مهدويت

مشخصات كتاب

نويسنده : مركز ملي پاسخگوئي به سوالات ديني

ناشر : مركز ملي پاسخگوئي به سوالات ديني

اديان و مهدويت

اديان الهي

مسيحيت و مهدويت

آرماگدون كه غربي ها به آن معتقدند يا دامن مي زنند چيست؟
پرسش

آرماگدون كه غربي ها به آن معتقدند يا دامن مي زنند چيست؟

پاسخ

آرماگدون (Armageddon) يك عقيده مذهبي - تاريخي است كه مبتني بر اعتقاد به پايان رسيدن دنيا و رودررويي دو گروه خير و شر است؛ چنان كه فرهنگ ادوانس لزنر آن را چنين معنا كرده است

(1)"The final conflict between good and evil at the end of the world"

يعني رويارويي و نبرد نهايي ميان خير و شر در پايان جهان (آخرالزمان).

تقريباً همه اديان (با اختلاف در تعابير) اتفاق دارند كه در اين روز نيروهاي خير بر نيروهاي شر برتري يافته و خير و نيكي براي هميشه پيروز خواهد شد.

آرماگدون را مجازاً در هر نوع مبارزه و نبردي كه جنبه اسطوره اي داشته باشد و نيروهاي خير و شر در آن مقابل هم قرار گرفته باشند، به كار مي برند.

جنگ دوم جهاني را كه به شكست آلمان ها منتهي شد، نيروي آرماگدون وار مي نامند.

از اين رو در فرهنگ عامه انگليسي زبانان آرماگدون معناي مبارزه سرنوشت ساز، برخورد نهايي و آخرين رويارويي مي دهد. از اين جهت نبرد شواليه هاي پادشاه ريچارد با نيروهاي پرنس جان در تاريخ انگلستان مي تواند آرماگدون وار باشد، نيز مسابقه دو تيم فوتبال در مرحله نهايي مسابقات مي تواند آرماگدون لقب بگيرد!

معناي حقيقي آرماگدون، به لحاظ تطبيقي، مرادف با ظهور امام عصر(ع) در فرهنگ اسلامي و بازگشت عيسي مسيح(ع) در فرهنگ مسيحي و پيروزي اهوارامزدا بر اهريمن در فرهنگ زرتشتي است.

اين اعتقاد در صنعت سينماي آمريكا مورد توجه قرار گرفته است، منتهي با نگره اي منفي؛ بدين معنا كه تلاش مي شود ظهور منجي و موعود، نه مسئله اي براي نجات انسانيت از ظلم و پايان خون ريزي در عالم و پيدايش صلح باشد، بلكه

رويه اي تازه در جنگ و خون ريزي تلقي شود، يا با ساختن آرماگدون هايي، حقيقت را به صورت افسانه معرفي كرده يا آن را تحريف كنند.

فيلم هايي از قبيل "نسترآداموس" شخصيت موعود را فردي خونريز و جنگجو معرفي مي كند كه با قساوت تمام به كشتار مي پردازد.

مسلّما انگيزه هاي سياسي پشت پرده اي در ساخت و ترويج اين نوع فيلم ها وجود دارد كه در اين جا نمي توان به آن پرداخت.

پي نوشت ها:

1 - Advancel Lerner,s Dictionary,p.54

2 - براي اطلاعات بيشتر ر.ك: خبرنامه دين پژوهان، دوره اول، شماره 3، هاليوود و مهدويت، گفتگو با آقاي حسن بلخاري، شهريور 1380.

آيا عقيده به ظهور يك رهايي بخش در ميان غربيها نيز مطرح بوده است؟
پرسش

آيا عقيده به ظهور يك رهايي بخش در ميان غربيها نيز مطرح بوده است؟

پاسخ

عقيده به ظهور يك رهايي بخش بزرگ و برچيده شدن بساط ظلم و ستم از ميان انسانها، و حكومت حق و عدالت منحصر به شرقيها و مذاهب شرقي نيست؛ بلكه يك اعتقاد عمومي و جهاني است كه چهرههاي مختلف آن در عقايد اقوام گوناگون ديده ميشود، و همه روشنگر اين حقيقت است كه اين اعتقاد كهن ريشهاي در فطرت و نهاد انساني؛ و در دعوت همة پيامبران، داشته است.

در كتاب «ديباچهاي بر رهبري» ضمن بيان وجود انتظار ظهور يك منجي بزرگ در ميان اقوام مختلف غربي، و بهره برداري پارهاي از افراد از يك چنين انتظار عمومي، نام پنج نفر از مدّعيان را كه از انگلستان برخاستند به عنوان «جيمز نايلور» و «يوحنا سوثكات» و «ريچارد برادرز» و «جان نيكولز تام» و «هنري جيمز پرينس» را ذكر ميكند، و از «برنارد باربر» جامعه شناس آمريكايي در رساله «نهضت منجي گري» وجود چنين اعتقادي را، حتّي در ميان سرخپوستان آمريكايي نقل كرده ميگويد: «در ميان قبائل سرخ پوست آمريكائي... اين عقيده شايع است كه روزي گرد سرخ پوستان ظهور خواهد كرد و آنها را به بهشت زمين رهنمون خواهد شد...» تنها تا پيش از سال 1890 بالغ بر بيست نوع از اين نهضتها در تاريخ آمريكا ضبط شده است.

در بحثي از كتاب «علائم الظّهور» تصريح شده كه آثار اين عقيده را در ميان اهالي اسكانديناوي و بوميان مكزيك و نظاير آنها نيز ميتوان يافت.

از مجموع آنچه گفتيم _ و مطالب و شواهد فراوان ديگري كه به خاطر رعايت اختصار ناگفته ماند _

نتيجه ميگيريم كه اين انتظار جنبة منطقهاي ندارد؛ انتظاري است همهگير و گسترده و در سطح جهاني، و سرانجام شاهدي است بر فطري بودن اين اعتقاد.

ديدگاه اسلام (قرآن، نهج البلاغه...) اديان الهي، بودا... درباره صلح جهاني(عج) چيست؟
پرسش

ديدگاه اسلام (قرآن، نهج البلاغه...) اديان الهي، بودا... درباره صلح جهاني(عج) چيست؟

پاسخ(قسمت اول)

عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از نظر اقوام و اديان

انتظار ظهور يك مصلح بزرگ آسماني، و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امري فطري و طبيعي است كه با ذات و وجود آدمي سر و كار داشته و با آفرينش هر انساني همراه است و زمان و مكان نمي شناسد و به هيچ قوم و ملّتي اختصاص ندارد. از اين رو، همه افراد طبق فطرت ذاتي خود مايلند روزي فرا رسد كه جهان بشريّت در پرتو ظهور رهبري الهي و آسماني و با تأييد و عنايت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات يافته، شور و بلوا در جهان پايان پذيرد و انسانها از وضع فلاكت بار موجود نجات يابند و از نابساماني و نا امني و تيره روزي خلاص شوند و سرانجام به كمال مطلوب و زندگي شرافتمندانه اي نايل آيند. به همين دليل، در تمام اديان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحي _ كه در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنايتها و خيانتهاي ضد انساني خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد جهاني را بر اساس عدالت و آزادي واقعي بنيان خواهد نهاد _ سخن به ميان آمده و تمام پيامبران و سفيران الهي در اين زمينه به مردم با ايمان جهان، نويدهايي داده اند.

در اين زمينه، يكي از نويسندگان معروف چنين مي نويسد: «موضوع ظهور و علايم ظهور، موضوعي است كه در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهميت خاصي است. صَرفِ نظر از عقيده و ايمان كه پايه اين آرزو را تشكيل مي

دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشريّت، و طالب تكامل معنوي وقتي كه از همه نا اميد مي شود، و مي بيند كه با وجود اين همه ترقّيات فكري و علمي شگفت انگيز، باز متأسّفانه، بشريّت غافل و بي خبر، روز به روز خود را به سوي فساد و تباهي مي كشاند و از خداوند بزرگ بيشتر دوري مي جويد، و از اوامر او بيشتر سرپيچي مي كند; بنا به فطرت ذاتي خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مي شود، و از او براي رفع ظلم و فساد ياري مي جويد. از اين رو در همه قرون و اعصار، آرزوي يك مصلح بزرگ جهاني در دلهاي خداپرستان وجود داشته است. و اين آرزو نه تنها در ميان پيروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتي و يهودي و مسيحي و مسلمان، سابقه دارد، بلكه آثار آن را در كتاب هاي قديم چينيان و در عقايد هنديان، و در بين اهالي اسكانديناوي و حتّي در ميان مصريان قديم و بوميان و حتّي مكزيك و نظاير آنها نيز مي توان يافت».( [1] )

ناگفته نماند كه پيروان اديان و مذاهب گوناگون، و ديگر ملل و اقوام گذشته و مكاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدي موعود منتظر(عليه السلام)»، و پيروان ساير اديان ومكتبها و ملّتها و توده هاي محروم، وي را «مصلح جهاني» يا «مصلح غيبي»، يا «رهاننده بزرگ» يا «نجات بخش آسماني» و يا «منجي اعظم» مي نامند; ولي در باره اوصاف كلّي، برنامه هاي اصلاحي، تشكيل حكومت واحد جهاني بر اساس عدالت و آزادي، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر

دارند.

امروز بسياري از انديشمندان و فلاسفه مشهور جهان نيز عقيده دارند كه با پيشرفت سريع صنعت و تكنولوژي، زندگي ماشيني، رقابت هاي نا سالم نظامي، بازيهاي خطرناك سياسي، و احساس يأس و نا اميدي در بين جوامع بشري براي رهايي از اوضاع نا بسامان كنوني، تشكيل حكومت واحد جهاني بر اساس عدالت و آزادي لازم و ضروري است.

بر اساس تحقيقات پژوهشگران مسايل اسلامي، اين عقيده در طول دوران زندگي انسانها پيوسته در ميان همه ملّتها و پيروان اديان بزرگ موجود بوده، و حتّي اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نيز معتقدند كه سرانجام بايد پيشوايي در آخر الزمان ظهور كرده، بي عدالتي ها را از بين برده، حكومت واحد جهاني تشكيل داده، و در بين مردم بر اساس عدالت و انصاف داوري كند.

آنچه از تاريخ اُمّتها استفاده مي شود اين است كه: مسأله عقيده به ظهور يك رهبر مقتدر الهي و آمدن مصلحي در آخر الزمان به نام مُنجي موعود جهاني به قدري اصيل و ريشه دار است كه در اعماق دل ملّتها و پيروان همه اديان الهي، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جايي كه در طول تاريخ بشريّت، انسانها در فراز و نشيب هاي زندگي، با يادآوري ظهور چنين رهبر مقتدري، پيوسته خود را از يأس و نا اميدي نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهاني در پايان جهان، لحظه شماري مي كنند.

سيري كوتاه در افكار و عقايد ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چين، ايران و يونان و نگرش به افسانه هاي ديگر اقوام مختلف بشري، اين حقيقت را به خوبي

روشن و مسلّم مي سازد كه همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقايد و انديشه هاي متضادّي كه با يكديگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهاني، بسر مي برند.

اينك فهرست مختصري از بازتاب اين عقيده را در ميان اقوام و ملل مختلف جهان در اينجا مي آوريم:

1 _ ايرانيان باستان معتقد بودند كه: «گرزا سپه» قهرمان تاريخي آنان زنده است و در «كابل» خوابيده، و صد هزار فرشته او را پاسباني مي كنند تا روزي كه بيدار شود و قيام كند و جهان را اصلاح نمايد.

2 _ گروهي ديگر از ايرانيان مي پنداشتند كه: «كيخسرو» پس از تنظيم كشور و استوار ساختن شالوده فرمانروايي، ديهيم پادشاهي به فرزند خود داد و به كوهستان رفت و در آنجا آرميده تا روزي ظاهر شود و اهريمنان را از گيتي براند.

3 _ نژاد اسلاو بر اين عقيده بودند كه از مشرق زمين يك نفر برخيزد و تمام قبايل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنيا مسلّط گرداند.

4 _ نژاد ژرمن معتقد بودند كه يك نفر فاتح از طوايف آنان قيام نمايد و «ژرمن» را بر دنيا حاكم گرداند.

5 _ اهالي صربستان انتظار ظهور «ماركو كراليويچ» را داشتند.

6 _ برهمائيان از دير زماني براين عقيده بودند كه در آخر زمان «ويشنو» ظهور نمايد و بر اسب سفيدي سوار شود و شمشير آتشين بر دست گرفته و مخالفين را خواهد كشت، و تمام دنيا «برهمن» گردد و به اين سعادت برسد.

7 _ ساكنان جزاير انگلستان، از چندين قرن پيش آرزومند و منتظرند كه: «ارتور» روزي از جزيره «آوالون» ظهور نمايد و نژاد «ساكسون» را در

دنيا غالب گرداند و سعادت جهان نصيب آنها گردد.

8 _ اسن ها معتقدند كه پيشوايي در آخر الزمان ظهور كرده، دروازه هاي ملكوت آسمان را براي آدميان خواهد گشود.

9 _ سلت ها مي گويند: پس از بروز آشوبهايي در جهان، «بوريان بور ويهيم» قيام كرده، دنيا را به تصرّف خود درخواهد آورد.

10 _ اقوام اسكانديناوي معتقدند كه براي مردم دنيا بلاهايي مي رسد، جنگهاي جهاني اقوام را نابود مي سازد، آنگاه «اودين» با نيروي الهي ظهور كرده و بر همه چيره مي شود.

11 _ اقوام اروپاي مركزي در انتظار ظهور «بوخص» مي باشند.

12 _ اقوام آمريكاي مركزي معتقدند كه: «كوتزلكوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثي در جهان، پيروز خواهد شد.

13 _ چيني ها معتقدند كه «كرشنا» ظهور كرده، جهان را نجات مي دهد.

14 _ زرتشتيان معتقدند كه: «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستي را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر و هم گفتار و هم كردار گرداند.

15 _ قبايل «اي پوور» معتقدند كه: روزي خواهد رسيد كه در دنيا ديگر نبردي بروز نكند و آن به سبب پادشاهي دادگر در پايان جهان است.

16 _ گروهي از مصريان كه در حدود 3000 سال پيش از ميلاد، در شهر «ممفيس» زندگي مي كردند، معتقد بودند كه سلطاني در آخرالزمان با نيروي غيبي بر جهان مسلّط مي شود، اختلاف طبقاتي را از بين مي برد و مردم را به آرامش و آسايش مي رساند.

17 _ گروهي ديگر از مصريان باستان معتقد بودند كه فرستاده خدا در آخر الزمان، در

كنار خانه خدا پديدار گشته، جهان را تسخير مي كند.

18 _ ملل و اقوام مختلف هند، مطابق كتاب هاي مقدّس خود، در انتظار مصلحي هستند كه ظهور خواهد كرد و حكومت واحد جهاني را تشكيل خواهد داد.

19 _ يونانيان مي گويند: «كالويبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد كرد، و جهان را نجات خواهد داد.

20 _ يهوديان معتقدند كه در آخر زمان «ماشيع» (مهدي بزرگ) ظهور مي كند و ابد الآباد در جهان حكومت مي كند، او را از اولاد حضرت اسحاق مي پندارند، در صورتي كه «تورات»، كتاب مقدّس يهود، او را صريحاً از اولاد حضرت اسماعيل دانسته است.

21 _ نصارا نيز به وجود حضرت مهدي(عليه السلام) قايلند ومي گويند: او در آخر الزمان ظهور خواهد كرد و عالم را خواهد گرفت، ولي در اوصافش اختلاف دارند.( [7] )

آنچه از نظر گرامي شما گذشت، _ گرچه همه آنها با حضرت مهدي(عليه السلام)كاملاً تطبيق نمي كند و حتّي برخي از آنها اصلاً با مهدي موعود اسلام وفق نمي دهد. _ از يك حقيقت مسلّم حكايت مي كند و آن اين كه:

اين افكار و عقايد و آرا كه همه آنها با مضمون هاي مختلف، از آينده اي درخشان و آمدن مصلحي جهاني در آخر الزمان خبر مي دهند، نشانگر اين واقعيّت است كه همه آنها در واقع از منبع پر فيض وحي سرچشمه گرفته است، و لكن در برخي از مناطق دور دست كه شعاع حقيقت در آنجا كمتر تابيده است در طول تاريخ به تدريج از فروغ آن كاسته شده، و فقط كلّياتي از نويدهاي مهدي موعود و «مصلح جهاني» در ميان ملّتها به جاي مانده

است.

البته سالم ماندن اين نويدها در طول قرون متمادي، خود بر اهميّت موضوع مي افزايد، و مسأله «مهدويّت» و ظهور مصلح جهاني را قطعي تر مي كند.

بنابراين، عقيده به ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) در آخر الزمان يك عقيده عمومي است و اگر كلمه «مهدي» و واژه هاي ديگر را _ كه پيروان ساير اديان و مذاهب مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق مي كنند _ از قالب اصطلاح اختصاصي آنها درآوريم، و آن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسماني» يا «مصلح جهاني» و يا «رهايي بخش غيبي» بناميم، اختلاف اسمي هم رفع مي شود.

اسامي مقدّس حضرت مهدي(عليه السلام) در كتب مذهبي اهل اديان

1 _ «صاحب» در صحف ابراهيم(عليه السلام);

2 _ «قائم» در زبور سيزدهم;

3 _ «قيدمو» در تورات به لغت تركوم;

4 _ «ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني;

5 _ «مهميد آخر» در انجيل;

6 _ «سروش ايزد» در زمزم زرتشت;

7 _ «بهرام» در ابستاق زند و پازند;

8 _ «بنده يزدان» هم در زند و پازند;

9 _ «لند بطاوا» در هزار نامه هنديان;

10 _ «شماخيل» در ارماطس;

11 _ «خوراند» در جاويدان;

12 _ «خجسته» (احمد) در كندرال فرنگيان;

13 _ «خسرو» در كتاب مجوس;

14 _ «ميزان الحق» در كتاب اثري پيغمبر;

15 _ «پرويز» در كتاب برزين آذر فارسيان;

16 _ «فردوس اكبر» در كتاب قبروس روميان;

17 _ «كلمةُ الحقّ» در صحيفه آسماني;

18 _ «لِسانِ صدق» هم در صحيفه آسماني;

19 _ «صمصام الاكبر» در كتاب كندرال;

20 _ «بقية اللّه» در كتاب دوهر;

21 _ «قاطع» در كتاب قنطره;

22 _ «منصور» در كتاب ديد براهمه;

23 _ «ايستاده» (قائم) در كتاب شاكموني;

24 _ «ويشنو» در كتاب ريگ ودا;

25 _ «فرخنده» (محمّد) در كتاب

وشن جوك;

26 _ «راهنما» (هادي و مهدي) در كتاب پاتيكل;

27 _ «پسر انسان» در عهد جديد (اناجيل و ملحقات آن);

28 _ «سوشيانس» در كتاب زند و هومو من يسن، از كتب زردتشيان;

29 _ در كتاب «شابوهرگان» كتاب مقدس «مانويه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ايزد» آمده كه بايد در آخر الزمان ظهور كند، و عدالت را در جهان آشكار سازد;

30 _ «فيروز» (منصور) در كتاب شعياي پيامبر.( [8] )

علاوه بر اين ها اسامي ديگري نيز براي حضرت مهدي(عليه السلام)در كتب مقدّسه اهل اديان ذكر شده است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها خودداري نموديم.( [9] )

اسامي مقدّسي چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقية اللّه» كه در كتب مذهبي ملل مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن العسكري _ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف _ است كه در بيشتر روايات اسلامي، به آنها تصريح شده و ائمّه معصومين(عليهم السلام) در اكثر روايات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و «بقية اللّه» ياد كرده اند.

نگاهي كوتاه به كتابهاي مذهبي اهل اديان اين امر را به خوبي نشان مي دهد كه وقتي جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بيدادگري همه جهان را فراگيرد، و جنگهاي خانمان سوز و ويرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره اُمور كشورها عاجز و ناتوان گردند و براي خاموش كردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره اي نيابند، در چنين موقعيّت حساس و بحراني يك مصلح بزرگ جهاني، با اتّكا به قدرت لايزال الهي قيام خواهد كرد، و به يك اصلاح عمومي در تمام

جهان دست خواهد زد و زورگويان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسيخته عالم را سر جاي خود خواهد نشاند و به همه بدبختيها و تيره روزي ها و گرفتاري هاي بشريّت خاتمه خواهد داد.

پاسخ(قسمت دوم)

خوشبختانه هنگامي كه به اديان آسماني مراجعه مي كنيم، كتب آسماني را سراسر مملوّ از اميد، و سرشار از نويدهاي بهروزي و وعده هاي ظهور آن «مصلح جهاني» مي بينيم، و شايد براي برخي كمي تعجّب آور باشد كه در تمام اديان و مذاهب بزرگ جهان، اعم از وثنيت، كليميت، مسيحيت، مجوسيت و آيين مبين اسلام . . . از مصلحي كه در پايان جهان ظهور خواهد كرد و به جنايتها و خيانتهاي انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد جهاني را، بر اساس عدالت و آزادي بنيان خواهد نهاد، گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نويد ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام و قرآن نيز، به صورتي جامع تر، كامل تر، عميق تر و جدي تر، مطرح شده است.

و جاي بسي خرسندي است كه اكثريّت قريب به اتّفاق نويدهايي كه در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهاني» در كتابهاي آسماني آمده است _ اگر نگوييم همه آنها _ تنها با وجود مقدّس مهدي موعود(عليه السلام)، آخرين بازمانده حجت الهي از امامان معصوم شيعه مطابقت دارد.

آري اي عزيز ! نويدهاي مصلح بزرگ جهاني و بشارت ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) علاوه بر قرآن مجيد در تمام كتب مذهبي اهل اديان مانند: كتاب زند، كتاب جاماسب، كتاب شاكموني، كتاب جوك، كتاب ديد براهمه، كتاب باسك، كتاب پاتيكل، كتاب دادنگ، كتاب ضفيناي نبي، كتاب اشعياء، كتاب وحي

كودك، كتاب حُكي نبي، كتاب مكاشفات يوحناي لاهوتي، كتاب دانيال نبي، انجيل متي، انجيل لوقا، انجيل مرقس، و ساير كتابها و الواح ذكر شده، و در همه اين كتابها نويدها و بشارتهاي ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) به عبارات و مضاميني كه همه اصالت و حقيقتِ «مهدويّت» را تأييد مي كنند، و آن را يك عقيده عمومي مشترك بين همه اُمّتها و ملّتها مي دانند، به روشني بيان شده است.

اگر چه غير از قرآن مجيد، همه كتابهاي ديگر آسماني مورد دستبرد و تحريف قرار گرفته است، ولي باز هم مطالبي در آنها ديده مي شود كه از دستبرد دگران مصون مانده، و در آنها عبارات و جملاتي از آمدن «مصلح جهاني» به چشم مي خورد.

جالب توجّه اين كه: در تمام كتابهاي مقدّسي كه در ميان اهل اديان، به عنوان كتابهاي آسماني شناخته شده و آورندگان آن كتابها به عنوان پيامبر، شناخته مي شوند، تصريحات زيادي به «مهدي موعود» شده است.

هر چند كه ما اين كتابها را به عنوان «كتاب آسماني» نمي دانيم، و يقين نداريم كه آورندگان آنها پيامبر بوده اند، بلكه معتقديم كه آنها يا «پيامبر» بوده اند، يا اين مطالب را از كتابها و تعليم پيامبران گذشته اقتباس كرده اند، ولي شگفت آور است كه در برخي از اين كتابها، بعضي از القاب خاص و اسامي مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) و حتّي سلسله «نسبي» آن حضرت و اين كه وي از سلاله پاك پيغمبر آخر الزمان، و از فرزندان دختر آن پيغمبر، و آخرين جانشين آن حضرت است، نيز مشخص گرديده است.

اينك براي اثبات اين مدّعا قسمتي از نويدها و بشارتهاي ظهور مهدي موعود(عليه

السلام) را كه در كتب مذهبي اهل اديان آمده است، از كتب مقدّسه هنديان، يهوديان، مسيحيان، زرتشتيان و ساير كتابهايي كه در ميان پيروان خود به عنوان كتاب آسماني شناخته شده، نقل مي كنيم، تا اصالت مسأله «مهدويت» و جهاني بودن اعتقاد به ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) به خوبي روشن شود.

مهدي موعود(عليه السلام) در كتب مقدسه هنديان

در كتابهاي مذهبي مقدسي كه در ميان هنديان به عنوان كتاب هاي آسماني شناخته شده و آورندگان اين كتاب ها به عنوان پيامبر شناخته مي شوند، تصريحات زيادي به وجود مقدّس مهدي موعود(عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتي از آنها از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد.

الف) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب اوپانيشاد

در كتاب «اوپانيشاد» كه يكي از كتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مي رود، بشارت ظهور مهدي موعود(عليه السلام) چنين آمده است: «اين مظهر ويشنو (مظهر دهم) در انقضاي كلّي يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيدي، در حالي كه شمشير برهنه درخشاني به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر مي شود، و شريران را تماماً هلاك مي سازد، و خلقت را از نو تجديد، و پاكي را رجعت خواهد داد . . . اين مظهر دهم در انقضاي عالم ظهور خواهد كرد».( [10] )

با اندك تأملي در جملات بشارت فوق، ظاهر مي شود كه مقصود از «مظهر ويشنو» همان وجود مقدّس حجه بن الحسن العسكري(عليه السلام) است; زيرا طبق روايات متواتر اسلامي آن حضرت در آخر الزمان و در پايان جهان، ظهور خواهد نمود و با شمشير قيام خواهد كرد، و تمامي جباران و ستمگران

روي زمين را از بين خواهد برد، و در دوران حكومت آن مظهر قدرت خداوندي، جهان، آفرينش نويني خواهد يافت.

« مهدي(عليه السلام) بر اسب دست و پا سفيدي سوار است»

اين عنوان كه در دومين فراز بشارت كتاب «اوپانيشاد» آمده است، در اخبار معصومين(عليهم السلام) بدان اشاره شده كه براي نمونه برخي از آنها را در اينجا مي آوريم:

در حديثي از حضرت امير مؤمنان علي(عليه السلام) روايت شده كه در مورد ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) و به هنگام حركت آن حضرت از نجف به سوي مسجد سهله فرموده است:

«كَأنِّي بِهِ وَ قدْ عَبرَ مِنْ وادِي السّلام إلي مَسْجِدِ السَّهْلَةِ عَلي فَرَس مُحَجَّل لَهُ شِمْراخٌ يُزهِو وَ هُوَ يَدْعُو و يقول في دعائهِ...».( [11] )

«گويي او را با چشم خود مي بينم كه در نزديكي نجف از وادي السلام عبور كرده، به سوي مسجد سهله پيش مي رود در حالي كه بر اسب دست و پا سفيدي سوار است كه پيشاني سفيد و درخشنده اي دارد، و همه درخشندگي آن را چون چراغ و ستاره مي بينند و او در آن حال دعا مي خواند . . .»

ب) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «باسك»

در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسه آسماني هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولي عصر(عليه السلام) چنين آمده است.

«دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلي در آخر الزمان، كه پيشواي ملائكه و پريان و آدميان باشد، و حق و راستي با او باشد، و آنچه در دريا و زمين ها و كوه ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان ها و زمين و آنچه باشد خبر دهد، و از

او بزرگتر كسي به دنيا نيايد».( [12] )

ج) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «پاتيكل»

در كتاب «پاتيكل» كه از كتب مقدّسه هنديان مي باشد و صاحب اين كتاب از اعاظم هند است و به گمان پيروانش، صاحب كتاب آسماني است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) چنين آمده است:

«چون مدّت روز تمام شود، دنياي كهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواي بزرگ جهان كه يكي «ناموس آخر الزمان» و ديگري «صديق اكبر».

يعني وصي بزرگتر وي كه «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خليفه «رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسيار باشد. هر كه پناه به او برد و دين پدران او اختيار كند، سرخ روي باشد در نزد رام».

و دولت او بسيار كشيده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زياده باشد، و آخر دنيا به او تمام شود. و از ساحل درياي محيط و جزاير سرانديب و قبر بابا آدم(عليه السلام) و از جبال القمر تا شمال هيكل زهره، تا سيف البحر و اقيانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات» را خراب كند. و «جگرنات»( [13] ) بفرمان او به سخن آيد و به خاك افتد، پس آن را بشكند و به درياي اعظم اندازد، و هر بتي كه در هر جا باشد بشكند».( [14] )

از آنجا كه در اين بشارت، الفاظ و تعابيري به كار رفته است كه امكان دارد براي بعضي از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضي از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضيح مي دهيم:

1

_ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهي، پيامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله(صلي الله عليه وآله وسلم) است.

2 _ پشن، نام هندي حضرت علي بن ابي طالب(عليه السلام) است.

3 _ صاحب ملك تازه، آخرين حجّت خداوند حضرت ولي عصر(عليه السلام) است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) است كه بزرگترين نماينده راهنمايان الهي و نام مقدّس وي نيز، هادي و مهدي و قائم به حق است.

4 _ كلمه «رام» به لغت «سانسكريتي» نام اقدس حضرت احديت (خدا) است.

5 _ اين جمله «هر كه به او پناه برد، و دين پدران او اختيار كند، در نزد رام، سرخ روي باشد» صريح است در اين كه، حضرت مهدي(عليه السلام) جهانيان را به دين اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت مي كند.

6 _ سومنات _ بنا به نوشته علاّمه دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانه اي بوده است در «گجرات». و گويند: سلطان محمود غزنوي آن را خراب كرد، و «منات» را كه از بتهاي مشهور است و در آن بتخانه بود، شكست. و گويند: اين لغت هندوي است كه مفرّس شده و آن نام بتي بود، و معني تركيبي آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زيرا «سوم» به لغت هندوي قمر را گويند، و نات، تعظيم است. براي اطلاع بيشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرماييد.

7 _ و اما «جگرنات» به لغت سانسكريتي، نام بتي است كه هندوها آن را مظهر خدا مي دانند.

د) بشارت ظهور حضرت بقية اللّه(عليه السلام) در كتاب «وشن جوك»

در كتاب «جوك» كه رهبر جوكيان هندو است و او را پيامبر مي دانند، در باره بشارت ظهور حضرت «بقية الله»-

ارواحنا فداه - و رجعت گروهي از اموات در دوران حكومت عدالت گستر آن حضرت، چنين آمده است: «آخر دنيا به كسي برگردد كه خدا را دوست مي دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده» باشد. خلق را، كه در دين ها اختراع كرده و حق خدا و پيامبر را پايمال كرده اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدي را سزادهد، و يك «كرور» دولت او باشد كه عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهي كنند».( [15] )

دو كلمه «فرخنده» و «خجسته» در عربي به (محمّد و محمود) ترجمه مي شود و اين هر دو اسم، نام مبارك حضرت مهدي- ارواحنا فداه - مي باشد، و شايد هم اشاره به «محمّد» و «احمد» باشد; زيرا در روايات اسلامي وارد شده است كه حضرت مهدي- ارواحنا فداه - دو نام دارد، يكي مخفي و ديگري ظاهر است، نامي كه مخفي است «احمد» و آن كه ظاهر است «محمّد» مي باشد.

ه_) بشارت ظهور حضرت ولي عصر(عليه السلام) در كتاب «ديد»

در كتاب «ديد» كه از كتب مقدسه هنديان است بشارت ظهور مبارك حضرت ولي عصر- ارواحنا فداه - چنين آمده است: «پس از خرابي دنيا، پادشاهي در آخر الزمان پيدا شود كه پيشواي خلايق باشد، و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگيرد، و به دين خود در آورد، و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد، و هر چه از خدا بخواهد بر آيد».( [16] )

در برخي از روايات اسلامي، ائمّه معصومين(عليهم السلام) «منصور» را يكي

از اسامي مبارك حضرت مهدي- ارواحنا فداه - خوانده، و آيه شريفه: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسرِفُ فِي القَتلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصوراً»( [17] )

(هر انكه مظلوم كشته شود ما براي ولياو حق - قصاص - قرار داديم ،پس در كشتن اسراف نميكند ، همانا او ياري شده است .)

را به آن حضرت تفسير نموده اند كه آن يگانه باز مانده حجج الهي، وليّ خون مظلومان و منصور و مؤيّد من عند الله است.

و در همين رابطه در ضمن حديثي از امام باقر(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: «القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعْبِ، مُؤيَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطوي لَهُ الأرضُ، وَ تَظهَرُ لَهُ الكُنُوزُ، وَيبلغ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ».( [18] )

«قائم ما به وسيله رعب (در دل دشمنان) ياري مي شود، و با نصرت الهي تأييد مي گردد، زمين زير پايش پيچيده مي شود، و گنجهاي زمين براي او ظاهر مي شود، ودولت او به شرق و غرب عالم مي رسد».

و) بشارت ظهور حضرت قائم(عليه السلام) در كتاب «دادتگ»

در كتاب «دادتگ» كه از كتب مقدّسه برهمائيان هند است، بشارت ظهور مبارك حضرت «قائم- ارواحنا فداه - » چنين آمده است: «بعد از آن كه مسلماني به هم رسد، در آخر الزمان، و اسلام در ميان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و تعدّي حاكمان و رياي زاهدان و بي ديانتي امينان و حسد حاسدان بر طرف شود و به جز نام از آن چيزي نماند، و دنيا مملو از ظلم و ستم شود، و پادشاهان، ظالم و بي رحم شوند، و رعيّت بي انصاف گردند و در خرابي يكديگر كوشند و عالم

را كفر و ضلالت و فساد بگيرد، دست حق به در آيد، و جانشين آخر «ممتاطا»( [19] ) ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد و بگردد همه جا (همه جهان را) و بسيار كسان را بكشد، و خلايق را هدايت كند، و آن در حالتي باشد كه تركان، امير مسلمانان باشند، و ]او[ غير از حق و راستي از كسي قبول نكند».( [20] )

آنچه در اين بشارت و بشارتهاي قبلي در مورد ظهور مبارك حضرت مهدي- ارواحنا فداه - آمده است، اكثر آنها بدون كم و كاست با روايات اسلامي منطبق است، و ممكن است; برخي تصوّر كنند كه شايد بعضي از مطالب اين پيشگويي كمي اغراق آميز است، ولي بايد توجّه داشت كه همه فرازهاي اين پيشگويي كه در ضمن، تعدادي از علايم ظهور را نيز بر شمرده است در بسياري از روايات اسلامي آمده و حتّي در دو حديث بسيار مفصّل و طولاني كه از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) و امام صادق(عليه السلام) در مورد حوادث قبل از ظهور از آن دو بزرگوار نقل شده به تفصيل سخن رفته است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها صرف نظر مي نماييم، و علاقه مندان مي توانند به منابعي كه در پاورقي آورده ايم، مراجعه فرمايند.( [21] )

ز) بشارت ظهور حضرت حجة اللّه(عليه السلام) در كتاب «ريگ ودا»

در كتاب «ريك ودا» كه يكي از كتب مقدّسه هند است، بشارت ظهور حضرت حجة الله- ارواحنا فداه - چنين آمده است: «ويشنو، در ميان مردم ظاهر مي گردد . . . او از همه كس قوي تر ونيرومندتر است .

. . در يك دست «ويشنو» (نجات دهنده) شمشيري به مانند ستاره دنباله دار و دست ديگر انگشتري درخشنده دارد هنگام ظهور وي، خورشيد و ماه تاريك مي شوند و زمين خواهد لرزيد».( [22] )

در اين بشارت، از ظهور انساني ممتاز و با عظمت و برخي از نشانه هاي ظهور وي سخن رفته است كه در وقت ظهور با شمشير آتشبار كه بسان ستاره دنباله دار است، قيام مي كند. و اين تعبير (يعني: قيام با شمشير) تعبير دقيق و لطيفي است كه مضمون آن در رابطه با ظهور حضرت ولي عصر(عليه السلام) در احاديث اسلامي نيز آمده است.

ح) بشارت ظهور آخرين حجّت خدا(عليه السلام) در كتاب «شاكموني»:

در كتاب «شاكموني» كه از كتب مقدّسه هنديان مي باشد و به اعتقاد كفره هند، پيغمبر صاحب كتاب است و مي گويند: وي بر اهل خطا و ختن مبعوث بوده است، بشارت ظهور آخرين حجّت خدا حضرت ولي عصر- ارواحنا فداه - چنين آمده است: «پادشاهي و دولت دنيا به فرزند سيّد خلايق دو جهان «گشن» بزرگوار تمام شود، و او كسي باشد كه بر كوه هاي مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند، و بر ابرها سوار شود، و فرشتگان كاركنان او باشند، و جنّ و انس در خدمت او شوند، و از «سودان» كه زير خط «استوا» است تا سرزمين «تسعين» كه زير قطب شمالي است و ماوراي بحار و ماوراي اقليم هفتم و گلستان ارم تا باغ شداد را صاحب شود، و دين خدا يك دين شود و دين خدا زنده گردد، و نام او «ايستاده» باشد، و خداشناس باشد».( [23] )

«گشن» در

لغت هندي نام پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) است كه در اين بشارت فوق، فرزند برومند وي را به نام «ايستاده» و «خدا شناس» ناميده، چنان كه شيعيان او را «قائم(عليه السلام)» و حضرت مهدي- ارواحنا فداه - مي خوانند.

پاسخ(قسمت سوم)

و امّا موضوع سوار شدن آن حضرت بر ابرهاي آسمان كه در اين بشارت آمده است، يكي از بزرگترين امتيازات آن موعود مسعود است كه نه تنها در بشارت فوق و مكرّراً در بشارتهاي انجيل از آن سخن رفته است; بلكه در روايات متواتره اسلامي نيز به صورت يك امر جدّي و خارق العاده مطرح گرديده است.

زيرا پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم(عليهم السلام) در مواردي كه از ظهور مبارك آن ولي مطلق الهي سخن رانده اند، سير و حركت آن مصلح بزرگ جهاني را در ايّام ظهور خارق العاده دانسته، و به پيروان خود مژده داده اند كه حضرت مهدي(عليه السلام) با قدرت و جلال در حالي كه بر ابرهاي آسمان سوار است، ظهور خواهد فرمود.

اينك براي اثبات اين مدّعا و دلگرمي منتظران ظهور آن يگانه منجي عالم، به چند نمونه از احاديث وارده اشاره مي كنيم:

1 _ علاّمه مجلسي در ضمن حديثي از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: خداوند در شب معراج خطاب به من كرد و فرمود: . . .

«. . . وَ لاَُطَهِّرَنَّ الأَرْضَ بآخِرِهِمْ من أَعْدائي، وَ لاَُمَلِكَنَّهُ مَشارِق الأَرْضِ وَ مَغارِبَها، وَ لأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّياحَ، وَ لاَُذَلِلَنَّ لَهُ السَّحابَ الصِعابِ، ولأرقينّهُ في الأسباب، ولأنصرنّهُ بجندي، وَ لاَُمِدَّنِّهُ بِمَلائِكَتِي، حتّي يُعْلِنَ دَعْوَتِي، وَيَجْمَعَ الخَلْقَ عَلي تَوحيدِي، ثُمَّ لاَُدِيمنّ مُلكَهُ، وَلاَُداوِلَنَّ

الأيّامَ بَيْنَ أوْلِيائِي إلي يَوْم القِيامَةِ».( [24] )

«. . . و زمين را به وسيله او از دشمنانم پاك مي سازم; شرق و غرب جهان را به او تمليك مي نمايم; بادها را به تسخير او در مي آورم; ابرهاي سخت و نا آرام را براي او رام مي گردانم، برترين ابزارها را در اختيار او مي گذارم، با سپاه خود او را ياري نموده و با فرشتگانم او را مدد و تقويت مي نمايم، تا دعوت مرا آشكار سازد و همه مخلوقات را بر توحيد من گرد آورد. آنگاه دولت او را پايدار نموده و دوران حكومتش را تا پايان روزگار بين دوستانم جاودانه مي سازم».

2 _ در حديثي از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: «أما إنّ ذا القَرْنَيْنِ قَدْ خُيِّرَ السَّحابَيْنِ، فَاختارَ الذَّلُولَ وَ ذَخَرَ لِصاحِبِكُمُ الَصَّعْبَ.

فَقِيلَ لَهُ: وَ ما اَلصَّعْبُ؟

فَقالَ: ما كانَ مِنْ سَحاب فِيهِ رَعْدٌ وَصاعِقَةٌ وَ بَرْقٌ، فَصاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ!. أما إنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحابَ، وَ يَرْقَي فِي الأسبابِ: أسبابِ السَّماوات السَّبْعِ وَ الأَرَضِينَ السَّبع».( [25] )

«ذوالقرنين ميان دو ابر مخير شد: يكي ابر رام و ديگري ابر نا آرام، و او ابر رام را براي خود بر گزيد و ابر نا آرام را براي صاحب شما نگه داشت.

گفته شد: ابر نا آرام چيست؟

فرمود: ابري كه با رعد و برق و غرّش باشد، كه صاحب شما سوار بر آن خواهد شد. آري ! صاحب شما سوار ابر مي شود، همه اسبابها و ابزارها را زير پا مي گذارد، اسبابهاي هفت آسمان و هفت زمين را».

بشارات ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «تورات»

در كتاب تورات كه از كتب آسماني

به شمار مي رود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زيادي از آمدن مهدي موعود و ظهور مصلحي جهاني در آخر الزمان آمده است كه چون مضمونهاي آن بشارات در قرآن كريم و احاديث قطعي و متواتر اسلامي به صورت گسترده اي وارد شده و نشان مي دهد كه مسأله «مهدويّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتي از آن بشارات را در اينجا مي آوريم، و برخي از نكات آنها را توضيح مي دهيم تا موضوع تشكيل حكومت واحد جهاني، و تبديل همه اديان و مذاهب مختلف به يك دين و آيين مستقيم، برهمگان روشن شود.

گفتني است كه چون در كتاب «عهد عتيق» (يعني: تورات و ملحقات آن) همچون كتاب انجيل، از بازگشت و رجعت حضرت عيسي (عليه السلام)سخن به ميان آمده است و اين مطلب، رابطه مستقيم با ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)دارد، در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)، فرازهايي از «تورات» را آورده ايم تا دانسته شود كه قوم يهود نيز بر اساس آنچه در كتابهاي مذهبي خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت حضرت مسيح(عليه السلام)معتقدند. و در اين باره ترديد ندارند كه بالاخره روزي فرا مي رسد كه حضرت عيساي روح الله(عليه السلام)به زمين باز مي گردد و برخي از آنها را تنبيه و از برخي ديگر انتقام مي گيرد، هر چند كه بسياري از آنان بر اثر آيات و معجزاتي كه از حضرت مهدي(عليه السلام)و عيساي مسيح(عليه السلام)مي بينند ايمان آورده و تسليم مي شوند و در برابر حق خاضع و خاشع مي گردند.

اينك به قسمتي از بشاراتي كه در «تورات» و

ملحقات آن آمده است، توجّه فرماييد:

الف) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در «زبور داوود»

در زبور حضرت داود(عليه السلام) كه تحت عنوان «مزامير» در لابلاي كتب «عهد عتيق» آمده، نويدهايي در باره ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) به بيانهاي گوناگون داده شده است و مي توان گفت: در هر بخشي از «زبور» اشاره اي به ظهور مبارك آن حضرت، و نويدي از پيروزي صالحان بر شريران و تشكيل حكومت واحد جهاني و تبديل اديان و مذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد و مستقيم، موجود است.

و جالب توجّه اين كه، مطالبي كه قرآن كريم در باره ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از «زبور» نقل كرده است عيناً در زبور فعلي موجود و از دست برد تحريف و تفسير مصون مانده است.

قرآن كريم چنين مي فرمايد: (وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ).( [26] )

«ما علاوه بر ذكر (تورات) در «زبور» نوشتيم كه ]در آينده[ بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد».

مقصود از «ذكر» در اين آيه شريفه، تورات موسي(عليه السلام) است كه زبور داود(عليه السلام)پيرو شريعت تورات بوده است.

اين آيه مباركه از آينده درخشاني بشارت مي دهد كه شرّ و فساد به كلّي از عالم انساني رخت بر بسته، و اشرار و ستمكاران نابود گشته اند، و وراثت زمين به افراد پاك و شايسته منتقل گرديده است. زيرا كلمه «وراثت و ميراث» در لغت، در مواردي استعمال مي شود كه شخص و يا گروهي منقرض شوند و مال و مقام و همه هستي آنها به گروهي ديگر به وراثت منتقل شود.

به هر حال، طبق روايات متواتره اسلامي _ از طريق شيعه

و سنّي _ اين آيه شريفه مربوط به ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) مي باشد، و قرآن كريم اين مطلب را از زبور حضرت داود (عليه السلام) نقل مي كند، و عين همين عبارت در زبور موجود است. و اينك متن زبور:

«(9) زيرا كه شريران منقطع مي شوند. امّا متوكّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد. (10) و حال اندكست كه شرير نيست مي شود كه هر چند مكانش را جستجو نمايي ناپيدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتي متلذّذ خواهند شد (12) شرير بخلاف صادق افكار مذمومه مي نمايد، و دندانهاي خويش را بر او مي فشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون كه مي بيند كه روز او مي آيد (14) شريران شمشير را كشيدند و كمان را چلّه كردند تا آن كه مظلوم و مسكين را بيندازند، و كمانهاي ايشان شكسته خواهد شد (16) كمي صدّيق از فراواني شريران بسيار بهتر است. (17) چون كه بازوهاي شريران شكسته مي شود و خداوند صدّيقان را تكيه گاه ا ست (18).

خداوند روزهاي صالحان را مي داند و ميراث ايشان ابدي خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهندشد، و در ايّام قحطي سير خواهند بود (20) لكن شريران هلاك خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پيه برّه ها فاني بلكه مثل دود تلف خواهند شد; (22) زيرا متبرّكان خداوند، وارث زمين خواهند شد، امّا ملعونان وي منقطع خواهند شد (29) صدّيقان وارث زمين شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار كه تو را به وراثت زمين بلند خواهند كرد و

در وقت منقطع شدن شريران اين را خواهي ديد (38) امّا عاصيان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شريران منقطع خواهند شد».( [27] )

در فصل ديگر مي فرمايد: «. . . قومها را به انصاف داوري خواهد كرد. آسمان شادي كند و زمين مسرور گردد. دريا و پري آن غرش نمايند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آيد. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زيرا كه مي آيد، زيرا كه براي داوري جهان مي آيد. ربع مسكون را به انصاف داوري خواهد كرد. و قومها را به امانت خود».( [28] )

و از جمله در مزمور 72 در مورد پيامبر بزرگوار اسلام و فرزند دادگسترش حضرت مهدي(عليه السلام)، چنين مي فرمايد:

«(1) اي خدا ! شرع و احكام خود را به «ملك»، و عدالت خود را به «ملك زاده» عطا فرما (2) تا اين كه قوم تو را به عدالت و فقراي تو را به انصاف حكم نمايد (3) به قوم كوهها سلامت و كويرها عدالت برساند (4) فقيران قوم را حكم نمايد، و پسران مسكينان را نجات دهد، و ظالم را بشكند (5) تا باقي ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گياه بريده شده مثل باران و مانند امطار _ كه زمين را سيراب مي گرداند _ خواهد باريد (7).

و در روزهايش صدّيقان شكوفه خواهد نمود، و زيادتي سلامتي تا باقي ماندن ماه خواهد بود (8) از دريا تا به دريا و از نهر تا به اقصي زمين سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشينان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاك را خواهند بوسيد

(10).

ملوك طرشيش و جزيره ها، هديه ها خواهند آورد، و پادشاهان شبا و سبا پيشكشها تقريب خواهند نمود (11) بلكه تمامي ملوك با او كرنش خواهند نمود، و تمامي اُمم او را بندگي خواهند كرد (12) زيرا فقير را وقتي كه فرياد مي كند و مسكين كه نصرت كننده ندارد، خلاصي خواهد داد (13) و به ذليل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جانهاي مسكينان را نجات خواهد داد (14) جان ايشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم در نظرش خون ايشان قيمتي خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشيده خواهد شد (16) در زمين به سر كوهها مشت غلّه كاشته مي شود كه محصول آن مثل اسنان متحرّك شده، اهل شهرها مثل گياه زمين شكوفه خواهند نمود (17).

اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقي بماند، در او مردمان بركت خواهند يافت، و تمامي قبايل او را خجسته خواهند گفت (19) بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد، و تمامي زمين از جلالش پر شود (20) دعاي داود پسر يسيّ تمام شد».( [29] )

ب) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «اشعياي نبي»

در كتاب «اشعياي نبي» كه يكي از پيامبران پيرو تورات است، بشارت فراواني در مورد ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) آمده است كه جهت استدلال به كتاب مزبور، نخست فرازي از آن بشارت ها را نقل نموده، و برخي از نكات آن را توضيح مي دهيم تا معلوم شود كه مسلمانان در باره عقيده به ظهور يك مصلح جهاني تنها نيستند، بلكه همه اهل كتاب در اين عقيده با مسلمانان اشتراك نظر دارند.

در فرازي از

بشارت كتاب اشعيا چنين آمده است:

«و نهالي از تنه «يسيّ»( [30] ) بيرون آمده، شاخه اي از ريشه هايش خواهد شكفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. يعني روح حكمت و فهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشي او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤيت چشم خود، داوري نخواهد نمود و بر وفق سمع گوشهاي خويش، تنبيه نخواهد نمود; بلكه مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت.

و گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پرواري با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چريد و بچه هاي آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و طفل شير خواره بر سوراخ مار بازي خواهد كرد، و طفل از شير باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعي خواهد گذاشت، و در تمامي كوه مقدس من، ضرر و فسادي نخواهند كرد; زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايي كه دريا را مي پوشاند».( [31] )

منظور از «نهالي كه از تنه يسيّ خواهد روييد» ممكن است يكي از چهار نفر از شخصيّت هاي بزرگ روحاني و رهبران عالي قدر بشر، حضرت داود، حضرت سليمان، حضرت عيسي و حضرت حجّت بن الحسن العسكري(عليهم السلام)باشند; ولي دقّت و بررسي كامل آيات فوق نشان مي دهد كه منظور از اين نهال، هيچ يك

از آن پيامبران نيست; بلكه همه آن بشارتها ويژه قائم آل محمّد(عليهم السلام)است; زيرا حضرت داوود و سليمان(عليهما السلام)فرزندان پسري يسيّ، و حضرت عيسي بن مريم(عليه السلام)نواده دختري وي، و قائم آل محمّد(عليه السلام)نيز از جانب مادرش جناب نرجس خاتون _ كه دختر يشوعا، پسر قيصر، پادشاه روم و از نسل حضرت داود، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسي(عليه السلام) بوده، و نسب شريفش به شمعون صفا، وصيّ حضرت عيسي(عليه السلام)مي رسد _ نواده دختري «يسيّ» مي باشد.

در فرازي از اين بشارت چنين آمده است: «موافق رؤيت چشم خود داوري نخواهد كرد و بر وفق سمع گوشهاي خود تنبيه نخواهد نمود» و اين جمله، اشاره به حاكميت مطلق و حكومت عادلانه آن حضرت دارد كه وي بر اساس حق و واقع، حكم مي كند و نيازي به شاهد و بيّنه ندارد و از كسي گواهي نمي طلبد چنان كه در روايات اسلامي آمده است كه: «يحكم بحكم داود ومحمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)» يعني به حكم حضرت داود و دستور پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) حكم مي كند و با علم و دانش خدادادي خويش داوري مي نمايد.( [32] )

و در فراز ديگري از آن بشارت آمده است كه، در زمان حكومت حقه و دوران حكومت عدالت پيشه او «گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد ... و گوساله و شير پرواري با هم، و ... ضرر و فسادي نخواهند كرد»، اين جمله نشان مي دهد كه در زمان ظهور مبارك آن موعود آسماني، عدل و داد آن چنان گسترش مي يابد كه جانوران و درندگان با هم

سازش مي كنند و در كنار يكديگر قرار مي گيرند و خوي بهيميّت و درندگي را از دست مي دهند، و زيان و ضرر به هيچ يك از موجودات نمي رسانند چنان كه در اخبار و احاديث آمده است: «وَ تَصْطَلِحُ فِي مُلْكِهِ السّباع، وَ اصْطَلَحَتِ السِّباع، و تأمَنُ الْبَهائم».( [33] )

در حكومت او درندگان خوي توحش رها كرده و با يكديگر سازش مي كنند و حيوانات اهلي احساس امنيت مي نمايند.

و در آخرين فراز از بشارت مزبور آمده است: «جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايي كه دريا را مي پوشاند»، اين مطلب نشانگر اين واقعيّت است كه در عهد با سعادت آن موعود آسماني چنان تحوّل عظيم علمي و فرهنگي به وجود مي آيد كه همه مردمان به خداي يگانه ايمان مي آورند. درهاي رشته هاي گوناگون علوم و دانش به روي انسانها گشوده مي شود، سطح معلومات بشري بالا مي رود، راهي را كه بشريّت در طول تاريخ در هزاران سال پيش به دنبال آن بوده در زمان كوتاه مي پيمايد، عقلها كامل و انديشه ها شكوفا مي گردد، و كوته بيني ها و تنگ نظري ها از بين مي رود، و انسانها به كمال و بلوغ عقلي و اخلاقي و انساني مي رسند و به تمام ناكاميها، شكستها، ستمها، نادانيها و بدبختي ها پايان مي دهند، و زندگي شرافتمندانه تازه اي را آغاز مي نمايند.

در بشارت ديگري نيز در كتاب «اشعياء» در مورد ظهور قائم آل محمّد(عليه السلام)چنين آمده است: «و در ايّام آخر واقع خواهد شد . . . جميع اُمّتها به سوي آن روان خواهند شد .

. . او اُمّتها را داوري خواهد نمود، و قومهاي بسياري را تنبيه خواهد كرد . . . اُمّتي بر اُمّتي شمشير نخواهد كشيد و بار ديگر جنگ را نخواهند آموخت».( [34] )

آنچه از اين بشارت فهميده مي شود اين است كه پس از قيام شكوهمند مهدي موعود(عليه السلام) جميع اُمّتها به سوي او روي خواهند آورد. و او همه مردم جهان را از هر رنگ و نژادي كه باشند و هر دين و مذهبي كه داشته باشند در زير يك پرچم كه دين اسلام و توحيد باشد گرد خواهد آورد، و گروه بسياري را تنبيه خواهد نمود، و در پرتو اجراي عدالتش، و در ميان مردم به قضاوت داودي داوري خواهد نمود، و بر اساس حق و واقع قضايا را حل و فصل خواهد كرد، كه سراسر گيتي را فرا خواهد گرفت ديگر اُمّتي بر اُمّتي شمشير نخواهد كشيد، و بار ديگر جنگ و خونريزي و ناامني بر جهان حكمفرما نخواهد بود، و همه مردمان در صلح، صفا، صميميّت و آسايش و آرامش در كنار هم زندگي خواهند نمود.

در فرازي از بشارت هاي كتاب اشعيا آمده كه در زمان آن حضرت، عدالت اجتماعي برقرار خواهد گرديد و امنيّت عمومي به وجود خواهد آمد به گونه اي كه مردم در صلح و صفا و صميميّت زندگي كنند و بهايم با هم سازش نمايند و در كنار هم با آسودگي بياسايند: «آنگاه انصاف در بيابان ساكن خواهد شد، و عدالت در بوستان مقيم خواهد گرديد. و عمل عدالت، سلامتي و نتيجه عدالت، آرامي و اطمينان خاطر خواهد بود تا ابد الآباد. و قوم من در مسكن

سلامتي و در مساكن مطمئن و در منزلهاي آرامي ساكن خواهند شد».( [35] )

پاسخ(قسمت چهارم)

در فراز ديگري از بشارت هاي كتاب اشعياي نبي آمده كه در آن زمان، بساط ظلم و ستم برچيده خواهد شد، و عدالت گسترش خواهد يافت، و فقر اقتصادي از ميان خواهد رفت و نيازمنديهاي مادي و معنوي مردم تأمين خواهد گرديد، و همگان به اخلاق حميده اسلامي آراسته خواهند شد، و پرده هاي ظلمت و تاريكي به كنار خواهد رفت، و مردمان در ناز و نعمت زندگي خواهند كرد:

«برگزيدگان من، از عمل دستهاي خود تمتّع خواهند برد، زحمت بيجا نخواهند كشيد، اولاد به جهت اضطراب نخواهند زاييد; زيرا كه اولاد بركت يافتگان خداوند هستند و ذريّت ايشان با ايشان اند. و قبل از آن كه بخوانند من جواب خواهم داد، و پيش از آن كه سخن گويند من خواهم شنيد. گرگ و برّه با هم خواهند چريد، و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و خوراك مار خاك خواهد بود، خداوند مي گويد كه در تمامي كوه مقدّس من، ضرر نخواهند رسانيد و فساد نخواهند كرد».( [36] )

ج) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب بوئيل نبي

در كتاب بوئيل نبي كه از پيامبران پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) و نزول حضرت عيسي(عليه السلام) و محاكمه اسرائيل در آن روز سرنوشت ساز، چنين آمده است:

«آن گاه جميع امّت ها را جمع كرده به وادي «يهوشافاظ»( [37] )فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود و ميراث خويش، اسرائيل ]را[ محاكمه خواهم نمود، زيرا كه ايشان را در ميان امّت ها پراكنده ساخته و زمين

مرا تقسيم نموده اند و بر قوم من قرعه انداخته و پسري در عوض فاحشه داده و دختري به شراب فروخته اند تا بنوشند».( [38] )

و در جاي ديگر از همين كتاب چنين آمده است: «اي همه اُمّتها ! بشتابيد و بياييد و از هر طرف جمع شويد اي خداوند شجاعان ! خود را به آنجا فرود آور. اُمّتها بر انگيخته شوند. به «وادي يهوشافاظ» بر آيند; زيرا كه من در آنجا خواهم نشست تا بر همه اُمّتهايي كه به اطراف آن هستند داوري نمايم».( [39] )

و در همين زمينه در كتاب «عاموس نبي» آمده است كه مي گويد: «بنابر اين، اي اسرائيل ! به اين طور با تو عمل خواهم نمود، و چون كه به اين طور با تو عمل خواهم نمود پس اي اسرائيل ! خويشتن را مهيّا ساز تا با خداي خود ملاقات نمايي».( [40] )

اين فرازها _ همچنان كه ملاحظه مي شود _ از نزول حضرت عيسي(عليه السلام) و داوري آن حضرت در «يوم الله ظهور» خبر مي دهند.

و در همين رابطه، در كتاب «هوشيع نبي» در مورد بازگشت حضرت عيسي (عليه السلام)خطاب به قوم يهود آمده است: «و من براي افرايم( [41] ) مثل شير و براي خاندان يهودا ( [42] )مانند شير ژيان خواهم بود. من خودم خواهم دريد و رفته خواهم ربود و رهاننده نخواهد بود.

من روانه شده به مكان خود خواهم برگشت تا ايشان به عصيان خود اعتراف نموده روي مرا بطلبند، در تنگي خود صبح زود مرا خواهند طلبيد».( [43] )

د) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «زكرياي نبي»

در كتاب زكرياي نبي _ كه يكي

از پيامبران بزرگ بني اسرائيل و از انبياي پيرو تورات است، بشارت ظهور آن يگانه منجي عالم چنين آمده است: «اينك روز خداوند مي آيد و غنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد. و جميع اُمّتها را به ضدّ اورشليم براي جنگ جمع خواهم كرد، و شهر را خواهند گرفت و خانه ها را تاراج خواهند نمود، و زنان را بي عصمت خواهند كرد، و نصف اهل شهر به اسيري خواهند رفت، و بقيّه قوم از شهر منقطع خواهند شد.

و خداوند بيرون آمده با آن قومها مقاتله خواهد نمود چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود، و در آخر آن روز پايهاي او بر كوه زيتون كه از طرف مشرق به مقابل اورشليم است خواهد ايستاد . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . و يَهْوه (خدا) بر تمامي زمين پادشاه خواهد بود. و در آن روز يَهْوة واحد خواهد بود و اسم او واحد».( [44] )

در اينجا لازم است اين نكته را توضيح دهيم كه در كتب عهدين (يعني تورات و انجيل) كلمه «خداوند» بيشتر در مورد حضرت عيسي(عليه السلام) به كار مي رود، كه در اينجا نيز چنين شده است. و جالب اين كه در اين فراز بشارت كه از تورات نقل كرديم، محل فرود آمدن حضرت عيسي و يوم الله بودن آن روز و جهاني شدن اسلام و سقوط رژيم اشغالگر قدس دقيقاً با روايات اسلامي مطابقت دارد.

البته بايد توجّه داشت كه طبق آيات كريمه قرآن مجيد، مضمون اين پيشگوييها يكبار در دوران گذشته در زمان بخت النصر انجام گرفته و يكبار ديگر طبق وعده هاي

صريح قرآن كريم و نويدهاي ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) در «يوم الله ظهور»، انجام خواهد گرفت، و نخستين قبله مسلمانان براي هميشه از اشغال يهوديان رهايي خواهد يافت و در تمامي جهان خداي يكتا را پرستش خواهد نمود، و در تمامي نقاط زمين نداي دلنواز وحدت به گوش خواهد رسيد.

به هر حال، آنچه در اين فراز در مورد سرنوشت يهوديان مغرور آمده است دقيقاً با روايات اسلامي منطبق است; زيرا از احاديث چنين استفاده مي شود كه ملّت يهود به علّت طغيان و سركشي و فسادي كه در زمين ايجاد مي كنند سرانجام تار و مار خواهند شد به گونه اي كه حتّي يك نفر يهودي هم در فلسطين باقي نخواهد ماند.

اينك براي آن كه به سرنوشت شوم و ذلّت باري كه طبق وعده الهي در انتظار قوم يهود و غدّه سرطاني اسرائيل غاصب است واقف شويم به برخي از رواياتي كه در زمينه طغيان و سركشي قوم يهود، و هلاكت و نابودي آنها در «بيت المقدس» وارد شده، اشاره مي كنيم:

سرنوشت يهوديان مغرور

ابن كثير دمشقي در كتاب «البداية و النهاية» در باره درگيري مسلمانان با يهود و اين كه اين درگيري هر روز شديد و شديدتر خواهد شد تا جايي كه به پيروزي مسلمين و نابودي يهود منجر شود، در حديثي از پيغمبر اكرم نقل كرده است كه فرمود: «لا تقوم السّاعة حتّي يقاتل المسلمون اليهود، فيقتلهم المسلمون حتّي يختبئ اليهودي من وراء الحجر و الشجر فيقول الحجر _ أو الشجر _ : يا مسلم ! يا عبدالله! هذا اليهودي من خلفي، فتعال فاقتله، إلاّ الغرقد، فإنّه شجر اليهود».( [45] )

«قيامت بر پا

نمي شود تا اين كه مسلمانان با يهود به مبارزه برخيزند و آنها را بكشند تا جايي كه اگر يك نفر يهودي در پشت سنگ يا درختي پنهان شود، آن سنگ يا درخت _ به قدرت خداي تعالي به زبان آمده _ بگويد: اي مسلمان ! اي بنده خدا ! اين كه خود را پنهان كرده است يهودي است، بيا او را به قتل برسان. مگر درخت «غرقد» كه درخت يهود است و از معرفي يهودي خودداري مي كند».

اخراج يهود از سرزمينهاي اسلامي

علاّمه مجلسي _ اعلي الله مقامه _ در كتاب نفيس «بحار الانوار» در باب رجعت، در اين مورد كه يهود و نصاري از سرزمينهاي اسلامي اخراج خواهند شد در حديثي از اميرمؤمنان علي(عليه السلام)چنين نقل كرده است:

«عن عباية الأسدي قال: سمعت أميرالمؤمنين(عليه السلام) و هو متّكِئ و أنا قائم عليه: لأبنين بمصر منبراً منيراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ اليهود و النّصاري من كلّ كور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصاي هذه.

قال: قلت له: يا أمير المؤمنين! كأنّك تخبر أنّك تحيي بعد ما تموت!

فقال: هيهات يا عباية ! ذهبت في غير مذهب، يفعله رجل منّي».( [46] )

«عبايه اسدي گويد: اميرالمؤمنين(عليه السلام) تكيه داده بود و من بالاي سر آن حضرت ايستاده بودم، در اين هنگام شنيدم كه فرمود: من در آينده در مصر منبري روشني بخش بنيان خواهم نمود، و دمشق را ويران خواهم نمود، و يهود و نصاري را از سرزمينهاي عرب بيرون خواهم راند، و عرب را با اين عصاي خود _ به طرف حق _ سوق خواهم داد.

عبايه مي گويد: من عرض كردم: يا امير المؤمنين! گويي شما خبر

مي دهيد كه بعد از مردن بار ديگر زنده مي شويد و اين كارها را انجام مي دهيد!

فرمود: هيهات اي عباية ! مقصود من از اين سخنان آن گونه كه تو خيال كردي نيست; مردي از دودمان من اينها را انجام خواهد داد».

از جمله آخر اين حديث كه حضرت فرموده است: «اين كارها را مردي از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده مي شود كه مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر(عليه السلام) است.

صهيونيسم و تشكيل دولتي به نام اسرائيل

نويسنده كتاب «عقائد الاماميّه» در مورد قيام يهود در خاور ميانه و تشكيل دولتي به نام «اسرائيل» در سرزمين فلسطين، و بالاخره متلاشي شدن حكومت آنان، با شركت اعراب و مسلمين به كمك يكديگر، و به ويژه ارتش نيرومندي كه از طريق عراق براي سركوبي يهود عازم فلسطين مي شود. در حديث بسيار جامع و جالبي از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) چنين نقل كرده است:

«قال أمير المؤمنين(عليه السلام): وستأتي اليهود من الغرب لإنشاء دولتهم بفلسطين.

قال النّاس: يا أبا الحسن! أنّي تكون العرب؟

أجاب(عليه السلام): أنذاك تكون مفكّكة القوي، مفكّكة العري، غير متكاتفة وغير مترادفة.

ثمّ سئل(عليه السلام): أيطول هذا البلاء؟

قال: لا، حتّي إذا أطلقت العرب أعنّتها ورجعت إليها عوازم أحلامها، عندئذ يفتح علي يدهم فلسطين، و تخرج العرب ظافرة و موحّدة، وستأتي النجدة من العراق، كتب علي راياتها القوّة، و تشترك العرب والإسلام كافّة لتخلّص فلسطين، معركة و أيّ معركة في جلّ البحر، تخوض النّاس في الدماء و يمشي الجريح علي القتيل.

ثمّ قال(عليه السلام): و ستفعل العرب ثلاثاً، وفي الرابعة يعلم الله ما في نفوسهم من الثبات والإيمان، فيرفرف علي رؤوسهم النصر.

ثمّ قال: وأيم الله يذبحون ذبح

النّعاج حتّي لا يبقي يهوديّ في فلسطين».( [47] )

«اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: يهود براي تشكيل دولت خود در فلسطين، از غرب _ به منطقه عربي خاور ميانه _ خواهند آمد.

عرضه داشتند: يا اباالحسن! پس عربها در آن موقع كجا خواهند بود؟

فرمود: در آن زمان عربها نيروهايشان از هم پاشيده و ارتباط آنها از هم گسيخته، و متّحد و هماهنگ نيستند.

از آن حضرت سئوال شد: آيا اين بلا و گرفتاري طولاني خواهد بود؟

فرمود: نه، تا زماني كه عربها زمام اُمور خودشان را از نفوذ ديگران رها ساخته و تصميمهاي جدّي آنان دوباره تجديد شود آنگاه سرزمين فلسطين به دست آنها فتح خواهد شد، و عربها پيروز و متّحد خواهند گرديد، ونيروهاي كمكي از _ طريق _ سرزمين عراق به آنان خواهد رسيد كه بر روي پرچمهايشان نوشته شده: «القوّة»( [48] ) و عربها و ساير مسلمانان همگي مشتركاً براي نجات فلسطين قيام خواهند كرد _ و با يهوديان خواهند جنگيد _ و چه جنگ بسيار سختي كه در وقت مقابله با يكديگر در بخش عظيمي از دريا روي خواهد داد كه در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روي اجساد كشته ها عبور كنند.

آنگاه فرمود: و عربها سه بار با يهود مي جنگند، و در مرحله چهارم كه خداوند ثبات قدم و ايمان و صداقت آنها را دانست هماي پيروزي بر سرشان سايه مي افكند.

بعد از آن فرمود: به خداي بزرگ سوگند كه يهوديان مانند گوسفند كشته مي شوند تا جايي كه حتّي يك نفر يهودي هم در فلسطين باقي نخواهد ماند».

ه_) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «حزقيال نبي»

در اين

كتاب در مورد ظهور حضرت حجّت بن الحسن العسكري(عليهما السلام) و سرنوشت رژيم اسرائيل و جهاني شدن آيين توحيد، و اجراي احكام و حدود الهي در آن عصر درخشان، چنين آمده است:

«. . . و امّا تو اي پسر انسان! خداوند يَهْوَه چنين مي فرمايد: كه به هر جنس مرغان و به همه حيوانات صحرا بگو: جمع شويد و بياييد و نزد قرباني من كه آن را براي شما ذبح مي نمايم فراهم آييد. قرباني عظيمي كه بر كوههاي اسرائيل، تا گوشت بخوريد و خون بنوشيد.

و خداوند يهْوه مي گويد: كه بر سفره من از اسبان و سواران و جبّاران و همه مردان جنگي سير خواهيد شد. و من جلال خود را در ميان اُمّتها قرار خواهم داد و جميع اُمّتها داوري مرا كه آن را اجرا خواهم داشت و دست مرا كه برايشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود. و خاندان اسرائيل از آن روز و بعد، خواهند دانست كه يهْوه خداي ايشان، من هستم. و اُمّتها خواهند دانست كه خاندان اسرائيل به سبب گناه خودشان جلاي وطن گرديدند; زيرا كه به من خيانت ورزيدند».( [49] )

بايد توجّه داشت كه منظور از «پسر انسان» مانند كلمه «مسيح»، حضرت عيسي(عليه السلام)نيست; بلكه مراد از آن، حضرت مهدي(عليه السلام)است، زيرا در انجيل بيش از 80 بار كلمه «پسر انسان» آمده است كه تنها در 30 مورد آن حضرت مسيح (عليه السلام)اراده شده است.( [50] )

و) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب حجّي نبي

در اين كتاب نيز كه يكي از كتابهاي انبياي پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت «بقية الله»(عليه السلام) بدين گونه آمده است:

«يهْوه صبايوت

چنين مي گويد: يك دفعه ديگر _ و آن نيز بعد از اندك زماني _ آسمانها و زمين و دريا و خشكي را متزلزل خواهم ساخت، و تمامي اُمّتها را متزلزل خواهم ساخت، و فضيلت جميع اُمّتها خواهد آمد . . . اين خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت . . . جلال آخر اين خانه از جلال نخستينش عظيمتر خواهد بود، و در اين مكان سلامتي را خواهم بخشيد».( [51] )

ز) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «صفيناي نبي»

در اين كتاب كه يكي از كتب انبياي پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت ولي عصر(عليه السلام) چنين آمده است: «. . . خداوند در اندرونش عادل است و بي انصافي نمي نمايد. هر بامداد حكم خود را روشن مي سازد و كوتاهي نمي كند، امّا مرد ظالم حيا را نمي داند. اُمّتها را منقطع ساخته ام كه برجهاي ايشان خراب شده است و كوچه هاي ايشان را چنان ويران كرده ام كه عبور كننده نباشد. شهرهاي ايشان چنان منهدم گرديده است كه نه انساني و نه ساكني باقي مانده است. و گفتم: كاشكه از من مي ترسيدي و تأديب را مي پذيرفتي . . .

بنابر اين، خداوند مي گويد: براي من منتظر باشيد تا روزي كه به جهت غارت برخيزم; زيرا كه قصد من اين است كه اُمّتها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود و تمامي حدّت خشم خويش را بر ايشان بريزم، زيرا كه تمامي جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد; زيرا كه در آن زمان، زبان پاك به اُمّتها باز خواهم داد تا

جميع ايشان اسم يهوه _ خدا _ را بخوانند و به يك دل او را عبادت نمايند».( [52] )

ح) بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «دانيال نبي»

در كتاب دانيال نبي نيز بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) مطابق بشارات انبياي گذشته، چنين آمده است:

«. . . امير عظيمي كه براي پسران قوم تو ايستاده قائم است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگي خواهد شد كه از حيني كه اُمّتي به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر يك از قوم تو، كه در دفتر مكتوب يافت شود رستگار خواهد شد. و بسياري از آناني كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد، امّا اينان به جهت حيات جاوداني و آنان به جهت خجالت و حقارت جاوداني. و حكيمان مثل روشنايي افلاك خواهند درخشيد، و آناني كه بسياري را به راه عدالت رهبري مي نمايند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.

امّا تو اي دانيال ! كلام رامخفي دار و كتاب راتا زمان آخر مهر كن. بسياري به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گرديد ... خوشا به حال آن كه انتظار كشد».( [53] )

در اين بشارت نكات چندي وجود دارد كه برخي از آنها را به طور اختصار توضيح مي دهيم:

1 _ شخص مورد بشارت كه در نخستين فراز بشارت مزبور به عنوان «ايستاده» از او تعبير شده است، قائم آل محمّد(عليهم السلام) است كه بزرگترين نماينده انبياي الهي است، و دعوت تمام پيامبران خدا را يكجا در حكومت حقّه خود آشكار ساخته، آيين الهي را بر سرتاسر كره خاكي حكم فرما مي نمايد.

پاسخ(قسمت پنجم)

2 _ منظور از

«زمان تنگي»، زمان بيدادگريها، سختيها، فشارها، ظلم و ستم هايي است كه قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پيدا مي شود، چنان كه در روايات اسلامي آمده است: «يَمْلاَُ الأرضَ قِسطاً و عَدلا كَما مُلِئت جوراً و ظلماً».

3 _ منظور از: «آناني كه در خاك زمين خوابيده اند»، گروهي از اموات مي باشند كه در دولت با سعادت حضرت مهدي(عليه السلام) زنده مي شوند، و برخي از آنان از ياران آن حضرت مي گردند و در ركاب حضرتش مي جنگند و برخي ديگر به سزاي اعمال ناشايست خود مي رسند.

در اين زمينه، روايات بسياري از ائمّه معصومين(عليهم السلام) رسيده است كه ما به جهت اختصار از ذكر آنها خودداري مي نماييم، و طالبين مي توانند به كتابهاي مربوطه كه در مورد «رجعت» نگاشته شده، مراجعه فرمايند.

بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در كتاب «انجيل»

بر اساس بشارات فراواني كه در كتاب انجيل آمده است، حضرت مسيح(عليه السلام)به دنبال قيام حضرت قائم (عليه السلام)در «فلسطين» آشكار خواهد شد و به ياري آن حضرت خواهد شتافت، و پشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد، تا يهوديان و مسيحيان و پيروان وي تكليف خويش را بدانند و به اسلام بگروند و حامي حضرت مهدي(عليه السلام)گردند. از اين رو، در آخرين روزهاي زندگي _ و شايد در طول دوران حيات _ به ياران و شاگردان خود توصيه ها و سفارشهاي اكيدي در باره بازگشت خود به زمين نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بيداري و هوشياري و آمادگي فرموده است كه ما به جهت اثبات اين مدّعا و بيداري مسلمانان قسمتي از آنها را در اينجا

مي آوريم.

اينك متن برخي از آن بشارات كه در انجيل آمده است:

الف) انجيل متّي

«پس عيسي از هيكل بيرون شده برفت، و شاگردانش پيش آمدند تا عمارتهاي هيكل را بدو نشان دهند. عيسي ايشان را گفت: آيا همه اين چيزها را نمي بينيد؟ هر آينه به شما مي گويم: در اينجا سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد كه به زير افكنده نشود. و چون به كوه زيتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وي آمده گفتند: به ما بگو كه اين اُمور كي واقع مي شود؟ و نشان آمدن تو و انقضاي عالم چيست؟

عيسي در جواب ايشان گفت: زنهار كسي شما راگمراه نكند. ز آن رو كه بسا به نام من آمده خواهند گفت كه من مسيح هستم و بسياري را گمراه خواهند كرد. و جنگها و اخبار جنگها را خواهيد شنيد، زنهار مضطرب مشويد; زيرا كه وقوع اين همه لازم است ليكن انتها هنوز نيست، زيرا قومي با قومي و مملكتي با مملكتي مقاومت خواهند نمود و قحطي ها و وباها و زلزله ها در جايها پديد آيد . . .

آنگاه اگر كسي به شما گويد: اينك مسيح در اينجا يا در آنجا است باور مكنيد; زيرا كه مسيحان كاذب و انبياي كذبه ظاهر شده علامات و معجزات عظيمه چنان خواهند نمود كه اگر ممكن بودي برگزيدگان را نيز گمراه كردندي. اينك شما را پيش خبر دادم.

پس اگر شما را گويند: اينك در صحراست بيرون مرويد، يا آن كه در خلوت است باور مكنيد; زيرا همچنان كه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مي شود ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد

. . .

و فوراً بعد از مصيبت آن ايّام، آفتاب تاريك گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ريزند، و قوّتهاي افلاك متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد، و در آن وقت جميع طوايف زمين سينه زني كنند و پسر انسان را ببينند كه بر ابرهاي آسمان با قوّت و جلال عظيم مي آيد . . .

پس از درخت انجير مثلش را فرا گيريد كه چون شاخه اش نازك شده برگها مي آورد مي فهميد كه تابستان نزديك است. همچنين شما نيز چون اين همه را ببينيد بفهميد كه نزديك _ بلكه بر در _ است. هر آينه به شما مي گويم . . .

آسمان و زمين زايل خواهد شد; ليكن سخنان من هرگز زايل نخواهد شد.

امّا از آن روز و ساعت هيچ كس اطلاع ندارد حتّي ملائكه آسمان جز پدر من و بس; ليكن چنان كه ايّام نوح بود ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود . . .

پس بيدار باشيد; زيرا كه نمي دانيد در كدام ساعت خداوند شما مي آيد. ليكن اين را بدانيد كه اگر صاحب خانه مي دانست در چه پاس از شب دزد مي آيد، بيدار مي ماند و نمي گذاشت كه به خانه اش نقب زند.

لهذا شما نيز حاضر باشيد، زيرا در ساعتي كه گمان نبريد پسر انسان مي آيد پس آن غلام امين و دانا كيست كه آقايش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ايشان را در وقت معيّن خوراك دهد. خوشا به حال آن غلامي كه چون آقايش آيد او را در چنين كار مشغول

يابد».( [54] )

«امّا چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائكه مقدّس خويش آيد آنگاه بر كرسي جلال خود خواهد نشست. و جميع امّتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا مي كند به قسمي كه شبان ميش ها را از بزها جدا مي كند و ميش ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گويد: بياييد اي بركت يافتگان از پدر من ! و ملكوتي را كه از ابتداي عالم براي شما آماده شده است، به ميراث گيريد».( [55] )

«عيسي ايشان را گفت: هر آينه به شما مي گويم: شما كه مرا متابعت نموده ايد، در معاد وقتي كه پسر انسان بر كرسي جلال خود نشيند، شما نيز به دوازده كرسي نشسته، بر دوازده سبط اسرائيل داوري خواهيد نمود. و هر كه به خاطر اسم من خانه ها يا برادران يا خواهران يا پدر يا مادر يا زن يا فرزندان يا زمينها را ترك كرد، صد چندان خواهد يافت و وارث حيات جاوداني خواهد گشت».( [56] )

ب) انجيل مَرْقُس

«و چون او _ عيسي _ از هيكل بيرون مي رفت يكي از شاگردانش بدو گفت: اي استاد ! ملاحظه فرما چه نوع سنگ ها و چه عمارتها است!

عيسي در جواب وي گفت: آيا اين عمارتهاي عظيمه را مي نگري. بدان كه سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد مگر آن كه به زير افكنده شود.

و چون او بر كوه زيتون مقابل هيكل نشسته بود ... از وي پرسيدند: ما را خبر ده كه اين امور كي واقع مي شود؟ و

علامت نزديك شدن اين امور چيست؟

آنگاه عيسي در جواب ايشان سخن آغاز كرد كه: زنهار كسي شما را گمراه نكند. زيرا كه بسياري به نام من آمده خواهند گفت كه: من هستم، و بسياري را گمراه خواهند نمود. امّا چون جنگها و اخبار جنگها را بشنويد مضطرب مشويد; زيرا كه وقوع اين حوادث ضروري است. ليكن انتها هنوز نيست. زيرا كه اُمّتي بر اُمّتي و مملكتي بر مملكتي خواهند بر خاست، و زلزله ها در جايها حادث خواهد شد و قحطي ها و اغتشاشها پديد مي آيد، و اينها ابتداي دردهاي زه مي باشد. ليكن شما از براي خود احتياط كنيد . . .

ولي از آن روز و ساعت غير از پدر هيچ كس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر و بيدار شده دعا كنيد، زيرا نمي دانيد كه آن وقت كي مي شود.

مثل كسي كه عازم سفر شده خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هر يكي را به شغلي خاصّ مقرر نمايد و دربان را امر فرمايد كه بيدار بماند. پس بيدار باشيد ! زيرا نمي دانيد كه در چه وقت صاحب خانه مي آيد. در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح. مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد. امّا آنچه به شما مي گويم به همه مي گويم بيدار باشيد !».( [57] )

ج) انجيل لوقا

«كمرهاي خود را بسته، چراغهاي خود را افروخته بداريد. و شما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود را مي كشند، كه چه وقت از عروسي مراجعت كند، تا هر وقت آيد و در را

بكوبد بي درنگ براي او باز كنند. خوشا به حال آن غلامان كه آقاي ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد . . . پس شما نيز مستعد باشيد; زيرا در ساعتي كه گمان نمي بريد پسر انسان مي آيد».( [58] )

«و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمين، تنگي و حيرت از براي اُمّتها روي خواهد نمود، به سبب شوريدن دريا و امواجش. و دلهاي مردم ضعف خواهد كرد از خوف و انتظار آن وقايعي كه بر ربع مسكون ظاهر مي شود، زيرا قوّت آسمان متزلزل خواهد شد. و آنگاه پسر انسان را خواهند ديد كه بر، ابري سوار شده با قوّت و جلال عظيم مي آيد».( [59] )

همان گونه كه قبلا توضيح داديم مقصود از «پسر انسان» حضرت مسيح(عليه السلام)نيست، زيرا مطابق نوشته مستر هاكس آمريكايي در «قاموس كتاب مقدّس» اين عبارت 80 بار در انجيل و ملحقات آن (عهد جديد) آمده است كه فقط 30 مورد آن با حضرت عيساي مسيح(عليه السلام) قابل تطبيق است». و امّا 50 مورد ديگر از نجات دهنده اي سخن مي گويد كه در آخر زمان و پايان روزگار ظهور خواهد كرد و حضرت عيسي(عليه السلام) نيز با او خواهد آمد، و او را جلال و عظمت خواهد داد، و از ساعت و روز ظهور او جز خداوند _ تبارك و تعالي _ كسي اطّلاع ندارد، و او كسي جز حضرت مهدي(عليه السلام) آخرين حجّت خدا نخواهد بود.

ه_) انجيل يُوحَنّا

«و بدو قدرت بخشيده است كه داوري هم بكند; زيرا كه پسر انسان است. و از اين تعجّب مكنيد، زيرا ساعتي مي آيد

كه در آن جميع كساني كه در قبور مي باشند آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد، هر كه اعمال نيكو كرد براي قيامت حيات، و هر كه اعمال بد كرد به جهت قيامت داوري».( [60] )

مكاشفه يُوحَنّا

«و علامتي عظيم در آسمان ظاهر شد. زني كه آفتاب را در بر دارد و ماه زير پايهايش و بر سرش تاجي از دوازده ستاره است. و آبستن بوده، از درد زه و عذاب زاييدن فرياد بر مي آورد.

و علامتي ديگر در آسمان پديد آمد كه اينك اژدهاي بزرگ آتش گون كه او را هفت سرو ده شاخ بود و بر سرهايش هفت افسر. و دمش ثلث ستارگان آسمان را كشيده آنها را بر زمين ريخت و اژدها پيش آن زن _ كه مي زاييد _ بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد. پس پسر نرينه را زاييد كه همه اُمّتهاي زمين را به عصاي آهنين حكم راني خواهد كرد، و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد . . .

و در آسمان جنگ شد. ميكائيل و فرشتگانش با اژدها جنگ كردند و اژدها و فرشتگانش جنگ كردند. ولي غلبه نيافتند، بلكه جاي ايشان ديگر در آسمان يافت نشد. و اژدهاي بزرگ انداخته شد، يعني آن مار قديمي كه به ابليس و شيطان مُسمّي است كه تمام ربع مسكون را مي فريبد. او بر زمين انداخته شد و فرشتگانش با وي انداخته شدند».( [61] )

مفسّرين انجيل در مورد آيات فوق مي گويند: شخص مورد بشارت در اين آيات تاكنون قدم به عرصه وجود ننهاده و تفسير روشن و معني واضح آنها نيز موكول

به زمان آينده و نامعيّني است كه وي ظاهر گردد.

ولي با اندكي دقّت و تأمّل در آيات فوق اين نتيجه به دست مي آيد كه شخص مورد بشارت در مكاشفه ياد شده، بزرگترين مولود جهان انسانيّت، و شخص ممتاز و بي نظيري است كه به منظور ايجاد حكومت حقّه الهيّه و بر افكندن بنياد اهريمنان، به ناچار مدّتي از انظار مردمان غايب خواهد گرديد، و خداوند عالم آن يگانه مظهر نور الهي و منجي انسانيّت را از ديدگان اشرار و شياطين جنّي و انسي مخفي و مستور نگه خواهد داشت تا در يك زمان نامعلومي _ آنگاه كه خواست خداوند است _ از پشت پرده غيبت ظاهر شده، با «عصاي آهنين» بر بشريّت حكومت كند.

در قسمت ديگري از مكاشفه يوحنّاي لاهوتي بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)چنين آمده است:

«و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبي سفيد كه سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داوري و جنگ مي نمايد و چشمانش چون شعله آتش، و بر سرش افسرهاي بسيار و اسمي مرقوم دارد كه جز خودش هيچ كس آن را نمي داند و جامه خون آلود _ سرخ _ در بر دارد و نام او را كلمه خدا مي خوانند. ولشكرهايي كه در آسمانند بر اسبهاي سفيد، و به كتان سفيد و پاك ملبّس از عقب او مي آمدند. و از دهانش شمشيري تيز بيرون مي آيد تا به آن اُمّتها را بزند و آنها را به عصاي آهنين حكمراني خواهد نمود . . . و ديدم فرشته را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامي مرغاني را كه در آسمان پرواز

مي كنند ندا كرده مي گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران . . .»( [62] )

با نظري دقيق و اجمالي در تمام احاديثي كه در مورد ظهور يكتا بازمانده حجج الهي وارده شده است مي توان گفت: همه فرازهاي بالا در احاديث اسلامي آمده است.

و) رساله پولس به روميان

«زيرا يقين مي دانم كه دردهاي زمان حاضر نسبت به آن جلالي كه در ما ظاهر خواهد شد، هيچ است».( [63] )

«. . . و آن كه براي حكمراني اُمّتها مبعوث شود، اميد اُمّتها بر وي خواهد بود».( [64] )

اين تعبير هم تعبير دقيقي است كه در احاديث اسلامي آمده است، و جالب توجّه اين كه: همان گونه كه در بشارات تورات تذكّر داديم در ترجمه عربي انجيل با تعبير «قائم» آمده است، و تعبير «حكمراني اُمّتها» و «اميد اُمّتها» جالب توجّه است.

«زيرا اين را به شما از كلام خدا مي گوييم كه ما كه زنده و تا آمدن خداوند باقي باشيم بر خوابيدگان سبقت نخواهيم جست; زيرا خداوند با صدا و با آواز رئيس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد، و مردگان در مسيح اول خواهند بر خاست. آنگاه ما كه زنده و باقي باشيم با ايشان در ابرها ربوده خواهيم شد تا خداوند را در هوا استقبال كنيم و همچنين هميشه با خداوند خواهيم بود».( [65] )

به طوري كه خوانندگان عزيز ملاحظه مي كنند اين فراز از عهد جديد با روايات اسلامي وجوه مشترك فراواني دارد كه از آن جمله است:

1 _ نزول حضرت عيسي(عليه السلام)

2

_ صيحه آسماني.

3 _ زنده شدن گروهي از افراد صالح.

4 _ آمدن او بر فراز ابر.

5 _ ربوده شدن ياران حضرت ولي عصر(عليه السلام) از محرابها و رختخوابهاي خود، و انتقال يافتن آنها بر فراز ابرها، همه اين موارد در احاديث اسلامي آمده، و با اين فقرات انجيل دقيقاً منطبق است.

پاسخ(قسمت ششم)

فراز ديگر از اناجيل را «عبدالله بن سليمان» نقل كرده است كه بسيار جالب است. او مي گويد:

من در اناجيل خواندم كه خداوند به عيسي(عليه السلام) فرمود: «من تو را به سوي خود بالا مي برم، سپس تو را در آخر زمان فرو مي فرستم تا از اُمّت اين پيامبر شگفتيها ببيني، و آنها را در كشتن دجّال ياري دهي، تو را در وقت نماز مي فرستم، تا با آنها نماز بخواني كه آنها اُمّت مرحومه هستند».( [66] )

بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در منابع «زرتشتيان»

در منابع زرتشتيان تصريحات زيادي به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) شده است كه قسمتي از آنها را در اينجا مي آوريم:

1 _ در كتاب «زند» كه از كتب مقدّسه زرتشتيان است در باره انقراض اشرار و وراثت «صلحا» كه پس از درهم شكستن شوكت جبّاران و بيدادگران، زمام اُمور جامعه بشري را به دست خواهند گرفت، چنين مي گويد:

«لشكر اهريمنان با ايزدان دايم در روي خاكدان محاربه و كشمكش دارند، و غالباً پيروزي با اهريمنان باشد، امّا نه به طوري كه بتوانند ايزدان را محو و منقرض سازند; چه، در هنگام تنگي از جانب اورمزد كه خداي آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند ياري مي رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مي كشد، آنگاه فيروزي بزرگ

از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند، و تمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند، و بعد از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم كيهان به سعادت اصلي خود رسيده، بني آدم بر تخت نيكبختي خواهند نشست».( [67] )

2 _ در بخش «گاتها» كه يكي از بخشهاي چهارگانه «اوستا» است (بندهاي 8 و 9) نويدهائي در مورد ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)و سيطره جهاني آن حضرت كه قيام شكوهمند او طبق وعده هاي أنبياء در آخر الزمان به وقوع خواهد پيوست، چنين آمده است:

«و هنگامي كه سزاي اين گناهكاران فرا رسد پس آنگاه اي «مزدا» ! كشورت را «بهمن» در پايان برپا كند، از براي كساني كه دروغ را به دستهاي راستي سپرند، و خواستاريم از آناني باشيم كه زندگي تازه كنند».

3 _ باز در همان بخش «گاتها» تحت عنوان «بامداد روز» نويد ظهور يگانه منجي بشريّت كه در پايان جهان خواهد آمد، چنين آمده است: «كي اي «مزدا» ! بامداد روز فراز آيد، جهان دين راستين فرا گيرد، با آموزشهاي فزايش بخش پرخرد رهانندگان، كيانند آناني كه «بهمن» به ياريشان خواهد آمد، از براي آگاه ساختن، من تو را بر گزيدم اي أهورا».

نويسنده كتاب «بشارات عهدين» پس از آن كه اين دو بشارت را از «گاتها» نقل كرده است چنين مي نويسد: «مترجمِ «گاتها»، در پاورقي، «بهمن» را _ كه در اين دو بشارت پرچمدار نهضت آخرين معرفي شده _ نماينده توانايي و منش نيك و راستي و پارسايي دادار اهور مزدا، تفسير كرده، و روي اين اصل، توضيح اين دو فراز از «گاتهاي زرتشت» از

اين قرار است:

در پايان جهان پيش از رستاخيز عمومي آغاز سزاي گناهكاران است كه به دست تواناي نماينده قدرت و راستي و قدس و عدالت الهي _ به سزاي اين جهاني خود خواهند رسيد _ اين دولت با سعادت تنها براي كساني است كه دروغ را به دستهاي راستي سپرده، و منش زشت را در بوته فراموشي نهاده اند.

حقّاً آن زمان درخشان بامداد روز است كه صبح دولت حقّه الهيّه دميدن گيرد و دين راستين _ آيين ابدي آخرين _ سراسر جهان را فرا گيرد، آييني كه تمامي آموزشهاي پيامبران الهي در آن نمودار است، و آن يگانه نماينده قدرت و عدالت الهي، تمامي آموزشهاي صالح و پسنديده رهبران عاليقدر بشريّت را در سراسر جهان منتشر و عملي سازد.

چنان كه روشن است اين دو جمله، بشارت از ظهور موعود اسلام حضرت قائم آل محمّد(عليهم السلام) است، گر چه نامي از آن حضرت به ميان نياورده; ولي سلطنت عمومي و عدالت كلّي جهاني كه پيشگويي كرده بهترين نشانه آن بزرگمرد الهي است».( [68] )

4 _ جاماسب، در كتاب معروف خود «جاماسب نامه» كه حوادث گذشته و آينده جهان در آن ثبت شده، و احوالات پادشاهان، انبيا، اوصيا و اوليا را بيان مي كند ضمن مطالبي كه از قول زرتشت راجع به پيامبران بازگو مي نمايد، در مورد پيامبر گرامي اسلام و دولت جاودانه حضرت مهدي(عليه السلام) و رجعت گروهي از اموات ... چنين مي گويد:

«پيغمبر عرب، آخر پيغمبران باشد كه در ميان كوههاي مكّه پيدا شود، و شتر سوار شود، و قوم او شتر سواران خواهند بود، و با بندگان خود چيز خورد، و به روش

بندگان نشيند، و او را سايه نباشد و از پشت سر، مثل پيش رو ببيند. و دين او اشرف اديان باشد، و كتاب او باطل گرداند همه كتابها را، و دولت او تازيك _ يعني پادشاهي _ عجم را بر باد دهد، و دين مجوس و پهلوي را بر طرف كند، و نار سدير و آتش كده ها را خراب كند، و تمام شود روزگار پيشداديان و كيانيان و ساسانيان و اشكانيان».

آنگاه در باره ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) چنين مي گويد:

«و از فرزندان دختر آن پيغمبر كه خورشيد جهان و شاه زنان نام دارد كسي پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنيا كه مكّه باشد، و دولت او تا به قيامت متّصل باشد، و بعد از پادشاهي او دنيا تمام شود، و آسمان جفت گردد و زمين به آب فرو رود و كوهها برطرف شود، و اهريمن كلان را كه ضدّ يزدان و بنده عاصي او باشد بگيرد و در حبس كند و او را بكشد.

و نام مذهب او برهان قاطع باشد و حق باشد و خلايق را به يزدان بخواند، و زنده گرداند خلق را از بدان و نيكان، و نيكان را جزا دهد، و بدان را سزا دهد و بسياري از خوبان و پيغمبران زنده شوند، و از بدان گيتي و دشمنان خدا و كافران را زنده گرداند، و از پادشاهان اقوام خود را زنده كند كه فتنه ها در دين كرده باشند و خوبان بندگان يزدان را كشته باشند، و همه متابعان اهريمن و تبه كاران را بكشد و نام اين پادشاه

بهرام باشد . . .

و ظهور او در آخر دنيا باشد . . . و خروج او در آن زمان شود كه تازيان بر فارسيان غالب شوند، و شهرهاي عمّان خراب شود به دست سلطان تازيك، پس او خروج كند و جنگ كند و دجّال را ... بكشد.

و برود و قسطنطنيّه را بگيرد و علمهاي ايمان و مسلماني در آنجا برپا كند، و عصاي سرخ شبانان با هودار (كه موسي(عليه السلام)باشد) با او باشد، و انگشتر و ديهيم سليمان با او باشد، و جنّ و انس و ديوان و مرغان و درندگان در فرمان او خواهند بود . . .

و همه جهان را يك دين كند، و دين گبري و زرتشتي نماند، و پيغمبران خدا و حكيمان و پري زادان و ديوان و مرغان و همه اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفيد رويان در خدمت او باشند . . .»( [69] )

«جاماسب» در ادبيات ايران و عرب به لقب «فرزانه» و «حكيم» خوانده شده است، و پيش گويي هايي نيز به او نسبت داده اند، و ظاهراً حكيمي ستاره شناس بوده است، و به قول مؤلّف كتاب «حبيب السير»: وي شاگرد لقمان و برادر «گشتاسب» است، و در علم نجوم مهارت كامل داشته است.

علاّمه دهخدا در كتاب «لغت نامه» راجع به وي مي نويسد:

«نامه اي از او ديده شده كه به پارسي قديم است و نام آن فرهنگ ملوك و اسرار عجم است، و عنوان آن به نام گشتاسب شاه است، و نظرات كواكب را به رمز بيان نموده و مقارنات اختران را طالع وقت نهاده و بر آن زايچه حكم نموده.

گويند:

پنج هزار سال از روزگار آينده را باز نموده، از سلاطين و انبيا خبر داده، در آنجا حضرت موسي(عليه السلام) سرخ شبان با هودار و حضرت مسيح(عليه السلام) را پيغمبر خرنشين كه او را به نام مادر، باز خوانند. و از حضرت رسول عربي به «مهرآزما» تعبير كرده، و بعضي سخنان وي موافق روزگار گذشته است و برخي مخالف، والله أعلم بالصواب».( [70] )

مؤلّف كتاب «بشارات عهدين» پس از آن كه بشارتي را از كتاب «جاماسب» نقل مي كند ذيل كلمه جاماسب در پاورقي چنين مي نويسد:

«صاحبان سِيَر و تواريخ مي نويسند: ظهور جاماسب برادر گشتاسب بن سهراب به سال 4996 پس از هبوط ]حضرت[ آدم(عليه السلام) بوده، وي مدّتي در نزد زرتشت كسب معارف نموده و مدّتي هم شاگرد (چنكرمكهاجه) هندي بوده است.

وي در كتاب «جاماسب نامه» از زمان خود تا پنج هزار سال ]آينده را [پيش بيني نموده و قبرش در خفرك فارس است».( [71] )

5 _ باز در كتاب جاماسب، موافق برخي از مضامين بشارات گذشته در مورد دولت با سعادت حضرت مهدي(عليه السلام) و صلح بهائم و برافكندن ريشه ظلم و فساد، و همچنين حكومت واحد جهاني و اجتماع عموم بشريّت بر دين مبين اسلام، و اين كه حضرت مهدي(عليه السلام)پيرو اسلام و تابع دين جدّش پيامبر اكرم مي باشد، چنين مي گويد:

«مردي بيرون آيد از زمين تازيان از فرزندان هاشم، مردي بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، و بر دين جدّ خويش بود، با سپاه بسيار، روي به ايران نهد و آباداني كند، و زمين پر داد كند، و از داد وي باشد كه گرگ با ميش آب

خورد.

و مردم بسيار شوند، و عمر ديگر باز، به درازي كشد و باز گردد چنان كه مردي بود كه او را پنجاه فرزند بود نر و ماده، و كوه و دشت پر از مردم شود، و پر از حيوان شود، و همچون عروسي شود.

و همه كس به دين مهر آزماي (يعني دين حضرت محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)) باز آيند، و جور و آشوب از جهان برخيزد، چنان كه فراموش كنند كه چون سلاح بايد داشتن، و اگر وصف نيكويي آن كنم تلخ گردد اين زندگاني كه ما بدو اندريم».( [72] )

6 _ در «زند و هومن يسن» از ظهور شخصيّت فوق العاده اي بنام «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ) خبر داده و در باره نشانه هاي ظهور وي چنين مي گويد:

«نشانه هاي شگفت انگيزي در آسمان پديد آيد كه به ظهور منجي جهان دلالت مي كند، و فرشتگاني از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مي شوند، و به همه دنيا پيام مي فرستند».( [73] )

آنگاه به مقاومت شريران در برابر او اشاره كرده و نويد مي دهد كه سرانجام همگي در برابر او سر تعظيم فرود مي آورند.

7 _ هنگامي كه «گشتاسب» در مورد كيفيت ظهور «سوشيانس» و چگونگي اداره جهان مي پرسد، جاماسب حكيم، شاگرد زرتشت توضيح مي دهد:

«سوشيانس (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستي را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را همفكر و همگفتار و همكردار گرداند».( [74] )

در اينجا لازم است اين نكته را يادآور شويم كه، اعتقاد به ظهور «سوشيانس» در ميان ملّت ايران باستان

به اندازه اي رايج بوده است كه حتّي در موقع شكستهاي جنگي و فراز و نشيبهاي زندگي با يادآوري ظهور چنين نجات دهنده مقتدري، خود را از يأس و نا اميدي نجات مي دادند.

شاهد صادق اين گفتار اين كه، در جنگ قادسيّه پس از درگذشت رستم فرّخ زاد، سردار نامي ايران، هنگامي كه يزدگرد، آخرين پادشاه ساساني، با افراد خانواده خود آماده فرار مي شد، بهنگام خارج شدن از كاخ پرشكوه مدائن، ايوان مجلّل خود را مورد خطاب قرار داده و گفت:

«هان اي ايوان! درود من بر تو باد، من هم اكنون از تو روي برمي تابم تا آنگاه كه با يكي از فرزندان خود كه هنوز زمان ظهور او نرسيده است به سوي تو برگردم».

سليمان ديلمي مي گويد: من به محضر امام صادق(عليه السلام) شرفياب شدم و مقصود يزدگرد را از جمله «يكي از فرزندان خود» از آن حضرت پرسيدم، حضرت فرمود:

«او مهدي موعود(عليه السلام) و قائم آل محمّد(عليهم السلام) است كه به فرمان خداوند در آخر زمان ظهور مي كند. او ششمين فرزند من، و فرزند دختري يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر او مي باشد».( [75] )

با توجّه به اين كه «شاه زنان» معروف به «شهربانو»، مادر امام سجّاد(عليه السلام) _ بنابر مشهور _ دختر يزدگرد آخرين پادشاه ساساني است، روشن مي شود كه او واقعاً پدر حضرت ولي عصر(عليه السلام) مي باشد.

آنچه تا بدينجا گذشت نمونه هايي از نويدها و بشارتهاي جاويد كتب مقدّسه اهل اديان بود كه همه آنها با مضامين مختلف خود، آمدن يك مصلح بزرگ جهاني را به نام (مهدي موعود(عليه السلام)) در آخر الزّمان ن؏؇؏ه،وșǠروشني گواهي مي

دادند كه مسأله ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) اختصاص به اسلام ندارد، بلكه از نظر همه اُمّتها و ملّتها يك امر قطعي و مسلّم است كه بدون ترديد تحقّق خواهد يافت.

آري ! مطابق وعده هاي انبيا و نويدهاي كتب مقدّسه آسماني، سرانجام روزي فرا خواهد رسيد كه نماينده قدرت و قدس و عدالت الهي، آخرين جانشين رسول گرامي بنيانگذار حكومت واحد جهاني مهدي موعود منتظر _ عجّل اللّه تعالي فرجه _ از پشت پرده غيبت ظهور خواهد فرمود، و با ظهور مبارك آن وليّ مطلق الهي، همه پرده هاي ظلمت به كنار خواهد رفت، تاريكيها برچيده خواهد شد، از پليديها و ناپاكيها اثري نخواهد ماند، و جهان يكسره نوراني خواهد گشت.

بدان اميد كه در سايه سار پرچم ظفر بخش او نظاره گر تلألوژمين از پرتو انوار پروردگارش باشيم و ديده به جمال عدل مجسم روشن داريم و خداي را بر تحقق وعده هايش سپاس گوييم - انشاء الله - .

پاسخ(قسمت هفتم)

در اين باره بطور كلي مي توان گفت كه عقيده به مهدي موعود منجي عالم اختصاص به مسلمانان ندارد؛ بلكه تقريبا تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده شراكت دارند. پيروان تمام اديان و مذاهب اعتقاد دارند كه در يك مقطع تاريخي كه وضع جهان تيره و تار و تاريك مي گردد و جامعه بشري با بحران روبرو مي شود فساد و ظلم و بي ديني همه جا را فرا مي گيرد؛ در اين وقت است كه يك منجي با تاييد دست غيبي ظهور مي كند و ريشه ظلم و فساد را از ميان بشريت بر مي كند. اين مژده و نويد هم در كتابهاي آسماني يهود و نصاري و كتاب

مقدس زرتشتيان (كتاب زند و پازندو جاماسبنامه) آمده است و هم در كتاب هاي مقدس ديگر اديان و مذاهب ديده مي شود مانند: كتاب هاي مقدس براهمه و بودائيان.

و همه اديان بر عقيده به منجي موعود بسر مي برند و هر ملتي او را به لقب مخصوص مي شناسد زردشتيان او را بنام سوشيانس (نجات دهنده جهان) جهودان بنام سرور ميكائيلي يا مسيحاي منجي، مسيحيان بنام مسيح موعود، مسلمانان بنام مهدي موعود، و هر ملتي آن نجات دهنده غيبي را از خودش مي داند. زرتشتيان او را ايرياني و از پيروان زردتشت مي دانند و.. در اسلام منجي موعود بطور كامل معرفي شده، خلاصه اينكه عقيده بر منجي عالم براي ريشه كن كردن ظلم و فساد و شرك در تمام اديان مطرح است.

براي مطالعه تفصيلي منابع اديان ديگر به آدرس اينترنتي زير مراجعه كنيد:

www.alimamalmahdi.com /farsi

كتابهاي مختلفي هم در اين زمينه وجود دارد به عنوان نمونه:

1- امام مهدي در نظر اهل سنت، خسروشاهي، انتشارات اطلاعات

2- انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه حسين توفيقي، انتشارات مركز اديان و مذاهب، قم

3-در انتظار ققنوس، ترجمه مهدي عليزاده، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم (اين كتاب در زمينه سؤالات ديگر شما هم بسيار مفيد است).

پي نوشت ها

[1] _ مقدّمه كتاب «مهدي موعود» ترجمه سيزدهم بحار، ص 177، و مهدي انقلابي بزرگ، ص 57، به نقل از كتاب علائم الظهور.

[2] _ او خواهد آمد، ص 75.

[3] _ قاموس كتاب مقدّس، ص 806، به نقل از كتاب «او خواهد آمد»، ص 32.

[4] _ او خواهد آمد، ص 33، به نقل از قاموس مقدس، ص 219.

[5] _ ديباچه اي بر رهبري، ص 95 _ 96.

[6] _ ديباچه اي بر رهبري، ص

101 _ 102.

[7] _ او خواهد آمد، ص 87 _ 88.

[8] _ اسامي مقدس حضرت مهدي(عليه السلام) در كتابهاي مربوطه به تفصيل آمده است، و ما اسامي مذكوره را از اين كتابها نقل كرده ايم: النجم الثاقب، ص 31 _ 70، كتاب يأتي علي الناس زمان، ص 708 _ 711، اقوال الائمه، ج 1، ص 329، او خواهد آمد، ص 64 _ 70 و الزام الناصب ج 1، ص 481 _ 491

[9] _ ناگفته نماند كه نامها، كنيه ها و لقبهاي حضرت مهدي(عليه السلام)، در دو كتاب پر محتواي «الزام الناصب»، تأليف مرحوم حائري يزدي، و كتاب بسيار نفيس «نجم الثاقب» تأليف محدّث نوري _ طاب ثراه _ به تفصيل ذكر شده است.

در كتاب «الزام الناصب»، 186 نام، و در كتاب «نجم الثاقب» هم 182 نام براي آن حضرت ذكر گرديده است. كساني كه طالب شرح و معاني الفاظ ياد شده و اسامي مبارك آن حضرت مي باشند، مي توانند به كتاب «نجم الثاقب» از صفحه 31 تا 70 و جلد اوّل كتاب «الزام الناصب» از صفحه 481 تا 491 مراجعه فرمايند.

[10] _ اوپانيشاد، ترجمه محمّد داراشكوه (از متن سانسكريت) ج 2، ص 637.

[11] _ دلائل الامامة، ص 244 _ منتخب الاثر، ص 519 _ بحار الانوار، ج 52، ص 391، ح 214.

[12] _ بشارات عهدين، ص 246 _ علائم الظهور كرماني، ص 18 _ لمعات النور في كيفيه الظهور، ج 1، ص 19، نور الانوار، ص 86، نور هفتم.

[13] _ جگرنات به لغت سانسكريت نام بتي است كه هندوها آن را مظهر خدا مي دانند.

[14] _ علائم الظهور كرماني ص 17; لمعات شيرازي، ج

1، ص 18 ; نور الانوار، نور هفتم ; بشارات عهدين، ص 246 به نقل از كتاب زبدة المعارف، ذخيرة الالباب و تذكرة الاولياء.

[15] _ بشارات عهدين، ص 272 _ علائم الظهور كرماني، ص 18.

[16] _ بشارات عهدين، ص 245; او خواهد آمد، ص 66; علائم الظهور كرماني، ص 18.

[17] _ سوره اسراء، آيه 33، جهت اطلاع بيشتر به كتاب المحجّة ص 127 _ 129 مراجعه فرماييد.

[18] _ بحار الانوار، ج 52، ص 191، ح 24 ; بشارة الاسلام، ص 99 ; و منتخب الاثر، ص 292.

[19] _ ممتاطا: در زبان هندي به معني «محمّد» است.

[20] _ علائم الظهور كرماني، ص 18 _ او خواهد آمد، ص 80.

[21] _ بحار الانوار، ج 6، ص 306 از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) و ج 52، ص 254 از امام صادق(عليه السلام) _ كافي، ج 8، ص 36، 42 _ مهدي موعود، ص 1036، 1045 و بسياري از منابع ديگر از تفسير و حديث.

[22] _ او خواهد آمد، ص 65 به نقل از كتاب ريگ ودا، ماندالاي 4 و 16 و 24.

[23] _ بشارات عهدين ، ص 242 _ علائم الظهور كرماني، ص 17 _ او خواهد آمد ص 65.

[24] _ بحار الانوار ،ج 52، ص 312.

[25] _ بحار الانوار، ج 52، ص 321.

[26] _ سوره انبياء، آيه 105.

[27] _ عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 37، بندهاي 9 _ 38.

[28] _ همان، مزمور 96، بندهاي 10 _ 13، ص 1247، كتاب مقدّس.

[29] _ عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 72، بندهاي 1 _ 2، به نقل از بشارات عهدين، ص 248 و أنيس الاعلام، ج 5، ص

92، 93.

[30] _ يسيّ به معناي قوي، پدر حضرت داود و نوه «راعوت» است، و به طوري مشهور بود كه داود را پسر «يسيّ» مي ناميدند، در صورتي كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمي داشته و از پيغمبران بزرگ «بني اسرائيل» بوده است. (قاموس كتاب مقدس).

و اما «راعوت» زني است از «مؤاب» كه سر زميني است در شرق درياي لوط، كه با «يوغي» وصلت كرد و از او صاحب فرزندي بنام عويد _ عويبد _ شد كه جدّ حضرت داود(عليه السلام) باشد. (لغت نامه دهخدا، حرف راء، ص 86).

[31] _ تورات، كتاب اشعياي نبي، باب 11، پندهاي 1 _ 10، ص 1548، كتاب مقدّس.

[32] _ به بشارت دوم، عنوان هفتم، مراجعه فرماييد.

[33] _ بشارة الاسلام، ص 197، 247، منتخب الأثر، ص 474، مستدرك حاكم، ج 4 ص 514 و بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.

[34] _ تورات، كتاب اشعياي نبي، باب دوم، بندهاي 2 _ 4.

[35] _ كتاب مقدّس، كتاب اشعياي نبي، ص 1046 باب 32، بندهاي 16 _ 18

[36] _ كتاب مقدّس، كتاب اشعياي نبي، ص 1090، باب 65، بندهاي 23 _ 25.

[37] _ وادي يهوشافاظ، نام صحرايي در نزديكي بيت المقدّس است كه اكنون وادي «قدرون» ناميده مي شود. (لغت نامه دهخدا، حرف قاف، قدرون، ص 177).

[38] _ كتاب مقدّس، كتاب بوئيل نبي، ص 1327، باب 3، بندهاي 2 و 3.

[39] _ كتاب مقدّس، كتاب بوئيل نبي، ص 1328، باب 3، بندهاي 12 و 13.

[40] _ كتاب مقدّس، كتاب عاموس نبي، ص 1333، باب 4، بندهاي 12 و 13.

[41] _ افرايم: نام پسر دوم حضرت يوسف(عليه السلام) است.

[42] _ يهودا:

نام پسر يعقوب و برادر بزرگ يوسف از مادر ديگر به نام ليا _ لاياليا _ است، كه حضرت داود و ملوك بني اسرائيل و حضرت عيسي(عليه السلام) از نسل او مي باشند. (لغت نامه دهخدا، حرف ياء، يهودا).

[43] _ تورات، كتاب هوشع نبي، ص 1314، باب 5، بندهاي 14 و 15.

[44] _ همان، كتاب زكرياي نبي، ص 1382، باب 14، بندهاي 1 _ 10.

[45] _ البداية والنهاية، ابن كثير، ج 1، ص 143.

[46] _ بحار الانوار، ج 53، ص 59، ح 47 _ معاني الاخبار، ص 407.

[47] _ عقائد الاماميّه، ج 1 ص 270.

[48] _ ظاهراً اين كلمه اشاره به همان آيه شريفه: (وَأَعِدُّوُا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة)مي باشد.

[49] _ كتاب مقدّس، كتاب حزقيال نبي، ص 1265، باب 39، بند 17 _ 23.

[50] _ قاموس كتاب مقدّس، ماده «پسر خواهر»، ص 219.

[51] _ كتاب مقدّس، كتاب حجّي نبي، ص 1367، باب 2، بندهاي 6 _ 9.

[52] _ كتاب مقدّس، كتاب صفيناي نبي، ص 1363، باب 3، بندهاي 5 _ 9.

[53] _ كتاب مقدّس، كتاب دانيال نبي، ص 1309، باب دوازدهم، بندهاي 1 _ 12.

[54] _ كتاب مقدّس، انجيل متي، ص 41، باب 24، بندهاي 1 _ 8، 23 _ 28،29 _ 37 و 42 _ 46.

[55] _ كتاب مقدّس، انجيل متي، ص 44، باب 25، بندهاي 31 _ 34.

[56] _ انجيل متي، باب 19، بندهاي 28 و 29.

[57] _ كتاب مقدّس، انجيل مرقس، ص 77، باب 13، بندهاي 1 _ 9 و 32 الي 37.

[58] _ كتاب مقدّس، انجيل لوقا، ص 116 باب 12، بندهاي 35 و 36 و 37 _ 40.

[59] _

انجيل لوقا، باب 21، بندهاي 25 _ 27.

[60] _ كتاب مقدّس، انجيل يوحنّا، ص 152، باب 5، بندهاي 26 _ 28.

[61] _ كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنّا، ص 408، باب 12، بندهاي 1 _ 5 و 7 _ 10.

[62] _ كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنّاي رسول، ص 417، باب 19، بندهاي 11 _ 18.

[63] _ رساله پولس رسول به روميان، ص 252، باب 8، بند 18.

[64] _ رساله پولس رسول به روميان، ص 261، باب 15، بند 12.

[65] _ رساله اول پولس به تسالونيكيان، ص 330، باب 4، بندهاي 15 _ 17

[66] _ بحار الانوار، ج 52، ص 181.

[67] _ بشارات عهدين، ص 237.

[68] _ بشارات عهدين، استدراكات، بعد از مقدّمه چاپ دوّم، ص 10 و 11.

[69] _ لمعات النور، ج 1 ص 23 _ 25.

[70] _ لغتنامه دهخدا، ص 6469، ستون 1.

[71] _ بشارات عهدين، ص 243.

[72] _ بشارات عهدين، ص 258، به نقل از جاماسب نامه.

[73] _ او خواهد آمد، ص 108.

[74] _ همان، به نقل از جاماسب نامه، ص 121 و 122.

[75] _ بحار الأنوار، ج 51 ص 164.

منجي نزد مسيحيان كيست؟
پرسش

منجي نزد مسيحيان كيست؟

پاسخ

حضرت مسيح (ع) مبعوث شد تا مردم را بشارت دهد. كلمه "انجيل" از لغت يوناني گرفته شده وبه معناي "خبر خوش" وبشارت به رهايي آمده است. اين بشارت همان قيام ملكوت خداوند ويا به تعبير ديگري مي توان از آن به حكومت توحيدي در سطح كره زمين ياد نمود.

در كتاب مقّدس مي خوانيم: "بر من واجب است تا تمام شهرها را به ملكوت خدا بشارت دهم وبراي اين امر فرستاده شده ام". {پاورقي . كتاب مقدس، عهد جديد، ص 205، رقم 43. پاورقي}

در انجيل متّي آمده است: "حضرت عيسي در جميع شهرها ودهات سير مي كرد ودر مجامع آنها مردم را تعليم وبه ملكوت بشارت مي داد". {پاورقي . انجيل متّي، 35/62/9. پاورقي}

در كلمات حضرت مسيح كلمه "فرزند انسان" زياد به چشم مي خورد، در انجيل متّي آمده است: "به حقّ مي گويم كه از ميان حاضرين در اين مكان كساني هستند كه مرگ را نمي چشند تا اينكه فرزند انسان را مشاهده نموده كه در ملكوتش مي آيد". {پاورقي . كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل متّي، ص 84-82، رقم 28-13. پاورقي}

ونيز مي خوانيم: "همان گونه كه برق از مشرق طلوع كرده وهمه را روشن مي كند آمدن فرزند انسان نيز اين چنين است".

{پاورقي . همان، ص 104، رقم 27. پاورقي}

ونيز مي خوانيم: "به همين جهت آماده باشيد، در ساعتي كه انتظار آن را نمي كشيد فرزند انسان خواهد آمد".

{پاورقي . همان، 44/105/24. پاورقي}

مقصود از "فرزند انسان" كيست؟ مسيحيان درصدد آن هستند كه بر حضرت مسيح منطبق سازند، ولي از قرائن وشواهد موجود استفاده مي شود كه مقصود از "فرزند انسان" شخصي غير از مسيح است كه همان حضرت مهدي (ع) باشد:

الف) در انجيل يوحنا

از حضرت مسيح مي خوانيم: "من طالب مجد وعظمت خود نيستم در آنجا كسي است كه آن را مي طلبد وحكم مي كند". {پاورقي . همان، انجيل يوحنّا، ص 317، رقم 50. پاورقي}

ب) از عباراتي كه در انجيل متّي آمده به خوبي استفاده مي شود كه "فرزند انسان" در آن عبارات غير از حضرت مسيح است كه در آخرالزمان به جهت پياده كردن ملكوت خداوند ظهور كرده وعيسي بن مريم او را متابعت ومشايعت خواهد نمود.

ظهور منجي در اناجيل در چه وقتي معين شده است؟
پرسش

ظهور منجي در اناجيل در چه وقتي معين شده است؟

پاسخ

از برخي عبارات اناجيل به دست مي آيد كه وقت ملكوت آسمان ها كه همان حكومت عدل جهاني توحيدي در روي زمين است، آخرالزمان معين شده است.

حضرت عيسي (ع) در مورد مقدمات برپايي ملكوت خداوند مي گويد: "وزود است كه خبر از جنگ ها وشايعات بشنويد، مبادا كه فزع كنيد؛ زيرا حدوث آنها حتمي است، ولي نهايت عالم نخواهد بود".

{پاورقي . كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل متّي، ص 102، رقم 6. پاورقي}

ونيز مي فرمايد: "...آنكه تا نهايت باقي مي ماند اوست كسي كه خلاصي مي يابد".

{پاورقي . همان، 13/103/24. پاورقي}

واين مطلب موافق رواياتي است كه از رسول اكرم (ص) رسيده واشاره دارد به اينكه: "المهديّ يخرج في آخر الزمان"؛ "مهدي در آخرالزمان خروج خواهد نمود."

{پاورقي . الغيبة، طوسي؛، ص 178. پاورقي}

اوصاف ياران منجي در اناجيل چيست؟
پرسش

اوصاف ياران منجي در اناجيل چيست؟

پاسخ

در اناجيل مسيحيان اوصافي براي ياران منجي بشريت ذكر شده كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - اطاعت: در انجيل مرقس آمده است: "به حقّ به شما مي گويم: هركس كه همانند طفل، ملكوت خدا را نپذيرد در آن داخل نخواهد شد". مثال به طفل اشاره به اطاعت{پاورقي . كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل مرقس، ص 157، رقم 15. پاورقي}

مطلق است.

2. عمل به احكام: در انجيل متّي آمده است: "اين گونه نيست كه هر كسي ياربّ ياربّ بگويد داخل در ملكوت آسمان ها شود، بلكه هر كس به خواست پروردگار عمل كند در آسمان هاست".

{پاورقي . همان، انجيل متّي، 21/56/7. پاورقي}

3. استضعاف: در انجيل لوقا آمده است: "خوشا به حال شما اي فقرا، زيرا براي شماست ملكوت خداوند. خوشا به حال شما اي گرسنگان در امروز، زيرا در آينده سير خواهيد شد. خوشا به حال شما اي گريه كنندگان، زيرا در آينده خندان خواهيد شد. اين در حالي است كه در جاي خود "ملكوت آسمان" به عصر ظهور تطبيق شده است".

{پاورقي . همان، انجيل لوقا، ص 210، رقم 21ù20. پاورقي}

آيا در اناجيل به علائم ظهور منجي اشاره شده است؟
پرسش

آيا در اناجيل به علائم ظهور منجي اشاره شده است؟

پاسخ

در انجيل متّي آمده است: "...ودر آن هنگام كه عيسي در باغ زيتون نشسته بود شاگردانش به نزد او آمده وبا او خلوت كردند واز او سؤال نمودند: به ما بگو: در چه زماني اين امور تحقّق خواهد يافت وعلامت ونشانه آمدن تو وپايان عالم چيست؟" {پاورقي . كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل متّي، اصحاح 24، ص 102، رقم 3. پاورقي}

ونيز مي خوانيم: "وزود است كه خبر از جنگ هايي مي شنويد... مبادا كه فزع كنيد زيرا وقوع آنها حتمي است".

{پاورقي . انجيل متّي، 6/102/24. پاورقي}

ونيز آمده است: "وهنگامي كه فرزند انسان در مجد وعظمتش مي آيد ودر حالي كه ملائكه او را همراهي مي كنند بر روي عرش عظمتش مي نشيند وجميع امتّ ها نزد او محشور خواهند شد...".

{پاورقي . كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل متّي، اصحاح 25، ص 107، رقم 34-31. پاورقي}

در انجيل لوقا آمده است: "فريسيّون از او سؤال نمودند: چه زماني ملكوت خداوند مي آيد؟ او در جواب فرمود: ملكوت خدا غيرمترقّبه مي آيد". {پاورقي . انجيل لوقا، 20/252/17. پاورقي}

ونيز مي خوانيم: "وهنگامي كه خبر از جنگ ها وفتنه ها شنيديد فزع نكنيد زيرا اين امور بايد در ابتدا تحقق يابد ولي اين پايان عالم نيست. آن گاه به آنان فرمود: زود باشد كه امتي بر امتي ومملكتي بر مملكتي قيام كند وزلزله هاي شديد وگرسنگي ها وقحطي ها در مكان هاي زيادي به وقوع پيوندد وزود است كه امور خوفناك ونشانه هاي بزرگي حادث گردد".

{پاورقي . انجيل لوقا، 11-9/265/21. پاورقي}

يهوديت و مهدويت

آيا اعتقاد به ظهور منجي در اديان ديگر همانند دين زردتشت و موسي(ع) وجود دارد؟
پرسش

آيا اعتقاد به ظهور منجي در اديان ديگر همانند دين زردتشت و موسي(ع) وجود دارد؟

پاسخ

آري در ديگر اديان همانند دين زردتشت و يهود به ظهور منجي و مصلح جهاني اعتقاد وجود دارد.

در آيين زرتشت سه منجي به نام هاي "هوشيندر"، "هوشيذرما" و "سوشيانس" از نسل زرتشت مطرح است. گويند: آن سه به ترتيب و يكي پس از ديگري جهان را پر از عدل خواهند كرد. از جمله مهم ترين آنان، آخرين ايشان است كه او را سوشيانس پيروزگر خوانند.(1) كه پس از ظهور، دين را در جهان رواج خواهد داد، فقر و تنگدستي را ريشه كن مي كند و مردم جهان را هم فكر، هم گفتار و هم كردار مي گرداند.

آيين هندو

در آيين هندو نيز از نجات دهنده و موعود به نام "آواتا" سخن به ميان آمده(2) و در منابع هندوها در كتاب اوپانيشا مطرح شده است.(3) مظهر ويشنو (مظهر دهم) كه در انقضاي كلي يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيد ظاهر مي شود، در حالي كه شمشير برهنة درخشاني به صورت ستارة دنباله دار در دست دارد. شريران را تماماً هلاك مي سازد و خلقت را از نو تجديد مي كند و پاكي را رجعت خواهد داد. مظهر دهم در انقضاي عالم ظهور خواهد كرد.(4) در يكي از كتاب هاي ديگر هندوها آمده است: گردش دنيا به پادشاه عادلي در آخر الزمان تمام شود كه پيشواي ملائكه و پريان و آدميان باشد. حق همراه او است و آنچه در درياها و كوه ها پنهان شده باشد، همه را به دست مي آورد. از آسمان ها و زمين، آنچه باشد، خبر دهد و

از او كسي بزرگتر به دنيا نيايد.(5) در آيين بودايي كه يكي از شاخه هاي كشين هندويي است، مسئله انتظار مطرح شده و شخصيت مورد انتظار بوداي پنجم مي باشد.(6)

آيين يهود

در آيين يهود نيز از شخص موعود سخن گفته شده است گرچه يهوديان در اين كه موعود كيست، اختلاف نظر دارند. چون يهوديان به حضرت مسيح ايمان نياورده اند، موعود آنان هنوز ظهور نكرده است. با اين حساب انتظار در يهوديت كيفيت ويژه مي يابد، ولي آنچه يهوديان بر آن اتفاق دارند، خروج شخص در آخر زمان است كه كوكب افروز مي باشد و روي زمين را به نور رب كريم روشن مي گرداند... يهوديان به انتظار او زمان مي گذرانند.(7) موعود كسي است كه به عدالت داوري كند و مظلومان زمين را به راستي حكم راند و گرگ با بره سكونت كرده و پلنگ يا بزغاله خوابد... در تمام كوه مقدس، ضرر و فسادي ديده نشود؛ زيرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.(8)

آيين مسيحيت

مسيحيان نيز در انتظار مصلح جهاني هستند و اگر چه باور دارند كه او حضرت عيسي مسيح(ع) است كه از آسمان نزول كرده و جهان را پر از عدل خواهد كرد. در انجيل مرقس آمده است: "پس بيدار باشيد، زيرا نمي دانيد در چه وقت صاحب خانه مي آيد، در شام يا نيمه شب، يا بانگ خروس، يا صبح! مبادا ناگهان آمده، شما را خفته يابد!".(9)

پي نوشت ها:

1. جاماست نامه، ص 121، به نقل از فريده گل محمدي، رسالت جهاني حضرت مهدي، ص 99.

2. اديان و مهدويت، ص 19.

3. كتاب اوپانيشاد، ص 737.

4. معارف اسلامي در جهان معاصرع ص 245.

5.

اديان و مهدويت، ص 19.

6. رسالت جهاني مهدي(عج) ص 103 _ 104.

7. ترجمه الملل و النحل، ج 1، ص 312.

8. رسالت جهاني مهدي، ص 106.

9. همان، ص 109.

كدام پيامبر تعبير خواب هاي زيادي درباره امام زمان (عج) در كتابهايش آمده است؟
پرسش

كدام پيامبر تعبير خواب هاي زيادي درباره امام زمان (عج) در كتابهايش آمده است؟

پاسخ

چنين موضوعي در روايات ما نيست. بله مسلم است كه پيامبران الهي - از آدم تا خاتم - از وجود حضرت امام زمان(عج) مطلع بودند و پيروان خود را به وجود ايشان بشارت مي داده اند. اما اين كه پيامبري تعبيرخواب هاي زيادي در كتابهايش آمده باشد در روايات ما نيست.

همچنين اصل كتاب هاي آن پيامبران در دسترس ما نيست بله در اسفار و كتاب هاي عهد عتيق (كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان) كتابي با نام دانيال نبي(ع) معروف است كه اشاراتي به خواب هاي وي درباره منجي دارد. اما اين كه اين اشارات به حضرت عيسي(ع) است يا حضرت مهدي(ع) نياز به بررسي دقيق تري دارد اگر چه برخي تعبيرات، نشان مي دهد كه وي به حضرت مهدي(عج) اشاره دارد. اگر خواستيد بنويسيد تا مطالب آن كتاب را برايتان ارسال كنيم.

آيا در كتاب مقدس يهود سخن از انتظار فرج به ميان آمده است؟
پرسش

آيا در كتاب مقدس يهود سخن از انتظار فرج به ميان آمده است؟

پاسخ

شور والتهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاريخ پرفراز ونشيب يهوديت موج مي زند. در عهد قديم از كتاب مقدس، سفر مزامير داوود، مزمور 37 مي خوانيم: "به جهت وجود اشرار وظالمين مأيوس مشو؛ زيرا نسل ظالمين از روي زمين برچيده خواهد شد ومنتظرين عدل الهي وارثان زمين خواهند شد. وكساني كه مورد لعن الهي واقع گردند بينشان تفرقه خواهد افتاد. وانسان هاي صالح كساني هستند كه وارثان زمين شده وتا پايان تاريخ در روي زمين زندگي خواهند كرد".

{پاورقي . كتاب مقدس، سفر مزامير داوود. پاورقي}

تب وتاب انتظار دخالت اعجازآميز خداوند در دوران سيطره واليان رومي بر فلسطين به اوج خود رسيد، وبه همين علّت هنگامي كه يحياي تعميد دهنده ندا داد:

"توبه كنيد، زيرا ملكوت آسمان نزديك است." {پاورقي . متّي، 2/3. پاورقي}

توده هاي مردم پيام او را با جان ودل شنيدند، كلمات هيجان آور او دل هاي شنوندگان را تكان مي داد والهام بخش گروه هاي ستمديده وبينوايي بود كه همواره آتش شوق انتظار براي قيام "مسح شده خدا" در قلوبشان زبانه مي كشيد.

منجي نزد يهود چه كسي است؟
پرسش

منجي نزد يهود چه كسي است؟

پاسخ

با مراجعه به كتاب هاي مقدس يهود پي مي بريم كه اشارات وتصريحات فراواني به مسأله موعود جهاني شده است. واز جمله كتاب هايي كه در آنها به اين موضوع اشاره شده: كتاب دانيال نبي، حجّي نبي، صفيناي نبي، اشعياي نبي وزبور داوود است.

لذا در قرآن كريم مي خوانيم: {وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ}؛ "وبه تحقيق در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه همانا زمين را بندگان{پاورقي . سوره انبياء، آيه 105. پاورقي}

صالح من به ارث خواهند برد."

در زبور داوود مي خوانيم: "بار خدايا! حكومت خود را به ملك ببخش وعدالتت را به فرزند مَلِك عطا فرما تا به نيكي بين مردم حكم كرده وبر افتادگان انصاف دهد... تمام پادشاهان بر او خضوع كرده وهمه ملت ها خدمت گذار او گردند...".

{پاورقي . كتاب مقدس، عهد قديم، مزامير، مزمور 72، ص 1212-1210، رقم 17-1. پاورقي}

مهدويت در ساير اديان الهي

آيا اديان ديگر چون مسيحيت و يهودي به ظهور مصلح آخرالزمان اعتقاد دارند؟ آيا منظور آن ها از مصلح آخرالزمان حضرت مهدي(عج) است؟
پرسش

آيا اديان ديگر چون مسيحيت و يهودي به ظهور مصلح آخرالزمان اعتقاد دارند؟ آيا منظور آن ها از مصلح آخرالزمان حضرت مهدي(عج) است؟

پاسخ

همه پيروان اديان الهي و برخي از پيروان غير اديان الهي عقيده دارند كه در يك عصر بحراني جهان كه فساد و ظلم بيداد مي كند، نجات دهنده بزرگ و مصلح جهاني ظهور مي كند و اوضاع آشفته جهان را اصلاح نموده و عدل را گسترش مي دهد.(1) گرچه در اين كه مصلح جهاني كيست، داراي چه ويژگي هايي است، نام او چيست و منسوب به كدام ملت و دين است، اختلاف نظر دارند.(2) هر ملتي او را با لقب مخصوص و ويژگي هايي مي شناخته و او را از خودشان مي دانند. زرتشتيان او را ايراني و از پيروان زرتشت مي دانند.(3) جهودان، از بني اسرائيل و عيسويان او را مسيح موعود مي خوانند .

در اين جا به برخي از اديان اشاره مي شود كه در آنها از مصلح جهاني سخن گفته شده است:

1 - آيين زرتشت

در آيين زرتشت سه منجي به نام هاي هوشيذر، هوشيذر ما و سوشيانس (نجات دهنده مرگ) از نسل زرتشت مطرح است. گويند: آنان پس از ديگري جهان را پر از عدل خواهند كرد. از جمله، مهم ترين آنان، آخرين ايشان است كه او را سوشيانس پيروز گر مي خوانند(4) كه پس از ظهور، دين را به جهان رواج خواهد داد؛ فقر و تنگدستي را ريشه كن كرده و مردم جهان را هم فكر، هم گفتار و هم كردار مي گرداند.(5)

2 - آيين هندي

در آيين هندو نيز از نجات دهنده و موعود، به نام "آواتا" سخن به ميان آمده و در منابع هندوها در كتاب اوپانيشا مطرح شده است.(6)

مظهر ويشنو (مظهر دهم) كه در انقضاي كلي يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيد ظاهر مي شود، درحالي كه شمشير برهنه درخشاني به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد. شريران را تماماً هلاك مي سازد و خلقت را از نو تجديد مي كند و پاكي را رجعت خواهد داد. مظهر دهم در انقضاي عالم ظهور خواهد كرد.(7) در يكي از كتاب هاي ديگر هندوها آمده است: گردش دنيا به پادشاه عادلي در آخرالزمان تمام شود كه پيشواي ملائكه و پريان و آدميان باشد. حق همراه او است و آنچه در درياها و كوه ها پنهان شده باشد، همه را به دست مي آورد. از آسمان ها و زمين، آنچه باشد، خبر دهد و از او كسي بزرگتر به دنيا نيايد.(8) در آيين بودايي كه يكي از شاخه هاي كشين هندويي است، مسئله انتظار مطرح شده و شخصيت مورد انتظار بوداي پنجم مي باشد.(9)

3 - آيين يهود

در آيين يهود نيز از شخص موعود سخن گفته شده است. گر چه يهوديان در اين كه موعود كيست، اختلاف نظر دارند. چون يهوديان به حضرت مسيح ايمان نياورده اند، موعود آنان هنوز ظهور نكرده است. با اين حساب انتظار در يهوديت كيفيت ويژه مي يابد، ولي آنچه يهوديان بر آن اتفاق دارند، خروج شخص در آخر زمان است كه كوكب افروز مي باشد و روي زمين را به نور رب كريم روشن مي گرداند... يهوديان به انتظار او زمان مي گذارنند.(10) موعود كسي است كه به عدالت داوري كند و مظلومان زمين را به راستي حكم راند و گرگ با بره سكونت كرده و پلنگ با بزغاله خوابد... در تمام كوه مقدس، ضرر و فسادي ديده نشود؛ زيرا جهان از معرفت

خداوند پر خواهد شد.(11)

4 - آيين مسيحيت

مسيحيان نيز در انتظار مصلح جهاني هستند و اگر چه باور دارند كه او حضرت عيسي مسيح(ع) است كه از آسمان نزول كرده و جهان را پر از عدل خواهد كرد.(12) در انجيل مرقس آمده است: "پس بيدار باشيد، زيرا نمي دانيد در چه وقت صاحب خانه مي آيد، در شام، يا نيمه شب، يا بانگ خروس، يا صبح! مبادا ناگهان آمده، شما را خفته يابد!".(13)

5 - آيين اسلام

همان طور كه مي دانيد و اشاره كرده ايد، يكي از مسايل بسيار مهمي كه در اسلام نيز بدان پرداخته شده، مصلح جهاني است. ما شيعيان عقيده داريم كه مصلح جهاني امام زمان(عج) است كه در آيات (14) و روايات(15) بدو اشاره شده است.

امام زمان(عج) همان مهدي(ع) است كه جهان را پر از عدل و داد مي كند، همان گونه كه پر از ظلم شده است.(16) اعتقاد به مهدي(عج) از بديهات تفكر شيعي است. انديشمندان اهل سنت نيز باور دارند كه جهان در انتظار حضرت مهدي(عج) است.

ابن ابي الحديد كه از عالمان اهل سنت است مي گويد:

"ميان همه فرقه هاي مسلمان اتفاق قطعي است كه عمر دنيا به پايان نمي رسد، مگر پس از ظهور مهدي(عج)"(17)

از آنچه گذشت مي توان نتيجه گرفت كه همه اديان الهي و برخي اديان غير الهي درخصوص مصلح جهاني اتفاق نظر دارند؛ ولي نمي توان قضاوت نمود كه مقصود آنان از مصلح جهاني امام زمان(ع) مي باشد كه در اسلام بدو اشاره شده است. گرچه برخي از نشانه ها و مشخصاتي كه در ساير اديان براي مصلح جهاني ذكر شده، درباره امام زمان(ع) نيز هم خوان است.(18)

با توجه به اين كه بشارت به ظهور مصلح جهاني در

اديان الهي بيان شده و مسئله ظهور حضرت مهدي(عج) در اديان الهي، پيش از تحريف شان وجود داشته، مصلح تمام اديان الهي، مهدي موعود است و مقصود دين شان همين است، اما پيروان آنها در تطبيق و تعيين مصداق به خطا رفته اند.

پي نوشت ها:

1 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 76.

2 - همان؛ فريده گل محمدي آرمان، رسالت جهاني حضرت مهدي، ص 98 به بعد.

3 - ابراهيم اميني، همان.

4 - جاماسب نامه، ص 121، به نقل از فريده گل محمدي، همان، ص 99.

5 - همان؛ اديان و مهدويت، ص 19.

6 - كتاب اوپانيشاد، ص 737.

7 - معارف اسلامي در جهان معاصر، ص 245.

8 - اديان و مهدويت، ص 19.

9 - رسالت جهاني مهدي(عج) ص 103 - 104.

10 - ترجمه الملل و النحل، ج 1، ص 312.

11 - رسالت جهاني مهدي، ص 106.

12 - رسالت جهاني مهدي(عج)، ص 109.

13 - انجيل مرقس، با اقتباس از رسالت جهاني مهدي(ع) ص 109.

14 - قصص () آيه 5.

15 - بحارالانوار، ج 51، ص 67 به بعد.

16 - المهدي موعود، ج 2، ص 72؛ كتاب الغيبة نعماني، ص 425.

17 - منتخب الاثر، ص 11 به بعد.

18 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان 76 - 77.

زردشتى، بودايى - هندى، يهودى، مسيحى و سنى هر كدام چه طور اعتقادى به مصلح دارند؟
پرسش

زردشتى، بودايى - هندى، يهودى، مسيحى و سنى هر كدام چه طور اعتقادى به مصلح دارند؟

پاسخ

ظهور يك فرد برگزيده و مصلح بزرگ جهانى، در آخرين دوره هاى تاريك و بحرانى دنيا، به منظور نجات بشريت از چنگال اهريمن ظلم و فساد و تأمين عدالت عمومى و آزادى فردى در سراسر گيتى موضوعى است كه از دير زمان پيروان اديان آسمانى بدان ايمان داشته و در انتظار آن بوده اند مطالعه كتب عهدين يعنى تورات و انجيل و كتاب زرتشتيان كه هم اكنون در دسترس است و بررسى عقايد هند و مصريان قديم و برخى از ملل ديگر، اين حقيقت را روشن ساخته و سابقه آنرا از قديم ترين ازمنه تاريخ بشر ثابت مى كند ولى آنچه مسلم است در اين خصوص دين مقدس اسلام و مذهب شيعه بيش از سائر مذاهب و اديان است زيرا مسلمانان خواه شيعه و خواه سنى معتقدند كه اين نجات دهنده و مصلح بزرگ جهانى كه بالاخره روزى خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد مى كند پس از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد مهدى قائم از دودمان پيامبر اسلام و فرزندان امير مؤمنان على(عليه السلام) و زهراى اطهر دخت والاگهر پيامبر(صلى الله عليه وآله)است.

بطوريكه در مذاهب اصلى زردشت مى خوانيم زردشت معتقد بود كه پيوسته در نيروى تضاد خير و شر يا نور و ظلمت يكى بنام اورامزدا يا يزدان منبع روشنايى و دانش وسيع و ديگرى بنام اهريمن منشأ جهل و تاريكى و فساد دائماً در كشمكش و نزاع هستند تا زمانى كه موشيانس يعنى نجات دهنده دنيا كه در

سر هزاره سوم بعد از زردشت مى آيد ظهور كند و اين زد و خورد سرانجام با شكست كامل اهريمن پايان پذيرد و ظلم و فساد و شر و بدى بكلى از جهان ريشه كن شود.

و با اينكه طبق نوشته محققين تمام كتب زردشتى دستخوش تغيير و تحريف شده است مع الوصف پيشگوييهاى زردشت راجع به نجات دهنده دنيا در منابع با جزئى اختلافى كه از تصرف بعدى ناشى شده است با اخبار اسلامى و آنچه شيعيان جهان درباره امام زمان(عج) نقل كرده و بدان ايمان دارند، مطابقت كامل دارد.

و در كتب عهد قديم يعنى كتب مقدس مانند زبور داود، كتاب دانيال اشياى نبى و غير آنها سخن از مصلح مذكور به ميان آمده است مثلاً در مزبور 37 از مزامير حضرت داود پيامبر خداوند به وى تسلى مى دهد كه از كثرت شريران واهمه نداشته باش زيرا سرانجام همه آنها نابود خواهند شد و اما منتظران خداوند وارث زمين خواند بود. حليمان وارث زمين خواهند شد... خداوند روزهاى صالحان را مى داند و ميراث ايشان ابدى خواهد بود.

و در قرآن مجيد هم آمده كه ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر الارض يرثها عبادى الصالحون يعنى مادر زبور بعد از ذكر نوشتيم كه زمين را بندگان صالح ما وارث خواهند شد و منظور از ذكر در آيه تورات دانسته شده است و نمونه هاى ديگرى هم در كتابهاى دانيال نبى و در كتاب صفياى نبى و حقوق نبى و زكريا و اشعياى نبى آمده است كه براى تفاصيل آنها به كتاب موعودى كه جهان در انتظار اوست نوشته آقاى على دوانى مراجعه شود.

و از

كتب جديد در انجيل متى باب 24 مى گويد: چون عيسى(عليه السلام)... ليكن هر كه تا به انتها صبر كند نجابت يابد و به اين بشارت ملكوت، در تمام عالم موعظه خواهد شد... اينكه شما را از پيش خبر دادم همچنانكه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مى شود، ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد و پسر انسان را ببيند كه برابرهاى آسمان، باقوت و جلال عظيم مى آيد... و در برخى ديگر از كتابهاى عهد جديد نيز به عنوان پسر انسان و ظهور وى آمده است و در بسيارى از احاديث شيعه و اهل سنت وارد شده كه وقتى امام زمان(عج) ظاهر شود حضرت عيسى(عليه السلام) فرود مى آيد وبا آن حضرت نماز مى گزارد.

و درباره اعتقاد اهل سنت به حضرت مهدى(عج) مى توانيد به كتابهايى از جمله دادگستر جهان موعودى كه جهان در انتظار اوست و مهدى موعود مراجعه فرمائيد.

نظر يهوديان , مسيحيان , زرتشتيان و اهل سنت در باره امام زمان (عج ) چيست ؟
پرسش

نظر يهوديان , مسيحيان , زرتشتيان و اهل سنت در باره امام زمان (عج ) چيست ؟

پاسخ

آنچه در اديان بزرگ الهي به طور قطع و مسلم وجود دارد وعده آمدن مصلح كل جهاني است. البته جزئيات آن دركتب مقدس متفاوت است و تحريفاتي كه در آنها انجام گرفته مشكلاتي را در تعيين دقيق مشخصات آن ايجاد كردهاست. ولي در عين حال اصل انتظار مصلح و پديد آمدن حكومت حق و عدل واحد جهاني در اديان بزرگ الهي وجوددارد. در متون اهل تسنن به آن حضرت اعتقاد دارند. البته برخي معتقدند كه آن حضرت هنوز به دنيا نيامده اند. شايدعلت آن همان مخفي داشتن ولادت آن حضرت از غير خواص شيعه به خاطر ترس حكام جور بوده است.

براي آگاهي بيشتر ر . ك : منتخب الاثر آيت الله صافي.{J

با توجه به معني سوشيانت در آئين زرتشت آيا مي توان گفت زرتشتيان نيز به مهدي (عج ) اعتقاد دارند؟
پرسش

با توجه به معني سوشيانت در آئين زرتشت آيا مي توان گفت زرتشتيان نيز به مهدي (عج ) اعتقاد دارند؟

پاسخ

در اين باره بطور كلي مي توان گفت كه عقيده به مهدي موعود منجي عالم اختصاص به مسلمانان ندارد؛ بلكه تقريبا تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده شراكت دارند. پيروان تمام اديان و مذاهب اعتقاد دارند كه در يك مقطع تاريخي كه وضع جهان تيره و تار و تاريك مي گردد و جامعه بشري با بحران روبرو مي شود فساد و ظلم و بي ديني همه جا را فرا مي گيرد؛ در اين وقت است كه يك منجي با تاييد دست غيبي ظهور مي كند و ريشه ظلم و فساد را از ميان بشريت بر مي كند. اين مژده و نويد هم در كتابهاي آسماني يهود و نصاري و كتاب مقدسزرتشتيان (كتاب زند و پازندو جاماسبنامه) آمده است و هم در كتاب هاي مقدس ديگر اديان و مذاهب ديده مي شود مانند: كتاب هاي مقدس براهمه و بودائيان.

و همه اديان بر عقيده به منجي موعود بسر مي برند و هر ملتي او را به لقب مخصوص مي شناسد زردشتيان او را بنام سوشيانس (نجات دهنده جهان) جهودان بنام سرور ميكائيلي يا مسيحاي منجي، مسيحيان بنام مسيح موعود، مسلمانان بنام مهدي موعود، و هر ملتي آننجات دهنده غيبي را از خودش مي داند. زرتشتيان او را ايرياني و از پيروان زردتشت مي دانند و.. در اسلام منجي موعود به طور كامل معرفي شده، خلاصه اينكه عقيده بر منجي عالم براي ريشه كن كردن ظلم و فساد و شرك در تمام اديان مطرح است.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: دادگستر جهان، ابراهيم اميني، صفحه 66.

مقوله «مهدويت» در ساير اديان الهي چگونه است ؟ آيا آنان نيز به ظهور ايشان كه جهان را پُر از عدل و داد مي كند، معتقدند؟ و چرا اهل تسنن به اين مقوله اعتقاد ندارند؟
پرسش

مقوله «مهدويت» در ساير اديان الهي چگونه است ؟ آيا آنان نيز به ظهور ايشان كه جهان را پُر از عدل و داد مي كند، معتقدند؟ و چرا

اهل تسنن به اين مقوله اعتقاد ندارند؟

پاسخ

در اين باره بطور كلي مي توان گفت كه عقيده به مهدي موعود منجي عالم اختصاص به مسلمانان ندارد; بلكه تقريبا" تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده شراكت دارند. پيروان تمام اديان و مذاهب اعتقاد دارند كه در يك مقطع تاريخي كه وضع جهان تيره و تار و تاريك مي گردد و جامعه بشري با بحران روبرو مي شود فساد و ظلم و بي ديني همه جا را فرا مي گيرد; در اين وقت است كه يك منجي با تاييد دست غيبي ظهور مي كند و ريشه ظلم و فساد را از ميان بشريت بر مي كند. اين مژده و نويد هم در كتابهاي آسماني يهود و نصاري و كتاب مقدس زرتشتيان (كتاب زند و پازندو جاماسبنامه ) آمده است و هم در كتاب هاي مقدس ديگر اديان و مذاهب ديده مي شود مانند: كتاب هاي مقدس براهمه و بودائيان . و همه اديان بر عقيده به منجي موعود بسر مي برند و هر ملتي او را به لقب مخصوص مي شناسد زردشتيان او را بنام سوشيانس (نجات دهنده جهان ) جهودان بنام سرور ميكائيلي يا مسيحاي منجي , مسيحيان بنام مسيح موعود, مسلمانان بنام مهدي موعود, و هر ملتي آن نجات دهنده غيبي را از خودش مي داند. زرتشتيان او را ايرياني و از پيروان زردتشت مي دانند و.. در اسلام منجي موعود بطور كامل معرفي شده , خلاصه اينكه عقيده بر منجي عالم براي ريشه كن كردن ظلم و فساد و شرك در تمام اديان مطرح است . براي آگاهي بيشتر ر.ك : دادگستر

جهان , ابراهيم اميني , صفحه 66.

منجي آخر الزمان بشارتي است كه در اديان مختلف به چشم مي خورد. از صفات بارز دوران ظهور منجي مبارزه با ستم و فساد و پر شدن زمين از عدالي است. مسأله ظهور منجي آخر الزمان در يهوديت، مسيحيت و آيين زردشت با اهتمام بسيار بيشتر مطرح شده است بنابراين، يقريباً همه اديان بزرگ درباره ظهور منجي اتفاق دارند؛ هر چند درباره شخص منجي اختلاف نظر بسيار است. براي مطالعه بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:

اديان و مهدويت يا آرا و عقائد درباره مهدي (عج)، محمد بهشيت، انتشارات مرآتي، تهران.

سوشيانيي يا سير انديشه ايرانيان درباره موعود آخر الزمان، علي اصغر مصطفوي، يهران، 1361.

انيظار مسيحا در آيين يهود، جوبيوس كرينسيون، يرجمه حسين توفيقي مركز مطالعاي و يحقيقاي اديان و مذاهب، قم، 1377.

مسأله مهدويت در ديدگاه اهل سنّت نيز تقريباً از مسلمات است و آنان روايات مهدويت را متواتر و ترديد ناپذير خوانده اند. البتّه آنان معتقدند مهدي(عج) در آخرالزمان به دنيا مي آيد. براي آشنايي با ديدگاه فرقه ها و مذاهب مختلف درباره امام مهدي(عج) مطالعه كتاب زير بسيار سودمند است:

مصلح جهاني و مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت، سيد هادي خسروشاهي، انتشارات اطلاعات، تهران 1374.

مجموعه 2 جلديِ «كتابنامه حضري مهدي(عج)، نوشته علي اكبر مهدي پور (چاپ الهادي، قم، 1375( علاقه مندان را با منابع موجود در اين باره آشنا مي سازد.

]كارشناس كلام: حميد هادوي[

موعود از ديدگاه زردشتيان كيست؟
پرسش

موعود از ديدگاه زردشتيان كيست؟

پاسخ

در كتاب معروف زردشتيان به نام "زند" بعد از آنكه سخن از مقابله ومبارزه ابدي بين ايزدان واهريمنان به ميان مي آورد، مي گويد: "در اين هنگام فتح وپيروزي ونصرت از ناحيه ايزدان واقع مي شود وبعد از نصرت وياري ايزدان ونابودي نسل اهريمنان عالم به سعادت اصلي خود مي رسد وفرزندان آدم بر كرسي سعادت وبركت خواهند نشست".

{پاورقي . بشارات العهدين، ص 238ù237 ؛ بشارة الظهور، ص 34. پاورقي}

جاماسب در كتاب "جاماسبنامه" از زردشت نقل كرده كه فرمود: "مردي از سرزمين تازيان از ذريه هاشم خروج خواهد كرد،او مردي بزرگ سر، با جسمي عظيم، ساقي طولاني، بر دين جدّش وبا لشكري فراوان رو به ايران خواهد نمود، زمين را آباد كرده وآن را پر از عدل وداد خواهد نمود". {پاورقي . بشارت العهدين، ص 244ù243. پاورقي}

در همان كتاب بعد از بشارت به نبوّت رسول اكرم (ص) مي گويد: "واز ذريه دختر آن پيامبر كه به (خورشيد عالم وشاه زمان) معروف است، مردي به خلافت خواهد رسيد كه در دنيا به حكم يزدان حكم خواهد نمود، او آخرين خليفه آن پيامبر در وسط عالم يعني مكه است، ودولتش تا روز قيامت دوام خواهد داشت...".

{پاورقي . بشارت العهدين، ص 273 ؛ بشارة الظهور، ص 20. پاورقي}

در كتاب "زند بهمن يسن" شرح كتاب "اوستا" كلام جاماسب را از قول استادش زردشت اين چنين نقل مي كند: "قبل از ظهور سوشيانس خلف وعده، دروغ، بي ديني وبي بند و باري در عالم گسترش مي يابد، مردم از خداوند دور شده وظلم وفساد عالم را فرا مي گيرد. اين امور، احوال عالم را دگرگون كرده وزمينه را براي ظهور منجي جهاني فراهم مي آورد

وعلائمي كه هنگام ظهور اتفاق مي افتد عبارت است از حادثه عجيب وغريبي در آسمان ظاهر مي شود كه دلالت بر آمدن "خردشهر ايزد" دارد. ملائكه از طرف مشرق ومغرب به اذن او فرستاده مي شوند تا خبرها واعلان ها را به عالم برسانند...".

{پاورقي . جاماسب نامه، ص 25. پاورقي}

ونيز در كتاب "زند بهمن يسن" مي خوانيم: "...وبعد از آن، سوشيانس عالم را پاك خواهد نمود، آن گاه قيامت برپا خواهد شد". {پاورقي . زند بهمن يسن، ص 19. پاورقي}

در همان كتاب در تفسير كلمه سوشيانس آمده است: "سوشيانس آخرين كسي است كه مي آيد وزردشت را در عالم نجات خواهد داد". {پاورقي . همان، ص 150. پاورقي}

نام امام زمان(ع) در مصحف حضرت ابراهيم(ع) چيست؟
پرسش

نام امام زمان(ع) در مصحف حضرت ابراهيم(ع) چيست؟

پاسخ

از آن جا كه اعتقاد به مهدويّت در اديان و امّتهاي پيشين از امور قطعي و مسلّم است، كتاب هاي روايي و تاريخ و عهدين كه در دست است، به اخبار مهدويّت پرداخته اند و آن ها نيز مثل مسلمانان در اين اعتقاد مشترك هستند و در اين زمينه كتاب هاي مستقلّي نيز نوشته شده است و اسامي حضرت مهدي در امّت هاي پيشين و اديان ديگر در كتابي مستقل با عنوان به ياد حضرت مهدي آمده. و اسم حضرت در مصحف ابراهيم صاحب ذكر شده است.{1}

[1].به ياد حضرت مهدي(ع)، احمد قاضي زاهدي گلپايگاني/

ساير موارد

اعتقاد به مهدويت و اهداف آن در اديان ديگر چگونه است؟
پرسش

اعتقاد به مهدويت و اهداف آن در اديان ديگر چگونه است؟

پاسخ

در آيين هاي هند و زردتشت، يهود، مسيحيت و اسلام اين باور وجود دارد كه در آيندة جهان فرد صالحي ظهور خواهد نمود، و در جهت زدودن ستم و نجات بشر قدم بر مي دارد و در اين راه موفق خواهد شد. همة اين ها در هدف كلّي، يعني هدايت و ارشاد و نجات بشر از ناداني و گمراهي وحدت نظر دارند. حال ممكن است در امور و اهداف جزيي و برخي از ويژگي ها ديدگاه هاي متفاوتي داشته باشند. توضيحي دربارة ظهور مهدي و مصلح آخرالزمان از نگاه اديان بزرگ را به اطلاع شما مي رسانيم.

همه پيروان اديان الهي و برخي از پيروان اديان غير الهي عقيده دارند كه در يك عصر بحراني جهان كه فساد و ظلم بيداد مي كند، نجات دهنده بزرگ و مصلح جهاني ظهور مي كند و اوضاع آشفته جهان را اصلاح نموده و عدل را گسترش مي دهد.(1) گرچه در اين كه مصلح جهاني كيست، داراي چه ويژگي هايي است، نام او چيست و منسوب به كدام ملت و دين است، اختلاف نظر دارند.(2) هر ملتي او را با لقب مخصوص و ويژگي هايي مي شناختند و او را از خودشان مي دانند. زرتشتيان او را ايراني و از پيروان زرتشت مي دانند.(3) يهوديان اورا از بني اسرائيل و عيسويان او را مسيح موعود مي خوانند .

اين مهدي و منجي در آيين هاي بزرگ بدين شرح بيان شده است.

1_ در آيين هندو و بودا:

در آيين هندو نيز از نجات دهنده و موعود، به نام "آواتا" سخن به ميان آمده و در منابع هندوها در كتاب اوپانيشا دها

مطرح شده است.(4) مظهر ويشنو (مظهر دهم) كه در انقضاي كلي يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيد ظاهر مي شود، درحالي كه شمشير برهنه درخشاني به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد. شريران را تماماً هلاك مي سازد و خلقت را از نو تجديد مي كند و پاكي را رجعت خواهد داد. مظهر دهم در انقضاي عالم ظهور خواهد كرد.(5) در يكي از كتاب هاي ديگر هندوها آمده است: گردش دنيا به پادشاه عادلي در آخرالزمان تمام شود كه پيشواي ملائكه و پريان و آدميان باشد. حق همراه او است و آنچه در درياها و كوه ها پنهان شده باشد، همه را به دست مي آورد. از آسمان ها و زمين، آنچه باشد، خبر دهد و از او كسي بزرگتر به دنيا نيايد.(6)

در آيين بودايي كه يكي از شاخه هاي كشين هندويي است، مسئله انتظار مطرح شده و شخصيت مورد انتظار بوداي پنجم مي باشد.(7)

2_ آيين زرتشت

در آيين زرتشت سه منجي به نام هاي هوشيذر، هوشيذر ما و سوشيانس (نجات دهنده مرگ) از نسل زرتشت مطرح است. گويند: آنان پس از ديگري جهان را پر از عدل خواهند كرد. از جمله، مهم ترين آنان، آخرين ايشان است كه او را سوشيانس پيروز گر مي خوانند(8) كه پس از ظهور، دين را به جهان رواج خواهد داد؛ فقر و تنگدستي را ريشه كن مي كند و مردم جهان را هم فكر، هم گفتار و هم كردار مي گرداند.(9)

3 - آيين يهود

در آيين يهود نيز از شخص موعود سخن گفته شده است. گر چه يهوديان در اين كه موعود كيست، اختلاف نظر دارند. چون يهوديان به حضرت مسيح ايمان نياورده اند، به باور آنان موعودشان هنوز ظهور نكرده

است. با اين حساب انتظار در يهوديت كيفيت ويژه مي يابد، ولي آنچه يهوديان بر آن اتفاق دارند، خروج شخصي در آخر زمان است كه كوكب افروز مي باشد و روي زمين را به نور رب كريم روشن مي گرداند... يهوديان به انتظار او زمان مي گذارنند.(10) موعود كسي است كه به عدالت داوري كند و مظلومان زمين را به راستي حكم راند و گرگ با بره سكونت كرده و پلنگ با بزغاله خوابد... در تمام كوه مقدس، ضرر و فسادي ديده نشود؛ زيرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.(11)

4 - آيين مسيحيت

مسيحيان نيز در انتظار مصلح جهاني هستند و اگر چه باور دارند كه او حضرت عيسي مسيح(ع) است كه از آسمان نزول كرده و جهان را پر از عدل خواهد كرد.(12) در انجيل مرقس آمده است: "پس بيدار باشيد، زيرا نمي دانيد در چه وقت صاحب خانه مي آيد، در شام، يا نيمه شب، يا بانگ خروس، يا صبح! مبادا ناگهان آمده، شما را خفته يابد!".(13)

5 - آيين اسلام

يكي از مسايل بسيار مهمي كه در حوزة انديشة اسلامي قرار دارد، اعتقاد به مصلح جهاني است. ما شيعيان عقيده داريم كه مصلح جهاني امام زمان(عج) است كه در آيات (14) و روايات(15) به آن اشاره شده است.

امام زمان(عج) همان مهدي(ع) است كه جهان را پر از عدل و داد مي كند، همان گونه كه پر از ظلم شده است.(16) اعتقاد به مهدويت از معارف قطعي تمامي مذاهب اسلامي است.

ابن ابي الحديد كه از عالمان اهل سنت است مي گويد:

"ميان همه فرقه هاي مسلمان اتفاق قطعي است كه عمر دنيا به پايان نمي رسد، مگر پس از ظهور مهدي(عج)"(17)

از آنچه گذشت مي توان نتيجه

گرفت كه همه اديان الهي و برخي اديان غير الهي درخصوص مصلح جهاني اتفاق نظر دارند؛ ولي نمي توان قضاوت نمود كه مقصود آنان از مصلح جهاني امام زمان(ع) مي باشد كه در اسلام بدو اشاره شده است. گرچه برخي از نشانه ها و مشخصاتي كه در ساير اديان براي مصلح جهاني ذكر شده، درباره امام زمان(ع) نيز هم خوان است.(18)

با توجه به اين كه بشارت به ظهور مصلح جهاني در اديان الهي بيان شده و مسئله ظهور حضرت مهدي(عج) در اديان الهي، پيش از تحريف شان وجود داشته، مصلح تمام اديان الهي، مهدي موعود است و مقصود دين شان همين است، اما پيروان آنها در تطبيق و تعيين مصداق به خطا رفته اند و با توجه به آن چه بيان شد تا حدودي هدف هاي آيين هاي مذكور از مهدويت نيز روشن مي شود.

پي نوشت ها:

1. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 76.

2. همان؛ فريده گل محمدي آرمان، رسالت جهاني حضرت مهدي، ص 98 به بعد.

3. ابراهيم اميني، همان.

4. كتاب اوپانيشاد، ص 737.

5. معارف اسلامي در جهان معاصر، ص 245.

6. اديان و مهدويت، ص 19.

7. رسالت جهاني مهدي(عج) ص 103 - 104.

8. جاماسب نامه، ص 121، به نقل از فريده گل محمدي، همان، ص 99.

9. همان؛ اديان و مهدويت، ص 19.

10. ترجمه الملل و النحل، ج 1، ص 312.

11. رسالت جهاني مهدي، ص 106.

12. رسالت جهاني مهدي(عج)، ص 109.

13. انجيل مرقس، با اقتباس از رسالت جهاني مهدي(ع) ص 109.

14. قصص (28) آيه 5.

15. بحارالانوار، ج 51، ص 67 به بعد.

16. المهدي الموعود، ج 2، ص 72؛ كتاب الغيبة نعماني، ص 425.

17. منتخب الاثر، ص 11 به بعد.

18. ابراهيم اميني، دادگستر جهان 76 - 77.

آيا اديان آسماني و پيامبران با اصل مهدويت موافقاند؟
پرسش

آيا اديان

آسماني و پيامبران با اصل مهدويت موافقاند؟

پاسخ

تمام اديان آسماني به پيروان خود عمر درخشان و سعادت عمومي و آينده مشعشع و صلح جهاني و دوران پر خير و بركتي را نويد دادهاند كه در آن نگرانيها و دلهرهها و هراسها مرتفع شود و به يمن ظهور شخص بزرگ و مرد خدايي كه به تأييدات الهي مؤيد است در روي زمين منطقه و شهر و دهستان و دهي باقي نماند مگر آنكه در آن بانگ دل نواز توحيد بلند شود و روشنايي يكتاپرستي، تاريكي شرك را زايل سازد و علم و عدل و راستي و امانت، چهرة جهان آراي خود را بنماياند و همه جهان را منوّر سازد.

اين موجود عزيز بر حسب استوارترين و صحيحترين مصادر اسلامي خليفة دوازدهم حضرت خاتم الانبياء محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) و دوازدهمين رهبر و امام بعد از آن حضرت و همنام و هم كُنية آن حضرت است و القاب مشهورش در بين مسلمين «مهدي»، «قائم»، «منتظر»، «صاحب الامر»، «صاحب الزمان» و «بقيه الله» است. و در زبانهاي ديگر به «گرزاسيه»، «وشينو»، «ارتور»، «مهميد» و نامها و القاب ديگر خوانده شده است. در كتاب زنده و كتاب جاماسب و كتاب شاگموني و كتاب جوك و كتاب ديد و كتاب باسك و كتاب پاتيكل و كتاب دادنگ و كتاب صفنياي نبي و كتاب اشعياء و كتاب وحي كودك و كتاب حكي نبي و كتاب مكاشفات يوحناي لاهوتي و كتاب دانيال و انجيل متي و انجيل لوقا و انجيل مرقس و كتابها و الواح ديگر اين بشارتها به عبارات و مضاميني كه همه اصالت عقيدة مهدويّت را تأييد و

آن را يك اصل عام و مورد قبول همة ملل و امم و انبياء و اديان معرفي مينمايند آمده است و به بعضي صفات و علائمي كه در احاديث و بشارات اسلامي براي اين ظهور و صاحب آن حضرت مهدي حجه ابن الحسن العسگري(ع) بيان شده اشاره يا صراحت دارند.

آيا مسأله مصلح بزرگ در ميان اديان ديگر نيز مطرح بوده است؟
پرسش

آيا مسأله مصلح بزرگ در ميان اديان ديگر نيز مطرح بوده است؟

پاسخ

بلي، تجلّي اين برنامه در كتب زرتشتيان

1 _ در كتاب معروف «زند» پس از ذكر مبارزة هميشگي «ايزدان» و «اهريمنان» ميخوانيم

«... آنگاه پيروزي بزرگ از طرف ايزدان ميشود؛ و اهريمنان را منقرض ميسازند... پس از پيروزي ايزدان، و برانداختن تبار اهريمنان، عالم كيهان به سعادت اصلي خود رسيده، بنيآدم بر تخت نيكبختي خواهند نشست!»

2 _ «جاماسب» در كتاب «جاماسب نامه» از زردشت نقل ميكند كه ميگويد

«مردي بيرون آيد از زمين تازيان... مردي بزرگ سر، و بزرگ تن، و بزرگ ساق، و بر آئين جدّ خويش و با سپاه بسيار، و روي به ايران نهد، و آباداني كند و زمين را پر داد كند.»

جلوه گاه اين عقيده در كتب هنديان و برهمائيان

1 _ در كتاب «وشن جوك» از كتب هندوها چنين آمده است

«سرانجام دنيا به كسي برگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاصّ او باشد. و نام او «فرخنده و خجسته» باشد!»

2 _ در كتاب ديگري به نام «ديده» آمده است

«پس از خرابي دنيا پادشاهي در آخر زمان پيدا شود كه پيشواي خلائق باشد؛ ونام او «منصور» باشد، و تمام عالم را بگيرد؛ وبه آئين خود آورد.»

3 _ در كتاب «دداتك» از كتب مقدّسه برهمائيان آمده است

«... دست حق درآيد و جانشين آخر «ممتاطا» ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد همه جا؛ و خلايق را هدايت كند.»

4 _ در «پاتيكل» از كتب هندوان آمده است

چون مدّت روز تمام شد، و دنياي كهنه نو شود؛ و زنده گردد و صاحب ملك تازه پيدا شود؛ از فرزندان دو پيشواي جهان

يكي ناموس آخر زمان و ديگري و حتّي بزرگ وي كه«پشن» نام دارد و نام صاحب آن ملك تازه «راهنما» باشد؛ بحق پادشاه شود، و خليفه رام باشد و حكم براند و او را معجزه بسيار باشد.»

5 _ در كتاب «باسك» از كتب هندوها آمده است

«دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلي در آخر زمان كه پيشواي فرشتگان و پريان و آدميان باشد؛ و راستي حق با او باشد، و آنچه در دريا و زمينها و كوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد، و از آسمان و زمين آنچه باشد خبر ميدهد، و از او بزرگتر كسي به دنيا نيايد!»

پرتوي در كتب عهد قديم (تورات و ملحقّات آن)

1 _ در كتاب «مزامير داوود» مزمور 37 چنين ميخوانيم

«... زيرا كه شريران منقطع خواهند شد، و امّا متوكّلان به خداوند وارث زمين خواهند شد، هان، بعد از اندك مدتي شديد نخواهد بود، در مكانش تأمّل خواهي كرد و نخواهد بود؛ امّا حكيمان (صالحان) وارث زمين خواهند شد!»

2 _ و نيز در همان مزمور 37 (از مزامير داوود) جملة 22 ميخوانيم

زيرا «متبركان خداوند» وارث زمين خواهند شد، امّا ملعونان وي منقطع خواهند شد.

3 _ و نيز در جملة 29 در همان مزمور آمده است

صديقان وارث زمين شده ابداً در آن ساكن خواهند شد.

4 _ در كتاب «حبقوق» نبي، فصل 7، ميخوانيم

«... و اگر چه تأخير نمايد؛ برايش منتظر باش! زيرا كه البتّه خواهد آمد و درنگ خواهد نمود، بلكه جميع امّتها را نزد خويش جمع ميكند؛ و تمامي را براي خويشتن فراهم ميكند.»

5 _ در كتاب «اشعياي نبي»، فصل 11، در بحثي كه سراسر تشبيه است ميخوانيم

«و

نهالي از تنه يسي بر آمده شاخهاي از شاخههايش قد خواهد كشيد... ذليلان را به عدالت حكم؛ و براي مسكينان زمين به راستي تنبيه (و مايه بيداري) خواهد بود...

كمربند كمرش عدالت، و وفا نطاق ميانش خواهد بود؛ و گرگ با بره سكونت داشته، ... و طفل كوچك راعي (شبان) ايشان خواهد بود... و در تمامي كوه مقدّس من هيچ ضرر و فساد نخواهند كرد، زيرا كه زمين از دانش خداوند، مثل آبهايي كه دريا را فرو ميگيرند، پر خواهد شد.»

نشانههايي در كتب عهد جديد (اناجيل و ملحقّات آن)

1 _ در انجيل «متي»، فصل 24، ميخوانيم

«چون كه برق از مشرق بيرون ميآيد و تا به مغرب ظاهر ميگردد، آمدن فرزند انسان نيز چنين خواهد بود...

خواهند ديد فرزند انسان را بر ابرهاي آسمان كه ميآيد با قدرت و جلال عظيم! و فرشتههاي خود را (ياران خود را) خواهد فرستاد با صور بلند آواز. و آنان برگزيدگانشان را جمع خواهند نمود.»

2 _ و در انجيل «لوقا»، فصل دوازدهم، آمده است

«كمرهاي خود را بسته و چراغهاي خود را افروخته داريد، و شما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود ميكشند، تا هر وقت بيايد و در را بكوبد بيدرنگ براي او باز كنيد!»

آيا ايمان به ظهور منجي نزد اديان وملل ديگر نيز وجود دارد؟
پرسش

آيا ايمان به ظهور منجي نزد اديان وملل ديگر نيز وجود دارد؟

پاسخ

ايمان به ظهور منجي بشريت از وضع موجود واقامه عدل وداد، فطري بشر است ولذا اين عقيده در هر ملت وديني وجود دارد.

محمّد امين زين الدين مي گويد: "شكي نيست كه اعتقاد به اصلاح جامعه از وضعيّت موجود، از ابتداي تاريخ بشر در ذهن مردم وجود داشته است واز عقايد اختصاصي دين اسلام نيست، زيرا در بين اديان آسماني قبل از ظهور اسلام مشاهده مي كنيم كه همگي خبر از وقوع اين حقيقت داده اند وحتي صفات مصلح وراه كارهاي اصلاحي او را نيز بيان كرده اند، گرچه نام او را مهدي ودعوت اصلاحي او را به نام مهدويت نگذاشته اند... اين عقيده وفكر حتي به اديان ديگر از قبيل زردشتي وبرهمني و... نيز سرايت كرده است...".

{پاورقي . مع الدكتور احمد امين في حديث المهدي والمهديّه، ص 11. پاورقي}

در بين اديان آسماني وآيين هاي شبه ديني وملت ها، مي توان از اينها نام برد:

1 - يهود به بازگشت عزير يا منحاس بن عازر بن هارون اعتقاد دارد .

2 - مسيحيت با ايمان به بازگشت عيسي (ع).

3 - زردشت با ايمان به بازگشت بهرام شاه.

4 - هندوها با ايمان به بازگشت فيشنوا.

5 - مجوس با ايمان به بازگشت أوشيدر.

6 - بودايي ها در انتظار ظهور بودا.

و....

{پاورقي . الامامة وقيام القيامة، ص 271ù270 ؛ العقيده والشريعة في الاسلام، ص 192. پاورقي}

هر يك از صاحبان اديان، منجي را از دين خود مي داند راه حلّ اين اختلاف چيست؟
پرسش

هر يك از صاحبان اديان، منجي را از دين خود مي داند راه حلّ اين اختلاف چيست؟

پاسخ

در تشخيص هويّت منجي عالم در پايان تاريخ نزد صاحبان اديان اختلاف است، هر كسي بزرگي از دين خود را رهبر اين نهضت مي پندارد واو را احياگر دين خود مي داند.

اهمّ اسباب اختلاف عبارتند از:

1 - نصوص وبشارت هاي آسماني از آن جهت كه خبر غيبي است لذا هر كسي به جهت تعصب ديني كه دارد آن را به رهبر وبزرگ ديني خود حمل مي كند.

2 - علماي اديان ودانشمندان مكاتب مختلف از آن جهت كه به هوّيت وشخصيّت مهدي موعود آخرالزمان جاهلند، لذا منجي را بر رهبران خود حمل نمودند.

براي حلّ مشكل وتحديد هويّت منجي بشريّت مراحلي را بايد طي نمود:

1 - تمييز بشارات ونصوص خاصه اي كه در رابطه با منجي در كتاب هاي مقدس آسماني اهل كتاب وارد شده است.

2 - بررسي صفات وخصوصيات منجي در كتاب هاي مقدس بدون تأثيرپذيري از پيش فرض ها.

3 - بررسي حقايق تاريخ ومقايسه آن با صفات وخصوصياتي كه در كتاب هاي مقدس درباره منجي آمده است تا مصداق واقعي وهويّت شخصي منجي، معين شود.

4 - معرفي حضرت مهدي (ع) به ديگران تا قدرت تطبيق براي آنان نيز فراهم گردد.

لذا مشاهده مي كنيم كه گروهي از مسيحيان با بررسي صفات وخصوصيات مصلح ومنجي جهاني در كتاب هاي مقدس خود وتطبيق آنها بر منجي ترسيم شده در اسلام، به اسلام وتشيع گرويدند ومهدويت اسلامي را پذيرفتند، اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - قاضي ساباطي مسيحي

او بعد از بررسي بشارت اشعياي نبي در شأن مصلح جهاني ومناقشه در تفسير يهود ونصارا براي آن مي گويد: "در نتيجه مقصود از اين كلام همان

مهدي موعود اسلامي است؛ زيرا در آنجا درباره منجي مي گويد: او به مجرّد شنيدن، جزا نمي دهد. واين با اجماع مسلمين سازگاري دارد كه مي گويند: اين صفت از خصوصيات مهدي موعود است".

ونيز مي گويد: "عقيده اماميه در اينكه منجي، فرزند حسن عسكري است كه در سال 255 از مادري به نام نرجس متولد شد وسپس غايب گشت وبه اذن خداوند ظهور خواهد نمود، به واقع نزديك تر است".

{پاورقي . البراهين الساباطية، ص 208ù207. پاورقي}

2 - علامه محمد صادق فخر الاسلام

او كه شخصي مسيحي بوده وپس از تحقيقات فراوان مسلمان شيعي شده است در كتابي به نام "انيس الاسلام" كه در ردّ يهود ونصارا نوشته، در آنجا تمام بشارت ها به ظهور منجي را بر حضرت مهدي موعود اسلامي منطبق كرده است.

3 - علامه محمّد رضا رضايي

او نيز كه شخصي يهودي بوده واسلام را انتخاب كرده است در كتاب خود به نام "منقول رضايي" بشارات بر منجي را بر مهدي موعود منطبق كرده است.

منجي ورهبر در حكومت عدل توحيدي جهاني كيست؟
پرسش

منجي ورهبر در حكومت عدل توحيدي جهاني كيست؟

پاسخ

در مورد سؤال فوق سه احتمال وجود دارد:

1 - منجي ورهبر جهاني همان عيسي بن مريم است، ومنظور از مهدي نيز اوست.

2 - منجي ورهبر، مهدي موعود اسلامي است، كه از او به مسيح نيز تعبير شده است.

3 - منجي ورهبر، حضرت مهدي است كه حضرت عيسي نيز از جانب خداوند به مساعدت او مي شتابد.

ادلّه احتمال اول

1 - لفظ مسيح كه مقصود از آن، نجات بخش ومنجي است لقب حضرت عيسي (ع) مي باشد.

2 - در برخي از اناجيل وروايات اسلامي به طول عمر حضرت مسيح در آخرالزمان اشاره شده است.

{پاورقي . انجيل متّي، 20-19/28. پاورقي}

3 - در برخي از روايات آمده: "ولا مهديّ إلّا عيسي بن مريم"؛ "ومهدي به جز عيسي بن مريم نيست."

اولاً: نامگذاري حضرت عيسي (ع) به مسيح بر استقلال او در برپايي حكومت عدل جهاني دلالت ندارد؛ زيرا نام "مسيح" را برخي از كاتبان اناجيل بر حضرت مسيح اطلاق نمودند وقرآن نيز به جهت شهرت آن بر آن حضرت اطلاق كرده است. وديگر اينكه كافي است در لقب دادن حضرت عيسي به مسيح به جهت آنكه در تأسيس حكومت عدل جهاني مشاركت دارد.

ثانياً: توافق اسلام ومسيحيت در بازگشت حضرت عيسي (ع) در آخرالزمان وطول عمر او دلالت بر استقلال ايشان در تشكيل حكومت ورهبري ندارد.

ثالثاً: در مورد حديث "ولا مهديّ إلّا عيسي بن مريم" كه ابن ماجه آن را در سنن خود نقل كرده اشكالاتي وجود دارد:

الف. اين حديث معارض با روايات متواتري است كه مهدي را از ذريه رسول خدا (ص) معرفي كرده است.

ب. اين روايت از منفردات محمّد بن خالد جندي است وتنها اوست

كه آن را نقل كرده است در حالي كه او كسي است كه به تعبير آبري، نزد اهل سنّت معروف نيست. وبه تعبير حاكم نيشابوري، مجهول بوده ونقل حديثش به جهت تعجب است. لذا{پاورقي . المنار المنيف، ص 129. پاورقي}

قرطبي مي گويد: "احاديث نبوي كه دلالت بر خروج مهدي (ع) از عترت پيامبر (ص) واز اولاد فاطمه (س) دارد اصحّ از اين حديث است وحكم، مطابق آن احاديث است".{پاورقي . التذكرة، ج 2، ص 299. پاورقي}

ابونعيم اصفهاني نيز حديث را غريب مي داند.

{پاورقي . حلية الاولياء، ج 9، ص 161. پاورقي}

دليل احتمال دوم:

مسيح در لغت گر چه به معناي مسح شده است ولي اين كلمه لقب كسي قرار گرفته كه از جانب خداوند مسح شده وقابليّت براي نجات عالم را دارد، ومطابق روايات اين قابليّت تنها براي حضرت مهدي (ع) است.

پاسخ:

اولاً: لقب دادن حضرت مهدي (ع) به "مسيح" به معنايي كه ذكر شده گر چه امر معقولي است ولي در روايات به آن اشاره نشده است.

ثانياً: از مجموعه احاديث استفاده مي شود كه حضرت مسيح با تشريك مساعي با حضرت مهدي (ع) امر حكومت جهاني را به پيش خواهند برد.

ادلّه احتمال سوم:

از مجموعه قرائن وادله به دست مي آيد كه حكومت جهاني با رهبري حضرت مهدي (ع) وتشريك مساعي حضرت عيسي (ع) بر پا خواهد شد زيرا:

1 - امام مهدي (ع) وارث طرح كامل حكومت عدل جهاني توحيدي از رسول اكرم (ص) است.

2 - در روايات اسلامي آمده است كه حضرت عيسي از امامت جماعت بر مسلمين امتناع كرده وامام مهدي (ع) را به عنوان امامت معرفي مي كند.

3 - حكمت اقتضا مي كند كه رهبر حكومت جهاني از امت اسلام

باشد.

4 - در عبارات اناجيل آمده است كه حضرت عيسي به كمك شخصي به نام "فرزند انسان" از آسمان فرود آمده وبا مساعدت او اين حكومت بر پا خواهد شد.

آيا اعتقاد به وجود مصلح جهاني، مخصوص مسلمانان است يا اينكه ملل ديگر نيز به آن عقيده دارند؟ خصوصيات مصلح موعود در احاديث اسلامي چيست؟
پرسش

آيا اعتقاد به وجود مصلح جهاني، مخصوص مسلمانان است يا اينكه ملل ديگر نيز به آن عقيده دارند؟ خصوصيات مصلح موعود در احاديث اسلامي چيست؟

پاسخ

اعتقاد به وجود مصلح جهاني، هر چند يك عقيده اصيل اسلامي است كه ريشه قرآني دارد، و احاديث اسلامي متواتري درباره آن وارد شده است ولي درعين حال، ملل ديگر نيز مطابق آنچه در كتابهاي آنان وارد شده است به آن معتقدند. حتي روي محاسبات اجتماعي بايد مادّيها نيز به چنين انقلاب و تكامل همه جانبه عقيده داشته باشند، زيرا تكامل يك بعدي (مادي) نمي تواند يك تكامل صحيح و ثمر بخش باشد.

ملل ديگر دنيا نيز به وجود مصلح بزرگ جهان، و تكامل همه جانبه جامعه انساني عقيده دارند كه پس از خزان مرگبار فساد، كه در آن بساط طراوت و خرمي از گيتي برچيده مي شود، و چهره شاداب و پرفروغ آن، زرد و افسرده مي گردد؛ مجدداً نسيم جان بخش بهار مي وزد، ابر گهر بار مي بارد، آفتاب در نهايت اعتدال مي تابد، خاك سيه، منبع گل و گياه مي شود و صحرا و دشت، جامه سبز مي پوشد.

به نظر همه ملل جهان، ظلمت غم افراي شب، پهنه گيتي را تا مدتي مي پوشاند. ولي پنجه نيرومند خورشيد، گريبان افق را شكافته و چهره خورشيد، خود را نشان مي دهد، و اشعه طلائي خود را در سراسر جهان پخش مي كند.

اين اصل، اختصاص به عالم طبيعت و جهان گياهان ندارد، بلكه جهان آفرينش بر چنين اساسي آفريده شده است. مثل «پايان شب سيه سپيد است» روشنگر يك اصل كلي و ناموس جهاني است و آشكارا مي رساند كه پس از هر ويراني، آبادي، و پس از هر نابساماني، نظم

و سامان، و پس از هر اختلاف و فشار، حريّت و آزادي وجود خواهد داشت و اين اصل را تجارب تاريخي تأييد وتثبيت مي كند.

روي اين اصل، بايد وجود امام زمان و مصلح جهاني، منادي عدالت، دادگري، مساوات، برابري، پاكي و پيراستگي را در بخشي از زمان پس از تسلط جوروستم بر جوامع بشري، نتيجه ناموس عمومي تكامل دانست، نه چيزي مغاير آن.

مسأله مصلح جهاني، چيزي نيست كه به جهان شيعه اختصاص داشته باشد و تنها اين گروه از ملل جهان در انتظار چنين قيام بسر برند بلكه اين مطلب سخني است كه جمله ملل عالم بر آن اتفاق نظر دارند.

البته آگاهي دقيق از خصوصيات مصلح موعود، جز از طريق كتابهاي آسماني واحاديث راستين اسلامي امكان پذير نيست. ولي اثبات اصل وجود و ظهور يك مصلح در بخشي از زمان كه در اصطلاح به آن «آخر الزمان» مي گويند، از طريق عقل و سائر محاسبات اجتماعي كاملاً امكان پذير است. عقل بر وجود تكامل همه جانبه ، چنين استدلال مي كند.

جامعه بشري، از نخستين لحضه پيدايش هر روز گامي به پيدايش نهاده و در صنايع و علوم شئون زندگي _ از مسكن، غذا، و پوشاك _ پيشرفت چشمگيري نصيب وي شده است. جامعه انساني زير پوشش چنين تحولات عميق، در شئون زندگي و اموز مادي، تكامل چشم گيري پيرا كرده و مشكلاتي را حل كرده است . ولي آيا تكامل از يك نظر و يك جنبه «مادي» را مي توان تكامل ناميد؟ يا اين كه چنين جهشي _ به دليل تك بعدي بودن _ به قيمت نابودي جامعه تمام مي شود؟

تكامل صحيح يك موجود، يك جاندار، و يك جامعه، اين

است كه جهش در تمام ابعاد وجود آن پديد آيد نه در يك جهت. نوزادي كه ديده به جهان مي گشايد و كم كم را تكامل را مي پيمايد، بايد تمام اعضاء آن به نسبت خاصي رشد كند، امّا اگر تنها يك عضو رشد كند و اعضاء ديگر او به همان حالت نخستين باقي بمانند، قطعاً نتيجه معكوس خواهد داشت.

از اين جهت، تكامل صنعتي و تكنيكي و ديگر مظاهر ماديگري را بايد طليه تكامل روحي و معنوي جامعه دانست، و چنين نظر داد كه به وازات اين تكامل، بايد جهشي در معنويات و در زاه گسترش فضائل و وارستگي از آلودگيها رخ دهد، و جامعه انساني به تمام معني يك جامعه ايده آل گردد.

اين منطق، مي تواند منطق يك فرد مادي و دور از خدا نيز باشد، و او نيز به همان نتيجه اي كه الهيون و ازباب مذاهب و ملل جهان _ از طريق كتابهاي آسماني و احاديث متواتر _ رسيده اند، برسد، مشروط بر اين كه توجه داشته باشد كه تبعيض در تكامل و تنها جهش در امور مادي، تكامل صحيح و مفيدي نيست. و تا تكامل همه جانبه، يك فر و يا يك اجتماع را فرا نگيرد، هيچ جامعه اي سعادتمند نخواهد شد.

اگر مادي، از اين طريق به وجود مصلح جهاني معتقد مي گردد، پيروان مذاهب و كتابهاي آسماني قبل از مادّيّون بايد به وجود چنين مصلحي معتقد باشد. زيرا علاوه بر عقل و خرد، كتابهاي آسماني آنان، بر وجود چنين جهش و انقلاب عميقي در كليه شئون زندگي تصريح مي كنند.

در كتابهاي ايران باستان و تورات و انجيل _ با وجود تحريفاتي كه در آنها رخ داده و دستبردهائي كه

به آنها زده اند _ مسأله مسلح جهاني، به روشني مطرح است. ما براي اختصار، از نقل همه آنها خودداري مي نمائيم. علاقمندان مي توانند به كتابهاي ارزنده اي كه پيرامون امام زمان عليه السلام نوشته شده است مراجعه فرمايند. هم اكنون چند فراز از «زبرور» داود نقل مي كنيم.

مصلح جهاني در زبور

روشن ترين آيه اي كه وجود چنين جهش همه جانبه را ثابت مي كند، اين ايه است:

«وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُوِر منْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ اْلاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» انبياء/105

صريح آيه اين است : [ما در زبور داود نوشتيم كه حكومت زمين به دست افراد صالح خواهد افتاد].وقتي به زبور مراجعه مي كنيم، مي بينيم در زبور چنين نوشته است:

«در مزمور اوّل از مزامير حضرت داود پيغمبر، خداوند به وي تسلي مي دهد كه از كثرت شريران واهمه نداشته باش، زيرا سرانجام همه آنها نابود خواهند شد. خود را مشوش مساز، كه البته باعث گناه خواهد شد زيرا كه شريران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند وارث زمين خواهند بود. حليمان وارث زمين خواهند شد و از فراواني سلامتي متلذذ خواهند گرديد... صالحون را خداوند تأييد مي كند. خداوند روزهاي صالحان را مي داند و ميراث ايشان ابدي خواهد بود. آناني كه از وي بركت يابند وارث زمين گردند و آناني كه ملعون وي اند منقطع خواهند شد... صالحان وارث زمين خواهند بود و در آن تا ابد سكونت خواهند نمود، عاقبت شريران منقطع خواهند شد و نجات صالحان از خداوند است. ...منتظر خداوند باش و طريق او را نگاه دار تاتو را به وراثت زمين برافرازد». در مزمور (45) كه از پيامبر خاتم(ص) سخن گفته است، در پايان مي گويد:

«به عوض پدرانت پسرانت خواهند بود و ايشان

را بر تمامي جهان سروران خواهم ساخت نام تو را در همه دهرها ذكر خواهم كرد پس قومها تو را احمد خوانند» و نيز در مزمور (96) مي گويد: «قومها را بانصاب داوري خواهد نمود آسمان شادي كند و زمين مسرور گردد، دريا و پريان غرش نمايند، صحرا و هر چه در آن است به وجد آيد، آنگاه تمام درختان جنگل تر خواهد نمود به حضور خداوند زيرا كه مي آيد، زيرا كه براي داوري جهان مي آيد.»

همچنين در مزمور (97) مي گويد«آسمانها عدالت او را اعلام مي كنند و جميع قومها جلال او را مي بينند، پرستندگانِ بتهاي تراشيده خجل مي شوند».

شكر خدا را كه دست تحريف، موفق به حذف اين قسمت از متن «زبور» نگرديده است. شكي نيست كه در طول تاريخ، حكومت هاي صالحي روي كارآمده اند. اما تاكنون ديده نشده است كه حكومتي صالح بر سراسر جهان فرمانروائي كند، و جهان را زير پوشش صلاح، عفاف، تقوي، و پرهيزگاري قرار دهد. از اين جهت بايد پيروان زبور و قرآن در انتظار چنين حكومتي صالحي كه بر تمام جهان حكومت كند باشند.

در احاديث اسلامي از اين مصلح جهاني به مهدي، صاحب العصر والزمان و...تعبير شده است و در كمتر موضوعي از موضوعات به اندازه حضرت مهدي(ع) حديث و روايت وارد شده است. اين احاديث، خصوصيات امام عليه اسلام را به خوبي روشن كرده و راه هر نوع عوام فريبي را براي مدعيان در وغين «مهدويّت» بسته است. و با توجه به اين روايات و احاديث كه محدثان اسلامي اعم از سني و شيعه نقل كرده اند، مشت در وغگوياني مانند مهدي سوداني، غلام احمد قادياني، و علي محمد باب، كاملا باز مي شود.

اينك فهرست رواياتي

كه مشخصات منجي موعود در آنها وارد شده است، باذكر ارقام و تعداد احاديث آنها.

1_ رواياتي كه از ظهور او بشارت مي دهد.657 عدد

2_ او از اهل بيت پيامبر است. 389عدد

3_ او از فرزندان علي(ع) است. 214عدد

4_ او از فرزندان فاطمه(س) است. 192عدد

5_ نهمين فرزند حضرت حسين بن علي است. 148 عدد

6_ او از فرزندان امام زين العابدين عليه السلام است. 185 عدد

7_ او از فرزندان امام حسن عسكري صلوات الله عليه است. 146 عدد

8_ اجداد امام حسن عسكري را بيان كرده است. 147 عدد

9_ جهان را از عدالت پر مي كند. 132 عدد

10_ غيبت او طولاني است.91 عدد

11_ عمر طولاني دارد. 318 عدد

12_ دين اسلام به وسيله او عالمگير مي شود. 47 عدد

13_ امام دوازدهم آخر الائمه است. 136 عدد

14_ رواياتي كه حاكي از ولادت او مي باشد. 214 عدد

مجموع اين احاديث و روايات، در كتابهاي اصيل اسلامي نقل شده و موضوع را به صورت يك امر قطعي و واضح درآورده است [اين ارقام و آمار، از كتاب «منتخب الاثر» اخذ شده است].

آيا در مورد امام زمان غ و حكومت عدل او، در اديان مذاهب و فرقه هاي ديگر نيز آمده است از معرفي كتاب هم تشكر مي كنم
پرسش

آيا در مورد امام زمان غ و حكومت عدل او، در اديان مذاهب و فرقه هاي ديگر نيز آمده است از معرفي كتاب هم تشكر مي كنم

پاسخ

قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَن َّ الاْ ?َرْض َ يَرِثُهَا عِبَادِي َ الصَّ_َ_لِحُون َ ;(انبيأ،105) در "زبور" بعد از ذكر (تورات نوشتيم بندگان شايسته ام وارث (حكومت زمين خواهند شد!". در روايتي امام باقر7 مي فرمايد "هم اصحاب المهدي في آخر الزمان ; مقصود از بندگان شايسته اي كه وارث حكومت زمين مي شوند، ياران حضرت مهدي غ در آخر الزمان هستند.(تأويل الآيات سيد شرف الدين حسيني استر آبادي ص 326، انتشارات جامعه مدرسين ) بنابراين در كتاب "زبور" حضرت داود بشارت به حكومت عدل حضرت مهدي داده شده است

جالب آن كه در كتاب "مزامير داود" كه امروز جزء كتاب هاي عهد قديم است عين تعبيري كه در آية فوق آمده يا مشابه آن در چند مورد ديده مي شود و نشان مي دهد با تمام تحريفاتي كه در اين كتاب ها به عمل آمده اين قسمت هم چنان از دستبردها مصون مانده است از آن جمله در مزمور 37 جمله 9 مي خوانيم زيرا كه شريران منقطع مي شوند، و اما متوكّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد.

در جاي ديگر همين مزمور جملة 11 مي خوانيم اما متواضعانه وارث زمين شده از كثرت سلامتي متلذذ خواهند شد. در جمله 27 نيز مي گويد: زيرا متبركان خداوند وارث زمين خواهند شد، اما ملعونان وي منقطع خواهند شد...(اقتباس از تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 13، ص 520، دارالكتب الاسلامية ) اين ها

عناويني است كه در قرآن مجيد از آن تعبير به بندگان شايسته شده است

در كتاب زند (كتاب مذهبي زردشتيان در اين باره آمده است لشكر اهريمنان با ايزدان دائم در روي خاكدان محاربه و كشمكش دارند و غالباً پيروزي با اهريمنان باشد... آن گاه فيروزي بزرگ از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند... و بعد از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم كيهان به سعادت اصلي خود رسيده بني آدم بر تخت نيكبختي خواهند نشست .

در كتاب صفيناي نبي فصل 3 در آية 6 و 7 مي گويد: به منظور گردآوردن طوايف بشر بر يك دين حق سلاطين دول مختلفه را نابود كنم آن وقت برگردانيم به قوم ها لب پاكيزه براي خواندن همه به نام خداي و عبادت كردن ايشان به يك روش

"شاكموني پيغمبر هندوها در كتاب مذهبي خود مي گويد: پادشاهي دولت دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان "كشن بزرگوار تمام شود و او كسي باشد كه بر كوه هاي مشرق و مغرب دنيا حكم براند و بر ابرها سوار شود، و دين خدا يك دين شود و دين خدا زنده گردد.

در انجيل متي فصل 24 آيه 27 و 30 آمده است "...چون برق كه از مشرق بيرون مي آيد و تا مغرب ظاهر مي گردد، آمدن فرزند انسان نيز چنين خواهد بود... خواهند ديد فرزند انسان را بر ابرهاي آسمان كه مي آيد با قدرت و جلال عظيم ..".

باز در انجيل متي فصل 25 آية 21 گويد: "و چون فرزند انسان در جلال خود خواهد آمد با جمع ملائكه مقدسه بر كرسي بزرگي قرار خواهندگرفت

"

اين بود نمونه اي از بشارت هاي اديان و مذاهب ديگر در مورد مصلح جهاني حضرت مهدي غ البته همة اديان مصلح جهاني را به نام "مهدي نناميده اند و هر مذهب و كيش او را به نام مورد پذيرش همان آيين معرفي كرده است ولي از قراين و شواهد به خوبي مي توان فهميد كه مقصود همة آن ها همان "مهدي از دودمان رسالت اسلامي است (ر.ك مصلح جهاني سيد هادي خسروشاهي ص 58_61، انتشارات اطلاعات / مهدي در بشارت هاي آسماني محمد فقيه نيا، نشر بنياد پژوهش هاي علمي فرهنگي نورالاصفيا / او خواهد آمد، علي اكبر مهدي پور، نشر مؤسسه انتشارات رسالت )

در روايتي از امام باقر7 نيز نقل شده است كه فرمود: "حضرت موسي غ در "سِفر اولي نگاه كرد و قدرت و منزلت قائم آل محمد را مشاهده نمود، سپس درخواست نمود تا خداوند او را قائم آل محمد قرار دهد، خداوند به او فرمود كه آن حضرت از ذريه و فرزندان احمد6 است سپس بار ديگر در "سِفر دوم نگريست و دوباره مانند همان مطلب قبلي را ديد، و همان درخواست را از خداوند نمود و همان جواب را شنيد; همچنين در "سِفر سوم نظر كرد و..."(الغيبه محمد بن ابراهيم نعماني ص 240، مكتبة الصدوق تهران / الصراط المستقيم علي بن يونس نباطي بياضي ج 2، ص 257، چاپ كتابخانه حيدريه نجف )

بنابراين دراديان و كتاب هاي آسماني سابق نيز بشارت به حكومت عدل امام زمان غ بوده است هر چند بر اثر تحريفاتي كه واقع شده اين گونه تصريحاتي كه

در اين روايت آمده الان وجود ندارد.

3- حضرت مهدي در اديان ديگر چگونه توصيف شده اند
پرسش

3- حضرت مهدي در اديان ديگر چگونه توصيف شده اند

پاسخ

ج3- توصيفات زيادي از اين حضرت در اديان ديگر شده است كه مي توانيد به كتب مربوطه مراجعه كنيد و ما به چند تا ازآنها فقط اشاره مي كنيم : درانجيل متي از او به عنوان پسرانسان ياد شده است آنجا كه مي گويد شما نيز حاضرباشيد. زيرا در ساعتي كه گمان نبريد پسر انسان مي آيد. ( قاموس مقدس, ص 219)

درتورات كتاب مقدس يهوديان آمده است مسكينان را به عدالت داوري دعوت خواهد كرد . گرگ با بره سكونت خواهد كرد. ودرتمامي كره مقدس من ضرر وفسادي نخواهد كرد. زيرا كه جهان از معرفت خداوند پرخواهد شد. ( تورات : كتاب اشعياي نبي, فصل 11)

درزبور نيز كه كتاب آسماني حضرت داود است وهمچنين دركتب مقدسه هندوها وبرهمائيان وزرتشتيان وجين ها جملات زيبايي درتوصيف آن منجي عالم هستي آمده است كه چون مفصل وطولاني است ازآوردن عبارات صرف نظر كرده ايم و ميتوانيد به كتب مربوطه دراين زمينه براي اطلاع بيشتر مراجعه نماييد ويا اگر طالب تفضيل بيشتر دراين زمينه هستيد دومرتبه با ما مكاتبه نماييد.

آرزوي توفيق براي شما داريم .

چرا واقعه ي طول عمر امام زمان(عج) در كتابهاي آسماني پيشين نيامده است و همچنين نام علي عليه السلام؟
پرسش

چرا واقعه ي طول عمر امام زمان(عج) در كتابهاي آسماني پيشين نيامده است و همچنين نام علي عليه السلام؟

پاسخ

اتفاقاً اين مسايل در كتابهاي عهدين آمده است و در اين زمينه به كتاب بشارات عهدين نوشته ي آقاي دكتر صادقي و نيز كتاب تقش الله در احياء دين اثر علامه عسگري كه در ان كتاب قسمتهاي حذف شده از كتاب عهدين در مورد الله أثني عشر كه مربوط به 400 سال پيش مي باشد آمده است، مي توانيد مراجعه فرماييد. و لازم نيست به نام حضرت علي عليه السلام تصريح شده باشد چنانكه در قرآن هم تصريح نشده است ولي مطلب بطور صريح و واضح خبر داده شده است.

درباره ي امام زمان (عج) و خصوصيات آن گرامي مي توانيد به كتاب دادگستر جهان و نيز كتاب امامت و مهدويت كتاب عصر ظهور مراجعه فرمائيد.

اديان غير الهي

منجي در آيين هندو كيست؟

پرسش

منجي در آيين هندو كيست؟

پاسخ

بشارت به ظهور منجي در كتاب هاي مقدس هندوها نيز به چشم مي خورد. در كتاب "ماللهند" از كتاب هاي مقدس هندوها آمده است: "در اواخر دوره چهارم اهل زمين به فساد كشيده شده واكثر آنها كافر مي شوند آنان معصيت هاي بزرگ را انجام داده وحاكم آنها افراد پست خواهد بود. مردم در آن روز به گرگ ها شبيه اند كه همديگر را مي درند وغارت مي كنند. كاهنان ومردان دين فاسد مي شوند وحقّ با دزدان مي شود وافراد باتقوا وزاهد را تحقير مي كنند... در آن زمان "برهمن كلا" يعني مردي شجاع ودين دار ظهور مي كند وزمين را با شمشير برنده اش از مفسدين وپليدي ها پاك كرده وافراد پاك وطاهر را حفظ خواهد نمود". {پاورقي . ماللهند، ص 321. پاورقي}

در كتاب "شاكموني" آمده است: "حكومت ودولت جهاني به دست مردي از ذرّيه سيّد خلايق عالميان "كشن" بزرگ ختم خواهد شد، او كسي است كه بر كوه هاي شرق وغرب عالم حكومت خواهد كرد... وتمام اديان الهي، يك دين خواهد شد، او كه اسمش قائم وعارف باللَّه است، دين خدا را احيا خواهد نمود".

{پاورقي . بشارت العهدين، ص 242 ؛ بشارة الظهور، ص 17. پاورقي}

ودر كتاب "وشن جوك" از كتاب هاي هندوها آمده است: "ودر آخرالزمان زمين به دست مردي خواهد افتاد كه خداوند متعال را دوست دارد واو از خواص بندگان خداست. نام او "فرخنده وخجسته" است.

{پاورقي . همان، ص 272 ؛ بشارة الظهور، ص 18. پاورقي}

ودر كتاب "باسك" از كتاب هاي هندوها آمده است: "دوره آخرالزمان به حكومت حاكم عادلي ختم خواهد شد كه رهبر ملائكه وجنّ وانس است. حق با اوست . او بر دريا وخشكي وكوه ها سيطره پيدا مي كند واز

آنچه در آسمان ها وزمين است خبر مي دهد وكسي بزرگ تر از او متولد نشده است". {پاورقي . بشارة الظهور، ص 18. پاورقي}

در كتاب "أوپانيشاد" آمده است: "اين مظهر (ويشنو) در آخرالزمان ظهور مي كند در حالي كه بر اسبي سفيد سوار وبه دست او شمشيري برهنه است، وبه ماننده ستاره دنباله دار مي درخشد وهمه افراد پست را به هلاكت مي رساند وزندگي نويني را برپا كرده وطهارت وپاكي را بر مي گرداند". {پاورقي . اوپانيشاد، ص 737. پاورقي}

منجي در آيين بودا كيست؟

پرسش

منجي در آيين بودا كيست؟

پاسخ

مؤسس آيين بودا شخصي است به نام "سدهارتا جوتوما" معروف به "بودا"، او كسي بود كه در نپال متولد شد وبودايي ها او را فرزند خدا مي دانند ومعتقدند كه در آخرالزمان ظهور كرده، بشريّت را از وضع موجود وگرفتاري ها نجات خواهد داد. آنان مي گويند: بودا با كامل كردن وظيفه خود با جسدش به آسمان رفته وبار ديگر به زمين باز مي گردد تا صلح وبركت را به مردم بازگرداند.

بودايي ها دو مذهب بزرگ دارند: يكي مذهب شمالي كه در حق بودا تا به حدّي غلو كرده او را خداي خود مي دانند. وديگري مذهب جنوبي كه غلوّشان در حقّ بودا كمتر است. وعمدتاً در منطقه آسياي شرقي ساكنند.

اديان و پايان تاريخ

نظر "تافلر" درباره پايان تاريخ چيست؟

پرسش

نظر "تافلر" درباره پايان تاريخ چيست؟

پاسخ

شكي در انقلاب عظيم اطلاعاتي نيست، ولي نكته اساسي در آن است كه نظم وسعادت اجتماع بر اساس دسترسي افراد به يكديگر حاصل نمي شود، بلكه دلايل وريشه هاي متعدد ومهم ديگري دارد.

ليبراليسم نيز به خاطر نداشتن بعضي از نيازهاي واقعي حكومت جهاني واحد، نمي تواند داعي پرچمدار اين نوع حكومت باشد. اين را تقريباً همه متفكران دنيا قبول دارند كه اگر يك مكتبي بخواهد جامعيت داشته باشد پيش از هر چيز احتياج به يك جهان بيني دارد كه واقعيت جهان وانسان را ترسيم كند. واگر بخواهد دوام داشته باشد ومنطبق با حقايق خارجي حركت كند بايد در مرتبه اول، جهان وانسان را آن جوري كه هست بشناسد وارزيابي درستي از آن داشته باشد.

مشكل مكتب ليبراليسم همانند ماركسيسم اين است كه اين دو مكتب با اصل فطرت انسان سازگار نبوده، بخش اصلي واساسي انسان را ناديده گرفته اند ومي خواهند از وسط شروع كنند.

امروز بحث كردن از اينكه غرب دچار اشكال واقعي است كار آساني نيست، براي اينكه مظاهر قدرت وپيشرفت غربي ها چشم وگوش مردم را پر كرده است.

شايد در غرب موفق ترين ملت ها الآن آمريكا باشد كه از لحاظ مادي از كشورهاي ديگر پيشرفته تر است، آيا جامعه آمريكا واقعاً ايده آل است؟ جامعه آمريكا وعموماً جامعه غربي داراي اشكالات متعددي است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - پوچ گرايي

نخستين مسأله اي كه كشورهاي ليبراليستي وحتي آمريكا به آن معترفند احساس روحيه پوچي در جامعه آمريكا است، يعني اينها فكر مي كنند: ما به كجا مي رويم وبه دنبال چه هستيم؟ از اين خورد وخواب چه حاصل خواهد شد؟ واين به جهت بي توجهي به زيرساخت هاي جامعه وعدم ارزيابي صحيح از

انسان وبي توجهي به معنويات است.

2 - بحران خانواده

خانواده كه نخستين سلول اجتماعي مي باشد، در غرب ضعيف ترين سلول پيكر جامعه بشري است. خانواده براي آنها بي مفهوم است، آنها روي فرد بيشتر حساب مي كنند تا خانواده، ولذا انهدام اين سلول در جامعه غربي باعث ازدياد فرزندهاي نامشروع شده وارقام آن غير قابل تصور است.

3 - اعتياد

به دليل همان پوچي وبي هويتي در جامعه غربي، نسل جوان گرفتار اعتياد بسيار شديدي شده است. اگر اعتياد به مشروبات الكلي را ضميمه كنيم كه از بدترين اعتياد است، اين رقم سرسام آور مي شود. اعتيادها درحال بي خانمان كردن غرب است.

4 - خشونت

روحيه خشونت وبي بندوباري نه تنها در جوانان بلكه در بچه ها هم بيداد مي كند. هرروز خبرهاي وحشتناكي از اعمال خشونت آميز در آن جوامع خصوصاً آمريكا مشاهده مي كنيم، اگر آن حوادث به دنيا نشان داده شود به عمق مشكل آنها پي خواهيم برد.

5 - ناامني

ناامني خصوصاً در آمريكا به گونه اي است كه در اكثر شهرهاي بزرگ از اول شب، انسان هايي كه كمي براي خود شخصيت قائلند در خيابان ها حاضر نمي شوند.

6 - تبعيض

از لحاظ اجتماعي، در غرب خصوصاً آمريكا، مظاهر تبعيض نژادي بسيار فراوان است. اگر كسي كنار سياه پوستان، سرخ پوستان، ومسلماناني كه از كشورهاي مختلف به اروپا رفته اند بنشيند ودرد دل آنها را بشنود، متوجه مي شود كه چه بلايي اين كشورها را فراگرفته وچقدر آلوده اند.

7 - فقر

از لحاظ سطح برخورداري از نعمت ها وسطح استاندارد، در خصوص جامعه آمريكا چنان كه خودشان مي گويند سيزده يا چهارده درصد مردم زير خط فقر زندگي مي كنند. اين رقم در يك جامعه 250 ميليوني حدود 30 تا 40 ميليون نفر را در بر مي گيرد كه زير خطّ فقر هستند، حال

چطور اين جامعه مي تواند ايده آل باشد.

8 - بي بند وباري جنسي

به دنبال تزلزل در خانواده وحالت پوچي ونااميدي كه در اكثريت مردم، خصوصاً جامعه آمريكا ديده مي شود، بي بندوباري جنسي كه محصول آن، بچه هاي نامشروع است، زياد به چشم مي خورد كه آفتي فوق العاده كشنده براي غربي ها ودر رأس آنها آمريكا است.

9 - ابتذال رسانه اي

مشكل بسيار جدّي آمريكا وغرب، رسانه هاي آنهاست كه متأسفانه كشورهاي ديگر نيز از آن تقليد مي كنند. الآن رسانه هاي غربي بي بندوبار هستند. وضعيت به گونه اي است كه همه احساس ناامني مي كنند ومي ترسند كه مسائل خصوصي وشخصي شان به صورت شايعه، دروغ و جنگ هاي رواني افشا گردد وحريم شخصي آنها شكسته شود.

10 - سيستم آموزشي ناكارآمد

سيستم آموزش آنها كه مي خواهند آن را به همه جهان صادر كنند سيستمي ناكارآمد است. بسياري از كارهاي مهم اينها را مهاجراني با مزد كم انجام مي دهند، واز آنها مانند ماشين كار مي كشند.

11 - اقتصاد بيمار

از لحاظ اقتصادي فكر مي شود كه غرب بهشت دنياست. آمريكا مقروض ترين كشور دنيا است. بدهي هاي داخلي وخارجي فراواني دارد كه ارقام آن سرسام آور است، اما سيستم آنها به گونه اي عمل مي كند كه اين بدهكاري ها را مي پوشاند.

12 - وابستگي به بازارهاي دنيا

صنعت در آمريكا به گونه اي است كه اگر بازار دنيا برايش ناامن شود، صنايع او از حركت باز مي ايستد.

حال با چنين وضعيتي در غرب به خصوص در آمريكا كه مظهر ليبراليسم است چگونه مي توان آن را الگو براي جهان دانست؟

نظر "تافلر" درباره پايان تاريخ چيست؟

پرسش

نظر "تافلر" درباره پايان تاريخ چيست؟

پاسخ

آلوين تافلر روزنامه نگار آمريكايي صاحب كتاب "موج سوّم" در رابطه با پيش بيني پايان تاريخ وسيطره نهايي ليبراليسم مي گويد:

الف. امروز روزگار "ترين ها" است، پربيننده ترين فيلم يعني بهترين فيلم و... .

ب. در قرن نوزدهم ونيمه اول قرن بيستم معيار برتري، قدرت سياسي در صحنه جهاني بوده وبه تدريج جاي خود را به توان اقتصادي داده كه وضعيت امروز است ودر آينده نيز توان خود را به دانش مي دهد، ولذا در آينده كشورهايي در صحنه جهاني صاحب قدرت خواهند بود كه از توان بالايي در امر دانش واطلاعات دارند.

ج. غرب در آينده محور عمده قدرت تكنيك ودانش بشري است.

د. دموكراسي ليبرال با همه اشكالاتي كه داشته بهترين راه ورسم زندگي اجتماعي است.

نتيجه: آينده جهان از آن ليبراليسم غربي است.

پاسخ:

1 - اين نظريه پايان تاريخ نيست، بلكه تاريخ بعد است.

2 - در مقدمه اول، ملاك برتر بودن هر چيز را خواست انسان مي داند در حالي كه ملاك، حكم عقل ونقل است، نه حتّي مصالح زودگذر. خداوند متعال مي فرمايد: {عَسي أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسي أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ}؛ "چه بسا{پاورقي . سوره بقره، آيه 216. پاورقي}

چيزي را كراهت داريد در حالي كه خير شما در آن است وچه بسا چيزي را دوست داريد كه براي شما شرّ است."

3 - او در مقدمه دوم خود توان نظامي را معيار قدرت سياسي در صحنه جهاني مي داند در حالي كه سلطه سياسي واستعمار مردم از طريق زورگويي جز اغتشاش وگسترش استبداد وظلم چيزي به ارمغان نمي آورد.

4 - آيا رسيدن به محور عمده قدرت به هر قيمتي، با معيارهاي عقلي وفطري وانساني سازگاري

دارد؟

5 - وظيفه نظريه پرداز سياسي گمانه زني براي آينده تاريخ نيست، بلكه بايد با در نظر گرفتن مصالح كلّ جامعه براي بشر برنامه ريزي كرده وآينده بهتري را نويد دهد.

6 - آيا نظام سرمايه داري براي جوامع خود خوشبختي به ارمغان آورده، يا نظام طبقاتي فاحش ايجاد كرده است؟

ولذا تافلر مي گويد: "فهرست مشكلاتي كه جامعه ما (غرب) با آن مواجه است تمامي ندارد".

{پاورقي . به سوي تمدن جديد، آلوين وهايدي تافلر، ص 97ù96. پاورقي}

ديدگاه "هانتينگتون" راجع به پايان تاريخ چيست؟

پرسش

ديدگاه "هانتينگتون" راجع به پايان تاريخ چيست؟

پاسخ

1 - اين نظريه پايان تاريخ نيست، بلكه تاريخ بعد است.

2 - در مقدمه اول، ملاك برتر بودن هر چيز را خواست انسان مي داند در حالي كه ملاك، حكم عقل ونقل است، نه حتّي مصالح زودگذر. خداوند متعال مي فرمايد: {عَسي أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسي أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ}؛ "چه بسا{پاورقي . سوره بقره، آيه 216. پاورقي}

چيزي را كراهت داريد در حالي كه خير شما در آن است وچه بسا چيزي را دوست داريد كه براي شما شرّ است."

3 - او در مقدمه دوم خود توان نظامي را معيار قدرت سياسي در صحنه جهاني مي داند در حالي كه سلطه سياسي واستعمار مردم از طريق زورگويي جز اغتشاش وگسترش استبداد وظلم چيزي به ارمغان نمي آورد.

4 - آيا رسيدن به محور عمده قدرت به هر قيمتي، با معيارهاي عقلي وفطري وانساني سازگاري دارد؟

5 - وظيفه نظريه پرداز سياسي گمانه زني براي آينده تاريخ نيست، بلكه بايد با در نظر گرفتن مصالح كلّ جامعه براي بشر برنامه ريزي كرده وآينده بهتري را نويد دهد.

6 - آيا نظام سرمايه داري براي جوامع خود خوشبختي به ارمغان آورده، يا نظام طبقاتي فاحش ايجاد كرده است؟

ولذا تافلر مي گويد: "فهرست مشكلاتي كه جامعه ما (غرب) با آن مواجه است تمامي ندارد".

{پاورقي . به سوي تمدن جديد، آلوين وهايدي تافلر، ص 97ù96. پاورقي}

ديدگاه "هانتينگتون" راجع به پايان تاريخ چيست؟

پرسش

ديدگاه "هانتينگتون" راجع به پايǙƠتاريخ ƙʘӘʘߍ

پاسخ

ساموئل هانتينگتون نظريه پرداز غربي در رابطه با پايان تاريخ مي گويد:

الف . تقابل ودرگيري عمده بين ملّت ها وگروه ها در آينده، فرهنگ ها وتمدن هاي مختلف است نه ايدئولوژي واقتصاد.

ب . تمدّن هاي زنده جهان هشت تمدن است: تمدن غرب، كنفوسيوسي، ژاپني، اسلامي، هندو، اسلاو، ارتدكس وتمدن آمريكاي لاتين.

ج . برخورد تمدن ها اساسي است وتغييرناپذير.

د . خودآگاهي تمدّني در حال افزايش است.

ه' . رفتار غرب موجب رشد خودآگاهي تمدّني ديگران گرديده است.

و . خصومت 1400 ساله اسلام وغرب در حال افزايش بوده وروابط ميان تمدن اسلام وغرب آبستن حوادث خونين است.

ز . سرانجام تمدن اسلام وكنفوسيوسي در كنار هم رودرروي تمدن غرب قرار خواهد گرفت.

نتيجه: درگيري تمدن ها آخرين مرحله تكامل درگيري جهان بوده، تمدن غالب تمدن غرب است.

{پاورقي . برخورد تمدن ها، ص 23ù22، با تلخيص. پاورقي}

1 - ايشان تفسيري از تمدن ننموده است.

2 - دليلي براي برخورد تمدن ها بيان نكرده است.

3 - ايشان بين فرهنگ وتمدن خلط كرده است، در حالي كه اين دو با يكديگر متفاوتند. تمدّن جنبه علمي وعيني دارد وفرهنگ بيشتر جنبه ذهني ومعنوي. هنر، فلسفه وحكمت، ادبيات واعتقادات مذهبي وغيرمذهبي در قلمروفرهنگ هستند، ولي تمدن، بيشتر ناظر به سطح حوايج مادي انسان است در اجتماع. ونيز تمدن بيشتر جنبه اجتماعي دارد وفرهنگ جنبه فردي. تمدن، تأمين كننده پيشرفت انسان در هيئت اجتماع است، ولي فرهنگ، گذشته از اين جنبه مي تواند ناظر به تكامل فردي باشد. تمدن وفرهنگ با هم مرتبطند نه ملازم.

4 - ايشان بي آنكه تعريف روشني از غرب ارائه دهد آن را موجوديتي يك پارچه با محورّيت آمريكا تصور مي كند در حالي كه خلاف واقع است. برژينسكي، فساد دروني

نظام غربي را عامل تهديد كننده قدرت جهاني آمريكا مي داند نه برخورد تمدن ها را.

5 - ايشان تضاد بين دو فرهنگ را تضادي ماهوي وبرطرف نشدني وناشي از جبر تاريخي مي داند ولذا ضرورت استراتژيك آماده شدن غرب را براي مصاف با كشورهايي كه درصدد احياي تمدن اسلامي هستند توصيه مي كند، در حالي كه تنش ها بين اين دو تمدّن از سياست دولت هاي غربي سرچشمه گرفته نه تمدن مسيحي واسلامي.

ويل دورانت مي گويد: "هر چند محمد (ص) پيروان دين مسيح را تقبيح مي كند، با اين همه نسبت به ايشان خوش بين است وخواستار ارتباط دوستانه بين آنها وپيروان خويش است".

{پاورقي . تاريخ تمدن، ج 4، ص 329. پاورقي}

روبتسون مي گويد: "تنها مسلمانان هستند كه با عقيده محكمي كه نسبت به دين خود دارند، يك روح سازگار وتسامحي نيز با اديان ديگر در آنها وجود دارد".

{پاورقي . تمدن اسلام وغرب، ج 1، ص 141. پاورقي}

آدام متز مي گويد: "كليساها وصومعه ها در دوران حكومت اسلامي چنان مي نمودند كه گويي خارج از حكومت اسلامي به سر مي برند وبه نظر مي رسيد بخشي از سرزمين ديگري هستند، كه اين به نوبه خود موجب مي شد چنان فضايي از تسامح برقرار گردد كه اروپا در سده هاي ميانه با آن آشنايي نداشت".

{پاورقي . چندگونگي وآزادي در اسلام، ص 68. پاورقي}

آيا تك قطبي كردن جهان مي تواند نجات بخش بشر باشد؟

پرسش

آيا تك قطبي كردن جهان مي تواند نجات بخش بشر باشد؟

پاسخ

برخي مي گويند: تنها راه نجات بشر از ظلم وبي عدالتي ورسيدن به سعادت، تك قطبي كردن جهان وبه اصطلاح نظم نوين جهاني است. وبرخي از نظريه پردازان به جهت اقتدار تمام عيار وهمه جانبه آمريكا اين كار را تنها ساخته آمريكايي ها مي دانند.

نظريه تك قطبي كردن جهان از گذشته هاي بسيار دور بين فلاسفه ودانشمندان عالم مطرح بوده است.

فيلسوف يوناني "زيو" 350 سال قبل از ميلاد مي گويد: "بر جميع مردم عالم است كه از يك نظام جهاني واحد پيروي كنند تا سعادت ونجات يابند". لذا اسكندر كه معاصر زيو بود درصدد برآمد تا با اتّكا بر قدرت خويش اين نظريه را به اجرا گذارد. بُلتاك نويسنده يوناني صد سال قبل از ميلاد با طرح حكومت واحد جهاني مي گويد: "بر مردم است كه سعي نموده تا مجتمع واحدي را تشكيل دهند واز قانون واحدي پيروي كنند".

وليام لويد (1838) از فيلسوفان متأخر آمريكايي مي گويد: "هرگز بشر نمي تواند به دوستي وزندگي مسالمت آميز برسد مگر آنكه حكومت واحد جهاني تأسيس نمايد".

{پاورقي . اسلام وعقل، ص 210. پاورقي}

دانتي، اديب مشهور ايتاليايي مي گويد: "لازم است تا كلّ مردم زمين نسبت به يك حكومت وحاكم خاضع باشند تا آرامش وصلح به جهان سايه افكند".

{پاورقي . همان. پاورقي}

راسل مي گويد: "عالم در انتظار مصلحي است كه تمام مردم را تحت يك پرچم وشعار درآورد".

جورج بوش پدر مي گويد: "نظم نوين عبارت است از صلح ودموكراسي براي همه جهان تحت رهبري آيالات متحده".او نيز در سخنراني خود در كنگره مي گويد: "در ميان ملت هاي جهان تنها آمريكاست كه هم از ارزش هاي اخلاقي وهم از ابزار لازم براي پشتيباني از نظم جهاني برخوردار است".

اشكال:

1 -

در خود آمريكا نظريه پردازاني از قبيل كيسينجر وديگران وجود دارند كه اقتدار مطرح آمريكا را مردود مي شمارند.

برژينسكي به گونه اي ناتواني آمريكا را ترسيم كرده ومي گويد: "هر چند آمريكا در حال حاضر داعيه پرستيژ جهاني دارد وكمتر كشوري مي تواند داعيه رقابت با او را داشته باشد... امّا استمرار قدرت وموقعيت آمريكا در صحنه جهاني وداخلي از جنبه هاي زيادي آسيب پذير است".

2 - زمينه پذيرش تك قطبي كردن جهان بسيار كم است خصوصاً آنكه وضعيت بسيار فاجعه آميز اقتصادي آمريكا اجازه چنين بلندپروازي را به او نمي دهد.

3 - اين نظريه غافل از آن است كه هرگز ملت ها زير بار سلطه بيگانگان نخواهند رفت.

گرچه ما اصل نظريه را ردّ نمي كنيم ومعتقديم كه تنها راه نجات ملت ها در سايه وحدت حكومت جهاني است ولي آن را با تأييدات الهي ورهبري معصوم كه همان امام زمان (ع) است امكان پذير مي دانيم.

ساير مباحث

اعتقاد به مهدويت از چه زماني در تاريخ بشر مطرح بوده است ؟

پرسش

اعتقاد به مهدويت از چه زماني در تاريخ بشر مطرح بوده است ؟

پاسخ

اعتقاد به اختصاص به شيعه يا مسلمانان ندارد, بلكه پيروان اديان ديگر مانند يهود و نصارا و زردشتيان و هندوها نيز منتظر و بر پادارندهء هستند. به بيان ديگر: يكي از شگفت انگيزترين حقيقتي كه در لابه لاي ابرهاي غليظ تغييرات و تحريف ها, چون خورشيدن تابان مي درخشد و دست تحريف گران تاريخ , ياراي دگرگوني آن رانداشت و شدّت درخشش نور آن , چشم خنّاسان ِخفّاش صفت را كور كرده بود, اخبار است . كه در مكتب مقدس اديان مختلف جهان ثابت و باقي مانده است : .

با ذكر بخش هايي از آن چه در برخي كتب دينيِ دنياموجود است , متوجه مي شويم اعتقاد به رهبري كه بعد ازغيبتي طولاني ظهور خواهد كرد و يعني هدايتگر انسان به سوي خدا مي گردد و حكومت واحد جهاني تشكيل مي دهد و با اجراي قوانين الهي و هلاك نمودن سردمداران كفر و شرك و نفاق و ظلم و استكبار, عرصه رابراي شكوفايي همهء استعدادهاي فراواني كه خداوند در درون انسان ها به وديعه گذاشته , فراهم مي سازد و با برقراري عدالت اجتماعي , فقر و فساد و تبعيض و ظلم و جهل از جامعهء جهاني برداشته مي شود و آن چنان رفاه ِاقتصادي و امنيت عمومي ايجاد مي گردد كه حرص و ولع مالي از ميان مي رود و احساس بي نيازي به تكاثرطلبي وانباشت ثروت به وجود مي آيد و ميش در كنار گرگ آب مي نوشد و احساس خطر نمي كند, از عقايد پيروان همه ءاديان جهاني است

.

در كتاب كه نزد هندويان از كتب آسماني است آمده : پس از خرابي دنيا, رهبر و سلطاني در آخر الزمان پيداشود كه پيشواي خلايق باشد و نام او باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود درآورد و همه كس ازمؤمن و كافر را بشناسد و هر چه از خوا خواهد, برآيد.

در كتاب شاگرد زردشت پيغمبر7كر شده : مردي بيرون آيد از زمينِ تازيان (عربستان ) از فرزندان هشام . مردي بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق , و بردين جدّ خويش بود. با سپاه بسياري روي به ايران ند و آباد كندو زمين پر داد كند و از داد وي باشد گرگ با ميش آب خورد.

در تورات , در سفر تكوين از دوازده امام : كه از نسل حضرت اسماعيل 7به وجود مي آيند, خبر داده شد..

در كتاب كه از كتاب هاي مذهبي زردشتيان است آمده : آن گاه فيزري بزرگ از طرف ايزدان مي شود واهريمنان را منقرض مي سازند و تمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند, و بعد از پيروزي ايزدان وبرانداختن تبار اهريمنان , عالم كيهان به سعادت اصلي خود رسيده , بني آدم بر تخت نيكبختي خواهند نشست .(1)

(پ_اورقي 1.مطالب شمارهء يك تا چهار جزوهء شماره 22(پيشواي

چند انقلاب كه نشان دهندة قانون عكس العمل، در مسائل اجتماعي و نشان دهندة وقوع يك انقلاب جهاني (حضرت مهدي(ع)) در آينده هستند، كدامند؟

پرسش

چند انقلاب كه نشان دهندة قانون عكس العمل، در مسائل اجتماعي و نشان دهندة وقوع يك انقلاب جهاني (حضرت مهدي(ع)) در آينده هستند، كدامند؟

پاسخ

1 _ انقلاب علمي اروپا (رنسانس) _ واكنشي در برابر يكهزار سال جهل و عقب ماندگي قرون وسطا، و فشارهائي كه از طرف متولّيان خرافي كليسا در جهت عقب نگاهداشتن مردم اعمال ميشد _ بود، كه يكباره عوامل جهل را كنار زدند و مشعل علم را برافروختند و پرچم دانش را در همه جا به اهتزاز درآوردند.

2 _ انقلاب كبير فرانسه به سال 1789 _ كه جهشي فوق العاده در جهت سياسي و اجتماعي بود در برابر استبداد و استعمار طبقاتي و زور گويي و خودكامگي رژيمهاي حاكم ظاهر گشت كه جامعة فرانسه و سپس جوامع ديگر اروپايي را وارد مرحلة نويني از تاريخ خود ساخت و حكومت قانون را _ البتّه تا حدودي _ جانشين زور و استبداد نمود.

3 _ انقلاب بر ضدّ بردگي _ در سال 1848 كه نخست از انگلستان آغاز شد _ نتيجة طرز رفتار فوق العاده خشن و ضدّانساني بردهداران با بردگان بود كه از يك سو آتش انقلاب را در خود بردگان، و از سوي ديگر در عواطف برانگيخته شده جامعهها به سود بردگان، شعلهور ساخت و نظام بردگي را در هم پيچيد، هر چند شكل ديگري از بردگي كه مرموزتر و وسيعتر از آن بود جاي آن را گرفت و تحت عنوان «كمك به آبادي كشورهاي عقب مانده» آيين «استعمار به» وجود آمد!

نظام بردگي در هر حال ميبايست برچيده شود، ولي طرز رفتار با بردگان آن را تسريع كرد.

4 _ انقلاب بر ضدّ استعمار،

در عصر ما، واكنش مستقيم رفتارهاي ضدّ انساني استعمارگران در مستعمرات بوده و هست كه باعث شكفتن شعور اجتماعي مردم استعمارزده گرديد و پرچم مخالفت را با قدرتهاي استعماري بر افراشتند، هر چند غالباً به استقلال كامل اقتصادي و اجتماعي و سياسي و فكري نينجاميد، ولي وضع با سابق بسيار تفاوت پيدا كرده است.

5 _ انقلاب كمونيستي _ در سال 1917 عكس العمل مظالم سرمايهداران و تجاوز بيحساب آنها به حقوق اكثريّت تودههاي زحمتكش و خلقهاي به زنجير كشيده شده بود؛ هر چند اين انقلاب نيز به آزادي طبقات رنجيده منتهي نگرديد، و نظام استبدادي ديگري تحت عنوان «ديكتاتوري پرولتاريا» كه در حقيقت ديكتاتوري تعداد انگشت شماري سران حزب بود جاي آنرا گرفت.

6 _ انقلاب بر ضدّ تبعيضات نژادي _ كه هم اكنون در دنيا جريان دارد، واكنش فشارهاي شديد نژاد سفيد بر سياه پوستان، و محروميّت فوق العادة آنان از حقوق اجتماعي است.

قانون عكس العمل كه بيانگر وجود يك عكس العمل در برابر هر عملي است، در مورد آينده جهان، چه مي گويد؟

پرسش

قانون عكس العمل كه بيانگر وجود يك عكس العمل در برابر هر عملي است، در مورد آينده جهان، چه مي گويد؟

پاسخ

اين قانون به ما ميگويد وضع كنوني جهان، آبستن انقلابي است. فشار جنگها، فشار مظالم و بيدادگريها، فشار تبعيضها و بيعدالتيها، توأم با ناكامي و سرخوردگي انسانها از قوانين فعلي براي از بين بردن يا كاستن اين فشارها، سرانجام واكنش شديد خود را آشكار خواهد ساخت.

سرانجام اين خواستهاي واپس زدة انساني، در پرتو آگاهي روز افزون ملّتها، چنان عقدة اجتماعي تشكيل ميدهد كه از نهانگاه ضمير باطن جامعه، با يك جهش برق آسا، خود را ظاهر خواهند ساخت و سازمان نظام كنوني جوامع انساني را به هم ميريزند و طرح نويني ايجاد ميكنند.

طرحي كه در آن نه از مسابقة كمرشكن تسليحاتي خبري باشد و نه از اينهمه كشمكشهاي خسته كننده و پيكارهاي خونين و استعمار و استبداد و ظلم و فساد و خفقان.

آيا مكاتب فلسفي نيز انتظار فرج را امري ارزشي مي دانند؟

پرسش

آيا مكاتب فلسفي نيز انتظار فرج را امري ارزشي مي دانند؟

پاسخ

انتظار ظهور منجي در آخرالزمان ونجات بشر از وضعيت موجود، اختصاص به اسلام وحتّي اديان آسماني ندارد، بلكه مكاتب فلسفي غيرديني ومادّي نيز معتقد به اين نظريه مي باشند.

راسل مي گويد: "انتظار منجي واعتقاد به ظهور نجات بخش در آخرالزمان اختصاص به اديان آسماني ندارد، بلكه مكاتب غيرديني ومادّي نيز در انتظار ظهور منجي براي جامعه بشريّت وگسترش دهنده عدل وداد به سر مي برند".

از چه زماني خطوط كلّي براي روز موعود جهاني ترسيم شده است؟

پرسش

از چه زماني خطوط كلّي براي روز موعود جهاني ترسيم شده است؟

پاسخ

ترسيم خطوط كلّي براي روز موعود به شروع خلقت باز مي گردد؛ زيرا اين روز هدف وغرض اساسي براي خلقت است. براي توضيح اين مطلب به نكاتي چند اشاره مي كنيم:

1 - براي برپايي حكومت عدل جهاني دو شرط اساسي وجود دارد: يكي شناخت كامل عدل به معناي وسيعش وديگري آمادگي براي فداكاري در راه پياده كردن عدالت در سطح جهان، بعد از علم وشناخت عدل. بشر اين دو شرط اساسي را از ابتداي خلقت نداشته است، بلكه انبيا متكفّل اين دو امر مهم شده ودرصدد تربيت بشر براي رسيدن به آن دو بوده اند. گرچه انبيا در شرط اوّل به موفقيّت رسيده وعدل را به معناي وسيع وهمه جانبه اش براي مردم تبيين نموده اند ولي در طول تاريخ خود نتوانستند شرط دوم را به طور كامل محقق سازند، واين نه به جهت قصور در انجام وظيفه آنان بوده، بلكه به خاطر قصور يا تقصير از جانب مردم بوده است.

2 - انبيا در طول تاريخ بعثت خود مردم را به هدف وغرض اساسي از خلقت بشر كه همان رسيدن به حكومت عدل توحيدي است گوشزد مي كرده اند. خداوند متعال مي فرمايد: {وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ}؛{پاورقي . سوره انبياء، آيه 105. پاورقي}

"در زبور بعد از ذكر [تورات] نوشتيم بندگان شايسته ام وراث [حكومت] زمين خواهند شد."

ونيز مي فرمايد: {وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ}؛ "ما مي خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم وآنان را پيشوايان{پاورقي . سوره قصص، آيه 5. پاورقي}

ووارثان روي زمين قرار دهيم."

ونيز مي فرمايد: {هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ

رَسُولَهُ بِالهُدي وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ}؛ "او كسي است كه رسول خود را با هدايت ودين حقّ فرستاد تا او را{پاورقي . سوره صف، آيه 9. پاورقي}

بر همه اديان غالب سازد هر چند مشركان كراهت داشته باشند."

3 - براي هيچ يك از انبيا، شرايط اساسي وعمومي براي هدايت كلّ بشر وتشكيل حكومت عدل توحيدي در سطح جهان فراهم نشد، زيرا دو شرط اساسي براي تشكيل چنين حكومتي فراهم نگشت:

الف) انبيا گرچه مفهوم عدل كامل وبه معناي وسيع آن را براي مردم تفهيم نمودند ولي بشر به آن درجه از فهم وشعور نرسيده است تا به حقيقت آن در سطح گسترده اش پي برده باشد. لذا هدف انبياي سابق بر حضرت موسي (ع)، ترسيخ وتثبيت عقيده مردم بوده، وتكاليف شرعي فرعي زيادي نداشته اند، تا اينكه از زمان حضرت موسي (ع) تا عصر بعثت رسول اكرم (ص) خصوصاً در شريعت اسلام شرايع به صورت تفصيل تبيين شده است.

ب) تاكنون هيچ امّتي به حدّي نرسيده است كه بتواند در راه پياده شدن حكومت عدل توحيدي جهاني فداكاري تام وتمام داشته باشد. حضرت نوح950 7 سال قوم خود را به حقّ وحقيقت دعوت كرد ولي به جز اندكي به او ايمان نياوردند. قوم حضرت ابراهيم (ع) به جاي پذيرش دعوتش او را در آتش انداختند. قوم حضرت موسي (ع) درخواست او را براي مقابله با حاكمان ظالم فلسطين رد كرده وگفتند: {فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا ههُنا قاعِدُونَ}؛ "تو وخدايت برويد وبا آنان بجنگيد ما{پاورقي . سوره مائده، آيه 24. پاورقي}

اينجا نشسته ايم."

حواريون حضرت عيسي (ع) در قدرت خداوند شك نمودند وبه عيسي خطاب كرده، گفتند: {يا

عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مآئِدَةً مِنَ السَّمآءِ}؛{پاورقي . همان، آيه 112. پاورقي}

"اي عيسي بن مريم! آيا پروردگارت قدرت دارد كه براي ما سفره اي غذا از آسمان نازل كند."

نتيجه: گرچه خطوطي كلّي واساسي روز موعود از ابتداي خلقت ترسيم شده است ولي هنوز شرايط تحقق وپياده شدن آن فراهم نگشته است.

چگونه با وجود تحريف در تورات وانجيل در مسئله ي مهدويت به آن دو استشهاد مي شود؟

پرسش

چگونه با وجود تحريف در تورات وانجيل در مسئله ي مهدويت به آن دو استشهاد مي شود؟

پاسخ

گاهي سؤال مي شود كه شما قائل به وجود تحريف در تورات وانجيل وديگر كتب غير از قرآن هستيد چگونه در قضيه مهدويت وساير موضوعات به آن استدلال مي كنيد؟

1 - در موضوع مهدويت چنان آيات و روايات فراواني وجود دارد كه براي اثبات آن احتياج به منابعي ديگر غير قرآن نباشد.

2 - استناد واستشهاد به بشارات كتاب هاي آسماني وغير آسماني ديگران از باب تأييد است نه اثبات.

3 - نقل بشارات از كتاب هاي مقدس ديگران به جهت تقارن بين اديان وهدايت اهل اديان به دين حق يعني اسلام است.

4 - كسي ادعا نكرده كه تمام آنچه كه در كتاب هاي مقدس اديان ديگر آمده تحريف شده است، بلكه آنچه مسلّم است اينكه بخشي از آنها مورد تحريف قرار گرفته است.

5 - در اثبات عدم تحريف در مواردي كه به آنها استشهاد مي شود همين بس كه در مصادر اسلامي نيز به آن اشاره بلكه تصريح شده است.

6 - برخي از بشارات كتاب هاي مقدس اديان ديگر با واقعيات تاريخي مطابقت داشته است، از قبيل اينكه: مصلح جهاني همان امام دوازدهم از ذريه اسماعيل واز نسل بهترين زنان است كه ولادت او در وضع شديد واختناق سياسي به وقوع خواهد پيوست، وبه همين جهت خداوند او را از ظالمان تا هنگام ظهور محفوظ خواهد داشت.

آيا عقيده به منجي ومهدويت عقيده اي شرقي است؟

پرسش

آيا عقيده به منجي ومهدويت عقيده اي شرقي است؟

پاسخ

1 - گرچه در طول تاريخ، مستضعفين ومظلومان اعم از مسلمان وغيرمسلمان، شيعه وغير شيعه تحت فشارهاي سياسي بوده اند، ولي اين به آن معنا نيست كه اين فشارها باعث شد تا مستضعفان اعتقاد به منجي ومهدي را از خود جعل كنند، بلكه خداوند متعال مطابق مصلحت وحكمتي كه ملاحظه كرده موضوع منجي وظهور حضرت مهدي (ع) را به جهت اقامه عدل وعدالت در سطح گسترده مطرح كرده است.

2 - همان گونه كه در جاي خود بحث كرده ايم موضوع مهدويت مقتضاي خواست فطري بشر بوده وعقل، قرآن وروايات نيز به طور صريح بر آن اتفاق كرده اند ونيز اجماع مسلمين به جز برخي اندك از روشنفكران غرب زده معتقد به مهدويت شده اند.

3 - مهدويت وانتظار ظهور مهدي موعود (ع) در صورتي كه معنا ومفهوم صحيح آن در نظر گرفته شود نه تنها آثار منفي به بار نخواهد آورد بلكه آثار مثبتي داشته، در ايجاد روحيه اميد در جامعه وفراهم كردن زمينه مناسب براي ظهور حضرت مهدي (ع) تأثير بسزايي داشته ودارد.

آيا عقيده به مهدويت از جوامع ديگر واز اصول غير اسلامي وارد شده است؟

پرسش

آيا عقيده به مهدويت از جوامع ديگر واز اصول غير اسلامي وارد شده است؟

پاسخ

1 - اين عقيده تنها از انسان هاي شرقي نيست، بلكه در بين همه اديان ومكاتب وآيين هاي شبه ديني يافت مي شود.

2 - اين عقيده با فطرت انسان عجين است كه در همه يكسان است.

3 - همان گونه كه اشاره شد، اين عقيده مطابق آيات قرآن وروايات متواتر واجماع مسلمين، بلكه همه اديان ومكاتب فلسفي وغير فلسفي است.

فيلسوف انگليسي "برتراند راسل" مي گويد: "عالم در انتظار مصلحي است كه تمام عالم را يكپارچه كرده وآنان را تحت يك پرچم ويك شعار درآورد".

{پاورقي . تأثير علم بر اجتماع، ص 56. پاورقي}

"پرفسور انشتاين" -صاحب نظريه نسبيّت- مي گويد: "روزي كه صلح وصفا تمام عالم را فراگيرد ومردم با دوستي وبرادري با يكديگر زندگي كنند چندان دور نيست".

{پاورقي . مفهوم نسبيت، ص 35. پاورقي}

آيا عقيده به مهدويت از جوامع ديگر واز اصول غير اسلامي وارد شده است؟

پرسش

آيا عقيده به مهدويت از جوامع ديگر واز اصول غير اسلامي وارد شده است؟

پاسخ

برخي عقيده مهدويت را عقيده اي غير اسلامي مي دانند كه وارد جامعه اسلامي شده است.

جولد زيهر مي گويد: "بازگشت عقيده به مهدي، از اصول ومباني غيراسلامي است ودر حقيقت اين عقيده اسطوره واز امور غيرواقعي است".

{پاورقي . العقيده والشريعه، ص 218. پاورقي}

سائح علي حسين، نويسنده ليبيايي مي گويد: "عقيده ونظريه غيبت وبازگشت، عقيده اي است مشترك بين يهود ونصارا، وتأثرپذيري فكر شيعي از اين دو مصدر بعيد نيست...".

{پاورقي . تراثنا وموازين النقد، ص 184. پاورقي}

دكتر عبدالرحمن بدوي مي گويد: "كعب الاحبار كسي بود كه عقيده به مهدي را در بين مسلمين منتشر ساخت".

{پاورقي . مذاهب الاسلاميين، ج 2، ص 77ù76. پاورقي}

پاسخ:

1 - مطابق آنچه در قرآن وروايات متواتر اسلامي وارد شده، عقيده به ظهور مهدي موعود عقيده اي اصيل واسلامي است كه در اديان ديگر نيز به آن اشاره شده است ولذا هرگز نمي توان آن را اسطوره واز عقايد ساختگي قرار داد.

2 - اين عقيده اختصاص به شيعه ندارد بلكه صحابه به تبع آيات قرآن وروايات نبوي معتقد به اين عقيده بوده ودر طول تاريخ اسلام عموم علماي اسلامي اعم از شيعي وسنّي به اين عقيده معتقد بوده اند.

3 - اشتراك اين عقيده بين يهود ونصارا ومسلمين دليل بر آن نيست كه مسلمانان از اديان ديگر گرفته اند، بلكه دلالت بر آن دارد كه موضوع انتظار منجي حقيقي مقتضاي فطرت بشر بوده ولذا در هر دين وآييني به آن اشاره شده است.

4 - اين كعب الاحبار نبوده كه عقيده به مهدويت را در بين جامعه اسلامي منتشر ساخته است بلكه خدا ورسولان او خصوصاً پيامبر اسلام (ص) واهل بيت

معصومش اين عقيده را در جامعه منتشر ساخته اند.

امروزه فعاليتهايي بر عليه مهدويت در جريان است بفرماييد در جهان غرب و رسانه ها و مطبوعات و منشورات غرب چه فعاليتهايي در خصوص مهدويت و بر عليه مهدويت در جريان است.

پرسش

امروزه فعاليتهايي بر عليه مهدويت در جريان است بفرماييد در جهان غرب و رسانه ها و مطبوعات و منشورات غرب چه فعاليتهايي در خصوص مهدويت و بر عليه مهدويت در جريان است.

پاسخ

1. يك نوع فعاليت عليه اسلام است زيرا استكبار جهاني، اسلام را دشمن بالقوه خود مي داند.

2. از مخالفت اصلي جهان غرب با تشيع است زيرا تشيع، مذهبي است كه هيچ گونه ستم و ظلمي را نمي پذيرد و بنابراين همه حاكميت غرب را كه براساس ستم و خودبزرگ بيني بنا شده است به چالش مي كشد.

3. اما در كنار اين مسأله در غرب با آموزه مهدويت نيز مقابله مي شود. زيرا مسأله ظهور منجي، تنها در اسلام به عنوان اصل مسلم نيست. در يهوديت ظهور ماشيح (مسيح) و در مسيحيت ظهور مجدد مسيح در صدر تعاليم آنها قرار دارد و اصولا يكي از ادله حمله آنها به عراق همين زمينه سازي در ظهور مجدد مسيح بوده است. همچنين آرمان صهيونيسم جهاني ريشه در آموزه ظهور منجي دارد كه براساس روايات مذهبي از منطقه خاورميانه ظهور مي كند.

4. آموزه مهدويت دقيقا مقابل با آموزه هاي مذهبي آنهاست و آنها بنا دارند از هر طريق فيلم و كتاب و تبليغات سياسي آن را خراب كنند كه نمونهاي آن در جهان غرب فراوان است.

چرا كافران مسئله ظهور حضرت مهدي را قبول ندارند؟

پرسش

چرا كافران مسئله ظهور حضرت مهدي را قبول ندارند؟

پاسخ

عقيده به ظهور حضرت مهدي«عليه السلام» و گسترش عدل همگاني و تشكيل حكومت جهاني در پرتو ظهور و آن حضرت از جمله ي عقايد مذهبي شيعه است كافران كه اساساً مذهب شيعه را نپذيرفته اند طبعاً با عقيده شيعه در مورد ظهور امام دوازدهم مخالف مي باشند.

ولي توجّه به اين نكته اساسي لازم است كه اعتقاد به ظهور يك مصلح در پايان جهان و اين كه حكومت زمين سرانجام در اختيار افراد صالح و شايسته قرار مي گيرد يك اعتقاد ويژه ي اسلامي نيست بلكه چنانكه قرآن كريم مي فرمايند: «و لقد كتبا في الذبور من بعد الذكر ان الارض عبادي؛(2) محقق ما در زبور پس از ذكر(تورات) نوشتم كه زمين را بند آن شايسته من به ارث خواهد برد» اين اعتقاد در كتابهاي آسماني ديگر نيز وجود داشته است.

2) سوره انبياء، آيه 105.

مهدويت در آيات و روايات

آيات

حكومت الهي در آيات

كدام آيات , بشارت برپايى حكومت الهى جهانى را مى دهد ؟
پرسش

كدام آيات , بشارت برپايى حكومت الهى جهانى را مى دهد ؟

پاسخ

آي_اتى مثل و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون ( انبياء / 105 ) ترجمه : در زبور بعد از ذكر ( تورات ) نوشتيم :بندگان شايسته ام وارث ( حكومت ) زمين خواهند شد . و نيز آيه شريفه : و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين ( ق_ص_ص / 5 ) ترجمه : ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم . ك_ل_م_ه ن_ري_د اشاره به اراده استمرارى الهى است , لذا در بسيارى از اخبار به حضرت مهدى (ع ) ت_ط_ب_يق شده است و نيز آيه شريفه وعد اللّه الذين امنوا منكم و عملواالصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم ( نور / 55 ) ترجمه :خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و ك_اره_اى شايسته انجام داده اند , وعده مى دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد . در اخبار است كه مصداق كامل اين وعده , زمان ظهور حضرت ولى عصر (عج ) است .

كدام آيات , بشارت برپايى حكومت الهى جهانى را مى دهد ؟
پرسش

كدام آيات , بشارت برپايى حكومت الهى جهانى را مى دهد ؟

پاسخ

آي_اتى مثل

و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون ( انبياء / 105 )

ترجمه : در زبور بعد از ذكر ( تورات ) نوشتيم :بندگان شايسته ام وارث ( حكومت ) زمين خواهند شد .

و نيز آيه شريفه :

و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين ( ق_ص_ص / 5 )

ترجمه : ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم . ك_ل_م_ه ن_ري_د اشاره به اراده استمرارى الهى است , لذا در بسيارى از اخبار به حضرت مهدى (ع ) ت_ط_ب_يق شده است

و نيز آيه شريفه

وعد اللّه الذين امنوا منكم و عملواالصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم ( نور / 55 )

ترجمه :خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و ك_اره_اى شايسته انجام داده اند , وعده مى دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد . در اخبار است كه مصداق كامل اين وعده , زمان ظهور حضرت ولى عصر (عج ) است .

ديدگاه قرآن درباره تشكيل حكومت جهاني اسلامي، بسط دين اسلام و زمامداري صلحاء چگونه است؟
پرسش

ديدگاه قرآن درباره تشكيل حكومت جهاني اسلامي، بسط دين اسلام و زمامداري صلحاء چگونه است؟

پاسخ

خداوند در قرآن مجيد در آيات متعددي به اين موضوع اشاره دارد از جمله: «وَ لَقَدْ كَتَبنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ»انبياء/105

[ما بعد از تورات در زبور نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد]

«وَ عَدَ اللهُ الذينَ امَنُوا مِنْكُمْ و عَمِلوُ الصالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» نور/55

[خداوند وعده فرموده به كساني از شما كه نيكو كار گردد در زمين خلافت دهد]

«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ» توبه/33 و فتح/28

[اوست خدائي كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم او را تسلط و برتري دهد]

«يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبيَ اللهُ اِلّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ» توبه/32

[كافران مي خواهند كه نور خدا را بانفس تيره و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند ولي خدا نمي گذارد تا آنكه نور خود را به منتهاي ظهور و حد اعلاي كمال برساند.]

«يُريدُونَ لِيُطْفِؤَا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِم وَ اللهُ مُتِمْ نُورِهِ» صف/8

[كافران مي خواهند تا نور خدا را با گفتار باطل و طعن مسخره، خاموش كنند، البته خدا نور خود را تمام و كامل مي كند.]

«وَيُريدُ اللهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ» انفال/7

[و خدا مي خواست كه صدق سخنان حق را ثابت گردانده و ريشة كافران را از بيخ و بن بركند.]

«وَ قُلْ جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهوقاً» اسراء/81

[بگو كه حق آمد و باطل را نابود ساخت، كه باطل خود لايق محو و نابودي است.]

پ1ض«اِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا

وَالَّذينَ آمَنُوا فِي الْحياةِ الدُّنْيا» غافر/51

[ما البته رسولان خود و كساني كه ايمان آورند را در حيات دنيا نصرت و ظفر مي دهيم.]

«كَتَبَ اللهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلي اِنَّ اللهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ» مجادله/21

[خدا حتم گردانيده كه البته من و رسولانم غالب مي شويم كه خداوند قوي و مقتدر است.]

و آيات ديگري كه تأويل آنها هنگام ظهور حضرت ولي عصر _ عجل الله تعالي فرجه آشكار شود، دلالت دارند بر غلبة اسلام بر ساير اديان و غلبة اهل حق بر اهل باطل و حتمي بودن غلبه انبياء و اتمام نور خدا كه اين معاني بطور مطلق تا حال ظاهر نشده و اين آيات تحقق آن را در آخرالزمان بشارت مي دهد.

خداوند وعده داده كه البته پيغمبران را غالب سازد و ياري كند و معلوم است كه اين نصرت و غلبه فقط نصرت و غلبه در آخرت نيست، براي اينكه مي فرمايد: «في الحياة الدنيا» و نصرت وغلبه انبيا بر قوم خودشان، پيشرفت كار آنها در عصر خودشان هم نيست، زيرا دعوت بسياري از پيغمبران در قومشان اثر نبخشيد بلكه بعضي از آنها كشته شدند.

اين نصرت و غلبه، نصرت و غلبه مقصد و هدف و دعوت آنها است كه بر طبق ظاهر آيات مقيد به مرتبه اي نيست بلكه نصرت و غلبه مطلق است.

همچنين است اتمام نور، كه معني اينكه خدا نور خود را در مقابل آنهائي كه مي خواهند نور او را خاموش كنند و مانع از پيشرفت اسلام شوند تمام مي گرداند اين است كه دين را جلو مي برد و بر قلمرو اسلام مي افزايد و اتمام آن وقتي است كه اسلام تمام جهان را بگيرد.

چنانكه معني استخلاف و جانشيني مؤمنين در زمين و

وارث شدن آنها زمين را نيز به معني استخلاف در تمام زمين و وارث شدن كره ارض است كه براي امام زمان و ياران و اصحاب آن حضرت حاصل مي شود.

معناي غلبه حق بر باطل بطور اطلاق هم غير از اين نيست كه به تمام معني حق بر باطل پيروز شود اگر از جهت حجت و برهان غالب باشد (با اينكه به اين معني هميشه غالب است) ولي در ظاهر غالب نباشد غلبه مطلق نيست و ظاهر اين آيات غلبه مطلق است.

و اما آيه: «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينَ كُلِّهِ» كه دلالتش بر غلبه اسلام واضح است.

و مؤيد مستفاد از اين آيات است رواياتي كه در اين خصوص از حضرت رسول(ص) منقول است، مثل:

«لَيَدْخُلَنَّ هذَا الّدينُ عَلي ما دَخَلَ عَلَيْهِ اللَّيْلُ»

[البته اين دين در هركجا شب داخل شده باشد داخل مي شود.]

و شايد نكته اينكه فرمود: «عَلي ما دَخَلَ عَلَيْهِ اللَّيْلُ» و نفرمود: «عَلي ما دَخَلَ عَلَيْهِ الْيوْمُ اوِ الشَّمْسُ» تشبيه دين به آفتاب باشد كه همانطور كه روز آفتاب در هر كجا كه شب رفته باشد وارد مي شود، خورشيد عالمتاب اسلام نيز به تمام اماكن پرتو افكن خواهد شد و تاريكي كفر و شرك و ضلالت را نابود خواهد ساخت، همانطور كه آفتاب، تاريكي شب را از ميان مي برد.

ديدگاه قرآن نسبت به حاكميت بندگان شايستة خدا بر زمين چيست؟
پرسش

ديدگاه قرآن نسبت به حاكميت بندگان شايستة خدا بر زمين چيست؟

پاسخ

خدا در قرآن مي فرمايد:

«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّّّ الارْضَ يَرِثُها عِباديَ الصّالِحُونَ»

كه مفاد ظاهر آن اين است كه:

[و هر آينه ما در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه البته بندگان صالح من وارث زمين مي گردند.]

اين آيه از بشارت حتمي الهي خبر مي دهد كه شايستگان و صلحاء، وارث زمين و صاحب آن مي شوند و چون در آيات قبل از اين آيه از زمين خاصي سخني به ميان نيامده است لذا الف و لام «الأرض»، الف و لام عهد نخواهد بود چون ظاهر اين است كه مراد تمام زمين است.

بنابر اين، آيه خبر از روزگاري مي دهد كه زمين و ادارة آن در همة قاره ها و همة مناطق و معادن آن در اختيار بندگان شايسته خدا در آيد، چنانكه در آيات ديگر نيز همين وعده را فرموده است. مانند آية:

«وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ…» نور/55

[و خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند وعده داده كه در زمين خلافت دهد… .]

و نيز آية:

«وَ نُريدَ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتَضْفِوُا فِي الْأَرْضِ وَ َنْجَعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» قصص/5

[و اراده كرده ايم كه بر كساني كه در زمين ضعيف و ذليل نگه داشته شده اند منت گذارده و آنان را پيشوايان و وارثان زمين گردانيم.]

در قرآن كريم، ضرورت وجود حكومت امام زمان ع چگونه بررسي و توصيف شده است؟
پرسش

در قرآن كريم، ضرورت وجود حكومت امام زمان ع چگونه بررسي و توصيف شده است؟

پاسخ

تحقق آفرينش جهان و انسان، لطف و حكمت الهي، ظهور و اجراي تماميت دين، تحقق قسط و عدل در تمامي جامعة بشري، تحقق عملي تمامي وعدههاي الهي، ايجاد مدينة فاضله، تحقق انتظارات بشر در برپايي جامعهاي ايدهآل به دور از ظلم و فساد، تحقق جامعة واحد بر مبناي خداخواهي، حقخواهي و خداپرستي و... از جمله مواردي كه ضرورت وجود حكومت امام زمانغ را ايجاب ميكند.

از نظر قرآن كريم، جهان با هدف خاص آفريده شده است; "وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَ الاْ ئَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَ_َطِلاً ذَ َلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ النَّار;(ص،27) ما آسمان و زمين و آن چه را در ميان آنها است بيهوده نيافريديم، اين گمان كافران است واي بر كافران از آتش (دوزخ)."

روشن است، هدفدار بودن جهان هستي، به حكومتِ بر زمين كه جزئي از جهان است، جهت ميدهد كه، حكومت بشري نيز هدفدار است. هنگامي كه در جهانبيني پذيرفتيم كه اين عالَمِ وسيع از ناحية خداوند بزرگ، بيهوده آفريده نشده، هدفدار بودن حكومت بر بشر را نيز ميپذيريم. به تعبير ديگر، عالم هستي بر پاية حق و عدالت است، حكومت نيز بايد هماهنگ با مجموعة عالَم يعني منطبق بر موازين حق و عدالت باشد.

آفرينش جهان و انسان، فرستادن پيامبر و امام، نزول وحي و تعيين قانون براي سعادت بشر و... جملگي از باب لطف و حكمت الهي است; و در راستاي هدفدار بودن انسان و جامعة بشري است.

از آن جا كه بشر با پيروي از هوي و هوسها، بر خلاف هدفِ اصليِ

از خلقتِ خود، گام برداشته است و حتي با راهنمايانِ از جانب خداوند نيز سر ستيز برداشته و آنها را يا كشتهاند، و همين هوي و هوسها سبب ظلم و فساد و انحراف در جوامع بشري شده است و... لذا خداوند متعال بر اساس همان قاعدة، لطف و حكمت آخرين امام را در حال غيبت نگه داشته، تا زماني كه جامعة بشري شايستگي برپايي حكومت جهاني واحد با محوريت رهبري الهي را دارا شود. پس لطف خداوند توأم با حكمت او اقتضأ ميكند در همين دنيا با امامت و رهبري امام زمانغ حكومتي بر پا شود تا بهشتِ موعودِ زميني، علاوه بر بهشت آسماني، كه رؤياي هميشگي انسان بوده است، و هيچ گاه تجربه نكرده است، تحقق يابد.

پيامبراكرمميفرمايد: "در امت من مهديغ قيام كند... و در زمان او، مردم به چنان نعمت و برخورداري و رفاه دست يابند كه در هيچ زماني دست نيافته باشند. ]و اين رفاه شامل تمامي انسانها خواهد بود چه[ نيكوكار چه بدكار. آسمان مكرر بر آنان ببارد ]كنايه از وفور مواهب طبيعي[ و زمين چيزي از رويدنيهاي خود را پنهان نسازد."(بحارالانوار، مجلسي;، ج 51، ص 78، مؤسسه الوفأ / ر.ك: تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 19، ص 261_266، دارالكتب الاسلاميه / كشف المراد، علامه حلي;، ص 324_329 و ص 362_364، مؤسسه النشر الاسلامي.)

اگر مراد از آياتي كه وارثين زمين موءمنين مي باشد همانند آيات وارث شدن بني اسرائيل بعد از فرعون باشد ديگر ربطي به ظهور حضرت ندارد و اين مژده با حاكميت موءمنين بر حجاز محقق شده است ؟
پرسش

اگر مراد از آياتي كه وارثين زمين موءمنين مي باشد همانند آيات وارث شدن بني اسرائيل بعد از فرعون باشد ديگر ربطي به ظهور حضرت ندارد و اين مژده با حاكميت موءمنين بر حجاز محقق شده است ؟

پاسخ

درباره به ارث رسيدن زمين به بندگان صالح، چند مطلب قابل ذكر است:

1. خداوند در دو سوره موضوع به ارث رسيدن زمين به صالحان و حكومت آنان را به پيامبر(ص) خبر مي دهد: و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عباديالصالحون و به راستي در زبور، پس از تورات نوشته ايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث مي برند{M (انبياء، آيه105).

در سوره ديگر مي فرمايد: وعدالله الذين امنوا منكم و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض خداوند به كساني از شما كه ايمانآورده اند و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داده است كه آنان را در اين سرزمين جانشين گرداند{M (نور، آيه 55)

از اين دو آيه، مي توان دو نكته را استفاده كرد: يكي اين كه اين وراثت اطلاق و عموميت دارد؛ يعني، هم شامل وراثت دنيايي مي باشد و هم شامل وراثت اخروي؛ چرا كه خداوند مي فرمايد: و گويند سپاس خداوندي را كه وعدهخود را در حق ما راست گردانيد و به ما سرزمين [بهشت] را به ميراث داد كه از بهشت هر جا كه خواهيم سكنا گزينيم{M. (زمر، آيه 74) و درسوره ديگر مي فرمايد: اينانند كه ميراث برند كه فردوس را به ارث مي برند [و [در آن جاودانه اند{M (مؤمنون، آيه 10 و 11)

نكته ديگر آن كه اين وراثت _علاوه بر اين كه، يك وعده حتمي الهي است يك قانون آفرينش و قاعده تكويني هم محسوب مي شود؛ زيرا تمام حكومت هاي

ظالمان، بر خلاف نواميس آفرينش و قوانين جهان خلقت بوده و طبق تحليل هاي فلسفي و نظري، ابطال آنها قطعياست. پس حكومت در آينده، از آن مؤمنان صالح خواهد بود.

2. خداوند در چندين سوره، موضوع به ارث رسيدن سرزمين را به بني اسرائيل گوشزد فرموده است؛ از آن جمله مي فرمايد: و اورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض و مغاربها التيباركنا فيها و آن قوم را كه مستضعف بودند، وارث مشرق ها و مغرب هاي سرزمين ساختيم كه به آن بركت بخشيده بوديم{M.(اعراف، آيه 137)

در آيه ديگر نيز مي فرمايد: ] موسي] گفت: چه بسا پروردگارتان دشمنتان را نابود كند و شما را در اين سرزمين جانشين گرداند{M (همان، آيه129).

هم چنين ضمن بيان سرگذشت بني اسرائيل، مي فرمايد: مي خواهيم بر كساني كه در روي زمين به زبوني كشيده شده اند، منت نهيم [و نعمت دهيم] و ايشان را پيشواگردانيم و ايشان را وارث گردانيم{M. (قصص، آيه 5)

3. واژه «ارض» گرچه به مجموع كره زمين گفته مي شود و سراسر جهان را شامل مي گردد؛ اما وقتي قرينه خاصي در كار باشد، آن معناي عموم را از دست مي دهد و معناي خاصي از آن اراده مي شود. چنان كه «ارض» به كار رفته در داستان بني اسرائيل، خصوص سرزمين شام وفلسطين است. مؤيد و دليل بر اين معنا، جمله التي باركنا فيها در آيه 137 سوره «اعراف» است؛ زيرا خداوند در قرآن، غير از سرزمين مقدس (همان نواحي فلسطين) و غير از كعبه، هيچ سرزميني را به «بركت» ياد نكرده است.

پس وعده اي كه خداوند به پيامبر(ص) داده بود، سرجاي خود محفوظ است؛ از اين رو در هر زمان و در هر جا، بندگان صالح خدا قيام كنند، پيروز خواهند

بود. آنچه در روايات درباره قيام حضرت مهدي(عج) آمده، بيان يك مصداق عالي و روشن از آيات است و هرگزعموميت «مفهوم آيات» را محدود نمي سازد.

در خاتمه خاطر نشان مي شود كه طبق تصريح قرآن پژوهان، تفسير «الميزان» نوشته علامه طباطبايي، از تفاسير عميق، جامع و پرمحتوا محسوب مي شود.

براي مطالعه بيشتر ر.ك: ترجمه تفسيرالميزان، ج 8، ص 325، و ج 14، ص 465، (نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي)0

در آية 55 / نور: ، «وعد الله الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم ...» طبق نظر مفسران در مورد خلافت خلفاي راشدين است كه در آن زمان ترس و وحشتي را كه قبلاً مسلمانان از ناحية دشمنان خارجي احساس مي كردند و مجبور بو
پرسش

در آية 55 / نور: ، «وعد الله الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم ...» طبق نظر مفسران در مورد خلافت خلفاي راشدين است كه در آن زمان ترس و وحشتي را كه قبلاً مسلمانان از ناحية دشمنان خارجي احساس مي كردند و مجبور بودند همراه خود اسلحه حمل كنند فرو ريخت؛ و دين اسلام كه ابتدا مخفي و محدود بود ظاهر و فراگير شد و طبق ادعاي عالمان شيعه علي الظاهر نبايد ربطي به حكومت امام مصلح كل امام مهدي داشته باشد.

پاسخ

علاوه بر برداشتي كه پرسش گر محترم درباره آيه شريفه كرده است، مفسران ديدگاه هاي متفاوت ديگري نيز در اين خصوص دارند.

بعضي مفسرين گفته اند: اين آيه شريفه درباره اصحاب رسول خدا(ص) نازل شده، و خدا وعده اي را كه به ايشان داده بود منجّز كرد زمين را در اختيار ايشان قرار داد، دين ايشان را تكميل كرد، ترس ايشان را مبدل به امنيت كرد، و پس از درگذشت رسول خدا (ص) در ايام خلافت خلفاي راشدين، اسلام را پيش برد، و عزت داد. پس آن ترسي كه مسلمين از كفار و منافقين داشتند، از ميان رفت. و مراد از استخلاف ايشان استخلاف خلفاي چهارگانه پس از رسول خدا(ص)، ويا تنها خلفاي سه گانه اول است.(الطبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، دارالمعرفه، ج 4، ص 272، براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به ترجمه تفسير الميزان ذيل آيه شريفه.)

بعضي ديگر گفته اند كه : اين آيه شامل عموم امت محمد(ص) مي شود، و مراد از استخلاف امت وي و تمكين دين ايشان و تبديل خوفشان به امنيت اين است كه زمين

را به ايشان ارث داد، آن چنان كه به امت هاي قبل از اسلام ارث داد. يا مراد از استخلاف، استخلاف خلفاي پس از رسول خدا(ص) و تمكين اسلام و شكست دادن دشمنان دين مي باشد، كه خداي تعالي بعد از رحلت پيامبر(ص) وعده خود را وفا كرد، و اسلام و مسلمين را ياري نموده و شهرها و اقطار عالم براي آنان فتح شد. بعضي ديگر از مفسرين گفته اند: اين آيه شريفه مربوط به مهدي موعود(ع) است، كه اخبار متواتر از ظهورش خبر داده، و فرموده: زمين را پر ازعدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده باشد، و مراد از «الذين آمنوا و عملوا الصالحات» رسول خدا(ص) و ائمه اهلبيت او (عليهم السلام) است.(القمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، ج 3، ص 46.)

امّا آنچه از سياق آيه شريفه به نظر مي رسد، اين است كه بدون شك آيه شريفه درباره بعضي از افراد امت است نه همه امت و نه اشخاص معيني از امت، و اين افراد عبارتند از كساني كه مصداق« الذين آمنوا و عملوا الصالحات» بوده باشند، و آيه نص در اين معنا است، و هيچ دليلي نه در الفاظ آيه و نه از جهت عقل وجود ندارد كه دلالت كند بر اينكه مقصود از «الذين» تنها صحابه رسول خدا(ص)، يا شخص خود رسول خدا(ص) يا تنها ائمه اهل بيت(عليهم السلام) باشند و نيز هيچ دليلي نيست بر اينكه مراد از «الذين» عموم امت بوده باشد.

از اين رو مراد از استخلاف آنان در زمين كه نظير استخلاف نياكان و امت هاي پيشين باشد اين است كه اجتماعي صالح از آنان تشكيل

شود، كه زمين را ارث ببرند، آن طور كه امت هاي گذشته كه صاحبان قوت و شوكت بوده اند ارث بردند، و اين استخلاف قائم به اجتماع صالح ايشان است، نه به افراد معيني از ايشان.

اما اينكه مراد از استخلاف، خلافت الهي به معناي ولايت و سلطنت الهي، نظير سلطنت داوود و سليمان و يوسف(عليهم السلام) بوده باشد، يا مراد برطرف شدن ترس مسلمانان صدر اسلام از كفار و مشركين پس از خلافت خلفاي راشدين باشد ادعاي درستي نيست، و دليلي بر آن وجود ندارد، چون لفظ آيه مطلق است، و هيچ قرينه اي بر اثبات آن نيست. علاوه بر اين آيه شريفه در مقام امتنان است، و اين چه منّتي است كه خدا بر جامعه اي بگذارد و دشمن خارجي را بر آنان مسلط نكرده باشد، در حالي كه داخل آن جامعه را فساد احاطه كرده باشد، و از هر سو بلاهاي گوناگون آن جامعه را تهديد كند، و هيچ امنيتي بر جان و عرض و مال خود نداشته باشند و تنها قدرت حاكمه بر آن اجتماع حريت داشته، و طبقه ستمگر در رفاه و پيشرفت باشند؟

مراد از اينكه فرمود: «خدا را عبادت مي كنند و چيزي را شريك او نمي گيرند»، همان معنايي است كه لفظ به طور حقيقت بر آن دلالت مي كند، و آن عبارت است از اينكه اخلاص در عبادت عموميت پيدا كند و بنيان هر كرامتي غير از كرامت تقوي منهدم گردد. نتيجه اين شد كه خداي سبحان به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مي دهند، وعده مي دهد كه بزودي جامعه اي بر ايشان تكوين مي كند كه به تمام معنا صالح باشد، و از

لكه ننگ كفر و نفاق و فسق پاك باشد، زمين را به ارث برده و در عقايد افراد آن و اعمالشان جز دين حق، چيزي حاكم نباشد، ايمن زندگي كنند، ترسي از دشمن داخلي يا خارجي نداشته باشند، از كيد نيرنگ بازان و ظلم ستمگران و زور گويي زورگويان آزاد باشند.

و اين جامعه طيب و طاهر با صفاتي كه از فضيلت و قداست در خود دارد هرگز تاكنون در دنيا پديد نيامده و دنيا از روزي كه پيامبر(ص) مبعوث به رسالت گشته تاكنون، چنين جامعه اي به خود نديده است. ناگزير اگر مصداقي پيدا كند، در روزگار امام مهدي( ع) خواهد بود. چون اخبار متواتري كه از رسول خدا(ص) و ائمه اهل بيت (عليهم السلام) در ويژگي هاي آن جناب وارد شده(در اين روايات مصداق كامل اين وعده در زمان ظهور ولي عصر(عج) دانسته شده است. (ر.ك: بحارالانوار، ج 51، ص 58 و ص 54)) از تشكيل چنين جامعه اي خبر مي دهد. پس حق مطلب اين است كه آيه شريفه جز با اجتماعي كه به وسيله ظهور حضرت مهدي(عج) تشكيل مي شود قابل انطباق با هيچ اجتماع ديگري نيست.

منظور از وارث زمين شدن توسط صالحان چيست؟
پرسش

منظور از وارث زمين شدن توسط صالحان چيست؟

پاسخ

منظور از وارث زمين شدن اين است كه زمين در اختيار افراد صالح و شايسته قرار گيرد يعني حكومت عدل در زمين مستقر شود و افراد غاصب و ظالم و ستمگر و عناصر فاسد و حكومتهاي جور از جهان ريشه كن و نابود گردند.

امام زمان در آيات

در قرآن از امام مهدي (ع ) چگونه ياد شده است ؟
پرسش

در قرآن از امام مهدي (ع ) چگونه ياد شده است ؟

پاسخ

آياتي از قرآن اشاره به قيام حضرت مهدي (ع ) دارد, از جمله : در سوره انبياء آمده است : ((ولقد كتبنافي الز بور من بعد الذكر ان الارض برتها عبادي الصالحون ; در زبور بعد از ذكر (تورات ) تور داشتيم كه بندگان صالح من حكومت زمين را به ارث مي برند.(1)در ذيل اين آيه رواياتي آمده است كه ((هم اصحاب لمهدي في آخر الزمان ,آنان ياران مهدي (ع ) در آخر الزمان هستند)).

در سوره نور آمده است : (( وغدالله الذين آمنوا منكم . عملوالصالحات ليسيتخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدتني لايشركون بي شيئا و من كفر بعد ذلك ماوئك هم الفاسقون ,()خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند, وعده داده (پ_اورقي 2_ نور (24 آيه 55

است كه آنان را خليفه روي زمين كند, آن گونه كه پيشينيان را خلافت بخشيد و دين و آئيني را كه براي آنان پسنديده است , پا بر جا و ريشه دار سازد و بيم و ترس آنان را به امنيت مبدل كند. آن چنان مي شود كه تنها مرا مي پرستند وچيزي را شريك من نخواهند كرد و كساني كه بعد از آن كافر شوند, از فاسقان اند)).

آيه ديگر آه اشاره به قايم حضرت مهدي دارد, آيه طهور حق در سوره توبه است : (( هوالذي الرسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لوكره المشركون )).(2)شبيه اين

آيه در سوره فتح آمده است : ((هو الذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كله )).(3)اين آيات بر اساس رواياتي كه ذيل و تفسير آنها آمده ,تطبيق بر حضرت مهدي (ع ) شده است . (4)

(پ_اورقي 1_ انبياء (21 آيه 15

(پ_اورقي 2_ توبه (9 آيه 33.

(پ_اورقي 3_ فتح (48 آيه 28.

(پ_اورقي 4_ نامه مكارم , پيام قرآن , ج 9 باتلخيص .

مهمترين آيات مربوط به مهدويت كدام است؟
پرسش

مهمترين آيات مربوط به مهدويت كدام است؟

پاسخ

آيات محوري مهدويت

رديف

آيه

سوره

توضيحات

آيه اظهار _ هو الذي ارسل رسوله ... صف / 9، فتح / 28، برائت / 33

قاتلوهم حتي لاتكون فتنه انفال / 39

ان اصبح مائكم غورا ملك / 30

فانك من المنظرين الي يوم...حجر / 38

وقضينا الي بني اسرائيل...اسراء / 4 _ 6

لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر انبياء / 105

الله نور السموات... (آيه نور) نور / 35

وعدالله الذين... (استحذاف) نور / 55

نريد ان نمن علي الذين استضعفوا قصص / 5

يريدن ليطفوا نور الله... صف / 8، زمر / 69

آيات اشراط الساعة معارج / 44، قمر / 1، ق / 41، فرقان / 11 و 26، غاشيه / 1 _ 4

حروف مقطعه / حم عسق شوري / 1

آيات انتقام / سيعلم الذين... شعراء / 227، حج / 39

سوره شمس

سوره قمر

سوره فجر

سوره قدر

بقية الله خير كلمه... هود / 86

امّن يجيب المضطر اذا دعاه...نمل / 62

چ_را از اي_ن ام_ام م_ح_جوب نام و نشانى در قرآن كريم نيست ؟ مگر ايمان بوجود اين امام از ايمان ب_وج_ود م_ردان گذشته كه در جهان ميزيستند و صدها سال از مرگشان گذشته مثل لقمان و ذوال_ق_رن_ين ضرورت كمترى داشته كه نام و نشان اينها براى عبرت و پند در قرآن كريم ب
پرسش

چ_را از اي_ن ام_ام م_ح_جوب نام و نشانى در قرآن كريم نيست ؟ مگر ايمان بوجود اين امام از ايمان ب_وج_ود م_ردان گذشته كه در جهان ميزيستند و صدها سال از مرگشان گذشته مثل لقمان و ذوال_ق_رن_ين ضرورت كمترى داشته كه نام و نشان اينها براى عبرت و پند در قرآن كريم بتفصيل آم_ده ول_ى از نام و نشان امام با عظمت و غيبى مسلمانان كه شب و روز بايد چشم بظهور دولت او ب_دوزن_د در ق_رآن كريم خبرى نيست ؟آيا روش كتاب هدايت اين بايد باشد كه هر چيز كه مهمتر است آنرا كمتر بيان فرمايد يا بكلى مكتوم نمايد و امور كم اهميت را توضيح مفصل بدهد ؟

پاسخ

آي_ات زي_ادى در ق_رآن ك_ري_م ه_ست كه وقتى بهمديگر ضميمه شوند يا تدبر كافى در آنهابشود خصوصيات ظهور امام غائب عجل اللّه فرجه بطور وضوح بدست مى آيد . م_انند

آيه يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه مائده 54 الخ

و آيه وعد اللّه الذين آمنوا الخ ن_ور 55

و آيه و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر انبياء 105

و آيه ليظهره على الدين كله صف 9

و غ_ير اينها با تقريباتى كه در تفسير كرديم در احتجاج طبرسى در يكى از احتجاجات اميرالمومنين على عليه السلام جواب اين شبهه را از آنحضرت نقل مى كند مبنى بر اينكه خداى متعال مى دانست ك_ه اگ_ر ائم_ه ه_دى رابطور صراحت در قرآن كريم معرفى مى فرمود دشمنان اهل بيت (ع ) بهر وس_ي_له بود آنرااز قرآن كريم اسقاط مى كردند و قرآن تحريف مى پذيرفت با اينكه خداوند عزاسمه وع_ده صريح داده كه قرآن را از

تحريف حفظ فرمايد لذا مسئله امامت را بنحوى بيان فرموده كه از راه تدبر در آيات بدست آيد نه بطور صراحت . گ_ذش_ت_ه از اي_نها اشكالى كه نويسنده نامه مى كند نه تنها متوجه امامت امام غائب مى باشد بلكه ش_امل امامت همه ائمه هدى است كه چرا بايد با اهميتى كه امامت دارد نام و نشان شان صريحا در قرآن ذكر نشود . بنابر اين اشكالى كه كرده مشترك الورود است زيرا نظر به آثار ناگوارى كه اختلاف شيعه و سنى و مسئله امامت و انشعاب جهان اسلام بدو فرقه سنى و شيعه و دنباله هاى تلخى كه اين انشعاب پديد آورد و خونهائى كه در اثر فتنه هاى اختلاف نامبرده ريخته شد و ضربتها و محروميتهائى كه اسلام ديد اگر امامت الهى انتصابى در بين نبودايجاب نمى كرد كه صريحا در قرآن و بيانات نبوى امامت انتصابى نفى شود ؟ و آيا دراين صورت اهميت نفى خلافت انتصابى از اهميت بيان خلافت انتصابى ب_ن_ا ب_ص_حت ومشروعيت آن كمتر بود ؟ و آيا مدعى حق نداشت بگويد كه خليفه اول ( معاذاللّه ) ازخ_دا و رس_ول (ص ) ع_اق_ل ت_ر ب_ود كه خلافت خليفه دويم را از راه وصيت تثبيت كرد نه ازراه انتخاب مردم و در نتيجه بعد از ابى بكر در خلافت عمر هيچگونه اختلافى در خلافت بوجود نيامد لكن بعد از رحلت رسول خدا در اثر سكوت آنحضرت اين اختلاف خانمان سوزپيدا شد . پس اگر در صورت ثبوت خلافت انتصابى بيان آن صريحا در قرآن كريم اهميت داشت در صورت عدم ثبوت آن بيان آن نظير و معادل همان اهميت

را داشت .

آيا در قرآن كريم آياتى در مورد حضرت امام زمان(عج) وجود دارد؟
پرسش

آيا در قرآن كريم آياتى در مورد حضرت امام زمان(عج) وجود دارد؟

پاسخ

در قرآن مجيد درباره اين موضوع آيات زيادى وجود دارد ما آنچه را كه در تفاسير آمده است نقل مى كنيم.

1. و عدالله الذين آمنوا منكم و عملوالصالحات ليستخلفهم فى الارض

(نياييع المودة، ص 426 و تفسير غرائب القرآن نيشابورى).

2. هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كلّه...

3. و لقد كتبنا فى الذبور ان الارض يرثها عبادى الصالحين

4. الذين يؤمنون بالغيب...

(تفسير غرائب القرآن و تفسير كبير).

5. و نريدان نمن على الذين استضعفوا فى الارض...

(شرح ابن الى الحديد، ج 4، ص 336).

6. و انّه لعلم للساعة...

(اسعاف الراغبين، ب 2، ص 141، ينابيع الموده، ص 153)

و علاوه بر تفاسير اهل سنت در تفاسير شيعه دور احاديث وارده تحت آيات قرآنى تعداد كثيرى از آيات را ائمه معصومين(عليهم السلام) به حضرت مهدى و ظهور ايشان تفسير و تأويل فرموده اند كه به كتابهاى زير مى توان رجوع كرد.

پاورقي

(1)1 - سوره نور آيه 55.

(2)2 - سوره توبه آيه 33.

(3)3 - سوره توبه، آيه 33.

(4)4 - سوره بقره، آيه 3.

(5)5 - سوره قصص آيه 55.

(6)6 - سوره زخرف، آيه 85.

1. دلائل الامامه

2. الارشاد

3. بحارالانوار

4. البرهان

5. المحجة

6. الكافى

7. البصائر الدرجات

چگونه پيامبران و امامان ما در جذب اكثر مردم به آئين اسلام و تشكيل حكومت عدل جهانى موفقيت حاصل نكردند در حالى كه امام زمان اين توفيق را پيدا خواهد كرد. و چرا در قرآن مجيد درباره امام مهدى (عج) آيه اى وجود ندارد؟
پرسش

چگونه پيامبران و امامان ما در جذب اكثر مردم به آئين اسلام و تشكيل حكومت عدل جهانى موفقيت حاصل نكردند در حالى كه امام زمان اين توفيق را پيدا خواهد كرد. و چرا در قرآن مجيد درباره امام مهدى (عج) آيه اى وجود ندارد؟

پاسخ

آنچه كه پيامبران و ائمه(عليه السلام) مأمور به تبليغ و انجام آن بودند به خوبى از عهده آن برآمده و آن را انجام داده اند دو آن عبارت بود از هدايت مردم و اتمام حجة بر آنها و ايجاد زمينه اى مناسب براى رشد و هدايت انسانها و در اين هدف تمام انبياء(عليهم السلام) و ائمه معصومين(عليهم السلام) موفق بودند لذا در زيارت نامه هاى اين بزرگان مى خوانيم اشهد انك قد بلغت الرسالة راقمت الصلوة و آتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر... يعنى: من گواهى مى دهم كه شما تبليغ كردى رسالت خداوند را و نماز را برپا داشتى و زكوة را ادا كردى و امر به معروف و نهى از منكر كردى و... پس آنچه در وظيفه اولياء خداوند بود به نحو كمال مطلوب انجام دادند ولى آن چه را كه خداوند بر عهده حضرت حجة(عج) قرار داده است امانتى است كه مخصوص ايشان است و ايشان بايد اين نحوه عمل را كه قيام جهانى و ايجاد حكومت عدل الهى است انجام دهند تا تمامى حكمتها و فلسفه هاى انزال كتب دين در حكومت حضرت حجة(عج) تجلّى و تحقق داشته باشد.

و البته لازم به ذكر است كه خداوند متعال اين زمينه را با امدادهاى غيبى و قدرت قابره خود و ارسال ملائكه براى حضرت حجة (عج)

انجام مى دهند.

اما نسبت به نام شريف حضرت مهدى(عج) در قرآن كرمى مى توانند به آياتى را كه به اين بزرگوار تأويل و تفسير شده است رجوع كنيد:

1. يستخلفهم فى الارض...، ينابيع الموده، ص 426.

2. ليظهره على الدين كلّه...، تفسير فخررازى والبيان، ص 109.

3. و لقد كتبنا فى الزبور...، ينابيع الموده، ص 425.

4. الذين يؤمنون بالغيب غرائب القرآن و تفسير فخر

5. وزيد ان تمن على الذين استضعفوا فى الارض، شرح ابن ابى الحديد، ج 4،ص 336.

6. و انّه لعلم للساعة نورالابصارب 2، ص 153.

چند آيه نام ببريد كه مربوط به ظهور آن حضرت باشد.
پرسش

چند آيه نام ببريد كه مربوط به ظهور آن حضرت باشد.

پاسخ

آيات زيادي در قرآن هست كه به گونه اي بر ظهور امام زمان (عج) دلالت دارند. نويسنده كتاب »المحجة في ما نزل في قائم الحجة« (سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن) بيش از صد آيه را ذكر كرده كه بر اساس روايات معصومان (ع) اين آيات مربوط به امام عصر (ع) وقيام آن حضرت است. در اينجا به برخي از اين آيات اشاره مي شود:

آيه 5 سوره قصص؛

آيه 62 سوره نمل؛

آيه 21 و 29 سوره سجده؛

آيات 5 - 1 سوره روم؛

آيات 11 و 26 سوره فرقان؛

آيات 110، 115 و 135 سوره طه؛

آيات 39، 41 و 60 سوره حج

و آيات ديگري كه بر اين مطلب دلالت دارند.

(در مورد اين آيات مي توانيد از تفسير نمونه يا الميزان{P - سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، سيد هاشم بحراني. P}

بهره مند شويد.)

چند آيه از قرآن كريم بر وجود نازنين امام زمان (عج) دلالت مي كند و در سوره نباء كلمة اوتاد آيا به ياران امام زمان اشاره دارد؟
پرسش

چند آيه از قرآن كريم بر وجود نازنين امام زمان (عج) دلالت مي كند و در سوره نباء كلمة اوتاد آيا به ياران امام زمان اشاره دارد؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال خوبتان عرض مي شود آيات متعددي از قرآن كريم دلالت بر وجود مبارك ولي عصر (عج) مي كند كه در اينجا آياتي را كه فهرست موضوعي تفسير نمونه آنها را در ارتباط با حضرت مهدي (عج) معرفي نمود. به استحضارتان مي رسانيم در اين كتاب ذيل عنوان حضرت مهدي (عج) و قرآن چنين آمده است: منظور از بقيه الله (86 هود) حضرت مهدي است (تفسير نمونه، ج9، ص203 و 277) از حضرت مهدي تعبير به يابن طه شد (ج13، ص158) تشبيه حضرت مهدي (عج) به ماء معين (آب جاري)، (ج14، ص126) مضطر حضرت مهدي است (ج15، ص521) آيه دابه الارض كنايه از حضرت مهدي است (ج15، ص554) قرآن و مقام مهدي (ج7، ص372) آيه جاء الحق و قيام مهدي (عج) (ج12 ص234) منظور از آيه 41 حج حضرت مهدي است (ج14، ص121) تفسير آيات (41 _ 43) شوري به قيام حضرت مهدي عج (ج2، ص471). آيات (7_9) صف دليلي بر ظهور حضرت مهدي (ج24، ص84) تفسير آيه 30 ملك به ظهور مهدي (ج24، ص359) ما يوعدون اشاره به ظهور حضرت مهدي (عج) (ج25، ص134) منظور از فجر درخشيدن سپيده صبح) قيام حضرت مهدي است (ج26، ص442) در سوره و العصر (عصر) اشاره به قيام حضرت مهدي (عج) است. (ج27، ص294) ... (1)

و در كتاب مهدي موعود تأليف علي دواني نيز آياتي كه در روايات اهل بيت (ع) تأويل به ظهور امام زمان (عج) شده

آمده كه مقدار آن به 60 آيه مي رسد (2) كه براي اطلاع بيشتر مي توانيد به اين كتاب مراجعه كنيد.

و در ارتباط با اين مسئله كه كلمه اوتاد در سوره نباء اشاره به ياران حضرت مهدي (عج) دارد عرض مي شود در تفسير الميزان ج20، ص418 و 419 به معناي اوتاد پرداخته شده اما اشاره اي به اينكه اوتاد و به معناي ياران حضرت مهدي (عج) باشند نشده است. در تفسير نمونه نيز ذيل اين آيه به اين معنا اشاره اي نشده است اما در كتاب عصر ظهور در ارتباط با اوتاد مطلبي عنوان شده كه به نظر مي رسد اوتاد از ياران حضرت مهدي (عج) مي باشند در اين كتاب از قول كفعمي در حاشيه مصباح و همچنين سفينه البحار ماده قطب چنين آمده است: گفته اند زمين از قطب و چهار نفر اوتاد (بزرگان) و چهل پرهيزگار و 70 فرد نجيب و سيصد و شصت فرد شايسته خالي نمي ماند و قطب همان مهدي است و اوتاد (بزرگان) از چهار نفر كمتر نيست زيرا دنيا همچون خيمه و مهدي (عج) به منزله ستون و آن چهار تن به منزله طنابهاي آن خيمه مي باشند و ..." (3)

دوست عزيز براي اطلاع بيشتر در اين زمينه مي توانيد به اين كتاب مراجعه بفرماييد.

منابع و مآخذ:

1_ فهرست موضوعي تفسير نمونه، زير نظر آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي، ص505

2_ مهدي موعود، علي دواني، ص246_272

3_ عصر ظهور، علي كوراني، ص289

چرا "سَلَ_َمٌ هِيَ حَتَّيَ مَطْ_لَعِ الْفَجْر" را به ولي عصر نسبت ميدهند؟
پرسش

چرا "سَلَ_َمٌ هِيَ حَتَّيَ مَطْ_لَعِ الْفَجْر" را به ولي عصر نسبت ميدهند؟

پاسخ

تاويل "حَتَّيَ مَطْ_لَعِ الْفَجْر" به قيام حضرت مهديغ طي روايتي از امام صادقنقل شده است.(ر.ك: تفسير فرات كوفي، ص 582، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.)

برخي از مفسران در توجيه اين تاويل گفتهاند كه تأويل آيه به قيام قائمغ از اين رهگذر است كه با آمدن هر دو، تاريكي و ظلم جاي خود را به نور و عدل ميدهند و نيز ممكن است طلوع فجر در آيه به طلوع فجر از سوي حضرت كه از علائم ظهور امام زمانغ ميباشد، اشاره داشته باشد.

چه مطالبي دربارة امام زمان غ در قرآن كريم آمده است
پرسش

چه مطالبي دربارة امام زمان غ در قرآن كريم آمده است

پاسخ

در قرآن كريم نام حضرت مهدي غ بيان نشده است همان گونه كه نام بقية امامان بنابر مصلحت هايي در قرآن نيامده است اما آيات بسياري دربارة قيام حكومت اهداف و... آن حضرت نازل شده است

برخي از محققان معتقدند كه بيش از دويست آيه از آيه هاي قرآن در شأن و قيام حضرت مهدي غ تأويل شده و برخي ديگر هم بيش از صدوپنجاه آيه قرآن را در اين مورد نقل كرده اند. برخي از اين آيات عبارتند از: هود، 86; بقره 2و3; نسأ، 56; اعراف 128; توبه 33; قصص 5; نور، 55 و...(براي اطلاعات بيشتر، ر.ك احقاق الحق قاضي نورالله شوشتري _ غاية المرام مرحوم سيد بحراني _ حضرت مهدي _ عجل اللهتعالي فرجه الشريف _ از ديدگاه قرآن و سنت محمود شريعت زاده خراساني نشر دارالصادقين ) و از آن جا كه پرداختن به همه آيات نازل شده در اين زمينه در اين پاسخ مختصر نمي گنجد; نمونه چند آيه را در مورد حكومت عدل آن حضرت در ذيل مي آوريم

1. "و قل جأ الحق و زهق الب_َطل إن ّ الب_َطل كان زهوقا; (اسرأ، 81) و بگو كه حق آمد و باطل را نابود ساخت كه باطل خود لايق ِ محو و نابودي است " معناي غلبه حق بر باطل اين است كه به تمام معنا حق بر باطل پيروز شود و اين به جز با عدالت ميسر نخواهد شد.

2. "و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أَن ّ الأرض يرثها عبادي الص_َلحون (انبيا، 105) و براستي

در زبور، پس از تورات نوشته ايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث مي برند." در اين آيه عبادي الصالحون به حضرت مهدي و ياران ايشان نيز تفسير شده است

دين اسلام دعوتش ايمان به خداوند يگانه و توحيد خالص است اسلام مي خواهد تمام اختلافات و جدايي هايي را كه به نام هاي گوناگون پديد آمده به وسيله عقيده توحيد از ميان بردارد. اسلام رسيدن به چنين روزي را براي بشر پيش بيني كرده و در حدودي كه وظيفه تشريع است مقدمات آن را فراهم ساخته و عملي شدن آن را به آماده شدن زمينه كامل آن موكول كرده است كه اين مهم طبق اين آيه با رهبري آسماني حضرت مهدي غ محقق خواهد شد.(ر.ك امامت و مهدويت آية الله صافي گلپايگاني ص 89، ج 3، انتشارات حضرت معصومه

در مورد چگونگي ظهور آن حضرت بايد به روايات مراجعه شود، امّا در قرآن آيه 51، سوره سبأ "ولو تري َ إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا من مكان قريب و اي كاش مي ديدي هنگامي را كه ]كافران وحشت زده اند ]آنجا كه راه ِ[ گريزي نمانده است و از جايي نزديك گرفتار آمده اند." طبق روايات فراواني كه از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده تطبيق بر خروج سفياني (گروهي كه پيرو مكتب ابوسفيان و تفاله هاي عصر جاهليتند و بر ضد طرفداران حق در آستانه قيام حضرت مهدي خروج مي كنند) و لشكر او شده است كه آنها به هنگام حركت به سوي مكّه به قصد تسخير آن در صحرا گرفتار مي شوند.(ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران

ج 18، ص 153، دارالكتب الاسلامية )

آيا در قرآن آياتي وجود دارد كه دربارة حضرت مهدي غ باشند به طوري كه دانشمندان بزرگ اهل سنت نيز آن را قبول داشته باشند؟
پرسش

آيا در قرآن آياتي وجود دارد كه دربارة حضرت مهدي غ باشند به طوري كه دانشمندان بزرگ اهل سنت نيز آن را قبول داشته باشند؟

پاسخ

بر اساس روايات اسلامي نقل شده از پيشوايان و دانشمندان شيعه و اهل تسنن بسياري از آيات قرآن كريم در منزلت و شأن اهل بيت به خصوص حضرت مهدي غ نازل شده و يا دست كم يكي از مصاديق كامل آن ها، اهل بيت هستند.

برخي از روايات اسلامي از منابع دانشمندان اهل تسنن كه بر تطبيق آيات قرآن بر حضرت مهدي غ دلالت دارد عبارتند از:

1. اصبغ بن نباته مي گويد: ابن عباس آيه "فَأُوْلَغ كَ مَع َ الَّذِين َ أَنْعَم َ اللَّه ُ عَلَيْهِم (نسأ،69) آن ها ]اطاعت كنندگان خدا و رسول ]همنشين كساني خواهند بود[ كه خدا نعمت خود را بر آن ها تمام كرده .." را تلاوت كرد و سپس گفت "منظور از پيامبران ]حضرت محمد6 و مقصود از "صديقين علي بن ابي طالب و از "شهدأ"، حمزه و جعفر از "صالحين امام حسن و امام حسين و مراد از "حَسُن َ أُوْلَغ كَ رَفِيقًا" حضرت مهدي غ است "(ر.ك شواهد التنزيل الحاكم الحسكاني ج 1، ص 198، مجمع احيأ الثقافة الاسلامية لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي طهران )

2. صاحب تفسير القرطبي در تفسير آيه "هُوَ الَّذِي َّ أَرْسَل َ رَسُولَه ُو بِالْهُدَي َ وَدِين ِ الْحَق ِّ لِيُظْهِرَه ُو عَلَي الدِّين ِ كُلِّه ِي وَلَوْ كَرِه َ الْمُشْرِكُون َ ;(توبه 33) او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همه آيين ها غالب گرداند هر چند مشركان كراهت داشته باشند."

از قول "سدي مي گويد: "آيه ياد شده اشاره به خروج حضرت مهدي غ است

كه كسي خارج از اسلام خارج نمي ماند.... و به تواتر وارد شده كه ]حضرت مهدي غ از خاندان رسول خدا6 مي باشد.(ر.ك الجامع لاحكام القرآن محمد بن احمدالانصاري القرطبي ج 8، ص 122، مؤسسه التاريخ العربي بيروت )

3. ابن جرير طبري در تفسير آيه "...لَهُم ْ فِي الدُّنْيَا خِزْي ٌ...;(مائده 41)...براي آن ها ]منافقان و جاسوسان در دنيا رسوايي است .." مي گويد: "سدي در تفسير "لهم آورده است كه رسوايي در دنيا به اين صورت است كه وقتي ]حضرت مهدي قيام كند و قسطنطنيه فتح شود، كشته مي شوند."(ر.ك جامع البيان محمد بن جرير الطبري ج 1، ص 699، دارالفكر، بيروت )

و...

بنابراين در ميان فرقه هاي مختلف مسلمانان اعم از شيعه و سني و روايات آن ها اصل بحث مهدويت مطرح شده و به نشانه هاي ظهور و كيفيت حكومت آن حضرت نيز اشاره شده است (ر.ك گفتمان سوم مهدويت مهدويت از ديدگاه مذاهب اسلامي علامه مرتضي عسكري ص 21_29، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )

همة جزئيات در مورد حضرت مهدي را بيان كنيد؟
پرسش

همة جزئيات در مورد حضرت مهدي را بيان كنيد؟

پاسخ

تمام جزئيات در مورد حضرت مهدي در پاسخ نمي توان بيان كرد، لذا به بخش اندكي از آن اشاره مي شود.

در قرآن كريم آيات زيادي وجود دارد كه (در روايات معصومين ) به حضرت ولي عصرغ و ظهور آن حضرت تفسير يا تأويل شده است

علامة مجلسي ، بيش از شصت آيه از اين آيات را در بحارالانوار(ج 51، ص 44 _ 64، مؤسسة الوفأ، بيروت ) گردآورده است از آن جمله

1. "و لقد كتبنا في الزّبور...; (انبيأ، 105) در "زبور" بعد از ذكر (تورات نوشتيم بندگان شايسته ام وارث (حكومت زمين خواهند شد."

در اين آيه "عبادي الصَلحون به حضرت مهدي غ و يارانش تفسير شده است

2. آيه اي كه آن حضرت بعد از تولد قرائت فرمود: "و نريد أن نّمن ّ علي الذّين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوَرثين (قصص 5)

در روايتي از اميرالمؤمنين علي نقل شده است كه فرمود: "اينان كه در زمين ضعيف گشته اند، آل پيغمبرند كه خداوند متعال مهدي آن ها را برانگيزد تا آنان را عزيز و دشمنانشان را ذليل گرداند."

3. "أمّن يجيب المضطرّ إذا دعاه و يكشف السّوَّء و يجعلكم خلفآء الأرض . (نمل 62)

از امام صادق روايت شده كه فرمود: "اين آيه دربارة "قائم آل محمّد"غ نازل شده به خدا قسم "مضطر" اوست كه دو ركعت نماز در مقام ابراهيم بگذارد و خدا را بخواند، پروردگار نيز اجابت كند و گرفتاري او را برطرف سازد و آن ها را در زمين خليفه خود گرداند.(ر.ك مهدي موعود، ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار (ج 51 و 52 و

53، چاپ بيروت ، مترجم علي دواني نشر دارالكتب الاسلامية )"

از آن جا كه خداي متعال بر هر چيزي قادر است "إن ّ الله علي َ كل ّ شي ء قدير" (نور، 45)، لذا مي تواند بر اساس قدرت و مشيّت مطلقه اش مقدمات و عوامل زنده ماندن و حفظ و سلامتي آن حضرت را از حوادث طبيعي و... در اين عالم فراهم سازد و به حجّت خود بر روي زمين عمر طولاني دهد: "إن ّ ربّي علي َ كل ّ شي ء حفيظ" (هود، 57); چنان كه به حضرت نوح عمر طولاني عطا كرد كه قرآن تصريح مي كند حضرتش 950 سال فقط قبل از طوفان پيامبر بوده است (عنكبوت 14) و نيز حضرت خضر7 كه هنوز زنده مي باشد. در برخي روايات آمده است كه چون در علم ازلي خداوند مقدار عمر امام زمان غ و طول غيبت او تقدير شده بود و مي دانست كه بندگانش طول عمر او را انكار مي كنند، از اين رو عمر حضرت خضر را طولاني گردانيد تا در اثبات طول عمر امام زمان غ به وسيله آن استدلال شود.(مهدي موعود، علي دواني ص 489 / بحارالانوار، علامه مجلسي ج 51، ص 232، چاپ بيروت )

"و لو تري َ إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا مِن مّكان قريب (سبأ، 51) اگر ببيني هنگامي كه فريادشان بلند مي شود، امّا نمي توانند (از عذاب الهي بگريزند و آن ها را از جاي نزديكي (كه حتي انتظارش را ندارند) مي گيرند از درماندگي آن ها تعجب خواهي كرد".

طبق روايات فراواني كه از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده آيه ياد شده بر خروج سفياني (گروهي كه پيرو مكتب ابوسفيان و تفاله هاي عصر جاهليتند

و بر ضد طرفداران حق در آستانه قيام حضرت مهدي غ خروج مي كنند) و لشكر او تطبيق شده است كه آن ها به هنگام حركت به سوي مكّه به قصد تسخير آن در صحرا گرفتار مي شوند و زمين با لرزه شديدي مي شكافد و سبب فرو رفتن آن ها در قعر زمين مي شود.(تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي ج 18، ص 153، دارالكتب الاسلامية )

و امّا در مورد خانواده (زن و فرزند) داشتن آن حضرت دليل محكمي وجود ندارد و از روايات نيز خانواده داشتن آن حضرت را نمي توان اثبات كرد.(ر.ك چشم به راه مهدي جمعي از نويسندگان مجله حوزه ص 252 _ 256، نشر مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ); از برخي روايات استفاده مي شود كه آن حضرت با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگي مي كند; چنان كه در روايتي امام صادق مي فرمايد:

"صاحب الامرغ شباهتي نيز به يوسف پيامبرغ دارد... جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود همان كاري را انجام دهد كه با يوسف انجام داد; آن حضرت در ميان مردم رفت و آمد مي كند، در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، ليكن او را نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد تا وي خود را معرفي كند; آن گونه كه يوسف را اجازه داد، هنگامي كه برادرانش گفتند:

"أءنّك لأنت يوسف قال أنا يوسف (يوسف 90) آيا تو همان يوسفي ! گفت (آري من يوسفم "(همان ص 350 / بحارالانوار، ج 51، ص 142، چاپ بيروت )

در مورد نشانه هاي ظهور آن حضرت بايد به روايات در اين زمينه مراجعه

شود كه طبق آن روايات برخي از آيات قرآن اشاره به اين نشانه ها دارد كه از جمله آنهاست

1. خروج سفياني طبق روايات فراواني كه از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده آيه 51 سوره سبأ تطبيق بر خروج سفياني شده است "وَ لَوْ تَرَي ََّ إِذْ فَزِعُواْ فَلاَ فَوْت َ وَأُخِذُواْ مِن مَّكَان ٍ قَرِيب ٍ; اي كاش مي ديدي هنگامي را كه ]كافران وحشت زده اند ]آن جا كه راه گريزي نمانده است و از جايي نزديك گرفتار آمده اند"

سفياني و لشگرش در آستانه قيام حضرت مهدي غ بر ضد طرفداران حق خروج مي كنند كه آن ها به هنگام حركت به سوي مكّه به قصد تسخير آن در صحرا گرفتار مي شوند و هلاك مي گردند.(ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 18، ص 103، دارالكتب الاسلامية )

2. طبق فرمايش پيامبراكرم در آستانه ظهور آن حضرت مردم تابع شهوت ها و هواهاي نفساني خود مي شوند و نماز را ضايع مي كنند، و پيامبر گرامي به آيه 59 سوره مريم استناد مي كنند; "سپس كساني جانشين اينان شدند كه نماز را ضايع گذاشتند و پيرو شهوات گرديدند و به زودي به غَي ّ (وادي در جهنم خواهند افتاد"

3. حضرت صادق مي فرمايند در آستانه ظهور آن حضرت گراني كساد تجارت گرسنگي و... بر جامعه مستولي خواهد شد و آيه 155 سوره بقره را در اين زمينه به عنوان شاهد نقل مي كنند; "البته شما را به اندكي ترس و گرسنگي و بينوايي و بيماري و نقصان در محصول مي آزماييم و شكيبايان را بشارت ده

4. تكيه دادن بر خانه كعبه و تلاوت آيه 86 سوره هود هنگام ظهور

از جانب حضرت مهدي "بَقِيَّت ُ اللَّه ِ خَيْرٌ لَّكُم ْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِين َ وَ مَآ أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ"

5. امام جعفر صادق مي فرمايند 313 يار حضرت بعد از ظهور با ايشان بيعت مي كنند و آيه 148 سوره بقره به آن دلالت دارد. "فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَ َت ِ أَيْن َ مَا تَكُونُواْ يَأْت ِ بِكُم ُ اللَّه ُ جَمِيعًا"(ر.ك منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، آية الله صافي گلپايگاني باب نشانه هاي ظهور، انتشارات حضرت معصومه )

آيا در قرآن آيه اي بدين مضمون وجود دارد كه همه بايد انتظار قيامت را داشته باشند; اگر اين گونه است پس انتظار ظهور حضرت مهدي غ چگونه است آيا اين مطلب با آيه قرآن منافات دارد؟
پرسش

آيا در قرآن آيه اي بدين مضمون وجود دارد كه همه بايد انتظار قيامت را داشته باشند; اگر اين گونه است پس انتظار ظهور حضرت مهدي غ چگونه است آيا اين مطلب با آيه قرآن منافات دارد؟

پاسخ

آيه اي كه به اين مطلب اشاره مي فرمايد، آيه نهم دخان است "فَارْتَقِب ْ يَوْم َ تَأْتِي السَّمَآءُ بِدُخَان ٍ مُّبِين ٍ ; پس منتظر روزي باش كه آسمان دود آشكاري پديد آورد."

اين آيه شريف در مقام تهديد كساني است كه در شك به سر مي برند; پس اين آيه امر به انتظار قيامت نيست بلكه نوعي تهديد و وعده به عذاب مي باشد."(بر اين اساس كه يكي از معاني امر، تهديد است / تفسير الميزان علامه طباطبايي ج 18، ص 136.)

ولي ما در مورد حضرت مهدي غ به انتظار امر شده ايم تا آن جا كه بهترين اعمال انتظار فرج معرّفي كرده اند.

افزون بر اين اگر امر به انتظار قيامت نيز مي شد، با هم منافاتي نداشت چرا كه در اين صورت هم انتظار قيامت و هم انتظار فرج حضرت مهدي غ هر دو مطلوب بودند و يكديگر را نفي نمي كردند; و اگر مراد اين است كه ما به "لقأاللّه امر شده ايم و مؤمن انتظار آن را دارد، اين مطلب صحيح است و چنان كه گذشت با انتظار حكومت مهدوي منافاتي ندارد و انسان مي تواند منتظر هر دو باشد و در واقع هر دو از يك مقوله اند.

در قرآن كريم آيه و سوره اي مانند سورة نصر دربارة امام زمان وجود دارد; لطفاً بفرماييد آيا نام مولا هم در قرآن كريم آمده است
پرسش

در قرآن كريم آيه و سوره اي مانند سورة نصر دربارة امام زمان وجود دارد; لطفاً بفرماييد آيا نام مولا هم در قرآن كريم آمده است

پاسخ

همان گونه كه بيان فرموده ايد، آيات قابل توجهي دربارة امام زمان 7 در قرآن كريم آمده است اما آيه اي كه به نام آن حضرت تصريح كرده باشد، وجود ندارد.

از آن جا كه شايد دوست داشته باشيد بدانيد چرا نام امامان معصوم در قرآن كريم نيامده است توجه شما را به مطالب زير در اين باره جلب مي كنم

هر چند در قرآن آياتي وجود دارد كه به گفتة شيعه و اهل سنت جز بر علي و برخي ديگر از امامان بر هيچ كس ديگري قابل انطباق نيست همچون آية ولايت (مائده 55)، آية مباهله (آل عمران 61) و... ولي به خاطر مصالحي نام آن حضرت بصراحت در قرآن نيامده است يكي از دليل هاي نيامدن نام امامان در قرآن اين است كه قرآن تنها كليات مسائل را بيان كرده و تبيين جزئيات آن به پيامبر9 واگذار شده است شخصي به نام ابي بصير گويد: از امام صادق پرسيدم مردم مي گويند چرا از حضرت علي و اهل بيت او نامي در قرآن كريم نيامده است امام فرمودند: به كساني كه چنين اعتراضي مي كنند، بگوييد همان گونه كه نماز در قرآن آمده ولي سه يا چهار ]ركعت بودن آن مشخص نشده و پيامبر9 آن را براي مردم تفسير كرد; همچنين زكات ]در قرآن نازل شده ولي مقدار آن مشخص نشده و رسول خدا9 آن را براي مردم تفسير كرد و... همين طور در قرآن

نازل شده است كه " ئگطيعوا اللّه و ئگطيعوا الرسول و ئگولي الأمر منكم از خدا و رسولش و اولي الامر اطاعت كنيد." (نسأ، 59) اين آيه دربارة علي و حسن و حسين نازل شده و پيامبر9 فرمود: هر كه من مولاي اويم پس علي مولاي اوست ]يعني همان گونه كه تفسير جزئيات نماز، زكات و حج به پيامبر9 واگذار شده كه دستورهاي الهي را به مردم ابلاغ كنند، معرفي اولي الامر نيز به ايشان واگذار شده و پيامبر9 نيز آنها را به مردم معرفي كردند.[ سپس امام صادق ساير آيات و رواياتي را كه در اين باره آمده فرموده است (ر.ك غاية المرام محدّث بحريني ص 265، چاپ سنگي حديث سوم باب 59، فصل دوم از مقصد دوم )

يكي ديگر از حكمتهاي نيامدن نام علي و اهل بيت در قرآن اين است كه در اين كتاب الهي آياتي دربارة اهل بيت نازل شده كه بسان تصريح به نام آنان و بهتر از تصريح است مانند آية 55 سورة مائده كه مي فرمايد: "ولي ّ و سرپرست شما تنها خداوند و پيامبرش و افراد مؤمن هستند. افراد مؤمني كه نماز برپاي داشته و در حال ركوع زكات مي دهند." دانشمندان شيعه و اهل سنت نقل كرده اند كه فقط حضرت علي در حال ركوع انگشتر خود را به فقير داد.(ر.ك پيام قرآن آيت الله مكارم شيرازي ج 9، ص 201 _ 213، انتشارات مدرسة اميرالمؤمنين ) در نتيجه تفاوتي نداشت كه خداوند متعال بفرمايد: "سرپرست شما خداوند و رسولش و حضرت علي هستند يا اينكه صفاتي را از آن حضرت نقل كند

كه منحصر به فرد و تنها بر حضرت علي منطبق باشد." و كسي كه به دنبال حقيقت باشد از هر دو گفتار يك مطلب را مي فهمد; با اين تفاوت كه اگر نام حضرت علي بصراحت در قرآن مي آمد، به احتمال قريب به يقين نا اهلان قرآن را تحريف كرده به خاطر دشمني با آن حضرت و محو و حذف نام ايشان از قرآن در قرآن دست مي بردند; چنان كه تا مدتي تدوين احاديث پيامبر اكرم را به همين منظور ممنوع كردند; ولي در صورتي كه با ذكر اوصاف گفته شود، ديگر افراد نا اهل دست به تحريف آيات قرآن نزده و ولايت اميرمؤمنان علي نيز براي حقيقت جويان روشن مي شود.

شيعه و اهل سنت متفقند كه پيامبر9 فرمود: من از ميان شما مي روم و دو چيز گرانبها در بين شما به يادگار مي گذارم كه اگر به آن دو متمسك شويد، هيچ گاه گمراه نمي شويد. كتاب خدا و اهل بيتم خداوند دانا به من خبر داده كه اين دو هيچ گاه از يكديگر جدا نمي شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.(تنها در غاية المرام ص 211 _ 235، 82 منبع از اهل سنت و 39 منبع از شيعه آمده است كه اين حديث را نقل كرده اند.)

ولي عدّه اي چون عمربن خطاب در مريضي منجر به وفات پيامبر9 فرياد برآوردند كه كتاب خدا ما را كافي است و اجازه ندادند وصيت پيامبر9 نوشته شود; چون مي دانستند كه مي خواهد دربارة اهل بيتش وصيت كند.(اجتهاد در مقابل نص سيدعبدالحسين شرف الدين ترجمة علي دواني ص 167 _ 181، نشر كتابخانة بزرگ اسلامي )

پس يقين بدانيد كه اگر حتي در يكصد آيه بصراحت نام

حضرت علي مي آمد، اين عدّه آن آيات را از قرآن حذف كرده مي گفتند: بقية قرآن ما را كافي است و مردم نادان هم دم برنمي آوردند; چنان كه به حضرت علي و حضرت زهرا3 آن همه آزار رساندند و مردم چيزي نگفتند. وانگهي خليفة اوّل و دوم كه صدها روايت از پيامبر9 را جمع آوري كرده و همه راسوزاندند.(ر.ك اجتهاد در مقابل نص همان ص 156 _ 162.) بعيد نبود كه جهت مطامع دنيايي خود، بسياري از آيات قرآن را نيز بسوزانند; افزون بر آنچه گذشت حكمت هاي ديگري نيز در نيامدن نام اهل بيت در قرآن وجود دارد كه بيان همة آنها در اين مختصر نمي گنجد.

چرا در قرآن كريم به صورت صريح وروشن درباره حضرت مهدي (ْع)سخن گفته نشده است ؟كجاي قرآن درباره ايشان صحبت شده است ؟با توجه به ذكر واضح و صريح پيامبر بعدي در تورات چرا در قرآن بطور روشن حضرت مهدي (ْع)معرفي نشده است ؟
پرسش

چرا در قرآن كريم به صورت صريح وروشن درباره حضرت مهدي (ْع)سخن گفته نشده است ؟كجاي قرآن درباره ايشان صحبت شده است ؟با توجه به ذكر واضح و صريح پيامبر بعدي در تورات چرا در قرآن بطور روشن حضرت مهدي (ْع)معرفي نشده است ؟

پاسخ

نخست بايد دانست در قرآن بسياري از مطالب بنا بر مصالحي به طور آشكار بيان نشده است. به عنوان مثال جزئيات برخي احكام به تفصيل نيامده است چه بسا به خاطر آن كه علاوه بر تلاوت قرآن ارتباط مردم با پيامبر و امامان(ع) نهادينه شود و يا نام امامان به طور آشكار در قرآن نيامده چه بسا به خاطر آن كه مخالفان انگيزه اي براي تحريف قرآن پيدا نكنند و يا ستيزه گري خود را با اسلام و قرآن علني نكنند. اگر چه با تصريح «نام» نيز مشكل حق ستيزان حل نمي شود چنان كه بشارت پيامبر اسلام(ص) در تورات و انجيل آمده اما بسياري از اهل كتاب، اهل حقيقت را كتمان كردند و ايمان نياوردند. اما آن چه مهم است اشارات موجود در قرآن و امكان تبيين حق براي حق پذيران است. آيات مربوط به حضرت مهدي(عج) در قران مجيد فراوان است كه از بين آنها به ذكر دو آيه اكتفا مي شود.

آيه اول: ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ان في هذالبلاغا لقوم عابدين به تحقيق در زبور از پس تورات نوشتيم كه مسلما زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد، به يقين در اين سخن پيام رسايي است براي قومي كه بندگان خدايند{M، (انبيا، آيه 105).

آيه شريفه از سرنوشت نهايي زمين

خبر مي دهد كه بندگان صالح، آن را به ارث خواهند برد. قابل تأمل در آيه بالا اين است كه در تورات حضرت موسي و زبور حضرت داوود از اين حكومت ياد شده است، در حالي كه اين دو پيامبر الهي خودشان از انبيايي بوده اند كه حكومت داشتند؛ با اين حال به آنها خبر از حكومت صالحان بر روي زمين داده شده است (آن هم با اين همه تأكيد). مطلب ياد شده، اين حقيقت را روشن مي كند كه اين وعده الهي، حكومتديگري است و آن حكومت بر كل زمين مي باشد. كلمه الارض هم اشاره به همين معنا دارد. گفتني است كه براي همين در كتاب اين دو پيامبر، وعده تحقق حكومت جهاني داده شده است و چنين حكومتي تا اين زمان نبوده و مخصوص به زمان ظهور امام زمان(عج) است. اختصاص ذكر اين وعده جهاني در تورات و زبور (از ميان كتاب هاي آسماني ديگر)، ظاهرا به جهت تجربه حكومت مؤمنان بر بخشي از زمين در زمان حضرت موسي و داوود بوده است.

آيه دوم: وعداللّه الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لايشركون بي شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون خداوند كساني از شما را كه ايمان آوردند و صالحات را انجام دادند، وعده فرمود كه آنان را قطعا در زمين به خلافت خواهد گمارد، همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودندبه خلافت گمارد و قطعا برايشان دينشان را مستقر خواهد نمود؛ ديني كه آن را برايشان پذيرفت و قطعا آنان

را از پس خوفشان به حالت امنيت، دگرگون مي كند، به جهت آن كه مرا عبادت كنند [و] چيزي را با من شريك نگردانند و هر كه بعد از آن كفر ورزد پس قطعا آنان فاسقانند{M، (نور، آيه 55).

در اين آيه شريفه، خداوند وعده استقرار حكومت الهي بر روي زمين را به مسلمانان مي دهد؛ حكومتي كه در سايه آن هيچ گونه ترسي نيست و در آن عبادت خداوند بدون شرك انجام مي شود؛ يعني، حكومتي صد در صد اسلامي كه در آن از شرك و نفاق اثري نيست. كاملاً روشن است كه حكومتي با اين خصوصيات، تا به حال نبوده و تنها حضرت حجت است كه حكومت جهاني خواهد داشت و دنيا را پر از عدل و داد نموده و ريشه كفر و نفاق راخواهد كند.

تشبيه اين حكومت به حكومت پيامبران گذشته، در نوع حكومت (يعني الهي بودن آن) است؛ نه در خصوصيات آن از جهت جهاني بودن و برچيده شدن كفر و شرك از سراسر جهان.

اما دلايل وجود حضرت مهدي غير از دليل عقل كه حكم مي كند به اين كه در هر زمان بايد حجتي زنده از طرف خداوند بر مردم باشد، روايات متواتر و فراواني هست كه از شيعه و سني نقل شده است. حتي چند نفر از علماي اهل سنت كتاب هايي در مورد حضرت مهدي و اثبات وجود آن حضرت و اين كه خواهد آمد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد و... نوشته اند.

براي مطالعه بيشتر ر.ك: صفة المهدي، حافظ ابي نعيم اصفهاني والعرف الوردي في اخبار المهدي، سيوطي.

اطلاعاتي به صورت آماري از روايات در مورد امام زمان(عج) - كه از

كتب شيعه و سني استخراج شده است - براي شما ذكر مي شود:

1- روايات بشارت به ظهور حضرت مهدي(عج) 675 مورد

2- رواياتي كه مي رساند از اهل بيت پيامبر(ص) است 389 مورد

3- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد علي(ع) است 214 مورد

4- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد فاطمه(س) است 192 مورد

5- رواياتي كه دلالت مي كند نهمين فرزند امام حسين(ع) است 148 مورد

6- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد امام زين العابدين(ع) است 185 مورد

7- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد امام حسن عسكري(ع) است 147 مورد

8- رواياتي كه دلالت مي كند زمين را پر از عدل و داد مي كند 132 مورد

9- رواياتي كه دلالت مي كند عمر حضرت طولاني است 318 مورد

10- رواياتي كه دلالت مي كند حكومت حضرت جهاني است 47 مورد

11- رواياتي كه دلالت مي كند امام دوازدهمين است 136 مورد

در پايان روايتي از يكي از كتاب هاي معتبر اهل سنت ذكر مي شود. رسول خدا(ص) مي فرمايد: «اگر از زمانه و روزگار باقي نماند مگر يك روز، خداوند مبعوث خواهد كرد مردي از اهل بيت مرا كه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده بود»، (مسند احمد حنبل، ج 1، ص 99 - ج 3، ص 17 و 70).

آيا در قران كريم به امام زمان اشاره اي شده است ضمني چطور؟
پرسش

آيا در قران كريم به امام زمان اشاره اي شده است ضمني چطور؟

پاسخ(قسمت اول)

به اين پرسش ارزنده، پاسخ هاي متعدد داده شده است كه با توجّه به حوصله نوشتار به دو مورد اشاره مي شود.

1. «تبيين» قرآن توسط پيامبر(ص)؛

عدم تصريح به خصوصيّت و تعداد و نام امامان موضوعي استثنايي نيست. قرآن خود متكفل بيان تمام مصاديق و جزئيات فروع معارف و دستورالعمل ها نيست تا عدم تصريح به نام امامان مورد نظر شيعه امري خلاف انتظار و غير موافق با سبك ويژه قرآن باشد. نماز نمونه خوبي از اين دست است. شايد در بين احكام و دستورهاي شريعت مطلبي به اهمّيّت و محوريت نماز وجود نداشته باشد؛ تعابيري نظير ستون خيمه دين، مرز ميان كفر و ايمان، عامل تقرب هر پرهيزكار و نخستين پرسش و اساسي ترين عامل پذيرش ديگر اعمال نشان دهنده اهمّيّت اين تكليف الاهي است؛ امّا به راستي آيا در آيات قرآن نشاني از تعداد ركعات و خصوصيات اين فريضه وجود دارد؟!

قرآن به وجوب نماز و اقامه آن در اوقات خاصّ و طهارت هنگام نماز و چند مورد از اين دست اشاره كرده، بيان خصوصيات ديگر اين مهم را به «سنت» واگذاشته است. قرآن درباره زكات واجب و حج و خمس و ساير دستورهاي شريعت مقدس نيز از همين نظام تبعيت كرده است؛ يعني فشار اصلي را بر تثبيت اين واجبات گذارده و بيان خصوصيات را به دستگاه ديگر (سنت) واگذار كرده است.

همين دغدغه و پاسخش بر زبان ابوبصير و امام صادق(ع) نيز جاري شده است: ابو بصير كه از شاگردان تيزبين امام ششم(ع) است، پيرامون آيه 59 سوره نساء - «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ

وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» - كه مردم را به اطاعت از خدا و رسول و اولياي امور فرا مي خواند، به طرح پرسش مي پردازد. طبيعي است كه در خدا و رسول به دليل انحصارشان در «الله» و ذات مقدس حضرت محمد(ص)، ترديد راه نمي يابد؛ امّا ذكر واژه «اولياي امور» و اجمالي كه در آن نهفته، وي را بر آن داشت تا بپرسيد: چرا قرآن نام آنان را نبرده است. اگر واقعاً حق با شيعه است و مراد از «اولياي امور» امام علي(ع) و اهل بيت اند، چرا آنان را به نام معرفي نفرمود؛ «ما بالَهُ لم يُسَمِّ عَليّاً و اَهْلَ بَيْتهِ»؟

امام صادق(ع) در پاسΠبه ӘșàخاصѠقرآن اشاره ØјϠو فرمود: وقتي براي پيامبر آيه نماز نازل شد، خدا در آن سه ركعت و چهار ركعت را نام نبرد تا آن كه رسول خدا(ص) آن را شرح داد. آيه زكات نازل شد، خدا نام نبرد كه بايد از چهل درهم يك درهم داد تا رسول خدا(ص) آن را شرح داد و آيه حج نازل شد و نفرمود به مردم كه هفت دور طواف كنيد تا آن كه رسول خدا(ص) آن را براي مردم توضيح داد. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » درباره علي و حسن و حسين - عليهم السلام - نازل شد و رسول خدا(ص) درباره علي فرمود: «هر كه من مولا و آقاي اويم، علي(ع) مولا و آقاي او است؛ و فرمود من به شما وصيت مي كنم درباره كتاب خدا و خاندانم؛ زيرا من از خداي - عزوجل - خواسته ام ميانشان جدايي نيفكند تا آن ها را كنار حوض به من رساند. خدا اين خواست مرا برآورد....»1

از

اين روايت در مي يابيم وظيفه بيان مصداق ها و موارد و نيز تبيين جزئيات بردوش پيامبر(ص) است. همين جهت شيعه را بر آن داشت تا بر سنت پيامبر(ص) تاكيد ورزد؛ بر عدم امكان اكتفا به قرآن در تشخيص امور پاي فشارد و تلاش خلفاي سده نخستين هجري در ممنوعيت نگارش سنت رسول الله(ص) را اشتباه فاحش بخواند. چنان كه مي دانيم اين ممنوعيت سرانجام در اواخر دوران بني اميه برطرف شد و تدوين كتب روايت نزد تمام فرقه هاي مسلمان مورد توجّه قرار گرفت. قرطبي، از مفسران به نام اهل سنت، در مقدمه تفسيرش چنين روايت مي كند: عمران بنِ حُصين به مردي كه گمان مي كرد كتاب الله به سنت نياز ندارد، گفت: «تو احمقي، آيا حكم نماز ظهر را كه بايد چهار ركعت خواند و حمد و سوره اش را آشكار نخواند، در قرآن يافته اي؟ و به همين گونه به نماز و زكات و مثل آن ها اشاره كرد و گفت: آيا اين [امور] را در قرآن روشن شده يافته اي؟ همانا كتاب خدا اين امور را مبهم بيان كرد. و سنت آن را تفسير مي كند.»2

در همان تفسير از «مكحول»، يكي از علماي بنام و مورد قبول اهل سنّت، چنين نقل مي كند: «القُرآنُ اَحْوَجُ الِيَ السُّنةِ مِنَ السُّنَةِ اِلي القُرانِ». قرآن به سنت از سنت به قرآن نيازمندتر است.

البته اين تعبير افراط گونه مور تاييد شيعه نيست. بر اساس باورهاي شيعه سنّت، مشروعيت و حتّي صحت مندرجات و محتويات خود را از موافقت با قرآن و اصول حاكم بر آن به دست مي آورد. سند حجيت و اعتبار سنت، قرآن است؛ ولي به هر حال فهم صحيح معارف و وظايف ديني بي

عنايت به سنت نبوي(ص) و روايات اهل بيت(ع) ممكن نيست.

در اين جا، پرسشي ديگر رخ مي نمايد: رسول اكرم(ص) اين معارف و احكام جزئي و تفسيري را از كجا به دست مي آورد؟ از آيات قرآن استفاده مي شود كه جمع و قرائت آيات قرآن و نيز بيان مراد و مقاصد و شرح و تبيين آيات از ناحيه خداي متعال است: «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ * فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ* ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ 3؛ جمع قرآن - كلمات در آيات، آيات در سوره ها و... - و قرائت قرآن بر عهده ما است و هنگامي كه بر تو قرآن را خوانديم، تو [پيامبر(ص)] هم پيروي كن و قرآن را همين گونه بخوان. - مرحله بعد «بيان» قرآن است كه آن هم وظيفه ما است».

بنابراين، بيان و تشريح مقاصد آيات هم از ناحيه خدا است و به وسيله وحي ديگري جز وحي قرآني در اختيار پيامبراكرم(ص) قرار مي گيرد. پس ما با دو وحي روبه رو هستيم: «وحي قرآني» و «وحي تبييني». در وحي قرآني لفظ و معنا هر دو از ناحيه خدا است؛ امّا در وحي تبييني معنا از خدا و لفظ از سوي رسول خدا(ص) است. آيات 43 و 44 سوره نحل به اين دو گونه وحي اشاره مي كند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ما بر تو «ذكر» را نازل كرديم تا قرآني را كه براي مردم نازل شده تبيين و تفسير كني و زمينه تفكر آن ها را فراهم سازي{M». اين ذكر همان «وحي تبييني» است كه درست تجلي يافته است و تمام سخنان پيامبر(ص) در زمينه معارف و دستورالعمل هاي ديني را

شامل مي شود.

اين مقدمات نشان مي دهد عدم ذكر مصداق ها به نام ائمه اطهار(ع) اختصاص ندارد و غالب معارف و احكام الاهي را شامل مي شود. بنابراين، براي شناخت نام امامان معصوم(ع) بايد سراغ سنت نبوي(ص) رفت؛ همان گونه كه در تفسير و تبيين معارف و ديگر فرائض ديني به «سنت» نياز منديم.

