راه و رسم زندگي در كلام پيامبر صلي الله عليه وآله خطاب به اباذر

مشخصات كتاب

سرشناسه : سلیم زاده، خیرالله، 1315 - عنوان و نام پديدآور : راه و رسم زندگی در کلام پیامبر اعظم صلی الله علیه واله و سلم: پندهای پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم به ابوذر غفاری/ تالیف خیرالله سلیم زاده. مشخصات نشر : قم: مسجد مقدس جمکران 1386. مشخصات ظاهری : 95ص 5/11 × 5/16 س م. شابک : 5000 ریال‮ 978-964-973-083-1 : ؛ 8000 ریال ‮ : چاپ دوم 978-964-973-083-1 : يادداشت : چاپ دوم: 1387. یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس. موضوع : محمد (ص) ، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق -- احادیث موضوع : راه و رسم زندگی -- جنبه های مذهبی رده بندی کنگره : BP248 /س83ر2 1386 رده بندی دیویی : 297/61 شماره کتابشناسی ملی : 1304314

راه و رسم زندگي در كلام پيامبراعظم صلي الله عليه وآله

بسم اللَّه الرحمن الرحيم كتابي كه پيش روي شما است، سخنان گرانمايه حضرت پيامبر اكرم، خاتم انبياصلي الله عليه وآله خطاب به ابي ذر غفاري رضوان اللَّه تعالي عليه مي باشد. وي يكي از اصحاب با وفا و پابرجاي آن بزرگوار بوده است - كه حِكَم و مَواعظ سودمند و پند و اندرزهاي بسيار مفيد براي همه مسلمان در آن نهفته است، مجدداً با ترجمه اش چاپ مي شود. در اين ترجمه از كتاب عين الحياة مرحوم علامه مجلسي قدس سره، و از ترجمه دانشمند گرامي جناب مستطاب آقاي تجليل تبريزي «زيده عزّه» كمك گرفته ام و اصل عربي اين حديث را به جهت صِحّت متن و مصونيت از اشتباه و غلط با چند كتاب از كتب معتبره علماي سلف و بزرگ شيعه اماميه اثنا عشريه تطبيق و تصحيح نمودم و در موارد اختلاف در تعبير عبارات اصل حديث در اين چند كتاب، نسخه بدل ها

را مابين دو پرانتز ذكر كرده ام ولي در ترجمه حديث، جمله ها و كلماتي كه ما بين دو پرانتز قرار گرفته است غالباً براي توضيح است.

اميد است كه اين جزوه مورد استفاده عموم مؤمنين و اهل دين و پيروان سيدالمرسلين و ائمه معصومين عليهم السلام واقع گردد و همه از آن بهره هاي معنوي دنيايي و اُخروي برگيرند. ان شاء اللَّه تعالي.

لازم به تذّكر است كه تجزيه اين كلام نوراني كه در ضمن 147 شماره ارائه گرديده از بعضي نويسندگان است و مستند به اصل حديث نمي باشد.

العبد خير اللَّه سليم زاده

مقدمه حديث

مرحوم شيخ طوسي در كتاب (امالي) جلد دوم چاپ نجف صفحه 138 - 152 و مرحوم شيخ طبرسي در كتاب (مكارم الاخلاق) چاپ بيروت صفحه 455 - 471، باب 12، فصل 5 و مرحوم ورام بن ابي فراس در كتاب (مجموعه ورام) چاپ ايران قم سال 1375، صفحه 273 - 284 و مرحوم مجلسي در كتاب (بحارالانوار) چاپ ايران جلد 77، صفحه 74 - 91، باب 4، حديث 63 و در كتاب (عين الحياة) (كه همه اش از اوّل تا آخر شرح همين حديث ابي ذر است) همه اين بزرگان در اين كتاب هاي خود مسنداً و مجموعه ورام مرسلاً از ابوذر غفاري رضوان اللَّه تعالي عليه روايت كرده اند كه ابوذر گفت: من داخل شدم در اوائل يك روز در مسجد، پس به جز پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و علي عليه السلام كه در كنار آن حضرت بودند، هيچ كس ديگري را در آنجا نديدم، پس من خلوت مسجد را مغتنم شمردم و عرض كردم: يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله! پدرم و مادرم فداي تو باد، سفارشي به من بفرماييد

كه خدا مرا به آن سفارش نفع رساند.

پس آن حضرت فرمودند: (مطالبي را كه ترجمه ظاهرش چنين است) (تو را سفارش خواهم كرد) و چه بسيار گرامي و پسنديده اي تو در نزد ما اي ابوذر تو از ما اهل بيت مي باشي و همانا كه من تو را به دستور و پندي (عظيم) سفارش مي كنم پس تو آن را (در فكر و عمل خود) حفظ كن (نگهداري نما) كه آن جامع (دربردارنده) همه راه هاي خير (و خوبي و نجات است) پس اگر تو آن را (در ذهن و در كار خود) حفظ كني و (بدان عمل نمايي) برايت بهره اي عظيم (از رحمت الهي خير و دنيا و آخرت) خواهد بود.

1

يا أباذَرٍ! اُعْبُدِاللَّهَ كَانَّكَ تَراهُ، فَاِنْ كُنْتَ لاتَراهُ فَاِنَّهُ يراكَ.

اي ابوذر! خدا را چنان بندگي كن كه گويا او را مي بيني، پس اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند.

2

وَاعْلَمْ يا أَباذَرِّ! اِنَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ اَهلَ بَيتِي فِي أُمَّتِي كَسَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَها نَجي وَ مَنْ رَغِبَ عَنْها غَرَقَ،(1) وَ مِثْلَ بابِ حِطَّةٍ(2) فِي بَنِي اِسْرائِيلَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً.

بدان اي ابوذر! كه خداي عزيز و بزرگ، اهل بيت مرا در ميان امّت من بمانند كشتي نوح گردانيده است، هركس در آن سوار شد از هلاكت رست و هركس از آن روي بگردانيد غرق گشت. همچنين مانند درب حطّه در ميان بني اسرائيل كه اگر كسي از آن وارد مي شد از عذاب خدا ايمن مي گشت.

3

يا أَباذَرٍ! اِحْفَظْ ما اُوصِيكَ بِهِ تَكُنْ سَعِيداً فِي الدُّنْيا وَ الاخِرَةِ

يا أَباذَرٍّ! نِعْمَتانِ مَغْبُونٌ فِيهِما كَثِيرٌ مِنَ النّاسِ، اَلصِّحَّةُ وَ الْفراغُ.

اي ابوذر! پندهاي مرا نگهداري (و مراعات) كن تا در دو جهان سعادتمند گردي، اي ابوذر! بسياري از مردم در مورد دو نعمت مغبون هستند (از آن قدرداني و استفاده خوب نمي كنند) تندرستي و فراغت بال.

4

يا أَباذَرٍ! اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ، شَبابَكَ قَبْلَ هِرَمِكَ، وَ صِحَّتَكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ غِناكَ قَبْلَ فَقْرِكِ وَ فَراغَكَ قَبْلَ شُغْلِكَ وَ حَيوتَكَ قَبْلَ مَوْتِكَ.

اي ابوذر! پيش از آن كه پنج چيز به تو روي آورد، پنج چيز را غنيمت شمار (از آن ها استفاده شايسته كن): جواني را پيش از پيري، تندرستي را پيش از بيماري، توانگري را پيش از پريشاني، فراغت را پيش از گرفتاري و زندگي را پيش از مرگ.

5

يا أَباذَرٍ! إِياكَ وَ التَّسْوِيفَ بِاَمَلِكَ، فَإِنَّكَ بِيوْمِكَ وَ لَسْتَ بِما بَعْدَهُ، فَإِنْ يكُنْ غَدٌ لَكَ فَكُنْ فِي الْغَدِ كَما كُنْتَ فِي الْيوْمِ وَ إِنْ لَمْ يكُنْ غَدٌ لَكَ لَمْ تَنْدِمْ عَلي ما فَرَّطْتَ فِي الْيومِ.

اي ابوذر! مبادا به درازي (و طول) آرزو، كارهاي شايسته را به تأخير افكني، زيرا كه تو اكنون همين امروز را داري، نه ما بعد آن را، پس اگر فردايي داشتي در آن نيز به مانند امروز باش، و اگر فردايي برايت نبود پشيماني امروز را نخواهي برد كه در آن كوتاهي كرده اي.

يا أَباذَرٍ! كَمْ مِنْ مُسْتَقْبِلٍ يوْماً لايسْتَكْمِلُهُ وَ مُنْتَظِرٍ غَداً لا يبْلُغُهُ.

اي ابوذر! چه فراوانند كساني كه صبح را به شام نمي رسانند و چه فراوان كساني كه به انتظار فردا هستند ولي به آن نمي رسند.

6

يا أَباذَرٍ! لَوْ نَظَرْتَ إِلي الْاَجَلِ وَ مَسِيرِهِ لَاَ بْغَضْتَ الْاَمَلَ وَ غُرُورَهُ.

اي ابوذر! اگر به اجل نگري و ببيني كه به سويت مي آيد هر آينه آرزوها و فريبكاري آن را دشمن خواهي داشت.

7

يا أَباذَرٍ! كُنْ كَاَنَّكَ فِي الدُّنْيا غَرِيبٌ أَوْ كَعابِرِ سَبِيلٍ وَ عُدَّ نَفْسَكَ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ.

اي ابوذر! در جهان چنان زي كه در ديار غربت به سر مي بري، يا مانند رهگذري باش و خود را از آن گروهي بشمار كه به زير خاك آرميده اند.

8

يا أَباذَرٍ! إِذا أَصْبَحْتَ فَلا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالْمَساءِ وَ إِذا أَمْسَيتَ فَلا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بالصَّباحِ، وَ خُذْ مِنْ صِحَّتِكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ مِنْ حَيوتِكَ قَبْلَ مَوْتِكَ لِاَنَّكَ لاتَدْرِي مَا اسْمُكَ غَداً.

اي ابوذر! هنگامي كه صبح كردي به خويشتن نويد شامگاه مده و هنگامي كه به شام رسيدي صبح گاه فردا را به خويش بازگويي منما، (هم اكنون) از تندرستي خود پيش از آن كه دچار بيماري شوي و از زندگي خويش پيش از آن كه مرگ تو را دريابد (براي آخرت و دينت) بهره گيري كن؛ زيرا تو نمي داني فردا بر تو چه نام نهاده خواهد شد، (زنده يا مرده).

9

يا أَباذَرٍ! إِياكَ أَنْ تُدرِكَكَ الصَّرْعَةُ عِنْدَ العَثْرَةِ فَلا تُقالُ الْعَثْرَةُ وَلا تَمَكَّنُ مِنْ الرَّجْعَةِ وَ لا يحْمَدُكَ مَنْ خَلَّفْتَ بِما تَرَكْتَ وَ لا يعْذِرُكَ مَنْ تَقْدِمُ عَلَيهِ بِمَا اشْتَغَلْتَ بِهِ.

اي ابوذر! مبادا ناگهان مرگ تو را در حال لغزش و گناه دريابد، پس لغزش و گناه اقاله و جبران نشود و توانايي بازگشت تو را نباشد و آن كس كه اندوخته تو براي او مانده تو را سپاسگزاري نكند و آن كس كه به سوي او مي روي تو را كه براي اشتغالات مادي و گرد آوردن مال از اداي وظيفه نسبت به او بازمانده اي معذور ندارد.

10

يا أَباذَرٍ! ما رَاَيتُ كَالنّارِ نامَ هارِبُها وَ لا مِثْلَ الْجَنَّةِ نامَ طالِبُها.

اي ابوذر! چيزي نديدم مانند آتش دوزخ كه فرار كننده از آن به خواب رفته باشد و نه مانند بهشت كه خواهان آن به خواب رفته باشد.

11

يا أَباذَرٍ! كُنْ عَلي عُمْرِكَ اَشَحَّ عَلي دِرْهَمِكَ وَ دِينارِكَ.

اي ابوذر! بر عمر خود بخيل تر از درهم و دينارت باش. (عمر عزيزت را به گناه و كارهاي بيهوده صرف منما).

12

يا أَباذَرٍ! هَلْ ينْتَظِرُ اَحَدُكُمْ إِلاَّ غِني مُطْغياً أَوْ فَقْراً مُنْسِياً أَوْ مَرَضاً مُفْسِداً أَوْ هِرَماً مُقْعِداً أَوْ مَوْتاً مُجْهِزاً أَوِ الدَّجّالَ، فَإِنَّهُ شَرُّ غايبٍ أَوِ السّاعَةَ تُنْتَظَرُ وَ السّاعَةُ اَدْهي وَ اَمَرُّ.

اي ابوذر! آيا هيچ يك از شما جز اين انتظار مي برد، كه ثروت و مالي كه به طغيان انجامد به دست آورد و يا فقر و پريشاني كه موجب فراموشي خدا گردد و يا بيماري كه جان او را تباه سازد يا پيري كه او را از كار و فعاليت باز دارد و يا مرگ كه شتابان در رسد و يا دجال (فتنه انگيز) كه شري پنهان است و يا رسيدن هنگام رستاخيز كه انتظارش مي رود و آن وقت ترسناك تر و تلخ تر است.

13

يا أَباذَرٍ! إِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يوْمَ القِيامَةِ عالِمٌ لا ينْتَفَعُ بِعِلْمِهِ وَ مَنْ طَلَبَ عِلْماً لِيصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ إِلَيهِ لَمْ يجِدْ رِيحَ الْجَنَّةِ. يا اَباذَرٍ! مَنِ ابْتَغي الْعِلْمَ لِيخْدَعَ بِهِ النّاسَ لَمْ يجِدْ ريحَ الْجَنَّةِ.

يا أَباذَرٍ! اِذا سُئِلْتَ عَنْ عِلْمٍ لاتَعْلَمُهُ فَقُلْ لا اَعْلَمُهُ تَنْجَ مِنْ تَبِعَتِهِ وَ لا تُفْتِ النّاسَ بِما لاعِلْمَ لَكَ تَنْجَ مِنْ عَذابِ اللَّهِ يوْمَ القِيامَةِ.

يا أَباذَرٍّ يطْلِعُ قَوْمٌ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ إِلي قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ النّارِ فَيقُولُونَ: ما أَدْخَلَكُمُ النّارَ؟ وَ قَدْ دَخَلْنَا الْجَنَّةَ بِفَضْلِ تَأدِيبِكُمْ وَ تَعْلِيمِكُمْ فَيقُولُونَ: إِنّا كُنّا نَأْمُرُ بِالْخَيرِ وَ لا نَفْعَلُهُ.

اي ابوذر! همانا بدترين مردم از جهت ارزش و منزلت پيش پروردگار عالم در روز قيامت دانشمندي است كه از دانش او بهره برده نمي شود و هر كس طلب كند علم(دين) را كه توجّه مردم را به سوي خويش جلب كند، بوي بهشت به او نرسد. (اي

ابوذر) هركس دانش آموزد تا با آن مردم را بفريبد بوي بهشت به او نرسد.

اي ابوذر! هرگاه از تو چيزي پرسيدند كه نمي داني پس (به ندانستن آن اعتراف كن) بگو نمي دانم تا از گرفتاري و عقوبت آن برهي، و به آنچه نمي داني فتوي مده تا از عذاب خداي در روز رستاخيز رهايي يابي.

اي ابوذر! (روز قيامت) گروهي از اهل بهشت به سوي گروهي از اهل دوزخ سركشي مي كنند، پس مي پرسند: به چه علت شما در آتش افتاده ايد؟ در حالي كه ما به بركت تعليم و تربيت شما به بهشت رسيده ايم؟ پس در جواب گويند: ما ديگران را به كار خير و اعمال شايسته دستور مي داديم ولي خود از به كار بستن آن فروگذاري مي كرديم (و به آن كارهاي خيري كه ديگران را امر مي كرديم، عمل نمي كرديم.)

14

يا أَباذَرٍ! إِنَّ حُقُوقَ اللَّه جَلَّ ثَناؤُهُ اَعْظَمُ مِنْ أَنْ يقُومَ بِهَا الْعِبادُ، وَ إِنَّ نِعَمَهُ اَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصِيهَا الْعِبادُ، وَلكِنْ اَمْسُوْا تائِبِينَ وَ اَصْبِحُوا تائِبِينَ.

