پرسش هاى قرآنى جوانان

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : پرسشهای قرآنی جوانان 7 روابط دختر و پسر 1/جمعی از پژوهشگران ؛ زیرنظر محمدعلی رضایی اصفهانی

مشخصات نشر : قم: پژوهش های تفسیرو علوم قرآن، 1386

مشخصات ظاهری : 304ص

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

يادداشت : چاپ دوم

شماره کتابشناسی ملی : 1286180

درآمد:

قرآن كريم نورى همواره تابان است كه بر انديشه ى بشر تابيد و راه انسان ها را روشن ساخت، اين كتاب منبع عظيم معرفتى و سفره اى الهى است «1» كه مى تواند نسل هاى بشر را از زلال معرفت خويش سيراب سازد؛ و مقام دانش و دانشمندان را ارج مى نهد و عالمان و جاهلان را مساوى نمى داند، «2» بلكه با اشارات متعدد به مباحث كيهان شناسى، زيست شناسى، رويان شناسى و روح و روان انسان بلكه با اشاره به مسائل فرا روانشناسى، حسّ كنجكاوى و پرسشگرى انسان را تحريك مى كند و زمينه رشد علوم را فراهم مى سازد. «3»

پرسش كليد دانش است. «4» و ذهن پرسشگر ارجمند است، و وظيفه دانشمندان دريافت پاسخ از منابعِ قرآن، حديث، عقل و علوم تجربى و ارائه آن به تشنگان حقيقت است.

از اين رو جمعى از پژوهشگران حوزه و دانشگاه گرد هم آمده و با تأسيس «واحد پاسخ به پرسش هاى تخصصى قرآن و علم»، و ارسال پرسش نامه به دانشگاه هاى مختلف، به گردآورى پرسش ها و ارائه پاسخ پرداخته اند و حاصل تلاش اين عزيزان در اين مجموعه گردآورى شده است.

______________________________

(1). عن النبى (ص): القرآن مأدبه اللَّه فتعلّموا مأدتبه ما استعطتم. (بحار، ج 92، ص 19)

(2). هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون. (زمر/ 9)

(3). نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، از نگارنده

(4). عن على (ع): العلم خزائن و

مفاتيحها السئوال (غرر الحكم، ميزان الحكمه، ج 4، ص 330)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 10

بنده كه از آغاز با اين عزيزان همراهى داشته ام، شاهد تلاش علمىِ همراه با تعهد آنها بوده ام، كه در حد توان كوشيده اند پاسخ هاى مناسب و متين ارائه نمايند. البته برخى پرسش ها نيز از طريق شنوندگان محترم راديو قرآن دريافت شده و در برنامه پرسش و پاسخ قرآنى آنجا پاسخ داده ايم كه به اين مجموعه اضافه شده است.

اميدوارم خداى متعال اين خدمت علمى و قرآنى را از همه ى ما بپذيرد و در پرتو قرآن و اهل بيت (ع) پاداش نيك عطا فرمايد!

از آنجا كه واحد تخصصى پاسخ به پرسش هاى قرآن و علم، مشمول حمايت ويژه «ستاد پاسخگويى به مسائل مستحدثه دينى دفتر تبليغات» بوده، بر خود لازم مى دانيم از مسئولين محترم ستاد تشكر كنيم.

در ضمن از خوانندگان محترم درخواست داريم كه ما را از راهنمايى و پيشنهادات و انتقادات خويش محروم نفرمايند و از جوانان عزيز مى خواهيم كه اگر پرسش هايى در زمينه قرآن و علم دارند، به آدرس ما ارسال فرمايند. «1»

با سپاس

محمدعلى رضائى اصفهانى

قم- 1/ 3/ 85

______________________________

(1). آدرس: قم، خيابان معلم، معلم 9، جنب هتل يثرب، كوچه شهيد محمدحسن احمدى، كوى نور، پلاك 91

تلفن، پيام گير، نمابر: 0251 7739002 ص. پ: 416- 37185- قم Email :quranquransc .com ---infoquransc .com ---WWW .quransc .com

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 11

فصل اول: كليات قرآن و علم

اشاره

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 13

پرسش:

مقصود از علم در قرآن چيست و به كدام علوم بيشتر توجه شده است؟

پاسخ:

مفهوم شناسى علم:

واژه «علم» در لغت به معناى «دانش» و «دانستن» است و در اصطلاح معانى متعدّد دارد. «1» و در اينجا مقصود علوم تجربى است. يعنى «مجموعه قضاياى حقيقى كه از راه تجربه حسى قابل اثبات است.»

در مورد تقسيم بندى علوم نيز طرح هاى متعدّدى ارايه شده «2» كه ما به تقسيم بندى علوم بر اساس روش ها، بسنده مى كنيم:

تقسيم بندى علوم براساس روش:

علوم را مى توان به چهار گروه تقسيم كرد:

الف: علوم تجربى «3»: كه شامل دو قسم مى شود:

اوّل: علوم طبيعى «4» مانند: فيزيك، شيمى، زيست شناسى و ...

______________________________

(1). در مورد تعاريف و تقسيم بندى هاى علم، نك: احصاء العلوم، فارابى، ص 111- 120 و آموزش فلسفه، محمدتقى مصباح يزدى، ج 1، ص 61 و مبانى حوزه و دانشگاه، ص 9 و درآمدى بر تفسير علمى قرآن، از نگارنده، ص 151

(2). همان ها

(3).Experimental Sciences .

(4).Natural Sciences .

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 14

دوم: علوم انسانى «1» مانند: جامعه شناسى، اقتصاد و ...

روش كسب اين علوم، براساس مشاهده و تجربه حسى است.

ب: علوم عقلى: كه آن نيز به دو دسته تقسيم مى شود:

اول: علوم منطق و رياضيات كه تا قبل از برتراند راسل، گمان مى شد رياضيات اصل منطق است ولى او اثبات كرد كه منطق، اصل رياضيات است.

دوم: علم راجع به واقع، يعنى فلسفه كه شامل فلسفه هاى مضاف (مانند فلسفه ى اخلاق، فلسفه ى تاريخ و ...) و فلسفه هاى غير مضاف (مانند متافيزيك يا امور عامه) مى شود.

ج: علوم نقلى: مانند علم تاريخ، لغت و ... كه در آن ها از نقل استفاده مى گردد (البته منظور در اينجا علوم تعبدى شرعى نيست)

د: علوم شهودى: كه با علم حضورى، به دست مى آيد مانند: علوم پيامبران (ع) و عرفا و

شايد اين طبقه بندى، تاكنون كاملترين تقسيم بندى علوم باشد.

منابع و روش هاى علمى قرآن:

قرآن كريم به روش هاى علمى (يعنى چهار قسم علوم فوق) و منابع مختلف علم اشاره كرده است؛ يعنى: گاهى به شيوه عقلى توجّه دارد و انسان ها را به خردورزى و تفكّر فرامى خواند و تشويق مى كند. «2»

و گاهى توجه انسان را به طبيعت جلب و به كيهان شناسى و طبيعت شناسى و انسان شناسى و ... تشويق مى كند. «3»

______________________________

(1).Humanities Sciences .

(2). در مورد تعقل نك: بقره/ 73 و 242، يوسف/ 2، انبياء/ 10، مومنون/ 8، زخرف/ 3 و در مورد تفكر نك: بقره/ 219، روم/ 8، آل عمران/ 191، نحل/ 44، حشر/ 21 و ..

(3). نك: آيات سوره رعد، حج/ 5، مومنون/ 12- 21، نحل/ 3- 17 و ...

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 15

و گاهى انسان را به عمق تاريخ مى برد و داستان هاى عبرت آموز پيامبران و ملت هاى پيشين و يا وقايع تاريخى صدر اسلام (همچون جنگ ها و ...) را گزارش و بيان مى كند. «1»

و گاهى از وحى و الهامات الهى به انسان ها سخن مى گويد؛ «2» علم الهى را كه از نزد خدا به برخى انسان ها مى رسد (/ علم لدنى) گوشزد مى كند. «3»

هر چند هدف قرآن بيان جزئيات تمام علوم بشرى نيست «4» امّا مى توان در قرآن اشاراتى به علوم مختلف يافت. به عبارت ديگر قرآن به روش تعقلى، تجربى، نقلى و شهودى توجه كرده و نمونه هايى از آن ها را در قرآن يادآورى نموده و همين توجّه قرآن به روش ها و منابع علوم، به معناى لزوم به كارگيرى اين منابع است.

كاربردهاى علم در قرآن:

واژه «علم» در قرآن كريم به چند معنا به كار رفته است:

الف: علم به معناى خاص يعنى

«الهيات»:

قرآن كريم هدف آفرينش جهان را آگاهى انسان از «علم و قدرت الهى» معرفى مى كند. «5» يعنى آگاهى از صفات خدا را به عنوان علم اعلى و هدف خلقت برشمرده است.

و نيز در برخى آيات، از علم «لدنى» يعنى دانشى كه خدا به انسان آموزش مى دهد سخن گفته شده است. «6»

______________________________

(1). نك: سوره انبياء، يونس، يوسف و كهف و ..

(2). شورى/ 51، مومنون/ 27، طه/ 38

(3). وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لدُنَّا عِلْماً (كهف/ 65)

(4). در مباحث بعدى در اين مورد توضيحات بيشترى خواهد آمد

(5). طلاق/ 12

(6). «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». (كهف/ 65)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 16

البته اين معناى از علم، از مصاديق مهم دانش، بلكه بافضيلت ترين علم است، چرا كه ارزش هر علم به معلوماتى است كه انسان مى آموزد، «1» و هنگامى كه معلومات يك علم، آگاهى از صفات خداى متعال باشد، آن علم ارزش بيشترى دارد، چرا كه بهترين و با ارزش ترين معلومات جهان را مى آموزد.

ب: علم به معناى عام:

قرآن كريم مى فرمايد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ؛ «2» آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند برابرند.»

به نظر مى رسد مقصود از «علم» در اين آيه مطلق علم و دانش است كه همه ى اقسام علم مفيد را شامل مى شود. «3»

و در آيه ى ديگر مى فرمايد: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ؛ «4» خدا كسانى از شما را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه به آنان دانش داده شده، به رتبه هايى بالا مى برد.»

در اين آيه نيز «ايمان و علم» به عنوان دو معيار جداگانه براى برترى افراد شمرده شده است. از اين جداسازى روشن مى شود كه خود «علم» موجب

فضيلت

______________________________

(1). همانطور كه از امام على (ع) حكايت شده: «قيمه كل امرء ما يعلمه» ارزش هر كس به چيزى است كه مى داند (مجمع البيضاء، فيض كاشانى، ج 1، ص 26.)

(2). زمر/ 9

(3). صاحب تفسير نمونه آيه را از جهت نابرابرى مطلق مى داند. (ج 19، ص 393) و علامه طباطبائى (ره) نيز علم در آيه را مطلق مى داند ليكن با توجه به مورد آيه آن را منطبق بر علم به خدا مى كند (ج 17، ص 257) و ذيل آيه نيز احاديثى از امام باقر (ع) حكايت شده كه مقصود از دانايان در اين آيه اهل بيت (ع) هستند (صافى، ج 4، ص 316) ولى برخى مفسران اين گونه احاديث را حمل بر بيان مصداق كامل كرده اند وگرنه آيه شامل همه دانايان مى شود. (نك: الميزان و اطيب البيان ذيل آيه)

(4). مجادله/ 11.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 17

افراد است، و اين علم مقيّد به الهيّات نشده و مقصود مطلق علم است و شامل همه ى دانشمندان مى شود. «1»

و در آيه ديگر مى فرمايد: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ «2» از ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند.»

در اين آيه نيز از دانشورانى ياد شده كه نشانه هاى خدا را مى شناسند و عظمت و مقام او را در مى يابند از اين رو از نافرمانى او بيمناكند، «3» امّا جالب اين است كه بخش قبلى آيه فوق و آيه ى پيشين سخن از نشانه هاى خدا در صحنه طبيعت همچون نزول باران، رويش ميوه هاى رنگارنگ، جاده هاى رنگارنگ كوهستانى و انسان ها و جنبندگان و دام ها با رنگ هاى مختلف است، سپس از دانشمندان فوق الذكر ياد مى شود. اين مطلب نشان مى دهد كه مقصود از علم،

دانشوران در اين آيه، علوم طبيعى نيز هست، يعنى دانشمندانى كه از طبيعت شناسى به خداشناسى مى رسند. «4»

______________________________

(1). علامه طباطبايى (ره) بر آن است كه آيه مومنان را به دو قسم عالم و غير عالم تقسيم مى كند پس آيه مى فرمايد علماى با ايمان دو درجه برترى دارند و مومنان يك درجه (الميزان، ج 11، ص 216) ولى آيت اللَّه مكارم شيرازى مى نويسند: گرچه آيه در مورد خاصى نازل شده ولى با اين حال مفهوم عامى دارد و نشان مى دهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مى برد، دو چيز است: 1. ايمان؛ 2. علم. (نمونه، ج 23، ص 438)

(2). فاطر/ 28

(3). مقصود از خشيت «ترس از مسؤوليت توأم با درك عظمت مقام پروردگار است». (نمونه، ج 18، ص 245)

(4). آيت اللَّه مكارم شيرازى پس از بيان ارتباط اين بخش آيه 28/ فاطر، با بخش هاى قبلى و آيات قبل، و لزوم مسئوليت پذيرى دانشمندان مى نويسند: «عالمان در منطق قرآن كسانى نيستند كه مغزشان صندوقچه آراء و افكار اين و آن، و انباشته از قوانين و فورمول هاى علما جهان و زبانشان گوياى اين مسائل و محل زندگى شان مدارس و دانشگاه ها و كتابخانه هاست. بلكه علما آن گروه از صاحب نظران و دانشمندانند كه نور علم و دانش تمام وجودشان را به نور خدا و ايمان و تقوا روشن ساخته، و نسبت به وظائفشان سخت احساس مسئوليت مى كنند و از همه پايبندترند. البته علامه طباطبائى (ره) بر آن است كه مقصود از علما در اينجا عالمان باللَّه هستند. (الميزان، ج 17، ص 43)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 18

كاربردهاى علم در احاديث:

واژه «علم» در احاديث نيز به معناى اخص و اعم به كار رفته

است، براى مثال:

1. از امام صادق (ع) حكايت شده: «علم به كثرت آموختن نيست بلكه علم نورى است كه خدا در دل هر كس كه بخواهد او را هدايت كند قرار مى دهد.» «1»

2. از امام باقر (ع) حكايت شده: «هر كس بدانچه مى داند عمل كند، خدا دانش آنچه را نمى داند به او ارزانى مى دارد.» «2»

اين گونه احاديث به علوم الهى اشاره مى كند، يعنى علم را به معناى احص به كار برده است.

3. از امام على (ع) حكايت شده كه: «علوم چهار قسم است: علم فقه براى اديان و علم پزشكى براى بدن ها، و علم نحو (دستور زبان) براى زبان، و علم كيهان شناسى براى زمان شناسى» «3»

مشابه اين روايت با مضمون ها و تقسيم بندى هاى مختلف حكايت شده است كه اشاره به علوم تجربى و دينى دارد. يعنى علم را به معناى اعم به كار برده است.

جمع بندى و نتيجه گيرى:

از اين مباحث روشن مى شود كه اگر در قرآن و احاديث، علم را معيار برترى معرفى مى كند و دانشمندان را تشويق مى كند، مقصود همه ى اقسام علوم مفيد و دانشمندان همه رشته هاى علمى مفيد است.

البته ارزش هر علم به معلومات و دانسته هايى است كه افراد مى آموزند، اگر دانش الهى باشد، آن علم ارزش بيشترى دارد.

______________________________

(1). بحار الانوار، ج 1، ص 225

(2). همان، ج 78، ص 189

(3). همان، ج 1، ص 218.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 19

لازم به يادآورى است كه دانش الهى نيز مراتب دارد، يعنى علوم تجربى كه داراى جهت گيرى الهى باشد و انسان را از راه طبيعت شناسى، كيهان شناسى، جنين شناسى و ... به خداشناسى بيشتر رهنمون شود، به نوعى از علوم الهى به شمار مى آيد.

علامه طباطبايى (ره) پس از اشاره به آياتى كه

از علم تجليل مى كند، در مورد دعوت قرآن به علوم مختلف مى نويسند:

«قرآن مجيد در آيات بسيارى (كه به سبب حجم گسترده آنها به نقل آن ها نپرداختيم) به تفكّر در آيات آسمان و ستارگان و اختلافات عجيبى كه در اوضاع آنها پديد مى آيد و نظام متقنى كه بر آن ها حكومت مى كند دعوت مى كند.

و به تفكّر در آفرينش زمين و درياها و كوه ها و ...

به تفكّر در آفرينش شگفت آور نبات [/ گياهان و نظامى كه در زندگى آنان جريان دارد ... به تفكر در خلقت خود انسان و اسرار و رموزى كه در ساختمان وجودش نهفته و ... و بدين ترتيب به تعلّم علوم طبيعى و رياضى و فلسفى و فنون ادبى و بالاخره همه علومى كه در دسترس فكر انسانى است و تعلم آنها به نفع جهان بشرى و سعادت بخش جامعه انسانى مى باشد دعوت مى كند.

آرى قرآن مجيد به اين علوم دعوت مى كند به اين شرط كه به حق و حقيقت رهنما قرار گيرند و جهان بينى حقيقى را كه سرلوحه آن خداشناسى مى باشد در برداشته باشند. وگرنه علمى كه انسان را سرگرم خود ساخته از شناختن حق و حقيقت باز دارد در قاموس قرآن مجيد با جهل مرادف است.» «1»

قرآن زمينه ساز پيدايش و رشد علوم:

همانطور كه بيان شد تشويق دانش و دانشمندان، توسط قرآن، سرچشمه ى پيدايش و رشد بسيارى از علوم در جهان اسلام شد، بطورى كه پس از دو

______________________________

(1). قرآن در اسلام، ص 94.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 20

قرن تمدنى پويا و شكوفا بوجود آمد، اينك نگاهى گذرا به فهرست اين علوم مى اندازيم:

الف: علومى كه قرآن به صورت مستقيم باعث پيدايش آن ها شده است:

در ميان مسلمانان

برخى علوم وجود دارد كه موضوع آنها خود قرآن كريم است. يعنى بعد از نزول قرآن و در رابطه مستقيم با آن بوجود آمده و كم كم رشد و توسعه يافته و بصورت دانش مستقل درآمده است، كه برخى از اين علوم به الفاظ قرآن و برخى به معانى و معارف قرآن مى پردازد، و در طول تاريخ در مورد هر كدام از آن ها كتاب هاى متعدّد نوشته شده است، از جمله:

1. علم تجويد قرآن: كه به كيفيت تلفظ حروف و حالات آن ها مى پردازد و مبانى و فنون اين امر را بررسى و بيان مى كند.

2. علم قرائات: كه به ضبط قرائت هاى هفتگانه (يا دهگانه يا چهارده گانه) قرآن مى پردازد و تاريخ و دلايل و قاريان آن ها را بيان مى كند.

3. دانش رسم الخط قرآن: كه به قواعد نگارش خط عربى بطور عام و خط قرآن بصورت خاص مى پردازد و اقسام خط (نسخ، كوفى و ...) و ويژگى هاى آن ها را بيان مى كند.

4. علوم قرآن: كه در مورد اطلاعات مربوط به قرآن در حوزه ى محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاويل، باطن و ... مى پردازد.

5. فقه القرآن: دانشى كه به مباحث آيات الاحكام و ديدگاه ها و دلايل آن ها مى پردازد.

6. علم تفسير: دانشى كه به بيان معانى و مقاصد آيات قرآن مى پردازد و به دو صورت تفسير ترتيبى و موضوعى انجام مى گيرد و در طول تاريخ اسلام هزاران كتاب در مورد آن نگارش شده است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 21

7. علم حديث: قرآن كريم، پيامبر اكرم (ص) را بيان كننده و مفسر قرآن معرفى مى كند، «1» از اين رو سنّت ايشان نقش تفسير قرآن را بعهده گرفت و احاديث تفسيرى شكل گرفت و بعدها

ده ها كتاب تفسير روائى در اين زمينه نگارش يافت و روايات پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) در زمينه ى قرآن جمع آورى شد. «2»

ب: علومى كه قرآن به صورت غير مستقيم باعث پيدايش آنها شده است:

در ميان مسلمانان علومى در پى تشويق قرآن به علم و يا براى فراگيرى و خدمت رسانى به علوم دسته اول (مثل تفسير) بوجود آمد و به مرور زمان رشد و توسعه يافت و بصورت دانش هاى مستقل پديدار گشت؛ كه در طول تاريخ اسلام كتاب هاى متعدّدى در اين مورد به نگارش درآمد از جمله:

1. علم درايه: براى بيان اصطلاحات مربوط به حديث و تحولات آنها شكل گرفت.

2. علم رجال: براى بيان حالات راويان و سند روايات شكل گرفت. «3»

3. علم كلام: دانشى كه مباحث اعتقادى را بيان و از آن ها دفاع مى كند، علم كلام اسلامى كه ريشه در آيات اعتقادى و احاديث اسلامى دارد، و كم كم بصورت يك علم منسجم درآمد.

4. علم فقه: كه به استنباط قوانين شرعى از آيات الاحكام و احاديث فقهى مى پردازد و كم كم بصورت علم مستقل و گسترده اى در جهان اسلام درآمد.

5. علم اصول الفقه: كه قوانين مربوط به استنباط از قرآن و حديث را بيان مى كند و در حقيقت منطق فهم آنهاست كه بصورت مقدمه علم فقه نمودار شد

______________________________

(1). وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ (نحل/ 44)

(2). از جمله تفسير عياشى، تفسير نور الثقلين، تفسير البرهان، تفسير صافى در شيعه و تفسير الدر المنثور در اهل سنت

(3). نك: قرآن در اسلام، علامه طباطبائى، ص 7- 96

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 22

اما در حقيقت مقدمه ى علم تفسير و حديث و فقه و ...

است. اين دانش در طول اعصار به يكى از پيشرفته ترين علوم مسلمانان تبديل شد.

6. علوم ادبى عرب: كه شامل علم نحو، صرف، اشتقاق، معانى، لغت و وجوه و نظائر مى شود. اين علوم براى فهم بهتر و منضبط آيات قرآن و نيز براى تلفّظ صحيح آيات بنيان گذارى شد، «1» ولى از آنجا كه براى تمام علوم مفيد بود و مقدمه فهم تلفظ و نوع متنى به شمار مى آمد، به مرور بصورت علوم مستقل درآمد و ميراث گرانبهايى براى ملّت عرب گرديد، و دانشمندان و متخصّصان فارسى و تركى و ... نيز از آن بهره مند گرديدند، و حتى بر ادبيات فارسى و تركى و ... نيز تاثيرات مثبت گذاشت. «2»

7. علم تاريخ: اين علم در اسلام از «قصص قرآن» و پيامبران و سيره پيامبر (ص) و احاديث شروع شد و سپس بصورت تاريخ قبل و بعد از اسلام و تاريخ جهان پديدار شد و مورخان بزرگ و كتاب هاى تاريخ را بوجود آورد. «3»

ج: علومى كه قرآن باعث رشد آنها شده است.

برخى علوم در فرهنگ و تمدن ملت هاى مختلف وجود داشته و گاهى از يك ملّت به ملّت ديگر منتقل مى شود و رشد و توسعه مى يابد و گاهى اين جريان بر عكس است.

جامعه ى مسلمانان نيز از اين قاعده مستثنى نبوده است؛ آنان برخى علوم را از يونانيان، ايرانيان و هند ترجمه كردند و بر عمق و وسعت آن ها افزودند، كه مى توان به موارد زير اشاره نمود:

______________________________

(1). نك: شيعه پايه گذار علوم اسلامى، سيد حسن صدر، ترجمه سيد محمد مختارى

(2). پويايى فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، على اكبر ولايتى، ص 321 به بعد

(3). نك: قرآن در اسلام، علامه

طباطبائى، ص 6- 95.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 23

1. فلسفه: در آغاز از يونان وارد كشورهاى اسلامى شد و كم كم تحت تاثير تفكر اسلامى قرار گرفت و تغييراتى يافت، بطورى كه همه ى مسائل متن و براهين و ادله آنها را مى توان در قرآن و حديث پيدا كرد. «1»

2. منطق: هر چند كه اصل اين علم نيز از يونان به حوزه ى علوم مسلمانان راه يافت اما از آنجا كه قرآن به برهان و استدلال و جدال نيكو «2» و ... توجه خاص داشت، مسلمانان نيز به علم منطق توجه كردند و اين علم در جامعه ى مسلمين پيشرفت زيادى كرد تا آنجا كه كتاب هاى متعدّدى در اين زمينه نگارش يافت.

3. رياضيات: اين علم نيز با توجه به تشويق قرآن به علم در بين مسلمانان پيشرفت فراوانى كرد.

4. علوم پزشكى: توجه قرآن به امور بهداشتى «3» و نيز توجه احاديث به نظافت و پاكى و طهارت نقش بسزايى در توسعه و پيشرفت اين علم داشت تا آنجا كه بسيارى از مجهولات علم پزشكى توسط دانشمندان مسلمان كشف و تبيين گرديد.

5. كيهان شناسى (نجوم): قرآن كريم به ماه و خورشيد و ستارگان و حركت آن ها اشاره ى صريح دارد «4» و از آنجا كه مسلمانان براى جهت يابى قبله و نيز تشخيص طول ماه براى انجام فرايض دينى خود به اين علم نياز داشتند، كيهان شناسى در بين مسلمانان رشد زيادى يافت بطورى كه رصدخانه هاى متعدّد بنا شد.

علامه طباطبايى (ره) در اين زمينه مى نويسند: «به جرئت مى توان گفت: كه عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبيعيات و رياضيات و غير آن ها

______________________________

(1). نك: قرآن در اسلام، علامه طباطبائى، ص 97

(2). نك: نحل/

125

(3). نك: اعراف/ 31 و 175، انعام/ 145، مائده/ 1 و 6 و ..

(4). نك: يس/ 38، رعد/ 2، نمل/ 89 و ..

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 24

بصورت نقل و ترجمه در آغاز كار و به نحو استقلال و ابتكار در سرانجام همان انگيزه فرهنگى بود كه قرآن مجيد در نفوس مسلمانان فراهم كرده بود.» «1»

يادآورى 1: البته در اين مورد علوم و فنون ديگرى نيز تحت تاثير قرآن به وجود آمد و رشد و توسعه يافت كه ذكر همه آن ها از حوصله ى اين نوشتار خارج است.

يادآورى 2: جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتاب هاى ذيل مراجعه فرماييد:

1. پويايى فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، على اكبر ولايتى، وزارت امور خارجه.

2. علوم اسلامى و نقش آن در تحول علمى جهان، آلدو ميه لى، ترجمه محمدرضا شجاع رضوى و دكتر اسد اللَّه علوى، بنياد پژوهش هاى آستان قدس رضوى.

3. تاريخ التمدن اسلامى، جرجى زيدان.

4. شيعه پايه گذار علوم اسلامى، سيد حسن صدر، ترجمه محمد مختارى.

5. كارنامه اسلام، دكتر عبد الحسين زرين كوب.

6. علل پيشرفت و انحطاط مسلمين، زين العابدين قربانى.

______________________________

(1). قرآن در اسلام، ص 98.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 25

پرسش:

آيا قرآن كتاب علمى است و آيا همه ى علوم بشرى در قرآن وجود دارد؟

پاسخ:

در اين مورد سه ديدگاه عمده وجود دارد كه بصورت مختصر بدانها اشاره مى كنيم و دلايل آنها را مورد بررسى قرار مى دهيم:

ديدگاه اول: همه علوم بشرى در قرآن وجود دارد:

اين انديشه براى اولين بار در كتاب «احياء العلوم» و «جواهر القرآن» ابو حامد غزالى (م 505 ق) مطرح شده است. او سعى كرد نشان دهد همه ى علوم را مى توان از قرآن استخراج كرد. او مى نويسد:

«پس علوم، همه آنها در افعال و صفات خدا داخل است و خداوند در قرآن، افعال

ذات و صفات خود را توضيح مى دهد و اين علوم بى نهايت است و در قرآن به اصول و كليات (مجامع) آنها اشاره شده است.» «1»

سپس ابو الفضل المرسى (655- 570 ق) صاحب كتاب «التفسير» اين ديدگاه را بصورت افراطى مى پذيرد و مى گويد: «همه ى علوم اولين و آخرين در قرآن وجود دارد.» «2»

آنگاه بدر الدين زركشى (م 764 ق) در «البرهان» اين نظريه را مى پذيرد. «3»

______________________________

(1). احياء العلوم، ج 1، ص 289، چاپ دار المعرفه، بيروت

(2). ر. ك: التفسير و المفسرون، ج 2، ص 478- 482

(3). البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 181، چاپ دارالمعرفه، بيروت.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 26

و پس از او جلال الدين سيوطى (م 911 ق) در كتاب «الاتقان فى علوم القرآن» و «الاكليل فى استنباط التنزيل» با پذيرفتن ديدگاه هاى غزالى و المرسى آن را تقويت مى كند. «1»

و مرحوم فيض كاشانى (م 1091 ق) هم در مقدمه ى تفسير «صافى» اين ديدگاه را به صورت خاصى در قسمتى از علوم مى پذيرد. «2»

اين ديدگاه در عصر جديد هم با پيشرفت علوم تقويت شد و كسانى مثل طنطاوى جوهرى (متولد 1862 م) در تفسير مشهور «الجواهر فى تفسير القرآن» سعى كرد تا بسيارى از علوم جديد را به قرآن نسبت دهد.

و جديدترين تمايل نسبت به اين نظريه از طرف شخصى بنام رضا نيازمند در سال گذشته (1375 ش) اظهار شد كه در مقاله اى نوشت:

«كسى كه قرآن را قبول داشته باشد، بايد قبول كند كه مطالب آن شامل كليه علوم هم هست و در آن هر چيز بر اساس دانش تفصيل داده شده است.» «3»

دلايل ديدگاه اول:

1. ظاهر برخى آيات قرآن دلالت بر اين دارد

كه همه چيز در قرآن وجود دارد. مثل: «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ» «4»

«و كتاب را بر تو نازل كرديم در حالى كه بيان كننده هر چيز است.»

2. آياتى كه اشاره به علوم مختلف مى كند.

براى مثال: آيه اى كه از حساب سخن مى گويد اشاره به علوم رياضى دارد. «وَ كَفى بِنا حاسِبِينَ» «5»

______________________________

(1). الاكليل فى استنباط التنزيل، ص 2 و الاتقان، ج 2، ص 282 271، دار الكتب العلميه، بيروت

(2). تفسير صافى، ج 1، ص 57

(3). مجله بينات، سال سوم، شماره 10، ص 21، تابستان 1375 ش

(4). نحل/ 89

(5). انبياء/ 47.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 27

و از آيه «رَفِيعُ الدَّرَجاتِ» «1» با حساب ابجد 360 درجه بودن درجات دايره در هندسه استخراج مى شود.

و علم پزشكى از آيه «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ» «2» بدست مى آيد.

3. رواياتى كه دلالت مى كند همه علوم در قرآن كريم وجود دارد.

براى مثال: از امام باقر (ع) روايت شده كه فرمودند: «ان اللّه تبارك و تعالى لم يدع شيئاً تحتاج اليه الامه الا نزله فى كتابه و بيّنه لرسوله» «3»

«خداوند تبارك و تعالى هيچ چيزى را كه مردم به آن محتاج باشند، فرو گذار نكرده است مگر آنكه آنها را در قرآن، نازل فرمود و براى پيامبر (ص) بيان كرده است».

4. دليل ديگر بر وجود همه ى علوم در قرآن، مسأله بطون آن است كه در روايات متعددى وارد شده كه قرآن داراى بطون مختلف است. «4»

غزالى در «احياء العلوم» به همين مطلب استشهاد كرده و تعداد علوم قرآن را تا هفتاد و هفت هزار و دويست علم ذكر كرده است. و بعد مى گويد: اين عدد چهار برابر مى شود، چون هر

كلمه ظاهر و باطن دارد و حد و مطلع دارد. «5»

تذكر: دلايل اين ديدگاه را در هنگام ذكر دلايل ديدگاه دوم و سوم مورد بررسى و نقد قرار مى دهيم.

ديدگاه دوم: قرآن فقط كتاب هدايت و دين است و براى بيان مسائل علوم تجربى نيامده است.

______________________________

(1). غافر/ 15

(2). شعراء/ 80

(3). نور الثقلين، ج 2، ص 74

(4). بحار الانوار، ج 92، ص 95

(5). احياء العلوم، ج 1، ص 289.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 28

اين ديدگاه را مى توان از سخنان برخى از صاحب نظران و مفسران استفاده كرد.

براى مثال ابو اسحاق شاطبى (م 790 ق) كه اولين مخالف با نظريه غزالى و المرسى بود مى گويد:

«قرآن براى بيان احكام آخرت و مسائل جنبى آن آمده است.» «1»

نويسندگان تفسيرهاى «مجمع البيان» و «كشاف» نيز مى نويسند:

«منظور از بيان همه چيز در قرآن، مسائل مربوط به هدايت و دين است.» «2»

تذكر 1: دلايل اين ديدگاه همراه با ديدگاه سوم بيان مى شود.

تذكر 2: سخنان اين بزرگان قابل توجيه و تأويل است و نمى توان گفت كه آنان متمايل به ديدگاه سوم نبوده اند. و گر نه ظاهر سخن آنان با ظواهر آيات قرآن ناسازگار است؛ چرا كه در قرآن احكام و حدود و حتى قوانين ارث و دستورات جنگ و حكومت و اقتصاد و ... بيان شده است كه مربوط به دنياى مردم است. «3»

ديدگاه سوم: ديدگاه تفصيل؛ يعنى از طرفى همه علوم بشرى در ظواهر قرآن وجود ندارد و هدف اصلى قرآن نيز هدايت گرى بشر به سوى خداست. و از طرفى ديگر قرآن كريم دعوت به تفكر و علم مى كند و برخى از مثال ها و مطالب علمى صحيح و حق را بيان مى كند كه بيانگر

اعجاز علمى قرآن است.

دلايل و شواهد: در اينجا دلايل اين ديدگاه را همراه با ردّ دلايل ديدگاه اول بيان مى كنيم:

1. قرآن كتاب هدايت، اخلاق، تربيت و دين است و انسان ها را به سوى فضيلت ها و خداشناسى هدايت مى كند. بنا بر اين ضرورتى ندارد كه قرآن، همه ى

______________________________

(1). الموافقات، ج 2، ص 76- 79 به نقل از التفسير و المفسرون، ج 2، ص 485

(2). طبرسى، مجمع البيان، ج 4، ص 289 و زمخشرى، كشاف، ج 2، ص 628

(3). آيات مربوط به آيات الاحكام حدود پانصد آيه است كه در كتابهائى تحت همين عنوان جمع آورى شده است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 29

مسائل علوم تجربى، عقلى و نقلى را با تفصيلات و فرمول هاى آنها، بيان كند. هر چند اين موارد گاهى اشارات حق و صادقى دارد.

اين مطلب مورد تأكيد مفسّران قديمى «1» و صاحب نظران معاصر «2» است.

2. ظهور آياتى كه مى فرمايد: «همه چيز در قرآن است» قابل اخذ نيست چرا كه:

اوّلًا: اين ظهور بر خلاف بداهت است و بسيارى از فرمول هاى شيمى و فيزيك در قرآن كريم نيست.

ثانياً: ظهور اين آيات مورد انكار صريح برخى از مفسّران قرار گرفته است و گفته اند كه منظور وجود چيزهايى است كه در هدايت انسان لازم است و اينها در قرآن وجود دارد. «3» (كل شى ء/ امور دينى)

ثالثاً: لفظ «كتاب» در آيات مورد بحث «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ» «4» ممكن است به چند معنا باشد: «قرآن كريم، لوح محفوظ، اجل، علم خدا، امام مبين» «5» پس نمى توان گفت: كه حتماً مراد قرآن است و همه چيز در آن است.

و همين اشكال در مورد رواياتى كه مورد استناد واقع شده بود

نيز وارد است.

رابعاً: اين آيات با دليل عقل (قرينه لبّى) تخصيص مى خورد و محدود مى شود. چون عقل انسان حكم مى كند كه قرآن در مورد هدف خود (هدايت معنوى انسان) بيان همه چيز باشد نه در امورى كه خارج از حوزه ى هدف اوست.

______________________________

(1). ر. ك: مجمع البيان، ج 3، ص 298 و كشاف، ج 2، ص 628

(2). ر. ك: الميزان، ج 14، ص 325 و استاد مصباح يزدى، معارف قرآن، ص 229 و تفسير نمونه، ج 11، ص 361- 362

(3). ر. ك: تفسير القرآن الحكيم (معروف به المنار)، ج 7، ص 395 و تفسير الجواهر، طنطاوى، ج 8، ص 130 و التفسير و المفسرون، ج 2، ص 489

(4). نحل/ 89

(5). ر. ك: مجمع البيان، ج 4، ص 298 و ج 6، ص 380 و كشاف، ج 2، ص 628 و الميزان، ج 14، ص 325 و تفسير نمونه، ج 11، ص 381 و ...

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 30

3. آياتى از قرآن كه اشاراتى به علوم طبيعى دارد هدف آنها كشف فرمولهاى هندسه و شيمى و ... نيست؛ بلكه اين اشارات بطور استطرادى و حاشيه اى اين مباحث را مطرح كرده است. يعنى صرفاً ذكر مثال (البته حق و واقعى) است و هدف آن، آموزش علوم نيست.

علاوه بر آنكه برخى از آياتى كه مورد استشهاد طرفداران ديدگاه اوّل قرار گرفت از لحاظ موازين تفسيرى قابل نقد است براى مثال: آيه «رَفِيعُ الدَّرَجاتِ» ربطى به درجات دايره ندارد. و حمل آيات بدون قرينه عقلى يا نقلى معتبر بر يك مطلب، موجب تفسير به رأى مى شود.

4. مسأله بطون قرآن و علم أئمه (ع) از مورد بحث ما خارج است. چون

موضوع بحث اين است كه آيا همه ى علوم بشرى را مى توان از ظواهر قرآن استخراج كرد يا نه؟

جمع بندى و نتيجه گيرى:

بنا بر آنچه بيان كرديم به اين نتيجه مى رسيم كه ظاهر آيات قرآن، بر تمام علوم بشرى (با تمام فرمول ها و جزئيات آن) دلالت ندارد.

