امام حسين عليه السلام

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : امام حسین علیه السلام / تالیف واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران. مشخصات نشر : قم: مسجد مقدس جمکران 1387. مشخصات ظاهری : [ 24 ] ص. : مصور (رنگی). فروست : مجموعه زندگانی چهارده معصوم (علیهم السلام)؛ [ج] 5. شابک : دوره : 978 964-8484-77-9 ؛ 6500 ریال ‮‮ ‮‮ ؛ 8000ریال ‮‮ ‮‮ 978-964-973-114-8 : ‮ يادداشت : چاپ اول: تابستان1386. يادداشت : چاپ دوم. یادداشت : کتابنامه: ص.[ 24 ]. يادداشت : ویژه نوجوانان. موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سرگذشتنامه موضوع : چهارده معصوم -- سرگذشتنامه شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم) شناسه افزوده : مجموعه زندگانی چهارده معصوم (علیهم السلام)؛ [ج] 5. رده بندی کنگره : BP36 /م315 5. ج 1387 رده بندی دیویی : 297/95 شماره کتابشناسی ملی : 1225271

مشخّصات معصوم پنجم

نام: حسين عليه السلام لقب معروف: سيدالشهداء

كنيه: اباعبداللَّه نام پدر: امام علي عليه السلام

نام مادر: حضرت فاطمه عليها السلام تاريخ تولد: سوم شعبان سال 4 (هجري قمري)

محل تولد: مدينه منوره تاريخ شهادت:روز عاشوراي سال 61 (هجري قمري)

مدّت عمر: 57 سال

مرقد شريف: كربلا واقع در كشور عراق

1 - تولد مبارك امام حسين عليه السلام

سحرگاه سوم شعبان فرا رسيده بود. پيامبر صلي الله عليه وآله و اهل بيتش كه مي دانستند خداوند متعال به زودي مولودي مبارك نصيب آنها خواهد كرد در انتظار تولدش به راز و نياز با خداوند متعال پرداخته بودند. با پيچيدن صداي مؤذن در كوچه هاي مدينه عطر نماز در همه خانه ها پيچيد تا بار ديگر با خداي خود به گفت و گو بنشينند.

مدّت زيادي نگذشته بود كه خبر ولادت دومين فرزند خانه امام علي عليه السلام شادي و سروري در دل بندگان خوب خدا به وجود آورد.

پيامبر صلي الله عليه وآله با خوشحالي به خانه دخترش آمد و ولادت اين نوزاد را تبريك گفت و فرمود تا او را به نزدش بياورند. كودك را در پارچه اي سفيد پيچيده و نزد پيامبر صلي الله عليه وآله آوردند. در حالي كه شادي از سيماي پيامبر صلي الله عليه وآله موج مي زد او را در آغوش گرفت، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس او را بوسيد و فرمود: خداوند نام حسين را براي اين طفل انتخاب نموده است و بدين ترتيب نامش را حسين گذاشتند.

2 - فُطرس ملك

فُطرس از جمله فرشتگان عرش الهي بود كه به خاطر كوتاهي در انجام اوامر الهي مورد غضب خداوند قرار گرفته بود و خداوند به او اين اجازه را داده بود كه مابين عذاب دنيايي و عذاب قيامت يكي از آنها را انتخاب كند.

فُطرس عذاب دنيايي را كه موقتي بود و گذرا، انتخاب نمود و بدين ترتيب، بال و پرش شكست و در جزيره اي دور افتاده افتاد.

در آن زمان كه امام حسين عليه السلام به دنيا آمد جبرئيل به همراه يك

هزار فرشته، جهت رساندن پيام تبريك پروردگار به پيامبر صلي الله عليه وآله به سوي زمين مي آمدند.

فُطرس كه از نزول جبرئيل با آن همه فرشته فهميده بود خبر مهمي پيش آمده، جبرئيل را صدا زد و از او پرسيد: چه شده است كه چنين شتابان مي رويد؟

جبرئيل گفت: خداوند به پيامبرش فرزندي داده و ما جهت رساندن پيام تبريك الهي به نزد وي مي رويم.

فُطرس كه از تنهايي در آن جزيره خسته شده بود از جبرئيل خواست تا او را نيز با خود ببرند شايد، پيامبر صلي الله عليه وآله نزد خداوند شفاعتش را نمايد و مورد بخشش پروردگار قرار گيرد.

جبرئيل قبول كرد و او را با خود به نزد پيامبر صلي الله عليه وآله برد. فطرس بعد از رساندن پيام خداوند، درخواست فطرس را گفت. پيامبر صلي الله عليه وآله وقتي خواسته فُطرس را شنيد به او فرمود: خودت را به قنداقه حسين عليه السلام بزن تا ان شاءاللَّه مورد عفو و رحمت خداوند قرار گيري و شفا يابي. فُطرس چنين كرد و به بركت شفاعت آن مولود مبارك، مورد بخشش پروردگار قرار گرفت. پس به شكرانه اين شفاعت، قسم ياد كرد كه هركس تا روز قيامت بر حسين عليه السلام سلام بفرستد، سلامش را به او برساند.