اي ابوذر! حقوق خداوند «جل ثنائه» بزرگ تر از آن است كه بندگان بتوانند به آن حقوق قيام نمايند و همانا نعمت هاي او بيشتر از آن است كه بندگان به شمارش آن توانا باشند، ولي شما با توبه داخل شامگاه شويد و هر صبح (به سوي او) توبه كنيد (به تقصير خويش اعتراف نماييد.)

15

يا أَباذَرٍ! إِنَّكَ فِي مَمَرِّ اللَّيلِ وَ النَّهارِ فِي اجالٍ مَنْقُوصَةٍ وَ اَعْمالٍ مَحْفُوظَةٍ وَ الْمَوْتُ ياْتِي بَغْتَةً وَ مَنْ يزْرَعُ خَيراً يوشِكُ أَنْ يحْصَدَ خَيراً وَ مَنْ يزْرَعُ شَرَّاً يوشِكُ اَنْ يحْصَدَ نَدامَةً وَلِكُلِ ّ زارعٍ ما زَرَعَ.

اي ابوذر! همانا تو در عبورگاه شب و روز قرار گرفته اي، در مدّت هاي كوتاه، و اعمالي كه ضبط و نگهداري مي شوند، و مرگ ناگهان مي آيد و هركس تخم نيكي كاشت به زودي از آن خير و سعادت دِرَو خواهد كرد و هركس تخم شر و بدكاري كاشت جز ندامت از آن دِرَو نخواهد نمود و هر بَرزگر آن دِرَو خواهد كرد كه كاشته است.

16

يا أَباذَرٍ! لا يسْبَقُ بَطِي ءٌ بِحَظِّهِ وَ لا يدْرِكُ حَرِيصٌ ما لَمْ يقَدَّرْ لَهُ وَ مَنْ أُعْطِي خَيراً فَاللَّهُ أَعْطاهُ وَ مَنْ وُقِي شَرّاً فَاللَّهُ وَقاهُ.

اي ابوذر! بهره كسي را كه شتاب نمي كند ديگري نمي تواند ببرد و آزمند و طمعكار به آنچه كه براي وي مقدر نشده نمي رسد و هركس به خيري رسد پس خدا به او عطا فرموده و هركس از شري نگهداري شده خدا او را نگهداري كرده است.

17

يا أَباذَرٍ! اَلْمُتَّقُونَ سادَةٌ وَ الْفُقَهآءُ قادَةٌ وَ مُجالَسَتَهُمْ زِيادَةٌ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيري ذَنْبَهُ كَاَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَةٍ يخافُ اَنْ تَقَعَ عَلَيهِ وَ إِنَّ الْكافِرَ لَيري ذَنْبَهُ كَاَنَّهُ ذُبابٌ مَرَّ عَلي اَنْفِهِ.

اي ابوذر! پرهيزكاران بزرگوارانند و فقها پيشوايانند و همنشيني با آنان موجب زيادي (علم و فضيلت است)، انسان با ايمان گناه خود را چنان با اهميت مي نگرد به مانند آن كه زير تخته سنگي قرارگرفته كه بيم دارد بر وي فرود آيد، ولي انسان كافر و خدانشناس به گناه چنان مي نگرد كه گويا مگسي بر روي بيني او درگذر است.

18

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالي إِذا اَرادَ بِعَبْدٍ خَيراً جَعَلَ الذُّنُوبَ بَينَ عَينَيهِ مُمَثَّلَةً وَ الاِثْمَ عَلَيهِ تَقِيلاً وَ بِيلاً وَ إِذا اَرادَ بِعَبْدٍ شَرّاً اَنْساهُ ذُنُوبَهُ.

اي ابوذر! خداي (تبارك و تعالي) به هر بنده اي اراده خير و سعادت داشته باشد گناهان را نصب العينش ساخته و نافرماني و گناه را در نظر او سنگين و دشوار مي سازد و هرگاه به بنده اي (در اثر نيات واعمال بدش) اراده بدي و بدبختي نموده باشد گناهان او را از خاطرش فراموش مي سازد.

19

يا أَباذَرٍ! لاتَنْظُرُ إِلي صِغَرِ الْخَطِيئَةِ وَلكِنِ انْظُرْ إِلي مَنْ عَصَيتَ.

اي ابوذر! به كوچكي گناه ننگر لكن بنگر كه چه كسي را نافرماني كرده اي.

20

يا أَباذَرٍ! إِنَّ نَفْسَ الْمُؤْمِنِ اَشَدُّ ارْتِكاضاً مِنَ الْخَطِيئَةِ مِنَ الْعُصْفُورِ حِينَ يقْذَفُ بِهِ فِي شَرَكِهِ.

اي ابوذر! اضطراب جان و دل انسان با ايمان براي گناه شديدتر از اضطراب دل گنجشك است هنگام به دام افتادن.

21

يا أَباذَرٍ! مَنْ وافَقَ قَوْلُهُ فِعْلَهُ فَذلِكَ الَّذِي أَصابَ حَظَّهُ وَ مَنْ خالَفَ قَوْلُهُ فِعْلَهُ فَاِنَّما يوَبِّخُ نَفْسَهُ.

اي ابوذر! هر آن كس كه كردارش با گفتارش مطابقت كند بهره خود را (از سعادت) دريافت نموده و هر آن كس كه كردارش مخالف گفتارش باشد جز اين نيست كه (هنگام پاداش) خويشتن را سرزنش خواهد كرد

22

يا أَباذَرٍ! اَلرَّجُلُ لَيحْرَمُ رِزْقَهُ بِالذَّنْبِ يصِيبُهُ.

اي ابوذر! مرد به سبب گناهي كه مي كند (چه بسا) از روزي خويش (كه برايش مقرر شده) محروم مي گردد.

23

يا أَباذَرٍ! دَعْ ما لَسْتَ مِنْهُ فِي شَي ءٍ وَ لا تَنْطُقْ فِيما لا يعْنِيكَ وَ اخْزَنْ لِسانَكَ كَما تَخْزَنُ وَرَقَكَ.

اي ابوذر! هرچه را كه در آن تو را بهره نيست و به هيچ وجه به تو مربوط نمي شود ترك كن و به سخني كه فايده به حال تو ندارد لب مگشا و زبان خود را مانند پول خود كه در حفظ آن مي كوشي نگهداري نما.

24

يا أَباذَرٍ! اِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ لَيدْخِلُ قَوْماً اَلْجَنَّةَ فَيعْطِيهِمْ حَتّي يمِلُّوا وَ فَوْقَهُمْ قَوْماً فِي الدَّرَجاتِ الْعُلي فَإِذا نَظَرُوا إِلَيهِمْ عَرَفُوهُمْ، فَيقُولُونَ رَبَّنا إِخْوانُنا كُنّا مَعَهُمْ فِي الدُّنْيا فَبِمَ فَضَّلْتَهُمْ عَلَينا، فَيقال هَيهاتَ، هَيهاتَ، إِنَّهُمْ كانُوا يجُوعُونَ حِينَ تَشْبَعُونَ وَ يظْمَئُونَ حِينَ تَرْوُونَ وَ يقُومُونَ حِينَ تَنامُونَ وَ يشْخَصُونَ حِينَ تَخْفَضُونَ.

اي ابوذر! خداي (جل ثنائه) گروهي را به بهشت مي برد پس چندان به آنان (نعمت) عطا مي فرمايد كه خسته مي شوند، و در فوق آنان گروهي ديگري هستند كه در پايه هاي بالاترند، چون به آن ها مي نگرند آنان را مي شناسند پس مي گويند: پروردگارا! اينان همان برادران ما هستند كه در دنيا با هم بوديم (زندگي مي كرديم) پس چرا آنان را بر ما برتري داده اي؟ در پاسخ گفته مي شود: هيهات هيهات، آن گاه كه شما سير بوديد آنان گرسنگي مي كشيدند، آن گاه كه سيراب بوديد آنان تشنگي مي بردند (روزه داشته) آن گاه كه شما خواب بوديد آنان ايستاده (به نماز مشغول) بودند، آن گاه كه شما به استراحت مي پرداختيد آنان براي خدا (از جا بلند مي شدند) بيرون مي شتافتند.

25

يا أَباذَرٍ! جَعَلَ اللَّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ قُرَّةَ عَينِي فِي الصَّلوةِ، وَ حَبَّبَ إِلي الصَّلوة كَما حَبَّبَ إِلي الْجائِعِ الطَّعامَ وَ إِلي الْظَّمْآنِ المآءَ وَ اِنَّ الْجائِعَ إِذا اَكَلَ شَبِعَ وَ إِنَّ الظَمْآنَ إِذا شَرِبَ رَوِي وَ اَنَا لا اَشْبَعُ مِنَ الصَّلوةِ.

اي ابوذر! خداي عزوجل نماز را نور ديده من قرار داده و آن را چنان محبوب من ساخته است كه گرسنه، غذا را و تشنه، آب را دوست مي دارد. البته گرسنه مقداري از غذا را مي خورد سير مي گردد، تشنه نيز قدري كه آب مي نوشد سيراب مي گردد، ولي من از نماز سير نمي شوم.

26

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ تَعالي بَعَثَ عِيسَي بْنَ مَرْيمَ عليه السلام بِالرُّهْبانِيةِ وَ بُعِثْتُ بالْحَنِيفَةِ السَّمْحَةِ وَ حَبَّبَ إِلَي النِّساءَ وَ الطِّيبَ وَ جَعَلَ فِي الصّلوةِ قُرَّةَ عَينِي.(3)

اي ابوذر! خداي متعالي، عيسي عليه السلام را به رهبانيت مبعوث داشته و من به دين پاك و آسان برانگيخته شده ام و خوشبويي و زندگي با زن را به من محبوب ساخته و نور چشم مرا در نماز قرار داده است.

27

يا أَباذَرٍ! اَيما رَجُلٍ تَطَوَّعَ فِي كُلِ ّ يوْم وَ لَيلَةٍ اثْنَتَي عَشْرَةً رَكْعَةً سِوَي الْمَكْتُوبَةِ كانَ لَهُ حَقّاً واجِبَاً بَيتٌ فِي الْجَنَّةِ.

اي ابوذر! هر مردي كه در شبانه روز فزون تر از نمازهاي واجب دوازده ركعت نماز بگزارد، حقّ ثابت او در برابر آن، خانه اي در بهشت خواهد بود.

(شايد مراد از اين دوازده ركعت نافله عشاء با نافله شب با شفع و وتر باشد چون كه نافله عشاء كه دو ركعت نشسته است كه به منزله يك ركعت شمرده مي شود).

28

يا أَباذَرٍ! اِنَّكَ ما دُمْتَ فِي الصَّلوةِ فَإِنَّكَ تَقْرَعُ بابَ المَلِكِ الْجَبّارِ وَ مَنْ يكْثِرْ قَرْعَ بابِ الْمَلِكِ يفْتَحْ لَهُ.

اي ابوذر! تا آن گاه كه تو در حال نمازي، به كوبيدن در پادشاه جبار پرداخته اي و هر آن كس كه درِ خانه پادشاه را زياد بكوبد بالاخره به روي او باز مي گردد (يكي از صفات خداي متعال، جبار است كه به معناي: بزرگوار، فرمانفرما و مصلح امور نيز آمده است.)

29

يا أَباذَرٍ! ما مِنْ مُؤْمِنٍ يقُومُ مُصَلِّياً إِلاَّ تَناثَرَ عَلَيهِ الْبِرُّ ما بَينَهُ وَ بَينَ الْعَرْشِ و وكِّلَ بِهِ مَلَكٌ ينادِي يابْنَ آدَمَ لَوْ تَعْلَمُ مَالَكَ فِي الصَّلوةِ وَ مَنْ تُناجِي مَا انْفَتَلْتَ.

اي ابوذر! انسان با ايمان هرگاه كه به نماز مي ايستد رحمت پروردگار عالم تا عرش بر او احاطه كند و فرشته اي بر او گماشته مي شود كه ندا مي كند فرزند آدم اگر مي دانستي كه در نماز چه نصيب تو مي گردد و با چه كسي سخن مي گويي هرگز از آن باز نمي ايستادي.

30

يا أَباذَرٍ! طُوبي لِاَصْحابِ الْاَلْوِيةِ يوْمَ الْقِيامَةِ يحْمِلُونَها فَيسْبِقُونَ النّاسَ إِلي الْجَنَّةِ، اَلا هُمُ السّابِقُونَ إِلي الْمَساجِدِ بِالْاَسْحارِ وَ غَيرِ الْاَسْحارِ.

اي ابوذر! خوشا به حال آنان كه در روز رستاخيز علمدار و پرچمدارند، پرچم را پيشاپيش مردم گرفته و بر آنان در رفتن به بهشت پيشي مي گيرند، آنان همان افرادي هستند كه سحرگاهان و ساير اوقات به مسجدها پيشي مي جويند.

31

يا أَباذَرٍ! الصَّلوةُ عِمادُ الدِّينَ وَ اللِّسانُ اَكْبَرُ وَ الصَّدَقَةُ تَمْحُوا الْخَطِيئَةَ وَ اللِّسانُ اَكْبَرُ وَ الْصَوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار وَ اللِّسانُ اَكْبَرُ وَ الْجِهادُ نَباهَةٌ وَ اللِّسانُ اَكْبَرُ.

اي ابوذر! نماز ستون دين است، و (آنچه از ياد خدا به) زبان (مي آيد) بزرگ تر است! صدقه گناهان را مي زدايد، و (گفتاري كه با) زبان (به مردم سود بخشد از صدقه) بزرگ تر است. روزه سپري است در مقابل آتش و (امساك) زبان بزرگ تر است و جهاد شرافت و عزت است و (جهاد با) زبان (مثل امر به معروف و ... از نظر شرافت) بزرگ تر است.

32

يا أَباذَرٍ! اَلدَّرَجَةُ فِي الْجَنَّةِ فَوْقَ الدَّرَجَةِ كَما بَينَ السَّمآءِ وَ الْاَرضِ وَ أَنَّ الْعَبْدَ لَيرْفَعُ بَصَرَهُ فَيلْمَعُ لَهُ نُورٌ يكادُ يخْطَفُ بَصَرَهُ فَيفْزَعُ لِذلِكَ فَيقُولُ: ما هذا؟ فَيقالُ هذا نُورُ اَخِيكَ. فَيقُولُ: أَخِي فَلانٌ؟ كُنّا نَعْمَلُ جَمِيعاً فِي الدُّنْيا وَ قَدْ فُضِّلَ عَلَي هكَذا، فَيقالُ لَهُ: اِنَّهُ كانَ اَفْضَلَ مِنْكَ عَمَلاً، ثُمَّ يجْعَلُ فِي قَلْبِهِ الرِّضا حَتّي يرْضي

اي ابوذر! بلندي درجه در بهشت بر بالاي درجه ديگر و فاصله آن دو مانند فاصله ما بين زمين تا آسمان است، انسان بهشتي به بالا مي نگرد، پيش ديدگان وي پرتوي از نور چنان برق مي زند كه نزديك است آن نور، ديدگان او را نابينا سازد، مي پرسد: اين چه نوري است؟ پاسخ مي گويند: اين نور برادر تو فلاني است، مي گويد: فلان برادرم؟ ما همگي در دنيا كارهاي خدا پسندگانه مي نموديم، چگونه او برتري بر من جسته است اين چنين؟ مي گويند: او در كردار نيك بر تو برتري داشت، آن گاه رضا و خشنودي در دل او نهاده مي شود تا خرسند گردد.

33

يا أَباذَرٍ! اَلدُّنْيا سِجنُ الْمُؤمِنِ وَ جَنَّةُ الكافِرِ وَ ما اَصْبَحَ فِيها مُؤْمِنٌ إِلاَّ حَزِيناً، فَكْيفَ لايحْزَنُ وَ قَدْ أوْ عَدَهُ اللَّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ اِنَّهُ وارِدُ جَهَنَّمَ وَ لَمْ يعِدْهُ اِنَّهُ صادِرٌ عَنْها، وَ لَيلْقَينَّ اَمْراضاً وَ مُصِيباتٍ وَ اُمُوراً تَغِيظُهُ وَ لَيظْلَمَنَّ فَلا ينْتَصَرُ، يبْتَغِي ثَواباً مِنْ اللَّهِ تَعالي فَما يزالُ فِيها حَزِيناً حَتّي يفارِقَها، فَإِذا فَارَقَها أُفْضِي إِلَي الرَّاحَةِ وَ الْكَرامَةِ.