بلى در قرآن، اشاراتى به بعضى از علوم و مطالب علمى شده است كه استطرادى و عرضى است ولى همه ى علوم بالفعل در قرآن مذكور نيست و آياتى كه در اين زمينه است (مثل آيه 89 سوره نحل و 38 و 59 سوره انعام) دلالت بر اين دارد كه تمام احتياجات دينى و هدايتى مردم، در قرآن به طور تفصيل يا مجمل ذكر شده است. «1»

______________________________

(1). براى اطلاعات بيشتر در اين زمينه و بررسى تفصيلى دلايل طرفين ر. ك: در آمدى بر تفسير علمى قرآن، از نگارنده، انتشارات اسوه، 1375 ش، قم.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 31

پرسش:

بهترين راه براى جمع بين علم و ايمان چيست؟

بطورى كه نه از ساحت علم كم شود و نه از ساحت معرفت (دينى و معنويت)، چه پيشنهادى مى كنيد؟

پاسخ:

قرآن كريم همانطور كه به معنويت و تعالى اعتقادى، روحى و اخلاقى انسان توجّه دارد، به دانش افزايى بشر نيز توجّه كرده است.

در قرآن كريم بيش از هفتصد بار ماده علم به كار رفته و بيش از هزار آيه به مباحث كيهان شناسى، پزشكى، زيست شناسى و ... اشاره دارد. كه گاهى در حد اعجاز علمى مطرح شده است. «1»

قرآن كريم علم آموزى را هدف آفرينش انسان معرفى مى كند «2» و دانشمندان و مومنان را برتر از ديگران مى داند. «3»

بنابراين قرآن كريم انسان را به جمع بين علم و ايمان، دانش و معنويت فرا مى خواند و بين اين

دو مقوله تعارض و تضادى نمى بيند.

اما گاهى افراد، قلمرو دين و علم را به خوبى نمى شناسند يا رعايت نمى كنند، از اين رو جمع بين آنها مشكل مى نمايد يا به توهم تعارض منتهى مى شود.

______________________________

(1). نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضائى اصفهانى، انتشارات مبين

(2). طلاق/ 12

(3). مجادله/ 11.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 32

راهكارها:

جداسازى قلمرو علم و دين «1» بهترين راهكار براى جلوگيرى از چالش هاست. يعنى بدانيم كه:

الف: پژوهش در حوزه طبيعت، مخصوص علم است و همگان بايد به نتايج پژوهش هاى تجربى (كه به حد قطعيات مى رسد) احترام بگذارند.

ب: حوزه ى ماوراء طبيعت مثل خدا و فرشتگان و ... مخصوص حوزه ى دين است و حواس طبيعى بشر بصورت عادى راهى به سوى آنها ندارند، بنابراين اطلاعات بشر در اين زمينه از راه علوم نقلى (مثل وحى قرآنى و احاديث) بدست مى آيد.

ج: حوزه ى انسان از جهتى موضوع پژوهش هاى تجربى و از جهتى موضوع احكام دينى است (البته در برخى موارد طبيعت نيز اين گونه است)

براى مثال: جسم انسان موضوع تحقيقات پزشكى است ولى احكام و مقررات عبادى براى تعالى روحى بشر موضوعى دينى است. در اين موارد نيز لازم است جهت گيرى دين و علم كاملًا مشخص و متمايز و روشن شود تا از تداخل و تعارض جلوگيرى گردد.

به عبارت ديگر دين در برخى موارد كلى قوانينى دارد كه از طرف خالق بشر مقرّر شده پذيرش و احترام رعايت اين قوانين موجب سعادت بشر است.

ولى راهكارهاى اجرايى آنها توسط كارشناسان و متخصصان علوم مختلف تعيين مى گردد.

______________________________

(1). نك: درآمدى بر تفسير علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضائى اصفهانى، انتشارات اسوه.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 33

براى مثال: حفظ جان انسان از نظر دينى

واجب است. اما راهكار علمى آن توسط پزشكان و متخصصان زيست محيطى و ... بيان مى شود و نيز در امور سياسى و تربيتى و اجتماعى و اقتصادى نيز دين اسلام خطوط كلى را مطرح كرده است كه رعايت آنها سعادت انسان را تضمين مى سازد مثل حرمت ربا در اقتصاد، حقوق والدين و فرزندان و زن و شوهر، حقوق شهروندان نسبت به همديگر و ممنوعيت ظلم. لزوم نصب رهبران جامعه از طريق الهى و ...

به عبارت ديگر انسان داراى دو بعد جسمى و روحى است كه براى هر يك هدف و سعادت و سير تكاملى وجود دارد كه قوانين و مقررات و لوازم خاص خويش را مى طلبد.

علوم بشرى مى تواند سعادت بعد جسمانى بشر را تا حدودى تامين سازد و دين، سعادت بعد روحى و معنوى بشر را تامين مى كند و اين دو با همديگر تعارض ندارند.

البته گاهى اتّفاق مى افتد برخى انسان ها از قدرت خود و طبيعت و علم بر ضد سعادت كل بشريت استفاده مى كنند و دين در اين موارد قوانين بازدارنده اى را تنظيم كرده است تا از تباهى و هلاكت بشريت جلوگيرى كند.

براى مثال: نيروى هسته اى يكى از نعمت هاى الهى است كه مى توان از آن در خدمت بشريت براى توليد نيروى برق يا پزشكى هسته اى استفاده كرد. امّا برخى انسان هاى قدرت طلب از آن براى توليد سلاح هسته اى و كشتار انسان ها استفاده مى كنند؛ دين با اين پديده ى شوم مخالف است چون بشريت را به سوى هلاكت مى كشاند.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 34

البته عدم رعايت قلمرو علم و دين در طول تاريخ، ضربه ها و زيان هاى زيادى براى بشريت بوجود آورده است كه نمونه ى آن را در قرون

وسطى در اروپا مى بينيم. «1»

البته در تاريخ اسلام معمولًا علم و دين سازگارى دارند و همين مطلب عامل پيشرفت سريع مسلمانان در چند قرن اوليّه ظهور اسلام شد. «2»

______________________________

(1). نك: رابطه علم و دين، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

(2). نك: پويايى فرهنگ و تمدن اسلامى، دكتر على اكبر ولايتى.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 35

پرسش:

آيا در قرآن پيشگويى هايى وجود دارد كه تحقق نيافته باشد؟

پاسخ:

قرآن كريم كتاب هدايت بشر به سوى خداست و كتاب پيشگويى نيست. امّا در راستاى هدايت قرآنى، برخى از آيات قرآن به وقايع آينده بشريت اشاره دارد. كه اين آيات گاهى در حد رازگويى و نوعى اعجاز بشمار مى آيند. اين آيات به دو دسته تقسيم مى شود:

الف: پيشگويى ها و رازگويى هايى كه در قرآن آمده و بعداً تحقّق يافته است.

براى مثال: وقتى در زمان پيامبر (ص) خبر پيروزى ايرانيان بر روميان آمد، آيات آغازين سوره ى روم نازل شد و از شكست ايرانيان در آينده ى نزديك خبر داد و اين جريان پس از چند سال اتّفاق افتاد و اين رازگويى اعجازآميز قرآن ثابت شد. «1»

«غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»

« (سپاه) روم در نزديك ترين سرزمين شكست خورد؛ و [لى آنان بعد از شكستشان در [ظرف چند سال بزودى پيروز خواهند شد. كار [ها] قبل از

______________________________

(1). نك: تفسير مجمع البيان، نور الثقلين، ابو الفتوح رازى، فخررازى، الميزان، ذيل آيه 2- 4/ روم و نمونه، ج 16، ص 365.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 36

(آن شكست)، و بعد از (اين پيروزى)، فقط از آن خداست؛ و در آن روز مومنان از يارى الهى (و پيروزى

ديگرى) شاد مى شوند.»

مثال ديگر: پيامبر پيروزى مسلمانان را بر مشركان مكه در خواب ديد و به مردم خبر داد سپس آيه اى در مورد آن نازل شد و اين مطلب واقع شد و مسلمانان وارد مسجد الحرام شدند. «1»

اين مطلب در آيه 7- 2 سوره ى فتح آمده و پيشگويى كرد كه خواب پيامبر تحقّق خواهد يافت، و اين رازگويى اعجاز آميز نيز محقّق شد.

«لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً» «2»

«بيقين خدا به فرستاده اش در خواب بحق راست گفت كه اگر خدا بخواهد قطعاً با امنيت وارد مسجد الحرام مى شويد درحالى كه سرهايتان را تراشيده و (يا) كوتاه كرده ايد (و از كسى) نمى ترسيد؛ و (خدا) مى دانست آنچه كه نمى دانستيد؛ و جز اين، پيروزى نزديكى (براى شما) قرارداده است.»

ب. پيشگويى هاى قرآن كه هنوز واقع نشده است.

در اين مورد چند مثال بيان مى كنيم:

مثال اول: پيش گويى پيروزى نهايى دين اسلام بر همه ى اديان:

«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»* «3»

«او كسى است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه دين [ها] پيروز گرداند؛ و گر چه مشركان ناخشنود باشند.»

______________________________

(1). نك: مجمع البيان ذيل آيه 27/ فتح و صافى، ج 5، ص 33 و نمونه، ج 22، ص 103- 102

(2). فتح/ 27

(3). توبه/ 33.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 37

مشابه اين آيه در سوره فتح/ 28 و صف/ 9 آمده است.

ولى اين پيشگويى قرآن هنوز واقع نشده است و در احاديث حكايت شده كه اين

پيروزى نهايى اسلام در زمان امام مهدى (عج) تحقّق خواهد يافت. «1»

مثال دوم: پيش گويى دو سركشى بزرگ يهود در طول تاريخ:

در آيات قرآن در مورد يهوديان (بنى اسرائيل) اين گونه آمده است:

«وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً. فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا. ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» «2»

«و در كتاب (تورات) به بنى اسرائيل (/ فرزندان يعقوب) اعلام كرديم كه: قطعاً دو بار در [روى زمين فساد خواهيد كرد، و حتماً با سركشىِ بزرگى برترى خواهيد نمود.

و هنگامى كه نخستين وعده (از آن) دو فرا رسد، (گروهى از) بندگان سخت نيرومند (و جنگ آور) مان را بر شما بشورانيم، و ميان خانه ها (يتان براى سركوبى شما) به جستجو در آيند؛ و [اين و عده اى واقع شده است.

سپس دوباره، (پيروزىِ) بر آنان را به شما باز گردانيم، و شما را بوسيله اموال و پسران امداد رسانيم، و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار دهيم.»

در اين آيات به دو سركشى عظيم يهود در طول تاريخ اشاره شده است كه برخى موارد سركوب شد و سركشى دوم را برخى مفسّران همين تسلط مجدد يهود بر بيت المقدس مى دانند كه بوسيله ى مسلمانان سركوب خواهد شد. ولى هنوز واقع نشده است. «3»

______________________________

(1). نك: تفاسير قرآن ذيل آيه 28/ فتح و 33/ توبه و 9/ صف از جمله تفسير صافى، نمونه و ..

(2). اسراء/ 4- 6

(3). نك: نمونه، ج 12، ص 30 (البته در مورد اين آيه تفاسير ديگرى نيز

حكايت شده است)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 38

مثال ديگر: نظريه پردازى هاى قرآن در مورد گسترش جهان در سوره ى ذاريات/ 47 و مانند آن است، كه هنوز دانشمندان به اين مطالب علمى قرآن بطور كامل دست نيافته اند.

مثال ديگر: مساله ى رجعت است كه از برخى آيات (مثل آل عمران/ 81 و 82 و نساء/ 159 و ... و انعام/ 158 و اعراف/ 128 و ...) و روايات استفاده مى شود «1» كه در آن زمان مومنان خالص دوباره زنده مى شوند «2» ولى هنوز تحقّق نيافته است.

______________________________

(1). نك: تفسير عياشى، ج 1، ص 181 و برهان ج 1، ص 295 و نور الثقلين، ج 1، ص 359 و بحار الانوار، ج 53، ص 41 و 50 و 61. و نيز مجمع البيان برهان و صافى و قمى ذيل آيات فوق الذكر

(2). نك: همان ها و نيز كتاب رجعت يا دولت كريمه خاندان وحى (ع)، محمد خادمى.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 39

پرسش:

در تعارض قرآن و علم چه كنيم؟

پاسخ:

يكى از دغدغه هاى انديشمندان سازگارى يا ناسازگارى بين منابع متعدّد معرفتى است كه از آن جمله، ناسازگارى يا سازگارى بين «علم و دين» است.

به نظر مى رسد حل مسئله ى تعارض «علم و دين»، پاسخى به راه حل تعارض «قرآن و علم» هم خواهد بود، ولى به جهت رعايت اختصار و تمركز بر اين پرسش، به طور مستقيم به راه كارهاى تعارض زدايى قرآن و علم مى پردازيم.

ابتدا لازم است نكاتى را مورد توجه قرار دهيم تا زودتر به پاسخ برسيم:

نكات:

اوّل: با توجّه به آنكه قرآن، كلام خداوندى و آفريننده ى جهان است، ميان قرآن و علم تعارض واقعى رخ نمى دهد. زيرا خداى جهان به آنچه آفريده است آگاهى دارد و براى اطلاع رسانى از حقايق

هستى، شناخت كافى دارد و قرآن كه كلام الهى است براى هدايت و آگاه نمودن انسان به حقايق هستى مى باشد.

در نتيجه آنچه در قرآن آمده از اتقان و واقعيت برخوردار است و با واقعيات جهان ناسازگارى ندارد. به عبارت ديگر «كتاب تشريع» و «كتاب تكوين» (جهان) هر دو از يك آفريننده است و بر يكديگر مطابقت دارد.

چنانكه گاليله نيز به همين نكته اشاره كرده و گفته است: هم آيات كتاب مقدس و هم آيات طبيعت، هر دو كلمةالله اند، و ايان باربور در ادامه ى سخن

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 40

گاليله مى نويسد: گاليله طبيعت و متن مقدس را، دو راه همطراز و رهنمون به خدا مى دانست. «1»

دوم: قرآن كه نازل شده از علم نامتناهى خداست- علمى كه هيچ خطا و تغييرى در آن راه ندارد- بدون هيچ تحريفى به دست انسان ها رسيده است. بنابراين همان گونه كه علم خالق هستى با واقعيات مطابق و هماهنگ است، قرآن نيز با واقعيات ناسازگار نخواهد بود. البته مسئله ى تحريف ناپذيرى قرآن كه از مسلمات اسلام است در جاى خود مورد تحليل قرار گرفته است. «2»

سوم: علم، كاربردهاى متعددى دارد يكى از معانى «علم» عبارت است از: دانش هاى مطابق با واقع كه از هر گونه خطا دورند.

اگر مراد از «علم» در «تعارض قرآن با علم» اين معنا باشد با توجه به آنچه در دو نكته ى پيشين گذشت، هيچ گاه ميان قرآن و علم صحيح، تعارض رخ نمى دهد.

از آنجا كه قرآن داراى مصونيت از تحريف است و نازل از علم الهى و مصون از خطاست، با علم صحيح هماهنگ و سازگار خواهد بود.

البته يكى از معانى «علم»، عبارت است از دانش هاى تجربى

بشر است كه در اين صورت امكان تعارض ميان قرآن و علم وجود دارد.

علم به معناى «دانش تجربى بشر» از آن رو كه برخاسته از حواس و فعاليت ساير ابزارهاى معرفتى آدمى است گاهى دچار خطا مى شود كه تحولات دانش بشرى و بطلان پاره اى از نظريه ها يا مدل هاى علمى، شاهد خوبى بر اين ضعف است.

______________________________

(1). ايان باربور، علم و دين، مترجم: بهاء الدين خرمشاهى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1362، ص 36

(2). نك: مصونيت قرآن از تحريف، محمد هادى معرفت، مترجم، محمد شهرابى، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، 1376، چ اول، همچنين: سلامه القرآن من التحريف، فتح الله المحمدى (نجارزادگان)، 1424 ه-.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 41

نتيجه آنكه تعارض ميان قرآن با دانش تجربى بشر، تعارضى ظاهرى و زدودنى است و مى توان به امكان رفع تمامى تعارضات علمى با قرآن قائل بود. البته رفع اين تعارضات و حل آنها راه كارهايى دارد و نمى توان بدون ضابطه به اين كار اقدام كرد. كه راهكارهاى چگونگى رفع تعارض قرآن با علم را خواهيم گفت.

چهارم: هر چند قرآن نازل از علم الهى و مصون از تحريف است اما در اينجا با فهم قرآن و تفسير قرآن روبرو هستيم.

مفسران و مخاطبان قرآن، در فهم محكمات قرآنى و نصوص قرآنى همداستان هستند و در اين موارد خطا رخ نمى دهد و مسلمات قرآنى كه بسيارند كاملا قابل اطمينان خواهند بود اما در كنار آيات محكم و نصوص قرآنى، متشابهات و ظواهر قرآنى نيز وجود دارد، كه گاه به دليل خطا در فهم آنها، ممكن است به تفسيرى نادرست يا دركى اشتباه مبتلا شويم.

البته براى اينكه به اين مشكل و اشتباه دچار نشويم،

راه كارهايى وجود دارد كه كتاب و سنت به آن پرداخته اند و ما نيز بدان اشاره قرار خواهيم كرد.

با توجه به اين نكته ى سوم ممكن است ناسازگارى «قرآن و علم» تصوّر شود و بايد توجّه داشت كه در واقع اين ناسازگارى ناشى از فهم قرآنى ما و علم بشرى است.

در اين گونه موارد بايد ميان فهم قطعى ما از نصوص قرآنى و فهم ظنى ما كه از ظواهر آيات پيدا شده، فرق نهاد و با هر يك به گونه اى ديگر برخورد كرد.

چگونگى برخورد با اين موارد را متذكر خواهيم شد.

از اين سه نكته مى توان نتيجه گرفت كه ميان علم واقعى و قرآن هيچ گاه تعارضى ندارد بلكه گاه تعارض ميان علم تجربى بشر و برداشت ما از معارف قرآنى رخ مى دهد و از اين رو تعارض ظاهرى، زدودنى است كه براى رفع اين تعارضات مى توان به شرح ذيل عمل نمود:

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 42

راه هاى رفع تعارض قرآن و علم:

براى رفع تعارض بايد بين مسلّمات علمى و فرضيات و نظريات علمى فرق نهاد. اگر معرفت قرآنى ما با مسلمات علمى قرآنى ناسازگار باشد؛ مى توان در ظاهر آيات بازانديشى كرد، چون علم قطعى قرينه ى فهم آيات است و علم قطعى، بر ظن مقدم است بنابراين مى توان متناسب با مورد تعارض، يكى از دو راه زير را برگزيد:

1. تصرف لفظى در آيات:

مفسر گرانسنگ علامه طباطبايى (ره) در مواردى كه ميان ظاهر برخى آيات و يافته هاى علمى ناسازگارى رخ داده است از اين روش استفاده كرده اند؛ براى نمونه مى توان به تفسير ايشان در ذيل آيه ى 19 سوره ى نوح اشاره كرد: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً»

در گذشته اخترشناسان به

مسطح بودن زمين معتقد بودند و كروى بودن آن را باور نداشتند.

به پيروى از آنها مفسران قرآن نيز جهت نشان دادن سازگارى قرآن با اين ديدگاه به اين آيه ى شريفه استدلال مى كردند و حتى برخى مانند فخررازى از براهين عقلى جهت اثبات كروى نبودن زمين در تفسير آيه شريفه استفاده مى كردند ولى پس از چند قرن كه كروى بودن زمين اثبات گرديد و نادرستى ديدگاه مسطح بودن زمين آشكار گرديد، برخى آيه ى شريفه را ناسازگار با علم جديد خواندند.

نخستين راه حل علامه براى رفع اين ناسازگارى، تصرف در ظاهر آيه ى مذكور است، در آيه «يك «كاف تشبيه» در تقدير مى گيرد و مى نويسد:

«مراد از بساط، كالبساط مى باشد. خداوند مى خواهد بفرمايد: زمين را مثل فرش براى شما گسترانديم تا بتوانيد به آسانى در آن گردش كنيد و از ناحيه اى

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 43

به ناحيه ى ديگر منتقل شويد. نه اينكه مراد اين باشد كه «زمين را مسطح آفريديم.» تا با ديدگاه كروى بودن زمين ناسازگار باشد. «1»

2. تصرف معنوى:

يكى ديگر از راه كارهاى رفع تعارض، بازنگرى در معناى آيه مى باشد. كه با مسلّمات علمى در تعارض قرار گرفته است.

علامه طباطبايى (ره) گاه از اين روش نيز استفاده كرده است چنانكه در تفسير آيات 15 و 16 سوره ى نوح مى فرمايد: «أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً» ديدگاه زمين مركزى، از يافته هاى اخترشناسى كهن به شمار مى رود. براساس اين ديدگاه، بسيارى گمان مى كردند كره ى ماه، همه ى آسمان را نور مى دهد و اين آيات شريفه را شاهد آن ذكر مى كردند ولى پس از آن كه ديدگاه زمين مركزى

باطل گرديد و خورشيد مركزى جايگزين آن گرديد و كهكشان هاى دور دست، يكى پس از ديگرى شناسايى شدند و معلوم شد كه كره ى ماه نمى تواند تمام آسمان ها را نور بدهد، آيه ى مذكور با دستاوردهاى جديد ناسازگار تلقّى شد و از همين رو علامه براى رفع اين ناسازگارى در معناى آيه تصرّف مى نمايد و مى نويسد:

«منظور آيه ى شريفه اين است كه: ماه در ناحيه ى آسمان ها قرار دارد، نه اين كه همه آسمان ها را نور مى دهد؛ مثل اين كه ما مى گوييم: در اين خانه ها يك چاه آب هست، با اين كه چاه در يكى از آنهاست ولى مى گوييم:

«در اين خانه ها»؛ زيرا وقتى در يكى از آنها باشد مانند اين است كه در همه باشد.

مثال ديگر: مانند اين كه مى گوييم من به ميان بنى تميم رفتم، با اينكه به خانه بعضى از آنها رفته ام.» «2»

______________________________

(1). طباطبايى، محمدحسين، الميزان، قم، موسسه اسماعيليان، ج 20، ص 33

(2). همان، ج 20، ص 33.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 44

يادآورى:

1. البته بايد توجّه داشت كه اوّلًا از آنجا كه علم ظنى است و گاه ممكن است حتّى آنچه در علم مسلّم شمرده شده است؛ خطا بودنش آشكار شود. از اين رو نبايد اين تفسير را براى ظاهر قرآن تفسيرى قطعى برشمرد چنانكه نبايد مرعوب علم گشت و مسلمات علمى را قطعى پنداشت.

2. و از طرفى تصرف در ظاهر آيات الهى بايد با ضابطه و روشمند باشد و بى ضابطه نمى توان در معانى آيات قرآن تصرّف كرد.

3. علم ظنى و ظواهر قرآن:

اين دو گونه تصرف در صورتى بود كه ما با مسلمات علمى كه اطمينان آور است مواجه باشيم، ولى اگر قرآن با فرضيه ها يا نظريات نامسلّم علمى

ناسازگارى نمود در اين صورت نبايد در ظاهر آيات تصرّفى كرد، بلكه اين فرضيات و نظريات، به خاطر عدم اعتبار علمى و ظنى بودنشان، نمى توانند مخالف جدى آيات به شمار آيند.

براى مثال در قرآن سخن از هفت آسمان آمده است. (بقره/ 29 و ...)

ولى علوم كيهان شناسى يك آسمان را شناسائى كرده اند.

آيا مى توان گفت كه نظريه يك آسمان نفى آيات هفت آسمان است؟ خير، زيرا نظريه ى يك آسمان، تئورى ظنى است كه قطعى نشده و وجود آسمان هاى ديگر را نفى نمى كند. پس نمى توان از ظاهر آيات دست برداشت.

بنابراين تحوّل پذيرى علم، و ظنى بودن آن، موجب مى شود كه ما نتوانيم به علم اطمينان كامل كنيم. بنابراين بايد جنبه ى احتياط را از دست ندهيم و ظواهر قرآنى را به آسانى با تحوّلات علمى متغيّر نسازيم، و در مواردى هم كه به تصرّف در ظاهر آيات قرآنى اقدام مى كنيم احتمال خطا بودن اين اقدام را از ياد نبريم.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 45

نتيجه گيرى:

تعارض علم و دين به دو معنا مى آيد: 1. تعارض واقعى قرآن و علم. 2. تعارض ظاهرى قرآن و علم.

تعارض واقعى قرآن و علم به معناى ناسازگارى قرآن با علم، محال است يعنى محال است دو گزاره ى علمى و دينى هر دو قعطى و ناسازگار با هم باشند. ولى تعارض ظاهرى «علم و دين» يا «قرآن و علم» رخدادنى است ولى قابل رفع و زدودنى مى باشد. «1»

معرفى كتاب:

جهت مطالعه ى بيشتر مراجعه فرماييد به:

1. كتاب درآمدى بر تفسير علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات اسوه.

2. علم و دين، همان، پژوهشكده فرهنگ و انديشه.

______________________________

(1). نك: درآمدى بر تفسير علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات اسوه، 1375، چ اول،

ص 229- 230.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 47

پرسش:

لطفاً در مورد نظريه پردازى هاى علمى قرآن توضيح داده و تفاوت آن با چالش هاى علمى و ادله آن را بيان كنيد؟

پاسخ:

در قرآن كريم حدود 1322 آيه وجود دارد كه به مطالب علمى اشاره دارد كه گاهى در حد اعجاز علمى و گاهى در حد شگفتى هاى علمى و گاهى در حد اشارات انديشه آور علمى است در اين مورد دو مبحث عمده ديگر وجود دارد، يعنى نظريه پردازى علمى قرآن و چالش قرآن و علم، كه با توضيح، تفاوت آنها نيز روشن مى شود.

الف: نظريه پردازى هاى علمى قرآنى:

برخى از آيات علمى قرآن مطالبى را بيان مى كند كه علم هنوز بدانها دسترسى پيدا نكرده و هر چند از نظر علوم تجربى به اثبات نرسيده است اما دليلى نيز براى نفى آن مطلب قرآنى نداريم و از آنجا كه وحى نوعى دانش قطعى و از سرچشمه ى الهى است در صحيح بودن آن شكى نيست هر چند براى اثبات آنها فعلًا شواهد تجربى در دست نداريم و ممكن است مثل برخى موارد ديگر از پيشگويى هاى علمى قرآن (مثل نيروى جاذبه طبق آيه 2/ رعد و 10/ لقمان و ...) در آينده اثبات شود. اين موارد را مى توان بعنوان نظريه هاى علمى قرآنى مطرح نمود، و همچون ديگر تئورى هاى علمى بدنبال شواهد تجربى آنها بود.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 48

مثال ها:

1. نظريه وجود موجودات زنده در آسمان ها: اين نظريه از برخى آيات قرآن همچون آيه 29/ شورى قابل استفاده است كه مى فرمايد:

«وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ»

«و از نشانه هاى اوست، آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر ساخته است.»

هر چند برخى نشانه هاى كيهان شناختى براى وجود موجودات زنده و با شعور در كرات دور دست ادعا شده است اما

دانشمندان كيهان شناخت هنوز نظريه ى قطعى در اين زمينه ابراز نكرده اند و چيزى ثابت نشده است؛ ولى اين مطلب را مى توان بعنوان يكى از نظريه هاى علمى قرآنى، مبناى تحقيقات تجربى كيهان شناختى وسيع قرار داد. «1»

2. نظريه ى گسترش آسمان ها: اين ديدگاه از برخى آيات قرآن همچون آيه 47/ ذاريات قابل استفاده است، كه مى فرمايد:

«وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ»

«و ما آسمان را با دست (قدرت) بنا كرديم و همواره آن را گسترش مى دهيم.»

در مباحث علمى فيزيك كيهانى دو ديدگاه در مورد آسمان ها وجود دارد: يكى ديدگاه انبساط جهان و ديگرى ديدگاه انقباض جهان. «2» و براى هر كدام شواهدى مطرح گرديده ولى اثبات نشده است. از آيه ى فوق ديدگاه انبساط جهان قابل برداشت است. «3» و مى تواند بعنوان يك نظريه علمى قرآنى مبناى تحقيقات كيهان شناسى قرار گيرد.

______________________________

(1). نك: تفاسير قرآن ذيل آيه 29/ شورى مثل نمونه، الجواهر الطنطاوى و قرآن و علم امروز، عبد الغنى الخطيب

(2). نك: تاريخچه زمان، استفن هاوكينگ، ترجمه داد فرما، ص 58

(3). نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضائى اصفهانى، ج 1، ص 142 به بعد.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 49

3. نظريه ى هفت آسمان: در قرآن كريم بارها از «هفت آسمان» ياد شده است، از جمله در سوره بقره/ 29، اسراء/ 44، مومنون/ 17 و 86، فصلت/ 12، طلاق/ 12، نوح/ 15، نبأ/ 12.

در حالى كه علوم كيهان شناسى از يك آسمان با هزاران كهكشان و ستاره و سياره سخن مى گويند و در مورد آسمان هاى ديگر سكوت مى كنند. چون وسايل ستاره شناسى فعلى بشر و سفرهاى فضايى توانايى كشف بيش از اين را ندارد؛

قرآن كريم مساله هفت آسمان را به صورت قاطع

مطرح كرده است و اين مساله نيز مى تواند به عنوان يك نظريه علمى قرآنى مبناى مطالعات كيهان شناختى وسيعى قرار گيرد. البته در مورد هفت آسمان معانى و ديدگاههاى مختلفى وجود دارد كه در تفسير آيات فوق بايد به آنها توجّه كرد، و مطلب فوق براساس آن بود كه عدد هفت واقعى و مقصود از آسمان ها، محل كرات باشد. «1»

4. نظريه ى آفرينش مستقيم انسان از خاك: مساله ى آفرينش نخستين آدم از خاك در كتاب هاى آسمانى به ويژه قرآن كريم مطرح شده است و برخى آيات قرآن بر آفرينش انسان از خاك و گل دلالت دارد. مثل: انعام/ 98، آل عمران/ 59، الرحمن/ 14، (هر چند برخى آيات دلالت هاى ديگرى نيز دارد) و سال هاست كه نظريه تكامل توسط لامارك و داروين ابراز شده كه قائل به بوجود آمدن انسان از نسل حيوانات قبلى است.

معمولًا دانشمندان و مفسران خود را بين اين دو ديدگاه محصور مى ديدند. و يكى را انتخاب و ديگرى را نفى مى كنند و در اين مورد كتاب هاى متعددى نيز نوشته شده است. «2»

______________________________

(1). نك: رازهاى آسمان هاى هفت گانه، ايمان مرادى، هفت آسمان، محمدباقر بهبودى و پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضائى اصفهانى، ج 1، ص 126 به بعد

(2). نك: خلقت انسان، يدالله سحابى در اثبات تكامل، و نظريه تكامل از ديدگاه قرآن از مسيح مهاجرى در ردّ تكامل.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 50

پرسش هاى قرآنى جوانان 97

ولى مى توان نظريه سومى را كه شايد وجه جمع دو ديدگاه باشد مطرح كرد و آن اينكه تكامل زيستى در موجودات (اگر با شواهد قطعى اثبات شود) پذيرفتنى است و حتى ممكن است انسان هايى از نسل ميمون بوجود

آمده ولى بعداً منقرض شده باشند ولى حضرت آدم به عنوان پدر بشر فعلى به صورت استثنايى از خاك بطور مستقيم (و لو در زمان طولانى) آفريده شده است.

البته اينكه بسيارى از ويژگى هاى انسان فعلى در ميمون ها موجود نيست بلكه در نظريه تكامل حلقه ى مفقوده اى بين ميمون و انسان وجود دارد؛ مى تواند شاهدى براى اين ديدگاه باشد.

اين نظريه مى تواند به عنوان يك نظريه علمى قرآنى در آفرينش انسان مبناى پژوهش هاى زيست شناسى باشد و در كنار نظريه تكامل و فيكسيم مطرح گردد و بدنبال شواهد تجربى آن از باستان شناسى و زيست شناسى باشيم. البته قرآن كريم در مورد نظريه تكامل مباحث مفصلى وجود دارد و آيات موافق و مخالف نظريه تكامل و ديدگاه مفسران نيازمند بحث گسترده است كه در برخى كتاب ها آمده است. «1»

5. نظريه پردازى هاى قرآن در زمينه علوم انسانى، مثل مبانى مديريت در قرآن، مبانى و اصول اقتصاد در قرآن، مبانى سياست در قرآن و مبانى اصول علوم تربيتى در قرآن، كه اگر اين گونه موارد به خوبى مورد توجه و كاوش قرار گيرد، مى تواند انقلابى در جهان علوم انسانى پديد آورد، و چهره جهانى را در قرن بيست و يكم تغيير دهد، و به سلطه فرهنگى غرب بر شرق پايان بخشد.

______________________________

(1). نك: تكامل در قرآن، على مشكينى؛ پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضائى اصفهانى، جلد دوم و ...

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 51

ب: چالش هاى قرآن و علم:

گاهى ظاهر برخى آيات قرآن با نظريه هاى علمى ناسازگار به نظر مى رسد، كه اين را چالش قرآن و علم يا تعارض ظاهرى قرآن و علم مى نامند.

اما از آنجا كه نصوص قرآنى و مطالب قطعى علمى هر دو بيان

واقعيت و حقيقت است و هر دو وسيله ى معرفت و شناخت حقيقت است و حقيقت يكى بيش نيست بنابراين تعارض واقعى قرآن و علم محال است. زيرا به تناقض (وجود و عدم حقيقت واحد) منتهى مى شود.

تعارض ظاهرى آيات و مطالب علمى نيز با تأمّل در آنها قابل رفع و اصلاح است زيرا ممكن است خطاى مفسّر در فهم ظاهر آيه و يا خطاى دانشمند علوم تجربى در مقدمات نظريه ى خويش باعث اين تعارض شده باشد كه با دقّت در آنها و فهم صحيح از قرآن و طبيعت، مشكل حل مى شود.

براى مثال در مورد هفت آسمان قرآن و يك آسمان علم و يا در مورد نظريه تكامل و آيات آفرينش انسان، توهم تعارض مى شد كه با دقت در مساله بر طرف گرديد. چون علم يك آسمان را ثابت مى كند ولى هفت آسمان را نفى نمى كند، همانطور كه نظريه تكامل داروين بصورت قطعى اثبات نشده است تا بتواند با ظاهر آيات آفرينش آدم تعارض جدى و واقعى داشته باشد. «1»

______________________________

(1). نك: درآمدى بر تفسير علمى قرآن، محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات اسوه، مبحث قلمرو، رابطه و تعارض علم و دين.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 53

پرسش:

چگونه مى توان اعجازهاى علمى و اشارات علمى قرآن را تشخيص داد؟

پاسخ:

اشارات علمى قرآن:

قرآن كريم در بيش از هزار آيه به مباحث علوم مختلف اشاره كرده است. «1»

اين آيات به سه بخش تقسيم مى گردد.

الف: اشارات علمى اعجازآميز قرآن:

معناى اعجاز علمى قرآن:

مقصود از اعجاز علمى قرآن آن است كه آياتى در قرآن وجود دارد كه در آن نوعى رازگويى علمى وجود دارد. يعنى مطلبى علمى را كه كسى قبل از نزول آيه از آن اطلاع نداشته، بيان مى كند، و مدّت ها بعد از نزول آيه آن مطلب

علمى توسط دانشمندان علوم تجربى كشف مى شود، و اين مطلب علمى بطورى است كه با وسايل عادى كه در اختيار بشر عصر نزول بوده، قابل اكتساب نباشد.

پس اگر قرآن مطلبى علمى را بيان كند كه در كتاب هاى آسمانى گذشته بدان اشاره شده و يا در مراكز علمى يونان، ايران و ... در لابلاى كتاب هاى علمى و

______________________________

(1). شمارگان اين آيات را برخى نويسندگان 1322 آيه شمرده اند و آنها را در زمينه علوم مختلف ليست كرده اند. (نك: العلوم فى القرآن، مجهد جميل الحبّال و مقداد مرعى الجوارى، ص 36- 35)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 54

آراى دانشمندان آمده است و احتمال مى رود كه از راهى به محيط حجاز عصر نزول راه يافته و يا مطلبى بوده كه بطور طبيعى با وسايل آن زمان و يا بصورت غريزى قابل فهم بوده است، اين امور معجزه ى علمى بشمار نمى آيد. «1»

تاريخچه:

هر چند تفسير علمى قرآن عمرى دراز دارد و از قرن سوم و چهارم هجرى قمرى در آثار مكتوب بوعلى سينا (370- 438 ق) ديده مى شود. «2» و با فراز و نشيب هايى تا قرن حاضر ادامه يافته است اما مبحث اعجاز علمى قرآن كه از دل تفسير علمى متولّد شد، عمرى كوتاه دارد، يعنى در قرن اخير (قرن بيستم ميلادى، چهاردهم و پانزدهم هجرى قمرى) مورد توجّه مسلمانان و غير مسلمانان قرار گرفته است و بسيارى از دانشمندان مسلمان در اين مورد كتاب ها نوشته و ادعاى اعجاز علمى كرده اند. «3»

در ميان خاورشناسان، «دكتر موريس بوكاى» از كسانى است كه در كتاب «مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم» رويكردى مثبت به اشارات علمى قرآن دارد و در برخى موارد به صراحت اذعان

مى كند: قرآن مطالبى علمى را كه تا قرن ها بعد، براى انسان ناشناخته بوده بيان كرده است. «4»

______________________________

(1). نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 85

(2). نك: رسائل ابن سينا، ص 128- 129 و التفسير و المفسرون، دكتر ذهبى، ج 2، ص 419 و درآمدى بر تفسير علمى قرآن، رضايى اصفهانى، ص 293 به بعد

(3). به مبحث پايانى نوشتار، منابع جهت مطالعه بيشتر مراجعه فرماييد

(4). مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ سوم، سال 1365 ش، ص 7- 226، (اين كتاب به زبان هاى متعدد ترجمه و با چاپ هاى گوناگون منتشر شده است.)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 55

مواردى كه ادعاى اعجاز علمى شده عبارتند از:

1. نيروى جاذبه:

«اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» (رعد/ 2)

«او خدايى است كه آسمان ها را بدون ستون ديدنى آفريد.»

اين نكته در دو آيه قرآن (رعد/ 2 و لقمان/ 10) بيان شده كه خدا آسمان ها را بدون ستون ديدنى برافراشته و آفريده است. «1»

برخى دانشمندان و مفسران آيات فوق را اشاره به نيروى جاذبه و اعجاز علمى قرآن دانسته اند، «2» چرا كه نيروى جاذبه توسط ابو ريحان بيرونى (440 ق) «3» و طبق مشهور توسط نيوتن (1643- 727 م) در قرن هفدهم ميلادى كشف شد «4» پس اشاره ى قرآن به ستون هاى نامريى بين كرات آسمانى نوعى رازگويى علمى قرآن است.