3 - تربيت امام حسين عليه السلام توسط شخص پيامبر صلي الله عليه وآله

تربيت امام حسن و امام حسين عليهما السلام از همان ابتداي تولد، تحت نظر مستقيم پيامبر صلي الله عليه وآله بود و تا 6 سالگي يعني تا زماني كه پيامبر صلي الله عليه وآله در دنيا بودند اين كار ادامه داشت.

شدّت علاقه پيامبر به امام حسن و امام حسين عليهما السلام به حدّي بود كه طاقت ناراحتي آنان

را نداشت و هرزماني كه وقت پيدا مي كرد با آنها بازي مي كرد و آنها را شاد مي نمود.

روزي پيامبر صلي الله عليه وآله از راهي عبور مي كرد كه كمي آن طرف تر امام حسين عليه السلام با ديگر بچه ها در حال بازي كردن بود. پيامبر صلي الله عليه وآله تا امام حسين عليه السلام را ديد به سوي او رفت تا او را در آغوش بگيرد. امام حسين عليه السلام تا متوجه پيامبر صلي الله عليه وآله شد كه به طرف او مي آيد به سوي ديگر رفت تا پيامبر دنبال او رفته و به اين وسيله با او بازي كند. پيامبر صلي الله عليه وآله نيز به دنبالش مي دويد تا اينكه او را گرفت و بوسيد، سپس فرمود: حسين از من است و من از حسين، هركس حسين را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هركس مرا دوست داشته باشد، خدا را دوست داشته است و هركس خدا را دوست داشته باشد بهشت براي اوست.

4 - سفارش پيامبر صلي الله عليه وآله

پيامبر صلي الله عليه وآله كه مي دانست، امّتش بعد از او به امام حسين عليه السلام بسيار ظلم مي كنند؛ در هر فرصتي كه پيش مي آمد سفارشش را به مردم مي نمود و مردم نيز از اظهار محبّت و علاقه پيامبر صلي الله عليه وآله به امام حسين عليه السلام متوجه جايگاه و مقام او مي شدند. پيامبر صلي الله عليه وآله علاوه بر امام حسين عليه السلام دوستانش را نيز بسيار دوست مي داشت و آنها را مورد محبّت قرار مي داد و حتّي با آنها بازي هم مي كرد و مي فرمود: هر كس حسين را دوست بدارد من نيز او را دوست دارم.

روزي رسول خدا صلي

الله عليه وآله امام حسين و امام حسن عليهما السلام را بر شانه هاي خود نشانده بود و به طرف يارانش مي رفت. وقتي به آنها رسيد فرمود:

«هركس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هركس، با آنان دشمني كند، با من دشمني كرده است.»

سلمان فارسي مي گويد: روزي رسول خدا صلي الله عليه وآله را ديدم كه حسين عليه السلام را بر زانوي خويش نهاده و مي بوسيد و مي فرمود:

تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي. تو حجّت خدا و پسر حجّت خدا و پدر حجّت هاي خدا هستي كه آنها نُه نفرند و آخرين آنها، قائم ايشان (مهدي عليه السلام) مي باشد.

5 - مبارزه امام حسين عليه السلام با ظالمان و مشركان

امام حسين عليه السلام شش سال از عمر مباركش را با پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله سپري نموده بود و مبارزه با ظلم را از نزديك نزد پيامبر صلي الله عليه وآله آموخته بود. بعد از رحلت ايشان نيز به مدت 30 سال در كنار پدر خود، امام علي عليه السلام زندگي كرد و در حوادث مهم بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله به صورت فعّال شركت داشت. امام علي عليه السلام كه بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله روزگار سختي را پشت سر مي گذاشت، ياور و فرمانبرداري چون امام حسن و امام حسين عليهما السلام داشت. امام حسين عليه السلام در راه اهداف اسلامي، مانند يك سرباز فداكار در كنار امام علي عليه السلام با ظالمين و مشركين مي جنگيد و در جنگ هاي «جمل»، «صفين» و «نهروان» حضوري فعّال و شجاعانه داشت.

اين ظلم ستيزي و شجاعت امام حسين عليه السلام تا آخرين قطره خونش

ادامه داشت تا جايي كه در روز عاشورا با ياران اندك خود با شجاعت تمام در برابر سپاه ظلم و شرك ايستادگي كرد و در اين راه بهترين عزيزان و نزديكانش به شهادت رسيدند و خود نيز به استقبال شهادت رفت.