اي ابوذر! دنيا براي انسان با ايمان زندان است و براي انسان كافر (بي ايمان) بهشت است، هيچ انسان با ايمان در دنيا شب را جز با اندوه صبح نمي كند، چرا اندوهگين نباشد، با اين كه

خدايش (جل ثنائه) خبر داده است كه انسان در دوزخ فرود خواهد آمد ولي بيرون آمدنش را به او، وعده (حتمي) نداده است.(4) (و ديگر اين كه) با بيماري ها و گرفتاري ها و پيشامدها و ناگواري هايي حتماً مواجه مي گردد و حتماً ستم مي بيند، پس كسي او را ياري نمي كند، (به علت صبر بر مصيبت ها) از خداي متعال طالب ثواب است، و هميشه در اين جهان اندوهگين است تا از آن جدا شود و بيرون رود ولي آن گاه كه از جهان بيرون شتافت، به سوي راحتي و كرامت (خداي مهربان) سرازير و وارد مي گردد.

34

يا أَباذَرٍ! ما عُبِدَاللَّهُ عَلي مِثْلِ طُولِ الْحُزْنِ.

اي ابوذر! خداي جهان هيچگاه بمانند درازي اندوه عبادت نشده است (بنده اي كه همواره از آتش عذاب خدا ترسان بوده، و براي خدا مدت هاي طولاني در برابر ناملايمات، صبر ورزيده و براي دوري از مقامات معنوي محزون است، از همه فزون تر خدا را بندگي كرده است.)

35

يا أَباذَرٍ! مَنْ أُوتِي مِنَ الْعِلْم ما لا يبْكِيهِ لَحَقِيقٌ أَنْ يكُونَ قَدْ أُوتِي عِلْمَ ما لا ينْفَعُهُ، لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ نَعَتَ الْعُلَمآءَ فَقالَ: «إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يتْلَي عَلَيهِمْ يخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَيقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَيخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يبْكُونَ وَيزِيدُهُمْ خُشُوعاً».(5)

اي ابوذر! هركس را علمي بدهند كه او را نگرياند، سزاوار است گفته شود علمي بدو داده شده كه او را ثمر نمي بخشد؛ زيرا خداوند عزوجل در قرآن كريم علما را چنين توصيف فرموده است:

«آنان كه پيش از بعثت پيغمبر اسلام صلي الله عليه وآله يا قبل از نزول قرآن به آن ها دانش داده شده هنگامي كه قرآن بر آنان خوانده مي شود به حالت سجده به رو مي افتند و مي گويند پاك است پروردگار ما، وعده هاي او انجام خواهد يافت و آنان به رو مي افتند و مي گريند و خشوع دلشان بيشتر مي گردد.»

36

يا أَباذَرٍ! مَنِ اسْتَطاعَ أَنْ يبْكِي فَلْيبْكِ وَ مَنْ لَمْ يسْتَطِعْ فَلْيشْعِرْ قَلْبَهُ الْحُزْنَ وَ لْيتَباكَ، إِنَّ الْقَلْبَ القاسِي بَعِيدٌ مِنَ اللَّهِ وَلكِنْ لايشْعُرُونَ.

اي ابوذر! هركس مي تواند (از ترس خداي توانا) بگريد پس بايد بگريد و هركس نمي تواند «لااقل» دل خود را به اندوه آشنا سازد و به صورت گريه وا دارد؛ زيرا دل با قساوت، از خدا دور است ولي آنان درك اين معني نمي كنند.

37

يا أَباذَرٍ! يقُولُ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي لا أَجْمَعُ عَلي عَبْدٍ خَوْفَينِ وَ لا أَجْمَعُ لَهُ أَمْنَينِ فَإِذا أَمِنَنِي فِي الدُّنْيا أَخَفْتُهُ يوْمَ القِيامَةِ وَ إِذا خافَنِي فِي الدُّنْيا امَنْتُهُ يوْمَ القِيامَةِ.

اي ابوذر! خداي تبارك و تعالي مي فرمايد: من بر بنده دو ترس را جمع نمي كنم و دو ايمني را نيز جمع نمي نمايم، اگر او در اين جهان از من ايمن بود (و هيچ نترسيد) در جهان ديگر او را خواهم ترسانيد، ولي اگر در اين جهان از من ترسناك بود روز رستاخيز او را ايمن خواهم ساخت.

38

يا أَباذَرٍ! لَوْ أَنَّ رَجُلاً كانَ لَهُ كَعَمَلِ سَبْعِينَ نَبِياً لاَحْتَقَرَهُ وَ خَشِي أَنْ لا ينْجُوَ مِنْ شَرِّ يوْمِ القِيامَةِ.

اي ابوذر! اگر مردي به قدر هفتاد پيامبر اعمال نيك داشته باشد مي بايد آن را ناچيز شمارد و بترسد از شرّ روز قيامت نجات نيابد.

39

يا أَباذَرٍ! إِنَّ الْعَبْدَ لَيعْرَضُ عَلَيهِ ذُنُوبُهُ يوْمَ القِيامَةِ فَيقُولُ: اَما إِنِّي كُنْتُ مُشْفِقاً فَيغْفَرُلَهُ.

اي ابوذر! گناهان بنده (با ايمان) در روز قيامت به او ارائه مي شود، پس مي گويد: در دنيا من ترسان بودم، در نتيجه گناهانش آمرزيده و بخشيده مي گردد.

40

يا أَباذَرٍ! إِنَّ الرَّجُلَ لَيعْمَلُ الْحَسَنَةَ فَيتَّكِلُ عَلَيها وَ يعْمَلُ الْمُحقَّراتِ حَتّي يأتِي اللَّهَ وَ هُوَ عَلَيهِ غَضْبانُ وَ اَنَّ الرَّجُلَ لَيعْمَلُ السَّيئَةَ فَيفْرُقَ مِنْها فَيأتِي اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ امِناً يوْمَ القِيامَةِ.

اي ابوذر! مردي كاري نيك انجام مي دهد و به اتّكال و اعتماد بر آن كار خوب، گناهاني كوچك مرتكب مي گردد (و در برابر كردار نيك خويش گناه را سهل مي انگارد) چنين كسي هنگامي كه پيش خدا مي رود او بر وي خشمگين است، مردي نيز گناه و كار بد مرتكب مي گردد ولي از عقوبت آن هراسان است، چنين كسي در روز قيامت با خاطر آسوده بر خداي عزوجل وارد مي شود.

41

يا أَباذَرٍ! إِنَّ العَبْدَ لَيذْنِبُ الذَّنْبَ فَيدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ.

فَقُلْتُ: وَ كَيفَ ذلِكَ بِاَبِي اَنْتَ وَ أُمِّي يا رَسُولَ اللَّهِ؟

قالَ صلي الله عليه وآله: يكُونُ ذَلِكَ الذَّنْبُ نَصْبَ عَينَيهِ تائِباً مِنْهُ فَارّاً إِلَي اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ حَتّي يدْخُلَ الْجَنَّةَ.

اي ابوذر! بنده خدا گناهي مي كند و به سبب آن به بهشت مي رود.

پس گفتم: يا رسول اللَّه پدرم و مادرم فداي تو باد چگونه ممكن است؟

فرمود: گناه را نصب العين خود قرار مي دهد و همواره از آن توبه و فرار نموده و به خدا پناه مي برد تا آن گاه كه به بهشت در مي آيد.

42

يا أَباذَرٍ! اَلْكَيسُ مَنْ أَدَّبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِما بَعْدَ الْمَوْتِ وَ الْعاجِزُ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسَهُ وَ هَواها وَ تَمَنّي عَلَي اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الْاَمانِي.

اي ابوذر! انسان زيرك و با كياست كسي است كه به تأديب نفس خويش بپردازد و براي زندگي بعد از مرگ دست به كار شود و انسان ناتوان (كه زيركي ندارد) كسي است كه به دنبال نفسش و خواهش هاي او برود و با آن حال از خداي عزوجل آرزوهايي داشته باشد.

43

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اَوَّلَ شَي ءٍ يرْفَعُ مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ الْامانَةُ وَ الْخُشُوعُ حَتّي لايكادُ يري خاشِعٌ.

اي ابوذر! نخستين چيزي كه از امّت من برداشته مي شود (صفت) امانت و خشوع است، تا آنجا كه نزديك است فردي با خشوع ديده نشود.

44

يا أَباذَرٍ! وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيدِهِ لَوْ أَنَّ الدُّنْيا كانَتْ تَعْدِلُ عِنْدَاللَّهِ جَناحَ بَعُوضَةٍ أَوْ ذُبابٍ ما سَقي الْكافِرَ مِنْها شَرْبَةً مِنْ ماءٍ.

اي ابوذر! سوگند به خدايي كه جان محمدصلي الله عليه وآله در دست اوست! اگر دنيا پيش خدا به قدر پر پشه يا مگسي ارزش داشت به انسان كافر حتي يك شربت آب از آن (دنيا) نمي داد.

45

يا أَباذَرٍ! الدُّنْيا مَلْعُونَةٌ وَ مَلْعُونٌ ما فِيها إِلاَّ مَا ابْتُغِي بِهِ وَجْهُ اللَّهِ وَ ما مِنْ شَي ءٍ اَبْغَضُ إِلَي اللَّهِ تَعالي ِمنَ الدُّنْيا خَلَقَها ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها(6) فَلَمْ ينْظُرْ إِلَيها وَ لا ينْظُرُ إِلَيها حَتّي تَقُومَ السَّاعَةُ وَ ما مِنْ شَيئٍ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْاِيمانِ بِهِ وَ تَرْكِ ما اَمَرَ بِتَرْكِهِ.

اي ابوذر! دنيا و آنچه در آن است لعنت شده، مگر آنچه به وسيله آن تحصيل رضاي الهي گردد(7) و پيش پروردگار تعالي چيزي مبغوض تر از دنيا نيست، آن را بيافريد سپس از آن اعراض فرمود و ديده رحمت از آن تا قيام قيامت ببريد و به سوي آن نظر نخواهد فرمود و هيچ چيزي در پيش او محبوب تر از ايمان به خدا و دوري جستن از محرّمات و گناهان نيست.

46

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالي أَوْحي إِلي اَخِي عِيسي يا عِيسي لاتُحِبَّ الدُّنْيا فَإِنِّي لَسْتُ أُحِبُّها، وَأَحِبَّ الْآخِرَةَ فَإِنَّما هِي دارُ الْمَعادِ.

اي ابوذر! خداي تبارك و تعالي به برادرم عيسي وحي فرمود: اي عيسي! دنيا را دوست مدار زيرا من آن را دوست ندارم و آخرت را دوست بدار، زيرا كه فقط همانجا خانه بازگشت است.

47

يا أَباذَرٍ! إِنَّ جَبْرَئِيلَ اَتانِي بِخَزائِنِ الدُّنْيا عَلي بَغْلَةٍ شَهْبآءَ فَقالَ لِي: يا مُحَمَّدُ! هذِهِ خَزائِنُ الدُّنْيا وَ لاينْقُصُكَ مِنْ حَظِّكَ عِنْدَ رَبِّكَ.

فَقُلْتُ: حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ لا حاجَةَ لِي فِيها، إِذا شَبِعْتُ شَكَرْتُ رَبِّي وَ إِذا جُعْتُ سَئَلْتُهُ.

اي ابوذر! همانا جبرئيل گنج هاي جهان را بر أستري رنگارنگ پيش من آورد پس به من گفت: اي محمّد! اين ها گنج هاي دنياست، (بگير و بدان) كه چيزي از نصيب تو را پيش پروردگارت نخواهد كاست.

پس گفتم: حبيب من جبرئيل مرا در آن ها نيازي نيست، من هرگاه سير شدم خدا را سپاس مي گويم و هرگاه گرسنه شدم از او سؤال مي كنم.

48

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ إِذا اَرادَ بِعَبْدٍ خَيراً فَقَّهَهُ فِي الدِّينَ وَ زَهَّدَهُ فِي الدُّنْيا وَ بَصَّرَهُ بِعُيوبِ نَفْسِهِ.

اي ابوذر! خداي عزّوجلّ هرگاه خير كسي را بخواهد او را در دين فقيه (و دانا) مي سازد و در دنيا زاهد مي گرداند و او را به عيب هاي خويش بينا مي سازد.

49

يا أَباذَرٍ! ما زَهَدَ عَبْدٌ فِي الدُّنْيا إِلاَّ اَنْبَتَ(8) اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ اَنْطَقَ بِها لِسانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيوبَ الدُّنْيا وَ دائَها وَ دَوائَها وَ اَخْرَجَهُ مِنْها سالِماً إِلي دارِالسَّلامِ.

اي ابوذر! بنده اي در دنيا زهد نورزيد مگر اين كه خدا حكمت را در دلش روياند (يا در قلب او جايگزين مي كند) و زبانش را به آن گويا ساخته و او را به عيب هاي دنيا، دردها و دواهاي آن بينا و آشنا گردانيده و او را سالم از دنيا به سوي بهشت بيرون مي برد.

50

يا أَباذَرٍ! إِذا رَأَيتَ أَخاكَ قَدْ زَهِدَ فِي الدُّنْيا فَاسْتَمِعْ مِنْهُ فَإِنَّهُ يلْقِي إِلَيكَ الْحِكْمَةَ.

قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ اَزْهَدُ النَّاسِ؟

قالَ صلي الله عليه وآله: مَنْ لَمْ ينْسَ الْمَقابِرَ وَ الْبِلي وَ تَرَكَ فَضْلَ زِينَةِ الدُّنْيا وَ اثَرَ ما يبْقي عَلي ما يفْني وَ لَمْ يعُدَّ غَدَاً مِنْ اَيامِهِ وَ عَدَّ نَفْسَهُ فِي الْمَوْتي

اي ابوذر! آن گاه كه ديدي برادر تو در دنيا زهد مي ورزد و به دنيا بي علاقه است به سخنان او گوش ده، زيرا او به تو حكمت فرا مي خواند.

گفتم: يا رسول اللَّه! زاهدترين مردم كيست؟

فرمود: كسي كه قبور و پوسيدن اجساد را فراموش نكند و زيادي زينت دنيا را ترك كند و آنچه را باقي مي ماند (آخرت) بر آنچه فاني و نابود مي شود (دنيا) ترجيح دهد و فردا را از عمر خويش نشمرده و خود را در ميان مردگان به شمار آورد.

51

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالي لَمْ يوحِ إِلَي أَنْ اَجْمَعَ الْمالَ وَلكِنْ أَوْحي إِلَي أَنْ َسبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتّي يأْتِيكَ الْيقِينُ.

اي ابوذر! خداي تبارك و تعالي به من وحي نفرموده است كه مال و ثروت گردآوري كنم، بلكه به من وحي فرمود كه (به پاس نعمت هاي پروردگارت) او را تسبيح و تقديس نما و (به من وحي فرمود كه) از سجده كنندگان باش و تا آن گاه كه مرگ (كه يقين است) به تو فرا رسد او را عبادت كن.

52

يا أَباذَرٍ! إِنِّي اَلْبَسُ الْغَلِيظَ وَ اَجْلِسُ عَلَي الْاَرْضِ وَ اَلْعَقُ اَصابِعِي وَ اَرْكَبُ الْحِمارَ بِغَيرِ سَرْجٍ وَ اَرْدِفُ خَلْفِي فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيسَ مِنِّي.

اي ابوذر! من لباس خشن مي پوشم و بر زمين مي نشينم و انگشتان خود را (هنگام خوردن طعام) ليس مي زنم و بر الاغ بي زين سوار مي شوم و ديگري را در پشت سر خود سوار مي كنم، پس هركس از شيوه رفتار من روي بتابد از من نيست.

53

يا أَباذَرٍ! حُبُّ الْمالِ وَ الشَّرَفِ اَذْهَبُ لِدِينِ الرَّجُلِ مِنْ ذِئْبَينِ ضارِيينِ فِي زَرْبِ الغَنَمِ فَاَغارَا فِيها حَتّي اَصْبَحا فَماذا اَبْقَيا مِنْها.

قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ الْخائِفُونَ الْخاضِعُونَ الْمُتَواضِعُونَ الذَّاكِرُونَ اللَّهَ كَثِيراً أَهُمْ يسْبِقُونَ النَّاسَ إِلي الجَنَّةِ؟

قالَ: لا، وَلكِنْ فُقَرآءُ الْمُسْلِمِينَ فَإِنَّهُمْ يتَخَطَّوْنَ رِقابَ النَّاسِ فَيقُولُ لَهُمْ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ كَما أَنْتُمْ حَتّي تُحاسَبُوا فَيقُولُونَ بِمَ نُحاسَبُ فَوَاللَّهِ ما مَلَكْنا فَنَجُورَ وَ نَعْدِلَ وَ لا أُفِيضَ عَلَينا فَنَقْبِضَ وَ نَبْسُطَ وَلَكِنَّا عَبَدْنا رَبَّنا حَتّي دَعانا فَاَجَبْنا.