______________________________

(1). البته اين تفسير بنا بر اين كه جمله «ترونها» را صفت «عمد» بدانيم ولى اگر بغير عمد متعلق به ترونها باشد معنا مى شود: (همان گونه كه) مى بينيد آسمانها را بدون ستون آفريد.» بنابراين معناى دوم آسمانها اصلًا ستون ندارد تا ديده شود. ولى

معناى اول با ظاهر آيه سازگارتر است چون تقديم و تأخير لازم نمى آيد و توسط روايت امام رضا (ع) (ثم عمد و لكن لا ترونها- برهان، ج 2، ص 278) تقويت مى شود

(2). همچون آيت اللَّه مكارم شيرازى (نمونه، ج 17، ص 29 و ج 10، ص 110- 111 و پيام قران، ج 8، ص 146 و آيت اللَّه حسين نورى (دانش عصر فضا، ص 55- 56)

البته برخى صاحب نظران نيز آيات فوق را اشاره به نيروى جاذبه دانسته اند اما نسبت به اعجاز علمى آن سكوت كرده اند: نك: معارف قرآن، استاد مصباح يزدى، ص 247- 248 و مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفى، ص 41- 46 و المعجزه القرآنيه، دكتر محمد حسن هيتو، ص 180 و التمهيد فى علوم القران، آيت اللَّه معرفت، ج 6، ص 122- 128 و نگرشى بر علوم طبيعى در قرآن، لطيف راشدى، ص 50

(3). مطالب شگفت انگيز قرآن، پيشين، ص 41

(4). تاريخ علوم، ص 264، (البته برخى نويسندگان در اينكه مبتكر نيروى جاذبه نيوتن باشد و در صحت داستان سيب ترديد مى كنند، نك: دانش عصر فضا، ص 44.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 56

و برخى دانشمندان نيز آيات ديگر قرآن (مرسلات/ 25 و فاطر/ 41) را اشاره اى به نيروى جاذبه دانسته اند. «1»

با توجه به اينكه واژه ى «عمد» جمع و به معناى «ستون ها» است ممكن است نيروى جاذبه يكى از مصاديق آيه باشد. يعنى نيروها (/ ستون ها) ى متعدّد ديگرى بين كرات آسمانى وجود داشته باشد كه هنوز كشف نشده است.

البته پذيرش دلالت آيات (رعد/ 2 و لقمان/ 10) بر نيروى جاذبه متوقف بر آن است كه واژه ى «سماوات» به معناى كرات آسمانى باشد. چون اين واژه در قرآن

داراى معانى متعدد (مانند: جهت بالا، جوّ زمين، كرات آسمانى، آسمان معنوى و ...) «2» است، در اينجا مى توان كرات آسمانى را از مصاديق آيات فوق دانست.

بنابراين مى توان گفت: آيات (رعد/ 2 و لقمان/ 10) به نيروى جاذبه اشاره دارد و با توجه به عدم آگاهى مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن، از نيروى جاذبه، عظمت بيانات قرآن و رازگويى و اعجاز علمى آن روشن مى شود. «3»

2. حركت هاى خورشيد:

«وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ» (يس/ 38)

«و خورشيد تا قرار گاهش روان است؛ اين اندازه گيرى (خداى) شكست ناپذير داناست.»

قرآن در آيات متعددى (يس/ 38 و انبياء/ 33 و رعد/ 2 و فاطر/ 13 و زمر/ 5 و لقمان/ 29 و ابراهيم/ 33) به حركت هاى خورشيد اشاره دارد و برخى

______________________________

(1). اعجاز قرآن از نظر علوم امروزى، يداللَّه نيازمند شيرازى، ص 88- 99 و الفرقان فى تفسير القران دكتر صادقى، ج 21، ص 341 و مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفى، ص 43 و دانش عصر فضا، نورى، ص 55 و نمونه، ج 18، ص 187

(2). نك: التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، مصطفوى، ماده سمو. و نمونه، ج 1، ص 65 و پژوهش در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 126

(3). نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 155.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 57

صاحب نظران اين آيات را اعجاز علمى قرآن دانسته اند زيرا به حركت هاى مختلف خورشيد اشاره دارد كه بر خلاف تصورات رايج در محافل علمى عصر نزول بوده است. آنان آيات فوق را اشاره به حركت هاى زير مى دانند:

الف: حركت انتقالى مستقيم خورشيد درون كهكشان راه شيرى، يعنى حركت طولى خورشيد به سمت معين يا ستاره اى دور

دست. «1» البته در اين تفسير الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها، (يس/ 38) «لام» به معناى «الى» (/ به سوى) و «مستقر» اسم مكان مى باشد. «2»

مفسران و صاحب نظران متعددى اين حركت انتقالى خورشيد را از قرآن برداشت كرده اند «3» و برخى ديگر آن را اعجاز علمى قرآن دانسته اند؛ زيرا اخترشناسان جديد همچون كوپر نيك (1544 م) و كپلر (1650 م) و گاليله به ثابت بودن خورشيد معتقد بودند «4» و حتى در ادعا نامه اى كه عليه گاليله در دادگاه

______________________________

(1). نام اين ستاره را «وِگاه» (نمونه، ج 18، ص 382) يانس ثابت (الميزان، ج 17، ص 89 و مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفى، ص 25- 26) و يا مجموعه نجوم هر كپل يا ستاره اى بر ران راست «جائى» (اسلام و هيئت، ص 181) بيان كرده اند

(2). لام در آيه (لِمُسْتَقَرٍّ لَها) ممكن است به معناى الى- فى- تأكيد باشد و «مستقر» مى تواند مصدر ميمى، اسم زمان يا اسم مكان باشد (نك: الميزان، ج 17، ص 79 و ص 89 و اسلام و هيئت ص 184 و نمونه، ج 18، ص 382

(3). الميزان، نمونه، اسلام و هيئت، همان ها و دانش عصر فضا، پيشين، ص 25- 36 و الجواهر فى تفسير القرآن، طنطاوى، ج 9، ص 172 و زنده جاويد و اعجاز قرآن، مهندس محمدعلى سادات، ص 28- 39 و قرآن و آخرين پديده هاى علمى، مهندس جعفر رضايى فر، ص 131 و القرآن الكريم و العلم الحديث، دكتر منصور محمد حسب النبى، ص 264

(4). نمونه، ج 18، ص 389 6؛ مطالب شگفت انگيز قرآن، پيشين، ص 24 و راه تكامل، احمد امين، ج 5، ص 9 و اسلام و هيئت، شهرستانى،

ص 179. و نيز نك: مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دكتر موريس بوكاى، ترجمه دبير، ص 215- 216 و دانش عصر فضا، حسين نورى، ص 26 و ص 35- 36 و معارف قرآن، مصباح يزدى، ص 252.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 58

قرائت شد او را متهم به اعتقاد به سكون خورشيد كردند. (كه بر خلاف گفته كتاب مقدس بود كه مى گفت: (خورشيد) مثل پهلوان از دويدن در ميدان، شادى مى كند.) «1» و گاليله حاضر نشد حركت خورشيد را بپذيرد. «2»

ولى سالهاى بعد حركت هاى واقعى متعدد (حركت انتقالى- وضعى- درونى) خورشيد به اثبات رسيد.

و «فلك» به معناى مجراى كرات آسمانى «3» يا مسير دورانى آنها اطلاق مى شود، «4» يعنى كرات آسمانى در مسيرى دورانى شناورند. «5»

البته اين مطلب قرآن (حركت خورشيد بر مدار) بر خلاف ديدگاه هيئت بطلميوسى «6» است كه در عصر نزول در محافل علمى رايج بوده و تا هفده قرن بر فكر بشر سايه افكنده بود. بر اساس هيئت قديم افلاك حركت مى كنند و ستارگان در فلك ثابت هستند ولى از آيه استفاده مى شود كه خورشيد حركت دورانى دارد و مدارى شناور است.

ب: حركت وضعى خورشيد، يعنى خورشيد به دور خود مى چرخد و در قرارگاه خود جريان دارد. الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها، (يس/ 38) البته اين معنا

______________________________

(1). كتاب مقدس، مزامير، زبور داود، مزمور 19/ 5

(2). خوابگردها، آرتور كوستلر، ترجمه منوچهر روحانى، ص 590

(3) مفردات راغب، ماده فلك

(4). نمونه، ج 18، ص 387

(5). مفردات راغب، ماده سبح

(6). بطلميوس، از دانشمندان قرن دوم ميلادى (فرهنگ دانستنيها، محمدنژاد، ج 1، ص 752) البته برخى يادآور شده اند كه در تاريخ سه دانشمند يونانى به

نام بطلميوس خوانده مى شدند كه عبارتند از: بطلميوس غريب، بطلميوس داس و بطلميوس قلوذى كه اين سومى همان است كه هيئت بطلميوسى به نام اوست و متولد 140 قبل از ميلاد است (اسلام و هيئت، گفتار سوم (كج) و ص 5.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 59

بنابراين است كه «لام» به معناى «فى» (/ در) باشد و «مستقر» به معناى اسم مكان باشد.

برخى صاحب نظران همين معنا را از آيات برداشت كرده «1» و برخى ديگر «2» اين مطلب را اعجاز علمى قرآن شمرده اند. زيرا حركت وضعى خورشيد از مطالبى است كه در عصر نزول قرآن كشف نشده بود.

ج: ادامه ى حيات خورشيد تا زمان معين، يعنى عمر خورشيد بر اثر انفجارات هسته اى و سوخت مواد درونى آن تا چند ميليارد سال ديگر به پايان مى رسد. «3»

از اين رو برخى مفسّران كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى،* (رعد/ 2) را اشاره به همين مطلب علمى دانسته اند. «4»

د: حركات درونى خورشيد، يعنى در خورشيد دائماً انفجارات هسته اى صورت مى گيرد تا انرژى نور و گرما توليد كند، و همين انفجارات باعث زير و رو شدن مواد مذاب داخل خورشيد و گاهى تا كيلومترها پرتاب مى شود. «5»

______________________________

(1). نمونه، ج 18، ص 382 و اسلام و هيئت، ص 186 و دانش عصر فضا، ص 26 و ص 5- 36 و پيشگوئيهاى علمى قرآن، مصطفى زمانى، ص 34

(2). القرآن و العلم، احمد محمد سليمان، ص 6- 35

(3). عمر خورشيد را كلًا ده ميليارد سال تخمين مى زنند كه پنج ميليارد سال آن سپرى شده است (نك: فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاتر، ص 21- 20، ترجمه بيضاوى و ...)

(4). دانش عصر فضا، پيشين، ص 35

(5). در خورشيد هسته هاى

اتم هاى هيدروژن به هليوم تبديل مى شود كه ذوب هسته اى با جوشش هسته اى نام دارد. خورشيد در هر دو ساعت و چهل دقيقه سطح آن با سرعت شش كيلومتر به داخل و خارج مى رود و قطر آن ده كيلومتر تغيير مى كند و اين تپش خورشيد است و در اثر ميدان هاى مغناطيسى اطراف لكه ها بوجود مى آيد و با سرعت 1600000 كيلومتر در ساعت از خورشيد فوران مى كند و به سرعت خاموش مى شود. (نك: فيزيك نوين، پيشين، ص 20 و مجله اطلاعات علمى، ش 193).

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 60

برخى محققان از تعبير «تجرى» به معناى جريان داشتن و تفاوت آن با «تحرك» از آيه 38/ يس استفاده كرده اند كه خورشيد نه تنها حركت مى كند جريان هم دارد. يعنى همچون آب در حال حركت، زير و رو مى شود و اين نكته ى علمى لطيفى است كه قرآن بدان اشاره دارد و در عصر جديد كشف شده است و مى تواند اعجاز علمى قرآن باشد. البته اگر «تجرى» را كنايه از شناور بودن در فضا بدانيم. «1»

برخى محققان با نقد موارد فوق به اين نتيجه رسيده اند كه اشارات قرآن به حركت هاى خورشيد نوعى رازگويى علمى است، اما در بخشى كه قبلًا توسط كتاب مقدس گزارش شده بود يعنى حركت انتقالى دورانى خورشيد، اعجاز علمى نيست. اما در بخش هايى كه بر خلاف هيئت بطلميوسى رايج در زمان نزول بيان داشته است (مثل حركت انتقالى مستقيم، حركت وضعى و حركت تا زمان معين و حركت درونى خورشيد) اگر به قطعيت برسد، اعجاز علمى قرآن به شمار مى آيد. «2»

3. زوجيّت:

«وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ» (رعد/ 3)

«و از تمام ميوه ها يك جفت آفريد»

در

آيات متعددى به زوجيت ميوه ها و گياهان و انسان ها اشاره شده است (رعد/ 2 و شعراء/ 7 و يس/ 36 و همين مضمون در حج/ 5 و لقمان/ 10 و ق/ 7 و طه/ 53 و اعراف/ 189) و در برخى آيات به زوجيت چيزهايى اشاره مى كند كه انسان اطلاعى ندارد (يس/ 36) و در برخى آيات سخن از زوجيّت همه موجودات است:

______________________________

(1). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ج 1، ص 168

(2). همان، ص 169.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 61

«وَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (ذاريات/ 49).

«و از هر چيز، جفت آفريديم باشد كه متذكّر شويد.»

واژه ى زوج در عالم حيوانات به نر و ماده گفته مى شود و در غير حيوانات هر دو چيزى كه قرينه يكديگرند را زوج مى نامند و به چيزهاى مقارن مشابه و متضاد نيز زوج اطلاق مى شود. «1» از اين رو برخى واژه ى زوج را در مورد ذرات درون اتم (الكترون و پروتون) و نيروهاى مثبت و منفى به كار برده اند. «2»

بسيارى از مفسّران و صاحب نظران با شگفتى، آيات فوق را از اشارات علمى قرآن به مسأله ى زوجيت گياهان و زوجيّت عام موجودات دانسته اند «3» و برخى ديگر اين مطلب را اعجاز علمى قرآن دانسته اند «4» چرا كه انسان ها از قديم از زوجيّت برخى گياهان مثل «نخل» با خبر بوده اند و مسأله زوجيّت گياهان توسط كارل لينه (1707- 1787 م) گياه شناس معروف سوئدى در سال 1731 م) ابراز شد.

بنابراين مردم عصر نزول قرآن از زوجيّت همه گياهان اطلاع نداشتند.

ولى قرآن نه تنها به اين مطلب اشاره كرده. (رعد/ 3، شعراء/ 7 و ...) بلكه به

______________________________

(1). نك: مفردات راغب اصفهانى،

ماده زوج و نمونه، ج 18، ص 377- 378

(2). نك: نمونه، همان و اعجاز قرآن، علامه طباطبايى، ص 15 ويراسته عليرضا ميرزا محمد، رابطه علم و دين، عباسعلى سرفرازى، ص 35- 36 و مطالب شگفت انگيز قرآن، پيشين، ص 57 و 60 و القرآن و الطب، دكتر دياب و دكتر قرقوز، ص 27 و 28 و زنده جاويد و اعجاز جاويدان، پيشين، ص 39- 43 و نگرشى بر علوم طبيعى در قرآن، پيشين، ص 24

(3). نك: نمونه، همان و اعجاز قرآن، علامه طباطبايى، ص 15 ويراسته عليرضا ميرزا محمد، رابطه علم و دين، پيشين، ص 35- 36 و مطالب شگفت انگيز قرآن، پيشين، ص 57 و 60 و القرآن و الطب، دكتر دياب و دكتر قرقوز، ص 27 و 28 و زنده جاويد و اعجاز جاويدان، پيشين، ص 39- 43 و نگرشى بر علوم طبيعى در قرآن، پيشين، ص 24

(4). تفسير نوين، محمدتقى شريعتى، ص 11.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 62

زوجيّت همه موجودات نيز اشاره دارد (ذاريات/ 49) كه تا قرن اخير كسى از آن اطلاع نداشت. «1»

در نتيجه، اشاره ى علمى قرآن به زوجيت گياهان و زوجيت عام موجودات نوعى رازگويى قرآن است كه حكايت از اعجاز علمى اين كتاب مقدس دارد.

البته برخى محققان برآنند كه هر چند اين اشارات علمى قرآن مى تواند اعجاز علمى بشمار آيد اما تطبيق آيه (ذاريات/ 49) با مواردى همچون الكترون ها، پروتون ها و كوارك ها قطعى نيست و حد اكثر اين موارد ممكن است از مصاديق آيه مذكور بشمار آيد. «2»

4. لقاح (بارور كردن گياهان و ابرها توسط بادها):

«وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» (حجر/ 22)

«و بادها را بارور كننده (ابرها و

گياهان) فرستاديم، و از آسمان آبى فرو فرستاديم.»

مفسّران و صاحب نظران آيه ى فوق را به دو صورت تفسير كرده اند:

الف: اين آيه به لقاح گياهان اشاره دارد يعنى ابرها فرستاده مى شوند تا گرده هاى گياهان نر را به گياهان ماده برسانند و آنان را بارور كنند، «3» و برخى صاحب نظران اين مطلب را اعجاز قرآن دانسته اند زيرا بشريت در اواخر قرن

______________________________

(1). وجود ذرات درون اتم با بار منفى و پروتون با بار مثبت، را ماكس پلانك فيزيكدان نامى قرن بيستم كشف كرد. (نك: ماكس پلانك، تصوير جهان در فيزيك جديد، ترجمه مرتضى صابر، ص 95)

(2). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 283

(3). منهج الصادقين، ملا فتح اللَّه كاشانى، ج 5، ص 158 و رابطه علم و دين، پيشين، ص 36 و رهبران راستين، عبد الكريم هاشمى نژاد، ص 256- 263 و فروغ دانش جديد در قرآن و حديث، م، حقيقى، ج 2، ص 23 و مرزهاى اعجاز، سيد ابو القاسم خوئى، ترجمه جعفر سبحانى، ص 118 و الفرقان و القرآن، خالد عبد الرحمن العك، ص 511.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 63

هيجدهم يا اوايل قرن نوزدهم به مسأله ى تلقيح پى برد، درحالى كه قرآن قرن ها قبل بدان اشاره داشته است. «1»

ب: برخى صاحب نظران و مفسّران ديگر آيه ى فوق را اشاره به لقاح ابرها و بارور شدن آنها دانسته اند «2» چرا كه در ادامه آيه مسأله نزول باران را مطرح مى كند كه نتيجه لقاح ابرهاست و «احمد امين» اين آيه را يك معجزه ى جاودانى مى داند كه حدود هزار و سيصد و نود سال پيش موضوعى را بيان كرده كه عصاره و نتيجه تحقيقات جديد است و منظور آيه همان تأثيرى است

كه باد در اتحاد الكتريسته مثبت و الكتريسته منفى در دو قطعه ابر و آميزش و لقاح آنها دارد. «3»

البته مى توان آيه فوق را اشاره به لقاح ابرها و گياهان مرده نيز دانست «4» زيرا بخش اوّل آيه يك مطلب كلى را (بارورسازى بادها) كه اعم از لقاح ابرها و گياهان است مطرح مى كند ولى در ادامه ى آيه يكى از نتايج اين لقاح را تذكّر مى دهد كه همان نزول باران از ابر است. همانطور كه لقاح گياهان نيز يكى از مصاديق آنها است. «5»

اشاره ى علمى قرآن به لقاح ابرها، اعجاز علمى قرآن به شمار مى آيد زيرا اين مطلب تا سالهاى اخير براى بشر كشف نشده بود. امّا اشاره ى قرآن به لقاح گياهان هر چند شگفت انگيز است؛ اما اعجاز علمى قرآن بشمار نمى آيد زيرا انسان هاى صدر اسلام بطور اجمالى از تأثير گرده افشانى برخى گياهان (همچون خرما) اطلاع داشته اند. «6»

______________________________

(1). القرآن و الطب، ص 24- 26 و نمونه، ج 11، ص 61 و قرآن و آخرين پيامبر، ص 179

(2). مجمع البيان، ج 3، ص 334 و باد و باران در قرآن، مهندس بازرگان، ص 59 و 126 و نمونه، ج 11، ص 61 و التفسير العلمى فى الميزان، احمد عمر ابو حجر، ص 461- 463

(3). راه تكامل، احمد امين، ص 57

(4). مطالب شگفت انگيز قرآن، پيشين، ص 62 و پيشگوئى هاى علمى قرآن، مصطفى زمانى، ص 91- 93

(5). نك: زنده جاويد و اعجاز جاويدان، پيشين، ص 35 و 36

(6). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ص 293، پيشين.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 64

5. چينش مراحل آفرينش انسان:

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ* ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ* ثُمَّ

خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» (مومنون/ 12- 14)

«و بيقين انسان را از چكيده اى از گِل آفريديم؛* سپس او را آب اندك سيّالى در جايگاه استوار [/ رحم قرار داديم؛* سپس آب اندك سيّال را بصورت [خون بسته آويزان آفريديم، و [خون بسته آويزان را بصورت (چيزى شبيه) گوشت جويده شده آفريديم، و گوشت جويده شده را بصورت استخوان هايى آفريديم؛ و بر استخوان ها گوشتى پوشانديم؛ سپس آن را بصورت آفرينش ديگرى پديد آورديم؛ و خجسته باد خدا، كه بهترين آفرينندگان است!»

قرآن كريم در آيات متعددى از آفرينش انسان و مراحل آن ياد كرده است (مؤمنون/ 12- 14 و حج/ 5 و غافر/ 67 و قيامت/ 37- 39 و علق/ 2 و طارق/ 6 و دهر/ 2 و سجده/ 6- 9 و ...) از اين آيات مى توان استفاده كرد كه مراحل زندگى انسان پانزده مرحله است كه عبارتند از:

1. مرحله ى خاك (يعنى تراب و طين، حج/ 5 و مؤمنون/ 12 و غافر/ 67)؛ «1»

2. مرحله ى آب (يعنى ماء، ماء دافق، ماه مهين، طارق/ 6، سجده/ 6- 9)؛ «2»

______________________________

(1). در مورد آفرينش انسان از خاك، دو احتمال وجود دارد، يكى اينكه منظور آفرينش انسان اولى (/ آدم) از خاك باشد يا تشكّل انسان از خاك يعنى عناصر خاك در بدن انسان وجود دارد. (نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، نگارنده، ج 2، ص 434 به بعد و نيز تفسير نمونه، ج 20، ص 165 و ج 14، ص 23)

(2). در مورد آفرينش انسان از آب، چند احتمال وجود دارد، يكى اينكه حيات همه

موجودات زنده بستگى به آب دارد و يا اينكه قسمت عمده بدن انسان و بسيارى از حيوانات را آب تشكيل مى دهد و يا اينكه مقصود آفرينش انسان اوليه (آدم) از آب بوده است. (نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، نگارنده، ص 438 به بعد و نيز تفسير نمونه، ج 13، ص 396 و ج 15، ص 126 و معارف قرآن، مصباح يزدى، ص 329 و ص 330)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 65

3. مرحله ى منى (نطفه من منى، قيامت/ 37- 39)؛

4. مرحله ى نطفه مخلوط (نطفه امشاج، دهر/ 2)؛

5. مرحله ى علقه (مؤمنون/ 12- 14، حج/ 5، غافر/ 67)؛

6. مرحله ى مضغه (مؤمنون/ 12- 14 و حج/ 5)؛

7. مرحله ى تنظيم و تصوير و شكل گيرى (سجده/ 6- 9)؛

8. مرحله ى شكل گيرى استخوان ها (مؤمنون 12- 14)؛

9. مرحله ى پوشاندن گوشت بر استخوان ها (همان)؛

10. مرحله ى آفرينش جنس جنين (قيامت/ 37- 39)؛

11. مرحله ى آفرينش روح يا دميدن جان در انسان و پيدايش گوش و چشم (سجده/ 6- 9 و مؤمنون/ 14)؛

12. مرحله ى تولد طفل (غافر/ 67)؛

13. مرحله ى بلوغ (مؤمنون/ 12- 14، حج/ 5 و غافر/ 67)؛

14. مرحله ى كهنسالى (حج/ 5 و غافر/ 67)؛

15. مرحله ى مرگ (همان ها)؛ «1»

البته هر كدام از اين مراحل بر اساس آيات قرآن و علوم پزشكى نياز به شرح و توضيح دارد. اين آيات اشارات علمى ارزنده اى را در بردارد كه برخى پزشكان را به حيرت آورده است و آنها را دليل اعجاز علمى قرآن بلكه اعجاز بلاغى قرآن دانسته اند. «2»

______________________________

(1). اين دسته بندى را از كتاب پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 432 آورديم ولى برخى از مفسران و پزشكان آيات و مراحل فوق را به گونه اى ديگر دسته بندى كرده اند و مراحل

خلقت انسان را هفت مرحله دانسته اند (نك: نمونه، ج 20، ص 165 و ج 14، ص 23 و الفرقان و القرآن، پيشين، ص 493 و التمهيد فى علوم القرآن، محمدهادى معرفت، ج 6، ص 80

(2). طب در قرآن، دكتر دياب و دكتر قرقوز، ترجمه على چراغى، ص 84.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 66

برخى صاحب نظران غربى همچون دكتر موريس بوكاى معتقدند:

«بايد همه بيانات قرآنى را با معلومات اثبات شده ى عصر جديد مقايسه كرد، موافق بودنشان با اينها واضح است ليكن همچنين بى نهايت مهم است كه آنها را با عقايد عمومى كه در اين خصوص در جريان دوره وحى قرآنى شايع بود مواجهه داد تا معلوم گردد انسان هاى آن زمان تا چه اندازه از نظراتى شبيه آنچه در قرآن درباره اين مسائل عرضه شده دور بوده اند.

در واقع اين فقط در جريان قرن نوزدهم است كه ديد تقريباً روشنى از اين مسائل پيدا مى كنيم. در تمام دوران قرون وسطى، اساطير و نظرات صورى بى پايه، منشأ متنوع ترين آراء شد كه تا چندين قرن پس از آن سارى و جارى بود.

آيا مى دانيد كه مرحله اى اساسى در تاريخ جنين شناسى تصديق «هاروى» «1» در سال 1651 م بود مشعر به اينكه «هر چيزى كه مى زايد در آغاز از تخمى مى آيد.» و جنين بتدريج بخشى پس از بخشى درست مى شود؟ [...] اين بيش از هزاره اى پيش از آن عصر است، كه در آن عقايدى تخيلى شايع بود و انسان ها قرآن را مى شناختند. بيانات قرآن در باب توليد مثل انسان، حقايق اساسى را كه انسان ها قرونى چند براى كشف آن گذراندند، با اصطلاحات ساده اشعار داشته است.» «2»

برخى محققان نيز برآنند كه هر چند بيان

هر يك از اين مراحل آفرينش انسان به تنهايى نمى تواند دليل مستقلى بر اعجاز علمى قرآن باشد ولى با توجه به گواهى دانشمندان بر عدم آگاهى مردم عصر نزول قرآن، از اين مطلب، نظم و چينش مراحل آفرينش انسان نوعى رازگويى علمى است كه مى تواند اعجاز علمى قرآن بشمار آيد. «3»

______________________________

(1).Harvey پزشك انگليسى (1576- 1657 م)

(2). مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ص 276- 277 با تلخيص

(3). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 564.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 67

ب: اشارات علمى شگفت آور قرآن:

برخى آيات قرآن به مطالب علمى جهان و قوانين آنها اشاره مى كند كه، شگفتى هر خواننده اى را بر مى انگيزد. زيرا نوعى مخالفت با ديدگاهها و نظريه هاى مشهور در علوم آن عصر بشمار مى آيد كه شگفت آور است و دلالت بر عظمت علمى قرآن دارد. «1»

آرى عرب صدر اسلام از مراكز علم و تمدن آن عصر (جندى شاپور ايران و يونان) دور بودند و اطلاعات علمى قابل توجهى نداشتند بلكه در عصر جاهليت به سر مى بردند.

اما قرآن كريم در همان محيط به مباحث كيهان شناسى، زمين شناسى، علوم پزشكى و ... اشاره كرده است، كه برخى مطالب علمى آن تا صدها سال بعد مورد پذيرش عموم مراكز علمى جهان نبود. براى مثال به موارد زير توجه كنيد:

1. آغاز جهان و چگونگى پيدايش آن جهان از توده اى به هم پيوسته و گازى شكل:

«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ» (فصلت/ 11)

«سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود.»

بسيارى از دانشمندان مطالب قرآن در مورد آغاز جهان را از اخبار غيبى و مطالب شگفت انگيز علمى قرآن مى دانند، «2» زيرا با نظريه ى انفجار بزرگ (مهبانگ)

«3»

______________________________

(1). البته از آنجا كه اين مطالب بصورت ديدگاه هاى غير مشهور در مراكز علمى توسط برخى دانشمندان مطرح شده بود، اعجاز علمى قرآن بشمار نمى آيد

(2). طنطاوى (الجواهر، ج 10، ص 99) عبد الرزاق نوفل (القرآن و العلم الحديث، ص 2- 163) و احمد محمد سليمان (القرآن و العلم، ص 3- 54) و محمد سامى محمد على (الاعجاز العلمى فى القرآن الكريم، ص 34) و محمد كامل عبد الصمد (الاعجاز العلمى فى الاسلام (القرآن الكريم) ص 47)

(3). براى اطلاع از نظريه مهبانگ و ديدگاه مقابل آن نك: تاريخچه زمان، استفن ويليام هاولينگ، ترجمه دادفرما، ص 145- 149، انتشارات كيهان، 1372 ش.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 68

و جدا شدن جهان آسمان و زمين از همديگر و توده گازى شكل بودن (دخان) هماهنگ است.

ظاهر آيات قرآن با نظريه مشهور مهبانگ بطور شگفت انگيزى همخوان است و برخى مفسران بدان اذعان دارند. «1» امّا برخى محققان اعجاز علمى قرآن را در اين مورد نمى پذيرند زيرا نظريه ى مهبانگ قطعى نيست و نظريه هاى رقيب (همچون نظريه مهبانگ و جهان پلاسما و حالت پايدار) در اين مورد وجود دارد. «2» و در مورد آيات فوق تفسيرها و روايات ديگرى نيز وجود دارد. «3»

2. حركت زمين:

«وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» (نمل/ 89)

«و كوه ها را مى بينى و آنها را ساكن و جامد مى پندارى.»

برخى مفسران از اين آيه حركت زمين را برداشت كرده و آن را از آيات علمى و اعجازآميز قرآن دانسته اند. «4»

و برخى و صاحب نظران از آيات ديگر قرآن (زخرف/ 10، طه/ 53، نبأ/ 6) حركت زمين. «5» و برخى ديگر از سوره ى شمس/ 4 و نازعات/ 30 حركت هاى وضعى

و انتقالى زمين را برداشت كرده اند. «6»

______________________________

(1). نمونه، ج 20، ص 228 و ج 13، ص 394- 395 و التمهيد فى علوم القرآن، ج 6، ص 129- 139

(2). نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، نگارنده، ص 5- 104

(3). نك: الميزان، ج 14، ص 278- 279 و صافى، ج 3، ص 347 و نمونه، 13، ص 396

(4). نمونه، ج 15، ص 568- 569

(5). نك: مرزهاى اعجاز، پيشين، ص 119، مطالب شگفت انگيز قرآن، پيشين، ص 35- 36، اعجاز قرآن، پيشين، ص 13، القرآن يتجلى من عصر العلم، شيخ نزيه القميحا، ص 149 و ..

(6). پرتوى از قرآن، سيد محمود طالقانى، ج 2، ص 110.] و برخى ديگر از سوره مرسلات/ 35 حركت هاى متعدد زمين را استفاده كرده اند. [اعجاز قرآن، از نظر علوم امروزى، پيشين، ص 80 به بعد.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 69

صرف نظر از اشكالاتى كه به برداشت هاى فوق از آيات گرفته شده، «1» قرآن بر خلاف نظريه حاكم و مشهور عصر نزول، از حركت زمين خبر داده است زيرا نظريه ى بطلميوس مبنى بر سكون و مركزيت زمين در محافل علمى عصر نزول مشهور «2» و حاكم بود «3» و اين بيانگر عظمت قرآن است.

3. پيدايش حيات از آب:

«وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ» (انبياء/ 30)

«و هر چيز زنده اى را از آب قرار داديم.»

برخى صاحب نظران با استناد به سوره نور/ 45 كه منشأ پيدايش موجودات را آب معرفى مى كند، آن را مطلب شگفت انگيز بلكه اعجازآميز علمى قرآن مى دانند. «4» و گروهى ديگر از مفسّران و دانشوران نيز به انطباق يافته هاى علوم تجربى با اين آيات اعتراف كرده اند. «5» البته مفسران در مورد اين آيات معانى متعددى بيان

كرده و گفته اند ممكن است مقصود از «آب» در اين اينجا منى و نطفه يا ماده اصلى بدن موجودات زنده، يا مايع آب گونه اى كه خلقت جهان از آن پديد آمده يا منشأ پيدايش نخستين موجود از آب باشد. «6»

______________________________

(1). نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 170 به بعد

(2). قبل از اسلام برخى دانشمندان همچون فيثاغورس، فلوته خوس، ارشميدس، استرخوس ساموسى و كليانتوس آسوسى كه قبل از بطلميوس زندگى مى كرده اند قائل به حركت زمين بوده اند. (اسلام و هيئت، سيد هبة الدين شهرستانى، ص 44.)

(3). تاريخ علوم، پى ير روسو، ص 193 به بعد و خوابگردها، آرتور كوستلر، ص 161 به بعد

(4). التمهيد فى علوم القرآن، پيشين، ج 6، ص 34، فروغ دانش جديد در قرآن و حديث، پيشين، ج 1، ص 104

(5). نك: اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، پيشين، ج 1، ص 135- 144 و فى ظلال القرآن، سيد قطب، ج 6، ص 111

(6). نك: نمونه، ج 13، ص 396 و ج 14، ص 508- 509 و الكون و الانسان بن العلم و القرآن، بسام دفضع، ص 122- 123، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 242.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 70

البته قبل از اسلام برخى فلاسفه ى يونان (مثل تالس) «1» يادآور شده بودند كه اصل هستى از آب است. پس مطالب آيات فوق شگفت انگيز بوده و عظمت قرآن را مى رساند ولى اعجاز علمى آن را اثبات نمى كند. «2»

4. ممنوعيت شرابخوارى و اعلام زيان ها:

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» (بقره/ 219)

«درباره شراب و قمار از تو سوال مى كنند، بگو در آنها گناه (و زيان) بزرگى

است، و منافعى براى مردم در بردارد. [ولى گناه آن ها از نفعشان بيشتر است.»

در برخى آيات قرآن ممنوعيت نوشيدن شراب به صراحت اعلام شده. (مائده/ 91- 90) و در برخى به ضررهاى آن اشاره شده (بقره/ 219) و در برخى به اشاره از آن نهى شده است. (نحل/ 67 و نساء/ 43)

بسيارى از پزشكان، صاحب نظران و مفسّران در مورد زيان هاى شراب و شرابخوارى مطالب فراوانى نوشته و با شگفتى از اين مطلب قرآن ياد كرده اند «3» زيرا قبل از اسلام شرابخوارى يك عادت بشرى بوده همانطور كه در عصر حاضر در بسيارى از كشورهاى غير مسلمان اين گونه است و حتى تورات و انجيل كنونى نيز به نوعى شرابخوارى را تشويق كرده است. «4» ولى اسلام با اين پديده زيان آور برخورد كرد و اين يكى از خدمات اعجازآميز قرآن به بشريت بود.

______________________________

(1). فلسفه يونان، محمد غلاب، ج 1، ص 8 و قرآن و علم امروز، عبد الغنى الخطيب، ترجمه مبشرى، ص 69- 70

(2). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 243

(3). نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پيشين، ص 347

(4). نك: كتاب مقدس، سفر تثنيه، باب 14، شماره 26 و انجيل متى، باب 26، شماره 29.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 71

5. ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه:

«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» (بقره/ 222)

قرآن كريم در آيه ى فوق به مردان دستور مى دهد در حالت عادت ماهيانه از نزديكى با زنان دورى كنيد و آن را زيانبار معرفى مى كند.

برخى از پزشكان، صاحب نظران

و مفسران نيز زيان هاى اين كار را برشمرده و با ديده ى اعجاب به قرآن نگريسته اند. «1»

6. برخى موارد ديگر از آيات قرآن نيز اشاره علمى شگفت آميزى در بردارد؛ از جمله: در مورد واژه ى «صمد» (توحيد/ 2) و ارتباط آن با فضاى خالى داخل اتم ها، «2» و نيز نكته ى شگفت آميز علمى قرآن در مورد صفت «لطيف» و خلق موجودات ريز كه با چشم درك نمى شوند، «3» نكته ى اعجازآميز علمى قرآن در مورد آتش درون شاخه هاى سبز درختان (يس/ 80) «4» و نكته علمى قرآن در مورد اينكه آسمان دنيا محل كرات آسمانى است كه بر خلاف ديدگاه هيئت بطلميوسى بوده است «5» و در مورد تشبيه شرح صدر به صعود در آسمان و تنگى نفس در اثر كمبود هوا (انعام/ 125)، «6» در مورد اينكه كوهها همچون ميخ و زره محكم زمين را از لرزش حفظ مى كنند؛ «7» (نحل/ 15) اشاره نمود.

______________________________

(1). تفسير نمونه، ج 2، ص 93- 94 و طب در قرآن، ص 50- 51

(2). نمونه، ج 27، ص 440

(3). همان، ج 5، ص 6- 387

(4). همان، ج 18، ص 4- 466

(5). همان، ج 19، ص 16- 17

(6). همان، ج، ص 435

(7). همان، ج 11، ص 183.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 72

يادآورى: موارد فوق مطالب و اشارات علمى شگفت آميزى است كه در محيط عرب جاهلى صدر اسلام و توسط يك پيامبر درس ناخوانده بيان شده است، از اين رو تعجب هر خواننده اى را بر مى انگيزد و او را به تحسين قرآن وامى دارد.

ج: اشارات علمى انديشه ساز قرآن:

آياتى كه اشاره به آسمان، زمين، انسان، حيوانات و طبيعت مى كند و انسان را به تفكر در آنها دعوت مى كند و

گاهى آنها را نشانه ى خدا و معاد مى شمرد. ولى مطلب شگفت آميز يا اعجازآميزى از ظاهر آيات قابل استفاده نيست، اين گونه آيات توجه انسان را به نمودهاى آفرينش زيباى الهى جلب مى كند و زمينه را براى رشد علمى بشر، بويژه در علوم تجربى، فراهم مى سازد.

مثال: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ» «1»

«و آيا به شتر نظر نمى كنند كه چگونه آفريده شده است؟!»