2. تأكيد بر روش توصيفي؛

از روش هاي جالب توجّه قرآن تأكيد بر صفات و ويژگي ها و عدم اصرار بر ذكر نام اشخاص است. شايد حكمت اين روش توجّه دادن امت به صفات و ويژگي هاي خوب و بد در طول زمان است تا بر اساس اوصاف ذكر شده به شناخت اشخاص و تطبيق صفات بر آنان بپردازند و اهمّيّت و جايگاه اشخاص را با ميزان صفات تجلي يافته در آنان بسنجند.

روش بيان «توصيفي»، به قرآن شادابي و تازگي و دوام مي بخشد؛ زيرا در هر قطعه اي از زمان زمينه تطبيق افراد و جوامع بر شاخصه هاي ذكر شده در قرآن فراهم مي شود و امكان دستيابي به داوري قرآن در مسائل نو و فتنه هاي فردي و اجتماعي تأمين مي گردد. قرآن «كلام فصل» است - «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْل ٌ»4 - و بين حق و باطل تمييز مي دهد و راهنماي انسان در فتنه ها است؛ چنان كه پيامبر(ص) فرمود: «هنگامي كه فتنه ها چون پاره هاي شب تاريك شما را فرا گرفت، به قرآن روي آوريد» از سوي ديگر، حكومت شايستگان نياز هميشگي جوامع ديني است و به بخشي از امت اسلامي و يا قطعه اي خاصّ از تاريخ، اختصاص ندارد.

براي راهنما و فصل الخطاب شدن در گستره اي چنين پهناور، بيان شاخصه ها و شايستگي ها و ويژگي هاي صالحان و مفسدان و حق و باطل و خوب و بد

بهترين راه شمرده مي شود. بدين سبب، قرآن جز در موارد ضروري از بردن نام مؤمنان، منافقان، حواريون، پادشاهان، مترفان و... صرف نظر كرده است تا مخاطبان قرآن به صفات و ويژگي ها و نه نام ها توجّه كنند و امكان بهره گيري هاي نو از قرآن فراهم شود.

بنابراين، شيعه معتقد است مسلمانان در آيات بسياري به ائمه اطهار(ع) رهنمون شده اند و وظيفه دارند با تطبيق ويژگي هاي ياد شده در قرآن، امام خود را بشناسند و پاسخ نيازهاي ديني، اجتماعي و سياسي خود را از درگاه آنان جويا شوند. بر اساس همين نكته مهم، امام باقر(ع) مي فرمايد: «مَنْ لَمْ يَعْرِفْ اَمْرَنا مِنَ الْقُرانِ لَمْ يَتَنَكَّبِ الفِتَنْ ». هر كس امر ولايت ما را از قرآن به دست نياورد؛ نمي تواند از فتنه ها مصون ماند.»

در اين روايت دو نكته قابل تأمل مي نمايد:

1. امر ولايت اهل بيت(ع) در قرآن وجود دارد و توصيفات موجود در قرآن ما را به امامان معصوم رهنمون مي شود. اگر به راستي از سر تحقيق و بدون هيچ گونه اعوجاج و كج فهمي سراغ آيات رويم، نشانه ها و صفات و ويژگي هايي كه براي امامان بيان شده ما را به دوازده معصوم(ع) هدايت خواهد كرد.

پس امر ولايت امامان شيعه را مي توان از قرآن استخراج كرد. البته همان گونه كه پروردگار در تمام آفريده ها تجلي كرده است و تنها شايستگان از توان مشاهده برخوردارند، شناخت امر ولايت اهل بيت(ع) از آيات نيز به خواست و طلب و ذوق و سلامت نيازمند است.

2. شيعيان ممكن است از راه هاي گوناگون به امر ولايت امامان دست يابند، امّا با توجّه به اهمّيّت و مرجعيت قرآن كساني از فتنه ها و شبهه ها و افراط و تفريطها

رهايي مي يابند كه معرفت به ولايت و شؤون آن را از قرآن گرفته باشند. در غير اين صورت، در فتنه هاي ناشي از افراط و تفريط سقوط خواهند كرد.

به همين جهت مفسران و علماي بزرگ شيعه بخش عمده اي از تلاش عالمانه خود را به اثبات ولايت و شؤون آن معطوف داشته اند و ولايت امامان شيعه(ع) را به آيات الاهي مستند ساخته اند. تلاش و تأليف هاي آنان ذيل آياتي چون «اولي الامر»، «ذوي القربي» «ولايت»، «اكمال دين»، و... فراوان به چشم مي خورد. اين بحث را با حديثي از امام صادق(ع) پايان مي دهيم: «اگر قرآن آن گونه كه خدا خواسته و نازل كرده تلاوت شود و مورد تدبر قرار گيرد، هر آينه ما را با نشانه هاي ارائه شده اش خواهيد يافت.»5

بنابراين، بايد با نگاه جست وجوگر در آياتي كه صفات و ويژگي هاي رهبران و اولياي امور را بيان مي كند، نام هاي اهل بيت(ع) را استخراج كرد. شيعه افتخار دارد كه رهبرانش را با استناد به اصول قرآني برگزيده است.

شيوه قرآن مجيد در رابطه با ائمه هدي(ع) - به ويژه اميرالمومنين(ع) و خانواده آن حضرت - اين است كه به معرفي «شخصيت» ممتاز و برجستگي هاي آنان بپردازد، نه به معرفي «شخص». اين شيوه حكمت هاي متعددي دارد كه بعضي از آنها به اختصار بيان خواهد شد. در اينجا دو زمينه براي گفت و گو وجود دارد: موارد و چگونگي معرفي شخصيت اهل بيت(ع) و حكمت و سر اين روش.

يك. موارد و چگونگي معرفي شخصيت اهل بيت(ع) در قرآن

قرآن مجيد در موارد متعددي پرده از امتيازات و ويژگي هاي رفتاري ائمه هدي(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) برداشته است؛ از جمله:

پاسخ(قسمت دوم)

1. «ويطعمون الطعام علي حبه مسكينا

و يتيما و اسيرا» (انسان (76)، آيه 9.) مفسران بزرگ شيعه و سني آورده اند كه اين آيه در شأن اميرالمؤمنين(ع) و خانواده ايشان است و مسأله روزه داري حضرت علي(ع) و... و دادن افطار خود به مسكين، يتيم و اسير در سه شب متوالي را به طور متواتر نقل كرده اند.

2. «انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» (احزاب (33)، آيه 33.) در خصوص اين آيه مقالات و كتاب هاي متعددي نگاشته شده و در اينكه شامل حضرت علي(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسين(ع) است، نزد شيعه و سني هيچ اختلافي نيست، تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پيامبر(ص) است كه با ادله متعددي علماي شيعه شمول آن را نسبت به همسران پيامبر(ص) رد كرده اند.

3. «انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون» (مائده (5)، آيه 55.)

شأن نزول اين آيه نيز در تمام تفاسير معتبر شيعه و سني، اختصاصا در رابطه با حضرت علي(ع) مي باشد. البته آيات بسيار ديگري نيز وجود دارد كه در اينجا به همين سه مورد اكتفا مي كنيم. در آيه اول اوج ايثار در شدت نياز و در آيه دوم طهارت مطلق از هر كژي و كاستي و عيب و گناه و در آيه سوم تلفيق دو عبادت بزرگ با يكديگر همراه با اوج اخلاص و خدادوستي نمايان شده است. البته در آيه سوم نكته ديگري وجود دارد كه در قسمت بعد به آن اشاره خواهيم كرد.

دو. حكمت روش قرآن در معرفي اهل بيت(ع)

شيوه ذكر شده حكمت هاي متعددي دارد؛ از جمله:

1. انگشت گذاشتن روي اشخاص در مواردي، چندان نقشي

در روشنگري ندارد؛ بلكه نهايتا به نوعي تبعيت و پيروي كوركورانه مي كشاند و البته اين مانع آن نيست كه در مورد لزوم، افراد نيز معرفي شوند؛ ولي اساساً معرفي شخصيت، معرفي الگوها است و در نتيجه جامعه را به جاي گرايش هاي تعصب آميز جاهلانه، به سمت تعقل ژرف انديشي و توجه به ملاك ها، فضايل و امتيازات واقعي سوق مي دهد.

2. معرفي شخصيت، زمينه ساز پذيرش معقول است، در حالي كه معرفي شخص، در مواردي موجب دافعه مي شود. اين روش به ويژه در شرايطي كه شخص از جهاتي تحت تبليغات سوء قرار گرفته باشد يا جامعه به هر دليلي آمادگي پذيرش وي را نداشته باشد، بهترين روش است. اين مسأله دقيقا در مورد اميرالمؤمنين(ع) و اهل بيت(ع) وجود داشته است.

براي شناخت درست اين مساله لازم است ابتدا شرايط و ويژگي هاي جامعه اسلامي زمان نزول قرآن را در نظرگيريم تادر پرتو جامعه شناسي آن زمان و روان شناسي اجتماعي خاص آن جامعه، بتوانيم به درك صحيحي از مساله نايل آييم. واقعيت آن است به استثناي اندكي از مؤمنان برجسته، اكثريت جامعه صدر اسلام نسبت به اهل بيت(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) پذيرش نداشتند و پيامبر(ص) نيز در مقاطع مختلف با دشواري هاي زيادي آن حضرت را مطرح مي ساختند و در هر مورد با نوعي واكنش منفي و مقاومت روبه رو مي شدند، دلايل اين امر متعدد است؛ از جمله:

الف. بسياري از آنان كساني بودند كه تا چند صباحي قبل در صف معارضين اسلام قرار داشتند و روياروي خود شمشير علي(ع) را ديده و از همان جا كينه وي رابه دل گرفته بودند، چنان كه حضرت فاطمه زهرا(س) نيز

يكي از علل روي گرداني مردم از آن حضرت را همين نكته (نكير سيفه) بيان فرمودند.

ب . تفكرات و سنن غلط جاهلي هنوز بر انديشه مردم حاكم بود و اموري مانند سن و... را در امور سياسي دخيل مي دانستند و لذا به جهت جوان بودن حضرت علي(ع)، وي را چندان شايسته براي رهبري جامعه نمي دانستند.

ج . اين تفكر خطرناك در سطح جامعه رايج بود و از سوي عده اي تبليغ مي شد كه پيامبر(ص) درصدد آن است كه خويشان خود را براي هميشه بر مسند قدرت و حكومت بنشاند و در اين راستا خدمات ارزنده پيامبر را نيز نوعي بازي سياسي تفسير مي كردند كه براي چنگ اندازي به حكومت براي خود و اهل بيتش انجام داده است. اين مساله چنان بالا گرفته بود كه روز غدير، پس از معرفي اميرالمؤمنين(ع) يكي از حاضران صدا زد «خدايا! ما را گفت كه از سوي خدا آمده و كتاب الهي آورده ام و ما پذيرفتيم و اكنون مي خواهد داماد و پسرعمش را بر ما حاكم و مستولي سازد، اگر او راست مي گويد، سنگي از آسمان ببار و مرا بكش!!» اكنون اين سوال پديد مي آيد كه آيا در چنين وضعيتي تا چه اندازه صلاح بوده است، نام آن حضرت و يا ائمه(ع) بعد از ايشان در قرآن به صراحت ذكر شود؟ ممكن است كسي با خود بينديشد كه اگر چنين شده بود، ريشه اختلافات از بن كنده مي شد و امت اسلامي يكپارچه و هم آوا مي شدند و راه هدايت را پيشه مي ساختند؛ زيرا قرآن مورد قبول همه است و بر آن اختلافي نيست. اما آيا واقعيت چنين است؟ خير؛ زيرا اين خطر به

طور جدي وجود داشت كه بر سر مسأله اميرالمؤمنين(ع)، حتي اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن مي آمد، اين مشكل وجود داشت كه طيف عظيمي كه در جامعه، پايگاه تبليغاتي وسيعي داشتند و در صدر اطرافيان پيامبر(ص) نيز بودند، اساساً رسالت آن حضرت و قرآن و... را يكسره نفي و انكار كنند و خطر جدي براي اساس اسلام و قرآن بيافرينند.

شايد اين مساله ابتدا اغراق آميز جلوه نمايد، در حالي كه رخدادهاي مهم تاريخي به خوبي از اين نكته پرده برگرفته اند. در اينجا به ذكر دو نمونه كه در منابع تاريخي مهم اهل تسنن به تكرار آمده و از مسلمات تاريخي است اكتفا مي شود:

يكم. همه مورخان برجسته آورده اند كه چون پيامبر(ص) لحظات آخر عمر خويش را مي گذراندند، درخواست قلم و لوحي نمودند تا سندي براي امت به يادگار نهند كه هيچ گاه به انحراف و ضلالت گرفتار نگردند. اين درخواست براي اطرافيان كاملا روشن بود و هدف از آن باتوجه به موضع گيري هاي پيشين پيامبر(ص) واضح بود. در اين هنگام عمر صدا زد: «ان الرجل ليهجر»؛ «همانا اين مرد بر اثر شدت تب هذيان مي گويد»!!

شگفتا پيامبري كه خداوند در وصفش فرموده است: «و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي...»، در خانه اش و نزد عزيزترين و بهترين حاميانش، اين چنين جسارت آميز مورد طعن قرار گيرد و كار به جايي مي رسد كه آن حضرت از تصميم خود منصرف مي شود! زيرا جدا خوف آن وجود دارد كه پايداري بر آن، موجب انكار رسالت شود و مسلماً كساني كه در خانه پيامبر خدا با وي

چنين برخورد مي كنند، خود را مستظهر به پشتيباني وسيع اجتماعي مي بينند؛ و گرنه هرگز جرات چنين جسارتي به خود نمي دادند. از همين جا روشن مي شود كه سر شيوه قرآن چيست؟ يعني، قرآن هم براي اهل فهم و درك و تعقل حرف خود را زده است و هم كاري كرده كه فاقدان چنان خصوصيتي، يكسره از اصل دين جدا نشوند و انگيزه هاي سياسي خاصي باعث نشود كه به طور كلي مردم را از اصل دين و ديانت جدا سازند.

جالب آن است كه علاوه بر آياتي كه به گونه هاي مختلف، مسأله ولايت اميرالمؤمنين(ع) را مطرح ساخته اند، سومين آيه اي كه در آغاز اين نگاشته آورده ايم، بسيار روشن اين پيام را داده و همراه با بيان امتيازات خاص آن حضرت، مسأله ولايت و رهبري امت را گوشزد ساخته است. در اينجا يك سؤال باقي مي ماند و آن اينكه خداوند فرموده است: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون»؛ بنابراين باتوجه به اين آيه از آن خطرات چه باك؟ پاسخ آن است كه حافظ بودن خداوند براي قرآن از راه اسباب و علل خاص آن است و يكي از آنها به كارگيري همين شيوه است كه انگيزه كنارزدن قرآن را به جهت يك سري اهداف خاص از بين مي برد.

پي نوشت:

1. «اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ نَزَلَتْ عليه الصلوةُ و لَم يُسَمّ لَهُم ثَلاثاً وَ لا اَرْبعَاً حتّي كانَ رَسُولُ اللّهِ هُوَ الذَّي فَسَّرَ لَهُمْ ذلِكَ وَ نَزَلَتْ عَلَيْه. الزَّكاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ اَرْبَعينَ درهماً دِرْهَمٌ، حتّي كانَ رَسولُ اللّهِ(ص) هُوَ الَّذي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُم طوفوُا اُسْبُوعاً حتّي كانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) هُوَ الَّذي فَسَّرَ

ذلِك لَهُمْ وَ نَزَلَتْ «اَطيعُو اللَّهَ و اطيعُوا الرَّسُولَ وَ اوُليِ الأمْرِ مِنْكُمْ» وَ نَزَلَتْ في عَليٍّ والْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) في عَلِيٍّ: مَنْ كُنْتُ مُوْلاهُ؛ و قال(ع) اوُصيكُمْ بكتابِ اللّهِ و اهل بيتي فَاِنّي سَأَلْتُ اللَّهَ عزَّوَجَلَّ اَنْ لا يُفَرّقَ بَيْنَهُما حتيَّ يوُرِدَهُما عَليَّ الحوضُ فَأعْطاني ذلِكَ...»؛ اصول كافي، ج 2، ص 71.

2. «اِنّك رَجُلٌ احمقٌ! اَتَجِدُ الظُّهْرَ في كتاب الله اربعاً لايُجْهَرُ فيها بالْقَراءَة!؟ - ثُمَّ عَدَّدَ عليه الصَّلاةَ و الزَّكاةَ و نَحْو هذا ثُمَّ قال: - اَتَجُِد هذا في كِتابِ اللهِ مُفَسَّرَاً! اِنَّ كِتابَ اللَّه تَعالي اَبْهَمَ هذا وَ اِنَّ السُّنَة تُفَسِّرُ هذا»؛ التفسير و المفسران، استاد معرفت، ج 1، ص 182.

3. قيامت (75): 17 - 19.

4. طارق(86): 14.

5. تفسير عياشي، ج 1، ص 13.

چرا قرآن به طور رسمي به مسأله ولادت ووجود امام مهدي عليه السلام
اشاره

اشاره نكرده است؟

پرسش

چرا قرآن به طور رسمي به مسأله ولادت ووجود امام مهدي عليه السلام

اشاره نكرده است؟

پاسخ

اولاً: قرآن به بسياري از مسائل عقيدتي وعملي اشاره نكرده است، بلكه بيان آن را به پيامبرش واگذار نموده است، گرچه اصول معارف واحكام در قرآن كريم موجود است.

ثانياً: از برخي ازآيات قرآن به طور وضوح ولي كلّي استظهار مي شود كه بايد در هر زماني انسان كامل ومعصومي به نام حجت خدا موجود باشد، كه درباره هر يك از اينآيات در جاي خود بحث خواهيم كرد.

چرا نام امام قائم (عج) در قرآن نيامده است؟
پرسش

چرا نام امام قائم (عج) در قرآن نيامده است؟

پاسخ

شيوه سئوال حاكي است كه گويا معرفي اولياء الهي كه امت بايد از آنها پيروي كنند، فقط يك راه دارد، و آن اين است كه نام آنان در كتاب آسماني برده شود. در صورتي كه آگر به خود قرآن مراجعه كنيم خواهيم ديد، كه قرآن براي معرفي شخصيت هاي الهي از سه راه وارد مي شود و در هر موردي طبق مصالحي از شيوه خاصي پيروي مي كند.

1_ معرفي با اسم

پيامبر گرامي در انجيل از طريق اسم براي آيندگان معرفي شده است.

«وَمُبَشِّراً بِرَسُوٍل يَائِْي مِن بَعْدِي اسْمُهُ اَحْمَدُ» صف/6

[بشارت دهنده به پيامبري پس از خود هستم كه نام او احمد است].

خداوند گاهي پيامبران خود را با نام مورد خطاب قرار مي دهد، مانند:

«يَا داوُدُ اِنّا جَعَلْناكَ خَلِيْفَةً في اْلارْضِ» ص/26

[اي داود، ما تو را در روي زمين جانشين قرار داديم].

قرآن در مواردي از پيامبر اسلام، به اسم ياد مي كند، آنجا كه مي فرمايد:

«وَمَا مُحَمّدٌ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ» آل عمران/144

[محمد پيام آوري بيش نيست كه پيش از او نيز پيامبراني بوده اند].

2- معرفي با عدد

يكي ديگر از طرق قرآن معرفي با عدد است و لذا نقباء بني اسرائيل را با عدد معرفي كرده است چنانكه مي فرمايد:

«وَلَقَدْ أَخَذَ اللهُ مِيثاقَ بَني اسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُم اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً» مائده/12

[خداوند از بني اسرائيل پيمان گرفت و از آنها دوازده مراقب برانگيختيم.]

گروهي كه طبق گزينش حضرت موسي قرار شد به كوه بروند، در قرآن با عدد معرفي شده اند آنجا كه مي فرمايد:

«وَاْختارَ مُوسي قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِميِقاتنا» اعراف/155

[موسي، از قوم خود، براي ميقات ما هفتاد نفر را برگزيد]

3- معرفي با صفت

يكي ديگر از طرق شناسائي

شخصيت هاي الهي، با صفت است، چنانكه پيامبر در انجيل و تورات علاوه بر معرفي با نام، با صفات نيز معرفي شده است و قرآن بر اين مطلب گواهي مي دهد. ما نيز نمونه هائي را در اينجا مي آوريم.

«اَلّذِنَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ الَّنبي اْلاميَّ الَّذي يَجدِونَهُ مَكْتوباً عِنْدهُمْ في التَّوراةِ وَ اْلاِنْجيل يَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ و يَنْهيهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ...» اعراف/157

[كساني كه از رسول و نبي درس ناخوانده اي، پيروي مي كنند كه نام و خصوصيات او را در تورات و انجيل نوشته مي يابند كه آنان را به نيكي دعوت كرده و از بديها بازشان مي دارد، پاكيها را براي آنان حلال و ناپاكيها را تحريم مي نمايد، و بارهاي گران و زنجيرهائي را كه بر آنان بود، از آنان برمي دارد.]

در اين آيه، حضرت محمد با صفات دهگانه معرفي شده است. از سياق آيه استفاده مي شود كه حضرت در اين دو كتاب –تورات و انجيل- با همه و يا اكثر اين صفات معرفي گرديده است و مفاد جمله: «مَكْتُوباً عِنْدَهُم في التَّورَاةِ وَ الْاَنْجيل» اين است كه صفات و خصوصيت او در تورات و انجيل آمده است.

خداوند متعال در قرآن، كساني را كه بايد مسلمانان از آنها اطاعت كنند، با صفات «اولي الامر» معرفي كرده است آنجا كه مي فرمايد:

«اَطيعُو اللهَ و اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اوليِ اْلاَمْرِ مِنْكُمْ» نساء/59

[ازخداوند و رسول و صاحبان فرمان اطاعت كنيد].

مردي از بني اسرائيل پس از موسي به پيامبري برانگيخته شده بود. مردم به او گفتند: براي ما فرمانروائي معين كن، تا ما زير لواي او در راه خدا جهاد كنيم. خداوند به درخواست آنان پاسخ مثبت داد و اين فرمانروا را پس از معرفي با اسم، با صفت نيز معرفي كرد

(تا هر نوع تشابهي كه ممكن است در اسم رخ، دهد، از بين برود) و از طريق پيامبر خود به آنان خبر داد كه خدا (طالوت) را به فرمانروائي بر شما نصب كرده است.

«إنَّ آيَهَ مُلكه اَنْ يَاتيكُم التَّابُوتُ فيهِ سَكينهٌ مِن رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّهٌ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسي وَ آلُ هاروُن تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَهُ...» بقره/248

[نشانه فرمانروائي او اين است كه صندوقي بسوي شما مي آيد كه در آن آرامشي از جانب پروردگار است، و باقيمانده اي از آنچه خاندان موسي و هارون به جاي گذارده اند، فرشتگان آن را حمل مي كنند و در اين كار براي شما نشانه اي است اگر ايمان آورده باشيد].

هدف از نقل اين آيات، آن است كه بدانيم معرفي با صفات، يكي از طرق صحيح معرفي است، ليكن گاهي معرفي با صفت، با ذكر نام نيز همراه است، مانند آيه طالوت. و گاهي تنها به ذكر صفات اكتفا مي گردد. مانند:

«فَسَوْفَ يَاْتي اللهُ بِقَومٍ يُحِبُهُمْ وَ يُحِبُّونهُ اَذِلَّه عَلَي الْمُوْمنينَ اَعِزَّهٍ عَلَي الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ و لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لا ئمِ» مائده/54

[بزودي خداوند گروهي را مي آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند، در برابر مؤمنان فروتن و متواضعند و در برابر كافران سرفراز، در راه خدا جهاد مي كنند و از ملامت ملامتگران نمي ترسند].

نتيجه اين كه اگر نام حضرت مهدي عليه السلام در قرآن نيست، ولي صفات و خصوصيات حكومت او در قرآن وارد شده است. اصولاً قرآن در معرفي افراد، مصالح عالي را در نظر مي گيرد. گاهي مصالح ايجاب مي كند كه افراد را با نام معرفي نمايد. و گاهي مصالح ايجاب مي كند كه تنها به صفات افراد بپردازند، چنان

كه درباره حضرت مهدي عليه السلام جريان از اين قرار است، زيرا:

اولا: تشكيل چنين حكومتي، در مواردي صريحاً و در مواردي ديگر بطور اشاره در قرآن وارد شده است. آياتي كه در سوره توبه و صف از انتشار و گسترش اسلام در سطح جهاني نويد مي دهد، مانند «ليظهره علي الدين كله» [تا آن را بر همه اديان پيروز سازد] اشاره به تشكيل اين حكومت است، زيرا به تصريح مفسران، مضمون اين آيه كه پيشگوئي از گسترش فراگير و همه جانبه اسلام در سطح جهان است، هنوز تحقق نپذيرفته است.

از اين گذشته، در آيه 106 سوره انبياء مي فرمايد:

«ولقد كتبنا في الزبور مِن بعد الذِكران الارض يرثها عبادي الصالحون»

[ما پس از ذكر ، در زبور نوشتيم كه بندگان شايسته من، وراث زمين خواهند بود].

اين آيه نويد مي دهد كه صالحان، وارثان زمين خواهند بود و حكومت جهان را به دست خواهند گرفت. و به اتفاق تاريخ بشر، هنوز اين وعده الهي تحقق نپذيرفته است.

ثانياً اگر نام امام زمان را نبرده، به خاطر مصلحتي است كه براي اهل فضل و درك مخفي نمي باشد، زيرا به همان علت كه نام علي عليه السلام را نبرده نام آن حضرت را نيز ذكر ننموده است اگر نام اين پيشوايان گرامي را مي برد، كينه هاي ديرينه «بدر و احد و حنين»، بار ديگر زنده مي شد، و لذا مطلب را به صورت كلي مطرح كرده و فرموده است: «ان الارض يرثها عبادي الصالحون» بردن نام گذشتگان، مانند لقمان و ذي القرنين، قابل قياس با افراد آينده نيست. درباره گذشتگان، حسدها و كينه ها تحريك نمي گردد، و افراد سودجو و شهرت طلب نمي توانند از آن سوء استفاده كند، ولي بردن

نام آيندگان اين محظور را دارد.

آيا شما فكر مي كنيد كه تنها ذكر نام دردي را دوا مي كند؟ آيا فكر مي كنيد كه اگر نام امام زمان عليه السلام در قرآن برده مي شد، امكان نداشت كه در طول تاريخ، شيادان، و افراد شهرت طلب از آن سؤء استفاده نكنند يا افرادي روي غرض هاي خاص وجود او را انكار ننمايند؟ تجربه تاريخي نشان مي دهد كه اگر هم در قرآن صراحتاً نام امام زمان برده مي شد، باز در طول تاريخ، شيادان و مدعيان دروغين مهدويت پيدا مي شدند و نام خود را امام زمان مي گذاشتند تا از آب گل آلود ماهي بگيرند و از نام او و انتظار مردم استفاده نادرست كنند. مگر خدا نام پيامبر را در انجيل نبرده است؟ ولي گروههاي عنود، از آن بهره برداري ناجوانمردانه كردند.

قرآن چنين نقل مي كند:

«فَلَمّا جَائَهُمْ بِالْبيناتِ قالُوا هَذا سِحْرٌ مُبينٌ» صف/6

[هنگامي كه حضرت عيسي با دلائل و معجزات به سوي آنان آمد، گفتند: اين سحر آشكار است].

بنابراين مسأله مهم، بيان خصوصيات ديگر آن حضرت است كه افراد دل آگاه، با شناخت آنها، مهدي واقعي را از مدعيان قلابي مهدويت باز شناسند، بخشي از اين خصوصيات در قرآن و بخشي ديگر در اخبار آمده است.

در كجاي قرآن از امام زمان( ياد شده است؟ لطفاً نام سوره وآيه آن را بنويسيد؟
پرسش

در كجاي قرآن از امام زمان( ياد شده است؟ لطفاً نام سوره وآيه آن را بنويسيد؟

پاسخ

قبل از پاسخ به سؤال شما نكته مهم اين است كه تطبيق آيات نوراني قرآن بر وجود مقدس امام زمان( و حكومت جهاني آن حضرت تنها از راه روايات رسول گرامي اسلام( و ائمه معصومين( امكان پذير است.

و از جمله آيات قرآن كه به مسأله مهدويت و امام زمان( تفسير شده است اين آيات شريفه است.

1. سوره قصص آيه 5 :"و نريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض ...."

2. سوره نمل آيه 62 : "امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء...."

3. سوره نور آيه 55 : "وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستظفنهم"

4. سوره انبياء آيه 11 : "و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الارض ..."

5. سوره اسراء آيه 81 : "وقل جاء الحق زهق الباطل إن الباطل كان رهوقا..."

6. سوره اسراء آيه 33 : "و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً..."

7. سوره حجر آيات 36تا 38 : "قال رب فانظرني الي يوم يبعثون ..."

8. سوره بقره 1تا 3 : "الم : ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين الذين يؤمنون بالغيب ..." كه امام صادق ( فرمودند : "مراد از غيب حجت غايب است."

9. سوره حديد آيه 71 : "اعلموا أن الله يحيي الارض بعد موتها..."

10. سوره بقره آيه 155 : "و لنبلونكم بشي من الخوف و الجوع..."

11. سوره بقره آيه 148 : "فاستبقوا الخيرات ..."

12. سوره آل عمران آيه 83 : "وله اسلم من في السموات ..."

13. سوره ابراهيم آيه 5 : "و ذكرهم بايام الله"

. سوره آل عمران

آيه 200 : "يا ايها الذين آمنوا اصبروا و ..."

15. سوره نساء آيه 47 : "يا ايها الذين اوتوا الكتاب ..."

16. سوره نساء آيه 59 : "يا ايها الذين آمنوا اطيعو الله و ..."

17. سوره نساء آيه 69 : "و من يصلح الله و الرسول فاولئك ..."

18. سوره انعام آيه 158 : "هل ينظرون الا ان تاتيهم ..."

19. سوره اعراف آيه 53 : "ه ل ينظرون الا تأويله يوم ..."

20. سوره يونس آيه 20 : "و يقولون لو لا انزل عليه آيه ..."

21. سوره طه آيه 135 : "فستعلمون من اصحاب الصراط..."

22. سوره انبياء آيات 11 تا 15 : "و كم من قريه ..."

23. سوره توبه آيه 33 : "هو الذي ارسل رسوله بالهدي و ..."

24. سوره تكوير آيه 15 _ 16 : "فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس ..."

25. سوره حديد آيه 26 : "اعلموا ان الله يحيي الارض بعد موتها ..."

26. سوره مائده آيه 14 : "و من الذين قالو انا نصاري ..."

27. سوره ذاريات آيات 22 _ 23 : "و في السماء رزقكم و ماتوعدون ..."

28. سوره نساء آيه 77 : "الم تر الي الذين ..."

29. سوره تبارك آيه 30 : "قل ارايتم ان اصبح ماؤكم غوراً ..."

30. سوره صف آيه 9 : "هو الذي ارسل رسوله بالهدي ..." "1"

نكته : آيات مربوط به امام عصر ارواحنا فداء بيشتر از آنچه هست كه بيان كرديم و براي مطالعه بيشتر به كتب معرفي شده مراجعه كنيد.

1. امام مهدي( از ديدگاه قرآن و عترت، علمه مجلسي، ترجمه علي دواني

* مجله مبلغان شماره 22 شعبان 1422، ص34 _ 30

منابع ديگر جهت مطالعه بيشتر :

1. سيماي مهدي(

در قرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني

2. مهدي در قرآن، رضا فيروز

آيا واسطه فيض بودن امام زمان (ع) در نعمت ها و در عالم كون غير از روايات آيا ريشه قرآني هم دارد يا نه؟
پرسش

آيا واسطه فيض بودن امام زمان (ع) در نعمت ها و در عالم كون غير از روايات آيا ريشه قرآني هم دارد يا نه؟

پاسخ

در اين باره گفتني است كه بيان معارف بلند نياز به تدبر و درك عميق دارد. شايد بتوان گفت: بنا بر آيه 34 سوره بقره سجده فرشتگان در برابر آدم به عنوان در خدمت بودن و خضوع فرشتگان در برابر انسان كامل بوده است واز آنجا كه بنا بر آيه 5 سوره نازعات «فالمد برات امرا» تدبير امور جهان به واسطه فرشتگان انجام مي گيرد. معلوم مي شود نعمت ها و تدبيرات عالم تكوين تحت اراده تكويني انسان كامل و امام زمان(عج) مي تواند باشد.

منظور از آيه «قل فلِلّه ِ الحجة البالغه چيست و آيا به امام زمان (عج مربوط مي شود؟ و آيا صلوات فرستادن هنگام تلاوت آيه براي سلامتي آن حضرت جايز است
پرسش

منظور از آيه «قل فلِلّه ِ الحجة البالغه چيست و آيا به امام زمان (عج مربوط مي شود؟ و آيا صلوات فرستادن هنگام تلاوت آيه براي سلامتي آن حضرت جايز است

پاسخ

آية شريفة «قل فللله الحجة البالغة دليلي است براي ابطال ادعاي مشركان و فرار از مسئوليت به بهانة جبر و مي فرمايد: بگو خداوند دلايل صحيح و روشن در زمينة توحيد و يگانگي خويش و همچنين احكام حلال و حرام اقامه كرده است هم به وسيلة پيامبران خود و هم از طريق عقل به طوري كه هيچ گونه عذري براي هيچ كس باقي نماند. بنابراين آنها هرگز نمي توانند ادعا كنند در اعمالشان مجبورند، زيرا در صورت اجبار، اقامة دليل و فرستادن پيامبران و تبليغ و دعوت آنان بيهوده بوده چرا كه اقامة برهان دليل بر آزادي اراده است در اصول كافي از امام كاظم 7) نقل شده كه حضرت فرمودند: «ان ّاللهِ علي النّاس حجّتين ِ حُجة ٌ ظاهرة ٌ و حجة ٌباطنة ٌ فامّا الظاهرة ٌ فالرسل ُ والانبيأُ والائمة ُ و امّا الباطنة ُ فالعقول ُ» خداوند بر مردم دو حجّت دارد: حجّت آشكار و حجّت پنهان حجّت آشكار، رسولان و انبيأ و امامانند و حجت باطني عقول و افكار مي باشند. در امالي شيخ طوسي از امام صادق (7) چنين نقل شده است كه از تفسير آية فوق از آن حضرت سؤال كردند. حضرت فرمود: ان الله تعالي َ يقول للعبد يوم القيامه «عبدي اكنت عالماً» فَاِن ْ قال «نعم ، قال له «افلا عملت بما عملت » وأن قال «كنت جاهلاً» قال له «افلا تعلمت حتي تعمل فيخمصه فتلك الحجّة البالغة خداوند در روز رستاخيز به بندة

خويش مي گويد: بندة من آيا مي دانستي و گناه كردي اگر بگويد: آري مي فرمايد: چرا به آنچه مي دانستي عمل نكردي و اگر بگويد: نمي دانستم مي گويد: چرا ياد نگرفتي تا عمل كني در اين موقع از پاسخ فرو مي ماند و اين است معني حجت بالغه 23).

ب هر چند بر اساس روايتي كه نقل شد، ائمه اطهار (:) از جمله حضرت مهدي (7) همانند انبيأ (:) از حجّتهاي الهي بر مردم هستند، لكن ذكر صلوات هنگام تلاوت آية شريفة مزبور اگر بر مبناي بودن دستوري در اين زمينه صورت پذيرد، بدعت به حساب مي آيد و بهتر است در صورت تمايل ذكر صلوات به قصد جلب رضايت الهي و دريافت ثواب صورت گيرد چه اينكه وجود دستوري از اوليأ دين در اين خصوص روشن نيست

پاورقي:

23_ تفسير نورالثقلين جلد 1، ص 776

آية شريفه "بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين را چگونه به حضرت مهدي 7 ارتباط مي دهند در حاليكه شأن نزول آن موضوع ديگري است
پرسش

آية شريفه "بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين را چگونه به حضرت مهدي 7 ارتباط مي دهند در حاليكه شأن نزول آن موضوع ديگري است

پاسخ

آيات قرآن مجيد داراي معاني و مفاهيم فراواني است و هر كس به اندازه استعداد و دانش خود مي تواند به برخي از مفاهيم و معاني دست رسي پيدا كند. مفسران كه تاكنون به قرآن تفسير نوشته اند هر كدام به گوشه اي از اقيانوس معارف قرآن دست يافته اند قرآن كلام خداست و كلام ذات الهي تراوشي از علم بي انتهاي اوست از اين رو در روايات رسيده از ائمه اطهار: آمده كه قرآن داراي هفت "بطن و هر "بطني داراي هفتاد بطن است

در آيه 86 هود اگرچه مخاطب قوم شعيبند و منظور از "بقية الله" سود و سرمايه هاي حلال و يا پاداش الهي است ولي هر موجود نافع كه از طرف خداوند براي بشر باقي مانده و مايه خير و سعادت گردد "بقية الله" محسوب مي شود. از آن جا كه حضرت مهدي غ آخرين پيشوا و آخرين باقيمانده بعد از پيامبران و امامان است يكي از روشن ترين مصاديق "بقية الله" هستند.

در چندين روايت تعبير "بقية الله در مورد امام زمان به كار رفته هم خود حضرت خويشتن را به اين عنوان معرفي فرموده و هم ساير ائمه از جمله احمدبن اسحاق اشعري مي گويد: وارد شدم بر امام عسكري و بنا داشتم از خليفه بعد از او سؤال كنم پيش از آن كه سخن بگويم حضرت فرمود: اي احمد خداوند متعال هيچ گاه زمين را خالي از حجت نمي گذارد. سپس از جا برخاست و وارد خانه

شد و بعد از زمان كوتاهي مراجعت فرمود در حالي كه كودكي در سن سه سالگي كه مانند قرص ماه صورت او مي درخشيد در كنارش بود فرمود: اي احمد اگر كرامت و ارزش تو در پيشگاه خدا و ما حجج الهي نبود، هرگز فرزندم را به نزد تو نمي آوردم اسم اين كودك و كنيه او را جدّم پيامبراكرم معين كرده و اين همان كسي است كه زمين را پر از عدل كند بعد از آن كه پر از جور و ظلم شده باشد، اسحاق بن عمار مي گويد: عرض كردم علامتي به من نمي دهيد كه قلبم اطمينان بيشتري پيدا كند در همان لحظة كودك به سخن آمد و فرمود و به من خطاب كرد: اي احمد بن اسحاق "انا بقية الله في الارض منم كسي كه از د شمنان انتقام مي گيرم (كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق ص 384، نشر جامعه مدرسين ) اين تعبير درمورد برخي ديگر از ائمه اطهار نيز آمده از جمله دربارة علي بن موسي الرضا7 مادرش نجمه مي گويد: وقتي متولد شد پدرش موسي بن جعفر7 آمد و فرمود: گوارا باد بر تو كرامتي كه از ناحيه خدا نصيب تو شد سپس نوزاد را در حالي كه در پارچه سبزي پيچيده شده بود در بغل كرد اذان در گوش راست وي و اقامه در گوش چپ گفت و آن را به من برگردانيد. فرمود: "هو بقية الله في ارضه اين بقية خدا در روي زمين است

با توجه به اين روايات به خوبي استفاده مي شود كه همة ائمه و پيامبران الهي مصاديقي از اين عنوان هستند و

بارزترين مصداق براي آيه وجود مقدس امام زمان است كه در وقت ظهور نيز به ديوار كعبه تكيه مي كنند و آيه 86 سوره هود را تلاوت مي كنند; "بَقِيَّت ُ اللَّه ِ خَيْرٌ لَّكُم ْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِين َ; اگر مؤمن باشيد باقيمانده ]حلال خدا براي شما بهتر است و سپس مي فرمايند: "منم بقية الله. و حجت و خليفه او در ميان شما، سپس هيچكس بر او سلام نمي كند مگر اين كه مي گويد: السلام عليك يا بقية الله في ارضه .(بحارالانوار علامه مجلسي ج 52، ص 191، مؤسسة الوفأ.)

ظهور در آيات

روز فتح چه روزي است؟
پرسش

روز فتح چه روزي است؟

پاسخ

روز فتح كه از ايام الله بزرگ است و در قرآن مجيد آمده است _ بر حسب بعضي تفاسير _ روز ظهور و فتح امام زمان (ع) است.

روزي است كه كفّار را ايمان در آن روز سود نمي بخشد و مهلت داده نمي شوند.

چنانكه در احاديث است:

قريه اي نمي ماند مگر آنكه در آن نداي «لا اله الا الله» بلند شده و اسلام جهانگير مي شود و اين همه دوئيتهائي كه از جهت اختلاف نظامات، و حكومتها و رژيمها و به اسم نژاد و وطن ساخته شده، ملغي مي گردد، ومرزهائي كه با آنها، زورمندان، دنيا را تقسيم كرده و افراد بشر را از هم جدا و بيگانه ساخته اند، از ميان برداشته مي شود.

در آن عصر بركات و آثار عقيده و ايمان به خدا آشكار مي شود، و بر حسب آية :

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماء وَ الْأَرْضِ» اعراف/96 [و چنانچه مردم شهر و ديار همه ايمان آورده و پرهيزكار مي شدند، همانا ما درهاي بركات آسمان و زمين را بر روي آنان مي گشوديم.]

درهاي بركات آسمان و زمين به روي مردم و دنياي مؤمن، گشوده مي شود و به جاي نظامات مشركانه و جنگ و نزاع و كينه توزي، نظام الهي اسلام و دوستي و برادري و صفا و صلح واقعي و عمومي برقرار مي شود.

از جمله احاديث كه بر اين مطلب دلالت دارد، روايتي است كه در كتاب «المحجّة فيما نزل في القائم الحجة» ا زعيّاشي به اسناد خود ا ز«ابنٌ بكير» روايت كرده است كه ابن بكير گفت:

«از ابي الحسن(حضرت موسي بن جعفر)(ع) سؤال كردم از اين قول خداي تعالي:

«وَ لَهُ

أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» آل عمران/83 [هر آنچه در آسمان و زمين است، خواه و ناخواه مطيع فرمان خدا است.]

حضرت در پاسخ فرمود (قريب به اين مضمون) نازل شده است در قائم (ع) كه وقتي ظاهر شود، اسلام را بر طوايف كفّار كه در شرق و غرب هستند، عرضه نمايد. هر كس از روي اطاعت اسلام آورد، امر مي كند او را به نماز و زكات و آنچه مسلمانان به آن امر مي شوند؛ و هر كس اسلام نياورد، گردن او را مي زند، تا باقي نماند در مشرقها و مغربها احدي مگر اينكه موحّد گردد.

ابن بُكير مي گويد: گفتم: فدايت شوم، خلق بيشتر از اين مي باشند (يعني بيشتر از اين هستند كه بتوان اسلام را به همه عرضه كرد و همه را يا مسلمان نمود، يا كشت).

حضرت فرمود: «اِنَّ اللهَ اِذا أَرادَ أَمْراً قَلَّلَ الْكَثيرَ وَ كثَّرَ الْقَليلَ» (منتخب الاثر، ص471، به نقل از المحجة) [خداوند وقتي كاري و امري را اراده كند، اندك را بسيار و بسيار را اندك مي نمايد]

مفهوم آيات 105 و 106 سوره انبياء و روايات پيرامون قيام حضرت مهدي چيست؟
پرسش

مفهوم آيات 105 و 106 سوره انبياء و روايات پيرامون قيام حضرت مهدي چيست؟

پاسخ

در سوره انبياء مي خوانيم «وَلَقَدْ كَتَبْنا في الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ – اِنَّ في هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ» انبيا/105 و 106

[ما در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم (و مقرر داشتيم) كه بندگان صالح من (حكومت) زمين را به ارث مي برند – در اين سخن ابلاغ روشني است براي گروه عبادت كنندگان]

اين آيات ، به دنبال آياتي كه پاداش اخروي صالحان را بيان مي كند قرار گرفته ، و در واقع بيانگر پاداش دنيوي آنان است و پاداش بسيار مهمي كه زمينه ساز سعادت و اجراي احكام الهي و صلاح و نجات جامعه انساني است.

با توجّه به اينكه «ارض» به طور مطلق تمام كرة زمين و سراسر جهان را شامل مي شود (مگر اينكه قرينه خاص در ميان باشد) اين آيه بشارتي است در زمينه حكومت جهاني صالحان، و از آنجا كه اين معني درگذشته تحقق نيافته است ، بايد در آينده در انتظار آن بود، و اين همان چيزي است كه به عنوان «حكومت جهاني مهدي» از آن ياد مي كنيم.

در روايات اسلامي – علاوه بر اشاره روشني كه در آيه فوق نسبت به قيام مهدي (ع) شده – نيز اين مسأله به طور صريح آمده است ، از جمله مرحوم «طبرسي» در «مجمع البيان» در ذيل همين آيه از امام باقر (ع) چنين نقل مي كند

«هُمْ اَصْحابُ الْمَهَديِّ في آخِرِ الزَّمانِ» [آنها (بندگان صالحي را كه خداوند در اين آيه بعنوان وارثان زمين ذكر فرموده است) ياران مهدي (ع) در آخر الزمان هستند].

در تفسير قمي نيز در ذيل

اين آيه چنين آمده است

«قالَ الْقائِمُ وَ اَصْحابُه» منظور از اين آيه «مهدي (قائم) و ياران او هستند».

شك نيست كه بندگان صالح خدا ممكن است بخشي از حكومت روي زمين را در اختيار بگيرند، همانگونه كه در عصر رسول الله(ص) و بعضي از اعصار ديگر واقع شد. ولي قرار گرفتن حكومت تمام روي زمين در اختيار صالحان، تنها در عصر مهدي(ع) صورت مي گيرد، و روايات فراواني كه از طرق اهل سنت و شيعه در اين زمينه رسيده است در سر حد تواتر است.

دلالت آية 55 سورة نور در مورد قيام ولي عصر (ع) چگونه است؟
پرسش

دلالت آية 55 سورة نور در مورد قيام ولي عصر (ع) چگونه است؟

پاسخ

در آيه 55 اين سوره مي خوانيم «وَعَدَاللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّنَّهُمْ في الاَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الِّذي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَاٌولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»

[خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند وعده داده كه آنها را به يقين خليفه روي زمين كند، آن گونه كه پيشينيان آنها را خلافت (روي زمين) بخشيد، و دين و آييني را كه براي آنها پسنديده است پا برجا و ريشه دار سازد ، و بيم و ترس آنها را به آرامش و امنّيت مبدّل كند، آن چنان مي شود كه تنها مرا مي پرستند ، و چيزي را شريك من نخواهند كرد، و كساني كه بعد از آن كافر شوند آنها فاسقند] .

در اين آيه با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده شده است كه سرانجام حكومت روي زمين را در دست خواهند گرفت ، و دين اسلام فراگير خواهد شد، و ناامنيها و وحشتها به آرامش و امنّيت مبدّل مي گردد، شرك از سراسر جهان برچيده مي شود ، و بندگان خدا با آزادي به پرستش خداي يگانه ادامه مي دهند ، و نسبت به همگان اتمام حجت مي شود، به گونه اي كه اگر كسي بعد از آن بخواهد راه كفر را بپويد مقصر و فاسق خواهد بود. (مخصوصاً در بخش آخر آيه دقت كنيد)

گرچه اين امور مهم كه مورد وعده الهي بوده است در عصر پيامبر اكرم (ص) و زمانهاي بعد از

آن در مقياس نسبتاً وسيعي براي مسلمين جهان تحقق يافت و اسلام كه روزي در چنگال دشمنان چنان گرفتار بود كه مجال كمترين ظهور و بروزي به آن نمي دادند ، و مسلمانان دائماً در ترس و وحشت به سر مي بردند، سرانجام نه فقط شبه جزيره عرب، بلكه بخشهاي عظيمي از جهان را فرا گرفت و دشمنان در تمام جبهه ها شكست خوردند، ولي با اين حال حكومت جهاني اسلام كه سراسر دنيا را فرا گيرد و شرك و بت پرستي را بكلي ريشه كن سازد، و امنيّت و آرامش و آزادي و توحيد خالص را همه جا گسترش دهد، هنوز تحقق نيافته پس بايد در انتظار تحقق آن بود.

اين امر مطابق روايت متواتره در عصر قيام مهدي(ع) تحقق خواهد يافت، بنابراين يكي از مصاديق اين آيه در عصر پيامبر (ص) و اعصار مقارن آن حاصل شد و شكل وسيعترش در عصر قيام مهدي (ع) خواهد بود و اين دو با هم منافاتي ندارد، و اين وعدة در هر دو مرحله بايد تحقق يابد.

به هر حال، آيه بشارت و نويد حكومت مؤمنان صالح را بر سراسر جهان مي دهد كه در مقياس وسيعي در عصر پيامبر اسلام (ص) و بعد از آن تحقق يافت ، هر چند همه جهان را فرا نگرفت ، ولي نمونه اي از تحقق اين وعدة الهي بود ، امّا به صورت حكومت جهاني بر تمام روي زمين، هنوز تحقق نيافته و مصداق نهايي آن با فراهم شدن زمينه ها به مشيت الهي با حكومت حضرت مهدي (ع) تحقق خواهد يافت كه طبق روايات پيامبر (ص) و ساير معصومين تمام دنيا را پر از عدل و داد

مي كند بعد از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد و ما در انتظار اين وعدة قرآني هستيم.

دلالت آية 33 سورة توبه و احاديثي كه در مورد ظهور حضرت مهدي (ع) آمده چيست؟
پرسش

دلالت آية 33 سورة توبه و احاديثي كه در مورد ظهور حضرت مهدي (ع) آمده چيست؟

پاسخ

در آيه 33 سوره توبه مي خوانيم «هُوَالَّذي اَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدي وَ دِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّيْنِ كُلِّهِ وَ لَوْكَرِهَ الْمُشرِكُوْنَ»

[او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همة آيينها غالب گرداند هر چند مشركان ناخوش دارند].

قابل توجّه اينكه اين آيه ، بعد از آيه «يُرِيْدُونَ اَنْ يُطْفِئُوا نُوْرَاللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ يَأبَي اللهُ اِلا اَنْ يُتِمَّ نُوْرَهُ وَ لَوْكَرِهَ الْكافِرُونَ» [آنها مي خواهند نور خدا را با دهان خويش خاموش كنند، ولي خدا جز اين نمي خواهد كه نور خدا را كامل كند هر چند كافران كراهت داشته باشند .] قرار گرفته است.

در اين آيات خداوند وعدة غلبه و پيروزي اسلام را بر تمام اديان جهان داده است.

در اينكه منظور از پيروزي اسلام بر تمام اديان چيست؟ مفسّران احتمالات زيادي داده اند.

فخر رازي پنج تفسير در اينجا ذكر مي كند كه پاسخي است بر سؤالات مربوط به چگونگي اين غلبه

1 _ منظور غلبه نسبي و موضعي است چرا كه اسلام در هر منطقه اي بر هر دين و آييني پيروز شده است.

2 _ منظور پيروزي بر اديان در جزيره العرب است.

3 _ منظور، آگاه ساختن پيامبر (ص) از جميع اديان الهي است (در اينجا جمله «ليظهر» به معني آگاه ساختن تفسير شده).

4 _ منظور پيروزي و غلبه منطقي است، يعني خداوند منطق اسلام را بر ساير اديان پيروز مي گرداند.

5 _ منظور پيروزي نهايي بر تمام اديان و مذاهب به هنگام نزول عيسي (ع) و قيام مهدي (ع) است كه اسلام جهان گيري خواهد شد.

بي شك تفسير آيه به

پيروزي منطقي آن هم به صورت وعده اي براي آينده مفهوم درستي ندارد، زيرا پيروزي منطقي اسلام از همان آغاز آشكار بود ، به علاوه ماده «ظهور» و «اظهار» (لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّيْنِ كُلِّهِ) به طوري كه از موارد استعمال آن در قرآن مجيد استفاده مي شود ، به معني غلبة خارجي و عيني است، چنانكه در داستان اصحاب كهف مي خوانيم «اِنَّهُمْ اِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ» كهف/20

[اگر آنها بر شما دست يابند و پيروز شوند سنگسارتان خواهند كرد].

از امام صادق(ع) در تفسير آيه فوق نقل شده است، فرمود «وَاللهِ ما نَزَلَ تَأويلُها بَعْدُ وَ لا يَنْزِلُ تَأوِيلُها ، حَتّي يَخْرجَ الْقائِمُ فَاذا خَرَجَ الْقائِمُ لَمْ يَبْقَ كافِرٌ بِاللهِ الْعَظيمِ» [به خدا سوگند هنوز مضمون اين آيه (در مرحلة نهايي) تحقق نيافته است ، و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه حضرت قائم (ع) خروج كند و به هنگامي كه او قيام نمايد كافري نسبت به خداوند در تمام جهان باقي نمي ماند]. (نورالثقلين 2/212)

اين نكته نيز حائز اهمّيت است كه جمله «هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّه» در سه سوره از قرآن آمده است اوّل سوره توبه آيه 33 (چنانكه گذشت) دوّم سوره فتح آيه 28 ، سوم سورة صف آيه 9.

اين تكرار نشان مي دهد كه قرآن مجيد با تأكيد هر چه بيشتر اين مسأله را پي گيري كرده است.

در حديث ديگري كه در منابع اهل سنّت از ابوهريره نقل شده است مي خوانيم منظور از جمله «لِيُظْْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ»، خروج عيسي بن مريم (ع) است (و مي دانيم خروج عيسي بن مريم (ع) طبق روايات اسلامي به هنگام قيام مهدي (ع) است). (الدّرالمنثور 3/231)

بهترين و محكم ترين آيه اي از قرآن كه بر ظهور حتمي آقا امام زمان غ وجود دارد كدام است
اشاره

از

دو آية "بَقِيَّت ُ اللَّه ِ خَيْرٌ لَّكُم يا آية "هُوَ الَّذِي َّ أَرْسَل َ رَسُولَه ُو بِالْهُدَي َ وَدِين ِ الْحَق ِّ لِيُظْهِرَه ُو عَلَي الدِّين ِ كُلِّه ِي

پرسش

بهترين و محكم ترين آيه اي از قرآن كه بر ظهور حتمي آقا امام زمان غ وجود دارد كدام است

از دو آية "بَقِيَّت ُ اللَّه ِ خَيْرٌ لَّكُم يا آية "هُوَ الَّذِي َّ أَرْسَل َ رَسُولَه ُو بِالْهُدَي َ وَدِين ِ الْحَق ِّ لِيُظْهِرَه ُو عَلَي الدِّين ِ كُلِّه ِي وَلَوْ كَرِه َ الْمُشْرِكُون كدام يك بر ظهور حتمي امام زمان دلالت دارند؟

پاسخ

پرسشگر محترم گرچه از برخي روايات بر مي آيد كه "بقية الله" در آية 86، سورة "هود" "بَقِيَّت ُ اللَّه ِ خَيْرٌ لَّكُم ..." به حضرت مهدي غ تفسير شده است از جمله حضرت امام محمد باقر7 مي فرمايد: "نخستين سخني كه ]حضرت مهدي غ پس از قيام خود مي گويد آية "بَقِيَّت ُ اللَّه ِ خَيْرٌ لَّكُم .." است سپس مي گويد بقية الله و حجت خدا در ميان شما من هستم سپس هيچ كس بر او سلام نمي كند مگر آن كه مي گويد: السلام عليك يا بقية الله في ارضه .(بحارالانوار، علامه مجلسي _ رحمة الله عليه _، ج 24، ص 212، مؤسسه الوفأ، بيروت )

در روايات فراواني نيز آية 33، سورة توبه به امام زمان غ تفسير شده است

ولي ظاهراً روشن ترين آيه كه بر ظهور حضرت امام زمان غ دلالت مي كند، آية 55 سورة نور است كه مي فرمايد: "خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين ]خود[ قرار دهد; همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند جانشين ]خود[ قرار داد، و آن ديني را كه بر ايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند، ]تا[ مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك

نگردانند، و هر كس پس از آن به كفر گرايد، آنانند كه نافرمانند."

پيامبر گرامي مي فرمايد: "اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند خداوند آن يك روزي را آنقدر طولاني مي كند تا مردي از دودمان من كه نامش نام من است حاكم بر زمين شود و صفحة زمين را پر از عدل و داد كند، آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد."(بحارالانوار، علامه مجلسي _ رحمة الله عليه _، ج 38، ص 304، مؤسسة الوفأ، بيروت )

آيا خصوصيات دوران امام زمان ع در قرآن يا روايات آمده است لطفاً توضيح دهيد.
پرسش

آيا خصوصيات دوران امام زمان ع در قرآن يا روايات آمده است لطفاً توضيح دهيد.

پاسخ

از قرآن مجيد، و نيز روايات معصومين خصوصيات فراواني براي عصر ظهور استفاده مي شود كه در اين جا به بعضي از آن ها اشاره مي شود:

الف _ غلبة اسلام بر همة اديان از جمله ويژگي هاي عصر ظهور امام زمان غ غلبة اسلام بر ساير اديان و مذاهب است و اين وعده اي است كه قرآن مجيد، به صراحت به مسلمانان داده است "هُوَ الَّذِي َّ أَرْسَل َ رَسُولَه ُو بِالْهُدَي َ وَدِين ِ الْحَق ِّ لِيُظْهِرَه ُو عَلَي الدِّين ِ كُلِّه ِي وَلَوْ كَرِه َ الْمُشْرِكُون َ ;(توبه 33) او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همة آيين ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند." اين آيه با اندكي تفاوت در دو مورد ديگر نيز آمده است (سوره صف آية 9) و (فتح آيه 28). در اين آيه تصريح شده است كه اسلام روزي سراسر جهان را فرا خواهد گرفت و بديهي است كه اين وعده تا كنون تحقق پيدا نكرده است از امام صادق در تفسير اين آيه چنين نقل شده است "به خدا سوگند! هنوز محتواي اين آيه تحقّق نيافته است و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه قائم خروج كند، در وقتي كه او قيام كند، كسي كه خدا را انكار نمايد، در تمام جهان باقي نخواهد ماند."(تفسير نورالثقلين علامه حويزي ج 2، ص 211 / تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 7، ص 373.) مرحوم طبرسي در تفسير مجمع البيان از امام

باقر7 در تفسير آيه چنين نقل مي كند: "وعده اي كه در اين آيه است به هنگام ظهور مهدي از آل محمد6 تحقق پيدا مي كند و در آن روز هيچ كس در روي زمين نخواهد بود، مگر اين كه به حقّانيت محمد6 اقرار مي كند."(تفسير مجمع البيان علامه طبرسي ، ج 5_6، ص 25، نشر كتابفروشي اسلاميه )

ب _ حكومت و فرمان روايي زمين به دست بندگان صالح خواهد بود. در عصر ظهور حضرت مهدي غ بندگان صالح در سراسر دنيا حكومت مي كنند و اين وعده اي است كه قرآن داده است "وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَن َّ الاْ ?َرْض َ يَرِثُهَا عِبَادِي َ الصَّ_َ_لِحُون َ ;(انبيأ،105) ما در زبور بعد از ذكر، ]تورات نوشتيم كه بندگان صالح من وارث ]و حاكم زمين خواهند شد." در روايات اين آيه به ياران حضرت مهدي غ تفسير شده است در مجمع البيان از امام باقر7 نقل شده است "بندگان صالحي را كه خداوند در اين آيه به عنوان وارث زمين ياد مي كند، ياران مهدي غ در آخر الزمان هستند."(مجمع البيان همان ص 7_8، ص 66.)

ج _ عدل و دادگري در زمين اجرا مي گردد: از خصوصيات عصر ظهور حضرت مهدي غ برپا داشتن عدل و دادگري است در پرتو عمل به دستورات اسلام امنيت صلح و آرامش در زمين ايجاد مي گردد، ظلم و ستم قطع مي شود، بركت و توسعه روزي در آن زمان براي توده مردم فراهم مي گردد، فقير و مستمند در جامعه پيدا نمي شود. قرآن در اين باره مي فرمايد: "اعْلَمُوَّاْ أَن َّ اللَّه َ يُحْي ِ الاْ ?َرْض َ بَعْدَ مَوْتِهَا;(حديد،17)

بدانيد كه خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مي كند." امام باقر7 فرمود: "منظور زنده شدن زمين به وسيلة عدالت است بعد از آن كه با جور و ظلم مرده باشد."(تفسير نور الثقلين علامه حويزي ج 5، ص 243 / به نقل از روضه كافي )

در حديث ديگري آن حضرت فرمود: "خداوند زمين را به وسيله حضرت مهدي غ زنده مي كند، بعد از آن كه مرده باشد و منظور از مردن زمين كفر اهل آن است و كافر مرده است "(تفسير صافي فيض كاشاني ج 5، ص 135، نشر موسسه اعلمي / تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 23، ص 343.)

در واقع زمين داراي دو حيات است حيات مادّي كه منظور فراواني نعمت و بركت در روزي است و حيات معنوي كه مراد، اقامه عدل و ايجاد امنيت و آسايش و توجه به خدا و معنويات است كه هر دو نوع آن در زمان ظهور امام زمان غ تحقّق مي پذيرد.

'û_ غلبه مستضعفان بر مستكبران از جمله وعده هاي خداوند، پيروزي حق بر باطل است در آيه 5 قصص مي خوانيم "وَ نُرِيدُ أَن نَّمُن َّ عَلَي الَّذِين َ اسْتُضْعِفُواْ فِي الاْ ?َرْض ِ وَ نَجْعَلَهُم ْ أَغ مَّة ً وَنَجْعَلَهُم ُ الْوَ َرِثِين َ ; اراده ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفان نعمت بخشيم و آن ها را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم " در حديثي از اميرالمؤمنين روايت شده كه فرمود: "اين گروه آل محمد6 هستند كه خداوند، مهدي آن ها بعد از زحمت و فشاري كه بر آن ها وارد مي شود، بر مي انگيزد و به آن ها عزّت

مي دهد، و دشمنان آن ها را ذليل و خوار مي كند."(تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 16، ص 18، نشر دارالكتب الاسلامية / به نقل از تفسير نورالثقلين ج 4، ص 110.) در روايات خصوصيات فراواني براي عصر امام زمان غ آمده كه از حوصله اين پاسخ خارج است

آيه "وعد" چگونه بر ظهور موعود جهاني دلالت دارد؟
پرسش

آيه "وعد" چگونه بر ظهور موعود جهاني دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفَهُمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لايُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الفاسِقُونَ}؛ "خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته{پاورقي . سوره نور، آيه 55. پاورقي}

انجام داده اند وعده مي دهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي كند، آنچنان كه تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت. و كساني كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند."

آيه فوق مربوط به زمان ظهور حضرت مهدي (ع) وعصر حكومت جهاني توحيدي است. وشواهد وقرائن آن عبارت است از:

1 - باآيات ديگر كه ظهور در غلبه دين اسلام در آخرالزمان بر ساير اديان دارد سازگاري ومناسبت دارد.

2 - كلمه "الأرض" كه با الف ولام جنس آمده، بدون قرينه اي بر انصراف آن به سرزمين خاص ومعين، حمل بر تمام روي زمين مي شود.

{پاورقي . تفسير ابن كثير، ج 2، ص 614 ؛ جامع البيان، ذيل آيه.

3 - تبديل خوف به امنيّت كامل تاكنون انجام نگرفته است واين تنها با حكومت گسترده مؤمنين بر روي زمين انجام مي گيرد.

4 - با مراجعه به رواياتي كه در ذيل آيه فوق رسيده، اين معنا تأييد مي گردد.

قرطبي در ذيل آيه از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود:

"در آن روز بر روي زمين خانه اي نيست جز آنكه خداوند كلمه اسلام را در آن وارد خواهد ساخت".

{پاورقي . تفسير قرطبي، ج 7، ص 429 ؛ درالمنثور، ذيل آيه. پاورقي}

سديّ از ابن عباس نقل كرده كه آيه در مورد آل محمّد: نازل شده است.

{پاورقي . شواهد التنزيل، ج 1، ص 413. پاورقي}

از امام سجاد (ع) نقل شده كه فرمود: "آيه، در شأن حضرت قائم (ع) است".

{پاورقي . تفسير صافي، ج 3، ص 444. پاورقي}

از امام صادق (ع) نيز نقل شده كه فرمود: "آيه درباره قائم واصحاب اوست".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 126. پاورقي}

5 - در زمان خلافت خلفاي اربعه نيز امنيت كامل در سرتاسر جهان پديد نيامد، خصوصاً آنكه دو دشمن قدرتمند ايران وروم، اسلام را تهديد مي كردند، ولذا در طول سي سال، جنگ هاي زيادي به وقوع پيوست.

فضل مي گويد: "...به امام صادق (ع) عرض كردم: اين نواصب گمان مي كنند كه آيه در شأن ابوبكر وعمر وعثمان وعلي (ع) نازل شده است. حضرت فرمود: خداوند قلوب ناصبه را هدايت نمي كند، چه زماني دين مرضيّ خدا ورسول تثبيت شده است وامر آن انتشار يافته وخوف وشك از قلوب وسينه هاي مردم در عهد يكي از آن سه خليفه ودر عهد علي (ع) با ارتداد مردم بيرون رفته است. چه فتنه هايي كه در ايام آنها برانگيخته شد، وچه جنگ هايي به آنها نسبت داده شده است كه بين آنان وكفار واقع شد".

{پاورقي . تفسير كنز الدقائق، ج 9، ص 335. پاورقي}

آيه "ارسال رسول" چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
پرسش

آيه "ارسال رسول" چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ}؛ "او كسي است كه رسولش را با هدايت ودين حقّ{پاورقي . سوره توبه، آيه 33. پاورقي}

فرستاد تا او را بر همه آيين ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند."

مقصود از هدايت در آيه، هدايت الهي است كه رسول خود را بر آن مبعوث كرده ومراد از "دين حق" نيز همان دين اسلام است. وضمير در "ليظهره" به دين اسلام برمي گردد نه رسول خدا (ص) زيرا مرجعي نزديك تر از كلمه رسول است. ونيز تناسب بين غالب كه دين اسلام است با مغلوب كه اديان ديگر است برقرار مي شود.

فخر رازي مي گويد: "اين بشارت از طرف خداوند است كه بايد در آينده تحقق يابد وطبق روايات در زمان حضرت عيسي وحضرت مهدي (ع) محقق مي شود".

{پاورقي . تفسير فخررازي، ج 12، ص 104. پاورقي}

طبري مي گويد: "در زمان نزول حضرت عيسي (ع) تمام اديان باطل ونابود شده وتنها دين اسلام بر همه اديان غالب خواهد شد".

{پاورقي . جامع البيان، ج 13، ص 109. پاورقي}

از سعيد بن جبير روايت شده كه آيه مربوط به مهدي (ع) از اولاد فاطمه (س) است كه خداوند او را بر همه اديان غالب خواهد كرد.

{پاورقي . الفصول المهمه، ص 300. پاورقي}

ابوبصير از امام صادق (ع) در تفسير آيه فوق روايت كرده كه فرمود: "به خدا سوگند، تأويل آيه هنوز تحقق نيافته ونخواهد يافت تا آنكه قائم خروج كند. وهنگامي كه خروج كرد كافر به خداي عظيم در روي زمين باقي نمي ماند".

{پاورقي . تفسير برهان، ج 3، ص

407. پاورقي}

آيه "وراثت" چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
پرسش

آيه "وراثت" چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ}؛ "ما در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه بندگان صالح من وارث زمين{پاورقي . سوره انبياء، آيه 105. پاورقي}

خواهند شد."

مقصود از "زبور" در آيه، زبور داوود ومراد از "ذكر" تورات است. در زبور مي خوانيم: "زيرا كه شريران منقطع مي شوند ولي متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد، وحال اندك است كه شرير نيست مي شود، هر چند مكانش را استفسار نمايي ناپديد خواهد شد، امّا متواضعان وارث زمين شده واز كثرت سلامتي متلذّذ خواهند شد".

{پاورقي . مزمور، 11-9/37. پاورقي}

ودر آيه 29 از مزمور داوود آمده است: "صالحان، وارث زمين خواهند شد ودر آن تا ابد سكونت خواهند داشت".

مقصود از كلمه "الارض" در آيه فوق، مطلق زمين دنيا وآخرت "بهشت" است؛ زيرا تخصيص آن به زمين دنيا بدون وجه است.

{پاورقي . الميزان، ج 14، ص 493. پاورقي}

ومقصود از "عبادي الصالحون" معناي عامي است كه شامل هر زمان ومكان وهر قومي خواهد شد، ومصداق اكمل واتم آن -مطابق روايات- زماني است كه حضرت مهدي (ع) ظهور كرده وزمين را پر از عدل وداد خواهد كرد. در آن زمان است كه تمام كره زمين در اختيار بندگان صالح خداوند قرار خواهد گرفت.

ابن كثير مي گويد: "خداوند در آيه شريفه بشارت مي دهد بر بندگان صالح خود كه در دنيا وآخرت آنان را سعادتمند كرده وآنان را وارث زمين وبهشت گرداند".

{پاورقي . تفسير ابن كثير، ج 2، ص 524. پاورقي}

آلوسي مي گويد: "اگر بگوييم كه اين آيه مربوط به عصر مهدي ونزول عيسي است، به اقوال ديگر احتياجي نيست".

{پاورقي

. روح المعاني، ج 17، ص 95. پاورقي}

ولذا در ذيل آيه رواياتي نقل شده كه دلالت بر انطباق آيه بر عصر ظهور حضرت مهدي (ع) دارد.

ثوبان از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "خداوند براي من زمين را جمع نمود. پس من مشرق ها ومغرب هاي آن را مشاهده كردم وامت من زود است كه به آن خواهند رسيد".

{پاورقي . همان. پاورقي}

امام باقر (ع) فرمود: "مقصود از "عبادي الصالحون" اصحاب مهدي (ع) در آخرالزمان است".

{پاورقي . مجمع البيان، ج 7، ص 66. پاورقي}

آيه "استضعاف" چگونه بر ظهور حضرت مهدي عليه السلام دلالت دارد؟
پرسش

آيه "استضعاف" چگونه بر ظهور حضرت مهدي عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ}؛ "اراده ما بر اين قرار گرفته كه بر مستضعفين زمين{پاورقي . سوره قصص، آيه 5. پاورقي}

منّت بگذاريم وآنها را پيشوايان ووارثين [روي زمين قرار] دهيم."

مطابق سياق آيه فوق، مفسران اهل سنّت وشيعه، شأن نزول آيه را مربوط به قوم بني اسرائيل مي دانند، آنان بودند كه روي زمين به استضعاف كشيده شده وخداوند{پاورقي . مجمع البيان، ج 8-7، ص 375 ؛ درّ المنثور، ج 6، ص 392. پاورقي}

آنها را بر فرعونيان پيروز گرداند، ولي ظاهر آيه دلالت بر قانون كلّي واراده ومشيّت هميشگي خداوند نسبت به مستضعفين تا روز قيامت دارد. خداوند اراده كرده كه به حسب شرايط خاص، مستضعفين را بر مستكبرين عالم پيروز گرداند، كه نمونه اي از آن، تحقق مشيت الهي نسبت به پيروزي بني اسرائيل وزوال حكومت فرعونيان بود. نمونه كامل تر آن حكومت پيامبر اسلام بعد از ظهور اسلام است. ومطابق روايات اسلامي مصداق كامل تر از همه حكومت ها، حكومت حضرت مهدي (ع) در عصر ظهور است، كه خداوند حكومت او را كه همان حكومت مستضعفين است در سرتاسر گيتي گسترش خواهد داد وكره زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد. اين معنا را مي توان از قرائني به دست آورد:

1 - اراده خداوند در آيه به صيغه مضارع "نريد" آمده كه دلالت بر استمرار دارد.

2 - اراده حتمي الهي بر عنوان "مستضعفين" وارد شده، ومستضعفين بني اسرائيل خصوصيّت ندارند.

3 - رواياتي كه از طرق شيعه وسني در ذيل آيه وارد شده دلالت بر عموميّت اين سنت الهي دارد:

امام صادق (ع) فرمود: "همانا

آيه مخصوص به صاحب امري است كه در آخرالزمان ظهور كرده وجبّاران وفرعونيان را نابود خواهد كرد، او شرق وغرب زمين را مالك مي شود پس زمين را پر از عدل مي كند همان گونه كه پر از ظلم شده باشد".

{پاورقي . تفسير برهان، ج 6، ص 58. پاورقي}

حضرت علي (ع) فرمود : "دنيا بعد از آنكه در برابر ما همچون شتر بد خلق چموشي وسركشي كرد به سوي ما روي مي آورد ودر برابر ما رام مي شود. آن گاه اين آيه را تلاوت نمود: {وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ...}.

{پاورقي . شواهد التنزيل، ج 1، ص 438، ح 59 ؛ ينابيع المودة، ص 437. پاورقي}

آيه "ارتداد" چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
پرسش

آيه "ارتداد" چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلايَخافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشآءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ}؛ "اي{پاورقي . سوره مائده، آيه 54. پاورقي}

كساني كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما از آيين خود بازگردد [به خدا زياني نمي رساند] خداوند جمعيتي را مي آورد كه آنها را دوست دارد وآنان [نيز] او را دوست دارند، در برابر مؤمنان، متواضع ودر برابر كافران، سرسخت ونيرومند، آنها در راه خدا جهاد مي كنند واز سرزنش هيچ ملامتگري نمي هراسند. اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد [و شايسته ببيند] مي دهد، و[فضل] خدا وسيع است، وخداوند داناست."

آيه فوق اشاره به قانون استبدال دارد، يعني تبديل جامعه اي به جامعه اي ديگر به جهت آنكه جامعه قبل به وظايف خود عمل نكرده است. خليفه رسول خدا را طرد كرده، ودر جهاد كوتاهي نموده است. ونيز در تطبيق دين خدا در جامعه سهل انگاري نموده است.

با مراجعه به روايات پي مي بريم كه اهل بيت: آيه را بر اصحاب امام زمان (ع) تأويل نموده اند، از جمله؛ سليمان بن هارون عجلي مي گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: "همانا صاحب امر محفوظ است. اگر تمام مردم از بين بروند خداوند متعال اصحاب او را گرد او جمع مي كند. آنها هستند كه خداوند در موردشان فرمود: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ...}".

{پاورقي . تفسير برهان، ج 2، ص 473. پاورقي}

آيه "قتال" چگونه بر ظهور حضرت مهدي عليه السلام دلالت دارد؟
پرسش

آيه "قتال" چگونه بر ظهور حضرت مهدي عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {وَقاتِلُوهُمْ حَتّي لاتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ للَّهِِ...}؛{پاورقي . سوره انفال، آيه 39. پاورقي}

"با آنان پيكار كنيد تا فتنه برچيده شود ودين همه اش مخصوص خدا باشد."

آيه فوق دلالت دارد بر اينكه بايد شرك وكفر ريشه كن شود ودين همه اش مخصوص خدا باشد وهيچ مشركي در روي زمين نماند جز آنكه كشته شده يا داخل در دين اسلام شود. اين هدف هنوز تحقق نيافته است در حالي كه بايد تحقق يابد وفتنه از روي زمين برچيده شود ودين خالصِ براي خدا گردد.

مطابق روايات، اين هدف در عصر ظهور حضرت مهدي (ع) تحقق خواهد يافت. همان گونه كه در آيه 33 از سوره توبه به آن اشاره شد.

آلوسي در ذيل آيه فوق مي گويد: "مقصود آن است كه همه اديان باطل از بين برود، يعني يا اهل اديان از بين رفته وهلاك شوند ويا از ترس وجهات ديگر به دين اسلام بازگردند".

{پاورقي . روح المعاني، ج 9، ص 174. پاورقي}

آن گاه مي گويد: "گفته شده كه تأويل آيه تاكنون محقق نشده است، ودر هنگام ظهور حضرت مهدي (ع) تأويل آن خواهد آمد، ودر آن عصر هيچ مشركي بر روي زمين باقي نخواهد ماند".

{پاورقي . همان. پاورقي}

از امام صادق (ع) در مورد آيه فوق سؤال شد، حضرت فرمود: "لم يجي ء تأويل هذه الآية ولو قد قام قآئمنا بعد سيري من يدركه ما يكون من تأويل هذه الآية وليبلغنّ دين محمّد (ص) ما بلغ الليل حتي لايكون مشرك علي ظهر الأرض..."؛ "هنوز تأويل آيه نيامده است. واگر قائم{پاورقي . تفسير صافي، ج 2، ص 303. پاورقي}

ما قيام كند زود است

كساني كه او را درك مي كنند تأويل اين آيه را ببينند. البته دين محمّد به تمام نقاطي كه شب پوشش آرام بخش خود را بر آن مي افكند خواهد رسيد تا اينكه در سراسر زمين، شرك وبت پرستي باقي نماند."

موضوع: ابتداي ظهور

چه آيه اي از قرآن اشاره يا بشارت به ظهور حضرت مهدي(عج) داده است؟
پرسش

چه آيه اي از قرآن اشاره يا بشارت به ظهور حضرت مهدي(عج) داده است؟

پاسخ

در جواب اين پرسش، فقط به ذكر سه آيه اكتفا مي كنيم:

1- "هُوَالَّذي اَرْسَلَ رَسوُلَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينَ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ"{1}

«او خدايي است كه پيامبرش را با هدايت و آئين حق فرستاد، تا آنان را بر همه آئين ها غالب گرداند هرچند مشركان كراهت داشته باشند.»

2- "وَلَقَدْ كَتَبْنَا فيِ الزَّبوُرِ مِنْ بَعِْد الذِّكْرِ اَنَّ اْلاَرْضَ يَرثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ"{2}

«در زبور بعداز تورات نوشتيم: بندگان شايسته ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد.»

(س) "وَعَدَاللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلوُالصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فيِ اْلاَرْضِ"{3}

«خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد»

از اين سه آيه و آيات متعدد ديگر استفاده مي شود كه خداوند بسط و گسترش دين اسلام و غلبه آن بر اديان ديگر و حكومت بندگان صالح و مؤمنين و نيكوكاران را بر زمين نويد داده است و روشن است كه تاكنون اين وعده الهي تحقق پيدا نكرده است چون نه اسلام بر ساير اديان غلبه پيدا كرده و نه حكومت زمين در دست صالحان و ابرار است و براساس اعتقاد مسلمانان اين وعده در زمان حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) خواهد بود. پس اين آيات به ضميمه رواياتي كه در اين موضوع موجود است به وضوح وعده آمدن منجي عالم بشريت و حكومت امام مهدي(عج) را بر زمين بشارت داده است/

[1]. سوره توبه، آيه (س)2/

[2]. سوره انبيأ، آيه 105/

[3]. سوره نور، آيه 55/

موضوع: رفت و آمد با كساني كه خمس نمي دهند!

آيا خداوند در قرآن فرموده است كه در آخر الزمان كشورهاي فراواني هستند كه بر ضرر اسلام فعاليت مي كنند؟
پرسش

آيا خداوند در قرآن فرموده است كه در آخر الزمان كشورهاي فراواني هستند كه بر ضرر اسلام فعاليت مي كنند؟

پاسخ

اگر مقصود شما از آخرالزمان زمان نزديك به ظهور امام زمان غ است چنان كه معمولاً مردم به ايام نزديك ظهور، آخرالزمان مي گويند _ بايد بگوييم در قرآن كريم آياتي است كه _ بنابه عقيدة برخي مفسران _ به طغيان برخي ملّت ها بر ضدّ كشورهاي مسلمان اشاره دارد:

"وقَضَينا اِلي َ بَني اِسرَءيل َ فِي الكِت_َب ِ لَتُفسِدُن َّ فِي الاَرض ِ مَرَّتَين ِ ولَتَعلُن َّ عُلُوًّا كَبيرافَاِذا جأَ وَعدُ اُولهُما بَعَثنا عَلَيكُم عِبادًا لَنا اولي بَأس ٍ شَديدٍ فَجاسوا خِل_َل َ الدّيارِ وكان َ وَعدًا مَفعولا ثُم َّ رَدَدنا لَكُم ُ الكَرَّة َ عَلَيهِم واَمدَدن_َكُم بِاَموَل ٍ وبَنين َ وجَعَلن_َكُم اَكثَرَ نَفيرا اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لاِ َنفُسِكُم واِن اَسَأتُم فَلَها فَاِذا جأَ وَعدُ الأَخِرَة ِ لِيَسوءوا وُجوهَكُم ولِيَدخُلُوا المَسجِدَ كَما دَخَلوه ُ اَوَّل َ مَرَّة ٍ ولِيُتَبِّروا ما عَلَوا تَتبيرا(اسرأ4_7) ما به بني اسرائيل در كتاب ]تورات اعلام كرديم كه دوبار در زمين فساد خواهيد كرد، و برتري جويي بزرگي خواهيد نمود.هنگامي كه نخستين وعده فرا رسد، مرداني پيكارجو را بر شما مي فرستيم ]تا سخت شما را درهم كوبند، حتي براي به دست آوردن مجرمان خانه ها را جست وجو مي كنند، و اين وعده اي است قطعي سپس شما را بر آن ها چيره مي كنيم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهيم كرد و نفرات شما را بيش تر ] از دشمن [ قرار مي دهيم .. و هنگامي كه وعدة دوم فرا رسد ]آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه آثار غم و اندوه در صورت هايتان ظاهر مي شود و داخل مسجد]الاقصي مي شوند، همان گونه كه در دفعة اول وارد شدند و آن چه را زير سلطة

خود مي گيرند، درهم مي كوبند." برخي مفسران مي گويند: اين دو حادثه _ كه در آيات بالا به آن اشاره شده است _ مربوط به روي دادهاي بعد از جنگ جهاني دوم و تشكيل حزبي به نام "صهيونيسم و تشكيل دولتي به نام "اسرائيل در قلب ممالك اسلامي است منظور از "فساد اول بني اسرائيل و برتري جويي آن ها همين است و منظور از "انتقام اوّلي آن است كه ممالك اسلامي زماني كه از اين توطئه آگاه شدند، دست به دست هم دادند و توانستند بيت المقدس و قسمتي از شهرها و قصبات فلسطين را از چنگال يهود بيرون آورند; و بدين سان بود كه نفوذ يهود از مسجدالاقصي به كلي منقطع شد. و مراد از "فساد دوم ، هجوم بني اسرائيل _ با اتكاي نيروهاي استعماري جهان خوار _ به سرزمين هاي اسلامي و اشغال آن ها و بيت المقدس و مسجدالاقصي است و به اين ترتيب بايد مسلمانان در انتظار پيروزي دوم بر بني اسرائيل باشند، به گونه اي كه مسجدالاقصي را از چنگال آن ها بيرون آورده نفوذشان را از اين سرزمين اسلامي به كلي قطع كنند. اين همان چيزي است كه همة مسلمانان جهان در انتظار آن هستند و وعدة فتح و نصرت الهي به مسلمانان است با توجه به اين كه در روايات ائمه آيات بالا، بر حوادث تاريخ مسلمانان تطبيق شده است ; از جمله بر جمعيّتي كه قبل از قيام مهدي غ قيام مي كنند،_با توجه به اين روايات _ مي توان اين آيات را از آياتي دانست كه نظر به تعرّض كفار به مسلمين در آخرالزمان

دارند.( تفسيرنمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج ص _34، نشر دارالكتب الاسلاميه ) و اگر مقصود شما از"آخرالزمان زمان نزديك به قيامت است و يا زمان پيامبر آخرالزمان _ كه زمان پيامبراسلام است _ و يا چيز ديگري در پرسش هاي بعدي مطرح بفرماييد.

ساير روايات نبوي

آيا در روايات است كه موقع سلام به آقا امام زمان(عج) سر را تا اندازة ركوع يا كمتر خم كنيم؟
پرسش

آيا در روايات است كه موقع سلام به آقا امام زمان(عج) سر را تا اندازة ركوع يا كمتر خم كنيم؟

پاسخ

به نظر مي رسد به حالت ركوع قرار گرفتن نوعي عبادت تلقي مي شود و عبادت مخصوص خداي يگانه است؛ بنابراين زيارت و عرض ادب به ساحت مقدس حضرت مهدي(عج) بهتر است به اين حالت نباشد، و در روايات هم اثري از اين گونه احترام براي حضرت ديده نمي شود. گرچه غالباً به اندازه ركوع كسي خم نمي شود، بلكه تنها دست به سينه گذاشته و كمي سرش را خم مي كند.

رعايت دو نكته نسبت به حضرت (كه در كتب تاريخي و روايي آمده) از وظايف شيعيان در دوران غيبت كبري به شمار مي رود:

1_ آداب زيارت:

زيارت امام زمان(ع) همانند زيارت ديگر معصومان(ع) آداي دارد، كه نمونه اي از آن به شرح زير است:

پس از اتمام زيارت حضرت هادي و حضرت عسكري(ع) به سمت سرداب برو و كنار در بايست، همانند كسي كه مي خواهد اذن دخول بگيرد و با وقار وارد سرداب شو و دو ركعت نماز بخوان و بگو... (متن زيارت).

2_ احترام ويژه:

مورخان نوشته اند: هنگامي كه دعبل خزاعي قصيدة معروف خود را براي حضرت رضا(ع) مي خواند، وقتي به اسم حضرت حجّت(عج) رسيد، حضرت از جاي خود بلند شده و با حالت تواضع دست بر سر گذاشتند و براي فرج امام زمان(ع) دعا كردند.

بر اين اساس هر عملي كه جنبة رعايت ادب و احترام نسبت به حضرت مهدي(ع) داشته باشد، همانند: دست بر سر گذاشتن و ايستادن به هنگام ذكر لقب مخصوص حضرت و رعايت آداب و شرايط زيارت، امري مثبت است.

بحث مهدويت در قرآن كريم به چه صورت آمده است؟
پرسش

بحث مهدويت در قرآن كريم به چه صورت آمده است؟

پاسخ

در قرآن كريم اين مطلب به صورت يك نويد كلي در كمال صراحت هست، يعني هر كسي كه قرآن كريم را مطالعه كند ميبيند قرآن كريم آن نتيجه را كه بر وجود مقدس حضرت حجت مترتب ميشود، در آيات زيادي به عنوان يك امري كه به طور قطع در آينده صورت خواهد گرفت ذكر ميكند. از آن جمله است اين آيه: «وَ لَقَدْ كَتَبَنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الْاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحونَ.» انبيا/105 خدا در قرآن ميگويد كه ما در گذشته بعد از «ذكر» _ كه گفتهاند يعني بعد از آنكه در تورات نوشتيم _ در زبور هم اين مطلب را اعلام كرديم، و ما اعلام كرديم، پس شدني است كه: «اَنَّ الْاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحون» صحبت منطقه و محل و شهر نيست، اصلاً فكر آنقدر بزرگ و وسيع است كه سخن از تمام زمين است: زمين براي هميشه در اختيار زورمندان و ستمكاران و جباران نميماند، اين يك امر موقت است، دولت صالحان كه بر تمام زمين حكومت كند، در آينده وجود خواهد داشت. در مفهوم اين آيه كوچكترين ترديدي نيست.

همچنين راجع به اينكه دين مقدس اسلام دين عمومي بشر خواهد شد و تمام اديان ديگر در مقابل اين دين از بين خواهند رفت و تحتالشعاع قرار خواهند گرفت، در قرآن كريم هست، كه اين يكي ديگر از آثار و نتايج وجود مقدس مهدي موعود است: «هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسولَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» توبه/33 [اين دين را به وسيلة اين پيامبر فرستاد براي

اينكه در نهايت امر آن را بر تمام دينهاي عالم پيروز گرداند]، يعني همة مردم دنيا تابع اين دين بشوند.

چند نمونه از علائم مصلح بزرگ در آيات قرآن چيست؟
پرسش

چند نمونه از علائم مصلح بزرگ در آيات قرآن چيست؟

پاسخ

چند نمونه از آياتي كه اين بحث را مطرح ساخته ذيلاً از نظر ميگذرانيم.

1 _ در سوره انبياء (آيات 105 و 106) ميخوانيم

«وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنّ الْاَرضَ يَرِثُها عِبادِي الصّالِحُونَ اِنَّ فِي هذا لْبَلاغاً لِقَوُمٍ عابِدينَ.»

قبلاً به مفهوم اين چند لغت بايد توجّه كرد

«ارض» به مجموع كرة زمين گفته ميشود و سراسر جهان را فراميگيرد؛ مگر اينكه قرينة خاصّي در كار باشد.

«ارث» در لغت به معني چيزي است كه بدون معامله و داد و ستد به دست كسي ميافتد، ولي در بعضي موارد از قرآن كريم، ارث به تسلّط و پيروزي يك قوم صالح بر ناصالحان؛ و در اختيار گرفتن مواهب و امكانات آنها گفته شده است.

«زبور» در اصل به معني هر گونه كتاب و نوشته است؛ ولي معمولاً به كتاب «داود» كه در عهد قديم از آن تعبير به «مزامير داود» شده اطلاق ميگردد؛ و آن مجموعهاي از مناجاتها و نيايشها و اندرزهاي داود پيامبر است؛ اين احتمال نيز وجود دارد كه زبور تمام كتب آسماني پيشين (قبل از قرآن) بوده باشد.

«ذكر» در اصل به معني هر چيزي است كه ماية تذكّر و يادآوري باشد، ولي در آية فوق به كتاب آسماني موسي (ع) «تورات» تفسير گرديده به قرينة اين كه قبل از زبور معرّفي شده است، و طبق تفسير ديگري «ذكر» اشاره به قرآن مجيد است، زيرا كه در خود آيات قرآن اين عنوان به قرآن گفته شده (ان هو الّا ذكر للعالمين) تكوير/27

بنابراين، عبارت «من بعد» به معني «علاوه بر» خواهد بود.

«صالح» به معني شايسته و صلاحيتدار است

و هنگامي كه بطور مطلق گفته شود صلاحيّت و شايستگي از تمام چيزها را فرا ميگيرد؛ شايستگي علمي؛ شايستگي اخلاقي؛ شايستگي از نظر ايمان و تقوي و آگاهي و مديريت.

و به اين ترتيب مفهوم آيات چنين ميشود

[ما در كتاب زبور علاوه بر قرآن مجيد (يا پس از تورات) نوشتيم كه زمين را بندگان صالح و شايسته من در اختيار خواهند گرفت؛ و همين براي گروه عبادت كنندگان (و آنها كه در مسير بندگي خدا گام برميدارند) براي رسيدن به اهدافشان كافي است.]

استخلاف در زمين

در سورة نور، آية 55، ميخوانيم

«وَعَدَاللهُ الَّذينَ آمَنوُا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْاَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِنَنَّ لَهُمْ دينَهُمْ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدَّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْنا يَعْبُدُونَني لايُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»

در اين آيه سه وعدة صريح به آنها كه گروه افراد با ايمان و شايسته را تشكيل ميدهند داده شده است. و ميدانيم در هر وعده سه ركن وجود دارد

وعده دهنده كه در اينجا خدا است؛ و وعده گيرنده كه «اَلَّذيِنَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» يعني مؤمنان صالح هستند؛ وموّاد مورد وعده كه امور سه گانة زير است

1 _ استخلاف في الارض _ «حكومت روي زمين به عنوان نمايندگي خدا»؛ يعني حكومت حق و عدالت.

2 _ تمكين دين _ «نفوذ معنوي و حكومت قوانين الهي بر تمام پهنة زندگي»

3 _ تبديل خوف به امنيّت؛ و برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامني، و جايگزين شدن امنيّت كامل و آرامش در همة روي زمين.

منظور از «تمكين دين» همانطور كه از ساير موارد استعمال كلمة تمكين برميآيد اين است كه

تعليمات الهي بطور ريشهدار و پابرجا در تمام شؤون زندگي نفوذ خواهد داشت، نه همانند الفاظ صلح و آزادي و حقوق بشر كه امروز بازيچة دست مدافعان قلّابي آن است و تنها گلوهايشان را براي شعارهاي داغ در اين زمينه پاره ميكنند، و در خارج از آن اثري نيست؛ گوئي الفاظي هستند رؤيايي كه جز در عالم خيال نميتوان به آنها دست يافت.

در آن روز تعليمات حياتبخش و آزادكنندة اسلام نه بشكل يك سلسله تشريفات خشك و صوري، و نه بگونة يك مشت الفاظ موميائي شده؛ بلكه به عنوان يك دكترين زندگي در همه جا ريشه خواهد دوانيد، و تلاش بازسازي به ريشهها كشيده خواهد شد نه به شاخ و برگها و نقش ايوان.

منظور از پيروزي دين حق كه در قرآن از آن سخن به ميان آمده است، چه نوع پيروزي است و آيا تحقق يافته است؟
پرسش

منظور از پيروزي دين حق كه در قرآن از آن سخن به ميان آمده است، چه نوع پيروزي است و آيا تحقق يافته است؟

پاسخ

مفسّران سه تفسير براي آن ذكر كردهاند.

1 _ پيروزي منطقي؛ يعني با مقايسة اسلام با آئينهاي ديگر كه غالباً آميخته با خرافات شده، پيروزي منطق مستدلّ آن بر ساير منطقها آشكار است.

طرفداران اين تفسير معتقدند هرگاه توحيد خالص اسلامي را با انواع توحيدهاي آميخته با شرك، و يا شرك خالص، مقايسه كنيم برتري مكتب اسلام بر ساير مكاتب روشن ميشود، همچنين مباحث ديگر. اين وعدة الهي جامة عمل به خود پوشيده است؛ حتّي مقايسة شعار اذان كه شعاري گويا و تكاندهنده است با شعار ناقوس و بي شعاري بسياري از اديان، روشنگر اين پيروزي منطقي است.

2 _ منظور، پيروزي عملي و غلبة خارجي بر ساير اديان است، منتها در يك مقياس منطقهاي نه جهاني و عمومي.

اين نيز تحقّق يافته؛ چرا كه اسلام در عصر پيامبر (ص) بر شبه جزيرة عرب، و پس از آن بر بخش عظيم آبادي از جهان غلبه يافت و پيروان اديان و مذاهب ديگر در اين مناطق كه از ديوار چين _ بلكه ماوراي ديوار چين _ تا ساحل اقيانوس اطلس امتداد مييافت، غالباً در برابر اسلام سر تعظيم فرود آوردند. حتّي زماني كه سلطة حكومت اسلامي از اين نقاط برچيده شد باز اسلام به عنوان يك مكتب و آئين پابر جا در اين مناطق متوطّن گرديد.

3 _ منظور، پيروزي و غلبة خارجي و عملي در سطح جهان و تمامي روي زمين است، كه شامل پيروزي فرهنگي، اقتصادي، و سياسي ميشود، و اين تفسير را جمعي از

مفسّران اهل تسنّن علاوه بر مفسّران شيعه پذيرفتهاند.

مسلماً اين وعده تاكنون عملي نشده و تنها بر حكومت جهاني مهدي موعود منطبق ميگردد كه حكومت حق و عدالت همه جا را فراگيرد و اين آئين بر تمام آئينها در مقياس جهاني غلبه يابد.

و قرائني در دست داريم كه اولويّت تفسير سوم را بر تفاسير ديگر به ثبوت ميرساند؛زيرا

اوّلاً، غلبه و پيروزي كه از كلمة «ظهور» استفاده ميشود ظاهر در غلبة حسّي و عيني و خارجي است، نه غلبه ذهني و فكري، و لذا در هيچيك از مواردي كه از قرآن بر شمرديم «ظهور» به معني غلبه ذهني نيامده، بلكه اگر به آيات گذشته بازگرديم و دقّت كنيم ميبينيم در تمام اين موارد به معني غلبة عيني و خارجي است.

ثانياً، ذكر كلمة «كلّه» به عنوان تأكيد روشن ميكند كه غلبه، جنبة منطقهاي و محدود ندارد، بلكه شامل عموم اديان و مذاهب جهان ميشود و اين جز از طريق فراگيري و شمول اسلام نسبت به جهان ممكن نيست.

ثالثاً، رواياتي كه در تفسير آية فوق به ما رسيده، تفسير سوم را تقويت ميكند.

با توجه به آيه يك سوره نحل چگونه روايات و ادعيه كه در مورد تعجيل درظهور ولي عصر ( عج ) وارد شده را توجيه مي كنيد؟
پرسش

با توجه به آيه يك سوره نحل چگونه روايات و ادعيه كه در مورد تعجيل درظهور ولي عصر ( عج ) وارد شده را توجيه مي كنيد؟

پاسخ

در پاسخ به سوال توجه به نكاتي درباره آيه ضروري است :

1- شان نزول و يا به عبارتي اسباب النزول يكي از اموري است كه بايد در فهم و درك آيه بدان تمسك جست ، البته به اين شرط كه شان نزول نقل شده از نظرسند معتبر باشد و يا ناقل در رساندن شان نزول به حدس و گمان تكيه نكند و از روي مشاهده و حس گزارش كند .

2- آنچه كه درباره شان نزول آيات آغاز سوره نحل گفته شده است ، اين است كه اين آيه باآيات پس از آن در مكه نازل شده است ، در همان ايام كه پيامبر ( ص ) درگيري شديدي با بت پرستان داشت ، آنان هر روز به بهانه هايي متوسل مي شدند .مثلاً اينكه هرگاه پيامبر ( ص ) آنها را به عذاب الهي تهديد مي كرد برخي از آنان مي گفتند اگر اين راست است پس چرا به سراغ ما نمي آيد؟ و يا گاهي مي گفتند كه اگر فرضاً عذابي در كار باشدما به بتها متوسل مي شويم تا در پيشگاه خدا شفاعت بكنند .براي آگاهي بيشتر مي توان به كتاب كشف الاسرار ...مراجعه نمود .

3- ازظاهر سياق آيه يعني از منطوق آن برمي آيد كه خطاب در اين آيه به مشركين است ، براي اينكه آيات بعدي همه در مقام احتجاج عليه ايشان است ، و سياق آنها تا آيه 29 كه مي فرمايد (

( الهكم اله واحد ) ) چنين سياقي است . لذا آيه بر بطلان پندارهاي مشركين و بي ثمر بودن مساعي ايشان و اين كه به زودي كيفر ايشان را مي دهد، استدلال واقامه صحبت مي كند .

4- درباره اينكه منظور از امر در اين آيه چيست ؟ بين مفسران اختلاف است :

الف ) برخي گفته اند منظور،فرمان خدا در مورد عذاب مشركان است مانند صاحب تفسير نمونه وتفسير في ظلال القرآن و التبيان و مجمع البيان .

ب ) بعضي نيز گفته اندمنظور به ( ( امر ) ) مفرد كلمه ( ( اوامر ) ) است ، يعني امر به معناي حكم است معناي ( ( اتي امرالله ) ) اين است كه در اين سوره احكام خدا آمده است . مانند ضحاك .

ج ) برخي از مفسران نيز احتمال داده اند كه ( ( امرالله ) ) اشاره به خود عذاب است نه فرمان عذاب مثل صاحب الكاشف و روح البيان .

د ) بعضي نيز آن را به معناي روز قيامت گرفته اند مثل صاحب كشف الاسرار و عده الابرار .البته در همين كتاب كشف الاسرار اشاره شده كه امر در قرآن بر سيزده وجه در معاني ذيل به كار مي رود : دين ، قول ، عذاب ، عيسي ( ع ) ، قتل ، فتح مكه ، قتل بني قريظه ، قيامت ، قضا، وحي ، كار، نصرت و ذنب . مانند فخر رازي وزمخشري .

ه ) برخي هم گفته اند مراد از آن وعده هاي خداوند برپيامبر ( ص ) است اعم از عذاب كفار و نصرت مومنين مانند علامه

طباطبايي و صاحب تفسير روحالمعاني . در الميزان علامه طباطبايي چنين آمده است : مقصود از امر آينده در آيه همان وعده ايست كه خدا به رسول گرامي خود و به مومنين داده بود، و همان تهديدهايي است كه يكي پس از ديگري به مشركين داده بود .5- همچنين در باب اين كه مخاطب در آيه ( ( فلا تستعجلوه ) ) كيست ؟ مفسران به سه احتمال اشاره نموده اند :

الف ) خطاب به مشركان و بت پرستان است .

ب ) خطاب به موřƙʙƠتنهاست اϘѠبه معناي حكم باشد .

ج ) مومنين ومشركين هر دو مورد خطاب آيه هستند .تقريباً مي توان گفت اكثرمفسران احتمال اول را پذيرفته اند و دو احتمال ديگر را منتفي دانسته اند،زيرا :

اولاً امر به معناي حكم نمي باشد .

ثانياً در قرآن هيچ جا استعجال به مومنين نسبت داده نشده است .

ثالثاً چنانكه گذشت مساله اتيان و استعجال متفرع بر نفي شرك است و چون نفي شرك خطاب به كافرين است استعجال هم خطاب به مشركين خواهد بود.عجله و نسبت آن با تعجيل در ظهور امام ( عج ) : استعجال از ريشه عجله است . راغب اصفهاني در معناي آن گويد : عجله طلب شي است پيش از وقت آن ، و از مقتضاي شهوت است . استعجال : خواستن با عجله است : ( ( اتي امر الله فلاتستعجلوه ) ) . عاجله هم داريم كه در مقابل آجل است و مراد از آن در قرآن دنيا است ( ( كلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخره ) ) ( قيامت ، آيه 20 ) . عجل نيز

آمده است ( ( خلق الانسان من عجل ساريكم آياتي فلما تستعجلون ) ) ، عجل بر وزن فرس اسم است به معناي عجله . آيه فوق كنايه از مبالغه انسان درعجله است . آيه 11 از سوره اسرا نيز در همين معنا آمده است . ( ( كان الانسان عجولا ) ) ( اسرا، آيه 11 ) . در لسان العرب آمده عجل يعني سرعت ، برخلاف بطي . فرا گويد : ( ( عجلت الشي يعني به او سبقت نمودم ) ) . استعجال در قرآن : درست است كه عجله و استعجال در قرآن از مومنين صريحاً نفي شده است . ( ( يستعجل بها الذين لايومنون بها والذين امنوا مشفقون منها و يعلمون انها الحق ؛ كساني كه به آخرت ايمان ندارند درباره عذاب آن استعجال مي كنند و اما آنها كه ايمان دارند در ترس از آنند، چون مي دانند كه حق است ) ) ( شوري ، آيه 18 ). چيزي كه بايد بدان توجه كرد اين است كه اين نفي استعجال ازمومنين در صورتي است كه به عذاب و موارد شبيه به آن متعلق باشدو يا بر اساس جهل و ناداني بناشده باشد .مانند آيه 10 سوره يونس مي خوانيم : ( ( و لو يعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخير؛ اگرهمانطوري كه مردم با عجله مي خواهند خوبي ها و نعمت ها بر ايشان فراهم آيد خدا در فرستادن شر يعني عذاب براي مردم عجله مي كردقطعاً بر آنان عذاب نازل مي شد ) ) . در آيه فوق گر چه استعجال به خيرنسبت داده شده است

اما چون طبعاً شيوه آدميان بر اين تعلق گرفته است كه مسببات و آثار، با عجله و سرعت به دنباله اسباب خودآورده شوند مسلماً اگر سنت الهي از اين سنت انسان ها كه بر اساس جهل و ناداني بنا شده پيروي كند عذاب قطعاً نازل مي گردد .اما درصورتي كه متعلق عجله كار نيك باشد و بر اساس آگاهي و عشق صورت بگيرد در قرآن از مومنين نفي نشده و حتي در جريان داستان حضرت موسي ( ع ) مي خوانيم ( ( و ما اعجلك عن قومك يا موسي ؛ اي موسي چه چيز سبب شد كه پيش از قومت به اينجا بيايي و در اين راه عجله كني ) ) ( طه ، آيه 84 ) . و موسي بلافاصله عرض كرد : پروردگاراآنها به دنبال منند، و من براي رسيدن به ميعادگاه و محضر وحي تو،شتاب كردم تا از من خشنود شوي . ( قال هم اولا علي اثري و عجلت اليك رب لترضي ) يعني نه تنها عشق مناجات تو و شنيدن سخنت مرابي قرار ساخته بود، بلكه مشتاق بودم هر چه زودتر قوانين و احكام تورا بگيرم و به بندگانت برسانم و از اين راه رضايت تو را بهتر جلب كنم. در تاييد اين مدعا آيات ذيل را هم مي توان شاهد آورد : ( ( سارعوا الي مغفره من ربكم ) ) ( آل عمران ، آيه 133 )يا ( ( فاستبقوا الخيرات ) )( بقره ،آيه 148 و مايده ، آيه 48 )و آيات ديگر .

در راستاي مباحث فوق نتيجه مي گيريم كه عبارت ( ( لاتستعجلوه )

)

اولاً خطاب به كفار است

وثانياً استعجال در كار بد كه همان عذاب باشد به كار رفته است .

ثالثاًچنانكه گذشت انتساب عجله به افراد مومن در صورت خوبي عمل وآگاهي در آن در قرآن داريم .

عجله در احاديث :

گفته اند عشق آتشين به يك موضوع و افكار سطحي ، و گاه سيطره هوي و هوس ، وخوش بيني بيش از حد از عوامل شتابزدگي است . تلخي هايي كه براثر عجله دامنگير انسان مي شود قابل شمارش نيست . اما نقطه مقابل عجله تثبيت و تاني يعني درنگ كردن و با تفكر و تامل و بررسي همه جوانب كاري را انجام دادن است . اولي مذموم است اما دومي شايسته و بايسته است به لحاظ اينكه هر دو در احاديث آمده است. پيامبر ( ص ) مي فرمايد : مردم را عجله هلاك مي كند، اگر مردم با تامل كاري را انجام مي دادند كسي هلاك نمي شد ( انما اهلك الناس العجل ولو ان الناس تثبتوا لم يهلك احد ) . يا امام صادق ( ع ) مي فرمايد : ( ( مع التثبيت تكون السلام و مع العجل تكون الندام؛ با درنگ كردن سلامت است و با عجله ندامت . پيامبر ( ص ) مي فرمايد : ( ( ان الاناه من الله والعجل من الشيطان ؛ درنگ از ناحيه خداست و عجله از شيطان است ) ). در احاديث اسلامي بابي تحت عنوان تعجيل فعل الخير در زمينه تعجيل در كار خير آمده است : از جمله در حديثي از پيامبر ( ص ) مي خوانيم : ( ( ان الله يحب من

الخير ما يعجل ؛ خداوند كار نيكي رادوست دارد كه در آن شتاب شود ) ) . امام صادق ( ع ) هم فرمود : ( ( من هم به شي من الخير فليعجله فان كان شي فيه تاخير فان للشيطان فيه نظره ؛ كسي كه تصميم به كار خيري گرفت بايد عجله كند زيرا هر كاري را كه در آن تاخير كنيد شيطان در آن حيله اي مي كند ) ) ( سفين البحار، ج 1، ص 129 ) . منظور از عجله در اين روايات همان سرعت است درمقابل اهمال كاري و تاخيرهاي بيجا و امروز و فردا كردن كه بيشترسبب بروز مشكلات روحي و رواني و موانعي در كارها مي گردد .ازاين رو بايد گفت سرعت و جديت در كارهاي آري ، اما عجله وشتابزدگي نه . از همين جا مي توانيم ادعا كنيم كه تقاضاي تعجيل درظهور امام عصر ( عج ) از ساحت حضرت حق هيچ منافاتي با ظهورآيات به خصوص با آيه فوق ندارد .و با كلمات معصومين هم هماهنگ است . سنتي كه ريشه در كلمات آن حضرات دارد و دعايي است كه مي تواند زمينه هاي ظهور آن حضرت را به طور كامل مهيابكند؛ يعني ، يكي از اموري كه مي تواند مساعد كننده ظهور آن حضرت باشد خود تقاضاي تعجيل است . اگر زمينه هاي ظهورامام ( عج ) مقدمات متعددي داشته باشد اين تقاضا و استمداد يكي ازآن مقدمات به حساب مي آيد .كلام آخر اين كه اساساً مي توان گفت كه خود اين خواست و طلب از نظر تاثير روحي و رواني در ميان

مسلمان ها، مي تواند مقدمات لازمه فوق را به فعليت برساند و ياحداقل كمك موثري در اين راه ايفا بكند .

منابع و مآخذ :

1- براي آگاهي بيشتر از شان نزول آيه فوق ( در نكته اول سوال ) مي توان به كتاب كشف الاسرار و عده الابرار مراجعه نمود .

2- براي آگاهي بيشتردرباره اسباب النزول به كتاب اسباب النزول تاليف دكترمحمدباقرحجتي مراجعه شود .

3- ترجمه تفسير الميزان ، جلد 12، ص 293 .

4-تفسير نمونه ، جلد 12، صفحه 46 - 43 .

5- سفين البحار، جلد 1،صفحه 129 .

6- اصول كافي ، جلد 1، كتاب ايمان و كفر، باب تعجيل فعل الخير .

7- ترجمه تفسير الميزان ، جلد 12، صفحه 293 .

8-ترجمه تفسير الميزان ، جلد 10، صفحه 34 - 31 .

9- تفسير نمونه ،جلد 13، صفحه 268 و 267 .

گزيده اي از منابع اهل تشيع :

في ضلال القرآن نوشته سيد قطب ج 4/2158انتشارات دارالشروق.

التبيان نوشته شيخ طوسي ج 6/357انتشارات دارالاندلس .

مجمع البيان نوشته طبرسي ج 6/137انتشارات موسسه الاعلي بيروت.

الميزان نوشته علامه طباطبايي ج 12/214انتشارات دارالكتب الاسلاميه ترجمه نوشته علامه طباطبايي ج 12/292

كشف الاسرار وعده الابرارتاليف ابوالفضل رشيدالدين ميبدي ج 5/352انتشارات اميركبير .

التفسير الكاشف تاليف محمدجواد مغنيه ج 4/496انتشارات دارالعلم بيروت .

تفسير نورالثقلين تاليف علامه حريزي ج 3/38انتشارات مطبع الحكم ، قم .

تفسير نمونه تاليف آقاي مكارم شيرازي ج 11/158انتشارات دارالكتب الاسلامي .

گزيده اي ازمنابع اهل تسنن :

تفسير فخررازي ج 20-19/218صحافي ناصر قم.

تفسير الكاشف تاليف زمخشري ج 2/592انتشارات دارالكتب العربي - بيروت .

تفسير روح المعاني تاليف آلوسي ج 14/90انتشارات داراحيا الثرات العربي .

تفسير روح البيان تاليف بروسوي ج 5/3انتشارات داراحيا الثرات العربي .

تفسير القرآن العظيم تاليف

ابن كثيرج 2/581انتشارات دارالمعرفه - بيروت. ;

آيا در قرآن كريم دربارة اين كه پيروان حضرت مهدي ع بايد 313 نفر باشند تا ظهور كنند، و نيز دربارة قاتل آن حضرت آيه يا آياتي وجود دارد؟
پرسش

آيا در قرآن كريم دربارة اين كه پيروان حضرت مهدي ع بايد 313 نفر باشند تا ظهور كنند، و نيز دربارة قاتل آن حضرت آيه يا آياتي وجود دارد؟

پاسخ

در قرآن كريم به صنف ياران حضرت مهدي غ اشاره نشده است

آن چه از روايات بر مي آيد ياراني كه حضرت به كمك آنان حركت را آغاز مي كند 313نفر هستند در ميان آنان پنجاه زن است كه بعد از ظهور با ايشان بيعت مي كنند، چنان چه برخي از روايات آيه 148 سوره بقره را به اين بيعت تطبيق كرده اند; "فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَ َت ِ أَيْن َ مَا تَكُونُواْ يَأْت ِ بِكُم ُ اللَّه ُ جَمِيعًا"(ر.ك منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، آية الله صافي گلپايگاني باب نشانه هاي ظهور، انتشارات حضرت معصومه / بحارالانوار، علامه مجلسي ج 52، ص 223.)

آيه اي كه اشاره به قاتل حضرت كرده باشد يافت نشد.

آن چه از كلمات و نظرات بزرگان فهميده مي شود امام زمان غ به دست جنايت كاران به شهادت مي رسد. البته برخي قائلند چگونگي مرگ يا شهادت آن عزيز براي ما روشن نيست (ر.ك مجله حوزه ش 70و71، ص 60و61، دفتر تبليغات اسلامي )

روايات نبوي

معروفترين رواياتي كه در مورد قيام حضرت مهدي (ع) آمده است چيست؟

پرسش

معروفترين رواياتي كه در مورد قيام حضرت مهدي (ع) آمده است چيست؟

پاسخ

1 _ «احمد حنبل» از ائمّه چهارگانه اهل سنّت در كتاب «مسند» خود از «ابوسعيد خدري» نقل مي كند كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود «لاتَقُوم السّاعَةُ حَتّي تَمْتلاٌ الاَرْضَ ظُلْماً وَ عُدْواناً، قال ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُل مِنْ عِتْرَتي اَوْ مِنْ اَهلِ بَيْتي يَمْلاُها قسْطاً وَعَدْلاً كما مُلِئَتْ ظُلماً وَ عُدواناً» [قيامت بر پا نمي شود تا آن زماني كه زمين پر از ظلم و ستم گردد، سپس مردي از عترت يا اهل بيت من قيام مي كند و زمين را پر از قسط و عدل مي سازد آن گونه كه ظلم و ستم ان را پر كرده بود]. (مستدرك احمد 3/36).

3 _ ترمذي محدّت معروف به سند صحيح (طبق تصريح منصور علي ناصف در التّاج) از عبدالله از پيغمبر اكرم (ص) نقل مي كند كه فرمود

«لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا اِلاّ يَوْمٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّي يَبْعَثَ رَجُلاً منّي اَوْ مِنْ اَهْلِ بَيْتي يَواطِيءُ اِسْمُهُ اِسْمي وَ اِسْمُ اَبِيهِ اِسْمَ اَبي يَمْلاُ الاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً» [اگر باقي نماند از عمر دنيا مگر يك روز ، خداوند آن يك روز را چنان طولاني مي كند كه مبعوث كند مردي را از من يا از اهل بيت من (ترديد از راوي روايت است و مفهوم و محتوا يكي است) كه اسم او اسم من ، و اسم پدرش، اسم پدر من است زمين را پر از عدل و داد مي كند آن گونه كه از ظلم و ستم پر شده است]. (التّاج 5/343).

3 _ حاكم نيشابوري در مستدرك، حديث مشروحتري در اين زمينه از ابوسعيد خدري

از پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه فرمود

«يَنْزِلُ بِاُمَّتي في آخِرِ الزّمانِ بَلاءُ شَديد مِنْ سُلْطانِهِمْ ، لَمْ يُسْمَعُ بَلاءُ اَشَدُّ مِنْهُ ، حَتّي تَضيقَ عَنْهُمُ الاَرْضُ الرَّحْبَهُ ، وَ حَتّي يَمْلاُ الاَرْضَ جَوْراً وَ ظُلْماً ، لايَجِدُ الْمُؤْمِنُ مَلْجَاً يَلْتَجِاُ اِلَيْه مِنَ الظُّلْمِ فَيَبْعَثُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ رَجُلاً مِنْ عِتْرَتي، فَيَمْلَأ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلِئِتْ ظُلْماً وَ جَوْراً ، يَرْضي عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ و ساكن الاَرض، لاتدخَّر، الارض من بذرها شيئاً الا اَخْرجتَهُ، وَ لا السَّماءٌ مِنْ قَطْرِها شَيْئاً اِلاّ صَبَّهُ اللهُ عَلَيْهِمْ مِدْراراً »

[در آخر زمان بلاي شديدي بر امّت من از سوي سلطان آنها وارد مي شود ، بلايي كه شديدتر از آن شنيده نشده ! تا آنجا كه زمين وسيع و گسترده بر آنها تنگ مي شود ، و تا آنجا كه زمين پر از جور و ظلم مي گردد، و مؤمن پناهنگاهي براي پناه جستن به آن از ظلم نمي يابد در اين هنگام خداوند متعال مردي از عترتم را مبعوث مي كند كه زمين را پر از عدل و داد كند ، آن گونه كه از ظلم و ستم پر شده بود ، ساكنان آسمان (فرشتگان) از او خشنود مي شوند ، و همچنين ساكنان زمين ، زمين تمام بذرهاي خود را بيرون مي فرستد و بارور مي شود ، و آسمان تمام دانه هاي باران را بر آنها فرو مي بارد (و همه جا را سيراب و پر بركت مي كند)]. (المستدرك علي الصحيحين 4/465)

حاكم بعد از ذكر حديث مي گويد اين حديث صحيح است هر چند «بخاري» و «مسلم» آن را در كتاب خود نياورده اند.

و اين گونه احاديث از راويان مختلف ، در منابع مشهور ، فراوان است و

نشان مي دهد كه سرانجام حكومت جهاني به دست با كفايت مهدي (ع) برپا مي شود، و همه جا پر از عدل و داد مي گردد و مضمون آية فوق «انَّ الاَرّضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ» تحقق مي يابد.

رسول الله(ص) در مورد عدالت گستري حضرت مهدي(عج) چه فرموده اند؟

پرسش

رسول الله(ص) در مورد عدالت گستري حضرت مهدي(عج) چه فرموده اند؟

پاسخ

از ابو سعيد خدري چنين نقل شده «قال رسول الله (ص)

اُبَشِّرْكُمْ بِالْمَهْدِي يَمْلَاُ الْاَرْضَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، يَرضي عَنْهُ سُكّان السَّماءِ وَالْاَرْضِ، يُقْسَمُ الْمالَ صَحاحاً، فَقالَ رَجُلُ ما مَعْني صَحاحاً، قالَ بِالسَّويةِ بَيْنَ النّاسِ؛ وَيَمْلا قُلُوبَ اُمَّةِ مُحَمَّدِ(ص) غَني؛ وَ يَسَعَهُمْ عَدْله، حتّي يَأْمُرُ مُنادِياً يُنادِي يَقُولُ مَنْ لَهُ بِالْمالِ حاجَة فَلْيَقُمُ فما يَقُوُمُ مِنَ النّاسِ اِلّا رَجُلُ واحِدُ (ثُمَّ يَأْمُرُلَهُ بِالْمالِ فَيَاْخُذُ ثُمَّ يَنْدُمُ وَ يَرُدَّهُ)» (نورالابصار في مناقب آل بيت النبيّ المختار،/156 و 157، چاپ مصر)

[پيامبر اكرم (ص) فرمود شما را به ظهور مهدي(ع) بشارت ميدهم؛ زمين را پر از عدالت ميكند همان گونه كه از جور و ستم پر شده است؛ ساكنان آسمانها و ساكنان زمين از او راضي ميشوند و اموال و ثروتها را به طور صحيح تقسيم ميكند.

كسي پرسيد معني تقسيم صحيح ثروت چيست؟

فرمود

به طور مساوي در ميان مردم!

(سپس فرمود)

و دلهاي پيروان محمّد(ص) را پر از بي نيازي ميكند و عدالتش همه را فرا ميگيرد، تا آنجا كه دستور ميدهد كسي با صداي بلند صدا زند هركس نياز مالي دارد برخيزد، هيچكس _ جز يك نفر بر نميخيزد. (سپس در ذيل حديث ميخوانيم كه امام دستور ميدهد مال قابل ملاحظهاي به او بدهند، امّا او بزودي باز ميگردد و پشيمان ميشود كه چرا آزمند و حريص بوده است.)

اينكه مى گويند پيامبر اسلام((صلى الله عليه وآله)) فرمود مهدى در آخرالزمان متولّد مى شود و ظهور مى فرمايد درست است يا خير؟

پرسش

اينكه مى گويند پيامبر اسلام((صلى الله عليه وآله)) فرمود مهدى در آخرالزمان متولّد مى شود و ظهور مى فرمايد درست است يا خير؟

پاسخ

چنين روايتى در كتابهاى مورد اطمينان ذكر نشده و صد در صد دروغ ايت آنچه در روايات وارد شده است مسئله ظهور مهدى در آخرالزمان است و امّا تولّد ايشان چنانكه در منابع حديثى و تاريخى آمده است: در سال 255 هجرى قمرى واقع شده است.

آيا رسول خداصلي الله وعليه وآله از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پرسش

آيا رسول خداصلي الله وعليه وآله از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

آري ، از 107 حديث شهادت به ولادت آن حضرت از ناحيه رسول خدا (ص) استفاده مي شود. ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "إنّ اللَّه تبارك وتعالي أطلع إلي الأرض أطلاعه فاختارني منها فجعلني نبيّاً، ثم أطلع الثانية فاختار منها عليّاً فجعله إماماً، ثم أمرني أن اتّخذه أخاً ووليّاً ووصيّاً وخليفةً ووزيراً، فعليّ منّي وأنا من عليّ وهو زوج ابنتي وأبو سبطي الحسن والحسين. ألا وأنّ اللَّه تبارك وتعالي جعلني وآياهم حججاً علي عباده وجعل من صلب الحسين أئمّة يقومون بأمري ويحفظون وصيّتي، التاسع منهم قآئم أهل بيتي ومهديّ أمّتي، أشبه الناس بي شمائله وأقواله وأفعاله، يظهر بعد غيبة طويلة وحيرة مضلّة..."؛ "خداوند تبارك{پاورقي . كمال الدين، ص 257. پاورقي}

وتعالي توجّهي بر زمين كرد ومرا انتخاب نمود و من را نبي قرار داد سپس بار دوم توجهي كرد وعلي را از روي زمين انتخاب نمود واو را امام قرار داد ومرا امر نمود كه او را برادر ووليّ ووصيّ وخليفه ووزير خود قرار دهم، پس علي از من ومن از علي ام، او شوهر دختر من وپدر دو نوه ام حسن وحسين است. آگاه باشيد! كه خداوند تبارك وتعالي من وآنان را حجت هايي بر بندگانش قرار داده است. واز صلب حسين اماماني قرار داد كه به امر من قيام كرده ووصيت مرا حفظ خواهند نمود. نهمين از آنها قائم اهل بيت من ومهدي امّت من است. شبيه ترين مردم به من در شمايل واقوال وافعال است. بعد از غيبت طولاني وحيرت گمراه كننده ظهور مي كند...".

آيا رسول اكرم صلي الله وعليه وآله خبر از غيبت امام زمان عليه السلام داده است؟

پرسش

آيا رسول اكرم صلي الله وعليه وآله خبر از غيبت امام زمان عليه السلام داده است؟

پاسخ

آري، در بسياري از روايات به اين موضوع اشاره شده است؛ ابن عباس در حديثي از رسول خدا (ص) نقل مي كند كه فرمود: "... وجعل من صلب الحسين أئمّة يقومون بأمري ويحفظون وصيّتي التاسع منهم قآئم أهل بيتي ومهديّ أمّتي أشبه الناس بي في شمآئله وأقواله وأفعاله. يظهر بعد غيبة طويلة وحيرة مضلّة فيعلن أمر اللَّه ويظهر دين اللَّه جلّ وعزّ..."؛ "... واز{پاورقي . كمال الدين، ص 256 ؛ بحارالأنوار، ج 36، ص 227، ح 3. پاورقي}

صلب حسين اماماني قرار داد كه به امر من قيام كرده ووصيت مرا حفظ خواهند نمود، نهمين از آنها قائم اهل بيت من ومهدي امت من است. او شبيه ترين مردم به من در شمايل واقوال وافعال است. بعد از غيبتي طولاني وحيرتي گمراه كننده ظهور خواهد كرد، آن گاه امر خدا را اعلان كرده ودين او را ظاهر خواهد نمود...".

امام علي (ع) نيز از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود: "ثمّ يغيب عنهم إمامهم ما شآء اللَّه ويكون له غيبتان إحداهما أطول من الأخري..."؛ "... آن گاه امامشان از ميان آنها تا هر{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 380. پاورقي}

زمان كه خدا بخواهد غايب خواهد شد. وبراي او دو غيبت مقرر شده كه يكي از آن دو از ديگري طولاني تر است...".

جابر بن عبداللَّه انصاري از رسول خدا (ص) پرسيد: "وللقآئم من ولدك غيبة؟ قال: إي وربّي. ثمّ قرأ هذه الآية: {وَلَيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِينَ}"؛ "آيا براي قائم{پاورقي . سوره آل عمران، آيه 141. پاورقي}

{پاورقي . همان، ج 51، ص 73، ح 18 ؛ كمال الدين،

ص 287. پاورقي}

از اولاد تو غيبت است؟ فرمود: آري به خدا سوگند. آن گاه اين آيه را قرائت نمود: {وَلَيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِينَ}."

به حديث: "اسمه اسمي واسم ابيه اسم ابي" چگونه پاسخ مي گوييد؟

پرسش

به حديث: "اسمه اسمي واسم ابيه اسم ابي" چگونه پاسخ مي گوييد؟

پاسخ

1 - بسياري از صحابه كه احاديث مهدويت را از رسول خدا (ص) نقل كرده اند مهديّ را از ذرّيه رسول خدا (ص) مي دانند.

2 - اين حديث مورد اعراض علماي حديث ومتكلّمين بوده وهيچ كسي به آن استناد نكرده است.

3 - خود ابن ماجه در سنن خود حديث "المهديّ حقّ وهو من ولد فاطمة" را نيز نقل كرده است.

{پاورقي . همان، ص 1368، ح 4086. پاورقي}

4 - ابن قيّم جوزيه اين حديث را در "المنارالمنيف" نقل كرده وبه طور مبسوط آن را تضعيف نموده است. حاكم نيشابوري نيز كه اين حديث را نقل كرده از روي{پاورقي . المنار المنيف، ص 130، ح 325. پاورقي}

تعجب بوده نه آنكه به جهت مطابقتش با شروط شيخين آن را نقل كرده باشد.

{پاورقي . مستدرك حاكم، ج 4، ص 441. پاورقي}

ذهبي مي گويد: "...حديث (ولا مهدي الاّ عيسي بن مريم) خبري است منكر كه ابن ماجه آن را نقل كرده است".

{پاورقي . تهذيب التهذيب، ج 9، ص 125، رقم 202، ترجمه محمّد بن خالد جندي. پاورقي}

قرطبي مي گويد: "حديث -ولا مهدي الاّ عيسي بن مريم- معارض با احاديث اين باب است. آن گاه مي گويد: احاديثي كه نصّ بر خروج مهدي از عترت پيامبر واز اولاد فاطمه: است ثابت بوده واصحّ از اين حديث است، پس حكم، مطابق احاديث خروج مهدي از اولاد فاطمه است نه احاديث ديگر".

{پاورقي . التذكرة، قرطبي، ج 2، ص 701. پاورقي}

5 - اين حديث را طبراني نيز با سند خود از ابي امامه نقل كرده ولي در متن آن جمله (ولا مهدي الاّ عيسي بن مريم) نيامده است.

{پاورقي .

المعجم الكبير، ج 8، ص 214، ح 7757. پاورقي}

6 - روايات خروج مهدي از اولاد فاطمه: متواتر است، وهمان گونه كه در جاي خود اشاره شد عده زيادي به تواتر آن تصريح كرده اند، ولي حديث (ولامهدي الاّ عيسي بن مريم) بر فرض صحّت سند، خبر واحد است، وهنگام تعارض، خبر متواتر مقدم است. ونيز مشهور بين مسلمين در طول تاريخ اسلام، ظهور شخصي از اهل بيت رسول خدا (ص) واز اولاد فاطمه: است، اين شهرت مي تواند مرجّح احاديث مهدويت اسلامي باشد.

ابوالفيض غماري نيز درصدد پاسخ به حديث فوق برآمده وبا هشت اشكال به آن پاسخ گفته است.

{پاورقي . ابراز الوهم المكنون، ص 538. پاورقي}

به حديث: "اسمه اسمي واسم ابيه اسم ابي" چگونه پاسخ مي گوييد؟

پرسش

به حديث: "اسمه اسمي واسم ابيه اسم ابي" چگونه پاسخ مي گوييد؟

پاسخ

غالب علماي اهل سنّت معتقدند بر اينكه نام پدر حضرت مهدي (ع) عبداللَّه است، واين به جهت روايتي است كه ابوداوود در سنن خود از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "اسمه اسمي واسم ابيه اسمي"؛ "نام مهدي همنام من ونام پدرش همنام پدر من{پاورقي . سنن ابي داوود، ج 2، ص 309، ح 4282. پاورقي}

است." واين با اعتقاد علماي اماميه سازگاري ندارد؛ زيرا آنان امام زمان حضرت مهدي (ع) را فرزند امام حسن عسكري (ع) مي دانند.

پاسخ:

1 - اين مضمون در صحيح ترمذي وسنن ابن ماجه وكتاب هاي ابونعيم كه در مورد امام زمان (ع) تأليف شده ونيز در مسند احمد بن حنبل آمده ولي هرگز اين ذيل (اسمه اسمي واسم ابيه اسم ابي) در آنها وجود ندارد. ونيز در روايات اهل بيت: چنين تعبيري وجود ندارد.

2 - احتمال زيادي داده مي شود كه روايت فوق با ذيلش از مجعولات وموضوعات عبّاسيان باشد، زيرا شكي نيست كه دولت عباسي براي تأييد سلطنت خود وتشويق مردم به بيعت با محمّد بن عباس ملقّب به مهدي عباسي، سومين خليفه دولت عباسي دست به هر كاري از جمله جعل حديث ونسبت آن به رسول خدا (ص) زدند.

منصور عباسي كه عبداللَّه نام داشت فرزندش محمّد را به عنوان خليفه وجانشين خود تعيين نمود ومردم را تشويق به بيعت با او كرد. او براي ترغيب بيشتر مردم به اين كار لقب فرزندش را مهدي گذاشت، تا مردم به گمان اينكه او مهدي منتظر وموعود است با او بيعت كنند، ولي از آنجا كه اسم خودش عبداللَّه بود دستور داد تا حديثي جعل

كرده ودر آن اسم پدر مهدي امّت را عبداللَّه معرفي كنند.

{پاورقي . ر.ك: مجموعه آثار، شهيد مطهري؛، ج 18، ص 174ù173 ؛ الاغاني، ج 12، ص 81. پاورقي}

به حديث: "المهدي من ولد الحسن" چگونه پاسخ مي گوييد؟

پرسش

به حديث: "المهدي من ولد الحسن" چگونه پاسخ مي گوييد؟

پاسخ

1 - اين مضمون در صحيح ترمذي وسنن ابن ماجه وكتاب هاي ابونعيم كه در مورد امام زمان (ع) تأليف شده ونيز در مسند احمد بن حنبل آمده ولي هرگز اين ذيل (اسمه اسمي واسم ابيه اسم ابي) در آنها وجود ندارد. ونيز در روايات اهل بيت: چنين تعبيري وجود ندارد.

2 - احتمال زيادي داده مي شود كه روايت فوق با ذيلش از مجعولات وموضوعات عبّاسيان باشد، زيرا شكي نيست كه دولت عباسي براي تأييد سلطنت خود وتشويق مردم به بيعت با محمّد بن عباس ملقّب به مهدي عباسي، سومين خليفه دولت عباسي دست به هر كاري از جمله جعل حديث ونسبت آن به رسول خدا (ص) زدند.

منصور عباسي كه عبداللَّه نام داشت فرزندش محمّد را به عنوان خليفه وجانشين خود تعيين نمود ومردم را تشويق به بيعت با او كرد. او براي ترغيب بيشتر مردم به اين كار لقب فرزندش را مهدي گذاشت، تا مردم به گمان اينكه او مهدي منتظر وموعود است با او بيعت كنند، ولي از آنجا كه اسم خودش عبداللَّه بود دستور داد تا حديثي جعل كرده ودر آن اسم پدر مهدي امّت را عبداللَّه معرفي كنند.

{پاورقي . ر.ك: مجموعه آثار، شهيد مطهري؛، ج 18، ص 174ù173 ؛ الاغاني، ج 12، ص 81. پاورقي}

به حديث: "المهدي من ولد الحسن" چگونه پاسخ مي گوييد؟

پرسش

به حديث: "المهدي من ولد الحسن" چگونه پاسخ مي گوييد؟

پاسخ

ابوداوود در سنن خود از ابي اسحاق نقل مي كند كه علي (ع) به فرزندش حسن (ع) نظر كرده وفرمود: "همانا اين فرزندم آقاست همان گونه كه پيامبر او را آقا ناميد، وزود است كه از صلب او مردي خروج كند كه هم نام پيامبر شماست".

{پاورقي . سنن ابن داوود، ج 2، ص 311، ح 4290. پاورقي}

پاسخ:

1 - در مقابل اين حديث ده ها روايت ديگر وجود دارد كه دلالت دارد بر اينكه مهدي از اولاد ونسل امام حسين (ع) است.

2 - به يك معنا مهدي از ذريه امام حسن (ع) نيز هست، زيرا مادر امام باقر (ع) فاطمه دختر امام حسن مجتبي (ع) است ولذا با جمع بين دو دسته روايات، حضرت مهدي (ع) هم حسني وهم حسيني است. ودر حديثي پيامبر (ص) فرمود: "از اين دو -حسن وحسين- مهدي امت است".

{پاورقي . مجمع الزوائد، ج 9، ص 165. پاورقي}

3 - صاحب كتاب "عقد الدرر" همين حديث را نقل كرده ولي در آن آمده كه امام علي (ع) به فرزندش حسين (ع) نظر كرد... ونيز در صحيح ترمذي وسنن نسائي وسنن بيهقي اين گونه آمده است. خصوصاً كه احتمال تصحيف و جابجايي نيز داده{پاورقي . عقد الدرر، ص 45، باب 1. پاورقي}

مي شود.

4 - اين نكته قابل توجه است كه سادات حسني به رهبري محمّد بن عبداللَّه حسني كه با او در منطقه ابواء بيعت شد بي تأثير در پيدايش اين گونه احاديث نبوده اند. واز آنجا كه سادات حسني درصدد شورش وقيام بر عليه دولت بني اميه بوده اند احتياج به پشتوانه معنوي داشتند، لذا از رواياتي كه درباره ظهور مهدي منتظر

وارد شده، بهره برداري سياسي كرده وآن را بر عبداللَّه بن حسن منطبق كردند. آنان با جعل روايتي ونسبت آن به پيامبر (ص) مهدي را از نسل امام حسن مجتبي (ع) معرفي كردند.

{پاورقي . ر.ك: مجموعه آثار، شهيد مطهري؛، ج 18، ص 173. پاورقي}

موضوع: ملاقات با امام مهدي عليه السلام در غيبت كبرا

آيا جمله "كما ملئت ظلماً وجوراً" با صالح بودن مردم منافات دارد؟

پرسش

آيا جمله "كما ملئت ظلماً وجوراً" با صالح بودن مردم منافات دارد؟

پاسخ

در مورد سؤال فوق مي گوييم:

اولاً: در بيشتر روايات جمله "كما ملئت..." به كار رفته نه "بعد ما ملئت"، واين جمله در حقيقت تشبيه حكومت پر از عدل است به حكومتي پر از ظلم، يعني چگونه حكومتي پر از ظلم مي شود، همان گونه كه حكومت حضرت پر از عدل خواهد بود.

ثانياً: گسترش ظلم وتعدي وتجاوز، به نحو سببيت براي ظهور در اين روايات ذكر نشده است، بلكه به عنوان شرط مقارن ظهور است.

ثالثاً: در اين روايات خبر از واقعيتي خارجي هنگام ظهور مي دهد، نه اينكه مردم را تشويق به ظلم كند تا با گسترش آن، حضرت ظهور كند، بلكه ما وظيفه داريم گسترش دهنده عدالت، يعني همان چيزي باشيم كه حضرت به جهت آن ظهور مي كند ودر اين امر بزرگ سهيم شويم.

روايات ائمه اطهار

روايات درمورد غيبت امام

نمونه اى از روايات اهل بيت (ع ) درباره غيبت حضرت مهدى (عج ) را بيان كنيد ؟
پرسش

نمونه اى از روايات اهل بيت (ع ) درباره غيبت حضرت مهدى (عج ) را بيان كنيد ؟

پاسخ

1 - عبدالعظيم حسنى (ع ) از حضرت امام محمد تقى (ع ) از پدرانش از على (ع ) نقل كرد . كه حضرت فرمودند :قائم ما غيبتى دراز مدت دارد گويا شيعيان را مى بينيم كه در زمان غيبت او همانندحيوان گرسنه اى كه دنبال چراگاه مى گردد , در جستجوى اويند ولى او را نمى يابند . آگاه باشيد كه هر كس از ايشان كه بر دينش ثابت بماند و در اثر طول غيبت امامش ,دچار قساوت قلب نگردد در روز قيامت با من در درجه من خواهد بود . س_پ_س فرمود : هنگامى كه قائم ما قيام كند , بيعتى از هيچكس بر گردن او نخواهدبود ( و هيچ ح_اك_م س_ت_مگرى تسلطى بر او نخواهد داشت ) و بدين منظور مخفيانه متولدمى شود و از چشم مردم غايب مى گردد . ( م_ن_ت_خب الاثر , ص 255 )

2 - اثر حضرت سجاد (ع ) روايت شده كه فرمودند : قائم ما دو غيبت دارد كه يكى طولانى تر از ديگرى است و تنها كسانى كه يقين قوى و معرفت صحيح داشته باشند , برامامت او ثابت مى مانند . ( منتخب الاثر , ص 251 )

آيا امام علي عليه السلام به غيبت حضرت مهدي عليه السلام اشاره كرده است؟
پرسش

آيا امام علي عليه السلام به غيبت حضرت مهدي عليه السلام اشاره كرده است؟

پاسخ

آري، در بسياري از روايات به آن اشاره نموده است از جمله؛

صدوق در حديثي به سند خود از اميرالمؤمنين (ع) نقل كرده كه فرمود:

"للقآئم منّا غيبة أمرها طويل كأنّي بالشيعة يجولون جولان النعم في غيبته يطلبون المرعي فلايجدونه ألا فمن ثبت منهم علي دينه ولم يقس قلبه لطول أمد غيبة إمامه فهو معي في درجتي يوم القيامة..."؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 303 ؛ اعلام الوري، ص 426 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 109، ح 1. پاورقي}

"براي قائم از ما غيبتي است كه زمان ومدّت آن طولاني خواهد بود. گويا شيعه را مي بينم كه به مانند گوسفندان متحيّر وسرگردان به دنبال چراگاه مي گردد ولي آن را نمي يابد. آگاه باشيد! هركس كه در آن زمان بر دين خود ثابت قدم باشد وقلبش به جهت طولاني شدن مدت غيبت سخت نشود، او با من ودر مرتبه من در روز قيامت خواهد بود."

آيا امام حسن عليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام حسن عليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

شيخ صدوق؛ به سند خود در حديثي نقل مي كند كه امام حسن مجتبي (ع) بعد از مصالحه با معاويه واعتراض برخي به آن حضرت در اين جهت فرمود:

"ويحكم ما تدرون ما عملت، واللَّه الّذي عملت خير لشيعتي مما طلعت عليه الشمس أوغربت، ألا تعلمون أنّي إمامكم مفترض الطاعة عليكم وأحد سيّدي شباب أهل الجنّة بنصّ رسول اللَّه (ص) علَيّ؟ قالوا: بلي. قال: أما علمتم أنّ الخضر (ع) لمّا خرق السفينة وأقام الجدار وقتل الغلام كان ذلك سخطاً لموسي بن عمران (ع) إذا خفي عليه وجه الحكمة في ذلك وكان ذلك عند اللَّه تعالي ذكره حكمة وصواباً. أما علمتم أنّه ما منّا أحد إلّا ويقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه إلّا القآئم الّذي يصلّي روح اللَّه عيسي بن مريم (ع) خلفه فإنّ اللَّه عزّوجلّ يخفي ولادته ويغيب شخصه لئلّا يكون لأحد في عنقه بيعة. إذا خرج ذلك التاسع من ولد أخي الحسين بن سيّدة الإماء يطيل اللَّه عمره في غيبته ثمّ يظهره بقدرته في صورة شآبّ دون أربعين سنة ذلك ليعلم أنّ اللَّه علي كلّ شي ء قدير."؛ {پاورقي . كمال الدين، ص 315 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 132، ح 1. پاورقي}

"واي بر شما! نمي دانيد كه من چه كردم؟ به خدا سوگند آنچه را من انجام دادم براي شيعيانم از آنچه خورشيد بر او طلوع وغروب كرده بهتر است. آيا نمي دانيد كه من امام شما هستم كه اطاعتم بر شما واجب است؟آيا من يكي از دو آقاي جوانان اهل بهشت به تصريح رسول خدا (ص) نيستم؟ گفتند: آري. فرمود: آيا نمي دانيد خضر (ع) هنگامي كه كشتي

را سوراخ وديوار را بر پا وغلام را كشت، مورد غضب موسي بن عمران قرار گرفت، به جهت آنكه حكمت آن را نمي دانست؟ ولي اين امر نزد خداوند متعال مطابق حكمت وصواب بود. آيا نمي دانيد كه هر يك از ما بر گردن خود بيعت طاغوت زمان خود را داريم، جز قائمي كه عيسي بن مريم (ع) پشت سر او نماز مي گزارد. خداوند عزّوجلّ ولادت او را مخفي خواهد نمود، وشخصش را غايب خواهد كرد تا آنكه بر گردن او از جانب هيچ كس هنگام خروج بيعت نباشد. او نهمين از اولاد برادرم حسين وفرزند بهترين زنان است. خداوند عمر او را در غيبتش طولاني خواهد گرداند، آن گاه او را به قدرت خود در صورت جواني كمتر از چهل سال ظاهر خواهد نمود، تا دانسته شود كه خداوند بر هر كاري قدرتمند است."

آيا امام حسين عليه السلام از غيبت فرزندش مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام حسين عليه السلام از غيبت فرزندش مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

صدوق به سند خود از امام حسين (ع) نقل كرده كه فرمود:

"في التاسع من ولدي سنّة من يوسف وسنّة من موسي بن عمران (ع) وهو قآئمنا أهل البيت يصلح اللَّه تبارك وتعالي أمره في ليلة واحدة"؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 316 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 133ù132، ح 2. پاورقي}

"در نهمين از فرزندانم سنتي از يوسف وسنتي از موسي بن عمران است. واو قائم ما اهل بيت مي باشد كه خداوند تبارك وتعالي امر او را در يك شب اصلاح خواهد نمود."

ونيز از امام حسين (ع) نقل كرده كه فرمود:

"قآئم هذه الأمّة هو التاسع من ولدي وهو صاحب الغيبة"؛ {پاورقي . همان، ص 317 ؛ بحارالأنوار ح 3. پاورقي}

"...قائم اين امت همان نهمين از اولاد من است، واو صاحب غيبتمي باشد...".

ونيز فرمود:

"... له غيبة يرتدّ فيها أقوام ويثبت علي الدين فيها آخرون..."؛ {پاورقي . همان، بحارالانوار، ح 4. پاورقي}

"...براي او غيبتي است كه اقوامي در آن مرتد شده وگروهي ديگر بر دين ثابت خواهند بود...".

آيا امام سجادعليه السلام از غيبت فرزندش مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام سجادعليه السلام از غيبت فرزندش مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

شيخ صدوق؛ به سندش از امام زين العابدين (ع) نقل كرده كه فرمود:

"تمتدّ الغيبة بوليّ اللَّه الثاني عشر من أوصيآء رسول اللَّه والأئمّة بعده:. يا أباخالد! إنّ أهل زمان غيبته القآئلين بإمامته والمنتظرين لظهوره أفضل من أهل كلّ زمان، لأنّ اللَّه تبارك وتعالي أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة..."؛ {پاورقي . كمال الدين، ص 319 ؛ بحارالأنوار، ج 36، ص 386. پاورقي}

"آن گاه غيبت به ولي خداي عزّوجلّ دوازدهمين از اوصياي رسول خدا وامامان بعد از او امتداد مي يابد. اي ابا خالد! همانا اهل زمان غيبت او كه به امامتش قائلند ومنتظر ظهور او مي باشند افضل از اهل هر زمان هستند، زيرا خداوند تبارك وتعالي به آنها چنان عقل وفهم ومعرفتي داده كه غيبت نزد آنان به منزله حضور ومشاهده است...".

آيا امام باقرعليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام باقرعليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

صدوق؛ به سند خود از امام باقر (ع) روايت كرده كه فرمود:

"يأتي علي الناس زمان يغيب عنهم إمامهم. فيا طوبي للثابتين علي أمرنا في ذلك الزمان. إنّ أدني ما يكون لهم من الثواب أن يناديهم البارئ جلّ جلاله فيقول عبادي وإمائي آمنتم بسرّي وصدقتم بغيبي، فأبشروا بحسن الثواب منّي..."؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 330 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 145، ح 66. پاورقي}

"زماني بر مردم بيايد كه امامشان از آنها غايب گردد. پس خوشا به حال كساني كه بر امر ما در آن زمان ثابت قدم باشند. همانا كمترين ثوابي كه براي آنها در نظر گرفته شده اين است كه خداوند باري جلّ جلاله مي فرمايد: اي بنده ها وكنيزان من! به سرّ من ايمان آورديد، وغيب مرا تصديق كرديد، بشارت باد شما را به حسن ثواب از جانب من...".

آيا امام صادق عليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام صادق عليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

امام صادق (ع) در حديثي فرمود:

"الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه"؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 338 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 143، ح 4. پاورقي}

"پنجمين از اولاد هفتمين، كسي است كه شخصش از شما غايب خواهد شد."

ونيز فرمود:

"أما واللَّه ليغيبنّ عنكم مهديّكم حتي يقول الجاهل منكم ما للَّه في آل محمد حاجة"؛

"آگاه باشيد! به خدا سوگند! كه مهدي شما از بين شما غايب خواهد شد تا اينكه

{پاورقي . همان، ص 341، بحارالأنوار، ص 145، ح 12. پاورقي}

جاهل از شما مي گويد: خداوند احتياجي به آل محمّد ندارد...".

ونيز فرمود:

"إنّ الغيبة ستقع بالسادس من ولدي وهو الثاني عشر من الأئمّة الهداة بعد رسول اللَّه (ص)، أوّلهم أميرالمؤمنين عليّ بن أبي طالب وآخرهم القآئم بالحقّ بقيّة اللَّه في الأرض ..."؛ {پاورقي . همان، بحارالأنوار، ح 13. پاورقي}

"...همانا غيبت در ششمين از فرزندانم واقع خواهد شد. واو دوازدهمين از امامان هدايت بعد از رسول خداست كه اول آنها اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب، وآخر آنها قائم به حقّ، بقية اللَّه در روي زمين است...".

ونيز فرمود:

"إنّ للقآئم غيبة قبل أن يقوم"؛ "همانا براي قائم غيبتي قبل از قيام است."

{پاورقي . همان، ص 342 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 146، ح 70. پاورقي}

آيا امام كاظم عليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام كاظم عليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

امام كاظم (ع) فرمود:

"إذا فقد الخامس من ولد السابع فاللَّه اللَّه في أديانكم لايزيلنّكم أحد عنها، يا بنيّ! إنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غيبة..."؛ {پاورقي . كمال الدين، ص 360ù359 ؛ كافي، ج 1، ص 336، ح 2. پاورقي}

"هنگامي كه پنجمين از اولاد هفتمين مفقود شد پس خدا را خدا را در اديانتان، كسي شما را از آن جدا نكند، اي فرزندم! همانا به طور حتم براي صاحب اين امر غيبتي است...".

يونس بن عبدالرحمن مي گويد: من بر موسي بن جعفر (ع) وارد شدم وعرض كردم: اي فرزند رسول خدا! آيا شما قائم به حق مي باشيد؟ فرمود:

"أنا القآئم بالحقّ ولكنّ القآئم الّذي يطهّر الأرض من أعدآء اللَّه عزّوجلّ ويملأها عدلاً كما ملئت جوراً وظلماً هو الخامس من ولدي له غيبة يطول أمدها خوفاً علي نفسه..."؛{پاورقي . همان، ص 361 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 151، ح 6. پاورقي}

"من قائم به حقّم، ولي قائمي كه زمين را از دشمنان خداوند عزّوجلّ پاك كرده وآن را پر از عدالت خواهد نمود آن گونه كه پر از ظلم وجور شده باشد همان پنجمين نفر از اولاد من است. براي او غيبتي طولاني است زيرا بر جان او خطر است...".

ونيز در بيان قول خداوند متعال {وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً}{پاورقي . سوره لقمان، آيه 20. پاورقي} فرمود:

"النعمة الظاهرة الإمام الظاهر والباطنة الإمام الغآئب. فقلت له: ويكون في الأئمّة من يغيب؟ قال: نعم، يغيب عن أبصار الناس شخصه ولايغيب عن قلوب المؤمنين ذكره وهو الثاني عشر منّا..."؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 368 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 151، ح

2. پاورقي}

"نعمت ظاهر امام ظاهر ونعمت باطن امام غايب است. راوي مي گويد: به حضرت عرض كردم: آيا در ميان ائمه كسي غايب مي شود؟ فرمود: آري شخصش از چشمان مردم غايب مي گردد، ولي از قلوب مؤمنان غايب نمي گردد، واو دوازدهمين از ما مي باشد...".

آيا امام رضاعليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام رضاعليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

صدوق؛ به سندش از امام رضا (ع) نقل كرده كه فرمود:

"الرابع من ولدي ابن سيّدة الإماء يطهّر اللَّه به الأرض من كلّ جور ويقدّسها من كلّ ظلم، وهو الّذي يشكّ الناس في ولادته وهو صاحب الغيبة قبل خروجه..."؛

"...چهارمين از اولاد من، كه فرزند بهترين زنان است،

{پاورقي . كمال الدين، ص 371 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 321، ح 29. پاورقي}

خداوند به واسطه او زمين را از هر ظلمي پاك وپيراسته خواهد نمود، واو كسي است كه مردم در ولادتش شك خواهند كرد، واوست صاحب غيبت قبل از خروجش...".

ونيز به دعبل فرمود:

"... يا دعبل! الإمام بعدي محمد ابني وبعد محمد ابنه علي وبعد عليّ ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجّة المنتظر في غيبته..."؛

"...اي دعبل! امام بعد از من محمّد فرزند من است. وبعد از محمّد، فرزندش علي وبعد از علي، فرزندش حسن وبعد از حسن فرزندش حجّت قائم است. كسي كه در غيبتش به انتظار او مي نشيند...".

{پاورقي . همان، ص 372 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 154، ح 4. پاورقي}

آيا امام جوادعليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام جوادعليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

عبدالعظيم حسني (ع) مي گويد: من بر آقايم محمّد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمّد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب: وارد شدم به قصد اينكه از او درباره قائم سؤال كنم كه آيا او مهدي است يا ديگري، حضرت ابتدائاً فرمود:

"...يا أباالقاسم! إنّ القآئم منّا هو المهديّ الّذي يجب أن ينتظر في غيبته ويطاع في ظهوره وهو الثالث من ولدي..."؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 377 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 156، ح 1. پاورقي}

"اي اباالقاسم! همانا قائم از ما همان مهدي است كه واجب است در غيبتش انتظار او را كشيده وهنگام ظهورش از او اطاعت شود، واو سومين از اولاد من است...".

صقر بن ابي دلف مي گويد: به امام جواد (ع) عرض كردم: چرا قائم را منتظر خوانند؟ فرمود:

"... لأنّ له غيبة تكثر آيامها ويطول أمدها فينتظر خروجه المخلصون وينكره المرتابون..."؛

{پاورقي . همان، ص 378 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 30، ح 4. پاورقي}

"زيرا براي او غيبتي است كه روزهايش زياد ومدّتش طولاني خواهد بود. مخلصين در انتظار خروج او به سر خواهند برد، وشك كنندگان، او را انكار خواهند كرد...".

آيا امام هادي عليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام هادي عليه السلام از غيبت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

صدوق؛ به سندش از ابي هاشم داوود بن قاسم جعفري نقل مي كند كه از ابوالحسن (امام هادي (ع)) شنيدم كه مي فرمود:

"... ومن بعدي الحسن ابني فكيف للنّاس بالخلف من بعده؟ قال: فقلت: وكيف ذاك يا مولاي؟! قال: لأنّه لايري شخصه ولايحلّ ذكره باسمه..."؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 380ù379 ؛ اعلام الوري، ص 438ù437. پاورقي}

"جانشين بعد از من فرزندم حسن است، پس چگونه است شما را به خلف بعد از خلف؟ عرض كردم: چگونه، خداوند مرا فدايت گرداند؟ حضرت فرمود: زيرا شخصش ديده نمي شود وحلال نيست كه نامش برده شود...".

آيا امام عسكري عليه السلام براي غيبت فرزندش مهدي عليه السلام
اشاره

زمينه سازي نموده است؟

پرسش

آيا امام عسكري عليه السلام براي غيبت فرزندش مهدي عليه السلام

زمينه سازي نموده است؟

پاسخ

فعّاليت هاي امام عسكري (ع) را در اين زمينه مي توان به چند دسته تقسيم نمود:

1 - تعليمات وبيانات

امام عسكري (ع) در حديث مبسوطي به احمد بن اسحاق فرمود: "... يا أحمد بن إسحاق! مثله في هذه الأمّة مثل الخضر (ع) ومثله مثل ذي القرنين، واللَّه ليغيبنّ غيبة لاينجو فيها من الحركة إلّا من ثبّته اللَّه عزّوجلّ علي القول بإمامته، ووفّقه فيها الدعآء بتعجيل فرجه..."؛{پاورقي . كمال الدين، ص 384 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 24ù23، ح 16. پاورقي}

"...اي احمد بن اسحاق! مَثل او در اين امّت مَثل خضر (ع) ومثلش مثل ذي القرنين است. به خدا سوگند! هر آينه غيبتي خواهد نمود كه تنها كساني كه خداوند آنان را بر قول به امامت او ثابت كرده، وبه دعا بر تعجيل فرجش موفق ساخته، هلاك نخواهند شد...".

ونيز فرمود: "... أما أنّ لولدي غيبة يرتاب فيها النّاس إلّا من عصمه اللَّه عزّوجلّ"؛ "...آگاه{پاورقي . همان، ص 409 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 160، ح 6. پاورقي}

باشيد! همانا براي فرزندم غيبتي خواهد بود كه در آن مردم شك خواهند كرد جز كساني كه خداوند عزّوجلّ آنها را حفظ كرده باشد."

2 - كم كردن ارتباطات خود با شيعيان

مسعودي مي گويد: "هنگامي كه امر امامت به او رسيد با خواص خود وغير خواص از پشت پرده سخن مي گفت، مگر در اوقاتي كه او را به خانه سلطان مي بردند". لذا شيعيان حضرت براي ملاقات با او در راه مي نشستند تا در آن اوقات{پاورقي . اثبات الوصية، ص 286. پاورقي}

حضرت را ملاقات كنند.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 50، ص 290، ح 63 وص 293، ح 67. پاورقي}

3 - اتخاذ

نظام وكالت

گر چه امام عسكري (ع) اولين كسي نبود كه به نظام وكالت رو آورد، ولي در زمان آن حضرت براي زمينه سازي غيبت فرزندش مهدي (ع) آن را توسعه داد. ولذا در اين راستا عثمان بن سعيد وفرزندش را به عنوان وكيل مورد اعتماد وثقه خود معرفي فرمود: "... وأشهدوا علي أنّ عثمان بن سعيد العَمْري وكيلي وأنّ ابنه محمد وكيل ابني مهديّكم"؛{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 344، ح 1. پاورقي}

"وشهادت دهيد بر اينكه عثمان بن سعيد عَمْري وكيل من است وهمانا فرزند او محمد وكيل فرزند من، مهدي شماست."

ونيز از وكلاي او محمّد بن احمد بن جعفر وجعفر بن صيقل است.

{پاورقي . همان، ج 50، ص 310ù309، ح 9. پاورقي}

4 - قرباني كردن براي فرزندش

صدوق به سندش از ابي جعفر عَمْري نقل كرده كه فرمود: هنگامي كه آقا متولد شد، ابومحمّد (عسكري) فرمود: "ابعثوا إلي أبي عمرو، فبعث إليه فصار إليه، فقال: اِشترِ عشرة آلاف رطل خبزاً وعشرة آلاف رطل لحماً وفرّقه -أحسبه قال:- علي بني هاشم، وعقِّ عنه بكذا وكذا شاة"؛ "كسي را نزد ابوعمروبفرستيد. كسي را فرستادند. هنگامي كه آمد، حضرت به او{پاورقي . كمال الدين، ص 430 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 5، ح 9. پاورقي}

فرمود: "ده هزار پيمانه نان وده هزار پيمانه گوشت بخر وبه گمانم فرمود آن را بين بني هاشم تقسيم كن. واز طرف او فلان تعداد گوسفند عقيقه كن."

ونيز در نامه اي به خواصّ خود در قم دستور داد كه از طرف فرزندش عقيقه كرده وبه مردم گوشزد كنند كه اين عقيقه به مناسبت ولادت مولود جديد امام عسكري (ع) محمّد است. ونيز به خواص خود در بغداد وسامرا نيز چنين

نوشت.

5 - ارائه دادن فرزند خود به خواص از شيعيان

امام عسكري (ع) براي تثبيت قلوب شيعيان نسبت به ولادت وامامت فرزندش مهدي (ع) او را به تعداد بسياري از يارانش نشان داد. آنها نيز از آن فرزند معجزاتي مشاهده كردند كه موجب يقين به امامت او شد، كه از آن جمله مي توان به احمد بن اسحاق اشعري اشاره نمود.

{پاورقي . كمال الدين، ص 384 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 24ù23، ح 16. پاورقي}

روايات در مورد ولادت امام

آيا روايات ولادت حضرت مهدي عليه السلام ضعيف است؟
پرسش

آيا روايات ولادت حضرت مهدي عليه السلام ضعيف است؟

پاسخ

1 - آنچه از قدماي محدثين اماميه مي دانيم آن است كه آنان نهايت سعي وكوشش واحتياط خود را در جمع ونقل احاديث در كتب خود داشته اند، كه از آن جمله كليني؛ است. او نزد اهل فن حديث، معروف به دقت نظر واحتياط در نقل اخبار است. ونيز مي دانيم كه بزرگاني امثال شيخ طوسي؛ چه اهتمام وافري به شناخت شيوخ روايي خود داشته اند. شخصي مثل شيخ صدوق؛ عادتاً شيوخ خود را مي شناخته ونيز از حالات آنان از ايمان وعدالت آگاهي داشته است، واز كسي كه او را نمي شناخته روايت نقل نمي كرده است.

2 - ما اطمينان داريم كه اين بزرگان به صحت اين گونه روايات كه در باب امامت ومهدويت وارد شده اطمينان كامل داشته اند، ويا لااقلّ به جهت برخي قرائن معتبر كه همراه آنها بوده وموجب جبران ضعف برخي از آنها مي شده، آنها را با اطمينان كامل نقل مي كردند. وگرنه جاي اين سؤال باقي است كه امثال شيخ صدوق وطوسي وديگران چه اهدافي غير از احتجاج واستدلال به آنها، داشته اند. مگر اين نيست كه شيخ صدوق كتابش را براي رفع حيرت در امر حضرت مهدي (ع) نوشته است؟

3 - تمام يا بيشتر اصول ومنابع اصلي احاديث مهدويت كه در سه قرن اوّل نوشته شده به دست شيخ صدوق، طوسي ونعماني رسيده واز خود به آن كتاب ها استناد داشته اند، ولذا به آن روايات استدلال مي نمودند.

4 - گرچه تقسيم حديث به چهار قسم از اصطلاحات متأخرين است ولي قدماي محدثين از آن جمله شيخ طوسي؛ روش خاصي در قبول خبر داشته اند.

شيخ بهايي بعد از تقسيم حديث به چهار قسم معروف، مي گويد:

"اين اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلكه آنان حديث صحيح را به حديثي اطلاق مي كردند كه مقرون به قرائن مورد وثوق واطمينان باشد. واين قرائن انواعي دارد:

الف . وجود حديث در اصول 400 گانه حديثي كه نزد راويان مشهور بوده است.

ب . تكرار حديث در يك يا دو اصل يا بيشتر از اين اصول با سندهاي متعدد ومعتبر.

ج . وجود حديث در اصلي كه انتسابش به يكي از اصحاب ائمه ثابت واجماع اصحاب بر صدق او بوده است.

د . وجود حديث در يكي از كتبي كه بر ائمه عرضه شده وآن حضرات، مصنّف آن كتب را تمجيد نمودند، از قبيل كتاب: عبيداللَّه بن علي حلبي كه بر امام صادق (ع) عرضه شد.

{پاورقي . رجال نجاشي، ص 230. پاورقي}

ه' . وجود حديث در كتبي كه نزد قدما مورد وثوق واطمينان بوده است.

{پاورقي . وسائل الشيعه، ج 30، ص 198ù197. پاورقي}

5 - علماي رجال، مجهول را بر دو نوع تقسيم كرده اند:

الف . مجهول اصصلاحي: وآن به كسي اطلاق مي شود كه تصريح به جهالت او از سوي رجاليون شده باشد.

ب . مجهول لغوي: وآن به كسي اطلاق مي شود كه وضعيت او معلوم نيست ولذا در كتب رجال از او يادي به ميان نيامده است. تنها قسم اول از جهالت است كه موجب ضعف راوي است، ودر مورد دوم احتياج به بررسي دقيق دارد كه سبب مطرح نشدن او در كتب رجال چيست؟ گاه ممكن است به جهت معروف بودنش درباره او سكوت كرده اند.

{پاورقي . الرواشح، ميرداماد، ص 61ù60. پاورقي}

6 - احتمالي نيز وجود دارد كه بناي قدما بر تمسك به "اصالة الصدق والعدالة" باشد. يعني اصل اولي بر

صدق وعدالت راوي است مگر آنكه خلاف آن ثابت شود. ومقصود به آن، همان اصل عدم ويا استصحاب عدم فسق است. به همين جهت است كه ما احتياجي به اثبات عدالت -خواه به معناي ملكه يا حسن ظاهر- نداريم؛ زيرا احراز آن مستلزم تعطيل امور وتضييع بسياري از مصالح است. كمتر كسي است كه بتوان عدالت او را به اثبات رسانيد. اين مطلب مورد تأييد عقلا نيز هست.

7 - براي اثبات اعتبار روايات نبايد تنها اعتبار سندي را مطرح ساخت، بلكه بايد به همه راه ها واسباب اعتبار شخص توجه كرد ودر نظر داشت كه مبناي بسياري از عالمان شيعه، بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان، حجيّت خبر موثوقٌ به است؛ يعني خبري كه از طرق مختلف به آن اطمينان ووثوق حاصل شود.

آيا روايات ولادت حضرت مهدي عليه السلام ضعيف است؟
پرسش

آيا روايات ولادت حضرت مهدي عليه السلام ضعيف است؟

پاسخ

برخي مي گويند: "...مؤلّفان در مورد ولادت حضرت مهدي (ع) به هر روايتي تمسك كرده اند در حالي كه خود به ضعف سند آنها پي برده اند...".

{پاورقي . تطور الفكر السياسي، ص 208. پاورقي}

1 - احاديث مربوط به ولادت حضرت مهدي (ع) به جهت وجود برخي از سندهاي صحيح در ميان آنها كافي است كه سند روايات ديگر كه از ضعف برخوردارند، تقويت كند، واين مسلكي است كه مورد قبول محدثين شيعه واهل سنّت واقع شده است.

{پاورقي . سلسلة الاحاديث الصحيحه، ناصرالدين الباني، ج 4، ص 358. پاورقي}

2 - احاديثي كه درباره مسائل مسلّم اعتقادي وكلامي است از آن جهت كه نزد شيعه ثابت بوده وبه تأييد قطعي عقل نيز رسيده است، راويان آن مورد جرح وتعديل قرار نگرفته اند، وبه طور كلي احتياجي به آن نبوده است، كه از آن جمله مي توان به احاديث مهدويت اشاره كرد.

3 - احاديث ولادت حضرت مهدي (ع) كه به دلالت مطابقي يا تضمني يا التزامي دلالت بر ولادت حضرت دارد از حدّ لازم تواتر فراتر رفته است، لذا به جهت آنكه مفيد يقين است احتياج به بررسي سندي ندارد. خبر متواتر، نقل جماعت كثيري است كه اتفاقشان بر دروغ، محال است. ومي دانيم كه در خبر متواتر لازم نيست كه هر يك از راويان حديث از ثقات وعدول باشند، بلكه مي توان از راه تراكم احتمالات به يقين رسيد.

4 - شخص متتبّع بعد از ملاحظه وضع سياسي عصر امام عسكري (ع) وقبل وبعد از آن پي مي برد كه يكي از عوامل جهالت حال راويان احاديث ولادت حضرت مهدي (ع) همان فشارهاي سياسي بوده كه از طريق حاكمان

ظلم وجور بر شيعيان وارد شده است، ولذا بسياري از راويان، خود را با اسامي مستعار معرّفي مي كردند تا شناخته نشوند، خصوصاً با در نظر گرفتن اينكه برخي از راويان از مناطق دور به سامرا مي آمده ودر مورد حضرت سؤال مي كردند وبراي ديگران نقل مي نمودند.

آيا حضرت علي عليه السلام از ولادت امام مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا حضرت علي عليه السلام از ولادت امام مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

اصبغ بن نباته مي گويد: "أتيت اميرالمؤمنين (ع) فوجدته متفكّراً ينكت في الأرض، فقلت: يا أميرالمؤمنين! ما لي أراك متفكّراً تنكت في الأرض، أرغبةً منك فيها؟ فقال: لا واللَّه ما رغبتُ فيها ولا في الدنيا يوماً قطّ، ولكنّي فكّرتُ في مولودٍ يكون من ظهري الحادي عشر من ولدي، وهو المهديّ الّذي يملأ الأرض عدلاً وقسطاً كما ملئت جوراً وظلماً، تكون له غيبة وحيرة يضلّ فيها أقوام ويهتدي فيها آخرون..."؛ "خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدم، ديدم كه در فكر فرورفته{پاورقي . كافي ج 1، ص 338، ح 7 ؛ كمال الدين، ص 289. پاورقي}

وبا چوب دستي بر زمين مي زند. عرض كردم: اي اميرالمؤمنين! چه شده كه شما را متفكر مي بينم وچوب در زمين فرومي بريد،آيا در آن رغبتي پيدا كرده ايد؟ حضرت فرمود: نه به خدا سوگند، من حتّي يك روز به زمين ودنيا رغبت ننمودم، ولي در مولودي فكر مي كردم كه از پشت من است، او يازدهمين فرد از اولاد من است. او مهدي اي است كه زمين را پر از عدل خواهد كرد آن گونه كه از جور وظلم پر شده باشد. از براي او حيرت وغيبتي است كه اقوامي در آن گمراه وگروهي نيز در آن هدايت مي يابند...".

آيا امام حسن عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام حسن عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

آري، در حديثي از امام حسن مجتبي (ع) روايت شده كه فرمود:

"الأئمّة بعد رسول اللَّه (ص) اثني عشر من صلب أخي الحسين ومنهم مهديّ هذه الأمّة"؛ "

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 36، ص 383، ح 1. پاورقي}

امامان بعد از رسول خدا (ص) دوازده نفرند، (نه نفر از آنان) از صلب برادرم حسين است، واز آنان مهدي اين امت است."

آيا امام حسين عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام حسين عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

صدوق؛ به سندش از امام حسين (ع) نقل كرده كه فرمود:

"في التاسع من ولدي سنّة من يوسف وسنّة من موسي بن عمران وهو قآئمنا أهل البيت يصلح اللَّه تبارك وتعالي أمره في ليلة واحدة"؛ {پاورقي . كمال الدين، ص 317 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 133ù132. پاورقي}

"در نهمين از فرزندانم سنّتي از يوسف وسنتي از موسي بن عمران (ع) است. او قائم ما اهل بيت است. خداوند متعال امر او را در يك شب اصلاح خواهد نمود."

ونيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود:

"قآئم هذه الأمّة هو التاسع من ولدي وهو صاحب الغيبة وهو الّذي يقسم ميراثه وهو حيّ"؛ {پاورقي . همان. پاورقي}

"قائم اين امت همان نهمين از فرزندان من است، واوست صاحب غيبت. واوست كسي كه ميراث او در حالي كه زنده است تقسيم مي شود."

عبدالرحمن بن سليط از امام حسين (ع) نقل كرده كه فرمود:

"ومنّا اثني عشر مهديّاً، أوّلهم أميرالمؤمنين عليّ بن أبي طالب وآخرهم التاسع من ولدي وهو القآئم بالحقّ، يحيي اللَّه به الأرض بعد موتها..."؛ {پاورقي . همان. پاورقي}

"از ما دوازده مهدي است كه اول آنها اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب وآخر آنها نهمين از فرزندانم مي باشد، واوست امام قائم به حق كه خداوند زمين را به واسطه او بعد از هلاكتش زنده خواهد گرداني

آيا امام سجادعليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام سجادعليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

فرزند امام زين العابدين (ع) از حضرت سؤال كرد:

"يا أبة! ولِمَ سمّيته الباقر؟

قال: فتبسّم وما رأيته يتبسّم قبل ذلك... ثم قال: يا بنيّ! إنّ الإمامة في ولده إلي أن يقوم قآئمنا (ع) فيملأها قسطاً وعدلاً، كما ملئت ظلماً وجوراً وأنّه الإمام وأبو الأئمّة، معدن الحلم وموضع العلم يبقره بقراً واللَّه لهو أشبه الناس برسول اللَّه (ص)

فقلت: فكم الأئمّة بعده؟

قال: سبعة ومنهم المهديّ الّذي يقوم بالدين في آخر الزمان"؛ {پاورقي . بحارالأنوار، ج 36، ص 388، ح 3. پاورقي}

"اي پدر! چرا برادرم را باقر ناميدي؟ ايشان تبسمي فرمودند كه من پيش از آن چنين نديده بودم سپس حضرت فرمود: "اي فرزندم! همانا امامت در اولاد او خواهد بود تا قائم ما قيام كند وزمين را پر از عدل وداد نمايد، همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد واوست امام، پدر امامان، معدن حلم وموضع علم، علم را خواهد شكافت. به خدا سوگند! هر آينه او شبيه ترين مردم به رسول خدا (ص) است. عرض كردم: امامان بعد از او چند نفرند؟ فرمود: "هفت نفر كه از ميان آنها مهدي است كه در آخرالزمان به دين قيام خواهد كرد."

آيا امام باقرعليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام باقرعليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

مسعودي در "اثبات الوصية" به سند خود از علي بن ابي حمزه نقل كرده كه فرمود: من با ابوبصير بودم وبا ما نيز يكي از مواليان امام باقر (ع) بود. او براي ما نقل كرد كه از امام باقر (ع) شنيده كه فرمود:

"منّا اثني عشر محدثاً، السابع من ولدي القآئم..."؛

{پاورقي . اثبات الوصية، ص 283 ؛ بحارالأنوار، ج 36، ص 395، ح 11. پاورقي}

"از ما دوازده محدّث است، هفتمين بعد از من قائم است...".

آيا امام صادق عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام صادق عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

آري، صدوق به سندش در حديث مفصّلي از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود:

"...ستقع بالسادس من ولدي وهو الثاني عشر من الأئمّة الهداة بعد رسول اللَّه (ص)، أوّلهم أميرالمؤمنين عليّ بن أبي طالب وآخرهم القآئم بالحقّ بقيّة اللَّه في الأرض وصاحب الزمان ..."؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 33 ؛ بحارالأنوار، ج 42، ص 79، ح 8. پاورقي}

"...همانا زود است كه ششمين فرزند من غايب شود، واو دوازدهمين نفر از امامان هدايت گر بعد از رسول خدا (ص) است كه اوّل آنها اميرالمؤمنين وآخر آنها قائم بحقّ بقيةاللَّه در روي زمين وصاحب الزمان است...".

ونيز به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود:

"من أقرّ بجميع الأئمّة وجحد المهديّ كان كمن أقرّ بجميع الأنبيآء وجحد محمّداً9 نبوّته. فقيل له: يابن رسول اللَّه! فمن المهديّ من ولدك؟ قال: الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه ولايحلّ لكم تسميته"؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 333، ح 1. پاورقي}

"هر كس به جميع ائمه اقرار كند ولي مهدي را انكار كند مثل كسي است كه اقرار به جميع انبيا كرده ولي محمّد (ص) را انكار كرده است. به حضرت عرض شد: اي فرزند رسول خدا! چه كسي از فرزندان تو مهدي است؟ فرمود: پنجمين از اولاد هفتم، كسي كه از شما غايب مي شود ونام بردن او بر شما حلال نيست."

ونيز در حديثي از ابي بصير نقل مي كند كه فرمود: به امام صادق (ع) عرض كردم:

"ومن القآئم منكم أهل البيت؟

فقال: يا أبابصير! هو الخامس من ولد ابني موسي ذلك ابن سيّدة الإمآء يغيب غيبة يرتاب فيها المبطلون ثمّ يظهره اللَّه عزّوجلّ فيفتح

علي يده مشارق الأرض ومغاربها..."؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 345، ح 31 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 146، ح 14. پاورقي}

"اي فرزند رسول خدا! قائم از شما اهل بيت كيست؟

حضرت فرمود: اي ابابصير! او پنجمين فرزند از اولاد فرزندم موسي است، او فرزند بهترين زنان است، غيبتي دارد كه در آن اهل باطل شك خواهند كرد، آن گاه خداوند عزّوجلّ او را ظاهر كرده وبه دست او مشرق ها ومغرب هاي زمين را فتح خواهد نمود...".

آيا امام كاظم عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام كاظم عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

يونس بن عبدالرحمن مي گويد: بر حضرت موسي بن جعفر (ع) وارد شدم وعرض كردم:

"يابن رسول اللَّه! أنت القآئم بالحقّ؟!

قال: أنا القائم بالحقّ ولكنّ القآئم الّذي يطهّر الأرض من أعدآء اللَّه ويملأها عدلاً وقسطاً كما ملئت جوراً، هو الخامس من ولدي، له غيبة يطول أمدها..."؛ {پاورقي . اعلام الوري، ص 433. پاورقي}

"اي فرزند رسول خدا! آيا شما قائم به حقّيد؟

حضرت فرمود: من قائم به حقّم، ولي قائمي كه زمين را از دشمنان خدا پاك مي كند وآن را از عدل وداد پر مي نمايد آن طوري كه از جور پر شده باشد، پنجمين نفر از اولاد من است، براي او غيبتي است كه مدت آن طولاني خواهد بود...".

ونيز صدوق به سندش از حضرت موسي بن جعفر (ع) نقل كرده كه فرمود:

"إذا فقد الخامس من ولد السابع فاللَّه اللَّه في أديانكم..."؛ {پاورقي . كمال الدين، ص 359، ح 1. پاورقي}

"هر گاه كه پنجمين فرزند از فرزندان امام هفتم غايب شد خدا را خدا را در دين هايتان...".

آيا امام رضاعليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام رضاعليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

حسين بن خالد در حديثي مي گويد: به امام رضا (ع) عرض شد:

"... ومن القآئم منكم أهل البيت؟ قال: الرابع من ولدي ابن سيّدة الإمآء يطهّر اللَّه به الأرض من كلّ جور، ويقدّسها من كلّ ظلم، وهو الّذي يشكّ الناس في ولادته وهو صاحب الغيبة قبل خروجه"؛

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 321، ح 29. پاورقي}

"قائم از شما اهل بيت كيست؟

حضرت فرمود: "چهارمين از اولادم، فرزند بهترين زنان، خداوند به واسطه او زمين را از هر گونه ظلم وجور پاك ومقدس خواهد كرد. واوست است كسي كه مردم در ولادتش او شك كنند، واو كسي است كه قبل از خروجش غيبت خواهد نمود...".

دعبل خزاعي مي گويد: قصيده اي را براي مولايم امام علي بن موسي الرضا (ع) انشاد كردم. هنگامي كه به اين اشعار رسيدم:

خروج إمام لا محالة واقع يقوم علي اسم اللَّه و البركات

يميّز فينا كلّ حقّ و باطل و يجزي علي النّعمآء و النقمات

"خروج امام به طور حتم واقع خواهد شد. او كه بر اسم خدا و بركات قيام خواهد كرد. در بين ما هر حق و باطلي را تمييز خواهد داد. و بر نعمت ها و مصيبت ها جزا خواهد داد."

"بكي الرضا (ع) بكاءاً شديداً، ثمّ رفع رأسه إليّ، فقال لي: يا خزاعي! نطق روح القدس علي لسانك بهذين البيتين فهل تدري من هذا الإمام ومتي يقوم؟

فقلت: لا يا مولاي إلّا أنّي سمعت بخروج إمام منكم يطهّر الأرض من الفساد ويملأها عدلاً.

فقال: يا دعبل! الإمام بعدي محمد ابني، وبعد محمد ابنه عليّ، وبعد عليّ ابنه الحسن، وبعد الحسن ابنه الحجّة القآئم المنتظر في غيبته المطاع في ظهوره..."؛

{پاورقي .

ينابيع الموده، ج 3، ص 309، ح 1 ؛ بحارالأنوار، ج 49، ص 237. پاورقي}

"امام رضا (ع) گريه شديدي كرد، پس سرش را به سوي من بلند كرد آن گاه فرمود: اي خزاعي! روح القدس بر زبان تو به نطق درآمد،آيا مي داني كه اين امام كيست؟ و كي قيام مي كند عرض كردم: خير، اي مولاي من جز آنكه شنيده ام كه امامي از شما خروج خواهد كرد و زمين را از فساد پاك خواهد نمود و پر از عدل وداد خواهد نمود. حضرت فرمود: همانا امام بعد از من فرزندم محمّد است، وبعد از محمّد فرزندش علي، وبعد از علي فرزندش حسن، وبعد از حسن فرزندش حجت قائم است، او كسي است كه در غيبتش منتظر ودر هنگام ظهورش مطاع خواهد بود...".

آيا امام جوادعليه السلام از ولادت امام مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام جوادعليه السلام از ولادت امام مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

آري، در حدود 90 حديث از امام جواد (ع) اشاره به ولادت حضرت مهدي (ع) شده است.

صدوق به سندش از عبدالعظيم حسني نقل كرده كه فرمود: من بر محمّد بن علي بن موسي بن جعفر بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب: وارد شدم ومي خواستم تا از قائم سؤال كنم كه آيا او مهدي است يا شخص ديگر؟ حضرت در ابتدا فرمود:

"يا أباالقاسم! إنّ القآئم منّا هو المهديّ الّذي يجب أن ينتظر في غيبته ويطاع في ظهوره وهو الثالث من ولدي"؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 377، ح 1 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 156، ح 1. پاورقي}

"اي اباالقاسم! همانا قائم از ما مهدي است كه واجب است در غيبت او به انتظار نشسته شود ودر ظهورش اطاعت شود. واو سومين از اولاد من است."

صدوق؛ به سندش از صقر بن ابي دلف نقل كرده كه از امام جواد (ع) شنيدم كه مي فرمود:

"الإمام بعدي اِبني عليّ، أمره أمري وقوله قولي وطاعته طاعتي، والإمام بعده ابنه الحسن أمره أمر أبيه وقوله قول أبيه وطاعته طاعة أبيه. ثمّ سكت فقلت له: يابن رسول اللَّه! فمن الإمام بعد الحسن؟ فبكي(ع) بكآءً شديداً، ثم قال: إنّ من بعد الحسن ابنه القآئم الحقّ المنتظر..."؛ {پاورقي . اعلام الوري، ص 436 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 157، ح 5. پاورقي}

"امام بعد از من فرزندم علي است، امر او امر من وقول او قول من وطاعت او طاعت من است. وامام بعد از او فرزندش حسن است. امر او امر پدرش، وقول او قول پدرش، وطاعت او طاعت پدرش مي باشد. آن گاه ساكت

شد. عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن كيست؟ امام گريه شديدي كرد، سپس فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حقّ منتظر است...".

آيا امام هادي عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام هادي عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

صقر بن ابي دلف مي گويد: از امام هادي (ع) شنيدم كه مي فرمود:

"الإمام بعدي الحسن وبعد الحسن ابنه القآئم الّذي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً"؛

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 50، ص 239، ح 3. پاورقي}

"امام بعد از من حسن وبعد از حسن فرزندش قائم است، كسي كه زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد آن گونه كه پر از ظلم وجور شده باشد."

داوود بن قاسم جعفري مي گويد: از امام ابوالحسن هادي (ع) شنيدم كه مي فرمود:

"الخلف من بعدي الحسن، فكيف بكم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولِمَ؟ جعلني اللَّه فداك! فقال: إنّكم لاترون شخصه ولايحلّ لكم ذكر اسمه..."؛ {پاورقي . كشف الغمة، ج 2، ص 406. پاورقي}

"جانشين بعد از من فرزندم حسن است. پس چگونه است شما را به جانشين بعد از او؟ عرض كردم: چطور؟ خداوند مرا فداي تو گرداند! فرمود: زيرا شما شخص او را نمي بينيد ونام بردن اسم او بر شما حلال نيست...".

آيا امام عسكري عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟
پرسش

آيا امام عسكري عليه السلام از ولادت حضرت مهدي عليه السلام خبر داده است؟

پاسخ

آري، در روايات زيادي به اين موضوع اشاره شده است:

موسي بن جعفر بن وهب بغدادي مي گويد: از امام عسكري (ع) شنيدم كه مي فرمود:

"كأنّي بكم وقد اختلفتم بعدي في الخلف منّي، أما أنّ المقرّ بالأئمّة بعد رسول اللَّه المنكر لولدي كمن أقرّ بجميع أنبيآء اللَّه ورسله ثم أنكر بنبوّة محمّد رسول اللَّه (ص)..."؛ {پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 160، ح 6. پاورقي}

"گويا شما را مي بينم كه بعد از من در جانشين من اختلاف خواهيد نمود. آگاه باشيد! همانا كسي كه اقرار به امامان بعد از رسول خدا كند ولي منكر فرزندم باشد، همانند كسي است كه اقرار به جميع انبيا ورسولان داشته باشد ولي نبوت رسول خدا (ص) را انكار كند...".

عثمان بن سعيد عَمْري مي گويد: از امام عسكري (ع) سؤال شد در حالي كه من نزد او بودم درباره روايتي كه از آباء او نقل شده كه زمين خالي از حجت خدا بر خلقش تا روز قيامت نخواهد بود. وهمانا كسي كه بميرد وامام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است؟ حضرت فرمود:

"إنّ هذا حقّ كما أنّ النهار حقّ. فقيل له: يابن رسول اللَّه! فمن الحجّة والإمام بعدك؟ فقال: ابني محمّد وهو الإمام والحجّة بعدي، من مات ولم يعرفه مات ميتة جاهلية..."؛

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 160، ح 7. پاورقي}

"اين حق است، همان گونه كه روز حق است. به حضرتعرض شد: اي فرزند رسول خدا! حجت وامام بعد از شما كيست؟ فرمود: فرزندم محمّد امام وحجّت بعد از من است. هركس بميرد در حالي كه او را نشناخته باشد

به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است..."

احمد بن اسحاق مي گويد: از امام حسن عسكري (ع) شنيدم كه مي فرمود:

"الحمد للَّه الذي لم يخرجني من الدنيا حتي أراني الخلف من بعدي أشبه الناس برسول اللَّه (ص) خَلقاً وخُلقاً..."؛

{پاورقي . كمال الدين، ص 408، ح 7 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 9. پاورقي}

"ستايش مخصوص خداوندي است كه مرا از دنيا خارج نكرد تا اينكه جانشين بعد از مرا به من نشان داد. او شبيه ترين مردم به رسول خدا (ص) از حيث خلقت واخلاق است...".

ساير روايات

در نمازجمعه با آمدن نام امام دوازدهم مردم بر مي خيزند، ولي بيشتر افراد زودتر بر مي خيزند، چرا ؟
پرسش

در نمازجمعه با آمدن نام امام دوازدهم مردم بر مي خيزند، ولي بيشتر افراد زودتر بر مي خيزند، چرا ؟

پاسخ

ايستادن به موقع شنيدن نام مبارك امام زمان(عج) خصوصاً اسم مبارك "قائم" مستحب است و از وظايف شيعيان در دوران غيبت امام زمان(ع) مي باشد.(1) بهتر است انسان همزمان با شنيدن نام مبارك حضرت قيام نمايد ، نه زودتر ، ولي مقداري زودتر ايستادن اشكال ندارد، چون معلوم است كه مردم به خاطر احترام به امام دوازدهم (عج) برمي خيزند.

پي نوشت:

1 - منتهي الامال ، ج 2، (وظايف شيعيان در دوران غيبت) ص 488.

آيا در زيارت ( آل ياسين ) ، عبارت ( يوم لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن ... ) درباره زمان ظهور امام زمان ( عج ) است ؟
پرسش

آيا در زيارت ( آل ياسين ) ، عبارت ( يوم لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن ... ) درباره زمان ظهور امام زمان ( عج ) است ؟

پاسخ

ميدانيم كه اگر تا هنگامي كه زمان عمل و انتخاب و اختيار باشد ايمان فايده دارد آنگاه كه زمان انتخاب واختيار و عمل گذشته باشد ايمان فايده ندارد اگر ايمان واقعي و از روي صدق و اخلاص و توبه باشد حتي عذاب الهي را متوقف مي سازد : ( ( فلولا كانت وقريه امنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس ) ) ، ( يونس ، آيه 98 ) . در زيارت آل ياسين آمده است : ( ( و ان رجعتكم حق لا ريب فيها يوم لا ينفع نفسا"ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا ) ) . اين قسمت اززيارت آل ياسين درباره رجعت است رجعت دوره اي است پس از ظهورامام زمان ( عج ) و قبل از بر پايي قيامت : ( ( و يوم نحشر من كل امه فوجا" ممن يكذب باياتنا فهم يوزعون ) ) ، ( نمل ، آيه 83 ) . ظاهرا" اين قسمت از زيارت آل ياسين ميان ( يوم ياتي بعض آيات ربك ) در آيه 158 سوره انعام مي باشد : ( ( هل ينظرون الا ان تاتيهم الملايكه او ياتي ربك او ياتي بعض آيات ربك يوم ياتي بعض آيات ربك لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا" قل انتظروا انا منتظرون ) )

بنابراين :

1- موضوع اين قسمت از زيارت آل ياسين زمان ظهور

و قيام وحكومت امام زمان ( عج ) نيست .

2- موضوع اين قسمت از زيارت آل ياسين دوران رجعت است و زماني است كه ديگر دوران تكليف و اختيار وانتخاب و عمل منقضي گرديده است .

3- اين قسمت از زيارت آل ياسين مصداق آيه 158 سوره انعام مي باشد و مي گويد در دوران رجعت زمان انتخاب و ايمان نيست بلكه زمان جزا و پاداش است . ;

لطفاً اين حديث از امام رضا(ع) كه در منتخب الاثر (صافي) آمده توضيح دهيد لا يري جسمه و لا يسمي باسمه (مهدي(ع) ديده نمي شود به اسم نام برده نمي شود) همچنين حديث مشابهي از امام علي النقي در همين مورد از كمال الدين و تمام النعمه آمده است)
پرسش

لطفاً اين حديث از امام رضا(ع) كه در منتخب الاثر (صافي) آمده توضيح دهيد لا يري جسمه و لا يسمي باسمه (مهدي(ع) ديده نمي شود به اسم نام برده نمي شود) همچنين حديث مشابهي از امام علي النقي در همين مورد از كمال الدين و تمام النعمه آمده است)

پاسخ

در كتاب كافي، ج 1، ص 333 آمده است: سؤال شد از حضرت رضا(ع) در مورد قائم(عج) حضرت فرمودند: جسم او ديده نمي شود و به اسم نام برده نمي شود منظور از ديده نشدن جسم حضرت به رؤيت معرفت است يعني كسي او را به عنوان حجت بن الحسن و امام زمان نمي بيند و الا ممكن است بسياري حضرت را در زمان غيبت ببينند ولي نشناسند.

و اما اين كه حضرت به اسم نام برده نمي شود براساس رواياتي كه در اين زمينه وارد شده برخي بزرگان شيعه بردن نام خاص امام زمان كه همان نام پيامبر است جايز نمي دانند در برابر عده اي اين امر را مخصوص به زمان غيبت صغري دانسته اند كه به جهت تقيه نهي شده است از اين كه نام امام زمان(عج) برده شود ولي در ديگر زمان ها كه تقيه نيست بلا اشكال است مؤيد اين سخن اين كه در برخي جاها از جمله دعاي بعد از سلام علي آل ياسين، تصريح به اسم حضرت شده «اللهم صل علي محمد حجتك في ارضك...» كه اشاره به امام زمان(عج) است.

برخي نيز به جهت احتياط و عمل به روايات نهي از نام بردن در كتاب ها نام حضرت را به اين گونه «م ح م د» مي نويسند.

اينكه حضرت امام جعفر صادق(ع) پيرامون حضرت مهدي(عج) مي فرمايد: «اگر او را درك مي كردم، تمام عمر به خدمت او مي پرداختم» چه مهمي را مي رساند و حضرتش چه منظوري داشته اند؟ (معجم الاحاديث الامام المهدي (عج) جلد 3، صفحه 385).
پرسش

اينكه حضرت امام جعفر صادق(ع) پيرامون حضرت مهدي(عج) مي فرمايد: «اگر او را درك مي كردم، تمام عمر به خدمت او مي پرداختم» چه مهمي را مي رساند و حضرتش چه منظوري داشته اند؟ (معجم الاحاديث الامام المهدي (عج) جلد 3، صفحه 385).

پاسخ

رواياتي از ائمه معصومين(ع) به اين مضمون وارد شده است كه دو امام در يك زمان نخواهند بود مگر اين كه يكي ناطق است و ديگري صامت. يعني اگر در يك عصر دو امام باشد يكي قائم به امور امامت است و ديگري دعوت كننده به همان امام است و در خدمت امام ناطق است. بنابراين شايد اين سخن امام صادق(ع) بيان اين واقعيت باشد كه اگر حضرت در آن زمان باشند امام ناطق امام زمان خواهد بود و امام صادق در خدمت امام زمان خواهد بود.

نكته ديگر اين كه اين روايت به گونه اي اشاره به رتبه و جايگاه بلند و ممتاز امام زمان(عج) دارد.

مبناي مؤلّفان حديثي مصادر مهدويت چه بوده است؟
پرسش

مبناي مؤلّفان حديثي مصادر مهدويت چه بوده است؟

پاسخ

برخي مي گويند: معروف نزد قدما چنين بوده كه هر روايتي در مسائل تاريخي واز آن جمله موضوع مهدويت را بدون بررسي سند آن نقل مي كردند. ولي بعد از آن عصر، حركت جديدي پديد آمد وبين روايات تمييز داده شد، تا زماني كه حركت اصوليين پديد آمد واخبار را به دسته هاي مختلف از قبيل: صحيح، حسن، قوي وضعيف تقسيم نمودند، ولي اين پيشرفت وحركت شامل روايت هاي تاريخي كه از آن جمله روايات مهدويت است، نگرديد...".

{پاورقي . تطور الفكر السياسي، ص 209. پاورقي}

پاسخ:

1 - آنچه از قدماي محدثين اماميه مي دانيم آن است كه آنان نهايت سعي وكوشش واحتياط خود را در جمع ونقل احاديث در كتب خود داشته اند، كه از آن جمله كليني؛ است. او نزد اهل فن حديث، معروف به دقت نظر واحتياط در نقل اخبار است. ونيز مي دانيم كه بزرگاني امثال شيخ طوسي؛ چه اهتمام وافري به شناخت شيوخ روايي خود داشته اند. شخصي مثل شيخ صدوق؛ عادتاً شيوخ خود را مي شناخته ونيز از حالات آنان از ايمان وعدالت آگاهي داشته است، واز كسي كه او را نمي شناخته روايت نقل نمي كرده است.

2 - ما اطمينان داريم كه اين بزرگان به صحت اين گونه روايات كه در باب امامت ومهدويت وارد شده اطمينان كامل داشته اند، ويا لااقلّ به جهت برخي قرائن معتبر كه همراه آنها بوده وموجب جبران ضعف برخي از آنها مي شده، آنها را با اطمينان كامل نقل مي كردند. وگرنه جاي اين سؤال باقي است كه امثال شيخ صدوق وطوسي وديگران چه اهدافي غير از احتجاج واستدلال به آنها، داشته اند. مگر اين نيست كه شيخ صدوق كتابش را

براي رفع حيرت در امر حضرت مهدي (ع) نوشته است؟

3 - تمام يا بيشتر اصول ومنابع اصلي احاديث مهدويت كه در سه قرن اوّل نوشته شده به دست شيخ صدوق، طوسي ونعماني رسيده واز خود به آن كتاب ها استناد داشته اند، ولذا به آن روايات استدلال مي نمودند.

4 - گرچه تقسيم حديث به چهار قسم از اصطلاحات متأخرين است ولي قدماي محدثين از آن جمله شيخ طوسي؛ روش خاصي در قبول خبر داشته اند.

شيخ بهايي بعد از تقسيم حديث به چهار قسم معروف، مي گويد: "اين اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلكه آنان حديث صحيح را به حديثي اطلاق مي كردند كه مقرون به قرائن مورد وثوق واطمينان باشد. واين قرائن انواعي دارد:

الف . وجود حديث در اصول 400 گانه حديثي كه نزد راويان مشهور بوده است.

ب . تكرار حديث در يك يا دو اصل يا بيشتر از اين اصول با سندهاي متعدد ومعتبر.

ج . وجود حديث در اصلي كه انتسابش به يكي از اصحاب ائمه ثابت واجماع اصحاب بر صدق او بوده است.

د . وجود حديث در يكي از كتبي كه بر ائمه عرضه شده وآن حضرات، مصنّف آن كتب را تمجيد نمودند، از قبيل كتاب: عبيداللَّه بن علي حلبي كه بر امام صادق (ع) عرضه شد.

{پاورقي . رجال نجاشي، ص 230. پاورقي}

ه' . وجود حديث در كتبي كه نزد قدما مورد وثوق واطمينان بوده است.

{پاورقي . وسائل الشيعه، ج 30، ص 198ù197. پاورقي}

5 - علماي رجال، مجهول را بر دو نوع تقسيم كرده اند:

الف . مجهول اصصلاحي: وآن به كسي اطلاق مي شود كه تصريح به جهالت او از سوي رجاليون شده باشد.

ب . مجهول لغوي: وآن به كسي اطلاق

مي شود كه وضعيت او معلوم نيست ولذا در كتب رجال از او يادي به ميان نيامده است. تنها قسم اول از جهالت است كه موجب ضعف راوي است، ودر مورد دوم احتياج به بررسي دقيق دارد كه سبب مطرح نشدن او در كتب رجال چيست؟ گاه ممكن است به جهت معروف بودنش درباره او سكوت كرده اند.

{پاورقي . الرواشح، ميرداماد، ص 61ù60. پاورقي}

6 - احتمالي نيز وجود دارد كه بناي قدما بر تمسك به "اصالة الصدق والعدالة" باشد. يعني اصل اولي بر صدق وعدالت راوي است مگر آنكه خلاف آن ثابت شود. ومقصود به آن، همان اصل عدم ويا استصحاب عدم فسق است. به همين جهت است كه ما احتياجي به اثبات عدالت -خواه به معناي ملكه يا حسن ظاهر- نداريم؛ زيرا احراز آن مستلزم تعطيل امور وتضييع بسياري از مصالح است. كمتر كسي است كه بتوان عدالت او را به اثبات رسانيد. اين مطلب مورد تأييد عقلا نيز هست.

7 - براي اثبات اعتبار روايات نبايد تنها اعتبار سندي را مطرح ساخت، بلكه بايد به همه راه ها واسباب اعتبار شخص توجه كرد ودر نظر داشت كه مبناي بسياري از عالمان شيعه، بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان، حجيّت خبر موثوقٌ به است؛ يعني خبري كه از طرق مختلف به آن اطمينان ووثوق حاصل شود.

چرا هيچ يك از امامان عليهم السلام، هويت شخصي حضرت مهدي عليه السلام
اشاره

را بيان نكرده اند؟

پرسش

چرا هيچ يك از امامان عليهم السلام، هويت شخصي حضرت مهدي عليه السلام

را بيان نكرده اند؟

پاسخ

اوّلاً: تا آنجا كه ممكن بود هر يك از معصومين: از حضرت رسول اكرم (ص) گرفته تا امام عسكري (ع) درصدد تشخيص هويّت حضرت مهدي (ع) برآمده اند، همان گونه كه از روايات ذكر شده استفاده شد.

ثانياً: همان گونه كه از بسياري روايات استفاده مي شود موقعيّت حضرت مهدي (ع) از جهت سياسي بسيار خطير بوده است، زيرا حاكمان ظلم وجور از آنجا كه مي دانستند او با ظلم وبي عدالتي در سطح گسترده مقابله مي كند وزمين را پر از عدل وداد خواهد كرد، لذا از ابتدا درصدد مقابله شديد با او برآمده بودند.

به همين جهت، اهل بيت عصمت وطهارت: نيز با احتياط تمام با نشر قضيه ولادت حضرت برخورد مي كردند، تا از طرفي زمينه سازي اعتقاد ولادت آن حضرت رابيان كرده باشند واز طرف ديگر كاري نكنند كه جان آن حضرت در خطر افتد.

آيا اخبار مهدي عليه السلام غامض وپيچيده است؟
پرسش

آيا اخبار مهدي عليه السلام غامض وپيچيده است؟

پاسخ

رواياتي كه از اهل بيت: در مورد حضرت مهدي: وولادت او رسيده، همگي حكايت از شخصي معيّن ومحدود دارد كه متولد خواهد شد، وپس از مدتي طولاني كه در غيبت به سر مي برد ظهور خواهد كرد. لذا مشاهده مي كنيم كه هر يك از امامان به اين نكته اشاره كرده اند كه او چندمين از فرزندانشان است. آنان به موضوع غيبت وانواع آن ومخفي بودن ولادت وحيرت مردم در آن نيز اشاره نموده اند. گرچه بخشي از ابهامات كه جزئي است، مقتضاي طبيعي وضع اختناق سياسي آن عصر بوده است. آيا با اين وضع مي توان ادعا كرد كه موضوع امام مهدي (ع) غامض بوده است.

آيا نصّ متواتر بر امامت امام زمان عليه السلام از امام عسكري عليه السلام رسيده است؟
پرسش

آيا نصّ متواتر بر امامت امام زمان عليه السلام از امام عسكري عليه السلام رسيده است؟

پاسخ

براي اثبات امامت امام زمان (ع) از راه هاي مختلف مي توان وارد شد وبه نتيجه قطعي ومطلوب در اين مسأله رسيد. اين بحث در رابطه با امامت همه امامان مطرح است.

1 - همان گونه كه اشاره شد از طريق امام عسكري (ع) نصوص متعدي صحيح السند در امر امامت فرزندش رسيده است.

2 - اگر چه در باب اصل امامت واينكه زمين هرگز از حجت خالي نيست احتياج به ادله قطعي ويقيني است ولي در بحث اينكه امام بعدي كيست از آن جهت كه موضوع خارجي است خبر واحد صحيح السند كافي است.

3 - همان گونه كه قبلاً نيز اشاره شد نصوص فراوان ودر حدّ تواتر از پيامبر (ص) وهر يك از امامان: در اين رابطه وارد شده است.

4 - همان گونه كه يكي از راه هاي اثبات نبوت، بلكه عمده ترين راه آن، اعجاز است در مورد اثبات امامت نيز از اين راه مي توانيم امامت هر يك از امامان را به اثبات برسانيم، زيرا نصّ خاص از جانب امام قبل بر امام بعد، موضوعيت ندارد بلكه نصّ، راهي براي اثبات امامت امام بعد است.

5 - بر فرض اينكه نصوص وارده درباره برخي از ائمه خبر واحد باشند ولي با قرائن خارجي، كه اين گونه روايات به همراه دارند ما را به قطع واطمينان به مفاد آنها مي رسانند، همانند اقبال شيعه واجماع اصحاب اماميه بر امامت شخص خاص، با در نظر گرفتن اين نكته كه وضعيت خاص سياسي وفشارهاي شديدي كه از ناحيه حكام بني اميه وبني عباس بر شيعيان وپيروان اهل بيت وتابعان آنها وارد مي شد، چنين وضعي را اقتضا داشته

است.

6 - با بررسي تمام جوانب موضوع، اعم از رواياتي كه از امام عسكري (ع) در باب امامت فرزندش امام مهدي (ع) رسيده ونيز رواياتي كه از جانب پيامبر (ص) وهر يك از امامان وارد شده ونيز معجزاتي كه از حضرت مهدي (ع) صادر شده وقرائن خارجي ديگر، پي خواهيم برد كه مسأله امامت حضرت مهدي (ع) از راه تواتر قابل اثبات است.

آيا حديث "لو أدركته لخدمته ايام حياتي" دليل برتري امام زمان عليه السلام بر ساير ائمه است؟
پرسش

آيا حديث "لو أدركته لخدمته ايام حياتي" دليل برتري امام زمان عليه السلام بر ساير ائمه است؟

پاسخ

از امام صادق (ع) نقل است كه در ضمن سخناني فرمود: "...اگر من زمان او -مهدي (ع)- را درك مي كردم در طول زندگاني ام به او خدمت مي كردم".

مقصود از اصلاح امر حضرت مهدي عليه السلام در يك شب چيست؟
پرسش

مقصود از اصلاح امر حضرت مهدي عليه السلام در يك شب چيست؟

پاسخ

مطابق روايات شيعه وسنّي، خداوند متعال امر حضرت مهدي (ع) را در يك شب اصلاح خواهد كرد؛

ابوبصير از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "خداوند عزّوجلّ امر او را در يك شب اصلاح خواهد نمود".

ونيز از امام حسين (ع) نقل است كه فرمود: "قائم ما اهل بيت [كسي است كه] خداوند متعال امر او را در يك شب اصلاح وآماده خواهد نمود".

ابن ماجه از امام علي (ع) نقل كرده كه رسول خدا (ص) فرمود: "مهدي از ما اهل بيت است كه خداوند (امر) او را در يك شب اصلاح وآماده خواهد نمود".

{پاورقي . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1376. پاورقي}

مقصود به اصلاح امر حضرت در يك شب آن است كه مقدمات نصر وپيروزي را در اسرع وقت، ودر يك شب فراهم كرده واو را مأمور به ظهور خواهد نمود. واولين اقدامي كه براي او خواهد نمود اجتماع اصحاب خاص آن حضرت است.

ولي چيزي كه باقي مي ماند اينكه چگونه امر حضرت در يك شب اصلاح وآماده مي شود در حالي كه مطابق روايات، گروهي همانند جيش سفياني ودجال وديگران به مبارزه با او خواهند پرداخت.

اولاً: ممكن است مقصود از "يك شب" كه در روايات آمده كنايه از سرعت اصلاح امر امام زمان (ع) باشد.

ثانياً: ممكن است مقصود از اصلاح امر حضرت (ع) پيروزي در يك شب باشد.

ثالثاً: ممكن است مقصود از اصلاح امر حضرت، تنها مقدمه سازي براي اعلان ظهور باشد، گر چه پيروزي نهايي به طول انجامد.

رابعاً: از آنجا كه معارضه با مخالفان به سرعت وبا اعجاز انجام مي گيرد، لذا تعبير به يك شب شده

است.

امام زمان عليه السلام "يأتي بدين جديد" يعني چه؟
پرسش

امام زمان عليه السلام "يأتي بدين جديد" يعني چه؟

پاسخ

پاسخ اول

1- ظاهر روايات آن است كه امام زمان (ع) بعد از ظهور به علم خود در هر واقعه اي حكم مي كند نه به بيّنه، بر خلاف آنچه كه امامان سابق بر او انجام مي دادند. شيخ مفيد؛ در كتاب المسائل مي گويد: "امام (ع) مي تواند به علم خود حكم كند همان طوري كه به ظاهر شهادت ها نيز مي تواند چنين كند وهر گاه شهادت را باطل ببيند بر علم خود حكم خواهد كرد...".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 26، ص 177. پاورقي}

علامه مجلسي؛ در "مرآة العقول" مي فرمايد: "واين اختلاف در سيره اهل بيت: از قبيل نسخ نيست تا كسي اشكال كند كه بعد از پيامبر نسخي نيست، بلكه يا به اعتبار تقيه در برخي موارد است ويا به جهت اختلاف اوضاع واحوال در زمان ها است...".

{پاورقي . مرآة العقول، ج 4، ص 301. پاورقي}

2 - از آنجا كه وظيفه امام زمان (ع) بعد از ظهور پر كردن زمين از عدل وداد است، لذا طبيعي است كه به واقع حكم نمايد تا اينكه حقوق به صاحبان اصلي اش باز گردد، ومقتضاي آن اين است كه حضرت به علم خود كه از جانب خدا به او الهام شده حكم نمايد، واين همان حكم داوود است.

3 - حكم حاكم به علمش، بدون اتكا بر بيّنه وقسم، نه تنها مورد اتفاق علماي شيعه است بلكه برخي از علماي اهل سنّت نيز آن را جايز شمرده اند.

ابن قدامه مي گويد: "...از احمد بنابر نقلي شنيده شده كه حكم حاكم به علمش جايز است، واين قول ابويوسف وابوثور ورأي دوم شافعي واختيار مزني است، زيرا پيامبر (ص) در موردي كه ذكر مي كند بدون

بيّنه واقرار وتنها با علم به گفتار مدعي حكم صادر كرد.

آن گاه مي گويد: حاكم كه به قول دو گواه حكم مي كند به جهت غلبه بر ظن اوست، پس در مورد علم وقطع، اولي به جواز حكم است.

وديگر اينكه حاكم مي تواند در تعديل وجرح شهود به علم خود عمل كند، پس در ثبوت حقّ به طريق اولي مي تواند به علم خود حكم نمايد".

{پاورقي . المغني، ج 11، ص 401. پاورقي}

نتيجه اينكه: هيچ استبعادي ندارد كه حضرت مهدي (ع) در قضايا به علمي كه از جانب خداوند به او الهام شده حكم نمايد.

پاسخ دوم

در بين برخي از مردم اين مطلب زياد مطرح مي شود كه حضرت مهدي (ع) هنگام ظهور، دين جديدي را عرضه مي كند، در حالي كه ما مي دانيم مطابق نصّ قرآن، پيامبر اسلام، خاتم انبيا ودين او نيز خاتم اديان است.

با مراجعه به مصادر حديثي پي خواهيم برد كه چنين تعبيري در مجامع حديثي وجود ندارد وتنها تعبيراتي مي بينيم كه ممكن است كسي از مجموعه آنها چنين استنباط كند كه حضرت (ع) دين جديدي را مي آورد، لكن در جاي خود هر يك از اين تعبيرات را مورد بررسي قرار خواهيم داد.

طبيعت هر نهضت وقيام وانقلابي، گرچه تجديد نظر كردن در برنامه هاي گذشته بوده ودرصدد پياده كردن امري جديد است، زيرا نوآوري از اركان هر نهضت به شمار مي آيد، ولي اين بدان معني نيست كه از اصول اوّلي شريعت دست برداشته شود؛ زيرا حضرت، محيي الشريعه است ودرصدد احياي همان شريعت جدّ خود مي باشد، گرچه ممكن است آن را با اسلوب جديدي پياده نمايد.

اين مطالب هنگامي بيشتر روشن مي شود كه به نكات زير توجه شود:

1 - مطابق برخي

روايات، بخشي از احكام به جهت نبود شرايط ومقتضيات در عصر معصومين بيان نشده وتنها علمش نزد اهل بيت: باقي مانده است، ودر عصر ظهور، آن احكام بيان خواهد شد.

2 - بخشي از احكام به جهت ضايع شدن كتاب ها واحاديث تلف شده وبه دست ما نرسيده است كه قطعاً نزد امام زمان (ع) موجود است ودر عصر ظهور آنها را بيان كرده وبه اجرا خواهد گذاشت.

3 - در عصر غيبت به جهت دوري از امام معصوم، علما وفقها مأمور به اخذ وظيفه از ادله اي هستند كه غالب آنها ظنّي است ودر نتيجه، احكامي كه استخراج مي شود احكام ظاهري است نه واقعي، گر چه در عصر غيبت مأمور به عمل به آنها هستيم، ولي در عصر ظهور توسط امام زمان (ع) احكام واقعي عرضه مي شود.

4 - در طول تاريخ اسلام برخي از احكام كمتر به آنها عمل شده ويا اصلاً در جامعه بيان نشده است همانند گرفتن جزيه با خفّت وخواري از اهل ذمّه در ممالك اسلامي، كه به طور حتم اين گونه احكام در عصر ظهور به اجرا در خواهد آمد.

5 - تا عصر ظهور ديدگاه وسطح فكر وتعقل مردم بسيار بالا رفته وآمادگي وقابليت هايي فوق العاده در فهم معارف ديني خواهد يافت، كه در نتيجه احتياج به پاسخ گويي با انحاي مختلف به اين خواسته ها است.

امام زمان عليه السلام "يأتي بسلطان جديد" يعني چه؟
پرسش

امام زمان عليه السلام "يأتي بسلطان جديد" يعني چه؟

پاسخ

از امام باقر (ع) وارد شده كه فرمود: "به خدا سوگند! گويا نظر مي كنم به مهدي بين ركن ومقام كه با مردم به... سلطان جديد از آسمان بيعت مي كند".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 230، ح 96. پاورقي}

در اين عنوان احتمالاتي وجود دارد:

1 - اينكه مقصود از سلطان جديد، اسلوب وروش جديد در اداره حكومت وشؤون اجتماع باشد كه بشريّت نظير آن را در هيچ نوع از حكومت ها ودولت ها نديϙǠاست؛ حكومتي در Әט͠كل جامعه بشري به تمام معنا اسلامي ومطابق با تمدن وپيشرفت بشري.

2 - اينكه مقصود سلطنتي است كه نسبت به سلطنت ها وحكومت هاي سابق بر خود جديد است، ولي تجديدكننده حكومت وسلطنت رسول خدا (ص) در عصر خلافتشان مي باشد.

امام زمان عليه السلام به "امر جديد" قيام مي كند يعني چه؟
پرسش

امام زمان عليه السلام به "امر جديد" قيام مي كند يعني چه؟

پاسخ

امام باقر در روايتي مي فرمايد: "...هر گاه كه مهدي خروج كند به امر جديد و... قيام خواهد نمود".

{پاورقي . همان. پاورقي}

درباره اين عنوان چند احتمال وجود دارد:

1 - مقصود از "امر جديد" طلب جديد است كه شامل طلب فعل وطلب ترك مي شود، يعني مجموعه اي از احكام جديد يعني از آنجا كه حضرت به واقع حكم مي كند، لذا در حقيقت به امر جديد قيام كرده است.

2 - مقصود از "امر جديد" روش وبرنامه فكري وعقيدتي جديد با روش هاي نوين است كه در برخي از روايات به آن اشاره شده است.

3 - مقصود از "امر جديد" امارت، خلافت وامامت باشد، همان گونه كه در آيه "اولي الأمر" به آن اشاره شده است. واز آنجا كه امارت وخلافت حضرت (ع) با ساير خلافت ها متفاوت است لذا نسبت به آنها جديد به حساب مي آيد.

امام زمان عليه السلام "يأتي بقضاء جديد" يعني چه؟
پرسش

امام زمان عليه السلام "يأتي بقضاء جديد" يعني چه؟

پاسخ

در روايتي از امام باقر (ع) روايت شده كه فرمود: "...هر گاه قائم آل محمّد خروج كند به سنت جديد وقضاوت جديد قيام خواهد نمود".

{پاورقي . همان، ص 348، ح 99. پاورقي}

در اينكه مقصود حضرت از قضاوت جديد در عصر ظهور به توسط حضرت چيست دو احتمال وجود دارد:

1 - مقصود، خطوط جديد با برنامه هاي بسيار متنوع وپيشرفته براي بشر در عصر ظهور است.

2 - مقصود داشتن اسلوب جديد در قضاوت وفصل خصومت بين مردم است، همان گونه كه در روايات به آن اشاره شده كه حضرت به حكم داوود عمل خواهد نمود ودرخواست بيّنه ودو شاهد عادل نمي كند.

امام زمان عليه السلام "يأتي بسنة جديدة" يعني چه؟
پرسش

امام زمان عليه السلام "يأتي بسنة جديدة" يعني چه؟

پاسخ

در روايتي از امام باقر (ع) مي خوانيم كه فرمود: "...هر گاه مهدي خروج كند به امر جديد وكتاب جديد وسنت جديد... قيام خواهد كرد".

{پاورقي . همان، ج 52، ص 230، ح 96. پاورقي}

با آنكه مطابق برخي روايات پيامبر اكرم (ص) فرمود: "سنت مهدي همانند سنت من است".

{پاورقي . همان، ج 51، ص 73، ح 19. پاورقي}

در پاسخ اين سؤال مي توان گفت: چون حضرت از طرفي به واقع حكم مي كند، ونيز حكومت او در سطح گسترده وعالمي است، وبشر نيز در عصر ظهور به مستواي عالي فكري وپيشرفت عقلاني رسيده است، لذا روش حكومتي واسلوب خاص او در حكومت داري با ديگر روش ها فرق مي كند، گر چه نسبت به اصول وچهارچوب احكام اسلامي با سنت رسول خدا (ص) فرقي ندارد.

همچنين ممكن است مقصود آن باشد كه سنت وروش حكومتي حضرت نسبت به روش هاي مردمي كه قبل از حكومت حضرت بوده اند جديد به حساب مي آيد.

آيا امام مهدي عليه السلام قيام كننده به كتاب جديد است؟
پرسش

آيا امام مهدي عليه السلام قيام كننده به كتاب جديد است؟

پاسخ

ابوبصير از امام صادق (ع) نقل مي كند كه فرمود: "... واللَّه لكأنّي أنظر إليه بين الركن والمقام يبايع الناس علي كتاب جديد ..."؛ "به خدا سوگند! گويا نظر مي كنم به مهدي در بين{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 294، ح 42. پاورقي}

ركن ومقام كه با مردم بر كتاب جديد بيعت مي كند...".

در اين تعبير احتمالاتي وجود دارد:

1 - مقصود، آوردن قرآن جديد باشد، كه قطعاً اين احتمال باطل است، زيرا امت اسلامي اتفاق دارند بر اينكه در قرآن نقصان وزيادتي ايجاد نشده ونخواهد شد.

2 - مقصود اين باشد كه حضرت (ع) قرآن را آن گونه كه در عصر رسول خدا (ص) بوده مي آورد. يعني آن را با تقديم وتأخير درآيات مي آورد، اين احتمال با قول به اينكه قرآن به امر رسول خدا (ص) تدوين شده سازگاري ندارد.

3 - ممكن است كه مراد همان قرآني باشد كه علي بن ابي طالب (ع) تدوين كرده است، قرآني كه متنش همين قرآن موجود است ولي با بيان شأن نزول، تفسير برخيآيات، ذكر ناسخ ومنسوخ، عام وخاص، مطلق ومقيّد وبرخي خصوصيات ديگر. اين احتمال به واقع نزديك تر است.

امام باقر (ع) فرمود: "إذا قام قآئم آل محمّد ضرب فساطيط ويعلم الناس القرآن علي ما أنزل اللَّه عزّوجلّ فأصعب ما يكون علي من حفظه اليوم، لأنّه يخالف فيه التأليف"؛ "هنگامي كه قائم{پاورقي . ارشاد مفيد، ص 344. پاورقي}

آل محمّد قيام كند خيمه هايي برپا مي شود ومردم قرآن را آن گونه كه خداوند عزّوجلّ نازل كرده فرا مي گيرند، واين امر براي كساني كه قرآن را امروز حفظ كرده اند بسيار دشوار خواهد بود؛ زيرا با آنچه كه

الفت داشته واز قرآن مأنوس بوده اند مخالفت ومغايرت دارد."

4 - ممكن است كه مقصود از "كتاب جديد" معارف ومفاهيم بلند ووالايي است كه امام ازآيات برداشت كرده وبه مردم عرضه مي كند، معاني اي كه براي آنان تازگي دارد وگويا كتابي با مفاهيمي جديد آورده است.

مفاد روايات در مورد مدت حكومت حضرت مهدي عليه السلام چيست؟
پرسش

مفاد روايات در مورد مدت حكومت حضرت مهدي عليه السلام چيست؟

پاسخ

روايات در اين زمينه بر دو دسته اند:

الف. رواياتي كه دلالت دارند بر اينكه مدت بقاي حكومت حضرت، ده سال يا كمتر است. اين قول مشهور بين علما بوده، غالب رواياتش در مصادر اهل سنّت يافت مي شود.

ب. برخي روايات ديگر دلالت دارد بر اينكه مدت حكومت حضرت بيش از ده سال است.

رواياتي از نوع اول

1 - ابوداوود به سندش از ابوسعيد خدري از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "مهدي از من است... وهفت سال حكومت خواهد كرد". {پاورقي . سنن ابي داوود، ج 2، ص 422. پاورقي}

2 - ترمذي به سند خود از ابوسعيد خدري از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده كه فرمود: "همانا در ميان امّتم مهدي است كه خروج خواهد كرد ودر مدت پنج يا هفت يا نه سال حكومت خواهد نمود".

{پاورقي . صحيح ترمذي، ج 3، ص 343. پاورقي}

رواياتي از نوع دوم

1 - قندوزي حنفي از حذيفة بن يمان نقل كرده كه رسول خدا (ص) فرمود: "مهدي مردي از اولاد من است... بيست سال حكومت خواهد نمود". {پاورقي . ينابيع المودة، ص 537. پاورقي}

2 - سيوطي به سندش از امام علي (ع) نقل كرده كه فرمود: "مهدي در مدت سي يا چهل سال متولّي امر مردم خواهد شد". {پاورقي . الحاوي للفتاوي، ص 155. پاورقي}

3 - شيخ طوسي به سندش از جابر از امام باقر (ع) در حديثي نقل مي كند كه به حضرت عرض كردم: چه مدت قيام حضرت در جهان طول خواهد كشيد؟ حضرت فرمود : "نوزده سال". {پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 286. پاورقي}

4 - ونيز به سندش از ابن ابي يعفور نقل

كرده كه امام صادق (ع) فرمود: "حكومت قائم از ما نوزده سال وچند ماه خواهد بود".

{پاورقي . همان، ص 181. پاورقي}

5 - ونيز از عبدالكريم خثعمي نقل مي كند كه به امام صادق (ع) عرض كردم: مدت حكومت قائم (ع) چه مقدار است؟ حضرت فرمود: "هفت سال، خداوند روزها وشب ها را طولاني خواهد كرد به حدّي كه يك سال از سال هاي او به مقدار ده سال از سال هاي شما است. لذا مدت حكومت آن حضرت هفتاد سال از سال هاي شما خواهد بود".

{پاورقي . همان، ص 432. پاورقي}

ونيز به سندش از ابي الجارود از امام باقر (ع) نقل كرده كه فرمود: "همانا قائم سيصد ونه سال حكومت خواهد نمود همان گونه كه اهل كهف در غارشان درنگ كردند، زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد، آن گونه كه پر از ظلم وجور شده باشد".

{پاورقي . همان، ص 283. پاورقي}

چند حديث درباره ي امام زمان(عج) بيان نمائيد؟
پرسش

چند حديث درباره ي امام زمان(عج) بيان نمائيد؟

پاسخ

در پاسخ شما چند حديث آورده ترجمه مي كنيم

1. عن اميرالمؤمنين عليه السلام المنتظر لامرناكالمتشحط بدمه في سبيل الله.

ترجمه: از امير مؤمنان روايت است: كسي كه منتظر امر (حكومت عدل) ما باشد (و در اين راه از تلاش و پايداري و انجام وظيفه باز نايستد) مانند كسي است كه در راه خدا بخون خويش در غلطيده باشد(1).

2. يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفواالهدي علي الهوي و يعطف الراي القرآن اذا اعظفوا القرآن علي الراي.

ترجمه: (آن گرامي براي تحقق بخشيدن به حكومت عدل جهاني) رغبت ها و تمايلات را بر محور هدايت به گردش مي آورد آنگاه كه مردم هوسهاي خويش را محور قرار داده هدايت الهي را به دور آن بگردانند.

و قرآن را وسيله ي سنجش آراء و انديشه ها قرار خواهد داد آنگاه كه مردم قرآن را بر محور انديشه ي خويش به گردش درآورند.

1) احتحاج طبرسي، ج 2، ص 323.

اينكه قرآني مي آورد كه با اين قرآن فرق دارد يعني چه؟
پرسش

اينكه قرآني مي آورد كه با اين قرآن فرق دارد يعني چه؟

پاسخ

درباره ي قرآني كه امام زمان (عج) مي آورد سؤال كرديد قرآني كه امام زمان (عج) مي آورد با اين قرآن هيچ تفاوتي ندارد جز اينكه آن قرآن همراه با تفسير و تأويل آيات است بدين لحاظ كه طبق روايات معتبر فقط حضرت علي عليه السلام كاتب خصوصي پيامبر اكرم بودند با اينكه كاتبان عمومي نيز وجود داشتند حضرت پيامبر اكرم، بر آيه اي را كه جبرئيل نازل مي كرد به حضرت علي عليه السلام املاء مي فرمودند و آن چه كه پيرامون آن آيه بود مانند تفسير و توضيح و... حضرت علي عليه السلام به دستور پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مي نوشتند كه در روايت آمده است كه مجموع آن به طول 70زارع مي شد. بعد از وفات رسول اكرم صلي الله عليه وآله حضرت علي عليه السلام آن را عرضه كردند و جواب شنيدند كه حسبنا كتاب الله يعني ما نيازي به اين كتاب ندرايم و كتاب خداوند براي ما كفايت مي كند. حضرت علي عليه السلام هم فرمودند ديگر اين كتاب را نخواهيد ديد و اين كتاب كه به كتاب جامعه معروف است پس از حضرت در نزد فرزندان معصومش باقي ماند و اكنون در نزد حضرت ولي عصر(عج) مي باشد كه با ظهور آن حضرت اين كتاب بر مؤمنين عرضه شده و با مضامين آن عمل مي شود. و اين همان است كه پنداشتند حضرت قرآني جديد مي آورد در حالي كه حضرت همان قرآن را با تفسير و توضيح و بيان حكمتها و فلسفه هاي آن و فروعات آن... مي آورند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

دعاي ندبه

چند موضوع از دعاي ندبه اختصاص به حضرت مهدي عج) دارد؟

پرسش

چند موضوع از دعاي ندبه اختصاص به حضرت مهدي عج) دارد؟

پاسخ

دعاي ندبه، يكي از دعاهاي جالب و پر معنا است. از نظر فصاحت بسيار فصيح و روان و حساب شده و متين است و از نظر محتوا يك دعاي عقيدتي، سياسي و در عين حال پر احساس و عاطفي است. در آغاز دعا نخست اشاره اي به فلسفه بعثت پيامبران، سپس اشاره كوتاهي به تاريخچه آنان و مقامات مختلف هر يك، و سپس به طور مشروح تر بحثي از قيام پيامبر اسلام و مقامات آن بزرگوار، بعد به طور مشروح خلافت بلافصل اميرمؤمنان علي(ع) با دلايل ومدارك زنده و قاطعي از آيات و رواياتي كه مورد قبول همه فِرَق اسلامي است، مورد بحث قرار گرفته، به علت هاي قيام جمعي از افراد شقاوت پيشه بر ضد اهل بيت و خاندان پيغمبر و شهادت و كشتار و تبعيد آنان، سپس به دعوت امامان اشاره رفته است، به طوري كه قلوب را كاملاً متوجه قيام مهدي عج) مي نمايد. از آن پس با لحني عاشقانه و آميخته با هيجان خاص روحي و عميق ترين احساسات انساني خطاب به حضرت ولي عصر عج) مي شود و ضمن ابراز اشتياق شديد به قيام حضرتش برنامه اصلاحي و انقلابي او تشريح مي گردد.

قسمت عمده و اساسي دعاي ندبه به وجود نوراني و با بركت امام زمان عج) اختصاص دارد كه شيعيان

با آن امام بزرگوار ارتباط برقرار مي كنند و در حق اش دعا مي نمايند و درخواست تعجيل در ظهورش را مي كنند.

در دع_اى ن_دب_ه ب_ه اين مساله اشاره شده است كه مى پرسد : نمى دانم كدام سرزمين تو را در بر گ_رفته است ؟ قرارگاهت كجاست ؟ در كوه رضوى يا ذى طوى 000 ؟ نمى دانم در اين دعا چرا س_راغ حضرت مهدى را در ذى طوى و كوه رضوى مى گيرند كه جايگاه محمد حنفيه ( امام زمان

پرسش

در دع_اى ن_دب_ه ب_ه اين مساله اشاره شده است كه مى پرسد : نمى دانم كدام سرزمين تو را در بر گ_رفته است ؟ قرارگاهت كجاست ؟ در كوه رضوى يا ذى طوى 000 ؟ نمى دانم در اين دعا چرا س_راغ حضرت

مهدى را در ذى طوى و كوه رضوى مى گيرند كه جايگاه محمد حنفيه ( امام زمان فرقه كيسانيه ) است كه معتقدند در اين كوه ازانظار مخفى شده و از آنجا ظهور خواهد نمود . م_ط_العه دقيق متن دعاى ندبه كه از ائمه ما به تصريح و ترتيب نام نمى برد و پس از حضرت امير ك_ه ب_ه ت_ف_صيل از مناقب و فضايل وى سخن مى گويد ناگهان و بى واسطه به امام غايب خطاب مى كند , باز اين سوال را بيشتر در ذهن طرح مى كند .

پاسخ

دعاى ندبه بحق , يكى از دعاهاى جالب و پر معنى است . از ن_ظ_ر ف_ص_احت بسيار فصيح وروان و حساب شده و متين است و از نظر محتوا بايد گفت يك دع_اى علمى , انقلابى ,عقيدتى و سياسى و در عين حال پر احساس و عاطفى است و اگر درست ب_ه م_ف_هوم آن آگاهى حاصل گردد مى تواند منبع الهامبخشى براى مبارزات اجتماعى و بر ضد ظلم بوده باشد ( البته به شرط آگاهى , نه به صورت تخدير ) . در آغ_از دع_ا ن_خ_ست اشاره اى به فلسفه بعثت پيامبران و سپس اشاره كوتاهى به تاريخچه آنان و م_ق_امات مختلف هر يك و سپس بطور مشروح تر بحثى از قيام پيامبراسلام صلى اللّه عليه و آله و س_ل_م و م_ق_امات آن بزرگوار و بعد بطور مشروح خلافت بلافصل اميرمومنان على عليه السلام با دلاي_ل و م_دارك زنده و قاطع از آيات ورواياتى كه مورد قبول همه فرق اسلامى است مورد بحث ق_رار گرفته و به علل قيام جمعى از امت بر خلاف اهل

بيت و خاندان پيغمبر و شهادت و كشتار و ت_ب_ع_ي_د آن_ان وس_پس به دعوت امامان يكى بعد از ديگرى اشاره شده است , بطورى كه قلوب را ك_ام_لامتوجه به قيام مهدى (عج ) مى نمايد و از آن پس با لحنى عاشقانه و آميخته با هيجان خاص روح_ى و ع_م_ي_قترين احساسات انسانى , خطاب به ولى عصر (عج ) مى شود و ضمن ابرازاشتياق ش_ديد به قيام حضرتش , برنامه اصلاحى و انقلابى او تشريح مى گردد و بعد باچند نيايش زنده و موثر دعا پايان مى پذيرد . اي_ن از نظر محتويات دعا , اما اين كه بعضى پنداشته اند كه اين دعا شباهتى باعقايد كيسانيه دارد كاملا مردود است و قبلا لازم است چند جمله كوتاه در معرفى مذهب كيسانيه ذكر كرده و سپس ش_واهد رد پندار بالا را از خود دعا استخراج كنيم : كيسانيه آنچنان كه در كتب عقايد و مذاهب آم_ده است , يك فرقه شيعه چهارامامى بودند كه پس از حضرت على و امام حسن و امام حسين - ع_ل_ي_ه_م ال_س_لام - ب_ه امامت محمد حنفيه عقيده دارند و گفته مى شود علت اين كه آنها را ك_ي_س_انيه مى نامند اين است كه يكى از هوا خواهان سر سخت اين مذهب شخصى به نام كيسان ب_ود كه خود را از علاقمندان على عليه السلام معرفى مى كرد و بعضى هم كيسان رااز القاب مختار بن ابى عبيده مى دانند و او را از پيروان اين مذهب ذكركرده اند . گرچه كيسانيه خود منشعب به شعبه هايى شده اند ولى شعبه مشهور آنها عقيده دارند كه محمد حنفيه هم اكنون

زنده است و در كوه رضوى در اطراف مدينه در نقطه دور افتاده اى زندگى مى كند و خداوند آب آشاميدنى و عسلهاى كوهى در اختيار اوقرار داده و مهدى منتظر اوست . گفته مى شود كثير شاعر معروف عرب از پيروان اين فرقه است و در اشعارش چنين مى گويد :الا ان الائم_ه م_ن قريش ولاه الحق اربعه سواءعلى و الثلاثه من بنيه هم الاسباط ليس بهم خفاءو س_ب_ط لا يذوق الموت حتى يقود الخيل يقدمها الولاءيغيب لا يرى فيهم زمانا برضوى عند عسل و ماءشاعر در اين اشعار عدد ائمه را چهار نفر - على عليه السلام و سه فرزندش - ذكرمى كند و سپس به غيبت محمد بن حنفيه در كوه رضوى اشاره مى نمايد . امروز اين فرقه كمتر پيروان شناخته شده اى دارد و غالبا نام آنها را در كتب تاريخ اديان مى يابيم . اك_ن_ون ب_ه اصل سخن باز گرديم :دعاى ندبه با صراحت تمام مذهب كيسانيه را نفى مى كند و با ع_ق_اي_د ش_ي_ع_ه اثنى عشرى كاملا منطبق است زيرا :

1 - در سه جمله از دعاى ندبه درباره نسب ح_ض_رت مهدى (عج ) مى خوانيم و ابن خديجه الغراء و ابن فاطمه الكبرى و جدته الصديقه ال_ك_ب_رى ف_اط_م_ه ب_ن م_حمدصلى اللّه عليه و آله و سلم يعنى او از فرزندان خديجه و فاطمه - عليهماالسلام است . در ح_ال_ى ك_ه محمد بن حنفيه هيچ گونه نسبتى با خديجه و حضرت فاطمه دخت پيامبر اسلام ندارد , چه اين كه مادرش خوله حنفيه , دختر جعفر بن قبس بود ,نه ارتباطى با خديجه داش_ت و نه با فاطمه

زهرا - عليهماالسلام - با اين حال جاى تعجب است كه كسى براى دعاى ندبه شباهتى به عقايد كيسانيه قائل گردد , اگر فرضاكلمه رضوى ايجاد شبهه اى كند ( كه خواهيم ديد نمى كند ) اين سه جمله صريح ,هرگونه شبهه اى را مى تواند برطرف سازد .

2 - در اين دعا بعد از جمله اين ابناء الحسين مى خوانيم صالح بعد صالح وصادق بعد صادق اين السبيل بعد السبيل , اين الخيره بعد الخيره , اين الشموس الطالعه , اين الاقمار المنيره , اين الانجم ال_زاهره , اين اعلام الدين و قواعدالعلم اين بقيه اللّه ; كجا هستند فرزندان امام حسين عليه السلام ص_ال_ح_ى پ_س ازصالح ديگر و راستگويى پس از راستگوى ديگر , كجا هست راه به سوى خدا پس ازدي_گ_رى , ان_تخاب شده اى ( از سوى خدا ) پس از ديگرى , كجا هستند خورشيدهاى درخشان و م_اههاى تابان و ستارگان فروزان و پرچمهاى آيين حق و پايه هاى علم و دانش سپس جمله را به ص_ورت م_ف_رد آورده و م_ى گويد : كجاست آن كسى كه خدا او را ذخيره كرده است 000 ؟ اين جمله هاى مكرر به روشنى مى گويد بعد از امام حسين عليه السلام امامان متعددى بودند كه يكى پس از ديگرى براى اصلاح امت و دعوت به سوى خدا و بسط علم و دانش قيام كردند تا مى رسد به آخرين ذخيره الهى و او را به صورت مفرد بيان كرده است . ب_ا اي_ن ح_ال آي_ا مى توان شباهتى براى دعاى ندبه با عقايد كيسانيه - آنها كه نه براى فرزندان امام ح_س_ين

عليه السلام منصبى قائل هستند و نه غير از محمد بن حنفيه امامان ديگرى را به رسميت م_ى ش_ناسند - پيدا كرد ؟آيا جاى تعجب نيست كه گفته شود پس از ذكر ولايت على عليه السلام م_طلب بريده شده وامامان وسط ناديده گرفته شده اند و تنها سخن از مهدى به ميان آمده و اين م_ناسب عقيده فرقه كيسانيه است آيا اين ده جمله پى در پى درباره امامان ديگر به خاطراين كه اس_م_ش_ان صريحا برده نشده , كافى به نظر نمى رسد ؟ آيا براى نفى عقايدكيسانيه ده جمله كم اس_ت ؟

3 - در ج_م_ل_ه ه_اى بنفسى انت من مغيب لم يخل منا بنفسى انت من نازح ما نزح عنا خطاب به ولى عصر (عج ) مى گوييم : جانم به فدايت كه پنهانى ولى از ما خالى نيستى و دورى هستى كه از ما جدا نيستى 000 . در اي_ن دو ج_م_ل_ه م_ه_دى (ع_ج ) را در م_يان خود و نزديك به خود معرفى مى كنيم و اين خود م_ى رس_ان_د ك_ه غ_يبت او به اين معنى نيست كه همچون يك موجود نامريى و در مكان خاصى از چ_ش_مها پنهان باشد , بلكه به صورت ناشناس در اجتماعات رفت و آمد دارد ومحل ثابتى براى او وجود ندارد .

4 - از آن_چ_ه در ب_الا گفتيم روشن شد كه فقرات اين دعا يكى پس از ديگرى عقيده فرقه خرافى كيسانيه را نفى مى كند و با عقيده شيعه اثنى عشرى كاملا منطبق است . ت_نها چيزى كه باقى مى ماند وجود كلمه رضوى در يكى از جمله هاى اين دعاست كه نكته آن با

مراجعه به مدارك و منابع اسلامى روشن مى گردد . ت_وض_ي_ح اي_ن كه : ياقوت حموى بغدادى نويسنده معروف در كتاب معجم البلدان درباره رض_وى چ_ن_ين مى نويسد : رضوى 000 كوهى است در اطراف مدينه و رضوى ( بر وزن رجبى ) م_ن_س_وب ب_ه آن راگ_وي_ن_د , پ_ي_غمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم درباره اين كوه فرمود : رضوى كوهى است كه خدا از آن راضى و خشنود است . سپس بعد از نام بردن از كوههاى مقدس ديگر در ذيل كلام خود مى گويد : عرام بن اصبع سلمى گ_ف_ت_ه است : رضوى كوهى است كه از ينبع يك روز فاصله دارد ودر هفت منزلى مدينه است و يكى از كسانى كه اين كوه را سير كرده به من اطلاع دادكه آب فراوان و درختان بسيار دارد و اين همان كوهى است كه طايفه كيسانيه مى پندارند محمد بن حنفيه در آن اقامت دارد و زنده است . و ام_ا ذى ط_وى كه بعد از كوه رضوى در دعاى ندبه آمده , يكى از كوههاى اطراف مكه است كه در راه تنعيم قرار دارد و يك فرسخ از مكه فاصله دارد و ازآنجا خانه هاى مكه ديده مى شود . در روايتى از امام باقر عليه السلام وارد شده كه : حضرت قائم از طريق ذى طوى وارد سرزمين مكه م_ى شود و نخست با مجاهدانى به تعداد مجاهدان بدر ( نخستين برخورد اساسى اسلام و كفر ) به كنار خانه كعبه مى آيد و پرچم انقلاب و پيروزى رادر آنجا برمى افرازد . از آنچه در بالا گفته شد

, نتيجه مى گيريم كه رضوى از كوههاى مقدس بوده و درروايات پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم آمده است ( مقدس بودن يك سرزمين يا يك كوه يا مثلا حجر الاسود به خ_اطر جبهه هاى تاريخى و حوادث مهمى است كه در طول تاريخ بشر براى آنها گذشته و مربوط به صحنه هاى فداكارى مردان خداست كه به خود ديده است ) . ب_ن_اب_راين كوه رضوى پيش از آنكه در عقايد كيسانيه نقشى پيدا كند در سخنان پيامبروارد شده اس_ت , ب_لكه شايد انتخاب اين كوه از طرف كيسانيه براى عقايد خود به خاطر همان قداست آن بوده تا رنگ قداست به معتقدات باطل خود بدهند . ب_ا اي_ن ح_ال اگر رضوى در دعاى ندبه آمده , آن را بايد به ريشه اصلى كه در گفتارپيامبر است برگردانيم نه به عقيده كيسانيه كه جنبه فرعى دارد . ش_اه_د ديگر اين سخن ذكر كوه ذى طوى كه در نزديكى مكه است مى باشد زيرا ذى طوى به ه_ي_چ وج_ه دخالتى در عقايد كيسانيه ندارد و از همه گذشته كلمه ام غيرهااست - يعنى غير اي_نها - كه در دعاى ندبه آمده و اين خود دليل بر اين است كه حضرت مهدى (عج ) بر خلاف پندار ك_ي_س_ان_يه محل خاصى ندارد و در شهرها و كوهها و نقاطمختلف جهان ممكن است رفت و آمد داشته باشد و همچون جدش پيامبر صلى اللّه عليه وآله و سلم كه گاهى در جبل النور و غار حرا و زم_ان_ى در ك_نار خانه كعبه و زمانى در ميان مردم مكه يا مدينه بود , حضرت مهدى (عج )

نيز در نقاط مختلفى ممكن است به سر برد و گاهى نيز در ميان ما بوده باشد . م_ا ام_ي_دواريم در آينده كسانى كه مى خواهند به اين گونه مسائل خرده گيرى كنندبراى اثبات ح_سن نيت خود قبلا آن را با جمعى از متخصصان و اهل فن كه عمرى درمباحث اسلامى زحمت ك_ش_يده اند در ميان بگذارند , اگر پاسخى دريافت نكردند كاملاآزادند آن را نشر دهند ولى اگر پاسخ آن را شنيدند افكار عمومى را مشوب نسازند .

چگونه ممكن است دعاي ندبه به يكي از امامان معصوم منسوب باشد كه همه عاقل و كامل بودند ولي يكي از آنان خطاب به نوادهاش (امام زمان«ع») كه هنوز به دنيا نيامده بگويد تو كجائي؟

پرسش

چگونه ممكن است دعاي ندبه به يكي از امامان معصوم منسوب باشد كه همه عاقل و كامل بودند ولي يكي از آنان خطاب به نوادهاش (امام زمان«ع») كه هنوز به دنيا نيامده بگويد تو كجائي؟

پاسخ

كسي نگفته است كه امامان گذشته اين دعا را ميخواندهاند و امام ششم يا دهم به حضرت صاحب الزمان اين خطابات را فرموده يا خود امام زمان به خودشان خطاب فرموده و از فراق خود ناله و ندبه كردهاند. علامّه مجلسي ميفرمايد: اين دعا به سند معتبر از امام جعفر صادق منقول است كه فرمودند: مستحب است اين دعا را در چهار عيد بخوانند، از كجاي فرمايش او و نيز سيد بن طاووس و شيخ محمدبن المشهدي و محمدبن علي بن ابي قره و بزوفري استفاده ميشود كه ائمه آن را ميخواندند يا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) خودشان براي خود آن را خواندهاند. از فرمايش اين بزرگان، بيش از اين استفاده نميشود كه دستور العمل است براي مؤمناني كه در عصر غيب زندگي ميكنند، اين دعا را در اعياد اربعه بخوانند.

اين چه ربطي دارد به اينكه ائمة هدي(عليهم السلام) هم اين دعا را ميخوانده يا نميخواندهاند.

ثانياً: مخاطب قرار دادن كسي كه هنوز به دنيا نيامده و معلوم است كه به دنيا ميآيد و نور و حقيقت وجود او آفريده شده، اگر چه هنوز به اين بدن عنصري تعلق نيافته توسط كساني كه با آن عوالم ارتباط دارند چه مانعي دارد؟

مگرنه بر حسب قرآن مجيد در سوره اعراف آيه 26 و 27 و 31 و 35، خداوند به بني آدم، در حالي كه هنوز وجود پيدا نكرده بودند خطاب

فرموده است. (رجوع شود به تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 409 و 412 و 415 و تفسير تبيان م _ 4، ص 407 _ 409 _ 415 _ 421) يا اگر بعضي وجود داشتند، اين خطابات كه عام است، مثل «يا بني آدم» شامل همة معدومين و موجودين است.

ثالثاً: اين دعا، دعاي ندبه است و در مقام ندبه مجازاً اينگونه خطابات به جا و موافق با ذوق است. گوينده خود را مانند يكي از كساني كه در دورة غيبت زندگي ميكنند و در آتش فراق و هجران ولي عصر ميسوزند و از ستمگران ستم و جفا ميبينند فرض ميكند و اين خطابات را مينمايد، و براي آن دوران و آن روزگار و آن سختيها و امتحانات كه جلو ميآيد ندبه ميكند نه اينكه واقعاً بخواهد جاي امام زمان را پيدا كنند. غرض، اين جملهها همه تعليم ندبه و ابراز علاقه به وليّ عصر و اظهار حالت انتظار است.

سؤال مذكور را خدمت چندين استاد گرانقدر بيان نموديم اما متأسفانه جوابي قانع كننده نگرفتيم حتي چندين نفر اين ادعا را رد كردند سؤال مذكور اين است كه در دعاي ندبه خطاب به امام زمان مي شود:

اشاره

نمي دانم كه در كدام سرزمين سكني گزيده اي آيا در سرزمين رضوا يا غير آن

پرسش

سؤال مذكور را خدمت چندين استاد گرانقدر بيان نموديم اما متأسفانه جوابي قانع كننده نگرفتيم حتي چندين نفر اين ادعا را رد كردند سؤال مذكور اين است كه در دعاي ندبه خطاب به امام زمان مي شود:

نمي دانم كه در كدام سرزمين سكني گزيده اي آيا در سرزمين رضوا يا غير آن يا در ذي طوي متمكن گرديده ايد. در صورتي كه اين كوه جايگاه محمد بن حنفيه رهبر فرقه كيسانيه است كه معتقدند وي در آن سرزمين غايب شده و پيروان او رو به اين كوه دعا مي خوانند در صورتيكه اين كوه هيچ ارتباطي به زندگاني حضرت قائم(عج) ندارد حتي آن زماني كه ايشان به قولي در مكه زندگي مي كرده اند.

پاسخ

اين سؤال قبلا هم از سوي برخي مطرح شده است و مرحوم ملا محمد تقي تستري صاحب قاموس الرجال، پاسخي داده است كه اجمال آن را نقل مي كنيم:

برخي روايات اشاره به اين دارد كه محل زندگي حضرت در دوران غيبت رضوي و ذي طوي كه آن روايات را ذيلا مي آوريم:

1- شيخ طوسي (ره) در كتاب غيبت نقل مي كند به اسناد از عبدالله الاعلي مولي آل سام قال خرجت مع ابي عبد الله (ع) فلما نزلنا الروحاء نظر الي جبلها مطلا عليها فقال لي تري هذا الجبل يدعي «رضوي» من جبال فارس احبنا فنقله الله الينا اما ان فيه كل شجره مطعم و نعم امان للخائف مرتين. اما ان لصاحب هذا الامر فيه غيبتين واحده صغيره و اخري طويله. (غيبت شيخ طوسي 163، بحار 52/153)

خلاصه ترجمه روايت اين است كه راوي مي گويد:

با امام صادق عليه السلام بيرون رفتيم

به مكاني به نام روحاء رسيديم، حضرت به كوهي كه در آنجا بود نگاه كردند و فرمودند اين كوه رضوي است و در آن هر درخت ميوه داري هست و خوب محل امني است براي خائف حضرت اين جمله را دو مرتبه فرمودند و پس از آن فرمودند براي صاحب اين امر در اين مكان دو غيبت است يكي كوتاه و يكي طولاني.

در مجمع البلدان مي گويد نزديك ينبع كوه رضوي است و آن كوهي است كه داراي وادي ها و رودها و من شنيده ام كه در بين آن آب ها و رودها درختان فراواني است.

2- در كتاب غيبت نعماني آمده است حدثنا احمد بن محمد ... عن اسمعيل بن جابر عن محمد بن علي عن ابي جعفر عليه السلام انه قال يكون لصاحب هذا الامر غيبه في بعض هذه الشعاب و او ما بيده الي ناحيته ذي طوي ... (غيبت نعماني 182)

امام باقر عليه السلام فرمود: براي صاحب اين امر غيبتي است كه در اين دره ها و اشاره فرمودند به ناحيه ذي طوي.

3- همچنين در كتاب غيبت نعماني آمده است: عن علي بن حمزه عن ابي بصير عن ابي جعفر الباقر عليه السلام قال ان القائم يهبط من ثنيه ذي طوي في عده اهل بدر ثلاثماه و ثلاثه عشر رجلا حتي يسند ظهره الي الحجر الاسود و يهز الرايه الغالبه. (غيبت نعماني 84، بحار 52/370) امام باقر(ع) مي فرمايد قائم(عج) فرود مي آيد از ثنيه ذي طوي به همراه عده اي به عدد اهل بدر سيصد و سيزده مرد تا اين كه مي آيد و پشتش را تكيه مي دهد به حجر

الاسود و پرچم پيروزي را به حركت در مي آورد.

بنابراين اجمالا ارتباطي بين رضوي و ذي طوي و غيبت آن حضرت وجود دارد و ممكن است محل زندگي حضرت در برهه اي از زمان در زمان غيبت در رضوي و يا ذي طوي باشد و البته اين منافاتي ندارد با ديگر روايات كه دلالت مي كند بر اين كه حضرت در بين مردم مي آيد و در اجتماعات و در حج شركت مي كند ندارد.

و اما اين كه كيسانيه محل غيبت محمد حنفيه را اين كوه مي دانند خود اين مطلب مي تواند تأييد اين باشد كه ارتباطي بين اين مكان و امام زمان وجود دارد چرا كه به احتمال قوي كيسانيه رواياتي كه دلالت بر غيبت امام زمان در اين مكان داشته را بر محمد بن حنفيه تطبيق كرده اند. يعني اصل مطلب صحيح بوده و از پيامبر يا ديگر معصومين روايتي بوده در مورد غيبت امام زمان در اين مكان و آنها در آن تحريف ايجاد كرده اند.

من هميشه به امام زمان سلام مي كنم باايشان صحبت مي كنم و مطمئنم كه ايشان صداي مرا مي شنوند و منتظرند كه به سوي ايشان بروم و با هر قدم من ايشان چند قدم بر مي دارند اما در فرازي از دعاي ندبه مي خوانيم عزيز علي ان تحبط بك دوني البلوي و لا ينالك مني صحيحح و لا

پرسش

من هميشه به امام زمان سلام مي كنم باايشان صحبت مي كنم و مطمئنم كه ايشان صداي مرا مي شنوند و منتظرند كه به سوي ايشان بروم و با هر قدم من ايشان چند قدم بر مي دارند اما در فرازي از دعاي ندبه مي خوانيم عزيز علي ان تحبط بك دوني البلوي و لا ينالك مني صحيحح و لا شكوي (سخت است بر من كه تو تنها گرفتار باشي و بلا بر تو احاطه كند و از من به تو ناله و شكايتي نرسد) اين فراز دعا منظورش چيست و آيا صدايي از من

به حضرت نمي رسد.

پاسخ

اين فراز از دعاي ندبه اشاره به غايب بودن امام زمان و اين كه به حسب ظاهر ما مكان حضرت را نمي دانيم كه با حضرت درد دل و عرض شكايت كنيم ولي به حسب باطن همان گونه كه نوشته ايد باب ارتباط با امام زمان گشوده است و حضرت تمامي سخنان ما را مي شنوند و ناظر بر تمام اعمال ما مي باشد گرچه ما از درك حضور باطني آن حضرت بدوريم.

ندبه يعني چه؟ (در دعا مي خوانيم فليندب النادبون)

پرسش

ندبه يعني چه؟ (در دعا مي خوانيم فليندب النادبون)

پاسخ

ندبه به معناي خواندن، گريه بر ميت همراه با ذكر خوبي هاي او مي باشد.

بنابراين معني اين فراز از دعاي ندبه اين است كه: «بر پاكيزان از اهل بيت پيامبر(ص) گريه كنندگان گريه كنند در حالي كه ذكر فضائل و محاسن آنان را مي كنند».

آيا دعاي ندبه نزد علما معتبر است؟

پرسش

آيا دعاي ندبه نزد علما معتبر است؟

پاسخ

روش عرف وعقلا در مسائل تاريخي، قبول هر خبري است كه در كتب تاريخي معتبر يا مشهور نقل شده باشد. ولي علماي اسلام در قبول اخبار ورواياتي كه مربوط به احكام شرع ومعارف ديني است به اين مقدار اكتفا نمي كنند، بلكه درصدد بحث وتحقيق برآمده ودر سند احاديث وعدالت ووثاقت راويان حديث بررسي كامل مي كنند، ومادامي كه اطمينان كامل ووثوق به احاديث پيدا نكنند به آن عمل نمي نمايند.

اين دقت وتحقيق به جهت حصول اطمينان به صدور حديث از معصوم در مورد تكاليف الزامي، اعم از وجوب وحرمت دو چندان مي شود، ولي در مورد مستحبات احتياج مبرم به اين گونه بررسي نيست. مورد ادعيه از اين قسم است، زيرا به جهت استحباب قرائت آن احتياج مبرمي به بررسي سندي ندارد، بلكه قرائت آن به رجا واميد مطلوبيّت كافي است، ومي توان از قوت متن والفاظ ومضامين دعا پي به اعتبار آن برد؛ زيرا اين مضامين درآيات وروايات معتبر نيز وارد شده است. خصوصاً آنكه مطابق اخبار "من بلغ" كه دلالت بر تسامح در ادله سنن و مستحبات دارد، احتياج چنداني به بررسي سند ادعيه مستحبّه نيست.

نظر بزرگان علما درباره دعاي ندبه چيست؟

پرسش

نظر بزرگان علما درباره دعاي ندبه چيست؟

پاسخ

شيخ مرتضي انصاري؛ در كتاب "المكاسب" در بخش خيارات در ذيل حديث "المؤمنون عند شروطهم" مي گويد: بعيد نيست كه بگوييم عنوان "شرط" بر التزامات ابتدائي صادق نيست، بلكه متبادر عرفي از "شرط" همان التزامات تابع عقد است، همان گونه كه از موارد استعمال اين كلمه در مثل قول امام در دعاي ندبه استفاده مي شود، آنجا كه در ابتداي دعا فرمود: "بعد أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنيّة". {پاورقي . المكاسب، ج 5، ص 21. پاورقي}

شيخ انصاري؛ گويا اين دعا را امر مفروغ عنه از حيث صحت گرفته ولذا به آن در مجال احكام شرعيه استدلال كرده است.

محشّين مكاسب شيخ بر او در اين نكته هيچ اعتراضي نكرده وسند آن را نيز مورد منقاشه قرار نداده اند.

شيخ عبداللَّه مامقاني در حاشيه خود بر مكاسب مي گويد: "وجه دلالت اين جمله از دعا بر مقصود اين است كه: كلام امام به اين بر مي گردد كه خداوند عزّوجلّ به بندگان خود فرمود: هر كس در اين دنيا زهد پيشه كند من به او نعمت مقيم عطا خواهم كرد...".

{پاورقي . حاشيه مامقاني بر مكاسب، قسم خيارات، ص 12. پاورقي}

ايرواني نيز مي گويد: "امّا اطلاق شرط در دعاي ندبه به اعتبار اين است كه در ضمن التزام "جزيل ما عنده"... آمده است...".

{پاورقي . حاشيه ايرواني بر مكاسب، ج 2، ص 5. پاورقي}

چه كساني دعاي ندبه را نقل كرده اند؟

پرسش

چه كساني دعاي ندبه را نقل كرده اند؟

پاسخ

دعاي ندبه را عده اي از علما ومحدثين نقل كرده اند از آن جمله:

1 - شيخ مشهدي در "المزار" از محمّد بن ابي قره واو از كتاب ابي جعفر محمد بن الحسين بن سفيان بزوفري نقل كرده وآن را به امام زمان (ع) نسبت داده است.

{پاورقي . المزار، ص 573، دعاي 107. پاورقي}

2 - سيد بن طاووس در "مصباح الزائر" و"اقبال الاعمال" از بعض اصحاب ما از محمّد بن علي بن ابي قرّه به نقل از كتاب محمّد بن حسين بن سفيان بزوفري نقل كرده وآن را به امام زمان (ع) نسبت داده است.

{پاورقي . مصباح الزائر، ص 446 ؛ اقبال الاعمال، ص 299-295. پاورقي}

3 - علامه مجلسي؛ در كتاب "زاد المعاد" مي گويد: "وامّا دعاي ندبه كه مشتمل بر عقايد حقّه وتأسّف بر غيبت قائم (ع) است، به سند معتبر از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است...".

{پاورقي . زاد المعاد، ص 488. پاورقي}

4 - قبل از اين بزرگان، اين دعا را شيخ جليل ثقه ابوالفرج محمّد بن علي بن يعقوب بن اسحاق بن ابي قره قناني كه معاصر شيخ نجاشي واز اعلام قرن پنجم بوده، نقل كرده است. كسي كه شيخ محمّد بن مشهدي در كتاب "المزار" از او زياد نقل مي كند.

5 - ونيز شيخ جليل ثقه ابوجعفر محمّد بن حسين بن سفيان بزوفري در كتاب "الدعاء" نقل كرده است. او كه از مشايخ شيخ مفيد؛ به حساب مي آيد مورد تأييد خاص او قرار گرفته است. حاجي نوري در "خاتمة المستدرك" او را از مشايخ شيخ مفيد برشمرده وبه وثاقت وجلالت قدر او شهادت داده است.

مرحوم آيت اللَّه بروجردي مي فرمود: "يكي از راه هاي شناخت

رجال، شناخت شخصيت شاگردان آنان است. وهر گاه مشاهده شد كه اشخاصي همچون شيخ مفيد؛ از شخص معيني زياد روايت نقل مي كند وهرگز مذمّتي در حق او ندارد اين به نوبه خود نشانه اين است كه آن شخص مورد وثوق واطمينان است".

راوي دعاي ندبه كه معاصر امام نبوده چگونه دعا را نقل مي كند؟

پرسش

راوي دعاي ندبه كه معاصر امام نبوده چگونه دعا را نقل مي كند؟

پاسخ

كسي ادعا نكرده كه بزوفري اين دعا را بدون واسطه از امام نقل كرده است. و آيا لازم است هركسي كه روايتي را از امام نقل مي كند معاصر با امام باشد.

ما اطمينان داريم كه اين دعا يا با سند در كتاب بزوفري روايت شده ولي ديگران كه از آن كتاب نقل كرده اند از باب مسامحه آن سند را حذف كرده اند، ويا اينكه بزوفري از آنجا كه دعا را معروف ومشهور ديده احتياجي به ذكر سند نديده است؛ زيرا همان گونه كه در اين زمان معروف ومشهور است، در عصرهاي گذشته نيز چنين بوده است. خصوصاً آنكه متن آن باآيات قرآن وروايات ديگر سازگاري تمام دارد.

"محمّد بن مشهدي" راوي با واسطه دعاي ندبه كيست؟

پرسش

"محمّد بن مشهدي" راوي با واسطه دعاي ندبه كيست؟

پاسخ

از كلمات آيت اللَّه خوئي؛ به نقل از شيخ حرّ عاملي به دست مي آيد كه مراد از محمّد بن مشهدي، محمّد بن علي بن جعفر است.

{پاورقي . معجم رجال الحديث، ج 17، ص 259. پاورقي}

ولي مرحوم حاجي نوري در "خاتمه مستدرك" در اين باره مي گويد: "مراد از محمّد بن مشهدي، محمد بن جعفر بن علي بن جعفر مشهدي است كه از وي به عنوان "حائري" نيز ياد شده است. ايشان يكي از راويان ابي الفضل شاذان بن جبرئيل قمي است. او همچنين با دو واسطه از شيخ مفيد روايت نقل مي ك

{پاورقي . مستدرك الوسائل، ج 3، ص 368. پاورقي}

به هر حال او هر كه باشد شخصي قابل اعتماد ومورد وثوق وجليل القدر است كه توصيف ومدح وي در كتب رجال آمده است.

"محمّد بن علي بن ابي قرّه" راوي ديگر دعاي ندبه كيست؟

پرسش

"محمّد بن علي بن ابي قرّه" راوي ديگر دعاي ندبه كيست؟

پاسخ

او از جمله راويان صاحب كتاب ومورد اعتماد است. نجاشي درباره وي مي گويد: "...او ثقه بوده وروايات فراواني شنيده وكتاب هاي بسياري تأليف كرده است. وي كسي بود كه كتاب ها را ورق به ورق براي اصحاب اماميه مي خواند وهمواره در مجالس با ما بود".

{پاورقي . رجال نجاشي، ص 283. پاورقي}

از آنجا كه نجاشي اجازه نقل كتاب هاي ابن ابي قرّه را از وي داشته است لذا مي توان او را از مشايخ اجازه مرحوم نجاشي دانست.

ابن مشهدي دعاي ندبه را چگونه از محمّد بن أبي قره نقل كرده است؟

پرسش

ابن مشهدي دعاي ندبه را چگونه از محمّد بن أبي قره نقل كرده است؟

پاسخ

از آنجا كه محمّد بن جعفر مشهدي معاصر محمّد بن ابي قره نبوده است لذا مي توان آن را اين گونه توجيه كرد:

1 - شيخ مشهدي معمّر بوده ولذا محمّد بن ابي قره را درك كرده است.

2 - اگر چه خبر ارسال دارد ولي ابن مشهدي به نقلش از محمّد بن ابي قره يقين داشته است.

3 - ابن مشهدي دعا را از كتاب مزار ابن ابي قره نقل كرده است، زيرا مطابق نقل صاحب رياض ابن ابي قره كتابي به نام "مزار" داشته است.

آيا درباره محمّد بن حسين بن سفيان بزوفري معروف به ابن مشهدي توثيقي رسيده است؟

پرسش

آيا درباره محمّد بن حسين بن سفيان بزوفري معروف به ابن مشهدي توثيقي رسيده است؟

پاسخ

او از شاگردان احمد بن ادريس به شمار آمده واز او روايت نقل كرده است. واز آنجا كه شيخ مفيد از او روايت نقل كرده مي توان او را از مشايخ شيخ مفيد دانست.

درباره وثاقت وي بايد گفت: هر چند پيرامون بزوفري در كتب رجال توثيق خاصي وارد نشده است، ولي از آنجا كه از مشايخ روايي شيخ مفيد بوده ودر موارد زيادي براي وي رضا ورحمت خداوند را طلب كرده است، مي توان بدون ترديد گفت: قواعد توثيق عام، شامل حال وي مي گردد.

دعاي ندبه از كدامين امام است؟

پرسش

دعاي ندبه از كدامين امام است؟

پاسخ

ظاهر اين است كه اين دعا از جانب امام صادق (ع) انشا شده است، همان گونه كه مرحوم مجلسي به آن حضرت نسبت مي دهد. واما اينكه در برخي از مصادر اين گونه آمده كه اين دعا براي صاحب الزمان است، ممكن است اين گونه توجيه كنيم كه: اين دعا، دعايي است كه براي وجود مقدس امام زمان (ع) انشا شده است نه اينكه اين دعا از طرف آن حضرت انشا شده باشد.

هر چند برخي خواسته اند احتمال اول را به خاطر ناسازگاري برخي از مضامين دعا، با صدور آن از جانب امام صادق (ع) مردود سازند، ولي براي اهل تحقيق روشن است كه اين اشكالات قابل توجيه است، زيرا نظير چنين مضاميني در موارد ديگر از امام صادق (ع) وديگر ائمه: نيز نقل شده است.

{پاورقي . منتخب الاثر، ص 140. پاورقي}

ونيز احتمال دارد كه بزوفري از پدرش حسين بن علي بن سفيان كه از علما وراويان بزرگ قرن چهارم كه هم عصر وزمان غيبت صغرا بوده نقل كرده واو هم به وسيله نواب اربعه از راه مكاتبه وتوقيع با امام زمان (ع) در ارتباط بوده واين دعا را در كتاب خود آورده وسپس به دست فرزندش ابوجعفر بزوفري رسيده است.

آيا دعاي ندبه انشاي برخي از علماي شيعه است؟

پرسش

آيا دعاي ندبه انشاي برخي از علماي شيعه است؟

پاسخ

ممكن است برخي اشكال كنند كه اين دعا انشاي برخي از علماي شيعه بوده است. ولي اين احتمال از جهاتي باطل است:

1 - بزوفري در ادامه روايت اين چنين آورده است: "ويستحبّ أن يدعي به في الأعياد الأربعة". ظاهر اين كلمه مي رساند كه اين دعا از جانب معصوم صادر شده است، زيرا محكوم كردن هريك از افعال واذكار به هريك از احكام خمسه (وجوب، حرمت، استحباب، كراهت واباحه) از امور توقيفي است كه فقط بايد از جانب اولياي معصوم خداوند صورت پذيرد.

2 - اينكه براي قرائت اين دعا زمان خاص (اعياد اربعه) ذكر شده خود دليل بر آن است كه از جانب معصوم صادر شده است؛ زيرا در غير اين صورت نمي تواند از چنين ويژگي خاصي برخوردار باشد.

3 - رسم علما چنين بوده كه هر گاه دعا يا زيارتي را خود انشا مي كردند متذكر مي شدند تا بر مردم مشتبه نگردد، از باب نمونه:

الف. شيخ صدوق در "من لايحضره الفقيه" زيارتي را براي فاطمه زهرا (ع) كه از انشاهاي خود اوست نقل كرده ومي گويد: من آن را در سفر حج در مدينه در كنار قبر فاطمه زهرا (ع) قرائت كردم. ولي آن را به اين صورت در اخبار نيافتم...".

{پاورقي . من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 574-572 ؛ بحارالأنوار، ج 97، ص 196، ح 13. پاورقي}

ب. سيد بن طاووس در "الاقبال" مي گويد: "فصلي است درباره آنچه آن را ذكر مي كنيم از دعايي كه آن را انشا كرديم، آن را هنگام تناول طعام ذكر مي كنيم".

{پاورقي . اقبال الاعمال، ص 115. پاورقي}

ج. ونيز مي فرمايد: "وامّا آنچه هنگام رؤيت

هلال شوّال گفته مي شود ما آن را در كتاب "عمل الشعر" در ضمن دعايي كه انشا كرديم آورديم، واين دعا صلاحيت براي تمام ماه ها را دارد...".

{پاورقي . همان، ص 305. پاورقي}

ودر موارد ديگر نيز در مورد ادعيه اي كه خود انشا كرده چنين تعبيراتي آورده است.

{پاورقي . مهج الدعوات، ص 348ù336ù302 ؛ امان الأخطار، ص 17. پاورقي}

4 - ابن مشهدي در "المزار" مي گويد: "من در اين كتاب خود از فنون زيارات، اخباري را جمع كردم كه به واسطه راويان ثقه ومورد اعتماد به سادات متصل شده اند".

{پاورقي . المزار، ص 16. پاورقي}

5 - در صورتي كه جمله "انّه الدعاء لصاحب الامر" را به معناي انشا از امام زمان (ع) بدانيم مي توانيم آن را از توقيعات حضرت به بزوفري بدانيم.

چرا اسامي تمام امامان در اين دعا ذكر نشده است؟

پرسش

چرا اسامي تمام امامان در اين دعا ذكر نشده است؟

پاسخ

گاهي گفته مي شود چرا اسامي تمام امامان در اين دعا ذكر نشده است.

تصريح نشدن به اسامي وعدد دوازده امام از قوّت متن آن نمي كاهد. در عين حال گر چه تصريح به نام هر يك از آنها نشده ولي به طور كلّي واجمالي به مصائبي كه آنها در راه هدايت خلق متحمّل شده اند اشاره كرده است. آنجا كه مي گويد: "لم يمتثل أمر رسول اللَّه (ص) في الهادين بعد الهادين..." يا آنجا كه مي فرمايد: "فقتل من قتل وسُبي من سُبي وأُقصي من أُقصي".

اين عبارات اشاره به مصائبي دارد كه هر يك از امامان در راه هدايت خلق متحمّل شده اند.

ونيز در جايي ديگر مي فرمايد: "أين الحسن أين الحسين، أين أبنآء الحسين...".

آيا جمله "وعرجت بروحه" مخالف با معراج جسماني است؟

پرسش

آيا جمله "وعرجت بروحه" مخالف با معراج جسماني است؟

پاسخ

برخي مي گويند: جمله "وعرجت بروحه إلي سمآئك" كه در دعاي ندبه آمده مخالف با اجماع وآيات ورواياتي است كه دلالت بر معراج جسماني دارد، لذا از اين جهت درصدد برآمده اند تا در انتساب اين دعا به امام خدشه وارد كنند.

پاسخ:

صحيح در اين جمله: "عرجت به إلي سمآئك" است نه "بروحه" ولذا دلالت بر معراج روحاني ندارد. شاهد اين مطلب چند قرينه است:

1 - محدّث نوري؛ در كتاب "تحيّة الزائر" مي گويد: در نسخه اي كه من از مزار محمّد بن مشهدي دارم: "عرجت به إلي سمآئك" ثبت شده است. {پاورقي . تحيه الزائر، ص 260. پاورقي}

2 - شيخ عباس قمي؛ نيز در كتاب "هدية الزائر" عبارت استاد خود حاجي نوري را نقل كرده وآن را تأييد نموده است.

3 - الآن نيز نسخه اي خطّي ونفيس از كتاب مزار محمّد بن مشهدي موجود است كه در آن "وعرجت به" ثبت شده است.

4 - جمله هاي ديگر در دعا نيز مؤيّد معراج جسماني است از قبيل: "وأوطأته مشارقك ومغاربك" و"سخّرت له البراق".

5 - بر فرض صحّت نسخه "وعرجت بروحه" اين جمله دلالت بر معاد روحاني فقط ندارد، از باب استخدام لفظ موضوع براي جزء واراده كلّ، مقصود معراج جسماني وروحاني است. از قبيل اينكه گفته مي شود: "روحي لك الفدآء". مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل تهراني مي گويد: "گاهي كلمه روح را در معناي جسم با روح به كار مي برند به جهت ارتباط بين حالّ ومحلّ يا علاقه ملابست كه بين آن دو است...".

{پاورقي . شفاء الصدور في شرح زيارة العاشور، ص 108. پاورقي}

چه تأليفاتي درباره دعاي ندبه نوشته شده است؟

پرسش

چه تأليفاتي درباره دعاي ندبه نوشته شده است؟

پاسخ

دانشمندان ومحققان اين دعاي شريف را مورد توجه خود قرار داده وبر آن شروح وحواشي نوشته اند. اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - "شرح دعاي ندبه" از صدرالدين محمد حسني مدرس يزدي.

2 - "عقد الجمان لندبة صاحب الزمان" از ميرزا عبدالرحيم تبريزي.

3 - "وسيلة القربة في شرح دعاء الندبة" از شيخ علي خوئي.

4 - "شرح دعاي ندبه" از ملا حسن تربتي سبزواري.

5 - "النخبة في شرح دعاء الندبة" از سيد محمود مرعشي.

6 - "شرح يا ترجمه دعاي ندبه" از سردار كابلي.

7 - "معالم القربة في شرح دعاء الندبة" از محدث ارموي.

8 - "وظائف الشيعة في شرح دعاء الندبة" از اديب اصفهاني.

9 - "كشف الكربة" از محدث ارموي.

10 - "نويد بامداد پيروزي" از موسوي خرم آبادي.

11 - "شرح وترجمه دعاي ندبه" از محبّ الاسلام.

12 - "نصرة المسلمين" از عبدالرضا خان ابراهيمي.

13 - "فروغ الولاية" از آيت اللَّه صافي.

14 - "الكلمات النخبة" از عطائي اصفهاني.

15 - "رسالة حول دعاء الندبة" از محمّد تقي تستري.

16 - "رسالة حول دعاء الندبة" از ميرجهاني اصفهاني.

17 - "سند دعاء الندبة" از سيد ياسين الموسوي.

18 - "شرحي بر دعاي ندبه" از علوي طالقاني.

وديگر شروح ورساله ها در رابطه با دعاي ندبه.

ساير موارد

زيارت امام زمان(ع) كه مي خوانند، چرا دست روي سر مي گذارند؟

پرسش

زيارت امام زمان(ع) كه مي خوانند، چرا دست روي سر مي گذارند؟

پاسخ

موقعي كه نام حضرت مهدي(ع) برده مي شود به خصوص اگر نام مقدّس "قائم" به كار رود، بين شيعيان معمول است كه به منظوراحترام و بزرگداشت مقام حضرت، از جاي بر مي خيزند. نيز نقل شده كه حضرت امام رضا(ع) در يكي از مجالس خراسان حضور داشت. هنگامي كه كلمة "قائم" گفته شد، حضرت ايستاد و دست مباركش را بر سر نهاده و فرمود: "اللهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه".[2] روي سر گذاشتن دست نشانة احترام است.

[2] عبدالرحمن انصاري، در انتظار خورشيد ولايت، ص 133.

مصلح بزرگ جهاني از نظر احاديث داراي چه مشخصاتي است؟

پرسش

مصلح بزرگ جهاني از نظر احاديث داراي چه مشخصاتي است؟

پاسخ

از مجموع احاديث روشن ميشود كه مصلح بزرگ جهاني، مهدي موعود، داراي مشخّصات زير است

الف _ از خاندان پيامبر اسلام و فرزندان او است.

ب _ از فرزندان امام حسين (ع) است.

ج _ دوازدهمين پيشوا پس از پيامبر است.

د _ فرزند حسن بن علي العسكري است.

ه_ _ دنيا را مملو از عدل و داد خواهد كرد.

و _ حكومت جهاني در اختيار او قرار ميگيرد.

ز _ مستضعفين و استعمار شدگان، در عصر او از قيد و زنجير اسارت آزاد ميشوند، و جنگها برچيده ميشود و صلح و آرامش و عمران جاي آنرا ميگيرد.

ضرورت برپايي حكومت عدل جهاني از راه فطرت چگونه قابل تبيين است؟

پرسش

ضرورت برپايي حكومت عدل جهاني از راه فطرت چگونه قابل تبيين است؟

پاسخ

ايمان به حتميّت ظهور منجي عالم در فكر عموم انسان ها وجود دارد، منشأ اين فكر يك رشته اصول قوي ومتين است كه از سرشت وفطرت اصيل انساني سرچشمه گرفته است؛ زيرا بشر فطرتاً طالب رسيدن به كمال در تمام زمينه هاي مربوط به خود است واو مي داند كه اين كمال، تنها در سايه حكومت عدل توحيدي تحقق مي يابد.

شهيد صدر؛ مي فرمايد: "اعتقاد به مهدي (ع) تنها نشانه يك باور اسلامي با رنگ خاص ديني نيست، بلكه افزون بر آن، عنواني است بر خواسته ها وآرزوهاي همه انسان ها با كيش ها ومذاهب گوناگون، ونيز بازده الهام فطري مردم است كه با همه اختلاف هايشان در عقيده ومذهب دريافته اند كه براي انسانيّت در روي زمين، روز موعودي خواهد بود كه با فرارسيدن آن، هدف نهايي ومقصد بزرگ رسالت هاي آسماني تحقق مي يابد...".

{پاورقي . بحث حول المهدي (ع)، ص 7و8. پاورقي}

برهان فطرت را با بيان هاي مختلف مي توان تبيين نمود:

بيان اول

الف. انسان در درون خود ميل به حكومت عدل جهاني توحيدي را احساس مي كند.

ب. اين حكومت بايد موجود شود؛ زيرا ميل وكشش دروني از امور ذات الاضافه است كه بدون مضاف اليه امكان پذير نيست.

ج. مصداق كامل آن حكومت حضرت مهدي (ع) است.

نتيجه: حكومت عدل جهاني ضرورت دارد.

بيان دوم

الف. انسان با قطع اميد از وضعيت موجود جهان احساس نوعي اميد به حكومتي برتر دارد.

ب. وجود چنين اميدي دليل بر تحقق آن در عالم خواهد بود.

نتيجه: حكومت عدل جهاني ضرورت دارد.

بيان سوم

الف. انسان فطرتاً از ظلم متنفّر است.

ب. انسان آنچه را كه از او متنفّر است طبيعتاً نابودي آن را خوش دارد.

ج. بشر، خود به تنهايي قادر

بر اين عمل نيست.

نتيجه: برپايي حكومتي كه در آن اثري از ظلم نباشد ضرورت دارد.

آيا از راه براهين فلسفي مي توان ضرورت حكومت عدل جهاني را به اثبات رساند؟

پرسش

آيا از راه براهين فلسفي مي توان ضرورت حكومت عدل جهاني را به اثبات رساند؟

پاسخ

فلاسفه اسلامي "قسر دائم" و"قسر اكثري" را در عالم طبيعت محال وامري نشدني مي دانند.

مقصود از "قسر دائم" آن است كه حقيقتي از حقايق هستي در دوره روزگارش از خواسته طبيعي خود محروم باشد. مثلاً آتش هيچ گاه حرارت نداشته باشد يا در جهان نيرويي باشد كه از آغاز پيدايش آتش تا هنگامي كه آتش در جهان وجود دارد از حرارت آتش جلوگيري كند. اين امري محال است، كه در فلسفه به اثبات رسيده است.

مقصود از "قسر اكثري" آن است كه طبيعت در اكثر دوره عمرش از اقتضاي ذاتي خود محروم باشد. اين را هم فلاسفه محال مي دانند. اين نظريه فلسفي كه به شكل قانون در جهان هستي جاري است به ما مي گويد كه روزگار ظلم وجور در بشر سپري خواهد شد وبه جاي آن روزگار عدل وداد خواهد آمد.

اين نظريه فلسفي مي گويد: قسر انسانيت در عمر او محال است، چنان كه در بيشتر عمر او نيز محال خواهد بود. پس روزگاري خواهد آمد كه روزگار انسانيّت باشد. وبه يقين روزي خواهد آمد كه بشر از اسارت وبردگي حيوان صفتان رهايي يابد ودر سايه مهر انسان ها زيست كند وزندگي داشته باشد.

ضرورت حكومت عدل جهاني را از راه تكامل چگونه مي توان تبيين كرد؟

پرسش

ضرورت حكومت عدل جهاني را از راه تكامل چگونه مي توان تبيين كرد؟

پاسخ

انسان مانند يك نهال است كه استعداد ويژه اي براي رسيدن به كمال در او وجود دارد واحتياج او به عوامل بيروني براي شكوفايي اين استعداد است. انسان در اثر همه جانبه بودن تكاملش، تدريجاً از وابستگي اش به محيط طبيعي واجتماعي كاسته وبه نوعي وارستگي كه مساوي است با وابستگي به عقيده وايمان وايدئولوژي افزوده مي شود، ودر آينده به آزادي كامل معنوي يعني وابستگي كامل به عقيده وايمان ومسلك وايدئولوژي خواهد رسيد.

برحسب اين بينش از ويژگي هاي انسان، تضادّ دروني اوست ميان جنبه هاي مادي وجنبه هاي معنوي. نبرد دروني انسان خواه ناخواه به نبرد ميان گروه ها وانسان ها كشيده مي شود، يعني نبرد ميان انسان كمال يافته از يك طرف وانسان منحطّ از طرفي ديگر.

نتيجه اينكه: بشر احتياج دارد به نيرويي غيبي ورهبري الهي تا به كمك او عدل وتوحيد وكمال را در سرتاسر گيتي گسترش داده ونيروهاي مخالف را نابود سازد.

آيا با دليل عقلي مي توان ضرورت تشكيل حكومت عدل جهاني را اثبات نمود؟

پرسش

آيا با دليل عقلي مي توان ضرورت تشكيل حكومت عدل جهاني را اثبات نمود؟

پاسخ

مطابق آيات وروايات، انسان عبث وبيهوده آفريده نشده است، بلكه هدف وغرضي خاص براي خلقت او در نظر گرفته شده كه همان رسيدن انسان به كمال يعني لقاي الهي است كه از راه يقين وعبوديت همه جانبه حاصل مي گردد.

در علم كلام به اثبات رسيده كه لطف بر خداوند واجب است. لذا از باب لطف بايد خداوند هر امري را كه در راستاي اهداف خلقت است ايجاد كرده وموانع آن را نيز برطرف سازد. با مراجعه تاريخ گذشته پي مي بريم كه تاكنون اين هدف عمومي در سطح كلّ جامعه بشري تحقق نيافته است. لذا به اين نتيجه مي رسيم كه: به جهت تحقق هدف كلّي خلقت لازم است خداوند با زمينه سازي خاص كه همان تشكيل حكومت عدل جهاني توحيدي است مردم را در پياده كردن اين هدف عمومي ياري دهد.

آيا واقعيّت هاي تاريخي مي تواند ضرورت تشكيل حكومت عدل جهاني را به اثبات رساند؟

پرسش

آيا واقعيّت هاي تاريخي مي تواند ضرورت تشكيل حكومت عدل جهاني را به اثبات رساند؟

پاسخ

با مراجعه به تاريخ گذشته وحال پي مي بريم كه بشر در طول تاريخ خود گرفتار انواع عذاب ها وشقاوت ها وقتل وغارت ها بوده است، خصوصاً انسان هاي موحّد كه به جرم پاسداري از حق وحقيقت وتوحيد، انواع عذاب ها را به جان خريده اند.

قرآن كريم در رابطه با قضيه اصحاب اُخدود كه خندق بزرگي حفر كردند ودر آن آتشي بس عظيم فراهم آوردند تا مؤمنان وموحدان را در آن زنده زنده بسوزانند سخن به ميان آورده است.

{پاورقي . سوره بروج، آيه 8-1. پاورقي}

در صفحه اي از تاريخ مي خوانيم فرعون مصر به مجرد ديدن رؤيايي در خواب چه جناياتي در طول عمر خود انجام داد تا وجودش از گزند بليّات محفوظ بماند.

باز در صفحه اي ديگر از تاريخ جنايات شخصي ديگر به نام "حجاج بن يوسف سقفي" را مشاهده مي نماييم كه در مدّت بيست سال حكومت بر عراق، چه جنايات هولناكي را انجام داد.

{پاورقي . مروج الذهب، ج 3، ص 167ù166. پاورقي}

در جنگ جهاني اوّل چه انسان هاي بي گناهي به قتل رسيدند كه بنابر آمار رسمي تنها تعداد كشته شدگان اين جنگ به بيست ودو ميليون نفر رسيد. پس از مدت كوتاهي آتش جنگ جهاني دوم شعله ور شد وبا كمال تأسّف آتش آن دامان هفتاد ميليون انسان را گرفت وبه كام مرگ فروبرد.

در جريان اشغال الجزاير بيش از دو ميليون مسلمان توسط فرانسوي ها به شهادت رسيدند. در جنگ ويتنام نيز صدها هزار نفر از مردم بي گناه توسط آمريكايي ها قتل عام شدند.

ودر نيم قرن گذشته مشاهده مي كنيم كه ملت فلسطين در زير چكمه هاي اسرائيل غاصب صدها هزار كشته وزخمي وآواره از خود

به جاي گذاشته است.

حال با تأمّلي نسبت به آينده بشر وخصومت هايي كه ميان ملّت هاي مختلف پديد آمده وخصوصاً با در نظر گرفتن تسليحات كشتار جمعي كه كشورها براي نابودي يكديگر فراهم آورده اند كه مي تواند ده ها بار كره زمين را به نابودي بكشاند، وبالأخص با طرح برخورد تمدن ها كه از سوي برخي از روشنفكران آمريكايي همچون "ساموئل هانتينگتون" داده شده وامروز، سياست مداران آمريكايي آن را دنبال مي كنند، در مي يابيم كه چه خطر عظيمي جامعه بشري را تهديد مي كند. حال آيا بشر، اميدي به آينده زندگي خود دارد؟ راه حل چيست؟

آيا بشر خود مي تواند با طرح برنامه اي كه ضمانت اجرايي نيز داشته باشد صلاح وسعادت را بر كلّ عالم حكم فرما سازد؟

قطعاً اين چنين نيست ولذا تاكنون نتوانسته است چنين كاري بكند وبعدها نيز به تنهايي نمي تواند چنين كاري را انجام دهد. لذا ضرورت اقتضا مي كند كه مصلحي غيبي از جانب خداوند متعال براي هدايت ونجات بشر ظهور كرده ومردم را از اين بلاها نجات بخشد واو كسي غير از مهدي موعود (ع) نيست.

چه ضرورتي در تحقق حكومت عدل جهاني در اين دنيا است؟

پرسش

چه ضرورتي در تحقق حكومت عدل جهاني در اين دنيا است؟

پاسخ

برخي بعد از اعتقاد به ضرورت تشكيل حكومت عدل جهاني مي گويند: چه ضرورتي براي تشكيل اين عدالت در سطح گسترده در اين دنياست، اگر در عالم آخرت اين عدالت در سطح گسترده پياده شود -كه حتماً هم چنين خواهد بود- غرض وهدف خلقت تأمين خواهد شد؟

در پاسخ اين اشكال مي گوييم:

1 - از آنجا كه هدف از خلقت، عبادت ورسيدن به يقين ولقاي خداوند معرفي شده است، لذا بايد اين حكومت در روي زمين وقبل از انقضاي دنيا پياده شود تا هدف غايي خلقت در برهه اي از زمان پياده شود.

2 - بشر مخلوق در اين دنيا گرايش فطري به اين نوع حكومت دارد، لذا بايد براي او در اين عالم با مقدماتش فراهم گردد.

3 - از آنجا كه قسر دائم واكثري محال است، لذا انسان در اين عالم طبيعت بايد روزي را به خود ببيند كه ظلم وتعدي از بين رفته وعدالت وانسانيت جاي آن را در سطح گسترده گرفته است.

4 - تكامل انسان در اين دنيا براي او ارزشمند است نه در عالمي ديگر، واز آنجا كه انسان طبيعتاً وفطرتاً كمال خواه وكمال جو است بايد زمينه لازم براي سير كمالي او در سطح گسترده در اين عالم فراهم گردد، كه در عصر ظهور مهدي (ع) اين خواسته عملي خواهد شد.

رهبري در حكومت عدل جهاني چه اهمّيتي دارد؟

پرسش

رهبري در حكومت عدل جهاني چه اهمّيتي دارد؟

پاسخ

هر حكومت اصلاحي احتياج به رهبري دارد كه در پيشاپيش، قافله سالار آن حركت بوده واز ابتدا تا انتها دنباله رو آن قيام ونهضت باشد، زيرا هر نوع قيام وحركتي گرچه كوچك باشد بدون رهبري وتوجيه او امكان وجود وادامه حيات ندارد ونيز نمي تواند مصالح خود را چه در حال وچه در آينده حفظ نمايد تا چه رسد به حركت اصلاحي كه قرار است در سطح اصلاح كلّ جامعه باشد. لذا به جهت توجيه نيروهاي مستعدّ واداره وكنترل آنها براي پياده نمودن هدف بزرگ الهي كه همان گسترش عدل وتوحيد در سراسر گيتي است احتياج به شخصي است كه از همه جهات قابليّت براي به دست گرفتن آن حكومت را داشته باشد واو غير از مهدي موعود (ع) نيست.

برپا كننده عدل جهاني چه شرايطي بايد داشته باشد؟

پرسش

برپا كننده عدل جهاني چه شرايطي بايد داشته باشد؟

پاسخ

عقل مي گويد: برپا كننده عدل جهاني بايد داراي شرايط وصفاتي باشد تا بتواند موفّق به انجام وظيفه خطير خود گردد:

1 - در دعوتش راستگو باشد.

2 - داراي نقشه اي صحيح وجامع باشد.

3 - داراي هيچ گونه نقطه ضعفي نباشد.

4 - از مقام عصمت برخوردار باشد.

5 - مورد تأييد خداوند باشد.

6 - داراي ياراني فداكار باشد.

فولتر، اديب فرانسوي مشهور مي گويد: "اگر بر انسان يك شخص صالح حكومت كند براي او گويا يك وطن است، ولي اگر حاكم بر انسان شخص غيرصالح باشد گويا او هيچ وطني ندارد".

{پاورقي . اسلام وعقل، ص 210. پاورقي}

متفكر ايرلندي مشهور (برنارد شو) در رابطه با خصوصيات لازم براي منجي بشر مي گويد: "او انساني است زنده وداراي نيرويي قوي در بدن او، وداراي عقل كامل وخارق العاده، از همه مردم عالي تر كه مي تواند مردم را به سوي خود جذب كند. عمر او طولاني بوده، بيشتر از سيصد سال ...".

{پاورقي . برنارد شو، عباس محمود عقاد، ص 125ù124. پاورقي}

مهدويت در ساير فرق اسلامي

ساير فرق اسلامي و اصل اعتقاد به مهدويت

آيا اعتقاد به مهدويت درميان مذاهب اسلامي مورد اتفاق مي باشد؟

پرسش

آيا اعتقاد به مهدويت درميان مذاهب اسلامي مورد اتفاق مي باشد؟

پاسخ

برخي تصور مي كنند اعتقاد به قيام حضرت مهدي(ع) و حكومت جهاني او مخصوص شيعه و پيروان مكتب اهل بيت(ع) است. بر خلاف اين تصور بايد عرض كنيم تمامي فرقه هاي اسلامي بدون استثنا ظهور مردي از دودمان پيامبر را در آخر الزمان به نام مهدي كه دنيا را پر از عدل و داد مي كند پذيرفته اند و روايت آن را در كتب خود از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده اند.

كتاب هاي فراواني در اين زمينه به وسيلة دانشمندان اهل سنّت و علماي شيعه نگاشته شده است كه به قسمتي از آن اشاره مي كنيم. اين روايات قطعي و متواتر است كه همة محققان اسلامي آن را پذيرفته اند، حتّي متعصّب ترين فرقه هاي اسلامي يعني وهّابي ها نيز آن را پذيرفته و به متواتر بودن احاديث آن اعتراف كرده اند. شاهد اين مطلب بيانيه اي است كه چند سال قبل از طرف "رابطة العالم الاسلامي" كه شديداً زير نفوذ وهابي ها و دولت سعودي است در پاسخ به سؤالي كه از آن ها دربارة ظهور حضرت مهدي(ع) شده بود، صادر گرديد.

اين بيانيه در پاسخ يكي از اهالي كنيا به نام "ابومحمد" گفته است: ابن تيميّه مؤسّس مذهب وهابيان احاديث مربوط به مهدي(ع) را نيز پذيرفته است... . به هنگام ظهور فساد در جهان و نشر كفر وظلم، خداوند جهان را به وسيلة مهدي پر از عدل و داد مي كند، آن گونه كه از ظلم و جور پر شده است. او آخرين خليفة راشدين دوازده گانه است كه پيامبر طبق كتاب هاي صحاح از آن خبر

داده است".

در پايان چنين نتيجه گيري مي كند: "بنابراين اعتقاد به ظهور مهدي بر هر مسلماني واجب است و اين جزء عقايد اهل سنّت و جماعت است و هيچ كس جز افراد نادان و بي خبر يا بدعتگذار آن را انكار نمي كند".[1]

اكنون با توجه به اين روايات به سراغ آياتي كه به ظهور حضرت مهدي(ع) اشاره دارد مي پردازيم:

آيا همه فرق اسلامي بر ايمان به ظهور مهدي اهلبيت(ع) اجتماع و اتفاق نظر دارند؟

پرسش

آيا همه فرق اسلامي بر ايمان به ظهور مهدي اهلبيت(ع) اجتماع و اتفاق نظر دارند؟

پاسخ

بله همه به اتفاق كلمه انتظار يك قيام روحاني جهاني و ظهور مصلحي را ميكشند كه عدالت اجتماعي و نظام جهاني را بر اساس ايمان به خدا و احكام دين اسلام برقرار سازد. ايمان به ظهور حضرت مهدي عليه الصلاة و السلام و جهانگير شدن دين اسلام به آيات متعددي از قرآن مجيد و متواتر ترين روايات و قويترين اجماعات اتكاء و استناد دارد كه هر مسلمان معتقد به قرآن و رسالت پيغمبر اسلام بايد به اين ظهور ايمان راسخ و ثابت داشته باشد

آيا مسئله ظهور حضرت مهدي از مسائل اجماعي بين مسلمين است؟

پرسش

آيا مسئله ظهور حضرت مهدي از مسائل اجماعي بين مسلمين است؟

پاسخ

اگر مقصود از اجماع و اتفاق، شيعه باشد كه محتاج به ذكر نيست و همه مي دانند كه از ضروريات مذهب اماميه ظهور قائم آل محمد فرزند حضرت امام حسن عسكري(ع) است. و اگر مقصود اتفاق عامّه مسلمين(از شيعه و سني) باشد براي اثبات آن عبارت يكي از متتبع ترين علماي اهل سنت، علامه معتزله ابن ابي الحديد درشرح نهج البلاغه (طبع مصر، ج2، ص535) كافي است كه مي گويد:

«قَد وَقَعَ اِتفاقُ الفَريقينِ مِنَ المُسلمينَ أَجْمَعين عَلي اَنَّ الدُنيا وَ التكليف لا يَنْقضَي اِلّا عَلَيهِ»

[اتفاق سني و شيعه بر اين است كه دنيا و تكليف، منقضي و تمام نشود مگر بر آن حضرت _ يعني بعد از ظهور آن حضرت]

كساني كه در تاريخ تتبع دارند مي دانند كه ظهور مصلح منتظر و مهدي آل محمد(ع) آنچنان مورد اتفاق و مسلّم نزد تمام مسلمين بوده كه از همان قرن اول هجري تا حال در مقام ردّ ادعاي افرادي كه ادعاي مهدويّت كردند يا اين ادعاء را به آنها نسبت دادند، بوده اند. اصل ظهور قائم آل محمد (ع) را كسي انكار اخبار نكرد، زيرا بر خلاف اجماع مسلمين و انكار قطعي صادر از پيغمبر(ص) بود. بلكه در مقام ردّ آنها به فاقد بودن اوصاف و علاماتي كه براي مهدي موعود در اخبار و احاديث مذكور است استناد مي جستند.

چنانچه چهار نفر از بزرگان علماي مذاهب چهارگانه اهل سنت، ابن حجر شافعي مؤلف؛ «القول المختصر» و ابوالسرور احمد بن ضياء الحنفي و محمد بن احمد مالكي و يحيي بن محمد حنبلي در جواب استفتائي كه از ايشان شده (در باب

13 از كتاب «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» عين فتاواي آنها را نقل شده،) همين روش را انتخاب نموده و به صحت اصل ظهور مهدي در آخر الزمان و اينكه عالم را پر از عدل و داد كند و عيسي به آن حضرت اقتدا نمايد و اوصاف ديگر آن حضرت، رسماً فتواي محكم و مستدل و قاطع داده اند حتي شاعر بني اميه حكيم بن عياش كلبي نيز در ردّ نسبتي كه به جناب زيد بن علي بدون رضايت آن جناب داده شده بود (و او را مهدي خوانده بودند) گفته:

«وَلَمْ أَرَ مَهديّاً عَلي الجذع يصلب» (الاصابه، 1/395)

مقصودش اين است كه آن مهدي كه ظهور مي كند مستولي بر ممالك و فاتح كشورها مي گردد و عدل و داد را بسط مي دهد، پس چگونه ممكن است جناب زيد كه مصلوب شد مهدي باشد.

آيا احاديث معتبر و متواتري نسبت به عقيده مهدويت وجود دارد؟

پرسش

آيا احاديث معتبر و متواتري نسبت به عقيده مهدويت وجود دارد؟

پاسخ

اصالت مهدويت از جهت ابتناي آن بر احاديث معتبر و متواتر در نهايت وضوح است. زيرا كتابهاي حديث و صحاح و جوامع و سنن و مسانيد و اصول شيعه و اهل سنت كه در آنها احاديث مربوط به اين موضوع ضبط و روايت شده است از حد احصاء و شمارش خارج است و نيز در كتابهاي ديگر كه در ساير رشتههاي علوم اسلامي تأليف شده، مثل تاريخ و لغت و غريب الحديث و رجال و تراجم و عقايد و كلام و حتي شعر و ادب و شرح قصايد و اشعار معروف علماي فنون مختلف به اين احاديث استناد كرده و پيرامون شرح و مضامين آنها اظهار نظر نمودهاند. از عصر رسالت تا زمان ما صحابة حضرت رسول اعظم(ص) و سپس تابعين و تابعين تابعين و ساير طبقات روات، اين احاديث را روايت نمودهاند. بسياري از اين احاديث بالخصوص و بالانفراد به واسطة شواهد و مؤيداتي حديث شناسان ماهر به آن اعتماد دارند و در نهايت صحت و اعتبار ميباشند و به مضمون آنها يقين حاصل ميشود و علاوه بر اين در مسائل مهم مربوط به مهدويّت مثل معرفي شخص حضرت مهدي(ع) و برنامههاي مهم انقلابي و اسلامي ايشان، اين احاديث در حد تواتر و بالاتري ميباشند يعني در هر يك از اوصاف معروف و مشهور حضرت مهدي(ع) حديث از پيامبر(ص) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) آن قدر زياد است كه قطع نظر از مقام وثاقت و صداقت و امانت روايت كنندگان، احتمال تباني آنها بر دروغ و جعل اين احاديث عقلايي نيست.

آيا عقيده به مهدويت تنها اختصاص به شيعه دارد؟ يا مورد اتفاق اهل سنت و شيعه ميباشد؟

پرسش

آيا عقيده به مهدويت تنها اختصاص به شيعه دارد؟ يا مورد اتفاق اهل سنت

و شيعه ميباشد؟

پاسخ

اهل سنت و شيعه در طي اعصار و مرور قرنها بر اين اتفاق داشته و دارند كه در آخرالزمان يك نفر از اولاد رسول(ص) و فرزندان علي و فاطمه(عليهما السلام) كه صفات و علاماتش در احاديث مذكور است در هنگامي كه دنيا پر از ظلم و جور شده باشد ظهور نمايد و جهان را پر از عدل و داد كند همه او را هم نام و هم كينة پيامبر(ص) و ملقب به مهدي معرفي نمودهاند و همه اتفاق دارند بر اين كه تا او ظهور نكند، سير اين عالم و اين جامعة بشري به پايان نخواهد رسيد و تا اين دادگستر بزرگ و رهبر حكومت عدل جهاني قيام نكرده است، بشر بايد منتظر ظهور او باشد و بداند كه جهان محكوم ظلم ستمگران و فساد اهريمنان نيست و سرانجام همه تباهيها و نگرانيها به راحتي و امنيّت و آسايش مبدل ميشود و مستكبرين و مفسدين نابود ميگردند. همه چشم براهند و همه منتظرند، چنانكه از مصادر معتبر تاريخ و حديث استفاده ميشود، در تمام اعصار اين يك عقيدة عمومي امّت اسلام بوده است و همه بر آن اتفاق داشتهاند و لذا مدعيان دروغين مهدويّت را به اينكه واجد صفات و نشانيهاي مهدي موعود نيستند رد ميكردند و هرگز در مقام رد آنها صحت اصل و اساس اين عقيده را منكر نميشدند.

و خلاصه اتفاق مسلمين بر اصل ظهور مهدي(ع) و برخي از خصوصيات و خصايص آن حضرت هميشه مورد قبول بوده و علماي بزرگ اهل سنت هم آن را مورد تصريح و تاكيد قرار دادهاند و به قول دانشمند بزرگ معاصر اهل سنت

«شيخ علي ناصب» در كتاب غايه المامول، همه (سَلَفاً و خَلَفاً) بر اين عقيده بوده و هستند.

نظر علماي اهل سنّت پيرامون مصلح جهاني چيست؟

پرسش

نظر علماي اهل سنّت پيرامون مصلح جهاني چيست؟

پاسخ

نظر برخي از علماي اهل سنّت

1 _ دانشمند معروف شيخ منصور علي ناصف نويسندة كتاب «التاج» در كتاب خود چنين مينويسد

«اشتهر بين العلماء _ سلفاً و خلفاً _ انه في آخر الزمان لابد من ظهور رجل من اهل البيت يسمي «المهدي» يستولي علي الممالك الاسلامية و يتبعه المسلمون و يعدل بينهم و يؤيد الدين.

تا آنجا كه ميگويد

و قد روي احاديث المهدي جماعة من خيار الصحابة و اخرجها اكابر المحدثين كابي داود؛ و الترمذي و ابن ماجه و الطبراني، و ابي يعلي، والبزاز، و الامام احمد، و الحاكم؛ رضي الله عنهم اجمعين و لقد اخطأ من ضعف احاديث المهدي كلها كابن خلدون و غيره.» (التّاج، 5/310)

[در ميان همة دانشمندان امروز و گذشته مشهور است كه سرانجام مردي از اهل بيت پيامبر (ص) ظاهر ميشود كه بر تمام كشورهاي اسلامي مسلّط ميگردد، و مسلمانان از او پيروي ميكنند؛ و در ميان آنها عدالت را اجرا مينمايد، و دين را تقويت ميكند... احاديث مهدي را بسياري از بزرگان صحابه و محدّثين نقل كردهاند... و كسي كه همچون ابن خلدون آنها را ضعيف شمرده خطا كرده است.]

2 _ خود «ابن خلدون» كه معروف به مخالفت با احاديث مهدي است نيز شهرت احاديث مهدي را در ميان همة دانشمندان اسلام نتوانسته است انكار كند آنجا كه ميگويد

«مشهور در ميان تمام مسلمانان در تمام اعصار و قرون اين بوده و هست كه در آخر زمان مردي از اهل بيت ظهور ميكند كه آئين اسلام را تأييد كرده و عدالت را آشكار ميسازد و مسلمانان از او پيروي ميكنند. (مقدمه ابن خلدون، چاپ بيروت،

ص 311)

3 _ محمد شبلنجي دانشمند معروف مصري در كتاب «نور الابصار» مينويسد

«تواترت الاخبار عن النّبي (ص) علي انّ المهدي من اهل بيته و انّه يملاً الارض عدلاً» (نور الابصار/ 157) [اخبار متواتري از پيامبر (ص) آمده كه مهدي از خاندان او است؛ او همة روي زمين را پر از عدل ميكند.]

4 _ شيخ محمّد صبان در كتاب «اسعاف الرّاغبين» چنين ميگويد «اخبار متواتري كه از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده گواهي ميدهد كه مهدي (سرانجام) قيام ميكند و او از خاندان پيامبر است و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد.

5 _ «ابن حجر» در كتاب «صواعق المحرقة» از ابوالحسن امري چنين نقل ميكند

اخبار متواتر و فراواني از پيامبر (ص) نقل شده كه سرانجام مهدي ظهور ميكند و او از اهل بيت پيامبر (ص) است... و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد. (صواعق/99.)

6 _ نويسنده كتاب «التّاج» پس از اشاره به كتاب «شوكاني» عالم معروف اهل سنّت كه تمام آن پيرامون تواتر احاديث مربوط به مهدي و خروج دجّال و بازگشت مسيح است و بحث مشروحي در زمينة تواتر احاديث مربوط به مهدي (ع) ميگويد

«هذا يكفي لمن كان عنده ذرّة من الايمان و قليل من انصاف!» (التّاج، ج5، ص 327.) [آنچه گفته شد براي كساني كه يك ذرّه ايمان و يك جو انصاف دارند كافي به نظر ميرسد!]

آيا كسي از علماي اهل سنّت، منكر احاديث مهدويت شده است؟

پرسش

آيا كسي از علماي اهل سنّت، منكر احاديث مهدويت شده است؟

پاسخ

برخي از علماي اهل سنّت درصدد انكار وتوجيه روايات مهدويت برآمده تا اين موضوع مهم را در جامعه لوث كنند كه از آن جمله مي توان از افراد زير نام برد:

1 - ابن خلدون؛ او گرچه موضوع مهدويت را مشهور بين كافه اهل اسلام در گذر زمان ها مي داند ولي با تمسك به قاعده "جرح، مقدم بر تعديل است" درصدد ابطال روايات مهدويت برآمده است. {پاورقي . تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 322-311. پاورقي}

{پاورقي . مقصود از اين قاعده اين است كه تضعيف يك راوي مقدم بر توثيق آن است. پاورقي}

2 - محمّد ابوزهره؛ او نيز خطّ ابن خلدون را ادامه داده ومي گويد: علماي اهل سنّت در سندهاي اين احاديث خدشه كرده اند، ولذا اين عقيده را نزد اهل سنّت ثابت نمي داند. {پاورقي . الامام الصادق (ع)، ص 239. پاورقي}

3 - سعد محمّد حسن از شيوخ ازهر؛ او نيز به دنبال نقّادين احاديث مهدويت رفته وحرف هاي آنها را تكرار مي كند.

{پاورقي . المهدية في الاسلام، ص 69. پاورقي}

4 - محمّد فريد وجدي؛ او مي گويد: "بسياري از امامان حديث، احاديث مهدويت را تضعيف نموده اند...".

{پاورقي . دائرة المعارف قرن عشرين، ج 10، ص 481. پاورقي}

5 - احمد امين مصري؛ او نيز به كلام ابن خلدون رضايت داده است.

{پاورقي . المهدي والمهدوية، ص 108. پاورقي}

6 - شيخ جبهان؛ او نيز از جمله كساني است كه گمان كرده احاديث مهدويت همگي باطل است.

{پاورقي . تبديد الظلام، ص 480ù479. پاورقي}

7 - شيخ سائح ليبيايي؛ او نيز از جمله كساني است كه احاديث مهدويت را نقد كرده است.

{پاورقي .

تراثنا وموازين النقد، ص 187. پاورقي}

پاسخ اجمالي: از آنجا كه تكيه گاه كلام عموم مخالفين احاديث مهدويت، ابن خلدون است، لذا در نقد كلمات آنها به ردّ كلام ابن خلدون به صورت اجمالي بسنده مي كنيم:

1 - ابن خلدون هنگام نقد احاديث مهدويت تنها به برخي از روايات مي پردازد، در حالي كه روايات ديگري وجود دارد كه از صحت سند برخوردار است. لذا دكتر بستوي 46 روايت را با سند صحيح يا حسن در زمينه مهدويت در كتاب خود آورده است.

{پاورقي . المهدي المنتظر في الاحاديث الصحيحة. پاورقي}

2 - او تنها اسامي برخي از صحابه را نقل كرده كه احاديث مهدويت را نقل كرده اند، در حالي كه بيش از اينهاست، ولذا شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد اسامي 26 نفر از صحابه را كه ناقل احاديث مهدويتند نقل كرده است.

{پاورقي . عقيدة اهل السنة والأثر في المهدي المنتظر، ص 128. پاورقي}

3 - همو مي گويد: "ابن خلدون شخصي موّرخ است نه رجالي ولذا به تضعيفات او توجهي نمي شود...".

{پاورقي . همان. پاورقي}

4 - اينكه ابن خلدون جرح را مقدم بر تعديل مي داند نزد اهل سنّت عموميت ندارد؛ زيرا عوامل جرح نزد آنان مختلف است. برخي با كوچك ترين جهت راوي را جرح مي كنند؛ لذا متخصصان فن شرط كرده اند كه علت جرح بايد تفسير شود كه به چه جهتي بوده است. از جمله كساني كه اين قاعده را قبول ندارند ابن حجر عسقلاني، قاضي سبكي، خطيب بغدادي، نووي، سخاوي، سيوطي وسندي است.

دكتر عبدالحكيم بستوي مي گويد: "حتي در صورتي كه جرح در راوي به اثبات برسد، هر جرحي روايت را از اعتبار ساقط نمي كند، بلكه برخي از جرح ها است كه شديد بوده ومستلزم

ترك روايت است. وبرخي تا اين حدّ نيست، بلكه راوي متّصف به جرح با غير خود از كساني كه داراي اعتبارند تقويت شده وروايتش قابل احتجاج است".

{پاورقي . المهدي المنتظر في الاحاديث الصحيحة، ص 365ù364. پاورقي}

5 - ابن خلدون احاديث را احصا نكرده ونمي داند كه از حدّ تواتر گذشته است ولذا احتياج به بررسي سندي ندارد.

چرا بخاري ومسلم احاديث مهدويت را در صحاح خود ذكر نكرده اند؟

پرسش

چرا بخاري ومسلم احاديث مهدويت را در صحاح خود ذكر نكرده اند؟

پاسخ

از جمله اشكالات برخي بر قضيه مهدويت از سوي اهل سنّت آن است كه بخاري ومسلم اشاره اي به احاديث مهدويت نكرده وآنها را در صحيح خود نقل نكرده اند، واين به نوبه خود مي تواند سبب وهن وضعف اين احاديث باشد.

احمد امين مصري مي گويد: "از افتخارات صحيح بخاري ومسلم آن است كه اين گونه احاديث در آن دو وارد نشده است، گرچه در غير اين دو كتاب از كتاب هاي حديث وارد شده است".{پاورقي . المهدي والمهدوية، ص 41 ؛ ضحي الاسلام، ج 3، ص 277. پاورقي}

همين اشكال از ناحيه اشخاصي ديگر از متفكرين غرب زده اهل سنّت از قبيل شيخ محمد ابوزهره، سعد محمّد حسن، حسين سائح ليبيايي مغربي، {پاورقي . الامام الصادق (ع)، ص 239ù238. پاورقي}

{پاورقي . المهدية في الاسلام، ص 69. پاورقي}

{پاورقي . تراثنا وموازين النقد، ص 187-185. پاورقي}

و نيز سيد محمد رشيد رضا وشيخ بن محمود وارد شده است.

{پاورقي . تفسير المنار، ج 9، ص 499. پاورقي}

{پاورقي . لا مهديّ ينتظر بعد الرسول، ص 6. پاورقي}

پاسخ: اين اشكال مورد توجه اهل سنّت واقع شده وشديداً با آن به مقابله پرداخته اند.

"دكتر بستوي" مي گويد: "اينان گمان مي كنند كه بخاري ومسلم احاديث مهدويت را به جهت ضعف در اسنادشان نقل نكرده اند. اين گماني باطل است، زيرا اين دو به تمام احاديث صحيح احاطه نداشته وهرگز چنين ادعايي نكرده اند".

{پاورقي . المهدي المنتظر في الاحاديث الصحيحة. پاورقي}

بخاري مي گويد: "آنچه را كه در كتاب خود "الجامع الصحيح" آورده ام صحيح است ولي چه بسيار احاديث صحيح السندي كه به جهت طولاني شدن كتابم نقل نكردم".

{پاورقي . مقدمه ابن الصلاح،

ص 22ù21. پاورقي}

مسلم بن حجاج قشيري مي گويد: "من تمام احاديث صحيح نزد خود را در اين كتاب "صحيح" نياورده ام، بلكه درصدد آن بوده ام كه تنها احاديثي را ذكر كنم كه اجماعي است".

{پاورقي . همان. پاورقي}

حاكم نيشابوري مي گويد: "بخاري ومسلم حكم به عدم صحت احاديثي كه در دو كتابشان نيامده نكرده اند".

{پاورقي . مستدرك حاكم، ج 1، ص 2. پاورقي}

ابن قيم جوزيه مي گويد: " آيا بخاري گفته است كه هر حديثي را من در كتابم نياورده ام باطل وغير حجت وضعيف است؟ چه بسيار احاديثي كه بخاري به آنها در غير كتاب "الجامع الصحيح" احتجاج نموده ولي در اين كتاب نياورده است. وچه بسيار احاديثي كه در غير اين كتاب تصحيح نموده ولي در اين كتاب نياورده است".

{پاورقي . زاد المعاد. پاورقي}

عبدالمحسن بن حمد العباد مي گويد: "حديث صحيح همان گونه كه در صحيحين موجود است در غير اين دو از كتاب هاي حديثي نيز وجود دارد، مثل: موطأ، صحيح ابن خزيمه، صحيح ابن حبّان، مستدرك حاكم، جامع ترمذي، سنن ابي داوود، سنن نسائي، سنن ابن ماجه، سنن دارقطني، سنن بيهقي وديگر كتب، واين امري در نهايت وضوح وآشكار است".

{پاورقي . الامام المهدي عند اهل السنة، ج 2، ص 445، به نقل از او. پاورقي}

ديگر اينكه چه كسي ادّعا كرده كه بخاري ومسلم توجهي به احاديث مهدويت به طور عموم نداشته اند؟ اين حرف باطل است، زيرا اين دو به برخي از احاديث مربوط به خروج مهدي (ع) اشاره كرده اند. از قبيل:

الف) احاديث خروج دجال

بخاري وخصوصاً مسلم احاديث زيادي را در باب خروج دجال از طرق مختلف نقل كرده اند.

{پاورقي . صحيح بخاري، ج 4، ص 143، كتاب الانبياء، باب ما ذكر عن بني اسرائيل ؛ صحيح

مسلم با شرح نووي، ج 18، ص85ù58. پاورقي}

ابن حجر عسقلاني با نقل كلامي از آبرّي در تواتر احاديث مهدي (ع) قصه دجال را به خروج حضرت مهدي (ع) ربط مي دهد.

{پاورقي . تهذيب التهذيب، ج 9، ص 125. پاورقي}

ب) احاديث نزول عيسي بن مريم

بخاري به سند خود از ابوهريره نقل كرده كه پيامبر (ص) فرمود: "كيف انتم إذا نزل ابن مريم فيكم وامامكم منكم"؛ "شما را چه خواهد شد زماني كه فرزند مريم در ميان شما{پاورقي . صحيح بخاري، ج 4، ص 143. پاورقي}

فرود خواهد آمد در حالي كه امام شما از ميان شماست."

مسلم نيز همين مضمون را نقل كرده است.

{پاورقي . صحيح مسلم، ج 1، ص 94. پاورقي}

مقصود از امام در اين روايات كسي جز مهدي (ع) نخواهد بود، ولذا شارحين صحيح بخاري همگي متفق القول "امام" در اين روايت را حضرت مهدي (ع) معرفي كرده اند.

ج) احاديث بخشش مال

مسلم به سند خود از جابر بن عبداللَّه انصاري نقل كرده كه رسول خدا (ص) فرمود: "يكون في آخر امّتي خليفة يحثي المال حثياً لا يعدّه عدداً"؛ "در پايان امتم خليفه اي خواهد{پاورقي . صحيح مسلم، ج 8، ص 185. پاورقي}

بود كه مال فراوان مي دهد بدون آنكه شماره كند."

با رجوع به روايات ديگر پي خواهيم برد كه مقصود از اين خليفه همان حضرت مهدي (ع) است.

ابن ابي شيبه به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "يخرج رجل من أهل بيتي عند انقطاع من الزمان وظهور من الفتن يكون عطاؤه حثياً"؛ "مردي از اهل بيتم بعد از{پاورقي . المصنّف، ابن ابي شيبه، ج 8، ص 678. پاورقي}

وقفه اي از زمان وظهور فتنه ها خروج خواهد كرد كه عطاي او ريزان است."

د)

احاديث خسف بيداء

مسلم در "صحيح" به سند خود از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "يعوذ عائذ بالبيت فيبعث إليه بعث فإذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بهم"؛ "شخصي به خانه پناه مي برد،{پاورقي . صحيح مسلم، ج 8، ص 167. پاورقي}

لشكري به سوي او فرستاده مي شود، آن لشكر به سرزمين بيداء كه مي رسد در آنجا به زمين فرومي رود."

با مراجعه به ساير روايات پي مي بريم كه فرورفتن زمين بيداء از علائم ظهور حضرت مهدي (ع) است.

{پاورقي . مستدرك حاكم، ج 4، ص 520. پاورقي}

آيا احاديث مهدويت تنها از طرق شيعه بوده ودر سند همه آنها شيعه وجود دارد؟

پرسش

آيا احاديث مهدويت تنها از طرق شيعه بوده ودر سند همه آنها شيعه وجود دارد؟

پاسخ

پاسخ اول

برخي از اهل سنّت گمان كرده اند كه احاديث مهدويت تماماً از جعل شيعه بوده يا لااقل در سندهاي آن، كساني وجود دارند كه متهم به تشيّعند، ولذا مورد قبول آنها واقع نشده است.

دكتر بستوي بعد از نقل اين اشكال در پاسخ به آن مي گويد: "معيار در قبول روايت راوي عدالت وضابط بودن اوست با قطع نظر از اينكه عقيده او چيست، مگر آنكه از اسلام خارج شده باشد. اين روش بسياري از علماي قديم وجديد است. آن گاه از علي بن مديني نقل مي كند كه اگر روايات اهل كوفه به جهت تشيع ترك شود كتاب ها ضايع شده ومذهب از هم خواهد پاشيد".

{پاورقي . المهدي المنتظر في الاحاديث الصحيحة، ص 380. پاورقي}

او همچنين مي گويد: "در عين حال مدار در روايات مهدي بر كساني كه منسوب به تشيعند نيست. يعني چه بسيار از كساني كه هيچ نسبت به تشيع ندارند ولي در عين حال اين احاديث را نقل كرده اند. او در آخر بحث خود مي گويد: "تا به اينجا به دست آمد كه بيشتر روايات ثابت در امر مهدي در سندهايش فرد شيعي وجود ندارد، ورواياتي كه اين چنين است غالباً شواهدي از طرق ديگر دارد، لذا شبهه از اين جهت زايل مي گردد".

{پاورقي . همان. پاورقي}

پاسخ دوم

اوّلاً: اختلاف، مقتضاي طبيعت تفصيل قضاياي ثابت است، لذا استدلال به اختلاف تفاصيل يك قضيه بر عدم ثبوت آن، مغالطه اي بيش نيست، ودر غير اين صورت نمي توان هيچ مسأله اعتقادي را اثبات نمود، زيرا تمام مسائل، مورد اختلاف واقع شده اند.

ثانياً: در هر يك از مسائل مورد

اختلاف، قول حق به اثبات رسيده است، ولذا در هيچ مسأله اي ترديد وجود ندارد.

آيا عقيده مهدويت مورد اجماع مسلمين است؟

پرسش

آيا عقيده مهدويت مورد اجماع مسلمين است؟

پاسخ

پاسخ اول

گرچه اسلام در عصر رسول اكرم (ص) بر تمام عالم گسترش پيدا نكرد، ولي؛ اولاً: خبر اسلام ودعوت آن به گوش غالب بلاد اسلامي رسيد وشخص رسول اكرم (ص) مردم عالم را به اسلام دعوت نمود.

ثانياً: خود قرآن وشخص پيامبر اكرم (ص) خبر از تحقق اسلام در سطح گسترده ودر تمام روي زمين داده است، نه اينكه مسلمانان بعد از يأس از فراگيري اسلام به اين عقيده روي آورده باشند.

دكتر عبدالجبار شراره مي گويد: "آنچه جاي تعجب است اينكه برخي از مدعيان علم ومعرفت از قديم الايام ودر اين زمان درصدد ايجاد تشكيك در جامعه اسلامي برآمده وموجبات تشويش افكار جامعه را فراهم كرده اند، واين تنها به جهت قصور فهم آنان از درك اسرار اين عقيده (مهدويت) ومقاصد عالي آن است، ويا اينكه اسباب واغراض ديگري دارند كه ما از آن آگاهي نداريم. از جمله اين افراد، مستشرقين وشاگردان آنانند از قبيل: "جولد زيهر"، "فلهاوزن"، "فان فلوتن"، "مك دونالد"، "برنارد لويس"، "مونتگري"، "وات وماسينيون" وديگران از كساني كه از افكار مستشرقين پيروي كرده اند، با وجود آنكه ادعاي مسلمان بودن دارند. وخوشبختانه هيچ گونه دليل بر مدعاي خود ندارند، بلكه دليل بر خلاف مدعاي آنان دلالت دارد. ونيز برهان آشكار وقطعي بر صحت عقيده مهدويت قائم است، زيرا به طور متواتر ثابت شده كه در آخرالزمان، مهدي (ع) ظهور خواهد كرد، همان گونه كه جماعتي از اهل سنّت از قبيل برزنجي وشوكاني وديگران بر تواتر آن تأكيد دارند...".

{پاورقي . بحث حول المهدي، ص 17ù16. پاورقي}

پاسخ دوم

عقيده به مهدويت از عقايدي است كه مسلمانان با اختلافات مذهبي كه دارند بر آن

اتفاق دارند، وهرگز به مذهب خاصي اختصاص ندارد، زيرا جميع شيعه اماميه، زيديه، مالكي ها، حنفي ها، شافعي ها، حنبلي ها ووهابيان بر اين مسأله اتفاق نظر دارند كه شخصي از عترت پيامبر اكرم (ص) قيام كرده وزمين را پر از عدل وداد خواهد كرد، آن گونه كه پر از ظلم وجور شده باشد.

جماعتي از علماي اهل سنّت تصريح كرده اند كه اين عقيده مورد اتفاق مسلمين است وحتي برخي از فقهاي اهل سنّت به وجوب قتل منكر آن فتوا داده اند.

احمد امين مصري با آنكه منكر اصل مهدويت است، ولي اين عقيده را از عقايد مسلّم اهل سنّت مي شمارد كه به آن ايمان دارند.

{پاورقي . المهدي و المهدوية، ص 110. پاورقي}

آيا كسي از علماي اهل سنّت ادعاي تواتر در احاديث مهدويت كرده است؟

پرسش

آيا كسي از علماي اهل سنّت ادعاي تواتر در احاديث مهدويت كرده است؟

پاسخ

گروهي از علماي اهل سنّت كه در علم حديث تخصّص دارند تصريح به تواتر احاديث در موضوع مهدويت نموده اند كه از آن جمله مي توان به افراد زير اشاره نمود:

1 - ابن قيّم جوزيه.{پاورقي . المنار المنيف في الصحيح والضعيف، ص 141-135. پاورقي}

2 - جلال الدين سيوطي.{پاورقي . الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 128. پاورقي}

3 - ابوالحسن محمّد بن حسين بن عاصم سحري.{پاورقي . همان. پاورقي}

4 - علامه مناوي.{پاورقي . فيض القدير، ج 6، ص 362، ح 9245. پاورقي}

5 - حافظ ابن حجر عسقلاني.{پاورقي . فتح الباري، ج 5، ص 362. پاورقي}

6 - قاضي شوكاني.{پاورقي . ابراز الوهم المكنون، ص 4، به نقل از رساله التوضيح شوكاني. پاورقي}

7 - ابن حجر هيتمي.{پاورقي . الصواعق المحرقة، ج 2، ص 211. پاورقي}

8 - تفتازاني.{پاورقي . شرح مقاصد، ج 2، ص 62. پاورقي}

9 - قرماني دمشقي.{پاورقي . اخبار الدول وآثار الأول، ج 1، ص 463. پاورقي}

10 - مبار كفوري.{پاورقي . تحفة الاحوذي، ذيل حديث 2331. پاورقي}

11 - احمد بن محمّد بن صديق.{پاورقي . ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون، ص 433. پاورقي}

12 - سفاريني حنبلي.{پاورقي . الاذاعة، ص 146. پاورقي}

13 - سيد محمّد صديق حسن.{پاورقي . همان، ص 125. پاورقي}

14 - ابوالخطيب محمّد شمس الحق عظيم آبادي.{پاورقي . عون المعبود، ج 11، ص 243. پاورقي}

15 - شيخ ابوالحسين آبري.{پاورقي . نظم المتناثر من الحديث المتواتر، ص 225. پاورقي}

16 - برزنجي.{پاورقي . الإشاعة لأشراط الساعة، ص 139. پاورقي}

17 - شيخ محمّد خضر حسين.{پاورقي . مجله التمدن الاسلامي، ج 16، شماره 36ù35. پاورقي}

18 - ابو الاعلي مودودي.{پاورقي .

البيّنات، ص 116. پاورقي}

19 - احمد زيني دحلان.{پاورقي . الفتوحات الاسلامية، ص 300ù299. پاورقي}

20 - شيخ منصور علي ناصف.{پاورقي . التاج الجامع للاصول، ج 5، ص 341. پاورقي}

21 - شيخ ناصرالدين الباني.{پاورقي . مجله التمدن الاسلامي، شماره 22، ص 643. پاورقي}

چه كساني قائل به صحّت احاديث مهدويت شده اند؟

پرسش

چه كساني قائل به صحّت احاديث مهدويت شده اند؟

پاسخ

گروهي از علماي اهل سنّت به صحت يا حسن احاديث مهدي (ع) تصريح نموده وبرخي نيز به تواتر آن اعتراف دارند. اينك به اسامي برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - ترمذي.{پاورقي . سنن ترمذي، ج 3، ص 343. پاورقي}

2 - ابوجعفر عقيلي.{پاورقي . الضعفاء الكبير، ج 4، ص 380. پاورقي}

3 - بربهاري.{پاورقي . شرح السنه. پاورقي}

4 - محمد بن حسين آبري.{پاورقي . مناقب الشافعي. پاورقي}

5 - حاكم نيشابوري.{پاورقي . المستدرك، ج 4، ص 465. پاورقي}

6 - بيهقي.{پاورقي . به نقل المنار المنيف، ص 130. پاورقي}

7 - بغوي.{پاورقي . مصابيح السنة، ج 3، ص 493. پاورقي}

8 - ابن اثير.{پاورقي . النهاية، ج 5، ص 220. پاورقي}

9 - قرطبي.{پاورقي . التذكرة، ج 2، ص 299. پاورقي}

10 - ابن منظور.{پاورقي . لسان العرب، ج 25، ص 354. پاورقي}

11 - ابن تيميه.{پاورقي . المنهاج السنة، ج 4، ص 211. پاورقي}

12 - جمال الدين مزّي.{پاورقي . تهذيب الكمال، ج 25، ص 150. پاورقي}

13 - ذهبي.{پاورقي . تلخيص المستدرك، ج 4، ص 463. پاورقي}

14 - ابن قيم جوزيه.{پاورقي . المنار المنيف، ص 135-130. پاورقي}

15 - ابن كثير.{پاورقي . النهاية في الفتن والملاحم، ص 53-45. پاورقي}

16 - تفتازاني.{پاورقي . شرح مقاصد، ج 5، ص 312. پاورقي}

17 - نورالدين هيثمي.{پاورقي . مجمع الزوائد، ج 7، ص 314. پاورقي}

18 - شيخ محمد جزري شافعي.{پاورقي . اسني المطالب، ص 129. پاورقي}

19 - احمد بن ابي بكر بويصري.{پاورقي . مصباح الزجاجه، ج 3، ص 263. پاورقي}

20 - ابن حجر عسقلاني.{پاورقي . تهذيب التهذيب، ج 9، ص 125. پاورقي}

21 - سيوطي.{پاورقي . الجامع الصغير، ج 2، ص 553ù522. پاورقي}

22 -

شيخ عبدالوهاب شعراني.{پاورقي . اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 561. پاورقي}

23 - ابن حجر هيتمي.{پاورقي . الصواع المحرقة، ص 163 ؛ القول المختصر، ص 26. پاورقي}

24 - متقي هندي.{پاورقي . البرهان في علامات مهدي آخرالزمان. پاورقي}

25 - شيخ مرعي بن يوسف مقدسي حنبلي.{پاورقي . فرائد فوائد الفكر، ص 68-60. پاورقي}

26 - محمّد بن عبدالرسول برزنجي.{پاورقي . الاشاعة لأشراط الساعة، ص 139. پاورقي}

27 - محمّد عبداĘȘǙ™ʠزرقاني.{پاورقي . شرح المواهب اللدنية. پاورقي}

28 - ابوالعلاء عراقي.{پاورقي . شرح احياء الميت في فضائل آل البيت. پاورقي}

29 - شيخ محمّد بن احمد سفاريني حنبلي.{پاورقي . اللوامع. پاورقي}

30 - سيد محمد مرتضي زبيدي.{پاورقي . تاج العروس، ج 2، ص 332. پاورقي}

31 - شيخ محمّد بن علي صبّان.{پاورقي . اسعاف الراغبين، ص 161-145. پاورقي}

32 - محمّد امين سويدي.{پاورقي . سبائك الذهب، ص 78. پاورقي}

33 - شوكاني.{پاورقي . به نقل از قنوجي در الاذاعة، ص 126. پاورقي}

34 - محمّد بن حسن بن مؤمن شبلنجي.{پاورقي . نور الابصاј̠ص 185. پاورقي}

35 - احمد بن زيني دحلǙƮ{پاورقي . الفتوحات الاسلامية، ج 2، ص 290. پاورقي}

36 - ԙǘǘȢالدين احمد بن اسماعيل حلواني شافعي.{پاورقي . القطر الشهدي، ص 68. پاورقي}

37 - ابوالبركات آلوسي حنفي.{پاورقي . علامات الساعه. پاورقي}

38 - محمد بلبسي شافعي.{پاورقي . العطر الوردي، ص 45. پاورقي}

39 - ابوالطيب عظيم آبادي.{پاورقي . نظم المتناثر، ص 225. پاورقي}

40 - مباركفوري.{پاورقي . تحفة الاحوذي، ج 6، ص 393. پاورقي}

41 - شيخ منصور علي ناصف.{پاورقي . التاج الجامع للاصول، ج 5، ص 341. پاورقي}

42 - شيخ خضر حسين مصري.{پاورقي . مجله التمدن الاسلامي. پاورقي}

43 - ابو الاعلي مودودي.{پاورقي . البينات، ص 116. پاورقي}

44 - ناصرالدين الباني.{پاورقي . مجله التمدن الاسلامي. پاورقي}

45 -

شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد.{پاورقي . عقيدة اهل السنة والاثر في المهدي المنتظر. پاورقي}

46 - شيخ حمود بن عبداللَّه تويجري.{پاورقي . الاحتجاج بالاثر علي من انكر المهدي، ص 70. پاورقي}

47 - شيخ عبدالعزيز بن عبداللَّه بن باز.{پاورقي . الامام المهدي عند اهل السنة، ج 2، ص 432، به نقل از او. پاورقي}

چه كساني از صحابه احاديث مهدويت را نقل كرده اند؟

پرسش

چه كساني از صحابه احاديث مهدويت را نقل كرده اند؟

پاسخ

راويان احاديث مهدويت از صحابه بسيارند كه از آن جمله مي توان به اين افراد اشاره كرد:

امام اميرالمؤمنين (ع)، ابوامامه باهلي، صديّ بن عجلان، ابوايوب انصاري، ابوسعيد خدري، ابوسلمي، ابوالطفيل عامر بن واثله، ابوليلي، ابووائل، ابوهريره، انس بن مالك، ثوبان مولي رسول اللَّه (ص)، جابر بن سمره، جابر بن عبداللَّه انصاري، جابر بن عبداللَّه صدفي، امام حسن بن علي (ع)، امام حسين (ع)، سلمان فارسي، طلحة بن عبيداللَّه، عباس بن عبدالمطلب، عبدالرحمن بن عوف، عبدالرحمن بن حرث، عبداللَّه بن عباس، عبداللَّه بن عمر بن خطاب، عبداللَّه بن عمروبن عاص، عبداللَّه بن مسعود، عثمان بن عفان، عثمان بن ابي العاص، علقمة بن عبداللَّه، علي الهلالي، عمار بن ياسر، عمر بن خطاب، عمران بن حصين، عمروبن عاص، عمروبن مرّه جهني، عوف بن مالك، قتادة بن نعمان، قرّة بن آياس مزني، كعب بن علقمه، معاذ بن جبل، فاطمه زهرا (ع)، امّ سلمه، عايشه، ام حبيبه وديگران.

حكم منكر حضرت مهدي(ع) وظهور او، در نزد اهل سنّت چيست؟

پرسش

حكم منكر حضرت مهدي(ع) وظهور او، در نزد اهل سنّت چيست؟

پاسخ

برخي از علماي اهل سنّت ايمان به خروج حضرت مهدي (ع) را واجب دانسته وبرخي ديگر منكر آن را كافر به حساب آورده اند:

احمد بن محمّد بن صديق مي گويد: "ايمان به خروج مهدي واجب، واعتقاد به ظهور او به جهت تصديق پيامبر (ص) حتمي وثابت است...". {پاورقي . ابراز الوهم المكنون، ص 433. پاورقي}

همين تعبير از سفاريني حنبلي، ناصرالدين الباني، عبدالمحسن بن حمد العبّاد، نيز رسيده است.

