزرگوار شهيد فى سبيل الله وارد مى شود و در ضيافتى كه آن حضرت حاضرند، به اين شهيدان اجازه دخول دهند كه آن غير از ضيافت هاى بهشتى است و آنچه در

وهم من و تو و شما نيايد، آن بود. «1»

و در تعبيرى حماسى و عرفانى مى فرمايد:

شهدا شمع محفل دوستانند؛ شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادى وصولشان «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونْ» اند و از نفوس مطمئنه اى هستند كه مورد خطاب «فَادْخُلى فى عِبادى وَادْخُلى جَنَّتى پروردگارند. اين جا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسيمش بر خود مى شكافد. «2»

پاداش شهيد از همان لحظه شهادت آغاز مى شود و لطف و رحمت الهى او را فرامى گيرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى به اين پاداشها اشاره نموده، مى فرمايد:

______________________________

(1)- صحيفه نور، ج 18، ص 223.

(2)- صحيفه نور، ج 21، ص 32.

جهاد در قرآن، ص: 116

براى شهيد هفت خصلت است:

1- با نخستين قطره خون او (كه به زمين مى ريزد) همه گناهان او آمرزيده مى شود.

2- سرش در دامن دو همسرش كه از حورالعين بهشتند، قرار مى گيرد و آنان غبار از چهره اش مى زدايند و به او آفرين مى گويند و او نيز متقابلًا پاسخ مى گويد.

3- از لباس هاى بهشت مى پوشد.

4- مأموران بهشت با عطرهاى خوشبو از او استقبال مى كنند و او هر يك را كه بخواهد انتخاب مى كند.

5- منزل خود را در بهشت مى بيند.

6- به او گفته مى شود در هر جاى بهشت كه مى خواهى آزاد باش.

7- به وجه خدا نظر مى كند و اين براى هر پيامبر و شهيد مايه راحتى و آرامش است. «1»

______________________________

(1)- وسائل الشيعه، ج 11، ص 10.

جهاد در قرآن، ص: 117

فصل هفتم نقش زنان در جهاد و دفاع

اشاره

همان گونه كه در فصل هاى گذشته يادآور شديم، دشمن شناسى و دارا بودن روحيه دشمن ستيزى از ويژگى هاى مؤمنان است و در اين راه تفاوتى ميان مردان و زنان با ايمان وجود ندارد. هر دو قشر در انجام

وظيفه و دفاع از كيان اسلام و نظام اسلامى مسؤول بوده و بايد توان خود را در راه انجام اين مهم مصروف دارند؛ البته هر كدام از اين دو قشر با توجه به شرايط و توانى كه خداوند براى آنان قرار داده است، در برخى از امور مربوط به جهاد و دفاع، نقش برجسته ترى را ايفا مى كنند. در اين فصل نقش زنان در جهاد و دفاع رامورد بررسى قرار مى دهيم و در مواردى به نمونه هاى تاريخى اشاره مى كنيم. نقش زنان را در يك تقسيم كلى به دو قسم مى توان تقسيم كرد:

الف- شركت مستقيم

اشاره

حضور مستقيم در جبهه و درگيرى رو در رو با دشمن، در جهاد ابتدايى بر زنان واجب نيست، امّا در جهاد دفاعى آنان نيز همچون مردان موظف به دفاع از اسلام و حكومت اسلامى مى باشند. دليل اين مطلب نيز آن است كه دفاع در برابر تهاجم دشمن واجب عينى است كه برعهده همه مكلّفين اعم از زن و مرد قرار گرفته و تنها پس از اين كه عدّه اى در حد كفايت آن را انجام دادند از عهده ديگران ساقط مى شود.

امام خمينى قدس سره در مورد وجوب دفاع بر همگان مى فرمايد:

اگر خداى نخواسته زمانى يك هجومى به مملكت اسلامى بشود بايد همه مردم، زن و مرد حركت كنند. مسأله دفاع اين طور نيست كه تكليف منحصر به مرد باشد يا

جهاد در قرآن، ص: 118

اختصاص به يك دسته اى داشته باشد. همه بايد بروند از مملكت خود دفاع كنند. «1»

حضور مستقيم زنان در صحنه هاى دفاع را در قالب عناوين ذيل مى توان توضيح داد:

1- رزم شجاعانه:

در برخى از موارد، با توجه به مقتضيات و شرايطى كه به وجود مى آيد زنان نيز خود را ملزم به رزم مستقيم با دشمن مى بينند و در اين راه، چون مردان شجاع، بى باكانه به دشمن حمله ور شده و وظيفه خود در دفاع از كيان اسلام را به انجام مى رسانند. نمونه هايى از اين نوع در صدر اسلام و در حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به وقوع پيوسته است.