6 - مبارزه امام حسين عليه السلام با فساد

چون امام حسن عليه السلام به دستور معاويه به شهادت رسيد، به گفته رسول خداصلي الله عليه وآله و امير المؤمنين و وصيت امام حسن عليهما السلام امامت و رهبري شيعيان به امام حسين عليه السلام منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبري جامعه مسلمين گرديد. امام حسين عليه السلام همانند برادرش امام حسن عليه السلام به ناچار و به خاطر حفظ اسلام در برابر معاويه كه مردي بسيار فريبكار و زيرك بود و به ناحق بر حكومت تكيه زده بود قيام نكرد، لذا وقتي معاويه برخلاف قرارش با امام حسن عليه السلام فرزندش يزيد را جانشين خود نمود و مرد، امام عليه السلام ديگر سكوت را جايز ندانست و عليه فساد يزيد كه براي همه روشن بود برخاست ؛ بنابراين وقتي يزيد خواست از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد امام حكومت او را به رسميت نشاخت و بيعت با او را قبول نكرد.

امام براي رسيدن به هدفش كه همان مبارزه با ظلم و فساد بود ديگر ماندن در مدينه را جايز ندانست و به امر خداوند به سوي مكّه حركت نمود.

7 - دعوت مردم كوفه از امام حسين عليه السلام

خبر بيعت نكردن امام حسين عليه السلام با يزيد، به سرعت در بين مردم مكّه و مدينه پخش شد و اين خبر تا كوفه هم رسيد. كوفيان كه از حكومت ظالمان به تنگ آمده بودند، به وسيله نامه از امام عليه السلام كه در مكّه بود دعوت نمودند تا به سوي آنان برود و رهبري آنها را به عهده بگيرد. امام كه جواب به درخواست كوفيان را تكليف خود مي دانست، مسلم بن عقيل عليه السلام، پسر عمويش را به كوفه فرستاد تا

از نزديك با كوفيان صحبت كند و از درستي دعوت آنان وي را خبردار كند. مُسلم به عنوان نايب امام به كوفه رفت و با استقبال گرم و بي سابقه مردم رو به رو شد. هزاران نفر با او به عنوان نايب امام بيعت كردند و مُسلم نيز به امام نامه نوشت كه كوفيان منتظر ورود ايشان هستند.

هرچند امام حسين عليه السلام كوفيان را به خوبي مي شناخت و بي وفايي آنها را نسبت به پدر و برادر خود ديده بود وليكن براي اتمام حجّت و اجراي دستورات پروردگار، تصميم گرفت با زن و بچه و يارانش به سوي كوفه حركت كند.

8 - حركت امام حسين عليه السلام به سمت كوفه

امام عليه السلام تا روز هشتم ماه ذي حجه كه همه مردم(حاجيان) براي رفتن به سرزمين «مني در مكّه جمع مي شدند، در مكّه ماند و در روز هشتم با اهل بيت و ياران خود از مكّه به سمت كوفه خارج شد و با اين كار به همه فهماند كه فرزند پيغمبر خدا، يزيد را به رسميت نشاخته و با او بيعت نكرده، بلكه عليه او قيام كرده است و از طرفي به دعوت مردم كوفه هم جواب مثبت داده بود.

يزيد كه از وجود مُسلم در كوفه و بيعت كوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را كه مردي بي دين و پليد بود به كوفه فرستاد تا مُسلم را دستگير كرده و مردمي را كه دور او جمع شده اند ترسانده و پراكنده كند.

ابن زياد نيز به كوفه رفت و با تهديد، مردم سست ايمان كوفه را از دور مُسلم پراكنده كرد و مُسلم تنها ماند. مُسلم نگران بود؛ امّا نه نگران تنها ماندن خود بلكه نگران

امام حسين عليه السلام بود كه با جواب مثبت او از بابت مردم كوفه با زن وبچّه به سمت كوفه مي آمدند.

مُسلم هر چند تنها مانده بود ولي تسليم نشد و به تنهايي در مقابل سربازان ابن زياد ايستاد و پس از مبارزه اي دلاورانه و شجاعانه به شهادت رسيد.

9 - محاصره امام حسين عليه السلام در كربلا

امام حسين عليه السلام كه از ابتداي حركت از مدينه مي دانست در اين راه برگشتي وجود ندارد و به شهادت خواهد رسيد بارها به يارانش اين مسأله را يادآوري كرد و مي فرمود: «مقصود من از اين حركت، رسوا ساختن حكومت ضد اسلامي يزيد و بر پا داشتن امر به معروف و نهي از منكر و ايستادگي در برابر ظلم و ستم است و جز زنده نگه داشتن قرآن و دين اسلام هدفي ندارم و بازگشتي در اين راه نيست» و بدين وسيله كسي را در اين راه مجبور نكرد.