{پاورقي . الاذاعة، ص 146. پاورقي}

{پاورقي . مجله التمدن الاسلامي، شماره 22، ص 643. پاورقي} {پاورقي . مجله الجماعة الاسلامية، شماره 3. پاورقي}

فقيه شافعي ابن حجر تصريح كرده كه انكار مهدي اگر موجب انكار سنت از اصل واساس گردد، سبب كفر مي شود، وهر كس چنين كند قتلش واجب است. واگر انكار، تنها به جهت عناد ودشمني با ائمه اسلام است نه سنت، لازم است كه او را تعزير آشكار واهانت نمود تا دست از اين كار بردارد...".

{پاورقي . البرهان، ص 178. پاورقي}

احمد بن محمد بن صديق غماري ازهري در رابطه با احاديث مهدويت مي گويد: "اين احاديث متواترند ومنكرين آنها بدعت گزار وگمراه به حساب مي آيند".

{پاورقي . المهدي المنتظر، ص 5. پاورقي}

آيا مذاهب اسلامي بر اصل ظهور امام زمان عليه السلام اتفاق نظر دارند؟

پرسش

آيا مذاهب اسلامي بر اصل ظهور امام زمان عليه السلام اتفاق نظر دارند؟

پاسخ

تمام مذاهب اسلامي بر اصل مسئله ظهور حضرت مهدي (ع) از ذريّه پيامبر اكرم (ص) اتفاق نظر دارند. همه معتقدند كه در آخرالزمان شخصي به نام مهدي (ع) ظهور كرده، زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد، همان گونه كه از ظلم وجور پر شده است.

الف. از علماي شيعه

شهيد صدر؛ مي فرمايد: "به راستي اعتقاد به حضرت مهدي (ع) به عنوان پيشواي منتظر براي تغيير جهان به جهاني بهتر، در احاديث پيامبر (ص) به طور عموم و در روايات اهل بيت: به طور خصوص آمده است وبه حدي به اين مسئله تأكيد شده كه جاي هيچ شكي را براي انسان باقي نمي گذارد...".

{پاورقي . بحث حول المهدي، ص 104ù103. پاورقي}

شيخ محمد رضا مظفر مي فرمايد: " مسئله بشارت به ظهور مهدي (ع) از اولاد فاطمه (س) در آخرالزمان واينكه زمين را از عدل وداد پر مي كند بعد از آنكه از ظلم وجور پر شده باشد، از مسائلي است كه به طور متواتر از پيامبر (ص) رسيده است ومسلمانان در كتاب هاي روايي خود آنها را نقل كرده اند".

{پاورقي . عقائد الاماميه، ص 77. پاورقي}

ب. از علماي اهل سنّت

ناصر الدين الباني مي گويد: "اما مسئله مهدي، بايد دانسته شود كه درباره خروج او احاديث صحيح بسياري وارد شده است...".

{پاورقي . حول المهدي (ع)، الباني، مجله التمدن الاسلامي، سال 1371ه. پاورقي}

شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد مي گويد: "همانا كثرت احاديث مهدي (ع) وتعدد طرق آنها واثبات آنها در كتاب هاي اهل سنّت به حدي است كه بسيار دشوار به نظر مي رسد كه بتوانيم بگوييم حقيقتي ندارند، مگر اينكه كسي جاهل بوده يا

اهل جدل باشد، يا دقت در سندهاي آنها نكرده باشد وبر كلام بزرگان اهل علم واقف نباشد...".

{پاورقي . عقيدة اهل السنة والأثر في المهدي المنتظر، مجله جامعة اسلامية، شماره 3. پاورقي}

شيخ عبدالعزيز بن عبداللَّه بن باز مي گويد: "پس امر مهدي (ع) معلوم واحاديث در آن مستفيض بلكه متواتر وتقويت كننده يكديگرند، وجماعتي از اهل علم ادعاي تواتر آنها را نموده اند...".

{پاورقي . همان. پاورقي}

آيا مذاهب اسلامي بر وجوب اعتقاد به ظهور مهدي(ع)اتفاق نظر دارند؟

پرسش

آيا مذاهب اسلامي بر وجوب اعتقاد به ظهور مهدي(ع)اتفاق نظر دارند؟

پاسخ

پاسخ اول

همه مذاهب اسلامي بر اين امر اتفاق نظر دارند كه خروج مهدي(ع) در آخرالزمان از امور غيبي است كه بايد به آن اعتقاد پيدا كرد.

الف. از علماي شيعه

شيخ صدوق مي فرمايد: "ايمان شخص مؤمن به امام زمان (ع) بدون علم به احوال آن حضرت صحيح نخواهد بود. زيرا ايمان كسي كه به قضيه مهدويت اعتقاد دارد به او نفعي نمي رساند مگر در صورتي كه عارف به شأن آن حضرت در زمان غيبت باشد".

{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 19. پاورقي}

ب. از علماي اهل سنّت

ناصرالدين الباني مي نويسد: "همانا عقيده به خروج حضرت مهدي (ع) عقيده اي است ثابت ومتواتر از پيامبر اكرم (ص) كه ايمان به آن واجب است، زيرا اين عقيده از امور غيب است كه ايمان به آن در قرآن كريم از صفات پرهيزكاران شمرده شده است...".

{پاورقي . مجله تمدن اسلامي، چاپ دمشق. پاورقي}

عبدالمحسن بن حمد العباد مي نويسد: "تصديق واعتقاد به قضيه مهدويت، داخل در ايمان به رسالت پيامبر اكرم (ص) است، زيرا از آثار ايمان به پيامبر (ص) تصديق او است در اموري كه به آنها خبر داده ونيز داخل در ايمان به غيبي است كه خداوند متعال مؤمنين را به جهت ايمان به آن مدح كرده است...".

{پاورقي . مجله الجماعة الاسلاميه، چاپ حجاز. پاورقي}

پاسخ دوم

اهل سنّت، از آنجا كه موضوع ظهور حضرت مهدي (ع) را از جمله خبرهايي مي دانند كه پيامبر اكرم (ص) به آن بشارت داده است، لذا به جهت وجود روايات صحيح السند در اين موضوع، اعتقاد وايمان به آن را واجب مي دانند، گر چه -بر فرض- روآيات

در حدّ تواتر نباشد.

حمود بن عبداللَّه تويجري مي گويد: "هر چه به طريق صحيح از پيامبر اكرم (ص) به آن خبر داده شده، ايمان به آن بر هر مسلماني واجب است، زيرا در راستاي اعتراف وشهادت به رسالت اوست...". آن گاه تويجري از احمد بن حنبل وموفق ابومحمّد مقدسي نيز همين ادعا را نقل مي كند.

{پاورقي . اتحاف الجماعة، ج 1، ص 6. پاورقي}

او در جاي ديگر مي گويد: "در ايمان به خبرهاي غيبي تواتر شرط نيست... بلكه هر خبر غيبي كه به سند صحيح از رسول خدا (ص) ثابت شده ايمان به آن واجب است، خواه آن خبر متواتر باشد يا واحد، واين قول اهل سنّت وجماعت است...". آن گاه براي مدعاي خود به آيه نبأ تمسك كرده است.

{پاورقي . همان، ص 7. پاورقي}

دكتر محمد احمد اسماعيل مقدّم مي گويد: "هر حديثي كه به طور صحيح از رسول خدا (ص) رسيده ايمان به آن بر هر مسلماني واجب است، واين از لوازم شهادت به نبوت ورسالت پيامبر اسلام است...".

{پاورقي . المهدي و فقه اشراط الساعة، ص 24ù23. پاورقي}

ديدگاه مذاهب اسلامي درباره حكومت عدل گستر حضرت مهدي ع) چيست؟

پرسش

ديدگاه مذاهب اسلامي درباره حكومت عدل گستر حضرت مهدي ع) چيست؟

پاسخ

احاديث بسيار زيادي در متون اسلامي اعم از شيعه وسني بر اين امر اتفاق دارند كه امام زمان (ع) بعد از ظهور خود زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد، همان گونه كه از ظلم وجور پر شده باشد.

ابوسعيد خدري از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود: "لاتقوم الساعة حتي تمتلئ الأرض ظلماً وعدواناً. قال: ثمّ يخرج رجل من عترتي (أومن أهل بيتي) يملأها قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وعدواناً"؛ "قيامت برپا نمي شود تا اينكه زمين پر از ظلم وستم گردد. {پاورقي . مسند احمد، ج 3، ص 36. پاورقي}

سپس فرمود: آن گاه شخصي از عترتم يا از اهل بيتم [ترديد از راوي است] خروج كرده، زمين را از عدل پر خواهد كرد، همان گونه كه از ظلم وستم پر شده باشد."

شيخ طوسي به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "يظهر صاحبنا وهو من صلب هذا -وأومأ بيده إلي موسي بن جعفر- ويملأها عدلاً كما ملئت جوراً وظلماً"؛ {پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 42. پاورقي}

"صاحب ما ظهور مي كند، در حالي كه از نسل اين شخص است (حضرت با دست مبارك خود به موسي بن جعفر (ع) اشاره كرد) آن گاه زمين را پر از عدل وداد مي كند، همان گونه كه از ظلم وجور پر شده باشد."

موضوع: ولادت امام مهدي عليه السلام

مسأله قبول منجي از طرف مسيحيان و شيعيان و چندين دين جهان واضح است، اما آيا سني ها مسلمان نيز به چنين منجي اعتقاد دارند؟

پرسش

مسأله قبول منجي از طرف مسيحيان و شيعيان و چندين دين جهان واضح است، اما آيا سني ها مسلمان نيز به چنين منجي اعتقاد دارند؟

پاسخ

اعتقاد به مهدي موعود( از عقايد مسلم نزد همه مسلمانان، اعم از شيعه و سني مي باشد. همه مسلمانان برآنند كه شخصي كه مهدي لقب دارد و با حضرت رسول( همنام است، در آخرالزمان ظهور خواهد كرد، و دين اسلام را رواج داده، جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد. زيرا احاديث متواتري در اين باره از پيامبر اكرم( روايت شده است، به گونه اي كه كمتر مسأله اي را مي توان يافت كه احاديث مربوط به آن در اين حد از تواتر باشد. و اعتبار حديث متواتر مورد قبول همه علماي اسلام (شيعه و سني)، و اعتبار حديث متواتر خدشه ناپذير است، و هيچگونه شك و ترديد را برنمي تابد. (1) و در اين خصوص، از كتابهاي معتبر حديث و تاريخ و علماي اهل سنت، كه احاديث مربوط به مهدي موعود را نقل كرده اند، عده اي ديگر از علماي اهل سنت، كتابهاي مستقلي در اين موضوع تأليف كرده اند. مانند مناقب مهدي، نعت مهدي، الاربعين حديثاً في المهدي، از ابونعيم اصفهاني (م 430 ه_ _ ق)؛ والعرف الوردي في اخبار المهدي، و علامات مهدي، از جلال الدين سيوطي ...

اما اختلافي كه بين شيعه وسني در خصوص حضرت مهدي وجود دارد اين است كه :

وجود امام زمان ( مورد اتفاق همه شيعيان است، ولي اهل سنت در اين مورد دو دسته اند :

1- گروهي از آنان كه اكثريت را تشكيل مي دهند، برآنند كه امام زمان فعلاً موجود

نيست، و قبل از قيامت به دنيا مي آيد.

2- جمعي ديگر دراين مسأله با شيعه هم عقيده اند. (2)

اختلاف ديگري در مورد امام زمان( ، اينست كه از نظر شيعه و عده اي از علماي اهل سنت، آن حضرت از فرزندان امام حسين( است؛ ولي عده اي ديگر از علماي اهل سنت، او را از فرزندان امام حسن( دانسته اند.

اما شيعيان در خصوص وجود امام زمان( دلايلي دارند، كه از جمله آنها شواهد تاريخي بر صحت اين مطلب است. گزارشهايي كه ولادت آن حضرت و ايام كودكي او را نقل كرده، و از كساني ياد كرده اند كه در منزل امام حسن عسگري(،فرزندش مهدي( را ملاقات نموده اند، در كتابهاي شيعه امري مسلم و بديهي است. و بعضي علماي اهل سنت چون ابن صباغ مالكي، خواجه محمد پارسا، ابن حجر ميثمي شافعي، و حافظ سليمان حنفي، اين مسأله را تأييد كرده اند. حافظ سليمان

حنفي مي گويد : "خبر معلوم نزد محققان و موثقان اينست كه ولادت قائم( در شب پانزدهم ماه شعبان سال 255، در شهر سامرا واقع شده است."

دليل ديگري كه بر وجود امام زمان اقامه شده است، دليل عقلي است. وآن اينست كه آفرينش بدون وجود انسان كامل، تفسير صحيح و خرد پسندي ندارد، و به منزله كالبد بدون روح است. علاوه بر آن تا وقتي كه تكليف هست، و مكلّفاني هستند كه از خطا و اشتباه مصون نيستند، بايد امام و پيشوايي معصوم وجود داشته باشد. (3)

منابع و مآخذ :

1. عقايد استدلالي2، علي رباني گلپايگاني، ص149

2. در اين باره به كتاب نجم الثاقب، باب چهارم، رجوع شود.

عقايد استدلالي2، علي رباني گلپايگاني، ص153_151

نظر اهل تسنن در مورد ظهور امام زمان (عج ) چيست ؟ آن را با نظر شيعيان مقايسه كنيد.

پرسش

نظر اهل تسنن در مورد ظهور امام زمان (عج ) چيست ؟ آن را با نظر شيعيان مقايسه كنيد.

پاسخ

اولاً جمع بسياري از علماي اهل سنت نيز معتقد به ولادت امام زمان در نيمه شعبان سال 254 ه.ق هستند و معتقدند ايشان فرزند امام حسن عسكري هستند كه نام 70 تن از علماي اهل سنت كه به اين مطلب تصريح كرده اند جمع آوري شده است، (ر.ك:منتخب الاثر، آيت الله صافي، فصل سوم، باب اول).

ثانيا، اعتقاد به ولادت امام زمان وعمر طولاني ايشان، مستند به ادله قطعي و مسلم است. اگر كسي به روايات بسيار زيادي كه در اين زمينه وجود دارد مراجعه كند يقين پيدا خواهد كرد و پس از آن توجه به چند مطلب لازم است:

1- مقصود از غيبت، اين است كه عموم مردم حضرت را نمي شناسند وگرنه در ميان مردم حضور دارند و حتي همه ساله در ميان خيلي بي شمار حاجيان در مراسم حج شركت مي كنند.

2- مسأله طول عمر حضرت، علاوه بر اين كه امكان طبيعي دارد و نتايج كاوش ها و آزمايشات علمي دانشمندان غربي امكان آن را ثابت مي كند، (ر.ك: دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص 183 تا 203).

با توجه به قطعي بودن ولادت آن حضرت، از قدرت واراده خداوند خارج نيست لااقل مانند معجزات پيامبران امري خارق العاده خواهد بود. خداوندي كه بر زنده كردن مردگان توسط حضرت عيسي و تبديل عصا به اژدها توسط حضرت موسي و بيرون آوردن شتر با بچه اش ازدل صخره هاي كوه قدرت دارد، بر طولاني كردن عمر يك انسان هم قادر است.{J

ساير فرق اسلامي و مصداق مهدويت

آيا سني ها به غيبت امام زمان اعتقاد دارند، به چه دليل؟

پرسش

آيا سني ها به غيبت امام زمان اعتقاد دارند، به چه دليل؟

پاسخ

عقيده به مهدويّت از امور مسلّم تاريخ و كلام اسلامي است. جملگي مسلمانان (شيعه و سني) به "مهدي موعود" باور دارند. اختلاف مذهب شيعه و سني در مورد تولّد امام مهدي(عج) است.

بيشتر عالِمان اهل سنت بر اين باورند كه "مهدي موعود" هنوز متولد نشده است، ليكن شيعة اماميه مي گويد: مهدي موعود فرزند امام حسن عسكري(ع)، در سال 255 هجري در سامرا متولد شده است و اكنون در پس پردة غيبت زندگي مي كند و روزي به امر خدا ظهور خواهد كرد. برخي از عالمان اهل سنّت نيز اين سخن را قبول دارند و در كتاب هاي خويش متذكر شده اند، از جمله:

_ ابوطالب كمال الدين، محمد بن طلحه شافعي قرشي، در كتاب مطالب السؤال؛

_ علي بن محمد، ابن صباغ مالكي در الفصول المهمّه؛

_ شبلنجي در نورالابصار؛

_ ابن حجر شافعي هيتمي مصري در الصواعق المحرقه و ... .

بعضي از پژوهشگران بيش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند كه در كتاب هاي خويش ولادت امام مهدي(عج) را متذكر شده اند.[2] اين ها به غيبت امام زمان باور دارند.

[2] مهدي منتظر در نهج البلاغه، مهدي فقيه ايماني، ص 39 - 23؛ سيرة پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 667.

چرا بين شيعه و سني در مورد ولادت حضرت مهدي(عج) اختلاف وجود دارد؟

پرسش

چرا بين شيعه و سني در مورد ولادت حضرت مهدي(عج) اختلاف وجود دارد؟

پاسخ

در پرسش دو احتمال وجود دارد:

1_ احتمال اوّل آن است كه عالمان شيعي و سني در تولد و عدم تولد امام زمان(عج) اختلاف دارند؛ بدين معنا كه دانشوران شيعي باور دارند امام زمان(ع) متولد شده؛ ولي انديشمندان اهل سنت مي گويند كه حضرت هنوز متولد نشده است. اگر مقصود اين باشد، بايد گفت: اصل ولادت مهدي از واقعيات تاريخ است. به جز ائمه طاهرين، و عالمان و محدّثان شيعه، بسياري از تاريخ نگاران و محدثان اهل سنت نيز بدين معنا تصريح كرده، و آن را يك واقعيت دانسته اند. برخي از نويسندگان، نام بيش از 65 تن از اين عالمان و نام كتب آنان را ذكر نموده اند.(1) آن عِدّه از عالمان اهل سنت كه ولادت امام زمان(ع) را انكار كرده اند، مي گويند حضرت در آينده متولد خواهد شد. از آن رو حكومت عباسي با گسترش اخبار مهدويت، به وحشت افتاده بودند و چاره آن كار را در اين ديدند كه امام هادي و عسكري را در محاصره قرار بدهند تا همانند جريان فرعون و حضرت موسي از ولادت امام مهدي(عج) جلوگيري به عمل آورند، يا در كودكي او را بكشند، براي خنثي سازي اين نقشة شوم، امام عسكري(ع) تصميم گرفت جريان ولادت حضرت مهدي(عج) را مخفي نگه دارد و تنها به شيعيان خاص اطلاع دهد.

اين سياست موجب شد برخي در ولادت حضرت شك و ترديد داشته باشند، ليكن در دورة 69 سالة غيبت صغري با شواهد و قرائن براي شيعيان ولادت حضرت ثابت شد، امّا ديگر عالمان به جهت عدم

ارتباط آنان با سازمان وكالت تا حدودي شك و ترديد در بين آنان باقي مانده يا اين كه مسايل ديگر در رويكرد آنان مؤثر بوده اند. مضافاً بر اين كه در خيلي از مسايل تاريخي مورخان و انديشمندان با هم اختلاف نظر دارند. در اين جا به ديدگاه چند تن از عالمان اهل سنت اشاره مي شود كه تصريح كرده اند حضرت حجّت متولد شده است:

1_ شمس الدين ابن خلكان مي نويسد: "ابوالقاسم محمد بن الحسن العسكري بن عليّ الهادي بن محمد الجواد، دوازدهمين امام شيعه است. لقب معروف او حجّت است. شيعيان همو را، "منتظر" و "قائم" و "مهدي" مي دانند.(2)

2_ شيخ سليمان قندوزي مي نويسد: "خبر معلوم و مسلّم، در نزد موثّقان، اين است كه ولادت قائم(ع)، در نيمة شعبان واقع شده است، به سال 255، در شهر سامرا".(3)

3_ شيخ عبدالوهاب شعراني مي نويسد: "مهدي(عج) از اولاد امام حسن عسكري است. در شب نيمة شعبان سال 255 متولد شده و زنده است تا اين كه با عيسي بن مريم ملاقات كند".(4)

2. احتمال دوم آن است كه انديشمندان شيعه و سني در تاريخ تولد امام زمان(ع) اختلاف دارند. اگر مقوصد آن باشد بايد گفت: اختلاف دانشمندان اهل سنت و شيعيان در خصوص تاريخ تولد و تاريخ وفات بزرگان دين اختصاص به امام زمان(ع) ندارد. آنان در خيلي از مسايل ديگر نيز اختلاف دارند، مثلاً دانشمندان اهل سنت عقيده دارند كه پيامبر(ص) در 12 ربيع الاوّل عام الفيل متولد شده و حال آن كه مورخان شيعه بر اين باورند كه حضرت در 17 ربيع الاول چشم به جهان گشوده است. اين گونه اختلافات بان جهت

بوده كه در آن زمان، وسايل و ابزار علمي _ مانند امروز وجود نداشته است كه تاريخ شفاف ظبط گردد، افزون بر اين كه گذشت زمان در ابهام سازي برخي از مسايل تاريخي نقش دارد.

اختلاف در تاريخ ولادت امام زمان(ع) از اين قاعده جدا نبوده و در تاريخ تولد او نيز ناهمگوني جزئي وجود دارد كه اين گونه تفاوت قابل قبول است.

در پايان بيان مي داريم كه اگر مراد شما جز اين است و يا پاسخ سؤال را كافي نيافتيد، براي ما بنويسيد تا پاسخ ديگر دريافت نماييد.

پي نوشت ها:

1. محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب 18؛ محمد كاظم قزويني، الامام المهدي، ص 11 _ 8.

2. وفبات الاعيان، ج 3، ص 316.

3. اليواقيت و الجواهر، ص 145.

4. ينابيع الموده، ص 452، به نقل از خورشيد مغرب، ص 20.

نمونه اى از روايات اهل سنت درباره حضرت مهدى (عج ) را ذكر كنيد ؟

پرسش

نمونه اى از روايات اهل سنت درباره حضرت مهدى (عج ) را ذكر كنيد ؟

پاسخ

رسول اللّه (ص ) فرمود : اگر يك روز از عمر جهان بيشتر نماند باشد خداى متعال آن روز را چنان ط_ولان_ى خواهد كرد تا مردى از اهل بيت من و همنام من به حكومت برسد وزمين را پر از عدل و داد كند , چنانچه پر از ظلم و جور شده است .

( صحيح ترمذى , ج 2 , ص 46 ) , ( صحيح ابى داود , ج 2 , ص 207 ) ( مسند احمد بن حنبل , ج 1 , ص 378 ) و ( ينابيع الموده , ص 49 , ص 280 , ص 440 و ص 186 ) .

از ام سلمه نقل كرده اند كه رسول اللّه (ص ) فرمود : مهدى از عترت من و از فرزندان فاطمه است

( اس_عاف الراغبين , ص 134 )

از ابن عباس نقل كرده اند كه رسول اللّه (ص ) فرمود : همانا على امام ام_ت ب_ع_د ازم_ن اس_ت و از فرزندان او قائم منتظر مى باشد و هنگامى كه ظهور كند زمين را پر ازعدل و داد مى سازد , چنانكه پر از ظلم و جور شده اس( ينابيع الموده , ص 494 )

آيا از اهل سنّت احاديث و رواياتي درباره ظهور حضرت مهدي(عج) نقل شده است؟

پرسش

آيا از اهل سنّت احاديث و رواياتي درباره ظهور حضرت مهدي(عج) نقل شده است؟

پاسخ

بله محدثين بزرگ اهل سنّت نيز احاديثي راجع به ظهور حضرت مهدي تخريج نمودهاند و از جماعتي از صحابه و جمع كثيري از تابعين راجع به ظهور آن حضرت روايات بسياري نقل كردهاند و بعضي از ايشان در تخريج اين احاديث كتاب خاص نوشتهاند و گروه بسياري از آنان تواتر اين روايات را صريحاً تصديق اضافه است كردهاند و از جمله مسائلي كه در كلمات بسياري از ايشان تصريح شده اين است كه نه فقط اصل ظهور مهدي به روايات متواتر از پيغمبر اكرم(ص) ثابت و قطعي است بلكه به تواتر ثابت است كه آن حضرت زمين را پر از عدل و داد ميكند و عيسي از آسمان نزول كرده به آن حضرت اقتدا مي نمايد و تمام جهان را فتح كرده و احكام قرآن را نشر مي دهد. علاوه بر اين بسياري از محققين علماي عامه در اشعار و قصايد يا كتب و تصنيفاتشان ايمان خود را به اينكه حضرت مهدي(ع) همان يگانه فرزند امام حسن عسگري(ع) است اظهار داشتهاند.

چه مشخصات و ويژگيهائي براي حضرت مهدي در كتب اهل سنت آمده است؟

پرسش

چه مشخصات و ويژگيهائي براي حضرت مهدي در كتب اهل سنت آمده است؟

پاسخ

: 1 _ مهدي موعود از عترت پيغمبر و از فرزندان فاطمه(عليهم السلام) است.

2 _ مهدي موعود از فرزندان حسين (ع) است.

3 _ حضرت مهدي جهان را پر از عدل و داد كند پس از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد.

4 _ حضرت مهدي داراي دو غيبت است، يكي از آن دو غيبت طولاني ميشود.

5 _ مهدي، خليفه و رهبر و امام دوازدهم از ائمه اثني عشر است كه پيغمبر، امت را به امامت آنها بشارت داد و بر طبق روايات كثير مسند احمد، صحيح بخاري، صحيح مسلم، سنن ابي داود و كتابهاي معتبر ديگر اهل سنت، امامتشان ثابت است.

6 _ حضرت مهدي(ع) بر تمام كشورها و شهرها مستولي ميشود و لشكرهاي كفر را هزيمت ميدهد.

7_ دين اسلام و توحيد به وسيله آن حضرت عالمگير خواهد شد و در زمين كسي نماند مگر اينكه به توحيد خدا گواهي دهد.

8 _ در زمانش آنچنان مردم در نعمت و وسعت خواهند بود كه نظير آن در هيچ عصري نبوده است.

9 _ حضرت مهدي(ع) همنام و هم كنية حضرت رسول(ص) است.

10 _ حضرت مهدي شبيهترين مردم است به پيغمبر در خلق و خوي.

11 _ مردم را به سنت و شريعت و ملت پيغمبر اكرم(ص) برگرداند و كتاب و سنت را زنده سازد.

12 _ پوشاك و خوراك آن حضرت در نهايت سادگي باشد.

13 _ بركات زمين و آسمان در عصرش فراوان شود.

14 _ علم و دانائي او به حلال و حرام از همه كس بيشتر باشد.

15 _ نسبت به فقرا مهربان و بر عُمّال

و مأمورين سختگير باشد كه بر مردم ستم نكنند.

16 _ عيسي بن مريم(ع) فرود آيد و در نماز به مهدي(ع) اقتدا كند.

17 _ پيش از ظهور آن حضرت حوادث بزرگ و فتن عظيم و جنگهاي عالمگير اتفاق افتد كه دو ثلث مردم تلف شوند.

18 _ پيش از ظهور آن حضرت معاصي رايج شود، فروش خمر و قمار علني شود، عفت و پاكدامني در زنها كم شود، اسباب لهو و طرب و غنا ظاهر شود، ربا جزء معاملات رايج گردد (مؤسسات ربوي آشكار شود). زنها برهنه و نيم برهنه از خانهها بيرون آيند و در امور و مشاغل مردها وارد شوند و مردها از آنها اطاعت كنند، احكام خدا و حدود، معطل ماند و اجرا نشود، امر به معروف و نهي از منكر ترك شود بلكه امر به منكر و نهي از معروف رايج گردد تا حدي كه مردم منكر را معروف و معروف را منكر بدانند. زنها فاسد و جوانان بدكار شوند، كارها به نا اهلان سپرده شود و چيزهاي ديگر از اين قبيل كه شرحش فعلاً ميسور نيست.

تعدادي از احاديث روايت شده توسط سني درباره امام مهدي، ظهور ايشان، و ديگر مسائل مربوط به ظهور را بيان كنيد.

پرسش

تعدادي از احاديث روايت شده توسط سني درباره امام مهدي، ظهور ايشان، و ديگر مسائل مربوط به ظهور را بيان كنيد.

پاسخ

1_ أخرج أحمد و ابن أبي شيبة، و ابن ماجة، ونعيم بن حمّاد، في الفتن، عن عليٍّ، قال: قال رسول الله (ص):

«االمهدي منّ اهل البيت، يصلح الله في ليلة». (كتاب الفتن ص 89، باب 2، حديث 1)

احمد وابن أبي شيبه و ابن ماجه و نعيم بن حمّاد، در كتاب «فتن» از علي(ع) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: رسول خدا(ص) فرمودند:

«مهدي (ع) از ما اهل بيت است، خداوند امر او را در يك شب اصلاح خواهد فرمود».

2_ أخرج أبو داود و ابن ماجة والطبراني و الحاكم عن امّ سلمة، قالت: سمعت رسول الله (ص) يقول:

«المهدي من عترتي، من ولد فاطمة». (كتاب الفتن ص 89، باب 2، حديث 2)

ابو داود و ابن ماجه و طبراني و حاكم، از امّ سلمه روايت كرده اند كه گفت: شنيدم رسول الله (ص) مي فرمايد:

«مهدي (ع) از سلالة من است، از فرزندان فاطمه(س)».

3_ أخرج الحاكم و ابن ماجة و أبو نعيم، عن أنس بن مالك، قال: سمعت رسول الله (ص) يقول:

«نحن سبعة ولد عبدالمطلّب سادة أهل الجنة: انا، و حمزة، و علي، و جعفر، والحسن، و الحسين، و المهدي». (كتاب الفتن ص 89، ب 2، ح 3)

حاكم، و ابن ماجه و ابونعيم ، از انس بن مالك روايت كرده اند كه وي گفت: شنيدم، رسول الله (ص) مي فرمايد:

«ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشت هستيم: من و حمزه و علي و جعفر و حسن و حسين و مهدي»

4_ أخرج الترمذي _ و صحَّحه _ عن أبي هريرة، قال: قال رسول

الله (ص):

«لولم يبقَ من الدنيا الّا يوم، لطوّل الله ذلك اليوم، حتي يلي المهدي». (كتاب الفتن ص 90، ب 2، ح 5)

ترمذي به طريق صحيح از ابو هريره، نقل كرده است كه گفت: رسول الله (ص) فرمود:

«اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را آنقدر طولاني مي كند كه مهدي (ع) در پي آيد».

5_ أخرج الطبراني في الاوسط من طريق عمر و بن علي، عن عليّ بن أبي طالب انه قال للنبيِّ(ص):

«أمنّا المهدي أم من غيرنا يا رسول الله؟»، قال« بل منّا، بنا يختم الله كما بنا فتح، و بنا يستنقذون من الشرك، و بنا يؤلِّف الله بين قلوبهم بعد عداوة الشرك». (كتاب الفتن ص 91، ب 2، ح 7)

طبراني در«الأوسط» از طريق عمرو بن علي، روايتي را از علي بن ابيطالب(ع) نقل كرده كه از پيامبر(ص) سؤال كرد: «مهدي از بين ماست يا از بين ديگران يا رسول الله؟ در جواب فرمود:

«بلكه ازماست، خداوند همچنانكه به ما آغاز فرمود، به ما هم ختم خواهد كرد، به وسيلة ماست كه مردم از شرك نجات مي يابند، به وسيلة ماست كه خداوند بين دلهاي مردم، الفت و پيوند ايجاد ميكند، بعد از آنكه به دشمني حاصله از شرك، بينشان جداي افتاده باشد».

6_ أخرج نعيم بن حماد، و أبو نعيم من طريق مكحول عن علي، قال:

«قلت: يا رسول الله أمنّا آل محمد المهدي، أم من غيرنا؟» فقال: « لا بل منّا، يختم الله به الدين كما فتح بنا ينقذون من الفتنة كما انقذوا من الشرك، و بنا يؤلَّف الله بين قلوبهم، و بنا يصبحون بعد عداوة الفتنة اخواناً كما أصبحو بعد عداوة الشرك اخواناً

في دينهم» (كتاب الفتن ص 91، ب 2، ح 8)

نعيم بن حمّاد و ابو نعيم از طريق«مكحول» از عليّ بن ابيطالب(ع) روايت كرده اند، كه فرمود:

«گفتم: اي رسول خدا، آيا مهدي(ع) از بين ما آل محمد(ص) است يا از بين غير ما؟» فرمود: «نه بلكه از بين ماست، خداوند دين را همچنانكه گشود، به وجود او ختم خواهد كرد، مردم به وسيلة ما از فتنه نجات مي يابند؛ چنانكه از شرك نجات يافتند و به وسيلة ماست كه خداوند بين دلهاي مردم، الفت و پيوند ايجاد مي كند و به وسيلة ماست كه مردم بعد از دشمني برخاسته از فتنه، با يكديگر برادر شدند.»

7_ أخرج الحارث بن أبي اُسامة و أبو نعيم، عن أبي سعيد، قال: قال رسول الله(ص):

«لتملأنّ الارض ظلماً و عدواناً، ثمّ ليخرجنّ رجل من اهل بيتي حتّي يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت عدوانا و ظلماً». (كتاب الفتن ص 91 و 92، ب 2، ح 10)

حارث بن أبي اسامه و ابونعيم ، از ابو سعيد نقل كرده اند كه گفت: رسول خدا(ص) فرمود:

«زمين پر از ستم و دشمني مي شود و به درستي، مردي از اهل بيت من قيام خواهد كرد تا زمين را از عدل و داد پركند، چنانكه پر از دشمني و ستم شده باشد».

8_ أخرج الطبراني في الكبير و أبونعيم عن ابن مسعود: قال: قال رسول الله(ص):

«يخرج رجل من اهل بيتي، يواطي اسمه اسمي و خلقه خلقي، يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً». (كتاب الفتن ص 92، ب 2، ح 11)

طبراني در كتاب «الكبير» و ابونعيم، از ابن مسعود، نقل كرده اند كه گفت: رسول الله(ص) فرمود:

«مردي از اهل بيت من قيام

خواهد كرد، اسمش همانند اسم من و اخلاقش همانند اخلاق من است، او زمين را پر از عدل و داد كند، چنانكه پر از ظلم و جور شده باشد».

آيا در ميان روايات نقل شده توسط اهل سنت، احاديثي كه مؤيّد اعتقاد شيعه بر امامت دوازده امام بعد از پيامبر باشد وجود دارد؟

پرسش

آيا در ميان روايات نقل شده توسط اهل سنت، احاديثي كه مؤيّد اعتقاد شيعه بر امامت دوازده امام بعد از پيامبر باشد وجود دارد؟

پاسخ

بله و ما فقط متن چند حديث از اين روايات را در اينجا ذكر مي كنيم، تا معلوم شود كه بنيان مذهب شيعه اثني عشري بر استوارترين مآخذ و مدارك معتبر مورد قبول فِرَق مسلمين قرار دارد و نام «اثني عشري»، نامي است كه از زبان وحي و رسالت يعني كلام معجز نظام، حضرت خاتم الانبياء(ص) گرفته شده است.

1_ احمد حنبل در مسند كه از معتبر ترين كتب مسانيد و جوامع اهل سنت و معروف ترين كتب حديث مسلمين است، سي وپنج حديث با سندهائي عالي، از پيغمبر روايت كرده است كه همه دلالت دارند بر اينكه جانشينان و رهبران امت بعد از آن حضرت دوازده نفرند. از جمله سند را به جابر بن سمره صحابي معروف مي رساند كه گفت:

شنيدم پيغمبر(ص) فرمود:

«يَكُونُ لِهذِهِ الْأَمَّةِ اِثْنا عَشَرَ خَليفَةً» (منتخب الاثر/ص12)

[براي اين امت دوازده نفر خليفه است.]

2_ ابن عدي در كامل و ابن عساكر از ابن مسعود روايت كرده اند از پيغمبر اكرم(ص) كه فرمود:

«اِنَّ عِدَّةَ الْخُلَفاءِ بَعْدي عِدَّةُ نُقَباءِ مُوسي» (الجامع الصغير، ج1، ط4، ص91.)

[شمارة جانشينان من به شماره نقباء موسي است.] كه به اتفاق دوازده تن بوده اند.

3_ طبراني از ابن مسعود روايت كرده كه پيامبر خدا(ص) فرمود:

«يَكُونُ مِنْ بَعْدي اِثْني عَشَرَ خَليفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» (كنز العمال، ج1/338، 6/201)

[بعد از من دوازده نفر خليفه اند كه همه از قريش مي باشند.]

4 _ ابن النجار از انس بن مالك روايت كرده كه پيامبر(ص) فرمود:

«لَنْ يَزالَ هذَا الدّينُ قائِماً اِلي اِثْنَيْ عَشَرَ مِنْ قُرَيْشٍ فَاِذا هَلَكُوا ماجَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِها» (كنزالعمال

6/201 ح 3483)

[اين دين همواره بر سر پا است تا دوازده نفر از قريش، پس وقتي آنها مردند زمين به اهلش مضطرب مي شود.]

5_ ديلمي در فردوس الاخبار از ابو سعيد خدري روايت كرده كه پيامبر اعظم(ص) نماز اولي را با ما بجا آورد سپس به طرف ما برگشت و فرمود: اي گروه اصحابم به درستي كه مثل اهل بيت من در بين شما مثل كشتي نوح و باب حطه بني اسرائيل است، پس متمسك شويد به اهل بيت من بعد ازمن كه پيشوايان راشدين از ذرية من هستند پس به درستي كه شما هرگز گمراه نشويد.

«فقيل: يارَسُولَ اللهِ كَمِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَكَ؟ قال اِثْنا عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتي (أَوْ قال) مِنْ عِتْرَتي» (عبقات الانوار 2، 12/246)

[پرسيد شد: يا رسول الله امامان بعد ازشما چند نفرند؟ فرمود: دوازده تن اهلبيت من يا فرمود: از عترت من مي باشند]

6_ فاضل قندوزي از ابولفضيل عامر بن واثله از علي(ع) از پيغمبر(ص) روايت كرده كه فرمود: يا علي تو وصي مني، جنگ تو، جنگ من و سازش تو، سازش من است، و تو امام و پدر امام و پدر يازده امامي كه پاك و معصومند و از ايشان است مهدي كه زمين را از قسط و داد پر كند. (ينابيع الموده/5)

7_ و نيز قندوزي روايت كرده كه پيغمبر(ص) فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند اول ايشان يا علي توئي و آخر ايشان قائم است كه خدا به دستش مشارق و مغارب زمين رامي گشايد. (ينابيع الموده/493)

8_ حموئي در «فرائد السمطين» و سيد علي همداني در«مودة القربي» از ابن عباس روايت كرده اند كه رسول خدا(ص) فرمود:

«أَنَا سَيدُّ النَّبِيّينّ، و عَلِيَّ بْنِ أَبي

طالِبٍ سَيّدُ الْوَصِيّينَ وَ أَنَّ أَوْصِيائي اِثْناعَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبي طالِبٍ، وَ آخِرُهُمْ اَلْقائِم» (ينابيع الموده،ص258، 445 و كشف الاستار، ص74.)

[من سيد پيامبرانم و علي سيد اوصياء است و اوصياي من دوازده نفرند كه اول آنها علي و آخرين ايشان قائم است.]

9_ در روضة الاحاب و فرائد المسطين از ابن عباس روايت شده كه پيغمبر(ص) فرمود: جانشينان و اوصياء من و حجتهاي خدا بر خلق بعد از من دوازده نفرند كه اول ايشان برادر من است و آخر ايشان فرزند من است.

پرسيده شد: يا رسول الله برادرت كيست؟

فرمود: علي بن ابيطالب.

پرسيده شد: فرزندت كيست؟

فرمود: مهدي است كه زمين را از قسط و عدل پركند همچنانكه پر از ظلم و جور شده باشد. سوگند به آن كس كه مرا به حق بشارت دهنده مبعوث كرد، اگر باقي نماند از دنيا مگر يك روز، خدا آن روز را طولاني گرداند تا فرزندم مهدي در آن بيرون آيد، پس عيسي بن مريم نزول ندو پشت سر او نماز بخواند و زمين به نورش روشن شود و سلطنتش به مشرق و مغرب برسد. (ينابيع الموده، ص447. عبقات، ص237، ج2، ج12)

10_ خوارزمي در «مقتل الحسين» و «مناقب» و همداني در «مودة القربي» از سلمان روايت كرده اند كه گفت: وارد شدم بر پيغمبر(ص) در حالي كه حسين بر زانوي او بود چشمهايش را مي بوسيد و دهانش را مي بوسيد و مي فرمود: تو آقا، پسر آقايي. تو امام پسر امام، برادر امام، پدر اماماني، تو حجت خدا پسر حجت خدايي و پدر نه حجتي كه از صلب تو هستند و نهمين ايشان قائم آنها است. (مقتل الحسين، 1/94، و ينابيع الموده، ص258و 492.)

و

مفصلتر از اخباري كه نقل شد رواياتي است كه در آنها اسامي مبارك دوازده امام از حضرت علي(ع) تا حضرت حجة ابن حسن العسكري، امام دوازدهم، مهدي منتظر(عج) نام برده شده اند كه شارح رواياتي مي باشند كه در آنها فقط عدد ائمه ذكر شده است.

اين اخبار از طرق شيعه بسيار و متواتر است، و از طرق اهل سنت نيز روايت شده است و اعتبار آنها ب روش اهل سنت با همان روايات مشتمل بر عدد ائمه كه در كتاب صحاح تخريج شده تأييد و تضمين مي شود.

اين احاديث و رواياتي كه نقل كرديم اگر به نام هاي شريف دوازده امام هم تصريح نداشت و فقط به همان عدد دوازده امام اكتفا شده بود جز بر ائمه اثني عشر(ع) و مذهب شيعه، بر هيچ يك از مذاهب و پيشوايان آنها انطباق ندارد، زيرا فقط شيعة اماميه است كه قائل به امامت ائمة اثني عشر است و اين روايات در قوت و اعتبار و تواتر به پايه اي است كه احدي از اهل سنت در صحت آنها ترديد نكرده است هر چند در تفسير و توجيه آن بي جهت دست و پا كرده و خود را به زحمت انداخته اند، ولي نتوانسته اند هيچ گونه توجيه قابل قبولي براي اين احاديث بنمايند، اين احاديث مستقيماً اعلام صحت مذهب شيعه است و با اخبار و رواياتي كه نام هاي شريف امامان را دارد، مؤيد و معاضد يكديگرند.

ديدگاه علماي اهل سنت و علماي شيعه در مورد امام مهدي(ع) چيست؟

پرسش

ديدگاه علماي اهل سنت و علماي شيعه در مورد امام مهدي(ع) چيست؟

پاسخ

بر خلاف آنچه بعضي از ناآگاهان تصور مي كنند اعتقاد به قيام مهدي (ع) و حكومت جهاني او مخصوص شيعه و پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام نيست، بلكه تمام فرق اسلامي بدون استثناء ظهور مردي از دودمان پيامبر را در آخر الزمان به نام مهدي كه دنيا را پر از عدل و داد مي كند پذيرفته اند ، و روايت آن را در كتب خود از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده اند.

كتابهاي فراواني در اين زمينه به وسيله دانشمندان اهل سنّت و علماي شيعه نگاشته شده است.

اين روايات از روايات متواتر و قطعي است كه همه محققان اسلامي – صرف نظر از مذهب خاص خود – آن را پذيرفته اند ، تنها عده محدودي مانند «ابن خلدون» و «احمد امين مصري» در صدور اين روايات از پيامبر(ص) ترديد كرده اند، و قرائني در دست داريم كه انگيزه آنها از اين كار ضعف روايات نبوده، بلكه شايد فكر مي كردند كه روايات مربوط به قيام مهدي مشتمل بر خارق عاداتي است كه به سادگي نمي توانند آن را باور كنند.

اين در حالي است كه متعصب ترين فرق اسلامي، يعني «وهابي ها» نيز آن را پذيرفته ، و به متواتر بودن احاديث آن اعتراف كرده اند.

شاهد اين مدّعا بيانيه اي است كه چند سال قبل از طرف رابطة العالم الاسلامي كه شديداً زير نفوذ وهابيان و دولت سعودي است ، در پاسخ سؤالي كه از آنها درباره ظهور حضرت مهدي شده بود صادر گرديد.

اين بيانيه در پاسخ يكي از اهالي «كنيا» به نام «ابومحمد» و به امضاي دبير كل «رابطة العالم الاسلامي» «محمد صالح القزاز»

بود، در اين بيانيه آمده است كه

«ابن تيميه» مؤسس مذهب وهابيان احاديث مربوط به مهدي (ع) را نيز پذيرفته است سپس به رساله اي كه پنج تن از علماي معروف حجاز در اين زمينه تهيه كرده اند مي پردازد

در قسمتي از اين رساله مي خوانيم

«به هنگام ظهور فساد در جهان و نشر كفر و ظلم ، خداوند جهان را به وسيلة «مهدي» پر از عدل و داد مي كند، آنگونه كه از ظلم و ستم پر شده است، او آخرين خليفة راشدين دوازدهگانه است كه پيامبر طبق كتب صحاح از آن خبر داده است....»

آيا اين اعتقاد اهل سنت كه امام زمان ( عج ) فرزند عبداله و آمنه است صحت دارد؟

پرسش

آيا اين اعتقاد اهل سنت كه امام زمان ( عج ) فرزند عبداله و آمنه است صحت دارد؟

پاسخ

در هيچ يك از نصوص معتبر اهل سنت ، نيامده است كه امام زمان ( عج ) فرزند عبدالله و آمنه مي باشد .مهم ترين و معتبرترين مجامع روايي اهل سنت ( ( صحاح سته ) ) و ( ( سنن ثلاثه ) ) مي باشد .با بررسي هايي كه برروي همه اين متون انجام گرفته است ، سه حديث درباره حضرت مهدي ( عج ) هست كه در هيچ يك از آنها امام زمان ( عج ) را فرزند آمنه وعبدالله نخوانده است ؛ بلكه در اولي ايشان را از عترت پيامبر ( ص ) و ذريه فاطمه ( س ) خوانده است . در حديث دوم فرموده اند : مهدي از من است و درروايت سوم هيچ اشاره اي به نسب آن حضرت نشده است :

1- ( ( حدثنا احمدبن ابراهيم حدثنا عبدالله بن جعفر الرقي حدثنا ابوالمليح الحسن بن عمرعن زياد بن بيان عن علي بن نفيل عن سعيد بن المسيب عن ام سلمه قال سمعت رسول الله ( ص ) يقول ( ( المهدي من عترتي من ولد فاطمه ) ) قال عبدالله بن جعفر و سمعت ابا المليح يثني علي علي بن نفيل و يذكر منه صلاحا" ) ) ، ( سنن ابي داود، حديث 3735 ) .

2- ( ( حدثنا سهل بن تمام بن بزيع حدثنا عمران القطان عن قتاده عن ابي نضره عن ابي سعيد الخدري ، قال قال رسول الله ( ص ) ( ( المهدي مني اجلي الجبهه

، اقني الاتف ، يملا الارض قسطا"و عدلاً كما مليت جورا" و ظلما" يملك سبع سنين ) ) ، ( همان ، حديث 3736 ).

3- سومين روايت در سنن ابن ماجه باب فتن حديث شماره 4029 مي باشدكه به جهت عدم ذكر نسبت نيازي به نقل متن آن نيست .

براي آگاهي بيشتردرباره شبهات مرتبط به امام زمان ( عج ) ر.ك : ( ( يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان ( عج ) ، عليرضا رجالي تهراني ) ). ;

آيا صحيح است كه سنّتها عقيده دارند سرانجام حضرت عيسى((عليه السلام)) ظهور مى كند و دنيا را پر از عدل و داد مى كند؟

پرسش

آيا صحيح است كه سنّتها عقيده دارند سرانجام حضرت عيسى((عليه السلام)) ظهور مى كند و دنيا را پر از عدل و داد مى كند؟

پاسخ

در كتاب سنن ابن ماجه كه يكى از صحاح اهل سنّت است(1) حديثى روايت شده كه اين جمله در آخر آن آمده است: «و لا المهدى الا عيسى بن مريم يفى; مهدى جز عيسى بن مرم نيست». اين جمله دلالت مى كند بر اين كه مهدى موعود كه جهان را پر از عدل و داد مى كند حضرت عيسى بن مريم است.

ولى اين حديث از ناحيه كارشناسان رجال اهل سنّت مانند ذهبى منسك(مورد انكار) معرّفى شده است چنان كه ذهبى در ترجمه(2) يونس بن عبدالاعلى كه ابن ماجه از او روايت كرده است مى گويد: حديث «لامهدى الاابن مريم جدّاً منكر» (مورد انكار) و همين مطلب را در ج 3، ص 535 كتاب مذكور آورده است.

زهرا((عليها السلام))(4) معرفى مى كند. و براى مهدى ويژگيها و صفات و نشانه هاى بسيار در احاديث شيعه و اهل سنّت ذكر شده است كه هيچ كدام از آنها بر حضرت عيسى((عليه السلام))منطق نيست به كتاب منتخب الاثر مراجعه كنيد.

آرى در احاديث شيعه و اهل سنّت وارد شده است كه هنگام ظهور حضرت مهدى((عليه السلام)) حضرت عيسى((عليه السلام)) از آسمان نازل مى شود و پشت سر امام زمان((عليه السلام)) نماز مى گذارد و شايد همين اقتداى حضرت على((عليه السلام)) به امام زمان يكى از رموز موفقيّت و پيشرفت قيام آن حضرت مى باشد زيرا با وجود اين اقتدار تمام و مسحيان جهان به حضرت گرايش خواهند يافت.

پاورقي

1 - داراحياءالكتب العربيه، ج 2، ص 1340.

2 - ميزان

الاعدال، ج 4، ص 481، رقم 9909.

3 - دار احياء الكتب العربية، سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367.

4 - دار احياء الكتب العربية، سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368.

آيا اهل سنّت به امامت امام دوازدهم معتقدند؟

پرسش

آيا اهل سنّت به امامت امام دوازدهم معتقدند؟

پاسخ

اهل سنّت، معمولا به امامت امام دوازدهم معتقد نيستند; ولى در منابع حديثى آنان احاديث بسيارى است كه دلالت بر وجود امام زمان(عج) و امامت آن حضرت و ظهور وى مى كند.

آيا اهل سنت به حضرت مهدي (عج ) اعتقاد دارند؟

پرسش

آيا اهل سنت به حضرت مهدي (عج ) اعتقاد دارند؟

پاسخ

اعتقاد اهل سنت به حضرت مهدي(عج) نيز مانند شيعيان است و آن حضرت را از فرزندان حضرت فاطمه(س)مي دانند.

در «سنن ابي داود» - كه از كتاب هاي مهم اهل سنت است - در «باب ماجاء في المهدي» حديث شماره3735 از ام سلمه نقل شده است كه:

سمعت رسول اللّه ص) يقول المهدي من عترتي من ولد فاطمة ؛

شنيدم پيامبر(ص) فرمود: مهدي از عترت من از نسل فاطمه(س) است{M».

و در حديث شماره 3736 از ابي سعيد خدري نقل شدهاست كه:

قال رسول اللّه ص) المهدي مني اجلي الجبهة اقني الانف يملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت جورا و ظلما ؛

پيامبر(ص) فرمود: مهدي از من است، او فراخ پيشاني و... است. زمين را از عدل و داد پر مي كند همان طور كه از ظلم و جور پر شده است{M».تنها فرق اساسي بين ديدگاه شيعه و اهل سنت، آن است كه آنان مي پندارند امام زمان(عج) هنوز متولد نشده اند.

نظر اهل سنت و اديان مختلف درباره امام زمان چيست ؟

پرسش

نظر اهل سنت و اديان مختلف درباره امام زمان چيست ؟

پاسخ

اهل سنت نيز به ظهور حضرت مهدي(عج) در آخر الزمان اعتقاد دارند و ده ها اثر در اين زمينه نوشته اند. البته در جزئيات موضوع اختلاف هايي با شيعه دارند؛ ولي در اصل، مسأله «مهدويت» از جمله مواردي است كه همه مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند. براي توضيح بيشترر.ك:

1- منتخب الاثر لطف اللّه صافي

2- كتابنامه امام مهدي(عج) مهدي پور

اعتقاد اهل سنت به حضرت مهدي(عج) نيز مانند شيعيان است و آن حضرت را از فرزندان حضرت فاطمه(س) مي دانند. در «سنن ابي داود» - كه از كتاب هاي مهم اهل سنت است - در «باب ماجاء في المهدي» حديث شماره 3735 از ام سلمه نقل شده است كه: سمعت رسول اللّه ص) يقول المهدي من عترتي من ولد فاطمة ؛ شنيدم پيامبر(ص) فرمود: مهدي از عترت من از نسل فاطمه(س)است{M. و در حديث شماره 3736 از ابي سعيد خدري نقل شده است كه: قال رسول اللّه ص) المهدي مني اجلي الجبهة اقني الانف يملأ الارض قسطا و عدلاً كماملئت جورا و ظلما ؛ پيامبر(ص) فرمود: مهدي از من است، او فراخ پيشاني و... است. زمين را از عدل و داد پر مي كند همان طور كه از ظلم وجور پر شده است{M. تنها فرق اساسي بين ديدگاه شيعه و اهل سنت، آن است كه آنان مي پندارند امام زمان(عج) هنوز متولد نشده اند.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: اتفاق در مهدي موعود(عج)، سيد علي اكبر حسيني، دفتر انتشارات اسلامي.

كتاب فوق با استناد به روايات اهل سنت و اقوال بزرگان اين مذهب به وجود يقيني حضرت صاحب الزمان(عج) به عنوان امام دوازدهم از ديدگاه اهل سنت مي پردازد.

آنچه

در اديان بزرگ الهي به طور قطع و مسلم وجود دارد وعده آمدن مصلح كل جهاني است. البته جزئيات آن در كتب مقدس متفاوت است و تحريفاتي كه در آنها انجام گرفته مشكلاتي را در تعيين دقيق مشخصات آن ايجاد كرده است. ولي در عين حال اصل انتظار مصلح وپديد آمدن حكومت حق و عدل واحد جهاني در اديان بزرگ الهي وجود دارد. در متون اهل تسنن به آن حضرت اعتقاد دارند. البته برخي معتقدند كه آن حضرت هنوز به دنيا نيامده اند. شايد علت آن همان مخفي داشتن ولادت آن حضرت از غير خواص شيعه به خاطر ترس حكام جوربوده است.

براي نمونه نگا: انتظار مسيحا در آيين يهود، كرينستون، ترجمه: حسين توفيقي، مركز مطالعات اديان و مذاهب قم.

تفاوت شيعه و سني در مسئله مهدويت چگونه است. به عنوان مثال شيعه اعتقاد دارد مصلح متولد شده و امام است اما سني بيان مي كند كه مصلح متولد نشده و امام نيست

پرسش

تفاوت شيعه و سني در مسئله مهدويت چگونه است. به عنوان مثال شيعه اعتقاد دارد مصلح متولد شده و امام است اما سني بيان مي كند كه مصلح متولد نشده و امام نيست.

پاسخ

اصل مسأله مهدويت از مسلمات دين اسلام است و اختصاص به مذهب شيعه ندارد بلكه بالاتر از آن اعتقاد به ظهور منجي عقيده اي است كه در كيش هاي آسماني يهوديت و زردشتي و مسيحيت به عنوان يك اصل مسلم قبول شده حتي در آيين هندي و بودايي در اين زمينه مطالبي نقل شده كه جهت تحقيق كامل در اين زمينه مي توانيد به كتاب خورشيد مغرب اثر استاد محمد رضا حكيمي و يا سلسله مباحث امامت و مهدويت آيت الله صافي گلپايگاني مراجعه بفرماييد.

اما مسأله تولد امام زمان(عج) چنانچه علماء شيعه اجماع دارند كه امام زمان(عج) متولد شده و به صورت كامل تاريخ تولد و مكان تولد حضرت را ضبط نموده اند [در اين رابطه ر.ك: نويد امن و امان، آيت الله صافي، بخش چهارم].

علماء اهل تسنن هم بجز عده انگشت شماري تصريح به تولد حضرت نموده اند و در اين زمينه كتاب هايي نوشته اند و به مخالفت با معدودي كه تولد حضرت را انكار كرده اند پرداخته اند كه آيت الله صافي در كتاب منتخب الاثر، فصل سوم جمع بسياري از علماء اهل سنت كه قائل به امامت و حيات حضرت بوده اند را ذكر نموده و در كتاب نويد امن و امان به 106 نفر از علماء اهل تسنن كه در رابطه با حضرت كتاب نوشته اند اشاره فرموده و مي فرمايد گروه بسياري از مشاهير علماي اهل

سنت نيز ولادت آن حضرت و شرح تفصيلات آن را در كتب ذكر نموده و بعضي به امامت و مهدويت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربي و فارسي در مدح او سروده اند و حتي مدعي شرفيابي به حضور اقدس و استماع حديث از حضرتش شده اند و بعد از اين عبارت ايشان 77 تن از مشاهير علماء اهل سنت را كه تصريح به اين مطلب كرده اند نام مي برد (نويد امن و امان، ص 238).

و در كتابي كه علماء اهل تسنن اختصاصا درباره حضرت مهدي(عج) نوشته اند كه استاد حكيمي به نوزده اثر از بهترين اين آثار اشاره دارد آشكارا تصريح به ولادت حضرت شده كه به چند مورد اشاره مي كنيم:

ابن حجر هيثمي شافعي مي گويد: ابوالقاسم محمد الحجه عمر او پس از درگذشت پدرش پنج سال بود خداوند در همين عمر به او حكمت رباني عطا كرد (المهدي الموعود، ج 1، ص 200).

صدرالدين قونوي مي گويد: پس از مرگ من آنچه از كتاب هايم كه درباره طب و حكمت است و همچنين كتاب هاي فلسفه و فلاسفه همه را بفروشيد و پول آن را به فقراء صدقه بدهيد ... و در شب اول مرگ من هفتاد هزار بار كلمه توحيد را بخوانيد و سلام مرا به مهدي برسانيد (الامام الثاني عشر، ص 78).

و صدها عبارت ديگر مانند اين عبارات در كتب اهل سنت مي توان پيدا كرد كه براي رعايت اختصار صرفنظر مي كنيم و اگر مائل باشيد در اين رابطه شناخت كامل و همه جانبه اي داشته باشيد بسيار مناسب است به پنج اثر كه توسط علماء

بزرگ شيعه با استفاده از كتب و مدارك اهل سنت نوشته شده، مراجعه بفرماييد:

1. كتاب المهدي، آيت الله سيد صدرالدين صدر

2. منتخب الاثر، آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني

3. المهدي الموعود المنتظر، نجم الدين جعفر العسكري

4. الامام الثاني عشر، سيد محمد سعيد موسوي هندي

5. المنتظر علي ضوء حقائق العامه، محمد حسين الاديب عراقي

اما درباره اين كه آنها حضرت را امام مي دانند يا خير بايد گفت اين مسأله اختصاص به حضرت حجت ندارد و اين مسأله در رابطه با همه ائمه(ع) مطرح است و آنها مسأله امامت را قبول دارند و تصريح به امامت ائمه 12 گانه هم دارند و در اين زمينه روايات زيادي در كتب آنها به امامت ائمه 12 گانه ذكر شده حتي حميدي يكي از علماء اهل تسنن اين حديث را از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده كه : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه؛ هر كس از دنيا برود و امام عصر خود را نشناسد با مرگ جاهليت از دنيا رفته» (كشف الاستار، ص 78).

فخر رازي عالم بزرگ و متعصب اهل سنت مي گويد پيامبر فرمود «من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت ان شاء يهوديا و انشاء نصرانيا» (المسائل الخمسون، ص 384).

لكن نگرش و تصريح كه آنها از امامت دارند با شيعه متفاوت است آنها امامت را از فروع دين دانسته و يك مقام ظاهري در حد رياست حكومت كه تبعا مي تواند از سوي مردم برگزيده شود و نياز به تعيين از جانب خداوند و عصمت و مصونيت از خطا و گناه در آن لازم نيست مي دانند، لذا يكي از علماء اهل تسنن

امامت را اينگونه معنا مي كند: «الامامه رئاسه عامه في امور الدين والدنيا خلافه عن النبي؛ امامت رياست و سرپرستي عمومي در امور دين و دنيا به عنوان جانشيني از پيامبر است» (شرح تجريد فاضل قوشجي، ص 472).

و ابن خلدون در مقدمه معروفش همين معنا را دنبال كرده (مقدمه ابن خلدون، ص 191).

اما به عقيده شيعه امامت چيزي فراتر از رياست و حكومت بر مردم است و تمام وظائف و خصايص انبياء (به جز دريافت وحي) براي امامان ثابت است و به همين دليل شرط عصمت در امام نيز لازم است و چون بجز خداوند متعال كسي از عصمت مطلق خبر ندارد انتصاب و تعينش بايد از جانب خداوندباشد و جزء اصول دين محسوب مي شود.

علامه طباطبايي در اين زمينه مي فرمايد: شيعه از راه بحث و كنجكاوي ... به اين نتيجه مي رسد كه از ناحيه پيامبر اكرم نص كافي در خصوص تعيين امام و جانشين پيغمبر رسيده است آيات و اخبار متواتر قطعي مانند آيه ولايت و حديث غدير و حديث سفينه و حديث ثقلين و حديث حق و حديث منزلت و حديث دعوت عشيره اقربين و غير اينها به اين معني دلالت دارند ولي نظر به پاره اي دواعي تأويل شده و سرپوش روي آنها گذاشته شده (شيعه در اسلام، ص 112).

و جناب دكتر سيد عبدالرضا حجازي در كتاب اصول عقايد اسلامي پنجاه و پنج دليل بر حقانيت ادعاء شيعه در اين زمينه بيان مي كند (اصول عقايد اسلامي، ص 502 تا 527).

و مهمتر از آن عالم بزرگ علامه اميني در كتاب گرانسنگ 11 جلدي الغدير با استناد به منابع خود اهل

سنت دعاوي شيعه را در اين زمينه به نحو كامل اثبات نموده كه اين مسأله دامنه اي وسيع دارد كه فقط بذكر اين نكته بسنده مي كنم كه به گفته خود فخر رازي كه از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده امامتي كه عدم شناخت آن موجب مي شود انسان به مرگ جاهليت يا نصرانيت يا يهوديت از دنيا برود يقينا مقامي والاتر از يك خلافت ظاهري و حكومت است كه حتي معاويه ها و حجاج ابن يوسف ثقفي ها به آن رسيدند. ولي با اين حال اين سخن بدين معنا نيست كه اماميه غالبشان خود را در مسأله امامت كافر بدانند بلكه آنها تمام فرق مسلمين را مسلمان مي شمارند و همچون يك برادر اسلامي به آنها نگاه مي كنند هر چند عقيده آنها را در مسأله امامت نمي پذيرند و مناسب است شما برادر عزيز جهت تكميل تحقيقات در اين زمينه به آثار پرباري كه در اين زمينه نوشته شده كه به بعضي از آنها اشاره مي كنم مراجعه فرماييد:

1. سلسله مباحث امامت و مهدويت، آيت الله صافي

2. امامت ، آيت الله اميني

3. اصول عقايد اسلامي، دكتر سيد عبدالرضا حجازي

4. خلافت و ولايت از نظر قرآن و سنت نشريه حسينيه ارشاد

5. امامت و رهبري، محمد حسين مختاري مازندراني

ديدگاه مذاهب اسلامي درباره لقب منجي چيست؟

پرسش

ديدگاه مذاهب اسلامي درباره لقب منجي چيست؟

پاسخ

با ملاحظه رواياتي كه از شيعه وسني به دست ما رسيده، پي مي بريم كه همگي بر اين اتفاق دارند كه لقب منجي جهاني "مهدي" است.

حاكم نيشابوري به سند خود از ابن سعيد خدري نقل كرده كه رسول خدا (ص) فرمود:

"المهديّ منّا أهل البيت"؛ "مهدي از ما اهل بيت است." {پاورقي . مستدرك حاكم، ج 4، ص 557. پاورقي}

پيامبر اكرم (ص) فرمودند: "يخرج المهدي وعلي رأسه غمامة فيها مناد ينادي هذا المهدي خليفة اللَّه فاتّبعوه"؛

"مهدي خروج مي كند در حالي كه بالاي سر او ابري است، در ميان آن ابر كسي است كه ندا مي كند: اين مهدي خليفه خدا است، او را پيروي كنيد." {پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 81. پاورقي}

ديدگاه مذاهب اسلامي درباره نزول حضرت عيسي عليه السلام چيست؟

پرسش

ديدگاه مذاهب اسلامي درباره نزول حضرت عيسي عليه السلام چيست؟

پاسخ

از روايات فريقين استفاده مي شود كه هنگام خروج حضرت مهدي (ع) حضرت عيسي (ع) از آسمان فرود آمده، در نماز به امام زمان (ع) اقتدا خواهد كرد.

بخاري به سند خود از ابوهريره نقل مي كند كه رسول خدا (ص) فرمود: "كيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيكم وإمامكم منكم"؛ "چگونه ايد زماني كه فرزند مريم فرود آيد در حالي كه{پاورقي . صحيح بخاري، ج 4، ص 143. پاورقي}

امام بر شما فردي از خودتان است."

امام باقر (ع) فرمود: "القائم منصور بالرعب مؤيّد بالنصر، تطوي له الأرض وتظهر له الكنوز، ويبلغ سلطانه المشرق والمغرب، ويظهر اللَّه عزّوجلّ به دينه ولو كره المشركون. فلا يبقي في الأرض خراب إلاّ عمر، وينزل روح اللَّه عيسي بن مريم فيصلّي خلفه"؛ "قائم توسط ترس{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 191، ح 24. پاورقي}

ياري وبه نصرت تأييد مي شود. زمين براي او خواهد چرخيد و گنج ها براي او ظاهر خواهد شد وسلطنتش مشرق ومغرب عالم را فرا خواهد گرفت. خداوند عزّوجلّ به واسطه او دينش را ظاهر مي كند، هر چند كه مشركان بر آن كراهت داشته باشند. در آن هنگام در زمين جاي خرابي نيست جز آنكه آباد شود وروح اللَّه عيسي بن مريم فرود مي آيد وپشت سر او اقامه نماز خواهد كرد."

آيا كسي از علماي اهل سنّت به ولادت مهدي عليه السلام اعتراف كرده است؟

پرسش

آيا كسي از علماي اهل سنّت به ولادت مهدي عليه السلام اعتراف كرده است؟

پاسخ

گروهي از علماي اهل سنّت به ولادت فرزندي براي امام حسن عسكري (ع) به نام مهدي (ع) اعتراف نموده اند. اينك اسامي برخي از آنها را ذكر مي نماييم:

1 - علامه شمس الدين قاضي ابن خلكان شافعي.

{پاورقي . وفيات الاعيان، ج 4، ص 176. پاورقي}

2 - علامه صلاح الدين خليل بن أيبك صفدي.

{پاورقي . الوافي بالوفيات، ج 3، ص 336. پاورقي}

3 - ابن اثير جزري.

{پاورقي . الكامل في التاريخ، ج 4، ص 454. پاورقي}

4 - علامه ميرخواند.

{پاورقي . روضة الصفا، ج 3، ص 59. پاورقي}

5 - علي بن حسين مسعودي.

{پاورقي . مروج الذهب، ج 4، ص 112. پاورقي}

6 - محمّد فريد وجدي.

{پاورقي . دائرة المعارف، ج 6، ص 439. پاورقي}

7 - ابوالفداء اسماعيل بن علي شافعي.

{پاورقي . المختصر في اخبار البشر، ج 1، ص 361. پاورقي}

8 - سبط بن جوزي.

{پاورقي . تلبيس ابليس، ص 118. پاورقي}

9 - محمد بن طلحه شافعي.

{پاورقي . مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، ج 2، ص 152. پاورقي}

10 - شمس الدين محمّد بن طولون حنفي.

{پاورقي . الشذرات الذهبيه، ص 117. پاورقي}

11 - ميرزا محمّد بن رستم بدخشي شافعي.

{پاورقي . مفتاح النجا، ص 104. پاورقي}

12 - احمد بن حجر هيتمي شافعي.

{پاورقي . صواعق المحرقه، ص 208. پاورقي}

13 - محمّد بن يوسف گنجي شافعي.

{پاورقي . كفاية الطالب، ص 312. پاورقي}

14 - عارف عبدالوهاب شعراني حنفي.

{پاورقي . اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 127. پاورقي}

15 - محيي الدين عربي.

{پاورقي . فتوحات مكيه، باب 366. پاورقي}

16 - مؤمن بن حسن شبلنجي شافعي.

{پاورقي . نورالابصار، ص 341. پاورقي}

17 - شيخ سليمان قندوزي حنفي.

{پاورقي . ينابيع المودة، ج 3،

ص 306. پاورقي}

18 - شيخ محمّد بن علي صبان شافعي.

{پاورقي . اسعاف الراغبين در حاشيه نور الابصار، ص 154. پاورقي}

19 - صفي الدين عبدالمؤمن بغدادي.

{پاورقي . مراصد الاطلاع، ج 2، ص 685. پاورقي}

20 - زين الدين عمر بن وردي.

{پاورقي . تتمة المختصر في اخبار البشر، ج 1، ص 319. پاورقي}

21 - ابوالعباس احمدبن علي قلقشندي شافعي.

{پاورقي . نهاية الارب، ص 118. پاورقي}

22 - ابوعبداللَّه ياقوت حموي.

{پاورقي . معجم البلدان، ج 3، ص 173. پاورقي}

23 - محمّد امين بغدادي معروف به سويدي.

{پاورقي . سبائك الذهب، ص 78. پاورقي}

24 - ابن خلدون.

{پاورقي . تاريخ ابن خلدون، ج 3، ص 361. پاورقي}

25 - ابوالفتح محمّد بن عبدالكريم شهرستاني.

{پاورقي . ملل ونحل، ج 1، ص 198. پاورقي}

26 - نورالدين ابن صبّاغ مالكي.

{پاورقي . الفصول المهمة، ص 273. پاورقي}

27 - نورالدين عبدالرحمن جامي حنفي.

{پاورقي . شواهد النبوة، ص 404. پاورقي}

28 - ملاّ علي قاري حنفي مكّي.

{پاورقي . المرقاة في شرح المشكاة، ج 10، ص 336. پاورقي}

29 - فضل بن روزبهان.

{پاورقي . دلائل الصدق، ج 2، ص 370. پاورقي}

30 - جمال الدين محمّد بن يوسف زرندي حنفي.

{پاورقي . معارج الوصول. پاورقي}

31 - احمدامين مصري.

{پاورقي . ضحي الاسلام، ج 3، ص 210. پاورقي}

32 - صدرالدين حمويني.

{پاورقي . فرائد السمطين، ج 2، ص 132. پاورقي}

33 - عطار نيشابوري.

{پاورقي . به نقل از ينابيع المودة، ج 3، ص 350. پاورقي}

34 - جلال الدين بلخي رومي.

{پاورقي . همان. پاورقي}

35 - صدرالدين قونوي.

{پاورقي . همان. پاورقي}

36 - حسين بن محمّد دياربكري مالكي.

{پاورقي . تاريخ الخميس، ج 2، ص 288. پاورقي}

37 - احمد بن يوسف ابوالعباس قرماني حنفي.

{پاورقي . اخبار الدول وآثار الأول، ج 1، ص 353. پاورقي}

38 -

شمس الدين ذهبي شافعي.

{پاورقي . العبر في خبر من غبر، ج 1، ص 381. پاورقي}

39 - فخر رازي شافعي.

{پاورقي . الشجرة المباركة في انساب الطالبيه، ص 79ù78. پاورقي}

40 - شيخ عبداللَّه بن محمّد شبراوي مصري شافعي.

{پاورقي . الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 179. پاورقي}

41 - ابن عماد دمشقي حنبلي.

{پاورقي . شذرات الذهب في اخبار من ذهب، ج 3، ص 265. پاورقي}

42 - محمّد بن عبدالرسول برزنجي شافعي.

{پاورقي . الإشاعة لأشراط الساعة، ص 149. پاورقي}

43 - ابوالبركات نعمان بن محمود آلوسي حنفي.

{پاورقي . غالية الواعظ، ج 1، ص 78. پاورقي}

وديگران.

آيا كسي از اهل سنّت فرزند امام عسكري عليه السلام (مهدي) را

اشاره

همان منجي منتظر مي داند؟

پرسش

آيا كسي از اهل سنّت فرزند امام عسكري عليه السلام (مهدي) را

همان منجي منتظر مي داند؟

پاسخ

گر چه برخي از علماي اهل سنّت تنها به ولادت فرزندي به نام مهدي از امام حسن عسكري (ع) اشاره كرده اند وحيات او تا اين زمان ومنجي وموعود بودن او را به شيعه نسبت مي دهند، ولي برخي از آنان تصريح به زنده بودن او تاكنون ونيز موعود ومنجي بودن او دارند كه مي توان از ميان آنها به افراد ذيل اشاره نمود:

1 - محمّد بن يوسف گنجي شافعي (متوفاي 658ه' ق) مي گويد: "ابو محمّد حسن عسكري (ع) ازخود فرزندي به جاي گذاشت كه همان امام منتظراست. صلوات اللَّه عليه".

{پاورقي . كفاية الطالب، ص 312. پاورقي}

2 - عبدالوهاب شعراني حنفي مي گويد: "در آخرالزمان اميد به خروج مهدي است. او از اولاد امام حسن عسكري (ع) است. ولادت او نيمه شعبان سال 255 هجري اتفاق افتاد. تا به حال زنده است تا با حضرت عيسي (ع) اجتماع كند. عمرش تا اين زمان 706 سال است. اين چنين شيخ حسن عراقي به من خبر داد".

{پاورقي . اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 127. پاورقي}

3 - نورالدين عبدالرحمن جامي حنفي؛ بعد از بيان تاريخ ولادت حضرت مهدي (ع) مي گويد: "او كسي است كه زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد".

{پاورقي . شواهد النبوه، ص 404. پاورقي}

4 - قاضي بهلول بهجت افندي مي گويد: "ولادت امام دوازدهم در پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجري بود واسم مادرش نرجس است. براي او دو غيبت است: يكي صغرا وديگري كبرا. هر گاه خداوند به او اذن دهد ظهور كرده، آن گاه زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد".

{پاورقي . المحاكمة في تاريخ

آل محمد (ص)، ص 246. پاورقي}

5 - صدر الدين حمويني؛ در ذيل حديثي كه او از پيامبر (ص) نقل كرده آمده است: "...همانا دوازدهمين از فرزندانم غيبت مي كند... تا اينكه خداوند متعال به او اذن خروج مي دهد".

{پاورقي . فرائد السطمين، ج 2، ص 132. پاورقي}

6 - شيخ فريدالدين عطار نيشابوري؛ او در قصيده اي مي گويد:

صد هزاران اوليا روي زمين

از خدا خواهند مهدي را يقين

يا الهي مهدي ام از غيب آر

تا جهان عدل گردد آشكار

{پاورقي . ينابيع الموده، ج 3، ص 351ù350. پاورقي}

7 - جلال الدين رومي: او نيز در قصيده اي مي گويد:

اي سرور مردان علي! مستان سلامت مي كنند

وي صفدر مردان علي! مردان سلامت مي كنند

تا اينكه بدين جا مي رسد:

با مير دين هادي بگو با عسكري مهدي بگو

با آن ولي مهدي بگو: مستان سلامت مي كنند

{پاورقي . همان، ج 3، ص 351. پاورقي}

8 - صدرالدين قونوي؛ او هنگام وفات در وصيّت خود به شاگردانش مي گويد: "...هفتاد هزار بار ذكر "لااله الااللَّه" را در شب اوّل مرگم با حضور قلب بگوييد وسلام مرا نيز به حضرت مهدي (ع) برسانيد".

{پاورقي . همان، ص 341ù340. پاورقي}

9 - احمد بن يوسف ابوالعباس قرماني حنفي؛ او مي گويد: "محمّد حجّت، خلف صالح، عمرش هنگام وفات پدرش پنج سال بود. خداوند در آن سنّ به او حكمت آموخت، همان گونه كه در كودكي به حضرت يحيي (ع) آموخت... علما اتفاق دارند بر اينكه مهدي همان قائم در آخرالزمان است...".

{پاورقي . اخبار الدول وآثار الأول، ج 1، ص 353. پاورقي}

اگر موضوع مهدويت حضرت مهدي عليه السلام واضح بوده، چرا عده اي به مهدويت غير او معتقد شدند؟

پرسش

اگر موضوع مهدويت حضرت مهدي عليه السلام واضح بوده، چرا عده اي به مهدويت غير او معتقد شدند؟

پاسخ

احمد كاتب مي گويد: "اگر مهدويت حضرت مهدي (ع) واضح بوده، چرا قبل از ولادت حضرت مهدي (ع) گروهي قائل به مهدويت امام علي (ع) يا فرزندش محمد بن حنفيه ونفس زكيّه وامام صادق (ع) وامام كاظم (ع) وسيّد محمّد فرزند امام هادي (ع) وحتي امام عسكري (ع) شدند؟"

پاسخ:

1 - اگر چه در برخي از احاديثي كه از جانب رسول خدا (ص) واهل بيت او درباره خروج مهدي (ع) وارد شده، تصريح شده كه او قطعاً فرزند امام عسكري (ع) امام يازدهم است، ولي برخي هنگامي كه ظلم وتجاوز را زياد مي ديدند واز طرفي همه اهل بيت را هدايت شده وهادي مي دانستند، گاهي به اميد اينكه يكي از اهل بيت، مهدي امت است به سراغ او مي آمدند وادعاي مهدويت در حق او مي كردند وجماعتي را نيز به دنبال خود مي كشيدند. اين افراد غالباً از انسان هاي ساده انديش وجاهل بودند، ودر برخي از موارد مسأله سياسي نيز در اين ادّعا دخالت داشته است.

2 - كساني كه چنين ادعايي داشته اند هرگز دوام نياورده وبعد از مدت كوتاهي به جرگه عموم شيعيان پيوسته ويا منقرض شده اند.

3 - ميزان در عقيده يك مذهب، نظر غالب افراد وعلماي آن مذهب است. ومي دانيم كه عقيده به مهدويت حضرت مهدي (ع) فرزند امام عسكري (ع) عقيده قريب به اتفاق شيعيان به حساب مي آيد.

4 - در برخي از موارد كه گروهي قائل به مهدويت غير از حضرت مهدي (ع) شدند به جهت شبهه اي بوده كه براي آنها پديد آمده است؛ زيرا موقعيّت آن عصر چنين حيرت وترديدي را اقتضا داشته

است، گرچه اين حيرت نيز بعد از مدت كوتاهي برطرف گشت.

نظر فرقه "شيخيّه" درباره امام زمان عليه السلام چيست؟

پرسش

نظر فرقه "شيخيّه" درباره امام زمان عليه السلام چيست؟

پاسخ

يكي از مهمترين انديشه هاي شيخيه به رياست "شيخ احمد احسائي" اعتقاد به "بدن هورقليايي" است كه اين بدن در شهر "جابلقا وجابرسا" قرار دارد. او به گمان خود، با اين نظريه، سه مسئله مهم وعميق فلسفي را تحليل نموده است؛ يعني معراج جسماني رسول خدا (ص) ومعاد جسماني وحيات امام زمان (ع) را در طول بيش از ده قرن.

او معتقد است كه امام زمان (ع) با بدني غير عنصري وتنها هورقليايي در شهر جابلقا وجابرسا زندگي مي كند.

شيخ احمد احسائي، امام زمان (ع) را زنده ودر عالم "هورقليا" مي داند.

{پاورقي . ارشاد العوام، ج 2، ص 151. پاورقي}

وي مي گويد: "هورقليا ملك آخر است كه داراي دو شهر جابرسا كه در مغرب قرار دارد وجابلقا كه در مشرق واقع است مي باشد. پس حضرت قائم (ع) در دنيا در عالم مثال نيست، اما به گونه اي است كه به صورت هيكل عنصري مي باشد، با مثالش در مثال، وبا جسدش در اجساد وبا جسمش در اجسام وبا نفس خود در نفوس وبا روحش در ارواح است.

{پاورقي . جوامع الكلم، رساله دمشقيه، قسمت دوم. پاورقي}

او همچنين مي گويد: "امام زمان (ع) در هنگام غيبت در عالم هورقليا است وهر گاه بخواهد به "اقاليم سبعه" تشريف بياورد، صورتي از صورت هاي اهل اين اقاليم را مي پوشد وكسي او را نمي شناسد. جسم وزمان ومكان ايشان لطيف تر از عالم اجسام بوده واز عالم مثال است.

{پاورقي . جوامع الكلم، رساله رشيته، قسمت سوم، ص 100. پاورقي}

شيعيان مي گويند امام مهدي(عج) زنده است ولي اهل سنت مي گويند هنوز به دنيا نيامده است، لطفاً نظر هر يك را توضيح دهيد/

پرسش

شيعيان مي گويند امام مهدي(عج) زنده است ولي اهل سنت مي گويند هنوز به دنيا نيامده است، لطفاً نظر هر يك را توضيح دهيد/

پاسخ

ظهور حضرت مهدي(عج) و برقراري حكومت اسلامي جهاني به دست ايشان عقيده اي اسلامي است و شيعه و سني به آن معتقدند و از اين جهت اختلافي نيست/

اما در رابطه با ولادت آن حضرت شيعه اعتقاد دارد كه آن حضرت در سال 255ه’ ق در سامرا متولد شده است و اين موضوع از موضوعات قطعي و يقيني نزد شيعه است و روايان و مورخان واقعه ولادت آن حضرت را ثبت نموده اند/

علماي اهل سنت در مسأله ولادت حضرت مهدي(عج) اتفاق نظر ندارند - برخي مي گويند كه آن حضرت هنوز متولد نشده است و بعضي مي گويند در سال 255 به دنيا آمده است/

بسياري از مورخان و محدثان اهل سنت نيز بدين امر تصريح كرده اند و آن را يك واقعيت ندانسته اند. در كتابهاي پژوهشي نام بيش از 5(ص) تن از اين عالمان و نام كتابهاي آنان ذكر شده است.{1} كه به برخي اشاره مي كنيم:

1- محمد بن طولون مورّخ دمشق: دوازدهمين امام شيعه نامش ابوالقاسم محمد فرزند امام حسن عسگري معروف به حجت است همان فردي كه شيعه گمان مي كند كه منتظر و قايم و مهدي اوست. ولادت او در روز جمعه نيمه شعبان سال 255 قمري واقع شده است به هنگام مرگ پدرش حسن عسگري وي پنج ساله بود، نام مادرش خمط يا به قولي نرجس است.{2}

2 - شيخ عبدالله شبراوي: دوازدهيمن از ائمه ابوالقاسم محمد حجت است كه به قولي همان منتظر و مهدي است. امام ححمد حجت فرزند امام حسن خالص(رض) در سرّ من راي در شب نيمه

شعبان سال 255 قمري به دنيا آمد به قولي مرگ پدرش در 5 سالگي وي بود و پدرس حين ولادت وي را مخفي نموده به خاطر ترس از خلفاي وقت چرا كه ايشان هاشميان را دستگير و حبس و يا به قتل مي رساندند. او ملقب است به مهدي و قايم و منتظر و خلف صالح و صاحب الزمان ولي مشهورترين نام او او مهدي است لذا شعيه معتقد است وي همان شخصي است كه احاديث صيححه در مورد ظهورش در آخر زمان وارد شده.{3}

قندوزي در كتاب ينابيع الموده چنين مي نويسد:

"اَلْخَبَرُ الْمَعْلُومُ الُْمحَقَّقُ عِنْدَ الثِّقاتِ اَنَّ وِلادََْ القائِمِ كانَتْ لَيْلََْ الْخامِس عَشَر مِنْ شَعبان سِنَْ خَمْسٍ وَ خَمسينَ وَ مِأَتَيْن في بَلْدِْ سامِرَّأ"{4}

«خبر معلوم و مسلم در نزد موثقان اين است كه ولادت حضرت قائم(عج) در شب نيمه شعبان سال 255 هجري در شهر سامرا واقع شده است.»

[1]. محمدرضا حكيمي، خورشيد مغرب، چاپ دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، چاپ 8 ص 18؛ شيخ ابوطالب تجليل تبريزي، من هو المهدي، موسسه نشر اسلامي ص (ع)42 و منتخب الاَّثار/

[2]. مورخ دمشق شمس الدين محمد بن طولون، الأ ئمه الاثني عشر، تحقيق دكتر صلاح الدين المنجد، منشورات رضي قم، ص (ع)11/

[3]. شيخ عبدالله بن محمد بن عامر الشبراوي، الاتحاف بحب الاشراف. ص 9(ع)1 - 180، منشورات رضي قم/

[4]. ينابيع المودّْ، ص 54، چاپ شريف رضي قم/

چرا اهل تسنن معتقدند كه هنوز امام زمان (عج ) به دنيا نيامده است ؟

پرسش

چرا اهل تسنن معتقدند كه هنوز امام زمان (عج ) به دنيا نيامده است ؟

پاسخ

تمام مسلمانان اعم از شيعه و سني به اصل آمدن مهدي و قيام او اعتقاد دارند و اين به سبب روايات بسيار زيادي است كه از

نبي اكرم(ص) در اين زمينه نقل شده است كه بشارت به آمدنش را داده و حتي اوصاف و ويژگي هاي جسمي او را نيز ذكر كرده است

_ مانند اينكه بر گونه راستش خال سياهي دارد و بين دو دندان پيشينش فاصله است _ و در روايات متعددي نسب آن حضرت ذكر

شده است _ مانند اينكه مهدي از اولاد علي و فاطمه و نهمين از اولاد حسين و ششمين از اولاد جعفر صادق و پنجمين از اولاد

موسي بن جعفر و نام پدرش حسن است و حتي نام و كنيه آن حضرت ذكر شده است _ مهدي همنام و هم كنيه نبي اكرم است _ كه در

بخش پاياني پاسخ به اين روايات اشاره خواهيم كرد وجود روايات بسيار فراوان در زمينه مهدي موعود، اعتقاد به آمدن به قيام

مهدي را در آخر الزمان به عنوان عقيده اي مسلّم در ميان مسلمين قرار داده است. و امّا در مورد ولادت آن حضرت ميان شيعه و

اكثريت اهل سنت اختلاف است. يعني اوّلاً: اعتقاد به ولادت حضرت مهدي اختصاص به شيعه ندارد، عده اي از اهل سنت نيز

قائل به ولادت آن حضرت هستند. كه به عنوان نمونه موارد ذيل بيان مي شود:

1_ محمد بن يوسف شافعي در كتاب «البيان في اخبار صاحب الزمان» چاپ مؤسسه الهادي قم _ 1399 ه.ق

وي در مقدمه كتاب مي گويد «در تأليف كتاب، اخبار و روايات مربوط به مهدي صاحب الزمان

را از غير از طرق شيعه نقل نموده

است هر چند آنچه كه شيعه در اين زمينه معتقد است و پذيرفته است صحيح و نقل آن درست است» ص 86 اين كتاب مشتمل بر

25 فصل است كه در هر فصل تنها رواياتي را كه از ديدگاه اهل سنت معتبر است نقل مي كند برخي از فصلهاي كتاب عبارتند از:

مهدي در آخر الزمان خروج مي كند _ مهدي از نسل فاطمه زهراست _ حضرت عيسي در آخر الزمان به او اقتدا مي كند _ نامش و

كنيه اش همانند پيامبر اكرم است _ صفات و رنگ و چهره حضرت مهدي _ مهدي امام صالحي است كه خليفة الله است.

فصل 25 كتاب در اين زمينه است كه مهدي از زبان غيبتش كه در سراب سامراء اتفاق افتاد تاكنون زنده و باقي است و به

اشكالاتي كه در زمينه طول عمر حضرت و غيبت ايشان وجود دارد پاسخ مي دهد. (ص 148 همان كتاب)

2_ محمد بن طلحه شافعي در كتاب «مطالب السؤول في مناقب آل الرسول» چاپ مؤسسه البلاغ بيروت سال 1419 ه.ق

مي گويد: «مهدي منتظر در سال 258 هجري در سامرا متولد شد. پدرش حسن بن علي بن محمد بن علي الرضا بن موسي الكاظم بن

جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي زين العابدين بن حسين بن علي المرتضي است و امّا نامش محمد و كنيه اش ابوالقاسم و از

القاب او حجت و خلف صالح و منتظر است و بعد رواياتي را از پيامبر در زمينه مهدي موعود نقل مي كند مبني بر اينكه: مهدي از

نسل من و از فرزندان فاطمه و هم نام من است و در آخر الزمان قيام مي كند و زمين را از عدل و

داد پر مي كند بعد از آنكه از ظلم و جور

پر شده است و اين قيام حتمي است حتي اگر يك روز از عمر دنيا بيشتر باقي نمانده باشد»، (ص 313 _ 311)

و پس از ذكر اين روايات آنها را بر همان ابوالقاسم محمد بن حسن بن علي... بن علي بن ابيطالب متولد 258 تطبيق مي كند و به

اشكالات و شبهاتي كه در اين زمينه ممكن است مطرح شود پاسخ مي دهد. (ص 320 _ 313)

3_ سبط ابن جوزي حنفي در كتاب «تذكرة الخواص» چاپ مؤسسه اهل البيت بيروت سال 1401 ه.ق مي گويد:

«حضرت حجّت مهدي، محمد بن حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي الرضا بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن

علي بن ابيطالب است كنيه او ابوعبدالله و ابوالقاسم است و اوست حضرت حجت و صاحب الزمان و قائم منتظَر» سپس از عبدالله

ابن عمر روايتي نقل مي كند كه از رسول گرامي اسلام كه «در آخر الزمان مردي از فرزندان من قيام مي كند كه نامش همانند نام من و

كنيه اش همانند كنيه من است و زمين را از عدل و داد پر مي كند پس از آنكه از ظلم و جور پر شده است»، (ص 325 همان كتاب)

4_ عبدالوهاب شعراني در كتاب «اليواقيت و الجواهر» چاپ مصر سال 1378 ه.ق كه در بيان آراء اكابر و بزرگان علماي اهل

سنّت در مسائل مختلف عقيدتي است فصلي را به وقايعي كه قبل از روز رستاخيز و پايان دنيا حتما اتفاق مي افتد اختصاص داده

است كه يكي از آن وقايع قيام حضرت مهدي است كه مفصلاً پيرامون آن بحث كرده است و از قول برخي از اكابر علماي اهل سنت

نقل

مي كند «مهدي فرزند حسن عسكري است كه در نيمه شعبان سال 255 ه.ق متولد شد و زنده باقي خواهد ماند تا با عيسي ظهور

كند و اكنون كه سال 958 هجري است 703 سال از عمر شريف او مي گذرد» و نيز از قول شيخ محي الدين عربي نقل مي كند كه

«خروج مهدي(ع) حتمي است بعد از آن كه زمين از ظلم و جور پر شود به گونه اي كه حتي اگر يك روز از عمر دنيا بيشتر باقي نمانده

باشد حتما مهدي قيام مي كند و زمين را از عدل و داد پر مي كند و او از نسل پيامبر اكرم و فاطمه رضي الله عنها است و جدش حسين

بن علي بن ابيطالب است و پدرش حسن عسكري فرزند علي النقي فرزند محمد التقي فرزند علي الرضا فرزند موسي الكاظم فرزند

جعفر الصادق فرزند محمد الباقر فرزند زين العابدين علي فرزند حسين فرزند امام علي ابن ابيطالب رضيالله عنه است اسمش اسم

رسول خداست و چهره اش شبيه رسول خداست و...»، (همان كتاب، ج 2، ص 143)

به ذكر همين چند نمونه بسنده مي كنيم براي اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به 1_ كفاية الموحدين طبرسي 2_ كشف الاستار حسين بن

محمد تقي موزي 3_ الامام المهدي سيد محمدكاظم قزويني

ثانيا: عدم اعتقاد بسياري از اهل سنت به ولادت حضرت مهدي(ع) علل دارد از جمله:

1_ مخفي بودن ولادت آن حضرت

همانگونه كه قبلاً ذكر كرديم آمدن مهدي موعود از همان زمان نبي اكرم و صدر اسلام امري مسلم و شايع و مورد توجه مسلمين

بود. سلاطين و حاكمان وقت هم از آن اخبار بي اطلاع نبودند و شنيده بودند كه مهدي موعود از نسل فاطمه و حسين به وجود

مي آيد و حكومت ستمكاران به

دستش منقرض مي گردد و تمام زمين را از حكومت حق خود و عدل و داد پر خواهد كرد بويژه

روايات متعددي كه از را نهمين از فرزندان حسين(ع) معرفي مي كرد، لذا از پيدايش و ظهور او در بيم و هراس بودند و در صدد بودند

هر گونه كه شده اين خطر را از حكومت خود دفع كنند به همين جهت خانه هاي بني هاشم به ويژه خانه امام حسن عسكري(ع) به

شدت تحت كنترل و مراقبت مأموران مخفي و علني دولت عباسي قرار داشت. معتمد عباسي به عده اي از زنان قابله مأموريت

سري داده بود كه در خانه هاي بني هاشم به ويژه خانه امام حسن عسكري رفت و آمد نمايند و مراتب را گزارش دهند تا هنگامي كه

به امام حسن عسكري سم خورانيد و حضرت در بستر بيماري و شهادت قرار گرفت به گروهي از مأموران خويش مأموريت داد كه

دايما و روز و شب مراقب خانه آن حضرت باشند و با شهادت امام عسكري دستور داد خانه آن حضرت را تفتيش و بازرسي كنند و

گروهي از زنان قابله را فرستاد تا تمام كنيزان آن حضرت را معاينه كنند و اگر آبستني در بين آنان ديده شد بازداشت كنند. حتي به خانه

امام عسكري هم اكتفا نكرد و دستور داد تمام خانه هاي شهر را با كمال دقت بازرسي و كنترل كنند، (ارشاد مفيد، اعلام الوري طبرسي، اصول كافي

كليني)

يعني مسأله ولادت حضرت مهدي(ع) شبيه ولادت حضرت موسي است كه فرعون تمام زنان باردار را كشت تا از ولادت او

جلوگيري كند. امّا به اراده و خواست خداوند حضرت موسي در دامان فرعون بزرگ شد.

مسأله ولادت حضرت مهدي نيز به خاطر وضعيت سخت آن زمان

مخفي بود و در حدود پنج سال قبل پايان عمر حضرت امام

عسكري يعني در سال 255 ه.ق در شب نيمه شعبان در حالي كه تا روز قبل آثار حمل در مادر حضرت مهدي ظاهر نبود، به دنيا آمد

و در طول اين مدت پنج سال امام عسكري، اين فرزند را تنها به خواص و معتمدين از شيعيان خود نشان مي داد و او را امام و حجت

بعد از خود معرفي مي كرد.

با اين وضعيت، طبيعي است، اهل سنّت كه از اهل بيت پيامبر فاصله گرفته بودند از ولادت آن حضرت مطلع نشوند هر چند بنابر

روايات رسيده از نبي اكرم، حضرت مهدي از اولاد حسن عسكري و نهمين فرزند از نسل امام حسين(ع) معرفي شده بود.

2_ اجتناب از برخي لوازم احتمالي پذيرش ولادت حضرت مهدي(ع)

گفتيم رواياتي كه در زمينه مهدي موعود آمده بسيار زياد و از نظر مضمون بسيار متنوع است در روايات بسياري از پيامبر اكرم نقل

شده كه تعداد ائمه و خلفاي بعد از من دوازده نفر است _ مجموع روايات شيعه و سني در اين زمينه 925 حديث است _ و در روايات

كثيري از همين روايات تصريح شده به نام دوازده نفر و اين كه اولشان علي و آخرشان مهدي موعود است و اينكه نه نفر از آنان از

نسل حسين(ع) هستند و در تعدادي از اين روايات تمام دوازده نفر نامشان يك به يك ذكر شده است همچنين در روايات متعددي

آمده است كه: مهدي از اولاد علي است (214 حديث) مهدي از اولاد فاطمه است (192 حديث) مهدي نهمين از اولاد حسين

است (148 حديث) مهدي از اولاد محمد باقر است (103 حديث)، مهدي ششمين اولاد جعفر صادق

است (99 حديث) و... و

اين كه مهدي فرزند حسن عسكري است (145 حديث)، نام پدر مهدي حسن است (148 حديث)، كه براي اطلاع تفصيلي مراجعه

كنيد به كتاب منتخب الاثر آيت الله صافي كه اين احاديث را به تفصيل با ذكر منابع و مصادر شيعي و سنّي آن نقل كرده است.

با توجه به اين احاديثي كه درزمينه مهدي موعود وجود دارد، چنين به نظر مي رسد كه پذيرش ولادت حضرت مهدي از امام

حسن عسكري(ع) توابعي دارد كه تأئيد عقيده شيعه در امامت و خلافت بلا فصل علي(ع) و يازده فرزندش مي باشد و اگر اهل سنت

آن را بپذيرند مي بايست خود را به زحمت و تكلّف انداخته و به گونه اي در صدد توجيه بر آيند يعني هر چند پذيرش ولادت

حضرت مهدي به طور حتم و لزوم منتهي به پذيرش نظر شيعه در مسأله خلافت و امامت نمي شود _ همچنانكه در بخش نخست

پاسخ پذيرش عده اي از اهل سنت را نقل كرديم _ لكن اهل سنت را در مقابل انبوهي از روايات قرار مي دهد كه بايد خود را به زحمت

و مشقت در جهت توجيه آن روايات بياندازند. لذا از اصل، ولادت آن حضرت را منكر مي شوند _ كه در بخش قبل توضيح داديم

اساسا براي اهل سنت كه از اهل سنت كه از اهل بيت فاصله گرفته بودند ولادت حضرت مخفي بوده است هر چند روايات آنان را به

فرزندي براي امام عسكري راهنمايي مي كند و به همين دليل خليفه عباسي در جستجوي فرزند امام حسن عسكري بوده است

براي آگاهي بيشتر ر.ك: امام مهدي و اهل سنت، سيد هادي خسروشاهي، انتشارات اطلاعات.

چرا اهل تسنن وجود حضرت امام زمان را قبول ندارند و مي گويند امام زمان وجود ندارد.

پرسش

چرا اهل تسنن وجود حضرت امام زمان را قبول ندارند و

مي گويند امام زمان وجود ندارد.

پاسخ

اهل سنت نيز به ظهور حضرت مهدي(عج) در آخر الزمان اعتقاد دارند و ده ها اثر در اين زمينه نوشته اند. البته در جزئيات موضوع اختلاف هايي با شيعه دارند؛ ولي در اصل، مسأله «مهدويت» از جمله مواردي است كه همه مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند. براي توضيح بيشترر.ك:

1- منتخب الاثر لطف اللّه صافي

2- كتابنامه امام مهدي(عج) مهدي پور

اعتقاد اهل سنت به حضرت مهدي(عج) نيز مانند شيعيان است و آن حضرت را از فرزندان حضرت فاطمه(س) مي دانند. در «سنن ابي داود» - كه از كتاب هاي مهم اهل سنت است - در «باب ماجاء في المهدي» حديث شماره 3735 از ام سلمه نقل شده است كه: سمعت رسول اللّه ص) يقول المهدي من عترتي من ولد فاطمة ؛ شنيدم پيامبر(ص) فرمود: مهدي از عترت من از نسل فاطمه(س)است{M. و در حديث شماره 3736 از ابي سعيد خدري نقل شده است كه: قال رسول اللّه ص) المهدي مني اجلي الجبهة اقني الانف يملأ الارض قسطا و عدلاً كماملئت جورا و ظلما ؛ پيامبر(ص) فرمود: مهدي از من است، او فراخ پيشاني و... است. زمين را از عدل و داد پر مي كند همان طور كه از ظلم وجور پر شده است{M. تنها فرق اساسي بين ديدگاه شيعه و اهل سنت، آن است كه آنان مي پندارند امام زمان(عج) هنوز متولد نشده اند.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: اتفاق در مهدي موعود(عج)، سيد علي اكبر حسيني، دفتر انتشارات اسلامي.

كتاب فوق با استناد به روايات اهل سنت و اقوال بزرگان اين مذهب به وجود يقيني حضرت صاحب الزمان(عج) به عنوان امام دوازدهم از ديدگاه اهل سنت مي پردازد.

آنچه در اديان بزرگ الهي به

طور قطع و مسلم وجود دارد وعده آمدن مصلح كل جهاني است. البته جزئيات آن در كتب مقدس متفاوت است و تحريفاتي كه در آنها انجام گرفته مشكلاتي را در تعيين دقيق مشخصات آن ايجاد كرده است. ولي در عين حال اصل انتظار مصلح وپديد آمدن حكومت حق و عدل واحد جهاني در اديان بزرگ الهي وجود دارد. در متون اهل تسنن به آن حضرت اعتقاد دارند. البته برخي معتقدند كه آن حضرت هنوز به دنيا نيامده اند. شايد علت آن همان مخفي داشتن ولادت آن حضرت از غير خواص شيعه به خاطر ترس حكام جوربوده است.

براي نمونه نگا: انتظار مسيحا در آيين يهود، كرينستون، ترجمه: حسين توفيقي، مركز مطالعات اديان و مذاهب قم.{J

آيا صحيح است كه سنّيها عقيده دارند سرانجام حضرت عيسي«عليه السلام» ظهور مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند؟

پرسش

آيا صحيح است كه سنّيها عقيده دارند سرانجام حضرت عيسي«عليه السلام» ظهور مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند؟

پاسخ

در كتاب سنن ابن ماجه كه يكي از صحاح اهل سنّت است(9) حديثي روايت شده كه اين جمله در آخر آن آمده است: «و لا المهدي الا عيسي بن مريم يفي؛ مهدي جز عيسي بن مرم نيست». اين جمله دلالت مي كند بر اين كه مهدي موعود كه جهان را پر از عدل و داد مي كند حضرت عيسي بن مريم است.

ولي اين حديث از ناحيه كارشناسان رجال اهل سنّت مانند ذهبي منسك(مورد انكار) معرّفي شده است چنان كه ذهبي در ترجمه(10) يونس بن عبدالاعلي كه ابن ماجه از او روايت كرده است مي گويد: حديث «لامهدي الاابن مريم جدّاً منكر» (مورد انكار) و همين مطلب را در ج 3، ص 535 كتاب مذكور آورده است.

بر اين اساس اين مضمون كه بر پا كننده حكومت عدل جهاني در آخر الزمان حضرت عيسي است مورد انكار اهل سنّت نيز مي باشد آنان احاديث بسياري در منابع حديثي خويش آورده اند كه مهدي را از اهل بيت پيامبر«صلي الله عليه وآله»(11) و يا از فرزندان فاطمه زهرا«عليها السلام»(12) معرفي مي كند. و براي مهدي ويژگيها و صفات و نشانه هاي بسيار در احاديث شيعه و اهل سنّت ذكر شده است كه هيچ كدام از آنها بر حضرت عيسي«عليه السلام» منطق نيست به كتاب منتخب الاثر مراجعه كنيد.

آري در احاديث شيعه و اهل سنّت وارد شده است كه هنگام ظهور حضرت مهدي«عليه السلام» حضرت عيسي«عليه السلام» از آسمان نازل مي شود و پشت سر امام زمان«عليه السلام» نماز مي گذارد و شايد همين اقتداي حضرت علي«عليه

السلام» به امام زمان يكي از رموز موفقيّت و پيشرفت قيام آن حضرت مي باشد زيرا با وجود اين اقتدار تمام و مسحيان جهان به حضرت گرايش خواهند يافت.

« بخش پاسخ به سؤالات »

9) داراحياءالكتب العربيه، ج 2، ص 1340.

10) ميزان الاعدال، ج 4، ص 481، رقم 9909.

11) دار احياء الكتب العربية، سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367.

12) دار احياء الكتب العربية، سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368.

شيعيان مي گويند امام مهدي (عج) زنده است ولي اهل سنت مي گويند هنوز به دنيا نيامده است، لطفاً نظر هر يك را توضيح دهيد/

پرسش

شيعيان مي گويند امام مهدي (عج) زنده است ولي اهل سنت مي گويند هنوز به دنيا نيامده است، لطفاً نظر هر يك را توضيح دهيد/

پاسخ

ظهور حضرت مهدي (عج) و برقراري حكومت اسلامي جهاني به دست ايشان عقيده اي اسلامي است و شيعه و سني به آن معتقدند و از اين جهت اختلافي نيست/

اما در رابطه با ولادت آن حضرت شيعه اعتقاد دارد كه آن حضرت در سال 255ه ق در سامرا متولد شده است و اين موضوع از موضوعات قطعيو يقينينزد شيعه استو روايان و مورخان واقعه ولادت آن حضرت را ثبت نمودهاند/

علماي اهل سنت در مسأله ولادت حضرت مهدي (عج) اتفاق نظر ندارند - برخيمي گويند كه آن حضرت هنوز متولد نشده است و بعضيمي گويند در سال 255 به دنيا آمده است/

بسياري از مورخان و محدثان اهل سنت نيز بدين امر تصريح كردهاند و آن را يك واقعيت ندانستهاند. در كتابهايپژوهشينام بيش از 65 تن از اين عالمان و نام كتابهايآنان ذكر شده است. كه به برخياشاره مي كنيم:

ش ابوالقاسم محمد فرزند امام حسن عسگريمعروف به حجت است همان فرديكه شيعه گمان مي كند كه منتظر و قايم و مهدياوست. ولادت او در روز جمعه نيمه شعبان سال 255 قمريواقع شده است به هنگام مرگ پدرش حسن عسگريويپنجساله بود، نام مادرش خمط يا به قولينرجس است/

لفايوقت چرا كه ايشان هاشميان را دستگير و حبس و يا به قتل مي رساندند. او ملقب است به مهديو قايم و منتظر و خلف صالح و صاحب الزمان وليمشهورترين نام او او مهدياست لذا شعيه معتقد است ويهمان شخصياست كه احاديث صيححه در مورد ظهورش در

آخر زمان وارد شده/

قندوزيدر كتاب ينابيع الموده چنين مي نويسد:

"اَلْخَبَرُ الْمَعْلُومُ الُْمحَقَّقُ عِنْدَ الثِّقاتِ اَنَّ وِلادََْ القائِمِ كانَتْ لَيْلَهَ الْخامِس عَشَر مِنْ شَعبان سِنَه خَمْس وَ خَمسينَ وَ مِأَتَيْن فيبَلْدِْ سامِرّأ"

«خبر معلوم و مسلم در نزد موثقان اين است كه ولادت حضرت قائم(عج) در شب نيمه شعبان سال 255 هجريدر شهر سامرا واقع شده است.»

چند گروه از مردم معتقد به وجود حضرت مهدي (عج)هستند؟

پرسش

چند گروه از مردم معتقد به وجود حضرت مهدي (عج)هستند؟

پاسخ

در اين باره بطور كلي مي توان گفت كه عقيده به موعود منجي عالم اختصاص به مسلمانان ندارد؛ بلكه تقريبا تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده شراكت دارند. پيروان تمام اديان و مذاهب اعتقاد دارند كه در يك مقطع تاريخي كه وضع جهان تيره و تار و تاريك مي گردد و جامعه بشري با بحران روبرو مي شود فساد و ظلم و بي ديني همه جا را فرا مي گيرد؛ در اين وقت است كه يك منجي با تاييد دست غيبي ظهور مي كند و ريشه ظلم و فساد را از ميان بشريت بر مي كند. اين مژده و نويد هم در كتابهاي آسماني يهود و نصاري و كتاب مقدس زرتشتيان (كتاب زند و پازندو جاماسبنامه) آمده است و هم در اكثر كتاب هاي مقدس ديگر اديان و مذاهب ديده مي شود مانند: كتاب هاي مقدس براهمه و بودائيان.

و همه اديان بر عقيده به منجي موعود بسر مي برند و زردشتيان او را بنام سوشيانس (نجات دهنده جهان) جهودان بنام سرور ميكائيلي يا مسيحاي منجي، مسيحيان بنام مسيح موعود، مسلمانان بنام مهدي موعود،

براي آگاهي بيشتر ر.ك: دادگستر جهان، ابراهيم اميني، صفحه 66.

اعتقاد اهل سنت به حضرت مهدي(عج) نيز مانند شيعيان است و آن حضرت را از فرزندان حضرت فاطمه(س)مي دانند. در «سنن ابي داود» - كه از كتاب هاي مهم اهل سنت است - در «باب ماجاء في المهدي» حديث شماره3735 از ام سلمه نقل شده است كه: سمعت رسول اللّه ص) يقول المهدي من عترتي من ولد فاطمه»؛ شنيدم پيامبر(ص) فرمود: مهدي از عترت من از نسل فاطمه(س) است.

و در حديث شماره 3736 از ابي

سعيد خدري نقل شده است كه: قال رسول اللّه ص) المهدي مني اجلي الجبهة اقني الانف يملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت جورا و ظلما»؛ پيامبر(ص) فرمود: مهدي از من است، او فراخ پيشاني و... است. زمين را از عدل و داد پر مي كند همان طور كه از ظلم و جور پر شده است.

تنها فرق اساسي بين ديدگاه شيعه و اهل سنت، آن است كه آنان مي پندارند امام زمان(عج) هنوز متولد نشده اند.

ولي اصل ظهور مهدي در ديدگاه اهل سنت از مسلمات است.

براي مطالعه ديدگاه اهل سنت نگا: اتفاق در مهدي موعود(عج)، سيد علي اكبر حسيني، دفتر انتشارات اسلامي.

اعتقاد مفوضه در خصوص ظهور امام زمان (عج) چيست؟

پرسش

اعتقاد مفوضه در خصوص ظهور اماŠزمان (عج) چيست؟

پاسخ

تفويض در لغت به معناي واگذاري كار به ديگري و حاكم گردانيدن او در آن كار است(1) امّا تفويض در احاديث شيعه(2) و در علم كلام و آنچه در اين نوشتار مورد توجه است بر كساني اطلاق مي شود كه معتقدند: «خداوند پس از خلق پيامبراكرم(ص) و ائمه عليهم السلام همه امور عالم از خلق و رزق وزنده كردن و ميراندن را به آنها واگذار كرده است» (3)

با سير در اعتقادات مفوضه (4) مطلبي درباره موضوع ظهور امام زمان(عج) ديده نمي شود امّا آنچه شايسته دقت و تأمل است، موضع و برخورد شديد ائمه عليهم السلام با اين گروه بوده است.

__ از امام رضا(ع) درباره غلات و مفوضه سوال شد آن حضرت(ع) در جواب فرمود: غلات كافرند و مفوضه مشرك و هرگونǠارتباط با آنها حتي كمك كردن به وسيله يك كلمه را موجب خروج از ولايت خدا و رسول و اهل بيت عليهم الәĘǙŠدانستند(5)

امام مهدي(ع) «كامل بن ابراهيم مدني» را مورد خطاب قرار داده و مي فرمايد:

... جئت تسأله عن مقالة المفوضة، كذبوا، بل قلوبنا اوعية لمشية الله، فاذاشاء شئنا، والله يقول: (و ما تشاون الّا ان يشاء الله ) (6)

آمده اي از گفتار مفوضه و اعتقاد آنها بپرسي؟! آنها دروغ مي گويند. بلكه دلهاي ما ظرفهاي مشيّت خداوند است. هنگامي كه خدا بخواهد ما نيز مي خواهيم. چنانكه خداي تبارك تعالي مي فرمايد: آنها اراده نمي كنند، جز آنچه را كه خدا بخواهد(7)

خلاصه آنكه: به طور كلي افكار و اعتقادات مفوضه مورد تأييد ائمه عليهم السلام نبوده است.

پي نوشت ها:

1- تاج العروس، ج 5، ص 71.

2- بحارالانوار، ج 25- ص 350 - 647 . مانند تفويض در آفرينش،

تفويض در امر دين تفويض در اداره جامعه، تفويض در كيفيت حكم، تفويض در بخشش.

3- جهت آشنايي بيشتر ر.ك فرق و مذاهب كلامي، علي ربّاني گلپايگاني، ص 359 - ص 364 .

4- جهت آشنايي بيشتر با اعتقادات آنان ر.ك المقالات والفرق، ص 60 و مقالات الاسلاميين ص 14 و الفرق بين الفرق، ص 153. و غاليان كاوشي در جريانها و برآيندها، نعمت الله صفري فروشاني- ص 224.

5- بحارالانوار، ج 25، ص 328 ح2.

6- انسان - 30، تكوير - 29.

7- غيبت شيخ طوسي، ص 247- كشف الغمة ج3، ص 289، منتخب الاثر، ص 348 ينابيع المودة ج 3، ص 122.

آيا زيديّه منكر مهدي ع) هستند؟

پرسش

آيا زيديّه منكر مهدي ع) هستند؟

پاسخ

احمد امين مصري در كتاب "ضحي الاسلام" ادّعا مي كند كه زيديه به طور شديد مهدي (ع) را انكار مي كنند.

{پاورقي . ضحي الاسلام ج 3 ص 243 پاورقي}

ادعاي احمد امين به طور حتم باطل است، زيرا با مراجعه به كتاب هاي زيديّه پي مي بريم كه آنها هم مانند ساير فِرَق اسلامي به ظهور وقيام حضرت مهدي (ع) اعتقاد كامل دارند.

مجد الدين بن محمّد بن منصور حسني مؤيّدي از بزرگان علماي زيديّه است كه در كتاب "لوامع الانوار" بابي را تحت عنوان "اخبار المهدي" بيان كرده و احاديث بسياري درباره آن حضرت (ع) آورده است.

{پاورقي . لوامع الانوار، ج 1، ص 64-58. پاورقي}

او در بخشي از كلمات خود مي گويد: "امامان از آل محمّد كه درودهاي خداوند متعال بر آنها باد به حضرت مهدي بشارت مي دادند وفرج او را از خداوند انتظار مي كشيدند. اول امامان آخر امامان را به اين موضوع وصيت مي نمودند، وسابق آنان به كساني كه بعد از آنها مي آمدند موضوع حضرت مهدي (ع) را ابلاغ مي نمودند".

{پاورقي . همان، ص 58. پاورقي}

او نيز بعد از نقل اخبار ورايات بسيار درباره حضرت مهدي (ع) مي گويد: "روايات درباره مهدي واينكه او از اهل بيت است به حدّ تواتر مي باشد".

{پاورقي . همان. پاورقي}

ونيز مي گويد: "خبرهاي نبوي وبشارت هاي علوي به امام امّت وخاتمه امامان (مهدي)... بيش از آن است كه شماره شود. وامر درباره او همان چيزي است كه شارح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد) در شرح كلام وصيّ (امام علي) صلوات اللَّه عليه "قد لبس للحكمة جنتها" گفته است. كلامي كه نصّ آن اين است. وبه تحقيق اتّفاق تمام فرقه هاي مسلمانان بر اين است كه دنيا

وتكليف تمام نمي شود مگر بر او (ظهور او)".

{پاورقي . همان. پاورقي}

همين مضامين را امام زيديّه، ابن حمزه، در كتاب "الشافي" نقل كرده است.

{پاورقي . كتاب الشافي، ج 1، ص 78. پاورقي}

از عبارات ابن حمزه استفاده مي شود كه او حتّي به ولادت حضرت مهدي (ع) اعتقاد دارد، نه اينكه در آخرالزمان متولد مي شود.

{پاورقي . همان، ص 79. پاورقي}

ونيز قاضي حسين بن ناصر مهلا از علماي زيديه در كتاب "مطمح الآمال" به اصل قضيه مهدويت تصريح كرده است. او مي گويد: "درباره مهدي احاديثي است كه به حد تواتر رسيده است".

{پاورقي . مطمح الآمال، ص 185 پاورقي}

ديدگاه مذاهب اسلامي راجع به توسعه حكومت حضرت مهدي چيست؟

پرسش

ديدگاه مذاهب اسلامي راجع به توسعه حكومت حضرت مهدي چيست؟

پاسخ

يكي ديگر از موارد اعتقاد در قضيه مهدويت، موضوع فراگير بودن دعوت وحكومت حضرت مهدي (ع) است.

خداوند متعال مي فرمايد: {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ...}؛ "خداوند به كساني كه از شما بندگان ايمان آورده ونيكوكار{پاورقي . سوره نور، آيه 55. پاورقي}

گردند وعده داده است كه بر روي زمين خلافت دهد."

احمد بن حنبل به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "تملأ الأرض ظلماً وجوراً ثمّ يخرج رجل من عترتي يملك سبعا أو تسعا فيملأ الأرض قسطا وعدلاً"؛ "زمين پر از{پاورقي . مسند احمد، ج 3، ص 28. پاورقي}

ستم وظلم مي شود، در اين هنگام شخصي از عترتم خروج مي كند ودر مدت هفت يا نه روز مالك كلّ زمين خواهد شد، ودر اين هنگام زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد."

امام باقر (ع) فرمود: "يملك القائم ثلاثمائة سنة ويزداد تسعاً كما لبث أهل الكهف في كهفهم، يملأ الأرض عدلاً وقسطاً كما ملئت ظلماً وجوراً فيفتح اللَّه له شرق الأرض وغربها"؛ "امام{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 390، ح 212. پاورقي}

قائم309 7 سال مالك زمين مي شود ودر آن حكومت مي كند، همان مقدار كه اهل كهف در غارشان درنگ كردند. زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد، آن گونه كه پر از ظلم وجور شده باشد. خداوند براي او شرق وغرب عالم را فتح خواهد نمود...".

منظور از مهدويت نوعي وشخصي چيست؟

اشاره

گاهي در تعبيرات از مهدويت شخصي ونوعي استفاده مي شود، مثلاً گفته مي شود: اهل سنّت مهدويت نوعي را قبول دارند وشيعه اماميه مهدويت شخصي را، مقصود از اين دو چيست.

پرسش

منظور از مهدويت نوعي وشخصي چيست؟

گاهي در تعبيرات از مهدويت شخصي ونوعي استفاده مي شود، مثلاً گفته مي شود: اهل سنّت مهدويت نوعي را قبول دارند وشيعه اماميه مهدويت شخصي را، مقصود از اين دو چيست.

پاسخ

شيعه قائل به مهدويت شخصي است؛ يعني معتقد است به اينكه مهدي موعود (ع) شخصي است معيّن كه متولد شده وتاكنون زنده است ودر آينده ظهور خواهد كرد، واو كسي جز فرزند امام حسن عسكري (ع) نيست.

ولي اهل سنّت معتقد به مهدويت نوعي است؛ يعني معتقد است كه در آخرالزمان شخصي از ذريه پيامبر اكرم (ص) به نام مهدي متولد شده، وظهور خواهد كرد. واوست كسي كه زمين را پر از عدل وداد خواهد نمود همان گونه كه پر از ظلم وجور شده باشد، گرچه وجود خارجي ندارد.

تعبير مهدي نوعي وشخصي كاربرد ديگري نيز دارد كه نزد عرفا متداول است. برخي از عرفاي اهل سنّت همچون مولوي معتقدند به اينكه در هر زماني بايد يك مهدي موجود باشد خواه از نسل علي وخواه از نسل عمر.

مقصود آنان از مهدي، همان قطب عالم امكان است، ولي شيعه قائل است كه در هر زمان بايد امام معصوم موجود باشد، زيرا بدون آن زمين مضطرب خواهد شد.

آيا ما در عصر فترت قرار داريم؟

پرسش

آيا ما در عصر فترت قرار داريم؟

پاسخ

احمد كاتب مي گويد: "برخي از شيعيان قائل به توقّف وانقطاع امامت وقول به فترت، همانند فترت بين انبيا شده اند ودر ادعاي خود به اخباري تمسّك كرده اند كه دلالت بر امكان انقطاع امامت دارد، خصوصاً هنگامي كه خداوند بر خلقش غضب كند. آنان مي گويند: "نزد ما الآن همان وقت است". {پاورقي . تطور الفكر السياسي، ص 123. پاورقي}

اولاً: شيخ مفيد؛ در "الفصول المختاره" بعد از آنكه به گروه هاي مختلف بعد از امام حسن عسكري (ع) اشاره كرده، مي فرمايد: ولي در زماني كه الآن ما در آن قرار داريم به جز شيعه دوازده امامي همگي منقرض شده ويا به اين دسته گرويده اند.

{پاورقي . الفصول المختاره، ص 259. پاورقي}

ثانياً: با مراجعه به رواياتي كه مستمسك "احمد الكاتب" در انكار ولادت ووجود حضرت مهدي (ع) شده، پي مي بريم كه آن روايات نه تنها بر عدم ولادت دلالت ندارد بلكه بر وجود وولادت حضرت مهدي (ع) دلالتي صريح دارد. اينك نص روايت را مرور مي كنيم:

محمد بن فرج مي گويد: امام ابوجعفر (ع) در نامه اي بر من چنين نوشت: "إذا غضب اللَّه تبارك وتعالي علي خلقه نحّانا عن جوارهم"؛ "هر گاه خداوند تبارك وتعالي بر خلقش غضب كند ما را از همجواري آنها دور خواهد كرد."

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 343، ح 32. پاورقي}

اين روايت به طور صريح دلالت بر ولادت ووجود حضرت مهدي (ع) دارد، لكن مستفاد آن اين است كه در عين وجود، از منظر شما غايب است.

ثالثاً: روايت از حيث سند ضعيف است، همان گونه كه مرحوم مجلسي نيز به آن اشاره كرده است.

رابعاً: اين روايت مخالف روايات ديگري است

كه متواتر بوده ودلالت بر خالي نبودن زمين از حجّت دارد.

شيعه اثني عشري و مهدويت

زندگاني امام زمان ع

ولادت

ويژگهاي زمان حمل
حضرت مهدي در بدو تولد كدامين آيه را تلاوت فرمود؟
پرسش

حضرت مهدي در بدو تولد كدامين آيه را تلاوت فرمود؟

پاسخ

:«و نُريد اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثينَ » قصص /5

[و ما اراده كرديم كه بر آن طايفه ضعيف ذليل در آن سرزمين منت گذارده و آنها را در روي زمين پيشوايان خلق قرار دهيم و وارث ملك و جاه فرعونيان بگردانيم.]

سورهاي كه امام زمانغ با مادرش در دوران بارداري ميخواند، چه بود؟
پرسش

سورهاي كه امام زمانغ با مادرش در دوران بارداري ميخواند، چه بود؟

پاسخ

امام زمانغ، سوره "قدر" را در رحم مادر ميخواندند; در اينباره روايتي آمده است كه: حكيمه خاتون گفت:.....، پس در اين لحظه در نرجس، اضطراب مشاهده كردم، او را در برگرفتم و نام الهي را بر او خواندم حضرت امام حسن عسگريمرا صدا زدند كه سوره "انا انزلناه في ليلة القدر" را بر او بخوان، پس از ]خانم[ پرسيدم كه چه حال داري؟ گفت: آنچه مولايم فرمود، ظاهر شده است، چون شروع كردم به خواندن سوره "انّا انزلنا..."، شنيدم كه آن طفل در شكم مادر با من در خواندن همراهي ميكرد..."

(بحارالانوار، علامه مجلسي; ج، 51، ص 13، نشر مؤسسة الوفأ / ر.ك: منتهي الامال، شيخ عباس قمي; ص 752 _ 753، مؤسسة انتشارات هجرت.)

تولد
چرا مادر امام زمان 7او را پنهان كرد؟
پرسش

چرا مادر امام زمان 7او را پنهان كرد؟

پاسخ

ولادت امام زمان 7به خاطر دقّت و حساسيت و تفحص و جاسوس هاي فراوان خليفهء عباسي مخفيانه بود, حتي بعضي از بستگان آن حضرت مطلع نبودند. امام حسين عسكري 7از پيشگويي ها آگاه بود واهميّت و عظمت آن مولود را به درستي مي دانست و از حساسيّت دشمنان دربارهء تولد اين نوزاد, غافل نبود و اوضاع سياسي و شرايط اجتماعي را كاملاً مي شناخت . از اين رو به گونه اي مقدمات ولادت فرزندش را فراهم ساخت كه نه تنها دشمنان بلكه بسياري از دوستان هم از اين امر آگاه نشدند, تا دشمنان در هدف هاي شوم خود ناكام بمانند. چنين هم شد. به همين جهت شيخ طوسي ولادت پنهاني امام زمان 7را امري عادي و معمولي دانسته و مي نويسد: اين نخستين و آخرين حادثه نبوده و در طول تاريخ بشري نمونه هاي فراواني داشته است . مخفي بودن حمل مادر موسي و متولد شدن موسي و او را صندوق انداختن , طبق الهام الهي است . فقط عمهء اما عسكري به نام حكيمه خاتون هنگام ولادت حضرت حضور داشته و وقتي از او سؤال مي كنند كه حجت خدا پس از امام عسكري كيست ؟ در پاسخ مي گويد: زمين خالي از حجّت نيست و فرزند امام حسن عسكري 7جانشين او است . مي گويند: شما او را ديده ايد؟مي گويد: شنيده ام . گروه ديگري امام زمان 7را در منزل امام عسكري 7ديده اند و امام به آنان فرمود: اين امام شمابعد از من خواهد بود. امر او را اطاعت كنيد و دينتان را

تباه نكنيد. اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز نخواهيدديد.() از تأخير در ارسال پاسخ بسيار معذرت مي خواهيم شما مي توانيد سؤالات خود را به آدرس صندوق پستي قم (پ_اورقي 1.مجلهء حوزه , شمارهء 70_ 71 ص 24به بعد با تلخيص و اضافات .

197بفرستيد و جواب دريافت داريد.

در مورد پدر و مادر امام زمان(ع) و نحوة تولد و زندگي و غيبت و علايم ظهور او توضيح دهيد.
پرسش

در مورد پدر و مادر امام زمان(ع) و نحوة تولد و زندگي و غيبت و علايم ظهور او توضيح دهيد.

پاسخ

دوازدهمين امام معصوم(ع) در نيمه شعبان 255 هجري در شهر سامرّا ديده به جهان گشود.1 او همنام پيامبر اسلام(م ح م د) و هم كنية آن حضرت (ابوالقاسم) است.2 پدر او امام حسن عسگري(ع) بوده و مادرش نرجس است.3 البته برخي نرجس را به نام "ريحانه"، "سوسن" و "صيقل" نيز ذكر كرده اند.4

در تاريخ از زبان حكيمه خاتون، دختر امام جواد(ع) در خصوص ولادت امام زمان(ع) چنين آمده است: ابومحمد حسن عسكري(ع) كسي را دنبال من فرستاد كه امشب (نيمه شعبان ) براي افطار نزد من بيا، چون خداوند امشب حجب خدا را آشكار مي كند. پرسيدم: اين مولود چه كسي است؟ حضرت فرمود: از نرجس. عرض كردم: من در نرجس خاتون هيچ اثر حاملگي مشاهده نمي كنم. امام فرمود: موضوع همين است كه گفتم. من در حالي كه نشسته بودم، نرجس خاتون آمد و كفش از پايم بيرون آورد و فرمود: بانوي من! حالتان چطور است؟ من گفتم: تو بانوي من و خانواده ام هستي.

او از سخن من تعجب كرده، ناراحت شد و فرمود: اين چه سخني است؟

گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندي عطا مي كند كه سرور و آقاي دنيا و آخرت خواهد شد.

نرجس خاتون از سخن من خجالت كشيد.

سپس بعد از افطار، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. چون پاسي از نيمة شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم. در اين هنگام، نرجس نيز بيدار

شد و نماز شب به جا آورد. سپس از اتاق بيرون رفتم، تا از طلوع فجر با خبر شوم. ديدم فجر اوّل طلوع كرده و نرجس در خواب است.

در آن حال، اين سؤال به ذهنم خطور كرد كه چرا حجّت خدا آشكار نشد. نزديك بود، شكي در دلم ايجاد شود كه ناگهان حضرت امام حسن عسگري(ع) از اتاق مجاور صدا زد: اي عمه! شتاب مكن كه موعد نزديك است.

من نيز نشستم و سورة "الم سجده و ياسين" (طبق نقلي ديگر سورة قدر) را خواندم.

هنگامي كه مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتي از خواب بيدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسيدم چيزي احساس مي كني؟

نرجس فرمود: آري.

بدو گفتم: نام خدا را بر زبان جاري كن، اين همان موضوعي است كه اوّل شب به تو گفتم. مضطرب مباش.

در اين حال، پردة نوري ميان من و او كشيده شد. ناگاه متوجه شدم كه كودك ولادت يافته است. چون جامعه را از روي نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذكر خدا بود. هنگامي كه او را بر گرفتم، ديدم پاك و پاكيزه است.

در اين هنگام، حضرت امام حسن عسكري(ع) صدا زد: عمه! فرزندم را نزد من بياور.

وقتي كه نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل كودك، دست كشيد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو. سپس آن طفل گفت:

" اشهد ان لا اله الاّ الله و اشهد انّ محمّداً رسول الله" پس از آن به امامت اميرمؤمنان

حضرت علي(ع) و ساير ائمه معصومين عليهم السلام شهادت داد.5

غيبت امام زمان(ع) به دو دوره تقسيم مي شود: "غيبت صغري" و "غيبت كبري".

غيبت صغري از 260 هجري (سال شهادت امام زمان) تا 329- يعني حدود 69 سال بود.6 امام در سن 9 يا 10 و يا 19 سالگي در سامرا به سردابي در خانة پدر فرو شد، از انظار غايب گشت7 و در سال 329 با رحلت آخرين نايب امام زمان(ع) غيبت كبري آغاز شد.8

در عصر غيبت صغري، ارتباط شيعيان با امام زمان به كلي قطع نشد و آنان به گونه اي خاص و محدود با امام زمان(ع) ارتباط داشته اند و در اين مدت نائبان خاص با امام زمان در ارتباط بوده و مسايل و مشكلات مردم را با حضرت در ميان گذاشته و جواب آن ها را دريافت مي كردند.

در زمان غيبت كبري فقيهان جامع الشرايط از سوي امام زمان(ع) نيابت عامه دارند و مردم نيز وظيفه دارند كه به فقيهان واجد شرايط رجوع نموده و از آنان كسب تكليف نمايند.9

در خصوص شرايط و علايم ظهور امام زمان(ع) بايد گفت: براي ظهور حضرت نشانه هاي حتمي و غير حتمي ذكر شده است.10 مقصود از نشانه هاي حتمي آن است كه با تحقق آن ها امام زمان(ع) ظهور مي كند، اما نشانه هاي غير حتمي مقيّد و مشروط به امور ديگر هستند. به برخي نشانه هاي حتمي ظهور اشاره مي شود:

1_ خروج سفياني: پيش از قيام امام زمان(ع) مردي از نسل ابوسفيان در منطقة شام، خروج مي كند و با تظاهر به دين داري گروه زيادي از مسلمانان را مي فريبد. امام سجاد(ع) فرمود:

"ظهور قائم(ع) از ناحية خداوندقطعي و خروج سفياني نيز از جانب خداوند قطعي است".11

2_ خروج يماني: سرداري از يمن قيام مي كند و مردم را به حق و عدالت دعوت مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود...".12

3_ خروج دجال: يكي از نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) خروج دجال ذكر شده است در اين كه دجال كيست دقيقاً مشخص نيست. البته اين احتمال وجود دارد كه مراد از دجال سفياني باشد كه در برخي از كتاب هاي اهل سنت بدان اشاره شده است. پيامبر اسلام(ص) فرمود: "قيام بر پا نمي شود تا وقتي كه مهدي فرزندانم قيام كند و مهدي قيام نمي كند تا وقتي كه شصت دروغگو خروج كنند و هر كدام بگويد من پيامبرم...".13

4_ خسوف و كسوف: از نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) كسوف در نيمة ماه رمضان و خسوف در آخر و يا اوّل ماه است. امام باقر(ع) فرمود: "دو نشانه، پيش از قيام مهدي(ع) پدپد خواهد آمد كه در زمان هبوط آدم(ع) در زميني بي سابقه است؛ گرفتن خورشيد نيمة ماه رمضان و گرفتن ماه در آخر آن".14

5_ درآمدن پرچم هاي سياه از خراسان: اين حادثه نيز، در منابع ديني به عنوان نشانه هاي ظهور بيان شده است. امام باقر(ع) فرمود: "بيرق هاي سياهي از خراسان بيرون مي آيد و به جانب كوفه به حركت در مي آيند. پس چون مهدي(ع) ظاهر شود، اينان وي را دعوت به بيعت مي كنند".15

6_ فراگير شده ظلم و جور در جهان: فراگير شدن ظلم، از نشانه هاي معروف ظهور

امام زمان(ع) به شمار مي آيد. در روايات، اين مطلب با عناوين گوناگون بيان شده تا آن جا كه گفته شده است: " يملأ الله به الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً؛16 خداوند، به وسيلة ظهور مهدي(ع) زمين را پر از عدل و داد مي سازد، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده است".

در خصوص محل و چگونه زندگي نمودن حضرت اختلاف نظر است.17 البته اين اختلاف نظر ناشي از رواياتي است كه در اين خصوص وجوددارد. از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت در مكه زندگي مي كند.18 برخي روايات دلالت دارد كه امام زمان(ع) مكان معيّن ندارد بلكه در همه جا حضور دارد.19 از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت در مدينه زندگي مي كند.20

در اين كه امام چگونه زندگي مي كند و زن و فرزند دارد، ابهام هست و به گونه اي مشخص نمي توان گفت كه كيفيت زندگي امام چگونه است و يا زن و فرزند دارد.

1 شيخ مفيد الارشاد، ص 346؛ فتال نيشابوري، روضه الواعظين، ص 292.

2 كشف الغمه، ج 3، ص 227.

3 طبرسي، اعلام الوري، ص 418.

4 فتال نيشابوري، پيشين، ص 292؛ صدوق، كمال الدين، ص 432.

5 بحارالانوار، ج 51، ص 12 - 13.

6 صدوق، كمال الدين، باب 44، ص 480؛ بحارالانوار، ج 52، ص 152؛ صافي گلپايگاني ، منتخب الاثر، ص 268.

7 غلام حسين مصاحب، دايره المعارف فارسي، ج1، ص 235.

8 مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان، ص 682.

9 همان، ص 690.

10 مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان(ع)، ص 240.

11 بحارالانوار، ج 52، ص 182.

12 كتاب الغيبه نعماني، ص 252.

13 ارشاد

مفيد، ج 2، ص 371.

14 كتاب الغيبه نعماني، ص 262.

15 كشف الغمه، ج 3، ص 262.

16 كنزل العمال، ج 14، ص 264.

17 مجلة حوزه، ويژة امام زمان، ص 50 _ 54.

18 كتاب الغيبه، نعماني، ص 182.

19 شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 266.

20 بحارالانوار، ج 52، ص 153.

لطفاً در خصوص تولد، غيبت صغري، غيبت كبري ، طول عمر و علائم ظهور امام زمان (ع) و كساني كه با او در ارتباط بودند را توضيح دهيد.
پرسش

لطفاً در خصوص تولد، غيبت صغري، غيبت كبري ، طول عمر و علائم ظهور امام زمان (ع) و كساني كه با او در ارتباط بودند را توضيح دهيد.

پاسخ

1_ تولد:

برخي تاريخ نگاران عقيده دارند كه دوازدهيمن پيشواي معصوم در نيمة شعبان 255 هجري در شهر سامرّا ديده به جهان گشود.[1] برخي ديگر عقيده دارند كه حضرت در نيمة شعبان 256 متولد شده است.[2]

2_ غيبت صغري و كبري:

غيبت امام زمان(ع) به دو دورة صغري و كبري تقسيم مي شود.[3] غيبت صغري از 260 هجري (سال شهادت امام يازدهم) تا 329 هجري، يعني حدود 69 سال بود و بعد از آن غيبت كبري آغاز مي گردد.[4]

3_ نحوة برقراري ارتباط با حضرت:

در زمان غيبت صغري، نوّاب اربعه با امام زمان ارتباط داشته و مشكلات و مسايل و احكام را با حضرت در ميان مي گذاردند. اين افراد عبارت بودند از:

الف) ابوعمر و عثمان بن سعيد عمري؛

ب) ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري،

ج) ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي؛

د) ابوالحسن علي بن محمد سمري.

وظايف عمدة نواب خاص پاسخگويي به سؤالات فقهي و مشكلات عقيدتي، اخذ و توزيع اموال متعلق به امام، رسيدگي به وضعيت شيعيان و مبارزه با مدّعيان دروغين كه ادعاي بابيت و نيابت و وكالت امام زمان (ع) را داشتند.[5] البته در غيبت صغري مردم مي توانستند با امام زمان(ع) ارتباط برقرار كنند، ولي بيشتر ارتباطات از طريق نواب اربعه امكان پذير بود.

در زمان غيبت كبري همه نمي توانند با امام زمان(ع) ارتباط برقرار كنند و امام زمان در همه جا حضور داشته و به همگان نفع رسانده و به هدايت و ارشاد پرداخته و به مردم

نفع مي رساند؛ اگر چه مردم حضرت را نبينند.

در زمان غيبت كبري علماي واجد شرايط از سوي امام نيابت عامه دارند. نيابت عامه اين است كه امام، شرايط و ضوابط كلي را بيان كند تا در طول زمان هر فردي كه آن ضابطه با او تطبيق كند نايب شناخته شود، از اين رو فقيهان واجد شرايط، نايب حضرت بوده و وظيفة پاسخگويي به مسايل شرعي را بر عهده داشته و هدايت و رهبري مردم را نيز بر عهده دارند. برخي عقيده دارند كه در زمان غيبت كبري، برخي از بزرگان مانند مقدس اردبيلي، امام زمان(ع) را ملاقات نموده و با حضرت ارتباط داشته اند. هر كس ديگري نيز اگر لياقت داشته باشد مي تواند با امام ارتباط برقرار كند؛ واقعيت آن است كه به طور قاطع نمي توان گفت: ملاقات با امام زمان امكان دارد يا نه.

4_ علايم ظهور:

علايم ظهور به حتمي و غير حتمي تقسيم مي شود.[6] با تحقق علايم حتمي امام ظهور مي كند. علايم غير حتمي آن است كه مضافاً بر آن، تحقق شرايط ديگر لازم است.

علايم حتمي متعدد بوده كه جهت رعايت اختصار به برخي اشاره مي شود:

1_4_ خروج سفياني:

پيش از قيام قائم، مردي از نسل ابوسفيان، در شام خروج مي كند و با تظاهر به دين داري، گروه زيادي از مسلمانان را مي فريبد.[7] امام سجاد(ع) فرمود: "ظهور قائم(ع) از ناحية خداوند قطعي و خروج سفياني نيز، از جانب خداوند قطعي است. در برابر هر قيام كننده و مصلحي، يك سفياني وجود دارد".[8]

2_ 4_ خروج يماني:

يكي از نشانه هاي ظهور امام، قيام يماني ذكر شده است كه مردم را به

حق و عدل دعوت مي كند.[9] امام صادق(ع) فرمود: "قيام خراساني و سفياني و يماني، در يك ماه و يك روز خواهد بود".[10] در برخي از روايات آمده است: "وليماني من المحتوم؛[11] قيام يماني حتمي است".

3_4_ خروج دجال:

پيامبر (ص) فرمود: "پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد".[12]

4_4_ فراگير شدن جهان از ظلم:

فراگير شدن ظلم وجور، از نشانه هاي معروف ظهور مهدي(ع) به حساب آمده است: "يملا الله به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً".[13]

5_ 4_ جنگ هاي خونين:

در برخي روايات از جنگ هاي خونين به عنوان نشانه هاي ظهور ياد شده است.[14]

گويا اين جنگ ها بين اهل باطل، بر سر رقابت هاي مادي و سياسي شكل مي گيرند.

6_4_ در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان:

امام باقر(ع) فرمود: "بيرق هاي سياهي از خراسان بيرون مي آيد و به جانب كوفه به حركت در مي آيند.

پس چون مهدي ظاهر شد، اينان وي را دعوت به بيعت مي كنند".[15]

5_ طول عمر:

يكي از مباحث مهم دربارة امام زمان(ع) طولاني بودن عمر امام است كه از چند جهت مي توان بدان پرداخت:

1_ بُعد الهي: برخي از مسايل را نمي توان با ديد علمي و عادي مورد بررسي قرار داد و بايد مصالح و علت آن را مربوط به خداوند دانست. طول عمر امام زمان مربوط به خداوند است؛ خداوندي كه حضرت يونس را در شكم ماهي حفظ كند[16] و دريا را براي حضرت موسي مي شكافد[17] و آتش را بر ابراهيم سرد و سلامت مي كند.[18]

خداوند در زمين حجت قرار داده است و به واسطة امام زمان(ع) جهان را پر از

عدل خواهد كرد. او امام را در غيبت قرار داده است، تا حجت خويش را حفظ كند، همان گونه كه بزرگان ديگر را از حوادث حفظ نمود.

اگر از زواية ايمان به غيب به اين پديده بنگريم پاسخ همة پرسش ها و اعتراض ها داده شده و نياز به فلسفه بافي و ارائه شواهد ندارد. تأثير گذاري عوامل طبيعي، به دست خداوند است. او است كه اگر بخواهد شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد، پس چگونه از حفاظت وجود نازنين حجت خدا و ذخيرة عالَم آفرينش ناتوان است؟![19] به قول شيخ طوسي رمز طولاني بودن عمر حضرت به دست كسي است كه كليد غيبت و ام الكتاب نزد او است.[20]

زيست شناسان عقيده دارند كه عمر بشر اندازه و حد ثابتي ندارد. در طبيعت همه گونه عمر بوده و ممكن است باشد.[21] وايزمن، دانشمند آلماني مي گويد: "مرگ لازمة قوانين طبيعي نيست، و در عالَم طبيعت، از عمر ابدي گرفته تا عمر يك لحظه اي همه نوعش هست. آنچه طبيعي و فطري است، عمر جاوداني و ابدي است".[22]

قوانين و نواميس طبيعت نيز، بطلان عمر زياد را به ثبوت نمي رساند. [23]

3_ شواهد تاريخي:

شواهد تاريخي اثبات مي كند كه انسان هايي بوده اند كه عمر هاي بس طولاني داشته اند: مثلاً حضرت نوح صدها سال عمر كرد؛ بنابراين بهترين دليل بر امكان چيزي، واقع شدن آن است.

با توجه به مطالب مذكور بايد گفت: طولاني بودن عمر امام زمان منافات با مباني علمي نداشته و شواهد تاريخي، طولاني بودن عمر را تأييد مي كند.

[1] شيخ مفيد، الارشاد، ص 346؛ فتال نيشابوري، روضه الواعظين، ص 292؛ شيخ طوسي

كتاب الغيبه، ص 131.

[2] صدوق، كمال الدين، ص 432.

[3] لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 312 -313.

[4] مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان 673.

[5] مهدي پيشوايي، همان، ص 683 - 689.

[6] مجلة حوزه، ويژة امام زمان(ع)، ص 240 - 241.

[7] همان، ص 248.

[8] بحارالانوار، ج 52، ص 182.

[9] مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان(ع)، ص 254.

[10] كتاب الغيبه، نعماني، ص 252.

[11] همان.

[12] بحارالانوار، ج 52، ص 209.

[13] كنز العمال، ج 14 ص 264.

[14] بحارالانوار، ج 52، ص 246.

[15] بحارالانوار، ج 52، ص 452.

[16] صافات (37) آية 144.

[17] بقره (2) آية 50.

[18] انبيا (21) آية 69.

[19] مجله حوزة ويژه نامه امام زمان(ع)، ص 48.

[20] كتاب الغيبه، ص 428.

[21] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب 241؛ ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 175 به بعد.

[22] همان.

[23] همان.

چرا ولادت امام زمان(ع) مخفي بود، ولي در مورد ولادت امام هاي ديگر(ع) با وجود فشارهاي زياد چنين حالتي نبود؟
پرسش

چرا ولادت امام زمان(ع) مخفي بود، ولي در مورد ولادت امام هاي ديگر(ع) با وجود فشارهاي زياد چنين حالتي نبود؟

پاسخ

زندگاني بزرگان دين و معصومان(ع) ويژگي هايي دارد كه ابعاد زندگاني آنان را از افراد ديگر جامعه متمايز مي كند. همين خصوصيات بستر پرسش ها را نيز فراهم مي كند.

ابعاد زندگاني ائمه(ع) از شاخصه و ويژگي هايي برخوردار است كه به طور قطع نمي توان علل آن ها را درك نمود. زندگاني امام زمان(ع) نيز ويژگي هايي دارد كه به گونة قِطع و جزم نمي توان دربارة آن ها اظهار نظر نمود، مانند علل غيبت حضرت.

در خصوص مخفي بودن ولادت نيز نمي توان به طور حتمي اظهار نظر نموده و علت آن را بيان كرد، ولي از برخي متون ديني استفاده مي شود كه علت مخفي بودن ولادت، نيز غيبت او به خاطر حفظ جان امام عصر(ع) بود، چرا كه دربار عباسي مي دانست كه طبق احاديث، فرزند امام عسكري، قائم آل محمد است. چندين بار مأموران به خانة امام عسكري ريختند تا حضرت را پيدا كنند و به قتل برسانند!.[1]

وضعيت سياسي و اجتماعي عصر امام حسن عسكري(ع) نشان مي دهد كه خلفاي عباسي _ به ويژه معتمد از امام وحشت داشتند، زيرا امام از جايگاه مهمي برخوردار بوده و مردم براي او احترام خاصي قايل بودند. وجود و حضور امام عسكري در صحنة جامعه با منافع و قدرت معتمد در تضاد بود، از اين رو حضرت را سخت تحت فشار قرار داد و به شهادت رساند.[2]

از سوي ديگر معتمد عباسي از فرزندان و نسل امام عسكري(ع) نيز وحشت داشت، زيرا مي دانست اگر فرزند او زنده بماند، خطر جدي براي

حكومت او خواهد بود؛ از اين رو با تدابير ويژه سعي كرد از ولادت امام زمان(ع) جلوگيري نموده و حضرت را از بين ببرد.

يكي از نويسندگان درخصوص مخفي بودن ولادت امام زمان(ع) مي نويسد: " در دوران عسكريين(ع) [= امام هادي و امام عسكري] در ميان حاكمان بني عباس نگراني عميقي به وجود آمده بود. اين نگراني مربوط به اخبار و احاديث فراواني بود كه توسط پيامبر(ص) و ائمه(ع) بشارت به تولد فرزندي از امام حسن عسكري(ع) مي داد كه بر هم زنندة اساس حكومت هاي باطل و واژگون كنندة تاج و تخت ها است و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد. از اين رو، آن دو بزرگوار به ويژه امام حسن(ع) سخت تحت نظر بودند و دستگاه خلافت تلاش مي كرد از تولد چنين فرزندي جلوگيري كند.

به همين علت بود كه دوران حمل و تولد امام مهدي(عج) از مردم پنهان داشته مي شد. به گفتة امام رضا(ع) از ويژگي هاي آن حضرت ولادت پنهاني است".[3]

حكمت ديگر اخفاي ولادت، پيروي از مشيت حق تعالي بود. چون خواست حضرت حق تعلق گرفته بود كه آخرين حجت خدا تا زمان ظهور زنده بماند. به همين دليل امام عسكري(ع) و حضرت مهدي(ع) مؤظف بودند از چشم دشمن خود را مخفي نگه دارد. چنان كه از حمل نرجس خاتون حتي عمه امام عسكري اطلاع نداشت، تا سحرگاه نيمه شعبان در كمال ناباوري حضرت متولد شد.

بنابراين فلسفة مخفي بودن ولادت امام مهدي(عج)، و زندگي مخفي حضرت در دورة پدر با زمينه سازي امامان پيشين و اخبار مهدويت توجيه مي شود، كه اين امر دربارة امام پيشين مطرح نبود. حكومت

از مهدي موعود كه به مقتضاي روايات نابود كنندة كاخ ستمگران است، وحشت داشت.

[1] اصول كافي، ج 1، ص 337؛ نعماني، الغيبه، ص 166؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 202.

[2] مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان، ص 621.

[3] سيد آقايي ...، تاريخ عصر غيبت، ص 42؛ مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان، ص 622.

در خصوص ولادت امام زمان (ع) توضيح دهيد.
پرسش

در خصوص ولادت امام زمان (ع) توضيح دهيد.

پاسخ

حكيمه خاتون - دختر امام جواد و عمة امام حسن عسكري (ع) كيفيت ولادت امام زمان (ع) را چنين گزارش مي كند: امام حسن عسكري (ع) كسي را دنبال من فرستاد كه امشب ( نيمه شعبان) براي افطار، نزد من بيا، چون خداوند امشب حجت خود را آشكار مي كند. پرسيدم! اين مولود از كيست؟ حضرت فرمود: از نرجس. عرض كردم. در نرجس خاتون هيچ اثر حمل مشاهده نمي كنم! امام فرمود: موضوع همين است كه گفتم.

من در حالي كه نشسته بودم، نرجس آمد و فرمود: بانوي من ! حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوي من و خانواده ام هستي .

او از سخن من تعجب كرده، ناراحت شد و فرمود! اين چه سخني است؟

گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندي عطا مي كند كه آقا و سرور دنيا و آخرت خواهد شد.

نرجس خاتون از سخن من خجالت كشيد. پس بعد از افطار ، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم چون پاسي از نيمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم . بعد از تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم. در اين هنگام نرجس نيز بيدار شد و نماز شب به جا آورد. پس از اتاق بيرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم. در آن حال اين سؤال به ذهنم آمد كه چرا حجت خدا آشكار نشد كه ناگهان امام حسن عسكري (ع) از اتاق مجاوز صدا زد: اي عمه! شتاب مكن كه موعد نزديك است.مشغول قرآن خواندن بودم كه ناگهان نرجس خاتون با ناراحتي بيدار شد و

من با شتاب خود را به او رساندم و پرسيدم: چيزي احساس مي كني؟ نرجس گفت: آري . بدو گفتم: نام هدا را به زبان جاري كن. اين همان موضوعي است كه اوّل شب به تو گفتم.

در اين هنگام، پردة نوري ميان من و او كشيده شد. ناگهان متوجه شدم كه كودك ولادت يافته است. چون جامه را از روي نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذكر خدا بود. او را در برگرفتم ، ديدم پاك و پاكيزه است.

در اين هنگام ، حضرت امام حسن عسكري (ع) صدا زد: عمه! فرزندم را بياور. كودك را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل كودك دست كشيده و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم سخن بگو. پس آن طفل گفت: اشهد أن لا اله الاّ الله و اشهد انّ محمداً رسول الله ، پس از آن به امامت اميرمؤمنان حضرت علي (ع) و ساير معصومان (ع) شهادت داد و چون به نام خود رسيد گفت: پروردگارا! وعدة مرا قطعي گردان و امر مرا به اتمام رسان و مرا ثابت قدم بدار و زمين را به وسيلة من از عدل و داد پر كن.

بنابر گزارش عده اي ، هنگام ولادت حضرت مهدي (عج) روي كتفش آيه مباركه "جاء الحقّ و زهق الباطل" نوشته شده بود.(1)

پي نوشت ها :

1 - عبدالرضا انصاري، در انتظار خورشيد ولايت ، ص 34 - 37.

نحوة ولادت حضرت مهدي (عج) در روايات اسلامي چگونه است؟
پرسش

نحوة ولادت حضرت مهدي (عج) در روايات اسلامي چگونه است؟

پاسخ

گزارش و تفصيلات ولادت سراسر بركت امام ، در كتب معتبر و اخبار، مشروحاً بيان شده است؛ از جملة اين اخبار روايتي است كه در ينابيع الموده، ص449 و 451 فاضل قندوزي كه از علماي اهل سنّت است و شيخ طوسي در كتاب غيبت و شيوخ ديگر روايت كرده اند و صدوق در كتاب كمال الدين به سند صحيح و معتبر ازجناب موسي بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسي بن جعفر (ع) از حضرت حكيمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقي(ع) كه از بانوان با عظمت و شخصيّت و فضيلت خاندان رسالت است، حديث كرده است.

حكيمه فرمود: امام حسن عسكري(ع) فرستاد(فردي را) نزد من كه عمه! امشب در نزد ما افطار كن كه شب نيمة شعبان است و خداوند حجت را در اين شب ظاهر فرمايد و او حجت خدا در زمين است.

من عرض كردم : مادرش كيست؟

فرمود: نرجس

گفتم: فدايت شوم به خدا سوگند در او اثري نيست.

فرمود: همين است كه براي تو مي گويم.

حكيمه گفت: پس آمدم چون سلام كردم و نشستم نرجس خواست پاي افزارم را بيرون آورد، گفت: اي سيدة من و سيدة خاندان من، چگونه شب كردي؟

گفتم: بلكه تو سيده من و سيده خاندان مني.

گفت: اي عمه اين چه سخن است؟!

گفتم: اي دخترم، خدا امشب به تو پسري كرامت فرمايد كه در دنيا و آخرت آقا است؛ پس او خجلت كشيد و حيا كرد، وقتي از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خوابيدم چون نيمه شب رسيد برخاستم براي نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و

نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براي تعقيب و سپس خوابيدم و هراسان بيدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابيد.

حكيمه فرمود: براي فحص از صبح بيرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شك افتادم، امام فرياد زد، عمه شتاب مكن كه مطلب نزديك گرديده. گفت: نشستم و سوره الم سجده و يس خواندم كه ناگاه نرجس هراسناك بيدار شد، من به بالينش شتافتم و گفتم:

«بسم الله عليك» آيا چيزي احساس مي كني؟

گفت: بله اي عمه.

گفتم: آسوده خاطر باش همان است كه به تو گفتم.

حكيمه گفت: پس مرا سستي و از خود بي خودي فرا گرفت و او نيز چنين شد، وقتي به حس آقايم بيدار شدم، جامه را از روي نرجس به يك سوز دم و آقاي خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمين گذارده، او را در بر گرفتم ديدم نظيف و پاكيزه است حضرت امام حسن عسكري به من صيحه زد: اي عمه پسرم را به نزد من بياور.

او را نزد امام بردم، امام دستهايش را زير دو ران و پشت او گذارد و پاهايش را در سينه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش كشيد.

پس فرمود: سخن بگو اي پسرم.

فرمود:

«اَشْهَدُ أَنَّ لا اِلهَ اِلَّاالله وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»

سپس بر امير المؤمنين و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سكوت فرمود.

امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام كند و به

نزد من آور؛ پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام كرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم. فرمود: اي عمه روز هفتم كه شد نزد ما بيا. حكيمه فرمود: بامدادان رفتم كه به امام سلام عرض كنم، پرده را بالا زدم تا از آقاي خود تفقد كنم او را نديدم گفتم: فدايت شوم چه شد آقاي من؟ فرمود: اي عمه او را به آن كس سپردم كه مادر موسي او را به او سپرد.

حكيمه گفت: روز هفتم كه شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام كردم و نشستم.

امام فرمود: پسرم را به نزد من بياور، پس من آقايم را در حاليكه در پارچه اي بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار كرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنكه شير و عسل به او مي دهد سپس فرمود: سخن بگو:

گفت: اشهد ان لا اله الاالله و صلوات بر محمد و اميرالمؤمنين و امامان تا پدرش _ صلوات الله عليهم اجمعين _ فرستاد و اين آيه را تلاوت كرد:

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةَ وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»

موسي بن محمد بن قاسم، راوي حديث گفت: اين سرگذشت را از عقيد خادم پرسيدم گفت: حكيمه راست فرموده است. (منتخب الاثر نگارنده، ص321 تا 341)

و در حديث ديگر شيخ ثقه جليل فضل بن شاذان كه پس از ولادت حضرت ولي عصر و پيش از وفات امام حسن عسكري(ع) (بين 255 تا 260) وفات كرده، در

كتاب غيبت خود از حضرت امام حسن عسكري(ع) به واسطه محمد بن علي بن حمزة بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن امير المؤمنين(ع) روايت كرده است كه فرمود: متولد شد وليّ خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشين من بعد از من، ختنه كرده شده، در شب نيمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستين كسي كه او را شست، رضوان خازن بهشت بود كه با جمعي از ملائكه مقربين او را به آب كوثر و سلسبيل غسل دادند. (منتخبالاثر ص 320)

و در احاديث ديگر روايت است كه وقتي امام عصر متولد شد، حضرت امام حسن عسكري(ع) دستور فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بين فقراي بني هاشم تقسيم كنند و سيصد گوسفند عقيقه نمايند.

چه عواملي در حصول تواتر ويقين به ولادت امام مهدي عليه السلام مؤثر است؟
پرسش

چه عواملي در حصول تواتر ويقين به ولادت امام مهدي عليه السلام مؤثر است؟

پاسخ

از آنجا كه اعتبار خبر متواتر به جهت حصول يقين است، در مورد موضوع ولادت امام مهدي (ع) عواملي چند در حصول يقين به اين موضوع دخالت داشته است:

1 - احاديثي كه به دلالت مطابقي بر ولادت امام مهدي (ع) وبشارت به آن حضرت دلالت دارد. كه مجموع آنها به 214 حديث مي رسد.

{پاورقي . كمال الدين، ص 433-430ù426-424ù408-407و... . پاورقي}

2 - رواياتي كه در مورد سال ولادت حضرت رسيده است.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 4و22ù17ù15. پاورقي}

3 - رواياتي كه در رابطه با خصوصيات فردي امام زمان (ع) وارد شده است.

{پاورقي . كمال الدين، ص 475 ؛ الغيبة، طوسي، ص 298ù271ù266ù263ù255ù253. پاورقي}

4 - رواياتي كه نصّ بر امامت آن حضرت دارد.

{پاورقي . كمال الدين، ص 435. پاورقي}

5 - توقيعاتي كه از ناحيه مقدسه صادر شده است كه عدد آنها به ده ها توقيع مي رسد، ودر جاي خود فهرستي از آنها را آورده ايم.

6 - تضييقات سياسي كه از ناحيه حكومت بني العباس براي مواجهه ومقابله با حضرت وقتل ايشان گذاشته شده بود.

7 - وجود چهار سفير در عصر غيبت صغرا وارتباط مردم با حضرت از طريق آنها.

8 - وكلاي ناحيه مقدّسه كه در كشورها وشهرهاي مختلف وجود داشته اند.

9 - عدّه زيادي كه مشرّف به لقا ورؤيت حضرت مهدي (ع) شده اند.

10 - معجزاتي كه از حضرت مهدي (ع) صادر شده ودر كتاب ها مكتوب است.

11 - اعتراف علماي انساب به ولادت فرزند امام عسكري (ع).

12 - اجماع وتبنّي شيعه بر ولادت ووجود امام مهدي (ع).

13 - تصريح مورخان بر ولادت حضرت مهدي (ع).

14 - مدّعيان سفارت دروغين از طرف

امام زمان (ع).

15 - شهادت هر يك از معصومين: بر ولادت حضرت مهدي (ع).

آيا در بين احاديث ولادت حضرت، حديث صحيح السند نيز وجود دارد؟
پرسش

آيا در بين احاديث ولادت حضرت، حديث صحيح السند نيز وجود دارد؟

پاسخ

در بين احاديثي كه دلالت بر ولادت حضرت مهدي (ع) دارد پي به رواياتي مي بريم كه از سند صحيح يا حسن يا موثّقي برخوردار است. اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - كليني به سند صحيح اعلائي از محمّد بن عبداللَّه ومحمّد بن يحيي از عبداللَّه بن جعفر حميري نقل مي كند كه فرمود: "اجتمعت أنا والشيخ أبوعمرو؛ عند أحمد بن إسحاق فغمزني أحمد بن إسحاق أن أسأله عن الخلف، فقلت له: يا أباعمرو! إنّي أريد أن أسألك عن شي ء وما أنا بشآكٍّ فيما أريد أن أسألك عنه، فإنّ اعتقادي وديني أنّ الأرض لاتخلو من حجّة إلّا إذا كان قبل يوم القيامة بأربعين يوماً فإذا كان ذلك رفعت الحجّة وأغلق باب التوبة... ولكنّي أحببت أن أزداد يقيناً. ثمّ قال: سل حاجتك؟ فقلت له: أنت رأيت الخلف من بعد أبي محمّد (ص) فقال: أي واللَّه ورقبته مثل ذا، وأومأ بيده..."؛ "من وشيخ ابوعمرو- عثمان بن سعيد عَمْري - خدمت احمد{پاورقي . كافي، ج 1، ص 330ù329، با تلخيص. پاورقي}

ابن اسحاق بوديم. احمد بن اسحاق به من اشاره كرد تا از ابوعمرودرباره جانشين امام عسكري (ع) سؤال كنم. به ابوعمروگفتم: از تو سؤالي مي پرسم كه درباره آن شك ندارم، زيرا اعتقادم اين است كه زمين هيچ گاه از حجت خالي نمي ماند مگر چهل روز قبل از برپايي قيامت، كه چون آن روز فرا رسد حجت برداشته وراه توبه بسته خواهد شد... ولي من دوست دارم كه بر يقينم افزوده شود... سپس گفت خواسته ات را سؤال كن، سؤالم اين است كه: آيا جانشين امام عسكري (ع) را

ديده اي؟ ابوعمروفرمود: آري به خدا سوگند، گردن او چنين بود، وبا دست اشاره كرد...". شيخ صدوق؛ نيز اين حديث را با سند صحيح نقل كرده است.

{پاورقي . كمال الدين، ص 441. پاورقي}

2 - ونيز كليني به سند صحيح از حسين بن علا نقل كرده كه گفت: "قلت لأبي عبداللَّه (ع): تكون الأرض ليس فيها إمام؟ قال: لا."؛ "به امام صادق (ع) عرض كردم: آيا{پاورقي . كافي، ج 1، ص 178، ح 1. پاورقي}

ممكن است كه زمين بدون امام باشد؟ حضرت فرمود: هرگز."

3 - ونيز به سندي ديگر كه آن هم صحيح است از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "إنّ الأرض لا تخلو إلاّ وفيها إمام"؛ "همانا زمين هرگز از وجود امام خالي نمي گردد."

{پاورقي . همان، ح 2. پاورقي}

4 - ونيز به سند صحيح از حسن بن علي وشاء نقل مي كند كه از امام رضا (ع) سؤال كردم: "هل تبقي الأرض بغير إمام؟ قال: لا. قلت: إنّا نروي أنّها لاتبقي إلّا أن يسخط اللَّه عزّوجلّ علي العباد. قال: لاتبقي إذا لساخت"؛ " آيا زمين بدون امام باقي مي ماند؟ حضرت فرمود:{پاورقي . همان، ص 179، ح 13. پاورقي}

هرگز. عرض كردم: ما چنين روايت مي كنيم كه زمين از حجت خالي نمي ماند مگر آنكه خداوند بر بندگانش غضب كند؟ حضرت فرمود: زمين "بدون حجت" باقي نمي ماند، ودر غير اين صورت مضطرب مي شود."

5 - ونيز به سند صحيح از ابي هاشم جعفري نقل مي كند كه گفت: "قلت لأبي محمّد (ص): جلالتك تمنعني من مسألتك فتأذن لي أن أسألك؟ فقال: سل. قلت: يا سيّدي! هل لك ولد؟ فقال: نعم. فقلت: فإن بك حدث فأين أسال عنه. فقال: بالمدينة"؛ "به امام عسكري (ع) عرض كردم:{پاورقي

. همان، ص 328، ح 2. پاورقي}

جلالت شما مرا مانع شده تا مسأله اي را از شما سؤال كنم، آيا اجازه مي دهيد تا از شما بپرسم؟ حضرت فرمود: سؤال كن. عرض كردم: اي آقاي من! آيا براي شما فرزندي هست؟ فرمود: آري. عرض كردم: اگر حادثه اي براي شما اتفاق افتاد، كجا از او سؤال كنم؟ فرمود: در مدينه."

6 - ونيز به سند صحيح از محمّد بن علي بن بلال نقل كرده كه فرمود: "خرج إليّ من أبي محمّد قبل مضيّه بسنتين يخبرني بالخلف من بعده ثمّ خرج إليّ من قبل مضيّه بثلاثةايام يخبرني بالخلف من بعده"؛ "دو سال قبل از شهادت امام حسن عسكري (ع) نامه اي از{پاورقي . همان، ح 1. پاورقي}

حضرت به دستم رسيد كه در آن خبر از جانشين آن حضرت داده بود. ونيز سه روز قبل از شهادتشان نامه اي ديگر رسيد كه باز خبر از جانشين بعد از خود دادند."

7 - كليني نيز به سند صحيح از زراره نقل مي كند كه از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: "إنّ للغلام غيبة قبل أن يقوم. قال قلت: ولِمَ؟ قال: يخاف وأومأ بيده إلي بطنه، ثمّ قال: يا زرارة! وهو المنتظر وهو الّذي يشكّ في ولادته"؛ "همانا براي آن كودك قبل از قيام غيبتي{پاورقي . همان، ص 337، ح 5. پاورقي}

است. عرض كردم: براي چه؟ فرمود: به جهت خوف، واشاره به شكم مبارك كرد. آن گاه فرمود: اي زراره! واو همان منتظري است كه در ولادت او شك مي شود...".

8 - صدوق به سند تام از داوود بن قاسم جعفري نقل كرده كه امام هادي (ع) مي فرمود: "الخلف من بعدي الحسن، فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف؟

فقلت: ولِمَ جعلني اللَّه فداك؟ فقال: إنّكم لاترون شخصه ولايحلّ لكم ذكره باسمه. فقلت: فكيف نذكره؟ فقال: قولوا الحجّة من آل محمّد:"؛ "جانشين بعد من فرزندم حسن است. پس چگونه است شما را{پاورقي . كمال الدين، ص 381، ح 5 ؛ كافي، ج 1، ص 328، ح 13. پاورقي}

نسبت به جانشين از بعد اين جانشين؟ عرض كردم: چگونه، خداوند مرا فداي تو گرداند؟ فرمود: زيرا شما شخص او را نمي بينيد، وبراي شما حلال نيست كه نام او را ببريد. عرض كردم: پس چگونه نام او را ببريم؟ فرمود: بگوييد: حجت از آل محمّد:."

آيا خبر ولادت امام مهدي عليه السلام تنها از طريق حكيمه نقل شده است؟
پرسش

آيا خبر ولادت امام مهدي عليه السلام تنها از طريق حكيمه نقل شده است؟

پاسخ

خير، اين چنين نيست، بلكه عدّه زيادي از اصحاب امام عسكري (ع) وديگران از ولادت امام زمان (ع) خبر داده اند، وبرخي نيز آن حضرت را در غيبت صغرا يا كبرا ديده اند. اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - ابوالفضل حسين بن حسن علوي مي گويد: "دخلت علي أبي محمد الحسن بن علي(ع) بسرّمن رأي فهنّأته بولادة ابنه القآئم"؛ "بر امام عسكري (ع) در سامرا وارد شدم تا در{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 17، ح24. پاورقي}

ولادت صاحب الزمان (ع) به آن حضرت تهنيت بگويم."

2 - احمد بن محمّد مي گويد: "خرج عن أبي محمد(ع) حين قتل الزبيري: هذا جزآء من افتري علي اللَّه تبارك وتعالي في أوليائه زعم أنّه يقتلني وليس لي عقب، فكيف رأي قدرة اللَّه عزّوجلّ. وولد له وسمّاه م ح م د سنة ستّ وخمسين ومأتين"؛ "بعد از كشته شدن زبيري{پاورقي . همان، ص 4، ح 4. پاورقي}

نامه اي از امام عسكري (ع) به دستم رسيد كه در آن نوشته شده بود: اين جزاي كسي است كه بر خدا واوليايش افترا ببندد، وگمان كند كه مي تواند بدون جانشين، مرا بكشد، وقدرت خدا را چگونه ديده است. آن گاه مي گويد: فرزندي براي آن حضرت در سال 255 زاييده شد كه اسم ايشان را "محمّد" گذاشت."

3 - ابو هاشم جعفري مي گويد: "قلت لأبي محمّد (ص): جلالتك تمنعني من مسألتك، فتأذن لي أن أسألك. فقال: سل! قلت: يا سيّدي! هل لك ولد؟ فقال: نعم..."؛ "به امام عسكري (ع) عرض{پاورقي . كافي، ج 1، ص 328، ح 2. پاورقي}

كردم: "جلالت شما مانع از سؤال كردن من است، آيا اجازه سؤال به من مي دهيد؟ حضرت

فرمود: سؤال كن. عرض كردم: اي آقاي من! آيا براي شما فرزندي است؟ فرمود: آري...".

4 - صدوق از نسيم، خادم امام عسكري (ع) نقل مي كند: "قد دخلت عليه بعد مولده بليلة فعطست عنده فقال لي: يرحمك اللَّه! قالت نسيم: فرحت بذلك، فقال لي: ألا أبشّرك في العطاس؟! فقلت: بلي يا مولاي! فقال: هو أمان من الموت ثلاثةايام"؛ "بر حضرت{پاورقي . كمال الدين، ص 430، ح 5. پاورقي}

صاحب الزمان (ع) بعد از گذشت يك شب از ولادتش داخل شدم، نزد او عطسه كردم، حضرت فرمود: يرحمك اللَّه. من از اين جمله خوشحال شدم. آن گاه فرمود: آيا مي خواهي تو را در عطسه بشارت دهم؟ عرض كردم: بلي اي مولاي من. فرمود: عطسه تا سه روز انسان را از مرگ در امان مي دارد."

5 - شيخ طوسي به سندش از نسيم وماريه نقل كرده است: "لمّا خرج صاحب الزمان (ع) من بطن أمّه سقط جاثياً علي ركبتيه، رافعاً سبابته نحو السمآء ثمّ عطس. فقال: الحمد للَّه ربّ العالمين وصلّي اللَّه علي محمّد وآله عبداً... زعمت الظلمة أنّ حجّة اللَّه داحضة ولو أذن لنا في الكلام لزال الشكّ"؛ "هنگامي كه صاحب الزمان (ع) از شكم مادرش بيرون آمد بر دو زانوي{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 245. پاورقي}

خود قرار گرفت، انگشت سبابه خود را به طرف آسمان اشاره كرد، سپس عطسه اي كرد وفرمود: "الحمد للَّه ربّ العالمين وصلّي اللَّه علي محمّد وآله عبداً داخراً غير مستنكف ولامستكبر". آن گاه فرمود: ظالمان گمان كرده اند كه حجّت خدا زايل خواهد شد، واگر براي ما اذن در كلام داده شود به طور حتم شك زايل خواهد شد."

6 - شيخ طوسي؛ روايتي را از كامل بن ابراهيم

مدني وقصه ملاقات او با امام عسكري (ع) نقل كرده كه در آن چنين آمده است: "فجاءت الريح فكشفت طرفه فإذا أنا بفتيً كأنّه فلقة قمر من أبنآء أربع سنين أومثلها، فقال لي: يا كامل بن ابراهيم! فاقشعررت من ذلك وألهمت أن قلت: لبيك يا سيدي! فقال: جئت إلي وليّ اللَّه وحجّته وبابه تسأله هل يدخل الجنّة إلّا من عرف معرفتك؟ وقال بمقالتك؟ فقلت: اي واللَّه"؛ "...بادي زد وپرده كنار رفت، ناگهان{پاورقي . همان، ص 247. پاورقي}

كودكي را به مانند پاره ماه با حدود چهار سال سن يا همين اندازه مشاهده كردم. به من فرمود: اي كامل بن ابراهيم! بدنم از اين خطاب لرزيد والهام شدم كه بگويم: لبيك اي آقاي من! حضرت فرمود: تو نزد ولي خدا وحجت وباب او آمده اي تا از او سؤال كني آيا به جز كسي كه مثل معرفت تو را داشته وهمانند تو مي گويد داخل بهشت مي شود؟ عرض كردم: آري...".

7 - عمرواهوازي مي گويد: "أراني أبومحمد(ع) ابنه وقال هذا صاحبكم بعدي"؛ "امام{پاورقي . الارشاد، ج 2، ص 348. پاورقي}

عسكري (ع) فرزند خود را به من نشان داد وفرمود: اين صاحب شما بعد از من است."

شيخ حرّ عاملي؛ مي گويد: "كليني وديگران به سندهايشان نقل كرده اند كه جماعت زيادي امام زمان (ع) را بعد از ولادتش ملاقات كردند كه از آن جمله عبارتند از: محمد بن اسماعيل بن موسي بن جعفر، حكيمه دختر محمّد بن عليّ عموي پدرش، ابوعلي بن مطهر، خادم ابراهيم بن عبده، ابو عبداللَّه بن صالح، ابراهيم بن ادريس، جعفر بن علي عمويش، عمرواهوازي، ظريف خادم، فارسي، مدائني وديگران".

{پاورقي . اثبات الهداة، ج 3، ص 442. پاورقي}

8 - معاوية

بن حكيم ومحمّد بن ايوب بن نوح ومحمّد بن عثمان عَمْري مي گويند: "عرض علينا أبومحمد الحسن بن علي(ع) ونحن في منزله وكنّا أربعين رجلاً. فقال: هذا إمامكم من بعدي وخليفتي عليكم أطيعوه ولاتتفرّقوا من بعدي..."؛ "امام عسكري (ع) در منزل خود{پاورقي . كمال الدين، ص 435. پاورقي}

فرزندش را بر ما كه چهل نفر بوديم عرضه داشت وفرمود: اين امام شما بعد از من وجانشين من بر شماست، او را اطاعت كنيد وبعد از من متفرّق نشويد...".

آيا با اجماعي كه شيعه قبول ندارد مي توان دليل ولادت حضرت را اجماع قرار داد؟
پرسش

آيا با اجماعي كه شيعه قبول ندارد مي توان دليل ولادت حضرت را اجماع قرار داد؟

پاسخ

اولاً: شيعه اجماع را در صورتي كه كاشف از دليل معتبر باشد قبول دارد، وآن را يكي از ادله استنباط مي داند. حتي در مواردي هم مي تواند انسان را به يقين به مفاد خبر مجمعين برساند واجماعي كه در جامعه شيعي وجود دارد از اين قبيل اجماع است.

ثانياً: شيعه بر وجود وولادت حضرت مهدي (ع) تنها به اجماع استدلال نمي كند، بلكه به ادله اي ديگر از قبيل عقل، قرآن وروايات صحيح السند نيز نظر دارد.

آيا بزرگان طايفه اماميه بعد از وفات امام عسكري عليه السلام بر ولادت حضرت اتفاق داشتند؟
پرسش

آيا بزرگان طايفه اماميه بعد از وفات امام عسكري عليه السلام بر ولادت حضرت اتفاق داشتند؟

پاسخ

آري، اصحاب وعموم طايفه شيعه اماميه بعد از وفات امام حسن عسكري (ع) در طول قرن ها بر ولادت امام زمان (ع) اتفاق داشته اند، اگر چه در ابتدا حيرت وشكي در ولادت وامامت آن حضرت در بين گروهي از شيعيان پديد آمد، ولي بعد از گذشت زمان نه چندان طولاني وبه عنايت وتبليغ بزرگان اماميه، همگي به راه مستقيم هدايت شده وبه امامت امام عصر (ع) اعتقاد پيدا نمودند، همان گونه كه شيخ مفيد در كتاب "الفصول المختاره" به آن اشاره كرده است.

او مي گويد: "از اين فرقه هايي كه ذكر شد هيچ فرقه اي در زمان ما كه سال 373هجري است باقي نمانده است جز شيعه دوازده امامي كه قائل به امامت فرزند امام حسن همنام رسول خدا (ص) بوده وهمگي بر زنده بودن ايشان قطع داشته ومعتقد به بقاي آن حضرت تا زماني كه قيام به شمشير كند، هستند...".

{پاورقي . الفصول المختاره، ص 321. پاورقي}

مورخان شيعه در مورد تاريخ ولادت حضرت مهدي عليه السلام چه گفته اند؟
پرسش

مورخان شيعه در مورد تاريخ ولادت حضرت مهدي عليه السلام چه گفته اند؟

پاسخ

مورخان شيعه در مورد تاريخ ولادت حضرت مهدي (ع) به طور اتفاق آن را در سال 255 هجري دانسته اند. اينك به اسامي برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - كليني؛.

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 514. پاورقي}

2 - شيخ مفيد؛.

{پاورقي . الارشاد، ج 2، ص 340ù339. پاورقي}

3 - اربلي؛.

{پاورقي . كشف الغمه، ج 2، ص 445. پاورقي}

4 - شيخ طوسي؛.

{پاورقي . مصباح المتهجد، ص 842. پاورقي}

5 - كفعمي؛.

{پاورقي . البلد الامين، ص 187. پاورقي}

6 - طبرسي؛.

{پاورقي . اعلام الوري، ص 418. پاورقي}

7 - علامه مجلسي؛.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 2. پاورقي}

8 - شيخ بهائي؛.

{پاورقي . توضيح المقاصد، ص 21ù20. پاورقي}

آيا علماي انساب به ولادت فرزند امام عسكري عليه السلام اعتراف نموده اند؟
پرسش

آيا علماي انساب به ولادت فرزند امام عسكري عليه السلام اعتراف نموده اند؟

پاسخ

آري، گروهي از آنان معترفند كه براي امام حسن عسكري (ع) فرزندي به نام محمّد وبا القاب: حجّت ومهدي و... متولد شده است. اينك به اسامي برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - نسّابه سهل بن عبداللَّه بن داوود بن سليمان بخاري، كه معاصر عصر غيبت صغرا مي زيسته است.

{پاورقي . سرّ السلسلة العلوية، ص40ù39. پاورقي}

2 - سيّد عمري، نسّابه مشهور در قرن پنجم هجري.

{پاورقي . المجدي في انساب الطالبيين، ص 130. پاورقي}

3 - فخر رازي شافعي، نسّابه قرن پنجم.

{پاورقي . الشجرة المباركة في انساب الطالبية، ص79ù78. پاورقي}

4 - نسّابه قرن ششم مروزي ازورقاني.

{پاورقي . الفخري في انساب الطالبيين، ص 8. پاورقي}

5 - نسّابه جمال الدين احمد معروف به ابن عنبه.

{پاورقي . عمدة الطالب في انساب آل ابي طالب، ص 199. پاورقي}

6 - نسّابه ابوالحسن محمّد حسيني يماني صنعاني زيدي، نسّابه قرن يازدهم.

{پاورقي . روضة الألباب لمعرفة الأنساب، ص 105. پاورقي}

7 - محمّد امين سويدي.

{پاورقي . سبائك الذهب، ص 78. پاورقي}

8 - محمّد ويس حيدري سوري.

{پاورقي . الدرر البهيّة في الانساب الحيدرية والاويسيّة، ص 73. پاورقي}

9 - علامه نسّابه سيد محمّد بن حسين بن عبداللَّه حسيني سمرقندي مدني.

{پاورقي . تحفة المطالب بمعرفة من ينتسب الي عبداللَّه وابي طالب، ص 55ù54، چاپ رياض. پاورقي}

10 - شريف انس كتبي حسني در تعليقه بر كتاب "تحفة المطالب".

{پاورقي . همان، ص 55. پاورقي}

11 - علامه نسّابه سيد محمّد بن احمد بن حميد الدين نجفي.

{پاورقي . بحر الانساب، ص 39، چاپ رياض. پاورقي}

12 - علامه نسّابه شريف انس كُتُبي حسني.

{پاورقي . الاصول في ذريّة البضعة البتول، ص 100-97. پاورقي}

آيا جعفر عموي امام مهدي عليه السلام منكر ولادت ايشان بوده است؟
پرسش

آيا جعفر عموي امام مهدي عليه السلام منكر ولادت ايشان بوده است؟

پاسخ

جعفر اگر چه انكار چنين مطلبي را داشته است، ولي از جهاتي نمي توان به انكار او توجه نمود:

1 - با ادله متقن ولادت حضرت مهدي (ع) به اثبات رسيده است.

2 - اتفاق امت بر آن است كه جعفر معصوم نبوده است، بلكه از جمله مردم عادي بوده كه در او احتمال گمراهي ويا سهو واشتباه رواست. همان گونه كه برخي از فرزندان يعقوب به گمراهي كشيده شدند.

3 - از برخي اخبار استفاده مي شود كه جعفر به سبب انحراف وگمراهي كه داشت، ادعاي دروغين عدم ولادت فرزند براي امام عسكري (ع) نمود.

4 - نهايت چيزي را كه از روي احتياط مي توان گفت اينكه: از آنجا كه او كشش وقابليّت وتحمّل خبر ولادت حضرت مهدي (ع) را نداشته، امام عسكري (ع) فرزندش را به او نشان نداده است. ولذا از آن بي اطلاع بوده است.

دليل به دنيا آمدن حضرت مهدي(عج) را توضيح دهيد؟
پرسش

دليل به دنيا آمدن حضرت مهدي(عج) را توضيح دهيد؟

پاسخ

اعتقاد به ظهور مهدي(عج) و برقراري حكومت جهاني اسلام به دست ايشان، عقيده اي اسلامي است و شيعه و سني به آن معتقداند و از اين جهت در بين آن ها اختلافي نيست/

در رابطه با ولادت آن حضرت شيعه اعتقاد دارد كه آن حضرت در سال 255 ه’ق’ در سامرا متولد شده و زنده است و روزي كه خدا بخواهد ظهور خواهد نمود و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد/

براي ولادت و حيات آن حضرت دلايل و شواهد زيادي وجود دارد كه جاي هر گونه شك و شبهه اي را برطرف مي سازد. بنابراين، اين موضوع از موضوعات قطعي و يقيني نزد شيعه است و راويان و مورخان، واقعه ولادت آن حضرت را ثبت نموده اند/

علماي اهل سنّت درباره ولايت حضت مهدي(عج) اتفاق نظر ندارند؛ برخي مي گويند كه آن حضرت هنوز متولد نشده است و بعضي مي گويند در سال 255 ه’ق’ به دنيا آمده است/

بسياري از مورخان و محدثان اهل سنّت نيز بدين امر تصريح كرده اند و آن را يك واقعيت دانسته اند. در كتاب هاي پژوهشي نام بيش از 65 تن از اين عالمان و نام كتاب هاي آنان ذكر شده است{1} كه به برخي اشاره مي كنيم:

1- محمد بن طولون مورخ دمشقي مي نويسد: «دوازدهمين امام شيعه، نامش ابوالقاسم محمد، فرزند امام حسن عسگري، معروف به حجت است؛ همان فردي كه شيعه گمان مي كند كه منتظر و قائم و مهدي اوست. ولادت او در روز جمعه نيمه شعبان سال 255 قمري واقع شده است. او هنگام مرگ پدرش حسن عسگري، پنچ ساله بود. نام مادرش خمط يا به قولي نرگس - نرجس -

است.{2}

2- شيخ عبداله شبراوي: «دوازدهمين از ائمه، ابوالقاسم محمد حجت است كه به قولي همان منتظر و مهدي است. امام محمد حجت فرزند امام حسن خالص (رض) در سرّ من راي در شب نيمه شعبان سال 255 قمري به دنيا آمد. به قولي، مرگ پدرش در 5 سالگي بود و پدرش حين ولادت به خاطر ترس از خلفاي وقت، وي را مخفي نمود؛ چون آنان هاشميان را دستگير و زنداني مي كردند يا به قتل مي رساندند. او ملقب است به مهدي، قائم، منتظر، خلف صالح و صاحب زمان. مشهورترين نام او مهدي است. شيعه معتقد است وي همان شخصي است كه احاديث صحيحه در مورد ظهورش در آخر زمان وارد شده است.{3}

قندوزي در كتاب يناييع الموده چنين مي نويسد: «الخبر المعلوم المحقّق عند الثّقات انّ ولادْ القائم كانت ليلْ الخامس عشر من شعبان سنْ خمس و خمسين و مأتين في بلدْ سامرأ»{4} خبر معلوم و مسلم در نزد موثقان اين است كه ولادت حضرت قائم(عج) در شب نيمه شعبان سال 255 هجري در شهر سامرا واقع شده است/

[1]. خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي، ص 18؛ من هو المهدي، ابوطالب تجليل تبريزي، ص 427 و منتخب الامر/

[2]. الائمه الاثني عشر، مورخ دمشق شمس الدين محمد بن طولون، تحقيق: صلاح الدين المنجد، ص 117/

[3]. شيخ عبدالله بن محمد بن عامر شبراوي، الاتحاف يحب الاشراف، ص 179 - 180، منشورات رضي قم/

[4]. ينابيع المودّْ، ص 54/

محل تولد امام زمان(ع) كجاست؟
پرسش

محل تولد امام زمان(ع) كجاست؟

پاسخ

امام زمان(عج) نيمه شعبان سال 255 هجري در سامرا متولد شدند. نام ايشان مهدي و (م ح م د) و كنيه اش ابوالقاسم است. ايشان از بني هاشم و فرزندان حضرت زهرا(س) و از اولاد امام حسين(ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسكري(ع) است. مادرش كنيزي به نام رجس، صيقل و سوسن است.

امام زمان(عج) داراي دو غيبت صغرا و كبرا است. غيبت كبرا آن حضرت آن قدر طولاني مي شود كه بسياري از مردم نسبت به اصل وجود آن حضرت شك مي كنند.

سرانجام مهدي موعود(عج) ظهور مي كند و آغاز دعوت و محل ظهورش مكه است. ايشان مشركان و ستمكاران را قتل عام مي نمايد و در اين ميان، تمام اهل كتاب و مسلمين تسليم اش مي شوند و يك دولت اسلامي و جهاني در سرتاسر سرزمين تشكيل مي دهد و ظلم و بيدادگري را ريشه كن نموده و جهان را از عدالت سيراب مي كند.

براي آشنايي بيشتر پيرامون امام زمان(ع) مي توانيد به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد.

1. بحارالانوار

2. وفيات الاعيان، ج 3، ص 316/

3. تذكرْ الخواص في معرفْ الائمْ، ص 204/

4. ارشاد، شيخ مفيد، ج 2/

ويژگيهاي جسماني نوزاد

نام و القاب

نام

نام و كنيه و نام مادر حضرت مهدي 7چيست ؟
پرسش

نام و كنيه و نام مادر حضرت مهدي 7چيست ؟

پاسخ

آن حضرت هم نام پيامبر اسلام حضرت محمد6است و كنيهء او همان كنيهء پيامبر6است .

امام محمد تقي 7فرمود: ولادت قائم 7بر مردم مخفي مي شود و آن حضرت غيبت طولاني خواهد داشت او هم نام و هم كنيهء رسول اللّه 6خواهد بود.

كنيهء پيامبر6(ابوالقاسم ) بوده است .(1)

از امام صادق 7روايت شده : خلف صالح از فرزندان من است و او مهدي و اسم او م ح م د است و كنيهء اوابوالقاسم و در آخر الزمان خروج مي كند, اسم مادر او صيقل است و در نقل ديگر, امّ حكيمه , نرجس , سوسن نام برده شده است .(2)

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 51 ص 32

(پ_اورقي 2.بحارالانوار, ج 51 ص 24

از امام زمان(ع) برايم بنويسيد.
پرسش

از امام زمان(ع) برايم بنويسيد.

پاسخ

حضرت مهدي منتظر، صاحب الامر، بقية الله الأعظم، امام زمان(ع) فرزند امام حسن عسكري و نرجس خاتون است. آن حضرت همنام است با پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) از بردن اسمش نهي شده است، لذا با القاب شريفش از او ياد مي كنيم، مثلاً مي گوييم يا صاحب الزمان يا مهدي و... حضرت در سال 255 هجري قمري در شهر سامراء كه از شهرهاي كشور عراق و محل دفن حضرت امام حسن عسكري و امام علي النقي است، متولد شد و الان به قدرت خداوند 1161 سال زندگي كرده است. هنگام وفات پدر بزرگوارش پنج ساله بود و پس از رحلت پدر، به خاطر مصلحت از ديد مردم پنهان شد و به مدت 74 سال ارتباط مردم با امام زمان(ع) به وسيله چهار نماينده خاص آن جناب انجام مي گرفت و مردم سؤالات و مشكلات خود را توسط اين نمايندگان با امام مطرح مي كردند و جواب مي گرفتند. نواب خاص حضرت به ترتيب عبارتند از:

1 - عثمان به سعيد

2 - محمد بن عثمان بن سعيد

3 - حسين بن روح

4 - علي بن محمد سمري

نام حضرت مهدي(عج) چيست و چرا مردم آن را بر زبان جاري نمي كنند؟
پرسش

نام حضرت مهدي(عج) چيست و چرا مردم آن را بر زبان جاري نمي كنند؟

پاسخ

حضرت مهدي (عج) هم نام پيامبر اسلام(ص) (محمد) و هم كنية آن حضرت (ابوالقاسم) است.[1]

اما اين كه چرا نام حضرت را مردم بر زبان جاري نمي كنند، پاسخش اين است كه اهل بيت پيامبر(ص) مردم را از اين كار منع نموده اند. امام صادق(ع) به يكي از يارانش به نام صفوان بن مهران فرمود: " و لا يحل لكم تسميته؛ بر شما روا نيست كه نام امام مهدي (عج) را بر زبان جاري كنيد" . در روايتي ديگر امام موسي بن جعفر(ع) همين سخن را به محمد بن زياد از وي فرمود.[2]

برخي از نويسندگان نوشته اند: اين كه جايز نيست نام حضرت بر زبان ها جاري گردد، مربوط به شرايط سخت تقيه در آغاز غيبت كبري است، تا دشمنان نتوانند حضرت را شناسايي كنند. برخي از روايات به اين سخن دلالت دارد.[3]

[1] مجلسي، بحار، ج 51، ص 32، خ 6.

1[2] همان، خ 4 و 5.

1[3] همان، ص 33 ؛ خ 8 و 9.

چرا امام زمان(ع) هم نام و هم كنيه پيامبر است؟ چرا حضرت از كعبه ظهور مي كند؟
پرسش

چرا امام زمان(ع) هم نام و هم كنيه پيامبر است؟ چرا حضرت از كعبه ظهور مي كند؟

پاسخ

نام گذاري از امور اعتباري است كه علت خاصي را نمي طلبد. سيره خردمندان بر آن است كه فرزند و يا فرزندان خود اسم گزينش مي كنند، بدون آن كه علت و مناسب خاصي را لحاظ كنند.

البته آداب و سنن و فرهنگ ها در تأثيرگذاري اسم براي فرزندان نقش بينادي دارد.

گزينش اسم براي امام زمان(ع) علت خاصي را نمي طلبد، البته در برخي از روايات تصريح شده است كه اسامي ائمه(ع) از سوي پيامبر(ص) گزينش مي شد. شايد بر همين اساس پيامبر اسلام صريحا فرمود:"اسم و كنيه امام زمان همانند اسم و كنيه من است".(1)

جابر تفسير آيه "اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم" را از حضرت رسول سؤال نمود: اولي الامري كه مأموريم از آن ها اطاعت كنيم، چه كساني هستند؟ فرمود: خلفا و متصديان امر بعد از من. اول آنان برادرم علي است، بعد از و حسن و حسين(ع)، پس علي بن الحسين، آن گاه محمد باقر بعد از او جعفر صادق، بعد از او موسي كاظم، بعد علي الرضا، بعد از او محمد جواد، بعد از او علي هادي، بعد از او حسن عسكري، بعد از او قائم منتظر مهدي(ع) امام و پيشوا خواهند بود.(2)

ابن عباس نقل مي كند كه يهودي خدمت پيامبر(ص) آمد و گفت: اگر پرسش هاي من را جواب دهيد، مسلمان مي شود. يهودي پرسش هاي خود را مطرح نمود، بعد از وصي پيامبر و امامان بعد از پيامبر پرسش كرد. پيامبر اسلام(ص) اسامي همه ائمه را بيان نمود.(3)

از اين دسته روايات استفاده مي شود كه اسامي ائمه(ع) قبلا از سوي شارع

مقدس گزينش شده است. از سوي ديگر - همان طور كه بيان شد - انتخاب اسامي علت خاصي را نمي طلبد.

بيان اين نكته ضروري است كه در برخي از روايات علت گزينش القاب و كنيه امام زمان(ع) بيان شده است. شيخ صدوق در علل الشرايع از ابوحمزه ثمالي روايت مي كند: از امام باقر(ع) پرسيدم؟ مگر شما ائمه همه قائم به حق نيستيد؟ فرمود: بلي، عرض كردم، پس چرا فقط امام زمان"قائم" ناميده شده است؟ فرمود: چون جدم امام حسين(ع) شهيد شد، فرشتگان به درگاه الي ناليدند. آن گاه خداوند فرمود: به قائم از آن ها انتقام مي گيرم.(4)

در خصوص اين كه حضرت امام زمان(ع) در مكه ظهور مي كند، به نظر مي رسد عوامل زير نقش دارند:

1 - وجود روايات. آنچه از بيشتر روايات استفاده مي شود آن است كه امام زمان(ع) از مكه ظهور مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "قائم ما منصور و مؤيد مي شود. در همان موقع است كه خروج مب كند و با پشت خود بر كعبه تكيه خواهد كرد و سيصد و سيزده نفر در اطراف آن حضرت اجتماع خواهند كرد.(5)

همان طوري كه در اين روايت اشاره شده است، امام زمان(ع) از مكه ظهور مي كند و بايد تعبدا پذيرفت كه امام در مكه ظهور مي كند.

2 - محل نزول وحي، مكه معظمه مقدس ترين مكان براي ظهور امام زمان(ع) است؛ زيرا اين مكان مقدس مركز رسالت و محل نزول وحي، بعثت پيامبر(ص)است. طبيعي است كه امام زمان(ع)كه وارث پيامبر بوده و پاسداري از دين را به عهده دارد، بايد در همان مكان تشكيل حكومت داده، و به اجراي احكام الهي بپردازد.

3 - مناسب ترين مكان براي تشكيل حكومت جهاني.

از روايات استفاده

مي شود كه امام زمان(ع) حكومت جهاني تشكيل مي دهد. براي تشكيل حكومت جهاني نياز به مقدس ترين مكان است كه به عنوان ام القراي جهان، مركز حكومت باشد. مكه به دليل اين كه كعبه در آن وجود دارد همه مردم، به ويژه مسلمان حرمت و قداست خاصي براي آن قايل هستند، بهترين مكان براي ظهور امام زمان(ع) و اداره حكومت جهاني است.

4 - محل اجتماع مسلمان. مكه علاوه بر آنكه مقدس ترين مكان است، مهم ترين جا براي اطلاع رساني به جهانيان است، زيرا محل اجتماع مسلمانان است. مكه به جهت آن كه كعبه در آن وجود دارد، مسلمانان براي انجام فريضه حج در آن حضور پيدا كرده، و به جاي جاي آن آشنايي دارند. از سوي ديگر مكه مهم ترين پايگاه جهت اطلاع رساني به همگان است. شايد بر همين اساس باشد كه امام حسين(ع) مكه را به عنوان پايگاه اطلاع رساني و آگاهي مسلمانان انتخاب نمود.

پي نوشت ها:

1 - ينابيع المودة، ص 493؛ تذكرة الخواص، ص 377؛ منتخب الاثر، ص 236 - 238.

2 - اثبات الهداه، ج 3، ص 123، با اقتباس از: ابراهيم اميني، بررسي مسائل كلي امامت، ص 101 - 102.

3 - ينابيع المودة، ص 440 - 441.

4 - مهدي موعود، ص 228، به نقل از علل الشرايع.

5 - منتخب الاثر، ص 578.

درمورد امام زمان اطلاعات مفيد در اختيار من قرار دهيد؟
پرسش

درمورد امام زمان اطلاعات مفيد در اختيار من قرار دهيد؟

پاسخ(قسمت اول)

دوازدهمين پيشواي معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدي، امام زمان - عجل الله تعالي فرجه - در نيمه شعبان سال 255 هجري در شهر "سامرأ" ديده به جهان گشود. (1) او همنام پيامبر اسلام (م ح م د) و همكنيه آن حضرت (ابوالقاسم) است. (2) ولي پيشوايان معصوم از ذكر نام اصلي او نهي فرموده اند. (3)

از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان (4)، بقية الله است (5) و مشهورترين آنها "مهدي" مي باشد. (6)

پدرش، پيشواي يازدهم حضرت امام حسن عسكري - عليه السلام - و مادرش، بانوي گرامي "نرجس "است (7) كه بنام "ريحانه"، "سوسن" و "صقيل" نيز از او ياد شده است. (8) ميزان فضيلت و معنويست نرجس خاتون تا آن حد، والا بود كه "حكيمه" خواهر امام هادي - عليه السلام - كه خود از بانوان عاليقدر خاندان امامت بود، او را سرآمد و سرور خاندان خويش، و خود را خدمتگزار او مي ناميد. (9)

حضرت مهدي دو دوره غيبت داشت: يكي كوتاه مدّت (غيبت صغري) و ديگري دراز مدّت (غيبت كبري). اولي، از هنگام تولد تا پايان دوران نيابت خاصّه ادامه داشته و دومي، با پايان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قيام آن حضرت طول خواهد كشيد. (10)

تولد حضرت مهدي (ع) از ديدگاه علماي اهل سنت

چنانكه در صفحات آينده توضيح خواهيم داد، اعتقاد به موضوع مهدويت اختصاص به شيعه ندارد، بلكه بر اساس روايات فراواني كه از پيامبر اكرم (ص) رسيده، علماي اهل سنت نيز اين موضوع را قبول دارند.

منتها آنان نوعاً تولد حضرت مهدي را انكار

مي كنند و مي گويند: شخصيتي كه پيامبر اسلام از قيام او (پس از غيبت) خبر داده، هنوز متولد نشده است و در آينده تولد خواهد يافت! (11)

با اين حال تعداد قابل توجهي از مورخان و محدّثان اهل سنت، تولد آن حضرت را در كتب خود ذكر كرده و آن را يك واقعيت دانسته اند. بعضي از پژوهشگران بيش از صد نفر از آنان را معرفي كرده اند. (12)

ديدار حضرت مهدي (ع)

چنانكه در سيره امام حسن عسكري - عليه السلام - بتفصيل نگاشتيم، از آنجا كه حكومت ستمگر عباسي، به منظور دستابي به فرزند آن حضرت و كشتن او، خانه امام را سخت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدي - عليه السلام - بر اساس طرح دقيق و منظمي كه پيشاپيش، از سوي امام در اين مورد ريخته شده بود، كاملاً به صورت مخفي و دور از چشم مردم (و حتي شيعيان) صورت گرفت.

مستندترين گزارش در اين زمينه، از طرف "حكيمه" عمه حضرت عسكري - عليه السلام - رسيده كه از نزديك شاهد تولد حضرت مهدي - عليه السلام - بوده است. اما بايد توجه داشت كه اين پنهانكاري به آن معنا نيست كه بعدها يعني در مدت 5 - 6 سال آغاز عمر او، كه امام يازدهم در حال حيات بود، كسي آن بزرگوار را نديده بود، بلكه - چنانكه يك نمونه از آن را در زندگاني حضرت عسكري نوشتيم - افراد خاصي از شيعيان در فرصتهاي مناسب و گوناگون به ديدار آن حضرت نائل مي شدند تا به تولد و وجود وي يقين حاصل كنند و در موقع لزوم به شيعيان ديگر اطلاع دهند.

دانشمندان

ما جريان اين ديدارها را به صورت گسترده گزارش كرده اند (13)، ولي شايد مهمترين آنها ديدار چهل تن از اصحاب امام عسكري - عليه السلام - با آن حضرت باشد كه تفصيل آن بدين قرار بوده است:

"حسن بن ايوب بن نوح" (14) مي گويد:

ما براي پرسش درباره امام بعدي، به محضر امام عسكري - عليه السلام - رفتيم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعيد (يكي از وكلاي بعدي امام زمان) بپا خاست و عرض كرد:

مي خواهم از موضوعي سؤال كنم كه درباره آن از من داناتري.

امام فرمود: بنشين. عثمان با ناراحتي خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هيچ كس از مجلس بيرون نرود. كسي بيرون نرفت و مدتي گذشت. در اين هنگام، امام، عثمان را صدا كرد. او بپا خاست. حضرت فرمود: مي خواهيد به شما بگويم كه براي چه به اينجا آمده ايد؟ همه گفتند: بفرماييد. فرمود: براي اين به اينجا آمده ايد كه از حجت و امام پس از من بپرسيد. گفتند: بلي. در اين هنگام پسري نوراني همچون پاره ماه كه شبيه ترين مردم به امام عسكري - عليه السلام - بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود: "اين، امام شما بعد از من و جانشين من در ميان شما است. فرمان او را اطاعت كنيد و پس از من اختلاف نكنيد كه در اين صورت هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد..." (15).

علل سياسي - اجتماعي غيبت

شكي نيست كه رهبري پيشوايان الهي به منظور هدايت مردم به سر منزل كمال مطلوب است و اين امر در صورتي ميّسر است كه آنها آمادگي بهره برداري از اين هدايت الهي را

داشته باشند. اگر چنين زمينه مساعدي در مردم وجود نداشته باشد، حضور پيشوايان آسماني در بين مردم ثمري نخواهد داشت.

متأسفانه فشارها و تضييقاتي كه بويژه از زمان امام جواد - عليه السلام - به بعد بر امامان وارد شد، و محدوديتهاي فوق العاده اي كه برقرار گرديد - به طوري كه فعاليتهاي امام يازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانيد - نشان داد كه زمينه مساعد جهت بهره مندي از هدايتها و راهبريهاي امامان در جامعه (در حدّ نصاب لازم) وجود ندارد. ازينرو حكمت الهي اقتضا كرد كه پيشواي دوازدهم، بتفصيلي كه خواهيم گفت، غيبت اختيار كند تا موقعي كه آمادگي لازم در جامعه به وجود آيد. البته همه اسرار غيبت بر ما روشن نيست ولي شايد نكته اي كه گفتيم رمز اساسي غيبت باشد. در روايات ما، در زمينه علل و اسباب غيبت، روي سه موضوع تكيه شده است:

الف - آزمايش مردم

چنانكه مي دانيم يكي از سنتهاي ثابت الهي، آزمايش بندگان و انتخاب صالحان و گزينش پاكان است. صحنه زندگي همواره صحنه آزمايش است تا بندگان از اين راه در پرتو ايمان و صبر و تسليم خويش در پيروي از اوامر خداوند تربيت يافته و به كمال برسند و استعدادهاي نهفته آنان شكوفا گردد. ر اثر غيبت حضرت مهدي، مردم آزمايش مي شوند: گروهي كه ايمان استواري ندارند، باطنشان ظاهر مي شود و دستخوش شك و ترديد مي گردند و كساني كه ايمان در اعماق قلبشان ريشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ايستادگي در برابر شدائد، پخته تر و شايسته تر مي گردند و به درجات بلندي از اجرا و پاداش الهي نائل مي گردند.

امام موسي بن جعفر -

عليه السلام - فرمود: هنگامي كه پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا كسي شما را از دين خارج كند. او ناگزير غيبتي خواهد داشت، به طوري كه گروهي از مؤمنان از عقيده خويش بر مي گردند. خداوند به وسيله غيبت، بندگان خويش را آزمايش مي كند...(16) از سخنان پيشوايان اسلام بر مي آيد كه آزمايش به وسيله غيبت حضرت مهدي، از سخت ترين آزمايشهاي الهي است (17). و اين سختي از دو جهت است:

9 1 - از جهت اصل غيبت، كه چون بسيار طولاني مي شود بسياري از مردم دستخوش شك و ترديد مي گردند. برخي در اصل تولد و برخي ديگر در دوام عمر آن حضرت شك مي كنند و جز افراد آزموده و مخلص و داراي شناخت عميق، كسي بر ايمان و عقيده به امامت آن حضرت باقي نمي ماند. پيامبر اسلام ضمن حديث مفصلي مي فرمايد: مهدي از ديده شيعيان و پيروانش غايب مي شود و جز كساني كه خداوند دلهاي آنان را جهت ايمان، شايسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمي مانند (18).

2 - از نظر سختيها و فشارها و پيشامدهاي ناگوار كه در دوران غيبت رخ مي دهد و مردم را دگرگون مي سازد، به طوري كه حفظ ايمان و استقامت در دين، كاري سخت دشوار مي گردد و ايمان مردم در معرض مخاطرات شديد قرار مي گيرد. (19)

ب - حفظ جان امام

خداوند، به وسيله غيبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ كرده است، زيرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگي در ميان مردم ظاهر مي شد، او را مي كشتند (چنانكه تفصيل آن را نوشتيم). بر اين اساس اگر پيش از موعد مناسب نيز ظاهر شود، باز جان او

به خطر مي افتد و به انجام مأموريت الهي و اهداف بلند اصلاحي خود موفق نمي گردد.

"زراره"، يكي از ياران امام صادق - عليه السلام - مي گويد: امام صادق - عليه السلام - فرمود: امام منتظر، پيش از قيام خويش مدّتي از چشمها غايت خواهد شد.

عرض كردم: چرا؟ فرمود: بر جان خويش بيمناك خواهد بود .(20)

ج - آزادي از يوغ بيعت با طاغوتهاي زمان

پيشواي دوازدهم، هيچ رژيمي را، حتي از روي تقيه، به رسميّت نشناخته و نمي شناسد. او مأمور به تقيه از هيچ حاكم و سلطاني نيست و تحت حكومت و سلطنت هيچ ستمگري در نيامده و در نخواهد آمد، چرا كه مطابق وظيفه خود عمل مي كند و دين خدا را به طور كامل و بي هيچ پرده پوشي و بيم و ملاحظه اي اجرا مي كند. بنابراين جاي هيچ عهد و ميثاق و بيعت با كسي و مراعات و ملاحظه نسبت به ديگران باقي نمي ماند. "حسن بن فضّال" مي گويد: امام هشتم فرمود: گويي شيعيانم را مي بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسكري) در جستجوي امام خود، همه جا را مي گردند اما او را نمي يابند. عرض كردم: چرا غايب مي شود؟

فرمود: براي اينكه وقتي با شمشير قيام مي كند، بيعت كسي در گردن وي نباشد. (21)

غيبت صغري و كبري

چنانكه گفتيم، غيبت امام مهدي به دو دوره تقسيم مي شود: "غيبت صغري" و "غيبت كبري".

غيبت صغري از سال 260 هجري (سال شهادت امام يازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرين نايب خاص امام) يعني حدود 69 سال بود. (22) در دوران غيبت صغري، ارتباط شيعيان با امام بكلي قطع نبود و آنان، به گونه اي خاص و محدود، با امام ارتباط

داشتند.

توضيح آنكه: در طول اين مدّت، افراد مشخصي (كه ذكرشان خواهد آمد) به عنوان "نايب خاص" با حضرت در تماس بودند و شيعيان مي توانستند به وسيله آنان مسائل و مشكلات خويش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دريافت دارند و حتي گاه به ديدار امام نائل شوند. ازينرو مي توان گفت در اين مدّت، امام، هم غايب بود و هم نبود.

اين دوره را مي توان دوران آماده سازي شيعيان براي غيبت كبري دانست كه طي آن، ارتباط شيعيان با امام، حتي در همين حد نيز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نايبان عام آن حضرت، يعني فقهاي واجد شرائط و آشنايان به احكام اسلام، رجوع كنند.

اگر غيبت كبري يكباره و ناگهان رخ مي داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهنها آماده پذيرش آن نباشد. اما گذشته از زمينه سازيهاي مدبرانه امامان پيشين، در طول غيبت صغري، بتدريج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غيبت كامل آغاز گرديد. همچنين امكان ارتباط نايبان خاص با امام در دوران غيبت صغري، و نيز شرفيابي برخي از شيعيان به محضر آن حضرت در اين دوره، مسئله ولادت و حيات آن حضرت را بيشتر تثبيت كرد. (23) با سپري شدن دوره غيبت صغري، غيبت كبري و دراز مدّت امام آغاز گرديد كه تاكنون نيز ادامه دارد و پس از اين نيز تا زماني كه خداوند اذن ظهور و قيام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت. غيبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پيش از تولد او توسط امامان قبلي، پيشگويي شده و از همان زمان توسط راويان و محدثان، حفظ و نقل و در

كتابهاي حديث ضبط شده است كه به عنوان نمونه به نقل چند حديث در اين زمينه اكتفا مي كنيم:

1 - امير مؤمنان - عليه السلام - فرمود: (امام) غايب ما، دو غيبت خواهد داشت كه يكي طولاني تر از ديگري خواهد بود. در دوران غيبت او، تنها كساني در اعتقاد به امامتش پايدار مي مانند كه داراي يقيني استوار و معرفتي كامل باشند. (24)

2 - امام باقر - عليه السلام - فرمود: (امام) قائم دو غيبت خواهد داشت كه در يكي از آن دو: خواهند گفت: او مرده است...(25)

3 - ابوبصير مي گويد، به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم: امام باقر مي فرمود: قائم آل محمد (ص) دو غيبت خواهد داشت كه يكي طولاني تر از ديگري خواهد بود. امام صادق - عليه السلام - فرمود: بلي، چنين است...(26)

4 - حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:

امام قائم دو غيبت خواهد داشت: يكي كوتاه مدّت و ديگري دراز مدّت...(27)

سير تاريخ، صحت اين پيشگوييها را تأييد كرد و همچنانكه پيشوايان قبلي فرموده بودند، غيبتهاي دو گانه امام عينيّت يافت.

نواب خاص (28)

نايبان خاص حضرت مهدي در دوران غيبت صغري، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پيشين و از علماي پارسا و بزرگ شيعه بودند كه "نوّاب اربعه" ناميده شده اند. اينان به ترتيب زماني عبارت بودند از:

1 - ابو عَمرو عثمان بن سعيد عَمري،

2 - ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمري،

3 - ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي،

4 - ابو الحسن علي بن محمد سَمَري.

پاسخ(قسمت دوم)

البته امام زمان - عليه السلام - وكلاي ديگري نيز در مناطق مختلف مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، ري آذربايجان، نيشابور و... داشت

كه يا به وسيله اين چهار نفر، كه در رأس سلسله مراتب وكلاي امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مي رساندند (29) و از سوي امام در مورد آنان "توقيع" هايي (30) صادر مي شده است. (31) و يا - آن گونه كه بعضي از محققان احتمال داده اند - سفارت و وكالت اين چهار نفر، وكالتي عامّ و مطلق بوده ولي ديگران در موارد خاصي وكالت و نيابت داشته اند (32). مانند:

محمد بن جعفر اسدي، احمد بن اسحاق اشعري قمي، ابراهيم بن محمد همداني، احمد بن حمزة بن اليسع (33)، محمد بن ابراهيم بن مهزيار (34)، حاجز بن يزيد، محمد بن صالح (35)، ابو هاشم داود بن قاسم جعفري، محمد بن علي بن بلال، عمر اهوازي، و ابو محمد و جنائي (36).

1 - ابو عَمرو عثمان بن سعيد عَمري

عثمان بن سعيد از قبيله بني اسد بود و به مناسبت سكونت در شهر سامرّأ، "عسكري" نيز ناميده مي شد. در محافل شيعه از او به نام "سمّان" (= روغن فروش) ياد مي شد، زيرا به منظور استتار فعاليتهاي سياسي، روغن فروشي مي كرد و اموال متعلق به امام را، كه شيعيان به وي تحويل مي دادند، در ظرفهاي روغن قرار داده به محضر امام عسكري مي رساند. (37)او مورد اعتماد و احترام عموم شيعيان بود. (38) گفتني است كه عثمان بن سعيد قبلاً نيز از وكلا و ياران مورد اعتماد حضرت هادي و حضرت عسكري - عليهما السلام - بوده است. "احمد بن اسحاق" كه خود از بزرگان شيعه مي باشد، مي گويد:

روزي به محضر امام هادي رسيدم و عرض كردم: من گاهي غايب و گاهي (در اينجا) حاضر و وقتي هم كه

حاضرم هميشه نمي توانم به حضر شما برسم. سخن چه كسي را بپذيرم و از چه كسي فرمان ببرم؟

امام فرمود: "اين ابو عَمرو (عثمان بن سعيد عَمري)، فردي امين و مورد اطمينان من است، آنچه به شما بگويد، از جانب من مي گويد و آنچه به شما برساند، از طرف من مي رساند".

احمد بن اسحاق مي گويد: پس از رحلت امام هادي - عليه السلام - روزي به حضور امام عسكري - عليه السلام - شرفياب شدم و همان سؤال را تكرار كردم.

حضرت مانند پدرش فرمود: اين ابو عَمرو مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين، و نيز طرف اطمينان من در زندگي و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگويد از جانب من مي گويد و آنچه به شما برساند از طرف من مي رساند. (39)

پس از رحلت امام عسكري، مراسم تغسيل و تكفين و خاكسپاري آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعدي انجام داد.(40) نيز همو بود كه روزي در حضور جمعي از شيعيان به فرمان امام عسكري - عليه السلام - و به نمايندگي از طرف آن حضرت، اموالي را كه گروهي از شيعيان يمن اورده بودند، از آنان تحويل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبني بر اينكه با اين اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعيد افزايش يافته است، فرمود: گواه باشيد كه عثمان بن سعيد وكيل من است، و پسرش محمد نيز، وكيل پسرم مهدي خواهد بود. (41) همچنين، در پايان ديدار چهل نفر از شيعيان با حضرت مهدي كه شرح آن در اوائل اين بخش گذشت - حضرت خطاب به حاضران فرمود:

آنچه عثمان (بن سعيد) مي گويد، از او

بپذيريد، مطيع فرمان او باشيد، سخنان او را بپذيريد، او نماينده امام شماست و اختيار با اوست. (42)

تاريخ وفات عثمان بن سعيد روشن نيست. برخي احتمال داده اند او بين سالهاي 260 - 267 در گذشته باشد و برخي ديگر فوت او را در سال 280 دانسته اند. (43)

2 - محمد بن عثمان بن سعيد عَمري

محمد بن عثمان نيز همچون پدر، از بزرگان شيعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگواري مورد قبول و احترام شيعيان (44) و از ياران مورد اعتماد امام عسكري - عليه السلام - بود، چنانكه حضرت در پاسخ شؤال "احمد بن اسحاق" كه به چه كسي مراجعه كند؟ فرمود: عَمري (عثمان بن سعيد)، و پسرش، هر دو، امين و مورد اعتماد هستند، آنچه به تو برسانند، از جانب من مي رسانند، و آنچه به تو بگويند از طرف من مي گويند. سخنان آنان را بشنو از آنان پيروي كن، زيرا اين دو تن مورد اعتماد و امين منند. (45)

پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غايب توقيعي مبني بر تسليت وفات او و اعلام نيابت فرزندش "محمد" صادر شد. (46)

"عبد الله بن جعفر حِميَري" مي گويد: وقتي كه عثمان بن سعيد در گذشت، نامه اي با هما خطي كه قبلاً امام با آن با ما مكاتبه مي كرد، براي ما آمد كه در آن ابو جعفر (محمد بن عثمان بن سعيد) به جاي پدر منصوب شده بود. (47)

همچنين اما، ضمن توقيعي در پاسخ سؤالات "اسحاق بن يعقوب"، چنين نوشت: خداوند از عثمان بن سعيد و پدرش، كه قبلاً مي زيست، راضي و خشنود باشد. او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است(48).

ابو جعفر

تأليفاتي در فقه داشته است كه پس از وفاتش، به دست حسين بن روح، سومين نايب امام (و يا به دست ابو الحسن سمري، نايب چهارم) رسيده است. (49)

محمد بن عثمان، حدود چهل سال عهده دار سفارت و وكالت امام زمان بود و در طول اين مدّت، وكلاي محلّي و منطقه اي را سازماندهي و بر فعاليتشان نظارت مي كرد و به اداره امور شيعيان اشتغال داشت. توقيع هاي متعددي از ناحيه امام صادر، و توسط او به ديگران رسيد. او سرانجام در سال 304 يا 305 درگذشت. (50)

او پيش از مرگ، از تاريخ وفات خود خبر داد، و دقيقاً در همان تاريخي كه گفته بود، در گذشت. (51)

3 - ابو القاسم حسين بن روح نوبختي

در روزهاي آخر عمر ابو جعفر، گروهي از بزرگان شيعه نزد او رفتند. او گفت: چنانچه از دنيا رفتم، به امر امام، جنشين من و نايب امام "ابو القاسم حسين بن روح نوبختي" خواهد بود. به او مراجعه كنيد و در كارهايتان به او اعتماد نماييد. (52)

حسين بن روح، از دستياران نزديك نايب دوم بود و عَمري از مدتها پيش، براي تثبيت امر نيابت او زمينه سازي مي كرد و شيعيان را جهت تحويل اموال، به او ارجاع مي داد و او، رابط بين عثمان بن سعيد و شيعيان بود. (53)

حسين بن روح، كتابي در فقه شيعه به نام "التأديب" تأليف كرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاي قم فرستاد. آنان پس از بررسي، در پاسخ نوشتند، جز در يك مسئله، همگي مطابق فتاواي فقهاي شيعه است. (54) بعضي از معاصرين او، عقل و هوش و درايت وي را تحسين كرده و مي گفتند:

به تصديق موافق و مخالف، حسين بن روح از عاقلترين مردم روزگار است. (55) نوبختي در دوران حكومت "مقتدر"، خليفه عباسي، به خدت پنج سال به زندان افتاد و در سال 317 آزاد شد. (56) و سرانجام، بعد از بيست و يك سال فعاليّت و سفارت، در سال 326 چشم از جهان فرو بست. (57)

4 - ابو الحسن علي بن محمد سَمَري (58)

به فرمان امام عصر (ع) وبا وصيت و معرفي نوبختي، پس از حسين بن روح، علي بن محمد سمري منصب نيابت خاص و اداره امور شيعيان را عهده دار گرديد. (60)

سمري از اصحاب و ياران امام عسكري - عليه السلام - بوده است. (61) او تا سال 329 كه ديده از جهان فرو بست، مسئوليت نيابت و وكالت خاص را به عهده داشت. چند روز پيش از وفات او توقيعي از ناحيه امام به اين مضمون خطاب به وي صادر شد:

اي علي بن محمد سمري! خداوند در سوك فقدان تو پاداشي بزرگ به برادرانت عطا كند. تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهي رفت. كارهايت را مرتب كن و هيچ كس را به جانشيني خويش مگمار. دوران غيبت كامل فرا رسيده است و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم كرد و ظهور من پس از گذشت مدتي طولاني و قساوت دلها و پر شدن زمين ازستم خواهد بود. افرادي نزد شيعيان من مدّعي مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نايب خاص) خواهند شد. آگاه باشيد كه هر كس پيش از خروج "سفياني" و "صيحه آسماني" (62) چنين ادعايي بكند، دروغگو و افترا زننده است و هيچ حركت و نيرويي

جز به خداوند عظيم نيست. (63)

در ششمين روز پس از صدور توقيع، ابو الحسن سمري از دنيا رفت. (64) پيش از مرگش از وي پرسيدند: نايب بعد از تو كيست؟ پاسخ داد: اجازه ندارم كسي را معرفي كنم. (65)

با در گذشت ابو الحسن سمري دوره جديدي در تاريخ شيعه آغاز گرديد كه به دوران غيبت كبري معروف است و ما در صفحات آينده پيرامون آن بحث خواهيم كرد.

وظايف و فعاليتهاي اساسي نوّاب خاص

انتخاب نواب خاص از سوي امام دوزدهم، در واقع ادامه و توسعه فعاليت شبكه ارتباطي "وكالت" بود كه گفتيم از زمان پيشواي نهم به صورت فعّال در آمده، و در زمان امام هادي و امام عسكري - عليهما السلام - گسترش چشمگيري يافته بود، و اينك در زمان امام قائم به اوج رسيده بود. وظايف و فعاليتهاي اساسي نوّاب خاص را مي توان در چند مورد زير خلاصه كرد:

الف - پنهان داشتن نام و مكان امام

گرچه امكارؤيت حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه - در دوران غيبت صغري براي نوّاب خاص و برخي از شيعيان وجود داشت و گهگاه ديدارهايي صورت مي گرفت (66) امّا به دليل مشكلات سياسي، هر يك از نواب اربعه در زمان خود موظف بودند از بردن نام حضرت و افشاي محل او در سطح عمومي خودداري ورزند. زيرا در غير اين صورت، جان امام از سوي حكومت وقت به خطر مي افتاد. اين سياست استتار و پنهانكاري، دقيقاً بر اساس دستور و راهنمايي خود امام صورت مي گرفت. چنانكه روزي ابتدأاو بدون اينكه سؤالي از حضرت در اين باره شده باشد، توقيعي به اين مضمون خطاب به محمد بن عثمان (سفير

دوم) صادر شد:

كساني كه از اسم (من) مي پرسند، بايد بدانند اگر سكوت كنندبهشت، و اگر حرفي بزنند جهنم (در انتظار آنان) است. چه، اينان اگر بر اسم واقف شوند، آن را فاش مي سازند و اگر از مكان šϘǙǠشوند، آن را نشان مي دهند. (67)

همچنين روزي عبيد الله بن جعفر حميرʠو احمد بن اسحق اشعري، كه هر دو از بزرگان اصحاب امامان و از شيعيان برجسته و صميمي بودند، در ديداري كه با عثمان بن سعيد (سفير اوّل) داشتند از وي پرسيدند: آيا جانشين امام عسكري - عليه السلام - را ديده است؟ وي پاسخ مثبت داد. از نام آن حضرت پرسش كردند، وي از گفتن آن خودداري كرد و گفت:

بر شما حرام است كه در اين باره پرسش كنيد، و من اين سخن را از پيش خود نمي گويم - چه اختياري ندارم كه حلالي را حرام يا حرامي را حلال كنم - بلكه اين، به دستور خود اوست، زيرا حكومت (عباسي) بر اين باور است كه امام عسكري در گذشته و فرزندي از خود باقي نگذاشته است، و به همين دليل نيز ارثيه او را بين كساني تقسيم كردند كه وارث آن حضرت نبودند (جعفر كذاب و مادر حضرت عسكري) و اين موضوع با صبر و سكوت امام روبرو گرديد، و اينك كسي جرأت ندارد با خانواده او ارتباط برقرار كند يا چيزي از آنها بپرسد، و اگر اسم امام فاش شود مورد تعقيب قرار مي گيرد. زينهار! زينهار! خدا را در نظر بگيريد و از اين بحثها خودداري كنيد. (68)

در زمان نيابت ابوالقاسم حسين بن روح، از ابوسهل نوبختي كه از بزرگان شيعيان بود، سؤاتل كردند

كه چگونه تو، به اين سِمَت انتخاب نشدي و حسين بن روح انتاب شد؟ وي پاسخ داد:

آنان كه او را به اين مقام برگزيده اند، خود داناترند. كار من، بر خورد و مناظره با مخالفان و دشمنان است. اگر من همانند حسي نبن روح مكان امام را مي دانستم، شايد اگر در فشار قرار مي گرفتم، محل او را نشان مي دادم، ولي اگر اما زير عباي ابو القاسم پنهان شود، چنانچه او را قطعه قطعه هم كنند، هرگز لباس خود را كنار نمي زند! (69)

ب - سازماندهي وكلا

چنانكه گفتيم نمايندگان و وكلاي محلي امام در عصر غيبت - با اختيارات گوناگون و حزه هاي فعاليت متفاوتي كه داشتند - در مناطق تمركز شيعيان مستقر بودند و هر چند در زمان پيشواي دهم و يازدهم اين دسته از وكلا معمولاً توسط وكيل اوّل با امام تماس مي گرفتند، امّا در هر حال امكان ارتباط مستقيم با خود امام نيز براي آنان وجود داشت، ولي در عصر غيبت صغري امكان ارتباط مستقيم كلاً قطع گرديد و وكلاي فرعي و منطه اي امام در بلاد مختلف كه اسامي گروهي از آنان قبلاً گذشت - (70) ناگزير منحصراً زير نظر نايب خاصّ، انجام وظيفه مي كردند و نامه ها و سؤالات و وجوه شرعي شيعيان را توسط نايب خاص به محضر امام غايب مي رساندند. چنانكه قبلاً اشاره كردمي، در زمان سفارت ابو جعفر محمد بن عثمان، تنها در بغداد حدود ده نفر زير نظر او فعاليت مي كردند. (71)

نوّاب خاصّ، در مقابل دريافت وجوه و اموال، قبض نمي دادند ولي شيعيان از وكلاي ديگر قبض مطالبه مي كردند. بنا به نقل شيخ طوسي، در اواخر عمر محمد بن عثمان، شخصي به

توصيه او، اموال مربوط به امام را به حسين بن روح مي پرداخت، و از او قبض مطالبه مي كرد. به دنبال شكوه حسين بن روح از اين بابت، محمد بن عثمان دستور داد كه از وي قبض مطالبه نشود و افزود: هر چه به دست ابو القاسم برسد، به دست من رسيده است. (72)

ج - اخذ و توزيع اموال متعلق به امام

نوآب خاص امام، هر كدام در دوران سفارت خود، وجوه و اموال متعلق به آن حضرت را كه شيعيان مستقيماً يا توسط وكلاي محلي مي پرداختند، تحويل مي گرفتند و به هر طريقي كه ممكن بود به امام مي رساندند، يا در مواردي كه امام دستور مي داد مصرف مي كردند.

در روزهاي شهادت امام عسكري - عليه السلام - گروهي از شيعيان قم و بعضي ديگر از مناطق ايران وارد سامرأ شدند و در آنجا از در گذشت امام آگاه گشتند. اين گروه، اموالي را از طرف شيعيان مناطق خود آورده بودند تا تحويل امام بدهند و وقتي از جانشين امام عسكري پرسش كردند، بعضيها جعفر (كذاب)، برادر امام، را نشان دادند. آنان طبق روال معمول، نشاني و خصوصيات پولها و اموال را از جعفر پرسيدند تا معلو شود كه وي داراي علم امامت است يا خير؟ وقتي كه جعفر از پاسخ درماند، از تحويل اموال به وي خودداري كردند و ناگزير به عزم بازگشت به وطن، از سامرّأ خارج شدند.

در بيرون سامرأ، پيك سرّي حضرت بقية الله - عجل الله تعالي فرجه الشريف - آنان را به محضر امام راهنمايي كرد و پس از تشرّف به حضور امام، بعد از آنكه حضرت خصوصيات تمامي پولها و امول را بيان

فرمود، اموال را تحويل ايشان دادند. آنگاه امام فرمود:

بعد از اين چيزي به سامرأ نياوريد. من شخصي را در بغداد معيّن مي كنم، اموال را به او مي دهيد و توقيع توسط او صادر مي گردد. (73) از آن به بعد بود كه امام، عثمان سعيد را به نيابت خاص منصوب كرد و او در بغداد وظايف خود را آغاز كرد.

د - پاسخگويي به سؤالات فقهي و مشكلات عقيدتي

حوزه فعاليت نواب اربعه تنها به مواردي كه شمرديم محدود نمي شد، بلكه دايره فعاليت آنها شامل پاسخگويي به همه گونه سؤالات فقهي و شرعي، حل مشكلات عقيدتي و نيز ميارزه علمي با شبهاتي مي شد كه مخالفان مطرح مي كردند و از اين راه در تضعيف عقايد و پريشاني فكري شيعيان مي كوشيدند.

نواب خاصّ، اين وظايف را با استفاده از آموزشهاي امام و دانش بسيار بالايي كه داشتند، به بهترين وجهي انجام مي دادند. نگاهي گذرا به كارنامه سفارت اين چهار شخصيت بزگر، ابعاد گسترده كوششها و موفقيهاي آنان را در اين زمينه نشان مي دهد.

پاسخ(قسمت سوم)

آنان از يك سو، وسوسه هاي مربوط به انكار وجود امام را، از راههاي گوناگون خنثي مي كردند و در اين راستا، گاه ناگزير، پرده از ديدارهاي سرّي خود را امام بر مي داشتند (74) و گاهي نيز توقيعي از سوي حضرت در اين باره صادر مي شد و امام در دفع شبهات مزبور به كمك آنان مي شتافت. (75)

از سوي ديگر، سؤالات فقهي و شرعي شيعيان را به عرض امام رسانده پاسخ آنها را مي گرفتند و به مردم ابلاغ مي كردند. به عنوان نمونه، مي توان از توقيعي نام برد كه توسط محمد بن عثمان صادر شده و طي آن به پرسشهاي "اسحاق بن يعقوب"

در زمينه هاي گوناگون پاسخ داده شده است. (76) همچنين مي توان توقيع مفصلي ياد كرد كه در پاسخ به سؤالات نماينده مردم قم، "محمد بن عبدالله بن جعفر حميري"، صادر گرديد. (77)

از اين گذشته، گاه، نواب خاصّ، مناظراتي با مخالفان انجام داده و آنان را محكوم مي ساختند و تأكيد مي كردند كه اين پاسخها را از امام آموخته اند. چنانكه حسين بن روح، در يك مجلس مناره، پاسخ شخصي را كه شبهه اي در مورد شهادت امام حسين - عليه السلام - مطرح كرده بود، به صورت گسترده بيان نمود و فرداي آن روز با اشارهبه پاسخ مزبور، به يكي از شيعيان - كه فكر مي كرد پاسخها تراوش فكري خود اوست - اظهار داشت: اگر از آسمان سقوط كنم و طعمه مرغان هوا شرم يا باد تندي مرا به محل دروري پرتاب كند، در نظرم بهتر از اين است كه در دين خدا رأي و نظريه شخصي خود را اظهار كنم. مطالبي كه ديروز شنيدي از حجت خدا شنيده شده است. (78)

همچينين وي در پاسخ پرسش يكي از متكلّمان وقت در مورد عامل شهادت امام موسي بن جعفر - عليه السلام - و اينكه آيا پيشوايان معصوم همه، با شمشير يا با مسموميّت در گذشته اند و نيز راز برتري حضرت فاطمه - عليها السلام - نسبت به دختران ديگر پيامبر اسلام (ص)، توضيحات روشن و قانع كننده اي داد كه تحسين دانشمند مزبور را بر انگيخت و گفت: در اين باره پاسخي از اين بهتر و كوتاهتر از كسي نشنيده ام (79).

ه_- مبارزه با مدّعيان دروغين نيابت

مبارزه با غلات و مدّعيان دروغين بابيّت و نيابت و وكالت و افشاي ادعاهاي باطل

آنان را نيز بايد به فعاليتهاي نواب اربعه افزود. چنانكه درسيره امام هادي توضيح داديم، گروهي از افراد منحرف و جاه طلب با طرح مطالب بي اساس از قبيل ربوبيت والوهيت ائمه، مقاماتي براي خود ادعا مي كردند و به نام امام از مردم خمس يا وجوه ديگر را مي گرفتند و اين موضوع موجبات بد نامي شيعه را فراهم ساخته و مشكلاتي براي ائمه ايجاد مي كرد.

در عصر غيبت صغري، علاوه بر اينها، افراد ديگري پيدا شدند كه به دروغ مدعي سفارت و نيابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بيمورد نموده و در مسائل فقهي و اعتقادي، سخنان گمراه كننده بر زبان مي راندند. اينجابود كه نواب خاصّ، با رهنمود امام، به مقابله با آنان بر مي خاستند و گاه رد طرد و لعن آنان از ناحيه حضرت، توقيع صادر مي شد.

ابو محمد شريعي، محمد بن نصير نميري، احمد هلال كرخي، ابو طاهر محمد بن علي بن بلال، حسين بن منصور حلاّج و محمد بن علي شلمغاني از اين گروه بودند. (80)

شلمغاني قبلاً از فقهاي شيعه شمرده مي شد و حتي كتابي به نام "تكليف" نوشته بود، ولي بعدها به غلوّ و انحراف كشده شد و افكاري كفرآميز مطرح كرد. از آن جمله، بر روي نظريه حلول تأكيد مي كرد و مي گفت: روحي پيامبر اسلام (ص) در پيكر محمد بن عثمان (سفير دوم)، روح امير مؤمنان - عليه السلام - در كالبد حسين بن روح (نايب خاص سوم) و روح حضرت فاطمه - عليها السلام - در بدان ام كلثوم، دختر محمد بن عثمان حلول كرده است.

حسين بن روح، اين عقيده را كفر و الحاد معرفي كرده

آن را از نوع عقايد مسيحيان در مورد حضرت مسيح شمرد و او را طرد نمود و افشار افكار باطلش او را در ميان قومش رسوا ساختن. با تو جه به نقش تخريبي شلمغاني بود كه در ذيحجه سال سيصد و دوزاده، توقيعي توسط حسين بن روح در لعن و تكفير وارتداد او صادر كرديد و سر انجام در سال 323 كشته شد. (81)

غيبت كبري

چنانكه گفتيم، با در گذشت چهارمين نايب خاص امام دوازدهم، دوران غيبت كبري آغاز گرديد.

در اين دوره، علماي واجد شرائط، از سوي امام زمان نيابت عامّه دارند چنانكه ديديم، نيابت خاصّه عبارت از اين است كه امام، شخص خاصي را با اسم و رسم معرفي كند و نايب خود قرار دهد، ولي نيابت هر فردي كه آن ضابطه با او تطبيق كند، نايب شناخته شود و به نيابت از امام، در امر دين و دنيا، مرجع شيعيان باشد. امامان معصوم، به ويژه حضرت حجة بن الحسن المهدي - عجل الله تعالي فرجه - در روايات متعددي اين شرائط را بيان فرموده و مسلمانان را در دوران غيبت كبري موظف كرده اند كه به واجدان شرائط مزبور رجوع نموده و طبق دستو آنان عمل كنند. پاره اي از اين روايات را ذيلاً از نظر خوانندگان محترم مي گذرانيم:

1 - "عُمَر بن حنظله" مي گويد: از امام صادق - عليه السلام - پرسيدم: اگر بين دو نفر از شيعيان بر سر قرض يا ارث اختلافي پيش آيد و به حكومت و قضات (وقت) مراجعه كنند آيا اين كار جايز است؟ امام فرمود: هر كس در مورد حق يا باطل به آنان مراجعه كند، در حقيقت به طاغوت

(82) مراجعه كرده و هر چه را به حكم آنان بگيرد، به طور حرام گرفته است، هز چند حق ثابت او باشد، زيرا آن را به حكم طاغوت گرفته كه خداوند امر كرده است به او كفر ورزند، و انكار كنند، چنانكه مي فرمايد: يُريدُونَ أن يَتَحاكَمُواالَي الطّاغوتِ وَقَد أُمِرُوا أن يَكفُرُوا بِهِ (83): "مي خواهند طاغوت را به داوري بطلبند در حالي كه به آنان دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند".

پرسيدم: پس چه بايد بكنند؟

فرمود: بايد نگاه كنند ببينند چه كسي از شما حديث ما را روايت نموده و در حلال و حرام ما نظر افكنده و صاحب نظر شده و احكام و قوانين ما را شناخته است، او را به عنوان حاكم و صاحب رأي بپذيرند، زيرا من او را حاكم بر شما قرار داده ام. اگر او بر اساس حكم ما حكم نمايد و كسي از او نپذيرد، حكم خدا را سبك شمرده و ما را رد كرده و كسي كه ما را رد كند، خدا را ردّ كرده است و اين، به منزله شرك ورزيدن به خداي متعال است... (84)

اين فرمان امام صادق - عليه السلام - يك فرمان كلي و عمومي است و مفاد آن شامل همه فقهاي واجد شرائط مي شود/

در صورتي كه امام راضي نشود در يك اختلاف جزئي به قضات حكومت طاغوتي مراجعه شود، مسلّماً راضي نخواهد بود ساير امور مسلمانان زير نظر ستمگران باشد بلكه اداره اين امور را زير نظر فقهاي عادل شيعه قرار داده است.

2 - اسحاق بن يعقوب مي گويد: از محمد بن عثمان (دومين نايب خاص حضرت مهدي) خواستم نامه ام را به پيشگاه امام

برساند. در آن نامه مسائل مشكلي كه داشتم پرسيده بودم. امام با خط خود جواب نوشته بود.

از جمله سؤالاتم اين بود كه در پيشامدها در عصر غيبت به چه كسي مراجعه كنم در پاسخ اين سؤال فرموده بود:

و امّا در حوادثي كه رخ مي دهد، به راويان احاديث ما مراجعه كنيد. آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا (بر شما) هستم. (85)

با آنكه اسحاق بن يعقوب در اين نامه در مورد وظيفه خو سؤال كرده، ولي امام به صورت عمومي پاسخ داده و وظيفه همه شيعيان را معيّن نموده است.

مهدي (ع) در منابع شيعه

اخبار و روايات فراواني از پيامبر اسلام و هر يك از امامان - عليهم السلام - درباره تولد، غيبت، ظهور و قيام جهاني و ساير ويژگيهاي حضرت مهدي نقل شده و در واقع سالها پيش از تولد آن حضرت، خصوصيات و ويژگيهاي او - از قبيل اينكه: او از خاندان پيامبر (ص)، از فرزندان فاطمه - عليها السلام - و از نسل حسين - عليه السلام - است و با قيام جهاني خويش زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد - پيشگويي شده است. تعداد اين روايات به حدي فراوان است كه درباره كمتر موضوعي از موضوعات اسلامي اين اندازه حديث وارد شده است.

ما نخست به تعداد روايات وارد شده از ائمه شيعه درباره حضرت مهدي - عليه السلام - و نيز اسامي كتبي كه علماي اين مذهب مستقلاً درباره آن حضرت نوشته اند اشاره مي كنيم، سپس روايات رسيده از پيامبر اسلام (ص) از طريق اهل سنت و نيز كتب آنها را در اين باره مورد بررسي قرار مي دهيم:

در

اينجا بي مناسبت نيست ياد آوري كنيم: با آنكه عصر هر يك از ائمه و يژگيهايي داشته و توجه آن بزرگواران قاعدتاً معطوف به مسائل و موضوعات حادّ روز بوده، امّا در عين حال، موضوع حضرت مهدي - عج الله تعالي فرجه الشريف - همواره مورد نظر آنان بوده و به مناسبتهاي گوناگون بيانات و پيشگوييهاي فراواني نموده اند كه ذيلاً به عنوان نمونه آماري اجمالي از احاديثي كه از ائمه در اين زمينه رسيده از نظر خوانندگان محترم مي گذرانيم:

1 - امير مؤمنان - عليه السلام - 51 حديث،

2 - امام حسن - عليه السلام - 5 حديث،

3 - امام حسين - عليه السلام - 14 حديث،

4 - امام زين العابدين - عليه السلام - 11 حديث،

5 - امام باقر - عليه السلام - 63 حديث،

6 - امام صادق - عليه السلام - 124 حديث،

7 - امام موسي بن جعفر - عليه السلام - 6 حديث،

8 - امام رضا - عليه السلام - 19 حديث،

9 - امام جواد - عليه السلام - 6 حديث،

10 - امام هادي - عليه السلام - 6 حديث،

11 - امام حسن عسكري - عليه السلام - 22 حديث. (86)(87)

به عنوان نمونه به نقل چند حديث اكتفا مي كنيم:

الف - امير مؤمنان - عليه السلام - مي فرمايد: پيامبر اسلامي فرمود: عمر جهان به پايان نمي رسد مگر آنكه مردي از نسل حسين امور امّت مرا در دست مي گيرد و دنيا را پر از عدل مي كند همچنانكه پر از ظلم شده است. (88)

از امير مؤمنان - عليه السلام - در "نهج البلاغه" سخنان متعددي در اين زمينه نقل شده است. (89) از آن جمله مي فرمايد:

دنيا، همچون شتر چموشي كه از دوشيدن شيرش جلوگيري مي كند (و به سراغ بچه اش مي رود) پس از چموشي، به ما روي مي آورد. (90) خداوند مي فرمايد: "ما مي خواهيم به مستضعفان زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم". (91)

ب - حسين بن علي - عليه السلام - مي فرمود:

اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقي مانده باشد، خداوند آن روز را طولاني مي كند تا آنكه مردي از نسل من قيام مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. از رسول خدا شنيدم چنين مي فرمود. (92)

ج - امام جواد - عليه السلام - به عبد العظيم حسني - س - فرمود:

قائم ما همان مهدي منتظّر است كه در زمان غيبت بايد در انتظارش بود و در زمان ظهور بايد اطاعتش نمود. او سومين فرزند من خواهد بود. سوگند به آن خدايي كه محمد را به پيامبري برگزيد و امامت را ويژه ما خاندان قرار داد، اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خدا آن روز را طولاني مي گرداند تا مهدي ظاهر شود و زمين را از عدل و داد پر كند چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. خداوند متعال كار وي را يك شبه اصلاح مي كند، چنانكه كار موسي كليم الله را در يك شب اصلاح فرمود: او رفت تا براي همسرش آتش بياورد اما با منصب نبوت و رسالت برگشت.

امام جواد سپس فرمود: بهترين اعمال شيعيان ما، انتظار ظهور و قيام اوست. (93)

كتابهايي كه پيش از تولد مهدي (ع) درباره او تأليف شده است

موضوع غيبت و قيام

حضرت مهدي در اسلام به قدري قطعي و مسلّم بوده كه كتابهاي متعددي درباره آن تأليف شده و تاريخ نگارش بعضي از آنها سالها پيش از تولد حضرت بوده است. مثلاً 0حسن بن محبوب زراد" (م 224)، يكي از محدثان و مصنفان موثق شيعه، كتاب "المشيخ " را يكصد سال قبل از غيبت كبري نوشته و اخبار مربوط به غيبت امام مهدي را در آن نقل كرده است. (94)

مرحوم طبرسي مي نويسد: محدثان شيعه در زمان امام باقر و امام صدق - عليهما السلام - اخبار غيبت را در تأليفات خويش آورده اند. (95)

همچنين برخي از اصحاب ائمه درباره آن حضرت و قيام او كتاب نوشته اند، مانند ابراهيم بن صالح انماطي (96) (از ياران امام باقر)، حسن بن محمد بن سماعه (97) (از اصحاب امام موسي بن جعفر - عليهما السلام -)، محمد بن حسن بن جمهور (98) (از ياران امام رضا - عليه السلام -)، علي بن مهزيار (99) (از ياران امام جواد - عليه السلام -) و فضل بن شاذان نيشابوري (100) (از شاگردان امام رضا و امام جواد و امام هادي - عليهم السلام -) (101).

مهدي (ع) درمنابع اهل سنت

چنانكه قبلاً اشاره كرديم، مهدويت و اعتقاد به وجود مهدي - عجل الله عالي فرجه - و ظهور او، اختصاص به مذهب تشيّع ندارد، بلكه محدثان بزرگ اهل سنت نيز احاديث مربوط به آن حضرت از از طريق گروه بسياري از صحابه و تابعين در كتابهاي خويش نقل كرده اند، به طوريكه گذشته از كتب شيعه، كتب و آثار ديگر مذهب اسلامي (حنفي، شافعي، مالكي و حنبلي) نيز از روايات نبوي كه درباره مهدي و ظهور

او رسيده، سرشار است.

بر اساس پژوهش برخي از محققان بزرگ، محدثان اهل سنت احاديث مربوط به حضرت مهدي را از 33 نفر از صحابه پيامبر اسلام در كتب خود نقل كرده اند (102)؛ تعداد 106 نفر از مشاهير علماي بزرگ اهل سنت، اخبار ظهور امام غايب را در كتابهاي خود آورده اند (103)؛ و 32 نفر از آنان مستقلاً درباره حضرت مهدي كتاب نوشته اند. (104)

"مسند احمد حنبل"(متوفاي 241 هجري) و "صحيح بخاري" (متوفاي 256 هجري) از جمله كتب مشهور اهل سنت است كه قبل از تولد امام قائم - عجل الله تعالي فرجه - نوشته شده و احاديث مربوط به آن حضرت در آنها نقل شده است. (105)

از جمله احاديثي كه "احمد حنبل" نقل كرده اين حديث است: پيامبر اسلام (ص) فرمود: "اگر از عمر جهان جز يك روز باقي نماند، خداوند حتماً در آن روز شخصي از ما - خاندان - را بر مي انگيزدو او جهان را پر از عدل و داد مي كند همچنانكه پر از ظلم شده باشد. (106)

احاديث نبوي پيرامون حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه - و صفات و علائم ايشان در كتابها و منابع قديم اهل سنت به قدري زياد است كه دانشمندان علم حديث و حافظان بزرگ سنّي، احاديث مربوطبه مهدي را "متواتر" دانسته اند. (107)

بر اساس يك بررسي اجمالي، تعداد 17 نفر از دانشمندان بزرگ اهل سنت، به "متواتر" بودن احاديث مهدي در كتابهاي خود، تصريح كرده اند (108). علامه "شوكاني" در خصوص اثبات تواتر اين روايات، كتابي به نام "التوضيح في تواتر ما جأ في المنتظر والدّجال و المسبح" تأليف كرده است. (109)

پاسخ(قسمت چهارم)

بي مناسبت نيست در اينجا، به عنوان

نمونه، سخنان چند تن از مشاهير علماي سنّي را در اين زمينه از نظر خوانندگان محترم بگذارانيم:

1 - "شوكاني" در كتاب ياد شده، پس از نقل احاديث مربوط به حضرت مهدي مي گويد: همه احاديثي كه آورديم، به حدّ تواتر مي رسد، چنانكه بر مطلّعان پوشيده نيست. بنابر اين با توجه به همه احاديثي كه نقل كرديم، مسلّم شد كه احاديث منقول درباره مهدي منتظر، متواتر است... آنچه گفته شد براي كسانيكه ذره اي ايمان و اندكي انصاف دارند، كافي به نظر مي رسد!(110)

2 - حافظ (111) ابو عبد الله گنجي شافعي (متوفاي 658 ه'. ق) در كتاب "البيان في أخبار صاحب الزمان" (باب 11) مي گويد:

"احديث پيامبر اكرم (ص) درباره مهدي، به دليل راويان بسياري كه دارد، به حدّ تواتر رسيده است". (112)

3 - حافظ مشهور "ابن حجر عسقلاني شافعي" (متوفاي 852 ه'. ق) در كتاب "فتح الباري 99 كه در شرح "صحيح بخاري" نوشته است، مي گويد:

"احاديث متواتري وجود دارد حاكي از اينكه: مهدي، از اين امّت است و عيسي - عليه السلام - از آسمان فرود آمده و پشت سر وي نماز خواهد گزارد". (113)

4 - "مؤمن شبلنجي" مي نويسد:

"اخبار متواتري از پيامبر رسيده كه نشان مي دهد مهدي از خاندان اوست و او زمين را پر از عدل و داد مي كند" (114).

5 - "شيخ محمد صبّان" مي نويسد:

"اخبار متواتري از پيامبر نقل شده مبني بر اينكه مهدي (سرانجام) قيام مي كند و اينكه او از خاندان پيامبر است و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد..." (115).

6 - شيخ منصور علي ناصف، از علماي بزرگ و معاصر "الأزهر" و مؤلف كتاب "التاج الجامع للأُصول" (116)، مي نويسد:

در ميان دانشمندان گذشته و

امروز مشهور است كه در آخر الزمان به حتم و يقيم مردي از اهل بيت پيامبر كه نام او مهدي است، ظهور خواهد كرد. او بر همه كشورهاي اسلامي تسلّط خواهد يافت. مسلمانان، همه پيرو او خواهند شد، او در ميان آنان به عدالت رفتار مي كند، و دين را قوّ مي بخشد. آنگاه دجّال پيدا مي شود. عيساي مسيح از آسمان فرود مي آيد و دجّال را مي كشد، يا با مهدي در كشتن دجّال همكاري مي كند.

سخنان و احاديث پيامبر را درباره مهدي، جماعتي از نيكان اصحاب پيامبر روايت كرده اند. محدّثان بزرگي مانند: ابو داود، ترمذي، ابن ماجه، طبراني، ابو يعلي، بزّاز، امام احمد حنبل و حاكم نيشابوري آن احاديث را در كتابهاي خود نقل كرده اند. (117)

ابن ابي الحديد يكي از متتبع ترين علماي اهل سنت، در اين زمنيه مي نويسد:

"تمامي فرق اسلامي، اتفاق نظر دارند كه عمر دنيا و تكليف (بشر به اجرا احكام الهي)، پايان نمي پذيرد مگر پس از ظهور مهدي" (118).

بيانيه رابطة العالم الاسلامي

اين بخش را با نقل بيانيّه رسمي "رابطة العالم الاسلامي""، كه از بزگرتين مراكز و هابيّت بوده و مقرّ ان در مكه است، به عنوان يك سند زنده بر اعتقاد عموم مسلمانان به موضوع مهدويّت به پايام مي بريم. يكي از جهات اهميّت اين بيانيه اين است كه نشان مي دهد: تندروترين گروهها در ضديت با شيعه - يعني وهابيان - نيز اين موضوع را پذيرفته اند، نه تنها پذيرفته اند بلكه به طور جدّي از آن دفاع مي كنند و آن را از عقايد قطعي و مسلّم اسلامي مي شمارند و اني، به خاطر كثرت دلائل و اسناد اين موضوع است. به علاوه اين مركز، به عنوان يك مركز جهاني

و روابط بين ملل اسلامي فعاليّت مي كند.

در هر صورت در سال 1976 م شخصي به نام "ابو محمد" از كشور "كنيا" سؤالي درباره ظهور مهدي منتظر از "رابطة العالم الاسلامي"" كرده است. دبير كل اين مركز در پاسخي كه براي او فرستاده، ضمن ياد آوري اين نكته كه "ابن تيميه" (مؤسس مذهب و هابيّت) نيز احاديث مربوط به مهدي را پذيرفته، متن رساله كوتاهي را كه پنج تن از علماي معروف كنوني حجاز در اين زمينه تهيه كرده اند، براي او ارسال داشته است. در اين رسال پس از ذكر نام حضرت مهدي و محل ظهور او يعني مكّه چنين آمده است:

به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار كفر و ستم، خداوند به وسيله او (مهدي) جهان را پر از عدل و داد مي كند، همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است.

او آخرين خلفاي راشدين دوازده گانه است كه پيامبر در كتب صحاح از آنها خبر داده است. احاديث مربوط به مهدي را بسياري از صحابه پيامبر نقل كرده اند. از آن جمله:

عثمان بن عفان، علي بن أبي طالب، طلحة بن عبيد الله، عبد الرحمان بن عوف، عبدالله بن عباس، عمار بن ياسر، عبد الله بن مسعود، ابو سعيد خُدري، ثوبان، قرة بن اياس مزني، عبدالله بن حارث، ابو هريره، حذيفة بن يمان، جابر بن عبد الله، ابو امامه، جابر بن ماجد، عبد الله بن عمر، انس بن مالك، عمران بن حصين وام سلمه. سپس اضافه مي كند:

هم احاديث ياد شده در بالا كه از پيامبر نقل شده و هم گواهي صحابه كه در اينا در حكم حديث است، در بسياري از كتب معروف اسلامي

و متون اصلي حديث پيامبر (ص) اعم از سنن و معاجم و مسانيد آمده است. از جمله:

سنن: .بي داود، ترمذي، ابن ماجه، ابن عمر الداني ؛ مسانيد: احمد، أبي يَعلي بزّاز؛ صحيح حاكم؛ معاجم: طبراني و روياني و دار قُطني و ابو نُعَيم د كتاب "اخبار المهدي" و خطيب بغدادي در "تاريخ بغداد" و ابن عساكر در "تاريخ دمشق" و غير اينها.

بعد اضافه مي كند:

بعضي از دانشمندان اسلامي كتبخاصي در اين زمينه تأليف كرده اند. از جمله:

ابو نعمي: كتاب "اخبار المهدي""، ابن حجر هيتمي: "القول المختصر في علامات المهدي المنتظَر"، شوكاني: "التوضيح في تواتر ماجأ في المنتظر و الدجّال و المسيح"، ادريس عراقي مغربي: "المهدي""، ابو العباس بن عبد المؤمن مغربي: "الوهم المكنون في الردّ علي ابن خلدون".

آخرين كسي كه در اين زمينه بحث مشروحي نگاشته رئيس دانشگاه اسلامي مدينه است كه در چندين شماره مجله دانشگاه مزبور بحث كرده است. (119)

عدّه اي از بزرگان و دانشمندان اسلام، از قديم و جديد، در نوشته هاي خود تصريح كرده اند كه احاديث رسيده در زمينه مهدي در حدّ "تواتر" است (و به هيچ وجه قابل انكار نيست). از جمله:

سخاوي در كتاب "فتح المغيث"، محمد بن احمد سفاويني در كتاب "شرح العقيدة"، ابو الحسن ابري در "مناقب الشافعي""، ابن تيميه در فتاوايش، سيوطي در "الحاوي"، ادريس عراقي مغربي در كتابي كه پيرامون "مهدي" تأليف كرده، شوكاني در كتاب "التوضيح في تواتر ما جأ في المنتظَر..."، محمد بن جعفر كتانيدر كتاب "نظم المتناثر في الحديث المتواتر" و ابو العباس بن عبد المومن در كتاب "الوهم المكنون...".

در پايان بيانيه مي نويسد:

تنها ابن خلدون است كه خواسته احاديث مربوط به مهدي را با حديث بي

اساس و مجعولي به اين مضمون كه "مهدي جز عيسي نيست" مورد ايراد قرار دهد. ولي پيشوايان و دانشمندان بزرگ اسلام، گفتار او را رد كرده اند، بخصوص "ابن عبد المؤمن" كه در ردّ گفتار او كتاب ويژه اي نوشته است كه از سي سال قبل در شرق و غرب انتشار يافته است.

حافظان احاديث و محدثان نيز تصريح كرده اند كه احاديث مهدي مشتمل بر احاديث "صحيح" و "حسن" است و مجموع آن قطعاً "متواتر" و صحيح مي باشد.

بنابر اين، اعتقاد به ظهور مهدي (بر هر مسلماني) واجب بوده و جز عقايد اهل سنت و جماعت است و جز افراد نادان و بي خبر يا بدعتگذار، آن را انكار نمي كنند.

مدير اداره مجمع فقهي اسلامي: محمد منتصر كناني

اينها ترجمه قسمتهاي حساس اين رساله است كه از نظر خوانندگان محترم گذشت. (120)

پدر مهدي كيست؟

در اينجا تذكر اين موضوع لازنم است كه در بعضي از منابع اهل سنت، پدر حضرت مهدي "عبد الله" معرفي شده است. (121) در حالي كه در منابع شيعه و سنّي اخبار فراواني وجود دارد كه مي رساند نام پدر آن حضرت "حسن" - عليه السلام - است. سر چشمه اين اختلاف آن است كه در بعضي از روايات اهل سنّت پيرامون ويژگيهاي آن حضرت، اين جمله از پيامبر اسلام نقل شده است: "... يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي....". (122) يعني، اسم او (مهدي) اسم من، و اسم پدرش، اسم پدر من است.

قرائني در دست است كه نشان مي دهد جمله اخير يعني "اسم پدرش اسم پدر من است" عمداً يا اشتباهاً از طرف راوي به كلام پيامبر افزوده شده است و در گفتار آن حضرت فقط

جمله: "اسم او اسم من است" وجود داشته است. حافظ گنجي شافعي در اين باره مي گويد:

"ترمذي" (123) اين حديث را نقل كدره ولي جمله اخير در آن نيست. (124) نيز "احمد بن حنبل"، كه داراي قدرت ضبط و دقت بوده اين حديث را در چند جا از "مسند" خود نقل كرده ولي جمله اخير در آنها نيست. (125)

"گنجي" اضافه مي كند: در اكثر رواياتي كه حافظان حديث و محدثان مورد وثوق اهل سنت در اين باره نقل كرده اند، جمله اخير نيست. فقط در حديثي كه شخصي به نام "زائدة" از "عاصم" نقل كرده، اين جمله به چشم مي خورد. و چون "زائده" چيزهايي از خود به حديث اضافه مي كرده است، نقل او اعتباري ندارد.

گواه اين معنا، اين است كه راوي اين حديث، شخصي به نام "عاصم" است و حافظ ابو نعيم در كتاب "مناقب المهدي""، سي و يك نفر از راويان اين حديث را نام برده كه همگي آن را از "عاصم" شنيده اند، و در هيچ كدام جمله اخير نيست. و فقط در نقل "زائده" اين جمله به چشم مي خورد كه طبعاً در مقابل آن همه روايات، فاقد اعتبار است. (126)

ابن خلدون (127) و احاديث مهدي

چنانكه ملاحظه شد، اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان اهل سنّت، احاديث مربوط به حضرت مهدي را صحيح و مورد قبول مي دانند. اما تني چند، آنها را رد نموده يا مورد تشكيك قرار داده اند كه از آن جمله "ابن خلدون" است. وي مي گويد:

در ميان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست كه در آخر الزمان حتماً مردي از خاندان پيامبر ظهور مي كند و دين را تأييد و عدل و

داد را آشكار مي سازد، مسلمانان از او پيروي مي كنند، وي بر تمام كشورهاي اسلامي تسلّط پيدا مي كند، اين شخص مهدي ناميده مي وشد و ظهور دجال و حوادث بعدي كه از مقدمات مسلّم قيامت است، به دنبال قيام او خواهد بود، عيسي فرود مي آيد و دجّال را مي كشد يا در قتل دجّال او را ياري م كند و عيسي پشت سر او نماز مي خواند...

گروهي از پيشوايان حديث، مانند: ترمذي، ابو داود، بزّاز، ابن ماجه، حاكم، طبراني، ابو يَعلي احاديث مربوط به مهدي را در كتابهاي خود به نقل از گروهي از صحابه مانند: علي، ابن عباس، عبد الله بن عمر، طلحه، عبد الله بن مسعود، ابو هريره، أنس، ابو سعيد خُدري، أُمّ حبيبه، أُمّ سلمه، ثوبان، قرّة بن اًياس، علي هلالي، عبد الله بن حارث، آورده اند.

ولي چه بسا منكران اين احاديث، در سند آنها مناقشه كنند در ميان دانشمندان اهل حديث معروف است كه "جَرح" بر "تعديل" (128) مقدّم است. بنابراين اگر ما، در بعضي از راويان اين احاديث نقطه ظعفي از قبيل: غفلت، كم حافظگي، ضعف يا انحراف عقيده يافتيم، اصل حديث از درجه اعتبار ساقط مي شود... (129)

وي آنگاه به نقل تعدادي از اين احاديث و بررسي وضع راويان آنها پرداخته و برخي از آنها را غير موثق اعلام نموده و اضافه مي كند:

اين است مجموع احاديثي كه پيشوايان حديث درباره مهدي و قيام او در آخر الزمان نقل كرده اند و چنانكه ملاحظه كرديد، همه آنها جز مقدار بسيار كمي مخدوش است. (130)

اين بود خلاصه و فشرده نظريه ابن خلدون درباره احاديث مربوط به مهدي منتظر - عجل الله تعالي فرجه-

دانشمندان صاحبنظر و متخصصان علم حديث

اعم از شيعه وسني، سخنان وي را با دلائل روشن رد كرده و آن را بي پايه دانسته اند. (131) ولي ما، در اينجا به عنوان نمونه خلاصه سخنان "شيخ عبد المحسن عباد"، استاد و رئيس دانشگاه مدينه را نقل مي كنيم:

وي در كنفرانسي زير عنوان "عقيدة أهل السنّة والأثر في المهدي المنتظَر"، در ردّ نظريه ابن خلدون چنين مي گويد:

الف - اگر ابراز شك و ترديد در مورد احاديث مهدي از طرف شخصي حديث شناس بود، يك لغزش به شمار مي رفت،

چه رسد به مورّخاني كه اهل تخصّص در علم حديث نيستند. چه خوب گفته است "شيخ احمد شاكر":

ابن خلدون چيزي را دنبال كرده است كه به آن آگاهي ندارد و وارد ميداني شده است كه مرد آن نيست. او در فصلي كه در مقدمه خود به مهدي اختصاص داده، پريشان گويي عجيبي كرده و مرتكب اشتباهات روشني شده است. اصولاً او متوجه نشده است كه مقصود محدثان از اين جمله كه: "جرح بر تعديل مقدّم است" چيست؟!

ب - وي در آغاز فضل مربوط به مهدي اعتراف كرده است كه:

در ميان مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست كه در آخر الزمان حتماً مردي از خاندان پيامبر ظهور مي كند

با اعتراف به اينكه موضوع قيام مهدي در ميان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار امري مشهور و مورد قبول بوده و هست، آيا صحيح نبود كه او نيز اين عقيده مشهور را مثل ديگران نپذيرد؟ ايا نظريه وي، با وجود اعتراف به اينكه همه مسلمانان برخلاف او عقيده دارند، نوعي كجروي و تكرروي نيست؟ آيا همه مسلمانان اشتباه كرده اند و فقط ابن خلدون درست فهيمده

است؟!

اصولاً اين موضوع يك اجتهادي نيست، بلكه يك موضوع نقلي و غيبي است و جايز نيست كسي آن را با هيچ دليلي جز با كتاب خدا و سنت پيامبر(ص)اثبات كند و دليل مزبور در اينجا نظريه مسلمانان را اثبات مي كند و آنان در اين موضوع نقلي داراي تخصص هستند.

ج - ابن خلدون پيش از نقد و بررسي اين احاديث مي گويد: "اينك ما در اينجا احاديثي را كه در اين باره نقل شده، ذكر مي كنيم". (132) و پس از نقل احاديث مي گويد: "اين است مجموع احاديثي كه پيشوايان حديث درباره مهدي و قيام او در آخر الزمان نقل كرده اند". و در جاي ديگر مي گويد: "آنچه محدثان از روايات مهدي نقل كرده اند، ما همه را به قدر توان در اينجا آورديم". (133)

در حالي كه وي بسياري از احاديث مهدي را ناگفته گذاشت است، چنانكه اين معنا با مراجعه به كتاب "العرف الوردي في أخبار المهدي"" تأليف "سيوطي" روشن مي گردد. همچنين او از حديثي كه با سند معتبر در كتاب "المناز المنيف" تأليف "ابن قيم" نقل شده، غفلت كرده است.

د - ابن خلدون تعدادي از اين احاديث را نقل و به خاطر بعضي از راويان آنها در سند آنها اشكال مي كند، در حالي كه راويان ياد شده، كساني هستند كه "بخاري" و "مسلم" يا حداقل يكي از آنها در صحيح خود از آنها نقل حديث كرده اند و دانشمندان در سند آنها ايرادي نكرده اند.

ه_- ابن خلدون اعتراف مي كند كه تعداد كمي از احاديث مربوط به مهدي جاي هيچ نقد و ايرادي از نظر سند ندارد.

بنابراين بايد بگوييم: آن تعداد كم كه به گفته وي مورد قبول است، براي اثبات

مطلب كافي است و بقيه احاديث نيز مؤيد آن تعداد خواهد بود. (134)

انتظار مهدي و مدعيان مهدويت

نگاهي به تاريخ اسلام نشان مي دهد كه در طول زمان، افرادي جاه طلب و سودجو ادعاي مهدويت كرده اند، يا گروهي از مردم عوام افرادي را مهدي مي پنداشته اند. اين امر نشان مي دهد كه موضوع مهدويت و اعتقاد به ظهور يك منجي غيبي، در ميان مسلمانان امري مسلّم و مورد قبول بوده است، و چون نام يا برخي از نشانه هاي آن حضرت با مشخصات برخي از مدعيان ياد شده تطبيق مي كرده، آنان از اين موضوع سؤ استفاده كرده و خود را مهدي قلمداد نموده اند. يا چه بسا خود آنان ادعايي نداشته اند لكن برخي از عوام الناس از روي ناداني يا شدّت ستم و بيدادگري حكومتها يا عجله اي كه در ظهور مهدي داشته اند، يا به علل ديگر، بدون آنكه در مجموع نشانه هاي حضرت دقت كنند، به اشتباه، آنان را مهدي موعود تصور كرده اند.

به عنوان مثال: گروهي از مسلمانان "محمد بن حنفيه" را چون همنام و همكنيه پيامبر اسلام بوده، مهدي پنداشته و بر اين باور بوده اند كه او نمرده است و غايب است و بعداً ظاهر مي شود و بر دنيا مسلّط مي گردد. (135)

پاسخ(قسمت پنجم)

گروهي از فرقه اسماعيليه معتقد بودند كه اسماعيل فرزند امام صادق - عليه السلام - نمرده، بلكه مرگ او از روي مصلحت اعلام شده است و او نمي ميرد و همان "قائم" موعود است و قيام مي كند و بر دنيا مسلّط مي شود. (136)

"محمد" مشهور به "نفس زكيه" پسر عبد الله بن حسن" در زمان منصور دوانيقي عباسي قيام كرد و به مناسبت نامش، پدرش ادعا كرد كه همان مهدي موعود

است و با تكيه روي اين موضوع، طرفداراني براي او فراهم آورد. (137)

در جريان قيام نفس زكيه، "محمد بن عجلان" كه از فقيهان و عابدان مدينه بود، به كمك وي برخاست. وقتي كه محمد شكست خورد و كشته شد، "جعفر بن سليمان" - حاكم مدينه - ابن عجلان را احضار كرد و به وي گفت: چرا با آن دروغگو خروج كردي؟ و آنگاه دستور داد دستش را قطع كنند.

فقيهان و اشراف مدينه كه حضور داشتند از جعفر بن سليمان، براي ابن عجلان درخواست عفو كردند و گفتند: امير! محمد بن عجلان فقيه و عابد مدينه است و موضوع براي او مشتبه شده و خيال كرده است كه محمد بن عبد الله، همان مهدي موعود است كه در روايات آمده است. (138)

عين اين گرفتاري براي "عبد الله بن جعفر" نيز كه از دانشمندان و محدثان بزرگ مدينه بود، پيش آمد و او هم در پاسخِ بازخواست حاكم مدينه، گفت:

من به اين علّت با محمد بن عبد الله همكاري كردم كه يقين داشتم او همان مهدي موعود است كه در روايات ما ياد شده است. تا او زنده بود هيچ شكي در اين موضوع نداشتم و هنگامي كه كشته شد فهميدم كه اومهدي نيست، و بعد از اين ديگر فريب كسي را نخواهم خورد. (139)

منصور نيز، كه نامش "عبد الله" و نام پرس "محمد" بود، بر پسر خويش لقب مهدي گذارده و ادعا مي كرد كه مهدي موعود فرزند من است، نه نفس زكيه! (140)

همچنين مي بينيم كه برخي از فرقه ها، به مهدويت بعضي از امامان پيشين اعتقاد داشته اند، مثلاً "ناووسيه" حضرت صادق - عليه السلام - را مهدي

و امام و زنده و غايب مي پنداشتند. (141) "واقفيه" همين اعتقاد را درباره امام موسي بن جعفر - عليه السلام - داشتند. (142) و بر اين باور بودند كه آن حضرت نمي ميرد تا بر شرق و غرب جهان مسلّط مهدي است. (143) و بالأخره گروهي نيز پس از رحلت امام حسن عسكري - عليه السلام - فوت آن حضرت را انكار كردند و گفتند: او زنده و غايب است و همان امام "قائم" مي باشد. (144)

اينها نمونه هايي است كه نشان مي دهد موضوع مهدويت در زمان پيامبر اسلام(ص)و بعد از، موضوع مسلّمي بوده است و امت اسلام همواره در انتظار شخصي بوده اند كه قيام كند و با ظلم و ستم بستيزد و پرچم حاكميت عدل و داد را در جهان به اهتزاز در آورد.

بديهي است كه سؤ استفاده برخي بازيگران از موضوع مهدويت در بعضي از ادوار، هرگز نمي تواند مجوّزي براي انكار اصل مسئله مهدويت باشد، زيرا در طول تاريخ، حقايق بسياري از سوي عناصر بازيگر و فرصت طلب مورد سؤ استفاده قرار گرفته است. مدعيان الوهيت، يا نبوت و سايرمقامات معنوي، در دنيا كم نبوده اند اديان ساختگي نيز در نيا كم نبوده است. ولي انيها هزگز دليل اين نمي شود كه كسي منكر اصل وجود خدا و نبوت انبيأ گردد.

علم و دانش و صنعت نيز در زمان ما مورد سؤ استفاده واقع شده و در راههاي ضد بشري به كار مي رود، ولي آيا اين باعث مي شود كه ما اصل علم و صنعت را نفي كنيم؟!

سيماي حكومت مهدي در آينه قرآن

قرآن كريم در زمينه ظهور و قيام حضرت مهدي - مانند بسياري از زمينه هاي ديگر - بدون

انيكه وارد جزئيات شود، به صورت كلي و اصولي بحث كرده است؛ يعين از تشكيل حكومت عدل جهاني، و پيروزي كامل و نهائي صالحان در روي زمين سخن گفته است. اين گونه آيات را مفسران اسلامي، به استناد مدارك حديثي و تفسيري، مربوط به حضرت مهدي و ظهور و قيام او دانسته اند. ما از مجموع آيات قرآني كه دانشمندان آنها را ناظر به اين موضوع دانسته اند (145). و صراحت بيشتري دراند، جهت رعايت اختصار، سه ايه را مورد بررسي قرار مي دهيم:

1 - وَلقَد كتبنا فِي الزّبُورِ مِن بَعدِ الذّكرِ أنّ الأرضَ يَرِثُها عِبادِيَ َ الصّالِحُونَ (146) "ما، در (كتاب) زبور پس از تورات نوشته ايم كه سرانجام، زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد".

در توضيح معناي اين آيه ياد آوري مي كنيم كه: "ذكر" در اصل به معناي هر چيزي است كه مايه تذكر و ياد آوري باشد ولي در آيه ياد شده به كتاب آسماني حضرت موسي - عليه السلام - يعني "تورات" تفسير گرديده است به قرينه اينكه قبل از زبور معرفي شده است.

طبق تفسير ديگري، "ذكر" اشاره به قرآن مجيد است زيرا كه در خود آيات قران اين عنوان به قرآن گفته شده است: اّن هُوَ اّلاّ ذِكرٌ لِلعالَمين (تكوير / 27) بنابراين، كلمه "من بعد" به معناي "علاوه بر" بوده و معناي آيه چنين خواهد بود: ما، علاوه بر قرآن، در زبور نوشته ايم كه سرانجام، زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد(147).

مرحوم شيخ مفيد در آغاز فصل مربوط به حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه -، به اين آيه و آيه بعدي كه نقل مي كنيم، استناد كرده است. (148)

در

تفسير اين آيه از امام باقر - عليه السلام - نقل شده است كه فرمود: اين بندگان صالح، همان ياران مهدي در آخر الزمانند (149).

مفسر برجسته قرآن، مرحوم "طبرسي" در تفسير آيه مزبور پس از نقل حديث ياد شده مي گويد:

حديثي كه شيعه و سني از پيامبر اسلام(ص)نقل كرده اند، بر اين موضوع دلالت دارد: "اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولاني مي گرداند تا مردي صالح از خاندان مرا بر انگيزد و او جهان را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد". (150)

اشاره قرآن به پيشگويي حكومت بندگان شايسته خداوند در روي زمين در كتاب تورات و زبور، نشان مي دهد كه اين موضوع از چنان اهميتي برخوردار است كه در كتب آسماني پيامبران پيشين يكي پس از ديگري مطرح مي شده است.

جالب توجه اين است كه عين اين موضوع در كتاب "مزامير داود" كه امروز جز كتب عهد قديم (تورات) است و مجموعه اي از مناجاتها و نيايشها و اندرزهاي داود پيامبر - عليه السلام - است، به تعبيرهاي گوناگون به چشم مي خورد.از جمله در مزمور 37 مي خوانيم:

"... شريران منقطع ميشوند، اما متوكلانِ به خداوند وارث زمين خواهند شد، و حال اندك است كه شرير نيست مي شود كه هر چند مكانش را استفسار نمايي ناپيدا خواهد بود اما متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتي متلذذ خواهند شد".

همچنين در همان مزمور چنين مي خوانيم:

"... متبركان (خداوند) وارث زمين خواهند شد، اما ملعونان وي منقطع خواهند شد". (151)

2 - وَنُريدُ أن نَمُنّ عَلَي الّذينَ استُضعِفُوا فِي الأرضِ ...(152) "وارد كرده ايم كه بر مستضعفان

زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان (زمين) قرار دهيم".

چنانكه در بخش "مهدي در منابع شيعه" نقل كرديم، امير مؤمنان - عليه السلام - پس از پيشگويي بازگشت و گرايش (مردم) جهان به سوي خاندان وحي، اين آيه را تلاوت فرمود. (153)

"محمد بن جعفر"، يكي از علويان، در زمان مأمون بر ضد خلافت عباسي قيام كرد. او مي گويد: روزي شرح گرفتاريها و فشارهايي را كه با آنها روبرو هستيم، براي مالك بن انس نقل كردم. او گفت: صبر كن تا تأويل آيه: وَنُريدُ أن نَمُنّ عَلَي الّذين... آشكار گردد. (154)

3 - وَعَدَ اللهُ الّذينَ آمَنُوا مِنكُم وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَستَخلِفَنّهُم فِي الأرضِ كَمَا استَخلَفَ الّذين مِن قَبلِهِم وَلَيُمَكّنَنّ لَهُم دينَهُمُ الّذِي ارتَضي لَهُم وَليُبَدِلَنّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً يَعبُدُونَني لايُشرِكُونَ بِي شَيئاً... (155).

"خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و اعمال صالح انام داده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را خليفه روي زمين خواهد كرد، همان گونه كه پيشينيان را خلافت روي زمين بخشيد؛ و دين و آييني را كه خود براي آنان پسنديده استقرار خواهد بخشيد و بيم و ترس آنان را به ايمني و آرامش مبدّل خواهد ساخت (آنچنانكه) مرا مي پرستند و چيزي را براي من شريك قرار نمي دهند...".

مرحوم "طبرسي" در تفسير اين آيه مي گويد:

از خاندان پيامبر روايت شده است كه اين آيه درباره آل محمد (ص) نازل شده است. "عيّاشي" از حضرت علي بن الحسين - عليه السلام - روايت كرده است كه اين آيه را خواند و فرمود: به خدا سوگند آنان شيعيان ما خاندان پيامبر هستند. خداوند اين كار را در حق آنان به دست مردي از

ما به انجا مي رساند و او مهدي اين امت است. او همان كسي است كه پيامبر(ص)درباره او فرمود:

"اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولاني مي گرداند تا مردي از خاندان من حاكم جهان گردد. اسم او اسم من (محمد) است، او زمين را از عدل و داد پر مي سازد همان گونهكه از ظلم و جور پر شده باشد".

"طبرسي" مي افزايد: اين معنا در تفسير آيه مزبور از امام باقر - عليه السلام - و امام صادق - عليه السلام - نيز روايت شده است. (156)

فوايد وجود امام در دوران غيبت

اينك كه بحث ما پيرامون حضرت مهدي به اينجا رسيد، مناسب است كه به يكي از شايعترين پرسشها پيرامون آن حضرت پاسخ گوييم، و آن اين است كه: فايده وجود امام در عصر غيبت چيست؟ به تعبير ديگر: زندگي امام در دوران غيبت يك زندگي خصوصي است نه يك زندگي اجتماعي در نقش يك پيشوا. بنابراني وجود مقدس او چه اثر عمومي براي مردم مي تواند داشته باشد و مردم چه نوع بهره اي مي توانند از او ببرند؟

البته بايد توجه داشته باشيم كه غايب بودن امام هرگز به اين معنا نيست كه وجود آن حضرت به يك روح نامرئي يا امواج ناپيدا و رؤيايي و امثال اينها تبديل شده است! بلكه وي يك زندگي طبيعي عيني و خارجي دادر، منتها با عمري طولاني. آن حضرت در ميان مردم و در دل جامعه ها رفت و آمد دارد و در نقاط مختلف زندگي مي كند ولي به صورت ناشناس. و فرق بسيار است بين "نامرئي" و "ناشناس". (157) امام صادق - عليه السلام -

مي فرمود: مردم امام خود را گم مي كنند. او در موسم حج حاضر مي شود و مردم را مي بيند ولي آنان او را نمي بينند. (158)

خورشيد پنهان

در پاسخ سؤال ياد شده ياد آوري كنيم كه اين سؤال تازگي نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلكه از روايات اسلامي بر مي آيد كه حتي پيش از تولد حضرت مهدي - عليه السلام - نيز اين سؤال مطرح بوده و هنگامي كه پيامبر اسلامي و ائمه پيشين - عليهم السلام - از مهدي و غيبت طولاني آن حضرت سخن به ميان مي آوردند، با چنين سؤالي روبرو مي شدند و به آن پاسخ مي گفتند. به عنوان نمونه:

1 - پيامبر اسلام در پاسخ اين پرسش كه آيا شيعه در زمان غيبت، از وجود قائم فايده اي مي برد؟ فرمود: بلي، سوگند به پروردگاري كه مرا به پيامبري بر انگيخت، در دوران غيبتش از او نفع مي برند و از نو ولايتش بهره مي گيرند، همان گونه كه از خورشيد به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها استفاده مي كنند. (159)

2 - امام صادق - عليه السلام - فرمود: از روزي كه خداوند حضرت آدم را آفريده تا روز رستاخيز، زمين هيچگاه خالي از حجت نبوده و نخواهد بود، يا حجت ظاهر و آشكار و يا غايب و پنهان، و اگر حجت خدا نباشد، خدا ستايش نمي شود.

راوي پرسيد: مردم چگونه از امام غايب و پنهان استفاده مي كنند؟ حضرت فرمود: آنچنانكه از خورشيد پشت ابر استفاده مي كنند. (160)

3 - خود حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه - نيز روي اين معنا تكيه كرده است. در توقيعي كه آن حضرت در پاسخ به سؤالات "اسحاق بن يعقوب" صادر

فرمود و توسط محمد بن عثمان تحويل اسحاق گرديد، چنين نوشت: اما چگونگي استفاده مردم از من همچون استفاده آنهاست از خورشيد، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان مي شود. (161)

در توضيح اين تشبيه بايد ياد آوري كنيم كه: خورشيد داراي دو نوع نور افشاني است:

1 - نور افشاني آشكار و مستقيم،

2 - نور افشاني غير مستقيم.

در نور افشاني آشكار، اشغه خورشيد بخوبي ديده مي شود ولي در تابش غير مستقيم، ابرها همانند يك شيشه مات، نور مستقيم خورشيد را گرفته و پخش مي كند. اما آثار حيات بخش خورشيد در رشد و نمو موجودات و...، مخصوص زماني نيست كه نور آن مستقيماً بر پهنه حيات و طبيعت مي تابد، بلكه بسياري از اين آثار - مانند: توليد گرما، رويش و رشد گياهان، توليد انرژي لازم براي حركت و حيات، به بار نشستن درختان، خنديدن شكوفه ها و شكفتن گلها - در زمان تابش نور مات خورشيد از پشت ابرها نيز وجود دارد. اشعه معنوي وجود امام، هنگامي هم كه در پشت ابرهاي غيبت پنهان است، داراي آثار گوناگوني است كه با وجود متوقف شدن كلاس تعليم و تربيت و رهبري مستقيم، فلسفه وجودي او را آشكار مي سازد. اينك برخي از اين آثار را به اختصار مورد بررسي قرار مي دهيم.

1 - جان جهان

طبق احاديث فراواني كه در موضوع امامت وارد شده، و بر اساس دلائلي است كه دانشمندان ارائه كرده اند، در بينش اسلامي، امام، جان جهان است و جهان به وجود او بستگي دارد. امام قلب عالم وجود، هسته مركزي جهان هستي و "واسطه فيض" بين عالم و آفريدگار عالم است و از اين جهت حضور و غيبت او تفاوتي

ندارد. و اگر او - ولو به صورت ناشناس - در جهان نباشد، جهان هستي در هم فرو مي ريزد. چنانكه امام صادق - عليه السلام - فرمود: اگر زمين بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو مي برد. (162).

امام چهارم فرمود: در پرتو وجودئ ماست كه خداوند آسمان را از فرو پاشي - جز به اذان او - نگه مي دارد. در پرتو وجو ماست كه خداوند زمين را از لرزش و سلب آرامش ساكنانش، نگه مي دارد. به واسطه ماست كه خداوند باران نازل مي كند و رحمت خود را مي گستراند و بركات و نعمتهاي زمين را بيرون مي آورد. و اگر آن كس از ما كه در زمين است نبود، زمين اهل خود را فرو مي برد. (163)

2 - پاسداري از آيين خدا

امير مومنان - عليه السلام - در يكي از سخنان خود در مورد لزوم وجود رهبران الهي در هر عصر و زمان مي گويد:

"خدايا چنين است، هرگز روي زمين از قيام كننده اي با حجت و دليل، خالي نمي ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد و خواه بيمناك و پنهان، تا دلالئ و اسناد روشن الهي از بين نرود و به فراموشي نگرايد..." (164).

پاسخ(قسمت ششم)

با گذشت زمان و آميزش سليقه ها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و دراز شدن دست مفسده جويان به سوي تعاليم آمساني، اصالت پاره اي از قوانين الهي از دست مي رود و دين دستخوش تغييرات زيانبخش مي گردد.

براي آنكه اصالت آيين الهي حفظ گردد و جلوي تحريفات و تغييرها و خرافات گرفته شود، بايد اين رشته به وسيله يك پيشواي معصوم ادامه يابد. در هر مؤسسه مهم، "صندوق آسيب ناپذيري" وجود دارد كه اسناد

مهم آن مؤسسه را در آن نگهداري مي كنند تا از دستبرد دزدان يا خطر آتش سوزي و امثال اينها محفوظ بماند. سينه امام و روح بلندش نيز صندوق آسيب ناپذير حفظ اسناد آيين الهي است تا همه اصالتهاي نخستين و ويژگيهاي آسماني اين تعاليم را در خود نگاهدار كند. (165)

حافظ "ابن حجر عسقلاني" در شرح "صحيح بخاري" پس از نقل احاديث حاكي از نزول حضرت عيسي - عليه السام - به زمين هنگام ظهور حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه - و اقتداي او به آن حضرت مي نويسد:

اينكه عيسي - عليه السلام - در آخر الزمان و نزديك قيامت، به مرد از اين امّت اقتدا مي كند و پشت سر او نماز مي خواند، دليل بر نظريه صحيح در ميان دانشمندان اسلامي است كه: زمين هرگز از وجود حجت كه با دلائل وبراهين آشكار، براي خدا قيام مي كند، خالي نمي ماند. (166)

3 - اميد بخشي

در ميدانهاي نبرد، تمام كوشش سربازان زبده وفداكار معطوف اين امر است كه پرچم سپاه، در برابر حملات دشمن همچنان در اهتزاز باشد، و متقابلاً سربازان دشمن دائماً مي كوشند پرچم آنها را سرنگون سازند، چرا كه برقرار بودن پرچم، مايه دلگرمي سربازان و تلاش و كوشش مستمر آنها است.

همچنين وجود فرمانده لشگر در مقرّ فرماندهي - هر چند ظاهراً خاموش و ساكت باشد - خون گرم و پر حرارتي در عروق سربازان به گردش در مي آورد و آنها را به تلاش بيشتر وا مي دارد كه فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز!

امّا هرگاه خبر قتل فرمانده در ميان سپاه پخش شود، يك لشگر عظيم با كارآيي فوق العاده ،يك مرتبه روحيه خود را

مي بازد و متلاشي مي گردد.

رئيس يك جمعيت يا يك لشگر، مادام كه زنده است، هر چند مثلاً در سفر يا فرضاً در بستر بيماري باشد، مايه حيات و حركت و نظم و آرامش آنهاست، ولي شنيدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار يأس و نوميدي را بر سر همه مي پاشد.

جمعيت شيعه طبق عقيده اي كه به وجود امام زنده دارد، هر چند او را در ميان خود نمي بيند، اما خود را تنها نمي داند، و اثر رواني اين عقيده در روشن نگهداشتن چراغ اميد در دلها ووادار ساختن افراد به خود سازي و آمادگي براي آن قيام بزرگ جهاني، كاملاً قابل درك است.

پروفسور "هانري كربن" استاد فلسفه در دانشگاه سوربن (فرانسه) و مستشرق نامدار فرانسوي مي گويد:

به عقيده من مذهب تشيّع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهي را ميان خدا و خلق براي هميشه نگهداشته است و به طور مستمر و پيوسته، ولايت را زنده و پا برجا مي دارد.

مذهب يهود، نبوّت راك ه رابطه اي است واقعي ميان خدا و عالم انساني، در حضرت كليم ختم كرده و پس از آن به نبوت حضرت مسيح و حضرت محمد(ص)اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع مي كند. همچنين مسيحيان در حضرت مسيح متوقف شده اند. اهل سنت از مسمانان نيز در حضرت محمد(ص)توقف كرده و با ختم نبوّت در ايشان، ديگر رابطه اي ميان خالق و مخلوق، موجود نمي دانند. تنها مذهب تشيّع است كه "نبوّت" را با حضرت محمّد(ص)ختم شده مي داند، ولي "ولايت" را كه همان رابطه هدايت و تكميل مي باشد، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند (167).

در مورد شخصيت امام زمان (عج ) توضيح دهيد؟
پرسش

در مورد شخصيت امام زمان (عج ) توضيح دهيد؟

پاسخ

حضرت ولي عصر(عج) روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجري قمري به دنيا آمد، (اصول كافي، چاپ آخوندي، عربي، ج اول، ص 514، باب مولد الصاحب(ع)). پدرش ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع)است كه در سال 260 هجري قمري به شهادت رسيد، (همان، ص 503). مادر حضرت ولي عصر(ع) بانوئي است بنام ريحانه كه به او «نرگس»، «سوسن» و «صيقل» گفته مي شود، (جامع الرواة، ج 2، ص 464، فائدة ثالثهبه نقل از خلاصة علاّمه). حضرت ولي عصر(ع)، تا سال 260 هجري قمري تحت تربيت و سرپرستي پدر بزرگوارش مي زيست و در همان زمان از مردم پنهان نگه داشته مي شد و جز خواصّي از شيعيان امام حسن عسكري(ع)، كسي با آن حضرت ملاقاتنداشت. حتي امثال ابو هاشم جعفري كه از خواصّ امام حسن عسكري است از وجود آن حضرت بي خبر بودند. ابو هاشم مي گويد: به ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع) گفتم: جلالت تو مانع پرسش من است. آيا مي توانم سؤالي بكنم؟ امام فرمود: بپرس. گفتم: سرورم! آيا شمافرزندي داريد؟ فرمود: دارم. گفتم: اگر حادثه اي پيش آمد، او را در كجا ببينم؟ فرمود: در مدينه، (كافي، ج 1، ص 328، ح 2، باب الاشارة و النص الي صاحب الدار(ع)).

يكي از كساني كه حضرت ولي عصر را ديده است، ابو عمرو عثمان بن سعيد است. عبدالله بن جعفر حميري مي گويد: من و ابو عمرو نزد احمدبن اسحاق رفتيم. وقتي همه اجتماع كرديم، احمد بن اسحاق به من شااره كرد كه درباره جانشين حضرت ابا محمد امام حسنعسكري(ع) از ابو عمرو بپرسم. به ابو عمرو گفتم: اي ابا عَمرو!

مي خواهم از چيزي سؤال بكنم كه در آن شكي ندارم چون اعتقاد من و دين من اين است كه كره زمين از حجّت خدا خالي نمي ماند مگر چهل روز مانده به روز قيامت و چون آن روز برسد حجّت برداشته مي شود و راه توبهبسته مي شود و اگر كسي پيش از آن ايمان نياورده باشد، ديگر ايمانش به او سودي نخواهد بخشيد و آن افراد بدترين خلق خواهند بود. گرچه ايمان به اين دارم ولي مي خواهم اطمينان خاطر پيدا كنم و يقينم بيشتر گردد همانطوري كه حضرت ابراهيم از خداوند خواست كه به او كيفيتزنده كردن مرده ها را نشان بدهد و خداوند به او گفت: مگر ايمان نياوردي و او جواب داد: چرا، مي خواهم قلبم مطمئن شود و احمد بن اسحاق به من گفته است كه روزي از حضرت اباالحسن امام هادي(ع) پرسيدم: با چه كسي رفت و آمد كنم و دينم را از او بگيرم و حضرت امامهادي(ع) گفته است ابو عمرو مورد اعتماد من است و هر چه او گفته من گفته ام و همچنين احمد بن اسحاق گفت: از حضرت امام حسن عسكري پرسيدم: از چه كسي احكام دين خود را بگيرم و آن حضرت فرمود: ابو عمرو و پسرش مورد اعتماد من است. آنان از من هر چه براي شماگفتند، درست گفته اند. تو پيرو آنان باش و هر چه مي گويند اطاعت كن كه هر دو مورد اعتماد من هستند. اين، گفتار دو امام درباره توست. وقتي ابوعمرو حرفهاي مرا شنيد به سجده افتاد و گريست. پس از آن گفت: سؤالت را بگو. گفتم: آيا شما جانشين حضرت امام حسن عسكري(ع)را ديده اي؟ فرمود: به

خدا قسم ديده ام گفتم: يك سؤال ديگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نامش چيست؟ گفت: سؤال از نام او بر شما تحريم شده است و اين دستور خود حضرت است نه دستور من زيرا خليفه چنين مي پندارد كه حضرت امام حسن عسكري وفات يافته و فرزندي ازخود به جاي نگذاشته است و ميراثش تقسيم شده است. او مي پندارد خانواده امام حسن عسكري(ع) در بدر شده اند و كسي را ندارند. اگر اسم حضرت به زبانها بيفتد، تعقيبش مي كنند. پس از خدا بترسيد و از اين موضوع دست برداريد، (كافي، ج 1، ص 329باب في تسمية من رآه(ع)، ح 1).

اين ابو عمرو و پسرش هر دو از جانشين هاي مخصوص حضرت ولي عصر(ع) هستند.

حضرت ولي عصر(ع) پس از شهادت پدرش، ديگر جز نوّاب خاصّه كسي با او ملاقات نمي كرد مگر در موارد استثنائي. و از آن زمان كه حضرت امام حسن عسكري(ع) به شهادت رسيدند، غيبت امام زمان(ع) شروع شد.

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: براي قائم آل محمد(ص) دو غيبت در پيش است. يكي از آن دو كوتاه است و ديگري طولاني است. در غيبت كوتاه مدت، فقط خواص شيعه از جاي آن حضرت آگاهند و در غيبت طولاني خواصّ موالي از جاي آن حضرت باخبر هستند،(كافي، ج 1، ص 340، ح 19).

آن حضرت در غيبت صغري چهار نفر جانشين داشتند كه به «نواب اربعه» معروفند: عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد سمري.

غيبت صغري از سال 260 هجري قمري شروع و در سال 329 خاتمه يافت. و غيبت كبري از 329 شروع و تا وقتي كه خداوند بخواهد ادامه

خواهد يافت، (شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 148، چاپ اول) در غيبتكبري، حضرت ولي عصر نايب خاصّ ندارد و هر كس ادعاي نيابت خاص كند، در ادعاي خود كاذب است.

در روايات زيادي آمده است كه حضرت ولي عصر(ع) پس از پايان غيبت كبري ظهور و جهان را پر از عدل خواهد ركد. براي ملاحظه روايات مربوط به اين موضوع به كتاب «منتخب الاثر» نوشته آية الله صافي مراجعه كنيد. در ص 247 باب 25 از مآخذ گوناگون روايات راآورده است.

هم پيامبر اسلام(ص)، هم فاطمه زهرا(س) و هم امامان معصوم(ع) به وجود حضرت مهدي بشارت داده اند. به علاوه شيعه و اهل سنّت هم به وجود حضرت مهدي(ع) معتقد هستند. برخي از روايات اهل سنت به اين صورت است:

پيامبر اكرم(ص) فرمود: لا تذهب الدنيا حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطي ء اسمه اسمي ؛ جهان به پايان نمي رسد تا مردياز اهلبيتم كه همنام من است بر عرب حكومت كند{M»، (سنن ترمذي، ج 3، ص 343، چاپ مدنيه، مسند احمد، ج 1، ص 376).

پيامبر اكرم فرمود: المهديّ منّا اهل البيت يصلحه الله في ليلة ؛ مهدي از خاندان ما است و خداوند كار او را يك شبه روبراهمي كند{M»، (سنن ابن ماجه، ج 2، ص 928).

ام سلمه گفت: از رسول خدا شنيدم كه فرمود: المهدي من ولد فاطمه ؛ مهدي از فرزندان فاطمه است{M»، (همان، ص 1368).

پيامبر خدا فرمود: يخرج في آخر امتي المهدي ؛ در پايان امت من، مهدي خروج مي كند{M»، (المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص558).

در حديثي آمده است كه پيامبر اسلام فرمود: يكون في امّتي المهدي ؛ مهدي، در امت من است{M»، (همان).

ام سلمه مي گويد:

از پيامبر شنيدم كه فرمود: المهدي من عترتي، من فاطمه ؛ مهدي از خاندان من و از نسل فاطمه است{M»، (سنن ابي داود، ج 4،ص 107).

رسول خدا فرمود: افضل العبادة انتظار الفرج ، (فرائد السمطين، ج 2، ص 334، چاپ جديد).

ساير موارد

آيا مادر امام زمان(ع) غير از نرجس نام هاي ديگري دارد؟

پرسش

آيا مادر امام زمان(ع) غير از نرجس نام هاي ديگري دارد؟

پاسخ

برخي از مورخان وسيره نگاران اسم هاي ديگر مادر امام زمان(ع) را ريجانه، سوسن و صقيل ذكر كرده اند.5 يكي از نويسندگان مي نويسد: "حضرت حجه بن الحسن(ع) پدرش امام حسن عسكري و مادرش زن رومي به نام هاي سوسن، نرجس، ريحانه و صيقله بود كه به احتمال زياد ميان افراد خانوادة امام به نرجس شهرت داشت و امام نيز بيشتر با همين نام صدايش مي كرد. گفته يم شود كه امام هادي يكي از خاصان خود را به بغداد، جايي كه غنايم جنگي در معرض فروش قرار مي گرفت فرستاد و او را خريداري كرد و به عقد پسرش حسن(ع) در آورد.6

5 روضه الواعظين، 293؛ ارشاد مفيد، ص 432.

6 هاشم معروف الحسيني، زندگي دوازده امام، ج2، ص 538 (ترجمة محمد رخشنده).

مهدى آل محمد كيست و چرا در انتظار آمدن وى به سر مى بريد ؟

پرسش

مهدى آل محمد كيست و چرا در انتظار آمدن وى به سر مى بريد ؟

پاسخ

از مسائلى كه شرايع آسمانى بر آن اتفاق نظر دارند , مساله مصلح جهانى است كه در آخر الزمان ظهور مى كند . ن_ه ت_ن_ه_ا ج_امعه اسلامى بلكه جامعه هاى يهود و نصارى نيز منتظر آمدن اين عدل گستر جهان هستند . با مراجعه به كتابهاى عهد عتيق وعهد جديد , اين حقيقت روشن مى گردد . (1)در اين مورد , پيامبر گرامى نيز گفتارى دارد كه محدثان اسلامى آن را نقل كرده اند . آن_ج_ا ك_ه م_ى ف_رمايد : لو لم يبق من الدهر الا يوم لبعث اللّه رجلا من اهل بيتى يملاها عدلا كما ملئت جورا . (2)- اگ_ر از روزگ_ار , بجز يك روز باقى نماند , همانا خداوند مردى از خاندان من برمى انگيزد تا جهان را پر از عدل و داد كند , چنانكه پر از ستم گرديده است . ب_ن_ابراين , چنانكه در پيش اشاره شد اعتقاد به چنين مصلحى مورد اتفاق صاحبان شرايع آسمانى اس_ت و ن_ي_ز روايات فراوانى پيرامون مهدى موعود , در كتابهاى صحاح ومسانيد اهل سنت , وارد ش_ده اس_ت و م_حدثان و محققان اسلامى از فريقين ( شيعه وسنى ) درباره آن حضرت , كتابهاى فراوانى به رشته تحرير درآورده اند . (3)م_ج_موعه اين روايات , خصوصيات و نشانه هاى او را بگونه اى معين نموده كه درست برفرزند بلافصل امام حسن عسكرى (4) يازدهمين پيشواى شيعه , تطبيق مى نمايد . ب_راس_اس اين روايات , آن حضرت همنام پيامبر گرامى (5) و دوازدهمين پيشوا (6) و ازنوادگان حسين

بن على بن ابى طالب عليهم السلام (7) مى باشد . مهدى موعود به امر الهى در سال 255 هجرى به دنيا آمد و هم اكنون بسان سايرافراد به زندگانى خود ادامه مى دهد البته به صورت ناشناس . لازم به گفتن است كه چنين عمر طولانى , نه با علم و دانش ناسازگار است و نه بامنطق وحى . ج_هان دانش امروز درصدد افزايش عمر طبيعى انسانها است و بر اين باوراست كه بشر استعداد و ش_اي_ستگى عمر طولانى را دارد و اگر بخشى از آفات و آسيبهاپيشگيرى شود , امكان افزايش آن زياد است . تاريخ نيز اسامى كسانى را كه داراى عمر طولانى بوده اند ضبط نموده است . قرآن مجيد درباره نوح پيامبر مى فرمايد : فلبث فيهم الف سنه الا خمسين عاما . (8)- نوح در ميان قوم خود , هزار سال زندگى كرد , مگر پنجاه سال . و درباره حضرت يونس مى فرمايد : فلولا انه كان من المسبحين للبث فى بطنه الى يوم يبعثون . (9)- اگر او از تسبيح كنندگان نبود , تا روز رستاخيز در شكم ( ماهى ) باقى مى ماند . ه_م_چ_نين حضرت خضر پيامبر و حضرت عيسى عليهماالسلام , از ديدگاه قرآن و به اتفاق آراى مسلمانان جهان , هنوز زنده هستند و به حيات خويش ادامه مى دهند .

حضرت قائم چندمين فرزند امام حسين(ع) است؟

پرسش

حضرت قائم چندمين فرزند امام حسين(ع) است؟

پاسخ

از سلمان روايت شده است: وارد شدم بر پيامبر در حالي كه حسين بر زانوي مرحمت او بود، پيامبر به او روي ميكرد و ميفرمود: [تو آقا، پسر آقا و پدر آقاياني، تو امام، پسر امام، پدر اماماني، تو حجت، پسر حجت، پدر حجتهاي نهگانهاي كه از صلب تو هستند، نهمين ايشان قائم آنها است.]

آيا امام زمان(عج) از غذاى اين جهان تغذيه مى كند؟

پرسش

آيا امام زمان(عج) از غذاى اين جهان تغذيه مى كند؟

پاسخ

امام زمان(عج) و نوع زندگى و معيشت ايشان تمام از اسرار آنهاست كه جز اولياء خداوند كسى از آن اطلاع ندارد. ولى همانطور كه در قرآن كريم مى خوانيم خداوند متعال حضرت مريم(عليهم السلام) را بدون اينكه كسى براى او غذا بياورد تغذيه مى كرد آنهم از طعام بهشتى در سوره آل عمران آيه 37 مى فرمايد: كلما دخل علياً ذكريا المحراب وجد عندها رزقاً قال يا مريم انى لك هذا قالت هو من عندالله ان الله يرزق من يشاء بغيرحساب.

يعنى: هرگاه زكريا(عليه السلام) به محراب عبادت مريم(عليها السلام) مى آمد غذاى مخصوصى در آنجا مى ديد، از او پرسيد: اى مريم اين را از كجا مى آورده اى؟!

گفت: اين از سوى خداست، خداوند به هركس بخواهد بى حساب روزى مى دهد.

پس با قبول قدرت لايزال الهى و با پذيرش وقوع اين امور نسبت به اولياء الهى، امام زمان(عج) تحت عنايت حضرت حق به حيات مبارك خود ادامه مى دهند و از نعم الهى بهره مندند.

آيا ادعاي اينكه امام زمان صورت وجودي خداست درست است ؟

پرسش

آيا ادعاي اينكه امام زمان صورت وجودي خداست درست است ؟

پاسخ

مقدمه اول: خداوند را ذاتي است و اسماء و صفاتي و ما بخاطر محدوديت وجودي از شناخت ذات حضرت حق محروميم ولي از طريق اسماء و صفات در حدّ قابليت خويش و بهره وجودي مان خدا را مي شناسيم. در قالب يك مثال براي ما امكان شناخت ذات و حقيقت افرادميسّر نيست بلكه ما آنها را از طريق افعال و حالات و اوصافشان مي شناسيم چرا كه ذات آدمي امري مجرّد و برهنه از ماديّت است و از طريق امور محسوس خارجي نمي توان امر مجرد (نَفْس) را شناخت بلكه بايد با علم حضوري به روح و نفس معرفت حاصل نمود. آنچنانكه هركس به خويشتن علم حضوري دارد.

مقدمه دوم: همه موجودات عالم امكان آيات و نشانه هاي حضرت حق اند. كه هيچ هوّيتي از خود ندارند جز اينكه دلالت كننده بر آن وجود مطلق (خداوند) مي باشند. و هر كس به قدر وسعت وجودي اش نشانگر اسماء و صفات خداي سبحان است و در آئينه وجود هر موجوديمي توان جلال و جمال حضرت معبود را مشاهده نمود. (هر كه را حُسني بود آئينه دار روي اوست)

اما بعضي موجودات آيت و نشانه بودنشان بسيار محدود و ضعيف و بعضي ديگر بسيار وسيع و شديد و حضرات معصومين(ع) چون واسطه فيض اند و رابطه بين عالم غيب و شهود. و به مضمون زيارت جامعه كبيره: (سلام بر شما اي خاندان نبوت حجت هاي خدا بر اهل دنيا وآخرت... خداوند شما را به جانشيني خود در زمين پسنديد... بواسطه شما خداوند هستي را آغاز نمود... شما نشانه هاي خدائيد بر بندگانش و نشانه هاي خدا با شماست...)

و لذا آئينه تمام نماي

اسماء و صفات حضرت حق اند. همانگونه كه ما در آئينه صورت اشياء را مي بينيم. و صورت در اين مثال نمايش و جلوه اشياء است. در آئينه وجود انسان كامل مي توان حضرت حق را مشاهده نمود. و منظور از مشاهده حضرت حق رؤيت حسي و بصرينيست چرا كه پروردگار نه محسوس است و نه مركب. بلكه غرض اينست كه انسان كامل (معصوم)جلوه و مظهر جلال و جمال پروردگار است آنهم به كاملترين وجه از اين رو در هيچ آئينه و مرآتي بهتر از مرآت انسان كامل نمي توان حق را مشاهده كرد.

از اينرو امام علي(ع) فرمود: براي خداوند هيچ آيت و نشانه اي بزرگتر از من نيست. (ر.ك: نورالثقلين 5/491/5) چون حضرات معصومين(ع) نور واحداند كُلُّهم نورٌ واحد ) اين حكم حضرت امير(ع) نسبت به بقيه معصومين نيز جاري است ولذا وجود تابناك و مقدس حضرت صاحب الزمان(عج) عظيم ترين آيت و نشانه پروردگار است. و اسماء و صفات خداوند را به بهترين صورت مي توان در مرآت وجودي حضرت ولي عصر(عج) مشاهده نمود. به عبارت ديگر عالي ترين و تابناك ترين جلوه و ظهور حضرت حق در آئينهانسان كامل (معصوم) محقق مي گردد.

نكته حائز اهميت در اين زمينه اينست كه به هيچ وجه نبايد از لفظ صورت معناي هيئت، شكل، قيافه و يا فعليت را منظور داشت چرا كه اين معاني با اطلاق و وجوب وجودي پروردگار سازگار نمي باشد.{J

در خصوص امام زمان و ظهور امام عصر توضيحاتي لازم را برايم ارسال فرماييد.

پرسش

در خصوص امام زمان و ظهور امام عصر توضيحاتي لازم را برايم ارسال فرماييد.

پاسخ(قسمت اول)

حضرت ولي عصر(عج) روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجري قمري به دنيا آمد، (اصول كافي، چاپ آخوندي، عربي، ج اول، ص 514، باب مولد الصاحب(ع)). پدرش ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع)است كه در سال 260 هجري قمري به شهادت رسيد، (همان، ص 503). مادر حضرت ولي عصر(ع) بانوئي است بنام ريحانه كه به او «نرگس»، «سوسن» و «صيقل» گفته مي شود، (جامع الرواه، ج 2، ص 464، فائده ثالثه به نقل از خلاصه علاّمه). حضرت ولي عصر(ع)، تا سال 260 هجري قمري تحت تربيت و سرپرستي پدر بزرگوارش مي زيست و در همان زمان از مردم پنهان نگه داشته مي شد و جز خواصّي از شيعيان امام حسن عسكري(ع)، كسي با آن حضرت ملاقات نداشت. حتي امثال ابو هاشم جعفري كه از خواصّ امام حسن عسكري است از وجود آن حضرت بي خبر بودند. ابو هاشم مي گويد: به ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع) گفتم: جلالت تو مانع پرسش من است. آيا مي توانم سؤالي بكنم؟ امام فرمود: بپرس. گفتم: سرورم! آيا شمافرزندي داريد؟ فرمود: دارم. گفتم: اگر حادثه اي پيش آمد، او را در كجا ببينم؟ فرمود: در مدينه، (كافي، ج 1، ص 328، ح 2، باب الاشاره و النص الي صاحب الدار(ع)).

يكي از كساني كه حضرت ولي عصر را ديده است، ابو عمرو عثمان بن سعيد است. عبدالله بن جعفر حميري مي گويد: من و ابو عمرو نزد احمدبن اسحاق رفتيم. وقتي همه اجتماع كرديم، احمد بن اسحاق به من اشاره كرد كه درباره جانشين حضرت ابا محمد امام حسن عسكري(ع) از ابو عمرو

بپرسم. به ابو عمرو گفتم: اي ابا عمرو! مي خواهم از چيزي سؤال بكنم كه در آن شكي ندارم چون اعتقاد من و دين من اين است كه كره زمين از حجت خدا خالي نمي ماند مگر چهل روز مانده به روز قيامت و چون آن روز برسد حجت برداشته مي شود و راه توبه بسته مي شود و اگر كسي پيش از آن ايمان نياورده باشد، ديگر ايمانش به او سودي نخواهد بخشيد و آن افراد بدترين خلق خواهند بود. گرچه ايمان به اين دارم ولي مي خواهم اطمينان خاطر پيدا كنم و يقينم بيشتر گردد همانطوري كه حضرت ابراهيم از خداوند خواست كه به او كيفيت زنده كردن مرده ها را نشان بدهد و خداوند به او گفت: مگر ايمان نياوردي و او جواب داد: چرا، مي خواهم قلبم مطمئن شود و احمد بن اسحاق به من گفته است كه روزي از حضرت اباالحسن امام هادي(ع) پرسيدم: با چه كسي رفت و آمد كنم و دينم را از او بگيرم و حضرت امام هادي(ع) گفته است ابو عمرو مورد اعتماد من است و هر چه او گفته من گفته ام و همچنين احمد بن اسحاق گفت: از حضرت امام حسن عسكري پرسيدم: از چه كسي احكام دين خود را بگيرم و آن حضرت فرمود: ابو عمرو و پسرش مورد اعتماد من است. آنان از من هر چه براي شماگفتند، درست گفته اند. تو پيرو آنان باش و هر چه مي گويند اطاعت كن كه هر دو مورد اعتماد من هستند. اين، گفتار دو امام درباره توست. وقتي ابوعمرو حرفهاي مرا شنيد به سجده افتاد و گريست. پس از آن گفت: سؤالت را بگو.

گفتم: آيا شما جانشين حضرت امام حسن عسكري(ع)را ديده اي؟ فرمود: به خدا قسم ديده ام گفتم: يك سؤال ديگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نامش چيست؟ گفت: سؤال از نام او بر شما تحريم شده است و اين دستور خود حضرت است نه دستور من زيرا خليفه چنين مي پندارد كه حضرت امام حسن عسكري وفات يافته و فرزندي ازخود به جاي نگذاشته است و ميراثش تقسيم شده است. او مي پندارد خانواده امام حسن عسكري(ع) در بدر شده اند و كسي را ندارند. اگر اسم حضرت به زبانها بيفتد، تعقيبش مي كنند. پس از خدا بترسيد و از اين موضوع دست برداريد، (كافي، ج 1، ص 329باب في تسميه من رآه(ع)، ح 1).

اين ابو عمرو و پسرش هر دو از جانشين هاي مخصوص حضرت ولي عصر(ع) هستند.

حضرت ولي عصر(ع) پس از شهادت پدرش، ديگر جز نواب خاصه كسي با او ملاقات نمي كرد مگر در موارد استثنائي. و از آن زمان كه حضرت امام حسن عسكري(ع) به شهادت رسيدند، غيبت امام زمان(ع) شروع شد.

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: براي قائم آل محمد(ص) دو غيبت در پيش است. يكي از آن دو كوتاه است و ديگري طولاني است. در غيبت كوتاه مدت، فقط خواص شيعه از جاي آن حضرت آگاهند و در غيبت طولاني خواصّ موالي از جاي آن حضرت باخبر هستند،(كافي، ج 1، ص 340، ح 19).

آن حضرت در غيبت صغري چهار نفر جانشين داشتند كه به «نواب اربعه» معروفند: عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد سمري.

غيبت صغري از سال 260 هجري قمري شروع و در سال 329 خاتمه يافت. و غيبت

كبري از 329 شروع و تا وقتي كه خداوند بخواهد ادامه خواهد يافت، (شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 148، چاپ اول) در غيبت كبري، حضرت ولي عصر نايب خاصّ ندارد و هر كس ادعاي نيابت خاص كند، در ادعاي خود كاذب است.

در روايات زيادي آمده است كه حضرت ولي عصر(ع) پس از پايان غيبت كبري ظهور و جهان را پر از عدل خواهد كرد. براي ملاحظه روايات مربوط به اين موضوع به كتاب «منتخب الاثر» نوشته آية الله صافي مراجعه كنيد. در ص 247 باب 25 كتاب ياد شده از مآخذ گوناگون روايات راآورده است.

هم پيامبر اسلام(ص)، هم فاطمه زهرا(س) و هم امامان معصوم(ع) به وجود حضرت مهدي بشارت داده اند. به علاوه شيعه و اهل سنّت هم به وجود حضرت مهدي(ع) معتقد هستند. برخي از روايات اهل سنت به اين صورت است:

پيامبر اكرم(ص) فرمود: لا تذهب الدنيا حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطي ء اسمه اسمي ؛ جهان به پايان نمي رسد تا مردياز اهلبيتم كه همنام من است بر عرب حكومت كند{M»، (سنن ترمذي، ج 3، ص 343، چاپ مدنيه، مسند احمد، ج 1، ص 376).

پيامبر اكرم فرمود: المهدي منّا اهل البيت يصلحه الله في ليله ؛ مهدي از خاندان ما است و خداوند كار او را يك شبه روبراه مي كند{M»، (سنن ابن ماجه، ج 2، ص 928).

ام سلمه گفت: از رسول خدا شنيدم كه فرمود: المهدي من ولد فاطمه ؛ مهدي از فرزندان فاطمه است{M»، (همان، ص 1368).

پيامبر خدا فرمود: يخرج في آخر امتي المهدي ؛ در پايان امت من، مهدي خروج مي كند{M»، (المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص558).

در حديثي آمده است كه

پيامبر اسلام فرمود: يكون في امتي المهدي ؛ مهدي، در امت من است{M»، (همان).

ام سلمه مي گويد: از پيامبر شنيدم كه فرمود: المهدي من عترتي، من فاطمه ؛ مهدي از خاندان من و از نسل فاطمه است{M»، (سنن ابي داود، ج 4،ص 107).

رسول خدا فرمود: افضل العباده انتظار الفرج ، (فرائد السمطين، ج 2، ص 334، چاپ جديد).{J

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين انتظار قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده شود از رفتار و كردار او فهميده مي شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».

با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور

امام زمان(ع) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او رامي دانند منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و

طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران بيرون هستند. آري

وصل خورشيد به شب بره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

البته شناخت امام زمان دو گونه است. گونه اول شناخت تاريخي وجود آن حضرت است مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه

مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» (شوري، آيه23).

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود با به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر سنخيت با امام زمان بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و

منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البرّ و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظران حضرتش مي باشد. دعا براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاي مختلف؛ اگر انسان منتظر، محبوب خويش را نيابد، سعي مي كند عدم ورود محبوب خويش را از طرق ديگر مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفي با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي كند.

7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام

و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

8. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايي براي آن حضرت

9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودي آن حضرت در بين منتظران.

10. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران

11. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).

پاسخ(قسمت دوم)

از اينرو شركت در بسيج يكي از وظايف منتظران مي باشد.

ترسيم تفصيلي عصر ظهور امكان پذير نيست اما به صورت فشرده به سيماي كلي آن اشاره مي كنيم:

روايات حاكي از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدي(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگي هاي منطقه اي و جهاني از مكه آغاز مي گردد. آنگاه در سطح جهان نبردي سخت ميان غربي ها و تركان و يا هواداران آنها به وجود مي آيد تا جايي كه منجر به جنگ جهاني مي گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدي(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايراني آن حضرت مدتي قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگي طولاني مي شوند كه سرانجام در آن پيروز مي گردند. اندك زماني پيش از ظهور آن بزرگوار شعيب بن صالح در يمن قيام مي كند و سيد خراساني در ايران و هر دو زمينه سازي براي ظهور امام زمان مي كنند و در برخي روايات خروج شعيب بن صالح از سمرقند بيان شده است

(بحارالانوار، ج 52، ص 213).

اما ياران يمني وي، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسي كه در حجاز به وجود مي آيد همكاري مي نمايد.

از جمله نشانه هاي ظهور حادثه اي است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مي دهد. در اين هنگام نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداي آسماني است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مي شود پس از اين نداي آسماني حضرت مهدي(عج) به طور سري با برخي از ياران خود ارتباط برقرار مي نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتي سخن بسيار به ميان آمده و نام وي زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاي مي گيرد.

دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مي كوشند تا وي را يافته و از ميان بردارند ازاين رو سپاهي وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمي كه دست يابند او را دستگير و يا مي كشند و يا به زندان مي اندازند آن حضرت با برخي از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكي آغاز مي كند و پس از درگيري بر مكه تسلط مي يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدي(عج) پيام خود را به زبان هاي مختلف به تمام جهان ابلاغ مي كند و ملل دنيا را به ياري خويش دعوت كرده، اعلام مي دارد كه در مكه باقي خواهد ماند تا معجزه اي كه جد گرامي اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفياني به زمين است

كه براي درهم شكستن حركت آن حضرت راهي مكه مي شوند.

آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندي هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مي شود و پس از نبردي با نيروهاي دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازي دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مي يابد. وي پس از پيروزي بر حجاز راهي جنوب ايران مي شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاي مردم آن سامان به رهبري خراساني برمي خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمي يكديگر با قواي دشمن در بصره به پيكار مي پردازند كه سرانجام به پيروزي بزرگ و آشكاري دست مي يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلي آنجا را پاكسازي مي كند و با درگيري با بقاياي نيروهاي سفياني و گروه هاي متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مي رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مي دهد و بدين سان يمن، حجاز،ايران، عراق و كشورهاي خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايي آن حضرت درمي آيد. بعد از آن جنگ هايي با تركان و يهوديان صورت مي پذيرد كه در هر دو پيروزي از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحي از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مي كنند ولي ناگاه حضرت عيسي مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مي دهد. فرود آمدن حضرت عيسي(ع) براي جهان علامت و نشانه اي است كه موجب شادي مسلمانان و ملت هاي مسيحي خواهد گرديد.

به نظر مي رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدي(ع)

و غربي ها وساطت نموده و قرارداد صلحي به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مي شود. اما غربي ها بعد از دو سال پيمان صلح را مي شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهاني با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مي آورند. نيروهاي اسلام روياروي آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدي(عج) اعلام داشته و پشت سر وي در قدس نماز مي گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مي شوند. سپس غرب توسط امام فتح مي گردد. پس ازفتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدي(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مي گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اي كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مي سپارد.

پس از اين فتوحات حضرت مهدي(عج) براي تحقق بخشيدن به اهداف الهي در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مي كند و براي تعالي بخشيدن و شكوفايي زندگي مادي و تحقق توانگري و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهي ديني و دنيايي مردم مي كوشد.

به نظر ميرسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافي بهره گيري از پيشرفت علوم و حالت رفاهي باشد كه در زمان امام(عج) جامعه بشري به آن دست مي يابد. دجال از روش هاي پيشرفته چشم بندي، براي فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشترپيروان او را تشكيل مي دهند استفاده مي كند. ازاين رو در جهان موجي از فتنه و آشوب به وجود مي آورد كه فريبكاري هاي او را باور مي كنند اما

حضرت مهدي(عج) نيرنگ هاي وي را آشكار ساخته و به زندگي او و هوادارانش خاتمه مي بخشد.

اين دورنمايي كلي از حركت و انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) بود، (براي آگاهي بيشتر ر.ك: عصر ظهور، علي كوراني، ترجمه عباس جلالي، انتشارات سازمان تبليغاتاسلامي).

اما علائم و نشانه هاي ظهور كه هر يك نويدي از نزديك شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مي كنيم:

1- خروج سفياني: سفياني مردي از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مي كند و پس از ظهور با امام مي جنگد.

امام صادق(ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفيان دو خانداني هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمني داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با علي(ع) و يزيد با حسين بن علي(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانينيز با قائم(عج) خواهد جنگيد، (بحارالانوار، ج 52، ص 182).

2- خسف در بيداء: خسف ؛ يعني، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفياني در زمين است.

علي(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدي(عج) سفياني خروج مي كند. سپاه وي به سوي مدينه حركت مي كند و چون به سرزمين بيداء مي رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مي برد، (ينابيع الموده، قندوزي، چاپ بصيرتي، ص427).

3- خروج يماني: سرداري است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

امام صادق(ع) فرمود: قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني دعوت به حق و هدايت

نمي كند، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

ظاهرا خراساني نيز دعوت به حق مي كند.

4- قتل نفس زكيه: نفس زكيه؛ يعني، انسان پاك.

امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدي(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

5- صيحه آسماني: ظاهرا صدايي است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مي شود.

امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اي از آسمان نام قائم را ندا مي كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مي شنود، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتي وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد و اندي نفر بدون وعده پيشين گرد مي آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223).

درباره ويژگي هاي ياران حضرت نيز طبق برخي از روايات خداشناسي، عبادت و بندگي، شجاعت، فرمانبري، ايثار، زهد و ساده زيستي و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.

نشانه هاي ديگري نيز وجود دارد كه براي مطالعه در اين زمينه به كتابهاي زير مراجعه كنيد:

1- ظهور نور، علي سعادت پرور، نشر تشيع

2- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همداني، انتشارات صحفي

3- نشانه هاي ظهور، سادات مدني، نشر منير

4- از ولادت تا ظهور، كاظم قزويني، ترجمه: فريدوني، نشر آفاق

5- از ولادت تا ظهور، كربي، انتشارات الهادي

6- كتابنامه امام زمان محمدپور

7- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان رجالي تهراني

8- ترجمه منتخب الاثر آيت اللّه صافي

9- مهدي موعود ترجمه علي دواني

10- وابستگي جهان به امام زمان لطف اللّه صافي

11- امام زمان در گفتار ديگران علي دواني

12- علائم ظهور محمد علي علمي

آياروايت بشر بن سليمان در باره نحوه وصال حضرت نرگس خاتون با مولايمان امام عسكري روايت صحيحي است و قابل استناد؟

پرسش

آياروايت بشر بن سليمان در باره نحوه وصال حضرت نرگس خاتون با

مولايمان امام عسكري روايت صحيحي است و قابل استناد؟

پاسخ

برخي راويان اين حديث از جمله بشر بن سليمان از نظر علم رجال مجهول هستند و نه توثيق شده اند و نه تضعيف. گرچه بشر بن سليمان در همين روايت از سوي حضرت عسگري (عليه السلام) توثيق شده است ولي توثيقي كه ناقل آن خود شخص باشد نمي تواند قابل اعتماد باشد.

ولي به نظر مي رسد روايت از نظر متن صحيح است و مشكلي ندارد و مضامين آن صحيح است و با روايات ديگر هم مخالف نمي باشد و مورد قبول علماي اماميه بوده است. بنابراين روايت قابل اعتماد و استناد مي باشد.

مهدي موعودعليه السلام از ذريّه چه كسي است؟

پرسش

مهدي موعودعليه السلام از ذريّه چه كسي است؟

پاسخ

همه مسلمانان اتفاق نظر دارند كه مهدي موعود (ع) از ذريه پيامبر اكرم (ص) است.

سعيد بن مسيّب مي گويد: نزد ام سلمه بودم كه سخن از مهدي (ع) به ميان آمد ام سلمه فرمود: از رسول خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: "المهدي من ولد فاطمة"؛ "مهدي از{پاورقي . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، ح 4086. پاورقي}

اولاد فاطمه است."

ابوسعيد خدري مي گويد: رسول خدا (ص) فرمود: "لاتقوم الساعة حتي تمتلئ الأرض ظلماً وعدواناً. قال: ثمّ يخرج رجل من عترتي (أو من أهل بيتي) يملأها قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وعدواناً"؛ "قيامت برپا نمي شود تا اينكه زمين پر از ظلم وجور شده باشد. فرمود:{پاورقي . مسند احمد، ج 3، ص 36. پاورقي}

سپس مردي از عترتم يا از اهل بيتم [ترديد از راوي است] قيام مي كند وزمين را پر از عدل وداد خواهد كرد همان گونه كه پر از ظلم وجور شده است."

امام باقر (ع) فرمود: "المهديّ رجل من ولد فاطمه"؛ "مهدي مردي از اولاد فاطمه است."

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 43، ح 32. پاورقي}

وضعيت سياسي در عصر امام عسكري عليه السلام وولادت حضرت مهدي عليه السلام چگونه بوده است؟

پرسش

وضعيت سياسي در عصر امام عسكري عليه السلام وولادت حضرت مهدي عليه السلام چگونه بوده است؟

پاسخ

امام عسكري (ع) در ماه ربيع الاول سال 232 هجري متولد شد. او معاصر با حكومت سه نفر از حاكمان بني عباس؛ يعني معتز، مهتدي ومعتمد بوده است. معتمد عباسي تعصّب وكينه خاصي نسبت به اهل بيت: داشت. از جمله كارهاي او اين بود كه بعد از شهادت امام عسكري (ع) دستور داد خانه حضرت را تفتيش كرده، تا از وجود فرزند حضرت آگاه شود، واين به جهت سعايتي بود كه جعفر به دستگاه حاكم كرده بود.

داوود بن اسود مي گويد: امام عسكري (ع) عصايي به من داد وفرمود: اين را به عَمْري برسان. در بين راه عصا شكست، ناگهان مشاهده كردم كه در ميان آن نامه اي است. خدمت امام كه رسيدم جريان را بازگو كردم. حضرت فرمود: "... وإذا سمعت لنا شاتماً فامض لسبيلك الّتي أمرت بها وآياك أن تجاوب من يشتمنا أوتعرفه من أنت، فأنا ببلد سوء ومصر سوء وامض في طريقك فإنّ أخبارك وأحوالك ترد إلينا فاعلم ذلك"؛ "هر گاه مشاهده{پاورقي . بحارالأنوار، ج 50، ص 283، ح 6. پاورقي}

كردي كه كسي ما را دشنام مي دهد تو به دنبال مأموريتي كه فرستاده شدي برو، ومبادا درصدد پاسخ او برآيي يا خودت را به او معرفي كني، زيرا ما در بد شهري قرار داريم، تو به راه خودت ادامه بده، زيرا اخبار واحوال تو به ما مي رسد، اين را به خوبي بدان."

وحتي مشاهده مي كنيم كه امام به اصحاب خود دستور مي دهد تا هيچ كس به او سلام نكند وبا دست به او اشاره ننمايد؛ زيرا در غير اين صورت جانش در امان

نخواهد بود.

{پاورقي . همان، ص 269. پاورقي}

حضرت (ع) براي ملاقات با شيعيان خود مكاني را معين مي كرد ومي فرمود: "صيروا إلي موضع كذا وكذا وإلي دار فلان بن فلان. العشاء والعتمة في ليلة كذا، فإنّكم تجدوني هناك..."؛ "در فلان مكان وفلان خانه، شب هنگام مراجعه كنيد كه مرا در آنجا خواهيد{پاورقي . همان، ص 304. پاورقي}

يافت."

محمّد بن عبدالعزيز بلخي مي گويد: صبح هنگامي در خيابان گوسفندفروشان نشسته بودم كه ناگهان مشاهده كردم امام عسكري (ع) از منزل خود خارج شده وبه سوي خانه عمومي مي رود. در دلم گفتم: اگر فرياد زنم كه اين مرد، حجت خداست، بر شما باد كه او را بشناسيد مرا خواهند كشت؟ هنگامي كه حضرت به من نزديك شد با انگشت سبّابه خود بر دهان خود اشاره فرمود كه ساكت باش!. همان شب حضرت را ملاقات كردم، فرمود: "إنّه هو الكتمان أوالقتل فاتّقِ اللَّه علي نفسك"؛ "يا بايد كتمان كني{پاورقي . بحارالأنوار، ج 50، ص 289. پاورقي}

ويا اينكه به قتل خواهي رسيد. بر خودت از خدا بترس."

به همين جهت است كه مرحوم مقدس اردبيلي مي فرمايد: "هرگاه حديثي از "رجل" نقل شد، مقصود امام حسن عسكري (ع) است".

{پاورقي . جامع الرواة، ج 2، ص 462. پاورقي}

اين قضايا وضعيت بس دشوار سياسي عصر امام عسكري (ع) وزمان ولادت امام زمان (ع) را مي رساند. وبه همين جهت است كه ولادت آن حضرت در اختفاي تام صورت پذيرفت.

در اين بين امام عسكري (ع) دو وظيفه را دنبال مي كرده است: يكي اينكه حضرت درصدد اثبات ولادت ووجود فرزندش بوده است وديگر اينكه طوري بايد فرزندش را معرفي كند كه جانش در خطر نيفتد.

اولين مالك نرجس خاتون چه شخصي بوده است؟

پرسش

اولين مالك نرجس خاتون چه

شخصي بوده است؟

پاسخ

در اين موضوع سه نظريه وفرضيه وجود دارد:

فرضيه اول: اينكه حضرت نرجس خاتون در ملك امام هادي (ع) داخل شد وسپس آن حضرت او را به تزويج فرزندش امام عسكري (ع) درآورد كه در روايتي به آن اشاره شده است.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51. پاورقي}

فرضيه دوم: آن است كه مالك او از خانواده امام، حكيمه دختر امام هادي (ع) بوده است، كه از ظاهر برخي روايات ديگر استفاده مي شود. زيرا حضرت هادي (ع) به خواهرش فرمود: "نرجس را به سوي فرزندم بفرست...".{پاورقي . كمال الدين، ص 427ù426. پاورقي}

فرضيه سوم: آن است كه بين اين دو قول جمع شود به اينكه در ابتدا امام هادي (ع) كسي را فرستاده تا براي او بخرد، وبعد از خريد به خواهرش بخشيده است. واين احتمال به جهت جمع بين روايات ترجيح دارد.

آيا امام عسكري عليه السلام قبل از شهادت خود به مادرش وصيّت كرده است؟

پرسش

آيا امام عسكري عليه السلام قبل از شهادت خود به مادرش وصيّت كرده است؟

پاسخ

1پاسخ اول

- اگر چه در برخي از احاديثي كه از جانب رسول خدا (ص) واهل بيت او درباره خروج مهدي (ع) وارد شده، تصريح شده كه او قطعاً فرزند امام عسكري (ع) امام يازدهم است، ولي برخي هنگامي كه ظلم وتجاوز را زياد مي ديدند واز طرفي همه اهل بيت را هدايت شده وهادي مي دانستند، گاهي به اميد اينكه يكي از اهل بيت، مهدي امت است به سراغ او مي آمدند وادعاي مهدويت در حق او مي كردند وجماعتي را نيز به دنبال خود مي كشيدند. اين افراد غالباً از انسان هاي ساده انديش وجاهل بودند، ودر برخي از موارد مسأله سياسي نيز در اين ادّعا دخالت داشته است.