در نبرد احد، زنى بنام «نسيبه» به همراه شوهر و دو فرزند خود در جنگ شركت داشت. در آغاز درگيرى، او مشك آب را برداشته و به مجروحان آب مى داد. در اوج درگيرى عده اى از مسلمانان، پيامبر را تنها

گذارده پا به فرار نهادند. در اين هنگام، نسيبه براى حفاظت از جان پيامبر صلى الله عليه و آله، با دشمن به نبرد پرداخت و دوازده زخم شمشير و نيزه برداشت. «2»

ام حارث نيز كه از زنان شجاع انصار بود در جنگ حنين شركت داشت و وقتى لشكريان حضرت صلى الله عليه و آله پا به فرار گذاشتند، او فرار نكرد و در پيش روى رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار گرفت و خود را سپر بلاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نمود. «3»

امّ ابان نمونه ديگرى از زنان شجاع صدر اسلام بود كه پس از شهادت همسرش در جنگ با روميان، ابتدا همسر خويش را كفن كرد و سپس براى خونخواهى به مبارزه مسلحانه با كفار پرداخت. در اين درگيرى، علاوه بر هدف قرار دادن قاتل همسرش، تعداد ديگرى از دشمن را نيز به هلاكت رساند. «4»

2- پرستارى از مجروحان:

از ديگر نقش هاى برجسته زنان در جنگ، پرستارى و مداواى مجروحين در جبهه مى باشد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به زنان براى حضور در جبهه و

______________________________

(1)- صحيفه نور، ج 11، ص 117.

(2)- طبقات الكبرى، ج 8، ص 412؛ المغازى، ج 1، ص 268.

(3)- اعلام النساء، ج 1، ص 232.

(4)- رياحين الشريعه، ج 3، ص 354.

جهاد در قرآن، ص: 119

مداواى مجروحين اذن مى داد و آنها نيز مشتاقانه در اين كار شركت مى جستند. از جمله اين زنان مى توان از ام عطيّه، معاذه غفاريه، ليلاى غفاريه و ام سنان اسلميه نام برد. «1»

در طول جنگ تحميلى عراق عليه ايران نيز، زنان فراوانى در قالب بسيج و غير آن در اين امر مشاركت داشته و

تعدادى از آنها نيز به شرف شهادت رسيده و يا مجروح شده اند.

گفتنى است زنان در جنگ هاى صدر اسلام كارهايى برعهده داشته اند كه با توجه به شرايطِ زمان ما، اين امور بر عهده مردان قرار مى گيرد. اين گونه كارها عبارت بودند از:

آبرسانى به جبهه و آب دادن به رزمندگان، حمل مجروحين و شهدا به پشت جبهه، نگهدارى تداركات و رساندن مهمات به رزمندگان، آشپزى و طبخ غذا، تهيه دارو و تعمير و ترميم وسايل تداركاتى رزمندگان.

ب- شركت غير مستقيم

اشاره

نقش زنان در جبهه و جنگ بيشتر از طريق غير مستقيم مى باشد. البته تأثير اين مشاركت به مراتب بيشتر از مشاركت آنان به طور مستقيم بوده و با توجه به توضيحاتى كه خواهد آمد مى توان گفت كه حضور مردان در جبهه نيز مديون همين مشاركت زنان است.

امام خمينى درباره نقش پراهميّت زنان در انقلاب و به ويژه جبهه و جنگ مى فرمايد:

ما مفتخريم كه بانوان و زنان، پير و جوان، خرد و كلان، در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى، حاضر و همدوش مردان، يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعّاليّت دارند و آنان كه توان جنگ دارند در آموزش نظامى كه براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى، از واجبات مهم است شركت و از محروميت هايى كه توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها، بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانيده و از قيد خرافاتى كه دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطّلاع از مصالح

______________________________

(1)- الاصابة، ج 4، ص 84 و 402؛ اعلام النساء، ج 5، ص 61؛ رياحين الشريعه، ج 3،

ص 410.

جهاد در قرآن، ص: 120

مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نموده اند. و آنان كه توان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندى كه دل ملت را از شوق و شعف به لرزه مى آورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب مى لرزاند، اشتغال دارند و ما مكرّر ديديم كه زنان بزرگوارى زينب گونه عليهاسلام الله، فرياد مى زنند كه فرزندان خود را از دست داده و در راه خداى تعالى و اسلام عزيز از همه چيز خود گذشته و مفتخرند به اين امر و مى دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعيم است، چه رسد به متاع ناچيز دنيا «1»!

اقسام حضور و نقش هاى زنان در پشت جبهه را مى توان چنين ترسيم نمود.

1- رزمنده پرورى و تشويق شوهران و فرزندان به شركت در جهاد

از نقش هاى بسيار سازنده زنان در امر جهاد، تشويق مردان به شركت در جنگ هاست. با توجه به بُعد عاطفى قوى اى كه در زنان وجود دارد، تأثير كلام و تشويق آنان اثر فراوانى در تهييج و تحريك مردان به مقاومت و دفاع دارد. امام خمينى قدس سره در اين مورد مى فرمايد:

زن ها هستند كه ملّت ها را تقويت مى كنند، شجاع مى كنند، بانوان در صدراسلام با مردان در جنگ ها هم شركت داشته اند. «2»

تاريخ صدر اسلام نيز گواه آن است كه در مواردى تشويق زنان باعث حركت شوهرانشان به سوى ميدان جهاد و دفاع بوده است. در حركت تاريخى امام حسين عليه السلام نيز برخى از ياران آن حضرت به تشويقِ همسران خود به نهضت امام پيوسته و با آن حضرت تا پاى جان همراهى كرده اند. به عنوان مثال وقتى نامه امام به زهير بن قين رسيد، وى در ابتدا تمايلى به پيوستن به سپاه امام نداشت.

