گناه و تاثير آن بر جسم و جان

مشخصات كتاب

سرشناسه : طغیانی، محمدحسین، 1363 -

عنوان و نام پديدآور : گناه و تاثیر آن بر جسم و جان/ [محمدحسین] طغیانی.

مشخصات نشر : قم: عطر عترت، 1390.

مشخصات ظاهری : 80 ص.

شابک : 10000ریال: 978-600-5588-39-2

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

يادداشت : چاپ دوم.

موضوع : گناه (اسلام)

رده بندی کنگره : BP225/6/ط7گ9 1390

رده بندی دیویی : 297/464

شماره کتابشناسی ملی : 2282890

مقدمه

حمد و سپاس فزون از هر مقياس، آفريدگارى را سزا است كه در غريزه و نهاد بشريت تمايلات عالى وديعت نهاده و حس كنجكاوى و حقيقت جويى و دانش پژوهى به او عطاء فرموده كه پيوسته پوياى كشف اسرار طبيعت و جوياى رسيدن به مدارج حقيقت و در صدد حل معماى خلقت و غوص درياى معنويات در جهان فطرت است چرا كه در اين عصر پرده از اسرار عالم خلقت برداشته شده و سيلاب مادى گرى و مكاتيب پوچ از باختر به خاور زمين سرازير و چشم جوانان دانش جو و فرهنگيان روشنفكر متوجه ماديات شده و حقايق را از دريچه ماديات و جهان ماوراء الطبيعه (متافيزيك) را از آغازه هاى طبيعت مى خواهند مشاهده نمايند به همين خاطر لازم دانستيم ثابت نماييم كه شريعت مقدس اسلام عين علم و دانش است و هر پردهاى كه از خبايا و خفاياى فطرت عقب رفت حقيقت تازه اى از اسلام و متانت احكام آن كشف مى شود.

چنان چه فيلسوف بزرگ اروپا و امريكا اين حقيقت را اعتراف نموده است.

دكتر گوستاولوبون فرانسوى در صفحه 635 كتاب «تمدن عرب و اسلام» آورده است؛ احكامى كه در قرآن به آنها اشاره شده است؛ مانند وضو، غسل، تحريم مسكرات، و

ترجيح غذاى نباتى بر حيوانى در مناطق گرمسيرى بسيار حكيمانه و براى سلامتى بدن مفيد مى باشد.

از اين رو براى اثبات اين مدعا كه تمام دستورات اسلام طبق حكمت است و براى انسان مفيد مى باشد. اين كتاب را به رشته تحرير در آورده ايم كه به بيان پارهاى از واجبات، محرمات و فلسفه آن ها پرداخته شده است كه اميدوارم مورد قبول درگاه الهى واقع گردد و خوانندگان عزيز با نظراتشان بنده را مستفيض نمايند.

عبدالزهرا سلام الله عليها

محمد حسين طغيانى

20 رجب المرجب 1430 ه.ق

ترك نماز و ابتلا به امراض روحى روانى

يكى از واجبات دين مقدس اسلام نماز مى باشد. نماز عامل محافظت انسان از ابتلاء به گناه و معصيت در برابر خداوند متعال است و بهترين وسيله تقرب و رسيدن به آرامش براى انسان مى باشد. طبق آيات و روايات بر هر مسلمانى واجب است كه در شبانهروز پنج نوبت نماز بخواند و براى ترك كننده اين عمل سختى هاى جسمى و روحى و عذاب هاى آخرتى وجود دارد كه بدان ها اشاره مى كنيم. خداوند متعال مى فرمايد: «نماز بگزار، همانا نماز آدمى را از فحشاء و منكر باز مى دارد و ياد خدا بزرگتر است و خدا بر آنچه مى سازيد آگاهست»(1) هم چنين مى فرمايد: «اى اهل ايمان از صبر و نماز يارى جوئيد كه خداوند با شكيبايانست» هم چنين در جاى ديگر مى فرمايد «بهشتيان از جهنميان مى پرسند، چه چيز شما رابه دوزخ كشانيد؟ در پاسخ گويند، ما از نمازگزاران نبوديم»(2) و هم چنين مى فرمايد «آنها كه كتاب خدا را تلاوت كرده و نماز برپاى

ميدارند و از آن چه خدا روزيشان فرموده پنهان و آشكار به فقيران انفاق مى كنند اميد به تجارتى دارند كه هرگز زيان نخواهد داشت»(3)

قابل توجه است كه اين دستور اسلام در اديان گذشته هم وجود داشته چرا كه خداوند متعال مى فرمايد: «(به ياد)آور هنگامى كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر، خويشان، يتيمان و بينوايان نيكى كنيد و بهزبان خوش با مردم سخن گوييد، نماز بر پا داشته و زكات بپردازيد، پس تمامى شما به جز عده كمى رويگردان شديد»(4)

و ترك نماز مانع از قبولى اعمال انسان مى شود چنان چه پروردگار متعال مى فرمايد: «هيچ چيز مانع قبولى انفاق هاى آنها نشد مگر آن كه به خدا و پيامبرش كافر شدند و جز با بى ميلى در نماز حاضر نشوند و جز با كراهت انفاق نكنند»(5)

هنگامى كه بى رغبتى به نماز خواندن مانع از قبولى اعمال ميشود، ترك كردن نماز چه تأثيرى بر ما وكردارمان خواهد داشت. بعضى ها فكر مى كنند؛ ترك نماز هيچ تأثيرى در زندگى شان ندارد ولى اين افراد غافلند از اين كه امام صادق عليه السلام فرمودند: «شخصى بر رسول خدا از تنگى روزيش شكوه كرد. حضرت فرمود: مگر نماز نمى خوانى؟ عرض كرد: يا رسول الله من در پنج وقت، نماز با شما مى خوانم. حضرت فرمودند: شايد روزه نمى گيرى؟ عرض كرد؛ نه يا رسول الله. حضرت فرمود: آيا به گناهى مبتلا هستى؟ جواب داد حاشا كه خلاف فرموده خدا و پيامبرش رفتار كرده باشم. ناگاه جبرئيل امين از طرف رب العالمين

نازل شد و عرض كرد: يا رسول الله، حقتعالى ترا سلام مى رساند و مى فرمايد: علت تنگدستى اين مرد آنست كه در همسايگى اش باغى وجود دارد و در آن گنجشكى روى شاخه درختى لانه كرده و در آن آشيان استخوان تارك الصلاتى مى باشد. به خاطر شومى آن استخوان زندگى اين مرد را فقر و گرفتارى فرا گرفته است»(6)

پس معلوم مى شود وقتى استخوان يك بى نماز سبب فقر و گرفتارى مى شود اگر انسان شخصاً از نماز دور شود، به طور حتم دچار فقر و بدبختى مى گردد.

ترك كردن خواندن نماز؛ سبب خوارى و تزلزل شخصيت فرد مى شود چرا كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «سگ (در پارس كردنش) مى گويد سپاس خدايى را كه مرا سگ آفريد و خوك نگردانيد، خوك ميگويد سپاس خدايى را كه مرا خوك گردانيد و كافر نيافريد و كافر ميگويد: الحمدالله كه مرا منافق نيافريد و منافق مى گويد: خدا را شكر كه مرا تارك الصلاه نيافريد»(7)

اينها بخش كوچكى از آيات و روايات مربوط به نماز بود كه بدان اشاره كرديم اما اينك به ديدگاه دانشمندان درباره نماز، دعا و نيايش با خالق يكتا توجه كنيد.

الكسيس كارل مى گويد؛ نيايش گاهى تأثيرات شگفت آورى دارد، بيمارانى بودهاند كه تقريباً به طور آنى از دردهايى هم چون خدره، سرطان، عفونت كليه و زخم هاى مزمن و سل ريوى شفا يافته اند.(8)

بسيار واضح است كه نماز نوعى نيايش به درگاه خداوند مى باشد كه توسط آن دردهاى خود را تسكين مى دهيم.

و هم چنين

در نماز فوايد مهم روحى وجود دارد، يكى از فوائد آن تلقين به نفس است كه امروز اهميت آن در علم روانشناسى(پسيكولوژى) به ثبوت رسيده است كه به واسطه تأثير تلقين به نفس، بيمارى بهبود مييابد. فرد سالم مريض مى گردد، شخص بد اخلاق، خوش اخلاق مى شود، خوش اخلاق بد اخلاق مى شود، بد عمل خوش عمل مى شود، درستكار، بزهكار مى گردد، بى دين، ديندار مى شود و ديندار بى دين.

هنگامى كه فرد به خود تلقين كند كه؛ تو آدم خوبى هستى، راستگو هستى، خيانت نمى كنى. وقتى مكرر با خود از اين مقوله حديث نفس كند و به نفس خودش القا نمايد، قطعاً همين صفات حسنه و اخلاق ممدوحه در وجود او ريشه مى دواند و در اعمال، رفتار و اخلاق او تأثير مى گذارد. شخص نماز گزار به طور مداوم در هر شبانه روز چندين مرتبه در نماز خود را از جمله ى صالحان و با آنان هم رديف مى كند و خود را فروتن و خاكسار

مى سازد، از اين رو به طور طبيعى در او اثر مى گذارد و در رديف بندگان صالح در مى آيد. يكى ديگر از فايدههاى روانى نماز، لذت بردن نماز گزار است چرا كه در نماز با محبوب خود مواجه و به قرب وصال نائل مى گردد و چنان غرق لذت روحى مى گردد كه ديگر لذايذ مادى و نشاط جسمى براى او رنگ و بويى ندارد.(9) بر همگان بديهى است افرادى كه نماز را ترك مى كنند هيچ ترس و واهمه اى در مقابل گناهانشان ندارند و راحت از مسير خارج مى

شوند و به دزدى، غارت و تجاوز دست مى زنند. نكته ديگر؛ افرادى كه نماز نمى خوانند از لذت مناجات با خداوند متعال دور مى شوند و ناچار بر لذتهاى نامشروع و خطرناك روى مى آورند، همچنين در سختى ها فرد به يك منبع آرام بخشى نياز دارد كه او را آرام كند ولى افرادى كه نماز را ترك كرده اند، براى آرام كردن خود به جاى نمازى كه آرام بخش مؤمنين است، به مواد مخدر و رابطه با دوستان بى دين رو مى آورند و آنها نيز به جاى كمك كردن، او را در چاه بى دينى مى اندازند.

روزه خوارى و دور بودن از سلامتى

يكى از واجبات در دين مقدس اسلام روزه گرفتن در ماه مبارك رمضان

مى باشد كه اين عبادت داراى فوائد بسيار روحى، جسمى، اقتصادى، اجتماعى و ... مى باشد كه به آن اشاره مى كنيم اما قبل از بيان فوايد روزه گرفتن به آيات و روايات مربوط به آن اشاره مى شود.

خداوند متعال مى فرمايد: «اى اهل ايمان بر شما نيز مانند گذشتگان روزه واجب گرديد تا شايد پرهيزگار گرديد»(10)

و هم چنين پروردگار متعال مى فرمايد: «توبه كنندگان عابد، شكرگزاران روزه دار، ركوع كنندگان و سجده كنندگان، امر به معروف و نهى از منكر كنندگان و نگهبانان حدود الهى و مؤمنان را بشارت ده»(11)

درباره روزه گرفتن از رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم احاديث زيادى آورده شده است؛ حضرت فرمودند: «روزه بگيريد تا تندرست شويد»(12) و هم چنين فرمودند: «روزه سپرى است مادامى كه آن را به دروغ يا غيبت ندرد»(13) و يا در جايى پيامبر اكرم صلى الله

عليه وآله وسلم فرمودند:«روزه سپر عذاب خداست»(14) و هم چنين باز ايشان مى فرمايند: «هر كس قدرت ازدواج ندارد، روزه بگيرد كه براى او قطع شهوت است»(15)

پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «پروردگارا! ميراث روزه چيست؟

خداوند فرمود: روزه حكمت به ارث ميگذارد وحكمت معرفت و معرفت يقين، چون بنده به يقين رسد ديگر برايش اهميتى ندارد كه چگونه شب و روز خود را بگذراند؛ به سختى يا به آسانى» (16)

در ديگر كتابهاى آسمان چون تورات و انجيل نيز به روزه گرفتن اشاره شده است.

«قوم يهود در موقعى كه فرصت يافته مى خواستند اظهار خضوع نمايند، روزه ميداشتد تا بوسيله آن رضاى حضرت حق را تحصيل نمايند»(17) در انجيل لوقا آمده است «حضرت مسيح به شاگردان دستور داد كه پس از فوت او روزه بگيرند»

اما فوائد روزه از نظر دانشمندان و پزشكان

دكتر عبدالعزيز در اين رابطه مى گويد: اين قدر مسلم است كه روزه در حالات زيادى مفيد است و در مواردى تنها راه علاج درمان مى باشد و در مواقع ديگر مى بينيم كه اگر طريق منحصر هم نباشد، بهترين راه علاج است.

روزه براى معالجه در موارد زير استفاده مى شود:

1- اضطراب مزمن امعاء، هنگامى كه مقرون با تخمير مواد زلاليه و مواد نشاسته اى باشد.

2- فشار خون بالا، اين مرض درا ثر عياشى و انفعالات نفسانى رو به ازدياد مى رود. در چنين هنگامى روزه نقش درمانى ايفا مى كند. مخصوصاً اگر وزن شخص بيشتر از وزن طبيعى باشد.

3- مرض قند، آن هم مانند فشار خون رو به بالا مى رود. در اوايل بروز و

قبل از ظهورش غالباً توأم با سنگينى بدن است دراين صورت روزه علاج نافعى مى باشد. زيرا مرض قند با تثبيت وزن تخفيف مى يابد. در مواقعى كه مرض قند به طور خفيفى وجود داشته باشد پنج ساعت پس از خوردن غذا، قند در خون به كمتر از ميزان طبيعى پايين مى آيد و پس از ده ساعت به كمترين حد طبيعى مى رسد. حتى بعد از پيدايش آمپول انسولين، مهمترين روش درمان، روزه گرفتن است.

4- در مورد بيماريهاى قلب كه توأم با تورم باشد.

5- التهاب مزمن مفاصل، بخصوص وقتى كه همراه با بيماريهاى چاقى باشد. به طورى كه غالب خانمها پس از سن چهل سالگى به آن مبتلا مى شوند. در اين باره مكرر ديده شده است كه در ماه رمضان عوارض اين بيمارى به درجات خفيف تر از (مواقعى كه برق و خون گرفتن و تمام وسائل طب جديد بكار برده مى شود) مى باشد.(18)

دكتر فرتس بكر مى گويد: روزه گرفتن نه گرسنگى كشيدن است نه يك روش درمانگر؛ بلكه روزه گرفتن يك نوع استراحت است كه به بدن ما اين امكان را مى دهد تا خود را براى ترميم و نظافت درونى و بيرون ريختن مواد مزاحم بسيج نمايد و دوباره خود را پاكسازى و بازسازى كند. راز و رمز تأثير معجزه آساى اين امر درون ارگانيسم زنده بدن ما نهفته است. در درون هر شخصى يك نيروى درمان كننده خدادادى وجود دارد.(19)

هم چنين دكتر كارل مى گويد: لزوم روزه دارى در تمام اديان تأكيد شده است. روزه ابتدا گرسنگى و گاهى نوعى تحريك عصبى و بعد ضعف احساس مى شود ولى

در عين حال كيفيات پوشيده اى كه اهميت زيادى دارند را به فعاليت واميدارد. قند كبد در خون ميريزد و چربيهايى كه در زير پوست ذخيره شده اند و پروتيين هاى عضلات و غدد و سلول هاى كبد آزاد مى شوند و به مصرف تغذيه بافت ها مى رسد و بالاخره تمام اعضاء مواد خاص خود را براى نگهدارى تعادل محيط داخلى و قلب قربانى مى كند وبه اين ترتيب روزه تمام بافت هاى بدنى را مى شويد و آنها را تغيير ميدهد.(20)

دكتر ژان فروموزان روش معالجه روزه را شستشوى احشاء تعبيرميكند كه در آغاز روزهدارى زبان باردار است. تعريق بدن زياد ميگردد، دهان بو

مى دهد، گاهى آب از بينى راه مى افتد و تمامى اينها علامت شروع شستشوى كامل بدن است. پس از چهار روز بو بر طرف مى شود، اسيد اوريك ادرار كاهش مى يابد و به شخص احساس سبكى و خوشى خارق العاده دست ميدهد كه در اين حال اعضاء هم استراحتى دارند.(21)

در آخر بايد گفت روزه باعث زخم معده نمى شود بلكه باعث استراحت معده و در حالت روزه دارى و استراحت، اسيد معده به جاى غذا بوسيله صفرا خنثى ميگردد و زخم ايجاد نميشود.(22) آيا ترك واجبى مانند روزه كه گناهى بسيار بزرگ است اثر سوء بر جسم و جان ما ندارد؟ آيا ابتلا به بيماريهاى مختلف دليلى غير از گناه و معصيت الهى دارد؟ آيا شما هم چنين نظرى داريد؟

بى حجابى سبب ناامنى خواهران

بى حجابى يعنى ظاهر كردن قسمت هايى از بدن كه پوشاندن آن واجب و نمايش آن به نامحرمان حرام

است، طبق دستور قرآن و روايات و نظر عقلا و دانشمندان بى حجابى امر حرام و قبيحى است.