2 - كساني كه چنين ادعايي داشته اند هرگز دوام نياورده وبعد از مدت كوتاهي به جرگه عموم شيعيان پيوسته ويا منقرض شده اند.

3 - ميزان در عقيده يك مذهب، نظر غالب افراد وعلماي آن مذهب است. ومي دانيم كه عقيده به مهدويت حضرت مهدي (ع) فرزند امام عسكري (ع) عقيده قريب به اتفاق شيعيان به حساب مي آيد.

4 - در برخي از موارد كه گروهي قائل به مهدويت غير از حضرت مهدي (ع) شدند به جهت شبهه اي بوده كه براي آنها پديد آمده است؛ زيرا موقعيّت آن عصر چنين حيرت وترديدي را اقتضا داشته است، گرچه اين حيرت نيز بعد از مدت كوتاهي برطرف گشت.

پاسخ دوم

شيخ مفيد؛ مي گويد: برخي موضوع وصيّت امام عسكري (ع) به مادرش در امر وقوف وصدقات را دليل بر انكار ولادت حضرت مهدي (ع) گرفته اند در حالي كه هرگز چنين دلالتي ندارد؛ زيرا اين كار به جهت اخفاي ولادت ومستور

نمودن امر حضرت از دستگاه حاكم بوده است. اگر در وصيّت نامه حضرت، نام مهدي ذكر مي شد وصدقات وموقوفات به او نسبت داده مي شد به طور حتم با غرض حضرت از محافظت فرزندش منافات داشت. خصوصاً آنكه وصيّت، احتياج به شهادت شهودي از خواص دولت بني عباس بود تا بر اصل وصيّت گواهي داده وبر آن امضا كنند. مگر در عصر امام صادق (ع) نبود كه آن حضرت به جهت حفظ فرزندش موسي بن جعفر (ع) از تعرّض دستگاه حكومت، تصريح به امامت ووصايت او در ملأ عام ودر وصيت نامه اش نكرد، بلكه به پنج نفر وصيّت نمود كه اوّل آنها منصور عباسي وبعد ربيع وقاضي وقت وكنيزش حميده بربريه، ودر آخر نام فرزندش موسي بن جعفر رإفع ع ذكر كرد، تا از اين طريق بتواند جان فرزندش را حفظ كند، گرچه امر امامت او را براي خواص از اصحاب واولياي خود روشن ساخته بود تا با مرور زمان بر ديگران واضح سازند...".

{پاورقي . المسائل العشرة، ص 72-69. پاورقي}

حكم كسي كه ايمان به ولادت امام مهدي عليه السلام ندارد چيست؟

پرسش

حكم كسي كه ايمان به ولادت امام مهدي عليه السلام ندارد چيست؟

پاسخ

از آنجا كه ولادت ووجود حضرت مهدي (ع) مبناي شيعه در طول تاريخ بوده وبه تعبيري ضرورت مذهب به حساب مي آمده است ولذا اجماع شيعه از عوام وخواص بر آن بوده است، بدين جهت كسي كه منكر ولادت ووجود امام مهدي (ع) است، از تشيع وجامعه شيعي خارجي مي شود، گرچه براي خود ادله اي وهمي ذكر كند، زيرا امر ضروري، خود بهترين دليل بر اثبات آن است.

بلكه بالاتر از اين، مطابق رأي متقدمين ومتأخرين از علماي اماميه كه امامت را از اصول دين مي دانند، كسي كه منكر امامت ووجود امام معصوم در برهه اي از زمان باشد از دين خارج است، گرچه در ظاهر حكم به اسلام او مي شود، همان گونه كه چنين حكمي درباره اهل سنّت صادق است.

چرا جعفر به "دروغگو" معروف شده است؟

پرسش

چرا جعفر به "دروغگو" معروف شده است؟

پاسخ

در توقيعي كه از ناحيه مقدسه صادر شد حضرت اشاره به جعفر كرده، مي فرمايند:

"...وقد ادّعي هذا المبطل المفتري علي اللَّه الكذب بما ادعاه، فلا أدري بأيّة حالة هيي له رجاء أن يتم دعواه، أبفقه في دين اللَّه؟ فواللَّه ما يعرف حلالا من حرام ولا يفرق بين خطاء وصواب..."؛{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 290-288 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 195، ح 21. پاورقي}

"...به طور حتم اين شخص مبطل وتهمت زننده به خدا است ودر آنچه مي گويد ادعاي دروغ وكذب نموده است، نمي دانم كه به كدامين حالت اميد دارد كه ادعاي خود را تمام نمايد؟آيا به فهم در دين خدا؟ به خدا سوگند كه او حلال را از حرام نمي شناسد واشتباه وصحيح را تشخيص نمي دهد...".

از اين توقيع استفاده مي شود اول كسي كه به جعفر لقب دروغگو داد خود حضرت بوده است وبعد از آن اين عنوان بر او شهرت يافت. برخي نيز وجه توصيف او را به دروغگو به جهت تمييز بين او وامام جعفر صادق (ع) مي دانند.

كارهاي ناشايست جعفر چه بوده است؟

پرسش

كارهاي ناشايست جعفر چه بوده است؟

پاسخ

جعفر فرزند امام هادي (ع) پس از رحلت برادرش امام عسكري (ع) به يك سري اقداماتي روي آورد كه در شأن او نبوده است. اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - قصد نماز خواندن بر پيكر مطهّر برادرش امام عسكري (ع).

{پاورقي . كمال الدين، ج 2، ص 475. پاورقي}

2 - ادعاي امامت ورهبري، زيرا او به وزير عباسي عبيداللَّه بن يحيي بن خاقان گفت: "مقام برادرم را به من بدهيد، من سالانه مبلغ بيست هزار دينار بابت آن به شما مي پردازم".

{پاورقي . همان، ج 2، ص 379. پاورقي}

3 - ادعاي ارث، زيرا در اقدامي ديگر كوشيد تا اموال امام (ع) را تصاحب نمايد وادعا كرد كه برادرش ابو محمّد (ص) فرزندي ندارد، وتنها وارث، برادر اوست. حكومت نيز اجازه داد تا بر اموال برادر تسلط يابد.

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 505. پاورقي}

4 - تحريك حكومت براي دستگيري امام مهدي (ع).

چرا امام زمان عليه السلام عمويش جعفر را به برادران يوسف عليه السلام تشبيه كرد؟

پرسش

چرا امام زمان عليه السلام عمويش جعفر را به برادران يوسف عليه السلام تشبيه كرد؟

پاسخ

امام زمان (ع) در ذيل توقيعي كه به محمّد بن عثمان عَمْري؛ صادر شد فرمود: "...وأمّا سبيل عمّي جعفر وولده فسبيل اِخوة يوسف7..."؛ "امّا راه عمويم جعفر واولادش{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 180، ح 10. پاورقي}

همانند راه برادران يوسف است...".

براي نكته تشبيه به وجوهي مي توان اشاره نمود:

1 - حكم جعفر عموي امام زمان (ع) را همانند اولاد انبيا، بايد به آباء واجدادشان واگذار نمود ودرباره آنها سخني نگفت.

2 - همان گونه كه برادران يوسف از عمل ناشايست خود توبه كردند، او نيز چنين نموده است. ولذا برخي او را به جعفر توّاب لقب داده اند.

3 - فرزندان يعقوب گرچه گناه مرتكب شدند، ولي خداوند متعال به جهت كرامت يعقوب از آنان عفو نمود. همچنين در مورد جعفر، زيرا او فرزند امام، برادر امام، وعموي امام بود.

4 - ممكن است كه تشبيه، ناظر به اثبات خطا وگناه براي جعفر باشد، همان گونه كه اولاد يعقوب مرتكب گناه شدند، بدين معنا كه هرگز نمي توان ادعا كرد اولاد انبيا واوصيا همانند خود آنها از گناه معصومند، بلكه همان گونه كه فرزندان يعقوب مرتكب گناه شدند، فرزند امام نيز ممكن است مرتكب گناه شود. در حقيقت، هدف امام از تمثيل رفع استبعاد از اين جهت است.

آيا مهدي عليه السلام از اولاد ونسل عباس است؟

پرسش

آيا مهدي عليه السلام از اولاد ونسل عباس است؟

پاسخ

عباسيان براي تثبيت موقعيت سياسي خود دست به جعل احاديث زده واز احاديث متواتر مهدويت به نفع خود استفاده كرده اند. اينك به نقد برخي از اين احاديث مي پردازيم:

1 - احمد بن حنبل به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "هر گاه مشاهده نموديد كه پرچم هاي سياه از طرف خراسان مي آيد به آنها ملحق شويد؛ زيرا در ميان آنها خليفه خدا مهدي است".

{پاورقي . مسند احمد، ج 5، ص 277. پاورقي}

اين حديث را ابن قيم جوزيه در كتاب خود "المنارالمنيف" تضعيف كرده است، زيرا در سند آن علي بن زيد وجود دارد كه منفرداتش يعني رواياتي كه تنها او نقل كرده، قابل احتجاج نيست.

{پاورقي . المنار المنيف، ص 137، ذيل حديث 338. پاورقي}

2 - ابن ماجه در سُننش همين مضمون را نيز نقل كرده است. ولي ابن قيّم نيز آن را{پاورقي . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1366، ح 4082. پاورقي}

به خاطر وجود يزيد بن ابي زياد در سلسله سند آن تضعيف نموده است. آن گاه مي گويد: "اين حديث وحديث قبلي بر فرض صحّت نمي تواند دليل بر اين باشد كه متولّي سلطنت وحكومت جهاني مهدي از اولاد عباس است كه در آخرالزمان خروج خواهد نمود...".

{پاورقي . المنار المنيف، ص 138ù137. پاورقي}

خصوصاً آنكه مهدي عباسي در آخرالزمان نبوده وبا او بين ركن ومقام بيعت نشده است، ودجال را نكشته ونيز حضرت عيسي (ع) براي مساعدت او از آسمان فرود نيامده است، خصوصياتي كه در روايات براي حضرت مهدي (ع) آمده است.

به تعبير ديگر هيچ يك از علايم وخصوصيات حضرت مهدي موعود (ع) بر او صادق نبوده است.

3

- عثمان بن عفان از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "مهدي از فرزندان عباس عموي من است".

{پاورقي . كنز العمال، ج 14، ص 264، ح 38663. پاورقي}

اولاً: ابن الجوزي پي به وضع اين حديث برده ولذا آن را در كتاب "الموضوعات" آورده است، كتابي كه در آن احاديث جعلي جمع آوري شده است.

ثانياً: اين حديث توسط سه نفر از صحابه: كعب الاحبار، عثمان بن عفّان وعبداللَّه بن عمر نقل شده است. سند حديث كعب كه ابن حماد آن را نقل كرده منقطع بوده وحكم اين نوع حديث، حكم حديث مرسل است كه نزد شيعه وسني اعتباري ندارد مگر مراسيل برخي از افراد خاص. وحديث عثمان بن عفان را كه محب الدين طبري نقل كرده در سندش محمّد بن وليد واقع است كه علماي رجال او را تضعيف نموده اند. وسند روايت عبداللَّه بن عمر نيز ضعيف است.

آيا مهدي، همان عيسي بن مريم است؟

پرسش

آيا مهدي، همان عيسي بن مريم است؟

پاسخ

از جمله ادلّه منكرين مهدويت واعتقاد به ظهور حضرت مهدي (ع) در آخرالزمان حديث ابن ماجه است كه به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "ولا مهديّ إلّا عيسي بن مريم"؛ ومهدي جز عيسي بن مريم نيست.

{پاورقي . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1340، ح 4039. پاورقي}

پاسخ:

1 - بسياري از صحابه كه احاديث مهدويت را از رسول خدا (ص) نقل كرده اند مهديّ را از ذرّيه رسول خدا (ص) مي دانند.

2 - اين حديث مورد اعراض علماي حديث ومتكلّمين بوده وهيچ كسي به آن استناد نكرده است.

3 - خود ابن ماجه در سنن خود حديث "المهديّ حقّ وهو من ولد فاطمة" را نيز نقل كرده است.

{پاورقي . همان، ص 1368، ح 4086. پاورقي}

4 - ابن قيّم جوزيه اين حديث را در "المنارالمنيف" نقل كرده وبه طور مبسوط آن را تضعيف نموده است. حاكم نيشابوري نيز كه اين حديث را نقل كرده از روي{پاورقي . المنار المنيف، ص 130، ح 325. پاورقي}

تعجب بوده نه آنكه به جهت مطابقتش با شروط شيخين آن را نقل كرده باشد.

{پاورقي . مستدرك حاكم، ج 4، ص 441. پاورقي}

ذهبي مي گويد: "...حديث (ولا مهدي الاّ عيسي بن مريم) خبري است منكر كه ابن ماجه آن را نقل كرده است".

{پاورقي . تهذيب التهذيب، ج 9، ص 125، رقم 202، ترجمه محمّد بن خالد جندي. پاورقي}

قرطبي مي گويد: "حديث -ولا مهدي الاّ عيسي بن مريم- معارض با احاديث اين باب است. آن گاه مي گويد: احاديثي كه نصّ بر خروج مهدي از عترت پيامبر واز اولاد فاطمه: است ثابت بوده واصحّ از اين حديث است، پس حكم، مطابق

احاديث خروج مهدي از اولاد فاطمه است نه احاديث ديگر".

{پاورقي . التذكرة، قرطبي، ج 2، ص 701. پاورقي}

5 - اين حديث را طبراني نيز با سند خود از ابي امامه نقل كرده ولي در متن آن جمله (ولا مهدي الاّ عيسي بن مريم) نيامده است.

{پاورقي . المعجم الكبير، ج 8، ص 214، ح 7757. پاورقي}

6 - روايات خروج مهدي از اولاد فاطمه: متواتر است، وهمان گونه كه در جاي خود اشاره شد عده زيادي به تواتر آن تصريح كرده اند، ولي حديث (ولامهدي الاّ عيسي بن مريم) بر فرض صحّت سند، خبر واحد است، وهنگام تعارض، خبر متواتر مقدم است. ونيز مشهور بين مسلمين در طول تاريخ اسلام، ظهور شخصي از اهل بيت رسول خدا (ص) واز اولاد XǘיřǺ است، اين شهرت مي تواند مرجّح احاديث مهدويت اسلامي باشد.

ابوالفيض غماري نيز درصدد پاسخ به حديث فوق برآمده وبا هشت اشكال به آن پاسخ گفته است.

{پاورقي . ابراز الوهم المكنون، ص 538. پاورقي}

-امام زمان (عج) چه كاره حضرت رضا« عليه السلام » مي شوند ؟

پرسش

- امام زمان (عج) چه كاره حضرت رضا« عليه السلام » مي شوند ؟

پاسخ

3- حضرت مهدي (عج) چهاردهمين معصوم ودوازدهمين اخترتابناك آسمان ولايت وامامت مي باشند امام مهدي (عج) فرزند امام حسن عسكري « عليه السلام »وامام حسن عسكري فرزند امام هادي « عليه السلام » و امام هادي فرزند امام جواد « عليه السلام » وامام جواد فرزند امام هشتم امام رضا« عليه السلام » مي باشد .

امام رضا« عليه السلام » درمورد اين امام مي فرمايند :

پدر ومادرم فداي حضرت مهدي(عج) كه هم نام جدم رسول خدا « صلي الله عليه واله » وشبيه من وشبيه موسي بن عمران «عليه السلام » مي باشد درهنگام ظهورش ندايي بلند مي شود كه انسانها را از راه دور همانطور مي شنوند كه اشخاص نزϙʙàمي شنوند وآن ندا اين است كه حضјʠبقيت الله روحي له الفداء برǙʠمؤمنين رحمت وبراي كفار عذاب است.

آيا امام زمان(عج) مثل ما خداوند را عبادت مي كنند؟

پرسش

آيا امام زمان(عج) مثل ما خداوند را عبادت مي كنند؟

پاسخ

امام زمان هم خدا را عبادت و پرستش مي كند بهمان گونه كه شريعت اسلام دستور داده است و فقط غيبت امام زمان به اين معني است كه از انظار مردم غائب است. و هنگام ظهور آن حضرت انشاء الله شيعيان مخلص تحت لواي ايشان گرد آمده است و با آن وجود مقدس نماز جماعت برگزار مي كنند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

چرا درباره نام حقيقي مادر حضرت ولي عصر(عج) و ساير خصوصياتشان تحقيق كاملي انجام نمي گيرد با آنكه اصول عقايد مان بر اينگونه مطالب استوار است؟

پرسش

چرا درباره نام حقيقي مادر حضرت ولي عصر(عج) و ساير خصوصياتشان تحقيق كاملي انجام نمي گيرد با آنكه اصول عقايد مان بر اينگونه مطالب استوار است؟

پاسخ

قبل از ورود در هر مسئله اي بايد درجه اهميت آن كاملاً شخص گرد دو معلوم شود كه تا چه اندازه اي سزاوار است كه درباره آن وقت و نيرو صرف گردد.

با توجه به اين حقيقت به خوبي روشن مي شود كه موضوع نام حقيقي مادر حضرت ولي عصر(عج) و تحقيق درباره ي ساير خصوصياتشان به آن درجه از اهميت كه شما تصور نموده ايد (با كه اصول عقايدمان بر روي اين پايه استوار نمي باشد و خيلي جاي شگفتي است كه نوشته ايد (بسا كه اصول عقايد مان بر روي اين پايه استوار است). ما نمي دانيم كدام اصل از اصول عقايدمان بر نام حقيقي نرجس خاتون استوار شده است. مهم اين است كه خود امام عليه السلام و عظمت و مقام رهبري او را دليلهاي روشن اثبات نمائيم و بدانيم كه تمام امام عليهم السلام از پدر و مادراني پاك و منزه و با توقي به دنيا آمده اند اما اينكه نام اصلي شان چه بوده و از چه سر زميني بودند و داراي چه خصوصياتي بوده اند اينها همه مربوط به تاريخ است و ارتباط چنداني با اصول عقايد ندارد و بسياري از اين موضوعات اصلاً قابل تحقيق نيز نمي باشد زيرا كه مدارك كافي براي اثبات آنها در دست نيست درباره ي مادر حضرت عليه السلام چند روايت مختلف وجود دارد و در اين روايات به نامهاي صيقل و مليكه و مريم و ريحانه و امثال آنها ياد شده است و در يكي از اين روايات به نام مليكه دختر يشوعا

پسر قيصر روم ياد شده است و طبق اين روايات مادر حضرت نواده ي قيصر روم بوده اند و نام اصلي خويش را مليكه ياد نموده ولي به برده فروشان نامش را نرجس گفته است.

طبق اين روايت حضرت هادي عليه السلام (جد حضرت) شخصي را در سالهاي بين 252 تا 254 از سامرا به بغداد فرستادند تا كنيزكي را با علائم و خصوصيات مشخصي براي حضرت عسكري(عج) خريداري نمايد آن شخص به بغداد رفت و آن كنيز را خريد و آن كنير به او گفت كه من مليكه دختر يشوعا پسر قيصر روم و ضمن جريانات مفصلي كه نقل مي كند علت اسارت خويش را چنين ذكر مي كند كه حضرت عسكري(عج) را در خواب ديدم و ايشان به من فرمودند كه بزودي جنگي بين مسلمانان و روميان شروع مي شود تو بطور ناشناس خود را در ميان لشكريان قرار ده تا از طرف مسلمانان اسير شده و به سرزمينهاي اسلامي منتقل شوي اگر اين داستان و روميان هميشه جريان داشت مثلاً در تواريخ آمده است كه در سال 253 مسلمانان به سرزمين مشركان حمله كردند ولي چون از نوع جنگهاي پراكنده بود لذا تفصيلات آن در تاريخ نيامده است و نظر به اينكه سال آن هم بطور دقيق روشن نيست لذا نام امپراطور روم را به طور دقيق نمي توان مشخص نمود و همانطور كه عرض كرديم مطلب اهميت چنداني ندارد كه اينهمه درباره آن وقت صرف شود و تحقيق كامل انجام گيرد و اصل چنين داستاني صحتش قطحي نيست و موضوعي كه در آن ترديدي نيست اين است كه مادر حضرت يكي از كنيزهاي حضرت عسكري بوده و چه بسا

به علت اينكه تولد حضرت به طور پنهاني و خيلي سري انجام گرفت و آثار حمل هم بر مادرشان ظاهر نگشته بود لذا درست معلوم نگشت كه مادر حضرت كداميك از كنيزان حضرت عسكري بوده است و از همين روي در تاريخ به نامهاي متعددي ياد شده است.

امامت حضرت

مى گويند : لولا الامام يا لولا الحجه لساخت الارض باهلها اگر امام نباشدزمين اهلش را در خود فرو مى برد . گويم : اگر اين حديث صحيح باشد معنى آن اينست كه اگر حجت خدا ( مثل كتاب آسمانى ) در ميان مردم نباشد در آنوقت بايد جهان بپايان رسد زيرا خداوند از آفرينش م

پرسش

مى گويند : لولا الامام يا لولا الحجه لساخت الارض باهلها اگر امام نباشدزمين اهلش را در خود فرو مى برد . گويم : اگر اين حديث صحيح باشد معنى آن اينست كه اگر حجت خدا ( مثل كتاب آسمانى ) در ميان مردم نباشد در آنوقت بايد جهان بپايان رسد زيرا خداوند از آفرينش مردم غرضى دارد كه آن ه_داي_ت ش_اي_س_تگان مردم و تكامل آنها است و اگر راهنماى خدائى ميان مردم نباشد اين غرض حاصل نمى شود پس خلقت بايد منتفى باشد اما اگر مراد از حجت امام غيبى بود در پنهان بودن او چه هدايت و راهنمائى هست كه با نبودن آن هدايت زمين و زمان برهم خورد .

پاسخ

اي_ن اش_ك_ال مشترك الورود و بعينه بخود نويسنده وارد است زيرا اگر معنى حديث اين باشد كه ح_ج_ت ن_گهبان و حافظ كسانى است كه به آن ايمان آورده و از آن پيروى مى نمايد فرق نمى كند م_راد از ح_ج_ت ام_ام غائب عليه السلام باشد يا قرآن و كتاب آسمانى مى گويد اكر حجت خدا كه ن_گ_ه_ب_ان اه_ل زمين است در حديث امام غائب بود اهل خراسان و قزوين را از غائله زلزله منهدم ك_ننده خراسان و قزوين كه علاقه مندان وپيروان وى بودند حفظ مى كرد بالمقابله بايشان گفته م_ى شود : اگر حجت خدا كه نگهبان اهل زمين است در حديث قرآن كريم بود و قطعا حين زلزله ص_ده_ا و ه_زاره_اق_رآن ك_ري_م در م_ن_ازل و خ_انه هاى اهل خراسان و قزوين بود آنان را از بلاى نابودكننده زلزله حفظ و حراست مى كرد . از اي_ن_جا معلوم مى شود كه فرو

بردن زمين اهل خودش را كنايه از انقراض بنى نوع بشر و برچيده ش_دن ب_س_اط ان_سانيت است و اتفاقا خود نويسنده هم ابتدا بهمين معنى تفسير كرده ولى ذيلا از تفسير اولى خود غفلت كرده است .

آيا نظام امامت با پايان يافتن غيبت صغري پايان يافته و پس از ظهور حضرت مهدي از نو برقرار ميشود و يا اينكه نظام امامت استمرار دارد

پرسش

آيا نظام امامت با پايان يافتن غيبت صغري پايان يافته و پس از ظهور حضرت مهدي از نو برقرار ميشود و يا اينكه نظام امامت استمرار دارد

پاسخ

رژيم امامت، رژيمي است الهي و انقطاع ناپذير و دورة فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد؛ از عصر حضرت رسول اعظم(ص) تشكيل شده و تا به حال برقرار بوده و هست و تا دنيا باقي است، برقرار خواهد ماند؛ چنانكه اميرالمؤمنين(ع) فرمود:

«لا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ؛ إِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً، وَ اِمّا خائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَ بَيِّناتُهُ»

(نهج البلاغه، حكمت 147؛ و به تذكره الحفاظ ذهبي، ج 1، ص 12، نيز مراجعه شود) [زمين از قائمي كه براي خدا حجت باشد خالي نخواهد ماند (و اين حجت) يا ظاهر و مشهور است و يا بيمناك و مستور، براي اينكه حجتهاي خدا و بينات او باطل نگردد و از بين نرود.]

چگونه توحيد در امامت حضرت مهدي تجلي مييابد؟

پرسش

چگونه توحيد در امامت حضرت مهدي تجلي مييابد؟

پاسخ

هنگام ظهور حضرت بقية الله(عج)، اسماء حسناي الهي، مثل: «الوليّ» و «العادل» و «الحاكم» و «السلطان» و «المنتقم» و «المبير» و «القاهر» و «الظاهر» بطور بيسابقهاي متجلي خواهد شد و به عبارت ديگر، آن حضرت مظهر اين اسماء و كارگذار و عامل خداوند متعال ميباشد و مقام خليفة الهي او در اين ابعاد، ظهور عملي و فعلي خواهد يافت.

همة اين شوؤن الهي كه امام (ع) تجسّم ظهور آن خواهد بود و خدا به حكمت بالغه خود توسط آن حضرت تحقّق ميبخشد، اصالت توحيدي دارد و به اذن خداي يكتا و فرمان او انجام ميشود. و از جمله اموري كه تجلّي توحيد را در ظهور حضرت مهدي(ع) روشن ميسازد اين است كه اهداف توحيدي اسلام مثل وحدت حكومت و نظام ، وحدت قانون ، وحدت دين و وحدت جامعه به وسيلة آن حضرت تحقّق مييابد و همانگونه كه در احاديث وارد شده است، خدا خاور و باختر جهان را به دست آن حضرت فتح مينمايد.

با توجّه به اينكه امام زمان((عليه السلام)) موقع وفات پدر بزرگوارش 5 ساله بود آيا صحيح است كه رهبرى جامعه به دست كودك 5 ساله بيفتد؟

پرسش

با توجّه به اينكه امام زمان((عليه السلام)) موقع وفات پدر بزرگوارش 5 ساله بود آيا صحيح است كه رهبرى جامعه به دست كودك 5 ساله بيفتد؟

پاسخ

آنچه در امامت لازم است داشتن آگاهى و تدبير و قدرت اداره است و خداوند متعال امامان معصوم((عليهم السلام)) را از علم و آگاهى و قدرت گسترده اى برخوردار ساخته است و بودن آنان در سن كودكى منافاتى با اين مقام ندارد چنانكه امام جواد((عليه السلام)) در سن هفت سالگى به امامت رسيد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

چه لزومى دارد مصلح جهان همان فرزند امام يازدهم باشد؟ مگر خداوند قادر نيست هر وقت اراده كند مصلحى بيافريند؟ چرا خداوند فردى را هزار سال يا دوهزار سال نگهدارى مى كند تا در موقع لزوم از آن استفاده كند تا افرادى كه منتظر فرصت مى باشند بهانه گيرى كنند؟

پرسش

چه لزومى دارد مصلح جهان همان فرزند امام يازدهم باشد؟ مگر خداوند قادر نيست هر وقت اراده كند مصلحى بيافريند؟ چرا خداوند فردى را هزار سال يا دوهزار سال نگهدارى مى كند تا در موقع لزوم از آن استفاده كند تا افرادى كه منتظر فرصت مى باشند بهانه گيرى كنند؟

پاسخ

اولاً اعتقاد به امامت از ديد اسلام پس از اعتقاد به علم گسترده و غير محدود حكمت خداوند است و خداوند براساس حكمتى كه دارد امام زمان(عج) را زنده نگاه داشته است هر موقع صلاح بداند وى را ظاهر مى سازد و حكومت عدل جهانى را به دست وى در جهان مستقر مى سازد ثانياً اگر ظهور مصلح به گونه اى ديگر انجام شود چون ما احاطه در راه به كمت و مصلحت الهى نداريم باز ممكن است گفته شود چرا به اين گونه است به صورت ديگرى نيست.

ثانياً: امام(عج) تنها براى اين زنده نيست كه زمانى خداوند وى را ظاهر سازد و جهان را پر عدل و داد كند بل كه در حال حاضر (حال غيبت) نيز امام نقش بزرگى را در جهان از نظر تكوينى از نظر تربيتها معنوى نسبت به افراد مستعد و لايق به عهده دارد چه اينكه او واسطه ى فيض در جهان است و اگر گفته شود چرا خداوند با اين روش به افرادى كه منتظر فرصت هستند ميدان داده است يادآور مى شويم كه خداوند اين جهان را اصولاً وسيله ى تكامل و آزمايش انسانها قرار داده است و تكامل انسانها از اين طريق به وجود مى آيد بنابراين غيبت امام(عج) چنانكه در احاديث آمده وسيله اى براى

امتحان و آزمايش الهى مى باشد.

وضع سياسي بعد از شهادت امام عسكري عليه السلام چگونه بوده است؟

پرسش

وضع سياسي بعد از شهادت امام عسكري عليه السلام چگونه بوده است؟

پاسخ

پاسخ اول

از آنجا كه حاكمان ظلم وجور شنيده بودند كه فرزند امام عسكري (ع) مهدي موعود، ذخيره الهي براي رفع ظلم وجور از عالم است، لذا درصدد برآمدند تا به هر نحو ممكن او را دستگير كرده وبه قتل برسانند. سه بار طرح ترور وقتل حضرت مهدي (ع) ريخته شد ولي در هيچ مرتبه آنان به اين عمل شوم موفّق نشدند. يك بار توسط معتمد عباسي، چند روز بعد از شهادت امام عسكري (ع)، ودو بار ديگر توسط معتضد عباسي كه بعد از معتمد حكومت را به دست گرفته بود. وخلفاي ديگر بعد از آنكه از دستگيري وترور حضرت مأيوس شدند، اقدامي بر ضدّ او انجام ندادند.

شيخ طوسي؛ يكي از اين موارد را در كتاب "الغيبة" از رشيق نقل كرده كه مي گويد: "معتضد عباسي، من ودو نفر ديگر را به جهت دستگيري هر كسي كه در خانه امام عسكري (ع) است فرستاد، ما با ديدن معجزه اي نتوانستيم حضرت را دستگير كنيم ولذا از تصميم خود منصرف شديم...".

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 248، با تلخيص. پاورقي}

پاسخ دوم

1 - اگر چه دولت عباسي در آن عصر نسبت به اوّل تأسيس آن از قوت آن چناني برخوردار نبود ولي في نفسه دولت مقتدري به حساب مي آمد.

2 - از آنجا كه كفر همگي يك ملت واحد است، لذا گرچه حكومت عباسي با معارضين داخلي از قبيل اتراك درگير بودند ولي همگي بر اين اتفاق داشتند كه بايد با اهل بيت: وعلويين مقابله ومبارزه نمود.

3 - دولت بني عباس گرچه مشغول مبارزه با معارضين داخلي بوده است ولي همان گونه كه

قبلاً اشاره شد هرگز از مبارزه با اهل بيت غافل نبودند.

آيا برخي از شيعيان بعد از شهادت امام عسكري عليه السلام قائل به توقّف شدند؟

پرسش

آيا برخي از شيعيان بعد از شهادت امام عسكري عليه السلام قائل به توقّف شدند؟

پاسخ

احمد كاتب مي گويد: "برخي از مورخين نقل كرده اند كه بعضي از شيعيان قائل به توقف وانقطاع امامت شدند، آن گونه كه بين رسل توقف بود. واز برخي روايات نيز استفاده مي شود كه ممكن است در صورتي كه مردم مورد غضب الهي واقع شوند، امامت وامام مرتفع شده ومنقطع گردد...".

پاسخ:

1 - همان گونه كه از كتب تواريخ وملل ونحل استفاده مي شود اكثر جامعه شيعي در آن زمان، معتقد به ولادت امام زمان (ع) بودند.

2 - آن گونه كه شيخ مفيد؛ وديگران اشاره كرده اند، گرچه بعد از وفات امام عسكري (ع) شيعيان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولي بعد از مدتي كوتاه با ارشادات علما واصحاب، همگي بر اعتقاد به ولادت ووجود امام خود اتفاق نمودند.

{پاورقي . ر.ك: الفصول المختاره، ص 325. پاورقي}

3 - در مورد روايتي كه ادعا كرده دلالت بر تحقق فترت وانقطاع امامت دارد، با دقت در آن، خلاف آنچه ادعا شده استفاده مي شود، زيرا در آن روايت از امام باقر (ع) نقل است كه فرمود: "إذا غضب اللَّه تبارك وتعالي علي خلقه نحّانا عن جوارهم"؛ "هر گاه{پاورقي . كافي، ج 1، ص 343، ح 31. پاورقي}

خداوند تبارك وتعالي بر خلقش غضب كند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند." اين حديث به خوبي دلالت بر وجود وغيبت امام زمان (ع) دارد.

4 - اگر مجرد اختلاف، دليل بر بطلان است، بايد اختلاف در هر امري از جمله اصل امامت وخلافت ونبوت را نيز دليل بر بطلان آن دانست، در حالي كه هيچ كس چنين ادعايي نكرده است.آيا پيامبر اكرم

(ص) خبر نداده كه امتش بعد از او به 73 فرقه متفرق خواهند شد؟!

آيا بعد از وفات امام عسكري عليه السلام عصر حيرت بوده است؟

پرسش

آيا بعد از وفات امام عسكري عليه السلام عصر حيرت بوده است؟

پاسخ

احمد كاتب مي گويد: "بعد از وفات امام عسكري (ع) حيرت وشك وترديد در جامعه شيعه در امر امامت بعد از آن حضرت وولادت فرزند او پديد آمد". او درصدد آن است كه از اين موضوع بهره برداري كرده واثبات كند كه موضوع ولادت حضرت اجماعي نبوده است.

اولاً: مسأله حيرت وترديد در بين عوام مردم همان گونه كه تشريح شد امري طبيعي به نظر مي رسيد، زيرا جوّ خاص سياسي واحتمال قتل حضرت اقتضا داشت كه امر ولادت حضرت مستور باشد، وتنها عده اي خاص از اصحاب امام عسكري (ع) از آن مطلع گردند، وتوسط آنها اين موضوع منتشر شود.

ثانياً: وجود حيرت وغموض در امر ولادت حضرت، دليل بر وجود اوست نه عدم آن. يعني ولادتي بوده ولي از آنجا كه مخفي واقع شد، عده اي را در حيرت فروبرد.

ثالثاً: همان گونه كه مكرّراً اشاره شد، گرچه در ابتداي غيبت برخي از عوام مردم در حيرت به سر مي بردند، ولي بعد از مدتي نه چندان دور به واسطه كوشش فراواني كه بزرگان اماميه در روشن ساختن عموم مردم در امر ولادت وامامت حضرت مهدي (ع) داشتند، تمام جامعه شيعي از حيرت خارج شده وهمگي به امامت آن حضرت معتقد شدند.

آيا شيعيان بعد از شهادت امام عسكري عليه السلام به جعفر تعزيت وتهنيت گفتند؟

پرسش

آيا شيعيان بعد از شهادت امام عسكري عليه السلام به جعفر تعزيت وتهنيت گفتند؟

پاسخ

جمهور شيعه اماميه ومشهور بلكه متواتر نزد آنان قبل از ولادت امام مهدي (ع)، قول به عدم جواز انتقال امامت به دو برادر بعد از امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) است.

اسماعيل بن علي نوبختي مي گويد: "از اخبار متواتر از امامان صادق علم پيدا نموديم كه امامت بعد از حسن وحسين (عليهما السلام) تنها در اولاد امام خواهد بود نه در برادر يا اقوام".

{پاورقي . كمال الدين، ص 92. پاورقي}

اشعري قمي وعلي بن حسن نوبختي نيز همين اعتقاد را داشته اند.

{پاورقي . المقالات والفرق، ص 102. پاورقي}

{پاورقي . فرق الشيعه، ص 110. پاورقي}

از برخي روايات نيز اين مطالب به خوبي استفاده مي شود:

كليني به سند صحيح از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "لاتعودُ الإمامة في الأخوين بعد الحسن والحسين أبداً"؛ "بعد از حسن وحسين هرگز امامت در دو برادر نخواهد بود."

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 285، ح 1. پاورقي}

ونيز به سند ديگر از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "لاتجتمع الإمامة في أخوين بعد الحسن والحسين إنّما هي في الأعقاب وأعقاب الأعقاب."؛ "امامت در دو برادر بعد از حسن{پاورقي . همان، ص 286، ح 4. پاورقي}

وحسين جمع نخواهد شد. همانا امامت در نسل ها ونسل هاي نسل هاست."

ونيز از اسماعيل بن بزيع نقل شده كه از امام رضا (ع) سؤال شد: "أنّه سُئل: أتكون الإمامة في عمٍّ أوخالٍ؟ فقال: لا. فقلتُ: ففي أخٍ، قال: لا..."؛ " آيا امامت در عمو يا دايي قرار{پاورقي . همان، ح 3. پاورقي}

خواهد گرفت؟ فرمود: خير. عرض كردم: دو برادر چطور؟ فرمود: خير...".

احمد كاتب مي گويد: "مطابق حديث ابوالأديان

عموم شيعه كه در ضمن آنها نايب اول وجود داشت به جعفر در سوگ امام عسكري (ع) تعزيت گفته ونيز به جهت امامت او، تهنيت گفتند.

پاسخ:

1 - با مراجعه به حديث ابوالأديان پي مي بريم كه برداشت احمد كاتب به طور{پاورقي . كمال الدين، ص 476ù475 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 67، ح 53. پاورقي}

عموم صحيح نيست. بلكه آنچه در آن حديث آمده اين است كه ابوالأديان مي گويد: "... وإذا أنا بجعفر بن علي أخيه بباب الدار والشيعة حوله يعزّونه ويهنّئونه..."؛ "... ناگهان جعفر بن علي برادر امام عسكري (ع) را كنار درب خانه ديدم در حالي كه شيعياني كه دور او بودند به او تعزيت وتبريك مي گفتند." از اين تعبير استفاده مي شود كه برخي از شيعيان كه هنوز امر امامت حضرت مهدي (ع) به جهت اختفاي ولادت روشن نشده بود به گمان اينكه او امام است درصدد تهنيت او برآمدند.

2 - در اين روايت اثري از نايب اول عثمان بن سعيد كه به جعفر تعزيت وتبريك بگويد وجود ندارد. واين نسبتي دروغ است كه كاتب به نايب اول داده است.

3 - با مراجعه به مجموعه روايت ابوالأديان استفاده مي شود كه جعفر در ادعاي خود دروغ گو بوده است.

ابوالاديان مي گويد: "فلمّا صرنا في الدار إذا نحن بالحسن بن علي صلوات اللَّه عليه علي نعشه مكفّنا فتقدم جعفر بن علي ليصلّي علي أخيه، فلمّا همّ بالتكبير خرج صبيّ بوجهه سمرة، بشعره قطط، بأسنانه تفليج، فجبذ برداء جعفر بن علي وقال: تأخّر يا عمّ فأنا أحق بالصلاة علي أبي، فتأخر جعفر، وقد اربد وجهه واصفر فتقدّم الصبي وصلّي عليه ودفن إلي جانب قبر أبيه عليهما السلام ثمّ قال: يا

بصري هات جوابات الكتب التي معك، فدفعتها إليه"؛ "...هنگامي كه به خانه{پاورقي . كمال الدين، ص 476ù475 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 67، ح 53. پاورقي}

حضرت رسيدم مشاهده كردم كه نعش حسن بن علي (ع) كفن پيچ است. جعفر جلو آمد تا بر جنازه برادرش نماز بگذارد، همين كه خواست تكبير نماز ميّت بگويد، كودكي گندم گون، با موهايي فري، دندان هايي باز، از پشت پرده بيرون آمد ورداي جعفر بن علي را كشيد وفرمود: "كنار برواي عمو، زيرا من سزاوارترم كه بر پدرم نماز گذارم". جعفر در حالي كه رنگ صورتش تغيير كرده بود كنار رفت. اين كودك جلو آمد وبر جنازه امام عسكري (ع) نماز گزارد وجنازه كنار قبر پدرش(ع) به خاك سپرده شد. آن گاه فرمود: اي بصري! جواب نامه هايي كه با توست به من بده. من هم آنها را به حضرت دادم...".

ونيز ابوالاديان مي گويد: "هنگامي كه جعفر را چنين ديدم با خود گفتم: اگر اين مرد امام است پس در حقيقت امامت باطل شده است، زيرا من او را آن گونه كه مي شناسم شخصي است كه شرب نبيذ (مسكر) مي كند ونيز با جوسق قمار كرده وبا طنبور بازي مي كند...".

{پاورقي . همان. پاورقي}

موضوع: امامت در سنين كودكي

چه كساني در امامت در سنين كودكي شك كرده اند؟

پرسش

چه كساني در امامت در سنين كودكي شك كرده اند؟

پاسخ

1 - با مراجعه به حديث ابوالأديان پي مي بريم كه برداشت احمد كاتب به طور{پاورقي . كمال الدين، ص 476ù475 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 67، ح 53. پاورقي}

عموم صحيح نيست. بلكه آنچه در آن حديث آمده اين است كه ابوالأديان مي گويد: "... وإذا أنا بجعفر بن علي أخيه بباب الدار والشيعة حوله يعزّونه ويهنّئونه..."؛ "... ناگهان جعفر بن علي برادر امام عسكري (ع) را كنار درب خانه ديدم در حالي كه شيعياني كه دور او بودند به او تعزيت وتبريك مي گفتند." از اين تعبير استفاده مي شود كه برخي از شيعيان كه هنوز امر امامت حضرت مهدي (ع) به جهت اختفاي ولادت روشن نشده بود به گمان اينكه او امام است درصدد تهنيت او برآمدند.

2 - در اين روايت اثري از نايب اول عثمان بن سعيد كه به جعفر تعزيت وتبريك بگويد وجود ندارد. واين نسبتي دروغ است كه كاتب به نايب اول داده است.

3 - با مراجعه به مجموعه روايت ابوالأديان استفاده مي شود كه جعفر در ادعاي خود دروغ گو بوده است.

ابوالاديان مي گويد: "فلمّا صرنا في الدار إذا نحن بالحسن بن علي صلوات اللَّه عليه علي نعشه مكفّنا فتقدم جعفر بن علي ليصلّي علي أخيه، فلمّا همّ بالتكبير خرج صبيّ بوجهه سمرة، بشعره قطط، بأسنانه تفليج، فجبذ برداء جعفر بن علي وقال: تأخّر يا عمّ فأنا أحق بالصلاة علي أبي، فتأخر جعفر، وقد اربد وجهه واصفر فتقدّم الصبي وصلّي عليه ودفن إلي جانب قبر أبيه عليهما السلام ثمّ قال: يا بصري هات جوابات الكتب التي معك، فدفعتها إليه"؛ "...هنگامي كه به خانه{پاورقي . كمال الدين، ص

476ù475 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 67، ح 53. پاورقي}

حضرت رسيدم مشاهده كردم كه نعش حسن بن علي (ع) كفن پيچ است. جعفر جلو آمد تا بر جنازه برادرش نماز بگذارد، همين كه خواست تكبير نماز ميّت بگويد، كودكي گندم گون، با موهايي فري، دندان هايي باز، از پشت پرده بيرون آمد ورداي جعفر بن علي را كشيد وفرمود: "كنار برواي عمو، زيرا من سزاوارترم كه بر پدرم نماز گذارم". جعفر در حالي كه رنگ صورتش تغيير كرده بود كنار رفت. اين كودك جلو آمد وبر جنازه امام عسكري (ع) نماز گزارد وجنازه كنار قبر پدرش(ع) به خاك سپرده شد. آن گاه فرمود: اي بصري! جواب نامه هايي كه با توست به من بده. من هم آنها را به حضرت دادم...".

ونيز ابوالاديان مي گويد: "هنگامي كه جعفر را چنين ديدم با خود گفتم: اگر اين مرد امام است پس در حقيقت امامت باطل شده است، زيرا من او را آن گونه كه مي شناسم شخصي است كه شرب نبيذ (مسكر) مي كند ونيز با جوسق قمار كرده وبا طنبور بازي مي كند...".

{پاورقي . همان. پاورقي}

موضوع: امامت در سنين كودكي

از جمله سؤال هاي مطرح در مورد امام زمان (ع) اين است كه آيا كسي مي تواند در سنين كودكي به مقام امامت وخلافت برسد.

ابن حجر هيتمي از علماي اهل سنّت مي گويد: "آنچه در شريعت مطهّر ثابت شده اين است كه ولايت طفل صغير صحيح نيست، پس چگونه شيعيان به خود اجازه داده وگمان بر امامت كسي دارند كه عمر او هنگام رسيدن به امامت، بيش از پنج سال نبوده است".

{پاورقي . صواعق المحرقه، ص 166. پاورقي}

احمد كاتب مي نويسد: "معقول نيست كه خداوند طفل صغيري را

به رهبري مسلمين منصوب كند".

{پاورقي . تطوّر الفكر السياسي، ص 102. پاورقي}

آيا اعتقاد به امامت وولايت امامان در كودكي با تهديد وتحميل بزرگان شيعه بوده است؟

پرسش

آيا اعتقاد به امامت وولايت امامان در كودكي با تهديد وتحميل بزرگان شيعه بوده است؟

پاسخ

اين فرضيه به طور حتم باطل است؛ زيرا با ورع وقداست بزرگان طايفه اماميه سازگاري ندارد. هيچ گاه نمي توان باور كرد كه آنان با تهديد وزور مردم را به اطاعت امامان دعوت كرده باشند. به ويژه آنكه آنان در طول مدت امامت اهل بيت: در شديدترين وضع -به جهت پذيرش دعوت آنها- به سر مي بردند.

پذيرش دعوت اهل بيت ودعوت به آنان، سود مادي ومقام ظاهري نداشته است تا توهّم طمع به آن امور باعث شود كه چنين دعوتي را داشته باشند. پذيرفتني نيست كه علماي اماميه به نادرستي بر امامت شخصي در كودكي تباني واتفاق داشته باشند در حالي كه اين كار سبب ايجاد انواع محروميّت ها براي آنان بود. اين نيست مگر آنكه دعوت آنها ناشي از اعتقاد به امامت امامان در سنين كودكي بوده است.

آيا خلفا بر امامت امامان در سنين كودكي اذعان داشتند؟

پرسش

آيا خلفا بر امامت امامان در سنين كودكي اذعان داشتند؟

پاسخ

خلفاي معاصر، به فضايل اخلاقي وكمالات معنوي وعلمي اماماني كه در سن كودكي بودند اذعان داشتند ولذا آن را زنگ خطري براي خود وخلافت غاصبانه خويش مي دانستند. بر اين اساس، تمام توان خود را براي از بين بردن امامان وفضايلشان به كار مي گرفتند.

با توجه به اين مطلب به خوبي روشن مي شود كه مسأله امامت شخص -هر چند در سنين كودكي- امري ثابت بوده است؛ خصوصاً آنكه به طور مكرّر آنها را امتحان كرده، به فضل وكمالاتشان پي برده بودند.

آيا از امامان قبل، نصّي بر امامت امامان كودك بوده است؟

پرسش

آيا از امامان قبل، نصّي بر امامت امامان كودك بوده است؟

پاسخ

در مورد هر يك از امامان كه در سنين كودكي به امامت رسيده اند از امام قبل خود به طور صريح وضمني بر امامت آنها اشاره شده است.

الف. نصّ بر امام جواد (ع)

محمد بن ابي نصر مي گويد: فرزند نجاشي به من گفت: امام بعد از صاحبت كيست؟ دوست دارم پاسخ آن را بدانم. محمّد بن ابي نصر مي گويد: نزد امام رضا (ع) رفتم وسؤال فرزند نجاشي را به امام عرض كردم. حضرت فرمود: "الإمام ابني"؛ "امام،{پاورقي . كافي، ج 1، ص 320، ح 5. پاورقي}

فرزند من است."

ب. نصّ بر امام مهدي (ع)

محمّد بن علي بن بلال مي گويد: "از ناحيه امام عسكري -دو سال قبل از وفاتش- نامه اي به دستم رسيد كه در آن، خبر از جانشين بعد از خود داده بود، ونيز سه روز قبل از وفاتش نامه اي ديگر براي من فرستاد ودر آن از جانشين بعد از خود خبر داد".

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 328، ح 1. پاورقي}

عمرواهوازي مي گويد: امام عسكري (ع) فرزند خود را به من نشان داد وفرمود: "هذا صاحبكم من بعدي"؛ "اين صاحب وامام شما بعد از من است."

{پاورقي . همان، ح 3. پاورقي}

حمدان قلانسي مي گويد: "به عَمْري عرض كردم: آيا امام عسكري (ع) از دنيا رحلت نمود؟ فرمود: آري، ولي كسي را به جانشيني خود قرار داد كه گردنش مثل اين بود. اشاره به دست خود نمود".

{پاورقي . همان، ح 4. پاورقي}

آيا اهل بيت عليهم السلام در زمينه سازي براي امامت كودك اقدامي انجام داده اند؟

پرسش

آيا اهل بيت عليهم السلام در زمينه سازي براي امامت كودك اقدامي انجام داده اند؟

پاسخ

با مراجعه به روايات پي مي بريم كه اهل بيت: براي هموار كردن وزمينه سازي براي امامت كودك، از هيچ نوع اقدام ممكن فروگذار نكردند كه از آن جمله تذكّر به تحقق پيدا كردن امامت در سنين كودكي است.

مقدسي شافعي در كتاب "عقد الدرر" از امام باقر (ع) نقل كرده كه فرمود: "يكون هذا الأمر في اصغرنا سنّا"؛ "امر امامت وخلافت در اشخاصي خواهد بود كه كمترين سنّ را در{پاورقي . عقد الدرر، ص 188، باب 6 ؛ الغيبة، نعماني، ص 184 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 38، ح 15. پاورقي}

ميان ما دارند."

آيا حضرت مهدي عليه السلام براي اثبات امامتش در كودكي

اشاره

اقدامي انجام داده است؟

پرسش

آيا حضرت مهدي عليه السلام براي اثبات امامتش در كودكي

اقدامي انجام داده است؟

پاسخ

حضرت مهدي (ع) در راستاي تثبيت امامت ورهبري خود نسبت به جامعه شيعي اقداماتي را انجام داد:

1 - اقامه معجزات وكرامات

در قضيه ابوالاديان -كه قبلاً به آن اشاره شد- آمده است: "...كودك جلو آمد وبر حضرت عسكري (ع) نماز گزارد وبعد در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد. كودك -حضرت مهدي (ع)- به من فرمود: اي بصري! جواب نامه هايي كه با تو است نزد من آر. آنها را به حضرت تقديم نمودم. در دلم گفتم: اين دو نشانه از نشانه هاي امامت است كه در اين كودك مشاهده كردم. تنها باقي مي ماند يك نشانه وآن اينكه از آنچه در هميان است خبر دهد... .

ابوالاديان مي گويد: خادم خارج شد وفرمود: نزد شما نامه هاي فلان شخص وفلان شخص است، ودر خورجين او هزار وده دينار وجود دارد كه از آن جمله دينارهايي زركوب است. آن جماعت نيز نامه ها ومال را به او داده وگفتند: كسي كه تو را براي گرفتن اينها فرستاده همان امام است...".

{پاورقي . كمال الدين، ج 2، ص 503ù502، ح 24. پاورقي}

2 - جواب مسائل

يكي ديگر از راه هاي اثبات امامت خود، پاسخ به سؤال هايي بود كه توسط نوّاب اربعه به آن حضرت ارسال مي شد وحضرت نيز جواب آنها را به صورت توقيع مرقوم مي داشتند، همانند: جواب به مسائل احمد بن اسحاق اشعري، جواب به مسائل اسحاق بن يعقوب، جواب سؤال هاي حميري، جواب به مسائل محمّد بن ابراهيم مهزياري، جواب به مسائل ابي الحسين بن محمّد اسدي وديگران.

موضوع: ولايت امام مهدي عليه السلام

آيا خداوند براي امامت حضرت مهدي عليه السلام زمينه سازي كرده است؟

پرسش

آيا خداوند براي امامت حضرت مهدي عليه السلام زمينه سازي كرده است؟

پاسخ

آري، از جمله موضوعاتي كه قبل از ولادت امام مهدي (ع) اتفاق افتاد كه آن را مي توان زمينه ساز امامت حضرت مهدي (ع) در كودكي دانست، ولادت امام جواد وامام هادي8 است؛ زيرا امام جواد در هشت سالگي يا هفت سالگي،وامام هادي در سنّ شش سالگي به امامت رسيدند. ولذا بعد از آنكه شيعه به امامت اين دو امام اعتقاد پيدا نمود، اين مسأله زمينه ساز اعتقاد به امامت حضرت مهدي (ع) ورفع استبعاد از امامت او در سنين پنج سالگي شد.

كدام آيه از آيات قرآن كريم امامت حضرت مهدي غ در سن كودكي را امري ممكن مي داند؟

پرسش

كدام آيه از آيات قرآن كريم امامت حضرت مهدي غ در سن كودكي را امري ممكن مي داند؟

پاسخ

قرآن كريم به يكي از مواهب بزرگ الهي يعني موهبت بزرگ نبوت حضرت عيسي در سن كودكي چنين اشاره نموده است "فَاَشارَت اِلَيه ِ قالوا كَيف َ نُكَلِّم ُ مَن كان َ فِي المَهدِ صَبي_ّا قال َ اِنّي عَبدُ اللّه ِ ءات_غ نِي َ الكِت_َب َ وجَعَلَني نَبي_ّا...; (مريم 29 _ 32) ]مريم اشاره به او كرد، گفتند: چگونه با كودكي كه در گاهواره است سخن بگوييم ! ]ناگهان عيسي زبان به سخن گشود[ گفت من بنده خدايم به من كتاب ]آسماني داده و مرا پيامبر قرار داده است و مرا وجودي پربركت قرار داده و در هر كجا باشم و مرا توصيه به نماز و زكات مادام كه زنده ام كرده است مرا نسبت به مادرم نكيوكار قرار داده و جبار و شقي قرار نداده است " همين موهبت و تأييد الهي بود كه باعث شد امام محمدتقي در سن كودكي با دانش و علم خدا دادي خود به تمام مشكلات ديني مردم پاسخ دهد، و از جانب خدا به مقام امامت منصوب شود، به طوري كه علم و فضيلت آن حضرت براي عموم طبقات روشن بود و از قدرت علمي او در سن كودكي همه در تعجب بودند. امام زمان غ نيز از همين نور برخوردار هستند.( ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 13، ص 56، دارالكتب الاسلامية )

چرا انبياي بزرگ الهي در سن چهل سالگي به پيامبري برگزيده مي شدند، با اين كه آن ها نيز امام بودند، ولي حضرت حجت بن الحسن در سن پنج سالگي به امامت رسيد؟

پرسش

چرا انبياي بزرگ الهي در سن چهل سالگي به پيامبري برگزيده مي شدند، با اين كه آن ها نيز امام بودند، ولي حضرت حجت بن الحسن در سن پنج سالگي به امامت رسيد؟

پاسخ

ولايت الهي كه در دو جريان نبوت و امامت تبلور مي يابد، به سن بستگي ندارد. و اين كه گفته ايد پيامبران در سن چهل سالگي به نبوت مي رسيدند نيز، به تصريح قرآن مجيد، صحيح نيست كه در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود:

الف _ حضرت يحيي قرآن مجيد مي فرمايد: "ي_َيَحيي َ خُذِ الكِت_َب َ بِقُوَّة ٍ وءاتَين_َه ُ الحُكم َ صَبي_ّا; (مريم 12) اي يحيي كتاب ]خدا[ را با قوّت بگير و ما فرمان نبوت را در كودكي به او داديم " قوّت معناي وسيعي دارد، كه قدرت مادّي و معنوي را شامل مي شود. نكته اي كه آية شريفه بيان مي كند، نبوت در خردسالي است درست است كه دوران شكوفايي عقل معمولاً حدّ و مرز خاصّي دارد، ولي هميشه در انسان ها، افراد استثنايي وجود داشته اند. چه اشكالي دارد كه خدا اين دوران را براي بعضي از بندگانش به خاطر مصالحي فشرده تر كند، چنان كه براي سخن گفتن معمولاً يكي دو سال عمر لازم است در حالي كه حضرت عيسي در همان دوران نخست زندگي سخن گفت از اين جا روشن مي شود اشكالي كه برخي افراد به امامت بعضي از امامان شيعه مي گيرند بي اساس است در روايتي عيسي بن اسباط از ياران امام جواد7 نقل مي كند: خدمت حضرت جواد7 رسيديم در حالي كه سن امام كم بوده درست در همين هنگام كه در چنين فكري

بودم حضرت فرمود: اي علي بن اسباط! خداوند، كاري كه در مسئله امامت كرده همانند كاري است كه در نبوّت كرده است گاهي مي فرمايد: "وءاتَين_َه ُ الحُكم َ صَبي_ّا; (مريم 12) به يحيي در كودكي فرمان نبوت داديم " و گاهي مي فرمايد: "اِذا بَلَغ َ اَشُدَّه ُ وبَلَغ َ اَربَعين َ سَنَة ً; (احقاف 15) هنگامي كه انسان به حدّ بلوغ كامل عقل به چهل سال رسيد." بنابراين همان گونه كه ممكن است خدا، حكمت را به انساني در دوران كودكي بدهد، قادر است كه آن را در چهل سالگي نيز بدهد.( تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 13، ص 28، دارالكتب الاسلامية به نقل از نورالثقلين ج 3، آيه 1325. )

ب _ حضرت عيسي نيز چنين وصفي دارد; قرآن در اين باره مي فرمايد: "قالوا كَيف َ نُكَلِّم ُ مَن كان َ فِي المَهدِ صَبي_ّا; (مريم 29) گفتند: چگونه با كودكي كه در گاهواره است سخن بگوييم گفت من بنده خدايم به من كتاب آسماني داده و مرا پيامبر قرار داده است "

ما شاهديم كه حضرت عيسي در گهواره نبوت خويش را اعلام مي دارد.( همان ص 53. )

فخر رازي از دانشمندان اهل سنّت نيز در تفسير آية شريفه درباره حضرت يحيي گفته است مراد از حكم در آيه شريفه همان نبوّت است زيرا خداوند متعال عقل او را در سنين كودكي محكم و كامل كرد و به او وحي فرستاد; اين بدان جهت است كه خداوند متعال حضرت يحيي و عيسي را در سنين كودكي به رسالت مبعوث

كرد، بر خلاف حضرت موسي و محمد9 كه آنان را در سنين بزرگ سالي مبعوث كرد.( تفسير كبير، فخررازي ج 7، ص 516، داراحيأ التراث العربي ) بر اين اساس از لحاظ عقلي و عادّي هيچ مشكلي وجود ندارد كه شخص در سنين كودكي شايستگي و توانايي هاي بالايي كسب نمايد، چنان كه نمونه هايي از نوابغ خردسال را، در زندگي مشاهده مي كنيم و افزون بر اين بايد دانست كه امامت عهد الهي است و در عهده داري اين منصب سن خاص شرط نيست بكله لياقت مهم است و نكته ديگر اين كه تاريخ گواه بوده اماماني كه در سن خردسالي به امامت رسيده اند، به بهترين صورت از عهدة آن برآمدند و شاهد صدقي بر امكان اين جريان شدند.( ر.ك مجله تخصصي انتظار، ش 3، مقاله اي با عنوان امامت كودك نوشته علي اصغر رضواني )

از چه راهي امامت امام زمان«عليه السلام» قابل اثبات است؟

پرسش

از چه راهي امامت امام زمان«عليه السلام» قابل اثبات است؟

پاسخ

براي اثبات مسئله اعتقادي مانند امامت دوازدهم و غيبت آن حضرت به روايات استناد مي شود از اين لحاظ كه رواياتي كه در اين موضوع وارد شده به قدري زياد است كه مضمون آنها بيشتر از حدّ تواتر است توضيح اينكه خبر برد و قسم است خبر واحد و خبر متواتر، خبر واحد اين است كه خبر دهنده يكي باشد و خبر واحد در صورتي كه تمام راويان آن ثقه و مورد اعتماد باشند در احكام شرعي حجت است و قسم دوم خبر متواتر و آن خبري است كه راويان آن آنقدر بسيار باشند كه به طوري عادي به هيچ وجه اين احتمال در كار نباشد كه راويان آن با يكديگر توطئه كرده و مضمون خبر را به دروغ ساخته باشند چنين خبري را خبر متواتر مي نامند و اين خبر موجب يقين است و در اثبات مسائل اعتقادي خبر واحد كافي نيست هر چند تمام راويان آن مورد اعتماد باشند بلكه براي معتقد شدن به يك اصل اعتقادي يا بايد برهان عقلي بر آن اقامه شود و يا خبر متواتر كه دلالت آن قطعي است و درباره مسئله امامت امامان دوازده گانه مخصوصاً امامت امام دوازدهم و غيبت آن حضرت روايات و احاديث از پيامبر و امامان آن چنان بسيار است كه از حدّ تواتر هم افزون است و حتّي در كتب اهل سنّت اخبار زيادي از رسول اكرم«صلي الله عليه وآله» وجود دارد كه آن حضرت از وجود امام زمان«عليه السلام» و غيبت ايشان و نحوه ظهور ايشان و جهان در عصر ايشان خبر داده است.

ازدواج

پرسش: ايا حضرت مهدي فرزند و همسري دارد؟

پرسش

پرسش: ايا حضرت مهدي فرزند و همسري دارد؟

پاسخ

پاسخ را با ذكر چند نكته بيان مي داريم:

اوّل: چون امام زمان(عج) از ديده ها پنهان است و در پشت پرده غيبت قرار دارد، نمي توان از راه حس و مشاهده و به صورت عادي به پاسخ سؤال نايل شد؛ نيز چون سؤال از مباحث عقلي و انتزاعي نيست، از راه برهان عقلي نيز نمي توان پاسخ را دريافت نمود. تنها راه پاسخ گويي، روايات پيشوايان معصوم(ع) است كه چون آنان از علم برتري بهره مند مي باشند، مي توانند از آينده خبر دهند كه از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدي منتظر(ع) است.

دوم: حال كه پاسخ را مي بايست از اخبار پيشوايان معصوم(ع) جستجو نمود، به سراغ روايات مي رويم. در روايات صحيح و معتبر، پاسخ روشني به پرسش وجود ندارد؛ بلكه در برخي روايات با ايهام و اشاره در اين زمينه سخن به ميان آمده است، از جمله:

1- مفضل بن عمر گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه در مورد امام مهدي(عج) فرمود: "صاحب الزمان را دوغيبت است. يكي از آن دو به اندازه اي طولاني شود كه برخي گويند: حضرت از دنيا رفته و برخي گويند كشته شده است اما كسي جز آناني كه امور حضرت را پي گيري مي كنند، از مكان و فرزندان وي آگاه نيستند".(1)

2- از امام صادق(ع) آمده است: "گويا مي بينم حضرت مهدي(عج) با اهل و عيالش در مسجد سهله است".(2)

3- از امام هشتم(ع) در دعايي نقل شده است: "اللّهم اعطه في نفسه و أهله و ولده و ذريته و جميع رعيته ما تقرّ به عينه و تسرّ به نفسه؛(3) خدايا، مايه چشم روشني

و خوشحالي امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذريه و تمام پيروانش فراهم فرما!".

4- نيز از آن حضرت در مورد امام زمان(عج) اين دعا نقل شده است: "اللهم صل علي ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدايا، بر واليان و فرزندان وي كه امامند، درود فرست!".

ظاهر اين اين روايات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.

اين روايات به فرض پذيرش و درستي سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشني گويا نيست كه امام مهدي(عج) در دوره غيبت همسر و فرزند دارد.

در برخي احاديث مشكل سندي و در برخي ديگر مشكل دلالت وجود دارد.

افزون بر اين رواياتي وجود دارد كه با صراحت وجود فرزند را براي حضرت نفي مي كند.(5)

سوم: با توجه به روايات مذكور مي گوييم:

در مورد زن و فرزند امام مهدي(ع) سه احتمال وجود دارد:

أ) حضرت ازدواج نكرده است.

لازمه اين احتمال آن است كه امام(ع) يكي از سنت هاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد، كه با شأن امام سازگار نيست. امّا از سوي ديگر چون غيبت از اهميت بيشتري برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشي مي كند، كه اشكالي ندارد. براي حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پايين تر چشم پوشي مي گردد.

ب) حضرت ازدواج نموده امّا فرزندي ندارد. نداشتن فرزند به سبب غيبت است. پذيرش اين فرض، سؤالي را با خود مي آورد كه آيا همسرش هم از عمر طولاني بهره مند است يا اين كه مدّتي با حضرت زندگي كرده و بعد از دنيا رفته است؟ در اين صورت حضرت به سنت ازدواج عمل كرده و بعد بدون زن و فرزند زندگيش

را ادامه مي دهد.

پ) حضرت زن و فرزند دارد. با پذيرش اين فرض، اين سؤالات مطرح است: آيا آنان نيز عمري طولاني دارند؟ فرزندان حضرت نيز فرزنداني دارند؟ اگر دارند، اين همه اولاد، در پي اصل خويش مي افتند و همين كنجكاوي، مسئله را به جايي مي رساند كه با فلسفه غيبت منافات دارد.

با توجه به مطالب مذكور، نمي توان يكي از اين سه احتمال را قاطعانه پذيرفت و اين به مقتضاي خرد ورزي است كه در جايي كه دليل كافي براي اثبات يا انكار چيزي وجود ندارد، از ابراز حكم قطعي خودداري گردد.

بنابراين از راه هايي كه پيش روي ما است، نمي توان وجود زن و فرزندي را براي حضرت مهدي(عج) ثابت نمود. نيز به ديگر پرسش هايي كه در مورد زن و فرزند حضرت مهدي(عج) هست، نمي توان پاسخ قطعي داد.(6)

پي نوشت ها:

1. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162.

2. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 317.

3. سيد ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.

4. همان، ص 510.

5. مسعودي، اثبات الوصيه، ص 221.

6. براي اطلاع بيشتر رجوع شود به چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان.

آيا امام زمان 7ازدواج كرده اند و داراي زن و بچه هستند آيا داستان جزيره خضرا واقعيت داشته و حضرت حجت 7در ميان آب زندگي مي كنند؟

پرسش

آيا امام زمان 7ازدواج كرده اند و داراي زن و بچه هستند آيا داستان جزيره خضرا واقعيت داشته و حضرت حجت 7در ميان آب زندگي مي كنند؟

پاسخ

دوست عزيز, ضمن تشكر از ارتباط مجدّد شما با اين مركز نكاتي تقديم مي گردد:

1 حضرت امام زمان 7نيز مانند اجداد طاهرين خويش ازدواج كرده و به سنت رسول اكرم 6عمل نموده اند و داراي اولاد و اهل و عيال هستند, دليل اين مدعاعلاوه بر اهتمام معصومان : به سنّت رسول خدا6رواياتي است كه در منابع ما آمده است . در دعاها مي خوانيم : سلام بر تو و ذريه و نسل تو;

2 داستان جزيرهء خضرا در جوامع روايي شيعه به طور مبسوط آمده است , براي مثال علامه مجلسي درجلد 52بحارالانوار, صفحه 159 باب مفصّلي تحت عنوان شرح رساله مشهور به جزيره خضراء آورده اند ومي فرمايند:

; يعني من رساله اي مشهور به داستان جزيره خضرا در درياي سفيد يافتم , دوست دارم آن را وارد كنم , چون مشتمل بر ذكر كسي كه حضرت حجت را ديده و مطالب عجيبي در آن رساله وجود راد, امااين رساله و اخبار مربوط به جزيره خضرا از اعتبار برخوردار نيست ;

3 كتاب جزيرهء خضرا كه شما به آن اشاره كرديد در واقع ترجمه اي است از روايات كتاب بحارالانوار, جلد52 صفحه 159_ 180

4 براي آشنايي بهتر شما, چكيده داستان جزيره خضرا را به صورت جزوه تقديم مي نماييم .

آيا امام زمان 7داراي همسر و فرزند هستند؟

پرسش

آيا امام زمان 7داراي همسر و فرزند هستند؟

پاسخ

يكي از مسائلي كه مورد كنجكاوري و پرس و جوي افراد مختلف قرار مي گيرد و با توجه به غيبت طولاني حضرت , جاي سؤال فراواني را به جا مي گذارد, همسر و فرزندان حضرت است . آيا با توجه به فلسفهء غيبت و اين كه حضرت , ناشناس زندگي مي كند و كسي كه از امكان وي آگاه نيست و نمي تواند مطلع شود, مگر كارگزاران ايشان , ازدواج و داشتن فرزند, با اين مسئله سازگار است ؟ مضافاً بر اين كه ازدواج سنت پيامبر و نياز جنسي است ونمي شود سنت را شكست و مبارزه كرد. منابع و مآخذي كه در اختيار است , از نظر سند مورد شكّ است يا از جهت دلالت نمي تواند موضع روشني داشته باشد. در عين حال اين موضوع داراي سه احتمال است :

1 اساساً حضرت صاحب الزمان (عج ) همسري اختيار نكرده باشند.

2 همسر داشته , ولي فرزند نداشته باشند.

3 ازدواج كرده باشند و فرزنداني دارند, اما پدر را به عنوان قائم آل محمد نشناسند.

اگر احتمال اوّل را قبول كنيم , لازمه اش اين مي شود كه حضرت يكي از سنت هاي مهم اسلامي را ترك كرده باشند, كه اين با منزلت امام سازگار نيست , مگر با توجيه اهميت غيبت كه در مقابل مهم قرار گرفته باشد.

اصل ازدواج را بپذيريم , بدون داشتن فرزند, كه باز هم جاي اشكال باقي است كه آيا همسر ايشان مانند حضرت داراي عمري طولاني هستند كه همپاي امام تا وقت موعود باقي باشند و يا به عمر طبيعي از دنيا رفته

اند و حضرت دربقيهء عمر تنها زندگي مي كنند. وانگهي بدون اجازهء همسر جلوگيري جائز نيست , مگر اين كه حضرت از زن هاي عقيم استفاده كند, كه آن هم بر خلاف سنت و مستحبات است .

4 حضرت ازدواج كرده و داراي فرزند نيز هستند.

در اين صورت اشكالي پيش نمي آيد, چرا كه آن ها پدر را به عنوان امام زمان نمي شناسند و پس از اين كه به كمال مطلوب رسيدند و زندگي آن ها سامان گرفت و مادرشان مُرد, حضرت غيبت مي كند و گمان مي كنند ايشان پدرشان مفقود يا شهيد شده است . سپس حضرت همسر ديگري خواهند گرفت و بعضي از اولاد ايشان جزء ياران حضرت خواهند بود. به همين منوال تداوم پيدا مي كند و هر كدام ممكن است در كشوري باشند. و از هم مطلع نباشندو هرگز به هم نرسند. مفقود بودن پدر در دنيا زياد است , مثلاً هواپيما سقوط كرده و همگي مرده اند و امام از قدرت وعلم خدادادي استفاده كرده و از مرگ نجات يافته است دليل مطلب اين است كه در دعا مي خوانيم : سلام بر تو و ذريه است و نسل شريفت .(1)

(پ_اورقي 1.مجلهء حوزه , ش 70_ 71 ص 54 مهدي موعود, علي دواني ; دعاي عهد.

آيا قصه جزيره خضرا دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟

پرسش

آيا قصه جزيره خضرا دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟

پاسخ

مرحوم مجلسي در "بحارالأنوار" از علي بن فاضل روايتي مفصّل نقل كرده ودر آن اشاره به جزيره اي دارد كه نسل حضرت در آن زندگي مي كنند.

پاسخ:

1 - از عبارت مجلسي استفاده مي شود كه روايت اعتبار چنداني نزد او نداشته است. او مي گويد: "چون در كتاب هاي معتبر به اين حديث دست نيافتم آن را در فصلي جداگانه آوردم".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 159. پاورقي}

2 - شيخ آقا بزرگ تهراني نيز اين داستان را تخيلي برشمرده است.

{پاورقي . الذريعه، ج 5، ص 108. پاورقي}

3 - در متن تناقضاتي وجود دارد.

4 - سخنان بي اساس در آن مشاهده مي شود.

5 - در سند آن افرادي ناشناخته وجود دارد.

{پاورقي . ر.ك: دراسة في علامات الظهور، جعفر مرتضي عاملي. پاورقي}

در برخي از روايات بر اهل وعيال حضرت اشاره شده،آيا اين دلالت بر ازدواج دارد؟

پرسش

در برخي از روايات بر اهل وعيال حضرت اشاره شده،آيا اين دلالت بر ازدواج دارد؟

پاسخ

1پاسخ اول

- از عبارت مجلسي استفاده مي شود كه روايت اعتبار چنداني نزد او نداشته است. او مي گويد: "چون در كتاب هاي معتبر به اين حديث دست نيافتم آن را در فصلي جداگانه آوردم".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 159. پاورقي}

2 - شيخ آقا بزرگ تهراني نيز اين داستان را تخيلي برشمرده است.

{پاورقي . الذريعه، ج 5، ص 108. پاورقي}

3 - در متن تناقضاتي وجود دارد.

4 - سخنان بي اساس در آن مشاهده مي شود.

5 - در سند آن افرادي ناشناخته وجود دارد.

{پاورقي . ر.ك: دراسة في علامات الظهور، جعفر مرتضي عاملي. پاورقي}

پاسخ دوم

محمّد بن مشهدي در مزار از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "گويا نزول قائم در مسجد سهله را با اهل وعيالش مشاهده مي كنم".

{پاورقي . نجم الثاقب، ص 225. پاورقي}

پاسخ:

1 - دعاها وروايات قابل جمع با اولاد حضرت هنگام ظهور يا بعد از آن است.

سيد جعفر مرتضي عاملي مي گويد: "چه بسا مراد، اولاد حضرت بعد از ظهور باشد آن گونه كه از سياق كلام در اكثر روايات استفاده مي شود.

{پاورقي . دراسة في علائم الظهور، ص 232. پاورقي}

2. تعبير به آل بيت امام زمان (ع) كه در برخي از ادعيه وارد شده با آباء واجداد آن حضرت نيز سازگاري دارد.

آيا كنيه "اباصالح" دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟

پرسش

آيا كنيه "اباصالح" دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟

پاسخ

1پاسخ اول

- دعاها وروايات قابل جمع با اولاد حضرت هنگام ظهور يا بعد از آن است.

سيد جعفر مرتضي عاملي مي گويد: "چه بسا مراد، اولاد حضرت بعد از ظهور باشد آن گونه كه از سياق كلام در اكثر روايات استفاده مي شود.

{پاورقي . دراسة في علائم الظهور، ص 232. پاورقي}

2. تعبير به آل بيت امام زمان (ع) كه در برخي از ادعيه وارد شده با آباء واجداد آن حضرت نيز سازگاري دارد.

پاسخ دوم

برخي ممكن است براي اثبات ازدواج واولاددار بودن حضرت مهدي (ع) به كنيه "اباصالح" استدلال كنند يعني پدر صالح، كه اين، دلالت بر وجود فرزندي به نام صالح براي حضرت دارد.

اولاً: ممكن است كه تكنّي حضرت به اين كنيه به جهت آن باشد كه امام زمان (ع) پدر ومجري اصلاح جامعه است، او تنها كسي است كه به اذن واراده الهي جامعه بشري را در سطح كره زمين اصلاح خواهد كرد. همان گونه كه در روايتي پيامبر (ص) درباره خود علي بن ابي طالب (ع) فرمود: "من وعلي دو پدر اين امّتيم". ثانياً: كلمه "اَب" در لغت عرب تنها به معناي پدر نيست بلكه به معناي "صاحب" نيز آمده است. "اباصالح" يعني كسي كه صُلحايي در اختيار دارد.

ثالثاً: ممكن است كه اين كنيه از آيه {وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ} گرفته شده باشد.

{پاورقي . سوره انبياء، آيه 105. پاورقي}

2- آيا امام زمان"ع" ما كه تا به حال هزار وچندي سال ازعمرايشان مي گذرد آيا همسر ويا فرزند ويا نوه اي هم دارند؟

پرسش

2- آيا امام زمان"ع" ما كه تا به حال هزار وچندي سال ازعمرايشان مي گذرد آيا همسر ويا فرزند ويا نوه اي هم دارند؟

پاسخ

2) اما سؤال دومي كه پرسيديد اين بود آيا امام زمان"ع" داراي همسر وفرزند هستند يا نه؟

جواب شما : مانمي توانيم با نظر محكمي بگوئيم كه امام زمان"عج" داراي همسر وفرزند هستند يا نه، اگر چه چند تا حديث ازامامان معصوم"ع" دراين زمينه وارد شده اما نمي توان به آنها تكيه كرد چون معلوم نيست كه اين احاديث صحيح باشد يا نه؟

اما براي اينكه مسأله براي شما روشن شود چند احتمال را درنظر مي گيريم :

اول اينكه بگوييم اساساً حضرت مهدي"عج" ازدواج نكرده اند ودوم اينكه بگوييم ازدواج كرده اند ولي فرزندندارند. سوم اينكه هم ازدواج كرده اند وهم فرزند دارند.

حالا درمورد احتمال اول اينكه بگوييم اصلاً حضرت مهدي"عج" ازدواج نكرده اند، باعث مي شود كه امام زمان"عج" يكي ازسنت هاي مهم اسلامي كه ازدواج مي باشد را ترك كرده باشد چون مي داني كه ازدواج يكي از كارهاي بسيار خوب است كه پيامبر اكرم"ص" فرموده است "ازدواج سنت من است وهر كس ازسنت من دوري كند ازمن نيست". پس حضرت مهدي"عج" كه امام معصوم است بايد به سنت عمل كند واگر ازدواج راترك كند درشأن ومقام آن حضرت نمي باشد.

اما احتمال دوم اينكه امام ازدواج كرده ولي داراي فرزند نيست، ولي مي توان سؤال كرد كه آيا همسر امام زمان"عج" مثل خودحضرت هم عمر طولاني دارد يا نه. واين خودش يك اشكال است زيرا كه فقط امام زمان خودش به تنهايي ونيز چند تا از پيامبران مثل حضرت عيسي"ع" وحضرت

خضر زنده هستند وعمر طولاني دارند، نه كساني ديگر واگر همسر امام هم عمر طولاني داشت بايد اسم ونام پدرومادرش مشخص بود.

واگر بگوييم كه امام زمان ازدواج كرده اند وهمسرشان ازدنيا رفته است اين احتمال خوب است، زيرا امام زمان به سنت ازدواج عمل كرده اند وپس ازآن بدون همسر وفرزند زندگي را ادامه داده اند.

واحتمال سوم اينكه بگوييم هم امام زمان"عج" ازدواج كرده وهم فرزند دارداين چند احتمال اشكال دارد اول اينكه دليلي محكم دراين زمينه نداريم، ودوم اينكه اگر امام زمان داراي فرزنداست وآن فرزندان هم فرزند دارند وهمين طور اين باعث مي شود كه امام زمان"عج" داراي خانه ومنزل باشد وبچه ها دوست دارند با پدر ومادرشان باشند واين با غيبت حضرت سازگاري ندارد وباعث مي شود مردم امام زمان"عج" را بشناسند ومحل زندگي آن حضرت معلوم بشود.

منابع(2)

1. پرسش هاوپاسخ ها،دفتر سوم،راهنماشناسي، ص63ومجله با معارف اسلامي آشنا نشويم،شماره 49

آيا امام زمان زن وفرزند دارد؟ درصورتي كه ندارد آيا خداوند غريزه جنسي را درهمه قرار نداده وآيا ازروايات استفاده نمي شود كه مردم بايد ازدواج كنند وثواب زيادي دارد ودرمذمتش احاديث فراوان داريم. اگر ازدواج كرده چند تا فرزند دارد وكجا زندگي مي كنند؟

پرسش

آيا امام زمان زن وفرزند دارد؟ درصورتي كه ندارد آيا خداوند غريزه جنسي را درهمه قرار نداده وآيا ازروايات استفاده نمي شود كه مردم بايد ازدواج كنند وثواب زيادي دارد ودرمذمتش احاديث فراوان داريم. اگر ازدواج كرده چند تا فرزند دارد وكجا زندگي مي كنند؟

پاسخ

خداوند غريزه جنسي را دروجود همه انسانها بلكه حيوانات قرار داده است اما بعضي انسانها با كسب معرفت به حقيقت خود وخالق خود درمي يابند كه همه وجود انسان درغريزة جنسي وبرآورده كردن نيازهاي جنسي خلاصه نمي شود بلكه غريزة جنسي وسيله اي است براي رسيدن به هدف عالي خلقت انسان كه عبادت ومعرفت خداوند است"وما خلقت الجن والانس الاليعبدون" (خلق نكردم جن و انس را مگر كه عبادت كنند) ائمه"ع" انسانهايي هستند دراوج معرفت كه غريزة جنسي ومادي را بسيار محدود كرده اند، چنانچه اميرالمؤمنين علي"ع" به قرص ناني ازدنيا قناعت مي نمود. امام زمان"ع" نيز مانند اجداد بزرگوارشان عمل مي كنند واز ماديات درحد وجوب بهره مند مي شوند ودرخصوص ازدواج ايشان سه احتمال را بيان مي كنيم كه اصل جواب شما درقسمت آخر احتمال دوم مي باشد.

اما سؤالي كه پرسيديد اين بود آيا امام زمان"ع" داراي همسر وفرزند هستند يا نه؟

جواب شما : مانمي توانيم با نظر محكمي بگوئيم كه امام زمان"عج" داراي همسر وفرزند هستند يا نه، اگر چه چند تا حديث ازامامان معصوم"ع" دراين زمينه وارد شده اما نمي توان به آنها تكيه كرد چون معلوم نيست كه اين احاديث صحيح باشد يا نه؟

اما براي اينكه مسأله براي شما روشن شود چند احتمال را درنظر مي گيريم :

اول اينكه بگوييم اساساً حضرت مهدي"عج" ازدواج نكرده

اند .

دوم اينكه بگوييم ازدواج كرده اند ولي فرزند ندارند.

سوم اينكه هم ازدواج كرده اند وهم فرزند دارند.

حالا درمورد احتمال اول اينكه بگوييم اصلاً حضرت مهدي"عج" ازدواج نكرده اند، باعث مي شود كه امام زمان"عج" يكي

ازسنت هاي مهم اسلامي كه ازدواج مي باشد را ترك كرده باشد چون مي داند كه ازدواج يكي از كارهاي بسيار خوب است كه پيامبر اكرم"ص" فرموده است "ازدواج سنت من است وهر كس ازسنت من دوري كند ازمن نيست". پس حضرت مهدي"عج" كه امام معصوم است بايد به سنت عمل كند واگر ازدواج راترك كند درشأن ومقام آن حضرت نمي باشد.

اما احتمال دوم اينكه امام ازدواج كرده ولي داراي فرزند نيست، ولي مي توان سؤال كرد كه آيا همسر امام زمان"عج" مثل خودحضرت هم عمر طولاني دارد يا نه. واين خودش يك اشكال است زيرا كه فقط امام زمان خودش به تنهايي ونيز چند تا از پيامبران مثل حضرت عيسي"ع" وحضرت خضر زنده هستند وعمر طولاني دارند، نه كساني ديگر واگر همسر امام هم عمر طولاني داشت بايد اسم ونام پدرومادرش مشخص بود.

واگر بگوييم كه امام زمان ازدواج كرده اند وهمسرشان ازدنيا رفته است اين احتمال خوب است، زيرا امام زمان به سنت ازدواج عمل كرده اند وپس ازآن بدون همسر وفرزند زندگي را ادامه داده اند.

واحتمال سوم اينكه بگوييم هم امام زمان"عج" ازدواج كرده وهم فرزند دارداين چند احتمال اشكال دارد اول اينكه دليلي محكم دراين زمينه نداريم، ودوم اينكه اگر امام زمان داراي فرزنداست وآن فرزندان هم فرزند دارند وهمين طور اين باعث مي شود كه امام زمان"عج" داراي خانه ومنزل باشد وبچه ها دوست دارند با

پدر ومادرشان باشند واين با غيبت حضرت سازگاري ندارد وباعث مي شود مردم امام زمان"عج" را بشناسند ومحل زندگي آن حضرت معلوم بشود.

آيا حضرت مهدي"ع" همسر وفرزند دارد؟چند تا وچگونه؟

پرسش

آيا حضرت مهدي"ع" همسر وفرزند دارد؟چند تا وچگونه؟

پاسخ

مانمي توانيم با نظر محكمي بگوئيم كه امام زمان"عج" داراي همسر وفرزند هستند يا نه، اگر چه چند تا حديث ازامامان معصوم"ع" دراين زمينه وارد شده اما نمي توان به آنها تكيه كرد چون معلوم نيست كه اين احاديث صحيح باشد يا نه؟

اما براي اينكه مسأله براي شما روشن شود چند احتمال را درنظر مي گيريم :

اول اينكه بگوييم اساساً حضرت مهدي"عج" ازدواج نكرده اند .

دوم اينكه بگوييم ازدواج كرده اند ولي فرزند ندارند.

سوم اينكه هم ازدواج كرده اند وهم فرزند دارند.

حالا درمورد احتمال اول اينكه بگوييم اصلاً حضرت مهدي"عج" ازدواج نكرده اند، باعث مي شود كه امام زمان"عج" يكي

ازسنت هاي مهم اسلامي كه ازدواج مي باشد را ترك كرده باشد چون مي داند كه ازدواج يكي از كارهاي بسيار خوب است كه پيامبر اكرم"ص" فرموده است "ازدواج سنت من است وهر كس ازسنت من دوري كند ازمن نيست". پس حضرت مهدي"عج" كه امام معصوم است بايد به سنت عمل كند واگر ازدواج راترك كند درشأن ومقام آن حضرت نمي باشد.

اما احتمال دوم اينكه امام ازدواج كرده ولي داراي فرزند نيست، ولي مي توان سؤال كرد كه آيا همسر امام زمان"عج" مثل خودحضرت هم عمر طولاني دارد يا نه. واين خودش يك اشكال است زيرا كه فقط امام زمان خودش به تنهايي ونيز چند تا از پيامبران مثل حضرت عيسي"ع" وحضرت خضر زنده هستند وعمر طولاني دارند، نه كساني ديگر واگر همسر امام هم عمر طولاني داشت بايد اسم ونام پدرومادرش مشخص بود.

واگر بگوييم كه امام زمان ازدواج كرده اند وهمسرشان ازدنيا رفته است اين احتمال خوب

است، زيرا امام زمان به سنت ازدواج عمل كرده اند وپس ازآن بدون همسر وفرزند زندگي را ادامه داده اند.

واحتمال سوم اينكه بگوييم هم امام زمان"عج" ازدواج كرده وهم فرزند دارداين احتمال چند اشكال دارد اول اينكه دليلي محكم دراين زمينه نداريم، ودوم اينكه اگر امام زمان داراي فرزنداست وآن فرزن_دان ه_م فرزن_د دارن_د وهمي_ن ط_ور اي_ن باعث مي شود كه امام زمان"عج" داراي خانه ومنزل باشد وبچه ها دوست دارند با پدر ومادرشان باشند واين با غيبت حضرت سازگاري ندارد وباعث مي شود مردم امام زمان"عج" را بشناسند ومحل زندگي آن حضرت معلوم بشود.

آيا اطلاعاتي در مورد نحوه زندگي ابا صالح عج و جود دارد اينكه چگونه زندگي مي كنند، تنهاست يا با خانواده اي زندگي ميكند خود را و خوراكش ر ازكجا تأمين ميكند يا از آسمان براي او ميرسد توضيح فرمائيد ؟

پرسش

آيا اطلاعاتي در مورد نحوه زندگي ابا صالح عج و جود دارد اينكه چگونه زندگي مي كنند، تنهاست يا با خانواده اي زندگي ميكند خود را و خوراكش ر ازكجا تأمين ميكند يا از آسمان براي او ميرسد توضيح فرمائيد ؟

پاسخ

بلي : امام زمان ( عج ) مانند ساير مردم زندگي مي كند ولي پنهان از مردم مثل خورشيدي كه در پشت ابر مي باشد امام ( عج ) مردم را مي بيند وقتي مشكلي بر خورد كنند به فريادشان مي رسد و مشكلات مردم را حل مي كند همانطور كه مقدس اردبيلي و علامه حلي ره ) داشتند حل نمودند ولي بعضي امام را مي شناسند و اكثريت مردم نمي شناسند و در بين مردم زندگي مي كند. بعنوان مثال و از جمله حكايتي است كه جماعتي از علماء بمن خبر دادند و آنها از جماعت ديگر و آنها از سيد سند فاضل كامل ميرزا محمد استرآباد ي نور الله مرقده نقل كرده اند كه گفت : من يك شب دور خانة خدا طواف مي كردم ناگاه ديدم جواني خوش سيما آمد شروع بطواف كرد .

وقتي بمن نزديك شد يك دسته گل سرخ كه موسم آن نبود بمن داد . من هم از وي گرفتم و آن را بو ئيدم و گفتم آقا ! اين گل از كجاست ، گفت: از خرابات است . سپس از نظرم غايب شد و من او را نديدم .

بحث مفصل در كتاب مهدي موعود جلد 13 بحار علامه مجلسي ترجمه علي دواني

اما در مورد امام زمان عج ) به كتابهاي مهدي موعود ( عج

) و كتابهاي ديگر مراجعه شود .

1-آيا امام زمان «عج» داراي زن و فرزند مي باشند ؟ اگر جواب مثبت است آيا آنها مي دانند كه ايشان(حضرت مهدي) صاحب الزمان است ؟

اشاره

2-زن و فرزندانشان در بين ما زندگي مي كنند يا در جاي خاصي زندگي مي كنند ؟

3-آيا امام زمان( عليه السلام )هم به آنها(زن و فرزندا

پرسش

1-آيا امام زمان «عج» داراي زن و فرزند مي باشند ؟ اگر جواب مثبت است آيا آنها مي دانند كه ايشان(حضرت مهدي) صاحب الزمان است ؟

2-زن و فرزندانشان در بين ما زندگي مي كنند يا در جاي خاصي زندگي مي كنند ؟

3-آيا امام زمان( عليه السلام )هم به آنها(زن و فرزندان) زندگي مي كنند ؟

پاسخ

همه سوالات شما چوابش خلاصه مي شود در مطالبي كه در ذيل مي آيد :

دليل قطعي بر وجود يا عدم وجود آن نداريم لكن شواهدي هست كه وجود همسر و فرزندان را اثبات مي نمايد .

1-قواعد كلي

2-روايات

3-دعاها

قواعد كلي شريعت، محمدي ايجاب مي كند كه حضرت بقيه الله نيز مانند ديگر پيشوايان معصوم «عليهم السلام » تشكيل خانواده داده است ، و از جد بزرگوارش حضرت محمّد مصطفي پيروي نموده .

مرحوم محدث نوري« ره » مي فرمايد: چگونه ترك خواهد نمود چنين سنت عظيمه جدبزگوار خود را با آن همه ترغيب و تحريص كه در انجام آن شده . و نكوهشي كه در ترك تهديد و آن شده است. سزوار ترين كس در انجام سنت پيامبر امام هر عصر است و تا كنون كسي ترك آن را از خصايص آن جناب نشمرده است .

روايات در رابطه با همسر و همسران حضرت بقيه الله تنها يك روايت است كه سرنخي به دست ميدهد و آن روايتي است كه، مرحوم كفعمي در كتاب شريف مصباح نقل كرده است . بر اساس اين روايت همسر حضرت از نسل عبدالعُزّي پسر عبدالمطلب مي باشد. در رابطه با اولاد آن حضرت رواياتي هست كه وجود آنها را به روشني اثبات مي كند و اين روايات ضمنا

وجود همسر را اثبات مي كنند .

الف )- سيدبن طاووس در جمال الاسبوع مي فرمايد : روايتي با سندهاي متصل يافتم كه حضرت ولي عصر عج » را اولاد بسياري هست .

ب ) مرحوم مجلسي «ره» نيز بابي را به خلفاء و اولاد حضرت مهدي اختصاص داده است .

روايت بسياري دليل بروجود فرزند براي حضرت مهدي هستند الا يك روايت كه منافي و معارض با اين روايات است و آن روايت اين است ، هر امامي بايد فرزند داشته باشد به جز حضرت مهدي كه فرزند ندارد ، ولي علماء و برزگان شيعه مانند مرحوم محدث نوري و شيخ طوسي و مير محمد مير لوحي معاصر علامه مجلسي اين تنافي را رفع كردند، بدين بيان كه امام زمان مانند ساير ائمه پسر امام ندارد، نه آنكه اصلا پسر ندارد و بنابراين از مجموع احاديث استفاده مي شود كه، براي حضرت مهدي فرزندان بسياري هست كه همه از اوليا ء و صلحاء شرفا هستند ولي سمت امامت ندارند، چرا كه امام منحصر در دوازده نفر است .

3- دعاها، علاوه بر روايات و قواعد كلي برخي دعاها نيز از معصومين« عليهم السلام » صادر شده و يا از ناحيه مقدسه رسيده دلالت دارند بر اينكه براي حضرت اهل و عيالي و فرزنداني هست و در دعاها نامي از آنها برده نشده و در حق آنها دعا شده است . در اين دعا وجود همسر و فرزندان را براي حضرت اثبات مي كند و در اين مورد دعا بسيار است .

واينكه آيا حضرت مهدي با فرزند و همسران خود ظهور مي كنند، چون ما بشريم و اطلاعات

بشر محدود است اطلاعات و دليل قطعي و يقين محكم به آن تصريح نشده است .

منابع:

1-سيماي آفتاب , دكتر حبيب الله مظاهري

2- تجسم اميد و نجات , عزيز الله حيدري

3-سيماي مصلح جهان , مراد فيضي

4-ارتباط معنوي با حضرت مهدي «عج » , حسين گنجي

آيا امام زمان ازدواج نموده اند چون ازدواج سنت پيامبر است .

پرسش

آيا امام زمان ازدواج نموده اند چون ازدواج سنت پيامبر است .

پاسخ

چنانكه خود شما نيز گفتيد ازدواج سنت و مستحب است و ممكن است در مواجهه با امر مهمتري ترك شود.

اما درباره ازدواج امام زمان(عج) رواياتي داريم مبني بر اين كه حضرت ازدواج كرده است در اين روايات احتمالات متعددي مطرح است. ممكن است در دوران غيبت صغري، امام(ع) ازدواج كرده اند ولي همسر آن حضرت عمر طولاني نداشته و وفات نموده است و ممكن است حضرت در طول سال هاي غيبت ازدواج هاي متعددي انجام داده باشند. در هر صورت كيفيت دقيق اين موارد بر ما معلوم نيست چنان كه اصل ازدواج آن حضرت تنها به دليل سنّت ازدواج عمل آن حضرت به سنّت است هر چند ممكن است به دليل همان حكمت غيبت اين سنت ترك شود و گرنه دليل قطعي مبرهني در دست نيست ؛ بنابراين به طور قاطع نمي شود در اين مورد سخن گفت، چون منابعي كه در اختيار است در اين باره اطلاعات دقيقي به ما ارائه نداده اند. بنابراين با توجه به روايات، نمي شود بطور قاطع در مورد ازدواج آنحضرت و داشتن فرزند نظر داد و چنان كه گفته شد حكمت غيبت كه باعث شد انسانها از نعمت بزرگ حضور امام محروم گردند شايد همان حكمت باعث شود كه حضرت سنت ازدواج را به عمل نياورد (و الله اعلم).

اما مسأله مهمتر درباره شناخت امام زمان(عج) شناخت نورانيت و مقام شامخ امامت آن حضرت و طريقه ارتباط ما با ايشان است وگرنه ازدواج و عدم ازدواج ايشان، مشكلي را از ما حل نمي كند به ويژه اين كه ايشان در شرايط استثنايي

و خاصي هستند كه به حكمت الهي از ما پنهان است.

براي آگاهي بيشتر رجوع شود:

1. گفتمان مهدويت جمعي / 1 / ص 118، مؤسسه فرهنگي انتظار نور

2. چشم به راه مهدي(ع) / جمعي از نويسندگان مجلّه حوزه، ص 351 تا 356

3. دادگستر جهان / ابراهيم اميني، ص 205 الي 216.

آيا همسر ايشان (امام زمان) از انس است يا جن.

پرسش

آيا همسر ايشان (امام زمان) از انس است يا جن.

پاسخ

در رابطه با اين سؤال چنانچه در سؤال 4 توضيح داده شد روايات محدودي داريم كه به نحو كلي دلالت بر ازدواج حضرت و اين كه فرزنداني دارد مي كنند. چنانچه در كتاب غيبت شيخ طوسي مفضل ابن عمر از امام صادق(ع) نقل كرده كه حضرت فرمود: «لايطلع علي موضعه احد من ولده ولا غيره؛ هيچ كس بر مكان ايشان حتي فرزندي از فرزندانش اطلاع ندارد» (كتاب الغيبه، شيخ طوسي، ص 102).

لكن گرچه ظاهر اين روايت دلالت بر داشتن فرزند و به تبع ازدواج حضرت دارد لكن؛ اولا، اين روايت و مانند آن از جهت سند و راويان قابل اعتماد نيستند و ثانيا، در خصوص اين روايت در كتاب منتخب الاثر از كتاب غيبت نعماني روايت را اين گونه نقل كرده :«من ولي ولا غيره» (منتخب الاثر، صافي گلپايگاني، ص 252).

با وجود اين اختلاف در نقل، ديگر روايت قابل استناد نخواهد بود و برفرض هم كه اين روايات قابل استناد باشند، اين روايات به هيچ يك از جزئيات ازدواج و خصوصيات فرزندان اشاره اي ندارند و چون اينها مسائل جزئي و تاريخي هستند و در تاريخ و روايات معتبر در اين رابطه چيزي كه موجب اطمينان شود نيامده بنحو يقين و جزم نمي توان حكمي كرد نه به نفي و نه به اثبات و جواب اين پرسش در هاله قدس غيبت امام قرار دارد و خفاء امر امام كه يكي از نشانه ها وخصائص آن حضرت است در پاسخ اين سؤال نيز اثر مي گذارد، لكن در اينجا چند نكته مسلم است:

1. اينكه بر فرض

كه حضرت ازدواج كرده باشند مسلما همسر ايشان از انس بوده يا هست چنانچه ساير ائمه با انسان ازدواج كرده اند واساسا ازدواج انسان كه موجودي جسماني است با جن كه جسم لطيف است ممكن نيست و آيات قرآن كريم به نحو كلي دلالت دارد به اين كه ازدواج انسانها با موجودي از نفس خود آنهاست و آن را از آيات قرار مي دهد و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا؛ از نشانه ها و آيات الهي اين است كه از نفس هاي شما براي شما زوج هايي آفريد» (روم، آيه 21).

لذا اين كه همسر ايشان از جنس جن بوده باشد يقينا منتفي است.

2. چنانچه از بعضي روايات استفاده مي شود غرض خداوند به اين تعلق گرفته كه زندگي حضرت در زمان غيبت در هاله اي از ابهام باشد چنانچه زندگي حضرت تشبيه به زندگي حضرت خضر(ع) و حضرت عيسي(ع) شده كه زنده اند لكن چگونگي حيات و اين كه ازدواج كرده اند يا خير، فرزنداني دارند يا خير مبهم است.

3. دانستن اين مسائل گرچه خوب است، كمال محسوب نمي شود ولكن ندانستن آنها هم ماند هزاران مسأله جزئي تاريخي كه ما خبر نداريم به چيزي ضرر نمي زند چون اين امور نه از اصول دين هستند و نه از فروع و نه اعتقاد به آنها لازم و نه حكمت آنها بر ما معلوم. انشاءالله حضرت با ظهورش پرده ابهام از اين حقايق بزدايد.

با توضيحاتي كه داده شد جواب سؤال 6 نيز روشن مي شود چون وقتي اصل ازدواج حضرت مسجل و معلوم نباشد اصل فرزند داشتن و خصوصيات آنها به طريق اولي

در پرده خفا خواهد بود.

براي مطالعه بيشتر در اين رابطه علاوه بر منابع فوق مي توانيد به آثار ذيل مراجعه فرماييد:

- پاسخ ده پرسش پيرامون حضرت مهدي(عج)، آيت الله صافي گلپايگاني

- دادگستر جهان، ابراهيم اميني

- مهدي موعود، علي دواني

براي اينكه فردي به همسري امام زمانش درآيد بايد چگونه باشد.با توجه به اينكه علاوه بر روح عالي امام جسم ايشان نيز جسم ويژه اي است.

پرسش

براي اينكه فردي به همسري امام زمانش درآيد بايد چگونه باشد.با توجه به اينكه علاوه بر روح عالي امام جسم ايشان نيز جسم ويژه اي است.

پاسخ

1. از نگاه قواعد كلي، موضوع ازدواج امام زمان«عج» به يكي از انگاره هاي زير تصور شدني است:

الف - به دلايل امنيتي و زندگي مخفي، ايشان ازدواج نكرده است، زيرا اين اقدام ممكن است به آشكار شدن اسرار وي بيانجامد.

ب - در هر دوره زماني، با زني كه از نظر رازداري، كاملا مورد اطمينان مي باشد، ازدواج مي كند به دليل يافت نشدن چنين فرد صد در صد مطمئن، آن هم در هر نسلي به گونه مكرر، اين فرضيه پذيرفتني نيست.

ج - از آنجا كه ازدواج، سنتي ديني به شمار رفته و امام معصوم نيز پايبندترين انسان به آداب ديني مي باشد، از اين رو امام در طول غيبت كبري، ازدواج كرده ولي به عنوان فردي معمولي بوده و موقعيت او حتي براي همسرش شناخته شده نيست. البته با توجه به خطرهايي براي آشكار شدن راز غيبت امام زمان(عج) وجود فرزند از آن حضرت منتفي است. از جمله خطرهاي مزبور، مسأله پير شدن فرزندان و جوان ماندن حضرت و يا در صورت حل اين مشكل از سوي خداوند، دنبال پدر گشتن در صورت رها كردن آنها از سوي امام زمان و اشكالاتي از اين دست مي باشد كه در كل، زندگي مخفيانه حضرت را با دشواري جدي روبرو مي كند. اين دشواري با همسر وي پيدا نمي شود زيرا در صورت احساس خطر از آشكار شدن خود، ايشان از همسر جدا مي شود (محمد صدر، تاريخ الغيبه الكبري، ص

63 - 61 ، مكتبه الامام اميرالمؤمنين علي(ع)، اصفهان).

2. با رويكرد به مطالب پيش گفته، پاسخ پرسش شما روشن مي شود؛ چرا كه اولا با فرض ازدواج كردن حضرت ولي عصر(عج) ايشان به صورت انساني كاملا معمولي به زندگي خانوادگي خود ادامه مي دهد. از نظر ويژگي هاي جسماني نيز گرچه بر پايه روايات و مطالب نقل شده از سوي نمايندگان خاص آن حضرت در غيبت صغري، ايشان ظاهري زيبا و جذاب دارند، ولي ويژگي مزبور تا آن اندازه استثنايي و چشمگير نيست كه موجب بازشناسي امام زمان(عج) از ديگران شده و يا به گفته شما زندگي با چنين فردي با چنان زيبايي و جذابيت را ناممكن سازد.

موقع شروع غيبت كبري، حضرت مهدي(عج) مجرد بود يا متأهل؟

پرسش

موقع شروع غيبت كبري، حضرت مهدي(عج) مجرد بود يا متأهل؟

پاسخ

پاسخ اول

نظر به اينكه امام زمان(عج) در حال غيبت بسر مي برد خصوصيات زندگي خانوادگي آن گرامي از همان مراحل نخستين روشن نيست و يكي از بحثهايي كه در مورد آن حضرت مطرح است اين است كه آيا حضرت ازدواج كرده اند يا خير؟ ولي با توجه به قسمتي از عبارات كه در زيارت آن حضرت وارد شده استفاده مي شود كه آن حضرت ازدواج كرده و داراي فرزندان مي باشند ولي در اسناد بعضي از آن روايات و در دلالت آنها بر فرض صحت سند آنها مشكلاتي وجود دارد. براي اطلاع بيشتر به كتاب جزيره خضراء افسانه يا واقعيت صفحه 175 مراجعه شود.

پاسخ دوم

دليل معتبري وجود ندارد كه آن حضرت (عج) در دوران غيبت ازدواج كرده باشند، گرچه اصل ازدواج در دوره غيبت امري ممكن به نظر مي رسد ولكن با توجه به محذوراتي كه ازدواج با غيبت آن حضرت دارد مانند پوشيده بودن و مخفي بودن شرايط خاص خود حضرت، وقوع آن امري بعيد مي باشد.

البته هم در دعا و هم در چند روايت آمده است كه حضرت را با اهل و عيالش دعا كرده اند لكن سند بعضي از روايات قطعي نيست و بعضي از روايات و ادعيه هم مشعر به ازدواج حضرت بعد از ظهور ايشان است.

در هر صورت اصل مسئله بسيار پوشيده و غامض است و قضاوت صريح در اين مورد بسيار مشكل است و نيز از اموري است كه تفحص از آن هيچ ضرورت و وجهي ندارد چرا كه يك شيعه بايد وظيفه خود را در زمان غيبت بشناسد و حقي را كه ولي او به

گردن او دارد در صدد انجام آن باشد. و سعي كند يك ولي شناسي واقعي و يار مخلص امام خود شود.

آيا امام زمان ازدواج كرده و فرزند دارد؟

پرسش

آيا امام زمان ازدواج كرده و فرزند دارد؟

پاسخ

غيبت امام زمان(ع) يكي از نشانه ها و ويژگي هاي آن حضرت است سبب پوشيده ماندن چگونگي آن حضرت است. از اين رو، نمي توان پاسخ روشني به سؤال شما داد، زيرا احاديث اطمينان آوري در اين مورد در دست نداريم/

رواياتي هم كه در دسترس است، از نظر سند و متن آن، يا از جهت اختلاف نسخه يا از جهت غرابت متن، ضعيف هستند؛ مانند اين روايت كه از امام صادق(ع) نقل شده است: «لا يطلع علي موضع احد من ولده و لا غيره»;{1} كه دلالت بر ازدواج فرزند آن حضرت دارد. در كتاب غيبت نعماني اين روايت چنين آمده است: «لا يطلع علي موضعه احد من ولي و لا غيره».{2} اين روايت از بعضي جهات مانند علو سند و لفظ حديث، معتبرتر است.

احتمال دارد حضرت محمد(ص) داراي همسر و فرزند باشد؛ ولي در اين باره حديث معتبري كه موجب اطمينان باشد وجود ندارد.

[1]. غيبت، شيخ طوسي، ص 102/

[2]. منتخب الاثر، ص 252/

آيا حضرت ولي عصر7داراي زن و فرزند مي باشد؟

پرسش

آيا حضرت ولي عصر7داراي زن و فرزند مي باشد؟

پاسخ

سلام خدا بر شما, از اين كه با ما مكاتبه كرده و پرسش هاي خود را باما در ميان گذاشتيد,سپاسگزاريم .

درباره زن و فرزند حضرت مهدي 7سه احتمال وجود دارد:

1 اساساً حضرا ازدواج نكرده اند و مشيت الهي بر آن تعلق نگرفته است .

2 ازدواج كرده و يكي از سنت هاي مهم اسلامي را انجام داده , ولي اولاد ندادند.

3 ازدواج كرده و صاحب فرزنداني نيز مي باشد, ولي بچه ها او را به عنوان مهدي موعود نمي شناسند.

براي قول سوم دلايلي ذكر شده است :

الف ) مفضل بن عمر گويد: از امام باقر7شنيدم كه فرمود: .(1)

استدلال براي اثبات زن و فرزند براي آن بزرگوار, به جملهء اخير روايت است : .(2)

ب ) ابن طاووس از حضرت رضا7نقل كرده است : .(3)

ج ) روايت ديگري نيز از حضرت رضا7نقل شده كه فرمود: .(4)

د) امام صادق 7مي فرمايد: .(5)

البته آن هايي كه معتقدند حضرت ازدواج كرده , اما اولاد ندارد, براي عقيده اش دلايلي ذكر كرده اند. براي اطلاع بيش تر مراجعه شود به كتاب تأليف جمعي از نويسندگان , مجلهء حوزه , از ص 352_ 355

يكي از محققان مي نويسد: .(6)

(پ_اورقي 1.كتاب الغيبة,

(پ_اورقي 2.كتاب الغيبة, شيخ طوسي , ص 162 طبق نقل چشم به راه مهدي 7 ص 353

(پ_اورقي 3.جمال الاءسبوع , ابن طاووس , ص 520 به نقل از همان , ص 354

(پ_اورقي 4 .ابن طاووس , جمال الاءسبوع ,ص 510

(پ_اورقي 5.بحارالاءنوار, محمد تقي مجلسي , ج 52 ص 317

(پ_اورقي 6.ابراهيم اميني , دادگستر جهان , ص 216

آيا امام زمان 7ازدواج نموده اند و داراي فرزند هستند؟

پرسش

آيا امام زمان 7ازدواج نموده اند و داراي فرزند هستند؟

پاسخ

در خصوص اين كه حضرت مهدي 7ازدواج كرده و فرزنداني دارد يا نه , منابع و مستندات قطعي وجود ندارد. منابعي كه در اختيار است , يا اشكال سندي دارند و يا ابهام دلايلي , و نظر قاطعي ارايه نمي دهند. در اين جا سه احتمال وجود دارد:

1 حضرت مهدي 7ازدواج نكرده است ;

2 ازدواج انجام گرفته , ولي اولاد ندارد;

3 ازدواج كرده و داراي فرزنداني است .

اگر احتمال اول را بپذيريم , لازمه اش اين است كه امام معصوم 7يكي از سنت هاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد و اين با شأن امام سازگار نيست . اما از طرفي ديگر چون غيبت , اهم است و ازدواج مهم , ترك ازدواج , با توجه به امر مهم تر, اشكالي ايجاد نمي كند و گاهي براي مصلحت بالاتر, لازم و واجب است .(1)

امام احتمال دوم كه اصل ازدواج را بپذيريم بدون داشتن اولاد, جمع مي كند بين انجام سنت اسلامي و عدم فاش شدن مكان و موقعيت حضرت .

اما باز اين اشكال باقي است كه اگر قرار باشد حضرت شخصي را به عنوان همسر برگزيند, يا بايد بگوييم كه عمراو نيز مانند عمر حضرت طولاني است كه بر اين امر دليلي نداريم , يا اينكه بگوييم مدتي با حضرت زندگي كرده و ازدنيا رفته است كه در اين صورت , حضرت به سنت حسنه ازدواج عمل كرده و پس از آن , تنها و بدون زن و فرزندزندگي را ادامه مي دهد.

احتمال سوم آن است كه حضرت ازدواج كرده و داراي اولاد است و

اولاد حضرت نيز فرزنداني دارند. اين مطلب مستند و دليل محكمي ندارد و نمي شود ادعاي درستي در اين مورد مطرح نمود.(2)

نتيجه اين كه با توجه به ضعف ادله و مدارك , نمي توان ادعاي قاطعي در خصوص ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدي 7مطرح نمود.

(پ_اورقي 1.مجله حوزه , ويره بقية اللّه الاعظم , شماره 70_ 71 ص 55

(پ_اورقي 2.مجله حوزه , همان , ص 58

در خصوص ازدواج يا عدم ازدواج امام زمان(عج) توضيح دهيد.

پرسش

در خصوص ازدواج يا عدم ازدواج امام زمان(عج) توضيح دهيد.

پاسخ

درباره ازدواج و عدم ازدواج امام زمان (عج) دو احتمال وجود دارد:

احتمال اول: حضرت ازدواج نكرده است،

اگر اين احتمال را بپذيريم، اين مشكل مطرح مي گردد كه چرا امام معصوم(ع) به يكي از سنت هاي اسلامي كه ازدواج باشد عمل نكرده است؟!

پاسخ غيبت امام زمان(ع)از سنت ازدواج اهميت بيشتري دارد كه ترك سنت ازدواج، از سوي امام معصوم(ع) با مقام عصمت منافات نداشته، مشكل ايجاد نمي كند.(1)

احتمال دوم: امام زمان(عج) ازدواج نموده است.

در اين جا اين مشكل پيش مي آيد كه همسر آن حضرت نيزمانند امام عمر طولاني داشته باشد كه دليلي بر آن وجود ندارد، مگر اين كه بگوييم همسر حضرت بعد از مدتي از دنيا رفته است.

برخي احتمال دوم را تقويت نموده اند، در برخي روايات تصريح شده است كه امام، همسر و فرزند دارد. امام رضا(ع) فرمود: "بارالها! مايه چشم روشني و خوشحالي امام زمان(ع) را در او و خانواده و فرزند و ذريه و تمام پيروانش عنايت فرما".(2)

برخي ديگر درصدد هستند ثابت كنند كه امام زمان(عج) ازدواج نكرده و رواياتي راكه دلالت بر ازدواج امام(ع) دارند ضعيف و قابل استناد ندانسته اند. از سوي ديگر راياتي كه دلالت بر همسر داشتن امام زمان(عج) دارد، دلالت ندارند كه امام زمان(ع) قبل از ظهور ازدواج نموده است؛ از اين رو مي توان گفت: رواياتي كه بر ازدواج امام دلالت دارند، حمل بر بعد از ظهور امام(ع) مي شوند كه بعد از ظهور ازدواج خواهند نمود. هم چنين آن دسته از رواياتي كه دلالت بر همسر داشتن امام زمان(ع) دلالت دارند، با آن دسته از رواياتي كه ازدواج امام زمان(ع) را نفي

مي كنند، تعارض دارند. مسعودي نقل مي كند: علي بن حمزه ابن سراج و ابن سعيد مكاري بر امام رضا(ع) وارد شد و به حضرت عرض كرد: از پدرانت نقل كرده ايم كه هيچ سراج و ابن سعيد مكاري بر امام رضا(ع) وارد شد و به حضرت عرض كرد: از پدرانت نقل كرده ايم كه هيچ امامي از دنيا نمي رود، تا فرزندش را ببيند. امام رضا(ع) فرمود: "آيا در اين حديث روايت كرده ايد، مگر قائم؟"(3)

واقعيت آن است كه به طور قاطع نمي توان گفت: امام زمان(عج) همسر دارد. شايد بر همين اساس سيره و تاريخ نگاران نتوانسته اند در خصوص داشتن يا نداشتن همسر امام زمان(عج) اظهار نظر كنند.

پي نوشت ها:

1 - ر. ك: مجله حوزه ويژه امام زمان(عج)، ص 54 - 55.

2 - بحار الانوار، ج 52، ص 52.

3 - اثبات الوصيه، ص 221.

با وجودي كه پيامبر اسلام(ص) فرمود: "النكاح سنتي"، و مردم را به اين سنت حسنه تشويق نمود، چرا حضرت مهدي (عج) به اين فرمايش پيامبر(ص) عمل نكرده؟ اگر عمل كرده است، نام همسر و پدرزنش چيست؟

پرسش

با وجودي كه پيامبر اسلام(ص) فرمود: "النكاح سنتي"، و مردم را به اين سنت حسنه تشويق نمود، چرا حضرت مهدي (عج) به اين فرمايش پيامبر(ص) عمل نكرده؟ اگر عمل كرده است، نام همسر و پدرزنش چيست؟

پاسخ

پيامبر اسلام(ص) مسلمانان را به ازدواج تشويق نمود و فرمود: "ازدواج سنت من است. هر كه از آن روي بگرداند، از سنت من روي گردانيده است".[1] اما چرا امام زمان(عج) ازدواج نكرده است؟

به چه دليل به طور مسلّم بيان داشته ايد كه امام زمان(عج) ازدواج نكرده است؟ آن گاه از چرايي اين امر پرسيده ايد؟ اصل اين سخن معلوم نيست. نمي توان قضاوت كرد كه امام زمان(عج) ازدواج كرده يا نكرده است. البته طبق دعاهايي كه وارد شده، بايد ازدواج كرده باشند، اما كسي نمي داند. دليلش هم امر غيبت امام زمان است. از اين كه حضرت از ديده ها پنهان است، اطلاعي از چگونگي زندگي حضرت در دست نيست.

ممكن است حضرت ازدواج كرده باشند، چون او پيرو سنت پيامبر(ص) است و در سنت پيامبر ازدواج از اهميت ويژه اي برخوردار است. بنابراين مي توان از اين جهت حدس زد كه حضرت ازدواج كرده باشد، ليكن همسرش چه كسي مي باشد پدر زنش چه شخص است. به جهت امر غيبت، بر ما پوشيده است. ماهيّت غيبت حضرت اين است كه زندگي او پنهان و ناشناس باشد. ازدواج مانع پنهان و ناشناس زيستن حضرت است.[2]

اما شواهد ازدواج كردن حضرت، دعاهايي است كه به ما رسيده است. به چند نمونه اشاره مي شود: "اللّهم أعطه في نفسه وولده و ذريته و امته و جميع رعيته ما تقربه عينه و تسرّ به

نفسه؛[3] خدايا، به وي و فرزندانش و خاندانش و امتش و تمامي زيردستانش، آنچه باعث شادي و سرور مي شود، عطا بفرمايد".

دوم: حديث مفصل "ولا يطّلع علي موضعه أحد من ولده و لا غيره؛[4] نه فرزندانش و نه كسي ديگر، جاي وي را نمي داند".

[1] وسايل الشيعه، ج 14، ص 9.

[2] براي توضيح بيشتر رجوع شود به مجلة حوزه شماره 70 - 71، ص 23 تا 64.

[3] بحار، ج 92، ص 332.

[4] بحار، ج 52، ص 152.

آيا امام زمان داراي زن و فرزند و نوه مي باشد؟

پرسش

آيا امام زمان داراي زن و فرزند و نوه مي باشد؟

پاسخ

دربارة اين كه آيا حضرت مهدي(ع) زن و فرزندي دارد، نظر قاطعي نمي توان ارائه نمود. سه احتمال وجود دارد:

1- اساساً حضرت مهدي ازدواج نكرده است.

2- ازدواج كرده، ولي فرزندي ندارد.

3- ازدواج كرده و فرزند و نوه دارد.

احتمال اوّل با استحباب ازدواج و اين كه از سنّت هاي پيامبر اسلام ازدواج بوده، منافات دارد.

احتمال دوّم كه اصل ازدواج را بپذيريم. بدون داشتن اولاد، عمل به سنّت پيامبر شده است، ولي اين اشكال باقي است كه اگر قرار باشد حضرت همسري داشته باشد، يا بايد همسرش مانند حضرت، عمرش طولاني باشد يا پس از مدتي بميرد.

احتمال سوم كه حضرت ازدواج كرده و اولاد داشته باشد، بايد فرزندانش از هزار سال پيش تا كنون اطلاعي از اوضاع پدر يا پدربزرگ خود نداشته باشند يا اگر اطلاع داشته باشند، در جايگاهي دور از دسترس مردم زندگي كنند.

براي اثبات و قطعيت هيچ كدام از احتمالات بالا دليل متقني در دست نيست.[1]

در دعاهايي كه دربارة امام زمان(عج) رسيده، به ذريه و نسل او اشاره شده است.

[1] مجلة، حوزه، ش 70 - 71، ص 54.

آيا امام زمان(عج) در طول دوران غيبت همسري انتخاب كرده و فرزندي دارند؟ نام آنان چيست؟ آيا آنان هم از نظرها غايبند؟

پرسش

آيا امام زمان(عج) در طول دوران غيبت همسري انتخاب كرده و فرزندي دارند؟ نام آنان چيست؟ آيا آنان هم از نظرها غايبند؟

پاسخ

دربارة امام زمان(ع) پرسش هاي متعددي مطرح است، مانند مدت عمر، فلسفة غيبت، زمان ظهور و ... يكي از پرسش ها اين است كه حضرت ازدواج نموده و فرزند دارد.

دربارة ازدواج امام و فرزند داشتن حضرت، سه احتمال قابل طرح است:

1) حضرت ازدواج نكرده است. اگر حضرت ازدواج نكرده باشد، فرزند و ذريه نخواهد داشت. اگر اين احتمال را بپذيريم، اين مشكل مطرح مي گردد كه چرا امام معصوم(ع) به يكي از سنت هاي مهم اسلامي كه ازدواج باشد، عمل نكرده است؟

در جواب مي توان گفت: غيبت امام زمان(ع) از سنت ازدواج اهميت بيشتري دارد و ترك سنت ازدواج با مقام عصمت منافات ندارد.[33]

2) امام ازدواج نموده؛ از اين رو به سنت ازدواج عمل كرده است، ولي اولاد و فرزند ندارد.

در اين جا اين مشكل پيش مي آيد كه همسر حضرت مانند حضرت بايد عمر طولاني داشته باشد، كه بر عمر طولاني همسر حضرت دليلي نداريم و يا اين كه بگوييم همسر حضرت بعد از مدتي از دنيا رفته است.[34]

3) حضرت ازدواج كرده و داراي اولاد بوده و فرزندان او نيز اولاد داشته اند و حضرت ذريه داشته است.[35] بر اساس اين مبنا اين مشكل وجود دارد كه فرزندان و ذريه هاي امام كجا هستند؟

برخي خواسته اند احتمال سوم را تقويت كنند و از برخي روايات استفاده كنند كه امام همسر و فرزند دارد. امام رضا(ع) فرمود: "الها! ماية چشم روشني و خوشحالي امام زمان(ع) را در او و خانواده و فرزندان و

ذرّيّة و تمام پيروانش عطا فرما".[36]

امام صادق(ع) فرمود: "كأنّي أري نزول القائم في مسجد السهله بأهله و عياله".[37]

برخي ديگر در صدد آن هستند ثابت كنند كه امام زمان(ع) ازدواج نكرده و فرزندي نيز ندارد. اين عده، رواياتي را كه بر ازدواج و فرزند داشتن امام(ع) دلالت دارند، ضعيف مي شمرند و قابل استناد ندانسته اند. از سوي ديگر روايات فوق كه بيان شد، دلالت بر بودن فرزند و همسر امام زمان(ع) دارد، ولي اين دسته از روايات دلالت ندارند امام زمان(ع) قبل از ظهور ازدواج نموده و فرزند دارد؛ يعني اين دسته روايات تنها دلالت بر همسر و فرزند داشتن امام زمان(ع) دارند، ولي اثبات نمي كنند امام قبل از ظهور زن و فرزند دارد. از سوي ديگر اين طيف از روايات با آن دسته از روايات كه داشتن فرزند و همسر را از امام زمان(ع) نفي مي كنند، تعارض دارد.

برخي از روايات هستند كه تصريح دارد امام زمان(ع) همسر و فرزند ندارد. مسعودي نقل مي كند: علي بن حمزه، ابن سراج و ابن سعيد مكاري بر امام رضا(ع) وارد شدند. علي بن حمزه به حضرت عرض كرد: از پدرانت نقل كرده ايم كه هيچ امامي از دنيا نمي رود، تا فرزندش را ببيند. امام رضا فرمود: "آيا در اين حديث روايت كرده ايد: مگر قائم؟".[38]

اين گونه روايات كه بدان اشارت كرديم، در صدد نيستند وجود زن و فرزند را براي امام(ع) پيش از ظهور اثبات كنند. از سوي ديگر، رواياتي داريم كه با صراحت وجود فرزند را از حضرت نفي مي كند. برخي خواسته اند با تمسك به داستان "جزيرة خضرا" بگويند امام عصر(ع)

فرزنداني دارد و بر آن جزيره، زير نظر وي، جامعة نمونه و تمام عيار اسلامي را تشكيل داده اند، ليكن با بررسي هاي گسترده اي كه انجام گرفته، جزيرة خضرا افسانه بيش نيست.[39]

نمي توان به طور قطع گفت: امام زمان(ع) همسر و فرزند داشته است. شايد بر همين اساس باشد كه صاحبان انديشه و تاريخ نگاران به طور قطع در خصوص داشتن و نداشتن همسر و فرزند امام زمان(ع) اظهار نظر نكرده اند.

[33] مجله حوزه، ويژه نامة امام زمان(ع)، ص 54، 55، با تلخيص.

[34] همان.

[35] همان.

[36] همان، ص 56، به نقل از جمال الاسبوع، ابن طاووس، ص 510.

[37] بحارالانوار، ج 52، ص 52.

[38] مسعودي، اثبات الوصيّه، ص 221.

[39] مجلة حوزه، ويژة امام زمان، ص 57، با تلخيص.

آيا زن امام زمان(عج) هم طول عمر دارد؟

پرسش

آيا زن امام زمان(عج) هم طول عمر دارد؟

پاسخ

در مورد زن و فرزند داشتن امام زمان(عج) نظر قاطعي نمي توان داد، زيرا منبع اثبات اين گونه مسايل يا نقل است يعني روايات معتبر از امامان معصوم (ع) كه در اثبات مانعي مسئله به ما رسيده باشد، كه چنين رواياتي در خصوص ازدواج حضرت ولي عصر(ع) نرسيده است؛ يا تشرف بهحضور حضرت و سؤال از آن وجود مبارك دربارة ازدواج حضرتش، كه در اين خصوص چيزي نقل نشده است. بنابراين به طور صددرصد نمي توان گفت حضرت ازدواج كرده و زن و فرزند دارد، نيز نمي توان گفت زن و فرزند ندارد. مي ماند احتمالات ذيل:

1_ احتمال دارد حضرت فقط در دورة غيبت صغري ازدواج كرده و زن و اولادش (اگر بوده باشد) از دنيا رفته اند، زيرا لازم نيست حكم طول عمر حضرت دربارة خانواده اش اجرا شود.

2_ ازدواج كرده ولي اولاد ندارد.

3_ ازدواج نكرده، زيرا حكمت الهي مقتضي است كه امام عصر (ع) مخفيانه زندگي نمايد و داشتن زن و فزند باعث مي شود كه مكان حضرت معلوم باشد و اين با حكمت غيبت منافات دارد و مسئلة غيبت مهم تر از ازدواج است. حضرت بǠخاط رمصلحت مهم تر ازدواج را ترك كرده اند.

به هر ترتيب در صورتي كه حضرت ازدواج كرده باشد، حكم حضرت در طول عمر و غير آن براي خانواده اش جاري نيست. هيچ اشكالي ندارد كه قانون زندگي طبيعي و مرگ طبيعي بر خانوادة حضرت جاري شود.1[1] ضمناً بايد توجه داشت كه دانستن اين گونه مسايل بر ما ضرورت ندارد.

[1]مجلة حوزه، سال 70 71 (مهر _ دي) ص 54؛

گفتمان مهدويت (مؤسسة فرهنگيانتظار نور)، ج 1، ص 118.

آيا امام زمان (عج) ازدواج نموده است، آيا فرزندي دارد؟

پرسش

آيا امام زمان (عج) ازدواج نموده است، آيا فرزندي دارد؟

پاسخ

از اين كه امام زمان(ع) بعد از شهادت امام حسن عسكري(ع) تا كنون از ديده ها پنهان است و اطلاع چنداني از زنگي حضرت در دورة غيبت صغري و كبري و جود ندارد، نمي توان با قاطعيت نظر داد حضرت همسر و فرزنداني دارد. در برخي از روايات امامان پيشين به گونه اي به همسر و فرزندان حضرت اشاره شده است، از جمله امام باقر(ع) به مفضل بن عمر فرمود: "إنّ لصاحب هذا الامر غيبتني أحدهما تطول حتي يقول بعضُهم مات و يقول بعضهم ذهب حتي لا يبقي علي أمره مِن أصحابه إلاّ نفرُ يسيرٌ و لا يطّلع علي موضعه أحدٌ مِن ولده و لا غيره إلا المولي الّذي يلي امره؛[4] صاحب الزمان(ع) را دو غيبت است: يكي از آن دو، به اندازه اي طولاني مي شود كه برخي گويند: حضرت از دنيا رفته است و برخي گويند: كشته شده است، و برخي بر اين بارșƘϠكه جز اندكي از ياران بر امامت وي نماندند و كسي هم از مكان و جايگاه زندگي حضرت آگاه نيست؛ نه از فرزندان Ƞنه ديگري، جز كسي كه امور وي را پي مي گيرد".

در روايتي امام هشتم(ع) بيان نمود: "... اللهم اعطه في نفسه و أهله و ولده و ذريته و جميع رعيته ما تقرّبه عينه و تسّربه نفسه ...؛[5] خداوندا! ماية چشم روشني و خوشحالي امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذريه و تمام پيروانش فراهم فرما!".

در اين روايت به زنان و فرزندان حضرت اشاره شده است و به گونه اي دلالت دارد كه حضرت همسر

و فرزند دارد. البته در اين دو روايت و مانند آن از نظر سند و دلالت يك سري كاستي هايي وجود دارد، كه به جهت رعايت اختصار از بيان آن ها خودداري مي كنيم.2[6]

[4]شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162.

[5]سيد بن طاووس، جماع الاسبوع، ص 510؛ مجلة حوزه، ش 70 و 71، ص 56.

[6]براي اطلاع بيشتر رجوع شود به فصلنامة حوزه، ش 70 و 71، مقالة نگاهيبه تولد و زندگي امام زمان.

آيا زندگي حضرت ولي عصر فرشته گونه است يا طبيعي و تجربي (ازدواج و توليد مثل)؟

پرسش

آيا زندگي حضرت ولي عصر فرشته گونه است يا طبيعي و تجربي (ازدواج و توليد مثل)؟

پاسخ

در زمينه حضرت ولي عصر(عج) دو بحث وجود دارد:

1 - بحث هايي كه مربوط به اعتقادات و مباني اعتقادي شيعه مي باشد و حيات فكري شيعه به آن بستگي دارد و دانستن آنها نقشي اساسي در اعتقادات دارد. اين دو دسته از مسائل را معصومان عليهم السلام كاملاً بيان نموده و كوچك ترين ابهامي در اين مسائل وجود ندارد، چرا كه ابهام در اين گونه موارد باعث عدم تحكيم مباني اعتقادي و سست شدن ايمان مي شود، مانند مسائل مربوط به توصيه، نبوت، معاد، امامت ائمه عليهم السلام، و امامت حضرت حجت (عج) و مسائل ديگر.

2 - بحث هايي كه برخلاف دسته اول دخالتي در مباني اعتقادي نداشته و دانستن آنها، جنبه اطلاعات عمومي دارد.

سؤال شما از قسم دوم است كه خدا و ائمه عليهم السلام به دليل مطالح و حكمت هايي، كم و كيف آنها را مردم

مخفي داشته اند. در مورد وجود مقدس امام زمان(عج) اصل وجود مداي و زندگي دنيوي حضرت امري مسلّم و حتمي است و حضرت در نيمه شعبان سال 255 ه' ق از پدر و مادري معيّن متولد شدند و بعد از پدر بزرگوار خويش، زعامت امت را برعهده گرفتند كه تا به حال كه در زمان غيبت كبري قرار داريم، و وجود دارد. هيچ دليلي وجود ندارد كه از زمان خاصي حيات مادي حضرت به حيات معنوي مبدّل گرديده است. پس همان

زندگي مادي تا زمان حاضر ادامه دارد و بسان ساير آدميان، حيات مادي و انساني دارند و زندگي ايشان فرشته گونه نمي باشد.

اصلاً يكي از جهات معجزه بودن وجود مقدس امام زمان، همين است

كه ايشان 1169 سال زنده مي باشند كه اين نشانه عظمت و حكمتي است كه اراده الهي به آن تعلّق گرفته است. اما در مورد مسئله ازدواج و فرزند دليل كاملا. معتبري در اثبات يا نفي قطعي اين مسائل وجود ندارد. مسئله اساسي در زمينه زن و فرزند حضرت اين است كه با توجه به فلسفه غيبت و اين كه حضرت به شيوه ناشناس زندگي مي كند و كسي از مكان ايشان آگاه نيست، آيا ازدواج و داشتن فرزند، با اين مسئله سازگار است؟

در اينجا سه احتمال وجود دارد:

1 - حضرت مهدي عليه السلام ازدواج نكرده اند.

2 - حضرت ازدواج كرده، ولي اولاد ندارند.

3 - ازدواج كرده اند و داراي فرزند مي باشند.

اگر احتمال اوّل را بپذيريم، لازمه اش اين است كه امام معصوم عليه السلام يكي از سنت هاي اسلامي را ترك كرده باشند و اين با شأن امام سازگار نيست، ولي شايد بتوان گفت امر غيبت اهم است و ازدواج مهم، و ترك ازدواج به خاطر آن امر اهم اشكال ندارد.

اما در احتمال دوم هم سنت الهي ازدواج حفظ شده و هم تا حدي با مسئله غيبت و علني نبودن آن سازگار است، ولي براي اثبات احتمال سوم، دليل محكمي نيست.

البته برخي خواسته اند از روايات و ادعيه بر اين احتمال دليل اقامه كنند، ولي روايات آن طبق نظر برخي از علما داراي سند معتبري نمي باشد.

برخي خواسته اند به وسيله داستان جزيره خضرا، اثبات كنند كه حضرت حجت(عج) داراي فرزند مي باشند و جزيره خضرا نمونه جامعه نمونه و مدينه فاضله اسلامي است.

نجم الثاقب يا زندگي مهدي موعود، محدث نوري، ص 252 - 260.

علامه مجلسي ضمن نقل اين داستان مي گويد: "چون در كتاب هاي معتبر بر آن دست

نيافتم، آن را در فصلي جداگانه آوردم". بنابراين داستان جزيره خضرا سند معتبر ندارد.

بحارالانوار، ج 52، ص 159.

آيا امام زمان (عج) ازدواج كرده است و در صورت ازدواج فرزندي دارد و آنان ميان مردم هستند؟

پرسش

آيا امام زمان (عج) ازدواج كرده است و در صورت ازدواج فرزندي دارد و آنان ميان مردم هستند؟

پاسخ

درباره امام زمان (عج) پرسش هاي متعددي مطرح است، مانند مدت عمر، فلسفه غيبت، زمان ظهور و... يكي از پرسش ها اين است كه حضرت ازدواج نموده و فرزند دارد؟

درباره ازدواج امام و فرزند داشتن حضرت، سه احتمال قابل مطرح است:

1. حضرت ازدواج نكرده است. اگر حضرت ازدواج نكرده باشد، فرزند و ذريه نخواهد داشت. اگر اين احتمال را بپذيريم، اين مشكل مطرح مي گردد كه چرا امام معصوم (ع) به يكي از سنت هاي مهم اسلامي كه ازدواج باشد، عمل نكرده است؟

در جواب مي توان گفت: غيبت امام زمان (عج) از سنت ازدواج اهميت بيشتري دارد و ترك سنت ازدواج با مقام عصمت منافات دارد.

مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان (عج)، ص 54 - 55، با تلخيص.

2. امام ازدواج نموده؛ از اين رو به سنت ازدواج عمل كرده است، ولي اولاد و فرزند ندارد. در اين جا اين مشكل پيش مي آيد كه همسر حضرت مانند ايشان بايد عمر طولاني داشته باشد، كه بر عمر طولاني همسر حضرت دليلي نداريم و يا اين كه بگوييم همسر حضرت بعد از مدت از دنيا رفته است.

همان.

3. حضرت ازدواج كرده و داراي اولاد بوده و فرزندان او نيز اولاد داشته اند و حضرت ذريه داشته است. همان.

براساس اين مبنا اين مشكل وجود دارد كه فرزندان و ذريه هاي امام كجا هستند؟

برخي خواسته اند احتمال سوم را تقويت كنند و از برخي روايات استفاده كنند كه امام همسر و فرزند دارد. امام رضا (ع) فرمود: "الها! مايه چشم روشني و خوشحالي امام زمان (عج) را در او و خانواده و

فرزندان و ذريه و تمام پيروانش عطا فرما".

همان، ص 56، به نقل از جمال الاسبوع ابن طاووس، ص 510.

امام صادق(ع) فرمود: "كأني أري نزول القائم في مسجد السهلة بأهله و عياله".

بحارالانوار، ج 52،ص 52.

برخي ديگر درصدد آن هستند ثابت كنند كه امام زمان (عج) ازدواج نكرده و فرزندي نيز ندارد. اين عده، رواياتي را كه بر ازدواج و فرزند داشتن امام (عج) دلالت دارند، ضعيف مي شمرند و قابل استناد ندانسته اند. از سوي ديگر روايات فوق كه بيان شد، دلالت بر وجود فرزند و همسر امام زمان (عج) دارد، ولي اين دسته از روايات دلالت ندارند امام زمان قبل از ظهور ازدواج نموده و فرزند دارد؛ يعني اين دسته روايات تنها دلالت بر همسر و فرزند داشتن امام زمان دارند، ولي اثبات نميكنند امام قبل از ظهور زن و فرزند دارد. از سوي ديگر اين روايات با آن دسته از روايات كه داشتن فرزند و همسر را از امام نفي مي كنند، تعارض دارد.

برخي از روايات هستند كه تصريح دارد امام زمان(ع) همسر و فرزند ندارد. مسعودي نقل مي كند: علي بن حمزه، ابن سراج و ابن سعيد مكاري بر امام رضا (ع) وارد شدند. علي بن حمزه به حضرت عرض كرد: از پدرانت نقل كرده ايم كه هيچ امامي از دنيا نمي رود، تا فرزندش را ببيند. امام رضا فرمود: "آيا در اين حديث، روايت كرده ايد: مگر قائم؟".

مسعودي، اثبات الوصيه، ص 221.

اين گونه روايات كه بدان اشارت كرديم، درصدد نيستند وجود زن و فرزند را براي امام (ع) پيش از ظهور اثبات كنند. از سوي ديگر، رواياتي داريم كه با صراحت وجود فرزند را از حضرت نفي مي كند. برخي

خواسته اند با تمسك به داستان "جزيره خضرا" بگويند امام عصر فرزنداني دارد و بر آن جزيره، زير نظر وي، جامعه نمونه و تمام عيار اسلامي را تشكيل داده اند، ليكن با بررسي هاي گسترده اي كه انجام گرفته، جزيره خضرا افسانه اي بيش نيست.

مجله حوزه، ويژه امام زمان (ع)، ص 57، با تلخيص.

واقعيت آن است كه نمي توان به طور قاطع گفت: امام زمان (ع) همسر و فرزند داشته است. شايد بر همين اساس باشد كه صاحبان انديشه و تاريخ نگاران به طور قطع درخصوص داشتن و نداشتن همسر و فرزند امام زمان اظهار نظر نكرده اند.

آيا حضرت مهدي(ع) ازدواج كرده و همسر و بچه دارد؟ اگر چنين است، با چه خانواده اي ازدواج كرده است؟

پرسش

آيا حضرت مهدي(ع) ازدواج كرده و همسر و بچه دارد؟ اگر چنين است، با چه خانواده اي ازدواج كرده است؟

پاسخ

در مورد ازدواج حضرت مهدي(ع) و فرزند داشتن دو نظريه وجود دارد و اين دو رأي براساس برداشت از روايات مختلف است. بعضي با استفاده از قرائن و شواهد و روايات معصومين(ع) ازدواج حضرت را تأييد كرده اند، مثلاً روايتي از امام رضا(ع) نقل شده كه: "اللهم صل علي ولاة عهده و الائمه من ولده؛ خداوندا! بر حاكمان زمان او و فرزندان فرمانروايش درود بفرست".(1) ولي بعضي از صاحب نظران روايت فوق را ضعيف دانسته و بر فرض صحت سند بر دلالتش خدشه وارد كرده اند، به جهت اين كه روايت، زمان تولد فرزندان امام را مطرح نمي كند.(2)

روايت ديگري از امام صادق(ع) نقل شده كه "هيچ كس از فرزندان او و غير آن ها بر جايگاهش آگاه نمي شوند مگر خادمي كه به كارهاي او مي پردازد".(3) اما همين روايت را نعماني نقل كرده، ولي در آن كلمه فرزند نيامده است.(4)

از طرفي رواياتي بر عدم وجود فرزند براي امام زمان(ع) دلالت دارد. علي بن ابي حمزه به امام رضا(ع) عرض كرد: روايت كرده ايم از پدران شما كه هيچ امامي فوت نمي كند تا اين كه فرزند خود را ببيند. حضرت رضا(ع) فرمود: "آيا در اين حديث قيد كرده ايد: غير از قائم؟".(5) در روايت ديگر حضرت فرمود: "هيچ امامي نيست مگر اين كه پس از او فرزندي است، غير از امامي كه حسين بن علي(ع) بر او (از قبر) بيرون مي آيد. پس آن امام فرزند نخواهد داشت".(6) واضح است كه مقصود اشاره به رجعت امام حسين(ع) و خروج حضرت از قبر در زمان

امام مهدي(ع) است. برخي خواسته اند با تمسك به داستان جزيره خضرا بگويند امام زمان(ع) فرزنداني دارد، ولي اصل آن داستان، افسانه اي بيش نيست و واقعيت ندارد. شيخ آقا بزرگ تهراني آن را تخيلي و رمانتيك شمرده است.(7) بنابراين نمي توان به طور قاطع درباره ازدواج امام زمان(ع) و داشتن فرزند نظر داد.

پي نوشت ها:

1 - ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 512.

2 - علامه مرتضي عاملي، جزيره خضراء، ترجمه ابوالفضل طريقه دار، ص 178.

3 - شيخ طوسي، الغيبة، ص 102.

4 - نعماني، الغيبه، ص 172.

5 - مسعودي، اثبات الوصية، ص 201.

6 - شيخ طوسي، الغيبه، ص 134.

7 - الذريعه، ج 5، ص 108.

مسئله ازدواج امام زمان (عج) را توضيح دهيد؟

پرسش

مسئله ازدواج امام زمان (عج) را توضيح دهيد؟

پاسخ

در اين مسئله سه احتمال وجود دارد و هيچ يك از اين احتمالات قطعي نيست:

1 - حضرت مهدي (عج) ازدواج نكرده است.

2 - ازدواج صورت گرفته است، ولي اولاد ندارند.

3 - ازدواج صورت گرفته و داراي فرزنداني مي باشند.

با وجود اين سه احتمال، نمي تواند به طور قاطع در مورد ازدواج امام زمان (عج) سخن گفت.

لازمه پذيرش احتمال اول اين است كه امام معصوم (ع) يكي از سنت هاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد، كه با شأن امام سازگار نيست، ولي از سوي ديگر اگر چه ازدواج امر مهمي است اما با مسئله غيبت و زندگي مخفيانه امام، ظاهراً سازگار نيست، پس اشكالي ندارد كه سنت مستحبي ازدواج ترك شود. حتي گاهي مواقع لازم باشد انسان طبق واجب اهم عمل نمايد و ازدواج را ترك كند.

احتمال دوم مي تواند جمع بين سنت اسلامي ازدواج و مصلحت غيبت حضرت و مخفي بودن ايشان باشد، اما در اين فرض سؤالات متعددي طرح مي شود، يا اين كه آن زن نيز همانند حضرتش داراي عمري طولاني است كه بر اين سخن دليلي نداريم، يا اين كه بعد از مدتي رحلت نموده و حضرت بدون زن و فرزند زندگي مي نمايند.

احتمال سوم اين كه حضرت ازدواج كرده و داراي اولاد هستند و اولاد حضرت نيز داراي فرزنداني است و... بعضي خواسته اند از دعاها و روايات بر امر سوم دليل اقامه نمايند كه سند بعضي از اين روايات صحيح نمي باشد. از سوي ديگر مشكل اساسي اين است كه بالاخره روزي اين فرزندان و نوادگان، به جست و جوي اصل و نسب خويش مي پردازند و اين مسئله با

فلسفه غيبت سازگار نيست؛ مگر اين كه از ابتدا بگوييم اراده الهي بر عدم افشاي اسرار زندگي و خانواده حضرت قرار گرفته است و كيفيت آن طبق اراده الهي بر همگان مجهول بوده و خواهد ماند.(1)

پي نوشت ها:

1 - مجله حوزه، شماره 71 - 70، سال 1374، صفحه 23.

آيا امام زمان(عج) ازدواج نموده و زن و فرزند دارد؟

پرسش

آيا امام زمان(عج) ازدواج نموده و زن و فرزند دارد؟

پاسخ

پاسخ را با ذكر چند نكته بيان مي داريم:

اوّل: چون امام زمان(عج) از ديده ها پنهان است و در پشت پرده غيبت قرار دارد، نمي توان از راه حس و مشاهده و به صورت عادي به پاسخ سؤال نايل شد؛ نيز چون سؤال از مباحث عقلي و انتزاعي نيست، از راه برهان عقلي نيز نمي توان پاسخ را دريافت نمود. تنها راه پاسخ گويي، روايات پيشوايان معصوم(ع) است كه چون آنان از علم برتري بهره مند مي باشند، مي توانند از آينده خبر دهند كه از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدي منتظر(ع) است.

دوم: حال كه پاسخ را مي بايست از اخبار پيشوايان معصوم(ع) جستجو نمود، به سراغ روايات مي رويم. در روايات صحيح و معتبر، پاسخ روشني به پرسش وجود ندارد؛ بلكه در برخي روايات با ايهام و اشاره در اين زمينه سخن به ميان آمده است، از جمله:

1- مفضل بن عمر گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه در مورد امام مهدي(عج) فرمود: "صاحب الزمان را دوغيبت است. يكي از آن دو به اندازه اي طولاني شود كه برخي گويند: حضرت از دنيا رفته و برخي گويند كشته شده است اما كسي جز آناني كه امور حضرت را پي گيري مي كنند، از مكان و فرزندان وي آگاه نيستند".(1)

2- از امام صادق(ع) آمده است: "گويا مي بينم حضرت مهدي(عج) با اهل و عيالش در مسجد سهله است".(2)

3- از امام هشتم(ع) در دعايي نقل شده است: "اللّهم اعطه في نفسه و أهله و ولده و ذريته و جميع معصيته ما تقرّ به عنيه و تسرّ به نفسه؛(3) خدايا، مايه

چشم روشني و خوشحالي امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذريه و تمام پيروانش فراهم فرما!".

4- نيز از آن حضرت در مورد امام زمان(عج) اين دعا نقل شده است: "اللهم صل علي ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدايا، بر واليان و فرزندان وي كه امامند، درود فرست!".

ظاهر اين اين روايات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.

اين روايات به فرض پذيرش و درستي سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشني گويا نيست كه امام مهدي(عج) در دوره غيبت همسر و فرزند دارد.

در برخي احاديث مشكل سندي و در برخي ديگر مشكل دلالت وجود دارد.

افزون بر اين رواياتي وجود دارد كه با صراحت وجود فرزند را براي حضرت نفي مي كند.(5)

سوم: با توجه به روايات مذكور مي گوييم:

در مورد زن و فرزند امام مهدي(ع) سه احتمال وجود دارد:

أ) حضرت ازدواج نكرده است.

لازمه اين احتمال آن است كه امام(ع) يكي از سنت هاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد، كه با شأن امام سازگار نيست. امّا از سوي ديگر چون غيبت از اهميت بيشتري برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشي مي كند، كه اشكالي ندارد. براي حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پايين تر چشم پوشي مي گردد.

ب) حضرت ازدواج نموده امّا فرزندي ندارد. نداشتن فرزند به سبب غيبت است. پذيرش اين فرض، سؤالي را با خود مي آورد كه آيا همسرش هم از عمر طولاني بهره مند است يا اين كه مدّتي با حضرت زندگي كرده و بعد از دنيا رفته است؟ در اين صورت حضرت به سنت ازدواج عمل كرده و بعد بدون زن و

فرزند زندگيش را ادامه مي دهد.

پ) حضرت زن و فرزند دارد. با پذيرش اين فرض، اين سؤالات مطرح است: آيا آنان نيز عمري طولاني دارند؟ فرزندان حضرت نيز فرزنداني دارند؟ اگر دارند، اين همه اولاد، در پي اصل خويش مي افتند و همين كنجكاوي، مسئله را به جايي مي رساند كه با فلسفه غيبت منافات دارد.

با توجه به مطالب مذكور، نمي توان يكي از اين سه احتمال را قاطعانه پذيرفت و اين به مقتضاي خرد ورزي است كه در جايي كه دليل كافي براي اثبات يا انكار چيزي وجود ندارد، از ابراز حكم قطعي خودداري گردد.

بنابراين از راه هايي كه پيش روي ما است، نمي توان وجود زن و فرزندي را براي حضرت مهدي(عج) ثابت نمود. نيز به ديگر پرسش هايي كه در مورد زن و فرزند حضرت مهدي(عج) هست، نمي توان پاسخ قطعي داد.(6)

پي نوشت ها:

1. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162.

2. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 317.

3. سيد ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.

4. همان، ص 510.

5. مسعودي، اثبات الوصيه، ص 221.

6. براي اطلاع بيشتر رجوع شود به چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان.

آيا امام زمان ازدواج كرده اند؟

پرسش

آيا امام زمان ازدواج كرده اند؟

پاسخ

در مورد زن و فرزند داشتن امام زمان(عج) نظر قاطعي نمي توان داد، زيرا منبع اثبات اين گونه مسايل يا نقل است يعني روايات معتبر از امامان معصوم (ع) كه در اثبات مانعي مسئله به ما رسيده باشد، كه چنين رواياتي در خصوص ازدواج حضرت ولي عصر(ع) نرسيده است؛ يا تشرف بهحضور حضرت و سؤال از آن وجود مبارك دربارة ازدواج حضرتش، كه در اين خصوص چيزي نقل نشده است. بنابراين به طور صددرصد نمي توان گفت حضرت ازدواج كرده و زن و فرزند دارد، نيز نمي توان گفت زن و فرزند ندارد. مي ماند احتمالات ذيل:

1_ احتمال دارد حضرت فقط در دورة غيبت صغري ازدواج كرده و زن و اولادش (اگر بوده باشد) از دنيا رفته اند، زيرا لازم نيست حكم طول عمر حضرت دربارة خانواده اش اجرا شود.

2_ ازدواج كرده ولي اولاد ندارد.

3_ ازدواج نكرده، زيرا حكمت الهي مقتضي است كه امام عصر (ع) مخفيانه زندگي نمايد و داشتن زن و فزند باعث مي شود كه مكان حضرت معلوم باشد و اين با حكمت غيبت منافات دارد و مسئلة غيبت مهم تر از ازدواج است. حضرت به خاط رمصلحت مهم تر ازدواج را ترك كرده اند.

به هر ترتيب در صورتي كه حضرت ازدواج كرده باشد، حكم حضرت در طول عمر و غير آن براي خانواده اش جاري نيست. هيچ اشكالي ندارد كه قانون زندگي طبيعي و مرگ طبيعي بر خانوادة حضرت جاري شود.(1) ضمناً بايد توجه داشت كه دانستن اين گونه مسايل بر ما ضرورت ندارد.

پي نوشت ها:

1. مجلة حوزه، سال 70 _ 71 (مهر _ دي)

ص 54؛ گفتمان مهدويت (مؤسسة فرهنگي انتظار نور)،ج 1، ص 118.

آيا حضرت صاحب الامر(ع) همسر دارند و صاحب عائله و فرزند مي باشند؟ اگر دارند كجا اقامت دارند و آيا آنها شناخته شده اند يا به طور ناشناس زندگي مي كنند و كسي آنها را نمي شناسد؟

پرسش

آيا حضرت صاحب الامر(ع) همسر دارند و صاحب عائله و فرزند مي باشند؟ اگر دارند كجا اقامت دارند و آيا آنها شناخته شده اند يا به طور ناشناس زندگي مي كنند و كسي آنها را نمي شناسد؟

پاسخ

بايد متذكر بود كه جواب اين پرسش، در هالة قدس غيبت امام (ع) قرار دارد و خفاء امر امام (ع) كه يكي از نشانه ها و خصايص آن حضرت است، در پاسخ اين سؤال نيز اثر مي گذارد، لذا بطور تحقيق و يقين نمي توان به آن پاسخ داد، چون در اين زمينه احاديث و روايات اطمينان بخشي در دست نداريم، يا اينكه به نظر حقير نرسيده است؛ و اگر در عصر ائمه (ع) و در وقت صدور ساير روايات، اينگونه پرسش ها مطرح شده باشد شايد بعضي از روات احاديث، براي اينكه در جوهر مطلب دخالت نداشته اند، به حفظ و ضبط احاديث آن همّت نگماشته اند.

بعضي از رواياتي هم كه در دسترس است با چشم پوشي از وضع سند و متون آنها يا از جهت اختلاف نسخه يا غرابت متن، ضعف دارند. مانند روايت شيخ الطائفه (شيخ طوسي(ره)) در كتاب «غيبت» از «مفضل بن عمر» از حضرت صادق(ع) روايت كرده كه اگر چه اين جملة آن:

«لايَطَّلِعُ عَلي مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِهِ وَلا غَيْرِهِ» (غيبت شيخ، ص 102)

[بر مكان ايشان هيچ كس، حتي فرزندي از فرزندانش اطلاع ندارد]

كه با قطع نظر از مناقشة بعضي در آن، كه بر وجود فرزند براي آن حضرت دلالت دارد. اما «غيبت نعماني» اين جمله را چنين روايت كرده است:

«لايَطَّلِعُ عَلي مَوْضِِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِيٍّ وَلاغَيْرِهِ» (منتخب الاثر، ص 252)

[ازمكان ايشان هيچ كس حتي دوستدارانشان نيز خبر ندارند]

با وجود اين

اختلاف، استناد به نقل «غيبت شيخ» اطمينان بخش نيست؛ بلكه نقل «غيبت نعماني» از برخي جهات، مانند علوّ سند و لفظ حديث، معتبرتر به نظر مي رسد.

بعضي از روايات، مثل خبر «كمال الدين انباري» و خبر«زين الدين مازندراني» از جهت غرابت و ضعف ظاهري كه در متن آنها است، قابل استناد نمي باشند.

و بعضي ديگر، همچون فقرات برخي از «ادعيه و زيارات» نيز صراحت ندارند؛ و قابل حمل بر عصر ظهور مي باشند. علاوه بر اين با فرض قبول دلالت، متعرض خصوصيت و تفصيلات نبوده، فقط بطور اجمال، اصل متزوج بودن و فرزند داشتن آن حضرت را بيان مي كنند.

خلاصه سخن اينكه:

اگر چه همسر و فرزند داشتن آن حضرت محتمل است، اما در بررسي اخبار و احاديث به حديث معتبري كه موجب اطمينان باشد، و خصوصا ًمتضمن تفاصيل اين موضوع باشد، نرسيديم، و دنبال كردن و تعقيب اين موضوع هم لزومي ندارد.

آيا امام عصر(عج) زندگي جمعي و خانوادگي دارند؟ در صورت مثبت بودن جواب، همسر ايشان چه قشر از مردم هستند؟

پرسش

آيا امام عصر(عج) زندگي جمعي و خانوادگي دارند؟ در صورت مثبت بودن جواب، همسر ايشان چه قشر از مردم هستند؟

پاسخ

اگرچه از ظاهر بعضي روايات و ادعيه معصومين، چنين استنباط شده كه آن حضرت داراي همسر و اولاد مي باشد، اما همان طور كه خواهد آمد، برخي روايات نيز كه از درجه اعتبار زيادي برخوردارند، به فرزند نداشتن آن حضرت تصريح دارند.

و اما ابتدا رواياتي كه بوسيله آنها مي توان به فرزند داشتن حضرت مهدي(عج) استدلال نمود، بيان و بررسي مي شود:

1 - شيخ طوسي از مفضل بن عمر روايت مي كند كه امام صادق(ع) فرمود: »هيچ يك از فرزندان او و ديگري از محل وي اطلاع ندارند، مگر خدايي كه اختيار او را در دست دارد«

{P - »لا يَطَّلعُ علي موضعه احدٌ من وُلده و لا غيره الا المولي الذي يلي امره« (شيخ طوسي، الغيبه، ص 102) P}

استدلال بر اين روايت از چند جهت صحيح نيست: الف) نعماني همين جمله را چنين روايت كرده است: »لا يُطَّلعُ علي موضعه احدٌ من وليّ و لا غيره...«

{P - محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، باب دهم، ص 250. P}

ب) گفته مي شود در روايت شيخ طوسي تحريف واقع شده است. زيرا در روايت ضمير مفرد به جاي ضمير

جمع استفاده شده و مي گويد »از فرزندان او و ديگري«، در حالي كه صحيح اين بود كه بگويد: »از فرزندان او و ديگران«

ج) بر فرض كه بپذيريم، باز هم چيزي در روايت وجود ندارد كه حاكي از زنان و فرزندان امام(عج) باشد و شايد پس از چند قرن فرزندانش متولد شوند.

2 - روايت جزيره خضراء را مرحوم مجلسي در بحارالانوار نقل كرده است در صورتي

كه اين روايت داراي سند معتبر{P - علامه مجلسي، پيشين، ج 52، ص 174 - 159. P}

و قابل اعتماد نيست و بيشتر شبيه يك افسانه و رمان است تا واقعيت.

3 - روايت »پنج شهر« احمد بن محمد بن يحيي انباري مبني بر اين كه امام زمان(عج) فرزنداني دارد كه پنج تن از آنان حكومت پنج شهر و پايتخت را بر عهده دارند. اين روايت نيز به يك افسانه مي ماند. ضمن اين كه سند اين داستان بسيار سست و بي اساس است.

{P - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 207. P}

4 - روايتي كه سيد بن طاووس نقل كرده است كه امام رضا(ع) در مقام دعا عرض كرد: »اللّهم صلِّ علي وُلاةِ عهدهِ و الائمة من وُلدِهِ«؛ اين روايت نيز قابل اعتماد نيست، زيرا سند آن ضعيف است. ضمناً بنا بر تصريح خود سيد بن طاووس داراي{P - سيد بن طاووس، جمال الاسبوغ، ص 512. P}

متن ديگري نيز مي باشد كه به اين شكل است: »اللّهم صلّ علي وُلاةِ عهده و الائمّة مِن بعدِهِ«

{P - همان، ص 512. P}

اگر صحت روايت را بپذيريم، باز هم در آن نكته اي كه حاكي از زمان ولادت فرزندان امام باشد وجود ندارد.

رواياتي كه در بحث پيش آورديم نمي تواند ثابت كند كه امام زمان(عج) فرزند داشته باشد. دلايلي هم وجود دارد كه مي رساند امام زمان(عج) لااقل در حال حاضر فرزند ندارد. از جمله:

1 - مسعودي روايت كرده است: »علي بن حمزه، ابن السراج و ابن سعيد مكاري بر امام رضا(ع) وارد شدند. علي بن حمزه، به آن حضرت عرض كرد: از پدرانت روايت كرده ايم،... كه امام از دنيا نمي رود تا فرزندش را ببيند؟

حضرت فرمود: آيا در اين حديث روايت كرده ايد »الا القائم« عرض كردند: بلي. حضرت فرمود: آري، روايت كرده ايد، شما نمي دانيد كه چرا گفته شده و معناي آن چيست؟ ابن ابي حمزه گفت: اين مطلب در حديث چيست؟ حضرت به او فرمود: واي بر تو، چگونه جرأت كردي با چيزي بر من استدلال كني كه بعضي از آن با بعضي ديگر در هم آميخته است و فرمود: خداوند متعال به زودي فرزندم را به من نشان خواهد داد.«

{P - مسعودي، اثبات الوصيّه، ترجمه نجفي، ص 201. P}

2 - از محمد بن عبدالله بن جعفر حميري، از پدرش، از علي بن سليمان بن رشيد، از حسن بن علي خزاز نقل كند كه گفت: »علي بن حمزه بر حضرت رضا(ع) وارد شد و عرض كرد: آيا شما امام هستي؟ فرمود: آري، عرض كرد: من از جدت، جعفر بن محمد(ع) شنيدم كه فرمود:

امامي وجود ندارد مگر اين كه فرزندي داشته باشد و از خود نسلي بر جاي بگذارد. فرمود: اي پير، فراموش كردي يا خود را به فراموشي زدي؟

جعفر اين گونه نگفت، بلكه فرمود: امامي وجود ندارد مگر اين كه فرزندي دارد، جز امامي كه حسين(ع) براي او از قبر بيرون آيد؛ او فرزند ندارد. عرض كرد: فدايت شوم، درست فرمودي، شنيدم كه جدت چنين گفت.«

{P - شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص 134. P}

روايات ديگري كه بر فرزند نداشتن امام تصريح دارد، نيز موجود است كه مي توان براي آگاهي بيشتر به كتاب هاي مربوطه مراجعه كرد.

{P - از جمله كتاب: جزيره خضراء، افسانه يا واقعيت، علامه سيد مرتضي جعفر عاملي، ترجمه سپهري، ص 221. P}

به هر تقدير، اگر چه همسر

و فرزند داشتن آن حضرت محتمل است، اما در بررسي اخبار و احاديث وارده، به روايت معتبري كه موجب اطمينان باشد، نرسيديم و دنبال نمودن اين موضوع لزومي هم ندارد.

{P - ر.ك: لطف الله صافي گلپايگاني، امامت و مهدويت (قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1365) ص 468. P}

آيا امام زمان( ازدواج كرده اند يا خير؟ لطفاً در صورت امكان توضيح دهيد.

پرسش

آيا امام زمان( ازدواج كرده اند يا خير؟ لطفاً در صورت امكان توضيح دهيد.

پاسخ

مسأله اي كه پيرامون زندگي شخصي و كيفيت معيشت امام عصر( نياز به بررسي دارد، مسأله زن و فرزند آن حضرت است، كه آيا با توجه به فلسفه غيبت و اينكه آن حضرت به شيوة ناشناس زندگي مي كنند و كسي از مكان وي آگاه نيست، ازدواج و داشتن فرزند با اين مسأله سازگار است؟

منابعي كه در اختيار است، يا اشكال سندي دارد و يا ابهام دليلي و نظر قاطعي را ارائه نمي دهند، در اينجا سه احتمال وجود دارد :

1-اساساً حضرت مهدي( ازدواج نكرده است.

2- ازدواج انجام گرفته، ولي اولاد ندارند.

3- ازدواج كرده اند و داراي فرزنداني نيز مي باشند.

اگر احتمال اول را بپذيريم، لازمه اش اينست كه امام معصوم ( يكي از سنتهاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد و اين با شأن امام سازگار نيست. اما از طرفي ديگر چون مسأله غيبت، اهم است، ترك ازدواج، با توجه به آن امر مهمتر، اشكالي را ايجاد نمي كند و گاهي براي مصلحت بالاتر، لازم و واجب نيز هست.

اما احتمال دوم كه اصل ازدواج را بپذيريم بدون داشتن اولاد، جمع مي كند بين انجام سنت اسلامي و عدم انتشار مكان و موقعيت حضرت. اما باز اين اشكال باقي است كه اگر قرار باشد، آن حضرت شخصي را به عنوان همسر برگزيند، يا بايد بگوييم كه عمر او نيز مانند عمر حضرت طولاني است كه بر اين امر دليلي نداريم، يا اين كه بگوييم مدتي از آن، تنها و بدون زن و فرزند زندگي را ادامه مي دهد.

احتمال سوم آن است كه آن

حضرت ازدواج كرده، و داراي اولاد نيز هست و اولاد آن حضرت نيز فرزنداني دارند. و ... اين مسأله افزون بر آن كه دليل محكمي ندارد، اشكال اساسي آن اينست كه اين همه اولاد و اعتاب بالاخره روزي در جست وجوي اصل خويش مي افتند و همين كنجكاوي و جست و جو، مسأله را به جايي باريك مي كشاند كه با فلسفه غيبت حضرت نمي سازد.(1)

البته برخي خواسته اند از روايات و بعضي از ادعيه بر اين احتمال اقامه دليل كنند كه در اينجا به دو مورد آن اشاره مي كنيم.

1.مفضل بن عمر گويد از امام باقر( شنيدم كه فرمود : "صاحب الزمان( را دو غيبت است : يكي از آن دو به اندازه اي

طولاني شود كه بعضي گويند آن حضرت از دنيا رفته و برخي گويند كشته شده است، و بعضي نيز بر اين باور باشند كه جز اندكي از ياران بر امامت وي ماندگار نماندند و كسي هم از مكان و جايگاه زندگي آن حضرت، آگاه نيست؛ نه از فرزندان و نه چيز ديگري، جز آن كسي كه امور وي را پي مي گيرد."(2) استدلال براي اثبات زن و فرزند قسمت آخر روايت است، اما اين استدلال از چند جهت اشكال دارد.

الف : اين روايت را نعمائي در كتاب غيبت خود نقل كرده و به جاي كلمه ولد (فرزند) كلمه ولي(3) آورده است. بنابراين اعتمادي بر آن روايت با توجه به اين نقل نيست...

ب : در روايت نيامده كه الآن امام زمان ( داراي زن و فرزند است و از اين جهت اجمالي دارد، شايد به فرزنداني كه بعداً در آستانه ظهور و يا

بعد از آن به دنيا خواهد آمد، اشاره داشته باشد.

ج : شايد از باب مبالغه در خفا باشد. يعني اگر بر فرض آن حضرت اولاد هم مي داشت، از جايگاه و سرّ غيبت او آگاه نمي شدند. با اين احتمال نيز استدلال به روايت براي اثبات اولاد براي امام زمان ( ناتمام است.

2. روايت ابن طاووس از امام رضا( كه ايشان مي فرمايند : "الها! مايه چشم روشني و خوشحالي امام زمان( را در او و خانواده و فرزندان و ذريه و تمام پيروانش فراهم فرما"(4) اين روايت نيز نمي توان استدلال كرد چون :

الف : از جهت سند قابل اعتماد نيست.

ب : به زمان ولادت فرزندان اشاره ندارد كه پيش از ظهور است يا بعد از آن.

منابع و مآخذ :

1. چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان مجله حوزه، ص352

2. كتاب الغيبه، شيخ طوسي،ص162

3. كتاب الغيبه، نعماني،ص172

تاريخ الغيبة الكبري، محمد صدر، ج2، ص65، مكتبة الأم اميرالمؤمنين( ، العامة، اصفهان

آيا امام عصر (عج) داراي زن و فرزند است اگر هست چرا تاكنون كسي خود رافرزند امام معرفي نكرده و اگر نيس

پرسش

آيا امام عصر (عج) داراي زن و فرزند است اگر هست چرا تاكنون كسي خود رافرزند امام معرفي نكرده و اگر نيس

پاسخ

جواب اين سئوال همچون مسئله غيبت در هاله ابهام قرار دارد و بطور تحقيق

نمي توان به آن پاسخ داد چون در اين رابطه ما احاديث و روايات اطمينان بخشي در

دست نداريم. و يا بنظر ما نرسيده است.

چنانكه حديثي را مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل نموده كه آن بزرگوار فرمود:

كسي از محل زندگي و اولاد و خانواده اش اطلاع ندارد.

((غيبت شيخ طوسي ص:102))

خلاصه سخن با توجه به اينكه احتمال دارد آن بزرگوار داراي همسر و فرزنداني باشد

وليكن چون در روايات و كتب و ادعيه و زيارات خصوصيات و محل زندگي و جزئيات آن را

بيان ننموده اند لذا به طور يقين نمي شود پاسخ داد. چنانكه در اصل زنده بودن حضرت

خضر و حضرت عيسي(ع) همه متفق القولند ولي از محل اقامت و نحوه زندگي و

جزئيات آنها كسي بحث ننموده است و اگر هم بحث نموده اند ما بي خبريم.

شخصي يكي از نوادگان امام زمان(عج) را ديده كه او گفته من نه صداي امام را شنيده ام و نه خود ايشان را ديده ام. به نظر شما دليل اينكه نواده اي از امام نيز محروم از اين قضيه باشد چيست؟

پرسش

شخصي يكي از نوادگان امام زمان(عج) را ديده كه او گفته من نه صداي امام را شنيده ام و نه خود ايشان را ديده ام. به نظر شما دليل اينكه نواده اي از امام نيز محروم از اين قضيه باشد چيست؟

پاسخ

نخست بايد دانست درباره اينكه امام زمان (عج)داراي زن و فرزند باشد يا نباشد اختلاف وجود دارد .در صحت چنين ادعايي بايد ترديد كرد .نكته بعد بر فرض صحت اين گفته، به همان دلايلي كه ديگر مومنان از مشاهده حضرت محرومند نوادگان ايشان نيز محروم خواهند بود .زيرا از حكمتهاي دوران غيبت است و تفاوتي ميان افراد وجود ندارد .

البته رواياتي داريم مبني بر اين كه حضرت ازدواج كرده است در اين روايات احتمالات متعددي مطرح است. ممكن است در دوران غيبت صغري، امام(ع) ازدواج كرده اند ولي همسر آن حضرت عمر طولاني نداشته و وفات نموده است و ممكن است حضرت در طول سال هاي غيبت ازدواج هاي متعددي انجام داده باشند. در هر صورت كيفيت دقيق اين موارد بر ما معلوم نيست چنان كه اصل ازدواج آن حضرت تنها به دليل سنّت ازدواج عمل آن حضرت به سنّت است هر چند ممكن است به دليل همان حكمت غيبت اين سنت ترك شود و گرنه دليل قطعي مبرهني در دست نيست ؛ بنابراين به طور قاطع نمي شود در اين مورد سخن گفت، چون منابعي كه در اختيار است يا ابهام دلالي دارد يا از نظر سند مشكل دارد.

بنابراين با توجه به روايات كه بعضي اشكال سندي دارند و بعضي از نظر دلالت مبهم مي باشند، نمي شود بطور قاطع در مورد ازدواج آنحضرت و داشتن فرزند نظر داد

و چنان كه گفته شد حكمت غيبت كه باعث شد انسانها از نعمت بزرگ حضور امام محروم گردند شايد همان حكمت باعث شود كه حضرت سنت ازدواج را به عمل نياورد (و الله اعلم).

براي آگاهي بيشتر رجوع شود:

1. گفتمان مهدويت جمعي / 1 / ص 118، مؤسسه فرهنگي انتظار نور

2. چشم به راه مهدي(ع) / جمعي از نويسندگان مجلّه حوزه، ص 351 تا 356

3. دادگستر جهان / ابراهيم اميني، ص 205 الي 216.

آيا امام زمان ازدواج كرده اند؟تعداد فرزندان آنها را بنويسيد؟

پرسش

آيا امام زمان ازدواج كرده اند؟تعداد فرزندان آنها را بنويسيد؟

پاسخ

برخي صاحب نظران در اين باره گفته اند؛ ممكن است كه ايشان داراي همسر و فرزنداني باشند. اما روايات معتبري در اين باره موجود نيست، (پاسخ ده پرسش. آيت الله صافي گلپايگاني، ص 53 - 56). اگر ايشان همسري هم اختيار نكرده باشند، امر استثنايي است ، چنانچه طول عمر حضرت امر خلاف عادت است، عدم اختيار همسر هم اينگونه مي باشد و ازدواج جزو مستحبات مورد تاكيد اسلام است و واجب نيست و امكان دارد كه اين امر مستحب از آن حضرت برداشته شده باشد. و روايت نبوي(ص) كه هر كس ازدواج نكند از من نيست، بيان حكم غالبي مسئله است و امكان دارد كه درباره حضرت استثناء شده باشد.

البته از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت مهدي- عجل الله فرجه الشريف- داراي اهل و فرزند مي باشند. مثلا در روايتي آمده است كه حضرت صادق- عليه السلام- مي فرمايد: « كاني اري نزول القائم- عليه السلام-في مسجد السهله باهله و عيال» گويا فرود آمدن حضرت قائم-عليه السلام- را در مسجد سهله به همراه خانواده و اهلش مي بينم ( الشموس المضيئه، علي سعادت پرور، ص97، خ 5 و6 ).

در برخي زيارات آن حضرت نيز عباراتي وجود دارد كه دلالت بر خانواده داشتن آن عزيز است. مثلا در صلوات معروف به ابوالحسن ضراب اصفهاني كه خود حضرت آن را بيان فرموده اند و در مفاتيح الجنان در اعمال روز جمعه آمده است، چنين مي خوانيم: " و صل علي وليك و ولاه عهدك و الائمه من ولده و مد في اعمارهم و زد في

آجالهم ... " خدايا بر ولي خود و بر واليان امور عهد خود و امامان و پيشوايان از فرزندان مهدي - عليه السلام- درود فرست و عمرشان طولاني و اجلشان را دور گردان... . و در زيارت روز جمعه درباره آن حضرت چنين آمده است: "يا مولاي صاحب الزمان صلوات الله عليك و علي آل بيك... . اي مولاي من! اي مالك عصر و روزگار! درود خداوند برشما و برخانواده شما باد" كه اين ظهور دارد كه ايشان داراي خانواده و اهل بيت مي باشد.

علما بر اين باورند كه حضرت ولي عصر (ع) فرزند و همسر ندارند؛ ولي كنيه ايشان اباالقاسم(پدر قاسم) مي باشد. توجيه كنيد.

پرسش

علما بر اين باورند كه حضرت ولي عصر (ع) فرزند و همسر ندارند؛ ولي كنيه ايشان اباالقاسم(پدر قاسم) مي باشد. توجيه كنيد.

پاسخ

رواياتي داريم مبني بر اين كه حضرت ازدواج كرده است در اين روايات احتمالات متعددي مطرح است. ممكن است در دوران غيبت صغري، امام(ع) ازدواج كرده اند ولي همسر آن حضرت عمر طولاني نداشته و وفات نموده است و ممكن است حضرت در طول سال هاي غيبتازدواج هاي متعددي انجام داده باشند. در هر صورت كيفيت دقيق اين موارد بر ما معلوم نيست چنان كه اصل ازدواج آن حضرت تنها به دليل سنّت ازدواج عمل آن حضرت به سنّت است هر چند ممكن است به دليل همان حكمت غيبت اين سنت ترك شود و گرنه دليل قطعي مبرهني دردست نيست ؛ بنابراين به طور قاطع نمي شود در اين مورد سخن گفت، چون منابعي كه در اختيار است يا ابهام دلالي دارد يا از نظر سند مشكل دارد.

بنابراين با توجه به روايات كه بعضي اشكال سندي دارند و بعضي از نظر دلالت مبهم مي باشند، نمي شود بطور قاطع در مورد ازدواج آنحضرت و داشتن فرزند نظر داد و چنان كه گفته شد حكمت غيبت كه باعث شد انسانها از نعمت بزرگ حضور امام محروم گردند شايد همانحكمت باعث شود كه حضرت سنت ازدواج را به عمل نياورد (و الله اعلم).

براي آگاهي بيشتر رجوع شود:

1. گفتمان مهدويت جمعي / 1 / ص 118، مؤسسه فرهنگي انتظار نور

2. چشم به راه مهدي(ع) / جمعي از نويسندگان مجلّه حوزه، ص 351 تا 356

3. دادگستر جهان / ابراهيم اميني، ص 205 الي 216.

درباره كنيه «اباالقاسم» مي توان گفت كه چه بسا كنايه

باشد و منظور از «قاسم» تقسيم كننده مردم به بهشتي و جهنمي است همان طور كه درباره امام علي عليه السلام گفته شده است: «قسيم النار و الجنه». لذا اين كنيه براي پيامبر صلي الله عليه و آله و امام مهدي عجل الله تعالي فرجه به اين مناسبت نيز بكار رود.

ر.ك: معاني الاخبار، ص 52، عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 91

آيا امام زمان داراي زن و فرزند مي باشند؟ ايشان چگونه وفات مي يابند؟

پرسش

آيا امام زمان داراي زن و فرزند مي باشند؟ ايشان چگونه وفات مي يابند؟

پاسخ

در مورد مسأله زن و فرزند آن حضرت كه با توجه به منابعي كه در اختيار ما هست - كه يا اشكال سندي دارند يا از لحاظ محتوا داراي ابهام اند - نمي توان نظر قاطعي را ارائه كرد. دراين جا سه احتمال مطرح شده است:

1. اساساً حضرت مهدي(عج) ازدواج نكرده است.

2. ازدواج انجام گرفته، ولي اولاد ندارد.

3. ازدواج كرده و داراي فرزنداني نيز هست.

لازمه پذيرش احتمال اول، آن است كه امام معصوم يكي از سنت هاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد كه اين، با شأن امام سازگاري ندارد. اما مي توان گفت چون مسأله غيبت مهم تر از ازدواج است، مي توان براي مصلحت بالاتر، مسأله مهم را ترك كرد و اهم را انجام داد.

اما احتمال دوم، اشكالش آن است كه عمر همسر حضرت نيز مانند عمر خود حضرت طولاني است كه بر اين امر دليلي نداريم و يا اين كه بگوييم مدتي با حضرت زندگي كرده و از دنيا رفته است. در اين صورت حضرت به سنت حسنه ازدواج عمل كرده و پس از آن بدون زن و فرزند زندگي را ادامه داده است.

اما بر احتمال سوم دليل محكمي نداريم. علاوه بر آن كه اگر حضرت داراي اولاد مي بود، بالاخره آنها داراي اولاد واعقابي بودند و روزي به دنبال اصل خويش مي افتادند و همين كنجكاوي و جست و جو، موجب مي گردد كه مكان و منزل حضرت مشخص گردد كه اين با راز و فلسفه غيبت سازگاري ندارد.

اما اگر شنيده ايد كه در پاره اي روايات يا برخي از دعاها، كلماتي وجود دارد كه دلالت بر وجود اولاد براي

آن حضرت مي كند، بايد بگوييم در نقل خود آن واژه ها ميان انديشمندان اختلاف است؛ مثلاً در قسمتي از دعايي كه امام رضا(ع) امر فرموده در عصر غيبت براي حضرت ولي عصر(عج) خوانده شود، چنين آمده است: اللهم صل علي ولاة عهده والائمة من ولده ؛ «خدايا درود و سلام فرست بر اولياي عهد او و پيشوايان از اولادش» ولي در متن ديگري آمده: اللهم صل علي ولاة عهده والائمة من بعده . در اين متن واژه «اولاد» ندارد؛ بلكه پيشوايان پس از او روايت شده است.

به هر حال، اين مسأله اختلافي است؛ چه اين كه در پاره اي از دعاهاي ديگر واژه «من وُلده» وارد شده است كه اختلافي در آن مطرح نشده است. مثل آخرين عبارت از صلواتي كه از ناحيه مقدسه صادر شده است؛ يا دعايي كه به هنگام وداع سرداب مقدس وارد شده كه عبارت «والائمة مِنْ وُلْدِهِ» دارد. احتمال ديگر اين است كه فرزندان پس از ظهور و ازدواج آن حضرت به دنيا بيايند و اين واژه دلالت بر فرزندان زمان ظهور كند، نه زمان غيبت. بنابراين از اين راه نمي توان زن و اولادي براي حضرت مهدي(عج) ثابت كرد.

اما درمورد چگونگي وفات آن حضرت نيز اختلاف هست. از برخي روايات استفاده مي شود كه ايشان به مرگ طبيعي از دنيا خواهند رفت و بعضي از احاديث مي گويند كه وفات آن حضرت، طبيعي نخواهد بود و به دست جنايتكاراني با مشخصاتي مذكور در روايات، به شهادت خواهند رسيد.

البته اگر نظر برخي از علماي بزرگ (مانند شيخ صدوق) را بپذيريم كه «هر يك از ائمه مسموم يا مقتول خواهند شد»؛ بايد بگوييم امام زمان(عج) نيز به

شهادت خواهند رسيد. اما اگر بر طبق نظر عده اي ديگر از علما (همچون شيخ مفيد)، كلّيت اين روايت را براي همه ائمه قائل نباشيم؛ حداقل بايد بگوييم كه چگونگي وفات آن عزيز روشن نيست.

با توجه به اين دو ديدگاه، به نظر مي رسد كه طرح خصوصيات قاتل آن حضرت فايده چنداني ندارد. براي آگاهي بيشتر نگا: چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان.

آيا طبق قاعده، امام زمان عليه السلام ازدواج كرده است؟

پرسش

آيا طبق قاعده، امام زمان عليه السلام ازدواج كرده است؟

پاسخ

مطابق نظريه "خفاي شخص"، بايد ملتزم به عدم ازدواج شد؛ زيرا طبق اين نظريه او از همه افراد مخفي است، وازدواج احتياج به ارتباط با مردم دارد واين به نوبه خود با حكمت وفلسفه غيبت سازگاري ندارد. ومطابق نظريه "خفاي عنوان"، مي توان ملتزم به ازدواج حضرت شد، خصوصاً آنكه مطابق با سنّت اسلامي است. آنچه به نظر مي رسد ترجيح قول اول است، به جهت:

1 - روايات بسيار بر خفاي شخص.

{پاورقي . كمال الدين، ص 370 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 151 و ج 51، ص 32. پاورقي}

2 - گر چه در روايت عَمْري اشاره شده كه مردم حضرت را در موسم حج مي بينند ولي نمي شناسند، امّا اين روايت از امام نقل نشده ونيز اختصاص به موسم حج دارد.

{پاورقي . كمال الدين، ص 440. پاورقي}

3 - قرار است كه حضرت در غيبت تام به سر برد.

4 - اگر ازدواج صورت گرفته بود بايد در يك مورد هم كه شده سفرا ووكلاي ناحيه مقدّسه به آن اشاره مي كردند.

5 - مسعودي از علي بن ابي حمزه نقل كرده كه فرمود: ما به امام رضا (ع) عرض كرديم: براي ما روايت شده كه امام از دنيا نمي رود تا آنكه نسل خود را ببيند؟ امام رضا (ع) به او فرمود: "آيا در خصوص اين حديث براي شما روايت نشده: "إلّا القآئم"؛ به جز قائم.

{پاورقي . اثبات الوصية، ص 201. پاورقي}

در صورت قول به عدم ازدواج، به روايت مفضّل بن عمر چگونه پاسخ مي دهيد؟

پرسش

در صورت قول به عدم ازدواج، به روايت مفضّل بن عمر چگونه پاسخ مي دهيد؟

پاسخ

پاسخ اول

كساني كه قائل به ازدواج حضرتند به روايت مفضل بن عمر تمسّك كرده اند. او از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: "...از مكان او هيچ يك از اولاد وغير اولادش اطلاع نمي يابد مگر مولايي كه متولّي امر اوست".

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 102. پاورقي}

پاسخ:

1 - اين روايت را به همين مضمون نعماني در كتاب "الغيبة" نقل كرده ولي به جاي كلمه "ولد" كلمه "ولي" آورده است، به اين شكل: "ولايطّلع علي موضعه أحد من وليّ ولا غيره"؛ "وبر موضع او كسي از ولي وغير ولي اطلاع نمي يابد."

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 17. پاورقي}

2 - در روايت نيامده كه الأن امام زمان داراي همسر وفرزند است، ولذا از اين جهت اجمال دارد، ممكن است كه مراد فرزنداني باشند كه در آستانه ظهور يا بعد از آن به دنيا مي آيند.

3 - ممكن است كه اين گونه تعبير از باب مبالغه در خفاي شخص باشد، يعني حتي در صورتي كه حضرت فرزند مي داشت كسي از جايگاه او اطّلاع نداشت.

پاسخ دوم

برخي براي اثبات ازدواج واولاد حضرت ومكان دائمي او به روايت احمد بن محمد بن يحيي انباري استدلال كرده اند. در اين روايت كه مفصّل است اشاره به پنج شهر شده كه محل اقامت فرزندان ونسل امام زمان (ع) است.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 221-213. پاورقي}

روايت انباري را عده زيادي تضعيف نموده وبه صورت جزم ردّ كرده اند، از آن جمله مي توان به اين افراد اشاره كرد:

1. آقا بزرگ تهراني.

{پاورقي . الذريعة، ج 5، ص 108ù107 در حاشيه. پاورقي}

2. سيد نعمت اللَّه جزايري.

{پاورقي .

الأنوار النعمانيّه، ج 2، ص 65ù64. پاورقي}

3. شيخ محمّد تقي شوشتري.

{پاورقي . الأخبار الدخيلة، ج 1، ص 152-146. پاورقي}

شيخ آقا بزرگ تهراني مي گويد: "اين حكايت تنها از طريق وجادت به دست ما رسيده وما حكايت كننده قصّه را نمي شناسيم جز آنكه او مرد محترمي در آن مجلس بوده است. سند ومتن آن مشتمل بر تناقضات وامور عجيب وغريب است كه مي توان آنها را انكار نمود... وغرض علما در نقل اين حكايات مجرد انس گرفتن به ياد حبيب وذكر ديار وشنيدن آثار اوست...".

{پاورقي . الذريعة، ج 5، ص 108. پاورقي}

لقب و كنيه

يازده لقب از لقب هاي حضرت مهدي 7را نام ببريد.

پرسش

يازده لقب از لقب هاي حضرت مهدي 7را نام ببريد.

پاسخ

القاب حضرت مهدي 7كه در روايات آمده : قائم , مهدي , صاحب الامر, بقيّة اللّه , صاحب الزمان ,الحجّة من آل محمد, منصور, منتظر, خلف صالح , ابوالقاسم , جوليّ عصرج , صاحب الرايات .(1) ولي عصر و اباصالح درروايات بحارالانوار يافت نشد.

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 51 ص 28_ 43

يا أباصالح، گل نرگس و گل زهرا يعني چه و به چه كسي گفته مي شود؟

پرسش

يا أباصالح، گل نرگس و گل زهرا يعني چه و به چه كسي گفته مي شود؟

پاسخ

اين جملات هر سه خطاب به صاحب العصر و الزمان(ع) است. جمله "اباصالح" به عنوان يكي از كنيه هاي حضرت به كار مي رود.

گل زهرا به اين عنوان كه جدّه اش حضرت زهرا(س) است و گل نرگس به اين عنوان كه در دامن نرگس متولد شده است. نرگس در اصل "مليكا" است و مادر امام زمان(ع) به حساب مي آيد.

البته غير از خطاب به أباصالح دو خطاب ديگر "گل نرگس، گل زهرا" بر زبان مشتاقان حضرت رايج گشته و حضرت به گُل تشبيه شده است.

با توجه به اين كه پيغمبر اسلام(ص) به آيات وحي نزديك تر است هم چنين خدمات و نزول قرآن از پيامبر(ص) مي باشد، چطور حضرت صاحب الزمان (عج را شريك القرآن مي خوانند؟

پرسش

با توجه به اين كه پيغمبر اسلام(ص) به آيات وحي نزديك تر است هم چنين خدمات و نزول قرآن از پيامبر(ص) مي باشد، چطور حضرت صاحب الزمان (عج را شريك القرآن مي خوانند؟

پاسخ

پاسخ اول

تعبير "شريك القرآن اشاره به حديث معروف "ثقلين است كه ميان شيعه و اهل سنت متواتر است كه پيامبر(ص) فرمود: "من از ميان شما مي روم و دو چيز گرانمايه به يادگار مي گذارم كه اگر دست به دامن آن ها بزنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد؛ كتاب خدا و عترتم "[1] پس بنابراين ائمه أطهار(ع) خصوصاً حضرت ولي عصر(عج در هدايت عامه الهي با قرآن مجيد شريك مي باشند.

[1]آية الله مكارم شيرازي استفتائات ج اول بخش چهل و هفتم مسائل متفرقه ص 486، سؤال 1582.

پاسخ دوم

احتمالا اينكه آن حضرت به اين وصف ياد شده نظر به حديث ثقلين دارد و چون امام زمان((عليه السلام)) در اين زمان امام معصوم و از عترت پيامبر و مبين و همسنگ و عدل قرآن است در اين جمله زيارت شريك القرآن خوانده شده است. حديثى از رسول اكرم((صلى الله عليه وآله)) در كتب شيعه و اهل سنّت نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «انّى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى ما ان تمسكتم بهما لن تفلوا لم تقيرتا حتى يورا علّى الحوض; من در ميان شما دو چيز گرانبها بجا مى گذارم كتاب خداوند و عترتم اهل بيتم را». اگر به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمى شويد. و آن دو هرگز از هم جدا نمى شوند تا اينكه در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند.

اين حديث شريف عدل

بودن و قرين بودن اهل بيت با قرآن را مى رساند كه همان معناى شريك بودن است زيرا كه هدايت كامل و نجات از ضلالت در تمسّك به هر دو است و با تمسك به هر دو و بهره گيرى از هدايت هر دو مى توان به رستگارى و سعادت كامل دست يافت.

لقب قائم منسوب به كدام يك از معصومين است؟

پرسش

لقب قائم منسوب به كدام يك از معصومين است؟

پاسخ

يكي از القاب يا اوصاف ائمه(ع) كلمه قائم يا قائم بالحق يعني قيام كننده به حق است. به تصريح امامان اين كلمه يكي از القاب حضرت مهدي(ع) است كه قيام به حق مي كند.

قيام او چون جهانگير و فراگير است و به نتيجه مي رسد، قيام كننده حقيقي آن حضرت خواهد بود.

يونس به عبدالرحمن مي گويد: به امام موسي بن جعفر(ع) گفتم: آيا شما قائم بالحق هستيد، فرمود: "من قائم به حق هستم، ولي قائمي كه زمين را از دشمنان و ظالمان پاكيزه مي گرداند و آن را پر از عدل مي كند (همان طور كه پر از جور و ظلم شده بود) پنجمين فرزند از نسل من و امام دوازدهم خواهد بود. خداوند هر دشواري را بر او آسان خواهد گردانيد و هر جبار ستمگري را ذليل خواهد كرد... او فرزند بهترين بانوان خواهد بود كه ولادت او بر مردم مخفي خواهد بود".(1)

پي نوشت ها:

1 - مستدرك الوسائل، ج 12، ص 282.

چرا براي امام مهدي اسم و لقب هايي گذاشته اند؟

پرسش

چرا براي امام مهدي اسم و لقب هايي گذاشته اند؟

پاسخ

انتخاب اسم و القاب براي انسان ها از سنت هاي پذيرفته شدة همه جوامع است، زيرا اسم و لقب از ابزار و نشانه هاي معرفي انسان و هويت يابي است. اگر انسان اسم نداشته باشد، چگونه مي توان او را شناخت و زندگينامه اش را در تاريخ ثبت كرد؟! افزون بر اين كه انتخاب نام براي رهبران جهان و چهره هاي علمي و سياسي ، از اهميت ويژه اي برخوردار است؛ زيرا متعلق به همه انسان ها بوده و بايد با ويژگي ها و مشخصات شناخته شوند، تا شخصيت آنان تحريف نشده و از نام و موقعيت آنان سوءاستفاده نگردد.

گزينش اسم و لقب براي امام زمان (ع) از اين قاعده مستثنا نبوده و انتخاب نام و لقب براي حضرت، امري معقول و منطقي است . حضرت علاوه بر آنكه از افراد جامعه است و بايد اسم و لقب داشته باشد، رهبر و مصلح جهان نيز است، كه بايد اسم و لقب معلوم و مشخص داشته باشد، تا برخي از شخصيت و مقام او سوء استفاده نكنند، از اين رو در روايات متعددي اسامي و القاب حضرت به طور كامل بيان شده است.(1) متأسفانه به رغم آن كه حضرت با نام و مشخصات كامل معرفي شده است؛ برخي از عنوان او سوء استفاده كرده و ادعاي بابيت نموده و خود را امام زمان (ع) معرفي مي نمايند.

پي نوشت ها :

1 - بحارالانوار، ج51، ص 28 - 31 ؛ مهدي موعود، ص 227.

منظور از اين جمله كه «السلام عليك يا حجة الله التى لاتخفى» چيست؟

پرسش

منظور از اين جمله كه «السلام عليك يا حجة الله التى لاتخفى» چيست؟

پاسخ

در اين جمله كه «السلام عليك يا حجة الله التى لاتخفى» ممكن است مقصود اين باشد كه امام زمان((عليه السلام)) حجّت خداست و حجّت بودن او به خاطر ادّله قاطعى كه بر وجود او و امامت او است روشن است و پوشيده نمى باشد.

مانند آفتابى است گرچه در زير ابر غايب باشد.

چرا امام زمان((عليه السلام)) را صاحب الزمان مى گويند در صورتى كه صاحب اصلى زمان خداست؟

پرسش

چرا امام زمان((عليه السلام)) را صاحب الزمان مى گويند در صورتى كه صاحب اصلى زمان خداست؟

پاسخ

صاحب الزمان يعنى كسى كه صاحب اختيار و داراى ولايت از طرف خدا در اين زمان است و منافات ندارد خداوند كه خود صاحب اختيار و ولىّ حقيقى تمام موجودات است به افرادى سرپرستى و صاحب اختيار بودن و ولايت بدهد و امام زمان((عليه السلام)) در اين زمان داراى چنين سرپرستى و ولايت از جانب خداوند است.

معنى كلمه ى «بقية الله» چيست؟

پرسش

معنى كلمه ى «بقية الله» چيست؟

پاسخ

پاسخ اول

«بقية الله» يعنى باقى گذارده ى خدا(كسى كه خداوند او را باقى گذاشته است براى اينكه واسطه ى بين خدا و خلق و حجت از جانب خدا باشد).

در كتاب كمال الدين از امام باقر((عليه السلام)) نقل شده است: «اوّل ما ينطق به القائم((عليه السلام)) حين خرج هذه الآيه بقية الله خر لكم ان كنتم مؤمنين ثم يقول انا بقية الله و حجته...; نخستين سخنى كه مهدى((عليه السلام)) پس از قيام خود مى گويد اين آيه است «بقية الله...» سپس مى گويد من «بقية الله» و حجت او هستيم...».

«بقية الله» يعنى موجودى كه از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و يا يك ركعت و خير و سعادت او گردد.

و از آنجا كه مهدى موعود((عليه السلام)) آخرين پيشوا است كه خداوند او را براى اصلاح كلّى جهان و ايجاد حكومت عدل جهانى ذخيره ØјϙǠو باقى گذاشته است از وى به لقب «بقية الله» تعبير مى شود.

پاسخ دوم

"بقيه" از بقاي ضد فنا ونيستي است ودر لغت به معناي ثبات ودوام آمده است. و"بقية اللَّه" يعني باقي مانده خدا كه در روي زمين ثابت است.

در دعاي ندبه مي خوانيم: "أين بقيّة اللَّه التي لاتخلو من العترة الهادية"؛ "كجاست باقي مانده خدا كه از غير عترت طاهره نيست."

در مقصود از اين كلمه دو احتمال است:

1 - اينكه مقصود از "بقية اللَّه" عنوان كلّي بوده واشاره به حجت خدا در روي زمين است كه هرگز زمين از آن خالي نبوده ونخواهد بود ودائماً بايد در آن ثابت باشد. وانطباق آن بر امام زمان (ع) از باب انطباق كلّي بر يك فرد آن در اين

زمان است.

2 - اينكه مقصود از "بقية اللَّه" لقبي براي امام زمان (ع) باشد به اعتبار اينكه در روي زمين ثابت بوده ودوام وجودي دارد.

"ابن سكيت" مي گويد: "اين جمله در جايي گفته مي شود كه انسان كسي را مراعات كرده وبه انتظار اȠنشسته است". با در نظر گرفتن اين ŘٙƘǠحضرت مهدي (ع) را "بقية{پاورقي . معجم مقاييس اللغه، ص 128. پاورقي}

اللَّه" مي گويند از آن جهت كه تحت رعايت خداوند بوده وبه او مقام وشأني داده كه مردم، انتظار فرج او را در كارهاي خود داشته باشند.

چرا امام زمان((عليه السلام)) به خورشيد تشبيه شده است؟

پرسش

چرا امام زمان((عليه السلام)) به خورشيد تشبيه شده است؟

پاسخ

منظور از تشبيهى كه در مورد امام زمان((عليه السلام)) نسبت به خورشيد صورت گرفته احتمالا اين است كه همانگونه كه خورشيد در زير ابر با اينكه از نظر افراد غائب است نور و حرارت خويش را به موجودات مى دهد امام زمان((عليه السلام)) نيز با اينكه از نظرها غائب است موجودات جهان از فيض وجود آن جناب بهره مند مى شوند چون امام واسطه ى فيض خداوند است.

چرا اسم امام مهدي را (صاحب الزمان) ناميده اند؟

پرسش

چرا اسم امام مهدي را (صاحب الزمان) ناميده اند؟

پاسخ

اول اينكه صاحب الزمان، لقب امام مهدي است نه اسم ايشان، و گذاردن چنين لقبي براي ايشان شايد به دليل زير باشد :

اينكه معناي زمان يعني دوران و عصر و روزگار و اينكه ايشان را صاحب زمان ناميده اند اين است كه گردش روزگار و پديد آمدن شب و روز و گذر زمان بواسطه وجود مقدس امام مهدي( است. همان طور كه در دعاها مي خوانيم به يُمن وجود امام مهدي( زمين سرسبز است و رزق و روزي به مردم مي رسد.

ديگر اينكه : حجت خدا باعث برقرار شدن آسمان ها و زمين است.

چرا كنيه امام زمان (عج ) ابوالقاسم است ؟

پرسش

چرا كنيه امام زمان (عج ) ابوالقاسم است ؟

پاسخ

چون پيامبر خدا(ص) فرمود: كنيه او مانند كنيه من است، از كنيه هاي مشهور آن حضرت «ابوالقاسم» است؛ اينبدان معناست كه آن حضرت فرزندي به نام «قاسم» خواهند داشت و يا آن كه قبلاً داشته اند.

چرا به حضرت مهدي (عج)ابا صالح مي گويند ؟لطفا با استدلال و به تفصيل پاسخ دهيد ؟

پرسش

چرا به حضرت مهدي (عج)ابا صالح مي گويند ؟لطفا با استدلال و به تفصيل پاسخ دهيد ؟

پاسخ

پاسخ اول

براي به دست آمدن پاسخ تفصيلي اين سوال بايد به اين چند مطلب توجه كنيد.

1- در اين ترديدي نيست كه برخي از مردم به هنگام گرفتاري، حضرت امام زمان عليه السلام را با كنيه «اباصالح» به فريادرسي خوانده اند. نويسنده كتاب «النجم الثاقب» مي گويد: در بين مردم عرب شهري و بياباني، امام زمان را در هنگام گرفتاري با «اباصالح» صدا مي زدند.(النجم الثاقب، ج2 ص425، باب نهم، چاپ اول، انتشارات انوار المهدي قم، 1415 هجري قمري، تحقيق سيد ياسين موسوي)

2- توجه داشته باشيم كه «اباصالح» را در وقت گرفتاري و به خصوص گم كردن راه و كالا به كار مي برند نه در همه حالات و مي توان از اسم «صاحب الزمان» اسم مغيث و اسم غوث هم استفاده كرد و در وقت گرفتاري با اين نامها حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه را به فريادرسي خواند.

3- بر پايه برخي از روايات، موكّل بيابانها «صالح» نام دارد و موكل درياها حمزه.(فقيه، ج2، از چهار مجلديها، كتاب الحج، باب دعا الضال عن الطريق، ص298، وسائل الشيعه، چاپ آخوندي، ج8 ص325، كتاب الحج، ابواب آداب السفر، باب 53، باب استحباب التيامن لمن ضل عن الطريق و ان ينادي يا صالح ارشدونا و في البحر يا حمزه، ح3، بحار الانوار، چاپ بيروت، ج73 ص253) اگر كسي در بيابانها گم شود، بهتر است همين «صالح» را با عبارت «يا صالح» به فريادرسي بخواهد و اگر در دريا گم شود فرياد بزند «يا حمزه». افرادي در طول تاريخ چنين كرده اند

و موكل بيابانها به فرياد آنها رسيده است.(در النجم الثاقب، بحار الانوار و مآخذ ديگر مواردي از گم گشتگان نجات يافته را آورده اند.) شيخ صدوق در خصال، در ضمن حديث اربعماه آورده است: «... و من ضل منكم في سفر او خاف علي نفسه، فليناد يا صالح! اغثني ...»(خصال، ص618 س13، چاپ اعلمي، بيروت، يك مجلدي، 1410 قمري، تحقيق علي اكبر غفاري، چاپ اول) اين حديث را در وسايل الشيعه ج8 ص325 ح4 و بحارالانوار ج73 ص243 نيز آورده است.

اين حديث مي گويد اگر كسي از شما در مسافرت راه را گم كند و يا خطري او را تهديد كند بايد فرياد بزند «يا صالح كمكم كن» چون در ميان جن هاي مومن كه برادران شما هستند يك نفر به نام «صالح» وجود دارد كه در شهرها و كشورها گردش مي كند و او خود را وقف شما كرده است و هنگامي كه صداي كمك خواهي كسي را بشنود پاسخ مي دهد و كسي را كه از شما گم شده، راهنمائي مي كند و اگر مركب كسي رم كند آن را مي گيرد و براي صاحبش نگه مي دارد.

4- نويسنده كتاب محاسن مي گويد: از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده اند كه فرمود: «اذا ضللت في الطريق فناد يا صالح يا ابا صالح ارشدونا الي الطريق رحمكما الله» هنگامي كه راه را گم كردي صدابزن: اي صالح! اي اباصالح! راه را به ما نشان بدهيد.(محاسن برقي، ج2، چاپ دوم، ص110، باب ارشاد الضال عن الطريق، حديث 100، انتشارات المجمع العلمي لاهل البيت، قم، 1416، شماره مسلسل حديث 1300)

در محاسن چاپ مجمع

علمي آمده است: «يا صالح يا ابا صالح» همين حديث را صاحب النجم الثاقب در جلد اول باب دوم، ص 163، از محاسن نقل كرده و آورده است: «يا صالح و يا ابا صالح» و در بررسي متن حديث گفته است ترديد از راوي است. اين سخن مي فهماند كه بايد عبارت النجم چنين باشد: «يا صالح او يا اباصالح» بر اين اساس در چاپ النجم الثاقب، الف افتاده است و بايد «او يا اباصالح» باشد نه «و يا اباصالح».

مي توان گفت به قرينه رواياتي كه گذشت، عبارت روايت محاسن برقي بايد يا صالح باشد و بر اين اساس، گم گشتگان بيابانها مي توانند موكل بيابانها را كه صالح است صدا بزنند و به لطف خدا، صالح به فرياد مي رسد. به اين نكته توجه شود كه همه اين روايات به گم گشته ها و موكل بيابان مربوط است و ارتباطي به امام زمان عليه السلام ندارد.

5- آيا حضرت مهدي عليه السلام، كنيه اي به عنوان اباصالح دارد؟ در جواب اين سوال بايد گفت شيخ عباس قمي در منتهي الآمال براي حضرت مهدي عليه السلام نامهائي را ذكر كرده ولي سخني از اباصالح به ميان نياورده است.(منتهي الآمال، ج2، چاپ هجرت، ص757 س12) همين شيخ عباس قمي در سفينه البحار ج2، كلمه هدي، چاپ سنگي دو جلدي، ص700 كه درباره امام زمان بحث مي كند، از اباصالح سخني به ميان نياورده است. و در همين سفينه البحار در كلمه اب، كلمه صحب و صلح هم اشاره اي به اباصالح نكرده است. در اصول كافي، چ1 ص328 باب الاشاره و النص الي صاحب الدار روايات زيادي

آورده ولي به اباصالح اشاره اي نكرده است. نويسنده منتخب التواريخ، جاپ قديم، ص855 هم اشاره اي به اباصالح ندارد. در بحار الانوار چاپ بيروت، ج51 ص28 باب دوم، اسماء و القاب و كنيه هاي امام زمان، اشاره اي به اباصالح نشده است. در اين كتابها بر اساس روايات به اين نامها اشاره كرده اند: بقيه الله، حجه الله، خلف صالح، قائم، مهدي، صاحب الامر، صاحب الدار، صاحب الزمان، صاحب، ابوالقاسم، صاحب العصر، منتظر. ممكن است برخي چنين فكر كنند كه حضرت مهدي عليه السلام فرزندي به نام صالح دارد و براي همين آن حضرت را اباصالح ناميده اند ولي بايد در جواب اين گفت: نمي توان گفت كه حضرت مهدي ازدواج كرده و صاحب اولاد است و اگر فرض كنيم كه آن حضرت داراي اولاد است همانطوري كه برخي بر اين باورند، در اين صورت مي گوئيم در ميان اولادي كه براي آن حضرت ذكر كرده اند كسي به نام صالح نيست.(انوار نعمانيه، چاپ تبريز، چهار مجلدي، ج2 ص63. منتخب التواريخ، يك مجلدي، ص861. تاريخ غيبت كبري، نوشته سيد محمد صدر، ترجمه دكتر افتخار زاده، چاپ اول ص91) به CD جامع الاحاديث و CD المهدي هم مراجعه كرديم و درباره اباصالح بودن امام زمان عليه السلام چيزي نيافتيم. صاحب النجم الثاقب در ص425 ج2 باب نهم مي گويد: «ولم نجد مصدرا ذلك في الاخبار الخاصه الا مارواه البرقي في المحاسن» ما براي كنيه بودن اباصالح براي امام زمان عليه السلام روايتي نيافتيم مگر روايت محاسن برقي. و ما در بررسي هاي گذشته نشان داديم كه متن محاسن يا صالح است نه يا اباصالح.

6- به

اين حقيقت بايد توجه كرد كه در جهان هستي، همه عوامل دست اندركار، در خدمت حضرت صاحب الامر است. اين يك مطلب عرفاني است و اگر كسي به توحيد عرفاني رسيده باشد اين حقيقت را مي يابد كه همه حركات و فعاليت ها در نظام هستي، زير نظر حضرت صاحب الامر است و از اين نظر آن حضرت اصل همه چيز است و فرمان همه به دست او است. بر اين پايه، موكل بيابانها، موكل درياها و عوامل ديگر در اطاعت او هستند. حال اگر گم شدي و يا به خطر افتادي مي تواني موكل بيابان يا دريا را صدا بزني و مي تواني سرور همه كائنات و سرور همين صالح را صدا بزني و اگر داراي ادب بيشتري باشي، صاحب موكل را صدا مي زني و مي گوئي: يا اباصالح اغثني. اگر يا صالح بگوئي يا يا اباصالح بگوئي، به فرياد تو مي رسند گرچه يا اباصالح گفتن زيباتر است و با وجود او، مأموراني از مأموران او را صدا زدن خوب نيست ولي آنكه به فرياد تو مي رسد همين صالح است و او از سوي امام زمان مأمور است و ممكن است براي برخي اشخاص، خود حضرت ظاهر شود ولي اين امر بسيار كم است.

7- از آنچه گذشت معلوم شد كه كنيه اباصالح را خود مردم گرفتار ابداع كرده اند و از سوي امامان سفارشي در اين باره نرسيده است و كلمه صالح به معناي موكل بيابانها است و اب در اين عبارت به معناي سرور، پدر، فرمانده و امام است و علت اينكه شيعيان يا صالح نگفته اند و يا اباصالح

گفته اند اين است كه خواسته اند ادب را مراعات كنند و از خود حضرت كمك بخواهند نه از مأموري از مأموران او. بنابراين يا اباصالح همان يا صاحب الامر است.

پاسخ دوم

كنيه "اباصالح" براي امام زمان(ع) در روايات ذكر نشده است. در كتاب الزام الناصب آمده: كنيه نهم براي آن حضرت "ابوصالح" است، كه پيش عرب ها معروف است. در موقع توسل و حاجت خواستن، با اين كنيه آقا را صدا مي كنند.

پي نوشت ها:

1 - علي حايري، يزدي، الزام الناصب، ج 1، ص 481.

پاسخ سوم

اما اين كه چرا به او اباصالح مي گويند وجهي نيافتيم اصلا چنين اسمي بين اسم ها و كنيه ها و لقب هاي آن حضرت يافت نشد و تنها بين عرب ها مشهور است و شايد به خاطر آن است كه در زمان آن حضرت مردم صالح وارث حكومت زمين مي شوند و اين ها در حكم فرزندان حضرت اند چنان كه پيامبر اكرم(ص) درباره خودش و علي(ع) مي فرمود: من و علي(ع) پدر اين امتيم و يا به جهت رواياتي است كه مي گويند پس از حضرت چندتن از فرزندان صالحش حكومت مي كنند در هر حال اين كنيه بين عرب ها متداول است و لازمه اش فرزندي به آن نام داشتن نيست.

در يكي از دعاهاي امام عصر آمده : السلام عليك يا باب الله و ديان دينه در اين باره بفرماييد: كلمه باب الله به چه معني است؟ امام زمان عليه السلام باب خدا است؟ مگر خدا خانه محسوس دارد و او در آن است؟! ديان داراي چه معني است؟چرا به امام مهدي به عبارت ديان دين

پرسش

در يكي از دعاهاي امام عصر آمده : السلام عليك يا باب الله و ديان دينه در اين باره بفرماييد: كلمه باب الله به چه معني است؟ امام زمان عليه السلام باب خدا است؟ مگر خدا خانه محسوس دارد و او در آن است؟! ديان داراي چه معني است؟چرا به امام مهدي به عبارت ديان دين خدا سلام مي كنيم؟ زيرا مي دانيم در لغت ديان از نام هاي خدا است و به معناي قهار است

/ توضيح بفرماييد.

پاسخ

باب به معناي در و يا درگاه مي باشد، باب و يا درگاه وسيله و راه ارتباط بين بيرون و درون هر چيزي است اختصاصي هم به خانه، كارخانه و شهر و يا چيزهائي از اين قبيل ندارد درب هر چيزي مناسب با همان چيز است، همان گونه گه خانه هاي داراي درب مي باشند و راه ورودي و خروجچي و دست يابي به خانه ها و يا هر چيز ديگري درب آنها مي باشد.

انبياء و اوصياي الهي درگاه و باب به سوي خداوند هستند براي رسيدن خلق به خداوند و از سوي ديگر فيض هائي كه از خداوند به خلق مي رسد از طريق آنان به خلق مي رسد به همين جهت آنان درگاه خداوند هستند براي رسيدن خلق به خداوند و رسانيدن آنچه خداوند مي خواهد به مردم برساند به آنان. از آنجا كه بين همگان و خداوند مناسبت وجود ندارد به همين جهت آيات و مظاهر خداوند ابواب خداوند و يا به ديگر تعبيرها كه در روايات و ادعيه آمده وجه خداوند، طريق به سوي خداوند و يا سبب متصل بين خلق و خداوند مي باشند، و به جهت تقريب مطلب شايد بتوان مثال روح و بدن را زد، بدن باب براي ارتباط با روح است. كساني كه با روح شخص مي خواهند ارتباط برقرار كنند بايد از طريق بدن او ارتباط برقرار كنند، از سوي ديگر روح خواسته هاي خودش را از راه بدن به ديگران منتقل مي كند.

ديان به معناي قهار، حاكم، قاضي، سائس، محاسب، جزا دهنده و كسي كه خداوند را به دين حق مي پرستد

آمده است.

بنابراين ديان در اين زيارت مي تواند به معناي حاكم دين الهي، متكفل امور دين، جزا دهنده و يا متعبد به دين الهي مي باشد و تمام اين معاني بر امام زمان(عج) صادق است.

«يا عين اللَّه في خلقه» درباره امام زمان«عليه السلام» چه معني دارد؟

پرسش

«يا عين اللَّه في خلقه» درباره امام زمان«عليه السلام» چه معني دارد؟

پاسخ

آيات آيه قرآن و احاديث پيامبر و امامان«عليهم السلام» استفاده مي شود كه وجود مقدّس امام بر اعمال انسانها نظارت دارد. اعمال آنان را مي بيند و كارهاي آنان به حضورش عرضه مي شود. بدين جهت به حضرت ولي عصر«عليه السلام» «عين اله» گفته مي شود. يعني ديدگاه پروردگار جهان.

البته ساير ائمه«عليهم السلام» هم «عين اله» هستند. هر امامي در زمان خويش شاهد اعمال پيروانش بوده است. و وجود اين مقام(اين آگاهي گسترده) براي امام استفاده ندارد قرآن كريم درباره حضرت عيسي«عليه السلام» مي فرمايد: «انبتكم بما تأكلون و ماتدّخرون في بيوتكم؛(1) به آنچه مي خوريد و در خانه هاي خود ذخيره مي كنيد». به شما خبر مي دهم و اين نشان دهنده مقام شهود پيامبران و پيشوايان الهي است. بر اين اساس امام زمان«عليه السلام» «عين اله» شاهد بر باطن و ظاهر اعمال ما مي باشد.

1) سوره آل عمران، آيه 49.

لقب شريف مهدي به چه معناست؟

پرسش

لقب شريف مهدي به چه معناست؟

پاسخ

يكي از القاب امام زمان«عليه السلام» مهدي است. و احتمالاً اين لقب به خاطر اين است كه همواره آن گرامي از هدايتهاي ويژه خداوند برخوردار است و به نظر مي رسد كه ايشان به ارتباط ملكوتي آن حضرت با جهان غيب است. و اين لقب در حديث حضرت رسول«صلي الله عليه وآله» است كه فرموند: مهدي موعود از اهل بيت من مي باشد و خدا اسباب قيامش را در يك شب فراهم مي سازد.

و اين كه فرمودند: مهدي موعود از عترت من و اولاد فاطمه مي باشد - بنابراين -(حجة بن الحسن المهدي) يعني كه فرزند امام حسن عسكري است و داراي لقب مهدي مي باشد در روايتي كه از امام باقر«عليه السلام» نقل شده است حضرت فرمودند: «انّما سُمّي المهدي مهدياً لانه يهدي الي امر خفي...؛ او به اين علّت مهدي ناميده شده است كه همواره به امور پنهان و مخفي هدايت مي شود».

و اين امر مخفي ممكن است همان زمان ظهور آن حضرت باشد كه مخفي و پنهان قرار داده شده است.

منع از ذكر نام خاص

چرا نام مبارك حضرت حجت عجل اللّه تعالي فرجه الشريف به صورت نوشته مي شود؟ در صورت امكات كتاب يا جزوه هايي دربارهء موضوع سؤالات معرفي نماييد.

پرسش

چرا نام مبارك حضرت حجت عجل اللّه تعالي فرجه الشريف به صورت نوشته مي شود؟ در صورت امكات كتاب يا جزوه هايي دربارهء موضوع سؤالات معرفي نماييد.

پاسخ

مقدمه :

سؤالات شما نشان مي دهد كه معلمي داراي طرح درس هستيد كه با تلاش و جهاد علمي خويش , مصمم به آموزش صحيح معارف الهي و تبيين درست مطالب مي باشيد. موفقيت شما را در امر تعليم و تربيت و هدايت دانش آموزان از خداوند مسئلت داريم .

نكتهء ديگري از باب دل سوزي : عوامل موفقيت معلم چند چيز است , از جمله :

1 قدرت علمي و پاسخ گويي به سؤالات , كه شما با مطالعات و طرح سؤالات خويش قدرت و بال پرواز را پيدا مي كنيد.

2 قدرت بيان و تفهيم مطالب .

3 در پايان ترم يا سال برآورد كنيد كه نتيجهء آموزش چه شد؟

اگر تغييراتي در اخلاق و رفتار دانش آموزان ايجاد شده باشد, آن معلم موفق است .

پاسخ سؤال يك :

در برخي روايات از ذكر نام امام زمان 7نهي شده است (1)و حتي در توقعي و نامه اي كه از ناحيهء مقدسه وارد شده , كسي كه نام حضرت را ذكر مي كند, مورد لعنت قرار گرفته است .() البته از مجموع رواياتي كه از ائمه : در مورد نهي از ذكر نام امام (پ_اورقي 2.همان , ص 235

زمان 7فرجه نقل شده , استفاده مي شد كه اين ممنوعيت مربوط به زمان بعد از ولادت امام زمان 7تا آغاز غيبت كبري بوده كه هم امام حسن عسكري 7و هم خود آن حضرت سعي بليغ داشتند كه حتي شيعيان از ولادت و محل و چگونگي

زندگي حضرت مطلع نگردند, زيرا مي دانستند خليفهء وقت كاملاً مراقب است كه قائم آل محمد7به دنيا نيايد. مبادا حكومت هاي جابر را سرنگون گرداند و بساط عدل و دال را در سراسر جهان بگستراند, وگرنه در دوران بعدي مثلاً عصر ما هيچ گونه حكمتي در منع ذكر نام آن حضرت به نظر نمي رسد.(2)

(پ_اورقي 1ً.علي دواني , مهدي موعود, ص 233 236(ترجمهء ج 13بحارالانوار مجلسي ).

(پ_اورقي 2.همان , ص 236

در عصر پيشوايان معصوم عليهم السلام آوردن نام حضرت ولي عصر7كفر محسوب مي شد آيا الاءن هم چنين است اگر دليل مخفي نمودن نام آن بزرگوار ترس از جان حضرت بوده چرا امروز هم بايد مخفي باشد؟

پرسش

در عصر پيشوايان معصوم عليهم السلام آوردن نام حضرت ولي عصر7كفر محسوب مي شد آيا الاءن هم چنين است اگر دليل مخفي نمودن نام آن بزرگوار ترس از جان حضرت بوده چرا امروز هم بايد مخفي باشد؟

پاسخ

اولاً: در عصر ائمه : اگر كسي نام آن بزرگوار را به زبان مي آورد كافر خوانده نمي شد, بلكه به عنوان خاطي , عاصي و بي فرهنگ ناميده مي شد.

ثانياً: از مجموع روايات و اخباري كه در آن از نام بردن امام 7منع شده استفاده مي شود كه اين ممنوعيت مخصوص عصر حضور و غيبت صغراي آن بزرگوار بوده است نه در هر عصري .

بنابراين , امروز نام بردن از آن بزرگوار منعي ندارد.()

(پ_اورقي 1.علي دواني , مهدي موعود .

اما براي اين كه به ظاهر روايات عمل شود, بهتر است از باب احتياط از نام بردن آقا7خودداري كند.

علت اين كه جائز نيست نام مبارك امام زمان(ع) را بر زبان جاري كنيم چيست؟

پرسش

علت اين كه جائز نيست نام مبارك امام زمان(ع) را بر زبان جاري كنيم چيست؟

پاسخ

در اصول كافي1 رواياتي آمده كه از بردن نام حضرت و مشخص كردن مكان ايشان نهي كرده است. امام هادي(ع) فرمود: "با جانشين فرزندم حسن، چگونه خواهيد بود؟ شما او را نخواهيد ديد و نام بردن او جائز نيست. پرسيدند : پس چگونه از او ياد كنيم؟ حضرت فرمود: بگوييد: حجّت آل محمد(ص) ".

ابوعبدالله صالحي مي گويد: دوستان ما بعد از شهادت امام عسكري(ع) از من درخواست كردن از اسم و مكان حضرت سؤال كنم. جواب آمد: اگر آنان را بر اسم او راهنمايي كني، آن را پخش مي كنندو اگر مكان او را معيّن كني، دشمنان رابه آن جا راهنمايي مي كنند.

از امام رضا(ع) دربارة حضرت قائم(ع) سؤال شد، فرمود "ديده نمي شودو نام برده نمي شود".

اين روايات از نام بردن حضرت منع كرده است، ولي آيا نام بردن حضرت فقط در آن زمان ممنوع بود يا بعد از آن نيز ممنوع است؟ اصولاً وقتي نام نبردن حضرت براي حفظ جان ايشان از دشمنان باشد با غايب شدن حضرت ديگر دسترسي به ايشان ندارند كه او را دستگير كرده و به قتل برسانند. پس وجه ممنوعيّت نام بردن او چيست؟ از اين رو برخي از علما مي گويند نام بردن حضرت اشكالي ندارد.

برخي از عالمان ديني اين احاديث را مخصوص دوران غيبت صغري مي دانند و ياد نام ايشان را در غيبت كبري جائز مي دانند.

اكنون نيز برخي ذكر نام حضرت را جائز نمي دانند زيرا در اين روايات از جمله در توقيعي (نامه اي) حضرت حجّت (ع) مي

فرمايد: " هر كس مرا نام ببرد، بين مردم ملعون است".

چون امروزه تمامي افراد نام حضرت را مي دانند حتّي علماي اهل سنّت نام ايشان را در كتابهايشان آورده اند نوشتن و گفتن نام حضرت چه به طور خصوصي يا در محافل عمومي اشكالي ندارد.2 به نظر مي رسد رواياتي كه از نام بردن حضرت منع كرده، همين طور رواياتي از پيامبر كه فرمود: "اسمه اسمي و كنيته كنيتي"(نام حضرت را نبرده) به جهت احترام و عظم دادن به آن مقام رفيع باشد كه تمام بشريت در انتظار او لحظه شماري مي كنند.

1 كليني، كافي ج 2، مترجم، ص 126.

2 مجلة حوزه، شمارة 70 - 71، ص 90، با تلخيص و اضافات.

چرا نبايد تا ظهور امام زمان نام ايشان (م، ح، م، د) را صدا بزنيم و نام ببريم؟

پرسش

چرا نبايد تا ظهور امام زمان نام ايشان (م، ح، م، د) را صدا بزنيم و نام ببريم؟

پاسخ

درباره ذكر نام حضرت مهدي(عج) بين فقيهان ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد. برخي گفته اند: با تمسك به رواياتي كه وارد شده است، ذكر نام خاص حضرت مهدي(عج) جايز نيست، حتي در دورة غيبت كبري.

عالِماني همانند علامة مجلسي، شيخ صدوق، شيخ مفيد، طبرسي، ميرداماد، محدّث جزايري، محدّث نوري، ميرزاي شيرازي و ميرزا محمد تقي اصفهاني اين نظر را برگزيده اند.

دليل اين عده رواياتي است كه وارد شده است. ده ها روايت از امام علي(ع) تا امام مهدي(عج) رسيده است مبني بر اين كه ذكر نام خاص حضرت جايز نيست.[1]

برخي ديگر از فقيهان بر اين ديدگاه خرده گرفته و گفته اند: رواياتي كه دربارة حرمت ذكر نام خاص حضرت مهدي(عج) وارد شده، مربوط به دورة تقيه و خوف است. فقيهاني همانند خواجه نصير الدين طوسي، فيض كاشاني، شيخ حر عاملي، شيخ بهائي و ناصر مكارم شيرازي گفته اند: ذكر نام خاص حضرت مهدي (عج) در دورة غيبت كبري جايز است.

كوتاه سخن: حكم حرمت ذكر نامِ مخصوص حضرت مهدي(عج) مورد اتفاق فقيهان نيست. برخي جايز و برخي حرام مي دانند. آنان كه حرام مي دانند دليلشان روايات است. آنان كه جايز مي دانند مي گويند: روايات، مربوط به دورة تقيه و خوف است.[2]

[1] مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 31 تا 34.

[2] براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به كتاب نجم الثاقب، اثر ميرزا حسين طبرسي نوري و فصلنامة انتظار، شمارة 3، ص 203 تا 226.

علت نهي از نام بردن امام زمان(ع) چيست و آن كدام اسم است؟

پرسش

علت نهي از نام بردن امام زمان(ع) چيست و آن كدام اسم است؟

پاسخ

حضرت مهدي(عج) همنام پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) مي باشد و در اخبار از بردن همين نام نهي شده است. اما اين كه جايز نبودن بردن نام امام عصر(ع) مخصوص به دوران غيبت صغري است يا شامل دوران غيبت كبري هم مي شود، اختلاف است.(1)

برخي بر اين باورند كه در دوران غيبت كبري نيز بردن نام حضرت ممنوع است، ليكن پس از مرحوم خواجه نصير الدين طوسي عده اي معتقدند كه از آن جايي كه علت نهي از بردن اسم مبارك آن وجود مقدس براي تقيه و ترس از اين بود كه مبادا به وسيله اسم بردن، حضرت شناخته شود و مكانش معلوم گردد و از طرف خلفاي جور مورد تعقيب واقع گردد، اما در دوران غيبت كبري اين مسئله منتفي است، نهي از بردن نام حضرت مهدي(عج) تنها در زمان غيبت صغري بوده است و در دوران غيبت كبري اشكال ندارد.(2)

پي نوشت ها:

1. مجله حوزه، 70 - 71، مهر - دي 1374، ويژه امام زمان(ع)، ص 89؛ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 424.

2. آيت اللّه فاضل لنكراني، استفتائات، ج 2، ص ص 574، سؤال 1618.

چرا نام امام زمان((عليه السلام)) در وصيّت نامه امام حسن عسگرى((عليه السلام)) نيامده است؟

پرسش

چرا نام امام زمان((عليه السلام)) در وصيّت نامه امام حسن عسگرى((عليه السلام)) نيامده است؟

پاسخ

حضرت امام حسن عسگرى((عليه السلام)) از ناحيه ى خلفاى زمان خويش سخت در محاصره و فشار بود خلفاى عبّاسى كه شنيده بودند كه از امام حسن عسگرى فرزندى متولّد مى شود كه از، بين رفتن طاغوتها و ستمگران به دست او خواهد بود در صدد برآمده بودند كه وى را پيدا كرده دستگير و شهيد نمايند از اين رو امام حسن عسگرى((عليه السلام)) وصى و جانشين خويش امام زمان را جز به افراد خاص از اصحاب خويش نشان نمى داد بنابراين اگر در وصيتنامه ى آن حضرت نامى از امام زمان برده نشده باشد ممكن است در رابطه با شرائط سياسى خفقان آميز زمان آن حضرت باشد.

و اصحابى كه مورد اعتماد آن حضرت بودند مانند ابى الاديان و احمد بن اسحق بديدن امام زمان و معرّفى وى به عنوان جانشين امام عسگرى((عليه السلام)) موفق شدند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_8_

ذكر نام حضرت مهدى(عج)؟

پرسش

ذكر نام حضرت مهدى(عج)؟

پاسخ

از امام رضا(عليه السلام) درباره حضرت قائم(عج) سؤال شد. در پاسخ فرمودند: لايرى جسمه ولايسمى باسمه:حضرت ديده نمى شود و نام وى برده نمى شود.

و از امام حسن عسكرى(عليه السلام) است كه مى فرمايد: انكم لاترون شخصه ولايحل لكم ذكره باسمه: شما شخص او را نمى بينيد و براى شما جايز نيست كه نام او را ذكر كنيد.

و جمله ايست در توقيع حضرت حجت(عج) كه مى فرمايند: ملعون ملعون من سمانى فى محفل من الناس; ملعون است، ملعون است كسى كه مرا در محفلى از محافل مردم (عامه) نام ببرد». كه شايد منظور محافضل دشمنان حضرت بوده است.

شايد، نهى از حرمت ياد نام حضرت در بين عموم مردم، به خاطر خوف و تقيه بوده. كه البته امروز خوفى وجود ندارد. مرحوم فيض كاشانى در وافى، چهار روايت از كافى در باب نهى از ذكر نام حضرت آورده است، در روايت دوم آن آمده: ان دللتهم على الاسم اذاعوه و ان عرّفتهم المكان دلوا عليه;اگر اسم را به آنان بگوييد، فاش مى كنند و اگر مكان حضرت را به آنان بشناسانيد، به آن راهنمايى مى شوند.

اين مطلب ظهور دارد در مسأله تقيه و حفظ جان آن حضرت از شرّ دشمنان.

خلاصه اين كه علت واقعى و حقيقتى و نبردن نام حضرت قائم(عج) براى ما معلوم نيست، به همين جهت بر ما لازم است كه به ظواهر روايات عمل كنيم و از نوشتن و بردن نام حضرت كه همان نام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است، خوددارى كنيم.

چرا نبايد نام اصلي حضرت مهدي (عج) كه هم نام حضرت محمد (ص) است را به كار برد آيا داراي اشكال شرعي است؟

پرسش

چرا نبايد نام اصلي حضرت مهدي (عج) كه هم نام حضرت محمد (ص) است را به كار برد آيا داراي

اشكال شرعي است؟

پاسخ

مهدي (عج) از ذريه و خاندان پيامبر اسلام است همنام و هم كنيه پيامبر و شبيه ترين به آن حضرت است، نام مقدس او محمد، كنيه اش ابوالقاسم و القابش مهدي، حجت، قائم، صاحب الزمان و... مي باشد.

" لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتي يبعث الله رجلا من ولدي اسمه اسمي و كنيته لحنيتي يملا الارض قسطاً وعدلاً كما مليت ظلماً و جوراً)

اگر از روزگار دنيا فقط يك روز باقي بمانده باشد خداوند بزرگ آن روز را طولاني مي گرداند تا در آن روز خداوند ظهور مردمي را مسجل سازد كه از خاندان من است نامش هم نام من، (محمد) و كنيه اش هم كنية من (ابولقاسم). تا عدل و داد در زمين بر قرار ساخته و ظلم و ستم را از بين ببرد.

به مقتضاي اخبار كثيره معتبره قريب به تواتر، به حسب معني حرمت بودن اين اسم مبارك است در مجالس و محافل تا ظهور با سرور آن حضرت. و اين حكم از حضايص آن حضرت است و مسلم در نزد قدماي اماميه از فقهاء و متكلمين و محدثين مي باشد. حتي آنكه شيخ اقدم، ابو محمد حسن بن موسي نوبختي از علماء غيبت صغري در كتاب "فرق و مقالات" در ذكر فرقة دوازدهم شيعه بعد از وفات امام حسن عسكري(ع) فرموده است كه: (ايشان امياميه اند) آنگاه مذهب و عقيدة ايشان را نقل مي كند مي فرمايد: " لايجوز ذكر اسمه و لا السؤال عن مكانه حتي يؤمن بذلك"

از اين كلام در اين مقام معلوم مي شود كه اين حكم از خصايص مذهب اماميه است و از احدي از ايشان

خلافي نقل نشده. دليل سيد نعمت الله جزايري دربارة حرمت بردن نام مخصوص آن حضرت كه ايشان در شرح "عيون الاخبار" قول به حرمت را نسبت به اكثر علماء داده و دليل آن نيز اخبار معتبره كثيره است. كه ما در اينجا به دو نمونه از آن اشاره مي نمائيم.

1_ حديث سيزدهم از باب پنجم از نصوص خاصه كه شيخ جليل فضل بن شاذان در كتاب "غيبت" خود روايات كرده از جابر انصاري كه جندل بن جناده كه از يهوديان خيبر بود خدمت رسول اكرم (ص) رسيد و بعد از چند سؤال از اسامي و اوصياي آن جناب پرسيد يك يك را اسم بردند تا به نام امام حسن عسكري (ع) آنگاه فرمود: بعد از آن غايب گردد از مردمان امامي از ايشان. جندل گفت: يا رسول الله حسن از ايشان غايب گردد؟ فرمود: نه، وليكن پسر او، حجت غايب گردد و غيبتي طولاني. جندل گفت: نام او چه باشد؟ رسول خدا (ص) فرمود: نام برده نشود تا زماني كه خداوند او را ظاهر سازد.

2_ حديث بيست و هفتم، آنجا كه از ابراهيم بن فارسي نيشابوري روايت كرده كه چون خدمت حسن عسكري (ع) رسيد و حضرت حجت (عج) در پهلوي پدر بزرگوارش نشسته بود و از ضمير او خبر داد پس از حالات آن جناب پرسيد. حضرت فرمود: او فرزند من و خليفه بعد از من است بعد از من. تا آن كه گفت از نام آن حضرت پرسيدم. فرمود: هم نام و هم كنيه پيامبر (ص) است و حلال نيست كسي را كه او را به نام او يا به كنيه او ذكر كند

تا زماني كه ظاهر سازد.

منابع و مآخذ:

- امام مهدي و نوابع اربعه، مؤلف: حميد رضا كفاش

- نجم الثاقب، تأليف ثقه المحدثين _ مرحوم حاج ميرزا حسين طبرسي نوري دره

- از فرمايشات پيامبر اكرم به نقل از سنن ترمذي

علت منع از ذكر اسم خاص امام زمان چيست

پرسش

علت منع از ذكر اسم خاص امام زمان چيست

پاسخ

روايات متعددي داريم كه از ذكر اسم خاص حضرت نهي فرموده و عده اي از علما گفته اند اين روايات مربوط به زمان خوف قتل

حضرت و زمان تقيه مي باشد لذا در زمان غيبت كبري ذكر نام آن حضرت حرمت ندارد عده اي ديگر فرموده اند اين روايات به خاطر

حفظ حرمت واحترام به آن حضرت است و در زمان غيبت هم براي احترام آن حضرت نبايد نام خاص (م.ح.م.د) ايشان برده شود.

به هرحال احتياط واجب يا مستحب در ترك ذكر نام آن حضرت است.

آيا اين روايت (هر كه مرا نام برد در مجمعي از مردم به اسم من پس بر او باد لعنت خدا) كه از امام زمان (عج ) نقل شده صحيح است ؟

پرسش

آيا اين روايت (هر كه مرا نام برد در مجمعي از مردم به اسم من پس بر او باد لعنت خدا) كه از امام زمان (عج ) نقل شده صحيح است ؟

پاسخ

در روايات متعددي بردن نام شخص ايشان منع گرديده و از همين رو سنت بر اين است كه آن را به صورت مقطع (مح م د) ادأ مي كنند. دليل اين منع آن است كه نام امام زمان(عج) هم نام پيامبر(ص) است و اگر نام امام زمان(عج) برده شود دستاويزي براي مسيحيان خواهدشد كه پيامبر موعود در انجيل هنوز ظهور نكرده است و باقي ماندن بر شريعت مسيح را براي خود توجيه مي كنند.{J

آيا نام بردن اسم حضرت (محمّد) جايز است؟

پرسش

آيا نام بردن اسم حضرت (محمّد) جايز است؟

پاسخ

در مورد حكم نام بردن اسم شريف حضرت (ع) بيش از صد روايت وجود دارد كه مي توان آنها را به چهار دسته تقسيم كرد:

1 - رواياتي كه به طور مطلق وبدون هيچ قيد وشرطي از ذكر نام حضرت نهي كرده است.

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 332. پاورقي}

2 - رواياتي كه از ذكر نام شريف آن حضرت تا زمان ظهور نهي كرده است.

{پاورقي . كمال الدين، ص 214. پاورقي}

3 - رواياتي كه علت نهي از ذكر نام شريف آن حضرت را خوف وتقيه وعلل ديگر دانسته است.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 31. پاورقي}

4 - رواياتي كه در آنها به اسم شريف حضرت چه از سوي امام يا راوي تصريح شده است.

{پاورقي . همان، ص 500. پاورقي}

دسته اول ودوم بيانگر يك معناست. برخي با استناد اين روايات به حرمت فتوا داده وذكر نام شريف حضرت را تا زمان ظهور حرام دانسته اند، از آن جمله مي توان از علامه مجلسي، شيخ صدوق، شيخ مفيد، طبرسي، ميرداماد، محدّث جزايري، محدّث نوري، ميرزاي شيرازي، ميرزا محمّد تقي اصفهاني -رضوان اللَّه عليهم- نام برد.

وبرخي نيز حرمت ذكر نام شريف آن حضرت را مقيّد به صورت خوف وتقيه دانسته اند كه از آن جمله مي توان از اربلي، شيخ حرّ عاملي، خواجه نصيرالدين طوسي وفيض كاشاني وديگران -رضوان اللَّه عليهم- نام برد.

برخي نيز اين حكم را به عصر غيبت صغرا اختصاص داده اند.

به نظر مي رسد كه حق با قول دوم باشد؛ يعني حرمت مختص به صورت خوف وتقيه است به دليل:

1 - در باب تلقين محتضر در حديثي چنين آمده است: "تلقين كن به محتضر كلمات فرج وشهادتين

واسم هر يك از امامان را تا هنگام فوتش". معلوم است كه{پاورقي . كافي، ج 3، ص 134. پاورقي}

هنگام تلقين به اسم حضرت تصريح مي شود.

2 - در مورد تلقين ميّت نيز همين دستور آمده كه نام هر يك از امامان را بر او ببر وتلقين كن، كه از آن جمله نام امام زمان (ع) است.

{پاورقي . وسائل الشيعه، ج 3، ص 174. پاورقي}

3 - محمّد بن ابراهيم كوفي مي گويد: امام عسكري (ع) براي كسي كه اسمش را برد به توسط من پولي فرستاد تا گوسفندي از طرف حضرت قرباني كند وفرمود: "اين به جهت عقيقه براي فرزندم محمّد (ص) است".

{پاورقي . همان، ج 21، ص 448. پاورقي}

4 - كنيه معروف حضرت عسكري (ع) ابومحمّد است ودر اين كنيه تصريح به اسم حضرت مهدي (ع) مي باشد.

5 - از امام رضا (ع) در مورد زيارت قبر امام حسين (ع) سؤال شد، حضرت فرمود: "... وبسيار بر محمّد وآل او درود مي فرستي ونام هريك از آنها را مي بري وبه سوي خدا از دشمنانشان پناه مي بري".

{پاورقي . همان، ج 14، ص 549. پاورقي}

محقق اربلي مي گويد: "نظر من چنين است كه منع از ذكر نام شريف حضرت به جهت تقيه در دوران خوف وتحت تعقيب بودن وسؤال از نام ومحلّ ايشان بوده است، ولي الآن كه خوف وتقيه اي نيست منع وحرمتي از ذكر نام شريفش وجود ندارد".

{پاورقي . كشف الغمة، ج 3، ص 310. پاورقي}

6 - جابر بن عبداللَّه انصاري به امام باقر (ع) مي گويد: "وارد بر فاطمه زهرا (ع) شدم تا در ولادت امام حسن (ع) به حضرتش تهنيت بگويم، صحيفه اي از درّ سفيد در دست مباركش يافتم، سؤال

كردم: اي بهترين زنان عالم! اين صحيفه كه در دستان شما مي بينم چيست؟ حضرت فرمود: در آن اسامي امامان از فرزندانم هست... جابر مي گويد: نگاه كردم واسامي هر يك از امامان را در آن صحيفه مشاهده كردم...".

{پاورقي . كمال الدين، ص 307. پاورقي}

7 - در احاديث زيادي از رسول اكرم (ص) وارد شده كه حضرت مهدي همنام رسول خداست، واين تصريح ضمني به نام مبارك امام زمان (ع) است.

علت نهي در بردن نام امام زمان (عج ) مربوط به عصر خاصي است يا زمان حاضر را نيز شامل مي شود؟

پرسش

علت نهي در بردن نام امام زمان (عج ) مربوط به عصر خاصي است يا زمان حاضر را نيز شامل مي شود؟

پاسخ

از مجموع رواياتي كه در رابطه با حرمت، بردن نام حضرت مهدي(ع) از معصومين(ع) نقل شده استفاده مي شود كه نهي از ذكر نام آن حضرت و تأكيدي كه در اين مورد شده است مربوط به همان زمان غيبت صغري و ايام بعد از ولادت امام تا آغاز غيبت كبري بوده كه هم امام حسن عسكري(ع) و هم خود آن حضرت سعي بليغ داشتند كه حتي شيعيان نيز از ولادت و محل و چگونگي زندگي حضرت مطلع نگردند. زيرا مي دانستند خليفه وقت كاملاً مراقب است كه امام دوازدهم شيعيان بوجود نيايد، مبادا حكومت هاي جابر را سرنگون كند و بساط عدل را در جهان بگستراند. اما در دوران بعد مانند عصر ما، هيچگونه حكمتي در منع از ذكر نام آن حضرت به نظر نمي رسد، (كتاب مهدي موعود، ص 236).

در سؤالي كه در اين رابطه از بعضي فقهاء موجود شده است فرموده اند: ظاهرا حكم (حرمت) مخصوص زمان تقيّه بوده است و احتياط در زمان حاضر اين است كه با القاب نام آن حضرت برده شود.

البته بنا بر نظر برخي محققان مانند آيت الله معرفت اسمي كه ذكر آن ممنوع شد -ا ح م د - است زيرا در انجيل بشارت به بعثت پيامبري احمد شده است و لذا اگر شيعيان اين وصف حضرت حجت(عج) را به كار ببرند چه بسا دست آويز مسيحيان شود كه پيامبر آخر الزمان هنوز مبعوث نشده است.

در زمان حاضر بردن نام مخصوص آن حضرت كراهت دارد(طبق سؤال از دفتر آيت الله

بهجت)

نهي از ذكر نام حضرت مهدي(عج)؟

پرسش

نهي از ذكر نام حضرت مهدي(عج)؟

پاسخ

از امام رضاعليه السلام درباره حضرت قائم(عج) سؤال شد. در پاسخ فرمودند: لايري جسمه ولايسمي باسمه:حضرت ديده نمي شود و نام وي برده نمي شود.

و از امام حسن عسكري عليه السلام است كه مي فرمايد: انكم لاترون شخصه ولايحل لكم ذكره باسمه: شما شخص او را نمي بينيد و براي شما جايز نيست كه نام او را ذكر كنيد.

و جمله ايست در توقيع حضرت حجت(عج) كه مي فرمايند: ملعون ملعون من سماني في محفل من الناس؛ ملعون است، ملعون است كسي كه مرا در محفلي از محافل مردم (عامه) نام ببرد». كه شايد منظور محافضل دشمنان حضرت بوده است.

شايد، نهي از حرمت ياد نام حضرت در بين عموم مردم، به خاطر خوف و تقيه بوده. كه البته امروز خوفي وجود ندارد. مرحوم فيض كاشاني در وافي، چهار روايت از كافي در باب نهي از ذكر نام حضرت آورده است، در روايت دوم آن آمده: ان دللتهم علي الاسم اذاعوه و ان عرّفتهم المكان دلوا عليه؛اگر اسم را به آنان بگوييد، فاش مي كنند و اگر مكان حضرت را به آنان بشناسانيد، به آن راهنمايي مي شوند.

اين مطلب ظهور دارد در مسأله تقيه و حفظ جان آن حضرت از شرّ دشمنان.

خلاصه اين كه علت واقعي و حقيقتي و نبردن نام حضرت قائم(عج) براي ما معلوم نيست، به همين جهت بر ما لازم است كه به ظواهر روايات عمل كنيم و از نوشتن و بردن نام حضرت كه همان نام پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله است، خودداري كنيم.

چرا در كتاب ها نام حضرت مهدي را به صورت «م ح م د» مي نويسند و از بردن نام آن حضرت پرهيز مي نمايند؟

پرسش

چرا در كتاب ها نام حضرت مهدي را به صورت «م ح م د» مي نويسند و از بردن نام آن حضرت پرهيز مي نمايند؟

پاسخ

جمعي از علما مانند شيخ طوسي و شيخ مفيد و شيخ طبرسي و ميرداماد و علامه مجلسي صريحاً فتوا داده اند كه حرام است نام آن حضرت را در ميان اجتماع مردم ببرند، زيرا روايات متواتري بر نهي از اين عمل وارد شده است كه از جمله روايات اين است:

1. امام حسن عسكري(ع) فرمود: «لا يحل لكم ذكره باسمه»، براي شما حلال نيست كه او را به اسمش ياد كنيد.{1}

2. امام صادق(ع) فرمود: «صاحب اين امر (قيام جهاني) مردي است كه اسمش را كسي نمي برد مگر آنكه آن شخص كافر باشد».{2}

3. امام رضا(ع) فرمود: «حضرت قائم مهدي كسي است كه جسمش ديده نمي شود و اسمش بعد از غيبت برده نمي شود».{3}

4. در توقيح شريفي خود حضرت فرموده اند: «ملعون است كسي مرا در ميان محفلي از مردم اسم ببرد».{4}

برخي از علما تصريح كرده اند كه به خاطر رعايت ادب مؤمنين نبايد اسم آن حضرت را در مجالس خود ببرند، بلكه بايد به القابي مثل بقيْ الله، حجت، مهدي، صاحب الامر و العصر و الزمان از او ياد كنند و در كتاب نجم الثاقب بحث بسيار مفصلي پيرامون اين قضيه آمده است.

[1].بحارالانوار، ج 50، باب 2، روايت 5، ص 240/

[2].همان، ج 51، باب 3، روايت 11، ص 33/

[3].همان/

[4].همان، ج 51، ص 15، باب 18، روايت 13/

پي نوشتها

1- شيخ مفيد، الارشاد، قم مكتبة بصيرتي،، ص 346 - فتّال نيشابوري، روضة الواعظين، الطبعة الاولي، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1406 ه'. ق، ص 292 - كليني،، اصول كافي، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه - ق، ج 1، ص 514 - طوسي، الغيبة، تهران، مكتبة نينوي الحديثة، ص 141 - طبرسي،، اعلام الوري، الطبعة

الثالثة، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص 418 - ابن صبّاغ مالكي، الفصول المهمة، ط قديم (بي تا)، ص .310

در بعضي از مآخذ، تاريخ تولد حضرت، سال 256 هجري ضبط شده است (صدوق، كمال الدين، قم، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1405 ه- ق، ص 432 - طوسي،، الغيبة، ص 139 و 147) و در برخي ديگر، سال 258 (علي بن عيسي الاربلي، كشف الغمّة، تبريز مكتبة بني هاشمي، 1381 ه-ق، ص 227 - ابن ابي الثلج بغداي، تاريخ الائمة، قم، مكتبة بصيرتي، (ضمن مجموعه نفيسه)، ص 15) ذكر شده است و ابو جعفر محمد بن جرير بن رستم طبري آن را در سال 257 مي داند (دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضي،، ص 271 و 272.

2- شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346 - طبرسي،، همان كتاب، ص 417 - اربلي، همان كتاب، ص 227 - ابن صبّاغ، همان كتاب، ص .310

3- صدوق، همان كتاب، ص 648 - كليني،، همان كتاب، ص 332 - مجلسي،، بحارالأنوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 393 ه-. ق، ج 51، ص 31 - .34 ولي آيا نهي ائمه از ذكر نام مخصوص آن حضرت، يك اقدام سياسي مقطعي و مربوط به دوران غيبت صغري بوده يا اينكه حرمت ذكر نام آن حضرت تا هنگام ظهور و قيامش باقي است؟ در ميان علماي شيعه مورد اختلاف است (ر. ك به: حاج ميرزا حسين طبرسي نوري، النجم الثاقب، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، باب 2، ص 48 و 49.

4- مسعودي، همان كتاب، ص 418 - ابن صباغ، همان كتاب، ص .310

5 -مسعودي، اثبات الوصية، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحيدرية، 1374 ه'. ق،

ص .248

6 - ابن صبّاغ، همان كتاب، ص .310

7- شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346 - صدوق، همان كتاب، ص 432 - طبرسي، همان كتاب، ص 418 مسعودي، همان كتاب، ص 248 - فتّال نيشابوري،، همان كتاب، ص 283 - طوسي، همان كتاب، ص 143 محمد بن جرير بن رستم طبري، همان كتاب، ص 268 - ابن صبّاغ، همان كتاب، ص .310

8- صدوق، همان كتاب، ص 432 و ر. ك به: روضة الواعظين، ص .292 برخي از محققان معاصر، احتمال داده اند كه نام او همان نرجس باشد، و اسامي ديگر به جز صقيل را بانوي پيشين او حكيمه دختر امام جواد - عليه السلام - به وي داده باشد (بنابر رواياتي، او قبلاً كنيز حكيمه بوده است). مردم آن زمان كنيزان خويش را براي خوشامد گويي، به اسامي گوناگون مي خواندند و نرجس، ريحانه و سوسن همه اسامي گلها هستند (دكتر حسين جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سيد محمد تقي آيت اللّهي، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارا اميركبير، 1367 ه'. ش، ص 114).

9- فتّال نيشابوري، همان كتاب، ص 283 - صدوق، همان كتاب، ص 427 - مجلسي، همان كتاب، ج 51، ص .12

10- شيخ مفيد، همان كتاب، ص .346

11- ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، قاهره، دار احياالكتب العربية، 1960 م، ج 7، ص 94 و ج 10، ص .96

12- فقيه ايماني، مهدي، مهدي، منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، كتابخانه عمومي امير المؤمنين علي - عليه السلام -، ص 23، .39 تعدادي از اين منابع كه در دسترس نگارنده است و تولد حضرت مهدي به صراحت در آنها بيان شده، به قرار زير

است:

ابن حجر هيتمي، الصواعق المحرقة، ط 2، قاهره، 1385 ه'. ق، ص 208 - شبراوي، الاتحاف بحبّ الأشراف، ط 2، قم، منشورات الرضي،، 1363 ه'. ش، ص 179 - محمد امين بغدادي سويدي، سبائك الذهب في معرفة قبائل العرب،بيروت دارصعب، ص 78 - مؤمن شبلنجي، نور الأبصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني ،، ص 168 - شيخ محمد صبّان، اسعاف الراغبين، (در حاشيه نور الأبصار)، ص 141 - ابن أثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال 260) حمدالله مستوفي، تاريسخ برگزيده، چاپ دوّم، تهران، انتشارات امير كبير، 1362 ه'. ش، ص 207 - ابن طولون، الأئمة الاًثني عشر، قم، منشورات الرضي،، ص 117 - ابن صبّاغ مالكي، الفصول المهمة، (بي تا)، ص 310 - شيخ سليمان قندوزي، ينابيع المودّة، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 3، ص .36

13- صدوق، همان كتاب، ص 434 - .478 شيخ مفيد، همان كتاب، ص 350 و 351 - شيخ سليمان قندوزي، ينابيع المودّة، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 3، ص 123 - .125

14- چنانكه در سيره امام هادي - عليه السلام - نوشتيم، ايوب بن نوح يكي از وكلاي آن حضرت بوده است.

15- طوسي، همان كتاب، ص 204 ور.ك به: صدوق، همان كتاب، ص 435 - مجلسي، همان كتاب، ج 51، ص 346 - شيخ سليمان قندوزي، همان كتاب، ج 3، ص 123 - (آيت الله) صافي، لطف الله، منتخب الأثر، تهران، مركز نشر كتاب، 1373 ه'. ق، ص .355

16- شيخ طوسي، همان كتاب، ص 204 - نعماني، الغيبة، تهران، مكتبة الصدوق، ص 154 - مجلسي، بحار الأنوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه'. ق، ج 51،

ص 150 ور.ك به: اصول كافي، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'. ق، ج 1، ص .337

17- طوسي، همان كتاب، ص 203 - 207 - صافي، همان كتاب، باب 47، ص 314 و .315

18- صافي، همان كتاب، فصل 1، باب 8، ص 101، ح .4

19- (آيت الله) صافي، لطف الله، نويد امن و امان، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص 177 و .178

20- كليني، همان كتاب، ج 1، ص 337 - طوسي، همان كتاب، ص 202 - صدوق، همان كتاب، ص 481 صافي، منتخب الأثر، فصل 2، باب 28، ص 269 - نعماني، همان كتاب، ص .166

21- صدوق، كمال الدين، باب 44، ص 480، ح 4 - مجلسي، همان كتاب، ج 51، ص 152 - صافي، منتخب الأثر، فصل 2، باب 25، ص 268، ح .3

22- مرحوم شيخ مفيد آغاز غيبت صغري را از سال تولد آن حضرت (سال 255) حساب كرده است (الاًرشاد، ص 346) و با اين محاسبه، دوران غيبت صغري، 75 سال مي شود. طبعاً نظريه مرحوم مفيد از اين لحاظ بوده است كه حضرت مهدي در زمان حيات پدر نيز حضور و معاشرت چنداني با ديگران نداشته و از نظر كلي غايت محسوب مي شده است.

گويا بر اساس همين ملاحظه است كه محققاني مانند: طبرسي، سيد محسن امين، و آيت الله سيد صدر الدين صدر نيز آغاز غيبت صغري را از سال ميلاد آن حضرت، و مدّت آن را 74 سال دانسته اند (اًعلام الوري، ص 444 - اعيان الشيعة، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، ج 2، ص 46 - المهدي،، بيروت، دار الزهرأ، 1398 ه'. ق، ص 181).

23- صدر، سيد صدر الدين، المهدي،، بيروت، دار الزهرأ،

1398 ه'. ق، ص 183 - پيشواي دوازدهم امام زمان، نشريه مؤسسه در راه حق، ص .38

24- شيخ سليمان قندوزي، ينابيع المودّة، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 3، باب 71، ص .82

25- نعماني، همان كتاب، ص .173

26- نعماني، همان كتاب، ص .173

27- نعماني، همان كتاب، ص .170 نيز ر.ك به: منتخب الأثر، فصل 2، باب 26، ص 251 - .253

28- در آن روزگار، به جاي "نيابت" و "نواب" بيشتر تعبير "سفارت" و "سفرأ" به كار برده مي شد.

29- چنانكه طبق نقل شيخ طوسي، حدود ده نفر در بغداد به نمايندگي از طرف محمد بن عثمان فعاليّت مي كردند (الغيبة، ص 225).

30- توقيع به معناي حاشيه نويسي است و در اصطلاح علماي شيعه به نامه ها و فرمانهايي كه در زمان غيبت صغري از طرف امام به شيعيان مي رسيده توقيع گفته مي شود.

31- صدر، المهدي،، ص .189

32- امين، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج 2، ص .48

33- طوسي،، الغيبة، ص 257، .258

34- كليني،، اصول كافي،، ج 1، ص 518، ح .5

35- كليني، همان كتاب، ص 521، ح 14 و .15

36- طبرسي،، اًعلام الوري، ص .444

37- طوسي،، الغيبة، تهران، مكتبة نينوي الحديثة ص .214

38- طوسي، همان كتاب، ص .216

39- طوسي،، الغيبة، ص .215

40- طوسي،، همان كتاب، ص .216

41- طوسي،، همان كتاب، ص .216

42- طوسي،، همان كتاب، ص .217

43- دكتر حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سيد محمد تقي آيت اللّهي، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارات امير كبير، 1367 ه'. ش، ص 155 و .156

44- طوسي،، همان كتاب، ص .221

45- طوسي،، همان كتاب، ص .219

46- طوسي،، همان كتاب، ص 219 - .220

47- طوسي،، همان كتاب، ص 220 - بحار الأنوار،

ج 51، ص .349

48- طوسي،، همان كتاب، ص 220 - مجلسي،، بحار الأنوار، ج 51، ص 350 - طبرسي اًعلام الوري، الطبعة الثالثة، ص 452 - علي بن عيسي اربلي،، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بني هاشمي،، 1381 ه'. ق، ج 3، ص .322

49- طوسي، الغيبة، ص .221

50- طوسي،، الغيبة، ص .223

51- طوسي، الغيبة، ص 222 - بحار الأنوار، ج 51، ص .351

52- طوسي،، همان كتاب، ص 226 و 227 - بحار الأنوار، ج 51، ص .355

53- طوسي،، همان كتاب، ص 224 و 225 و .227

54- طوسي،، همان كتاب، ص .240

55- مجلسي،، بحار الأنوار، ج 51، ص 356، ور.ك به: طوسي،، همان كتاب، ص .236

56- دكتر حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، چاپ اوّل، تهران، انتشارات امير كبير، 1367 ه'. ش، ص .199

57- طوسي،، همان كتاب، ص .238

58- سَيمَري و صَيٌمَري نيز گفته شده است (صدر، محمد، تاريخ الغيبة الصغري، ط 1، بيروت دار التعارف للمطبوعات، 1392 ه'. ق، ص 412).

59- طوسي،، همان كتاب، ص .445

60- طوسي،، همان كتاب، ص .242

61- صدر، همان كتاب ص .412

62- چنانكه در بحث علائم ظهور گفته شده، قيام شخصي به نام سفياني و صداي آسماني از علامتهايي هستند كه در آستانه ظهور امام رخ خواهد داد.

63- طوسي،، الغيبة، ص 242 و 243 - مجلسي،، بحار الأنوار، ج 51، ص 361 - طبرسي،، همان كتاب، ص 445 - صدر همان كتاب، ص- .15

64- طوسي،، همان كتاب، ص .243

65- طوسي،، همان كتاب، ص .242

66- طوسي،، همان كتاب، ص 222 و 246 - صدوق، كمال ادين، قم، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1405 ه'. ق، ص .44

67- طوسي،، همان

كتاب، ص .222

68- طوسي،، همان كتاب، ص 146 و .219

69- طوسي،، الغيبة، ص 240 - مجلسي،، بحار الأنوار، ج 51، ص .359

70 مرحوم طبرسي،، فهرست جالبي از اين دسته وكلا، با ذكر محل مأموريتشان، ذكر كرده است (اًعلام الوري، ص 4).

71- طوسي،، همان كتاب، ص .225

72- طوسي،، همان كتاب، ص 225 و .226

73- طوسي،، همان كتاب، ص 225 و .226

74- صدوق، كمال الدين، رقم، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1405 ه'. ق، ص 440 - .441

75- طوسي،، همان كتاب، ص 176 - .177

76- طبرسي،، همان كتاب، ص 452 - .453

77- طوسي،، همان كتاب، ص 229 - .236

78- طوسي،، همان كتاب، ص 198 - .199

79- طوسي،، همان كتاب، ص 238 - .239

80- طوسي،، همان كتاب، ص .244

81- طوسي،، همان كتاب، ص 248 - 254 ور. ك به: دكتر حسين، جاسم، تارخي سياسي غيبت امام دوزادهم، ص 200 - .205 مسعودي، قتل او را در سال 322 دانسته است (التنبيه والاشراف، قاهره، دار الصاوي للطبع والنشر و التأليف ص 343).

82- طاغوت كسي است كه بر خلاف حق حكومت كند و بر اساس موازين اسلامي سزاوار آن مقام نباشد. لفظ "طاغوت" صيغه مبالغه از طغيان است، تو گويي اين افراد در طغيان و مرز نشناسي، در بالاترين حدّ قرار گرفته اند.

83- نسأ: .60

84- ينظران من كان منكم ممن روي حديثنا ونظر في حلالنا وحرامنا و عرف أحكامنا فارضوا به حكما فانّي قد جعلته عليكم حاكماً فاًذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه فاًنّما استخفّ بحكم الله وعلينا ردّ، والرّاد علينا الرّاد علي الله، وهو علي حدّ الشرك بالله (كليني، اصول كافي، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'. ق،

ج 1 ص 67، كتاب فضل العلم، باب اختلاف الحديث، ح 10 - شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعة، بيروت، دار احيأ التراث العربي،، ج 18 ،باب 11 من أبواب صفات القاضي،، ص 99).

85- وأمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيا الي رواة حديثنا فاّنّهم حجتي عليكم وأنا حجة الله (طوسي،، همان كتاب، ص 177 - طبرسي،، همان كتاب، ص 452 - شيخ حرّ عاملي، همان كتاب، ج 18، ص 101، كتاب القضأ، ابواب صفات القاضي،، باب 11، ج 9 - طبرسي،، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، ج 2، ص 163).

86- اميني،، ابراهيم، دادگستر جهان، چاپ چهارم، قم، انتشارات دار الفكر، 1352 ه'. ش، ص 74 - .82 اين آمار از روي احاديث منقول در كتاب "منتخب الأئر" تهيه شده است و اگر تتبع بيشتري صورت گيرد، طبعاً تعداد احاديث بيش از اين خواهد بود.

) درباره روايات منقول از پيامبر اسلام، در بخش روايات اهل سنت توضيح خواهيم داد.

88- محمد بن جرير بن رستم طبري،، دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضي،، ص .240

89- ر.ك به: مهدي فقيه ايماني، مهدي منتظر در نهج البلاغة، اصفهان، كتابخانه عمومي امام امير المؤمنين علي - عليه السلام -.

90- لتعطفنّ الدنيا علينا عطف الضروس علي ولدها (ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، قاهره، دار احيأ الكتب العربية، 1960 م، ج 19، ص 29، حكمت 205).

91- ونريد أن نمنّ علي الذين استضعفوا في الأرض ونجعلهم أئمّة ونجعلهم الوارثين (قصص: 6).

92- صدوق، كمال الدين، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1405 ه'. ق، ج 1، ص .318

93- صدوق، همان كتاب، ج 2، ص 377 - مجلسي،، بحار الأنوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه'.

ق، ج 51، ص .156

94- طبرسي،، اًعلام الوري، الطبعة الثالثة، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص 443 - .444

95- طبرسي،، همان كتاب، ص .443

96- شيخ طوسي،، فهرست، مشهد، دانشگاه مشهد، 1351 ه'. ش، ص 14، شماره 19 - نجاشي،، فهرست اسمأ مصنفي الشيعة، قم، مكتبة الداوري،، ص 11 - ابن داود، رجال، قم، منشورات الرضي،، ص 32، شماره .23

97- نجاشي،، همان كتاب، ص 29 - طوسي،، فهرست، ص 98، شماره .205

98- نجاشي،، همان كتاب، ص 29 - طوسي،، فهرست، ص 98، شماره .205

99- نجاشي،، همان كتاب، ص .178

100- نجاشي،، همان كتاب، ص 17 - (آيت الله) صافي،، منتخب الأثر، تهران، مركز نشر كتاب، 1373 ه'. ق، ص 466 و .467

101- البته ابراهيم انماطي و حسن بن محمد بن سماعة واقفي بودند و هدفشان از نوشتن چنين كتابي، اثبات ديدگاههاي خودشان بوده است، اما رد هر حال اين موضوع نشان مي دهد كه غيبت يك موضوع مسلّم بوده است. (دكتر حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، چاپ اوّل، تهران، انتشارات امير كبير، 1367 ه'. ش، ص 21 و 22).

102 صافي، لطف ا-لله، نويد امن و امان، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص 91 - .92

103- صافي، همان كتاب، ص 92 - .95

104 صافي، همان كتاب، ص 95 - .99

105- ر.ك به: صحيح بخاري، ط 1، با شرح و تحقيق شيخ قاسم شمّاعي رفاعي، بيروت، دار القلم، 1407 ه'. ق، ج 4، باب 945 (نزول عيسي بن مريم)، ص 633 و مسند احمد حنبل ،بيروت، دار الفكر (بي تا) ج 1، ص 84 و 99 و 448 و ج 3، ص 27 و .37 ور.ك به: سنن ابن ماجه

(207 - 275 ه'. ق) تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي،، بيروت، دار احيأ التراث العربي،، ج 2، ص 1366 - 1368، كتاب الفتن، باب 34، باب خروج المهدي،، حديث 4082 - .4088

106- لو لم يبق من الدنيا الا يوم لبعث الله عزّوجلّ رجلاً منژا يملأها عدلاً كما ملئت جوراً (مسند احمد حنبل، بيروت، دار الفكر (بي تا)، ج 1، ص 99).

107- تواتر و متواتر، از اصطلاحات علم الحديث است و منظور از خبر متواتر، خبر جماعتي است كه (في حدّ نفسه، نه به ضميمه قرائن) اتفاق آنان بر كذب، محال و در نتيجه موجب علم به مضمون خبر باشد. (ر.ك به: مدير شانه چي، كاظم، علم الحديث، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ 3، 1362 -. ش، ص 144) بدين گونه "تواتر" را مي توان "ثبوت قطعي" تعبير كرده و "حديث متواتر" را "حديث ثابت و قطعي" خواند؛ حديثي كه راويان بسيار داشته، و در كتابهاي بسيار روايت شده است و به وسيله محدثان و مشايخ روايت، سينهبه سينه، و ضبط به ضبط، از نسلي به نسل ديگر رسيده است و ثبوت و صدور آن از پيامبر اكرم، با ائمه طاهرين - عليهم السلام - قطعي است (حكيمي، محمد رضا، خورشيد مغرب، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1360 ه'. ش، ص 99).

108- صافي، همان كتاب، ص 90 - .91

109- صافي، همان كتاب، ص .91

110- وجميع ما سقناه بالغ حدّ التواتر كما لايخفي علي من له فضل اطّلاع. فتقّرر بجميع ما سقناه أنّ الأحاديث الواردة في المهدي المنتظر متواترة... و هذا يكفي لمن كان عنده ذرّة من أيمان و قليل من انصاف.

(نقل از غاية المأمول في شرح التاج الجامع للأصول، تأليف شيخ منصور علي ناصف، در حاشية التاج، ط 2، قاهره، دار احيأ الكتب العربية، ج 5، ص 327).

111- حافظ، كسي است كه بر سنن رسول اكرم احاطه داشته باشد و موارد اتفاق و اختلاف آن را بدان د و به احوال راويان و طبقات مشايخ حديث كاملاً مطلّع باشد (مدير شانه چي، همان كتاب، ج 2، ص 22).

112- تواترت الأخبار و استفاضت بكثرة رواتها عن المصطفي(ص)في أمر المهدي (منتختب الأثر، ص، پاورقي).

113- تواترت الأخبار بأنّ المهدي من هذه الامه وانّ عيسي - عليه السلام - سينزل و يصلّي خلفه (فتح الباري بشرح صحيح البخاري،، بيروت، دار المعرفة، ج 6، ص 493 - 494).

114- تواترت الأخبار عن النبي (ص)انّه من أهل بيته وانّه يملأ الأرض عدلاً (نور الأبصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني،، ص 171).

115- تواترت الأخبار عن النبي (ص)بخروجه و انّه من أهل بيته وانّه يملأ الارض عدلاً (اسعاف الراغبين، در حاشيه نور الأبصار، ص 140).

116- اين كتاب، چنانكه در مقدمه اش ذكر شده است، به منظور جمع آوري مجموعه قابل اطميناني از "اصول پنجگانه" حديث كه مهمترين كتب حديث اهل سنت است، تأليف گرديده و در پنج جلد چاپ شده است. مؤلف كتاب شرحي به نام "غاية المأمول" در شرح آن نوشته كه در حاشيه اش چاپ شده است.

117- التاج الجامع للأصول، قاهره، ط 2، دار احيأ الكتب العربية، ج 5، ص .310

118- قد وقع اتفاق الفرق من المسلمين أجمعين علي انّ الدنيا و التكليف لاينقضي الاّ عليه (المهدي)) (شرح نهج البلاغه، قاهره، دار احيأ الكتب العربية، 1960 م، ج 10 ص 96).

119- درصفحات آينده، قسمتهايي از

مطالب اين مجله را نقل خواهيم كرد.

120- متن كامل عربي اين يبانيه درك كتاب: مهدي انقلابي بزرگ، از صفحه 151 تا 155، نقل شده است و ترجمه آن با تغييرات اندكي از اين كتاب گرفته شده است.

121- در بيانيه ياد شده نيز اين منابع پيروي شده است.

122- سنن ابي داود، بيروت، دار الفكر، ج 4، ص 106، كتاب الفتن و الماحم، كتاب المهدي ،، حديث 4282 - سيوطي، تاريخ الخلفأ، بغداد مكتبة المثني، ص .272

123- محمد بن عيسي بن سوره ترمذي متوفاي 279 ه'، مؤلف يكي از شش كتاب مشهور و معتبر نزد اهل سنت است.

124- متن حديث جنين است: قال رسول الله9: لاتذهب الدنيا حتي يملك العرب رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي (سنن ترمذي،، بيروت، دار احيأ التراث العربي،، ج 4، ص 505، باب 52 (ماجأ في الهدي))، ح 2230 و 2231).

125- ر. ك به: مسند احمد حنبل، ج 1، ص .448

126- صافي، ممنتخب الأثر، تهران، مركز نشر كتاب، 1373 ه'. ق، ص 231 - 235 - و موسوعة الامام المهدي،، اصفهان، مكتبة الامام أمير المؤمنين العامّة، ج 1، ص 13 - .16 در اين باره احتمالات ديگري نيز داه اند كه جهت رعايت اختصار از نقل آنها خود داري شد.

127- عبد الرحمان بن محمد بن خلدون مغربي 732 - 808 ه'.

128- جر و تعديل از اصطلاحات علم حديث شناسي است. مقصود از جرح اين است كه راوي يا راويان يك حديث از طرف حديث شناسان با تعبيراتي از قبيل: دروغگو، جاعل حديث، اهل غلّو و تعبيرات ديگري كه در اين علم مطرح شده، معرفي شود كه طبعاً آن حديث فاقد اعتبار خواهد بود.

و

مقصود از تعديل، اين است كه راوي به عنوان: شخص عادل، موثق و مانند اينها معرفي شود كه طبعاً حديث او مورد قبول خواهد بود. البته اينها معيارهاي جرح و تعديل از ديدگاه دانشمندان شيعه است. دانشمندان اهل سنت نيز معيارهايي دارند كه همه جا با معيارهاي شيعه يكسان نيست.

129- مقدمه، الطبعة الرابعة، بيروت، دار احيائ التراث العربي،، ص 311 - .312

130- مقدمه، ص .322

131- ر. ك به: دادگستر جهان، ص 30 - 49، مهدي انقلابي بزرگ، ص 159 - 165، منتخب الأثر، ص 5 - 6، پاورقي.

132- ص .311

133 ص .327

134- سخنان مبسوط شيخ عبد المحسن عباد، در مجله الجامعة الاسلامية چاپ "مدينه" مورخ ذيقعده 1388 ه'. ق، شماره 3، سال اوّل منتشر شده و ما آن را از: "موسوعة الامام المهدي"" ج 1 نقل كرديم.

135- نوبختي، فرق الشيعة، نجف، المطبعة الحيدرية، 1355 ه'. ق، ص 27 - شهرستاني، الملل و النحل، قم، منشورات الرضي،، ج 1، ص .132

136- نوبختي، همان كتاب، ص 67 - .68

137- ابن طقطقا، الفخري،، بيروت، دار صادر، 1386 ه'. ق، ص 165 - .166

138- ابو الفرج الاصفهاني، مقاتل الطالبيين، نجف، المكتبة الحيدرية، 1385 -. ق، ص .193

139- ابو الفرج الاصفهاني، همان كتاب، ص .195

140- ابو الفرج، همان كتاب، ص .162

141- شهرستاني، همان كتاب، ج 1، ص .148

142- شهرستاني، همان كتاب، ص .150

143- نوبختي، همان كتاب، ص 80 و .83

144- نوبختي، همان كتاب، ص .96

145- حكيمي، محمد رضا، خورشيد مغرب، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1360 ه'. ش، ص 140 - .151

146- انبيأ: .106

147- (آيت الله) مكارم، ناصر، مهدي انقلابي بزرگ، چاپ دوم، قم، مطبوعاتي هدف، ص 121 - .122

148-

الارشاد، قم، مكتبة بصيرتي،، ص .346

149- طبرسي،، مجمع البيان، تهران، شركة المعارف الاسلامية، 1379 ه'. ق، ج 7، ص .66

150- طبرسي،، همان كتاب، ص .67

151- تورات، ترجمه فارسي توسط وِليَم كِلِن فسّيس اِكِسّي به دستور مجمع مشهور بِرِتِش فاين بَيبَل سُسَيتي، چاپ لندن، 1856 م، ص .1030

152- قصص: .6

153- شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ج 19، ص 29، حكمت .205

154- ابو الفرج، همان كتاب، ص .359

155- نور: .55

156- مجمع البيان، ج 7، ص .152

157- (آيت الله) مكارم، ناصر، مهدي انقلابي بزرگ، چاپ دوم، قم، مطبوعاتي هدف، ص .250

158- كليني، اصول كافي، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'. ق، ج 1، ص .338

159- مجلسي، بحار الأنوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه'. ق، ج 52، ص 93 و ج 36، ص .250

160- مجلسي، همان كتاب، ص .92

161- طوسي، الغيبة، ص 177 - مجلسي، همان كتاب، ص 92 - اربلي، علي بن عيسي، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بني هاشمي،، 1381 ه'. ق، ج 3، ص .22

162- لو بقيت الأرض بغير امام لساخت (كليني، همان كتاب، ج 1، ص 179 ور. ك به: صدوق، كمال الدين، قم مؤسسة النشر الاسلامي التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1405 ه'. ق، ج 1 ص 201 - .210

163- صدوق، أمالي، قم، مطبعة الحكمة، ص 112، مجلس 35 - صدوق، كمال الدين، ص 207، باب 21، ح 22 - جويني خراساني،، فرائد السمطين، ط 1، بيروت، مؤسسة المحمودي للطباعة والنشر، 1400 ه'. ق، ص 45 - .46

164- اللّهمّ بلي لاتخلو الأرض من قائم لله بحجد امّا ظاهراً مشهوراً و خائفاً مغموراً لئلاّ تبطل حجج الله و بيّناته (شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، قاهره،

دار احيا الكتب العربية، 1960 م، ج 18، حكمت 143، ص 347 - المناقب، اخطب خوارزم، نجف، المطبعة الحيدرية، 1385 ه'. ق، ص 264).

165 -(آيت الله) مكارم، ناصر، مهدي انقلابي بزگر، چاپ دوم، قم، مطبوعاتي هدف، ص 258 -.259

166- فتح الباري بشرح صحيح البخاري،، بيروت، دار المعرفة، ج 6، ص .494

167- سالنامه 2 مكتب تشيّع (مصاحبات استاد علامه طباطبايي با پروفسور هانري كربن درباره شيعه) 1330 ه'. ش، ص .20 ازسيره پيشوايان

دلايل وجود

ادله عقلي

آيا دليل عقلي بر وجود امام زمان(عج) وجود دارد؟

پرسش

آيا دليل عقلي بر وجود امام زمان(عج) وجود دارد؟

پاسخ

امامت امام زمان(ع) و وجود حضرت از مباحث امامت خاصه است.

در امامت خاصه، بر خلاف امامت عامه مستقيماً نمي توان از دليل عقلي بهره گرفت، بلكه مي توان از دليل عقلي براي اثبات امامت عامه و ضرورت وجود امام بهره گرفت. سپس با بهره گيري از روايات و نقل هاي تاريخي آن را در وجود حضرت مهدي(عج) منحصر كرد.

دانشمند عالي قدر، استاد جعفر سبحاني در اين باره مي گويد:

"مباني كلامي مهدويت گاهي مباني نقلي و گاهي مباني عقلي است... امّا مباني كلامي عقلاني، شما مي دانيد كه عقل نمي تواند هيچ وقت فرد مشخصي را برساند. ما نمي توانيم روي فرد برهان عقلي اقامه كنيم. يكي از مباني برهان عقلي اين است كه نبوت و امامت يك فيض معنوي است... مسلمانان هم مي گويند كه اين فيض تا وجود پيغمبر اكرم(ص) باقي است. اهل سنت مي گويند كه اين فيض معنوي كه در لباس نبوت و امامت بود، با فوت پيغمبر(ص) قطع شد. پس ارتباط بشر با عالَم بالا قطع شد. حال سؤال اين است كه مگر خَلَف بدتر از سَلَف است؟ آيا خلف از نظر كمالات، از سلف كمتر است؟ چرا خدا چنين فيضي را به آن ها داده، اما اين فيض را به ما نداده است؟ مگر ما از آن ها كم تر هستيم؟ شيعة اماميه اين مشكل را حل كرده است. ارتباط به صورت نبوت نيست، كه رسالت، تكاليف و دين جديدي باشد، بلكه فيض الهي به واسطة انسان كاملي برقرار است و از طريق اين انسان كامل به بشر مي رسد، و

امروزه آن واسطه حضرت حجّت (عج) است". ايشان سپس مي افزايند: اين برهان را علامة طباطبايي از پروفسور كربُن بيان داشته است.3

3 فصلنامة انتظار، ج1، ص 66 - 70.

دليل عقلي بر زنده بودن حضرت ولي عصر چيست؟

پرسش

دليل عقلي بر زنده بودن حضرت ولي عصر چيست؟

پاسخ

دليل عقلي اين مسئله، ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهي روي زمين است و با فرض پذيرش تولد امام دوازدهم و آخرين امام و حجت خداوند، اين دليل تكميل مي شود. تنها مسئله اي كه باقي مي ماند، پذيرش طول عمر يك انسان از نظر عقل است. براي فهم اين مسئله بايد توجه داشت كه مسئله طول عمر، از شاخه هاي مسئله عمومي تري به نام حيات است. حقيقت و ماهيت حيات بر بشر مجهول است و شايد بشر، هيچ گاه از اين راز سر در نياورد.

اگر پيري را عارض بر حيات بدانيم و يا آن را قانون طبيعي بشناسيم كه بر بافت و اندام موجود زنده، از درون، عامل نيستي را نهفته دادن و به مرور زمان، موجود زنده را به مرحله فرسودگي و مرگ مي رساند، ولي معنايش اين نيست كه اين پديده، قابل انعطاف پذيري و در نتيجه تأخير نباشد. بر همين اساس دانش بشري، گام هاي مؤثري درباره درمان پيري برداشته است. در اواخر قرن نوزدهم بر اثر پيشرفت هاي علمي، اميد به زندگي طولاني تر رونق بيشتري يافت و شايد در آينده نه چندان دور اين رؤياي شيرين به واقعيت بپيوندد. درباره عمر طولاني مهدي موعود (عج) هيچ گونه شگفتي باقي نمانده و امكان علمي و نظري آن جاي ترديد ندارد. حضرت حجت با دانش خدادادي و با استفاده از روش هاي طبيعي و علمي مي تواند مدتي دراز در دنيا بماند و آثار فرسودگي و پيري در او پديدار نگردد.

از سوي ديگر اگر مسئله كوتاهي عمر را قانون عمومي يا غالبي بدانيم، وجود استثناها در هر امري، از جمله

امور طبيعي اين عالم، مسئله اي روشن و انكارناپذير است. گياهان، درختان و جانداراني كه در دامن طبيعت از سابقه اي كهن و عمري طولاني برخوردار مي باشند، حال چه استبعادي دارد كه در عالم انساني هم براي نگهداري حجت خدا به عنوان ذخيره و پشتوانه اجراي عدالت و نفي و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثناء شويم و او را موجودي فراتر از عوامل طبيعي و اسباب و علل ظاهري بدانيم كه قوانين طبيعت در برابرش انعطاف پذيري دارند و او بر آنها برتري دارد؟ اين امري ممكن است گرچه عادي و معمولي نباشد. به گفته علامه طباطبائي "نوع زندگي امام غائب را به طريق خرق عادت مي توان پذيرفت. البته خرق عادت غير از محال است و از راه علم هرگز نمي توان خرق عادت را نفي كرد، زيرا هرگز نمي توان اثبات كرد كه اسباب و عواملي كه در جهان كار مي كنند، تنها همان ها هستند كه ما آنها را ديده ايم و مي شناسيم و ديگر اسبابي كه ما از آنها خبر نداريم يا آثار و اعمال آنها را نديده ايم يا نفهميده ايم، وجود ندارد، از اين رو ممكن است در فردي يا افرادي از بشر اسباب و عوامل به وجود آيد كه عمري بسيار طولاني، هزار يا چندين هزار ساله براي ايشان تأمين نمايد.(1)

از سوي ديگر معمرين زيادي در تاريخ وجود داشته اند كه مستندترين آنان، حضرت نوح (ع) است. قرآن تصريح مي كند كه 950 سال فقط پيامبر بوده (2) و حتماً عمر وي بيشتر از اين بوده است. عمر طولاني حضرت خضر نيز مصداقي از آن مي باشد. (3) و (4) براساس اين مسائل مي توان عمر طولاني حضرت را پذيرفت

و هيچ گونه استبعادي از نظر عقلي در آن راه ندارد.

پي نوشت ها:

1 - شيعه در اسلام، علامه طباطبائي، ص 151.

2 - عنكبوت، (14).

3 - كمال الدين، ج 2، ص 385.

4 - مجله حوزه، شماره 71 - 70، ويژه بقيه الله الاعظم (ع)، ص 46 به بعد.

وجود امام زمان"عج" و عمر طولاني حضرت آيا عقلاً ممكن است؟

پرسش

وجود امام زمان"عج" و عمر طولاني حضرت آيا عقلاً ممكن است؟

پاسخ

وجود حجت خدا و امام معصوم(ع) روي زمين واجب است و طبق عقيده شيعه، زمين بدون وجود حجّت الهي نابود مي شود: "لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها".(1) بر اساس قاعده لطف نيز وجود حجت خدا واجب است اما اين كه چطور مي شود يك انسان داراي عمري بسيار طولاني باشد و ساليان سال زندگي كند و آيا عقلاً ممكن است، بايد عرض شود: اوّلاً اگر چه آنچه در نظام عادي خلقت مشاهده مي شود عمر حداكثر صد يا صد و چند سال است، ولي بشر، تمامي سنّت ها و قوانين آفرينش را نمي شناسد و همين كه چيزي بر ضدّ قانون و سنتي كه آگاهي دارد مشاهده مي كند، آن را بر خلاف عقل و قانون خلقت تلقي مي كند. در بسياري از موارد آنچه را كه به عنوان قانون و سنّت مي شناسد، ظاهر و قشر قانون است، نه قانون و تمام قانون. مردم مي پندارند همواره موجود زنده از ازدواج پدر و مادر به وجود مي آيد، ولي اين قشر و پوسته قانون است، نه خود قانون و سنّت.

آفرينش حضرت عيسي بن مريم(ع) اين پوسته را بر هم زده است و به بشر قانون حقيقي را نشان مي دهد، حال اين مسئله در مورد توجيه عقلي طولاني بودن عمر حضرتش صادق است.

هم چنين به تصريح قرآن حضرت نوح 950 سال فقط پيامبر بوده و يقيناً عمري بيش از اين داشته است.(2)

داستان خضر پيغمبر و زنده بودن وي نيز مؤيد اين اصل كلي است.(3) از نظر علم زيست شناسي و علوم تجربي نيز، امكان چنين مسئله اي ثابت شده است.

پس عمر نمودن حدّ و مرز

خاصي ندارد، ولي به طور عادي، مردم بيشتر از صد سال زندگي نمي كنند، ولي عقلاً ممكن است بيشتر از اين زندگي كنند، همان طور كه واقع شده است. مرحوم طباطبايي (ره) بعد از اين كه از روايات چنين استنباط نموده كه زندگي امام غايب به طريق "خرق عادت"(4) است مي فرمايد: "البته خرق عادت غير از محال است و از راه علم نمي توان خرق عادت را نفي نمود، زيرا هرگز نمي توان اثبات كرد كه اسباب و عواملي كه در جهان كار مي كنند، تنها همان ها هستند كه ما آن ها را ديده ايم و ديگر اسبابي كه ما از آن ها خبر نداريم يا آثار و اعمال آن ها را نديده ايم، يا نفهميده ايم، وجود ندارد، از اين روي ممكن است در فردي يا افرادي از بشر اسباب و عواملي به وجود آيد كه عمري بسيار طولاني، هزار يا چندين هزار ساله براي ايشان فراهم نمايد".(5) از ديگر سو پيري عبارت است از قانوني طبيعي كه بر بافت و اندام هاي موجودات زنده عارض شده و به مرور موجود زنده را به مرحله فرسودگي و مرگ مي رساند. حال مي توان با توجه به پيشرفت علم پزشكي و تغذيه، جلو پيري را سدّ نمود و يا حركت آن را كند نمود. هم چنان كه دانش بشر گام هاي مؤثري در اين راه برداشته و در اثر رشد علم پزشكي و درمان بيماري ها، افراد عمر بيشتري مي كنند. دانش تغذيه نيز به كمك علم پزشكي شتافته است.

اين مسئله در بين جانداران ديگر غير از انسان كه از نظر ساختار بدني همسان هستند نيز وجود دارد. حيواناتي هستند كه عمري طولاني دارند.

سخن آخر اين كه اراده الهي در رأس

امور است و پس از اين كه اثبات كرديم اين مسئله امري محال نيست، مي توان گفت: اراده الهي به بقاي حضرت ولي عصر(عج) تعلق گرفته است. اراده خداوند به وقوع هر چيزي تعلق بگيرد، يقيناً محقق خواهد شد. اراده الهي بر اين استوار گرديده است كه حجت او ساليان سال زنده باشد و در زمان خاصي ظهور نموده و اوامر الهي را در زمين اجرا نمايد و قبل از ظهور نيز زمين از حجت خدا خالي نباشد.

پي نوشت ها:

1. كليني، اصول كافي، ج 1، ص 178.

2. عنكبوت آيه 14.

3. كمال الدين، ج 2، ص 385.

4. "خرق عادت" بدين معنا است كه عملي غير عقلي و ناممكن نيست، بلكه فقط بر خلاف مجراي عادت است كه معنايش در اوّل بحث توضيح داده شده است.

5. علامه طباطبايي، شيعه در اسلام، ص 151.

از كجا مي توان اثبات كرد كه امام زمان(عج) وجود دارد؟

پرسش

از كجا مي توان اثبات كرد كه امام زمان(عج) وجود دارد؟

پاسخ(قسمت اول)

عقيده به مهدويت، از امور مسلّم و قطعي تاريخ و كلام اسلامي است. مسلمانان اعم از شيعه و سني به "مهدي موعود" باور دارند. نقطة اصطكاك شيعه و سني در "مهدويت" تولد حضرت است.

اكثر عالِمان اهل سنت بر اين باورند كه "مهدي موعود" هنوز متولد نشده است، ليكن همة شيعيان اماميه مي گويند: مهدي موعود فرزند امام حسن عسكري(ع) است و در سامراء در سال 255 هجري متولد شده است و در پس پردة غيبت زندگي مي كند و روزي به امر خداوند ظهور خواهد كرد. اين سخن را افزون بر شيعيان، بسياري از دانشمندان نامدار اهل سنت پذيرفته اند و در كتاب هايشان متذكر شده اند، مانند محمد بن طلحة شافعي در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالكي در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعي در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلكان در وفيات الاعيان.

برخي از پژوهشگران بيش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند كه در تأليفاتشان ولادت امام مهدي(عج) را متذكر شده اند(1)

به طور كلي همه قبول دارند كه مهدي موعودي خواهد آمد و جهان را از عدل پر مي كند. محل بحث در مهدويت خاصه است؛ يعني آن مهدي موعود، فرزند امام حسن عسكري(ع) كه متولد شده است.

سخني در اين زمينه:

_ دلايل ولادت و امامت امام مهدي(عج):

بعد از بيان مباني مهدويت خاصه، به اصل بحث بر مي گرديم و آن اين است كه از چه راهي و چگونه مي توان وجود امام مهدي(عج) را اثبات نمود؟

همان گونه كه بيان شد، مسلمانان جملگي مهدويت عامه را پذيرفته اند.

تنها سخن در

مهدويت خاصه است. مهدويت خاصه از جملة باورهاي شيعة اماميه است و گروهي از عالمان اهل سنت همانند حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي نيز آن را پذيرفته اند(2)

مهدويت خاصه يك مشكل دارد و آن اين است كه به جهت رعايت تقيه، تولد حضرت مهدي(عج) آشكار نشد و حضرت از ولادت مانند موسي بن عمران در خفا و دور از ديدگان عموم زندگي كرد. اين امر موجب شد كه بعد از شهادت امام حسن عسكري(ع) شك و حيرت بي سابقه اي بين شيعيان باشد؛ اين وضع به قدري خطرناك بود كه حتي برخي از پيروان امام حسن عسكري(ع) در امامت آن حضرت شك و ترديد روا داشتند، چرا كه طبق پيش گويي هاي امامان(ع) مي بايست امام حسن عسكري(ع) پسري مي داشت تا او وارث امامت و هادي امت و مهدي موعود و منتظر گردد.

اختفاي ولادت امام مهدي(عج) سبب شد كه به نوشتة مسعودي، پيروان امام حسن عسكري(ع) بعد از شهادت حضرت، به بيست فرقه منشعب شدند(3)

براي اولين بار شيعيان با چنين بحراني رو به رو شدند ستم حاكمان اجازه نمي داد ولادت امام دوازدهم براي همگان آشكار شود، بلكه به ناچار بايد در خفا بماند، چون خوف از كشته شدن حضرت وجود داشت. از سوي ديگر شناخته نشدن امام دوازدهم، به تزلزل اعتقادي شيعيان منجر مي شد.

اين مشكل با اقدامات، معجزات، كرامت ها و شواهد، دركم ترين زمان زدوده شد و تمامي پيروان امام حسن عسكري(ع) ولادت امام مهدي(عج) را پذيرفتند.

چگونه اين امر محقق شد؟

براي تحقق اين امر، پيامبر(ص) و امامان(ع) از پيش برنامه ريزي كردند و با راهكارهاي مناسب ارائه شده، تمامي شيعيان به ولادت

و امامت امام غايب معتقد شدند. راهكارها بدين شرح است:

1. پيشگويي امامان پيشين:

پيامبر اسلام(ص) و هر يك از امامان پيشين دربارة امام مهدي(عج) ويژگي هاي حضرت، رهنمودهايي به شيعيان داده و از پيش زمينه سازي كرده بودند كه شيعيان بدانند از امام حسن عسكري(ع) پسري متولد خواهد شد اما ولادتش به جهت وضع دشوار سياسي، در خفا صورت مي گيرد.

امام سجاد (ع) فرمود: "القائم منايخفي علي النّاس ولادته حتي يقولوا لم يولد بعد؛(4) قائم ما [مهدي موعود] ولادتش بر مردم مخفي است؛ اين موجب مي شود كه [برخي] بگويند: او هنوز متولد نشده است.

- عبدالله بن عطا گويد: به امام باقر(ع) عرض كردم: شيعيان شما در عراق بسيارند، تا كنون سابقه نداشته كه فردي از شما اهل اللبيت اين اندازه پيرو داشته باشد [،خوب است كه شما دست به شمشير ببري و قيام كني]. حضرت فرمود: "انظروا من تحفي علي النّاس ولادته فهو صاحبكم؛(5) آن مهدي موعود و قائم منتظر من نيستم. بنگريد آن كسي كه ولادتش بر مردم مخفي است. او صاحب الأمر و مهدي موعود است".

- امام صادق(ع) فرمود: "صاحب هذاالامر تخفي ولادته عن هذاالخلق؛(6) ولادت مهدي بر مردم پوشيده است".

- ايوب بن نوح به امام هشتم(ع) عرضه مي دارد: اميدوارم كه صاحب الامر و مهدي موعود شما باشيد. حضرت در پاسخ مي فرمايد: "نه آن مهدي موعود من نيستم؛ او يكي از فرزندان من است كه ولادتش مخفي است".(7)

- عبدالعظيم حسني گويد: به امام جواد(ع) عرض كردم: اميدوارم كه آن مهدي موعودي كه جهان را پر از عدل و داد مي كند، شما باشيد. حضرت فرمود: "همة ما قائم به امر خدا هستيم

و همة ما هادي و راهنماي دين خدا هستيم، ليكن آن قائم و مهدي موعودي كه جهان را پر از عدل خواهد كرد، ولادتش مخفي است. وجودش از مردم غايب است. او همنام و هم كنية رسول خدا است".(8)

2_ بشارت امام حسن عسكري(ع):

امام عسكري(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدي(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش "حكيمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدي از نرگس خاتون متولد مي شود".(9)

_ احمد بن اسحاق مي گويد: از امام ابو محمد حسن عسكري(ع) شنيدم كه فرمود: "حمد و سپاس خداي را كه مرا از دنيا نبرد تا اين كه جانشين من و مهدي موعود را به من نشان داد. او از حيث ويژگي هاي جسماني و اخلاقي و رفتاري شبيه ترين انسان ها به پيامبر خدا(ص) است. خدا مدتي وي را در حالت غيبت نگهداري مي كند و سپس ظاهر مي شود و جهان را از عدل و داد پر مي كند".(10)

نيز حضرت عسكري(ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزديكان را از تولد امام مهدي(عج) آگاه نمود.

محمد بن علي بن حمزه گويد: از امام عسكري(ع) شنيدم :"حجت خدا بر بندگان و امام و جانشين من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامة طلوع فجر متولد شد".(11)

احمد بن حسن بن اسحاق قمي مي گويد: وقتي كه امام مهدي(عج) متولد شد، نامه اي از امام عسكري(ع) به من رسيد كه حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندي برايم متولد شده است. اين موضوع را مخفي بدار، زيرا جز براي دوستان و نزديكان ما آن را اظهار نخواهم كرد".(12)

_ ابراهيم بن ادريس مي گويد: امام ابو محمد عسكري(ع) گوسفندي را براي من

فرستاد و فرمود: "اين را به جهت ولادت فرزندم "مهدي" عقيقه كن و به خود و خانواده ات بخوران".(13)

3_ نشان دادن فرزند به خواص:

امام عسكري(ع) افزون بر اين كه قبل از ولادت امام مهدي بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد كه مهدي موعود ولادت يافته است، گام ديگري برداشت، و آن اين بود كه براي افزايش ايمان و اطمينان شيعيان، فرزندش امام مهدي را به تعدادي نشان داد.

احمد بن اسحاق مي گويد: امام عسكري(ع) كودك سه ساله اي را به من نشان داد و فرمود: اي احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامي نبودي، فرزندم را به تو نشان نمي دادم. بدان كه اين كودك همنام و هم كنية رسول خدا است و همان كسي است كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد.(14)

_ معاويه بن حكيم، محمد بن ايوب و محمد بن عثمان بن سعيد عمري مي گويند: ما يك گروه چهل نفره در خانة امام حسن عسكري(ع) جمع شده بوديم، حضرت فرزندش امام مهدي را به ما نشان داد و فرمود: "اين امام شما و جانشين من است".(15)

_ علي بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاويه بن حكيم و حسن بن ايوب مي گويند: ما تعدادي از شيعيان در خانة امام حسن عسكري(ع) تجمع نموديم. و از حضرت دربارة جانشين وي پرسش نموديم، پس از ساعتي حضرت كودكي را به ما نشان داد و گفت: "بعد از من اين امام شما است".(16)

_ عمر اهوازي مي گويد: امام حسن عسكري(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: "بعد از من اين فرزندم امام شما است".(17)

_ ابراهيم بن محمد

گويد: در خانة عسكري كودك زيبايي راديدم، از حضرت پرسيدم: يا ابن رسول الله، اين كودك كيست؟ حضرت فرمود: "اين كودك من است. اين جانشين من است".(18)

_ يعقوب بن منفوس مي گويد: خدمت امام عسكري(ع) رسيدم و از حضرت دربارة امام بعدي و صاحب الامر جويا شدم. حضرت فرمود: پرده را كنار بزرن؛ كنار زدم، در اين هنگام كودك پنج ساله اي را ديدم كه به سوي ما مي آيد. آمد و روي زانوي حضرت عسكري(ع) نشست. حضرت فرمود: "اين امام شما است".(19)

4_ تبيين خواص:

بعد از زمينه سازي ها و بشارت هاي امام عسكري(ع)، نيز نشان دادن فرزندش، مهدي، اينك نوبت خواص است كه اقدام نمايند و وجود امام مهدي را به اطلاع ديگر شيعيان برسانند تا آنان را از شك و حيرت نجات دهند.

افرادي همانند حكيمه خاتون، دختر محمد بن علي بن موسي الرضا(ع)، عثمان بن سعيد عمري، حسن بن حسين علوي، عبدالله بن عباس علوي، حسن بن منذر، حمزه بن ابي الفتح، محمد بن عثمان بن سعيد عمري، معاويه بن حكيم، محمد بن معاويه بن حكيم، محمد بن ايوب بن نوح، حسن بن ايوب بن نوح، علي بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعيل بن موسي بن جعفر، يعقوب بن منفوس، عمر اهوازي، خادم فارسي، ابوعلي بن مطهر، ابي نصر طريف خادم، كامل بن ابراهيم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوري، عبدالله جعفر حميري، علي بن ابراهيم مهزيار، ابوغانم خادم، كوشيدند و ولادت امام مهدي(عج) را به اطلاع شيعيان رساندند.

حكيمه خاتون مي گويد: امام حسن عسكري(ع) كسي را دنبال من فرستاد كه امشب (شب نيمة شعبان) براي افطار نزد من بيا، چون خداوند امشب حجت خود

را آشكار مي كند. پرسيدم: اين مولود از چه كسي است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمي شود. فرمود: موضوع همين است كه گفتم. من در حالي كه نشسته بودم، نرجس آمد و كفش مرا از پايم در آورد و فرمود: بانوي من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوي من و خانواده ام هستي. او از سخن من تعجب كرد و ناراحت شد و فرمود: اين چه سخني است؟ گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندي عنايت مي كند كه سرور دنيا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت كشيد. سپس بعد از افطار نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نيمة شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم، ديدم نرجس نيز بيدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بيرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم. ديدم فجر اوّل طلوع كرده و نرجس در خواب است. در اين هنگام اين سؤال به ذهنم خطور كرد كه چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسكري(ع) از اطاق مجاور صدا زد: عمّه جان، شتاب مكن كه موعد نزديك است. من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامي كه مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتي از خواب بيدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسيدم: چيزي احساس مي كني؟ گفت: آري. گفتم: نام خدا را بر زبان جاري كن، اين همان است كه در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام كن. در

اين هنگام پردة نوري ميان من و او حائل شد، ناگهان متوجه شدم كه كودك ولادت يافته است. چون جامه را از روي نرجس برداشتم، ديدم كه آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذكر خدا مشغول است.

در اين هنگام امام حسن عسكري(ع) صدا زد: عمه! فرزندم را نزد من بياور.

نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل كودك دست كشيد و در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت: و فرمود: فرزندم، سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و شهادتين بر زبان جاري كرد و سپس به امام علي(ع) و ديگر امامان(ع) به ترتيب درود فرستاد تا رسيد به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسكري(ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام كند و بعد نزد من بياورد. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بيا، روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بياور، آوردم. همانند روز اوّل شهادتين و سلام بر امامان را بر زبان جاري كرد. سپس اين آيه را تلاوت نمود: "و نريد أن نمنّ علي الّذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين".

حكيمه خاتون مي گويد: بعد از اين روزي خدمت رسيدم. پرده را كنار زدم و امام مهدي را نديدم، گفتم: فدايت شوم امام مهدي چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسي(ع) در خفا نگهداري مي شود.(20)

5_ كرامت ها و شواهد زنده:

بعد از شهادت امام عسكري(ع)،

امام مهدي (عج) از طريق نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق معجزه يا شبه معجزه) وجود و امامت خويش را براي شيعيان امام عسكري(ع) نماياند و حجت را بر آنان تمام كرد.

در آغاز غيبت صغري، سازمان مخفي وكالت كه از زمان امام صادق(ع) براي چنين دوره اي پايه ريزي شده بود، از مهم ترين وظايفش اين بود كه شك و حيرت شيعيان را بزدايد و آنان را به امام غايب و نيابت نواب اربعه مطمئن نمايد. نائبان و وكيلان حضرت با ارائة شواهد صدق، كرامت ها و علوم برتر اعطايي از ناحية مقدسه به اين امر اقدام نمودند.

كرامت ها و شواهد صدق در برخي موارد مستقيماً توسط امام مهدي(عج) و در برخي موارد با واسطة سفيران به شيعيان عرض مي شد. تا شيعيان افزون بر اين كه به وجود امام مهدي(ع) ايمان داشته باشند، به نيابت نواب اربعه نيز مطمئن شوند. نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولين سفير ناحية مقدسه، عثمان بن سعيد عمري صورت گرفت، چون كه در اين دوره هنوز شيعيان در حيرت بودند و به وجود امام مهدي (عج) پي نبرده بودند.

پاسخ(قسمت دوم)

سيد بن طاووس مي نويسد: "امام زمان(ع) را بسياري از اصحاب پسرش امام حسن عسكري(ع) ديده و از وي اخبار واحكام شرعي روايت كرده اند. از اين گذشته حضرت وكيل هايي داشت كه اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، كرامات، پاسخ مسائل مشكل و بسياري از اخبار غيبي را كه حضرت از جدش پيامبر(ص) روايت كرده بود، نقل كرده اند.(21)

نمونه ها:

در اين جا به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم:

1_ روايت

سعد بن عبدالله اشعري قمي: وي مي گويد: "حسن بن نضر" كه در ميان شيعيان قم جايگاه ويژه اي داشت، بعد از رحلت امام عسكري(ع) در حيرت بود. او و "ابوصدام" و عده اي ديگر تصميم گرفتند كه از امام بعدي جويا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال مي خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست كه اين سفر را به تعويق اندازد، ولي حسن بن نضر گفت: نه، من خوابي ديده ام و بيمناكم.

بنابراين بايد بروم. قبل از حركت به احمد بن يعلي بن حماد دربارة اموال متعلق به (امام) وصيت كرد كه اين اموال را نگه دارد تا اين كه جانشين امام عسكري(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوي ناحية مقدسه توقيعي به دستش رسيد و به امامت امام مهدي(عج) نيز به وكالت خاصة عثمان بن سعيد عمري مطمئن شد.(22)

2_ روايت محمد بن ابراهيم بن مهزيار: مي گويد پس از وفات امام حسن عسكري(ع) در مورد جانشين آن حضرت به شك افتادم. پدرم وكيل حضرت بود و اموال زيادي نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهي طلبيد و به راه افتاديم، پدرم بين راه مريض شد و به من در مورد اموال وصيت نمود و گفت: از خدا بترس و اين اموال را به صاحبش برگردان هر كه اين نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات كرد.

چند روزي در عراق ماندم، سپس نامه اي از سوي عثمان بن سعيد به من رسيد كه در آن نامه همة علائم و نشانه هاي اموال بيان شده بود، نشانه

هايي كه جز من و پدرم كسي آن را نمي دانست.(23)

محمد بن ابراهيم بن مهزيار با اين كرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدي وهم به نيابت عثمان بن سعيد مطمئن شد.

3_ روايت احمد دينوري سراج: مي گويد: يكي دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسكري(ع) به قصد حج از اردبيل حركت كردم و به دينور رسيدم، مردم در خصوص جانشين امام عسكري(ع) متحير بودند، اهل دينور از آمدن من خشنود شدند. شيعيان آن جا سيزده هزار دينار سهم امام، به من دادند كه به سامرا ببرم و به جانشين حضرت بسپارم. گفتم: هنوز جانشين حضرت حتي براي خودم روشن نيست. گفتند: تو مورد اعتماد ما هستي. هر وقت جانشين حضرت را پيدا كردي، به او بده. سيزده هزار دينار را گرفتم و با خود بردم. در كرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات كردم، او هم هزار دينار و چند بقچه پارچه به من داد تا به "ناحية مقدسه" برسانم. در بغداد در پي نايب حضرت مي گشتم. به من گفتند كه سه نفر مدعي نيابت هستند. يكي باقطاني است. رفتم نزدش و امتحانش كردم و از او شاهد صدق خواستم، چيزي نداشت كه مرا قانع كند. سپس رفتم نزد دومي به نام اسحاق احمر، او را هم به حق نيافتم. رفتم نزد سومي، ابوجعفر يا عثمان بن سعيد عمري، بعد از احوال پرسي به او گفتم: اموالي از مردم نزد من است و بايد به جانشين امام عسكري(ع) تحويل دهم. در حيرتم و نمي دانم چه كنم. او گفت: برو در سامرا به خانة ابن الرضا (امام حسن عسكري(ع)) در

آن جا وكيل امام را خواهي يافت. به سامرا رفتم و در خانة حضرت سراغ وكيل امام را گرفتم. دربان گفت: منتظر باش، الآن بيرون مي آيد. لحظه اي بعد فردي آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد. بعد از احوال پرسي به او گفتم: مقداري اموال از ناحية جبل آوردم و به دنبال دليل هستم. ناچارم از هر كس دليلي براي اثبات نيابت وي يافتم، اموال را به او تسليم كنم. در اين وقت براي من غذا آوردند، گفت غذايت را بخور و كمي استراحت كن، سپس به كار تو رسيدگي مي شود. بعد از گذشت پاسي از شب آن مرد نامه اي به من داد كه در آن آمده بود: احمد بن محمد دينوري آمده و اين مقدار پول و كيسه و بقچه آورده و درون آن كيسه اين مقدار پول در آن است، و تمامي جزئيات را بيان داشت. از جمله نوشته بود: در كيسة پسر فلان شخص زره ساز شانزده دينار است. از كرمانشاه نيز يك كيسه از فلان شخص است، و فلان بقچه از احمد بن حسن مادراني است كه برادرش پشم فروش است و ... با اين نامه شك و ترديدم بر طرف شد و مشخص شد كه عثمان بن سعيد عمري نايب حضرت است. حضرت در اين نامه به من دستور داد كه اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردي كه با او ملاقات داشتم، تحويل دهم.(24)

4_ روايت محمد بن علي اسود: وي مي گويد: در آغاز غيبت صغري پيرزني پارچه اي به من داد و گفت آن را به ناحية مقدسه برسان. من آن را

با پارچه هاي بسياري ديگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسيدم و نزد عثمان بن سعيد رفتم، وي گفت: همة اموال را به محمد بن عباس قمي بده. من همه را به او سپردم، جز پارچة پير زن را. پس از آن عثمان بن سعيد از ناحية مقدسه اين پيغام را فرستاد كه پارچة پيرزن را نيز به وي تسليم كن... .(25)

5_ روايت اسحاق بن يعقوب: مي گويد: از عثمان بن سعيد شنيدم كه مي گفت: مردي از اهل عراق نزد من آمد و مالي را براي امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود حق پسر عمويت را كه چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسي كرد و معلوم شد كه پسر عمويش چهارصد درهم از او طلب دارد.

آن را برگرداند، سپس مبلغ باقي مانده را تسليم حضرت نمود و حضرت پذيرفت.(26)

6_ روايت محمد بن علي بن شازان: مي گويد: اموالي از مردم نزد من جمع شده بود، براي اين كه به ناحية مقدسه برسانم، ديدم بيست درهم كمتر از پانصد درهم است. اين مقدار را افزودم و با نامه براي عثمان بن سعيد نائب امام مهدي(ع) فرستادم. چيزي هم در اين نامه قيد نكرده بودم، وي در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسيد. بيست درهم از آن مال تو بود.(27)

با اين خبرهاي برتر، كرامت ها و شواهد صدقي كه در آغاز غيبت صغري ارائه شد، شيعيان امام حسن عسكري(ع) تماماً به امامت امام مهدي(ع) و نيابت عثمان بن سعيد پي بردند.

شك و حيرت شيعيان در امر امامت كه ناشي از خفاي ولادت و

غيبت امام مهدي (عج) بود، با تلاش هاي خالصانة كارگزاران حضرت در سازمان مخفي وكالت، در چند سالة آغازين دورة غيبت صغري كاملاً برطرف شد.

شيعيان با بهره مندي از كرامت ها و علوم غيبية حضرت مهدي(عج) به دو نكته پي بردند: يكي اين كه دانستند مسير اصلي امامت ترسيم شده از زمان پيامبر(ص) و علي(ع) به درستي طي شده و امامت از امام حسن عسكري(ع) به فرزندش امام مهدي(عج) منتقل شده است و در اين دورة غيبت صغري، حضرت مهدي(عج) از پشت پرده شيعيان را رهبري مي كند.

دوم اين كه سازمان مخفي وكالت كه از قبل با رهبري امامان(ع) فعاليت مي كرد، اينك در دورة غيبت صغري نيز فعال است و "عثمان بن سعيد عمري" از ناحية مقدسه، مسئوليت و توليت اين سازمان را عهده دار است. بنابراين شيعيان هم به امامت امام مهدي پي بردند و هم به نيابت خاصه مطمئن شدند.

بعد از درگذشت عثمان بن سعيد عمري، به دستور حضرت مهدي(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئوليت و توليت آن را بر عهده گرفت، در اين هنگام برخي از شيعيان، نه در وجود امام زمان(عج) بلكه در نيابت محمد بن عثمان شك كردند، كه امام مهدي(عج) با در اختيار قرار دادن برخي از كرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شيعيان به نيابت محمد بن عثمان بن سعيد عمري مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت رياست طلبي و هواپرستي با محمد به مخالفت برخاستند. اين ها به دروغ ادعاي نيابت كردند، و محمد بن عثمان با بهره گيري از كرامت ها و شواهد صدق، ادعاي آنان را باطل كرد و شيعيان بيشتر

به حقانيت محمد بن عثمان پي بردند.(28)

سپس در دورة نيابت حسين بن روح هم برخي از خواص با وي به مخالفت برخاستند، ولي با مشاهدة كرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهي نمودند.(29)

بعد از حسين بن روح نيابت به ابوالحسن علي بن محمد سمري رسيد و آخرين توقيع كه در دورة غيبت صغري صادر شد، نيز كرامتي ديگر محسوب مي شود. امام مهدي(عج) در نهم شعبان سال 329 هجري توقيعي صادر مي كند و به ابوالحسن علي بن محمد سمري متذكر مي شود كه: "تو شش روز بعد مي ميري. امور سازمان وكالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از اين ديگر نيابت خاصه منتفي است". راوي مي گويد: رفتم نزد ابوالحسن علي بن محمد سمري. او اين توقيع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و ديدم ابوالحسن علي بن محمد سمري در حال جان دادن است.(30)

اين نامه دليل ديگري است براي حقانيت شيعه و وجود امام زمان(ع).

پي نوشت ها:

1. رك: الزام الناصب، علي يزدي حائري، ج 1، ص321 تا 340؛ دادگستر جهان، ابراهيمي اميني، ص 118 تا 120؛ سيرة پيشوايان، مهديپيشوايي، ص 667.

2. رك: ينابيع الموده، ص 440 به بعد.

3. مروج الذهب، مسعودي، ج 2، ص572.

4. منتخب الاثر، ص 355.

5. همان.

6. همان.

7. همان.

8. همان، ص 353 - 354.

9. منتخب الاثر، ص 398 و 399.

10. بحارالانوار، ج 51، ص 161.

11. همان، ص 397.

12. اثبات الهداه، ج 6، ص 436؛ دادگستر جهان، ص103.

13. بحارالانوار، ج 52، ص 22.

14. بحارالانوار، ج 52، ص 23 و 24.

15. ينابيع الموده، ص 460؛ بحارالانوار، ج 52، ص26.

16. اثبات الهداه، ج 6، ص 311؛

دادگستر جهان ص107.

17. ينابيع الموده، ص 461.

18. دادگستر جهان ص 107.

19. بحارالانوار، ج 52 ص 25.

20. ينابيع الموده، ص 449 و 450.

21. الطرائف في معرفه مذهب الطوائف، ج 1، ص 183_ 184؛ زندگاني نواب خاص امام زمان(عج)، ص 93 و 94.

22. كليني، كافي، ج 1، ص 517 - 518، ح4.

23. همان، ص 518، ح 5؛ رجال كشي، ج 2، ص813.

24. بحارالانوار، ج 51 ص 300 - 302.

25. همان، ص 335.

26. همان، ص 326.

27. كليني، كافي، ج 1، ص 523 و 524.

28. ر.ك: بحارالانوار، ج 51، ص 316 و 336؛كمالالدين ، ص 398.

29. ر.ك: تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم (عج)،جاسم حسيني، ص 197.

30. كمال الدين، ص 516، بحارالانوار، ج 51، ص361.

كدام دلايل عقلي و نقلي لزوم وجود حجّت الهي را اثبات مي كند؟

پرسش

كدام دلايل عقلي و نقلي لزوم وجود حجّت الهي را اثبات مي كند؟

پاسخ

دليل عقلي آن قاعدة لطف است كه مي گويد كسي كه انسان را براي سعادت و تكامل آفريده ، و تكاليفي بر دوش او افكنده ، لازم است مقدمات هدايت و تربيت انسان را فراهم سازد و وسائل كافي براي رسيدن به اين هدف در اختيار او بگذارد ، زيرا اگر چنين نكند نقض غرض كرده است، و خداوند حكيم هرگز چنين كاري نمي كند.

شك نيست كه وجود عقل براي انسان ، يا وجود رهبران عادي به تنهايي او را از خطاها و اشتباهات و گناهان حفظ نمي كند، و به تعبير ديگر علم انسان به تنهايي نمي تواند وصول او را به سر منزل مقصود، يعني اطاعت الهي و سعادت هميشگي رهنمون شود، بلكه علاوه بر اين، نياز به وجود كسي دارد كه با علم الهي ارتباط داشته باشد و از خطا و اشتباه و گناه مصون باشد، تا بتواند به خوبي اتمام حجت كند و راه را بي كم و كاست به انسانها نشان دهد.

اين دليل در هر عصر و زمان و براي هر جامعة بزرگ و كوچك حتي يك جامعه دو نفري نيز صادق است ، بنابراين اگر در روي زمين جز دو نفر نباشد، بايد يكي از آن دو پيامبر الهي يا امام معصوم باشد.

در پاره اي از آيات قرآني نيز اشاراتي به اين معني ديده مي شود. آيه شريفة«اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» رعد/7 نشان مي دهد كه هر قومي در هر عصر و زماني هدايتگري دارند (هدايتگر به معني واقعي كلمه كه هدايت كامل و خالي از هر گونه خطا را ارائه مي دهد)

به همين دليل در حديثي از امام باقر (ع) مي خوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود «.... وَ في كُلِّ زَمانٍ اِمامٌ مِنّا يَهْديهِمْ اِلي ما جاءَ بِهِ رَسُولُ اللّه (ص)» (بحارالانوار 23/5)

[در هر زماني امامي از ما است كه مردم را هدايت مي كند به سوي چيزي كه رسول خدا (ص) آورده است].

و نيز يكي از وظائف امام حفظ آثار نبوت و تعليمات الهي از هر گونه تحريف است ، و به تعبير ديگر اگر فرضاً تمام مردم روي زمين كافر شوند باز بايد كسي باشد كه تعليمات و آثار نبوت را حفظ كند و به اقوام آينده كه مي خواهند راه هدايت را بپويند منتقل سازد، در غير اين صورت حجتهاي الهي محو و نابود مي شود ، و دلائل روشن و بيّنات او از ميان مي رود.

اگر دليل قطعى به وجود امام زمان((عليه السلام)) وجود دارد چرا سعى مى شود از حيث علمى طول عمر آن حضرت ثابت شود؟

پرسش

اگر دليل قطعى به وجود امام زمان((عليه السلام)) وجود دارد چرا سعى مى شود از حيث علمى طول عمر آن حضرت ثابت شود؟

پاسخ

در مسئله ى طول عمر امام زمان((عليه السلام))، چون ما دليل قطعى بر وجو آن حضرت داريم اگر طول عمر به عنوان يك مسئله ى علمى مطرح مى شود تنها به خاطر اين است كه امكان آن از نظر علمى و قوانين طبيعى نيز روشن و توضيح داده شود و استبعادى كه از نظر علمى هست از بين برود تا طول عمر امام زمان((عليه السلام)) به عنوان يك مسئله ى صرفاً تعبدى مطرح نباشد; والاّ با اعتقاد به قدرت مطلق الهى و اينكه هر چيز كه ممكن است در حيطه قدرت خداوند محقق گردد جايى براى شك در طول عمر و جيات طولانى آن حضرت و افراد بسيار ديگرى وجود ندارد چنان كه در مورد حضرت خضر((عليه السلام)) و حضرت ادريس((عليه السلام)) اين امر اتّفاق افتاده است.

چطور مي توان وجود حضرت مهدي (عج ) را اثبات كرد؟

پرسش

چطور مي توان وجود حضرت مهدي (عج ) را اثبات كرد؟

پاسخ

يكي از اصول اساسي مكتب تشيع، اين است كه جهان هستي هرگز بي امام نخواهد بود. بدون وجود امام جريان فيض الهي در قلمرو تكوين و تشريع امكان ندارد، تا جهان باشد و انسان باشد امام نيز خواهد بود. اين مسأله بقدري حائز اهميت است كه امام صادق(ع) فرمود: و لو كان الناس رجلين لكان احدهما الامام... انّ آخر من يموت الامام ؛ اگر تنها دو نفر انسان داشته باشيم يك از آن دو امام خواهدبود و آخرين كسي كه مي ميرد امام است{M، (اصول كافي، ترجمه حاج سيد جواد مصطفوي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، شماره حديث457).

اين اصل بر مبناي زير استوار است:

1. امام واسطه فيض تكوين است؛ اگر امام نباشد، فيض هستي قطع شده، جهان هستي فرو مي پاشد، محمد بن فضيل مي گويد از حضرت رضا(ع) پرسيدم آيا روزي روي زمين بي امام خواهد بود؟ فرمود: نه، گفتم از امام صادق(ع) روايت شده كه اگر روي زمين بي امام باشد، زمينيا بندگان مورد خشم خداوند قرار مي گيرند. فرمود: لا، لا تبقي اذا لساخت ؛ نه اصلاً زميني و بشري نمي ماند، همه از بين مي رفتند{M، (همان، حديث452).

از اين رو بي وجود امام كائنات بي امداد فيض الهي خواهند بود و بدون اين امداد همه چيز عدم محض خواهند بود.

به نيم غمزه تواني كه قتل عام كني خدا نكرده اگر غمزه را تمام كني

2. امام مخاطب و حامل قرآن و الهام است، چون قرآن كتاب هميشگي و زنده انسانهاست پس مخاطب حقيقي آن نيز بايد هميشه وجود داشته باشد و اين مخاطب حقيقي كه قلب و روحش

بستر و جايگاه وحي است، بعد از پيامبر اكرم(ص) جز ائمه و امام نمي تواند باشد.جريان زنده و مستمر وحي و الهام و بقاي استمرار قرآن و شب با بركت قدر جز با پذيرش وجود كسي كه حامل و مهبط و مخاطب آنها باشد، قابل تصور نيست و چنين شخصي همان امام زمان خويش است.

3. امام واسطه دائمي و عامل دوام فيض معرفت است، چنانكه حضرت حق كه فيض بخش مطلق است، هرگز فيض هستي را دريغ نمي دارد فيض معرفت را هم هرگز دريغ نخواهد داشت، بنابراين استمرار و دوام فيض معرفت، مستلزم آن است كه در هر عصري، كسي كه ازبالاترين درجه كمالات بهره مند است، گيرنده و واسطه اين امر باشد و اين واسطه همان وجود امام در هر عصري است، (در باب اين موارد نگا: فلسفه امامت، دكتر سيد يحيي يثربي، قم، وثوق، چاپ اوّل، 1378 ش،صص 112 - 127).

بر اين اساس وجود امام در هر زماني لازم است، امّا از آنجا كه بنابر دلايل موثق تاريخي يازده امام از اين جهان رخت بربسته اند، و بنابر دلايل معتبر و مستند تاريخي امام دوازدهم پا به عرصه وجود نهاده است، حضور و وجودشان لازم و ضروري است و لو در پردهغيبت.{J

چه دلايل عقلي صرف نظر از بحث كلامي و احاديث مي توان براي اثبات وجود امام و حجت اقامه كرد و اين را اثبات كرد كه انسان ها به امام و حجت نياز دارند.

پرسش

چه دلايل عقلي صرف نظر از بحث كلامي و احاديث مي توان براي اثبات وجود امام و حجت اقامه كرد و اين را اثبات كرد كه انسان ها به امام و حجت نياز دارند.

پاسخ

اعتقاد به امام مهدي موعود(عج) از آراي مسلم نزد مسلمانان است. همه مسلمين بر آنند كه مهدي(عج) كه همنام پيامبر اكرم(ص) است در آخرالزمان ظهور مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند.

دليل عقلي بر لزوم وجود حضرت مهدي(عج) و ظهور ايشان: از زمان رحلت پيامبر اسلام(ص) كه خاتم الانبياء است تا قيامت، آخرين دين، دين اسلام است. و تا زماني كه دنيا بر پا است، تكليف وجود دارد و مكلفان بايد طبق حجت هايي كه خداي متعال بر آنان قرار داده است، دستورات او را اطاعت كنند؛ از طرفي اين مكلفان بايد احكام خود را از امام و پيشوايي بگيرند كه معصوم(ع) باشد و زمين هيچوقت خالي از اين حجت معصوم نمي باشد. پس آفرينش انسان مكلف بدون وجود انسان كامل معنا ندارد. چه اين كه امام علي(ع) نيز مي فرمايد: «زمين هيچ گاه از حجت خالي نيست. حجت خدا يا ظاهر است و آشكارا و يا خائف است و پنهان؛ تا حجت ها و برهان هاي خدا باطل نگردد.»(1)

از اين رو همواره بايد انسان كامل در زمين وجود داشته باشد و از آن جا كه شرايط جهان به جايي رسيد كه حاكمان و مردمان، حضور امام معصوم در جامعه را برنتافتند، تنها راه وجود انسان كامل در زمين و كشته نشدن وي، غيبت او بود. و با آماده شدن شرايط و انسانهاي منتظر، امام غايب ظهور خواهد نمود تا مردم را به كمال

برساند.

استدلال بر ظهور امام زمان از قرآن كريم: در پاره اي از آيه هاي قرآن بشارت هايي درباره آينده تاريخ و سرنوشت زمين داده شده است كه در تفسير، امامان معصوم(ع) آن زمان را زمان ظهور امام مهدي(عج) مي دانند. در برخي آيه ها وعده تشكيل حكومت جهاني،(2) بسط دين اسلام و غلبه آن بر ديگر اديان(3)، زمام داري صالحان و شايستگان(4) داده شده است. اما در روايت هاي زيادي نيز بشارت به ظهور امام مهدي(عج) داده شده است كه به حدّ تواتر مي رسد. به طور كلي معتبرترين روايت ها از عصر رسول خدا(ص) تا امام حسن عسكري(ع) درباره ظهور امام زمان(عج)، شرايط وعلايم آن و هنگامه تشكيل حكومت جهاني آن امام روايت شده است كه حتي در برخي كتاب هاي نوشته شده در قرن اول و دوم هجري ضبط شده و موجود است. مثلاً كتاب مشيخه حسن بن محبوب(5) يا كتاب سليم بن قيس هلالي(6). اين روايت ها قرن به قرن در كتاب هاي دانشمندان بزرگ نقل شده تا به قرن حاضر رسيده است. مانند قرن 3 هجري: كتاب المهدي تأليف عيسي بن مهران مستعطف؛ قرن 4: ذكر القائم(ع) اثر ابن اخي طاهر(7)؛ قرن 5: كتاب الغيبة شيخ مفيد(8) و...

حضرت ولي عصر(ع)، تا سال 260 هجري قمري تحت تربيت و سرپرستي پدر بزرگوارش مي زيست و در همان زمان از مردم پنهان نگه داشته مي شد و جز خواصي از شيعيان امام حسن عسكري(ع)، كسي با آن حضرت ملاقات نداشت. حتي امثال ابو هاشم جعفري كه از خواصّ امام حسن عسكري است از وجود آن حضرت بي خبر بودند. ابو هاشم مي گويد: به ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع) گفتم: جلالت تو مانع پرسش من است. آيا مي توانم

سؤالي بكنم؟ امام فرمود: بپرس. گفتم: سرورم! آيا شمافرزندي داريد؟ فرمود: دارم. گفتم: اگر حادثه اي پيش آمد، او را در كجا ببينم؟ فرمود: در مدينه، (كافي، ج 1، ص 328، ح 2 ، باب الاشارة و النص الي صاحب الدار(ع)).

يكي از كساني كه حضرت ولي عصر را ديده است، ابو عمرو عثمان بن سعيد است. عبدالله بن جعفر حميري مي گويد: من و ابو عمرو نزد احمد بن اسحاق رفتيم. وقتي همه اجتماع كرديم، احمد بن اسحاق به من اشاره كرد كه درباره جانشين حضرت ابا محمد امام حسن عسكري(ع) از ابو عمرو بپرسم. به ابو عمرو گفتم: اي ابا عمرو! مي خواهم از چيزي سؤال بكنم كه در آن شكي ندارم چون اعتقاد من و دين من اين است كه كره زمين از حجّت خدا خالي نمي ماند مگر چهل روز مانده به روز قيامت و چون آن روز برسد حجّت برداشته مي شود و راه توبه بسته مي شود و اگر كسي پيش از آن ايمان نياورده باشد، ديگر ايمانش به او سودي نخواهد بخشيد و آن افراد بدترين خلق خواهند بود. گرچه ايمان به اين دارم ولي مي خواهم اطمينان خاطر پيدا كنم و يقينم بيشتر گردد همان طوري كه حضرت ابراهيم از خداوƘϠخواست كه به او كيفيت زنده كردن مرده ها را نشان بدهد و خداوند به او گفت: مگر ايمان نياوردي و او جواب داد: چرا، مي خواهم قلبم مطمئن شود و احمد بن اسحاق به من گفته است كه روزي از حضرت اباالحسن امام هادي(ع) پرسيدم: با چه كسي رفت و آمد كنم و دينم را از او بگيرم و حضرت امام هادي(ع) گفته است ابو عمرو

مورد اعتماد من است و هر چه او گفته من گفته ام و همچنين احمد بن اسحاق گفت: از حضرت امام حسن عسكري پرسيدم: از چه كسي احكام دين خود را بگيرم و آن حضرت فرمود: ابو عمرو و پسرش مورد اعتماد من است. آنان از من هر چه براي شماگفتند، درست گفته اند. تو پيرو آنان باش و هر چه مي گويند اطاعت كن كه هر دو مورد اعتماد من هستند. اين، گفتار دو امام درباره توست. وقتي ابوعمرو حرفهاي مرا شنيد به سجده افتاد و گريست. پس از آن گفت: سؤالت را بگو. گفتم: آيا شما جانشين حضرت امام حسن عسكري(ع)را ديده اي؟ فرمود: به خدا قسم ديده ام گفتم: يك سؤال ديگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نامش چيست؟ گفت: سؤال از نام او بر شما تحريم شده است و اين دستور خود حضرت است نه دستور من زيرا خليفه چنين مي پندارد كه حضرت امام حسن عسكري وفات يافته و فرزندي ازخود به جاي نگذاشته است و ميراثش تقسيم شده است. او مي پندارد خانواده امام حسن عسكري(ع) در بدر شده اند و كسي را ندارند. اگر اسم حضرت به زبانها بيفتد، تعقيبش مي كنند. پس از خدا بترسيد و از اين موضوع دست برداريد، (كافي، ج 1، ص 329باب في تسمية من رآه(ع)، ح 1).

اين ابو عمرو و پسرش هر دو از جاƘԙʙƢهاي مخصوص حضرت ولي عصر(ع) هستند.

حضرت ولي عصر(ع) پس از شهادت پدرش، ديگر جز نوّاب خاصّه كسي با او ملاقات نřʢكرد مگر در موارد استثنائي. و از آن زمان كه حضرت امام حسن عسكري(ع) به شهادت رسيدند، غيبت امام زمان(ع) شروع شد.

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: براي

قائم آل محمد(ص) دو غيبت در پيش است. يكي از آن دو كوتاه است و ديگري طولاني است. در غيبت كوتاه مدت، فقط خواص شيعه از جاي آن حضرت آگاهند و در غيبت طولاني خواصّ موالي از جاي آن حضرت باخبر هستند،(كافي، ج 1، ص 340، ح 19).

آن حضرت در غيبت صغري چهار نفر جانشين داشتند كه به «نواب اربعه» معروفند: عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد سمري.

غيبت صغري از سال 260 هجري قمري شروع و در سال 329 خاتمه يافت. و غيبت كبري از 329 شروع و تا وقتي كه خداوند بخواهد ادامه خواهد يافت، (شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 148، چاپ اول) در غيبت كبري، حضرت ولي عصر نايب خاصّ ندارد و هر كس ادعاي نيابت خاص كند، در ادعاي خود كاذب است.

در روايات زيادي آمده است كه حضرت ولي عصر(ع) پس از پايان غيبت كبري ظهور و جهان را پر از عدل خواهد كرد. براي ملاحظه روايات مربوط به اين موضوع به كتاب «منتخب الاثر» نوشته آيه الله صافي مراجعه كنيد. در ص 247 باب 25 از مآخذ گوناگون روايات راآورده است.

هم پيامبر اسلام(ص)، هم فاطمه زهرا(س) و هم امامان معصوم(ع) به وجود حضرت مهدي بشارت داده اند. به علاوه شيعه و اهل سنّت هم به وجود حضرت مهدي(ع) معتقد هستند. برخي از روايات اهل سنت به اين صورت است:

پيامبر اكرم(ص) فرمود: «لا تذهب الدنيا حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطي اسمه اسمي ؛ جهان به پايان نمي رسد تا مردياز اهلبيتم كه همنام من است بر عرب حكومت كند» (سنن ترمذي، ج

3، ص 343، چاپ مدنيه، مسند احمد، ج 1، ص 376).

پيامبر اكرم فرمود: «المهدي منّا اهل البيت يصلحه الله في ليله ؛ مهدي از خاندان ما است و خداوند كار او را يك شبه روبراه مي كند» (سنن ابن ماجه، ج 2، ص 928).

ام سلمه گفت: از رسول خدا شنيدم كه فرمود: «المهدي من ولد فاطمه ؛ مهدي از فرزندان فاطمه است» (همان، ص 1368).

پيامبر خدا فرمود: «يخرج في آخر امتي المهدي ؛ در پايان امت من، مهدي خروج مي كند» (المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص558).

در حديثي آمده است كه پيامبر اسلام فرمود: «يكون في امّتي المهدي ؛ مهدي، در امت من است»(همان).

ام سلمه مي گويد: از پيامبر شنيدم كه فرمود: «المهدي من عترتي، من فاطمه ؛ مهدي از خاندان من و از نسل فاطمه است» (سنن ابي داود، ج 4،ص 107).

رسول خدا فرمود: «افضل العباده انتظار الفرج ؛ (فرائد السمطين، ج 2، ص 334، چاپ جديد).

نكته مهم در پاسخ سؤال شما اين است كه دليل وجود هر چيزي ديدن آن توسط عموم مردم نيست. خدا را هم هيچ كس نديده ولي با ادله عقلي وجود او را مي پذيريم - همچنين روز قيامت - بهشت و جهنم و خيلي از امور ديگر.

راجع به وجود امام زمان(عج) صدها حديث از رسول خدا صادر گشته و مسأله را براي ما يقيني مي كند.