و نيز در آيات 5- 6- 7- 10- 11- 13- 14/ سوره ى نحل به منافع حيوانات، نزول باران، رويش گياهان رنگارنگ، درياها و كشتى رانى در آنها و فوايد غذايى و زيور آلاتى كه از آنها بدست مى آيد، به عنوان نشانه هايى براى انديشمندان اشاره مى كند تا به آفرينشگر جهان پى ببرند و سپاسگزارى كنند. «2»

______________________________

(1). غاشيه/ 17

(2). البته در ميان آيات 5- 17 سوره نحل برخى نكات علمى شگفت آور ديگرى نيز وجود دارد.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 73

پرسش:

آيا معجزه يك قانون علمى است؟

پاسخ:

براى پاسخ به اين پرسش به دو بُعد رابطه معجزه با قانون مى پردازيم.

الف. معجزه و قانون علمى:

صرف نظر از اينكه در فلسفه ى علم در جهان امروز قانون علمى داريم يا نه، قانون علمى دو ويژگى اساسى دارد:

اول آنكه «Low» قانون قاعده اى قابل تكرار است. دوم آنكه برگرفته از تجربه است از اين رو علم تجربى به شمار مى آيد.

معجزه قانونمند است اما قانون علمى (به معناى علم تجربى) نيست. يعنى تنها وجه مشترك معجزه با قوانين علوم تجربى قانونمندى است اما چند تفاوت اساسى با آنها دارد:

1. معجزه توسط انسان هاى ديگر قابل تكرار نيست و اصلًا معجزه بودن معجزه به آن است كه ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند، اما قانون علمى تجربه اى قابل تكرار است.

2. منشأ معجزه

اراده ى الهى است در حالى كه قانون علمى از تجربه ى انسانى به دست مى آيد.

3. معجزه كارى بر خلاف قانون طبيعى عادى است هر چند كه خود تابع قانون عليت است و نفى علت نمى كند. (همانطور كه در ادامه مى آيد) اما قانون علمى بر طبق روند عادى طبيعت است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 74

ب. معجزه و قانون عليت:

براى تبيين اين مطلب بايد نخست معجزه را مفهوم شناسى كنيم تا عناصر اصلى آن و رابطه ى آن با مقولات ديگر مثل عليت، كرامت و سحر روشن شود.

ماهيت معجزه و تفاوت آن با امور خارق العاده ديگر:

مقدمه: (تاريخچه)

در طول تاريخ هميشه بشر با اعمال خارق العاده ى برخى انسانها روبرو مى شده است. اين اعمال خارق العاده همواره براى انسان اعجاب و تحسين برانگيز بوده و گاه موجب ايمان او به كسى يا چيزى و يا بى ايمانى او شده است.

پيامبران الهى از اين اعمال خارق العاده به عنوان آيه و معجزه ياد مى كردند و ديگران را به مبارزه براى آوردن مثل آن (تحدّى) دعوت مى كردند و آن را شاهد صدق نبوت خويش مى شمردند. امّا در مقابل اين مردان حق طلب، كسانى بودند كه اعمال خارق العاده اى انجام مى دادند كه سحر ناميده مى شد. و گاهى امر بر مردم مشتبه مى گشت كه كداميك حق است. از اين رو مخالفان اديان الهى به پيامبران تهمت سحر مى زدند.

تاريخ دقيقى از اولين معجزه در دست نيست امّا مى دانيم كه پيامبران الهى معمولًا معجزه داشته اند به طورى كه مردم از هر پيامبر جديدى معجزه مى طلبيدند.

امّا براستى ماهيت معجزه چيست؟ و چه تفاوتى با كرامت و سحر دارد؟ پاسخ به اين پرسشها موضوع اين نوشتار است.

معجزه و واژه هاى قرآنى آن:

قرآن

كريم واژه ى «آيه» و «بيّنه» و «برهان» و «سلطان» را در مورد امور خارق عادت و معجزات پيامبران بكار برده و از واژه ى «معجزه» در اين موارد استفاده نكرده امّا اصطلاح رايج و مشهور در اين مورد واژه ى «معجزه» است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 75

ما در اين بخش ابتدا معانى لغوى و اصطلاحى اين واژه ها را مورد بررسى قرار مى دهيم:

اول: معناى لغوى واژه ها:

الف: «آيه»:

واژه ى «آيه» در لغت به معناى «علامت و نشانه» است و آن چيز ظاهرى و ملازم با چيز غير ظاهرى است. «1»

و برخى لغت شناسان گفته اند: آيه چيزى است كه مورد توجّه و قصد به سوى مقصود واقع شود. و وسيله اى براى رسيدن به مقصود است. «2»

قرآن كريم واژه «آيه» را در مورد معجزات انبياء به كار برده است. مثال:

«بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ» «3»

«بلكه گفتند خوابهاى شوريده است، [نه بلكه آن را بر بافته، بلكه او شاعرى است. پس همان گونه كه براى پيشينيان هم عرضه شد، بايد براى ما نشانه اى [معجزه اى بياورد.»

«وَ رَسُولًا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ ...» «4»

«و [او را به عنوان پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مى فرستد، كه او به آنان مى گويد:] در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان نشانه [معجزه آورده ام. من از گِل براى شما [چيزى به شكل پرنده مى سازم آنگاه در آن مى دمم، پس به اذن خدا پرنده اى مى شود.»

______________________________

(1). مفردات راغب اصفهانى، واژه آى

(2). ر. ك: مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 1، واژه «آيه»

(3). انبياء/ 5

(4). آل

عمران/ 49.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 76

ب: «بيّنه»:

واژه «بيّنه» در لغت به معناى «دليل واضح» آمده است چه عقلى يا محسوس باشد. «1»

برخى لغويين گفته اند: كه (از ريشه بَيّن) معنى حقيقى آن انكشاف و وضوح بوسيله جدا كردن و تفريق است و «آيه» و «بيّنه» بمعنى امرى است كه كشف شده و از بين امور عادى جدا شده است. «2»

قرآن كريم در مواردى از معجزات انبياء تعبير به «بيّنه» كرده است، مانند:

«وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً» «3»

«و به سوى [قوم ثمود، صالح، برادرشان را [فرستاديم گفت: اى قوم من، خدا را بپرستيد، براى شما معبودى جز او نيست، در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است. اين ماده شتر خدا براى شماست كه پديده اى شگرف است.»

«أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ» «4»

«آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و آنان كه بعد از ايشان بودند [و] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد، به شما نرسيده است. فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند.»

ج: «برهان»:

واژه «برهان» در لغت به معناى بيان، حجت و وضوح آن مى آيد. «5»

______________________________

(1). مفردات راغب اصفهانى، واژه بين

(2). مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 366- 367، واژه بين

(3). اعراف/ 73

(4). ابراهيم/ 9

(5). مفردات راغب اصفهانى، ماده برهن و نيز زمخشرى، اساس البلاغه و فيّومى، مصباح المنير.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 77

و برخى

لغت شناسان بر آنند كه اصل كلمه «برهان» از مصدر بَرَه به معنى «ابيض» است. و به هر كلام روشنى كه ابهام ندارد و امر واضحى كه خفاء ندارد، گويند. برهانان (قصص/ 32) به معنى دو امر روشن و دو آيه واضح (دو معجزه) براى اثبات دعوت حضرت موسى (ع) است. «1»

واژه ى «برهان» به معناى «دليل» هم مى آيد كه يك اصطلاح منطقى است «2» و خارج از معناى لغوى است.

قرآن كريم در برخى موارد واژه ى «برهان» را در مورد معجزات انبياء به كار برده است.

براى مثال در سوره ى قصص پس از آنكه عصاى موسى (ع) و يد بيضاء را مطرح مى كند مى فرمايد:

«فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ» «3»

«اين دو [نشانه دو برهان از جانب پروردگار تو است [كه بايد] به سوى فرعون و سران [كشور] او [ببرى »

و در سوره نساء مى فرمايد:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً» «4»

«اى مردم در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناك فرو فرستاده ايم.»

______________________________

(1). التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 262- 263 ماده برهن

(2). ر. ك: مظفر، المنطق

(3). قصص/ 32

(4). نساء/ 174.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 78

مفسّران در اين آيه دو احتمال را در مورد كلمه «برهان» مطرح كرده اند، يكى قرآن و ديگرى پيامبر (ص). «1» و اين در حالى است كه قرآن معجزه پيامبر اسلام (ص) است.

د: «سلطان»:

سلطان از نظر لغوى به معناى تسلّط قهرى است و به دليل و حجت نيز سلطان گويند؛ چون بر قلوب افراد مسلّط مى شود. «2» قرآن كريم در برخى آيات تعبير «سلطان» را

در مورد معجزه به كار برده است، مانند:

«قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ...» «3»

«پيامبرانشان به آنها گفتند درست است كه ما بشرى همانند شما هستيم ولى خداوند بر هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته ببيند) نعمت مى بخشد (و مقام رسالت عطا مى كند) و ما هرگز نمى توانيم معجزه اى جز به فرمان خدا بياوريم.» «4»

ه-: «معجزه»:

اين واژه از ريشه ى «عجز» است. و لغت شناسان معانى و استعمالات متعددى براى آن شمرده اند:

1. برخى ريشه ى اين لغت را به معناى «تأخّر از چيزى» مى دانند و از اين رو در مورد آخر و پشت هر چيزى به كار مى رود. «5»

______________________________

(1). الميزان، ج 5، ص 160

(2) مفردات راغب، ماده سلط

(3). ابراهيم/ 11

(4). تفسير نمونه نيز كلمه سلطان را در اين آيه به معناى معجزه دانسته اند (نمونه، ج 10، ص 293)

(5). ر. ك: مفردات راغب اصفهانى و نيز ابن فارس، مقاييس اللغه، اين معنا را در يكى از دو معناى اصلى بيان مى كند.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 79

2. گروهى ديگر اصل اين لغت را به معناى «ضعف» مى دانند. «1» لغت «عاجز» از همين معناست و به زنان كهن سال نيز «عجوزه» گويند.

3. برخى آن را به معناى فوت (از دست رفتن) چيزى مى دانند. «2»

4. برخى لغت شناسان آن را به معناى «يافتن ضعف در ديگرى» دانسته اند. «3»

5. برخى ديگر آن را به معناى «ايجاد ضعف در ديگرى» دانسته اند. «4»

نتيجه: به نظر مى رسد ريشه ى اصلى لغت «عجز» همان «ضعف» در مقابل قدرت است. و اين ضعف داراى مراتبى است. و به همين لحاظ

زنان كهن سال را عجوزه گويند چون ضعيف شده و طراوت و تحرك و زايش خود را از دست داده اند؛ به مؤخّر و پشت انسان نيز «عَجُز» گويند چون كه پست و ضعيف است و اعجاز ايجاد عجز يا يافتن عجز در ديگران است.

در قرآن كريم لغت «معجزه» به معناى اصطلاحى (عمل خارق العاده كه گواه نبوت باشد) يافت نمى شود امّا در موارد متعددى اين لغت به شكل هاى گوناگون به كار رفته است.

مثال: «عجوز» (هود/ 72 و صافات/ 135) كه مقصود همان ضعف و عجز در توليد فرزند است.

«أعجزت» (مائده/ 31) كه مقصود همان ضعف و نفى اقتدار است.

«معاجزين» (سبأ/ 38) كه استمرار حالت عجز است.

«معجزى اللّه» (توبه/ 2) كه مقصود آن است كه خدا ضعيف نمى شود.

______________________________

(1). مفردات راغب اين را به معناى ثانوى لغت عجز مى داند ولى مقاييس آن را يكى از دو معناى اصلى مى داند

(2). ر. ك: فيومى، مصباح اللغه و اقرب الموارد، ج 2، ماده عجز، (اين معنا در هنگامى است كه در مورد- اشياء بكار رود- اعجزه شى ء)

(3). همان (اين معنا هنگامى است كه در باب افعال به كار رود- أعجزت زيداً)

(4). همان (اين معنا هنگامى است كه باب تفعيل به كار رود- عجّزته تعجيزاً).

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 80

«معجزين» (انعام/ 134- فصلت/ 31- نور/ 57- عنكبوت/ 22)

«ليعجزه» (فاطر/ 44) كه مقصود ايجاد عجز است.

«اعجاز» (قمر/ 20- حاقه/ 7) كه مقصود ريشه هاى درخت خرماست كه بعد از كنده شدن از زمين حالت محروميت از مواد غذايى پيدا مى كند.

نكته ى اوّل: «اعجاز» به هر صورت كه باشد ملازم با تأثير و تسلّط و تفوق و حكومت است. «1»

نكته ى دوم: جالب اينكه لغت «معجزه» در

روايات اهل بيت (ع) به معناى اصطلاحى به كار رفته است و معلوم مى شود كه اين لغت از زمان ائمه (ع) كاربرد داشته و به جاى «آيه» به كار مى رفته است.

براى مثال به اين روايت توجّه كنيد:

عن الصادق (ع): «المعجزه علامه للّه لا يعطيها الّا انبياءه و رسله و حججه ليعرف به صدق الصادق من كذب الكاذب» «2»

«معجزه علامتى الهى است كه آن را به غير از انبياء و رسولان و حجت هاى خويش عطا نمى كند تا بوسيله آن راستگويى راستگويان از دروغگويى دروغ گويان باز شناخته شود.»

دوم: معناى اصطلاحى معجزه:

بحث معجزه حد اقل در چهار علم؛ تفسير، علوم قرآن، اصول و كلام مطرح شده است.

گويند برخى از قدماء آن را جزئى از علم اصول مى دانسته اند. (مثل شيخ طوسى و طبرسى) «3»

______________________________

(1). حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 8، ص 39

(2). بحار الانوار، ج 11، ص 71، و نيز ميزان الحكمه، ج 6، ص 66

(3). ر. ك: تفسير تبيان، ص 3 و شيخ طوسى، زندگى نامه، ص 110 و علامه طباطبايى (ره) اعجاز قرآن، مقدمه عليرضا ميرزا محمد، ص 9. (شايد مقصود آنان همان علم اصول اعتقادات يعنى كلام باشد. نه اصول الفقه).

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 81

و برخى ديگر (مانند خواجه طوسى و علامه حلى در تجريد الاعتقاد، صاحب نثر طوبى و ملا فتح اللّه كاشانى) «1» آن را در علم كلام (عقايد) مطرح كرده اند.

و بعضى مفسران (مثل علامه طباطبائى در الميزان و آيه الله طيب در اطيب البيان و ...) «2» آن را در لابلاى تفسير قرآن و به مناسبت معجزات انبياء مطرح كرده اند.

امّا گروهى نيز (مثل سيوطى در الاتقان و آيت اللّه معرفت

در التمهيد) «3» آن را در علوم قرآن مطرح كرده اند.

ما در اين نوشتار قصد بيان جايگاه حقيقى اين بحث را نداريم امّا شايد طرح مبحث اعجاز در علوم مختلف از ابعاد گوناگون اين بحث ناشى شده باشد. كه هر گروهى از زاويه اى خاص بدان نظر كرده اند.

و از اين رو، تعريفهاى متفاوتى نيز از آن ارائه شده است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

1. خواجه طوسى (ره) معجزه را اين گونه تعريف كرده است:

«راه شناخت راستگويى پيامبر اين است كه توسط او معجزه اى ظاهر شود و آن عبارت است از ثبوت چيزى كه معتاد نباشد و يا نفى چيزى كه معتاد باشد در صورتى كه خرق عادت بوده و مطابق ادعا واقع شود.» «4»

و سپس علامه حلى در شرح اين كلام چندين شرط را مقرر مى كند:

الف: امّتِ شخصِ معجزه گر از آوردن مثل آن عاجز باشند.

ب: معجزه از طرف خدا يا با امر او باشد.

______________________________

(1). ر. ك: منهج الصادقين، ج 1، ص 14 و نثر طوبى، ج 2، ص 119

(2). ر. ك: اطيب البيان، ج 1، ص 40- 59 و الميزان، ج 1، ص 73 به بعد

(3). ر. ك: التمهيد فى علوم القرآن، ج 4 و سيوطى، الاتقان، ج 3، ص 3

(4). خواجه طوسى و علامه حلى، كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، ص 350 نشر اسلامى جامعه مدرسين، 1407 ق.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 82

ج: معجزه در زمان تكليف باشد.

د: معجزه بعد از ادعاى نبوت ظاهر شود و در زمان معجزه گر، مدعى نبوت ديگرى نباشد. «1»

و: آن عمل خارق عادت باشد.

2. سيوطى در الاتقان معجزه را اين گونه تعريف كرده است: «امر خارق عادتى كه همراه با تحّدى و

سالم از معارضه باشد.» «2»

3. آيت اللّه خويى (ره) در تعريف معجزه مى نويسد:

«معجزه چيزى است كه مدعى منصب الهى مى آورد به طورى كه خرق عادت (خرق نواميس طبيعت) باشد و ديگران از آوردن مثل آن عاجز بوده تا شاهد صدق ادعاى آن منصب الهى باشد.»

و سپس ايشان چند شرط را براى صدق ادعا مشخص مى سازد:

الف: امكان صادق بودن ادعا باشد (محال عقلى نباشد، مثلا ادعاى خدايى نكند).

ب: آنچه مى گويد بر طبق آن انجام دهد.

ج: عمل او از مقوله ى سحر و علوم دقيقه (غريبه) نباشد.

د: تحّدى (مبارزه طلبى) كند. «3»

4. علامه طباطبايى (ره) در تعريف معجزه مى فرمايد:

«معجزه عبارت است از امرى خارج عادت كه دلالت كند ما وراء طبيعت در طبيعت و امور مادى تصرّف كرده است. و اين به آن معنا نيست كه معجزه مبطل امر عقلى و ضرورى است.» «4»

______________________________

(1). كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، ص 350، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، 1407 ق

(2). سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، ج 3، ص 3

(3). البيان، ص 103

(4). الميزان، ج 1، ص 72.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 83

ايشان در جاى ديگر مى نويسد:

«معجزه» يا آيه معجزه (بر حسب اصل تسميه) چنانكه از لفظش پيداست امر خارق العاده اى است كه براى اثبات حق و مقارن با تحّدى (دعوت به مقابله) تحقّق پيدا مى كند ... معجزه هر چه بوده باشد و به هر شكل و صورتى اتفاق بيفتد بالاخره امرى است خارق العاده، و بيرون از نظام علل و معلولات و اسباب و مسبباتى كه عادتاً ما با آنها انس گرفته ايم و آنها را مى شناسيم.» «1»

5. ايجى كه از متكلمان اهل سنت است در تعريف معجزه مى نويسد:

«معجزه بر

حسب اصطلاح در نزد ما عبارت است از آنچه بوسيله آن قصد شود كه راستگويى مدعى نبوت را ظاهر كند.»

و سپس هفت شرط براى معجزه بيان مى كند: كار خدا باشد- خارق عادت باشد- كسى نتواند با آن معارضه كند- توسط مدعى نبوّت انجام شود- موافق ادعاى او باشد- معجزه او را تكذيب نكند (بر خلاف ادعاى او سخن نراند)- معجزه قبل از ادعاى نبوت نباشد. «2»

6. استاد مصباح يزدى مى نويسد:

«معجزه عبارت است از، امِر خارق العاده اى كه با اراده خداى متعال از شخص مدعى نبوت ظاهر شود و نشانه صدق ادعاى وى باشد. «3»

7. برخى از نويسندگان در مورد معجزه نوشته اند:

«دليلى كه براى صدق پيامبر در ادعايش آورده مى شود، معجزه نام دارد و آن عبارت است از تغيير در وجود- كوچك يا بزرگ- كه قوانين طبيعى را كه از طريق حس و تجربه بدست مى آيد به مبارزه مى طلبد. «4»

______________________________

(1). علامه طباطبايى (ره)، اعجاز قرآن، ص 115 و 116

(2). ايجى، شرح مواقف، ص 547

(3). آموزش عقايد، ص 263 (دوجلدى)

(4). سيد محمد باقر حكيم، علوم القرآن، ص 127 كه اين مطلب را از شهيد صدر (ره) نقل كرده است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 84

نقد و بررسى:

بررسى و نقد همه ى تعاريف از حوصله ى اين نوشتار خارج است امّا مى توان گفت برخى تعاريف ناقص و برخى ديگر قابل نقض است. (جامع و مانع نيست) در اينجا به پاره اى از اشكالات آنها اشاره مى كنيم:

1. يكى از شرايطى كه علامه حلّى در كشف المراد بيان كرده اين بود كه:

مدعى نبوت ديگرى در زمان او نباشد. تا معلوم شود معجزه از او صادر شده است. در حالى كه برخى پيامبران همزمان بوده اند مثل

حضرت ابراهيم و لوط، و ممكن است هر دو معجزاتى داشته اند.

2. در تعريف هاى علامه طباطبايى (ره) از معجزه قيدهاى ديگرى هم لازم بود مثل اينكه «معجزه مغلوب واقع نمى شود- ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند و ...»

3. در تعريف ايجى آمده بود كه «معجزه كار خدا باشد.»

در حالى كه اين عين ادعايى است كه معجزه مى خواهد آن را اثبات كند كه لازمه آن صدق نبوت است. پس نمى تواند خود اين مطلب شرط معجزه باشد.

و از طرف ديگر گفته بود كه معجزه راستگويى (صدق) نبوت را ظاهر مى كند در حالى كه معجزه منحصر به اثبات ادعاى نبوت نيست بلكه هر منصب الهى (مثل امامت) را نيز اثبات مى كند.

جمع بندى و نتيجه گيرى:

معجزه (آيه، بيّنه، برهان) عبارت از چيزى (كار- سخن- شى ء) است كه اين ويژگى ها و عناصر را داشته باشد:

الف: خارق عادت باشد. يعنى قوانين عادى طبيعت را نقض كند.

البته معجزه به معنى انجام محال عقلى نيست بلكه ارتكاب محال عادى است و نيز معجزه به معنى شكستن قانون عليت نيست چرا كه تحت قانون عليت عام است و فقط علت آن امرى غير مادى و غير عادى است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 85

ب: از مدعى منصب الهى و پس از ادعاى آن واقع شود.

پس اگر چيز خارق عادت قبل از ادعاى نبوت واقع شده باشد نمى تواند دليل ادعاى نبوت باشد. و نيز اگر كار خارق عادت بدون ادعاى منصبى از مناصب الهى واقع شود كرامت خوانده مى شود و معجزه ى اصطلاحى نيست.

پ: همراه با تحّدى و مبارزه طلبى باشد؛ يعنى ديگران را دعوت كند كه مثل آن را بياورند.

ت: مغلوب واقع نشود و ديگران نيز از آوردن

مثل آن عاجز باشند.

يعنى مثل سحر و اعمال مرتاضان و ... نباشد كه تحت تأثير اراده قوى تر نقض شود و يا از بين رود.

ث: براى اثبات امورى باشد كه غير ممكن نباشد.

پس معجزه نمى تواند براى اثبات محال عقلى (مثل ادعاى خدايى) يا محال نقلى (مثل ادعاى نبوت بعد پيامبر اسلام (ص)) باشد.

ج: از امور شر نباشد كه موجب ضرر به ديگران شود چون با هدف معجزه (هدايت) سازگار نيست.

چ: معجزه گواه صدق مدعى باشد.

يعنى آنچه كه ادعا شده همان واقع شود. براى مثال اگر ادعا كرده، كور را شفا مى دهد به جاى آن كر شفا پيدا نكند و نيز آن معجزه، آورنده خود را تكذيب نكند. مثلا به سخن آيد و بگويد اين مدعى دروغگو است.

به عبارت ديگر در معجزه سه حيثيت و جهت وجود دارد:

اول: جهت معجزه گر است (كه بايد مدعى منصب الهى و تحدّى كننده و ... باشد و هدف او هم اثبات امر محالى نباشد.)

دوم: جهت خود معجزه است. (كه بايد خارق عادت بوده و گواه صدق ادعا باشد و از امور شرّ هم نباشد.)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 86

سوم: جهت مردمى كه براى آنها معجزه صورت مى گيرد (كه بايد از آوردن مثل آن معجزه ناتوان باشند.)

تفاوت هاى معجزه با خوارق عادات ديگر:

معجزه يك عمل خارق عادت است و مثل بقيه اعمال خارق عادت علّتى برتر از علل طبيعى دارد. كه علامه طباطبايى از آن تعبير به «اراده» مى كرد. حال بر ماست كه تفاوت معجزه را با خوارق عادات ديگر مثل سحر، كرامت و ... بيان كنيم:

الف: تفاوت معجزه با سحر و اعمال مرتاضان:

قرآن كريم (بقره/ 102 و طه/ 66) به سحر و جادو

اشاره كرده است. و اين عمل خارق العاده در شريعت اسلام حرام شمرده شده است «1» و در قوانين اسلامى، ساحر محكوم به اعدام مى شود. تفاوت هاى اساسى سحر با معجزه عبارتند از:

1. معجزه قابل تعليم و تعلّم نيست بلكه عنايتى الهى و باذن خداست. امّا سحر قابل تعليم و تعلّم است. يعنى انسان مى تواند نزد استاد فرا گيرد و به ديگران بياموزد. در قرآن كريم نيز اشاره اى به قابل تعليم بودن سحر شده است «يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ». «2»

2. معجزه سببى غير مغلوب دارد چون متّكى به قدرت نامحدود خداست يعنى امرى نامحدود و حق است كه كسى بر آن مسلّط نمى شود و باطل نمى گردد.

امّا سحر و ساحر مراتبى دارند و هر جادويى با جادوى برتر مغلوب و باطل مى گردد. يعنى امرى محدود و باطل است. چون متّكى بر قدرت محدود انسان است. علامه طباطبايى (ره) تفاوت اصلى سحر و معجزه را همين مطلب مى داند. «3»

______________________________

(1). ر. ك: امام خمينى (ره)، تحرير الوسيله، ج 2، ص 477 مسأله ثالث و تفسير نمونه، ج 1، ص 379

(2). بقره/ 102

(3). الميزان، ج 1، ص 82 و نيز ر. ك: استاد مصباح، آموزش عقايد، ص 265 (دو جلدى).

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 87

3. معجزه همراه با تحّدى (مبارزه طلبى) است يعنى معجزه گر ديگران را دعوت مى كند كه مثل آن معجزه را بياورند. و همين كه نتوانند مثل آن معجزه را بياورند و عاجز شوند حقانيت آن معجزه و معجزه گر به اثبات مى رسد.

قرآن كريم نيز به عنوان يك معجزه اين مبارزه طلبى را در موارد متعدّدى اعلام مى كند. «1»

4. معجزه مى تواند ماهيت چيزى را عوض كند امّا سحر ماهيت چيزى را عوض نمى كند

(قلب ماهيّت نمى كند) يعنى جادوگر، شعبده باز و ... با مهارت در قوه بينايى يا خيال افراد تصرّف مى كنند و چيزى را بر خلاف واقعيت آن نمايش مى دهند. براى مثال كاغذى را تبديل به اسكناس درشت مى كنند. و پس از ساعاتى همان كاغذ اصلى در دست شماست. قرآن كريم نيز به خيالى بودن سحر اشاره كرده است. «2» امّا در معجزه اين گونه نيست مثلًا اگر انسانى مسخ شد واقعاً تغيير ماهيت مى دهد و كاذب نيست.

5. سحر ممكن است به ديگران ضرر بزند و اختلاف بين زن و شوهر بيندازد همانطور كه قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره اى دارد. «3» و از اين رو علامه طباطبايى (ره) در مورد سحر و كهانت و ... تعبير «شرور» را بكار مى برد. «4» امّا معجزه خير و براى هدايت بشر است و اگر براى ديگران ضرر داشته باشد، نقض غرض مى شود و خلاف حكمت الهى است و بنابراين معجزه موجب ضرر به ديگران نيست.

______________________________

(1). «إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ...» (بقره/ 23)

(2). «فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى (طه/ 66)

(3). «فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» (بقره/ 102)

(4). الميزان، ج 1، ص 82.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 88

6. معجزه قابل تكرار نيست چون اختيار آوردن آن بدست انسان نيست بلكه باذن خدا است. امّا سحر قابل تكرار است چون اين ساحر است كه تصميم مى گيرد آن عمل انجام شود يا نشود.

7. تفاوت در هدف: معجزه هدفى عالى و تربيتى دارد يعنى هدف آن اصلاح جامعه و عقايد مردم است.

امّا سحر و ساحران معمولًا اهداف بى ارزش

و دنيايى دارند. و گاهى بى هدف هستند. «1»

8. تفاوت در پديده آورنده: حالات و صفات پديد آورندگان معجزه و سحر متفاوت است.

معجزه گران انبياء الهى هستند كه داراى صفات عالى انسانى مثل پاكدامنى، حق طلبى و پارسايى مى باشند و براى پول و ثروت و مقام و منافع شخصى كار نمى كنند. بلكه هدف آنها هدايت مردم و اصلاح جامعه است.

امّا ساحران افرادى منحرف و اغفال گر و سودجو هستند. كه هرگز روى رستگارى نمى بينند (وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ). «2» «3»

تذكر: همين تفاوت ها غالباً در مورد تفاوت معجزه با اعمال مرتاضان نيز صادق است.

مرتاضان با نوعى ورزش جسمى- روحى توانايى انجام كارهاى خارق عادت را پيدا مى كنند كه در آن موارد نيز اراده شخص مرتاض همراه با اسباب غير عادى در كار است. «4»

ب: تفاوت معجزه و كرامت:

معجزه و كرامت هر دو عمل خارق العاده است كه متكى بر نيروى ماوراء طبيعى است. امّا چند تفاوت دارند:

______________________________

(1). براى اطلاع بيشتر ر. ك: تفسير نمونه، ج 8، ص 358- 359

(2). يونس/ 77

(3). براى اطلاع بيشتر ر. ك: تفسير نمونه، ج 8، ص 358- 359

(4). ر. ك: علامه طباطبائى (ره)، اعجاز قرآن، ص 122.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 89

1. معجزه همراه با تحدّى (مبارزه طلبى) است امّا كرامت اين گونه نيست. از اين رو كراماتى كه از اولياء الهى صادر مى شود. مثل شفا دادن بيماران توسط امام رضا (ع) همراه با تحدّى نيست.

2. معجزه همراه با ادعاى نبوت يا منصبى الهى است امّا كرامات اين گونه نيست و صاحب كرامت ممكن است هيچ گونه ادعايى نداشته باشد.

3. كرامات از اولياء الهى صادر مى شود چه پيامبر يا امام باشند يا نباشند. امّا معجزه از كسى

صادر مى شود كه منصبى الهى (نبوت يا امامت) داشته باشد.

تذكر: البته معجزه و كرامت هر دو از امور خارق العاده الهى شمرده مى شود كه قابل تعليم و تعلّم نيست و تحت تأثير نيروى قوى ترى واقع نمى شود و مخصوص بندگان خاص خداست. «1» پس انسان هايى كه پيامبر يا امام نيستند هم مى توانند اعمال خارق عادت داشته باشند كه به آنها كرامت مى گوييم.

قرآن كريم به دو نمونه از اين كرامات اشاره كرده كه مورد استدلال متكلمان و مفسران نيز واقع شده است. يكى كرامات حضرت مريم (س) (مريم/ 16 به بعد) و دوم داستان آصف و آوردن تخت بلقيس براى سليمان (نمل/ 38- 40). «2»

تناسب معجزه با زمان:

پيامبران الهى هنگام مبعوث شدن مطابق شرايط زمانى و مكانى و سطح علمى مردم مطالبى در خور فهم آنان مى آوردند و بيان مى كردند. حتى معجزات انبياء متناسب با علوم پيشرفته زمان خودشان بود. تا مردم فرزانه زودتر و بهتر معجزات آنان را درك كنند و ايمان آورند.

______________________________

(1). براى اطلاعات بيشتر ر. ك: استاد مصباح يزدى، آموزش عقايد، ص 265 و نيز تفسير نمونه، ج 13، ص 45 و كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، علامه حلى و خواجه طوسى، ص 351

(2). همان ها.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 90

يعنى هر پيامبرى با خارق عادتى، از نوع پيشرفته ترين علوم زمان خويش مجهّز بوده است تا ارتباط او با عالم ماوراء طبيعت روشن تر گردد. و دانشمندان عصر در برابر آن خضوع و به حقانيت آن اعتراف كنند.

در حديثى آمده كه از امام رضا (ع) پرسيدند: كه چرا هر پيامبرى نوعى از معجزات داشته است. حضرت فرمودند:

«در عصر موسى سحر غالب بود و موسى (ع) عملى

انجام داد كه همه ى ساحران در برابر آن عاجز ماندند در زمان مسيح و محيط دعوت او پزشكان مهارت فوق العاده اى در معالجه بيماران داشتند، عيسى با درمان بيماران غير قابل علاج، بدون استفاده از وسايل مادى، حقانيت خود را به ثبوت رساند.

و در عصر پيامبر اسلام (ص) غالب بر اهل زمان ادبيات (خطبه ها، كلام و شعر) بود. و پيامبر (ص) از طرف خدا مواعظ و حكمت هايى آورد كه سخنان آنان را باطل كرد و حجّت بر آنها تمام شد.» «1»

البته معناى اين حديث اين نيست كه قرآن كريم فقط از جهت فصاحت و بلاغت معجزه است بلكه از آنجا كه معجزه اى جاويدان و براى همه زمان و مكان ها و مردم تا قيامت است. ابعاد اعجاز قرآن متنوع است و براى هر مردمى جنبه اى از اعجاز آن تبلور مى يابد و درخشش دارد.

______________________________

(1). كافى، ج 1، ص 4- 5 و علامه مجلسى (ره)، بحار الانوار، ج 5، ص 19 و ج 17، ص 210 و نيز استاد مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 2، ص 418- 419.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 91

پرسش:

منابعى در زمينه قرآن و علم و سير مطالعاتى آن معرفى كنيد.

پاسخ:

سير مطالعاتى در زمينه قرآن و علم

مرحله اول: آشنايى با مطالب قرآن و علم: 1. رابطه علم و دين، عباسعلى سرفرازى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

2. پيشگوئى هاى علمى قرآن، مصطفى زمانى، انتشارات پيام اسلام.

3. مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دكتر موريس بوكاى، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

4. آشنايى با تفسير علمى قرآن، محمدعلى رضايى و ناصر رفيعى، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه ى علميه.

5. شگفتى هائى از اعجاز در قرآن كريم، محمد جمال الدين الفندى، ترجمه حسين ميردامادى، بنياد پژوهش هاى آستان

قدس رضوى.

6. استعانت از قرآن كريم در شفاى جسمانى- عليرضا نيكبخت نصرآبادى، نشر قبله.

7. قرآن و علم امروز، عبد الغنى خطيب، ترجمه دكتر اسد الله مبشرى، موسسه مطبوعاتى عطايى.

8. آموزه هاى تندرستى در قرآن، حسن رضا رضايى، انتشارات مشهور.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 92

مرحله دوم: شناخت اعجاز علمى قرآن و نقد و بررسى موارد و مبانى آن:

1. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن (دو جلد)، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات مبين.

2. اشارات علمى اعجازآميز قرآن، همان، نشر معارف.

3. اعجاز قرآن، سيد محمدحسين طباطبايى، بنياد فكرى علامه طباطبايى.

مرحله سوم: شناخت تاريخچه تفسير علمى و رابطه علم و دين و حوزه ها و قلمرو و تعارضات ادعايى و راهكارهاى آنها:

1. درآمدى بر تفسير علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات اسوه.

2. تفسير علمى قرآن، دكتر ناصر رفيعى محمدى.

3. رابطه علم و دين، محمدعلى رضائى اصفهانى، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

4. التفسير العلمى للقرآن فى الميزان، دكتر عمر ابو حجر، دارقتيبه، بيروت.

5. قرآن و علوم طبيعت، دكتر مهدى گلشنى، اميركبير.

مرحله چهارم: شناخت عميق رابطه قرآن و يكى از علوم انسانى يا طبيعى:

1. طب در قرآن، دكتر دياب و دكتر قرقوز، ترجمه على چراغى، انتشارات صحفى.

2. دارونيسم يا تكامل انواع، جعفر سبحانى، انتشارات توحيد.

3. تكامل در قرآن، على مشكينى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

4. دانش عصر فضا، حسين نورى، نشر مرتضى.

5. قرآن و روان شناسى، محمد عثمان نجاتى، ترجمه عباس عرب، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى.

6. الالوان فى القرآن الكريم، عبد المنعم الهاشمى، ابن حزم.

7. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، چاپ اسلاميه.

8. فلسفه احكام، احمد اهتمام، چاپخانه اسلام، اصفهان.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 93

9. اعجاز قرآن، تحليل آمارى حروف مقطعه، رشاد خليفه،

سازمان چاپ دانشگاه شيراز.

10. اسلام و طب جديد يا معجزات علمى قرآن، عبد العزيز اسماعيل پاشا، سيد غلامرضا سعيدى، انتشارات برهان.

11. نگاهى قرآنى به فشار روانى، اسحاق حسينى كوهسارى، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 95

پرسش:

لطفاً نشانى پايگاههاى شبكه جهانى (اينترنت) و نرم افزارهاى قرآنى را معرفى كنيد.

پاسخ:

برخى از پايگاه هاى قرآنى با رويكرد تفسيرى و پژوهشى در موضوعات قرآنى:

1. دايره المعارف قرآن در پايگاه حوزه:

نشانى:WWW .hawzeh .net قرآن و ترجمه، علوم قرآنى، تفسير موضوعى و ترتيبى، دايره المعارف قرآن و اهل بيت و ... زبان: فارسى

2. پايگاه مركز جهانى آل البيت (ع):

نشانى:WWW .quran - al .shia .com جستجو در قرآن، ارائه متن تفاسير، طرح مباحث مختلف پيرامون قرآن و ... زبان: فارسى (و 23 زبان ديگر)

3. قرآن در پايگاه غدير:

نشانى:WWW .qhadeer .org متن كامل ترجمه تفسير الميزان، تفسير نمونه، آثار تفسيرى شهيد مطهرى و ... زبان: فارسى

4. مركز فعاليت ها و پژوهش هاى قرآن و عترت:

نشانى:WWW .tasnimnet .net

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 96

معرفى هزار پايان نامه دكترا و ارشد با موضوع قرآن

زبان: فارسى، عربى و انگليسى

5. قرآن در جست و جو گر پايگاه هاى شيعى

نشانى:WWW .shiasearch .com در بخش قرآن كريم معرفى 134 پايگاه اسلامى و قرآنى اينترنت به صورت كاملًا تفصيلى و با فهرست جزئيات هر پايگاه. زبان: فارسى، عربى، انگليسى، اردو.