اي ابوذر! دوستي مال و شرف و مقام دنيوي، بر دين مرد، از دو گرگ خونخوار بر گله گوسفند بيشتر صدمه مي زند كه (شبانه) بر آن هجوم آورند تا صبحگاه چه از گوسفندان به جاي بگذارند؟!

گفتم: يا رسول اللَّه! كساني كه از خدا همي ترسند و خاضع و متواضعند و خدا را زياد ياد مي كنند آيا آنان به ديگران در بهشت سبقت خواهند جست؟

فرمود: نه، بلكه بينوايان مسلمين، قدم بر شانه هاي مردم نهاده و به سوي بهشت روان خواهند شد، آن گاه خزانه داران بهشت مي گويند: به جاي خويش باشيد تا درباره شما حساب به عمل آيد، پاسخ مي دهند. بر چه ما را حساب خواهند نمود، به خدا قسم ما حكومتي نداشتيم تا جور

و ستم بكنيم و (يا) عدل و داد به كار بنديم و ثروتي به ما داده نشده بود كه ببخشيم و (يا) بخل ورزيم ولكن ما پروردگار خود را عبادت و بندگي كرديم تا دعوت حقّ را لبيك گفتيم.

54

يا أَباذَرٍ! إِنَّ الدُّنْيا مُشْغِلَةٌ لِلْقُلُوبِ وَ الْاَبْدانِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالي سائِلُنا عَمَّا نَعِمْنا فِي حَلالِهِ فَكَيفَ بِما نَعِمْنا فِي حَرامِهِ.

اي ابوذر! دنيا دل و جان و تن مردم را به خود مشغول مي دارد و به حقيقت كه خداوند تبارك و تعالي ما را از نعمت هاي حلال كه به ما ارزاني شده مورد بازجويي قرار خواهد داد تا چه رسد به نعمت هايي كه از حرام به دست آمده است.

55

يا أَباذَرٍ! إِنِّي قَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلالُهُ أَنْ يجْعَلَ رِزْقَ مَنْ يحِبُّنِي الْكِفافَ وَ أَنْ يعْطِي مَنْ يبْغِضُنِي كَثْرَةَ الْمالِ وَ الْوَلَدِ.

اي ابوذر! من از خدا (جل جلاله) خواسته ام كه روزي دوستداران مرا به قدر حاجت قرار دهد و مال و فرزند دشمنان مرا زياد گرداند.

56

يا أَباذَرٍ! طُوبي لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيا الرَّاغِبِينَ فِي الْاخِرَةِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا أَرْضَ اللَّهِ بِساطاً وَ تُرابَها فِراشاً وَ مائَها طِيباً وَ اتَّخَذُوا كِتابَ اللَّهِ شِعاراً وَ دُعائَهُ دِثاراً يقْرِضُونَ الدُّنْيا قَرْضاً.

اي ابوذر! خوشا به حال كساني كه در دنيا زهد ورزيده و به آخرت دل بستند، زمين خدا را بساط و خاك آن را فرش و آب آن را عطر خويش قرار داده اند و كتاب خدا را همانند پيراهن زيرين نزديك به خود ساخته اند و دعاء (و خواندن خدا) را به منزله لباس رويي خود گردانيده اند،(9) خود را از دنيا بريده و جدا مي سازند.

57

يا أَباذَرٍ! حَرْثُ الْآخِرَةِ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ حَرْثُ الدُّنْيا الْمالُ وَ الْبَنُونَ.(10)

اي ابوذر! كِشت و زرع آخرت، كردار شايسته (عمل صالح) است و كِشت و زراعت دنيا، مال و فرزندان است.

58

يا أَباذَرٍ! إِنَّ رَبِّي أَخْبَرَنِي فَقالَ: وَ عِزَّتِي وَ جَلالِي ما أَدْرَكَ الْعابِدُونَ دَرَكَ الْبُكآءِ عِنْدِي وَ إِنِّي لَاَبْنِي لَهُمْ فِي الرَّفِيقِ الْاَعْلي قَصْراً لايشْرِكُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ.

قال:َ قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ أَي الْمُؤْمِنِينَ أَكْيسُ؟

قالَ: اَكْثَرُهُمْ لِلْمَوْتِ ذِكْراً وَ أَحْسَنُهُمْ لَهُ إِسْتِعْداداً.

اي ابوذر! پروردگار من به من چنين اعلام فرموده است: به عزّت و جلالم سوگند عبادتگران به قدر آن پاداش كه در نزد من براي گريه (از ترس خدا) تعيين شده است دريافت نخواهند داشت و من براي گريه كننده در عالي ترين مراتب بهشت قصري به پا خواهم داشت كه ديگري در آن شريك نشود.

گفتم: يا رسول اللَّه! كدام يك از مؤمنان زيرك تر است؟

فرمود: آن كس كه از همه بيشتر به ياد مرگ باشد و خود را بهتر از همه به استقبال آن آماده سازد.

59

يا أَباذَرٍ! إِذا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ إِنْفَسَحَ الْقَلْبُ وَ اسْتَوْسَعَ.

قُلْتُ: فَما عَلامَةُ ذلِكَ؟ بِاَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يا رَسُولَ اللَّهِ!

قالَ: اَلْاِنابَةُ إِلي دارِ الْخُلُودِ وَ التَّجافِي عَنْ دارِ الْغُرُورِ وَ الْاِسْتِعْدادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ.

اي ابوذر! هرگاه نور در دل تابيد، دل گشاده و فراخ مي گردد.

گفتم: يا رسول اللَّه! پدر و مادرم فداي تو باد، نشانه آن چيست؟

فرمود: علامت آن ميل به سوي آخرت و كنار رفتن از فريبكاري دنيا و آمادگي به مرگ، پيش از رسيدن آن است.

60

يا أَباذَرٍ! إِتَّقِ اللَّهَ وَ لاتَري النّاسَ أَنَّكَ تَخْشي اللَّهَ فَيكْرِمُوكَ وَ قَلْبُكَ فاجِرٌ.

اي ابوذر! از خدا بترس و مردم تو را نبينند كه تو از خداي (بزرگ) مي ترسي تا تو را به سبب آن گرامي دارند در صورتي كه دل تو به فكر گناه است.

61

يا أَباذَرٍ! لِيكُنْ لَكَ فِي كُلِ ّ شَي ءٍ نِيةٌ (صالِحَةٌ) فِي النَّوْمِ وَ الْاَكْلِ.

اي ابوذر! در هر چيز (حتي) در خوردن و خوابيدن، داراي نيت نيك باش.

62

يا أَباذَرٍ! لِيعْظُمْ جَلالُ اللَّهِ فِي صَدْرِكَ فَلا تَذْكُرُهُ كَما يذْكُرُهُ الْجاهِلُ عِنْدَ الْكَلْبِ اَللَّهُمَّ اخْزِهِ وَ عِنْدَ الْخِنْزِيرَ اَللَّهُمَّ اخْزِهِ.

اي ابوذر! بايد جلال (و عظمت) پروردگار عالم در دل تو عظيم و بزرگ باشد و او را سبك ياد نكني، چنان كه مردمان جاهل و نادان هنگامي كه سگ و خوك را مي بينند مي گويند خدايا او را خوار كن.

63

يا أَباذَرٍ! إِنَّ للَّهِ ِ مَلائِكَةً قِياماً مِنْ خِيفَتِهِ ما رَفَعُوا رُؤُسَهُمْ حَتّي ينْفَخُ فِي الصُّورِ النَّفْخَةُ الْآخِرَةُ فَيقُولُونَ جَمِيعاً:

سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ ما عَبَدْناكَ كَما ينْبَغِي لَكَ أَنْ تُعْبَدَ.

وَلَوْ كانَ لِرَجُلٍ عَمَلُ سَبْعِينَ نَبِياً لاَسْتَقَلَّ عَمَلَهُ مِنْ شِدَّةِ ما يري يوْمَئِذٍ وَ لَوْ أَنَّ دَلْواً صُبَّ مِنْ غِسْلِينِ فِي مَطْلَعِ الشَّمْسِ لَغَلَتْ مِنْهُ جَماجِمُ مَنْ فِي مَغْرِبِها وَ لَوْ زَفَرَتْ جَهَنَّمُ زَفْرَةً لَمْ يبْقَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِي مُرْسَلٌ إِلاَّ خَرَّجاثِياً لِرُكْبَتَيهِ يقُولُ: نَفْسِي نَفْسِي حَتّي ينْسي إِبْراهِيمُ اِسْحاقَ يقُولُ يا رَبِ ّ أَنَا خَلِيلُكَ إِبْراهِيمُ فَلا تَنْسَنِي.

اي ابوذر! خدا فرشتگاني دارد كه از ترس او همواره برپا ايستاده اند، سرهاي خود را به زير انداخته اند تا روز قيامت كه در صور دميده شود، آن گاه همگي مي گويند:

منزّه و پاكي تو، و سپاس توراست، ما تو را آن گونه كه سزاوار توست بندگي نكرديم.

و در آن روز اگر مردي داراي عمل هفتاد پيامبر باشد، آن را از شدت آنچه در آن روز مي بيند كم مي شمارد و اگر سطلي از چرك و ريم دوزخ در مشرق زمين بريزند مغز سر كساني كه در مغرب زمينند به جوش مي آيد و اگر جهنّم به خروش آيد، هيچ ملك مقرّب و پيغمبر مرسلي نمي ماند مگر به زانو در مي آيد و مي گويند: پروردگارا نجاتم

را مي خواهم، نجاتم را، حتي ابراهيم عليه السلام اسحاق فرزند خود را از ياد مي برد و مي گويد پروردگارا من خليل تو ابراهيم هستم، پس مرا فراموش منما.

64

يا أَباذَرٍ! لَوْ أَنَّ امْرَأَةً مِنْ نِسآءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ اَطْلَعَتْ مِنْ سَمآءِ الدُّنْيا فِي لَيلَةٍ ظَلْمآءَ لَأَضآءَتْ لَهَا الْأَرْضُ أَفْضَلَ يضِيئُهَا الْقَمَرُ لَيلَةَ الْبَدْرِ وَ لَوَجَدَ رِيحَ نَشْرِها جَمِيعُ أَهْلِ الْأَرْضِ وَلَوْ أَنَّ ثَوْباً مِنْ ثِيابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ نُشِرَ الْيوْمَ فِي الدُّنْيا لَصَعِقَ مَنْ ينْظُرُ إِلَيهِ وَ ما حَمَلَتْهُ أَبْصارُهُمْ.

اي ابوذر! اگر زني از زنان اهل بهشت از آسمان دنيا سر خويش را در ميان شب تاري نمايان سازد، زمين از تابش آن بيشتر از تابش ماه شب چهارده روشن گردد و عطري كه از (پريشان كردن زلف) او بلند شود به مشام تمامي اهل زمين برسد و اگر يكي از لباس هاي اهل بهشت، امروز در دنيا گشوده شود هركس در آن بنگرد از هوش برود و ديدگان مردم تاب ديدن آن را نياورد.

65

يا أَباذَرٍ! إِخْفَضْ صَوْتَكَ عِنْدَ الْجَنائِزِ وَ عِنْدَ الْقِتالِ وَ عِنْدَ الْقُرْآنِ.

اي ابوذر! آواز (صداي) خود را نزد جنازه ها و هنگام جنگ (با دشمنان دين) و هنگام تلاوت قرآن آهسته ساز.

66

يا أَباذَرٍ! إِذا تَبَعْتَ جَنازَةً فَلْيكُنْ عَمَلُكَ فِيهَا التَّفَكُّرَ وَ الْخُشُوعَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لاحِقٌ بِهِ.

اي ابوذر! هنگامي كه دنبال جنازه مي روي پس بايد كار تو در آن حال، تفكّر و خشوع باشد و بدان كه تو نيز به او ملحق خواهي شد.

67

يا أَباذَرٍ! إِعْلَمْ أَنَّ لِكُلِ ّ شَيئٍ إِذا فَسَدَ فَالْمِلْحُ دَواؤُهُ وَ إِذا فَسَدَ الْمِلْحُ فَلَيسَ لَهُ دَوآءٌ وَ اعْلَمْ أَنَّ فِيكُمْ خُلْقَينِ الضِّحْكَ مِنْ غَيرِ عَجَبٍ وَ الْكَسَلَ مِنْ غَيرِ سَهَرٍ.

اي ابوذر! بدان كه براي جلوگيري از فساد هرچيز، نمك دواي آن است، ولي هرگاه نمك فاسد گردد دوايي براي آن نيست، و بدان كه در بين شما دو صفت (ناپسند است) يكي خنده كردن بدون تعجب و ديگري كسالت بدون بي خوابي كشيدن (در عبادت خداوند عالم) در آخر شب.

68

يا أَباذَرٍ! رَكْعَتانِ مُقْتَصِدَتانِ فِي تَفَكُّرٍ خَيرٌ مِنْ قِيامِ لَيلَةٍ وَ الْقَلْبُ ساهٍ.

اي ابوذر! دو ركعت نماز ميانه (غير طولاني كه زياد سبك هم نباشد) با توجّه و تفكّر انجام يابد بهتر از يك شب به عبادت ايستادن است در حالي كه قلب از انديشه عبادت غفلت داشته باشد.

69

يا أَباذَرٍ! اَلْحَقُّ ثَقِيلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفِيفٌ حُلْوٌ وَ رُبَّ شَهْوَةِ ساعَةٍ تُورِثُ حُزْناً طَوِيلاً.

اي ابوذر! حقّ، سنگين و تلخ است، و باطل سبك و شيرين است و چه بسا هوسراني يك ساعت (در دنيا) باعث حزن و غم طولاني (در آخرت) مي گردد (و چه بسا در دنيا هم).

70

يا أَباذَرٍ! لا يفْقَهُ الرَّجُلُ كُلَّ الْفِقْهِ حَتّي يري النَّاسَ فِي جَنْبِ اللَّهِ تَعالي اَمْثالَ الْاَباعِرِ ثُمَّ يرْجِعَ إِلي نَفْسِهِ فَيكُونُ هُوَ اَحْقَرَ حاقِرٍ لَها.

اي ابوذر! مرد، فقيه تمام فقيه نمي شود تا مردم را در جنب عظمت خداي تعالي به مانند شتران بي ادراك بيند، سپس به خود نگريسته و خود را كمتر از آنان بيابد.

71

يا أَباذَرٍ! لا تُصِيبُ حَقِيقَةَ الْإِيمانِ حَتّي تَري النَّاسَ كُلَّهُمْ حَمْقي فِي دِينِهِمْ عُقَلاءَ فِي دُنْياهُمْ.

اي ابوذر! تو به حقيقت ايمان نمي رسي تا همه مردم را در دين خود ابله و در دنياي خود عاقل ببيني.(11)

72

يا أَباذَرٍ! حاسِبْ نَفْسَكَ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبَ فَهُوَ أَهْونُ لِحِسابِكَ غَداً وَ زِنْ نَفْسَكَ قَبْلَ أَنْ تُوْزَنَ وَ تَجَهَّزْ لِلْعَرْضِ الْاَكْبَرِ يوْمَ تُعْرَضُ لا تَخْفي عَلَي اللَّهِ مِنْكَ خافِيةٌ.

اي ابوذر! تو خود به حساب خودت پيش از آن كه تو را به پاي محاسبه آرند برس، تا فردا محاسبه بر تو آسان گردد و خويشتن را بسنج پيش از آن كه تو را بسنجند و براي عرضه بزرگ به پيشگاه خدا روز رستاخيز آمادگي پيدا كن كه هيچ چيز از تو بر خدا پنهان نمي ماند.

73

يا أَباذَرٍ! اِسْتَحْي مِنَ اللَّهِ فَإِنِّي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيدِهِ لا اَزالُ حِينَ أَذْهَبُ إِلي الْغائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِي اَسْتَحْيي مِنَ الْمَلَكَينِ الَّذَينِ مَعِي.

اي ابوذر! از خدا حيا كن، به خدايي كه جانم در كف اختيار اوست هر وقت براي تطهير مي روم سر و روي خودم را با لباسم مي پوشانم و از آن دو فرشته كه با من همراهند حيا مي كنم.