ثانيا، اگر كسي بگويد تا حضرت ديده نشود باور نمي كنيم در پاسخ او مي گوييم آيا بعضي ايشان را ببينند كافي است يا بايد همه او را ببيند - اگر بعضي ببينند باز هم مي توان در صدق ادعاي آنها شك كرد و ديدن تعدادي

محدود هيچ گاه براي ديگران علم آور نيست و اگر همه ببينند با فلسفه غيبت كبري سازگار نيست پس بايد براي علم پيدا كردن به هر چيزي از راه مناسب خودش وارد شد.

پيرامون شخصيت امام زمان (عج ) و دوران ظهور كتاب هاي بسيار زيادي نگاشته شده است و كتابهاي معرفي شده در ذيل از كتابهاي بسيار خوب در اين زمينه مي باشد:

1- دادگستر جهان , ابراهيم اميني , انتشارات شفق

2- عصر ظهور, علي كوراني , چاپ و نشر بين الملل , سازمان تبليغات اسلامي

3- در انتظار ققنوس , سيد ثامر هاشم العميدي، مترجم: مهدي عليزاده،, مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني

4. مهدي موعود(ع)، علي دواني، ترجمه ج 52 بحارالانوار

پي نوشت ها:

1. اصول كافي، ج 1، باب أن الأرض لاتخلو من حجة.

2. «وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدين كلّه للّه؛ با كافران جهاد كنيد تا هيچ فتنه اي در زمين باقي نماند و آيين همه دين خدا گردد.» (سوره انفال، آيه 39)

3. «هوالذي أرسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كلّه؛ اوست خدايي كه فرستاده اش را با دين حق به هدايت آفريدگان فرستاد تا بر همه اديان عالم برتري و غلبه دهد.» (سوره توبه، آيه 33)

4. «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون؛ همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من زمين را به ارث مي برند.» (سوره انبياء، آيه 105)

و نيز «وعدالله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض؛ خدا وعده داده به كساني كه از شما نيكوكار شود در زمين خلافت دهد.» (سوره نور، آيه 55)

5. وفات: 224 ه_ . ق.

6. وفات: 70 يا 90

ه_ . ق.

7. وفات: 358 ه_ . ق.

8. وفات: 413 ه_ . ق.

آيا ايمان به وجود امام زمان عليه السلام وولادت او فرضيه اي فلسفي وظنّي است؟

پرسش

آيا ايمان به وجود امام زمان عليه السلام وولادت او فرضيه اي فلسفي وظنّي است؟

پاسخ

خير، مسأله ايمان به وجود وولادت حضرت مهدي (ع) گرچه پشتوانه عقلي وفلسفي قطعي دارد، ولي ادلّه نقلي قرآني وحديثي نيز بر آن دلالت دارد.

نه تنها روايات فراواني در حدّ تواتر بر ولادت حضرت دلالت دارد، بلكه احاديث صحيح السند نيز اين موضوع را تأييد مي نمايد. ونيز ادله نقلي فراواني در حدّ تواتر بر وجود حضرت دلالت دارد كه در موضع خود به آنها اشاره خواهيم كرد.

آيا ممكن است كه ولادت ووجود شخصي را در خارج با دليل فلسفي اثبات نمود؟

پرسش

آيا ممكن است كه ولادت ووجود شخصي را در خارج با دليل فلسفي اثبات نمود؟

پاسخ

1 - همان گونه كه از كتب تواريخ وملل ونحل استفاده مي شود اكثر جامعه شيعي در آن زمان، معتقد به ولادت امام زمان (ع) بودند.

2 - آن گونه كه شيخ مفيد؛ وديگران اشاره كرده اند، گرچه بعد از وفات امام عسكري (ع) شيعيان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولي بعد از مدتي كوتاه با ارشادات علما واصحاب، همگي بر اعتقاد به ولادت ووجود امام خود اتفاق نمودند.

{پاورقي . ر.ك: الفصول المختاره، ص 325. پاورقي}

3 - در مورد روايتي كه ادعا كرده دلالت بر تحقق فترت وانقطاع امامت دارد، با دقت در آن، خلاف آنچه ادعا شده استفاده مي شود، زيرا در آن روايت از امام باقر (ع) نقل است كه فرمود: "إذا غضب اللَّه تبارك وتعالي علي خلقه نحّانا عن جوارهم"؛ "هر گاه{پاورقي . كافي، ج 1، ص 343، ح 31. پاورقي}

خداوند تبارك وتعالي بر خلقش غضب كند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند." اين حديث به خوبي دلالت بر وجود وغيبت امام زمان (ع) دارد.

4 - اگر مجرد اختلاف، دليل بر بطلان است، بايد اختلاف در هر امري از جمله اصل امامت وخلافت ونبوت را نيز دليل بر بطلان آن دانست، در حالي كه هيچ كس چنين ادعايي نكرده است.آيا پيامبر اكرم (ص) خبر نداده كه امتش بعد از او به 73 فرقه متفرق خواهند شد؟!

برهان لطف چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

برهان لطف چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

در تقرير برهان لطف بر وجود امام زمان (ع) ابتدا به مقدماتي اشاره مي كنيم:

1 - به يك جهت لطف به دو قسم تقسيم مي شود:

الف. لطف محصّل: لطفي كه با آن، مكلّف به اختيار خويش طاعت را بر مي گزيند.

ب. لطف مقرّب: لطفي كه مكلف با آن، به انجام واجبات نزديك تر واز ارتكاب محرمات دور مي شود.

2 - متكلمان عدليّه اعم از اماميه و معتزله، لطف را بر خداوند واجب مي دانند، زيرا او بندگان خود را عبث وبيهوده نيافريده است، لذا هر چه را كه در رسيدن آنها به هدف مؤثّر است بايد انجام دهد كه از آن جمله لطف است.

قاعده لطف مقرّب ايجاب مي كند كه در ميان جامعه امامي باشد كه محور حقّ بوده وجامعه را از خطاي مطلق باز دارد. از همين رو است كه مي گوييم: اجماع حجّت است. قاعده لطف اقتضا مي كند كه رئيسي در ميان مردم باشد، رئيسي كه نمي تواند نسبت به جامعه بي تفاوت باشد، تا اگر همه جامعه به بيراهه رفتند آنها را هدايت كند ونگذارد كه امت، اجتماع بر باطل كنند.

صفّار به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "إنّ اللَّه جلّ وعزّ أجلّ وأعظم من أن يترك الأرض بغير إمام"؛ "همانا خداوند عزّوجلّ جليل تر وعظيم تر از آن است كه{پاورقي . بصائر الدرجات، ص 485، باب 10، ح 3. پاورقي}

زمين را بدون امام رها كند."

الطاف وجود امام غايب

1 - حراست از دين خداوند در سطح كلّي؛

مرحوم شريف العلماء مي فرمايد: "به طور حتم وجود امام در زمان غيبت لطف است، واز جمله لطف آن حفظ شريعت ونفي اتفاق بر باطل وارشاد

مردم به حق است".

{پاورقي . كشف القناع، ص 148. پاورقي}

2 - تربيت نفوس مستعد؛

برخلاف تصور برخي كه گمان كرده اند رابطه امام با مردم در زمان غيبت به طور كلّي قطع مي شود، ولي حق اين است كه اين چنين نيست بلكه مطابق برخي روايات گروهي از افراد قابل ونفوس مستعدّ از نور وجود آن حضرت بهره مند مي شوند.

3 - وجود امام، سبب بقاي مذهب؛

جامعه شناسان وروانكاوان معتقدند كه اعتقاد به وجود امام ورهبر هر چند غايب مي تواند اثر عميقي در جوامع ديني وغير ديني داشته باشد. در جنگ احد براي تضعيف روحيه مردم شايعه قتل پيامبر را منتشر كردند.

4 - تأثير وجود الگو در پيشرفت بشر؛

از امتيازات اساسي اديان الهي آن است كه اگر بشارت به امري مي دهند در ابتدا براي آن الگويي معرفي مي كنند تا مردم با توجه به او، خود را به كمال مطلق نزديك كنند ومي دانيم كه بهترين الگو، امام ومقتداي كامل وزنده است.

برهان عنايت چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

برهان عنايت چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

يكي از براهيني كه بر وجود امام زمان (ع) استدلال مي شود برهان عنايت است.

عنايت در لغت به معناي اراده وقصد است ودر اصطلاح، تعريفات گوناگوني براي آن شده است.

شيخ اشراق مي گويد: "عنايت، احاطه حق تعالي به چگونگي نظام كلي وبه آنچه كه تمام اين مجموعه بر آن است مي باشد...".

{پاورقي . اللمحات، سهروردي، ص 166. پاورقي}

فخر رازي مي گويد: "عنايت، يعني علم خداوند به اينكه اشيا به چه حالتي باشند تا بر بهترين وكامل ترين وجه واقع شوند".

{پاورقي . المباحث المشرقية، ج 2، ص 516. پاورقي}

صدرالمتألهين مي گويد: "نظام معقول كه نزد حكما عنايت نام دارد، مصدر همين نظام موجود است، پس اين عالم موجود، در نهايت خير وفضيلت ممكن است".

{پاورقي . الحكمة المتعالية، ج 7، ص 111. پاورقي}

وجوب وجود امام را از طريق برهان عنايت به دو بيان مي توان تقرير كرد:

1 - آفرينش هستي بهترين ونيكوترين نظام ممكن است. لازمه اين گفتار، لزوم وجود امام در آفرينش است، وگرنه نظام، احسن نخواهد بود. لذا به همان دليل وبرهاني كه تكليف وبعثت ضرورت دارد، وجود مستمر امام نيز ضرورت دارد.

2 - خداوند براي كمال يابي هر موجودي كه در اين عالم رنگ هستي مي گيرد همه نوع ابزار ضروري وغيرضروري را در اختيارش گذاشته تا به كمال برسد، چگونه ممكن است انساني كه در دامان همين طبيعت است از اين قانون استثنا شده وارتقاي معنوي او ناديده گرفته شود.

برهان فطرت بر وجود امام زمان عليه السلام را چگونه تقرير مي كنيد؟

پرسش

برهان فطرت بر وجود امام زمان عليه السلام را چگونه تقرير مي كنيد؟

پاسخ

اين برهان را با ذكر مقدماتي تقرير خواهيم نمود:

1 - روان شناسان تمايلات غريزي وفطري انسان را به سه نوع تقسيم كرده اند:

الف. تمايلات شخصي از قبيل دوستي و... .

ب. تمايلات اجتماعي از قبيل همنوع دوستي.

ج. تمايلات عالي از قبيل حقيقت جويي وحسّ ديني وپرستش ورسيدن به كمال مطلق و....

2 - براي رسيدن به كمال مطلق ومعبود حقيقي، احتياج به واسطه اي دارد كه خود سفر كرده، تا بتواند انسان را دستگيري كند. تمايل به اين واسطه نيز در وجود انسان احساس مي شود.

3 - اگر تمايل وكشش به چيزي در انسان وجود دارد، بايد آن چيز در خارج وجود داشته باشد، وگرنه وجودش در انسان لغو است. وبه عبارت ديگر، كشش وعشق انسان به كامل مطلق وانسان كامل معصوم كه واسطه او در عالم خلقت است، از امور ذات الاضافه است، وتحقّق اين امور بدون تحقّق مضاف اليه امكان پذير نيست. نتيجه اينكه وجود امام به عنوان واسطه وصول به كمال مطلق ضروري است.

حال اگر كسي سؤال كند كه اين كشش چگونه در انسان به وجود مي آيد؟ در جواب مي گوييم هرگاه با عقل وفكر به اين نتيجه رسيديم كه در عالم وجود، بايد "واسطه فيض" موجود باشد كه وجودش داراي آثار وبركات چندي است انسان فطرتاً به او گرايش پيدا مي كند وبه همين جهت است كه بايد هميشه اين انسان كامل، وجود خارجي داشته باشد.

برهان واسطه در فيض چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

برهان واسطه در فيض چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

فلاسفه براي عالم، چهار مرحله ذكر كرده اند: عالم ربوبي، عالم عقل، عالم مثال، وعالم طبيعت. ونيز آنان به عقول ده گانه معتقدند كه خداوند علت فاعلي وقريب عقل اول وعقل دوّم معلول عقل اوّل وهمچنين... ودر نهايت عقل دهم، علت فاعلي بر عالم مثال، وعالم مثال نيز علت عالم طبيعت وماده است، زيرا عالم، عالم اسباب ومسبّبات است وخداوند اين نظام را بر اساس آن بنا نهاده است.

حال اگر كسي سؤال كند كه چرا خداوند مستقيماً وبدون واسطه، عالم طبيعت را ايجاد نكرده است؟ در جواب مي گوييم به جهت آنكه بين عالم ربوبي وعالم مادّه سنخيّت وجود ندارد ولذا عوالم مختلف را به جهت برقراري سنخيّت بين عالم ربوبي وعالم ماده وطبيعت، آفريد. از ميان موجودات عالم مادّه، تنها انسان است كه با عالم مثال سنخيّت دارد، وبراي ايجاد سنخيّت كامل، احتياج به انسان كامل است، زيرا او واسطه فيض بر مجموعه انسان هاي ديگر است. ودر اين زمينه فرقي بين فيض تكوين وتشريع نيست.

به عبارت ديگر همان گونه كه قانون سنخيّت بين علت ومعلول ونيز نظام اسباب ومسببّات در عالم تكوين اقتضا مي كند كه بين عالم ربوبي وعالم طبيعت عوالم ديگري باشد تا فيض وجود از راه آنها كاناليزه شده وبه عالم طبيعت برسد، در مورد فيض معنوي خداوند وتصرّفات او در قلوب انسان نيز با واسطه انجام خواهد گرفت كه همان وجود امام معصوم كامل است. البته فيض تشريع نيز از اين كانال به انسان مي رسد.

از اين بيان به خوبي معناي حديث: "لولاك لما خلقت الأفلاك ولولا عليّ لما خلقتك ولولا فاطمة لما خلقتكما"؛

"[اي پيامبر!] اگر تو نبودي هرگز افلاك را خلق نمي كردم، و اگر علي نبود هرگز تو را خلق نمي كردم، و اگر فاطمه نبود هرگز شما دو نفر را خلق نمي كردم." روشن مي شود؛ زيرا وجود اين انسان هاي از همه جهت كامل، سبب فيض الهي بر عالم ماده وافلاكند، وحضرت زهرا (ع) نيز حلقه وصل بين عالم عقل ونبوت با عالم امامت وانسان كامل است.

برهان علت غايي چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

برهان علت غايي چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

در علم كلام در مبحث افعال الهي به اين نكته اشاره شده كه افعال خداوند داراي هدف وغرض است، ولي هدف وغرض الهي همانند هدف انسان نيست؛ زيرا غايت افعال خداوند رسيدن به كمال نيست، خداوند كامل مطلق است ونقص ندارد تا بخواهد از طريق فعل خود آن را برطرف سازد، بلكه غايت افعال الهي به مخلوقات باز مي گردد وبه جهت استكمال مخلوقات است.

دليل غايت مندي افعال خداوند آن است كه فعل بدون هدف، عبث ولغو است وانجام چنين كاري از خداوند قبيح مي باشد. قرآن كريم نيز در تأييد هدفمند بودن افعال خداوند مي فرمايد: {وَما خَلَقْنَا السَّمواتِ وَالأَرْضَ وَما بَيْنَهُما لاعِبِينَ}؛{پاورقي . سوره دخان، آيه 38. پاورقي}

"وآسمان ها وزمين وآنچه را ميان آن دو است به بازي نيافريديم."

حكما وفلاسفه الهي مي گويند: "در قوس صعود از هيولي تا وجود محض، هر مرتبه عالي، غايت وثمره براي مرتبه داني وپايين تر است. ونيز به اثبات رسيده كه نتيجه، علت فاعليت فاعل است. بنابراين، هر گاه در عالم خلقت، انساني نباشد خلقت حيوان ووجود او لغو است و...".

از طرفي ديگر مي دانيم كه هر فردي از افراد انسان ولو در صورت با افراد ديگر از انسان ها شبيه بوده، وهمگي از افراد نوع واحد منطقي به حساب مي آيند، ولي در واقع با يكديگر اختلاف دارند. ولذا در روايتي از پيامبر (ص) مي خوانيم: "الناس معادن كمعادن الذهب والفضّة"؛ "جوهر انسان ها به مانند معادن طلا ونقره با يكديگر متفاوت است."

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 61، ص 65، ح 51. پاورقي}

بنابر اين، انسان به مانند درختي است كه ميوه آن وجود انسان كامل است، واو كسي غير

از حجّت معصوم خدا در روي زمين نيست. ولذا در روايات مي خوانيم: "... لو بقيت الأرض بغير إمام لساخت"؛ "اگر زمين بدون امام شود دگرگون خواهد شد."

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 179، ح 10. پاورقي}

خلاصه اينكه انسان كامل -كه از او به حجت خدا تعبير مي شود- از آن جهت كه علت غايي وجود انسان و... است، وجودش هميشه ضروري است.

با برهان امكان اشرف چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام

اشاره

استدلال مي شود؟

پرسش

با برهان امكان اشرف چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام

استدلال مي شود؟

پاسخ

حكما مي گويند: وجود، حيات، علم، قدرت، رحمت وساير كمالات از مبدأ فيّاض بر موجودات پايين نمي رسد مگر آنكه در مرتبه سابق، بر موجود اشرف رسيده باشد، همانند چراغي كه نزد ما روشن است، ابتدا مكاني كه نزديك به اوست روشن مي شود، سپس دورتر از آن استفاده مي كند و... .

در امور غير حسّي از قبيل وجود وحيات وعلم وقدرت وتمام كمالات كه از ذات اقدس الهي تراوش نموده وبر ماهيّات امكاني تجلّي مي يابد، در ابتدا ماهيّاتي بهره مند مي شوند كه در رتبه، اشرف واقدم از ساير ماهيّات هستند.

علامه طباطبايي؛ مي گويد: "معنا ومفهوم قاعده امكان اشرف آن است كه ممكن اشرف بايد در مراتب وجود اقدم از ممكن اخسّ باشد، لذا بايد ممكني كه اشرف از اوست قبل از او موجود باشد...".

ملاصدرا در استدلال بر اين قاعده مي گويد: "اگر ممكن اخسّ از طرف خداوند موجود شد بايد قبل از او ممكن اشرف موجود باشد وگرنه در صورت تحقق، هم زماني اشرف واخسّ لازم مي آيد كه دو چيز در يك مرتبه براي يك ذات از يك جهت از واجب لذاته صادر شود، كه محال است. ودر صورتي كه موجود اشرف بعد از موجود اخس وبه واسطه موجود شود لازم مي آيد كه معلول، اشرف از علت واقدم از او باشد، كه اين نيز محال است...".

{پاورقي . نهاية الحكمة، ص 320ù319. پاورقي}

مي دانيم كه انسان، اشرف مخلوقات است، زيرا او اشرف از حيوان، وحيوان اشرف از گياه وگياه اشرف از جماد است. وبه حكم قاعده امكان اشرف، محال است وجود از مبدأ فياض به جماد برسد قبل از آنكه در رتبه سابق، به

حيوان رسيده باشد، وهمچنين به حيوان برسد قبل از آنكه در رتبه سابق به انسان رسيده باشد. ونيز محال است كه وجود، حيات، علم، قدرت وجمال وجلال و... از مبدأ فيّاض بر افراد انسان برسد قبل از آنكه اين كمالات به انسان كاملي كه حجت خدا روي زمين است رسيده باشد.

بنابراين قاعده، مادامي كه فردي از افراد بشر در خارج موجود است بايد فردي به نام انسان كامل كه از او به حجت خدا تعبير مي شود روي زمين موجود باشد.

كليني به سندش از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "الحجّة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق"؛ "حجت، قبل از خلق وبا خلق وبعد از خلق خواهد بود."

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 177، ح 4. پاورقي}

ونيز مي فرمايد: "لو لم يبق في الأرض إلّا اثنان، لكان أحدهما الحجّة"؛ "اگر در روي زمين{پاورقي . همان، ص 179، ح 1. پاورقي}

جز دو نفر كسي نباشد حتماً يكي از آن دو امام خواهد بود."

برهان مظهر جامع بر وجود امام زمان عليه السلام را چگونه تقرير مي نماييد؟

پرسش

برهان مظهر جامع بر وجود امام زمان عليه السلام را چگونه تقرير مي نماييد؟

پاسخ

ابن تركه در "تمهيد القواعد" بر ضرورت وجود امام حيّ در هر زمان، به دليلي به نام "برهان مظهر جامع" تمسّك كرده است كه ما آن را به طور خلاصه در ضمن مقدماتي اين گونه تقرير مي كنيم:

1 - انسان كامل داراي مقامي است كه هيچ موجودي از موجودات جهانِ امكان هم وزن آن نيست.

2 - ذات واجب، به هيچ وصفي حتّي وصف اطلاق محدود نمي باشد، لذا اطلاق، وصف ذات نبوده بلكه عنوان آن مي باشد. وامّا اوّلين تعيّن وظهور او همان وحدت حقيقي است كه داراي دو چهره واحديت واحديّت مي باشد.

3 - هويّت مطلقه خداوند چون در مقام ظهور، احكام وحدت بر آن غلبه دارد، لذا كثرت نه تنها مقهور بلكه محو مي گردد.

نتيجه: چون در وحدت ذاتي، مجالي براي اسماي تفصيلي نيست، زيرا كه تفصيل نحوه اي از كثرت است وهر گونه كثرتي در آنجا مقهور است، ودر مظاهر تفصيلي اي كه در عالم خارج ظاهر مي شوند واز اجزاي عالم اكبر شمرده مي شوند، احكام كثرت، غالب بر وحدت واحكام آن است، يعني وحدت ذاتي در اين مظاهر، ظهوري ندارد، پس فرمان الهي مقتضي صورتي اعتدالي است كه در آن وحدت، ذاتي ويا كثرت امكاني بر يكديگر غلبه نداشته باشد، تا آنكه بتواند براي حق، مظهري از جهت اسماي تفصيليه ووحدت حقيقيه آن باشد. وآن صورت اعتدال كه از عدالت كبرا برخوردار است همان انسان كامل است كه احاطه بر جميع مراتب مطلقه ذاتي ومقيّده كوني دارد، واز يك سو به واحديّت كه در دايره عالم الوهيّت وفوق آن است مرتبط است واز ديگر سو به عالم طبيعت وابسته

است.

{پاورقي . تمهيد القواعد، ص 172 ؛ تحرير تمهيد القواعد، آيت اللَّه جوادي آملي، ص 555-548. پاورقي}

برهان تجلّي اعظم چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

برهان تجلّي اعظم چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

از جمله ادلّه عقلي كه بر وجود امام زمان (ع) استدلال كرده اند برهان تجلّي اعظم است. وتقرير آن چنين است:

الف. تجليّات كه همان ظهورات است در قرآن وروايات به آن اشاره شده است، آنجا كه خداوند مي فرمايد: {كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}؛ "هر روز خداوند در شأني است."

{پاورقي . سوره الرحمن، آيه 31. پاورقي}

ب. اين تجليات وظهورات، انفطار موجودات از ذات واجب الوجود است كه همگي به نحو قيام فعل به فاعل به او قائمند.

ج. اسماي الهي معرّف صفات جمالي وجلالي ذات اقدس حقّند، واين اسما به اعتبار جامعيّت برخي بر برخي ديگر، فضيلت وبرتري دارند.

د. وجود اسم اعظم خداوند تجلّي اعظم لازم دارد كه همان انسان كامل است كه فردي از او شايسته تر نيست. وآن مظهر اَتَمّ وكعبه كلّ ومظهر اسم اعظم الهي در اين زمان، خاتم اوليا حضرت مهدي (ع) است، وديگر ابدال واوتاد كُمّل وآحاد وافراد غير كمّل به فراخور حظّ ونصيبشان از تحقّق به اسماي حُسنا وصفات علياي الهيه، به آن مركز دايره كمال، قرب معنوي انساني دارند.

برهان تقابل قطبين چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

برهان تقابل قطبين چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

اين برهان را با دو مقدمه بيان مي كنيم:

الف. خداوند متعال تجليّات جمالي وجلالي دارد، ودر الوهيّت وتجليّات وصفات خود كامل است.

ب. به مقتضاي تقابل بين قطبين ومحاذات بين قطب الوهيّت وتجلّي تام، وبين قطب عبوديّت ومتجلّي ومجلاي تام ولزوم سنخيّت بين اين دو، لازم است كه در روي زمين انسان كامل در عبوديّت ومتجلّيات الهي موجود باشد تا تجلّي اَتَمّ بدون مجلاي اَتَمّ لازم نيايد. واين انسان كامل كسي غير از حجت خدا وخليفه ووليّ او نيست كه در اصطلاح فلسفه اشراقيون از او به "كلمه قدسيه الهيه" تعبير شده ودر فلسفه مشّائيون از او به "عقل دهم" تعبير مي شود. واوست كه چگونگي خضوع وعبادت مناسب با شأن ومرتبه خداوند را مي داند وبه آن عمل مي كند، وچنين كسي جز حضرت حجة بن الحسن المهدي (ع) در اين زمان نيست.

قانون عدم تبعيض در فيض چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام

اشاره

دلالت دارد؟

پرسش

قانون عدم تبعيض در فيض چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام

دلالت دارد؟

پاسخ

نبوّت وامامت فيض معنوي است. از ديدگاه كليميان با مرگ حضرت موسي (ع) اين فيض وارتباط بشر با عالم لاهوت قطع شد. ونيز پروتستان هاي مسيحي معتقدند كه با به دار آويخته شدن حضرت مسيح (ع) ارتباط بشر با عالم لاهوت قطع شد.

اهل سنّت از فرقه هاي اسلامي نيز خود را از اين فيض محروم كرده ومعتقدند كه با فوت پيامبر (ص) اين فيض قطع شده است. حال جاي اين سؤال است كه چرا امت اسلامي بعد از پيامبر اسلام (ص) از اين فيض محروم باشد؟ مگر از امت هاي پيشين كمتر است؟ چرا خداوند متعال چنين فيضي -كه همان ارتباط با عالم ربوبي توسط امام است- را به آنها نداده باشد.

شيعه اماميه اين مشكل را حلّ كرده وبه اين سؤال پاسخ داده است. اماميه مي گويد: اين فيض از طريق وحي ونبوت گر چه با فوت پيامبر (ص) قطع شد ولي از طريق انسان كامل برقرار است كه امروزه در وجود نازنين حضرت مهدي (ع) متبلور است.

پروفسور هانري كربن استاد دانشگاه سوربن پاريس مي گويد: "به عقيده من مذهب تشيّع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهي بين عالم انسانيّت وخداوند را به طور مداوم حفظ نموده وولايت را به صورت زنده تا قيامت ثابت ومستمرّ نگاه داشته است...".

{پاورقي . الشيعة، علامه طباطبايي؛، ص 15. پاورقي}

برهان لزوم عقل بالفعل چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

برهان لزوم عقل بالفعل چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

فارابي برهاني را اقامه كرده كه قابل انطباق بر وجود امام زمان (ع) است. او مي گويد: "هر عضوي از اعضاي مدينه فاضله را صلاحيّت آن نيست كه رياست مدينه فاضله را بر عهده گيرد. رئيس مدينه فاضله نمي تواند هر كسي باشد، زيرا رياست به دو چيز است: يكي آنكه شخص از حيث سرشت وطبيعت آماده آن مقام باشد. ديگر آنكه ملكه وهيئت ارادي چنان كاري را داشته باشد. چنين انساني، انسان كامل است كه بالفعل هم عقل است وهم معقول... . اين رئيس هم معلّم است وهم مرشد وهم مدبّر...". فارابي{پاورقي . تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ص 438. پاورقي}

براي برپايي اجتماع، وجود معلّم را كه همان امام است ضروري مي داند. واين يكي از عقايد شيعه است كه بايد امام بر اجتماع، اشراف كامل داشته باشد.

اين فيلسوف بزرگ، امام را عقل بالفعل مي داند، يعني انساني كه همه امكانات عقلي، طبعي وكسبي در وجود او در مرتبه كمال ونهايي به فعليّت رسيده ودائم الاتصال به عقل فعّال است، بلكه خود به گونه اي عقل فعّال است. فارابي چنين شخصي را شايسته آن مي داند كه در رأس جامعه قرار گيرد ومعلّم ومربّي وامام ورئيس باشد. در نظر او اين گونه رئيسي در جامعه به منزله قلب است در بدن انسان.

{پاورقي . ر.ك: آراء اهل المدينة الفاضلة، فارابي، ص 89. پاورقي}

آيا مي توان از راه حساب احتمالات، وجود امام زمان عليه السلام را به اثبات رساند؟

پرسش

آيا مي توان از راه حساب احتمالات، وجود امام زمان عليه السلام را به اثبات رساند؟

پاسخ

مرحوم شهيد صدر؛ در اين باره مي فرمايد: "قضيّه مهدي (ع) حقيقتي است كه امت اسلامي در طول قرن ها با آن زندگي نموده است، وخصوصاً در طول هفتاد سال سُفرا ونوّاب خاص حضرت (ع) در خلال معاشرتشان با مردم به آن تذكّر داده اند، در حالي كه هيچ كس در اين مدت حرف خلافي از آنها نشنيده است. آيا انسان مي تواند باور كند كه دروغي بتواند نه تنها در مدت هفتاد سال بلكه قرن ها دوام آورد، ويا چهار نفر به عنوان نايب آن حضرت (ع) بر او اتفاق داشته باشند بدون آنكه هيچ گونه شكّ وترديدي براي كسي پديد آيد، وبدون آنكه بين آن چهار نايب كمتر علاقه خاصي وجود داشته باشد تا مجوّز توافق بر كذب شود. از قديم الايام گفته شده كه ريسمان دروغ كوتاه است. ونيز منطق حيات وزندگاني ثابت مي كند كه از جهت علمي وبه حساب احتمالات محال است كه دروغي به اين شكل بتواند دوام آورده واطمينان تمام امت را جلب نمايد".

{پاورقي . بحث حول المهدي (ع)، ص 110ù109. پاورقي}

آيا ادله عقلي، وجود امام زمان معيني را اثبات مي كند؟

پرسش

آيا ادله عقلي، وجود امام زمان معيني را اثبات مي كند؟

پاسخ

در پاسخ بايد گفت:

1 - ادلّه عقلي، تنها دلالت بر ضرورت ولزوم وجود امام كامل وقطب عالم امكان دارد، وبر امام زمان شخصي كه همان مهدي موعود (ع) است دلالتي ندارد، ولي اين ادله نظريه شيعه اماميه را در اعتقاد به وجود امام كامل ومعصوم، مورد تأييد قرار مي دهد، ولذا اين ادله تنها بر نظر شيعه انطباق دارد.

2 - استاد حسن زاده آملي مي فرمايد: "در اين مقام دو نوع بحث لازم است: يكي كلّي وديگري شخصي. مقصود از كلّي اينكه براهين قطعي عقلي، بر وجوب وجود حجّتي قائم به طور دائم قائمند، وبه امتناع خلوّ عالم امكان از لزوم چنين واسطه فيض الهي حاكمند كه "الامام اصله قائم ونسله دائم". ومراد از بحث شخصي اينكه برهان معرّف فرد نيست كه جزئي نه كاسب است ونه مكتسب. لذا بايد آن را از طريق ديگر شناخت، چنان كه احاديث متظافر بلكه متواتر اهل عصمت ووحي، معرف شخص آن حضرتند".

{پاورقي . نهج الولايه، ص 7و8. پاورقي}

3 - عرفاي اسلامي يكي از شرايط حتمي سلوك را، داشتن شيخ واستاد مي دانند، وآن بر دو قسم است: استاد عام واستاد خاص.

استاد عام آن است كه به طور خصوص مأمور به هدايت نباشد ورجوع به او از باب رجوع به اهل خبره بوده باشد.

وامّا استاد خاص آن است كه به طور خصوص منصوص به ارشاد وهدايت است وسالك را در هيچ حالي از احوال از مرافقت وهمراهي استاد خاص گريزي نيست.

{پاورقي . رساله لب اللباب، ص 134ù133. پاورقي}

اين مطلب حتي نزد عرفاي اهل سنّت نيز ثابت است، زيرا آنها نيز به دو استاد

يكي عام كه از آن به قطب ومرشد وديگري خاص كه همان واسطه فيض الهي وقطب عالم وجود امكاني است، تعبير مي كنند. كه اگر در عالم نباشد، عالم دگرگون مي شود، زيرا ثبوت ووجود عالم وابسته به اوست. از اين رو است كه مي بينيم عده اي از عرفاي اهل سنّت با آنكه معتقد به استاد عام ومرشد وپير مرادند به وجود امام مهدي (ع) به عنوان قطب عالم امكان كه انسان، با گذشتن از حقيقت نوريه ولائيه او به مقام كمال مطلق مي رسد اعتراف دارند از قبيل:

1 - عبدالوهاب شعراني.

{پاورقي . اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 127. پاورقي}

2 - محيي الدين بن عربي.

{پاورقي . فتوحات مكيه. پاورقي}

3 - جامي حنفي.

{پاورقي . شواهد النبوة، ص 404. پاورقي}

4 - عطار نيشابوري.

{پاورقي . ر.ك: ينابيع المودة، ج 3، ص 351ù350. پاورقي}

5 - ملاي رومي.

{پاورقي . همان. پاورقي}

وديگران.

به تعبير ديگر: ادله اي كه ذكر شد بيانگر ضرورت وجود امام معصومي است كه نزد عرفا از او به قطب دايره امكان تعبير مي شود. وقطب، در عرفان در هر زمان يكي بيش نيست، واجتماع قطبين محال است. وچون جامع جميع نشآت ومصداق اسم شريف "يا من لايشغله شأن عن شأن" مي باشد از خطا وسهو ونسيان مبرّاست چه رسد به گناه وعصيان. وچون حجاب اقرب است ومتحقق به حقيقت محمديّه، همه ماسوي از مشكات نور او اقتباس مي كنند.

{پاورقي . ر.ك: مقدمه قيصري، فصل 12، رسالة في التوحيد والنبوة والولاية. پاورقي}

لازم به ذكر است كه اين اصطلاحات از متونآيات وروايات استفاده شده است. واژه قطب مي تواند يكي از اين اصطلاحات باشد، اميرالمؤمنين (ع) در خطبه شقشقيّه براي خود تعبير "قطب" را به كار برده است، آنجا كه

مي فرمايد: "أما واللَّه لقد تقمّصها ابن أبي قحافة وإنّه ليعلم أنّ محلّي منها محلّ القطب من الرحي"؛ "هان! به خدا قسم -ابوبكر- پسر{پاورقي . نهج البلاغه، خطبه سوم. پاورقي}

ابي قحافه رداي خلافت را پوشيد در حالي كه مي دانست جايگاه من در خلافت چون محور سنگ آسيا به آسياست."

آيا بايد اعتقاد به وجود امام زمان«عليه السلام» را با عقل بررسي كرد يا با روايت و احاديث؟

پرسش

آيا بايد اعتقاد به وجود امام زمان«عليه السلام» را با عقل بررسي كرد يا با روايت و احاديث؟

پاسخ

مسأله اعتقاد به امام زمان«عليه السلام» از دو نظر مورد بررسي واقع مي شود:

1. از نظر اصل امامت و اينكه لازم است در هر زمان امام و حجّتي باشد اين مسئله از اين لحاظ عقلي است و داراي ادله عقلي و جاي بررسي اين مسأله در مسأله امامت است.

2. از نظر اثابت اينكه امام پس از حضرت عسكري«عليه السلام» از نظر نام و خصوصيّات امام زمان«عليه السلام» است و ديگري نيست و ويژگيهاي وي در اين خصوص دليل عقلي به كار نمي آيد و بايد مطلب را از نظر مدارك نقلي محكم ساخت و بدين ترتيب اين مسأله به روايات متواتر اثبات گرديده است.

كه مي توان در اين مورد به منابع حديثي شيعه كه اين احاديث در آنها آمده است رجوع كرد.

ادله نقلي

دليل وجود امام زمان 7چيست ؟

پرسش

دليل وجود امام زمان 7چيست ؟

پاسخ

دلايل عقلي و نقلي بر وجود امام زمان 7وجود دارد;

دلائل نقلي عبارتند از:

1 آيات قرآن ; آيات زيادي در قرآن دربارهء آن حضرت وارد شده است . دراين جا تنها به يك آيه اكتفا مي كنيم : .(1)

امام باقر7مي فرمايد: .(2)

اجماع مسلمانان ; سني و شيعي بر ظهور آن حضرت اتفاق نظر دارند. ابن ابي الحديد مي گويد: .(3)

3 احاديث اهل سنت ; حافظ ابوعبدالله گنجي شافعي مي گويد: .(4)

4 اخبار شيعه ; احاديثي كه از طُرُق شيعه روايت شده , معتبرترين روايات است , كه در كتب حديث , مفصلاً ذكر شده است .

5 رواياتي كه بر لزوم وجود امام معصوم در تمام اعصار دلالت دارد, مانند:.(5)

اما دليل عقلي ; خواجه نصيرالدين طوسي مي گويد: .(6)

(پ_اورقي 1.انبيا (21 آيه 105

(پ_اورقي 2.مجمع البيان , ج 7 ص 66

(پ_اورقي 3.محمد رضا حكيمي , خورشيد مغرب , ص 70

(پ_اورقي 4.همان , ص 285

(پ_اورقي 5.اصول كافي , ج 1 ص 252

(پ_اورقي 6.كشف المراد, ص 285

چه دلايلي بر وجود امامت حضرت مهدي(ع) اقامه شده است؟

پرسش

چه دلايلي بر وجود امامت حضرت مهدي(ع) اقامه شده است؟

پاسخ

ادلّه وجود آن حضرت و امامت ايشان در چند دليل خلاصه شده است:

1_ خبر شخص امام حسن عسكري(ع) و خواص آن حضرت، و اعلاميه هاي ايشان به بعضي از نقاط شيعه نشين مثل قم.

2_ تشرّف صدها نفر به زيارت حضرت مهدي (ع) در عصر پدر بزرگوارش و عصر غيبت صغري و عصر غيبت كبري(عصر حاضر).

3_ صدور معجزات و كرامات بسيار از آن حضرت در اثر توسّلات، يا ضمن تشرّف افراد و به گونه هاي ديگر.

4_ اخبار متواتر و بشارتهاي حضرت رسول(ص) و ائمّه (ع) در ضمن صدها حديث معتبر كه در كتابهائي كه قبل از ولادت آن حضرت و قبل از غيبت صغري تأليف شده، ضبط و روايت شده است.

5_ و بالأخره نقل تواريخ معتمد و كتابهاي أنساب، تا آنجا كه بعضي از علماي عامه، تشرّف به زيارت آن حضرت را ادعا كرده و در اظهار اشتياق به سعادت ديدار و ظهور آن رهبر عدالت گستر، اشعار سروده و بعضي از خلفاي بني عباس چون الناصرلدين الله، كه از دانشمندان اين سلسله و اهل حديث و روايت بوده است، چنان در ايمان به آن حضرت محكم بوده است، كه «سرداب غيبت» به امر او تعمير شد و كتيبة در سرداب كه از آثار عتيقه و نفسيه بوده و هم اكنون نيز باقي و منصوب است، شاهد اين عقيدة او است.

همانطوري كه مستحضريد يكي از دلايل مهدويت و وجود حجت خدا در حال حاضر روايت زير است "لو لا الحجه لساخت الارض باهلها" گذشته از اينكه اين يك حديث موفق و معتبر است و مورد پذيرش صد درصدي ماست خواهشمنديم اينكه زمين اهلش را فرو خواهد برد چگونه قابل توجيه و توضيح

پرسش

همانطوري كه مستحضريد يكي از دلايل مهدويت و وجود حجت خدا در حال حاضر روايت زير است "لو لا الحجه لساخت الارض باهلها" گذشته از اينكه اين يك حديث موفق و معتبر است و مورد پذيرش صد درصدي ماست خواهشمنديم اينكه زمين اهلش را فرو خواهد برد

چگونه قابل توجيه و توضيح است و از نظر عقلي قابل اثبات؟

پاسخ

آنچه مسلم است آنست كه اگر واسطه فيضي وجود نداشته باشد تمامي موجوداتي كه از مجراي واسطه فيض استفاده مي كنند از هستي محروم خواهند ماند و جايگاه امام معصوم و هادي الهي در نظام هستي "حلقه واسطه فيض بين خالق و مخلوق" است چرا كه خليفة ا... است. بنابراين عقل مي گويد اگر واسطه فيض از ميان برداشته شود نه تنها انسان كه هيچ موجود ديگري برقرار نخواهد بود، بنابراين هر چند جمله "لولا الحجة لساحت الارض باهلها" هنوز بعنوان روايت مشاهده نشده است ولي مطلب و مفاد آن به لحاظ عقلي و شرعي صحيح و كامل است كه با تعابير ديگر از آيات و روايات قابل استفاده مي باشد : بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض والسماء (1)، لولاك لما خلقت الافلاك 2) و ...

بكم فتح ا... و بكم بختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع علي الارض الا باذنه. (3)

(پاسخ در مسجد مفصلاً ارائه گرديد به نوار مراجعه شود)

منابع و مآخذ :

1. (به بركت شما است كه روزي نمايان مي گردد و به وجود شما است تثبيت آسمان و زمين) مفاتيح الجنان، شيخ طوسي

2. اگر تو نبودي، افلاك را نمي آفريدم، "حديث قدسي"، علم اليقين، ج1، ص381

3. به شما گشوده خدا و به شما پايان دهد و به شما فرو فرستد باران را و به شما نگه دارد آسمان را كه به زمين نيافتد جز به اذنش، زيارت جامعه كبيره، مفاتيح الجنان.

دليل شيعه بر اينكه امام دوازدهم آن ها هنوز زنده است چيست؟ در حاليكه در همان سردابي كه مدعي اند غيبت صغري از آن جا شروع شده است از دنيا رفته است.

پرسش

دليل شيعه بر اينكه امام دوازدهم آن ها هنوز زنده است چيست؟ در حاليكه در همان سردابي كه مدعي اند غيبت صغري از آن جا شروع شده است

از دنيا رفته است.

پاسخ

دلايل فراواني را مي توان از قرآن و سنّت اقامه كرد كه بخشي از آنها عبارتند از:

الف- قرآن

1- يكي از دلايل حيات حضرت حجت(عج) در عصر غيبت، آيات سوره قدر است آنجا كه خداوند مي فرمايد: «فرشتگان و روح به اذن خدا، همه فرمان ها و سرنوشتها را فرود مي آورند». نكته مهم، واژه «تنزل الملائكة و الروح» است كه فعل مضارع معناي استمرار را مي رساند و قيدي براي آن معين نشده تا بگوييم نزول در سال خاصي بوده و تمام شده، بلكه هر سال شب قدري دارد(1) و هر شب قدر ملائكه و روح، امر پروردگار را نازل مي كنند و جايگاه نزول امر و مهبط مطهر قلب مقدس ولي عصر(عج) مي باشد.

امام جواد عليه السلام مي فرمايد: «امر خداوند بر همه پيامبراني كه پس از آدم مبعوث شده اند در شب قدر، نازل مي گشت و هر پيامبري، اين مرتبت را، به وصي خويش مي سپرد،(2)

2- اِنّا انزلناه في ليلة مباركة، انّا كنّا منذرين فيها يفرق كلّ امر حكيم امراً من عندنا، اِنّا كنّا مرسلين(3)

«ما قرآن را در شبي با بركت فرو فرستاديم تا هشدار دهنده باشيم(مردم را) در اين شب، هر كاري، بر طبق حكمت، پايان يافته و تعيين مي گردد اين همه به فرمان ماست و ما فرشتگان را مي فرستيم.»

در اين آيه نيز واژه «يفرق» به صورت مضارع و به معناي استمرار به كار رفته است يعني اين جدا ساختن و تحكيم كارها همواره در شب خاصي تحقق مي پذيرد.

امام جواد (ع) به شيعيان چنين توصيه كرده اند كه بوسيله اين آيه با آنها (مخالفان امامت) استدلال كنيد. «اي شيعيان به آيه انا انزلناه في ليلة مباركه استدلال كنيد:

اين سوره (دخان) پس از رسول خدا، خاصّ ولي امر در هر عصري است.»(4)

آيات ديگري نيز وجود دارد كه دلالت بر زنده بودن امام زمان(عج) مي كند «مائده / 56، مجادله / 22، صافات / 173، انفال / 7، قصص/ 5، نور/ 55، توبه / 32 - 33، فتح / 28 ، صف / 8 - 9 و .... (5)،

ب: سنّت

از نظر روايات و براي شيعيان قطعي و يقيني است كه امام زمان زنده است و جاي كوچك ترين شبهه اي نيست و از ضروريات مذهب شيعه مي باشد. امّا نظر اهل سنت نيز در اين خصوص قابل تأمل است: حافظ ابو نعيم در كتاب حليةالاولياء دوازده حديث، به اسناد صحيحه معتبره از رسول خدا(ص) در نص بر امامت و خلافت حضرت مهدي(عج) روايت كرده كه سيد انبياء (ص) به امت خود اخبار فرموده است. ابن اثير در جامع الاصول ده حديث در خصوص خروج مهدي، و اوصاف او ذكر كرده است و شافعي نيز گفته است كه اخبار در خصوص مهدي(عج)، از رسول خدا(ص) به حدّ تواتر رسيده است. و ثعلبي اخبار در خصوص مهدي(ع) را به پنج سند و روايت نقل كرده است. ابو نعيم در كتاب «اربعين» و «عوالي» و «فوائد» قريب به چهل روايت، درباب خروج مهدي(عج) و اوصاف آن بزرگوار روايت كرده است.(6)

نتيجه اخبار و آيات همه نشان دهنده ريشه كن شدن ظلم و جور به وسيله حضرت مهدي(عج) است كه با قدرت الهي پس از تولد زنده نگاه داشته مي شود(7) تا بشريت طعم شيرين عدالت و انسانيت را بچشد گرچه از عمر دنيا يك روز باقي مانده باشد.

پي نوشتها:

1- در

بعضي از روايات تصريح شده كه شب قدر هر سال هست و پس از در گذشت پيامبر(ص) نيز اين شب، صاحباني دارد، حديث(1) - اصول كافي، كتاب الحجه، باب في شأن انا انزلناه في اليلة القدر و تفسيرها ، حديث (2) - مجمع البيان، ج 10 / 518.

حديث (3) - كشف الاسرار، ج 10/ 559، به نقل از خورشيد مغرب محمد رضا حكيمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي زمستان 60، ص 159-160.

2- اصول كافي، پيشين، ج 2.

3- دخان/ 3 - 5 .

4- اصول كافي همان حديث 6.

5- ر.ك: امامت و مهدويت، ج 2 - 1، ج 2، لصف ا... صافي گلپايگاني انتشارات جامعه مدرسين، ص 156 - 160

6_ به نقل از كتاب: كفاية الموحدين، طبرسي نوري، سيد اسماعيل، انتشارات علميه اسلاميه، تهران ، بي تا، (ج 3، ص 281 - 297)

7- در بحث زنده بودن حضرت و غيبت طولاني وي رجوع كنيد به همان، ص 287 - 288.

اينجانب دانشجوي دكتراي رشته مهندسي عمران ميباشم و بخاطر ارتباط زياد با قشر دانشگاهي در معرض سوالات زيادي هستم كه تاكنون نتوانسته ام به برخي از آنها كه در ذيل مي آيد پاسخ قانع كننده بدهم:

اشاره

چه دليلي براي اثبات وجود حضرت و همچنين صفات حضرت حجت وجود دارد؟ چگو

پرسش

اينجانب دانشجوي دكتراي رشته مهندسي عمران ميباشم و بخاطر ارتباط زياد با قشر دانشگاهي در معرض سوالات زيادي هستم كه تاكنون نتوانسته ام به برخي از آنها كه در ذيل مي آيد پاسخ قانع كننده بدهم:

چه دليلي براي اثبات وجود حضرت و همچنين صفات حضرت حجت وجود دارد؟ چگونه ميتوان صفات مذكور در دعاي جامعه كبيره را در مورد حضرت عج الله تعال فرجه اثبات نمود؟

پاسخ

اعتقاد به امام مهدي موعود(عج) از آراي مسلم نزد مسلمانان است. همه مسلمين بر آنند كه مهدي(عج) كه همنام پيامبر اكرم(ص) است در آخرالزمان ظهور مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند.

دليل عقلي بر لزوم وجود حضرت مهدي(عج) و ظهور ايشان: از زمان رحلت پيامبر اسلام(ص) كه خاتم الانبياء است تا قيامت، آخرين دين، دين اسلام است. و تا زماني كه دنيا بر پا است، تكليف وجود دارد و مكلفان بايد طبق حجت هايي كه خداي متعال بر آنان قرار داده است، دستورات او را اطاعت كنند؛ از طرفي اين مكلفان بايد احكام خود را از امام و پيشوايي بگيرند كه معصوم(ع) باشد و زمين هيچوقت خالي از اين حجت معصوم نمي باشد. پس آفرينش انسان مكلف بدون وجود انسان كامل معنا ندارد. چه اين كه امام علي(ع) نيز مي فرمايد: «زمين هيچ گاه از حجت خالي نيست. حجت خدا يا ظاهر است و آشكارا و يا خائف است و پنهان؛ تا حجت ها و برهان هاي خدا باطل نگردد.»(1)

از اين رو همواره بايد انسان كامل در زمين وجود داشته باشد و از آن جا كه شرايط جهان به جايي رسيد كه حاكمان و مردمان، حضور امام معصوم در جامعه را برنتافتند،

تنها راه وجود انسان كامل در زمين و كشته نشدن وي، غيبت او بود. و با آماده شدن شرايط و انسانهاي منتظر، امام غايب ظهور خواهد نمود تا مردم را به كمال برساند.

استدلال بر ظهور امام زمان از قرآن كريم: در پاره اي از آيه هاي قرآن بشارت هايي درباره آينده تاريخ و سرنوشت زمين داده شده است كه در تفسير، امامان معصوم(ع) آن زمان را زمان ظهور امام مهدي(عج) مي دانند. در برخي آيه ها وعده تشكيل حكومت جهاني،(2) بسط دين اسلام و غلبه آن بر ديگر اديان(3)، زمام داري صالحان و شايستگان(4) داده شده است. اما در روايت هاي زيادي نيز بشارت به ظهور امام مهدي(عج) داده شده است كه به حدّ تواتر مي رسد. به طور كلي معتبرترين روايت ها از عصر رسول خدا(ص) تا امام حسن عسكري(ع) درباره ظهور امام زمان(عج)، شرايط وعلايم آن و هنگامه تشكيل حكومت جهاني آن امام روايت شده است كه حتي در برخي كتاب هاي نوشته شده در قرن اول و دوم هجري ضبط شده و موجود است. مثلاً كتاب مشيخه حسن بن محبوب(5) يا كتاب سليم بن قيس هلالي(6). اين روايت ها قرن به قرن در كتاب هاي دانشمندان بزرگ نقل شده تا به قرن حاضر رسيده است. مانند قرن 3 هجري: كتاب المهدي تأليف عيسي بن مهران مستعطف؛ قرن 4: ذكر القائم(ع) اثر ابن اخي طاهر(7)؛ قرن 5: كتاب الغيبة شيخ مفيد(8) و...

پي نوشت ها:

1. اصول كافي، ج 1، باب أن الأرض لاتخلو من حجة.

2. «وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدين كلّه للّه؛ با كافران جهاد كنيد تا هيچ فتنه اي در زمين باقي نماند و آيين همه دين خدا گردد.» (سوره انفال، آيه 39)

3. «هوالذي أرسل رسوله بالهدي

ودين الحق ليظهره علي الدين كلّه؛ اوست خدايي كه فرستاده اش را با دين حق به هدايت آفريدگان فرستاد تا بر همه اديان عالم برتري و غلبه دهد.» (سوره توبه، آيه 33)

4. «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون؛ همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من زمين را به ارث مي برند.» (سوره انبياء، آيه 105)

و نيز «وعدالله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض؛ خدا وعده داده به كساني كه از شما نيكوكار شود در زمين خلافت دهد.» (سوره نور، آيه 55)

5. وفات: 224 ه_ . ق.

6. وفات: 70 يا 90 ه_ . ق.

7. وفات: 358 ه_ . ق.

8. وفات: 413 ه_ . ق.

آيا ممكن است با سرّي بودن ولادت حضرت، ادعاي تواتر واجماع در موضوع ولادت نمود؟

پرسش

آيا ممكن است با سرّي بودن ولادت حضرت، ادعاي تواتر واجماع در موضوع ولادت نمود؟

پاسخ

تواتر عبارت است از خبر دادن عدّه زيادي تا به آن حد كه توافق آنها بر دروغ ممتنع باشد. وولادت سرّي حضرت مهدي (ع) نمي تواند مانع از حصول خبر متواتر بر آن شود، زيرا هم اخبار زيادي از امام عسكري (ع) وديگران بر ولادت حضرت وجود داشت، وهمچنين عده فراواني كه توانستند حضرت را ملاقات نمايند.

اختلاف برخي از شيعيان نيز هرگز نمي تواند به اين تواتر ضرري برساند؛ زيرا اصل اين اختلاف به جهت سرّي بودن ولادت امري طبيعي است، خصوصاً آنكه تمام كساني كه در مسأله ولادت حضرت مخالف بودند -به تعبير شيخ مفيد؛- با ارشادات علما واصحاب ونيز با بررسي دقيق موضوع وديدن معجزات از طرف حضرت، ولادت او را پذيرفتند.

{پاورقي . الفصول المختاره. پاورقي}

ازآيات سوره "قدر" چگونه وجود امام زمان عليه السلام استفاده مي شود؟

پرسش

ازآيات سوره "قدر" چگونه وجود امام زمان عليه السلام استفاده مي شود؟

پاسخ

از سوره قدر به خوبي استفاده مي شود كه ملائكه، شب قدر در هر سال به جهت هر كاري بر زمين فرود مي آيند.

{إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ القَدْرِ × وَما أَدْريكَ ما لَيْلَةُ القَدْرِ × لَيْلَةُ القَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ × تَنَزَّلُ المَلآئِكَةُ وَالرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ × سَلامٌ هِيَ حَتّي مَطْلَعِ الفَجْرِ}؛ {پاورقي . سوره قدر، آيه 5-1. پاورقي}

"ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل كرديم. وتو چه مي داني شب قدر چيست؟! شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان وروح در آن شب به اذن پروردگارشان براي [تقدير] هر كاري نازل مي شوند. شبي است سرشار از سلامت [و بركت ورحمت] تا طلوع سپيده."

در سوره دخان نيز به اين موضوع اشاره شده است. آنجا كه مي فرمايد:

{حم × وَالكِتابِ المُبِينِ × إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إنّا كُنّا مُنْذِرِينَ × فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ}؛

{پاورقي . سوره دخان، آيه 4-1. پاورقي}

"حم. سوگند به اين كتاب روشنگر. كه ما آن را در شبي پر بركت نازل كرديم. ما همواره انذار كننده بوده ايم. در آن شب هر امري بر اساس حكمت [الهي] تدبير وجدا مي گردد."

ماه رمضان تا روز قيامت تكرار مي شود، ودر نتيجه ليلةالقدر نيز تا روز قيامت استمرار دارد. پس نزول ملائكه وروح نيز در هر شب قدر تكرار مي شود. سؤال اين است: ملائكه وروح كه در هر سال، شب قدر بر زمين فرود مي آيند، بعد از رسول خدا (ص) بر چه كسي وارد مي شوند؟ با تأمل ودقّت پي مي بريم كه در هر زمان بايد امامي كامل ومعصوم وجود داشته باشد تا محلّ

نزول ملائكه وروح گردد.

امام باقر (ع) فرمود: "يا معشر الشيعة! خاصموا بسورة {إِنّا أَنْزَلْناهُ} تفلجوا، فواللَّه أنّها لحجّة اللَّه تبارك وتعالي علي الخلق بعد رسول اللَّه (ص) وأنّها لسيّدة دينكم وأنّها لغاية علمنا. يا معشر الشيعة! خاصموا ب'{حم × وَالكِتابِ المُبِينِ...} فإنّها لولاة الأمر خاصّة بعد رسول اللَّه..."؛ {پاورقي . كافي، ج 1، ص 249. پاورقي}

"اي جماعت شيعه! با خصم خود به سوره "انا انزلناه" محاجّه كنيد كه پيروز خواهيد شد، پس سوگند به خدا كه اين سوره از براي حجت خداوند تبارك وتعالي بعد از رسول است. اين سوره همانا مدرك دين شما ونهايت علم ما است. اي جماعت شيعه! با آيه "حم. والكتاب المبين..." بحث كنيد؛ زيرا اينآيات اختصاص به واليان امر بعد رسول خدا دارد...".

ونيز فرمود: "وأيم اللَّه! إنّ من صدّق بليلة القدر، ليعلم أنّها لنا خاصّة..."؛{پاورقي . همان، ص 253ù252، ح 9. پاورقي}

"به خدا سوگند، همانا هر كس تصديق كند ليلة القدر را، علم پيدا مي كند كه از براي ما است...".

امام اميرالمؤمنين (ع) به ابن عباس فرمود: "إنّ ليلة القدر في كلّ سنة، وأنّه ينزل في تلك الليلة أمر السنة وأنّ لذلك الأمر ولاة بعد رسول اللَّه (ص) فقلت: من هم؟ فقال: أنا وأحدعشر من ،صلبي أئمّة محدّثون..."؛

{پاورقي . همان، ج 1، ص 248ù247، ص 2. پاورقي}

"همانا در هر سال ليلة القدر است، در آن شب امر يك سال نازل مي شود. براي آن والياني است بعد از رسول خدا (ص). ابن عباس مي گويد عرض كردم: آنان چه كساني هستند؟ حضرت فرمود: من ويازده نفر از صلب من كه همگي امام ومحدثند."

رسول خدا (ص) به اصحاب خود فرمود: "آمنوا بليلة القدر، إنّها تكون لعليّ

بن أبي طالب ولولده الأحدعشر من بعده"؛

{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 281ù280، ح 3. پاورقي}

"به ليلة القدر ايمان آورديد؛ زيرا براي علي بن ابي طالب ويازده فرزند بعد از اوست."

از آيه "امام" چگونه وجود امام زمان عليه السلام استفاده مي شود؟

پرسش

از آيه "امام" چگونه وجود امام زمان عليه السلام استفاده مي شود؟

پاسخ

خداوند متعال در سوره اسراء مي فرمايد: {يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتابَهُمْ وَلايُظْلَمُونَ فَتِيلاً}؛ "روزي كه هر گروهي را به توسط امامشان مي خوانيم. كساني كه نامه عملشان به دست راستشان داده شود آن را با [شادي وسرور] مي خوانند وبه قدر رشته شكاف هسته خرمايي به آنان ستم نمي شود."

{پاورقي . سوره اسراء، آيه 71. پاورقي}

مفاد آيه اين است كه از هر كس در روز قيامت، از امام به حق سؤال مي شود، اگر معترف ومعتقد به آن بوده رستگار خواهد شد، ونامه عملش را به دست راست او مي دهند. لذا بايد در هر زماني امامي واجب الاطاعة وجود داشته باشد، امامي كه بدون معرفت ومتابعت از او فلاح ورستگاري هرگز در قيامت براي انسان نخواهد بود. ولذا در روايات مي خوانيم كه پيامبر (ص) فرمود: "من مات لايعرف إمامه مات ميتة جاهليّة"؛ "هر كس بميرد در حالي كه امامش را نشناخته، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است." {پاورقي . كافي، ج 2، ص 19. پاورقي}

از آنجا كه وظيفه هر شخصي متابعت از حق وحقيقت است، پس بايد در هر زماني امام به حق وحقيقت موجود باشد تا مردم با اراده واختيار، او را به عنوان رهبر خود برگزينند وبا پيروي از او از جمله اصحاب يمين گردند.

از آنجا كه "لوح محفوظ" يكي است واختصاص به طايفه اي دون طايفه اي ديگر ندارد لذا نمي توان لفظ "امامهم" در آيه را حمل بر "لوح محفوظ" نمود.

ونيز ممكن نيست كه مقصود به كلمه "امام" در آيه، كتاب هر قوم باشد، زيرا آيه شامل همه انسان ها از اول

خلقت تا آخر خلقت است، در حالي كه اولين كتاب مشتمل بر شريعت، كتاب نوح است، وقبل از او كتابي اين چنين بر مردم نازل نشده است.

سيوطي به سندش از رسول خدا (ص) در ذيل آيه فوق نقل كرده كه فرمود: "يدعي كلّ قوم بإمام زمانهم وكتاب ربّهم وسنّة نبيّهم"؛ "هر قومي به امام زمانش وكتاب پروردگارش وسنت پيامبرش محشور خواهد شد."

{پاورقي . درالمنثور، ج 4، ص 194. پاورقي}

ونيز از ابن عباس نقل كرده كه مقصود به امام در آيه شريفه فوق امام هدايت وامام ضلالت است.

{پاورقي . همان. پاورقي}

كليني از امام باقر (ع) نقل كرده كه فرمود: "لمّا نزلت هذه الآية: {يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ} قال المسلمون: يا رسول اللَّه! ألست إمام الناس كلّهم أجمعين؟ قال: فقال رسول اللَّه (ص): أنا رسول اللَّه إلي الناس أجمعين ولكن سيكون من بعدي أئمّة علي الناس من اللَّه من أهل بيتي، يقومون في الناس فيكذّبون"؛ "زماني كه آيه (يوم ندعو كلّ اُناسٍ بإمامهم) نازل شد،

مسلمانان عرض كردند: اي رسول خدا! آيا شما امام همه مردم نيستي؟ حضرت فرمود: "من فرستاده خدا به سوي همه مردمم، ولي زود است كه بعد از من اماماني از اهل بيتم بيايند، آنان در بين مردم قيام خواهند نمود ولي تكذيب مي شوند..."

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 215. پاورقي}

بشر بن غالب از امام صادق (ع) درباره آيه {يَوْمَ نَدْعُو...} سؤال كرد؟ حضرت فرمود: "إمام دعا إلي هديً فأجابوه، وإمام دعا إلي ضلالة فأجابوا إليها، هؤلآء في الجنة وهؤلآء في النار، وهو قوله عزّوجلّ: {فَرِيقٌ فِي الجَنِّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}"؛ "امامي است كه مردم را به هدايت دعوت كرده، ومردم نيز

او را اجابت نموده اند. وامامي است كه مردم را به ضلالت دعوت كرده واو را اجابت نموده اند. آنان در بهشت واينان در دوزخند. واين است قول خداوند عزّوجلّ: (فريقٌ في الجنّة وفريقٌ في السّعير)."

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 44، ص 313 ؛ تفسير كنزالدقائق، ج 5، ص 569. پاورقي}

آيه "انذار" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

آيه "انذار" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال خطاب به پيامبرش كرده، مي فرمايد: {إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ}؛ "همانا تو بيم دهنده اي وبراي هر قومي هدايت گري است."

{پاورقي . سوره رعد، آيه 7. پاورقي}

از آيه فوق به طور وضوح استفاده مي شود كه براي هر قومي در هر عصر وزمان هدايت كننده اي است به حقّ وحقيقت. واين مقتضاي ربوبيت خداوند است. ونيز استفاده مي شود كه زمين هيچ گاه از هادي به حقّ خالي نمي گردد، خواه نبي باشد يا غير نبي، زيرا اطلاق آيه حصر مصداق هادي در انبيا را نفي مي كند، همان گونه كه زمخشري در ذيل آيه شريفه فوق به آن اشاره كرده است، در غير اين صورت لازم مي آيد در عصرهايي كه از نبي خالي است حجّت وهادي بشر وجود نداشته باشد.

طبري در تفسير خود در ذيل آيه فوق از ابن عباس به سند صحيح نقل كرده: "لمّا نزلت {إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ} وضع9 يده علي صدره، فقال: أنا المنذر ولكل قوم هاد، وأومأ بيده إلي منكب عليّ، فقال: أنت الهادي يا عليّ، بك يهتدي المهتدون بعدي"؛ "هنگامي كه آيه {إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ} نازل شد، پيامبر (ص) دست خود را بر سينه گذاشت وفرمود: من منذرم وبراي هر قومي هادي است. آن گاه اشاره به شانه علي (ع) نمود وفرمود: تنها به واسطه تو است كه هدايت شوندگان، بعد از من هدايت مي گردند." {پاورقي . جامع البيان، ج 13، ص 142. پاورقي}

حاكم نيشابوري به سند صحيح از امام علي (ع) در ذيل آيه فوق نقل كرده كه فرمود: "رسول اللَّه المنذر و أنا الهادي"؛ "رسول خدا

منذر ومن هادي ام." {پاورقي . مستدرك حاكم، ج 3، ص 129. پاورقي}

كليني به سند صحيح از امام باقر (ع) در تفسير آيه فوق نقل كرده كه فرمود: "رسول اللَّه (ص) المنذر ولكلّ زمان هادٍ يهديهم إلي ما جآء به نبيّ اللَّه..."؛ "رسول خدا (ص) منذر وبراي هر زماني امام وهادي اي است كه مردم را به آنچه پيامبر خدا (ص) آورده دعوت مي كند..." .{پاورقي . كافي، ج 1، ص 191. پاورقي}

ونيز از امام باقر (ع) نقل كرده كه در ذيل آيه فوق فرمود: "رسول اللَّه (ص) المنذر وعليّ الهادي، أما واللَّه ما ذهبت منّا وما زالت فينا إلي الساعة"؛ "رسول خدا (ص) منذر وعلي هادي است. آگاه باش! به خدا سوگند كه آيه از ما بيرون نخواهد رفت ودائماً در بين ما است تا روز قيامت." {پاورقي . همان، ص 192. پاورقي}

آيات "شهادت" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

آيات "شهادت" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

درآيات بسياري اشاره شده كه خداوند در ميان هر امّتي كسي را به عنوان "شاهد" قرار داده تا در روز قيامت بر آنها احتجاج كند. اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

الف) {فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنا بِكَ عَلي هؤُلآءِ شَهِيداً}؛ "چگونه{پاورقي . سوره نساء، آيه 41. پاورقي}

است حال "در روز محشر" آن گاه كه از هر طايفه اي گواهي آوريم وتو را "اي پيامبر" بر آنان گواه خواهيم."

ب) {وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لايُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ}؛{پاورقي . سوره نحل، آيه 84. پاورقي}

"وآن روز را كه ما از هر امّتي شاهدي برانگيزيم، آن گاه به كافران اجازه سخن داده نشود وتوبه آنان نيز پذيرفته نگردد."

ج) {وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلي هؤُلآءِ}؛ "روزي كه ما در هر امّتي از ميان خودشان گواهي بر آنان برانگيزيم وتو را "اي{پاورقي . نحل، آيه 89. پاورقي}

محمّد" بر اين امت گواه آوريم."

از اين آيات به خوبي استفاده مي شود كه در هر زمان وبراي هر امّتي خداوند افرادي معصوم از خطا واشتباه قرار داده است تا در روز قيامت به اعمال آنان گواهي دهند. كسي كه قرار است شاهد بر اعمال امّت باشد نبايد در شهادتش اشتباه كند، ونيز بايد احاطه علمي بر همه اعمال امت داشته باشد. اينان كساني اند كه در امر هدايت بشر حجت خدا در روي زمينند.

فخر رازي در ذيل آيه {وَنَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً}؛ "و[در آن روز] از هر امتي{پاورقي . سوره قصص، آيه 75. پاورقي}

گواهي برمي گزينيم." مي گويد: "آنان شاهداني هستند كه

در هر زمان بر مردم شهادت مي دهند كه از جمله آنها انبيا هستند".

{پاورقي . تفسير فخررازي، ج 25، ص 13ù12. پاورقي}

ونيز در ذيل آيه {يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً}؛"روزي را كه از هر امّتي گواهي بر{پاورقي . سوره نحل، آيه 84. پاورقي}

آنان برمي انگيزيم." مي گويد: "هر جمعي كه در دنيا به وجود مي آيد لازم است كه كسي به عنوان شاهد در ميان آنها وجود داشته باشد". شاهد در زمان رسول خدا (ص) خود حضرت بود به دليل آيه: {وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدآءَ عَلَي النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً}، ونيز لازم است كه در هر زمان بعد از رسول، شاهدي{پاورقي . سوره بقره، آيه 143، "همان گونه (كه قبله شما، يك قبله ميانه است) شما را نيز، امت ميانه اي قرار داديم (در حد اعتدال، ميان افراط و تفريط) تا بر مردم گواه باشيد، و پيامبر هم بر شما گواه است". پاورقي}

در ميان امت باشد.

از اينجا به خوبي روشن مي شود كه هر عصري خالي از شاهد بر امت نيست، وآن شهيد بايد از خطا مصون باشد، وگرنه احتياج به شاهد ديگري است ودر نتيجه به بي نهايت منتهي خواهد شد كه اين باطل است".

{پاورقي . همان، ج 20، ص 98. پاورقي}

آيه "نذير" چگونه دلالت بر وجود امام زمان عليه السلام دارد؟

پرسش

آيه "نذير" چگونه دلالت بر وجود امام زمان عليه السلام دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلّا خَلا فِيها نَذِيرٌ}؛ "وهر امّتي در گذشته{پاورقي . سوره فاطر، آيه 24. پاورقي}

انذار كننده اي داشته است."

از آيه فوق به خوبي استفاده مي شود كه در هر زماني بايد در ميان مردم حجت خدا وهادي علي الاطلاق موجود باشد.

امام باقر (ع) فرمود: "اي گروه شيعه! خداوند تبارك وتعالي مي فرمايد: {وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلّا خَلا فِيها نَذِيرٌ}. عرض شد: اي اباجعفر! مگر نذير بر اين امت، محمّد نيست؟ حضرت فرمود: "... صدقت فهل كان نذير وهو حيّ من البعثة في أقطار الأرض..."؛ "آري{پاورقي . كافي، ج 1، ص 249. پاورقي}

راست مي گويي،آيا محمّد در زمان حياتش انذار كننده از زمان بعثت براي همه مناطق نبود؟...".

در تفسير علي بن ابراهيم در ذيل آيه فوق مي خوانيم: "...لكلّ زمان إمام..."؛{پاورقي . تفسير علي بن ابراهيم قمي، ج 2، ص 209. پاورقي}

"...وبراي هر زماني امامي است."

آيه "هدايت" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

آيه "هدايت" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {وَمِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}؛ "واز{پاورقي . سوره اعراف، آيه 181. پاورقي}

جمله كساني كه آفريديم فرقه اي به حقّ هدايت مي يابند وبه حق بر مي گردند."

فخر رازي در ذيل آيه فوق در تفسيرش از جبائي نقل كرده كه: "اين آيه دلالت دارد بر اينكه هيچ زماني خالي از كسي كه قيام وعمل به حق كرده ومردم را به آن هدايت كند نيست".

{پاورقي . تفسير فخر رازي، ج 15، ص 72. پاورقي}

ميرزا محمّد مشهدي در تفسير "كنز الدقائق" مي گويد: "آيه دلالت دارد بر اينكه در هر قرني يك نفر معصوم وجود دارد؛ زيرا مفاد آن اين است كه هادين وعادلين بعضي از خلقند نه تمام آنها، وهر كسي كه معصوم نيست هادي وعادل كلّي نيست".

{پاورقي . تفسير كنز الدقائق، ج 3، ص 657. پاورقي}

عبداللَّه بن سنان مي گويد از امام صادق (ع) درباره آيه {وَمِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ...} سؤال كردم؟ حضرت فرمود: "هم الأئمة"؛ "مقصود از آيه ائمّه است."

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 414. پاورقي}

آيه "صادقين" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

آيه "صادقين" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ}؛{پاورقي . سوره توبه، آيه 119. پاورقي}

"اي مؤمنين! تقوا پيشه كرده وهمراه با صادقين باشيد."

مقصود از "صادقين" در آيه برخي از مؤمنين است نه جميع آنان، حال اين بعض چه خصوصياتي بايد داشته باشد.

از خود آيه استفاده مي شود كه مقصود به صادقين كساني هستند كه صادق علي الاطلاق هستند، ولذا علي الاطلاق امر به اطاعت آنها شده است، تا افراد مطيع با اقتدا وهدايت از آنها به حقّ وحقيقت وسعادت نايل آيند. نتيجه اينكه: "صادقين" در آيه همان حاملان وحي وخلفاي رسول وامينان شرع وحاميان دين وائمه هدايت وچراغ هاي هدايتند، كساني كه خداوند رجس وپليدي را از آنان دور كرده واز هر عيب ونقصي پاكشان كرده است. واينان كساني غير از اهل بيت عصمت وطهارت پيامبر: نيستند، كه اوّل آنها اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) وآخر آنها مهدي (ع) است.

فخر رازي از آيه فوق استفاده عصمت كرده ومي گويد: "از اين آيه استفاده مي شود كه در هر زمان بايد صادقين معصوم موجود باشند...".

{پاورقي . تفسير فخررازي، ج 16، ص 220. پاورقي}

كليني به سند خود از بريد بن معاويه عجلي نقل كرده كه از امام باقر (ع) درباره آيه {اِتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ} سؤال كردم؟ حضرت فرمود: " آيانا عني"؛ "ما را قصد{پاورقي . كافي، ج 1، ص 208. پاورقي}

كرده است."

ونيز به سند خود از امام رضا (ع) در ذيل آيه فوق نقل كرده كه فرمود: "الصادقون هم الأئمّة"؛ "صادقين همان ائمه اند...".

{پاورقي . همان. پاورقي}

حاكم حسكاني حنفي به سند خود از عبداللَّه بن عمر در تفسير آيه فوق

نقل كرده كه مقصود از آن، محمّد واهل بيت اوست.

{پاورقي . شواهد التنزيل، ج 1، ص 345. پاورقي}

سبط بن جوزي از قول علما در تفسير آيه فوق نقل كرده كه مقصود از آيه اين است كه با علي واهل بيتش باشيد.

{پاورقي . تذكرة الخواص، ص 16. پاورقي}

آيه "اولي الامر" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

آيه "اولي الامر" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: {أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ}؛ "خدا{پاورقي . سوره نساء، آيه 59. پاورقي}

ورسول وصاحبان امري را كه از ميان خود شماست اطاعت كنيد."

از آيه فوق به خوبي استفاده مي شود كه در هر عصر وزماني بايد امام معصومي در قيد حيات باشد تا او را اطاعت نماييم، اطاعتي كه همانند اطاعت خداوند است.

مقصود از "اولي الامر" در آيه فوق، همان صاحبان شأن وامر ونهي است، كساني كه امور مردم در اختيار آنان است وآنان غير از معصومين كساني ديگر نيستند، زيرا آيه دلالت بر وجوب اطاعت به طور مطلق وبدون هيچ قيد وشرطي دارد، واين مستلزم عصمت آنان است، وگرنه منجرّ به تناقض مي شود، به جهت آنكه اطاعت خدا ورسول بدون هيچ قيد وشرطي واجب است، حال اگر اولي الامر معصوم نباشند ودر برخي از موارد اشتباه يا سهو ونسيان داشته باشند ودر عين حال اطاعت آنها به طور مطلق واجب باشد، مستلزم تناقض در وجوب اطاعت است. نتيجه اينكه مقصود از "اولي الامر" در آيه، معصومين است كه در هر زمان بايد فردي از آنها باشد تا اطاعت گردد، ودر اين زمان كسي جز امام زمان (ع) نيست.

از جمله روايات متواتري كه انطباق آيه فوق را بر اهل بيت: تأييد مي كند، حديث معروف "ثقلين" است؛ زيرا پيامبر (ص) در آن حديث امر به اطاعت از كتاب وعترت واهل بيت معصوم خود كرده كه همان "اولواالامر" در آيه فوق هستند، ودر آن نيز امر به اطاعت مطلق كرده است.

ونيز آيه شريفه {إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ}، واحاديث "دوازده خليفه" نيز بر{پاورقي .

سوره رعد، آيه 7. پاورقي}

اين برداشت از آيه فوق دلالت دارد. به همين جهت است كه برخي از علماي اهل سنّت نيز قائل به نزول آيه فوق در شأن اهل بيت: شده اند از قبيل:

1 - ابن حيان اندلسي. {پاورقي . البحر المحيط، ج 3، ص 278. پاورقي}

2 - نيشابوري. {پاورقي . حاشيه جامع البيان طبري، ج 5، ص 208. پاورقي}

3 - محمد صالح كشفي ترمذي. {پاورقي . المناقب المرتضوي، ص 56. پاورقي}

4 - قندوزي حنفي. {پاورقي . ينابيع المودة، ص 134. پاورقي}

5 - حمويني شافعي. {پاورقي . فرائد السمطين، ج 1، ص 314. پاورقي}

6 - حاكم حسكاني. {پاورقي . شواهد التنزيل، ج 3، ص 1200. پاورقي}

حاكم حسكاني به سندش از مجاهد در تفسير آيه فوق نقل كرده كه اين آيه در شأن اميرالمؤمنين (ع) نازل شد هنگامي كه پيامبر (ص) او را جانشين خود در مدينه قرار داد.

موضوع: وجود امام مهدي عليه السلام در روايات شيعه

وجود امام مهدي عليه السلام را از روايات شيعه چگونه مي توان به اثبات رسانيد؟

پرسش

وجود امام مهدي عليه السلام را از روايات شيعه چگونه مي توان به اثبات رسانيد؟

پاسخ

وجود حضرت مهدي (ع) همانند ولادت آن حضرت را از راه هاي مختلف مي توان به اثبات رسانيد كه يكي از آنها، راه تواتر است. اين راه را با ذكر مقدماتي به اثبات مي رسانيم:

مقدّمه اوّل: در منطق ارسطويي خبر متواتر به خبر جماعت كثير با كيفيتي تفسير شده كه محال است بر كذب ودروغ توافق كرده باشند. از اين تعريف استفاده مي شود كه خبر متواتر دو ركن دارد:

1 - اخبار جماعت بسيار.

2 - جماعت به حدّي باشد كه اجتماعشان بر كذب محال باشد.

در مورد احاديثي كه دلالت بر وجود امام مهدي (ع) دارد، ركن اوّل به حس ووجدان ثابت است، زيرا به گوش خود شنيده وبه چشم خود اخبار بسياري كه دلالت بر وجود حضرت مهدي (ع) دارد ديده ايم.

در مورد ركن دوم نيز ادعاي بداهت بر آن شده است، ولذا در منطق ارسطويي خبر متواتر، يكي از قضاياي شش گانه بديهي شمرده شده است.

مرحوم شهيد صدر؛ معتقد است كه سبب پديد آمدن يقين در قضيه متواتر وتجربي، حساب احتمالات است، نه آنچه منطق ارسطويي مي گويد، كه قضيه متواتر از بديهيات اوليه همانند "كل اعظم از جزء" است. در مورد يك خبر اولين شخصي كه شناخته شده نيست از آن خبر مي دهد درصدي از احتمال مطابقت با واقع در آن است وهمينطور نفر دوم وسوم و... تا به حدي خبرها مي رسد كه احتمال مطابقت با واقع به حدي قوي مي شود كه احتمال مخالفت با واقع، ضعيف يا معدوم مي گردد ولذا انسان در مفاد آن خبر به يقين مي رسد.

مقدّمه دوم: در مورد خبر متواتر لازم نيست كه هر

يك از خبردهندگان ثقه وعادل باشند بلكه همين كه كذب وتعمّد آنها بر دروغ ثابت نشود كافي است در حصول علم ويقين به خبر از راه تواتر.

مقدّمه سوم: تواتر بر سه قسم است:

1 - تواتر لفظي: كه محور مشترك در تمام خبرها لفظ خاصي است. همانند حديث: "من فسّر القرآن برأيه فليتبوّء مقعده من النار".

2 - تواتر معنوي: كه محور مشترك تمام خبرها قضيه اي معنوي ومحدود است، همانند حديث كساء.

3 - تواتر اجمالي: كه محور مشترك در تمام خبرها ولازمه التزامي قضيه است، همانند خبر از شجاعت اميرالمؤمنين (ع)، كه گر چه قضايا مختلف است ولي همگي در يك لازمه مشترك هستند وآن شجاعت امام اميرالمؤمنين (ع) است. در مورد موضوع وجود وولادت امام مهدي (ع) نيز مي توانيم از اين طريق به يقين برسيم. ولذا جاي اين نيست كه روايات اين موضوع مورد بررسي سندي قرار گيرد، زيرا با مراجعه به ابواب مختلف مناسب با موضوع مي توان يقين به ولادت ووجود امام مهدي (ع) از راه حساب تراكم احتمالات پيدا كرد، به جهت اينكه همگي در يك خبر اشتراك نظر دارند كه همان ولادت ووجود امام مهدي (ع) است.

ابواب حديثي كه دلالت بر وجود امام مهدي عليه السلام دارد كدام است؟

پرسش

ابواب حديثي كه دلالت بر وجود امام مهدي عليه السلام دارد كدام است؟

پاسخ

در مصادر حديثي شيعه ابوابي به چشم مي خورد با روايات فراوان كه هر كدام دلالت صريح يا ضمني يا التزامي بر ولادت ووجود امام مهدي (ع) دارد وتعداد زيادي از آنها صحيح السند است. اينك تنها به اين ابواب به صورت فهرست وار اشاره مي كنيم:

1 - حجت بر خلق تنها توسط امام قائم است. در ذيل اين باب ده ها روايات وجود دارد كه برخي از سندها صحيح است.

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 177، ح 1و2و4و... ؛ كمال الدين، ج 1، ص 220 ؛ و... . پاورقي}

2 - ائمه اركان زمين هستند. {پاورقي . كافي، ج 1، ص 197، ح 2. پاورقي}

3 - براي هر زماني هدايت گري است. {پاورقي . همان، ص 192ù191، ح 1و2و3. پاورقي}

4 - ائمه واليان امر خدايند. {پاورقي . همان، ص 193، ح 6. پاورقي}

5 - امام مايه حيات مردم است. {پاورقي . همان، ص 203، ح 2. پاورقي}

6 - احاديث غيبت: ده ها روايت در مصادر حديثي وجود دارد كه دلالت بر اصل غيبت دارد وتعداد بسياري از آنها صحيح السند است. رواياتي كه كليني وديگران در كتاب هاي حديثي خود نقل كرده اند.

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 336، ح 4و8و18ù15ù10 ؛ كمال الدين، ج 2، ص 480 ؛ و... . پاورقي}

ابن فارس مي گويد: "ماده (غيب) اصل صحيحي است كه دلالت بر مستور بودن شئ از چشم ها دارد".

{پاورقي . معجم مقاييس اللغه، ماده غيب. پاورقي}

فيومي مي گويد: "ماده غيبت به معناي دور شدن شئ است...".

{پاورقي . مصباح المنير، ماده غيب. پاورقي}

7 - احاديثي كه دلالت بر وجود دو غيبت براي حضرت مهدي (ع) دارد (ده

حديث).

8 - احاديثي كه دلالت دارد بر اينكه غيبت او طولاني است (نود ويك حديث).

9 - رواياتي كه دلالت بر علّت غيبت دارد (هفت حديث).

10 - رواياتي كه دلالت بر فوايد وجود او وانتفاع مردم در عصر غيبت از حضرت دارد (هفت حديث).

11 - رواياتي كه دلالت بر طول عمر او دارد (سيصد وهيجده حديث).

12 - رواياتي كه دلالت دارد بر اينكه او دائماً در سنّ جواني است (هشت حديث).

13 - رواياتي كه بر فضيلت ايمان به آن حضرت در عصر غيبت دلالت دارد. (بيست وسه حديث).

موضوع: وجود امام مهدي عليه السلام در روايات فريقين

حديث "ثقلين" چگونه دلالت بر وجود امام زمان عليه السلام دارد؟

پرسش

حديث "ثقلين" چگونه دلالت بر وجود امام زمان عليه السلام دارد؟

پاسخ

پيامبر اكرم (ص) مطابق حديثي فرمود: "إنّي تارك فيكم خليفتين كتاب اللَّه حبل ممدود ما بين السمآء والأرض أوما بين السمآء إلي الأرض، وعترتي أهل بيتي، وإنّهما لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض"؛ "همانا من دو جانشين را در ميان شما مي گذارم: كتاب خدا، ريسمان كشيده{پاورقي . مسند احمد، ج 5، ص 181. پاورقي}

شد مابين آسمان وزمين يا مابين آسمان تا زمين، وعترتم اهل بيتم، وهمانا اين دو از يكديگر جدا نمي شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند."

در اين حديث پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: "كتاب وعترت تا قيامت از يكديگر جدا نمي شوند"، مطابق اين گفتار اگر زماني عدلِ كتاب كه همان عترت است در روي زمين نباشد لازم مي آيد كه اين دو از يكديگر جدا شده باشند، واين با ظاهر حديث مخالف است.

ابن حجر مكّي مي گويد: "در احاديثي كه سفارش به اهل بيت شده به اين نكته اشاره دارد كه تا روز قيامت زمين خالي از اهل بيتي كه اهليّت هدايت دارند نخواهد بود، همان گونه كه كتاب عزيز چنين است. ولذا اهل بيت اَمان براي اهل زمين معرفي شده اند. ونيز در روايات آمده است: "در هر قوم ودسته اي عدولي از اهل بيت من است".

{پاورقي . صواعق المحرقه، ص 90. پاورقي}

حافظ سمهودي مي گويد: از اين حديث "ثقلين" استفاده مي شود كه هر زمان بايد فردي از اهل بيت كه سزاوار تمسك به اوست تا روز قيامت موجود باشد، تا امر به تمسكي كه در روايت به آنها شده معنا پيدا كند، همان گونه كه كتاب عزيز چنين است، ولذا اهل بيت اَمان اهل زمين معرفي

شده اند كه هر گاه از روي زمين بروند زمين نيز نابود خواهد شد".

{پاورقي . جواهر العقدين. پاورقي}

همين معنا از علامه مناوي در شرح جامع الصغير سيوطي رسيده است. نتيجه{پاورقي . فيض القدير، ج 3، ص 15. پاورقي}

اينكه از حديث ثقلين كه مورد اتفاق بين شيعه وسني بوده واز احاديث متواتر است به خوبي استفاده مي شود كه در هر زمان، امام معصومي از عترت پيامبر (ص) واهل بيت معصوم او بايد موجود باشد، امامي كه اهليّت براي اقتدا وتمسك را داشته باشد، كسي كه خود به هدايت مطلق رسيده واز ضلالت به دور است ولذا مي تواند ديگران را نيز به هدايت مطلق رسانده واز مطلق ضلالت وگمراهي دور كند. چنين شخصي در اين زمان غير از حضرت مهدي (ع) نيست.

چگونه احاديث وجوب معرفت امام بروجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

چگونه احاديث وجوب معرفت امام بروجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

مطابق روايات شيعه وسني، پيامبر اكرم (ص) فرمود: "من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليّة"؛ "هركس بميرد در حالي كه امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ{پاورقي . شرح المقاصد، ج 5، ص 239. پاورقي}

جاهليت از دنيا رفته است."

با كمترين تأمّل در اين روايت ونظاير آن به مصداق واقعي امام در روايت پي خواهيم برد. اين كدامين امام است كه اگر به او معرفت پيدا نكني به مرگ جاهليت از دنيا رفته اي؟ مگر نه اين است كه بايد بين حكم وموضوع تناسب باشد؟ چه تناسبي بين عدم معرفت امام ومرگ جاهليت است؟آيا اگر من طاغوتِ فاسق وفاجر زمان خود را نشناسم به مرگ جاهليّت از دنيا رفته ام؟ قطعاً چنين نيست، بلكه مراد همان امام معصوم در هر زمان است كه از آن در روايت به "امام" تعبير شده است كه اگر او را نشناسم واطاعت او را ننمايم به مرگ جاهليت از دنيا رفته ام.

حديث "امان" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

حديث "امان" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

مطابق روايات فريقين، اهل بيت پيامبر: به عنوان امان اهل زمين معرفي شده اند. ابن حجر از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده كه فرمود: "اهل بيت من امان براي اهل زمين هستند، پس هرگاه اهل بيتم هلاك شوند اهل زمين را آنچه خداوند وعده داده خواهد رسيد".

{پاورقي . صواعق المحرقه، ص 150. پاورقي}

سمهودي بعد از نقل اين حديث مي گويد: "محتمل است كه مراد از اهل بيتي كه امان امت هستند همان علماي از آنها باشند كه مردم را هدايت مي نمايند، آن گونه كه مردم به ستارگان هدايت مي يابند".

{پاورقي . رشفة الصادي، ص 78. پاورقي}

اين حديث به خوبي دلالت بر اين نكته دارد كه بايد در هر زماني فردي از اهل بيت عصمت وطهارت كه اهليّت براي تمسك دارد موجود باشد واو غير از معصوم نيست. ودر اين زمان غير از مهدي موعود كسي ديگر نيست، پس بايد موجود باشد وگرنه زمين وآنچه در آن است نابود خواهد شد.

حديث "سفينه" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

حديث "سفينه" چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

مطابق روايات فريقين پيامبر اكرم (ص) از اهل بيت خود، به كشتي نوح تعبير كرده است.

ابن حجر مكي از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "مثل أهل بيتي كسفينة نوح، من ركبها نجي"؛ "همانا مثل اهل بيتم همانند كشتي نوح است، هر كس سوار بر آن شود نجات{پاورقي . صواعق المحرقه، ص 234. پاورقي}

يافته است."

اين حديث به طرق مختلف وتعبيرات گوناگون از رسول خدا (ص) رسيده است. با تأمل در معناي آن به خوبي استفاده مي شود كه لازم است در هر زماني تا روز قيامت امام معصومي از اهل بيت عصمت وطهارت وجود داشته باشد تا براي امت اسلامي امكان داشته باشد كه با سوار شدن بر كشتي نجات او از غرق شدن در منجلاب فساد وتباهي نجات يافته وبه ساحل نجات وبهشت رضوان رهنمون شوند.

حديث (عدم خلو زمان از امام قرشي) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

حديث (عدم خلو زمان از امام قرشي) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

بخاري ومسلم وديگران به سندهاي خود از رسول خدا (ص) نقل كرده اند كه فرمود: "لايزال هذا الأمر في قريش ما بقي من الناس اثنان"؛ "اين امر خلافت در قريش ثابت{پاورقي . صحيح بخاري، ج 9، ص 78 ؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1452 ؛ مسند احمد، ج 2، ص 29. پاورقي}

است مادامي كه دو نفر از مردم باقي باشد."

در اين حديث خبر از واقعيتي خارجي مي دهد كه واجب است تحقق يابد ووظيفه مسلمين است كه خلافت رسول خدا (ص) را در هر زمان به دست يك نفر شايسته از قريش قرار دهند. مقصود از "هذاالامر" چيست؟ همان امري است كه در آيه "اولي الامر" به آن اشاره شده است: {أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ}.{پاورقي . سوره نساء، آيه 59. پاورقي}

مطابق بيان فخر رازي وديگران، مقصود از "اولي الامر" در اين آيه معصومين هستند.

{پاورقي . تفسير فخر رازي، ج 10، ص 144 ؛ تفسير الميزان، ج 4، ص 401-387. پاورقي}

پس بايد در هر زماني امام معصومي از قريش باشد مادامي كه عمر دنيا به سر نيامده واز مردم روي زمين دو نفر باقي مانده است، واو در اين زمان، غير از حضرت مهدي (ع) نيست.

به بيان ديگر: مقصود از "الامر" در روايت وآيه، امر زعامت وولايت ورهبري ظاهري وباطني وهدايت مطلق مردم به حق وحقيقت است، شخصي كه به تمام معنا داراي صفات وخصوصيات پيامبر است تا بتواند امر خلافت وجانشيني او را در تمام شؤونات به جز وحي ادامه دهد، چنين شخصي در هر زمان بايد موجود باشد، ودر

اين زمان كسي جز حضرت مهدي (ع) نيست.

ابن حجر عسقلاني مي گويد: "نماز خواندن عيسي (ع) پشت سر مردي از اين امت در آخرالزمان ونزديك به برپايي قيامت، دلالت صحيح بر اين قول دارد كه: زمين هيچ گاه از حجتي كه قائم باللَّه است خالي نخواهد بود".

{پاورقي . فتح الباري، ج 6، ص 385. پاورقي}

موضوع: وجود امام مهدي عليه السلام در احاديث "دوازده خليفه"

احاديث دوازده خليفه، چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پرسش

احاديث دوازده خليفه، چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟

پاسخ

1 - رواياتي كه دلالت بر دوازده امام بعد از رسول خدا (ص) دارد از حدّ تواتر فراتر رفته است. ومي دانيم كه حديث متواتر في حدّ نفسه مفيد يقين است واحتياجي به بررسي سندي ندارد.

2 - اصحاب ورجال شيعه همگي اين احاديث را مورد قبول قرار داده وبر عمل به آنها اتفاق كرده اند، واين خود دليل بر صحّت اين روايات واعتماد اصحاب بر صدور آنها از امام است.

شهيد صدر؛ مي فرمايد: "اين روايات با كثرت احتياط از جانب امامان در نقل آنها به جهت حفظ امام، به درجه بالايي از كثرت وانتشار رسيده است. وكثرت عددي در اين روايات تنها اساس براي قبول آنها نيست، بلكه اضافه بر آن مزايا وقرائني در اينها وجود دارد كه دليل بر صحت احاديث خواهد بود... مشاهده مي كنيم بخاري كه معاصر امام جواد وهادي وعسكري: است اين حديث را نقل كرده است، واين نكته مهمي است. اين خود دليل بر آن است كه اين حديث از پيامبر ثابت شده است قبل از آنكه مضمون آن تحقّق يافته وفكر دوازده امام به كمال برسد".

{پاورقي . بحث حول المهدي (ع)، ص66ù65. پاورقي}

3 - با ملاحظه مجموعه روايات، به تعداد بي شماري از احاديث صحيح السند برمي خوريم كه اگر به حدّ تواتر نباشد لااقل در حد استفاضه است. خصوصاً آنكه{پاورقي . ر.ك: اصول كافي. پاورقي}

كليني در قبول روايات منهج روش خاصّي را دنبال مي كرده است. او به رواياتي اخذ مي كرده كه قطع يا اطمينان به صدور آنها از معصومين داشته است. خبر صحيح نزد كليني وديگران از قدما، خبري بوده كه قرائن داخلي وخارجي آن

را تأييد مي كرده است، واعتماد آنها بر وثاقت اشخاص نبوده است، بلكه وثاقت تنها راهي براي صحت صدور روايت نزد او بوده است. از جمله قرائن نزد او بر قبول خبر، وجود حديث در بسياري از اصول چهارصدگانه حديثي بوده كه در عصر امامان تأليف شده است، ويا آنكه حديث در كتاب معروفي بوده كه مورد تأييد بزرگان از اصحاب قرار گرفته است.

واز جمله قرائن خارجي، وجود حديث در كتاب هايي بوده كه بر امامان عرضه شده وآن حضرات مؤلفين آنها را تمجيد نموده اند، همانند كتاب سليم كه مورد تمجيد امام صادق (ع) قرار گرفته است.

ونيز از جمله قرائن آن است كه حديث از كتاب هايي اخذ شده كه نزد متقدمين مورد وثوق واعتماد بوده است، شيخ كليني اين گونه روايات را هم مورد توجه قرار داده وقبول كرده است، وتنها به رواياتي كه راويانش ثقه اند توجه نداشته است بلكه اين قسم از روايات بخشي از احاديث او را تشكيل داده است.

4 - كاتب در تضعيف برخي روايات به تضعيفات ابن الغضائري استناد كرده، با آنكه اصل كتابش به اثبات نرسيده ونيز تضعيفاتش مورد قبول علما قرار نگرفته است. ونيز برخي را همچون علي بن ابراهيم وسهل بن زياد تضعيف كرده كه در جاي خود توثيق شده اند.

امام مهدي عليه السلام براي اثبات وجود خود در عصر غيبت صغرا

اشاره

چه تدابيري انديشيد؟

پرسش

امام مهدي عليه السلام براي اثبات وجود خود در عصر غيبت صغرا

چه تدابيري انديشيد؟

پاسخ

حضرت (ع) با قطع نظر از زمينه سازي هايي كه امامان قبل براي تثبيت مسأله ولادت وامامت وغيبت او داشتند، خود نيز به شخصه در اين مسأله دخالت كرده واز راه هاي مختلف درصدد اثبات ولادت وامامت خود برآمدند.

اينك به برخي از اين راه ها اشاره مي كنيم:

1 - حضرت كاري كردند كه گروهي از بزرگان شيعه بتوانند به ملاقاتش شرفياب شوند.

2 - در مواقع ضروري اقدام به انجام كرامت ومعجزه مي نمود. اين معجزات بعضاً توسط سفرا ودر برخي موارد نيز توسّط خود حضرت انجام مي گرفت.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 325، ح 44. پاورقي}

3 - آن حضرت شخصاً درصدد پاسخ به سؤال هاي مختلف مردم بر مي آمد تا اعتقاد ويقينشان نسبت به او بيشتر گردد.

4 - خطّ خاصّ حضرت نيز از جمله قرائن ودلايلي بود كه مي توانست بر وجود امام عصر (ع) دلالت كند؛ زيرا اين خطّ در زمان پدرش امام عسكري (ع) بين مردم مأنوس بوده است، ولذا از جمله راه هايي بود كه با رسيدن توقيعات از ناحيّه مقدّسه، شيعيان به وجود امام زمان خود يقين واطمينان پيدا مي نمودند.

ديدگاه قرآن و نهج البلاغه درباره حجت هاي مخفي و پنهان خداوند چيست و اين ديدگاهها چگونه ما را به وجود امام مهدي(عج) رهنمون مي كند؟

پرسش

ديدگاه قرآن و نهج البلاغه درباره حجت هاي مخفي و پنهان خداوند چيست و اين ديدگاهها چگونه ما را به وجود امام مهدي(عج) رهنمون مي كند؟

پاسخ

امام اميرمومنان عليه السلام در نهج البلاغه، براي خدا دو نوع حجت معرفي مي كند:

يك حاضر و آشكار، و ديگري غايب و ناپيدا، آنجا كه مي فرمايد:

«اَلّلهمَّ بلي لا تَخْلُو اْلاَرْضُ مِنْ قائِم لِله بِحُجّهٍ اِمّا ظاهِراً مَشْهوراً اَو خائِفاً مَغْموراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حجج اللهِ وَبَيّناتُه » (نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 47)

[بلي، خدايا، روي زمين هيچگاه از حجتهاي توخالي نمي ماند، حجتهائي كه گاهي مرئي و آشكار، و گاهي از بيم مردم پنهان هستند، تا دلايل آئين الهي محو و نابود نشود].

جملة «لِئَلاّ تَبْطُلَ حجج اللهِ وَبَيّناتُه» بسيار قابل ملاحظه است و مي رساند كه رهبران الهي در پنهان و آشكار، وظيفة سنگين رهبري را انجام مي دهند. و در همه حال، در راهنمائي مردم مي كوشند.

مقصود امام از «حجت خائف و مغمور» كيست؟ آيا جز آن پيشواي معصوم است كه بر اثر نبودن شرايط مساعد، در پس پردة غيبت بسر مي برد، تا روزي جهان براي نهضت او آماده گردد؟

پس از آگاهي از اين دو نوع حجت كه در كلام امير مومنان به چشم مي خورد، نظر خوانندگان را به گروهي از اولياء الهي جلب مي كنيم كه آنان غايب و پنهان بودند، و با اين حال جامعه را هدايت مي كردند و يا اينكه بصورت استتار و با پوشش خاصي به سازندگي افراد اشتغال داشتند، و يا اينكه نبي و ولي بودند ولي منتظر آن بودند كه فرمان حق برسد، سپس انجام وظيفه كنند. برخي از افراد اين گروه، عبارتند از:

الف _ معلم موسي كه در اخبار بنام «خِضْر» معرفي

شده است.سلام الله عليهما.

ب _ پيامبر گرامي اسلام _ صلي الله عليه و آله _ كه سه سال از طرق سازندگي فردي هدايت مي كرد.

ج _ حضرت موسي (ع) در مدت غيبت چهل روزة خود.

د _ حضرت يونس عليه السلام كه مدتها در شكم ماهي پنهان از ديدگان بسر مي برد.

ه_ حضرت مسيح عليه السلام كه در دوران كودكي نبي بود، ولي پس از سي سال به امر هدايت قيام نمود.

الف _ ولي غايب كه معلم حضرت موسي بود

قرآن مجيد، ما را به مقام والاي ولايت، و شئون و نحوة هدايتهاي اولياء رهبري نموده و به روشني ثابت نموده كه ممكن است يكي از مردان الهي، در عين اينكه از نظرها پنهان باشد، به امر و هدايت و ارشاد بپردازد.

قرآن، رهبري را معرفي مي كند كه ناشناخته بود و آنها او را نمي شناختند. حتّي رسول آن زمان نيز، با او آشنائي نداشت. و اگر آشنائي پيدا كرد، تنها بر اثر معرفي الهي بود. اين وليّ و رهبر، همان است كه خداي سبحان دربارة او در قرآن چنين مي فرمايد:

[موسي و همرا او، بنده اي از بندگان ما را يافتند كه مورد رحمت ما بوده و از پيش خود به او علومي داده بوديم].

كسي كه داراي چنين علم وسيع و گسترده اي است، و بصريح قرآن، نبيّ زمان و وصيّ وي از علم او بهره مند مي شوند، قطعاً از اولياء خدا بوده، و نه تنها از نظر علم و دانش وسيع تر بوده است، بلكه آنچنان روح قوي و نيرومندي داشته است كه وقتي موسي به او مي گويد: «اجازه مي دهي كه من تو را همراهي كنم تا از علومي كه بتو داده شده است به

من بياموزي؟». وي در پاسخ مي گويد:«تو نمي تواني با من صبر كني، چگونه مي تواني كارهائي را كه از اسرار آنها خبر نداري تحمل نمائي؟» كهف/ 66 _ 68 بي شك، اين فرد از اولياء خدا و از شخصيتهاي والاي الهي بوده است. بررسي حالات اين «وليّ زمان» و اين فرزانة ناشنǘΘʙǘ̠در همان چند لحظة كوتاه از زندگي حساس او كه با حضرت موسي گذرانده است، ما را به نكاتي رهبري مي كند. از جمله:

1_ اين ولي زمان، به صورت ناشناس زندگي مي كرد. كسي او را نمي شناخت. و اگر خدا او را معرفي نمي كرد، كسي با او آشنا نمي شد. بنابراين، شرط ولي، اين نيست كه حتماً مردم او را بشناسند.

2 _ اين ولي الهي، با اينكه از ديدكان غايب و پنهان بود، هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشت. و روي ولايت و اختياراتي كه از جانب خدا به او داده شده بود، در اموال و نفوس تصرف مي كرد، و اوضاع را طبق مصالحي رهبري مي نمود. او در رهبري حوادث، بقدري دقيق بود كه راضي نشد كشتي بينوايان كه مايه زندگي آنان بود به دست فرمانرواي ستمگري بيفتد، و با معيوب ساختن آن، از تصرف كشتي جلوگيري كرد. اختيارات او به اندازه اي بود كه روي مصالحي توانست انساني را بكشد، و ديواري را براي صيانت مال يتيم بپا دارد.

3 _ نكتة جالب اينكه نه تنها خود او ناشناخته بود، بلكه تصرفات او نيز از ديدگاه مردم عادي پنهان بود. اگر مردم و صاحب كشتي از تصرف او آگاه بودند، هرگز اجازه نمي دادند كه او كشتي را سوراخ كند، زيرا از هدف مقدس او آگاهي نداشتند.

اگر مردم شاهد قتل نفس او بودند، هرگز رهايش نمي كردند و… از اينكه او همة اين كارهاي شگفت آور را در دل اجتماع انجام داد واحدي متوجه كار او نشد، مي توان فهميد كه نه تنها خود او پنهان بود، بلكه تصرف او در اوضاع و حوادث نيز بر مردم پنهان بود. آنها تنها اثر فعل او را مي ديدند نه كار او را.

4_ مهمتر از همه، هدايت و رهبري او بود. او با داشتن مقام ولايت، وظايف خود را انجام مي داد. گاهي با تصرف در اموال و نفوس يا ضبط و حراست اموال يتيمان، اثر ولايت خود را ابراز مي داشت. و گاهي از طريق فردسازي و تعليم افراد، به وظيفة خطؑșĘǙʘʠعمل مي نمود، و افرادي مانند موسي و همراه او را هدايت و رهبري مي كرد. از زندϙʠحسّاس و تكان دهندة اين ولي الهي، بخوبي مي فهميم كه «ولي زمان» گاهي عيان و پيدا؛ و زماني مخفي و پنهان خواهد بود. و اين امر بستگي به مصالح وقت و اوضاع زمان دارد.

همچنانكه مي فهميم هدايت و رهبري _ كه وظيفه امام و ولي است _ مي تواند به دو صورت _ آشكار و پنهان _ انجام گيرد، و هرگز لازم نيست كه امام شناخته شود تا هدايت كند، بلكه در حال اختفاء و پنهاني نيز به اين وظيفة خطير قيام مي نمايد.

روشنتر از همه اينكه: هدايت و رهبري _ كه از شئون اولياء الهي است _ گاهي به صورت «فرد سازي» و گاهي بصورت «جامعه سازي» انجام مي گيرد. و در صورت فردسازي، هرگز لزومي ندارد همة افراد، ولي الله را بشناسند و يا پيوسته عموم را رهبري كند. بلكه در شرايط خاصي كه

«جامعه سازي» مقدور نباشد، بايد به «فرد سازي» بپردازد.

وظيفة امام عليه السلام در دوران غيبت، شبيه وظيفة «ولي دوران موسي» است. امام در حال اختفاء، در امور زندگي دنيوي و ديني مردم تصرفاتي دارد، با افراد شايسته و لايق در حال تماس بوده و به فردسازي و تربيت شخصيتها اشتغال دارد.

خداي تعالي مي فرمايد:

«وَجَعَلْناهُمْ اَئِمَّه يَهْدُونَ بِاَمْرِنا» انبياء/73

[آنان را پيشوايان قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مي كنند].

اين آيه نه تنها مي رساند كه هدايت آنان به فرمان خداست، بلكه مي رساند كه شيوة هدايتشان نيز بفرمان الهي است. گاهي اراده و مشيت خدا بر آن تعلق مي گيرد كه آنان در حال اختفاء به هدايت اشتغال ورزند. و گاهي مصالح ايجاب مي كند كه از پس پردة غيب برون آيند، و شيوة هدايت جمعي را پيش گيرند. در هر حال، همة هدايتها و همة شيوه هاي هدايت آنان به فرمان خدا است.

ب _ دعوت پنهان پيامبر اسلام

در روزگاري كه پيامبر در زمينة فردسازي انجام وظيفه مي كرد، مضمون آية شريفة «يَهْدُونَ بَاَمْرِنا» را در محدودة فرد اجرا مي نمود. اين شيوة هدايت، كار او بود، تا اينكه فرمان خدا فرا رسيد و او را به هدايت جمع دعوت كرد. اين تنها پيامبر اسلام(ص) نيست كه ابتداء در حال سر و پنهاني، و بعداً بطور آشكار مردم را هدايت مي كرد، بلكه اين سنت كلي الهي است. گاهي فرمان خداي عزوجل بر اين تعلق مي گيرد كه آنان آشكارا رهبري كنند و گاهي مشيت او ايجاب مي كند كه به صورت خفاء و پنهاني به فرد سازي اشتغال ورزند. هر دو نمونه در زندگي حضرت نوح پيامبر صلوات الله عليه موجود است. وي نحوة تبليغ خود را

چنين بيان مي كند:

[دعوت خود را آشكار ساختم و در پنهان نيز آنان را فرا خواندم]

حضرت نوح عليه السلام در فراز نخست، دعوتِ آشكار خود را ياد آوري مي شود، همچنانكه در فراز دوم از دعوت پنهان خود سخن مي گويد. هر دو گونه تبليغ بفرمان خدا و براي هدايت افراد بشر بوده است. با توجه به اين حقايق، قرآن و احاديث مافوق تواتر، به وجود و حيات چنين رهبر گواهي مي دهد. تنها سؤال اين است كه امام بايد هادي و رهبر جامعه باشد، و اين با غيبت چگونه سازگار است؟

پاسخ، اين است كه امام بايد هادي و رهبر باشد، ولي چه لزومي دارد شيوه هدايت او عمومي و علني و آشكار باشد؟. مگر نه اين است كه هدايت او به فرمان خدا و امر اوست: «يَهْدُونَ بِاَمْرِنا». اگر فرمان خدا اين باشد كه وي مدتي –يعني تا وقتي كه زمينه نهضت و قيام آماده گردد- به فرد سازي گرايد تا زمينه براي سازندگي جامعه فراهم گردد، باز مي توان گفت: اين امام چگونه هادي و رهبر است؟. اگر او در خفا گروهي را با روشهاي مختلف، و با تماسهاي گوناگون به حقيقت و حق دعوت كند و روي دعوت كند و روز افراد اثر بگذارد، آيا به وظيفة رهبري خود در حد امكان عمل نكرده است؟. چگونه درباره حضرت نوح و پيامبر اسلام، اين شيوه كافي است، وي در مورد حضرت ولي عصر عليه السلام كفايت نمي كند؟!

خلاصه، معني «يَهْدُونَ بِاَمْرِنا» اين نيست كه پيوسته به طور علني هدايت مي كنند، بلكه مفاد آن، اين است كه هرطور خداي عزوجل امر فرموده، وظيفه هدايت را انجام مي دهند چه پنهان و چه آشكار، آري

ولي زمان از انظار غايب و پنهان است و تبليغات و هدايتها و تصرّفهاي او نيز از ديده ها پنهان مي باشد، ولي تبليغات سري دارد و فيض و افاده او نيز سري و نهاني است.

ج- حضرت موسي عليه السلام، چهل روز از ديدگان پنهان و غايب بود.

اگر امام و پيشوا، پيوسته بايد در دل اجتماع باشد و غيبت امام با مقام هدايت و سودبخشي او منافات دارد، درباره حضرت موسي چه بايد گفت؟ آيا اين پيامبر الهي كه طبق تصريح قرآن، چهل روز تمام از بني اسرائيل دوري گزيد، (سوره بقره، آيه 51. سوره اعراف، آيه 142) در اين مدت رهبر بود يا نه؟ امام بود يا نه؟ اگر بگوئيم مقام نبوت و رهبري را بر عهده داشت، اين سؤال پيش مي آيد كه، فايده وجود چنين امامي چيست؟ و اگر بگوئيم در اين زمان، مقام رهبري از او سلب شده بود، سخن بي اساسي گفته ايم، زيرا همگي مي دانيم كه وي با داشتن اين سمت، براي اَخذ تورات، از ديده ها غايب شده بود.

اگر امام بايد روشني بخش و الهام دهنده باشد، مدت كم و زياد در نظر عقل يكسان است. و فقط آن مقدار از غيبت مستثني است كه ضرورت زندگي مانند خواب، آن را ايجاب مي كند.

ممكن است گفته شود غيبت حضرت موسي با حضرت قائم فرق دارد. اگر موسي غيبت برگزيد بخاطر اين بود كه وصيّ او در ميان مردم، حضور داشت، ولي جريان درباره حضرت قائم چنين نيست.

پاسخ اين گفتار روشن است، زيرا هدف از تشبيه، تنها اين جهت است كه «ولي» زمان بنابر علل و مصالحي از ديدگاه پنهان گردد و همان مصلحتي كه مُجَوِّز غيبت

حضرت موسي گرديد، مي تواند مجوّز حضرت قائم نيز باشد. اگر از اين سخن چشم بپوشيم، داشتن وصي، مجوز غيبت پيامبر نمي گردد، زيرا او نيز امام و رهبر است. اگر او افاضه اي داشت، بخاطر اين بود كه امام بود و در واقع كار خود را انجام مي داد، نه اينكه هم بار خود و هم بار موسي را بر دوش مي كشيد. از اين گذشته ولي عصر نيز نايِباني در ميان امت دارد كه مي توانند رهبر امت را در دوران غيبت بر عهده بگيرند.

د- «يونس» زنداني در شكم ماهي

قرآن مجيد در مواضع مختلف به سرگذشت يونس اشاره نموده است (سوره انبياء آيه 78. سوره صافات، آيه 140به بعد) طبق تصريح قرآن، يونس مدتي در شكم ماهي محبوس و از ديدگان امت خود پنهان بود صافات/144 اين «وليّ» الهي با داشتن مقام ولايت، خود دور بود. حال اگر پيشواي الهي بايد پيوسته مفيض و نور بخش باشد، غيبت او را چگونه مي توان توجيه كرد؟

قرآن صريحاً مي گويد: يونس پس از خروج از شكم ماهي، باز بسوي جمعيتي اعزام گرديد صافات/147 از اينكه بار ديگر خداوند او را براي هدايت مردم اعزام داشت، مي توان حدس زد كه وي در مدت حبس داراي مقام ولايت الهي بوده است. چيزي كه هست، در اين مدت روي مصالحي از تبليغ و هدايت بازمانده بود. اين حقيقت در صورتي بخوبي روشن مي شود كه بدانيم مقصود از جمعيت صدهزار نفري و يا بيشتر، همان قوم پيشين يونس است كه بر اثر توبه، خود را از عذاب الهي نجات داده بودند.

ه_ - نمونة ديگر اين مطلب، حضرت مسيح است.

ميان نبوت و وقت تبليغ حضرت مسيح، فاصله زماني

وجود داشت. قرآن مجيد از پيامبري سخن مي گويد كه در دوران كودكي و شيرخوارگي به مقام نبوت مفتخر گرديده است، اما تبليغ و هدايت او پس از ساليان درازي آغاز شده است. مگر نه اين است كه قرآن درباره حضرت مسيح چنين مي گويد: «من بنده خدا هستم كتاب بمن داده و مرا از پيامبران قرار داده است» مريم/30

حضرت مسيح، اين سخن را در نخستين ايام زندگي خود گفت، ولي نفع عمومي و هدايت همگاني او در سي سالگي آغاز گرديد. هر فرد بي غرضي لازم است شيوه هاي هدايت نوح، «ولي» زمانِ حضرت موسي و حضرت مسيح را در زندگي امام زمان پياده كند.

گروهي اعقتاد دارند امام زمان( ظهور كرده و سپس كشته شده، با چند دليل سعي در قانع كردن ما داشتند.

اشاره

دلايل آنها به شرح زير مي باشد :

1. آنها مي گفتند روايتي هست كه مي گويد هرگاه امام( ظهور كند بوسيله پيرزني كه او را زهر مي دهد به شهادت مي رسد. 2. آنها عدم

پرسش

گروهي اعقتاد دارند امام زمان( ظهور كرده و سپس كشته شده، با چند دليل سعي در قانع كردن ما داشتند.

دلايل آنها به شرح زير مي باشد :

1. آنها مي گفتند روايتي هست كه مي گويد هرگاه امام( ظهور كند بوسيله پيرزني كه او را زهر مي دهد به شهادت مي رسد. 2. آنها عدم وجود عدل جهاني پس از شهادت بدين علت مي دانند كه امام زمان( را بشارت دهنده ي دين جديدي مي دانند آنها با استناد به روايتي از پيامبر كه فرمودند : اگر دين من كامل ترويج شود يك روز و اگر ناقص نيم روز عمر مي كند، آنها هر روز را 1000 سال مي دانند و معتقدند كه 1000 سال بعد از هجرت شخصي (امام() آمده و نوين دين جديدي را مي دهد.

آيا اين اعتقاد آنان كه امام زمان ظهور كرده و در ايجاد عدالت سعي كرده و اين عدالت به طور تدريجي مثلاً چندصد سال ديگر با كمك پيامبر جديدي به وجود مي آيد مي تواند منطقي باشد؟ دلايل محكمي كه مي توان در مورد ظهور امام زمان و عدل سريع ايشان گفت با توجه به روايات چيست؟

پاسخ

آنچه كه مسلّم است باتوجه به آيات قرآن مجيد و روايات معتبر پيامبر گرامي، حضرت محمد( آخرين پيامبر مي باشند و پس از ايشان پيامبري ديگر ظهور نخواهد كرد. از جمله اين آيه شريفه : "ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين" (سوره مباركة احزاب / آيه 40)

و بعضي از آيات قرآن مجيد، به ظهور حضرت مهدي ( و برپايي حكومت ايشان اشاره دارد، از جمله

: "و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين" (ما مي خواهيم بر مستضفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم.)(سوره مباركه قصص / آيه5) در اين آيه شريفه، كلمة "نريد" اشاره به ارادة استمرار الهي است، بنابراين در بسياري از روايات، به حضرت مهدي ( تطبيق شده است.

و آيات شريفه اي چون آيه 105 سوره مباركه انبياء( ، و آية شريفه 55 سوره مباركه نور، كه خداوند وعده تحقق حكومت صالحان را داده است و در روايات است كه مصداق كامل اين وعده زمان ظهور حضرت ولي عصر( مي باشد.

اهل سنّت روايت كرده اند كه : "رسول الله ( فرمود : اگر يك روز از عمر جهان بيشتر نمانده باشد، خداي متعال آن روز را چنان طولاني خواهد كرد، تا مردي ازاهل بيت من و همنام من به حكومت برسد و زمين را پر از عدل و داد كند، چنانچه پر از ظلم و جور است."(صحيح ترمزي، ج2،ص46)

از ابن عباس نقل كرده اند كه : "رسول الله ( فرمود : همانا علي( امام امّت بعد از من است و از فرزندان او قائم منتظري باشد و هنگامي كه ظهور كند، زمين را پر از عدل و داد مي سازد، چنانكه پُر از ظلم و ستم شده است."(نيابيع المودّه، ص494)

و جناب عبدالعظيم حسني ( ، از حضرت امام محمد تقي( ، از پدرانش، از علي( نقل كرده است : "قائم ما غيبتي دراز مدّت دارد، گويا شيعيان را مي بينم كه در زمان غيبت او، همانند حيوان گرسنه اي كه دنبال چراگاه

مي گردد، در جستجوي اويند، ولي او را نمي يابند. آگاه باشيد كه هر كس از ايشان، كه بر دينش ثابت بماند و در اثر طول غيبت امامش، دچار قساوت قلب نگردد، در روز قيامت، با من در درجة من خواهد بود..." سپس فرمود : "هنگامي كه قائم ما قيام كند، بيعتي از هيچكس گردن او نخواهد بود،(و هيچ حاكم ستمگري تسلّطي بر او نخواهد داشت.) و بدين منظور، مخفيانه متولد مي شود و از چشم مردم غايب مي گردد."(منتخب الاثر، ص255)

از حضرت سجّاد( روايت شده كه فرمودند : "قائم ما دو غيبت دارد كه يكي طولاني تر از ديگري است و تنها كسي كه يقين قوي و معرفت صحيح داشته باشند، بر امامت او ثابت مي مانند. (منتخت الاثر، ص251)

و راز اصلي غيبت آن حضرت، فراهم نبودن شرايط ظهور و محفوظ ماندن از شر جبّاران و ستمگران است و در بعضي از روايات، حكمتهاي ديگري، از جمله آزمايش مردم و اندازه پايداري و استوار ماندن آنها، بيان شده است.

آنچه مسلّم است، عقل مردم در زمان ظهور حضرت مهدي ( به كمال رسيده، رفتار آنان سنجيده و براساس تدبير صورت مي پذيرد. بدين ترتيب، تنها حكومت جهاني، بر اساس اسلام و عدالت اسلامي و به رسالت حضرت مهدي( تأسيس شده، حكومتهاي باطل همه نابود مي شوند. البته بدين معنا نيست كه هيچ انسان شرير و فاسد نيز يافت نشود، بلكه غلبه با مؤمنان و افراد نيكوكار است، و گرنه قاتل آن حضرت نيز از ميان همان افراد پست و بي ايمان است.

البته دشمن از صدر اسلام تاكنون، سعي در انحراف كشيدن جريان مهدويّت داشته، كه

تاكنون چندين مهدي جعلي ظهور كرده اند و آخرين آنها مهدي سوداني بوده، كه با هوشياري ولايت فقيه در سراسر جهان خنثي شده است و نتوانسته اند از اين حركات شوم نتيجه اي بگيرند. همچنين از جمله تلاشهاي دشمنان، ساختن روايات جعلي در اين مورد است، كه نبايد به آنها اعتنا كرد و تنها بايد به رواياتي متكي بود كه داراي سند و مدرك معتبري است و بزرگان شيعه و سنّي آن را تأييد مي كنند.

به اميد اين كه از ياران حضرت مهدي"عجل الله تعالي فرجه الشريف" باشيم.

آمين.

منابع و مآخذ :

آموزش عقايد، استاد مصباح يزدي با "300 پرسش و پاسخ" ، كاري از استاد سيد احمد فاطمي، صفحات 170 و 171 ؛ و "آموزش عقايد، ج2، از آقاي غرويان ، ص396

دلايل وجود حضرت مهدي (ع ) چيست و آيا آيه اي درباره حضرت مهدي (ع ) وجود دارد؟

پرسش

دلايل وجود حضرت مهدي (ع ) چيست و آيا آيه اي درباره حضرت مهدي (ع ) وجود دارد؟

پاسخ

آيات مربوط به حضرت مهدي(عج) در قران مجيد فراوان است كه از بين آنها به ذكر دو آيه اكتفا مي شود.

آيه اول: ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ان في هذالبلاغا لقوم عابدين به تحقيق در زبور از پس تورات نوشتيم كه مسلما زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد، به يقين در اين سخن پيام رسايي است براي قومي كه بندگان خدايند{M، (انبيا، آيه 105).

آيه شريفه از سرنوشت نهايي زمين خبر مي دهد كه بندگان صالح، آن را به ارث خواهند برد. قابل تأمل در آيه بالا اين است كه در تورات حضرت موسي و زبور حضرت داوود از اين حكومت ياد شده است، در حالي كه اين دو پيامبر الهي خودشان از انبيايي بوده اند كه حكومت داشتند؛ با اين حال به آنها خبر از حكومت صالحان بر روي زمين داده شده است (آن هم با اين همه تأكيد). مطلب ياد شده، اين حقيقت را روشن مي كند كه اين وعده الهي، حكومتديگري است و آن حكومت بر كل زمين مي باشد. كلمه الارض هم اشاره به همين معنا دارد. گفتني است كه براي همين در كتاب اين دو پيامبر، وعده تحقق حكومت جهاني داده شده است و چنين حكومتي تا اين زمان نبوده و مخصوص به زمان ظهور امام زمان(عج) است. اختصاص ذكر اين وعده جهاني در تورات و زبور (از ميان كتاب هاي آسماني ديگر)، ظاهرا به جهت تجربه حكومت مؤمنان بر بخشي از زمين در زمان حضرت موسي و داوود

بودهاست.

آيه دوم: وعداللّه الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لايشركون بي شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون خداوند كساني از شما را كه ايمان آوردند و صالحات را انجام دادند، وعده فرمود كه آنان را قطعا در زمين به خلافت خواهد گمارد، همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودندبه خلافت گمارد و قطعا برايشان دينشان را مستقر خواهد نمود؛ ديني كه آن را برايشان پذيرفت و قطعا آنان را از پس خوفشان به حالت امنيت، دگرگون مي كند، به جهت آن كه مرا عبادت كنند [و] چيزي را با من شريك نگردانند و هر كه بعد از آن كفر ورزد پس قطعا آنان فاسقانند{M، (نور، آيه 55).

در اين آيه شريفه، خداوند وعده استقرار حكومت الهي بر روي زمين را به مسلمانان مي دهد؛ حكومتي كه در سايه آن هيچ گونه ترسي نيست و در آن عبادت خداوند بدون شرك انجام مي شود؛ يعني، حكومتي صد در صد اسلامي كه در آن از شرك و نفاق اثري نيست. كاملاً روشن است كه حكومتي با اين خصوصيات، تا به حال نبوده و تنها حضرت حجت است كه حكومت جهاني خواهد داشت و دنيا را پر از عدل و داد نموده و ريشه كفر و نفاق راخواهد كند.

تشبيه اين حكومت به حكومت پيامبران گذشته، در نوع حكومت (يعني الهي بودن آن) است؛ نه در خصوصيات آن از جهت جهاني بودن و برچيده شدن كفر و شرك از سراسر جهان.

اما دلايل وجود حضرت مهدي غير

از دليل عقل كه حكم مي كند به اين كه در هر زمان بايد حجتي زنده از طرف خداوند بر مردم باشد، روايات متواتر و فراواني هست كه از شيعه و سني نقل شده است. حتي چند نفر از علماي اهل سنت كتاب هايي در مورد حضرت مهدي و اثبات وجود آن حضرت و اين كه خواهد آمد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد و... نوشته اند.

براي مطالعه بيشتر ر.ك: صفة المهدي، حافظ ابي نعيم اصفهاني والعرف الوردي في اخبار المهدي، سيوطي.

اطلاعاتي به صورت آماري از روايات در مورد امام زمان(عج) - كه از كتب شيعه و سني استخراج شده است - براي شما ذكر مي شود:

1- روايات بشارت به ظهور حضرت مهدي(عج) 675 مورد

2- رواياتي كه مي رساند از اهل بيت پيامبر(ص) است 389 مورد

3- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد علي(ع) است 214 مورد

4- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد فاطمه(س) است 192 مورد

5- رواياتي كه دلالت مي كند نهمين فرزند امام حسين(ع) است 148 مورد

6- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد امام زين العابدين(ع) است 185 مورد

7- رواياتي كه دلالت مي كند از اولاد امام حسن عسكري(ع) است 147 مورد

8- رواياتي كه دلالت مي كند زمين را پر از عدل و داد مي كند 132 مورد

9- رواياتي كه دلالت مي كند عمر حضرت طولاني است 318 مورد

10- رواياتي كه دلالت مي كند حكومت حضرت جهاني است 47 مورد

11- رواياتي كه دلالت مي كند امام دوازدهمين است 136 مورد

در پايان روايتي از يكي از كتاب هاي معتبر اهل سنت ذكر مي شود. رسول خدا(ص) مي فرمايد: «اگر از زمانه و روزگار باقي نماند مگر يك روز، خداوند مبعوث خواهد كرد مردي از اهل بيت مرا

كه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده بود»، (مسند احمد حنبل، ج 1، ص 99 - ج 3، ص 17 و 70).

ساير موارد

وعده ي ظهور امام مهدي(ع) حقيقت دارد يا فقط براي اميد آفريني است؟

پرسش

وعده ي ظهور امام مهدي(ع) حقيقت دارد يا فقط براي اميد آفريني است؟

پاسخ

"موعود" و "داستان مصلح" در آخرالزمان، اصلي اساسي است. پيشينيان پيوسته آن را به يادها آورده اند. اكنون نيز پس از ظهور قرن ها در يادگارهاي انسانهاي قديم آثاري هست كه به ظهور مصلح كل بشارت مي دهد. در كتاب ها و اثار زردشت دربارة آخرالزمان و ظهور موعود مطالب بسياري آمده است.

در آيين هاي هندوان و كتاب هاي آنان نيز سخن از نجات دهنده و "موعود" آمده است. از جمله در كتاب "مهابهاراتا" در اين باره گفته اند: همة اديان معتقدند كه در پايان هر دوره اي از تاريخ بشر از لحاظ معنوي و اخلاقي رو به انحطاط مي رود... و نمي تواند به خودي خود اين سيرنزولي خاتمه يابد. پس ناچار روزي يك شخصيت معنوي بلند پايه كه از مبدأ و الحام سرچشمه مي گييرد، ظهور خواهد كرد و جهان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد. در اين مورد تعاليم هر ديني به صورت رمزي به حقايقي اشاره شده است كه با معتقدات آيين هاي ديگر هماهنگي كامل دارد".(1)

در دين بودايي هم مسئلة انتظار مطرح است. در آثار ديني يهود و اسفار تورات و ديگر كتاب هاي انبيا همواره به "موعود" اشاره شده است. در آيين مسيحيت و كتاب هاي مقدس اين آيين هم بشارت هاي بيشتر و روشن نتري دربارة موعود آخرالزمان رسيده است.

به دليل همين حضور و بشارت ها در فرهنگ هاي گوناگون و در عقايد و كتاب هاي امت ها و ملت ها در يكي از زيارت هاي حضرت امام زمان (ع) آمده است: "السلام

علي مهدي الأم؛ سلام بر مهدي كه امت ها از او سخن گفته اند".(2)

پس مسئلة ظهور منجي عالم بشريت از روزگاران بس قديم، از سده هاي پيش از ظهور اسلام مطرح بوده است و در كتاب هاي پيامبران و نوشته ها و آثار گوناگون بر جاي ماندة از حكيمان و فرزانگان پيشين به ظهور منجي بزرگ جهاني در آخرالزمان تصريح اشاره شده است.(3)

مسئلة "مصلح كل" و ظهور حضرت امام عصر از مسلمات و قطعيات دين اسلام است و قضاي حتمي پروردگار مي باشد. همة فرقه هاي اسلامي معتقدند در آخرالزمان كه تاريكي هاي ظلم و ستم جهان را فرا گرفته باشد، مردي از نسل حضرت علي و فاطمه عليهماالسلام ظهور مي كند و عدالت جهاني را ميان جهانيان مي گستراند. رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: "اگر از عمر جهان يك روز باقي نماند، خداوند همان يك روز را چنان دراز كند تا مردي از اهل بيت من بيايد و جهان را پر از عدل و داد كند".(4) مسئلة مهدي و ظهور حضرتش منحصر به مذهب شيعه نيست، بلكه همة مذاهب اسلامي احاديث نبوي در اين مورد را به حد تواتر نقل كرده و كتاب هاي فراوان در اين موضوع نوشته اند. پس عقيد ه به حضرت امام زمان عليه السلام يك اعتقاد مسلم و يقيني است و ظهور حضرت واقعيت است، نه صرف اميد دادن. حضرت مهدي در 255 هجري در سامرا متولد شد و هم اكنون همة ما به بركت وجود نازنين و پر فيض آن بزرگوار از نعمات الهي بهره مند مي شويم. هر وقت خدا مصلحت بداند و

مردم جهان شايستگي و رشد و آمادگي داشته باشند، ظهور محقق خواهد شد. اين كه گفتيم شايستگي مردم بدين جهت است كه خداوند يازده امام به مردم معرفي كرد و مردم همة آنان را به شهادت رساندند و وقتي بر خودشان هم ثابت شد كه لياقت زندگي در حضور معصوم را ندارند، خدا امام دوازدهم را از ديد ه ها پنهان كرد تا هنگامي كه مصلحت بداند. از اين جا معلوم مي شود كه غيبت امام عليه السلام با عدالت الهي منافات ندارد، زيرا خدا امام را خلق و براي مردم معرفي فرمود، ولي مردم با كشتن يازده امام منع فيض نمودند. اگر امام دوازدهم غايب نمي گشت، به سرنوشت امامان گذشته گرفتار مي شد.

پي نوشت ها :

1 - معارف اسلامي در جهان معاصر، ص 245.

2 - مفاتيح الجنان ، ص 1040 (زيارت صاحب الأمر (ع).

3 - خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي ، ص 66 و 96.

4 - لطف الله صافي، منتخب الأثر ، ص 192 ، حديث 4.

آيا حقيقت دارد كه امام زمان(ع) به دنيا نيامده و زماني به دنيا مي آيد كه ظهور كند؟

پرسش

آيا حقيقت دارد كه امام زمان(ع) به دنيا نيامده و زماني به دنيا مي آيد كه ظهور كند؟

پاسخ

مي توان در خصوص ولادت و يا عدم ولادت امام زمان(ع) در دو حوزة تفكر سنّي و شيعي بحث كرد اهل سنت در خصوص ولادت و عدم ولادت امام زمان(ع) دو مبنا دارند: برخي عقيده دارند كه جهان نياز به مصلح دارد كه پيامبر(ص) برخي از ويژگي هاي او را بيان كرده، ولي اين مصلح هنوز متولد نشده است.[11] برخي ازدانشمندان اهل سنت باور دارند كه مصلح جهان متولد شده است،[12] پس اگر مقصود از مصلح جهان، امام زمان(ع) باشد، روي مبناي برخي از اهل سنت متولد شده است.

شيعيان بر اين عقيده هستند كه امام زمان(ع) به دنيا آمده است. از اين رو تاريخ ولادت[13] و نحوة ولادت امام زمان(ع) را نيز بيان كرده اند.[14]

از سوي ديگر در روايات براي امام زمان(ع) دو غيبت صغري و غيبت كبري بيان شده،[15] همچنين در برخي متون نحوة انتفاع مردم از وجود مقدس امام زمان(ع) بيان شده و وجود مقدس امام زمان(ع) به خورشيد تشبيه شده است؛[16] يعني همان گونه كه خورشيد در پشت ابر به مردم نفع مي رساند، امام زمان(ع) در غيبت نيز به هدايت و ارشاد مردم پرداخته و مردم به شكل هاي مختلف از حضرت بهره مند مي شوند. در برخي روايات تصريح شده است كه زمين از حجت خدا خالي نيست[17] و بعد از شهادت ائمه(ع) امام زمان(ع) تنها حجت خداوند بر مردم است.

نكتة قابل دقت آن است كه در زمان غيبت صغري نواب اربعة امام زمان(ع) به وظايف خود عمل نموده و مردم از

طريق آن ها با امام ارتباط بر قرار مي كنند و در زمان غيب كبري فقيهان واجد شرايط به عنوان نايب عام انجام وظيفه مي كنند. بزرگان در خصوص مكان امام زمان و ازدواج يا عدم ازدواج[18] امام زمان(ع) بحث كرده اند.[19]

طبيعي است همة اين مباحث فرع بر آن است كه امام زمان(ع) متولد شده باشد.

در تفكر شيعي تولد امام زمان قبل از ظهور ترديدي ندارد.

[11] شرح نهج البلاغه ابي الحديد، ج10، ص 96.

[12] ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 7، ص 273؛ الفصول المهمه، ص 310، ينابيع الموده ،ج 2، ص 36.

[13] ارشاد، ص 346؛ روضه الواعظين، 292؛ اعلام الوري، ص 418؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 139.

[14] صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 397.

[15] همان، ص 312، كتاب الغيبه، شيخ طوسي، ص 162.

[16] بحارالانوار ج 52، ص 92.

[17] همان.

[18] مجلة حوزه، ويژه نامه امام زمان(ع) از ص 50 به بعد.

[19] همان، ص 46.

آيا واقعاً امام زمان (عج) وجود دارد؟(پ)

پرسش

آيا واقعاً امام زمان (عج) وجود دارد؟(پ)

پاسخ(قسمت اول)

عقيده به مهدويت، از امور مسلّم و قطعي تاريخ و كلام اسلامي است. مسلمانان اعم از شيعه و سني به "مهدي موعود" باور دارند. نقطة اصطكاك شيعه و سني در "مهدويت" تولد حضرت است.

اكثر عالِمان اهل سنت بر اين باورند كه "مهدي موعود" هنوز متولد نشده است، ليكن همة شيعيان اماميه مي گويند: مهدي موعود فرزند امام حسن عسكري(ع) است و در سامراء در سال 255 هجري متولد شده است و در پس پردة غيبت زندگي مي كند و روزي به امر خداوند ظهور خواهد كرد. اين سخن را افزون بر شيعيان، بسياري از دانشمندان نامدار اهل سنت پذيرفته اند و در كتاب هايشان متذكر شده اند، مانند محمد بن طلحة شافعي در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالكي در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعي در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلكان در وفيات الاعيان.

برخي از پژوهشگران بيش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند كه در تأليفاتشان ولادت امام مهدي(عج) را متذكر شده اند.[16]

به طور كلي همه قبول دارند كه مهدي موعودي خواهد آمد و جهان را از عدل پر مي كند. محل بحث در مهدويت خاصه است؛ يعني آن مهدي موعود، فرزند امام حسن عسكري(ع) كه متولد شده است.

سخني در اين زمينه:

_ دلايل ولادت و امامت امام مهدي(عج):

بعد از بيان مباني مهدويت خاصه، به اصل بحث بر مي گرديم و آن اين است كه از چه راهي و چگونه مي توان وجود امام مهدي(عج) را اثبات نمود؟

همان گونه كه بيان شد، مسلمانان جملگي مهدويت عامه را پذيرفته اند.

تنها سخن در مهدويت خاصه است. مهدويت

خاصه از جملة باورهاي شيعة اماميه است و گروهي از عالمان اهل سنت همانند حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي نيز آن را پذيرفته اند.[17]

مهدويت خاصه يك مشكل دارد و آن اين است كه به جهت رعايت تقيه، تولد حضرت مهدي(عج) آشكار نشد و حضرت از ولادت مانند موسي بن عمران در خفا و دور از ديدگان عموم زندگي كرد. اين امر موجب شد كه بعد از شهادت امام حسن عسكري(ع) شك و حيرت بي سابقه اي بين شيعيان باشد؛ اين وضع به قدري خطرناك بود كه حتي برخي از پيروان امام حسن عسكري(ع) در امامت آن حضرت شك و ترديد روا داشتند، چرا كه طبق پيش گويي هاي امامان(ع) مي بايست امام حسن عسكري(ع) پسري مي داشت تا او وارث امامت و هادي امت و مهدي موعود و منتظر گردد.

اختفاي ولادت امام مهدي(عج) سبب شد كه به نوشتة مسعودي، پيروان امام حسن عسكري(ع) بعد از شهادت حضرت، به بيست فرقه منشعب شدند.[18]

براي اولين بار شيعيان با چنين بحراني رو به رو شدند ستم حاكمان اجازه نمي داد ولادت امام دوازدهم براي همگان آشكار شود، بلكه به ناچار بايد در خفا بماند، چون خوف از كشته شدن حضرت وجود داشت. از سوي ديگر شناخته نشدن امام دوازدهم، به تزلزل اعتقادي شيعيان منجر مي شد.

اين مشكل با اقدامات، معجزات، كرامت ها و شواهد، دركم ترين زمان زدوده شد و تمامي پيروان امام حسن عسكري(ع) ولادت امام مهدي(عج) را پذيرفتند.

چگونه اين امر محقق شد؟

براي تحقق اين امر، پيامبر(ص) و امامان(ع) از پيش برنامه ريزي كردند و با راهكارهاي مناسب ارائه شده، تمامي شيعيان به ولادت و امامت امام غايب

معتقد شدند. راهكارها بدين شرح است:

1_ پيش گويي امامان پيشين:

پيامبر اسلام(ص) و هر يك از امامان پيشين دربارة امام مهدي(عج) ويژگي هاي حضرت، رهنمودهايي به شيعيان داده و از پيش زمينه سازي كرده بودند كه شيعيان بدانند از امام حسن عسكري(ع) پسري متولد خواهد شد اما ولادتش به جهت وضع

دشوار سياسي، در خفا صورت مي گيرد.

- امام سجاد (ع) فرمود: "القائم منايخفي علي النّاس ولادته حتي يقولوا لم يولد بعد؛[19] قائم ما [مهدي موعود] ولادتش بر مردم مخفي است؛ اين موجب مي شود كه [برخي] بگويند: او هنوز متولد نشده است.

- عبدالله بن عطا گويد: به امام باقر(ع) عرض كردم: شيعيان شما در عراق بسيارند، تا كنون سابقه نداشته كه فردي از شما اهل اللبيت اين اندازه پيرو داشته باشد [،خوب است كه شما دست به شمشير ببري و قيام كني]. حضرت فرمود: "انظروا من تحفي علي النّاس ولادته فهو صاحبكم؛[20] آن مهدي موعود و قائم منتظر من نيستم. بنگريد آن كسي كه ولادتش بر مردم مخفي است. او صاحب الأمر و مهدي موعود است".

- امام صادق(ع) فرمود: "صاحب هذاالامر تخفي ولادته عن هذاالخلق؛[21] ولادت مهدي بر مردم پوشيده است".

- ايوب بن نوح به امام هشتم(ع) عرضه مي دارد: اميدوارم كه صاحب الامر و مهدي موعود شما باشيد. حضرت در پاسخ مي فرمايد: "نه آن مهدي موعود من نيستم؛ او يكي از فرزندان من است كه ولادتش مخفي است".[22]

- عبدالعظيم حسني گويد: به امام جواد(ع) عرض كردم: اميدوارم كه آن مهدي موعودي كه جهان را پر از عدل و داد مي كند، شما باشيد. حضرت فرمود: "همة ما قائم به امر خدا هستيم و همة ما هادي

و راهنماي دين خدا هستيم، ليكن آن قائم و مهدي موعودي كه جهان را پر از عدل خواهد كرد، ولادتش مخفي است. وجودش از مردم غايب است. او همنام و هم كنية رسول خدا است".[23]

2_ بشارت امام حسن عسكري(ع):

امام عسكري(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدي(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش "حكيمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدي از نرگس خاتون متولد مي شود".[24]

_ احمد بن اسحاق مي گويد: از امام ابو محمد حسن عسكري(ع) شنيدم كه فرمود: "حمد و سپاس خداي را كه مرا از دنيا نبرد تا اين كه جانشين من و مهدي موعود را به من نشان داد. او از حيث ويژگي هاي جسماني و اخلاقي و رفتاري شبيه ترين انسان ها به پيامبر خدا(ص) است. خدا مدتي وي را در حالت غيبت نگهداري مي كند و سپس ظاهر مي شود و جهان را از عدل و داد پر مي كند".[25]

نيز حضرت عسكري(ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزديكان را از تولد امام مهدي(عج) آگاه نمود.

محمد بن علي بن حمزه گويد: از امام عسكري(ع) شنيدم :"حجت خدا بر بندگان و امام و جانشين من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامة طلوع فجر متولد شد".[26]

احمد بن حسن بن اسحاق قمي مي گويد: وقتي كه امام مهدي(عج) متولد شد، نامه اي از امام عسكري(ع) به من رسيد كه حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندي برايم متولد شده است. اين موضوع را مخفي بدار، زيرا جز براي دوستان و نزديكان ما آن را اظهار نخواهم كرد".[27]

_ ابراهيم بن ادريس مي گويد: امام ابو محمد عسكري(ع) گوسفندي را براي من فرستاد و فرمود:

"اين را به جهت ولادت فرزندم "مهدي" عقيقه كن و به خود و خانواده ات بخوران".[28]

3_ نشان دادن فرزند به خواص:

امام عسكري(ع) افزون بر اين كه قبل از ولادت امام مهدي بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد كه مهدي موعود ولادت يافته است، گام ديگري برداشت، و آن اين بود كه براي افزايش ايمان و اطمينان شيعيان، فرزندش امام مهدي را به تعدادي نشان داد.

احمد بن اسحاق مي گويد: امام عسكري(ع) كودك سه ساله اي را به من نشان داد و فرمود: اي احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامي نبودي، فرزندم را به تو نشان نمي دادم. بدان كه اين كودك همنام و هم كنية رسول خدا است و همان كسي است كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد.[29]

_ معاويه بن حكيم، محمد بن ايوب و محمد بن عثمان بن سعيد عمري مي گويند: ما يك گروه چهل نفره در خانة امام حسن عسكري(ع) جمع شده بوديم، حضرت فرزندش امام مهدي را به ما نشان داد و فرمود: "اين امام شما و جانشين من است".[30]

_ علي بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاويه بن حكيم و حسن بن ايوب مي گويند: ما تعدادي از شيعيان در خانة امام حسن عسكري(ع) تجمع نموديم. و از حضرت دربارة جانشين وي پرسش نموديم، پس از ساعتي حضرت كودكي را به ما نشان داد و گفت: "بعد از من اين امام شما است".[31]

_ عمر اهوازي مي گويد: امام حسن عسكري(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: "بعد از من اين فرزندم امام شما است".[32]

_ ابراهيم بن محمد گويد: در خانة

عسكري كودك زيبايي راديدم، از حضرت پرسيدم: يا ابن رسول الله، اين كودك كيست؟ حضرت فرمود: "اين كودك من است. اين جانشين من است".[33]

_ يعقوب بن منفوس مي گويد: خدمت امام عسكري(ع) رسيدم و از حضرت دربارة امام بعدي و صاحب الامر جويا شدم. حضرت فرمود: پرده را كنار بزرن؛ كنار زدم، در اين هنگام كودك پنج ساله اي را ديدم كه به سوي ما مي آيد. آمد و روي زانوي حضرت عسكري(ع) نشست. حضرت فرمود: "اين امام شما است".[34]

4_ تبيين خواص:

بعد از زمينه سازي ها و بشارت هاي امام عسكري(ع)، نيز نشان دادن فرزندش، مهدي، اينك نوبت خواص است كه اقدام نمايند و وجود امام مهدي را به اطلاع ديگر شيعيان برسانند تا آنان را از شك و حيرت نجات دهند.

افرادي همانند حكيمه خاتون، دختر محمد بن علي بن موسي الرضا(ع)، عثمان بن سعيد عمري، حسن بن حسين علوي، عبدالله بن عباس علوي، حسن بن منذر، حمزه بن ابي الفتح، محمد بن عثمان بن سعيد عمري، معاويه بن حكيم، محمد بن معاويه بن حكيم، محمد بن ايوب بن نوح، حسن بن ايوب بن نوح، علي بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعيل بن موسي بن جعفر، يعقوب بن منفوس، عمر اهوازي، خادم فارسي، ابوعلي بن مطهر، ابي نصر طريف خادم، كامل بن ابراهيم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوري، عبدالله جعفر حميري، علي بن ابراهيم مهزيار، ابوغانم خادم، كوشيدند و ولادت امام مهدي(عج) را به اطلاع شيعيان رساندند.

حكيمه خاتون مي گويد: امام حسن عسكري(ع) كسي را دنبال من فرستاد كه امشب (شب نيمة شعبان) براي افطار نزد من بيا، چون خداوند امشب حجت خود را آشكار مي كند.

پرسيدم: اين مولود از چه كسي است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمي شود. فرمود: موضوع همين است كه گفتم. من در حالي كه نشسته بودم، نرجس آمد و كفش مرا از پايم در آورد و فرمود: بانوي من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوي من و خانواده ام هستي. او از سخن من تعجب كرد و ناراحت شد و فرمود: اين چه سخني است؟ گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندي عنايت مي كند كه سرور دنيا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت كشيد. سپس بعد از افطار نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نيمة شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم، ديدم نرجس نيز بيدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بيرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم. ديدم فجر اوّل طلوع كرده و نرجس در خواب است. در اين هنگام اين سؤال به ذهنم خطور كرد كه چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسكري(ع) از اطاق مجاور صدا زد: عمّه جان، شتاب مكن كه موعد نزديك است. من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامي كه مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتي از خواب بيدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسيدم: چيزي احساس مي كني؟ گفت: آري. گفتم: نام خدا را بر زبان جاري كن، اين همان است كه در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام كن. در اين هنگام پردة

نوري ميان من و او حائل شد، ناگهان متوجه شدم كه كودك ولادت يافته است. چون جامه را از روي نرجس برداشتم، ديدم كه آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذكر خدا مشغول است.

در اين هنگام امام حسن عسكري(ع) صدا زد: عمه! فرزندم را نزد من بياور.

نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل كودك دست كشيد و در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت: و فرمود: فرزندم، سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و شهادتين بر زبان جاري كرد و سپس به امام علي(ع) و ديگر امامان(ع) به ترتيب درود فرستاد تا رسيد به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسكري(ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام كند و بعد نزد من بياورد. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بيا، روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بياور، آوردم. همانند روز اوّل شهادتين و سلام بر امامان را بر زبان جاري كرد. سپس اين آيه را تلاوت نمود: "و نريد أن نمنّ علي الّذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين".

پاسخ(قسمت دوم)

حكيمه خاتون مي گويد: بعد از اين روزي خدمت رسيدم. پرده را كنار زدم و امام مهدي را نديدم، گفتم: فدايت شوم امام مهدي چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسي(ع) در خفا نگهداري مي شود.[35]

5_ كرامت ها و شواهد زنده:

بعد از شهادت امام عسكري(ع)، امام مهدي

(عج) از طريق نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق معجزه يا شبه معجزه) وجود و امامت خويش را براي شيعيان امام عسكري(ع) نماياند و حجت را بر آنان تمام كرد.

در آغاز غيبت صغري، سازمان مخفي وكالت كه از زمان امام صادق(ع) براي چنين دوره اي پايه ريزي شده بود، از مهم ترين وظايفش اين بود كه شك و حيرت شيعيان را بزدايد و آنان را به امام غايب و نيابت نواب اربعه مطمئن نمايد. نائبان و وكيلان حضرت با ارائة شواهد صدق، كرامت ها و علوم برتر اعطايي از ناحية مقدسه به اين امر اقدام نمودند.

كرامت ها و شواهد صدق در برخي موارد مستقيماً توسط امام مهدي(عج) و در برخي موارد با واسطة سفيران به شيعيان عرض مي شد. تا شيعيان افزون بر اين كه به وجود امام مهدي(ع) ايمان داشته باشند، به نيابت نواب اربعه نيز مطمئن شوند. نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولين سفير ناحية مقدسه، عثمان بن سعيد عمري صورت گرفت، چون كه در اين دوره هنوز شيعيان در حيرت بودند و به وجود امام مهدي (عج) پي نبرده بودند.

سيد بن طاووس مي نويسد: "امام زمان(ع) را بسياري از اصحاب پسرش امام حسن عسكري(ع) ديده و از وي اخبار واحكام شرعي روايت كرده اند. از اين گذشته حضرت وكيل هايي داشت كه اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، كرامات، جواب مسائل مشكل و بسياري از اخبار غيبي را كه حضرت از جدش پيامبر(ص) روايت كرده بود، نقل كرده اند.[36]

نمونه ها:

در اين جا به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم:

1_ روايت سعد بن عبدالله

اشعري قمي: وي مي گويد: "حسن بن نضر" كه در ميان شيعيان قم جايگاه ويژه اي داشت، بعد از رحلت امام عسكري(ع) در حيرت بود. او و "ابوصدام" و عده اي ديگر تصميم گرفتند كه از امام بعدي جويا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال مي خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست كه اين سفر را به تعويق اندازد، ولي حسن بن نضر گفت: نه، من خوابي ديده ام و بيمناكم.

بنابراين بايد بروم. قبل از حركت به احمد بن يعلي بن حماد دربارة اموال متعلق به (امام) وصيت كرد كه اين اموال را نگه دارد تا اين كه جانشين امام عسكري(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوي ناحية مقدسه توقيعي به دستش رسيد و به امامت امام مهدي(عج) نيز به وكالت خاصة عثمان بن سعيد عمري مطمئن شد.[37]

2_ روايت محمد بن ابراهيم بن مهزيار: مي گويد پس از وفات امام حسن عسكري(ع) در مورد جانشين آن حضرت به شك افتادم. پدرم وكيل حضرت بود و اموال زيادي نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهي طلبيد و به راه افتاديم، پدرم بين راه مريض شد و به من در مورد اموال وصيت نمود و گفت: از خدا بترس و اين اموال را به صاحبش برگردان هر كه اين نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات كرد.

چند روزي در عراق ماندم، سپس نامه اي از سوي عثمان بن سعيد به من رسيد كه در آن نامه همة علائم و نشانه هاي اموال بيان شده بود، نشانه هايي كه جز

من و پدرم كسي آن را نمي دانست.[38]

محمد بن ابراهيم بن مهزيار با اين كرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدي وهم به نيابت عثمان بن سعيد مطمئن شد.

3_ روايت احمد دينوري سراج: مي گويد: يكي دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسكري(ع) به قصد حج از اردبيل حركت كردم و به دينور رسيدم، مردم در خصوص جانشين امام عسكري(ع) متحير بودند، اهل دينور از آمدن من خشنود شدند. شيعيان آن جا سيزده هزار دينا سهم امام، به من دادند كه به سامرا ببرم و به جانشين حضرت بسپارم. گفتم: هنوز جانشين حضرت حتي براي خودم روشن نيست. گفتند: تو مورد اعتماد ما هستي. هر وقت جانشين حضرت را پيدا كردي، به او بده. سيزده هزار دينار را گرفتم و با خود بردم. در كرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات كردم، او هم هزار دينار و چند بقچه پارچه به من داد تا به "ناحية مقدسه" برسانم. در بغداد در پي نايب حضرت مي گشتم. به من گفتند كه سه نفر مدعي نيابت هستند. يكي باقطاني است. رفتم نزدش و امتحانش كردم و از او شاهد صدق خواستم، چيزي نداشت كه مرا قانع كند. سپس رفتم نزد دومي به نام اسحاق احمر، او را هم به حق نيافتم. رفتم نزد سومي، ابوجعفر يا عثمان بن سعيد عمري، بعد از احوال پرسي به او گفتم: اموالي از مردم نزد من است و بايد به جانشين امام عسكري(ع) تحويل دهم. در حيرتم و نمي دانم چه كنم. او گفت: برو در سامرا به خانة ابن الرضا (امام حسن عسكري(ع)) در آن جا وكيل

امام را خواهي يافت. به سامرا رفتم و در خانة حضرت سراغ وكيل امام را گرفتم. دربان گفت: منتظر باش، الآن بيرون مي آيد. لحظه اي بعد فردي آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد. بعد از احوال پرسي به او گفتم: مقداري اموال از ناحية جبل آوردم و به دنبال دليل هستم. ناچارم از هر كس دليلي براي اثبات نيابت وي يافتم، اموال را به او تسليم كنم. در اين وقت براي من غذا آوردند، گفت غذايت را بخور و كمي استراحت كن، سپس به كار تو رسيدگي مي شود. بعد از گذشت پاسي از شب آن مرد نامه اي به من داد كه در آن آمده بود: احمد بن محمد دينوري آمده و اين مقدار پول و كيسه و بقچه آورده و درون آن كيسه اين مقدار پول در آن است، و تمامي جزئيات را بيان داشت. از جمله نوشته بود: در كيسة پسر فلان شخص زره ساز شانزده دينار است. از كرمانشاه نيز يك كيسه از فلان شخص است، و فلان بقچه از احمد بن حسن مادراني است كه برادرش پشم فروش است و ... با اين نامه شك و ترديدم بر طرف شد و مشخص شد كه عثمان بن سعيد عمري نايب حضرت است. حضرت در اين نامه به من دستور داد كه اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردي كه با او ملاقات داشتم، تحويل دهم.[39]

4_ روايت محمد بن علي اسود: وي مي گويد: در آغاز غيبت صغري پيرزني پارچه اي به من داد و گفت آن را به ناحية مقدسه برسان. من آن را با پارچه هاي

بسياري ديگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسيدم و نزد عثمان بن سعيد رفتم، وي گفت: همة اموال را به محمد بن عباس قمي بده. من همه را به او سپردم، جز پارچة پير زن را. پس از آن عثمان بن سعيد از ناحية مقدسه اين پيغام را فرستاد كه پارچة پيرزن را نيز به وي تسليم كن... .[40]

5_ روايت اسحاق بن يعقوب: مي گويد: از عثمان بن سعيد شنيدم كه مي گفت: مردي از اهل عراق نزد من آمد و مالي را براي امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود حق پسر عمويت را كه چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسي كرد و معلوم شد كه پسر عمويش چهارصد درهم از او طلب دارد.

آن را برگرداند، سپس مبلغ باقي مانده را تسليم حضرت نمود و حضرت پذيرفت.[41]

6_ روايت محمد بن علي بن شازان: مي گويد: اموالي از مردم نزد من جمع شده بود، براي اين كه به ناحية مقدسه برسانم، ديدم بيست درهم كمتر از پانصد درهم است. اين مقدار را افزودم و با نامه براي عثمان بن سعيد نائب امام مهدي(ع) فرستادم. چيزي هم در اين نامه قيد نكرده بودم، وي در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسيد. بيست درهم از آن مال تو بود.[42]

با اين خبرهاي برتر، كرامت ها و شواهد صدقي كه در آغاز غيبت صغري ارائه شد، شيعيان امام حسن عسكري(ع) تماماً به امامت امام مهدي(ع) و نيابت عثمان بن سعيد پي بردند.

شك و حيرت شيعيان در امر امامت كه ناشي از خفاي ولادت و غيبت امام مهدي

(عج) بود، با تلاش هاي خالصانة كارگزاران حضرت در سازمان مخفي وكالت، در چند سالة آغازين دورة غيبت صغري كاملاً برطرف شد.

شيعيان با بهره مندي از كرامت ها و علوم غيبية حضرت مهدي(عج) به دو نكته پي بردند: يكي اين كه دانستند مسير اصلي امامت ترسيم شده از زمان پيامبر(ص) و علي(ع) به درستي طي شده و امامت از امام حسن عسكري(ع) به فرزندش امام مهدي(عج) منتقل شده است و در اين دورة غيبت صغري، حضرت مهدي(عج) از پشت پرده شيعيان را رهبري مي كند.

دوم اين كه سازمان مخفي وكالت كه از قبل با رهبري امامان(ع) فعاليت مي كرد، اينك در دورة غيبت صغري نيز فعال است و "عثمان بن سعيد عمري" از ناحية مقدسه، مسئوليت و توليت اين سازمان را عهده دار است. بنابراين شيعيان هم به امامت امام مهدي پي بردند و هم به نيابت خاصه مطمئن شدند.

بعد از درگذشت عثمان بن سعيد عمري، به دستور حضرت مهدي(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئوليت و توليت آن را بر عهده گرفت، در اين هنگام برخي از شيعيان، نه در وجود امام زمان(عج) بلكه در نيابت محمد بن عثمان شك كردند، كه امام مهدي(عج) با در اختيار قرار دادن برخي از كرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شيعيان به نيابت محمد بن عثمان بن سعيد عمري مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت رياست طلبي و هواپرستي با محمد به مخالفت برخاستند. اين ها به دروغ ادعاي نيابت كردند، و محمد بن عثمان با بهره گيري از كرامت ها و شواهد صدق، ادعاي آنان را باطل كرد و شيعيان بيشتر به حقانيت محمد

بن عثمان پي بردند.[43]

سپس در دورة نيابت حسين بن روح هم برخي از خواص با وي به مخالفت برخاستند، ولي با مشاهدة كرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهي نمودند.[44]

بعد از حسين بن روح نيابت به ابوالحسن علي بن محمد سمري رسيد و آخرين توقيع كه در دورة غيبت صغري صادر شد، نيز كرامتي ديگر محسوب مي شود. امام مهدي(عج) در نهم شعبان سال 329 هجري توقيعي صادر مي كند و به ابوالحسن علي بن محمد سمري متذكر مي شود كه: "تو شش روز بعد مي ميري. امور سازمان وكالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از اين ديگر نيابت خاصه منتفي است". راوي مي گويد: رفتم نزد ابوالحسن علي بن محمد سمري. او اين توقيع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و ديدم ابوالحسن علي بن محمد سمري در حال جان دادن است.[45]

اين نامه دليل ديگري است براي حقانيت شيعه و وجود امام زمان(ع).

پي نوشت ها :

[16]رك: الزام الناصب، علي يزدي حائري، ج 1، ص 321 تا 340؛ دادگستر جهان،ابراهيمي اميني، ص 118 تا 120؛ سيرة پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 667.

[17]رك: ينابيع الموده، ص 440 به بعد.

[18]مروج الذهب، مسعودي، ج 2، ص 572.

[19]منتخب الاثر، ص 355.

[20]همان.

[21]همان.

[22]همان.

[23]همان، ص 353 - 354.

[24]منتخب الاثر، ص 398 و 399.

[25]بحارالانوار، ج 51، ص 161.

[26]همان، ص 397.

[27]اثبات الهداه، ج 6، ص 436؛ دادگستر جهان، ص 103.

[28]بحارالانوار، ج 52، ص 22.

[29]بحارالانوار، ج 52، ص 23 و 24.

[30]ينابيع الموده، ص 460؛ بحارالانوار، ج 52، ص 26.

[31]اثبات الهداه، ج 6، ص 311؛ دادگستر جهان ص 107.

[32]ينابيع الموده، ص 461.

[33]دادگستر جهان ص 107.

[34]بحارالانوار، ج 52 ص 25.

[35]ينابيع

الموده، ص 449 و 450.

[36]الطرائف في معرفه مذهب الطوائف، ج 1، ص 183 _ 184؛ زندگاني نواب خاصامام زمان(عج)، ص 93 و 94.

[37]كليني، كافي، ج 1، ص 517 - 518، ح 4.

[38]همان، ص 518، ح 5؛ رجال كشي، ج 2، ص 813.

[39]بحارالانوار، ج 51 ص 300 - 302.

[40]همان، ص 335.

[41]همان، ص 326.

[42]كليني، كافي، ج 1، ص 523 و 524.

[43]ر.ك: بحارالانوار، ج 51، ص 316 و 336؛كمال الدين ، ص 398.

[44]ر.ك: تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم (عج)، جاسم حسيني، ص 197.

[45]كمال الدين، ص 516، بحارالانوار، ج 51، ص 361.

آيا زمين از حجّت الهي خالي مي ماند؟

پرسش

آيا زمين از حجّت الهي خالي مي ماند؟

پاسخ

از مسائل مهمي كه در روايات اسلامي روي ان تكيه شده اين است كه زمين از نمايندة الهي خالي نمي شود ، در روايات فراواني كه از منابع اهل بيت (ع) به ما رسيده است ، اين مضمون به طور مكرر آمده است كه صفحة روي زمين از امام (يا پيامبر) يا به طور كلي حجت الهي، خالي نمي ماند، و در كتاب شريف كافي دو باب در اين زمينه منعقد شده است ، در يك باب تحت عنوان «اِنَّ الاَرْضَ لاتَخْلُو مِنْ حُجَهٍ» سيزده روايت از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و امام علي بن موسي الرضا (ع) و بعضي از ائمه ديگر نقل شده ، و در باب ديگر تحت عنوان «اِنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الاَرضِ رَجُلانِ اَحَدُهُما الحُجَّهُ» [اگر در روي زمين تنها دو نفر باقي بماند يكي از آنها حجت الهي است]، و در آن پنج روايت به همين مضمون آمده است (اصول كافي 1/178 و 179) كه ذيلاً به بعضي از روايات هر دو باب اشاره مي شود.

در يكي از اين احاديث از امام صادق(ع) مي خوانيم كه «اِنَّ الاَرْضَ لاتَخْلُو اِلاّ وَ فيها اِمامٌ كَيْما اِنْ زادَ المُؤمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ اِنْ نَقَصُوا شَيْئاً اَتَمَّهُ لَهُمْ» [زمين هرگز خالي نمي شود، مگر اينكه در آن امامي است تا اگر مؤمنان چيزي (ناآگاهانه بر تعليمات الهي) بيفزايند آنها را بازگرداند و اگر چيزي كم كنند آن را تكميل نمايد]. (همان مدرك حديث 2 و 6 از باب اول).

باز در حديث ديگري از همان حضرت مي خوانيم «اِنَّ اللّهَ اَجَلُّ وَ اَعْظَمُ مِنْ اَنْ يَتْرُكَ الاَرْضَ بَغَيْرِ

اِمامٍ عادلٍ» [خداوند بزرگوارتر از آن است كه زمين را بدون امام عادلي رها سازد] (همان مدرك حديث 2 و 6 از باب اول) حتي در بعضي از اين احاديث آمده است كه اگر امام و حجت الهي ساعتي در زمين نباشد، زمين متزلزل مي شود، و اهلش را فرو مي برد. (همان مدرك حديث 11 و 12 و 13)

و در حديث ديگري از امام صادق (ع) مي خوانيم كه مي فرمود «لَوْ كانَ النّاسُ رَجُلَيْنِ لَكانَ اَحدُهُما الاِمامُ» [اگر مردم (جهان)تنها دو نفر باشند يكي از آنها امام است]، و در ذيل همين حديث آمده است

«وَ اِنَّ آخِرُ مَنْ يَمُوتُ الاِمامُ» [آخرين كسي كه در جهان از دنيا مي رود امام است]. (همان مدرك، حديث 3)

در نهج البلاغه نيز با صراحت به اين معني اشاره شده است ، در بيانات مهمي كه علي (ع) به كميل بن زياد فرمود، چنين مي گويد «اَللّهُمَ بَلي لاتَخْلُو الاَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّه بِحُجَهٍ ، اِمّا ظاهِراً مَشْهوراً وَ اِمّا خائِفاً مَغْمُوراً ، لِئَلاً تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَيِناتُهُ» (نهج البلاغه، خطبه 147) [آري هرگز روي زمين خالي نمي شود از كسي كه با حجت الهي قيام كند، خواه ظاهر باشد و آشكار و يا ترسان و پنهان ، تا دلائل خداوند و نشانه هاي روشن او از ميان نرود].

به اين ترتيب مسألة وجود يك حجت الهي در هر عصر و زماني در روي زمين يكي از مسائل مسلم در مكتب اهل بيت(ع) است، تا آنجا كه در حديثي از امام موسي بن جعفر(ع) مي خوانيم كه زمين حتي براي يك چشم بر هم زدن از حجت خدا خالي نمي شود يا ظاهر است و يا پنهان «اِنَّ

اللّهَ لايُخلِي اَرْضَهُ مَنْ حُجَّهِ طَرْفَهَ عَيْنٍ ، اِمّا ظاهِرٌ وَ اِمّا باطِن.» (بحارالانوار 47/41)

اگر امام زمان (عج ) حضور دارند چرا به داد فقرا و بيچارگان نمي رسند؟

پرسش

اگر امام زمان (عج ) حضور دارند چرا به داد فقرا و بيچارگان نمي رسند؟

پاسخ

در اين كه امام زمان(عج) حضور داشته و ناظر بر اعمال ما هستند و فعلاً طبق مصلحتي غايبند شكي نيست؛ اماآنچه در ذهن بعضي از ما در رابطه با فلسفه وجود آن حضرت متصور است كه كار آن حضرت رسيدگي به فقيران وبيچارگان و مظلومان و شفاي مريضان و اداي قرض ها مي باشد، به صورت كلي صحيح نيست؛ گرچه ما منكر اين نيستيم كه حضرت به اذن خدا، قادر به انجام همه اين كارها هستند؛ ولي بنا نيست امور عالم بر اساس كرامات ومعجزات حل شود؛ زيرا با قانون عليّت و اسباب سازگار نيست. تسلط ظالم نيز در اثر عملكرد خود مردم است و بايدعلل و عواملي را كه باعث شده ستم كاران بر آنها مسلط شوند در خود آنان جست وجو كرد. آري در مواردي كه مردم وظيفه خود را انجام دادند، اما نياز به امداد غيبي نيز داشتند، خداوند عالم از طريق حضرت ولي عصر(عج) يا ازراه هاي ديگر مؤمنان را ياري خواهد كرد؛ چه اين كه شواهد تاريخي دليل زنده اي بر اين مدعا است. با مطالعه جنگ هاي زمان صدر اسلام، خواهيد ديد كه قدم هاي اوليه را خود رسول خدا(ص) و مسلمانان بر مي داشتند و به ميدان مبارزه مي رفتند؛ آن گاه كه كار از راه عادي قابل حل نبود، امداد الهي نصيب آنان مي شد. در انقلاب خودمان نيزدر ابتدا مردم با تظاهرات و تحمل شدايد و زندان و شكنجه، كار را شروع كردند و وقتي خداوند ديد كه واقعا مردم ازظلم متنفّر شده و تشنه عدالتند، امدادهاي خودش را در مقاطع مختلف

نصيب آنان كرد. در ثاني شيوه و سيره عملي امام عصر(عج) مانند ساير ائمه اطهار(ع) است؛ يعني، همان طور كه در زمان آن بزرگواران اين طور نبود كه مردم ستمديده، فقير و يا مريض فورا نزد ائمه بيايند و حل مشكل را از آنان بخواهند؛ بلكه اگر مي آمدند ائمه آنها را امر به جهاد و مبارزه و يا صبر در مقابل شدايد مي كردند و به طور كلي امام زمان و ساير ائمه(ع) طبق برنامه تنظيم شده ازناحيه خداوند عالم عمل كرده اند و سر مويي خارج از فرمان هاي او و خلاف قانون عليت رفتار ننموده اند. با اين حال آن بزرگواران به خصوص امام زمان(عج)، در موارد فراواني به نيازمندان كمك كرده و از آنها دستگيري نموده اند و يانسبت به افراد مشتاق و شايسته، نظر لطف خود را بروز داده اند و... .

آيا اختلاف در امر ولادت حضرت سبب وهن در آن مي شود؟

پرسش

آيا اختلاف در امر ولادت حضرت سبب وهن در آن مي شود؟

پاسخ

احمد كاتب درصدد آن است كه از اختلافي كه در مسأله ولادت حضرت مهدي (ع) پديد آمد بهره برداري كرده و از آن براي سست جلوه دادن مسأله ولادت حضرت استفاده نمايد.

اولاً: اختلاف در موضوع وقضيه اي هرگز مستلزم نبود آن موضوع نيست، بلكه بر وجود آن دلالت دارد، وگرنه هيچ قضيه اي را نمي توان به اثبات رسانيد؛ زيرا در هر قضيه وموضوعي از جهات مختلف اختلاف شده است.

آيا امت اسلامي بعد از پيامبر مطابق احاديث، به 73 فرقه تقسيم نشدند؟آيا اين افتراق وتفرّق باعث مي شود كه اصل اسلام زير سؤال رفته ودر گزاره هاي ديني شك نماييم؟

ثانياً: همان گونه كه از وضعيت سياسي آن زمان ومخفي بودن امر ولادت به جهت آن وضعيّت استفاده مي شود، اختلاف امري طبيعي به نظر مي رسد.

ثالثاً: مطابق نقل شيخ مفيد؛ جامعه شيعي بعد از مدتي نه چندان دور به وحدت نظر در امر ولادت حضرت مهدي (ع) رسيدند. او مي گويد: "از اين فرقه ها كه ذكر شد در اين زمان كه سال 373 است به جز فرقه دوازده امامي كه قائل به امامت فرزند امام حسن (ع) است، وجود ندارد...".

{پاورقي . الفصول المختاره، ص 321 ؛ بحارالأنوار، ج 37، ص 23. پاورقي}

جالب توجه اينكه، انكار برخي بر ولادت امام مهدي (ع) از ديد اهل بيت: مخفي نمانده ولذا در رواياتي به آن اشاره كرده اند. شيخ صدوق؛ به سند صحيح از امام موسي بن جعفر (ع) نقل كرده كه فرمود:

"صاحب هذا الأمر من يقول الناس لم يوجد بعد"؛

{پاورقي . كمال الدين ص360 ، بحارالأنوار ج 51 ص 159 ح 3. پاورقي}

"صاحب اين امر كسي است

كه [بعضي از] مردم مي گويند: هنوز متولد نشده است."

آيا ممكن است گروهي، اخباري را در موضوع ولادت حضرت جعل كرده باشند؟

پرسش

آيا ممكن است گروهي، اخباري را در موضوع ولادت حضرت جعل كرده باشند؟

پاسخ

درباره روايات امام مهدي (ع) وولادت ووجود آن حضرت ممكن است كسي بگويد: جماعتي اين روايات را جعل كرده آن گاه شيعيان آنها را نقل كرده اند، در حالي كه به جعل آن علم نداشته اند.

1 - اين احتمال در تمام اخبار متواتر وارد است واگر اين راه به اخبار باز شود، همه شرايع باطل شده وهيچ خبري قابل اثبات نيست.

2 - اگر امر چنين بود، بايد در طول زمان براي دشمنان شيعه آشكار مي گشت، وآنها از اين طريق، شيعه را مورد هجوم قرار مي دادند، در حالي كه چنين هجومي را از آنها مشاهده نمي كنيم.

چه اشكالاتي نسبت به اعتقاد شيخيه درباره كيفيت وجود امام زمان عليه السلام در عصر غيبت وجود دارد؟

پرسش

چه اشكالاتي نسبت به اعتقاد شيخيه درباره كيفيت وجود امام زمان عليه السلام در عصر غيبت وجود دارد؟

پاسخ

عقيده ونظر "شيخيه" به سركردگي شيخ احمد احسائي درباره كيفيت وجود امام زمان (ع) در عصر غيبت وكيفيت بدن او ومكان او، از اشكالات بسياري برخوردار است. اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - تحليل اين بدن هورقليايي واعتقاد به حيات امام زمان (ع) با بدن "هورقليايي" در واقع به معناي انكار امام زمان (ع) در روي زمين است؛ زيرا اگر مراد آن است كه حضرت مهدي (ع) در عالم مثال وبرزخ، چه برزخ اول يا برزخ دوم زندگي مي كند، يا آن چنان كه قبر را آنان از عالم هورقليا مي دانند، پس آن حضرت حيات با بدن عنصري ندارد وحيات او مثل حيات مردگان در عالم برزخ است. واين با احاديث متواتر "عدم خلوّ زمين از حجت" سازگاري ندارد.

2 - اين اعتقاد با ادلّه عقلي كه قبلاً اشاره شد بر ضرورت وجود امام زمان (ع) در اين عالم، مناسبت ندارد.

3 - "شيخ احمد احسائي"، عالم هورقليا را حد وسط بين دنيا وملكوت معرفي مي كند در حالي كه عالم ملكوت همان عالم مثال است.

4 - اين سخن كه حضرت مهدي (ع) با بدن هورقليايي زندگي مي كند، صرفاً يك ادعاي بدون دليل است وهيچ دليل عقلي ونقلي بر آن اقامه نشده است.

5 - در قرن سيزدهم، گزاف گويي وبه كار بردن واژه هاي نامأنوس والفاظ مهمل، بسيار رايج شد وحتي عوام مردم اينها را نشانه علم ودانش مي پنداشتند وبعيد نيست كه شيخ احمد احسائي ونيز سيد كاظم رشتي به جهت خوشايند جاهلان وعوام به اين واژه ها وكلمات روي آورده باشند.

نتيجه سخنان

شيخ احمد، پيدايش مذاهب ضالّه بابيّت وبهائيّت وسرانجام بي ديني به اسم آيين پاك به وسيله كسروي بوده، واين ميدان عمل ونتايج اسفبار سخنان شيخيه، خود محك وملاك خوبي بر ضعف وسستي اين سخنان است.

حكم كسي كه منكر امام زمان عليه السلام است چيست؟

پرسش

حكم كسي كه منكر امام زمان عليه السلام است چيست؟

پاسخ

امام زمان (ع) در بخشي از جواب هاي خود به پرسش هاي اسحاق بن يعقوب مي فرمايد: "ليس بين اللَّه عزّوجلّ وبين أحد قرابة، ومن أنكرني فليس منّي وسبيله سبيل ابن نوح"؛ "بين خداوند عزّوجلّ وهيچ كس قرابت وخويشاوندي نيست، هر كس مرا انكار كند از من نيست، وراهِ او راه فرزند نوح است." {پاورقي . كمال الدين، ص 484، ح 3. پاورقي}

اين حديث را روايتي كه شيعه وسني در كتب روايي خود آورده اند، تأييد مي كند؛ وآن اينكه پيامبر (ص) فرمود: "مثل اهل بيت من، مثل كشتي نوح است، هر كس سوار بر آن شود نجات مي يابد وكسي كه از آن تخلف كند غرق خواهد شد".

{پاورقي . مستدرك حاكم، ج 3، ص 151 ؛ بصائر الدرجات، ص 317، ح 4. پاورقي}

دلايل وجود يك منجي براي عالم بشريت چيست.

پرسش

دلايل وجود يك منجي براي عالم بشريت چيست.

پاسخ

پاسخ گويي كامل به پرسش هاي شما نياز به چندين مجلد كتاب دارد لذا آنچه در حد يك پاسخ نامه مي توانيم عرضه نماييم پاسخي كوتاه و دقيق به هر يك از اين پرسش ها همراه با معرفي و ارجاع به منابع مفيد جهت مطالعه بيشتر مي باشد.

اعتقاد به امام مهدي(عج) در اسلام مستند به آيات و مجموعه وسيعي از روايات است كه شيعه و سني نقل كرده و اعتقاد به امام منجي را مسلم نزد فريقين كرده است. پس اساس اعتقاد ما به منجي مستند به ادله نقلي است (در اين زمينه مطالعه كتاب «منتخب الاثر»، آيت الله صافي گلپايگاني كه مجموعه عظيمي از روايات منقول توسط شيعه و سني در اين زمينه را به صورت منظم و دسته بندي شده گردآوري كرده است بسيار مفيد است).

اما با بررسي تاريخ بشريت و اديان مي بينيم اعتقاد به منجي در اديان و مكاتب مختلف مطرح گشته كه در پاسخ به سؤال 3 به آن اشاره شده است. پس نياز به منجي بر اثر تجربه بشر در طول تاريخ با جان انسانها عجين گشته است.

چرا نام امام زمان«عليه السلام» در وصيّت نامه امام حسن عسگري«عليه السلام» نيامده است؟

پرسش

چرا نام امام زمان«عليه السلام» در وصيّت نامه امام حسن عسگري«عليه السلام» نيامده است؟

پاسخ

حضرت امام حسن عسگري«عليه السلام» از ناحيه ي خلفاي زمان خويش سخت در محاصره و فشار بود خلفاي عبّاسي كه شنيده بودند كه از امام حسن عسگري فرزندي متولّد مي شود كه از، بين رفتن طاغوتها و ستمگران به دست او خواهد بود در صدد برآمده بودند كه وي را پيدا كرده دستگير و شهيد نمايند از اين رو امام حسن عسگري«عليه السلام» وصي و جانشين خويش امام زمان را جز به افراد خاص از اصحاب خويش نشان نمي داد بنابراين اگر در وصيتنامه ي آن حضرت نامي از امام زمان برده نشده باشد ممكن است در رابطه با شرائط سياسي خفقان آميز زمان آن حضرت باشد.

و اصحابي كه مورد اعتماد آن حضرت بودند مانند ابي الاديان و احمد بن اسحق بديدن امام زمان و معرّفي وي به عنوان جانشين امام عسگري«عليه السلام» موفق شدند.

محل اقامت

در روايات

مكان حضرت مهدي 7كجا است ؟

پرسش

مكان حضرت مهدي 7كجا است ؟

پاسخ

مكان آن حضرت معلوم نيست و كسي آن را نمي داند و در منابع تاريخي و روايي جاي خاصي براي حضرت نقل نكرده اند. بعضي از مخلصان توفيق ديدار آن حضرت را يافته و مثلاً در كنار قبر مولااميرالمؤمنين 7يا در مسجد سهله يا در مكان هاي ديگر آن حضرت را ديده اند, ولي مكان خاصي نمي توان براي حضرت معيّن كرد.

مرحوم طبرسي در كتاب احتجاج نقل كرده است : اين نامه از ناحيهء مقدسهء حضرت مهدي 7به نائب چهارم (ابوالحسن سمري ) آن حضرت نوشته شد:

.(1)

البته اين حديث جلوي مدعيان ديدن حضرت را مي گيرد و مانع مدعيان دروغين مي شود. در ضمن احتمال دارد بعضي در حال مكاشفه امام زمان را ديده باشند و يا يكي از اصحاب خاص را, و فكر كنند امام زمان است ; در هر صورت در غيبت كبري ديدار مشكل است ; البته به ديدن و نشناختن مانعي ندارد. محمد بن عثمان , سفير ديگر حضرت مهدي 7فرمود: (2)

مرحوم علاّمهء مجلسي جريان جزيرهء خضرا (مثلث برمودا) را معتبر نمي داند و مي فرمايد: .(3)

بنابراين , تعيين مكان خاصي براي حضرت مهدي 7ممكن نيست و تجسس نيز جايز نمي باشد.

(پ_اورقي 1.علي دواني , مهدي موعود, ص 929 با تلخيص .

(پ_اورقي 2.همان , ص 930

(پ_اورقي 3.همان , ص 934

امام زمان(ع) هم اكنون در كجا مي باشد؟

پرسش

امام زمان(ع) هم اكنون در كجا مي باشد؟

پاسخ

از مسائلي كه درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مكان و محل سكونت آن حضرت است، كه آيا آن حضرت در مكان خاصي سكونت دارد يا نه؟ و اگر در مكان ويژه اي است آن مكان كجا است؟

رواياتي كه درباره مكان امام زمان(ع) وجود دارند چند دسته اند:

1 - برخي از روايات محل خاصي را تعيين نكرده و جايگاه آن حضرت را در بيابان ها و كوه ها معرفي مي كند. از آن جمله حضرت مهدي(ع) به پسر مهزيار فرمود: "فرزند مهزيار! پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت و فرمان داد كه براي سكونت كوهاي سخت و سرزمين هاي خشك و دور دست را برگزينيم".(1)

از اين روايت استفاده مي شود كه حضرت از دسترسي مردم دور است و كسي كه از محل سكونت وي آگاه نيست.

2 - برخي روايات خاصي را به عنوان محل سكونت آن حضرت ياد نموده اند، مثلا در برخي از روايات در مدينه و پيرامون آن اشاره شده است. ابوبصير مي گويد از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: "لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد في عزلته من قوة و ما بثلاثين من وحشته، و نعم المنزل طيبة"(2)، صاحب زمان(ع) را عزلت و غيبتي است كه در آن، غيبت، نيرومند است به سي نفري كه با حضرت هستند وحشت و تنهايي را از وي دور مي كنند (و به قوت وي مي افزايد) و خوب جايگاهي است (مدينه) طيبه.

از اين روايات استفاده مي شود كه حضرت در مدينه منوره منزل دارد و افرادي همواره با ايشان به صورت ناشناس هستند.

برخي روايات مكان امام زمان(ع) را كوه"رضوان" كه در اطراف مدينه

است، بيان كرده اند، عبدالاعلي آل سام مي گويد: "با امام صادق(ع) از مدينه خارج شديم، به روحاء (اطراف مدينه) كه رسيديم حضرت نگاهش را به كوهي دوخت و مدت زماني ادامه داد، و فرمود: اين كوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهي است براي خائف(امام غائب) در غيب صغرا و غيبت كبري.(3)

از روايات ديگر استفاده مي شود كه امام زمان(ع) در مكاني به نام "ذي طوي" كه در اطراف مكه است، زندگي مي كند و از همان جا نيز ياران خود قيام مي كنند. امام باقر(ع) فرمود: "امام زمان را غيبتي است در بعضي از دره ها و اشاره كرد به منطقه "ذي طوي. (4)

3 - برخي روايات جايگاه خاصي را براي امام زمان(ع) نام نمي برد، ولي از حضرت به عنوان فردي ياد مي كند كه با مردم و در ميان مردم و با آنان حشر و نشر داردو به گونه اي ناشناس زندگي مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر شباهتي نيز به حضرت يوسف پيامبر(ع) دارد جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود همان كاري را انجام دهد كه با يوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در ميان مردم رفت و آمد مي كند و در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، ليكن او را نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد تا وي خود را معرفي كند، آن گونه كه يوسف(ع) اجازه داد هنگامي كه برادرانش گفتند: تو يوسفي؟ گفت: آري من يوسفم".(5)

از اين روايت استفاده مي شود كه امام زمان(ع) مكان معين نداشته در ميان جمع و جامع است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگي طبيعي و معمولي

دارد. در مراسم مذهبي و مناسك حج شركت مي جويد، ولي شناخته شده نيست و اين امري است كه سابقه داشته و دارد. عنايت امام(ع) به مردم و هدايت و رهبري مردم از سوي ديگر نشان از آن دارد كه آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.

از جمع بين روايات نيز مي توان استفاه كرد كه امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و اين منافات ندارد به آن دسته از روايت كه مكان معين مانند مدينه و مكه را بيان كرده اند؛ زيرا آن دسته روايات ناظر بر آن است كه در برخي از زمان ها و مكان هاي خاص حضور پيدا مي كند. آن دسته از روايات كه مكان مشخصي را براي امام بيان نكرده ناظر بر آن است كه حضرت در همه جا حضور دارد. بي ترديد يكي از مصاديق حضور امام در همه جا، همان مكان هاي خاصي مي باشد.

پي نوشت ها:

1 - شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 266.

2 - بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول كافي، ج 1، ص 340.

3 - شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162.

4 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 182.

5 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 164.

مكان و مسكن امام زمان(ع) كجاست؟

پرسش

مكان و مسكن امام زمان(ع) كجاست؟

پاسخ

محل سكونت حضرت مهدي(ع) بر كسي معلوم نيست و نمي توان گفت در جاي مخصوصي زندگي مي كند گر چه آن حضرت در جايگاه هايي ممكن است مسكن كرده باشد، اما از حوزه دسترسي مردم به دواست و كسي از محل سكونت وي آگاه نيست. از برخي از روايان استفاده مي شود كه در كوه ها و شهرهاي گمنام و دور دست زندگي مي كند. خود آن حضرت به پسر مهزيار فرمود: "اي فرزند مهزيار! پدرم امام حسن عسكري از من پيمان گرفت و فرمان داد كه براي سكونت، كوه هاي سخت و سرزمين هاي خشك و دور دست را بر گزينم.(1)

در برخي روايات، مسكن آن حضرت شهر مدينه و اطراف آن و در برخي ديگر مكه و پيرامون آن نام برده شده است.(2)

در برخي روايات هم جايگاه خاصي براي آن حضرت معين نكرده و در ميان مردم رفت و آمد مي كند، در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، ليكن او را نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد تا وي خود را معرفي كند.(3)

پي نوشت ها:

1 - مجله حوزه، شماره 70 - 71، ص 50 به بعد با تلخيص.

2 - همان.

3 - همان.

امام زمان(عج) بر اساس احاديث، در كجا زندگي مي كند؟

پرسش

امام زمان(عج) بر اساس احاديث، در كجا زندگي مي كند؟

پاسخ

دربارة مكان و محل زندگي امام مهدي(عج) در دورة غيبت صغري و كبري، روايات با صراحت سخن نگفته اند و از دلالت ضمني و فحوايي هم نمي توان نتيجه گيري مشخصي نمود، بلكه فحواي روايات گوناگون و گاه با يك ديگر مخالف اشت. بدين شرح:

1_ از برخي روايات استفاده مي شود كه امام مهدي(عج) به صورت ناشناس بين مردم زندگي مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر [امام زمان] شباهتي به يوسف پيامبر دارد... جاي انكار نيست كحه خداوند با حجّت خود همان كاري را انجام دهد كه با يوسف انجام دادم. "صاحب الامر"، آن مظلوم حق از دست داده، ميان مردم رفت و آمد مي كند، در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، ليكن او را نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد و خود را معرفي كند، آن گونه كه حضرت يوسف را اجازه داد هنگامي كه برادران وي گفتند: تو يوسفي؟ گفت: آري من يوسفم.1

2_ از برخي روايات به دست مي آيد كه محل زندگي حضرت در كوه ها و بيابان ها است.

اين سخن از روايت امام مهدي(عج) خطاب به "علي بن مهزيار" دانسته مي شود، حضرت فرمود: "يابن المازيار، أبي، أبو محمد عهد إليّ ... و أمرني أن لا أسكن من الجبال إلاّ وعرها و من البلاد إلاّ عفرها ...؛اي پسر مهزيار، پدرم ابومحمد [امام حسن عسكري(ع)] از من پيمان گرفت... و فرمان داد كه براي سكونت كوه هاي سخت و سرزمين هاي خشك و دور دست را برگزينم".2

3_ برخي روايات

دلالت دارد كه حضرت مهدي(عج) به صورت ناشناس در مدينه زندگي مي كند. امام باقر(ع) فرمود: " لا بد لصاحب الأمر من عزله و لابد في عزلته من قوّه و ما بثلاثين من وحشه و نعم المنزل طيبه؛ صاحب الامر [امام مهدي(عج)] را عزلت و غيبتي است كه در آن، غيبت، نيرومند است به سي نفري كه با حضرت هستند و وحشت و تنهايي را از وي دور مي كنند [و به قوّت وي مي افزايند] و خوب جايگاهي است [مدينه] طيبه".3

4_ از برخي روايات فهميده مي شود كه حضرت در اطراف مكه، در مكاني به نام "ذي طوي" زندگي مي كند و از همان جا به همراه يارانش قيام خواهد كرد.4

5_ در روايتي ديگر آمده است كه حضرت مهدي(عج) در اطراف مدينه، در كوه رضوي زندگي مي كند. عبدالاعلي آل سام گويد: با امام صادق(ع) از مدينه خارج شديم و به [اطراف مدينه]، روحاء، رسيديم. حضرت نگاهش را به كوهي دوخت... و فرمود: "اين كوه "رضوي" نام دارد، خوب پناهگاهي است براي خائف [امام زمان] در غيبت صغري و كبري".5

علامة شوشتري مي گويد: در نصوص معتبر همين نظر تأييد شدهاست كه جايگاه حضرت در غيبت صغري و كبري كوه "رضوي" است.6

در دعاي ندبه هم با ترديد آمده است: " أبرضوي أو غيرها أم ذي طوي؛ آيا حضرت در كوه رضوي است، يا غير آن يا در ذي طوي؟!".

امام زمان(عج) درچه مكاني زندگي مي كند؟

پرسش

امام زمان(عج) درچه مكاني زندگي مي كند؟

پاسخ

از مسائلي كه درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مكان و محل سكونت آن حضرت است، كه آيا آن حضرت در مكان خاصي سكونت دارد يا نه؟ و اگر در مكان ويژه اي است آن مكان كجا است؟

رواياتي كه درباره مكان امام زمان(ع) وجود دارند چند دسته اند:

1 - برخي از روايات محل خاصي را تعيين نكرده و جايگاه آن حضرت را در بيابان ها و كوه ها معرفي مي كند. از آن جمله حضرت مهدي(ع) به پسر مهزيار فرمود: "فرزند مهزيار! پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت و فرمان داد كه براي سكونت كوهاي سخت و سرزمين هاي خشك و دور دست را برگزينيم".(1)

از اين روايت استفاده مي شود كه حضرت از دسترسي مردم دور است و كسي كه از محل سكونت وي آگاه نيست.

2 - برخي روايات مكان خاصي را به عنوان محل سكونت آن حضرت ياد نموده اند، مثلاً در برخي از روايات در مدينه و پيرامون آن اشاره شده است. ابوبصير مي گويد از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: "لابد لصاحب هذا الامر من عزلته و لابد في عزلته من قوة و ما بثلاثين من وحشته، و نعم المنزل طيبة"(2)، صاحب زمان(ع) را عزلت و غيبتي است كه در آن، غيبت، نيرومند است به سي نفري كه با حضرت هستند وحشت و تنهايي را از وي دور مي كنند (و به قوت وي مي افزايد) و خوب جايگاهي است (مدينه) طيبه.

از اين روايات استفاده مي شود كه حضرت در مدينه منوره منزل دارد و افرادي همواره با ايشان به صورت ناشناس هستند.

برخي روايات مكان امام زمان(ع) را كوه"رضوان" كه در اطراف

مدينه است، بيان كرده اند، عبدالاعلي آل سام مي گويد: "با امام صادق(ع) از مدينه خارج شديم، به روحاء (اطراف مدينه) كه رسيديم حضرت نگاهش را به كوهي دوخت و مدت زماني ادامه داد، و فرمود: اين كوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهي است براي خائف(امام غائب) در غيب صغرا و غيبت كبري.(3)

از روايات ديگر استفاده مي شود كه امام زمان(ع) در مكاني به نام "ذي طوي" كه در اطراف مكه است، زندگي مي كند و از همان جا نيز ياران خود قيام مي كنند. امام باقر(ع) فرمود: "امام زمان را غيبتي است در بعضي از دره ها و اشاره كرد به منطقه "ذي طوي". (4)

3 - برخي روايات جايگاه خاصي را براي امام زمان(ع) نام نمي برد، ولي از حضرت به عنوان فردي ياد مي كند كه با مردم و در ميان مردم و با آنان حشر و نشر داردو به گونه اي ناشناس زندگي مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر شباهتي نيز به حضرت يوسف پيامبر(ع) دارد جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود همان كاري را انجام دهد كه با يوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در ميان مردم رفت و آمد مي كند و در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، ليكن او را نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد تا وي خود را معرفي كند، آن گونه كه يوسف(ع) اجازه داد هنگامي كه برادرانش گفتند: تو يوسفي؟ گفت: آري من يوسفم".(5)

از اين روايت استفاده مي شود كه امام زمان(ع) مكان معين نداشته در ميان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگي طبيعي و

معمولي دارد. در مراسم مذهبي و مناسك حج شركت مي جويد، ولي شناخته شده نيست و اين امري است كه سابقه داشته و دارد. عنايت امام(ع) به مردم و هدايت و رهبري مردم از سوي ديگر نشان از آن دارد كه آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.

از جمع بين روايات نيز مي توان استفاده كرد كه امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و اين منافات ندارد به آن دسته از روايت كه مكان معين مانند مدينه و مكه را بيان كرده اند؛ زيرا آن دسته روايات ناظر بر آن است كه در برخي از زمان ها و مكان هاي خاص حضور پيدا مي كند. آن دسته از روايات كه مكان مشخصي را براي امام بيان نكرده ناظر بر آن است كه حضرت در همه جا حضور دارد. بي ترديد يكي از مصاديق حضور امام در همه جا، همان مكان هاي خاص مي باشد.

پي نوشت ها:

1 - شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 266.

2 - بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول كافي، ج 1، ص 340.

3 - شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162.

4 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 182.

5 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 164.

ارتباط امام زمان(ع) با ذي طوي و رضوي چيست؟ و چرا اين دو مكان بالخصوص در دعا ذكر شده است؟

پرسش

ارتباط امام زمان(ع) با ذي طوي و رضوي چيست؟ و چرا اين دو مكان بالخصوص در دعا ذكر شده است؟

پاسخ

ارتباط آن حضرت با اين دو مكان مانند ارتباط ايشان با ساير اماكن مقدسه و متبركة ديگر است كه پرستش و عبادت خدا در آن اماكن فضيلت دارد، مثل مسجدالحرام و مسجد مدينه طيّبه و مشهد غروي حسيني و مسجد كوفه و سهله كه معلوم شده است حضرت در اين اماكن رفت و آمد دارند و اين دو مكان را نيز بواسطة اين دو خصوصيت در دعا نام ميبرند زيرا چنانچه از بعضي اخبار استفاده ميشود، در غيبت صغري و كبري كوه رضوي نيز يكي از مقامات آن حضرت و از اماكني است كه گاهي آنجا تشريف ميبردند. (غيبت شيخ، ص 103 _ بحاالانوار ج 22، ص 267 _ مصابيح الانوار، ج 2، ص 345.)

و نكتة اين كه، اين دو مكان در اين دعا نام برده شده علاوه بر اينكه ممكن است اشاره به اشتباه كيسانيّه در تعيين مهدي باشد و اينكه آن موعودي كه همه در انتظار ظهور او با هم شريكند از عترت پيامبر و از اولاد علي و فاطمه و فرزند امامان و حجّتهاي الهي است _ نكتهاي ادبي است؛ زيرا در مقام ندبه و اظهار تأثر از بياطلاعي از جا و مكان آن حضرت ذكر اين دو مكان مناسبتر و در قلوب نافذتر است تا اماكن ديگر، مانند خانة آن حضرت در سامرا يا مسجدالحرام يا مسجد پيامبر(ص) مثل اينكه محبوب سفر كردهاي را اگر بخواهيم ياد كنيم و از سوزش آتش هجران و فراق او بناليم و از بيخبري از

حال و جا و مكان و آسايشگاهش اظهار نگراني كنيم، سراغ آن مسافر عزيز را در كوه و بيابان و دريا و هوا ميگيريم نميگوئيم «نميدانيم اكنون در كجائي، به منزل رسيدهاي، يا در بستر خواب آرميدهاي يا در اطاق كنار جويبار و سبزه نشستهاي؟» زيرا اين مضمونها ندبه را تسكين ميدهد بلكه مناسب اين است كه بگوئيم «نميدانيم اكنون در كجايي، در حال حركتي يا در بيابان و در كوه و دور از آبادي ناراحت و تنها هستي؟» بر حسب بلاغت و تكلّم به مقتضاي حال، بايد اينگونه جملهها، در حال ندبه آورده شود و ذوق سليم و طبع مستقيم و مأنوس با ادب اين نكات را درك ميكنند و ممكن است كه ذكر اماكني مثل رضوي و ذي طوي براي اشاره به اين باشد كه همة مكانهاي مقدس، حتي ذي طوي و رضوي هم كه مورد نظر كيسانيّه بوده، تحت تصرف امام و آمد و شد آن حضرت هستند. و احتمال ديگري نيز بعد از اين سه احتمال هست و آن اين است كه مراد از ذي طوي چنانچه از «اخبار مكّه المشرفة» هم نقل شده خود مكة معظمه ومراد از رضوي مدينة طيّبه است. به هر حال، ذكر اين دو مكان در مثل اين دعا به رعايت اينگونه نكات ادبي يا معنايي است و به هيچ وجه متن آن را سست نميسازد.

اينكه در دعاى ندبه اشاره به كوه رضوى يا ذى طوي شده است. آيا امام(عج) در آنجا استقرار دارند؟

پرسش

اينكه در دعاى ندبه اشاره به كوه رضوى يا ذى طوي شده است. آيا امام(عج) در آنجا استقرار دارند؟

پاسخ

از اين جمله دعاى ندبه: ابرضوى اوغيرها ام ذى طوى استفاده نمى شود كه امام زمان در جاى مخصوصى كه كوه رضوى ياذى طوى است ناپديد شده اند و يا اكنون براى هميشه در آن جاها، هستند زيرا اولاً: جمله قبل آن دعا اين است: ليت شعرى اين استقرت بك النوى بل اى ارض تقلك اوثرى ابرضوى اوغيرها ام ذى طوى، و مضمون اين جمله اين است كه اى كاش ما مى دانستيم تو در كجا قرار دارى در كوه رضوى يا غير آن در ذى طوى و اين جمله ربطى به جاى ناپديد شدن امام ندارد.

ثانياً: در اين جمله كلمه غيرها آمده است به وضوح مى رساند كه منظور اين است كه در كدام نقطه زمين هستى در كوه رضوى يا در ذى طوى يا در جاى ديگر از امين.

ثالثاً: بعد از اين جمله آمده: بنفسى انتمن مغيب لم يخل منا، كه دلالت دارد بر اينكه امام زمان در ميان ماست و، چنين نيست در ميان ما نباشد.

اما اينكه چرا اصولاً به كوه رضوى و ذى طوى اشاره شده است از كتب لغت و حديث استفاده مى شود كه ذى طوى و رضوى، دو مكان مقدس مى باشند و اما زمان گاهى در آنجا مى رود چنان كه در مكان هاى ديگر نيز مى رود.

براى آگاهى بيشتر مى توانيد به كتاب تحقيقى درباره ندبه تأليف آقاى استادى مراجعه فرمائيد.

محل زندگي امام (ع ) كجاست ؟

پرسش

محل زندگي امام (ع ) كجاست ؟

پاسخ

قبل از جواب، لازم است اين نكته بيان شود كه آيا منظور از غيبت حضرت حجت(ع) غيبت شخصي است، يعني آن حضرت به گونه اي زندگي مي كند، هيچ گاه با مردم در تماس نيست و امكان ندارد كسي مكان ايشان را پيدا كند يا اينكه منظور از غيبت امام، غيبت عنوانياست، بدين معنا كه حضرت با مردم حشر و نشر دارد با آنان زندگي مي كند لكن به گونه ناشناس، او مردم را مي شناسد ولي مردم ايشان را نمي شناسند. در عين حال مكاني را براي سكونت برگزيده است.

رواياتي كه در اين مورد وجود دارد چند دسته است.

1. برخي از روايات محل خاصي را تعيين نمي كند و جايگاه آن حضرت را در بيابانها و كوهها معرفي مي كند.

كه از آن جمله حديثي است كه امام(ع) به پسر مهزيار مي فرمايد: «... پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت... و فرمان داد كه براي سكونت كوه هاي سخت و سرزمينهاي خشك و دور دست را برگزينيم»، (كتاب الغيبه / شيخ طوسي / صفحه266 / نقل از كتاب چشم به راه مهدي(ع) / جمعي از نويسندگان حوزه، ص 350).

2. دسته اي روايات است كه منطقه خاصي را به عنوان محل سكونت آن حضرت نام مي برند.

الف: مدينه طيبه؛ «ابي بصير مي گويد از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: صاحب الزمان را عزلت و غيبتي است... كه خوب جايگاهي است مدينه طيبه»

ب: كوه رضوي؛ در بعضي از روايات جايگاه آنحضرت را در غيبت صغري و كبري كوه رضوي دانسته است.

ج: كوه ذي طوي ؛ (جائي است در پيرامون مكه)، (همان).

3. در بعضي از روايات براي آن حضرت جايگاه خاصي را

نام نمي برد، ولي وي را به عنوان فردي كه با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگي مي كند معرفي مي نمايد.

بنابراين بين اين روايات تضاد و تنافي نيست؛ و نام بردن مكان خاص با زندگي به شكل ناشناس قابل جمع است و در حال ضرورت و نياز امري است طبيعي و موافق با اصل تقيه.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك شود:

1. چشم به راه مهدي(ع)، جمعي از نويسندگان مجله حوزه

2. دادگستر جهان، ابراهيم اميني.

در پايان سؤالات شما پيرامون امام مهدي(عج) متذكر بايد شد:

1. دانستن مكان سكونت حضرت(عج) يا مسئله ازدواج و فرزندان آن حضرت در سعادت آدمي مؤثر نيست.

2. معلوم شدن مكان حضرت و حتي فرزندان و همسران حضرت با فلسفه غيبت منافات دارد پس حكمت غيبت اقتضا مي كند كه مسئله سكونت، ازدواج و فرزندان حضرت در ابهام باشد.

3. آنچه بر مؤمن لازم است، تلاش در جهت پالايش روحي و فكري خود براي آمادگي درك فيض حضور آن وجود مبارك است.

مكان حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت كبرا كجا است؟

پرسش

مكان حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت كبرا كجا است؟

پاسخ

از روايات بسياري استفاده مي شود كه امام زمان (ع) نه تنها در سرداب مقدس مخفي نيست بلكه هيچ مكان معيّني ندارد.

امام زمان (ع) در خطاب خود به ابراهيم بن مهزيار فرمود: "پدرم مرا وصيّت كرده كه در سرزمين هاي مخفي ودور سكني گزينم تا امرم از مردم مخفي بماند ومحلّم از كيدهاي اهل ضلالت وارتداد واز حوادث امتّ هاي گمراه محفوظ بماند. لذا اين سفارش، مرا به تپه هاي بلند كشانده است".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 99، ص 108. پاورقي}

آري، مطابق برخي از روايات، مكان خاصي براي حضرت وجود دارد كه تنها خواص از شيعيانش از آن اطلاع دارند.

اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) نقل مي كند كه فرمود: "للقآئم غيبتان: إحداهما قصيرة والأخري طويلة، الغيبة الأولي لايعلم بمكانه فيها إلّا خاصّة شيعته، والأخري لايعلم بمكانه فيها إلاّ خاصّة مواليه"؛ "براي قائم دو غيبت است: يكي كوتاه وديگري طولاني. در غيبت كوتاه{پاورقي . كافي، ج 1، ص 340، ح 19. پاورقي}

كسي غير از خواص از شيعيانش از مكان او اطّلاع ندارند. ودر غيبت طولاني نيز تنها خواص از دوستدارانش از مكان او آگاهند."

1-امام زمان كجا هستند ؟

پرسش

1-امام زمان كجا هستند ؟

پاسخ

ج1- آنچه از روايات و حكايات معتبر استفاده مي شود اين است ،كه امام در ايام غيبت كبري درمكان خاصي در شهر معيني استقرار ندارند كه از آنجا خارج نشوند و محل سكونت دائمي ايشان باشد، بلكه حضرت براي انجام وظايف و تكاليفي كه دارد به اماكن مختلف مسافرت مي كند و از جمله شهرهايي كه مسلما حضرت به آنجا مي روند و آن شهرها با قدوم او مزين ميگردد، مكه معظمه ، مدينه منوره نجف اشرف، كوفه ، كربلا ، كاظمين ، سامرا ء، مشهد ، قم ، بغداد ، است. اماكن و مقاماتي كه آن حضرت در آنجا تشريف فرما شدند متعدد است . مانند مسجد جمكران ،قم ،مسجد كوفه، مسجد سهله ، مقام حضرت مهدي در وادي السلام نجف و درحله بعيد نيست كه اقامتگاه اصلي حضرت و يا جاهايي كه بيشتر در آنجا رفت و آمد دارند، مكه ، مدينه و عتبات عاليه باشد.

موضو ع سكونت حضرت در كوه « رضوي » يا « ذي طوي » كه سراغ حضرت در آن دو مكان گرفته شد كه در دعاي ندبه چنين آمده است.

{ ليت شعري اين استقرت بك النوي ، بل اي ارض تجد ك او تري ابرضوي او غيرها ام ذي طوي }

دلالت ندارد، كه اقامتگاه امام در آنجاست ،بلكه طبق كتب معاجم و تواريخ اين دو مكان از اماكن مقدس به شمار مي آيند و ممكن است حضرت همانند ساير مكانها مقدس سري هم به اين دو مكان بزند ولي عبارت دعاي ندبه هرگز دلالت ندارد،كه حضرت دريكي دومكان زندگي مي كند.

1-زيرا، اولا؛ اين

يك استفهام حقيقي نيست،بلكه به انگيزه بيان سوز و هجران و اظهارتأسف از فراق و حرمان از فيض حضور گفته شده است.

2-از بعضي از عبارات دعاي ندبه استفاده مي شود ،كه حضرت در بين مردم است و همه جا هست و مكان خاصي ندارد مانند اين جمله { بنفسي انت من مغيب لم يخل عنا ، بنفسي انت من نازح ما نزح عنا }

بنابر اين نمي توانيم براي حضرت مكان خاصي را مشخص نمائيم كه حضرت در آنجا زندگي مي كند،بلكه حضرت در بين مردم بوده و از مردم جدا و كنار نيست و او با ماست اين ما هستيم كه او را نمي بينيم .

منابع :

1-سيماي آفتاب ، دكتر حبيب الله طاهري

2-تجسم اميد و نجات ، عزيز الله حيدري

3-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي

امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - كجا زندگي مي كند؟

پرسش

امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - كجا زندگي مي كند؟

پاسخ

در زمان غيبت امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - مكان و سرزمين خاصّي كه محلّ اسكان حضرت باشد، مشخّص نشده است؛ بنابراين مي توان گفت: آن حضرت به طور ناشناس ميان مردم زندگي و رفت و آمد مي كند يا ممكن است در نقاط دور افتاده اي زندگي كند/

در روايات آمده است كه حضرت در موسم حج به انجام اعمال حج مي پردازد؛ مردم را نمي شناسند؛ امّا وي مردم را مي شناسد. ابن متوكّل از حميري از محمد بن عثمان عمري آورده است:«قال سمعته يقول و الله ان صاحب هذا الامر يحضر الموسم كل سنْ سيري الناس و يعرفهم و لا يرونه و لا يعرفونه;{1} حميري گفته است: از محمد بن عثمان شنيدم كه مي گفت: سوگند به خدا! امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - هر سال در موسم حج حاضر مي شود. وي بين مردم است و مردم او را مي بينند امّا او را نمي شناسد/

[1].بحارالانوار، علّامه مجلسي، ج 52، ص 152، ح 4، مؤسسْ الوفأ، لبنان، 1403 ه’ ق/

اكنون امام زمان(عج) كجا زندگي مي كنند؟ آيا آن حضرت زن و بچه دارد؟

پرسش

اكنون امام زمان(عج) كجا زندگي مي كنند؟ آيا آن حضرت زن و بچه دارد؟

پاسخ

از برخي از روايات معتبر چنين استفاده مي شود كه امام زمان(عج) در عصر غيبت، در مكان خاصي و شهر معيني استقرار دايمي ندارد و به طور ناشناس در بين مردم زندگي مي كند و رفت و آمد دارد، چنان كه امام صادق(ع) فرمود: «آن حضرت در بين مردم تردد مي كند و در بازارشان راه مي رود و بر فرشتگان قدم مي گذارد ولي او را نمي شناسند و به همين وضع زندگي مي كند تا هنگامي كه خداوند به او اذن معرفي خود را به مردم مي دهد».{1}

شهرهاي مكه، مدينه، نجف اشرف، كوفه، كربلا، كاظمين، سامرا، مشهد و قم و بغداد از جمله شهرهايي هستند كه به طور مسلم تاكنون به قدم امام زمان(عج) مزيّن شده اند.{2} هم چنين آن حضرت در مكانهاي متعددي مانند مسجد جمكران، مسجد كوفه، مسجد سهله، مقام حضرت الامر در وادي السلام نجف و در حلّه حضور يافته اند/

بنابراين، نمي توان مكاني را به عنوان محل سكونت دائمي آن حضرت بيان كرد، اگر چه عده اي گفته اند محل سكونت دائمي امام زمان(عج) همان سرداب منزل ايشان در سامرا است. اين قول را به شيعه نسبت مي دهند اما به طور مسلم شيعه هيچ گاه چنين سخني نگفته و اين دروغ محض است؛ زيرا مستندات شيعه در اين زمينه روايات است كه در هيچ روايتي از روايات شيعه چنين مطلبي اشاره نشده است/

بعضي ϙXʙǢ اند منزل دائمي آن حضرت در «كوه رضوي» يا «ذي طوي» است و به اين فراز از دعاي شريفه ندبه استدلال مي نمايند: «ليت شعري أين استقرت بك النوي بل أي أرض تقلك أوي ثري أبري

ضوي أو غيرها أم ذي طوي» اي كاش مي دانستم كه در كدامين زمين قرار داري. آيا بر كوه رضوي يا ذي طوي يا نه اين جا و نه آن جا؛ در صورتي كه امام زمان(ع) نه در كوه رضوي هستند و نه در منطقه ذي طوي، در واقع، منظور از اين فراز از دعا پرسش از قرارگاه دائمي آن حضرت نيست، زيرا به اعتقاد شيعيان كسي از محل سكونت آن حضرت اطلاعي ندارد، چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايد: «هيچ كس از دوست و بيگانه، از جايگاه او آگاهي ندارد، مگر آن خدايي كه اختيار او را در دست دارد».{3}

از ظاهر بعضي روايات استفاده مي شود كه آن حضرت همسر و اولاد دارند. در مقابل هم روايات معتبري هست كه اين مطلب را انكار مي كند كه دو نمونه از اين روايات را در اين جا ذكر مي كنيم:

1. روايت مسعودي: روي علي بن حمزْ بن السراج و ابن سعيد مكاري نزد امام رضا(ع) رفتند. علي بن حمزه به آن حضرت عرض كرد: از پدرانت روايت كرده ايم... تا بدين جا رسيد كه روايت كرده ايم امام از دنيا نمي رود تا فرزندش را ببيند. حضرت فرمود: آيا در اين حديث روايت كرده ايد «الا القائم»؟ عرض كردند: بلي. حضرت فرمود: آري روايت كرده ايد اما شما نمي دانيد كه چرا گفته شده و معناي آن چيست؟ ابن حمزه گفت: اين مطلب در حديث چيست؟ حضرت به او فرمود: واي بر تو چگونه جرأت كردي با چيزي بر من استدلال مي كني كه بعضي از آن با بعضي ديگر درهم آميخته است. خداوند متعال به زودي فرزندم را به من نشان خواهد داد.{4}

2. محمد بن عبدالله

بن جعفر حميري از پدرش علي بن سليمان رشد از حسين بن علي فزاز نقل مي كند كه گفت: علي بن حمزه نزد حضرت رضا(ع) رفت و عرض كرد: آيا شما امام هستي؟ فرمود: آري. عرض كرد: من از جدت جعفر بن محمد(ع) شنيدم كه فرمود: امامي وجود ندارد مگر اين كه فرزندي داشته باشد و از خود نәęʠبر جاي بگذارد. فرمود: اين پير، فراموش كјϙʠيا خود را به فراموشي زدي؟ جعفر اين گونه نگفت، بلكه فرمود: امامي وجود ندارد مگر اين كه XјҙƘϙʠداشته باشد، جز امامي كه حسين(ع) براي او از قبر بيرون آيد كه او فرزند ندارد، يعني امام زمان(عج). عرض كردم فدايت شوم درست فرمودي، شنيدم كه جدت چنين گفت.{5}

[1]. بحار الانوار، مجلسي، ج 52، ص 154 و حق اليقين، ص 246/

[2]. پاسخ به ده پرسش، آيت الله صافي گلپايگاني، ص 28/

[3]. يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، ص 143 - 144. به نقل از: غيبت نعماني، باب دهم، ص 250/

[4]. همان، به نقل از: اثبات الوحيد، مسعودي، ص 201/

[5]. همان. به نقل از: كتاب الغيبه، شيخ طوسي، ص 134/

دردوره غيبت صغري

اقامتگاه حضرت مهدي (عج در زمان غيب كجا است ؟

پرسش

اقامتگاه حضرت مهدي (عج در زمان غيب كجا است ؟

پاسخ

اقامتگاه حضرت مهدي (عج معلوم نيست اگر معلوم بود، ديگر غيبت معنا نداشت گرچه برخي خواسته اند ادعا كنند كه جايگاه حضرت در جزيرة خضرا است ولي اين ادعا دليل معتبري ندارد.

بخشي از روايات تصريح دارند كه حضرت ميان مردم است و آنان را مي بيند و مي شناسد ولي مردم حضرت را نمي شناسند. اميرالمؤمنين (ع فرمود: "ولكن الجنة يعرف الناس ولا يعرفونه حجت مردم را مي شناسد، ليكن مردم او را نمي شناسند".

از اين روايت استفاده مي شود كه حضرت بسان ديگر انسان ها بين مردم زندگي مي كند. او را مي بينند ولي نمي شناسند.

برخي روايات جايگاه حضرت را در بيابان ها و كوه ها مي داند، از آن جمله حضرت به پسر مهزيار مي فرمايد: "پدرم امام حسن عسكري (ع از من پيمان گرفت .. و فرمان داد براي سكونت كوه هاي سخت و سرزمين هاي خشك و دور دست را برگزينم "

برخي ديگر از روايات مكان حضرت را مدينه و اطراف آن مي داند. ابوبصير مي گويد: از امام باقر (ع شنيدم "صاحب الزما را عزلت و غيبتي است و در زمان غيبت سي نفر همراه او هستند كه تنهايي را از او دور مي سازند و به قوت او مي فزايند و خوب جايگاهي است مدينه .

در برخي روايات كوه رضوي در اطراف مدينه را جايگاه حضرت دانسته است روايات ديگر جايگاه حضرت را كوه "ذي طوي در اطراف مكه دانسته است

ياران حضرت مهدي (عج هنگام ظهور چه كساني خواهند بود؟

پاسخ: فضيل بن يسار از امام صادق (ع نقل كرده "گنجي در

طالقان هست كه از طلا و نقره نيست و پرچمي است كه از روزي كه آن را پيچيده اند، برافراشته نشده است و مرداني هستند كه دل هاي آن ها ماننند پاره هاي آهن است شكي در ايمان به خدا در آن ها راه نيافته و در طريق ايمان از سنگ محكم ترند. اگر آن ها را وا دارند كه كوه ها را از جاي بكنند، از جاي كنده و از ميان بر مي دارند. لشكر آنان قصد هر شهري را بكنند آن را فتح مي نمايند.

آن ها در جنگ ها امام را در ميان گرفته و با جان خود از وي دفاع مي كنند و هر كاري داشته باشد برايش انجام مي دهند، مرداني ميان آن ها است كه شب ها نمي خوابند. زمزمة آن ها در حال عبادت همچون زمزمة زنبور عسل است تمام شب را به عبادت مشغولند و روزها سواره بر دشمن حمله مي كنند. آنان مانند چراغ هاي درخشنده اند و از خوف خدا خشنود مي باشند. تمناي شهادت مي كنند. شعار آنان اين است يا لثارات الحسين (اي خون خواهان حسين از هر كجا مي گذرند، رعب آن ها پيشاپيش به اندازة يك ماه راه در دل ها جاي مي گيرد. بدين گونه پيشروي مي كنند و خداوند آنان را پيروز مي گرداند".

ياران خاص حضرت 313 نفر ذكر شده اند امام صادق (ع فرمود: "گويا مي نگرم قائم را بر منبر كوفه و سيصد و سيزده نفر يارانش كه پيرامون او گرد آمده اند، به تعداد رزمندگان جنگ بدر"

كم كم ياران حضرت زياد مي شوند حتي ده يا 15 هزار نفر ياران مهدي (عج از صنف و نژاد خاصي نيستند بلكه از گروه ها و نژادهاي گوناگون و از سرتاسر جهان هستند ولي در اين حركت

عظيم مردمان عجم نقش پر اهميتي در خدمتگزاري امام بر عهده دارند.

ويژگي هاي ياران حضرت مهدي (عج :

1_ خداجويي و توحيد

2_ بصيرت و آگاهي و تشخيص دقيق دوست و دشمن

3_ عبادت و بندگي

4_ شجاعت و توانمندي

5_ فرمان بري و اطاعت از فرمانده

6_ زهد و ساده زيستي

7_ نظم و انضباط

آيا امام زمان عليه السلام در عصر غيبت، در سرداب خانه خود مخفي وغايب شده است؟

پرسش

آيا امام زمان عليه السلام در عصر غيبت، در سرداب خانه خود مخفي وغايب شده است؟

پاسخ

اهل سنّت به جهت استهزاي عقايد شيعه مي گويند: شيعه قائل است كه مهدي موعود بعد از تولّدش در سردابي مخفي شد وغيبت خود را از آنجا شروع كرده وتاكنون نيز در آن سرداب به سر مي برد، وظهورش نيز از همان سرداب خواهد بود. ولذا شيعيان هر روز از صبح تا غروب در آن سرداب به انتظار ظهورش مي نشينند واشك ماتم مي ريزند.

{پاورقي . سير اعلام النبلاء، ج 13، ص 119 ؛ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 199، فصل 27 ؛ المهدّية في الاسلام، ص 130ù129 ؛ الصراع بين الاسلام والوثنية، ص 42. پاورقي}

اولاً: سرداب عبارت است از طبقه پايين ساختمان خانه كه در مناطق گرمسير به جهت حفاظت از گرماي شديد مي سازند، واين نوع ساختمان در غالب خانه هاي عراق مشاهده مي شود، وسامرّا نيز از آن مستثني نبوده است. امام هادي (ع) در خانه خود به جهت آسايش اهل بيتش ومحافظت از گرما، چنين سردابي را ساخته بودند كه بعد از شهادتش به ارث، منتقل به امام عسكري (ع) شد.

مطابق تاريخ، حضرت مهدي (ع) از زمان ولادت از ديدگان مردم خصوصاً حكّام مخفي بود. وبعد از شهادت پدرش بر جسد او نماز گزارد ورسماً غيبت خود را از آن خانه آغاز نمود. واز آنجا كه سكونت حضرت وساير اعضاي خانواده در آن سرداب بوده است، لذا مكان غيبت را به آن سرداب مقدّس نسبت مي دهند. اين سرداب براي شيعيان اهل بيت: از آن جهت مقدّس شمرده شده است كه امام زمان وپدر وجدّش: در آن سرداب به سر برده وعبادت به جاي

آورده اند واز همان مكان نيز حضرت مهدي (ع) غايب شده است. نسبت غيبت حضرت به سرداب همانند نسبت غيبت به تمام خانه وهر مكاني است كه امام زمان در آن ديده شده وزندگي كرده است. واين نهايت جهل وناداني است كه كسي به شيعه نسبت دهد كه آنان معتقدند كه امام زمان (ع) در سرداب خانه خود غايب شده وتا هنگام خروج در آن باقي است!! زيرا مطابق روايات فراوان، امام زمان (ع) در سرزمين هاي مختلف بر مواليان خود وارد مي شوند ودر مناطق مختلف گردش مي كنند.

حضرت در موسم هاي ديني همچون حجّ حاضر شده واقامه شعائر ديني مي نمايند وگواه بر زنده ها ومرده ها خواهند بود. لذا بهترين تعبيري كه مي توان درباره سرداب مقدس وزيارت مردم از آنجا داشت اين است كه حضرت مكان خاصّي ندارند، لذا شيعيان در محل هاي اختصاصي آن حضرت همچون مسجد سهله و مسجد جمكران و... دور هم جمع مي شوند وبه ياد آن حضرت ندبه كرده واز او درخواست ظهورش را مي نمايند. ودر حقيقت، سرداب مقدس از آن جهت كه شروع غيبت از آنجا بوده جنبه رمزي داشته، در آنجا شيعيان گرد هم جمع مي شوند واز خداوند طلب خروج او را مي نمايند.

علامه اميني؛ مي فرمايد: "...شيعه اعتقاد ندارد كه غيبت امام در سرداب است وخودشان او را در سرداب مخفي كرده اند واز همان جا نيز ظهور خواهد كرد، بلكه اعتقاد شيعه -كه با احاديث تأييد شده- آن است كه او از مكه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد كرد. هرگز كسي قائل نشده كه سرداب مقدّس، آن نور را در خود مخفي كرده است. بلكه آن سرداب، خانه امامان در سامرّا بوده است. واين مسأله اي

همگاني در خانه هاي عراق است كه به جهت حفاظت از گرما مي سازند. اين سرداب به طور خصوص از آن جهت شرف پيدا نموده كه به سه نفر از امامان دين منسوب است، خانه اي كه خداوند متعال اذن داده كه ارتفاع معنوي يافته ودر آن اسم وذكر خدا برده شود".

{پاورقي . الغدير، ج 3، ص 309ù308. پاورقي}

ثانياً: عقيده هر مذهب يا ديني را مي توان از لابلاي كتاب هاي علماي آن مذهب يا دين يافت. با مراجعه به كتاب هاي علماي شيعه، قبل از ولادت امام مهدي (ع) تا اين زمان -كه در دسترس همه است- پي خواهيم برد كه هيچ يك از آنان حتّي نزد عوام از آنها چنين اعتقادي وجود ندارد كه دشمنان شيعه به آنها نسبت مي دهند.

جزيره خضراء

آيا جزيرهء خضرا صحّت دارد؟

پرسش

آيا جزيرهء خضرا صحّت دارد؟

پاسخ

متن اين داستان در بحارالانوار, جلد 52 ص 159 تا 180آمده است . علامهء مجلسي (ره )مي فرمايد: . مرحوم آيت اللّه خويي نيز اين روايت را غير معتبر مي داند(1)

و مرحوم آيت اللّه شعراني اين داستان را جعلي دانسته است و سند آن غير معتبر و افراد راوي غير موثّق و مجهول مي باشند. عالماني هم چون علامه محمد تقي شوشتري , سيد محمد صدر, ابراهيم اميني , استاد حسن زادهء آملي ,استاد محمد باقر بهبودي , شيخ آغاز بزرگ تهراني , شهيد قاضي طباطبايي و علامه جعفر مرتضي عاملي بر اين داستان نقد و اشكال كرده و آن را صحيح و معتبر نمي دانند.(2)

(پ_اورقي 1.جزيرهء خضراء, افسانه يا واقعيت , ص 132

(پ_اورقي 2.جزيرهء خضراء افسانه يا واقعيت , ص 132

جزيرة خضرا در چه محلّي مي باشد؟

پرسش

جزيرة خضرا در چه محلّي مي باشد؟

پاسخ

در لسان آيات و روايات سخني از جزيرة خضرا به ميان نيامده است؛ تنها در برخي از كتاب هاي تاريخي در ضمن حكايتي از جزيرة خضرا ذكري به ميان آمده است. مردي به نام علي بن فاضل مازندراني در سال 699 قمري ادعا نمود كه به جزيره اي رفتم و حضرت مهدي (عج) به همراه ياران و فرزندانش در آن جزيره سكونت داشته اند و نام آن جزيره هم جزيرة خضرا است.

وي چگونگي مسافرت خويش به آن جزيره را براي شخصي به نام فضل بن يحيي طيبي كوفي شرح داد و فضل هم اين داستان را براي ديگران نقل نمود و در كتاب هاي متأخران از جمله در بحارالانوار مجلسي ذكر شده است.[3]

از همان زمان تا كنون برخي اين داستان را واقعي خوانده اند، مانند " ناجي نجار" در كتاب " جزيرهْْ الخضراء و قضيهْْ مثلث برمودا " و در اين كتاب او كشيده است تا داستان جزيرة خضرا را بر "مثلث برمودا" واقع در درياي كارائيب در آمريكار مركزي منطبق كند، و بگويد كه اين جزيره احتمالاً همان " مثلث برمودا" است.

و برخي هم اين داستان را ساختگي و افسانه خوانده اند. همانند علاّمه تستري و سيد جعفر مرتضي عاملي.[4]

1[3] ر.ك: مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 159 _ 174.

1[4] ر.ك: جزيرة خضرا، افسانه يا واقعيت، به قلم جمعي از دانشمندان معاصر، ترجمه و تدوين از ابوالفضل طريقه دار.

آيا همان طور كه در كتاب هاي نوشته شده است امام زمان(ع) در جزيره خضرا زندگي مي كند و هيچ كس نمي تواند به آن جا نزديك شود؟

پرسش

آيا همان طور كه در كتاب هاي نوشته شده است امام زمان(ع) در جزيره خضرا زندگي مي كند و هيچ كس نمي تواند به آن جا نزديك شود؟

پاسخ

از مسئلي كه درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مكان و محل سكونت آن حضرت(عج) است كه آيا آن حضرت(عج) در مكان خاصي سكونت دارد يا نه؟ و اگر در مكان ويژه اي است آن مكان كجا است؟

رواياتي كه درباره مكان امام زمان(عج) وجود دارند چند دسته اند:

1 - برخي از روايات محل خاصي را تعيين نكرده و جايگاه آن حضرت را در بيابان ها و كوه ها معرفي مي كند. از آن جمله حضرت مهدي(عج) به پسر مهزيار فرمود: "فرزند مهزيار! پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت و فرمان داد كه براي سكونت كوه هاي سخت و سرزمين هاي خشك و دور دست را برگزينم".(1)

از اين روايت استفاده مي شود كه حضرت(عج) از دسترسي مردم دور است و كسي كه از محل سكونت وي آگاه نيست.

2 - برخي روايات منطقه خاصي را به عنوان محل سكونت آن حضرت(ع) ياد نموده اند؛ مثلا در برخي از روايات در مدينه و پيرامون آن اشاره شده است. ابوبصير مي گويد از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود:

"لا بد لصاحب هذا الامر من عزله و لابد في عزلته من قوة و ما بثلاثين من وحشته، و نعم المنزل طيبه"(2)؛ صاحب الزمان(ع) را عزلت و غيبتي است كه در آن به غيبت نيرومند است به سي نفري كه با حضرت هستند وحشت و تنهايي را از وي دور مي كنند (و به قوت وي مي افزايد) و خوب جايگاهي است (مدينه) طيّبه.

از اين روايات استفاده مي شود كه حضرت(عج) در مدينه منوره منزل

دارد و افرادي هم همواره با ايشان به صورت ناشناس هستند.

برخي روايات مكان امام زمان(عج) را كوه "رضوان" كه در اطراف مدينه است، بيان كرده اند. عبدالاعلي آل سام مي گويد: "با امام صادق(ع) از مدينه خارج شديم، به روحاء (اطراف مدينه) كه رسيديم حضرت نگاهش را به كوهي دوخت و مدت زماني ادامه داد و فرمود: اين كوه رضوان نام دارد. خوب پناهگاهي است، براي خائف (امام غائب) در غيب صغرا و غيبت كبري.(3)

از روايات ديگر استفاده مي شود كه امام زمان(ع) در مكاني به نام"ذي طوي كه در اطراف مكه است، زندگي مي كند از همان جا نيز همراه ياران خود قيام مي كنند. امام باقر(ع) فرمود: "امام زمان(عج) را غيبتي است در بعضي از دره ها و اشاره كرد به منطقه "ذي طو".(4)

3 - برخي روايات جايگاه خاصي را براي امام زمان (ع) نام نمي برد، ولي حضرت(عج) به عنوان فردي ياد مي كند كه با مردم و در ميان مردم و با آنان حشر و نشر دارد و به گونه اي ناشناس زندگي مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر شباهتي نيز به حضرت يوسف پيامر(ع) دارد. جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود همان كاري را انجام دهد كه با يوسف(ع) انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در ميان مردم رفت و آمد مي كند و در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، ليكن اورا نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد تا وي خود را معرفي كند، آن گونه كه يوسف(ع) اجازه داد هنگامي كه برادرانش گفتند: تو يوسفي؟ گفت: آري من يوسفم".(5)

از اين روايت استفاده مي شود كه

امام زمان(ع) مكان معين نداشته در ميان جمع و جامع است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگي طبيعي و معمولي دارد، در مراسم مذهبي و مناسك حج شركت مي جويد، ولي شناخته شده نيست و اين امري است كه سابقه داشته و دارد. عنايت امام(ع) به مردم و هدايت و رهبري مردم از سوي ديگر نشان از آن دارد كه آن حضرت (ع) در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.

در جمع بين روايات نيز مي توان استفاده كرد كه امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و اين منافات ندارد با آن دسته از روايات كه مكان معين مانند مدينه و مكه را بيان كرده اند؛ زيرا آن دسته روايات ناظر بر آن است كه در برخي از زمان ها و مكان هاي خاص حضور پيدا مي كند. آن دسته از روايات كه مكان مشخصي را براي امام بيان نكرده ناظر بر آن است كه حضرت(ع) در همه جا حضور دارد. بي ترديد يكي از مصاديق حضور امام(ع) در همه جا، همان مكان هاي خاص مي باشد.

پي نوشت ها:

1 - شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 266.

2 - بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول كافي، ج 1، ص 340.

3 - شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162.

4 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 182.

5 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 164.

مثلث برمودا چيست؟ آيا حرف هايي كه مطرح است، صحت دارد؟

پرسش

مثلث برمودا چيست؟ آيا حرف هايي كه مطرح است، صحت دارد؟

پاسخ

اقيانوس اطلس كه مساحت آن بيش از 82 ميليون كيلومتر مي باشد، بعد از اقيانوس آرام، بزرگ ترين اقيانوس جهان است. در غربي ترين نقطه اقيانوس اطلس منطقه اعجاب انگيزي هست كه مدت زيادي توجه خبرگزاري ها و رسانه هاي گروهي جهان را به خود جلب كرده و اخبار پر شور آن مدتي تيترهاي روزنامه هاي علمي جهان را به خود اختصاص داد.

اين منطقه در زبان علمي جهان به مثلث برمودا شهرت يافته است. اين منطقه را مي توانيم به صورتي مثلثي فرض كنيم كه رأس مثلث در جزاير برمودا و قاعده آن در جزاير پورتوريكو و شبه جزيره فلوريدا قرار بگيرد.(1)

اكنون با پيشرفت هاي علمي بيشتر ابهام هاي اين منطقه روشن شده است. براي اطلاع بيشترتر به كتابي كه در پاورقي يك آمده مراجعه شود.

بعضي خواسته اند بگويند مثلث برمودا جزيره خضرا است، ولي اين گفته صحيح نيست. چون ماجراي جزيره خضرا درست نيست و سند و مدرك قابل قبول ندارد.(2)

جزيره خضرا سابقه هفتصد ساله دارد. براي نخستين بار مردي به نام علي بن فاضل مازندراني در سال 669 قمري ادعا كرد به جزيره خضرا سفر كرده و آنجا سرزمين خوش آب و هوا محل زندگي امام زمان(ع) و فرزندان و ياوران ايشان است، و حكومت و اداره اين جزيرد به دست فرزندان امام عصر(ع) است و نعمت در آن جا به وفور يافت مي شود، و هيچ كس اجازه ورود به محدوده جزيره را ندارد، مگر اين كه از دوستداران حضرت باشد. اگر دشمني قصد ورود به آن جا را داشته باشد، به قدرت خدا دچار طوفان شده و نابود مي گردد.

دور جزيره را آب هاي

سفيد و شيرين فرا گرفته است. (3)

جزيره خضرا ثابت نيست و افسانه مي باشد. افزون بر اين اطلاعات تازه به دست آمده از مثلث برمودا انطبقاق آن با جزيره خضرا را منتفي مي سازد.(4)

پي نوشت ها:

1 - ابوالفضل طريقه دار، جزيره خضرا، ص 46 و 48 و 49.

2 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، 214.

3 - دفتر نمايندگي مقام معظم رهبري، پاسخ به پرسش ها (2)، ص 36.

4 - ابوالفضل طريقه دار، جزيره خضرا، ص 188 - 195.

اين كه امام زمان (عج در جزيرة خضرا زندگي مي كنند صحت دارد ؟

پرسش

اين كه امام زمان (عج در جزيرة خضرا زندگي مي كنند صحت دارد ؟

پاسخ

مكان و مسكن حضرت مشخص نيست رواياتي كه در زمينة مكان حضرت آمده است

1_ بيابان ها و كوه ها

2_ مدينه و پيرامون آن

3_ كوه رضوي در اطراف مكه

4_ مكه و اطراف آن (كوه ذي طوئي

5_ بين مردم به طور ناشناس !

داستان جزيرة خضرا را مرحوم علامة مجلسي در بحار جلد 52 نقل كرده ولي فرموده است داستان مشهور جزيرة خضرا در آب هاي سفيد كه خواستم آن را در اين كتاب نقل كنم با اين كه در كتاب هاي معتبر نبود، آن را در بخش جداگانه اي آوردم

رابطة جزيرة خضرا با مثلث برمودا چيست اگر مباحثي وجود دارد بيان كنيد؟

پرسش

رابطة جزيرة خضرا با مثلث برمودا چيست اگر مباحثي وجود دارد بيان كنيد؟

پاسخ

راوي جزيرة خضرا "علي بن فاضل مازندراني است و مي گويد: من به جزيرة خضرا، محل سكونت ولي عصر (ع و ياران و فرزندانش رفتم اطراف آن را آب هاي سفيد احاطه كرده بود.

علي بن فاضل مازندراني حدود هفتصد سال پيش بوده و اين ادعا از نظر فقها معتبر نيست و صرف ادعا است .

برخي از نويسندگان ماندن "ناجي نجار" در كتاب "جزيرة الخضراء، قضية مثلث برمودا"

مسئلة بشقاب پرنده ها كه چند سالي براي بشر به صورت امر مجهولي درآمده يا حوادثي را كه براي كشتي ها و هواپيماها در مثلث برمودا رخ داده با جزيرة خضرا مرتبط دانسته است

همه مطالب كتاب "ناجي نجار" ادعا است كه هيچ كدام دليل ندارد. ولي ادعا كرده مثلث برمودا جزيرة خضرا است و صاحبان بشقاب پرنده ها ساكنان اين جزيره اند .

ايشان گفته جزيرة خضرايي كه علي بن فاضل حدود هفتصد سال پيش به آن سفر كرد، احتمالاً منطقة وحشتناك مثلث برمودا است كه امروزه خبرگزاري ها از آن سخن مي گويند و بشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جزيرة خضرا است .

مرحوم مجلسي در كتاب بحار جلد 52 مي فرمايد: رساله اي يافتم مشتمل بر داستان مشهور جزيرة خضرا در آب هاي سفيد كه خواستم آن را در اين كتاب نقل كنم زيرا مشتمل بر داستان كسي بود كه به خدمت حضرت مهدي (ع رسيده است و چون اين داستان در كتاب هاي معتبر نبود، آن را در بخش جداگانه اي آوردم بنابراين ارتباط جزيرة خضرا، با مثلث برمودا ادعايي بدون دليل است همين طور ادعاي

ارتباط بشقاب پرنده و... با مثلث برمودا.

آيا قرار گرفتن حضرت مهدي(عج) در جزيرة خضراء يا مثلث برمودا حقيقت دارد؟ لطفاً در اين زمينه توضيح دهيد.

پرسش

آيا قرار گرفتن حضرت مهدي(عج) در جزيرة خضراء يا مثلث برمودا حقيقت دارد؟ لطفاً در اين زمينه توضيح دهيد.

پاسخ

ظاهراً اين سخن حقيقت ندارد، چون با توجه به غيبت امام مهدي(عج) محل سكونت آن حضرت بر ما پوشيده است.

حال سخني دربارة جزيرة خضراء و مثلث برمودا:

در سال 699هجري قمري(بيش از هفت صد سال پيش) فردي به نام علي بن فاضل مازندراني ادعا كرد كه من به جزيره اي رفتم كه حضرت ولي عصر(عج) و ياران و فرزندانش در آن جا سكونت دارند. نام آن جزيرة "خضراء" است. ولي چگونگي مسافرت خويش به اين جزيره و حوادثي را كه با آن رو به رو شده بود را براي شخصي به نام فضل بن يحيي طيبي كوفي شرح داد.[1]

سپس ديگران به نقل و نقد آن پرداختند؛ برخي پذيرفتند و برخي آن را به دلايلي چند مردود دانستند.[2]

برخي از نويسندگان مانند ناجي نجار در كتاب "جزيرة الخضراء" قضية "مثلث برمودا"، مسئلة بشقاب پرنده ها كه از چند دهة گذشته مطرح شده و براي بشر ناشناخته مانده است، نيز حوادثي كه براي كشتي ها و هواپيماها در "مثلث برمودا" در درياي كارائيب واقع در اقيانوس اطلس رخ داده را با جزيرة خضراي مورد ادعاي علي بن فاضل مازندراني پيوند دارده و ادعا كرده كه جزيرة خضراء همان مثلث برمودا است.

بعد از اين ادعا عالمان اسلامي همانند علامة محمد تقي شوشتري، جعفر مرتضي عاملي، ابراهيم اميني و شهيد صدر به نقد آن پرداختند و آن را مردود و افسانه دانستند.[3]

[1] مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 159 - 174.

[2] براي اطلاع بيشتر ر.ك: جزيرة خضراء افسانه يا واقعيت؟، به قلم جمعي

از دانشمندان معاصر ترجمع و تدوين ابوالفضل طريقه دار.

[3] رجوع شود به همان كتاب.

منظور از مثلث برمودا چيست؟ مي گويند اين مثلث در اقيانوس اطلس قرار دارد و هيچ كس مگر افرادي خاص اجازه ورود به اين محدوده را ندارند و اين جزيره محل زندگي امام زمان و فرزندانش است. آيا اين سخن درست است؟

پرسش

منظور از مثلث برمودا چيست؟ مي گويند اين مثلث در اقيانوس اطلس قرار دارد و هيچ كس مگر افرادي خاص اجازه ورود به اين محدوده را ندارند و اين جزيره محل زندگي امام زمان و فرزندانش است. آيا اين سخن درست است؟

پاسخ

مثلث برمودا منطقه اي است در شرق آمريكاي مركزي در اقيانوس اطلس شمالي كه چندين كشور مانند كوبا، هاوايي و ده ها جزيره ديگر در آن قرار دارند. اين مطنقه داراي آثار و جاذبه هاي متعددي است. از ويژگي هاي اين منطقه طوفان خيز بودن آن است. هر ساله در اثر طوفان خساراتي به كشورهاي اين منطقه وارد مي شود. روزنامه ها و مجلات امريكايي در قرن بيستم، دهه 50 - 60 ميلادي براي انحراف افكار مردم امريكا و پنهان كاري عمليات نظامي خود عليه كوبا ده ها افسانه و داستان را درباره اين مثلث ساخته و اسرارآميز بودن منطقه را مطرح كردند. چون در همان زمان امريكا با تقويت ضد انقلابيون كوبا سعي در سرنگوني دولت كوبا داشت و اين داستان ها پوشش خوبي براي عمليات انهدام كشتي ها و ضربه زدن به انقلابيون بود؛(1) بنابراين بسياري از داستان ها كه ساخته اند، جعلي است.

برخي ادعا كرده اند كه مثلث برمودا، جزيره خضرا است كه امام زمان(ع) در آن زندگي مي كند.(2) اين ادعا مبني بر گزارش هاي علي بن فاضل مازندارني است. وي مدعي شده كه به جزيره خضرا رفته و آن را محل زندگي امام زمان(ع) يافته است. برخي ديگر مانند ناجي نجّار گفته كه مثلث برمودا جزيره خضرا است كه علي بن فاضل مازندراني حدود هفتصد سال پيش به آن جا سفر كرده است. صحت اين ادعا مبتني بر دو پيش

فرض است كه هر دو منتفي است:

يك: جزيره خضرا واقعيت داشته باشد و امام زمان(ع) در آن زندگي كند. اكثر انديشمندان وجود جزيره خضرا را انكار نموده و آن را افسانه خوانده اند.(3) علامه جعفر مرتضي مي نويسد: داستان جزيره خضرا نه از نظر سند درست است و نه از نظر متن و به هيچ وجه مجالي براي قبول يا اعتماد و اطمينان بدان وجود ندارد.(4)

دو: امام زمان(عج) مكان معيّن داشته باشد كه در آن جا زندگي كند، حال آن كه - بر اساس روايات - امام زمان مكان معيّن ندارد، در برخي روايات آمده است كه حضرت در مدينه واطراف آن زندگي مي كند.(5)

در بعضي روايات ديگر به حضور حضرت در مكّه و اطراف آن اشاره شده است.(6) دسته ديگري از روايات دلالت دارند كه امام زمان(عج) به گونه ناشناس با مردم حشر و نشر داشته و مكان معيّني ندارد و مردم او را نمي شناسند.(7) از مجموع اين روايت استفاده مي شود كه حضرت مكان معيّن ندارد. بر اين اساس بايد گفت اين ادعا كه امام زمان(عج) در مثلث برمودا زندگي مي كند، قابل قبول نيست. رفت و آمد در جزيره برمودا براي ديگران امكان پذير است و اختصاص به گروه و افراد خاصي ندارد.

پي نوشت ها:

1. ابوالفضل طريقه دار، جزيره خضرا - افسانه يا واقعيت، از ص 45 به بعد.

2. جعفر مرتضي، دراسة في علامات الظهور والجزيرة الخضراء، ص 273.

3. ابوالفضل طريقه دار، همان، ص 211 به بعد.

4. جعفر مرتضي، همان، ص 273.

5. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 266.

6. ابراهيم نعماني، كتاب الغيبه، ص 182.

7. همان، ص 164.

منظور از جزيره خضراء چيست؟ آيا چنين مكاني در كره خاكي وجود دارد؟

پرسش

منظور از جزيره خضراء چيست؟ آيا چنين مكاني در

كره خاكي وجود دارد؟

پاسخ

در سال 699 هجري قمري (بيش از هفتصد سال پيش) فردي به نام علي بن فاضل مازندراني ادعا كرد كه به جزيره اي رفتم كه حضرت ولي عصر(عج) و ياران و فرزندانش در آن جا سكونت دارند. نام آن جزيره "خضراء" است. او چگونگي مسافرت خويش به اين جزيره و حوادثي را كه با آن روبرو شده بود، براي شخصي به نام فضل بن يحيي طيبي كوفي شرح داد.(1)

سپس ديگران به نقل و نقد آن پرداختند؛ برخي پذيرفتند و برخي آن را به دلايلي چند مردود دانستند.(2) برخي از نويسندگان مانند ناجي نجار در كتاب "جزيرة الخضراء" قضيه "مثلث برمودا"، مسئله بشقاب پرنده ها كه از چند دهه گذشته مطرح شده و براي بشر ناشناخته مانده است، نيز حوادثي را كه براي كشتي ها و هواپيماها در "مثلث برمودا" در درياي كارائيب واقع در اقيانوس اطلس رخ داد، با جزيره خضراي مورد ادعاي علي بن فاضل مازندراني پيوند داده و ادعا كرده كه جزيره خضرا، مثلث برمودا است.

بعد از اين ادعا عالمان اسلامي همانند علامه محمد تقي شوشتري، جعفر مرتضي عاملي، ابراهيم اميني و شهيد صدر به نقد آن پرداختند و آن را مردود و افسانه دانستند.(3)

پي نوشت ها:

1. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 159 - 174.

2. براي اطلاع بيشتر ر.ك: جزيره خضراء افسانه يا واقعيت؟، به قلم جمعي از دانشمندا معاصر ترجمه و تدوين ابوالفضل طريقه دارد.

3. همان.

منظور از قبه سفيد كه به امام زمان(عج) نسبت مي دهند چيست؟ آيا امكان عكس برداري از اين قبه وجود دارد؟

پرسش

منظور از قبه سفيد كه به امام زمان(عج) نسبت مي دهند چيست؟ آيا امكان عكس برداري از اين قبه وجود دارد؟

پاسخ

برخي ادعا كرده اند كه در جزيره خضرا كوه بلندي است كه در وسط آن محل با شكوهي بوده و در آن جا قبه اي از آجر هست و در آن امام زمان(ع) زندگي مي كند.(1)

عكس برداري از اين قبه مبتني بر اين است كه جزيره خضرا وجود داشته و امام زمان(عج) در آن جا سكني داشته باشد، حال آن كه اكثر محققان وجود جزيره خضرا را انكار نموده و آن را افسانه خوانده اند.(2) اگر جزيره خضرا وجود نداشته باشد، قبه اي وجود ندارد، تا بتوان از آن عكس برداري كرد.(3)

پي نوشت ها:

1. ابوالفضل طريقه دار، جزيره خضرا افسانه يا واقعيت، ص 31 - 32.

2. همان، ص 211 به بعد.

3. براي آگاهي از مكان امام زمان(عج) ر.ك: مجله حوزه، شماره 72 - 71 ويژه نامه امام زمان، ص 54 - 51.

در مورد جزيره الخضراه و ارتباط احتمالي آن با آقا بقيه الله (عج) توضيح فرماييد. و اينكه در مورد ازدواج و فرزندان آقا امام زمان (عج) در زمان كنوني مطالبي را برايم بنويسيد؟

پرسش

در مورد جزيره الخضراه و ارتباط احتمالي آن با آقا بقيه الله (عج) توضيح فرماييد. و اينكه در مورد ازدواج و فرزندان آقا امام زمان (عج) در زمان كنوني مطالبي را برايم بنويسيد؟

پاسخ

در مورد قسمت اول سؤال درباره جزيره خضراء:

بايد به اين نكته توجه داشته باشيد كه همواره در تاريخ، عده اي طمع ورز و هوا پرست بوده اند كه مي كوشيده اند تا با سوء استفاده از اعتقادات و عواطف مردم، قضايا را به سود خود تفسير و تبيين كنند. اين مسأله در مورد عقايد مذهبي و باورهاي ديني مردم مضاعف است وجود افراد بي نام و يا بد نام و يا حداقل معمولي در ميان برخي از سندهاي روايي يا وجود محتوايي به دور از فهم و متناقض، نشان دهندة همين انحراف مي باشد. اين موضوع بحثي دردناك دارد كه بايد در جاي خود مطرح شود.

در اين راستا گفتني است كه اولاً در سند روايت "جزيره خضراء" و ثانياً در محتويات اين روايت و ثالثاً در باب وثاقت شخصي كه اين داستان را نقل كرده (علي بن فاضل مازندراني) بحث و نظرهاي متفاوتي وجود دارد و اكثر علماي طراز اول شيعي _ چه در دوران گذشته و چه در عصر اخير _ اين روايت را صحيح وموثق نمي دانند. پس اصل روايت جزيره خضرا محل ترديد جدي است.(1)

اما در مورد سؤال دوم شما درباره زن و فرزند امام زمان (عج):

در مورد مسأله زن و فرزند آن حضرت كه با توجه به منابعي كه در اختيار ما هست _ كه يا اشكال سندي دارند يا از لحاظ محتوا داراي ابهام اند _ نمي توان نظر قاطعي را ارائه

كرد. در اين جا سه احتمال مطرح شده است.

1_ اساساً حضرت مهدي (عج) ازدواج نكرده است. 2_ ازدواج انجام گرفته ولي اولاد ندارد. 3_ ازدواج كرده و داراي فرزنداني نيز هست.

لازمه پذيرش احتمال اول، آن است كه امام معصوم يكي از سنتهاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد كه اين با شأن امام سازگاري ندارد اما مي توان گفت چون مسأله غيبت مهم تر از ازدواج است. مي توان براي مصلحت بالاتر مسأله مهم را ترك كرد و اهم را انجام داد.

اما احتمال دوم، اشكالش آن است كه عمر همسر حضرت نيز مانند عمر خود حضرت طولاني است كه بر اين امر دليلي نداريم و يا اينكه بگويم مدتي با حضرت زندگي كرده و از دنيا رفته است. در اين صورت حضرت به سنت حسنه ازدواج عمل كرده و پس از آن بدون زن و فرزند زندگي را ادامه داده است.

اما بر احتمال سوم دليل محكمي نداريم. علاوه بر آن كه اگر حضرت داراي اولاد مي بوده بالاخره آنها داراي اولاد و اعقابي بودند و روزي به دنبال اصل خويش مي افتادند و همين كنجكاوي و جست و جو، موجب مي گردد كه مكان و منزل حضرت مشخص گردد كه اين با راز فلسفه غيبت سازگاري ندارد.

و احتمال ديگر اين است كه فرزندان پس از ظهور و ازدواج آن حضرت به دنيا بيايند و اين مطلب مربوط به زمان ظهور است نه زمان غيبت.(2)

منابع و مآخذ:

1_ براي آگاهي بيشتر مراجعه كنيد به كتاب سيد جعفر مرتضي عاملي، جزيره خضراء افسانه يا واقعيت؛ ترجمه محمد سپهري، بخش سوم.

2_ به كتاب چشم به راه مهدي، جمعي از

نويسندگان.

چه رازهايي در مثلث برمودا نهفته است ؟

پرسش

چه رازهايي در مثلث برمودا نهفته است ؟

پاسخ

در مثلث برمودا نه جاذبه اي قوي وجود دارد و نه نقاط اسرارآميز و ناشناخته؛ مثلث برمودا منطقه اي است در شرقآمريكاي مركزي كه چندين كشور مانند: كوبا، هاوايي و دهها جزيره ديگر در آن قرار دارد. از ويژگي هاي اين منطقهطوفان خيز بودن آن است. هر ساله در اثر طوفان خساراتي به اين كشورها وارد مي شود.

روزنامه ها و مجلات آمريكايي در دهه 50 و 60 ميلادي براي انحراف افكار مردم آمريكا و پوشش بر روي عملياتنظامي خود بر عليه كوبا دهها افسانه و داستان را در اطراف اين مثلث ساخته و پرداخته كردند، اسرارآميز بودن منطقهرا طرح ساختند. چون در همان زمان آمريكا با تقويت ضد انقلابيون كوبا سعي در سرنگوني دولت كوبا داشت و اينداستان ها پوشش خوبي براي عمليات انهدام كشتي ها و ضربه زدن به انقلابيون كوبا بود.

مثلث برمودا هم اكنون روزانه شاهد عبور و مرور هزارها كشتي و قايق و ديگر ترددها است و هيچ خطر ناشناخته ايآنها را تهددي نمي كند.{

آيا امام زمان (عج ) در جزيره برمودا زندگي مي كند؟ تا چه حد مي توان به كتاب هاي آقاي ابطحي در اين مو

پرسش

آيا امام زمان (عج ) در جزيره برمودا زندگي مي كند؟ تا چه حد مي توان به كتاب هاي آقاي ابطحي در اين مو

پاسخ

الف) در مورد زندگي حضرت در مثلث برمودا يا جزيره ي خضراء:

برخي افراد، به داستان جزيره ي خضراء تمسك كرده اند و آن را بر مثلث برمودا تطبيق كرده اند و بر اساس آن گفته اند كه امام

عصر(ع) با خانواده و فرزندانشان در اين جزيره زندگي مي كنند.

اولاً: مثلث برمودا، منطقه اي است از درياي كارائيب در شرق آمريكا مركزي كه كشور كوبا و هاوانا و دهها جزيره ديگر در نزديكي

آن قرار دارد. در دهه ي پنجاه و شصت قرن بيستم روزنامه ها و مجلات آمريكايي در راستاي سياست هاي دولت آمريكا، دهها داستان

و افسانه پيرامون اين مثلث ساختند و آن را منطقه اي اسرارآميز معرفي كردند كه هر موجود زنده اي در اين منطقه وارد شود با نيروي

ناشناخته اي در كام مرگ فرو خواهد رفت و هر وسيله اي چون هواپيما و كشتي و قايق وارد اين منطقه شود توسط نيروي ناشناخته اي

منهدم خواهد شد. اين داستانها به منظور ايجاد يك پايگاه نظامي مطمئن در نزديكي كشور كوبا متحد اتحاد جماهير شوروي در دل

قاره آمريكا و پوشش نهادن بر انجام عمليات نظامي و انهدام كشتي ها و هواپيماهاي كوبايي بود.

ثانيا: داستان جزيره خضرا، يك داستان خيالي و افسانه اي بيش نيست. علامه مجلسي اين داستان را جداگانه در نوادر بحار نقل

كرده و مي نويسد: «چون در كتاب هاي معتبر بر آن دست نيافتم، آن را در فصلي جداگانه آوردم»، (بحارالانوار، ج 52، ص 159). بررسي

گسترده محققين نيز افسانه بودن آن را اثبات مي كند. دراين زمينه رجوع كنيد به:

1. جزيره خضرا در ترازوي نقد، علامه جعفر مرتضي عاملي، ترجمه محمد

سپهري، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم

2. جزيره خضرا افسانه يا واقعيت، جمعي از نويسندگان، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم.

ب) كتب نويسنده ي مذكور را هرگز نمي توان به طور كامل تأييد كرد به ويژه اينكه مشتمل بر مطالبي است كه قابل تأييد نيست

(مثل اعتراف به گناه در نزد ديگران،...) و مطالعه ي آن براي افرادي كه شخصيت آنها در ناحيه معارف ديني شكل نگرفته است حتي

ممكن است در مواردي مضرّ باشد و اثرات نامطلوبي را در آنها به جاي بگذارد در صورت نياز به معرفي كتاب در زمينه هاي مختلف

مربوط به وجود مقدس امام زمان(عج) مكاتبه كنيد تا كتب مفيد در اين زمينه را براي شما معرفي كنيم.

داستان جزيره خضرا تا چه حد صحت دارد نظر علماء امروزي چيست؟

پرسش

داستان جزيره خضرا تا چه حد صحت دارد نظر علماء امروزي چيست؟

پاسخ(قسمت اول)

براي روشن شدن جواب، اول بايد خود داستان را بياوريم.

اصل داستان

شيخ زين الدين عليّ بن فاضل مازندراني مي گويد: ساليان درازي در دمشق به تحصيل علوم ديني اشتغال داشتم. شيخ عبدالرحيم حنفي و شيخ زين الدّين علي مغربي اندلسي مالكي اساتيد من بودند. زين الدين علي مغربي استادي بود خوش اخلاق و بدور از جدال و بدبيني به شيعه. او هر وقت در تدريس، نظر شيعه را مي گفت، كلمات مناسب به كار مي برد و مي گفت: «علماي اماميّه چنين مي گويند» در حالي كه اساتيد ديگر مي گفتند: «رافضي ها چنين مي گويند». ويژگي اخلاقي زين الدين علي مغربي سنّي مذهب باعث شد كه من به درس اساتيد ديگر نرفتم و تنها به درس او رفتم. مدتها در خدمت اين استاد بودم تا اينكه براي او مسافرتي پيش آمد و آماده سفر به كشور مصر شد. جدايي او برايم سخت بود و براي او نيز جدايي من سخت بود. خود استاد پيشنهاد كرد كه من هم به همراه او به مصر بروم. گروه ديگري هم از طلاّب به همراه او راه افتادند. همه با هم به سوي مصر رفتيم و به قاهره رسيديم.

استاد مدت نه ماه در مصر ماند. ما هم در مصر مانديم. آن روزها بسيار خوش مي گذشت. روزي كارواني از اندلس رسيد. اين كاروان نامه اي براي استاد آورد. در نامه نوشته شده بود: حال پدرت بسيار بد است.

مي خواهد پيش از مرگ تو را ببيند. هر چه زودتر برگرديد. استاد زين الدين علي مغربي با خواندن نامه پدرش متأثر شد و گريه كرد.

استاد پس از خواندن نامه تصميم گرفت كه به اندلس برگردد.

من و بعضي از شاگردان تصميم گرفتيم با استاد به اندلس برويم. همه با هم به سوي اندلس راه افتاديم. به اندلس رسيديم. در اولين آبادي اندلس، من به شدّت تب كردم و ديگر نتوانستم راه بروم. استاد بسيار متأثر شد و گفت: جدايي تو برايم سخت است. استاد مرا به واعظ آن آبادي سپرد و ده درهم به او داد و گفت: اگر اين طلبه شفا يافت، به شهر من بفرست. از من هم قول گرفت كه اگر شفا يافتم به شهر او بروم. استاد و همراهان رفتند و من در آن آبادي ماندم. پس از سه روز خوب شدم. از آن آبادي تا شهر استاد پنج روز راه بود. پس از اينكه خوب شدم، از خانه بيرون آمدم و در كوچه هاي آن آبادي مي گشتم كه با كارواني روبرو شدم. از حال آنان سؤال كردم. در جوابم گفتند: از سرزمين بربر آمده ايم. گفتم: سرزمين بربر كجاست؟ گفتند: نزديك جزاير رافضي ها. وقتي كه كلمه جزاير رافضي ها را شنيدم، به فكر رفتن به آنجا افتادم. از آن جزاير سؤالاتي

كردم و گفتند: از اينجا تا جزاير رافضي ها 25 روز راه است و دو روز بايد در بيابان بي آب و علف بروي و پس از آن راهها خوب است و آباديها به يكديگر پيوسته هستند. مركبي را به سه درهم كرايه كردم. منطقه بي آب و علف را با آن رفتم. وقتي كه به اولين آبادي رسيدم، مركب را به صاحبش ردم كردم. با پاي پياده از اين آبادي به آن آبادي و از آن آبادي به ديگري رفتم تا به سرزمين صاحبان كاروان رسيدم. سه روز

ديگر هم رفتم تا به جزاير رافضي ها رسيدم. به جزيره اي رسيدم كه داراي چهار قلعه و برجهاي بلند و محكمي داشت. از دروازه بزرگ وارد شدم نام اين دروازه دروازه بربر بود، در كوچه مي كشتم. از مسجد شهر پرسيدم. آنان راهنمايي كردند. داخل مسجد شدم. مسجد با شكوهي بود و در كنار دريا قرار داشت. در گوشه اي از مسجد نشستم تا استراحت كنم. صداي مؤذن بلند شد. اذان نماز ظهر را گفت. در اذان جمله ي «حي علي خيرالعمل» را بر زبان آورد و در پايان اذان براي ظهور امام زمان دعا كرد. من به گريه افتادم. مردم گروه گروه آمدند و وضو گرفتند. ديدم همه شان مانند شيعيان وضو مي گيرند. مرد خوش سيمائي وارد مسجد شد و در محراب ايستاد. صفها مرتب گرديد. همه نماز ظهر را خواندن ولي من خسته بودم نتوانستم با آنان نماز بخوانم. وقتي كه مرا اينچنين ديدند پرسيدند: اهل كجائي؟ گفتم: از عراق هستم. گفتند: چه مذهبي داري؟ گفتم: ايمان به خدا و حضرت محمد(ص) دارم. گفتند: چرا سوّمي را نمي گويي؟! گفتم: سومي چيست؟ گفتند: شهادت به ولايت امير مؤمنان علي و اولاد علي.

وقتي چنين ديدم بسيار خوشحال شدم و شيعه بودنم را به آنان گفتم. آنان توجه ويژه اي در حق من كردند. و در مسجد جايي را در نظر گرفتند و گفتند: در اينجا مي تواني استراحت كني. آنان هر روز در آنجا به ديدن من مي آمدند. امام جماعت آن مسجد شب و روز با من بود و از من جدا نمي شود. روزي از امام جماعت پرسيدم: در اين شهر زراعتي نمي بينم، پس اين مردم از كجا آذوقه تهيه مي كنند؟ گفت:

آذوقه ما از جزيره خضراء مي آيد كه از جزاير اولاد امام زمان است. گفتم: سالي چند بار آذوقه مي آورند؟ گفت: دوبار.

يك بار آورده اند و چهار ماه ديگر هم خواهند آورد. از طولاني بودن مدت آمدن آنان، غمگين شدم و دلم مي خواست زودتر از چهار ماه مي آمدند.

چهل روز در آنجا ماندم، در آن چهل روز آنان مرا بسيار گرامي مي داشتند. عصر روز چهلم احساس دلتنگي كردم. كنار دريا رفتم و به مغرب نگاه مي كردم، جايي كه آذوقه ها از آن سو مي آمد. از دور چيزي را در حركت ديدم. پرسيدم: آيا در اين دريا مرغهاي سفيد وجود دارد؟ گفتند: نه. گفتم: پس آنچه من مي بينم چيست؟ نگاه كردند و گفتند: آنها كشتي هايي است كه از شهرهاي فرزندان امام زمان مي آيند و آذوقه هاي ما را مي آورند. كشتيها رسيدند. آن مردم كه با من بودند گفتند: امسال كشتي ها زودتر از موعد آمده اند. اول يك كشتي بزرگ لنگر انداخت. پس از آن شش كشتي ديگر هم پهلو گرفتند. از كشتي بزرگ مرد بلند قد و زيبا پياده شد و به طرف مسجد رفت. ما هم رفتيم. پس از اينكه نماز را خواند رو به من كرد و گفت: سلام عليكم، نامت چيست؟ بايد نام تو علي باشد؟!

گفتم: آري نامم علي است. گفت: نام پدرت چيست؟ بايد نام پدرت فاضل باشد؟! گفتم: فاضل است. به او گفتم: شما مرا از كجا مي شناسيد؟ گفت: مشخصات تو را به من داده اند و من بايد تو را به جزيره خضراء ببرم. بسيار خوشحال شدم و از خوشحالي در پوست نمي گنجيدم. آذوقه ها را تحويل دادند و عازم حركت شدند و مرا هم با خود بردند.

16 روز راه رفتيم و در اين مدت من در خدمت آن پيرمرد بودم. نام او محمد بود. روز 16 به منطقه اي در دريا رسيديم كه آبش سفيد بود. من به آب سفيد خيره شدم و گفتم:

اين آب چرا سفيد است؟ آن مرد گفت: اينجا آبهاي سفيد است و آنجا جزيره خضراء است، آبهاي سفيد جزيره را از هر طرف احاطه كرده است و هر كشتي به اين آبها برخورد كند غرق مي شود. دشمنان نمي توانند از اين آبهاي سفيد رد شوند. كمي از آن خوردم. مزه آب شيرين بود. آبهاي سفيد را پشت سر گذاشتيم و به جزيره خضراء رسيديم. كشتي در كنار جزيره پهلو گرفت، پياده شديم و وارد شهر شديم. آن شهر ميان هفت قلعه ي استوار با ديوارهاي محكم و برجهاي بلند بود. آبشارها و ميوه هاي فراوان داشت. آن شهر زيباترين شهري بود كه تا آن زمان ديده بودم. اين شهر بازارهاي وسيع و حمامهاي فراوان داشت و بيشتر ساختمانهاي آن از مرمر شفّاف بود. اهالي شهر قيافه هاي جذّاب داشتند. به منزل آن پيرمرد رفتيم. كمي استراحت كردم و پس از آن به مسجد رفتيم. در مسجد جمعيت زيادي بود. در ميان مردم مردي بود كه از وصف او ناتوانم. او را سيد شمس الدين محمد عالم مي گفتند: آنان كه در مسجد با او بودند. از او درس مي گرفتند و او استاد آنها بود. وقتي كه من خدمت سيد شمس الدين محمد عالم رسيدم، به من خوش آمد گفت و در كنار خود مرا نشاند و حالات مرا پرسيد و گفت كه شيخ محمد را من براي آوردن تو فرستاده بودم. سيد شمس الدين دستور

داد اطاقي در گوشه اي از مسجد براي من در نظر گرفتند و گفت: اين اطلاق از آن تو است. هر وقت خواستي تنها باش و هر وقت خواستي بيرون برو. از خدمت سيد شمس الدين مرخّص شدم و به اطاقم رفتم. تا عصر استراحت كردم. عصر برايم پيام

آوردند كه شمس الدين با گروهي مي آيند و شام را در اطاق تو خواهند بود. طولي نكشيد كه سيد شمس الدين و همراهان آمدند.

وقت خوردن شام رسيد، سفره ها باز شد و غذا چيده شد. آن شب در محضر سيد شمس الدين شام را خورديم. براي نماز مغرب و عشا به مسجد رفتيم. پس از نماز سيد شمس الدين به منزلش رفت و من هم به اطاقم برگشتم. هيجده روز به اين ترتيب گذشت و من هر روز خدمت سيد شمس الدين مي رسيدم و از محضر او استفاده هاي علمي مي كردم. در نخستين جمعه كه پشت سر سيد شمس الدين نماز جمعه را خواندم ديدم سيد نماز جمعه را به عنوان دو ركعت واجب خواند. من پرسيدم: نماز جمعه را به عنوان دو ركعت نماز واجب اقامه كرديد؟ گفت: آري چون تمام شرايط اقامه نماز جمعه فراهم است. با خود گفتم: شايد خود حضرت امام زمان در نماز جمعه شركت داشت. چون مردم رفتند، از سيد شمس الدين پرسيدم: آيا امام زمان در نماز جمعه شركت داشتند؟ گفت: نه ولي من نايب خاصّ آن حضرت!! هستم. گفتم: آيا امام زمان را ديده اي؟ گفت: نه ولي پدر بزرگم او را ديده است. گفتم: چگونه

است كه يكي مي بيند و يكي نمي بيند؟ گفت: بندگان خدا يكسان نيستند و مراتب قرب و كمال در آنها متفاوت است...

پس از آن سيد شمس الدين دست مرا گرفت و به بيرون شهر برد. بيرون شهر، بستانها، رودها و باغهاي زيادي داشت و انواع ميوه ها وجود داشت. در حال قدم زدن بوديم كه مرد خوش قيافه اي از نزديكي ما گذشت. گفتم: اين مرد كيست؟ سيد شمس الدين گفت: آن كوه بلند را مي بيني؟ گفتم: آري. گفت: در وسط آن كوه محلّ با شكوهي است. در آن جا قبّه اي هست از آجر. اين مرد با يك مرد ديگر

خادم آن قبّه هستند. من هر صبح به آنجا مي روم و امام زمان را زيارت مي كنم. در آنجا دو ركعت نماز مي خوانم. و ورقه اي مي يابم كه در آن هر چه به آن نياز دارم نوشته شده است. تو هم بهتر است به آنجا بروي و امام زمان را زيارت بكني. من به بالا يكوه رفتم و به آن قبّه رسيدم. يكي از آن خادمها مرا شناخت و احترام كرد و ولي ديگري نشناخت و اعتراض كرد. خادمي كه مرا مي شناخت به آن يكي گفت: اين شخص را به همراه سيد شمس الدين ديده ام. پس از آن هر دو خادم مرا احترام كردند. برايم نان و انگور آوردند. از خادمها پرسيدم: رؤيت امام زمان چگونه ميسّر است؟ گفتند: ما اجازه نداريم به كسي خبر بدهيم. از آنها خواستم در حق من دعا كنند. با آنان خداحافظي كردم و آمدم. به منزل سيد شمس الدين رفتم ولي در منزل نبود. به منزل شيخ محمد رفتم كه مرا آورده بود.

با شيخ محمد درباره آن دو خادم گفتگو كردم. شيخ محمد گفت: جز سيد شمس الدين كسي حق ندارد به آن قبّه برود و براي

همين مورد اعتراض واقع شده اي. از شيخ محمد درباره سيد شمس الدين سؤالاتي كردم. شيخ محمد گفت: سيد شمس الدين از اولاد امام زمان است و ميان او و امام زمان پنج نفر واسطه است...

شيخ زين الدين علي بن فاضل مازندراني در ادامه داستان مي گويد: از سيد شمس الدين اجازه خواستم تا در محضر او باشم و استفاده علمي بكنم. سيد شمس الدين گفت: اگر ضرورتي هست اشكالي ندارد و اول از قرآن آغاز كن. از آن پس در خدمت سيد شمس الدين به فرا گرفتن علوم قرآني پرداختم. من هر روز قرآن را مي خواندم و هر آيه اي كه مورد اختلاف بود، توضيح داده مي شد. سيد شمس الدين درباره آيات قرآن گفت، قرآن به تدريج بر پيامبر نازل شد و جبرئيل در حجة الوداع بر پيامبر نازل شد و گفت: يا

محمد! قرآن را بخوان تا آغاز و انجام هر سوره را برايت بگويم. پيامبر قرآن را مي خواند و گروهي هم مي نوشتند. آياتي كه مورد اختلاف بود جبرئيل تفسير آن را هم مي گفت و حضرت علي هم مي نوشت. به سيد شمس الدين گفتم: اي سرور من! ما بعضي آيات را غير مرتبط با بعضي ديگر مي بينيم سرّ اين چيست؟ سيد شمس الدين گفت: علتش اين است پس از غصب خلافت، حضرت علي(ع) قرآن را جمع آوري كرد و به مسجد آورد و گفت: اي مردم! اين، قرآن است و پيامبر دستور داده كه به شما عرضه كنم. ابوبكر و عمر گفتند: ما به قرآن تو نياز نداريم. علي(ع) گفت: قبلاً پيامبر مرا از همين سخن شما آگاه ساخته بود. آنگاه علي(ع) قرآن را به خانه باز گردانيد و مي گفت:

خدايا! تو بر آنچه گفتم، در قيامت گواه باش. وقتي كه بعدها ابوبكر تصميم به جمع آوري قرآن گرفت، گفت: هر كس آيه يا سوره اي در اختيار دارد بياورد. عده اي مثل ابو عبيده جرّاح، عثمان، سعد بن ابي وقاص، معاويه اين قرآن را كه در ميان

مردم است جمع آوري كردند و در هنگام جمع آوري، آياتي را كه به ضرر آنها بود انداختند. از اين جهت، برخي آيات را غير مرتبط با بعضي ديگر مي بيند. قرآني حضرت علي(ع) جمع كرده، در نزد امام زمان(ع) موجود است و در آن همه چيز آمده است حتي ديه خراش. و اين قرآني كه در دست مردم است. كلام خداست و چيزي بر او اضافه نكرده اند ولي از او كم كرده اند. اين سخن از سوي امام زمان(ع) نازل شده است.

از سيد شمس الدين مسائل زيادي پرسيدم و آنها را نوشتم و به نام فوائد شمسيه ناميدم كه فقط به شيعيان خالص نشان مي دهم. جمعه دوم به نماز جمعه رفتم. پس از پايان نماز جمعه، سيد شمس الدين به تدريس مشغول شد. من هم گوش مي كردم. ناگهان سر و صدا از بيرون مسجد شنيده شد. پرسيدم: اين سر و صدا چيست؟ گفتند: هر جمعه در وسط ماه لشكريان ما سوار بر اسبها مي شوند و انتظار فرج مي كشند. از سيد شمس الدين اجازه خواستم كه به بيرون بروم. از مسجد بيرون آمدم و جمعيت زيادي را ديدم كه براي ظهور امام زمان دعا مي كنند. به مسجد بازگشتم. سيد شمس الدين گفت: لشكريان ما را ديدي؟ گفتم: آري. گفت: اُمراي آنها را شمردي؟ گفتم: نه. گفت: امراي آنها 300 نفر هستند و تنها 13 نفر

مانده كه امرا كامل شوند و با كامل شدن امرا، عدد ياران حضرت امام زمان كامل مي شود. پرسيدم: فرج كي خواهد بود؟ گفت: خدا مي داند. سيد شمس الدين گفت: فرج امام زمان چند علامت دارد: يكي اين است كه شمشير ذوالفقار از غلاف بيرون بيايد و سخن بگويد. آن شمشير خواهد گفت: اي ولي خدا! برخيز و به وسيله من دشمنان خود را نابود كن. نشانه ي ديگر سه صدا است كه همه مردم آن سه صدا را مي شنوند. اين سه صدا عبارتند از:

الف. اي مؤمنان وقت ظهور رسيده است.

ب. لعنت خدا بر كساني كه بر محمد و آل محمد ستم كردند.

ج. خداوند حضرت امام زمان را ظاهر ساخته است، به سخنان او گوش بدهيد.

به سيد شمس الدين گفتم: اساتيد ما مي گويند: در عصر غيبت كبرا هر كس ادعاي رؤيت امام زمان را بكند، كاذب است. آيا اين روايت صحيح است؟ سيد گفت: اين مربوط به زماني بود كه دشمنان زياد بودند ولي اكنون دشمنان نااميد گشته اند و سرزمين ما دور از دسترس آنها است. گفتم: علماي شيعه مي گويند: امام زمان خمس را بخشيده و لازم نيست مردم خمس بدهند. سيد شمس الدين گفت: درست است. گفتم: آيا شيعيان مي توانند از برده هايي كه اهل سنت دارند بخرند؟ سيد شمس الدين گفت: آري مي توانند...

پاسخ(قسمت دوم)

سيد شمس الدين درباره خود امام زمان گفت: امام زمان در يكسال فرد و نه زوج، بين ركن و مقام در مكه ظاهر خواهد شد. مؤمنان بايد در انتظار آن روز باشند. گفتم: علاقه مندم در وقت ظهور امام زمان با شما باشم. سيد گفت: به من دستور داده اند كه به تو بگويم: به وطن خود

برگرد زيرا كه اهل وعيال داريد. از شنيدن اين خبر گريه كردم و غمگين شدم. به سيد گفتم: آيا اجازه مي فرماييد آنچه از شما استفاده كردم به مردم بگويم؟ گفت: اشكال ندارد جز فلان مطلب ها. به سيد شمس الدين گفتم.

آيا مي توان جمال امام زمان را مشاهده كرد؟ گفت: نه. بعد اضافه كرد: مؤمنان جمال آقا را مي توانند ببينند. گفتم: من از بندگان با اخلاص آقا هستم ولي آن حضرت را نديده ام. سيد شمس الدين گفت: نه، تو هم ديده اي. تو دوبار جمال آقا را زيارت كرده اي. يكي هنگامي كه اولين بار به سامرا رفتي. تو از قافله عقب مانده بودي. به رودخانه اي رسيدي. در آنجا كسي را ديدي. آن كس به تو گفت: نترس و با شتاب برو تا به قافله برسي. آن واقعه يادم آمد و گفتم: آري چنين اتفاقي پيش آمده بود. بار دوم وقتي بود كه با استادت از دمشق به مصر مي رفتي و در راه از قافله عقب ماندي و وحشت بر تو غلبه كرد. سواري را ديدي كه بتو گفت: نترس و تو را راهنمايي كرد. به سيد گفتم: آري آن حادثه هم برايم پيش آمده بود. به سيد شمس الدين گفتم: آيا امام زمان خانه خدا را زيارت مي كند؟ گفت: آري هر سال در موسم حج شركت مي كند.

پس از اين سيد شمس الدين دستور داد كه زودتر برگردم. مرا با همان كشتي كه برده بودند آوردند، (از بحارالانوار، ج 52، ص 159 آوردم).

بررسي اين داستان

اين داستان، داستان ساختگي است و حقيقت ندارد.

علامه مجلسي درباره اين داستان مي گويد: «لم اظفر به في الاُصول المعتبرة»، (بحارالانوار، ج 52، ص 159).

اين حكايت را

در كتابهاي مورد اعتماد و معتبر نيافتيم.

آيت الله شعراني مي گويد: حكايت جزيره خضراء جعلي است و هيچ شكي در جعلي بودن آن نيست، (جزيره خضراء افسانه يا واقعيت به نقل از هشت رساله ي عربي آيت الله حسن زاده).

آيت الله حسن زاده آملي مي گويد: اين داستان ساختگي است و در ساختگي بودن آن هيچ شكي نيست و اصل قضيه چنين است كه مردي از مشرق به مغرب رفته است و حاكم آن ديار مهدي فاطمي بود و پس از او فرزندان او بودند و نام يكي از سرزمينهاي آنان جزيره خضراء بود اين مسافر پس از بازگشت حكايت دولت اولاد مهدي فاطمي نقل كرده است. بعدها مردم به خاطر تشابه اسمي او را امام زمان پنداشته اند. و حقيقت آن مسافرت به اين صورت تحريف شده است، (جزيره خضراء افسانه يا واقعيت، نوشته ابوالفضل طريقه دار به نقل از هزار و يك نكته، نكته 990).

يكي از دلايل ساختگي بودن اين داستان، اين است كه مي گويد: اين قرآن كه در دست مردم است، تحريف شده است. در حالي كه قرآن تحريف نشده است و علماي شيعه و سني به تحريف قرآن معتقد نيستند. قرآني كه همين الآن در دست مسلمانان است، همان است كه بر پيامبر اكرم نازل شده است.

اكثر علماي طراز اول شيعه درعصر حاضر و گذشته اين روايت را صحيح ندانسته اند.

براي مطالعه بيشتر ر.ك: جزيره خضراء، افسانه يا واقعيت؟، سيد جعفر مرتضي عاملي، ترجمه: محمد سپهري.

1-آيا حقيقت دارد كه امام زمان «عج» در منطقه اي به نام« خضراء» در حوالي «مثلث برمودا » زندگي مي كنند و اتفاقاتي در آنجا مي افتد و افراديكه ميخواهند آنجا را ببيندند ، دچار حوادثي مي شوند. به چه صورت است؟

پرسش

1-آيا حقيقت دارد كه امام زمان «عج» در منطقه اي به نام« خضراء» در حوالي «مثلث برمودا » زندگي مي كنند و اتفاقاتي در آنجا مي افتد و افراديكه ميخواهند آنجا را

ببيندند ، دچار حوادثي مي شوند. به چه صورت است؟

پاسخ

ج1- در مورد جزيزه خضراء در مجموع دونظر مختلف وجود دارد.

•برخي آن را صحيح و معتبر و قابل استناد مي دانند.

• بعضي ديگر آن را مجعول و شبيه به افسانه مي دانند و مي گويند ،استناد به آن درست نيست .

دلايل صحت داستان جزيره خضرا ء طرفداران، صحت اين داستان مي گويند؛ اگر اين داستان ، داستان ساختگي ،رماني و افسانه اي بود هيچ گاه بزرگان ، مفاخر شيعه به آن توجه نمي كردند و در كتابهايشان آن را نقل نمودند .

كساني كه اين داستان را نقل كرده اند :

1-«فضل بن يحيي» از علماي قرن هفتم كه او داستان را بلاواسطه در حله در منزل سيد فخر الدين حسن بن علي موسوي مازندراني ، از زبان زين الدين ، علي بن فاضل مازندراني شنيد، سپس آنرا در كتابي به نام «الجزيره الخضراء » نگاشت و همين كتاب در آينده مأخذ و منبع كتب سايرين شد و اولين كتابي كه در اين مورد نوشته شده همين كتاب است.

2- قاضي نور الله شوشتري دركتاب پر ارج مجالس المؤمنين آن را آورده است.

3- محقق كركي آن را به فارسي ترجمه كرده است.

4- علامه مجلسي آن را در كتاب بحار الانوار درج كرده است.

5- شيخ حر عاملي آن را در كتاب اثبات الهدي درج كرده است. و دهها نفر ديگر كه اين داستان را در كتابهاي خود آوردند.

طرفداران صحت اين داستان مي گويند ،اگر اين داستان يك موضوع جعلي و افسانه اي بود اين همه برزگان بر آن استناد نمي كردند و آن را در كتاب خود درج نمي كردند

.

•دلايل جعلي و افسانه اي بودن داستان جزيزه خضرا ء :

اولا : درست است كه اين داستان را بسياري از بزرگان نقل كرده اند،ولي وقتي دقت شود،آن يك داستان و از يك شخص بيشتر نيست و قهرمان داستان تنها علي بن فاضل مازندراني و منبع همه آنها كتاب فضل بن يحيي است .

ثانيا : اين داستان سند معتبري ندارد،زيرا داستان از يك كتاب خطي نا شناخته نقل شده كه خود مرحوم مجلسي در باره اش مي نويسد ، چون من اين داستان را در كتب معتبر نيافتم ،باب جداگانه اي را به آن اختصاص دادم تا با مطالب كتاب مخلوط نشود.

ثالثا : در متن داستان تناقضاتي ديده ميشود ،چنانكه ملاحظه فرموديد در يك جا سيد شمس الدين به راوي داستان گفت :من نايب خاص امام هستم و خودم آن حضرت را تا كنون نديده ام و پدرم نيز آنجناب را نديده ، ليكن سخنش را شنيده است، اما جدم هم خودش را ديده ، و هم حديثش را شنيده است، اما همين سيد شمس الدين در جاي ديگر به راوي داستان گفت: من هر روز صبح جمعه براي زيارت امام به آن كوه مي رويم و خوب است تو هم بروي و شفيع محمد هم به راواي داستان گفت: فقط سيد شمس الدين و امثالش مي توانند خدمت امام زمان مشرف شوند چنانكه ملاحظه مي فرماييد اين مطالب با هم تناقض دارند .

رابعا : در داستان مذكور به تحريف قرآن تصريح شده كه قابل قبول نيست و مورد انكار شديد علماي اسلام است.

خامسا : موضوع اباحه خمس در زمان غيبت مطرح شده و مورد تأييد

قرار گرفته ، كه آن هم از نظر فقها مردود است .

به هر حال داستان به طور رمانتيك تهيه شده كه خيلي عجيب و غريب به نظر مي رسد، يك نفر به نام زين الدين ازعراق به قصد تحصيل علوم به شام و از آنجا به همراه استادش به مصر و از آنجا به همراه استادش به اندلس (اسپانيا) سفر مي كند، پس از طي اين مسافت طولاني مريض مي شود. استادش او را رها مي كند و بعد از يهودي با شنيدن نام جزيزه روافض آن چنان به ديدن آن مشتاق مي شود كه استادش را فراموش مي كند به پيمودن راه و دور خطر ناك به جزيره را فضيها مي رسد، در آن جا نام جزيزه خضراء را مي شنود ، با اينكه بنابود پس از چهارماه كشتي بيايد ،پس از چهل روز آمد و پس از يك هفته توقف او را به همراه خوددريا مي برند و در وسط بحر ابيض آبهاي سفيدي را مي بيند كه شيرين و گورا است.

در انجام بر فرض چشم پوشي از همه اين اشكالات نمي توانيم بپذيريم كه سكونت حضرت دائما در آن جزيره هست ، اگر اصل اين جزيره و داستان صحت داشته باشد ممكن است حضرت مدتي در آنجا مانده باشد و گرنه حضرت به طور نا شناس در بين مردم زندگي مي كنند، لذا او را در جاهاي مختلف ديده اند كما اينكه امام صادق «عليه السلام » فرموده اند.

پس انحصار زندگي حضرت در جزيزه خضرا ء صحيح نيست .

منابع :

1-تجسم اميد و نجات ، عزيز الله حيدري

2-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي

3-سيماي

آفتاب ، دكتر حبيب الله طاهري

4-ارتباط معنوي با حضرت مهدي ، حسين گنجي

درباره زندگاني حضرت مهدي (عج ) و محل سكونت ايشان و جزيره خضرا توضيح دهيد.

پرسش

درباره زندگاني حضرت مهدي (عج ) و محل سكونت ايشان و جزيره خضرا توضيح دهيد.

پاسخ

اين كه حضرت مهدي (عج ) ازدواج كرده و زن و فرزندي دارند يا نه , به طور قطعي روشن نيست . بود و نبود آن هم هيچ دلالتي بر طبيعي يا غيرطبيعي بودن زندگي ايشان ندارد. مكان زندگي ايشان نيز به طور دقيق معلوم نيست و احتمال دارد در اماكن مختلفي زندگي كنند. منابعي كه در مورد فرزند داشتن امام زمان (ع ) مورد استفاده قرار مي گيرد; يا اشكال سندي دارند و يا ابهام دلالي و نظر قاطعي را ارائه نمي دهند, لذا در اين مورد سه احتمال وجود دارد. الف . اساسا" حضرت مهدي (ع ) ازدواج نكرده است . ب . ازدواج كرده ولي اولاد ندارد. ج . ازدواج كرده و داراي فرزنداني نيز هست . اگر احتمال اول را بپذيريم لازمه اش اين است كه امام معصوم (ع ) سنت اسلامي (ازدواج ) را ترك كرده است , و اين مسئله با مقام امام سازگار نيست اما چون مسائله غيبت اهميت دارد و مسئله ازدواج , امري مهم است ترك ازدواج اشكالي را ايجاد نمي كند. اما اگر احتمال دوم را بپذيريم با اينكه ازدواج كرده ولي اولاد ندارد, بايد بگوئيم عمر او نيز (همسرش ) مانند عمر حضرت طولاني است كه بر اين امر دليلي نداريم يا اين كه بگوييم مدتي با امام (ع ) زندگي كرده و از دنيا رفته است . و احتمال سوم اينكه ازدواج كرده و داراي اولاد نيز هست , اين مسئله دليل محكمي ندارد. روايات يا ادعيه اي

كه با تمسك به آنها, احتمال زن و فرزند داشتن به آن حضرت مي دهند. يا اشكال دلالي دارند يعني روايات از نظر دلالت به اين موضوع اشكال دارد, يا ضعف سند دارند. برخي خواسته اند با تمسك به داستان ((جزيره خضرائ)) بگويند كه امام عصر(ع ) فرزنداني دارد و بر آن جزيره , زير نظر وي , جامعه نمونه و تمام اعيار اسلامي را تشكيل داده اند. ولي اين مسائله صحيح نيست , و مورخ شهيد سيد جعفر مرتضي عاملي در اين مورد مي گويد: با بررسي هاي گسترده اي كه انجام گرفته جزيره خضرائ افسانه اي بيش نيست و هيچ واقعيتي ندارد, (((دراسته في علامات الظهور و الجزيره الخضرائ, سيد جعفر مرتضي عاملي , 263) و علامه مجلسي رضوان الله تعالي عليه نيز اين داستان را جداگانه در نوادر بحار الانوار نقل كرده و مي نويسد: ((چون در كتابهاي معتبر به آن (داستان جزيره خضرائ) دست نيافتم , آن را در فصلي جداگانه آوردم )), (بحارالانوار, ج 52, ص 159, نشر المكتبه الاسلاميه ) بنابراين قضيه جزيره خضرائ داستان تخيلي و ساختگي است و به صورت رمانتيك مي باشد. براي آگاهي بيشتر در زمينه رجوع شود: 1. جزيره خضرائ افسانه يا واقعيت . 2. چشم به راه مهدي , جمعي از نويسندگان مجله حوزه , دفتر تبليغات اسلامي قم .

آيا مثلث برمودا همان جزيره خضراء است.

پرسش

آيا مثلث برمودا همان جزيره خضراء است.

پاسخ

در مورد زندگي حضرت در مثلث برمودا يا جزيره ي خضراء:

برخي افراد، به داستان جزيره ي خضراء تمسك كرده اند و آن را بر مثلث برمودا تطبيق كرده اند و بر اساس آن گفته اند كه امام عصر(ع) با خانواده و فرزندانشان در اين جزيره زندگي مي كنند.

اولاً: مثلث برمودا، منطقه اي است از درياي كارائيب در شرق آمريكا مركزي كه كشور كوبا و هاوانا و دهها جزيره ديگر در نزديكي آن قرار دارد. در دهه ي پنجاه و شصت قرن بيستم روزنامه ها و مجلات آمريكايي در راستاي سياست هاي دولت آمريكا، دهها داستان و افسانه پيرامون اين مثلث ساختند و آن را منطقه اي اسرارآميز معرفي كردند كه هر موجود زنده اي در اين منطقه وارد شود با نيروي ناشناخته اي در كام مرگ فرو خواهد رفت و هر وسيله اي چون هواپيما و كشتي و قايق وارد اين منطقه شود توسط نيروي ناشناخته اي منهدم خواهد شد. اين داستانها به منظور ايجاد يك پايگاه نظامي مطمئن در نزديكي كشور كوبا متحد اتحاد جماهير شوروي در دل قاره آمريكا و پوشش نهادن بر انجام عمليات نظامي و انهدام كشتي ها و هواپيماهاي كوبايي بود.

ثانياً: داستان جزيره خضرا، يك داستان خيالي و افسانه اي بيش نيست. علامه مجلسي اين داستان را جداگانه در نوادر بحار نقل كرده و مي نويسد: «چون در كتاب هاي معتبر بر آن دست نيافتم، آن را در فصلي جداگانه آوردم»، (بحارالانوار، ج 52، ص 159). بررسي گسترده محققين نيز افسانه بودن آن را اثبات مي كند.

چنانكه در پاسخ به پرسش هاي پيشين عرض شد، اصل اساسي و مهم براي ما شناخت نورانيت و مقام شامخ امامت آن حضرت است، توجه كردن به

اين گونه افسانه ها و داستان هاي بي پايه و اساس دردي را از ما دوا نمي كند. امام زمان(عج) در زندگي ما حضوري فعال دارند و در كنار ما و با ما هستند منتها ما لياقت ديدار ايشان را نداريم و اگر هم ببينيم ايشان را نمي شناسيم. سعي كنيد ارتباط خود را با آن وجود مقدس قوي تر كنيد.

دراين زمينه رجوع كنيد به:

1. جزيره خضرا در ترازوي نقد، علامه جعفر مرتضي عاملي، ترجمه محمد سپهري، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم

2. جزيره خضرا افسانه يا واقعيت، جمعي از نويسندگان، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم.

آيا مثلث برمودا كه يك جزيزه اسرارآميزي است و نيز اينكه گفته مي شود محل اقامت امام زمان(عج) در آنجا وجود دارد، صحت دارد يا خير؟

پرسش

آيا مثلث برمودا كه يك جزيزه اسرارآميزي است و نيز اينكه گفته مي شود محل اقامت امام زمان(عج) در آنجا وجود دارد، صحت دارد يا خير؟

پاسخ
اشاره

جزيره و يا مثلث برمودا، تا چند سال قبل پنداشته مي شد محل اسرارآميزي و يا جزيره وحشتناك است كه هر چه كشتي و زير دريايي در آن و يا هواپيما بر فراز آن پرواز كرده است همه نابود شده و غرق گشته نهد و هيچ اثري از آنها بدست نيامده است. و بعضي ها نيز مانند آقاي دناجي نجار نويسنده غرب سعي كرده است تا اين جزيره اسرارآميز را با داستاني كه از بحارالانوار مطرح شده است تطبيق داده و بگويد كه محل اقامت امام زمان(عج) در آنجاست بنابراين هر وسيله اي اعم از كشتي و يا زير دريايي و يا هواپيما به آنجا نزديك شده نابود مي شود و سالم برنمي گردند.

در حالي كه با پيشرفت علوم و ساخت دارهاي قومي و ماهواره هاي قضايي به تحقيق در مورد منطقه مثلث پرداختند و طبق فيلمي كه از قمر مصنوعي ارسال شد وجود خشكي را در آن منطقه در دل اقيانوس ارسال كرده بود كه دانشمندان وجود چنين خشكي را محال مي دانستند لذا گروهي از پژوهشگران جهت كشف اين توده خشكي به تحقيق پرداختند اما آن ها غير از تلاطم امواج چيز ديگري را نيافتند. و در نتيجه اين محققان وارد اين منطقه شده و غرق نشدند و بعد معلوم شد كه اين منطقه محل گردباد و امواج و بسياري از عمليات و اكتشاف جهت كشتي هاي غرق شده در آن منطقه انجام شد كه هيچكدام از كشتي ها و ناوبرها غرق نگشتند و اين نشان مي دهد كه

با پيشرفت علوم و تجهيزات قوي تر، بشر به نقطه اي كه به نظر مي آمد اسرارآميز باشد فائق آمده و ديگري براي او وجه اسرارآميزي ندارد، بعلاوه بيشتر اين مسائل، جنبه سرگرمي داشته كه در مجلات و روزنامه ها و يا كتاب «چارلز برليتز» نقل شده و جنبه علمي قوي ندارد.

و نيز استاني كه در كتاب بحارالانوار ذكر شده است بسياري از علماي حديث در سند آن خدشه كرده اند و صحت آنها را مورد ترديد قرار داده اند.

در پايان يادآور شويم در جهان مناطق ديگري هم وجود دارد كه مانند مثلث برمودا اسرار آميز تلقي مي شود و اين به خاطر جريانات كشف نشده اي است كه بشر مشغول تحقيق درباره آن است و يا اينكه تحقيق شده است و علت آن آشكار شده است ولي بيشتر جنبه افسانه بخودش گرفته است مناطقي مانند منطقه اي نزديك ژاپن كه به اسم درياي شيطان معروف است و يا منطقه اي در نزديكي اسپانيا كه تمام به محل هاي اسرارآميز و وحشتناك معروف شده اند و سابقه غرق شدن كشتي و سقوط هواپيما بر فراز آن، را دارا مي باشند.

براي اطلاع بيشتر به كتاب جزيره خضراء افسانه يا واقعيت مراجعه فرمائيد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

جريان جزيره خضراء چيست؟ آيا اين جزيره در مورد امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) صحت دارد و اگر صحت دارد خلاصه اي از قضاياي مربوط به آن را بيان فرمائيد؟
پرسش

جريان جزيره خضراء چيست؟ آيا اين جزيره در مورد امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) صحت دارد و اگر صحت دارد خلاصه اي از قضاياي مربوط به آن را بيان فرمائيد؟

پاسخ

جريان جزيره خضراء برگشت به چيزي حدود 700 سال پيش دارد، يعني شروع اين داستان براي اوّلين بار از مردي بنام علي بن فاضل مازندراني در سال 699 قمري بوده است كه وي ادعا مي كند من به جزيره خضراء رفتم و آنجا سرزمين خوش آب و هوا و محل زندگي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و فرزندان و ياران ايشان است و حكومت و اداره اين جزيره نيز به دست فرزندان امام عصر(عج) است و نعمت در آنجا به وفور يافت مي شود و همگي در آسايش و راحتي به سر مي برند و هيچكس اجازه ورود به محدوده اين جزيره و سرزمين را ندارد مگر اينكه از محبان و مواليان آن حضرت باشد. و اگر دشمني قصد ورود به آنجا را داشته باشد به قدرت خداي متعال دچار طوفان شده و نابود مي گردد و دور تا دور جزيره را آبهاي سفيد و شيرين فراگرفته است، ايشان بيشتر از مطالب ذكر شده درباره موقعيت جغرافيائي جزيره خضراء و ساير مناطقي كه در كنار اين جزيره و يا مسير اين جزيره قرار دارند به مطلبي اشاره نكرده اند و به همين علت عده اي با استفاده از آخرين نقطه اي كه ايشان در مسير حركت خود ذكر كرده اند چنين استنباط كرده اند كه اين جزيره در درياي مديترانه قرار دارد و عده اي نيز آنرا در اقيانوس اطلس پنداشته اند.

البته اين داستان را مرحوم مجلسي در بحارالانوار و در بابي جداگانه آورده اند و گفته اند كه من

دليل معتبري بر آن نيافتم.

اما در اين اواخر حوادث واقع در مثلث برمودا با مشخصات جغرافيائي غرب اقيانوس اطلس و بين جزاير بر موارد و جزاير پورتوريكو و شبه جزيره فلوريدا، نيز تا اندازه اي با مشخصات جزيره خضراء تطبيق دارد و كساني كه در اين محدوده جغرافيائي دچار حادثه شده اند در آخرين لحظات عمر و آخرين تماسهاي خود با مراكز كنترل هوائي يا دريائي از جزيره اي كه تا به حال با آن روبرو نشده اند و يا اينكه دور تا دور را آبهاي سفيد فراگرفته خبر داده اند، به همين علت بعضي جزيره خضراء را در اين مشخصات جغرافيائي مي دانند و تا حدي اطلاعات داده شده از علي بن فاضل مازندراني با اطلاعات افراد دچار حادثه شده در اين نقطه مطابقت دارد، امّا كسي به غير از علي بن فاضل با ميل و اراده خود به آنجا نرفته تا برگردد و كساني كه نيز در مثلث برمودا قرار گرفته اند و اين موارد را ديده اند ديگر براي آنها برگشتي در كار نبوده است.

امّا در رابطه با اينكه آيا داستان جزيره خضراء و سفر علي بن فاضل مازنداراني صحت دارد يا خير؟ عدّه اي از علماء آنرا تأييد كرده و عده اي نيز آنرا نپذيرفته اند. در هيچ كجا از احاديث به آن اشاره نشده است و از لحاظ سندي نيز گفته اند محل اشكال است زيرا اين فرد يعني علي بن فاضل ناشناخته است و علاوه چرا اين داستان به اين مهمي را كسانيكه هم عصر وي بوده اند نياورده اند و بسيار چراهاي ديگر، كه در مجموع اين داستان را يك افسانه پنداشته و علامه مجلسي نيز آنرا در قسمت نو در آورده اند

و مي گويد: چون كه بر آن دليل معتبري نيافتيم براي آن بابي جداگانه آوردم.

بنابراين طبق نظر كثيري از علماء داستان جزيره خضراء افسانه بوده و هيچ واقعيتي ندارد و نيز هيچ ارتباطي بين جزيره خضراء و مثلث برمودا وجود ندارد.

منابع

1- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص159، باب24،داراحياء التراث العربي، بيروت لبنان، چاپ سوم، 1403ٍ1983ه’

2- ناجي النجار، جزيره خضراء و تحقيقي پيرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقيق علي اكبر مهدي پور

3- علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، جزيره خضراء افسانه يا واقعيت، ترجمه محمد سپهري

4- جزيره خضراء افسانه يا واقعيت به قلم: علامه آيت الله محمد تقي شوشتري و ابراهيم اميني و سيد جعفر مرتضي عاملي، ترجمه ابوالفضل طريق دار.

پاسخ

امام زمان بنا به مصلحتي كه خدا مي داند, از ديدگان منتظران و مشتاقانش پنهان گشته و تقدير چنين است كه تا وقت ظهور, ديده اي او را نبيند مگر آن كه رازداري كند يعني از فيض ديدار خبر نمي دهد وگرنه به گفته حضرت و نيز احاديث مشهور, مدعي ديدار, تكذيب خواهد شد: .()

( پ__اورقي )) - آخرين توقيع شريف حضرت , خطاب به آخرين نماينده خاص خود برگرفته از مجله حوزه ويژهء امام زمان , شماره 71- 7 ص 76

نظريات علما و فقها بنا به تفاسير و تحليل هايي كه از توقيعات شريف دارند, دربارهء مشاهدهء سيماي نوراني حضرت , متفاوت است . بعضي مشاهدهء حضوري همراه با شناخت را ممكن نمي دانند, ولي عده اي ديگر بر اين عقيده اند كه در موارد خاصي حضرت در مقابل ديدگان بعضي از خواص ظاهر مي شوند و چنين ديداري مكتوم و مخفي مي ماند.

شيعيان اكنون در موقعيتي هستند كه

جمال آفتاب گون حضرت را مشاهده نمي كنند. آن نور چون خورشيددر روز ابري در حجاب مستور است اما از گرما و نور آن , استفاده لازم را مي برند. هر كس فراخور حال خود ازقلب خويش مي تواند معبري باز كند و هر چه بيشتر در كسب تقواي الهي كوشش كند و يك قدم به ساحت مقدس آن امام بزرگوار نزديك تر شود. به يقين آن چه ديدهء دل بيند, اشتياق و لذتش با ديدن به چشم ظاهر غيرقابل قياس مي باشد.

مهم ترين وظيفهء انسان ها در عصر غيبت , شناخت و در انتظار فرج حضرت است . اين برترين و بافضيلت ترين عمل در عصر غيبت است .

پيامبر فرمود: .() بايد به دنبال اين كه چگونه مي توان جمال ( پ__اورقي )) - بحارالانوار, ج 52 ص 128

نوراني امام زمان (عج ) را مشاهده كرد نباشيم , بلكه بايد ببينم وظيفهء ما در عصر غيبت چيست و چگونه مي توان يار حضرت بود.

بر فرض امكان , ديدار, به داشتن شرايطي مقيد مي شود كه مهم ترين آن انجام واجبات و ترك محرمات ورسيدن به مقامي از خلوص است كه بتوان به حريم او راه يافت .

طول عمر

امكان عمر طولاني

آيا طول عمر در حد هزار سال و بيش از آن عقلاً ممكن است ؟

پرسش

آيا طول عمر در حد هزار سال و بيش از آن عقلاً ممكن است ؟

پاسخ

به نظر متخصصان طول عمر انسان به هر اندازه باشد, بر خلاف اصول علمي نيست و علم آن را تأييد مي كند.

دانشمند آلماني مي گويد: نه مردود عقل است و نه مردود علم . در دورهء ما ميزان طول عمر بالارفته است و دليلي ندارد از اين بالاتر نرود و يك روز نيايد كه بشر به عمر نهصدساله برسد>.(1) دكتر الكيس كارل در سال 1912ميلادي موفق به نگه داري يك

مرغ به مدت سي سال شد, در حالي كه زندگي مرغ از ده سال تجاوز نمي كند.(2)

آزمايش هايي كه بر روي بعضي از حيوانات ريز آبي انجام شد, دانشمندان رابه امكان تغيير دوران حيات اميدوار نمود. هم چنين دانشمندان بر روي مگس هاي ميوه ها آزمايش هايي نمودند كه در نتيجه عمر آن ها نهصد برابر عمرطبيعي گرديد; بنابراين اگر اين امتحان بر روي انسان با موفقيت عملي شود وعمر طبيعي انسان را هشتاد سال فرض كنيم , امكان طولاني كردن عمر تا هفتاد ودو هزار سال ثابت مي شود.(3) از طرفي هنوز انسان , اسرار زيست انساني و علل بقاي سلامت و دراز زيستن و عوامل انحلال جسم و مرگ را كشف نكرده است .قرآن مجيد مي فرمايد: .(4)

خواجه نصيرالدين طوسي درازي عمر را قابل تحقق و انكار آن را جهل محض خوانده است .(5)

نكتهء ديگر تجربهء تاريخ طولاني بشريت است . اگر دراز عمري در تاريخ زندگي بشر اتفاق افتاده باشد, اگر چه در مواردي نه چندان بسيار, تكرار يافتن موارد يا مورد مشابه آن امري طبيعي خواهد بود.

فلاسفه مي گويند: بهترين دليل براي امكان چيزي , واقع شدن آن است .

قرآن مجيد عمر طولاني حضرت نوح 7را به صراحت ذكر كرده است وكتب تاريخ نام بسياري از معمران را (كساني كه بسيار زيسته اند) ذكر نموده اند.در كتاب اثر علي محمد علي دخيل , 223تن از معمران براساس مأخذ تاريخ شناسانده شده است .(6)

شهيد صدر مي گويد: .(7)

علاوه بر اين در عالم آفرينش استثنا وجود دارد; از كرات آسمان و ستارگان تا ذره و اتم يك سري استثناهايي وجود دارد. در جهان اتم مزون هايي يافت مي شوند كه يكي پس از رهايي از مركز, عمرش يك هزارم ثانيه است و مزوني ديگر به نام عمرش ده ميليارديم ثانيه است .(8) در عالم نبات نيز استثناديده مي شود; درخت در شهر اورتاوا, در جزيره تنزيف محيطش به قدري است كه اگر ده نفر دور آن , دست هاي خود را باز كنند, باز به تمام تنهء آن احاطه نمي نمايند. صاحب مي گويد: حال كه سال 1882م است , 482سال مي باشد كه جزيرهء مذبور كشف شده و آن درخت عظيم دروقت كشف جزيره به همين حال بوده است كه حالا هست . در اين صورت خدامي داند چقدر قرون و دهور گذشته تا درخت اورتاوا به اين عظمت وقطر رسيده است .(9)

اگر بر فرض امكان طبيعي طول عمر ممكن نباشد, تكيهء ما بر قدرت خدا وارادهء الهي است . خداوند همان گونه كه به كسي هفتاد سال عمر مي دهد,مي تواند هزار سال عمر دهد. بر همه چيز توانا است (انّ الله علي كل شي قدير)حكمت كلي عالم اقتضا مي كند

به كسي يا كساني عمري دراز داده شود.

(پ_اورقي 1.محمد رضا حكيمي , خورشيد مغرب , ص 193 با تلخيص .

(پ_اورقي 2.لطف الله صافي , امامت و مهدويت , ص 168

(پ_اورقي 3.همان , ص 170

(پ_اورقي 4.اسراء (17 آيه 85

(پ_اورقي 5.محمد رضا حكيمي , همان , ص 214

(پ_اورقي 6.همان , ص 199

(پ_اورقي 7.همان , ص 202

(پ_اورقي 8.لطف الله صافي , همان , ص 181

(پ_اورقي 9.همان , ص 182_ 183

امكان طول عمر از نظر دين اسلام چگونه است؟

پرسش

امكان طول عمر از نظر دين اسلام چگونه است؟

پاسخ

در دين اسلام امكان عمر طولاني يكي از مسائل مورد اتفاق مي باشدو قرآن مجيد در نهايت صراحت از عمر طولاني نوح در سورة عنكبوت آية 14 خبر مي دهد:

«فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ اِلّا خَمْسينَ عاماً»

كه فقط مدت اشتغال نوح پيغمبر(ع) به دعوت قوم، پيش از طوفان به صريح اين آيه نهصد و پنجاه سال بوده است و اگر سالهاي پيش از دعوت و سالهاي بعد از دعوت را به حساب بياوريم چه مقدار مي شود، خدا عالم است.

و عموم مسلمانان اتفاق دارند كه عيسي و بلكه خضر و ادريس و الياس زنده هستند و عيسي در آخرالزمان به زمين خواهد آمد و به حضرت مهدي(ع) در نماز اقتدا خواهد كرد.

امكان طول عمر از نظر تاريخي چگونه است؟

پرسش

امكان طول عمر از نظر تاريخي چگونه است؟

پاسخ

از نظر تاريخ عمر طولاني مورد تأييد است و تواريخي كه در دست داريم، اشخاص بسياري را نشان مي دهند كه از عمر طولاني و زندگي بلند برخوردار شده اند.

يكي از كتابهائي كه به خصوص در تاريخ زندگي و شرح احوال معمّرين نگاشته شده و يكي از مآخذ و مصادر و كتب مهم تراجم و رجال به شمار مي رود كتابي است كه ابو حاتم سجستاني (متوفي350) به نام «المعمّرون» تأليف كرده است، اين كتاب كه اخيراً هم با فهرست و اسلوب عالي طبع شده سوابق تاريخي طول عمر را به طور كامل و مبسوط روشن مي سازد.

آيا داشتن طول عمر زياد براي حضرت مهدي (عج) امكان دارد؟

پرسش

آيا داشتن طول عمر زياد براي حضرت مهدي (عج) امكان دارد؟

پاسخ

طول عمر ايشان اگر چند هزار سال ديگر و بلكه بيشتر نيز بر آن افزوده شود نبايد مورد حرف و محل شبهه باشد؛ زيرا امكان ذاتي و امكان وقوعي طول عمر ثابت و مسلّم است، حال ما چه امكان طبيعي طول عمر و وقوع آن را ثابت كنيم(چنانچه ثابت است) و چه امكان آن را ثابت ندانيم و عمر طولاني را يك امر خارق العاده و معجزه بشماريم، در مورد طول عمر ايشان اگر ايمان به خدا و قدرت و توانائي و صحت نبوات داريم نبايد ترديد كنيم.

مسألة طول عمر آن حضرت مسأله اي است كه صدها حديث بر آن دلالت دارد و مشيّت ازلي الهي بر آن تعلق گرفته است.

هر كس خدا را قادر و توانا مي شناسد، بايد آن را باور كند و هر كس العياذ بالله خدا را عاجز مي شمارد و عجز را نقص و از صفات سلبيه حق نمي داند، هرچه دلش مي خواهد بگويد؛ اما مي گوئيم عجز، نقص است و ناقص، محتاج است و محتاج واجب الوجود نمي باشد.

حضرت صاحب الامر (عج) را در اين دوران عمر طولاني، مكرّر مردمان بزرگ كه از صفاي باطن و استعداد خاص بهره مند بوده اند، زيارت و مشرف به ملاقات و نعمت ديدارش شده اند.

در اين موضوع سخن از امكان طول عمر و عدم امكان بي مورد است و به نظر ما اصلاً از ابتدا بي جهت جواب اين سؤال را در مباحث راجع به طول عمر آن حضرت وارد كرده اند.

امكان طول عمر از نظر اديان آسماني چگونه است؟

پرسش

امكان طول عمر از نظر اديان آسماني چگونه است؟

پاسخ

اديان، همه به اتفاق از عمر بسيار طولاني جمعي از افراد بشر خبر داده اند.

تورات، كتابي كه با همين وضع تحريف شده مورد اعتماد يهود و نصاري است، در سفر تكوين اصحاح5، آية 5 و 8 و11 و14 و17 و20 و27 و31 و در اصحاح 9، آية 29و اصحاح11 آية 10 تا 17 و در موارد ديگر، افرادي را از پيغمبران و ديگران نام برده و عمرهاي طولاني هريك را كه متجاوز از چهارصد و ششصد و هفتصد و هشتصد و نهصد بوده، به صراحت بيان داشته است.

علاوه بر اين معتقدند كه «ايليا» براي اينكه اَلَم مرگ را نبيند زنده به آسمان مرفوع شد و «آدام كلارك» مفسر مي گويد: شكي نيست در اينكه ايليا زنده به آسمان مرفوع شد.

اديان باستاني ديگر (اگر چه صحت بعضي از آنها در اصل معلوم نيست يا معلوم البطلان است) مثل زرتشتي و بودائي نيز از عمرهاي طولاني جمعي از افراد بشر خبر داده اند و همه قائل به طول عمر، بلكه بقاي حيات اشخاصي تا اين زمان هستند.

طول عمر از نظر دانش و علم امروزي چگونه است؟

پرسش

طول عمر از نظر دانش و علم امروزي چگونه است؟

پاسخ

از نظر علوم امروز بايد دانست كه علم، امكان طول عمر را كاملاً تأييد كرده و كوشش بشر را در اين راه كوشش نتيجه بخش و موفقيّت آميز و لازم مي شناسد و براي طول عمر حدّ و اندازه اي معلوم نمي كند.

علم مي گويد: تقليل متوفيّات و مرگ و ميرها، و طولاني ساختن عمر وارد يك مرحلة عملي شده و با كمال سرعت رو به تكامل است و حدّ متوسط عمر در كمي بيشتر از يك قرن از 47 به 74 رسيده است.

دكتر«الكسيس كارل» در سال 1912 ميلادي موفق به نگهداري يك مرغ به مدّت سي سال شد، در حالي كه زندگي مرغ حداكثر از ده سال تجاوز نمي كند.

نظر بعضي از دانشمندان غربي درباره امكان طول عمر را بيان كنيد؟

پرسش

نظر بعضي از دانشمندان غربي درباره امكان طول عمر را بيان كنيد؟

پاسخ

دكتر «هنري الحيس» مي گويد: بايد حدّ متوسط مرگ و مير عمومي را به حدّ مرگ و مير اطفال كمتر از ده سال رسانيد و اگر اين مسأله عملي شود انسان آينده، هشتصد سال زندگي خواهد كرد.

دانشمندان هنوز در تعيين مرز قاطع (زندگي طبيعي) بشر به موفقيّتي نرسيده اند.

مرز منطقي زندگي به نظر دانشمندان تفاوت دارد«پاولوف» مرز طبيعي حيات انسان را 100 سال مي دانست «مچنيكوف» آن را150 تا 160 قلمداد مي كرد.

پزشك و دانشمند مشهور آلماني موسوم به «گوفلاند» معتقد بود كه مدّت عادي زندگي بشر 200 سال است.

فيزيولوژيست مشهور قرن نوزدهم «فلوگر» آن را تا 600 سال و «روجربيكن» انگليسي تا 1000 سال قلمداد كرده اند. ولي هيچيك دليلي بر اينكه اين مرزها مرز قاطع باشد كه از آن تجاوز نكند ارائه نمي دهند.

به عقيده دانشمند روسي «اليا مچنيكوف»پزشك و فيزيولوژيست، ياخته ها و سلولهاي بدن انسان كه تقريباً شصت تريليون مي باشد از سموم ترشح شده توسط باكتريهاي سمي روده مخصوصاً رودة بزرگ (كه درآن روزانه 130 تريليون ميكروب زاده مي شو) مسموم مي شوند.

بسياري از اين باكتريها زياني به بدن نمي رساند ولي بعضي از آنها سمّي هستند.

اينها بدن را از داخل توسط سمهائي كه توليد مي كنند(مانند گازهاي فنل و اندل) مسموم مي سازند؛ احتمالاً ياخته ها و بافتهاي سازندة بدن در اثر اين مسموميّت به پيري زود رس دچار مي شوند، وقتي ياخته پير شد، به سختي مي تواند نيازهاي حياتي را رفع نمايد و در تكثير آن اختلال پديد آمده و سپس مي ميرد.

پروفسور «اسميس» استاد دانشگاه كلمبيا مي گويد: حدّ و حصر سن، مثل ديوار صوتي است، همانطور كه ديوار صوتي امروزه شكسته

شده، اين ديوار سن نيز روزي خواهد شكست.

آيا امكان دارد انساني حداقل 12 قرن عمر نمايد؟

پرسش

آيا امكان دارد انساني حداقل 12 قرن عمر نمايد؟

پاسخ

بناي اعتراض به استبعاد است و البته عمر به اين درازي و بيشتر از اين قابل استبعاد مى باشد و لي كسي كه به اخباري كه در خصوص امام غايب (روحي لك فداه) از پيغمبراكرم(ص) و سائر ائمه اهل بيت (ع) وارد شده مراجعه نمايد, خواهد ديد نوع زندگي امام غايب را به طريق خرق عادت معرفي مى كنند.

البته خرق عادت غير از محال است و از راه علم هرگز نمى توان خرق عادت را نفي كرد؛ زيرا هرگز نمى توان اثبات كرد كه اسباب و عواملي كه در جهان كار مى كنند تنها همانها هستند كه ما آنها را ديده ايم و مى شناسيم و ديگر اسبابي كه ما از آنها خبر نداريم, يا آثار و اعمال آنها را نديده ايم, يا نفهميده ايم , وجود ندارد. از اين روي ممكن است در فردي يا افرادي از بشر اسباب و عواملي به وجود آيد كه عمري بسيار طولاني هزار يا چندين هزار ساله براي ايشان تأمين نمايد و از اينجاست كه جهان پزشكي تاكنون از پيدا كردن راهي براي عمرهاي بسيار طولاني, نوميد و مأيوس نشده است.

طول عمر يك انسان به اين اندازه چگونه ممكن است؟

پرسش

طول عمر يك انسان به اين اندازه چگونه ممكن است؟

پاسخ

در مورد حضرت حجت(عج) بايد توجه داشت كه آن چه را خداوند در مورد ولى خودش تقدير كرده است چون بازگشت تمام اين امور به قدرت لايزال الهى است پس همه چيز ممكن است، همانطورى كه خداوند متعال حضرت خضر(عج) را تاكنون زنده نگاه داشته است و يا حضرت عيسى(عليه السلام) را بدون اينكه بميراند به آسمانها برده است «و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبه لهم و ان الذين اختلفوا فيه لفى شك منه مالهم به من علم الااتباع الظن...

يعنى: حال آنكه او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد، و كسانى كه درباره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شك شده اند و هيچ علمى بدان ندارند.

مى بينيم كه خداوند متعال بهر امرى قادر است و آن چنان كه خود ايشان در كتاب كريمش خبر داده است حضرت نوح(عليه السلام) فقط مدت 950 سال قوم خودش را دعوت به امر حق كرد. پس وقوع سن طولانى چون بازگشت خواست و اراده خداوند متعال دارد امرى است ممكن و معقول وقوع يافته مضافاً بر اينكه اين امر نيز از نظر دانشمندان زيست شناس امرى ممكن تلقى شده است.

پاورقي

(1)1 - سوره نساء آيه 157.

راز طولاني شدن عمر امام زمان (ع) چيست؟ و آيا از افراد عادي كسي مي تواند چنين عمري طولاني داشته باشد؟

پرسش

راز طولاني شدن عمر امام زمان (ع) چيست؟ و آيا از افراد عادي كسي مي تواند چنين عمري طولاني داشته باشد؟

پاسخ

سؤال مبهم است. اگر منظور از بخش اول سؤال، راز غيبت امام (ع) است كه آن را خداوند مي داند. اما بر اساس روايات هرگاه زمينه ظهور آن حضرت فراهم گردد غيبت آن امام بزرگوار به پايان مي رسد. و اگر منظور سؤال كننده اين است كه چطور ممكن است امام زمان (ع) عمرشان اين قدر طولاني باشد و آيا اين امر امكان پذير است يا نه؟ در اين صورت بايد بگوييم از نظر علوم و دانش امروزي اين امر كاملاً تأييد شده است. زيرا دانشمندان معتقدند مرگ از بيماري است نه پيري. بنابراين مي توان با رعايت قواعد علمي و پرشكي، يك عمر بسيار طولاني داشت. همچنين طول عمر در اديان امري مسلم{P - امامت و مهدويت، لطف الله صافي، ج 2، ص 368 - P 410}

و مورد تأييد همه اديان است. و در حقيقت همه اديان الهي از عمر بسيار طولاني بشر خبر داده اند. در تورات در »سفر تكوين« نام تعدادي از پيامبران و افراد عادي را كه عمر طولاني داشته اند، ذكر كرده ازجمله »ذوالقرنين« 3000 سال؛ »نوح (ع)«{P - المهدي الموعود المنتظر، الشيخ نجم الدين جعفر بن محمد العسكري، ج 2، ص 338 - 360؛ المهدي سيد صدر الدين صدر 167 - P 175}

1450 سال؛ »آدم (ع)« 930 سال.

{P - ترجمه اعيان الشيعه، بخش امام مهدي (ع)، السيد محسن امين، ص P 204}

در اديان باستاني مانند بودا نيز از عمر طولاني افراد بشر خبر داده است.

{P - امامت و مهدويت. P}

عمر طولاني در دين اسلام

در دين

اسلام عمر طولاني يكي از مسائل مورد اتفاق همه است و قرآن كريم با صراحت از عمر طولاني نوح (ع) خبر داده است: »فَلبِثَ فيهم اَلفَ سَنَة اِلا خمسينَ عاما« كه تنها مدت پيامبري نوح (ع) را 950 سال مي داند. و داستان اصحاب كهف{P - عنكبوت (29) آيه P 14}

تأييد ديگري بر اين مدعاست.

همچنين عموم مسلمانان نسبت به زنده بودن عيسي (ع)، خضر و ادريس و الياس اعتقاد دارند. اينها انسان هايي هستند{P - المهدي، ص 167 - P 175}

كه قرنها از عمر آنها مي گذرد و هنوز هم به زندگي خود ادامه مي دهند.

علاوه بر اين با مطالعه تاريخ در مي يابيم كه افراد بسيار زيادي از مردم عادي نيز از عمر طولاني برخوردار بوده اند.

عمر طولاني امام زمان

با توجه به آنچه گفته شد، طولاني بودن عمر آن حضرت، عمري كاملاً بديهي و طبيعي است. اما علاوه بر آن، روايات متعددي داريم كه بيانگر تعلق گرفتن اراده و مشيّت خداوند به اين امر است كه در اينجا به چند روايت بسنده مي شود:

1. صدوق (ره) از حضرت امام حسن مجتبي (ع) در ضمن حديثي روايت كرده كه: خداوند عمر فرزند نهم از فرزندان برادرم حسين (ع) را در غيبتش طولاني مي گرداند و سپس به قدرت خود او را آشكار سازد به صورت جواني كه كمتر از چهل سال دارد.

{P و 8 - امامت و مهدويت. P}

2. همچنين شيخ صدوق در روايت ديگري از امام رضا (ع) روايت كرده كه: »قائم آن كسي است كه وقتي ظاهر شود، در سن پيران و منظر و سيماي جوانان باشد.(8)

لطفاً افرادي را كه از ديده ها غايب هستند نام ببريد؟

پرسش

لطفاً افرادي را كه از ديده ها غايب هستند نام ببريد؟

پاسخ

از ميان پيامبران حضرت خضر، حضرت الياس و حضرت عيسي زنده بوده و از ديده ها پنهانند و از ميان امامان حضرت مهدي غ غايب مي باشند.

حيات حضرت ولي عصر چگونه با قوانين علمي توجيه مي شود.

پرسش

حيات حضرت ولي عصر چگونه با قوانين علمي توجيه مي شود.

پاسخ

در حوزه «ژن شناسي» اثبات شده است كه مي توان با شيوه هايي جواني، عمر، امراض و... را كنترل و حفظ كرد واز نظر علمي هيچ بعدي ندارد، بسياري از زيست شناسان معتقدند كه علل مرگ و ميرها، موانعي و يا ابتلائات و امراض و كمبودهايي است كه براي تداوم زيست يك موجود زنده به وجود مي آيد و اگر بشر مي توانست به اكثر يا تمامي آنان واقف شود قادر بود كه عمر حيوانات و انسان ها را به چندين برابر افزايش دهد.

به هر شكل تداوم و طولاني بودن عمر بشري در اركان وجودي انسان وجود دارد و اين تنها موانع است كه نمي گذارد سلول هاي آدمي سير تدريجي و عادي خويش را طي نمايند. اين مسأله با نظريه هاي ژن شناسي اخير نيز مؤكد گشته است و بسياري از ژن شناسان بر اين باورند كه با دست كاري ها و بررسي هاي لازم در يك ژن مي توان طول عمر و دوري از بلايا و امراض را براي بشر تضمين نمود.

با توجه به اذعان انديشمندان حوزه علوم تجربي و زيست شناسي، مي توان به خوبي اعتقاد به طول عمر حضرت داشت چرا كه خداوند متعال كه خالق عوالم و قوانين و سنن آن است، به خوبي قادر خواهد بود كه علل طبيعي و مادي در وجود حضرت را به صورتي قرار دهد كه آن وجود شريف ساليان سال زندگي كنند و هيچ نيازي به وارد كردن علل فرامادي و غير طبيعي ندارند.

آيا خداوند مي تواند عمر كسي را به اين حدّ طولاني كند؟

پرسش

آيا خداوند مي تواند عمر كسي را به اين حدّ طولاني كند؟

پاسخ

در علم كلام به اثبات رسيده كه خداوند قادر بر هر امري است همان گونه كه عالم به هر چيزي است. هر امري كه قابليّت تعلق قدرت الهي را داشته باشد ومحال ذاتي ووقوعي نباشد، گرچه بر خلاف عادت عمومي است. لذا محال نيست كه خداوند به جهت مصالحي عمر شخصي را طولاني كرده واز آفات مرگ او را نگه دارد. طبيعت آتش، سوزاندن است ولي خداوند براي حضرت ابراهيم (ع) سرد وسلامت گردانيد. واين همان اعجازي است كه در علم كلام به آن اشاره شده است. علامه طباطبايي مي فرمايد: "كسي كه روايات وارد شده از رسول اعظم وامامان اهل بيت: در خصوص امام غايب را مطالعه كرده باشد، به اين نتيجه مي رسد كه نوع حيات آن حضرت با معجزه وخرق عادت است. وطبيعي است كه خرق عادت امري محال نيست. ونمي توان خرق عادت را از طريق علم به طور مطلق نفي كرد. عوامل واسبابي كه در عالم تأثير گذارند هرگز منحصر در حدود ديد ما وشناخت ظاهري ما نيست. ما نمي توانيم عوامل ديگر را از ماوراء طبيعت نفي كنيم ... لذا ممكن است كه عواملي در فرد يا افرادي از بشر وجود داشته باشد كه بتواند انسان را بهره مند از عمر طولاني كند به حدّي كه گاه به هزار يا هزاران سال برسد. بنابراين علم طبّ هرگز از كشف راز طول عمر انسان مطلع نشده است".

{پاورقي . شيعه در اسلام، ص 198. پاورقي}

شهيد صدر؛ مي گويد: "...ما فرض مي كنيم كه عمر طولاني از حيث علمي ممكن نيست... نتيجه چيست؟ مقصود شما اين است كه

بگوييد: طولاني شدن عمر انسان تا چند قرن بر خلاف قوانين طبيعي است كه علم با وسايل تجربي وپيشرفته به اثبات رسانده است. تازه به اين نتيجه مي رسيم كه اين حالت معجزǠبوده كه قانون طبيعي را در حالتي معين به جهاتي خاص معطّل گذاشته وخرق كرده است... .

اين معجҙǠبراي كسي كه از نصوصات قرآن وسنّت استمداد جسته واستفاده مي كند، چيز تازه يا غريبي نيست. ونيز عجيب تر از نقض قانون انتقال حرارت از جسم پرحرارت به جسم كم حرارت نيست، كه در مورد حضرت ابراهيم (ع) نقض شده است تا جان او محفوظ بماند. خداوند متعال مي فرمايد: {قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاماً عَلي اِبْراهِيمَ}.

{پاورقي . سوره انبياء، آيه 69. پاورقي}

آن گاه نمونه هايي از معجزات وخوارق عادات به جهت مصالحي اهمّ را مثال مي زند كه اگر از مسأله طول عمر در حدّ اعجاز مهمّ تر نباشد در اهميت كمتر نيست...".

{پاورقي . بحث حول المهدي (ع)، ص 80-77. پاورقي}

لذا خداوند متعال درباره حضرت يونس (ذوالنون) مي فرمايد:

{فَلَوْلا أَنَّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحِينَ × لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ}؛

"اگر او از تسبيح گويان نبود به طور حتم در شكم ماهي تا روز قيامت باقي مي ماند." {پاورقي . سوره صافات، ص 144ù143. پاورقي}

پس ممكن است كسي عمري طولاني تا روز قيامت به طريق اعجاز داشته باشد.

آيا طول عمر به اين حد، از حيث علمي امكان دارد؟

پرسش

آيا طول عمر به اين حد، از حيث علمي امكان دارد؟

پاسخ

پاسخ اول

مقصود از امكان علمي آن است كه ادعا كنيم برخي از امور كه امكان علمي نداشته ونمي توان با وسايل مدرن وپيشرفته امروز آن را عملي ساخت، به لحاظ قوانين علمي هيچ گونه قاعده وقانوني كه مانع وقوع وتحقق آن باشد وجود ندارد. در مورد طول عمر انسان نيز چنين است.

برنارد شو مي گويد: "از اصول علمي ثابت نزد تمام علماي بيولوژي آن است كه عمر انسان ممكن نيست كه براي او حدّ ثابتي باشد، طول عمر مسأله اي است كه حدّ نمي پذيرد".

{پاورقي . عمر المهدي بين العلم والأديان، ص 6. پاورقي}

وايزمن دانشمند معروف آلماني مي گويد: "هيچ تلازمي بين مرگ وقوانين طبيعي نيست؛ زيرا ما در عالم طبيعت، عمري مي بينيم كه بين يك لحظه تا خلود علي الدوام پايين وبالا مي رود...".

{پاورقي . همان. پاورقي}

فلوكر فيزيكدان معروف مي گويد: "حدّ طبيعي عمر انسان 600 سال است".

روجر پيكن دانشمند انگليسي آن را به 1000 سال رسانده است.

{پاورقي . مجله دانشمند، سال 6، شماره 1، ص 43. پاورقي}

دكتر كيلور دهاوز آمريكايي مي گويد: "علم طبّ مي تواند قيدها وحدودي را كه مانع از طول عمر انسان است با كمك دانش تغذيه از بين ببرد. ما امروز اميدواريم كه بر خلاف عمر پدران واجدادمان به چنين طول عمري دست يابيم".

{پاورقي . راهي به سوي حيات نو، ص 14. پاورقي}

پروفسور اتينگر مي گويد: "نسل جديد همان گونه كه به سفرهاي فضايي ايمان آورد، در آينده اي نه چندان دور ايمان خواهد آورد كه خلود انسان در حيات دنيوي امر بعيدي نيست؛ زيرا با پيشرفت تكنولوژي كه امروز مشاهده مي كنيم مي توان عمر انسان را در قرن آينده

به هزاران سال رساند".

{پاورقي . مجله دانشمند، سال ششم، شماره 6. پاورقي}

ديمند وبرل از اساتيد دانشگاه جونس هبكنس مي گويد: "تمام اجزاي اصلي انسان بدون استثنا با امتحان به اثبات رسيده كه قابل خلود است، ويا حدّ اقلّ قابل عمري طولاني تر از اين مقدار است...".