خداوند متعال مى فرمايد: «اى پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو خويشتن را در چادر فرو پوشند»(23)

هم چنين مى فرمايد: «زنان راباكى نيست كه نزد پدران، فرزندان و برادران و برادرزادگان و خواهر زادگان و زنان مسلمان وكنيزان ملكى خود بى حجاب در آيند.»(24)

در اين دو آيه خداوند بارى تعالى صراحتاً بيان مى كند كه زنان بايد خود را بوسيله چادر بپوشانند الا براى افراد خاصى مثل برادزادگان و ... كه محارم شان محسوب ميشود.

خداوندى كه خالق آدمى است به نيازهاى مخلوقاتش بيشتر آگاه است و هر آن چه دستور مى دهد طبق مصلحت است و بر انسانهاست كه اطاعت كنند و راه عصيان و مخالفت را نپيمايند.

در تفسير آيه اول بايد گفت، اهل لغت گفته اند جلباب جامه وسيعى است كوچكتر از عبا (چادر زنان عرب) و بزرگتر از خمار و مقنعه اى است كه زنهاى عرب بر سر مى اندازند و به گونهاى ميباشد كه اطراف سينههايشان را ميپوشاند. از ابن عباس در معناى «من جلا بيبهن» روايت شده كه جلباب عبايى است كه از سر تا پا را مى گيرد. بعضى گفته اند جلباب به معنى ملحفه يعنى لفافهاى است كه تمام بدن را فرا ميگيرد.(25)

در مذمت بد حجابى و خود آرايى خداوند سبحان مى فرمايد: «در خانه هايتان بنشينيد و آرام گيريد. مانند دوره جاهليت پيشين آرايش و خود نمايى نكنيد و نماز را به پا داريد و زكات مال به فقيران بدهيد و

از امرخدا و رسول اطاعت كنيد»(26)

غير از آياتى كه در باب حجاب و اهميت آن ذكر شد، روايات فراوانى در باب مذمت بى حجابى وجود دارد كه به گوشه اى از آنها اشاره مى كنيم.

رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «در آخر الزمان از ميان امت من،زنانى خواهند آمد كه پوشش دارند اما برهنه اند و بر سرهايشان برآمدگى مانند كوهان شتر خراسانى وجود دارد، ...پس آنان را لعنت كنيد كه ملعونند»(27)

اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزند دلبندش امام مجتبى عليه السلام فرمودند: «زنان را در پرده حجاب و پوشش نگاهشان دارد تا نامحرمان را ننگرند زيرا سخت گيرى در حجاب، سلامت و پاكدامنى آنان را استوارتر مى سازد. آوردن افراد غير صالح در ميان زنان و داخل زندگى ، خطرناك تر است از بيرون رفتن آنها از منزل (از تماس زن ها با افراد غير موثق) جلوگيرى كن و اگر مى توانى كارى كن كه زنان غير تو را نشناسند. كارى كه برتر از توانائى زن مى باشد و به او مربوط نيست به او وامگذار، زيرا زن چون گل خوشبوست نه قهرمان و كارفرما»(28)

و در جايى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم ميفرمايند: «نابودى زنان امت من در دو چيز است:

1- استفاده از زيورآلات طلا ( و نمايش به نامحرمان).

2- پوشيدن لباس نازك و بدن نما.(29)

اينها بخشى از احاديث مربوطه به بد حجابى بود كه بيان شد. اما جالب است بدانيد كه پوشش مخصوص مسلمانان نيست بلكه حتى اديان گذشته مأمور به رعايت حجاب بودند چنان كه ويل دورانت مينويسد: اگر زنى به نقض قانون يهود

مى پرداخت چنان كه مثلاً بى آنكه چيزى بر سر داشتند به ميان مردم مى رفت و يا در انظار عموم نخ مى رشت، يا با هر سنخى از مردان درد دل مى كرد و يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه اش تكلم مى نمود همسايه ها مى توانستند سخنانش را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.(30)

هم چنين نويسنده اروپايى «كنت گو بينو» مى گويد: حجاب شديد دوره ساسانى، حتى با آمدن اسلام در ميان ايرانيان باقى ماند.(31)

اما در باب فوايد جسمى داشتن پوشش بايد گفت، آيا نفعى بزرگتر از امنيت وجود دارد؟ امنيتى كه خبرنگار نيويورك تايمز طى مقاله اى با عنوان «زنان در آغوش اسلام امنيتى تازه مى يابند» با اشاره به گرايش روز افزون زنان مسلمان به حجاب مينويسد. چه چيزى اين بازگشت را ميسر ساخته است؟ بازگشتى كه به معناى واقعى در آزاديهاى شخصى و سياسى صورت گرفته است؟

اين در حالتى است كه طبق آمارى تكان دهنده هر بيست دقيقه يك بار، يك زن در سوئد كتك مى خورد و مجروح مى شود، در هر سه ساعت يك بار به يك زن تجاوز مى شود.

اما با وجود اين آمارها، بعضى ها خيال مى كنند كه اگر فرهنگ برهنگى رواج پيدا كند كم كم به صورت عادى در مى آيد و ديگر افراد تحريك نمى شوند!

در جواب اين افراد بايد گفت بنا به نوشته plaintruthتجاوز به عنف (اجبار) از هر 34 دقيقه يك مورد به 14 دقيقه رسيد. طبق نوشته مجله آمريكايى نيوزويك هر

سال ده هزار كودك در اروپا مورد تجاوز جنسى و سوء استفادههاى ديگر مانند كودك آزادى و ... قرار مى گيرد. آمار گيرى در انگلستان نشان داده است؛ 41 درصد زنان 16 تا 30 سال از اين احتمال كه روزى مورد تجاوز قرار گيرند هميشه نگران هستند و بيش از 11 درصد از زنان انگليس بر اين باورند كه به هر حال روزى مورد تجاوز قرار خواهند گرفت. 4 درصد زنان از آژيرهاى هشدار دهنده تجاوز جنسى استفاده مى كنند و 7 درصد از خانمها در كلاس هاى دفاع شخصى شركت ميكنند.(32)

آيا برهنگى غرب كمكى به امنيت زنها كرده است؟ آيا برهنگى سبب بى توجهى مردان هوسران شده است؟؟؟ آن چه مسلم است تنها حجاب سبب امنيت زنان و بى توجهى مردان به زنان مى شود نه چيز ديگر، در اين رابطه چه ديدگاهى داريد؟

در پايان بشنويد حكايت جوانى را كه بواسطه بى حجابى و بد پوششى همكلاسى هايش در دانشگاه مرتكب قتل شد!!

جوان متهم به قتل را دستگير كردند. از او پرسيدند؛ چرا چنين عمل شنيعى را انجام دادى؟ گفت: با هزار زحمت ديپلم گرفتم و وارد دانشگاه شدم در انجا چشمم به دختران بد حجاب زيادى افتاد كه با آرايشهاى تند و زننده در محوطه و كلاس دانشگاه قدم مى زدند، با هم مى خنديدند و اصلاً رعايت هيچ چيزى را نمى كردند. من هم جوانى مجرد، كم كم با بعضى از آنها طرح دوستى ريختم و با نقشه قبلى يكى ازآنان را فريب دادم و با او دوست شدم چون كه مى خواهم با شما ازدواج كنم يك روز او اظهار داشت

كه حامله هستم بايد با من ازدواج كنى من كه وضعم مناسب نبود به او قول امروز و فردا مى دادم تا اين كه يك روز كارمان به مشاجره و آبروريزى كشيد، گلاويز شديم و وقتى به خودم آمدم متوجه شدم او را خفه كرده ام و او مرده است.(33)

اين جنايت يكى از ثمرات بد حجابى است هر چند اين درخت ثمرهاى فراوانى چون، خيانت، طلاق، بى ميلى زن و شوهر، وسيله رسيدن به خواهش هوس بازان و ... و صدها ثمره ديگرى كه براى همگان واضح است.

سخنى با خواهران مسلمان

هيچ وقت ديده نشده است كه طلا فروشان، طلاهاى خود را در ظرفى قرار دهند و آن را روى سر بگذارند و در ميان بازار و خيابان حركت كنند، بلكه طلاها را در گاوصندوقى بزرگ پنهان مى كنند زيرا مى دانند اين جنس ارزشمند دزد زياد دارد لذا در نگهدارى آن تلاش مى كنند. عفت، زيبايى و حياى زن نيز مانند طلايى مى ماند كه دزد زياد دارد به همين خاطر عاقل، فردى است كه آن را از دسترس دزدان دور نگه ميدارد و آن را در گاو صندوق قرار ميدهد، بايد دانست كه گاو صندوق گوهر زن؛ حجاب است، حجاب يعنى پوشاندن تمام بدن بوسيله چادر، اگر درب گاو صندوق شما ذرهاى باز باشد دزد مى تواند به راحتى دسبرد بزند و اگر كاملاً هم باز باشد به راحتى دست به سرقت مى زند يعنى اگر شما قدرى از زينتها را واضح و آشكار كنيد و يا تمام آنها را، در هر دو صورت راه را براى هوسبازان باز گذاشته ايد، پس با داشتن

پوشش كامل خود را از دست نگاههاى مردان هوس باز حفظ كنيد.

خوردن گوشت خوك سبب ابتلا به تريكيوز

در شريعت مطهره اسلام خوك از حيوانات نجس به شمار مى آيد. خريد و فروش آن حرام و خوردن گوشت و شير آن هم حرام است. براى تحريم اين حيوان دلايلى بسيار وجود دارد كه به آنها از طريق قرآن و روايات و نظر دانشمندان اشاره ميكنيم.

خداوند متعال مى فرمايد: «خداوند محققاً مردار و خون و گوشت خوك و آن چه بدون نام خدا كشته شود را بر شما حرام نموده»(34)

در علت تحريم خوردن گوشت خوك، امام رضا عليه السلام مى فرمايد: «خداوند خوردن خوك را حرام فرموده چون حيوانيست مهيب و زشت صورت كه خدا او را براى پند و عبرت گرفتن انسانها آفريده (يعنى از ديدنش بفهمند كه خدا بر هر چيزى تواناست و خداى را بر زيبايى صورت بشرى خود شكر كنند) بترسند از شهوت رانى و بى بند و بارى كه موجب اين مى شود كه خداى متعال سيماى زيباى آدمى را از او گرفته و به صورت خوكشان كند و مسخ شوند. جهت ديگر حرمت خوك آنست كه خوراكش پليدترين پليدها و كثيف ترين كثافتها است»(35)

هم چنين امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «خداوند عده اى را به صورت هاى گوناگون مسخ كرد شبيه خوك، بوزينه، خرس و هر چه از مسوخات ديگر است؛ آنگاه از خوردن اين نمونه ها نهى فرمود تا از اين گونه حيوانات بهره مند نگردند و با عقوبت آن خوار نگردند»(36)

اينها قسمتى ازآيات و روايات مربوط به خوردن خوك بود كه به آنها اشاره

شد اما قبل از بيان مضرات علمى اين حيوان بايد اشاره نمود كه خوك و سگ دو حيوان نجس هستند كه تمام اجزاء بدنشان حتى مو و ناخن آنها كه جان ندارد، ناپاك است و ذبحشان لغو است يعنى به هيچ وجه قابل تطهير نيست و خوردنشان حرام و گناه محسوب مى شود.

زيان هاى جسمى خوك از نظر دانشمندان

1- خوك از خوردن كثافات حتى مدفوع خود باك ندارد، از اين جهت معده خود را لانه انواع و اقسام ميكروب هاى امراض قرار داده كه از آن جا به گوشت، خون و شير آن سرايت مى كند.

2- از ضررهاى مهم گوشت خوك، توليد مرض تريكينوز است كه ميكروبى با نام تريكين يا تريشين در گوشت خوك لانه مى گذارد به گونهاى كه در يك كيلو گوشت خوك بسا 400 ميليون نوزاد تريكين موجود است. اين انگلها سبب آسيب گلبول هاى قرمز و ايجاد كم خونى در شخص، سپس سرگيجه و امراض زياد ديگر مى شوند.

3- توليد مرض لادررى كه از خوردن گوشت خوك به وجود مى آيد، در سرزمينهاى مسيحى به خاطر خوردن گوشت خوك بسيار شايع است.

4- خوك غيرت ناموسى ندارد! جفت خود را در معرض استفاده خوك هاى نر ديگر قرار مى دهد. اين صفات و اخلاق او در گوشتش تأثيراتى دارد. از اين جهت اشخاصى كه ازا ين گوشت تغذيه ميكنند همان صفات و اخلاق رذيله را پيدا مينمايند.(37)

سحر و جادو عامل گمراهى

يكى ديگر از گناهانى كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به كبيره بودنش تصريح فرموده اند، سحر ميباشد كه در آيات و روايات به آن اشاره شده است.

خداوند متعال مى فرمايد: «طايفه يهود پيروى كردند آن چه را كه شياطين بر مردم در زمان حضرت سليمان مى خواندند در حالى كه سليمان كافر نشد وليكن شياطين كافر شدند چه آن كه سحر را به مردم ياد دادند و آنها را گمراه نمودند و

از آن چه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت از راه الهام نازل شده بود، پيروى كردند. در حالى كه آن دو فرشته هر گاه مى خواستند بكسى سحر بياموزند قبلاً او را از عمل به آن نهى مى كردند و مى گفتند ما براى آزمايش آمده ايم و مواظب باش كافر نشوى. پس از آن دو فرشته قسمت هائى از سحر كه به وسيل? آن ميان زن و شوهر جدايى مى انداختند را ياد ميگرفتند. اگر چه مردم نميتوانستند بدون اذن خدا به كسى زيان برسانند و ياد مى گرفتند آن چه به حالشان زيان داشت نه منفعت و آنها ( بوسيله عقل خود و فرمايش حضرت موسى ) مى دانستند كه خريدار سحر درسراى ديگر بهره اى نخواهد داشت و به بد چيزى خود را فروختند اگر بدانند» (38)

در توضيح اين آيه بايد آورد؛ امام رضا عليه السلام ضمن گفتگويى با مأمون چنين فرمودند: «و اما هاروت و ماروت دو فرشته بودند كه به مردم سحر ياد دادند تا بوسيله آن از سحر ساحران جلوگيرى كنند و نقشه هاى آنها را باطل نمايند. آنان چيزى از سحر به كسى نياموختند مگر اين كه قبلاً به او يادآورى كردند كه ما وسيله آزمايش تو هستيم، كافر مشو. ولى عدهاى بواسطه به كار بستن چيزى كه بايد از آن دورى مى كردند، كافر گشتند و مشغول تفرقه انداختن ميان مرد و همسرش بوسيله اعمال مخصوصى كه انجام مى دادند شدند.»(39)

در مذمت سحر و جادو از اهليبت عليه السلام احاديثى داريم كه به آن اشاره مى كنيم.

رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم

فرمودند: «سه طايفه اند كه به بهشت داخل نمى شوند. كسى كه دائماً در حال شراب خوارى باشد. كسى كه دائماً درحال سحر باشد و قطع كننده صله رحم.»(40)

و هم چنين رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «كسى كه نزد ساحر، كاهن يا دروغگويى برود در حالى كه آن چه را كه مى گويند، تصديق كننده باشد به تمام كتاب هاى آسمانى كه خدا فرستاده كافر شده است».(41)

اميرالؤمنين عليه السلام در اين رابطه مى فرمايند: «زنى خدمت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم آمد و گفت شوهرم به من بد اخلاقى و تندى مى كند. من چيزى درست كرده ام تا او را با خود مهربان كنم. (يعنى او را سحر كرده ام يا به قول عوام چيز خورش كرده ام تا مرا دوست بدارد) رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اف بر تو باد كه درياها و خاك ها را تيره ساختى و ملائكه هاى نيكان و ملائكه هاى آسمان و زمين ترا لعنت كردند»(42)

لازم به تذكر است كه سحر انواعى دارد كه به آن اشاره خواهيم كرد اما قبل از بيان اقسام آن به جا است كه سحر را تعريف كنيم. سحر عبارت است از نوشتن يا خواندن اوراد مخصوص يا سوزانيدن به آتش يادود كردن چيزهايى خاص، نقش كردن صورت، يا گره زدن پارچه يا چند چيز را به شكلهاى گوناگون در جاهايى دفن كردن به طورى كه در بدن، قلب يا عقل شخص سحر شده، اثر كند. مثل اين كه غايب را حاضر يا اين كه او را بيهوش كنند يا ايجاد محبت و

دشمنى بين او و ديگرى كنند و بين زن و مرد جدايى اندازد.(43)

انواع سحر

1- كهانت: خبر دادن از امور آينده و پيشگوئى كردن است به اين منظور كه خبرها از بعضى طوايف جن رسيده است. از مال دزديده شده يا از امور آينده خبر مى دهد. در اين باره حضرت صادق عليه السلام فرمودند: «كسى كه كهانت كند و فردى كه نزد كاهن برود تا برايش اين عمل را انجام دهد از دين محمد صلى الله عليه وآله وسلم بيرون شده است.»(44)

2- شعبده: نشان دادن چيزى است كه حقيقت و واقعيت ندارد. بوسيله سرعت حركت و استفاده از خطاى چشم بيننده انجام مى گيرد. مانند آتشى كه در آتش گردان است وقتى كه به سرعت چرخ داده مى شود، چشم يك دايره متصل آتشين مى بيند. در حالى كه واقعاً اين طور نيست.

3- تسخيرات: استخدام و تسخير كردن ملك، جن يا ارواح بشر يا ساير حيوانات و غيره كه تماماً حرام و از اقسام سحر شمرده مى شود.

4- قيافه: پيوند دادن كسى به ديگرى در نسب. بر خلاف آن چه كه شرع مقدس در اثبات نسب و الحاق يكى به ديگرى، ميزان قرار داده است، مثل اين كه از روى علم چهره شناسى حكم قطعى كند فلانى پسر فلان شخص است. در حالى كه از روى ميزان شرعى پسر او نيست يا بواسطه اعضاى ظاهرى و باطنى، شخص از امور غريب و پنهان خبر دهد.

نقل شده است؛ على بن هبيره از جمله حكام و امراء بنى عباس بود. غلامى داشت به نام رفيد. بر او خشم كرده بود و قصد كشتنش

را داشت. رفيد به حضرت صادق عليه السلام پناه آورد. آن حضرت به او فرمودند: «نزد او برگرد و سلام مرا به او برسان و بگو جعفر بن محمدصلى الله عليه وآله وسلم گفت، من غلام تو رفيد را پناه دادم او را آزار مده» رفيد عرض كرد: مولاى من شامى بد اعتقادى است، حضرت فرمود: «برو و بهمين قسم كه گفتم بگو» رفيد گويد روانه شدم در بيابان عربى مرا ديد پرسيد: كجا ميروى؟ صورتت شبيه به كشته شدگان است. پس گفت؛ دست خود را به من بنما، چون نگاه كرد، گفت: دستت دست انسان كشته شده است! هم چنين پايم را ديد و گفت: پايت پاى انسان كشته شده است. تمام بدنم را ديد و گفت: بدنت مانند جسد مقتول است. سپس زبانم را نگاه كرد، گفت: بر تو ضررى نيست زيرا در اين زبان رسالت و پيغامى است كه اگر به كوه هاى بلند، آن پيغام را برسانى. آنها نرم مى شوند.

رفيد ميگويد، چون بر مولايم على بن هبيره وارد شدم امر به كشتنم نمود. كتفهايم را بستند و جلاد با شمشير برهنه بالاى سرم ايستاد. گفتم: اى امير مرا كه به زور نگرفتى بلكه من با پاى خودم آمدم. مطلبى است كه با تو در خلوت مى گويم. خواهى مرا بكش يا ببخش. پس امر به خلوت نمود مطلب امام را به او رساندم گفت الله اكبر جعفر بن محمد اين سخن را به تو گفت و به من سلام رساند. گفتم: بلى و قسم خوردم تا سه مرتبه. پس با دست خود بازوى مرا گرفت، باز نمود و

گفت، دست من پيش نمى رود و هرگز چنين كارى نمى كنم. گفت، قانع نمى شوم مگر به اين كار. پس اصرار كرد دستان او را بستم و من زود آنها را گشودم سپس انگشترى خود را به من داد و گفت؛ امور خود را به تو وا گذاشتم، و همگى در دست تو است، هر چه خواهى بكن.(45)

5- تنجيم: خبر دادن از حوادث تكوينى به طور قطع و جزم. مانند خبر دادن از گرانى و ارزانى اجناس و قحطى. در حالى كه اين امور را مستقلاً از حركات افلاك و ربط ستارگان بداندوآنها را مستقلدر تأثيرات اين عالم بداند. اما خبر دادن از اين امور به طور احتمال و خدا را مؤثرحقيقى دانستن جايز است؛ چنان چه خبر دادن از خورشيد گرفتگى، ماه گرفتگى و منزلهاى ماه، اتصال و انفصال ستارگان از يكديگر مانعى ندارد. در اين مورد رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «كسى كه منجم يا كاهن را تصديق كند، پس به آن چه خدا بر محمد صلى الله عليه وآله وسلم فرستاده است كافر شده است»(46)

بايد گفت كه قدرت ساحر محدود مى باشد، چنان چه امام صادق عليه السلام فرمودند: «ساحر عاجزتر و ناتوان تر است كه بتواند خلقت خداى را دگرگون سازد. زيرا كسى كه بتواند آن چه را خدا تركيب و تصوير فرموده باطل كند و دگرگون سازد بايد چنين شخصى شريك خدا در خلقتش باشد. بلند مرتبه است خداوند از اين كه برايش شريكى باشد. اگر ساحر بر چنين كارى توانائى دارد، پس بايد بتواند پيرى و گرفتارى را از خودش دور كند، نگذارد موى سرش سفيد شود و

تهيدستى را از خود دور كند. جز اين نيست كه بزرگترين اقسام سحر نميمه است كه با آن ميان دوستان جدايى مى افكند و ميان اهل صفا و محبت، دشمنى مى اندازد».(47)

پليدى ساحر از نظر عقلاى عالم

از مقدمات تحصيل و بدست آوردن قدرت و علم سحر، انواع شرور و جنايتها و خيانت ها كه از جمله آنها ترك جميع امور خيريه و ارتكاب افعال شنيع مانند زناء محصنه، قتل نفس و خوردن خون انسانى با آداب مخصوص اهانت به آيات قرآن مجيد. به طور كل اعمالى به جا آورد كه توسط آن به شياطين نزديك شود حتى از سنخ آنها بدتر بشود تا بتواند به وسيل?آن از سحر و كهانت استفاده كند.

زهى بدبختى براى بشرى كه مى تواند به بركت اعمال خير و پيروى از دستورات شرع مقدس به رديف ملائكه در بيايد و يا بالاتر از ملائكه شود، خود را از اين درجات محروم ساخته و به اسفل الّسافلين كه از شياطين پايين تر است، برساند.

فرق بين سحر و معجزه

يكى از شرايط نبوت و امامت دارا بودن معجزه مى باشد. معجزه انجام عملى است كه از حدود قوانين طبيعى بيرون بوده و ديگران از آوردن مانند آن عاجز و ناتوان هستند. و صاحب اين عمل براى اثبات حقانيت خود از آن استفاده مى كند ولى متأسفانه بعضى افراد با استفاده از سحر و جادو ادعاى نبوت و امامت مى كنند و اين دستاويزى براى توجه مردم به آنها مى شود. لذا بايد فرق ما بين معجزه و جادو را بيان كنيم تا جاى هيچ شبهه اى باقى نماند يا به تعبيرى فرق ساحر با نبى يا امام را بيان كنيم.

1- اصل ادعا، عقلاً قابل قبول باشد. اگر ادعايش قابل پذيرفتن نبود آن چه آورده، سحر است. خواه علت آن دانسته شود يا نشود. مثلاً پس از

آن كه بر هر مسلمانى ثابت شد كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم آخرين پيامبر است، تا قيام قيامت اگر كسى ادعاى پيغمبرى كند و امور خارق العاده اى انجام دهد از همان ادعايش معلوم مى گردد كه جادوگر ماهرى است.

2- بايد شرايط عقلى مدعا را داشته باشد. مثلاً از جمله شرايط پيغمبر و امام، عصمت است. يعنى پيش از مقام پيغمبرى و امامت و بعد از آن هيچ وقت گناهى از او ديده نشده باشد. و از جهت علم و عمل سرآمد اهل زمان خود باشد. پس اگر شخصى كه از او گناه ديده شده يا از معارف خدائى بى بهره است يا دنيا پرست اگر از او امور غريبه اى ديده شود، يقيناً جادوگر است.

3- امر خارق العاده فقط به قدرت خداوند مستند باشد نه به تحصيل و كسب اسباب آن. مثلاً ساحر از استخوان پوسيده مردگان و موى آنها استفاده مى كند و با ابزار خاص سحر مى كند ولى معجزه فقط از خداست و فى البداهه صورت مى گيرد. چنان چه پيغمبر با اشاره به ماه آن را دو نيم كردند، حضرت عيسى عليه السلام كه كور مادرزاد را شفا دادند يا حضرت موسى عليه السلام كه عصا را به اذن و قدرت خداوند تبديل به اژدها نمودند.(48)

اينها بخشى از تفاوت هاى سحر با معجزه بود كه بيان شد.

روشهاى ابطال سحر

شخصى خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و از سحر شكايت كرد. حضرت فرمود: «بر كاغذى كه از پوست آهو باشد اين دعا را بنويس و همراه خود قرار ده كه آن سحر بتو

ضررى نمى رساند و كيدش در تو اثر نمى كند.» و آن دعا اينست: «بسم الله و بالله و ماشاء الله بسم الله لاحولولاقوهالابالله. قال موسى ماجئتم به السحر ان لله سيبطله ان الله لا يصلح عمل المفسدين فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون فغلبوا هنا لك و انقلبوا صاغرين»

آن حضرت در اين رابطه فرموده اند: براى جلوگيرى از سحر و شر شيطان هفت مرتبه بخوان «بسم الله وبالله سنشد عضدك باخيك و نجعل لكما سلطاناً فلايصلون اليكما ب آياتنا انتما و من اتبعكما الغالبون» و هم چنين پس از فراغت از نماز شب و پيش از نماز صبح، هفت مرتبه آن را بخوان جز اين نيست كه بر تو ضرر نخواهد زد. (49)

شراب عامل تخريب عقل و قوه تشخيص

شرابخوارى كه خوردن مايعات مست كننده است طبق قرآن و روايات ونظر عقلا منفور مى باشد و براى عامل و شارب آن، آفت هايى وجود دارد كه به آنها ميپردازيم.

ابتدا به آياتى كه در مورد شراب وجود دارد، اشاره ميكنيم و پس از آن به روايات و نظر دانشمندان مسلمان و غير مسلمان، تا حجت بر همگان تمام شود.

خداوند متعال مى فرمايد: «اى پيامبر از تو درباره حكم شراب و قمار ميپرسند، بگو در اين دو، گناه بزرگى است و سودهايى براى مردم دارد ولى زيان آنها بيشتر از منفعت آنست»(50)

در اين آيه پروردگار صراحتاً اشاره مى نمايد كه زيان اين دو، يعنى شراب و قمار بيشتر از نفع آن است. چرا كه بعضاً افراد در قمار سود زيادى بدست مى آورند ولى بعد از آن منفعت بزرگترى را از دست

مى دهند. هم چنين در مورد شراب، شايد قدرت ظاهرى بدست آورند ولى خود را مبتلا به بيماريهاى مختلف كردهاند كه در قسمت آخر به آن اشاره مى شود.

خداوند متعال مى فرمايد: «همانا شراب و قمار و بتها پليد است و از اعمال شيطانى است»(51) در اين آيه نيز خداوند تعالى از قمار و شراب به پليدى نام برده است. يعنى اين دو سبب مى شود انسان با معنويت خداحافظى كند و خود را از گناهكاران بداند و براى ارتكاب گناهان مختلف آماده شود.

شراب خوار جايگاهش در روايات چگونه است؟

امام صادق عليه السلام فرمودند: «شراب خوار اگر مريض شد او را عيادت نكنيد و اگر مرد بر تشييع جنازه او حاضر نشويد، اگر شهادت داد از او قبول نكنيد، اگر خواستگار شد به او دختر ندهيد. هر كسى دخترش را به شارب الخمر بدهد گويا او را به سوى آتش كشيده است. هر كس دخترش را به مخالف دين بدهد، قطع رحم نموده و هر كس شارب الخمر را امين شمارد براى او بر خداوند متعال ضمانتى نباشد» (52)

رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «سوگند به آن كه مرا به حق فرستاد؛ هر كس شربتى از مست كننده بنوشد نمازش چهل روز و شب قبول نميشود پس اگر توبه كند خداوند توبه او را قبول مى نمايد. هر كس دو شربت بنوشد، هشتاد روز و شب نمازش قبول نميشود و بر خدا حقيست كه او را از زرعه الخبال بنوشاند. گفته شد آن چه چيز است يا رسول الله؟ حضرت فرمودند: صديه اهل آتش و چرك آنان، صديه مانند چرك و خون است.»(53)

با

توجه به اين حديث نوشيدن شراب باعث مى شود كه انسان محبوبيت خود را نزد خداوند متعال از دست بدهد و حتى خداوند متعال به نمازهاى او نيز توجه نخواهد كرد اما حديث به اين معنا نيست كه من نماز را ترك كنم و نماز نخوانم، بلكه بدين معناست كه پستى اين عمل ما را از از محبت خالق دور ميكند و ديگر حتى به عبادت ما هم توجه نمى كند.

در مورد علت تحريم شراب امام موسى كاظم عليه السلام فرمودند: «خداوند عزوجل خمر و شراب را به خاطر چند جهت حرام فرمود. در آن فساد است، عقل شارب را تغيير داده وزايل مى كند، شارب را مجبور مى كند كه خداوند منان را انكار كند، شارب را مجبور مى كند كه بر خدا و انبيايش دروغ ببندد، فسادهاى ديگرى از شارب سر مى زند. قتل و نسبت ناروا دادن و مبادرت به زنا ناشى از شرب خمر مى باشد. شرب خمر سبب مى شود كه نسبت به اجتناب از محارم الهى بى اعتنا و كم مبالات گردد. سپس امام فرمودند: به خاطر اين جهات حكم نموديم كه هر شراب و مايع مست كنندهاى حرام است. زيرا عاقبتى كه بر خمر مترتّب است بر اين مايعات نيز مترتّب ميباشد يعنى آن چه از فساد كه به دنبال شرب خمر هست به دنبال نوشيدن اين مايعات نيز خواهد بود، لذا كسى كه به خدا و روز آخرت ايمان داشته، دوستى و ولايت ما را دارد و اساساً مودت و محبت ما خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دين او مى باشد بايد از شارب مسكر-

مايع مست كننده- اجتناب و احتراز كند چرا كه بين ما و شارب مسكر هيچ ارتباطى نمى باشد»(54)

اينها بخشى از احاديث مربوط به نوشيدن شراب بود اما بشنويد ضررهاى شراب را در كلام دانشمندان و پزشكان مسلمان و غير مسلمان.

انديشمندان و علماى اروپايى از قبيل، پاستور، برتيليون، موسيو كريزل، كلينتول، دكتر گاليته بوآسير، كوزر براى مشروبات الكلى مضرراتى بيان كرده اند كه مشروحاً و مبسوطاً به آن ها اشاره مى كنيم.

1- اثرى كه الكل در وجود آدمى مينمايد تدريجاً خون را فاسد نموده، عمل تغذيه اعضاء مختل و به طور صحيح انجام نمى گيرد. مقدار زيادى پيه و چربى اطراف قلب را گرفته و آن را سنگين و حجيم مى كند، آن گاه كه قلب سنگين شود به كندى ضربان مى كند و رگ هاى آن تنگ مى گردد و بدين واسطه نبض اشخاص الكلى غالباً آهسته و غير منظم است، چون قلب ضخيم شده شرايين نمى تواند خون را قوى از قلب براند و بر ساير اندامهابرساند و با كوچكترين فشارى شريان پاره گرديده و سبب نزف الدم سخت مى گردد.