74

يا أَباذَرٍ! أَتُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟

قُلْتُ: نَعَمْ فِداكَ أَبِي وَ أُمِّي.

قالَ: فَاقْصِر مِنَ الْاَمَلِ وَ اجْعَلِ الْمَوْتَ نَصْبَ عَينَيكَ وَ اسْتَحْي مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيآءِ.

قالَ: قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ! كُلُّنا نَسْتَحْيي مِنَ اللَّهِ.

قالَ: لَيسَ ذَلِكَ الْحَيآءُ وَلكِنَّ الْحَيآءَ مِنَ اللَّهِ أَنْ لاتَنْسَي الْمَقابِرَ وَ الْبِلي وَ تَحفَظُ الْجَوْفَ وَ ما وَعي وَ الرَّأْسَ وَ ما حَوي وَ مَنْ اَرادَ كَرامَةَ الْآخِرَةِ فَلْيدَعْ زِينَةَ الدُّنْيا فَإِذا كُنْتَ كَذلِكَ أَصَبْتَ وِلايةَ اللَّهِ.

اي ابوذر! آيا دوست داري كه به بهشت درآيي؟

گفتم: آري، پدر و مادرم به فدايت.

فرمود: پس آرزو را كوتاه كن و مرگ را نصب العين خويش گردان و از خدا چنان كه لازم است حيا كن.

گفتم: يا رسول اللَّه! همه ما از خدا حيا مي كنيم؟

فرمود: حيا از خدا چنان نيست (كه به نظر مي رسد) لكن حيا از خدا آن است كه گورها و پوسيدن در آن را فراموش نكني و جوف (يعني شكم و عورت) و هرچه در آن است و سر و آنچه در آن است (يعني اعضاء داخلي و چشم و گوش و زبان را) كنترل كني (از حرام و گناه نگه داري)، هركس كرامت و بزرگي آخرت را بخواهد بايد زينت دنيا را ترك نمايد، پس آن گاه كه چنين باشي (يا بشوي) به مقام دوستي

خدا رسيده اي.

75

يا أَباذَرٍ! يكْفِي مِنَ الدُّعآءِ مَعَ الْبِرِّ ما يكْفِي الطَّعامَ مِنَ الْمِلْحِ.

اي ابوذر! كافي است از دعا با كردارهاي شايسته، آن مقدار كه از نمك براي طعام كافي است.

76

يا أَباذَرٍ! مَثَلُ الَّذِي يدْعُو بِغَيرِ عَمَلٍ كَمَثَلِ الَّذِي يرْمِي بَغَيرِ وَتَرٍ.

اي ابوذر! مثل كسي كه بدون عمل (شايسته) دعا مي كند، مانند كسي است كه بدون زه كمان را براي تيراندازي مي كشد.

77

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ يصْلِحُ بَصَلاحِ الْعَبْدِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِهِ وَ يحْفَظُهُ فِي دُوَيرَتِهِ وَ الدُّورَ حَوْلَهُ مادامَ فِيهِمْ.

اي ابوذر! خداوند به وسيله صالح بودن شخصي اصلاح مي كند فرزندان و فرزندان فرزندان او را و حرمت او را درباره خانه و خانه هاي مجاورش مادامي كه در ميان آنان است نگهداري مي كند.

78

يا أَباذَرٍ! إِنَّ رَبَّكَ عَزَّوَجَلَّ يباهِي الْمَلائِكَةَ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ؛ رَجُلٌ فِي أَرْضٍ قَفْرٍ فَيؤَذِّنُ ثُمَّ يقِيمُ ثُمَّ يصَلِّي، فَيقُولُ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ أُنْظُرُوا إِلي عَبْدِي يصَلِّي وَ لا يراهُ أَحَدٌ غَيرِي فَينْزِلُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يصَلُّونَ وَ رآءَهُ وَ يسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِلَي الْغَدِ مِنْ ذلِكَ الْيوْم وَ رَجُلٌ قامَ مِنَ اللَّيلِ فَصَلّي وَحْدَهُ فَسَجَدَ وَ نامَ وَ هُوَ ساجِدٌ، فَيقُولُ تَعالي اُنْظُرُوا إِلي عَبْدِي رُوحُهُ عِنْدِي وَ جَسَدُهُ ساجِدٌ وَ رَجُلٌ فِي زَحْفٍ يفِرُّ اَصْحابُهُ وَ يثْبُتُ هُوَ يقاتِلُ حَتّي يقْتَلَ.

اي ابوذر! پرودگار عزيز و جليلِ تو با سه شخص بر فرشتگان مباهات مي كند:

1 - مردي كه در ميان بيابان اذان و بعد اقامه بگويد و بعد نماز به پا دارد. پس پروردگارت به فرشتگان مي فرمايد: به بنده ام بنگريد، نماز مي خواند در حالي كه كسي غير از من او را نمي بيند. آن گاه هفتاد هزار ملك نازل مي گردند و دنبال او نماز مي گزارند و تا فرداي آن روز براي او (از خدا) آمرزش مي خواهند.

2 - مردي كه پاسي از شب از جا بلند شود و به تنهايي نماز بخواند پس سجده كند و در حال سجده به خواب رود، خداي تعالي مي فرمايد: بنگريد به بنده من كه روح او پيش من و تنش در سجده است.

3 - مردي كه در ميدان جهاد باشد، همراهانش

فرار كنند و او ثابت قدم به جهاد پردازد تا كشته شود.

79

يا أَباذَرٍ! ما مِنْ رَجُلٍ يجْعَلُ جَبْهَتَهُ فِي بُقْعَةٍ مِنْ بِقاعِ الْاَرْضِ إِلاَّ شَهِدَتْ لَهُ بِها يوْمَ الْقيامَةِ وَ ما مِنْ مَنْزِلٍ ينْزِلُهُ قَوْمٌ إِلاَّ وَ اَصْبَحَ ذالِكَ الْمَنْزِلُ يصَلِّي عَلَيهِمْ أَوْ يلْعَنُهُمْ.

اي ابوذر! هيچ مردي پيشاني خود را به نقطه اي از نقاط زمين نمي گذارد مگر اين كه آن نقطه زمين در روز قيامت بر آن (سجده به نفع او) شهادت دهد و منزلي نيست كه گروهي در آن فرود آيند مگر سحرگاهان همان منزل بر آنان صلوات مي فرستد يا لعنشان مي كند.

80

يا أَباذَرٍ! ما مِنْ صَباحٍ وَ لا رَواحٍ إِلاَّ وَ بِقاعُ الْأَرْضِ ينادِي بَعْضُها بَعْضاً: يا جارَة هَلْ مَرَّ بِكِ ذاكِرُ اللَّهِ تَعالي أَوْ عَبْدٌ وَضَعَ جَبْهَتَهُ عَلَيكِ ساجِداً للَّهِ ِ؟ فَمِن قائِلَةٍ لا وَ مِنْ قائِلَةٍ نَعَمْ، فَإِذا قالَتْ نَعَمْ اِهْتَزَّتْ وَ ابْتَهَجَتْ وَ تَري أَنَّ لَها الْفَضْلَ عَلي جارَتِها.

اي ابوذر! هيچ صبح و شام نيست مگر نقاط زمين همديگر را ندا مي كنند: اي همسايه من آيا بر تو گذشت كسي كه ذكر و ياد خداي متعال را نمايد، يا بنده اي كه پيشاني خويش براي سجده براي خدا بر تو نهد؟ برخي گويند آري و برخي گويند نه، هركدام كه آري بگويد بر خود مي بالد و شاد مي گردد و خود را بر ديگري برتر مي بيند.

81

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ لَمَّا خَلَقَ الْأَرْضَ وَ خَلَقَ ما فِيها مِنَ الشَّجَرِ لَمْ تَكُنْ فِي الْاَرْضِ شَجَرَةٌ يأْتِيها بَنُو آدَمَ إِلاَّ اَصابُوا مِنْها مَنْفَعَةً فَلَمْ تَزَلِ الْأَرْضُ وَ الشَّجَرُ كَذلِكَ حَتّي تَكَلَّمَ فَجَرَةُ بَنِي ادَمَ بِالْكَلِمَةِ الْعَظِيمَةِ قَوْلِهِمْ: «اِتَّخَدَ اللَّهُ وَلَداً» فَلَمَّا قَالُوها اِقْشَعَرَّتِ الْاَرْضُ وَ ذَهَبَتْ مَنْفَعَةُ الْاَشْجارِ.

اي ابوذر! آن گاه كه خدا - جل ثنائه - زمين و درختاني كه در آن است را بيافريد به هر درختي كه فرزندان آدم مي رسيدند منتفع مي گشتند و زمين و درختان همين گونه بودند، تا آن گاه كه گناهكاران فرزندان آدم به آن كلمه (نادرست) بزرگ تكلم كردند و به خدا نسبت پدر و فرزندي دادند چون آن سخن بگفتند زمين بر خود بلرزيد و نفع درختان از ميان رفت.

82

يا أَباذَرٍ! إِنَّ الاَرْضَ لَتَبْكِي عَلَي المُؤْمِنٍ إِذا ماتَ اَرْبَعِينَ صَباحاً.

اي ابوذر! همانا كه زمين، بر مؤمن تا چهل روز بعد از موت او مي گريد.

83

يا أَباذَرٍ! إِذا كَانَ الْعَبْدُ فِي أَرْضٍ قَفْرٍ فَتَوَضَّأَ أَوْ تَيمَّمَ ثُمَّ اَذَّنَ وَ اَقامَ وَ صَلّي اَمَرَ للَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْمَلائِكَةَ فَصَفُّوا خَلْفَهُ صَفّاً لايري طَرَفاهُ يرْكَعُونَ بِرُكُوعِهِ وَ يسْجُدُونَ بِسُجُودِهِ وَ يؤَمِّنُونَ عَلي دُعائِهِ.

اي ابوذر! هرگاه بنده اي در بياباني تنها باشد، پس وضو بسازد و يا تيمم كند (اگر آب نباشد) سپس اذان و اقامه بگويد و نماز بخواند، خداي عزيز و جليل فرشتگان را امر كند پشت سر اوصفي تشكيل دهند كه دو طرف آن ديده نمي شود و به ركوع او ركوع و به سجودش سجده نمايند و به دعاي او آمين گويند.

84

يا أَباذَرٍ! مَنْ اَقامَ وَ لَمْ يؤَذِّن لَمْ يصَلِ ّ مَعَهُ إِلاَّ مَلَكاهُ اللَّذانِ مَعَهُ.

اي ابوذر!هر كس براي نماز، اقامه بگويد و اذان نگويد، با او جز آن دو ملك كه با وي هستند نماز نمي خوانند.

85

يا أَباذَرٍ! ما مِنْ شَابٍ ّ يدَعُ للَّهِ ِ الدُّنْيا وَ لَهْوَها وَ اَهْرَمَ شَبابَهُ فِي طاعَةِ اللَّهِ إِلاَّ اَعْطاهُ اللَّهُ اَجْرَ اِثْنَينِ وَ سَبْعِينَ صِدّيقاً.

اي ابوذر! هر جواني كه براي خدا، دنيا و لهو آن را ترك نمايد و جواني خود را در اطاعت خدا به پيري رساند، خدا هم به او اجر و ثواب هفتاد و دو صدّيق عطا فرمايد.

86

يا أَباذَرٍ! الذَّاكِرُ فِي الْغافِلِينَ كَاْلمُقاتِلِ فِي الْفارّينَ.

اي ابوذر! كسي كه در ميان غافلان خدا را ياد كند مانند كسي مي باشد كه در ميان فراركنندگان، جهاد كند.

87

يا أَباذَرٍ! الْجَلِيسُ الصّالِحُ خَيرٌ مِنَ الْوَحْدَةِ وَ الْوَحْدَةُ خَيرٌ مِنَ جَلِيسِ السَّوءِ وَ اِمْلآءُ الْخَيرِ خَيرٌ مِنَ السُّكُوتِ وَ السُّكُوتُ خَيرٌ مِنَ اِمْلآءِ الشَّرِّ.

اي ابوذر! همنشين نيكو بهتر از تنهايي است و تنهايي بهتر از همنشين بد است و بيان خير بهتر از سكوت و سكوت بهتر از بيان و گفتار شر است.

88

يا أَباذَرٍ! لا تُصاحِبْ إِلاَّ مُؤْمِناً وَ لايأْكُلْ طَعامَكَ إِلاَّ تَقِي وَ لا تَأْكُلُ طَعامَ الْفاسِقِينَ. يا اَباذَرٍ! اَطْعِمْ طَعامَكَ مَنْ تُحِبُّهُ فِي اللَّهِ وَ كُلْ طَعامَ مَنْ يحِبُّكَ فِي اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.

اي ابوذر! همنشيني مكن جز با افراد با ايمان و طعام تو را جز شخص پرهيزكار نخورد، تو نيز طعام افراد فاسق را نخور.

اي ابوذر! به كسي طعام خود را بخوران كه در راه خدا او را دوست مي داري، تو نيز طعام كسي را بخور كه تو را در راه خداي عزوجّل دوست مي دارد.

89

يا أَباذَرٍ! اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ لِسانِ كُلِ ّ قائِلٍ فَلْيتَّقِ اللَّهَ اِمْرُءٌ وَ لْيعْلَمْ ما يقُولُ.

اي ابوذر! خداوند عزّوجلّ نزد زبان هرگوينده اي است، پس بايد سخن گو از خدا بترسد وبايد بداند چه مي گويد.

90

يا أَباذَرٍ! اُتْرُكْ فُضُولَ الْكَلامِ وَ حَسْبُكَ مِنَ الْكَلامِ ما تَبْلُغُ بِهِ حاجَتَكَ.

اي ابوذر! از گفتن سخنان زائد و لغو خودداري كن، تو را از سخن همان بس كه رفع احتياجت را بنمايد.

91

يا أَباذَرٍ! كَفي بِالْمَرْءِ كِذْباً أَنْ يحَدِّثَ بِكُلِ ّ ما يسْمَعُ.

اي ابوذر! در دروغگو بودن كافي است كه شخص هرچه مي شنود نقل نمايد.

92

يا أَباذَرٍ! ما مِنْ شَي ءٍ اَحَقُّ بِطُولِ السِّجْنِ مِنَ اللِّسانِ.

اي ابوذر! براي زندان طولاني هيچ چيز سزاوارتر از زبان نيست.

93

يا أَباذَرٍ! مِنْ اِجْلالِ اللَّهِ تَعالي اِكْرامُ ذِي الشَّيبَةِ الْمُسْلِمِ وَ اِكْرامُ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ الْعامِلِينَ وَ اِكْرامُ السُّلْطانِ الْمُقْسِطِ.

اي ابوذر! از (مصاديق) بزرگداشت و تعظيم خداي تبارك وتعالي: احترام به پيرمرد ريش سفيدِ مسلمان و احترام به حاملان قرآن كه بر طبق دستورات آن رفتار مي نمايند و احترام به سلطان دادگر است.

94

يا أَباذَرٍ! ما عَمِلَ مَنْ لَمْ يحْفَظْ لِسانَهُ، يا اَباذَرْ لاتَكُنْ عَياباً وَ لا مَدَّاحاً وَ لا طَعَّاناً وَ لا مُمارِياً.

اي ابوذر! كسي كه زبانش را (از بدي) نگهداري نكند، عمل (خيري و خوبي) براي او نيست. اي ابوذر! عيب جو و ثناخوان و طعنه زن و ستيزه جو مباش.

95

يا أَباذَرٍ! لايزالُ الْعَبْدُ يزْدادُ مِنَ اللَّهِ بُعْداً ما سآءَ خُلْقُهُ.

اي ابوذر! مادامي كه بنده اي سوء خلق دارد (بداخلاقي مي كند) از خدا دورتر مي شود.

96

يا أَباذَرٍ! الْكَلِمَةُ الطَيبَةُ صَدَقَةٌ وَ كُلُّ خُطْوَةٍ تَخْطُوها إِلَي الصَّلواةِ صَدَقَةٌ.

اي ابوذر! سخن پاك (از گناه و بدي) صدقه است و هر قدم كه به سوي نماز (جماعت و مسجد) بر مي داري صدقه است (براي خداست و ثواب صدقه دارد.)

97

يا أَباذَرٍ! مَنْ اَجابَ داعِي اللَّهِ وَ اَحْسنَ عِمارَةَ مَساجِدِ اللَّهِ كانَ ثَوابُهُ مِنَ اللَّهِ، الْجَنَّةَ.