{پاورقي . مجلّه المقتطف، جزء سوم از سال 59. پاورقي}

پاسخ دوم

فلاسفه ومتكلمين مي گويند: قوي ترين دليل بر امكان شئ وقوع آن در خارج است. در مورد طول عمر همين قانون جاري است. بهترين دليل بر امكان آن، رجوع به تاريخ گذشته است. چه بسيار افرادي كه در طول تاريخ عمرهاي بسيار طولاني داشته اند كه طول عمر حضرت مهدي (ع) نيز يكي از آنها است.

خداوند متعال درباره حضرت نوح (ع) مي فرمايد: {وَلَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلّا خَمْسِينَ عاماً}؛ "وهر آينه ما نوح را به سوي قومش فرستاديم{پاورقي . سوره عنكبوت، آيه 14. پاورقي}

پس او در ميان آنها هزار سال به جز پنجاه سال [نُه صد وپنجاه سال] درنگ كرد."

مطابق نظر مسلمانان ومسيحيان، حضرت مسيح (ع) تاكنون زنده بوده ودر آخرالزمان از آسمان فرود خواهد آمد. ومطابق نظر اسلامي پشت سر امام زمان (ع) نماز به جاي خواهد آورد.

آيا طول عمر امكان فلسفي ومنطقي دارد؟

پرسش

آيا طول عمر امكان فلسفي ومنطقي دارد؟

پاسخ

مقصود از امكان فلسفي يا منطقي آن است كه با مراجعه به عقل هيچ گونه مشكل عقلي وفلسفي كه مخالف با نظريه طول عمر باشد وجود نداشته باشد.

شكي نيست كه طولاني شدن عمر انسان به هزاران سال از جنبه عقلي ومنطقي ممكن است وهيچ گونه اشكال عقلي ندارد وهيچ گاه مستلزم تناقض نخواهد شد، زيرا در مفهوم حيات وزندگي، مرگ سريع نهفته نشده است.

فخر رازي در توجيه طول عمر انسان در ذيل آيه شريفه: {فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاّ خَمْسِينَ عاماً...}، مي گويد: "برخي از اطبا گويند: عمر انسان بيش از 120 سال{پاورقي . سوره عنكبوت، آيه 14. پاورقي}

نمي شود، ولي آيه بر خلاف آن دلالت داشته وعقل نيز بيش از اين را تأييد مي كند؛ زيرا بقا بر تركيبي كه در انسان است ذاتاً ممكن است وگرنه باقي نمي ماند. دوام تأثير مؤثر در او ممكن است؛ زيرا مؤثّر در وجود انسان اگر واجب الوجود است كه دوام دارد، واگر غير واجب الوجود باشد براي او مؤثّري است، وبالاخره به واجب الوجود باز مي گردد كه دوام دارد. لذا ممكن است كه تأثير واجب الوجود دائمي شود كه در نتيجه بقا ذاتاً ممكن مي گردد، وچنانچه بقا نداشته باشد به جهت امر عارض است، وعارض هم ممكن العدم است. واگر وجود عارض مانع واجب بود به همين مقدار عمر هم نمي توانست باقي بماند. نتيجه اينكه حرف برخي از اطبا كه گفته اند: عمر انسان از 120 سال فراتر نمي رود، باطل است".

{پاورقي . تفسير فخر رازي، ج 25، ص 42. پاورقي}

شيخ مجتبي قزويني خراساني در استدلال عقلي وفلسفي بر ضرورت وجود شخص طويل العمر در خارج مي گويد: "طبق قواعد فلسفي وحِكَمي،

هر طبيعتي كه قابل زياده ونقصان در عالم وجود است، بايد فرد كامل آن طبيعت در خارج موجود گردد؛ زيرا هر طبيعتي طالب كمال نهايي خود است. مطابق اين قاعده تعدادي از مسائل فلسفي پايه گذاري شده است كه از جمله آنها وجود فرد كامل در بين بشر به اسم نبي يا حكيم است. ومطابق اين قانون كه با برهان به اثبات رسيده قابليّت زندگي وعمر بيشتر داراي مراتب متعددي در خارج است. عمر 1000 سال يا 2000 سال را نمي توان نهايت مرتبه امكان زندگي به طور يقين دانست؛ بلكه ممكن است كه بيش از اين مقدار نيز باشد...".

{پاورقي . بيان القرآن، ج 5، ص 12ù11. پاورقي}

موضوع: علايم ظهور

از نظر شيعيان عمر حضرت مهدي(عج) چه مقدار است؟ و آيا ممكن است كسي اين همه عمر كند؟

پرسش

از نظر شيعيان عمر حضرت مهدي(عج) چه مقدار است؟ و آيا ممكن است كسي اين همه عمر كند؟

پاسخ

از ديدگاه شيعه تولد حضرت مهدي(عج) درنيمه شعبان سال 255ه' . ق - بوده است. بنابراين تا امسال كه سال 1420 ه' . ق است 5(ص)11 سال از عمر ايشان مي گذرد/

اما در رابطه با قسمت دوم سؤال چند مطلب را بيان مي كنيم:

1 - با در نظر گرفتن قدرت بي پايان الهي هيچ مسلماني شك نمي كند كه اگر خداوند بخواهد يكي از بندگانش را در اين دنيا هزاران سال هم نگه دارد مي تواند چنان كه در قيامت بندگان صالحش را براي ابد در بهشت زنده نگه مي دارد و اهل جهنم را نيز براي هميشه زنده نگه مي دارد/

2 - به عقيده ما مسلمانان حضرت عيسي(ع) زنده تا امروز دو هزار سال از عمر شريفش مي گذرد، هنگام قيام حضرت مهدي(ع) به زمين فرود مي آيد و به آن حضرت كمك مي كند و در نماز به او اقتدا مي نمايد. بنابراين هنگامي كه ما به زنده بودن حضرت عيسي(ع) كه حدود 800 سال قبل از حضرت مهدي به دنيا آمده است معتقد هستيم، اعتقاد به زنده بودن حضرت مهدي(ع) و عمر ايشان چه مشكلي خواهد داشت؟

(س) - قرآن كريم در رابطه با حضرت نوح مي فرمايد:

"وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحَاً اِلي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهمْ اَلْفَ سِنٍَْ اِلاَّخَمْسينَ عاماً"{1}

«و ما نوح را به سوي قومش فرستاديم، و او در ميان آنان هزار سال به جز پنجاه سال درنگ كرد.»

بر اساس اين آيه نوح(ع) پس از رسالت و قبل از توفان 950 سال در ميان قوم خويش مشغول تبليغ و ارشاد بود، و در رابطه با عمر او اقوال مختلفي وجود دارد

كه بعضي تا 000(س) سال هم گفته اند/

4 - همچنين از نظر بسياري از مسلمانان حضرت خضر و ادريس زنده هستند

نووي از محدثان مشهور اهل سنت در كتاب خود «تهذيب الاسمأ» پيرامون خضر مي گويد:{2}

«در مورد طول عمر خضر و نبوت او اختلاف است. بيشتر علما معتقداند او از دانشمندان بوده نه از پيامبران و الان هم زنده است و به طور ناشناس در ميان مردم زندگي مي كند. اين مطلب نزد جمعي از عرفا و اهل صلاح و معرفت نيز معروف است و حكايات فراواني درباره مشاهده خضر و تماس با او و سؤال و جواب هايي كه با او شده و مطالبي كه از وي گرفته اند و حضور او در امكنه شريفه نقل مي كنند كه مشهور است.»

5 - در طول تاريخ نيز افراد زيادي بوده اند كه عمرهاي طولاني داشته اند و ابوحاتم سجستاني (متوفاي 50(س» كتابي را با نام «المُعِمَّرون» تأليف كرده كه اسامي و زندگي بسياري از افرادي كه عمر طولاني كرده اند، را به رشته تحرير در آورده است/

(ص) - از طرفي دانشمندان امروزه امكان طولاني شدن عمر را تأييد كرده اند و به دنبال راههايي براي افزايش عمر بشر مي باشند كه به موفقيت هايي هم دست يافته اند.

بنابراين طولاني شدن عمر امام زمان(ع) كه ذخيره خداوند براي نجات بشريت از ظلم و جور است و از نظر مقام و منزلت به گونه اي است كه پيامبري اولوالعزم همچون عيسي (ع) در نماز به او اقتدا مي كند، از نظر يك مسلمان معتقد به قدرت خداوند، هيچ گونه بعدي نداشته، و كاملاً روشن و حل شده مي باشد/

از طرفي اعتقاد به تولد امام مهدي(عج) و عمر طولاني او اختصاص به شيعه ندارد، بلكه جمع كثيري

از علماي اهل سنت نيز، مي گويند كه آن حضرت فرزند اما عسگري مي باشد و متولد شده است.{3}

[1]. سوره عنكبوت، آيه 14/

[2].- به نقل از كتاب اصل الشيعْ و اصولها، ص 150

[3]. المهدي الموعود المنتظر، ج 1 ص (س)18/

موضوع: بشارت قرآن به ظهور حضرت مهدي(ع)

زنده ماندن امام زمان(عج) از لحاظ علمي چگونه است؟

پرسش

زنده ماندن امام زمان(عج) از لحاظ علمي چگونه است؟

پاسخ

در مجله «المقتطف» كه يكي از معروف ترين مجلات علمي عربي است مقاله اي تحت عنوان «هل يخلد الانسان في الدنيا؛ آيا انسان در دنيا جاودان مي ماند» در شماره 3 سال 59 منتشر كرده است در آن مقاله مي گويد: حيات چيست؟ مرگ چيست؟ و آيا مرگ براي هر زنده مقدر شده است؟

پس از روي تحقيق علمي شرحي نگاشته و از آن استنتاج مي كند كه جرايم و سلولهاي زنده اي كه نسل از آن بجا مي ماند و نوع انسان و حيوان از حشرات و ماهي ها، پرندگان و درندگان اسب و استر، گاو گوسفند و كليه جانداران و جنبندگان بلكه نباتات و درختان از آن سلولها محفوظ نباتي است، از چند هزار سال پيش بكله از صدها هزارسال پيش حيات داشته اند.

و تمام انساج رئيسي جسم حيوان بطور نامحدود قابليّت بقاء دارند و ممكن است انسان نيز هزارها سال زندگي كند در صورتي كه حوادث سبب قطع ريسمان حيات او نشود. و اين اظهار نظر آنان يك اظهار نظر حدسي و ظني نيست بكله نتيجه عملياتي است كه با آزمايش تأئيد شده است. و طبيعي است كه از نظر علمي اصل بقاء و عمر جاودانه و اقتضاي او در سلولهاي بدن وجود دارد و اگر خداوند متعال مانع را كه قطع حيات باشد بر دارد عمر بسيار طولاني نصيب انسان مي شود چنان كه امر را در مورد حضرت امام زمان (عج) عملي كرده است.

ادله

طول عمر امام زمان 7چگونه توجيه مي شود؟

پرسش

طول عمر امام زمان 7چگونه توجيه مي شود؟

پاسخ

حضرت ولي عصر7شاخه اي از شجرهء وحي و نبوّت و نمايندهء مستقيم خدا است و خدا, قادر بر همه چيز است كه آتش را بر بت شكن تاريخ (حضرت ابراهيم 7 گلستان كرده ,(1) و حضرت عزير پيامبر را به خواب صد ساله برد(2) و عيسي را بي واسطهء پدر در رحِم مريم قرار داد و ظرف نُه ساعت آن را جنين كامل ساخت و به محض تولّد وي را به زبان فصيح گويا نمود(3) و خاتم پيامبران را از زمين به عالم ملكوت به معراج برد(4) و به حضرت نوح ,

متجاوز از 950سال عمر داد(5) و فرمود اگر حضرت يونس از تسبيح گويان نبود, تا روز قيامت در شكم ماهي مي ماند(6) خدا قادر است حجّت بالغهء خود را در روي زمين در پرتو بركات و الطاف خود عمر طلاوني بخشد.

]خدايي كه جهان پاينده داردتواند حجّتي را زنده دارد

]پس با توجه به قدرت گستردهء خداوند, طول عمر حضرت حجت 7هيچ مشكلي ندارد.

گذشته از اين با پيشرفت علم پزشكي و علم تغذيه , امكان طول عمر براي انسان بسيار روشن شده است .

دكتر گيلوردهاوزر مي نويسد: امروز علم پزشكي به كمك علم تغذيه , قيود و حدود عمر را از سر راه بشربرداشته و ما امروز بر خلاف اجداد و پدرانمان مي توانيم اميدوار باشيم عمر طولاني بكنيم . علم پزشكي مبحث بزرگي دربارهء جذب اغذيه داردكه به كمك آن هر كس مي تواند به سرچشمهء جواني و طول عمر دست يابد.(7)

(پ_اورقي 1.انبياء (21 آيهء 69

(پ_اورقي 2.بقره (2 آيهء 259

(پ_اورقي 3.مريم (19 آيهء 16_ 33

(پ_اورقي 4.اسراء (17

آيه 1

(پ_اورقي 5.عنكبوت (29 آيه 14

(پ_اورقي 6.صافات (37 143_ 144

(پ_اورقي 7.سيد عبدالكريم هاشمي نژاد, پاسخ ما به مشكلات جوانان , ص 17 با تلخيص ; جعفر سبحاني , منشور عقايد اماميه , اصل 101ص 180; مصطفي حسيني دشتي , معارف و معاريف , مادهء مهدي منتظر, ج 9 ص 716 تفسير نمونه , ج 13 ص 31_ 59

چگونه امام زمان(ع) اين همه عمر كرده است؟

پرسش

چگونه امام زمان(ع) اين همه عمر كرده است؟

پاسخ

عمر انسان حد و مرز معيّني ندارد تا تجاوز از آن حد غير ممكن باشد. مرگ مانند ساير پديده ها معلول عواملي است كه اگر شناخته شوند، مي توان از وقوع آن جلوگيري كرد و آن را به تأخير انداخت، هر چند سرانجام هر انساني مرگ است.

عوامل مختلفي در طول عمر نقش دارد مانند ارث، محيط، شغل و كيفيت تغذيه. قطعاً با شناخت علل و رعايت آن مي توان به عمر طولاني دست يافت. البته بشر امروز اسرار زيست انساني و علل بقاي سلامت و عمر طولاني را نتوانسته است كشف كند. از اين رو معماي مرگ براي بشر هنوز حل نشده است.

قرآن مجيد علم انسان را بسيار اندك مي داند،[42] ولي امام زمان(ع) قطعاً به آن اسرار دست يافته است.

از طرفي فلاسفه گفته اند: بهترين دليل براي امكان چيزي، واقع شدن آن است. اگر مسئلة دراز عمري در تاريخ زندگي بشر اتفاق افتاده باشد، اگر چه در مواردي نه چندان بسيار تكرار يافتن موارد، يا مور مشابه آن امري خواهد بود طبيعي و معقول.[43]

نقل تاريخي يكي از راه هاي حصول علم و يقين است و ما در تاريخ نام برخي از معمرين (انسان دراز عمر) را مشاهده مي كنيم.

قرآن مجيد دربارة عمر نوح مي فرمايد: " او نهصد و پنجاه سال در بين قومش زندگي كرد".[44]

يكي از مورخان، عمرهاي طويل براي افرادي ذكر كرده است كه عبارتند از: حضرت آدم: 930 سال، شيت: 912 سال، لوط: 732 سال و ابراهيم: 195 سال.[45]

بنابراين عمر طولاني داشتن نه با عقل و علم منافات دارد و نه با تجربه

و هيچ چيزي محال بودن آن را ثابت نمي كند. از سوي ديگر اگر قدرت الهي را در نظر بگيريم و بدانيم همه چيز در اختيار پروردگار است، اين مسئله بسيار آسان خواهد شد. " إنّ الله علي كل شيء قدير" خداوندي كه مي تواند به كسي هفتاد سال عمر دهد، مي تواند به كسي 170 سال عمر دهد و به ديگري 1700 سال. ارادة الهي بر اين تعلق گرفته است كه امام زمان(ع) از عمر طولاني برخودار باشد.

[42] اسراء (17) آية 85.

[43] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 245.

[44] عنكبوت( ) آية 14.

[45] ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 202.

مسئله طول عمر امام زمان را توضيح دهيد.

پرسش

مسئله طول عمر امام زمان را توضيح دهيد.

پاسخ

وجود حجت خدا و امام معصوم (ع) روي زمين واجب است و طبق عقيده شيعه، زمين بدون وجود حجت الهي نابود مي شود: "لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها"(1) براساس قاعده لطف نيز وجود حجت خدا واجب است اما اين كه چطور مي شود يك انسان داراي عمري بسيار طولاني باشد و ساليان سال زندگي كند و آيا عقلاً ممكن است بايد عرض شود: اولاً اگر چه آنچه در نظام عادي خلقت مشاهده مي شود عمر حداكثر صد و يا صد و چند سال است، ولي بشر، تمامي سنت ها و قوانين آفرينش را نمي شناسد و همين كه چيزي بر ضد قانون و سنتي كه آگاهي دارد. مشاهده مي كند، آن را برخلاف عقل و قانون خلقت تلقي مي كند. در بسياري از موارد آنچه را كه به عنوان قانون و سنت مي شناسد، ظاهر و قشر قانون است، نه قانون واقعي و تمام قانون مردم مي پندارند همواره موجود زنده از ازدواج پدر و مادر به وجود مي آيد، ولي اين قشر و پوسته قانون است، نه خود قانون و سنت.

آفرينش حضرت عيسي بن مريم (ع) اين پوسته را برهم زده است و به بشر قانون حقيقي را نشان مي دهد، حال اين مسئله در مورد توجيه عقلي طولاني بودن عمر حضرتش صادق است.

هم چنين به تصريح قرآن حضرت نوح 950 سال فقط پيامبر بوده و يقيناً عمري بيش از اين داشته است.(2)

داستان خضر پيغمبر و زنده بودن وي نيز مؤيد اين اصل كلي است (3) از نظر علم زيست شناسي و علوم تجربي نيز، امكان چنين مسئله اي ثابت شده است.

پس عمر نمودن حد و مرز خاصي ندارد،

ولي به طور عادي، مردم بيشتر از صد سال زندگي نمي كنند، ولي عقلاً ممكن است بيشتر از اين زندگي كنند، همان طور كه واقع شده است. مرحوم طباطبايي (ره) بعد از اين كه از روايات چنين استنباط نموده كه زندگي امام غايب به طريق "خرق عادت" (4) است مي فرمايد: "البته خرق عادت غير از محال است و از راه علم نمي توان خرق عادت را نفي نمود، زيرا هرگز نمي توان اثبات كرد كه اسباب و عواملي كه در جهان كار مي كنند، تنها همان ها هستند كه ما آنها را ديده ايم و ديگر اسبابي كه ما از آنها خبر نداريم يا آثار و اعمال آنها را نديده ايم، نفهميده ايم، وجود ندارد، از اين روي ممكن است در فردي يا افرادي از بشر اسباب و عاملي به وجود آيد كه عمري بسيار طولاني، هزار يا چندين هزار ساله براي ايشان فراهم نمايد".(5) از ديگر سو پيري عبارت است از قانوني طبيعي كه بر بافت و اندام هاي موجودات زنده عارض شده و به مرور موجود زنده را به مرحله فرسودگي و مرگ مي رساند. حال مي توان با توجه به پيشرفت علم پزشكي و تغذيه، جلو پيري را سد نمود و يا حركت آن را كُند نمود. هم چنان كه دانش بشري گام هاي مؤثري در اين راه برداشته و در اثر رشد علم پزشكي و درمان بيماري ها، افراد عمر بيشتري مي كنند. دانش تغذيه نيز به كمك علم پزشكي شتافته است.

اين مسئله در بين جانداران ديگر غير از انسان كه از نظر ساختار بدني همسان هستند نيز وجود دارد. حيواناتي هستند كه عمري طولاني دارند. سخن آخر اين كه اراده الهي در رأس امور

است و پس از اين كه اثبات كرديم اين مسئله امري محال نيست مي توان گفت: اراده الهي به بقا حضرت ولي عصر (عج) تعلق گرفته است. اراده خداوند به وقوع هر چيزي تعلق بگيرد يقيناً در خارج محقق خواهد شد. اراده الهي برا اين استوار گرديده است كه حجت او ساليان سال زنده باشد و در زمان خاصي ظهور نموده و اوامر الهي را در زمين اجرا نمايد و قبل از ظهور نيز زمين از حجت خدا خالي نباشد.

پي نوشت ها:

1 - كليني، اصول كافي، ج 1، ص 178.

2 - عنكبوت، 14.

3 - كمال الدين، ج 2، ص 385.

4 - "خرق عادت" بدين معناست كه عملي غير عقلي و ناممكن نيست، بلكه فقط برخلاف مجراي عادت است، كه معنايش در اول بحث توضيح داده شده است.

5 - علامه طباطبايي، شيعه در اسلام، ص 151.

خ_داوند در سوره يس آيه 68 مى فرمايد : هر كس را طول عمر دهيم , در آفرينش واژگونه اش م_ى كنيم ( و به ناتوانى كودكى باز مى گردانيم ) آيا انديشه نمى كنند ؟ اين آيه با طول عمر امام زمان (عج ) چگونه سازش دارد ؟

پرسش

خ_داوند در سوره يس آيه 68 مى فرمايد : هر كس را طول عمر دهيم , در آفرينش واژگونه اش م_ى كنيم ( و به ناتوانى كودكى باز مى گردانيم ) آيا انديشه نمى كنند ؟ اين آيه با طول عمر امام زمان (عج ) چگونه سازش دارد ؟

پاسخ

آي_ه م_زب_ور در ح_ق_يقت يك ناموس طبيعى و قانون الهى را توضيح مى دهد ; يعنى ,انسانها سير ط_ب_ي_ع_ى , پ_س از آن كه به سر حد تكامل جسمى رسيدند , تدريجا نيروهاى خود را يكى پس از ديگرى از دست داده و به ضعف و ناتوانى روز اول بازگشت مى كنند . اين منحنى ضعف و قدرت يك قانون عمومى براى تمام موجودات زنده است و همگى روى سير ط_ب_يعى و معمولى اين سرنوشت را خواهند داشت ; ولى در موضوع طول عمر امام زمان (عج ) با اي_ن ك_ه يك سلسله مطالعات علوم طبيعى چنين طول عمرى را طبق موازين علمى امرى كاملا ممكن معرفى مى كند , در عين حال بايد اعتراف كرد كه اين طول عمر فعلا جنبه استثنائى دارد . ب_ه عبارت ديگر : عمر هزار ساله و بيشتر براى انسان مطابق اصول علمى امروز به هيچ وجه محال نيست , به دليل اين كه دانشمندان علوم طبيعى براى طولانى ساختن عمرانسان همواره مشغول مطالعات هستند به ما نويد مى دهند كه روزى موفق شوند از طرق علمى حداكثر طول عمر انسان را به مراتب افزايش دهند , اين خود نشانه امكان ومعقول بودن چنين طول عمرى است . ول_ى ن_م_ى ت_وان انكار كرد كه فعلا چنين طول عمرى جنبه استثنايى

دارد و هنوز انسان از طرق م_ع_م_ول_ى م_وفق به آن نشده است , بنابر اين خداوند براى اصلاح جامعه بشريت يكى از بندگان ب_رگ_زي_ده خود را طول عمر فوق العاده اى داده كه در موقع معينى قيام كند و جهانى را مملو از عدالت گرداند . پر واضح است آيه مزبور كه نظر به افرادمعمولى و عادى دارد شامل حال چنين فردى نخواهد شد كه وضع او يك وضع فوق العاده است و از جريانهاى معمولى بركنار مى باشد . خ_لاص_ه , ه_م_ان خ_داي_ى ك_ه بر خلاف وضع عادى چنين عمر طولانى را به آن حضرت داده و به صورت فوق العاده او را زنده نگاه داشته , از عوارض طول عمر كه ضعف و ناتوانى وبازگشت به ق_ه_ق_راست نيز حفظ مى نمايد و اين مطلب با آيه مزبور كه نظر به افرادى عادى و معمولى دارد , هيچ گونه منافاتى نخواهد داشت .

آيا عمر طولانى خاص امام زمان((عليه السلام)) است يا خداوند به افراد ديگر هم اينرا عطا كرده است؟

پرسش

آيا عمر طولانى خاص امام زمان((عليه السلام)) است يا خداوند به افراد ديگر هم اينرا عطا كرده است؟

پاسخ

از افرادى كه خداوندعمر طولانى به آنها موهبت كرده مى توان پيامبر بزرگى مانند حضرت نوع((عليه السلام)) را نام برد كه چنانكه از احاديث استفاده مى شود وى 2500 سال عمر كرده است و نيز حضرت خضر از افرادى است كه عمر طولانى كرده و اكنون نيز زنده است چون ايشان همزمان با حضرت موسى بن عمران بوده در حال حاضر زنده مى باشد; و نيز حضرت ادريس((عليه السلام)).

چگونه حضرت مهدي غ مي تواند داراي عمر طولاني باشد؟

پرسش

چگونه حضرت مهدي غ مي تواند داراي عمر طولاني باشد؟

پاسخ

در قرآن كريم آيات زيادي وجود دارد كه (در روايات معصومين ) به حضرت ولي عصرغ و ظهور آن حضرت تفسير يا تأويل شده است

علامة مجلسي ، بيش از شصت آيه از اين آيات را در بحارالانوار(ج 51، ص 44 _ 64، مؤسسة الوفأ، بيروت ) گردآورده است از آن جمله

1. "وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُور...;(انبيأ،105) در "زبور" بعد از ذكر (تورات نوشتيم بندگان شايسته ام وارث (حكومت زمين خواهند شد."

در اين آيه "عبادي الصَلحون به حضرت مهدي غ و يارانش تفسير شده است

2. آيه اي كه آن حضرت بعد از تولد قرائت فرمود: "وَ نُرِيدُ أَن نَّمُن َّ عَلَي الَّذِين َ اسْتُضْعِفُواْ فِي الاْ ?َرْض ِ وَ نَجْعَلَهُم ْ أَغ مَّة ً وَنَجْعَلَهُم ُ الْوَ َرِثِين َ ;(قصص 5)

در روايتي از اميرالمؤمنين علي نقل شده است كه فرمود: "اينان كه در زمين ضعيف گشته اند، آل پيغمبرند كه خداوند متعال مهدي آن ها را برانگيزد تا آنان را عزيز و دشمنانشان را ذليل گرداند."

3. "أَمَّن يُجِيب ُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاه ُ وَ يَكْشِف ُ السُّوَّءَ وَ يَجْعَلُكُم ْ خُلَفَآءَ الاْ ?َرْض .(نمل 62)

از امام صادق روايت شده كه فرمود: "اين آيه دربارة "قائم آل محمّد"غ نازل شده به خدا قسم "مضطر" اوست كه دو ركعت نماز در مقام ابراهيم بگذارد و خدا را بخواند، پروردگار نيز اجابت كند و گرفتاري او را برطرف سازد و آن ها را در زمين خليفه خود گرداند.( ر.ك مهدي موعود، ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار (ج 51 و 52 و 53، چاپ بيروت ، مترجم علي دواني نشر دارالكتب الاسلاميه )"

از آن جا كه خداي متعال بر

هر چيزي قادر است "إِن َّ اللَّه َ عَلَي َ كُل ِّ شَي ْءٍ قَدِير"(نور،45)، لذا مي تواند بر اساس قدرت و مشيّت مطلقه اش مقدمات و عوامل زنده ماندن و حفظ و سلامتي آن حضرت را از حوادث طبيعي و... در اين عالم فراهم سازد و به حجّت خود بر روي زمين عمر طولاني دهد: "إِن َّ رَبِّي عَلَي َ كُل ِّ شَي ْءٍ حَفِيظ"(هود،57); چنان كه به حضرت نوح غ عمر طولاني عطا كرد كه قرآن تصريح مي كند حضرتش 950 سال فقط قبل از طوفان پيامبر بوده است (عنكبوت 14) و نيز حضرت خضرغ كه هنوز زنده مي باشد. در برخي روايات آمده است كه چون در علم ازلي خداوند مقدار عمر امام زمان غ و طول غيبت او تقدير شده بود و مي دانست كه بندگانش طول عمر او را انكار مي كنند، از اين رو عمر حضرت خضر را طولاني گردانيد تا در اثبات طول عمر امام زمان غ به وسيله آن استدلال شود.( مهدي موعود، علي دواني ص 489 / بحارالانوار، علامه مجلسي ج 51، ص 232، چاپ بيروت )

مطالعات و تحقيقات علوم طبيعي نيز نشان داده كه چنين طول عمري امري ممكن و طبيعي بوده و نمونه كساني كه عمر طولاني داشته اند، در گذشته رخ داده است خداوند متعال براي اصلاح جامعه بشري و هدايت انسان به سوي كمال يكي از بندگان برگزيده خود را (امام زمان غ طول عمر غيرعادي داده و از برخي جريان هاي معمولي و طبيعي مانند ضعف پيري و... بر كنار داشته است ( ر.ك عدالت گستر جهان آيت الله اميني / آداب الشريعه آيت الله محمدباقر فشاركي ص

48 _ 54، چاپ پروين / انتقاد و پاسخ شيخ مفيد;، مترجم محمدباقر خالصي ص 54 _ 69، نشر راه امام / او خواهد آمد، علامه طباطبايي ، ص 34 _ 65، نشر دفتر تبليغات اسلامي / اين است آيين ما، مرحوم كاشف الخطأ، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي ص 190 _ 194، مطبوعاتي هدف و... .

چه دلايل علمي حديثي و قرآني بر طول عمر حضرت ولي عصرغ وجود دارد؟

پرسش

چه دلايل علمي حديثي و قرآني بر طول عمر حضرت ولي عصرغ وجود دارد؟

پاسخ

بيش از هزار سال است كه طول عمر حضرت امام زمان غ يكي از پرسش هاي پر مشتري هر مسلماني است از همان روزگاران كه حضرت هنوز 80 سال بيش نداشتند زندگي نامه نويسان آن حضرت در كتاب هاي خود، فصلي را با عنوان طول عمر و معمّرين گشوده اند. نعماني در كتاب "غيبت و شيخ صدوق در كتاب "اكمال الدين و اتمام النعمه از اين افرادند.

بررسي همه جانبه ادله طول عمر آن حضرت با توجه به اختصار چنين پاسخ نامه هاو محدوده مسئوليت اين واحد در زمينه پاسخ هاي قرآني خارج از حوصله اين پاسخ است از اين رو، ابتدا به اختصار به امكان طول عمر حضرت از نظر علمي اشاره كرده و سپس كمي درباره طولاني بودن عمر از نظر قرآن مي پردازيم

عمر طولاني و علم

از نظر علمي در دو بعد، دربارة عمر طولاني داشتن مي توان بحث كرد: امكان داشتن عمر طولاني و وقوع آن در خارج

محدود نبودن عمر:

همه دانشمندان زيست شناس تصريح كرده اند كه عمر انسان حد و مرزي ندارد; بلكه آن نيز مانند ساير معلول ها و بيماري ها علت خاص خود را دارد كه با كشف آن ها مي توان عمر انساني را طولاني كرد.

خوشبختانه در زمان ما، به روشني به اثبات رسيده است كه عمر هيچ جانداري آن چنان محدوديت ندارد كه با رسيدن به آن وقت مرگ او به صورت قطعي فرا رسيده باشد و در علم پزشكي و زيست شناسي براي عمر انسان و يا هر جاندار ديگر حدّي تعيين نشده است كه تجاوز

از آن محال باشد.

مطالعه ميانگين عمر انسان از گذشته كه هيچ گونه بهداشتي در جوامع حاكم نبود و اكنون كه ميانگين سن آدمي را روز به روز با پيش گيري ها و درمان ها بالا مي برند، مؤيد آن نكته است (ر.ك طول عمر امام زمان از ديدگاه علوم و اديان علي اكبر مهدوي پور، انتشارات كعبه / دادگستر جهان آيت اللّه ابراهيم اميني ص 175_201، انتشارات شفق )

دراز عمران

با گشت و گذاري در اخبار و نوشته هاي رسانه ها به هزاران مورد از موجوداتي كه عمرهاي طولاني داشته و دارند بر مي خوريم عجيب است كه مطالعه اين خبرها، آدمي را چندان شگفت زده نمي كند; امّا هنگامي كه از راه هاي موثق مي شنود فردي عمري طولاني دارد، قبول آن برايش مشكل است

در زندگي زنبور عسل عمر كارگران بطور متوسط از چهل روز تا پنجاه روز است در صورتي كه عمر ملكة هر كندو به طور متوسط چهار تا شش سال است و شما مي توانيد با مقايسه عمر اين دو زنبور كه از يك جنس مي باشند نسبت عمر حضرت ولي عصر را به انسان هاي عادي بسنجيد يعني آن حضرت مي تواند 45 تا 50 برابر عمر متوسط انسان ها عمر طبيعي داشته باشد.

قرآن و طول عمر

در آموزه هاي همه اديان آسماني به امكان طول عمر انسان ها اشاره شده است از جمله تورات در بخش سفر پيدايش 10 نفر را نام مي برد كه ميانگين عمر آن ها 900 سال است

اديان الهي با اعتقاد به قدرت مطلق خداوند، "إِن َّ اللَّه َ عَلَي َ كُل ِّ شَي ْءٍ قَدِيرٌ ;(بقره 148) دادن عمر طولاني را به افراد چندان بعيد نمي دانند و معجزه ها را نمونه اي

از ظهور اين قدرت دانسته و برآنند كه خداوندي كه كهكشان هاي با اين عظمت را آفريده و نگه داشته نگهداري حجتي از حجت هاي خويش برايش چندان دشوار نيست

خدايي كين جهان پاينده داردتواند حجتي را زنده دارد

آياتي از قرآن كريم از عمر طولاني درامت هاي پيشين خبر مي دهد; "بَل ْ مَتَّعْنَا هَ_ََّؤُلاَ َّءِ وَ ءَابَآءَهُم ْ حَتَّي َ طَال َ عَلَيْهِم ُ الْعُمُر;(انبيأ،44) ]نه بلكه اين ها و پدرانشان را برخوردار كرديم تا عمرشان به درازا كشيد."

افزون بر امكان طولاني بودن عمر از نظر قرآن كريم مصداق هاي متعددي از اين افراد در قرآن كريم نام برده شده است

1. حضرت نوح (عنكبوت 14)

2. حضرت عيسي (نسأ،157)

3. حضرت خضر; بر اساس روايت هاي فراواني كه اطمينان آور است هنوز زنده است و تا ظهور حضرت مهدي غ زنده خواهند ماند. هم اكنون عمر ايشان بالغ بر 6000 سال مي باشد. در آيات 60_82 سوره كهف داستان اين پيامبر گرانقدر با حضرت موسي غ آمده است

از نظر شيعيان عمر حضرت مهدي (عج) چه مقدار است؟ و آيا ممكن است كسي اين همه عمر كند؟

پرسش

از نظر شيعيان عمر حضرت مهدي (عج) چه مقدار است؟ و آيا ممكن است كسي اين همه عمر كند؟

پاسخ

از ديدگاه شيعه تولد حضرت مهدي (عج) درنيمه شعبان سال 255ه . ق - بوده است. بنابراين تا امسال كه سال 1420 ه . ق است 1165 سال از عمر ايشان مي گذرد/

اما در رابطه با قسمت دوم سؤال چند مطلب را بيان مي كنيم:

ا - در نظر گرفتن قدرت بي پايان الهي هيچ مسلماني شك نمي كند كه اگر خداوند بخواهد يكي از بندگانش را در اين دنيا هزاران سال هم نگه دارد مي تواند چنان كه در قيامت بندگان صالحش را براي ابد در بهشت زنده نگه مي دارد و اهل جهنم را نيز براي هميشه زنده نگه مي دارد/

2 - از نظر ما شيعيان حضرت عيسي زنده است وبه همراه امام زمان در زمان ظهور مي آيد و به آن حضرت كمك مي كند و در نماز به او اقتدا مي نمايد. بنابراين هنگاميكه ما به زنده بودن حضرت عيسي (عليه السلام) كه حدود 800 سال قبل از حضرت مهدي به دنيا آمده است معتقد هستيم، اعتقاد به زنده بودن حضرت مهدي (عليه السلام) و عمر ايشان چه مشكلي خواهد داشت؟

3 - قرآن كريم در رابطه با حضرت نوح مي فرمايد:

"وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحَاً اِليقَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهمْ اَلْفَ سِنَه اِلاّخَمْسينَ عاماً"

«و ما نوح را به سويقومش فرستاديم، و او در ميان آنان هزار سال به جز پنجاه سال درنگ كرد.»

بر اساس اين آيه نوح(عليه السلام) پس از رسالت و قبل از توفان 950 سال در ميان قوم خويش مشغول تبليغ و ارشاد بود، و

در رابطه با عمر او اقوال مختلفي وجود دارد كه بعضي تا 3000 سال هم گفته اند/

4 -همچنين از نظر بسياري از مسلمانان حضرت خضر و ادريس زنده هستند

نووي از محدثان مشهور اهل سنت در كتاب خود «تهذيب الاسمأ» پيرامون خضر مي گويد:

ناشناس در ميان مردم زندگي مي كند. اين مطلب نزد جمعي از عرفا و اهل صلاح و معرفت نيز معروف است و حكايات فراواني درباره مشاهده خضر و تماس با او و سؤال و جوابهايي كه با او شده و مطالبي كه از وي گرفته اند و حضور او در اماكن شريفه نقل مي كنند كه مشهور است.»

5 - در طول تاريخ نيز افراد زيادي بوده اند كه عمرهاي طولاني داشته اند و ابوحاتم سجستاني(متوفاي350) كتابي را با نام «المُعِمَّرون» تأليف كرده كه اسامي و زندگي بسياري از افرادي كه عمر طولاني كرده اند، را به رشته تحرير در آورده است/

6 - از طرفي دانشمندان امروزه امكان طولاني شدن عمر را تأييد كرده اند و به دنبال راههايي براي افزايش عمر بشر مي باشند كه به موفقيت هايي هم دست يافته اند.

7 - لازم به ذكر است حضرت مهدي كه ذخيره خداوند براي نجات بشريت از ظلم و جور است و از نظر مقام و منزلت به گونه اي است كه پيامبري اولوالعزم همچون عيسي(عليه السلام) در نماز به او اقتدا مي كند، از نظر يك مسلمان معتقد به قدرت خداوند، هيچ گونه بعدي نداشته، و كاملا روشن و حل شده مي باشد/

از طرفي اعتقاد به تولد امام مهدي (عج) و عمر طولاني او اختصاص به شيعه ندارد، بلكه جمع كثيري از علماي

اهل سنت نيز، مي گويند كه آن حضرت فرزند اما عسگري مي باشد و متولد شده است/

متفرقات

امام زمان(ع) چند سال سن دارد؟

پرسش

امام زمان(ع) چند سال سن دارد؟

پاسخ

برخي از مورخان عقيده دارند كه امام زمان(ع) در نيمه شعبان 255 ه' ق در سامرا متولد شده است.(1) برخي ديگر باور دارند كه آن حضرت در نيمه شعبان 256 ه' ق متولد شده است.(2) هم اكنون كه سال 1423 ه' ق است؛ از عمر آن حضرت 1232 سال گذشته است. با توجه بر اين كه مدت عمر آن حضرت در آينده مشخص نيست نمي توان مدت معيني را براي عمر آن حضرت بيان كرد.

يكي از پرسش هاي مهم درباره امام زمان(ع) طولاني بودن عمر آن حضرت است كه اصولا طولاني بودن عمر امام زمان را علم تأييد مي كند و چگونه امكان دارد يك انسان عمر طولاني داشته باشد كه معمولا اين گونه عمرهاي طولاني با علم همخواني ندارد در جواب اين پرسش مي توان گفت: عمر طولاني بستگي به شناخت فورمول حيات دارد و حيات نيز پديده ناشناخته بوده وعلم و خرد از شناخت آن عاجز است.

علم به گونه اي دقيق نمي تواند مدت مشخصي را براي عمر بيان كند، خيلي از انسان ها بوده اند كه طولاني شدن عمر آن ها معمولا با مسائل علمي همسويي نداشته است؛ مثلا حضرت نوح(ع) 950 سال عمر كرد و يا حضرت خضر كه عمر طولاني داشته است. از سويي ديگر وجود استثناها در هر امري ار جمله امور طبيعي امكان پذير است و عمر طولاني امام زمان(ع) نيز از امور استثنايي است. از سوي ديگر چه استبعادي دارد كه در عالم انسان هم براي نگهداري يك انسان و حجت خداوند، به عنوان ذخيره و پشتوانه اجراي عدالت و نفي ستم قائل به استثنا شويم و او را موجودي فراتر

از عوامل طبيعي و اسباب و علل ظاهري بدانيم و طولاني شدن عمر امام زمان(ع) را خارق عادت بدانيم. (3) علامه طباطبايي مي نويسد: "نوع زندگاني امام غائب را به طريق خرق عادت (مي توان پذيرفت)، البته خرق عادت غير از محال است و از راه علم، هرگز نمي توان خرق عادت را نفي كرد. زيرا هرگز نمي توان اثبات كرد كه اسباب و عواملي كه در جهان كار مي كنند، تنها همان ها هستند كه ما آن ها را ديده ايم و مي شناسيم و ديگر اسبابي كه ما از آن ها خبر نداريم از اين روي، ممكن است در فردي و يا افرادي از بشر، اسباب و عوامل به وجود آيد كه عمري بسيار طولاني، هزار يا چندين هزار ساله براي ايشان تأمين نمايد.(4)

در يكي از مجلات با توجه به عمر طولاني حضرت نوح و خضر(ع) آمده است:"با توجه به اين نمونه ها است كه مي توان برخورداري حجت خدا را از عمر طولاني پذيرفت و دليل امكان آن را وجود انسان هاي دراز عمر در تاريخ دانست كه تا هزاران سال گفته شده است. از همه اين ها گذشته، اگر از زاويه ايمان به غيب، به اين پديده بنگريم، پاسخ همه اعتراض ها و اشكال ها داده مي شود و نيازي به فلسفه بافي و ارائه شواهد ديگر نيست. تأثيرگذاري علل و عوامل طبيعي، به دست خداوند است. و او است كه اگر بخواهد شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد، چگونهاز حفاظت وجود نازنين حجت خدا و ذخيره عالم آفرينش ناتوان است.

كريمي كه جهان پاينده دارد

تواند حجتي را زنده دارد(5)

پي نوشت ها:

1 - شيخ مفيد، ارشاد ص 346، فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص 292، اصول كافي، ج 1، ص

514، شيخ طوسي، الغيبة، ص 141 و طبرسي اعلام الوري، ص 418.

2 - كمال الدين، ص 432.

3 - مجله حوزه، ويژه امام زمان، ص 46.

4 - شيعه در اسلام، ص 151.

5 - مجلد حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص 48.

آيا مسأله طول عمر امام زمان عليه السلام مورد اعتراض اهل سنّت واقع شده است؟

پرسش

آيا مسأله طول عمر امام زمان عليه السلام مورد اعتراض اهل سنّت واقع شده است؟

پاسخ

شيعه اماميه به تبع ادله قطعي، معتقد به امامت امام زمان (ع) از سال 255 هجري تاكنون است. اين اعتقاد مستلزم آن است كه امكان داشته باشد شخصي بيش از هزار سال عمر كرده باشد. اين لازمه براي برخي از اهل سنّت گران آمده است. مي گويند: چگونه ممكن است شخصي اين مقدار عمر كند. اينان در حقيقت از آن جهت كه اصل اعتقاد به امامت ومهدويت شيعه را قبول ندارند، مسأله طول عمر را بهانه قرار داده اند تا اصل عقيده به مهدويت شيعه را زير سؤال ببرند.

سائح علي حسين مغربي مي گويد: "اهل سنّت نظريه بقا وزنده ماندن مهدي (ع) بيش از هزار سال تا هر زمان كه خدا بخواهد را مورد انتقاد قرار داده اند، و مي گويند: عمري به اين مقدار هرگز در بين بشر مرسوم نبوده ودليلي نيز از شرع بر آن وجود ندارد".

{پاورقي . تراثنا وموازين النقد، ص 203. پاورقي}

همان گونه كه دكتر احمد محمود صبحي اعتقاد به طول عمر امام زمان (ع) را از قوي ترين اعتراض ها متوجّه بر عقيده به حضرت مهدي (ع) نزد شيعه امامي قرار داده است. او مي گويد: "زنده ماندن مهدي بيش از هزار سال جاي ترديد دارد، واين خود موجب سست كردن عقيده به مهدويت از ريشه واساس است".

{پاورقي . نظرية الامامة لدي الشيعة الإثني عشرية، ص 411. پاورقي}

آيا در روايات اهل سنّت به طول عمر اشخاص اشاره شده است؟

پرسش

آيا در روايات اهل سنّت به طول عمر اشخاص اشاره شده است؟

پاسخ

عجب است كه اهل سنّت اعتقاد به ولادت ووجود امام مهدي (ع) را به جهت طول عمر آن حضرت قبول نمي كنند، در حالي كه در صحيح ترين مصادر حديثي خود رواياتي را آورده اند كه در آن به قضايا واشخاصي اشاره شده كه عمرهاي بسيار طولاني داشته ودارند. از آن جمله حديث معروف به حديث جسّاسه است كه در "صحيح مسلم" به طور تفصيل از آن ياد شده است.

در آن حديث به طور تفصيل اشاره به وجود شخصي به نام "دجّال" شده كه با عمري بسيار طولاني غايب از ديدگان مردم در جزيره اي از دريا زندگي مي كند ودر برهه اي از زمان به نهضتي باطل دست خواهد زد.

{پاورقي . صحيح مسلم ،ج 8، ص 205-203، باب في الدجال. پاورقي}

آيا كساني در امت هاي پيشين عمر طولاني داشته اند؟

پرسش

آيا كساني در امت هاي پيشين عمر طولاني داشته اند؟

پاسخ

آري، با مراجعه به تاريخ پي مي بريم كه كساني عمرهاي بسيار طولاني داشته اند از قبيل:

1 - خضر نبي كه هزاران سال عمر كرده و هنوز زنده است. {پاورقي . المستطرف، ج 2، ص 33. پاورقي}

2 - لقمان بن عاد كه 3500 سال عمر داشته است. {پاورقي . اخبار الدول. پاورقي}

3 - لقمان حكيم با 4000 سال يا بنابر نقلي ديگر هزار سال.

4 - نوح پيامبر با 2500 سال.

5 - شيث فرزند آدم با 912 سال. {پاورقي . كامل ابن اثير، ج 1، ص 19. پاورقي}

6 - حضرت آدم (ع) با 930 سال. {پاورقي . همان. پاورقي}

7 - ادريس نبي با 862 سال. {پاورقي . همان، ج 1، ص 21. پاورقي}

8 - سليمان نبي با 712 سال. {پاورقي . المستطرف، ج 2، ص 33. پاورقي}

9 - سام پسر نوح با 600 سال. {پاورقي . كامل ابن اثير، ج 1، ص 54. پاورقي}

وديگران.

2-عمر شريف آقا امام زمان «عج» چند سال است ؟

پرسش

2-عمر شريف آقا امام زمان «عج» چند سال است ؟

پاسخ

ج2- روايت از امام صادق « عليه السلام »

{ما تنكرون ان يمد الله لصاحب هذا الامر في العمر كما مد لنوح في العمر }

انكار شماست كه خداوند عمر صاحب اين امر را طولاني گرداند، چنانكه عمر حضرت نوح را طولاني نموده است .

ما اگر عمر حضرت خضر را از زمان حضرت موسي به حساب بياوريم او هم اكنون در حدود شش هزار ساله مي باشد كه بعد از پايان جهان زنده خواهد بود روي اين بيان حضرت مهدي هر قدر عمر طولاني داشته باشد همواره بيش از چهار هزار و پانصد سال كوچكتر از حضرت خضر خواهد بود . هر كس در مورد عمر طولاني حضرت مهدي دچار حيرت شود بايد در مورد حضرت خضر دچار شگفت گردد و در عين حال همه اديان آسماني زنده جاويد بودن او را به رسميت شناخته اند،همه اقوام و مذاهب مختلف يهود و نصراني و اسلام آنرا پذيرا شدند .

منابع :

1-شناخت امام عصر ، مؤلف محمد جواد موسوي نيا

2-سيماي آفتاب ، حبيب الله طاهري

3- تجسم اميد و نجات ، عزيز الله حيدري

4-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي

ملاقات

كساني كه در خردسالي حضرت را ديده اند

چه كساني هنگام ولادت حضرت مهدي عليه السلام او را زيارت كرده اند؟

پرسش

چه كساني هنگام ولادت حضرت مهدي عليه السلام او را زيارت كرده اند؟

پاسخ

اسامي پنج نفر را در اين مورد مي توان نام برد:

1 - حكيمه دختر امام جواد (ع) . {پاورقي . كمال الدين، ص 424. پاورقي}

2 - زن قابله. {پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 242-240. پاورقي}

3و4 - نسيم وماريه. {پاورقي . كمال الدين، ص 430. پاورقي}

5 - كنيز امام عسكري (ع). {پاورقي . همان، ص 431. پاورقي}

چه كساني در مدت پنج سال آخر حيات امام عسكري عليه السلام، امام زمان عليه السلام را ديده اند؟

پرسش

چه كساني در مدت پنج سال آخر حيات امام عسكري عليه السلام، امام زمان عليه السلام را ديده اند؟

پاسخ

در مورد اين سؤال مي توان به اسامي عده اي اشاره كرد:

1 - محمّد بن عثمان عَمْري با چهل نفر. {پاورقي . كمال الدين، ص 435 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 25، ح 19. پاورقي}

2 - ابوهارون. {پاورقي . همان، ص 434 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 25، ح 18. پاورقي}

3 - يعقوب بن منقوش. {پاورقي . همان، ص 436 ؛ بحارالأنوار ج 52، ص 25، ح 17. پاورقي}

4 - عمرواهوازي. {پاورقي . الارشاد، ج 2، ص 353 ؛ كافي، ج 1، ص 332. پاورقي}

5 - حكيمه دختر امام جواد (ع). {پاورقي . الارشاد، ج 2، ص 351. پاورقي}

6 - محمّد بن اسماعيل بن موسي بن جعفر. {پاورقي . همان. پاورقي}

7 - ابو نصر ظريف خادم. {پاورقي . همان، ص 354. پاورقي}

8 - ابوعلي بن مطهر. {پاورقي . همان، ص 352. پاورقي}

9 - عقيد خادم واسماعيل بن علي نوبختي.

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 273-271 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 16. پاورقي}

10 - نسيم، خادم امام عسكري (ع). {پاورقي . كمال الدين، ص 441. پاورقي}

11 - اصحاب امام عسكري (ع). {پاورقي . كمال الدين، ص 431 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 5. پاورقي}

12 - مردي از فارس. {پاورقي . كافي، ج 1، ص 329، ح 6. پاورقي}

13 - ابوعمرو. {پاورقي . همان، ح 1. پاورقي}

14 - ابراهيم بن عبده نيشابوري وخادمش. {پاورقي . همان، ص 331، ح 6. پاورقي}

15 - رشيق صاحب مادراي. {پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 250-248 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ح 36. پاورقي}

16 - كامل بن ابراهيم مدني. {پاورقي . الغيبة،

طوسي، ص 246. پاورقي}

17 - احمد بن اسحاق قمّي. {پاورقي . كمال الدين، ص 384 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 23. پاورقي}

چه كساني در عصر غيبت صغرا حضرت را ملاقات نموده اند؟

پرسش

چه كساني در عصر غيبت صغرا حضرت را ملاقات نموده اند؟

پاسخ

جماعت بسياري در عصر غيبت صغرا به ملاقات حضرت شرفياب شده اند كه به اسامي برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - محمد بن عثمان عَمْري.{پاورقي . كمال الدين، ص 440. پاورقي}

2 - طريف وابونصر.{پاورقي . همان، ص 441. پاورقي}

3 - ازدي.{پاورقي . همان، ص 444. پاورقي}

4 - ابراهيم بن ادريس.{پاورقي . ينابيع المودة، ج 3، ص 324. پاورقي}

5 - ابي عبداللَّه بن صالح.{پاورقي . همان، ص 229. پاورقي}

6 - ابراهيم بن مهزيار.{پاورقي . همان، ص 335. پاورقي}

7 - محمّد بن اسماعيل بن موسي بن جعفر.{پاورقي . الارشاد، ج 2، ص 351. پاورقي}

وديگران.

مرحوم مجلسي در روايتي اسامي 265 نفر از كساني كه در عصر غيبت صغرا به ملاقات حضرت شرفياب شده اند را نام برده است.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 77-1. پاورقي}

كساني كه حضرت را در خرد سالي مشاهده كرده اند.

پرسش

كساني كه حضرت را در خرد سالي مشاهده كرده اند.

پاسخ

حديثي از امام حسن عسكري«عليه السلام» روايت شده است يادآور مي شويم(3):

شيخ صدوق از احمد بن اسحق روايت كرده كه گفت رفتم به خدمت امام حسن عسكري«عليه السلام» و مي خواستم از آن حضرت سوال كنم كه امام بعد از او چه كسي مي باشد حضرت پيش از آنكه سؤال كنم فرمود كه اي احمد خداي عز و جل از روزي كه آدم را خلق كرده است تا حال زمين را خالي از حجت نگردانيد و تا روز قيامت هم از حجت خدا خالي نخواهد گذاشت و به بركت او بلاها را از اهل زمين دفع مي كند و به سبب او باران را از آسمان نازل مي كند و محصولات زمين را پر بركت سازد، گفتم يا بن رسول اللَّه پس امام و خليفه تو كيست؟

حضرت برخاست و داخل خانه شد و كودكي با خود آورد مانند ماه شب چهارده و سه ساله مي نمود گفت اي احمد اين است امام بعد از من و اگر نه اين بود كه تو گرامي هستي نزد خدا و حجتهاي او اين را به تو نمي نمودم اين فرزند نام و كينت او موافق نام و كنيه حضرت رسول است و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد پس از آنكه پر از جور و ستم شده باشد، اي احمد مثل او در اين امّت همانند خضر و ذوالقرنين است به خدا سوگند غايب خواهد شد غايب شدني كه نجات نيابد از غيبت او از هلاك شدن و گمراه گرديدن مگر كسي كه خدا او را ثابت بدارد بر اعتقاد به امامت

او و توفيق دهد خدا او را كه دعا كند براي تعجيل فرج او... .

در اين حديث نيز آمده كه از زماني كه خدا زمين را خلق كرده زمين بدون حجت نبوده است كه به بركت او بلاها را از اهل زمين دفع كند و به سبب او باران بفرستد و بركتهاي زمين را بروياند و حجت زمان امام غايب است.

از پيغمبر اكرم و ائمه«عليهم السلام» در باب خصوصيّات و حالات و لزوم وجود آن حضرت روايت شده است.

3) كتاب منتخب الاثر، ص 345.

مكان و زمان تولد امام زمان(ع) و نيز افرادي را كه شاهد تولد ايشان بوده اند، ذكر كنيد.

پرسش

مكان و زمان تولد امام زمان(ع) و نيز افرادي را كه شاهد تولد ايشان بوده اند، ذكر كنيد.

پاسخ

طبق آنچه كه مورخان شيعه و سني در خصوص تاريخ و چگونگي ولادت حضرت مهدي(عج) نوشته اند، اصل ولادت خجسته آن حضرت از امور مسلم و قطعي تاريخ است. بر اين اساس، شيخ سليمان قندوزي مي گويد: «خبر معلوم و مسلم نزد موثقان اين است كه ولادت قائم(عج) در شب نيمه شعبان سال 255 هجري قمري در شهر سامرا، واقع شده است».{1}

اما از آنجا كه خلفاي بني عباس مي دانستند دوازدهمين امام شيعيان از فرزندان امام حسن عسكري(ع) و مهدي موعود(عج) است كه زمين را پر از عدل و داد مي كند و دژهاي گمراهي و فساد را در هم مي كوبد در صدد برآمدند اين نور را خاموش كنند. از اين رو، امام مهدي(عج) از نخستين روز ولادت همواره در نهان بوده اند و مردم به طور عموم ايشان را نمي ديدند، ولي با اين وجود عده اي از جمله برخي از اصحاب امام حسن عسكري(ع) توفيق شرفيابي خدمت حضرت را داشته اند كه بعضي از آنها عبارتند از:

1. حكيمه خاتون (دختر امام جواد، خواهر امام هادي(ع) و عمه امام حسن عسكري(ع» كه حضرت مهدي(عج) را در شب تولدش زيارت كرد و نسيم و ماريه كنيزان آن حضرت به حكيمه خاتون گفتند: تا اين كودك متولد شد به خاك سجده كرد و انگشت سبابه را رو به آسمان بلند نمود و عطسه كرد و گفت: الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله.{2}

2. ابوبصير خادم مي گويد: «بر صاحب الزمان(عج) وارد شدم در حالي كه درون گهواره بود نزديك رفتم و سلام كردم. حضرت فرمود: مرا

مي شناسي؟ عرض كردم: آري تو بزرگ و سيد من و فرزند امام من هستي. حضرت فمرود: «انا خاتم الأوصيأ و بي يرفع البلأ من اهلي و شيعتي»;{3} من آخرين وصي هستم و به وسيله من بلا از شيعيانم برطرف مي شود.

[1].ينابيع الموده، قندوزي، ج 3، ص 114/

[2].الزام الناصب، شيخ حائري يزدي، ج 1، ص 340/

[3].كشف الغمّه، علامه اربي، ج 2، ص 499، به نقل از: يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، ص 46/

امكان تشرف

آيا حضرت مهدي 7در زمان غيبت با افراد خاصّي رابطه دارد؟ اين افراد چگونه به اين درجه رسيده اند؟

پرسش

آيا حضرت مهدي 7در زمان غيبت با افراد خاصّي رابطه دارد؟ اين افراد چگونه به اين درجه رسيده اند؟

پاسخ

ادعاي اين مسئله كه حضرت مهدي 7در زمان غيبت با افراد خاصّي رابطه داشته باشد, يا افرادخاصي با آن حضرت در ارتباط باشند, مشكل است . بر اساس رواياتي كه به ما رسيده , در زمان غيبت كبراارتباط مستقيم به كلي قطع شده و در نامهء آن حضرت به نائب چهارمش (ابوالحسن سمري ) آمده است : اي علي بن محمد سمري ! بشنو; خداوند پاداش برادران ديني تو را در مرگ تو بزرگ گرداند! تو تا شش روز ديگر خواهي مرد;پس به كارهاي خود رسيدگي كن و هيچ كس را به عنوان جانشين خود معرفي نكن كه غيبت كامل واقع شده است و ديگرظهوري نيست مگر بعد از آن كه خداوند اجازه دهد; آن هم بعد از گذشت زمان ها و قساوت دل ها و پر شدن زمين ازستم , خواهد بود. به زودي در ميان شيعيان كساني پيدا مي شوند كه ادّعا مي كنند مرا ديده اند ; آگاه باش هر كس پيش ازخروج سفياني و صيحهء آسماني ادعا كند مرا ديده است , دروغ مي گويد و بر من افترا مي بندد.(1)

البته ممكن است افراد پاك سرشت و نيكان شيعه و دوستان خالص آن حضرت به ديدار ايشان نايل شوند,اما به كسي بازگو نكنند.(2) احتمال ديگر اين است كه در حال مكاشفه ببينند و مابقي تشرف به محضر ياران امام زمان است كه گمانه مي زنند امام زمان باشد.

آن حضرت در بين مردم حضور پيدا مي كند, ولي كسي او را نمي شناسد

و در مراسمي مانند موسم حج هرساله شركت مي كند. از محمد بن عثمان , يكي از نوّاب آن حضرت نقل شده است : به خدا قسم ! حضرت مهدي 7هر سال در مراسم حج شركت مي كند. او مردم را مي بيند و مي شناسد و مردم او را مي بينند, ولي او رانمي شناسند.(3)

امام صادق 7فرمود: (4)

(پ_اورقي 1.علي دواني , مهدي موعود, ص 928 با تلخيص .

(پ_اورقي 2.همان , ص 929

(پ_اورقي 3.همان , ص 930

(پ_اورقي 4.همان .

آيا تشرف در دوران غيبت كبري امكان دارد؟

پرسش

آيا تشرف در دوران غيبت كبري امكان دارد؟

پاسخ

در مسئله ارتباط و ديدار با آن حضرت در دوران غيبت كبري دو ديدگاه وجود دارد.: گروهي معتقدند كه تشرف امري ممكن و شدني است و بهترين دليل بر امكان آن را وقوعش مي دانند و مي گويند ملاقات و تشرف در اين دوره مكرر اتفاق افتاده است. (2)

عده اي ديگر، ملاقات را امري غير ممكن مي دانند و هر يك از آن دو گروه دلايلي براي اثبات عقيده خويش اقامه مي كنند.

دلايل قائلين به عدم امكان ملاقات

اين گروه چهار دليل بر عدم امكان تشرف اقامه كرده اند كه عبارتند از:

1 - توقيع آن حضرت به علي بن محمد سمري - آخرين نايب خاص.

2 - رواياتي كه دلالت دارند آن حضرت درميان مردم زندگي مي كند. او مردم را مي بيند و مي شناسد ولي مردم او را نمي شناسند.

3 - رواياتي كه دلالت دارند آن حضرت در موسم حج حضور دارند ولي مردم او را نمي شناسند.

4 - رواياتي كه دلالت دارند، دوران غيبت، دوران امتحان شيعه است.

اما مهم ترين دليل آن ها نامه يا توقيع شريفي است كه از ناحيه مقدسه آن حضرت به دست ابوالحسن سمري رسيده است و حاوي معجزه اي مي باشد. بقيه دلايل ادعايي آنان دلالتي روشن ندارد و قابل توجيه است؛ زيرا آن روايات بر نفي رؤيت و مشاهده عموم مردم دلالت دارد. كسي نيست كه مدعي باشد همه مردم در هر وضعيتي مي توانند به فيض زيارت آن حضرت در موسم حج يا غير آن نايل گردند و از فيض وجودش به طور مستقيم بهره ببرند.

براي روشن شدن مفهوم و مصداق "فمن ادعي المشاهده فهو كاذب مفتر" و تبيين نكات مندرج در توقيع كه مورد

استناد هر دو گروه قرار گرفته، مي طلبد كه متن توقيع مبارك ذكر شود.

"بسم الله الرحمن الرحيم" يا علي بن محمد السمري اعظم الله اجر اخوانك فيك، فانك ميت ما بينك و بين سته ايام، فاجمع امرك و لا توص الي احد يقوم مقامك بعد وفاتك، فقد وقعت الغيبه الثانيه (التامه) فلا ظهور الا بعد اذن الله عزوجل و ذلك بعد طول الامد و قسوه القلوب و امئلاء الارض جورا و سيأتي من يدعي المشاهده. الا فمن ادعي المشاهده قبل خروج السفياني و الصيحه فهو كاذب مفتر و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم؛(3) كساني كه ملاقات با امام زمان (ع) را در دوران غيبت كبري غير ممكن مي دانند، حرفشان را مستند مي كنند به ذيل اين توقيع و مي گويند حضرت به صراحت فرموده، به زودي افرادي از شيعيان من ادعاي مشاهده و ديدن مرا مي كنند. آگاه باشيد، هر كس پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني، ادعا كند كه مرا ديده است، او دروغگوي افترازننده است.

نكات مندرج در توقيع

1 - حضرت به سمري - از طريق علم امامت - خبر مي دهد كه شما شش روز ديگر مي ميري پس كارهاي خود را جمع و جور كن و امر همان گونه واقع مي شود كه حضرت فرمود.

2 - مقام نيابت خاص بعد از فوت علي بن محمد سمري نفي شده. چه اين كه دوره غيبت اولي يا صغري سپري شد و زمان غيبت دوم (كبري) فرا رسيد، لذا به سمري دستور مي دهد. به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو، جانشينت باشد.

3 - حضرت پيش گويي مي كند و خبر مي دهد، با اين كه دوران غيبت كبري

فرا رسيده و شما مأموريت خويش را به خوبي انجام مي دهي و كسي را به عنوان جانشين خود معرفي نمي كني، ولي به زودي كساني پيدا مي شوند كه ادعاي مشاهده و رؤيت مي كنند.

4 - زمان دقيق ظهور نامشخص است و به فرمان الهي بستگي دارد. آن چه مسلم و قطعي است. دوران غيبت طولاني است و ظهور وقتي واقع مي شود كه دل ها قساوت و سختي پيدا كرده و زمين پر از ظلم و ستم شده باشد.

ملاقات امام زمان(عج)

اشاره

حقيقت درباره نيابت امام زمان (ع) چيست؟

پرسش

ملاقات امام زمان(عج)

حقيقت درباره نيابت امام زمان (ع) چيست؟

پاسخ

برخي از قائلين به امكان تشرف، از راه ايجاد خدشه برسند و عدم توان معارضه آن با برخي روايات و حكايات و تشرفاتي كه براي برخي شيعيان از علما و غير آن ها، همراه با معجزه و كرامات واقع شده و از مجموع آن ها قطع حاصل مي شود، وارد بحث شده اند، يا گفته اند برخي از علماي ناقل توقيع از بزرگان و اجلاي علماي شيعه به صراحت يا با ذكر حكايت و ملاقات هاي زيادي براي اشخاص، عملا از آن توقيع اعراض نموده اند يا از جمله "من ادعي المشاهده" مفهوم و مصداق ديگري مي فهميدند، غير از آن چه را كه مخالفان ملاقات و تشرف اظهار مي دارند.

حقيقت اين است كه ذكر شد. مقام نيابت خاص، مقام مقدس و والايي است، آن حضرت ابتدا امر مي كند كه اعلام شود نيابتي بعد از علي بن محمد سمري وجود ندارد، ولي به علم امامت مي داند كه با اين وصف، برخي افراد درصدد سوء استفاده برمي ايند و ادعا خواهند كرد كه حضرت را مشاهده نموده اند، لذا با پيش گويي خويش خواستند جلوي اين سوء استفاده را بگيرند تا هر كسي نتواند با ادعاهاي كاذب، باطل را به نام حق جا زند و به اين وسيله حلال خدا را حرام و حرام حلال نشود و معروف، به نام منكر و به عكس معرفي نگردد.

- مثل سيد مرتضي علم الهدي در كتاب هاي تنزيه الانبياء - رساله غيبت - شافي و المقنع.

- شيخ طوسي در كتاب هاي "الغيبه - تلخيص الشافي".

- محقق كراجكي - در كنز الفوائد.

سديد الدين حمصي درالمنقذ من التقليد.

- ملا صفر علي در قصص العلماء.

- قاضي

نور الله شوشتري در مجالس المؤمنين.

- علي بن عسي اربلي در كشف الغمه.

- طبرسي در اعلام الوري.

- محدث نوري در نجم الثاقب و جنه المأوي.

حقيقت اين است كه چه كه در توقيع نفي شده، ادعاي رؤيت و مشاهده است نه امكان رؤيت و مشاهده.

به بيان ديگر، مطابق صريح و توقيع، ديدار كنندگان حق اظهار آن را ندارند و كسي كه امام را ببيند و ادعايي نداشته باشد و آن را اظهار نكند.

مشمول توقيع واقع نمي گردد، لذا برخي علما در عين اين كه توقيع مبارك را در كتابشان ذكر مي كنند و آن را مورد تأييد قرار مي دهند. امكان ملاقات و تشرف خدمت حضرت را هم نفي نمي كنند. به چند نمونه از كلمات بزرگان توجه كنيد:

1 - علامه مجلسي هم توقيع مبارك را ذكر مي كند و هم داستان هايي ازملاقات عده كثيري از علما را با امام زمان (ع) بيان مي كند. او متوجه اين تناقض ظاهري است، لذا براي رفع تناقض و تأويل توقيع مي نويسد:

شايد توقيع بر كساني حمل شود كه مدعي مشاهده يا نيابت خاص از آن بزرگواراند و اخبار را همانند سفيران و نواب اربعه بخواهند از جانب آن حضرت براي مردم بيان كنند.(4)

2 - علي بن عيسي اربلي توقيع را ذكر كرده و بعد مي نويسد: ما قطع نداريم كه كسي به خدمت امام زمان (عج) نمي رسد. سپس تناقض ظاهري بين مفاد توقيع و امكان تشرف را مطرح مي سازد و پاسخ مي دهد، بين مفاد توقيع و ملاقات با آن حضرت تناقض وجود ندارد زيرا اگر شخصي آن حضرت را ببيند، او مي داند كه نبايد ادعاي رؤيت و مشاهده كند و اگر كسي چنين ادعايي كند

دروغگو است. (5)

3 - شيخ طوسي (ره) توقيع را ذكر مي كند، اما مي نويسد: ما قطع نداريم كه حضرت از تمام اولياي خود پنهان باشد، بلكه جايز است كه براي بيشتر آنان ظاهر گردد و نمي داند هر انساني مگر حال خود را.

4 - سيد مرتضي (ره) كه يكي از قائلين به امكان تشرف است مي نويسد: ما جايز مي دانيم كه گروه زيادي از اوليا و معتقدان به امامت ايشان، شرفياب محضرشان شوند و بهره گيرند.(6)

نتيجه بحث:

از روايات امكان تشرف و ملاقات در دوران غيبت كبري و از كلمات اصحاب و بزرگان علماي شيعه حتي كساني كه براساس "من ادعي المشاهده فهو كاذب مفتر" معتقدند كه تشرف در زمان غيبت امكان ندارد، به دست مي آيد كه:

اولا: ملاقات و تشرف را به طور مطلق نفي نمي كنند، بلكه آن را براي خواص و شيعيان مخلص و شخصيت هاي وارسته و ابدال ممكن مي دانند و صريحاً مي گويند اين (عدم امكان مشاهده) منافاتي ندارد با اين كه برخي از اولياي الهي غير مستقيم از وجود امام بهره ببرند يا اگر ديداري رخ دهد، چنين ادعاي نداشته باشند.(7)

به بيان ديگر:

آن كه از اسرار حق اموختند مهر كردند و دهانش دوختند

تشرف و مشاهده حضرت ممكن است اما براي كساني كه حافظ اسرارند و آن را افشاء نمي كنند و مدعي مشاهده نمي گردند زيرا در غير اين صورت به تصريح توقيع مورد تكذيب قرار خواهند گرفت.

ثانياً: برخي از مخالفان مشاهده و ملاقات مي گويند، در صورتي كه مشاهده با معجزه اي رخ نمايد كه اثبات آن نياز به دليل نداشته باشد، ظاهراً توقيع با آن مخالفتي ندارد. (8)

پاسخ يك شبهه

اگر مشاهده و ملاقات بدون اظهار و ابراز و ادعاي

مشاهده با توقيع منافاتي ندارد. در غير اين صورت بايد مدعي را تكذيب نمود پس اين همه حكايت و داستان هايي كه از ملاقات و تشرف برخي شخصيت ها همانند علامه بحر العلوم، علامه حلي، مقدس اردبيلي و شيخ انصاري و غير آنها در كتاب ها آمده، از چه طريقي فهميده شد و آيا نبايد براساس توقيع گفت: همه اين ها دروغ و افتراء است؟

پاسخ: تمام علما و فقهاي بزرگواري كهب ه آن ها نسبت ديدار و ارتباط به حضرت را داده اند نه در كتاب هاي خود، چنين ادعايي را مطرح كرده اند و نه در جاي ديگر.

آنان براساس حكمتي كه در عدم ادعاي مشاهده نهفته حتي مسائل فقهي و احكام ديني را كه مستقيم يا غير مستقيم از حضرت سؤال كردند و پاسخ دريافت نمودند اظهار نكردند تا مشمول توقيع قرار نگيرند و موضوع تشرف و ديدار هيچ يك از آنان در زمان حيات آنان آشكار نگشت، بلكه بعد از رحلت آنان مسئله ملاقات توسط برخي از افراد مورد وثوق و اعتماد كه محرم اسرار آن بزرگواران بودند افشاء شده است. به اين طريق كه افراد مورد اعتماد آنان گاهي از واقعه اي رايحه ملاقات را استشمام مي كردند و با اصرار و ابرام از آنان مي خواستند چيزي از اخبار ملاقات را بيان كنند يا با طرح سؤالي آنان را در وضعيتي قرار مي دادند كه مجبور مي شدند يا دروغ بگويند يا گوشه اي از واقعيت را ابراز كنند، لذا با گرفتن ميثاق و تعهد شرعي - كه تا زنده هستند اين مسايل نبايد آشكار گردد و در صورت اظهار و آشكار شدن، تكذيب مي گردد و دروغگو معرفي خواهند شد، مطالبي را از ملاقات

عليرغم خواست قلبي خود بيان مي كردند. بنابراين آن چه در كتاب هاي معتبر آمده اولاً: بعد از وفات ملاقات كنندگان آشكار شده.

ثانياً: پرتوي از حقايق گسترده ملاقات ها بيان گشته است.

پايان سخن.

در پايان مقال دو تذكر را جهت تنبه حال لازم مي بينم:

1 - جمله "هر كسي از ما نمي داند مگر حال خود را اما حال ديگران براي او معلوم نيست".

تعبيري است كه در كلام دو نفر از علماي بزرگ شيعه يعني سيد مرتضي و شيخ طوسي (ره) آمده است.

اين كلام مي رساند كه امكان تشرف خدمت حضرت وجود دارد، ولي كسي مشرف مي شود حق اظهار به ديگران را ندارد. در غير اين صورت دروغ گوي افترا زننده معرفي مي شود.

2 - براي نتيجه گيري و تنبه حال دروني لازم است عبارت شيخ طوسي (ره) را به طور كامل ذكر كنيم او مي نويسد: "ما قطع نداريم كه حضرت از تمام اولياي خود، پنهان باشد، بلكه جايز است كه براي بيشتر آنان ظاهر گردد و نمي داند هر انساني مگر حال خود را. پس اگر براي او ظاهر گردد. علت نهان شدن، زايل گرديده و اگر ظاهر نشود مي داند كه براي وي ظاهر نشده، به خاطر اشكالي كه به او باز مي گردد. اگر چه به تفصيل نداند تقصيرش چه بوده است".

از عبارت فوق استفاده مي شود، هر كسي مي خواهد بداند كه جزو ياران و اصحاب آن حضرت است يا نه؟ به حال درون خويش بنگرد. اگر رابطه اش را با آن حضرت و خدايش اصلاح كرده باشد، ارتباط و تشرف تحقق مي گردد و خود مي فهمد كه علت غيبت در او زايل شده است و در اين صورت از اصحاب آن حضرت محسوب مي شود، اما نبايد

اظهار كند و مي داند كه اگر اظهار كند از محور اصحاب خارج مي گردد.

اگر بين او و مولايش ملاقات و تشرفي صورت نگرفته، باز خود مي داند. پس در گفتار و رفتار و كارهاي خويش تجديد نظر كند بنگرد چه امور مانع است. توبه كند. خود را اصلاح كند تا لياقت تشرف حاصل گردد.

ممكن است براي افرادي اين لياقت و شايستگي حاصل گردد، اما مصلحت آنان اقتضاء كند اين ملاقات تا لحظه احتضار و جان دادن به تأخير بيفتد؛ يعني آن لحظه اي كه انسان نياز شديد به وجود مبارك آن حضرت و دل جويي و عنايت ويژه اش دارد.

اللهم الرزقنا. با توجه به توضيحات ذكر شده نيازي به تجزيه و تركيب آن حديث نيست.

پي نوشت ها:

1 - محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 367 - 380.

2 - جهت آشنايي و مطالعه به كتاب "جنه المأموي" محدث نوري (ره) كه به ج 53 بحارالانوار، ص 200 ضميميه شده يا مهدي موعود "علي دواني" مراجعه شود.

3 - محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 361.

4 - بحارالانوار، ج 53، ص 151.

5 - كشف الغمه، ج 3، ص 328، به نقل از مجله حوزه، شماره 60 - 71 ويژه نامه امام زمان.

6 - رسايل الشريف المرتضي، ج 2، ص 297، به نقل از همان، ص 98.

7 - همان، ص 86.

چگونه مي توانيم امام زمان(ع) را ببينيم؟ آيا اين مسئله امكان دارد؟

پرسش

چگونه مي توانيم امام زمان(ع) را ببينيم؟ آيا اين مسئله امكان دارد؟

پاسخ

دربارة مشاهده و ارتباط با قطب عالم امكان حضرت مهدي(ع) دوديدگاه وجود دارد:

1_ در زمان غيبت كبري، امكان ارتباط و مشاهده و ملاقات حضرت وجود ندارد.

2_ براي برخي از اولياءالله امكان دارد.

گروهي از علماي شيعه بر اين باورند كه در زمان غيبت، امكان ارتباط با امام زمان(ع) براي شيعيان وجود ندارد و بر اساس دستور حضرت، كسي كه ادعاي مشاهده و ملاقات كند، بايد او را تكذيب كرد. در آخرين نامة حضرت به آخرين نائب خاصش (علي بن محمد سمري) آمده است: "بسم الله الرحمن الرحيم، اي علي بن محمد سمري! خداوند پاداش برادرانت را دربارة تو بزرگ نمايد. تو تا شش روز ديگر مي ميري. كارهاي خود را جمع و جور كن و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو جانشينت باشد، زيرا كه غيبت تامّه و كبري واقع شد و ديگر ظهوري نيست مگر پس از اذن خدا كه بعد از مدتي طولاني خواهد بود. آن وقت كه دل ها پرقساوت و سخت شود و زمين از ستم پر گردد. به زودي بعضي از شيعيان ادعاي مشاهده و ديدار با من را خواهند كرد. هر كس چنين ادعايي بكند، او را تكذيب كنيد. "و لا حول ولا قوة الاّ بالله العلي العظيم".

گرچه از اين نامه استفاده مي شود كه ملاقات با حضرت ممكن نيست، ولي امكان دارد افرادي به طور ناشناس آن حضرت را ببينند. شخصيت هايي مانند علامة بحرالعلوم حضرت را ديده اند، ولي در بسياري از موارد بعد از ديدار كشف كرده يا حدس زده اند كه امام زمان(ع)

بوده است. مسلّم است كه كسي نبايد ادعاي مشاهدة امام زمان را كند. اگر كسي ادعا كرد بايد او را تكذيب كنيم، ولي منافاتي ندارد با اين كه برخي از اولياي الهي، غير مستقيم از وجود امام(ع) بهره برده باشند يا بهره ببرند يا اگر ديداري رخ دهد، چنين ادعايي نداشته باشند.6[13]

وظيفة ما در زمان غيبت اين است كه از گناهان دوري كنيم و تقوا را در همه حال مراعات كنيم. در تهذيب نفس و رسيدن به كمالات انساني كوشا باشيم. همواره براي تعجيل در فرج حضرت دعا كنيم. در كمك به مستضعفان و بيچارگان كوشا باشيم. سعي كنيم از ناحية ما به كسي ظلم نشود. كسب ها و درآمدهايمان حلال باشد. اگر پاك و با تقوا باشيم، شايد حضرت به ديدار ما بيآيد و ما را مورد توجه قرار دهد.

خداوند توفيق ديدن و خدمت گزاري در ركاب حضرت را به همة ما عطا فرمايد.

1 - مجله حوزه، شماره 70 - 71، ص 72 به بعد، با تلخيص.

آيا در دورة غيبت كبري مي توان امام زمان رامشاهده كرد؟ در آخرين توقيع صادره از ناحية مقدسه آمده است: از اين پس مشاهده امكان ندارد. معناي مشاهده در اين توقيع چيست؟

پرسش

آيا در دورة غيبت كبري مي توان امام زمان رامشاهده كرد؟ در آخرين توقيع صادره از ناحية مقدسه آمده است: از اين پس مشاهده امكان ندارد. معناي مشاهده در اين توقيع چيست؟

پاسخ

قبل از پاسخ گويي، ابتدا مي بايست معناي مشاهده را دانست. مشاهده حضرت، يعني ديدن با چشم ظاهري توأم با شناخت ايشان.

در دورة غيبت كبري واين كه مشاهدة حضرت امكان دارد يا نه، علماي بزرگ داراي دو ديدگاه هستند: بعضي به سبب استناد به توقيع شريف، هرگونه ارتباط و ديدار با امام مهدي(عجل الله تعال فرجه الشريف) را در عصر غيبت ناممكن دانسته و ميگويند: مدّعي آن كذّاب مفتر است. اما بعضي از علما، ديدار و تشرف اولياي خاصل الهي را ممكن دانسته و در اين باره دلايلي را ارائه كرده اند، ولي شنيده نشده است كسي كه محضر امام عصر را در دورة غيبت درك كرده، ديگران را مطلع ساخته باشد. در عين حال اولياي الهي و افرادي كه به مقامات عاليه معنوي رسيده اند، از مشاهدة جمال نوراني و فيض حضور امامي كه در ظاهر غايب مي باشد، ولي ناظر است، بي بهره نيستند:

هر كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند.

طبق توقيع شريف و روايات مستند به معصوم، ديدن حضرت از مجاري عادي و مشاهده حضوري امكان پذير نيست، و نيز امكان دارد افرادي خاص هرگاه بخواهند بتوانند امام را ملاقات كنند، آن گونه كه در غيبت صغري شايد منظور از توقيع شريف همين باشد. ولي فيض بردن از محضرش از راه هاي غير عادي و هرگاه امام اراده كند، براي علما و اولياي بزرگ ممكن است. سيّد

مرتضي از فقها و علماي بزرگ كه نزديك به هزار سال پيش مي زيسته، مي نويسد: " ما جايز مي دانيم كه گروه زيادي از اوليا و معتقدان به امامت ايشان، شرفياب محضرشان شوند و بهره گيرند. ما قطع نداريم امام بر برخي از اوليا و شيعيان خود ظاهر نشود، بلكه اين جايز است و نيز جايز خواهد بود كه براي هيچ يك از آنان ظاهر نگردد. هر كس از ما نمي داند مگر حال خود را اما حال ديگران براي ما معلوم نيست".[1]

با توجه به جملة "هر كس از ما نمي داند مگر حال خود را" اشاره اي اجمالي و نوعي تأييد ضمني نسبت به تشرف است.

مطالعة مجلة "حوزه" ويژة امام زمان شمارة 70 و 71 مقالة "ارتباط با امام زمان" مفيد است.

[1] مجلة حوزه، ويژة امام زمان، شمارة 70- 71، ص 98.

در مورد ديدن امام زمان(عج) و صحبت كردن با ايشان چه نظري داريد؟ آيا اين درست است كه ايشان به يكي از نوّاب خود گفته "اگر كسي بگويد كه مرا ديده دروغ گفته است"؟

پرسش

در مورد ديدن امام زمان(عج) و صحبت كردن با ايشان چه نظري داريد؟ آيا اين درست است كه ايشان به يكي از نوّاب خود گفته "اگر كسي بگويد كه مرا ديده دروغ گفته است"؟

پاسخ

دربارة ديدن حضرت مهدي(ع) بايد به چند مطلب توجه كرد:

1_ ديدن حضرت بدون شناخت:

شكي نيست كه حضرت در مجامع مختلف حضور پيدا مي كند و بين مردم احياناً رفت و آمد دارد و در مشاهد مشرفه مخصوصاً در ايام حج در مكّه و عرفات حضور دارد. او مردم را مشاهده مي كندو مردم نيز ايشان را مي بينند امّا او را نمي شناسند. در كتاب هاي روايي و در شرح حال برخي از اولياي خدا نقل شده كه بسيار اتفاق افتاده كه حضرت را ديده اند، ولي نشناخته اند، اما بعداً حدس زده اند كه حضرت مهدي(عج) بوده است.

2_ ديدن حضرت با شناخت:

ديدار حضرت همراه با توجه و با شناخت از اين كه ايشان حضرت مهدي(عج) هستند، گرچه امكان دارد و شايد براي برخي از اولياي خدا اتفاق افتاده باشد، ولي به نظر مي رسد اين نوع ديدار كم اتفاق افتاد[ه است.

_ ديدار حضرت بدون ادعاي ديدار: در دو فرض يك و دو مخصوصاً در فرض دوم كسي كه موفق به ديدار حضرت شده، هيچگونه ادعايي ندارد و خود را به عنوان اين كه من كسي هستم كه با حضرت [مهدي(عج) ملاقات كرده ام، مطرح نمي كند. و اگر مدعي باشد و خود را ملاقات كننده معرفي كند، بايد تكذيب شود.

در روايات از ادعاي رؤيت و مشاهد و ارتباط با حضرت مهدي(ع) به شدت جلوگيري شده و مدعي ديدار و ارتباط

را كذّاب و دروغگو انگاشته است.

حضرت به آخرين سفير خود (علي بن محمد سمري) نوشت: "تو تا شش روز ديگر مي ميري. كارهاي خود را انجام بده و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو جانشينت باشد. غيبت دوم و تامّ واقع شد و ظهوري نيست مگر پس از اذن خداوند. اجازة ظهور پس از مدتي طولاني واقع مي شود كه دل ها پرقساوت و سخت مي شود و زمين از ستم پر مي گردد. به زودي كساني از شيعيان من خواهند آمد كه ادعاي مشاهده و ديدن مرا بكنند. آگاه باشيد هر كس قبل از خروج سفياني و صيحة آسماني ادعا كند كه مرا ديده، دروغگوي افترا زننده است".

آيا مي شود روزي چشمان گناهكارم به جمال نوراني مولا اباصالح المهدي (ع ) روشن شود؟ چه مراحلي را بايد طي نمود؟ خواهشمند است راهنمايي كنيد.

پرسش

آيا مي شود روزي چشمان گناهكارم به جمال نوراني مولا اباصالح المهدي (ع ) روشن شود؟ چه مراحلي را بايد طي نمود؟ خواهشمند است راهنمايي كنيد.

پاسخ

پاسخ شما را با اشعاري از فيلسوف عارف , و محدث فقيه , فيض كاشاني , آن دل سوختهء شيداي امام عصرارواحنا فداه شروع مي كنيم .

به كوي مهدي هادي گذر تواني كرد ز سر گر به در تواني كرد

تو غرق معصيتي در مقام آسايش به كوي عصمت او كي گذر تواني كرد؟!

به عزم ديدن رويش به راه تقوا پوي كه سودها كني از اين سفر گر تواني كرد(1

تنها تقوا پيشگان صالح يا گناهكاراني كه راه توبه و تهذيب نفس و تزكيه روح را در پيش گرفته اند و خويش را جبران كرده اند يا درصدد جبران آن برآمده اند, مي توانند عطر رااستشمام كنند و با حضرت اباصالح , امام زمان (ع ) ارتباط برقرار كنند. البته مراتبي دارد و آن را از جهتي مي توان گفت دو گونه است :

مستقيم و غير مستقيم :

ارتباط مستقيم , ملاقات با رؤيت و مشاهدهء حسي است كه كليد خزانهء آن در ارتباط غير مستقيم قرار دارد.ارتباط غير مستقيم مقدمهء لازم و جداناپذير, ارتباط مستقيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از مُلك به ملكوت وارد شد در آستان آسمان قدم گذاشت و از شعاع مهرانگيز خورشيد بلندترين آسمان هستي بهره برد.

ارتباط غير مستقيم , قلبي و عاطفي و علمي و عملي است .

از منظر ديگر مي توان گفت كه ملاقات و ارتباط با امام زمان (عج ) به چهار نحو ممكن است :

1- ارتباط روحي و

قلبي .

2- رؤيت خورشيد هستي و نور حق تعالي در خواب .

3- زيارت آن حضرت در عالم مكاشفه .

4- لحظه وصل و ملاقات مستقيم و مشاهدهء آن وجود مقدس با چشم ظاهري .

ارتباط روحي و قلبي , بهترين نحوهء ارتباط است كه رشتهء رؤيت و زيارت و ملاقات و وصل به وجود مقدس آن حضرت را مي آفريند و محقق مي سازد. اگر اين ارتباط پيوسته و مستمر باشد, او را شيفته و عاشق حضرت مي سازد و در شمار انصار الله و انصار المهدي (ع ) قرارش مي دهد.

نخستين گام در برقراري ارتباط قلبي , شناخت مقام و منزلت و معرفت به نحوهء غير قابل انفكاك و جدا ناپذيري آن از و دريافت اين حقيقت است كه شمس نبوت ختميه , همراه قمر و اختران ولايت , آيينهء اسماء الحسني و تجلي گاه و حق تعالي است تا شوق و علاقه و محبت ديدار پديد آيد و از مرحلهء كه ريشه در دارد,بگذرد و به مرز عشق كه مرحلهء فناي در معشوق و نقطهء آغازين است برسد. سپس از پله هاي نردبان عشق و مراتب اربعهء آن , صعود كند و به قلهء (2 كه مرحلهء بي قراري مطلق است و عاشق را بي اختيار و بدون علت خواهي و چون و چرا جويي , به هر سو دنبال معشوق مي كشاند برساند تا به نايل گردد.(3

به بياني روان تر: كسي كه مي خواهد عاشق امام زمان (ع ) شود و از راه ارتباط قلبي به ملاقات حضرتش نايل گردد, بايد امام خويش را بشناسد و از عقايد و اخلاق و افكارش آگاه گردد

و با خواسته ها و مطلوب ها و راه روش حضرت در عبادات , سياسات و امور فردي و اجتماعي آشنا شود و آن را الگوي فكر و عمل خويش قراردهد و دوستان و نمايندگان , نيز دشمنان و موانع ظهورش را بشناسد و به مقتضاي تكليف عمل كند, چه اين كه حركت در مسير خواسته هاي آن است كه فاصله ها را كم مي كند و حصار هجران را فرو مي ريزد وعاشق را به وصال معشوق مي رساند.

عاشق آيينهء صفات معشوق و جلوهء اخلاق و اوصاف او است . پس چگونه مي توان با چشمان گناهكار وانواع آلودگي ها, عاشق آن جان جانان و گل عصمت شد؟ تا زماني كه از بت و بيرون نيامديم و دل و جان خود را مسخر مولا نساختيم , ناصواب لاف دوستي مي زنيم . (4

تا تو در بند خويشتن باشي عشق بازي دروغزن باشي

امام صادق (ع ) فرمود: .(5

منتظر مصلح مهذب (كه تنديش تقوا و تهجد و بندگي حق است ) بايد خود صالح و حق گرا باشد و به اصلاح و تهذيب نفس و تزكيهء روح خويش بپردازد تا بتواند در زمان ظهورش افتخار سربازي و خدمت گزاري حضرتش را به دست آورد.

فقيه عارف , فيض كاشاني مي گويد: اگر چو نسيم سحر پاك و مهذب و خالص گردي , خورشيد جان ها نقاب بگشايد>.

گل مراد تو آنگه نقاب بگشايد كه خدمتش چو نسيم سحر تواني كرد

زمخلصان حقيقي نهفته نيست رُخَش غبار ره بنشان تا نظر تواني كرد(6

امام باقر (ع ) مي فرمايد: .(7

يك تذكر:

هرگز مپندار كه اين درماندهء پاسخگو ره به ديار دارد

گر به

كوي اما هم بود مجال وصول رسد به دولت وصلش نواي من به حصول

من شكستهء بي دست و پا به درگه او به هيچ باب ندارم ره خروج و دخول

پي نوشت ها:

1- ملا محسن فيض كاشاني , شوق مهدي (عج ), تصحيح علي دواني , ص 98

2- دوستي و محبت درجات و مراتبي دارد. صاحب تفسير روح المعاني درج 12ص 23عشق را در مرتبهء چهارم محبت قرار مي دهد. حب و علاقه وقتي شدت پيدا كرد و همانند گل و پيچك بر جان و روح عاشق پيچيد و آن را در تسخير خود درآوردو بر آن حكومت مطلق داشت , مرحلهء عشق نام دارد و پس از آن را مراتبي است كه به ترتيب : شعف , لوعه , شغف و تديه نام دارد و قلهء اوج كه مرتبهء پنجم آن است نام دارد.

3- % اگر طالب لقاي امامي به علم كوش

اهل نظر معامله با آشنا كنند

به معرفت نرسي تا به او نرسي

كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد

دانش اندوز و ادب ورز كه در مجلس او

هر كه را نيست ادب , لايق صحبت نبود

4- توبه تقصير خود افتادي از اين در محروم

از چه مي نالي و فرياد چرا مي داري ؟!

خويش را قابل خدمت كن و آنگه بطلب

مستحق ناشده اميد عطا مي داري ؟!

5- ميكال , ج 1 ص 151

6- شوق مهدي , ص 98

7- روزگار رهايي , ص 365

آيا ملاقات با امام زمان (ع) امكان دارد؟ و اگر امكان دارد براي توفيق تشرف چه بايد كرد؟

پرسش

آيا ملاقات با امام زمان (ع) امكان دارد؟ و اگر امكان دارد براي توفيق تشرف چه بايد كرد؟

پاسخ

در مورد ارتباط و ديدار حضرت امام زمان (ع) در دوران غيبت كبري دو نظر وجود دارد:

1 - عدم امكان ارتباط، اين گروه معتقدند در زمان غيبت كبري امكان ارتباط حضور و تشرف به محضر حضرت وجود ندارد، و كسي را كه ادعاي ديدار كند، بايد تكذيب كرد. مهم ترين و معتبرترين دليل اين گروه بر نفي رؤيت و مشاهده امام عصر (ع) توقيعي است كه شش روز پيش از مرگ "علي بن محمد سمري" آخرين سفير خاص امام (ع) از ناحيه حضرت صادر شده است.

برابر اين توقيع مدعي مشاهده دروغگو است و ادعاي وي قابل پذيرش نيست. متن نوشته حضرت چنين است: "و به زودي از شيعيان من كساني خواهند آمد كه ادعاي مشاهده مرا بكنند. آگاه باشيد هر كس قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني ادعا كند كه مرا ديده، دروغگو اي افترازننده است". (1)

2 - امكان ارتباط، عده اي از علماي شيعه بر اين باورند كه در غيبت كبري امكان ارتباط امام زمان (ع) وجود دارد. دليل اين نظر را داستان هاي مشاهده حضرت و چند روايت ذكر مي كنند. يكي از آن روايات (سه گانه) اين است: امام صادق (ع) فرمود: "صاحب اين امر "امام زمان (ع)" ناگزير غيبتي دارد و در دوران غيبت از مردم كناره مي گيرد، اما نيكو منزلي است مدينه طيبه (و امام آن جا) با سي نفر (زندگي مي كند و) وحشتي نيست.(2)

صاحب نظران امكان ارتباط مي گويند: مراد توقيع شريف كه مي فرمايد: مدعي ديدار دروغگو است، شخصي است كه ادعاي تشرف و نيابت

از طرف حضرت را نمايد، نه كسي كه صرفاً توفيق تشرف يابد، نيز كساني كه توفيق تشرف دارند، ادعاي تشرف نمي كنند، بلكه ديگران از اوضاع و احوال به اين مسئله پي مي برند.

بر فرض امكان ارتباط طالب تشرف بايد با سرلوحه قرار دادن تقوا براي زندگي خود و عشق به امام زمان و شوق ديدار او، در خود آمادگي تشرف ايجاد كند تا اگر مصلحت شد به ديدار حضرت نايل آيد.

پي نوشت ها:

1 - بحارالأنوار، ج 52، ص 151 و ج 53، ص 318.

2 - اصول كافي، ج 1، ص 340، حديث 18.

آيا درست است كه مي گويند: ما انسان ها روزي چند مرتبه امام زمان(عج) را ملاقات مي كنيم و او را نمي شناسيم؟

پرسش

آيا درست است كه مي گويند: ما انسان ها روزي چند مرتبه امام زمان(عج) را ملاقات مي كنيم و او را نمي شناسيم؟

پاسخ

از اين كه با ما مكاتبه نموده ايد سپاسگذاريم.

اين نگرش كه همه انسان ها روزي چند مرتبه امام زمان(عج) را به گونه ناشناس مي بينند، قابل قبول نبوده و صحت ندارد، زيرا در روايات بدين مطلب اشاره نشده است.

در روايات آمده است كه امام زمان در مكان هاي مختلف حضور مي يابند و ميان مردم بوده اما وي را نمي شناسند: امام صادق(ع) فرمود: اگر زمين يك ساعت از حجت خدا خالي باشد، ساكنان خود را فرو خواهد برد. مردم را مي شناسد، ليكن مردم او را نمي شناسند، همان گونه كه يوسف، مردم را مي شناخت و آنان او را نمي شناختند. (1)

در روايتي ديگر از علي(ع) آمده است: "حجت حق بر زمين استوار است، در جاده ها حركت مي كند، در خانه ها وارد مي شود و در شرق و غرب زمين به گردش مي پردازد."(2)

از اين روايات استفاده مي شود كه امام به گونه ناشناس ميان مردم حضور مي يابد اما روايات دلالت ندارد كه انسان ها حتماً هر روز چند بار امام را به طور ناشناس ملاقات مي كنند.

پاورقي:

1 - كتاب الغيبة نعماني، ص 141

. همان، ص 144 2 -

آيا مي توانيم در زمان غيبت، امام زمان را ببينيم؟

اشاره

امام زمان(عج) فرمود: هر كس ادعاي ديدار مرا داشته باشد، دروغگو است، پس اين همه كتاب ها براي ديدار نوشته مي شود، چگونه توصيه مي شود؟

پرسش

آيا مي توانيم در زمان غيبت، امام زمان را ببينيم؟

امام زمان(عج) فرمود: هر كس ادعاي ديدار مرا داشته باشد، دروغگو است، پس اين همه كتاب ها براي ديدار نوشته مي شود، چگونه توصيه مي شود؟

پاسخ

در مورد ارتباط و ديدار حضرت امام زمان(ع) در دوران غيبت كبري دو نظر وجود دارد:

1_ عدم امكان ارتباط

اين گروه معتقدند در زمان غيبت كبري امكان ارتباط حضوري و تشرّف به محضر حضرت وجود ندارد، و كسي را كه ادعاي ديدار كند، بايد تكذيب كرد. مهم ترين و معتبرترين دليل اين گروه بر نفي رؤيت و مشاهدة امام عصر(ع) توقيعي است كه شش روز پيش از مرگ علي بن محمد سمري، آخرين سفير خاص امام زمان(ع) از ناحيه حضرت صادر شده است. برابر اين توقيع مدّعي مشاهده، دروغگو است و ادعاي وي قابل پذيرش نيست. متن نوشتة حضرت چنين است: "به زودي از شيعيان من خواهند آمد كساني كه ادعاي مشاهده و ديدن مرا بكنند. آگاه باشيد هر كسي قبل از خروج سفياني و صيحة آسماني، ادعا كند كه مرا ديده است، دروغگوي افترا زننده است".(1)

2_ امكان ارتباط

عده اي از علماي شيعه بر اين باورند كه در غيبت كبري امكان ارتباط با امام زمان(ع) وجود دارد. دليل اين نظر را داستان هاي مشاهدة حضرت و چند روايت ذكر مي كنند. يكي از آن روايات اين است: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب اين امر (امام زمان) به ناگزيز غيبتي دارد، و در دوران غيبت از مردم كناره ميگيرد، و نيكو منزلي است مدينة طيبه و با سي نفر وحشتي نيست".(2)

اين حديث دلالت دارد كه حضرت بيشتر در مدينه و اطراف مدينه است

و سي تناز خواص با حضرت همراهند كه اگر يكي بميرد، ديگري به جاي او مي نشيند.

حال اگر كسي اين نظر را بپذيرد، چاره اي جز توجيه توقيع مذكور نيست.

صاحبان نظر امكان ارتباط مي گويند: مراد توقيع شريف كه مي فرمايد: مدعي ديدار دروغگو است، شخصي مي باشد كه ادعاي تشرف و نيابت از طرف حضرت را نمايد. نه كسي كه صرفاً توفيق تشرف يابد. نيز كساني كه توفيق تشرف يابند، ادعاي تشرف نمي كنند، بلكه ديگران از اوضاع و احوال به اين مسئله پي مي برند. بنابراين، اصل ديدن امكان دارد، اما نقل آن جايز نيست يا اگ نقل شد، آن را بايد تكذيب كرد، شايد براي اين كه هر كس نيايد و ادعاي ديدار با امام زمان(ع) و ارتباط با او را كند.

پي نوشت ها:

1. بحارالأنوار، ج 52، ص 151 و 53 و ص 318.

2. اصول كافي، ج 1، ص 340، حديث 18.

به نظر من همه حق دارند امام زمان (ع) را ببينند، پس چرا در دنياي امروز فقط نيكوكاران واقعي امام زمان (ع) را مي بينند؟ در زمان امامان ديگر همه مردم حتي ملعونين و بدسرشتان هم امامان را مي ديدند. پس چرا ما نمي توانيم ايشان را ببينيم ؟

پرسش

به نظر من همه حق دارند امام زمان (ع) را ببينند، پس چرا در دنياي امروز فقط نيكوكاران واقعي امام زمان (ع) را مي بينند؟ در زمان امامان ديگر همه مردم حتي ملعونين و بدسرشتان هم امامان را مي ديدند. پس چرا ما نمي توانيم ايشان را ببينيم ؟

پاسخ

وجود دوازده ولي و حجت خدا بعد از پيامبر اسلام (ص) تا پايان جهان از جمله مقدرات خداوندي مي باشد.

اگر امام زمان (ع) مانند ائمه ديگر ميان مردم بود، او را نيز به شهادت مي رساندند. اگر امام زمان (ع) به شهادت مي رسيد، زمين از حجت خدا خالي مي شد. خالي شدن زمين از حجت خدا پيامدهاي منفي در پي دارد . يكي از نويسندگان مي نويسد، خداوند، به وسيلة غيبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ كرد ، زير اگر حضرت از آغاز زندگي ميان مردم ظاهر مي شد، او را مي كشتند".(1)

فلسفه اصلي وجود امام و حجت خدا واسطة فيض الهي و هدايت و رهبري مردم است. امام زمان (عج) اگر چه به حسب ظاهر غايب است، ولي مانند ساير ائمه (ع) ديگر به رهبري و هدايت مردم مي پردازند، زيرا امام در قالب هاي مختلف، مشكلات مردم را رفع مي كند و به آنان نفع مي رساند.

در برخي از روايات وجود مقدس امام زمان (ع) به خورشيد تشبيه شده است.(2) خورشيد چه پشت ابر باشد و چه نباشد، به موجودات نفع رسانده و زندگي موجودات به آن بستگي دارد. فلسفه وجودي امام و حجت خدا اين نيست كه انسان ها تنها او را ببينند تا جاي اين پرسش باشد كه چرا پيشينيان

موفق شدند امام معصوم را مشاهده كنند، اما ما از آن محروم شده ايم اما اين كه چرا در دورة غيبت كبري تنها برخي از نيكوكاران مي توانند باحضرت مهدي (عج) ملاقات و ارتباط داشته باشند ، پاسخ روشن است، زيرا امام (ع) مصلح كل و با تقوا است . طبيعي است كساني مي توانند با امام پارسا و مصلح ارتباط برقرار كنند كه خود پارسا باشند . هر كسي لياقت و شايستگي را پيدا كرد، مي تواند با امام ارتباط برقرار كند. اين ارتباط اختصاص به قشر خاصي ندارد.

داده هاي تاريخي نشان از آن دارد : آن دسته از مردم با امام ارتباط برقرار كردند كه لياقت و شايستگي داشتند، مانند علامه بحرالعلوم و مقدس اردبيلي . شما هم با ايجاد لياقت و شايستگي در خود، با امام ارتباط برقرار كنيد.

اگر در زمان حضور ائمه (ع) همگان مي توانستند با آنان ارتباط برقرار كنند، بدان جهت بود كه غايب نبودند، ولي امام زمان (ع) به خاطر برخي علل غايب شده است.

نحوة ارتباط با امامي كه غايب است، با امامي كه غايب نيست، تفاوت دارد. اگر تفاوت نداشت كه ديگر غيبت معنا نداشت. پس ملاقات با امام زمان نبايد با فلسفه غيبت آن امام كه براي ديگر امامان وجود نداشته است، منافات داشته باشد.

در عين حال برقراري ارتباط با امام زمان تنها با ديدن ظاهري نيست، بلكه ارتباط دروني و معنوي نيز مي تواند برقرار باشد كه برتر از ارتباط ظاهري است. چه بسيار انسان هايي كه مورد توجه و عنايت امام زمان (عج) بوده اند، بي آنكه ملاقات يا ارتباط برقرار شده باشد. آن

چه بايد به دنبال آن باشيم، فراتر از ملاقات حضوري، يعني ارتباط معنوي با امام زمان (ع) است.

پي نوشت ها :

1 - نعماني، كتاب الغيبة، ص 14.

2 - مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان ، ص 671 - 672.

3 - بحار الانوار، ج52، ص 92.

با توجه به قطعيّت اين امر كه عده اي از اشخاص جليل القدر شرفياب حضور امام مهدي(عج) شده اند، توقيع صادر شده به نام «علي بن محمد سمري» ( از نوّاب اربعه ) مبني بر «آغاز غيبت كامل و اينكه مدعي مشاهده حضرت كذّاب و مفتري است،» را چگونه بايد تفسير كرد؟

پرسش

با توجه به قطعيّت اين امر كه عده اي از اشخاص جليل القدر شرفياب حضور امام مهدي(عج) شده اند، توقيع صادر شده به نام «علي بن محمد سمري» ( از نوّاب اربعه ) مبني بر «آغاز غيبت كامل و اينكه مدعي مشاهده حضرت كذّاب و مفتري است،» را چگونه بايد تفسير كرد؟

پاسخ

اين توقيع، اعلام پايان يافتن«غيبت صغري» و شروع«غيبت كبري» است ودر آن به جناب «علي بن محمد سمري» _ رضوان الله عليه _ امر شده است كه به احدي وصيت ننمايد كه بعد از او قائم مقام او و نايب خاص باشد.

و نيز اعلام صريح بطلان ادعاي افرادي است كه در غيبت كبري، ادعاي نيابت و سفارت خاصه و وساطت بين امام(ع) و مردم مي نمايند.

بنابراين، چنانكه بعضي بزرگان هم فرموده اند، ممكن است مراد از اينكه «مدعي مشاهده» كذاب و مفتري خوانده شده است، كساني باشند كه ادعاي نيابت كنند و بخواهند با دعوي مشاهده و شرفيابي، خود را واسطة بين امام و مردم معرفي نمايند؛ و همين حكايات و وقوع تشرف اشخاص به خدمت آن حضرت هم، قرينه و دليل است بر اينكه در اين توقيع، نفي مطلق مشاهده و شرفيابي مراد نيست، بلكه مقصود نفي ادعائي است كه دليل بر تعيين شخص خاصي به نيابت باشد.

و ممكن است مراد از توقيع مذكور نفي ادعاي اختياري بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ يعني اگر كسي مشاهده و ارتباط را به اختيار خود ادعا كند، به اين صورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام(ع) شرفياب مي شود، يا ارتباط پيدا مي كند، كذّاب و مُفتري است و اين ادعا از احدي در غيبت كبري پذيرفته نيست، يا اينكه

چنين كسي كه اين سمت را به راستي داشته باشد، پيدا نخواهد شد؛ و اگر هم كسي آن را دارا باشد، از ديگران مكتوم مي دارد، و به كسي اظهار و افشا نمي نمايد. علاوه بر اين، پيرامون اين توقيع، توضيحات ديگري نيز علماي اعلام داده اند و دركتابهائي مثل «جنة المأوي» مرحوم محدث نوري نقل شده است.

اجمالاً با اين توقيع، در آن همه حكايات و وقايع مشهور و متواتر نمي توان خدشه نمود، و بر حسب سند نيز، ترجيح با اين حكايات است.

اگر خوانندة عزيز، خود به كتابهائي مثل نجم الثاقب رجوع نمايد، مي بيند كه در اين حكايات، وقايعي است كه هرگز شخص عاقل در صحت آنها نمي تواند شك كند.

بنابراين، هم شرفيابي اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم كذب و بطلان ادعاي كساني كه در غيبت كبري ادعاي سفارت و نيابت خاصّه و وساطت بين آن حضرت و مردم را مي نمايند، معلوم است.

آيا در زمان غيبت ارتباط با حضرت مهدى امام زمان((صلى الله عليه وآله)) ممكن است با اين كه در پايان آخرين توقيعى كه شش روز پيش از مرگ آخرين سفيرش ابوالحسن على ابن محمد سمرى صادر مى شود امام((عليه السلام)) مى فرمايد: «و به زودى از شيعيان من مى آيند كسانى كه

پرسش

آيا در زمان غيبت ارتباط با حضرت مهدى امام زمان((صلى الله عليه وآله)) ممكن است با اين كه در پايان آخرين توقيعى كه شش روز پيش از مرگ آخرين سفيرش ابوالحسن على ابن محمد سمرى صادر مى شود امام((عليه السلام)) مى فرمايد: «و به زودى از شيعيان من مى آيند كسانى كه

پاسخ

ديدار حضرت حجت((عليه السلام)) در غيبت كبير امتناع عقلى ندارد و اřØǙƠديدار هست. شايد براى اولياء و افرادى كه از خواص مؤمنين و متقين هستند و يا برخى علمايى در شرايط ضرورى ديدار با آن حضرت((عليه السلام)) حاصل شود. ولى ديدار به نحو عام و براى هر كس ممكن نيست. و چنانچه آن حضرت مدعى ديدار را دروغگو نخوانده بودند و باب امكان ديدار با آن حضرت((عليه السلام)) باز مى شد، دشمنان ديانت و تشيع در چهره ايمان و نقاب دوستى خود را به آن حضرت((عليه السلام)) نسبت مى دادند. و يا براى اخاذى از مردم به عنوان ملاقات حضرت حجّت((عليه السلام)) به فريب مردم مى پرداختند و... و چه فسادى از اين ناحيه در ميان امّت اسلام به وجود مى آمد. بنابراين مصلحت شديد در همين بوده كه مدعى ملاقات با امام زمان((عليه السلام))تكذيب شود. ولى اين منافات با ملاقات اولياء و خواص با آن حضرت((عليه السلام)) ندارد. و حكايت كه در زمينه ملاقات اشخاص با آن حضرت در كتب آورده شده، شايد بعضى از آنها تشرف به خدمت نزديكان امام زمان((عليه السلام)) بوده است نه خود امام زمان((عليه السلام)) و بايد توجه داشت كه تشرف به محضر آن حضرت امرى نيست كه به راحتى براى افراد ميسر شود هر چند كه

امكان آن نيز عقلا و شرعاً ضرورى ندارد.

بحث ديدن امام زمان و ميزان واقعي بودن آن؟

پرسش

بحث ديدن امام زمان و ميزان واقعي بودن آن؟

پاسخ

سئوال اگر اين گونه مطرح شود كه آيا ديدار حضرت در عصر غيبت ممكن است و اگر هست واقع شده يا نه و از آنچه نقل شده چقدر به واقعيت نزديك است؟ بايد گفت منشأ اينگونه سئوالات به روايت امام عصر( بر مي گردد كه علماي شيعه آن را از چهارمين نائب خاص امام( نقل كرده اند.امام زمان( در فرمايشي به آخرين نائب خود فرمودند كه پس از غيبت كبري، ديگر كسي مرا نخواهد ديد و اگر كسي بگويد مرا ديده دروغ گفته است.

ما بر اساس اين روايت مي توانيم مدعيان رؤيت را تكذيب كنيم. البته منظور ديداري است كه در غيبت صغري انجام مي شده است. چنين رؤيتي خاص دوران غيبت صغري بوده و بعد از آن نفي شده است. پس مراد حضرت اين نبود كه چشم هيچ انساني به ايشان نمي افتد بلكه روايت داريم كه حضرت در بين مردم هستند و مردم را مي بيند اما آنها محروم از رؤيت حضرت اند.

گاهي ديدار چنين حاصل مي شده كه فرد بعد ازديدار و خروج از آن حالت يقين پيدا مي كرده كه امام را ديده است، اما رؤيت رسمي حضرت چنانچه در غيبت صغري بوده تكذيب مي شود. نمونه كساني كه قبلاً علم داشته و با علم به ديدار حضرت رفته باشد بسيار كم بوده و معمولاً پس از مرگ ديدار كنندگان اين موضع مكشوف شده است و آنها مدعي ديدار نبوده اند.

آيت ا...مصباح در پاسخ به سئوال كه آيا مواردي كه نقل مي شود افرادي آن حضرت را مشاهده كرده اند واقعيت دارد يا

نه؟ مي فرمايند : "فرق بين عصر غيبت صغري و غيبت كبري اين است كه در زمان غيبت صغري، كساني بودند كه مي توانستند رسماً خدمت اما زمان ( برسند، حرفهاي مردم را نقل كنند و جوابش را هم بگيرند و به مردم اطلاع دهند. يا وجوهات را بپردازند و رسيد بگيرند. گويي امام عصر( حاضر بودند و مردم با ايشان ملاقات مي كردند با اين تفاوت كه اين روابط خصوصي بود و فقط چند نفر يا يك نفر با آن حضرت رابطه داشتند.

اين نوع رابطه پس از آخرين نماينده قطع شد و پس از آن ديگر چنين رابطه اي وجود ندارد كه كسي باشد تا مردم بوسيله او با ايشان ارتباط پيدا كنند. اينكه آن حضرت فرمودند پس از اين، كسي مرا نخواهد ديد، منظور همان رؤيتي است كه در عصر غيبت صغري وجود داشته است و نواب به خواست خود هر وقت مي خواستند خدمت امام ( مي رسيدند، لذا در زمان غيبت كبري، رؤيتي كه توأم با آن نيابت بوده باشد وجود ندارد و آن حضرت اين موضوع را نفي مي نمايند. اما در زمان غيبت كبري، ممكن است كساني خدمت امام زمان( شرفياب شوند ولي آن حضرت را نشناسند، يا در خواب، ايشان را ببينند يا آنكه خود امام( خواسته باشند كه خود را به كسي نشان دهند. دليلي بر عدم امكان اين موضوع نداريم. خلاصه آنكه ظرف گفت و گويي كه محل بحث بوده، رؤيتي است كه در زمان غيبت صغري ميسر بوده و آن را در زمان غيبت كبري نفي مي كنند نه هر رؤيتي را." "1"

بنابراين با قاطعيت مي توانيم كساني را

كه ادعاي ديدار مي كنند (به معنايي كه توضيح داده شد) تكذيب كنيم و از آن طرف برخي ملاقاتها را كه به صورت ادعا نبوده، مثل ديدار سيد بحرالعلوم، شيخ بها، علي بن مهزيار و ...مورد تصديق قرار دهيم.

آقاي عليرضا رجالي تهراني در اين باره مي فرمايند : "ديدار و رويارويي با آن حضرت به سه صورت ممكن است پيش آيد :

1- ديدار حضرت مهدي( با عنوان غير واقعي ايشان، به طوري كه كاملاً براي ديدار كننده ناشناس باشند. اين گونه ديدار، و به فراواني دايم براي كساني كه در محل زندگي ايشان سكونت دارند يا افرادي كه با ايشان برخورد مي نمايند در هر نقطه اي كه باشد روي مي دهد.

2- ديدار با آن حضرت در عنوان حقيقي ايشان، بدون اينكه اين امر را ملاقات كننده، مگر پس از پايان گرفتن ديدار، متوجه باشد. اين همان حالتي است كه اكثر ديدارهاي نقل شده را شامل مي شود.

3- ديدار با آن حضرت با عنوان حقيقي ايشان ، در حالي كه ديدار كننده نيز در اثناي ملاقات متوجه اين امر باشد. اين گونه ديدار در اخبار مشاهده و ديدار بسيار كم نقل شده است، زيرا غالباً مخالف مصلحت مي باشد و با غيبت تامه و كامل حضرت مهدي( منافات دارد .

راجع به اين كه : آيا در غيبت كبري ممكن است كسي خدمت آن حضرت مشرف شود؟ بايد گفت : آري، و اين كه در بعضي روايات گفته شده كه مدعيان ديدن حضرت را تكذيب كنيد، منظور كساني است كه ادعاي ديدن آن امام و نيابت دارند. باري هر شيعه پاك سرشتي مي تواند آن حضرت

را ملاقات كند." "2"

تقويت مباني اعتقادي، آيت ا...مصباح،ص51-50

يكصد پرسش پيرامون امام زمان(، عليرضا رجالي تهراني،ص155و154و153

آيا هر كسي مي تواند امام زمان "ع" را ببيند (به غير از افراد صالح و پرهيزگار) مثلاً در خواب مي تواند با امام ملاقات كند و حقيقت دارد؟

پرسش

آيا هر كسي مي تواند امام زمان "ع" را ببيند (به غير از افراد صالح و پرهيزگار) مثلاً در خواب مي تواند با امام ملاقات كند و حقيقت دارد؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال شما دوست خوبم، عرض مي شود كه بزرگان و علما شيوه هاي مختلفي براي رؤيت امام زمان(ع) در خواب ذكر كرده اند، كه ما در اينجا به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

شيخ ابراهيم كفعمي در "جنة الواقيه" فرموده است : "ديدم در بعضي از كتب اصحاب خود، كه هر كس اراده كرده رؤيت يكي از انبياء و ائمه "12گانه"، يا ساير مردم، يا فرزندان خود را در خواب، پس بخواند سوره والشمس، و اناانزلناه، وقل يا ايها الكافرون، و قل هو ا... احد، و معوذتين؛ آنگاه بخواند اخلاص، يعني قل هوا... احد را صد مرتبه، و صلوات بفرستد به پيغمبر صد مرتبه، و بخوابد بر طرف راست؛ پس به درستي كه خواهد ديد آن را كه قصد دارد، ان شاءا...تعالي، و سخن خواهد گفت به آنچه مي خواهد از سؤال و جواب." (1)

دعاي ديگري كه براي رؤيت امام (ع) در خواب ذكر شده اينست : "اللّهمَ إنّي أسئَلكَ يا مَنْ لُطْفَهُ خَفيّ و اَياديهِ باسِطَةٌ لا تَنْقَضي أسئَلكَ بِلُطْفِكَ الْخَفيَّ الَّذي ما لَطَفْتَ بِهِ لِعَبْدٍ اِلا كَفي أنْ تُريَني مولاي عليّ بن ابيطالب" كه گفته شده بجاي عبارت "علي ابن ابيطالب" هر امامي را كه مي خواهد در خواب ببيند، نام ببرد.

همچنين كسي كه دو ركعت نماز بعد از نماز عشاء، با هر سوره اي كه مي خواهد بخواند، و بعد اين دعا را صد مرتبه بخواند، پيامبر اكرم(ص) و يا هر

يك از ائمه اطهار (ع) را كه بخواهد، در خواب خواهد ديد : "بسم الله الرحمن الرحيم يا نُورَ النُورِ يا مُدَبِّرَ الامور بَلِّغ مِني رُوحَ محمدٍ و ارواحَ آل محمدٍ تَحيةً و سلاماً" (2)

عمل ديگري كه براي ديدن امام(ع) در خواب توصيه شده، آن است كه شيخ مفيد آن را در كتاب اختصاص روايت كرده از ابي المعزي، از حضرت موسي بن جعفر(ع) كه گفت : "شنيدم از آن حضرت كه مي فرمايد : "هر كسي كه براي او حاجتي است به سوي خداوند تبارك و تعالي، و اراده كرده كه ما را ببيند، و مقام و رتبه خود را بداند، پس غسل كند سه شب، و مناجات كند به ما، يعني "والله العالم" كه با خداي عالم مناجات كند به توسط ما، به اينكه قسم دهد او را به حق ما، و متوسل شود به حضرت او به وسيلة ما، كه ما را به او بنماياند، و مقام او را در نزد ما به او نشان دهد." فرمود : "پس به درستي كه او خواهد ديد ما را، و مي آمرزد خداوند او را به سبب ما، و پوشيده نمي شود بر او موضع و محل او." "(3)

فرق بين عصر غيبت صغري و غيبت كبري اين است كه در زمان غيبت صغري، كساني بودند كه مي توانستند رسماً خدمت امام زمان برسند. حرفهاي مردم را نقل كنند، و جوابش را هم بگيرند و به مردم اطلاع دهند. اين رابطه پس از آخرين نماينده قطع شد، و پس از آن ديگر چنين رابطه اي وجود ندارد، كه كسي باشد تا مردم به وسيله او

با ايشان ارتباط پيدا كنند. اينكه آن حضرت فرمودند : "پس از اين، كسي مرا نخواهد ديد."، منظور همان رؤيتي است كه در عصر غيبت صغري وجود داشته است و نوّاب هر وقت كه مي خواستند، خدمت امام(ع) مي رسيدند. لذا در زمان غيبت كبري، رؤيتي كه توأم با آن نيابت بوده باشد، وجودندارد؛ و آن حضرت اين موضوع را نفي مي نمايند.

اما در زمان غيبت كبري، ممكن است كساني خدمت امام زمان(ع) شرفياب شوند، و يا اينكه ايشان را در خواب ببينند، و با ايشان سخن بگويند؛ كه يا آن حضرت را نمي شناسند و يا مي شناسند.

و اين طور نيست كه با خواندن دعاهايي كه اشاره شد، و يا انجام دادن اعمالي، حتماً به حضور امام زمان(ع) مشرف شويم؛ بلكه بايد ظرفيت هاي بالايي در وجودمان باشد، كه در اين صورت خود امام(ع) به ديدار ما مي آيند.

منابع و مآخذ:

1. نجم الثاقب/مرحوم حاج ميرزا حسين طبري نوري/ ص847

2. ملاقات با امام عصر(ع) / سيد جعفر رفيعي/ص347

نجم الثاقب/مرحوم حاج ميرزا حسين طبري نوري/ ص 848 و849

آيا مي توان امام زمان غ را ديد و با ايشان رابطه برقرار كرد؟

پرسش

آيا مي توان امام زمان غ را ديد و با ايشان رابطه برقرار كرد؟

پاسخ

انسان با سعي و كوشش و ايجاد شرايط لازم مي تواند به هدف و خواست خود برسد، لكن براي رسيدن به هر هدف و آرزو مراحلي بايد طي شود و مقدماتي فراهم گردد. ملاقات با امام زمان غ امر ساده اي نيست كه به آساني بتوان به آن رسيد; البته از شروع غيبت كبرا تا اين زمان افرادي سعادت تشرف به حضور امام زمان غ را پيدا كرده اند، لكن اين سعادت نصيب هر كسي نمي شود; در ضمن بايد توجه داشت كه چه بسا انسان امام زمان غ را ديده باشد، ولي او را نشناسد، چنان چه در روايات آمده وقتي امام زمان غ ظهور مي كند، افرادي مي گويند ما اين آقا را ديده بوديم ولي نمي شناختيم

براي تشرّف به حضور امام زمان غ نخستين شرط، بندگي خدا به معناي واقعي آن است همان چيزي كه هدف از خلقت انسان است قرآن در اين باره مي فرمايد: "وَ مَا خَلَقْت ُ الْجِن َّ وَ الاْ ?ًِنس َ إِلآ لِيَعْبُدُون ِ ;(ذاريات 56) من جن ّ و انس نيافريدم مگر براي اين كه مرا عبادت و بندگي كنند." اگر انسان بتواند، به طور واقعي بنده خدا باشد و از بندگي هوا و هوس و طاغوت و شيطان خود را برهاند، لياقت پيدا مي كند كه حُجّت خدا را زيارت كند و با او ارتباط برقرار سازد، در حديث قدسي آمده است "يابن آدم اَنا اقول للشئ فيكون اطعمني فيما امرتك اجعلك تقول للشي كن فيكون اي فرزند آدم من به هر چيزي اراده كنم و فرمان دهم اراده و فرمان من تحقق ّ

پيدا مي كند، اطاعت كن مرا در آن چه به تو دستور داده ام تا تو را آن چنان قرار دهم كه هر چه اراده كني فوري به اراده و خواست خود برسي "(ميزان الحكمه محمد محمدي ري شهري ج 6، ص 13، مركز نشر مكتب الاعلام الاسلامي )

بنابراين انسان با پيروي از دستورهاي الهي مي تواند به عالي ترين درجه قرب خدا نائل گردد و در اين صورت است كه لياقت تشرّف به حضور جانشين خدا در روي زمين پيدا خواهد كرد.

براي درك حضور امام زمان غ شوق شديد لازم است شوق به چيزي سبب مي شود، انسان براي رسيدن به هدف سختي ها را تحمل كند; كسي كه عاشق ديدار حضرت مهدي غ است براي رسيدن به آرزوي خود، از هر وسيله اي استفاده مي كند كه به چندمورد اشاره مي كنيم 1. به اعمالي كه مي داند موجب خشنودي آن حضرت است مبادرت مي ورزد; توجه به خدا، راز و نياز با ذات الهي نماز با حضور قلب تلاوت قرآن و دعاها، انفاق خدمت به خلق صله رحم و همة اعمالي كه اسلام به عنوان واجب يامستحب به آن دستور داده به اندازة توان انجام مي دهد و از همة اعمالي كه مي داند انجام آن موجب رنجش خاطر امام زمان غ است به شدّت دوري مي كند، هرگز امام زمان غ را فراموش نمي كند و هميشه به ياد آن حضرت است و با ياد او زندگي را سپري مي كند; در چنين شرايطي است كه زمينه فراهم مي شود تا بتواند به محضر آن حضرت شرفياب شود; بنابراين فردي كه آرزوي ديدار آن حضرت را

دارد، بايد با تمام وجود براي رسيدن به اين هدف تلاش كند; موانع را از سر راه بردارد و با بندگي خدا و قرب به حق شرايط درك حضور را فراهم نمايد.

برخي به زبان آرزوي ملاقات امام زمان را دارند، ولي براي رسيدن به اين آرزو عملي انجام نمي دهند; بديهي است چنين افرادي به خواستة خود نمي رسند. نقل مي كنند كه فردي بارها اظهار شوق تشرّف به محضر امام زمان غ مي نمود، مي گفت اي كاش آن حضرت را در خواب مي ديدم عارفي به او گفت شب آب گوشت شوري درست كن و ميل نما، امام زمان را در خواب مي بيني به آن دستور عمل نمود، لكن آن شب آب دريا و جوي بارها را در خواب ديد، صبح به نزد آن عارف رفت وقتي جريان را تعريف كرد، عارف گفت مقصود من همين بود كه به تو بفهمانم اگر عاشق ديدار امام زمان هستي بايد تمام وجودت خواست و طلب گردد. كسي كه آبگوشت شور بخورد، تشنگي بر او غلبه كند، در خواب هم آب مي بيند. اگر شوق درك حضور حضرت حجت داشته باشي بايد با تمام وجود، براي رسيدن به اين هدف تلاش كني و همه محرمات را ترك كني واجبات و مستحبات به اندازةتوان انجام دهي و سراسر وجودت لبريز از عشق به حضرت مهدي غ گردد; در اين صورت است كه به فيض حضور نائل مي گردي

آب كم جو تشنگي آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست

منظور از جمله (فمن ادعي المشاهده ...) در توضيح شريف چيست ؟

پرسش

منظور از جمله (فمن ادعي المشاهده ...) در توضيح شريف چيست ؟

پاسخ

با توجه به اين كه اين توقيع شريف هنگام فوت آخرين نايب امام زمان صادر شده و قرائتي كه در خود توقيع است مراد از دروغ گو بودن مدعي مشاهده بعد از صدور توقيع. ادعاي ارتباط و نيابت داشتن از جانب حضرت است به عبارت ديگر امام در اين توقيع مي فرمايد با ازدنيا رفتن تو اي علي بن محمد سمري نيابت خاصه تمام شد و غيبت كبري آغاز شد وديگر بعد از اين اگر كسي بگويد من حضرت را مي بينم و با او مرتبط هستم و نيابت خاصه از جانب حضرت دارم دروغ گو است.

به متن توقيع و قرائن آن دقت كنيد: «بسم الله الرحمن الرحيم، اي علي بن محمد سمري خداوند به برادران ديني تو در مصيبت به تو اجر دهد تو تا شش روز ديگر از دينا خواهي رفت به كارهايت رسيدگي كن و به كسي بعد از خودت [جهت نيابت [وصيت نكن چرا كهغيبت طولاني آغاز شد و ظهور نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند... و به زودي خواهد آمد كسي كه مدعي مشاهده من باشد ولي آگاه باش كسي كه مدعي مشاهده باشد قبل از خروج سفاني و صيحه دروغ گو خواهد بود»، (بحارالانوار، ج 51، ص360).

گويا حضرت با دادن اين توقيع راه را بر مدعيان دروغين ادعاي نيابت بسته اند و اين جمله كه مدعي مشاهده دروغ گو است به اين معني نيست كه در غيبت كبري ديگر كسي حضرت را نخواهد ديد. بسياري از صالحين و بزرگان شيعه در طول تاريخ غيبت حضرت را ديده اند وقطعا اكثريت آنها اهل دروغ نبوده اند

و حداقل يك مورد آن هم كه راست باشد بايد حديث به گونه اي دقيق معنا شود.

مسأله ادبي روايت: امام(ع) در اين حديث به دو نكته اشاره مي كنند. يكي اخبار از آينده كه پس از من عده اي پيدا مي شوند و مشاهده و ارتباط با من را ادعا مي كنند و دوم مسأله دروغ گو بودن مدعي است. امام(ع) در حديث دو تعبير دارد: 1- ادعا، 2- مشاهده. و كسي را كهادعاي مشاهده نمايد كاذب معرفي كرده است.

مشاهده به معناي ديدن امام(ع) و ارتباط با او است و ادعا به معناي اعلان و انتشار آن و با خبر كردن مردم از مسأله است، ممكن است كسي با امام(ع) ملاقات داشته باشد همان گونه كه براي برخي علماء و غير آنان نقل مي كنند ولي آن را ميان مردم بازگو نكرده و در سينه خودپنهان كرده باشد و اطرافيان از قراين و يا در زمان هاي بعد متوجه ارتباط او با امام زمان(عج) شوند. چنين كساني مشمول حديث نخواهد بود چون او مدعي نيست، بنابراين بين مضمون حديث با داستان ملاقات برخي صالحان با امام زمان(عج) هيچ تعارض و ناسازگاري وجودندارد.{J

چگونه مي توان ديدار صالحان با امام مهدي عليه السلام را اثبات نمود؟

پرسش

چگونه مي توان ديدار صالحان با امام مهدي عليه السلام را اثبات نمود؟

پاسخ

سؤال فوق در حقيقت از دو جزء تشكيل شده است:

1 - چگونه مي توان ادعاي كساني كه مي گويند ما حضرت را ملاقات كرده ايم را به اثبات رساند.

2 - از كجا معلوم در ملاقاتي كه با حضرت داشته اند خود ايشان را ديده اند.

در مورد سؤال اول مي گوييم: هر كسي كه مدّعي ملاقات است، ما حرف او را نمي پذيريم مگر آنكه براي ما قرائن معتبر بر صدق قول او وجود داشته باشد.

يكي اينكه او فردي صدّيق بوده وتاكنون هيچ گونه دروغ وعمل خلاف شرع وبي عدالتي از او ديده يا شنيده نشده است.

وديگر اينكه: خبرهايي كه مي دهد همگي مطابق با واقع بوده وهمراه با اخبار غيبي است.

در مورد سؤال دوم مي گوييم: مدّعيان راستين ملاقات با حضرت خود شواهد وقرائني را ذكر كرده اند ومعجزه وخبرهاي غيبي را شنيده اند كه همراه با ادعاي اثبات وجود حضرت بوده ولذا يقين به ملاقات با حضرت پيدا كرده، آن گاه خبر تشرّف خود را براي ما نقل كرده اند.

آيا تشرف به لقاي امام زمان عليه السلام در عصر غيبت كبرا ممكن است؟

پرسش

آيا تشرف به لقاي امام زمان عليه السلام در عصر غيبت كبرا ممكن است؟

پاسخ

1 - در مقابل اين حديث ده ها روايت ديگر وجود دارد كه دلالت دارد بر اينكه مهدي از اولاد ونسل امام حسين (ع) است.

2 - به يك معنا مهدي از ذريه امام حسن (ع) نيز هست، زيرا مادر امام باقر (ع) فاطمه دختر امام حسن مجتبي (ع) است ولذا با جمع بين دو دسته روايات، حضرت مهدي (ع) هم حسني وهم حسيني است. ودر حديثي پيامبر (ص) فرمود: "از اين دو -حسن وحسين- مهدي امت است".

{پاورقي . مجمع الزوائد، ج 9، ص 165. پاورقي}

3 - صاحب كتاب "عقد الدرر" همين حديث را نقل كرده ولي در آن آمده كه امام علي (ع) به فرزندش حسين (ع) نظر كرد... ونيز در صحيح ترمذي وسنن نسائي وسنن بيهقي اين گونه آمده است. خصوصاً كه احتمال تصحيف و جابجايي نيز داده{پاورقي . عقد الدرر، ص 45، باب 1. پاورقي}

مي شود.

4 - اين نكته قابل توجه است كه سادات حسني به رهبري محمّد بن عبداللَّه حسني كه با او در منطقه ابواء بيعت شد بي تأثير در پيدايش اين گونه احاديث نبوده اند. واز آنجا كه سادات حسني درصدد شورش وقيام بر عليه دولت بني اميه بوده اند احتياج به پشتوانه معنوي داشتند، لذا از رواياتي كه درباره ظهور مهدي منتظر وارد شده، بهره برداري سياسي كرده وآن را بر عبداللَّه بن حسن منطبق كردند. آنان با جعل روايتي ونسبت آن به پيامبر (ص) مهدي را از نسل امام حسن مجتبي (ع) معرفي كردند.

{پاورقي . ر.ك: مجموعه آثار، شهيد مطهري؛، ج 18، ص 173. پاورقي}

موضوع: ملاقات با امام مهدي عليه السلام در غيبت

كبرا

چه كساني از علما قائل به جواز وامكان تشرّف بوده اند؟

پرسش

چه كساني از علما قائل به جواز وامكان تشرّف بوده اند؟

پاسخ

عموم علماي شيعه از قدما ومتأخرين قائل به امكان رؤيت وتشرف به لقاي حضرت مهدي (ع) در عصر غيبت كبرا بوده اند. اينك به برخي از كلمات آنها اشاره مي كنيم:

1 - سيد مرتضي؛

"ما قطع نداريم كه دست كسي به امام نمي رسد وبشر نمي تواند او را ملاقات كند، اين امري غير معلوم است كه راهي بر قطع به آن نيست". آن گاه مي گويد: "اگر گفته شود كه علت استتار امام، خوف از ظالمين وتقيه از معاندين است، در جواب مي گوييم: اين علت در حقّ اوليا وشيعيانش نيست، پس واجب است كه براي آنها ظاهر گردد...".

{پاورقي . تنزيه الانبياء، ص 184-182. پاورقي}

2 - شيخ طوسي؛

"ما تجويز مي كنيم كه بسياري از اوليا وقائلين به امامت او به خدمتش رسيده واز او نفع ببرند". {پاورقي . كلمات المحققين، ص 533. پاورقي}

3 - سيد بن طاووس؛

وي خطاب به فرزندش مي گويد: "راه به سوي امامت باز است براي كسي كه خداوند -جلّ شأنه- اراده كرده تا به او عنايت ونهايت احسان كند".

{پاورقي . كشف المحجة، ص 154ù143. پاورقي}

ونيز در جايي ديگر مي گويد: "گر چه امام الآن از جميع شيعيان غايب است ولي ممتنع نيست كه جماعتي از آنان به ملاقات حضرت مشرّف شده، از گفتار وكردار ايشان استفاده كنند واز ديگران كتمان نمايند...". {پاورقي . الطرائف، ص 185. پاورقي}

4 - آخوند خراساني؛

او در مبحث اجماع مي گويد : "...گرچه احتمال تشرف برخي از افراد صالح واوحدي به خدمتش، داده مي شود، واحياناً او را نيز مي شناسند".

{پاورقي . كفاية الاصول، ج 2، ص 291. پاورقي}

5 - محقّق نائيني؛

او نيز در مبحث اجماع مي گويد: "وامّا در

زمان غيبت، عادتاً رؤيت حضرت ممكن نيست. آري، گاهي در زمان غيبت براي اوحدي وافراد صالح، تشرّف به خدمت حضرت وگرفتن حكم از ايشان امكان پذير است". {پاورقي . فرائد الاصول، ج 2، مبحث اجماع. پاورقي}

مطابق توقيع امام زمان عليه السلام به علي بن محمد سمري،آيا در عصر غيبت كبرا ملاقات حضرت ممنوع است؟

پرسش

مطابق توقيع امام زمان عليه السلام به علي بن محمد سمري،آيا در عصر غيبت كبرا ملاقات حضرت ممنوع است؟

پاسخ

برخي در استدلال بر عدم امكان تشرف به ملاقات حضرت مهدي (ع) در عصر غيبت، به توقيع حضرت به علي بن محمّد سمري تمسّك كرده اند، زيرا در ذيل آن چنين آمده است: "ألا فمن ادّعي المشاهدة قبل خروج السفياني والصيحة فهو كذّاب مفترٍ..."؛{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 151. پاورقي}

"...آگاه باش! پس هر كس قبل از خروج سفياني وصيحه، ادعاي مشاهده كند پس او بسيار دروغگو وتهمت زننده است...".

پاسخ:

1 - كسي اطلاق اين روايت را قبول نكرده ولذا جماعت بسياري از علما وصلحا قضيه تشرف خود را بر ديگران نقل كرده اند.

2 - درتوقيع، ادّعاي مشاهده تكذيب شده ومشاهده عبارت است از ديدن با شناخت،{پاورقي . مفردات راغب، ص 267. پاورقي}

در حالي كه مي دانيم: غالب ديدارها با شناخت در مرحله اوّل همراه نبوده است.

3 - ممكن است كه مقصود از ادعاي مشاهده خصوصاً با وجود مدعيان دروغين نيابت وسفارت در عصر صدور اين روايت، ادعاي مشاهده ورؤيت وملاقات با حضرت به عنوان نايب خاص باشد، كه حضرت به طور اكيد در عصر غيبت كبرا نيابت خاص را نفي مي كند، خصوصاً به قرينه آنكه در توقيع شريف آمده است: "وزود است كه در ميان شيعيانم كساني پيدا شوند كه ادعاي مشاهده نمايند...".

4 - شيخ طوسي؛ با آنكه اين توقيع را نقل كرده ولي خودش به عموم آن عمل نكرده وقائل به امكان رؤيت براي افراد صالح امّت است.

5 - ممكن است كه مراد از مشاهده، ديداري باشد كه بر آن آثار مترتب گردد. ودر حقيقت، حضرت درصدد آن است كه ترتّب

اثر را از اين ملاقات ها وسخن هايي كه در آنها بوده برطرف نمايد.

همان گونه كه در روايتي مي خوانيم: "اگر پنجاه نفر نزد تو قسم بر ضدّ كسي خوردند، ولي آن شخص خلاف آن را گفت، او را تصديق كرده وآن پنجاه نفر را تكذيب كن" اين به معناي عدم ترتّب اثر بر قسم پنجاه نفر است.

6 - روايت، بر فرض صحّت سند، مفيد ظن است، در حالي كه قضاياي تشرفات به حدّي است كه انسان را به يقين مي رساند.

7 - ممكن است كه مقصود از مشاهده در توقيع شريف، ادعاي مشاهده اختياري باشد، به اين معنا كه رؤيت در عصر غيبت كبرا اختياري نيست، بلكه هر كس را كه ما صلاح دانستيم او را به شرف لقاي خود مفتخر مي سازيم.

8 - توقيع، خبر مرسل است ولذا از حيث سند ضعيف مي باشد.

آيا مي توان طبق قاعده سدّ ذرايع، ادعاي ملاقات با حضرت را دروغ دانست؟

پرسش

آيا مي توان طبق قاعده سدّ ذرايع، ادعاي ملاقات با حضرت را دروغ دانست؟

پاسخ

اهل سنّت معتقدند راه هايي كه به حرام منجر مي شود را بايد به طور مطلق مسدود نمود. وبه تعبير ديگر، مقدمه حرام مطلقاً وبه طور كلّي حرام است، اين را قاعده سدّ ذرايع مي گويند.

ولي در جاي خود به اثبات رسيده كه مقدمه حرام هميشه حرام نيست، بلكه براي كسي حرام ودر مواردي حرام است كه به طور حتم وقطع، امري منجر به حرام گردد.

در مورد ادّعاي ملاقات، اگر در جايي اين ادعا منجر به انحراف برخي گردد، نقل آن حرام است. ولي در عموم خبرها چنين نيست، بلكه نقل آنها باعث تقويت ايمان مردم به حضرت خواهد شد، اگر چه ممكن است برخي سوءاستفاده كرده وهوس چنين ادعاهايي نمايند، ولي وظيفه علما است كه در مقابل اين گونه افراد ايستاده ومردم را از مقاصد شوم آنها مطلع سازند.

مطابق برخي از روايات، حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت شناخته نمي شود، پس آيا رؤيت ممكن نيست؟

پرسش

مطابق برخي از روايات، حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت شناخته نمي شود، پس آيا رؤيت ممكن نيست؟

پاسخ

برخي براي استدلال بر عدم امكان رؤيت در عصر غيبت كبرا به روايات خاصي تمسك كرده اند از جمله آنكه در روايت آمده است: "ولكن حجت مردم را مي شناسد ولي آنان او را نمي شناسند". ونيز در روايتي آمده است: "او مردم را مي بيند ولي مردم او را نمي بينند".

پاسخ:

1 - نفي در اين گونه روايات نسبت به عموم مردم است ولذا منافاتي با رؤيت ومعرفت برخي از افراد ممتاز ندارد.

2 - روايت دوّم در مورد حجّ است ولذا عموميت ندارد.

3 - مقصود از عدم رؤيت در روايت دوم به قرينه "لا يعرفونه" كه در روايت اوّل آمده، نشناختن است، خصوصاً آنكه در روايت، حضرت مهدي (ع) به حضرت يوسف تشبيه شده است كه مردم او را مي ديدند ولي نمي شناختند.

ببخشيد آيا درست است كه ما هر روز امام زمان"عج" را مي بينيم اما نمي شناسيم؟

پرسش

ببخشيد آيا درست است كه ما هر روز امام زمان"عج" را مي بينيم اما نمي شناسيم؟

پاسخ

طبق رواياتي از ائمه هدي ( ما گاهي امام زمان"عج" را مي بينيم اما وجود مقدس ايشان را نمي شناسيم.

از آن جمله روايت امام صادق( كه از امير المؤمنين ( نقل مي كند : "اگر زمين يك ساعت از حجت خالي باشد، ساكنان خود را فرو خواهد برد . حجت مردم را مي شناسد، ليكن مردم او را نمي شناسند همان گونه كه يوسف، مردم را مي شناخت وآنان، او را نمي شناختند." "1"

از اين روايت استفاده مي شود كه امام زمان"عج" همچون ديگر انسانها در بين مردم زندگي مي كند. او را مي بينند و نمي شناسند ولي آن حضرت مردم را مي شناسد همانند يوسف( "2"

ونيز علي( مي فرمايد : "حجت حق بر زمين استوار است. در جاده ها حركت مي كند، در خانه ها و قصرها وارد مي شود و در شرق و غرب زمين به گردش مي پردازد. سخن مردم را مي شنود وبر جماعت مردم سلام مي كند. مي بيند و ديده نمي شود، تا زمان ظهور و وعده الهي و نداي آسماني، هان!آن روز، روز شادي فرزندان علي و شيعيان اوست."3" ونيز روايتي از امام صادق( كه فرمود : "براي قائم دو غيبت باشد در يكي از آنها در موسم حج شركت كند و مردم را ببيند و مردم او را نبيند." "4"

(1) كتاب الغيبه پنهاني،ص14

(2) همان،ص144

(3) چشم به راه مهدي،تأليف جمعي از نويسندگان محله حوزه،ص61و62

اصول كافي،با ترجمه و شرح فارسي،ج2،ص571

آيا ما در اين جهان در بين مردم امام زمان( را مي بينيم؟ او به چه شكل است؟

پرسش

آيا ما در اين جهان در بين مردم امام زمان( را مي بينيم؟ او به چه شكل است؟

پاسخ

داستانها و اخبار ملاقات و مشاهده حضرت مهدي( ، بسيار فراوان است؛ و به تواتر مي رسد. (خبر متواتر، خبري است كه حجت باشد و يقين آورد.) بيشتر از صد روايت در اين باره وجود دارد. برخي از آنها را علامه مجلسي در بحارالانوار(1) ذكر كرده؛ و محدث بزرگوار، حاج ميرزا حسين نوري، نيز در كتاب نجم ثاقب صد داستان در اين زمينه نقل كرده است.

امام ( در دوران غيبت صغري با افرادي ديدار داشته اند، كه از درجه ايمان و تقوا و يقين بالايي برخوردار بودند، به طوري كه امام حسن عسگري( نيز جز به كساني كه اخلاص و تقوايشان مسلم بود، از خصوصيات حضرت چيزي نمي فرمود. خود حضرت هم بعد از رحلت پدر بزرگوارش، همين رويه را داشتند. (2)

ولي در دوران غيبت كبري با اشخاص مختلفي ديدارهايي داشته اند، و اين ديدارها نوعاً به چند صورت بوده است :

1.ديدار حضرت مهدي( با عنوان غيرواقعي ايشان، بطوري كه كاملاً براي ديدار كننده ناشناس باشند. اين گونه ديدارها به فراواني صورت گرفته است.(3)

2. ديدار و رويارويي با آن حضرت در عنوان حقيقي ايشان، بطوري كه در حين ملاقات كاملاً براي ديدار كننده ناشناس بوده، ولي پس از آن شخص متوجه واقعيت امر گرديده است. اكثر ديدارهايي كه نقل شده اين گونه بوده است.(4)

3. ديدار آن حضرت با عنوان حقيقي ايشان، در حالي كه ديدار كننده نيز در حين ملاقات متوجه اين مهم بوده است. اين گونه ديدارها در اخبار مربوط به مشاهده بسيار كم نقل شده

است. (5)نمونه آن مرحوم محقق اردبيلي است، كه از علماي بزرگ و پرهيزگار شيعه بوده است، و ملقب به مقدس اردبيلي است. مسايلي براي او مشكل شده بود، و در پاسخ آنها مانده بود. در نيمه شبي از نجف به مسجدكوفه مي رود، و حضرت ( را در محراب اميرالمؤمنين( ، ملاقات مي كند. و سؤالات خود را از آن حضرت پرسيده، جوابش را گرفته، بر مي گردد. (6)

طبق اخبار وارده، امام( با حالات گوناگون آشكار شده اند، گاهي به صورت يك عرب بياباني، گاهي با حالتي از ابهّت و مهرباني، گاهي در لباس كشاورزي كه ابزار كشاورزي خود را همراه دارد، و گاهي در هيبت علما و رجال ديني. (7)

در روايتي كه علي بن ابراهيم بن مهزيار از حضرت نقل مي كند، حضرت چنين مي فرمايد : "اي فرزند مازيار پدرم، حضرت ابومحمد(، از من تعهّد گرفته كه با مردمي كه مورد خشم خداوند قرار گرفته اند، و پستي و خواري دنيا نصيبشان شده، همسايگي نكنم؛ و در محله آنها سكني نگزينم." (8)

محدثان معتبر از شيعه بنابر احاديث از پيامبر اكرم( و امام علي( ، شمايل و اوصاف امام مهدي( را در كتابهاي خويش چنين آورده اند : "او داراي چهره اي گندمگون، ابرواني هلالي و كشيده، چشماني درشت و سياه و جذاب، شانه اي پهن، قامتي كشيده، نه بلند و نه كوتاه، بيني كشيده و زيبا، پيشاني بلند و نوراني، گونه هايي كم گوشت و عضلاتي پيچيده و محكم، خوش منظر و رباينده و نگاهش دگرگون كننده مي باشد. بر بازوي راستش دو آيه قرآن ذكر شده، و برگونة راستش خالي مشاهده مي گردد."

(9)

رسول خدا( فرمود : "مهدي( شبيه ترين مردم به من است. او در شمايل و اقوال و افعال به من شباهت دارد، و نام او همانند نام من است." (10)

منابع و مآخذ :

1. بحارالانوار،علامه مجلسي،جلد13،ص143

2. تاريخ الغيبه الصغري، به نقل از تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر

3و4و5 . همان

6. نجم ثاقب، ص334 / منتهي الآمال، ص319

7. نجم ثاقب

8. غيب طوسي به نقل از غيبت كبري، محمد صدر

9. سيري كوتاه در زندگي چهارده معصوم، امام مهدي، عبدا... طاهرخاني

10. همان

ما شيعيان مي گوييم امام زمان غ تنها با پنج نفر در زمان غيبت صغري ارتباط داشته است و پيش از مرگ نفر پنج به او مي فرمايند: براي خود جاي گزيني تعيين كن زيرا غيبت كبري شروع مي شود و ديگر كسي مرا نخواهد ديد تا هنگامي كه خدا اراده كند و به من اجازه دهد... حال

پرسش

ما شيعيان مي گوييم امام زمان غ تنها با پنج نفر در زمان غيبت صغري ارتباط داشته است و پيش از مرگ نفر پنج به او مي فرمايند: براي خود جاي گزيني تعيين كن زيرا غيبت كبري شروع مي شود و ديگر كسي مرا نخواهد ديد تا هنگامي كه خدا اراده كند و به من اجازه دهد... حالا گاهي مي شنويم كه در برخي مجالس مذهبي امام دست بعضي افراد را گرفته شفا داده اند و يا فلان شخصي حضرت را در حال نماز و... ديده است و اين سخنان از زبان علما و روحانيان تعجب آور است زيرا اين ها با سخن حضرت دربارة غيبت كبري ناسازگار است آيا در قرآن دربارة اين ملاقات هاي كوتاه مطلبي آمده است

پاسخ

مسئلة غيبت و ظهور در مورد امام زمان غ فقط به معناي ديده شدن و ديده نشدن نيست بلكه معناي به خصوصي دارد، و آن اين است كه غيبت امام زمان غ به اين معناست كه امام و سرپرست و هادي آنان در اجتماع به طور رسمي حضور ندارد و كسي نيز ايشان را نمي شناسد، مگر آن كه از طرف خودشان معرّفي شوند; بنابراين غيبت به اين معنا نيست كه امام نبايد ديده شود و در ميان مردم رفت و آمد داشته باشد و حتي زندگي كند، زيرا هيچ يك از اين ها _ مادام كه امام شناخته شده نباشد _ با غيبت منافات ندارد. و مقصود از "ظهور" هم همان است كه علاماتي براي آن بيان كرده اند و امام با تشريفات مخصوصي به طور رسمي به عنوان پيشواي مؤمنان وارد جامعه مي شود و

زمام امور اجتماع را به دست مي گيرد; پس ظهور هم به اين معنا نيست كه شخص موفق شود چهرة ايشان را ببيند و يا با ايشان ملاقات كند. و امّا اين ها كه عده اي مدعي هستند امام زمان غ را ملاقات كرده اند گاهي اوقات فرستادگان امام را با خود امام اشتباه مي گيرند و البته برخي اوقات هم برخي اشخاص بنا به مصالحي يا انجام دستور العمل هايي موفق به ديدار خود حضرت مي شوند كه البته براي خودشان توفيقي است ولي بر ما واجب نيست كه آن ها را تأييد كنيم و چه بسا گاهي نيز اصل ادعا، باطل و دروغ مي باشد.

شرايط تشرف

افرادي كه به خدمت امام زمان 7رسيدند, بيش تر چه اعمالي را انجام دادند؟

پرسش

افرادي كه به خدمت امام زمان 7رسيدند, بيش تر چه اعمالي را انجام دادند؟

پاسخ

اگر كساني موفق به ديدار جمال حضرت مهدي 7شده اند, به خاطر صفاي دل و پاكي باطن وتقوا و رياضت هاي نفساني بوده است , زيرا توفيق ديدار, سنخيّت لازم دارد. انسان هايي كه هزاران فرسنگ با آن جمال ملكوتي و قلّه مرتفع انسانيت فاصله دارند و در حضيض بدبختي و گناه اند, چگونه مي توانند توفيق ديدارداشته باشند؟! پس بايد بكوشيم خود را هم گون و مشابه آن حضرت سازيم و يا لااقل قدمي به سوي كمالات برداريم , تا اگر در اثر تقوا و پاكي باطن , توفيق زيارت حاصل شد, بدان افتخار كنيم . اللّهم ارزقنا رؤيته و اجعلنا من اعوانه و انصاره والذبّين برحمتك يا ارحم الراحمين !

براي ديدن امام زمان 7چه بايد كرد؟

پرسش

براي ديدن امام زمان 7چه بايد كرد؟

پاسخ

اگر ديدن همراه با شناخت و معرفت امام زمان 7در دوران غيبت كبري براي كسي ممكن و ميسّرباشد, بهترين راه تشرّف اين است كه انسان دو كار انجام بدهد:

اول اين كه وجود خود را از عواملي پاك كند آن عوامل منجرّ به غيبت و پنهان شدن حضرت از ديد مردم شده است . آن عوامل عبارتند از: خوي ستمگري و ظلم , ياري نكردن مظلوم , عدم پيروي از حق , قدرنشناسي از وجود پربركت امامان :, پيروي از باطل و در يك كلمه آلودگي به گناه و معصيت و سرپيچي از دستورهاي الهي . چنان كه مي دانيم بر اثر قدرنشناسي مردم , حقّ ائمّه اطهار: غصب شد و در نهايت سبب غيبت امام عصر7شد.

بنابراين ابتداءً بايد انسان مانع را برطرف كرده و از گناهان اجتناب نموده و زمينه را آماده نمايد. به قول سعدي :

]باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار خس ()

(پ_اورقي 1.سعدي , گلستان , باب اوّل , ص 22

]مولاي متّقيان اميرالمؤمنين 7مي فرمايد:

نمي شود مگر به واسطهء گناهي كه مرتكب شده است >.

دوم اينكه موجبات قرب و نزديكي به حضرت امام زمان 7را فراهم نمايد. از آن جايي كه رضايت امام زمان (7 در رضايت خداوند است , عوامل مقرّب به پروردگار عالم موجب تقرّب به امام زمان 7خواهد بود.

در اين زمينه سرلوحهء عوامل قرب به خداي جهان براي انسان مؤمن , انجام واجبات الهي است . نبيّ گرامي اسلام 6فرمود:

مؤمنم به مانند اداي چيزي كه بر او واجب كردم , تقرّب به من پيدا

نكرد>. امام علي 7مي فرمايد: .()

(پ_اورقي 4.همان , شمارهء 16617.

انسان با ترك معاصي و انجام فرائض و داشتن قلب سليم و به دور از غلّ و غش , به حضرت حجة بن الحسن العسكري (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) نزديك شده و قرب پيدا مي كند. هر چه قرب زياد شد, معرفت بيشتر مي شودو با زيادتي معرفت , حبّ افزون مي گردد. حبّ كه بالا گرفت , عشق و شوق سرشار شده و زمينهء تشرّف به محض مولاحاصل مي شود. اساس همين است كه انسان در خودش لياقت تشرّف را فراهم نمايد و وقتي لياقت تحصيل گرديد ومولا صلاح ديد, اذن ديدار خواهد داد.

بهتر است بدانيم از وظايف ما در دوران غيبت كبري نسبت به مولايمان امام زمان 7انتظار فرج , دعاي براي فرج و سلامتي حضرت و صدقه دادن براي سلامتي آن وجود شريف است .()

(پ_اورقي 1.عباس قمي , منتهي الآمال , ص 485_ 488

ضمناً شما مي توانيد به كتاب هايي كه دربارهء حضرت مهدي 7نگارش يافته است , مراجعه نماييد, مانند درانتظار خورشيد ولايت , اثر عبدالرحمن انصاري و ستارگان درخشان , ج 14از محمد جواد نجفي .

.1- آقا امام زمان (عج) به چشم چه كساني مي آيد و ما بايد چكار كنيم تا حداقل بوي خوش محمدي او را كه رايحه بهشتي است حس كنيم ؟

پرسش

.1- آقا امام زمان (عج) به چشم چه كساني مي آيد و ما بايد چكار كنيم تا حداقل بوي خوش محمدي او را كه رايحه بهشتي است حس كنيم ؟

پاسخ

علامه مجلسي دركتاب بحار الانوار نقل مي كند كه شيخ بزرگوار دانشمند فاضل شمس الدين قارون نقل كرد؛مردي در دهكده معروف به «قوسا»( كه واقع در كنار فرات بزرگ بود زندگي مي كرد) بنام نجم و ملقب به« اسوه» وي مردي خير خواه و نيكوكار بود و زني به نام فاطمه داشت و او نيز زني صالحه بود و دو فرزند، يكي پسر بنام علي و ديگري دختر به نام زينب داشت ، از اتفاق مرد و زن هر دو نا بينا شده و سخت نا توان گشتند و اين قضيه درسال 712 اتفاق افتاد و زن و مرد مدت مديدي را بدينگونه گذرانيدند تا اينكه در يكي از شبها زن حس كرد كه دستي روي صورتش كشيده و گوينده اي گفت : خداوند نا بينايي تو را برطرف ساخت برخيز و برو نزد شوهرت« ابو علي» و در خدمت گذاري او كوتاهي مكن، زن هم چشمهاي خود را گشود، ديد خانه پر از نور است و دانست او قائم آل محمد( صلي الله عليه واله ) بوده است و عده اي امام زمان را مي بيند اما نمي شناسند.

قسمت دوم سوال شما خواهر گرامي :

1-دينداري در زمان غيبت

2- معرفت امام جز با تسليم به دست نمي آيد،حالت تسليم وقتي حاصل مي شود كه شخصي در دل نسبت به آنچه اهل بيت انجام داده يا فرموده اند: كاملا راضي و خشنود باشد و پذيرفتن آن

هيچگونه سختي براي او نداشته باشد و اين حقيقت ايمان و روح دين است .

•امام سجاد ( عليه السلام ) مي فرمايند :« همانا دين خداي عزوجل با عقلهاي ناقص و انديشه هاي باطل و معيارهاي نادرست به دست نمي آيد و فقط از طريق تسليم حاصل مي گردد ، پس هر كه تسليم ما گردد سالم مي ماند و هركه به ما اقتدا كند هدايت مي شود و هر كس به تشخيص و فهم خود عمل كند، هلاك مي شود و هر كه نسبت به احاديث ما يا احكام ما عمل نكند زيان كرده است.

اهميت معرفت امام عصر ( عليه السلام ) تنها راه بندگي خداست

3-محبت تسليم، محبت لازمه ايمان و عمل صالح است.

4- گريه براي امام در اثر شدت محبت و دوستي با دوستان امام و دشمني با دشمنان ايشان رفع گرفتار ي از دوستان.

5-ذكر پيوسته به ياد امام بودن و شركت در مجالس ذكر ائمه (عليهم السلام )

6-انتظار، اينكه منتظر واقعي آقا باشيم .

7- دعا براي تعجيل، به عبارتي ديگر كارها و اعمال و رفتار و كردار ازروي اخلاص باشد ازماديات فاصله بگيريم هركاري كه ازدستمان بر مي آيد كوتاهي نكنيم كاري كه براي غيرخدا صورت بگيرد منت را در بر خواهد داشت و آن عمل صالحه را فاسدخواهد كرد، وقتي كارها براي خدا باشد خداوند نيز انشاء الله اخلاص در آن كارها نصيبمان مي كند .

منابع :

1-خورشيد مغرب ، محمد رضا حكيمي

2- شناخت امام عصر ، محمد جواد مولوي

3- معرفت امام عصر ، سيد محمد بني هاشمي

4- ملاقات با امام عصر ، جلد دوم ، سيد جعفر رفيعي

5- كتاب داستاني ملاقات

با امام زمان، زاهدي

با توجه با اين كه به ديدن امام عصر7بسيار علاقه مند هستم و بارها دعاهاي موجود در مفاتيح الجنان را خوانده ام , حتي شايستگي نيافته ام كه حضرت را در خواب ببينم , به نظر شما چه علتي دارد؟

پرسش

با توجه با اين كه به ديدن امام عصر7بسيار علاقه مند هستم و بارها دعاهاي موجود در مفاتيح الجنان را خوانده ام , حتي شايستگي نيافته ام كه حضرت را در خواب ببينم , به نظر شما چه علتي دارد؟

ّّ

پاسخ

ديدن امام عصر7براي ما بسيار سخت ومشكل است و مفيد هم ممكن است نباشد, چون عمل ماحجاب است و حال آن كه امام زمان 7حاضر است , اما مانع و حجاب از ناحيه خود ما و عمل مااست . عاشق ودلداده واقعي كوي مهدي فاطمه , سختي ها و رنج ها راتحمل مي كند تا خود را به مرحله اي برساند كه لياقت ديدارمهدي 7را داشته باشد. براي اين كه انسان بتواند به مراحل بالاي كمال روحي و معنوي برسد بايد, قبلاً خود رامتصف به صفت منتظر واقعي حضرت بنمايد. چند وظيفه از وظايف منتظر واقعي عباتند از:

1 محزون و ناراحت بودن از عدم دسترسي به حضرت مهدي 7

2 انتظار فرج و دعا كردن براي آن حضرت

3 انجام حج به نيابت از حضرت مهدي 7

4 دعا براي حفظ ايمان خود در زمان غيبت

5 استمداد از حضرت مهدي 7در سختي ها و مشكلات

6 خودسازي و تزكيه نفس

7 اصلاح جامعه چشم هايي مي تواند آن حضرت را ببينند كه از همه محارم اعراض كرده باشد و وجودي مي تواند آن حضرت را درك كند كه پاك از همه زنگارها باشد. برخي از علما كه به اين مرحله رسيدند, از زهاد وعباد عصر خود بودند. بايد سعي كنيم اعمال ما موجبات رضايت امام زمان 7را فراهم كند و اگر عشق حضرت به مهدي 7عشقي حقيقي است , بايد

از تنسيات نفساني بگذريم و گرنه با ادعا و انجام چند عمل عبادي نمي توان متوقع بود كه حضرت را ديدار كرد. از همه مهمتر تفاهم فرهنگي با حضرت مهدي است .

مي خواهم امام زمان(ع) را ببينم چه بايد بكنم؟

پرسش

مي خواهم امام زمان(ع) را ببينم چه بايد بكنم؟

پاسخ

يكي از آرزوهاي مهم هر يك از شيعيان امام عصر عجل ا لله تعالي فرجه الشريف تشرف به محضر ناموس دهر حضرت بقيهْْ ا لله الأعظم ارواح العالمين له الفدا مي باشد. البته شدت و ضعف شوق ديدار به معرفت مقام والاي آن وجود نازنين بستگي دارد، كه انسان هر چه بيشتر بداند كه هر خبري كه برايش فراهم مي شود به بركت وجود پر فيض امامش مي باشد و هر شري از وي دور مي گردد با عنايت حضرت مهدي(ع) است. مهم ترين وظيفه عاشق ديدار، آمادگي روحي و رفع موانع راه مي باشد. فردي كه امامش را ناظر بر اعمال خود مي داند واجباتش را انجام داده و محرمات را ترك مي نمايد و با تزكيه نفس آلودگي هاي روحي وسيئات اخلاقي كه از مهم ترين علل محروميت از فيض تشرف است را پاك مي كند و با پيدا كردن اخلاص در عمل و پاكي معنوي كه خلوص نيست اثر معجزه آسا در سير معنوي داردد آمادگي و شايستگي خود را عملاً اعلام مي دارد.

صدقه دادن براي سلاميت امام زمان(ع) و دعا نمودن براي حضرتش از جمله وظايف شيعه در عصر غيبت است. مرحوم حاجي نوري مي نويسد: يك عمل را مثل صدقه دادن دعا نمودن، نماز مستحبي يا روزه مستحبي انجام دادن و...) چهل روز مداوم مخلصانه به جا بياورد به نسبت ديدار حضرت اميد است كه مؤثر واقع شود.([4] مرحوم شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان از امام صادق(ع) نقل فرمود: كه هر كس دعاي عهد را چهل صباح بخواند از ياوران امام زمان(ع) مي باشدو اگر پيش از ظهور بميرد خداوند او را از قبر مي آورد كه در خدمت حضرت باشد.([5])

نتيجه اين كه مؤمن بايد به وظيفه خود

كه عبارت از انجام واجبات و ترك محرمات و زددون زنگار گناهان قلبي مانند كبر و حسد و پيدا كردن صفاي باطن و ابراز عشق و محبت واقعي به امام عصر عجل ا لله تعالي فرجه الشريفه عمل نمايد و شايستگي ديدار را كسب كند تا اگر مولايش صلاح دانست پذيرا باشد.

[4]. نجم الناقب، باب 9 و 12.

[5]. مفاتيح الجنان، ص 1061.

اگر بخاطر ديدار با امام زمان(ع) بخواهيم گوشه نشيني اختيار كنيم آيا رفتن به مسجد و رفت و آمد دوستان لازم است؟

پرسش

اگر بخاطر ديدار با امام زمان(ع) بخواهيم گوشه نشيني اختيار كنيم آيا رفتن به مسجد و رفت و آمد دوستان لازم است؟

پاسخ

گوشه نشيني و رهبانيت از بدعت هاي زشت مسيحيان تحريف گر مي باشد و دين مقدس اسلام كه عهده دارد تكامل و سعادت انسان است به شدت آن را محكوم كرده است و رسول گرامي اسلام در حديث معروف خود فرمود: لا رهبانيهْْ في الاسلام، در اسلام رهبانيت وجود ندارد([6])". صراط مستقيم راهي است كه اولياي گرامي اسلام به ما نشان داده اند اگر از آن راه رفتيم خوشبخت مي شويم والا در دام شيطان و وسوسه هاي او گرفتار خواهيم شد. امام باقر(ع) فرمود: از ما نيست كسي كه دنيا را به خاطر آخرت و يا آخرت را براي دنيا ترك كند.([7] ابن ابي يعقور خدمت حضرت صادق(ع) عرض كرد: ما دنيار را دوست داريم حضرت فرمود: مثلاً چه مي كنيد عرش كرد: ازدواج مي كنيم، مكه مي رويم، به خانواده انفاق مي كنيم، با برادران ايماني ديدار مي كنيم، و نصدق مي دهيم، حضرت فرمود: اين ها دنيا نيستند، بلكه آخرت هستند."([8]) ما بايد ببينيم امامان ما كه چراغ راه هدايت و كشتي نجات بشريتند رفتار و كردار و گفتارشان چگونه بوده است. روشن است هيچ يك از امامان ما حتي در دوران خفقان و ظلم و ستم گوشه نشيني اختيار نكرده اند و چنين توصيه اي هم نفرموده اند. بلكه بر عكس تأكيد فراوان در خصوص رفتن به مسجد و صله رحم و احسان به برادارن ديني و رفت و آمد با آنان نموده اند.

عثمان بن مظعون فرزندش از دنيا رفته بود، بسيار غمگين شد تا آن جا كه خانه اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد و هر كارجز عبادت را شرك كرد اين خبر به

رسول خدا(ص) رسيد او را احضار كرد فرمود: يا عثمان خداي متعال رهبانيت را براي امت من مقرر نداشته است. رهبانيت امت من جهاد در راه خدا است اي عثمان كسي نماز صبح را با جماعت بخواند و تا طلوع خورشيد مشغول ذكر باشد در بهشت) فردوس داراي هفتاد درجه مي شود كه بين هر درجه هفتاد سال راه است و هر كس ظهر را با جماعت بخواند پنجاه درجه در بهشت عدن دارا مي شود و...."([9])

حضرت در حديث ديگر فرمود: با فضيلت ترين اعمال پس از نماز شادكردن قلب مؤمن است."([10]) بنابراين شرع انور و اولياي اطهر گوشه نشيني را به هيچ وجه توصيه نمي كند و راه تشرف به محضر دادگستر جهان گوشه نشيني نيست، بلكه طهارت ظاهر و باطن در عين حضور در اجتماع و خدمت به مردم مي باشد.

[6]. تفسير نمونه، ج 23، ص 385.

[7]. محمدنقي فلسفي، كودك، ج 1،ص 54.

[8]. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمهْْ ، ماده دنيا، شماره 5825.

[9]. بحارالانوار، ج 67، ص 1114.

[10]. همان، ج 44، ص 194.

چگونه مي توان امام زمان (عج) را ديدارنمود؟

پرسش

چگونه مي توان امام زمان (عج) را ديدارنمود؟

پاسخ

عموم شيعيان جهان و كساني كه با نام امام مهدي (عج) آشنايي دارند، با عشق ديدار آن امام عزيز زندگي مي كنند، و از صميم قلب آرزويشان اين است حداقل براي يكبار توفيق زيادت آن وجود سراسر نور و آن چهرة ملكوتي را داشته باشند. عشق به ساحت مولا به ويژه براي جوانان پاكي مانند شما ماية سعادت و خوش بختي است، و مطمئناً از طرف منجي عالم بشريت كه سرآمد مهر و عطوفت است، بي پاسخ نمي ماند. البته در آثار و روايات ما دعا و ذكر و رياضتي در خصوص ديدار امام عصر (ع) نرسيده، حتي تجسس از مكان امام زمان نهي شده است. بهتراست در تمام موارد براي سير مسير تكامل و صعود به قلة ترقي ، دو كار را انجام داد: يكي فراهم نمودن ابزار ترقي و ديگري رفع موانع راه، آدمي در سير الي الله با تسليم به حق و انجام واجبات و اعمال صالح، وسايل تكامل را فراهم كرده و با ترك منهيّات و گناهان ، موانع آن را برطرف مي نمايد. كسي كه مي خواهد از فيض تشرف به محضر آقا و صاحبش بهره مند شود، بايد با ابراز محبت واقعي و عشق حقيقي كه دل را پر از مهر مولا كند، و انجام واجبات و اعمال نيك و دادن خيرات و صدقات ، شايستگي خود را ثابت كند. نيز با خواندن دعا ها و زيارت هاي امام عصر عليه السلام خصوصاً دعاي عهد، و زيارت آل ياسين، و ترك گناهان و محرّمات الهي و پرهيز از كارهاي بيهوده و

لغو و دوري از آلودگي هاي روحي و سيئات اخلاقي و تزكية نفس به ويژه اجتناب از غيبت ، تهمت، افترا، دروغ و مردم آزاري، تا اگر مشيت الهي تعلق گيرد، ممكن است تشرف حاصل گردد.

وقتي انسان صفاي باطن و طهارت روح و اخلاص در عمل پيدا كرد، اگر حضرت صلاح بداند، عاشق دل سوخته اش را در خواهد يافت و اگر مصلحت نداند، انسان به ثواب عظيم محبت و شوق ديدار نايل مي گردد. در عصر غيبت كبري كه جامعة بشري از فيض حضور حجت خدا در زمين محروم است، آن چه اصل استك مسئلة انتظار است؛ يعني انسان همواره در حال انتظار ظهور حضرت باشد و خود را آماده نگه دارد كه در هر لحظه اگر خبر ظهور امامش را بشنود، فوراً آمادة جانبازي گردد. رسول خدا(ص) فرمود: " افضل اعمال امت من، انتظار فرج است".[8]

امام صادق(ع) فرمود: " هر كس در حال انتظار امام مهدي (عج) بميرد، مانند كسي است كه در خيمة حضرت باشد، بلكه مثل كسي است كه در پيش روي رسول (ص) در حال جهاد است".2[9]

پروردگارا ! همة ما را از منتظران واقعي قرار بده.

2[8] محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمهْْ، ج 1، ص 181، ماده: امامهْْ ، شماره 1200.

2[9] همان، شماره 1205.

چگونه مي توانيم با امام زمان(ع) ملاقات كنيم؟ آيا اين مسئله امكان دارد؟

پرسش

چگونه مي توانيم با امام زمان(ع) ملاقات كنيم؟ آيا اين مسئله امكان دارد؟

پاسخ

درباره مشاهده و ارتباط با قطب عالم امكان حضرت مهدي(ع) دو ديدگاه و نظريه وجود دارد:

1 - در زمان غيبت كبري امان ارتباط و مشاهده و ملاقات با حضرت وجود ندارد.

2 - براي برخي زا اولياء اللَّه امكان دارد.

گروهي از بزرگان علماي شيعه بي اين باورند كه در زمان غيبت، امكان ارتباط با امام زمان(ع) براي شيعيان وجود ندارد و بر اساس دستور آن حضرت كسي را كه ادعاي مشاهده و ملاقات كند، بايد تكذيب كرد.

در آخرين نامه حضرت به آخرين نائب خاصش (علي بن محمد سمري) آمده است: "تو تا شش روز ديگر مي ميري. كاهاي خود را جمع و جور كن و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو جانشينت باشد، زيرا غيبت تامه و كبري واقع شده و ديگر ظهوري نيست مگر پس از اذن خدا كه بعد از مدتي طولاني خواهد بود. آن وقت كه دل هاي پر قسوت و سخت شود و زمين از ستم پر گردد. به زودي بعضي از شيعيان من ادعاي مشاهده و ديدار با من راخواهند كرد. هر كس چنين ادعايي بكند، او را تكذيب كنيد".

گر چه ازاين نامه استفاده مي شود كه ملاقات با حضرت ممكن نيست، ولي امكان دارد افرادي به طور ناشناس حضرت را ببينند، شخصيت هايي مانند علامه بحر العلوم و ديگران حضرت را ديده اند، ولي بايد گفت در بسياري از موارد منقوله بعد از ديدار كشف كرده يا حدس زده اند آن آقا، امام زمان(ع) بوده است. مسلم است كسي نبايد ادعاي مشاهده بكند و اگر كسي ادعا كرد، بايد او

را تكذيب كنيم، ولي منافاتي ندارد با اين كه برخي از اولياي الهي، غير مستقيم از جود امام(ع) بهره برده باشند يا بهره ببرند يا اگر ديداري رخ دهد، چنين ادعايي نداشته باشند.(1)

در زمان غيبت وظيفه ما است از گناهان دوري كنيم و تقوا را در همه حال مراعات كنيم. در تهذيب نفس و رسيدن به كمالات انساني كوشا باشيم، نيز همواره براي تعجيل در فرج حضرت دعا كنيم، در كمك به مستضعفان و بيچارگان كوشا باشيم. سعي كنيم از ناحيه ما به كسي ظلم نشود، كسب ها و درآمد هايمان حال باشد اگر پاك و با تقوا باشيم، شايد حضرت به ديدار ما بيايد و ما را مورد توجه قرار دهد.

خداوند توفيق ديدن و خدمت گذاري در ركاب حضرت را به همه ما عطا فرمايد.

پي نوشت ها:

1 - با استفاده از مجله حوزه، شماره 70 - 71، ص 72 به بعد، با تلخيص.

ما عقيده داريم كه امام زمان(ع) در زمان غيبت صغري با چهار نايب خود ارتباط مستقيم داشته و بعد از غيبت صغري اين ارتباط قطع مي شود. پس چگونه صدها نفر ادعاي ملاقات با او را مي كنند؟ آيا عمل صالح باعث ديدار با حضرت مي شود و آن گاه معناي انتظار چه مي شود؟

پرسش

ما عقيده داريم كه امام زمان(ع) در زمان غيبت صغري با چهار نايب خود ارتباط مستقيم داشته و بعد از غيبت صغري اين ارتباط قطع مي شود. پس چگونه صدها نفر ادعاي ملاقات با او را مي كنند؟ آيا عمل صالح باعث ديدار با حضرت مي شود و آن گاه معناي انتظار چه مي شود؟

پاسخ

براي امام زمان(ع) دو غيبت وجود دارد:

الف) زمان غيبت صغري.

ب) غيبت كبري.

در زمان غيبت صغري كه از سال 260 و يا 255 ه.ق آغاز شد و در سال 329 پايان يافت[12] مردم پرسش هاي عقيدتي، اجتماعي و مشكلات خويش را به وسيلة نواب خاص - كه بعداً اسامي آن ها بيان خواهد شد - با امام زمان(ع) در ميان گذاشته و آن حضرت مسائل و پرسش هاي مردم را پاسخ مي گفتند. گاهي گروهي از مردم به وسيلة نواب خاص امام زمان(ع) به ديدار امام دوازدهم(ع) مي رفتند؛ از اين رو در اين مدت امام هم غايب بود و هم نبود.[13]

نواب خاص امام زمان(ع) كه نقش بنيادي در بر قراري ارتباط مردم با امام زمان(ع) داشته اند عبارتند از:

1- ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري؛

2- ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري؛

3- ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي؛

4- ابوالحسن علي بن محمد سمري.

در اين جا لازم است به بخشي از وظايف و فعاليت هاي نواب خاص

امام زمان(ع) اشاره شود كه چگونه مردم با امام زمان(ع) ارتباط برقرار مي كردند:

الف) پنهان داشتن نام و مكان امام:

گرچه امكان رؤيت امام زمان(ع) در غيبت صغري براي مردم و نواب خاص وجود داشت، ولي به دليل مشكلات سياسي، هر يك از نواب موظف بودند كه نام

و مكان امام را افشا نكنند؛ زيرا امام از سوي حكومت تهديد مي شد. البته اين پنهان كاري به دستور امام زمان(ع) صورت گرفته بود. ارتباط شيعيان نيز بدون اين كه مكان امام را بدانند بر قرار مي شد.

ب) پاسخ گويي به سؤالات فقهي و مشكلات عقيدتي:

نواب خاص علاوه بر وظيفة فوق وظيفة پاسخگويي به سؤالات فقهي و مشكلات عقيدتي را نيز بر عهده داشته اند. نواب خاص به دليل اين كه از دانش بسيار بالايي برخوردار بوده اند، به بهترين وجه شبهه زدايي نموده و پرسش هاي مردم را جواب مي دادند. از سوي ديگر سؤالات فقهي و شرعي شيعيان را به عرض امام رسانده و پاسخ ها را دريافت مي كردند و به مردم ابلاغ مي نمودند.

ج) اخذ و توزيع اموال متعلق به امام زمان(ع):

نواب خاص اموال متعلق به امام (مانند بيت المال و سهم امام) را از شيعيان گرفته به هر طريقي به امام زمان(ع) مي رساندند.

در زمان غيبت كبري نحوة ارتباط با امام زمان ممكن است با طرق زير امكان پذير باشد:

1- ملاقات حضوري:

در خصوص امكان و عدم امكان ملاقات حضوري با امام زمان(ع) اختلاف است. برخي عقيده دارند كه ملاقات حضوري امكان داشته و انسان با رعايت تقوا و ايجاد شايستگي، مي تواند به حضور امام زمان(ع) برسد. چنان كه شخصيت هايي مانند مقدس اردبيلي،[14] علامة حلي[15] و علامة بحرالعلوم[16] به حضور حضرت رسيده اند. سيد مرتضي،[17] شيخ طوسي و ... از طرفداران اين نگرش هستند. شيخ طوسي مي نويسد: "ما قطع نداريم كه حضرت از تمام اولياي خود، پنهان باشد، بلكه جايز است كه براي بيشتر آنان ظاهر گردد".

برخي

ديگر عقيده دارند كه ملاقات حضوري با امام زمان(ع) امكان ندارد. محمد بن ابراهيم، معروف به نعماني،[18] فيض كاشاني،[19] و كاشف الغطا،[20] و از طرفداران اين نگرش هستند. اينان به برخي از روايات تمسك نموده اند كه هر گونه ارتباط حضوري با امام زمان(ع) را منع كرده اند.[21] امام زمان(ع) در توقيع شريف خطاب به آخرين نايب خاص آن حضرت، يعني علي بن محمد سمري فرمود: "به زودي از شيعيان من كساني خواهند آمد كه ادعاي ديدن مرا مي كنند. آگاه باشيد، هر كس قبل از خروج سفياني، و صيحة آسماني، ادعا كند كه مرا ديده دروغگوي افترا زننده است".[22]

واقعيت آن است كه با تقوا و معنويت و قابليت مي توان به حضرت آن امام همام رسيد، چنان كه برخي از بزرگان به حضور او رسيده اند. به نظر مي رسد رواياتي كه دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر اين است كه جلوي هر گونه سوء استفاده از ادعاي ديدن امام زمان گرفته شودو هر كس ادعاي رؤيت امام زمان (ع) را نكند. برخي از بزرگان به حضور امام رسيده اند و مرحوم آخوند خراساني ملاقات امام زمان(ع) را براي افراد خاصي ممكن دانسته است.

2- ارتباط معنوي:

بي ترديد مي توان با امام زمان(ع) ارتباط معنوي بر قرار كرد. البته اين ارتباط با بهره گيري از تقوا، دعا خواندن و توسل به ائمه(ع)، به ويژه به ساحت مقدس امام زمان(ع) امكان پذير است. شايد بر همين اساس باشد كه يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت، دعا كردن براي امام زمان(ع) و توسلات بيان شده است.[23] ارتباط معنوي بدان معنا نيست كه انسان امام زمان(ع)

را ملاقات حضوري كند، بلكه بايد با آن امام ارتباط برقرار كند و هميشه به ياد او بوده و او را در تمام اعمال ناظر بداند. هرگاه چنين لياقت و شايستگي اي حاصل شد حضرت به انسان عنايت نموده و به رفع مشكلات انسان مي پردازد؛ از اين رو امام زمان(ع) در توقيعي كه براي شيخ مفيد صادر نمود فرمود: "فإنّما علماً بأنبائكم و لا يعزب عنا شيءٌ مِن أخباركم؛[24] ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده نمي ماند".

باز حضرت درهمان توقيع فرمود: "ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم. اگر جز اين بود، دشواري ها و مصيبت ها بر شما فرود مي آمد و دشمنان، شما را ريشته كن مي كردند".[25]

ارتباط معنوي انسان با امام زمان(ع) سبب مي شود كه حضرت ميان مردم حضور پيدا كند، اگر چه مردم او را نشناسند. امام علي(ع) فرمود: "سوگند به خداي علي، حجت خدا ميان آنان هست و در كوچه و بازار گام بر مي دارد و بر خانه هاي آنان وارد مي شود و در شرق و غرب جهان به سياحت مي پردازد و گفتار مردمان را مي شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده سلام مي دهد. او مردمان را مي بيند".[26]

در دعاي ندبه مي خوانيم: "جانم فدايت! تو آن غايبي هستي كه از ميان ما بيرون نيستي. جانم فدايت! تو آن دور شده از وطن هستي كه از ما دور نيستي".[27]

3- ارتباط از طريق نامه:

يكي از راه هاي ارتباط با امام زمان(ع) نامه نگاري است. مرحوم

شيخ عباس قمي به نقل از تحفه الزاير مجلسي و مفاتيح النجاه سبزواري مي نويسد: هر كسي حاجتي داشته باشد و اين را در نامه اي بنويسد و در يكي از قبور ائمه(ع) بيندازد و يا مهر كند و خاك پاكي را گل سازد و آن را ميان آن گذارد و در چاهي عميق و يا نهري اندازد، آن گاه امام زمان(ع) شخصاً متولي بر آوردن حاجت مي شود.[28]

[12] صدوق، كمال الدين، ص 480؛ بحارالانوار، ج 52؛ صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 268.

[13] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 53.

[14] منتهي الآمال، ج2، ص 470؛ مهدي موعود، ص 934.

[15] تنكابني، قصص العلما، ص 259.

[16] بحارالانوار، ج 52، ص 174.

[17] تنزيه الانبياء، ص 182، به نقل از مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان، ص 99.

[18] كتاب الغيبه، ص 99.

[19] وافي، ج 2، ص 414.

[20] حق المبين، ص 87.

[21] شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 395.

[22] شيخ صدوق، كمال الدين، ص 516.

[23] منتهي الآمال، ص 559و 562.

[24] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 596.

[25] همان.

[26] جباري، عاشوري و حكيم، تاريخ عصر غيبت، ص 426، به نقل از الغيبه نعماني، ص 72.

[27] مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.

[28] منتهي الآمال، ج 2، ص 491.

چه شاخاصي لايق ديدار امام زمان(ع) مي باشند؟

پرسش

چه شاخاصي لايق ديدار امام زمان(ع) مي باشند؟

پاسخ

لياقت ديدار حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه) براي همه كس حاصل نمي شود، اگر چه او معشوق همة صالحان است و همه چشم به راه اويند و در فراق او اشك مي ريزند و از خدا طلب ديدار آن طلعت زيبا را دارند :"اللّهم أرني الطلعة الرشيدة و العزّة الحميدة وكحل ناظري بنظرة منّي اليه و عجّل فرجه و سهل مخرجه؛[3] خدايا! آن طلعت شريف و آن درخشندة زيبا را به من نشان بده و چشم را به ديدنش زينت بخش و در فرج او تعجيل كن و راه او را هموار ساز".

مقصود اصلي از ديدار حضرت، مسلّماً زمان حضور حضرت است كه از خدا درخواست مي كنيم هر چه زودتر ظهور كند و موفق به ديدار او شويم. امّا ديدار او در زمان غيبت گرچه مطلوب همة عاشقان است ولي قرار بر اين نيست كه ديدار به صورت آشكار صورت بگيرد، وگرنه غايب شدن و رفتن پس پردة غيبت معنا نداشت، گرچه ممكن است بسياري از پاكان آن حضرت را ديده وموفق به زيارت آن جناب شده باشند امّا غالباً به صورت ناشناس صورت گرفته و آنان بعد از ديدار متوجه شده اند حضرت مهدي(ع) بوده است.

بزرگاني مانند شيخ مفيد، فيض كاشاني، شيخ جعفر كاشف الغطا و نعماني ارتباط با امام زمان(ع) را براي شيعيان در غيبت كبري ممكن نمي دانند.[4]

دليلي كه بر عدم امكان رؤيت حضرت در زمان غيبت كبري آورده اند، توقيع شريف حضرت به آخرين نائب خاصش(علي بن محمد سمري) است: "از شيعيان من، كساني خواهند آمد كساني كه ادعاي ديدن مرا

بكنند. آگاه باشيد هر كس قبل از خروج سفياني و صيحة آسماني ادعا بكند مرا ديده، دروغگوي افترا زننده است".[5]

بر اساس اين روايت بايد كساني را كه ادعاي دين حضرت مي كنند، تكذيب كرد.

نظرية ديگري هست كه در زمان غيبت امكان دارد حضرت را مشاهده كنند. عالماني همچون سيد مرتضي، محدّث نوري، شيخ طوسي و ... بر اين نظريه اند. اينان امكان ارتباط خوبان واولياي الهي را با حضرت ممكن مي دانند.[6]

طبق نظرية دوم كساني توفيق ديدار جمال ملكوتي حضرت را پيدا مي كنند كه از گناهان و آلودگي ها پاك باشند و حضرت از آنان راضي باشد.

[3] مفاتيح الجنيان، دعاي عهد.

[4] مجلّه حوزه، شمارة 70 - 71، ص 66.

[5] همان، ص 76.

[6] همان، ص 97.

لياقت حضور در محضر امام زمان(ع) چه شرايطي دارد؟

پرسش

لياقت حضور در محضر امام زمان(ع) چه شرايطي دارد؟

پاسخ

تشرف به محضر پر فيض حضرت بقيةالله الاعظم(عج) آرزوي هر عاشق دل سوخته است. اگر تشرف در دوران غيبت كبري به محضر يوسف فاطمه امكان داشته باشد (چون عده اي معتقدند در دوران غيبت كبري ارتباط حضوري با حضرت امكان ندارد)[1] و حضرت ولي عصر صلاح بدانند (زيرا ممكن است كسي لياقت تشرف داشته باشد، ليكن حضرت مصلحت نداند و نقاب از چهرة غيبت بر ندارد) و شايد بتوان با به كار بستن راه هاي زير توفيق تشرف حاصل نمود:

الف _ انجام وظايف دوره غيبت:

1_ اطاعت از دستورهاي ديني و پرهيز از گناه و تقوا را سرلوحة زندگي قرار دادن، و عملي را بر خلاف رضاي خدا انجام ندادن. حضرت در اين زمينه مي فرمايد: "هر يك از شما بايد به آنچه كه به وسيلة آن به دوستي ما نزديك مي شود، عمل كند و از آن چه موجب ناخشنودي و غضب ما مي شود، پرهيز نمايد".[2]

2_ انتظار فرج؛ پيامبر(ص( فرمود: "افضل اعمال امتم انتظار فرج است".[3]

3_ دعا براي سلامتي و فرج حضرت (مثل دعاي فرج، ندبه و عهد).

4_ صدقه براي حفظ وجود مبارك حضرت.

5_ غمگين شدن به خاطر غيبت آن جناب.

6_ انجام حج و عمره به نيابت حضرت.

7_ برخاستن براي تعظيم به هنگام شنيدن اسم مبارك (قائم).

8_ دعا براي خود كه از شرّ فتنه ها در امان باشيم.

9_ استغاثه به آن جناب و استمداد از وجود نازنينش به هنگام گرفتاري ها.[4]

ب _ عشق و محبت به حضرت حجت(عج):

راه اساسي تزكية نفس و طريق نيل به مكارم اخلاق و توفيق يافتن بر انجام واجبات و ترك محرّمات، محبت و دوستي

حضرت ولي عصر(ع) است كه به مقتضاي "من أحبّكم فقد أحبّ الله؛[5] هر كه شما را دوست دارد، خدا را دوست داشته است". حبّ او حبّ خدا است. هر چه مهر آن بزرگوار در دل انسان بيشتر شود، صفاي باطن و كمال معنوي اش فزون تر گردد. مسلماني كه گرفتار گناه و آلوده به رذايل اخلاقي است، قطعاً امام زمانش را چنان كه بايد و شايد دوست ندارد، زيرا اگر محبت محبوب در جان محبّ ريخت، اولين نشانه اش اطاعت از وي و پرهيز از ناخوشايندي هاي او است.

محبت از مقوله تشكيك و داراي مراتب و درجات مختلف است، شدت و ضعف دارد. چنان كه نور نيز اين گونه است. روشنايي يك شمع، نور برق، تابندگي خورشيد، همه نور هستند، اما يكي از ديگري قوي تر است. هر چه نور شديدتر باشد، محدودة بيشتري را روشن مي كند. محبت امام زمان(ع) نيز هر چه بيشتر در دل انسان پيدا شود او را به مرحلة عالي تري از اخلاق و فضيلت مي رساند. بيشتر مردم گمان مي كنند كه واقعاً خدا و پيغمبر و اهل بيت عصمت و طهارت را دوست دارند، و به راستي به امام زمان شان محبت دارند، امّا اگر به عمق دل آن ها بِرِسي و زواياي قلب شان را بنگري، مي يابي كه حبّ خدا و پيغمبر و ائمه(ع) سرپوشي است روي حبّ نفس و خود خواهي آنها؛ يعني چون خود را دوست دارند و مي خواهند خويشتن را از عذاب و گرفتاري برهانند و به بهشت و رفاه برسانند، خدا را عبادت مي كنند، به پيغمبر و اهل بيتش توسل مي جويند و

سخن از مهر آنان مي گويند. البته اين خوب است و نتيجه بخش است، زيرا خداي مهربان و حضرات معصومين(ع) بزرگوارند و به همين محبت هم پاسخ مي دهند، ولي محبت واقعي، دوستي كامل عيار و حقيقي نشانه اش اين است كه محبّ خود را براي محبوب بخواهد و جان خويش را فداي او سازد، نه آن كه او را براي خود بخواهد و وسيلة رسيدن به منافع خويش قرار دهد. بيماري كه در بستر افتاده و پزشك معالج را بر بالين خود مي بيند، احساس مي كند طبيب را دوست دارد و به او علاقه مند است، اما اين، دوستي واقعي به پزشك نيست و در حقيقت دوستي خود است؛ يعني مريض بر اساس غريزة حبّ ذات ، به سلامتي خويش علاقه مند است، از اين رو احساس مي كند پزشك را كه وسيلة درمان او است، دوست دارد. پس در واقع وسيلة معالجه و بازيافتن سلامت خويش را دوست دارد، نه طبيب را.

آن ها كه ادعاي محبت به امام عصر(ع) دارند و خود را دوستدار آن وجود مبارك مي دانند، بايد انگيزة دوست داشتن را در خود بيابند.

اگر ديدند مهر و محبت حقيقي حضرتش در دل شان خيمه زده، بدانند كه توفيق بزرگي نصيبشان شده است.[6]

با توجه به كلامي از مولاي متقيان امير مؤمنان علي(ع) فرق عبادت واقعي و عشق حقيقي روشن مي شود. حضرت به ساحت قدس خدا عرضه مي دارد: "خدايا، تو را به خاطر ترس از آتش يا براي رسيدن به بهشت عبادت نمي كنم، بلكه تو را شايسته و لايق عبادت و پرستش يافتم".[7]

تمثيل سعدي در مورد عشق و محبت حقيقي و مجازي:

چه عالي آورده

است سعدي اين داستان را! از عشق هاي تمثيلي عشق سلطان محمود و اياز است. مي گويد به سلطان محمود عيب مي گرفتند كه آخر اين اياز چه حسني دارد؟ چه زيبايي دارد؟ اين كه شكل و قيافه ندارد. چرا اين قدر نسبت به او عشق و محبت مي ورزي؟! سلطان محمود مي خواست يك وقتي عملاً نشان بدهد كه چرا چنين است و بندة واقعي و خالص او است كه مرا به خاطر خودم دوست مي دارد. سعدي در بوستان مي گويد:

يكي خُ__رده بر ش__اه غزنين گرفتكه حسني ندارد"اياز" اي شگف__ت

گل__ي را كه نه رنگ باشد نه بو دري_غ اس__ت س__وداي بلب_ل بر او

به محمود گفت اين حكايت كسي بپيچيد ز انديش__ه بر خود بس___ي

كه عشق من اي خواجه بر خوي اوست ن_ه ب_ر ق_د و ب_الاي دل_ج_وي اوست

شنيدم كه در تنگناي شتر بيفتاد و بشكست صندوق دُر

مي گويد در يك سفري كه مي رفت، دستور داد عمداً بارها را شل ببندند و به يك درّه اي كه مي رسند، آن جا تعمداً صندوق جواهرات را از روي شتر بيندازند كه اين صندوق بشكند و دُرّ و مرجان و جواهر قيمتي ته درّه بريزد.

به يغما ملك آستين بر فشاندوز آن جا به تعجيل مركب براند

گفت هر كه هر چه برداشت، مال خودش. اين را گفت و به اسبش شلاق زد و رفت.

سواران پي دُرّ و مرجان شدندزسلطان به يغما پريشان شدند

يك چنين يغمايي را اعلام كردند، همه ريختند ته درّه كه يك گوهر قيمتي به دست آورند.

نماند از وشاقان گردن فرازكسي در قفاي ملك جز "اياز"

يك وقت سلطان محمود نگاه كرد پشت سرش. ديد فقط يك نفر مانده و

او اياز است. همه رفتند سراغ نعمت.

بگفتا كه از سنبلت پيچ پيچزيغما چه آورده اي؟ گفت هيچ

من اندر قفاي تو مي تاختم زخدمت به نعم__ت نپ_رداختم

من خدمت را بر نعمت ترجيح دادم. تا اينجا مَثَل بود. سعدي به اين جا كه مي رسد، گريزش را مي زند و مي گويد: خلاف طريقت بود كه اوليا تمنّا كنند از خدا جز خدا.

گر از دوست چشمت به احسان او استتو در بند خويشي، نه در بند دوست1[8]

محبت حقيقي اين است. پس راز بزرگ تشرف در دوران غيبت به محضرت حضرت ولي عصر (عج) همين يك كلمه است: "محبت حقيقي". بايد شوق شديد پيدا كرد و دوستي واقعي به دست آورد تا به وصال يار رسيد و از فيض محضر پربركتش بهره مند شد، زيرا محبت واقعي منشأ قرب روحي مي شود، و نزديك شدن روحي، موجب ديدار محبوب مي گردد.

1 - ر.ك: مجله حوزه، شماره 70 - 71؛ مهر - دي 1374، سال 12، ص 65.

2 - بحارالانوار، ج53، ص 176.

3 - لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 629، حديث 5.

4 - شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ص 483.

5 - مفاتيح الجنان ، زيارت جامعه كبيره.

6 - ر.ك: سيد جمال الدين حجازي، پيام امام زمان، ص 49.

7 - بحارالانوار، ج41، ص 14.

8 - مرتضي مطهري، مجموعه اثار (فطرات) ، ج3، ص 573.

چطور مي توان يك بار هم كه شده، موفق به ديدار صاحب الزمان(عج) شويم؟

پرسش

چطور مي توان يك بار هم كه شده، موفق به ديدار صاحب الزمان(عج) شويم؟

پاسخ

ارتباط با امام زمان(ع) دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم. رؤيت جمال نيكو و مشاهدة حس وجود مبارك حضرت است، كه كليد آن در ارتباط غير مستقيم قرار دارد.

ارتباط غير مستقيم، مقدمة لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از مُلك به ملكوت وارد شد و بر آستان آسمان انسانيت قدم گذاشت و از شعاع مهر انگيز خورشيد بلندترين آسمان هستي بهره برد. ارتباط غير مستقيم، ارتباطي علمي، عملي، قلبي و عاطفي است.

فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي. از تدبّر و تأمل در آية فوق شايد بتوانيد تا حدودي متوجه گرديد كه براي ديدار "دلدار" حقيقت پرستان چه لازم است و براي سفر به كوي "محبوب" چه بايد همراه داشت؟

مقرر شد كه حضرت موسي(ع) در سرزمين مقدس و از طريق درختي با حق تعالي سخن بگويد و به ملاقات معنوي خدا برود. فرمان رسيد: اي موسي! در سرزمين مقدسي گام نهاده اي. سرزميني كه نور الهي بر آن جلوه گر است. پيام خدا را در آن جا مي شنوي (پس) با نهايت خضوع و تواضع در اين سرزمين گام گذار و كفش هايت را بيرون آر كه در سرزمين مقدس طوي هستي.

برادر: به موساي كليم گفته شد: مي داني كه در چه مكان و سرزمين مقدسي هستي؟ اين جا حضيرة قرب خدا و محل حضور و مناجات به درگاه او است. پس شرط ادب به جاي آور، كفشت را بكن. شما نيز درخواست ديدار با جلوه كمال مطلق و نگاه به نور

الهي را داريد. البته اين امر شدني و ممكن است. اما شرايط و شايستگي ويژه اي مي طلبد. چشم و دل لايق، گوش و زبان محبوب پسند مي خواهد تا مطلوب محبوب گردي و زيارتش ممكن شود. آن شرايط و ويژگي ها را در كلام خدا با كليمش مي توان جست؟

1_ بازگشت به حق

براي ديدار امامي كه مظهر اسم اعظم حق است ضروري ترين و بديهي ترين شرط، بازگشت به "حق تعالي" است: "فاخلع نعليك" كفش هاي دل بستگي به غير خدا را از دل در آور و از خود دور كن. پا برهنه يعني صاف و بي آلايش از هر قيد و بند و رنگي شو.

فقط رنگ خدايي داشته باش. بازگشت كن به وضعي كه به دنيا آمديم، آن موقع كه دلي صاف و دور از ريا و غرور و خودخواهي داشتيم و دل مان از غبار گناه ها و معصيت ها و از زنگار غفلت ها پاك بود. تا بتوانيد خورشيد خدا را در آسمان انسانيت رؤيت نماييد.

پس گام اوّل بازگشت به خدا و توبه از گناهان و تهذيب و پاك كردن نفس از صفات ناپسند است تا زمينة خروج عملي از غفلت را فراهم سازد.

چون عزم بر توبه كرديد غسل كنيد و وضو بگيريد و چهار ركعت نماز بخوانيد؛ در هر ركعت يك مرتبه سورة حمد و سه مرتبه توحيد و يك مرتبه سورة ناس و فلق را بخوانيد و بعد از نماز هفتاد مرتبه "استغفرالله ربّي و اتوب اليه" بگوييد، سپس "لا حول و لا قوّة إلاّ بالله العلي العظيم" و در پايان بگوييد: "يا عزيز يا غفّار اغفرلي ذنوني و ذنوب

جميع المؤمنين و المؤمنات فإنّه لا يغفر الذنوب إلاّ أنت".

2_ تقويت معرفت:

آيا مي دانيد هواي زيارت چه كسي را در سر داريد؟ او را شناخته ايد؟ به مقام و منزلتش معرفت پيدا كرده ايد؟ كسي را كه هواي ديدار دلدار است، بايد دلدار شناس گردد. از كمالات و ويژگي هايش، از مقام و منزلتش نزد خدا معرفت لازم را كسب كند و با كرامات و معجزات و سيره و اخلاق و معارف او آشنا شود و دوستانش را بشناسد و توجه داشته باشد كه به ديدار چه كسي مي خواهد نايل گردد. با معرفت و شناخت، اوّلا توبه حقيقي تحقق مي يابد، ثانياً، محبت و دوستي ريشه دار مي گردد، زيرا محبت، درجات و مراتبي دارد. برخي تا نُه مرتبه براي آن شمرده اند، و عشق را در مرتبة چهارم قرار داده اند. عشق آغاز راه رسيدن به مقصد و سرآغاز جاده اي است كه به ملاقات معشوق- امام زمان(ع)- منتهي مي شود.

تا علاقه و محبت به امام زمان(عج) به مرحلة عشق و ارادت نرسد، ديدار آن يار حاضر وغايب، ممكن نيست. حافظ شيرازي مي گويد:

نشوي واقف يك نقطه ز اسرار وجود تا نه سرگشته شوي دايرة امكان را

شهيد مطهري(ره) در توضيح مي فرمايد: "اي سرگشتگي همان سرگشتگي عشق است، يعني جنون عشق است. تا از اين راه وارد نشوي، امكان ندارد به نقطه اي برسي".

3_ عشق به خدا و تبعيت از امام زمان(عج):

اثر طبيعي محبّت آن است كه "محبّ" را با "محبوب" پيوندي مي دهد و در مسير

خواسته هاي او به تلاش و فعاليت پرثمر وا مي دارد.

آن ها كه شب و روز دم از عشق

پروردگار يا ائمه اطهار(ع) و امام زمان(عج) مي زنند، بايد صداقتِ محبت و عشق خود را در پيروي نشان دهند. در كتاب معاني الاخبار از امام صادق(ع) نقل شده :"ما احبّ الله من عصاه كسي كه گناه و نافرماني خدا مي كند، خدا را دوست ندارد".

دوستي و محبت در عمل ظهور مي كند. سپس فرمود: "چه شگفت انگيز است معصيت پروردگار كني، با اين حال اظهار محبت او نمايي! به جان خودم سوگند، اين كار عجيبي است! اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او مي كردي، زيرا كسي كه ديگري را دوست مي دارد. از فرمان او پيروي مي كند". قرآن كريم مي فرمايد: " قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله...؛ پيامبر! بگو (به مردم) اگر خدا را دوست داريد، از من (پيامبر) پيروي كنيد تا خدا هم شما را دوست داشته باشد". بنابراين محبت تنها يك علاقه قلبي نيست، بلكه بايد آثار آن در عمل انسان منعكس باشد.

كسي كه مي خواهد امام زمان(ع) را زيارت كند بايد بررسي نمايد چه اموري باعث خشنودي حضرت مي گردد، تا به آن كار مبادرت ورزد و از هر كاري كه موجبات ناخشنودي آن عزيز را فراهم مي سازد، اجتناب كند.

4- تقويت ارتباط قلبي وعاطفي

مي توان ارتباط قلبي و عاطفي با آن محبوب و معشوق عشاق حقيقت طلب را از راه هاي ذيل تقويت نمود:

از طريق خواندن برخي دعاها و زيارت ها و توجه و تأمل در معاني آن ها، نيز خواندن بعضي از نمازها مانند نماز امام زمان(ع) يا حضور در برخي از مكان ها مانند مسجد سهله در كوفه و مسجد جمكران در

قم، نايب الزيارة آن حضرت شدن در زيارت خانه خدا (حج و عمره) و زيارت قبور و حرم پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و نيز شريك كردن حضرت در ثواب تلاوت قرآن، و دعاها و نمازهاي مستحبي، بلكه همة ثواب را به حضرت هديه نمودن، و در حق حضرت دعا كردن و دعاي فرج خواندن.

5- مطالعه زندگينامه كساني كه به ملاقات آن حضرت مشرّف شدند.

مطالعة زندگينامه اشخاصي كه توانستند به زيارت آن حضرت نايل گردند، هم راه را نشان مي دهد، هم شوق ملاقات را افزايش مي دهد و آتش عشق و ارادت را شعله ور مي سازد و هم اين حقيقت را بازگو مي كنند كه آنان، چه ويژگي هايي داشتند و چه عاملي موجب شد تا امام(ع) آنان را مورد عنايت و لطف خود قرار دهند.

چگونه مي توان صورت زيباي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) را زيارت نمود؟

پرسش

چگونه مي توان صورت زيباي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) را زيارت نمود؟

ملاقات با امام زمان"عج" در نتيجه پرهيز و دوري از گناهان و انجام اعمال خاص امكان پذير است. ما كه شيعه گناهكاري هستيم، آيا حقي بر وجود مقدس ايشان نداريم تا بتوانيم حضرت را زيارت كنيم؟ منظورم سخن حضرت علي"ع" در مورد حقوق امام بر مردم و بالعكس مي باشد.

پرسش

ملاقات با امام زمان"عج" در نتيجه پرهيز و دوري از گناهان و انجام اعمال خاص امكان پذير است. ما كه شيعه گناهكاري هستيم، آيا حقي بر وجود مقدس ايشان نداريم تا بتوانيم حضرت را زيارت كنيم؟ منظورم سخن حضرت علي"ع" در مورد حقوق امام بر مردم و بالعكس مي باشد.

پاسخ

الف) امكان ملاقات با امام زمان(عج) و عدم آن

بحث را در سه محور مطرح مي كنيم:

1- امكان ملاقات با امام زمان(عج) و عدم آن.

2- بيان كلام أميرالمؤمنين(ع) در موضوع حقوق امام بر مردم و بالعكس.

3- ايجاد زمينه هاي مناسب براي فيض ديدار امام زمان(عج).

ملاقات با امام زمان(عج) از موضوعات اختلافي است. برخي بر اين باورند كه در دوران غيبت كبري ملاقات با حضرت ممكن نيست و برخي ديگر قائلند كه انسان هاي خود ساخته و فرهيخته مي توانند افتخار شرفيابي به محضر آن بزرگوار را به دست آورند.

دليل گروه اوّل توقيعي است كه منتسب به حضرت مي باشد، در آن جا آمده است:

"اي علي بن محمد سمري! خداوند پاداش برادرانت را در (مصيبت مرگ) تو بزرگ گرداند! ظرف شش روز آينده فوت خواهي كرد. امر خود را جمع كن و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از مرگت قائم مقام تو باشد. غيبت ثانيه (تامّه) آغاز گرديد... در آينده برخي از شيعيان ادّعاي ديدار با من را مي كنند. آگاه باشيد كه پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني هر كس چنين ادّعايي كند، دروغگو است".(1)

روايات ديگري نيز به اين مضمون وارد شده است.

دليل گروه دوم ملاقات هايي است، كه در دوران غيبت كبري صورت گرفته و بزرگاني از اوليا و اوتاد همانند سيد بحرالعلوم(ره) و محقّق اردبيلي(ره) افتخار ديدار با

حضرت را كسب كرده اند. با توجه به كثرت ديدارها نمي شود در مقام تكذيب آن ها بر آمد.(2)

در چگونگي جمع بين دو ديدگاه راه حل هايي ارائه شده كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1- اين توقيع در سطح يك خبر واحد بيشتر نيست و تنها مفيد ظنّ است و حتي شيخ صدوق و شيخ طوسي كه خودشان ناقل آن هستند، به محتواي آن معتقد نيستند و حكايت هاي متعدّدي را كه حاوي ملاقات بزرگاني با امام زمان(عج) است، در كتاب هاي خود آورده اند.(3)

حال اگر توقيع شريف را معتبر دانستيم، راه حل هاي بعدي را براي جمع بين دو ديدگاه انتخاب مي كنيم:

2- مرحوم مجلسي مي فرمايد: "محتمل است كه مقصود از تكذيب مشاهده، تكذيب كساني باشد كه افزون بر مشاهده، ادّعاي نيابت همانند نواب اربعه در زمان غيبت صغري را دارند".(4)

3- احتمال ديگر اين كه: منظور از تكذيب مشاهده، ترتيب اثر ندادن باشد.

اگر مدّعي مشاهده راست بگويد، ملاقات فضيلتي براي او محسوب مي شود و اگر دروغگو باشد، وقتي كسي به او اعتنا نكرد، مفسده اي ندارد.(5)

ب) بيان كلام أمير المؤمنين(ع) در موضوع حقوق امام بر مردم و بالعكس

در اين قسمت لازم است به تشريح بيان نوراني حضرت بپردازيم تا مقصود از حقوق امام بر مردم و عكس آن روشن شود.

حضرت علي(ع) فرمود: "بزرگترين حقي كه خدا آن را واجب كرده، حق والي بر رعيت و حق رعيّت بر والي است. خداوند آن را واجب كرده و حق هر يك را به عهده ديگري گذاشته است. رعايت اين حقوق موجب پيوند آنان و عزّت دينشان خواهد بود. رعيّت به سامان نرسد مگر با رفتار نيكوي والي و واليان نيكو رفتار نگردند مگر

با درستكاري رعيّت".(6)

به نظر مي رسد مراد أميرالمؤمنين(ع) از "والي" و حقوقي كه به گردن او دارند، امام و رهبري است كه: اوّلاً غايب نباشد؛ ثانياً بسط يدداشته و داراي حكومت ظاهري باشد، كه هر دو ويژگي در دوران غيبت حضرت ولي عصر(عج) نسبت به حضرت منتفي است.

شاهد اين مدعي كلام ديگري از حضرت است كه فرمود: "اي مردم! مرا بر شما حقي است و شما را بر من حقي. امّا حق شما بر من خيرخواهي شما و اداي حقّتان از بيت المال، بر من است كه شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد".(7)

روشن است كه اين بيان در هنگامي ايراد شده كه حضرت علاوه بر منصب امامت، بر كرسي خلافت نيز تكيه زده و مردم براي رفتن به شام و جنگ صفين آماده مي شدند و اداي اين حقوق در زمان غيبت متصور نيست.

ناگفته نماند كه قدرت ظاهري نداشتن امام زمان(عج) غير از واسطه فيض بودن امام(ع) ميان خدا و خلق است؛ زيرا همه نعمت هايي كه از ناحيه خدا به انسان و ساير مخلوقات مي رسد، به بركت وجود حجّت خدا است. در دعاي ندبه مي خوانيم: "خدايا! نماز ما را به واسطه او قبول فرما، گناهان ما را به خاطر او ببخش، دعاهاي ما را به واسطه او مستجاب گردان و روزي ما را به وسيله او فراوان فرما".(8)

با دقّت در سخنان حضرت علي(ع) به اين نتيجه مي رسيم: ملاقات و ديدار امام زمان(عج) موضوعي نيست كه يكي از حقوق شيعيان بر وجود مقدّس حضرت به حساب آيد.

ج) ايجاد زمينه هاي مناسب براي فيض ديدار امام زمان(عج)

در عرف همه ملّت ها روشن است كه

ديدار با بزرگان به تناسب شخصيّت هر بزرگي داراي شرايط ويژه اي است و تا آن شرايط پديد نيايد، عرف مردمي اجازه ديدار با آن شخصيّت را به هيچ فردي نمي دهد؛ ديدار و ارتباط با امام زمان(عج) نيز از اين گردونه خارج نيست، بلكه مي توان گفت: با توجه به موقعيّت اختصاصي حضرت يعني موضوع "غيبت" و سوء استفاده هايي كه ممكن است برخي از افراد از مطرح كردن ارتباط و ديدار با حضرت داشته باشند، ملاقات با امام زمان(عج) براي همگان ميسور نيست و هر فردي تنها به اين عنوان كه شيعه امام است، نمي تواند لياقت فيض حضور حضرتش را كسب كند.

قدم گذاشتن در اين مسير به كسب لياقت و شايستگي نيازمند است و هر كس به اندازه تلاش خود بهره مي برد؛ بعضي از افراد همانند سيد بحرالعلوم و پسر مهزيار حضرت را مي بينند و مي شناسند؛ برخي امام را مي بينند ولي نمي شناسند؛ برخي ديگر از لياقت كمتري بهره دارند و ممكن است در عالم خواب آن عزيز را زيارت كنند؛ خلاصه اين كه: ملاقات با امام زمان(عج) به "لياقت" نياز دارد.

در عين حال بايد توجه داشته باشيم كه اگر چه ملاقات حضرت تا رسيدن به آن مقام نمي تواند صورت گيرد، اما اين بدين معنا نيست كه ما در امر دين و معارف ديني و احكام و... سرگردان باشيم؛ زيرا بسياري از معارف ديني از طريق امامان معصوم و پيامبر اسلام و قران كريم كه مصون از خطا و اشتباه است، هم چنين با پرسش از عالمان دين براي ما روشن و آشكار است و اگر ما بتوانيم به آنچه كه مي دانيم و مي توانيم بدانيم عمل كنيم،

به آنچه كه نمي دانيم و خواستار دانش و فهم آن هستيم، آگاه شده و خواهيم رسيد.

پي نوشت ها:

1. كمال الدّين و تمام النعمه، صدوق، جزء 2، ص 516، ح 44؛ كتاب الغيبة، طوسي، مؤسسة المعارف الاسلامية، ص 395، ح 365.

2. بحارالأنوار، ج 52، ص 1 - 89.

3. كمال الدين، ص 437 - 473؛ كتاب الغيبة، ص 253 - 280.

4. بحارالأنوار، ج 52، ص 151.

5. سپيده اميد، سيد حسين اسحاقي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، ص 38.

6. نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، خطبه 216، ص 248.

7. همان، خطبه 34، ص 35.

8. مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.

مهم ترين كارهايي كه مي توان انجام داد تا در زمان كوتاه به امام زمان (ع) رسيد، چيست؟

پرسش

مهم ترين كارهايي كه مي توان انجام داد تا در زمان كوتاه به امام زمان (ع) رسيد، چيست؟

پاسخ

امام صادق ع مي فرمايد: " هر كس ميل دارد از اصحاب و ياران قائم ما باشد، بايد در انتظار فرج باشد. پرهيزگاري را شيوة خويش كند. به اخلاق نيك آراسته گردد و در همان حال در انتظار قائم ما به سر برد. اگر چنين بود و پيش از قيامِ قائم مرگش فرا رسيد، به اجر و ثواب كساني كه قائم را درك مي كنند، نائل خواهد گشت اي شيعيان جديت و كوشش نماييد و منتظر ظهور آن جناب باشيد ".(1)

حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: " هرگاه زمان غيبت فرا رسيد، به دستور امامانِ پيشين چنگ زنيد تا امامِ آخرين ظهور كند... هر گاه روزي رسيد كه امامي از آل محمد ميان خود نداشتيد، همان اماماني را كه دوست مي داشتيد، دوست بداريد و همان كسان را كه دشمن مي داشتيد، دشمن بداريد و همواره در خط رهبري و ولايت حقه جاي داشته باشيد و صبح و شام در حالت انتظار به سر ببريد ".(2)

اگر در بُعد فكري و اخلاقي به وظايف خود عمل كرديم مي توانيم ادعا كنيم منتظر حضرت هستيم

در بُعد فكري شناخت خود را از امام زمان ع بيش تر كنيم و در بُعد عملي واجبات را انجام دهيم و محرّمات را ترك كنيم در اين صورت به حضرت تقرب جسته و رضايت ايشان را تحصيل كرده ايم

پي نوشت:

1- ابراهيم اميني دادگستر جهان ص 253، به نقل از غيبت نعماني ص 106.

2- بحارالانوار، ج 52، ص 132.

آيا شخصي كه گناه كرده ، مي تواند با امام زمان ( عج ) ارتباط داشته باشد؟

پرسش

آيا شخصي كه گناه كرده ، مي تواند با امام زمان ( عج ) ارتباط داشته باشد؟

پاسخ

الف ) ماپرسش را در قالب كلي تر بيان كرده و بدان پاسخ مي دهيم تا در ضمن آن شبهه حضرتعالي برطرف گردد.در زماني كه حضرت صاحب ( عج ) در پرده غيبت كبري به سر مي برد اين پرسشها مطرح مي شود آيا ارتباط با آن حضرت امكان دارد يا خير؟ آيا شيعيان و پيروان حضرت مي توانند از محضر آن بزرگواربهره مند گردند يا نه ؟ بر اساس رواياتي كه در اين زمينه وجود دارد دوديدگاه مطرح شده است : الف ) ديدگاهي كه امكان ارتباط را تاييد نمي كند ولزومي براي آن نمي بيند عالماني چون شيخ مفيد، فيض كاشاني ، شيخ جعفركاشف الغطا و نعماني ارتباط با امام زمان ( عج ) و ديدن ايشان را براي شيعيان حال چه عابد چه متقي و چه فرد متوسط در غيبت كبري ممكن نمي دانند .ب ) ديدگاهي كه بر امكان ارتباط و وقوع آن اصرار مي ورزد عالماني چون سيد مرتضي ، محدث نوري ، كراجكي و شيخ طوسي بر اين عقيده اند البته اين امكان را تنها براي اولياي الهي و افراد ويژه مي دانند غير از آنها يعني حتي كسي كه چندان گناه نداشته ولي بدلايلي در زمره اوليا الهي قرارنمي گيرد از اين ديدار محروم است. ما در اينجا نمي توانيم به تحليل ادله يكي از دو گروه پردازيم با توجه به دلايل مستقل مي توان نكات ذيل را در اين باب شمارش كرد :

1- مقصود از ديدن آن حضرت چند معنا

و مرتبه است :

1-1-در هنگام مشاهده حضرت متوجه نباشند ولي بعد متوجه و يا معتقد گردندشخصي را كه ديده اند حضرت حجت بوده است .

1-2- ديدن با شناخت يعني كسي حضرت را ببيند و معتقد شود شخصي را كه ديده امام عصر است وبه اين امر اطمينان داشته باشد .

1-3- فيض حضور يعني ديدن حضرت و شناخت ايشان همراه با سوال و جواب يعني افزون بر اينكه حضرت را ديده و شناخته واز ايشان سوال كرده و با وي به گفت و گو بپردازد .بنابراين رويت درخواب يا ديدن بدون شناخت و شهود بر اساس سير و سلوك مقصود نظر ما وهمچنين شما نيست .

2- از مجموع روايات متقن استفاده مي شود كه امكان ارتباطات به معاني كه در شماره قبل مطرح شد در غيبت كبري وجودندارد دربرخي روايات تصريح شده كه حضرت مثلا" در مراسم حج شركت مي كند مردم رامي بيند ولي مردم حضرت را نمي بينند و نمي شناسند گاهي در جمع مردم حضورمي يابد و șǠآنان سلام مي كند اما مردم نه ان هنگام و نه پس از آن او رانمي شناسند .

3 - بزرگاني كه مساله امكǙƠارتباط و مشاهده را مطرح كرده اند آن را به صȘјʠاحتمال بيان فرموده اند نه قطع و يقين .

4- تنها يك دسته ازروايات امكان ديدار با حضرت را براي خادمان ايشان ( موالي خاصه ) اثبات مي كند و دليلي بر امكان ملاقات و ارتباط ديگران وجود ندارد .

5- بزرگاني كه از آنان حكايت ديدار با حضرت حجت نقل شده خود در اين باره ادعايي نكرده اند .

6- اگر فرض بر امكان مشاهده و

ارتباط با حضرت باشد برابر توقيع شريفي كه شش روز پيش از مرگ سمري آخرين نايب خاص ايشان در غيبت صغري از طرف امام عصر ( عج ) صادر شده و از جهت سند و دلالت هيچ اشكالي

در اين باره منابع زيادي در دست داريم بخشي از آنها عربي است وبخشي فارسي .

ما به نمونه هايي از آنها اشاره مي كنيم :

1- حجتي ، محمدباقر،اسباب نزول .

2- واحدي ، ابوالحسن علي بن احمد نيشابوري ، اسباب النزول ،طبع دار الكتب العلميه ، بيروت ، 1402 ه.ق

3- نسفي ، حافظ الدين عبدالله بن احمد، مدارك التنزيل و حقايق التاويل ، طبع افست دارالمعرفه ، بيروت.

4- زمخشري ، جار الله محمود بن عمر، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل ، طبع افست ، نشر ادب الحوزه. ;

براي رسيدن به درجه يقين و ملاقات با امام زمان ( عج ) چه كار كنيم ؟

پرسش

براي رسيدن به درجه يقين و ملاقات با امام زمان ( عج ) چه كار كنيم ؟

پاسخ

هر گمان تشنه يقين است اي پسر= مي زند اندر تزايد بال و پر=

چون رسد در علم پس بر پاشود= مريقين را علم او بويا شود=

علم جوياي يقين باشد بدان = وآن يقين جوياي ديد است و عيان =

جوياي يقين بودن هدفي والا است كه به دنبال آن هستي ولي بايد دانست كه هر قدر گوهر مطلوب گران قيمت تر باشددسترسي به آن نيز دشوارتر است .

خداوند به پيامبر خويش چنين فرمان مي دهد : ( ( واعبد ربك حتي ياتيك اليقين ؛ عبادت پروردگار راپيشه ساز تا يقين نزد تو آيد ) )

و امام صادق ( ع ) فرمود : ( ( چيزي كمتر ازيقين در بين مردم تقسيم نشده است ) ) ،

( تحف العقول ، ص 358 ) .

همان گونه كه در آيه 99 سوره حجر آمده است ، حركت در مسير خداوند و عبادت او هموار كننده راه يقين است . پالايش درون از رذايل و آراستن آن به فضايل و عبادت خداوند و ذكر او در همه احوال مسير به دست آوردن يقين است . تقوا؛ يعني ، قدرت كنترل نفس به گونه اي كه محرمات را ترك كرده و به واجبات عمل نمايد .براي تقويت تقوا بايد در دو بعد نظري و عملي اقدام نمود .در بعد نظري با تقويت مباني عقيدتي ، به ساختمان وچهارچوب عقايد استحكام بخشيد و سپس با عمل ، در راسخ ترشدن آنها كوشيد .در اين زمينه مطالعه منظم كتاب هاي زير توصيه مي شود :

1-

گناهان كبيره شهيد دستغيب

2- جهان بيني اسلامي شهيدمطهري

3- نامه ها و برنامه هاحسن زاده آملي

4- نقطه هاي آغاز دراخلاق عملي مهدوي كني

آنچه در بعد عملي مي توان ارايه نمود آن است كه : عمل به تكاليف ديني ، بهترين و كامل ترين راه براي نيل به درجه تقوا است . قرآن مجيد درباره روزه مي فرمايد : ( ( روزه بر شماواجب شد چنان كه بر پيشينيان شما واجب گشت ، باشد كه تحصيل تقوا كنيد ) ) . و در آيه ديگر فرموده است : ( ( از صبر و نماز كمك بگيريد ) ). تقويت ايمان و اعتقاد قلبي و عشق الهي بر آيند تقوا و پرهيزگاري است . هم چنان كه در بهاران نهال ناخشكيده شكوفه مي زند تقواي الهي ، انجام واجبات ، ترك محرمات و تهذيب نفس نيز بوستان دل راخرم و سرسبز نگه مي دارد و جوانه عشق الهي را در آن شكوفامي سازد .بنابراين درگام اول بايد بر انجام واجبات و ترك گناهان استواري نمود و در گام دوم به پالودن نفس از رذايل و آراستن به فضايل پرداخت و حب دنيا و تعلقات دنيوي را از ژرفاي ضمير بيرون راند آن گاه دل كانون عشق خدا مي شود و با اخراج شيطان نفسانيت ودنيا پرستي كه خانه دل را غصب نموده صاحب خانه در آن لانه مي گزيند .ملاقات با امام زمان ( عج ) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد .به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقق دو بعد؛ يعني ، معرفت و عمل دارد .اگر كسي خود را

به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد .نوريان مرنوريان را طالبند=ناريان مرناريان را جاذبند= نشانه تحقق اين دو بعد، زماني است كه فرد محرمات را كاملاً ترك و به واجبات و وظايف خويش عمل نمايد .التبه نكته اي نيز در اينجا حايز اهميت است و آن اينكه گرچه ملاقات اولياي الهي هدفي والا و بس قيمتي است ، ولي اگر كسي بدان نايل نشد نبايستي دچار روحيه ياس و نااميدي گردد .علاوه برآن كه سعي در ملاقات با امام زمان و يا ديگر اولياي الهي ( مانندخضر ) يك وظيفه و دستور ديني نيست . آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است. ;

چه كنيم تا توفيق ملاقات امام زمان((عليه السلام)) را پيدا كنيم؟

پرسش

چه كنيم تا توفيق ملاقات امام زمان((عليه السلام)) را پيدا كنيم؟

پاسخ

توفيق ملاقات امام زمان((عليه السلام)) تنها براى كسانى است كه آن حضرت صلاح بدانند و به نظر مى رسد كه در دو مورد تحقق مى يابد:

1. كسانى كه در شدّت و گرفتارى و بحرانهاى زندگى قرار مى گيرند و به آن حضرت توسّل پيدا مى كنند.(توسعه مصرانه و پيگير)

2.كسانى كه در راه تهديد نفس و پيمودن صراط عبوديّت و بندگى خدا مجاهد و تلاشى پيگير و خالص داشته باشند. به ويژه اين كه عشق به لقاء آن حضرت و ديدار وى و سعى و تلاش در اين راه هم با آن ضميمه شود.

كسى كه بخواهد در اين راستا قرار گيرد لازم است به نكات زير توجّه كند:

1. در راه تحصيل عقايد و معارف حقّه اهل بيت عصمت و طهارت تلاش كند. و سعى كند تنها به معارف دينى از رهگذر ارشادها و رهنمودها و احاديث آنان توجّه كند و از راههايى كه دشمنان آنان ارائه كرده اند بر حذر باشد.

2. در تهذيب نفس و تزكيه اخلاق سخت كوشا باشد.

3. در احكام فرعى عملى همواره جديّت كند بر اساس محبّت شرعى عمل كند و از گناه و معصيّت سخت پرهيز كند.

4. به نماز اوّل وقت اهميّت بدهد و سعى كند نماز را با حضور قلب بخواند.

5. توسّل به چهارده معصوم مخصوصاً امام زمان((عليه السلام)) همواره در زندگى مورد توجّه وى باشد.

6. دعاى ندبه را با توجّه به مضامين آن با وضعى كه تناسب با آن مضامين است بخواند.

7. زيارات آن حضرت را مخصوصاً زيارت آل يسن و دعاى عهد در صبحها همواره بخواند.

8. دعا براى

تعجيل فرج آن حضرت و درخواست توفيق ملاقات آن حضرت از خداوند مصرانه و پيگير داشته باشد.

چرا عدة افرادي كه امام زمان را ديده اند تا اين اندازه كم است؟ آيا واقعاً تا اين اندازه چشمهاي ما آلوده اند كه شايستگي ديدن ايشان را ندارند؟ اصلاً آيا واقعاً اين دليل محروم بودن از ديدار و صحبت با كسي است كه معتقديم امام زمان ماست؟

پرسش

چرا عدة افرادي كه امام زمان را ديده اند تا اين اندازه كم است؟ آيا واقعاً تا اين اندازه چشمهاي ما آلوده اند كه شايستگي ديدن ايشان را ندارند؟ اصلاً آيا واقعاً اين دليل محروم بودن از ديدار و صحبت با كسي است كه معتقديم امام زمان ماست؟

پاسخ

ملاقات با امام زمان (عج) براي بسياري رخ داده و مي دهد و شايد خود شما بارها توفيق ملاقات با آن بزرگوار را داشته ايد ولي آن بزرگوار را نشناخته ايد و گروهي نيز ملاقاتشان با آن حضرت همراه با شناخت و توجه بوده و هست ولي چنين افرادي اهل پرگويي و بيهودگي نبوده و اسرار را هويدا نمي سازد بلكه كم گو و گزيده گويند كه همين از رموز موفقيت آنان است.

از اين رو تعداد شرف يافتگان به محضر آن محبوب دلها اندك نيستند ولي خبر تعداد كمي از آن به ما رسيده است و عدم اطلاع ما دليل بر عدم وجود نمي باشد اما دليل محروميت از ديدار هميشگي و همگاني آن بزرگوار عبارتست از:

1. عدم آمادگي و شايستگي جامعه جهاني براي عدل علوي توسط آن دادگستر جهان.

2. امتحان و آزمايش مؤمنين در پيچ و خمهاي غيبت ناصف دينمداران و دين باوران و اهل استقامت در راه ارزشهاي ديني از منافقين و بي دينان جدا گردد.

3. تأمين امنيت جاني آن ذخيره الهي براي اصلاحات گسترده جهاني در شرايط خاص و دلايل ديگر.

براي اطلاع بيشتر به كتابهاي ذيل مراجعه نماييد.

1. سخني پيرامون حضرت مهدي(ع)، شهيد صدر.

2. قيام و انقلاب مهدي(ع)، شهيد مطهري.

3. دادگستر جهان، آيت الله ابراهيم اميني.

4. روزگار رهايي

ديدار با امام زمان(عج) چگونه ممكن است و چه تأثيري در مسير زندگي انسان دارد؟

پرسش

ديدار با امام زمان(عج) چگونه ممكن است و چه تأثيري در مسير زندگي انسان دارد؟

پاسخ

ملاقات با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

نشانه تحقّق اين دو بعد، زماني است كه فرد محرمات را كاملاً ترك و به واجبات و وظايف خويش عمل نمايد. التبه نكته اي نيز در اينجا حائز اهميت است و آن اينكه گر چه ملاقات اولياي الهي هدفي والا و بس قيمتي است، ولي اگر كسي بدان نائل نشد نبايستي دچار روحيه يأس و نااميدي گردد.

علاوه بر آن كه سعي در ملاقات با امام زمان و يا ديگر اولياي الهي (مانند خضر) يك وظيفه و دستور ديني نيست. آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است.

به عبارتي ما موظف به ارتباط به معناي ملاقات نيستيم وظيفه ما جلب رضايت آن حضرت است. ارتباط معنوي ما با حضرت از طريق عمل به دستورات دين و سفارشات معصومين و انتظار فرج به معناي ثبات قدم و استمرار در اين امر است.

تأثير عميقي كه ديدن حجت الهي و ولي زمان و امام معصوم(ع) و آخرين در صدف امامت و آرزوي همه قلب هاي مشتاق در زندگي انسان دارد، امري واضح و بديهي است. حضور در محضر آن امام همام و بهره مندي از صفات و كمالات و انوار تابناك سخنان و كلمات نوراني ايشان و برخورداري از اشراقات

و عنايات باطني ايشان، درون انسان را متحول و مسِ وجودِ انسان را به طلاي ناب تبديل مي كند و در درون انساني انقلاب و دگرگوني اساسي و عميق ايجاد مي كند.

اگر شما پيامبر بزرگوار اسلام(ص) را مي ديديد و فيض حضور ايشان را درك كرده و در محضر ايشان بوديد و از بيانات و هدايت ها و راهنمايي هاي ايشان استفاده مي كرديد، چه تغييري در شما صورت مي گرفت؟

اگر انسان در جلسه يكي از شاگردان امام زمان(عج) كه تنها بهره اي اندك از درياي فضايل و كمالات و اخلاق آن سرور را دارد و تنها بويي از آن گلستان هميشه بهار با خود دارد، حضور يابد، آيا خود حضور در آن مجلس حتي اگر سخني رد و بدل نشود و ايشان سخني نفرمايند، در روح و روان و درون انسان اثري ندارد؟ تا چه رسد به امام معصومي كه آينه دار همه كمالات و خوبي ها و نيكي هاست و آنچه خوبان همه دارند، يكجا دارد و اقيانوس همه اوصاف زيبا و اخلاق پسنديده و خدايي است.

ما چگونه مي توانيم به فيض زيارت امام مهدي(عج) برسيم؟

پرسش

ما چگونه مي توانيم به فيض زيارت امام مهدي(عج) برسيم؟

پاسخ

ملاقات با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده باش آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا وصابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد وتقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: «صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص105)

مرابطه با امام زمان(عج) يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجاممي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: الذين ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نَهَوْ

عن المنكر كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند{M،(حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمّي، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمامورزيم.

خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مي ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعا مي كنند. از آن حضرت نقل شده است: اناغير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم ؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم{M،(بحارالانوار، ج 53، ص 174).

ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار مي باشد. ارتباط با امام زمان يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود رابه امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. پيوستگي با او يعني مطيع او بودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم. از اينرو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت

مهدي(عج) را بدانيد و سپس آن را در خود عملي كنيد پس بحث زير ضروري به نظر مي رسد.

منتظر واقعي مهدي(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد:

1- عمل به تكاليف ديني منتظر واقعي بايد تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد.

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي... ؛ بر من گراناست كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم{M، (دعاي ندبه).

3- براي تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاي عهد» را بخوانيم.

4- انتظار فرج آن حضرت در دل و ظاهر جلوه گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعني، نصرت و پيروزي و گشايش و مقصود نصرت و پيروزيحكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر(عج) تشكيل مي گردد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتني اين آرمان بزرگ و جهاني است و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشدو اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجتخدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست

زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است بنابراين انتظارفرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جانادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود زيرا بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز استو با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني.

ه) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش.

ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج)

زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند، (بحارالانوار ج52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).

5- داستان هاي واقعي بزرگاني كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند را بخوانيم.

در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولي عصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهي دارد و خود را در محضر ايشان ببينيم و براي گره گشايي هاي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست داشته باشيم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجالي تهراني

2- ترجمه منتخب الاثر، آيت الله صافي

3- مهدي موعود، ترجمه: علي دواني

4- وابستگي جهان به امام زمان(عج)، لطف الله صافي

5- امام زمان در گفتار ديگران، علي دواني

چه كنيم تا بتوانيم با امام زمان(عج) ملاقات كنيم؟

پرسش

چه كنيم تا بتوانيم با امام زمان(عج) ملاقات كنيم؟

پاسخ

ملاقات با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقق دو بعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

ولي ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات با امام زمان نيستيم، آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا وصابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد وتقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: «صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص105)

مرابطه با امام زمان(عج) يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: «الذين

ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوه وآتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را به پا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند» (حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمي، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم.

خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مي ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. ايشان همواره براي شيعيان خود دعا مي كنند. از آن حضرت نقل شده است: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم»(بحارالانوار، ج 53، ص 174).

آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار است. پيوستگي با او يعني مطيع او بودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم. از اينرو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت مهدي(عج) را بدانيم و سپس آن را در خود عملي كنيم.

رسول خدا فرمود: «افضل العباده انتظار الفرج» ؛ (فرائد السمطين، ج 2، ص 334، چاپ جديد)

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان

حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين انتظار قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده شود از رفتار و كردار او فهميده مي شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».

با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(ع) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان با مال و جان خويش جهاد نموده و خود را در راه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس

امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. معرفت: اولين شرط انتظار معرفت است؛ تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش و مقام او را مي دانند منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد ارزش او را بيشتر درك كرده و به عظمت او بيش از پيش پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس ايشان نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران بيرون هستند. آري

وصل خورشيد به

شب پره ي اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

البته شناخت امام زمان دو گونه است. گونه اول شناخت تاريخي وجود آن حضرت است مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» (شوري، آيه23).

3. ايجاد سنخيت

با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود را به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر سنخيت با امام زمان بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت. پس منتظر واقعي بايد سعي كند تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البر و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد

كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشقي است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

7. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا هديه نمودن ثواب هايي به حضرت مهدي(عج).

8. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران.

9. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).

از اينرو شركت در بسيج يكي از وظايف منتظران مي باشد.

10. محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي...؛ بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم» (دعاي ندبه).

11. اصلاح جامعه: زيرا فرج يعني، نصرت، پيروزي، گشايش و مقصود از نصرت پيروزيحكومت عدل

علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر(عج) صورت مي گيرد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشدو اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تأسيس حكومت عدل گستر اوست زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است بنابراين انتظارفرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدسات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود كه بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد، دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. در حالي

كه انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز است و با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني.

ه) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش.

ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند، (بحارالانوار ج52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).

يادآوري مهم:

درست است كه وظيفه ما تلاش براي ملاقات با امام زمان(عج) نيست و حتي بنا بر نظر بعضي از بزرگان تحقق اين مسأله خيلي بعيد و نادر مي باشد و اگر هم ممكن باشد براي امثال مقدس اردبيلي و علامه حلي قابل تصور است نه انسان هاي عادي هر چند مؤمن و خوب، ولي بحث ملاقات، با بحث ارتباط نبايد خلط شود - مسلما وظيفه ما ايجاد ارتباط با امام عصر(عج) مي باشد - منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد، نماز امام زمان كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است و نيز از طريق رفتن به مسجد

جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ نمايد و براي گره گشايي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست داشته و خود را در محضر ايشان مي بيند.

پاسخ 5 - منظور ديدن همراه آگاهي و آگاهانه است. اگر سند داريد لطفاً بنويسيد اين موضوع براي چه كساني رخ داده است.

پرسش

پاسخ 5 - منظور ديدن همراه آگاهي و آگاهانه است. اگر سند داريد لطفاً بنويسيد اين موضوع براي چه كساني رخ داده است.

پاسخ

ظاهرا مقصود شما ملاقات و ديدن امام زمان عليه السلام است كه انشاءالله خداوند متعال با ظهورش اين سعادت را نصيب همه ما بفرمايد. سوال فوق دو قسمت دارد:

الف) مقصود از ديدن آگاهانه چيست؟

ب) اين مسئله براي چه كساني اتفاق افتاده است؟

در رابطه با سوال اول و اينكه چرا بزرگان به روي معرفت و ديدن آگاهانه تاكيد دارند بايد گفت اين مسئله مستفاد از آيات قرآن كريم و روايات است. مي دانيم كه در آيات و روايات بر مسئله محبت اهل بيت بسيار تاكيد شده حتي قرآن كريم پاداش زحمات 23 ساله پيامبر را مودت و دوستي اهل بيت عليهم السلام قرار مي دهد. «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» (شوري، 23) و در روايات بسياري حب و بغض ائمه اطهار ملاك ايمان و كفر قرار داده شده.(ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، جلسه 2 ص237 به بعد) حتي فخر رازي و زمخشري كه به قول استاد مطهري در بحث خلافت به جنگ شيعه مي آيد،(مجموعه آثار، ج3 ص273) ناقل اين حديث از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هستند كه فرمود: «الا و من مات علي حب آل محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان» (تفسير كبير، فخر رازي، ج27، ص166، و كشاف زمخشري ج4 ذيل آيه 23 سوره شوري) هر كس با دوستي آل محمد بميرد او مؤمن و با ايمان كامل از دنيا رفته؛ و حتي امام شافعي يكي از ائمه چهارگانه اهل سنت در اين زمينه ابيات

زيبائي دارد كه به يك بيت اشاره مي كنم، مي گويد: يا آل بيت رسول الله حبكم، فرض من الله في القرآن انزله. اي اهل بيت رسول دوستي شما فريضه اي است از جانب خداوند كه در قرآن فرود آمده است. ليكن بايد دانست كه صرف ادعا محبت كافي نيست. در محبت هر كه او دعوا كند، صد هزاران امتحان بر وي زنند.

محبت واقعي نشانه هائي دارد كه يكي از مهمترين آنها پيروي و تبعيت است. قرآن كريم مي فرمايد: «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني»(آل عمران، آيه 31) يعني محك صدق ادعاي محبت، پيروي و تبعيت است. و روشن است كه مراد اين است كه انسان از خداوند و رسول و اولي الامر كه ائمه باشند با اختيار و اشتياق پيروي كند نه جبر و اين منوط به شناخت آنهاست به اينكه سزاوار پيروي هستند نه ديدن آنها لهذا آنچه در روايات باعث هدايت داشته شده شناخت حجت خدا و آنچه موجب ضلالت است نشناختن حجت است. اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني (اصول كافي، محمد ابن يعقوب كليني، ج1 ص396) و اگر صرف ديدن معصوم باعث نجات مي شد بايد ابوجهل، ابولهب، ابن ملجم و شمر و دشمنان امام زمان عليه السلام، كه در زمان حياتش او را ديدند از اهل ايمان محسوب و نجات مي يافتند و حال آنكه قطعا اينگونه نيست. پس ميزان قرب ما به معصومين عليهم السلام تابع ميزان شناخت ما از آنها است. سلمان، ابوذر، ابو موسي اشعري و ... همه پيامبر را ديدند و ايمان هم به او داشتند ليكن درجه قرب

آنها به حضرت تابع درجه معرفتشان نسبت به مقام رسالت بود. به همين علت در روايات به نسبت به شناخت ائمه تاكيد شده نه ديدن آنها. «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه» (همان، ص439، حديث3) كسي كه بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است و روشن است كه مراد شناخت شناسنامه اي ائمه عليهم السلام نيست و الا دشمنان آنها هم به اين نحوه آنها را مي شناختند، بلكه مراد شناخت مقام امامت و نقش ائمه در عالم تكوين و اينكه آنها وسائط فيض هستند و غرض غائي از خلقت مي باشند و اينكه آنها حجت خدا بر روي زمين هستند و نجات ما در گرو پيروي مطلق و شناخت آنها است كه علي عليه السلام، خود فرمود: «لا يدخل الجنه الا من عرفهم ... و لا يدخل النار الا من انكرهم» (نهج البلاغه، فيض، خطبه 152)

خلاصه كلام، آنچه مهم است پيوند معنوي و روحي با ساحت قدسي ائمه، عليهم السلام، است كه با اين شرط در عصر غيبت امكان ملاقات و ديدن هم هست و بر اساس شهادت تاريخ كساني كه به تكامل معنوي رسيدند، به اين سعادت نائل شدند.

در رابطه با سوال دوم بايد گفت ملاقات با حضرت حجت عليه السلام، به چند نحو ممكن است انجام شود.

اول- ملاقات و ارتباط روحي با حضرت كه اين نحوه از ارتباط بهترين نحوه ارتباط و دائمي است.

دوم- حضرت را در عالم خواب ببينيم.

سوم- آن حضرت را در عالم مكاشفه زيارت كنيم.

چهارم- وجود مقدسش را با بدن ظاهري ملاقات كنيم.

كه ظاهرا مراد شما قسم آخر است

كه بايد در اين رابطه گفت اين مسئله براي افراد زيادي در طول تاريخ اتفاق افتاده كه به اين سعادت نائل شده اند كه به بعضي از آنها اشاره مي كنم.

علامه بحر العلوم، مقدس اردبيلي، علامه حلي، شيخ انصاري، و شيخ عبد النبي اراكي و افرادي ديگر كه در اين زمينه مي توانيد به كتاب رخسار آفتاب تأليف سيد مجتبي غيوري مراجعه فرمائيد، و در رابطه با سوال اول به سلسله مباحث امامت و مهدويت تأليف آيت الله صافي و يا كتاب خورشيد تابان تأليف عده اي از اساتيد حوزه علميه قم و يا آثار ديگر مراجعه فرماييد.

راه رسيدن به لقاي حضرت مهدي عليه السلام چيست؟

پرسش

راه رسيدن به لقاي حضرت مهدي عليه السلام چيست؟

پاسخ

انسان از دو طريق مي تواند به ملاقات حضرت شرفياب شود:

1 - از راه تحصيل كمالات روحي؛ زيرا انسان از اين راه، رذايل اخلاقي را از خود دور كرده، با عمل به دستورات شرع به درجه اي مي رسد كه قابليت شرفياب شدن به محضر آن حضرت را پيدا مي كند.

2 - از راه عمل به برخي از دستورات وارده كه در برخي روايات به آن اشاره شده است. از آن جمله اينكه هر كس چهل شب در طول چهل هفته به مسجد سهله برود وبا حضور قلب به حضرت توجه پيدا كرده، از خداوند طلب رؤيت ايشان را نمايد به ملاقات آن حضرت شرفياب مي شود.

چرا وقتي عدّه اي امام زمان عليه السلام را مي بينند از ابتدا او را نمي شناسند؟

پرسش

چرا وقتي عدّه اي امام زمان عليه السلام را مي بينند از ابتدا او را نمي شناسند؟

پاسخ

در پاسخ اين سؤال مي گوييم:

اولاً: اين طور نيست كه تمام كساني كه به ملاقات حضرت مشرّف شده اند در ابتدا حضرت را نشناخته اند، چه بسا افرادي كه از همان ابتدا حضرت را شناخته وبا او انس داشته اند، همانند سيد بحرالعلوم ومقدس اردبيلي و... .

ثانياً: هدف حضرت از ملاقات ها به طور عمده رفع گرفتاري از شيعيان است كه اين هدف با ملاقات ولو بدون شناخت، حاصل مي شود.

ثالثاً: شناخته نشدن حضرت (ع) به جهت عدم انس است ومعمولاً در ملاقات هاي اول بوده كه حضرت را نمي شناختند، زيرا قبلاً او را نديده بودند.

رابعاً: گاهي انسان به جهت شوق زياد ويا بي توجّهي ويا توجه زياد به كار خود است كه از مخاطب خود غافل مي شود وبعد از برآورده شدن حاجتش به فكر مي افتد كه اين شخص چه كسي بود.

خامساً: شناخته نشدن حضرت در عصر غيبت كبرا طبق مقتضاي اصل اوّلي است، زيرا غيبت حضرت كلّي است، وقرار است كه به جهت مصالحي حضرت ناشناخته بمانند.

چرا ما نمي توانيم خدمت امام خود برسيم؟

پرسش

چرا ما نمي توانيم خدمت امام خود برسيم؟

پاسخ

اولاً: ما بايد ملاحظه كنيم كه وظيفه ما در اين عصر وزمان چيست وبراي رسيدن به كمالي كه هدف از خلقت ما قرار گرفته چه بايد بكنيم.

وظيفه ما جز عمل به دستورات ووظايفي كه از ناحيه امامان معصوم: به ما ابلاغ شده ورسيده چيز ديگري نيست. اگر چه مجرّد ملاقات حضوري خود نيز شرفي خاص است.

ثانياً: منشأ محروميّت از ملاقات حضرت (ع) وغيبت ايشان خود ما بوده ايم. وخود ما نيز مي توانيم با برداشتن موانع ظهور، در رفع اين محروميّت ها سهيم باشيم.

ثالثاً: براي هر امّتي، در هر عصر وزماني يك نوع امتحان است، ومسأله غيبت امام زمان (ع) در اين دوره براي جامعه شيعي يك نوع امتحان بزرگ محسوب مي شود.

رابعاً: كسي نگفته ما نمي توانيم خدمت آقا امام زمان (ع) مشرّف شويم. اين امر براي هر كس مقدور است، ولي مقداري سنخيّت لازم دارد، بايد غبار وزنگار را از چشم ودل زدود تا قابليّت لقاي حضرت را پيدا كرد. وبه طور كلّي احتياج به دويدن نيست بلكه اگر خود را اصلاح كنيم آن حضرت خود به ديدارمان خواهد آمد.

2-براي ديدار امام زمان « عج » چه كارهايي را بايد انجام داد ؟

پرسش

2-براي ديدار امام زمان « عج » چه كارهايي را بايد انجام داد ؟

پاسخ

ج 2- اولا در اصلاح نفوس خودمان بكوشيم و به اخلاق نيك آراسته شويم و به وظايف فردي خودمان عمل كنيم و احكام و دستورات قرآن را به كار ببنديم طهارت و پاكدامني يعني : در اثر نگاه داشتن نفس از شهوات حرام روح طاهر و پاك گردد به اين معنا كه هر گاه نفس خواست سركش شود و به طرف محرمات روي آورد بايد در مقابل او مقاومت نمود و خود را حفظ كرد، چنانكه حضرت امير المومنين« عليه السلام » مي فرمايد : { الصبر علي الشهوت عفّه } يعني : «مقاومت در برابر شهوتها عفت و پاكدامني است »

كليد سعادت و خوشبختي عبارت است :

1- تقوي و تزكيه نفس مهمترين دستوروعمل براي رسيدن به هدف متعالي تحصيل تقوي و تزكيه نفس است، كه تمامي انبياء عليه السلام » براي عملي ساختن آن در ميان امتها فرستاده شدند ، چنانكه قرآن مي فرمايند: « پروردگارا در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيزتا آيات تو را بر آنان بخواند و آنها را كتاب و حكمت بياموزد و تزكيه شان كند. زيرا؛ تو توانا و حكيم هستي .

در محضر پروردگار هر گاه انسان حقيقتا دانست كه خداوند متعال حاضر و ناضر او است و در هر لحظه در منظر ديد خداوند و در محضر پروردگار قرار دارد تمام كردار و گفتارش در جهت صحيح قرار مي گيرد .

3- توجه به حيات ابدي . بدان زندگي در دنيا همانند راهي است كه حتما از آن عبور خواهد كرد و بعد از

آن وارد منازل و عقبه هائي خواهد شد كه مقدمه براي حيات ابدي توست.

4- نماز و عبادت

5- كنترل فكر

6- ازدواج

7- اهميت دادن به محيط خانواده

8- دوري از گناه

9- حفظ حجاب

10 - مرابطه و توسل

منابع :

1-سيماي آفتاب , حبيب الله طاهري

2- قص الظهور , قاسم ميرخلف زاده

3- خورشيد غايب , رضا استادي

4-خورشيد مغرب , محمد رضا حكيمي

اثر تشرف

مگر امام زمان نگفته كه هر كس بگويد با امام زمان ارتباط دارم، كذب است، پس چگونه امام خميني با امام زمان ارتباط داشت؟

پرسش

مگر امام زمان نگفته كه هر كس بگويد با امام زمان ارتباط دارم، كذب است، پس چگونه امام خميني با امام زمان ارتباط داشت؟

پاسخ

در آخرين توقيع و نامه اي كه از امام زمان (عج) رسيد، آمده است: "الا فمن ادعي المشاهده قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كاذب مفتر؛ بدان هر كه پيش از خروج سفياني و برآمدن صيحه (و بانكي از آسمان) ادعاي ديدن من را تاريخ عصر غيبت، 219؛ بحار، ج 51، ص 361.

نمايد، دروغگو است".

با صدور اين توقيع از ناحيه مقدسه، دوره غيبت صغري كه از ويژگي هايش نيابت خاصه است (كه از 260 تا 329 ه' ق بود)؟ به پايان رسيد و دوره غيبت كبري آغاز گرديد كه از ويژگي هايش نيابت عامه براي فقيهان داري اين شرايط ويژه رهبري و تدبير است.

در دوره غيبت كبري ارتباط با امام زمان به گونه اي كه در دوره قبل وجود داشت، قطع گرديد، ليكن ارتباط به صورتي ديگر برقرار است.

نيابت خاصه در عصر غيبت كبري منتفي گرديد، و هر كه ادعا كند نايب خاص حضرت هستم، مي بايست او را تكذيب نمود. مقتضاي روايت مذكور همين سخن است و اين منافاتي ندارد كه برخي از اولياء الله، بدون هيچ ادعايي، با حضرت مهدي (عج) رابطه داشته باشند.

اين كه امام خميني با امام زمان (عج) ارتباط داشت يا نه، اثبات و نفي اش براي ما مشكل است و شايد بتوان گفت كه ممكن نيست. مي توان حدس زد كه رهبري انقلاب اسلامي ايران و خنثي نمودن آن همه توطئه ها از عنايات ويژه امام زمان (عج) نشأت گرفته است، چرا كه از بعضي احاديث و روايات برمي آيد كه امام زمان، امت

اسلامي را تنها نمي گذارد و همانند آفتاب پشت ابر انسان ها مي توانند از او بهره مند شوند و كساني را كه به او نزديك شوند، مورد عنايت خود قرار مي دهد، البته توجه داشته باشيد كه امام خميني هيچ گاه ادعاي مشاهده نكرده است. اگر هم با حضرت در ارتباط بودند، آن را براي مردم بيان نكردند. چرا كه:

هر كه را اسرار حق آموختند

مهر كردند و دهانش دوختند

آيا امام خميني (ره) با امام زمان (ع) ارتباط داشته است؟

پرسش

آيا امام خميني (ره) با امام زمان (ع) ارتباط داشته است؟

پاسخ

دربارة ارتباط و عدم ارتباط امام خميني (ره) با امام زمان (ع) نمي توان قضاوت قطعي نمود، زيرا اين مسايل از اموري است كه ما نمي دانيم. ممكن است شخصيت هاي الهي مانند امام خميني (ره) كه از قابليت و شايستگي برخوردارند، با امام زمان (ع) ارتباط مستقيم داشته و در هدايت و رهبري مردم و مبارزه عليه ظالمان، از وجود مقدس امام زمان (ع) بهره گيرند.

برخي عقيده دارند كه انسان هاي لايق در زمان غيبت كبري مي توانند با امام زمان (ع) ارتباط داشته باشند، مانند ارتباط علامه حلي با امام زمان (ع). از سوي ديگر به نحوة ديگر از عنايت امام زمان (ع) برخوردار شد، زيرا تنها راه ارتباط با امام (ع) ارتباط مستقيم نيست، بلكه را ه هاي ديگر نيز وجود دارد.

امام (ع) از راه هاي ديگر به بزرگان دين كمك نموده و به هدايت و رهبري آنان مي پردازد. در برخي روايات آمده است كه امام به گونة ناشناس در ميان مردم آمده و به هدايت آنان مي پردازد و مردم امام خويش را نمي شناسند. بنابراين مي تواند امام خميني نيز به طور غير مستقيم مورد عنايت امام زمان قرار گرفته باشد.

همان گونه كه امكان دارد با امام (ع) ارتباط مستقيم داشته و از حضرت دستور مستقيم گرفته و امام (ع) وظايف او را تعيين مي كرده است.

اما به نحو كلي مي توان گفت كه با توجه به اعتقاد ما شيعيان به امام زمان (ع) و اينكه انسان ها و شيعيان را مورد عنايت و توجه قرار مي دهد،

دوران سخت انقلاب و پس از آن و در دوران جنگ تحميلي كه شرايط بر مسلمانان و شيعيان ايران بسيار دشوار بود، مطمئناً كشور و مردم و رهبر انقلاب مورد توجه و عنايت امام عصر (عج) قرار داشته اند.

در زمان غيبت، امام زمان((عليه السلام)) با چه كسى تماس دارد؟

پرسش

در زمان غيبت، امام زمان((عليه السلام)) با چه كسى تماس دارد؟

پاسخ

همانگونه كه از عنوان «زمان غيبت» به دست مى آيد در اين زمان كسى نمى تواند با امام زمان((عليه السلام)) تماس پيدا كند ولى ارتباط معنوى بين آن حضرت و شيعيانش برقرار است و شيعيان و دوستان وى از عنايات و الطاف ويژه ى آن حضرت برخوردار مى باشند.

گذشته از اين كه امام زمان((عليه السلام)) واسطه ى فيض الهى است و به خاطر آن حضرت است كه تمام موجودات عالم از خداى جهان كسب فيض مى نمايند.

و در حديثى كه در كتاب احتحاج، ص 323، ج 2 نقل شده است امام((عليه السلام))مى فرمايند: ما در مراعات شما كوتاهى نمى كنيم و شما را فراموش نمى كنيم و اگر اين نبود شر و بدى بر شما نازل مى گشت و دشمنان بر شما مستولى مى گرديدند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

در رابطه با امام زمان (ع) در زمان غيبت در حديث موثقي آمده هركسي ادعاي رؤيت كند تكذيب كنيد در حالي كه علماي طراز اولي بوده اند كه ملاقات داشته اند و در همان حال بيداري توانستند امام را بشناسند و براي ديگران هم نقل كردند. برنامه صبح اميد كانال صدا و سيما در

پرسش

در رابطه با امام زمان (ع) در زمان غيبت در حديث موثقي آمده هركسي ادعاي رؤيت كند تكذيب كنيد در حالي كه علماي طراز اولي بوده اند كه ملاقات داشته اند و در همان حال بيداري توانستند امام را بشناسند و براي ديگران هم نقل كردند. برنامه صبح اميد كانال صدا و سيما در همه هفته نمونه هاي زيادي را ذكر مي كند. اين مطالب چگونه با آن اجاديث قابل توجيه است و از طرفي از قول آقاي جوادي آملي نقل شده كه گفت اگر چشمان ما لياقت ديدار شاگرد شاگرد امام زمان (ع) را داشته باشد خيلي كار كرديم چه رسد به امام زمان.

پاسخ

آنچه در روايات آمده است و همچنين مراجع معظم تقليد برآن تاكيد نموده اند. لزوم تكذيب كسي است كه ادعاي رؤيت ونيابت وواسطه گري كند.

همانگونه كه در عهد غيبت صغري بوده است و گرنه ملاقات وديدار باحضرت نه امتناع عقلي دارد و نه منع شرعي .

تشرف بزرگان هم به محضر حضرت كه بدون ادعاي واسطه گري و نيابت بوده صحيح و غير قابل انكار و احوال حضرت همچون خورشيد پشت ابر است و هر كس كه بتواند از ابر نفس و حجاب انانيت بگذرد در محضر خورشيد خواهد بود همانگونه كه مرحوم حَدّاد رضوان الله عليه بنابرنقل علامه طهراني اعلي الله مقامه در "روح مجرد" فرمودند: كور است هر چشمي كه هر صبح به جمال امام زمان (ع) ارواحنا له الفداه نيفتد . و جمله اي كه از استاد ما آيت الله جوادي آملي حفظه الله نقل شده نشانة شرط رسيدن به محضر حضرت است نه امتناع آن كه البته شرط سخت است و

در عين حال شيرين، عبور از نفس و رسيدن به طهارت. ولي مهم تشرفِ با معرفت است البته كم هستند كساني كه به حقيقت محضر حضرت رسيده اند و عمده تجلي نفس خود را دريافت كرده اند .

آيا گفته كساني كه ادعايي ملاقات با امام زمان را دارند صحيح است ؟

پرسش

آيا گفته كساني كه ادعايي ملاقات با امام زمان را دارند صحيح است ؟

پاسخ

اين كه در اين زمان افراد زيادي امام عج را ديده اند، سخن بدون دليلي است زيرا ديدن امام مهدي عج به دو صورت است

1. در حال اضطرار؛ يعني براي كسي مشكلي پيش بيايد (مثلاً در بيابان گم شود يا جانش در خطر باشد) و امام براي كمك او حاضر شود.

2. ديدن امام ع در حال اختيار و بدون وجود ضرورت

براي دسته اول نمونه هاي فراواني وجود دارد كه كسي در حال اضطرار به فرد يا افرادي كمك كرده و آنان را از خطر و مرگ نجات داده است اين مطلب واقعيت دارد؛ ليكن اين كه آن شخص خود امام مهدي ع باشد معلوم نيست زيرا در روايات و احاديث آمده است كه امام ع دستياران و ياوراني دارد كه آن حضرت را در انجام دادن كارها كمك مي كنند، گمشدگان را نجات مي دهندو... در برخي از موارد احتمال دارد كسي كه به فرياد مردم رسيده است يكي ازدستياران امام باشد نه خود امام ع . هر چند كه ممكن است در برخي ازموارد هم خود آن حضرت اين كار را كرده باشد .

دربارة ديدن امام در حال اختيار گفتني است كه موارد آن مواردش بسيار كم است و كساني كه چنين توفيقي داشته باشند، معمولاً آن را ابراز نمي كنند و ازشهرت فراري هستند. داستان هاي زيادي از علما نقل شده كه اگر جريان ملاقات خود را براي كسي نقل كرده اند از او خواسته اند كه پيش از مرگشان آن را براي كسي نقل نكند، دربارة اين كه خود امام زمان (ع

فرموده اند: «به زودي كساني ادعاي مشاهدة ...» گفتني است

ما از يك سو مي دانيم واقعاً بزرگان و علمايي _ هر چند كم _ به خدمت امام ع رسيده اند. اين افراد به هيچ وجه دروغ گو و فريب كار نبوده اند؛ بنابر اين مامطمئن هستيم كه اگر گفته اند ما امام را ديده ايم راست گفته اند؛ ليكن از سوي ديگر خود امام زمان ع فرموده است كساني كه ادعاي مشاهدة مرا مي كنند،دروغ مي گويند. علما و بزرگاني مثل علامة مجلسي محدث نوري و... براي توجيه اين مطلب جواب هايي را ذكر كرده اند. يكي از آن پاسخ ها اين است كه سخن امام مهدي ع به اين معنا است كه كساني كه ادعا مي كنند، از طرف من وكيل يا نايب يا واسطه هستند، دروغ مي گويند؛ وگرنه ادعاي ديدن حضرت _ بدون ادعاي وكالت نيابت و... _ اگر از سوي انسان هاي با تقواوعادل باشد ايرادي ندارد.

چند مورد از ملاقات هاي آقا با امام زمان را بيان كنيد؟

پرسش

چند مورد از ملاقات هاي آقا با امام زمان را بيان كنيد؟

پاسخ

قابل ذكر است افراد وارسته اگر ملاقاتهايي با فرستادگان امام زمان(عج) و يا خود امام زمان(عج) داشته باشند به طور معمول در زمان حيات خود اعلام نمي كنند. اما از برخي تصميم گيريها در مواقع حساس و يا برخي امدادهاي غيبي در بحرانها، لطف امام زمان(عج) نسبت به آنان بسيار محسوس است. چنان كه از امام راحل(ره) از چندين منبع موثق به طور مستقيم گفته شده است. كه در بعد از ظهر 21 بهمن 1357، رژيم شاه حكومت نظامي اعلام كرد. و وضعيت بسيار بحراني بود و تصميم گيري بسيار مشكل بود. چون اگر مردم به خيابانها مي آمدند، چه بسا بر اساس قانون حكومت نظامي كشتار فراواني رخ مي داد. اما در آن لحظات حساس امام راحل(ره) اتاق را خلوت كردند و پس از مدتي اعلام كردند مردم به خيابانها بريزند. آقاي طالقاني(ره) به جهت خيرخواهي تلفني با امام تماس گرفتند. كه امام از تصميم خود صرف نظر كنند. پس از چندين تماس امام راحل(ره) فرمودند اگر دستور امام زمان(عج) باشد باز هم شما حرفي داريد؟!! در اين هنگام آقاي طالقاني(ره) بهت زده تسليم مي شود و همگي راضي مي شوند. و اتفاقا در همان شب انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.

علي بن مهزيار در كجا امام زمان را ملاقات كرد؟

پرسش

علي بن مهزيار در كجا امام زمان را ملاقات كرد؟

پاسخ

علي بن مهزيار در سفر حج و در مكه معظمه توفيق شرفيابي و ملاقات با امام زمان (عج) را پيدا كردند.

براي آگاهي بيشتر به كتاب هايي كه جريان ديدارهاي مشتاقان حضرت را بيان كرده اند مراجعه كنيد.

با سلام با توجه به اينكه برخي از بزرگان ما با امام زمان ارتباط داشتند ... پس چرا از ايشان سئوالاتي را كه شبهه برانگيز است را از ايشان نميپرسند ؟ مثل ازدواج عمر با ام كلثوم .... يا بسياري از مسائل ديگر ؟ تا شك همه برطرف بشود.. مانند مطمئن شدن عالمي از بودن

پرسش

با سلام با توجه به اينكه برخي از بزرگان ما با امام زمان ارتباط داشتند ... پس چرا از ايشان سئوالاتي را كه شبهه برانگيز است را از ايشان نميپرسند ؟ مثل ازدواج عمر با ام كلثوم .... يا بسياري از مسائل ديگر ؟ تا شك همه برطرف بشود.. مانند مطمئن شدن عالمي از بودن قبر حضرت زينب در دمشق توسط حضرت قائم

پاسخ

1. آخرين نايب خاص امام زمان عليه السلام ابوالحسن علي بن محمد سمري است. چند روز مانده به مرگش اين نامه از سوي امام زمان براي ايشان رسيد:

«بسم الله الرحمن الرحيم. اي علي بن محمد سمري! خداوند به برادران ديني تو اجر عظيم عطا كند زيرا كه تو در اين شش روز خواهي مرد پس كارهاي خود را مرتب كن و كسي را جانشين خودت قرار مده. وقت غيبت تام فرا رسيده و جز به اذن خدا ظهوري نخواهد بود و اين ظهور پس از طولاني شدن مدت و سخت شدن دلها و پر از ظلم شدن كرده زمين تحقق يافت. به زودي برخي از شيعيان من ادعاي مشاهده مي كنند، بدانيد، هر كس قبل از خروج سفياني و صحيحه آسماني ادعاي مشاهده مرا بكند كذاب است.» (بحارالانوار، ج 53، ص 318 و منتهي آلامال، ج 2، ص 894 چاپ هجرت)

بر اساس اين توقيع شريف، هر كس در ميان شيعيان اعلام كنده كه من امام زمان را مشاهده مي كنم و با او ارتباط دارم، كذاب و دروغگو است و براي همين كساني كه توفيق زيارت امام زمان نصيب آنها شده، هيچوقت اعلام نمي كنند كه ما امام زمان را ملاقات و مشاهده كرديم و

پس از مرگ آنها برخي از خواص، اين حادثه را نقل كرده اند. پس چنين نيست كه ارتباط با امام زمان، يك ارتباط عادي و خودماني باشد و شخص مشاهده كنند بتواند با او خودماني و عادي ملاقات كند بلكه اين ملاقات، يك ملاقات غير عادي و غير متعارف است و ما نبايد توقع داشته باشيم كه شخص مشاهده كنند از امام زمان هر سوالي را بكند و جوان آن حضرت را براي ما اعلام كند و اگر چنين كاري پيش بيايد، در اين صورت اين شخص به عنوان نايب و سفير آن حضرت خواهد بود گر چه در رساند جواب اي سوالات و چنين نيابتي بر اساس آن توقيع نفي شده و هيچكس چنين نيابتي از سوي آن حضرت ندارد.

البته شخص مشاهده كنند ممكن است جواب سؤالاتي را از امام زمان عليه السلام دريافت بكند ولي اين جواب فقط براي خود اوست و او حق ندارد به ديگران اعلام بكند و اگر اعلام كند، همه ما او را تكذيب خواهيم كرد.

2. يكي از سؤالاتي كه جوابش معلوم نيست اين سوال است: «قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در كجاست؟» پدر آيةالله نجفي مرعشي مدتي رياضت كشيد و به امامان توسل كرد تا محل قبر فاطمه زهرا سلام الله عليها را بشناسد. پس از توسل هاي زياد به او الهام شده كه تو كاري نداشته باش كه قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در كجاست و هر وقت خواستي فاطمه زهرا سلام الله عليها را زيارت كني در قم حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها را زيارت كن.

از اين داستان معلوم مي شود كه جواب برخي

از سوالات نبايد مشخص باشد و مصلحت در مبهم ماندن آن جواب است، به عنوان مثال، قبر حضرت زينب كبري بطور يقين معلوم نيست در كجاست؟ آيا در مصر است؟ يا در شام است؟ و يا در مدينه است؟ در حال حاضر سه مركز، محل زيارت حضرت زينب كبري است آنهم در سه كشور و هر سه مركز پايگاه تبليغات شيعهه است و مردم به هر سه مركز روي مي آورند و پيام نهضت كربلا از اين مركز به گوش جهانيان مي رسد.

3. الان عصر غيبت است و اگر بنا باشد جواب سوالات را از امام زمان دريافت كنيم در اين صورت، ديگر عصر غيبت نخواهد بود بلكه عصر حضور خواهد بود در حالي كه عصرر ماه عصر غيبت است آنهم غيبت تام و در عصر غيبت تام نمي توان از امام عصر مانند عصر حضور بهره مند شد. در عصر غيبت تام ما مؤظف هستيم در امر دين و دنياي خود به فقهاي عادل و جامع شرائط مراجعه كنيم و اين فقها هم با اجتهاد و تلاش خود احكام اسلامي را به دست مي آورند.

اگر فقيهي و يا شخصي ديگري داراي مقامات معنوي بلندي شد و به خدمت حضرت صاحب الامر تشرف يافت، نمي پرسد كه آقاجان! قبر حضرت زينب كبري كجاست؟ بلكه اگر بخواهد سوالي بكند، سوالي مي كند كه از اينها اساسي تر و كارسازتر است. اينكه عمر بن خطاب با دختر حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها ازدواج كرده يا نكرده، مسأله اساسي و كارساز نيست و مي توان آن را از راههاي ديگر به دست آورد و نيازي نيست كه از امام بپرسيم.

4. كساني كه با حضرت صاحب الامر

ملاقات داشته اند، بسياري از آنها پس از جدايي از امام زمان فهميده اند كه امام زمان را ديده اند نه اينكه از همان اول متوجه باشند و بيشتر اين افراد، ناگهان متوجه حضور حضرت امام عصر شده اند نه اينكه قبلاً برنامه ريزي كرده باشند. بنابراين كسي كه ناگهان متوجه حضرت حضرت صاحب الامبر باشد، نمي تواند هر چه مي خواهد برسد بلكه محو تماشاي جمال او مي شود و خود غير خود را فراموش مي كند و برخي از علماي بزرگ مانند مقدس اردبيلي با حضرت صاحب الامر ارتباط قوي داشتند و گاهي اين ارتباط قبلاً پيشبيني مي شد و ايشان هم با برنامه ريزي خدمت امام عصر مي رسيدند و سؤالاتي هم از آن حضرت مي كردند ولي ايشان هيچوقت اين راز را فاش نكرد و پس از مرگ او برخي از شاگردانش اين راز را فاش كردند.

افرادي مانند مقدس اردبيلي كه شايستگي درك محضر حضرت ولي عصر را داشتند، حق نداشتند اين سر را به كسي بگويند. به اين نكته هم توجه داشته باشيم برخي افراد گرفتار كه امام زمان را به فرياد رسي مي خوانند و كسي هم ظاهر مي شود و به او كمك مي كند، نمي توان گفت كه اين خود حضرت صاحب الامر است بلكه در مواردي خود امام نمي آيد بلكه ديگري را مي فرستد.

چه كساني به ملاقات حضرت در غيبت كبرا مشرّف شده اند؟

پرسش

چه كساني به ملاقات حضرت در غيبت كبرا مشرّف شده اند؟

پاسخ

كساني كه در غيبت كبرا به لقاي حضرت مشرف شده اند را نمي توان شمارش كرد، زيرا برخي از آنها ناشناخته مانده وكساني هم كه شناخته شده اند چندان زياد هستند كه شمارش آنها دشوار است، ولي از باب نمونه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - سيد بن طاووس؛.{پاورقي . مهج الدعوات، ص 296. پاورقي}

2 - علامه حلّي؛.{پاورقي . مجالس المؤمنين، ج 1، ص 573 ؛ جنة المأوي مطبوع با بحار، ج 53، ص 252 ؛ قصص العلماء ص 359. پاورقي}

3 - شيخ قطيفي.{پاورقي . رياض العلماء، ج 1، ص 18 ؛ الكني والالقاب، ج 3، ص 61 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 55. پاورقي}

4 - مقدس اردبيلي؛.{پاورقي . الانوار النعمانية، ج 2، ص 303. پاورقي}

5 - محمّد تقي مجلسي؛.{پاورقي . روضة المتقين، ج 5، ص 450 ؛ ج 14 ص 420ù419. پاورقي}

6 - سيد مهدي بحرالعلوم؛.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 234ù236. پاورقي}

7 - شيخ مفيد؛.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 302 ؛ قصص العلماء، ص 399. پاورقي}

8 - شيخ انصاري؛.{پاورقي . دارالسلام ؛ حيات وشخصيت شيخ انصاري، ص 106. پاورقي}

9 - ميرزاي شيرازي؛.{پاورقي . مذاكرات آيت اللَّه حائري، ص 30. پاورقي}

10 - شيخ حرّ عاملي؛.{پاورقي . اثبات الهداة، ج 3، ص 710، باب 33. پاورقي}

11 - اسماعيل هرقلي.{پاورقي . كشف الغمه، ج 2، ص 493 ؛ تبصرة الولي، ص 234. پاورقي}

وديگران.{پاورقي . ر.ك: "جنة المأوي" و"نجم الثاقب" از حاجي نوري وديگر كتب. پاورقي}

كيفيت ملاقات مردم با حضرت مهدي عليه السلام چگونه است؟

پرسش

كيفيت ملاقات مردم با حضرت مهدي عليه السلام چگونه است؟

پاسخ

در مورد كيفيّت ملاقات حضرت مهدي (ع) با افراد در صورت ضرورت احتمالاتي وجود دارد:

1 - كسي كه به ملاقات حضرت شرفياب شده از حضرت دور نبوده بلكه در بين جامعه اي زندگي مي كرده است كه امام زمان (ع) نيز در آن جامعه بوده است.

2 - ملاقات، به صورت اتفاقي بوده است، به اين صورت كه حضرت از محلّي عبور مي كرده از قضا كسي گرفتار وحاجتمند بوده وبا او ملاقات داشته است.

3 - اينكه امام (ع) هرگاه ملاحظه مي كرد كه شخصي گرفتار است ويا حاجتي دارد ورفع گرفتاري وحاجت او ضروري به نظر مي رسيد شخصاً از مكان خود به طريق طبيعي حركت كرده وخود را به او مي رسانده تا حاجت او را برآورده كند.

4 - احتمال دارد كه ملاقات ها براي قضاي حاجت، يا هدايت شخص يا گروه، يا دفع ظلم وغيره، از راه معجزه باشد، به اينكه حضرت با طيّ الأرض از مكان خود حركت كرده وسريع خود را به مقصد مي رساند. همه اين احتمالات متصوّر است، به اين معنا كه حضرت از همه راه ها براي برآوردن حاجات استفاده مي كند.

امام زمان عليه السلام چه اهداف كلي و عموميخاصي از ملاقات با مردم داشته است؟

پرسش

امام زمان عليه السلام چه اهداف كلي و عموميخاصي از ملاقات با مردم داشته است؟

پاسخ

در مورد اهداف كلي وعمومي ملاقات ها به چند هدف اساسي مي توان اشاره نمود:

1 - نجات مسلمانان از ظلم برخي از حاكمان منحرف، كه از آن جمله مي توان به نجات مردم بحرين اشاره كرد.

{پاورقي . نجم الثاقب، ص 367. پاورقي}

2 - نجات مسلمانان از دست دزدان وجنايتكاران.{پاورقي . همان، ص 370. پاورقي}

3 - توجه دادن مردم به عدم تحقق شرط ظهور وتأكيد بر اينكه امّت به شعور وقابليّتي نرسيده كه بتواند عهده دار حكومت عدل جهاني گردد.{پاورقي . تاريخ الغيبة الكبري، ص 136ù135. پاورقي}

اهداف خصوصي براي ملاقات ها فراوان است، ولي مي توان به برخي از اين اهداف اشاره نمود:

1 - هدايت شخص وامانده در راه وملحق كردن او به قافله.

2 - ياري دادن يكي از دو طرف مباحثه كه بر طريق حقّ بوده به جهت مصلحتي كه اقتضا كرده است.

3 - حلّ برخي از مسائل كه بر علما دشوار مي شود، همان گونه كه مقدّس اردبيلي براي حل مسائل دشوار خدمت حضرت مشرّف مي شد.

4 - خبر دادن از برخي مسائل سياسي مهم زمان قبل از آنكه به وقوع بپيوندد، به جهت حفظ مصالح شيعيان.

5 - بالا بردن سطح علمي ومعيشتي شيعيان.

6 - مساعدت مالي به شيعيان گرفتار.

7 - شفاي مريضاني كه زمين گير شده وپزشكان آنها را جواب كرده اند.

8 - تعليم ادعيه واذكار به جماعتي از مردم، همانند تعليم دعاي فرج.

9 - تحريص بر تلاوت ادعيه به جهت رفع گرفتاري ها.

وديگر اهداف خاص.

آيا ممكن است كسي در ملاقاتش باحضرت مهدي عليه السلام او را بشناسد؟

پرسش

آيا ممكن است كسي در ملاقاتش باحضرت مهدي عليه السلام او را بشناسد؟

پاسخ

مطابق قواعد عامّه در مورد غيبت حضرت مهدي (ع) كه قرار است از دشمنان محفوظ باشد تا كسي او را به قتل نرساند، بايد بر كسي شناخته شده نباشد جز افراد ممتاز از مردم كه از اولياي آن حضرت به شمار مي آيند، همان گونه كه مطابق برخي از روايات، سي نفر هميشه در ركاب حضرت بوده وبا حضرت به سر مي برند.

همچنين از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت (ع) يا ديده نمي شوند و يا در صورت ديده شدن كسي او را نمي شناسد.

در روايتي از امام رضا (ع) مي خوانيم كه فرمود:

"لا يري جسمه"؛ "جسم او مشاهده{پاورقي . كمال الدين، ص 370. پاورقي}

نمي شود."

و نيز از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود:

"الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه..."؛ "پنجمين از اولاد هفتمين [امام] شخصش از شما غايب مي گردد." {پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 32. پاورقي}

و نيز روايت شده كه فرمود:

"يفقد الناس امامهم، فيشهد الموسم فيراهم ولايرونه"؛{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 151. پاورقي}

"مردم امامشان را مفقود و گم مي كنند، پس او در موسم [حج] حاضر مي شود و مردم را مي بيند ولي آنان او را مشاهده نمي كنند."

و نيز در خبر محمّد بن عثمان عَمْري مي خوانيم كه فرمود:

"واللَّه انّ صاحب هذا الأمر ليحضر الموسم كلّ سنة يري الناس و يعرفهم و يرونه و لايعرفونه"؛ "به خدا سوگند! همانا{پاورقي . كمال الدين، ص 440. پاورقي}

صاحب اين امر هر سال در موسم [حج] حاضر مي شود، مردم را مي بيند و آنان را مي شناسد و مردم نيز حضرت (ع) را مي بينند ولي او را نمي شناسند."

آيا جديداً كسي حضرت مهدي"عج" را ديده است كه پيامي از جانب ايشان داشته باشد؟

پرسش

آيا جديداً كسي حضرت مهدي"عج" را ديده است كه پيامي از جانب ايشان داشته باشد؟

پاسخ

مسلم است كه عده اي از بزرگان و علما دين همانند شيخ مفيد،مقدس اردبيلي، فيض كاشاني .ارتباط ظاهري و ملاقات با امام زمان( عج) داشتند و ممكن است انسان با ايماني امام زمان را ببيند امًا اگر كسي موفق به ديدار آن حضرت بشود وآن حضرت را بشناسد نبايد ادعاي ارتباط با امام زمان (عج) داشته باشد و آن ديدار را از روي قرار قبلي بقصد نيابت خاصةآن حضرت اعلام نمايد. اگر فردي چنين مطلبي را وانمودكرد مردم موظفند كه او را تكذبب كنند. و همچنين رواياتي از اهل بيت (ع) و خود امام عصر ارواحنا فداء به ما رسيده است كه هر كس ادعاي ديدار حضرت قائم (عج) را بكند بسيار دروغگو است و او را تكذيب كنيد .

و براي روشن شدن مطلب سخنان برخي از مراجع بزرگوار تقليد را بيان مي كنيم.

حضرت آيت ا...صافي گلپايگاني مي فر مايد : "ادعاي ارتباط خاص باحضرت حجت"عج" در زمان غيبت آن بزرگوار دروغ است وشركت درمجالسي كه در آن چنين ادعاها مي شود حرام است و مؤمنين بايد بي اساس بودن چنين ادعا را براي مردم بيان كنند كه گمراه نشوند."1"

وحضرت آيت ا...فاضل لنكراني مي فرمايد : "ما فعلاً موظف هستيم به تكليف خود در زمان غيبت كه فقهاي عظام براي ما معين مي كنند عمل كنيم (وكساني كه ادعاي ديدار مي كنند) معمولاً انگيزه هاي مادي وگاهي سياسي دارندو لذا مؤمنين بايد مواظب اين توطئه ها باشند ودر دامان اين افراد سودجو ومغرض نيفتند."2"

ولذا همانطور كه عرض كرديم ممكن است

انسان با تقوا ومؤمن خالصي با امام عصر ديدار كند (يا ديدار كند وشخص ايشان را نشناسد) اما نمي تواند ازاين ديدار ويا سخناني كه حضرت با ايشان گفتند به كسي بازگو كند.وگرنه بايد او را تكذيب كرد."3"

هركه را اسرار حق آموختندمهر كردند ودهانش دوختند

(1) مسائل جديد،ج3،ص223

(2) جامع مسائل،ج1،ص493

مجله با معارف اسلامي آشنا شويم،شماره 35،ص75

بعضي ها مي گويند ما امام زمان"عج" را ديده ايم فلان عالم يا فلان مرجع، پس دستور غيبت كبري چه مي شود؟

پرسش

بعضي ها مي گويند ما امام زمان"عج" را ديده ايم فلان عالم يا فلان مرجع، پس دستور غيبت كبري چه مي شود؟

پاسخ

از اين كه ما را مورد وثوق واعتماد دانسته وابهامات خودتان را درمورد چند مسأله مطرح كرده ايد سپاسگزاريم، اميدواريم بتوانيم پاسخگوي حسن اعتماد شما باشيم.

همانطور كه خوتان اشاره كرده ايد دوران غيبت امام عصر"عج" به دو دوره غيبت صغري و غيبت كبري تقسيم مي شود وما در حال حاضر در دوارن غيبت كبري بسر مي بريم. در اين دوران امام"ع" برخلاف دوره غيبت صغري افراد مشخصي را براي پاسخگويي به مسائل مردم و راهنمايي آنها مشخص نفرموده اند، بلكه علماي واجد شرايط، از سوي ايشان نيابت عامه دارند. امام"ع" شرايط و ضوابط كلي را بيان فرموده تا درطول زمان هر فردي كه آن ضوابط را دارا باشد، به نيابت ازامام، درامر دين و دنيا، راهنما و مرجع شيعيان باشد.

دراين دوران مردم بايد مسائل موردنظر خودرا با نواب عام درميان بگذارند و مردم ازآنان كه از پيروان صادق وراهيان حق اند و به حكم تخصصي كه دارند و نيز بنا به روايات وارده حجت مي باشند، پاسخ سؤالات خودشان را دريافت خواهند كرد.

مرحوم كشي مي نويسد : "امام زمان"ع" فرمودند : عذر وبهانه اي براي هيچ كس از دوستان ما در تشكيك نسبت به آنچه افراد مورد اطمينان ازما نقل مي نمايند نيست. اينان بدانند كه ما اسرار خود را به آنان واگذار كرديم وبه ايشان داديم.""1"

مرحوم شيخ طوسي، شيخ صدوق وشيخ طبرسي از اسحاق بن عمار نقل مي نمايند كه او گفت : "مولايمان حضرت مهدي"ع" درمورد وظايف شيعيان درزمان غيبت فرموده اند

: هرگاه حوادث و پيشامدهايي كه براي شما واقع شد به روايت كنندگان حديث ما مراجعه كنيد، كه آنان حجت من بر شما هستند ومن حجت خدا برآنان مي باشم""2"

مرحوم طبرسي دركتاب احتجاج خود ازامام صادق"ع" نقل مي كند كه حضرت ضمن حديثي مي فرمايد : "هريك از فقها كه

مراقب نفس ونگهبان دين ومخالف هوا وهوس و مطيع فرمان مولايش (ائمه اطهار"ع") باشد، برهمه مردم وشيعيان لازم است از بنابراين درعصر غيبت كبري تمام امور مسلمانان دردست ولي فقيه جامع الشرايط قرارگرفته است و تمام كارها بايد با نظر اوانجام گيرند. لذا دراين دوران برهمگان فرض و واجب است درامور خود به احكام و دستورات ولي فقيه رجوع كنند وازاو اطاعت كنند.

برادرعزيز اگر آنچه شما ذكر كرده ايد تأييد ولي فقيه و مراجع عظام مي باشد، هيچگونه خللي وارد نمي شود ولي اگر افرادي ادعاي ملاقات با امام زمان"ع" را بنمايند واز سوي ايشان پيامهايي را القا كنند كه با دستورات مراجع بزرگوار و ولي فقيه جامع الشرايط درتعارض وتضاد باشد هيچگونه حجيت وسنديتي ندارد وبرخلاف دستور صريح امام "ع" مي باشد و بايد از پيروي آنان خود داري ورزيد، آنچه براي ما دردوران حاضر حجت است اطاعت از فرامين علماي اعلام، بخصوص ولي فقيه ورهبر عاليقدر جمهوري اسلامي است. هر آنچه مؤيد ايشان باشد صحيح است و جزآن حجيت ندارد ونبايد اعتنا كرد.

(1) بحارالانوار،جلد5،ص362

(2) علي محمد علي دخيل،كتاب الامام المهدي،ص183_182

همان

در مورد ارتباط امام زمان"عج" با آيت ا... كشميري، آقاي مجتهدي تهراني توضيح دهيد؟

پرسش

در مورد ارتباط امام زمان"عج" با آيت ا... كشميري، آقاي مجتهدي تهراني توضيح دهيد؟

پاسخ

در مورد ارتباط امام زمان "عج" با اشخاص نامبرده بحث زياد و مفصل است فقط به طور اجمال عرض كنم كه امكان ندارد عارفي مراتب سلوك را خالصانه طي كند واز نعمت ديدار و هدايت آن دردانه هستي بهره مند نشود.

ولي هيچوقت اين بزرگواران در زمان حياتشان عنوان نكردند كه ما وجود امام زمان"عج" را ديده ايم مگر در مواقعي براي برخي از اشخاص صاحب سر وخواصشان.

و چه بسا بارها امام زمان"عج" را ديده اند و وجود مقدسشان را نشناختند و بعداً ايشان را شناختند. و براي اينكه شما برادر عزيز با زندگي و روش عرفاني و سلوك اين دو بزرگوار آشنا شويد كتب زير را مطالعه كنيد تا خودتان در مورد ابعاد ارتباط اين بزرگواران با امام عصر"عج" آشنا شويد :

1- آفتاب خوبان و روح و ريجان، شرح احوال آيت الحق عارف رباني آيت ... كشميري،نوشته سيد علي اكبر صداقت

2- صحبت جانان، ج1و2، گذري ب رانديشة عرفاني و شيوة سلوكي آيت الحق سيد عبد الكريم كشميري، نوشته سيد علي اكبر صداقت

3- سيري در آفاق، تأليف حجه الاسلام شيخ حسين حيدري كاشاني.

آيا ملاقات حضرت امام (ره ) و مقام معظم رهبري با امام زمان (عج ) صحت دارد؟

پرسش

آيا ملاقات حضرت امام (ره ) و مقام معظم رهبري با امام زمان (عج ) صحت دارد؟

پاسخ

در طول تاريخ غيبت كبري، مسلما كساني خدمت حضرت بقية اللّه الاعظم رسيده اند. گرچه به همه نقل هايي كه دراين موارد شده، نمي توان اعتماد كرد؛ ولي از بين اين همه موارد، به صحّت بعضي از آنها يقين حاصل مي شود.

آنچه كه درباره مقام معظم رهبري نقل كرده ايد، ظاهرا از آقاي صديقي - كه از خطبا و مشاهير تهران هستند - نقلشده و صحّت و سقم آن بر عهده گوينده است. بنابراين، مي توانيد درباره اين موضوع، از خود ايشان تحقيقكنيد.

درباره حضرت امام(ره) نيز آنچه كه ما به دست آورديم، به نقل از آقاي مرتضوي (مكبّر نمازجمعه تهران) است كه در مورد اعلاميه حضرت امام(ره)، در عدم اعتنا به حكومت نظامي رژيم طاغوت در 22 بهمن ماه سال 1357 مي باشدكه ايشان در پاسخ به اين كه چرا چنين دستوري داده ايد، فرمودند: اگر اين دستور از ناحيه امام زمان باشد، چه مي گوييد؟

آنچه مسلم است تأييدات الهي، از مسير اولياي خداوند و حضرت بقية اللّه شامل حال اين مردم بوده و خواهدبود. حوادث انقلاب و جنگ تحميلي و... گواه زنده اي بر اين مدعا است. حال اين تأييد چه با ارتباط مستقيم باشد، يابا هدايت به امور مكنون ديگر.{J

ما در حديث داريم كه امام مهدي (عج) مي فرمايد هر كس بگويد كه مرا ديده است دروغ گفته است در حالي كه در آن طرف ديگر مي بينيم كه بسياري از شخصيت هاي بزرگ معتقدند كه امام زمان را ديده اند تناقض را توجيه بفرماييد؟

پرسش

ما در حديث داريم كه امام مهدي (عج) مي فرمايد هر كس بگويد كه مرا ديده است دروغ گفته است در حالي كه در آن طرف ديگر مي بينيم كه بسياري از شخصيت هاي بزرگ معتقدند كه امام زمان را ديده اند تناقض را توجيه بفرماييد؟

پاسخ

با توجه به اين كه اين توقيع شريف هنگام فوت آخرين نايب امام زمان صادر شده و قرائتي كه در خود توقيع است مراد از دروغ گو بودن مدعي مشاهده بعد از صدور توقيع. ادعاي ارتباط و نيابت داشتن از جانب حضرت است به عبارت ديگر امام در اين توقيع مي فرمايد با ازدنيا رفتن تو اي علي بن محمد سمري نيابت خاصه تمام شد و غيبت كبري آغاز شد وديگر بعد از اين اگر كسي بگويد من حضرت را مي بينم و با او مرتبط هستم و نيابت خاصه از جانب حضرت دارم دروغ گو است.

به متن توقيع و قرائن آن دقت كنيد: «بسم الله الرحمن الرحيم، اي علي بن محمد سمري خداوند به برادران ديني تو در مصيبت به تو اجر دهد تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهي رفت به كارهايت رسيدگي كن و به كسي بعد از خودت [جهت نيابت] وصيت نكن چرا كه غيبت طولاني آغاز شد و ظهور نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند... و به زودي خواهد آمد كسي كه مدعي مشاهده من باشد ولي آگاه باش كسي كه مدعي مشاهده باشد قبل از خروج سفاني و صيحه دروغ گو خواهد بود»، (بحارالانوار، ج 51، ص360).

گويا حضرت با دادن اين توقيع راه را بر مدعيان دروغين ادعاي نيابت بسته اند و اين جمله كه مدعي مشاهده

دروغ گو است به اين معني نيست كه در غيبت كبري ديگر كسي حضرت را نخواهد ديد. بسياري از صالحين و بزرگان شيعه در طول تاريخ غيبت حضرت را ديده اند و قطعا اكثريت آنها اهل دروغ نبوده اند و حداقل يك مورد آن هم كه راست باشد بايد حديث به گونه اي دقيق معنا شود.

مسأله ادبي روايت: امام(ع) در اين حديث به دو نكته اشاره مي كنند. يكي اخبار از آينده كه پس از من عده اي پيدا مي شوند و مشاهده و ارتباط با من را ادعا مي كنند و دوم مسأله دروغ گو بودن مدعي است. امام(ع) در حديث دو تعبير دارد: 1- ادعا، 2- مشاهده. و كسي را كه ادعاي مشاهده نمايد كاذب معرفي كرده است.

مشاهده به معناي ديدن امام(ع) و ارتباط با او است و ادعا به معناي اعلان و انتشار آن و با خبر كردن مردم از مسأله است، ممكن است كسي با امام(ع) ملاقات داشته باشد همان گونه كه براي برخي علماء و غير آنان نقل مي كنند ولي آن را ميان مردم بازگو نكرده و در سينه خودپنهان كرده باشد و اطرافيان از قراين و يا در زمان هاي بعد متوجه ارتباط او با امام زمان(عج) شوند. چنين كساني مشمول حديث نخواهد بود چون او مدعي نيست، بنابراين بين مضمون حديث با داستان ملاقات برخي صالحان با امام زمان(عج) هيچ تعارض و ناسازگاري وجود ندارد.

آيا كسي از فقها، و مراجع تقليد ارتباط خاص با امام زمان«عليه السلام» دارند؟

پرسش

آيا كسي از فقها، و مراجع تقليد ارتباط خاص با امام زمان«عليه السلام» دارند؟

پاسخ

امام زمان«عليه السلام» امروز در حال غيبت به سر مي برند و نائب خاص ندارند چون نيابت خاصه با گذشتن دوران غيبت صغري حدود هفتاد سال طول كشيد پايان يافت و در دوران غيبت كبير فقها شيعه نائبان عام امام زمان«عليه السلام» مي باشند بر اين اساس در اين زمان كسي به طور رسمي با آن حضرت ارتباط ويژه يي ندارد و تا دليل قاطعي در كار نباشد نمي توان به وجود ارتباط خاص براي كسي عقيده داشت.

آيا آنان كه در اين جهان نيستند به ديدار امام زمان«عليه السلام» نايل مي شوند؟

پرسش

آيا آنان كه در اين جهان نيستند به ديدار امام زمان«عليه السلام» نايل مي شوند؟

پاسخ

به طوري كه در روايات آمده است خداوند متعال براي ظهور امام زمان«عليه السلام» افرادي را زنده مي كند تا هنگام ظهور در ركاب امام زمان«عليه السلام» باشند و در دعاي عهد از امام صادق«عليه السلام» روايت شده است كه هر كه چهل روز صبح آن را بخواند از ياوران حضرت قائم«عليه السلام» باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت از دنيا برود خدا او را از قبر بيرون آورد كه در خدمت آن حضرت باشد(3). و در اين دعا اين جمله آمده است: «اللهم ان حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضيافاخرجني من قبري...؛ خدايا اگر ميان من و امام زمان«عليه السلام» مرگي كه آن را بر بندگانت حتمي قراردادي حايل شد مرا(زنده كن و) از قبر بيرون آور».

بر اين اساس، ممكن است انسان دعا كند ا زخدا بخواهد كه هنگامي كه خداوند آن حضرت را ظاهر مي سازد و او را زنده كند تا در ركاب امام زمان«عليه السلام» باشد.

3) مفاتيح الجنان، ص 701.

اگر امام زمان«عليه السلام» در زمان غيبت نائب ندارند پس چگونه بعضي ها بديدن ايشان مشرّف مي شوند؟

پرسش

اگر امام زمان«عليه السلام» در زمان غيبت نائب ندارند پس چگونه بعضي ها بديدن ايشان مشرّف مي شوند؟

پاسخ

اينكه در زمان غيبت كبري هيچ كس به عنوان نائب خاص براي امام زمان«عليه السلام»، تعيين نشده منافات ندارد كه افرادي، امام زمان«عليه السلام» را ديده و مشكلاتشان از اين رهگذر حل شده باشد آري آنان كه ادعاي مهدويّت يا ادعاي نيابت خاصّه كرده اند دروغ گفته و در اين ادعا كاذب بوده اند.

آداب و اعمال جهت ملاقات

دختري هستم 17 ساله. دلم مي خواهد با امام زمان(ع) ملاقات كنم اما ميسر نمي شود. مرا راهنمايي كنيد كه چه كار هايي انجام دهم تا او را ببينم؟

پرسش

دختري هستم 17 ساله. دلم مي خواهد با امام زمان(ع) ملاقات كنم اما ميسر نمي شود. مرا راهنمايي كنيد كه چه كار هايي انجام دهم تا او را ببينم؟

پاسخ

پاسخ: ارتباط با امام زمان(ع) دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم. رؤيت جمال نيكو و مشاهدة حس وجود مبارك حضرت است، كه كليد آن در ارتباط غير مستقيم قرار دارد.

ارتباط غير مستقيم، مقدمة لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از مُلك به ملكوت وارد شد و بر آستان آسمان انسانيت قدم گذاشت و از شعاع مهر انگيز خورشيد بلندترين آسمان هستي بهره برد. ارتباط غير مستقيم، ارتباطي علمي، عملي، قلبي و عاطفي است.

فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي.(1) از تدبّر و تأمل در آية فوق شايد بتوانيد تا حدودي متوجه گرديد كه براي ديدار "دلدار" حقيقت پرستان چه لازم است و براي سفر به كوي "محبوب" چه بايد همراه داشت؟

مقرر شد كه حضرت موسي(ع) در سرزمين مقدس و از طريق درختي(2) با حق تعالي سخن بگويد و به ملاقات معنوي خدا برود. فرمان رسيد: اي موسي! در سرزمين مقدسي گام نهاده اي. سرزميني كه نور الهي بر آن جلوه گر است. پيام خدا را در آن جا مي شنوي (پس) با نهايت خضوع و تواضع در اين سرزمين گام گذار و كفش هايت را بيرون آر كه در سرزمين مقدس طوي هستي.

برادر: به موساي كليم گفته شد: مي داني كه در چه مكان و سرزمين مقدسي هستي؟ اين جا حضيرة قرب خدا و محل حضور و مناجات به درگاه او است. پس شرط ادب به جاي آور،

كفشت را بكن.(3) شما نيز درخواست ديدار با جلوه كمال مطلق و نگاه به نور الهي را داريد. البته اين امر شدني و ممكن است. اما شرايط و شايستگي ويژه اي مي طلبد. چشم و دل لايق، گوش و زبان محبوب پسند مي خواهد تا مطلوب محبوب گردي و زيارتش ممكن شود. آن شرايط و ويژگي ها را در كلام خدا با كليمش مي توان جست؟

1_ بازگشت به حق

براي ديدار امامي كه مظهر اسم اعظم حق است ضروري ترين و بديهي ترين شرط، بازگشت به "حق تعالي" است: "فاخلع نعليك" كفش هاي دل بستگي به غير خدا را از دل در آور و از خود دور كن. پا برهنه يعني صاف و بي آلايش از هر قيد و بند و رنگي شو.

فقط رنگ خدايي داشته باش. بازگشت كن به وضعي كه به دنيا آمديم، آن موقع كه دلي صاف و دور از ريا و غرور و خودخواهي داشتيم و دل مان از غبار گناه ها و معصيت ها و از زنگار غفلت ها پاك بود. تا بتوانيد خورشيد خدا را در آسمان انسانيت رؤيت نماييد.

پس گام اوّل بازگشت به خدا و توبه از گناهان و تهذيب و پاك كردن نفس از صفات ناپسند است تا زمينة خروج عملي از غفلت را فراهم سازد.

چون عزم بر توبه كرديد غسل كنيد و وضو بگيريد و چهار ركعت نماز بخوانيد؛ در هر ركعت يك مرتبه سورة حمد و سه مرتبه توحيد و يك مرتبه سورة ناس و فلق را بخوانيد و بعد از نماز هفتاد مرتبه "استغفرالله ربّي و اتوب اليه" بگوييد، سپس "لا حول و لا قوّة إلاّ

بالله العلي العظيم" و در پايان بگوييد: "يا عزيز يا غفّار اغفرلي ذنوني و ذنوب جميع المؤمنين و المؤمنات فإنّه لا يغفر الذنوب إلاّ أنت".(4)

2_ تقويت معرفت:

آيا مي دانيد هواي زيارت چه كسي را در سر داريد؟ او را شناخته ايد؟ به مقام و منزلتش معرفت پيدا كرده ايد؟ كسي را كه هواي ديدار دلدار است، بايد دلدار شناس گردد. از كمالات و ويژگي هايش، از مقام و منزلتش نزد خدا معرفت لازم را كسب كند و با كرامات و معجزات و سيره و اخلاق و معارف او آشنا شود و دوستانش را بشناسد و توجه داشته باشد كه به ديدار چه كسي مي خواهد نايل گردد. با معرفت و شناخت، اوّلا توبه حقيقي تحقق مي يابد، ثانياً، محبت و دوستي ريشه دار مي گردد، زيرا محبت، درجات و مراتبي دارد.(5) برخي تا نُه مرتبه براي آن شمرده اند، و عشق را در مرتبة چهارم قرار داده اند. عشق آغاز راه رسيدن به مقصد و سرآغاز جاده اي است كه به ملاقات معشوق- امام زمان(ع)- منتهي مي شود.

تا علاقه و محبت به امام زمان(عج) به مرحلة عشق و ارادت نرسد، ديدار آن يار حاضر وغايب، ممكن نيست. حافظ شيرازي مي گويد:

نشوي واقف يك نقطه ز اسرار وجود تا نه سرگشته شوي دايرة امكان را شهيد مطهري(ره) در توضيح مي فرمايد: "اي سرگشتگي همان سرگشتگي عشق است، يعني جنون عشق است. تا از اين راه وارد نشوي، امكان ندارد به نقطه اي برسي".(6)

3_ عشق به خدا و تبعيت از امام زمان(عج):

اثر طبيعي محبّت آن است كه "محبّ" را با "محبوب" پيوندي مي دهد و در مسير

خواسته هاي او

به تلاش و فعاليت پرثمر وا مي دارد.

آن ها كه شب و روز دم از عشق پروردگار يا ائمه اطهار(ع) و امام زمان(عج) مي زنند، بايد صداقتِ محبت و عشق خود را در پيروي نشان دهند. در كتاب معاني الاخبار از امام صادق(ع) نقل شده :"ما احبّ الله من عصاه كسي كه گناه و نافرماني خدا مي كند، خدا را دوست ندارد".

دوستي و محبت در عمل ظهور مي كند. سپس فرمود: "چه شگفت انگيز است معصيت پروردگار كني، با اين حال اظهار محبت او نمايي! به جان خودم سوگند، اين كار عجيبي است! اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او مي كردي، زيرا كسي كه ديگري را دوست مي دارد. از فرمان او پيروي مي كند".(7) قرآن كريم مي فرمايد: " قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله...؛ پيامبر! بگو (به مردم) اگر خدا را دوست داريد، از من (پيامبر) پيروي كنيد تا خدا هم شما را دوست داشته باشد". بنابراين محبت تنها يك علاقه قلبي نيست، بلكه بايد آثار آن در عمل انسان منعكس باشد.

كسي كه مي خواهد امام زمان(ع) را زيارت كند بايد بررسي نمايد چه اموري باعث خشنودي حضرت مي گردد، تا به آن كار مبادرت ورزد و از هر كاري كه موجبات ناخشنودي آن عزيز را فراهم مي سازد، اجتناب كند.

4- تقويت ارتباط قلبي وعاطفي

مي توان ارتباط قلبي و عاطفي با آن محبوب و معشوق عشاق حقيقت طلب را از راه هاي ذيل تقويت نمود:

از طريق خواندن برخي دعاها و زيارت ها و توجه و تأمل در معاني آن ها، نيز خواندن بعضي از نمازها مانند نماز امام زمان(ع)

يا حضور در برخي از مكان ها مانند مسجد سهله در كوفه و مسجد جمكران در قم، نايب الزيارة آن حضرت شدن در زيارت خانه خدا (حج و عمره) و زيارت قبور و حرم پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و نيز شريك كردن حضرت در ثواب تلاوت قرآن، و دعاها و نمازهاي مستحبي، بلكه همة ثواب را به حضرت هديه نمودن، و در حق حضرت دعا كردن و دعاي فرج خواندن.

5- مطالعه زندگينامه كساني كه به ملاقات آن حضرت مشرّف شدند.

مطالعة زندگينامه اشخاصي كه توانستند به زيارت آن حضرت نايل گردند، هم راه را نشان مي دهد، هم شوق ملاقات را افزايش مي دهد و آتش عشق و ارادت را شعله ور مي سازد و هم اين حقيقت را بازگو مي كنند كه

آنان، چه ويژگي هايي داشتند و چه عاملي موجب شد تا امام(ع) آنان را مورد عنايت و لطف خود قرار دهند.

پاورقي:

(1) طه (20) آية 12.

(2)قصص (28) آية 30.

(3)علامه محمد حسين طباطبايي، الميزان (مترجم) ج 14، ص 191.

(4)ميرزا جواد ملكي تبريزي، رساله لقاءالله، به نقل از توبه انقلابي دروني عليه خويش، چ سپاه، ص 63.

(5)تفسير نمونه، ج 9، ص 393، به نقل از تفسير روح المعاني، ج 12، ص 203.

(6)عرفان حافظ، تماشا گه راز، ص 143.

(7)تفسير نمونه، ج 2، ص 386.

در زمان پيامبر6با امامان : مردم در ارتباط با آنان بودند وبه دست آنان مشكلات خود را حلّ مي كردند, ولي در عصر حاضر چرا امام زمان 7با شيعيان چنين رابطه اي ندارند اگر اين رابطه وجود دارد, دست يابي به آن چگونه است و با چه اذكار و آدابي است ؟

پرسش

در زمان پيامبر6با امامان : مردم در ارتباط با آنان بودند وبه دست آنان مشكلات خود را حلّ مي كردند, ولي در عصر حاضر چرا امام زمان 7با شيعيان چنين رابطه اي ندارند اگر اين رابطه وجود دارد, دست يابي به آن چگونه است و با چه اذكار و آدابي است ؟

پاسخ

بسياري از مردم مي پندارند كه خداوند, پيامبر و امامان را خلق كرده است تا مثلاً مريض آنان را شفا دهد يا گرفتاري هاي ديگر زندگي به دست آنان حل ّشود. اين ذهنيت باعث برخي از تناقضا و اشكالات , حتي تضعيف روحيهء دين واعتقادي بعضي مردم شده است .

شخصي به پندار اين كه امام رضا7مثلاً فلان مشكل او را حلّ مي كند, توسل پيدا مي كند و بسيار دعا مي كند و بعد به آن نمي رسد, در نتيجه در روحيهء و ايمان اوتأثير بدي مي ماند, در حالي كه اصلاً وجود امام و پيامبر براي اين نيست كه مشكل گشاي مردم باشد و احياناً بعضي از كارهاي اشتباه آنان را جبران كند. مثلاً آقاي الف مراعات امور بهداشتي را نكرده يا خلافي كرده است و بر اساس سنّت الهي بايدمجازات شود, حالا مي خواهد مشكل خود را از طريق فلان امام يا امام زاده حل ّكند. اين برداشت هاي غلط, تالي فاسدهاي فراواني به دنبال دارد. ائمهء بزرگوار مادر زمان حياتشان بعضي از مشكلات مردم را پاسخ نمي دادند. وجود پيامبر و امام اولاً براي هدايت مردم به راه راست است و ثانياً براي اجراي حدود و احكام وسنّت الهي در جامعه است .

امام رضا7فرمود:

عزّت مؤمنان باشد... به واسطهء امام نماز

و زكات و روزه و حج كامل مي شود وامضاي حدود و احكام الهي به دست او است (او دستور مي دهد كه بر جنايتكاران حدّ جاري كنند). امام حافظ كشور اسلامي است و كشور را از دست برد دشمنان نگاه مي دارد. امام حلال خدا را حلال و حرام خدا راحرام و بر متجاوزان حدّ الهي را جاري و از دين خدا حمايت مي كند>.

هدف اين كه خدا پيامبر و امام را براي انسان ها آورده , اين است . اگر امام براي كسي دعا كرد و صلاح بود آن دعا مستحاب شود, مستجاب مي شود. توسل به روح پاك آنان كه همواره زنده و شهيد راه خدايند, مفيد و لازم و اظهار محبت به آنان است . ما پيروان ائمه , آنان را به جهاتي كه امام هشتم 7فرمود, مي خواهيم . به عبارت ديگر: امام را مي خواهيم كه به دستورهاي او گوش دهيم , نه براي چيزديگري . اگر ما براي ظهور حضرت مهدي 7دعا مي كنيم , در حقيقت مي خواهيم احكام و نظام الهي بر پا كند و ما در љØǘȠآن حضرت خدمتكار اسلام باشيم .

ما امام را نمي خواهيم كه فقط دست و پاي او را ببوسيم و برايش گريه كنيم وبعد هم اگر دستوري داد, گوش به حرف و فرمان او نباشيم . بعضي ها امام رامي خواهند كه امام گوش به حرف آنان بدهد, نه اين كه مظيع فرامين او باشند. حال من و شما و همهء مسلمانان خود را در زمان ائمه فرض كنيم . اگر در آن زمان بوديم ,چه مي كرديم ؟ الآن

هم فرض كنيد امام 7حضور دارد, چه مي كنيم ؟ آيا راستگو وامانت دار هستيم ؟ آيا اهل نماز و تهجد و عبادت هستيم ؟ آيا به حقوق ديگر پاي بند هستيم ؟ و...

مگر دستورهاي آنان پيش روي ما نيست ؟ مگر اهداف آنان را نمي دانيم ؟ مگرعلماي دين و فقها به منزلهء جانشين آنان نيستند؟ مگر حجّت براي ما وجود ندارد؟

بله از نظر تكويني وجود امام براي عالم وجود فوايدي دارد كه الآن هم آن فوايدرا به عالم مي رساند و براي مؤمنان دعا مي كند و از اعمال زشت بعضي از ما غصّه مي خورد و احياناً به صورت غير مستقيم يا مستقيم از كساني دستگيري مي كند. امام زمان در پشت حجاب غيبت مانند وجود خورشيد از پس ابر است و جود او براي ما مفيد است .(1)

البته ما بايد به عنوان اظهار محبّت و علاقه , به وجود آن حضرت و هم براي ظهورش دعا كنيم .

اگر ما با آن حضرت و با اصحاب او همراه باشيم , مثل اين است كه در عمل باآنان هستيم . علي 7مي فرمايد: .(2)

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 52 ص 92

(پ_اورقي 2.بحارالانوار, ج 52 ص 358

چه كاري انجام دهيم تا مثل علما و افراد خوب بتوانيم با امام زمان ملاقاتي يا ارتباط داشته باشيم؟

پرسش

چه كاري انجام دهيم تا مثل علما و افراد خوب بتوانيم با امام زمان ملاقاتي يا ارتباط داشته باشيم؟

پاسخ

انسان مؤمن و عاشق اهل بيت عصمت و طهارت به جاي اين كه به فكر ملاقات و رؤيت امام زمان(ع) باشد، بايد سعي كند منتظر واقعي آن حضرت باشد. بر اساس بينش الهي، منتظران واقعي علاوه بر اين كه خود را از نظر فكري، علمي و اخلاقي اصلاح مي كنند و قلب و دل خود را به صفات پسنديده زينت مي دهند، در برابر نابساماني هاي اجتماعي نيز ايستادگي مي كنند و به امر به معروف و نهي از منكر به عنوان يك فريضه مهم الهي مي نگرند.

مهم ترين وظايفي كه در زمان غيبت براي شيعيان در نظر گرفته شده، عبارت است از:

1- محزون و ناراحت بودن از عدم دسترسي به حضرت مهدي(ع).

2- انتظار فرج آل محمد(ص).

3- انجام حج به نيابت حضرت مهدي(ع).

4- انجام حج به نيابت حضرت مهدي(ع).

5- حفظ ايمان در زمان غيبت.

6- استمداد از حضرت مهدي(ع) در سختي ها و مشكلات.

7- خودسازي و تزكيه نفس.

8- اصلاح جامعه.(1)

امام مهم ترين وظيفه ما در عصر غيبت اين است كه خود را از طريق انجام دستورهاي الهي و ترك گناهان و تزكيه نفس و آراسته شدن به صفات پسنديده اصلاح كنيم و براي ياري دين حق با چشم پوشي از دنيا و لذايذ آن و تحمّل سختي ها، در خود آمادگي ايجاد كنيم.

پي نوشت ها:

1. عبدالرّحمن انصاري، در انتظاري خورشيد ولايت، ص 127 تا 134.

دعايي كه رزق و روزي را زياد مي كند و دعاي معتبري كه براي نزديك شدن به آقا امام عصر(ع) و رؤيت ايشان داريم، بنويسيد.

پرسش

دعايي كه رزق و روزي را زياد مي كند و دعاي معتبري كه براي نزديك شدن به آقا امام عصر(ع) و رؤيت ايشان داريم، بنويسيد.

پاسخ

دعاهاي فراواني در مورد وسعت رزق و روزي وارد شده ، از جملة آن ها دعايي در تعقيبات نماز صبح است:

اللّهم اني اسئلك بحق محمّد و ال محمّدٍ عليك، صلّ علي محمّد و آل محمّد واجعل النور في بصري و البصيرهْْ في ديني ...

هم چنين دعاي حضرت مهدي(ع) : اللّهم ارزقنا توفيق الطاعهْْ و بعد المعصيه .... كه قبل از مناجات خمسهْْ عشر در مفاتيح آمده است.

هم چنين دعاي " يا من تحلّ به عقد المكاره ..." باز قبل از آن مناجات است.

نيز در حواشي مفاتيح الجنان دعاهايي براي وسعت رزق ذكر شده كه مي توانيد آن ها را حوالي زيارات اميرالمؤمنين يا از فهرست مفاتيح پيدا كنيد.

و بهترين دعا براي حضرت مهدي(ع) و در خواست رؤيت حضرت ، دعاي عهد است كه بعد از دعاي ندبه در مفاتيح الجنان آمده است(اللّهم ربّ النّور العظيم و ربّ الكرسي الرفيع ...) و دعاهاي ديگري كه به دنبال دعاي عهد آمده است.

از امام صادق(ع) روايت شده اگر كسي چهل صباح دعاي عهد را بخواند در ركاب او از ياران امام زمان(ع) خواهد بود. شرايط آن چيست، آيا فقط با اين دعا مي توان به اين درجه رسيد؟

پرسش

از امام صادق(ع) روايت شده اگر كسي چهل صباح دعاي عهد را بخواند در ركاب او از ياران امام زمان(ع) خواهد بود. شرايط آن چيست، آيا فقط با اين دعا مي توان به اين درجه رسيد؟

پاسخ

اين دعا نيز مانند ساير دعاها بايد شرايط استجابت را داشته باشد و بايد آداب دعا در آن رعايت شود.

در مواردي دعا مستجاب نمي شود:

1- انساني كه قلبش در اثر گناه تاريك و سياه شده است. امام صادق(ع) فرمود: "خداوند دعاي كسي كه قلبش غافل از خدا است نمي پذيرد".1

2- كسي كه اصرار بر گناه دارد. امام صادق(ع) فرمود: "مردي در بني اسرائيل به مدت سه سال دعا مي كرد كه خدايا به من پسري عطا كن تا اين كه در خواب ديد به او مي گويند: تو سه سال است دعا مي كني امّا به خاطر اين كه بدزبان هستي و نيتت خالص نيست دعايت مستجاب نمي شود. از بدزباني پرهيز كن و قلبت را پاكيزه بگردان و نيتت را خالص كن دعايت مستجاب مي شود".2

3- حرام خواري مانع استجابت دعا مي شود. پيامبر(ص) فرمود: "هركس مي خواهد دعايش مستجاب شود غذايش را حلال گرداند. و از خوردن حرام دوري كند".3

4- "كساني كه به ديگران ظلم كرده اند و حق آنان را پايمال كرده اند دعايشان مستجاب نمي شود".4

البته در بحث دعا و استجابت آن بايد متذكر شويم كه دعا في نفسه مطلوب است و از بهترين عبادت ها محسوب مي شود. دعا اگر از حد لقلقة زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگي كند، روح انسان به اهتزاز در مي آيد و روحانيت بسيار عالي نصيب انسان

مي شود، مثل اين كه انسان خود را غرق در نور مي يابد. راز و نياز با خدا انسان را به فراسوي عالم ماده سوق مي دهد و با روح هستي مرتبط مي كند و به تعبير اميرالمؤمنين(ع) روح به محلّ اعل معلّق مي شود (ارواحها معلّقة بالمحلّ الاعلي).

بنابراين، دعا از همة افراد حتي از گناه كاران مطلوب است، حتّي شقي ترين افراد نبايد از درگاه خدا نا اميد شوند.

دعاي عهد از اين گونه دعاها است كه داراي مضامين بسيار عالي است و اگر كسي آن را بخواند احساس مي كند كه در زمرة بهترين افراد در ركاب امام عصر(ع) قرار دارد. ايجاد چنين احساسي از ارزش خاصّي برخوردار است، لذا بر آن تأكيد شده است.

1 ابن فهد حلي، عده الداعي، ص 126.

2 همان، ص 127.

3 همان، ص 128.

4 همان، ص 129.

بعضي از امامان(ع) يا پيامبر(ص) در مورد درك امام زمان(ع) رواياتي فرموده اند، مثلاً با انجام فلان عمل مستحب و خواندن سوره اي مخصوص. اين در حالي است كه در زمان صدور اين روايات، امام زمان(ع) متولد نشده بود و امامي كه اين روايت را فرموده، قاعدتاً خطاب به مرد

پرسش

بعضي از امامان(ع) يا پيامبر(ص) در مورد درك امام زمان(ع) رواياتي فرموده اند، مثلاً با انجام فلان عمل مستحب و خواندن سوره اي مخصوص. اين در حالي است كه در زمان صدور اين روايات، امام زمان(ع) متولد نشده بود و امامي كه اين روايت را فرموده، قاعدتاً خطاب به مردم عصر خود فرموده اند. اين مسئله را توضيح دهيد.

پاسخ

بشارت به ظهور حضرت مهدي(ع) در روايات بسياري از پيامبر(ص) و ائمه(ع) وارد شده و رواياتي در فضيلت درك زمان حضور آن حضرت وارد شده اما روايتي كه دلالت كند فلان عمل مستحبي را انجام بدهيد تا امام زمان(ع) را درك كنيد نيافتيم، به جز دعاي عهد كه از امام صادق(ع) نقل شده كه: "هر كس چهل صبح آن را بخواند، از ياوران مهدي(ع) خواهد بود و اگر پيش از ظهور او از دنيا برود، هنگام ظهور آن حضرت زنده خواهد شد و در ركاب حضرت خواهد بود".[23]

البته سخن در باب اين گونه روايات بسيار است. اين روايت و احياناً روايات نظير اين روايت كه از امامان صادر شده، گرچه خطاب به مردم زمان خودشان بوده، ولي سخنان معصومان براي تمام زمان ها حجّت است، مگر قرينة خاصي باشد كه فقط اختصاص به مخاطبان زمان خودشان داشته باشد. اصطلاحاً مي گويند: خطابات شارع هم براي مشافهين است و هم براي غير مشافهين؛ يعني هم براي حاضران در آن زمان و هم براي غائبان و براي زمان هاي بعد حجّت است.

در هر صورت صدور چنين رواياتي از امامان(ع) دليل بر توجه دادن مردم زمان خويش به مهدي موعود(ع) و خبر دادن از آينده و بشارت به ظهور ولايت جهاني

بوده است. همان طور كه اين بشارت را پيامبر(ص) و هر يك از امامان(ع) بيان كرده اند و در كتاب هاي روايي از آنان نقل شده است.

امام باقر(ع) از پيامبر(ص) نقل مي فرمايد: "خوشا به حال كسي كه قائم از اهل بيتم را درك كند، در حالي كه در زمان غيبتش او را اسوة خود مي داند و با دوستان او دوست است و با دشمنان او دشمن است".[24]

1 - مفاتيح الجنان.

2 - صافي گلپايگاني، منتخب الاثر ، ص 666، به نقل از كمال الدين.

كسى كه در دوران زندگى انسانى متدين بوده و نسبت به امام زمان((عليه السلام))علاقه بسيار داشته و آرزويش اين بود كه هنگام ظهور آن حضرت شركت كند ولى مرگ به وى مهلت ندهد بهره ى وى چگونه خواهد بود؟

پرسش

كسى كه در دوران زندگى انسانى متدين بوده و نسبت به امام زمان((عليه السلام))علاقه بسيار داشته و آرزويش اين بود كه هنگام ظهور آن حضرت شركت كند ولى مرگ به وى مهلت ندهد بهره ى وى چگونه خواهد بود؟

پاسخ

اوّلا براساس آنچه در روايات آمده چنين كسى از ثواب آنان كه در ركاب امام زمان((عليه السلام)) شمشير مى زنند برخوردار خواهد بود زيرا در بسيارى احاديث آمده كسى كه راضى به كار قومى باشد از انا خوهد بود با توجّه با اينكه اين شخص انجام وظيفه مى كرده و تلاش و فداكارى لازم را انجام مى داده است.

ثانياً درباره ى دعايعهد كه از امام صادق((عليه السلام)) نقل شده چنين آمده كه هر كه چهل روز آن را بخواند از ياوران حضرت قائم((عليه السلام)) خواهد بود و اگر پيش از ظهور آن حضت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد كه در خدمت آن حضرت باشد... و دعاى عهد را مى توانيد در زيارات امام زمان((عليه السلام)) در فهرست كتاب مفاتيح شماره ى صفحه ى آن را پدا كنيد.

چگونه مي توانيم امام زمان را در همين دنيا ديدار كنيم؟

پرسش

چگونه مي توانيم امام زمان را در همين دنيا ديدار كنيم؟

پاسخ

از آنجائي كه حقيقت غيبت امام زمان (عج) غيبت و پنهان شدن جسماني و فيزيكي نيست بلكه ناشناخته بودن آن بزرگوار براي مردم است و به عبارت ديگر آن حضرت حضور مؤثر و پيوسته اي در جهان و بين مردم دارند ولي گمنام، بر اين اساس ممكن است بارها آن حضرت را ديده باشيد ولي نشناخته باشيد و آنكه در حجاب است مائيم نه آن بزرگوار. البته ملاقات همراه با شناخت و معرفت و تصحيح عملكرد و همگون شدن با آن حضرت در زندگي روزمره ممكن است چنانكه خود آن حضرت فرموده است شما خوب باشيد ما خود شما را پيدا مي كنيم.

حضرت استاد علامه طباطبائي (ره) در اين باره فرموده اند :

"منظور از غيبت امام (ع) غيبت شخص و جسم نيست، بلكه " غيبت عنوان" است كه در اين صورت، ديدار و رويارويي با آن حضرت به سه صورت ممكن است پيش آيد:

ديدار حضرت مهدي(ع) با عنوان غير واقعي ايشان، به طوري كه كاملا براي ديدار كننده، ناشناس باشند، اين گونه ديدار، و به فراواني به طور دايم، براي كساني كه در محل زندگي ايشان سكونت دارند، و يا افرادي كه با ايشان برخورد مي نمايند _ در هر نقطه اي كه باشد _ روي مي دهد.

ديدار با آن حضرت در عنوان حقيقي ايشان، بدون اينكه اين امر را ملاقات كننده _ مگر پس از پايان گرفتن ديدار _ متوجه باشد. اين همان حالتي است كه اكثر ديدارهاي نقل شده را شامل مي شود.

ديدار با آن حضرت با عنوان حقيقي ايشان، در حالي كه

ديدار كننده نيز در اثناي ملاقات متوجه اين امر باشد. اين گونه ديدار در اخبار مشاهده و ديدار بسيار كم نقل شده است، زيرا غالباً مخالف مصلحت مي باشد و با غيبت تامه و كامل حضرت مهدي (عج) منافات دارد.

اما در رابطه با كيفيت رويارويي با آن حضرت، كافي است آن جناب با فرد مورد نظر، مانند ساير انسانها روبه رو شود و منظور خود را از ديدار برآورده سازد و شخصيت حقيقي خود را به او _ اگرچه به گونه اي كه پس از اتمام رويارويي متوجه شود _ بشناساند. بلكه آن حضرت، به طور عادي، پس از پايان ديدار، ملاقات كننده را ترك مي كند.

البته، در صورتي كه هنگام ملاقات، امام "ع" به گونه اي در تنگنا قرار گيرد كه بيم از ميان رفتن و انتفاي غيبت عامّه ايشان برود، چاره اي از پنهان شدن به طريق اعجاز نيست. و اين معجزه در اين شرايط با قانون معجزات مطابقت دارد، زيرا بر قراري غيبت ايشان براي تحقّق روز موعود لازم است.

راجع به اينكه: آيا در غيبت كبري، ممكن است كسي خدمت آن حضرت مشرّف شود؟ بايد گفت: آري، و اينكه در بعضي روايات گفته شده كه مدعيان ديدن حضرت را تكذيب كنيد؛ منظور كساني هستند كه ادعاي ديدن آن امام و نيابت دارند. باري، هر شيعه پاك سرشتي مي تواند آن حضرت را ملاقات كند، ولي بايد توفيق رفيقش شود، از گناهان و موارد شبهه و مشكوك پرهيز كرده و درون خويش را از خفاشها پاك كند و از طرفي به ايمان و يقين و صفات پسنديده، انجام واجبات و مستحبات و ذكر حق تعالي جان خود را آراسته

كرده و در رفع نيازمنديهاي مردم و اصلاح جامعه كوشا باشد، تا نور ولايت او در دل، و جمال او در چشمش تابيدن گيرد.

گفتم كه روي ماهت از من چرا نهان است؟گفتا تو خود حجابي، ورنه رخم عيان است! (1)

منابع و مآخذ:

1_ در محضر علامه طباطبائي، هادي خسروشاهي، ص 154 _ 155

چطور مي توان ايشان را ملاقات كرد آيا مي توان نامه اي به ايشان نوشت و جوابش را دريافت كرد دلم مي خواهد موضوعي را به ايشان عرض كنم و بدانم نظر ايشان چيست؟

پرسش

چطور مي توان ايشان را ملاقات كرد آيا مي توان نامه اي به ايشان نوشت و جوابش را دريافت كرد دلم مي خواهد موضوعي را به ايشان عرض كنم و بدانم نظر ايشان چيست؟

پاسخ

مرحوم حاج شيخ عباس قمي در كتاب مفاتيح الجنان مي فرمايد در كتاب تحفةالزائر از حضرت صادق(ع) نقل شده است كه هرگاه تو را حاجتي به سوي خداي تعالي باشد يا از امري خائف باشي در كاغذي اين عبارات را بنويس «بسم اللَّه الرحمن الرحيم اللهم اني اتوجه اليك» تا آخر كه در مفاتيح هست و در آخر آن حاجت خود را بنويس و آن را پيچيده در گلوله اي از گِل قرار بده و در آب جاري (مثل آب رودخانه) يا در چاهي بينداز (انشاءاللَّه) خداوند به زودي گشايش در كارت ايجاد مي كند، (مفاتيح الجنان، ص 974)

ولي در روايات صحبت از چاه خاصي مثل چاه جمكران نشده است و در اين خصوص مستندي نداريم.

ملاقات با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقق دو بعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

ولي ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات با امام زمان نيستيم، آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا وصابروا

و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد وتقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: «صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص105)

مرابطه با امام زمان(عج) يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: «الذين ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوه وآتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را به پا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند» (حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمي، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم.

خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مي ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. ايشان

همواره براي شيعيان خود دعا مي كنند. از آن حضرت نقل شده است: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم»(بحارالانوار، ج 53، ص 174).

آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار است. پيوستگي با او يعني مطيع او بودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم. از اينرو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت مهدي(عج) را بدانيم و سپس آن را در خود عملي كنيم.

رسول خدا فرمود: «افضل العباده انتظار الفرج» ؛ (فرائد السمطين، ج 2، ص 334، چاپ جديد)

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين انتظار قبل از

آنكه از ادعاي انسان فهميده شود از رفتار و كردار او فهميده مي شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».

با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(ع) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان با مال و جان خويش جهاد نموده و خود را در راه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. معرفت: اولين شرط انتظار معرفت است؛ تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش و مقام او را مي دانند منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان

را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد ارزش او را بيشتر درك كرده و به عظمت او بيش از پيش پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس ايشان نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران بيرون هستند. آري

وصل خورشيد به شب پره ي اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

البته شناخت امام زمان دو گونه است. گونه اول شناخت تاريخي وجود آن حضرت است مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام

و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» (شوري، آيه23).

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود را به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت

و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر سنخيت با امام زمان بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت. پس منتظر واقعي بايد سعي كند تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البر و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشقي است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

7. دادن صدقه براي سلامتي آن

عزيز و يا هديه نمودن ثواب هايي به حضرت مهدي(عج).

8. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران.

9. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).

از اينرو شركت در بسيج يكي از وظايف منتظران مي باشد.

10. محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي...؛ بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم» (دعاي ندبه).

11. اصلاح جامعه: زيرا فرج يعني، نصرت، پيروزي، گشايش و مقصود از نصرت پيروزيحكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر(عج) صورت مي گيرد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشدو اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تأسيس حكومت عدل گستر اوست زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است

كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است بنابراين انتظارفرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدسات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود كه بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد، دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. در حالي كه انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز است و با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني.

ه) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش.

ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند،

(بحارالانوار ج52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).

يادآوري مهم:

درست است كه وظيفه ما تلاش براي ملاقات با امام زمان(عج) نيست و حتي بنا بر نظر بعضي از بزرگان تحقق اين مسأله خيلي بعيد و نادر مي باشد و اگر هم ممكن باشد براي امثال مقدس اردبيلي و علامه حلي قابل تصور است نه انسان هاي عادي هر چند مؤمن و خوب، ولي بحث ملاقات، با بحث ارتباط نبايد خلط شود - مسلما وظيفه ما ايجاد ارتباط با امام عصر(عج) مي باشد - منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد، نماز امام زمان كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ نمايد و براي گره گشايي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست داشته و خود را در محضر ايشان مي بيند.