2- حنجره و ريه فرد الكلى پس از استعمال مشروبات به مرور زمان ورم ميكند و صداى شخص الكلى بسيار خشن و بم مى شود، سرفه هاى سختى كه در اين قبيل اشخاص ملاحظه مى گردد نتيجه همان تحريك قصبه الريه مى باشد.

3- سينه هاى اشخاص معتاد براى مرض سل مستعد ميشود. از روى امتحان و تجربه معلوم شده كه اشخاص مسلول (داراى سل) غالباً معتاد به الكل مى باشند، مگر عدهاى كمى كه به دلايل ديگر مبتلا

شده اند.

4- اثرات الكل در مغز و نخاع آدمى بسيار محسوس است. غالباً سبب نزف الدم دماغى يعنى پاره شدن شريان دماغى و ريختن خون دماغ ميگردند و چون خون بر مركز دماغ ريخت، شخص الكلى فجئه كرده و فوراً مى ميرد.

5- الكل در جهاز هاضمه معتادين خيلى مؤثر است. زبانهاى آنها شكاف هاى مختصرى برداشته و حجيم مى گردد و ديگر تشخيص مزه غذاها را به خوبى نمى دهند.(55)

اينها خلاصه اى از اثرات باطنى مشروبات الكلى بود كه توسط انديشمندان علم پزشكى ميكروب شناسان در دنيا اظهار شده است، خيلى جالب است بدانيد، نوشيدن شراب در اديان ديگر نيز حرام ميباشد كه در كتب اديان مختلف از آن نهى شده است؛ به چند نمونه از آنها اشاره مى كنيم.

«واى بر آنانى كه صبح زود بر مى خيزند تا در پى مسكرات بروند و شب دير مى نشينند تا شراب ايشان را گرم نمايد.»(56)

هم چنين در پليدى شراب ميفرمايد: «زنا و شراب، شيره دل ايشان را مى ربايد»(57)

در انجيل لوقا آمده است: «پس خود را حفظ كنيد مبدا شما از پرخورى و مستى و انديشه هاى دنيوى سنگين گرديد و آن روز ناگهان بر شما آيد»(58)

زنا عامل دردهاى ناعلاج عفونى

زنا، هم بالينى نامشروع با جنس مخالف يا ارضاى شهوت از طريق غير قانونى و غير مشروع است، عملى است كه در قرآن و روايات از آن نهى شده است و داراى زيان هاى فراوانى مى باشد كه توجه شما را به آن جلب مى كنيم.

خداوند متعال در قرآن مى فرمايند:

«نبايد به زنا نزديك گرديد، چرا كه عملى بسيار زشت و راهى بسيار ناپسند است» (59)

هم چنين در سوره نور مى فرمايد: «زنان و مردان زنا كار را هر كدام صد تازيانه بزنيد و هرگز به آنان ترحم نكنيد. اگر به خدا و قيامت ايمان داريد و در هنگام اجراى حكم بايد جمعى از اهل ايمان حاضر باشند»(60) و هم چنين در روايات متعدد هم از اين عمل نهى شده است، چنان چه احاديث زيادى در اين مورد آمده كه به آنها اشاره مى شود.

حضرت على عليه السلام فرمودند: «بر شماست كه از زنا دورى كنيد زيرا در آن شش خصلت و خصيصه باشد. سه در دنيا و سه در آخرت، اما سه تايى كه در دنياست: 1- نشاط و درخشندگى صورت را از بين مى برد. 2- رزق حلال را قطع مى كند 3- مرگ و فنا نزديك و فاعل را به جهنم مى برد، اما سه تايى كه در آخرت باشد: 1- فاعل را گرفتار سوء حساب مى كند 2- موجب غضب بارى تعالى مى باشد 3- فاعل را در آتش، مخلّد مى كند.(61)

امام رضا عليه السلام در علت تحريم زنا فرمودند: «زنا حرام شده زيرا در آن فساد ميباشد و آن عبارت است از كشتن نفوس، از بين رفتن انساب، ترك تربيت اطفال، تباه شدن ميراث و امورى شبيه به اينها كه جملگى از وجوه فساد محسوب مى شوند.»(62) هم چنين امام صادق عليه السلام فرمودند: «سخت ترين عذاب را در روز قيامت آن مردى دارد كه نطفه خود را در رحمى كه بر وى حرام بوده، جاى داده

است.(63) اما اينها بخشى از آيات و روايات مربوط به زنا بود كه بيان كرديم، اينك به سخنان دانشمندان و پزشكان توجه كنيد تا متوجه آسيب هاى اين گناه شويد.

جناب آقاى دكتر سيد حسين فتاحى معصوم در مورد رابطه هاى نامشروع اين چنين مى گويد:

بيمارى ايدز يا سندرم نقص ايمنى اكتسابى در سال 1981 كشف شد و تا كنون در آمريكا 60 هزار نفر به اين بيمارى مبتلا شده اند. مرگ و مير آن نزديك به صد در صد مى باشد. عامل اين بيمارى ويروسى است كه به اختصار «HIVمى گويند و در سال 1983 كشف شده است. با تلاش هاى فراوانى خواسته اند عامل اين بيمارى را به بى بند و بارى نسبت ندهند. اما هنوز هم در بين افراد بى بندوبارو هم چنين همجنس بازان در صد بالايى را تشكيل مى دهد بطورى كه در همجنس بازان 78 درصد و در هموفيلى ها كمى بيش از يك درصد مى باشد.(64)

جناب آقاى دكتر احمد محمود آبادى درباره راه هاى انتقال ايدز مى گويد. ويروس HIV(ايدز) از نظر روش انتقال بسيار شبيه يكى از ويروس هاى مولد هپاتيت به نام ويروس هپاتيت Bمى باشد. راه هاى عمده انتقال اين ويروس عبارتند از: تماس جنسى (زنا و غير)،ورود خون و فرآورده هاى خونى آلوده از جمله سوزن هاى آلوده در معتادان تزريقى و انتقال از مادر به جنين.(65) يكى ديگرازنتايج شوم زنا شيوع بيمارى هاى آميزشى و يا عوارض ناشى از آنهاست كه سبب ضعف و ناتوانى بدن و حتى در گروهى سبب خود كشى مى شود. بعضى از بيمارى هاى عفونى اين عمل عبارتند از:

1- سفليس (زخم كوچكى

روى دستگاه تناسلى يا ساير نقاط بدن ايجاد ميشود و سبب وارد شدن ميكروب به خون مى گردد.)

2- سوزاك (عفونت موضعى دستگاه تناسلى ادرارى كه به ندرت وارد خون مى شود)

3- شانكو (بيمارى عفونى)

4- ايدز ( HIV(كه سبب ايجاد حالاتى چون ساركوم كاپوزى، لنفوم مغز، سل ريوى، و ...)

اما درباره حد اين گناه بايد مسايلى را بيان كنيم تا پليدى اين عمل واضحتر مشخص شود. حضرت آيت ا... العظمى تبريزى در رسال ?خود آورده است اگر مرد آزادى زنا كند، بايد او را صد تازيانه بزنند و چنان چه سه مرتبه زنا كند، و در هر مرتبه صد تازيانه اش بزنند در دفعه چهارم بايد او را بكشند ولى فردى كه زن عقدى دائمى يا كنيز مملوك دارد و در حالى كه بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزديكى كرد، و هر وقت هم بخواهد مى تواند با او نزديكى كند، اگر با زنى كه بالغه و عاقله است زنا كند، بايد او را سنگسار نمايند.(66)

حضرت امام رحمه ا... در اين رابطه آورده اند: حد زنا با محارم نسبى يا با زن پدر يا كافر با زن مسلمان و زناى به عنف كه زن از خود اختيارى نداشته باشد، قتل مى باشد و حد زناى زن با مرد همسردار سنگسار مى باشد و حد زناى غير محصنه و غير محرم صد ضربه شلاق مى باشد.(67)

حضرت آيت الله العظمى خوئى رحمه الله عليه نظر داده اند: اگر مرد آزادى زنا كند، بايد او را صد تازيانه بزنند و چنان چه سه مرتبه زنا كند در هر دفعه

صد تازيانه اش بزنند در دفعه چهارم بايد او را بكشند ولى كسى كه زن عقدى دائمى يا كنيز مملوك دارد و در حالى كه بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزديكى كرده و هر وقت هم بخواهد مى تواند با او نزديكى كند، اگر با زنى كه بالغه و عاقله است زنا كند بايد او را سنگسار نمايند.(68)

امامسئله اول مورداتفاق نظرحضرات عظام تقليد، حضرت آيت العظمى بهجت، حضرت آيت الله العظمى صافى، حضرت آيت العظمى مكارم شيرازى و حضرت آيت الله العظمى فاضل لنكرانى مى باشد.

موسيقى سبب تضعيف اعصاب و روان

از آن جهت كه گوش راهيست نزديك به سوى دل و قلب بايد آن را از شنيدن صداها و آهنگ هاى حرام باز داريم، اگر طالب سلامت دل و جانمان هستيم. خداوند متعال در اين باره مى فرمايند: «بعضى از مردم سخنان بيهوده را خريدارند تا مردم را از روى نادانى از راه خدا گمراه سازند و آيات الهى را به استهزاء گيرند، براى آنها عذابى خوار كننده است»(69)

آيا شنيدن موسيقى و ترانه هاى بيهوده كه بعضاً ساعت ها افراد به آن گوش مى دهند، مصداق سخنان بيهوده نيست.

خداوند متعال در سوره اسراء مى فرمايند: «همانا گوش و چشم و دل همگى مورد سؤال قرار مى گيرند»(70)

آيا شنيدن آهنگها و ترانه هايى كه سبب تحريك شهوت و سبب ايجاد انحرافات جنسى مى باشد، موردى نيست كه ما به خاطر آن مورد سؤال واقع شويم؟

هم چنين خداوند متعال مى فرمايد: «بايد از قول زور پرهيز كنيد»(71)

جالب است بدانيد امام صادق عليه السلام در ذيل اين آيه فرمودند: «مقصود، آوازه خوانى است»(72)

هم چنين

در اين رابطه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «چهار چيز است كه دل را تباه ميكند و نفاق را در دل مى روياند، هم چنان كه آب درخت را ميروياند، گوش دادن به لهوّيات (موسيقى) بد زبانى، آمد و شد به درگاه سلطان و شكار.»(73)

و هم چنين امام صادق عليه السلام ميفرمايند: «خانه هايى كه در آن نواى موسيقى باشد از حوادث ناگهانى ايمن نيست، در آن دعا مستجاب نمى گردد و فرشتگان بر آن داخل نمى شوند» (74)

در اين باره باز رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «ازينك از گوش دادن به سازها و آوازها حذركنيد، زيرا اين دو نفاق در دل مى رويانند هم چنان كه آب سبزه را مى روياند» (75)

اينها قدرى از آيات و رواياتى بود كه در مورد موسيقى از ناحيه اهل البيت عليه السلام به ما رسيده است. اما نظر مراجع معظم تقليد در مورد موسيقى چيست؟

حضرت امام خمينى رحمه ا... در پاسخ به سئوالى كه پرسيدند: بعضى از سرودهايى كه از صدا و سيماى جمهورى اسلام پخش مى شود، آهنگ هاى تندى دارد كه حتى انسان را از حالت طبيعى خارج مى كند، شنيدن اين نوع سرودها چه حكمى دارد و آيا شنيدن كليه آهنگ هايى كه از راديو پخش مى شود موافق شرع است؟ فرمودند: موسيقى مطرب حرام است و صداهاى مشكوك مانع ندارد.(76)

حضرت آيت الله العظمى خوئى (رحمه الله عليه) در توضيح مسائل آورده اند: آوازى كه مخصوص مجالس لهو و بازيگرى است، غنا و حرام مى باشد.(77)

حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى نظر مى دهند

كه: آوازى كه مخصوص مجالس لهو و بازيگرى است، غنا و حرام مى باشد، اگر نوحه يا روضه يا قرآن را هم با غنا بخوانند حرام است ولى اگر آن را با صداى خوب بخوانند كه غنا نباشد اشكال ندارد.(78)

حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى در كتاب مسائل كثيرالابتداء مينويسند: كليه صداها و آهنگ هايى كه مناسب مجالس لهو و فساد است حرام و غير آن حلال است و تشخيص آن با مراجعه به اهل عرف، يعنى افراد فهميده ى متديّن خواهد بود. (79)

حضرت آيت الله العظمى سيد صادق شيرازى در توضيح المسائل خود آورده اند: موسيقى كه غالباً با آلات لهو نواخته مى شود يا مشتمل بر غناست، حرام مى باشد.(80)

حضرت آيت الله العظمى بهجت (رحمة ا.. عليه) در اين رابطه فرموده اند: استعمال آلات مختص به لهو در غير لهو بنابر احتياط واجب جايز نيست و استعمال آنها در لهو حرام است و موسيقى مطرب، استماع آن هم حرام است و ميزان مطرب بودن اطرب، شأنى است نه فعلى و تشخيص آن با خود مكلف است.(81)

حضرت آيت الله العظمى تبريزى (رحمه الله عليه) استفتاء ميدهند: گوش دادن به هر آهنگى كه مطرب و مناسب مجالس گناه و خوش گذرانى است جايز نيست و هر آهنگى كه از نواختن آلات موسيقى توليد شود، حرام است.(82)

حضرت آيت الله العظمى وحيد در منهاج الصالحين آورده اند: گوش دادن به هر آهنگى كه مطرب و مناسب مجالس گناه و خوش گذرانى است جايز نيست و هر آهنگى كه از نواختن آلات موسيقى توليد شود، حرام است. (83)

حضرت آيت الله العظمى سيستانى نيز نظر داده اند: گوش دادن

به هر آهنگى كه مطرب و مناسب مجالس گناه و خوش گذرانى است جايز نيست و هر آهنگى كه از نواختن آلات موسيقى توليد شود حرام است.(84)

اينها نظر برخى از مراجع معظم تقليد بود كه دلالت بر تحريم موسيقى و غنا مى كرد اما براستى چرا بعضى ها با وجود آيات و رواياتى كه در مورد حرام بودن موسيقى است باز به اين عمل تمايل نشان مى دهند.

موسيقى سبب عامل بسيارى از بيمارى ها ميباشد كه به آنها اشاره ميكنيم. اما قبل از بيان ديدگاه دانشمندانى كه با موسيقى مخالفند، بايد اشاره كرد عدهاى موسيقى را مفيد مى دانند و باعث بهبود بيمارى ها ميدانند ولى اين افراد كاملاً غافلند از اين كه شايد موسيقى باعث درمان ظاهرى مرضى گردد ولى همان موسيقى سبب پيدا شدن مرض هاى ديگرى در اندامهاى مختلف بدن مى شود درست مانند داروهاى شيميايى كه بعضاً براى نقطه اى از بدن مفيد است و براى قسمت هاى ديگر ضرر دارد و آن افرادى كه قائل به مفيد بودن موسيقى هستند؛ فقط منافع جزئى آن را ميبينند و از مضرات كلى آن غافلند.

اما بد نيست نظر دانشمندان را هم در مورد موسيقى بدانيد تا ديگر جاى هيچ گونه شك و شبهه اى در مورد ضررهاى موسيقى براى شما باقى نماند.