فَقُلْتُ: بِاَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يا رَسُولَ اللَّهِ كَيفَ نَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ؟

قالَ: لا تُرْفَعُ فِيها الْاَصْواتُ وَ لايخاضُ فِيها بِالْباطِلِ وَ لايشْتَري فِيها وَ لا يبايعُ وَ اتْرُكِ اللَّغْوَ ما دُمْتَ فِيها فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلا تَلُومَنَّ يوْمَ الْقِيامَةِ إِلاَّ نَفْسَكَ.

اي ابوذر! هركس دعوت كننده به سوي خدا (كسي كه اذان و يا اقامه مي گويد) را لبيك گويد و دعوتش را اجابت كند و آباد ساختن مسجدهاي خدا را به نيكي انجام دهد پاداش او از ناحيه خدا بهشت است.

گفتم: يا رسول اللَّه! پدر و مادرم فداي تو باد چگونه مسجدهاي خدا را آباد سازيم؟

فرمود: (آباداني مسجد به آن است كه) صداها (به گفت و گو) در آن ها بلند نشود و در آن ها از كارهاي باطل و از بيهوده كاري خودداري شود و خريد و فروش در آنجا انجام نگيرد و از لغو، تا در مسجد هستي بپرهيز و إلّا در روز رستاخيز جز خودت را سرزنش منما.

98

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ تَعالي يعْطِيكَ ما دُمْتَ جالِساً فِي الْمَسْجِدِ بِكُلِ ّ نَفَسٍ تَنَفَّسْتَ فِيهِ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ وَ تُصَلِّي عَلَيكَ الْمَلائِكَةُ وَ تُكْتَبُ لَكَ بِكُلِ ّ نَفَسٍ تَنَفَّسْتَ فِيهِ عَشْرُ حَسَناتٍ وَ تُمْحي عَنْكَ عَشْرُ سَيئاتٍ.

اي ابوذر! خداي تبارك و تعالي تا تو در مسجد هستي به تو به شماره نفس هايت، درجه در بهشت عطا خواهد فرمود و فرشتگان بر تو صلوات مي فرستند و به هر نفس تو در مسجد ده حسنه برايت نوشته مي شود و ده سيئه از تو محو مي گردد.

99

يا أَباذَرٍ! اَتَعْلَمُ فِي أَي ّ شَي ءٍ أُنزِلَتْ هذِهِ الآيةُ: اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُواللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؟(12)

قُلْتُ: لا، فِداكَ اَبِي وَ اُمِّي.

قالَ: فِي اِنْتِظارِ الصَّلوةِ خَلْفَ الْصَلوة.

يا اَباذَرٍ: اِسْباغُ الْوُضُوءِ فِي الْمَكارِهِ مِنَ الْكَفَّاراتِ وَ كَثْرَةُ الْاِخْتِلافِ إِلَي الْمَساجِدِ فَذالِكُمُ الْرِّباطُ.

اي ابوذر! آيا مي داني كه اين آيه «اصبروا و صابروا و رابطوا» در چه مورد نازل شده است.

گفتم: نه، پدر و مادرم فداي تو باد.

فرمود: درباره انتظار بردن (اوّل وقت) نماز است پس از نماز (ديگر).

اي ابوذر! وضو را به طور كامل ساختن در ناگواري ها (مانند سردي هوا) از كفّارات گناهان است و بسيار به مسجدها رفتن، همين ها رباط است (كه در آيه اي كه گفته شده به آن امر شده است.)

100

يا أَباذَرٍ! يقُولُ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي إِنَّ اَحَبَّ الْعِبادِ إِلَّي الْمُتَحابُّوْنَ بِحَلالِي(13) (مِنْ اَجْلِي) الْمُتَعَلَّقَةُ قُلُوبُهُمْ بِالْمَساجِدِ وَ الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْاَسْحارِ أُولئِكَ إِذا اَرَدْتُ بِاَهْلِ الْاَرْضِ عُقُوْبَةً ذَكرْتُهُمْ فَصَرَفْتُ الْعُقُوبَةَ عَنْهُمْ.

اي ابوذر! خداي بزرگ و بلند مرتبه مي فرمايد: محبوب ترين بندگان پيش من كساني هستند كه (با حلال من) يا از جهت من (به خاطر من) با يكديگر محبت و دوستي مي نمايند و دل هاي آنان با مساجد پيوند دارد و در سحرگاهان به استغفار مي پردازند، آنان كساني هستند كه اگر بخواهم به اهل زمين عقوبتي متوجّه سازم به خاطر آنان عقوبت را از ايشان باز مي دارم.

101

يا أَباذَرٍ! كُلُّ جُلُوسٍ فِي الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلاَّ ثَلاثَةً: قَرآءةُ مُصَلٍ ّ، اَوْ ذِكْرُ اللَّهِ، أَوْ سائِلٌ عَنْ عِلْمٍ.

اي ابوذر! هرگونه نشستن در مسجد لغو و بي فايده است؛ مگر در سه حال: يا در حال نماز مشغول قرائت قرآن باشد، يا به ياد خدا ذكر بگويد، يا به آموختن دانش (دين) اشتغال ورزد و بپرسد.

102

يا أَباذَرٍ! كُنْ بِالْعَمَلِ بِالتَّقْوي اَشَدَّ اِهْتِماماً مِنْكَ بِالْعَمَلِ فَإِنَّهُ لايقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقْوي وَ كَيفَ يقِلُّ عَمَلٌ يتَقَبَّلُ؟! يقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ «إِنَّما يتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ».

اي ابوذر! براي مقرون گشتن عمل به تقوي، بيشتر از اصل آن عمل اهتمام كن؛ زيرا عمل با تقوي كم نيست، چگونه عملي كه مورد قبول درگاه خدا باشد كم شمرده مي شود! خداي عزوجل مي فرمايد: «عمل را پروردگار از پرهيزكاران فقط، مي پذيرد.»

103

يا أَباذَرٍ! لايكُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِينَ حَتّي يحاسِبَ نَفْسَهُ اَشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِ الشَّرِيكِ شَرِيكَهُ، فَيعْلَمَ مِنْ اَينَ مَطْعَمُهُ وَ مِنْ اَينَ مَشْرَبُهُ وَ مِنْ اَينَ مَلْبَسُهُ اَمِنْ حِلٍ ّ ذلِكَ اَمْ مِنْ حَرامٍ؟ يا اَباذَرٍ! مَنْ لَمْ يبالِ مِنْ اَينَ اكْتَسَبَ الْمالَ لَمْ يبالِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَينَ اَدْخَلَهُ النَّارَ.

اي ابوذر! مرد از پرهيزكاران به شمار نمي آيد تا خود را، سخت تر از محاسبه شخص درباره شريك خود مورد محاسبه قرار دهد. پس بايد بداند خوراكش و آنچه مي نوشد و آنچه مي پوشد از چه راهي تهيه شده است، از حلال است يا از حرام.

اي ابوذر! هر آن كس كه ملاحظه نمي كند كه كسب مال او از كجاست (و از حرام پروا نداشته باشد)، خدا نيز درباره وي ملاحظه نمي نمايد كه از كجا او را به آتش وارد سازد.

104

يا أَباذَرٍ! مَنْ سَرَّهُ أَنْ يكُونَ اَكْرَمَ النَّاسِ فَلْيتَّقِ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ.

اي ابوذر! هركس دوست مي دارد گرامي ترين مردم (در نزد خدا) باشد پس بايد از خداي عزوجل بترسد. (و تقواي او را رعايت كند).

105

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اَحَبَّكُمْ إِلَي اللَّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ اَكْثَرُكُمْ ذِكْراً لَهُ، وَاَكْرمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ اَتْقاكُمْ لَهُ وَ اَنْجاكُمْ مِنْ عَذابِ اللَّهِ اَشَدُّكُمْ لَهُ خَوْفاً.

اي ابوذر! محبوب ترين شما پيش خداي جل ثنائه كسي است كه بيشتر به ياد او باشد و عزيز و گرامي ترين شما پيش خدا پرهيزكارترين شماست براي او، و نجات يابنده ترين شما از عذاب خدا كسي است كه بيشتر از او بترسد.

106

يا أَباذَرٍ! إِنَّ الْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يتَّقُونَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الشَّي ءِ الَّذِي لايتَّقي مِنْهُ، خَوْفاً مِنَ الدُّخُولِ فِي الشُّبْهَةِ.

اي ابوذر! پرهيزكاران كساني هستند كه از چيزي كه از آن پرهيز لازم نيست (و حلال است) اجتناب مي كنند، از ترس آن كه مبادا در شبهه داخل شوند.

107

يا أَباذَرٍ! مَنْ اَطاعَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ ذَكَرَ اللَّهَ وَ إِنْ قَلَّتْ صَلاتُهُ وَ صِيامُهُ وَ تِلاوَتُهُ لِلْقُرآنِ.

اي ابوذر! هركس كه در اطاعت خداي عزّوجلّ باشد ذكر خدا كرده (حقيقتاً خدا را ياد كرده است) گرچه نماز و روز (مستحبي)اش اندك باشد و كمتر قرآن بخواند.

108

يا أَباذَرٍ! اَصْلُ الدِّينِ الْوَرَعُ وَ رَأْسُهُ الطّاعَةُ.

اي ابوذر! ريشه دين پرهيزكاري از حرام و گناه است و سَرِ دين طاعت خداست.

109

يا أَباذَرٍ! كُنْ وَرِعاً تَكُنْ اَعْبَدَالنَّاسِ وَ خَيرُ دِينِكُمُ الْوَرَعُ.

اي ابوذر! پرهيزكار و با ورع باش تا عابدترين مردم باشي و بهترين بخش دين شما پرهيزكاري و با ورع بودن است.

110

يا أَباذَرٍ! فَضْلُ الْعِلْمِ خَيرٌ مِنْ فَضْلِ الْعِبادَةِ وَ اعْلَمْ اَنَّكُمْ لَوْ صَلَّيتُمْ حَتّي تَكُونُوا كَالْحَنايا وَ صُمْتُمْ حَتّي تَكُونُوا كَالْاَوْتارِ ما ينْفَعُكُمْ ذالِكَ إِلاَّ بِوَرَعٍ.

اي ابوذر! فضيلت علم از فضيلت عبادت بهتر است و بدان كه شماها اگر آن قدر به نماز بايستيد كه مانند كمان خميده شويد و آن قدر روزه بگيرد كه مانند زه كمان لاغر شويد به شما سودي نمي رسد جز با پرهيزكاري و ورع.

111

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اَهْلَ الْوَرَعِ وَ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيا هُمْ اَوْلِيآءُ اللَّهِ حَقّاً.

اي ابوذر! آنان كه اهل پرهيزكاري (ورع) و زهد در دنيا هستند حقاً اولياء خدا هستند.

112

يا أَباذَرٍ! مَنْ لَمْ يأْتِ يوْمَ الْقِيامَةِ بِثَلاثٍ فَقَدْ خَسِرَ.

قُلْتُ: وَ مَا الثَّلاثُ؟ فِداكَ اَبِي وَ أُمِّي.

قالَ: وَرَعٌ يحْجُزُهُ عَمّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَيهِ وَ حِلْمٌ يرُدُّ بِهِ جَهْلَ السُّفَهآءِ وَ خُلْقٌ يدارِي بِهِ النَّاسَ.

اي ابوذر! هركس در روز قيامت سه چيز همراه نداشته باشد زيانكار است.

گفتم: پدر و مادرم فداي تو باد، آن سه چيز چيست؟

فرمود: ورعي كه او را از محرمات خداي عزوجل باز دارد، و حلم (بردباري) كه به آن با ناداني (بي خردان) سفيهان مقابله نمايد، و خلق (نيكو) كه با آن با مردم مدارا نمايد.

113

يا أَباذَرٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ اَقْوَي النَّاسِ فَتَوكَّلْ عَلَي اللَّهِ وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ اَكْرَمَ النَّاس فَاتَّقِ اللَّهَ وَ اِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ اَغْنَي النَّاسِ فَكُنْ بِما فِي يدِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَوْثَقَ مِنْكَ بِما فِي يدَيكَ.

اي ابوذر! اگر خواهي نيرومندترين مردم باشي پس بر خدا توكّل كن و اگر مي خواهي (در نزد خدا) عزيزترين مردم باشي پس از خدا بترس و از نافرماني اش بپرهيز و اگر مي خواهي بي نيازترين مردم باشي پس به آنچه پيش خداي عزوجلّ است مطمئن تر باش نسبت به آنچه در دو دست خودت مي باشد.

114

يا أَباذَرٍ! لَوْ أَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ اَخَذُوا بِهذِهِ الآيةِ لَكَفَتْهُمْ: «وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لايحْتَسِبْ وَ مَنْ يتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِ ّ شَي ءٍ قَدْراً».(14)

اي ابوذر! اگر تمام مردم به اين آيه رفتار و عمل مي كردند همه را كفايت مي كرد: «ومن يتق اللَّه يجعل له مخرجاً و يرزقه من حيث لايحتسب...» يعني هركس از معصيت خدا بپرهيزد خدا براي او گشايشي قرار مي دهد و از راهي كه گمان ندارد به او روزي مي بخشد و هركس بر خدا توكّل كند (و عاقبت كارهاي خود را به او واگذار كند) از جهت كفايت مهمّات او را بس خواهد بود، به درستي كه خدا امر خود را به وجه كامل به انجام مي رساند، محققاً خدا براي هر چيز (بر طبق مصلحت) اندازه و قدري معين فرموده است.»

115

يا أَباذَرٍ! يقُولُ اللَّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ: وَ عِزَّتِي وَ جَلالِي لايؤْثِرُ عَبْدِي هَواي عَلي هَواهُ إِلاَّ جَعَلْتُ غِناهُ فِي نَفْسِهِ وَ هُمُومَهُ فِي اخِرَتِهِ وَ ضَمَّنْتُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ رِزْقَهُ وَ كَفَفْتُ عَلَيهِ ضَيعَتَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرآءِ تِجارَةِ كُلِ ّ تاجِرٍ.

اي ابوذر! خداي تبارك و تعالي مي فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند، بنده من خواسته مرا به خواسته خود مقدّم نمي دارد مگر اين كه من او را در مكنون جانش بي نياز مي سازم (بي نيازي اش را در باطنش قرار مي دهم) و چنان مي كنم كه انديشه ها و همّ او مصروف امور اخروي او گردد و آسمان ها و زمين را ضامن روزي او مي گردانم و درآمد و حرفه او را نگهداري مي كنم و من براي او خواهم بود فراتر و برتر از

تجارت هر بازرگاني.

116

يا أَباذَرٍ! لَوْ أَنَّ ابْنَ آدَمَ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ كَما يفِرُّ مِنَ الْمَوْتِ لَاَدْرَكَهُ رِزْقُهُ كَما يدْرِكُهُ الْمَوْتُ.

اي ابوذر! اگر فرزند آدم از روزي خود بگريزد، همان طوري كه از مرگ مي گريزد، روزي او به وي خواهد رسيد چنان كه مرگ او را در مي يابد.

117

يا أَباذَرٍ! اَلا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ ينْفَعُكَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِنِ ّ؟

قُلْتُ: بَلي يا رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله.

قالَ: اِحْفَظِ اللَّهَ يحْفَظْكَ، اِحْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ اَمَامَكَ، تَعْرَفْ إِلَي اللَّهِ فِي الرَّخآءِ يعْرِفْكَ فِي الشِّدَّةِ وَ إِذا سَأَلْتَ فَاسْاَلِ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ، فَقَدْ جَري الْقَلَمُ بِما هُوَ كائِنٌ إِلي يوْمِ الْقِيامَةِ، فَلَوْ أَنَّ الْخَلْقَ كُلَّهُمْ جَهَدُوا أَنْ ينْفَعُوكَ بِشَي ءٍ لَمْ يكْتَبْ لَكَ، ما قَدَرُوا عَلَيهِ وَ لَوْ جَهَدُوا أَنْ يضِرُّوكَ بِشَي ءٍ لَمْ يكْتُبْهُ اللَّهُ عَلَيكَ، ما قَدَرُوا عَلَيهِ، فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ للَّهِ ِ عَزَّوَجَلَّ بِالرِّضا وَ الْيقِينِ فَافْعَلْ وَ إِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَإِنَّ فِي الصَّبْرِ عَلي ما تَكْرَهُ خَيراً كَثِيراً وَ إِنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ وَ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يسْراً.