در روايتي از يك بزرگوار كه موفق شده بودند چندين بار امام زمان"عج" را ملاقات كنند فرموده بودند چهل شبانه روز اعمال مشخصي انجام داده اند كه حضرت به ديدارشان آمده اند آن اعمال را بنويسيد؟

پرسش

در روايتي از يك بزرگوار كه موفق شده بودند چندين بار امام زمان"عج" را ملاقات كنند فرموده بودند چهل شبانه روز اعمال مشخصي انجام داده اند كه حضرت به ديدارشان آمده اند آن اعمال را بنويسيد؟

پاسخ

قبل از پاسخ به شما دوست گرامي، اگر مي خواهيد روايات مربوط به اشخاصي كه امام زمان"عج" راديده اند را مطالعه كنيد به كتاب شربف اصول كافي، ج2 ،ترجمه و شرح آيت ا... محمد باقر كمره اي، نشر اسوه،ص548 _ 539 و كتاب بحارالانوار،ج13،ترجمه علي دواني مراجعه كنيد.

واما پاسخ شما :

بوده اند بزرگواراني كه با انجام اعمال مخصوص در زمانهاي مخصوص به ديدار حضرت "عج" رسيده اند. مثل بيتوته كردن در مسجد سهله يا مسجد جمكران، چهل شب چهارشنبه، وحضرت آيت ا...العظمي نجفي مرعشي فرمودند : "حقير خودم كراماتي در مسجد جمكران مشاهده كرده ام، چهل شب چهارشنبه مكرر موفق شدم كه درآن مسجد بيتوته كنم و جاي ترديد نيست كه از امكنه اي كه مورد توجه ونزول بركات الهي مي باشد و بعد از مسجد سهله كه از مساجدي است كه منتسب به وجود مبارك ولي عصر"عج" مي باشد(مسجد جمكران) بهترين جائي است كه منتسب به حضرت است." "1"

اما اعمالي كه بايد در اين چهل شب انجام داد رواياتي از ائمه هدي وارد نشده است كه هركس طبق نيت خود كه همراه با اخلاص و پاكي باشد اعمالي انجام مي دهد كه در اين زمينه به كتب مربوطه از جمله مسجد مقدس جمكران تجليگاه صاحب الزمان"عج"، نوشته سيد جعفر ميرعظيمي كه در مورد تشرفات علماء و مراجع واعمالي كه انجام داده اند بحث كرده است.

و نكته مهمي كه بايد

توجه داشت اين است كه ما اگر حضرت را حقيقتا بشناسيم كافي است كه در اين صورت حضرت ما را ببيند نه ما حضرت را ببينيم زيرا در زمان پيامبر( كم نبودند كساني كه وجود مبارك حضرت را مي ديدند اما خداوند سبحان دربارة آنها در قرآن فرمود : "وتراهم ينظرون اليك و هم لا بيصرون ""2" يعني آنها را مي بيني كه به تو نگاه مي كنند ولي تو را

نمي بينند اهل نظرند ولي اهل بصيرت نيستند. حال اگر ما سعي كنيم وجود مبارك. امام زمان"عج" را ببينيم هنر ببينيم هنراست. در قرآن كريم آمده است : خدا كه به كل شيء بصيراست روز قيامت به يك عده نگاه نمي كند "ولايكلمهم الله و لا ينظر اليهم يوم القيامة و لا يزكيهم" "3" يعني خداوند با آنها سخن نمي گويد و روز قيامت به آنها نگاه نمي كند و پاكشان نمي گرداند. پس خداوند روز قيامت به عده اي نگاه تشريفي ندارد. ولذا اگرما واقعاً در مسير صيحيح حركت كنيم، حضرت ما را مي بيند و ديدن ونظر تشريفي ايشان براي ما شرف است و گرنه ديدن فيزيكي خيلي كارساز نيست همچنانكه خيلي ها پيامبر اكرم( وعلي( و حضرت زهرا( را مي ديدند ولي بصيرت نداشتند و لذا ديدن از روي بصيرت مهم است."4"

و حضرت علامه طباطبايي در جواب سؤالي كه از ايشان پرسيدند راه رسيدن به امام زمان "عج" چيست؟ جواب دادند : امام زمان"عج" خود فرموده است : شما خوب باشيد ما خودمان شما را پيدا مي كنيم."5"

(1) مسجدمقدس جمكران تجليگاه حضرت صاحب الزمان"عج"،سيد جعفر ميرعظيمي،ص57

(2) سوره اعراف/198

(3) سوره آل عمران/77

(4) توصيه ها،

پرسش ها و پاسخ ها، حضرت آيت ا... جوادي آملي،ص74

در محضر علامه طباطبايي، محمد حسين رخ شاد،ص116

آقا امام زمان"عج" در چه صورتي از دعاها حتماً مشرف مي شوند؟منظورم اين است كه چه دعايي را بخوانيم كه حتماً ايشان را ببينيم؟

پرسش

آقا امام زمان"عج" در چه صورتي از دعاها حتماً مشرف مي شوند؟منظورم اين است كه چه دعايي را بخوانيم كه حتماً ايشان را ببينيم؟

پاسخ

دوست گرامي جواب سؤال دوم شما از جواب سؤال اول بخوبي فهميده مي شود اما جهت توضيح بيشتر عرض كنيم كه : دربعضي روايات ائمه هدي(آمده است كه با خواندن فلان دعا ويا سوره قرآن مي توانيد پيامبر اكرم( و يا امامي را در خواب ديده و يا از ياوران آن حضرت باشيد.

مثلاً به روايات ذيل توجه كنيد :

امام صادق( مي فرمايند : "هركس چهل صباح دعاي عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد واگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خداوند متعال او را براي ياري آن حضرت زنده كند و به هر كلمه هزار حسنه او را كرامت فرمايد وهزار گناه از او محو كند.""1"

و شيخ كفعمي در مصباح و محدث فيض در خلاصة اذكار فرموده "كه ديدم در بعضي كتب اصحاب اماميه كه هر كس خواسته باشد درخواب ببيند يكي از پيامبران وامامان( را يكي از مردمان يا والدين خود را بخواند سوره شمس و ليل و قدر و قل يا ايها الكافرون و سوره اخلاص و معوذتين(سوره ناس و فلق) وسپس صد مرتبه سوره اخلاص و صلوات بفرستد برپيامبر وآل او صد مرتبه و با وضو بجانب راست بخوابد كه خواهد ديد هر كه را اراده كرده انشاء ا..." "2"

و نيز ادعيه اي جهت زيارت حضرت صاحب الأمر وارد شده است از آن جمله زيارت مقدس آل ياسين."3"

و از حضرت آيت ا... بهجت سؤال كردند : كه مشتاق زيارت امام عصر ارواحنا فداه هستم از حضرت

عالي تقاضا دارم كه مرا دعا كنيد كه به اين سعادت نائل شوم.

در جواب فرمودند : "زياد صلوات اهداء وجود مقدسش نمائيد. مقرون با دعا در تعجيل فرجش و زياد به مسجدجمكران مشرف شويد با اداء نمازهايش." "4"

اما در پايان بايد اين نكته را يادآور شد كه مهمترين چيز اين است كه ما در عصر غيبت بايد به وظيفه شرعي وآنچه كه اهل بيت( فرموده اند عمل كنيم كه در اين صورت يكي از بركات آن توفيق زيارت امامان( است.

از جمله وظايف ما شيعيان 1.شناخت و معرفت كامل آن حضرت 2.منتظر ظهور آن حضرت و آماده كردن خود جهت ظهور ايشان با انجام واجبات و ترك محرمات 3.صدقه جهت سلامتي آن حضرت 4.توسل به آن حضرت در مشكلات 5.مداومت نمودن بر خواندن اين دعا كه امام صادق( روايت فرموده : "يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينك"، 6.صبر كردن به سختي ها و سرزنش دشمنان در زمان غيبت 7.هديه عبادات و ثواب اعمال نيك به حضرتش 8.استواري در دين واعتقادات."5"

(1) بحار الانوار،ج102،ص111_ مصباح الزائر،ص 235و236

(2) مفاتيح الجنان،شيخ عباس قمي،ص888

(3) همان

(4) فريادگر توحيد

مسجدمقدس جمگران تجليگاه صاحب الزمان"عج"،ص192،سيد جعفر ميرعظيمي

خيلي سعي كرده ام تا گناه را به كنار بگذارم و خوشبختانه خيلي موفق شده ام تا حدي كه گاهي اوقات خداوند را احساس مي كنم و حس مي كنم كه وقتي با او سخن مي گويم او را مي بينم حال سؤال من اين است مگر امام زمان"عج" نگفته اند كه شما گناه را كنار بگذاريد من مي آيم،

پرسش

خيلي سعي كرده ام تا گناه را به كنار بگذارم و خوشبختانه خيلي موفق شده ام تا حدي كه گاهي اوقات خداوند را احساس مي كنم و حس مي كنم كه وقتي با او سخن مي گويم او را مي بينم حال سؤال من اين است مگر امام زمان"عج" نگفته اند كه شما گناه را كنار بگذاريد من مي آيم، ولي تاكنون موفق نشده ام ايشان را ملاقات كنم حال چه

كنم تا بتوانم روي دلرباي مهدي فاطمه را ببينم؟آيا ذكر ودعايي وجود دارد؟

پاسخ

در ارتباط با سؤالي كه مطرح كرده ايد توجهتان را به فرازي از سخن امام مهدي "عج" جلب مي كنم، ايشان روحي فداء در نامه اي كه به شيخ مفيد نوشته اند، اينگونه مي فرمايند : "انا غير مهملين لمراعاتكم و لاناسين لذكركم ولولا ذلك لترل بكم البلاء واصطلمتكم الاعداء" يعني (ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كنيم و ياد شمارا از خاطر خود نمي بريم كه اگر جز اين بود گرفتاريها به شما روي مي آورد و دشمنان شما را در هم مي شكستند""1"

امام "عج" در اين دعا مي فرمايند ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كنيم و اين گفته يك معصوم است كه در گفتار و كردار خود صداقت دارد بنابراين اگر با مواظبت در اعمال و كردارتان باز هم موفق به ديدار حضرت نشده ايد حتماً مصلحتي در كار بوده است كه ما از آن بي خبريم و شايد لازم است مراقبتهاي بيشتري در اعمال خود داشته باشيد.چه بسا آنچه انجام داده ايد خالص نبوده و لازم باشد دوباره انجام دهيد. اگر عملي خالص باشدحتماً به نتيجه مي رسد.

و اينكه پرسيده بوديد آيا ذكر و دعايي براي ديدار حضرت وجود دارد عرض مي شوديكي از رواياتي كه به بشارت بر ديدار حضرت دلالت دارد فرمايش امام صادق( است كه مي فرمايند : "هركس در هر شب جمعه سوره بني اسرائيل را قرائت نمايد نميرد مگر با درك حضرت قائم( و از ياران آن بزرگوار خواهد بود."

اما دوست عزيز آيا بهتر نيست بجاي آنكه در فكر اين باشيد كه

خود به ديدار جضرت نائل شويد مشتاق ظهور حضرت و حضور عادي ايشان در بين مردم باشيد ؟ آيا فكر نمي كنيد كه حضرت مهدي"عج" نيز از اين غيبت و مخفيانه زيستن خسته شده اند و قلب رئوفشان مشتاق خدمت آشكار به مردمي است كه شديداً محتاج به ايشانند؟ "عزيز علي ان اري الخلق ولاتري ولا اسمع لك حسيسا

ولا نجوي عزيز علي ان تحيط بك دوني البلوي" سخت است بر من كه مردم را ببينم و ترا نبينم ونشنوم ازتو نفسي و نه رازي سخت است بر من تو تنها گرفتار باشي بي جهت نيست كه بر دعا براي فرج حضرت اين قدر تأكيد شده است كه زياد درباره فرج حضرت زياد درباره فرج حضرت مهدي"عج" دعا كنيد زيرا فرج و گشايش كار شما در همين دعاي شماست.آقاي پناهيان در اين باره صحبتي دارند مي فرمايند : "دعاي ما دل ما سوز ما سرمايه دست مهدي فاطمه است گريه هاي با عيار ما (اگر براي غربت حضرت صورت بگيرد تبديل به سرمايه هايي مي شوند كه اگر تا به حال حضرت پشت پرده غيبت بوده اند بخاطر كمبود اين سرمايه است وتمام توسلات و حاجت گرفتنها و محبت ها بهانه است تا ما آشنا با صاحب خانه شويم وآن ارتباط حقيقي را پيدا كنيم و وقتي ارتباط حقيقي را پيدا كرديم يك آهي از نبودن حضرت خواهيم كشيد كه آن آه برطرف كننده ابرهاي غيبت است."

متي ترانا ونراك... كي باشد ما را ببيني و ما نيز ترا ببينيم كه پرچم نصرت برافراشته اي وآيا روزي مي رسد كه ما گرد تو جمع شويم و تو

امام ما باشي. زكعبه عزم سفر كن به اين ديار بيا! چوعطر غنچه نهان تا كي؟! آشكاربيا !

حريم دامن نرجس شد از تو اشگ بهار گل يگانه گلزار روزگار بيا !

تويي تو نور محمد( تو جلوه اي زعلي( تو سيف منتقمي عدل پايدار بيا !

ميان شعله غم سوخت هجر نامة ما بيا كه گويمت آن رنج بيشمار بيا !

زلال چشمه تويي، روح سبز، رمز بهار بيا كه با تو شود فصلها بهار بيا !

براي آمدنت گرچه زود هم دير است شتاب كن كه برآري زشب دماربيا !

بتاب از پس دندانه هاي قصر سحر بزن حجاب به يك سو و سپيدوار بيا !

نشسته ديده درماندگان دهر به راه هماي ساحل درياي انتظار بيا !

به انتظار تو تاكي طلايه دار بهار تو اي قرار به دلهاي بيقرار بيا !

خوش آن زمان كه تو باشي خطيب جمعه ما خوش آن زمان كه تو شويي زدل غبار بيا !

قسم به عصمت كوثر!هلا طليعه صبح! قسم به سوختگان اميد وار بيا قسم به اشك يتيمان بيا بيا مهدي"عج" قسم به حسرت دلهاي داغدار بيا ! "سپيده كاشاني"

در پايان اين نكته رامتذكر مي شويم كه آن عزيز در پرتو غيبت نيست بلكه ماييم كه در حجاب گناه خويش مستوريم. ما ازگناهان خويش چاهيسسس حفر نموده ايم و پنداشته ايم كه يوسف مه روي درآن افتاده است در حاليكه خود ميان چاه افتاده و آن نگار بيرون چاه و عيان است.

گفتم كه روي ماهت از ما چرا نهان است گفتار تو خود حجابي و رنه رخم عيان است

گفتم فراق تا كي گفتا كه تا تو هستي گفتم نفس همين است گفتا سخن

همان است.

پس آنچه وظيفه من وشماست اين است كه به عزم و اراده و همت حجابهاي ظلماني روح خود را كنار بزنيم تا شرفياب محضر قدس آن

ليلي يگانه شويم. ان شاء ا...

چگونه مي توان امام زمان? را در خواب ديد و با او حرف زد؟

پرسش

چگونه مي توان امام زمان? را در خواب ديد و با او حرف زد؟

پاسخ

با سلام حضور شما دوست گرامي؛

در پاسخ به سؤال شما دوست خوبم، عرض مي شود كه بزرگان و علما شيوه هاي مختلفي براي رؤيت امام زمان( در خواب ذكر كرده اند، كه ما در اينجا به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

شيخ ابراهيم كفعمي در "جنة الواقيه" فرموده است : "ديدم در بعضي از كتب اصحاب خود، كه هر كس اراده كرده رؤيت يكي از انبياء و ائمه "12گانه"، يا ساير مردم، يا فرزندان خود را در خواب، پس بخواند سوره والشمس، و اناانزلناه، وقل يا ايها الكافرون، و قل هو ا... احد، و معوذتين؛ آنگاه بخواند اخلاص، يعني قل هوا... احد را صد مرتبه، و صلوات بفرستد به پيغمبر صد مرتبه، و بخوابد بر طرف راست؛ پس به درستي كه خواهد ديد آن را كه قصد دارد، ان شاءا...تعالي، و سخن خواهد گفت به آنچه مي خواهد از سؤال و جواب." (1)

دعاي ديگري كه براي رؤيت امام ( در خواب ذكر شده اينست : "اللّهمَ إنّي أسئَلكَ يا مَنْ لُطْفَهُ خَفيّ و اَياديهِ باسِطَةٌ لا تَنْقَضي أسئَلكَ بِلُطْفِكَ الْخَفيَّ الَّذي ما لَطَفْتَ بِهِ لِعَبْدٍ اِلا كَفي أنْ تُريَني مولاي عليّ بن ابيطالب" كه گفته شده بجاي عبارت "علي ابن ابيطالب" هر امامي را كه مي خواهد در خواب ببيند، نام ببرد.

همچنين كسي كه دو ركعت نماز بعد از نماز عشاء، با هر سوره اي كه مي خواهد بخواند، و بعد اين دعا را صد مرتبه بخواند، پيامبر اكرم( و يا هر يك از ائمه اطهار ( را كه بخواهد، در خواب

خواهد ديد : "بسم الله الرحمن الرحيم يا نُورَ النُورِ يا مُدَبِّرَ الامور بَلِّغ مِني رُوحَ محمدٍ و ارواحَ آل محمدٍ تَحيةً و سلاماً" (2)

عمل ديگري كه براي ديدن امام( در خواب توصيه شده، آن است كه شيخ مفيد آن را در كتاب اختصاص روايت كرده از ابي المعزي، از حضرت موسي بن جعفر( كه گفت : "شنيدم از آن حضرت كه مي فرمايد : "هر كسي كه براي او حاجتي است به سوي خداوند تبارك و تعالي، و اراده كرده كه ما را ببيند، و مقام و رتبه خود را بداند، پس غسل كند سه شب، و مناجات كند به ما، يعني "والله العالم" كه با خداي عالم مناجات كند به توسط ما، به اينكه قسم دهد او را به حق ما، و متوسل شود به حضرت او به وسيلة ما، كه ما را به او بنماياند، و مقام او

1_ براي ملاقات با امام عصر (عج) ما جوانان چه برنامه هايي و اعمالي را بايد رعايت كنيم و چگونه باشيم؟

پرسش

1_ براي ملاقات با امام عصر (عج) ما جوانان چه برنامه هايي و اعمالي را بايد رعايت كنيم و چگونه باشيم؟

پاسخ

مرادتان از ملاقات چيست؟ آيا ملاقات حضوري در نظر است يا نه ، توجه و عنايت حضرت را مي طلبيد.

گاه انسان تنها مرادش ديدن روي حضرت است كه اين زياد مطلوب نمي رسد چرا كه آن اصل است كه ما بدانيم مطلوب حضرتيم و يا منتظر واقعي او هستيم و از صحابه حضرت به حساب مي آييم.

و اما در زمان پيامبر اكرم هم كساني بودند كه هر روز حضرت را مي ديدند ولي عملا اين ديدن نه به درد دنيا و نه آخرت آن ها خورد لذا من گمان مي كنم منظور شما از ملاقات با امام عصر در خط حضرت بودن است.

پس بايد منتظر باشيد يعني انتظار با جوش و خروش همراه است و با خمودگي انتظار معني نمي دهد. خود را آراسته كنيد به صفاتي كه حضرت را خوش مي آيد، شيعه باشيد و مثل شيعه زندگي كنيد حسن خلق داشته باشيد بر امور مردم رسيدگي كنيد تواضع داشته باشيد. و نسبت به كفار متكبر باشيد. جهاد در راه خدا داشته باشيد(بااموال وانفس). از خدا بترسيد و سرزنش هيچ كس شما را از راهتان باز ندارد. شريعت اصيل اسلام را بياموزيد و مسلمان واقعي باشيد. بگذاريد اعمال شما آيينه تمام نمايه اسلام اصيل باشد. سعي كنيد طوري زيست كنيد كه حتما مطمئن باشيد كه مرضي آقا امام زمان است. ساده زيست باشيد و عميق و زيركانه فكر كنيد. اگر شما در طول زندگي خودتان به وظايفي كه بر عهده شما است درست

عمل كنيد آنگونه كه ائمه خواسته اند بدانيد كه مورد رضايت ايشان واقع شده ايد و خود حضرت (عج) به ديدن شما خواهند آمد. نيازي نيست كه رياضت هاي خاصي بكشيد يا اعمال خارق العاده انجام دهيد تا بتوانيد حضرت را ببينيد. بلكه به وظيفه خودتان كه در سه بخش خلاصه مي شود احكام، اخلاق، عقايد عمل كنيد، مطمئن باشيد كه حضرت خودشان به ديدن شما خواهند آمد.

1- چه بايد انجام دهيم تا امام زمان عج» را ملاقات كنيم ؟

پرسش

1- چه بايد انجام دهيم تا امام زمان عج» را ملاقات كنيم ؟

پاسخ

اولاًُ در اصلاح كردن ،نفس خودمان بكوشيم و به اخلاق نيك آراسته شويم و به وظايف فردي خودمان عمل كنيم، احكام و دستورات قرآن را به كار ببنديم. طهارت و پكدامني را پيشه كنيم؛ يعني در اثر نگاه داشتن نفس از شهوات حرام روح طاهر و پاك گردد، و به اين معنا كه هر گاه نفس خواست سركش شود و به طرف محرمات روي آورد بايد در مقابل او مقاومت نمود و خود را حفظ كرد چنانكه حضرت امير المؤمنين « عليه السلام » مي فرمايد :{ العبر علي الشهوه عفه} يعني : مقاومت در برابر شهوت ها عفت و پاكدامني است .

كليد سعادت و خوشبختي عبارت است از :

1-تقوي و تزكيه نفس، مهمترين دستوروالعمل براي رسيدن به هدف متعالي تحصيل تقوي و تزكيه نفس است كه، تمامي انبياء عليهم السلام » براي عملي ساختن آن در ميان امتها فرستاده شدند؛ چنانكه قرآن مي فرمايند :پروردگارا در ميان آنها پيامبري از خودشان بر انگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند ،آنها را كتاب و حكمت بياموز و تزكيه شان كند زيرا تو توانا و حكيم هستي .

در محضر پروردگار هر گاه انسان حقيقتاً دانست كه خداوند متعال حاضر و ناضر او است و در هر لحظه در منظرو ديد خداوند و در محضر پروردگار قرار دارد تمام كردار و گفتارش در جهت صحيح قرار مي گيرد.

2- توجه به حيات ابدي : بدان زندگي در دنيا همانند راهي است كه حتما از آن عبور خواهي كرد و بعد از آن

وارد منازل و عقبه هاي خواهي شد كه مقدمه براي حيات ابدي تو است.

3-نماز و عبادت

4- كنترل فكر.

5- ازدواج.

6-اهميت دادن به محيط خانواده.

7- دوري از گناه .

8- حفظ حجاب.

9- مرابطه و توسل

دنيا دائماً در حال تغيير و دگرگوني مي باشد و شيطان نيز در اين راستا طبق نياز زماني از راههاي متعددي براي انسان مشغول فعاليت ميشود ،لذا در هر شب و روز بايد مرابطه و توسل به دامان اهل بيت پيامبر« صلي الله عليه واله » كه حافظ دين خداوند هستند و بلااخص حضرت بقيه الله كه امام اين زمان است داشته باشيم. چنانكه قرآن به اين عمل امر مي نمايد و مي فرمايد :

«رابطه روحي و معنوي با ساحت مقدس امام « عليه السلام »

10 - استقامت و صبر در مقابل نا ملايمات مادي و معنوي

11- تزكيه نفس

منابع :

1-سيماي آفتاب , دكتر حبيب الله مظاهري

2- ملاقات با امام عصر , سيد جعفررفيعي

3-دوازده همين برج ولايت , حاج شيخ محمد تقي گلي

4-خورشيد غايب , رضا استادي

چه كنيم تا توفيق ملاقات امام زمان«عليه السلام» را پيدا كنيم؟

پرسش

چه كنيم تا توفيق ملاقات امام زمان«عليه السلام» را پيدا كنيم؟

پاسخ

توفيق ملاقات امام زمان«عليه السلام» تنها براي كساني است كه آن حضرت صلاح بدانند و به نظر مي رسد كه در دو مورد تحقق مي يابد:

1. كساني كه در شدّت و گرفتاري و بحرانهاي زندگي قرار مي گيرند و به آن حضرت توسّل پيدا مي كنند.(توسعه مصرانه و پيگير)

2.كساني كه در راه تهديد نفس و پيمودن صراط عبوديّت و بندگي خدا مجاهد و تلاشي پيگير و خالص داشته باشند. به ويژه اين كه عشق به لقاء آن حضرت و ديدار وي و سعي و تلاش در اين راه هم با آن ضميمه شود.

كسي كه بخواهد در اين راستا قرار گيرد لازم است به نكات زير توجّه كند:

1. در راه تحصيل عقايد و معارف حقّه اهل بيت عصمت و طهارت تلاش كند. و سعي كند تنها به معارف ديني از رهگذر ارشادها و رهنمودها و احاديث آنان توجّه كند و از راههايي كه دشمنان آنان ارائه كرده اند بر حذر باشد.

2. در تهذيب نفس و تزكيه اخلاق سخت كوشا باشد.

3. در احكام فرعي عملي همواره جديّت كند بر اساس محبّت شرعي عمل كند و از گناه و معصيّت سخت پرهيز كند.

4. به نماز اوّل وقت اهميّت بدهد و سعي كند نماز را با حضور قلب بخواند.

5. توسّل به چهارده معصوم مخصوصاً امام زمان«عليه السلام» همواره در زندگي مورد توجّه وي باشد.

6. دعاي ندبه را با توجّه به مضامين آن با وضعي كه تناسب با آن مضامين است بخواند.

7. زيارات آن حضرت را مخصوصاً زيارت آل يسن و دعاي عهد در صبحها همواره بخواند.

8. دعا براي تعجيل فرج آن حضرت و

درخواست توفيق ملاقات آن حضرت از خداوند مصرانه و پيگير داشته باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

كدام دعا را اگر چهل روز بخوانيم با امام زمان ملاقات مي كنيم و در زمان ظهور آن حضرت، زنده مي شويم؟ اگر كسي ترجمه آن را بخواند صحيح است؟

پرسش

كدام دعا را اگر چهل روز بخوانيم با امام زمان ملاقات مي كنيم و در زمان ظهور آن حضرت، زنده مي شويم؟ اگر كسي ترجمه آن را بخواند صحيح است؟

پاسخ

در كتب ادعيه، دعايي با اين خاصيت از زبان ائمه(عليهم السلام) وارد شده است كه به دعاي عهد مشهور است. مقصود از عهد، پيمان با امام زمان است. بر هر مسلماني لازم است با امام خويش عهد و پيمان ببندد. در روايات آمده است: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتْ الجاهليْ»;{1} هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.{2}

امام صادق(ع) فرمود: هر كه چهل صبح، دعاي عهد را بخواند از ياوران حضرت ولي عصر(ع) است و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خدا او را از قبر بيرون آورد؛ تا در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالي به هر كلمه از دعا هزار حسنه به او كرامت مي فرمايد و هزار گناه از او محو مي كند.{3}

مهم اين است كه دعا كننده بهفمد كه چه مي گويد كه اگر همراه با گفتن كلمات عربي دعا باشد خيلي خوب است و الاّترجمه دعا هم خوب است/

[1].كنزالعمال، حديث 1481/

[2].همان/

[3].مفاتيح الجنان، دعاي عهد/

شهادت

آيا قاتل امام زمان(ع) زن است؟

پرسش

آيا قاتل امام زمان(ع) زن است؟

پاسخ

اين كه قاتل حضرت مهدي مرد است يا زن و يا آن قاتل اهل كجاست؟ ياآن كه آن حضرت به مرگ طبيعي از دنيا مي رود؟ محل بحث و گفتگو است. روايتي از پيامبر(ص) نقل شده است كه فرمود:... فيمكث في الارض اربعين سنة ثم يتوفي فيصلي عليهالمسلمون؛(1)

مدت چهل سال حكومت مي كند و بعد از دنيا مي رود و مسلمانان بر آن حضرت نماز مي خوانند" و مرحوم طبرسي در اين باره مي فرمايد: "و الله اعلم بحقيقة ذلك؛ خداوند بهتر مي داند كه آيا تمامي ائمه كشته مي شوند يا بعضي از آنان به مرگ طبيعي از دنيا مي روند."

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 52، ص 383.

پايان كار امام زمان 7چه خواهد شد؟

پرسش

پايان كار امام زمان 7چه خواهد شد؟

پاسخ

در حديثي مدت حكومت حضرت مهدي 7هفتاد سال ذكر شده است .(1)

در حديث ديگر از امام صادق 7نقل شده است كه مدت حكومت حضرت , نوزده سال و چند ماه خواهد بود.(2)

جابربن يزيد جعفي مي گويد: از امام باقر7 شنيدم كه فرمود: واللّه ! مردي از ما اهل بيت 309سال حكومت خواهد كرد.

به حضرت عرض كردم : در چه زماني ؟

فرمود: بعد از فوت حضرت مهدي 7

حضرت مهدي 7چند سال حكومت خواهد كرد؟

فرمود: از روزي كه قيام مي كند تا روزي كه فوت مي كند, نوزده سال طول خواهد كشيد.(3)

از اين روايت استفاده مي شود بعد از فوت يا شهادت حضرت مهدي 7حكومت او توسط بعضي از اهل بيت پيامبر تا حدود سيصد و اندي سال ادامه خواهد داشت و جهان پر از عدل و داد خواهد شد.

حذيفة بن يمان مي گويد: از پيامبر6شنيدم كه فرمود: هنگامي كه وقت قيام حضرت مهدي 7بشود, منادي ندا خواهد داد: اي مردم ! مدت كار ظالمان و جبّاران تمام شد و بهترين شخص از امّت محمد, ولي امر شما شده است .پس به او در مكّه بپيونديد. عده اي از بزرگان مصر و تعدادي از شام و گروهي از عراق كه راهبان شب و شيران روزخواهند بود و قلوب آنان مانند بُراده هاي آهن محكم و استوار خواهد بود, با آن حضرت بين ركن و مقام (مكه ) بيعت خواهند كرد و زمين را پر از عدل و داد خواهند نمود.(4)

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 52 ص 291

(پ_اورقي 2.همان , ص 298

(پ_اورقي 3.همان .

(پ_اورقي 4.همان , ص 304

حضرت مهدي 7پس از ظهور چگونه از دنيا مي رود؟

پرسش

حضرت مهدي 7پس از ظهور چگونه از دنيا مي رود؟

پاسخ

در مدت حكومت آن حضرت پس از ظهور اختلاف است . منابع اهل سنت اين مدت را به اختلاف پنج , بيست , سي , و چهل سال ذكر كرده اند(1). و منابع شيعه نوزده , بيست , سي صد و نه سال آورده اند(2). اما اين كه حضرت چگونه از اين جهان خواهد رفت , به مرگ طبيعي يا غير طبيعي و به چه كيفيتي ؟ اخلافات در مورد آن فراوان و مسلمانان بر او نماز خواهند گذارد(3). بعضي نماز خواندن بر آن حضرت را به امام حسين 7نسبت مي دهند(4). از برخي روايات استفاده مي شود كه مرگ حضرت طبيعي نخواهد بود و به دست جنايتكاراني كه مشخصات آنها به اختلاف در روايات آمده است به شهادت خواهدرسيد(5). علماي دين از دير باز در اين مورد تحقيق كرده و نظريات مختلفي ارائه نموده اند, اما اين مسئله هم چنان اختلافي است و حقيقت امر جزء خدا بر ديگري واضح نيست ,

(پ_اورقي 1_ سنن ابي داود, ج 4 ص 116

(پ_اورقي 2_ اعلام الوري باعلام مهدي , طبرسي , ص 434, كتاب الغيبة , شيخ طوسي , ص 471و 472; بحار الانوار, ج 52, ص 383

(پ_اورقي 3_ بحارالانوار, ج 52, ص 383

(پ_اورقي 4_ بحارالانوار, ج 13 ص 229 الزام الناصب , ص 190

(پ_اورقي 5_ تاريخ مابعد الظهور, سيد محمد صدر, ص 881

آيا امام زمان (عج) به مرگ طبيعي از دنيا مي رود يا كسي او را مي كشد؟

پرسش

آيا امام زمان (عج) به مرگ طبيعي از دنيا مي رود يا كسي او را مي كشد؟

پاسخ

دربارةنحوة مردن يا شهادت حضرت مهدي (عج) اختلاف هايي در روايات به چشم مي خورد. برخي از روايات مي گويند كه حضرت مدتي حكومت مي كند، سپس وفات مي نمايد و از برخي استفاده مي شود كه مرگ حضرت طبيعي نخواهد بود و به دست جنايتكاران به شهادت خواهد رسيد. بررسي و قضاوت در اين امر مبتني بر دو مسئله است:

1_ آيا همة امامان معصوم(ع) شهيد مي شوند يا امكان دارد كه به مرگ طبيعي از دنيا بروند؟

2_ آيا دربارة امام زمان (ع) مدركي بر شهادت او داريم؟

شيخ صدوق بر اين باور است كه همة معصومان(ع) به اجل غير طبيعي از دنيا رفته اند.

شيخ مفيد فرمود: شهادت امام علي (ع) و امام حسن و امام حسين (ع) به قتل حتمي و قطعي است. پس از ايشان مسموميت امام موسي بن جعفر (ع) نيز قطعي است. دربارة امام رضا(ع) نيز قول قوي به مسموميّت و شهادت ايشان است، گرچه جاي ترديد هست. امّا در ديگر ائمه راهي براي اثبات اين كه آنان به وسيلة سمّ يا قتل به شهادت رسيده اند، در دست نيست.[5]

از امام رضا(ع) نقل شده است كه : " ما منّا الاّ مقتول؛ هيچيك از امامان نيست مگر اين كه كشته مي شود".

يا از امام حسن مجتبي (ع) نقل شده است: "ما منّا إلاّ مسموم او مقتول؛ هر كدام از ما امامان مسموم يا كشته مي شويم".

اگر به اين روايات تكيه كنيم بايد بگوييم: حضرت مهدي(ع) نيز به دست جنايتكاران به شهادت خواهد رسيد. در برخي منابع

نقل شده كه حضرت به وسيلة يك زن كه سنگي از پشت بام براو مي زند، شهيد مي شود. اگر نظر شيخ مفيد را بپذيريم، بايد بگوييم چگونگي مرگ آن عزيز روشن نيست.[6]

اما اين نكته قابل توجه است كه رسيدن به مقام شهادت اختصاص به كشته شدن با شمشير يا سمّ ندارد. پيامبر يا امام حتي اگر كشته يا مسموم نشود، شهيد است، چون رسيدن به مقام شهادت به وسيلة تهذيب نفس و دوري از گناهان و پاكي و صداقت انسان حاصل مي شود.

1[5] مجلة حوزه ، شمارة 70_ 71، ص 60.

1[6] همان، با تخليص و اضافات.

آيا امام زمان تا پايان زنده مي ماند؟

پرسش

آيا امام زمان تا پايان زنده مي ماند؟

پاسخ

امام زمان(ع) پس از پايان و مدت حكومتش از دنيا مي رود. رواياتي كه درباره مدت حكومت و ايام دولت امام عصر(ع) رسيده، مختلف است. به ترتيب: پنج، هفت، هشت، نه، نوزده، بيست، چهل، هفتاد و سيصد و نه سال ذكر شده است.(1) اختلاف ر روايات به خاطر اين است كه امامان ايام دقيق دولت حضرت را نمي دانستند، بلكه بدين خاطر است كه مدعيان مهدوين و بابيت نتوانستند سوء استفاده نمايند و كساني به نام مهدي قيام كنند و پس از مدتي كشته شوند و پيروان او همان تاريخ قيام و شهادت را تحريف كرده و نام مهدي ثبت نمايند. وقتي تارح حاكميت مختلف شد، امكان سوء استفاده اندك است، چنان كه اسم و پدر و مادر نيز چنين است. او فرزند امام عسكري و مادرش نرجس خاتون است و هزار سال از عمر شريفش مي گذرد.

تمام اين ها براي مبارزه با "مهدويت" نوعيه است. مهدويت در اسلام شخصي است، نه نوعي.

پي نوشت ها:

1 - علي دواني، مهدي موعود، ص 1241؛ لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 618؛ مجله حوزه، سال 70 - 71، مهر - دي، 1374.

گفته شده بعد از آنكه حضرت ولي عصر(عج) ظهور نمود ايشان شهيد مي شوند. آيا اين سخن صحيح است؟ چگونه بعد از ظهور حضرت جهان پر از عدل و داد مي شود؟ شهادت حضرت چگونه اتفاق مي افتد و چگونه قيامت آغاز مي شود؟ آيا شهادت حضرت آغاز قيامت است؟ توضيح دهيد.

پرسش

گفته شده بعد از آنكه حضرت ولي عصر(عج) ظهور نمود ايشان شهيد مي شوند. آيا اين سخن صحيح است؟ چگونه بعد از ظهور حضرت جهان پر از عدل و داد مي شود؟ شهادت حضرت چگونه اتفاق مي افتد و چگونه قيامت آغاز مي شود؟ آيا شهادت حضرت آغاز قيامت است؟ توضيح دهيد.

پاسخ

واقعيت آن است كه به گونه اي معيّن نمي توان گفت كه امام زمان(ع) چگونه از دنيا مي رود. آيا به مرگ طبيعي از دنيا مي رود و يا به شهادت مي رسد.[5] از برخي روايات استفاده مي شود كه مرگ حضرت طبيعي نخواهد بود.[6]

آيا همه امامان (ع) به شهادت رسيده اند؟ از برخي روايات استفاده مي شود كه همة امامان و معصومان(ع) به شهادت رسيده اند. امام رضا(ع) فرمود: "ما منّا إلاّ مقتول"[7] امام حسن مجتبي(ع) نيز فرمود: "به خداوند سوگند! پيامبر(ص) به ما اين عهد و وعده را داده است كه امامت را دوازده تن از فرزندان علي(ع) و فاطمه(ع) به دست خواهند گرفت و هر يك از آن ها، مسموم و يا مقتول خواهند شد".[8]

بسياري از بزرگان شيعه همين عقيده را دارند كه همة امامان(ع) به مرگ طبيعي از دنيا نرفته اند. مرحوم شيخ صدوق نيز بر اين باور است: "همه معصومان(ع) به اجل غير طبيعي از دنيا رفته اند... كسي كه چنين عقيده نداشته باشد از ما نيست".[9]

اگر طبق اين دسته از روايات عمل شود بايد گفت كه امام زمان(ع) نيز مانند ديگر معصومان به شهادت مي رسد، اگر چه نحوة شهادت او مشخص نيست. البته برخي از بزرگان ديگر شيعه مانند مرحوم شيخ مفيد عقيده دارد كه همة

معصومان(ع) به شهادت نرسيده اند.[10]

مرحوم علامه مجلسي به نقد و بررسي مبناي شيخ مفيد پرداخته و عقيده دارد رواياتي كه دلالت دارند معصومان(ع) به شهادت مي رسند، به حد تواتر است.[11]

با توجه به مطالب مذكور، اگر رواياتي مانند :"ما منا إلا مسموم أو مقتول" را مدرك قرار دهيم، بايد گفت امام زمان(ع) مانند ديگر امامان به دست جنايتكاران به شهادت مي رسد. اگر كليات اين دسته روايات را بپذيريم و مانند شيخ مفيد معقتد باشيم، دقيقاً نمي توان گفت كه مرگ امام زمان(ع) چگونه است؟

امام زمان(ع) بعد از ظهور با بهره گيري از عنايت خداوند، حكومت عدالت ايجاد مي كند. آنجا كه در روايات آمده است: "يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً".[12]

امام زمان(ع) براي تشكيل حكومت جهاني و برقراري عدالت، نخست به هدايت مردم پرداخته و با مخالفان عدالت و حكومت جهاني برخورد مي كند. در برخي از روايات تصريح شده است كه امام زمان به پيامبر شباهت دارد. معناي شباهت آن است كه امام زمان با شمشير به ايجاد جامعة عدالت گرا مي پردازد.[13] البته شمشير كنايه از ابزار جنگي است كه به حسب شرايط زمان و مكان فرق دارد و امام زمان(ع) از همان اسلحه بهره مي گيرد كه در زمان ظهور حضرت رايج است.

بعد از ظهور و تشكيل حكومت امام زمان(ع) قيامت آغاز نشده و به گونه اي معيّن نيز نمي توان گفت كه بين حكومت امام زمان و قيامت چه قدر فاصله است و بين قيامت و حكومت امام زمان(ع) چه رابطه اي وجود دارد. از روايات و مباني بزرگان استفاده مي شود كه در زمان حكومت

امام زمان رجعت صورت مي گيرد.[14] البته دربارة رجعت اختلاف نظر وجود دارد و مورد اتفاق آن است كه رجعت صورت مي گيرد.[15]

برخي عقيده دارند كه بعد از تشكيل حكومت امام زمان(ع) برخي از بزرگان دين و مؤمنان زنده مي شوند تا نحوة حكومت و گسترش عدالت در حكومت امام زمان را ببينند و برخي از مشركان و گناهكاران نيز زنده مي شوند، تا جزاي اعمال خود را ببينند.[16]

در برخي روايات آمده است: اولين كسي كه از بزرگان دين زنده مي شود، امام حسين(ع) است كه از دشمنان خود انتقام مي گيرد.[17] از متون ديگر استفاده مي شود كه ائمه(ع) زنده شده، هر كدام حكومت مي كنند.

در برخي روايات آمده است كه بعد از امام زمان(ع) دوازده نفر حكومت مي كنند. شيخ طوسي از ابوحمزة ثمالي روايت مي كند كه حضرت صادق(ع) - ضمن حديث طولاني - فرمود: "اي ابوحمزه! ما را بعد از قائم يازده مهدي خواهد بود كه همه از اولاد حسين(ع) مي باشند".[18]

[4] توضيح المسائل مراجع، ج1، مسئلة 111 و 115 و ج2، مسئلة 2633.

[5] ر.ك: مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان(ع)، ص 60.

[6] سيد محمد صدر، تاريخ ما بعد الظهور، ص 881، به نقل از مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان(ع)، ص 59.

[7] بحارالانوار، ج27، ص 213، 216، 217.

[8] همان.

[9] اعتقادات، چاپ شد، در مصنفات شيخ مفيد، ج 5، ص 99.

[10] مجله حوزه، ويژه نامة امام زمان، ص 59، 60.

[11] بحارالانوار، ج 27، ص 213 و 216.

[12] بحارالانوار، ج 52، ص 284.

[13] همان، ص 51، ص 218.

[14] مهدي موعود، ص 1186 به بعد؛ معارف و معاريف، ج 5، ص 630؛ سفينه البحار،

ج 1، ص 511؛ تفسير نمونه ج 15، ص 555.

[15] همان.

[16] سفينه البحار، ج1، ص 511؛ مهدي موعود، ص 1190.

[17] تفسير نمونه، ج15، ص 556؛ بحارالانوار ، ج 53، ص 43.

[18] مهدي موعود، ص 1238.

آيا كشته شدن امام زمان(ع) به دست زني كه مانند مردها ريش دارد است، صورت مي گيرد و نام زن سعيده است؟ حديثي معتبر در اين باره وجود دارد؟

پرسش

آيا كشته شدن امام زمان(ع) به دست زني كه مانند مردها ريش دارد است، صورت مي گيرد و نام زن سعيده است؟ حديثي معتبر در اين باره وجود دارد؟

پاسخ

در خصوص به شهادت رسيدن امام زمان(ع) توسط يك زن به دليل معتبري برخورد نكرديم. يكي از نويسندگان مي گويد: "من در لبنان شنيدم خانمي از اهل كوفه، در نجف شنيدم خانمي از اهل كوفه، در مسجد كوفه و اين جا (ايران) شنيدم خانمي از ايران آقا را به شهادت مي رساند. تتبّع كردم، هيچ روايتي را نديدم و اصلاً اين روايت هيچ منبعي ندارد".[1]

[1]گفتمان مهدويت (پرسش و پاسخ) كوراني، ص 125.

در مورد قاتل امام زمان(ع) كه يك خانم است، توضيحاتي بدهيد و كتاب هايي را معرفي كنيد:

پرسش

در مورد قاتل امام زمان(ع) كه يك خانم است، توضيحاتي بدهيد و كتاب هايي را معرفي كنيد:

پاسخ

دربارة اين كه آيا امام زمان(ع) كشته مي شود يا به مرگ طبيعي از دنيا مي رود و اگر كشته مي شود، آيا كشندة او مرد است يا زن؟ مسلمان است يا غير مسلمان؟ اصفهاني است يا غير اصفهاني؟ اگر چه سخناني گفته شده و چه بسا رواياتي نقل شده باشد، اما دليل معتبري در دست نيست. از حديث معروف "ما منّا إلاّ مقتول أو مسموم؛[5] تمامي ما امامان با شمشير كشته مي شويم يا با زهر" استفاده مي شود كه امام زمان نيز مانند بقية ائمه، كشته يا مسموم مي شود.

اما اصل مسئله اين كه آيا همة آن بزرگواران به شهادت رسيده يا برخي به مرگ طبيعي از دنيا رفته اند، بين علماي شيعي اختلاف است. شيخ صدوق(ره) بر اين باور است كه همة معصومين(ع) به اجل غير طبيعي از دنيا رفته اند. شيخ مفيد(ره) فرموده تمامي آنان با قتل يا با سم از دنيا نرفته اند، بلكه شهادت برخي از آنان مشكوك است. شهادت اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين(ع) قطعي و حتمي است. پس از ايشان مسموميت و شهادت امام موسي بن جعفر(ع) نيز قطعي و مسلّم است. دربارة امام رضا(ع) نيز قول قوي به مسموميّت ايشان است. امّا در ديگر امامان دليل قطعي براي اثبات اين كه آنان به وسيلة سمّ كشته شده باشند، جاي ترديد است.[6]

بنابراين دليلي بر كيفيت مردن يا شهادت امام زمان(ع) نداريم، امّا تذكّر اين نكته ضروري است كه پيامبر و امامان به مقام شهادت كه مقامي بس بالا و

والا است رسيده اند و رسيدن به اين مقام اسبابي دارد. ممكن است فردي با مرگ طبيعي از دنيا برود، ولي در اثر اين كه داراي تقوا و عمل صالح است، به مقام شهادت برسد. البته يكي از مهم ترين اسباب رسيدن به اين مقام، كشته شدن در راه خدا است.

براي اطلاع بيشتر به كتاب هاي مهدي موعود ترجمة علي دواني، در انتظار خورشيد از عبدالرحمن انصاري، امام در عينيت جامعه نويسنده محمد رضا حكيمي، دادگستر جهان نوشتة ابراهيم اميني و منتهي الآمال نوشتة حاج شيخ عباس قمي مراجعه شود.

[5] مجلة حوزه، شمارة 70 - 71، ص 590، به نقل از بحارالانوار، ج 27، ص 213 و 216 و 217.

[6] همان، ص 60، به نقل از اعتقادات شيخ صدوق، ج 5، ص 99، چاپ كنگرة شيخ مفيد.

امام زمان(ع) به دست چه كسي به شهادت مي رسند؟

پرسش

امام زمان(ع) به دست چه كسي به شهادت مي رسند؟

پاسخ

اين كه حضرت امام زمان(عج) چگونه از اين جهان خواهد رفت، به مرگ طبيعي يا با شهادت خيلي روشن نيست. نيز اگر با شهادت باشد،توسط چه كسي شهيد مي شود، معلوم نيست.(1)

در برخي كتاب ها آمده است: "هفتاد سال بعد از ظهور، امام زمان(ع) را زني از طايفه بني تميم به نام سعيد، كه مانند مردان ريش دارد، با انداختن سنگي از پشت بام به شهادت مي رساند".(2)

پي نوشت ها:

1. مجله حوزه سال 70 - 71- مهر - دي 1374، ص 58.

2. سيد محمد صدر، تاريخ ما بعد الظهور، ص 881.

قاتل امام زمان(ع) كيست؟ آيا او به دنيا آمده است؟

پرسش

قاتل امام زمان(ع) كيست؟ آيا او به دنيا آمده است؟

پاسخ

درباره كيفيت مرگ امام زمان(ع) نمي توان قاطعانه داوري كرد، زيرامعلوم نيست حضرت به مرگ طبيعي از دنيا مي رود و يا به شهادت مي رسد. درباره چگونگي مرگ ائمه(ع) اختلاف نظر وجود دارد: برخي عقيده دارند همه امامان معصوم(ع) به شهادت مي رسند.(1) از برخي روايات نيز استفاده مي شود كه همه ائمه به شهادت مي رسند.(2) امام رضا(ع) فرمود: "ما منا إلا مقتول أو مسموم".(3) اگر اين مبنا را در خصوص كيفيت مرگ امامان معصوم(ع) بپذيريم، امام زمان(ع) نيز به شهادت مي رسد، ولي اين كه توسط چه كسي به شهادت مي رسد، مشخص نيست. در خصوص اين كه قاتل امام زمان(ع) به دنيا آمده است يا نه، بايد گفت: بر فرض اين كه امام به شهادت برسد، قاتل حضرت به دنيا نيامده است؛ زيرا اگر قاتل حضرت به دنيا آمده بود، بايد عمر طولاني داشته باشد، زيرا مدت ها از غيبت حضرت مي گذرد و باز معلوم نيست حضرت كي ظهور خواهد نمود.

برخي ديگر عقيده دارند كه همه امامان معصوم(ع) به شهادت نمي رسند.(4) اگر اين نگرش را بپذيريم، نمي توان قاطعانه گفت كه امام زمان(ع) به شهادت مي رسد. شايد امام زمان(ع) به مرگ طبيعي از دنيا برود.

پي نوشت ها:

1. مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص 59.

2. بحارالانوار، ج 27، ص 213.

3. همان.

4. مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص 60.

چگونگي كشته شدن امام زمان را بيان كنيد؟

اشاره

آيا اين مطلب صحيح است كه قاتل امام زمان، زني است كه متولد شده است؟

پرسش

چگونگي كشته شدن امام زمان را بيان كنيد؟

آيا اين مطلب صحيح است كه قاتل امام زمان، زني است كه متولد شده است؟

پاسخ

دربارة اين كه آيا امام زمان(ع) كشته مي شود يا به مرگ طبيعي از دنيا مي رود و اگر كشته مي شود، آيا كشندة او مرد است يا زن؟ مسلمان است يا غير مسلمان؟ اصفهاني است يا غير اصفهاني؟ اگر چه سخناني گفته شده و چه بسا رواياتي نقل شده باشد، اما دليل معتبري در دست نيست. از حديث معروف "ما منّا إلاّ مقتول أو مسموم؛(1) تمامي ما امامان با شمشير كشته مي شويم يا با زهر" استفاده مي شود كه امام زمان نيز مانند بقية ائمه، كشته يا مسموم مي شود.

اما اصل مسئله اين كه آيا همة آن بزرگواران به شهادت رسيده يا برخي به مرگ طبيعي از دنيا رفته اند، بين علماي شيعي اختلاف است. شيخ صدوق(ره) بر اين باور است كه همة معصومين(ع) به اجل غير طبيعي از دنيا رفته اند. شيخ مفيد(ره) فرموده تمامي آنان با قتل يا با سم از دنيا نرفته اند، بلكه شهادت برخي از آنان مشكوك است. شهادت اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين(ع) قطعي و حتمي است. پس از ايشان مسموميت و شهادت امام موسي بن جعفر(ع) نيز قطعي و مسلّم است. دربارة امام رضا(ع) نيز قول قوي به مسموميّت ايشان است. امّا در ديگر امامان دليل قطعي براي اثبات اين كه آنان به وسيلة سمّ كشته شده باشند، جاي ترديد است.(2)

بنابراين دليلي بر كيفيت مردن يا شهادت امام زمان(ع) نداريم، امّا تذكّر اين نكته ضروري است كه پيامبر و امامان به مقام شهادت

كه مقامي بس بالا و والا است رسيده اند و رسيدن به اين مقام اسبابي دارد. ممكن است فردي با مرگ طبيعي از دنيا برود، ولي در اثر اين كه داراي تقوا و عمل صالح است، به مقام شهادت برسد. البته يكي از مهم ترين اسباب رسيدن به اين مقام، كشته شدن در راه خدا است.

براي اطلاع بيشتر به كتاب هاي مهدي موعود ترجمة علي دواني، در انتظار خورشيد از عبدالرحمن انصاري، امام در عينيت جامعه نويسنده محمد رضا حكيمي، دادگستر جهان نوشتة ابراهيم اميني و منتهي الآمال نوشتة حاج شيخ عباس قمي مراجعه شود.

پي نوشت ها:

1. مجلة حوزه، شمارة 70 - 71، ص 590، به نقل از بحارالانوار، ج 27، ص 213 و 216 و 217.

2. همان، ص 60، به نقل از اعتقادات شيخ صدوق، ج 5، ص 99، چاپ كنگرة شيخ مفيد.

روايات قطعي و متواتري درباره شهادت يا درگذشت امام زمان (عج) وجود ندارد. برخي روايات شهادت آن حضرت را تأييد مي كنند از جمله:

امام حسين (ع) مي فرمايد: هيچ يك از ما امامان نيست جز آنكه مسموم يا شهيد مي شود. روايتي هم شهادت امام زمان (عج) توسط يك زن را بيان مي كند. برخي روايات ديگر در گذشتن آن حضرت را تأييد مي كند از جمله روايتي كه از امام صادق (ع) نقل شده است كه در تفسير آيه »ثم رددنا لكم الكرّة عليهم« مي فرمايد: مقصود زنده شدن دوباره امام حسين (ع) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان (عج) است در حالي كه كلاهخودهاي طلايي بر سر دارند، به مردم رجعت و زنده شدن دوباره حضرت امام حسين (ع) را اطلاع مي دهند، تا مؤمنان

به شك و شبهه نيفتند و اين در حالي است كه حضرت مهدي (عج) در ميان مردم است.

هنگامي كه همه مؤمنان امام حسين (ع) را شناخته و تأييد كردند كه او حسين (ع) است، مرگ حضرت مهدي (عج) فرا خواهد رسيد و ديده از جهان فرو مي بندد. آن گاه امام حسين (ع) وي را غسل و كفن و حنوط مي كند و به خاك مي سپارد كه هرگز امام را جز امام غسل نمي دهد.

{P - صافي گلپايگاني، پيشين، ص 482. P}

بنابر پاره اي از روايات حضرت ولي عصر (عج) هم بعد از رحلت يا شهادت رجعت مي كنند و آن چه در روايات آمده است كه قيام قيامت 40 روز بعد از رحلت حضرت ولي عصر (عج) است مربوط به رحلت آن حضرت در رجعت است.

{P - محمد خادمي شيرازي، رجعت يا دولت كريمه خاندان وحي (ع)، ج 2، (قم: ناشر، 1411 ق) ص 192. P}

در صورت صحت شهادت آن حضرت اين امر نشان مي دهد كه حكومت جهاني آن حضرت هم هنوز افراد اصلاح نشده اي هستند كه گرچه دستشان از حكومت كوتاه است اما از توطئه دست برنداشته اند.

حضرت مهدي( را چه كسي به قتل خواهد رسانيد؟

پرسش

حضرت مهدي( را چه كسي به قتل خواهد رسانيد؟

پاسخ

مسأله كشته شدن حضرت مهدي( مسأله اي قطعي نيست، و بزرگان در اين زمينه نظرات متفاوتي ابراز داشته اند و علت اين مسأله رواياتي است كه در اين زمينه رسيده است. برخي روايات مي گويند كه آن حضرت مدتي حكومت خواهد كرد و سپس وفات مي كند و مسلمانان بر او نماز مي گذارند.(1) و از بعضي روايات استفاده مي شود كه مرگ آن حضرت طبيعي نخواهد بود و به دست جنايتكاران با مشخصاتي كه براي آنان در روايات ذكر شده به شهادت مي رسند.(2)

شيخ صدوق از بين نظرات، نظر دوم را پذيرفته و رواياتي را به عنوان دليل ادعايشان بيان مي فرمايند كه عبارتند از روايت امام رضا( كه مي فرمايند : "ما منّا الامقتول"(3) يعني "از ما ائمه كسي نيست مگر آنكه كشته مي شود" و روايت امام حسن مجتبي( كه مي فرمايند : "به خدا سوگند پيامبر( به ما اين عهد و وعده را داد كه امر امامت را يازده تن از فرزندان علي و فاطمه( به دست خواهند گرفت و هر يك از آنان مسموم يا مقتول خواهند شد."(4) اما بزرگاني ديگر چون شيخ مفيد كليت اين احاديث "ما منا الامسموم او مقتول" را نپذيرفته اند.

حال با توجه به نكات ياد شده روشن شد كه اگر نظر شيخ صدوق را بپذيريم و به روايات "ما منا الامسموم او مقتول" پايبند باشيم و آنها را از نظر سند بپذيريم امام زمان ( به دست جنايتكاران به شهادت مي رسند، ولي اگر قول شيخ مفيد را بپذيريم و به روايات " ما منا الا

مسموم او مقتول" پايبند نباشيم، بايد بگوييم كه چگونگي مرگ آن عزيز روشن نيست،(5) گرچه نظر و استدلال مرحوم شيخ صدوق مبني بر شهادت حضرت، قوي تر به نظر مي رسد و اين نظر بيشتر موافق علماي وارسته عصر حاضر است. والله اعلم.

منابع و مآخذ :

1. بحارالانوار، ج52 / 383

2. تاريخ ما بعدالظهور، سيد محمد صدر/ 88، مكتبه الام اميرالمؤمنين، اصفهان

3و4 بحار الانوار، ج27/213،216،217

5. چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان مجله حوزه، ص360،359

آيا امام زمان (عج)بعد از ظهور به شهادت مي رسند چرا و چگونه و در صورت مثبت بودن پاسخ بعد از آن قيامت برپا خواهد شد يا نه؟

پرسش

آيا امام زمان (عج)بعد از ظهور به شهادت مي رسند چرا و چگونه و در صورت مثبت بودن پاسخ بعد از آن قيامت برپا خواهد شد يا نه؟

پاسخ

راجع به شهادت حضرت مهدي(عج) و كيفيت آن، مدرك معتبري وجود ندارد. در برخي از كتاب هاي اهل سنت نقلي آمده است كه زني ريش دار به نام سعيده، با انداختن هاوني از روي بلندي بر سر آن حضرت، ايشان را به شهادت خواهد رساند.

اين مسأله كه آيا بعد از شهادت امام زمان كسي حكومت خواهد كرد يا خير و در صورت اول، چه كساني حكومت خواهند كرد، محل بحث و اختلاف آراء است و اين ناشي از اختلاف مضمون روايات است. در مورد حكومت بعد از حضرت دو نظر عمده وجود دارد:

1. بعد از شهادت امام زمان، ائمه معصومين، يكي پس از ديگري به دنيا رجعت خواهند كرد و حكومت مي كنند، (امام مهدي از ولادت تا ظهور، سيد كاظم قزويني، ترجمه فريدوني، ص 672).

2. بعد از شهادت امام زمان، و تأسيس حكومت عدل و رشد فكري و ديني مردم و ايجاد مدينه ي فاضله، انسانهاي صالح كه تربيت يافته ي مكتب امام زمانند، يكي پس از ديگري اين حكومت را اداره مي كنند تا روز قيامت، (تاريخ ما بعد الظهور، محمد صدر، ص 653 _ 639).

براي اطلاع تخصصي و عميق مراجعه كنيد به كتاب: تاريخ ما بعد الظهور، محمد صدر، ص 627.

اگر حكومت حضرت، حكومت عدل جهاني است،پس چرا به شهادت مي رسد؟

پرسش

اگر حكومت حضرت، حكومت عدل جهاني است،پس چرا به شهادت مي رسد؟

پاسخ

در مورد سؤال فوق مي گوييم:

دليل قطعي يا متواتري بر شهادت حضرت مهدي (ع) در دست نيست. آري، كساني كه قائل به شهادت حضرت شده اند به دو دليل تمسّك كرده اند:

الف. روايات عام كه دلالت دارد بر اينكه تمام امامان به مرگ غير طبيعي از دنيا خواهند رفت.

از امام حسن (ع) نقل شده كه فرمود: "ما منّا إلّا مسمومٌ أومقتولٌ"؛ "هيچ يك از ما{پاورقي . بحارالأنوار، ج 27، ص 217. پاورقي}

امامان نيست جز آنكه مسموم يا شهيد مي شود."

ب. روايات خاص كه مربوط به شهادت امام زمان (ع) است، كه مطابق روايتي، زني به نام سعيده از طايفه بني تميم ايشان را به شهادت مي رساند، به اين نحو كه از بالاي بام، به هنگامي كه حضرت در حال عبور است، سنگي به سوي ايشان پرتاب مي كند وبا آن، حضرت را به شهادت مي رساند.

{پاورقي . الزام الناصب، ص 190. پاورقي}

ولي در پاسخ مي گوييم:

اولاً: مسأله شهادت حضرت مهدي (ع) با رواياتي كه دلالت بر اصلاح عموم مردم در عصر ظهور دارد سازگاري ندارد.

ثانياً: روايت عام را كه دلالت بر مرگ غير طبيعي عموم اهل بيت: دارد، مي توان به مورد امام مهدي (ع) تخصيص زد.

ثالثاً: روايت شهادت حضرت مهدي (ع) به دست زن تميمي از حيث سند تمام نيست.

رابعاً: رواياتي وجود دارد كه حضرت مهدي (ع) به مرگ طبيعي از دنيا رحلت مي كنند:

كليني؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "...چون معرفت وايمان به حضرتش در دل هاي مردم استقرار يافت، مرگ حضرت حجت (ع) فرا مي رسد. پس امام حسين (ع) متولّي غسل وكفن وحنوط ودفن ايشان خواهد شد".

{پاورقي

. كافي، ج 8، ص 206. پاورقي}

زهري مي گويد: "حضرت مهدي (ع) چهارده سال زندگي مي كند سپس به مرگ طبيعي از دنيا رحلت مي كند".

{پاورقي . البرهان، متقي هندي، ص 163 ؛ الفتن، ابن حمّاد، ص 104. پاورقي}

ارطاه مي گويد: "به من خبر رسيده است كه حضرت مهدي (ع) چهل سال زندگي مي كند، سپس به مرگ طبيعي در بستر خود مي ميرد".

{پاورقي . البرهان، متقي هندي، ص 157 ؛ الفتن، ابن حمّاد، ص 99 ؛ عقدالدُرر، ص 147. پاورقي}

1- آيا حقيقت دارد كه امام زمان (عج) پس از ظهور و بعد از مدتي به دست زني حيله گر كشته مي شود؟

اشاره

2- آيا امام زمان (عج) در روز جمعه ظهور مي كند؟ چرا؟

پرسش

1- آيا حقيقت دارد كه امام زمان (عج) پس از ظهور و بعد از مدتي به دست زني حيله گر كشته مي شود؟

2- آيا امام زمان (عج) در روز جمعه ظهور مي كند؟ چرا؟

پاسخ

در مورد سوال اول شما بايد عرض كرد كه، بنابر تتبع و جستجوئي كه در مورد اين مطلب شده مطابق حديث حضرت رسول صلي الله عليه و آله كه فرمودند: ما منا الا مقتول او مسموم (1) امام زمان عليه السلام نيز شهيد خواهند شد و در كتاب الزام الناهب آمده كه زني امام (عليه السلام) را شهيد خواهد كرد.

1- در مورد سوال دوم شما نيز بايد عرض كرد كه بله از بعضي از روايات استفاده مي شود كه امام زمان (عجل ا... تعالي فرجه الشريف) در روز جمعه ظهور مي كنند (2) و شايد علت آن اين باشد كه چون روز جمعه مصادف مي شود با روز عاشورا و ايشان منتقم واقعي خون امام حسين مي باشد لذا در دعا مي خوانيم كه اين الطالب بدم المقتول بكربلا (3) در زيارت عاشورا هم نيز همين فرامين آمده است.

2- براي مطالعه بيشتر در اين خصوص مي توانيد به كتاب روزگار رهايي (ترجمه كتاب يوم الخلاص) از كامل سليمان مراجعه نماييد.بحار الانوار ج 27 ص 317

3- مهدي منتظر (عجل ا... تعالي فرجه شريف)- حجه الاسلام محمد جواد خراساني رحمه الله عليه. ص 189

4- دعاي ندبه- مفاتيح الجنان

آِيا اين كه وقتي امام زمان ظهور مي كند يك زن او را خواهد كشت خرافات است و آيا بعد از ظهور امام زمان مردم عمر طبيعي خود را سپري خواهند كرد و همين طور امام زمان نيز؟

پرسش

آِيا اين كه وقتي امام زمان ظهور مي كند يك زن او را خواهد كشت خرافات است و آيا بعد از ظهور امام زمان مردم عمر طبيعي خود را سپري خواهند كرد و همين طور امام زمان نيز؟

پاسخ

1. گمانه زني درباره چگونگي رحلت امام زمان(عج) بر دو رويكرد استوار مي باشد: شهادت و مرگ طبيعي. مستند رويكردهاي ياد شده نيز، رواياتي از معصومين(ع) است.

2. كساني كه به شهادت حضرت مهدي(عج) باور دارند، به رواياتي از جمله موارد زير استناد كرده اند.

الف) «فاذا تمت السبعون سنه اتي الحجه الموت فتقتله امرأه من بني تميم اسمها سعيده و لها لحيه كلحيه الرجل بجاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز في الطريق. فاذا مات تولي تجهيزه الحسين(ع)؛ با پايان يافتن هفتاد سال از آمدن امام زمان(عج) زني از قبيله بني تميم به نام سعيده او را شهيد مي كند. وي همچون ريش مردان، داراي ريش مي باشد و در حالي كه امام زمان(عج) از راهي مي گذرد، با هونگي از جنس سنگ امام را به شهادت مي رساند. پس از فوت امام زمان(عج)، امام حسين(ع) غسل، تكفين و تدفين او را انجام مي دهد» (محمد الصدر، موسوعه الامام المهدي، الكتاب الثالث، تاريخ ما بعد الظهور، ص 881، دارالتعارف للمطبوعات).

ب ) روايت مرسلي از امام صادق(ع) كه فرمود: «ما منا الا مقتول او شهيد؛ هيچ يك از ما نيست؛ مگر آن كه كشته يا شهيد مي شود» (الطبرسي، اعلام الوري باعلام الهدي، ص 349، المكتبه العلميه الاسلاميه).

ج ) افزون بر روايات، دليل ديگر اين گروه آن است كه امام(ع) با وجود چندهزار سال در عمر طبيعي خود

در سطح يك انسان چهل ساله كه در آستانه پايان جواني خود قرار داشته و نيز داراي نيروي بدني بسياري است، ظاهر مي شود. وانگهي به دليل رواياتي كه برخلاف روايت مذكور در بند الف، مدت زمان حكومت او را هفت الي ده سال مطرح كرده اند، از اين رو ايشان به هنگام مرگ، وارد سن كهولت نشده و نيروي بدني و سن ميان ساليشان، هم چنان پابرجاست. حال با توجه بر اين، نمي توان گفت كه مرگ امام(ع) در چنين شرايط سني و نيروي بدني، مرگي طبيعي و بدون نقش آفريني رويدادي خارجي باشد.

3. با وجود رواياتي از اين دست، برخي بر اين باورند كه همچون ساير مردم، امام زمان(عج) به مرگ طبيعي از دنيا خواهد رفت. دليل آنان، وجود اشكالاتي در روايات ياد شده است كه برخي از آنها به قرار زيرند.

الف) روايت دوم مرسل بوده و سلسله سند آن ذكر نشده است، از اين رو نمي توان بدان تكيه نمود.

ب ) مستند نخست نيز، روايتي از يكي از معصومين(ع) نبوده بلكه سخني منقول از يكي از علماست، آن هم عالمي ناشناخته. اگر هم عبارت ياد شده به مضمون روايات اشاره داشته باشد، در اين صورت هم به دليل ناشناخته بودن سند، هم چون روايت نخست مرسل به حساب آمده و به دليل ضعيف بودن از ناحيه سند، پذيرفته نيست، از اين رو نمي تواند بيانگر رويدادي تاريخي باشد.

ج ) پس از بالندگي بشر در پرتو شخصيت متعالي حضرت مهدي(عج) كه بيشترين زمينه هاي اقدام به آن حضرت را در پي دارد، روي دادن چنين حادثه اي دور از ذهن است.

د ) در

روزگار حاكميت امام زمان(عج) كه تمدن بشري در پيشرفت ژرفي به سر مي برد، بهره گيري از ابزاري قديمي به نام هاونگ به عنوان وسيله قتل، امري غير محتمل است.

ه ) ريش دار بودن قاتل كه خود يك زن است، روايت را با اشكالات فراواني روبرو مي كند از جمله:

- هر چند به گونه اي نادر، برخي از زنان، ريش بسيار مختصري در مي آورند، ولي هيچ گاه ميزان آن به اندازه ريش يك مرد نمي رسد، آن گونه كه در روايت بدان اشاره شده است.

- در تاريخ سابقه ندارد كه حتي يك زن به صورت ريش كامل يك مرد، ريش درآورده باشد ولي در روايت بدان تصريح شده است. اگر هم گفته شود چنين چيزي به عنوان يك استثناء و به قدرت الهي موجود شده تا با قاتل ولي عصر(عج) قرار گيرد پاسخ آن است كه اگر چنين زني مدتي در ميان مردم آن زمان زندگي كند، با توجه به سخن گفته شده از او در كتاب ها به عنوان قاتل امام زمان(عج)، در اين صورت حكومت حضرت مهدي(عج) درباره آن تصميمي خاص مي گرفت.

- ممكن است گفته شود ريش مزبور، نه ريشي طبيعي بلكه از گونه مصنوعي آن مي باشد كه زن به عنوان تشبه به مرد از آن استفاده مي كند. در اين باره نيز پاسخ هايي گفته شده از جمله آن كه چنين رفتاري، يعني تشبه زنان به مردان رفتاري انحرافي و به جامعه ظلم آلود و فاسد پيش از ظهور مربوط بوده و وقوع آن در نظام عادلانه امام زمان(عج) بي معناست؛ وانگهي چنين زني به دليل منحصر به فرد

و يگانه بودن با نمايش خود در جامعه به عنوان قاتل امام زمان(عج) خود را در ورطه اي خطرناك قرار دهد از اين رو لازم است از چنين وضعيتي اجتناب نمايد.

4. اين كه آيا پس از ظهور امام زمان(عج) مردم نيز عمر طبيعي خود را سپري خواهند كرد بايد گفت: با ظهور ولي عصر(عج) نظام طبيعي عالم كه از جمله آنها قانونمندي هاي حاكم بر مرگ است، به هم نمي خورد بلكه آن چه كه روي مي دهد، برچيده شدن ساختار غير انساني حاكم بر آن و تبديل شدن آن به وضعيتي كه در آن انسان ها به سعادت و كمال حقيقي خود برسند.

سرانجام زندگي امام زمان چه خواهد شد و چه كس آن حضرت را به شهادت مي رساند؟

پرسش

سرانجام زندگي امام زمان چه خواهد شد و چه كس آن حضرت را به شهادت مي رساند؟

پاسخ

پيرامون شهادت يا رحلت امام زمان(عج) روايات متعددي نقل شده است ولي با توجه به روايتي از امام حسن(ع) كه مي فرمايد: «هيچ يك از امامان نيست جز آنكه مسموم يا شهيد مي شود». و رواياتي كه بر شهادت امام مهدي (عج) دلالت دارد مي توان گفت كه سرانجام آن حضرت به شهادت خواهد رسيد.

درباره شهادت امام زمان(عج) و چگونگي آن نيز روايت شده است هنگامي كه سال 71 حكومت ايشان به پايان آيد و مرگ حضرت فرا رسد زني به نام سعيده از طايفه بني تميم ايشان را به شهادت مي رساند. ويژگي آن زن اين است كه مانند مردان محاسن دارد و از بالاي بام به هنگامي كه حضرت در حال عبور است سنگي به سوي ايشان پرتاب مي كند و حضرت را به شهادت مي رساند.{1}

[1].تاريخ بعد الظهور، تعريف سيدمحمد صدر، ص 881، به نقل از يكصد پرسش و پاسخ پيرامون (امام زمان(عج)، ص 239، مؤلف علي رضا رجايي تهراني)/

ويژگيها

سيرت وصورت

شباهت حضرت به انبياء

طبق حديثي از امام سجاد (ع) امام زمان (عج) شباهت هايي با تني چند از پيامبران الهي داشته است. كدام پيامبران با چه شباهت هايي با امام عصر (عج) در اشتراكند؟
پرسش

طبق حديثي از امام سجاد (ع) امام زمان (عج) شباهت هايي با تني چند از پيامبران الهي داشته است. كدام پيامبران با چه شباهت هايي با امام عصر (عج) در اشتراكند؟

پاسخ

اعتقاد به وجود مصلح جهان و نجات دهنده مستضعفان را همه اديان اشاره نموده اند ، (1)و اين امرعقيدة الشيعة، دونالدسن، ص 231، به نقل از در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقيق مهدي عليزاده، ص 45؛ چاپ اول، 1379.

مورد قبول همگان است، اگر چه در مصداق آن اختلاف نظر دارند، ليكن اعتقاد به وجود امام زمان و حجت حق (عج) از ضروريات مذهب شيعه است. درباره امام زمان (عليه السلام) رواياتي وارد شده و يكي از آن احاديث درباره شباهت هاي حضرت است با تني چند از پيامبران الهي، كه امام زين العابدين (عليه السلام) در حديثي آن شباهت ها را بيان نموده است: "منا سنن من سنن الأنبياءعليهماالسلام سنة من آدم و سنة من نوح و سنة من ابراهيم و سنة من موسي و سنة من عيسي و سنة من أيوب و سنة من محمد صلي الله عليه و آله و سلم فأما من آدم و نوح فطول العمر، و أما من ابراهيم فخفاء الولادة و اعتزال الناس و أما من موسي فالخوف و الغيبة و أما من عيسي فاختلاف الناس فيه و أما من أʙȘȠفالفرج بعد البلوي، و أما من محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) فالخروج بالسيف؛

در حضرت قائم از ما (خاندان) سنت هايي از سنت هاي پيامبران است. از آدم و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و ايوب عليهم السلام و نيز سنتي از حضرت محمد صلي الله وعليه وآله. اما سنتي كه از آدم و

نوح عليهم السلام (در حضرت) است، عمر طولاني مي باشد، و سنتي كه از ابراهيم (در او) وجود دارد، ولادت پنهاني و گوشه گيري از مردم است.

سنتي كه از موسي است، بيم (از كشته شدن) و پنهان زيستن است و سنتي كه از حضرت عيسي است، اختلاف نمودن مردم درباره او است و سنتي كه از ايوب (در حضرت) است، فرج و گشايش پس از ابتلا (به مصيبت ها و رنج ها) مي باشد و سنتي كه از پيامبر گرامي صلي الله وعليه وآله است قيام با شمشير مي باشد(2). بنابراين محمد باقر، مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 217، ح 4.

شباهت هاي امام زمان با پيامبران الهي بدين گونه است:

1 - در عمر طولاني به آدم و نوح عليهم السلام

2 - در ولادت و انزوا زيستن به ابراهيم عليه السلام

3 - در پنهان زيستن به موسي عليه السلام

4 - در اختلاف نمودن مردم درباره او به حضرت عيسي عليه السلام

5 - در گشايش پس از ابتلا به ايوب عليه السلام

6 - در قيام با شمشير (اسلحه) به پيامبر گرامي اسلام صلي الله وعليه وآله

پي نوشت ها:

1 . عقيده الشيعه, دونالدسن, ص 231, به نقل از در انتظار ققنوس, ترجمه و تحقيق مهدي عليزاده, ص 45؛ چاپ اول, 1379.

2. محمد باقر, مجلسي, بحارالانوار, ج51, ص 217, ح4.

درباره حضرت مهدي(عج) امام حسن عسكري فرمود: "قائم ما به خضر نبي و ذوالقرنين شباهت دارد" شباهتش را توضيح دهيد.
پرسش

درباره حضرت مهدي(عج) امام حسن عسكري فرمود: "قائم ما به خضر نبي و ذوالقرنين شباهت دارد" شباهتش را توضيح دهيد.

پاسخ

امام حسن عسكري(ع) خطاب به احمد بن اسحاق - كه آمده بود تا از جانشين او سؤال كند - فرمود: "مَثَل او (امام زمان) مثل خضر، نيز مثل ذوالقرنين است. خضر از آب حيات نوشيد، از اين رو زنده است و نمي ميرد تا در صور دميده شود. وي (خضر) هر ساله در موسم حج حضور دارد و در عرفه مي ايستد و بر دعاي مؤمنان، آمين مي گويد. خداوند او را مونس قائم ما در غيبتش قرار مي دهد و تنهايي او را التيام مي بخشد. خضر در دنيا باقي خواهد ماند و از ياران حضرت خواهد بود".(1)

در اين روايت وجه شباهت امام زمان(ع) به خضر از جهت طول عمر مي باشد. در روايت ديگر نيز وجه شباهت امام زمان(ع) به خضر طول عمر بيان شده است كه ناظر بر همين روايت است.

امام صادق(ع) فرمود: "خداوند متعال سه چيز را كه در مورد پيامبران عملي ساخت، در خصوص قائم ما نيز عملي مي سازد. ولادت او مانند موسي و غيبتش را چون غيبت عيسي و طول عمرش را به سان نوح مقدّر فرموده، طول عمر بنده صالح خدا، خضر را دليل طول عمر آن حضرت قرار داده است، زيرا خداوند مي دانست بندگانش طول عمر او را انكار مي كنند، از اين رو عمر خضر را طولاني گردانيد، تا در اثبات عمر قائم ما به وسيله آن استدلال شود و بدين وسيله ايراد دشمنان از بين برود و مردŠبر خدا حجت و ايرادي نداشته باشند".(2)

در روايت امام حسن عسكري(ع) وجه شباهت امام زمان(ع)

به ذوالقرنين بيان نشده، ولي در روايتي كه از پيامبر(ص) آمده، وجه شباهت امام زمان(ع) به ذوالقرنين از جهت حكومت بيان شده است، يعني همان ϙșƙǠكه حكومت ذوالقرنين گسترش يافت، حكومت امام زمان(ع) نير جهاني خواهد شد و شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت. پيامبر(ص) فرمود: "ذوالقرنين بنده شايسته اي بود... بدانيد كه ميان شما كسي همانند او وجود دارد و خداوند متعال در زمين به او قدرت بخشيده و علت و سبب و رمز هر چيزي را در اختيار او قرار داده است و به مغرب و مشرق دست مي يابد.

خداوند متعال به زودي اين سنت خود را در مورد قائم(از فرزندان من) جاري خواهد ساخت واو را بر شرق و غرب عالم مسلّط خواهد ساخت، به گونه اي كه هر دشت و كوهي كه ذوالقرنين در آن جا گام نهاد، او نيز گام خواهد گذاشت. خداوند گنج ها و معادن زمين را بر او آشكار خواهد ساخت و با ابزار رُعْب و ترس (كه در دل دشمنان مي افكند) او را ياري خواهد كرد و پس از آن كه زمين پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد خواهد كرد".(3)

پي نوشت ها:

1. منتخب الاثر، ص 277 - 278.

2. بحارالأنوار، ج 51، ص 222 - 223؛ مهدي موعود، ص 484 - 489؛ رسالت جهاني حضرت مهدي(عج)، ص 141.

3. بحارالأنوار، ج 52، ص 322 - 323.

آيا امام عصر (عج ) از هر رسول و نبي , نشانه اي با خود دارد؟ آنها را نام ببريد.
پرسش

آيا امام عصر (عج ) از هر رسول و نبي , نشانه اي با خود دارد؟ آنها را نام ببريد.

پاسخ

بر اساس روايات، تمام معجزات و ودائع انبياء و اوصياء(ع) همراه حضرت مهدي(ع) است، يعني حضرت مهدي(ع) وارث انبياء و اوصياء مي باشد و خداوند معجزات انبياء را در اختيار ايشان قرار مي دهد.

خلاصه اين كه آن حضرت ميراث دار تراث نبوت و حاصل همه ذخاير انبياء(ع) مي باشد. از جمله: عصاي موسي و پيراهن يوسف، عمّامه و شمشير رسول اكرم، مصحف فاطمه و... همراه آن حضرت است.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك: سيره امامان معصوم، عبدوس، تدوين، محمد مهدي اشتهاردي.

و حضرت حجت(ع) به همه انبياء شباهت دارد؛ چنانكه در روايت وارد شده است، هنگامي آنحضرت(ع) ظهور مي كنند به كعبه تكيه مي زنند و خروش مي آورد: «هلا اي فرزندان آدم، اي مردم عالم! هر كه مي خواهد آدم و شيث را بنگرد، اكنون اين منم آدم و شيث. هر كه مي خواهد نوح و فرزندش سام را بنگرد، اين منم نوح و سام؛... هر كه مي خواهد محمد و علي را بنگرد اين منم محمد و علي. هر كه مي خواهد حسن و حسين را بنگرد اينك اين منم حسن و حسين. هر كه مي خواهد پيشوايان از نسل حسين را بنگرد اين منم آن پيشوايان از نسل حسين...»، (بحارالانوار / 53/9). بنابراين با توجه به شباهت حضرت حجت بن الحسن(ع) به انبياء و اوصياء(ع) مي توان گفت كه آن حضرت نشانه ها و معجزات آنان را نيز به همراه دارد .

امام زمان(عج) شبيه كدام پيامبرند و شمه اي از اخلاق و رفتار ايشان را بيان كنيد/
پرسش

امام زمان(عج) شبيه كدام پيامبرند و شمه اي از اخلاق و رفتار ايشان را بيان كنيد/

پاسخ

طبق آنچه كه در روايات آمده است امام زمان(عج) از جهات مختلفي به پيامبران شباهت دارند.

امام زين العابدين(ع) در اين رابطه فرموده است: «در قائم ما چند سنت از سنت هاي پيامبران است. يك سنت از آدم و يك سنت از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و ايوب و سنتي از محمد(ص)/

اما سنت حضرت آدم و نوح، طول عمر آن حضرت است و از ابراهيم پنهان بودن ولادتش و دوري گزيدن او از مردم است و از موسي ترس و غيبت از مردم و از عيسي اختلافي كه مردم درباره او دارند و از ايوب فرج بعد از شدت و از محمد(ص) قيام و شمشير است. و همچنين شباهتي به يونس دارد و همان طور كه يونس بعد از غيبت و پيري در حالت جواني به سوي قريش بازگشت قائم ما نيز بعد از غيبت به صورت جواني ظهور مي كند».{1}

همچنين امام زمان(عج) از جهت صورت و سيرت شبيه پيامبر اكرم(ص) است. شبلنجي در اين زمينه مي نويسد: «امام مهدي(عج) از چشماني سياه و ابروهاي پيوسته، بيني بلند و قلمي، ريش انبوه و خال هاشمي در گونه راست، برخوردار است».{2}

جابر جعفي مي گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: عمو از امام علي(ع) پرسيد نام حضرت مهدي چيست؟ حضرت فرمود: راجع به نام او حبيبم پيامبر(ص) با من عهد كرده كه تا مبعوث نشود نامش را بيان نكنم. پرسيد صفت و نشانه اش چيست؟ فرمود: جواني ميانه قامت، خوش رو و خوش مو است كه موهايش بر شانه ريخته و نور صورتش بر سياهي محاسن و

سرش احاطه كرده است.{3}

در روايتي ديگر مي خوانيم كه امير المؤمنين(ع) در بالاي منبر فرمود: «در آخر الزمان مردي از نسل من با صورتي سرخ و سفيد، فرخ شكم، ران قوي و شانه اي سترگ خروج مي نمايد كه در پشتش دو خال، يك رنگ پوست و ديگري شبيه خال و پيامبر است».{4}

اما اينكه حضرت مهدي(عج) با چه خصوصياتي ظهور مي كند، پاسخ آن را در حديثي كه امام رضا(ع) فرموده است جويا مي شويم، ايشان مي فرمايد: «نشانه قائم ما اين است كه در سن يك پيرمرد و به صورت يك جوان است به طوري كه هر كس حضرتش را ببيند او را چهل ساله يا كمتر مي پندارد و تا هنگام مرگ اثر پيري در او ظاهر نشود».{5}

از ديگر خصوصيات آن حضرت اين است كه «طي الأرض» كرده و سايه ندارد. امام رضا(ع) در اين رابطه مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت مهدي(عج) ظهور مي كند زمين از نور خدا روشن مي شود، حضرت مهدي است كه زمين در زير پايش به سرعت حركت مي كند و اوست كه سايه نخواهد داشت».{6}

[1].كمال الدين و تمام النعمْ، شيخ صدوق، ص 322/

[2].چهارده معصوم، عمادزاده، ج 2، ص 606/

[3].اثبات الهداْ، شيخ حرعاملي، ج 7، ص 414/

[4].همان، ص 400/

[5].كمال الدين و تمام النعمْ، شيخ صدوق، ص 652/

[6].همان، ص 372/

اوصاف ظاهري

آيا امام زمان (عج ) نيز مانند ساير مردم بيمار مي شوند؟
پرسش

آيا امام زمان (عج ) نيز مانند ساير مردم بيمار مي شوند؟

پاسخ

بنا بر آنچه در اخبار و روايات آمده است، امام زمان(عج) به سان مردم ديگر در ميان آنان زندگي مي كنند. و همان طوري كه پيامبران الهي و ديگر ائمه(ع) به بيماري و يا مشكلات ديگر دچار مي شدند، امام زمان(عج) نيز ممكن است به همين صورت باشند. بنابراين دعا براي سلامتي آن حضرت و يا صدقه دادن براي ايشان، بي مورد نيست.

گذشته از اين كه صدقه دهنده، به هر نيتي كه صدقه دهد، اثر كارش به خود او نيز باز مي گردد. و زماني هم كه به نيت سلامتي امام زمان (عج) صدقه مي دهد، عمل شايسته ديگري نيز انجام داده است؛ چرا كه به ياد ولي خدا بوده و باعمل خويش، ياد و نام آن حضرت را ترويج كرده است. مضمون دعاي فرج (اللهم كن لوليك) نيز دعا براي نصرت وحفاظت آن حضرت از گزندهاي روزگار است.

آيا امام زمان 7از لحاظ جسمي شبيه به ما است , يعني نوع گوشت , پوست و خون و بدنش به ماشباهت دارد؟
پرسش

آيا امام زمان 7از لحاظ جسمي شبيه به ما است , يعني نوع گوشت , پوست و خون و بدنش به ماشباهت دارد؟

پاسخ

تمام معصومين : و نيز اولياي ديگر الهي چون ساير پيامبران از جنس خود آدميان هستند.

آيات بسياري از قرآن اشارت و دلالت مستقيمي بر بعثت و برانگيخته شدن انبيا و رسولان الهي از ميان قبايل وعشيره هاي خودشان دارد كه به عنوان نمونه به برخي از تراجم آيات اشاره مي شود:

1 خداوند متعال بر مؤمنين انعام فرمود آن گاه كه از خودشان به ميان خودشان پيامبري معبوث كرد... .()

(پ_اورقي 4.آل عمران (3 آيهء 164

2 اوست خدايي كه به ميان مردمي بي كتاب , پيامبري از خودشان برانگيخت ... .()

(پ_اورقي 1.جمعه (2 آيهء 2

و ديگر آيات الهي نشان دهنده اين مطلب است كه خداوند متعال رهبران و هدايت كنندگان مردم را از ميان خودشان انتخاب مي كند تا واسطه اي در امر هدايت پيش نيايد و مردم به طور مستقيم از فيض حضورشان بهره ببرندو اين مسئله با وجود ائمه اطهار: تا زمان حضور قائم آل محمد امري طبيعي مي نمود, ولي از اين پس جاي سؤال باقي مي ماند كه اگر حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف چون انسانهاي ديگر زندگي مي كنند اين مسئله با عمر طولاني حضرت سازگار نمي شود جز آن كه بگوييم حضرت از زندگي نباتي چون ما بهره مند نيستند وبه طوري ديگر به حيات ادامه مي دهند. و اما پاسخ اين است كه خداوند متعال با معجزه و اسبابي كه با آن موجودات عالم را كُن فيكون مي كنند مي توانند موجود پاك عزيزي

چون صاحب الزمان را نيز محافظت نمايد همان گونه كه درداستان اصحاب كهف آمده است كه ايشان سيصد و اندي سال در غار به خواب مشغول بودند و بعد از آن كه برخواستند گمان مي كردند كه مدتي كوتاه شايد كمتر از يك روز در خواب بسر بردند كه داستان مفصل آن در قرآن موجود است .()

(پ_اورقي 2.ر.ك : كهف (18 آيهء 2

به هر حال , ائمه اطهار: اوصاف جسماني حضرت را چنين بيان كردند كه حضرت رنگشان سفيد مايل به سرخي ... استخوان شانه اش درشت و در پشت حضرت دو خال وجود دارد.

كتاب غيبت شيخ مفيد از امام باقر7نقل كرده كه فرمود: مهدي 7مردي از فرزندان فاطمه 3است و درفصول المهمّه مي نويسد: مهدي موعود جواني متوسط القامه (با قدي متوسط) نيكو روي و خوش روي است ...بيني اش باريك و پيشاني اش باز است ... .()

(پ_اورقي 3.علي دواني , مهدي موعود, ص 238_ 245

در هر صورت , حضرت از نظر جسماني هيچ مغايرتي با انسان هاي ديگر ندارند و چيزي كه باعث تعجب وامتياز در نظر افراد شود در وجود مقدس حضرت راه ندارد.

و در جايي ديگر شمايل جسماني حضرت چنين بيان شده است : چهره اش گندمگون , ابروانش هلالي و كشيده ,چشمانش سياه و درشت و جذاب , شانه اش پهن ... پيشاني اش بلند و تابنده , استخوان بندي اش استوار وصخره سان ... گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي كه از بيداري شب عارض شده بر گونه راستش خالي مشكين و...() است .

(پ_اورقي 1.خورشيد مغرب , محمد رضا حكيمي , ص 32

مي گويند امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف، در گونة راست خود خال هاشمي دارند، آيا اين مطلب صحيح است؟
پرسش

مي گويند امام

زمان عج الله تعالي فرجه الشريف، در گونة راست خود خال هاشمي دارند، آيا اين مطلب صحيح است؟

پاسخ

اوصاف وجود مقدس حجت خدا كه اكنون در پس پردة غيب غايب است را، نمي توان به درستي و صحت، گمانه زد. چهره شناسي و توصيف آن؛ آن گاه ميسّر و ممكن است كه صاحب چهره در پشت پردة غيب به سر نبرد. مگر كه معصوم (ع) به آن خبر داده باشد. امروزه هزار و اندي سال از حجاب حضرتش مي گذرد كه در نقاب مصلحت پنهان است و اگر بر شخصي بزرگ ظاهر شود، به كتمان و پنهان مي رود و آن شخص را نشايد كه تفسيري از آن آفتاب مغرب به نمود و نقش ظاهر كند.

اكنون، غيبت، سرّ مستتري است كه چون صدف، گوهري گران بها در خود دارد و اين از زيبايي اسرار عالم خلقت و عصر غيبت است.

در عين حال و در بعضي از روايات منسوب به معسومين توصيف خال سياه بر گونة راست آن حضرت بيان شده است. پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود: "مهدي(ع) مردي از نسل من است ... و بر گونة راستش خالي چون ستارة درخشان نورافشاني مي كند...".7

و اما احاديث ديگري نيز وجود دارد كه چهرة قائم آل محمّد (ص) را مي نماياند كه مي توان به كتاب شريف بحارالأنوار علامه مجلسي ره جلد 51 مراجعه كرد.

7 عبدالرحمن انصاري، در انتظار خورشيد ولايت، ص 268، به نقل از كتاب اثبات الهداه، ج 7، ص 230.

اگر در خواب يا بيداري امام زمان(عج) را مشاهده كرديم، حضرت را با چه علائمي بشناسيم؟
پرسش

اگر در خواب يا بيداري امام زمان(عج) را مشاهده كرديم، حضرت را با چه علائمي بشناسيم؟

پاسخ

علائم خاصي براي شناخت امام زمان(ع) در خواب يا بيداري ذكر نشده است، چون چه بسا افرادي كه حضرت را در خواب مشاهده كرده اند، به شكل واحد و يكساني نديده اند و يا حتي افرادي كه امام زمان(ع) را در بيداري احياناً ملاقات كرده اند، در زمان ملاقات حضرت را نشناخته اند و بعد متوجه شده اند، ولي در خواب يا بيداري به انسان الهام مي شود كه آن شخص امام زمان(ع) است و يا از اين كه از نظر پنهان مي شود و اثري از ايشان يافت نمي گردد، پي مي برند كه شخص ملاقات شونده حضرت ولي عصر(ع) بوده اند. البته قطعاث امام زمان(ع) مانند هر بشر ديگري داراي صفات و علائم مشخصي هستند كه از ديگران متمايز مي گردد ولي از آن جا كه تقدير الهي بر مخفي بودن حضرت است، به امر الهي ممكن است آن علائم به چشم افراد، تغيير كند.

امامان همه چشم و ابرو مشكي هستند، غير از امام زمان(عج) كه چشم آبي است. چرا؟
پرسش

امامان همه چشم و ابرو مشكي هستند، غير از امام زمان(عج) كه چشم آبي است. چرا؟

پاسخ

در مورد رنگ چشم امام زمان(ع) آمده كه سياه چشم است.

مرحوم آيت الله سيد محسن امين از كتاب اسعاف الراغبين نقل نموده: " امام زمان(عج) جواني، سياه چشم".[1] ولي مدرك قاطعي بر اين امر نمي باشد.

[1] سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 2، ص 593.

حتماً امام زمان(ع) در ميان مردم راه مي رود و زندگي مي كند. آيا با همان ويژگي هايي كه نام برده شد، مثلاً با خال هاشمي و با موهاي فِرّ ظاهر مي شود.
پرسش

حتماً امام زمان(ع) در ميان مردم راه مي رود و زندگي مي كند. آيا با همان ويژگي هايي كه نام برده شد، مثلاً با خال هاشمي و با موهاي فِرّ ظاهر مي شود.

پاسخ

از برخي روايات استفاده مي شود كه امام زمان از نظر شكل و قيافه شبيه ترين انسان ها به پيامبر اسلام(ص) مي باشد،[1] همان گونه كه حضرت همنام پيامبر(ص) است.[2]

امام زمان(ع) جوان[3] خوش سيمايي است كه صورت او مانند ماه مي باشد.[4]

روي راست صورتش، خالي است كه پنداري ستارة درخشان است و قد متوسط و موهاي بلندي دارد كه موهاي سر او به دو قسمت تقسيم شده است. [5] امام علي(ع) فرمود: هو شابّ مربوع حسن الوجه، يسيل شعره علي منكبه، يعلو نور وجهه سواد شعر لحيته وراسه؛1[6] امام زمان(ع) جوان، نيكو صورت است، متوسط القامه كه موهاي سر بلند دارد (كه بر لاله گوش او ريخته) و نور از صورت او مي درخشد و موهاي سر و ريش او سياه مي باشد".

بر اين اساس در برخي متون از امام زمان(ع) به عنوان طاووس اهل بهشت ياد شده است.[7]

اين كه امام زمان(ع) با خصوصيات مذكور ميان مردم ظاهر شده و زندگي مي كند، دقيقاً مشخص و معلوم نيست. از متون ديني استفاده مي شود كه امام ميان مردم با چهره و قيافه هاي مختلف ظاهر شده، به هدايت و رهبري آن ها پرداخته و به مشكلات مردم رسيدگي مي كند.[8]

گاهي حضرت به صورت جوان و گاهي به صورت انسان نيمه سال و گاهي به صورت انساني معمولي و گاهي به عنوان يك عرب و ... ظاهر مي شود؛ از اين رو مردم معمولاً او را نمي شناسند و اصولاً معناي غيبت نيز همين

است كه اين گونه ظاهر شود. _ به رغم آن كه ميان مردم و با مردم است _ مردم او را نشناسند، تا حضرت بهتر بتواند به هدايت آنان پرداخته و به مشكلات علمي، فرهنگي و ... آنان رسيدگي نمايد؛ چنانكه وجود امام زمان جهت نفع رساندن به مردم به خورشيد پشت ابر تشبيه شده است. امام زمان(ع) در توقيع مبارك فرمود: "همان طور كه از خورشيد در وقتي كه پشت ابرها پنهان شده، سود برده مي شود، از من نيز در حال غيبتم به همان صورت بهره مي بَرَند".[9]

به نظر مي رسد امام زمان(ع) با ويژگي هاي مذكور ظاهر نشده و يا كمتر ظاهر مي شود؛ از اين رو مردم، حتي بزرگان دين كه امام را مي ديدند، نمي شناختند.

البته ديدن امام با ويژگي هاي ظاهري او بستگي به لياقت و شايستگي افراد دارد. برخي از اولياي خدا به خاطر لياقت و تقوايي كه داشتند، امام پارسايان را مي ديدند و ملاقات مي كردند[10] و همين كه حضرت را مي ديدند مي شناختند، ولي برخي امام را مي ديدند و نمي شناختند و بعد از رفتن امام متوجه مي شدند كه امام زمان(ع) بود.

امام زمان(ع) ميان مردم بوده و لحظه اي از آنان غافل نيست، گرچه نحوة حضور و خصوصيات ظاهري او دقيقاً او معلوم نيست.

پاورقي

[1]منتهي الامال، ج 1-2 ص 429.

[2]ارشاد، ص 246؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 417؛ كشف الغمه، ج 3، ص 227؛اعيان الشيعه، ج 2، ص 592.

[3]لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 241.

[4]منتهي الامال، ج 1 - 2، ص 429.

[5]همان.

[6]لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 241.

[7]منتهي الامال، ج 1 - 2، ص

431؛ خورشيد مغرب، ص 32.

[8]بحارالانوار، ج 52، ص 92.

[9]همان.

[10]بحارالانوار، ج 52، ص 174.

سرّ خال چيست و اگر در سينه باشد، نشانه چيست؟
اشاره

خال هاشمي چيست؟ آيا با وجود خال در بدن فال نيك بزنيم؟

پرسش

سرّ خال چيست و اگر در سينه باشد، نشانه چيست؟

خال هاشمي چيست؟ آيا با وجود خال در بدن فال نيك بزنيم؟

پاسخ

خال در لغت به معناي نقطه سياه يا قهوه اي بر صورت يا جاهاي ديگر بدن گويند و در اصطلاح عرفاني اشاره به نقطه وحدت است كه تمامي امور به او بر مي گردد (لا يري الاّ اللّه و لا يعرف اللّه الاّ اللّه). صوفيان وجود محمّدي(ص) يعني هستي عالم را "خال" گويند.(1)

وجود خال و لكه هاي سياه يا قرمز يا قهوه اي بر بدن در هر كجاي بدن باشد، نشانه چيزي نيست و نبايد آن را به فال بد يا نيك تعبير كرد و فال زدن به آن جائز نيست.

اين كه مي گويند خال هاشمي مربوط است به خالي كه در صورت راست حضرت مهدي(ع) وجود دارد و باعث زيبايي آن حضرت است، در اين زمينه روايتي نقل شده است: "في خدّه الايمن خال اسود؛(2) در قسمت راست صورت او خالي سياه وجود دارد".

البته وجود خال هاي فراوان بر بدن ممكن است علامت بيماري كبدي و غير آن باشد كه بايد به پزشك مراجعه كرد.

پي نوشت ها:

1. دهخدا، لغت نامه، كلمه خال.

2. بحارالانوار، ج 51، ص 80.

چرا شناخت ويژگيهاي حضرت مهدي براي ما لازم است و منابع شناخت ما در اين زمينه چيست؟
پرسش

چرا شناخت ويژگيهاي حضرت مهدي براي ما لازم است و منابع شناخت ما در اين زمينه چيست؟

پاسخ

راجع به حضرت مهدي(ع) و اوصاف آن بزرگوار بايد بدانيم كه شناختن مشخصات آن حضرت از دو جهت اهميّت بخصوص دارد:

يكي از نظر تكليف، زيرا شناختن امام شرعاً و عقلاً واجب است و به حكم حديث معروف:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَهَ الجاهِلِيَّهِ»

[هركس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، مرده است (همانند) مردن جاهليت.]

و ديگر از جهت شناختن دروغ و باطل بودن دعاوي كساني كه به دروغ ادعاي مهدويّت كرده يا بنمايند، زيرا با ملاحظة اين مشخصات، كذب و بطلان دعواي اين افراد روشن و واضح مي شود چون فاقد اين صفات و خصائص بوده اند.

صفات و مشخصات حضرت مهدي(ع) كه در احاديث و روايات ذكر شده مشخصاتي است كه هر كس آن مشخصات را در نظر بگيرد هرگز آن حضرت را با افراد ديگر اشتباه نخواهد كرد و اگر ديده مي شود پاره اي فريب خورده و دعواي مهدويّت را از شياداني پذيرفته اند، به دليل غفلت يا بي اطلاعي از اين مشخصات و خصائص بوده، و يا آنكه بعضي مشخصات را كه تمام مشخّص نبوده و وصف عام آن حضرت و ديگران بوده، تمام مشخّص شمرده و صاحبان وصف عام را با صاحب وصف خاص اشتباه كرده اند. بسياري هم دانسته و عمداً اين دعاوي را براي يك سلسله اغراض مادّي و سياسي و حبّ جاه و رياست، به ظاهر پذيرفته و ترويج مي نمايند.

وگرنه خصوصيات و اوصافي كه براي آن حضرت بيان شده مشخصاتي است كه جز بر آن شخص خاص و موصوف به آن صفات خاص(يعني

امام دوازدهم، يگانه فرزند امام حسن عسكري(ع)) بر احدي از كساني كه ادعاي مهدويّت كرده اند قابل انطباق نيست و بطلان دعاوي آنها با توجه به اين نشانيها و علامات مانند آفتاب آشكار و هويدا است.

علماء و دانشمندان متتبع و محيط به احاديث كه وثاقت آنان مورد تأييد علم رجال و تراجم است، در كتابهاي معتبر و مستند به نحو كافي و وافي اين مشخصات را تعيين و توضيح داده اند.

آيا امام زمان "ع" هم اكنون با پوشش قديمي يعني لباسهاي قديم عرب را مي پوشد؟
پرسش

آيا امام زمان "ع" هم اكنون با پوشش قديمي يعني لباسهاي قديم عرب را مي پوشد؟

پاسخ

از اخبار و داستانهايي كه دلالت بر ديدار افراد با حضرت بقيه ا... "عج" دارند، استفاده مي گردد كه امام "ع" با حالات و پوششهاي گوناگوني آشكار شده اند، گاهي به صورت يك عرب بياباني و گاهي در لباس كشاورزي كه ابزار كشاورزي را به همراه دارد و بعضي اوقات به صورت علما و در هيبت يك رجال ديني مشاهده شده اند. (1)

مسلماً امام "ع" به منظور تردد ميان مردم و حل مشكلات آنان و يا شركت در مجالس آنان بايد با حالتي ظاهر شوند كه جلب نظر عموم را نكنند، بنابراين اگر پوشش امام "ع" به گونه اي غير معمول باشد و يا همواره از يك نوع پوشش استفاده كند، براحتي شناخته مي گردند. لذا حضرت بقيه ا..."عج" براي پنهان نگه داشتن خود بايد در پوششهاي گوناگون ظاهر گردند.

البته طبق روايت نحوة پوشش امام در زندگي همان است كه اجداد بزرگوارش از آن برخوردار بوده اند، جامه اي درشت و خشن. امام صادق "ع" مي فرمايد: "به خدا سوگند جز لباس خشن و درشت نمي پوشد و غذايي جز غذاي سخت و ناگوار نمي خورد." (2)

منابع و مآخذ :

1. تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ص141-140

غيبت نعماني، ص233، بنقل از تاريخ غيبت كبري، ص372

امام زمان داراي چه صفاتي هستند؟
پرسش

امام زمان داراي چه صفاتي هستند؟

پاسخ

خلق و خوي امام زمان شبيه رسول خدا(ص است و خلق و خوي رسول خدا قرآن است يعني تمام صفاتي كه براي انسان هاي كامل در قرآن آمده در وجود حضرت متجلي است و صفات زشتي كه از آن نكوهش شده درحضرت وجود ندارد.

اخلاق و منش بزرگوارانه شجاعت بي نظير و علم گسترده گوشه اي ازصفات آن حضرت است

سيماي ظاهري حضرت
اشاره

ْآيا در زمان غيبت امكان ارتباط با امام زمان (عج) وجود دارد و شيعيان چگونه از محضر او بهره مي برند؟

پرسش

سيماي ظاهري حضرت

ْآيا در زمان غيبت امكان ارتباط با امام زمان (عج) وجود دارد و شيعيان چگونه از محضر او بهره مي برند؟

پاسخ

درباره شمايل حضرت مهدي(عج) روايات بسيار زيادي به دست رسيده است ما به گزيده اي از آن اوصاف اشاره مي نماييم: «شبيه ترين مردم در سيرت و صورت به رسول خدا(ص) مي باشد. جواني با قامتي معتدل، پيشاني مباركش فراخ است. ابروان به هم پيوسته و بيني باريك دارند. روي ماه آن عزيز بسيار نيكو بوده و نور رخسارش چنان درخشان است كه بر سياهي ريش مباركش غلبه مي كند. بر گونه راست آن حضرت خالي است كه همچون ستاره اي درخشان است. ميان دندان هاي مباركش گشاده است. موهاي نيكويي داشته كه بر دو كتف مباركش ريخته. ميان دو كتف مباركش عريض است. بر كتف مباركش علامتي است شبيه علامتي كه بر كتف پيامبر(ص) بود.

براي مطالعه روايات پيرامون سيماي يوسف زهرا(س) نگاه كنيد:

1- منتهي الامال، شيخ عباس قمي، ج 2، ص 762، هجرت قم

2- نجم الثاقب يا زندگاني مهدي(عج)، ميرزا حسين طبرسي نوري، جاويدان تهران

آنچه كه منشأ خفا و غيبت حضرت ولي عصر(عج) شده است، موجب مخفي ماندن بسياري از امور مربوط به زندگي شخصي آن حضرت نيز شده است.

رواياتي هم كه در اين زمينه اشاره اي دارد، با قطع نظر از اشكال سندي، از نظر دلالت نيز ضعيف است. به همين جهت، نمي توان به نتيجه اي يقيني در اين زمينه رسيد به طور كلي سه احتمال در اين زمينه وجود دارد:

1. اساسا حضرت مهدي ازدواج نكرده باشند. اشكالي كه به اين احتمال مي شود اين است كه امام معصوم(ع) يكي از سنّت هاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد اما از آنجا كه

مسأله غيبت، اهم از ازدواج است، ترك اين سنت مهم به خاطر آن امر مهم تر، اشكالي ندارد بلكه لازم است.

2. ازدواج كرده اند ولي اولاد ندارند.

3. ازدواج كرده اند و داراي فرزنداني هم هستند.

اين احتمال علاوه بر آنكه دليل محكمي ندارد، اشكال اساسي آن اين است كه اين همه اولاد و نسلها، بالاخره روزي در جست وجوي اصل خويش مي افتند و اين امر با فلسفه غيبت سازگار نيست.

عده اي براي اثبات فرزند داشتن حضرت، به ادله اي تمسك كرده اند كه هيچكدام دلالت قطعي بر اين امر ندارند، (رجوع كنيد: چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان، دفتر تبليغات اسلامي قم، ص 353 تا 355). برخي هم به داستان جزيره خضراء تمسك كرده اند، (النجم الثاقب، محدث نوري، ص 252 تا 260) و بر اساس آن گفته اند كه امام عصر(ع) فرزنداني دارند كه در آن جزيره و زير نظر ايشان، جامعه ي نمونه اسلامي تشكيل داده اند. لكن با بررسي هاي گسترده اثبات شده كه جزيره خضراء افسانه اي بيش نيست، (جزيره خضراء افسانه يا واقعيت، جمعي از نويسندگان دفتر تبليغات اسلامي قم - جزيره خضرا در ترازوي نقد، جعفر مرتضي عاملي، ترجمه محمد سپهري، دفتر تبليغات اسلامي قم).

نكته اي كه تذكر آن لازم است اين است كه تعقيب كردن اين موضوع، لزومي ندارد و تأثيري در سعادت ما ندارد همچنان كه مسأله موضوع همسر و فرزندان، در مورد برخي از افراد ديگر همچون حضرت خضر نبي كه در قرآن ضمن بيان سرگذشت حضرت موسي به آن اشاره شده است، (سوره كهف / آيات 65 تا 82) و همه مسلمين به عمر طولاني ايشان معتقدند، نيز وجود دارد.

براي مطالعه در اين زمينه رجوع كنيد به:

1. چشم به

راه مهدي، جمعي از نويسندگان، دفتر تبليغات اسلامي قم، ص 351 تا 356

2. امامت و مهدويت، آيت الله صافي گلپايگاني، چاپ بهمن قم، پاسخ ده پرسش، ص 53.

ما پرسش را در قالب كلي تر بيان كرده و بدان پاسخ مي دهيم تا در ضمن آن سؤال شما پاسخ داده شود. در زماني كه حضرت صاحب (عج) در پرده غيبت كبري به سر مي برد اين پرسشها مطرح مي شود آيا ارتباط با آن حضرت امكان دارد يا خير؟ آيا شيعيان و پيروان حضرت مي توانند از محضر آن بزرگوار بهره مند گردند يا نه؟ بر اساس رواياتي كه در اين زمينه وجود دارد دو ديدگاه مطرح شده است:

الف) ديدگاهي كه امكان ارتباط را تأييد نمي كند و لزومي براي آن نمي بيند عالماني چون شيخ مفيد، فيض كاشاني، شيخ جعفر كاشف الغطاء و نعماني ارتباط با امام زمان (عج) و ديدن ايشان را براي شيعيان حال چه عابد چه متقي و چه فرد متوسط در غيبت كبري ممكن نمي دانند.

ب) ديدگاهي كه بر امكان ارتباط و وقوع آن اصرار مي ورزد عالماني چون سيد مرتضي، محدث نوري، كراجكي و شيخ طوسي بر اين عقيده اند البته اين امكان را تنها براي اولياي الهي و افراد ويژه مي دانند غير از آنها يعني حتي كسي كه چندان گناه نداشته ولي بدلايلي در زمره اولياء الهي قرار نمي گيرد از اين ديدار محروم است.ما در اينجا نمي توانيم به تحليل ادله يكي از دو گروه پردازيم با توجه به دلايل مستقل مي توان نكات ذيل را در اين باب شمارش كرد:

1- مقصود از ديدن آن حضرت چند معنا و مرتبه است:

1-1- در هنگام مشاهده حضرت متوجه نباشند ولي بعد متوجه و يا معتقد

گردند شخصي را كه ديده اند حضرت حجت بوده است.

1-2- ديدن با شناخت يعني كسي حضرت را ببيند و معتقد شود شخصي را كه ديده امام عصر است وبه اين امر اطمينان داشته باشد.

1-3- فيض حضور يعني ديدن حضرت و شناخت ايشان همراه با سؤال و جواب يعني افزون بر اينكه حضرت را ديده و شناخته و از ايشان سؤال كرده و با وي به گفت وگو بپردازد.

2- از مجموع روايات متقن استفاده مي شود كه امكان ارتباطات به معاني كه در شماره قبل مطرح شد در غيبت كبري وجودندارد در برخي روايات تصريح شده كه حضرت مثلاً در مراسم حج شركت مي كند مردم را مي بيند ولي مردم حضرت را نمي بينند و نمي شناسند گاهي در جمع مردم حضور مي يابد و به آنان سلام مي كند اما مردم نه ان هنگام و نه پس از آن او را نمي شناسند.

3- بزرگاني كه مسأله امكان ارتباط و مشاهده را مطرح كرده اند آن را به صورت احتمال بيان فرموده اند نه قطع و يقين.

4- تنها يك دسته از روايات امكان ديدار با حضرت را براي خادمان ايشان (موالي خاصه) اثبات مي كند و دليلي بر امكان ملاقات و ارتباط ديگران وجود ندارد.

5- بزرگاني كه از آنان حكايت ديدار با حضرت حجت نقل شده خود در اين باره ادعايي نكرده اند.

6- اگر فرض بر امكان مشاهده و ارتباط با حضرت باشد برابر توقيع شريفي كه شش روز پيش از مرگ سمري آخرين نايب خاص ايشان در غيبت صغري از طرف امام عصر (عج) صادر شده و از جهت سند و دلالت هيچ اشكالي ندارد ديدار كنندگان حق اظهار را ندارند و به تعبير شيخ طوسي خود مي دانند

و نفس خويش و از اين روي اگر كسي ادعاي رؤيت و مشاهده كند بايد تكذيب شود چرا كه امام عصر (عج) در اين توضيح چنين شخصي را «كذاب مفتر» معرفي كرده است [براي آشنايي اجمالي با اين نكات و ديدگاهها نكا: چشم به راه مهدي جمعي از نويسندگان. دفتر تبليغات اسلامي. قم. چاپ اول زمستان 1375 ش، صص 104-33] بنابراين وقتي امكان ديدار به دلايل روايي براي هيچكس و فقط براي اولياء خاص وجود دارد ديگر براي كساني كه افراد نسبتا خوبي هستند ولو گناه كار امكان ندارد.

اما اين مطلب مختص به زمان غيبت است نه زمان حضور حكمت آن گناهكار بودن يا نبودن نيست بلكه از آن جا كه حضرت حضور ندارد اگر باب ديدار با آن امام همام مفتوح شود ممكن است هر مدعي پيدا شود و مطالبي را بر اساس رؤيت كذب خود مطرح سازد آن گاه چگونه مي توان به صدق گفتارش اطمينان يافت به همين دليل است كه حضرت در توقيع شريف امر فرموده اند كه اگر كسي با شرايط ويژه خود توفيق چنين ملاقاتي را يافت نبايد آن را اظهار نمايد بلكه بايد مكتوم باشد تا مسير سوء استفاده كنندگان مسدود شود. برخي از لوازم مفتوح بودن باب حضور و ملاقات چنين است:

1- نشر كتابهاي نادرست و برخاسته از تصورات و خيال بافي هاي نويسندگان آن.

2- مخلوط كردن عقايد صحيح و درست با انديشه هاي خرافي وغير مستدل و ناصحيح .

3- بدبين شدن اهل تعقل و انديشه به سبب آموزه هاي خرافي كه به عنوان عقايد شيعي مطرح مي شوند و در نتيجه مخالفان تشيع امكان رشد و گسترش مي يابند.

ازاين رو حكمت عدم ملاقات گناهكار بودن يا نبودن

نيست هر چند بي تأثير نمي باشد ولي علت اصلي و اساسي عدم امكان ارتباط سوء استفاده مؤمنان، مريد بازان و مقام پرستان از اين فضاي لطيف و عطر آگين است.

البته نوع ديگر مشاهده، ديدن آن عزيز در خواب يا مشاهده شهودي آن حضرات از طريق سير و سلوك است كه مسلما مشاهده جسم مادي آن حضرت نمي باشد پس اجمالاً ارتباط معنوي با حضرت ممكن است ولي ديدار جسم آن عزيز زهرا(س) براي همگان براساس روايات ممكن نيست.

مشخصات ظاهري حضرت چيست و آيا كسي مي تواند خودش رابه صورت حضرت درآورد؟
پرسش

مشخصات ظاهري حضرت چيست و آيا كسي مي تواند خودش رابه صورت حضرت درآورد؟

پاسخ

امام زمان (ع) بعد از شهادت پدرش هنگامي كه براي نماز بر جنازه او حاضر شد مردم او را مشاهده كردند در حالي كه طفلي گندم گون بود، با موهاي فري وبين دندان هاي جلو او باز بود.

{پاورقي . تاريخ الغيبة الصغري، ص 540. پاورقي}

شيخ طوسي؛ از برخي كساني كه حضرت را در خلال غيبت صغرا مشاهده كردند نقل مي كند كه آن حضرت جواني زيبارو، با بويي معطّر، وهيبتي عظيم بود. راوي مي گويد: "هنگامي كه سخن مي گفت، كسي را بهتر از او در سخن گفتن نديدم".

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 152. پاورقي}

در روايتي ديگر مي خوانيم كه راوي گفت: "حضرت جواني گندم گون بود وهرگز كسي را به مانند او در زيبايي واعتدال قامت نديدم".

{پاورقي . همان، ص 153. پاورقي}

ودر روايتي ديگر آمده است: "قد او نه طولاني است ونه كوتاه، بلكه معتدل القامه است. سر مباركش گرد وپيشاني اش پهن است. بيني او كشيده وگونه هاي او صاف وبر گونه راستش خالي است".

{پاورقي . همان، ص 156. پاورقي}

در مورد ذيل سؤال كه آيا كسي مي تواند خودش را به شكل وشمايل حضرت (ع) درآورد يا خير؟ مي گوييم: اگر چه به حسب ظاهري كسي بتواند خودش را به مانند حضرت در اوصافي كه ذكر شد درآورد، ولي با علايم ظهور كه در جاي خود ثابت شده ونيز با اعجازي كه حضرت از خود نشان مي دهند هرگز كسي در امامت او شك نخواهد كرد. واين مقتضاي لطف خداوند است. ولطف بر او واجب است، و لذا به طور حتم كاري خواهد كرد كه وجود حضرت در عصر ظهور به كسي مشتبه

نخواهد شد.

2-كمي در مورد خصوصيات اخلاقي حضرت مهدي توضيح دهيد ؟
پرسش

2-كمي در مورد خصوصيات اخلاقي حضرت مهدي توضيح دهيد ؟

پاسخ

ج2- در كتاب عيون اخبار الرضا از «علي بن عاصم » از امام محمد تقي از پدر بزرگوارش روايت كرده كه پيغمبر قائم را براي ابي ابن كعب بدينگونه توصيف فرمود : خداوند نطفه با بركت و پا ك و پاكيزه را در صلب حسين « عليه السلام » به وجود آورد ،كه هر مؤمني كه خداوند از وي در خصوص دوستي اهلبيت پيمان گرفته است از آن نطفه خشنود است و هر منكري از آن دوري مي جويد. او امام پرهيز كار، ستوده خصائل پسنديده و هادي و مهدي است ،كه حكم عدل ميكندو دستور بدان مي دهد و در گفتارش خدا را تصديق مي كند، خداوند هم او راتصديق مي نمايد و چون دلائل و علائم آن آشكار شود از سرزمين تهامه (1) بيرون مي آيد . او گنجهائي داردكه نه طلا و نه نقره است , بلكه اسبهاي نيرومند و مرداني است بعدد اصحاب بدر يعني: « سيصدو سيزده» نفر كه از اقطار جهان بدور وي گرد آيند، صحيفه مهر كرده اي با اوست كه تعداد يارانش با اسامي و شهرها و طبايع و اوصاف و كنيه ها آنها در آن نوشته شده است و آنها همه سعي در هر فرمانبرادري او« مهدي» دارند.

ابن ابي كعب عرضكرد يا رسول الله دلائل و علائم آمدن او چيست ؟ فرمود :

او از اين پرده غيبت بيرون مي آيد، و هر جا دشمن خدا ببيند بقتل ميرساند و احكام خدا را جاري مي سازد و طبق دستور الهي حكم مي كند .

حضرت مهدي دوازده همين

امام هستند .

حضرت مهدي « عج » امامي معصوم، مدير, مدبر , شجاع و مهربان ,دلسوز . شيخ صدوق در كتاب خصال از اصول اربعماء از اميرالمؤمنين روايت نموده كه فرموده : خداوند دين را بوسيله ما گشود و هم بوسيله ما ختم ميكند ( 2) بوسيله ما خدا آنچه را بخواهد محو ميكند و آنچه باقي مي گذارد ، بوسيله ما سختي زمانه را برطرف ميسازد و باران فرو ميفرستد اگر قائم قيام كند آسمان باران خود را فرو ميريزد و زمين نباتات خود را بيرون مي دهد و كينه ها از دل بندگان خدا زايل مي شود و درندگان و حيوانات با هم ساخته از يگديگر رم نمي كنند تا جائيكه زني كه مي خواهد راه عراق و شام را بپيمايد همه جا قدم بر روي سبزه و گياهان مي گذارد و زينتهاي خود را بر سر دارد و كسي طمع به آن نمي كند.

هر صفت و فضائلي را كه همه انبياء و ساير ائمه «عليهم السلام » دارند حضرت مهدي همه آنها را دارا ميباشد .

مشخصات ظاهري امام زمان چيست.
پرسش

مشخصات ظاهري امام زمان چيست.

پاسخ

برخي از ويژگي هاي ظاهري آن حضرت به قرار زير برشمرده شده است:

الف) هنگام نمازگزاردن بر پدر بزرگوار خود امام حسن عسكري(ع) بچه اي با صورتي به رنگ ميان سياهي و سفيدي، موهايي پرپشت و كوتاه و دندانهايي با فاصله اندك از سوي مردم ديده شده است.

ب ) پس از آن؛ در طول غيبت صغري، به صورت جواني زيباروي، خوش بو، باوقار و نيكوسخن از سوي بينندگان، شناسانده شده است.

ج ) در روايتي ديگر در اين باره آمده است: آن حضرت، سبزه گون، راست قامت، خوش اندام، با قدي نه چندان بلند و نه خيلي كوتاه (متوسط) چهارشانه، با سري گرد، گشاده پيشاني، بيني اي با سوراخ هاي تنگ و وسطي كشيده و بلند، گونه هايي كم گوشت و گشاده با خالي در سمت راست آن و ويژگي هاي ديگر (محمد صدر، تاريخ الغيبه الصغري، ص 54 - 540).

د ) به گفته نمايندگان خاص آن حضرت به ويژه محمد بن عثمان، آن حضرت با حفظ ويژگي هاي ياد شده از حالت خردسالي و نوجواني، به جواني برومند و قوي تغيير شكل يافته است.

در روز ظهور

آيا امام زمان(ع) جوان هستند يا پير؟
پرسش

آيا امام زمان(ع) جوان هستند يا پير؟

پاسخ

عمر امام زمان(ع) طولاني است، ليكن از لحاظ نيروي بدني و قيافه ظاهري نيرومند و به صورت جواني كه چهل سال داشته باشد، ظهور مي كند.

امام حسن مجتبي(ع) فرمود: "خداوند عمر حضرت مهدي(ع) را طولاني مي كند آن گاه با قدرت كامله خود به صورت جواني كه چهل سال داشته باشد آشكار مي سازد(ظهور مي كند) تا مردم بدانند كه خداوند بر همه چيز قدرت دارد".4

1 مجله حوزه، سال 70 - 71، 1374، ص 50 و لطف الله صافي، منتخب الأثر، ص 619.

2 تفسير نمونه ج2، ص 430؛ تفسير الميزان، ج 5، ص 210؛ عماد زاده، قصص الانبيا، ص 735، صدر الدين بلاغي، قصص قرآن ص 253 و بحارالأنوار، ج 52، ص 191.

3 ر.ك: مجلة حوزة، سال 70- 71، مهر - دي 1374، ص 97.

4 علامه مجلسي، مهدي موعود، ص 1067 و 1111.

زماني كه حضرت مهدي(عج) ظهور كند، چه نشانه هايي در چهره ايشان وجود دارد تا شناخته شود؟
پرسش

زماني كه حضرت مهدي(عج) ظهور كند، چه نشانه هايي در چهره ايشان وجود دارد تا شناخته شود؟

پاسخ

در روايت آمده است كه صورتش چون ستاره تابناك مي درخشد و در سمت راست رخسارش خال سياهي قرار دارد.(1)

پي نوشت ها:

1. مهدي موعود (ترجمه بحارالانوار، ج 13)، ص 294.

آيا پيري و كهولت در حضرت مهدي(عج) ظاهر مي شود؟
پرسش

آيا پيري و كهولت در حضرت مهدي(عج) ظاهر مي شود؟

پاسخ

يكي از خصوصيات و اوصاف امام عصر(عج) اين است كه به مرور روزگار، پيري و كهولت در آن حضرت ظاهر نشود و بايد هم اينطور باشد. زيرا با سن زياد اگر كهولت آور و پيري زا باشد آن حضرت نخواهد توانست مصدر آن همه اصلاحات و اقدامات و فعاليتهاي بزرگ اصلاحي گردد.

پس همانطور كه آن حضرت به امر خدا از يك عمر بسيار بلند برخوردار است، جواني و نشاط و نيرومندي آن رهبر جهانيان نيز به امر خدا محفوظ خواهد ماند.

آيا در روايات، اخباري كه دلالت بر عدم كهولت و پيري حضرت مهدي در هنگام ظهور داشته باشد وجود دارد؟
پرسش

آيا در روايات، اخباري كه دلالت بر عدم كهولت و پيري حضرت مهدي در هنگام ظهور داشته باشد وجود دارد؟

پاسخ

صدوق در«كمال الدين» و علي بن محمد خزار رازي در«كفايه الاثر» از حضرت امام حسن مجتبي (ع) در ضمن حديثي روايت كرده اند كه فرمود: فرزند نهم از فرزندان برادرم حسين(ع) را خدا عمرش را در غيبتش طولاني نمايد، سپس به قدرت خود او را آشكار سازد، در صورت جواني كه كمتر از چهل سال داشته باشد:

«وَ ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللهَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» (منتخب الاثر، ص 206، ف 2، ب 10، ح 6)

و نيز صدوق از حضرت رضا(ع) د رضمن حديثي چنين روايت كرده است:

«اَلقائِمُ هُوَ الَّذي اِذا خَرَجَ كانَ في سِنَّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشُّبّانِ قَوِيٌ في بَدَنِهِ» (منتخب الاثر، باب 17، ف 2، ح 2، ص 221)

[قائم آن كسي است كه وقتي ظاهر شود در سن پيران و منظر و سيماي جوانان و با قوت بدن باشد.]

و از ابي الصلت هروي منقول است كه گفتم به حضرت رضا(ع) علامت قائم چيست وقتي ظاهر شود؟

فرمود: علامتش اين است كه در سن پيران و منظر و قيافه جوانان است. بطوري كه كسي كه او را ببيند چهل ساله يا كمتر گمان مي كند. و از علامات او اين است كه به گذشت شب و روز پير نمي شود تا آنكه از اين دنيا رحلت كند.

آيا امام زمان (عج) در موقع ظهور جوان مى باشند يا پير؟
پرسش

آيا امام زمان (عج) در موقع ظهور جوان مى باشند يا پير؟

پاسخ

به طورى كه در روايات آمده پيرى به سراغ امام زمان (عج) نمى آيد و آن گرامى وقتى هم ظاهر گردد به صورت جوان 40 ساله يا كمتر ديده مى شود و اين يكى از نشانه هاى آن حضرت به حساب آمده است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_10_

امام زمان(عج) چطور با عمر طولانى به شكل 40 ساله ظاهر مى شود؟
پرسش

امام زمان(عج) چطور با عمر طولانى به شكل 40 ساله ظاهر مى شود؟

پاسخ

بعد از اثبات اصل وجود غيبت و لزوم آن كه تماماً تحت قدرت الهى و با خواست او انجام مى شود، تمامى اين پرسش ها جواب مى گيرد چون ثابت شد كه تحت قدرت و اراده الهى نه طول عمر انسانى منع عقلى دارد و نه اينكه اگر طول عمر داشت به شكل جوان باقى بماند مشكلى دارد زيرا با اراده و خواست خداوند اين امور واقع مى شود چنان كه حضرت نوح(عليه السلام) قريب به هزار سال فقط به تبليغ در ميان قوم خود پرداخت و يا فُزير يكصد سال فوت كرد و مجدداً خداوند او را احياء كرد در حالى كه الاغ او پوشيده شده بود ولى آب و طعام او به همين صورت بدون هيچ گونه تغيير رنگ و طعمى باقى مانده بود. پس آن چه كه به خواست و قدرت حق بازگشت مى كند هيچ بُعد عقلى ندارد.

امام زمان عليه السلام در ظاهر با چه سنّي ظهور مي كنند؟
پرسش

امام زمان عليه السلام در ظاهر با چه سنّي ظهور مي كنند؟

پاسخ

مطابق روايات شيعه وسنّي، امام زمان (ع) در حالي كه ظاهر او جوان وبه سنّ چهل سالگي است ظهور خواهند كرد. اينك به برخي از روايات اشاره مي كنيم:

1 - ابن صباغ مالكي به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه در حديثي فرمود: "مهدي از اولاد من با سن چهل سال است...".

{پاورقي . الفصول المهّمة، ص 217. پاورقي}

2 - شيخ صدوق؛ به سندش از اباصلت هروي نقل مي كند كه گفت: به امام رضا (ع) عرض كردم: قائم شما هنگام خروج چه علامتي دارد؟ حضرت فرمود: "علامت او اين است كه او از حيث سنّ پير است ولي در ظاهر جوان نشان داده مي شود، به حدي كه هر گاه كسي به او نظر مي افكند گمان مي كند كه او سي ساله يا كمتر است. واز جمله علامات او آن است كه به مرور ايام وشب ها پير نمي شود تا آنكه مرگ او فرا رسد".

{پاورقي . كمال الدين، ص 652، ح 12. پاورقي}

نعماني به سندش از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "اگر قائم قيام كند مردم او را انكار خواهند كرد؛ زيرا در حالي كه جوان رشيدي است به سوي آنها باز مي گردد...".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 188. پاورقي}

ممكن است رواياتي كه اشاره به سن چهل سالگي دارد مقصود آن باشد كه جسد وجسم او در حدّ كمال است؛ زيرا بدن تا چهل سالگي به كمال رشد خود مي رسد. گر چه برخي روايات نيز به سنّ 18 سالگي و51 سالگي اشاره كرده است ولي روايت اوّل از محمّد بن حمير نقل شده نه از يكي از معصومين:.

وروايت

دوّم گر چه از پيامبر اكرم (ص) نقل شده ولي از صحت سند برخوردار نيست، خصوصاً آنكه هر دو روايت با روايات مستفيضي كه دلالت بر ظاهر چهل سالگي دارد مخالف است.

خصوصيات جسمي امام زمان عليه السلام هنگام ظهور چگونه است؟
پرسش

خصوصيات جسمي امام زمان عليه السلام هنگام ظهور چگونه است؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات سنّي وشيعي، امام زمان (ع) هنگام ظهور داراي صفات وخصوصيات جسمي خاص است از قبيل:

1 - أجلي الجبهه: يعني پيشاني وسيع وعريض.{پاورقي . سنن ابي داوود، ج 2، ص 422. پاورقي}

2 - اقني الأنف: وسط بيني او برآمده ولي دو سوراخ آن تنگ است.{پاورقي . همان. پاورقي}

3 - كأنّ وجهه كوكب درّي: گويا صورت او همانند ستاره اي درخشان است.{پاورقي . الفصول المهمة، ص 317. پاورقي}

4 - اللون لون عربي: با چهره اي گندم گون.{پاورقي . البيان، ص 94. پاورقي}

5 - افرق الثنايا: ما بين دندان هاي او باز است.{پاورقي . همان، ص 96. پاورقي}

6 - اكحل العينين: مژه هاي او سياه است.{پاورقي . همان. پاورقي}

7 - براق الثنايا: با دندان هاي سفيد.{پاورقي . همان. پاورقي}

8 - أزج الحاجبين: با ابرواني كشيده وباريك.{پاورقي . الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 147. پاورقي}

9 - مربوع القامة: قامتش متوسط.{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 281 ؛ ارشاد مفيد، ص 342. پاورقي}

10 - الجسم جسم اسرائيلي: جسم او تنومند است.{پاورقي . البيان، ص 94. پاورقي}

11 - علي خدّه الايمن خال اسود: بر گونه راست او خالي سياه است.{پاورقي . الفصول المهمة، ص 317. پاورقي}

شكل و شمايل حضرت مهدي(عج)، موقع ظهور مثل انسان چند ساله است؟
پرسش

شكل و شمايل حضرت مهدي(عج)، موقع ظهور مثل انسان چند ساله است؟

پاسخ

در مورد قيافه و شكل و شمايل حضرت موقع ظهور به طور كلي دو دسته روايت وجود دارد:

الف. رواياتي كه مطلق است و سني را بيان نمي كند و فقط جوان بودن حضرت را متذكر مي شود.

1. «شابٌ بعد كبر السن»1 جوان است با اينكه سن اش زياد است.

2. «رجوعه من غيبته بشرخ الشباب»2 در بهترين مرحله ي جواني ظهور مي كند.

3. «في سن الشيوخ و منظر الشباب»3 در سن كهن سالان و سيماي جوانان.

ب. رواياتي كه علاوه بر تأكيد بر جواني، سن و سال را هم مشخص مي كند.

1. «في صورة فتيَ موفق اين ثلاثين سنه»4 با چهره ي جواني كامل به سن سي سالگي.

2. «في صورة شاب دون اربعين سنة»5 با چهره ي جواني كمتر از چهل سالگي.

3. سن اش زياد و چهره اش جوان است به گونه اي كه در نظر بيننده چهل ساله يا كمتر مي نمايد و از نشانه هاي ايشان آن است كه تا زمان وفات پير نمي شود.6

نكات:

1. مي دانيم كه سن حضرت بيش از هزار سال است و رواياتي كه سن ايشان را بين 30 تا 40 سال بيان كرده منظور اين است كه در زمان ظهور چهره و سيماي نوراني حضرت در اين سن است و اختلاف سن در اين موضوع موجب تضاد نمي باشد. زيرا اين اعداد نشانگر سن انسان كامل و جوان است.

2. البته عمر طولاني مثل نوح (950 سال) در قرآن آمده و يا حضرت خضر و عيسي(ع) سابقه دارد و در عالم حيوانات نيز عمر طولاني مشابه دارد و پيري و مرگ در اثر عوامل فرسايشي است كه اگر آن عوامل نباشد شخص جوان مي ماند.7

3. بي شك

شناخت و معرفت امام اهميت و ارزش فراواني دارد و اين اهميت به قدري است كه در روايات نشناختن امام برابر با بي ديني و جهالت شمرده شده.

«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتةً جاهليةً»8

«كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.»

و بديهي است كه «معرفت امام»، عميق تر و فراتر از مباحث ظاهري است كه در اين مجموعه گذشت.

1 . كمال الدين، ج 1، ص 327.

2 . غيبت طوسي، ص 421.

3 . كمال الدين، ج 2، ص 376.

4 . غيبت طوسي، ص 420.

5 . كمال الدين، ج 1، ص 316.

6 . كمال الدين، ج 2، ص 652.

7 . ر.ك: عدالت گستر جهان، ابراهيم اميني.

8 . الصوارم المعرفه، ص 263.

كرامات حضرت

خاطراتي از كرامات امام زمان(ع) را بنويسيد.

پرسش

خاطراتي از كرامات امام زمان(ع) را بنويسيد.

پاسخ

محدّث بزرگ شيخ حر عاملي نوشته است: زماني كه ده سال بيش نداشتم به مرض سختي مبتلا شدم به طوري كه پدر و مادر و خويشاوندانم جمع شده گريه مي كردند و براي عزاداري آماده مي شدند. آن ها يقين كرده بودند كه من خواهم مرد. در آن شب پيغمبر و دوازده امام(ع) را ميان خواب و بيداري ديدم، پس به آنها سلام كردم. با امام زمان(ع) مصافحه نموده و در آن حال گريستم و گفتم: اي مولاي من! مي ترسم كه با اين مرض بميرم وب ه مقصود خود از علم و عمل نرسم. ايشان فرمود: نترس زيرا تو با اين مرض نخواهي مرد و خداوند تو را شفا مي دهد و عمر طولاني خواهي يافت. آن گاه قدحي كه در دست مباركش بود به من داد و از آن آشاميدم و بهبودي يافتم و مرض به كلي از من زايل شد، پس از آن بلند شدم. پدر و مادر و خويشاوندانم تعجب كردند. چند روزي كه گذشت آن چه كه ديده بودم براي آن ها تعريف كردم.15

15 منتهي الآمال، ج2، ص 470.

چند معجزه از امام زمان(ع) بنويسيد.

پرسش

چند معجزه از امام زمان(ع) بنويسيد.

پاسخ

محمد بن يوسف گويد: به مرضي مبتلا شدم و به طبيب مراجعه كردم و خرج هاي زياد نمودم، ولي خوب نشدم. نامه اي به حضور امام عصر(ع) نوشتم واز حضرت تقاضا كردم برايم دعا كند. در جواب مرقوم فرمود: خداوند به تو سلامتي دهد و تو را در دنيا و آخرت با ما قرار دهد. هنوز جملة ديگر نرسيده بود كه بهبودي يافتم. طبيبي از شيعيان را خواستم و جاي مرض را به او نشان دادم، گفت: از نظر طبي دارويي سراغ نداريم كه اين مرض را خوب كند. به طور مسلّم خدا تو را شفا داده است.1[5]

2_ مرحوم شيخ حرعاملي كه از بزرگان علماي شيعه است مي گويد: ده ساله بودم كه به مرض سختي مبتلا شدم، به گونه اي كه پدر و مادر و خويشاوندانم جمع شده، گريه مي كردند و براي عزاداري آماده مي شدند. آن ها يقين كرده بودند كه خواهم مرد. در آن شب پيغمبر و دوازه امام صلوات الله عليهم را در خواب و بيداري ديدم. پس به آن ها سلام كردم، و با يك يك مصافحه نمودم. ميان من و حضرت صادق(ع) سخني گذشت كه در خاطرم نماند، جز آن كه ايشان در حق من دعا كرد سپس بر حضرت صاحب الامر (عج) سلام كردم و با آن جناب دست دادم و در آن حال گريستم و گفتم: اي مولاي من، مي ترسم كه با اين مرض بميرم و به مقصود خود (علم و عمل) نرسم ايشان فرمود: نترس، زيرا تو با اين مرض نخواهي مرد و خداوند تو را شفا مي

دهد و عمر طولاني خواهي يافت، آن گاه ظرفي كه در دست مباركش بود، به من داد و از آن آشاميدم، و بهبودي يافتم و مرض به كلي از من زائل شد. پس از آن بلند شدم. پدر و مادر و خويشاوندانم تعجب كردند. چند روزي كه گذشت، آن چه كه ديده بودم، براي آن ها تعريف كردم.[6]

3_ پسر مرحوم حاج ابوالقاسم پابنده قمي گويد: مرحوم پدرم گفت: من نذر كرده بودم كه چهل شب جمعه يا چهارشنبه (ترديد از گوينده) به خاطر مسايل اقتصادي و ا فاتي كه به زراعت رسيده بود، به مسجد جمكران مشرف شوم. 39 شب مشرف شدم، شب آخر كه به مسجد رفتم و اعمال مسجد و نماز حضرت ولي عصر(عج) را خوانده و بيرون آمدم، هوس چاي كردم، به همين خاطر گشتم تا آشنايي پيدا كنم و يك چاي بخورم. به عده اي از آشنايان كه اسباب چاي داشتند، برخورد كردم، ليكن آب نداشتند. ظرف آب را گرفتم تا بروم از آب انبار نزديك مسجد آب بياورم. وسط راهِ پلة آب انبار، چراغ نفتي نصب كرده بودند. از نصف پله ها كه پايين رفتم، ناگهان متوجه شدم كه آقايي دارد بالا مي آيد، سلام كردم، ايشان به گونه محبت آميز جواب داد و از من احوال پرسي كرد، درست مثل كسي كه سال ها است با من رفيق و آشنا است. بعد فرمود: به مسجد آمدي؟ گفتم: آري. پرسيد: چند هفته است؟ گفتم: هفتة چهلم است. پرسيد: حاجت داري؟ گفتم: آري. فرمود: برآورده شد؟ گفتم: نه. فرمود از كدام راه مي آيي؟ عرض كردم، از جادة قديم و آسياب

لتون. فرمود: بين باغ آقا و آسياب، دو سه پل وجود دارد. شما وقتي از پل اوّل بالا رفتي، شيخ محمد تقي بافقي را مي بيني كه مي آيد، در حالي كه عبايش را زير بغل كرده و سنگ ها را از جاده به كنار مي ريزد. اين برخورد را بگو و سلام مرا به او برسان و بگو: از آن چه نزد تو داريم، يك مقدار به تو بدهد. وقت بازگشت از همان راه برگشتم و در همان مكان به شيخ محمد تقي بافقي برخورد كردم. ديدم كه عبا را زير بغل گذاشته و خم مي شود سنگ ها را از جاده به كناري مي ريزد. چون به او رسيدم، جريان را تعريف كردم و گفتم: آقا به تو سلام رسانيد. همين كه اين را گفتم، روي زمين نشست و خيلي گريه كرد، بعد گفت آقا ديگر چه فرمود؟ گفتم: فرمود از آن چه از ما نزد شما است، مقداري به من بدهيد. كيسه اي در آورد و مقداري پول خرد كه داخل كيسه بود، كف دستش ريخت و چند قراني به من داد و گفت: آقا ديگر مطلبي نفرمود؟ گفتم: نه. ايشان گفت: خداوند به شما خير و بركت دهد. و رفت. پدرم مي گفت: بعد از اين ماجرا وضعم خوب و اوضاع كارم رو به راه شد.[7] [5]علامه مجلسي، مهدي موعود، ص 602.

[6]شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 470.

[7]عبدالرحمن انصاري، در انتظار خورشيد ولايت ص 199، حكايت 20.

چگونه ماجراي قرآني انتقال تخت بلقيس، پذيرش قدرت فوق العاده حضرت صاحب الزمان (ع) را آسان مي كنند.

پرسش

چگونه ماجراي قرآني انتقال تخت بلقيس، پذيرش قدرت فوق العاده حضرت صاحب الزمان (ع) را آسان مي كنند.

پاسخ

در قرآن مي خوانيم كه در ماجراي انتقال تخت بلقيس يكي از مشاوران حضرت سليمان، تخت ملكه سبأ را در يك چشم بر هم زدن از مملكت سبأبه نزد سليمان حاضر كرد. اين امر خبر از قدرت فوق العاده مي دهد كه انسان هاي عادي نمي توانند چنين قدرتي داشته باشند.

بنابراين مي تواند كسي به تأييد الهي داراي قدرتي باشد كه انسان هاي عادي آن را نداشته باشند. با اين مسئله هنگامي كه كسي به روايات اثبات كننده قدرت فوق العاده حضرت مهدي (عج) نگاه كند، تعجب نكرده، قرآن را قبول مي كند. به ويژه با توجه به اين كه "آصف بن برخيا" (آورنده تخت بلقيس) تنها بخشي از علم كتاب آسماني را دارا بود، ولي امامان معصوم عليهم السلام همه علم كتاب الهي را دارند.

در حديثي از ابوسعيد خدري از پيامبرصلي الله وعليه وآله آمده است. من از معناي "الذي عنده علم من الكتاب (كه آورنده تخت بلقيس است) از محضرش سؤال كردم، فرمود: "او وصي حضرت سليمان بن داود بود. عرض كردم "من عنده علم الكتاب" از چه كسي سخن مي گويد، فرمود: اين برادرم علي بن ابي طالب است. با توجه به تفاوت "علم من الكتاب" كه علم جزئي را مي گويد: و "علم الكتاب" كه علم كلي را بيان مي كنند، روشن مي شود كه ميان آصف و علي عليه السلام چه اندازه تفاوت است. علم اميرالمؤمنين از طريق فرزند به تمام امامان عليهم السلام و در نهايت به حضرت مهدي(عج) رسيده است. در روايات بسياري مي خوانيم كه اسم اعظم اللهي هفتاد و سه حرف است كه يك حرف آن نزد آصف بن

برخيا بود و چنان كار خارق عادتي را انجام داد. نزد امامان اهل بيت عليهم السلام هفتاد و دو حرف آن است، و يك حرف آن مخصوص به ذات پاك خدا است.

تفسير نمونه، ج 15، ص 473.

آيا حضرت مهدي (عج) بعد از ظهور اعمال خارق العاده انجام مي دهد؟

پرسش

آيا حضرت مهدي (عج) بعد از ظهور اعمال خارق العاده انجام مي دهد؟

پاسخ

پاسخ : غالب پيشوايان ديني، براي اثبات امامت خويش، كارهايي انجام مي دادند كه براي مردم عادي، انجام آن ها امكان نداشت. اين اعمال را مي توان خارق العاده ناميد.اعمالي كه به عنوان كرامات از امامان نقل شده است، مي تواند اين كرامت از نوع آشكار نمودن حقايق علمي باشد.

در مورد امام زمان نيز اگر معرفي امامت امام و گسترش حكومت حضرت، نياز به اعجاز و كارهاي خارق العاده داشته باشد، مي تواند از آن بهره گيرد.

البته در برخي از روايات از بعضي سياست ها و فعاليت هاي امام زمان(عج) سخن به ميان آمده است كه شبيه معجزه (خارق العاده ) هستند.

يكي از سياست هاي امام زمان(عج) گسترش و پيشرفت علم و صنعت است.پيشرفت علم به گونه اي است كه برخي تصور مي كنند امام زمان(عج) اعمال خارق العاده انجام مي دهد، مانند رواياتي كه مي گويند: شخصي در شرق برادرش را در مغرب مي بيند. حضرت هنگام سخنراني همه جهانيان را مي بينند، نيز ياران حضرت از فاصفه دور با هم سخن مي گويند و سخن يكديگر را مي شنوند. در عصر ظهور امام زمان(عج) تمدن به اوج خود مي رسد. امام صادق(ع) فرمود: "دانش بيست و هفت حرف است و همه آن چه پيامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است و مردم تاكنون جز با دو حرف ]با حرف هاي ديگر [ آشنايي ندارند. هنگامي كه قائم ما قيام مي كند، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون آورده، و آن را بين مردم نشر و گسترش مي دهد و آن دو حرف را نيز ضميمه مي كند و مجموع بيست و هفت حرف را ميان مردم منتشر

مي سازد"(2)

پيامبر (ص) فرمود: "پس از شما اقوامي خواهند آمد كه زمين زير پاي شان پيموده مي شود و درهاي جهان به روي شان باز مي گردد.... زمين در كم تر از يك چشم به هم زدن پيموده مي گردد، به گونه اي كه اگر كسي از آنان بخواهد. شرق تا غرب زمين را در ساعتي بپيمايند، اين كار را انجام مي دهند".(3)

در برخي از روايات سخني از رشد خِرد جمع به ميان آمده است. رشد خود جمعي به گونه اي است كه مي توان از آن به عنوان يكي از شاخصه هاي مهم جامعه آرماني امام زمان (عج) ياد كرد. امام صادق(ع) فرمود: "هنگامي كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مي گذارد و عقل آن ها را كامل و افكار شان را پرورش داده، تكميل مي كند".(4)

دربعضي از روايات ديگر سخني از رشد اقتصادي و امنيت جهاني و گسترش عدالت سخن گفته شده كه بيانگر كارهاي بسيار مهم است كه امام زمان(عج) انجام مي دهد.

پي نوشت:

1 - نجم الدين طبسي، چشم انداز به حكومت حضرت مهدي، ص 176 - 177.

2 - بحار الانوار، ج 52، ص 326.

3 - احقاق الحق، ج 13، ص 351.

4 - بحار الانوار، ج 52، ص 321.

علم حضرت

امام زمان 7در زمينهء دين اسلام و استنباط احكام اسلامي از چه نوع كتاب هايي استفاده مي كند؟
پرسش

امام زمان 7در زمينهء دين اسلام و استنباط احكام اسلامي از چه نوع كتاب هايي استفاده مي كند؟

پاسخ

امام 7داراي علم لدّني است . براي فهم قوانين و احكام اسلامي , نياز به كتاب هاي معمولي جهت استنباط احكام ندارد. در عين حال منابع علم امام 7چند چيز است :

1 قرآن و كلام اللّه مجيد, زيرا منشأ تمام احكام دين , قرآن كريم است .

2 صحيفه ها و كتاب هايي كه از پيامبر6به طور ارث به دستشان رسيده است . از جمله كتاب علي 7كه به دست علي 7و املاي رسول خدا6نوشته شده است .

3 ارتباط با عالم غيب و الهام . افضل عولم آنان از اين راه به دست مي آيد.(1)

(پ_اورقي 1.ابراهيم اميني , مسايل كلي امامت , ص 241_ 252

آيا امام زمان 7داراي علم لدني است و ديگر نياز به مطالعه ندارد؟
پرسش

آيا امام زمان 7داراي علم لدني است و ديگر نياز به مطالعه ندارد؟

پاسخ

همان طور در پاسخ سؤال شش گفته شد, امام 7واجد علم لدنّي است و جهت استنباط و فهم احكام و معارف اسلامي , نياز به كتاب هاي معمولي و مرسوم حوزه هاي علميه ندارد. او براي استنباط احكام از سه منبع استفاده مي كند: يكي صحيفه هاي پيامبر6كه به دست علي نوشته شده است . ديگري استفاده از قرآن , و سومي الهام گرفتن از عالم غيب .

آيا امام زمان عج) اطلاعات كامل درخصوص دنياي مردم مظلوم افغانستان، فلسطين و لبنان دارند؟
پرسش

آيا امام زمان عج) اطلاعات كامل درخصوص دنياي مردم مظلوم افغانستان، فلسطين و لبنان دارند؟

پاسخ

امام زمان عج)، امام حاضر و آخرين امام شيعيان است كه واسطه فيض عالم و آفريدگار عالم و قطب عالم امكان است. امام(ع) جان جهان است و جهان به وجود او بستگي دارد. امام(ع) هم واسطه در فيض تكوين است و هم واسطه در فيض تشريعي است. هر گونه فيضي، كه از مبدأ فياض مي رسد، از طريق واسطه فيض افاضه مي گردد. در واقع فيض اعظم، خود واسطه وجود و خلقت است. او نخستين خلق است و سبب پديد آمدن ديگر مخلوقات است. همواره فيض الهي از طريق او و امتدادات وجودي او به كاينات ايصال مي گردد. كسب فيض از مبدأ افاضه كننده، نيازمند به واسطه قابل است. واسطه قابل، به قابليت خود فيض را كسب مي كند و به مستفيض مي رساند. حقيقت ولايت مطلقه، همان فيض است و واسطه رسيدن فيض به ديگر كاينات است. نفس ولي مطلق مبدأ سريان فيض الهي است و سرچشمه فيضان جود و وجود به ديگر موجودات است بنابراين، نفس ولي پيامبر يا امام) صاحب چنين محوريتي در مركز جهان هستي است.[13]

در بعد تشريع قوانين و تعيين احكام نيز نفوس قابل، وحي و هدايت هاي الهي را دريافت كنند و به بشريت

برسانند و بياموزند و بشر به تنهايي نمي تواند شكل اعمال تكاملي و حكمت و اسرار آن ها را بيابد و راه حركت صحيح و مستقيم را كشف كند. عقل نيز براي وصول به اين مقاصد عالي كافي نيست و نياز به مددرسان و راهنماي بصير دارد. واسطه فيض تكويني و تشريعي در مصداق خارجي، يكياست: پيامبر، و به نيابت از پيامبر، امام(ع) است كه

هدايت انسان ها را نيز عهده دارند.[14]

امام زمان عج) حاضر و ناظر بر اعمال مسلمانان است و اعمال مسلمانان بر ايشان عرضه مي گردد و از حقايق عالم وجود آگاهي دارند و بر سراسر جهان سيطره دارند و ملائك الهي يعني جبرئيل و ميكائيل و ديگر ملائكه به فرمان ايشان هستند و اعمال شيعيان بر ايشان عرضه مي شود و حضرت از احوال امت اسلامي مطّلع اند[15] آن وجودي كه عالم كون و مكان در خدمت او است، قطعاً بر وقايع و حوادث عالم اطلاع دارند.

([13] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 222 تا 224، با تلخيص.

([14] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 225 و 226، با تلخيص.

([15] آيت الله حسين مظاهري، جهاد با نفس، ص 226 با تلخيص.

آيا امام زمان (عج) از هنگام برپايي قيامت و تاريخ آن آگاهي دارد؟
پرسش

آيا امام زمان (عج) از هنگام برپايي قيامت و تاريخ آن آگاهي دارد؟

پاسخ

علم به زمان وقوع قيامت از غيبت هاي مختص خدا است و هيچ دليلي در تعيين وقت آن نيست و قيامت ناگهاني بر پا مي شود. قرآن كريم مي فرمايد: " از تو دربارة رستاخيز مي پرسند كه كي بر پا مي شود، بگو: آن علم نزد پروردگار من است كه جز وي آن را به موقع آشكار نمي كند".[18]

در شأن نزول اين آيه بعضي از مفسران مانند مرحوم طبرسي در مجمع البيان نقل كرده اند كه حضرت رسول (ص) در جواب اهل مكه اين مطلب را فرمود.2[19]

اظهار بي اطلاعي رسول الله(ص) از امر قيامت جهل نيست ، بلكه علم به عالي ترين معارف است و علم به قيامت را جز خدا كسي طاقت تحمّلش را ندارد.3[20] وقتي علم به قيامت منحضر در خدا شد، رسول الله و ساير معصومان عليهم السلام از جمله امام زمان (عج) از هنگام وقوع قيامت اطلاعي ندارند و تنها خداوند متعال از موقع موقوع قيامت آگاه است.

1[15] روم (30) آيه 30.

1[16] استاد شهيد مرتضي مطهري، فطرت، ص 224.

1[17] علامه محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان ، ج 16، ص 283، با تلخيص.

2[18] اعراف (7) آية 187.

2[19] تفسير نمونه، ج 7، ص 42.

3[20] تفسير الميزان، ج 8، ص 553.

آيا امام زمان مي داند كي ظهور خواهد كرد؟
پرسش

آيا امام زمان مي داند كي ظهور خواهد كرد؟

پاسخ

هرگاه از ائمه (ع) درباره تعيين وقت ظهور سؤال مي كردند، آن بزرگواران از تعيين وقت خودداري مي كردند. از طرفي بيان نمي كردند خودمان هم نمي دانيم. فقط از حوادث و نشانه ها سخن مي گفتند و كساني را كه وقت تعيين مي كردند، دروغگو اعلام مي كردند.

جابر جعفي مي گويد: به امام باقر (ع) گفتم. فرج شما چه زماني خواهد بود، حضرت فرمود: "هيهات هيهات لا يكون فرجنا حتي تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا حتي يذهب الكدر و يبقي الصفو؛ (1) فرج ما حاصل نمي شود تا اين كه شما مردم غربال شويد، دوباره غربال شويد و سه باره غربال شويد، تا افراد گنه كار بروند و پاكان بمانند".

محمد بن مسلم گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: "اي محمد! هر كس وقت فرج ما را مشخص و تعيين كرد، او را تكذيب كن. ما وقتي را براي اين فرج تعيين نمي كنيم".(2)

در توقيعي از جانب حضرت مهدي (ع) به "محمد بن عثمان عمر وي" رسيد، آمده است: "اما ظهور الفرج فانه الي الله و كذب الوقاتون؛(3) زمان ظهور به دست خدا است و تعيين كنندگان وقت ظهور دروغگو هستند".

براساس اين روايت شايد گفته شود حضرت مهدي(ع) نيز وقت ظهور را نمي داند و شايد منظور حضرت اين باشد كه قرآن به دست خدا است.

در باب علوم ائمه(ع) آمده است:

عن ابي جعفر(ع) قال: "ان لله لعلماً لا يعلمه غيره و علماً يعلمه ملائكته المقربون و أنبياؤه المرسلول و نحن نعلمه؛(4)

بخشي از علوم مخصوص خدا است و هيچ كسي حتي ملائكه از آن ها مطلع نيستند اما علومي هست كه فرشتگان و انبيا از آنها مطلع اند. ما اهل بيت

از اين دسته علوم آگاهي داريم".

مستفاد روايات اين است كه امر ظهور به دست خدا و به اراده او است، اما علم به زمان ظهور به طور صريح و مشخص در روايت ذكر نشده است.

پي نوشت ها:

1 - بحارالانوار، ج 52، ص 113.

2 - همان، ص 117.

3 - همان، ص 111.

4 - همان، ج 26، ص 159.

در روايات آمده كه امام زمان(عج) در هنگام ظهورشان مامور به غيب مي باشند.
اشاره

پرسش: محدوده ماموريت ايشان به غيب چقدر است؟ كمي توضيح بفرماييد؟ بطور مثال ايشان مامور به آشكار كردن گناهان و خطاهايي كه در خلوت انجام مي شود هستند يا خير؟ منابعي كه پاسخ سوال را مي

پرسش

در روايات آمده كه امام زمان(عج) در هنگام ظهورشان مامور به غيب مي باشند.

پرسش: محدوده ماموريت ايشان به غيب چقدر است؟ كمي توضيح بفرماييد؟ بطور مثال ايشان مامور به آشكار كردن گناهان و خطاهايي كه در خلوت انجام مي شود هستند يا خير؟ منابعي كه پاسخ سوال را مي دهيد ذكر فرماييد.

پاسخ

در پاسخ به سؤال شما دوست عزيز عرض مي شود، از رواياتي كه در اين زمينه نقل شده چنين استنباط مي شود، كه از اختصاصات حضرت مهدي موعود ، قضاوت اوست كه به علم امامت و وحي قضاوت مي فرمايند. و مانند حضرت داود و سليمان، براي حكم خود نياز به شاهد و بيّنه ندارند. (1) امام صادق( مي فرمايند :"چون قائم قيام كند، خداوند او را علم سيما عطا كند؛ پس امر مي كند بر كافر، سپس موهاي پيشاني ايشان را مي گيرند، و به پاهاي ايشان مي چسبند، و مي كشانند ايشان را به سوي شمشير، و شمشير در ميان ايشان مي نهند." (2)

و در ارتباط ميزان دلالت روايات بر اين مطلب بايدگفت، روايات تا همين اندازه دلالت مي كنند، كه امام ( به مقتضاي علم امامت بدون شاهد و بيّنه، كافران را محاكمه كرده، از دم شمشير مي گذرانند. اما اينكه آيا اين مسأله در ارتباط با يكايك كافران، يا انسانهاي پليد است، از روايات و آيات، اين مسأله قابل اثبات نمي باشد.

و چيزي كه از طريق اسناد اسلامي استفاده مي شود، آن است كه در عصر ظهور، آزادي انسانها از بين نمي رود، و دين جنبه اجباري پيدا نمي كند. (اگرچه اكثريت قاطع مردم جهان، راه حق مي پيمايند،

و به آن مي گروند. و حكومت روي زمين، يك حكومت اسلامي است.) (3) و حتي اديان يهود و مسيحيت، اگر چه به صورت اقليت بسيار ضعيف، باقي مانده، دين حق مورد پذيرش اين گروه واقع نمي شود.

اما در ارتباط با اين مسأله كه حضرت مهدي(مأمور به آشكار كردن گناهان پنهاني مردم باشند بايدگفت، از اسامي روز قيامت، "يوم تبلي السرائر" است، يعني روزي كه همه امور پنهاني آشكار مي شود. و ما در دعا مي گوييم : "و لا تفضهني يوم القيامة علي رؤس الاشهاد" (4) اما چنين امري درباره دوران ظهور حضرت مهدي( نيامده است.

در پايان با بيان نظر استاد مطهري، در خصوص اين مسأله سخن را كوتاه مي كنيم. ايشان مي فرمايند : "ما حدود تصرف و يا ولايت تكويني يك انسان كامل، و يا نسبتاً كامل را نمي توانيم دقيقاً تعيين كنيم. يعني مجموع قرائن قرآني و قرائن علمي كه نزد ماست، اجمالاً وصول انسان را به مرتبه اي كه اراده اش بر جهان حاكم باشد، ثابت مي كنند... و اينكه انبعاث اراده انسان كامل(امام)، با تحريكي دروني و اشاره اي عيني است. اما اينكه اين تحريك و اشاره به چه نحو است، و چگونه است، محدود است يا نامحدود، ما نمي دانيم؛ و مطلبي است كه از عهده ما خارج است. و لهذا چنين كساني، گاهي بر طارم اعلي نشينند، و گهي تا پشت پاي خود بينند." (5)

منابع و مآخذ:

1.معجم الاحاديث امام مهدي(،4/11/ح1090

2.بحارالانوار،ج52/320 _ 27ح26

3.تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي،ج4،ص319

4. مناجات شعبانيه

5. ولاء و ولايتها، استاد مطهري،ص60 و 61

چرا به امام وحي نمي شود و اگر وحي نمي شود پس چگونه امام زمان (ع) مي خواهد ظهور كند؟
پرسش

چرا به امام وحي نمي شود و اگر وحي نمي شود پس چگونه امام زمان

(ع) مي خواهد ظهور كند؟

پاسخ

در خصوص سؤالي كه بيان فرموديد نكات زير قابل توجه و دقت مي باشد:

1_ اگر منظور شما از امامان، دوازده امام بعد از پيغمبر اكرم (ص) مي باشد، درست است والا قبل از پيغمبر (ص) امام هم بوده كه به او وحي شود مانند حضرت ابراهيم (ع).

2_ سؤال شما كه چرا به امام وحي نمي شود برميگردد به راز ختم نبوت، زيرا هنگامي كه مسائل دين آنقدر كامل شودكه ديگر نيازي به وحي نباشد به طوري كه تمام پيش بينيها تا روز قيامت در اين دين شده ديگر چه نيازي به وحي خواهد بود، فقط نياز به كسي است كه اين دين كامل و جامع را از تحريف حفظ كند و با علم خدادادي و قوه عصمت آن را بدون كم و زياد براي مردم بيان نمايد و آنها را هدايت كرده و به خداي متعال برساند كه آن هم امام مي باشد.

حضرت آيت الله مصباح يزدي مي فرمايند (در شرايطي كه تبليغ رسالت الهي در همه جهان به وسيله يك پيامبر و به كمك ياران و جانشبنان وي ميسر باشد و احكام و قوانين يك شريعت، پاسخگوي نيازهاي حال و آينده جامعه باشد و پيش بيني هاي لازم براي مسائل نوظهور در آن شريعت شده باشد و نيز تضميني براي بقاء و مصونيت آن از تحريفات، وجود داشته باشد. ديگر موجبي براي مبعوث شدن پيامبر ديگري نخواهد بود _ اما دانشهاي عادي انسان توان تشخيص چنين شرائطي را ندارد و خداي متعال است كه با علم نامتناهي خود، زمان تحقق اين شرايط را مي داند و اوست كه مي تواند

ختم نبوت را اعلام كند چنانكه اين كار را در آخرين كتاب آسماني اش انجام داده است _ ولي ختم نبوت به معناي قطع رابطه هدايت بين خدا و بندگان نيست بلكه هر گاه خداي متعال صلاح بداند از علوم غيبي، به بندگان شايسته اش افاضه مي فرمايد هر چند به صورت (وحي نبوت) نباشد، چنانكه به عقيده شيعه چنين علومي را به امامان معصوم (ع) عطا كرده است.) (1)

3_ جواب قسمت دوم را نيز به سه صورت مي توان عرض كرد كه: اولاً همانطور كه اشاره شد او توسط علوم غيبي الهي از ظهور خود آگاه خواهد شد . ثانياً يكي از خصايص امامان معصوم (ع) محدث بودن آنهاست يعني ملائكه با آنها سخن مي گويند. (2) و ثالثاً در احاديث به اموري اشاره شد كه بعضي از آنها عبارتند از: امام صادق (ع) مي فرمايند: (ندا مي شود به اسم او در شب بيست و سوم (يعني رمضان) و قيام مي كند در روز عاشورا) (3)

حضرت صادق (ع) در آيه: (إذا نقر في الناقور) فرمود: (از ماست اماميكه مستقر خواهد شد, پس هر گاه خداوند عزوجل اراده كند اظهار امر او را در قلب او بيندازد پس ظاهر شود) (4)

حضرت امير المؤمنين (ع) از پيغمبر اكرم (ص) نقل مي كنندكه آن حضرت فرمود: (هرگاه وقت خروج او برسد او را شمشيري هست در قلاف پس آن شمشير او را ندا كند كه برخيز اي ولي خدا و بكش دشمنان خدا را) (5)

براي بررسي و مطالعه بيشتر مي توانيد به آدرس اشاره شده مراجعه بفرماييد.

خداوند متعال همه ما را از منتظرين واقعي اش قرار

بدهد ان شاء الله.

موفق باشيد.

منابع و مآخذ:

1_ آموزش عقايد، ص 290، آيت الله مصباح يزدي

2_ كتاب مهدي منتظر (عج) ص 19،189،190

3_ كتاب مهدي منتظر (عج) ص 19،189،190

4_ كتاب مهدي منتظر (عج) ص 19،189،190

5_ كتاب مهدي منتظر (عج) ص 19،189،190

پرسش: چرا سورة قدر، بعد از تولّد "امام زمان غ خوانده شد؟
پرسش

پرسش: چرا سورة قدر، بعد از تولّد "امام زمان غ خوانده شد؟

پاسخ

بين امام معصوم و علم او در هر عصري با سورة "قدر" رابطه اي است كه با كشف آن در مي يابيم كه چرا به هنگام تولدِ امام زمان غ سورة "قدر" خوانده شد، لطفاً به روايات زير توجه كنيد:

1. امام باقر7 مي فرمايد: "در هر شب قدري تفصيل امور حقّه از جانب خدا مقرّر و ابلاغ مي گردد; و بايد امام معصومي در هر زمان باشد كه آن را دريافت كند."(اصول كافي كليني ترجمة ج 2، ص 251، انتشارات اسوه )

2. و نيز مي فرمايد: "خداوند، در آغاز آفرينش دنيا، شب قدر را آفريد، و پيامبر9 و وصي او را نيز آفريد، و حكم كرد كه در هر سال شبي كه در آن شب تفسير و بيان همة امور تا سال آينده روشن مي شود مقرر گردد. رسولان و امامان به واسطة چنين شبي از تمامي امور مي توانند (آگاه شوند) و حجت داشته باشند... شكي نيست كه از اول ِ آفرينش دنيا تا پايان آن بايد بر اهل زمين حجتي باشد كه در اين شب به محبوب ترين بندگان حق نازل شود."(همان ص 271 _ 274.)

3. و در جاي ديگر مي فرمايد: "خداوند، در شب معراج به رسولش علم هر چه بوده و هر چه خواهد بود را آموخت كه بيش تر اين علم كلي و اجمالي بود و تفسير و شرحش در شب قدر مي آمد; و هم چنين علي بن ابي طالب كليات علوم را مي دانست و شرح و تفسير آن در شب قدر براي او (به طور بخش نامه مي آمد... هيچ

پيامبري يا وصي ِ پيامبري نميرد، جز آن كه وصي ّ وي (دانش او را مي داند."(همان ص 275 _ 278.)

4. خداوند در شب معراج به پيامبر اكرم فرمود: "اي محمد! سورة حمد را بخوان و من خواندم سپس فرمود: سورة "انا انزلناه را بخوان زيرا نزديكي تو و نزديكي اهل بيت تو نسبت به من تا روز قيامت به سبب اين سوره است "(علل الشرائع شيخ صدوق ج 2، ص 316، انتشارات مكتبة الداوري )

از روايات بالا چند اصل كلي و يك نتيجه به دست مي آيد:

1. خداوند، در هر عصري براي بشر، حجتي از پيامبر يا امام قرار داده است

2. خداوند، علوم بسياري را به پيامبران و امامان خود داده است

3. خداوند، شب قدر را مقرّر كرده است كه تمام امور سال را براي پيامبران و امامان بيان كند;

4. در هر زماني بعد از پيامبران امامي بايد باشد تا در شب قدر، امور برايشان بيان گردد;

5. امام زمان غ آخرين امام از اين قاعده مستثنا نيست زيرا آن حضرت آخرين حجت خدا تا روز قيامت است در نتيجه در شب قدرِ هر سال تمام امور براي آن امام همام روشن و بازگو مي شود; از اين رو، اين ارتباط (بين امامت امام و شب قدر)، به طور كامل روشن است و اين مي تواند جهت قرائت اين سوره به هنگام تولد آن حضرت باشد.

آيا امام زمان (عج ) از كارهاي خوب و بدي كه ما انجام مي دهيم آگاهي دارد؟
پرسش

آيا امام زمان (عج ) از كارهاي خوب و بدي كه ما انجام مي دهيم آگاهي دارد؟

پاسخ

1) ترديدي نيست كه امام زمان(عج)، تمام قابليت هاي ائمه معصومين را داراست.

2) در آيات متعددي از قرآن كريم، مسأله شهادت بر اعمال انسان ها مطرح شده است. برخي از اين آيات عبارتند از: نساء / 41، مائده / 117، بقره / 225، زخرف / 86، زمر / 69، بقره / 143، نحل / 89.

3) از ميان آيات فوق، به توضيح مختصر آيه 89 از سوره نحل مي پردازيم. آيه فوق عبارتست از: و يوم نبعث في كل امة شهيدا عليهم من انفسهم، و جئنابك شهيدا علي هؤلاءو نزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكلّ شي ء و هدي و رحمة و بشري للمسلمين به خاطر بياوريد آن روز را كه ما از ميان هر امتي،گواهي از خود آن ها بر آن ها مبعوث مي كنيم و تو را گواه آن ها قرار مي دهيم. و ما اين كتاب آسماني را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است ومايه هدايت و رحمت و بشارت براي مسلمانان است.

4) نكاتي در تحليل آيه شريفه مذكور قابل تأمل است. بخشي از نكات فوق كه به پاسخ سؤال مربوط مي شود عبارتند از:

الف) عبارت و يوم نبعث في كل امة شهيدا عليهم حاكي از اين است كه خداوند در هر امتي، يك نفر را مبعوث مي كند تا درباره عمل امت شهادت دهد و اين بعث، غير از بعث به معناي زنده كردن مردگان برايحساب است؛ بلكه بعثي است بعد از آن بعث و برانگيختگي انسان ها.

ب) از تعبير «من انفسهم» كه بيان گر آن است كه شاهد از خود آن هاست، نكاتي قابل برداشت است:

ب

_ 1. شهادت، شهادت زور، كذب و تحكم آميز نيست كه بازي با حقيقت باشد. چرا كه شاهد، خود در دنيا حاضر بوده و از فرد فرد بشر، آنچه شهادت مي دهد، ديده است. يعني شهادت، به رؤيت حسي، مستندات.

ب _ 2. چون شهادت، به گونه اي است كه در ب _ 1 بدان اشاره گرديد، لذا، حجت بر انسان ها، تمام و كامل است و عذري را براي آنان باقي نمي گذارد. چرا كه شهادت و ساير اموري كه آيات روز قيامت آن ها را توصيف مي كنند، حجت هائي هستند كه در آن روز عليه انساناقامه مي گردند تا هر عملي از خير و شر كه از انسان ها سر زده است، تثبيت شده تلقي شوند به طوري كه مجال ردّ و ترديد در آن ها باقي نمي ماند. بنابراين، شهادتي كه در آن روز به اذن خداي متعال اقامه مي گردد، مشتمل بر حقيقتي است غير قابل مناقشه.

ب _ 3. قيد «من انفسهم» اين معني را نيز مي فهماند كه شاهد بر اعمال لزوما پيغمبر هر عصر نيست، چرا كه پيامبر هر امتي، هميشه معاصر آنان نيست. بنابراين پيامبر، شاهد بر شهداست نه شاهد براعمال همه مردم در همه عصرها.

ج) از آنجا كه در روز قيامت جز از حق و حقيقت اثري نيست، لذا شاهد بايد معصوم به عصمت الهي باشد و دروغ و گزاف از او سر نزند. نيز به حقائق اعمالي كه به آن ها شهادت مي دهد، عالم باشد، نه اين كه صرفا صورت ظاهري آن ها را ببيند و همان را مبناي شهادت قراردهد. بلكه بايد نيت دروني و انگيزه هاي قلبي عامل هر عملي را بداند. حاضر و غايب برايش فرقي نكند. چنين ويژگي، جز

از معصوم ساخته نيست.

د) در تفسير قمي، در ذيل آيه مورد بحث، از امام صادق(ع)، روايت شده است كه فرمود: براي هر عصري و امتي، شهيدي است، و هر امتي با امامش محشور مي شود.

ه) در سوره اسراء، آيه 17 نيز آمده است: يوم ندعوا كل اناس بامامهم

و) با اين كه علم خدا به همه چيز احاطه دارد، اما وجود اين گواهان، مخصوصا از كساني كه از ميان خود امتها برخاسته اند، تأكيد بيشتري است بر نظارت دائمي بر اعمال انسان ها و هشداري است بر اين مراقبت قطعي و هميشگي.

ز) از آنجا كه قرار دادن شهيد و گواه، فرع بر اين است كه قبلاً برنامه كامل و جامعي در اختيار افراد قرار داده شده باشد، به طوري كه حجت برهمگي تمام شود، تا به دنبال آن مسأله نظارت و مراقبت مفهوم صحيحي پيدا كند، لذا بلا فاصله در ادامه آيه متذكر مي شود: ما اينكتاب آسماني (قرآن) را بر تو نازل كرديم كه بيان همه چيز در آن است.

آيا اكنون حضرت مهدي(عليه السلام) به زمان ظهورشان علم دارند؟ يعني آيا از آغاز غيبت، حضرت مي دانستند چه زماني ظهور خواهند فرمود؟
پرسش

آيا اكنون حضرت مهدي(عليه السلام) به زمان ظهورشان علم دارند؟ يعني آيا از آغاز غيبت، حضرت مي دانستند چه زماني ظهور خواهند فرمود؟

پاسخ

1. درباره زمان ظهور حضرت مهدي(عج)، دو گونه نشانه بيان شدني است؛ تعيين دقيق زمان ظهور از نظر سال، ماه، روز و ساعت ونيز بيان نشانه هاي كلي.

2. در روايات به ذكر نشانه هاي كلي، بسنده شده و از گونه نخست بيان زمان ظهور، سخني به ميان نيامده است.

3. افزون بر سخن گفته نشدن به گونه ياد شده درباره ظهور ولي عصر(عج)، در روايات دست كم دو جهت گيري در اين باره ديده مي شود.

الف. بر شمرده شدن زمان دقيق ظهور از اسرار و تنها در قلمرو علم الهي نمونه اي از اين دست روايات بيان مي شود:

.....: عن علي بن الحسين عليهما السلام قال: ان امر القائم حتم من الله ... و لايكون القائم الا بسفياني، قلت جعلت فداك فيكون في هذه السنه؟ قال: ما شاء الله. قلت: يكون في التي تليها؟ قال: يفعل الله ما يشاء؛ ؛ امام سجاد(ع) [در پاسخ به پرسشي از زمان ظهور] فرمودند: «موضوع قيام حضرت مهدي(عج)، امري حتمي الوقوع از جانب خداوند است... و بدون رويداد خروج سفياني، واقع نمي شود. [پرسش گر مي گويد] به امام گفتم فدايت شوم. آيا در همين سال در پيش است، روي مي دهد؟ امام فرمود: خداوند هرگونه كه بخواهد، اقدام مي كند». (معجم احاديث المهدي، ج 3، ص 199)

ملاحظه مي شود كه در اين روايت، امام سجاد(ع)، زمان ظهور را، به خواست و اراده الهي پيوند مي دهد.

ب. رواياتي كه با شدت تمام هرگونه تعيين زمان را ،

حتي از سوي اهل بيت(ع)، نكوهش مي كند. نمونه اي از اين دست روايت:

«عن ابي بصير، عن ابي عبدالله(ع) قال: قلت له جعلت فداك متي خروج القائم(ع) فقال: يا ابا محمد انا اهل البيت لانوقت و قد قال محمد(ص) كذب الوقاتون» ؛ ابي بصير مي گويد از امام صادق(ع) درباره زمان ظهور حضرت مهدي(عج) پرسيدم، ايشان فرمود: اي ابا محمد، ما اهل بيت براي آن، زمان تعيين نمي كنيم چرا كه پيامبر(ص) فرموده است: هر كس درباره قيام حضرت حجت(عج) زمان تعيين كند، دروغ گفته است». (غيبت نعماني، ص 288) روايتي مشابه اين روايت از همين امام معصوم(ع)؛ يعني امام صادق(ع) آمده است كه: «يا مهزم كذب الوقاتون، و هلك المستعجلون، و نجا المسلمون»؛ اي مهزم، تعيين كنندگان زمان براي ظهور حضرت مهدي(عج)، دروغ مي گويند، كساني كه در اين باره شتاب مي كنند، هلاك مي شوند و تسليم شوندگان تقدير الهي درباره ظهور، نجات مي يابند». (معجم احاديث المهدي، همان، ص 379)

اما اينكه آيا خود حضرت امام زمان سلام الله عليه به زمان ظهور علم دارند يا نه، از جمع روايات فهميده مي شود كه علم به زمان قطعي ظهور، جزء علوم غيبي است كه منحصرا نزد خداوند است و به امام(ع) تفويض نشده است. به عبارت ديگر امام(ع) به علم غيب، آگاهي دارند. اما اين علم به اذن و اجازه خداوند است. و به دليل حكمت الهي، علم به زمان ظهور، به آن حضرت تفويض نشده است.

امام زمان عليه السلام چگونه از زمان مناسب ظهور خود آگاهي مي يابد؟
پرسش

امام زمان عليه السلام چگونه از زمان مناسب ظهور خود آگاهي مي يابد؟

پاسخ

اين سؤال گاه از ديدگاه شخص غيرشيعي مطرح گشته وگاه نيز از شخص شيعه امامي مطرح مي گردد. در صورتي كه سؤال از شخص غير امامي مطرح گردد دو گونه مي توان به او پاسخ داد:

الف. اينكه اين موضوع را بايد همانند ساير مسائل اجتماعي بررسي كرد، به اين معنا كه هر گاه مصلحت اسلام وبشريّت اقتضاي ظهور حضرت را داشته باشد، به طور حتم امام زمان (ع) ظهور خواهد كرد.

ب. اينكه امام (ع) از آنجا كه از جانب خداوند متعال مورد تأييد است دستور ظهورش را مستقيماً از جانب او خواهد گرفت.

ودر صورتي كه سؤال از شخصي امامي است در جواب سؤال او چند طرح ونظر داده شده است:

1 - اينكه آن حضرت به زمان ظهور خود به جهت رواياتي كه از آباء واجدادش رسيده آگاهي دارد. اين احتمال در ادله نقلي به آن اشاره نشده است.

2 - اينكه امام (ع) به طور اعجاز از زمان ظهورش آگاهي دارد به اين نحو كه خداوند هنگام رسيدن وقت ظهورش معجزه اي ايجاد خواهد كرد و با آن، حضرت به وظيفه اش كه همان ظهور است التفات پيدا مي كند. در روايات اشاره به اين احتمال شده است:

راوندي مرسلاً از امام كاظم (ع) در حديثي راجع به حضرت مهدي (ع) نقل كرده كه فرمود: "... إذا حان وقت خروجه انتثر ذلك العلم من نفسه، وأنطقه اللَّه عزّوجلّ فناداه: أُخرج يا وليّ اللَّه! فاقتل أعدآء اللَّه، وله سيف مغمّد إذا حان وقت خروجه اقتلع ذلك السيف من غمده وأنطقه اللَّه عزّوجلّ فناداه السيف: أُخرج يا وليّ اللَّه! فلايحلّ لك أن تقعد عن

أعدآء اللَّه..."؛ "هر گاه وقت{پاورقي . خرائج وجرائح، ج 3، ص 1167، ح 64 ؛ كمال الدين، ص 155 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 311، ح 4. پاورقي}

خروج حضرت رسيد علم به خروج در نفس او منتشر خواهد شد. آن علم او را ندا داده كه اي ولّي خدا! خروج كن ودشمنان خدا را به قتل برسان. وبراي او شمشيري است، هنگامي كه وقت خروج او فرا رسد از غلافش بيرون مي آيد وحضرت را ندا داده، مي گويد: اي وليّ خدا! خروج كن، كه براي تو حلال نيست كه از دشمنان خدا صرف نظر كني."

صدوق نيز از مفضّل بن عمر نقل كرده كه از امام صادق (ع) درباره تفسير جابر سؤال كردم؟ حضرت فرمود: "... إنّ منّا إماماً مستتراً، فإذا أراد اللَّه عزّوجلّ إظهار أمده نكت في قلبه نكتة وأمر بأمر اللَّه عزّوجلّ"؛ "همانا از ما امامي است پنهان، هر گاه خداوند اراده{پاورقي . كمال الدين، ص 349، ح 42 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 57، ح 49 ؛ كافي، ج 1، ص 343، ح 30. پاورقي}

كند تا او را از پرده غيبت به در آورد، در قلب او علامتي مي نهد، آن گاه به امر خدا سفارش خواهد كرد."

در حديثي از امام زمان (ع) رسيده كه فرمود: "علمنا علي ثلاثة أوجه: ماضٍ وغابر وحادث، أمّا الماضي فتفسير، وأمّا الغابر فموقوف، وأمّا الحادث فقذف في القلوب ونقر في الأسماع وهو أفضل علمنا..."؛ "علم ما اهل بيت بر سه نوع است: علم به گذشته وآينده{پاورقي . دلائل الامامه، ص 524، ح 495. پاورقي}

وحادث. علم گذشته، تفسير است. علم آينده، موقوف است. وعلم حادث، انداختن در قلوب وزمزمه در گوش هاست.

اين بخش بهترين علم ماست...".

3 - اينكه حضرت مهدي (ع) با آن ذكاوت وخُبْرَوِيّتي كه دارد وقت ظهور را دريابد.

احتمال دوّم مطابق روايات وعقل است.

در روايات آمده كه امام زمان( در زمان ظهورشان مأمور به غيب مي باشند، محدودة مأموريت ايشان به غيب چقدر است؟(كمي توضيح دهيد) به طور مثال ايشان مأمور به آشكار كردن گناهاني و خطاهائي كه در خلوت نيز انجام مي شود هستند يا خير؟منابعي را كه پاسخ سؤال را مي دهيد ذك
پرسش

در روايات آمده كه امام زمان( در زمان ظهورشان مأمور به غيب مي باشند، محدودة مأموريت ايشان به غيب چقدر است؟(كمي توضيح دهيد) به طور مثال ايشان مأمور به آشكار كردن گناهاني و خطاهائي كه در خلوت نيز انجام مي شود هستند يا خير؟منابعي را كه پاسخ سؤال را مي دهيد ذكر فرماييد.

پاسخ

رواياتي كه در اين زمينه نقل شده چنين استنباط مي شود، كه از اختصاصات حضرت مهدي موعود(، قضاوت اوست. كه به علم امامت و وحي قضاوت مي فرمايند. و مانند حضرت داود و سليمان، براي حكم خود نياز به شاهد و بيّنه ندارند. (1) امام صادق( مي فرمايند :"چون قائم قيام كند، خداوند او را علم سيما عطا كند؛ پس امر مي كند بر كافر، سپس موهاي پيشاني ايشان را مي گيرند، و به پاهاي ايشان مي چسبند، و مي كشانند ايشان را به سوي شمشير، و شمشير در ميان ايشان مي نهند." (2)

و در ارتباط ميزان دلالت روايات بر اين مطلب بايدگفت، روايات تا همين اندازه دلالت مي كنند، كه امام ( به مقتضاي علم امامت بدون شاهد و بيّنه، كافران را محاكمه كرده، از دم شمشير مي گذرانند. اما اينكه آيا اين مسأله در ارتباط با يكايك كافران، يا انسانهاي پليد است، از روايات و آيات، اين مسأله قابل اثبات نمي باشد.

و چيزي كه از طريق اسناد اسلامي استفاده مي شود، آن است كه در عصر ظهور، آزادي انسانها از بين نمي رود، و دين جنبه اجباري پيدا نمي كند. (اگرچه اكثريت قاطع مردم جهان، راه حق مي پيمايند، و به آن مي گروند. و حكومت روي زمين، يك حكومت

اسلامي است.) (3) و حتي اديان يهود و مسيحيت، اگر چه به صورت اقليت بسيار ضعيف، باقي مانده، دين حق مورد پذيرش اين گروه واقع نمي شود.

اما در ارتباط با اين مسأله كه حضرت مهدي( مأمور به آشكار كردن گناهان پنهاني مردم باشند بايدگفت، از اسامي روز قيامت، "يوم تبلي السرائر" است، يعني روزي كه همه امور پنهاني آشكار مي شود. و ما در دعا مي گوييم : "و لا تفضهني يوم القيامة علي رؤس الاشهاد" (4) اما چنين امري درباره دوران ظهور حضرت مهدي( نيامده است.

در پايان با بيان نظر استاد مطهري، در خصوص اين مسأله سخن را كوتاه مي كنيم. ايشان مي فرمايند : "ما حدود تصرف و يا ولايت تكويني يك انسان كامل، و يا نسبتاً كامل را نمي توانيم دقيقاً تعيين كنيم. يعني مجموع قرائن قرآني و قرائن علمي كه نزد ماست اجمالاً وصول انسان را به مرتبه اي كه اراده اش بر جهان حاكم باشد، ثابت مي كنند... و اينكه انبعاث اراده انسان كامل(امام)، با تحريكي دروني و اشاره اي عيني است. اما اينكه اين تحريك و اشاره به چه نحو است، و چگونه است، محدود است يا نامحدود، ما نمي دانيم؛ و مطلبي است كه از عهده ما خارج است. و لهذا چنين كساني، گاهي بر طارم اعلي نشينند، و گهي تا پشت پاي خود بينند." (5)

منابع و مآخذ :

1. معجم الاحاديث امام مهدي(،4/11/ح1090

2. بحارالانوار،ج52/320 _ 27ح26

3. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي،ج4،ص319

4. مناجات شعبانيه

ولاء و ولايتها، استاد مطهري،ص60 و 61

آيا امام زمان (عج ) از زمان ظهور اطلاع دارند؟
پرسش

آيا امام زمان (عج ) از زمان ظهور اطلاع دارند؟

پاسخ

خير. چنان كه امام(ع) در پاسخ نامه اي (توقيع) كه به اسحاق بن يعقوب نوشته اند فرموده است: وَ امّا ظُهُورُ الْفَرَجِفَاِنَّهُ اِليَ اللّهِ وَ كَذِبَ الْوَقّاتُونَ ، (بحارالانوار، ج 52، ص 111، ح 19 و ج 53، ص 181).

امامان ديگر نيز هيچ وقتي براي ظهور امام(ع) معلوم نكرده اند. چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايد: اِنّا لا نُوَّقِتُ هذاالاَْمҘљΠ، (بحارالانوار، ج 52، ص 118، ح 47).

ائمه طاهرين و خود امام عصر(عج)، علم به وقت ظهور را مانند علم ساعت (زمان وقوع قيامت) خاص خداونددانسته اند و وقتگذاران و وقتگويان را تكذيب كرده اند. و علّت اين كه چرا اين علم اختصاص به خدا دارد شايد بتواندر مقايسه با علم قيامت فهميد چنانكه در پاسخ سؤال قبل بيان شد.

جهت اطلاع بيشتر، ر. ك: خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 105 و 106.{J

آيا امام زمان«عليه السلام» از وضع ما انسانها آگاه است؟
پرسش

آيا امام زمان«عليه السلام» از وضع ما انسانها آگاه است؟

پاسخ

آري امام زمان«عليه السلام» از طرف خداوند داراي علم گسترده اي است و آن جناب از اعمال و رفتار ما آگاه است.

و اين مطلب در روايات بسياري وارد شده كه امام به كارها و رفتار مردم عالم است. در اصول كافي باب الحجة احاديثي وارد شده است كه نامه اعمال شيعيان بر آن حضرت عرضه مي شود و آن حضرت از احوالات مؤمنين و شيعيان آگاه مي گردند.

و بالاتر از آگاهي توجه خاص ايشان به شيعيان است چنانكه از آن گرامي روايت شده است: «انّا غير مهملين مراعاتكم و لا ناسين لذكر كم و لولا ذلك لتزل بكم اللاواءُ و اصطلمكم الاعداءُ؛(1) ما در مراعات شما كوتاهي نمي كنيم و شما را فراموش نمي نمائيم و اگر اين نبودند، شر و بدي بر شما نازل مي گشت و دشمنان بر شما مستولي مي گرديدند».

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) احتحاج طبرسي، ج 2، ص 323.

قدرت حضرت

آيا امام زمان در همه جا هستند يا در مكان هاي خاص؟
پرسش

آيا امام زمان در همه جا هستند يا در مكان هاي خاص؟

پاسخ

از مسائلي كه درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مكان و محل سكونت آن حضرت است، كه آيا آن حضرت در مكان خاصي سكونت دارد يا نه؟ و اگر در مكان ويژه اي است آن مكان كجا است؟

رواياتي كه درباره مكان امام زمان(ع) وجود دارند چند دسته اند:

1 - برخي از روايات محل خاصي را تعيين نكرده و جايگاه آن حضرت را در بيابان ها و كوه ها معرفي مي كند. از آن جمله حضرت مهدي(ع) به پسر مهزيار فرمود: "فرزند مهزيار! پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت و فرمان داد كه براي سكونت كوه هاي سخت و سرزمين هاي خشك و دور دست را برگزينيم".(1)

از اين روايت استفاده مي شود كه حضرت از دسترسي مردم دور است و كسي از محل سكونت وي آگاه نيست.

2 - برخي روايات خاصي را به عنوان محل سكونت آن حضرت ياد نموده اند، مثلا در برخي از روايات در مدينه و پيرامون آن اشاره شده است.

ابوبصير مي گويد از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: "لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد في عزلته من قوة و ما بثلاثين من وحشته، و نعم المنزل طيبة"(2)، صاحب زمان(ع) را عزلت و غيبتي است كه در آن، غيبت، نيرومند است به سي نفري كه با حضرت هستند وحشت و تنهايي را از وي دور مي كنند (و به قوت وي مي افزايد) و خوب جايگاهي است (مدينه) طيبه. از اين روايات استفاده مي شود كه حضرت در مدينه منوره منزل دارد و افرادي همواره با ايشان به صورت ناشناس هستند.

برخي روايات مكان امام زمان(ع) را

كوه"رضوان" كه در اطراف مدينه است، بيان كرده اند، عبدالاعلي آل سام مي گويد: "با امام صادق(ع) از مدينه خارج شديم، به روحاء (اطراف مدينه) كه رسيديم حضرت نگاهش را به كوهي دوخت و مدت زماني ادامه داد، و فرمود: اين كوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهي است براي خائف(امام غائب) در غيبت صغرا و غيبت كبري.(3)

از روايات ديگر استفاده مي شود كه امام زمان(ع) در مكاني به نام "ذي طوي" كه در اطراف مكه است، زندگي مي كند و از همان جا نيز ياران خوϠقيام مي كنند. امام باقر(ع) فرمود: "امام زمان رǠغيبتي است در بعضي از دره ها و اشاره كرد به منطقه "ذي طوي. (4)

3 - برخي روايات جايگاه خاصي را براي امام زمان(ع) نام نمي برد، ولي از حضرت به عنوان فردي ياد مي كند كه با مردم و در ميان مردم و با آنان حشر و نشر داردو به گونه اي ناشناس زندگي مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر شباهتي نيز به حضرت يوسف پيامبر(ع) دارد جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود همان كاري را انجام دهد كه با يوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در ميان مردم رفت و آمد مي كند و در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، ليكن او را نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد تا وي خود را معرفي كند، آن گونه كه يوسف(ع) اجازه داد هنگامي كه برادرانش گفتند: تو يوسفي؟ گفت: آري من يوسفم".(5)

از اين روايت استفاده مي شود كه امام زمان(ع) مكان معين نداشته در ميان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگي

طبيعي و معمولي دارد. در مراسم مذهبي و مناسك حج شركت مي جويد، ولي شناخته شده نيست و اين امري است كه سابقه داشته و دارد. عنايت امام(ع) به مردم و هدايت و رهبري مردم از سوي ديگر نشان از آن دارد كه آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.

از جمع بين روايات نيز مي توان استفاه كرد كه امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و اين منافات ندارد به آن دسته از روايت كه مكان معين مانند مدينه و مكه را بيان كرده اند؛ زيرا آن دسته روايات ناظر بر آن است كه در برخي از زمان ها و مكان هاي خاص حضور پيدا مي كند. آن دسته از روايات كه مكان مشخصي را براي امام بيان نكرده ناظر بر آن است كه حضرت در همه جا حضور دارد. بي ترديد يكي از مصاديق حضور امام در همه جا، همان مكان هاي خاصي مي باشد.

پي نوشت ها:

1 - شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 266.

2 - بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول كافي، ج 1، ص 340.

3 - شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162.

4 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 182.

5 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 164.

آيا امام زمان مي تواند در يك زمان خاص در چند مكان مختلف باشند؟
پرسش

آيا امام زمان مي تواند در يك زمان خاص در چند مكان مختلف باشند؟

پاسخ

اگر انسان داراي كمالات معنوي والايي باشد و بخواهد، مي تواند همانند خود را انشاء كند و به هر كجا بخواهد بفرستد. اين بدن مثالي دوم و سوم به اراده اين شخص قائم است. عرفاي الهي و بندگان مخلص خداوند چنين قدرتي دارند و هر وقت ضرورتي پيش بيايد از چنينقدرتي استفاده مي كنند.[PRG] در شرح فصوص الحكم قيصري، چاپ سنگي، ص 196، ستون دوم، سطر آخر، در متن مي گويد: و العارف يخلق بهمّته ما يكون له وجود من خارج الهمة[PRG] قيصري در شرح اين جمله مي گويد: ... انّ العارف يخلق بتوجّهه و قوته الروحانية صورا خارجة عن الخيال، موجودةً في الاعيان الخارجية كماهو مشهور من البدلاء بانّهم يحضرون في آنٍ واحدٍ في امكان مختلفة... . وقتي عرفا و بدلا چنين باشند، حضرت ولي عصر(ع) به مراتب از اين بالاتر خواهد بود چون او انسان كامل است. او خليفةالله است.[PRG] براي آگاهي بيشتر مي تواني به جلد سوم شرح اشارات، ص 397، س 21، فصل 5 مراجعه كنيد. در اين فصل، بو علي سينا در يكهزار سالپيش به اين مسأله اشاره مي كند.{J

درباره اينكه امام زمان مي توانند در هر لحظه در چند جاي مختلف حضور داشته باشند با ذكر دليل عقلي توضيح دهيد. (سنت خداست كه هر بدن يكي باشد و نه بيشتر)
پرسش

درباره اينكه امام زمان مي توانند در هر لحظه در چند جاي مختلف حضور داشته باشند با ذكر دليل عقلي توضيح دهيد. (سنت خداست كه هر بدن يكي باشد و نه بيشتر)

پاسخ

امام با بدن مادي خودشان در يك جا ظهور دارند و حضور امام در همه جا با بدن مادي نيست بلكه با روح يا به تعبير عرفاني نفس علي است و اين مقامي است كه انسان كامل بدان مي رسد زيرا او اسمي از اسماء حسناي الهي است و داراي نفس علي است كه احاطه قيودي بر جهان ما سوا دارد. ضمن اينكه روايات فراواني وجود دارد كه اهل بيت عصمت و طهارت -سلام الله عليهم- امان اهل زمين هستند و آنها واسطه فيض بين الله و ما سوا الله هستند و بناچار بايد برهمه اهل زمين احاطه داشته باشند.

از اين مطلب در عرفان به نظريه ابدال يا بدلاء تعبير مي شود.

انسان كه اشرف موجودات است قدرتي دارد كه مي تواند امثال متعددي از نفس خود را انشا كند و به مكانهاي مختلف در يك زمان ارسال نمايد. اين مطلب درباره فرشتگان مسلم است كه به هر شكلي كه اراده كنند در مي آيند و به هر عالمي كه بخواهند داخل مي شوند. البته با اذن و اجازه الهي. و انسان اشرف و افضل از آنهاست و فرشتگان مأمور به سجده بر انسانند و بايد فرمانبردار او باشند و لاجرم انساني كه چنان شرافتي را دارد كه از او به انسان كامل تعبير مي شود نيز داراي چنين قدرت و اقتداري است.

شيخ اكبر محي الدين ابن عربي در فتوحات مكيه درباره اين مقام

مي گويد: به انسان ابدال مي گويند زيرا به ايشان نيروئي داده شده كه بدن خود را به واسطه امري كه قائم به ذات ايشان است هر كجا كه خواهند ترك نمايند در حالي كه به آن علم دارند.(فتوحات مكيه، ج1 ص197 بيروت) به عبارت ديگر دليل اينكه آنها را ابدال مي گويند اين موضوع است كه آنها به اراده خود بدن خويش را هر كجا كه لازم بدانند ترك مي كنند و به جاي ديگر مي روند.

بدن در اصطلاح چند اطلاق و اصطلاح دارد:

1- بدن عنصري و دنيوي كه عين بدن مادي ما است.

2- بدن برزخي كه متناسب با جهان و عالم برزخ است.

3- بدن اخروي. اين بدنها در طول هم هستند و تفاوت آنها به كمال و نقص است. منظور ابن عربي از اينكه آنها بدن خويش را هر جا كه لازم بدانند ترك مي كنند اين است كه آنها از بدن مادي و دنيوي خويش جدا مي شوند در عين حال كه بر آن تدبير دارند و با بدن مثالي و برزخي به رسيدگي و تدبير امور مي پردازند. بدلاء اين گونه هستند كه در يك زمان در مكانهاي مختلف حضور دارند و نيازهاي بندگان را برآورده مي كنند.(شرح قيصري بر فصوص الحكم، ص197)

اينها انسانهاي كاملي هستند كه امكان مي يابند كه بدن عنصري و مادي خويش را ترك كنند و در حالي كه در دنيا و مشغول تدبير زندگي مادي هستند چنان قوتي دارند كه مي توانند از ابدان خود انسلاخ يابند و در مكانهاي مختلف حضور يابند.

اين مطلب پس از مرگ آنها نيز صادق است بلكه آنها پس از مرگ

داراي قدرت و قوت بيشتري مي شوند زيرا مانع بدني كه در دنيا بوده به كلي مرتفع مي شود. انسان هاي كامل مي توانند با قدرت و توان بيشتري به تدبير امور بندگان بپردازند. اما حضرت ختمي مرتبت -صلي الله عليه و آله و سلم- و خاندان پاكش -سلام الله عليهم اجمعين- و امام زمان -عجل الله تعالي فرجه- كه خاتم اوصيا و ائمه هستند به دليل اينكه مقام و مرتبه آنها محيط به روح انسانها و موجودات است و مرتبه و رتبه آنها از لحاظ نبوت و ولايت برتر از همه انبياء و اولياء و فرشتگان است داراي نفس و روح علي هستند كه توان و قدرت كارهاي بسياري را دارند چرا چنين نباشد؟ آنها نمايندگان خدا بر روي زمين و حجت هاي الهي بر مردمان و راهنما و هادي خلق الله هستند آنها اسم جامع و مظهر اتم حضرت حق سبحانه و تعالي هستند و بنابراين بهره اي از شأن مولايشان حضرت حق جل و علي را دارند و در اين حال بدون قيد و انحصار در مي آيند و از بدن و آنچه از لوازم امور دنيوي است خلاصي مي يابند و با هدايت و راهنمائي و رسيدگي به امور بندگان مي پردازند اين همانند علم آنها است كه به اذن و اجازه خداوند سبحان به همه امور علم دارند. پس حضور امام زمان با نفس خويش نه با بدن مادي در مكانهاي متعدد محال نيست بلكه ما نيز اگر تلاش كنيم و به مقامات معنوي نائل شويم مي توانيم به چنين كارهائي دست بزنيم. قدرت نفس انسان بيش از چيزي است

كه ما تصور مي كنيم و انجام اين كارها براي ائمه چه امام زمان -سلام الله عليه- كه در قيد حياتند و چه براي ديگران كه جسمشان در خاك است امري عادي است و هيچ سختي ندارد. چگونه ما مي توانيم با خيال خود به همه جا برويم و هيچ محدوديتي در آن نداريم آنها مي توانند با نفس خود به طريق انشاء نفس و با بدن مثالي و برزخي به همه جا بروند و به تدبير و اداره امور و راهنمائي مردم بپردازند.

براي اطلاع بيشتر به آثار حضرت آيت الله حسن زاده آملي مراجعه فرمائيد:

1- عيون مسائل نفس و شرح آن، انتشارات امير كبير، تهران 1371، ج1و2 عين 5-7-8-18-19-29-54-57-59-61-64 و به ويژه 50 كه اختصاصا مربوط به اين موضوع است.

2- هزار و يك نكته، مركز نشر فرهنگي رجاء، نكته 15-54-105-307-658-996-998

طبق عقيده شيعه امام زمان(عج) زنده است و بر روي كره زمين زندگي مي كند. پس قاعدتاً مانند انسان هاي ديگر نيازهايي از قبيل خواب و غيره دارد. حال چگونه مي شود ايشان در سرزميني كه در آن شب فرا رسيده، خواب باشد امّا در طرف ديگر كره زمين شيعه اي و يا حتّي بخشي از
پرسش

طبق عقيده شيعه امام زمان(عج) زنده است و بر روي كره زمين زندگي مي كند. پس قاعدتاً مانند انسان هاي ديگر نيازهايي از قبيل خواب و غيره دارد. حال چگونه مي شود ايشان در سرزميني كه در آن شب فرا رسيده، خواب باشد امّا در طرف ديگر كره زمين شيعه اي و يا حتّي بخشي از امور عالم به ايشان محتاج باشد؟ (اين شبهه را مي توان براي پيامبر و ائمّه نيز در زمان خود مطرح كرد.)

پاسخ

همه موجودات عالم امكان، آيات و نشانه هاي حضرت حق اند. هر كدام به قدر وسعت وجودي خود اسما و صفات خداي سبحان را نشان مي دهند. در آيينه وجودي هر موجودي مي توان جلال و جمال حضرت پروردگار را مشاهده كرد: هر كه را حسني بود آيينه دار روي او است.

بعضي موجودات آيت و نشانه بودنشان بسيار محدود و ضعيف و بعضي ديگر بسيار گسترده و وسيع است. حضرات معصومان(ع) چون واسطه فيض و رابطه عام غيب و شهودند، آيينه تمام نماي اسما و صفات حضرت حق اند. در زيارت جامعه كبيره مي خواني: « من والا كم فقد و الي الله و من عاداكم فقد عادي الله ؛ هر كه شما را دوست دارد، خدا را دوست داشته و هر كه با شما دشمني ورزد، با خدا دشمني كرده است.»

همان گونه كه در آيينه مي توان صورت اشيا را مشاهده كرد، در آيينه وجود معصوم(ع) مي توان جلوه اسما و صفات خداوند متعال را نگريست. البته منظور از مشاهده حضرت حق رؤيت حسي و بصري نيست؛ زيرا پروردگار نه جسماني است و نه محسوس. غرض اين است كه انسان كامل (معصوم) جلوه و مظهر جلال و جمال پروردگار

است؛ آن هم به كامل ترين وجه. از اين رو، در هيچ آيينه اي بهتر از آيينه انسان كامل نمي توان حق را مشاهده كرد. بر اين اساس امام علي(ع) فرمود: «براي خداوند هيچ آيت و نشانه اي بزرگ تر از من نيست».1 و چون حضرات معصومان(ع) نور واحدند - و به تعبير بلند زيارت جامعه كبيره « انّ ارواحكم و نوركم و طينتكم واحدة ؛ به درستي كه ارواح شما و نور و طينت شما يكي است.» - اين حكم حضرت اميرالمؤمنين(ع) درباره بقيه حضرات معصومان(ع) نيز جاري است. از اين رو، وجود تابناك و مقدس حضرت ولي عصر(ع) عظيم ترين آيت و نشانه پروردگار است.

شخصي براي ديدار با امام باقر(ع) به خانه وي مراجعه كرد و پيش از اجازه ورود، به كار ناروا دست يازيد. حضرت امام باقر(ع) از درون اتاق بر او بانگ زد و با سرزنش اجازه ورودش داد. مرد در محضر امام عرضه داشت: به خدا سوگند، نظر گناه آلود نداشتم؛ تنها مي خواستم بر يقين خود درباره علم و آگاهي شما بيفزايم. امام باقر(ع) پس از تصديق سخن او فرمود: آيا مي پنداريد ديوارها، چنان كه مانع ديد شما است، از مشاهده ما نيز جلوگيري مي كند؟! اگر چنين باشد، تفاوتي ميان ما و شما نخواهد بود. آنگاه امام آن شخص را از تكرار چنان عملي برحذر داشت.2

امام علي(ع) فرمود: دين و امام دو برادر و همتاي يكديگرند كه هيچ يك بدون ديگري سامان نمي يابد. اسلام پايه و اساس نظام حكومتي و امام پاسدار آن است. پس اگر اسلام نباشد، هرگونه بنيادي از اساس ويران است و اگر اسلام باشد و نگاهبان و پاسدار نداشته باشد، ضايع و

نابود مي شود. از اين رو، وقتي واپسين حجت خدا و پاسدار دين، قائم آل محمد(ص) رحلت مي كند، اثري از اسلام باقي نمي ماند و آنگاه كه از اسلام اثري نماند، بساط دنيا به كلي برچيده مي شود.3

امام، محوري است كه حق در همه زمينه ها بر مدار او مي گردد و آن حق محوري كه درباره امام علي(ع) آمده است، وصف مشترك همه انبيا، اوليا و اهل بيت رسول خدا(ص) است.4

در مورد امام علي(ع) وارد شده است: « عليّ عمود الدّين ؛ علي ستون دين است».5 اگر دين باقي است، به دليل اين است كه ستون و عمود آن زنده است و هيچ گونه غفلت و سهو و فراموشي بر آن وجود مبارك عارض نمي گردد؛ چرا كه اضطراب و تزلزل در عمود دين مساوي است با درهم ريخته شدن شيرازه دين. در زيارت روز جمعه خطاب به امام زمان(ع) مي خوانيم: « السلام عليك يا عين الحيوة ؛ سلام بر تو اي چشمه حيات و زندگي». آيا ممكن است چشمه حيات همه موجودات عالم امكان به خاطر غفلت و فراموشي دچار خشكي گردد؟ و باز در زيارت روز جمعه مي خوانيم: « السلام عليك يا عين الله في خلقه ؛ سلام بر تو اي ديده الاهي در ميان خلق». آيا ممكن است ديده حضرت حق را خواب فرا گيرد؟!

در نهايت مي گوييم: حقيقت ائمه همان ارواح مطهر آنان است كه حقيقت هر انساني به روح او است. پس كمالات مطرح شده نيز به ارواح آن حضرات تعلق دارد. جسم مادي آن بزرگان به خواب مي رود؛ ولي روح ارجمندشان بيدار است و به اشياي مختلف علم الاهي دارد.

پي نوشت:

1. ر. ك: نورالثقلين، ج

5، ص 491.

2. ر. ك: بحارالانوار، ج 46، ص 249، ح 40.

3. ر. ك: منتخب الاثر في الامام الثاني عشر،آيت اللَّه صافي گلپايگاني ، ص 273.

4. ر. ك: صورت و سيرت انسان در قرآن، آيت الله جوادي آملي، ص 368.

5. ر. ك: كافي، ج 1، ص 294.

آيا امام زمان«عليه السلام» مي تواند در يك زمان در چند جاي مختلف حضور يابد؟ اگر به چطور؟ و آيا وجه مشتركي بين او و بين خداوند وجود ندارد؟
پرسش

آيا امام زمان«عليه السلام» مي تواند در يك زمان در چند جاي مختلف حضور يابد؟ اگر به چطور؟ و آيا وجه مشتركي بين او و بين خداوند وجود ندارد؟

پاسخ

امام زمان«عليه السلام» داراي قدرتي است از جانب خدا كه براساس آن مي تواند به طور سريع در جاهاي مختلف حضور يابد و اين با توجّه ولايتي كه امام از جانب خداوند بر جهان دارد چيزي نيست و اين مطلب گذشته از اينكه امكان پذير است براي افراد برگزيده اي حتّي غير از امام زمان«عليه السلام» نيز تحقيق يافته كه با طي الارض از جايي به محل دوردستي نقل مكان مي كردند.

و اگر از طرف خداوند قدرت گسترده اي داشته باشد لازمه اش اين نيست كه نعوذباللَّه با خدا شريك شود زيرا امام هيچ چيز ندارد جز از ناحيه ي خدا و امام ذاتاً نيازمند و محتاج است و هر چه دارد از خداست گذشته از اينكه خداوند يك هستي مطلق و غير محدود است و احاطه به همه زمانها و مكانها دارد و امام چنين نيست از اين رو مي گوئيم امام در مكاني حاضر مي شود نه اينكه همواره حاضر است.

نكته اي كه در اين زمينه توجّه به آن لازم است اين است كه آن حضرت با وجود فقر ذاتي كه يادآوري شد از ناحيه خداوند كمالات وجودي گسترده اي به او افاضه شده است كه بر اساس آن به اذن خدا مي تواند در آفرينش تصرّف كند و اين كه بتواند در دقائقي در چند نقطه دور دست در جهان حضور يابد در جنب قدرت وي چيزي نيست.

« بخش پاسخ به سؤالات »

توقيعات حضرت

راجع به توقيع مارك حضرت مهدي 7به علي بن محمد سمري و همين طور راجع به تأييد كتاب كافي از طرف آن حضرت توضيح دهيد.
پرسش

راجع به توقيع مارك حضرت مهدي 7به علي بن محمد سمري و همين طور راجع به تأييد كتاب كافي از طرف آن حضرت توضيح دهيد.

پاسخ

توقيع مبارك حضرت مهدي 7به علي بن محمد سمري , آخرين سفير خود را شيخ طوسي در كتاب () و شيخ صدوق در كتاب روايت كرده اند. چون وفات شيخ ابوالحسن علي بن محمد سمري (پ_اورقي 1.شيخ طوسي , كتاب الغيبة, ص 242 كمال الدين , ج 2 ص 516

نزديك شد, توقيعي بيرون آمد به اين مضمون :

كساني از شيعيان من ادعاي مشاهدهء مرا خواهند كرد. آگاه باشيد هر كس پيش از خروج سفياني و رسيدن صيحه ءآسماني , ادعاي مشاهده نمايد, كذّاب و دروغگو خواهد بود>.

شش روز بعد از اين توقيع علي بن محمد سمري در سال 329هجري وفات يافت .

يكي از كتاب هاي معروف روايي , كتاب كافي است , كه مؤلد آن محمد بن يعقوب كليني , متوفاي 328يا 329ست . وي اين كتاب را به درخواست بعضي از شيعيان نوشته است . وي از بزرگ ترين علما و فقهاي عصر خويش بودكه شاگردان فراواني در درس او حاضر مي شدند. او رياست علماي اماميه در ايام مقتدر عباسي را بر عهده داشت وزمان نوّاب خاص حضرت مهدي 7را درك كرد. بعضي از علما گفته اند: اين كتاب بر حضرت مهدي 7عرضه شده و امام 7آن را نيكو شمرده و فرموده است : .()

(پ_اورقي 1.مقدمهء اصول كافي به نقل از روضات الجنّات , ص 553 به نقل از منية المرتاد.

اما در مورد سفارش حضرت مهدي 7راجع به فقها و ولايت آنان در توقيعي كه به جناب محمد

بن عثمان عمري , ناپب خاص ديگرش ارسال شد, چنين آمده است :

حوادثي كه براي شما مسلمانان پيش مي آيد, به راويان احاديث (فقها) مراجعه كنيد. آنان بر شما حجّت الهي هستدن ومن بر آنان حجّت هستم >.

از مجموعهء آن چه ذكر شد, به اين نتايج مي رسيم :

1 توقيع شريف حضرت به علي بن محمد سمري , منقول از كتاب الغيبة شيخ طوسي و كتاب كمال الدين شيخ مفيد نقل شده و مرحوم شيح عباس قمي در منتهي الآمال آورده است .

2 كساني كه ادعاي رؤيت حضرت را مي كنند, كذّاب و دروغگو هستند, همان طور كه در اين توقيع آمده بود. درتوقيع ديگري به محمد بن عثمان عمري آمده است :

دروغ مي گويند>.

البته ممكن است كساني آن حضرت را ببينند, ولي او را نشناسند و بعد متوجه شوند يا حدس بزنند كه حضرت مهدي 7بوده است .

3 ولايت فقيهان به صورت عالم از طرف آن حضرت در توقيع محمد بن عثمان عمري و در روايات ديگر ازديگر امامان وارد شده است , مانند روايت عمر بن حنظله از امام صادق 7كه در آن به ولايت فقيه در امر قضاوت وغير آن اشاره , بلكه تصريح دارد:

دادم . حكم آنان مانند حكم ما است و كسي كه حكم آنان را قبول نكند و ردّ كند, در حد شرك به خدا است >.

پيامبر6سه مرتبه فرمود: . گفتند: خلفا و جانشينان تو كيانند؟ فرمود: .()

(پ_اورقي 1.همان , ص 101

غير از روايات , از نظر عقلي نيز واضح است حاكم مسلمانان بايد شخصي باشد كه اسلام را خوب مي شناسد واحكام الهي را با بصيرت كامل مي

داند.

روايتي از حضرت مهدي(ع) را برايم بنويسيد.
پرسش

روايتي از حضرت مهدي(ع) را برايم بنويسيد.

پاسخ

در دورة غيبت صغري ، آخرين توقيعي كه از ناحية مقدسه، شش روز قبل از درگذشت " علي بن محمد سمري" صادر شد، چنين است:

" بسم الله الرحمان الرحيم، يا علي بن محمد السمري اعظم الله اجر اخوانك فيك فانّك ميت ما بينك و بين ستّهْْ ايام فاجمع أمرك و لا توص الي احد يقوم مقامك بعد وفاتك ، فقد وقعت الغيبهْْ الثانيهْْ فلاظهور الّا بعد اذن الله _ عزّ و جلّ _ و ذلك بعد طول الامد و قسوهْْ القلوب و امتلاء الرض جوراً و سيأتي شيعتي من يدّعي المشاهدهْْ ؛ الا فمن ادّعي المشاهدهْْ قبل خروج السفياني و الصيحهْْ فهو كاذب مفتر و لا حول و لا قوهْْ الاّ بالله العليّ العظيم.(1)

: " به نام خداوند بخشندة مهربان. اي علي بن محمد سمري! خداوند پاداش ديني تو را در مصيبت مرگ تو بزرگ دارد. تا شش روز ديگر خواهي مرد؛ پس امر حساب و كتاب خود را مرتب كن و در بارة جانشيني اين مقام نيابت، به هيچ كس وصيت مكن تا به جاي تو بنشيند؛ زيرا غيبت دومي فرا رسيده است. تا آن روزي كه خداوند _ عزّ و جلّ _ بخواهد، ظهوري نخواهد بود و آن پس از مدت درازي خواهد بود كه دل ها را سختي و قساوت فراگيرد و زمين از ستم پر گردد. به زودي كساني براي شيعيان من ادّعاي مشاهده خواهند نمود. بدان كه هر كه پيش از خروج سفياني و بر آمدن صيحه اي از آسمان، ادعاي ديدن من را نمايد، دروغگو است. قدرت و توانمندي از آنِ خداوند

بلند مرتبت است."

در روايتي ديگر از آن حضرت آمده است: " و امّا الحوادث الواقعهْْ فارجعوا فيها الي رواهْْ حديثنا فانّهم حجّتي عليكم و انا حجهْْ الله؛ امّا حوادثي كه جديد پيش مي آيد، شما به روات حديث ما رجوع كنيد [ به فقها مراجعه كنيد] ، آنان حجت من بر شما و من هم حجت خدا هستم.".(2)

1. شيخ صدوق ، كمال الدين و تمام النعمهْْ، ج 2، ص 516؛ شيخ طوسي، الغيبهْْ، ص 242 ، 243 و مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 361.

2. وسائل الشيعه، ج 18، ص 101، ح 9.

اگر ممكن است در مورد "دعاي عهد" شرحي بنويسيد، و فهرستي از دعاهاي نقل شده از حضرت مهدي(عج) را بيان كنيد.
پرسش

اگر ممكن است در مورد "دعاي عهد" شرحي بنويسيد، و فهرستي از دعاهاي نقل شده از حضرت مهدي(عج) را بيان كنيد.

پاسخ

معروف است كه دعاي عهد دعايي است كه اگر انسان در چهل صُبح آن را بخواند، از ياران امام زمان محسوب شده و اگر پيش از ظهور حضرت بميرد، خداوند او را هنگام ظهور زنده مي گرداند و از ياران حضرت خواهد بود.

سيد بن طاووس از حضرت امام جعفر صادق(ع) روايت كرده كه فرمود: "هر كس چهل بامداد دعاي عهد را بخواند، از ياوارن قائم خواهد بود و اگر پيش از ظهور حضرت بميرد، خداوند (هنگام ظهور) او را از قبر بيرون آورد، و با هر كلمة اين دعا ثواب فراوان به او عطا فرمايد و گناهان فراوان از نامة عمل او محو كند".[2]

در كتاب شريف مفاتيح الجنان نيز تحت عنوان دعاي عهد چنين نقلي بيان شده است. در اين كتاب چند دعا از حضرت صاحب(عج) نقل شده است كه ابتداي هر كدام چنين است:

1- الهي عظم البلا و برح الخفاء... .

2- اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بُعد المعصية... .

3- الهي بحقّ من ناجاك و بحقّ من دعاك... .

4- اللهم إنّي أسئلك بمعاني جميع ما يدعوك به ولاة أمرك... .

[2] علي دواني، مهدي موعود (ترجمة جلد سيزدهم بحارالانوار)، ص 1215.

چه دعاهايي منسوب به امام مهدي(ع) است؟ چگونه مي توان از طريق دعا با حضرت رابطه برقرار كرد؟
پرسش

چه دعاهايي منسوب به امام مهدي(ع) است؟ چگونه مي توان از طريق دعا با حضرت رابطه برقرار كرد؟

پاسخ

دعاهاي متعددي به امام زمان(ع) نسبت داده شده اند. مي توان اين دعاها را در كتاب هايي مانند مفاتيح الجنان و زاد المعاد مجلسي، اقبال الاعمال سيد بن طاووس، مهج الدعوات و بلد الامين كفعمي يافت.

برخي از بزرگان به جمع آوري ادعيه معصومان(ع) پرداخته اند.

از جمله كتاب هايي كه در اين راستا سامان يافته، موسوعة الأدعية اثرآقاي جواد قيومي اصفهاني است كه در شش جلد ادعيه و زيارات معصومان(ع) را جمع آوري، موضوع بندي و فهرست نگاري نموده است. در جلد پنج، دعاها و مناجات و... امام زمان(ع) با عنوان: "الصحيفة المهدية" جمع آوري شده است كه جهت آگاهي بيشتر مي توانيد به اين اثر مراجعه نماييد.

در اين جا به بعضي از دعاهاي حضرت اشاره مي شود:

1 - "اللهم عظم البلاء و برح الخفا، وانقطع الرّجا و انكشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت السّماء و انت المستعان و اليك المشتكي...؛(1) خدايا، بلا و مصائب ما بزرگ شده و بيچارگي ما بس روشن گرديد و پرده از روي كار برداشته شد و اميدها نااميد شد و زمين بر ما تنگ آمد و رحمت آسمان از ما منع گرديد و تويي تنها ياور و معين...".

2 - "اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المعصية و صدق النيّة و عرفان الحرمة...و علي الشّباب بالأنابة و التوبة و علي النساء بالحياء و العفة...؛(2) خدايا، ما را توفيق اطاعت و دوري از معصيت روزي گردان و نيت با خلوص و حقيقت و معرفت به آنچه نزد تو محترم است، عطا فرما... و بر جوانان ما توبه و بر زنان

ما حيا و عفت عنايت فرما...".

3 - "الهي بحقّ من ناجاك و بحق من دعاك في البرّ و البحر، صلّ علي محمد و آله تفضّل علي فقراء المؤمنين و المؤمنات بالغني و الثّروة، و علي مرض المؤمنين و المؤمنات بالشّفاء و الصّحّة و...؛(3)

خدايا به حق هر كس كه با تو مناجات مي كند و هر كه تو را در بيابان ها و درياها به دعا مي خواند، بر محمد و آلش درود فرست: در حق فقيران اهل ايمان، توانگري و ثروت تفضل فرما و بر بيماران اهل ايمان شفا و صحت عنايت فرما و...".

اين دعاها همان گونه كه بيان شد، منقول و منسوب به امام زمان(ع) است، اما بايد به طور كلي توجه داشت كه دعا به معناي خواندن و راز و نياز و ارتباط با خدا است، نه ارتباط با امام زمان(عج) بنابراين از راه دعا نمي توان باحضرت مهدي (عج) ارتباط برقرار نمود؛ بله مي توان از خدا خواست توفيق پاكي و تقوا را به ما مرحمت كند تا لياقت و شايستگي نحوه اي از ارتباط با حضرت را به ما عنايت نمايد.

با اين وجود مي گوييم: دعا و مناجات با خدا زمينه ساز ارتباط با امام زمان(عج) است.

هر چه درجه تقوا و ارتباط انسان با خدا بيش تر باشد، همگوني چنين فردي با حضرت مهدي بيش تر مي شود و اين باعث ارتباط و توجه بيش تر حضرت به شخص مي گردد.

پي نوشت ها:

1 - جواد قيومي، اصفهاني، موسوعة الادعية، ج 5، ص 549.

2 - مفاتيح الجنان، ص 214.

3 - جواد قيومي اصفهاني، پيشين، ص 166.

اگر بخواهيم انديشه مهدويت را حفظ كنيم، ضروري است آسيب هاي آن را بشناسيم. آسيب هاي آن كدام است؟

انديشه مهدويت شاخه اي از انديشه ديني مسلمانان

است. هر آسيبي كه متوجه پيكره دين باشد، متوجه انديشه مهدويت نيز مي گردد؛ بنابراين بخشي از آسيب شناسي مهدويت، از آسيب شناسي ديني ناشي مي شود.

درخصوص آسيب هاي انديشه مهدويت به برخي از آسيب هايي كه كم و بيش در جامعه وجود دارد اشاره مي كنيم.

1 - جهود انديشي و سطحي نگري

قشري گري و جمودانديشي در دين مانع فهم عميق معارف ديني مي گردد، از اين رو بستري براي كج فهمي و انحراف و بدعت بوده است. نمونه بارز اين امر در زمان حكومت امام علي(ع) توسط خوارج آشكار شد؛ كساني كه حاضر شدند به ورق هاي كاغذين قرآن تعرض كنند، سرانجام برآن شدند تا قرآن ناطق را خاموش كنند.(1)

اين آسيب انديشه مهدويت را نيز تهديد مي كند. بعضي تنها با استفاده از روايات و با نگاه جمودگرايانه، مفاهيم مهدويت، مانند انتظار و وقت ظهور و نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) را معنا كرده اند، حال آن كه تفسير انديشه مهدويت نياز به تعقل و فهم صحيح و تفسير روايات نيز دارد. قشري گري آن چنان در كج فهمي ها از مهدويت مؤثر است كه در هنگام ظهور امام زمان(ع) بعضي تصور مي كنند حضرت دين جديدي ارائه خواهد داد .

2 - عقل گرايي افراطي

يكي از آسيب هاي انديشه مهدويت عقل گرايي است، بدين معنا كه بعضي همه مفاهيم مهدويت را با استفاده از عقل و بدون بهره گيري از سنت، معنا و تفسير كرده اند حال آن كه برخي از مفاهيم انديشه مهدويت را بدون بهره گيري از آموزه هاي ديني نمي توان تفسير كرد، زيرا برخي از آنها از اسرار الهي مي باشد و عقل ناقص انساني از درك آن عاجز است. عبدالله بن فضل مي گويد كه امام صادق(ع) فرمود:

"همانا

براي صاحب امر، غيبتي است چاره ناپذير كه هر فرد گمراهي در آن ترديد مي كند... حكمت غيبت وي چون حكمتي است كه در غيبت هاي حجت هاي پيشين خدا وجود داشت. به راستي كه حكمت آن آشكار نمي گردد مگر بعد از ظهورش، چنان كه حكمت كارهاي خضر در سوراخ كردن كشتي و كشتن پسر بچه و بالا بردن ديوار، براي موسي آشكار نگرديد مگر به هنگام جدايي آن دو... به راستي اين امر از امور الهي سري از اسرار خدا و غيبي از غيب هاي الهي است. هنگامي كه دانستيم او حكيم است، تصديق مي كنيم كه كارها و سخنان او همه حكمت است، هر چند دليل آن براي ما آشكار نباشد".(2)

تقابل قشري گري و عقل گرايي افراطي در انديشه مهدويت، موجب برداشت هاي متفاوت و مختلف شده است. برداشت هاي متفاوت قابل قبول نبوده و باور مهدويت را آسيب پذير كرده است. براي رفع اين آسيب بايسته است كه در تفسير انديشه مهدويت از عقل و سنت بهره گرفته شود.

3 - آميخته شدن انديشه مهدويت با خرافات و تحريف:

مانند اين گونه سخنان كه امام زمان همه را مي كشد؛ ما بايد ساكت باشيم تا امام زمان(ع) بيايد و همه كارها را درست كند؛ نبايد در امور سياسي به مقتضاي انتظار ظهور دخالت نمود و...

توضيح اين كه:

بعضي انتظار را به معناي كناره گيري از مسايل سياسي و اجتماعي تفسير كرده و باور دارند كه در زمان غيبت بايد به عبادت پرداخت و تنها براي تعجيل در ظهور امام زمان(ع) دعا كرد.

امام راحل در بيان اين رويكرد مي نويسد: "بعضي ها انتظار فرج را به اين مي دانند كه در مسجد و حسينيه يا در منزل بنشينند و دعا

كنند و فرج امام زمان(ع) را بخواهند".(3)

بعضي ديگر باور دارند كه در زمان غيبت نه تنها امر به معروف و نهي از منكر لازم نيست، بلكه بايد به گناه دامن زد تا زمينه ظهور امام زمان فراهم شود، زيرا در روايات يكي از علايم ظهور، گسترش گناه و ظلم بيان شده است. برخي با بهره گيري از روايات وانمود مي كنند كه امام زمان(ع) در هنگام ظهور به خشونت متوسل شده و به قتل عام مي پردازد.

همچنين بعضي با بهره گيري از برخي روايات جعلي يا تحريف شده بر اين عقيده اند كه هرگونه قيام و اصلاحات و تشكيل حكومت قبل از ظهور حضرت محكوم به شكست خواهد بود.

اين گونه انديشه ها آفتي است كه به باورهاي مهدويت آسيب مي رساند.

خرافه پردازي، در زمينه مهدويت همچون ساير معارف ديني قابل گسترش است، به ويژه، از آن جا كه امام زمان(ع) در غيبت به سر مي برد.

مطامع سوداگران و خامي عاميان و عوام زدگان، بستر مناسبي براي خرافه پردازي را فراهم مي آورد. نمونه هايي از اين امر را مي توان در داعيه هاي اين و آن، بر رؤيت امام زمان يا رؤياهاي مربوط به حضرت ملاحظه نمود. هر چند امكان اين امر منتفي نيست، ولي اندك نيست قصه هاي بي بنيادي كه در اين زمينه بدان پرداخته اند. از اين رو در برخي روايات آمده كه: هر كس ادعا كند امام زمان را ديده است، او را كاذب بدانيد.(4)

4 - شكل گيري گروهاي انحرافي

ظهور اين گروه ها كه معمولا. با انگيزه هاي دنياطلبي و سياسي صورت مي گيرد، انديشه مهدويت را آسيب پذير مي كنند، زيرا اين گروه ها به گونه اي خود را به امام زمان منسوب مي نمايند، حال آن كه عملكرد و عقايد آنها با

انديشه مهدويت همسويي ندارد. مضافاً بر اين كه بعضي از رهبران آنها حتي ادعاي مهدويت يا بابيت و وكالت كرده و خود را نماينده امام معرفي مي كنند.

شكل گيري گروه هاي انحرافي از يك سو و ظهور مدعيان مهدويت از جانب ديگر موجب شده است كه بعضي در تشخيص انديشه صحيح مهدويت دچار مشكل شوند. اين تأثير گذاري به حدي است كه اگر كسي به عنوان امام زمان(ع) ظهوركند و يا خود را نماينده حضرت معرفي نمايد، مردم جذب او مي شوند.

5 - القائات و شبهات از سوي دشمنان:

القاي شبهات كه در قالب هاي مختلف ظهور مي كنند، موجب تضعيف باورهاي ديني شده و مردم در تشخيص واقعيات دچار مشكل مي شوند.

انديشه مهدويت از اين آفت مصون نمانده است. در طول تاريخ ده ها شبهه و اشكال توسط دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه القا شده است. شبهاتي مانند اين كه مهدي وجود خارجي ندارد، بلكه نماد كلي و اشاره به چيرگي حق و عدالت در برابر باطل و بيدادگري است و اين نماد مي تواند هر كس باشد و يا مسئله طول عمر امام و فلسفه وجودي حضرت در حالي كه غايب است.

در عصر حاضر، دشمنان و منحرفان، به القاي شبهه پرداخته، درصدد تضعيف اين باور عمومي هستند امروزه صدها كتاب و فيلم عليه مهدويت تدوين و ساخته شده اند. انتشار برخي از شبهه ها در شبكه هاي اطلاع رساني مانند اينترنت و... شاهد بر اين مدعا است.

شايد به خاطر القاي شبهات بوده است كه معصومان (ع) سعي كرده اند امام زمان(ع) را با نام و مشخصات بيان كنند و به بيان ويژگي هاي حكومت حضرت و ديگر مسايل مربوط بپردازند.

پي نوشت ها:

1 - فصلنامه علمي و تخصصي انتظار، ش 2،

ص 284.

2 - لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 330.

3 - مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و احيا تفكر ديني، ج 1، ص 228.

4 - فصلنامه علمي و تخصصي مهدويت، ش 2، ص 287 - 288.

توقيعات يعني چه ، آيا در اين مورد مي توانيد مرا راهنمايي كنيد تا دربارة اين مطلب تحقيق كنم آيا در قرآن و تفسيرها مطالبي در اين باره آمده است
پرسش

"توقيعات يعني چه ، آيا در اين مورد مي توانيد مرا راهنمايي كنيد تا دربارة اين مطلب تحقيق كنم آيا در قرآن و تفسيرها مطالبي در اين باره آمده است

پاسخ

"توقيع به معناي امضا كردن نامه و فرمان مهر كردن برنامه و منشور مي باشد، و نيز به پاسخ هايي كه بزرگان و دولت مردان زير پرسش ها و درخواست هاي كتبي مي نويسند، گفته مي شود. توقيع نويسي از دير باز وجود داشته و در كتاب هاي روايي فقهي و تاريخي شيعه قسمتي از نوشته هاي امامان معصوم به عنوان "توقيعات آمده است كه اغلب آن ها _ از نظر كميّت و كيفيّت _ توقيعاتي است كه از سوي امام زمان غ صادرگرديده است به گونه اي كه برخي علما "توقيع را، به "نوشته هاي امام مهدي غ تعريف كرده اند(علم الفقه شيخ علي خازم ص 32، نشر دارالعزبه بيروت )، البته از برخي امامان معصوم ، هيچ گونه توقيعي كه ما از آن اطلاع داشته باشيم به دست ما نرسيده است

اكنون به طور خلاصه به چند ويژگي دربارة توقيعات حضرت مهدي غ اشاره مي كنيم

1. اعجاز: در برخي توقيعات نشانه هاي اعجاز يافت مي شود، براي نمونه "محمد بن فضل موصلي ، شيعه بود، ولي نيابت جناب "حسين بن روح _ كه به عنوان يكي از نوّاب خاص امام زمان غ در عصر غيبت صغري مطرح بود _ را قبول نداشت روزي هنگام بحث با يكي از دوستانش به نام "حسن بن علي وجنأ"، و به پيشنهاد او، براي امتحان نايب امام مطلبي را كاملاً محرمانه با هم توافق كردند، و

حسن بن علي كاغذ سفيدي از دفتر موصلي جدا كرد، و قلمي تراشيد و با آن بدون مركب مطالبي را بر روي آن ورقه نوشت سپس آن را مهر كرد و به وسيلة خدمتكار، نزدحسين بن روح فرستاد. ظهر همان روز جواب نامه در همان ورقة ارسالي آمد، در حالي كه فصل به فصل با مركب نوشته شده بود.(الغيبه شيخ طوسي ص 315_317، نشر مؤسسة معارف اسلامي )

2. استدلال علماي شيعه در رشته هاي مختلف اعتقادي فقهي اخلاقي به توقيعات استناد و استدلال مي كنند.

3. خط توقيعات راويان به چندين مورد تصريح كرده اند كه توقيعات مقدس حضرت مهدي غ به دست خط شريف خودآن حضرت صدور مي يافته و جمعي از بزرگان محدثان و وكلاي شريف آن حضرت با آن خط آشنا بوده آن را مي شناختند.

4. واسطة توقيعات همة توقيعات حضرت مهدي غ به وسيلة نواب خاص ّ آن جناب براي افراد ظاهر مي گشت

5. مدت خروج توقيع توقيعات ابتدايي _ يعني توقيعاتي كه در آن حضرت مطالبي را بنا به مصلحت به شيعيان اعلام فرمودند _ و توقيعاتي كه در پاسخ پرسش ها صدور مي يافت اغلب در مدت دو تا سه روز مي رسيد.

6. مطالب مطرح شده در توقيعات موضوعات گوناگوني در توقيعات مطرح مي شد كه شامل معارف و حقايق ديني امور تربيتي برنامه هاي زندگي فردي و اجتماعي و... بود.

7. دفع خطر از شيعيان گاهي حاكمان ستمگر، براي نابودي شيعيان نقشه مي كشيدند كه گاهي به وسيلة اين توقيعات از آن نقشه ها آگاه مي شدند و نجات مي يافتند.

8. بيزاري از منحرفان

در عصر غيبت صغري افرادي به عنوان هاي مختلف و هدف هاي گوناگون به دروغ ادعاهايي مي كردند و سعي مي نمودند دوستان و پيروان امامان معصوم را به سوي خود جلب كنند; از همين رو، توقيعات مهمي دربارة اين اشخاص صادر مي شد.

براي اطلاع بيش تر شما به برخي از منابع توقيعات اشاره مي كنيم

اصول كافي مرحوم كليني / كمال الدين صدوق / توقيعات مقدسه جعفر وجداني / مجموعة سخنان توقيعات و دعاهاي حضرت بقية اللّه خادمي شيرازي / نواب اربعه راسخي نجفي / هم چنين كتاب هاي بزرگ حديث مانند بحارالانوار، وسائل الشيعه وافي مستدرك الوسائل و... يا فصل هايي به اين منظور اختصاص داده اند و يا به طور پراكنده از توقيعات سخن گفته اند.(ر.ك دائرة المعارف تشيّع زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادي ج 5، ص 150_153، نشر شهيد سعيد محبّي )

امّا "توقيع به معنايي كه توضيح آن گذشت در قرآن كريم وارد نشده است البته آياتي در صدور فرمان الهي وارد شده كه بي شباهت به معناي توقيع _ نه به معناي اصطلاحي كه گفته شد، بلكه به معناي عامّي كه در ابتداي پاسخ گذشت _ نيست (نمل 82_85) البته توقيع به معناي اصطلاحي آن در تفاسير وجود دارد، آن هم تنها به جهت آمدن توقيعاتي كه با تفسير آيات در ارتباط بوده است مانند تفسير عياشي محمد بن مسعود عياشي ج 1، ص 16، نشر المكتبة العلمية الاسلامية تهران / نورالثقلين شيخ حويزي ج 1، ص 682، نشر مؤسسه اسماعيليان

چه پيامهايي در دعاها و نامه هاي رسيده از حضرت حجت(عج) براي ما منظور شده؟
پرسش

چه پيامهايي در دعاها و نامه هاي رسيده از حضرت حجت(عج) براي ما منظور شده؟

پاسخ

در توقيعات و نامه هاي امام عصر(عج) موضوعات مختلفي مطرح شده است:

الف) گاه امام عصر(عج) براي اين كه مردم اطمينان قلبي به آن حضرت پيدا كنند امور پنهان و رازهاي نهاني را در توقيعات مطرح مي كردند و از آنچه در دل مردمان مي گذشت خبر مي دادند.

ب ) تعدادي از توقيعات مستقيما در اطراف مسايل مطرح شده راجع به غيبت است مانند: نهي از بردن نام امام غايب، عدم تعيين وقت ظهور، سبب غيبت، كيفيت بهره بردن از امام عصر در زمان غيبت، دعا براي تعجيل فرج و اموري از اين قبيل.

ج ) شماري از توقيعاتي كه از ناحيه مقدس امام غايب صادر شده، در پاسخ به پرسش هايي راجع به مسائل عقيدتي و ايماني است.

د ) تعيين وظايف شيعيان مانند رجوع به فقها در زمان غيبت.

ز ) ارشاد و راهنمايي بعضي فقها و مراجع معظم تقليد.

س ) تعليم بعضي دعاها و زيارت ها به شيعيان تا در زمان غيبت به وسيله آنها به خداوند تقرب جويند و...

اما دعا: بي ترديد هر انسان آزاده اي از مشكلاتي كه گريبان بشريت را گرفته، آزرده خاطر است. منتظر واقعي امام زمان از نابساماني ها رنج مي برد و بهترين زمينه سازي براي شتاب در ظهور امام زمان(عج) را تربيت انسان هاي صالح و وارسته مي داند.

براي رسيدن به اين هدف والا، راه هاي روشني پيش روي ماست. راه هايي كه آن بزرگوار و پدران گرامي اش پيش روي ما نهاده اند.

يكي از بهترين رهنمودهاي امام عصر(عج) دعاي زيبايي است كه از آن حضرت نقل شده است. مضامين عميق و معاني ژرف اين دعا، هم به بخشي از مشكلات

جامعه ي بشري، به خصوص جوامع مسلمان اختصاص دارد وهم راه حل آنها را بيان مي دارد.

هر مسلماني كه دوست دارد در دوره اي كه به سر مي برد از آسيب ها محفوظ بماند مي بايست خود را در پناه امام زمان(عج) قرار دهد و اين دعا را همراه با آن عزيز زمزمه كند:

«اللهم ارزقنا توفيق الطاعه و بعد المعصيه و صدق النيه و عرفان الحرمه؛ بارالها به ما توفيق بده تا تو را اطاعت كنيم و از گناهان دوري گزينيم و نيت و انديشه اي پاك و صادق داشته باشيم و حرمت تو را پاس داريم».

واكرمنا بالهدي والاستقامه و... (مفاتيح الجنان).

يكي از زيارت هاي مشهور امام عصر، موسوم به «زيارت آل ياسين» است. علامه مجلسي در بحارالانوار آورده از ناحيه مقدسه حضرت ولي عصر(عج) به محمد حميري آمده هرگاه اراده نموديد به وسيله ما به سوي حق تعالي و به سوي ما توجه نماييد بگوييد چنان كه خداي تعالي فرموده: «سلام علي آل يس، السلام عليك يا داعي الله و رباني آياته...»

اين زيارت را با تأمل و تدبر در معاني عميق آن بخوانيد. برخي بزرگان اسرار عجيبي از اين زيارت بيان كرده اند. از جمله درباره «السلام عليك حين تصبح و حين تمسي» مي فرمايند اگر مي خواهيد به امام تقرب پيدا كيند راهش همين است كه هر صبح و شب امام را ياد نماييد. صبح با دعاي عهد و شب با زيارت آل ياسين (مفاتيح الجنان).

توقيع به چه معناست؟
پرسش

توقيع به چه معناست؟

پاسخ

توقيع در لسان روايات، مطابق با مفهومي است كه عرف آن را به كار گرفته است، وآن عبارت است از كلمات كوتاه كه بزرگان، ذيل نامه هاي رسيده وعريضه ها مكتوب مي داشتند، وبا آن خواسته سائل را برآورده مي نمودند. در نتيجه توقيعات حضرت مهدي (ع) همان مطالبي بود كه حضرت به خطّ مبارك خود در جواب سؤال ها وعريضه ها ذيل نامه ها مرقوم مي داشتند وتوسط يكي از سفرا به صاحبان نامه ها باز مي گرداندند.

اگر چه به لحاظ معناي اصطلاحي، "توقيع" در معنا ومفهوم آن سؤال از مسأله اي نهفته است ولي در برخي موارد بر بيانات حضرت كه به صورت ابتدايي صادر مي شد -اگر چه از آن سؤال نشده بود- نيز توقيع اطلاق شده است.

در چه مدت زماني توقيع از طرف حضرت صادر مي شده است؟
پرسش

در چه مدت زماني توقيع از طرف حضرت صادر مي شده است؟

پاسخ

از برخي روايات استفاده مي شود كه مدت زمان خروج توقيع در جواب سؤال معيني دو يا سه روز بوده است، همان گونه كه راوي در برخي روايات مي گويد: بعد از چند روز صاحب من گفت كه به سوي ابوجعفر بازگردم تا از جواب سؤال ها بپرسم.{پاورقي . بحارالانوار، ج 51، ص 321، ح 42. پاورقي}

در روايتي ديگر آمده است: آن گاه سفير بعد از سه روز، مرا از جواب حضرت خبر داد.

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 320. پاورقي}

در برخي موارد نيز جواب، شفاهي بوده است كه سفير از حضرت مي گرفته وبراي سائل مي آورده است. مثل اينكه حسين بن روح نوبختي به عده اي مي گويد: "شما امر شديد كه به حائر رويد".{پاورقي . همان، ص 309. پاورقي}

ودر برخي از موارد نيز جواب سؤال كننده به جهت مصالحي داده نمي شد. از باب نمونه در موردي سائل از امام خواست كه براي او دعا كند كه خدا به او فرزندي دهد، ولي به جهت مصالحي جواب نيامد.{پاورقي . همان، ص 320. پاورقي}

وگاه كسي سؤالي را براي حضرت فرستاد كه جواب نيامد، وبعد از چند روزي مشاهده شد كه جزء قرامطه درآمده است. گرچه در برخي از موارد نيز جواب سؤال ها ظرف چند ساعت داده شده است.{پاورقي . ارشاد مفيد، ج 2، ص 359. پاورقي}

ودر برخي ديگر از روايات مي خوانيم كه جواب آمد در حالي كه هنوز مركب بر روي كاغذ خشك نشده بود{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 316. پاورقي}

ونيز در برخي جواب آمد در حالي كه هنوز مركب بر روي كاغذ خشك نشده بود{پاورقي . همان، ص 410. پاورقي}

جواب

آمد در حالي كه هنوز مركب بر روي كاغذ خشك نشده بود ولي اين موارد زياد نبوده است.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 183. پاورقي}

آيا توقيعات به خطّ خود حضرت مهدي عليه السلام بوده است؟
پرسش

آيا توقيعات به خطّ خود حضرت مهدي عليه السلام بوده است؟

پاسخ

از مجموعه روايات استفاده مي شود كه برخي توقيعات به خطّ خود حضرت بوده، وبرخي نيز به خطّ سفرا با دستور امام (ع) بوده است.

اسحاق بن يعقوب مي گويد: "توسط محمّد بن عثمان عَمْري مسائل مشكلي را به ناحيه مقدسه فرستادم وجوابش را به دست خطّ مبارك امام زمان (ع) دريافت داشتم".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 349. پاورقي}

محمّد بن عثمان عَمْري مي گويد: "از ناحيه مقدسه توقيعي صادر شد كه خطّش را خوب مي شناختم".

{پاورقي . همان، ص 33. پاورقي}

شيخ صدوق؛ مي فرمايد: "توقيعي كه به خطّ امام زمان (ع) براي پدرم صادر شد اكنون نزد من موجود است".

{پاورقي . انوار النعمانيه، ج 3، ص 24. پاورقي}

شيخ ابوعمروعامري مي گويد: "ابن ابي غانم قزويني با جماعتي از شيعيان در موضوعي اختلاف ومشاجره نمودند وبراي رفع نزاع، نامه اي به ناحيه مقدسه نوشته وجريان را به عرض رساندند. پس جواب نامه آنان به خطّ مبارك امام (ع) صادر شد".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 178. پاورقي}

از اين روايات معلوم مي شود كه توقيعات، قرائن وشواهد صدق به همراه داشته ويا اصحاب حضرت، دست خط او را مي شناختند، ولذا مورد قبول آنان قرار مي گرفته است. ليكن در مقابل، رواياتي وجود دارد كه برخي توقيعات به خطّ حضرت نبوده بلكه به خطّ سفيران وبه امر حضرت نوشته شده است.

ابو نصر هبة اللَّه مي گويد: توقيعات صاحب الامر (ع) به همان خطّي كه در زمان امام حسن عسكري (ع) صادر مي شد به وسيله عثمان بن سعيد ومحمّد بن عثمان براي شيعيان صادر مي گشت.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 346. پاورقي}

چه مقدار توقيع از ناحيه مقدسه صادر شده است؟
پرسش

چه مقدار توقيع از ناحيه مقدسه صادر شده است؟

پاسخ

حدود هفتاد توقيع يا بيشتر در مصادر مهدويت موجود است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - توقيع به علي بن محمّد سَمَري.{پاورقي . كمال الدين، ص 516. پاورقي}

2 - توقيع به ابي جعفر عَمْري در سوگ پدرش.{پاورقي . همان، ص 510. پاورقي}

3 - توقيع به سعد بن عبداللَّه قمي.{پاورقي . همان، ص 463-459. پاورقي}

4 - توقيع به اسحاق بن يعقوب.{پاورقي . همان، ص 483. پاورقي}

5 - توقيع به محمّد بن عبداللَّه بن جعفر حميري در جواب مسائلش.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 170-151. پاورقي}

6 - توقيع ديگري به حميري درباره زيارت حضرت.{پاورقي . همان، ج 99، ص 81، ح 1. پاورقي}

7 - توقيع به احمد بن خضر بن ابي صالح خجندي.{پاورقي . كمال الدين، ص 509. پاورقي}

8 - توقيع به حسن بن فضل يماني.{پاورقي . كافي، ج 1، ص 520. پاورقي}

9 - توقيع به ابوعمرو وفرزندش ابوجعفر محمّد.{پاورقي . كمال الدين، ص 510. پاورقي}

10 - توقيع به محمّد بن ابراهيم مهزياري.{پاورقي . همان، ص 486. پاورقي}

11 - توقيع در ردّ جعفر كذّاب.{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 287. پاورقي}

12 - توقيع به احمد بن حسن مادرايي.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 303، ح 19. پاورقي}

13 - توقيع درباره قصه احمد بن ابي روح.{پاورقي . همان، ج 51، ص 295. پاورقي}

14 - توقيع به حاجز وشا.{پاورقي . كمال الدين، ص 493. پاورقي}

15 - توقيع به محمّد بن جعفر.{پاورقي . كافي، ج 1، ص 524. پاورقي}

16 - توقيع به محمّد بن صالح بعد از مرگ عبرتايي.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 328. پاورقي}

17 - توقيع در جواب نامه

سَمَري.{پاورقي . دلائل الامامة، ص 286. پاورقي}

18 - توقيع در جواب سؤال مردي از اهل فانيم.{پاورقي . اثبات الهداة، ج 3، ص 699. پاورقي}

19 - توقيع در جواب نامه محمّد بن حسن مروزي.{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 415. پاورقي}

20 - توقيع در جواب نامه محمّد بن يوسف.{پاورقي . كافي، ج 1، ص 519. پاورقي}

21 - توقيع در جواب سؤال هاي محمّد بن جعفر اسدي.{پاورقي . كمال الدين، ص 520. پاورقي}

22 - توقيع در ردّ غلات به محمّد بن علي بن هلال كرخي.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 25، ص 266. پاورقي}

23 - توقيع به محمّد بن شاذان.{پاورقي . كمال الدين، ص 509. پاورقي}

24 - توقيع براي احمد بن حسن خازن.{پاورقي . كافي، ج 1، ص 523. پاورقي}

25 - توقيع براي علي بن محمّد بن اسحاق اشعري.{پاورقي . كمال الدين، ص 497. پاورقي}

26 - توقيع در خبر دادن از ضمير عبيداللَّه بن سليمان.{پاورقي . كافي، ج 1، ص 525. پاورقي}

27 - توقيع در جواب نامه ابن ابي غانم قزويني.{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 285. پاورقي}

28 - توقيع در كيفيت تعليم نماز.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 22-20. پاورقي}

29 - توقيع در جواب آنچه محمّد بن شاذان براي حضرت فرستاد.{پاورقي . جامع الرواة، ج 2، ص 63. پاورقي}

30 - توقيع در جواب نامه محمّد بن يزداذ.{پاورقي . كمال الدين، ص 493. پاورقي}

31 - توقيع در جواب خواست قاسم بن علا.{پاورقي . كافي، ج 1، ص 519. پاورقي}

32 - توقيع در جواب نامه مردي از اهل ربض.{پاورقي . كمال الدين، ص 494. پاورقي}

33 - توقيع در جواب سائلي كه از قم رسيده بود.{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 373. پاورقي}

34 - توقيع به

حسن بن عبدالحميد.{پاورقي . كافي، ج 1، ص 521. پاورقي}

35 - توقيع در توثيق محمّد بن جعفر عربي.{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 415. پاورقي}

36 - توقيع در جواب سؤال ابوالحسن خضر بن محمّد.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 197. پاورقي}

37 - توقيع اول به شيخ مفيد؛.{پاورقي . احتجاج، ج 2، ص 497. پاورقي}

38 - توقيع دوم به شيخ مفيد؛.{پاورقي . همان، ج 2، ص 498. پاورقي}

39 - توقيع در جواب نامه علي بن بابويه.{پاورقي . رجال علامه، ص 94. پاورقي}

40 - توقيع در جواب نامه محمّد بن كشمر.{پاورقي . كمال الدين، ص 495. پاورقي}

41 - توقيع در جواب نامه جعفر بن حمدان.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 186. پاورقي}

42 - توقيع در جواب نامه علي بن زياد.{پاورقي . كافي، ج 1، ص 524. پاورقي}

43 - توقيع به حسن بن قاسم بن علاء.{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 315. پاورقي}

44 - توقيع به ابي القاسم بن ابي حليس.{پاورقي . كمال الدين، ص 493. پاورقي}

45 - توقيع در جواب رقعه بلخي.{پاورقي . همان، ص 488. پاورقي}

46 - توقيع بر احمد بن حسن.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 303. پاورقي}

47 - توقيع به محمّد بن همّام.{پاورقي . همان، ج 53، ص 184. پاورقي}

وديگر توقيعات.

موضوع: غيبت كبرا

آيا در عصر غيبت كبرا نيز نامه اي از ناحيه مقدّسه صادر شده است؟
پرسش

آيا در عصر غيبت كبرا نيز نامه اي از ناحيه مقدّسه صادر شده است؟

پاسخ

شيخ طبرسي؛ در كتاب "الاحتجاج" دو نامه اي را كه از ناحيه مقدسه حضرت مهدي (ع) براي شيخ مفيد؛ فرستاده شده نقل كرده است. در اين دو نامه اشاره به برخي مطالب صحيح وعالي شده ونيز از برخي مسائل به طور رمز واشاره خبر داده است.

{پاورقي . احتجاج، ج 2، ص 602-597. پاورقي}

نامه اوّل در اواخر ماه صفر سال 410 هجري سه سال قبل از وفات شيخ مفيد؛ به دست او رسيده است. ونامه دوم در سال 412 هجري يعني يك سال قبل از وفات شيخ به دست او رسيده است. واين در حقيقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شيخ علي بن محمّد سمري سفير چهارم است كه همان انتهاي غيبت صغرا وشروع غيبت كبرا در سال 329 هجري است.

فرستنده نامه اوّل مي گويد: اين نامه را از منطقه اي كه متصل به حجاز است آورده است. واز اين كلام استفاده مي شود كه امام در آن هنگام در نواحي حجاز ساكن بوده است، واين نامه را به توسط برخي از خواص به شيخ مفيد؛ فرستاده اند.

نامه دوم نيز در اول ماه شوال سال 412 از ناحيه مقدسه براي شيخ فرستاده شد. ودر روز پنجشنبه 23 ماه ذي حجه همان سال به دست شيخ رسيده است. يعني سه ماه وهفت روز كم در بين راه در دست قاصد بوده است.

هر دو خطاب به املاي حضرت مهدي (ع) وخطّ برخي از ثقات ومعتمدين نزد امام زمان (ع) بوده همان گونه كه از ظاهر رساله اولي ونصّ رساله دوم استفاده مي شود. وآخر هر دو نامه مزيّن به چند

سطري كم از خطّ خود امام است كه شهادت وگواهي بر صحت نامه است. امام در آن كلمات به شيخ مفيد؛ امر مي كند تا اين رساله را از هر كس مخفي بدارد، ولي نسخه اي از آن را بردارد تا موثقين از اصحابش بر آن مطلّع شده يا شفاهاً به اطلاع آنها برساند.

{پاورقي . تاريخ الغيبة الكبري، ص 141ù140. پاورقي}

سند دو توقيع صادر شده از امام مهدي عليه السلام بر
اشاره

شيخ مفيدرحمة الله چگونه قابل اثبات است؟

پرسش

سند دو توقيع صادر شده از امام مهدي عليه السلام بر

شيخ مفيدرحمة الله چگونه قابل اثبات است؟

پاسخ

سند اين دو توقيع را از جهاتي مي توان مورد توجه قرار داده وبراي اعتبار آن چاره اي انديشيد، گر چه شيخ طبرسي كه تنها ناقل اين دو توقيع است آنها را مرسلاً وبدون سند نقل كرده است.

1 - طبرسي اين دو روايت را از مسلّمات به حساب آورده كه اين به نوبه خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد. وممكن است كه طبرسي به جهت شهرت ووضوح اين دو توقيع، سند آنها را حذف كرده است، همان گونه كه سند بسياري از روايات را حذف كرده است.

2 - مضامين عالي كه در اين دو روايت است ونيز خبرهاي صادقي كه در آن دو به آنها اشاره شده نيز از جمله شواهد صدق اين دو توقيع وانتساب به حضرت مهدي (ع) است.

وامري كه موجب ازدياد اطمينان به اين دو توقيع است اينكه محدّث بحراني بعد از آنكه اشعار منسوب به امام زمان (ع) در رثاي شيخ مفيد را نقل مي كند كه بر قبر او نوشته شده بود، مي فرمايد: "اين اشعار از امام زمان (ع) نسبت به شيخ مفيد بعيد نيست، بعد از آنكه توقيعاتي از ناحيه حضرت (ع) براي شيخ فرستاده شد، توقيعاتي كه مشتمل بر تعظيم واجلال فراواني بوده است...". آن گاه مي گويد: "شيخ يحيي بن بطريق حلّي در رساله نهج العلوم الي نفي المعدوم معروف به "سؤال اهل حلب" دو طريق در تزكيه شيخ مفيد ذكر كرده است:

الف) صحت نقل او از ائمه طاهرين:، آن طوري كه در تصانيف او از مقنعه وديگر كتب ذكر شده است.

ب)

آنچه را كه عموم شيعه روايت كرده ومورد قبول قرار داده است كه صاحب الامر -صلوات اللَّه وسلامه عليه وعلي آبائه- دو نامه به او نوشته است به اين نحو كه در هر سال يك نامه، وعنوان نامه "به سوي برادر سديد..." است، واين بالاترين تعبير در مدح وتزكيه وثناي شيخ مفيد در گفتار امام امت وجانشين ائمه است.

گفتار ابن بطريق دلالت دارد بر اينكه اين دو توقيع مورد اجماع است. ونيز از كلام طبرسي در مقدمه "احتجاج" استفاده مي شود كه اين دو توقيع از قسم احاديثي است كه مورد اجماع علما بوده ولذا سند آن دو را ذكر نكرده است.

ابن شهر آشوب در "معالم العلماء" در ترجمه شيخ مفيد مي گويد: "صاحب الزمان (ع) او را شيخ مفيد ناميد...". ظاهراً مراد او همان چيزي است كه در{پاورقي . معالم العلماء، ص 113، رقم 765. پاورقي}

توقيع حضرت به شيخ مفيد آمده است كه فرمود: "للأخ السديد والوليّ الرشيد، الشيخ المفيد...".

3 - طبرسي در مقدمه كتاب "احتجاج" مي گويد: "بيشتر رواياتي را كه نقل مي كنيم سند آنها را نمي آوريم يا به جهت وجود اجماع بر آن روايت است، ويا به جهت موافقت آن با دليل عقل ويا شهرت آن در سيره ها وكتاب ها بين مخالف وموافق...".

{پاورقي . مقدمه احتجاج، ص 14. پاورقي}

اين دو توقيع نيز از يكي از اين سه احتمال خالي نيست.

4 - مصلحت عمومي نيز اقتضاي صدور چنين نامه ها وتوقيعاتي را در اوايل عصر غيبت كبرا داشته است.

يكي اينكه حضرت با اين نامه ها به جماعت شيعيانش دستورات لازم را برساند.

وديگر اينكه با فرستادن اين نامه ها به دست علماي صالح امثال شيخ مفيد؛ رياست وزعامت او را تثبيت كرده، مردم را

به اطاعت از او در عصر غيبت كبرا تشويق كند. همان گونه كه در نامه خود به ابن بابويه خطاب به او فرمود: "يا شيخي! يا اباالحسن".

اينكه حضرت زهراعليهاالسلام الگوي حضرت مهدي عليه السلام است، يعني چه؟
پرسش

اينكه حضرت زهراعليهاالسلام الگوي حضرت مهدي عليه السلام است، يعني چه؟

پاسخ

امام زمان (ع) در توقيعي به خط مبارك خود، بعد از دعا براي عافيت شيعيان از ضلالت وفتنه ها ودرخواست روح يقين وعاقبت به خيري آنها وتذكر به اموري چند مي فرمايد: "وفي ابنة رسول اللَّه (ص) لي أسوة حسنة"؛ "فاطمه دختر رسول خدا (ص) براي من{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 286، ح 245. پاورقي}

اسوه والگويي نيكوست."

در اينكه حضرت مهدي (ع)، كدام گفتار يا رفتار حضرت فاطمه (س) را سرمشق خويش قرار داده اند، احتمالات فراواني بيان شده است كه در اين جا به سه مورد آن اشاره مي كنيم:

1 - حضرت زهرا (ع) تا پايان عمر شريفش با هيچ حاكم ظالمي بيعت نكرد. حضرت مهدي (ع) هم بيعت هيچ سلطان ستمگري را بر گردن ندارد.

2 - شأن صدور اين نامه اين است كه برخي از شيعيان، امامت ايشان را نپذيرفتند. حضرت در جواب عملكرد آنها فرمود: "اگر مي توانستم ومجاز بودم آن چنان مي كردم كه حق بر شما آشكار گردد به گونه اي كه هيچ شكي بر شما باقي نماند، ولي مقتداي من حضرت زهرا (ع) است. ايشان با اينكه حق حكومت از حضرت علي (ع) سلب شد، هيچ گاه براي باز گرداندن خلافت، از اسباب غير عادي استفاده نكرد، من نيز از ايشان پيروي مي كنم وبراي احقاق حقّم در اين دوران، راه هاي غير عادي را نمي پيمايم".

3 - حضرت در پاسخ نامه فرموده اند: "اگر علاقه واشتياق ما به هدايت ودستگيري از شما نبود به سبب ظلم هايي كه ديده ايم، از شما مردمان روي گردان مي شديم". امام، با اشاره به حضرت زهرا (ع) مي خواهد بفرمايد: همان طوري كه دشمنان به حضرت زهرا (ع)

آزار واذيت روا داشتند وسكوتي كه مسلمانان پيشه كردند، هيچ كدام سبب نشد كه ايشان از دعا براي مسلمانان دست بكشند، بلكه ديگران را بر خود مقدم مي داشتند، من نيز اين ظلم ها وانكارها را تحمل مي كنم واز دل سوزي ودعا وراهنمايي و... براي شما چيزي فرونمي گذارم.

اين سخن امام زمان«عليه السلام» درباره امام حسين«عليه السلام» كه، «برايت گريه مي كنم و اگر اشكم تمام شود خون مي گريم»، در كدام زيارت نقل شده است؟
پرسش

اين سخن امام زمان«عليه السلام» درباره امام حسين«عليه السلام» كه، «برايت گريه مي كنم و اگر اشكم تمام شود خون مي گريم»، در كدام زيارت نقل شده است؟

پاسخ

اين جمله كه: «اگر روزگار مرا تأخير انداخت نبودم تا در كربلا تو را ياري كنم... صبح و شام برايت گريه مي كنم و به جاي اشك خون از ديدگانم جاري مي كنم»، ترجمه جملاتي از زيارت ناحيه مقدّسه است كه از امام زمان«عليه السلام» درباره امام حسين«عليه السلام» نقل شده است(3).

3) بحارالانوار، ج 101، ص 274، ح 1، باب 19.

حضرت و مساجد

مسجد جمكران

دختري 28 ساله هستم در ازدواج خيلي سخت پسند هستم و به قيافه راضي نمي شوم هر چه دعا مي كنم قبول نمي شود. مي فرمايند در قم (جمكران جايي است كه اگر براي امام نامه بيندازند، از امام مراد مي گيرند نظر شما در اين مورد چيست
پرسش

دختري 28 ساله هستم در ازدواج خيلي سخت پسند هستم و به قيافه راضي نمي شوم هر چه دعا مي كنم قبول نمي شود. مي فرمايند در قم (جمكران جايي است كه اگر براي امام نامه بيندازند، از امام مراد مي گيرند نظر شما در اين مورد چيست

پاسخ

مرحوم محدث قمي (;) در مفاتيح الجنان نقل مي كنند: در زمان غيبت كبري اگر حاجتي داشتيد آن را بر كاغذ نوشته و در آب روان بيندازيد تا به دست مبارك ايشان برسد. در جمكران نيز چاهي قرار دارد كه داراي آب روان است و نامه ها را در آن مي اندازند به اميد اين كه حضرت حجت (7) مراد ايشان را بدهد; البته اين امر مخصوص چاه جمكران نمي باشد و مي توان نامه را در هر آب رواني انداخت

رفتن به مسجد جمكران، جهت ديدن امام زمان(عج) در شب هاي چهارشنبه توصيه شده يا شبهاي جمعه؟
پرسش

رفتن به مسجد جمكران، جهت ديدن امام زمان(عج) در شب هاي چهارشنبه توصيه شده يا شبهاي جمعه؟

پاسخ

هيچ كدام. زيرا اولاً مقصود اصلي از رفتن به مسجد جمكران، ديدن حضرت امام زمان (عج) نيست بلكه مقصود، انجام عبادت و خواندن نماز تحيّت و نماز امام زمان(عج) است، همانطور كه امام زمان(عج) به حسن بن مثله جمكراني فرمود: به مردم بگوييد اين قطعه از زمين مبارك است، در اين مكان عبادت خدا انجام دهيد. براي انجام اين عبادت بعضي از بزرگان شب هاي چهارشنبه و جمعه را توصيه كرده اند. و آن بدين معناست كه انسان در چنين شب هايي در جمكران به ديدن صاحب الزمان(عج) ممكن است موفق شود.

ثانياً آنچه براي ما بسيار مهم و هدف نهايي است، خودسازي و تربيت ديني و كسب رضايت الهي است. وقتي كه ما تربيت مهدي پسند يافتيم و پيرو راستين آن حضرت شديم، آن وقت ديدار با امام زمان(عج) به آساني ممكن مي شود، بلكه خود امام(عج) به ياري ما مي شتابد و از ما سركشي مي نمايد. چون امامان(ع)، شيعيان واقعي خود را بسيار دوست مي دارند و در مشكلات به فرياد آنها مي رسند و از آنان دلجويي مي كنند.

آيا معيار قرار دادن چهل چهارشنبه براي رؤيت امام زمان در مسجد جمكران و... سنديت دارد؟
پرسش

آيا معيار قرار دادن چهل چهارشنبه براي رؤيت امام زمان در مسجد جمكران و... سنديت دارد؟

پاسخ

چله گرفتن در مسجد جمكران سيره عالمان بزرگي چون آيت الله نجفي مرعشي و ديگران بوده است. و به دليل فرمايشي كه از امام زمان (عج) نقل شده مبني بر اين كه هر كس 2 ركعت نماز مخصوص را در مسجد جمكران بجا آورد مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه معظمه خوانده باشد، همه علما نسبت به حضور در اين مكان مقدس اهميت فوق العاده اي قائل بوده اند. بخش هايي از عنايت ويژه علما نسبت به اين مسجد به علاوه مطالبي پيرامون تاريخچه مسجد جمكران در كتابي به نام »مسجد مقدس جمكران، تجليگاه صاحب الزمان (عج) جمع آوري شده است.

{P - سيد جعفر مير عظيمي، مسجد مقدس جمكران تجليگاه صاحب الزمان (عج) (قم: انتشارات رسالت، 1415 ق) P}

عده اي مي گويند رفتن به مسجدجمكران شب هاي چهارشنبه ارجحيت بيشتري دارد آيا اين گفته صحت دارد,كي وقت خواندن نماز شب است اول شب ياآخرآن ؟
پرسش

عده اي مي گويند رفتن به مسجدجمكران شب هاي چهارشنبه ارجحيت بيشتري دارد آيا اين گفته صحت دارد,كي وقت خواندن نماز شب است اول شب ياآخرآن ؟

پاسخ

در خبري هست كه اگر كسي چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله كوفه نماز امام زمان (عج) را بخواند حضرت راملاقات مي كند لذا در مسجد جمكران هم مومنيني مي گوين در شب چهارشنبه عنايت خاصي از طرف حضرت به متوسلين ايشان مي شود. در رابطه نماز شب وقت آن از نيمه شب مي باشد تا اذان صبح. نيمه شب را بايد از غروبخورشيد و طلوع آن حساب كرد كه حدودا ساعت دوازده شب و به وقت رسم نيمه اول سال ساعت يك بامدادمي باشد و اگر نماز شفع و وتر هم در اذان واقع شود اشكالي ندارد{J

در مورد نامه هايي كه در مسجد جمكران نوشته مي شود, توضيح دهيد.
پرسش

در مورد نامه هايي كه در مسجد جمكران نوشته مي شود, توضيح دهيد.

پاسخ

اصل نوشتن نامهء حاجت و انداختن آن در آب جاري يا چاه , يك دستور اسلامي است و رواياتي ازائمهء اطهار در اين خصوص وارد شده است , از جمله در تحفة الزاير آمده كه حضرت امام صادق 7فرمود: .(1)

در مسجد مقدس جمكران هم چون يك حلقه چاه وجود دارد, لذا حاجتمندان نامهء حاجت مي نويسند و در چاه مزبور مي اندازند.

(پ_اورقي 1.محدث قمي , مفاتيح الجنان , ذيل عنوان رقعه حاجت .

اين جانب معاون پرورشي يكي از هنرستان هاي شهرضا هستم , خواهشمندم بفرماييد آيا خبر مربوطبه مسجد مقدس جمكران موثق است يا خير؟
پرسش

اين جانب معاون پرورشي يكي از هنرستان هاي شهرضا هستم , خواهشمندم بفرماييد آيا خبر مربوطبه مسجد مقدس جمكران موثق است يا خير؟

پاسخ

برادر عزيز فرهنگي ! از جنابعالي كه در پرورش معنوي و فكري جوانان تلاش مي كنيد و آنان را به راه حق هدايت مي كنيد تشكر مي كنيم و براي شما آرزوي موفقيّت داريم . هدايت جوانان و نوجوانان در زمان حساس كنوني كه كشور عزيز ما مورد هجوم لشكر عظيم القائات شيطاني از سوي دنياي استكبار قرار گرفته , لازم و ضروري است .

پيامبر6به علي 7فرمود: اگر يك نفر به دست تو هدايت شود با ارزش تر است از آن چه آفتاب بر آن بتابد.()

(پ_اورقي 3.محمدي ري شهري , ميزان الحكمة, ج 4 ص 3443

شكي نيست كه مسجد يكي از بهترين مراكز عبادت و بندگي خدا است و در مورد مسجد جمكران بايد گفت كه يكي از مساجد مقدس است . هجوم زائران و ارادتمندان حضرت ولي عصر7فضاي معنوي خاصي بدان بخشيده است .

دربارهء اين مسجد حضرت آيت اللّه مكارم شيرازي مي فرمايد: داستان مسجد مقدس جمكران در بيداري بوده (حضرت مهدي يا وكيل آن حضرت به حسن مثلهء جمكراني در بيداري به او فرموده كه در اين جا مسجد بنا كن ) وروايت آن در كتب معروف نقل شده است و علماي بزرگ اهميّت خاصّي براي اين مسجد قائل بوده اند() و مرحوم (پ_اورقي 1.آيت اللّه مكارم شيرازي , استفتائات جديد, ص 496

علامهء مجلسي در مورد مسجد جمكران مي فرمايد: بناي مسجد جمكران به امر امام مهدي 7انجام شده و شيخ عفيف و صالح حسن بن مثلهء جمكراني آن را

نقل كرده اند.()

(پ_اورقي 2.بحارالانوار, ج 53 ص 230

البته درباره اين حديث , بحث علمي و اجتهادي لازم است , ولي توجه عام و خاص مخصوصاً علماي بزرگ ومراجع بزرگي كه بارها حضور آنان را در آن جا مشاهده كرده ايم , به اضافهء اين كه حضور و نماز خواندن در آن مسجدبه انسان معنويت خاصي مي دهد و نماز خواند و توسل در هر زماني و مكاني مطلوب است : منتها بايد توجه داشته باشيدكه اعمال اين مكان مقدس نبايد با شائبه هاي باطل همراه شود, بلكه از افراط گرايي و امور بدعت گونه بايدجداً پرهيز شود و راه سوء استفاده براي كساني كه به شكل هاي گوناگون از مكان هاي مقدس براي رسيدن به اهداف نادرست خويش بهره مي جويند بسته شود.

آيا اگر كسي چهل شب چهارشنبه به جمكران مشرّف شود به زيارت آقا نايل مي گردد؟
پرسش

آيا اگر كسي چهل شب چهارشنبه به جمكران مشرّف شود به زيارت آقا نايل مي گردد؟

پاسخ

در مورد مسجد جمكران دليل خاصّي نداريم كه اگر كسي چهل شب چهارشنبه به مسجد جمكران برود به زيارت حضرت مهدي (ع) مشرّف مي شود. ولي اين مطلب را مي توان از راه ديگري به اثبات رسانيد، وآن اينكه: مطابق برخي از روايات عدد چهل اثري تكويني در بروز استعدادها وبه فعليّت رسيدن آنها دارد. حال اگر كسي به نيّت تشرّف به محضر مبارك حضرت بقية اللَّه الاعظم به اين مكان مقدّس شرفياب شود وجداً از خدا ملاقات را بخواهد. واز طرف ديگر خود را براي ملاقات با آن انسان كامل آماده كند وقابليّت ملاقات را نيز با اعمال صالحه تحصيل نمايد، اميد است كه به ملاقات آن حضرت شرفياب گردد، همان گونه كه افراد بسياري به اين نتيجه رسيده اند.

اگر امام زمان عليه السلام به همه جا احاطه دارد،پس چرا به جمكران مي رويم؟
پرسش

اگر امام زمان عليه السلام به همه جا احاطه دارد،پس چرا به جمكران مي رويم؟

پاسخ

آري ما معتقديم كه امام زمان (ع) احاطه علمي دارد وهر كجا كه مصلحت ببيند مي رود، ولي مسجد جمكران از ويژگي خاصّي برخوردار است:

اولاً: مطابق روايت حسن بن مثله جمكراني، اين مكان مقدس به امر مبارك امام زمان (ع) ساخته شده وحضرت از مردم خواسته اند تا در اين مكان حاضر شده وچهار ركعت نماز با طرز مخصوص آن بخوانند.

ثانياً: اين مكان مقدس در طول قرن ها محلّ اجتماع عشّاق ودلسوختگان حضرت است كه از اطراف وبلاد مختلف به آن مكان مي آيند، ولذا ما نيز مي توانيم از بركات آن مكان مقدس بهره مند شده واز نفوس ديگران نيز استفاده نماييم. ولذا گفته اند كه دست خدا با جماعت است.

ثالثاً: نفس حركت به سوي محبوب از راه دور براي رسيدن به او آثار وبركات عجيبي دارد. از يك طرف باعث توجّه بيشتر او به انسان شده واز طرف ديگر انسان را در توجّه بيشتر به آن حضرت ترغيب مي نمايد.

1- آيا اينكه مي گويند مسجد جمكران را خود آقا امام زمان (عج) كُلنگ آن را به زمين زده و دستور ساخت آن را داده اند صحت كامل دارد يا نه ؟
پرسش

1- آيا اينكه مي گويند مسجد جمكران را خود آقا امام زمان (عج) كُلنگ آن را به زمين زده و دستور ساخت آن را داده اند صحت كامل دارد يا نه ؟

پاسخ

خواهرمحترم، زائر با معرفت حضرت رضا ( عليه السلام )،قبل از پاسخ به سؤال شما چند بيت از غزل مرحوم فيض كاشاني را تقديم مي نماييم.

نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد عالم پير،دگر باره جوان خواهد شد

يعني اي تيره شب غيبت مهدي روزي از دم صبح حضورش نمايان خواهد شد

عالم پر شد از جور و ستم، باكي نيست از قدوم شه دين امن و امان خواهد شد

اين اباطيل و اكاذيب كه شايع شده است همه را حضرت او محو كنان خواهد شد

در شب سه شنبه هفدهم ماه مبارك رمضان 393 حسن بن مثله در خانه خود بود كه گروهي به منزل او آمده و او را به منطقه فعلي مسجد جمكران برده اند در آنجا ديداري، رخ مي دهد و حضرت مي فرمايد كه به نزد حسن مسلم كه در اين زمين كشاورزي مي كند ، برو و بگو اين زمين شريفي است و حق تعالي آن را از زمينهاي ديگر برگزيده و ديگر نبايد در آن كشاورزي كند .

همچنين آقا فرموده اند؛ كه بر نزد سيد ابو الحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار كند و سود چندين ساله را از زمين بدست آورد .و وصول كند و با آن مسجد را بنا كند . و بزي نيز در گله جعفر كاشاني است آن را خريداري كن و هر بيماري كه از آن گوشت بخورد ، حق تعالي

او را شفا ميدهد .

حسن بن مثله مي گويد: شب به خانه رفتم و صحبگاه با اتفاق علي تنذر به همان موضع برگشتيم و در آنجا زنجيرهايي ديديم كه طبق فرموده امام (عليه السلام ) حدود بناي مسجد جمكران را نشان مي دهد . پس نزد سيد ابو الحسن در قم رفتيم كه ايشان طبق خوابي كه ديدند منتظر بودند .

پس با هم راهي جمكران شدند ،در گله جعفر كاشاني بزي را با همان نشاني ديدند و خريدند و جعفر سوگند يادكردند كه اين بز در گله حسن نبوده است، آن را به جايگاه مسجد آورده و كشتند و هر بيماري آن را مي خورد شفا مي گرفت.

حسن مسلم را احضار كردند منافع زميني را از او گرفتند و مسجد جمكران را با چوب و ديوار پوشاندند، سيد زنجيرها و ميخها را با خود به منزل برد و هر بيمار درد مندي كه خود را به آن مي ماليد شفا مي گرفت .

ولي پس از فوت سيد ابو الحسن آن زنجيرها نيز پنهان شدند و كسي آنها را نديد .

مسجد شريف جمكران در شش كيلو متري قم واقع شده و همواره پذيراي مشتاقان و شيفتگان حضرتش از نقاط مختلف ايران و جهان مي باشد .

اين مسجد در طول قرون چندين بار تعمير شده است از جمله در زمان حسن نبي مثله ، زمان مرحوم صدوق ، زمان صفويه و در زعامت حضرت آيه الله حائري و بدست مرحوم محمد تقي بافقي

اين مسجد را مسجد جمكران ناميدند ، بخاطر قرار گرفتن در قريه جمكران و مسجد حسن مثله چون بناي اوليه بدست او بوده و مسجد

صاحب الزمان (عج)چون به امر حضرت بناشد و حضرت مكرر در آنجا ديده شده.

منابع :

1-نجم الثاقب ، مرحوم نوري

2- بحار،ج 53 ، علامه مجلسي

3-ديدار يار ، استاد كرمي

4-الزمام ناصب ، مرحوم شيخ علي يزدي حائري ،ج 2

5-تاريخ قم ، ج 1و2،مرحوم محمد علي كچوي

مختصري در مورد مسجد مقدّس جمكران توضيح دهيد.؟
پرسش

مختصري در مورد مسجد مقدّس جمكران توضيح دهيد.؟

پاسخ

مسجد مقدّس جمكران در 6 كيلومتري استان مقدس قم واقع شده و همواره پذيراي زائريني از نقاط مختلف ايران و جهان مي باشد. اين مكان مقدّس، تحت توجهات و عنايات خاصه حضرت بقيةاللَّه الاعظم«عليه السلام» قرار دارد و آن حضرت از شيعيانشان خواسته اند كه به اين مكان مقدّس روي آورند، زيرا اين مكان مقدّس، داراي زمين شريفي است و حق تعالي آن را از زمين هاي ديگر برگزيده است.

لذا سزاوار است كه زائران عزيز، از بركات اين مكان مقدّس، حداكثر استفاده را ببرند و مراقب باشند كه مسائل فرعي توجّه شان را به خود جلب نكند و خود را در برابر حضرت مهدي«عليه السلام» حاضر ببينند و از انجام اعمالي كه قلب مبارك آن حضرت را آزرده مي سازد خودداري كنند.

شايان توجه است ه علماء و شيفتگان آن حضرت استفاده هاي فراوان از اين مسجد مقدّس برده اند. بنابراين سعي كنيد در اين مكان مقدّس، لحظاتي را با آن عزيز خلوت كرده و خالصانه براي ظهور مقدّس حضرتش دعا كنيد؛ چرا كه برطرف شدن گرفتاريها تنها با ظهور آقا امكان پذير است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

در مورد تاريخچه مسجد مقدّس جمكران توضيح دهيد.؟
پرسش

در مورد تاريخچه مسجد مقدّس جمكران توضيح دهيد.؟

پاسخ

شيخ حسن بن مثله جمكراني مي گويد: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارك رمضان سال 393(و به قولي 373) در خانه خود خوابيده بودم كه ناگاه، جماعتي از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند: «برخيز و مولاي خود حضرت مهدي«عليه السلام» را اجابت كن كه تو را طلب نموه است.»

آنها مرا به محلي كه اكنون مسجد جمكران است آوردند. چون نيك نگاه كردم، تختي ديدم كه فرشي نيكو بر آن تخت گسترده شده و جواني سي ساله بر آن تخت، تكيه بر بالش كرده و پيرمردي هم نزد او نشسته است. آن پير، حضرت خضر«عليه السلام» بود. كه مرا امر به نشستن نمود.

حضرت مهدي«عليه السلام» مرا به نام خودم خواند و فرمود: «برو به حسن مسلم - كه در اين زمين كشاورزي مي كند - بگو: اين زمين شريفي است و حق تعالي آن را از زمين هاي ديگر برگزيده است، و ديگر نبايد در آن كشاورزي كند».

عرض كردم يا سيّدي و مولاي! لازم است كه من دليل و نشانه اي داشته باشم وگرنه مردم حرف مرا قبول نمي كنند!

آقا فرمودند: «تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هايي براي آن قرار مي دهيم، و همچنين نزد سيدابوالحسن - يكي از علماي قم - برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمين به دست آورده است، وصل كند و با آن پول در اين زمين مسجدي بنا نمايد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

بنياد مسجد جمكران بر چه اساسي است؟
پرسش

بنياد مسجد جمكران بر چه اساسي است؟

پاسخ

در كتاب مونس الخرين في معرفهْْ الحق و اليقين، از تأليفات شيخ صدوق آمده است كه شيخ حسن بن مثله جمكراني گويد: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال 373 در خانة خود بودم كه ناگهان جماعتي آمدند و مرا صدا زدند و گفتند كه حضرت مهدي (عج) شما را طلبيده اند.

به همراه جماعت به مكاني كه هم اكنون مسجد مقدس جمكران در آن واقع شده است.

رفتيم. در آن جا حضرت به من فرمود: " به صاحب اين زمين(حسن بن مسلم) بگو كه اين اين زمين شريفي است و خداي تعالي اين زمين را از زمين هاي ديگر برگزيده است.

برو نزد سيد ابوالحسن و به او بگو كه اين زمين را از حسن بن مسلم بگيرد و با همكاري مردم در اين زمين مسجدي بنا كنند و به مردم بگو تا به اين مكان توجه كنند و آن را عزيز دارند و چهار ركعت نماز در اين جا به جا آورند" .

سپس حضرت دستور خواندن نماز را به وي داد. حسن بن مثله مي گويد: به حضرت عرض كردم: براي اين كه ديگران حرف من را بپذيرند، احتياج به دليل و نشانه است، چون كه مردم حرف بي دليل را نمي پذيرند. حضرت فرمود: ما نشانه اي و علامتي مي گذاريم تا قول تو تصديق شود. برو نزد سيد ابي الحسن الرضا و به او بگو كه اين كارها را انجام دهد... .

من به خانه آمدم و فردا صبح به همراه "علي المنذر" نزد سيد ابوالحسن الرضا رفتيم و سيد ابوالحسن گفت: از سحر تا كنون من در

انتظار شما بودم. تو اهل جمكراني؟ گفتم آري . گفت: اين حسن مثله! من خوابيده بودم . در خواب شخص به من گفت: بامداد مردي از جمكران به نام حسن مثله پيش تو مي آيد. بايد سخنش را تصديق كني. سخن او سخن ما است. من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحية مقدسه اين مسجد ساخته شد.[1]

البته اين مسئله صرفاً نقل قول است و قابل اعتماد نمي باشد، ولي فعلاً مسجد جمكران مسجد با بركتي است و بعيد نيست مورد نظر امام زمان قرار گرفته باشد.

1[1] ر.ك: بحار، ج 53، ص 230 _ 234.

لطفاً به طور مختصر تاريخچه مسجد جمكران و حوزه علميه قم را بنويسيد.
پرسش

لطفاً به طور مختصر تاريخچه مسجد جمكران و حوزه علميه قم را بنويسيد.

پاسخ

1 - تاريخ بناي مسجد جمكران مستند به ديدار شخصي عالم به نام شيخ عفيف صالح (حسن بن مثله جمكراني"ره") در سال 393 هجري قمري با حضرت صاحب العصر (عج) و اجراي امر حضرت مبني بر ساختن مسجدي در مكان فعلي است كه شيعيان حضرت در آن اجتماع كرده و براي ظهور حضرتش دعا كنند.(1)

2 - حوزه علميه قم در زمان مرحوم آيت الله حايري يزدي با شكوه شد. البته قم به دليل موقعيت خاص ديني و تاريخي و علمي، از قبل داراي سابقه درخشاني بوده است. علماي بسياري بزرگي در اين شهر درخشيدند. در زمان معصومان (ع)، بسياري از راويان، محدثان و علماي بزرگ در اين شهر زندگي مي كردند.

1 - شيخ محمد حسين ناصر الشريعه، تاريخ قم، ص 149.

در مورد مسجد جمكران و ارتباط آن با امام زمان(عج) و تاريخ تأسيس و مؤسس آن توضيحاتي ارائه نماييد.
پرسش

در مورد مسجد جمكران و ارتباط آن با امام زمان(عج) و تاريخ تأسيس و مؤسس آن توضيحاتي ارائه نماييد.

پاسخ

شيخ صدوق در كتاب "مونس الحزين في معرفه الحق و اليقين" نوشته است: شيخ حسن بن مثله جمكراني گويد: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال 373 هجري قمري در خانة خود بودم كه ناگهان جماعتي آمدند و من را صدا زدند و گفتند كه حضرت مهدي(عج) شما را طلبيدهاست.

به همراه جماعت به مكاني كه هم اكنون مسجد مقدس جمكران در آن واقع شده است، رفتيم؛ در آن جا حضرت به من فرمود: به صاحب اين زمين (حسن بن مسلم ) بگو كه اين زمين، زمين شريفي است و خداي تعالي اين زمين را از زمين هاي ديگر برگزيده است. نزد سيد ابوالحسن برو و به او بگو كه اين زمين را از حسن بن مسلم بگيرد و با همكاري مردم در اين زمين مسجدي بنا گردد و به مردم بگو تا به اين مكان توجه كنند و آن را عزيز دارند و چهار ركعت نماز در اين جا به جا آورند.

سپس حضرت خواندن نماز مخصوص در اين مكان را به وي آموخت.

حسن بن مثله جمكراني مي گويد: به حضرت عرض كردم: براي اين كه ديگران حرف من را بپذيرند، به دليل و نشانه نياز دارد، چون كه مردم حرف بي دليل را نمي پذيرند. حضرت فرمود: ما نشانه اي و علامتي قرار مي دهيم تا سخن تو تصديق شود. برو نزد سيد ابوالحسن الرضا و به او بگو كه اين كارها را انجام دهد... .

من به خانه ام بازگشتم و فردا صبح به همراه "علي

المنذر" به خانة سيد ابوالحسن الرضا رهسپار شديم. وقتي كه به منطلش رسيديم، ديديم كه خدمت گزاران سيد مي گيوند: آقا از سپيده دم تا كنون منتظر شما است. آيا از جمكران آمده ايد. گفتم: آري. پس نزد سيد رفتيم و بعد از سلام و احوالپرسي به من گفت: اي حسن بن مثله! من خوبيده بودم. در خواب شخصي به من گفت: بامداد مردي از جمكران به نام حسن بن مثله پيش تو مي آيد. بايد سخنش را تصديق كني. سخن او سخن ما است.

من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحية مقدسه اين مسجد ساخته شد.1

در خصوص چاه مقدس مسجد جمكران توضيح دهيد و اين كه با وجود خشك بودن اين چاه نامه هايي كه در آن انداخته مي شود اعتبار دارد؟ اين نامه ها چگونه به دست حضرت مهدي (عج) مي رسد؟
پرسش

در خصوص چاه مقدس مسجد جمكران توضيح دهيد و اين كه با وجود خشك بودن اين چاه نامه هايي كه در آن انداخته مي شود اعتبار دارد؟ اين نامه ها چگونه به دست حضرت مهدي (عج) مي رسد؟

پاسخ

آنچه كه اهميت دارد و اكنون مكان مقدس به حساب مي آيد مسجد جمكران است و چاه آبي كه در آن قرار دارد اهميت ندارد، زيرا آنچه در برخي متون ديني بدان سفارش شده، آن است كه انسان نيازها و خواسته هاي خويش را در نامه اي نوشته و آن را در يكي از قبور ائمه(ع) و يا در نهر و يا چاهي عميق بياندازد كه حضرت امام زمان(ع) متصدي پاسخ گويي خواسته و نياز ها خواهد بود.4

در خصوص چگونه رسيدن نامه به امام زمان(ع) و نحوة پاسخگويي حضرت، اطلاعات دقيقي وجود ندارد، از اين رو نمي توان راهكارهاي معيّني را در اين خصوص بيان نمود. البته چگونه رسيدن نامه به امام زمان(ع) و نحوة رسيدگي حضرت به نامه ها چندان اهميت ندارد، آنچه اهميت دارد و بايد دانست آن است كه حضرت به مشكلات مردم رسيدگي نموده و ناظر بر اعمال انسان ها است. از برخي روايات استفاده مي شود كه امام زمان(ع) به مشكلات مردم رسيدگي نموده و او حجت خدا بر زمين است و به شكل هاي مختلف پاسخگويِ خواسته هاي مشروع مردم است.

4 شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ج 2، ص 491.

دربارة بناي مبارك مسجد جمكران توضيح مختصري دهيد.
پرسش

دربارة بناي مبارك مسجد جمكران توضيح مختري دهيد.

پاسخ

شيخ صدوق در كتاب "يونس الحزين في معرفه الحق و اليقين" نوشته است: شيخ حسن بن مثله جمكراني گويد: شب سه شنبه هفدهم ماه مرضان سال 373 هجري قمري در خانة خود بودم كه ناگهان جماعتي آمدند و مرا صدا زدند و گفتند كه حضرت مهدي(عج) شما را طلبيده است.

به همراه جماعت به مكاني كه هم اكنون مسجد مقدس جمكران در آن واقع شده است. رفتيم در آن جا حضرت به من فرمود: به صاحب اين زمين (حسن بن مسلم) بگو كه اين زمين، زمين شريفي است و خداي تعالي اين زمين را از زمين هاي ديگر برگزيده است. نزد سيد ابوالحسن برو و به او بگو كه اين زمين را از حسن بن مسلم بگيرد و با همكاري مردم در اين زمين مسجدي بنا گردد و به مردم بگو تا به اين مكان توجه كنند و آن را عزيز دارند و چهار ركعت نماز در اين جا به جا آورند.

سپس حضرت خواندن نماز مخصوص در اين مكان را به وي آموخت.

حسن بن مثله جمكراني مي گويد: به حضرت عرض كردم: براياين كه ديگران حرف من را بپذيرند، به دليل و نشانه نياز دارد. چون كه مردم حرف بي دليل را نمي پذيرند. حضرت فرمود: ما نشانه اي و علامتي قرار مي دهيم تا سخن تو تصديق شود. برو نزد سيد ابوالحسن الرضا و به او بگو كه اين كارها را انجام دهد... .

من به خانه ام باز گشتم و فردا صبح به همراه "علي المنذر" به خانة سيد ابوالحسن رهسپار شديم. وقتي كه به منزلش رسيديم،

ديديم كه خدمت گزاران سيد مي گويند: آقا از سپيده دم تا كنون منتظر شما است. آيا از جمكران آمده ايد؟ گفتم: آري. پس نزد سيد رفتيم و بعد از سلام و احوال پرسي به من گفت: اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم. در خواب شخصي به من گفت: بامداد مردي از جمكران به نام حسن بن مثله پيش تو مي آيد. بايد سخنش را تصديق كني. سخن او سخن ما است.

من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحية مقدسه اين مسجد ساخته شد.[1]

[1] مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 230 - 234.

آيا صحت دارد امام زمان(ع) در مسجد جمكران ظاهر شده و افراد مريضي شفا گرفته اند؟
پرسش

آيا صحت دارد امام زمان(ع) در مسجد جمكران ظاهر شده و افراد مريضي شفا گرفته اند؟

پاسخ

در اين مورد داستان هايي نقل شده كه عنايت امام زمان(ع) به اين مسجد و حتي شفاي بعضي بيماران را ثابت مي كند. در اين باره مي توانيد به كتاب شيفتگان مهدي(ع) اثر آقاي قاضي زاهدي مراجعه فرماييد.

چگونه نامه هايي كه در مسجد جمكران به چاه مي اندازند، به دست امام زمان(ع) مي رسد؟ آيا اين چاه پر نمي شود؟
پرسش
اشاره

چگونه نامه هايي كه در مسجد جمكران به چاه مي اندازند، به دست امام زمان(ع) مي رسد؟ آيا اين چاه پر نمي شود؟

پاسخ

از روايتي كه در مورد نوشتن حاجت خود در نامه و انداختن آن به قبر يكي از امامان(ع) و يا به چاه يا به جوي آب نقل شده و چگونگي آن در منتهي الأمال مرحوم شيخ عباس قمي آمده،[1] استفاده مي شود كه نامه حاجت توسط يكي از نواب خاص امام زمان(ع) (عثمان بن سعيد، محمد بن عثمان، حسين بن روح و علي بن محمد سمري) به دست حضرت مي رسد. البته شايد اين مسئله از روايات معتبر نباشد و اعتبار و عدم اعتبار اين گونه روايات و معناي آن ها مورد بحث جدي است.

بايد توجه داشت لازم نيست نامة حاجت به دست امام عصر(ع) برسد. مهم اصل، ارتباط با حضرت است كه به راه هاي مختلف مي تواند صورت گيرد و نوشتن نامه و درخواست حاجت از امام زمان(عج) يكي از راه هاي ارتباط با حضرت است و ارتباط با آن وجود مقدس و استغاثه به آن جناب و درخواست حل مشكلات از بقيه الله الأعظم حضرت ولي عصر(ع) يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت كبري است. همين كه انسان به وسيلة دعا يا نامه با حضرت ارتباط برقرار كرد، حضرت آگاه مي گردد، زيرا امامان داراي علم لدني هستند و اگر بخواهند، از افكار و خواست هاي باطني انسان آگاه مي شوند. امام صادق(ع) فرمود: "هرگاه امام بخواهد چيزي را بداند، خداوند آن را به وي اعلام مي كند".[2]

پس كسي كه نامه حاجت نوشت، امام زمان(ع) آگاه مي شود و لازم نيست نامه به دست حضرت برسد،

بلكه مقصود توجه به امام زمان است كه شخص را واداشته قلمي بردارد و براي امام درد دل و حاجتي بنويسد.

در مورد چاه مسجد مقدس جمكران، مسئول پاسخ به سؤالات آن مسجد در تماس تلفني گفت: با توجه به اين كه در داخل تعدادي از نامه ها نذورات گذاشته مي شود، نامه ها از داخل چاه بيرون آورده مي شود، ولي محتويات آن خوانده نمي شود، و پس از برداشتن نذورات نامه ها در آب جاري ريخته شده يا خمير مي گردد. [1]شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ص 492 - 491 (حالات امام زمان(ع))، نيز،رك: مفاتيح الجنان، ص 1143 (كيفيت رقعه حاجت).

[2]اصول كافي، ج 1، ص 383.

آيا در كنار مسجد جمگران چاهي است كه نامه حاجت در آن بيندازند كه به دست امام زمان(ع) برسد؟
پرسش

آيا در كنار مسجد جمگران چاهي است كه نامه حاجت در آن بيندازند كه به دست امام زمان(ع) برسد؟

پاسخ

در كنار مسجد جمكران چاهي است كه توسط مسئولين آن مسجد كنده شده تا مراجعه كنندگان و زائران در صورت نياز، نامه حاجت در آن چاه بيندازند، اما

اين كه هر نامه اي به دست امام زمان مي رسد، بحث ديگري است. البته امام زمان به لطف خداوند و اذن او از بسياري از اسرار و انسان ها آگاه است، خواه در نامه اي ذكر شود، يا نشود.

مسجد جمكران چه ارتباطي با حضرت مهدي (عج) دارد؟
پرسش

مسجد جمكران چه ارتباطي با حضرت مهدي (عج) دارد؟

پاسخ

از دو جهت مسجد مقدس جمكران با امام زمان (عج) ارتباط دارد:

يكم: از برخي كتب تاريخي و ديني استفاده مي شود كه مسجد جمكران به دستور امام زمان (عج) تأسيس شده كه شرح به وجود آمدن آن چنين است: شيخ عفيف صالح بن حسن مثله جمكراني گزارش داده است: محمد حسين ناصر الشريعه، تاريخ قم، ص 149؛ بحارالانوار، ج 53، ص 230.

در خواب ديدم كه جماعتي آمدند و گفتند كه از خواب برخيز و دستور امام زمان (عج) را اجابت و اطاعت كن. من بيدار شده و آماده شدم.

در اين هنگام آوازي شنيدم كه گفت: اين پيراهن را نپوش كه از تو نيست و پيراهن ديگري كه از تو است بپوش... مرا بياورند به جائي كه الان مسجد است، ديدم در آن جا تختي نهاده شده و روي آن فرشي گسترده و بالش هاي نيكو نهاده و جواني سي ساله بر آن تكيه زده است و كنار او پيرمردي نشسته و بر او كتاب مي خواند و پيش از شصت نفر در اين زمين گرد او نماز مي خوانند.

بعضي ها لباس هاي سفيد و برخي لباس هاي بر تن دارند و آن پيرمرد حضرت خضر بود. حضرت به من دستور داد كه برو به "حسن مسلم" بگو كه چند سال است در اين زمين عمارت و كشاورزي مي كني، و از اين به بعد اجازه زراعت و عمارت نداري. اگر از اين به بعد زراعت و عمارت كردي، بايد با منافع آن مسجد بنا كني. به حسن مسلم بگو: اين زمين شريفي است كه خداي تعالي اين زمين را بر زمين هاي ديگر برتري داده

و آن را بر گزيده است.

پس حضرت فرمود: حسن مثله بايد به حضور سيد ابوالحسن رفته و همراه او نزد حسن مسلم برويد و انتفاع چند ساله مسجد را گرفته، به ديگران دهيد تا مسجد را بنا كنند من همراه سيد ابوالحسن الرضا به خدمت حسن مسلم رفته و منافع زمين را از او گرفته و مسجد جمكران بنا گرديد و از چوب پوشانده شد.

تاريخ قم، ص 149 - 152؛ بحارالانوار، ج 53، ص 130 - 132.

برخي از بزرگان معاصر باور دارند كه دستور ساختن مسجد مقدس جمكران در بيداري بوده است. آيت الله ناصر مكارم شيرازي در جواب اين

مسجد جمكران ʘǘљʘΚƙǠاش چيست؟ در اين باره اطلاعاتي در اختيار ما بگذاريد.
پرسش

مسجد جمكران تاريخچه اش چيست؟ در اين باره اطلاعاتي در اختيار ما بگذاريد.

پاسخ

شيخ صدوق در كتاب "مونس الحزين في معرفه الحق و اليقين" نوشته است: شيخ حسن بن مثله جمكراني گويد: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال 373 هجري قمري در خانه خود بودم كه ناگهان جماعتي آمدند و من را صدا زدند و گفتند كه حضرت مهدي(عج) شما را طلبيده است.

به همراه جماعت به مكاني كه هم اكنون مسجد مقدس جمكران در آن واقع شده است، رفتيم؛ در آن جا حضرت به من فرمود: به صاحب اين زمين (حسن بن مسلم) بگو كه اين زمين، زمين شريفي است و خداي تعالي اين زمين را از زمين هاي ديگر برگزيده است. نزد سيد ابوالحسن برو و به او بگو كه اين زمين را از حسن بن مسلم بگيرد و با همكاري مردم در اين زمين مسجدي بنا گردد و به مردم بگو تا به اين مكان توجه كنند و آن را عزيز دارند و چهار ركعت نماز در اين جا به جا آورند.

سپس حضرت خواندن نماز مخصوص در اين مكان را به وي آموخت.

حسن بن مثله جمكراني مي گويد: به حضرت عرض كردم: براي اين كه ديگران حرف من را بپذيرند، به دليل و نشانه نياز است، چون كه مردم حرف بي دليل را نمي پذيرند. حضرت فرمود: ما نشانه اي و علامتي قرار مي دهيم تا سخن تو تصديق شود. برو نزد سيد ابوالحسن الرضا و به او بگو كه اين كارها را انجام دهد... .

من به خانه ام بازگشتم و فردا صبح به همراه "علي المنذر" به خانة سيد ابوالحسن الرّضا

رهسپار شديم. وقتي كه به منزلش رسيديم، ديديم كه خدمت گزاران سيد مي گويند: آقا از سپيده دم تا كنون منتظر شما است. آيا از جمكران آمده ايد؟ گفتم: آري. پس نزد سيد رفتيم و بعد از سلام و احوالپرسي به من گفت: اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم. در خواب شخصي به من گفت: بامداد مردي از جمكران به نام حسن بن مثله پيش تو مي آيد. بايد سخنش را تصديق كني. سخن او سخن ما است.

من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحية مقدسه اين مسجد ساخته شد.(1)

پي نوشت ها:

1. مجلسي، بحارالانوار، ج 53، 230 _ 234.

در مورد تاريخچه مسجد مقدّس جمكران توضيح دهيد.؟
پرسش

در مورد تاريخچه مسجد مقدّس جمكران توضيح دهيد.؟

پاسخ

شيخ حسن بن مثله جمكرانى مى گويد: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارك رمضان سال 393(و به قولى 373) در خانه خود خوابيده بودم كه ناگاه، جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند: «برخيز و مولاى خود حضرت مهدى((عليه السلام)) را اجابت كن كه تو را طلب نموه است.»

آنها مرا به محلى كه اكنون مسجد جمكران است آوردند. چون نيك نگاه كردم، تختى ديدم كه فرشى نيكو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تكيه بر بالش كرده و پيرمردى هم نزد او نشسته است. آن پير، حضرت خضر((عليه السلام)) بود. كه مرا امر به نشستن نمود.

حضرت مهدى((عليه السلام)) مرا به نام خودم خواند و فرمود: «برو به حسن مسلم - كه در اين زمين كشاورزى مى كند - بگو: اين زمين شريفى است و حق تعالى آن را از زمين هاى ديگر برگزيده است، و ديگر نبايد در آن كشاورزى كند».

عرض كردم يا سيّدى و مولاى! لازم است كه من دليل و نشانه اى داشته باشم وگرنه مردم حرف مرا قبول نمى كنند!

آقا فرمودند: «تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هايى براى آن قرار مى دهيم، و همچنين نزد سيدابوالحسن - يكى از علماى قم - برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمين به دست آورده است، وصل كند و با آن پول در اين زمين مسجدɠبنا نمايد.

درباره مسجد جمكران توضيح بدهيد مگر مسجد جاي ذكر و عبادت خدا نيست پس مسجد امام زمان"ع" چيست و چه كسي و چه زماني و به چه نيتي ساخته شده است؟
پرسش

درباره مسجد جمكران تȘ֙ʘ͠بدهيد مگر مسجد جاي ذكر و عبادت خدا نيست پس مسجد امام زمان"ع"

چيست و چه كسي و چه زماني و به چه نيتي ساخته شده است؟

پاسخ

مسجد صاحب الزمان _ عجل الله فرجه الشريف _ در 6 كيلومتري شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذيراي زائريني از نقاط مختلف ايران و جهان مي باشد. اين مكان مقدس، تحت توجهات و عنايات خاصه حضرت بقيه ا... قرار دارد و خود آقا از شيعيانشان خواسته اند كه به اين مكان مقدس روي آورند، زيرا اين مكان مقدس داراي زمين شريفي است و حق تعالي آن را از زمين هاي ديگر برگزيده است. لذا سزاوار است كه زائرين عزيز از بركات اين مكان مقدس، حداكثر استفاده را ببرند و مراقب باشند كه مسائل فرعي توجهشان را به خود جلب نكند و خود را در برابر حضرت مهدي (ارواحنا فداه) حاضر ببينند و از انجام اعمالي كه قلب مبارك آن حضرت را آزرده مي سازد خودداري كنند. متذكر مي گردد كه علماء و شفيتگان آقا استفاده هاي فراوان از اين مسجد مقدس برده اند. سعي كنيد در اين مكان مقدس، لحظاتي را با آقاي خود خلوت كرده و خالصانه براي ظهور مقدس حضرتش دعا كنيد. زيرا بهبود هر چيز، تنها در ساية قيام شكوهمند آقا امكان پذير است.

فراموش نكنيم كه حق امام زمان ما غصب شده و آقا در نهايت غريبي زندگي مي كند و حقيقتاً دل آقا خون است. آقا شاهد تمام مصيبت هايي است كه بر شيعيانش وارد مي شود. پس ظهور آقا را از درگاه احديت سبحانه و تعالي بخواهيد و چه مكاني بهتر از مسجد شريف جمكران براي دعا كردن جهت ظهور آقا امام زمان "ع".

تاريخچة

مسجد صاحب الزمان "ع"

شيخ حسن بن مثله جمكراني مي گويد: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارك رمضان سال 393 قمري در خانه خود خوابيده بودم كه ناگاه، جماعتي از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند برخيز و طلب امام مهدي "ع" را اجابت كن كه تو را مي خواند.

آنها مرا به محلي كه اكنون مسجد (جمكران) است آوردند. چون نيك نگاه كردم، تختي ديدم كه فرشي نيكو بر آن تخت گسترده شده و جواني سه ساله بر آن تخت، تكيه بر بالش كرده و پيري هم پيش او نشسته است، آن پير حضرت خضر "ع" بود. پس آن پير مرا بنشاند.

حضرت مهدي "ع" مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن مسلم، كه در اين زمين كشاورزي مي كرد، بگو كه اين زمين شريفي است و حق تعالي آن را از زمينهاي ديگر برگزيده است و ديگر نبايد در آن كشاورزي كنند.

حسن بن مثله گفت: يا سيدي و مولاي، لازم است كه من دليل و نشانه اي داشته باشم و الا مردم حرف مرا قبول نمي كنند. آقا فرمودند: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما خودمان نشانه ايي براي آن قرار مي دهيم و پيش سيدابوالحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمين بدست آورده است وصول كند و با آن پول مسجد را بنا كند.

نماز امام زمان "ع" در مسجد جمكران

امام زمان "ع" به حسن بن مثله جمكراني فرمود: و به مردم بگو: بدين مكان رغبت كنند و آن

را عزيز دارند. و چهار ركعت نماز در آن گذارند. دو ركعت اول به نيت نماز تحيت مسجد است كه در هر ركعت آن يك حمد و هفت قل هو الله احد خوانده مي شود و در حالت ركوع و سجود هم هفت مرتبه ذكر را تكرار كنند. دو ركعت دوم به نيت نماز صاحب الزمان"ع" خوانده مي شود، بدين صورت كه سورة حمد را شروع مي كنيم و چون به آيه اياك نعبد و اياك نستعين مي رسيم اين آيه شريفه را صد مرتبه تكرار مي كنيم و بعد از آن بقية سوره حمد را مي خوانيم، بعد از پايان حمد سورة قل هو الله احد را فقط يكبار مي خوانيم و به ركوع مي رويم و ذكر سبحان ربي العظيم و بحمده را هفت مرتبه، پشت سر هم تكرار مي كنيم و ذكر هر كدام از سجده ها نيز، هفت مرتبه است. ركعت دوم نيز به همين گونه است. چون نماز به پايان برسد و سلام داده شود، يكبار گفته مي شود: لااله الاالله و به دنبال آن تسبيحات حضرت زهرا "س" خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صد بار بگويد: اللهم صل علي محمد و آل محمد.

فضيلت خواندن نماز در مسجد جمكران

آنگاه امام مهدي "ع" فرمودند: هر كس اين دو ركعت نماز (نماز امام صاحب الزمان) را در اين مكان (مسجد مقدس جمكران) بخواند، مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه خوانده باشد.

حسن بن مثله مي گويد: چون من پاره اي راه آمدم، دوباره مرا بازخواندند و فرمودند: بزي در گلة جعفر كاشاني است، آن را

خريداري كن و بدين موضع آور و آن را بكش و بر بيماران انفاق كن، هر بيمار و مريضي كه از گوشت آن بخورد، حق تعالي او را شفا دهد.

وي مي گويد: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم تا اينكه نماز صبح خوانده و سپس به سراغ علي المنذر رفتم و ماجراي شب گذشته را براي او نقل كردم و با او به همان موضع شب گذشته رفتم. وقتي كه رسيديم، زنجيرهايي را ديديم كه طبق فرمودة امام "ع" حدود بناي مسجد را نشان مي داد، سپس به قم نزد سيد ابوالحسن رضا رفتيم و چون به در خانة او رسيديم، خادمان او گفتند كه سيد از سحر در انتظار تست و تو از جمكران هستي، به او گفتم: بلي، به درون خانه رفتم و سيد مرا گرامي داشت و گفت: اي حسن بن مثله، من در خواب ديدم كه شخصي به من گفت كه حسن بن مثله نام از جمكران پيش تو مي آيد، هر چه گويد تصديق كن و بر قول او اعتماد كن كه سخن او سخن ماست، و قول او را رد نكن و از هنگام بيدار شدن از خواب تا اين ساعت منتظر تو بودم و آنگاه بود كه ماجراي شب گذشته را بر وي تعريف كرد.

سيد بلافاصله فرمود تا اسبها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شدند. چون به نزديك روستاي جمكران رسيدند گلة جعفر كاشاني را ديدند، حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز كه از پس همة گوسفندان مي آمد پيش حسن بن مثله دويد، جعفر

سوگند ياد كرد اين بز در گلة من نبوده و تاكنون آن را نديده بودم، به هر حال آن بز را در مسجد آورده و آن را ذبح كرده و هر بيماري كه از گوشت آن خورد با عنايت خداوند تبارك و تعالي و حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه) شفا يافت. حسن مسلم را احضار كرده و منافع زمين را از او گرفتند و مسجد جمكران را با چوب و ديوار پوشانيدند، سيد زنجيرها و ميخ ها را با خود به قم برد و در خانة خود گذاشت. هر بيمار و دردمندي كه خود را بدان زنجير مي ماليد، خداي تعالي او را شفاي عاجل عنايت مي فرمود. ولي پس از فوت سيدابوالحسن، آن زنجيرها پنهان گشته و ديگر كسي آنها را نديد.

اين بود تاريخ مختصري از مسجد مقدس جمكران و چگونگي بناي آن و نماز حضرت صاحب الزمان "ع".

مشروح فرمان مقدس حضرت بقيه الله _ ارواحنا فداه _ براي تأسيس مسجد مقدس جمكران را علامه نوري در كتاب شريف نجم ثاقب، صفحة 294 و جنة المأوي، صفحة 230 از كتاب گرانقدر "مونس الحزين" تأليف شيخ صدوق نقل كرده است.

منابع و مآخذ:

برگرفته از كتاب: مسجد مقدس جمكران تجليگاه صاحب الزمان، مؤلف: سيد جعفر مير عظيمي، ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمكران

شفا يافتن بيماران در مسجد جمكران و كراماتي كه به اين مسجد نسبت داده مي شود آيا حقيقت دارد؟
پرسش

شفا يافتن بيماران در مسجد جمكران و كراماتي كه به اين مسجد نسبت داده مي شود آيا حقيقت دارد؟

پاسخ

در اين رابطه مطالب بسياري نقل شده كه حداقل برخي از آنها قابل اعتماد است. البته ما به طور قطعي نمي توانيم دراين رابطه چيزي بگوييم و پذيرش يا عدم پذيرش قطعي آن هم خللي به اعتقادات وارد نمي سازد. ليكن در عين حالبرخي از آنچه در اين باره نقل شده قابل وثوق است.{J

كمي درباره ء تاريخچه ء مسجد جمكران , شرح دهيد؟
پرسش

كمي درباره ء تاريخچه ء مسجد جمكران , شرح دهيد؟

پاسخ

}در كتاب تاريخ قم آمده است از حسن بن مُثله جمكراني نقل كرده كه وي شبي در ماه رمضان سال 393 در خانهخود خوابيده بوده كه نيمه هاي شب جماعتي در خانه او را مي زنند ومي گويند برخيز امام زمان تو را مي خوانند. ازخواب برخاسته و همراه آنان به موضعي كه الآن مسجد جمكران است رفتم. تختي در آنجا ديدم. جواني در سن 30سالگي بر آن نشسته بود و عده اي نيز در اطراف آن حضرت بودند.

آن حضرت مرا به اسم صدا زدند و فرمودند به حسن بن مسلم بگو اين زمين را به مسجد اختصاص دهد و آن را اززمين خود جدا كند (متعلق به او نيست) وي نيز به اين امر اقدام كرده و مسجد بنا مي گردد.

در هر صورت در حال حاضر مسجد جمكران محل اجتماع و تردد علاقه مندان به امام زمان است و در آنجا مردم بهنماز و دعا مشغول هستند.{

اخيرا بنده در جهت بازسازي معنوي بار فرهنگي اردوهاي زيارتي امان را بيشتر كرده ام فقط راجع به موردي اطلاعات كمتري دارم و آنهم چاه مجاور مسجد مقدس جمكران است كه داخل آن عريضه مي اندازيم در صورت آگاهي بيشتر لطفا من را مستفيض نماييد.
پرسش

اخيرا بنده در جهت بازسازي معنوي بار فرهنگي اردوهاي زيارتي امان را بيشتر كرده ام فقط راجع به موردي اطلاعات كمتري دارم و آنهم چاه مجاور مسجد مقدس جمكران است كه داخل آن عريضه مي اندازيم در صورت آگاهي بيشتر لطفا من را مستفيض نماييد.

پاسخ

مرحوم حاج شيخ عباس قمي در كتاب مفاتيح الجنان مي فرمايد در كتاب تحفة الزائر از حضرت صادق(ع) نقل شده است كه هرگاه تو را حاجتي به سوي خداي تعالي باشد يا از امري خائف باشي در كاغذي اين عبارات را بنويس «بسم اللَّه الرحمن الرحيم اللهم اني اتوجه اليك» تا آخر كه در مفاتيح هست و در آخر آن حاجت خود را بنويس و آن را پيچيده در گلوله اي از گِل قرار بده و در آب جاري (مثل آب رودخانه) يا در چاهي بينداز (انشاءاللَّه) خداوند به زودي گشايش در كارت ايجاد مي كند، (مفاتيح الجنان، ص 974)

ولي در روايات صحبت از چاه خاصي مثل چاه جمكران نشده است و در اين خصوص مستندي نداريم.

قضيه چاه مسجد جمكران چيست. شنيده ام آمريكاييها براي يافتن نفت آن را كنده اند؟ آيا درست است؟
پرسش

قضيه چاه مسجد جمكران چيست. شنيده ام آمريكاييها براي يافتن نفت آن را كنده اند؟ آيا درست است؟

پاسخ

آنچه ما مطلع هستيم از چاه آن است كه در ذيل آورده مي شود و غير از آن اطلاعي نداريم:

قضيه چاه امام زمان(ع) در مسجد مقدس جمكران و شهرهاي ديگر، از اين قرار است كه شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان از تحفة الزائر از امام صادق(ع) روايتي نقل مي كند كه: «هر گاه تو را حاجتي به سوي خداي تعالي، باشد يا از امري خائف و ترسان باشي. در كاغذي بنويس و در آب جاري يا چاه بينداز...». اين يك نوع ارتباط و سخن گفتن با خدا است.

در بحارالانوار (ج 102، ص 234) نيز روايتي هست كه مي فرمايد: «اگر حاجت و گرفتاري داشتي با حضرت حجت (عج) چنين مكاتبه كن و حاجت خود را بنويس و در چاه يا نهر بينداز».

البته معناي عريضه نويسي اين نيست كه حضرت حجت آن نوشته را باز مي كند يا مي خواند؛ بلكه خدا و رسول او و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) از نيت هاي ما و آنچه در ذهن و دل ما مي گذرد، آگاهند؛ چه رسد به نوشته هاي ما، آن هم در صورت گرفتاري و توسّل به آن عزيزان. در واقع خواسته اند به ما ياد دهند كه با محبوب و صاحب خود ارتباط برقرار كنيم و همان طور كه براي محبوب هاي دنيوي ابراز علاقه و محبت مي نماييم، بتوانيم با مولاي خود هم نامه نگاري كنيم.

حال از آنجا كه چاه و آب روان در دسترس همه نيست، مؤمنان در بعضي از شهرها و در مسجد جمكران، چاهي حفر نموده اند كه مردم عريضه هاي خود را درون آن

بيندازند.

با سلام، در مورد جمكران و صحت آن چه دلايلي مطرح است؟ با تشكر
پرسش

با سلام، در مورد جمكران و صحت آن چه دلايلي مطرح است؟ با تشكر

پاسخ(قسمت اول)

الف. تاريخچه مسجد

«شيخ عفيف صالح حسن بن مثله جمكراني مي گويد:

شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان 393هجري، در سراي خود خفته بودم كه جماعتي به در سراي من آمدند. نصفي از شب گذشته بود، مرا بيدار كردند و گفتند: «برخيز و امر امام محمد مهدي صاحب الزمان، را اجابت كن كه تو را مي خواند».

حسن بن مثله مي گويد: «من، برخاستم و آماده شدم». چون به در سراي رسيدم، جماعتي از بزرگان را ديدم، سلام كردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جايگاه - كه اكنون مسجد (جمكران) است - آوردند.

حضرت امام(ع) مرا به نام خود خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم بگو: «تو، چند سال است كه اين زمين را عمارت مي كني و ما خراب مي كنيم. پنج سال زراعت كردي و امسال ديگرباره شروع كردي، عمارت مي كني. رخصت نيست كه تو ديگر در اين زمين زراعت كني، بايد هر چه از اين زمين منفعت برده اي، برگرداني تا در اين موضع مسجد بنا كنند.»

به حسن بن مسلم بگو: «اينجا، زمين شريفي است و حق تعالي اين زمين را از زمين هاي ديگر برگزيده و شريف كرده است.

حسن بن مثله مي گويد عرض كردم: «سيد و مولاي من! مرا در اين باره، نشاني لازم است؛ زيرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دليل نمي پذيرند».

امام(ع) فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده. ما در اينجا، علامتي مي گذاريم كه گواه گفتار تو باشد».

ب. كيفيت نماز تحيّت مسجد

«مردم را بگو تا به اين موضع رغبت كنند و عزيز بدارند و چهار ركعت نماز

در اين جا بگذارند: دو ركعت تحيت مسجد، در هر ركعتي، يك بار «سوره حمد» و هفت بار سوره «قل هو الله احد» [خوانند ]و تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند».

ج. كيفيت نماز امام زمان (عج)

«و دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر اين نسق كه در [هنگام خواندن سوره «حمد» چون به «اياك نعبد و اياك نستعين» برسند، آن را صد بار بگويند و بعد از آن، «فاتحه» را تا آخر بخوانند. ركعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. تسبيح ركوع و سجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامي كه نماز تمام شد، تهليل (لا اله الاالله) و تسبيح فاطمه زهرا(س) را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستند».

اين نقل، از لفظ مبارك امام(ع) است كه فرمود:

«فمن صلّا هما، فكانما صلي في البيت العتيق» ؛ «هر كس، اين دو ركعت (يا اين دو نماز) را بخواند، گويي در خانه كعبه آن را خوانده است...»

د. ساخت مسجد

حسن بن مثله مي گويد: «در دل خود گفتم كه تو اينجا را يك زمين عادي خيال مي كني، اينجا مسجد حضرت صاحب الزمان(ع) است».

پس آن حضرت به من اشاره كردند كه برو!

چون مقداري راه پيمودم، بار ديگر مرا صدا كرده، فرمودند: «در گله جعفر كاشاني (چوپان) بزي است، بايد آن بز را بخري. اگر مردم پولش را دادند، با پول آنان خريداري كن، وگرنه پول آن را خودت پرداخت كن. فردا شب (شب چهارشنبه) آن بز را بياور و در اين موضع ذبح كن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بز را

بر بيماران و كساني كه مرض صعب العلاج دارند، انفاق كن كه حق تعالي همه را شفا دهد. آن بز، ابلق است. موهاي بسيار دارد. هفت نشان سفيد و سياه، هر يكي به اندازه يك درهم، در دو طرف آن است كه سه نشان در يك طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است».

آن گاه به راه افتادم. يك بار ديگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز يا هفتاد روز در اين محل اقامت كن».

حسن بن مثله مي گويد: «من، به خانه رفتم و همه شب را درانديشه بودم تا صبح طلوع كرد. نماز صبح خواندم و به نزد علي منذر رفتم و آن داستان را با او در ميان نهادم. همراه علي منذر، به جايگاه ديشب رفتيم. پس او گفت: «به خدا سوگند كه نشان و علامتي كه امام(ع) فرموده بود، اينجا نهاده است و آن، اينكه حدود مسجد، با ميخ ها و زنجيرها مشخص شده است».

ديدگاه آية الله مرتضي حائري ؛ فرزند آيةالله حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزه علميه قم.

«مسجد جمكران، يكي از آيات باهرات آن حضرت است. توضيح اين مطلب، در ضمن چند جهت - كه شايد خيلي ها از آن غافل باشند - بيان مي گردد:

1. داستان مسجد جمكران - كه در بيداري واقع شده - در كتاب تاريخ قم از صدوق، نقل شده است.

مرحوم آقاي بروجردي كه مرد دقيق و ملايي بود، مي فرمود: «اين داستان، در زمان صدوق واقع شده و اينكه او نقل كرده است، دلالت بر كمال صحت آن دارد».

2. داستان، مشتمل بر جرياني است كه مربوط به يك نفر نيست؛ زيرا وقتي صبح مردم بيدار مي شوند، مي بينند با

زنجير، علامت گذاشته شده است كه مردم باور كنند و اين زنجير، مدتي در منزل سيد محترمي (ظاهراً به نام سيد ابوالحسن الرضا) بوده است و مردم به آن استشفا مي كرده اند و بعداً، بدون هيچ جهت طبيعي، مفقود مي شود.

3. متن دستور [نمازهاي مسجد]، موافق با ادله ديگر است؛ براي اينكه هم نماز تحيت مسجد وارد شده است و هم نماز امام زمان(عج) با صد بار «اياك نعبد و اياك نستعين» و هم تهليل و تسبيح فاطمه زهرا(س).كريمه اهل بيت، ص 484؛ سر دلبران، ص 248-250.

پيش گويي امير المؤمنين(ع)

از اميرمؤمنان(ع) روايت شده كه خطاب به حذيفه فرمود: «اي پسر يماني! در اول ظهور، خروج نمايد قائم آل محمد(عج) از شهري كه آن را قم گويندترديدي نيست كه قيام نخستين حضرت بقية الله، أرواحنا له الفداء، از مكه معظمه و كنار خانه خدا است. اين حديث و احاديث مشابه، به حركت هاي بعدي آن كعبه مقصود، نظر دارد يا اينكه منشا ظهور حضرت و فراهم شدن شرايط ظهور از شهرقم و مسجد جمكران است. و مردم را دعوت به حق مي كند، همه خلايق از شرق و غرب، به آن شهر روي آورند و اسلام، تازه شود... اي پسر يماني! اين زمين، مقدس است، از همه لوث ها، پاك است... عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رايت وي بر اين كوه سفيد بزنند، به نزد دهي كهن، كه در جنب مسجد است، و قصري كهن - كه قصر مجوس است - و آن را «جمكران» خوانند. از زير يك مناره آن مسجد بيرون آيد، نزديك آنجا كه آتش خانه گبران بوده...». انوار المشعشعين، ج 1، ص 453. به نقل از مونس الحزين (از

تصنيفات شيخ صدوق).

از اين حديث شريف، استفاده مي شود به طوري كه مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقية الله، پايگاه آن حضرت خواهد بود. مسجد مقدس جمكران نيز در عصر ظهور، جايگاه خاصي دارد و پايگاه ديگري براي آن حضرت خواهد بود.

ختم زيارت عاشورا

در عصر زعامت مرحوم آية الله حاج سيد محمد حجت، قحطي و گراني سختي پديد آمد؛ به طوري كه نان سنگك دانه اي يك تومان شد، در حالي كه شهريه طلاب در ماه فقط ده تومان بود.

مرحوم آيت الله حجت، به چهل تن از طلاب مهذّب و متدين دستور داد كه به مسجد مقدس جمكران مشرف شوند و در پشت بام مسجد، به صورت دسته جمعي، زيارت عاشورا را با صد سلام و لعن و دعاي صفوان بخوانند و به حضرت موسي بن جعفر(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت علي اصغر(ع) متوسل شوند و رفع گراني و نزول باران را از خداوند متعال بخواهند.

چهل طلبه مهذب و متدين، طبق فرمان مرجعيت اعلاي تشيع، به ميعادگاه عاشقان شرف ياب شدند. بعد از اداي نماز تحيت و نماز حضرت بقية الله - أرواحنا له الفداء - و توسّل به ذيل عنايت فرمانرواي جهان هستي، به پشت بام مسجد رفتند، ختم زيارت عاشورا را، طبق دستور آن مرجع وارسته، انجام دادند و حوايج خود را با شفيع قرار دادن سه تن باب الحوائج، به درگاه حضرت احديت، عرضه داشتند و مسجد را به قصد قم ترك كردند.

راه قديمي مسجد جمكران، از طرف روستاي جمكران بود. گروه چهل نفري طلاب، هنوز به ده جمكران نرسيده بودند كه درياي رحمت گشوده شد و باران رحمت، سيل آسا فرو ريخت.

دعا

در جمكران

در اينجا ياد آوري اين نكته لازم است كه در مسجد مقدس جمكران، از دعاهاي مربوط به حضرت بقيةالله - أرواحنا له الفداء - «دعاي ندبه»، «دعاي سلام الله الكامل»، «زيارت آل ياسين» و «دعاي عهد»... به ويژه از دعاي «اللهم عظم البلاء..» - كه بعد از نماز حضرت صاحب الزمان(عج) به آن امر شده است - غفلت نشود». فصل نامه انتظار، ش 5.

نكته اي مهم

از تاريخ مسجد قبا كه ثواب يك نماز در آن برابر انجام يك عمره است و اولين مسجد مهمي بود كه پيامبر(ص) بنا فرمود، نكته مهمي استفاده مي شود كه براي مسجد مقدس جمكران نيز مفيد است و آن اينكه مسجد قبا با وجودي كه افتخارات زيادي دارد از قبيل اينكه پيامبر اكرم(ص) دستور ساخت آن را دادند، و خود آن حضرت در ساخت آن مشاركت نمودند، با دست هاي خود كارگري و بنايي كردند و در آن نماز خواندند و هر هفته نيز دوشنبه ها براي اقامه نماز به آنجا مي رفتند؛ ولي با وجود اين همه فضيلت وقتي خداوند در قرآن از مسجد قبا تعريف و تمجيد مي كند، به دو نكته اشاره مي نمايد كه هر دو نكته در مسجد جمكران موجود است:

1. اساس آن از روز اول بر تقوا نهاده شده است: صلي الله عليه وسلم لمسجد اسس علي التقوي من اول يوم احق ان تقوم فيه رحمهما الله توبه (9)، آيه 108.

2. در آن كساني هستند كه دوست دارند پاك گردند: «فيه رجال يحبون ان يتطهروا» . در نتيجه اين دو ملاك در هر كجا باشد ديگر نيازي به جست و جوي ادله ديگر و سند و شجره نامه آن مكان نداريم.

مسجد جمكران

مكاني است كه بيش از هزار سال مؤمنان در آن به نماز و توبه و تضرّع مشغول و نداي «يا صاحب الزمان» دل شكستگان در آن مكان مقدس همه را به ياد قطب عالم امكان بقية اللَّه الاعظم انداخته و ياد حضرت را هميشه در دل ها زنده نگه مي دارد.

چاه امام زمان

سؤال. قضيه و تاريخچه چاهي كه در مسجد مقدس جمكران است چيست؟

پاسخ. در پاسخ بايد گفت نه تنها در جمكران؛ بلكه در بعضي از شهرها معمولاً محلي به نام چاه صاحب الزمان موجود است كه برخي گمان مي كنند حضرت دستور حفر آن را داده يا ايشان در آنجا ديده شده اند و يا از آب آن چاه نوشيده اند؛ ولي هيچ يك از اين نكات صحيح به نظر نمي رسد.

قضيه چاه امام زمان(ع) در مسجد مقدس جمكران و شهرهاي ديگر، از اين قرار است كه شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان از تحفة الزائر از امام صادق(ع) روايتي نقل مي كند كه: «هر گاه تو را حاجتي به سوي خداي تعالي، باشد يا از امري خائف و ترسان باشي. در كاغذي بنويس و در آب جاري يا چاه بينداز...». اين يك نوع ارتباط و سخن گفتن با خدا است.

در بحارالانوار (ج 102، ص 234) نيز روايتي هست كه مي فرمايد: «اگر حاجت و گرفتاري داشتي با حضرت حجت (عج) چنين مكاتبه كن و حاجت خود را بنويس و در چاه يا نهر بينداز».

البته معناي عريضه نويسي اين نيست كه حضرت حجت آن نوشته را باز مي كند يا مي خواند؛ بلكه خدا و رسول او و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) از نيت هاي ما و آنچه در ذهن و دل ما مي گذرد، آگاهند؛

چه رسد به نوشته هاي ما، آن هم در صورت گرفتاري و توسّل به آن عزيزان. در واقع خواسته اند به ما ياد دهند كه با محبوب و صاحب خود ارتباط برقرار كنيم و همان طور كه براي محبوب هاي دنيوي ابراز علاقه و محبت مي نماييم، بتوانيم با مولاي خود هم نامه نگاري كنيم.

حال از آنجا كه چاه و آب روان در دسترس همه نيست، مؤمنان در بعضي از شهرها و در مسجد جمكران، چاهي حفر نموده اند كه مردم عريضه هاي خود را درون آن بيندازند.