دكتر «ولف آدلر» پروفسور دانشگاه كلمبيا مينويسد:

«بهترين و دلنوازترين نواهاى موسيقى، شوم ترين آثار را روى سلسله اعصاب انسان مى گذارد؛ مخصوصاً وقتى كه هوا گرم باشد اثرات نامطلوب آن شديدتر مى گردد.»(85)

دكتر «آلكسيس كارل» فيزيولوژيست و زيست شناس فرانسوى آورده است:

«ساز و آواز كنسرتها،

صداى اتومبيلها و ورزش ها نمى توانند جاى فعاليت ها و كارهاى سودمند اجتماعى را بگيرند، راديو نيز مانند سينما و موزيكال، سستى كامل به كسانى مى بخشد كه با آن سرگرمند»(86)

ارسطو مى گويد: «وقتى زمامداران فرهنگ اجتماع به جاى توجه به اختراعات، اكتشافات و امور صنعتى و ايجاد كار، بوسيله ساز، آواز و موسيقى و عياشى، برنامههاى اتلاف وقت تعيين نمودند به دانشمندان و نويسندگان بيدار بگوييد آگهى مرگ فرهنگ و تعليم و تربيت را منتشر نمايند. هر وقت كشورى را ديديد كه از پيشرفت هاى علمى محروم است و به جاى مخترع و مكتشف و صنعتگر، آوازه خوان و موسيقى نواز را هنرمند معرفى مى نمايد، بدانيد دست هاى خيانت در فرهنگ آن كار مى كند»(87)

تئوفيل گوته، شاعر انتقادى فرانسوى مينويسد:

«موسيقى عزيز ولى نامطبوع ترين صداها است. دقيقاً من سكوت را بر دلانگيزترين نغمه ها ترجيح مى دهم» (88)

موسورسكى، كه خود اطلاعاتى از فن موسيقى داشته مى گويد:

«براى ما نه موسيقى لازم است و نه نقاشى و نه سنگتراشى، شما و امثال شما ريا كاران و دروغگويان برويد پى كارتان، ما احتياج به افكار زنده و بيدار داريم»(89)

معروف است دوران عمر طبيعى بشر يكصد و بيست سال است ولى فيزيولوژيست ها و علماى روانشناس، زيست شناس و به ويژه متخصصان علوم روانى و اعصاب، معتقدند كه بشر هر گاه در محيطى قرار بگيرد كه از سر و صداها دور و روان و اعصابش از ناراحتى هاى گوناگون و پيش آمدهاى ناگوار بر كنار بوده به مراتب عمر او بيش از صد و بيست سال خواهد شد.(90)

اما با نگاهى كوتاه

به زندگى و طول عمر موسيقدانان به اين نكته پى مى بريم كه موسيقى سبب كوتاهى عمر بشر است و اكثر موسيقدانان عمرشان حتى از نصف عمر متوسط طبيعى-60 سال- نيز كمتر بوده است، براى اثبات اين مدعا به جدول زير توجه فرمائيد.(91)

نام تاريخ تولد تاريخ مرگ مدت عمر كشور

كاوالير 1550 1602 52 سال ايتاليا

بلينى 1801 1835 34 سال ايتاليا

آدام دولاهال 1240 1287 47 سال فرانسه

رابرت كامبر 1628 1677 49 سال فرانسه

هاينريش آلبرت 1604 1651 47 سال آلمان

آلبان برك 1885 1935 50 سال آلمان

ايوانويچ گلينكا 1804 1875 71 سال روسيه

موزارت 1756 1791 35 سال اطريش

توماس مورله 1557 1602 45 سال انگليس

توماس ويلكس 1575 1623 48 سال انگليس

مك داول 1861 1908 47 سال آمريكا

حسينقلى 1234 1294 60 سال ايران

ابوالحسن صبا 1281 1336 55 سال ايران

ربا عامل تشنجات عصبى

يكى از گناهان كبيره ربا خوارى است و اين گناه سبب جنگ و پيكار با خداوند و رسولش ميشود. در مذمت اين عمل آيات و روايات زيادى وجود دارد كه به آن اشاره مى كنيم و بعد نظر دانشمندان را در اين باره مى آوريم تا بر همگان پليدى اين عمل روشن گردد.

خداوند متعال مى فرمايد: «آن كسانى كه ربا خوردند، برنخيزند جز به مانند آن كه به وسوسه و فريب شيطان مخبط و ديوانه شده و آنان بدين سبب در اين عمل (ربا خوردن) زشتند كه گويند هيچ فرقى ميان معامله و ربا نيست و حال

آن كه خداوند تجارت را حلال كرده و ربا را حرام، هر كس پس از آن كه پند و اندرز كتاب خدا به او رسيد از اين عمل دست كشيد، خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت كار او با خداى مهربان باشد. كسانى كه از اين كار دست نكشند آنان اهل جهنم اند و در آن جاويد معذب خواهند بود»(92) هم چنين خداوند متعال مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بپرهيزد، و آن چه از ربا باقى مانده رها كنيد؛ اگر ايمان داريد! اگر چنين نكنيد، بدانيد خدا ورسولش با شما پيكار خواهند كرد» (93)

در اين رابطه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم ميفرمايند: «يك درهم ربا كه انسان دانسته گيرد در نظر خدا بدتر از سى وشش زنا است.»(94)

در علت تحريم ربا امام رضا عليه السلام فرمودند: «خداوند عزوجل ربا را حرام فرمود؛ زيرا مايه بر باد رفتن اموال مى شود؛ چه وقتى انسان يك درهم را به دو در هم بخرد بهاى آن در هم (كه خريده) يك درهم است و در هم ديگر (كه داده) بيهوده و بيجاست. پس خريد و فروش ربا در هر حال موجب نقصان و زيان براى خريدار و فروشنده است. بنابراين خداوند تبارك وتعاليربا خوارى را بربندگان ممنوع ساخت؛ چون مايه تباه شدن اموال مى گردد.»(95)

هم چنين امام صادق عليه السلام فرمودند: «اگر ربا حلال بود، مردم كار، تجارت و كسب مايحتاج خود را رها مى كردند. پس خداوند ربا را حرام فرمود، تا مردم ازحرام خوارى دست كشيده به تجارت، خريد و فروش روى آورند و به

يكديگر قرض دهند»(96)

ربا از نظر دكتر عبدالعزيز- به نظرايشان، زيان ناشى از معاملات رهنى نوعى ربا از جهت طلبى خيلى شديد مى باشد به اين معنى كه معمولاً اشخاص رباخوار بدون زحمت در مدت كمى ثروت زيادى اندوخته مى نمايند و مسلم است كه صدمات ثروتمند شدن در اعصاب بيشتر از مصايب است؛ زيرا انسان هنگام وقوع هر مصيبتى مى تواند به اميد زوال تدريجى يا اجر اخروى آن دلخوش باشد و اين خود حكمتى الهى است كه انسان را در برابر صدمات نگه مى دارد ولى انفعالات نفسانى كه از پيش رفت هاى آنى حادث مى شود، عادتاً قابل تحمل نيست، زيرا شخص تصور زوال آن را نمى كند و اگر چنين تصورى نمايد، مسرتش از بين مى رود. غالب امراض عصبى و روحى ناشى از اين گونه حالات است. اما كسب حلال مانند تجارت و زراعت هر چند نتيجه آن زياد باشد، صدمات شديد روحى و عصبى نخواهد داشت زيرا حصول نفع و ضرر در اين قبيل موارد تدريجى است، شخص زارع يا كاسب هر روز انتظار سود يا زيان را دارد و اين انفعالات مكرر و موقتى او را براى تحمل صدمات آماده مى سازد.(97)

اما زيان ديگر جسمى كه مى توان براى ربا ذكر كرد اين است؛ اكثر كسانى كه ربا مى گيرند بى كار مى باشند و فعاليت جسمى ندارند. چون كار نمى كنند و به پول ربا اكتفا مى كنند، اين بيكارى و عدم تحرك جسمى خود منشأ بسيارى از بيمارى ها ميگردد و بيمارى هاى ناشى از بى تحركى نياز به بحث ندارد.(98)

اينها بخشى از آيات و روايات

مربوط به ربا بود كه بيان شد و از نظر عقلا هم اين عمل مورد مذمت واقع شده است. در جواب افرادى كه مى گويند در ربا سود وجود دارد، بايد گفت؛ سودى كه يك نفر از آن بهرمند شود و ديگرى در فقر قرار گيرد، سود نيست. نكته ديگراين است كه مثل اين افراد مثل بچه اى است كه با نشان دادن يك اسباب بازى بى ارزش يك وسيله ارزشمندى را از دست او مى گيرند و او به خاطر از دست دادن آن ناراحت نميشود بلكه به خاطر آن شى ء بيارزش شاد و خندان ميگردد. ربا خوار نيز به خاطرسود ناچيز دنيا خوشحال است اما اصلاً احساس نگرانى به خاطر تباه شدن آخرتش و فساد دينش ندارد.

يك لحظه چشم چرانى يك عمر پشيمانى

نگاه به نامحرم، تيرى از تيرهاى شيطان ميباشد و مقدمه ارتكاب گناهان بزرگى چون عمل منافى عفت، قتل و دزدى و ... است لذا در قرآن و روايات از اين عمل نهى شده و عقلاى عالم نيز اين عمل را منفور مى دانند.

خداوند متعال مى فرمايد: «اى رسول ما؛ مردان مؤمن را بگو تا چشمهايشان را فرو بندند و فروج و اندامشان را (از حرام) محفوظ دارند، اين براى ايشان پاكيزه تر است و البته خدا به هر چه كنيد كاملاً آگاه است» (99)

خداوند در آيه فوق صراحتاً مردان مؤمن را از نگاه به نامحرم نهى مى كند و اين را عامل پاكيزگى مؤمنان بيان ميكند. ولى اين حكم تنها مخصوص مردان نيست بلكه زنان مؤمن نيز بايدچشم هاى خود را از نگاه به مردان نامحرم حفظ

كنند چرا كه خداوند حكيم مى فرمايد: «اى رسول خدا؛ زنان مؤمن را بگو تا چشم هايشان را از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند؛ زينت و آرايش خود را جز آن چه ظاهر مى شود بر بيگانگان آشكار نسازند.»(100)

اين چند آيه مربوط به نگاه هاى حرام بود. اما در كنارآيات، رواياتى وجود دارد كه به آنها هم اشاره مى كنيم. رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «غضب شديد و طاقت فرساى خداوند، دامنگير زن شوهردارى است كه چشم هاى ناپاكش از نگاه هاى آلوده و شهوت بار به مردان اجنبى پر شده است. اگر زنى به چنين انحرافى دچار شود خداوند تمام اعمال خير و پسنديده اش را به هدر خواهد داد و اگر از نگاه تجاوز كند و با داشتن شوهر، زنا بدهد، بر خداست كه چنين زن بى پروا و خيانتكارى را به آتش قهر خويش بسوزاند پس از آن كه در قبر، عذابش كرده است.»(101)

هم چنين امام محمد باقر عليه السلام فرمودند: «هيچ كس از زنا بيبهره نيست. زناى چشم؛ نگاه (به نامحرم) است و زناى دهان؛ بوسه (حرام) است و زناى دست؛ تماس با بدن (نامحرم) مى باشد» (102)

حضرت زهرا سلام الله عليها در اين رابطه فرمودند: «آن چه براى زنان نيكوست اينست كه مردان نامحرم را نبينند و نامحرمان نيز آنها را نبينند»(103)

اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره ميفرمايند: «هر كس چشم چرانى كند، خاطر خود را آزرده و كسى كه پيوسته عادتش اين باشد در حسرت به سر مى برد»

با توجه به احاديث

مربوط به نگاه حرام، مشخص شد كه اين عمل نتيجه اى جز زيان و حسرت ندارد. شخصى كه به اين عمل عادت كند، خود را به تباهى مى كشاند چنان چه خود اين افراد به آن اقرار مى كنند. از جمله اقرار كنندگان زن 18 ساله اى است كه از خانه فرار كرده بود و بوسيله مأمورين پاسگاه نعمت آباد دستگير شد. وى در پاسگاه گفت؛ سه سال پيش به عقد شخصى در آمدم ولى به تدريج احساس كردم كه او را دوست ندارم، چهره شوهرم را با قيافه بعضى از مردها مقايسه ميكردم و افسوس مى خوردم كه چرا زن اين مرد شدم.(104)

با توجه به داستان بالا مشخص مى شود كه علت بسيارى از طلاق ها و اختلافات و خيانت ها نگاه حرام مى باشد. نگاهى كه امام صادق عليه السلام دربارهاش فرمودند: «نگاه دوم، نگاهى كه بعد از نگاه اول صورت گيرد، در قلب انسان تخم شهوت را مى پاشد و كافى است كه صاحب نگاه را به فتنه بزرگى دچار نمايد.»(105)

اين نگاه، همان نگاهى است كه سبب قتل 20 نفر شده و نگاهى كه سبب جدايى زن از شوهر مى شود.

يكى از بزرگان حكايت ميكند؛ كه گفت سالى به سفر حج مى رفتم، زنى در بيابان ديدم عصايى به دست و با سرعت هر چه بيشتر راه مى رفت. علتش را سئوال كردم كه با اين سرعت كجا مى روى؟ پاسخ داد: نذر كرده ام بيست سفر حج پياده انجام دهم، تا كنون چهارده بار مشرف شده ام و شش حج ديگر مانده! علت نذر را سئوال كردم؟ زن

گفت: علت آن طولانى است و وقت بيان آن را ندارم. تا آن كه به موقوف رسيديم. اتفاقاً دوباره به آن زن برخورد كردم، نزد او رفتم و علت نذرش را مجدداً سئوال كردم. گفت: اگر بدانم كه مرا رسوا نخواهى كرد و آزارى هم به من نمى رسانى، برايت نقل خواهم كرد. او را اطمينان دادم و خاطرش از جانب من جمع شد، چنين گفت: من تنها فرزند يك خانواده بزرگ بودم از طبقات مختلف مردم به خواستگارى من مى آمدند ولى به هيچ كدام رضايت نمى دادم تا اين كه روزى پدرم از منزل بيرون رفته بود و من براى تماشاى كوچه به در خانه آمدم. در اين هنگام چشمم به جوان رعناى خوش خط و خالى افتاد. شمايل موزونش مرا به خود جلب كرد. در اين حال او هم به من اظهار علاقه نمود. از جوان خواستم تا ساعتى را با هم به سر بريم. داخل خانه شد. سپس با يكديگر در آويخته و به هم مشغول شديم. در اين احوال صداى زنگ در به گوش رسيد و اين صدا ما را مضطرب كرد. در پى جايى مى گشتم تا جوان را پنهان كنم. در خانه ما خمره اى بود كه قبلاً در آن آذوقه مى گذاشتيم ولى آن وقت خالى بود. جوان را به داخل خمره كردم و در خمره را بستم. براى باز كردن در منزل، به طرف حياط روانه شدم. هنگام باز كردن در با پدرم مواجه شدم كه براى كارى به منزل آمده بود چون پدرم از خانه بيرون رفت و خانه بار ديگر خلوت شد، شادمان به سوى خمره

رفتم، درش را گشودم و جوان را مرده يافتم! جوان در اثر بوى تعفن داخل خمره خفه شده بود. مضطرب به فكر چاره شدم به هر صورتى بود، نعش جوان را از آن محل بيرون كشيد. و در جايى از منزل پنهان كردم به فكر آن بودم تا چگونه بدون رسوايى به خاكش بسپارم. گيج و بى تصميم بالاى بام رفتم. چشمم به غلام سياه رنگى افتاد. با اشاره اى او را به كنار بام منزلمان طلبيدم و آهسته بدون اطلاع پدر و مادرم، راز قضيه را به او گفتم كه اگر نگذارى كسى از قضيه مطلع شود، از دادن زر و زيور به تو هيچ فرو گذار نخواهم بود. غلام قبول كرد و سوگند ياد كرد كه خواسته مرا به طور محرمانه انجام دهد. من هم با اعتماد به غلام ماجرا را تماماً برايش نقل كردم و نعش جوان را به او تحويل دادم. چون غلام از جريان با خبر شد، فرياد كشيد. من كه ديدم رسوا مى شوم خود را به دست و پاى او انداختم و تذلّل كردم كه هر چه زودتر نعش جوان را به بيرون از منزل منتقل كند و آبروى مرا نريزد. غلام گفت: به شرطى به گفته ات عمل خواهم نمود كه خود را در اختيار من بگذارى، والا رسوايت مى كنم. من هم به حكم اجبار، تسليم غلام شدم و از او تمكين نمودم. پس از اين ماجرا خود را آلوده يافتم. آن گاه غلام برخاست، نعش را به دوش كشيد و جوان مرده را از خانه بيرون برد. من هم چنان در فكر كار خود بودم و