اي ابوذر! آيا نياموزم به تو سخناني كه خداي عزوجل تو را بدان سود بخشد؟

عرض كردم: بلي يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله.

فرمود: (حرمت) خدا را (در زندگي) نگهدار تا تو را حفظ كرده، (حرمت و عظمت) خدا را نگهدار تا او را پيش روي خود يابي، خويشتن را در حال فراخي با خدا آشنا ساز تا تو را در حال تنگدستي و شدّت بشناسد، هرگاه خواستي سؤال كني، پس از خداي عزّوجلّ سؤال بكن و هرگاه خواستي از كسي ياري جويي از خدا ياري جوي، پس به تحقيق كه قلم بر آنچه تا روز قيامت خواهد شد

جاري شده است، در نتيجه اگر تمام مردم بكوشند كه سودي به تو برسانند كه بر تو نوشته نشده است بر آن توانا نخواهند بود و همين طور اگر تمام مردم بكوشند كه ضرري به تو برسانند كه خدا بر تو ننوشته است بر آن توانا نخواهند بود، پس اگر توانستي كه براي خدا كاري با رضا و يقين بكني، بكن و اگر نتواني پس صبر داشته باش؛ زيرا كه بر صبر و شكيبايي در تحمل آنچه از آن كراهت داري خير فراوان مترتّب است و همانا پيروزي توأم با شكيبايي است و فرج و گشايش توأم با غم و اندوه است و به درستي كه با هر دشواري اي آساني توأم است.

118

يا أَباذَرٍ! اِسْتَغْنِ بِغِنَي اللَّهِ يغْنِكَ اللَّهُ.

فَقُلْتُ: وَ ما هُوَ يا رَسُولَ اللَّهِ؟

قالَ: غَدآءُ يوْمٍ وَ عِشآءُ لَيلَةٍ، فَمَنْ قَنَعَ بَما رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ اَغْنَي النّاسِ.

اي ابوذر! خود را به آنچه خدا تو را به آن غني ساخته غني دان (و خودت را محتاج ديگران مگردان) تا خدا تو را بي نياز گرداند.

گفتم: چيست آن يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله؟

فرمود: غذاي صبحانه يك روز و شام يك شب، پس هركس به آنچه خدا به او روزي عطا فرموده قناعت ورزد (راضي باشد و اظهار احتياج نزد مردم نكند) او غني ترين مردم است.

119

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يقُولُ: إِنِّي لَسْتُ كَلامُ الْحَكِيمِ اَتَقَبَّلُ، وَلكِنْ هَمَّهُ وَ هَواهُ، فَإِنْ كانَ هَمُّهُ وَ هَواهُ فِيما اُحِبُّ وَ اَرْضي جَعَلْتُ صُمْتَهُ حَمْداً لِي وَ ذِكْراً (وَ وِقاراً) وَ إنْ لَمْ يتَكَلَّمْ.

اي ابوذر! خداي عزوجل مي فرمايد: سخن دانشمند حكيم را كه بر زبان مي راند (و در دلش غير آن است) نمي پذيرم بلكه آن را مي پذيرم كه در دل دارد و آن مقصود و هدف اوست، اگر اراده و قصد او مصروف آنچه مي خواهم و بدان رضايت دارم گردد، سكوت او را ستايش خود و ذكر (و وقار) گردانيده و به جاي حمد و ثنا مي پذيرم اگر چه سخن نگويد.

120

يا أَباذَرٍ! إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالي لاينْظُرُ إِلي صُوَرِكُمْ وَ لا إِلي اَمْوالِكُمْ وَ (اَقْوالِكُمْ) وَلكِنْ ينْظُرُ إِلي قُلُوبِكُمْ وَ اَعْمالِكُمْ.

يا أَباذَرٍ! التَّقْوي ههُنا، التَّقْوي ههُنا وَ اَشارَ إِلي صَدْرِهِ.

اي ابوذر! خداي تبارك و تعالي به چهره هاي شما يا به دارايي شما (و گفته هاي شما) نمي نگرد، بلكه به دل ها و اعمال شما مي نگرد، آن گاه اشاره به سينه خويش كرده و فرمود: اي ابوذر! تقوا اينجا است، تقوا اينجا جايگزين مي گردد.

121

يا أَباذَرٍ! اَرْبَعٌ لايصِيبُهُنَّ إِلاَّ مُؤْمِنٌ اَلصَّمْتُ وَ هُوَ اَوَّلُ الْعِبادَةِ وَ التَّواضُعُ للَّهِ ِ سُبْحانَهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ تَعالي عَلي فِي كُلِ ّ حالٍ وَ قِلَّةُ الشَّي ءِ يعْنِي قِلَّةَ الْمالِ.

اي ابوذر! چهار چيز است كه كسي جز انسان با ايمان به آن ها نمي رسد:

1 - سكوت (با معنا) و آن اول(درجه) عبادت و بندگي است.

2 - تواضع (براي يا) به خاطر خداوند سبحان.

3 - ياد خداوند متعال كردن در همه حالات.

4 - و كم چيزي يعني كمي مال. (زيرا شخص با ايمان نه تنها از مال حرام بايد اجتناب كند و مي كند بلكه از مال و چيز مشتبه به حرام هم احتياط و اجتناب مي نمايد و لذا غالباً كم مال است.)

122

يا أَباذَرٍ! هُمَّ بِالْحَسَنَةِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلْها لِكَيلا تُكْتَبَ مِنَ الْغافِلِينَ.

اي ابوذر! قصد كار نيك كن اگر چه انجام ندهي (يا نتواني) تا از غافلان شمرده نگردي.

123

يا أَباذَرٍ! مَنْ مَلَكَ ما بَينَ فَخِذَيهِ وَ ما بَينَ لَحْييهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ. قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله اِنَّا لَنُؤاخَذُ بِما تَنْطِقُ بِهِ اَلْسِنَتُنا؟

قال: يا اَباذَرٍ! وَ هَلْ يكُبُّ النَّاسَ عَلي مَناخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصائِدُ اَلْسِنَتِهِمْ؟ إِنَّكَ لاتَزالُ سالِماً ما سَكَتَّ فَإِنْ تَكَلَّمْتَ كُتِبَ لَكَ اَوْ عَلَيكَ.

اي ابوذر! هركس ما بين دو ران خود (يعني عورت) و ما بين دو فك خود (يعني دهان و زبان را از گناه) حفظ كند داخل بهشت گردد.

گفتم: يا رسول اللَّه ما بر آنچه با زبانمان مي گوييم آيا حتماً مورد مؤاخذه قرار مي گيريم.

فرمود: اي ابوذر آيا مردم را به روي در آتش جهنم مي افكند جز نتايج زبان هاي ايشان؟ تو مادامي كه ساكت هستي سالمي و تا لبْ، به سخن گشودي به سود يا زيان تو نوشته مي شود.

124

يا أَباذَرٍ! اَلرَّجُلُ يتَكلَّمُ بَالْكَلِمَةِ فِي الْمَجْلِسِ لِيضْحِكَهُمْ بِها فَيهْوي فِي جَهَنَّمَ ما بَينَ السَّمآءِ وَ الْاَرْضِ.

يا أَباذَرٍ! وَيلٌ لِلَّذِي يحَدِّثُ وَ يكْذِبُ لِيضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ وَيلٌ لَهُ وَيلٌ لَهُ وَيلٌ لَهُ.

اي ابوذر! مردي در انجمني سخني مي گويد تا حاضران را به سبب آن سخن بخنداند، پس به قدر فاصله زمين تا آسمان در آتش جهنم فرو مي افتد.

اي ابوذر! واي بر كسي كه سخن دروغ مي گويد تا مردم را بخنداند واي بر او باد، واي بر او باد، واي بر او باد.

125

يا أَباذَرٍ! مَنْ صَمَتَ نَجي فَعَلَيكَ بِالصِّدْقِ وَ لاتَخْرُجَنَّ مِنْ فِيكَ كِذْبَةٌ اَبَداً.

قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ فَما تَوْبَةُ الرَّجُلِ الَّذِي يكْذِبٌ مُتَعَمِّداً؟

فَقالَ: الْاِسْتِغْفارُ وَ الصَّلَواتُ الْخَمْسُ تَغْسِلُ ذلِكَ.

اي ابوذر! هركس سكوت كند نجات مي يابد، پس بر تو باد به راستگويي و البته بايد هرگز سخن دروغ از دهان تو بيرون نيايد.

گفتم: يا رسول اللَّه پس توبه كسي كه عمداً دروغ گويد چيست؟

فرمود: طلب آمرزش كردن (از خدا) و نمازهاي پنجگانه (اثر بدي) آن را مي شويد.

126

يا أَباذَرٍ! اِياكَ وَ الْغِيبَةَ فَإِنَّ الْغِيبَةَ اَشَّدُّ مِنَ الزِّنا.

قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ! وَلِمَ ذلِكَ بِاَبِي أَنْتَ وَ اُمِّي؟

قالَ: لِاَنَّ الرَّجُلَ يزْنِي وَ يتُوبُ إِلَي اللَّهَ فَيتُوبُ اللَّهُ عَلَيهِ وَ الْغِيبَةُ لاتُغْفَرُ حَتّي يغْفِرَها صاحِبُها.

اي ابوذر! خويشتن را از غيبت دور ساز زيرا (گناه) غيبت كردن از (گناه) زنا سخت تر است.

گفتم: يا رسول اللَّه! پدر و مادرم فداي تو باد، به چه علّت؟

فرمود: زيرا شخص، زنا كرده و سپس توبه مي كند پيش خدا پس خدا توبه اش را مي پذيرد (از او در مي گذرد) ولي غيبت كننده آمرزيده نمي شود مگر آن كسي را كه غيبت كرده، بر او ببخشد و از او درگذرد.

127

يا أَباذَرٍ! سِبابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ وَ قِتالُهُ كُفْرٌ وَ اَكْلُ لَحْمِهِ مِنْ مَعاصِي اللَّهِ وَ حُرْمَةُ مالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.

قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْغِيبَةُ؟

قالَ: ذِكْرُكَ اَخاكَ بِما يكْرَهُ.

قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ! فَإِنْ كان فِيهِ ذاكَ الَّذِي يذْكَرُ بِهِ؟

قال: اِعْلَمْ اَنَّكَ إِذا ذَكَرْتَهُ بِما هُو فِيهِ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ وَ إِذا ذَكَرْتَهُ بِما لَيسَ فِيهِ فَقَدْ بَهَتَّهُ.

اي ابوذر! ناسزا گفتن به مؤمن فسق است و مقاتله با او كفر است و خوردن گوشت او (به غيبت) از معصيت هاي خدا است و احترام مال او مانند احترام خون اوست.

گفتم: يا رسول اللَّه! غيبت چيست؟ فرمود: (غيبت آن است) كه درباره برادر ديني ات سخني بگويي كه از آن بدش مي آيد.

گفتم: يا رسول اللَّه! حتي اگر آنچه درباره او گفته مي شود در او موجود باشد؟

فرمود: بدان كه اگر آنچه را كه در او هست بگويي غيبت او را كرده اي، و اگر آنچه را كه در او نيست بدو نسبت دهي بر او بهتان زده اي. (و تهمت روا داشته اي.)

128

يا أَباذَرٍ! مَنْ ذَبَّ عَنْ اَخِيهِ الْمُسْلِمِ (الْمُؤْمِنِ) الْغِيبَةَ كانَ حَقّاً عَلَي اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ اَنْ يعْتِقَهُ مِنَ النَّارِ.

اي ابوذر! هركس از غيبت برادر مسلمان (مؤمن) خود جلوگيري نمايد بر خداي عزوجل است كه او را از آتش جهنم آزاد سازد.

129

يا أَباذَرٍ! مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ وَ هُوَ يسْتَطِيعُ نَصْرَهُ فَنَصَرَهُ، نَصَرَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ، فَإِنْ خَذَلَهُ وَ هُوَ يسْتَطِيعُ نَصْرَهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ.

اي ابوذر! هركس كه پيش او از برادر مسلمانش غيبت شود و او توانايي ياري او را داشته و به او ياري كند خداوند عزوجل او را در دنيا و آخرت ياري كند ولي اگر از ياري او خودداري نمايد با اين كه بر آن توانا باشد خدا در دنيا و آخرت ياري خود را از او بازدارد.

130

يا أَباذَرٍ! لايدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ.

قُلْتُ: وَ مَا القَتَّاتُ؟

قالَ: النَّمَّامُ يا اَباذَرٍ! صاحِبُ النَّمِيمَةِ لايسْتَرِيحُ مِنْ عَذابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي الْآخِرَةِ.

اي ابوذر! قتات داخل بهشت نگردد.

پرسيدم: قتات كيست؟

فرمود: قتات كسي است كه سخن چيني مي نمايد. اي ابوذر! سخن چين در آخرت از عذاب خداي عزّوجلّ راحت نشود.

131

يا أَباذَرٍ! مَنْ كانَ ذا وَجْهَينِ وَ لِسانَينِ فِي الدُّنْيا فَهُوَ ذُولِسانَينِ فِي النَّارِ.

اي ابوذر! هركه در دنيا دوروي و دو زبان باشد پس او در آتش جهنم (دو روي و ) دو زبان خواهد بود.

132

يا أَباذَرٍ! اَلْمَجالِسُ بَالْاَمانَةِ وَ إِفْشآءُ سِرِّ أَخِيكَ خِيانَةٌ، فَاجْتَنِبْ ذلِكَ وَ اجْتَنِبْ مَجْلِسَ الْعَشِيرَةِ.(15)

اي ابوذر! مجالس به امانت است و فاش كردن سرّ برادر مؤمنت خيانت است پس از آن اجتناب و از مجلس عشيرة نيز دوري كن. (اجتناب نما).

133

يا أَباذَرٍ! تُعْرَضُ اَعْمالُ اَهْلِ الدُّنْيا عَلَي اللَّهِ مِنَ الْجُمُعةِ إِلَي الْجُمُعَةِ فِي يوْمَينِ الْاِثْنَينِ وَ الْخَمِيسِ فَيغْفِرُ لِكُلِ ّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلاَّ عَبْداً كانَتْ بَينَهُ وَ بَينَ اَخِيهِ شَحْنآءُ فَيقالُ اُتْرُكُوا عَمَلَ هذَينِ حَتّي يصْطَلِحا.

اي ابوذر! اعمال اهل دنيا از جمعه تا جمعه ديگر در (هر هفته) دو روز دوشنبه و پنجشنبه بر خدا عرضه مي شود،(16) پس هر بنده مؤمني را مي آمرزد مگر بنده اي كه ميان او و برادرش عداوت و كينه باشد پس (درباره اين دو) گفته مي شود عمل اين دو را به حال خود واگذاريد تا وقتي كه با هم سازش نمايند (صلح كنند).

134

يا أَباذَرٍ! اِياكَ وَ هِجْرانَ اَخِيكَ فَإِنَّ الْعَمَلَ لايتَقَبَّلُ مَعَ الْهِجْرانِ.

يا اَباذَرٍ! اَنْهاكَ عَنِ الْهِجْرانِ وَ إِنْ كُنْتَ لا بُدَّ فاعِلاً فَلا تَهْجُرْهُ (فَوقَ)(17) ثَلاثَةَ اَيامٍ كَمَلاً، فَمَنْ ماتَ فِيها مُهاجِراً لِاَخِيهِ كانَتِ النَّارُ اَوْلي بِهِ.

اي ابوذر! از متاركه (وقهر) با برادرت اجتناب كن زيرا كه عمل (خير) با قهر و متاركه به درجه قبولي نمي رسد.

اي ابوذر! تو را از متاركه (دوري كردن) نهي مي كنم، و اگر ناچار شدي از متاركه، سه روز تمام با برادرت متاركه نكن، پس كسي كه در حال هجران با برادر خود بميرد آتش به او سزاوارتر است. (ظاهراً مقصود از اين هجران قهر و دوري و كناره گيري از روي خشم و غضب بر برادر مؤمن است).

135

يا أَباذَرٍ! مَنْ اَحَبَّ اَنْ يتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجالُ قِياماً فَلْيتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ.

اي ابوذر! هركس دوست بدارد مردان در برابرش بايستند پس بايد نشيمنگاه خود را در آتش جهنم قرار داهد (و مهيا بداند).

136

يا أَباذَرٍ! مَنْ ماتَ وَ فِي قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ لَمْ يجِدْ رائِحَةَ الْجَنَّةِ إِلاَّ أَنْ يتُوبَ قَبْلَ ذلِكَ.