6. پايگاه قرآن كريم:

نشانى:WWW .holyquran .net تفسير قرآن، مقالاتى در زمينه قرآن و ... زبان: عربى

7. كتابخانه ى قرآنى:

نشانى:WWW .al - shia .com /html /far /qur /kotob .htm ارائه تعداد زيادى از كتاب هاى تفسيرى و علوم قرآنى زبان: فارسى

8. قرآن براى نوجوانان:

نشانى:WWW .playandlearn .org /quran /inde .htm شامل كتاب هاى كوچك و جذاب قرآنى براى كودكان و نوجوانان زبان: انگليسى

9. پايگاه

قرآن و علم: (مركز تحقيقات قرآن كريم المهدى)

نشانى:

WWW. quransc. com Email: info

quransc. com

quran

quransc. com پرسش هاى قرآنى جوانان 149

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 97

معرفى چند نرم افزار قرآنى:

1. جامع التفاسير

لوح فشرده اختصاصى در موضوع تفسير و علوم قرآنى، در بردارنده 60 دوره منبع تفسيرى، همراه امكانات جانبى صوت، نمايش قرآن و ...

2. صراط

داراى موضوع نگارى 20 دوره تفسير، گزارش موضوعات تفاسير به روش الفبايى- موضوعى، شناخت تفاسير، سبك تفسيرى و ...

3. نور الانوار (2)

داراى 9 تفسير فارسى و عربى، با قابليت جست و جوى واژه ها در متن تفاسير.

منبع جهت مطالعه:

فصلنامه پژوهش و حوزه شمارگان 19 و 20، سال پنجم، شماره ى سوم و چهارم، دو مقاله ى پژوهشگاه هاى قرآنى در اينترنت و نگاهى به نرم افزارهاى پژوهشى قرآنى، اثر محمد خامه گر.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 99

پرسش:

فهرستى از موضوعات تحقيقى در مورد قرآن و علم همراه با منابع ارائه فرماييد؟

پاسخ:

اول: كليات

1. قرآن و علم (رابطه، قلمرو، توهم تعارض و راهكارها)

2. شمارگان آيات علمى قرآن و تقسيم بندى هاى دلالت آنها

3. اعجاز علمى قرآن (تعريف و موارد آن)

4. مبانى تفسير علمى قرآن

5. نظريه پردازى هاى علمى قرآن (وجود موجودات در آسمان ها- گسترش جهان و ...)

6. سير تاريخى تفسير علمى و اعجاز علمى قرآن

7. بررسى ادعاهاى جديد در مورد اعجاز علمى قرآن

8. كتاب شناسى توصيفى تفسير علمى

9. اعجازهاى علمى قرآن در تفسير نمونه

10. تفسير آيات علمى قرآن در تفسير نمونه

11. تفسير علمى در احاديث تفسيرى فريقين

12. آسيب شناسى تفسير علمى قرآن در تفاسير قرن سيزدهم- قرن چهاردهم

13. نقد و بررسى برخى كتاب هاى تفسير علمى و اعجاز علمى

14. نقد و بررسى تفسير الجواهر طنطاوى

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 100

15. نقد و بررسى تفسير القرآن هو الهدى و الفرقان (سر سيد احمد

خان هندى)

16. روش شناسى تفسير علمى قرآن

17. بررسى تاثيرات تفسير علمى و اعجاز علمى قرآن در هدايت افراد

18. ترجمه و بررسى مقاله قرآن و علم در دائره المعارف قرآن ليدن

19. ترجمه و نقد دو مقاله تفسير در عهد باستان و تفسير در عهد جديد دائره المعارف قرآن ليدن

20. تفسير علمى قرآن از منظر خاورشناسان.

21. سرچشمه هاى تفسير علمى در احاديث اهل بيت (ع)

دوم: علوم طبيعى

1. قرآن و كيهان شناسى

الف. بررسى آيات و احاديث كيهان شناسى

ب. بررسى هفت آسمان در قرآن و حديث

2. قرآن و زمين شناسى

3. قرآن و زيست شناسى

4. قرآن و گياه شناسى

5. قرآن و علوم پزشكى

الف. بررسى احاديث طبى

ب. مراحل آفرينش انسان

ج. اسرار علمى غذاهاى حرام در قرآن

د. اسرار علمى غذاهاى حلال (طيّب) در قرآن

ه-. تغذيه از منظر قرآن

و. شراب از منظر قرآن، حديث و علم

6. قرآن و محيط زيست

7. قرآن و فيزيك (موضوع نيروى جاذبه و رنگ و نور در قرآن)

8. قرآن و علوم فرا روان شناسى (هپنيوتيزم، تله پاتى، سحر، چشم زخم و ...)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 101

9. بررسى اعجاز رياضى قرآن

10. قرآن و نظريه تكامل

11. آفرينش جهان از منظر قرآن و علم

12. پايان جهان از منظر قرآن و علم

13. بهداشت جسمى در قرآن

الف. بررسى بهداشت جسمانى در قرآن و حديث

14. شفا بودن عسل

سوم: علوم انسانى

1. قرآن و مديريت

2. قرآن و اقتصاد

3. قرآن و جامعه شناسى

4. ربا از منظر قرآن، حديث و علم

5. قرآن و تاريخ

الف. اخبار غيبى اعجازآميز قرآن

ب. روش قصه گويى قرآن

6. قرآن و جامعه شناسى

7. سنت هاى

الهى در قرآن و رابطه آن با جامعه شناسى

8. قرآن و روانشناسى

الف. عوامل آرامش روانى از منظر قرآن

ب. عوامل فشار روانى از منظر قرآن

9. روانشناسى رنگ ها در قرآن

10. قرآن و علوم تربيتى

11. قرآن و اخلاق و فرا اخلاق

12. قرآن و تربيت كودك

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 102

13. قرآن و حقوق كودك

14. قرآن و مبانى حقوق

15. قرآن و اعلاميه حقوق بشر

16. اعجاز تشريعى قرآن

17. قرآن و بهداشت روان

18. بررسى موضوعات خاص بهداشت روان:

الف. توكل و بهداشت روان

ب. ذكر و بهداشت روان

ج. حجاب و بهداشت روان

د. قرائت قرآن و بهداشت روان

ه-. تأييد محتواى قرآن بر بهداشت روانى

19. شفا بودن قرآن (شفاى دردهاى جسمى و روحى)

20. قرآن و فرهنگ و تمدن (فرهنگ آفرينى قرآن)

21. قرآن و هنر

22. قرآن و معمارى

23. قرآن و صنعت

24. قرآن و آموزه هاى نظامى

25. قرآن و سياست

الف. مبانى سياست در قرآن

ب. نظام سياسى از منظر قرآن

ج. آيات سياسى قرآن

26. قرآن و انقلاب (انقلاب موسى و ...)

27. قرآن و معرفت شناسى

28. قرآن و علم كلام

29. قرآن و فلسفه

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 103

كتاب شناسى قرآن و علم

جهت مطالعه علاقه مندان به مباحث قرآن و علوم تجربى

نمايش تصوير

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 104

نمايش تصوير

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 105

نمايش تصوير

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 106

نمايش تصوير

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 107

نمايش تصوير

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 109

فصل دوم: قرآن و علوم پزشكى

اشاره

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 111

پرسش:

چند آيه در قرآن كريم، اختصاص به مسائل پزشكى دارد؟ و كداميك از آنها داراى اعجاز علمى هستند؟ لطفاً منابعى براى مطالعه معرفى نماييد.

پاسخ:

آياتى را كه درباره ى پزشكى وارد شده، مى توان به سه دسته تقسيم كرد:

1. آياتى كه به اعجاز علمى قرآن اشاره مى كند.

2. آياتى كه از شگفتى هاى علمى قرآن به شمار مى آيد.

3. آياتى كه از اشارات علمى قرآن به مسايل پزشكى محسوب مى شود.

1. آيات اعجاز علمى قرآن:

الف: چينش مراحل خلقت انسان:

نمايش تصوير

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 112

نمايش تصوير

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 113

نمايش تصوير

2. شگفتى هاى علمى قرآن در زمينه ى پزشكى:

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 114

3. اشارات علمى قرآن در زمينه ى پزشكى:

نمايش تصوير

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 115

نمايش تصوير

2. اشارات علمى اعجازآميز قرآن، همان، دفتر نشر معارف.

3. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزى، نيازمند شيرازى، چاپ ميهن.

4. طب در قرآن، عبد الحميد دياب، احمد قرقوز، مؤسسه ى علوم قرآن.

5. اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر پاك نژاد، ج 4 و 5 و 6، كتابفروشى اسلامى.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 116

6. آموزه هاى تندرستى در قرآن، حسن رضا رضايى، انتشارات عطرآگين.

7. اسلام پزشك بى دارو، احمد امين شيرازى، انتشارات اسلامى.

8. التمهيد، محمدهادى معرفت، ج 6، نشر اسلامى.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 118

پرسش:

آيا طب اسلامى و قرآنى از طب جالينوس و بقراط متأثر شده است؟

پاسخ:

قبل از پاسخ توجه به چند نكته ضرورى است:

اوّل: هدف نزول قرآن، تربيت معنوى و هدايت انسان ها به سوى سعادت و كمال است، و در اين راه نيازى به بيان همه ى معارف تجربى و غير تجربى براى بشر نيست؛ چون انسان داراى عقل و احساس است و خود مى تواند مسائل تجربى و علوم را به دست آورد. بنابراين منظور از «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ؛ «1» قرآن بيان كننده ى همه چيز است» مقصود همه ى آن چيزهايى است كه در راستاى هدايت معنوى بشر باشد، نه علوم تجربى و پزشكى. «2»

ذكر بعضى از مسائل علمى و پزشكى در قرآن به صورت اشاره و فرعى است

و موضوعيت ندارد و هدف قرآن از بيان مسائل علمى و پزشكى اين است كه:

راه خداشناسى را هموار كند؛

و كنجكاوى بشر در معارف قرآن را تحريك نمايد؛

و همچنين مسلمانان را، به علم و مطالب علمى تشويق نمايد. «3»

دوم: قرآن كريم با علوم و فرهنگ عصر خويش برخورد سه گانه اى داشته است:

______________________________

(1). نحل/ 89

(2). تفسير الميزان، علامه طباطبايى، بنياد علمى و فكرى علامه، ج 12، ص 495

(3) ر. ك: درآمدى بر تفسير علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات اسوه، ص 177.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 119

1. برخورد انكارى؛ 2. برخورد اثباتى؛ 3. برخورد اصلاحى.

قرآن وحى الهى و معجزه ى جاويدان پيامبر اسلام (ص) است و ممكن نيست علوم بى پايه و خرافى را در خود جاى دهد، «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ؛ «1» كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آيد.»

بنابراين قرآن و روايت صحيح، مطالب علمى و پزشكى بى پايه و نادرست را در خود جاى نداده اند. «2» علاوه بر آن، ترجمه ى متون طب جالينوس و بقراط، تا زمان پيامبر اسلام (ص) در جزيره العرب مرسوم نبوده تا قرآن از آن متأثر شده باشد.

سوم: قرآن كتاب پزشكى و بهداشتى نيست تا از آن انتظار علم پزشكى داشته باشيم. اما براى تفكّر در آيات الهى و ... بعضى از مسائل مانند: جنين شناسى، انگشت نگارى، شفاگرى عسل و بهداشت جسمى و روانى و تغذيه و ... را مطرح كرده امّا نه به صورت دائره المعارف پزشكى، بلكه به صورت كنايه و اشاره اى و در بعضى موارد نيز به صورت مبهم گذشته است.

مطالب مطرح شده در قرآن با علم

قطعى روز مطابقت دارد و هيچ گونه تعارضى ندارد و بعضى از مسائل پزشكى قرآن در زمان طب جالينوس موضوعيت نداشت؛ ولى امروزه با آزمايش هاى پيشرفته موضوعيت پيدا كرده است.

چهارم: جابجايى علم بين تمدّن ها و مناطق زمين از جمله بين شرق و غرب سابقه اى طولانى دارد (كه در ادامه اشاره مى كنيم) و اين يك امر طبيعى است كه ملت ها علوم را به همديگر وام مى دهند.

با اين مقدمه، به معرفى طب جالينوس و برخورد مسلمانان با آن مى پردازيم.

______________________________

(1). فصلت/ 42

(2). قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضايى، مركز مطالعات و پژوهش هاى حوزه علميه قم، چ 1، 1383، ص 22 به بعد.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 120

طب جالينوس و بقراط و تاثير آن بر طب اسلامى:

«بُقراط» يا «ابقراط»، طبيب بزرگ يونانى (Hippocrlle) 0052 سال قبل مى زيست. هر چند نوشته هاى بقراطى به طور گسترده مورد استفاده ى برخى پزشكان مسلمان قرار گرفت؛ امّا به طور كل تأثير تعيين كننده و مستقيم نوشته هاى جالينوس را نداشت. از اين رو در اين مقاله به تأثير طب جالينوس بر طب اسلامى مى پردازيم:

«جالينوس» (131- 201 م) در زمان «مارك اورل»، امپراطور روم مى زيست. ايشان در ابتدا به سوى فلسفه رفت و بعد به طب روى آورد و شروع به آموختن آن كرد و براى تكميل داروشناسى به جزيره ى «قبرس» و سپس به «فلسطين» رفت.

قريب به 100 جلد (بعضى تا 400 جلد نيز گفته اند) كتاب و رساله دارد و مهمترين آنها سته عشر (شانزده كتاب) جالينوس است. «1»

از سال 457 م دولت روم، نسطوره ها «2» را از قلمرو خود راند و در سال 481 ميلادى رسماً مركز علمى اين فرقه را بست و سپس رؤساى

روحانى نسطورى آن مركز را در نصيبين قرار دادند. پس از آن نسطوريان به سوى مشرق و به ويژه قلمرو ايران انتقال يافتند. مركز روحانى نسطوريان بعدها در 498 م به پايتخت ايران، يعنى سلوكيه و تيسفون منتقل شد. آنها مركز علم خود را در جندى شاپور برقرار نمودند و در آنجا يك مدرسه ى طبى داير شد كه در آن علم طب يونانى- كه حامل آن نسطوريان روم بودند- و طب هندى- كه از سواحل سند به آنجا راه يافت- آميخته شد. جندى شاپور يك بيمارستان و يك دانشكده ى پزشكى مهم داشت. «3»

______________________________

(1). ر. ك: تاريخ طب ايران پس از اسلام، محمود نجم آبادى، دانشگاه تهران، ص 25- 15

(2). نسطوريان يا نساطره، عده اى از دانشمندان تابع نسطوريوس بزرگ قسطنطنيه بودند

(3). ر. ك: پوياى فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، على اكبر ولايتى، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1382، چ 1، ج 1، ص 216.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 121

در واقع علم طب به معناى معروف آن در دوره ى اسلامى، با ترجمه ى كتاب هاى يونانى و هندى آغاز شده است. همچنين مركزى به نام «بيت الحكمه» براى ترجمه ى متون خارجى در بغداد تأسيس شد.

براى مثال: حنين بن اسحاق عبادى از مسيحيان نسطوره اى، از اهل حيره در جنوب عراق بود و ده سال قبل از مرگ خود نوشت: از آثار جالينوس 95 اثر را به سريانى و 34 اثر را به عربى برگردانده است، ايشان نقش بسزايى در تكوين واژگان علمى و پزشكى كلاسيك اسلامى ايفا كرد. «1»

در دوران خلفاى عباسى، كار ترجمه در مقياس بزرگى رونق گرفت. نظريه ها و اعمال پزشكى يونان و روم شرقى كاملًا پذيرفته شد، و

در روش پزشكى افراد جاى گرفت. اين روش تا پايان سده ى سوم ادامه داشت.

در سده ى سوم هجرى نوع تازه اى از نوشته هاى پزشكى پديد آمد، كه «الطب النبوى» ناميده مى شد.

و هدف از تدوين آن، ارائه ى راه ديگرى در برابر نظام هاى پزشكى موجود بود كه منحصراً بر پايه ى پزشكى يونان قرار داشت.

مؤلفان اين نوشته ها، بيشتر عالمان دينى بودند تا پزشك، و روش هاى پزشكى زمان پيامبر (ص) و قرآن و حديث را از طب يونانى برتر مى دانستند. و گاهى آنها دو رويكرد را در هم مى آميختند. «2» مانند: «رساله ى مختصر فى طب» از ابن حبيب اندلسى (174 ه-)، «طب الرضا» و «الطب النبوى» از ابى عاصم (287 ق) «3».

______________________________

(1) همان، ص 217

(2). همان، ص 218

(3). مجله پژوهش حوزه، شماره 18- 17، سال پنجم، مقاله نگارش احاديث طبى، ص 115- 110.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 122

برخورد پزشكان مسلمان با طب جالينوس:

علم طب اسلامى در جوى از ستايش و تحسين براى بقراط و با الهام مستقيم از تعاليم جالينوس پيشرفت كرده است. «1» مقام جالينوس در ميان پزشكان مسلمان آن قدر با اهميت بود كه تمام آثار وى را به زبان عربى ترجمه كردند و نظرات او با اهميت تلقّى مى شد، و پزشكان مسلمان خود را شاگرد جالينوس مى دانسته اند.

مهم ترين كارى كه پزشكان مسلمان براى پيشرفت طب جالينوس انجام دادند به شرح ذيل است.

1. طب پراكنده و مشوش يونانى را مرتب نمودند.

2. طب را از صورت نظرى بيرون آورده و طب عملى و تجربى را ايجاد كردند.

3. علم امراض را توسعه داده و بسيارى از بيمارى ها را كه تا آن زمان از آنها اطلاعاتى در دست نبود در علم طب وارد كردند.

4. اثر

داروها را در طب براساس «وظايف الاعضاء» بررسى كردند و به نتايج قابل توجهى دست يافتند. «2»

هر چند طب جالينوس و بقراط در ميان مسلمانان حاكم بود اما بسيارى از مسايل پزشكان مسلمان كه در مواجهه با بيماران خود با آن روبرو بودند؛ اختصاص به سرزمين اسلامى و شرايط خاص آن داشت، و در نوشته هاى يونانى از آن ذكرى به ميان نيامده بود.

درباره ى گياهان دارويى نيز در كتاب «حشائش» ديوسكوريدس، 500 گياه بررسى شده، امّا در كتاب «الحاوى» زكريا، 700 گياه و در كتاب «الجامع لمفردات الادويه و الاغذيه» 1400 گياه بررسى شده است.

______________________________

(1) تاريخ طب در ايران پس از اسلام، همان، ص 25

(2). طب اسلامى، ادوارد براون، ترجمه مسعود رجب نيا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1337، چ 1، ص 15.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 123

كتاب «قانون» ابن سينا پس از ترجمه به زبان لاتين، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت. اهميت «قانون» در اين است كه پيش از آن كه در پزشكى تابع آراى جالينوس باشد؛ با آراى جالينوس و ارسطو در تقابل است. «1»

جناب محمد بن زكرياى رازى (251- 313 ق) كتابى در رد نظريه هاى جالينوس به نام «الشكوك على الجالينوس» «2» به نگارش درآورد كه در مقدمه ى آن مى گويد: «مقام جالينوس بر هيچ كس پوشيده نيست ممكن است بعضى از كوته نظران مرا مذمّت كنند ولى فيلسوف و حكيم بر من خرده نخواهد گرفت، به دليل آنكه در حكمت و فلسفه جايز نيست و مى بايست از روى دليل و برهان گفتگو به عمل آيد و اگر شخص جالينوس زنده بود مرا به خاطر اين تأليفات، ستايش مى كرد.» «3»

همچنين ايشان آراى

جالينوس را درباره ى ديدن، شنيدن، رسيدن شعاعات نورى از جسم به چشم، نقد كرده است.

و ابو نصر فارابى نيز در كتاب «الرد على الجالينوس فيما نقض على ارسطاطايس لاعضاء الانسان» نظرات جالينوس را به نقد كشيد. «4»

همچنين ابن نفيس دمشقى (قرن ششم) نظرات جالينوس را در مورد گردش خون مورد نقد قرار داده است.

نتيجه گيرى:

1. قرآن وحى الهى است و هيچ تفكر بشرى حتى پيامبر (ص) در محتوا و نقل آن دخالتى ندارد و از هيچ علم و فرهنگى متأثر نشده است؛ چون خود ريشه و

______________________________

(1). پوياى فرهنگ و تمدن اسلامى، همان، ج 1، ص 234

(2). انتشارات موسسه مطالعات اسلامى، تهران، 1372 ش

(3). به نقل از طب اسلامى، ادوارد براون، همان، ص 13

(4). فوائد سزگين، تاريخ نگارش هاى عربى، پزشكى، تهران، 1380، ج 3، ص 417.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 124

مبدا افاضه ى علوم است. و همچنين روايات صحيح معصومين (ع) كه منشأ آن قرآن است؛ از زبان معصومى كه حامل علم لدنى است صادر شده است.

2. قرآن كتاب پزشكى نيست؛ ولى بعضى از مسائل پزشكى را به صورت كنايه و اشاره اى بيان كرده است و با جديدترين نظريات پزشكى، مطابقت دارد.

3. جابجايى علمى از منطقه اى از جهان به منطقه ى ديگر، امرى طبيعى است و بارها علم پزشكى بين شرق و غرب تبادل شده است.

4. طب جالينوس تأثير بسزايى بر پزشكان مسلمان گذاشت نه بر قرآن و احاديث صحيح؛ تا جايى كه پزشكان مسلمان پيشرفت خود را مديون متون ترجمه شده ى «جالينوس و بقراط» مى دانند. اما از قرن سوم به بعد، مسلمانان با الهام از وحى الهى و احاديث و تجربه هاى فراوان در زمينه ى پزشكى با توجه به

شرايط جغرافيايى و انسانى، به پيشرفت هاى قابل ملاحظه اى دست يافتند، كه به «عصر طلايى» معروف شد. و نظرات جالينوس را به نقد كشيده اند و ديدگاه هاى ابتدايى او را «تقويت»، «رد» و يا «اصلاح» نمودند.

معرفى كتاب:

1. پويايى فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، على اكبر ولايتى، ج 1.

2. تاريخ طب در ايران پس از اسلام، نجم آبادى.

3. طب اسلامى، ادوارد براون، ترجمه از رجب نيا.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 126

پرسش:

تاريخچه طب اسلامى را بيان كنيد؟

پاسخ:

آغاز پزشكى، داراى تاريخ معين نمى باشد و نظرات مختلفى درباره آن ارائه شده است. عده اى «هرمس لول» (ارس يا همان ادريس پيامبر) را به عنوان بنيانگذار پزشكى و طب معرفى نموده اند و برخى ديگر به تمدن هاى بابل، يمن، مصر، فارس، هند، يونان و ... نسبت داده اند و بعضى مى گويند: پزشكى به صورت يك هنر آغاز شد و در طى قرن ها به شكل يك علم درآمد.

ولى معلوم است كه تاريخ پزشكى با تاريخ آفرينش انسان گره خورده زيرا درد و بيمارى از انسان جدا شدنى نبوده است. اما به صورت مدوّن و كلاسيك در زمان جالينوس (201 ميلادى) و بقراط و افلاطون نظمى به خود بخشيده «1» و با ظهور اسلام در شبه جزيره ى عربستان رشته ى پزشكى شكوفايى فزاينده اى به خود گرفته است.

قرآن و روايات معصومين:

علاوه بر تشويق به كليات علم، به فراگيرى يك علم خاص نيز توصيه مى كردند. براى مثال از آنها حكايت شده كه علم پزشكى را هم رديف علم دين

______________________________

(1). جالينوس و بقراط معتقدند: پزشكى با الهام از سوى خداوند به افراد و پزشكان- در حالت رويا يا ظهور روشى براى درمان درد- ايجاد شده است. و افلاطون پزشكى را به صورت قياسى و تجربه

مى داند. (ر. ك: نگرش نوين به طب، دكتر غلامرضا نور محمدى، ص 10- 5، مجله پژوهش حوزه، شماره 18- 17. سال پنجم.)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 127

قرار داده اند: «العلم علمان، علم الاديان و علم الابدان» «1» و در اين باره توصيه هاى مؤكّد بهداشتى و درمانى معصومين (ع) به صورت مجموعه هاى پزشكى و بهداشتى مدون شده كه از جمله: «طب النبى»، «طب الصادق» و «طلب الرضا» مشهور است و دانشمندان مسلمان اعم از؛ سنى و شيعه كتاب هاى فراوانى در مورد احاديث طبى به نگارش در آوردند كه خود زمينه ى رشد و شكوفايى پزشكى در بين مسلمانان شده است. «2»

مراحل رشد پزشكى در اسلام

با نگاهى گذرا مى توان دوران ظهور اسلام در عرصه ى پزشكى را به چهار مرحله تقسيم نمود:

مرحله ى اول:

ابتداى ظهور دين اسلام تا سال 133 هجرى قمرى (750 ميلادى) كه شامل پزشكى در دوران نبوت، خلفا و عصر اموى بوده است.

در اين دوره به علّت نو پا بودن حكومت اسلامى و گسترش ممالك اسلامى به علم پزشكى توجه چندانى نشد و در نتيجه نام پزشك مسلمان برجسته اى گزارش نشده است.

در دوران حيات رسول اكرم (ص) افراد زير به عنوان پزشك مطرح بودند:

الف. شمردل بن قباب كعبى نجرانى: وى نبوت پيامبر اسلام (ص) را پذيرفت و مسلمان شد.

ب. ضماد بن ثعلبه ازدى: ايشان نيز در زمان پيامبر مسلمان شد.

د. ابن ابى رمثه تميمى: ايشان در جراحى مهارت داشت.

______________________________

(1). بحار الانوار، ج 1، ص 220

(2). ر. ك: نگارش احاديث طبى، دكتر غلامرضا نورمحمدى، ص 110، مجله پژوهش حوزه، سال پنجم، 18- 17.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 128

دوران اموى:

الف. تياذوق: وى يكى از پزشكان مسيحى در اواخر قرن اول هجرى

بوده است. وى طبيب مخصوص حجاج بن يوسف ثقفى بود و در سال 90 ه-. ق، در شهر واسط درگذشت. كتاب «ابدال الادويه و كناش» از تاليف هاى اوست.

ب. ابن آثال: طبيب مخصوص معاويه بود، و رياست پزشكان شام را به عهده داشته، و در علم خواص ادويه و تركيب سموم كشنده، بسيار ماهر بوده است. معاويه از سموم ساخته شده اين طبيب براى شهادت امام حسن مجتبى (ع)، مالك اشتر نخعى، عبد الرحمن بن خالد بن وليد بهره برد.

مرحله ى دوم:

اين مرحله همزمان با دوران عباسى است كه از سال 133 هجرى قمرى (750 ميلادى) تا سال 287 ه-. ق (900 م) را فرا مى گيرد و به دو بخش تقسيم مى گردد.

الف. عصر ترجمه: تاسيس بيت الحكمه، در زمان هارون، كه افراد فراوانى به ترجمه ى آثار تمدن يونانى، رومى و هندى روى آوردند و سرآمد آنان ابو زيد حنين بن اسحاق عبادى «1» و فرزندش اسحاق بن حنين بوده است.

ب. عصر تاليف: پس از ترجمه ى آثار پزشكى، افرادى به صورت پراكنده به تاليف كتاب هاى پزشكى پرداختند. آغاز عصر تاليف با نام «ابو الحسن على بن

______________________________

(1). ايشان از مسيحيان نسطوره اى اهل حيره در جنوب بغداد بود و متن ها را به عربى و سريانى ترجمه مى كرد و 95 اثر از جالينوس را به سريانى و 34 اثر او را به عربى ترجمه كرد، و نقش بسزايى در تكوين واژگان علمى و پزشكى كلاسيك اسلامى ايفا كرد. (پوياى فرهنگ، ولايتى، ج 1، ص 217)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 129

سهل بن طبرى» «1» گره خورده است. كتاب «فردوس الحكمه ى» او، شروع حركت نوين، در پزشكى تمدّن اسلامى مى باشد. «2»

مرحله ى سوم:

اين دوران،

عصر طلايى پزشكان مسلمان است كه از سال 287 تا 700 هجرى قمرى (900- 1300 م) را در بر مى گيرد. بيشترين پزشكان و نوآورى ها و بالاترين رشد را در اين دوره داشتند و تمام دانشمندان غرب، اين دوره را «عصر طلايى» رشد مسلمانان ناميده اند؛ تا جايى كه دكتر «جى اى پارك» مى گويد:

«در حالى كه اروپائيان در دوران سياه به سر مى بردند، مسلمانان در بقيه ى نقاط متمدن جهان به پيش مى رفتند، آنان در بغداد، دمشق، قاهره و ديگر شهرها مدارس پزشكى و بيمارستان بر پا مى كردند. آنها مشعل فروزانى از دانش پزشكى بر افروختند.

بيش از 60 بيمارستان در بغداد و 33 بيمارستان در قاهره ساخته شد. در حالى كه در اروپا اولين بيمارستان در سال 1793 م در شهر يورك انگلستان بناشد. «3»»

لازم به ذكر است پزشكان مشهور مانند ابن سينا، رازى، اهوازى، جرجانى و ... در اين دوره بودند.

مرحله ى چهارم:

اين مرحله دوران افول دانش پزشكى مسلمانان است كه علل و عوامل زيادى مانند: جنگ ها، اختلافات مذهبى، فرار دانشمندان به نقاط ديگر، آتش زدن

______________________________

(1). ايشان در خدمت معتصم، واثق و متوكل عباسى بود. (230 ه-. ق)

(2). ر. ك: دوران تاليف و تصنيف كتب طبى در تمدن اسلام و ايران، محمود نجم آبادى، دانشگاه تهران، 1357

(3). پزشكى پيشگيرى اجتماعى، جى اى پارك، پارك، ج 2، ص 9. به نقل از غلام رضا نورمحمدى، مفهوم طب اسلامى، ص 22.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 130

كتابخانه ها و ... سبب سستى و شروع انحطاط مسلمانان شده است. و از قرن شانزدهم ميلادى طلوع علوم پزشكى در غرب آغاز شد، و نهضت احياى علم پزشكى راه اندازى گرديد. «1»

نتيجه:

حاصل سخن اينكه، طب اسلامى از

ترجمه ى متون آثار يونانى و هندى شروع شده، امّا با توجه به وجود قرآن در بين مسلمانان و توصيه به فراگيرى علم و بيان برخى مطالب پزشكى مانند: مراحل خلقت انسان و ... موجب تحريك و كنجكاوى بشر درباره ى مسائل پزشكى شد، و همچنين مى توان گفت: مطرح نمودن بحث شفاء مانند: قرآن و عسل و وجود احاديث طبى و ... عامل رشد پزشكى در تمدن اسلامى بوده و «عصر طلائى پزشكى» را از سال 287 تا 700 ه- به وجود آورده است.

براى مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه فرماييد:

1. ادوارد براون، طب اسلامى، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات بنگاه و نشر كتاب.

2. تاريخ پزشكى ايران، الگود سيريل، ترجمه باهر فرقانى، اميركبير.

3. تاريخ علوم در اسلام، سيد حسن تقى زاده، فردوس.

4. تاريخ طب در ايران پس از اسلام، محمود نجم آبادى، دانشگاه تهران.

5. پويايى فرهنگ و تمدن اسلامى در ايران، على اكبر ولايتى، ج 1.

6. مجله پژوهش حوزه، شماره 18- 17، سال پنجم، غلامرضا نورمحمدى، مقاله اى با نام نگرشى به مفهوم طب اسلامى.

7. پژوهشى در تاريخ پزشكى و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمدتقى سرمدى، تهران، انتشارات سرمدى، اسفند 1379.

______________________________

(1). پارا سلوس (1541- 1493 م) را احيا كننده ى پزشكى نوين مى دانند. اين فرد سوئيسى تمام آثار جالينوس و ابن سينا را به آتش كشيد و بحث پژوهش عقلى را مطرح نمود

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 132

پرسش:

مهمترين پزشكان مسلمان و نوشته هايشان را بنويسيد؟

پاسخ:

نام مهمترين پزشكان مسلمان همراه با آثارشان به شرح ذيل است:

1. تياذق، طبيب حجاج بن يوسف ثقفى (م 90 ق):

درباره ى بيوگرافى او اطلاعات جزيى در دست است. برخى قصيده ى عربى درباره «حفظ الصحه» را به او نسبت داده اند و ترجمه ى منظوم فارسى

آن را به ابن سينا نسبت داده اند. اين قطعه عربى ظاهراً مشتمل بر هشتاد بيت بوده است. «1»

ابن ابى اصيبعه، يك كناش بزرگ و دو كتاب كبير در تهيه ادويه و تفسير اسامى ادويه را به او نسبت مى دهد. «2»

2. حنين بن اسحاق عبادى، (قرن دوم):

ايشان از مسيحيان نسطوره اى اهل حيره در جنوب عراق بود و متون پزشكى را به عربى و سريانى ترجمه مى كرد و از آثار جالينوس 95 اثر را به سريانى و 34 اثر را به عربى ترجمه كرد و رساله اى درباره ى چشم پزشكى دارد.

______________________________

(1). كه با اين بيت آغاز مى شود:

توق اذا استطعت ادخال مطعم على مطعم من قبل فعل الهواظم

تا طعامى نگذرد از معده به بالاى آن هر طعامى كان خورى باشد تو را عين و زبان

(2). ر. ك: تاريخ علوم در اسلام، سيد حسن تقى زاده، تهران، فردوسى، 1379، ص 216.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 133

تاليفات او: المسائل فى الطب المتعلمين، عشر مقالات فى العين، رساله ى چشم پزشكى. «1»

3. ابو الحسن على بن سهل رَبَّن طبرى (240 ق):

ايشان روش هاى پزشكى يونانى و رومى را كتاب فردوس الحكمه در خلاصه كرد، و فصل جداگانه اى نيز به پزشكى هندى اختصاص داد، نظريات او در آسيب شناسى، طب بالينى، داروشناسى، اهميّت فراوان دارد و اين كتاب را در سال 237 ق به متوكل خليفه ى وقت اهدا كرد. «2»

4. على بن عيسى، (سده سوم)

«تذكره الكحالين» را نوشت كه حاوى 130 بيمارى چشم است.

5. عمار موصلى (سده سوم)،

در «رساله اى در بيمارى چشم»، 48 بيمارى را بحث كرد. او به شيوه ى در آوردن آب مرواريد (كاتاراكت) از راه سوزن توخالى همراه با مكش اشاره دارد.

6. ابو بكر

محمد بن زكرياى رازى (م 311 ق)،

كتاب هاى او عبارتند از: المنصور فى الطب و كتاب الحاوى و ...

رازى هم در طب و هم در كيميا تبحّر داشت و در بغداد بيمارستانى تأسيس كرد. كتاب «الحاوى» او بزرگ ترين و جامع ترين كتاب طبى عصر خويش است. وى رساله اى براى تشخيص «آبله» و «سرخك» دارند كه پيش از آن هيچ طبيب يونانى يا اسلامى درباره ى آن چيزى ننوشته اند و 700 داروى گياهى را شناسايى كرد. ايشان به نقد نظريات طب جالينوس پرداخت و مهم ترين آن ها درباره ى

______________________________

(1). ر. ك: فواد سزگين، تاريخ نگارش هاى عربى، پزشكى، ص 45- 328، تهران، 1380، ج 3، تاريخ تمدن، ولايتى، ج 1، ص 217

(2). پويايى فرهنگ و تمدن اسلامى در ايران، على اكبر ولايتى، ج 1، ص 218.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 134

ديدن، شنيدن، رسيدن شعاعات نورى از جسم به چشم و ... مى باشد. «1» و كتاب نقد آن به زبان لاتين از سال 1498 تا 1866 چهل بار تجديد چاپ شده است؛ و آقاى «نويبورگ» اين كتاب را زينتى براى طب اسلامى مى داند. «2»

7. اخوينى بخارى (373 ه-. ق)

صاحب «هدايه المتعلمين فى الطب» مى باشد [اولين پزشكى نامه 8. على ابن عباس اهوازى: (م 384 ه-. ق)

وى داراى كتاب «كامل الصناعه» است و اين كتاب كه طب ملكى نيز خوانده مى شود؛ به نام ملك ديلمى عضد الدوله مى باشد و در پنج قرن، مرجع طب در مدارس اروپاييان بود. ايشان اهميت زيادى به «سيستم عروق شعريه» مى دادند و مطالب زيادى به رشته ى تحرير در آوردند.

9. ابن سينا (427 ه-. ق):

وى داراى كتاب «القانون فى الطب» (دانشنامه پزشكى) است. كتاب قانون، مشتمل بر 5 كتاب است؛ اصول

عمومى پزشكى- مفردات پزشكى- بيمارى هاى مخصوص بخش هايى از بدن- علايم امراض مانند: تب، داروهاى مركب.

كتاب قانون بعد از ترجمه ى لاتين، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت و كتاب پايه ى درسى دانشگاه شد. و از سال 1473 تا 1505 م، 15 مرتبه تجديد چاپ شده «3» و در قرن 16 م، 20 چاپ آن موجود است.

______________________________

(1). همان، ص 215؛ ر. ك: قواعد سزگين، تاريخ نگارش هاى عربى، پزشكى، تهران، 1380، ج 3، ص 277؛ ر. ك: كارنامه ى اسلام، دكتر عبد الحسين زرين كوب، اميركبير، 1380، تهران، ص 53 به بعد

(2). همان، ر. ك: تمدن اسلامى از زبان بيگانگان، محمد تقى صرفى، نشر برگزيده، چ 1، 1374، ص 18

(3). همان.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 135

ايشان رساله اى نيز درباره ى قولنج، الادويه القلبيه، ارجوزه فى الطب (منظومه ى آموزشى پزشكى) نگاشته اند.

10. اسحاق بن سليمان اسرائيلى (سده چهارم)،

رساله اى درباره ى تب دارد.

11. سعيد بن هبه الله (495 ق)،

صاحب «المغنى فى تدبير الامراض» و رساله طبى- فلسفى «فى خلق الانسان» است.

12. ابو القاسم زهراوى (سده چهارم):

ايشان داراى كتاب «التصريف لمن عجز عن التاليف»، (دانشنامه ى 30 جلدى) مى باشد. وى به مسائل جراحى پرداخته و در مورد خرد كردن سنگ مثانه مهارت داشته است.

13. سيد اسماعيل جرجانى (531 ق):

«ذخيره ى پزشكى» از آثار اوست وى به قلم فارسى نگارش مى نمود و آثار عربى و يونانى را به فارسى ترجمه مى كرد. مانند خوارزمشاهى، شامل: بيمارشناسى، علاج بيمارى ها، داروشناسى، گياه شناسى و ...

كتاب «ذخيره ى پزشكى» او تنها كتاب پزشكى است كه به زبان عبرى ترجمه و تا كنون چهار بار در ايران به چاپ رسيده است. «1»

14. محمد بن قسّوم بن اسلم غافقى، (سده ششم و هفتم)

«المرشد فى طب

العين» را نگاشت.