اين گونه شب را به پايان رساندم كه صدايى مرا به خود جلب كرد، متوجه ريگ هايى شدم كه به شيشه زده مى شد. بلند شدم و حيران از اين امر بى درنگ به بام رفته و از آن جا كوچه را نگريستم. غلام مذكور را ديدم از او علت سنگ زدنش را سئوال كردم؟ گفت: رفقاى من هر يك با ياران خود به ميگسارى مشغولند و من بى يار هستم لذا از من خواست كه با او همكارى كنم و شادى بخش مجلس او باشم از او خواهش كردم كه اجازه دهد تا پدر و مادرم به خواب بروند. آنگاه كه آنها به خواب عميق فرو رفتند از خانه بيرون شدم و به اتفاق غلام به محلى كه بزمگاهشان بود رفتم. يك عده از متصديان امور حيوانات به دور يكديگر جمع بودند و هر كدام يارى در آغوش گرفته بود و با او مأنوس بودند. بعضى از آن زنان مرا شناختند و تعجب نمودند كه چرا من به اين مجلس آمدهام، آنگاه زنان شروع به طعنولعنمن نمودند و مذمتم كردند از اين كه دامن عفت خانوادهام را ننگين نمودهام. پاسخ دادم: اى خواهران من! هر كس در معرض وقايع ناگوار است و سزاوار نيست كه شما پرده راز كسى را پاره كنيد و رسوايش نماييد. آن ها مرا به خوردن شراب دعوت كردند و من از آنها تقاضا كردم تا امشب ساقى آن ها باشم و در شب هاى بعد در شراب خوارى با آنان شركت كنم، قبول كردند. من كه ساقى شده بودم به قدرى به آنها شراب دادم كه مست و بيهوش نقش زمين

شدند سپس كاردى از كمر يكى از آنها كشيدم و از اول تا آخر آنها را سر بريدم و با سرعت هر چه تمامتر خود را به خانه رساندم و در بقيه شب، خود را به خواب زدم. روز بعد، خبر اين فاجعه در شهر پيچيد كه در فلان خرابه نوزده زن و مرد به علت نامعلومى به قتل رسيدهاند و از قاتل يا قاتلين اطلاعى در دست نيست. طبيعى است هيچ فردى به من كه دختر معروف شهر بودم ظنّ بد نمى برد و تا كنون هم كسى از اين كار با خبر نشده بود، اين ماجرا گذشت و پس از مدتى پدر و مادرم مرا به عقد يكى از خويشانم در آوردند و من كه قبلاً بكارت خود را از دست داده بودم در فاصله بين عقد و عروسى به فكر چاره اى افتادم كه آبرويم را حفظ كنم براى اين كار چنين انديشيدم كه كنيزى را كه از جهت قيافه، سن و سال شباهتى به من داشته باشد بخرم. همين كار را هم كردم و او هم نسبت به من اظهار علاقه و وفادارى نمود تا اين كه شب عروسى فرا رسيد. كنيز را به خلوتى بردم و راز خود را برايش بازگو نمودم. سپس لباس عروسى ام را به او پوشاندم و پس از انواع زينت ها و آرايش ها او را به جاى خود به نزد شوهر فرستادم تا اين كه شوهرم از راز و جريان كار من با آن غلام آگاه نشود و مرا رسوا نسازد. در آن شب همسرم مست شراب بود و اين امر به عملى شدن نقشهى

من كمك زيادى كرد و خوشبختانه همسرم از باكره نبودن من با خبر نشد و كنيزك را با من اشتباه گرفت. شب با موفقيت سپرى شد و صبحگاهان به سراغ كنيزك رفتم به مجرد اين كه كنيزك مرا ديد، فرياد زد كه شوهرم با او همبستر شده و شوهر تو، شوهر من است! من كه وضع را خراب تر از پيش ديدم به سرعت با دو انگشت گلوى او را فشار دادم و بر نوزده كشته پيش، نفرى افزودم. اين بار با مسأله جديدى روبرو شدم كه با نعش او چه كنم؟ حيران از اين موضوع، فكرى به نظرم رسيد. او را به داخل هيزم انداختم و براى اين كه هر گونه آثار جرمى را محو كرده باشم، هيزم ها را آتش زدم و وانمود كردم كه آن جا آتش گرفته است تا آن كه تمام هيزم ها با جسد كنيزك سوخت و من از اين بابت آسوده خاطر شدم اما با وجدانى ناراحت آن جا را ترك كردم!! از اين به بعد زندگى ما به طور عادى ميگذشت و من به خاطر كشتن بيست انسان و چندين گناه بزرگ و خيانت به همسرم وجدانم ناراحت بود. پيوسته در ناراحتى فكرى به سر مى بردم.ناگزير تصميم به ترك دنيا گرفتم و به همين علت از شوهرم تقاضاى طلاق نمودم و بالاخره او را به اين مسأله راضى نمودم و بعد نذر كردم تا بيست سفر حج پياده به جا آورم و براى هر يك از مقتولين يك حج پياده انجام دهم و از خداى بزرگ نيز طلب مغفرت و اميد عفو دارم كه او بخشنده و

مهربان است.(106)

يك نگاه نابجا باعث اين همه مشكلات و گرفتاريها مى شود. لذا به هر مرد و زنى واجب است كه چشم هاى خود را از نگاه به نامحرم بپوشانند چرا كه امام صادق عليه السلام فرمودند: «نگاه دوم، نگاهى كه بعد از نگاه اول صورت گيرد در قلب انسان تخم شهوت را مى پاشد و كافى است كه صاحب نگاه را به فتنه بزرگى دچار نمايد».(107)

آيا تا كنون درباره زيان نگاه ها فكر كرده بوديد؟ پس از اين به بعد بيشتر مراقب نگاههايمان باشيم.

خود ارضايى عامل بيش از پنجاه بيمارى

خود ارضايى، دفع شهوت بواسطه بازى هاى جنسى با خود كه در پسران و مردان به نام استمناء و در دختران و زنان به نام استشهاء است. عملى است منفور و زيان آور. اگر كسى به اين كار مبتلا شود خود را در مسير خطرناكى قرار داده است كه به آنها اشاره خواهد شد اما ابتدا بشنويد احاديثى را كه در باب مذمت اين عمل بيان شده است.

رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «هان! لعنت خدا و فرشتگان و همگى مردم، بر كسى كه چيزى از حق مرا پايمال كند و بر كسى كه با حيوانى نزديكى كند و بر كسى كه خود ارضائى (استمناء و استشهاد) كند.» (108)

و هم چنين امام صادق عليه السلام فرمودند: «سه كس اند كه خداوند در روز قيامت با آنها نه سخن مى گويد نه به آنان نگاه مى كند و نه پاكشان مى خواند و عذاب دردناك دارد. كسى كه موى سپيده خود را بكند، كسى كه خود ارضايى كنند

و كسيكه لواط دهد.»(109)

امام صادق عليه السلام در رابطه با سئوال استمناء فرمودند:

«گناه بزرگى است كه خداى متعال در كتاب خود از آن نهى فرموده است. كنندهى اين كار مانند كسى است كه با خودش ازدواج كند. اگر بدانم كسى اين كار را ميكند هرگز با او غذا نمى خورم. سئوال كننده پرسيد: يابن رسول الله، در كجاى كتاب خدا از اين عمل نهى شده است؟ حضرت فرمود: اين سخن خداوند كه مى فرمايد: «پس هر كه فراتر از اين جويد، آنان از حد گذرندگانند» و اين عمل از مصاديق «فراتر از اين است.» (110)

رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نيز ميفرمايند: فردى كه با دست خود دفع شهوت كند، ملعون است.»(111)

اينها گوشهاى از احاديث مربوط به خود ارضايى بود اما اينك بشنويد مطالب مربوط به خود ارضايى و زيان هاى مرتبط به آن را كه در سخنان دانشمندان و پزشكان تراز اول ايران و كشورهاى خارجى به آن اشاره شده است.

دكتر هوچين سون مينويسد: نخستين ننتيجه عادت به اين كار شنيع اين است كه قوت و شفافيت چشم ها زايل مى گردد، صورت رنگ اصلى خود را از دست مى دهد و پژمرده مى شود، در نگاه هاى مبتلايان بدين كار هوش و ذكاوت اولى ديده نشده حالت گرفتگى در سيماى آنها ظاهر مى گردد، چشمهايشان با حلقههاى كبود رنگى احاطه مى شود. بعد از آن سستى و تنبلى در اعضاى مختلف مشاهده مى شود. نقصان حافظه، خرابى اشتها، مشكل شدن هضم، تنگى نفس، تغيير اخلاق و مزاج به طور غير قابل توضيح، حسادت، غم و كدورت،

افكار ماليخوليايى، تمايل به گوشه گيرى و تنهايى از نتايج شوم ابتلا باين انحراف جنسى است.(112)

بيمارى هايى كه گربيان گير شخص استمناء كننده مى شود.

1- قواى شهوانى را ضعيف ميكند واحتمال ميرود كه از لذات جنسى تا ابد محروم شود.

2- دچار ضعف روحى و جسمى خواهد شد.

3- حس شنوايى را تا حدى از كار مى اندازد.

4- بى حال و ترسو بار مى آيد.

5- شهامت و درستى را از دست مى دهد.

6- ديد چشم را ضعيف مى كند.

7- خون انسان را كم مى كند.

8- بدن انسان لاغر مى شود.

9- موجب بد خلقى مى شود.

10- رنگ صورت زرد مى گردد.

11- قواى حافظه را مختل مى كند .

12- استخوان را نحيف مى نمايد.

13- گاهى موجب فلج شدن مى شود.

14- غذاى خورده شده بدون هضم شدن از معده خارج مى شود.

15- موجب عصبانيت مى شود.

16- موجب اختلال حواس مى گردد.

17- دم و بازدم به سختى صورت مى گيرد.

18- باعث بى اشتهايى مى شود.

19- موجب دوران سر مى شود.

20- موجب سياهى رفتن چشم ها و سرگيجه مى شود.

21- قواى عضلانى را مى كاهد.

22- گاهى موجب جنون مى شود.

23- سرعت انزل را كند مى كند.

24- موجب عدم نعوظ مى شود.

25- اگر اين عمل زياد صورت گيرد، موجب ميشود به جاى ادرار خون جارى شود.

26- انسان بى اراده مى شود.

27- مطالب را به خوبى فرا نمى گيرد.

28- انسان را فراموش كار مى كند.

29- باعث مى شود كه

فرد، دوستدار گوشه گيرى شود

30- خوابش آشفته و ناراحت كننده است.

31- جهاز هاضمهاش دچار اختلال ميگردد.

32- هميشه خسته و خواب آلود به نظر مى آيد

33- غدد مترشحه داخلى بدن را از كار مى اندازد

34- گاهى موجب سيلان منى مى شود.

35- در فهم شنيده ها عاجز است.

36- دستگاه گوارش را مختل مى كند.

37- لرزش دست ايجاد مى كند.

38- عمر انسان را كوتاه مى كند.

39- موجب بيمارى سل مى شود.

40- استفراغ غير قابل درمان پيدا مى كند.

41- ناراحتى قلبى بوجود مى آورد.

42- از نظر روحى از زندگى رنج مى برد.

43- چشمان او در حالى كه از آنهاآب مى ريزد، خيره مى ماند.

44- موجب سستى كمر مى شود.

45- موجب آبله مى گردد.

46- ادرار به صورت قطره قطره خارج مى شود.

47- شكم درد مى آورد.

48- ترسو و بى اراده مى شود .(113)

اما اينك بشنويد راه هاى مبارزه با عمل خانمانسوز استمناء و استشهاء

1- اجتناب از هر گونه تحريك مصنوعى از قبيل ديدن فيلم ها سكسى و خواندن رمانهاى عشقى و عكسهاى شهوت انگيز

2- تهيه برنامه فشرده و تمام وقت كه مانع از بيكارى شود

3- توجه به ورزش؛ زيرا ورزش مقدار فراوانى از انرژى هاى بدنى و فكرى را به خود اختصاص مى دهد و طبعاً از مسائل ديگر كم مى كند.

4- جانشينى عادتى به جاى عادت به خود ارضايى يعنى همان ساعتى كه احتمال انجام اين عمل مى رود، انسان خود را مشغول به كارى كند.

5- پرهيز مطلق از تنهايى كه سبب تحريك قوه

شهوت مى شود.

6- ازدواج در نخستين فرصت.

7- تلقين و تقويت اراده به اين معنا كه به خود بفهمانيم كه قدرت مقابله با اين عادت را داريم.

8- پرهيز از همنشينى با افراد منحرف و مبتلا به اين عادت.

9- تقويت عمومى و رژيم غذايى مناسب، زيرا اين عمل از ضعف اعصاب سرچشمه مى گيرد.

10- استمداد از نيروى ايمانى و عقايد مذهبى.(114)

اينها مطالبى بود كه در مورد مضرات استمناء و استشهاء بيان شد اما در آخر بشنويد نامه اى را كه يكى از جوانان در مورد ضرر اين عمل نوشته است.

«چندى قبل از خيابان ثرياى «يزد» مى گذشتم، ناگهان چشمم به جوانى افتاد كه سن او در حدود 25 سال بود، بدنى بى حس و چشمانى نابينا داشت در حالى كه دست او در دست برادر كوچكش بود از خيابان مى گذشت. من از چرخ پياده شدم و از برادرش كه با هم آشنا بوديم، پرسديم اين كيست؟ گفت برادرم است. مات و مبهوت انگشت بر دهان گذاشتم. پرسيدم چرا برادرت به اين روز افتاده؟ گفت تا 20 سالگى هيچ عيبى نداشت ولى بر اثر اعتياد به «يكنوع انحراف جنسى» چند سال است كه چشمش نابينا شده ... بدبختانه باز دست بردار نيست. تقاضا مى كنم هر چه زودتر زيان هاى اين جنايت و راه علاج آن را براى ما جوانان تشريح كنيد، چه كنيم كه ما هم آلوده اين كارها نشويم؟

اين بود نامه ى جوانى دل سوز كه طالب راه حلى براى نجات جوانان از اين گناه است و ما شناخت گناه و اثراتش را و

عذاب هاى آن را براى فرار از اين كار به آنها پيشنهاد مى دهيم.

شطرنج عامل اختلال حواس

در قرآن كريم كلمه شطرنج صراحتاًَ به كار نرفته است، اما به مناسبت هاى مختلف، مفسران با آوردن رواياتى بحث شطرنج را مطرح نموده اند كه به آن اشاره مى كنيم.

«اى پيغمبر درباره شراب و قمار از تو سئوال مى كنند، بگو در آن ها گناه بزرگى است و منافعى براى مردم در بردارند، ولى گناه آنها از نفعشان بيشتر است»(115)

هم چنين مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، همانا شراب و قمار و بت ها و ازلام پليدند و از عمل شيطانند، پس از آن ها دورى كنيد تا رستگار شويد»(116)

و درباره ايجاد تفرقه و عداوت چنين مى فرمايد: «همانا شيطان مى خواهد در ميان شما بوسيله شراب و قمار، عداوت و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد، پس آيا شما از آن دست بر مى داريد؟»(117)

اين چند آيه به طور غير مستقيم شطرنج كه يكى از اسباب قمار مى باشد را رد ميكند و نزديك شدن به اين وسيله سرگرمى را گناهى بزرگ مى شمرد اما در تفسير اين چند آيه بايد به احاديث اهل بيت رجوع كرد تا معنى قمار و ميسر كه در آيه به آن اشاره كرده اند را متوجه شويم.

امام صادق عليه السلام در ذيل آيه اول فرمودند: «نرد و شطرنج از ميسر و قمار است»(118)

هم چنين امام رضا عليه السلام مى فرمايند: «به راستى كه شطرنج و نرد و اربعه عشر يك نوع

از آلات قمار و هر چيزى كه بوسيله آن قمار زده مى شود، ميسر است»(119)

در مرحله سوم بشنويد نظر مراجع معظم تقليد را درباره شطرنج، آيا هيچ كدام يك از مراجع اين عمل را حلال كرده اند ...؟!

بر خلاف گفته ى مردم هيچ كدام از مراجع معظم تقليد مطلقا شطرنج را حرام نفرموده اند بلكه با قرار داد دو شرط اساسى استفاده از آن را جايز دانسته اند.

امام خمينى رحمه الله عليه در جواب سوالى كه پرسيده بودند، حكم بازى هاى سرگرم كننده ولى بدون شرط بندى مانند شطرنج و تخته نرد و غيره چگونه است؟ جواب فرمودند: بازى با آلات قمار، مطلقاً حرام است.(120)

هم چنين در جواب سوالى كه پرسيده بودند: اگر شطرنج، آلت قمار بودن خود را به كلى از دست داده باشد، و چون امروزه تنها به عنوان يك ورزش فكرى از آن استفاده مى شود، بازى با آن چه حكمى دارد؟ ايشان فرمودند: برفرض مذكور اگر برد و باختى در بين نباشد، اشكال ندارد.(121)

پس نظر حضرت امام خمينى رحمه الله عليه نيز درباره شطرنج، نظر تأييدى نيست و آنجا كه ايشان مى فرمايند (به فرض اين كه) مى خواهد تفهيم كنند، كه تا زمانى كه آلت قمار باشد بازى شطرنج حرام است. اما بقيه مراجع نيز نظرشان بر حرمت شطرنج است.