امّا با شنيدن سخنان حماسى و مشوقانه

______________________________

(1)- وصيت نامه سياسى الهى امام خمينى (ره).

(2)- صحيفه نور، ج 11، ص 253.

جهاد در قرآن، ص: 121

همسرش، عزم خويش را بر يارى امام عليه السلام جزم نمود و به سپاه آن حضرت پيوست. «1»

اصولًا وجود همفكرى و هميارى زنان نه تنها باعث تشويق و حركت بستگان درجه اوّل آنها مى شود كه سبب تشويق و حساسيّت ديگر مردان نيز نسبت به امر دفاع مى گردد. امام خمينى قدس سره در اين باره مى فرمايد:

اگر چنانچه يك عده زن در محلى وارد بشوند كه محل جنگ است علاوه بر اين كه خودشان جنگ مى كنند مردها كه يك احساسى دارند نسبت به زن ها، حساسيّت نسبت به زن ها دارند، مردان قوه شان را دو چندان مى كنند، اين طور نيست كه اگر اينها فرض كنيد بروند دفاع كنند، خودشان دفاع كرده اند، ديگران را هم به دفاع وادار كرده اند. مرد حساس است نسبت به زن، مرد اگر صد نفر را ببيند كه مى كشند ممكن است خيلى ناراحت نشود؛ امّا اگر يك زن را ببيند كه بى احترامى مى كنند حساسيت دارد ولو آنكه آن زن اجنبى باشد و هيچ كارى هم به او نداشته باشد. اين يك حساسيتى است كه مردها دارند.

بنابراين پيش قدم شدن شما در همه مسائل، مِن جمله مسائل دفاع، مسائل جهاد، مسائل كمك كردن به جبهه ها، مسائل وارد شدن در هر طريقه اى، اسباب اين مى شود كه مردها هم بيشتر وارد بشوند و مردها هم قوى تر بشوند. «2»

2- ايجاد آرامش روانى براى رزمندگان نسبت به اداره زندگى و تربيت فرزندان

رزمندگان اسلام براى اينكه بتوانند با روحيّه اى آرام و بدون دغدغه به جنگ و دفاع بينديشند و تمام فكر و قواى خود را بر آن متمركز كنند، بايد فكرشان

از ناحيه خانه و فرزندان خود آسوده بوده، اطمينان داشته باشند كه در غياب آنان، زندگى شان به طور طبيعى جريان دارد و فرزندانشان با آرامش كامل به امور تعليمى و تربيتى خود خواهند رسيد. تأمين اين خواسته بحق رزمندگان، در سايه زحمات و الطاف همسران آنان ميسّر

______________________________

(1)- رجال مامقانى، ج 1، ص 425؛ اعيان الشيعه، ج 3، ص 381.

(2)- صحيفه نور، ج 19، ص 280.

جهاد در قرآن، ص: 122

است؛ زيرا همسران رزمندگان در غياب آنها از كيان خانواده حفاظت نموده و تمام توان خود را براى اداره صحيح زندگى خود و فرزندانشان به كار مى برند.

اين جنبه از تلاش زنان، از جمله نقش هاى بسيار مثبت و سازنده زنان در تحكيم موقعيت رزمندگان اسلام است كه نقش برجسته زنان نسبت به مسأله دفاع را روشن مى سازد.

3- استقبال از شهادت جوانان

يكى از مسائل مهم در جهاد و دفاع، روحيه مقاومت و نحوه برخورد با مشكلات و مصائب جنگ است. ملّتى كه تحمل بالايى از خود نشان دهد قطعاً پيروز از ميدان به در آمده شاهد موفّقيت خود خواهد شد. و اگر ملّتى تحمل مصائب و آثار خسارت بار جنگ را نداشته باشد روحيه خود را از دست مى دهد، در نتيجه روحيه رزمندگان را نيز ضعيف و آنان را در اجراى مقاصد خود سست مى كند. يكى از مسائلى كه در اين راستا بايد مورد توجه قرار گيرد نحوه برخورد با تلفات جانى جنگ است. اين مسأله نيز ارتباط تنگاتنگى با روحيه مقاومت و ايمان زنان يك جامعه دارد. زيرا اگر زنان از شهادت فرزندان و عزيزان خود استقبال كنند و با آغوش باز آن را پذيرا باشند، از ورود ضعف و سستى به اردوى مدافعان نظام

جلوگيرى خواهد شد و گرنه ممكن است دشمن از همين ناحيه، نقطه ضعف را شناسايى كرده و با القاى وسوسه هاى شيطانى خود، اختلاف و شكست را در ميان مدافعان نفوذ دهد.

خوشبختانه زنان مسلمانان با توجه به روحيه ايمانى و درس هايى كه از قرآن و عملكرد پيشوايان دين گرفته اند، به استقبال از شهادت جوانان و عزيزانشان رفته و بدين وسيله نقش مهمى را در ايفاى وظيفه خود در قبال جهاد و دفاع عملى ساخته اند.