فَقالَ رَجُلٌ: يا رَسوُلَ اللَّهِ! إِنِّي لَيعْجِبُنِي الْجَمالُ حَتّي وَدَدْتُ أَنَّ عَلاقَةَ سَوْطِي وَ قِبالَ نَعْلِي حَسَنٌ فَهَلْ يرْهَبُ عَلي ذَلِكَ؟

قالَ: كَيفَ تَجِدُ قَلْبَكَ؟

قالَ: اَجِدُهُ عارِفاً لِلْحَقِ ّ مُطْمَئِنّاً إِلَيهِ.

قال: لَيسَ ذَلِكَ بِالْكِبْرِ، وَلكِنَّ الْكِبْرَ اَنْ تَتْرُكَ الْحَقَّ وَ تَتَجاوَزَهُ إِلي غَيرِهِ وَ تَنْظُرَ إِلَي النَّاسِ وَ لاتَري أَنَّ اَحَداً عِرْضُهُ كَعِرْضِكَ وَ لادَمُهُ كَدَمِكَ.

اي ابوذر! هركس بميرد و در دل او به قدر سنگيني ذره اي از كبر باشد بوي بهشت را نيابد، مگر آن كه پيش از مرگ توبه كند.

مردي گفت: يا رسول اللَّه! من زيبايي را دوست دارم تا آنجا كه مي خواهم بند تازيانه و بند كفش پايم زيبا باشد، آيا از اين (بر من) بايد ترسيد و دوري كرد؟ (كه مبادا كبر باشد).

حضرت فرمود: دل خود را چگونه مي يابي؟

گفت: دلم به حقّ آشنا و بر آن ثابت است.

فرمود: آن كبر نيست ولكن كبر آن است كه حقّ را ترك گويي و از آن تجاوز نمايي به غير آن و به مردم چنان بنگري كه انگار حيثيت (آبروي) كسي مثل آبرو و حيثيت تو نيست و خونش مثل خون تو نيست. (يعني خود را در هر باب بر مردم برتري دهي، و ديگران را حقير شماري).

137

يا أَباذَرٍ! اَكْثَرُ مَنْ يدْخُلُ النَّارَ الْمُسْتَكْبِرُونَ.

فَقالَ رَجُلٌ: وَ هَلْ ينْجُو مِنَ الْكِبْرِ اَحَدٌ يا رَسُولَ اللَّهِ؟

قالَ: نَعَمْ، مَنْ لَبِسَ الصُّوْفَ وَ رَكِبَ الْحِمارِ وَ حَلَبَ الْعَنْزَ وَ جالَسَ الْمَساكِينَ.

يا اَباذَرٍ! مَنْ حَمَلَ بِضاعَتَهُ فَقَدْ بَرِي ءَ مِنَ الْكِبْرِ يعْنِي ما يشْتَرِي مِنَ السُّوقَ.

اي ابوذر! بيشتر كساني كه به آتش

داخل مي شوند مردمان متكبر هستند.

مردي گفت يا رسول اللَّه! آيا كسي از تكبر (خود بزرگ بيني) نجات مي يابد؟

فرمود: آري، كسي كه لباس پشمينه بپوشد و سوار الاغ شود و بز را بدوشد(18) و با فقرا همنشيني كند.

اي ابوذر! هركس آنچه را كه از بازار خريده است به دست خويش به خانه برد از كبر، دور و بري گشته است.

138

يا أَباذَرٍ! مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُيلاءَ لَمْ ينْظُرِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَيهِ يوْمَ الْقِيامَةِ.

يا أَباذَرٍ! اَزْرَةُ الْمُؤْمِن إِلي أَنْصافِ ساقَيةِ وَ لاجُناحَ عَلَيهِ فِيما بَينَهُ وَ بَين كَعْبَيهِ.

اي ابوذر! هركس لباس خود را از روي تكبر بر زمين بكشد روز قيامت خداوند عزوجل بر وي نظر رحمت ننمايد.

اي ابوذر! مرد مؤمن شلوار و لباس پايين (پايين لباسش) تا نصف هاي ساق هاي پايش مي باشد (يعني از حيث تواضع بهتر است) و بدي و عيبي بر او نيست در آنچه (پايين لباس) ما بين ساق و بين قوزه هاي پايش باشد. (يعني پايين تر و بلندتر از قوزه نباشد).

139

يا أَباذَرٍ! مَنْ رَفَعَ ذَيلَهُ وَ خَصَفَ نَعْلَهُ وَ عَفَّرَ وَجْهَهُ فَقَدْ بَرِي ءَ مِنَ الْكِبْرِ.

اي ابوذر! هركس دامن خود را كوتاه نمايد (يعني تا حدود ساق و قوزه پا) و كفش خود را وصله زند و (پيشاني) صورت خود را (در سجده براي خدا) بر خاك بمالد از كبر دور (و برئ) مي گردد.

140

يا أَباذَرٍ! مَنْ كانَ لَهُ قَمِيصانِ فَلْيلْبَسْ اَحَدَهُما وَ لْيلْبِسِ الآخَرَ اَخاهُ.

اي ابوذر! هركس دو پيراهن دارد يكي را خودش بپوشد و ديگر را به برادرش(19) بپوشاند.

141

يا أَباذَرٍ! سَيكُونُ ناسٌ مِنْ أُمَّتِي يولَدُونَ فِي النَّعِيمِ وَ يغْذُونَ بِهِ، هِمَّتُهُمْ اَلْوانُ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ، وَ يمْدَحُونَ بِالْقَوْلِ، اُولئِكَ شِرارُ أُمَّتِي.

اي ابوذر! به زودي گروهي از امّت من خواهند بود كه در ميان ناز و نعمت متولّد و با غذاهاي لذيد (و نعمت ها) نشو و نما كنند، همّت آنان خوردني ها و نوشيدني هاي گوناگون است، مردم آنان را مدح و ثنا گويند، آنان اشرار و بدان امّت من هستند.

142

يا أَباذَرٍ! مَنْ تَرَكَ لبْسَ الْجَمالِ وَ هُوَ يقْدِرُ عَلَيهِ تَواضُعاً للَّهِ ِ عَزَّوَجَلّ (فَقَدْ) كَساهُ حُلَّةَ الْكَرامَةِ.

اي ابوذر! هركس (زينت) و پوشيدن لباس زيبا را از روي تواضع براي خداوند عزوجل ترك نمايد، در حالي كه بر آن توانايي دارد، خداوند تبارك وتعالي بر تن او حلّه كرامت بپوشاند.(20)

توضيح اين كه: زيور و زينت و لباس زيبا اگر از حلال باشد و از تكبر و خودنمايي و خودفروشي نباشد مباح و جايز است ولي ترك آن به جهت تواضع و فروتني براي خدا نيكو و پسنديده است.

143

يا أَباذَرٍ! طُوبي لِمَنْ تَواضَعَ للَّهِ ِ تَعالي فِي غَيرِ مَنْقَصَةٍ وَ اَذَلَّ نَفْسَهُ فِي غَيرِ مَسْكَنَةٍ وَ اَنْفَقَ مالاً جَمَعَهُ فِي غَيرِ مَعْصِيةٍ(21) وَ رَحِمَ اَهْلَ الذُّلِ ّ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ خالَطَ اَهْلَ الْفِقْهِ وَ الْحِكْمَةِ، طُوبي لِمَنْ صَلُحَتْ سَريرَتُهُ وَ حَسُنَتْ عَلانِيتُهُ وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، طُوبي لِمَنْ عَمِلَ بِعِلْمِهِ وَ اَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ وَ اَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ.

اي ابوذر! خوشا به حال كسي كه بدون اين كه نقصي (ديني يا دنيوي) داشته باشد براي (رضاي) خداي متعال تواضع و فروتني نمايد (نزد مردم) و خويشتن را بدون بي مالي و احتياج، رام و كوچك دارد و مالي را كه اندوخته است در غير معصيت (خدا)(22) صرف نمايد و به بيچارگان و محتاجان ترحّم نمايد، و با اهل فقه (و دانش) و حكمت همنشيني (همگرايي) كند. خوشا به حال كسي كه اندرونش صالح و شايسته و آشكار و بيرونش نيكو باشد و شرّ و بدي خود را از مردم باز دارد. و خوشا به حال كسي كه علم خويش را به كار بندد، (و به علم خود عمل

كند) و مازاد دارايي خويش را(در راه خدا) انفاق نمايد و گفتار (زبان) خويش را از سخن بيجا (و زياده از نياز) باز دارد.

144

يا أَباذَرٍ! اِلْبَسِ الْخَشِنَ مِنَ اللِّباسِ وَ الصَّفِيقَ مِنَ الثَّيابِ لِئَلاَّ يجِدَ الْفَخْرُ فِيكَ مَسْلَكاً.

اي ابوذر! جامه زبر و لباس خشن و پيراهن درشت باف را بر تن كن تا (تكبر و ) فخر در تو راه نيابد.

145

يا أَباذَرٍ! يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمانِ قَوْمٌ يلْبَسُونَ الصُّوفَ فِي صَيفِهمْ وَ شِتائِهِمْ وَ يرَوْنَ أَنَّ لَهُمُ الفَضْلَ بِذلِكَ عَلي غَيرِهِمْ، اُولئِكَ تَلْعَنُهُمْ مَلائِكَةُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ.

اي ابوذر! گروهي در آخرالزمان پديد آيند كه در تابستان شان و زمستان شان لباس پشم مي پوشند و گمان مي برند كه با اين لباس پشم پوشي بر ديگران براي آنان (فضلي مي باشد و ) فزوني يافته اند (ظاهراً مراد فرقه صوفيه هستند) آنهايند كه ملائكه آسمان ها و زمين بر آنان لعنت مي كنند.

146

يا أَباذَرٍ! اَلا اُخْبِرُكَ بِأَهْلِ الْجَنَّةِ؟

قُلْتُ بَلي يا رَسُولَ اللَّهِ.

قَال كُلُّ اَشْعَث اَغْبَر ذِي طِمْرَينِ لايؤبَهُ بِهِ لَوْ اَقْسَمَ عَلَي اللَّهِ لَأَبَرَّهُ.

اي ابوذر! مي خواهي تو را به اهل بهشت خبر دهم؟

عرض كردم: بلي يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله.

فرمود: هر ژوليده موي گردآلود كه دو جامه كهنه پوشيده باشد و اعتنا و توجهي به او نباشد (يعني مردم او را خوار و بي مقدار شمارند، (مؤمن فقيري كه به علت فقر لباس فاخر به تن نداشته و وضع ظاهري اش با انسان هاي مرفه سازگاري نداشته باشد و بدين علت مردم به او اعتنايي نمي كنند و او هم باكي به عدم اعتناي مردم ندارد پس اهل بهشت است) اگر خدا را سوگند دهد البته خداوند قسم و دعاي او را قبول مي فرمايد و (خواسته او را ردّ نكند).

خداوند متعال را شكر مي نمايم كه اين بنده ناچيز خود را توفيق كرامت فرمود تا در مورد اين حديث شريف و معتبر در حدّ امكان از حيث لفظ و معنا تحقيق نمودم و با وقت و دقّتي نه چندان كم در تصحيح و تكميل ترجمه و تطبيق متن با مدارك اوّليه كوشش نمودم و با اين

حال ادّعا ندارم كه هيچ خطا و اشتباهي ندارد؛ زيرا كه بيش از يك بشر ناقص نيستم.

العبد خيراللَّه سليم زاده

فهرست كتاب هاي انتشارات مسجد مقدّس جمكران

حديث نام كتاب نويسنده/مترجم قيمت ترجمه حديث عنوان بصري واحد پژوهش 1000

چهل حديث برگزيده از پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله احمد سعيدي 4500

مهدي موعوددركلام پيامبرمحمود

احمد سعيدي 4000

اخلاق آثار گناه در زندگي و راه جبران علي اكبر صمدي 15000

اخلاق عملي آيت اللَّه مهدوي كني 13000

فرهنگ اخلاق عباس اسماعيلي يزدي 38000

تاريخ مسجد مقدّس جمكران تاريخچه مسجد مقدس جمكران (فارسي)

واحد تحقيقات 4000

مسجد مقدس جمكران تجلّيگاه صاحب الزمان عليه السلام سيد جعفر ميرعظيمي 12000

آئينه اسرار حديث بناي مسجد مقدّس جمكران حسين كريمي قمي 6000

پي نوشت ها

1) ظاهراً اشاره به آيه 40 سوره هود: «...وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ» و آيه 119 و 120 سوره شعراء «...ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ» .

2) ظاهراً اشاره است به آيه 58 و 59 سوره بقره... و قولوا حِطِّة و آيه 161 و 162 سوره اعراف.. و قولوا حطّة... .

3) اين شماره در مكارم الاخلاق و بحارالانوار نيست ولي در امالي و در مجموعه ورام با مختصر اختلافي موجود مي باشد.

4) اشاره است به آيه شريفه 71 و 72 سوره مريم: «وَإِنْ مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُها كانَ عَلَي رَبِّكَ حَتْماً مَّقْضِيا ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيا».

5) سوره اسراء، آيه 107 - 109.

6) در مكارم الاخلاق و بحار (ثم عرضها) آمده است.

7) فراهم ساختن اسباب و وسايل آسايش خانواده خود و ساير مردم با ايمان در اطاعت خداي متعال از جمله اعمال خدا پسند است كه مي توان با آن تحصيل رضاي الهي نمود.

8) احتمال أثبت نيز مي باشد.

9) در باب اين كه چرا قرآن را شعار و دعا را دثار قرار داده است، در كتاب شريف عين الحيات مرحوم مجلسي توضيحي

فرموده است، اگر كسي بخواهد به آنجا مراجعه كند.

10) اشاره به آيه 20 سوره (شوري) مي باشد «مَن كانَ يرِيدُ حَرْثَ الْأَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كانَ يرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَما لَهُ فِي الْأَخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ».

11) مرحوم علامه مجلسي در عين الحياة در ذيل اين كلام فرموده است: مراد از همه مردم در اينجا غالب مردم است، يا مراد از (ناس) در (تري الناس) مردم اهل دنيا است.

12) سوره آل عمران، آيه 200 «يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا» اي كساني كه ايمان آورده ايد. (در برابر مشكلات و هوس هاي) صبر و استقامت كنيد و در برابر دشمنان پايدار باشيد و از مرزهاي خود مراقبت كنيد و از (معصيت و عذاب) خدا بپرهيزيد شايد رستگار شويد.

13) لفظ (بحلالي) فقط در مجموعه ورام استو احتمالاً غلط مي باشد.

14) سوره طلاق، آيه 2 و 3.

15) مرحوم علاّمه مجلسي براي اجتناب از مجلس عشيرة چند معني ذكر كرده كه به نظر مي رسد معناي اوّل مناسب تر باشد چنين است: (اجتناب از مجلس كه خويشان با يكديگر مي نشينند و بد مردم را مي گويند).

16) عرضه داشتن اعمال به درگاه الهي با احاطه علم خدا بر تمام موجودات منافاتي ندارد.

17) كلمه (فوق) كه در بعضي كتاب ها هست احتمالاً زيادي باشد.

18) اين دستور به اقتضاي زمان پيغمبر و براي آن است كه در آن زمان به آن گونه كارها شكسته نفسي حاصل مي شد و كبر و تكبر شكسته مي شد، ولي در اين زمان بعضي آن ها ميسر نيست.

19) ظاهراً مراد هنگامي است كه برادر مسلمان برهنه باشد و او نيز توانايي آن را نداشته باشد كه براي وي لباس خريداري كند در اين

صورت خوب است كه يكي از لباس هاي خود را به تن او بپوشاند.

20) بديهي است كه در شرع مقدّس اسلام لباس زيبا پوشيدن مباح است و زينت نيز تحريم نشده. در قرآن كريم مي فرمايد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتِي اَخْرَجَ لِعِبادِهِ» بگو اي پيغمبر زينت هايي كه خدا براي بندگان خود فراهم ساخته تحريم نشده است. بلكه آنچه مذموم است و در اين حديث نيز پيامبر گرامي اسلام از آن نكوهش نموده است كه انسان لباس هاي فاخر بپوشد تا خود را بر ديگران برتري دهد و مردم را به حسرت وا دارد... .

21)

22) 1 و 2. جمله (في غير معصية) ممكن است متعلق به (انفق) يا (جمع) با هر دو باشد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109