حضرت آيه الله العظمى خوئى رحمه الله عليه در اين رابطه مينويسند:

بازى با آلات قمار مثل شطرنج و امثال آن، آلاتى كه براى قمار مهيا گرديده، حرام است با شرط بندى، گرفتن پولى كه از راه شرط بندى به دست آمده

نيز حرام است و شخص برنده مالك آن نمى شود وهم چنين بازى با آن، اگر شرط بندى هم نباشد حرام است.(122)

حضرت آيت الله العظمى خامنه اى درا ين باره نظرشنان اين گونه است:

بازى با آلات قمار بدون برد و باخت هم حرام است و بازى شطرنج اگر (در سطح جهانى) آلت قمار نباشد، بدون برد و باخت اشكال ندارد.(123)

حضرت آيت الله العظمى تبريزى رحمه الله عليه اين گونه به اين مسأله اشاره ميكنند:

بازى با آلات قمار چه برد و باخت مالى باشد يا بدون آن، جايز نيست و شطرنج تا وقتى كه محرز نشود از آلت قمار بودن خارج شده به طورى كه در هيچ مجتمعى قمار با آن متعارف نباشد، بازى با آن چه برد و باخت باشد يا بدون آن، جايز نبوده و حرام است.(124)

حضرت آيت الله العظمى بهجت رحمه الله عليه در اين باره نظر مى دهند:

با برد و باخت حرام قطعى است و بدون برد و باخت بر احتياط شديد حرام است.(125)

آيت الله العظمى سيستانى فتوا داده اند:

شطرنج مطلقا حرام است و پاسور اگر هم چنان در عرف قمار باشد، بازى با آن بدون برد و باخت بر احتياط واجب جايز نيست.(126)

آيت الله العظمى وحيد خراسانى استفتاء داده اند:

بازى كردن با آلات قمار مثل شطرنج، نرد، پاسور ... با برد و باخت حرام قطعى است، و بدون برد و باخت بنابر احتياط واجب جايز نبوده و حرام است.(127)

حضرت آيت الله العظمى فاضل لنكرانى (رحمه الله عليه) فتوا داده اند:

بازى با آلات قمار مطلقاً حرام است. (128)

حضرت

آيت الله العظمى مكارم شيرازى آورده اند:

هر گاه آلات مذكور از آلت قمار خارج شده باشد و در نزد توده مردم محل به عنوان يك وسيله ورزشى يا تفريحى شناخته شود نه ابزار قمار، بازى با آن بدون برد و باخت مالى اشكال ندارد.(129)

اما بد نيست بدانيد سرگرمى بيهوده يا به اصطلاح ورزش فكرى، حتى توسط قهرمانان اين رشته مورد انتقاد قرار گرفته است تا جايى كه «شانتال شوده دوسيلال» كه كارشناس شطرنج و داراى شهرت جهانى مى باشد ميگويد:

همين قدر كافى است براى اثبات اين كه شطرنج ورزشى است بسيار خسته كننده، كه پس از انتهاى حركت چهلم اگر نتيجه به دست نيامد بازى به تعويض مى افتد،چنان كه در «ريكيا ويك» اتفاق افتاد. در واقع بيش از پنج ساعت نمى توان بر اعصاب خود مسلط شد و قدرت خود را حفظ كرد.(130)

هم چنين وى ميگويد: مى خواستم همين را بگويم! اين خطر واقعى شطرنج است، پرداختن به شطرنج ساير منابع ذهنى را از كار مى اندازد و ديگر فعاليت هاى ذهنى بيهوده و پوچ ميشود. شطرنج ميتواند به مفهوم لغت «پاسكال» اختلال حواس ايجاد كند.(131)

جالب است بدانيد كه شطرنج سبب زيادى حافظه نميشود و نيازى به هوش و فكر قوى هم ندارد. چرا كه «كليولند» روانشناس معروف آمريكايى پس از سال ها بررسى ثابت كرده است كه افراد كودن و كم هوش كه درساير رشته هاى فكرى كمبود و نارسايى دارند، به خوبى مى توانند شطرنج بازى كنند و به درجه استادى برسند.(132)

اما اينها دلايلى بود جهت اثبات مضرات شطرنج و اين كه اگر دين مبين اسلام ميگويد

به اين عمل نزديك نشويد به عمق عمل مى نگرد نه به ظاهر عمل، و در پايان لازم است به عاقبت كار آلفين نابغه بزرگ جهانى شطرنج كه بر روى مجسمهاى كه بر بالاى قبر او ساخته شد، جمله «آلكساندر آلفين قهرمان شطرنج جهان» ديده ميشود، اشاره كنيم.

او كه در 16 سالگى موفق به اخذ درجه استادى در عرصه شطرنج گرديد در اثر افراط در بازى شطرنج، خصوصاً بازى هاى چشم بسته، به ضعف جسمانى و خستگى بيش از حد مغز و اعصاب و روان مبتلا گشت به طورى كه به تدريج بر مشروبات الكلى و سيگار متوسل شد و سلامت خود را از دست داد. بعد هم در سال 1946 تنها و بدون دوست در حالى كه حتى پول كافى براى خريد سيگار نداشت از دنيا رفت و در نقلى ديگر مرگ او در شبى كه مشغول مسابقات قهرمانى بود، به خاطر سكته قلبى بوده است.(133)

اين است نتيجه بازى شطرنج كه بعضى ها آن را براى انسان مفيد مى دانند!!!

سگ بازى عامل انتقال سل و هارى

سگ كه يكى از موارد نجس در احكام دينى ما محسوب ميشود به مانند خوك داراى مضرّاتى مى باشد و همنشينى با آن سبب دورى ملائكه و امراض مختلف ميگردد.

امام صادق عليه السلام فرمودند: «هيچ كس نيست كه سگى در خانه نگاه دارد، مگر آن كه هر روز از ثواب اعمالش يك قيراط كم مى شود.»(134)

هم چنين امام صادق عليه السلام فرمودند: «مكروه است در خانه مرد مسلمان سگ باشد .»(135)

و باز امام در اين باب فرمود: «نگاه مدار سگ شكارى را

در خانه، مگر آن كه ميان تو و او درى باشد كه بر روى آن سگ بسته شود.»(136)

حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم نيز فرمودهاند: «چون صداى سگ و فرياد خر را بشنويد، پناه ببريد به خدا از شرّشيطان رجيم، زيرا آنها مى بينند چيزى را كه شما نميبينيد.»(137)

امام حسين عليه السلام فرمودند: «چون سگ فرياد مى كند ميگويد، بس است معصيت هاى خدا براى خوارى» (138)

هم چنين رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «سگ ها از ضعيفان اجنّه اند هر گاه طعام خورديد و سگى حاضر بود يا طعامش بدهيد يا دورش كنيد كه نفس هاى بد دارند» (139)

امام باقر عليه السلام در اين رابطه فرمودند: «جبرئيل گفت يا رسول الله من در خانه اى كه سگ در آن باشد، وارد نمى شوم» (140)

اينها گوشه اى از احاديث مربوط به سگ و نگهدارى از سگ بود كه به آن اشاره كرديم اما افسوس كه افراد به اصطلاح متمدن هيچ توجهى به اين احاديث ندارند و با سگ ها معاشرت مى كنند، حتى با سگ ها به حمام مى روند و زير يك پتو ميخوابند و ... اين در حالتى است كه خود دانشمندان غربى هم نشينى با سگ را عامل بيمارى هاى مختلف مى دانند كه بدانها اشاره ميشود.

بشنويد مطالب علمى، راجع به همنشينى و همراهى سگ

يكى از اولين بيمارى هايى كه بواسطه همراهى سگ براى افراد ايجاد ميشود، بيمارى پوستى است. در اين رابطه بايد گفت؛ جرب و كچلى و ساير امراض پوستى و نيز انواع شپش و پشه در سگ فراوان است، سگ بدن خود را كه مملو از انگل

است با دهان مى ليسد و ميكروب هاى مختلف روى زبانش جمع مى شود سپس زبان خود را به كاسه و كوزه، پرده و فرش ميزند يا دست ارباب خود را با زبان ميليسد و بدين وسيله ميكروب ها را منتقل مى كند.(141)

هم چنين همنشينى و همراهى با سگ سبب مبتلا شدن افراد به بيمارى هايى ميشود، اين بيمارى بر خلاف تصور همه كه راه انتقال آن را از طريق گاز گرفتن سگ مى دانند از راه تماس بدن( تماس بزاق با زخم و يا مخاط بدن فرد) ميباشد،حتى ليسيدن پوست فردى كه دچار زخم شده مى تواند هارى را منتقل كند. اين بيمارى در صورت بروز، صد در صد كشنده است زيرا عامل بيمارى موجب عفونت مغز شده و فرد را به سرعت از پا در مى آورد.(142)

بعضى ها گمان ميكنند؛ سگى كه مبتلا به هارى باشد بسيار وحشى است و سگ آرام و تميز خانه شان مبتلا به هارى نمى باشد اما اين طور نيست؛ زيرا طبق گزارش خبرگزارى فرانسه، دانشمندان با مطالعه 102 رأس سگ به منظور بررسى 18 نوع بيمارى خاص، دريافتند 58 درصد از سگ ها درحالى كه به نظر ميرسند سالمند، مى توانند حامل باكترى «كلوسترديوم ديفسيل» باشند و بقيه آنها نيز ناقل عفونت هاى ديگرى شامل «سالمونلا واى كلاى» مقاوم به درمان و «پاسترلااس پى پى» هستند.(143)

سگ وسيله انتقال بيمارى سل و كرم كدوى سگى مى باشد، اگر سگى در خانه يك نفر مبتلا به سل باشد، براى تمام آن محله، بلكه تمام آن شهر خطرناك است.(144)

در باب شدت آلودگى و نجاست سگ بايد گفت؛

طبق نظر مراجع معظم تقليد اگر ظرفى بواسطه ليسيدن سگ يا خوردن چيز روان از آن ظرف نجس شود، بايد اول با خاك پاك، خاك مال كرد و بعد بنابر احتياط واجب دو مرتبه در آب كر يا جارى يا با آب قليل شست، هم چنين ظرفى را كه آب دهان سگ در آن ريخته بنابر احتياط واجب بايد پيش از شستن خاك مال كرد.

اينها همه نشان دهندهى شدت آلودگى سگ مى باشد و آن آفريدگارى كه سگ را خلق كرد او نيز دستور به دفع ميكروب مى دهد و مى فرمايد: ميكروب سگ را فقط خاك پاك، مى تواند نابود كند. اما متأسفانه بعضى ها كه فرياد داشتن تمدن و فرهنگشان بلند است، خلاف قول خدا و رسول او و قول عقلاى عالم با سگ ها همنشين مى شوند و خود را مبتلا به امراض مختلف ميكنند، بيماريهاى گوناگون و ميكروب هاى مختلفى كه بر خلاف نظر اين افراد با آب و مايع شستشو از بين نميرود و طبق نظر دانشمند فرانسوى تنها چاره نابودى اين ميكروب، خاك است و بايد ظرفى را كه سگ از آن غذا خورده است، با خاك آغشته كرد.(145)

ريش تراشى و ابتلا به امراض پوستى

تراشيدن ريش كه در اسلام از آن منع شده است باعث ابتلا به بيمارى هاى فراوانى است؛ طبق احاديث اماميه بايد از آن اجتناب كرد كه در اين قسمت بدانها اشاره ميكنيم.

رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «سبيلها را كوتاه كنيد و محاسن را بلند بگذاريد و خود را شبيه يهود نسازيد»(146)

هم چنين حضرت باز در اين رباطه

فرمودند: «مجوسيان ريش هاى خود را مى زدند و سبيل هايشان را انبوه ميگذاشتند، ما سبيلها را مى زنيم و محاسن را بلند مى گذاريم و اين مطابق با خلقت است»(147)

امام صادق عليه السلام ميفرمايند: «گرفتن سبيل ها در هر روز جمعه، امان است از خوره»(148)

مطالب فوق بخشى از احاديث مربوط به ريش گذاشتن بود اما قبل از بيان نظر دانشمندان در مورد مضرّات ريش تراشى، بشنويد ديدگاه مراجع معظم تقليد در مورد تراشيدن ريش و حكم آن را اخذ كنيد.

حضرت امام رحمه الله عليه فرموده اند: ريش تراشيدن خواه با تيغ باشد يا با ماشين، حرام است على الاحوط و تراشيدن بعض ريش حكم تراشيدن تمام آن را دارد.(149)

حضرت آيت الله العظمى بهجت رحمه الله عليه مى فرمايند:

تراشيدن و ازاله موى صورت جايز نيست، چه تمام ريش يا قسمتى از آن باشد.(150)

حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى فتوا مى دهند:

تراشيدن ريش حرام است ولى تراشيدن سبيل اشكال ندارد.(151)

حضرت آيت الله العظمى شيرازى فرموده اند:

تراشيدن و ماشين كردن ريش، اگر مانند تراشيدن باشد، حرام است و حكم خدا با مسخره مردم تغيير نمى كند.(152)

حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى فتوا داده اند:

احتياط در ترك تراشيدن ريش مى باشد. (153)

حضرت آيت الله العظمى سيستانى نظرشان در اين باره اين گونه است:

تراشيدن ريش و ماشين كردن آن كه به شكل تراشيدن است به احتياط واجب جايز نيست.(154)

حضرت آيت الله العظمى تبريزى (رحمه الله عليه) فرموده اند:

تراشيدن ريش بنابر احتياط واجب جايز نيست.(155)

حضرت آيت الله العظمى فاضل لنكرانى (رحمه

الله عليه) ميفرمايند:

تراشيدن ريش و ماشين كردن آن كه به نحو تراشيدن باشد بنابر احتياط واجب حرام است.(156)

حضرت آيت الله العظمى مجلسى نظر داده اند:

تراشيدن و ماشين كردن آن كه به نحو تراشيدن باشد بنابر احتياط واجب جايز نيست.

حضرت آيت الله العظمى مظاهرى مى نويسد:

تراشيدن ريش و ماشين كردن آن كه به نحو تراشيدن باشد، حرام است.

نظر دانشمند در مورد تراشيدن ريش

هانسد ريش، دانشمند زيبايى شناس آلمانى مى گويد:

ريش ها را با تيغ نبايد تراشيد اما بايد آن را شست و پاكيزه نگاهدارى كرد.(157)

سجعان ماريونى و ويكتور ژرژ متخصص امريكايى مى گويند:

ريش داشتن دهان را محافظت مى نمايد از اعراض و امراض كه متوجه به دهان و اطراف آن است و هم نفع مى دهد رطوبات زائده را كه متوجه به جوانب دهان است و نگهدارى مى كند از استخوان هاى دندان ها و غده ها كه دور دهان است.(158)

دكتر رضا خوش منش:

ريش تراشى موجب ابتلاء به امراض پوستى مانند سل جلدى و كورك هاى صورت و سوداء و زرده زخم و سيفليس جلدى، و كزاز و جذام مى شود. (159)

اينها بخشى از نظرات دانشمندان در مورد تراشيدن ريش بود اما در آخر نظر شما را جلب مى كنم به روايت حبابه كه در منتهى الامال نقل شده است.

رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به آن دو نفر مأمورى كه از طرف كسرى به مدينه آمدند و ريش خود را تراشيده و داراى سبيل بلندى بودند، فرمودند: واى بر شما چه كسى به شما دستور داده اين طور كنيد؟ گفتند رب ما كسرى اين

طور فرمان به ما داد. حضرت فرمودند؛ پروردگار ما به ما دستور داده ريش بگذاريم و شارب را بزنيم.»

هم چنين امام صادق عليه السلام فرمودند: «سه دسته را خدا نظر رحمت در قيامت به آنها نكند؛ پيرى كه ريش سفيد را بكند، استمناء كننده و لواط دهنده»(160)

پس اى عاقل از طريق صحيح خارج نشو و خود را مورد عذاب الهى قرار نده!