نمونه هاى فراوانى از اين زنانِ مؤمن و ايثارگر در صدر اسلام و همچنين در ايران، از آغاز نهضت اسلامى تاكنون وجود داشته اند.

4- پرستارى و امدادگرى

در زمان هاى گذشته به دليلِ نبودِ امكانات براى حمل سريع مجروحان، مداواى آنان غالباً در ميدان رزم انجام مى شد و به همين جهت زنانى نيز كه براى كمك در اين امر

جهاد در قرآن، ص: 123

داوطلب مى شدند به جبهه اعزام شده و در همانجا به پرستارى و مداواى مجروحين اقدام مى كردند. امّا در زمان كنونى اقدامات ضرورى و اوليّه در جبهه انجام مى شود و اكثر معالجات در بيمارستان ها و مناطق پشت جبهه صورت مى گيرد. زنان در اين مورد نيز نقش ممتازى را در ارائه خدمات پزشكى به مجروحان داشته و در حقيقت يكى از نقش هاى حساس خود براى امردفاع و جهاد را ايفامى كنند.

5- كمك هاى مالى و تداركاتى

در قرآن مجيد و سخنان پيشوايان دين، از مؤمنان خواسته شده كه در راه دفاع از اسلام و جامعه اسلامى علاوه بر جهاد با جان خويش، به جهاد مالى نيز اقدام كنند. اين دستور نيز همه مؤمنان اعم از زن و مرد را در برمى گيرد. در صدر اسلام، و به هنگام اعزام سپاهيان به جبهه نبرد، زنان مسلمان به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شرفياب شده و به اهداى زيورآلات خود و ساير وسائلى كه رزمندگان اسلام بدان محتاج بودند، مى پرداختند. «1»

در طول جنگ تحميلى نيز زنان كشورمان بطور مرتّب به اهداى اموال و وسايل لازم جهت جبهه اقدام مى كردند كه اين امر بارها مورد تقدير و سپاس رهبر كبير انقلاب قرار گرفت. به طورى كه امام قدس سره درباره آنها فرمود:

زنان در عصر ما ثابت كردند كه در مجاهده همدوش مردان بلكه مقدم بر آنانند. زنان ايران هم مجاهدات انسانى عظيم كرده اند و هم مجاهدات مالى. «2»

6- فعاليت هاى تبليغاتى

در زمان هاى گذشته و در صدر اسلام، يكى از عملكردهاى زنان، تشويق و تهييج مردان به جنگ به وسيله ايراد خطابه، شعر، سرود و ... بود. اين كار در ميدان جنگ صورت مى گرفت. براى نمونه مى توان به عكرشه دختر اطرش، بكاره هلاليه و زرقاء دختر عدى كوفى اشاره كرد كه در جنگ صفين با خواندن اشعار و خطابه به تشويق

______________________________

(1)- المغازى، ج 3، ص 992.

(2)- سيماى زن در كلام امام خمينى، ص 109، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.

جهاد در قرآن، ص: 124

مردان مبادرت مى كردند. «1»

در زمان معاصر به دليل گسترش وسايل ارتباط جمعى، به حضور مستقيم زنان در جبهه براى انجام اين امر نيازى نمى باشد

و در حقيقت از امورى است كه زنان مى توانند در پشت جبهه نقش ايفا كنند. در طول جنگ تحميلى عراق عليه جمهورى اسلامى ايران نيز عده اى از زنان، با سرودن اشعار حماسى و دينى، و پخش آنها از راديو و مطبوعات، به تهييج دلاور مردان جبهه و جنگ همت گماردند و با تبليغات خويش، وظيفه خود در دفاع از اسلام و سرزمين اسلامى را به انجام رساندند.

______________________________

(1)- ر. ك. بلاغات النساء، ص 50، 53، 103 و 110.

جهاد در قرآن، ص: 125

فصل هشتم وظايف مردم در پشت جبهه

اشاره

نظام اسلامى، نظامى مردمى است، از اين رو همه مسلمانان خود را ملزم و موظف به حمايت از آن مى دانند و در امور مهمى كه پيش مى آيد با يكدلى و صميميت به ميدان شتافته و از نظام الهى، حمايت مى كنند. از جمله اين حوادث، جنگ و جهاد است. در مواقعى كه جنگى ميان مسلمانان و دشمنان آنان پديد مى آيد، گروهى به طور مستقيم در ميدان نبرد حضور مى يابند. مسلمانان ديگرى نيز كه در پشت جبهه قرار دارند، بنابرتكليف خود، به حمايت از رزمندگان خواهند پرداخت. اهم مواردى كه در اين راستا برعهده آنان قرار مى گيرد موارد ذيل است.

الف- پشتيبانى معنوى و فرهنگى از رزمندگان

1- تجليل و تأييد رزمندگان و ايثارگران

يكى از وظايف اصلى مردم در پشت جبهه حمايت و تشويق رزمندگان و درخواست يارى و نصرت از خدا براى آنها مى باشد. از اين رو با انجام امورى چون دعا، نذر و پرداخت صدقه، سلامتى و پيروزى رزمندگان را از درگاه خداوند طلب مى كنند. علاوه بر اين امور بايد جو جامعه را به گونه اى جهت داد كه همه ارگان ها و نهادهاى جامعه، توجه به رزمندگان و اهداف آنان را مد نظر قرار داده و از امورى كه توجه جامعه را از امر مهم جهاد و رزمندگان غافل مى كند، برحذر داشت. درك عظمت مقام و موقعيت رزمندگان و ارزش گذارى امور جامعه بر مبناى جهاد و نيز بسيج همگانى در جهت توجه داشتن به كسانى كه به دفاع از مكتب، نظام و آب و خاك حكومت اسلامى پرداخته اند،

جهاد در قرآن، ص: 126

عزم مجاهدان را در سركوبى دشمن راسخ تر و صبر و مقاومت آنان را افزونتر خواهد كرد.