ابن زياد براي امام حسين عليه السلام نامه اي نوشت كه يزيد از من خواسته تا يا تسليم شوي و با يزيد بيعت كني يا تو را بكشم. امام عليه السلام كه شهادت در راه خدا را سعادت و زندگي با ذلّت راننگ مي دانست در جواب نامه نوشت: اين نامه در نزد من جوابي ندارد.

ابن زياد كه از بي اعتنايي امام حسين عليه السلام به تهديدش سخت عصباني شده بود دستور داد تا امام حسين و يارانش را در سرزمين كربلا محاصره كنند و طولي نكشيد كه در دوّم محرم سپاهي عظيم آنها را محاصره كردند و هر روز كه مي گذشت بر تعداد نيروهايشان افزوده مي شد و حلقه محاصره را تنگ تر مي كردند تا جايي كه در هفتم محرّم آب را بر روي ياران و

زن و بچّه هاي امام حسين عليه السلام بستند.

10 - امر به معروف ونهي از منكر امام حسين عليه السلام

امام كه در همه حال مهربان تر از خود افراد براي خودشان است، هيچگاه از هدايت انسان ها دست نمي كشد لذا رو به لشكر دشمن كرد و فرمود: اي مردم! من بدون دعوت به سوي شما نيامده ام، بلكه شما به من نامه نوشتيد و اصرار كرديد تا به سوي شما بيايم.

لشكر دشمن كه جوابي نداشتند، از خجالت سكوت كردند.

سپس امام عليه السلام به آنها گفت: حال اگر شما پشيمان شده ايد، برمي برگرديم.

حرّ كه فرماندهي يكي از لشكرهاي دشمن را به عهده داشت در جواب امام گفت: من نمي توانم بگذارم كه شما برگرديد بلكه مي بايست با ما به كوفه، نزد ابن زياد بياييد.

امام عليه السلام از گفتار حرّ ناراحت شد و گفت: مادرت در عزايت اشك بريزد، از ما چه مي خواهي؟ حرّ در جواب گفت: اگر هر كس ديگري بود جوابش را مي دادم ولي چه كنم كه مادر تو فاطمه «سلام اللَّه» است.

حرّ كه محبّت اهل بيت عليهم السلام را در دل داشت و حقانيت آنها را دريافته بود بالاخره توبه نمود و در اين جريان سربلند بيرون آمد و شبانه به امام پيوست.

روز هفتم محرم عُمر سعد با چهار هزار نفر به كربلا رسيد و به دستور ابن زياد آب را بر امام حسين عليه السلام و يارانش بست. يكي از ياران امام حسين عليه السلام از امام اجازه گرفت و به نزد عُمرسعد رفت تا او را موعظه كند ولي سخنانش در او اثر نكرد و برگشت. امام دوباره آنان را نصيحت كرد امّا اثري نبخشيد پس در آخر فرمود: «چه كنم كه لقمه هاي حرامي كه خورده ايد و گوشت و پوستتان از

آن روييده نمي گذارد تا شما حرف حقّ را درك كنيد». امام عليه السلام با اين سخن به همه فهماند كه لقمه حرام تا چه حدّ بر انسان اثر دارد كه نمي گذارد حتّي حرف بهترين بنده خدا را درك كند.

11 - شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش

بعد از آنكه سخنان امام حسين عليه السلام در آنان اثري نكرد از آنان مهلت خواست تا يك شب به آنان فرصت دهند تا با خداي خود به راز و نياز بپردازند.آن شب امام و يارانش عاشقانه با خداي خود به راز و نياز پرداختند و تا صبح در حال نماز و گريه بودند.

روز عاشورا فرا رسيد و امام حسين و يارانش عليهم السلام براي جهاد آماده مي شدند. سه روز بود كه دشمن آب را بر روي آنان بسته بود و تشنگي همه را سخت اذيت مي كرد به خصوص كودكان را.

ياران نوبت به نوبت به شهادت مي رسيدند. امام از سويي مي بايست از خيمه ها محافظت كند و از سويي با دشمن مبارزه كند و از سويي ديگر با تشنگي زن و بچه چه كار كند. اينجا بود كه امام به سمت حرم آمد علي اصغر، طفل شش ماهه اش كه از تشنگي بي حال شده بود را در بغل گرفت و به ميدان جنگ برگشت. امام فرزند شش ماهه اش را بر روي دست گرفت و گفت: اي مردم! لااقل به تشنگي اين طفل رحم كنيد و آبي به او بدهيد كه «حرمله» يكي از دشمنان با تير به گلوي علي اصغر زد و او را به شهادت رساند. لحظاتي بعد نيز امام حسين عليه السلام كه آخرين سربازش را هم در راه خدا داده بود يكه و تنها به مبارزه با

دشمن رفت و پس از نبردي دلاورانه به شهادت رسيد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109