مواد مخدر عامل نارسايى ريوى

استفاده از مواد مرگبار مخدر كه عامل بيمارى هاى فراوان جسمى و روحى مى باشد طبق آيات و روايات و نظر عقلاى عالم منفور مى باشد، بر هر مسلمانى واجب است كه از استعمال اين مواد اجتناب كند چرا كه خداوند متعال مى فرمايد: «خود را با دست خود به هلاكت نياندازيد» (161)

بر همگان واضح است كه يكى از نمونه هاى هلاكت، اعتياد به مواد مخدر مى باشد. اعتيادى كه سبب بيزارى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از اين افراد مى شود. چرا كه حضرت فرمودند: «زمانى فرا مى رسد كه امت من چيزى به نام بنگ استعمال مى كنند، من از اين افراد بيزارم و آنان نيز از من دورند»(162)

هم چنين فرمودند: «به يهود و نصارى سلام كنيد اما به مصرف كننده بنگ سلام نكنيد» (163)

و هم چنين باز در اين رابطه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايند: «كسى كه گناه كشيدن بنگ را ناچيز شمارد، كافر است» (164)

هم چنين رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در اين باره اشاره مى كنند: «هر كس بنگ استعمال كند، چنان است كه هفتاد بار

كعبه را ويران كند و هفتاد فرشته مقرب را بكشد، و هفتاد پيامبر مرسل را به قتل رساند و هفتاد قرآن را بسوزاند و هفتاد سنگ به سوى خدا پرتاب كند و چنين كسى از رحمت خدا دورتر است تا شرابخور، ربا خوار، زنا كار و سخن چين»(165)

اينها بخشى از روايات مربوط به مواد مخدر بود كه بدان اشاره شد اما اينك وقت اشاره كردن به مضرّات اين مواد است كه از نظر علم روز ثابت شده است .

آسيب هاى جسمى مواد مخدر

1- اختلالات گوارشى در معده و روده ها، شامل تهوع و كاهش اشتها، اسهال و استفراغ، ازدياد قند خون، سرطان مرى، زخم معده واثنى عشر، كاهش ترشحات لوزالمعده و سيستم صفراوى و لاغرى مفرط.

2- بروز نارسايى ريوى، اختلال تنفسى، تضعيف و توقف تنفس، بروز سرطان ريه، آسم و انسداد راه هاى تنفسى .(166)

3- انبساط و انقباض غير طبيعى مردمك، تارى ديد، اختلالات عروقى شبكه چشم و كورى زود رس چشم . (167)

4- ابتلا به سرطان مثانه 8 برابر افراد عادى .(168)

5- انواع بيمارى هاى پوستى

6- اختلالات كبدى و كليوى، ايدز، هپاتيت، كزاز، سكته قلبى و اختلاف خواب(169)

7- اختلالات ميل جنسى در مرد و زن، انزال خود به خود (170)

در آخر بايد گفت، طبق آمار رسمى پزشكى قانونى در سال 1381، سه هزار و پانصد نفر و در سال 1382، چهار هزار و پانصد نفر به خاطر استعمال مواد مخدر جان خود را از دست دادند.(171)

مسابقه

بسمه تعالى

هدف ما از نشر اين كتاب و برپايى مسابقه كتاب خوانى اين كتاب، آشنايى افراد به خصوص نسل جوان با دين مبين اسلام و احكام ناب آن مى باشد. لذا خواهشمند است با صرف وقت، كتاب را كاملاً مطالعه فرماييد و پس از مطالعه پاسخ نامه را پركنيد و به مراكز تهيه كتاب يا به آدرس خيابان احمد آباد- خيابان شهيد توانا- مسجد قراول خانه، تحويل يا ارسال نماييد. تاريخ قرعه كشى 29 شهريور 1388 مصادف با عيد سعيد فطر همراه با جوايز ارزنده اى از قبيل سفر به مشهد مقدس، خط موبايل و ده ها جوايز

ارزنده ديگر

مكان قرعه كشى: مسجد حبيب ابن مظاهر

جهت اطلاعات بيشتر و دادن هر گونه نظر و پيشنهاد با نويسنده كتاب با شماره 09131683694 (طغيانى) تماس حاصل فرمائيد.

1- طبق آيه قرآن در سوره توبه چه چيز مانع از قبولى انفاقها مى شود؟

الف)عاق والدين ب) بى ميلى به نماز و كراهت در انفاق

ج) دزدى د) شرابخوارى

2- طبق نظر الكسيس كارل، نيايش باعث چه چيزهايى مى گردد؟

الف) آسودگى ب) خستگى

ج) شفاى دردهايى چون سرطان د) تمسخر ديگران

3- در سوره بقره روزه دارى باعث چه چيزى مى شود؟

الف) پرهيزكارى ب) زخم معده

ج) بهشتى شدن د) گرسنگى

4- قوم يهود به چه طريقى اظهار خضوع مى كردند؟

الف) نماز ب) شب زنده دارى

ج) روزه دارى د) هيچ كدام

5- منظور از جلباب كه در سوره احزاب آمده است، چيست؟

الف) عبايى كه از سر تا پا را بگيرد ب) مانتو

ج) پالتو د) روسرى

6- طبق فرمايش رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نابودى زنان امت در چيست؟

الف) استفاده از زيور آلات و پوشيدن لباس نازك ب) تكبر

ج) فخر فروشى د) حسادت

7- از ضررهاى مهم گوشت خوك توليد مرض .................... مى باشد.

الف)سل ب) سرماخوردگى ج) تريكينوز د)هيچ كدام

8- تنجيم يعنى چه؟

الف) خبر از آينده ب) خبر از حوادث تكوينى به طور قطع و جزم

ج) خبر از حركت ستارگان د) خبر از حوادث تكوينى

9- كدام يك از سوره هاى قرآنى دلالت بر زيان شراب دارد؟

الف) نساء آيه 2 ب) آل عمران آيه 4

ج) بقره آيه

219 د) طه آيه 10

10- طبق كلام اميرالمؤمنين عليه السلام از بين رفتن نشاط و درخشندگى صورت به خاطر چه گناهى است؟

الف) دزدى ب) نگاه به نامحرم ج) زنا د) عاق والدين

11- طبق فرمايش رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم موسيقى سبب رويش چه چيزى در دل انسان مى شود؟

الف) كفر ب) كينه ج) حسادت د) نفاق

12- طبق سوره بقره آيه 278 چه كسانى با خدا و رسولش پيكار مى كنند؟

الف) دزدان ب) شرابخواران ج) زناكاران د)رباخواران

13- در كداميك از سوره هاى قرآن، حفظ چشم ها از حرام بر مردم واجب است؟

الف) نور آيه 5 ب) بقره آيه 10 ج) طه آيه 20 د) نور آيه 30

14- كم خونى و لاغرى، بدخلقى و ضعف چشم و ... از اثرات ابتلاى به چه گناهى مى باشد؟

الف) غيبت ب) تهمت ج) استمناء د) ترك نماز

15- طبق نظر آيت العظمى خامنهاى؛ بازى با آلات قمار بدون برد و باخت چه حكمى دارد؟

الف) جايزاست ب) حرام است

ج) احتياط در ترك است د) مباح است

16- براساس كلام امام صادق عليه السلام مصاديق ميسر چه چيزهايى مى باشد؟

الف) پاسور ب) مار و پله

ج) نرد و شطرنج د) هيچ كدام

17- سگ عامل انتقال چه بيمارى هايى مى باشد؟

الف) ايدز ب) سل و كرم كدوى سگى ج) جزام د) لاغرى

18- تراشيدن ريش و بلند گذاشتن سبيل ها از مرام چه مذهبى است؟

الف) مسلمانان ب) يهوديان ج) مجوسيان د) بهائيان

19- رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند:

به يهود و نصارى سلام كنيد اما به ........ سلام نكنيد؟

الف) قاتل ب) دزد ج) مصرف كننده بنگ د) هيچ كدام

20- طبق آمار رسمى پزشكى قانونى در سال 1381 چند نفر به خاطر مواد مخدر جان خود را از دست داده اند؟

الف) 3500 نفر ب) 2000 نفر ج) 20000 نفر د) 1000 نفر

پاسخ نامه سوالات

رديف الف ب ج د رديف الف ب ج د

11 1

12 2

13 3

14 4

15 5

16 6

17 7

18 8

19 9

20 10

نام .............................. نام خانوادگى...................................................... نام پدر................................... سال تولد ....................... شماره شناسنامه....................................................... تلفن ثابت............................... آدرس و كد پستى .......................................................................................................................................................................................

نام مسجد يا حسينيه....................................................................

پاورقي ها

1) عنكبوت، آيه 45

2) مدثر، آيه 43

3) فاطر، آيه 29

4) بقره، آيه 83 .

5) توبه، آيه 54 .

6) كيفر كردار، علامه ميلانى، جلد 2.

7) كيفر كردار، علامه ميلانى، جلد 2 .

8) فلسفه احكام، اهتمام، ص 140 .

9) فلسفه احكام، اهتمام، ص 53 .

10) بقره، آيه 183

11) توبه، آيه 112

12) نهج الفصاحه ص 362

13) نهج الفصاحه ،ص 362 .

14) نهج الفصاحه ،ص 362 .

15) بهشت اخلاق، جلد 2 ، ص 740 .

16) ميزان الحكمه، جلد 7 ، ص 3219 .

17) سفر داوران.

18) طب و بهداشت در اسلام

19) سلامتى و طول عمر در احكام اسلام ص 139

20) اولين دانشگاه و آخرين پيامبر جلد 3

21) اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، جلد 3.

22) اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، جلد 3 .

23) احزاب، آيه 59 .

24) احزاب، آيه

55

25) تفسير محزن العرفان جلد 10 ص 254

26) احزاب، آيه 33.

27) بهشت اخلاق، جلد 1 ص 381 .

28) نهج البلاغه نامه 31، بحارالانوار، 252/103.

29) حجاب عزت است يا اسارت؟

30) تاريخ تمدن جلد 12 ص 30

31) سه سال در ايران

32) سلامتى و طول عمر در احكام اسلام ص 120 .

33) داستانهايى از پوشش و حجاب

34) بقره، آيه 173

35) عيون اخبار الرضا.

36) گناهان كبير ،جلد 2 ، ص 237 .

37) فلسفه احكام اهتمام جلد 1 ص 135

38) بقره، آيه 102 .

39) عيون الخبار الرضا

40) وسائل الشيعه

41) سفينه البحارجلد اول ص 605

42) وسائل الشيعه

43) گناهان كبيره، جلد 2 ،ص 83 .

44) خصال .

45) بحارالانوار، جلد 11

46) گناهان كبيره، جلد 2، ص 102.

47) سفينه البحار، جلد 1، ص 605 .

48) مرزهاى اعجاز- گناهان كبيره، جلد 2 .

49) گناهان كبيره(آيت الله دستغيب) ،جلد 2 ،ص 108 .

50) مائده، 90

51) بقره 21،9

52) كيفر كردار، جلد 2 ،ص 38 .

53) كيفر كردار، جلد 2 ،ص 38 .

54) علل الشرايع، جلد 2 ،ص 525 .

55) صد مقاله سلطانى، ص 34 .

56) كتاب اشعيا،ى نبى، آيه 11، باب 5 .

57) كتاب يوشع نبى، باب 4 ،آيه 11 .

58) انجيل لوقا،ا باب 21، آيه 34 .

59) بنى اسرائيل، آيه 32 .

60) نور، آيه 2.

61) علل الشرايع ،جلد 2، ص 537 .

62) علل الشرايع، جلد 2، ص 535 .

63) ميزان الحكمه، جلد 5 ،ص 2213 .

64) مجموعه مقالات، سمينار ديدگاه هاى اسلام ،ص 467 .

65) ايدز تاليف دكتر احمد محود آبادى ،ص 16.

66) رساله چهار مرجع ،ص 733 .

67) آموزش فقه فلاح زاده

68) رساله

آيت الله العظمى خوئى- ص 528

69) لقمان، آيه 6 .

70) اسراء، آيه 36 .

71) حج، آيه 30 .

72) نورالثقلين، جلد 4 ،ص 41 .

73) بهشت اخلاق ،جلد 2، ص 477 .

74) مستدرك الوسائل، باب 78.

75) بحارالانوار، جلد 79 ،ص 250 .

76) استفتاءات ،جلد 2 ،ص 618 .

77) توضيح المسائل، حضرت آيت اله خوئى ،ص 535 .

78) توضيح المسائل، حضرت آيت الله صافى ص 58

79) مسائل كثيرالابتلاء ص 11

80) توضيح المسائل ص 597

81) رساله چهار مرجع ص 73

82) استفتائات 1046

83) منهاج الصالحين، جلد 3 .

84) منهاج الصالحين، جلد 2 .

85) تأثير موسيقى بر اعصاب و روان ،ص 167 .

86) تأثير موسيقى بر اعصاب و روان ،ص 168 .

87) فرهنگ زندگى.

88) انديشه هاى مردان بزرگ.

89) تأثير موسيقى بر اعصاب و روان .

90) Dyingyoung

91) تأثير موسيقى بر اعصاب و روان .

92) بقره، آيه 275 .

93) بقره، آيه 278 .

94) نهج الفصاحه، ص 353 .

95) ميزان الحكمه، جلد 4 ،ص 1973 .

96) ميزان الحكمه ،جلد 4 ،ص 1973 .

97) اسلام و طب جديد ،ص 66 .

98) تفسير نمونه ،جلد 2 ،ص 379 .

99) سوره نور ،آيه 30.

100) نور، آيه 31 .

101) بحارالانوار، جلد 104 .

102) وسائل الشيعه، 246/14.

103) نهج الحياه ،ص 160 .

104) روزنامه اطلاعات 13 اسفند 1350.

105) وسائل الشيعه.

106) راهنماى ارتباط زن و مرد ، دختر و پسر ص 89

107) وسائل الشيعه

108) ميزان الحكمه، جلد 12، ص 5653 .

109) ميزان الحكمه، جلد ،12 ص 5653 .

110) ميزان الحكمه، جلد 12 ،ص 5655 .

111) بهشت اخلاق، جلد 1 ،ص 369 .

112) مشكلات جنسى جوانان ،ص 14 .

113) راهنماى ارتباط زن و مرد،

ص 283 .

114) مشكلات جنسى جوانان، ص 170 .

115) سوره بقره، آيه 219 .

116) مائده، آيه 90 .

117) مائده ،آيه 91 .

118) وسائل الشيعه.

119) وسائل الشيعه، بحار الانوار.

120) آموزش فقه فلاح زاده به نقل از كتاب استفتاآت.

121) استفتاآت جلد 2 ص 10 .

122) منهاج الصالحين، خوئى.

123) راز شطرنج ،ص 134 .

124) مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع تقليد.

125) مسائل جديد از ديدگاه علماء و مراجع تقليد.

126) مسائل جديد از ديدگاه علماء و مراجع تقليد.

127) شرط بندى و قمار از نشريه مذهبى نور، ص 13 .

128) مسائل جديد از ديدگاه علماء و مراجع.

129) بخشى از مسائل كثيرالابتلاء .

130) پاسخ به پرسش هاى مذهبى.

131) اولين دانشگاه و آخرين پيامبر.

132) آخر بازى ،ص 231 .

133) راز شطرنج، ص 93 .

134) حليه المتقين، ص 405 .

135) حليه المتقين، ص 404.

136) بحار ،جلد 65 ،ص 53 .

137) حليه المتقين، ص 405 .

138) حليه المتقين ،ص 433 .

139) الكافى، جلد 3 .

140) الكافى ،جلد 3 .

141) اسلام پزشك بى دارو ،جلد 1 ،ص 61 .

142) هفته نامه سلامت شماره 67 ،ص 6 سال 1385 .

143) هفته نامه سلامت شماره 70 .

144) اسلام پزشك بى دارو ،جلد 1 .

145) اسلام پزشك بى دارو ،جلد 61 .

146) ميزان الحكمه، جلد 11 ،ص 5305 .

147) ميزان الحكمه، جلد 11 ،ص 5303 .

148) من لا يحضره الفقيه.

149) استفتاآت ،جلد 2 ،ص 30 .

150) رساله چهارم مرجع، ص 728 .

151) جامع الاحكام، ص 183 .

152) رساله توضيح المسائل، ص 596 .

153) رساله توضيح المسائل، ص 485 .

154) استفتاء از دفتر معظم له .

155) توضيح المسائل.

156) توضيح المسائل.

157) راهنماى اصلاح ،ص 12 .

158) فلسفه احكام ص

221

159) راهنماى اصلاح

160) خصال شيخ صدوق

161) بقره 195 .

162) مستدرك الوسائل.

163) ميزان الحكمه، جلد 3 .

164) ميزان الحكمه، جلد 3 .

165) مستدرك، جلد17 .

166) سوغات مرگ ،ص 73 .

167) سوغات مرگ، ص 73.

168) هجوم خاموش، ص 117 .

169) هجوم خاموش، ص 117.

170) سوغات مرگ ص 73

171) گلشن لطايف ص 73

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109