امام صادق عليه السلام در مقام تجليل از رزمندگان فرمود:

«مَنْ قالَ لِغازٍ مَرْحَباً وَ اهْلًا

حَيَّاهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَاسْتَقْبَلَهُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّرْهيبِ وَالتَّسْليمِ» «1»

كسى كه به رزمنده اى آفرين و خوش آمد گويد، خداوند در روز قيامت به او تحيت خواهد گفت و فرشتگان، او را با خوش آمد و درود، استقبال خواهند كرد.

2- تجليل از شهدا، جانبازان و مجروحان

از ديگر امور لازم، گراميداشت شهداى جهاد و كسانى است كه در اين راه متحمل نقص عضو و جراحت شده اند. تجليل معنوى از شهيد و جانباز و مجروح سبب دميده شدن روح اميد در كسانى مى شود كه به جبهه رفته اند و يا عزم رفتن دارند. علاوه بر آن، توجه به شهيدان و وصاياى آنان، فرهنگ جامعه را تضمين كرده و روح جهاد را در پيكر اجتماع باقى نگه مى دارد.

بزرگداشت خانواده هاى شهدا و جانبازان نيز از ديگر وظايف مؤمنانى است كه در پشت جبهه به خدمت مشغولند.

3- رسيدگى به خانواده هاى رزمندگان

توجه به خانواده هاى رزمندگان و سعى دربرآوردن نيازهاى آنان موجب دلگرمى و آرامش خاطر مجاهدان شده، آنان با تمام توان، همتشان صرف جنگ با دشمن و آسودگى فكرشان از اشتغال به پشت جبهه مى گردد. در روايات نيز به اين مسأله توجه شده و سركشى به خانواده هاى رزمندگان و رفع حوائج آنان از اقدام هاى ارزشمند شمرده شده است.

______________________________

(1)- مستدرك الوسايل، ج 2، ص 245.

جهاد در قرآن، ص: 127

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

«مَنْ جَهَّزَ غازِياً فى سَبيلِ اللَّهِ فَقَدْ غَزا، وَ مَنْ خَلَفَ غازِياً فى اهْلِهِ بِخَيْرٍ فَقَدْ غَزا» «1»

كسى كه جنگجوى راه خدا را تجهيز كند، مثل اين است كه خود در جنگ شركت كرده و همچنين است كسى كه رسيدگى به امور خانواده رزمنده اى را در غياب او به عهده گيرد.

امام صادق عليه السلام نيز فرمود:

«ثَلاثَةٌ دَعْوَتُهُمْ مُسْتَجابَةٌ؛ احَدُهُمُ الْغازِىُ فى سَبيلِ اللَّهِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ» «2»

دعاى سه كس مستجاب مى شود؛ يكى از آنان جنگجوى راه خداست. توجه داشته باشيد كه در غياب او چگونه جانشينى هستيد.

در حديثى نيز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كسانى

را كه به جهاد نرفته و يا در رسيدگى به خانواده هاى رزمندگان به نيكى رفتار نكرده اند مورد عذاب الهى دانسته است. «3»

البته حمايت معنوى از رزمندگان با توجه به شرايط و مقاطع مختلف، به شكل هاى متفاوتى صورت مى پذيرد، گاهى به صورت تظاهرات و اعلام پشتيبانى رسمى و دادن پيام هاى مناسب و حماسى است و گاهى با سرودن اشعار و راه انداختن تبليغات در تأييد رزمندگان ... و از همه مهمّ تر، داشتن وحدت كلمه و اعلام حمايت كامل از رهبر.

ب- مقابله با توطئه هاى دشمن و ستون پنجم

اشاره

و ظيفه ديگر مسلمانانى كه در پشت جبهه به فعاليت روزمره مشغولند آن است كه اوضاع پشت جبهه را به گونه اى سامان دهند كه رزمندگان در جبهه، مطمئن باشند كه خطرى از پشت سر آنها را تهديد نمى كند و همچنين اهدافى كه به خاطر آن سلاح برگرفته و در ميدان نبرد جانبازى مى كنند، در پشت جبهه به بازى گرفته نشده و مردم با

______________________________

(1)- الترغيب والترهيب، ج 2، ص 254.

(2)- وسايل الشيعه، ج 11، ص 13.

(3)- ر. ك. سنن ابى داود، ج 3، ص 10.