______________________________

(1) پوياى فرهنگ و تمدن اسلامى در ايران، همان، ج 1، ص 220.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 136

15. مهذب الدين عبد الرحيم بن على، مشهور به دخوار (م 628 ق):

ايشان شاگردان زيادى در پزشكى پرورش داد و مدرسه اى در دمشق ساخت.

16. ابن ابى اصيبعه:

وى در قرن هفتم مى زيست و شاگرد «دخوار» و چشم پزشك بود و نام كتاب او «عيون الانباء فى طبقات الاطباء» مى باشد.

17. ابن نفيس (دمشق/ م 687 ق):

داراى كتاب «الشامل فى الصناعه الطيبه». (80 مجلد) است. ايشان در مصر تدريس مى كرد. و شرحى بر كتاب «حنين» بنام «المسائل فى الطب» (چشم پزشكى) نوشته اند.- پرخواننده ترين تلخيص قانون، كتاب الموجز ابن نفيس بود.

ايشان گردش ريوى خون را، حدود سه قرن پيش از آن كه اين جريان را اروپايى ها كشف كنند؛ در كتاب خود توصيف كرد و نظريه جالينوسى را رد كرد.

18. ابو روح محمد بن منصور، مشهور به زرين دست (قرن هفتم):

وى كتاب «نور العيون» را به زبان فارسى نوشت.

اين چشم پزشك و جراح، در عهد ملكشاه سلجوقى مى زيست. مردى كه يك چشم داشت، ايشان با اطمينان كامل چشم ديگرش را جراحى كرد. «1»

19. فتح الدين قيسى (م 657 ق):

در كتاب «نتيجه الفكر فى علاج امراض البصر»، 124 ناراحتى چشم را بر مى شمارد.

______________________________

(1). كارنامه اسلام، ص 53.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 137

20. ابن خطيب اندلسى (م 776) مشهور به لسان الدين:

ايشان رساله اى به نام «طاعون» دارد. طاعون كه در آن زمان در اروپا شايع بود، ايشان براى درمان آن همت گماشت و بر اين باور بود كه اين بيمارى واگيردار است و از طريق لباس، ظرف، گوشواره، و ... منتقل مى شود. «1»

براى آگاهى بيشتر

به كتاب هاى زير مراجعه شود:

1. پويايى فرهنگ و تمدن اسلامى در ايران، على اكبر ولايتى، ج 1، ص 215.

2. كارنامه اسلام، دكتر عبد الحسين زرين كوب، اميركبير، تهران، 1380، ص 53 به بعد.

3. علوم اسلام و نقش آن در تحولات علمى جهان، آلدوميدى، انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، 1371 ترجمه از محمدرضا شجاعى رضوى و علوى، ص 79 به بعد.

4. تاريخ علوم در اسلام، سيد حسن تقى زاده، تهران، فردوسى، 1379، ص 214.

5. ر. ك: تاريخ طب در ايران پس از اسلام، دكتر محمود نجم آبادى، دانشگاه تهران، چ 2، 1366.

6. تاريخ پزشكى ايران، الگود سيريل، ترجمه باهر فرقانى، اميركبير، تهران، چ 1.

7. ادوارد براون، طب اسلامى، ترجمه مسعود رجب نيا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، چ 1، 1337.

8. مجله ى حوزه و پژوهش، ش 17 و 18.

______________________________

(1). همان.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 138

پرسش:

مقصود از «علق» در قرآن و علم پزشكى چيست؟

آيا درست است كه واژه ى «علق» در قرآن به معناى «خون بسته» است؟ آيا علم پزشكى جديد تأييد مى كند؟

پاسخ:

قرآن كريم در آيات مختلف، به مراحل خلقت انسان اشاره دارد؛ يكى از اين مراحل «علق» است.

واژه ى «علق» شش بار «1» و در پنج آيه به صورت هاى مختلف به كار رفته است و همچنين سوره اى از قرآن با نام «علق» نازل شده است. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ؛ بخوان به نام پروردگارت كه آفريد، انسان را از علق آفريد.»

اكثر مفسران «2» اتفاق نظر دارند كه 5 آيه ى اول سوره ى علق، نخستين آيات نازل شده بر پيامبر اكرم (ص) است.

علق در لغت:

واژه ى «علق» جمع «عَلَقَه» در اصل به معناى «چيزى كه به چيز بالاتر آويزان شود» آمده است و موارد استعمال آن در خون

بسته، زالو، خون منعقد كه در اثر رطوبت به هر چيز مى چسبد، كرم سياه كه به عضو آدمى مى چسبد و خون

______________________________

(1). علق/ 1 و 2، حج/ 5، مومنون/ 14، غافر/ 67، قيامت/ 38

(2). ر. ك: تفسير نمونه، مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 27، ص 153.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 139

را مى مكد و ... مى باشد. «1» پس مى توان گفت: در مواردى كه علق استعمال شده: يكى چسبندگى و ديگرى آويزان بودن، لحاظ شده است مانند: زالو، خون بسته و كرم كه به عضو بدن مى چسبد و آويزان مى شود.

علق از نگاه علم:

«علق»، همان خون بسته اى است كه از تركيب اسپرم مرد با اوول زن حاصل و پس از ورود به رحم زن بدان آويزان مى شود. پس از پيوستن نطفه ى مرد به تخمك زن، تكثير سلولى آغاز مى شود و به صورت يك توده ى سلوى در مى آيد كه به شكل توت است (به آن مارولاMarula گويند) و در رحم لايه گزينى مى كند يعنى، سلول هاى تغذيه كننده به درون لايه ى مخاطى رحم نفوذ مى كند و به آن (رحم) معلق (آويزان نه كاملًا چسبيده) مى شوند. قرآن اين مطلب را با تعبير زيباى «علق» بيان كرده است. «2»

اگر واژه ى «علق» را به معناى خون بسته بپذيريم، مى توانيم تناسب آن را با موارد استعمال اين گونه بيان كنيم:

1. چسبنده بودن آن. «3» (خون بسته اى كه براى مكيدن خون به بدن مى چسبد)

2. آويزان شدن آن به جداره ى رحم.

3. مشابه زالو است: زالو هر بار مى تواند به اندازه يك فنجان قهوه، خون انسان يا حيوانى را بمكد. نطفه در رحم، زالو وار به رحم مى چسبد و از خون تغذيه

______________________________

(1). التحقيق فى كلمات قرآن كريم،

حسن مصطفوى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ايران، تهران، مفردات راغب اصفهانى، المكتبه الرضويه، تهران، ذيل ماده «علق»؛ ر. ك: قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ذيل ماده «علق»

(2). طب در قرآن، دكتر دياب و قرقوز، ترجمه چراغى، ص 86، انتشارات حفظى، تهران

(3). تفسير نمونه، همان، ج 27، ص 156.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 140

مى كند. «1» همچنين در وجه تشبيه به زالو گفته شده است كه در مرحله ى ايجاد جنين، از هر دو ماده اى به نام «هپارين» ترشح مى شود تا اينكه خون در موضع منعقد نشود و قابل تغذيه باشد. «2» شكل علقه مانند زالو است اين حالت در چهار هفته اول ادامه دارد. «3»

4. تغذيه از خون است. «4»

در نتيجه مى توان گفت: «5» با توجّه به ديدگاه دانشمندان و مفسّران و اهل لغت، «علق» به معناى «خون بسته» آويزان به رحم است. به ويژه آنكه اين مرحله از خلقت انسان در علم جنين شناسى جديد، به عنوان واسطه اى بين نطفه و مضغه (گوشت شدن) محسوب مى شود.

يعنى حدود 24 ساعت اين خون بسته به جدار رحم آويزان است و از خون آن تغذيه مى كند.

خداوند مى توانست با بيان «الدم المنقبضه؛ خون بسته» مطلب را ذكر نمايد اما با آوردن واژه ى «علق» هم معناى خون بسته و هم معناى آويزان بودن را رسانده است كه با نظريات جديد پزشكى همخوانى دارد.

______________________________

(1). مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفى، ص 99، نشر سبحان، تهران

(2). اولين پيامبر آخرين دانشگاه، دكتر پاك نژاد، ج 11، ص 110، كتابفروشى اسلامى، تهران

(3). اسلام و طب جديد يا معجزات علمى قرآن، دكتر عبد العزيز اسماعيل پاشا، ترجمه سيد غلامرضا سعيدى، انتشارات

برهان، ص 182

(4). حضرت آيت الله معرفت بعد از پذيرفتن اين نظريه كه علق خون بسته است مى گويد: علقه در روز هفتم به جداره رحم مى چسبد. (التمهيد، محمدهادى معرفت، ج 6، ص 82)

(5). لازم به ذكر است احتمالات ديگرى درباره «علق» داده شده از جمله، بعضى ها علق را به معناى نطفه مرد (اسپرماتوزئيد) معنا كرده اند (مطالب شگفت انگيز قرآن، ص 99) و بعضى ديگر به معناى موجود صاحب علاقه كه اشاره به روح اجتماعى انسان است، معنا نموده اند. و بعضى ديگر اشاره به گل حضرت آدم (ع) كه حالت چسبندگى دارد نموده اند. (ر. ك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر رضايى اصفهانى، ج 2، ص 487- 481)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 141

با توجه به عدم پيشرفت علم پزشكى در 14 قرن قبل، مى توان مسئله ى «علق» را يكى از شگفتى هاى علمى قرآن ناميد؛ كه بعد از 14 قرن كشف شده است. «1»

براى مطالعه ى بيشتر به كتاب هاى ذيل مراجعه شود:

1. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر رضايى اصفهانى، ج 2، ص 487- 481.

2. طب در قرآن، دكتر دياب و قرقوز، ترجمه از چراغى، ص 86.

3. اولين پيامبر آخرين دانشگاه، دكتر پاك نژاد، ج 11، ص 110.

4. مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفى، ص 99.

______________________________

(1). ر. ك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات مبين، رشت، ج 2، ص 487- 481.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 142

پرسش:

منظور از «صلب و ترائب» در قرآن و علوم پزشكى چيست؟

آيا آيه ى 5 سوره ى طارق با يافته هاى علوم پزشكى مطابقت دارد؟

پاسخ:

براى اينكه با نكات علمى آيه آشنا شويم، لازم است معناى برخى واژه هاى آيه بررسى شود:

«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ* خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ* يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» «1»

«انسان بايد بنگرد كه از

چه چيز آفريده شده است؟! از يك آب جهنده آفريده شده است، آبى كه از ميان پشت و دو استخوان جلوى بدن مرد (آلت تناسلى) خارج مى شود.»

واژه شناسى:

واژه ى «دافق» از «دفق» به معناى «صبُ الماء» (ريختن آب) آمده است و «ماء دافق»، همان منى مرد است كه به صورت جهنده از او خارج مى شود. «2»

______________________________

(1). طارق/ 7- 5

(2). قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ذيل ماده «دفق»؛ تفسير الميزان علامه طباطبايى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 20، ص 379؛ براى ماء دافق، معانى ديگرى ذكر كرده اند؛ مانند: آب مشترك زن و مرد، آب زنان كه از رحم خارج مى شود. اما با توجه به معناى دافق كه داراى جهندگى است؛ شامل منى مرد مى باشد.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 143

«صُلب» به معناى استخوان هاى تيره پشت از پس گردن تا آخر ران ها، كمر، و به معناى چيز شديد و سخت و ... آمده است. «1»

«ترائب» از ريشه ى «تراب» به معناى دو چيز مساوى در بدن است. لذا صاحب نظران مصاديق زيادى براى آن ذكر كرده اند، مانند: بين دو سينه ى زن، بين دو كتف و سر، استخوان سينه و گلو، «2» عصاره ى قلب، «3» سرتا سر بدن، (چشم، دست، پا،) «4» بين نخاع و سينه ى هر شخص، «5» و بين پشت و دو استخوان پا (محل آلت تناسلى). «6»

نگاه تفسيرى:

آيه ى فوق اشاره به منشاء و ريشه ى منى دارد به اين معنا كه منى از صلب و ترائب سرچشمه مى گيرد. «7»

با توجه به مصاديق و احتمالات در مورد واژه ى «صلب و ترائب» مفسران «8» نيز احتمالات مختلفى بيان كرده اند: آن چه مشهور و موافق علم و لغت است

______________________________

(1).

التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوى، ذيل ماده ى «صلب و ترائب»

(2). مجمع البيان، طبرسى، دار المعرفه، بيروت، ذيل آيه 7 سوره طارق

(3). ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 532

(4). مجمع، همان

(5). البصائر، ذيل آيه

(6). التمهيد، محمدهادى معرفت، انتشارات التمهيد، قم، ج 6، ص 64

(7). در سوره اعراف آيه ى 172 نيز اشاره به منشاء منى دارد، و آمده است «و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم ...؛ و هنگامى كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه ى آنان را برگرفت.»

(8). منى از ميان پشت و روى او خارج مى شود با توجه به هيجانات كل بدن، مى توان گفت: منى از تمام بدن خارج مى شود. تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ذيل آيه ى كل بدن بين استخوان سينه و پشت واقع شده است. (الميزان، علامه طباطبايى، ذيل آيه)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 144

عبارت است از اينكه: آب منى از بين ستون فقرات پشت و دو استخوان ران پا (محل آلت تناسلى) خارج مى شود. «1»

قرآن براى حفظ عفت كلام، بعضى از مسائل جنسى را به صورت كنايه يا تشبيه، يا تمثيل بيان مى كند و از مطرح كردن مستقيم آن خوددارى مى كند. از اين رو براى پرهيز كردن از استفاده از نام آلت تناسلى به صورت كنايه، واژه ى «ترائب» يعنى دو استخوان جلوى بدن مرد را به كار برده است.

منشاء منى در نگاه علم:

منى در لغت به معناى «تقدير و اندازه گيرى» آمده و به آب مرد اطلاق شده است و در مورد زن به كار نرفته است. «2»

منى، حاوى 200 تا 300 ميليون اسپرماتوزئيد است. برخى تعداد آن را 2 تا 500 ميليون عدد متغيّر

مى دانند. «3» نطفه ى مرد را كرمك مى گويند و طول آن 10- 100 مو (هر مو يك ميليونيم متر است) و داراى سر و گردن و يك دم بسيار متحرك مى باشد و در هر ثانيه 14- 23 ميكرون حركت مى كند. اسپرم ها داخل مهبل ريخته مى شود. از 300 تا 500 عدد آن فقط يكى از آن ها مورد نياز است و ما بقى وارد زهدان مى گردد. «4»

صاحب نظران درباره ى منشاء منى مى گويند: وقتى به كتب لغت مراجعه مى كنيم، محل منى را صُلب و ترائب مى دانند كه مربوط به قسمت پشتى و

______________________________

(1). التمهيد، محمد هادى معرفت، انتشارات نشر اسلامى، قم، ج 6، ص 64؛ طب در قرآن، دكتر عبد الحميد دياب و قرقوز، انتشارات حفظى، تهران، ص 32

(2). قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ذيل ماده «منى»

(3). اولين دانشگاه آخرين پيامبر، دكتر پاك نژاد، كتابفروشى اسلامى، ج 6، ص 64؛ طب در قرآن، همان، ص 32

(4). رويان شناسى لانگمن، پرفسور توماس، ترجمه بهادرى و مشكور، سهامى چهر، ص 29.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 145

قدامى ستون فقرات يعنى جاى اوليه اى كه بيضه و رحم قرار مى گيرند. (قبل از شش ماهگى جنين، تخم و تخمدان هر دو در پشت قرار دارند و پس از شش ماهگى در جنس نر هر دو به پايين كشيده شده و در پوسته ى بيضه قرار مى گيرند و به وضع عادى در مى آيند و در جنس ماده نيز مختصر جابجا شده و در دو طرف پهلو محاذى لوله هاى رحم جايگزين مى شوند.) «1»

نظريه ى علمى ديگرى درباره ى منشاء منى وجود دارد كه مطابق با لغت و قول مشهور است و آن اين است كه: منى مرد كه

از ميان صُلب و ترائب (استخوان پاها) او خارج مى شود، در تمام نقاط و مجارى عبور منى- از نظر كالبد شكافى- در محدوده صُلب و ترائب (استخوان پاها) قرار دارند. غدد كيسه اى پشت پروستات (كه ترشحات آنها قسمتى از منى را تشكيل مى دهد) نيز در اين محدوده قرار دارند. پس مى توان گفت: منى از ميان صلب مرد به عنوان يك مركز عصبى- تناسل امر كننده- و ترائب او به عنوان رشته هاى عصبى مأمور به اجرا، خارج مى شوند. «2»

نتيجه گيرى:

با توجه به كتب لغت و نظرات مفسرين و ديدگاه هاى دانشمندان مى توان گفت: «صلب» به معناى پشت مرد، به عنوان يك مركز عصبى، و «ترائب» به معناى ما بين دو استخوان ران است، كه كنايه از دستگاه تناسلى مرد دارد. پس آيه ى «صلب و ترائب» با نظرات دانشمندان جنين شناسى همخوانى دارد.

اما آيا مى توان آن را «اعجاز علمى» دانست؟ در پاسخ بايد گفت: مسئله ى خروج منى از بدن انسان، و دستگاه تناسلى كه بين پشت و دو استخوان جلوى

______________________________

(1). اولين دانشگاه آخرين پيامبر، پاك نژاد، ج 1، ص 240

(2). طب در قرآن، دكتر عبد الحميد دياب و قرقوز، ص 32 با تلخيص.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 146

بدن است فى الجمله (تا حدودى) براى بشر قابل حس بوده است و لذا آيه ى فوق را نمى توان در رديف اعجاز علمى قرآن دانست؛ بلكه مى توان يكى از «اشارات علمى قرآن» قلمداد كرد. «1»

براى مطالعه ى بيشتر به كتاب هاى زير مراجعه فرمائيد:

1. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضائى اصفهانى، انتشارات مبين، ج 2، ص 457- 445.

2. التمهيد، محمدهادى معرفت، انتشارات نشر اسلامى، ج 6، ص 64.

3. طب در قرآن، دكتر عبد الحميد دياب

و قرقوز، انتشارات حفظى، ترجمه على چراغى، ص 32.

4. رويان شناسى لانگمن، پروفسور توماس، وى، ترجمه بهادرى، انتشارات سهامى چهر.

______________________________

(1). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات مبين، چ 1، 1380، ج 2، ص 445- 457.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 148

پرسش:

باردارى حضرت مريم (س) از طريق بكرزايى بوده يا منشاء اعجاز الهى داشته است؟

پاسخ:

بكرزايى در آئينه ى علم

تصوّر ولادت فرزند بدون دخالت پدر، اگر در گذشته باور كردنى نبوده اما امروزه از نظر علوم زيستى ممكن است.

امروزه با پيشرفت علم، بحثى مطرح شده، به نام «توليد مثل هاى غير مزدوج». يعنى، توليدى كه در آن فرد ماده، ظاهراً بدون تماس با فرد نر، بارور مى شود. و شواهدى از اين قبيل بارورى ها را ذكر مى نمايند. و نيز از نظر علمى نشان مى دهند كه در نوع انسان هم بعضى از زن ها ذو جنبتين (داراى دو جنبه) مى باشند. يعنى، ساختمان درونى خاصى دارند كه خود به تنهايى قادر به توليد فرد جديد مى باشند، اين ويژگى را در اصطلاح «نرمادگى» و چنين زايشى را «بكرزايى» مى گويند، كه بيشتر، در زن ها بروز مى كند. چنين زن هايى ممكن است علاوه بر داشتن غده هاى تناسلى مختلط، بعضى از صفات ظاهرى مردها مانند موى صورت را نيز داشته باشند. «1»

همچنين افرادى ديده شده اند كه در آن ها لزوماً «اسپرماتوژنزيس» همراه با «اوول اسيون» و قاعدگى وجود داشته است. «2»

______________________________

(1). خلقت انسان، يد الله سحابى، شركت سهامى، چ 13، ص 162- 158

(2). بافت شناسى انسانى پايه، ص 567.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 149

بكرزايى در نوعى از حشرات، مانند: شته، و بعضى از جانداران، مانند: ستاره ى دريايى و كرم ابريشم وجود دارد؛ كه بدون عمل لقاح رشد و نمو خود را شروع مى كنند. و جانداران ذره بينى، مانند: باكترى ها و ويروس ها،

توليد مثل بدون لقاح دارند. حتى «فيلدوكسرا و استاتريكس» مى تواند تا 10 نسل بدون دخالت نر توليد مثل كند. «1» قورباغه ها نيز مى توانند، بكرزايى داشته باشند. «2»

حتى برخى نويسندگان نام افرادى را ذكر كرده اند كه بدون تماس با مرد، باردار شده اند. براى مثال: خانم «امى مارى جونز» فرزند بدون پدر به دنيا آورد. پزشكان بعد از آزمايشات به اين نتيجه رسيداند كه در خون دختر او (مونيكا) كوچك ترين علامت يا اثر مرد خارجى وجود ندارد. «3»

با توجه به اينكه بكرزايى در ميان حشرات و باكترى ها اثبات شده است و اگر در مورد انسان نيز اثبات شود. «4»

صاحب نظران مى گويند: وجود شخص دو جنسى حقيقى، كه داراى بافت هاى بيضه و تخمدان باشد مى تواند بدون تماس، توليد مثل نمايد، در حالى كه در تاريخ بشر چنين افرادى به ندرت ديده مى شوند و حالت عادى و طبيعى ندارد؛ بلكه استثناء است.

زايمان حضرت مريم (س) بكرزايى يا معجزه:

موضوع بارورى و باردارى حضرت مريم (س) از مسائل پر سر و صدا و پر گفتگوى تاريخ بشر است. نه تنها قرآن به مسئله ى باردار شدن حضرت مريم (س)

______________________________

(1). مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفى، نشر سبحان، تهران، ص 110

(2). انسان موجود ناشناخته، الكيس كارل، ترجمه دكتر دبيرى، ص 104

(3). مطالب شگفت انگيز قرآن، ص 112، از روزنامه اطلاعات 20820

(4). در آزمايشات بكرزائى بر روى پستانداران تا خرگوش پيش رفته اند و جنينى در مرحله ى بسيار ابتدايى به دست آوردند. (مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ص 118؛ ر. ك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر رضايى اصفهانى، ج 2، ص 461.)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 150

پرسش هاى قرآنى جوانان 194

بدون تماس با مردى

اشاره كرده، كتاب انجيل نيز به اين مسئله پرداخته و آن را معجزه ى الهى مى داند. «1» قرآن كريم در سوره ى مريم، به بيان داستان تولد حضرت عيسى (ع) پرداخته و مى فرمايد:

«ما روح خود (جبرئيل) را به سوى او فرستاديم تا به شكل بشرى خوش اندام بر او نمايان شد. مريم گفت: اگر پرهيزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مى برم. گفت: من فقط فرستاده ى پروردگار توام، براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم. گفت: چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبودم؟ گفت: فرمان چنين است. پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است، تا او را نشانه اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم. پس حضرت مريم (س) حضرت عيسى (ع) را آبستن شد.» «2»

آيه بيان گر آن است كه حضرت عيسى (ع) از طريق معجزه ى الهى و قدرت ماوراء طبيعت به دنيا آمد و طبيعت و امور عادى يا بكرزايى، در تولّد آن حضرت نقشى نداشته است.

تعبير «كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا» «3» اشاره به اراده ى خداوند، و قضا و قدر او دارد كه حضرت عيسى (ع) متولد شوند و تعبير «وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا؛ «4» تا او را نشانه اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم.»؛ نشانگر خارق العاده بودن تولد و معجزه بودن آن است. «5»

______________________________

(1). مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، موريس بوكاى، ترجمه ذبيح الله دبير، ص 118. دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، به نقل از انجيل متى، 13/ 46

(2). مريم/ 16- 22

(3). مريم/ 22. (اين دستور قطعى بود)

(4). همان

(5). تفسير الميزان، علامه طباطبايى،

دار الكتب الاسلامى، تهران، ج 14، ذيل آيه و نيز تفسير نمونه، مكارم شيرازى، دار الكتاب الاسلاميه، تهران، ذيل آيه.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 151

البته اين مطلب بدان معنا نيست كه عيسى بدون علّت بوجود آمده است، بلكه علّت وجودى او، مريم و روح الهى بود كه در وى دميده شد. هر چند برخى تلاش دارند تولّد حضرت عيسى (ع) را «بكرزايى» بنامند؛ «1» اما با ظاهر آيه سازگار نيست.

______________________________

(1). دكتر محمد صادق رجحان، بافت شناسى انسانى پايه، انتشارات چهره، 1370، چ 10، ص 765.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 152

فصل سوم: قرآن و بهداشت

اشاره

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 154

پرسش:

راهكارهاى مقابله با چشم چرانى و خود ارضايى را بيان كنيد؟

پاسخ:

چشم چرانى و نگاه آلوده، آغاز انحرافات جنسى از جمله، خودارضايى است. «1» بنابراين در مرحله ى اوّل لازم است ديده ها را پاك كرد تا بتوان دل را كنترل كرد.

ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديده بيند دل كند ياد

قرآن كريم پيش از دعوت به عفت جنسى، به عفت چشم دعوت مى كند و مى فرمايد:

«به مردان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسى را رعايت كنند «2» ... به زنان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسى را رعايت كنند «3»»

از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس؛ نگاه (به نامحرم) تير زهرآگينى از تيرهاى شيطان است.» «4»

شيطان با نگاه آلوده، جوانان را به دام عشق ناپاك و انحرافات جنسى مى كشاند، از حضرت على (ع) نقل شده: «چه بسا عشقى كه با يك نگاه، بذر افشانى مى شود.» «5»

______________________________

(1). خودارضايى يا استمناء يا جلق زدن، عملى است كه انسان براى ارضاى جنسى خود با خود كارى انجام دهد كه شهوت او تحريك شود و از او منى خارج شود

(2). نور/ 30

(3). نور/ 32

(4). بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 104، ص 38، چاپ بيروت

(5). غرر الحكم و در رالكلم، محمد تميمى، دانشگاه تهران، حديث 5314.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 155

چشم چرانى از محروميت هاى جنسى، محيط نامساعد و ضعف اراده و ... به وجود مى آيد. و عصب «لى بيدو» كه در اعصاب چشم متمركز است با اعصاب جنسى متصل است و شخص با چشم چرانى لذت مى برد و به طور مستمر تبديل به يك عادت مى شود.

براى مقابله با چشم چرانى و استمناء لازم است

از ضررهاى آن دو آگاهى پيدا كنيم:

ضررهاى چشم چرانى:

1. غالباً چشم چرانى در مردها زياد ديده مى شود و بيمارى «ساديسم» را به وجود مى آورد و در زن ها، غالباً خودنمايى است و بيمارى «مازوشيسم» را به وجود مى آورد. «1»

2. چشم چرانى، سبب درشتى چشم، ضعف اعصاب و روان، بى خوابى، كم خوابى، بى اشتهايى، خيال پردازى واهى، تشويش ذهن و ... مى شود. «2»

خودارضايى:

خود ارضايى يكى از گناهان كبيره است و براساس برخى آيات قرآن كريم، كسانى كه خودارضايى مى كنند، تجاوز كار معرفى شده است:

«فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ؛** و كسانى كه فراتر از اين جُويند، پس تنها آنان تجاوزگرند.»

حكايت شده: شخصى از امام صادق (ع) در مورد خودارضايى سوال كرد. امام در پاسخ فرمودند: خودارضايى گناه بزرگى است. كسى كه مرتكب اين كار زشت شود، همانند: كسى است كه با خود ازدواج كند و اگر من بدانم كسى با خود اين

______________________________

(1). مسائل درمانى و طب روحانى، عبد الكريم بى آزار شيرازى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374 ش، ج 3، ص 258

(2). همان و آموزه هاى تندرستى در قرآن، حسن رضا رضايى، عطرآگين، چ 1، 1384، ص 84.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 156

عمل را انجام مى دهد با او غذا نخواهم خورد. و حضرت براى اثبات دليل خود به آيه ى فوق استدلال كرده است. «1»

پيامبر گرامى اسلام (ص) حكايت شده كه فرمودند: «ناكح الكف ملعون؛ كسى كه خود ارضايى كند ملعون [/ از رحمت خدا دور] است.» «2»

همچنين امام صادق (ع) حكايت شده كه فرمودند: «براى كسى كه خودارضايى كند در قيامت عذاب دردناكى در نظر گرفته شده است.» «3»

ضررهاى جسمانى و روانى خود ارضايى:

1. ضعف و تحليل قواى

جسمانى: خود ارضايى باعث كاهش انرژى بدن، خستگى، و پيرى زودرس مى شود.

2. ضعف بينايى: خود ارضايى به تدريج در نور چشم و قدرت بينايى اثر مى گذارد و آن را كاهش مى دهد.

3. آسيب به دستگاه تناسلى و ناتوانى هاى جنسى.

4. ضعف حافظه، هواس پرتى، ناتوانى در تمركز فكرى.

5. اضطراب و افسردگى.

6. پرخاشگرى و بداخلاقى.

7. احساس گناه، عذاب وجدان.

8. بى عاطفه، كم رويى و خجالت.

9. آفت تحصيلى، مشكلات ازدواج.

10. بى ميلى به همسر و ناسازگارى خانوادگى. «4»

______________________________

(1). مستدرك الوسائل، حسين نورى، ج 14، ص 356

(2). ميزان الحكمه، رى شهرى، مكتب الاعلام الاسلامى، 1362، ج 9، ص 150

(3). همان

(4). ر. ك: على قائمى، خانواده و مسائل جنسى كودكان، انتشارات انجمن اوليا و مربيان و ر. ك: فتنه نفس، صدرى، سبط النبى، قم.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 157

كيفيت درمان چشم چرانى و خود ارضايى:

ايستادگى در برابر شهوت و كشش هاى انحرافى درونى، تنها با تكيه به ايمان و قدرت اراده، امكان پذير است هر چه ايمان و اراده قوى تر باشد، مقاومت او در برابر جاذبه هاى جنسى بيشتر و عفت او افزوده مى گردد.

برخى از عواملى كه سبب دورى از چشم چرانى و خود ارضايى مى گردد؛ به شرح زير است:

1. عفت چشم: از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده است: «هر مسلمانى بى اختيار چشمش به زيبايى هاى زنى بيفتد و چشم فرو نهد، خداوند به او توفيق عبادتى مى دهد كه شيرينى آن را احساس مى كند.» «1»

2. حياء: حضرت على (ع) مى فرمايند: حيا سبب عفت و عفت ثمره ى حياست. «2» شرم مانع كار زشت است. «3»

3. روزه: از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده است كه فرمودند: «جوان ها، ازدواج كنيد، اگر نمى توانيد، حتماً روزه بگيريد كه روزه غريزه ى جنسى را كنترل

مى كند.» «4» و همچنين فرمودند: «راه كنترل غريزه ى جنسى، روزه است.» «5»

4. توجّه به زيان هاى چشم چرانى و خود ارضايى كه در صدر بحث بيان شد.

5. ازدواج: در اوّلين فرصت ازدواج كنيد.

6. سعى كنيد در مكان هاى خلوت و تنها نمانيد، چون تنهايى، خود عامل مهمى براى تحريك خودارضايى و زمينه ساز ارتكاب اين عمل است.

______________________________

(1). ميزان الحكمه، ج 10، ص 78

(2). غرر الحكم، حديث 5527

(3). همان، حديث 4612

(4). وسائل الشيعه، حر عاملى، موسسه آل البيت، بيروت، ج 10، ص 410

(5). همان.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 158

7. تلاش براى تقويت اراده از گام هاى مهم در امر بهبود است، نگوييم اراده از ما سلب شده است، زيرا ممكن است اراده ى انسان ضعيف شود، ولى هيچ گاه از بين نمى رود، براى تقويت اراده راه هاى زيادى پيشنهاد شده است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

الف. تلقين به خود: همواره به خود بگوييم من مى توانم اين عمل را ترك كنم.

ب. به پايان رساندن كارهاى نيمه تمام نيز در تقويت اراده موثر است. سعى كنيد هيچ كار نيمه تمامى را از خود به جاى نگذاريد.

ج. تمركز بخشيدن به فعاليت هاى گوناگون و پراكنده: تلاش شود از كارهاى متعدد و متنوع پرهيز شود، چون موجب پراكندگى و به هم ريختگى انسجام فكر مى شوند.

د. نماز، سحر خيزى، كم خورى، دورى از گناه، از عوامل مهم تقويت اراده است.

8. افكار جنسى را كه به ذهن خطور مى كند بلافاصله با ذكر خدا و ياد آسيب هاى معنوى، جسمى، روانى، و اجتماعى اين عمل زشت، از خود دور نماييد.

9. تنبيه: راه ديگر مقابله با اين تحريكات تنبيه خود است، مثلًا با خود شرط كنيم اگر يك بار چنين

گناهى را مرتكب شوم مثلًا يك يا چند روز، روزه مى گيرم يا مبلغى را صدقه مى دهم.

10. اوقات فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زيارت و دعا پر كنيد.

11. راه ديگر خنثى نمودن تحريكات، گرفتن دوش آب سرد، البته اگر از سلامت جسمى برخورداريد، يا شستن اعضا با آب سرد است و هيچ گاه در حمام كاملا عريان نشويد و به اندام جنسى خود نگاه نكنيد.

12. از نگاه كردن به مواضع جنسى و برجستگى هاى بدن ديگران (حتى از روى لباس) پرهيز شود.

13. به هنگام خواب سعى شود شكم بيش از معمول پر نباشد، و هرگز به رو نخوابيد.

14. ايمان مذهبى خود را روز به روز تقويت كنيم و توسل به ائمه (ع) را فراموش نكنيم و اميدوار به رحمت الهى باشيم و هيچ گاه مأيوس نشويم.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 159

15. از پوشيدن لباس هاى تنگ و چسبان اجتناب شود.

16. از نگاه كردن به تصاوير و فيلم هاى تحريك كننده و لباس جنس مخالف، جداً پرهيز شود.

17. از فكر كردن و تصور و تخيل در مورد جنس مخالف و مسائل جنسى خوددارى شود.

18. از معاشرت و سخن گفتن و نگاه به جنس مخالف- حتى كودكان جذاب و خوش سيما- خوددارى ورزيم و از دوستى با آنان اجتناب كنيم.

19. به بدى گناه و عواقب آن توجه كنيم.

20. از مشاهده ى اعمال، رفتار و گفتار زوج هاى جوان جداً خوددارى كنيد.

نتيجه:

حاصل سخن اينكه چشم چرانى پايه و اساس انحرافات جنسى است. لازم است با تقويت اراده و ايمان و عفت و حيا و شرم، چشم ها را از نامحرم بپوشانيم و خودارضايى كه خود يك عمل زنا با خود است؛ علاوه بر مضرات جسمى

و روحى و روانى كه بر فرد مى گذارد اثرات نامطلوب اجتماعى و خانوادگى نيز دارد كه بايد با تقويت اراده و توكّل به خدا از كمند اين عمل زشت رهايى يابيم.

براى مطالعه بيشتر به كتاب هاى زير مراجعه شود:

1. گناهان كبيره، آيت الله دستغيب، ج 2، كانون انديشه هاى اسلامى، 1361.

2. فتنه نفس، نوروز، صورى، سبط النبى، 1382، قم.

3. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، ج 2، انتشارات مبين، ص 391.

4. آموزه هاى تندرستى در قرآن، حسن رضا رضايى، عطرآگين، ص 82.

5. جشن تكليف، رى شهرى، دار الحديث، 1378.

6. دنياى نوجوان، محمدرضا شرفى، انتشارات تربيت، 1370.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 160

پرسش:

چرا قرآن بعضى غذاها را حرام و برخى را حلال كرده است؟ آيا اسرار و فوايد پزشكى داشته است؟

پاسخ:

خداوند متعال به عنوان خالق بشر و كل كائنات و عالم به مسائل مختلف حيات و جهان در قرآن كريم نيك و بدها، پاك و ناپاك ها و مطلوب و نامطلوب هايى را كه تأمين كننده يا تهديد كننده ى سلامت جسم و جان انسان است با رهنمودهايى مشخص نموده است.

با بيان مفاهيمى مثل حلال و حرام و طيّب و خبيث برخوردارى انسان را از غذاهاى معين مجاز و آزاد گذاشته و از مصرف مواد غذايى مشخص ديگر نهى كرده است.

چيزهاى پاكيزه اى كه طبع انسان سالم آنها را بپذيرد و بلع و هضم و جذب و دفعش مناسب، و در جهت سلامت انسان باشد را تجويز و چيزهايى كه طبع سالم انسان از آن متنفر و استفاده اش مضر يا مشمئز كننده باشد را منع كرده است.

با گذشت 14 قرن از اين مرزبندى قرآن، اگر انديشمندانه و با انصاف حكمت هاى اين حلال و حرام هاى الهى را بررسى كنيم، مى بينيم كه تمام اين دستورات توجيه علمى داشته كه مى توان در

بررسى علمى به برخى از آن حكمت ها دست يافت.

قرآن در مورد تغذيه، از جهتى انسان را به خوردن غذاهاى پاكيزه [/ طيب توصيه مى كند و به كيفيت استفاده از آن هم عنايت دارد و از طرفى از خوردن

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 161

غذاهاى غير بهداشتى [/ خبيث منع مى كند؛ اين دستورات را مى توان به سه تقسيم كرد:

1. دستور به اعتدال در خوردن غذا.

2. ممنوعيت چيزهاى ناپسند (تحريم خبائث).

3. سفارش در مورد چيزهاى پاك و پاكيزه (توصيه به طيّبات).

اول: قاعده اعتدال در خوردن غذا:

قرآن يك قاعده و چهارچوب كلى و اساسى براى تغذيه ارائه مى دهد و مى فرمايد:

«كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ؛ «1» و بخوريد و بياشاميد، [ولى زياده روى نكنيد؛ كه او اسرافكاران را دوست نمى دارد.»

«اسراف» كلمه ى جامعى است كه هر گونه زياده روى در كميّت و كيفيت و بيهوده گرايى و اتلاف و مانند آن را شامل مى شود. اسراف مصاديق گوناگونى دارد مانند: زياد خوردن و آشاميدن، فرو دادن سريع غذا بدون جويدن كامل، زياده روى در خوردن يك نوع غذا، و تجاوز از خوردن خوراكى هاى حلال و روى آوردن به حرام و ... «2»

پيامدهاى اسراف در غذا:

صاحب نظران براى اسراف در تغذيه ضررهايى را بر شمرده اند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

1. سوء هاضمه و فراخ شدن معده و بزرگى شكم؛

2. پيچ خوردن معده؛

______________________________

(1). اعراف/ 31

(2). طب در قرآن، ص 138- 140.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 162

3. حمله حُنّاق سينه يا سوزش قلب؛

4. دچار شدن به وبا و تيفوئيد و ...؛

5. چاقى كه خود يك بيمارى خطرناك است؛

6. پوسيدگى دندان؛

7. بالا رفتن غلظت خون (تصلب شرائين)؛

8. بيمارى هاى مفصلى و سنگ كليه (اسراف در

خوردن يك نوع غذا)؛

9. آثار روانى، مثل كودنى و تنبلى و افزايش شهوت جنسى.