جهاد در قرآن، ص: 128

حفظ همبستگى و علاقه به آرمان و نبرد مقدسشان، توطئه ها و ترفندهاى دشمن را نقش بر آب مى كنند. در غير اين صورت، ذهن آنان از مسائل جنگ و دفاع به مسائل پشت جبهه منصرف شده و در رويارويى با متجاوزان كارآيى لازم را نخواهند داشت. در اين قسمت ازبحث به اهم مسائلى كه براى مقابله با توطئه هاى دشمن در نفوذ به پشت جبهه ضرورى است، اشاره مى كنيم:

1- پرهيز از تفرقه

همان گونه كه اتحاد و هماهنگى رزمندگان سبب پيروزى در ميدان نبرد خواهد شد، وحدت نيروهاى مستقر در پشت جبهه نيز نقش تعيين كننده اى در پيروزى رزمندگان خواهد داشت؛ زيرا وحدت يك ملت سبب ايجاد رعب و هراس در دل دشمنانش شده، اميد دشمن را در رخنه به صفوف آنان به يأس بدل خواهد كرد. به همين دليل وظيفه مؤمنان آن است كه از درگيرى هاى داخلى و نزاع و كشمكش هايى كه فرصت را براى دشمنان فراهم مى آورد پرهيز نمايند و اگر اختلاف سليقه اى نيز در بين آنان وجود دارد از راه گفتگو و برخورد مسالمت آميز به تفاهم و توافق برسند تا بتوانند همچون يد

واحده اى در برابر دشمن قيام نموده و به تجهيز لشكر اسلام همت گمارند.

دشمن هر چند گاهى، با ايجاد شايعه و جعل نسبت هاى ناروا به مسؤولان، درصدد ايجاد تفرقه در ميان صفوف به هم فشرده مؤمنان در جبهه و پشت جبهه برمى آيد. در اين مواقع با هشيارى بايد به شناخت ريشه هاى شايعه افكن پرداخت و با انعكاس اخبار صحيح و واقعى به مردم، آنها را از واقعيات با خبر ساخت. صميميت و يكرنگى مسؤولين كشور و فرماندهان نظامى با مردم نيز سبب ايجاد رابطه بيشتر و در نتيجه وحدت عمومى در جامعه خواهد شد.

تبيين اهداف جنگ و انگيزه متجاوزان نيز از مسائل لازمى است كه براى پديد آمدن روح وحدت در جامعه ضرورى است زيرا با مشخص نشدن آن، عزم همگانى براى ادامه نبرد تا رسيدن به پيروزى نهايى و دفع شر متجاوزان حاصل نمى شود و گروه هاى مختلف در مقاطع گوناگون به گمان اينكه ديگر نيازى به ادامه جنگ نيست و دشمن از رسيدن به

جهاد در قرآن، ص: 129

مقصد خود مأيوس شده، از ادامه نبرد دست نگه مى دارند. بدين جهت ضرورى است كه توجيه كافى در مورد نيروهاى رزمنده و ملت پشتيبانى كننده صورت گيرد.

تقويت معنويات و روحيات متعالى در فضاى جامعه از عوامل مهم در ايجاد وحدت در جامعه است؛ زيرا روآوردن به مسائل مادى و هوا و هوس ها، عامل اصلى پديد آمدن نزاع و كشمكش هاست. امّا انتشار روحيه معنويت خواهى، سبب مى شود كه توجه به منافع شخصى كمرنگ شده و دل ها به هم نزديك گردند.

هماهنگى و وحدت رويه مسؤولان و توجه به اقشار پايين جامعه نيز در ايجاد وحدت تأثير بسزايى دارد، زيرا غالب

مدافعان دين و ملت، از طبقات متوسط و پايين جامعه هستند و توجه به اين اقشار، آنها را دلگرم ساخته و راه نفوذ دشمن را سد مى كند.

2- حفظ امنيت داخلى

رزمندگان زمانى در عمليات خود بر ضد دشمن موفق مى شوند كه با فكرى آسوده به نقشه كشى بر عليه دشمن پرداخته و تضمين لازم را براى دريافت كمك و پشتيبانى از پشت جبهه داشته باشند و هر دوى اين امور در گرو تضمين امنيت داخلى كشور است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به هنگام نبرد احزاب، توجه به امنيت داخلى شهر مدينه نيز داشت و به همين جهت قسمتى از نيروها را براى حفاظت از شهر در مقابل توطئه منافقان و كسانى كه ممكن بود امنيت شهر را بر هم زده و سبب آسيب پذير شدن نيروهاى رزمنده گردند، به كار گرفت.

هر چند وظيفه حفظ امنيت داخلى كشور، برعهده نيروهاى نظامى و انتظامى مستقر در پشت جبهه ها و در داخل شهرهاست امّا نبايد نقش عموم مردم را در اين مهم فراموش كرد. افراد جامعه وظيفه دارند با مراجعه به بسيج و تشكيل ارتش مردمى به حفاظت از شهر و منطقه خود بپردازند. قطع دست افراد شرور و كسانى كه با بر هم زدن امنيت اجتماعى سبب آلوده شدن جو سالم اجتماع مى شوند از اهم وظايف مؤمنان است.

3- مقابله با جنگ روانى دشمن

جهاد در قرآن، ص: 130

امروزه جنگ روانى يكى از عوامل عمده و حسّاس دستيابى به موفقيت در كليه نبردها اعم از نظامى، اقتصادى، تبليغاتى و سياسى است. به طور كلى دشمن براى پيروزى خود، گذشته از عوامل گوناگون، از دو عامل بيشترين استفاده را مى برد: يكى مجهز بودن به انواع وسايل رزم و ديگرى به كارگيرى فنونى كه موجب شكست روحيه نيروهاى طرف مقابل خود بشود كه از آن به جنگ روانى تعبير مى كنيم؛ در مواردى تأثير جنگ روانى اگر بيشتر از

وسايل مجهز جنگى نباشد، از آنها نيز كمتر نيست. از اين جهت يكى از وظايف مردم در پشت جبهه مقابله با جنگ روانى دشمن است. البته چون در اين جنگ، دشمن از فنون و شيوه هاى مختلف بهره مى گيرد، مردم نيز متناسب با ابزار و روش هاى به كار گرفته شده توسط دشمن بايد واكنش نشان داده و مقابله نمايند. به عنوان مثال گاهى دشمن در قالب تبليغات فراوان و راه انداختن سر و صداى زياد در رسانه ها و مطبوعاتِ، به بزرگ نمايى خود مى پردازد تا بدين وسيله روحيه نيروهاى مدافع و مردم پشتيبانى كننده را تضعيف كند. در اين مورد ارائه آمار صحيح و واقعى از نيروهاى دشمن و تبليغات متقابل و ارائه نقاط ضعف دشمن مى تواند از موفقيت دشمن در اين زمينه بكاهد. شركت مردم در مانورهايى كه توسط فرماندهان اسلام برگزار مى گردد از ديگر پاسخ هايى است كه تير رها شده از كمان نبرد روانى دشمن را به سوى خود آنها بازخواهد گرداند و دلهره و اضطراب را به اردوى دشمن منتقل خواهد كرد.

همچنين دشمن در پى كسب اسرار و خبرهاى سرّى از درون نيروهاى رزمنده اسلام و امكانات آنان است تا هم بتواند براحتى با آنان مقابله نمايد و هم بتواند با افشاى برخى از آنها، سبب ضربه روانى به آنان گردد. در اين مورد نيز وظيفه مردم سنگين است؛ زيرا دشمن با وجود ستون پنجمى كه دارد به جمع آورى اين اخبار و اطلاعات مى پردازد.

از اين رو بر همه مردم است كه در نقل اخبار و وقايع مواظبت نمايند تا آنچه كه سرّى است و يا جنبه نظامى دارد و دشمن مى تواند از آن سوء استفاده كند،

به دست دشمن نرسد. مقابله با شايعات، دروغ افكنى ها، بزرگ نمايى ها و ساير مواردى كه از سوى دشمن پخش مى شود از ديگر وظايف عموم مردم در جنگ روانى است.

جهاد در قرآن، ص: 131

ج- پشتيبانى مالى و تداركاتى از جبهه

تداركات، اعم از اينكه قبل از حمله به دشمن، صورت گيرد يا به هنگام حمله، نقش بسزايى در تحقق و حفظ پيروزى دارد و يكى از ضروريات سازماندهى نيروهاى رزمى به شمار مى رود، چرا كه تداركاتِ بموقع و مناسب، مانع كاستى نيرو و قدرت رزمندگان مى شود. براى مثال، سوخت رسانى صحيح و بموقع براى خود روها، آبرسانى، رساندن مواد غذايى براى پيكار گران، رساندن سلاح و مهمّات براى گرم نگه داشتن جبهه ها و رفع ديگر نيازمندى ها از اين مقوله است كه چنانچه در وقت خود فراهم نشود، اداره جنگ با مشكل مواجه خواهد شد و سبب تضعيف روحيه نيروها شده و از قدرت و توان رزمى شان مى كاهد. به عنوان مثال، نيرويى كه در حال پيشروى است، چنانچه از نظر سوخت، مهمّات، مواد غذايى و ... به وسيله غنايم يا نيروهاى پشتيبانى، تدارك نشوند، از ادامه پيشروى باز مى مانند و حتّى مجبور مى شوند به عقب برگردند كه در هر دو صورت زيان ديده و خساراتى را متحمل خواهند شد، بدون اينكه نتيجه اى به دست بياورند.

امروزه، در كشورهاى داراى اقتصاد صحيح و برنامه ريزى شده، بودجه مورد نياز نيروهاى نظامى از منابع ملى و ماليات تأمين مى شود و در واقع، تأمين كننده آن خود مردم هستند، چنانكه امير مؤمنان عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر مى فرمايد:

«ثُمَّ لا قِوامَ لِلْجُنُودِ الَّا بِما يُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَراجِ الَّذى يَقْوُوْنَ بِهِ عَلى جِهادِ عَدُوِّهِمْ وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فيما يُصْلِحُهُمْ وَ يَكُونُ مِنْ وَراءِ

حاجَتِهِمْ» «1»

ولى بنيه سپاهيان بستگى به جيره اى دارد كه خداوند از محل خراج و ماليات براى آنان تعيين كرده تا با دلگرمى بتوانند با دشمن به جهاد بپردازند و زندگى خود و خانواده هايشان را تأمين و نيازمنديهايشان را فراهم سازند.