دوم: ممنوع كردن چيزهاى ناپسند (خبائث):

پس از بررسى آياتى كه غذاهاى مضر را «خبائث» ناميده است در مى يابيم خداوند هر چه را تحريم فرموده براساس حكمت و براى پيشگيرى از زيان هاى مترتب بر آن بوده است و نيز روشن مى گردد به رغم تمام پيشرفت هاى علمى، باز انسان نيازمند هدايت از جانب كسى است كه علم او ما فوق تمام دست آوردهاى بشرى باشد.

قرآن كريم در برخى آيات به صورت كلّى مى فرمايد:

«وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ؛ «1» و برايشان [خواركى هاى پاكيزه را حلال مى شمرد، و پليدى ها را بر آنان حرام مى كند.»

خبائث به چيزهايى گفته مى شود كه پليد است، يعنى امور پست و فاسد و متعفن، به طورى كه طبع انسان آنها را نمى پسندد. «2»

و قرآن كريم در برخى آيات به طور مشخص از خوردن برخى غذاها منع مى كند و مى فرمايد:

______________________________

(1). اعراف/ 157

(2). مفردات راغب اصفهانى، ماده (خبث).

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 163

«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ؛ «1» گوشت مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده ... بر شما حرام شده است.»

صاحب نظران در بررسى حكمت اين گونه غذاها به نتايجى رسيده اند كه برخى از آنها را يادآور مى شويم:

1. مردار: در اصطلاح فقهى مردار به جانورى اطلاق مى شود كه از طريق ذبح شرعى، جان نداده باشد.

براى ذبح شرعى نيز حكمت هايى بيان شده كه خود نيز داراى تاثيراتى بهداشتى است از جمله اينكه چون خون پس از مرگ جانور به محل مناسبى براى

رشد ميكروب ها تبديل خواهد شد، ذبح شرعى با بريده شدن رگ ها و شريان هاى بزرگ گردن، باعث خروج تمام خون بدن حيوان خواهد شد و دست و پا زدن حيوان ذبح شده نيز به اين امر كمك خواهد كرد. «2»

ممنوعيت خوردن گوشت مردار در سوره هاى انعام، نحل، بقره و مائده (با الفاظ مختلف تكرار شده) بيانگر خطرات جسمى و روحى استفاده از آن و آلودگى مردم آن روزگار به اين مسئله است. «3»

استفاده از گوشت مردار از نگاه روايات:

در روايات نيز به برخى از مضرات استفاده از گوشت مردار اشاره شده است به عنوان مثال از امام صادق (ع) حكايت شده:

______________________________

(1). مائده/ 3

(2). طب در قرآن، ص 141

(3). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 313.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 164

«هيچ كس مردار نمى خورد مگر اينكه بدنش ضعيف و رنجور مى شود. نيروى او را مى كاهد و نسل او را قطع مى كند و آن كس كه به اين كار ادامه دهد با مرگ ناگهانى (مثل سكته) از دنيا مى رود.» «1»

ضررهاى ديگرى براى خوردن گوشت مردار در روايات برشمرده اند كه عبارتند از: بدبويى بدن، ايجاد صفراء، بد اخلاقى، عصبانيت، قساوت قلب و از بين رفتن مهر و عطوفت، منجمد شدن خون و غيره. «2»

يادآورى: از اين روايات روشن مى گردد استفاده از مردار علاوه بر ضررهاى جسمى، داراى ضررهاى روانى و اخلاقى هم مى باشد. و در روايت آمده است به قدرى گوشت مردار مهر و محبت را مى برد كه شخص حتى از كشتن فرزند و پدر خويش ايمنى نخواهد داشت.» «3»

دستگاه گوارش نمى تواند از مردار، خون سالم و زنده بسازد و به علاوه مردار كانونى از انواع ميكروب ها است.

«4» صاحب نظران و پزشكان به ضررهاى ديگر خوردن مردار در كتب خويش اشاره كرده اند. «5»

2. خون: حرمت خوردن خون در چهار سوره ى قرآن كريم با الفاظ مختلف تكرار شده است. «6»

موضوع خوردن خون در ميان اقوام و ملل جهان سابقه اى طولانى داشته است و در دوران جاهليت نيز از آن استفاده مى كردند. متخصصان علوم پزشكى و

______________________________

(1). وسائل الشيعه، ج 16، ص 310 به نقل از همان

(2). بحار الانوار، ج 65، ص 165

(3). بحار الانوار، ج 65، ص 162

(4). تفسير نمونه، ج 1، ص 585، به نقل پژوهشى ص 216

(5). ر. ك: طب در قرآن، ص 141 و پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 316. فلسفه احكام، اهتمام، ص 151؛ اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 8، ص 210 و ..

(6). «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ ...»* (نحل/ 115، بقره/ 173، مائده/ 3، انعام/ 145)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 165

غذايى اسرار علمى و فلسفه هاى مختلفى در مورد حرام بودن خوردن خون برشمرده و گفته اند: خون محيط مناسبى براى رشد انواع ميكروب ها مى باشد و در آزمايشگاه هاى طبى از خون براى كشت انواع باكترى ها به منظور مطالعه ى آنها استفاده مى كنند و خون در معده بسيار سخت هضم مى گردد. «1»

در روايات نيز به برخى از ضررهاى آن اشاراتى شده است از جمله:

امام صادق (ع) مى فرمايند: خوردن خون باعث قساوت قلب و رفتن مهر و عاطفه و موجب تعفن بدن و تغيير رنگ چهره مى شود. «2»

اديان الهى خوردن خون را از ليست غذاهاى بشرى حذف كرده اند، كه نشان مى دهد كه تمدّن فعلى بشر تا چه حد مرهون زحمات انبيا است.

3. گوشت خوك: خوردن گوشت اين حيوان

از نظر اسلام در ليست غذاهاى ممنوع قرار گرفته است. «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ ...»** (بقره/ 173، مائده/ 3، انعام/ 145، نحل/ 115)

مصرف گوشت خوك هم ضررهاى جسمى دارد و هم ضررهاى معنوى و اخلاقى، مانند:

خوك غيرت ناموسى ندارد و جفت خود را در معرض استفاده ى خوك هاى نر ديگر قرار مى دهد و لذت مى برد و اين خوى بى غيرتى در گوشتش تاثيراتى دارد. پس تغذيه از اين گوشت باعث انتقال اين صفت رذيله به انسان مى گردد. «3»

بيمارى هايى كه توسط مصرف گوشت خوك به انسان منتقل مى گردد به طور خلاصه عبارتند از:

______________________________

(1). طب در قرآن، ص 144

(2). بحار الانوار، ج 65، ص 162

(3). فلسفه احكام، ص 162.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 166

الف. كرم كدوى خوك كه موجب نارسايى هايى در دستگاه گوارش مى گردد.

ب. مرض لادردى كه در مناطق مسيحى نشين زياد يافت مى گردد اما در ميان مسلمانان يافت نمى شود.

ج. ترى شينوز كه اثرش التهاب جداره امعا: پيدايش جوش ها و دمل هاى پراكنده در تمام بدن و ...

د. بيمارى «بوتوليسم» كه بر اثر ثقيل الهضم بودن گوشت خوك ايجاد مى گردد.

گوشت خوك در بيمارى هايى مثل: اسهال خونى، يرقان عفونى، اسهال آسيبى، بيمارى شبه باد سرخ و تصلب شرائين و دردهاى مفصلى و مسموميت ها موثر است. خوك از خوردن چيزهاى پليد و كثافت حتى مدفوع خود باك ندارد و از اين رو معده اش لانه ى انواع ميكروب ها و امراض است. «1»

4. ممنوعيّت نوشيدن شراب (خمر):

خداى متعال در قرآن كريم در چهار مرحله با مسئله ى شراب برخورد مى كند در ابتدا مسلمانان را براى پذيرش اين حكم آماده مى كند و به تدريج اجتماع مسلمانان آن روز را از اين خوى پليد

پاك مى كند.

قبل از ظهور اسلام، شراب خوارى در بين بسيارى از ملت ها يك عادت و رسمى بود كه اين عادت هنوز هم در بسيارى از كشورهاى غير مسلمان رواج دارد.

حرمت و نجاست شراب و مسكرات از چند جهت قابل بررسى است و در روايات اهل بيت (ع) و سخنان متخصصان علوم پزشكى مطالب مختلفى در مورد ضررهاى معنوى، اجتماعى و بهداشتى شراب آمده است كه به اختصار بدانها اشاره مى كنيم: «2»

______________________________

(1). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 315- 324

(2). ر. ك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 331.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 167

الف. شراب عقل را زايل و انسان را از حوزه ى انسانيت خارج و تبديل به يك حيوان مى كند تا آنجا كه حتّى كشتن خانواده و فرزندان برايش عادى جلوه مى نمايند.

ب. ابتلا به زخم معده ى حاد كه ممكن است به مرگ منجر شود.

ج. اعتياد مزمن به الكل به دستگاه عصبى آسيب وارد مى كند و منجر به بيمارى هاى عصبى در زمينه هاى مختلف مى شود.

د. استفاده ى الكل به دستگاه گوارش صدمه وارد كرده و باعث بيمارى هاى گوارشى مثل سرطان مرى، التهاب حاد معده و ... مى گردد.

م. نوشيدن الكل رابطه ى نزديكى با بسيارى از بيمارى هاى قلبى از جمله: ضعف ماهيچه هاى قلب و ... دارد.

ه-. نوشيدن شراب باعث نارسايى هاى خونى مثل كاهش آهن خون و كاهش اسيد كوليك در خون و ... مى شود.

و. مصرف الكل تاثير زيادى روى فعاليت هاى جنسى دارد، از جمله ميل جنسى را افزايش مى دهد ولى توان انجام فعاليت هاى جنسى را كم مى كند و ...

ز. الكل يكى از علل پنج گانه ى اصلى ابتلا به سرطان مغز است.

همچنين استفاده از شراب و مشروبات الكلى عوارض

روحى و ذهنى بسيارى دارد كه صاحب نظران و پزشكان در مورد ضررهاى آن به طور مفصّل در كتاب هاى مختلف به آن پرداخته اند.

سوم: توصيه به غذاهاى حلال و پاك (طيّب):

قرآن كريم توجّه خود را فقط معطوف به تحريم خبائث ننموده بلكه مردم را به غذاهايى مفيد و مؤثر در سلامتى، راهنمايى كرده است و در اين راستا مى فرمايد:

«يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ؛ از تو مى پرسند: چه چيزهايى براى شان حلال شده است؟ بگو: [همه ى پاكيزه ها براى شما حلال گرديده.» (مائده/ 4، اعراف/ 33، مائده/ 87 و 88، نحل/ 5)

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 168

البته معناى كلمه ى «طيّب» در منفعت و ارزش غذايى محدود نمى گردد بلكه فوايد روانى غذا را نيز در بر مى گيرد و غذايى طيب بايد حلال هم باشد:

«وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً» «1» زيرا هنگامى كه شخص از دسترنج خود غذا مى خورد ضمن دستيابى به يك لذّت و نشئه خاص، احساس سعادت و بزرگى نيز به وى دست مى دهد. «2»

انواع طيبات از ديدگاه قرآن:

1. گوشت چهارپايان: (نحل/ 5) شكى نيست كه اگر گوشت را از رژيم غذايى انسان حذف كنيم، قادر به ادامه يك زندگى بهداشتى و طبيعى نخواهد بود؛ زيرا گوشت از هر غذاى ديگرى بيشتر پروتئين دارد.

كمبود پروتئين بدن در دراز مدت باعث اختلال در رشد طبيعى بدن، ضعف عضلات، كم خونى، كودنى و كم عقلى ... مى گردد.

2. صيد دريا: قرآن كريم مى فرمايد:

«وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا؛ «3» و او كسى است كه دريا را رام ساخت تا از آن، گوشت تازه بخوريد.»

نعمت هاى دريا شگفت انگيز و بيشمارند كه از جمله ى آن، ماهى را

مى توان نام برد. گوشت ماهى داراى پروتئين زيادى با كيفيت خوب است و مقدار زيادى ويتامين از جمله ويتامين A و ويتامين D دارد كه ويتامين A ضد شب كورى و براى رشد بافت هاى پوست ضرورى است و ويتامين D براى رشد و نمو استخوان بسيار مفيد است.

______________________________

(1). مائده/ 88

(2). طب در قرآن، ص 162

(3). نحل/ 14.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 169

ماهى حاوى كلسيم است و ديگر امتياز ماهى و محصولات غذايى دريايى غنى بودن آنها از نظر يُد است كه عنصرى ضرورى و مورد نياز براى غده تيروئيد است. «1»

3. شير چهارپايان: (نحل/ 66) شير به تنهايى غذايى خالص، خوش طعم و كامل كه خداوند به انسان ها ارزانى داشته است. شير مملو از كلسيم است، كلسيم نمك مخصوصى براى استحكام استخوان هاى بدن، ناخن ها و موها است بدون كلسيم استخوان ها سست مى شوند. دندان ها مى پوسند، ناخن ها مى شكنند و موها مى ريزند.

4. زيتون: (انعام/ 99 و مومنون/ 20) زيتون يك ماده ى غذايى بسيار ارزشمند است كه مقدار زيادى چربى، پروتئين، كلسيم آهن و فسفات را در خود دارد و از نظر ويتامين هاى A وD وB كمپلكس بسيار غنى است قرآن با قسم خوردن به اين ميوه (وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ) توجه و حس كنجاوى بشر را به اين ميوه جلب كرده است و صاحب نظران فوائد بسيار فراوانى را براى اين ميوه برشمرده اند. «2»

5. خرما (نحل/ 11 و عبس/ 29): درصد بسيارى از تركيبات خرما را مواد قندى تشكيل مى دهند و از اين نظر غنى تر از ساير ميوه هاست. همچنين خرما بر هضم غذا موثر است و خاصيت ضد گرسنگى دارد و مناطقى كه از خرما بيشتر مصرف مى كنند كمتر مبتلا به سرطان مى شوند خرما

براى جوش و غرور جوانى مفيد است، بيماران ديابتى به جاى قند مى توانند از خرما استفاده كنند. متخصصين فوايد بسيارى براى خرما برشمرده اند كه به ذكر همين مقدار اكتفا مى كنيم. «3»

______________________________

(1). همان

(2). ر. ك: سوگندهاى قرآن، ابو القاسم رزاقى، ص 441

(3). ر. ك: آموزه هاى تندرستى در قرآن، حسن رضا رضايى، ص 73.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 170

در روايات نيز اشاراتى به خواص پر اهميت خرما شده است. «1»

6. انجير (تين 1- 4): خداوند از يك طرف به انجير قسم ياد مى كند و از طرف ديگر بحث قوام انسان را مطرح مى كند پس بين انجير و قوام انسان ارتباط وجود دارد (وَ التِّينِ. .. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ) دانشمندان بعد از تحقيقات در انجير، به اين نتيجه رسيده اند كه انجير تاثير مستقيم در قوام و قدرت انسان و سلامتى بدن دارد و فوائد ديگرى نيز براى انجير برشمرده اند. «2»

و در روايات اهل بيت نيز فوائد فراوانى براى انجير حكايت شده است.

7. عسل: قرآن عسل را مايه ى شفا معرفى مى كند و مى فرمايد:

«يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ؛ «3» از شكم هايشان نوشيدنى (/ عسل) بيرون مى آيد كه رنگ هايش متفاوت [و] در آن براى مردم درمانى است.»

بسيارى از صاحب نظران، مفسّران و پزشكان در مورد اهميت غذايى و دارويى (شفا بخش) عسل سخن گفته و به قرآن آفرين گفته اند كه آن را «شفا» خوانده است.

اينك به طور خلاصه اشاراتى به آنها مى كنيم:

الف. عسل داراى بيش از 70 ماده ى مختلف است كه براى بدن بسيار مفيد است.

ب. عسل خاصيت ضد ميكروبى و ضد عفونى دارد و ميكروب ها قادر به حيات در عسل نيستند.

ج. عسل براى كودكان،

هم يك ماده ى غذايى، و هم يك داروى ارزشمند است.

د. عسل در پيشگيرى از عوارض تابش انواع اشعه و سرطان نقش بسزايى دارد.

______________________________

(1) سفينه، ج 1، ص 124 و بحار الانوار، ج 66، ص 141

(2). آموزه هاى تندرستى در قرآن، ص 77

(3). نحل/ 61 و 62.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 171

كاربرد درمانى عسل:

1. عسل در درمان بيمارى هاى پوستى بويژه جوش هاى چركى و زخم هاى كهنه و عفونى موثر است.

2. عسل تاثيرات نيكويى بر بيمارى هاى گوارشى دارد.

3. عسل در درمان بيمارى هاى تنفسى مثل بيمارى سل، سياه سرفه و التهاب ريه نقش موثر دارد.

4. عسل از قديم الايام در درمان بيمارى هاى چشم به كار برده مى شد.

همچنين عسل در بيمارى هاى زنان و زايمان و بيمارى هاى گوش، حلق و بينى و بيمارى هاى قلبى و كليه و دستگاه عصبى موثر است كه صاحب نظران به طور مفصل به تشريح آنها پرداخته اند. «1»

بنابراين:

1. قرآن چيزهاى را كه طبع سالم انسان از آن متنفر و استفاده از آن براى او ناراحتى و بيمارى هاى جسمى و روحى ايجاد مى نمايد حرام كرده است.

2. علت و فلسفه ى حرمت برخى از امور، براى بشر با توجه به پيشرفت علم، روشن شده و ممكن است علت حرمت اين گونه غذاها منحصر به اين امور نباشد و علت هاى ديگرى هم در حرمت اين غذا دخيل باشد كه هنوز بشر پى به آن نبرده است. «2»

3. ممكن است در آينده حكم و اسرار و علل بهترى از آنچه تا حال كشف شده براى بشر آشكار گردد زيرا علم بشر خيلى محدود و به تصديق دانشمندان

______________________________

(1). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 406- 417

(2). فلسفه احكام، ص 23 با تصرف.

پرسش هاى قرآنى جوانان،

ص: 172

اين عصر نسبت معلومات بشر به مجهولات او اندك است، و هر چه معلومات تازه براى بشر پيدا مى شود مجهولات او زيادتر مى گردد. «1»

4. فلسفه و علت برخى از احكام و قوانين اسلام هنوز روشن نشده است كه به اين موارد احكام تعبّدى مى گويند و بايد هر مسلمان بدانها عمل كند. و مسلّماً عقل و علم آنها را مى پذيرد و ممكن است در آينده حكمت هاى آنها براى ما روشن شود چرا كه اين قوانين از طرف خداى حكيم وضع شده است.

معرفى منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى.

2. تغذيه در قرآن، دكتر محمدرضا نورى.

3. فلسفه احكام، آيت الله احمد اهتمام.

4. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه علوم پزشكى ايران.

______________________________

(1). همان.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 174

پرسش:

رابطه ى وضو و غسل با بهداشت جسمانى چيست؟

پاسخ:

در اسلام عباداتى وجود دارد كه داراى دو جنبه است: يكى بُعد عبادى، كه موجب تقرب انسان به خدا و كمال معنوى او مى شود و دوم بُعد بهداشتى و درمانى، كه براى محيط اجتماعى يا شخصى انسان آثار مفيدى دارد و سلامت انسان را تأمين مى كند. مانند: نماز، وضو، غسل و روزه از اين قبيل عبادات هستند. «1»

وضو:

در قرآن مجيد علت و فلسفه ى برخى احكام را، نظافت و پاكيزگى نشان مى دهد براى مثال: در آيه ى وضو و تيمم مى فرمايد:

«ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ «2» يعنى خدا نمى خواهد، تا بر شما هيچ تنگ بگيرد، و ليكن مى خواهد، تا شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد؛ تا شايد شما سپاسگزارى كنيد.»

البته ناگفته نماند كه

وضو و غسل نيز مثل ساير عبادات فلسفه ى آن بالاتر از فوائد مادى و نتايج جسمانى است؛ بلكه حكمت آن معنوى و روحانى و وصول به

______________________________

(1). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج، ص 348

(2). مائده/ 6.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 175

مقام قرب به مبدأ است و اشاره به همين معنا است حديث «الوضوء نور و الوضوء على الوضو نورُ على نور» كه سر او از نور در فائده ى وضوء، صفا و قلب و حصول قرب مى باشد و چراغى است كه مؤمن را از ظلمات و ماديات نجات مى دهد و به معنويات و ورود به ساحت قدس خداوند متعال رهبرى مى نمايد. «1»

اما اگر بخواهيم از دريچه ى بهداشت به مقوله ى وضو و غسل نگاه كنيم، جنبه هاى زيادى در اين زمينه نمايان خواهد شد كه انديشمندان و پزشكان به آن اشاره كرده اند و در اين زمينه كتاب هايى نيز نوشته اند و در روايات هم به جنبه ى بهداشتى آن اشاراتى شده است از جمله از امام رضا (ع) حكايت شده كه در مورد حكمت وضو مى فرمايند:

«و [وضو] براى اين است كه بنده در مقابل پروردگار خود پاكيزه باشد و قابل مذاكره و مكالمه گردد و اطاعت امر مولى نموده، از كثافات و نجاسات پاك گردد- و كسالت تن او بر طرف شود- و خواب از چشم او بيرون رود. تا اين معارف به پاكى قلب او در مقابل عظمت خالق منتهى شود- و سبب وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها، آن است كه اين اعضا در نماز بيشتر به كار مى آيد زيرا نمازگزار با صورت سجده و خضوع مى كند. و با دست خود حاجات خويش را

عرضه مى دارد و با سر خويش جهت قبله را حفظ مى نمايد و با پاهايش قيام و قعود نماز را انجام مى دهد.» «2»

برخى از صاحب نظران در مورد وضو حكمت هايى بيان كرده اند كه به برخى از آن ها اشاره مى كنيم:

______________________________

(1). فلسفه احكام، ص 186

(2). اسرار الصلوه، به نقل از فلسفه احكام، ص 251 (با تصرف مختصر در عبارت) و شيخ صدوق در علل الشرايع، ص 279- 281 به برخى علل بهداشتى وضو اشاره كرده است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 176

1. دست و صورت كه غالباً در معرض ميكروب هاى مختلفند بايد هر روز چند مرتبه با عنوان وضو شسته شود به طورى كه آب به پوست برسد و چربى و كثيفى ها را رفع نمايد.

زيرا غير از اعضاى وضو (كه زير لباس است) كمتر آلوده به ميكروب و كثافات محيط مى شود. «1»

2. پيش از اين گمان مى كردند ورود ميكروب به داخل بدن منحصر به سوراخ هاى بدن (مثل دهان) است؛ ولى اخيراً ثابت شده است كه ممكن است ميكروب از سطح پوست نيز وارد بدن شود و چون دست و صورت بيشتر در معرض آلودگى ها واقع مى شود دستور به شستن داده شد و در پا و سر به مسح اكتفاء شده تا موجب سختى نشود. «2»

3. در مسح سر و پا اگر مانعى باشد لازم است براى صحت وضوء، آن موانع را برطرف نماييم در نتيجه نظافت محل سر و پا هم تحقق مى يابد و اين خود يك نكته ى بهداشتى است، «3» و يا حد اقل احتمال آن را دارد.

4. ماساژ دادن به روش هاى مختلف خاصيت و فوائد فراوانى براى بدن دارد كه وضو نيز همان خاصيت ماساژ را دارا مى باشد،

زيرا وقتى سطح اعضاى وضو، آب سرد رسيد و محل آن سرد شد براى حفظ درجه حرارت طبيعى بدن و جبران حرارت از دست رفته ى اعضاى وضو، دستگاه گردش خون به فعاليت سريع مشغول مى شود تا درجه حرارت بدن متعادل شود. و در نتيجه نشاط و سلامتى و تعديل در دستگاه گردش خون كه مهم ترين عنصر بدن است بوجود آيد و بهداشت بدن را تأمين مى نمايد. «4»

______________________________

(1). فلسفه احكام، ص 188

(2). همان

(3). همان

(4). همان، ص 190.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 177

5. در مورد نوع آب وضو (سرد بودن و پاك و مطلق بودن) و استنشاق (آب در بينى كردن) و مضمضمه (آب در دهان كردن) و مسواك قبل از وضو، مطالب بهداشتى جالبى است كه در روايات و سخنان صاحب نظران و پزشكان بدان اشاره شده است. «1»

غسل:

غسل، همانند وضو داراى دو بعد عبادى و بهداشتى مى باشد. ما در اسلام غسل هاى متعددى داريم كه برخى از آنها مستحب و برخى واجب است: مثل غسل جنابت- حيض- نفاس- استحاضه- مس ميت- ميت و ...

غسل علاوه بر اينكه باعث نورانيت باطنى انسان مى شود و حالت معنوى در انسان ايجاد مى كند و روح را طهارت و نشاط مى بخشد؛ فوايد بهداشتى و جسمانى نيز براى بدن دارد. كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

هر كدام از غسل ها فلسفه و علت خاصى دارد، مثلًا: در مورد غسل جمعه و غسل عيدهاى مختلف، يكى از علت ها اين است كه چون در روزهاى جمعه و أعياد اسلامى برخى اجتماعات برپا مى شود؛ مثل نماز جمعه و نماز عيد و ... و مردم از جاهاى دور و نزديك در يك جا دورهم جمع

مى شوند؛ بنابراين غسل موجب پاكيزگى مى شود و بهداشت جسم و محيط را تأمين مى كند و از طرفى بوى عرق و ... را از بين مى برد و انس بين افراد بيشتر مى گردد. «2» برخى از پزشكان و صاحب نظران در مورد غسل جنابت فوايدى ذكر كرده اند، از جمله:

1. غسل باعث نشاط بخشيدن به بدن و ورزيده شدن آن از طريق تحريك پايانه هاى عصبى موجود در پوست مى گردد.

2. غسل موجب احتقان خون در پوست و دستگاه تناسلى و دفع خون هاى جمع شده در اين قسمت ها به ساير قسمت هاى بدن به ويژه قلب و مغز مى شود.

______________________________

(1). فلسفه احكام، ص 2- 241 و 246

(2). فلسفه احكام (اهتمام)، ص 209.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 178

3. عمل غسل يك فعاليت عضلانى است كه موجب نشاط قلب و حس جريان خون در بدن، و ورزش عضلات ارادى بدن است.

4. غسل، سلامتى پوست را تأمين مى كند تا بهتر به وظايف متعدد خود عمل نمايد كه از مهم ترين آنها انتقال احساسات و تنظيم دماى بدن و حفظ سلامتى است.

5. زدودن سلول هاى مرده، مواد چربى زائد و گرد و غبار و ساير آلودگى ها از پوست از ديگر فوائد غسل مى باشد. «1»

6. در روايت آمده كه در زمان جنابت، منى از تمام بدن بيرون مى آيد و از اين رو لازم است، تمام بدن شسته شود. «2»

دانشمندان امروز به اين نتيجه رسيده اند كه خارج شدن منى از انسان، يك عمل موضعى نيست (مانند بول و ساير زوايد)؛ بدليل اينكه اثر آن در تمام بدن آشكار مى گردد و تمام سلول هاى تن به دنبال خروج آن در يك حالت سستى مخصوص فرو مى روند. «3»

7. برخى در مورد ترتيب غسل (سر و

گردن، سمت راست و سمت چپ) نيز نكات بهداشتى و جسمانى ذكر كرده اند، از جمله:

وقتى انسان با آب سرد مشغول به شستن يك عضو شد درجه حرارت در اعضاى بدن مختلف مى گردد؛ در نتيجه گردش خون به آن سمت شديد مى شود و به دنبال آن عمل حياتى دوران خون شدت پيدا مى كند. همانطور كه در وضو صورت مى گيرد حتى اگر با آب گرم هم انجام شود باز اين فرايند جريان پيدا مى كند. «4»

______________________________

(1). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 358

(2). بحار الانوار، ج 81، ص 21 و همان

(3). نمونه، ج 4، ص 284 و پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 358

(4). فلسفه احكام، ص 206.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 179

8. پوست انسان هم داراى تنفس است و قريب 2 ميليون منافذ جلدى روى پوست وجود دارد كه در اثر برخى رسوب ها اين منفذها مسدود مى گردد؛ و تنفس پوست كه از لوازم سلامتى و حيات است قطع و يا كم مى شود؛ و در اثر غسل اين روزنه ها باز و حيات و نشاط به آن بر مى گردد، و فايده هاى بهداشتى ديگر كه در كتب مربوطه به آن اشاره كرده اند.

يادآورى:

در پايان چند نكته لازم به ذكر است كه:

وضو و غسل يك عبادت است كه مقدمه ى نماز قرار مى گيرد و پايين آوردن آن در حد يك عمل بهداشتى صحيح به نظر نمى رسد، هر چند كه آثار بهداشتى اين دستور الهى بر كسى پوشيده نيست.

آثار و فوايدى كه براى وضو و غسل شمرده شد علت منحصر و تامه براى وضو و غسل نيست. بلكه ممكن است مصالح و مفاسد ديگرى مثل مسائل معنوى و اجتماعى هم

مورد نظر شارع بوده است. و آيندگان نكات علمى و دقيق ترى از اين عمل عبادى كشف كنند.

برخى از اين آثار بهداشتى كه از شستشوى بدن حاصل مى شود، با شستشوى ساده بدن (بدون نيت و شرايط غسل) نيز حاصل مى شود، پس معلوم مى شود كه اين آثار، هدف اصلى شارع مقدس اسلام نبوده است، بلكه حد اكثر مى توان گفت: در دستور غسل و وضو برخى از اين آثار نيز لحاظ شده است. «1»

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات كتاب مبين.

2. فلسفه احكام، احمد اهتمام.

______________________________

(1). ر. ك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 361.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 180

پرسش:

دستورات بهداشتى قرآن چيست؟

پاسخ:

دستورات بهداشتى قرآن را مى توان در چهار محور خلاصه كرد:

1. بهداشت تغذيه؛

2. بهداشت جسم؛

3. بهداشت مسائل جنسى؛

4. بهداشت روح و روان.

در اينجا لازم است هر كدام از اين موارد به صورت جداگانه پرداخته شود:

1. بهداشت تغذيه:

توضيح آن در پاسخ پرسش هاى قبلى گذشت.

2. بهداشت جسم:

در برخى از آيات قرآن اشارتى به بهداشت جسم شده است كه علاوه بر جنبه ى تقرّب و پاكى و لطافت روح، حاوى نكات بهداشتى فراوانى نيز مى باشد. اشارات بهداشتى قرآن عبارتند از: وضو، غسل، طهارت لباس و پاكيزگى محيط زيست و ...

وضو: «1» (مائده/ 6) نماز در اسلام جايگاه ويژه اى دارد كه مقدمات آن از جمله، وضو گرفتن يا غسل كردن (مثل: غسل جنابت) و پاك كردن بدن و لباس از نجاسات و همچنين پاكى مكان نمازگزار و ... موجب رعايت بهداشت شخصى مى شود.

______________________________

(1). در مورد وضو و غسل در پاسخ به پرسش هاى قبلى مطالب مبسوطى بيان شد.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 181

وضو از نظر بهداشتى و شستن صورت

و دست ها در وضوء، پنج بار و يا حد اقل سه بار در شبانه روز اثر قابل ملاحظه اى در نظافت بدن دارد. «1» كه البته صاحب نظران فوايد بهداشتى ديگرى نيز براى آن برشمرده اند. «2»

غسل: «3» (مائده/ 6) غسل همانند وضو، داراى دو جنبه ى (بهداشتى و عبادى) است. در مورد غسل جنابت روايتى از امام رضا (ع) وارد شده است كه حضرت فرمودند:

«علّت غسل جنابت نظافت است و آدمى خود را از كثافات كه به او رسيده پاكيزه كند و ساير بدن را پاك گرداند؛ زيرا منى از تمام بدن بيرون مى آيد از اين رو لازم است تمام بدن را پاكيزه كند.» «4»

متخصصان علوم پزشكى هم به اين نتيجه رسيده اند كه خارج شدن منى، يك عمل موضعى نيست (مانند بول و ساير زوايد كه لازم باشد فقط همان موضع شستشو شود)

به دليل اينكه اثر آن در تمام بدن آشكار مى گردد و تمام سلول هاى بدن به دنبال خروج آن، در يك حالت سستى مخصوص فرو مى روند. «5» البته غسل حاوى برخى مطالب بهداشتى ديگر نيز هست كه صاحب نظران به آن اشاره كرده اند. «6»

3. طهارت لباس: قرآن مى فرمايد: «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ» «7» پاكيزگى لباس يكى از خواسته هاى طبيعى انسان است كه اسلام نيز بر آن تاكيد كرده است. البته در

______________________________

(1). تفسير نمونه، ج 4، ص 291

(2). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 348، فلسفه احكام، ص 232 و 235

(3). در مورد وضو و غسل در پاسخ به پرسش هاى قبلى مطالب مبسوطى بيان شد

(4). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 360 و فلسفه احكام، ص 259

(5). تفسير نمونه، ج 4، ص 292- 294

(6). فلسفه

احكام، ص 260

(7). مدثر/ 4.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 182

مورد اينكه مقصود از آيه ى فوق (طهارت لباس) چيست؟ نظريه هاى مختلفى مطرح است كه پرداختن به آن ها ما را از بحث خارج مى كند.

4. پاكيزگى و بهداشت محيط زيست: قرآن درباره بهداشت محيط زيست مى فرمايد:

«وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ؛ و خانه مرا براى طواف كنندگان و (به نماز) ايستادگان و ركوع كنندگان سجده گر پاك و پاكيزه كن.»

اين آيه بر لزوم پاكيزگى محيط زيست به ويژه مساجد اشاره و تأكيد دارد و يكى از شروط صحت نماز، اقامه ى آن در محلى پاكيزه و دور از نجاسات است. «1»

3. بهداشت مسايل جنسى:

يكى ديگر از دستورات بهداشتى قرآن، بهداشت مسايل جنسى است.

قرآن در زمينه ى بهداشت مسايل جنسى، موضوعات علمى را مطرح مى نمايد، از جمله:

1. ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه؛

2. ممنوعيت زنا؛

3. ممنوعيت هم جنس بازى (لواط)؛

4. ممنوعيت خودارضايى (استمناء)؛

در اينجا به اشاراتى در مورد اين مسائل اكتفا و بحث هاى مفصل تر را به مطالعه ى منابع پيشنهادى واگذار مى كنيم.

______________________________

(1). طب در قرآن، ص 131.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 183

1. ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه:

قرآن كريم مى فرمايد:

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ»؛ «1»

«و از تو، درباره ى عادت ماهانه [زنان مى پرسند، بگو: آن رنجى است؛ از اين رو در عادت ماهانه، از زنان كناره گيرى كنيد، و با آنان نزديكى ننماييد، تا پاك شوند.»

يكى از حكمت هاى اين دستور الهى، مصون ماندن از بيمارى هاست كه پزشكان مطالب زيادى در اين زمينه نوشته اند. «2»

2. ممنوعيت زنا:

قرآن كريم از آن به عنوان «فاحشه» عمل زشت ياد مى كند و براى پيشگيرى

از اين عمل دستور به ازدواج مى دهد و همچنين زنان را به رعايت حجاب و مردان را به كوتاه كردن نگاه فرامى خواند. قرآن مى فرمايد:

«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا»؛ «3»

«و نزديك زنا نشويد؛ [چرا] كه آن، زشتكارى است، و بد راهى است.»

كه در مورد بيمارى هاى مختلف آميزش، صاحب نظران به طور مفصل بحث كرده اند. «4»

______________________________

(1). بقره/ 222

(2). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 370- 371 و ..

(3). اسراء/ 32، فرقان/ 68، ممتحنه/ 12، نور 2- 3 كه با عبارات مختلف از زنا نهى مى كند

(4). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 379.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 184

3. ممنوعيت هم جنس بازى (لواط):

قرآن در اين مورد در آيات 165 و 166 سوره ى شعراء و 81 سوره ى اعراف و 29 سوره ى عنكبوت مطالبى را در قالب، داستان قوم لوط بيان كرده و در ضمن آن اين عمل را سرزنش و ممنوع و حرام كرده است.

اين عمل عوارض و ضررهاى بهداشتى متعددى (از جمله: سيفليس، سوزاك، آتشك، گرانولوم آميزشى و سست شدن عضلات مقعد و ...) دارد. «1»

4. ممنوعيت استمناء:

استمناء، يعنى اينكه كسى كارى كند كه از خودش منى بيرون آيد اين عمل در اسلام ممنوع و حرام شمرده شده و قرآن در سوره هاى (مومنون/ 5- 7 و مُعارج/ 29- 31) به آن پرداخته است.

متخصصان علوم پزشكى و صاحب نظران در مورد آثار زيانبار فراوان اين عمل زشت سخن گفته و اثرات سوء آن را در حوزه هاى مختلف روانى و اخلاقى- اجتماعى- جسمى و ... بررسى كرده اند. «2»

4. بهداشت روح و روان:

محور ديگرى كه قرآن كريم در مورد آن داراى دستورات بهداشتى ارزشمندى است؛

محور بهداشت روان مى باشد:

در اين زمينه نيز صاحب نظران و انديشمندان علوم قرآنى قلم فرسايى نموده و از ديد قرآن و تاثير شفابخشى آن سخن رانده اند كه براى طولانى نشدن مطلب اشاراتى در اين زمينه مى نماييم.

______________________________

(1). همان، ص 389

(2). پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 392.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 185

اضطراب و دلهره و دلواپسى و احساس ناتوانى و بى كفايتى فرد براى تعبير و تفسير حوادث موضوع نگران كننده و مهمى است كه براساس تحقيقات جديد اختلالات اضطرابى از شايع ترين اختلالات روانپزشكى است. «1»

در اينجا به ذكر برخى از راهكارهاى قرآن در به وجود آمدن آرامش درونى و بازدارنده اختلالات خفيف روانى مى پردازيم:

1. توكل: توكل عبارت است از اعتماد به خدا در انجام كار و واگذارى امور به او؛ به طورى كه فعاليت شخصى و تعادل روانى را افزايش مى دهد و از اضطراب نرسيدن به هدف باز مى دارد. اين اعتقاد حالتى را در شخص به وجود مى آورد كه موجب مى شود فرد در تمام حالات و رفتار خويش حضور پروردگار را در نظر بگيرد و در اين حضور احساس قدرت و توانمندى كند «2» كه قرآن هم بر اين مسئله در آيات مختلف تاكيد مى كند. «3» از جمله:

«فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛ پس بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل كنندگان را دوست مى دارد.»