ممكن است اين مقدار در زمان جنگ كه هزينه هاى نظامى به شدت افزايش مى يابد، كافى نباشد؛ در اين صورت دولت ها طبق معمول، ماليات ها را افزايش مى دهند و اگر حكومت مردمى و يا دينى باشد، مردم با ميل و رغبت اين افزايش را مى پذيرند. راه

______________________________

(1)- نهج البلاغه، نامه 53، ص 432.

جهاد در قرآن، ص: 132

ديگرى كه براى تأمين بودجه هاى جنگى وجود دارد، كمك هاى داوطلبانه مردمى است كه علاوه بر اثرات مثبت مادى، اثر معنوى و عاطفى مطلوبى در جبهه ها دارد.

از ديدگاه وحى و احاديث معصومين عليهم السلام، در كنار وظيفه حضور در جبهه و جهاد با جان، وظيفه ديگرى به عنوان جهاد مالى نيز مطرح است. قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد:

«وَ جاهِدُوا بِامْوالِكُمْ وَ انْفُسِكُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ» «1»

در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد.

در سفارش هاى امير مؤمنان عليه السلام نيز چنين آمده است:

«اللَّهَ اللَّهَ فِى الْجِهادِ بِامْوالِكُمْ وَ انْفُسِكُمْ وَ الْسِنَتِكُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ» «2»

خدا را! خدا را! (در نظر بگيريد، پيرامون) جهاد با اموال و جانهايتان و زبانتان در راه خدا.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پاداش كسى كه براى خدا، مجاهد در راه خدا را تجهيز كند و وسايل لازم را در اختيار او بگذارد، مانند پاداش همان مجاهدى است كه در راه خداوند جهاد مى كند. «3» پشتيبانى و همكارى مردم همچنان كه در تجهيز و تقويت بنيه نظامى- دفاعى رزمندگان

مؤثر است، از نظر معنوى نيز بسيار ارزشمند مى باشد، زيرا وقتى كه رزمندگان اسلام كمك هاى مردمى را دريافت مى كنند، يك نوع ارتباط عاطفى بين آنها و مردم برقرار مى شود و درمى يابند كه در نبرد مقدس خود تنها نيستند، بلكه از پشتيبانى ملتى فداكار برخوردارند.

نكته ديگر اين كه، چون رزمندگان علاقه ملت را نسبت به خودشان درك كرده و متوجه شدند كه حتى ضعيف ترين افراد كشور با ايثار و از خودگذشتگى به آنها كمك

______________________________

(1)- توبه (9)، آيه 41.

(2)- ميزان الحكمه، ج 2، ص 129.

(3)- سنن ابن ماجه، ج 2، ص 922.

جهاد در قرآن، ص: 133

مى كنند، در استفاده از وسايلى كه در اختيارشان است صرفه جويى خواهند كرد و در حفظ و نگهدارى ابزار و مهمات و غيره كوشش خواهند نمود؛ زيرا مى دانند همه آن امكانات چه از طريق دولت تأمين شود و چه از طريق كمك هاى مردمى، متعلق به امتى فداكار است كه از جان و دل پشتيبان رزمندگان خود هستند.

جهاد در قرآن، ص: 135

فهرست منابع

قرآن مجيد

نهج البلاغه، صبحى صالح.

اعيان الشيعه، محسن امين، دارالتعارف للمطبوعات.

بحارالانوار، علامه مجلسى، بيروت.

تاريخ پيامبر اسلام، عبدالحميد آيتى، دانشگاه تهران.

تفسير عياشى، مسعود بن عياش قندى، انتشارات علميه اسلاميه.

تفسير كنز الدقايق، ميرزا محمد مشهدى قمى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.

جواهر الكلام، شيخ محمدحسن نجفى، دار احياء التراث العربى.

جهاد، آيت الله حسين نورى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

جهاد، شهيد مرتضى مطهرى، صدرا.

دادگستر جهان، ابراهيم امينى، دارالفكر قم.

در مكتب جمعه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.

سنن ترمذى، ترمذى، دارالاتحاد العربى.

سنن ابى داود، ابى داود، بيروت.

جهاد در قرآن، ص: 136

السيرة النبويه، ابن هشام، بيروت.

الصحيح من سيرة النبى الاعظم صلى الله عليه و آله، جعفر مرتضى عاملى، دفتر انتشارات اسلامى.

صحيفه نور،

وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامى.

عبرتهاى عاشورا، مقام معظم رهبرى.

الكافى، شيخ كلينى، دارالتعاريف بيروت.

مجمع البيان، شيخ طبرسى، دار احياء التراث العربى.

مستدرك الوسايل، ميرزا حسين نورى، مؤسسه آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث.

مغازى، واقدى، بيروت.

المغنى، ابن قدامه، دارالكتب العربى.

المفردات، راغب اصفهانى، دارالمعرفه بيروت.

المهدى، آيت الله صدر، بيروت.

المهدى الموعود المنتظر، علامه عسكرى، مؤسسه امام المهدى.

الميزان، علامه طباطبايى قدس سره، اعلمى بيروت.

ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، دفتر تبليغات اسلامى.

المبسوط، سرخسى، دارالمعرفه.

وسايل الشيعه، شيخ حر عاملى، دار احياء التراث العربى.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109