2. ايمان: از آثار مطلوب ايمان به خدا، آرامش است؛ آرامشى كه موجب سكون نفس، ثبات قلب و ثبات عزم و اراده شده و مانع راهيابى هرگونه اضطراب در انسان مى شود. «4»

قرآن كريم مى فرمايد:

«هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ «5»

او كسى است كه آرامش را در دل هاى

مؤمنان فرو فرستاد.

______________________________

(1). اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 213

(2). همان، ص 132

(3). ر. ك: المعجم المفهرس، واژه ى (وكل)

(4). اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 217

(5). فتح/ 4.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 186

3. ذكر و ياد خدا: قرآن كريم مى فرمايد:

«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ «1»

آگاه باشيد، كه تنها با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد!

كه البته منظور از ذكر خدا ذكر زبانى و فكر و قلبى و ترك گناه و ... مى باشد كه ياد خداوند در آرامش و بهداشت روان بسيار موثر است.

4. صبر: يكى از اساسى ترين روش هاى مقابله با استرس و عوارض ناشى از آن، صبر است. قرآن كريم مى فرمايد:

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»؛ «2»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بوسيله شكيبايى و نماز، يارى جوييد؛ [چرا] كه خدا با شكيبايان است.

5. توبه و استغفار: يكى از عوامل اضطراب زا احساس گناه است كه تا حد زيادى تعادل روان انسان را به هم مى زند. قرآن در برخورد با اين مسئله توبه و توجه به رحمت وسيع پروردگار را توصيه مى كند.

قرآن كريم مى فرمايد:

«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً»؛ «3»

مگر كسانى كه توبه كنند، و ايمان آورند، و [كار] شايسته انجام دهند؛ پس اينان داخل بهشت مى شوند، و هيچ ستمى بر آنان نخواهد شد.

راهكارهايى كه قرآن درباره بهداشت روان فرا سوى بشر قرار مى دهد؛ بسيار زياد است كه ذكر همه ى آنها در اين مجال نمى گنجد.

______________________________

(1). رعد/ 28

(2). بقره/ 153

(3). مريم/ 60.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 187

معرفى منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، ج 2، انتشارات مبين، رشت.

2.

تغذيه در قرآن، دكتر محمدرضا نورى.

3. فلسفه احكام، آيت الله احمد اهتمام.

4. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه علوم پزشكى ايران، نشر معارف.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 188

فصل چهارم: قرآن و غذاشناسى

اشاره

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 190

پرسش:

چرا قرآن به زيتون و انجير قسم ياد كرده است؟

آيا به خاطر فوايد غذايى آنهاست؟

پاسخ:

پرسش را در دو بخش بررسى مى كنيم:

اول: حكمت و فلسفه ى سوگند در قرآن؛

دوم: سوگند قرآن به انجير و زيتون و حكمت آن.

اول: چرا خداوند سوگند ياد كرده است؟

مفسّران و صاحب نظران علوم قرآنى دلايل متعددى را براى قسم هاى قرآن بر شمرده اند كه با بررسى آنها مطلب روشن مى گردد:

1. برخى قائلند سوگندهاى قرآن به خاطر نشان دادن عظمت و تأكيد بر مطلبى است كه بعد از قسم مى آيد. يعنى اين مطلبى كه دنباله ى آيات معمولًا بيان مى كند؛ مطلب مهمى است. «1»

2. حكمت دوم قسم هاى قرآن اين است كه گاهى خداوند مى خواهد عظمت آن مطلبى را كه به آن سوگند ياد كرده، نشان دهد. «2»

همچنين سوگندهاى قرآن فكر و عقل انسان را توسعه مى دهد؛ در واقع تمام هستى را جولانگاه فكر بشر قرار مى دهد و وى را در عالم محسوسات و مادى و

______________________________

(1). تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ج 27، ص 39

(2). تفسير نمونه، ج 27، ص 39.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 191

عالم غيب به پرواز در مى آورد زمين و خورشيد و ستارگان و كهكشان ها و حتى انجير و زيتون را در برابر فكر او عرضه مى كند تا همه و همه را مورد مطالعه قرار دهد و با تحقيق و دقّت آنها را بررسى كند. «1»

3. احتمال دارد كه در سوگندهاى قرآن «رَب» در تقدير است، يعنى «وَ الْفَجْرِ» در اصل «رب الفجر» بوده، يعنى سوگند به پروردگار سپيده دم و اصولًا هر جا خداوند به امور مادى قسم مى خورد يك «رب» در تقدير است. مثلًا سوگند به پروردگار خورشيد، سوگند به پروردگار ماه و ...

در نتيجه مى توان اين سه

احتمال را با هم جمع كرد، زيرا با هم منافاتى ندارند، به هر حال سوگندهاى قرآن هم اشاره به عظمت مطلبى كه به آن قسم ياد شده و هم عظمت مطلبى كه برايش قسم خورده دارد و هم بر عظمت خالق آنها ناظر است. بنابراين قسم ها و سوگندهاى قرآن براى اثبات راستگويى خداوند تبارك و تعالى نيست؛ بلكه براى نشان دادن عظمت اين گونه مطالب و اهميت آنهاست.

دوم: چرا خداوند به انجير و زيتون قسم خورده است؟

يكى از قسم هاى قرآن، قسم به انجير و زيتون است كه مفسرين احتمالاتى در مورد اين دو قسم ذكر كرده اند، مانند:

الف. مراد از «تين»، كوهستانى است كه «دمشق» بر بلندى آن واقع شده؛ و منظور از «زيتون» كوهستانى است كه «بيت المقدس» بر بالاى يكى از كوه هايش بنا شده است. و اطلاق نام دو ميوه ى «انجير» و «زيتون» بر اين دو كوه، شايد براى اين بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مى رويد و سوگند خوردن به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عده ى بسيارى از انبيا در اين دو منطقه مبعوث شده اند.

______________________________

(1). سوگندهاى قرآن، ابو القاسم رزاقى، ص 45.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 192

ب: برخى «تين» و «زيتون» را اشاره به دو دوران حضرت آدم و حضرت نوح (ع) مى دانند؛ چرا كه لباسى كه آدم و حوا در بهشت پوشيدند از برگ درختان انجير بود و در پايان طوفان نوح، شاخه ى زيتونى از آب بيرون آمد كه نوح فهميد طوفان پايان يافته است.

ج. در روايتى وارد شده كه «تين» مدينه و «زيتون» بيت المقدس است. «1» البته احتمالات ديگرى در اين باره ذكر شده

است. «2»

د: مقصود دو ميوه ى معروف مى باشد. اگر اين دو قسم را بر معناى ابتدايى آنها حمل كنيم يعنى «انجير» و «زيتون» دو ميوه ى معروف؛ باز سوگند با معنايى است. زيرا انجير و زيتون داراى ارزش غذايى فراوانى است كه غذاشناسان و پزشكان فوائد بسيارى را براى آنها بر شمرده اند كه برخى از آنها را در اينجا مطرح مى كنيم:

زيتون:

بى شك تمامى ميوه هايى كه خداوند منان آفريده، ارزشمند است، ولى نبايد ترديد كرد كه برخى از آنها از لحاظ ارزش و خاصيت غذايى، به نوعى بر ديگرى برترى دارند؛ در اين ميان «زيتون» از جمله ميوه هايى است كه هم داراى خاصيت غذايى، و هم ارزش دارويى و هم منبعى براى سوخت و ايجاد روشنايى است، از برگ و هسته ى آن نيز استفاده مى شود. «3»

به گفته ى برخى متخصصين زيتون معجزه گراست و براى درمان بسيارى از بيمارى ها از جمله درمان نقرس، تصلب شرائيين، فشار خون و دردهاى عصبى موثر است.

______________________________

(1). تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 606، حديث 4، به نقل از همان

(2). ر. ك: تفسير نمونه، ج 27، ص 140

(3). از معدود ميوه هائى است كه قرآن از آن نام برده است. نحل/ 11، مومنون/ 20.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 193

نكته ى قابل توجه اينكه در ميان مواد غذايى چه نباتى و چه حيوانى، هيچ ماده ى غذايى به اندازه ى زيتون داراى «پتاسيم» نيست، و اگر بدانيم «پتاسيم» چيست؟ و چه نقشى در حفظ حيات ما دارد؟! خواهيم فهميد چرا بايد زيتون را مورد توجّه قرار داد.

به طور خلاصه، «پتاسيم» در سازندگى عضلات بدن و انرژى بدن موثر است و در ساختمان ترشحات غدد داخلى بدن به كار رفته است

كه در حفظ نيروى فعال و نشاط زندگى لازم است.

و از طرفى كمبود «پتاسيم» در بدن، رشد را متوقف مى سازد پلكها متورم مى شود و دستگاه تنفس دچار اختلال مى شود.

«پتاسيم» در فعاليت و قدرت تصفيه و شستشوى سلول هاى كبدى، مؤثر است، و موجب مى گردد كبد مواد سمى و اوره و اسيد اوريك را بهتر و بيشتر از خون گرفته خارج نمايد.

«پتاسيم» در قدرت دفعى كليه ها نقش اساسى دارد و موجب فعاليت بيشتر كليه ها و دفع مواد سمى از خون مى گردد و بدين لحاظ «پتاسيم» را، از داروها و درمان كننده ى بيمارى هاى كليه مى دانند.

«پتاسيم» حتى در ساختمان گلبول هاى قرمز خون وجود دارد و در فعاليت و سازندگى و حفظ آن اثر دارد.

غير از پتاسيم- كه وجودش براى ادامه ى حيات و حفظ تندرستى ما ضرورى است- مواد معدنى ديگرى چون فسفر، كلسيم، منيزيم، آهن در زيتون وجود دارد كه هر كدام نقش شگرف و سازنده اى در زندگى ما دارند. «1»

______________________________

(1). قسم هاى قرآن، ابو القاسم رزاقى، ص 441.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 194

انجير:

«انجير» نيز ميوه اى است كه جنبه ى دارويى فراوانى دارد و چيز زائدى ندارد و تمامش خورده مى شود غذاى لطيف و سريع الهضم است و لينت طبع مى آورد، بلغم را تحليل مى دهد و كليه ها را پاك و سنگ مثانه را از بين مى برد و راه كبد و سپرز را باز مى كند و بدن را فربه مى سازد. «1»

«انجير» داراى مواد و تركيبات غذايى و دارويى سبك و خوش خوراك است كه تازه و خشك آن، گوشت و هسته و پوستش براى همه و هر سنى قابل استفاده و گواراست. «2»

و در روايتى از امام رضا (ع) آمده است: «انجير بوى دهان

را مى برد، لثه ها و استخوان ها را محكم مى كند، مو را مى روياند، درد را بر طرف مى سازد، و با وجود آن نياز به دارو نيست، و همچنين مى فرمايد: انجير شبيه ترين ميوه به ميوه ى بهشتى است.» «3»

انجير حاوى مقدار زيادى «فسفر» مى باشد كه در تقويت هوش و حافظه بسيار موثر است نيز سرشار از «پتاسيم» كه براى سلامتى كودكان ضعيف و كم خون و بى اشتها مفيد مى باشد، مقدار قابل توجهى، كلسيم دارد، كه هم سازنده ى خون و استخوان و هم در ايجاد عضلات بدن و نيروى اعصاب و افزايش قدرت جسمانى مؤثر است.

______________________________

(1). سفينه البحار، ج 1، ص 128، به نقل از سوگندهاى قرآن، ص 446

(2). همان

(3). كافى، ج 6، ص 258 و همچنين علامه مجلسى در بحار الانوار، ج 66، ص 184 روايات متعددى در مورد انجير آورده است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 195

امروزه كارخانجات بزرگ داروسازى، از مواد موجود در انجير و خواص حياتى آن براى ساخت داروهاى لازم جهت درمان و دفع سموم بدن استفاده مى كنند. «1»

بنابراين:

با در نظر گرفتن كلام مفسرين و صاحب نظران و توجه به فوائد غذايى سرشار «زيتون» و «انجير» مى توان گفت: قرآن با سوگند به اين دو ميوه توجه و حس كنجكاوى انسان را نسبت به اين دو غذا جلب كرده است و شايد يكى از حكمت هاى مهم سوگند قرآن به اين دو ميوه به اهميت و ارزش غذايى آن باشد.

منابع جهت مطالعه:

1. قسم هاى قرآن، آيت الله مكارم شيرازى.

2. سوگندهاى قرآن، ابو القاسم رزاقى.

3. تحليلى بر سوگندهاى قرآن، محمد فاكر ميبدى.

4. گياهان در قرآن، دكتر محمد اقتدار حسين فاروتى.

______________________________

(1). مكتب اسلام، سال 11، ش 9، ص 60 و 61 به

قلم دكتر محمدحسين حاجبى، به نقل از سوگندهاى قرآن رزاقى، ص 448.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 196

پرسش هاى قرآنى جوانان 210

پرسش:

چرا هنگام غذا خوردن توصيه شده كه نمك بخوريد؟

پاسخ:

پاسخ را در دو بخش ارائه مى دهم:

بخش اول: «نمك» در آيينه ى روايات.

بخش دوم: «نمك» از دريچه علم.

اما بخش اول: با بررسى رواياتى كه در مورد نمك آمده، مى توان آن ها را به دو دسته تقسيم كرد:

1. دسته اى از روايات فقط فوايد عام خوردن نمك را بيان مى كنند.

از حضرت على (ع) در اين مورد حكايت شده كه مى فرمايد:

«ابدوا بالملح فى اوّل طعامكم فلو يعلم الناس ما فى الملح لاختاروه على الترياق المجرب؛ «1» با نمك خوردن در اول غذا، غذا خوردن را شروع كنيد، كه اگر مردم بدانند چه خاصيتى در نمك است، هر آيينه بر ترياق [بهترين دواى موثر] تجربه شده آن را بر مى گزيدند.»

2. دسته اى ديگر علاوه بر بيان فوايد عام نمك، فوايد خاص استعمال نمك را نيز بيان مى كنند كه نمونه هاى آن به شرح زير است.

______________________________

(1). كتاب كافى، مرحوم كلينى، ج 6، ص 325 و كتاب المحاسن، احمد خالد برقى، ج 2، ص 590 و ... كه در اين دو كتاب و ساير كتب مثل المقنع شيخ صدوق و بحار الانوار علامه مجلسى، ج 63، ص 390 به بعد، روايات درباره نمك به طور مفصل آورده شده است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 197

1. عن الصادق (ع): قال رسول الله (ص) لعلى (ع): «يا على افتتح بالملح و اختم به فانه من افتتح بالملح و ختم به عوفى من اثنين و سبعون نوعاً من انواع البلاء منها الجنون و الجُذام و البرص؛ از امام صادق (ع) نقل شده كه رسول خدا (ص) به حضرت على

(ع) فرمود: اى على! غذا را با نمك آغاز و با آن پايان ده؛ كه هر كس چنين كند از 72 نوع از انواع بلا، در امان است، كه از آن جمله جُنون و جذام و پيسى مى باشد.»

و در ادامه ى روايتى ديگر، مشابه همين روايت از پيامبر (ص) نقل شده است: «1»

«از آن جمله پيسى و دردهاى گلو و دندان ها و دردهاى شكم مى باشد.» «2»

و نيز از امام صادق (ع) نقل شده است:

«هر كس اوّل و آخر غذا نمك بخورد، لكه هاى سياه و سفيد صورتش برطرف خواهد شد.» «3»

بخش دوم: «نمك» از دريچه ى علم.

همانطوركه مى دانيد نمك به خاطر داشتن «اسيد»، بهترين داروى ضد عفونى كننده است، چرا كه هيچ نوع ميكروبى نمى تواند در نمك رشد و نمو يا زندگى كند.

دانشمند محترم دكتر تومانيانس در كتاب خود به نام «Hygienic ruler in Islam» فوائد استعمال نمك پيش از غذا را، چنين مى نگارد:

1. براساس علوم پزشكى، دهان محل جمع شدن انواع و اقسام ميكروب ها مى باشد، كه در اثر استعمال نمك پيش از غذا آنها بر طرف مى شوند.

______________________________

(1). به نقل از كتاب قرآن و علوم روز، سيد جواد افتخاريان، چاپ بيستم، 1362

(2). همان

(3). كتاب كافى، ج 6، ص 325.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 198

2. آب دهان (بزاق) از چشمه هايى به نام غُدد بزاقى ناشى و جارى مى باشند، كه هر چه زيادتر با غذا مخلوط شوند غذا زودتر از گلو پايين مى رود و زودتر هضم مى شود.

با وارد شدن نمك در دهان، غدد اطراف دهان تحريك مى شود و ترشح آنها زودتر مى گردد، و از اين رو غذا را زودتر هضم و حل مى سازد، و براى بلع و هضم حاضر مى نمايد.

3.

نمك وقتى وارد معده ى خالى از غذا مى گردد، غدد معده را هم تحريك مى كند و ترشحات زيادترى بوجود مى آورد. پس «اسفيورت» نمك سبب زود بلعيدن و زود هضم شدن غذا مى شود.

4. از آنجا كه نمك پيش از غذا تحريك كننده ى غدد هاضمه است. در اثر تحريك غدد هاضمه، انسان به غذا خوردن ميل پيدا مى كند، و سبب زياد شدن اشتهاء مى گردد.

5. چنانچه مواد شيميايى بيش از مقدار معمول در معده ترشح شود موجب سوء هاضمه مى گردد و نمك پيش از طعام به خاطر اثر اسيدى كه دارد آن را خنثى و بى اثر مى كند و سوء هاضمه را بر طرف مى نمايد.

6. در بدن و خون و ساختمان جسم مقدار معينى نمك وجود دارد كه اگر از آن كم شود موجب امراض مختلفى در اعضاء بدن مى گردد، در اين صورت وقتى نمك پيش از طعام وارد معده شد مقدار مورد نياز را براى كمبود در خود نگه مى دارد و در حقيقت مقدار از دست رفته را جبران مى كند.

7. بدن انسان براى برطرف كردن نمك، احتياج به آب دارد و استعمال نمك پيش از خوراك، انسان را به نوشيدن آب مجبور مى نمايد و اين خود سبب ازدياد «ادرار» و شستشوى كليه و مثانه مى شود.

8. نمك، زياد كننده ى ترشحات غدد امعاء مخصوصاً در قسمت هضم و جذب مى باشد از اين رو استعمال آن پيش از صرف طعام بهترين وسيله براى زود هضم شدن و هضم گرديدن مواد غذايى است.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 199

9. در اثر نمك خوردن، مقدارى از آب ها از روزنه هاى پوست بدن بيرون مى آيد، در نتيجه سوراخ هاى تنفسى پوستى، پاك و پاكيزه مى شوند.

10. استعمال نمك بعد از

صرف غذا، غدد بزاقى را تحريك مى كند و باعث زياد شدن، آب دهان مى گردد و انسان ناگزير به فرو بردن و يا بيرون كردن آن از دهان مى شود كه در هر دو صورت چربى يا غذاى باقى مانده در دهان و بين دندان ها، به همراه آب دهان برطرف مى شود.

11. اگر انسان طعامى را بخورد و نمك آن كم باشد، و يا در معده ترشحات مواد نمكى نباشد، باعث دير هضم شدن يعنى سوء هاضمه مى گردد، پس در اين صورت اگر پيش از غذا نمك خورده شود اين دو ضرر را جبران مى نمايد.

يادآورى:

بديهى است كه اين فوائد، براى استعمال مقدار مناسب نمك مى باشد، و اگر در مصرف نمك افراط و تفريط شود باعث تحريك قلب و امراض گوناگون نيز خواهد گرديد.

در ضمن فوايد نمك براى انسان هاى سالم و متعادل و به صورت غالبى است، ولى براى افراد بيمار، يا گاهى براى افرادى خاص، ممكن است برخى داروها نيز ضرر داشته باشد كه بايد مصرف آن را پزشكان تجويز كنند.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. قرآن و علوم روز، سيد جواد افتخاريان.

2. اصول كافى، كلينى، ج 6، ص 325 به بعد.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 200

پرسش:

مقصود از شفا بودن عسل چيست؟

قرآن خوردن عسل را شفا مى داند، لطفاً فوايد علمى و پزشكى آن را بيان كنيد؟

پاسخ:

عسل غذاى لذيذى است كه زنبور عسل آن را توليد مى كند و قرآن نيز بدان توصيه كرده است:

«فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ «1» خوردن عسل براى مردم شفاء است»

پيامبر اسلام (ص) فرمودند: «لم يستشف المريض بمثل شربه العسل؛ «2» هيچ مريضى، به مانند نوشيدن عسل شفاء پيدا نمى كند.»

واژه ى «شفاء» در قرآن، درباره ى خوردنى ها به كار نرفته و فقط عسل را شفا دانسته

است. و نام يك سوره از قرآن، به نحل (/ زنبور عسل) اختصاص داده شده است و قرآن درباره ى وحى به زنبور عسل مى فرمايد:

«پروردگار تو به زنبور عسل وحى (و الهام غريزى) نمود كه از كوه ها و درختان و داربست هايى كه (مردم) مى سازند، خانه هايى برگزين و تمام ثمرات (و شيره ى گلها) بخور (خوردن در اينجا مجاز است منظور نوشيدن خاص است) و

______________________________

(1). نحل/ 69

(2). بحار الانوار، علامه مجلسى، موسسه الوفاء، بيروت، ج 66، ص 292.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 201

راه هايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است براحتى بپيما ... و از شكم هايشان شرابى با رنگ هاى مختلف خارج مى شود كه در آن براى مردم شفا است بيقين در اين امر نشانه ى روشنى است براى جمعيّتى كه مى انديشيدند.» «1»

فوايد عسل:

دانشمندان با تحقيقات خود، فوايد زيادى براى عسل ارائه داده اند. ما در اينجا به طور خلاصه به آن ها اشاره مى كنيم:

مواد معدنى: پتاسيم، آهن، فسفر، يد، منيزيم، سرب، منگنز، آلومينيوم، مس، سولفور، كروميوم، ليتيوم، نيكل، روى، اسميوم، تينانيم، سديم، و مواد آلى، مانيت ها، ضمغ، پولن، اسيد لاكتيك، اسيد فرميك (كه تركيب عسل با آن از فساد عسل جلوگيرى مى كند و ضد رماتيسم است)، اسيد ماليك، اسيد تارتاريم، اسيد اگزاليك، اسيد سيتريك، رنگ ها، روغن هاى معطر، ازته و از مواد معدنى عسل به شمار مى آيند.

مواد تخميرى: انورتاز، آميلاز، كاتالاز كه در هضم غذا مفيد است.

عناصر ديگر عسل: گلوكز، لولز، ساكارز، دكسترين، مواد البرمينوئيد، سولفات ها، انورتين، آب ...

عسل داراى ويتامين هاى شش گانه ى (A ,B ,C ,D ,K ,E) و برخى هم گفته اند كه ويتامين «PP» دارد. «2»

* حدود 70 مواد معدنى «3» تخميرى و ويتامين ها در عسل وجود دارد، و براى درمان

يا تقويت يا پيشگيرى امراض پوستى، (دمل ها، جوش ها ترميم

______________________________

(1). نحل/ 69- 68

(2). اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر پاك نژاد، كتابفروشى اسلامى، ج 5، ص 129

(3). نفحات من اعجاز طبى قرآن، ص 60.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 202

ضايعات بافت ها و ...) گوارشى، قلب و دندان، تقويت رشد طفل، سرطان، تنفس، كبد، صفرا، چشم و گوش، بينى، مرض زنان و براى تقويت نسل و بچه و ... مؤثر است. «1»

* عسل از مهم ترين مواد قندى طبيعى است و تاكنون 15 نوع قند در آن كشف شده است. مانند: فركتوز 40 خ، گلوكز 30 خ، نيشكر 40 خ.

* يك كيلوگرم عسل، حاوى 3250 كالرى حرارت است.

* عسل، پادزهر افيون خوردگى و نيش حشرات است.

* عسل آب پز، براى ريزش بول تأثير بسزائى دارد.» «2»

* عسل از جمله بيمارى هاى: اعصاب، بى خوابى، درد پهلو، سياتيك، ديفترى، مرض كم خونى، امراض كبد، بيمارى هاى استخوان، ريه، ايجاد رشد و نيرو، كمى و زيادى فشار خون را علاج مى كند، و همچنين فوائد زيادى براى درمان «يرقان» دارد.

* خوردن عسل، در حال ناشتا، براى زخم معده و اثنى عشر و كاهش ترش كردن معده مفيد است. براى تنظيم قند خون موثر است. ضد عفونى كننده مجارى ادرار و هم چنين در پيشگيرى از زكام مفيد است. «3»

* نوشته اند كه در مصر، عسلى چندين هزار ساله پيدا شد كه فاسد نشده است، «4» چون داراى اسيد فرميك است و عسل را فاسد نمى كند.

______________________________

(1). دكتر عبد الحميد دياب و دكتر قرقوز، طب در قرآن، انتشارات حفظى، تهران، ترجمه چراغى، ص 25

(2). قانون طب، بوعلى سينا، ص 269

(3). اسلام پزشك بى دارو، احمد امين شيرازى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1373،

ص 117 به نقل از اسرار خوراكى ها، ص 274

(4). اسرار خوراكى ها، جزايرى، ص 281.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 203

* عسل داراى عوامل قوى ضد ميكروب است. و ميكروب هايى كه عامل بيمارى انسان ها هستند قادر به ادامه حيات در عسل نيستند، از جمله وجود آب اكسيژنه در عسل، موجب از بين رفتن ميكروب است و هيچ گونه قارچى در آن رشد نمى كند.

* براى رشد كودكان و نيز براى درآمدن دندان، جلوگيرى از اسهال و سوء تغذيه و ... مفيد است.

* تحقيقات نشان داده است كه زنبور داران كمتر به سرطان مبتلا مى شوند.

* عسل براى زخم معده و التهاب معده مفيد است، و نقش موثرى در تنظيم اسيدهاى معده دارد.

* عسل براى بيمارى هاى چشم مانند: التهاب پلك ها، التهابات قرنيه (سل چشم، سيفليس، تراخم) زخم قرنيه، سوزش چشم، موثر است.

نكته:

با توجه به موارد فوق، عسل غذايى است كه مردمان قبل از اسلام و اديان گذشته بر آن تأكيد داشته اند و بيان قرآن به مسئله شفا بودن عسل، يك شگفتى علمى است نه اعجاز علمى، به سبب اينكه قبل از اسلام اهميّت و فوايد آن را يافته بودند و در طب جالينوسى و بقراطى يونانى فوايد آن آمده است.

يادآورى:

لازم به ذكر است كه عسل زمينه ساز آثار فوق است نه علت تامه. يعنى ممكن است به خاطر وجود موانعى، اثر نكند، يا براى بيمارى خاصى اثر منفى داشته باشد. در نتيجه شفا بخشى عسل غالبى است نه در همه ى موارد.

براى مطالعه بيشتر به كتاب هاى زير مراجعه فرماييد:

1. اسلام پزشك بى دارو، احمد امين شيرازى، انتشارات اسلامى، ص 117.

2. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، انتشارات مبين، ص 406- 417.

3.

دكتر عبد الحميد دياب و قرقوز، طب در قرآن، ترجمه چراغى، انتشارات حفظى، ص 25.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 204

پرسش:

منظور از شفاء بودن قرآن چيست؟

پاسخ:

شفا بودن قرآن در آيات متعددى مطرح شده از جمله در سوره ى اسراء مى فرمايد:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً؛ «1» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى كنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمى افزايد.»

و در سوره ى يونس مى فرمايد:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سينه هاست؛ (درمانى براى دل هاى شما؛) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان.»

در اينجا لازم است به چند مطلب اشاره شود:

الف: مفهوم شناسى:

واژه ى «شفاء» به معناى صحت و سلامت است «3» و در مقابل بيمارى، عيب و نقص مى آيد.

______________________________

(1). اسراء/ 82

(2). يونس/ 57 و با تعبير ديگر فصلت/ 44

(3). قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ذيل ماده شفاء.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 205

ب: بيمارى هاى انسان:

با بررسى ابعاد مختلف انسان در مى يابيم نمى توان براى انسان فقط بيمارى جسم را در نظر گرفت و در بهبودى آن تلاش كرد بلكه انسان داراى دو بعد جسمى و روحى مى باشد كه ممكن است هر كدام در معرض بيمارى قرار گيرند و بيمارى هر كدام موجب اختلال در كارايى ابعاد ديگر انسان شود. از اين رو مى توان بيمارى هاى انسان را به سه نوع تقسيم كرد:

1. اعتقادى؛ 2. روحى- روانى؛ 3. جسمى.

براى توضيح بيشتر، ضرورت دارد به هر كدام از آنها به صورت جداگانه

پرداخته شود.

1. قرآن و درمان بيمارى هاى اعتقادى:

نزول قرآن در مرحله ى اول براى درمان بيمارى هاى اعتقادى مردم بوده است تا آنها را از شرك و كفر و تاريكى ها به توحيد و اسلام و روشنايى رهنمون سازد؛ در آيات متعددى به اين مسئله پرداخته شده كه هدف قرآن اين است كه شما را از ظلمت جهل به نور دانش، از كفر به نور ايمان، از ظلمات ستمگرى به نور عدالت، از فساد به صلاح، از گناه به نور تقوى رهبرى كند. «1»

امراض اعتقادى و قلبى از امراض جسم شديدتر است. از اين رو قرآن شفاء و رحمت است؛ يعنى درمان براى امراض اعتقادى مانند كفر، نفاق، شرك، و در نفوذ معرفت و شناخت، توحيد و ... در قلب رحمت است.

2. قرآن و درمان بيمارى هاى روحى:

براى رعايت اختصار به دو بخش از اين بيمارى ها مى پردازيم:

______________________________

(1). ابراهيم/ 5 و 1؛ مائده/ 15 و 14؛ ر. ك: قرآن در قرآن، مهدى احمدى، 1374، اشراق، قم، ص 232.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 206

بدون شك بيمارى هاى روحى و اخلاقى انسان، شباهت زيادى با بيمارى هاى جسمى او دارد. هر دو كشنده است. هر دو نياز به طبيب و درمان و پرهيز دارد. قرآن نسخه اى حيات بخش براى كسانى است كه مى خواهند با كبر، غرور، حسد و نفاق به مبارزه برخيزند. و همچنين براى برطرف كردن ضعف ها و ترس ها، اختلاف ها و پراكندگى ها و براى كسانى كه عشق به دنيا و وابستگى به ماديات و تسليم بى قيد و شرط در برابر شهوت ها مى باشند؛ شفا بخش است. «1»

حضرت على (ع) درباره ى شفا بخش بودن قرآن مى فرمايد:

«از اين كتاب بزرگ آسمانى براى بيمارى هاى خود شفا بخواهيد و براى

حل مشكلاتتان از آن يارى بجوييد، زيرا درمان بزرگترين دردها در اين كتاب است؛» «2»

بهترين دليل براى اثبات اين كلام مقايسه وضع عرب جاهلى با تربيت شدگان مكتب پيامبر (ص) در آغاز اسلام است. آن قوم جاهل و نادان كه انواع بيمارى هاى اجتماعى و اخلاقى سر تا پاى وجودشان را فرا گرفته بود. با استفاده از اين نسخه شفا بخش نه تنها درمان يافتند، بلكه آن چنان نيرومند و قوى شدند كه هيچ نيرويى نمى توانست در مقابلشان ايستادگى كند. «3»

ب. بيمارى هاى روانى:

برخى از روانشناسان با تحقيق در آيات قرآن دريافته اند كه قرآن تاثير زيادى بر روان انسان مى گذارد و شفابخشى قرآن را با علوم تجربى مقايسه نموده اند. و نتايج حاصل از آن تحت عنوان تاثير قرائت قرآن بر بهداشت روانى انسان منتشر شده است.

______________________________

(1). تفسير نمونه، مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 12، ص 239

(2). نهج البلاغه، خطبه ى 176، و در خطبه ى 156 و 158 با تعابير ديگر به شفا بخش بودن قرآن اشاره دارد

(3). تفسير الميزان، علامه طباطبايى، ترجمه از همدانى، بنياد علمى و فكرى علامه، قم، ج 13، ص 306.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 207

دستورات و توصيه هاى قرآن، تاثير بسزايى در بهداشت روانى فردى و اجتماعى انسان دارد. تا جايى كه مى توان گفت: عمل به توصيه هاى قرآن، بالاترين و بهترين نسخه ى بهداشت روانى است. براى نمونه به برخى از آيات و تاثيرات آن ها اشاره مى كنيم:

1. مداومت بر قرائت قرآن كريم، نقش موثرى در مقابله با استرس دارد. همچنين فهم قرآن نيز در مقابله با استرس مؤثر است. «1»

2. نتيجه ى تحقيقى كه از 60 دختر به دست آمده اين است كه گروهى كه حد اقل

6 ماه روزانه نيم ساعت به قرائت قرآن مى پرداختند، ميزان اضطراب و افسردگى آنان به طور چشمگيرى كمتر از ديگران بوده است. «2»

3. دميدن روح اميد، و دورى از يأس و تاثير آن در كاهش افسردگى. «3»

4. دعوت قرآن به صبر و تاثير آن در كاهش فشارهاى روانى. «4»

5. دعوت قرآن به توكل به خدا «5» و نقش آن در آرامش انسان.

6. ياد خدا و آرامش دل. «6»

7. ممنوعيت خودكشى در دين «7» و پايين آمدن آمار خودكشى در مجامع اسلامى.

8. احترام و محبت به پدر و مادر «8» و تاثير آن در سلامت خانواده.

9. حجاب براى زنان و سلامتى روانى. «9»

______________________________

(1). ر. ك: مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، دانشگاه علوم پزشكى، آذر 1376، ص 88

(2). همان، ص 79

(3). يوسف/ 87

(4). بقره/ 153 و 155 و آل عمران/ 200

(5). احزاب/ 3، آل عمران/ 159

(6). اسراء/ 24، بقره/ 83

(7). نور/ 31، احزاب/ 59

(8). طه/ 14

(9). نور/ 31، احزاب/ 59.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 208

10. نماز و آرامش روانى. «1»

11. ازدواج و تشكيل خانواده و تأمين آرامش فردى و سلامت محيط اجتماع. «2»

12. ممنوعيت سوء ظن، تجسس و غيبت، و اثرات آن بر سلامتى جامعه و شخصيت افراد. «3»

به عبارت ديگر مى توان گفت: همه ى دستورات الهى به نوعى براى آرامش فردى و اجتماعى و رشد و بالندگى فرد و جامعه آمده است. «4»

3. قرآن و درمان بيمارى ها جسمى:

قبل از هر چيز، لازم است گفته شود؛ قرآن كتاب بهداشت و درمان و پزشكى نيست؛ بلكه كتاب هدايت و تربيت معنوى افراد و جامعه است.

و اگر به مطالب پزشكى و بهداشتى و علمى اشاره اى كرده است به خاطر

اين است كه:

1. راه خداشناسى را هموار كند.

2. حس كنجكاوى بشر را تحريك نمايد تا در زمينه ى علوم تجربى رشد نمايند و در پى كشف آن برآيند.

3. اعجاز علمى قرآن را به اثبات برساند.

4. علت مهم تر اين كه به خاطر پيوستگى نيازهاى جسمى و روحى با همديگر و تاثير آنها بر همديگر قرآن بر خود لازم مى داند كه به بهداشت جسمى انسان نيز

______________________________

(1). طه/ 14

(2). روم/ 21

(3). حجرات/ 12- 11

(4). ر. ك: خلاصه مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، دانشگاه پزشكى تهران، 1376 آذر ماه.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 209

توجه ويژه كند زيرا در كمال روحى او تاثير دارد بنابراين قرآن براى تامين سلامتى و بهداشت جسم مطالبى بيان فرموده كه اگر در حد اعجاز علمى نباشد قطعاً برخى آنها جزء شگفتى هاى علمى است. براى مثال:

الف: بهداشت غذايى: مانند: خوردن غذاهاى پاك «1»- ممنوعيت غذاهاى غير بهداشتى «2»- عدم اسراف در غذا «3»- دورى از گوشت مردار «4»- دورى از گوشت خوك و خوردن خون «5»- دورى از شراب. «6»

ب: بهداشت شخصى (جسمى): مانند: وضو، «7» غسل، «8» طهارت لباس، «9» پاكيزگى محيط زيست «10» و ...

ج: بهداشت مسائل جنسى: مانند: ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه «11»- دورى از زنا «12»- دورى از لواط «13»- دورى از استمناء. «14»

______________________________

(1). بقره/ 172

(2). اعراف/ 175

(3). اعراف/ 31

(4). انعام/ 145

(5). بقره/ 173

(6). بقره/ 219

(7). مائده/ 6

(8). همان

(9). مدثر/ 4

(10). حج/ 26

(11). بقره/ 222

(12). اسراء/ 32

(13). اعراف/ 81- 80

(14). مومنون/ 7- 5.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 210

د. عسل و درمان بيمارى هاى جسمى. «1»

ه-. روزه و درمان بيمارى هاى جسمى. «2»

و. تاثير آواى قرآن بر كاهش دردهاى جسمى

بعد از عمل جراحى. «3»

حاصل سخن اينكه، قرآن براى بيمارى هاى اعتقادى، روحى، روانى، اخلاقى و اجتماعى به صورت مستقيم دستور دارد حتى هدف از نزول خود را نجات انسان ها از بيمارى اعتقادى و روحى و اخلاقى مى داند.

اما براى بيمارى هاى جسمى و بهداشت فردى و اجتماعى و درمانى آن به صورت كنايه اى و در پرتو دستورات و در قالب بايد و نبايد (حرام و حلال) و هست و نيست (ارشادى) بيان كرده است.

معرفى كتاب جهت مطالعه بيشتر:

1. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، نشر معارف.

2. استعانت از قرآن كريم، عليرضا نيك بخت، نشر قبله، تهران.

3. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى، ج 2، انتشارات مبين.

4. آموزه هاى تندرستى در قرآن، حسن رضا رضايى، انتشارات عطر آگين.

______________________________

(1). نحل/ 69- 68

(2). احزاب/ 35

(3). نك: استعانت از قرآن كريم در شفاى جسمانى، نشر قبله، عليرضا نيكبخت نصرآبادى، 1378.

پرسش هاى قرآنى جوانان، ص: 211

5. طب در قرآن، دكتر عبد الحميد دياب، دكتر قرقوز، ترجمه چراغى، انتشارات حفظى.

6. اولين پيامبر آخرين دانشگاه، دكتر پاك نژاد، ج 4 و 5 و 6، كتابفروشى اسلامى.

7. تفسير نمونه، مكارم شيرازى، دار الكتب اسلاميه، تهران، ج 12، ص 239. ذيل آيات مورد بحث و بررسى.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109