ملاقات با امام زمان(عج)

سوال. چه كنيم تا بتوانيم با امام زمان(عج) ملاقات كنيم؟

پاسخ. ملاقات با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي، نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي، نياز به تحقق دو بعد (معرفت و عمل) دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

ناگفته نماند كه ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات و رؤيت امام زمان(عج) نيستيم. آنچه وظيفه ما است، تشبه به آن بزرگواران و پيمودن راه آنان است. ما بايد در همه حال سرباز آماده آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: صلي الله عليه وسلم يا ايها الذين امنوا اصبروا وصابروا و رابطوا و اتقوالله لعلكم تفلحون رحمهما الله «اي كساني كه ايمان آورده ايد! صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد وتقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايد: «صبر كنيد بر اداي فرايض (در انجام تكاليف

الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد». كتاب الغيبة، شيخ مفيد، ص 105.

مرابطه با امام زمان(عج)؛ يعني، خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن. اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. همچنين بايد كارهايي انجام داد كه آن حضرت و اصحاب شان انجام مي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: صلي الله عليه وسلم الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوه وآتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكررحمهما الله «كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را به پا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند».حج، آيه 41.

پاسخ(قسمت دوم)

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او».تفسير قمي، ج 2، ص 87. در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به امور مذكور اهتمام ورزيم.

وظيفه منتظران

خوب است بدانيم كه امام زمان(عج) شديداً به شيعيان خود عشق مي ورزد؛ بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. ايشان همواره براي شيعيان خود دعا مي كنند. از آن حضرت نقل شده است: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم» ؛ «ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم». بحارالانوار، ج 53، ص 174.

آنچه بر ما بايسته است،

جلب رضايت آن بزرگوار است. پيوستگي با او، يعني، مطيع او بودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده، انتظار فرج است. ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم. از اين رو بسيار بجا است كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت مهدي(عج) را بدانيم و سپس آن را در خود عملي كنيم.

رسول خدا(ص) فرمود: «افضل العباده انتظار الفرج» ؛ «برترين عبادات، انتظار ظهور و فرج است». فرائد السمطين، ج 2، ص 334، چاپ جديد.

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد. تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد، حتما خانه را تميز و مرتب وسايل پذيرايي را آماده مي نمايد و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده و نه اصلاً به فكر ميهمان است؛ اگر ادعا كند كه در انتظار ميهمان بوده، همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد!

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين، انتظار قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده شود، از رفتار و كردار او فهميده مي شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان را دارد، در شمار دوستان و منتظران او قلمداد

نمود! آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».

با چنين توضيحي، روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان(عج) بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(ع) باشد، يعني، در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند، خوشحال شود و آماده ياري آن حضرت باشد و با مال و جان خويش جهاد كند و خود را در راه آن حضرت فدا نمايد. يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست؛ چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها، دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان بعضي از وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. معرفت: اولين شرط انتظار معرفت است؛ تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد، منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد، اما اگر انسان كسي را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد، برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان(عج) هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند (مانند كفار و يا اهل اديان ديگر)، هرگز انتظار او را نمي كشند؛ اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش و مقام او را مي دانند، منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان را نمي شناسند - اگر چه به ظاهر مسلمان باشند - چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند؛ چنان كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته

الجاهليه» ؛ «هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است». بحارالانوار، ج 32، ص 331.

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان(عج) است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به آن حضرت بيشتر باشد، ارزش او را بيشتر درك كرده و به عظمت او بيش از پيش پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت، هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس ايشان نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران بيرون هستند!

وصل خورشيد به شب پره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

شناخت امام زمان دو گونه است: 1. شناخت تاريخي وجود آن حضرت؛ مانند اينكه او امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. 2. شناخت مقام نورانيت آن حضرت؛ كه اين شناخت كار هر كسي نيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني اند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند.

براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند دوستي و محبت امام عصر(عج) است. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و

نسبت به او محبت نداشته باشد - هر چند هم كه او رابشناسد - نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد؛ اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد، چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان(عج) در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد، نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد. محبت به امام زمان(عج) وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است؛ آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: صلي الله عليه وسلم قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي رحمهما الله شوري، آيه 23.

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود را به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود؛ ولي با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت، اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به آن حضرت را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان(عج) باشد، شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر سنخيت با ولي عصر(عج) بيشتر باشد، محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد

گشت. پس منتظر واقعي بايد سعي كند تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان(عج) مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت بوده و با ارتباط با آنها، به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس «تعاونوا علي البر و التقوي» به كمك مؤمنان منتظر، خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند. بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان(عج) مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب، عادت ديرينه منتظران عاشقي است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند؛ اما نتوانسته اند پس از مدت ها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر(عج) و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام و عنايت امام به شيعيان، وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

7. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا هديه نمودن ثواب هايي به حضرت مهدي(عج).

8. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران.

9. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت؛ چنان كه در روايت

آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما» ؛ «هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد». بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146.

از اين رو شركت در بسيج يكي از وظايف منتظران مي باشد.

10. محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك؛ «عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي...»؛ «بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم». دعاي ندبه.

11. اصلاح جامعه؛ فرج يعني، نصرت، پيروزي، گشايش و مقصود، پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بيداد است؛ بنابراين انتظار فرج؛ يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشدو اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر، عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد؛ و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود. ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است؛ زيرا كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تأسيس حكومت عدل گستر او است، زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او، چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است. بنابراين انتظار فرج حقيقي، ريشه در معرفت به حق و عدل و

ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي، با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدسات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است.

انتظار فرج يعني:

الف. معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت،

ب. ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه،

ج. عشق به عدالت وارزش هاي انساني،

ه. اميد به آينده اي روشن و نويد بخش،

ك. تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر،

ح. رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي،

خ. داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند. بحارالانوار ج 52 ص 125؛ ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 190-193 با تصرف.

يادآوري مهم:

درست است كه وظيفه ما تلاش براي ملاقات با امام زمان(عج) نيست و حتي بنا بر نظر بعضي از بزرگان تحقق اين مسأله خيلي بعيد و نادر مي باشد و اگر هم ممكن باشد، براي امثال مقدس اردبيلي و علامه حلي قابل تصور است؛ نه انسان هاي عادي هر چند مؤمن و خوب، البته بحث ملاقات، با بحث ارتباط نبايد خلط شود؛ زيرا وظيفه ما ايجاد ارتباط با امام عصر(عج) مي باشد. منتظر امام زمان(عج) وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود، از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد،

نماز امام زمان و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي نمايد و براي گره گشايي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست مي كند و خود را در محضر ايشان مي بيند.

سؤال. چرا براي سلامتي امام زمان(عج) دعا كنيم؟ در حالي كه خداوند اراده نموده ايشان زنده و سلامت بمانند آيا اصلاً امكان دارد آن وجود مبارك دچار كسالت شوند؟

آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست هر كجا هست خدايا به سلامت دارش

ديوان حافظ، ص 223.

دعا براي سلامتي امام زمان(عج) آثار و بركات فراواني دارد از جمله:

1. نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به ايشان است. اگر چه دوستي تمام ائمه معصومين بخشي از ايمان و شرط قبولي اعمال است، در عين حال دعا كردن در حق امام زمان(عج) موجب ازدياد محبت آن حضرت در دل و در نتيجه موجب تقويت ايمان مي گردد.

2. اظهار تجديد عهد و پيمان با آن حضرت است و محتواي پيمان با آن حضرت را دين داري و شريعت محوري و تصميم قلبي بر اطاعت امر امام(ع) و ياري رساندن او با نثار جان و مال تشكيل مي دهد.

تجديد بيعت با آن حضرت(ع) كاري است كه بعد از هر نماز از فرايض پنجگانه، يا در هر روز و يا در هر جمعه مستحب است.

دعاي عهد مفاتيح الجنان، ص 891 و 892. شاهدي براي اين سخن است.

3. سبب زنده نگه داشتن ياد امام غايب در دل منتظران مي گردد. ياد امام زمان(عج) توجه به ارزش هاي دين و اصول اخلاقي را در دلها جوانه مي زند و برعكس غفلت از ياد و

خاطره امام يكي از دلايل عمده پژمردگي و سستي ارزش هاي الهي وانساني در جوامع مسلمان است.

4. كسي كه سلامتي امام زمانش برايش مهم است، مسلما آزردن آن حضرت برايش سخت است در نتيجه دعا براي سلامتي آن حضرت، انسان را بر انجام كارهايي وامي دارد كه موجب خشنودي آن حضرت و در نتيجه سبب رسيدن به مقام رضوان الهي مي گردد.

5. دعا بسيار مؤثر است و موجب فرج آن حضرت و نيز فرج و گشايش در زندگي مؤمنان مي شود.

6. موجب قرب الهي است. امام مهدي(عج) در خصوص زيارت آل يس مي فرمايند: «هرگاه خواستيد به وسيله ما به خداوند و به ما توجه كنيد اين زيارت را كه از جانب خداوند انشاء شده است بخوانيد» مفاتيح الجنان، ص 863.

اين زيارت كه از جهات مختلف، محتوايي عميق دارد بسيار مورد تأكيد و سفارش قرار گرفته است. از جمله سلام هايي كه در اين زيارت ادا مي شود، از ابتدا تا انتها، دعاي براي سلامتي و تندرستي و بهروزي امام زمان(عج) است. «السلام عليك يا خليفه الله و ناصر حقه... السلام عليك حين تصبح و تمسي، السلام عليك في اليل اذا يغشي و النهار اذا تجلي ... السلام عليك بجوامع السلام...» ؛ «سلام بر تو اي جانشين خدا و ياري كننده حق... درود و سلام بر تو هنگامي كه بامداد و شام كني، درود و تهيت الهي بر تو در شب كه همه جا را فراگيرد و در روز، در وقتي كه نور دهد (يعني سلام بر تو در هر صبح و شام)...، درود بر تو درودي همه جانبه...».

در دعاي بعد از اين زيارت نيز معاني

بلندي نهفته است. از جمله عرض مي كنيم: خدايا او «امام زمان(عج)» را از شر هر متجاوز و سركشي و از شر همه خلق خود پناه ده و او را از حوادث يوميه، از پيش رو، و از پشت سر و از طرف چپ، حفظ و نگهداري كن و از اين كه آسيب و گزندي به او برسد جلوگيري كن و در خصوص او، رسولت و خاندان رسولت را حفظ نما و به دست مباركش عدل و داد را پديدار نما! «اللهم اعذه من شر كل باغ و طاغ و من شر جميع خلقك و احفظه من بين يديه و من خلقه و عن يمينه و عن شماله و احرسه و امنعه من ان يوصل اليه بسوء واحفظ فيه رسولك و آل رسولك واظهر به العدل...» .

در پايان سخن لازم است يادآور شويم كه دعا كردن براي سلامتي و فرج آن حضرت، اطاعت از امر خداوند و نيز اهل بيت پيامبر اكرم(ص) است.

«و هر كه خدا و رسولش را اطاعت كند و خداترس و پرهيزكار باشد چنين كسي به فوز و سعادت خواهد رسيد». نور، آيه 52.

مستند ساختمان مسجد جمكران چيست؟
پرسش

مستند ساختمان مسجد جمكران چيست؟

پاسخ

مستند مسجد جمكران قضيه اي است كه مرحوم حاجي نوري در كتاب "نجم الثاقب" و"جنّة المأوي" و"الكلمة الطيّبة" ونيز ميرزا محمّد تقي ارباب قمي در كتاب "تاريخ دارالايمان" وديگران از كتاب "تاريخ قم" تأليف حسن بن محمد بن حسن قمي، به نقل از كتاب "مونس الحزين" محمّد بن بابويه معروف به شيخ صدوق نقل كرده اند.

اين نقل مشتمل بر قضيّه اي از حسن بن مثله جمكراني؛ است كه در آن اشاره به ملاقاتي شده كه او در سال 293 هجري در بيداري با امام زمان (ع) داشته است. در اين ديدار حضرت به او دستور مي دهد كه با عالم جليل القدر سيد ابي الحسن الرضا از علماي قم ارتباط پيدا كرده وبا كمك او مسجدي را در اين مكان موجود بنا نمايد... .

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 230. پاورقي}

قابل توجه اينكه كتاب "انوار المشعشعين" از كتاب "تاريخ قم" واو نيز از كتاب "مونس الحزين" از اميرالمؤمنين (ع)، قضيه به اهتزاز در آمدن پرچم امام زمان (ع) از مسجد جمكران را نقل كرده است.

مدرك نماز خاصّ مستحبي در مسجد جمكران چيست؟
پرسش

مدرك نماز خاصّ مستحبي در مسجد جمكران چيست؟

پاسخ

در قضيّه اي كه حسن بن مثله جمكراني نقل مي كند، آمده است: حضرت فرمود: "...در اين مكان هفت روز اقامت كن ودر آن چهار ركعت نماز گزار، دو ركعت نماز تحيّت مسجد، در هر ركعت يك بار سوره حمد وهفت بار سوره اخلاص، وتسبيح ركوع وسجود را نيز هفت بار تكرار كن. ودو ركعت نيز نماز به نيّت نماز صاحب الزمان به جاي آور، در ركعت اوّل سوره حمد، وهنگامي كه به "اياك نعبد و اياك نستعين" رسيدي اين جمله را صدبار تكرار كن، وبعد از اكمال سوره حمد، يك بار سوره اخلاص را مي خواني، آن گاه ذكر ركوع وسجود را هر كدام هفت بار مي گويي، ودر ركعت دوم نيز همين عمل را تكرار مي كني.

بعد از اتمام نماز يك بار ذكر "لا إله الاّ اللَّه" مي گويي وبعد از تسبيحات حضرت زهرا (ع) صد بار صلوات در سجده مي فرستي. آن گاه فرمود: بر تو باد به مواظبت بر اين نماز وهر كس در آن مسجد حاضر شود واين نماز را به جاي آورد مثل آن است كه در بيت العتيق (خانه خدا) نماز گزارده است".

آيا سند قضيه بناي مسجد جمكران معتبر است؟
پرسش

آيا سند قضيه بناي مسجد جمكران معتبر است؟

پاسخ

در مورد بناي مسجد مقدس جمكران وخواندن نماز در آن، احتياج به بررسي سند اين قضيه نيست، زيرا مطابق احاديث صحيح السند كه در مورد اعمال مستحب رسيده هركس به گمان رسيدن به ثواب، عمل مستحبي را انجام دهد به او ثواب داده مي شود گر چه آن حديث واقعيت نداشته باشد.

كليني به سند صحيح از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "هر كس چيزي از ثواب بر عملي بشنود وآن را انجام دهد، به او پاداش داده خواهد شد گر چه مطابق آنچه به او رسيده نباشد".

برقي به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "هركس از پيامبر (ص) چيزي از ثواب به او برسد ومطابق آن عمل كند، پاداش آن به او داده مي شود گر چه پيامبر آن را نفرموده باشد".

چرا در كتاب "تاريخ قم" كه پنج باب دارد اثري از قضيه جمكران نيست؟
پرسش

چرا در كتاب "تاريخ قم" كه پنج باب دارد اثري از قضيه جمكران نيست؟

پاسخ

كتاب "تاريخ قم" كه الآن در دسترس محقّقين است يك چهارم اصل كتاب مي باشد؛ زيرا مطابق آنچه در كتاب آمده اين كتاب مشتمل بر بيست باب بوده كه تنها پنج باب آن به دست رسيده وچاپ شده است. ولذا احتمال قوي است كه قضيه جمكران در آن بخشي از "تاريخ قم" بوده كه مفقود شده است. ومرحوم محدّث نوري ومشايخ او بر اصل كتاب دسترسي پيدا نكرده اند. ولذا او اين قضيه را از سيد نعمت اللَّه جزايري نقل كرده كه اصل نسخه "تاريخ قم" در دسترس او بوده است.

مسجد جمكران از چه اهميّت ويژه اي برخوردار است؟
پرسش

مسجد جمكران از چه اهميّت ويژه اي برخوردار است؟

پاسخ

اين مسجد از اهميّت خاص برخوردار است:

1 - مسجد، در مكاني بنا شده كه مطابق روايت حسن بن مثله جمكراني از امام زمان (ع)، از مكان هايي است كه خداوند متعال از قبل مورد توجه قرار داده است.

2 - مسجد به امر ودستور حضرت حجت (ع) بنا شده است، وهمين جهت در شرافت وقداست آن كافي است.

3 - ثواب خاصي كه براي نماز در آن مسجد ذكر شده است، زيرا حضرت فرمود: "هر كس آن دو نماز را در اين مكان بخواند به مانند آن است كه در بيت العتيق نماز به جاي آورده است".

4 - مسجد مقدس جمكران محلّ اجتماع عشّاق ومواليان اهل بيت: خصوصاً امام زمان (ع) است ولذا از جاذبه خاصّي برخوردار مي باشد. چه بسا كساني كه هر هفته از راه هاي دور به عشق حضرت مهدي (ع) به اين مكان آمده واز فيوضات حضرت بهره مند مي شوند. طبق آماري كه داده شده برخي از شب ها تا حدود يك ميليون نيز در اين مكان مقدس از عشّاق امام زمان جمع شده اند.

5 - اين مكان از اماكن مقدس است كه بسياري از گرفتاران وبيماران صعب العلاج بلكه كساني كه محال بوده از راه طبيعي علاج شوند در اين مكان مقدّس شفا يافته اند.

6 - اين مكان مقدّس از جمله مكان هايي است كه بسياري از عشّاق ومواليان حضرت به لقاي ايشان شرفياب شده اند.

7 - اين مكان از چنان قداست واحترامي برخوردار است كه بزرگان علما در طول تاريخ آن با پاي پياده يا سواره براي توسل به حضرت ونماز گزاردن در آن، از راه هاي دور ونزديك، مشرّف شده اند.

آيا چهل بار رفتن به جمكران براي قضاي حاجت مدركي دارد؟
پرسش

آيا چهل بار رفتن به جمكران براي قضاي حاجت مدركي دارد؟

پاسخ

در مورد سؤال فوق دليل خاصي وجود ندارد بلكه از سه طريق مي توان مشروعيّت آن را به اثبات رسانيد:

1 - سيره متشرّعه از علما وصلحا واتقيا بر مداومت رفتن چهل بار به مسجد جمكران است همان گونه كه اين عمل در مسجد سهله نيز انجام مي شود.

2 - در روايات بسياري به اين مطلب اشاره شده كه هركس چهل روز خود را براي خدا خالص كند چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي گردد.

{پاورقي . كافي، ج 2، ص 16 ؛ عيون اخبار الرضا (ع)، ص 258. پاورقي}

3 - از مجموعه روايات استفاده مي شود كه عدد چهل در شكوفايي قابليّت هاي مادّي ومعنوي تأثير بسزايي دارد، از آن جمله:

- تأثير عدد چهل در رشد فرزند در رحم.

- تأثير شراب خوردن در عدم قبولي نماز تا چهل روز.

- قبولي توبه بهلول نبّاش بعد از چهل روز.

- كناره گيري پيامبر (ص) از خديجه به جهت انعقاد نطفه حضرت زهرا (س) به مدّت چهل روز.

- چهل روز دعاي عهد را خواندن باعث مي شود كه انسان از ياران امام زمان (ع) باشد.

- امام زمان (ع) هم چهل روز تحت تربيت ملائكه بود.

- طينت حضرت آدم (ع) در چهل روز خمير شد.

- حضرت موسي (ع) تا چهل روز با خداوند در كوه طور ملاقات داشت.

- پيامبر اكرم (ص) بعد از چهل سالگي به نبوّت مبعوث شد.

- عقل انسان تا چهل سال قابل رشد است.

- شهادت چهل مؤمن بر ميّت موجب مغفرت او از جانب خداوند مي شود.

- حفظ چهل حديث انسان را در قيامت، فقيه محشور مي كند.

- حدّ همسايه تا چهل خانه است.

-

حريم مسجد تا چهل خانه است.

وساير موارد.

از اين احاديث وموارد ديگر استفاده مي شود كه عدد چهل در قابليت بخشيدن ورساندن انسان به كمالات وشكوفا شدن او تأثير بسزايي دارد، ولذا مي توانيم از اين موارد الغاي خصوصيّت كرده، عدد چهل وچلّه گيري را در تمام موارد كارهاي خير تعميم دهيم.

سيّد بحرالعلوم مي گويد: "ما بالعيان مشاهده كرده ايم وبه بيان دانسته ايم كه براي اين رقم از عدد "چهل" خاصيّت وتأثير مخصوصي در ظهور استعدادها وتكميل ملكات انساني در طيّ منازل وپيمودن مراحل است".

{پاورقي . رساله سير وسلوك، ص 23. پاورقي}

آيا شب چهارشنبه به مسجد جمكران رفتن مدركي دارد؟
پرسش

آيا شب چهارشنبه به مسجد جمكران رفتن مدركي دارد؟

پاسخ

مطابق روايت حسن بن مثله جمكراني، كه خدمت حضرت مشرّف شد، ملاقات در شب سه شنبه بوده است. حضرت به او دستور مي دهد كه در ميان گله جعفر كاشاني بزي است، بر تو است كه آن را خريده ودر اين موضع ببري وآن را در شب آينده "شب چهارشنبه" ذبح كني وگوشت آن را در روز چهارشنبه توزيع نمايي... .

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 232. پاورقي}

از تعبير ودستور امام (ع) كه فرمود: شب چهارشنبه بز را ذبح كن استفاده شده كه اين شب از ارزش خاصّي برخوردار است، ولذا مخلصين حضرت در اين شب مبارك دور هم جمع مي شوند وبا استمداد از خداوند متعال وتوسل به آن حضرت درصدد ذبح نفس اماره خويش برآمده وحاجات خود را از آن حضرت طلب مي كنند.

مساجد ديگر

اگر مي شود نام چندمسجد را نام ببريد كه امام زمان( موقع ظهور خود خراب مي كند. آيا همين مسجد ما هم احتمال دارد؟ ما مي توانيم بحث را به شايد بگيريم و علت اينكه چرا مسجد را خراب مي كنند؟
پرسش

اگر مي شود نام چندمسجد را نام ببريد كه امام زمان( موقع ظهور خود خراب مي كند. آيا همين مسجد ما هم احتمال دارد؟ ما مي توانيم بحث را به شايد بگيريم و علت اينكه چرا مسجد را خراب مي كنند؟

پاسخ

در روايات آمده است كه حضرت مهدي( مسجدي را كه يزيدبن معاويه بعد از شهادت امام حسين( بنا كرده خراب مي كند و هر مسجدي را كه براي خدا ساخته نشده ويران مي سازد.(1)

علامه مجلسي در ذيل اين روايت مي گويد : "مسجد يا مساجدي كه امام زمان( دستور مي دهد ويران مي كنند، شايد مساجدي باشد كه بعد از شهادت امام حسين، جنايتكاران بني اميه به شكرانه كشتن آن حضرت ساختند. و هر مسجدي كه آن را براي توطئه با اسلام و مركز نفاق و ضربه زدن به اسلام بسازند. درست همان كاري كه پيامبر اكرم( در مورد مسجد ضرار انجام داد زيرا مسجد را به جهت از بين بردن اسلام ساختند".

و بعلاوه در بعضي روايات آمده است كه امام زمان( هنگام ظهور، مساجد و بعضي از اماكن ديني و غيرديني را خراب مي كنند زيرا يا آنها را برخلاف شرع ساخته اند و يا در ملك غصبي و يا بر خلاف قبله مسجدي را ساخته اند كه مردم از آن اطلاع نداشته اند، ولي چون امام از باطن هر چيزي مطلع هستند آن را ويران مي كنند و بر اساس صحيح و مشروع تجديد بنا مي كنند.

تكميل و ارسال فرم نظر سنجي موجب تكامل و پويايي كارماست.

طرح گفتمان ديني در مساجد

منابع و مآخذ :

1. ر.ك : بحارالانوار، ج13، كتاب مهدي موعود ،

ترجمه علي دواني.

مسجد سهله چه ارتباطي با حضرت مهدي عليه السلام دارد؟
پرسش

مسجد سهله چه ارتباطي با حضرت مهدي عليه السلام دارد؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات اين مسجد اقامتگاه شخصي حضرت بقية اللَّه -ارواحنا فداه- در دوران ظهور خواهد بود.

1 - روزي نزد امام صادق (ع) سخن از مسجد سهله به ميان آمد، حضرت فرمود: "اما انّه منزل صاحبنا اذا قام بأهله"؛ "آگاه باشيد! همانا آن مكان اقامتگاه صاحب ما است،{پاورقي . كافي، جلد 3، ص 495. پاورقي}

هنگامي كه با اهلش قيام كند."

2 - و نيز از حضرت (ع) نقل شده كه خطاب به ابوبصير فرمود: "يا ابامحمّد! كأنّي اري نزول القائم (ع) في مسجد السهلة بأهله وعياله"؛ "اي ابامحمّد! گويا فرود آمدن قائم (ع) را با{پاورقي . بحارالأنوار، ج 100، ص 436. پاورقي}

اهل و عيالش در مسجد سهله با چشم خود مي بينم."

در مورد حضور در مسجد سهله چه سفارشي شده است؟
پرسش

در مورد حضور در مسجد سهله چه سفارشي شده است؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات، حضور در اين مسجد و نماز به جاي آوردن در آن سفارش بسيار شده است:

1 - امام صادق (ع) خطاب به علاء بن رزين فرمود: "در نزديكي شما مسجدي هست كه شما آن را "مسجد سهله" ناميده و ما آن را "مسجد شري" مي ناميم. آيا در آن مسجد نماز به جا مي آوري؟ علاء گفت: آري، جانم به فدايت، من در آن جا نماز مي خوانم. آن گاه حضرت فرمود: "ائته، فانّه لم يأته مكروب الاّ فرّج اللَّه كربته - او قال: قضي اللَّه حاجته..."؛ "آن جا برو؛ زيرا هرگز اندوهناكي به آن جا نمي رود جز اين كه خداوند{پاورقي . بحارالأنوار، ج 100، ص 437. پاورقي}

اندوهش را مي زدايد. -يا فرمود: حاجتش را برآورده مي كند-...".

2 - و نيز از حضرت صادق (ع) نقل شده كه فرمود: "ما من مكروب يأتي مسجد السهلة فيصلّي فيه ركعتين بين العشائين و يدعو اللَّه تعالي الاّ فرّج اللَّه كربه"؛ "هيچ غم زده اي نيست كه{پاورقي . وسائل الشيعه، ج 5، ص 266. پاورقي}

به مسجد سهله برود و در آن دو ركعت نماز بين مغرب و عشاء به جاي آورد و خدا را بخواند، جز آن كه خداوند غم هايش را زايل مي گرداند."

3 - و نيز فرمود: "اذا دخلت الكوفه، فأت مسجد السهلة، فصلّ فيه و اسأل اللَّه حاجتك لدينك و ديناك"؛ "هر گاه وارد كوفه شدي به مسجد سهله برو و در آن جا نماز بگذار، آن گاه{پاورقي . بحارالأنوار، ج 100، ص 434. پاورقي}

حاجت هاي مادّي و معنوي خود را از خداوند طلب كن."

آيا در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهارشنبه مدركي وجود دارد؟
پرسش

آيا در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهارشنبه مدركي وجود دارد؟

پاسخ

در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهارشنبه، مدركي از ناحيه اهل بيت (ع) به دست ما نرسيده است، جز اين كه سيد بن طاووس فرموده: "اگر خواستي به مسجد سهله بروي، آن را در ميان مغرب و عشاي شب چهارشنبه قرار بده كه اين وقت از ديگر وقت ها برتر است".

{پاورقي . مصباح الزائر، ص 105. پاورقي}

محدّث نوري در اين مورد مي گويد: "امّا مستند چهل شب همان عمومات است".

{پاورقي . النجم الثاقب، ص 845. پاورقي}

مقصود ايشان از عمومات، رواياتي است كه بر عدد چهل و عمل چله گيري آثار مترتّب كرده است.

موضوع: ازدواج امام مهدي عليه السلام

در زمان ظهور حضرت با مساجد نفاق چه مي كنند؟
پرسش

در زمان ظهور حضرت با مساجد نفاق چه مي كنند؟

پاسخ

حضرت مهدي«عليه السلام» مساجدي كه به ضرار باشند خراب خواهد كرد چنانكه رسول گرامي اسلام«صلي الله عليه وآله» در مجسد ضرار در مدينه را كه منافقين ساخته بودند خراب كرد(1).

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) به سوره توبه آيه 107 و 108 مراجعه فرمائيد.

ساير موارد

در نمازجمعه با آمدن نام امام دوازدهم مردم بر مي خيزند، ولي بيشتر افراد زودتر بر مي خيزند، چرا ؟
پرسش

در نمازجمعه با آمدن نام امام دوازدهم مردم بر مي خيزند، ولي بيشتر افراد زودتر بر مي خيزند، چرا ؟

پاسخ

ايستادن به موقع شنيدن نام مبارك امام زمان(عج) خصوصاً اسم مبارك "قائم" مستحب است و از وظايف شيعيان در دوران غيبت امام زمان(ع) مي باشد.(1) بهتر است انسان همزمان با شنيدن نام مبارك حضرت قيام نمايد ، نه زودتر ، ولي مقداري زودتر ايستادن اشكال ندارد، چون معلوم است كه مردم به خاطر احترام به امام دوازدهم (عج) برمي خيزند.

پي نوشت:

1 - منتهي الامال ، ج 2، (وظايف شيعيان در دوران غيبت) ص 488.

سؤال : اكثر اوقات بعد از خطبه اوّل در نماز جمعه شركت مي كنم، اشكال دارد؟

پاسخ: چون در خطبه هاي نماز جمعه امام در مورد مصالح دين و دنياي مسلمانان صحبت مي كند و آنان را به رعايت تفوا و شئون اسلامي دعوت مي كند. نمازگزاران بايد سعي كنند به خطبه هاي نماز برسند، ولي اگر نرسيدند، اشكال ندارد و نماز جمعه آنان صحيح است. (1 )

پي نوشت:

1 - آيت الله مكارم شيرازي، استفتاآت، ج 2 ، ص 141، سؤال 402، آيت الله فاضل لنكراني، جامع المسائل ، ج 1 ، ص 122، سؤال 443.

مي گويند يزيد بعد از به شهادت رساندن امام حسين 7به شكل سگ در آمد و تا ظهور امام مهدي 7زنده است . آيا اين مطلب حقيقت دارد؟
پرسش

مي گويند يزيد بعد از به شهادت رساندن امام حسين 7به شكل سگ در آمد و تا ظهور امام مهدي 7زنده است . آيا اين مطلب حقيقت دارد؟

پاسخ

يزيد زنده نيست . و در سال 64هجري مُرد.() دربارهء يزيد نوشته اند: عاشق دختري بود و اصرار(پ_اورقي 2.علي اكبر فياض , تاريخ اسلام , ص 181

بر گرفتن او داشت . دختر منزل مستقلي خواست و در آن , منزل سگي داشت كه اسمش را يزيد گذاشته بود, به طوري كه وقتي صدا مي زد: يزيد,سگ مي آمد و دُمش را تكان مي داد. شبي به يزيد گفت : بايد كسي نفهمد وغچ تنها بايد پيش من بيايي . يزيد نصف شب وارد شد و دختر او را كشت و بدنش را در چاهي انداخت . صبح كه مأموران آمدند, زن گفت : ديشب به سگ تبديل شد و اگر مي خواهيد او را صدا بزنيد.

البته نظر ديگري هم گفته اند كه يزيد براي شكار به صحرا رفت و در تعقيب شكار, از لشگرش دور افتاد وبسيار تشنه شد. خيمهء پيرمردي را در بيابان ديد. آمد از او آب طلبيد. پيرمرد آب اندكي به وي داد, ولي يزيدسيراب نشد و گفت : اگر مرا مي شناختي , بيش تر آب مي دادي . پيرمرد گفت : تو كه هستي ؟ گفت : من يزيد بن معاويه ام . پيرمرد وارد خميه شد و شمشيري برداشت و غافلگيرانه به او زد. اسب رم كرد و بدن يزيد بر اثرسقوط از روي اسب , قطعه قطعه شد.

مي خواستم بدانم اگر توفيق داشتيم كه در عصر آقا(امام زمان) زندگي كنيم، آيا ايشان به سيد ها محرم هستند؟
پرسش

مي خواستم بدانم اگر توفيق داشتيم كه در عصر آقا(امام زمان) زندگي كنيم، آيا ايشان به سيد ها محرم هستند؟

پاسخ

تمامي سادات به يكديگر محرم نيستند، حتي در زمان ائمه(ع) برخي از سادات بر برخي ديگر محرم نبودند. احكام محرميت آنان مانند احكام محرميت ديگران است، مثلاً پسر عمو و دختر عمو با هم محرم نيستند، حتي اگر پدرشان سيد باشد.

خويشاوندي علّت محرميّت نيست. پسر عمو و دخت عمو، پسر خاله و دختر خاله و ... با هم خويشاوند هستند، ولي با يكديگر محرم نيستند. در زمان حضور حضرت مهدي(ع) نيز احكام شرعي مذكو مراعات خواهد شد.

چرا مي گويند ايران كشور امام زمان(عج) است؟
پرسش

چرا مي گويند ايران كشور امام زمان(عج) است؟

پاسخ

بعضي از جوامع داراي مؤلفه و شاخصه هايي هستند كه به خاطر آن ها شهرت مي يابند. يكي از شاخصه هاي جامعة اسلامي ايران، اهل بيت(ع) محوري است؛ بدين معنا كه گوشت و پوست مردم ايران با محبت پيامبر(ص) و خاندان او در هم آميخته است و مردم ايران سخت به پيامبر و اهل بيت او احترام گذاشته و به آنان عشق مي ورزند.

عزاداري مردم ايران براي اهل بيت(ع) و برگزاري مراسم جشن به مناسب ولادت آنان، بيانگر اهل بيت محوري آنان است.

يكي از مصاديق بارز اهل بيت محوري مردم ايران در اعتقاد آنان به امام زمان(عج) ظهور مي كند. مردم ايران با عشق امام زمان زندگي نموده و او را تنها منجي عالم مي دانند. آنان باور دارند كه امام زمان(ع) حكومت جهاني تشكيل داده و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. البته اعتقاد به مصلح كل از باورهاي عمومي تمام اديان و مذاهب است. همة جهانيان بدان اعتقاد دارند، ولي فرهنگ مهدويت باوري در ايران اسلامي به گونه اي پر رنگ است كه جهانيان، جامعة اسلامي ايران را به عنوان جامعة امام زماني مي شناسند. در واقع تنها كشور كه اكثر جمعيت آن شيعه بوده و بر اساس فقه شيعه و اصول اعتقادات و باورهاي شيعه پي ريزي شده، طبعاً اعتقاد به امامان و از جمله امام زمان(عج) به صورت اكثريت قاطع در آن وجود دارد، تنها ايران است.

هم چنين مردم ايران عقيده دارند امام زمان آنان را در پيروزي انقلاب و تشكيل حكومت ياري كرده، امروز نيز حضرت، آنان را در

صحنه هاي مختلف حمايت مي كندو مردم ايران مورد عنايت خاص امام زمان(ع) هستند. از سوي ديگر آنان عقيده دارند انقلاب اسلامي ايران زمينه ساز انقلاب مهدي(عج) است و اميدوارند كه حكومت ايران به حكومت امام زمان متصل گردد.

امروزه محبت مردم ايران به ويژه جوانان به امام زمان(عج) افزايش يافته است. محبت مردم ايران آن چنان به امام زمان(ع) گسترش يافته كه ياد و خاطرة حضرت در مجالس، دعاها و زيارتنامه ها جلوة خاصي گرفته است.

جوانان به اميد ظهور او زندگي مي كنند. گسترش فرهنگ مهدويت و محبت مردم ايران به امام زمان(ع) موجب شده است كه كشور ايران را، به عنوان كشور امام زمان بشناسد.

پيدايش مؤمنان از صُلْب كفار يعني چه و چه ربطي با ظهور حضرت مهدي دارد؟
پرسش

پيدايش مؤمنان از صُلْب كفار يعني چه و چه ربطي با ظهور حضرت مهدي دارد؟

پاسخ

چنانچه در اخبار و احاديث است خداوند نطفه هاي بسياري از مؤمنان را در اَصلاب كفار به وديعه گذارده و اين ودايع بايد ظاهر شود و پيش از ظهور اين ودايع، قيام امام با شمشير و قتل كفار و رفع جزيه، عملي نخواهد شد زيرا مانع از خروج اين ودايع مي شود.

آيا كسي پيش بيني مي كرد از صلب حجاج خونخوار ستمكار كه در بين دشمنان اهل بيت مانند او در شرارت كم يافت شده، مردي چون حسين بن احمد بن الحجاج معروف به ابن الحجاج شاعر و سخنور معروف شيعه و دوستدار خاندان رسالت(ع) پيدا شود كه آن قصائد غرّا و اشعار شيوا را در مدح و مناقب علي(ع) و اهل بيت آن حضرت و در نكوهش و سرزنش دشمنان آنها بگويد و مذهب شيعه را ترويج نمايد؟

آيا كسي گمان مي كرد از فرزندان سندي بن شاهك، قاتل حضرت موسي بن جعفر (ع) يكي از مشاهير شعرا و ستارگان جهان ادب (كشاجم) پيدا شود كه تحت تأثير جلوة حقيقت و ولايت علي(ع) و خاندانش عمرش را به مديحه سرائي و نشر فضايل اهل بيت به پايان رساند.

پس اين موضوع (خروج نطفه هاي مؤمنان از اصلاب كفار)، موضوع مهمي است كه ظهور نبايد مانع از آن شود و بايد ظهور در موقعي واقع شود كه در اصلاب كفار وديعه اي باقي نمانده باشد، چنانچه در سرگذشت نوح پيامبر _ علي نبينا و آله و عليه السلام _ قرآن مجيد از سخن او در مقام دعا خبر داده:

«وَلا يَلِدُو ا اِلّا فاجِراً كَفّاراً» نوح/27

[و فرزندي هم

جز بدكار و كافر از آنان به ظهور نمي رسد.]

ظهور جهاني حضرت ولي عصر (عج) نيز در چنين موقعيتي واقع مي شود.

و به همين معني آية شريفة:

«لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً»نوح/25

[اگر شما عناصر كفر و ايمان از يكديگر جدا مي گشتيد همانا آنان كه كافرند را به عذاب دردناك معذب مي ساختيم]

در روايات متعددي كه در تفسير برهان و صافي و بعضي تفاسير ديگر و كتب حديث روايت شده تفسير گرديده است.

و مضمون آن روايات اين است كه: قائم(ع) هرگز ظاهر نشود تا ودايع خدا خارج شود، پس وقتي خارج شد، دشمنان خدا بر هر كس ظاهر شود و آنها را به قتل رساند.

در زمان غيبت اگر فقيهى با اشكال روبرو شد تكليفش چيست؟
پرسش

در زمان غيبت اگر فقيهى با اشكال روبرو شد تكليفش چيست؟

پاسخ

فقيه يعنى كسى كه قدرت دارد احكام را از ادله ى آن براساس معيارهايى كه در دست دارد استنباط كند و چنين فقيهى هيچگاه در تعيين وظيفه دچار اشكال نمى شود زيرا منابع فقهى يك فقيه براى استنباط حكم شرعى عبارت است از كتاب و سنّت و عقل و اجماع كه بعد از مباحث علم اصول و مقدّمات ديگر به سراغ اين منابع مى روند و به استنباط حكم مى پردازند با اين وصف مجتهدى كه اجتهاد او مطلق نيست و متجزى نيست با تلاش و زحمتى كه در راه اسباط احكام متحمّل مى شود مى تواند همه احكام را از منابع آنها استخراج كند.

مجله اي در كشور منتشر مي شود به نام "خورشيد مكه" كه مختص امام زمان "ع" است و بعضي از مسائل ارتباط با امام را طوري مطرح مي كنند كه تقريباً غير عقلايي بنظر مي رسد؟! اين مجله آيا مورد اطمينان است؟
پرسش

مجله اي در كشور منتشر مي شود به نام "خورشيد مكه" كه مختص امام زمان "ع" است و بعضي از مسائل ارتباط با امام را طوري مطرح مي كنند كه تقريباً غير عقلايي بنظر مي رسد؟! اين مجله آيا مورد اطمينان است؟

پاسخ

آنچه به نظر مي رسد اين است كه دور جديد فعاليتهاي انجمن حجتّيه باسبك وسياق جديدي آغاز شده است و با توجه به اينكه از گذشته يكي از مراكز اصلي فعاليت انجمن مشهد بوده است در دور جديد فعاليت خود با برگزاري جلسات مذهبي در بعضي نقاط شهر و انتشار مجلة خورشيد مكه به نوعي دنبال تشكل بخشيدن دوباره و جذب نيروهاي جديد مي باشد لذا در اين مجله بيشتر به تبليغ كتب آقاي ابطحي پرداخته است اگر چه براي رد گم كردن اشعاري از مقام معظم رهبري نيز بعضاً در اين مجله به چشم مي خورد.

پيشنهاد مي شود به جاي اين مجله، از فصلنامه علمي _ تخصصي "انتظار" كه صاحب امتياز آن "مركز تخصصي مهدويت" و بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود "عج" و به مدير مسؤولي حجة الاسلام محسن قرائتي مي باشد، استفاده كنيد. برگه اشتراك فصلنامه و نشاني مركز به پيوست براي شما فرستاده مي شود.

علت تفضيل حضرت قائم (ع ) بر ساير ائمه چه مي باشد؟
پرسش

علت تفضيل حضرت قائم (ع ) بر ساير ائمه چه مي باشد؟

پاسخ

بر اساس روايات تمامي ائمه نور واحد هستند و نمي توان امامي را بر امام ديگر افضل دانست، اين مسأله بقدري حائز اهميت است كه حضرت رضا(ع) مي فرمايند كه وجود دو امام در يك زمان ممكن نيست مگر اينكه صامت باشد يعني آن وجود شايسته اي كه هنوز به مقامامامت نرسيده وي بعد از امام او شايسته ترين فرد براي عهده دار شدن اين مقام است، (نگا: فلسفه امامت دكتر سيد يحيي يثربي، قم، وثوق، چاپ اوّل، تابستان 1378 ش، ص 120). از اين رو؛ تفضيل امامزمان(عج) بر ديگر امامان قابل بررسي نيست.{J

چرا عدالت موجود در زمان امام زمان (عج ) در زمان صدر اسلام برقرار نشد؟
پرسش

چرا عدالت موجود در زمان امام زمان (عج ) در زمان صدر اسلام برقرار نشد؟

پاسخ

مي دانيم كه يكي از اغراض اصلي بعثت انبياء تشكيل جامعه ايده ال بر اساس خداپرستي و ارزشهاي الهي و گسترش عدل و داد در سراسر زمين بوده و هر كدام در حد امكان قدمي در اين راه برداشته اند و بعضي از آن ها توانسته اند در محدوده جغرافيايي و زماني خاصي حكومتالهي را برقرار سازند ولي براي هيچيك از ايشان شرايط تشكيل حكومت جهاني فراهم نگشت. البته فراهم نشدن چنين شرايطي به معناي نارسايي تعاليم و برنامه هاي انبياء و يا نقص مديريت و رهبري ايشان نبوده و نيز به معناي تحقق نيافتن هدف الهي از بعثت ايشان نمي باشد زيراهدف الهي فراهم شدن زمينه و شرايط براي سير و حركت اختياري انسانهاست لئلا يكون للناس علي الله حجة بعد الرسل »، (نساء 165). نه الزام و اجبار مردم بر پذيرفتن اين حق و پيروي ازرهبران الهي و اين هدف تا اين اندازه تحقق يافته است.

اما در عين حال خداوند متعال وعده تحقق حكومت الهي را در تمامي كره زمين داده است كه مي توان آن را نوعي پيشگويي نسبت به فراهم شدن زمينه پذيرش حق در سطح وسيعي از جامعه انساني به حساب آورد كه با استفاده از افراد و گروههاي بسيار ممتاز و مددهاي غيبيالهي، موانع تشكيل حكومت جهاني از سر راه برداشته شده عدل و داد بر توده هاي ستمديده مردم كه از بيداد ستمگران بستوه آمده و از همه مكتبها و رژيمها نااميد شده اند گسترش خواهد يافت.

امّا اين شرايط نه در زمان رسول اكرم(ص) حاصل بود و نه در زمان ائمه ديگر و

نه حتي اكنون؛ در عصر رسول اكرم، ايشان نهايت تلاششان اين بود كه دين تازه را تبيين و اركان آن را تقويم بخشند، علاوه بر آن كه مخالفت مخالفان نگذاشت حتي الگوي مدينة النبي فراتر از اينشهر رفته و عدالت حتي در جزيرة العرب مستقر گردد چه رسد به ممالك ديگر و همه كره زمين.

بعد از رسول اكرم(ص) نيز علاوه بر آن كه تلاش ايشان در بدنه حكومت تداوم نيافت تا شرايط تبليغ اسلام در سرزمينهاي گسترده اي فراهم آيد بلكه حكومت از مجراي حق خود خارج گشت و نابساماني هاي فراواني در ممالك اسلامي پديدار شد كه نمي توان در اين مجالاندك حتي آنها را شمارش كرد. حضرت علي(ع) نيز كه بالاجبار مسئوليت حكومت را پذيرفتند، چنان با مشكلات داخلي و تحريفات و تبعيضات و انحرافات مواجه گشتند كه در دوران حكومت چند ساله اندك خود نتوانستند آنطور كه خود مي خواستند عدالت را در محدوده قلمروحكومت خود محقق سازند چه رسد به ممالك ديگر.

دوران ائمه(ع) ديگر نيز واضح است، به هر روي همين نبود شرايط و فقدان زمينه هاي لازم بود كه حتي امام عصر(عج) نيز از مرئي و منظر غايب گشتند تا با فراهم آمدن بسترهاي اميدبخش، اين هدف نهايي اسلام و اديان الهي را در روي زمين مستقر سازند.{J

گفته مي شود (بر اساس احاديث اسلامي) كه ظرفيت انسان 27 حرف است كه در زمان ظهور امام زمان(عج) انسانها بهتدريج به آنها خواهند رسيد، آيا امكان دارد كه در قبل از اين زمان هم انساني به اين درجه شكوفايي استعدادها برسد يا نه؟
پرسش

گفته مي شود (بر اساس احاديث اسلامي) كه ظرفيت انسان 27 حرف است كه در زمان ظهور امام زمان(عج) انسانها بهتدريج به آنها خواهند رسيد، آيا امكان دارد كه در قبل از اين زمان هم انساني به اين درجه شكوفايي استعدادها برسد يا نه؟

پاسخ

بسياري از تعابير روايات مخصوصا در باب حقيقت وجودي انسان به صورت رمز بيان شده است كه اهل فهم و صاحبان استعداد آن را دريابند از جمله واژه حرف و كلمه و امثال آن. در ارتباط با انسان و انسان كامل اين كه وارد شده ظرفيت انسان 27 حرف است. منظور حقايق وجودي در نردبان رشد و كمال مي باشد. همان طور كه كلمات از حروف تشكيل مي گردد.

حروف و قابليت هاي وجودي و مراحل تكامل در انسان نيز كلمه هويت او را تشكيل مي دهد و لذا اين حروف همچون حروف الفبا نمي باشد كه با گويشي خاص ادا شود. همانگونه كه اسم اعظم نيز همچون اسم و كلمه مجتمع از حروف هجايي نمي باشد بله ماجراي اسم وكلمه و حرف و عدد در علوم حقيقي بحثي عميق و مفصل را به خود تخصيص داده است.

مصدر به مثل هستي مطلق باشد عالم همه اسم و فعل مشتق باشد

چون هيچ مثال خالي از مصدر نيست پس هر چه در او نظر كني حق باشد

از اين رو حضرات معصومين(ع) در برخي ادعيه و روايات خود را كلمه يا كلمات تامات معرفي كرده اند و يا آن بزرگواران اسم اعظم الهي مي باشند.

در روايات وارد شده كه اسم اعظم هفتاد و سه حرف است يك حرف از آن را آصف بن برخيا داشت.

و دو حرف را عيسي(ع) و چهار حرف را موسي(ع) و هشت حرف را ابراهيم(ع) و پانزده حرف را نوح(ع) و بيست و پنج حرف را آدم(ع) و هفتاد و دو حرف را محمد(ص) كه از يك حرف محجوب است (اصول كافي (معرب)، ج 1، ص 179 - انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه، آيت الله حسن زاده آملي، ص 154 و 155).

و همچنين به حضرات ائمه هدي(س) اجمعين بعد از حضرت رسول(ص) همان هفتاد و دو حرف داده شد (اصول كافي، ج 1، ص 180).

در قرآن كريم خداي بزرگ مي فرمايد: «و علم آدم الاسماء» (بقره، آيه 32) خداوند به آدم اسماء را تعليم داد. منظور از الاسماء جميع حقايق هستي است و اين حقايق در هر كس كه بالفعل انسان باشد وجود دارد. مثل حضرات معصومين(ع) ولي در ما چون بالقوه انسانيم و بالفعل انسان نيستيم اين علم به اسماء وجود ندارد (در محضر استاد حسن زاده آملي، محسن غرويان، ص 15).

و لذا بدون توجه انسان كامل (حضرات معصومين) انسان هاي عادي نمي توانند به مدارج كامل الاسماء دست پيدا كنند. در مدرسه رشد و كمال معصومين معلم اند و بقيه افرادي كه جوياي كمال مي باشند. شاگرد و دانش آموز و بدون راهبري آن بزرگواران امكان رسيدن به درجات والاي از رشد و وارستگي ممكن نمي باشد و لذا فعليت بسياري از استعدادهاي وجودي انسان ها در زمان ظهور قطب عالم امكان حضرت ولي عصر(ع) تحقق پيدا مي كند.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. نصوص الحكم بر فصوص الحكم، استاد حسن زاده آملي، ص 568

2. كلمه عليا در توقيفيت اسما، علامه حسن زاده آملي

اين نكته خيلي برايم مهم است چراكه هرچه فكر مي كنم درباره غربت وتنهايي امام زمان (عج) آنطور كه دلم مي خواهد نمي فهم ودرك نمي كنم . لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟
پرسش

اين نكته خيلي برايم مهم است چراكه هرچه فكر مي كنم درباره غربت وتنهايي امام زمان (عج) آنطور كه دلم مي خواهد نمي فهم ودرك نمي كنم . لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

زائر گرامي :

ما در جهاني زندگي مي كنيم كه بيش از هفت ميليارد انسان درآن زيست مي كنند از مجموع اين هفت ميليارد انسان تنها سه ميليارد آنها متدين وموحد هستند واز اين سه ميليارد مسلمان فقط بيش از يك ميليارد از دويست ميليون آنها شيعه مي باشند واز مجموع اين دويست ميليون شيعه كه بصورت پراكنده دراقصي نقاط جهان زندگي كنند تنها شصت وپنج ميليون آن درايران ساكن هستند.

از طرفي خداوند انسانها را خلق نموده تا درپرتو تعاليم انبياء الهي به كمال واقعي وبه مقام قرب وانسان كامل برسند وطبق اعتقادات شيعه تنها فرقه ومذهبي كه مي تواند انسان را به مقام عبوديت وتكامل انساني والهي برساند مذهب شيعه مي باشد وامامان معصوم بعنوان مناديان راه حق سالهاي متمادي در راه تبليغ وترو يج دين متين اسلام كوشيدند وجانهاي مقدس خود رادراين راه فدا كردند.

حال باتوجه به مطالب فوق از خود مي پرسيم آيا از مجموع 7 ميليارد انسان روي كره زمين تنها بايد دويست ميليون آنها شيعه باشند آنهم باتوجه به زحمات وفداكاريهايي كه انبياء الهي وامامان معصوم براي ترويج دين انجام دادند جريانات جانسوز وصحنه هاي ايثار وجانبازي از قبيل ، شهادت حضرت فاطمه ، شهادت امام علي وصحنه عاشورا و000 گوياي اين زحمات است.

آيا از مجموع شيعيان ، چند نفر به وظايف شرعي وديني خود عمل مي كنند ؟!

آيا اگر دربين شيعيان تنها 313 نفر به وظايف شرعي

وديني خود بطور كامل عمل كنند امام زمان ظهور نخواهندكرد؟

آنچه بيان گرديد بلحاظ سير اجتماعي وفرهنگي انسانها بود، اما براي درك بيشتر غربت ولي الله الاعظم امام زمان بايد برمعلومات علمي وعمل به آنها معلومات بيفزاييم تا آنكه بتوانيم مقدار اندكي از غربت آن حضرت را درك كنيم.

امام زمان و غيبت
پرسش

امام زمان و غيبت

پاسخ

1 _ چرا اهل تسنن وجود حضرت امام زمان را قبول ندارند و مي گويند امام زمان وجود ندارد.

2- مي گويند كه در زمان ظهور امام زمان چيزهاي زيادي مي باشند كه تكامل مي يابند از جمله علم به حد اعلاي خودش مي رسد و بعضي ها مي گويند كه و همچنين در كتابها نوشته شده كه امام زمان با شمشير قيام مي كند، سؤال من اين است كه با وجود پيشرفت علم و با وجود سلاحهاي مدرن آيا جنگ امام زمان باز هم با سلاحهاي سرد خواهد بود؟

3-فرد يهودي كه دين يهود دارد اما سرشار از انسانيت مي باشد يعني فردي متعادل و خوب باشد و تنها اشكال آن اين است كه دين يهود دارد در زمان امام زمان چه برخوردي با او مي شود؟ چون شنيده ام كه امام زمان با يهوديان جنگ مي كند و آنها را از بين مي برد.

4 _ ما در حديث داريم كه امام مهدي (عج) مي فرمايد هر كس بگويد كه مرا ديده است دروغ گفته است در حالي كه در آنطرف ديگر مي بينيم كه بسياري از شخصيت هاي بزرگ معتقدند كه امام زمان را ديده اند تناقض را توجيه بفرماييد؟

5 _ آيا تعداد 313 نفر ياران امام زمان(عج) مشخص است؟ توضيح دهيد.

6 _ آيا اين عقيده درست است كه وقتي امام زمان از غيبت بيرون آمده و ظهور كنند تمام امامان از اول تا يازدهم زنده شده و به حكومت مي رسند و سالهاي زيادي حكومت مي كنند مثلا مي گويند امام حسين تا زماني حكومت مي كند كه مي ابروي

ايشان از بلندي جلوي چشمان ايشان را مي گيرد و ايشان با دست ابروها را بالا گرفته و به هر طرف نظر مي كنند؟

7 _ نشانه هاي ظهور امام زمان را ذكر كنيد تا حالا چند تا علائم و نشانه هاي مشاهده شده است و نظر علما و مراجع ديني را در اين رابطه بنويسد.

8 _ علت اينكه امام زمان ظاهر نمي شود چيست علتي بيشتر از اينكه در اين دوره زمانه فساد و بدبختي و ….. زياد است.

9 _ چرا امام زمان از ديده ها غايب شد يعني اگر بين مردم بود و مردم را به را راست راهنماي مي كرد بهتر نبود و خداوند بر همه چيز قادر است و مي تواند او را ز كافران حفظ كند.

10 _ امام زمان (عج) دو مسجد مقدس دارند كه به نام مسجد جمكران در قم و مسجد سهله در كوفه، عراق شناخته مي شود لطفا بفرماييد اين مساجد چگونه به نام امام زمان معروف شده اند و چگونگي پيدايش آنها بر اساس چه معيارهايي بوده است.

آيا آزمايش انسانها توسط امام زمان«عليه السلام» در زمان ظهور هم وجود دارد؟
پرسش

آيا آزمايش انسانها توسط امام زمان«عليه السلام» در زمان ظهور هم وجود دارد؟

پاسخ

آزمايش انسانها توسط خداوند منان از سنّت هاي الهي مي باشد كه تخلف ناپذير است و در هر برهه اي از زمان وجود دارد. آياتي كه در قرآن مجيد مي باشد و صراحت در اين امر دارد كه خلقت انسانها براي امتحان و آزمايش الهي است و مي فرمايد: «لبنلونكم حتّي نعلم المجاهدين منكم و الصابرين و نبلوا خباركم؛(1) ما همه شما را قطعاً مي آزمائيم تا معلوم شود مجاهدان واقعي و صابران از ميان شما كيانند و اخبار شما را بيازمائيم».

و نيز آيات بسيار زياد ديگري كه دلالت صريح بر امتحان الهي دارد كه مخصوص هر فردي در هر زمان و دوره اي است و هيچ گاه اين امر جدا از نظام الهي نمي باشد.

حتّي در دوره حضرت حجّة«عليه السلام» اين سنّت الهي جراين دارد تا روز قيامت كه ديگر روز حساب است نه روز عمل و امتحان.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) سوره محمّد«صلي الله عليه وآله»، آيه 31.

انتظار

چيستي انتظار

مفهوم انتظار

آيا عقيده به مهدويت معقول است؟
پرسش

آيا عقيده به مهدويت معقول است؟

پاسخ

اصالت عقيده به مهدويت از جهت معقول بودن نياز به بحث ندارد زيرا هر عاقلي امكان آن را تصديق ميكند و هيچ خردمندي آن را رد نميكند و اظهار شك و ترديد را در آن جايز نميداند. هرچه بينديشيم و هر انديشمندي، آنچه بينديشد نميتواند در اصالت مهدويّت، ايرادي بگيرد يا حرفي بزند. هميشه اين اصالت براي مسأله مهدويّت و ظهور مصلح آخرالزمان در بين ملل و امم و مسلمين و حتي آنان كه به آن معتقد نيستند مسلّم و ثابت بوده است و حتي از بسياري از عقايد ديني ديگر امكان آن اگر به ذهن نزديكتر نباشد دورتر نيست و لذا از قرن دوّم به بعد كه بعضي مجادلات و بحثها در بين مسلمانان رواج گرفت و پيرامون بسياري از مسائل اسلامي سخن گفته و رد و قبول داشتند،

اين موضوع اصلاً مورد شبهه و ايرادي قرار نگرفت. چون به هيچ وجه شبهه و يا آنچه شبيه شبهه باشد در آن راه ندارد. پس اصالت مهدويّت از اين جهت صد در صد معتبر و عقلايي و منطقي است و بيش از اين نياز به توضيح ندارد.

بحسن خلق و وفا كس به يار ما نرسدت_و را در اين س_خن انكار كار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاندكسي به حسن و ملاحت به يار ما نرسد

هزار نقش بر آيد ز كلك صنع و يكيب_ه دل پ_ذي_ري ن_ق_ش ن_گار ما نرسد

آيا معني انتظار حضرت حجت، سقوط تكاليف فردي و اجتماعي است؟
پرسش

آيا معني انتظار حضرت حجت، سقوط تكاليف فردي و اجتماعي است؟

پاسخ

خير، اين بدون شك بر خلاف يك اصل قطعي اسلامي است؛ يعني به انتظار ظهور حضرت حجت، هيچ تكليفي از ما ساقط نميشود، نه تكليف فردي و نه تكليف اجتماعي. شما در شيعه _ كه اساساً اين اعتقاد از يك نظر اختصاص به دنياي تشيع دارد _ تا چه رسد به اهل تسنن، يك عالِم پيدا نميكنيد كه بگويد انتظار ظهور حضرت حجت يك تكليف كوچك را از ما ساقط ميكند.

مفهوم انتظار چيست؟
پرسش

مفهوم انتظار چيست؟

پاسخ

انتظار معمولاً به حالت كسي گفته مي شود كه از وضع موجود ناراحت است و براي ايجاد وضع بهتري تلاش مي كند.

في المثل بيماري كه انتظار بهبودي مي كشد، يا پدري كه در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بيماري و فراق فرزند ناراحتند و براي وضع بهتري مي كوشند.

همچنين تاجري كه از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادي مي باشد اين دو حالت را دارد «بيگانگي با وضع موجود» و «تلاش براي وضع بهتر».

بنابراين مسئلة انتظار حكومت حق و عدالت «مهدي» و قيام مصلح جهاني در واقع مركب از دو عنصر است عنصر «نفي» و عنصر «اثبات» عنصر نفي همان بيگانگي با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهترين بودن است.

و اگر اين دو جنبه در روح انسان به صورت ريشه دار حلول كند سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد.

اين دو رشته اعمال عبارتند از ترك هرگونه همكاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد و حتي مبارزه و درگيري با آنها از يك سو، و خودسازي و خودياري و جلب آمادگيهاي جسمي و روحي و مادي و معنوي براي شكل گرفتن آن حكومت واحد جهاني و مردمي از سوي ديگر .

و خوب كه دقت كنيم مي بينم هر دو قسمت آن سازنده و عامل تحرّك و آگاهي و بيداري است.

با توجّه به مفهوم اصلي «انتظار» معني روايات متعددي كه در بالا درباره پاداش و نتيجه كار منتظران نقل كرديم به خوبي درك مي شود. اكنون مي فهميم چرا منتظران واقعي گاهي همانند كساني شمرده شده اند كه در خيمه حضرت مهدي (ع) يا زير پرچم او هستند يا كسي كه در راه

خدا شمشير مي زند، يا به خون خود آغشته شده، يا شهيد گشته است.

آيا اينها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نيست كه متناسب با مقدار آمادگي و درجه انتظار افراد است؟

يعني همانطور كه ميزان فداكاري مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است ، انتظار و خودسازي و آمادگي نيز درجات كاملاً متفاوتي دارد كه هر كدام از اينها با يكي از آنها از نظر «مقدمات» و «نتيجه» شباهت دارد، هر دو جهادند و هر دو آمادگي مي خواهند و خود سازي ، كسي كه در خيمة رهبر چنان حكومتي قرار گرفته، يعني در مركز ستاد فرماندهي يك حكومت جهاني است، نمي تواند يك فرد غافل و بيخبر و بي تفاوت بوده باشد، آنجا جاي هر كس نيست، جاي افرادي است كه به حق شايستگي چنان موقعيت و اهميتي را دارند.

همچنين كسي كه سلاح در دست دارد و در برابر رهبر اين انقلاب با مخالفان حكومت صلح و عدالتش مي جنگد، آمادگي فراوان روحي و فكري و رزمي يابد داشته باشد.

انتظار در زمان غيبت امام زمان ( عج ) چه معنايي دارد و مقصود از انتظارفرج چيست ؟
پرسش

انتظار در زمان غيبت امام زمان ( عج ) چه معنايي دارد و مقصود از انتظارفرج چيست ؟

پاسخ

درك دقيق معناي انتظار مبتني بر فهم جامع انديشه مهدويت است وانديشه مهدويت را بايد با توجه به مجموعه معارف اسلامي و در راستاي هدف كلي دين اسلام د يد . بنا بر آموزه هاي ديني ، مهدي ( عج ) روزي ظهور كرده و وعده هاي الهي را به اجرا درمي آورداو برپا كننده حكومت صالحان مي باشد و مومنان به ميزان ايمان وعمل صالحشان در حكومت مهدي ( عج ) قرب و منزلت دارند .اين انديشه پاياني زيبا و نوراني براي جريان زندگي انسان تصوير ميكندو عامل شعله ور شدن اميد در دل هاي مومنين است . اميد به ظهور مهدي ( عج ) همان اميد به خداست . اميد موتور حركت انسان در زندگي است و اميد به مهدي ( عج ) عامل حركت استوارتر انسان در مسير خوبي ها يعني همان هدف اصلي دين مي باشد .مقصود از انتظار فرج ، اميد ودلبستگي به مهدي ( عج ) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهري ، انتظاري سازنده ونگه دارنده ، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است . به گونه اي كه خودنوعي عبادت و حق پرستي است . برخي به خطا به گونه اي انديشه مهدويت را تصوير مي كنند كه انتظار براساس آن به معناي كمك به رشد ظلم و فساد وپرشدن دنيا از گناه مي باشد در حالي كه بي شك چنين اموري با هدف دين بيگانه است ، بنابراين انتظار و عشق به مهدي ؛ يعني

، عشق به همه خوبي هاو اميد اقامه همه خوبي ها در دنيا اين عشق و اميد عاملي است كه انسان راوامي دارد تا هر چه بيشتر و محكم تر در راه خوبي ها قدم بردارد، پس انتظارفرج مسئوليت آفرين است . بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشتري دارد .

منابع زير بسيار مفيد است :

1- قيام و انقلاب مهدي ، شهيد مطهري ،صدرا، تهران ( اين كتاب اساسا" به معناي انتظار پرداخته است ) .

2- امامت ومهدويت ، آيت الله صافي ، انتشارات اسلامي قم ، 1375 ( اين اثر به مجموعه اي از بحث ها پيرامون امام مهدي ( عج ) پرداخته و خصوص بحث انتظار نيز يكي از فصلهاي كتاب است ، ج 1، ص 351 - 398 ) . ;

انتظار چيست؟ انتظار يعني چه؟
پرسش

انتظار چيست؟ انتظار يعني چه؟

پاسخ

پاسخ سوال اول

انتظار در واقع به معناى چشم به راه كسى يا امرى بودن، و در معناى خاص شيعى به معناى منتظر ظهور امام زمان((عليه السلام)) و قيام ايشان بودن است. كه آن را انتظار فرج ناميده اند.

در رواياتى كه از ائمه معصومين((عليهم السلام)) نقل شده است فرمودند: بهترين عبادتها انتظار فرج است، كسى كه حقيقةً منتظر است آماده است تا در ركاب حضرت((عليه السلام)) با دشمنان دين و دشمنان آن حضرت نبرد كد و طبيعى است كه بدون مهيا شدن و نفس را تزكيه كردن و يار امام زمان((عليه السلام)) شدن، انتظار هم معنا ندارد چه اينكه بين دين و دنيا، اگر كسى دين را انتخاب كرد در انتظار صاحب شريعت مى باشد تا بيايد و كجى ها و انحرافها و بدعتها را از بين ببرد. ولى كسى كه دنيا را انتخاب كرد طبيعى است كه منتظر نمى باشد.

در حديثى كه از امام رضا((عليه السلام)) نقل شده است فرمودند: «او ليس تعلم ان انتظار الفرج من الفرج، ان الله يقول انتظروا انّى ملكم من المنتظرين;(1) آيا نمى دانى كه انتظار فرج از فرج ]مايه گشايش [است».

خداوند فرموده است; منتظر باشيد، من هم با شما از منتظران خواهم بود.

پاورقي

1 - تفسيرالعياش، ج 2، ص 138، ح 50.

پاسخ سوال دوم

«انتظار» يا «آيندهنگري» به حالت كسي گفته ميشود كه از وضع موجود ناراحت است و براي ايجاد وضع بهتري تلاش ميكند.

فيالمثل، بيماري كه انتظار بهبودي ميكشد، يا پدري كه در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بيماري و فراق فرزند ناراحتند و براي وضع بهتري ميكوشند.

همچنين تاجري كه از بازار آشفته

ناراحت است و در انتظار فرونشستن بحران اقتصادي ميباشد اين دو حالت را دارد

«بيگانگي با وضع موجود» و «تلاش براي وضع بهتر».

بنابراين، مسألة انتظار حكومت حق و عدالت «مهدي» و قيام مصلح جهاني در واقع مركّب از دو عنصر است؛ عنصر «نفي» و عنصر «اثبات». عنصر نفي همان بيگانگي با وضع موجود؛ و عنصر اثبات خواهان وضع بهتر بودن است.

آيا اين تحليل در معناى انتظار درست است كه چون ظهور امام زمان((عليه السلام))پس از پر شدن زمين از ظلم و جور است بنابراين بايد در افزايش ظلم و ستم كمك كرد تا زودتر زمانه پر از ظلم و جور شود و آن حضرت ظاهر گردد؟
پرسش

آيا اين تحليل در معناى انتظار درست است كه چون ظهور امام زمان((عليه السلام))پس از پر شدن زمين از ظلم و جور است بنابراين بايد در افزايش ظلم و ستم كمك كرد تا زودتر زمانه پر از ظلم و جور شود و آن حضرت ظاهر گردد؟

پاسخ

از ظاهر بسيارى از احاديث استفاده مى شود كه امام زمان((عليه السلام)) وقتى ظاهر مى شود كه ظلم و جور تمام عالم را فرا گرفته است كه به دست وى جهان پر از عدل و داد مى شود بايد توجّه داشت كه ما از برخى ديگر از احاديث نيز چنين مى آموزيم كه ظهور امام زمان موقعى صورت مى گيرد كه آمادگى براى پذيرش حكومت آن حضرت به وجود آمده باشد و ما مكلفيم كه اين آمادگى را به وجود آوريم و اساساً معناى انتظار فرج همين است كه آنچه از دست ما در رابطه با ظهور امام زمان((عليه السلام)) برمى آيد و كارى را كه از ما در اين زمينه ساخته است انجام دهيم.

و ما امروز شاهد پر شدن زمين از ظلم و جور به دست قدرتهاى بزرگ و مزدوران آنها مى باشيم شايد منطقه اى از زمين نباشد كه اكنون چنگال ستم اين ابرقدرتها و عمّال آنها در آن فرو نرفته باشد و كشور ايران هم كه براى آزادى و استقلال و پياده كردن حكومت اسلامى انقلاب كرده هنوز مورد تجاوز و ستم آناناست بنابراين پر شدن زمين از ظلم و جور يك واقعيّتى است كه در حال حاضر لمس مى شود.

از سويى مى دانيم كه براى مبارزه با اين وضع آمادگى ملّتهاى مستضعف جهان لازم است

و اين انقلاب اسلامى ما عامل مؤثّرى براى بيدارى و هشيارى ملّتهاى مستضعف بود بنابراين بايد براى بيدار كردن ملّتها در سطح گسترده تر اقدامات وسيع به عمل آيد تا انشاءالله زمينه براى ظهور آن مصلح بزرگ جهانى فراهم گردد. و از جمله مسائلى كه براى تسريع ظهور مؤثّر است دعا كردن براى تعجيل فرج امام زمان است ما ملّت

مسلمان ايران همواره بايد براى تعجيل فرج امام زمان دعا كنيم و از تلاش و مجاهده به جهت مساعد كردن زمينه براى ظهور آن گرامى باز نايستيم.

بر اين اساس گسترش ظلم و ستم نه تنها موجب تسريع در ظهور امام زمان((عليه السلام))نيست بلكه نقض غرض از ظهور و ايجاد مانع بيشتر براى گسترش عدل توسط آن حضرت است.

انتظار فرج يعني چه ؟ مقصود از انتظار فرج چيست ؟
پرسش

انتظار فرج يعني چه ؟ مقصود از انتظار فرج چيست ؟

پاسخ

پاسخ سوال اول

انتظار فرج در واقع، انتظار حكومت جهاني اسلام است، انتظار تشكيل حكومت توحيدي در سطح جامعه انساني است، انتظار تحقق عدالت در اجتماع است، انتظار وراثت زمين و دولت مؤمنان و موحدان است. بنابراين «انتظار» نه به معناي «نشستن و دعا كردن» است،«انتظار» يعني «برخاستن و دعا كردن»، انتظار يعني بكوشيم هر چه بهتر دين اسلام را به عنوان يك دين توحيدي فراگير بشناسيم، بفهميم و بسازيم، اين همان زمينه سازي براي ظهور حضرت مهدي(عج) است و براي ارتباط بيشتر با حضرت ولي عصر(عج) به طور كلي هر انساني دارايسه مرتبه وجودي است، افكارش، صفاتش و اعمالش و هيچ انساني از اين قاعده مستثني نيست، حتي حضرات معصومين(ع).

ارتباط و نزديكي به هر انساني هم تنها از همين طريق ممكن است؛ يعني، اگر كسي بخواهد به انسان ديگري نزديك شود، چاره اي ندارد جز اين كه بكوشد ابتدا افكار، باورها و طرز تفكر آن شخص را شناسايي نمايد و خويش را از جهت فكري با آن شخص هماهنگ نمايد وسپس بكوشد كه قرب صفاتي پيدا نمايد؛ يعني، از جهت صفات و كمالات اخلاقي ميان خود و آن شخص محبوب همانندسازي نمايد و در نهايت نزديكي در رفتار، نوع و روش زندگي بهترين طريقي است كه انسان طالب كمال را به يك انسان كامل الگو نزديكمي نمايد.

در مورد نزديكي به امام عصر(عج) هم وضع به همين منوال است. ما به عنوان يك شيعه و پيرو اهل بيت عصمت و طهارت(ع) وظيفه داريم ابتدا كيفيت اعتقاد، باورها، صفات، كمالات، نوع منش و كنش آن حضرات را شناسايي نماييم

و در مرتبه بعد بكوشيم زندگي، صفات وباورهاي خود را به ايشان نزديك نماييم تا از ǙʙƠطريق هم شيعه و پيرو واقعي آنها باشيم.

براي ارتباط بيشتر با امام زمان(عج) به موارد ذيل عمل كنيد:

الف) قرار گذاشتن با دوست؛ ابتدا بايد كاري كرد كه در شبانه روز حتما براي چند مرتبه هم كه شده به ياد ايشان افتاد؛ مثلاً انسان تصميم بگيردبعد از هر نماز به آن حضرت سلام دهد. سپس شرح حال خود و درد دلي را با آن حضرت درميان بگذارد. تكرار اين برنامه موجب مي شود ذهن آدميبيشتر متوجه اين مسأله مهم گردد،

ب ) صحبت كردن و سخن گفتن زياد با ايشان مانند خواندن دعاي عهد، هر روز،

ج ) جلب محبت وي؛ با هديه به آن حضرت (صلوات، اهداي ثواب ختم قرآن و زيارت ها و...)،

د ) دوري از رنجاندن وي با كارهايي كه مي دانيم ايشان را آزرده مي كند،

ه ) وفاداري و ثابت قدمي در دوستي با او،

و ) مقدم كردن خواسته او بر خواسته هاي خود.{J

پاسخ سوال دوم

منتظر به كسي گفته مي شود كه از وضع موجود ناراحت است وبراي ايجاد وضع بهتري تلاش مي كند.

بر اين اساس مي توان گفت : انتظار حكومت حق و عدالت مهدي 7از دوعنصر تشكيل شده است ; عنصر نفي و عنصر اثبات . عنصر نفي , بيگانگي باوضع موجود و عنصر اثبات , خواهان وضع بهتري بودن است .(1)

نتيجهء اين ا نتظار مبارزه با عوامل ظلم و بيداد و فساد و خودسازي و خودياري و جلب آمادگي جسمي و روحي براي شكل گيري حكومت جهاني است .در اين صورت انتظار يعني آماده باش كامل . انتظار تمرين و رياضت

است . انتظاريك بسيج عمومي است .

انتظاري كه به اندازهء فرج اهميت دارد و پاره و بخشي از فرج كلي الهي خوانده شده است , نمي تواند امري ساده و حالتي بي اعتنا و روزگاري خالي ازتعهد و شور باشد... جامعه اي كه از نظر اعتقاد و بصيرت و عمل و اخلاق وحضور و اقدام و آمادگي و ثبات و طهارت و زهد و شعور و شناخت و عدل واحسان , آن چنان كه پيشوايان گفته و خواسته اند نباشد, چگونه منتظر محسوب خواهد گشت ؟!.. خلقي كه در انتظار ظهور مصلح به سر مي برد, بايد خود صالح باشد>.(2)

منتظران واقعي علاوه بر اين كه بر اصلاح خويش مي كوشند, وظيفهء خودمي دانند ديگران را نيز اصلاح كنند. مقصود از انتظار فرج , حفظ آمادگي واصلاح فردي و ا جتماعي و زمينه سازي براي ظهور حضرت بقيةالله 7است .

(پ_اورقي 1.مكارم شيرازي , مهدي _ انقلابي بزرگ , ص 101_ 102

(پ_اورقي 2.محمد رضا حكيمي , خورشيد مغرب , ص 257_ 334 با تلخيص .

حقيقت انتظار چيست؟ حقيقت انتظار فرج چيست؟
پرسش

حقيقت انتظار چيست؟ حقيقت انتظار فرج چيست؟

پاسخ

پاسخ سوال اول

انتظار، كيفيتي روحي است كه موجب به وجود آمدن حالت آمادگي است براي آنچه انتظار دارند، وضدّ آن يأس ونااميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي بيشتر است. اگر انسان، مسافري داشته باشد كه چشم به راه آمدن او است، هر چه زمان رسيدن او نزديك تر گردد آمادگي براي آمدنش فزوني مي يابد. حالت انتظار، گاهي به پايه اي مي رسد كه خواب را از چشم مي گيرد، چنان كه درجات انتظار از اين نظر تفاوت مي كند، همچنين از نظر حبّ ودوستي نسبت به آنچه را انتظار دارد تفاوت دارد. هر چه عشق به "منتظر" افزون باشد آمادگي براي فرا رسيدن محبوب افزون مي گردد ودير آمدن وفراق محبوب دردناك مي گردد، تا بدانجا كه انسان منتظر از خود بي خود مي شود ودردها وسختي هاي دردآور ومشكلات سخت خود را در راه محبوب حس نمي كند.

پاسخ سوال دوم

انديشه پيروزي نهايي نيروي حقّ وصلح وعدالت، بر نيروي باطل وستيز وظلم، استقرار كامل وهمه جانبه ارزش هاي انساني، تشكيل مدينه فاضله وجامعه ايده آل وبالاخره اجراي اين ايده عمومي وانساني به وسيله شخصي مقدس وعالي قدر كه در روايات اسلامي از او به عنوان "مهدي" نام برده شده است، انديشه اي است كه كم وبيش همه فِرق ومذاهب اسلامي -با اختلافاتي- بدان مؤمن ومعتقدند.

اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبيني نسبت به جريان كلّي نظام طبيعت وسير تكامل تاريخ واطمينان به آينده وطرد عنصر بدبيني نسبت به پايان كار بشر است (كه طبق بسياري از نظريه ها وفرضيه هاي غير اسلامي، پايان نظام طبيعت، تاريك وابتر است).

اميد وآرزوي تحقق اين نويد كلّي جهاني انساني، در زبان روايات اسلامي "انتظار

فرج" خوانده شده است.

انتظار چه ويژگي هاي خاصي دارد؟
پرسش

انتظار چه ويژگي هاي خاصي دارد؟

پاسخ

انتظار، در درجه نخست ويژه حيات وزندگي است. ماهيّت زندگي انسان با انتظار واميد به آينده عجين شده است به گونه اي كه بدون انتظار، زندگي مفهومي ندارد وشور ونشاط لازم براي تداوم آن در كار نيست. حيات حاضر وكنوني ظرف پويايي، تلاش وحركت به سوي فردا وفرداهاست، واين چنين پويايي وحركتي بدون عنصر "انتظار" ممكن نيست؛ زيرا احتمال معقول بقا وپايداري واميد به تداوم حيات است كه به زندگي كنوني معنا ومفهوم مي بخشد، وپويايي ونيروي لازم براي ادامه آن را تأمين مي كند. از اين رو است كه ماهيّت زندگي با انتظار پيوستگي ناگسستني دارد.

هر انسان زنده اي كه در انتظارهاي خويش، به تداوم حيات مي انديشد وبقاي خويش را انتظار دارد، تمام حركت وسكون خود را در راستاي اين انتظار ودر جهت متناسب با تداوم حيات قرار مي دهد.

ولذا در روايات اسلامي مي بينيم كه انتظار فرج از افضل اعمال امت پيامبر شمرده شده است. يعني ويژگي انتظار در عمل در راه رسيدن به حيات است. شايد يكي از علل اين گونه آموزش ها اين بوده است كه پيروان امام مهدي (ع) بكوشند تا خود را به امامشان نزديك كنند ومانند او بينديشند وامت با امام در انتظار به سر برند، زيرا امام نيز در انتظار ظهور خود به سر مي برد.

در حالت انتظار، بهترين شيوه پيوند وهمسويي وهمدلي با امام نهفته است، وغفلت از انتظار ومعناي صحيح آن باعث بي خبري وبي احساسي نسبت به سوزها وشورهاي امام موعود است. شايد در دوران غيبت، انتظار راستين براي فرج، يعني حضور امام در جامعه انساني، نخستين راه بيعت وهم پيماني با امام موعود باشد؛ زيرا انتظار حضور در متن

جريان ها وحوادث پيش از ظهور است ومايه يادآوري هدف ها وآرمان هاي امام موعود وزمينه آگاهي وهوشياري هميشگي است. ودر حال انتظار نبودن به معناي غفلت وبي خبري وبي احساسي وبي تفاوتي نسبت به حوادث پيش از ظهور واصل ظهور است.

جامعه منتظر، هر حادثه اي هر چند عظيم وويرانگر، وهر عاملي هر چند بازدارنده ويأس آفرين، او را از تحقق هدف هاي مورد انتظار مأيوس نمي كند ودر راه آن هدف ها از پويايي وتلاش باز نمي ايستد، وهمواره به امام خود اقتدا مي كند.

امامي كه در برابر مشكلات شكننده وحوادث كوبنده قرن ها وعصرها استوار ونستوه ايستاده است وذره اي در اصالت راه وكار خود ترديد نكرده است.

حضرت مهدي (ع) فرمود: "...لأنّ اللَّه معنا ولا فاقة بنا إلي غيره، والحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنّا"؛ "...چون خدا با ما است، نيازي به ديگري نيست، حقّانيت با ما مي باشد و{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 285، ح 245 ؛ احتجاج، ج 2، ص 278 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 178، ح 9. پاورقي}

كناره گيري عده اي از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد."

آري! امام مهدي (ع) در چنين انتظاري به سر مي برد وبا چنين ايماني در اين شب يلداي زندگي، استوار وتزلزل ناپذير ايستاده است وجامعه "منتظر" وامت چشم به راه نيز بايد اين ويژگي ها را در امام موعود و"منتظر" خويش، نيك بشناسد، وتا حدّ امكان مانند خود او در انتظار باشد.

عناصر تشكيل دهنده انتظار چيست؟
پرسش

عناصر تشكيل دهنده انتظار چيست؟

پاسخ

انتظار ظهور منجي هيچ گاه به حقيقت نمي پيوندد مگر در صورتي كه سه عنصر اساسي در آن محقّق گردد:

1 - عنصر عقيدتي: شخص منتظر بايد ايمان راسخي به حتمي بودن ظهور منجي ونجات بخشي او داشته باشد.

2 - عنصر نفساني: زيرا شخص منتظر بايد در حالت آمادگي دائمي به سر ببرد.

3 - عنصر عملي وسلوكي: شخص منتظر بايد به قدر استطاعت خود در سلوك ورفتارش زمينه هاي اجتماعي وفردي را براي ظهور منجي فراهم نمايد.

با نبود هر يك از اين سه عنصر اساسي، انتظار حقيقتاً معنا پيدا نمي كند.

مقصود از روايات مطلق در باب انتظار فرج چيست؟
پرسش

مقصود از روايات مطلق در باب انتظار فرج چيست؟

پاسخ

در برخي از رواياتي كه از طرق شيعه واهل سنّت رسيده به صورت مطلق به انتظار فرج اشاره شده است بدون آنكه مقيد به فرج حضرت مهدي (ع) در آن شده باشد. در حديثي از رسول خدا (ص) مي خوانيم: "أفضل العبادة انتظار الفرج"؛ "برترين عبادت، انتظار{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 125، ح 11 ؛ كمال الدين، ص 287، ح 6. پاورقي}

فرج است."

ونيز از آن حضرت مي خوانيم: "انتظار الفرج عبادة"؛ "انتظار فرج عبادت است."

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 3 ؛ جامع الصغير، ج 1، ص 416، ح 2717 ؛ كنزالعمال، ح 6509. پاورقي}

وهمچنين در روايت ديگري از آن حضرت مي خوانيم: "أفضل أعمال امّتي انتظار فرج اللَّه عزّوجلّ"؛ "افضل اعمال امّت من انتظار فرج خداوند عزّوجلّ است."

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 2. پاورقي}

شيخ صدوق به سندش از امام رضا (ع) نقل مي كند كه فرمود: "ما أحسن الصبر وانتظار الفرج، أما سمعت قول اللَّه عزّوجلّ: {وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}، {فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ{پاورقي . سوره هود، آيه 93. پاورقي}

مِنَ المُنْتَظِرِينَ} فعليكم بالصبر فإنّه إنّما يجي ء الفرج علي اليأس، فقد كان الذين من قبلكم{پاورقي . سوره اعراف، آيه 71. پاورقي}

أصبر منكم"؛ "چقدر نيكوست صبر وانتظار فرج، آيا نشنيده اي گفتار خداوند عزّوجلّ را كه{پاورقي . كمال الدين، ص 645، ح 5. پاورقي}

فرمود: (شما انتظار بكشيد، من هم در انتظارم) و(پس شما منتظر باشيد، من هم با شما انتظار مي كشم) پس بر شما باد به صبر؛ زيرا فرج بعد از يأس ونااميدي است. به راستي كساني كه قبل از شما زندگي مي كردند از شما صبورتر بودند."

مرحوم

مجلسي از امام صادق (ع) نقل مي كند كه فرمود: "من دين الأئمّة الورع والعفّة والصلاح... وانتظار الفرج بالصبر"؛ "از دين ائمه پرهيزكاري، عفّت، رستگاري... وانتظار فرج{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 1. پاورقي}

به صبر است."

ترمذي نيز به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "...وأفضل العبادة انتظار الفرج"؛ "...وبرترين عبادت انتظار فرج است."

{پاورقي . سنن ترمذي، ج 5، ص 225، ح 3642. پاورقي}

درظاهر مراد از انتظار فرج همان انتظار فرج حضرت مهدي (ع) است كه در اين روايات متعلق آن يعني حضرت مهدي (ع) به جهت وضوح، بيان نشده است؟ چون در احاديث فريقين آن حضرت به عنوان نجات دهنده مردم از ظلم وبي عدالتي معرّفي شده است.

شيخ صدوق؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل مي كند كه فرمود: "طوبي لشيعة قآئمنا المنتظرين لظهوره في غيبته"؛ "خوشا به حال شيعيان قائم ما، كساني كه منتظر ظهور او در{پاورقي . كمال الدين، ص 357، ح 54. پاورقي}

عصر غيبت اويند."

اين معنا براي روايات مطلق با نظر اهل سنّت نيز موافقت دارد؛ زيرا آنان گرچه عموماً به ولادت مهدي موعود (ع) اعتقادي ندارند ولي او را منجي بشريّت از ظلم وبي عدالتي مي دانند كه بايد مستضعفين انتظار او را بكشند.

ونيز از جمله قرائني كه مي تواند مصداق احاديث مطلق را مشخّص كرده وبر حضرت مهدي (ع) وقيام او تطبيق دهد مسأله لزوم تناسب بين حكم وموضوع است؛ زيرا انتظار فرجي كه تا اين حدّ مهم برشمرده شده وتا اين حدّ مورد تأكيد واقع شده است به طور حتم همان انتظار روز موعود است، از آن جهت كه در آن روز وعده الهي به نصرت مظلومين در سرتاسر عالم

تحقق مي يابد وحكومت عدل توحيدي در روي كره زمين گسترش خواهد يافت. انتظار با آن آثار وبركاتي كه دارد تنها در انتظار چنين فرجي قابل پياده شدن است. ونيز چنين انتظاري است كه مي تواند از اساس دين شمرده شود، نه انتظار رفع هر گرفتاري ولو جزئي وبا هر سبب باشد.

آيا اين تحليل در معناي انتظار درست است كه چون ظهور امام زمان«عليه السلام» پس از پر شدن زمين از ظلم و جور است بنابراين بايد در افزايش ظلم و ستم كمك كرد تا زودتر زمانه پر از ظلم و جور شود و آن حضرت ظاهر گردد؟
پرسش

آيا اين تحليل در معناي انتظار درست است كه چون ظهور امام زمان«عليه السلام» پس از پر شدن زمين از ظلم و جور است بنابراين بايد در افزايش ظلم و ستم كمك كرد تا زودتر زمانه پر از ظلم و جور شود و آن حضرت ظاهر گردد؟

پاسخ

از ظاهر بسياري از احاديث استفاده مي شود كه امام زمان«عليه السلام» وقتي ظاهر مي شود كه ظلم و جور تمام عالم را فرا گرفته است كه به دست وي جهان پر از عدل و داد مي شود بايد توجّه داشت كه ما از برخي ديگر از احاديث نيز چنين مي آموزيم كه ظهور امام زمان موقعي صورت مي گيرد كه آمادگي براي پذيرش حكومت آن حضرت به وجود آمده باشد و ما مكلفيم كه اين آمادگي را به وجود آوريم و اساساً معناي انتظار فرج همين است كه آنچه از دست ما در رابطه با ظهور امام زمان«عليه السلام» برمي آيد و كاري را كه از ما در اين زمينه ساخته است انجام دهيم.

و ما امروز شاهد پر شدن زمين از ظلم و جور به دست قدرتهاي بزرگ و مزدوران آنها مي باشيم شايد منطقه اي از زمين نباشد كه اكنون چنگال ستم اين ابرقدرتها و عمّال آنها در آن فرو نرفته باشد و كشور ايران هم كه براي آزادي و استقلال و پياده كردن حكومت اسلامي انقلاب كرده هنوز مورد تجاوز و ستم آناناست بنابراين پر شدن زمين از ظلم و جور يك واقعيّتي است كه در حال حاضر لمس مي شود.

از سويي مي دانيم كه براي مبارزه با اين وضع آمادگي ملّتهاي مستضعف جهان لازم است و اين انقلاب اسلامي ما عامل مؤثّري براي بيداري

و هشياري ملّتهاي مستضعف بود بنابراين بايد براي بيدار كردن ملّتها در سطح گسترده تر اقدامات وسيع به عمل آيد تا انشاءاللَّه زمينه براي ظهور آن مصلح بزرگ جهاني فراهم گردد. و از جمله مسائلي كه براي تسريع ظهور مؤثّر است دعا كردن براي تعجيل فرج امام زمان است ما ملّت مسلمان ايران همواره بايد براي تعجيل فرج امام زمان دعا كنيم و از تلاش و مجاهده به جهت مساعد كردن زمينه براي ظهور آن گرامي باز نايستيم.

بر اين اساس گسترش ظلم و ستم نه تنها موجب تسريع در ظهور امام زمان«عليه السلام» نيست بلكه نقض غرض از ظهور و ايجاد مانع بيشتر براي گسترش عدل توسط آن حضرت است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

اقسام انتظار

چه نوع انتظاري برترين عبادت و مصداق كامل جهاد في سبيل اللَّه است؟
پرسش

چه نوع انتظاري برترين عبادت و مصداق كامل جهاد في سبيل اللَّه است؟

پاسخ

از روايات حضرات معصومين(ع) استفاده مي شود كه انتظار ظهور حضرت مهدي(عج) برترين اعمال امت پيامبر عظيم الشأن اسلام است.(1) انتظاري كه اين همه ارزشمند است، عبارت است از انتظار سازنده در مقابل انتظار تخدير كننده و منفي مي باشد.

انتظار سازنده داراي ويژگي هايي است، از جمله:

1- دين داري. از خصوصيات انسان منتظر، دينداري و ديانت پيشگي است، چرا كه او منتظر پياده شدن دين در جامعه است و چنين انتظاري بايد همراه، با عمل به دين باشد. امام صادق(ع) فرمود: "براي صاحب الأمر غيبتي است طولاني. در اين دوران هر كسي بايد به دين خود چنگ زند".(2)

2- پارسايي. منتظر حكومت مهدي موعود(عج) بايد با تقوا باشد و خود را چنان كه آن پيشوا دوست دارد بسازد، تا به لطف خدا در شمار ياران آن بزرگوار به حساب آيد.

امام صادق(ع) فرمود: "هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد و پارسايي پيشه كند".(3)

3- عمل به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر. انتظار واقعي موجب مي شود كه منتظر، رضايت و خشنودي امام زمان(عج) را فراهم كند. مسلّم است كه پياده شدن معروف زدودن منكر از جامعه، رضايت آن امام را جلب مي كند و هدف اساسي قيام حضرت مهدي(عج) است.

پيامبر اسلام(ص) فرمود: "خوشا به حال كسي كه قبل از قيام مهدي(ع) به او اقتدا كند".(4) معلوم است كه شاخص مهم اين اقتدا امر به معروف و نهي از منكر است.

4- آراسته شدن به اخلاق اسلامي. انسان منتظر بايد داراي اخلاق اسلامي باشد، و جامعه منتظر بايد مظهر اخلاق

محمد(ص) گردد. امام صادق(ع) فرمود: "آن كه دوست دارد در شمار اصحاب قائم(ع) باشد، در عصر انتظار بايد اخلاق نيكو داشته باشد".(5)

5- آمادگي نظامي. انساني كه منتظر قيام بزرگ، و يك انقلاب حقيقي به تمام معنا، نيز جنبش عظيم جهاني است، ممكن نيست آمادگي براي حضور در قيام و كمك به آن را نداشته باشد. منتظر قيام قائم(ع) بايد هميشه آمادگي نظامي و نيروي سلحشوري داشته باشد تا به هنگام طلوع خورشيد ظهور، به صف پيكارگران ركاب آن حضرت بپيوندد. امام صادق(ع) فرمود: "هر يك از شما براي خروج قائم اسلحه تهيه كند، اگر چه يك نيزه".(6)

در گذشته شيعيان به اين امر توجه بيشتر داشتند تا جايي كه برخي در روزهاي جمعه لباس رزم بر تن مي كردند و سوار بر اسب در بيرون شهر به حالت آماده باش به سر مي بردند.

در شرايط كنوني اين آمادگي ممكن است با شركت در برنامه بسيج سپاه پاسداران عملي گردد.

به طور خلاصه مي توان گفت منتظراني كه ثواب شهادت در ركاب حضرت قائم(ع) را دارند، عبارتند از كساني كه در دوران غيبت به مكتب تشيع عمل مي كنند و از نظر قدرت هاي ايماني و روحي، نيز پرورش هاي اخلاقي و اجتماعي، سازماندهي هاي سياسي و نظامي هميشه آماده و همواره در سنگر مبارزه با تمايلات نفساني، ذلّت پذيري، استعمار زدگي، ظلم پذيري، ناهنجاري هاي اجتماعي و مفاسد اخلاقي، مقاوم و استوارند. اينان هر چه در توان دارند، به كار مي برند تا زمينه ظهور عدل گستر جهان و منجي عالم بشريت فراهم نشده و با ظهور حضرتش چشم مستضعفان، روشن و عدل كل در عالم پياده گردد.

پي نوشت ها:

1. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، واژه

الامامة، شماره 1200.

2. بحارالأنوار، ج 52، ص 135.

3. همان، ص 140.

4. محمّد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 349.

5. بحارالأنوار، ج 52، ص 140.

چه نوع انتظاري راجح است؟
پرسش

چه نوع انتظاري راجح است؟

پاسخ

انتظار فرج بر دو گونه است:

1 - انتظاري كه سازنده است، تحّرك بخش است، تعهّدآور است، عبادت بلكه با فضيلت ترين عبادات است.

از مجموعه آيات وروايات اسلامي استفاده مي شود كه ظهور مهدي موعود (ع) حلقه اي است از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل كه به پيروزي نهايي اهل حق منتهي مي شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملاً در گروه اهل حقّ باشد. امامان ورهبران معصوم الهي به طور روشن وصريح با ارائه تصويري مناسب از انتظار، روي برداشت درست وصحيح از مفهوم آن تكيه داشته اند وانتظار را از مقوله عمل به حساب آورده اند، ولذا پيامبر (ص) مي فرمايد: "أفضل أعمال أُمّتي انتظار الفرج"؛ "افضل اعمال امت من انتظار فرج است."

{پاورقي . كمال الدين، ص 644، ح 3. پاورقي}

ونيز در روايتي ديگر از امام صادق (ع) مي خوانيم: "أفضل الأعمال انتظار الفرج من اللَّه"؛ "بزرگ ترين اعمال انتظار فرج از خداست."

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 75، ص 208، ح 77. پاورقي}

اهميت آمادگي وزمينه سازي را مي توان در پيام امام صادق (ع) يافت كه فرمود: "ليعدنّ أحدكم لخروج القآئم ولو سهماً"؛ "بايد هركدام از شما براي خروج قائم آمادگي پيدا{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 366، ح 146. پاورقي}

كند اگرچه با تهيه كردن يك تير باشد."

2 - انتظاري كه ويرانگر است، بازدارنده است، فلج كننده است ونوعي اباحي گري است. برداشت قشري مردم از مهدويت وقيام وانقلاب مهدي (ع) اين است كه صرفاً ماهيت انفجاري دارد. فقط وفقط از گسترش واشاعه ورواج ظلم ها وتبعيض ها واختناق ها وحق كشي ها ناشي مي شود، آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد و حقّ وحقيقت هيچ

طرفداري نداشته باشد.

اين نوع برداشت، از آن جهت كه با اصلاحات مخالف است وفسادها وتباهي ها را به عنوان مقدمه يك انفجار مقدّس وموجّه مي شمارد، بايد "شبه ديالكتيكي" خوانده شود، با اين تفاوت كه در تفكر ديالكتيكي با اصلاحات از آن جهت مخالفت مي شود وتشديد نابساماني ها از آن جهت داده مي شود كه شكاف وسيع تر شود و مبارزه پيگيرتر وداغ تر گردد. ولي اين تفكّر عاميانه فاقد اين مزيّت است، فقط به فساد وتباهي فتوا مي دهد كه خود به خود منجرّ به نتيجه مطلوب بشود.

اين نوع برداشت از ظهور وقيام مهدي موعود، واين نوع انتظار فرج كه منجرّ به نوعي تعطيل در حدود ومقرّرات اسلامي مي شود ونوعي اباحي گري بايد شمرده شود به هيچ وجه با موازين اسلامي وقرآني وفق نمي دهد.

تاريخچه انتظار

درباره مهدويت توضيح دهيد.
پرسش

درباره مهدويت توضيح دهيد.

پاسخ

براساس معتقدات مذهب شيعه اماميه و نيز طبق روايات بسياري كه در كتاب هاي اهل سنت آمده است، در آخرالزمان مهدي از آل محمد(ص) ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. بازتاب نهضت مهدي عج) جهان را فرا خواهد گرفت. آرمان هاي بلند، شرك ستيزي و عدالت گستري بي مرز و جهان شمول آن، شور در دل مردمان محروم خواهد آفريد و دشمنان توحيد و عدل را برخواهد انگيخت. ياران مهدي(ع)، از صنف و نژاد ويژه اي نيستند، بلكه از گروه ها و نژادهاي گوناگون و از سرتاسر جهان هستند. مردمي كه به ياري امام مي شتابند، افرادي من اقاليم الارض" من اقصي البلاد" هستند، حضرت در سن جوانان ظاهري مي شود. ياران وي را نيز، بيش تر جوانانِ پر تحرك و پرنشاط تشكيل مي دهند و پيران در ميان شان اندك اند.[8]

اعتقاد به ظهور حضرت مهدي در ضمير تشيع، اعتقاد به انسان كاملي است كه به جامعه آرماني اسلام جامه عمل مي پوشاند و از اين راه، به همه آرمان هاي مردان خدا تحقق مي بخشد و مظاهر و نمودهاي كفر و شرك و نفاق را از بين مي برد. براساس روايات شيعي و نيز طبق روايت هايي از اهل تسنن، مهدي از نسل علي بن ابي طالب است و در آخر الزمان ظهور خواهد كرد.[9]

بر همين اساس در طول تاريخ اسلام كسان بسياري ادعاي مهدويت كرد، و خود را امام منتظر دانسته اند. از جمله زيد بن علي بن حسين(ع) عليه امويان خروج كرد و پيروان او وي را مهدي خواندند. محمد بن الحسن

معروف به نفس زكيه را كه در آغاز حكومت عباسيان خروج كرد، نيز مهدي دانسته اند. در طول دولت عباسيان نيز چند تن ادعاي مهدويت كرده اند

كه از جمله آنان مهديان افريقا هستند. در شمال افريقا و مغرب دو تن از مهديان ادعاي مهدويت كنندگان) معروف تر هستند. اوّ لي عبيداللّه است كه سلسله عبيديان يا فاطميان را بنيان نهاد و دومي سلسله الموحدين را تأسيس كرد كه بر اسپانيا استلا يافت. از جمله كساني كه در ايران دعوي مهدويت كردند، يكي سيد علي محمد شيرازي است كه پيروان او به نام بابيه معروف گرديدند.[10] اما حق اين است كه سرانجام مهدي حقيقي مهدي فاطمه) ظهور خواهد كرد و حكومت حق را مستقر خواهد ساخت.

([8] مجله حوزه، ش 71 _ 70، ويژه امام زمان عج)، ص 296.

([9] ر.ك: مهدي موعود.

([10] لغت نامه دهخدا، ج 13، ص 19331.

اساس عقيده به مهدويّت و نتيجة آن چيست؟
پرسش

اساس عقيده به مهدويّت و نتيجة آن چيست؟

پاسخ

اساس در عقيده به مهدويّت و غلبة اسلام بر تمامي اديان و منتهي شدن سير طبيعي دنيا، به حاكميّت اسلام و فرامين الهي و يگانه شدن قوانين و نظام هاي موجود و خلافت مؤمنان و شايستگان در زمين و تبديل ترس و هراس بشريّت به أمان و امنيت و نابودي همة مظاهر استضعاف واستكبار، همگي در همان نيروي اوّليه اي است ك به طرزي شگفت، براي نابودي همة مظاهر شرك و استكبار و آزادسازي انسان از سلطه طواغيت و خارج ساختن بشريّت از ذلّت بندگي مردم به عزّت بندگي خداوند، در نهاد دعوت اسلام و باور توحيدي و كلمة اخلاص به وديعت نهاده شده است.

اينكه مي بينيم دنيا در سير خويش به سوي جامعه اي يگانه و بين المللي و ادغام بعضي جوامع در بعضي ديگر و كاستن امتيازات سياسي و نظامي و نژادي در حركت است و دانش و پيشرفت صنعتي؛ يگانه شدن بشريت و يكي شدن اقوام ومليّت هاي مختلف را ميسّر ساخته است و توسعة ارتباطات و پيوندهاي بين ملّت ها و قوميّت هاي گوناگون، آن را مانند اهل شهري بلكه محلّه اي واحد قرار داده است؛ همگي زمينه ساز آينده اي درخشان، بر اساس تعاليم اسلام و قرآن به شمار مي رود. يعني همانطور كه بشريّت جامعه هاي قبيله اي را پشت سر نهاده و در حركت خويش، به تأسيس جوامع شهر نشين، بر اساس وحدت منطقه، يا منافع سياسي، يا اقتصادي، يا نژادي رسيده است كه هر كدام خواستار غلبه و تسلّط بر ديگري است، يقيناً در همين سيرِ رو به رشد، روزي از اين حكومت هاي جزئي و وحدت هاي ناچيز رهايي يافته و

به وحدتي بزرگ و حكومتي الهي و جهانگير كه هيچ اختصاصي به فرد يا طائفه يا منطقه يا نژادي مخصوص نخواهد داشت، دست پيدا خواهد كرد، كه همانا حكومت اسلام و قرآن است، حكومتي كه همگان را شامل مي شود و همه در آن مساويند.

فلسفة انتظار جامعة شيعه چيست؟
پرسش

فلسفة انتظار جامعة شيعه چيست؟

پاسخ

مسلمانان عموماً و شيعيان خصوصاً منتظرند كه سراسر كَيتي را عدل و علم و توحيد و ايمان و برابري و برادري فراگيرد و آن رهبري كه وعدة ظهور او در قرآن و صدها حديث معتبر وارد شده است ظاهر شود و آئين توحيدي اسلام را كه در شرق و غرب جهان وارد شده است گسترش دهد و امت واحد حكومت واحد، قانون واحد، نظام واحد، تمام افراد بشر را متحد، همصدا، همقدم و به هم پيوسته سازد. اين عقيده به ظهور مصلح منتظر، حضرت مهدي موعود چنانكه در روايات به آن اشاره شده است شيعه را در جريان زمان براي مقاومت در برابر صدمات و لطماتي كه بر هر دعوتي وارد ميشد و آن را متلاشي ميكرد پرورش داد و فكر شيعه را كه فكر خالص اسلامي است و جامعة شيعه را از زوال و انقراض نگاه داشت و تا امروز اين فكر و اين عقيده و ايمان عامل بقاي شيعه و پايداري و استقامت اوست.

آن شيعياني كه با آن وضع جانگزاي حكومت بني اميه و بني عباس روبرو شده بودند كه تمام حيثيات و شؤون ظاهري و اجتماعي آنها الغا شده و از همة مشاغل محروم و در همهجا مورد تعقيب و زير نظر جاسوسان حكومت قرار گرفته و كمترين مجازات آنها زندان بود تا مجازاتهاي شديد از بريدن دست، پا، زبان و بيني و شكنجههاي غير قابل تحمّل ديگر، اگر منتظر و آينده بين نبودند و اعتقاد به پيروزي حق و عدالت و شكست باطل و ستم نداشتند با اين كه همهچيز را از دست رفته ميديدند هرگز

برايشان حال مقاومت باقي نميماند و همه حتي در دل شكست خورده و تسليم ميگشتند و از دگرگون شدن اوضاع و عوض شدن و ورق خوردن صفحة تاريخ نا اميد ميگرديدند و ريشة هر نهضت و حركت و پايداري در آنها خشك ميشد. اما پيامبر اكرم و حضرت علي(ع) وعده داده و قرآن مجيد نيز بشارت داده است كه اين دين پايدار ميماند و اين راه بسته نميشود و اين نزاع و نبرد حق و باطل با غلبة ظاهري جبّاران تاريخ مانند يزيد و وليد و زياد و حجاج و هارون و ديگران پايان نميپذيرد.

اين است فلسفة بزرگ اجتماعي انتظار ظهور و اين است يكي از اسرار غيبت حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالي فرجه) و از اين جهت است كه ثواب منتظرين مانند ثواب مجاهدين و بلكه شهيدان بدر و احد است و اين است كه از نظر يك فرد مسلمان در هر شرايط و اوضاع نا مساعد و ناگواري كه جلو بيايد كار اسلام خاتمه يافته تلقي نميشود و روز اين دين به آخر نميرسد و در حقيقت انتظار فلسفة محكم و استواري است كه در تمام اديان مورد توجه بوده و به آن عقيده داشتهاند و از سنن و نواميس ثابتي است كه همه اديان آسماني در بقاي خود از آن مايه گرفتهاند و همه در انتظار آيندة عاليتر و بهتر بودهاند.

منشاء اصلي انتظار ظهور يك مصلح بزرگ، چيست؟
پرسش

منشاء اصلي انتظار ظهور يك مصلح بزرگ، چيست؟

پاسخ

برخلاف گفتة كساني كه فكر ميكنند بذر اصلي انتظار ظهور يك مصلح بزرگ را شكستها و ناكاميها و نابسامانيها در سطح افكار ميپاشد، عشق به اين موضوع مربوط به اعماق وجود آدمي است؛ گاهي به گونة پررنگ، . گاهي كم رنگ.

ايمان به ظهور مصلح جهاني جزئي از «عشق به آگاهي» و «عشق به زيبايي» و «عشق به نيكي» (سه بعد از ابعاد چهارگانة روح انسان) است كه بدون چنان ظهوري اين عشقها به ناكامي ميگرايد و به شكست محكوم ميشود.

خلاصه، علاقة انسان به پيشرفت و تكامل، به دانايي و زيبايي، به نيكي و عدالت، علاقهاي است اصيل، هميشگي و جاوداني و انتظار ظهور يك مصلح بزرگ جهاني آخرين نقطة اوج اين علاقه است. چگونه ممكن است عشق به تكامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنان انتظاري نداشته باشد! مگر پياده شدن تكامل جامعة انساني بدون آن امكان پذير است!

بنابراين، كساني كه در زندگي گرفتار شكست و بحراني نبودهاند چنين احساسي را در درون جان خود دارند... اين از يكسو.

از سوي ديگر، همانطور كه اعضاي پيكر انسان به تكامل و پيشرفت وجود او كمك ميكند و عضوي در بدن نمييابيم كه مطلقاً نقشي در اين حركت تكاملي نداشته باشد، خصايص رواني انسان نيز چنيناند؛ يعني، هركدام نقش مؤثري در پيشرفت هدفهاي اصيل او دارند. عشق به تكامل، عشق به صلح و عدالت، نيز وسيلهاي است براي رسيدن به اين هدف بزرگ و به منزلة موتور نيرومندي است كه چرخهاي وجود انسان را در اين راه به حركت دائمي وا ميدارد؛ و او را براي رسيدن

به جهاني مملو از صلح و عدالت كمك ميكند.

ازسوي ديگر، احساسات و دستگاههايي كه در جسم و جان وجود دارد نميتواند هماهنگ با مجموعة عالم هستي نباشد؛زيرا همة جهان هستي يك واحد به هم پيوسته است، و وجود ما نميتواند از بقية جهان جدا باشد.

از اين به هم پيوستگي بخوبي ميتوانيم نتيجه گيري كنيم كه هر عشق و علاقة اصيلي در وجود ما هست دليل بر آن است كه «معشوق» و «هدف» آن نيز در جهان وجود دارد و اين عشق وسيلهاي است كه ما را به او نزديك ميسازد.

و از اينجا به آساني نتيجه ميگيريم كه اگر انسانها انتظار مصلح بزرگي را ميكشند كه جهان را پر از صلح و عدالت و نيكي و داد كند، دليل بر آن است كه چنان نقطة اوجي در تكامل جامعة انساني امكان پذير و عملي است كه عشق و انتظارش در درون جان ماست.

عموميّت اين اعتقاد در همة مذاهب نيز نشانه ديگري بر اصالت و واقعيّت آن است، زيرا چيزي كه زاييده شرايط خاص و محدودي است نميتواند اينچنين عمومي باشد. تنها مسائل فطري هستند كه از چنين عموميّتي برخوردارند و اينها همه نشانة آن است كه از زبان عواطف و سرشت آدمي اين نغمه در جان او سرداده شده كه سرانجام مصلحي بزرگ جهان را زير پرچم صلح و عدالت قرار خواهد داد.

در مورد فلسفه انتظار توضيحاتي بفرماييد؟
پرسش

در مورد فلسفه انتظار توضيحاتي بفرماييد؟

پاسخ

ابتدا به بررسي مفهوم گسترش جهاني ايمان اسلامي، استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاي انساني، تشكيل مدينه فاضله، و جامعه ايده آل و بالاخره اجراي اين ايده عمومي و انساني، بوسيله شخصيتي مقدس و عاليقدر كه در روايات متواتر اسلامي از او به "مهدي" تعبير شده است. انديشه اي است كه كم وبيش همه فرق و مذاهب اسلامي _ با تفاوتها و اختلافاتي _ بدان معتقدند. اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبيني نسبت به جريان كلي نظام طبيعت و سير تكاملي تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبيني نسبت به پايان كار بشر است، كه طبق بسياري از نظريه ها و فرضيه ها اميد و آرزوي تحقق اين نويد كلي جهاني و انساني، در زبان روايات اسلامي "انتظار فرج" خوانده شد، و عبادت بلكه افضل عبادات شمرده شده است. اصل "انتظار فرج" از يك اصل كلّي اسلامي و قرآني ديگر استنتاج مي شود و آن اصل حرمت يأس از روح ا... است. مردم مؤمن به عنايات الهي، هرگز در هيچ شرايطي اميد خويش را از دست نمي دهند و تسليم يأس و نااميدي و بيهوده گرايي نمي گردند، چيزي كه هست اين انتظار فرج و اين عدم يأس از روح ا... در مورد يك عنايت عمومي و بشري است نه شخصي يا گروهي، و بعلاوه توأم است با نويدهاي خاص و مشخصي كه به آن نظميّت داده است. (1)

اما انتظار فرج و اميد و دل بستن به آينده دو گونه است : انتظاري كه سازنده است، تحرك بخش است، تعهدآور است، عبادت بلكه با

فضيلت ترين عبادت است، و انتظاري كه ويرانگر است بازدارنده است، فلج كننده است و نوعي اباحه گري محسوب مي شود. و مسلماً منظور از انتظار فرج و فلسفه آن انتظار از نوع اول آن مي باشد، نه انتظار ويرانگر و فلج كننده.

استاد مطهري"ره" در توضيح اين دو نوع انتظار مي فرمايند : "برداشت قشري مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود( اينست كه، صرفاً ماهيّت انفجاري دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشي ها، تباهيها ناشي مي شود؛ نوعي سامان يافتن است، كه معلول پريشان شدن است. آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل يكه تاز ميدان گردد ... اين انفجار رخ مي دهد، و دست غيب براي نجات حقيقت _ نه اهل حقيقت، زيرا حقيقت طرفداري ندارد _ از آستين بيرون مي آيد. عليهذا هر اصلاحي محكوم است ... بر عكس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و تبعيضي و هر حق كشي و هر پليدي به حكم اينكه مقدمه صلاح كلي است... پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعه فساد دانست... اين نوع برداشت از ظهور و قيام مهدي موعود، به هيچ وجه با موازين اسلامي وفق نمي دهد.

آن عده از آيات قرآن كريم _ همچنانكه گفتيم ريشه اين انديشه است و در روايات اسلامي بدانها استناد شده است _ در جهت عكس برداشت بالاست. از اين آيات استفاده مي شود كه ظهور مهدي موعود، حلقه اي است از حلقه هاي مبارزه

اهل حق و اهل باطل، كه به پيروزي نهايي اهل حق منجر مي شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اينست كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آياتي كه بدانها در روايات اسلامي استناد داده شده است، نشان مي دهد كه مهدي موعود( مظهر نويدي است كه به اهل ايمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پيروزي نهايي اهل ايمان است. "وعدا...الذين امنوا منك وعملوا الصالحات ليستخلفنكم في الارض..." يعني : خداوند به مؤمنان و شايسته كاران (شما) وعده داده است كه آنان را جانشينان زمين قرار دهد (همچنانكه پيشينيان را قرار داد) ديني كه براي آنها پسنديده است مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبديل به دوران امنيّت نمايد (دشمنان آنان را نابود كند) بدون ترس و واهمه خداي خويش را بپرستند و اطاعت غير خدا را گردن ننهند و چيزي را در عبادت يا اطاعت شريك حق نسازند. در روايات اسلامي سخن از گروهي زبده است كه به محض ظهور امام، به آن حضرت ملحق مي شوند، بديهي است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمي شوند... معلوم مي شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد زمينه هاي عالي براي پرورش اينگونه افراد هست.

بنابراين كسي منتظر و ياور مهدي ( است كه در زندگي منتظرانه خود، دوره آمادگي را گذرانده و به مرتبه ايثار جان و مال در راه خدا رسيده باشد، براي شركت در استقرار عدل بزرگ و نجات بشرمظلوم و انسانيّت محروم، گامهاي خود را به ايمان و ايثار استوار سازد، و آن گاه براي ياري كردن نهضتي كه مي خواهد

ريشه ظلم را در جهان بكند، و عدل و قسط را به جاي آن بنشاند، بي صبرانه منتظر جهاد باشد. (3)

منابع و مآخذ :

1. قيام وانقلاب مهدي(، استاد مطهري، ص14-13

2. همان، ص54-58 (با اندكي تلخيص)

چشم به راهي مهدي، جمعي از نويسندگان مجله حوزه، ص224

مقصود از انتظار مسيحا چيست؟
پرسش

مقصود از انتظار مسيحا چيست؟

پاسخ

يهوديان در سراسر تاريخ محنت بار خود هر گونه خواري وشكنجه را به اين اميد بر خود هموار كرده اند كه روزي "مسيحا" بيايد وآنان را از گرداب ذلّت ودرد ورنج رهانده، فرمانرواي جهان گرداند. هم اكنون صهيونيست هاي اشغالگر فلسطين، علاوه بر دعاهاي مسيحايي مرسوم در پايان مراسم سالگرد بنيان گذاري رژيم اسرائيل غاصب (پنجم ماه آيار عبري) پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا مي كنند: "اراده خداوند، خداي ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپيده دم آزادي باشيم ونفخ صور مسيحا گوش ما را نوازش دهد".

{پاورقي . انتظار مسيحا در آيين يهود، ص 65. پاورقي}

بسيار طبيعي است كه قوم بني اسرائيل با گذشته تيره وتار خود در انتظار آينده بهتري باشد. به همين علت كه حضرت موسي (ع) به عنوان يك منجي ميان ايشان برخاست آنان در پذيرفتن او درنگ نكردند. اين آرمان در دوران ابتلا پا گرفت وهرگز از ايشان جدا نشد، وتنها با انتخاب داوود به پادشاهي بود كه آرزوي قوم، براي قيام يك منجي كاملاً برآورده شد. داوود نمونه يك پادشاه يهودي والگوي جاوداني شخص مسيحا گرديد. ودر واقع، برخي از انبيا وحكيمان هم او را مسيحا مي دانستند.

{پاورقي . هوشع، 5/3 ؛ إرميا، 9/30 ؛ حزقيال، 25ù24/37. پاورقي}

عصر داوود وسليمان را مي توان دوران شكوفا شدن آرمان مسيحايي در اذهان قوم يهود دانست. اميد مسيحايي با دو نيم شدن حكومت بني اسرائيل پس از حضرت سليمان جديّ تر شد.

انبيا نه تنها آتش شوق را در دل ها روشن نگه مي داشتند، بلكه به توسعه دادن مفهوم مسيحا ودوران مسيحايي مي پرداختند. آنان معتقد بودند كه شخص مسيحا كه خدا به وسيله او جهان

را مبارك خواهد ساخت، در اذهان بيشتر انبيا حاضر بود.

انديشه مسيحايي در پيشگويي هاي "إشَعيا" به طور وضوح آمده است. مسيحاي آرامش آفرين وتسلّي بخش قوم يهود در يكي از پيشگويي هاي او تصوير شده است. او حكومت آرماني عادلانه اي را پي مي افكند كه در آن زمان "جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد مثل آب هايي كه دريا را مي پوشاند" و آن، پس از گسترش دين بني اسرائيل در سراسر گيتي است كه همچون پرچم قوم ها برپا خواهد شد وامت ها آن را خواهند طلبيد.

{پاورقي . إشَعيا، 10/11 ؛ صَفَنيا، 9/3. پاورقي}

ونيز مي خوانيم: "ودر آيام آخر واقع خواهد شد كه كوه خانه خداوند بر قلّه كوه ها ثابت خواهد شد وفوق تلّ ها برافراشته خواهد گرديد وجميع امت ها به سوي آن روان خواهند شد...".

{پاورقي . صَفَنيا، 4-2/2. پاورقي}

برخي از پيشگويي هاي "صَفنيا" حتي از پيشگويي هاي اشعيا جهان شمول ترند. از ديد او عصر مسيحايي زمان اصلاح كلّي جهان است؛ زيرا كه در آن زمان، زبان پاك به امت ها خواهد داد تا جميع ايشان اسم يَهْوَه را بخوانند وبه يك دل او را عبادت كنند. تصور تَلمود پيرامون شخص مسيحا به قرار زير است: "يك انسان كه نهالي از خاندان سلطنتي داوود است وقداست او تنها به سبب موهبت هاي طبيعي وي خواهد بود، امتّ هاي مشرك به دست او نابود خواهند گشت وبني اسرائيل قوّت خواهد گرفت".

{پاورقي . انتظار مسيحا در آيين يهود، ص 65. پاورقي}

آيا اعتقاد به مهدويت در جامعه اسلامي نتيجه فشارهاي سياسي بوده است؟
پرسش

آيا اعتقاد به مهدويت در جامعه اسلامي نتيجه فشارهاي سياسي بوده است؟

پاسخ

برخي از مستشرقين وبه تبع آنها برخي از روشنفكران غرب زده اسلامي معتقدند كه اعتقاد به مهدويت در نتيجه فشارهاي سياسي بوده كه بر مستضعفين جامعه اسلامي وارد شده است.

فان فلوتن مي گويد: "جور وستم دولت عباسيان از هنگام به حكومت رسيدن، كمتر از دولت امويان نبوده است. اين جور وستم ها به حدّي بود كه مستضعفين ومظلومين را بر اين وا داشت كه خود را اميدوار كنند، لذا چاره اي جز اين نديدند كه به عقيده به مهدي وانتظار ظهورش دل ببندند، تا بتوانند از شدّت تألّمات روحي خود بكاهند...".

{پاورقي . السيادة العربيه، ص 132. پاورقي}

"دونالد سن" مي گويد: "احتمال جدّي است كه اختناق وفشارهاي سياسي كه در مملكت اسلامي از طرف حاكمان بني اميّه پديد آمده از اسباب ظهور نظريه مهدويت در آخرالزمان بوده است".

{پاورقي . عقيدة الشيعه، ص 231. پاورقي}

احمد امين مصري مي گويد: "عامل اساسي در پيدايش عقيده مهدويت نزد شيعه واصرار بر آن، فشارهاي سياسي ومصائبي بود كه بعد از شهادت امام علي[7] وبه حكومت رسيدن معاويه با آن روبه رو شدند. اين مصائب با بيعت با حسن بن علي[8] وپس از آن شهادت حسين بن علي[8] واز هم پاشيدن حركت هاي ضدّ اموي وقوت گرفتن حكومت امويان شدت گرفت. لذا درصدد برآمدند تا تاكتيك خود را تغيير داده از دعوت آشكار صرف نظر كرده، به دعوت سرّي براي ريشه كن كردن ظلم روي آورند...".

{پاورقي . ضحي الاسلام، ج 3، ص 241. پاورقي}

محمّد عبدالكريم عتوم مي گويد: "واقع آن است كه عقيده به مهدي قبل از وقوع غيبت امام پديد آمده وپرورش پيدا كرد. واين به صورت دقيق بعد

از واقعه كربلا وبعد از تفرّق شيعه توسط دولت اموي بوده است. اين وضعيّت نابهنجار براي شيعه زمينه را براي پذيرش عقيده مهدويت فراهم ساخت تا آنان را از وضعيّت موجود نجات دهد. در نتيجه مهدويت آرزويي شيعي بود كه اثري منفي در زندگي شيعيان داشت اگرچه آنان را از وضعيّت موجود نجات داد".

{پاورقي . النظرية السياسية المعاصرة للشيعة الاماميه، ص 86. پاورقي}

پاسخ:

1 - گرچه در طول تاريخ، مستضعفين ومظلومان اعم از مسلمان وغيرمسلمان، شيعه وغير شيعه تحت فشارهاي سياسي بوده اند، ولي اين به آن معنا نيست كه اين فشارها باعث شد تا مستضعفان اعتقاد به منجي ومهدي را از خود جعل كنند، بلكه خداوند متعال مطابق مصلحت وحكمتي كه ملاحظه كرده موضوع منجي وظهور حضرت مهدي (ع) را به جهت اقامه عدل وعدالت در سطح گسترده مطرح كرده است.

2 - همان گونه كه در جاي خود بحث كرده ايم موضوع مهدويت مقتضاي خواست فطري بشر بوده وعقل، قرآن وروايات نيز به طور صريح بر آن اتفاق كرده اند ونيز اجماع مسلمين به جز برخي اندك از روشنفكران غرب زده معتقد به مهدويت شده اند.

3 - مهدويت وانتظار ظهور مهدي موعود (ع) در صورتي كه معنا ومفهوم صحيح آن در نظر گرفته شود نه تنها آثار منفي به بار نخواهد آورد بلكه آثار مثبتي داشته، در ايجاد روحيه اميد در جامعه وفراهم كردن زمينه مناسب براي ظهور حضرت مهدي (ع) تأثير بسزايي داشته ودارد.

آيا عقيده به مهدويت ناشي از پياده نشدن حكومت جهاني اسلام بوده است؟
پرسش

آيا عقيده به مهدويت ناشي از پياده نشدن حكومت جهاني اسلام بوده است؟

پاسخ

پاسخ اول

دكتر "سلمان بدور" -رئيس بخش فلسفه در دانشگاه اردن- درباره منشأ رواج پيدا كردن عقيده مهدويت در تاريخ مسلمين مي گويد: "حكومت پيامبر اسلام (ص) صورت مجسم مدينه فاضله اي بود كه اسلام واديان ومكاتب نويد آن را داده بودند. آرزوي بسياري از مسلمانان اين بود كه در همان عصر، اين مدينه فاضله در سرتاسر عالم گسترش پيدا كند، ولي اين آرزو تحقق نيافت، امّا هرگز از ذهن متفكّرين اسلامي خصوصاً جامعه شيعه امامي بيرون نرفت".

{پاورقي . دراسة عن الفرق في تاريخ المسلمين، احمد محمّد جلّي، ص 222. پاورقي}

پاسخ: گرچه اسلام در عصر رسول اكرم (ص) بر تمام عالم گسترش پيدا نكرد، ولي؛

اولاً: خبر اسلام ودعوت آن به گوش غالب بلاد اسلامي رسيد وشخص رسول اكرم (ص) مردم عالم را به اسلام دعوت نمود.

ثانياً: خود قرآن وشخص پيامبر اكرم (ص) خبر از تحقق اسلام در سطح گسترده ودر تمام روي زمين داده است، نه اينكه مسلمانان بعد از يأس از فراگيري اسلام به اين عقيده روي آورده باشند.

دكتر عبدالجبار شراره مي گويد: "آنچه جاي تعجب است اينكه برخي از مدعيان علم ومعرفت از قديم الايام ودر اين زمان درصدد ايجاد تشكيك در جامعه اسلامي برآمده وموجبات تشويش افكار جامعه را فراهم كرده اند، واين تنها به جهت قصور فهم آنان از درك اسرار اين عقيده (مهدويت) ومقاصد عالي آن است، ويا اينكه اسباب واغراض ديگري دارند كه ما از آن آگاهي نداريم. از جمله اين افراد، مستشرقين وشاگردان آنانند از قبيل: "جولد زيهر"، "فلهاوزن"، "فان فلوتن"، "مك دونالد"، "برنارد لويس"، "مونتگري"، "وات وماسينيون" وديگران از كساني

كه از افكار مستشرقين پيروي كرده اند، با وجود آنكه ادعاي مسلمان بودن دارند. وخوشبختانه هيچ گونه دليل بر مدعاي خود ندارند، بلكه دليل بر خلاف مدعاي آنان دلالت دارد. ونيز برهان آشكار وقطعي بر صحت عقيده مهدويت قائم است، زيرا به طور متواتر ثابت شده كه در آخرالزمان، مهدي (ع) ظهور خواهد كرد، همان گونه كه جماعتي از اهل سنّت از قبيل برزنجي وشوكاني وديگران بر تواتر آن تأكيد دارند...".

{پاورقي . بحث حول المهدي، ص 17ù16. پاورقي}

پاسخ دوم

1 - مطابق آنچه در قرآن وروايات متواتر اسلامي وارد شده، عقيده به ظهور مهدي موعود عقيده اي اصيل واسلامي است كه در اديان ديگر نيز به آن اشاره شده است ولذا هرگز نمي توان آن را اسطوره واز عقايد ساختگي قرار داد.

2 - اين عقيده اختصاص به شيعه ندارد بلكه صحابه به تبع آيات قرآن وروايات نبوي معتقد به اين عقيده بوده ودر طول تاريخ اسلام عموم علماي اسلامي اعم از شيعي وسنّي به اين عقيده معتقد بوده اند.

3 - اشتراك اين عقيده بين يهود ونصارا ومسلمين دليل بر آن نيست كه مسلمانان از اديان ديگر گرفته اند، بلكه دلالت بر آن دارد كه موضوع انتظار منجي حقيقي مقتضاي فطرت بشر بوده ولذا در هر دين وآييني به آن اشاره شده است.

4 - اين كعب الاحبار نبوده كه عقيده به مهدويت را در بين جامعه اسلامي منتشر ساخته است بلكه خدا ورسولان او خصوصاً پيامبر اسلام (ص) واهل بيت معصومش اين عقيده را در جامعه منتشر ساخته اند.

فرجام انديشي چه ضرورتي دارد؟
پرسش

فرجام انديشي چه ضرورتي دارد؟

پاسخ

انسان به عنوان موجودي از موجودات هستي دائم در حال سير، حركت، تكاپو بوده و رو به مقصد دارد؛ چرا كه انسان در هر كار خود يك «براي» دارد. چرا درس مي خواني؟ براي اينكه دانا و توانا بشوم. چرا كار مي كني؟ براي اينكه تحصيل در آمد و معيشت كنم. چرا تحصيل معيشت مي كني؟ براي آنكه غذا تهيه كنم و همينطور در مقابل هر «چرا؟» يك «براي» وجود دارد.

و همين «براي» هاست كه كار انسان را معنا دار مي كند و اگر كاري كه انجام مي دهد در مقابل «چرا؟» «براي» نداشته باشد آن كار لغو، عبث و بيهوده تلقي مي گردد. بزرگان حكمت اثبات كرده اند هيچگاه از انسان كاري كه فاقد هرگونه غرض و هدف باشد صادر نمي شود. بلكه عبث ها نسبي است، يعني مثلا فعلي كه از يك شوق خيالي و يك ادراك خيالي است، به تناسب خودش عبث نخواهد بود، ولي با توجه به اين كه هدف عقلاني ندارد آن را عبث مي خوانيم.ر.ك: مطهري، مرتضي، عدل الهي، صص 19 - 18.

از طرفي انسان به طور فطري كمال جو است يعني مي خواهد سعه وجودي هر چه بيشتري بيابد و علمش، قدرتش، اراده اش، حياتش همه و همه نا محدود و مطلق باشد و در يك كلمه طالب و خواستار و جوياي كمال مطلق است به صورتي كه اگر به تعبير حضرت امام(ره) قدرت مطلق جهان باشد و عالم را در اختيار داشته باشدو به او بگويند كه جهان ديگري هم هست، به طور فطري مايل است آن جهان را در اختيار داشته باشد. يا مثلا هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگري

هم هست به طور فطري مايل است كه آن علوم را هم بياموزد. در حقيقت انسان به هيچ حدي از كمال قانع نيست. و هر چه داشته باشد، بيش از آن مي خواهد و اين امر واضح و غير قابل ترديد است.

اگر به تمام دوره هاي زندگاني بشر توجه كنيم و اگر تاريخ زندگاني بشر را ورق بزنيم، اين كمال جويي، كمال طلبي، كمال خواهي و عشق به كمال مطلق را خواهيم يافت. كمتر دين و مذهبي را در جهان مي توان يافت كه در اين باب سخن نگفته باشد، هر چند در تحليل كمال و تعلق كمال و تشخيص كمال و راه رسيدن به آن اختلاف نظر هست، ولي همه در اين اصل متفق اند كه آدمي به طور فطري كمال جوست.براي آگاهي بيش تر ر.ك: امام خميني، روح اللَّه، چهل حديث، صص 163-155.

با توجه به اين دو اصل يعني حركت و تحول دائمي انسان و كمال جويي فطري او - كه پيشينه اي به اندازه حيات بشري دارند - اذعان خواهيم كرد كه فرجام انديشي، غايت نگري، دور انديشي و تفكر در مقصود نهايي يكي از دغدغه هاي پايا و ديرپاي آدمي بوده، هست و خواهد بود.

مگر مي شود انسان در سيطره اين دو مسأله، خود را بيابد و عاقبت انديش نباشد؟ آيا مي توان گفت: آدمي در طول زندگي خود، هيچ گاه به هدف و مقصود خود نينديشيده و نمي انديشد؟ كمترين توجه و دقت به زندگي روزمره خود كه نمايانگر كوشش و سعي انسان بر دست يابي به هدف و هدف هايي است - و لو آن مقصود مطلوب نهايي نباشد - نشان دهنده آخر انديشي او است.

كدام انسان را مي توان يافت كه در فعاليت هاي روزمره، ساليانه و

در طول عمر خود، بدون هدف، مقصود و پايان كار بوده است؟!

حتي انساني كه عملكردي ناپسند، نا خوشايند و غير عقلاني دارد، براي اعمال خود توجيه ارائه كرده، آنها را براي مقصود و يا مقصودهايي تدليل مي كند. احساس مسؤوليت در برابر حركت جهان هستي و كمال جويي، انسان را وادار مي سازد كه فرجام انديش و عاقبت نگر باشد و اين خود يكي از افتخارات بزرگ و يكي از نشانه هاي عظيم و گران قدر اشرف بودن انسان بر موجودات ديگر است.

آيا اين سخن كه نااميدي از حل مشكلات زندگي انگيزه پيدايش مهدوديت شده است صحيح است؟
پرسش

آيا اين سخن كه نااميدي از حل مشكلات زندگي انگيزه پيدايش مهدوديت شده است صحيح است؟

پاسخ

نخير، صحيح نيست زيرا كه انديشه و اعتقاد به مهدويت نشأت گرفته از اصل وحي و ارسال رسل است، و مهدويت يعني حافظ شريعت و نگهبان او چون شريعت اسلام شريعت خائم است مهدويت نيز براي حفظ اين شريعت مي باشد تا زماني كه اراده خداوند تعلق بگيرد. و چون مهدويت بدون اصل نبوت مفهوم نيست بايد دانست كه هدف انبياء و پيامبر خاتم اسلام همان رشد دادن به انسانها و پرورش استعدادهاي عظيم او و مهيا كردن و تربيت نمودن انسانهايي براي بهشت خداوند بوده است و بااين نگاه مؤمن حتي در متن رنجها و مشكلات به سازندگي و تربيت خودش تحت برنامه وحي مي پردازد و اگر فرض كنيم در زندگي هيچ مشكلي وجود نداشته باشد باز نياز به مهدي(عج) وجود دارد، زير تربيت استعدادهاي عظيم و ساخته شدن انسان براي منازل متعددي كه در معاد در پيش دارد، ضرورت وجود يك معلمي كه از غيب مي داند و حافظ وحي و مربي انسانها و تكامل دهنده نفس انساني مي باشد و تكويناً بر من و نفس من احاطه دارد و از من به من نزديك تر است (النبي اولي باالمومنين من انفسهم...) يعني پيامبر از نفس مؤمنين بخودشان نزديك تر است پس ضرورت وجود حضرت مهدي(عج) يك نياز تربيتي و اعتقادي است و چون راه طولاني است (معاد) ضرورت وجود راهبر (نبي و وصي نبي) امري عقلي است زيرا كه نشان دادن راه هاي طولاني تر و بزرگتر از سزح اين جهان را وحي به عهده دارد و كساني كه وحي به آنها سپرده شده

است عهده دار تربيت نفوص و ايجاد زمينه هاي مناسب براي اين تربيت مي باشد.

فضيلت و آثار انتظار

انتظار وآثار آن

پرسش

انتظار وآثار آن

پاسخ

انتظار, يعني آمادگيِ هميشگي . نشانه هاي انتظارعبارت اند از:

1 ترك معصيت در عقايد و باورها;

2 ترك معصيت در رفتار و كردار و گفتار;

3 انجام واجبات و ترك محرّمات ;

4 تهذيب نفس و پيراسته و پاك زيستن ;

5 صداقت در عقيده و عمل و افكار و نيّات ;

6 دارا بودن توان روحي براي جهاد و مبارزه در ركاب امام مهدي 7

7 رسيدگي به محرومان و مستضعفان ;

8 تقويت روح ولايي و توسل به حضرات معصومان : به ويژه حضرت ولي عصر7

امام صادق 7مي فرمايد:

(پ_اورقي 1.موسوي اصفهاني , مكيال المكارم , ج 2 ص 210 (دفتر تحقيقات و انتشارات بدر). براي آشنايي با مهدي شناسي , ر.ك به : مجله ءحوزه ء, ش 70_ 71

از قرآن و روايات استفاده مي شود در آستانهء قيامت مي شود; يعني گروهي از بدكاران و(پ_اورقي 2.ر.ك : مجمع البيان , ذيل آيهء 82_ 85 سورهء نمل .

نيكوكاران به دنيا بازگشت مي كنند.

رجعت از عقايد معروف شيعه و بيانگر اين است كه بعد از ظهور مهدي 7و در آستانهء رستاخيز, گروهي از و به اين جهان باز مي گردند. گروه اول مدارجي از كمال را طي مي كنند و گروه دوم كيفرهاي شديدي مي بينند.

مرحوم سيد مرتضي كه از بزرگان شيعه است مي گويد:

دليل صحت اين عقيده عبارت است از:

1 هيچ عاقلي نمي تواند قدرت خدا را بر اين امر انكار كند و اين مسئله عقلاً محال نيست ;

2 اجماع اماميه ; احوي از دانشمندان شيعه با اين عقيده مخالفت ندارد.

(پ_اورقي 3.سفينة البحار, ج 1 ص 511 مادهء رجع .

بنابراين , بعد از ظهور حضرت حجت 7برخي از

مؤمنان خالص مثل حضرت اميرالمؤمنان 7و امام حسين 7و يارانشان , جهت انتقام از ظالمان , رجعت و حكومت مي كنند. دليل اين مدعي رواياتي است كه علامهء مجلسي در بحارالانوار با سند معتبر از امام صادق 7نقل مي كند. در برخي از اين روايات آمده است :.()

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 53 ص 52

احاديث رجعت متواتر است و شمارهء روايات آن به حدود دويست حديث مي رسد كه چهل و چند نفر ازراويان ثقات و علماي اعلام در بيش از پنجاه كتاب آن ها را آورده اند.()

(پ_اورقي 2.بحارانوالار, ج 53 ص 122

به هر حال در روايت مي خوانيم : رجعت عمومي نيست , بلكه جنبهء خصوصي دارد و تنها گروهي بازگشت مي كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند.

(پ_اورقي 3.بحارالانوار, ج 53 ص 39

رجعت از ضروريات مذهب شيعه است , نه از ضروريات اسلام ; بنابراين از منظر شيعه منكران رجعت ,كافر به شمار نمي آيند و رشتهء اخوت اسلامي با ديگران از بين نمي رود, بلكه شيعه به دفاع عقلي و منطقي ازعقيدهء خود ادامه مي دهد.()

(پ_اورقي 4له .تفسير نمونه , ج 15 ص 546_ 562

در مورد شهادت حضرت حجت 7در برخي از منابع آمده است كه حضرت به دست زني فاسد به شهادت مي رسد.

(پ_اورقي 5.ر.ك : مجلهء حوزه , ش 70_ 71 ص 23_ 65و ص 293

چرا با وجود اين كه معتقديم در زمان ظهور امام زمان"ع" ظلم و ستم جهان را فرا مي گيرد، هميشه تعجيل در فرج حضرت را از خداوند براي پايان دادن به ظلم خواهانيم و براي از بين بردن آن كوشش مي كنيم؟ چطور از طرفي اعتقاد داريم با ظهور آقا دنيا گلستان مي شود و از طرفي
پرسش

چرا با وجود اين كه معتقديم در زمان ظهور امام زمان"ع" ظلم و ستم جهان را فرا مي گيرد، هميشه تعجيل در فرج حضرت را از خداوند براي پايان دادن به ظلم خواهانيم و براي از بين بردن آن كوشش مي كنيم؟ چطور از طرفي اعتقاد داريم

با ظهور آقا دنيا گلستان مي شود و از طرفي مي گويند وقتي آقا ظهور كرد، دنيا به پايان مي رسد؟

پاسخ

دعا براي تعجيل در فرج امام زمان(عج) نيز سعي و كوشش براي از بين بردن ظلم و ستم با اعتقاد به اين كه حضرت هنگامي ظهور مي كند كه دنيا پر از ظلم و ستم باشد، منافات ندارند، زيرا پر شدن دنيا از ظلم و جور در وقت ظهور معنايش اين نيست كه مسلمانان و منتظران ظهور براي اصلاح جامعه وامر به معروف و نهي از منكر و برچيدن ظلم و حكومت ظالمان تلاش نكنند. مبارزه با ظلم و ستم و امر به معروف و نهي از منكر وظيفه هر مسلمان است. افزون بر اين يكي از وظايف شيعيان در عصر غيبت، انتظار است. رسول خدا(ص) فرمود: "بالاترين اعمال امّتم انتظار فرج است".(1) منتظر بودن مصلح كل يعني انسان از وضع موجود ناراضي باشد و خواهان وضع بهتر باشد. ناراضي شدن از وضع موجود مي طلبد كه با آن مبارزه شود وگرنه معلوم مي شود كه نارضايتي واقعي نيست.

پسي انتظار حكومت حق و عدالت حضرت مهدي(عج) و قيام مصلح جهاني در واقع مركّب از دو عنصر است: عنصر نفي و عنصر اثبات. عنصر نفي، بيگانگي با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهتري بودن است. اين گونه انتظار سرچشمه آن مي شود كه منتظر حضرت هر گونه همكاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد را ترك نمايد و حتي با آن مبارزه كند، نيز خود را از نظر روحي و جسمي و مادي و معنوي براي شكل گرفتن حكومت جهاني مهدي موعود(عج) و شركت در آن آماده نمايد.

انتظار يعني

آماده باش كامل. پس براي اساس احاديث رسيده از پيامبر گرامي اسلام(ص) اعتقاد داريم كه امام زمان(ع) وقتي ظهور مي كنند كه دنيا را ظلم و ستم فرا گرفته باشد. چون زندگي در محضر حضرت ولي عصر(عج) و در جهاني كه عدل فراگير در آن حاكم باشد، آرزوي همه مسلمانان و مستضعفان است، براي تعجيل در فرج حضرت دعا مي كنيم.

نيز چون وظيفه هر مسلمان در عصر غيبت، انتظار و آمادگي كامل و مبارزه با ستم و ظلم است، براي ستم سوزي و ظلم براندازي مبارزه مي كنيم.

از روايات استفاده مي شود كه در زمان ظهور، غلبه با ستمگران است، نه آن كه بيشتر مردم ستمگر و خواهان فساد باشند، بلكه بيشتر مردم خواهان عدالت اند، اما نيروي كافي براي تحقّق عدالت ندارند و غلبه با ظالمان و ستمگران و فاسدان است و آن ها فساد و تباهي را در همه جا گسترش داده اند. نكته پاياني اين كه آگاهي ما از آنچه اتفاق مي افتد، ما را از انجام وظيفه خود و واجبات ديني كه در دين اسلام واجب و لازم شده است، باز نيم دارد، مانند مبارزه با ستم، امر به معروف، نهي از منكر، عدالت خواهي و....

اگر چه ما نمي توانيم تمام ريشه هاي فساد و ظلم را از بين ببريم و معتقديم كه با ظهور حضرت تنها از بين خواهد رفت، اما حداقل مي توانيم محيط زندگي خود را از آلودگي و فساد حفظ كرده، حداقل خود را نجات دهيم، و اين نه تنها در دين اسلام آمده، بلكه عقل انسان بر آن حكم مي كند، مانند اين كه بدانيم نمي توانيم جامعه اي را كه در آن زندگي مي كنيم و فاسد است اصلاح

كنيم، اما آيا نبايد خودمان را اصلاح كرده يا خانواده خودمان را اصلاح كنيم؟ به اين دليل كه جامعه را نمي توانيم درست كنيم، يا در راه اصلاح كشور و جامعه خودمان حركت نكنيم، چون جهان را نمي توانيم اصلاح كنيم. در نهايت اين كه بايد انسان هاي نيكوكار و شايسته در زمان ظهور به اندازه كافي وجود داشته باشند تا در كنار حضرت براي ريشه كن كردن ظلم باشند و راه آن ايجاد آمادگي در انسان ها است.

اين كه گفته ايد دنيا پس از ظهور مهدي موعود (عج) گلستان مي شود و بعد از ظهور آن جناب به پايان مي رسد، هر دو درست است، ولي منافات با هم ندارند، زيرا به پايان رسيدن دنيا بلافاصله پس از ظهور محقق نيم شود، بلكه حضرت ظهور مي كند و ظلم را بر مي چيند و ياغيان و طاغيان و گردن كشان و ظالمان را به خاك ذلت مي نشاند. نيز پرچم عدالت را برافراشته مي كند و جهان را پر از عدل و داد مي كند و مزه زندگي با صفا و شيرين در سايه حكومت عدل را به جهانيان به ويژه مستضعفان مي چشاند و ساليان سال حكومت مي كند،(2) و پس از حضرت حكومت عدل ادامه پيدا مي كند. از اين جا روشن مي گردد اين كه گفته مي شود دنيا پس از ظهور امام زمان(عج) به پايان مي رسد، معنايش اين است كه تا حضرت ظهور نكند، دنيا به آخر نمي رسد. پايان دنيا پس از ظهور است، ولي چه مدت پس از ظهور، دقيقاً معلوم نيست.

پي نوشت ها:

1. تفسير نمونه، ج 7، ص 381؛ بحارالأنوار، ج 13، ص 137.

2. لطف اللَّه صافي، منتخب الأثر، ص 487.

آيا پديد آمدن مدعيان مهدويت از آثار سوء اعتقاد به مهدويت است؟
پرسش

آيا پديد آمدن مدعيان مهدويت

از آثار سوء اعتقاد به مهدويت است؟

پاسخ

احمد امين مي گويد: "از آثار سوء اعتقاد به مهدويت، انقلاب هاي پياپي در طول تاريخ مسلمانان است. در هر عصري شخص يا اشخاصي پيدا شده وبا يدك كشيدن نام مهدي منتظر، مردم را به سوي خود دعوت نموده وگروهي نيز دعوت آنها را پذيرفته اند، واز اين جهت باعث مشكلات در جامعه اسلامي شده اند...".

{پاورقي . ضحي الاسلام، ج 3، ص 244. پاورقي}

پاسخ: اوّلاً: شكي نيست كه مشكلاتي از ناحيه مدعيان دروغين مهدويت در جامعه اسلامي پديد آمده است، ولي گناه آن به عهده علما بوده كه درست حضرت را تعريف نكرده وعلائم وشرايط ظهور را معين نكرده اند. ونيز گناه از مردم است كه بدون تفحص از اصل قضيه، فريب اين گونه افراد را خورده اند. وگرنه اصل قضيه مهدويت از بركات شاياني برخوردار است.

ثانياً: راه مقابله با اين گونه انحراف ها، انكار عقيده اي مسلّم نيست، وگرنه به جهت مقابله با مدعيان نبوت نيز بايد با اصل نبوت انبيا مقابله كرد.

ثالثاً: گرچه مدعيان مهدويت چند روزي جولان داده ومردم را فريب داده اند، ولي به لطف خداوند وعنايات حضرت مهدي (ع) وكوشش فراوان علما، مكر وحيله آنها برملا شده واز جامعه طرد شده اند.

آيا اعتقاد به مهدويت انسان را از عمل باز مي دارد؟
پرسش

آيا اعتقاد به مهدويت انسان را از عمل باز مي دارد؟

پاسخ

پاسخ اول

برخي مي گويند: "از آثار سوء اعتقاد به مهدويت وانتظار ظهور مهدي (ع) در جامعه اسلامي آن است كه مردم را مايل به توكل به خدا نموده واز عمل ومبارزه باز مي دارد...".

پاسخ: معناي صحيح انتظار مهدي موعود (ع) اين نيست كه مسلمانان دست بر روي دست گذاشته وبه انتظار مهدي (ع) به سر برند، بدون آنكه به وظايف ديني خود عمل كرده وزمينه ساز ظهور او باشند.

ولذا در روايات اسلامي "انتظار فرج" از بهترين اعمال برشمرده شده است. معلوم مي شود كه انتظار جنبه عملي دارد وشخص منتظر خودش را از حيث عمل نيز آماده ظهور منجي مي گرداند.

پاسخ دوم

اوّلاً: شكي نيست كه مشكلاتي از ناحيه مدعيان دروغين مهدويت در جامعه اسلامي پديد آمده است، ولي گناه آن به عهده علما بوده كه درست حضرت را تعريف نكرده وعلائم وشرايط ظهور را معين نكرده اند. ونيز گناه از مردم است كه بدون تفحص از اصل قضيه، فريب اين گونه افراد را خورده اند. وگرنه اصل قضيه مهدويت از بركات شاياني برخوردار است.

ثانياً: راه مقابله با اين گونه انحراف ها، انكار عقيده اي مسلّم نيست، وگرنه به جهت مقابله با مدعيان نبوت نيز بايد با اصل نبوت انبيا مقابله كرد.

ثالثاً: گرچه مدعيان مهدويت چند روزي جولان داده ومردم را فريب داده اند، ولي به لطف خداوند وعنايات حضرت مهدي (ع) وكوشش فراوان علما، مكر وحيله آنها برملا شده واز جامعه طرد شده اند.

آيا اعتقاد به ولادت حضرت مهدي عليه السلام ووجود او تا اين زمان از ضروريات ايمان است؟
پرسش

آيا اعتقاد به ولادت حضرت مهدي عليه السلام ووجود او تا اين زمان از ضروريات ايمان است؟

پاسخ

اعتقاد به ولادت ووجود امام مهدي (ع) بر اساس ايمان واعتقاد به امامت در هر زمان، وضرورت وجود حجت در هر زمان است. شيعه معتقد است كه امامت از اصول دين است وزمين هيچ زماني خالي از حجت نيست، كسي كه چنين عقيده اي دارد معتقد به ولادت حضرت مهدي (ع) است. زيرا مطابق نصّ پيامبر اكرم (ص) امامان بعد از ايشان دوازده نفرند كه پياپي تا روز قيامت خواهند بود. واز طرفي ديگر هر يك از امامان بر امام بعد از خود نصّ وتصريح نموده اند.

واز حيث تاريخ نيز جامعه شيعي، امامت امام مهدي (ع) را پذيرفته اند. از طرفي ديگر مي دانيم كه هر كس وظيفه دارد امام زمان خود را بشناسد وبيعت او را بر گردن داشته باشد. در نتيجه اعتقاد به ولادت ووجود امام زمان، حضرت مهدي (ع) ضروري است، گرچه به جهت شرايط وموانعي در غيبت به سر مي برد.

دعا براي تعجيل فرج چه تأثيري در فرج شيعيان دارد؟
پرسش

دعا براي تعجيل فرج چه تأثيري در فرج شيعيان دارد؟

پاسخ

امام زمان (ع) در جواب سؤال هاي اسحاق بن يعقوب مي نويسد: "أكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فإنّ ذلك فرجكم"؛ "براي شتاب در گشايش حقيقي وكامل، بسيار دعا كنيد؛{پاورقي . كمال الدين، ج 2، ص 485، ح 4. پاورقي}

همانا فرج شما در آن است."

مي دانيم كه فرج وگشايش شيعيان از تمام گرفتاري ها وفتنه ها در سايه ظهور حضرت مهدي (ع) محقق مي گردد، وتا زماني كه حضرت در غيبت به سر مي برد شيعه تحت فشار وظلم وتعدّي حاكمان ظلم وجور است.

از اين حديث استفاده مي شود كه زمان ظهور حضرت مهدي (ع) متعلق "بداء" واقع مي شود يعني قابل تقديم وتأخير است، ويكي از عوامل تعجيل در فرج آن حضرت (ع)، دعا است. مي دانيم كه دعا بدون درخواست قلبي وزمينه سازي براي تحقق آن، مؤثر نخواهد بود. انسان بايد با زبان وقلب بطلبد، ودر عمل هم زمينه ساز خواسته خود باشد.

جشن هاي ميلاد چه آثاري دارد؟
پرسش

جشن هاي ميلاد چه آثاري دارد؟

پاسخ

برپايي مراسم ويادبود ميلاد حضرت مهدي (ع) آثار وبركاتي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - هر ساله شيعيان در روزي خاص به ياد حضرت مهدي (ع) دور هم جمع شده با ابراز ارادتشان نسبت به حضرت ياد او را در دل ها زنده مي كنند.

2 - برپايي جشن ها در روح وروان انسان اثر خاصي گذاشته واعتقاد به وجود وظهور حضرت را تثبيت خواهد كرد.

3 - در جشن هايي كه برگزار مي گردد كمالات وفضايل آن حضرت تشريح وتوضيح داده مي شود ودر نتيجه مردم با تأسّي به حضرت به خدا نزديك تر مي شوند.

4 - در آن مجالس، با اطعام وپخش شيريني دل مردم را خشنود كرده وبه ثواب اطعام مي رسند وگروهي از اين ضعفا از اين مجالس بهره مادي نيز مي برند.

5 - اين مراسم فرصت مناسبي است كه مردم را به خدا ودستورات او دعوت نماييم.

چه آثار و نتايج قابل مشاهده اي در شخصي كه منتظر امام زمان عج است ديده مي شود.
پرسش

چه آثار و نتايج قابل مشاهده اي در شخصي كه منتظر امام زمان عج است ديده مي شود.

پاسخ

انتظار فرج در واقع، انتظار حكومت جهاني اسلام است، انتظار تشكيل حكومت توحيدي در سطح جامعه انساني است، انتظار تحقق عدالت در اجتماع است، انتظار وراثت زمين و دولت مؤمنان و موحدان است. بنابراين «انتظار» نه به معناي «نشستن و دعا كردن» است، «انتظار» يعني «برخاستن و دعا كردن»، انتظار يعني بكوشيم هر چه بهتر دين اسلام را به عنوان يك دين توحيدي فراگير بشناسيم، بفهميم و بسازيم، اين همان زمينه سازي براي ظهور حضرت مهدي (عج) است

آثار و نتايج قابل مشاهده در انسان منتظر آمادگي او براي ظهور است و اين آمادگي ميسر نمي شود مگر از طريق نزديكي، سنخيت، و همانند سازي شخصيت و ترتيب دادن زندگي خود آنچنان كه مورد رضايت آن حضرت(عج) باشد. به طور كلي هر انساني داراي سه مرتبه وجودي است، افكارش، صفاتش و اعمالش و هيچ انساني از اين قاعده مستثني نيست، حتي حضرات معصومين (ع).

ارتباط و نزديكي به هر انساني هم تنها از همين طريق ممكن است يعني، اگر كسي بخواهد به انسان ديگري نزديك شود، چاره اي ندارد جز اين كه بكوشد ابتدا افكار، باورها و طرز تفكر آن شخص را شناسايي نمايد و خويش را از جهت فكري با آن شخص هماهنگ نمايد و سپس بكوشد كه قرب صفاتي پيدا نمايد يعني، از جهت صفات و كمالات اخلاقي ميان خود و آن شخص محبوب همانندسازي نمايد و اين بهترين طريقي است كه انسان طالب كمال را به يك انسان كامل الگو نزديك مي نمايد.

در مورد نزديكي به امام عصر (عج)

هم وضع به همين منوال است. ما به عنوان يك شيعه و پيرو اهل بيت عصمت و طهارت (ع) وظيفه داريم ابتدا كيفيت اعتقاد، باورها، صفات، كمالات، نوع منش و كنش آن حضرات را شناسايي نماييم و در مرتبه بعد بكوشيم زندگي، صفات و باورهاي خود را به ايشان نزديك نماييم تا از اين طريق شيعه و پيرو واقعي آنها باشيم .

مقصود از انتظار فرج، اميد ودلبستگي به مهدي (عج) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهري، انتظاري سازنده و نگه دارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است. به گونه اي كه خود نوعي عبادت و حق پرستي است.

برخي به خطا انديشه مهدويت را به گونه اي تصوير مي كنند كه انتظار به معناي كمك به رشد ظلم و فساد و پرشدن دنيا از گناه مي باشد در حالي كه بي شك چنين اموري با هدف دين بيگانه است، بنابراين انتظار و عشق به مهدي يعني، عشق به همه خوبي ها و اميد اقامه همه خوبي ها در دنيا اين عشق و اميد عاملي است كه انسان را وامي دارد تا هر چه بيشتر و محكم تر در راه خوبي ها قدم بردارد، پس انتظار فرج مسؤوليت آفرين است .

بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشتري دارد. منابع زير بسيار مفيد است:

1- قيام و انقلاب مهدي، شهيد مطهري، صدرا، تهران (اين كتاب اساساً به معناي انتظار پرداخته است).

2- امامت و مهدويت، آيت الله صافي، انتشارات اسلامي قم، 1375 (اين اثر به مجموعه اي از بحث ها پيرامون امام مهدي (عج) پرداخته و خصوص بحث انتظار نيز يكي از فصلهاي كتاب است، ج 1، صص 351- 398 )

3- خورشيد مغرب استاد محمد رضا حكيمي

فوايد فرجام انديشي چيست؟
پرسش

فوايد فرجام انديشي چيست؟

پاسخ

«فرجام انديشي»، فوايد متعددي دارد كه شمارش و شرح تفصيلي آن، در اين نوشتار نمي گنجد. از اين رو تنها به بعضي از اين فوايد اشاره مي كنيم:

1. فرجام انديشي موجب دور انديشي خواهد شد؛ زيرا كسي كه به عاقبت و فرجام خود بينديشد، مي كوشد جانب احتياط را مراعات كند تا دچار خسران و ضرر نگردد. اين انديشه و دغدغه فكري در باره آخر و پايان كار، انسان را وادار مي كند تا در جوانب كار، بيشتر بينديشد و اين مطالعه و احتياط، قهراً پيروزي و شيرين كامي را براي او به ارمغان مي آورد. چنان كه حضرت علي(ع) فرموده اند: «پيروزي به دورانديشي است و دور انديشي در به كار انداختن رأي».نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، كلمات قصار 48، ص 369.

2. فرجام انديشي باعث مي گردد كه آدمي با نگرش جدي و جديدي به نظام هستي، طبيعت، خود و رابطه خدا، انسان و طبيعت بينديشد. به بيان ديگر، عاقبت انديشي انسان را به خود آگاهي، جهان آگاهي و خدا آگاهي مي كشاند؛ چرا كه در پرتو خودشناسي و آگاهي به خود، در رابطه اش با جهان - كه از كجا آمده، در كجا قرار گرفته و به كجا مي رود؟ درد حقيقت جويي در انسان زنده مي شود؛ - همان طور كه حضرت علي(ع) فرموده اند: «خدا رحمت كند كسي را كه بداند از كجا آمده؟ در كجا است؟ به كجا مي رود؟»غررالحكم.

3. فرجام انديشي انسان را به فرجام شناسي سوق مي دهد. وقتي كه انسان به عاقبت خود انديشيد و آن را با دورانديشي و خود آگاهي مقرون ساخت؛ به طور طبيعي به سوي شناخت هدف نهايي كشيده مي شود. در حقيقت با

توجّه به دغدغه فرجام و پايان زندگي، انسان با احتياط، حزم و دورنگري توأم با نوعي خود آگاهي، جهان آگاهي و خدا آگاهي، به سمت شناخت كمال نهايي خود، چگونه زيستن، چگونه حركت كردن، به كدام سو رفتن، در چه مسيري قرار گرفتن و چه چيزهايي را به كار بردن، برانگيخته مي شود.

شناخت هدف، نقش اساسي در جهت دادن به فعاليت ها و انتخاب و گزينش كارها ايفا مي كند. كسي كه هدفي، جز لذت دنيا و كمالي را فراتر از زندگي مادي نمي شناسد، كردار و رفتارهاي خود را به گونه اي تنظيم مي كند كه تنها نيازهاي مادي و خواسته هاي اين سويي اش تأمين گردد.

اما كسي كه هدف و مقصود نهايي خود را فوق اين جهان مادي جست وجو مي كند، قهراً برنامه زندگي اش را به گونه اي طراحي و اجرا مي كند كه هر چه بهتر و بيشتر، براي مقصود نهايي و آن سويي اش سودمند باشد. حضرت علي(ع) فرموده اند: «بينا از دنيا توشه گيرد و نا بينا براي دنيا توشه فراهم آورد».نهج البلاغه، خطبه 133، ص 132.

هر كه پايان بين تر او مسعودتر جدتر او كارد كه افزون ديد بر

زانكه داند كاين جهان كاشتن هست بهر محشر و برداشتن

مثنوي، دفتر چهارم، ابيات 2989-2988.

عقيده ي به امام زمان«عليه السلام» بايد چه اثري در ما بگذارد؟
پرسش

عقيده ي به امام زمان«عليه السلام» بايد چه اثري در ما بگذارد؟

پاسخ

اعتقاد به وجود امام زمان«عليه السلام» مخصوصاً با اين ويژگي كه خدا آن حضرت را براي از بين بردن ظلم ها و ستم ها و تشكيل حكومت عدل واحد در جهان ذخيره كرده است مي تواند نتايج و آثار درخشاني در زندگي انسان از نظر عدلي داشته باشد.

يكي از آن نتايج / انتظار فرج است شيعه اي كه عقيده دارد روزي فرا مي رسد كه امام زمان«عليه السلام» قيام مي كند در پرتو ظهور وي دنيا پر از عدل و داد مي گردد و خويشتن را منتظر ظهور آن گرامي مي داند با اين اعتقاد راستين نسبت به ظلم ها و ستم ها بي تفاوت نيست او از گناه و معصيّت و ناپاكي و ستم رنج مي برد و نه تنها خود را از انحراف و ستم بركنار مي دارد بلكه تا سرحدّ توانايي برا دفع ظلم ستم و از بين بدن ناپاكيها و فسادها و انحراف ها تلاش و مبارزه مي كند و پشتوانه اين تلاشها و فداكاري هاي وي اميد به ظهور حكومت امام زمان«عليه السلام» و قيام آن مصلح بزرگ است.

چرا خداوند مردم را منتظر ظهور امام زمان نگه داشته است؟
پرسش

چرا خداوند مردم را منتظر ظهور امام زمان نگه داشته است؟

پاسخ

انتظار باوري است بارور به عمل، كه در زندگي انسان منتظر، در قالب كرداري خاص تجسّم مي يابد، انتظار اعتقادي است در گرو عمل، عمل كردن به آنچه كه فرهنگ انتظار ايجاب مي كند. رسول اكرم (ص) مي فرمايد: افضل الاعمال احمزها برترين عملها، سخت ترين آن هاست،(1). و در جاي ديگر فرموده اند: افضل اعمال امتي، انتظار الفرج برترين عملها، انتظار فرج است،(2). نتيجه اين دو مقدمه و يا دو روايت آن است كه انتظار از دشوارترين تكاليف شرعي محسوب مي شود. كشف ويژگي "انتظار" هضم چرايي عظمت پاداش منتظران را آسان تر مي كند.

علي (ع) مي فرمايد: المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله منتظر امر ما بسان كسي است كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد،(3).

آمادگي هميشه جوهر اصلي انتظار است و وظيفه قطعي منتظران، انتظار قيام و ظهور مهدي (عج) را در سر داشتن، آمادگي پيشين مي خواهد، آمادگي در: 1- آراستگي به عدالت و تقوا: فرد منتظر بايد به زيور عدالت، تقوا و پارسايي آراسته باشد پيرو واقعي و صديق حضرت ولي عصر (عج) كسي است كه رفتار و مكتب آن جناب را الگوي عملي خود قرار دهد. رسول خدا (ص) در توصيف اوج مجاهدت و تدين منتظران مهدي مي فرمايد: لاحدهم اشدّ بقية علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء، او كالقابص علي جمر الغضا، اولئك مصابيح الدجي. هر يك از ايشان بيش از كسي كه بر زجر پوست كندن درخت خار با دست خالي در شب تاريك يا نگاهداري آتش سوزان چوب درخت تاغ در كف دست صبر مي كند در دينداري خود استقامت و پايداري مي ورزد،

به راستي كه آنان چراغ هدايت در شب هاي ظلماني اند،(4).

اگر فردي بتواند با اجتناب از معاصي و رعايت پرواي الهي، ملكه عدالت را در خود پديد آورد و با ايجاد تعادل در ميان قواي نفساني خود، اركان حيات اخلاقي را در وجود خود نهادينه سازد، آنگاه مي تواند در عصر ظهور كه عصر استقرار عدل ناب و مطلق است، خويشتن را با شرايط نوين تمدن توحيدي مهدوي هماهنگ سازد.

2- آراستگي به بردباري و پايداري: فرد منتظر بايد استقامت بورزد و صبر و حلم پيشه سازد زيرا، با توجه به گزارش تاريخي از عصر ظهور،(5). در دوران ظهور فشار زايد الوصفي بر منتظران مخلص و صديق مهدي موعود وارد مي شود، كه مقاومت و پايداري در چنين شرايطي به توان بالاي روحي نيازمند است. منتظران بايد بكوشند تا به درجات بالاي صبر نايل آيند.

رسول خدا (ص) به اصحاب خويش فرمودند: "پس از شما كساني مي آيند كه به هر يك از آنان اجر پنجاه نفر از شما را خواهند داد، اصحاب پرسيدند: اي رسول خدا ما در غزوات بدر، احد و حنين با شما بوديم و درباره ما آياتي از قرآن كريم نازل شده است پس چرا به آنان پنجاه برابر ما ثواب داده مي شود؟ حضرت پاسخ گفتند: آنان در شرايطي [بس دشوار] خواهند بود كه اگر شما در آن شرايط به سر بريد، تحمّل و استقامت آنان را نخواهيد داشت،(6).

از اين رو رسول گرامي اسلام مي فرمايد: انتظار الفرج بالصبر عبادة چشم به راه فرج داشتن، همراه صبر و استقامت، عبادت است،(7).

3- بهره مندي از دين شناسي بنيادين: فرد منتظر بايد فهم و تلقي صحيحي از دين داشته باشد، مطالعه تاريخ اديان

بيانگر اين واقعيت است كه اديان بر اثر عوامل مختلف و با گذشت زمان هاي متمادي، آرام آرام از خلوص نخستين خود فاصله مي گيرند و خطوط اصلي و فرعي آن ها هر يك به نوعي حذف و اضافه، شديد و ضعيف، تبديل و تغيير و تأويل و تفسير مي شوند از همين رو، امام زمان (ع) با بدعت ها مبارزه سختي خواهد كرد،(8).

چنانكه امير مؤمنان مي فرمايد: "يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الرأي [مهدي موعود] هواهاي نفساني مردمان را به هدايت تبديل خواهد كرد، آن زمان كه مردم هواي نفس را بر هدايت غالب سازند و آراء و نظريات را به قرآن باز خواهد گردانيد هنگامي كه قرآن را به آراي خود باز گردانند،(9).

4- اصلاح طلبي فرد منتظر بايد به سهم خود در راه اصلاح جامعه و استقرار عدالت و رفع ظلم و تعدي بكوشد، آن كه منتظر مصلح جهاني است، خود نيز بايد صالح و مصلح باشد، امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه فردي و اجتماعي خصوصاً باحكام جور و سلاطين نقطه بارز مصلح بودن است.

امام صادق (ع) مي فرمايد: " ليعد احدكم لخروج القائم و لوسهماً حتماً هر يك از شما منتظران براي قيام حضرت قائم سلاح فراهم سازد هر چند يك تير،(10).

به هر روي، منتظر مهدي (عج) در برابر فساد و ستم حكومت هاي جور بي تفاوت نيست و مؤيد آنان نيز نمي باشد پيامبر اكرم (ص) در خصوص وظايف منتظران مهدي مي فرمايد: طوبي لمن ادرك قائم اهل بيتي و هو مقتد به قبل قيامه، يتولي وليه و يتبرأ من عدوه و يتولي الائمة الهادية من

قبله، اولئك رفقائي و ذوو ودّي و مودّتي و اكرم امتي عليّ خوشا به حال كسي كه به حضور قائم برسد و حال آنكه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد، آن كه با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و مخالف است و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست است، اينان همنشين و دوستان من و گرامي ترين امت در نزد من هستند،(11))

پي نوشت

(1) (مجمع البحرين فخر الدين طريحي، مقدمه و تصحيح آيةالله شهاب الدين مرعشي نجفي (ره)، ص 297)

(2) (همان، ص 57)

(3) (بحارالانوار، ج 52، ص 123)

(4) (بحارالانوار، ج 52، ص 124)

(5) (نگا: اكمال الدين، ج 1، ب 23، حديث 1، الارشاد مفيد، ص 318 و الاحتجاج الطبرسي، ج 2، ص 318)

(6) (بحار الانوار، ج 2، ص 131)

(7) (همان، ج 52، ص 145)

(8) (نگا: الارشاد، ج 2، ص 384، بحار، ج 52، ص 338)

(9) (نهج البلاغة، خ 183 و بحارالانوار، ج 8، ص 361، شارحان شيعه و سني نهج البلاغة اين عبارت را ناظر به مهدي موعود دانسته اند)

(10) (بحار، ج 52، ص 366)

(11) (بحارالانوار، ج 52، ص 130).

باور داشتن مهدويّت چه ثمراتي را در پي دارد؟
پرسش

باور داشتن مهدويّت چه ثمراتي را در پي دارد؟

پاسخ

بر كسي پوشيده نيست كه عقيده به ظهور حضرت مهدي(ع) عقيده اي است كه اميد مي آفريند و نشاط و تلاش ايجاد ميكند. سستي و نااميدي و كسالت را از بين مي برد. حركت هاي اصلاحگرانه و اسلام خواهانه را تشويق مي كند، و جانهاي شورنده، بر استكبار و استضعاف را تقويت مي نمايد.

[دين] اسلام هنوز به كمال اهداف خويش نرسيده و به مرحلة تحقّق همة آرمان هايي كه براي جامة عمل پوشاندن به آنها، آمده است، دست نيافته، آينده از آن اسلام است و ناگزير بايد روزي فرا برسد كه اسلام عزيز بر همة گيتي حكمروا باشد و همة ستمگري ها و حقّ كشي ها را از بين ببرد.

دنيا به زودي به دامن اسلام پناه خواهد آورد و نياز دنيا به اسلام هر روز ظاهرتر از روز پيش به چشم مي خورد. نور اسلام هر روز روشن تر و پرتوش هر روز درخشان تر از قبل در همة دنيا احساس مي شود.

شكست نظام هاي استكباري رايج و فروپاشي احزاب شرك آلود غير انساني و عدم موفقيّت برنامه هاي اقتصادي و سياسي آنان در گسترش امنيّت و آسايش مردمي و ناكام ماندن اين سياست ها در تحققّ اهداف انساني و از بين بردن جهل و ستم و كينه جوئي ها و نژاد پرستي ها، روز به روز، دل ها را براي قبول اسلام آماده تر ساخته و مردم دنيا را براي پذيرش برنامه هاي الهي آن _ كه يگانه راه حلّ مشكلات بشريّت است _ مشتاق تر مي سازد.

بشريّتِ سرگردان امروز، هرگز گمشدة خود را در نظام هاي شرقي و غربي نيافته و نخواهد يافت. بلكه اين نظام ها و مكتب هاي غير الهي، براي انسانِ امروز دست آوردي جز فروماندگي بيشتر

و دشوارتر شدن كارها و مشكلات و فزوني فحشاء، منكرات، فساد، گردنفرازي و استكبار، نداشته است.

«اعتقاد به مهدوّيت» درك ما را نسبت به «كرامت انسان» بيدار مي كند و اين باور را كه زمين، نه از آنِ ستم پيشگان و استعمارگران، بلكه از آن خداست، و فرجام كار براي تقوا پيشگان است و خداوند آخرين پيامبر و رسول گراميش حضرت محمّد(ص) را با هدايت و آيين حقّ براي غلبه بر تمامي اديان تاريخ فرستاده است، تقويت مي كند و دوستي حقيقت و عدالت و نيكوكاري را در دل هاي ما جاي مي دهد و ما را براي برتري بخشيدن به كلمة توحيد و بر پا داشتن حدود الهي و اجراي حكم و قانون اسلام، به نهضت و قيام وا مي دارد و پيوند ما را با مبادي و اصول اسلامي پايدار مي سازد و در عمل به مسئوليتهايي كه بر عهده داريم مورد بازخواست قرار مي دهد.

نقش عملي مهدويت در پاسداري از اسلام چيست؟
پرسش

نقش عملي مهدويت در پاسداري از اسلام چيست؟

پاسخ

مهدويت نيز مانند ساير عقايد اسلامي نقش عملي خود را داشته و اگر تأثير آن از ساير عقايد اسلامي بيشتر نبوده كمتر نميباشد مهدويّت نقش موجود اسلام را در عمل حفظ كرده است و از اين كه بر مسلمانان ياس و نااميدي مسلط شود جلوگيري ميكند و ضامن بقاي نقش عملي اسلام است اين نهاد اسلامي هميشه نقش اسلام را بيشتر در عمل خواهان بوده و مسلمانان را به پياده شدن نقش اساسي و كلي اسلام اميدوار ساخته و بر خلاف آنان كه نقش اسلام را پايان يافته گرفتهاند، مهدويّت آن را همچنان در آغاز كار و در بين راه ميداند و اسلام را بيش از آنكه دين چهارده قرن پيش باشد دين حال و آينده و قرنهاي بعد و چهارده قرن بعد هم اگر جهان ادامه يابد ميداند. پس نقش عملي مهدويّت در پاسداري از اسلام و نقش عملي اسلام موجود و گسترش و توسعة آن بسيار حساس و قابل توجه است و اين انديشه و عقيدهاي است كه مسلمان را از اينكه عمر اسلام را تمام بداند و تسليم كفار و مكتبهاي الحاد و كفر شود يا جهان را از اسلام بينياز بشمارد مصونيّت ميبخشد.

ايمان مسلمانان به اينكه اين دين بايد پيش برود و جهانگير شود و دنيا را به زير پرچم توحيد در آورد، آنها را در برابر امواج حوادث ثبات بخشيد و در مقابل دشمنان پايداري و استقامت داد، به گونهاي كه مسلمانان صدر اسلام گوشهگيري و انزوا و ترك مداخله در امور را شعار خود نساختند و اين ايمان به آينده مشوق

و محرّك آنها به جهاد و تلاش بيشتر بود.

عقيدة مهدويّت محتوايش عقيده به بقاي اسلام است و اين كه، دين، مانند كوه و زمين و آسمان استوار است و در برابر حوادث پايدار. اين عقيده محتوايش اين است كه آينده براي اين دين است و آخرين ابر مرد كه خلاصة دودمان رسالت است مروج و زنده كننده آن است.

انتظار در زندگي اجتماعي و فردي انسان چه جايگاهي دارد؟
پرسش

انتظار در زندگي اجتماعي و فردي انسان چه جايگاهي دارد؟

پاسخ

بشر در زندگي اجتماعي و فردي، مرهون نعمت انتظار است؛ و اگر از انتظار بيرون بيايد و اميدي به آينده نداشته باشد، زندگي برايش مفهومي نخواهد داشت و بي هدف و بي مقصد مي شود.

حركت و انتظار در كنار هم مي باشند و از هم جدا نمي شوند؛ انتظار علت حركت و تحرك بخش است. آنچه مورد انتظار است، هر چه مقدّس تر و عالي تر باشد، انتظارش نيز ارزنده تر و مقدس تر خواهد بود و ارزش مردم را بايد از انتظاري كه دارند شناخت:

يكي انتظارش اين است كه پايان سال تحصيلي برسد، گواهي نامه و مدركي بگيرد و به وسيلة آن كار و شغل مناسبي تهيه نمايد.

يكي منتظر است وضعش روبراه شود، تا خانواده تشكيل دهد و همسري اختيار كند و از تجرد و تنهائي خود را خلاص سازد.

اگر انتظار در اين دنيا كه عامل تدريج و تدرّج، تأثير و تأثّر، فعل و انفعال، و گذشت زمان است، از بشر گرفته شود، ديگر ادامة حيات برايش بي لذت و بي معني است.

انتظار است كه زندگي را لذت بخش وبا روح و با معني مي سازد و شخص را به زندگي علاقه مند مي نمايد.

ديدگاه اسلام نسبت به انتظار چيست؟
پرسش

ديدگاه اسلام نسبت به انتظار چيست؟

پاسخ

اسلام كه تعليمات و هدايتهايش بر اساس فلسفه هاي عميق و صحيح اجتماعي و واقعي قرار دارد، اصل انتظار و نگاه به سوي آينده را، پشتوانة بقاي جامعه اي مسلمان و محرك احساسات و مهيّج روح فعاليّت و اقدام قرار داده است؛ و انتظار آيندة بهتر، و عصر فتح و گشايش و فرج را برترين اعمال شمرده است و رهبر عظيم الشأن آن در حديث شريف:

«أَفْضَلُ أَعْمالِ أُمَّتي اِنْتِظارُ الْفَرَجِ» (تحف العقول عن الرسول،37)

[برترين كارهاي امّتم انتظار است.]

انتظار فرج را افضل اعمال امت خود معرفي فرموده است.

قرآن مجيد در آيات متعدّدي، مسلمانان را به انتظار آينده گذارده و آيندة بهتر را به اين امت نويد داده است و آينده گرائي را تعليم مي فرمايد.

از جمله در اين آيه نويد مي دهد كه هرگاه خطر ارتجاع پيش آيد و از مسلمانان، افرادي مرتد و بي دين شوند و از دين برگردند، خدا قوم و گروهي را مي آورد كه آنان را دوست مي دارد و آنها خدا را دوست مي دارند، نسبت به مؤمنان فروتن هستند، نسبت به كفار، عزيز و غالب و خوددار و غير قابل انعطاف مي باشند، در راه خدا جهاد مي كنند و از ملامت و سرزنش ملامت كنندگان بيم ندارند؛ كه آية ذيل مشعر بر اين مطلب است؛

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةِ عَلَي الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ، وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمْ ذلِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ واسع عَليمٌ» مائده/54

عقيده به ظهور حضرت مهدي چه تأثيري در فكر و انديشه دارد؟
پرسش

عقيده به ظهور حضرت مهدي چه تأثيري در فكر و انديشه دارد؟

پاسخ

فكر و انديشه را وسيع و جهان انديش مي سازد كه به دور ترين نقاط جهان بنگرد و خير و رفاه مردم تمام مناطق گيتي را بخواهد و عالم را مملكت خدا بداند؛ كه عاقبت و پيروزي با پرهيز كاران و شايستگان است كه خداي متعال در «قرآن» چنين بشارت داده است:

«وَ لَقَدْ كَتَبنا في الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ» انبيا/105

[ما بعد از تورات، در زبور داود نوԘʙʙŘ̠كه البته بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد.]

از اخبار استفاده مي شود كه در زمان ظهور آن حضرت، خردها و انديشه ها كامل مي گردد، اين نه فقط در عصر ظهور است، بلكه در عصر غيبت نيز چنين است كه مؤمنان واقعي، روشنگرانه حقايق را درك مي نمايند و عالم و مسائل جهاني را با نگرش دوربين مطالعه مي كنند.

عقيده به ظهور حضرت مهدي(عج) با عدل و قسط چه رابطه اي دارد؟
پرسش

عقيده به ظهور حضرت مهدي(عج) با عدل و قسط چه رابطه اي دارد؟

پاسخ

در احاديث و اخبار بسياري كه شيعه و سني در كتابهاي مورد اعتماد و معتبر حديث، راجع به اوصاف و علائم و مشخصات حضرت صاحب الامر، مهدي منتظر(ع) روايت كرده اند، اين نشانه و علامت، مشهور و معروف و متواتر است كه: زمين را پر از قسط و عدل مي فرمايد، چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.

از جمله «احمدبن حنبل» د ر«مسند» و «ابو داود» د ر«سنن»، اين علامت را كه از اوصاف فعلي و برنامه حكومتي آن حضرت است، از رسول خدا(ص) به اين لفظ روايت كرده اند.

«يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»(منتخب الاثر ب 1 ف 2 ص 142 ح 5)

[زمين را از قسط وعدل پر مي كند چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.]

و در حديث ديگر است كه فرمود:

«اُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدي، يَبْعَثُ في اُمَّتي عَلَي اخْتِلافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زَلازِلٍ، فَيَمْلَأُ الْأرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، يَرْضي عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الارْضِ، يُقَسِّم الْمالَ صِحاحاً.

فَقالَ لَهُ رَجُلٌ: ما صِحاحاً؟ قالَ: بِالسَّويَّهِ بَيْنَ النّاسِ قالَ: وَ يَمْلَأُ اللهُ قُلُوبَ اُمَّهِ مُحَمَّدٍ(ص) غِنيً، وَ يَسَعُهُمْ عَدْلَهُ…» (منتخب الاثر، ب 1، ف 2، ص 147، ح 14)

[مژده مي دهم شما را به مهدي كه او در امت من، به هنگام اختلاف و سختيها برانگيخته مي شود. پس زمين را از قسط و عدل پر مي كند، همانطوري كه از جور و ظلم پر شده باشد. از او راضي مي گردد ساكنان آسمان و زمين، مال را در بين مردم بطور مساوي و برابر تقسيم مي نمايد، و خدا دلهاي امت محمد(ص)

را از بي نيازي پر مي كند و ايشان را عدل او فرا مي گيرد.]

و در روايت ديگر است:

«يَْخُُرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتي يُواطي اِسْمُهُ اِسْمي وَ خُلْقُهُ خُلْقي فَيَمْلَأُها عَدْلاً وَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» (منتخب الاثر، ف 2، ب 2، ح 3، ص 179)

[بيرون مي آيد مردي از هل بيت من كه اسمش، اسم من و خلقش خلق من است، پس زمين را از عدل و قسط پر مي كند، چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.]

و در حديث ديگر از پيغمبر اكرم(ص) نقل شده است:

«لَوْ لَمْ يَبْقِ مِنَ الدُّنْيا اِلّا يَوْمٌ واحِدٌ، لَطَوَلَ اللهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتَّي يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدي، فِملَأُها عَدْلاً وَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً»

[اگر از دنيا باقي نماند مگر يك روز، خدا آن روز را طولاني و دراز گرداند، تا بيرون آيد مردي از فرزندان من، پس پركند دنيا را از عدل و قسط، مثل آنكه از جور و ظلم پر شده باشد.]

اگر اعتقاد و انتظار حكومت جهاني مهدي به صورت ريشه دار حلول كند، چه واكنشي به دنبال خواهد داشت؟
پرسش

اگر اعتقاد و انتظار حكومت جهاني مهدي به صورت ريشه دار حلول كند، چه واكنشي به دنبال خواهد داشت؟

پاسخ

اگر اعتقاد و انتظار حكومت جهاني مهدي به صورت ريشهدار حلول كند، سرچشمة دو رشته اعمال دامنهدار خواهد شد (زيرا اعتقادات سطحي ممكن است اثر آن از گفتار و سخن تجاوز نكند، امّا اعتقادات عميق هميشه آثار عملي گستردهاي به دنبال خوǙǘϠداشت)؛ اين دو رشته اعمال عبارتند از

ترك هر گونه همكاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد، و حتّي مبارزه و درگيري با آنها از يك سو؛ و خودسازي و خودياري و جلب آمادگيهاي جسمي و روحي و مادّي و معنوي براي شكل گرفتن آن حكومت واحد جهاني و مردمي، از سșʠديگر.

منتظران واقعي اگر در دعوي خود صادق باشند چه آثاري در آنها آشكار خواهد شد؟
پرسش

منتظران واقعي اگر در دعوي خود صادق باشند چه آثاري در آنها آشكار خواهد شد؟

پاسخ

1 _ خودسازي فردي

حكومت جهاني مهدي قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و با ارزش انساني است كه بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعي را در جهان بدوش بكشند؛ و اين در درجة اوّل محتاج به بالا بردن سطح انديشه و آگاهي و آمادگي روحي و فكري براي همكاري در پياده كردن آن برنامه عظيم است؛ تنگ نظريها، كوتهبينيها، كج فكريها، حسادتها، اختلافات كودكانه و نابخردانه، و بطور كلّي هر گونه نفاق و پراكندگي با موقعيّت منتظران واقعي سازگار نيست.

نكتة مهم اينجاست كه منتظر واقعي براي چنان برنامة مهمّي هرگز نميتواند نقش تماشاچي را داشته باشد؛ بايد حتماً در صف اصلاحطلبان واقعي قرار گيرد.

ايمان به نتايج و عاقبت اين تحوّل هرگز به او اجازه نميدهد كه در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن اعمالي پاك و روحي پاكتر، برخورداري از شهامت و آگاهي كافي است. من اگر ناپاك و آلودهام چگونه ميتوانم منتظر تحوّل و انقلابي باشم كه شعلة اوّلش دامان مرا ميگيرد!

من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممكن است در انتظار كسي بنشينم كه طعمة شمشيرش خون ستمگران است و من اگر فاسد و نادرستم چگونه ميتوانم در انتظار نظامي كه افراد فاسد و نادرست در آن هيچ گونه نقشي ندارند، بلكه مطرود و منفور خواهند بود، روز شماري كنم! آيا اين انتظار براي تصفية روح و فكر و شستشوي جسم و جان من از لوث آلودگيها كافي نيست!

2 _ خودياريهاي اجتماعي

منتظران راستين در عين حال، وظيفه دارند كه علاوه

بر اصلاح خويش، در اصلاح ديگران نيز بكوشند؛ زيرا برنامة عظيم و سنگيني كه انتظارش را ميكشند يك برنامة فردي نيست؛ برنامهاي است كه تمام عناصر تحوّل بايد در آن شركت جويد؛ بايد كار به صورت دستجمعي و همگاني باشد؛ كوششها و تلاشها بايد هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگي بايد به عظمت همان برنامة انقلاب جهاني باشد كه انتظار آن را دارند.

3 _ حل نشدن در فساد محيط

هنگامي كه فساد فراگير ميشود، و اكثريّت و يا جمع كثيري را به آلودگي ميكشاند، گاهي افراد پاك در يك بن بست سخت رواني قرار ميگيرند، بن بستي كه از يأس از اصلاحات سرچشمه ميگيرد.

گاهي انها فكر ميكنند، كار از كار گذشته و ديگر اميدي براي اصلاح نيست، و تلاش و كوشش براي پاك نگهداشتن خويش بيهوده است؛ اين نوميدي و يأس ممكن است آنها را تدريجاً به سوي فساد و همرنگي با محيط بكشاند، و نتوانند خود را به صورت يك اقلّيّت صالح در برابر اكثريّت ناسالم حفظ كنند، و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايي بدانند.

تنها چيزي كه ميتواند در آنها روح اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن داري دعوت كند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند، اميد به اصلاح نهايي است؛ تنها در اين صورت است كه آنها دست از تلاش و كوشش براي حفظ پاكي خويش و حتّي براي اصلاح ديگران برنخواهند داشت.

در چه صورت انتظار ظهور ارزشمند است؟
پرسش

در چه صورت انتظار ظهور ارزشمند است؟

پاسخ

درباره انتظار ظهور حضرت مهدي(عج) و علاقه به برپايي دولت ايشان، افراد داراي انگيزه هاي گوناگوني هستند، مثلاً، در بين عوام مشهور است كه در زمان حضور آن حضرت، نيازمنديها و ما يحتاج روزمره انسان به صورت رايگان و به اصطلاح به صورت صلواتي تأمين مي شود. به عبارت ديگر، نيازهايي كه تأمين آنها مستلزم زحمت است، تنها با ذكر صلوات بر محمد و آل محمد (صلي الله عليه و آله) تأمين مي گردد. بنا بر اين، ممكن است عده اي به اين دليل يا دلايلي مانند اين به ظهور امام عصر(عج) علاقمند باشند و اساساً، به همين دليل، در انتظار ظهور ايشان باشند.

عده اي منتظر ظهور اويند تا بيايد و امور آنها را اصلاح كند و بار مشكلات را از دوش انسان بردارد. حقيقت اين است كه انجام برخي وظايف شرعي به خصوص وظايف اجتماعي، مانند امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با ظلم و فساد، كار مشكلي است. ممكن است عده اي با اين تصور كه با آمدن آن حضرت اين زحمات از گردن انسان برداشته مي شود، منتظر ظهور آن حضرت باشند.

ممكن است كساني به دليل اين كه از ظلم و ستم رنج مي برند، منتظر بر پا شدن دولتي باشند كه ريشه ستمگران را بر كند و هر كس به حق خود دست يابد (طرفداران عدالت، مساوات و برابري).

بالاخره، گروهي نيز براي پيروزي اسلام و دين حق، پياده شدن احكام خدا، عملي شدن احكامي كه متروك مانده است، احياي سنتهاي پيامبر و نابودي آثار كفر و شرك، در انتظار ظهور حضرت مهدي به سر مي برند.

اگر انگيزه

ما يكي از سه مورد اول باشد، در واقع، دل ما به حال خودمان سوخته است، نه ديگران! در واقع، ما انتظار راحتي خود را مي كشيم نه ظهور حجت(عج) را! اگر كس ديگري، غير از امام عصر (عليه السلام)، خواسته هاي ما را تأمين كند، ما مريد و علاقمند به او خواهيم شد. بنا بر اين، امام زمان و ظهور ايشان براي ما موضوعيتي نخواهد داشت و مقصود اصلي تأمين راحتي خودمان است، نه چيز ديگر. انتظاري كه ناشي از راحت طلبي و تنبلي باشد، چه ارزشي دارد؟

با اينكه اسلام انسان را به تحقيق در مسائل رهنمون ساخته چرا خواسته شده بدون دليل غيبت امام زمان را قبول گردد؟
پرسش

با اينكه اسلام انسان را به تحقيق در مسائل رهنمون ساخته چرا خواسته شده بدون دليل غيبت امام زمان را قبول گردد؟

پاسخ

اسلام افراد را به تحقيق در مسائل ترغيب نموده ولى اين در مسائلى است كه خارج از قلمرو فكر و انديشه انسان نباشد اما برخى از مسائل كه ممكن است فكر انسان دستخوش انحراف واقع شود تفكر در آنها را جلوگيرى كرده است مثلاً در برخى روايات از انديشيدن درباره مسائل قضا و قدر جلوگيرى شده و همچنين درباره برخى ديگر از مسائل مانند انديشيدن در ذات خداوند بنابراين چنين نيست كه انديشيدن در هر مسئله بدون استثناء از ناحيه اسلام مورد تشويق و ترغيب باشد.

ثانياً: آن چه در درس آمده اين است كه جستجو كردن در علت غيبت امام زمان(عج) لزومى ندارد و ندانستن فلسفه غيبت امام زيانى به وجود نمى آورد و اين مانند اعتقاد به اصل وجود امام زمان و اصل غيبت آن حضرت نيست كه لازم باشد زيرا پس از اينكه حكمت خداوند براساس دليل براى ما روشن گشت و دانستيم اما غايب است مى دانيم غيبت امام زمان داراى حكمتى است اما حكمت آن چيست مانند بسيارى از فلسفه احكام براى ما مجهول است بنابراين بيان شده است كه بدون دليل غيبت امام زمان را قبول كنيم بلكه آنچه بيان شده است اين است كه دانستن فلسفه غيبت لازم نيست.

عقيده ى به امام زمان((عليه السلام)) بايد چه اثرى در ما بگذارد؟
پرسش

عقيده ى به امام زمان((عليه السلام)) بايد چه اثرى در ما بگذارد؟

پاسخ

اعتقاد به وجود امام زمان((عليه السلام)) مخصوصاً با اين ويژگى كه خدا آن حضرت را براى از بين بردن ظلم ها و ستم ها و تشكيل حكومت عدل واحد در جهان ذخيره كرده است مى تواند نتايج و آثار درخشانى در زندگى انسان از نظر عدلى داشته باشد.

يكى از آن نتايج / انتظار فرج است شيعه اى كه عقيده دارد روزى فرا مى رسد كه امام زمان((عليه السلام)) قيام مى كند در پرتو ظهور وى دنيا پر از عدل و داد مى گردد و خويشتن را منتظر ظهور آن گرامى مى داند با اين اعتقاد راستين نسبت به ظلم ها و ستم ها بى تفاوت نيست او از گناه و معصيّت و ناپاكى و ستم رنج مى برد و نه تنها خود را از انحراف و ستم بركنار مى دارد بلكه تا سرحدّ توانايى برا دفع ظلم ستم و از بين بدن ناپاكيها و فسادها و انحراف ها تلاش و مبارزه مى كند و پشتوانه اين تلاشها و فداكارى هاى وى اميد به ظهور حكومت امام زمان((عليه السلام)) و قيام آن مصلح بزرگ است.

چرا انتظار فرج افضل اعمال است ؟
پرسش

چرا انتظار فرج افضل اعمال است ؟

پاسخ

تعبيرهايي همانند آنچه در انتظار فرج (افضل اعمال) و در برخي موارد ديگر آمده است. براي نمونه درباره قرائتقرآن، توحيد، صلوات، آب دادن به تشنگان، حب علي(ع)، ورع، ادخال سُرور، جهاد، ايمان، كسب حلال، حب فياللّه و بغض في اللّه نماز اول وقت، نيكي به والدين، توكل، رضا، اطعام طعام و... مطلق نيستند.

با نگرش به مجموع آنچه كه افضل اعمال دانسته شده چنين برمي آيد كه هر كدام از اين موارد به مقتضاي حالمخاطب و شرايط خاص او ايراد شده است. بنابراين نمي توانند اموري مطلق باشند. در مورد انتظار فرج نيز چنيناست. در شرايطي كه مسلمانان در سختي هاي مبارزات صدر اسلام قرار داشتند و يا آن زمان كه شيعيان در شرايطدشواري فرا مي گرفتند مأيوس نشدن و منتظر فرج بودن بالاترين عبادت بود، چرا كه در صورت يأس همه چيز آنان درمعرض زوال قرار مي گرفت ولي با انتظار فرج روحيه اميد و مقاومت در آنان زنده مانده و راه براي پيروزي و غلبه برمشكلات فراهم مي گشت.

بايد توجه داشت كه انتظار فرج معنايي گسترده دارد و شامل همه عنايات الهي مي گردد و از جمله مصاديق آنانتظار ظهور حضرت مهدي(عج) است.{J

درباره انتظار فرج امام زمان (عج ) و دليل دعا براي تعجيل فرج ايشان توضيح دهيد.
پرسش

درباره انتظار فرج امام زمان (عج ) و دليل دعا براي تعجيل فرج ايشان توضيح دهيد.

پاسخ

دليل دعا براي تعجيل فرج ايشان، همان عدالت خواهي و حقيقت جويي است كه در فطرت همه ما نهاده شده است؛ زيرا، آن حضرت با ظهور خويش، حق را احيا و عدالت را در جامعه حاكم و مستقر خواهد ساخت. دعا براي ظهور زودتر و سريع تر ايشان، رسيدن به آرمان هايياست كه بشر تشنه نيل به آن بوده است.

امّا انتظار؛ باوري است بارور به عمل، كه در زندگي انسان منتظر، در قالب كرداري خاص تجسّم مي يابد، انتظار اعتقادي است در گرو عمل، عمل كردن به آنچه كه فرهنگ انتظار ايجاب مي كند. رسول اكرم(ص) مي فرمايد: افضل الاعمالاحمزها ؛ برترين عملها، سخت ترين آن هاست{M، (مجمع البحرين فخر الدين طريحي، مقدمه و تصحيح آية الله شهاب الدين مرعشينجفي(ره)، ص 297). و در جاي ديگر فرموده اند: افضل اعمال امتي، انتظار الفرج ؛ برترين عملها، انتظار فرج است{M، (همان، ص 57).نتيجه اين دو مقدمه و يا دو روايت آن است كه انتظار از دشوارترين تكاليف شرعي محسوب مي شود. كشف ويژگي «انتظار» هضم چرايي عظمت پاداش منتظران را آسان تر مي كند.

علي(ع) مي فرمايد: المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله ؛ منتظر امر ما بسان كسي است كه در راه خدا به خون خود غلتيدهباشد{M، (بحارالانوار، ج 52، ص 123).

آمادگي هميشه جوهر اصلي انتظار است و وظيفه قطعي منتظران، انتظار قيام و ظهور مهدي(عج) را در سر داشتن، آمادگي پيشين مي خواهد، آمادگي در:

1_ آراستگي به عدالت و تقوا: فرد منتظر بايد به زيور عدالت، تقوا و پارسايي آراسته باشد؛ پيرو واقعي و صديق حضرت ولي عصر(عج) كسي است كه رفتار و

مكتب آن جناب را الگوي عملي خود قرار دهد. رسول خدا(ص) در توصيف اوج مجاهدت و تدين منتظران مهديمي فرمايد: لاحدهم اشدّ بقية علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء، او كالقابص علي جمر الغضا، اولئك مصابيح الدجي ؛ ... هريك از ايشان بيش از كسي كه بر زجر پوست كندن درخت خار با دست خالي در شب تاريك يا نگاهداري آتش سوزان چوب درخت تاغ در كفدست صبر مي كند در دينداري خود استقامت و پايداري مي ورزد، به راستي كه آنان چراغ هدايت در شب هاي ظلماني اند{M،(بحارالانوار، ج 52،ص 124).

اگر فردي بتواند با اجتناب از معاصي و رعايت پرواي الهي، ملكه عدالت را در خود پديد آورد و با ايجاد تعادل در ميان قواي نفساني خود، اركان حيات اخلاقي را در وجود خود نهادينه سازد، آنگاه مي تواند در عصر ظهور كه عصر استقرار عدل ناب و مطلق است، خويشتن رابا شرايط نوين تمدن توحيدي مهدوي هماهنگ سازد.

2_ آراستگي به بردباري و پايداري: فرد منتظر بايد استقامت بورزد و صبر و حلم پيشه سازد؛ زيرا، با توجه به گزارش تاريخي از عصر ظهور، (نگا: اكمال الدين، ج 1، ب 23، حديث 1، الارشاد مفيد، ص 318 والاحتجاج الطبرسي، ج 2، ص 318). در دوران ظهور فشار زايد الوصفي بر منتظران مخلص و صديق مهدي موعود وارد مي شود، كه مقاومت و پايداري در چنين شرايطي به توان بالاي روحي نيازمند است. منتظران بايد بكوشند تا به درجات بالاي صبرنايل آيند.

رسول خدا(ص) به اصحاب خويش فرمودند: «پس از شما كساني مي آيند كه به هر يك از آنان اجر پنجاه نفر از شما را خواهند داد، اصحاب پرسيدند: اي رسول

خدا ما در غزوات بدر، احد و حنين با شما بوديم و درباره ما آياتي از قرآن كريم نازل شده است؛ پس چرا به آنانپنجاه برابر ما ثواب داده مي شود؟ حضرت پاسخ گفتند: آنان در شرايطي [بس دشوار [خواهند بود كه اگر شما در آن شرايط به سر بريد، تحمّل و استقامت آنان را نخواهيد داشت، (بحار الانوار، ج 2، ص 131).

از اين رو؛ رسول گرامي اسلام مي فرمايد: انتظار الفرج بالصبر عبادة ؛ چشم به راه فرج داشتن، همراه صبر و استقامت، عبادت است{M، (همان،ج 52، ص 145).

3_ بهره مندي از دين شناسي بنيادين: فرد منتظر بايد فهم و تلقي صحيحي از دين داشته باشد، مطالعه تاريخ اديان بيانگر اين واقعيت است كه اديان بر اثر عوامل مختلف و با گذشت زمان هاي متمادي، آرام آرام از خلوص نخستين خود فاصله مي گيرند و خطوط اصلي و فرعيآن ها هر يك به نوعي حذف و اضافه، شديد و ضعيف، تبديل و تغيير و تأويل و تفسير مي شوند؛ از همين رو، امام زمان(ع) با بدعت ها مبارزه سختي خواهد كرد، (نگا: الارشاد، ج 2، ص 384، بحار، ج 52، ص 338).

چنانكه امير مؤمنان مي فرمايد: «يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الرأي؛ [مهدي موعود] هواهاي نفساني مردمان را به هدايت تبديل خواهد كرد، آن زمان كه مردم هواي نفس را بر هدايت غالب سازند وآراء و نظريات را به قرآن باز خواهد گردانيد هنگامي كه قرآن را به آراي خود باز گردانند، (نهج البلاغة، خ 183 و بحارالانوار، ج 8، ص 361، شارحان شيعه و سني نهج البلاغة اين عبارت را

ناظر بهمهدي موعود دانسته اند).

4_ اصلاح طلبي؛ فرد منتظر بايد به سهم خود در راه اصلاح جامعه و استقرار عدالت و رفع ظلم و تعدي بكوشد، آن كه منتظر مصلح جهاني است، خود نيز بايد صالح و مصلح باشد، امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه فردي و اجتماعي خصوصا باحكام جور و سلاطين نقطهبارز مصلح بودن است.

امام صادق(ع) مي فرمايد: « ليعد احدكم لخروج القائم و لوسهما ؛ حتما هر يك از شما منتظران براي قيام حضرت قائم سلاح فراهم سازد هرچند يك تير{M، (بحار، ج 52، ص 366).

به هر روي، منتظر مهدي(عج) در برابر فساد و ستم حكومت هاي جور بي تفاوت نيست و مؤيد آنان نيز نمي باشد پيامبر اكرم(ص) در خصوص وظايف منتظران مهدي مي فرمايد:

طوبي لمن ادرك قائم اهل بيتي و هو مقتد به قبل قيامه، يتولي وليه و يتبرأ من عدوه و يتولي الائمة الهادية من قبله، اولئكرفقائي و ذوو ودّي و مودّتي و اكرم امتي عليّ ؛ خوشا به حال كسي كه به حضور قائم برسد و حال آنكه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد، آنكه با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و مخالف است و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست است، اينان همنشين و دوستان من وگرامي ترين امت در نزد من هستند{M، (بحارالانوار، ج 52، ص 130).

توصيه مي كنيم در باب مهدي شناسي و مباحث پيرامون آن كتاب: در انتظار ققنوس، نوشته سيد ثامر هاشم العميدي، ترجمه و تحقيق مهدي عليزاده) را كه از سوي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)قم در سال 1379 براي نخستين بار به چاپ رسيده است _ مطالعه فرماييد.

اي

مهر طلوع كن كه خوابيم همه در هجر رخت در تب و تابيم همه هر بر زن و بام از رخت روشن و ما خفاش وشيم و در حجابيم همه (امام خميني)

چه تناسبي ميان انتظار موعود و حيات پويا، كسب علم، ظلم ستيزي و مبارزه با فساد وجود دارد؟
پرسش

چه تناسبي ميان انتظار موعود و حيات پويا، كسب علم، ظلم ستيزي و مبارزه با فساد وجود دارد؟

پاسخ

درك دقيق معناي انتظار مبتني بر فهم جامع انديشه مهدويت است و انديشه مهدويت را بايد با توجه به مجموعه معارف اسلامي و در راستاي هدف كلي دين اسلام ديد.

بنا بر آموزه هاي ديني، مهدي(عج) روزي ظهور كرده و وعده هاي الهي را به اجرا درمي آورد او برپا كننده حكومت صالحان مي باشد و مؤمنان به ميزان ايمان وعمل صالحشان در حكومت مهدي(عج) قرب و منزلت دارند. اين انديشه پاياني زيبا و نوراني براي جريان زندگي انسان تصوير مي كند و عامل شعله ور شدن اميد در دل هاي مؤمنين است.

اميد به ظهور مهدي(عج) همان اميد به خداست. اميد موتور حركت انسان در زندگي است و اميد به مهدي(عج)عامل حركت استوارتر انسان در مسير خوبي ها يعني همان هدف اصلي دين مي باشد.

مقصود از انتظار فرج، اميد ودلبستگي به مهدي(عج) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهري، انتظاري سازنده و نگه دارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است. به گونه اي كه خود نوعي عبادت و حق پرستياست.

برخي به خطا به گونه اي انديشه مهدويت را تصوير مي كنند كه انتظار براساس آن به معناي كمك به رشد ظلم و فساد و پرشدن دنيا از گناه مي باشد در حالي كه بي شك چنين اموري با هدف دين بيگانه است، بنابراين انتظار و عشقبه مهدي؛ يعني، عشق به همه خوبي ها و اميد اقامه همه خوبي ها در دنيا اين عشق و اميد عاملي است كه انسان راوامي دارد تا هر چه بيشتر و محكم تر در راه خوبي ها قدم بردارد، پس انتظار فرج مسؤوليت آفرين است.

بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشتري

دارد. منابع زير بسيار مفيد است:

1- قيام و انقلاب مهدي، شهيد مطهري، صدرا، تهران (اين كتاب اساسا به معناي انتظار پرداخته است).

2- امامت و مهدويت، آيت الله صافي، انتشارات اسلامي قم، 1375 (اين اثر به مجموعه اي از بحث ها پيرامون امام مهدي(عج) پرداخته وخصوص بحث انتظار نيز يكي از فصلهاي كتاب است، ج 1، صص 351 - 398).

آيا بدون ظهور امام زمان مردم مي توانند خود متحد شوند چيزي شبيه گفتگوي جهاني ؟
پرسش

آيا بدون ظهور امام زمان مردم مي توانند خود متحد شوند چيزي شبيه گفتگوي جهاني ؟

پاسخ

1. از آيات قرآن به دست مي آيد كه خاستگاه اختلاف، جدايي از نظر عقيده است؛ همانگونه كه منشأ تفرق، پراكندگي فيزيكي و بدني است: «ولا تكونوا كالذين تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البينات و اولئك لهم عذاب عظيم؛ و مانند كساني نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف نمودند (آن هم) پس از آن كه نشانه هاي روشن (پروردگار) به آنان رسيد و آنان مجازات سنگيني دارند» (آل عمران، آيه 105).

پيشي گرفتن تفرق بر اختلاف در آيه شريفه نيز، بدان معناست كه اين نوع از جدايي و فاصله گرفتن از اجتماع، زمينه ساز اختلاف در عقيده است (علامه طباطبايي، الميزان، ج 3، ص 374، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات).

2. افزون بر نقش تفرق در اختلاف آفريني، در قرآن كريم، پيدايش اين امر به ستمگري و انحراف از حق نسبت داده شده است: «كان الناس امه واحده فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ماجاءتهم البينت بغيا بينهم...؛ مردم (در آغاز) يك دسته بودند (و در ميان آنان، هيچگونه ناسازگاري وجود نداشت به تدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايي در آنان پيدا شد، در اين حال) خداوند پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسماني كه به سوي حق دعوت مي كرد؛ به آنها نازل نمود تا در ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوري كند (افراد با ايمان در آن اختلاف نكردند،

بلكه) تنها (گروهي از) كساني كه كتاب دريافت داشته بودند و نشانه هاي روشن به آنها رسيده بود، به خاطر ستمگري و انحراف از حق، در آن اختلاف كردند» (بقره، آيه 213).

حال كه به تعبير اين آيه شريف «بغي» يا ستمگري و حق گريزي، عامل اختلاف است، راه از ميان بردن آن نيز ايمان و حق گروي است؛ همان كه در ادامه آيه بدان تصريح شده است.

3. با توجه به عوامل اختلاف آفرين، و راهكارهاي زدايش آن كه به مواردي از آنها اشاره گرديد، اين نتيجه به دست مي آيد كه اتحاد و هم گرايي انسان ها وامدار عقيده واحد و ايمان به حق يا حركت عملي در بستر آن عقيده بوده و به زمان خاصي وابسته نيست. اين عقيده واحد نيز، توحيد است؛ وانگهي در زمان ظهور ولي عصر(عج) نيز در سايه همين توحيد نظري و عملي، يكپارچگي جامعه مسلمانان به دست مي آيد. پيداست گفت و گوي جهاني، يا به اصطلاحي گفت و گوي تمدن ها نيز، زماني اتحاد را نتيجه مي دهد كه بر پايه هاي عقيده واحد توحيد و پاي بندي عملي به آموزه هاي آن، استوار شود؛ وگرنه يك تعارف سياسي بيش نيست.

البته از آنجا كه قدرت مداران و خودكامگان سياسي و صاحبان زر و زور و تزوير، وحدت بر محور توحيد را مخالف منافع خود مي بيند لذا بدون ظهور امام زمان(عج) وحدت جهاني ممكن نمي شود. اگرچه تلاش هايي به عنوان زمينه ساز قابل توجه مي باشد.

چه آثار وفوايدي بر بحث از مهدويت در اين زمان مترتّب است؟
پرسش

چه آثار وفوايدي بر بحث از مهدويت در اين زمان مترتّب است؟

پاسخ

برخي بر اين گمان اند كه طرح وبررسي موضوع مهدويت در اين زمان امري بي فايده است، زيرا اين موضوع مربوط به آينده بشريت است وآينده واتفاقات آن امري است مجمل ومبهم، امّا آنچه وظيفه ماست اينكه به تكاليف خود در عصر وزمان خود عمل كنيم؛ زيرا هر عصر وزماني مقتضيات خود را مي طلبد... .

{پاورقي . المهدي المنتظر، دكتر عداب محمود محش، ص 214. پاورقي}

پاسخ: بحث از مهدويت در اين عصر وزمان آثار وفوايدي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - آرمان قيام وانقلاب مهدي (ع) يك فلسفه بزرگ اجتماعي، اسلامي است. اين آرمان بزرگ گذشته از اينكه الهام بخش ايده وراه گشاي به سوي آينده است، آينه بسيار مناسبي است براي شناخت آرمان هاي اسلامي.

{پاورقي . قيام وانقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، شهيد مطهري؛، ص 57. پاورقي}

2 - نويد به برپايي حكومتي جهاني واسلامي اركان وعناصر مختلفي دارد كه برخي فلسفي وجهاني است وجزئي از جهان بيني اسلامي است، وبرخي فرهنگي وتربيتي است، برخي سياسي است وبرخي اقتصادي وبرخي اجتماعي است. وبرخي انساني يا انساني، طبيعي مي باشد.

{پاورقي . همان. پاورقي}

انسان مي تواند با الگوپذيري از برنامه هاي جامع وفراگير حضرت در عصر ظهور به آرمان هاي واقعي اسلام نزديك شود.

3 - در طول تاريخ ودر سطح جهان، انقلاب هاي گوناگوني از قبيل فرهنگي، سياسي، اجتماعي و... صورت گرفته است، ولي اكثر اين انقلاب ها يا در شروع موفق نبوده ويا اينكه در مواجهه با مشكلات فراوان ومقابله با دشمنان خود نتوانسته است دوام بياورد... وتنها نگاه سبزي كه شيعه به مهدويت دارد مي تواند با ايجاد روحيه اميد در

جامعه، مردم را از نااميدي ويأس برهاند. شيعه معتقد به امام زماني زنده وحاضر وناظر بر اعمال خود است كه او را در مواقع حساس كمك كار خواهد بود. اين اعتقاد از جهت روان شناسي آثار عميقي را در روحيه شيعيان خواهد گذاشت.

4 - از آن جهت كه وقت تشكيل حكومت امام زمان (ع) مشخص نيست وهر لحظه مي تواند زمان ظهور باشد، لذا وظيفه داريم كه نظري به مباحث مهدويت وظهور كرده وخصوصيات عصر ظهور ووظايف خود در آن عصر را بدانيم.

5 - رسيدن به حكومت جهاني توحيدي در عصر ظهور، شرايطي دارد كه برخي از آنها به دست خود بشر حاصل مي گردد، از آن جمله رسيدن بشر به تكامل همه جانبه ورسيدن به مستواي عالي فكري است. لذا بر ماست كه آرمان هاي اصيل اسلامي در عصر ظهور را بدانيم تا بتوانيم هر چه بهتر در نزديك شدن آن سهيم بوده وزمينه ساز ظهور حضرت باشيم.

6 - بحث از مهدويت تنها بحث از اموري نيست كه مربوط به آينده بشريّت باشد، بلكه بحث از امامت ومهدويت است، بحث از اينكه در هر زماني بايد امام معصومي موجود باشد، خواه حاضر ومشهور وخواه غايب وپنهان تا حجت ها وبينات خداوند باطل نگردد.

ولذا در روايات اسلامي از رسول خدا (ص) مي خوانيم: "من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليّة"؛ "هر كس بميرد وپيشواي زمان خود را نشناسد مرده است از نوع{پاورقي . شرح مقاصد، ج 5، ص 239. پاورقي}

مردن زمان جاهليت."

بحث از مهدويت، بحث از غيبت وفلسفه آن وآثار وبركات وجود امام در اين عصر غيبت است.

ولذا بحث از مهدويت از وظايف وتكاليف شيعه در عصر غيبت است.

موضوع: فلسفه

حكومت عدل جهاني

بحث از مهدويت در اين عصر وزمان داراي چه آثار وفوايدي م با شد؟
پرسش

بحث از مهدويت در اين عصر وزمان داراي چه آثار وفوايدي م با شد؟

پاسخ

بحث از مهدويت در اين عصر وزمان آثار وفوايدي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - آرمان قيام وانقلاب مهدي (ع) يك فلسفه بزرگ اجتماعي، اسلامي است. اين آرمان بزرگ گذشته از اينكه الهام بخش ايده وراه گشاي به سوي آينده است، آينه بسيار مناسبي است براي شناخت آرمان هاي اسلامي.

{پاورقي . قيام وانقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، شهيد مطهري؛، ص 57. پاورقي}

2 - نويد به برپايي حكومتي جهاني واسلامي اركان وعناصر مختلفي دارد كه برخي فلسفي وجهاني است وجزئي از جهان بيني اسلامي است، وبرخي فرهنگي وتربيتي است، برخي سياسي است وبرخي اقتصادي وبرخي اجتماعي است. وبرخي انساني يا انساني، طبيعي مي باشد.

{پاورقي . همان. پاورقي}

انسان مي تواند با الگوپذيري از برنامه هاي جامع وفراگير حضرت در عصر ظهور به آرمان هاي واقعي اسلام نزديك شود.

3 - در طول تاريخ ودر سطح جهان، انقلاب هاي گوناگوني از قبيل فرهنگي، سياسي، اجتماعي و... صورت گرفته است، ولي اكثر اين انقلاب ها يا در شروع موفق نبوده ويا اينكه در مواجهه با مشكلات فراوان ومقابله با دشمنان خود نتوانسته است دوام بياورد... وتنها نگاه سبزي كه شيعه به مهدويت دارد مي تواند با ايجاد روحيه اميد در جامعه، مردم را از نااميدي ويأس برهاند. شيعه معتقد به امام زماني زنده وحاضر وناظر بر اعمال خود است كه او را در مواقع حساس كمك كار خواهد بود. اين اعتقاد از جهت روان شناسي آثار عميقي را در روحيه شيعيان خواهد گذاشت.

4 - از آن جهت كه وقت تشكيل حكومت امام زمان (ع) مشخص نيست وهر لحظه مي تواند زمان ظهور باشد،

لذا وظيفه داريم كه نظري به مباحث مهدويت وظهور كرده وخصوصيات عصر ظهور ووظايف خود در آن عصر را بدانيم.

5 - رسيدن به حكومت جهاني توحيدي در عصر ظهور، شرايطي دارد كه برخي از آنها به دست خود بشر حاصل مي گردد، از آن جمله رسيدن بشر به تكامل همه جانبه ورسيدن به مستواي عالي فكري است. لذا بر ماست كه آرمان هاي اصيل اسلامي در عصر ظهور را بدانيم تا بتوانيم هر چه بهتر در نزديك شدن آن سهيم بوده وزمينه ساز ظهور حضرت باشيم.

6 - بحث از مهدويت تنها بحث از اموري نيست كه مربوط به آينده بشريّت باشد، بلكه بحث از امامت ومهدويت است، بحث از اينكه در هر زماني بايد امام معصومي موجود باشد، خواه حاضر ومشهور وخواه غايب وپنهان تا حجت ها وبينات خداوند باطل نگردد.

ولذا در روايات اسلامي از رسول خدا (ص) مي خوانيم: "من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليّة"؛ "هر كس بميرد وپيشواي زمان خود را نشناسد مرده است از نوع{پاورقي . شرح مقاصد، ج 5، ص 239. پاورقي}

مردن زمان جاهليت."

بحث از مهدويت، بحث از غيبت وفلسفه آن وآثار وبركات وجود امام در اين عصر غيبت است.

ولذا بحث از مهدويت از وظايف وتكاليف شيعه در عصر غيبت است.

موضوع: فلسفه حكومت عدل جهاني

انتظار، چه تأثيري در بعد اجتماعي دارد؟
پرسش

انتظار، چه تأثيري در بعد اجتماعي دارد؟

پاسخ

انتظار در ابعاد گوناگون حيات انساني آثار ژرف مي گذارد، وبيشترين اثرگذاري آن در بعد تعهدها ومسئوليّت هاي اجتماعي واحساس ديگرخواهي واحسان دوستي عينيت مي يابد؛ زيرا كه در مفهوم انتظار، انسان گرايي نهفته است. انسان منتظر پيوندي ناگسستني با هدف ها وآرمان هاي امام منتظَر وموعود خود دارد ودر آن راستا گام بر مي دارد وهمسان وهمسوي آن اهداف وآرمان ها حركت مي كند وهمه جهت گيري ها وگرايش ها وگزينش هايش در آن چارچوب قرار مي گيرد. امام موعود، غمگسار راستين غمزدگان ويار وياور واقعي مظلومان وحامي حقيقي مستضعفان است.

پس جامعه منتظر وانسان هاي داراي خصلت انتظار بايد در زمينه خواست ها وهدف هاي امامشان عمل كنند وبه ياري انسان هاي مظلوم ومحروم بشتابند ودل آزردگان را مرهم نهند ودشواري ها ومشكلات مردم را تا حدّ توان، طبق خواسته ورضاي امامشان برطرف سازند. واگر چنين شد در قلمروجامعه منتظر، محروم وتهيدست وبيمار بي درمان ودلتنگ وافسرده واندوهگين وگرفتار باقي نخواهد ماند.

شايد يكي از معاني برخي از احاديث درباره انتظار فرج كه گفته اند: "انتظار فرج خود فرج است" همين معنا باشد كه جامعه منتظر اگر انتظاري راستين وصادقانه داشته باشد دست كم در حوزه خود، مشكلات ونابساماني هاي مردم را برطرف مي كند وخواسته ها وآرمان هاي امام موعود را در محيط خويش تحقق مي بخشد؛ لذا امام رضا (ع) فرمود: "... انتظار الفرج من الفرج"؛ "...انتظار فرج جزء فرج است."

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 131، ح 29. پاورقي}

عنصر انتظار چگونه در آمادگي نظامي منتظران تأثير دارد؟
پرسش

عنصر انتظار چگونه در آمادگي نظامي منتظران تأثير دارد؟

پاسخ

انتظار، نخست يك آرمان وعقيده است وسپس در عمل وعينيت آشكار مي گردد وانسان منتظر به مرزباني وپاسداري از حوزه جغرافيايي وفرهنگي وايدئولوژي خود وهمكيشان وهم مسلكان خويش مي پردازد وهمواره در موضع ديده باني است وهوشيارانه وتيزنگرانه به افق هاي دور ونزديك مي نگرد وهر تحرّك وتحول ونقل وانتقالي را در اردوگاه هاي دشمن زير نظر مي گيرد ودر سنگر دفاع ايدئولوژيكي وزميني وجغرافيايي، دشمن را از پيشروي باز مي دارد، ودر صورت فراهم بودن زمينه به تهاجم نيز دست مي يازد.

اين است كه جامعه منتظر همواره به آمادگي نظامي ودفاعي فرا خوانده شده است وتهيه ابزار جنگ وقدرت از هر مقوله وبا هر كيفيت، تكليف گشته است. فقها در كتاب جهاد بحثي را تحت عنوان "مرابطه" و"رباط" ذكر كرده اند، به اين معنا كه مؤمنان در مرزها اقامت گزينند وآمادگي كامل داشته باشند تا در هنگام حمله وتهاجم ناگهاني دشمن، دفاع كنند وكشور را نجات دهند.

معناي ديگر مرابطه ورباط، پيوند ورابطه با امام ودر خدمت امام زيستن ومرزبان دستورها وخواسته هاي امام بودن است. به اين معنا كه جامعه مؤمنان با امام خويش ارتباط برقرار كنند وبه ريسمان ولايت امام چنگ زنند وبا او هم پيمان شوند وبه ياري امام متعهد گردند. اين قسم از "مرابطه" بر هر فرد واجب عيني است، نيابت بردار نيست، وپايه اي از پايه هاي ايمان است وعملي بدون آن پذيرفته نمي شود.

{پاورقي . مكيال المكارم، ج 2، ص 425. پاورقي}

امام صادق (ع) در تفسير آيه: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}، فرمود: "اصبروا علي المصآئب وصابروا علي الفرآئض ورابطوا علي{پاورقي . سوره آل عمران، آيه 200. پاورقي}

الأئمّة:"؛ "در

برابر مشكلات شكيبايي ورزيد ودر انجام تكليف ها ومسئوليت ها پايدار{پاورقي . تفسير علي بن ابراهيم، ج 1، ص 129. پاورقي}

باشيد، وبا امامان رابطه برقرار كنيد."

ودر روايتي ديگر از امام صادق (ع) آمده است كه "رابطوا" به معناي حضور نزد امام است.

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 199. پاورقي}

عنصر صبر در تحقّق انتظار تا چه مقدار مؤثّر است؟
پرسش

عنصر صبر در تحقّق انتظار تا چه مقدار مؤثّر است؟

پاسخ

روح وجوهر اصلي انتظار، مقاومت وصبر است. كسي كه منتظر تحقق يافتن هدف آرماني است بايد تا فرا رسيدن زمان پيدايي هدف وشكل گرفتن آرمان، پايداري وشكيبايي كند وتاب وتوان از دست ندهد، وهر ناملايمي را در آن با بردباري بپذيرد، وچون صبر وپايداري را از دست داد وبي شكيب گرديد وتاب وتوان بر زمين نهاد، انتظار نيز از دست داده است؛ زيرا كه پايداري وصبر، تحقق بخش جوهر انتظار است. لذا در احاديث از انتظار فرج همراه با صبر سخن گفته اند.

امام رضا (ع) فرمود: "ما أحسن الصبر وانتظار الفرج..."؛ "چه نيكو است شكيبايي{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 129، ح 23. پاورقي}

وانتظار فرج."

براي ظهور، وقت تعيين نشده است وهمواره وقوع آن را "امري ناگهاني" توصيف كرده اند ولذا بايد انتظار لحظه به لحظه باشد.

آيا تأخير در فرج موجب قساوت قلب مي شود؟
پرسش

آيا تأخير در فرج موجب قساوت قلب مي شود؟

پاسخ

آنچه كه بر هر مؤمني بلكه بر هر انساني لازم است، اينكه هيچ گاه از تأخير فرج وظهور منجي نااميد نباشد، بلكه بايد به ريسمان صبر چنگ زده تا به سر منزل مقصود رهنمون شود. واين تنها از راه ايمان قلبي به خداوند متعال واينكه او خُلف نمي كند، ميسّر است ونيز با سير وبررسي سرگذشت امت هاي پيشين كه چگونه بعد از هر عسر وگرفتاري شديد، خداوند آخرالأمر براي آنها يسر وفرجي حاصل نمود، به دست مي آيد. وهمچنين با مراجعه به فطرت وميل دروني خود كه چگونه به ظهور منجي بشريت متمايل است مي تواند خود را از يأس ونااميدي رهانيده وبه ظهور منجي اميدوار باشد.

در ذيل آيه شريفه {وَلايَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ}؛ از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: "تأويل هذه الآية جاء في أهل{پاورقي . سوره حديد، آيه 16. پاورقي}

زمان الغيبة وآيامها دون غيرهم من أهل الأزمنة وإنّ اللَّه تعالي نهي الشيعة عن الشك في حجة اللَّه تعالي، أو أن يظنّوا أنّ اللَّه تعالي يخلي أرضه منها طرفة عين"؛ "تأويل اين آيه براي مردم عصر{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 24 ؛ المحجة، ص 220ù219. پاورقي}

غيبت است، و روزهاي زمان غيبت غير از روزهاي اهل زمان هاي ديگر است. خداوند متعال شيعيان را از شك در حجّت خود نهي كرده است ونيز نهي كرده از اينكه گمان كنند كه خداوند زمين را يك چشم برهم زدن از حجت خالي مي گرداند."

آيا انتظار طولاني فرج، خسته كننده وملالت آور است؟
پرسش

آيا انتظار طولاني فرج، خسته كننده وملالت آور است؟

پاسخ

انتظار اگر از قسم مثبت آن باشد كه همراه با آمادگي كامل منتظر براي ظهور حضرت مهدي (ع) است نه تنها ملالت آور نيست بلكه دائماً در انسان روحيه اميد را شعله ور كرده واو را سرحال وزنده نگه مي دارد. شخص منتظر دائماً در فكر آمدن محبوب خود است واين بهترين حالتي است كه به او دست مي دهد، او دائماً به عشق رسيدن محبوب خود شب را به روز وروز را به شب مي رساند.

از طرفي ديگر، از آنجا كه انتظار منجي حقيقي يعني امام زمان (ع) در حقيقت يك نوع توسل وارتباط باطن با او نيز هست لذا با اين ارتباط هر لحظه فيوضاتي از ناحيه آن حضرت به انسان مي رسد كه او را از خستگي وملالت بيرون مي آورد.

بر انتظار موعود حقيقي آثار وبركاتي بسيار مترتّب است كه در جاي خود به آن اشاره مي نماييم.

چه آثاري بر انتظار منجي مترتّب است؟
پرسش

چه آثاري بر انتظار منجي مترتّب است؟

پاسخ

ضرورت واهميّت انتظار را مي توان از زواياي مختلف مورد بررسي قرار داد:

1 - انتظار، دوره آماده سازي وزمينه سازي براي يك نهضت به شمار مي آيد وهر انقلاب وحركتي كه اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد ناقص وبي ثمر است.

2 - در اهميّت انتظار همين بس كه دشمنان، آن را مانع تسلّط خود بر مسلمانان برشمرده اند. ميشل فوكر، كلر برير در بحث مبارزه با تفكّر مهدي باوري، ابتدا قيام امام حسين (ع) وبعد انتظار امام زمان (ع) را دو عامل پايداري شيعه معرفي مي كنند. در كنفرانس تل آويو نيز افرادي مثل برنارد لوييس، مايكل ام جي، جنشر، برونبرگ ومارتين كرامر بر اين نكته تكيه فراوان داشتند. آنان در توصيف شيعه گفته اند: "شيعيان به نام امام حسين قيام مي كنند وبه اسم امام زمان قيامشان را حفظ مي نمايند".

{پاورقي . مجله بازتاب انديشه، خرداد80، ص 193. پاورقي}

ماربين، محقق آلماني مي گويد: "از جمله مسائل اجتماعي بسيار مهمّي كه موجب اميدواري ورستگاري شيعه مي باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر وانتظار ظهور است".

{پاورقي . سياست اسلام، اثر ماربين، ص 50ù49. پاورقي}

پتروشفسكي، تاريخدان وايران شناس علوم شوروي سابق در اين زمينه مي نويسد: "چشم به راه مهدي بودن در عقايد عمومي مردمي كه نهضت هاي قرن سيزدهم را در ايران بر پا داشتند، مقام بلندي را داشته است".

{پاورقي . نهضت سربداران خراسان، اثر پتروشفسكي. پاورقي}

3 - دوران انتظار، دوران هجوم فتنه ها ومشكلات وگرفتاري ها است وآنچه مي تواند آرامش قلبي وقدرت روحي به شيعه منتظر بدهد، ياد منجي حيّ وحاضر است.

4 - پيراستن از خصايص ناپسند وآراستن خود به اخلاق نيكو از فوايد ديگر انتظار است. امام صادق (ع) فرمود: "من سرّ أن يكون

من أصحاب القآئم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الأخلاق"؛ "...هر كس دوست دارد كه از ياران حضرت قائم (ع) گردد بايد كه{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 140، ح 50. پاورقي}

منتظر باشد ودر عين حال به پرهيزكاري واخلاق نيكو مشغول گردد."

5 - از نتايج انتظار، تلاش فكري مؤمن منتظر وبصيرت وآگاهي اوست. فتنه ها علاوه بر آنكه غفلت مي آورد، شبهه وترديد وتزلزل را نيز در افكار جامعه ايجاد مي كند، واين منتظر واقعي است كه چون به هوشياري فكري رسيده، بيدار است وبه شبهات پاسخ مي گويد.

امام صادق (ع) فرمود: "طوبي لمن تمسّك بأمرنا في غيبة قآئمنا فلم يزغ قلبه بعد الهداية..."؛ "خوشا به حال كسي كه در زمان غيبت قائم ما به فرمان ما تمسك جويد كه در{پاورقي . همان، ص 123، ح6. پاورقي}

نتيجه قلب او هرگز به طرف باطل متمايل نخواهد شد."

6 - انتظار از آنجا كه انسان را به عمل وا مي دارد ودر جامعه اي كه حالت انتظار منجي الهي حاكم است، تحّرك وپويايي حكم فرماست وبشر را به زمينه سازي واصلاح فردي واجتماعي وا مي دارد، عاملي ارزشمند براي حفظ وبقاي شريعت است.

7 - انتظار از آن جهت كه محّرك عمل است، زمينه ساز ظهور منجي عالم بشريّت خواهد بود.

موضوع: ظهور منجي از ديدگاه اديان

منتظران

ويژگيها

منتظران واقعي حضرت مهدي(ع)چه كساني هستند؟ چه نشانه ها وخصوصياتي دارند؟ آياسربازان حضرت اكنون وجود دارند يا بعداً خواهند آمد؟
پرسش

منتظران واقعي حضرت مهدي(ع)چه كساني هستند؟ چه نشانه ها وخصوصياتي دارند؟ آياسربازان حضرت اكنون وجود دارند يا بعداً خواهند آمد؟

پاسخ

انتظار واژه اي مقدس است و منتظر شخصي است كه از ره آور انتظار بهره مي برد.

انتظار آن هنگام مقدس و عبادت شد كه آخرين حجت خدا به دستور خداوند غيبت خود را آغاز كرد، كه اكنون بعد از هزار و اندي سال ادامه دارد.

كسي منتظر واقعي است كه خود را از هر جهت آماده ظهور حضرت كند و پيروان سالك كه در سلك و طريق دينند و در اين مسير از تعبد به حق منحرف نمي شوند.

انتظار دست رد زدن بر سينه باطل و ردّ هر چه ظلم است. انتظار برترين و بزرگ ترين عمل است. در سايه انتظار چشمه حق جاري است و عطش طلبان انسانيت فرو مي نشيند.

پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود: "أفضل أعمل أمتي انتظار الفرج من اللَّه عزّ و جلّ؛ بهترين اعمال امّت من انتظار رسيدن فرج است از طرف خداوند بزرگ".(1) و جز اين نبايد باشد كه انتظار فرج از بهترين اعمال است، زيرا در صورت تحقق ظهور حضرت و به پايان رسيدن انتظار، جامعه اسلامي روي آبادي و آسايش و امنيت را خواهد ديد و اين بالاترين و بهترين آرزويي است كه هر فرد مي تواند آن را داشته باشد.

پس دين داري شرط اصلي شخص منتظر است.

"از ويژگي هاي انتظار منتظر، دين داري است و ديانت پيشگي جز اين نمي توان تصور كرد. انسان در دوران غيبت، بايد مواظبت بيشتر، به امر دين خود و دين داري و صحت اعمال خود بپردازد و از هرگونه سستي، انحراف و فتور دوري گزيند. انسان منتظر حكومت علي وار مهدي موعود(ع)

علاوه بر تدين و تقوا، بايد پارسا باشد و خود را چناكه آن پيشوا دوست دارد، بسازد و بدارد امام صادق(ع) مي فرمايد: "هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد و پارسايي پيش گيرد و كردار باورع داشته باشد".(2)

آيا سربازان حضرت اكنون وجود دارند؟

از جمله بحث هاي مهم مربوط به زمان قبل و بعد از ظهور حضرت صاحب(ع) شناخت كميّت و كيفيت ياران حضرت است و اين سؤال در خصوص كميّت و تعدا افراد بيشتر از كيفيت مطرح است و دو گونه جواب دارد:

1 - پاسخي كلّي و غير تفصيلي از اين كه هنگام ظهور بر گِرد حضرت ياراني جمع خواهند شد كه قطعاً يا از قبل و يا هنگام ظهور مأمور بوده اند. اما اين كه زمان قبل و يا هنگام ظهور يعني چه و چه مقطعي را شامل مي شود، كسي اطلاعي ندارد. امام صادق(ع) در توصيف ياران حضرت مي فرمايد: "مرداني كه گويا دل هايشان پاره هاي آهن است. غبار ترديد در ذات مقدس خدا خاطر نشان را نمي آياد. همانند چراغ هاي فروزانند، گويا دل هايشان نور باران است".(3)

2 - پاسخ ديگري كه از احاديث مي توان برگرفت، متفاوت است. بعضي از احاديث، خاستگاه ياران حضرت را مكان هاي خاص دانسته و به تعداد اوليه ياران اشاره دارد كه البته آن نيز متفاوت است.

اميرمؤمنان علي(ع) اشاره به مكان ياران حضرت كرده و مي فرمايد: "خوشا به حال طالقان (1) كه خداي بزرگ در آن گنج هاي نهفته دارد برتر از طلا و نقره. آن گنج ها مرداني مؤمن هستند كه خداي را به شايستگي شناخته اند. آنان ياران مهدي در آخر الزمان هستند".(4)

امام باقر(ع) اشاره به تعدا ياران

حضرت كرده مي فرمايد: "گويا آنان را مي نگرم، سيصد و اندي مرد بر بلنداي نجف (كوفه) ايستاده اند. دل هايي چون پولاد دارند. در هر سو تا مسافت يك ماه را، ترس بر دل هاي دشمنان سايه مي افكند".(5)

در حديثي ديگر از امام باقر(ع) اشاره به وجود تعدادي زن ميان ياران حضرت شده است: "به خدا سوگند! سيصد و سزيده تن كه پنجاه تن از بانوان نيز ميانشان حضور دارند، بدون هيچ قرار قبلي در مكه گرد هم جمع خواهند شد".(6)

البته توصيف هاي انجام شده در زبان مبارك معصوم(ع) نيز اشاره به مكان ها و تعداد ياران حضرت به طور قطعيعّت قابل گفتن نيست و شايد نياز به تفسير و تأويل داشته باشد. بنابر اين هر گونه اظهار نظر قطعي در مورد صاحب العصر و الزمان(ع) و مسائل و اتفاقات قبل و بعد از ظهور، ناصواب است، زيرا تا هنگامي كه وجود مقدس قائم آل محمد(عج) در پشت پرده غيبت قرار گرفته، پرداختن به مواردي كه مربوط به وجود ايشان و نيز مسائل جانبي است، نمي تواند متقن و مستحكم باشد.

البته مسلّم است كه روزي حضرت ظاهر خواهد شد و بر گِرد او ياراني جمع شده كه يا از قبل آماده بودند و يا در آن هنگام اين لياقت را پيدا كرده اند. در هر دو صورت براي فردي كه بخواهد جزء ياران حضرت باشد، آمادگي روحي و رواني و معنوي لازم است، اگر چه قبل از ظهور حضرت بميرد. امام صادق(ع) فرمود:

"هر كسي از شما در انتظار در حالي كه منتظر حضرت باشد، از دنيا برود، مثل كسي است كه در خيمه قائم بوده است".(7)

خيمه كنايه از حضور در لشكر و در

زمره يار حضرت است.

پي نوشت ها:

1 - تطبيق طالقان بر شهري كه اينك در اطراف تهران و قزوين وجود دارد، قطعيت ندارد.

1 - بحار الانوار، ج 52، ص 128، حديث 21.

2 - محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 346.

3 - بحار الانوار ،ج 52، ص 308.

4 - مجله حوزه، ويژه امام زمان، ج 70 - 71، ص 300.

5 - بحار الانوار، ج 5، ص 342.

6 - همان، ص 223.

7 - همان، ج 52، ص 125، حديث 15.

ويژگيهاي منتظران
اشاره

اگر بخواهيم مورد توجه امام مهدي(عج) قرار بگيريم و از منتظران ايشان باشيم، چه بايد بكنيم؟

پرسش

ويژگيهاي منتظران

اگر بخواهيم مورد توجه امام مهدي(عج) قرار بگيريم و از منتظران ايشان باشيم، چه بايد بكنيم؟

پاسخ

در برخي روايات وظايفي براي شيعيان بيان شده است(1) كه با انجام و رعايت آنها مي توان از منتظران واقعي امام زمان(ع) بود و حضرت به انسان توجه خواهند كرد.

در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1- تقوا گرايي:

يكي از وظايف مهم شيعيان در عصر غيبت، خودسازي و رعايت تقوا است؛ زيرا برقراري ارتباط با امام پارسا، پارسايي مي طلبد بر اين اساس يكي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) تقوا گرايي بيان شده است.(2) امام صادق(ع) فرمود: "هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد و پارسايي پيش گيرد و كردار باورع داشته باشد".(3)

2- تكليف گرايي:

يكي از عواملي كه زمينه توجه امام زمان(ع) را به انسان ها فراهم مي كند، دين مداري و تكليف گرايي است. انسان بايد در عصر غيبت بيشتر به دستورهاي الهي توجه نموده و مقيد به انجام تكليف خدايي باشد؛ زيرا در عصر غيبت انسان ها بيشتر در معرض آسيب ها و آفات قرار مي گيرند و نياز به پشتوانه قوي دارند. اين پشتوانه قوي تقويت باورهاي ديني و پاسداري از دين است. از سوي ديگر با انجام تكاليف الهي مي توان به آسيب زدايي پرداخت.

امام صادق(ع) فرمود: "براي صاحب الامر غيبت طولاني است. در اين دوران هر كسي بايد تقوا پيشه سازد، و به دين چنگ زند".(4)

3- انتظار فرج:

يكي از وظايف شيعيان انتظار فرج است. پيامبر اسلام(ص) فرمود: "افضل اعمال امتي انتظار الفرج مِن اللَّه عزّوجلّ".(5)

انتظار كشيدن ظهور يك مصلح، در انسان آمادگي براي انجام كارهاي نيك و اصلاح گرايانه ايجاد مي كند.

4- اصلاح جامعه:

يكي از

وظايف شيعيان اصلاح جامعه است. همان گونه كه انسان وظيفه دارد به تقوا و خودسازي بپردازد، وظيفه دارد كه با ناهنجاري ها مبارزه نمايد. در آموزه هاي ديني اين نگرش كه در عصر غيبت بايد در برابر ناهنجاري ها و بي عدالتي ها بي اعتنا بود، پذيرفته شده نيست، و اين تحريف مفهوم انتظار است، بلكه از منظر اسلام همگان وظيفه دارند كه با بهره گيري از دو عنصر امر به معروف و نهي از منكر در صدد ايجاد جامعه اي مبتني بر شايستگي، خدامحوري و عدالت باشند، يعني همان هدفي كه امام زمان مي خواهند اجرا كنند.

چنين شخصي هدفي را دنبال مي كند كه امام زمان مي خواهد.

5- شناخت امام و حجت خدا:

شناخت امام و جايگاه او در اسلام يكي از مهم ترين عامل است كه باعث مي شود امام زمان(ع) به انسان توجه نمايد، از اين رو در اسلام به شناخت امام(ع) و اطاعت از او سفارش شده است: "مَن مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتةً جاهلية؛(6) كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد، مانند دوران جاهليت مرده است".

6- استمداد از امام زمان(ع):

انسان بايد تلاش نمايد تا جايي كه امكان دارد از فيض وجود امام زمان بهره مند باشد. همان گونه كه از آفتاب پشت ابر مي توان بهره مند شد.

به هر طريقي كه امكان دارد بايد با او ارتباط برقرار نمود كه حداقل آن خواندن دعاهاي وارد شده مانند ندبه و فرج است.

اگر خواهي كه دوست نگسلد پيوند

سر رشته نگه دار تا نگهدارد

7- دعا براي امام زمان(ع):

يكي از عواملي كه مي تواند در جلب توجه امام زمان(ع) مؤثر باشد دعا كردن براي حفظ حضرت و تعجيل در فرج او است.

در روايات متعدّد سفارش

شده كه براي سلامتي امام زمان(ع) دعا كنيد. از جمله دعاهايي كه امام رضا(ع) سفارش نمود براي امام زمان(ع) خوانده شود، اين است: "اللّهمّ ادّفع عن وليّك و خليفتك و حجّتك...". دعاي ديگري كه به علاقه مندان امام زمان(ع) سفارش شده، دعاي مشهوري است كه در مجالس و نمازها خوانده مي شود: "اللّهمّ كن لوليّك الحجّة ابن الحسن...".(7)

انجام وظايف هم چنين موجب مي شود كه امام زمان انسان را مورد عنايت قرار دهد. آن حضرت در ميان مردم حضور پيدا كرده و مشكلات مردم را رفع و به هدايت آن ها مي پردازد. اگر چه مردم او را نشناسند. امام علي(ع) فرمود: "سوگند به خداي علي، حجت خدا در ميان آنان هست و در كوچه و بازار آن ها گام بر مي دارد و بر خانه هاي آن ها وارد مي شود و در شرق و غرب جهان رفته و گفتار مردمان را مي شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده سلام مي دهد. او مردمان را مي بيند".(8)

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 52، ص 122؛ منتهي الامال، ص 555.

2. بحارالانوار، ج 52، ص 366.

3. همان، ص 140.

4. همان، ص 135.

5. همان، ج 51، ص 44.

6. نجم الثاقب، ص 613.

7. منتهي الامال، ص 562.

8. بحارالانوار، ج 52، ص 135.

منتظران واقعي چه خصوصياتي بايد داشته باشند؟
پرسش

منتظران واقعي چه خصوصياتي بايد داشته باشند؟

پاسخ

اول _ خودسازي فردي

چنين تحوّلي قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و با ارزش انساني است كه بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعي را در جهان بدوش بكشند، و اين در درجه اول محتاج به بالا بردن سطح انديشه و آگاهي و آمادگي روحي و فكري براي همكاري در پياده كردن آن برنامه عظيم است . تنگ نظريها، كوته بينيها، كج فكريها، حسادتها اختلافات كودكانه و نابخردانه و بطور كلي هرگونه نفاق و پراكندگي با موقعيت «منتظران واقعي» سازگار نيست.

نكته مهم اين است كه منتظر واقعي براي چنان برنامه مهمي هرگز نمي تواند نقش تماشاچي را داشته باشد بايد از هم اكنون حتماً در صف انقلابيون قرار گيرد.

ايمان به نتايج و عاقبت اين تحوّل هرگز به او اجازه نمي دهد كه در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن «اعمالي پاك» و روحي پاكتر و برخورداري از «شهامت» و «آگاهي» كافي است.

من اگر فاسد و نادرستم چگونه مي توانم در انتظار نظامي كه افراد فاسد و نادرست در ان هيچگونه نقشي ندارند، بلكه مطرود و منفور خواهند بود، روزشماري كنم .

آيا اين انتظار براي تصفيه روح و فكر و شستشوي جسم و جان از لوث آلودگيها كافي نيست؟

ارتشي كه در انتظار جهاد آزادي بخش به سر مي برد حتماً به حالت آماده باشد كامل درمي آيد، سلاحي را كه براي چنين ميدان نبردي شايسته است بدست مي آورد، سنگرهاي لازم را مي سازد . آمادگي رزمي افراد خود را بالا مي برد.

روحيه افراد خود را تقويت مي كند و شعله عشق و شوق براي چنين مبارزه اي را در دل

فرد فرد سربازانش زنده نگه مي دارد. ارتشي كه داراي چنين آمادگي نيست هرگز در انتظار به سر نمي برد و اگر بگويد دروغ مي گويد.

انتظار يك مصلح جهاني به معناي آماده باش كامل فكري و اخلاقي ، مادي و معنوي، براي اصلاح همه جهان است . فكر كنيد چنين آماده باشي چقدر سازنده است.

و خود سازي براي چنين هدفي مستلزم به كار بستن عميق ترين برنامه هاي اخلاقي و فكري و اجتماعي است، اين است معناي انتظار واقعي آيا هيچكس مي تواند بگويد چنين انتظاري سازنده نيست؟

دوّم – خودياريهاي اجتماعي

منتظران راستين در عين حال وظيفه دارند تنها به خويشتن نپردازند، بلكه مراقب حال يكديگر باشند، و علاوه بر اصلاح خويش در اصلاح ديگران نيز بكوشند زيرا برنامه عظيم و سنگيني كه انتظارش را مي كشند يك برنامه فردي نيست، برنامه اي است كه تمام عناصر انقلاب بايد در آن شركت جويند، بايد كار به صورت دسته جمعي و همگاني باشد، كوششها و تلاشها بايد هماهنگ گردد، و عمق و وسعت اين هماهنگي بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهاني باشد كه انتظار آن را دارند.

در يك ميدان وسيع مبارزه دسته جمعي هيچ فردي نمي تواند از حال ديگران غافل بماند، بلكه موظف است هر نقطه ضعفي را در هر كجا ببيند اصلاح كند و هر موضع آسيب پذيري را ترميم نمايد، و هر قسمت ضعيف و ناتواني را تقويت كند، زيرا بدون شركت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزين ، پياده كردن چنان برنامه اي امكان پذير نيست.

بنابراين منتظران واقعي علاوه بر اينكه به اصلاح خويش مي كوشند وظيفه خود مي دانند كه ديگران را نيز اصلاح كنند.

اين است اثر سازنده ديگري براي انتظار قيام يك مصلح جهاني،

و اين است فلسفه آن همه فضيلتها كه براي منتظران راستين شمرده شده است.

سوم _ منتظران راستين در فساد محيط حل نمي شوند

اثر مهم ديگري كه انتظار مهدي دارد حل نشدن در مفاسد محيط و عدم تسليم در برابر آلودگيها است.

توضيح اين كه هنگامي كه فساد فراگير مي شود و اكثريت يا جمع كثيري را به آلودگي مي كشاند گاهي افراد پاك در يك بن بست سخت رواني قرار مي گيرند، بن بستي كه از يأس اصلاحات سرچشمه مي گيرد.

گاهي آنها فكر مي كنند كار از كار گذشته و ديگر اميدي به اصلاح نيست ، و تلاش و كوشش براي پاك نگاهداشتن خويش بيهوده است ، اين نوميدي و يأس ممكن است آنها را تدريجاً به سوي فساد و همرنگي با محيط بكشاند و نتوانند خود را به صورت يك اقليت صالح در برابر اكثريت ناسالم حفظ كنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايي بدانند!

تنها چيزي كه مي تواند در آنها «اميد» بدمد و به مقاومت و خويشتن داري دعوت كند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند اميد به اصلاح نهايي است، تنها در اين صورت است كه آنها دست از تلاش و كوشش براي حفظ پاكي خويش و اصلاح ديگران برنخواهند داشت.

و اگر مي بينيم در دستورات اسلامي يأس از آمرزش يكي از بزرگترين گناهان شمرده شده است و ممكن است افراد ناوارد تعجب كنند كه چرا يأس از رحمت خدا اينقدر مهم تلقي شده، حتي مهمتر از بسياري از گناهان، فلسفه اش در حقيقت همين است كه گناهكار مأيوس از رحمت، هيچ دليلي نمي بيند كه به فكر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامة گناه بردارد، و منطق او اين

است اكنون كه آب از سر من گذشته است چه يك قامت چه صد قامت ! من كه رسواي جهانم غم دنيا هيچ است ! ، بالاتر از سياهي رنگ ديگر نباشد، آخرش جهنم است ، من كه هم اكنون آنرا براي خود خريده ام ديگر از چه مي ترسم؟! و مانند اين منطقها...

امّا هنگامي كه روزنة اميد براي او گشوده شود، اميد به عفو پروردگار ، اميد به تغيير وضع موجود، نقطه عطفي در زندگي او خواهد شد و او را به توقف كردن در مسير گناه و بازگشت به سوي پاكي و اصلاح دعوت مي كند.

به همين دليل اميد را مي توان همواره به عنوان يك عامل مؤثر تربيتي در مورد افراد فاسد شناخت همچنين افراد صالحي كه در محيطهاي فاسد گرفتارند، بدون اميد نمي توانند خويشتن را حفظ كنند.

نتيجه اين كه انتظار ظهور مصلحي كه هر قدر دنيا فاسدتر مي شود اميد ظهورش بيشتر مي گردد اثر فزايندة رواني در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مي كند ؛ آنها نه تنها با گسترش دامنة فساد محيط مأيوس نمي شوند بلكه به مقتضاي «وعده وصل چون شود نزديك – آتش عشق تيزتر گردد» وصول به هدف را در برابر خويش مي بينند و كوشش آنها براي مبارزه با فساد و يا حفظ خويشتن با شوق و عشق زيادتري تعقيب مي گردد.

روايات، منتظران ظهور مهدي(عج) را به چه افرادي تشبيه كرده اند؟
پرسش

روايات، منتظران ظهور مهدي(عج) را به چه افرادي تشبيه كرده اند؟

پاسخ

كسي از امام صادق (ع) پرسيد چه ميگوييد دربارة كسي كه داراي ولايت امامان است و انتظار ظهور حكومت حق را ميكشد و در اين حال از دنيا ميرود؟

امام (ع) در پاسخ فرمود

«هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كانَ مَعَ الْقائِمِ فِي فُسْطاطِهِ _ ثُمَّ سَكَتَ هَنيئَةً _ ثُمَّ قالَ هُوَ كَمَنْ كانَ مَعَ رَسُولِ اللهِ (ص)» [او همانند كسي است كه با رهبر اين انقلاب در خيمة او (ستاد ارتش او) بوده باشد _ سپس كمي سكوت كرد _ و فرمود مانند كسي است كه با پيامبر اسلام (در مبارزاتش) همراه بوده است.]

اين مضمون در روايات زيادي با تعبيرات مختلفي نقل شده است

در بعضي «بِمَنْزَلَةِ الضّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبيلِ اللهِ» [همانند شمشير زني در راه خدا.]

و در بعضي ديگر «كَمَنْ قارَعَ مَعَ رَسُولِ اللهِ بِسَيْفِهِ» [همانند كسي است كه در خدمت پيامبر با شمشير بر مغز دشمن بكوبد.]

در بعضي ديگر «بِمَنْزِلَةِ مَنْ كانَ قاعِداً تَحْتَ لِواءِ الْقائِمِ» [همانند كسي است كه زير پرچم قائم بوده باشد.]

و در بعضي ديگر «بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللهِ» [همانند كسي است كه پيش روي پيامبر (ص) جهاد كند.]

و در بعضي ديگر «بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللهِ (ص)» [همانند كسي است كه با پيامبر شهيد شود.]

منتظر واقعي حضرت مهدي غ داراي چه خصوصياتي است
پرسش

منتظر واقعي حضرت مهدي غ داراي چه خصوصياتي است

پاسخ

براي آشنايي بيش تر با چهرة يك منتظر حقيقي به اين روايات توجه كنيد.

1. رسول خدا9 فرمود: انتظار فرج بهترين عبادت است

2. علي بن حسين فرمود:اي اباخالد: خداوند اهل زمان غيبت را _ كساني كه به امامتش اعتقاد دارند و منتظر ظهورش هستند _ در آن زمان به منزلة مجاهد، با شمشير، پيش روي رسول الله قرار داد. اينان مخلص حقيقي و شيعه واقعي و دعوت كنندگان به دين خدا در نهان و آشكارند.

3. علي بن حسين فرمود: كسي كه در عصر غيبت قائم ما، بر ولايت ما ثابت و پايدار باشد، خداوند پاداش هزار شهيد، همچون شهداي بدر و اُحُد را به او اعطا خواهد كرد.

4. امام صادق منتظر امام دوازدهم همچون كسي است كه پيشاپيش رسول خدا9 شمشيرش را كشيده است و از او حمايت مي كند.( بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 52، ص 122 _ 150، داراحيأالتراث العربي )

تعبيراتي كه در اين روايات به چشم مي خورد، حاكي از اين است كه انتظار ظهور و انقلاب جهاني حضرت مهدي غ توأم با مرحله اي ويژه از جهاد وسيع و دامنه دار است اين نوع انتظار، آخرين شكل از مبارزه با دشمن است در اين روايات از انتظار به ريخته شدن خون در راه خدا، جنگيدن زير خيمه رسول الله و حضرت ولي عصر، و بالاترين عبادت تعبير شده است ولي اگر انتظار را به معناي تحريف شده اش بگيريم هر انسان سست ايمان و ضعيفي مي توانست در صف منتظران باشد و حال آنكه سيماي منتظران در قرآن به گونه اي ديگر توصيف شده است

قرآن مي فرمايد: "وعد الله الذين

ءامنوا منكم و عملوا الص_َلح_َت ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّنن ّ لهم .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً...; (نور، 55) خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را (حكم ران و) جانشين روي زمين قرار دهد; همان گونه كه به پيشينيان آن ها خلافت روي زمين را بخشيد; و دين و آييني را كه براي آنان پسنديد، به سودشان مستقر خواهد ساخت و ترسشان را به ايمني و آرامش مبدل مي كند..."

در روايات آمده است كه اين آيه درباره حضرت مهدي غ نازل شده است ( بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 51، ص 54. )

آية فوق مهدي و يارانش را به عنوان كساني كه داراي ايماني مستحكم و عمل صالح هستند، معرفي مي كند.

با اين تعريف ها و توصيف هايي كه در قرآن و روايات از شخص منتظر شده است مي فهميم كه او فردي داراي ايمان راسخ و استوار است و به گناه و فساد روي نمي آورد. اكنون به معاني استنباط شده از منتظر در روايات توجه كنيد:

1. صبر و تحمل حزن و اندوه ِ دوري از آن وجود مقدس و نازنين

2. آمادگي و فراهم كردن امكانات به گونه اي كه هرگاه از ظهور حضرت آگاهي يافت فوراً بتواند خود را به آن حضرت برساند و به ايشان خدمت و فرمانبرداري كند;

3. نااميد نشدن از تحقق ظهور آن حضرت

4. منتظر فرمان جهاد امام عصر براي جنگيدن با دشمنان اسلام و حمايت از دين خدا بودن

5. اقتدا كردن به آن حضرت قبل از ظهور و قيامش با بيزاري جستن از دشمنانش

و اظهار مودت و دوستي به امامان شيعه و دوستانشان ( ر.ك بحارالانوار، علامه مجلسي ج 52، باب فضل انتظار الفرج ص 122 _ 150، داراحيأ التراث العربي )

شخص ِ منتظر داراي چنين حالات و روحياتي است و هرچه زمان فرج و ظهور نزديك تر شود، كوشش خود را براي مبارزه با فساد و تباهي و يا حفظ خويشتن از آلودگي با شوق و اشتياق بيش تري دنبال مي كند.

وعده وصل چون شود نزديك آتش عشق تيزتر گردد.( جهت آگاهي بيشتر ر.ك پيام قرآن آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 9، ص 441 _ 450، نشر مدرسة الامام اميرالمؤمنين )

كتاب هاي زيادي در اين زمينه نوشته شده است كه ما تعدادي را نام مي بريم

1. مهدي انقلابي ِ بزرگ آيت الله مكارم شيرازي

2. چشم به راه مهدي عج ، جمعي از نويسندگان مجله حوزه

3. مهدي موعود (ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار علامه مجلسي ، مترجم علي دواني

4. جهان بعد از ظهور يا فروغ بي نهايت محمّد خادمي شيرازي

5. مهدي منتظر، حاج شيخ محمدجواد خراساني

پيرو امام زمان غ شدن چه شرايطي دارد؟
پرسش

پيرو امام زمان غ شدن چه شرايطي دارد؟

پاسخ

از آياتي كه دربارة اطاعت از رسول اكرم و به تبع ايشان اطاعت از امامان معصوم وارد شده چنين مي توان استفاده كرد كه براي پيروي از اين بزرگواران بايد به نكاتي توجه كامل داشت

1. دوري از گناهان و برطرف نمودن زنگار گناهان از قلب 2. از دستورات آن ها پيروي كردن 3. در برابر آن ها خضوع داشتن 4. ايمان داشتن به خداوند متعال 5. پرهيزگار و متقي بودن 6. با هم دوستي و اتحاد داشتن و...

آياتي كه در اين زمينه ها وارد شده عبارتند از: "آل عمران 32و132 / نسأ، 59 / مائده 92 / انفال 1 / نور، 56 و..." همچنين در روايتي از امام باقر7 مي خوانيم

"شيعة ما نيست مگر كسي كه تقوا و اطاعت خداوند را كند و نمي توان اين شيعيان را شناخت مگر به وسيله تواضع و خشوع و اداي امانت و زيادي ذكر خداوند متعال در وجود آن ها".

در روايتي ديگر امام صادق مي فرمايد: "شيعيان ما اهل ورع و اجتهاد و كوشش و اهل وفا و امانت و اهل زهد و عبادتند، در شبانه روز پنجاه و يك ركعت نماز به جاي مي آورند، شب ]براي راز و نياز و نماز شب بيدار مي شوند، در روز روزه مي گيرند و زكات اموالشان را مي پردازند و حج خانة خدا را بجا مي آورند و از هر فعل حرامي اجتناب مي كنند."(ميزان الحكمه محمّد ري شهري ج 2، ص 1538، ح 9931_9933، دارالحديث / تفسير الميزان ج 3، ص 157.)

مسألة صبر و انتظار براي ظهور و انقلاب جهاني حضرت

مهدي غ از جمله مسائلي است كه دشمنان و مخالفان آن گاه در صدد تحريف آن برمي آيند و آن را به عكس ِ مفهوم حقيقي نشان مي دهند; براي رهايي از دام چنين شبهاتي نخست لازم است با مفهوم حقيقي انتظار آشنا شويم

انتظار، معمولاً به حالت كسي گفته مي شود كه از وضع موجود ناراحت و براي ايجاد وضع بهتر و مطلوبي در تلاش است مانند تاجري كه از وضع آشفته و نابسامان بازار، ناراحت و ناراضي و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادي و بهبود بازار است در انتظار، دو حالت مثبت و منفي وجود دارد: 1. عدم رضايت و بيگانه بودن با وضع موجود;

2. تلاش براي ايجاد وضعي بهتر و مطلوب

مسألة انتظارِ انقلاب و حكومت عدل حضرت مهدي غ نيز از همين قبيل است فردي كه ظهور را انتظار مي كشد، از وضع موجود ناراحت و ناراضي و خواهان وضعي بهتر است اين دو حالت سرچشمه دو عملكرد است يكي اين كه هرگونه همكاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد و تباهي را ترك كند و ديگر اين كه از نظر جسمي و روحي مادّي و معنوي خود را براي شكل گرفتن وضع و انقلابي جديد آماده كند.

انتظار نه تنها موجب خمودي و خاموشي تحمل فساد و آلودگي در جامعه نمي شود; بلكه عاملي محرك است در حقيقت در اين مفهوم نوعي مبارزه با وضع موجود و نوعي تغيير تاكتيك در مبارزه با دشمن نهفته است (پيام قرآن آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 9، ص 444 _ 452، نشر مدرسة الامام اميرالمؤمنين )

براي آشنايي

بيش تر با چهرة يك منتظر حقيقي به اين روايات توجه كنيد.

1. رسول خدا9 فرمود: انتظار فرج بهترين عبادت است

2. علي بن حسين فرمود:اي اباخالد: خداوند اهل زمان غيبت را _ كساني كه به امامتش اعتقاد دارند و منتظر ظهورش هستند _ در آن زمان به منزلة مجاهد، با شمشير، پيش روي رسول الله قرار داد. اينان مخلص حقيقي و شيعه واقعي و دعوت كنندگان به دين خدا در نهان و آشكارند.

3. علي بن حسين فرمود: كسي كه در عصر غيبت قائم ما، بر ولايت ما ثابت و پايدار باشد، خداوند پاداش هزار شهيد، همچون شهداي بدر و اُحُد را به او اعطا خواهد كرد.

4. امام صادق منتظر امام دوازدهم همچون كسي است كه پيشاپيش رسول خدا9 شمشيرش را كشيده است و از او حمايت مي كند.(بحارالانوار، علامه مجلسي ج 52، ص 122 _ 150، داراحيأالتراث العربي )

تعبيراتي كه در اين روايات به چشم مي خورد، حاكي از اين است كه انتظار ظهور و انقلاب جهاني حضرت مهدي غ توأم با مرحله اي ويژه از جهاد وسيع و دامنه دار است اين نوع انتظار، آخرين شكل از مبارزه با دشمن است در اين روايات از انتظار به ريخته شدن خون در راه خدا، جنگيدن زير خيمه رسول الله و حضرت ولي عصر، و بالاترين عبادت تعبير شده است ولي اگر انتظار را به معناي تحريف شده اش بگيريم هر انسان سست ايمان و ضعيفي مي توانست در صف منتظران باشد و حال آنكه سيماي منتظران در قرآن به گونه اي ديگر توصيف شده است

قرآن مي فرمايد: "وعد الله الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_َلح_َت ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم

و ليمكّنن ّ لهم .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً...; (نور، 55) خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را (حكم ران و) جانشين روي زمين قرار دهد; همان گونه كه به پيشينيان آن ها خلافت روي زمين را بخشيد; و دين و آييني را كه براي آنان پسنديد، به سودشان مستقر خواهد ساخت و ترسشان را به ايمني و آرامش مبدل مي كند..."

در روايات آمده است كه اين آيه درباره حضرت مهدي غ نازل شده است (بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 51، ص 54.)

آية فوق مهدي و يارانش را به عنوان كساني كه داراي ايماني مستحكم و عمل صالح هستند، معرفي مي كند.

با اين تعريف ها و توصيف هايي كه در قرآن و روايات از شخص منتظر شده است مي فهميم كه او فردي داراي ايمان راسخ و استوار است و هرگز از كنار گناه و فساد به راحتي نمي گذرد. (نور، 55) اكنون به معاني استنباط شده از منتظر در روايات توجه كنيد:

1. صبر و تحمل حزن و اندوه ِ دوري از آن وجود مقدس و نازنين

2. آمادگي و فراهم كردن امكانات به گونه اي كه هرگاه از ظهور حضرت آگاهي يافت فوراً بتواند خود را به آن حضرت برساند و به ايشان خدمت و فرمانبرداري كند;

3. نااميد نشدن از تحقق ظهور آن حضرت

4. منتظر فرمان جهاد امام عصر براي جنگيدن با دشمنان اسلام و حمايت از دين خدا بودن

5. اقتدا كردن به آن حضرت قبل از ظهور و قيامش با بيزاري جستن از دشمنانش و اظهار مودت و دوستي به امامان شيعه و دوستانشان

ر.ك بحارالانوار، علامه مجلسي ج 52، باب فضل انتظار الفرج ص 122 _ 150، داراحيأ التراث العربي ) و پيرو و نايب امام زمان غ يعني فقيه جامع الشرايط زمان شدن

شخص ِ منتظر داراي چنين حالات و روحياتي است و هرچه زمان فرج و ظهور نزديك تر شود، كوشش خود را براي مبارزه با فساد و تباهي و يا حفظ خويشتن از آلودگي با شوق و اشتياق بيش تري دنبال مي كند.

وعده وصل چون شود نزديك آتش عشق تيزتر گردد.(جهت آگاهي بيشتر ر.ك پيام قرآن آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 9، ص 441 _ 450، نشر مدرسة الامام اميرالمؤمنين )

خصوصيات منتظر واقعي و بهترين عمل در زمان غيبت چيست ؟
پرسش

خصوصيات منتظر واقعي و بهترين عمل در زمان غيبت چيست ؟

پاسخ

منتظر واقعي مهدي (عج )بايد چندين خصوصيت داشته باشد:

1- عمل به تكاليف ديني منتظر واقعي بايد تمام وظايف ديني و احكام الهي را نجام دهد در مرحله اول نه يك واجب از او ترك شود و نه يك حرام از او صادر شود.

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك ((عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا" و لا نجوي ...;بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم )), (دعاي ندبه ).

3- انتظار فرج آن حضرت , در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان (ع ) بهترين اعمال انتظار فرج است ((سفينه البحار شيخ عباس قمي، ماده نظر)).

اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است . فرج ; يعني , نصرت و پيروزي و گشايش و مقصود، نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي حكومت عدلي كه به رهبري امام عصر(عج ) تشكيل مي گردد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتني اين آرمان بزرگ و جهاني است و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا" خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد و اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج،

خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا" منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تا"سيس حكومت عدل گستر اوست زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است بنابراين انتظار فرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود زيرا بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز است و با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد.

انتظار فرج يعني :

الف ) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت .

ب ) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه .

ج ) عشق به عدالت وارزش هاي انساني .

ه ) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش .

ك ) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح ) رعايت موازين و قوانين

ديني و اخلاقي .

خ ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري .

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري , مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت (عج ) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند, (بحارالانوار ج 52 ص 125 - ره توشه راهيان نور, دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف ).

4- دعا براي حفظ وجود مبارك آن حضرت و تعجيل در ظهور او مثل همان دعاي مشهور فرج و موارد ديگر.

اين كه مي گويند ظهور امام زمان (عج ) نزديك است , وظيفه ما چيست ؟ آيا بايد اقدام به يادگيري معارف اسلامي بكنيم ؟
پرسش

اين كه مي گويند ظهور امام زمان (عج ) نزديك است , وظيفه ما چيست ؟ آيا بايد اقدام به يادگيري معارف اسلامي بكنيم ؟

پاسخ

«» در ابتدا گفتني است كه زمان ظهور حضرت ولي عصر(عج ) و زود يا دير بودن آن را كسي جز ذات اقدس الهي نمي داند; گرچه با مراجعه به روايات , مي توان به بعضي از نشانه هاي آن پي برد. البته آنچه بيان شد, فقط يك نشانه است نه علت ظهور امام زمان (عج ). نكته ديگر اين كه دير يا زود بودن زمان ظهور امام زمان (عج ), ارتباطي با چگونگي وظيفه من و شما ندارد و نبايد در شناخت وظيفه يا انجام دادن فعاليت هاي مطابق آن تائثيري بگذارد و يا تغييري ايجاد كند; زيرا هر كس در هر موقعيت و شرايطي كه قرار دارد و با توجه به امكانات , توانايي ها و آگاهي هايش , وظيفه اي خاص و متناسب با توانمندي هاي خود دارد. حال هر شخصي داراي توانمندي ها, استعدادها و علايق ويژه اي است كه او را از ديگران متمايز مي سازد و او بايد براساس آنها و نيز تكليف شرعي , زمينه فعاليت هاي شغل , علمي و تحصيلي خويش را تشخيص دهد و بر طبق آن عمل كند. خداوند نيز تنها متناسب با توانايي ها و استعدادهايي كه به افراد عطا فرموده است , از آنها مسوئوليت مي خواهد و نه بيشتر; مثلا" كسي كه ذوق علمي و يا توانايي تحصيل علم در رشته اي خاص را دارد, ايد در آن زمينه تلاش كند و كسي كه توان علمي

بالايي ندارد و فقط داراي نيروي جسماني زيادي است , خداوند نيز در همان محدوده و به همان اندازه از او تكليف خواسته و فرد نيز در آن زمينه بايد به فعاليت بپردازد و... لازم به ذكر است يادگيري معارف الهي براي شناخت كلي جهان (خدا, انسان و طبيعت ) و فهم دستورات دين و وظايف عملي خويش و حلال و حرام خداوند, براي هر انساني لازم و ضروري است و شخص بايد اصول دين و اعتقادات را متناسب با سطح آگاهي و درك خويش و به طور استدلالي بشناسد و در فروع دين و دستورات عملي آن به كارشناسان دين و فقهاي اسلامي مراجعه كند. اما اگر كسي بخواهد به يادگيري معارف الهي از راه ورود به حوزه هاي علميه و در سطح يك كارشناس و متخصص بپردازد; لازم است در ابتدا هدف , توانايي , استعداد و علاقه خود را ارزيابي كند و متناسب با آن تصميم بگيرد. در واقع جامعه امروز ما, هم به روحانيان روشنفكر و با سواد نياز دارد و هم به كارشناسان در ديگر حوزه هاي تخصصي و فني . هم بايد دين , فرهنگ , ارزش هاي اخلاقي و ديني جامعه به وسيله انسان هاي وارسته و كارشناس حفظ و نگه داري شود و هم بايد با پيشرفت هاي تجربي و علمي روز آشنا شد تا از قافله پيشرفت و تكنولوژي امروزي عقب نماند. آنچه كه وظيفه شما و ديگران را تعيين مي كند, ميزان توانايي است ; يعني , مشخص كنيد كه استعداد شما در چه زمينه اي است ; ذوق و علاقه شما به چه حوزه

و دايره اي تعلق دارد; زمينه هاي خانوادگي , اجتماعي شما چگونه است و... سپس براساس اين مطالب , هدف و راه خود را تشخيص داده , با جديت آن را طي نماييد. براي رسيدن به اين تشخيص چه خوب است علاوه بر فكر كردن با برخي از افراد با تجربه و دلسوز - از جمله با يكي از روحانيان مورد اعتماد خود - به مشورت بپردازيد تا با بصيرتي بيشتر از وضعيت كنوني و آينده , به يك تصميم خوبي دست يابيد.

{J

مي خواهم از منتظران فرج باشم و فعاليت هاي غير رسمي و مخفيانه بر آن انجام دهم به نظر شما چگونه باشم ؟
پرسش

مي خواهم از منتظران فرج باشم و فعاليت هاي غير رسمي و مخفيانه بر آن انجام دهم به نظر شما چگونه باشم ؟

پاسخ

دانشجوي محترم سركار خانم جاودان علاقه شما به مسائل معنوي خودسازي و ديگرسازي و ايجاد زمينه براي ظهور حضرت ولي عصر(ع) امري است بسيار پسنديده و ارزشمند و هر انسان حقيقت طلبي آرزوي ظهور آن سفر كرده كه صد غافله همراه اوست را دارد و درروايات انتظار چنين ظهوري را از بهترين عبادات بر شمرده اند افضل العباد انتظار الفرج انتظار فرج يك آرمان بزرگ بشري است و در واقع همه بشريت مي تواند از چشمه سار زلال ظهور تجلي كمال را مشاهده كنند و كوير تفتيده جانخويش طراوت بخشند اما آنچه براي منتظران مهم است درك حقيقت انتظار است. آيا تاكنون فكر كرده ايد كه حقيقت انتظار چيست و منتظر واقعي كيست؟ درك اين معنا نيازمند تأمل، تفكر و زانوزدن در پيشگاه قرآن و معارف الهي است و بدون راهنما و راهبر دلسوز طي اين راهپرمخاطره است و بسيار بوده اند كسانيكه با عشق و علاقه و سوز دل در اين مسير گام نهاده اند اما چون بدون راهنما راهبر بودند طعمه شيطان و شيطان صفتان شدند و با دست خويش خود را به هلاكت و نابودي كشاندند قرآن به همه ما توصيه مي كند كه مواظب باشيد با دست خودموجبات هلاكت خود را فراهم نكنيد و خود را به هلاكت نيندازيد همواره سه عامل مهم به عنوان عوامل كلي سقوط انسان را تهديد مي كنند: 1- هواهاي نفساني، 2- شيطان، 3- دنيا.

شيطان به عنوان مدير اجرايي همواره با به خدمت گرفتن هواهاي نفساني و دنيا بزرگترين دشمن قسم

خورده انسان است كه از طريق وسوسه، زيبا جلوه دادن اعمال انسان و وعده و وعيد تلاش مي كند انسانها را تحت هر عنواني به گمراهي بكشاند شيطان براي گمراهي انسانهااز ترفندهاي زيادي استفاده مي كند گاهي از طريق شعله ور كردن شهوات و برخي اوقات از زيبا جلوه دادن اعمال انسان و زماني از طريق غضب ناك كردن انسان و بعضي اوقات نيز از راه معنويت و ارزشها شايد تعجب كنيد كه چگونه از طريق مسائل معنوي شيطان باعث گمراهيانسان مي شود مصداق بارز آن ريا و خودنمايي است شيطان گاهي اوقات از طريق ريا موجبات گمراهي انسان را فراهم مي كند و موجب حبط اعمال او مي شود و گاهي از طريق ضد ريا به او مي گويد مواظب باش كه ريا نكني اما مي خواهد به جاي سرنگون شدن انسان از روبرو او را بهصورتي خطرناكتر سرنگون كند (و آن سرنگوني از پشت سر مي باشد) مانند كسي كه در يك ارتفاع بلند ساختماني چند طبقه قرار گرفته و به صورت ناخود آگاه آن قدر عقب عقب مي رود كه ناگهان از پشت سرنگون مي شود و ديگر هيچ چيزي براي او باقي نمي ماند.

بنابراين دانشجوي محترم: شما كه در سر شور و عشق نخل سبز زيباي ولايت را داريد چرا اين نعمت بزرگ عشق پاك را در بيراهه هاي مخفي كاري سرگردان مي كنيد؟ چرا صراط مستقيم كه هرروز بيش از ده بار در نماز تكرار مي كنيد و از خداوند هدايت به آن راه صحيح رامي طلبد حركت نكنيد؟ راستي صراط مستقيم كدام راه است آيا تشكيل گروههاي مخفي بدون راهبري مطمئن (يعني كسي كه هم داراي تجربه عملي باشد و هم به حدود و

ثغور معارف الهي آشنا باشد) سرانجام شما را به كجا رهنمون خواهد كرد؟ فكر نمي كنيد اينها در واقع دامي است كهشيطان براي انحراف افراد عاشق و معنويت فراهم كرده است؟ قران براي نجات انسان از خسران مي فرمايد: ايمان خود را تقويت كنيد و عمل صالح انجام دهيد و همديگر را توصيه به حق نماييد و با امر به معروف و نهي از منكر موانع را از سر راه خود برداريد و در مسير حق حركتكنيد تا به سرمنزل مقصود رسيد و منتظر واقعي كسي كه اين مسير قرآني را طي مي كند و هر راهي جز اين مسيري كه قرآن و اهل بيت براي ما ترسيم مي كنند راه شيطاني است ولو اين كه به ظاهر تحت عناوين مقدس باشد.

دانشجوي محترم: شما در انتهاي نامه خود فرموده ايد كه من در هيچ تشكلي فعاليت نمي كنم چون من هنوز خودم را قبول ندارم!! اين جمله اخير شما (چون من هنوز خودم را قبول ندارم) قابل تأمل است چه اينكه شما از طرفي اعتماد به نفس را نسبت به خود انكار مي كنيد و ازطرف ديگر مي خواهيد به صورت مخفي گروه تشكيل دهيد و خود و ديگران را آماده ظهور كنيد نفس اين كار يعني تشكل و فعاليت در تشكل منتها تشكلي مخفي!! براي ما اين سؤال مطرح است كه چرا مخفي؟ مگر شما در يك جامعه ضد دين و ضد ظهور حضرت زندگي مي كنيد كهمي خواهيد مخفيانه زمينه ظهور را فراهم كنيد و مگر مخفي بودن حكمتي دارد؟ چرا؟! به نظر مي آيد دين ما بجز در موارد استثنايي و در جاهايي كه اجازه فعاليت ديني به ما نمي دهند در بقيه جاها

و زمان ها از ما رفتار مخفيانه و زير زميني آن هم براي ظهور حضرت ولي عصر(ع)نخواسته است بهترين راه براي ظهور حضرت، خودسازي و تقوبت ايمان و انجام عمل صالح است و اين كار فقط از طريق انجام واجبات الهي و ترك محرمات مي باشد و راه ديگري جز اين راه وجود ندارد و خود حضرت ولي عصر(ع) نيز ما را به انجام همين وظايف الهي توصيهمي كند.{J

چگونه مي شود منتظر و پيرو واقعي براي امام زمان( بود؟
پرسش

چگونه مي شود منتظر و پيرو واقعي براي امام زمان( بود؟

پاسخ

از مهمترين تكاليف اسلامي در دوارن غيبت، اعتراف به وجود حضرت بقية ا...( است كه مي بايست او را پيشوايي واجب الاطاعة بدانيم. و با اينكه وجود شريفش از نظرها پنهان است، و ظاهراً كسي او را نمي شناسد، در عين حال لازم است مقام رهبري و پيشوايي را از آن ايشان بدانيم؛ و اين از ضروريّات مذهب شيعه، و از بديهيّات عقايد اماميّه است. براي انسان مسلمان همين نكته بس، كه بداند امام و پيشواي او از كارهايش آگاه، از گفته هايش با خبر، از كارهاي نيك و شايسته اش شادان، از اعمال و رفتار زشتش غمگين مي شود، و در ناراحتيها به كمكش مي شتابد. بنابراين همين عقيده براي درك موقعيّت خويش، و كنترل اعمال و رفتار خود در محضر امامش، براي او كافي است، كه به طور مدام، مراقب افكار و اعمال خويش باشد. چرا كه منتظر واقعي مي داند كه امام عصر( ، مظهر عدالت است، و خشنودي او خشنودي خدا و رسول خدا( است، و خشم و غضب او موجب خشم و غضب خداوند و پيامبر( مي باشد.

از ديگر وظايف هر مؤمني در زمان غيبت حضرت حجة( ، مسأله انتظار فرج آن حضرت است. و اين بدان معناست كه همواره چشم به راه روزي باشد، كه هدف و مقصود نهايي خداوند برآورده شود، و بشريّت از يك زندگاني عادلانه، تحت رهبري مهدي موعود( ، برخوردار گردد. انتظار فرج خود بهترين انگيزه، براي تربيت و تهذيب نفوس پيروان و معتقدان واقعي امام عصر( است. در سايه تربيت و تهذيب نفس است

كه نيروي اراده و ايمان تقويت، و اخلاق اسلامي در فرد تجلي مي يابد. و اينها خود مقدماتي است، در جهت آمادگي فرد، براي ظهور آن حضرت.

از ديگر نكات قابل توجه براي هر منتظر راستيني، پايبندي به تعاليم و احكام و حدود اسلامي است تا از لغزشها و انحرافاتي كه در عصر غيبت در كمين تك تك افراد جامعه است، درامان بماند. لذا بر هر مؤمني لازم، بلكه واجب است، تا احكام و حدود الهي را عميقاً فراگرفته، و بدانها عمل كند.

از جمله امور مهمّي كه بايد در عصر غيبت مورد توجّه عموم منتظرين قرار گيرد، و به عنوان يك فريضه تلقّي گردد، مسؤوليّت فرد در قبال فساد و انحرافات جامعه است، و يا به عبارت ديگر، پايبندي به اصل امر به معروف و نهي از منكر است. قرآن در اين باره مي فرمايد : "بايد از ميان شما جمعي دعوت به نيكي كنند، و امر به معروف و نهي از منكر نمايند، و آنها رستگارنند."(1)

اميرالمؤمنين علي( مي فرمايد : "تمام كارهاي نيك، و حتي جهاد در راه خدا، در برابر امربه معروف و نهي از منكر، چون آب دهان است در برابر درياي پهناور."(2) امام باقر( مي فرمايد : "امربه معروف و نهي از منكر دو فريضة بزرگ الهي است، كه بقية فرائض با آنها برپا مي شوند، و بوسيله اين دو راهها امن، و كسب و كار مردم حلال، و حقوق افراد تأمين مي گردد، و نيز در سايه آندو است كه زمينها آباد، و از دشمنان انتقام گرفته مي شود."(3)

امر مهم ديگري كه منتظران حقيقي بايد بايد بداند عنايت خاصّي داشته باشند،

موضوع صبر و استقامت و پايداري در برابر مشكلات و سختيهايي است، كه نوعاً مردم و بخصوص مؤمنين درعصر غيبت با آنها مواجهند. امام حسين( مي فرمايد : "براي آن حضرت غيبتي است، كه در آن غيبت گروهي از دين خدا برمي گردند، و گروهي ثابت قدم خواهند بود، كه آنها مورد آزار و اذيّت قرار مي گيرند. به آنان گفته مي شود اين وعده چه وقت سر مي رسد، اگر شما راست مي گوييد؟! آگاه باشيد كه صابر و پايدار بر اذيّت و آزار و تكذيب و افترا، همچون كسي است كه شمشير به دست گرفته، و در پيشگاه رسول خدا( پيكار مي كند."(4)

خلاصة مطلب اينكه هر مؤمن و هر منتظر راستيني بايد بداند، كه كارهاي نيك و شايسته او، درك درجات اخلاقي و معنوي، تلاش در رسيدن به موقعيّت عالي تر از حيث معنا، اخلاص درعمل، احساس مسؤوليّت در قبال اسلام و مسلمين، و استقامت و پايداري و صبر در برابر شدائد و سختيها، مي تواند در آمادگي فرد و ايجاد شرايط ظهور، و نزديك سازي روز موعود، سهم بسزايي داشته باشد.

منابع و مآخذ :

1. سوره مباركة آل عمران/ آيه 104

2. نهج البلاغه، كلمات قصار، شمارة 374، بنقل از تفسير نمونه، جلد3،ص40

3. وسائل الشيعه، كتاب امر به معروف و نهي از منكر، باب1، ج11، ص395، حديث6

كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، تفسير نمونه، ج 3، ص317

1- چگونه مي توان منتظر واقعي حضرت ولي عصر «عج » بود ؟
پرسش

1- چگونه مي توان منتظر واقعي حضرت ولي عصر «عج » بود ؟

پاسخ

اولا در اصلاح نفوس خودمان بكوشيم و به اخلاق نيك آراسته شويم و به وظايف فردي خودمان عمل كنيم و احكام و دستورات قرآن را به كار ببنديم طهارت و پاكدامني يعني : در اثر نگاه داشتن نفس از شهوات حرام روح طاهر و پاك گردد به اين معنا كه هر گاه نفس خواست سركش شود و به طرف محرمات روي آورد بايد در مقابل او مقاومت نمود و خود را حفظ كرد، چنانكه حضرت امير المومنين« عليه السلام » مي فرمايد : { الصبر علي الشهوت عفّه } يعني : «مقاومت در برابر شهوتها عفت و پاكدامني است »

كليد سعادت و خوشبختي عبارت است :

1- تقوي و تزكيه نفس مهمترين دستوروعمل براي رسيدن به هدف متعالي تحصيل تقوي و تزكيه نفس است، كه تمامي انبياء عليه السلام » براي عملي ساختن آن در ميان امتها فرستاده شدند ، چنانكه قرآن مي فرمايند: « پروردگارا در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيزتا آيات تو را بر آنان بخواند و آنها را كتاب و حكمت بياموزد و تزكيه شان كند. زيرا؛ تو توانا و حكيم هستي .

در محضر پروردگار هر گاه انسان حقيقتا دانست كه خداوند متعال حاضر و ناضر او است و در هر لحظه در منظر ديد خداوند و در محضر پروردگار قرار دارد تمام كردار و گفتارش در جهت صحيح قرار مي گيرد .

3- توجه به حيات ابدي . بدان زندگي در دنيا همانند راهي است كه حتما از آن عبور خواهد كرد و بعد از آن وارد منازل

و عقبه هائي خواهد شد كه مقدمه براي حيات ابدي توست.

4- نماز و عبادت

5- كنترل فكر

6- ازدواج

7- اهميت دادن به محيط خانواده

8- دوري از گناه

9- حفظ حجاب

10 - مرابطه و توسل

منابع :

1-سيماي آفتاب , حبيب الله طاهري

2- قص الظهور , قاسم ميرخلف زادǠ

3- خورشيد غايب , رضا استادي

4-خورشيد مغرب , محمد رضا حكيمي

1- آيا عمل به واجبات و دوري از محرمات، براي درك زمان ظهور آقا امام زمان ( عليه السلام ) كافي است ؟
پرسش

1- آيا عمل به واجبات و دوري از محرمات، براي درك زمان ظهور آقا امام زمان ( عليه السلام ) كافي است ؟

پاسخ

عمل به واجبات و دوري از محرمات درحد دوري از گناهان كبيره كافي نيست، گناهان صغيره وقتي بر آنها اصرار ورزيم جز گناهان كبيره خواهند شد، اگر درك زمان از دل باشد و آقا امام زمان توفيق دهند .

انشاء الله حد المقدور سعي خود را در رفع گناهان صغيره كنيم ،خودمان را آماده سازي كنيم و پا روي هواي نفس گذاشته و كارهايمان روح خدايي و اخلاص داشته باشد كارهايمان به خاطر ريا و خوب جلوه دادنمان نباشد ، بلكه هدف رضاي الهي و رسيدن به محبوب باشد و در راه رسيدن به محبوب توفيق و در ذيل سايه حضرت مهدي «عج» بودن لازم است و خداوند در آيه قرآن مي فرمايد : {ادعوني استجب لكم }

« بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را » در اين موقع انسان هر مراد و آرزويي داشته باشد بر آورده مي شود و خداوند به مؤمنين وعده داده است ،در هر كاري كه رضاي خدا در آن باشد و در آن راه تلاش و كوشش كند.

و ديگر اينكه انسان پاروي هواي نفساني خود گذاشته و كبائر را انجام ندهد و سعي در بر طرف كردن نقص در خود و به تقويت ايمان بپردازد.

اول بايد زمينه مساعد باشد، پس بايد دل را پاكسازي كرد از گناه و رذايل اخلاقي وفكر را همين طوربايد پاك كرد از رذايل اخلاقي . آنگاه حكمت پاسخ مي دهد، آنگاه قرآن جواب ميدهد، آنگاه با قرآن و روايات مي توان تماس

باطني و معنوي بر قرار كنيم { لايمسه الاالمطهرون } بروبرگرد هم ندارد.

حال ما دو قرآن داريم :

•يكي قرآن صامت ،همين قرآني كه در محضرش هستيم .

• قرآن دوم قرآن ناطق{ السلام عليك يا شريك القرآن } « سلام بر تواي شريك قرآن» معنايش اين است ،كه همانطوري كه قرآن امانت حضرت رسول خدا است ،مهدي جان شما هم نيز امانت و سفارش شده حضرت رسول الله الاعظم ( صلي الله عليه واله) هستيد .

همانطوري كه دل مرده نمي تواند با قرآن صامت انس و رابطه برقرار كند، دل مرده با قرآن ناطق(حضرت مهدي) هم نمي تواند ارتباط برقرار كند ،ارتباط لازمه اش طهارت است.

مطلب دوم: تقوي و تقويت آن است. فايد تقوي { يجعل لكم نورا} تقوا ايجاد نور ميكند . »

تقوايي كه مولد نور است . اين نور چيست؟ كه با اين نور راه مي رويم و سخن مي گوييم و با اين نور تصميم گيري ميكنيم .

منابع :

1-گناهان كبيره ، شهيد آيه الله دستغيب

2-سيماي آفتاب ، حبيب الله طاهري

3-تجسم اميد ونجات ، عزيز الله حيدري

4-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي

1-. چگونه باشيم تا بتوانيم از منتظران واقعي آن وجود پربركت( امام زمان ) باشيم ؟
پرسش

1-. چگونه باشيم تا بتوانيم از منتظران واقعي آن وجود پربركت( امام زمان ) باشيم ؟

پاسخ

ج1- اول بايد زمينه مساعد باشد پس بايد دل را پاكسازي كرد از گناه و رذايل اخلاقي فكر را همين طور. آنگاه حكمت پاسخ مي دهد، آنگاه قرآن جواب ميدهد، آنگاه با قرآن و روايات مي توان تماس باطني و معنوي بر قرار كنيم { لايمسه الاالمطهرون } بروبرگرد هم ندارد ،حال ما دو قرآن درايم يكي قرآن صامت همين قرآني كه در محضرش هستيم , قرآن دوم قرآن ناطق{ اسلام عليك يا شريك القرآن } « سلام بر تواي شريك قرآن» معنايش اين است ،كه همانطوري كه قرآن امانت حضرت رسول خدا است مهدي هم شما نيز امانت و سفارش شده حضرت رسول الله الاعظم هستيد ،همانطوري كه دل مرده نمي تواند با قرآن صامت انس و رابطه برقرار كند دل مرده با قرآن ناطق حضرت مهدي هم نمي تواند ارتباط برقرار كند .ارتباط لازمه اش طهارت است.

مطلب دوم؛ تقوي و تقويت آن است. فايد تقوي { يجعل لكم نورا} تقوا ايجاد نور ميكند .

تقوايي كه مولد نور است اين نور چيست كه با اين نور راه مي رويم و سخن مي گوييم و با اين نور تصميم گيري ميكنيم .

فرمودند ؛ { يجعل لكم اماما تأتون } به اين نور نور امام زمان در اين زمان است دورʠǘҠگناه و اخلاق رذيله تا حد امكان دعا و توفيق خواستن از خداوند منان شكر و سپاسگذاري از نعمت احترام به والدين قطع نكردن صله رحم و انجام دادن نماز در اول وقت آن نماز شب اگر خداوند توفيق

آن را بدهد هر چه برخود مي پسنديم بر ديگران بپسنديم ، براي ظهور آقا امام زمان دعا كنيم

تبليغ براي امام عصر ، نزديك دانستن ظهور يكپارچگي شيعيان دعا براي فرج , صله رحم , توسل و زيارات اظهار محبت به ولي عصر , گريه بر سيد الشهداء نقل تشرفات , گريه خالصانه بر مظلوميت امام زمان.

تزكيه نفس ،يكي از سالكيني الي الله كه در حال تلاش براي رسيدن به مقام بندگي بود و از اين راه موفق شده بود مي گفت: يك روز درحال خواندن دعاي ندبه بودم كه به اين جمله رسيده بودم كه خطاب به حضرت بقيه الله ارواحنا فداه مي گويم «اي فرزند پيامبر آيا راهي هست كه به فيض ملاقاتت برسم فرمودند : بله مراحل تزكيه نفس زودودن صفات رذيله از روح از بعد ديگر مانند مراحل درمان و معالجات جسمي است هم چنانكه شخص مريض از برقراري ارتباط با افراد ديگر محروم است اگر انسان حتي يك صفت رذيله در خود داشته باشد مريضي است كه نمي تواند با انسانهاي سالم خصوصا امام زمان ارتباط مطلوب داشته باشد.

قرآن ملاك منتظر را معرفي كرده : { يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون } اي اهل ايمان , در كار دين صبور باشيد و يكديگر را به صبر و مقاومت , سفارش كنيد و مراقب كار دشمن بوده و خدا ترس باشيد شايد رستگار شويد ( آل عمران , آيه 200 )

منابع :

1-راهي به سوي نور , علي رضا نعمتي

2-سيماي آفتاب , حبيب الله مظاهري

3-معرفت امام عصر «عليه السلام » سيد محمد

بني هاشمي

4-شناخت امام عصر ,محمد جواد مولوي نيا

خورشيد غايب , رضا استادي

منتظران حضرت مهدي«عليه السلام» چه كساني هستند؟
پرسش

منتظران حضرت مهدي«عليه السلام» چه كساني هستند؟

پاسخ

منتظران حضرت مهدي«عليه السلام» در اين انتظار عظيم و شكوهمند توجّه به ابعاد عقيدتي و ابعاد عملي دارند كه در اينجا به بيان آنها اشاره مي كنيم.

ابعاد عقيدتي

1. بُعد توحيد

انسان منتظر همواره چشم به راه فرجي است كه به قدرت مطلقه الهي تحقق خواهد يافت.

منتظران بايد هميشه متوجّه درگاه كبرياي الهي باشند و روي دل به سوي خدا كنند و از پيشگاه لايزال طلب گشايش و فرج نمايند. «افضل اعمال امتي انتظار الفرج من اللَّه؛(15) بهترين اعمال امّت من انتظار فرج است از نزد خداي عزيز و جليل».

2. بُعد نبوّت

مهدي«عليه السلام» از اهل بيت پيامبر«صلي الله عليه وآله» است، او دوازدهمين وصي و جانشين پيامبر«صلي الله عليه وآله» است آنگاه كه ظاهر گردد پرچم پيامبر اسلام«صلي الله عليه وآله» را در دست گيرد و به سنّت پيامبر«صلي الله عليه وآله» عمل كند، و شخص منتظر خود را مسئول عمل به سنّت پيامبر اسلام«صلي الله عليه وآله» از طريق اهل بيت«عليهم السلام» مي داند. و در حاكميّت سنّت رسول«صلي الله عليه وآله» تلاش مي كند.

امام صادق«عليه السلام» مي فرمايد: هر كسي از شما در حال انتظار ظهور حاكميّت دين خدا درگذرد مانند كسي است كه خدمت قائم باشد و در خيمه او... نه بلكه مانند كسي است كه در ركاب قائم بجنگد نه به خدا سوگند بلكه مانند كسي كه در ركاب پيامبر«صلي الله عليه وآله» شهيد شده باشد(16).

3. بُعد قرآن

امر مهم ديگري كه هر منتظري بايد متوجّه آن باشد كتاب خدا قرآن كريم است مهدي«عليه السلام» زنده كننده همه احكام قرآن است. و منتظران در احياء احكام قرآن و علوم

قرآني در ابعاد مختلف تلاش مي كنند. و خود عمل كننده به آن هستند.

4. بُعد امامت

همچنين در احاديث و تعاليم ائمه طاهرين«عليهم السلام» تأكيد شده است بر اين كه در عصر غيبت راه امامان را بپيمائيد و از تعاليم و احكام آن پيروي كنيد و از قرار گرفتن در خط مخالفان تبرا و بيزاري جوييد و اصل تولي و تبري را در شئون زندگي حاكم كنيد تا از منتظران واقعي باشيد.

5. بُعد عدل

انتظار يعني چشم به راه امامي داشتن كه تصميم دارد جهان را از عدل و داد مملو سازد. پس از آن كه ظلم و جور همه امور را فرا گرفته است. و شخصي كه در انتظار عدل است، به عدل روي مي آورد و به رعايت آن مقيّد بوده و براي حاكميّت آن جهاد مي كند.

6. بُعد معاد

انتظار موعود روابطي بسيار عميق با اصل اعتقادي معاد دارد و بدينسان مي نگريم كه انتظار شاخص منوّر ابعاد عقايد حقّه است تا او نيايد و حكومت عدل را در جهان برپا ندارد عمر جهان به سرنمي رسد و قيامت برپا نمي گردد.

ابعاد عملي مكتب

1. بُعد دينداري

از ويژگيهاي انسان منتظر دينداري است انسان در دوران غيبت بايد مواظب دين خود و دينداري و صحت اعمال خود باشد.

امام صادق«عليه السلام» مي فرمايد: براي صاحب الامر غيبتي طولاني است در اين دوران هر كسي بايد تقوي پيشه سازد و به دين حق تمسك بجويد(17).

2. بُعد پارسايي

منتظر علاوه بر تدين و تقوي بايد پارسا باشد و خود را چنان كه آن پيشوا دوست دارد بسازد.

امام صادق«عليه السلام» مي فرمايد: هر كس در شمار اصحاب قائم باشد بايد چشم به راه باشد و پارسايي

پيش گيرد و كردار با ورع داشته باشد(18).

3. بُعد تقيّد مكتبي

انسانيّت و رعايت ارزش انسان تنها و تنها در تعاليم علي«عليه السلام» و آل علي«عليه السلام» جلوه گر است انسان منتظر مهدي آل محمّد«صلي الله عليه وآله» چنين است در خط آنان و بلكه خصم هر راه غير آل محمّد است پيامبر«صلي الله عليه وآله» مي فرمايد: خوشا به حال منتظراني كه به حضور قائم برسند آنان كه پيش از قيام او نيز پيرو اويند با دوست او عاشقانه دوستند و موافق و با دشمن او خصمانه دشمنند و مخالف(19).

4. بُعد امر به معروف و نهي از منكر

يكي از تكاليف عمده ديني امر به معروف و نهي از منكر است با اين دو عمل است كه احكام و فرائض الهي برقرار مي ماند. انسان منتظر نمي تواند در اين باره بي تفاوت باشد و در حديثي پيامبر اكرم«صلي الله عليه وآله» فرموده است: «طوبي لمن ادرك قائم اهل بيتي و هو مقتدٍ به قبل قيامه» شاخص مهم اين اقتداء انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است.

5. بُعد اخلاق اسلامي

انسان منتظر بايد داراي اخلاق اسلامي باشد و جامعه اسلامي بايد مظهر اخلاق اسلامي باشد امام صادق«عليه السلام» فرموده است: هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد بايد در عصر انتظار مظهر اخلاق نيك اسلامي باشد چنين كسي اگر پيش از قيام قائم«عليه السلام» در گذرد پاداش او مانند كساني باشد كه قائم را درك كنند و به حضور او برسند پس در دينداري و تخلق به اخلاق اسلامي بكوشيد و در حال انتظار ظهور حق به سر بريد اين(كردار پاك و افكار تابناك) گوارا

باد بر شما اي گروهي كه رحمت خدا شامل حال شماست(20).

6. بُعد آمادگي نظامي

مسلمان بايد هميشه آمادگي نظامي و نيروي سلحشوري داشته باشد تا به هنگام طلايع حق به صف پيكار گران مهدي«عليه السلام» بپيوندد.

امام صادق«عليه السلام» فرموده است: هر كه از شما براي خروج قائم اسلحه تهيه كنيد اگر چه يك نيزه چون وقتي كه خداوند متعال ببيند كسي به نيّت ياري مهدي«عليه السلام» اسلحه تهيه كرده است اميد است عمر او را دراز كند تا ظهور را درك نمايد و از ياوران مهدي«عليه السلام» باشد(21).

7. نگهبان ايمان

در روزگار غيبت امام«عليه السلام» و طولاني شدن عصر انتظار ممكن است شبهه هائي در ذهن برخي بيايد با شياطين پنهان و آشكار به سست كردن پايه هاي اعتقادي كساني به ويژه جوانان برخيزند انسان منتظر بايد در رفع شبهات و روشن كردن پوچي آنها بكوشد در احاديث و تعاليم از اهميّت ايمان در عصر غيبت به گونه هايي عجيب ياد شده است و منتظران مؤمن داراي مقام و منزلت شمشير زنان در ركاب پيامبر«صلي الله عليه وآله» دانسته شده اند از اين بالاتر پيامبر اكرم«صلي الله عليه وآله» آنان را برادران خود خوانده است.

8. انتظار، تمرين و رياضت

منتظران با اخلاص در مرحله تربيت نفس و خودسازي به امر ديگر پرداخته و آن دور بودن از رفاه و تن پروري است امام صادق«عليه السلام» مي فرمايد درباره خروج قائم خيلي عجله داريد هان! به خدا سوگند او جامه مويين مي پوشد و نان جوين مي خوردو روزگار قيام او روزگار به كار بردن شمشير است و(جنگ با فاسدان و مفسدان و جباران) و نيز مرگ در سايه شمشير.

او شبانگاهان به دردمندان

و نيازمندان سرمي زند و روزها به نبرد در راه دين مي پردازد(22).

9. انتظار عدل و احسان

انسان منتظر بايد در گسترش عدل و احسان بكوشد و در معاملات و حقوق و قوانين خود عدالت را عملي سازد اگر چنين نباشد صدق اينگونه مردم در انتظار از كجا نمودار خواهد گشت.

10. انتظار شناخت و موضع

هر عقيده اي كه انسان در هر باره اي دارد بايد از روي شناخت و بصيرت باشد اين مسئله در عصر غيبت بيشتر از وقتهاي ديگر اهميّت پيدا مي كند. دختر رُشيد هَجَري شيعه معروف مي گويد: به پدرم گفتم: اي پدر چه بسيار در عبادت خدا رنج مي بري و كوشش مي كني؟ در پاسخ گفت دخترم بعد از ما مردمي مي آيند كه بصيرت و شناختي كه در دين دارند از اين كوششها و رنجها افضل است(23).

11. تحمّل و پايداري

انسان به درستي حق و راه حق را شناخت در راه آن پايداري مي كند امام جعفر صادق«عليه السلام» از پيامبر اكرم«صلي الله عليه وآله» روايت كرده: پس از شما مردمي خواهند آمد كه به يك تن از آنان اجر پنجاه تن از شما را خواهند داد اصحاب گفتند: اي پيامبر! ما در جنگهاي بدر و اُحُد و حُنيَن با تو بوده ايم و درباره ما آياتي نازل شده است اين چگونه خواهد بود پيامبر«صلي الله عليه وآله» فرمود: شما اگر شرايطي كه آنان قرار مي گيرند قرار بگيريد آن تحمّل و شكيبائي را كه آنان دارند نخواهيد داشت(24).

انسان در عصر غيبت بايد داراي شناختي درست و بصيرتي درخشان باشد تا بتواند اعتقاد حق را حفظ كند.

12. پيروي از خط رهبر

هنگام غيبت امام بايد از آداب و احكام امامان پيشين

پيروي كرد و راه را چنانكه آنان فرموده اند بپيماييد امام صادق«عليه السلام» مي فرمايد: هرگاه زمان غيبت فرا رسيد به دستور امامان پيشين چنگ زنيد تا امام آخرين ظهور كند هرگاه روزي رسيد كه امامي از آل محمّد«صلي الله عليه وآله» در ميان خود نداشتيد همان اماماني را كه دوست مي داشتيد دوست بداريد و همان كسان را كه دشمن مي داشتيد دشن بداريد و همواره در خط رهبري و ولايت حقه جاي داشته باشيد و صبح و شام در حالت انتظار به سر ببريد تا خداوند ستاره هدايت شما را طالع سازد تا خداوند صاحب دين را برساند(25).

13. انتظار بسيج عمومي

انتظار يك بسيج عمومي است مكتب تشيع علوي در عصر انتظار پيرواني مي خواهد هميشه آماده از نظر قدرتهاي ايماني و روحي و نيروهاي بدني و سلاحي و تمرينهاي عملي و نظامي، پرورشهاي اخلاقي و اجتماعي و سازماندهيهاي سياسي و مرامي داشته باشد.

14. انتظار و ضد انتظار

نمي توان پذيرفت كه دين اسلام و ائمه طاهرين«عليهم السلام» صبر بر ظلم و ترك امر به معروف و نهي از منكر را براي مسلمين تجويز كرده باشند. ديني كه مي گويد همه كارهاي خير و جنگ در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهي از منكر مانند آب دهاني است در برابر دريايي موج خيز امر به معروف و نهي از منكر كردن نه اجل كسي را نزديك مي كند و نه روزي كسي را مي كاهد و از همه اينها افضل و برتر گفتن سخن درباره عدل است در نزد حاكم جابر و ستمگر.

15. نقش نيروهاي مردمي

حضور نيروهاي مردمي در تشكيل حكومت مهدي«عليه السلام» از احاديث و تعاليم دين

گرفته شده است و اين امر قابل توجّه است. و منتظران در تلاشند تا نيروهاي مردمي را براي حاكميّت حكومت مهدي«عليه السلام» آماده كرده و خود در صف مقدّم مبارزه باشند.

مهدي«عليه السلام» از مردم ياري مي طلبد. يكي از ياران خود را مي خواهد به او مي فرمايد به نزد مردم مكّه برو و بگو: اي مكيان؛ من فرستاده مهدي ام.

مهدي مي گويد: ما خاندان رحمت هستيم.

ما ذريه محمّد«صلي الله عليه وآله» از سلاله پيامبرانيم ظالمان به ما ستم كردند و بر ما جفا روا داشتند و از هنگام درگذشت پيامبر«صلي الله عليه وآله» تا امروز حق ما را از ما ستاندند اكنون من از شما ياري مي طلبم به ياري من بشتابيد(26).

16. حضور شيعه در صحنه

شيعه بايد همواره حضور اعتقادي و اجتماعي خويش را تشكيلات سياسي و نظامي يعني در واقع حضور شيعي خويش را در صحنه تاريخ نگاه دارد تا سرانجام به هنگام ظهور در محل جريان اصلي خود قرار گيرد.

هنگامي كه قائم قيام كند خداوند شيعيان را از همه شهرها نزد او گرد مي آورد(27). هنگامي كه قائم قيام كند خداوند هر عيبي و نقصي را از شيعيان برطرف مي كند و دلهاي آنان را چنان پاره هاي فولاد مي گرداند قدرت هر مرد از آنان را به اندازه قدرت چهل مرد قرار مي دهد و آنگاه آنان حاكمان و فرمانروايان زمين خواهند بود و سران بزرگوار جهان(28).

17. پرهيز از يأس و مبارزه با آن

لازم است كه منتظران حكومت توحيد و عدل از هيچ امري و عاملي به ويژه از طول كشيدن عصر غيبت و فزون شدن قدرت كاذب قدرتمندان جهان يأس به دل راه ندهند. «انتظروا الفرج و لاتياسوا من

روح اللَّه فان احب الاعمال الي اللَّه انتظار الفرج؛(29) چشم به راه رسيدن فرج باشيد و از كاركشايي و آسايش رساني الهي نوميد مباشيد زيرا كه بهترين اعمال انتظار رسيدن فرج و گشايش است از سوي خدا».

18. استقامت و شكيبائي

توصيه به صبر براي انسان منتظر به معناي لزوم شكيبائي است در مورد غيبت امام و براي رفع دغدغه خاطر و نفي تزلزل است(30). «انتظار الفرج بالصبر عبادة؛(31) چشم به راه فرج داشتن با صبر و بردباري عبادت است».

« بخش پاسخ به سؤالات »

15) بحارالانوار، ج 52 - 128.

16) بحارالانوار، ج 52 - 126.

17) بحارالانوار، ج 52 - 135.

18) 52 - 140.

19) بحارالانوار، ج 52 - 130.

20) بحارالانوار، ج 52 - 140.

21) بحارالانوار، ج 52 - 366.

22) بحارالانوار، ج 52 - 354.

23) بحارالانوار، 52 - 130.

24) بحارالانوار، ج 52، ص 131.

25) بحارالانوار، ج 52، ص 133.

26) بحارالانوار، ج 52، ص 307.

27) بحارالانوارج 52، ص 291.

28) بحارالانوار، ج 52، ص 37.

29) بحارالانوار، ج 52، ص 122.

30) خلاصه اي بود از كتاب جناب آقاي محمّدرضا حكيمي به نام «خورشيد مغرب» از ص 338 تا 398.

31) بحارالانوار، ج 52، ص 145.

چگونه مي توانيم از منتظران واقعي حضرت ولي عصر باشيم؟
پرسش

چگونه مي توانيم از منتظران واقعي حضرت ولي عصر باشيم؟

پاسخ

درباره انتظار فرج و در آرزوي حكومت عدل ولي عصر بودن، روايات زيادي وارد شده است، به عنوان نمونه پيامبر اسلام مي فرمايند: «افضل الاعمال امتي انتظار الفرج»، بهترين عمل پيروان من انتظار فرج است.{1}

و امام صادق(ع) مي فرمايد: «هر شيعه اي بميرد در حالي كه منتظر ظهور امام دوازدهم باشد مانند كسي است كه در خيمه حضرت بوده است».{2}

بنابراين انتظار ظهور و منتظر حضرت بودن فضيلت و ثواب دارد، اما بايد ديد معني صحيح و واقعي انتظار فرج چيست؟ و منتظر واقعي كيست؟

آيا معناي انتظار فرج اين است كه مردم مسلمان دست روي دست بگذارند و در برابر ظلم و جور و ناپاكي ها و آلودگي هاي فردي و اجتماعي ديگران، بي تفاوت باشند؟ قطعاً اين چنين نيست. مكتب انتظار و ظهور، مكتب تربيتي و اصلاحي است، از اين رو منتظر واقعي به كسي مي گويند كه آلوده به ستم و گناه نباشد و در برابر گناه و انحراف مقاومت كند. كسي كه منتظر آمدن مهمان عزيزي است، خانه را آب و جارو و تميز مي كند و خود را آماده پذيرايي از مهمان مي نمايد.

منتظر واقعي كسي است كه به دستورات اسلام عمل مي كند و به عبارت ديگر منتظر مصلح، خود بايد صالح باشد و دستوراتي را كه در زمان غيبت براي منتظران رسيده عمل نمايد. بنابراين با به كار بستن اوامر الهي و اعمالي كه زمينه ساز حكومت حضرت مهدي مي باشد، مي توانيم از منتظران واقعي حضرت باشيم و آن كارها عبارتند از:

1. كاري برخلاف رضاي خدا و امام زمان(عج) از ما سر نزند و پيوسته در فكر اين باشيم كه گفتار و رفتار ما

مورد رضايت آن حضرت باشد كه رضاي خدا در آن است.

2. از طرفي چون عالمان پارساي ديني و فقيهان عادل نمايندگان امام زمان به شمار مي روند، راه تحصيل رضايت آن حضرت پيروي از آنان است. در حقيقت رساله هاي توضيح المسائل و كتب تفسير و اخلاق و عقائد راه و رسم فكري، عملي ما را ترسيم كرده اند و به كار بستن آنها مايه جلب نظر و رضايت خاطر ولي عصر است.

3. محزون بودن از محروم شدن از زيارت آن وجود مبارك، چنان كه در دعاي ندبه آم ده «عزيز علي ان اري الخلق و لا تري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي»، بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم/

4. دعا كردن براي حفظ وجود مبارك آن حضرت و شتاب در فرجش، مثل دعاي «اللهم كل لوليك الحجْ بن الحسن...»/

5. صدقه دادن براي حفظ وجود مبارك امام عصر، اگر به حفظ وجود مقدس به اراده و مشيت خداوند است ولي اسباب ياد شده نيز به اذن و اراده خداوند است و به اصطلاح در طول آن هستند نه در عرض آن و ثانياً نتيجه عمل به خود انسان باز مي گردد كه باعث پيوند معنوي انسان با حجت خدا مي شود و مايه سلامتي خود و دفع ناگواري ها و شدايد خواهد بود.

6. زمينه سازي براي ظهور از طريق امر به معروف و نهي از منكر و پاكسازي زمين از ظلم و جنايت.

7. معرفي حضرت و قيام ايشان براي مردم/

[1].بحار، ج 12، ص 137/

[2].بحار، ج 13، ص 136/

چگونه خود را براي ظهور آماده كنيم؟
پرسش

چگونه خود را براي ظهور آماده كنيم؟

پاسخ

اين سوال بسيار مهم و در واقع سوال همه ي شيعيان و محبين اهل بيت مي باشد. به نظر مي رسد اگر ما وظيفه ي خود را در زمان و دوران انتظار بدانيم و بدان وظايف عمل كنيم در واقع خود را براي زمان ظهور آماده كرده ايم.

«آمادگي براي ظهور مستلزم انتظاري خوب و شايسته است.»

در اين نوشتار به صورت كلي و مختصر به چند نمونه از وظايف منتظران حضرت اشاره مي كنيم. براي مطالعه بيشتر _ به كتاب هايي كه به طور مفصل به اين موضوع پرداخته اند كه بعضي از آنها را در اين نوشته نام مي بريم _ مراجعه فرماييد.

1. شناخت:

يكي از ويژگي هاي منتظر، شناخت و معرفت به امام زمان است نه فقط يادگيري نام ها و القاب و تاريخ ولادت و غيبت؛ بلكه معرفت داشتن به ويژگي ها و ابعاد وجودي حضرت و انديشيدن در كلمات و اوامر حضرت و تأمل در حكمت نام ها و نشانه ها و علائم ظهور و شگفتي ولادت و حيات او، همچنين دانستن سبب و حكمت غيبت پر رمز و راز حضرت كه به يقين وقتي انسان معرفت به اين موارد پيدا كرد و اهداف و آرمان هاي او را فهميد خود را براي عملي كردن اهداف امام زمان آماده مي سازد و خشنودي او را به خشنودي خودش ترجيح مي دهد و سعي مي كند سرباز خوبي براي آن حضرت باشد.

از رسول اكرم(ص) حكايت شده:

«من مات و هو لايعرف امامَهُ ماتَ ميتةً جاهليةً»؛1

«كسي كه بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.»

راه هاي شناخت امام زمان:

از جمله راه هاي شناخت امام زمان عبارتند از:

1. تلاش براي آگاهي بيشتر از حضرت يا از طريق

شنيدن از بزرگان و يا مطالعه ي كتاب هايي كه در اين زمينه نوشته شده است، مانند كتاب مكيال المكارم كه مرحوم آيت الله سيد محمدتقي موسوي اصفهاني تاليف كرده اند و طبق گفته نويسنده به فرمان خود امام زمان(عج) نوشته شده است اين كتاب يكدوره امام شناسي كه ترجمه فارسي هم شده است.2

2. راه دوم بوسيله ارتباط روحي و معنوي با دعا و توسل است: همانطور كه در زيارت جامعه مي فرمايد: «خدايا از تو مي خواهم كه مرا از آشنايان به امامان و به حق و حقوق آنان قرار دهي!»3

راه اول: راه معرفت علمي است ولي راه دوم: راه شناخت قلبي و روحي است.

2. اطاعت:

اگر چه امام زمان غايب است ولي اراده و فرمانش در ميان همه ي خلايق جاري است. دستوراتش را بايد شناخت و فرمان هايش را بايد اطاعت كرد.

از امام صادق(ع) حكايت شده كه مي فرمايد:

خوشا به حال شيعيان مهدي قائم(ع) آنان كه در دوران غيبت او چشم انتظار ظهور اويند و در دوران ظهورش سرسپردگان اوامر او.»4

حال سوال اين است چگونه او امر و دستورات امام زمان(عج) را در زمان غيبت ايشان بدانيم و به آنها عمل كنيم؟

در جواب اين سوال بايد گفت كه اگر چه در خصوص امام زمان ارتباط محسوس بين امام و مردم وجود ندارد ولي در هيچ يك از دو غيبت صغري و كبري امام زمان، پيوند امام با مردم به طور كلي قطع و گسسته نشده است زيرا در هر دو غيبت، امر سفارت و نيابت وجود داشته و دارد و از طريق نايبان، پيوند امام با مردم برقرار بوده و هست. در زمان غيبت صغري نيابت نايبان خاص بوده و در زمان غيبت

كبري نيابت نايبان حضرت عام مي باشد كه با توجه به شرايط و ضوابطي كه مطرح مي كنند اطاعت فقهاء جامع الشرايط لازم و در رديف اطاعت از امام زمان مي باشد. و مخالفت با فقيه جامع الشرايط كه نايب امام است، مخالفت با امام، و مخالفت با امام، مخالفت با خداوند مي باشد.

توقيع حضرت ولي عصر(عج):

سوالاتي كه براي مردم حاصل شده بود و براي خودش نيز «اسحاق بن يعقوب» مشكل بود در ذيل نامه اي به وسيلة نايب دوم، يعني محمد بن عثمان عمري به محضر حضرت مهدي(عج) فرستاد و پاسخ آنها را طلبيد از جمله ي آن مسائل اين بود كه مردم در عصر غيبت در حوادث واقعه به چه كسي مراجعه كنند؟ حضرت پاسخ فرمودند:

«.... و امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فيها إلي روات حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله»؛ «اما آنچه سوال كرده اي خدا تو را هدايت كند و ثابت قدم نمايد... اما حوادثي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد زيرا آنها حجت و نمايندگان من هستند بر شما و من حجت خدا بر شما....»5

از اين حديث استفاده مي شود كه اطاعت از ائمه ي قبل، عين اطاعت از امام زمان است چون فقها با توجه به قرآن كريم و قول ائمه احكام شرعي را بيان مي كنند.

3. انتظار:

انسان منتظر، انساني كوشا است، انساني جهادگر و مبارز است كه در مسير اقامه ي توحيد و استقرار ولايت از نثار هر چه دارد دريغ نمي ورزد.

چنانچه از حضرت علي(ع) حكايت شده:

«كسي كه چشم انتظار حاكميت ما باشد، مانند مجاهدي است كه در راه خدا به خون خويش غلطيده باشد.»6

و جامعه ي منتظر جامعه اي پويا است، جامعه اي متحرك و فعال است

كه حاكميت طاغوت را نمي پذيرد و بي عدالتي را بر نمي تابد. منتظر ظهور امام زمان بودن حركت بسوي ظهور داشتن و به آرمان هاي موعود عمل نمودن است.

انسان منتظر نفس اماره را كنترل و شيطان را از خود دور مي كند و خود را جهت استقبال از آقا امام زمان(عج) مهيا مي كند. جهت استقبال از او لوح دل را از آلودگي ها و گناهان مي شويد و خانه دل را به ياد خدا و با صفات حميده و پسنديده ي انساني زينت مي دهد و الا امام زمان(عج) كه به هر جايي پا نمي گذارند. نمي توان يك گوشه ي دل را از محبت دنيا پر كرد گوشه ي ديگر گناهان و ... بعد به آقا بگوييم بيا بيا كه سوختم، زهجر روي ماه تو؟ چگونه سوخته است انساني كه خود را براي ظهور آماده نكرده است.

آيينه شو، جمال پري طلعتان طلبجاروب زن به خانه سپس ميهمان طلب

4. خدمت گذاري به حضرت:

از امام صادق(ع) نقل شده كه مي فرمايند: «اگر دوران او را درك مي كردم همه ي روزهاي زندگيم را در خدمت به او مي گذراندم.»7

وقتي پيامبران و امامان در خدمت به امام زمان پيشتاز هستند وقتي امام صادق(ع) آرزوي خدمت به ايشان را دارد و حضرت عيسي(ع) از آسمان فرود مي آيد تا او را ياري كند وظيفه ي شيعيان منتظر در خدمت به ساحت مقدس او چقدر است؟

بي ترديد خادمين دوران ظهور، همان خادمين دوران غيبت اند.

آنها كه پس از ظهور شايستگي خدمت مي يابند، همان هايي هستند كه در دوران غيبت، بر خدمت به امام و امت امام همت گماشته اند، و اهداف امام را سرلوحه ي زندگي خود قرار داده اند.

برخي ديگر از تكاليف و وظايف منتظران حضرت:

5. محبت به امام زمان(عج): پيامبر اكرم: «خداوند

را دوست بداريد به جهت آنچه از نعمت هاي خويش به شما مي دهد و مرا به جهت دوستي خداي عزوجل دوست بداريد و اهل بيتم را به خاطر دوستي من دوست بداريد.»8

6. اظهار اشتياق به ديدار آن بزرگوار: نيك بدون اشتياق به آن حضرت، امر واضح و روشني است زيرا كه اين از لوازم محبت است.

7. اندوهگين بودن مؤمن از فراق آن حضرت: اينكه مومن از فراق و دور ماندن از حضرت اندوهگين باشد از نشانه هاي دوستي و اشتياق به حضرت است.

8. حضور در مجالس فضايل و مناقب آن حضرت كه از مصاديق «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ»9 است.

9. سرودن و خواندن شعر در فضايل آن حضرت: امام صادق(ع): «هر كس درباره ي ما يك بيت شعر بگويد خداوند براي او خانه اي در بهشت خواهد ساخت.»10

10. شناختن علايم ظهور حضرت: مقدمه ي شناخت حضرت شناخت علائم ظهور به ويژه علائم حتمي مقارن با ظهور حضرت است.

11. صدقه قراردادن به نيابت آن حضرت و براي سلامتي او: كه نشان از مودت و دوستي آن جناب و ولايت اوست.

12. حج و طواف به نيابت حضرت.

13. تصميم قلبي بر ياري كردن آن جناب در زمان حضور و ظهور او.

14. تجربه بيعت با حضرت با خواندن دعاها از جمله دعاي عهد و ... .11

معرفي كتاب:

براي مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه شود به:

1. كتاب مكيال المكارم، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني، ناشر مهر قائم اصفهان.

2. نگين آفرينش، اثر جمعي از نويسندگان، ناشر بنياد فرهنگي امام مهدي(عج).

3. وظايف منتظران، واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران.

4. سيماي آفتاب، حجت الاسلام دكتر طاهري.

1 . محاسن برقي، ج 1، ص 251 و بحارالانوار مرحوم مجلسي، ج 23، ص 76 و با

تعبير «من مات ولم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» الصوارم المهرقة، شهيد نور الله التستري، ص 263 اين روايت را از صعمين نقل مي كند.

2 . مترجم: سيد مهدي حائري قزويني، ناشر مهر قائم اصفهان مي باشد.

3 . «اسألك ان تجعلني في جملة العارفين بهم و بحقهم» و مفاتيح الجنان فرازي از زيارت جامعه كبيره.

4 . طوبي الشيعة....، بحارالانوار، ج 52، ص 150.

5 . شيخ صدوق، كمال الدين، ص 484. جهت مطالعه بيشتر به كتاب سيماي آفتاب _ سيري در زندگاني حضرت مهدي(عج) _ به قلم حجت الاسلام دكتر طاهري درس يازدهم (غيبت كبري و نواب عام حضرت مهدي(عج)) مراجعه شود.

6 . اميرالمومنين(ع): «المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله»، كمال الدين صدوق، ص 645.

7 . «لو ادركته لخدمته ايام حياتي»، بحار، ج 51، ص 148.

8 . مكيال المكارم، ترجمه فارسي، ص 218، ج 2، به نقل از امالي صدوق، ص 219.

9 . بقره / 148.

10 . مكيال المكارم، ص 257، ج 2، به نقل از وسائل الشيعه، ج 10، ص 467، ح 1.

11 . براي مطالعه بيشتر به ترجمه كتاب مكيال المكارم، ج 2، بخش هشتم: تكاليف بندگان نسبت به آن حضرت مراجعه شود.

وظايف

وظايف عمومي

وظيفه مادر عصر غيبت چيست وچه كنيم كه امام زمان از ما راضي شوند و ما را مورد شفاعت خود قرار دهند ؟
پرسش

وظيفه مادر عصر غيبت چيست وچه كنيم كه امام زمان از ما راضي شوند و ما را مورد شفاعت خود قرار دهند ؟

پاسخ

در پاسخ بايد گفت : امام زمان (ع) مانند ساير معصومين پيام آور اسلام ناب وبيانگر حقايق توحيد ومعارف دين هستند . بنابراين پيام ايشان در حقيقت همان پيام اسلام است . اما پيام اسلام دو هدف را دنبال مي كند :

1- تربيت انسانها در ابعاد مختلف وجودشان كه مشتمل است بر اصلاح اعمال ، خلقيات ورسيدن به معرفت حقيقي نسبت به توحيد ومعارف دين ، كه اين تربيت افراد ، الهي شدن ومصفّا شدن آنها هدف اسلام وهمه معصومين بوده است .

2- اصلاح (تربيت ) جامعه : در اين باب ما مسلمانان وظيفه داريم جامعه اي اسلامي با حكومت اسلامي بسازيم .

به نظر مي رسد اسلام زماني ارائه خواهد شد كه تربيت افراد انسانها به حكومت ضميمه شود چرا كه افراد چنانكه به غذا نياز دارند براي اصلاح خود به حكومت بيت المال واخذ وجوه ومالياتها (براي رفع فقر واحتياجات جامعه ) نيازمند هستند . خلاصه اصلاح اين دو در گرو يكديگر است . اين دو محور اساسي است كه پيام همه ائمه معصومين (ع) بوده است .

امام حسن عسگري (ع) در وصيت خود ، درباره وظايف فردي واجتماعي مؤمنين چنين مي فرمايند :

" قال لشيعته اوصيكم بتقوي الله والورع في دينكم والاجتهاد لله وصدق الحديث واداء الامانة الي من ائتمنكم من برأو فاجر و طول السجود وحسن الجوار فبهذا جاء محمد (ص) صلّوا في عشائرهم واشهدوا جنائزهم وعودوا مرضاهم وادّوا حقوقهم . فَاِنَّ الرجل منكم اذا ورع في دينه وصدق

في حديثه وادي الامانة وحسّن خلقه مع الناس قيل هذا شيعي ، فيسرني ذلك ، اتقوا الله وكونوا زيناً ولا تكونوا شينا،ً جرّوا الينا كلّ مودة وادفعوا عنا كل قبيح... اكثروا ذكرالله وذكر الموت وتلاوة القرآن والصلاة علي النبي (ص).. احفظوا ما وصيتكم به... "

ترجمه : ] حضرت به پيروان خود فرمودند : وصيت مي كنم شما را به تقواي الهي و ورع در دينتان وتلاش براي خدا وراستي در گفتار واداء امانت به كسي كه شما را امين قرار داده چه نيكوكار باشد چه بدكار وطولاني كردن سجود ونيكويي وحسن هم جواري پس به خاطر اينها پيامبر مبعوث شد . در جماعتها نماز بخوانيد وتشييع جنازه همديگر برويد وعيادت از مريضان كنيد وحقوق يكديگر را پرداخت كنيد . پس هر كس از شما ورع در دينش داشته باشد ودر گفتارش صادق باشد وامانت را ادا كند وبا مردم حسن خلق داشته باشد گفته مي شود اين فرد شيعه است پس اين امر مرا خوشحال مي كند . تقواي الهي داشته باشيد وزينت اسلام باشيد و باعث زشتي وآبرو ريزي نباشيد.محبتها را به سوي ماجذب كنيد وزشتيهارا ازما دوركنيد( يعني بدرفتار نكنيد تا به سبب رفتار بد شما چيزهايي را به ما نسبت دهند . ) ذكر خدا ومرگ وتلاوت قرآن وصلوات بر پيامبر (ص) را بسيار داشته باشيد چيزهايي را كه به شما وصيت كردم حفظ كنيد .[ (19

چنانچه ملاحظه مي شود امام وظايف فردي مؤمنين را تقواي الهي ، ورع در دين ، اجتهاد براي خدا ، صدق در گفتار ، اداء امانت ، طولاني كردن سجده ، حسن همجواري مداومت بر ذكر

خدا وياد مرگ وتلاوت قرآن وصلوات بر پيامبر دانسته و وظايف اجتماعي آنها را چنين مشخص مي كنند كه عبارتند از : شركت در نماز جماعت ، شركت در تشييع جنازه همديگر ، عيادت از مريضان ، اداء حقوق ديگران ، جذب محبتها به سوي ائمه ودور كردن زشتيها از آنها .

مواردي كه در وصيت نامه ذكر شد از وظايف ماست وامام براي تربيت انسانها آمده وهدف همه امامان ساختن انسانها است مگر اينكه يك ويژگي درباره صاحب العصر والزمان هست كه ايشان در بر پايي حكومتي كه در پناه آن انسانها به اين تربيت مي رسند به اذن الهي نقش اساسي ايفا مي كنند . با حكومتهاي طاغوتي مقابله كرده وحكومت عدل جهاني را مستقر مي نمايند .

با توجه به وصيت نامه امام حسن عسگري (ع) وظيفه ما اين است كه اولاً : خود را تربيت كنيم و صفاتي را كه در وصيت امام حسن عسگري (ع) آمده تحصيل نماييم . ثانياً : در حفاظت از حكومت اسلامي ايران ودفاع از آرمانهاي آن تلاش نماييم وسربازان واقعي آن حضرت باشيم . براي حفظ حكومت دو چيز را از ما خواسته اند .

1- گسترش عدل و داد كه در اين زمينه حضرت امام (ره) مي فرمايند : " ما منتظران مقدم مباركش ، مكلف هستيم تا با تمام توان كوشش كنيم تا قانون عدل الهي را ، در اين كشور ولي عصر (عج) حاكم كنيم " (2)

و آيت الله خامنه اي نيز مي فرمايند : " غايت ما جامعه آرماني مهدوي است با همان خصوصياتي كه گفتيم . پس ما بايد مقدمات را همانگونه فراهم

بكنيم ما بايد با ظلم نسازيم وبايد بر عليه ظلم حركت قاطع بكنيم . هر نوع ظلمي واز هر كس ما بايد جهت خود را ، جهت اقامه حدود اسلامي قرار دهيم ." (3)

2-پياده كردن احكام دين واسلام وصدوراين آرمان وپيام به كشورهاي ديگر : چنانچه مقام معظم رهبري مي فرمايند :" هر چه شما بتوانيد دايره اين مقدار از اسلامي كه من و شما در ايران داريم ، مبالغه نمي كنيم اسلام كامل البته نيست ، اما بخشي از اسلام را اين ملت توانسته است در ايران پياده كند ، همين مقدار از اسلام را هر چه شما بتوانيد در آفاق ديگر عالم ، در كشورهاي ديگر ، در نقاط تاريك ومظلم ديگر ، گسترش دهيد ، همان مقدار به ظهور ولي امر و حجت عصر كمك كرده ايد ونزديك شده ايد اگر بتوانيد در درون خود وجامعه تان ، جامعه انقلابي ، تقوا وفضيلت واخلاق ودينداري و زهد ونزديكي معنوي به خود وخدا را در خود تأمين كنيد پايه وقاعده ظهور ولي عصر (ع) را مستحكم تركرده ايد وهرچه بتوانيد از لحاظ كميت وكيفيت مقدار مسلمانان مؤمن ومخلص را افزايش دهيد باز به امام زمان وزمان ظهور ولي عصر ، نزديك تر شده ايد . پس ما مي توانيم قدم به قدم جامعه خود وزمان وتاريخ خود را به تاريخ ظهور ولي عصر صلوات الله عليه نزديك كنيم . " (4)

) بحارالانوار ، جلد 75 ،ص 372 .

2 ) امام خميني (ره) ، كلمات قصار وندها وحكمت ها ، مؤسسه تنظيم ونشر آثار امام خميني .

3 ) ديدگاهها ، مصاحبه با آيت الله خامنه اي ، ص217 .

4 )

ديدگاهها ، مصاحبه با آيت الله خامنه اي ، ص 217 ، 216 .

آيت الله اميني نيز مي فرمايند : " در زماني كه به امام معصوم دسترسي ندارند بايد در بين فقها فرد شايسته اي را كه نسبت به مسائل اسلامي بالاخص مسائل سياسي واجتماعي كاملاً آشنا باشد وازمقام تقوا ومديريت وبينش سياسي نيز برخوردار باشد شناسايي وبه رهبري وامامت برگزينند هم چنين ... مسلمين موظفند براي تأسيس حكومت اسلامي و اجراي قوانين وبرنامه هاي سياسي واجتماعي اسلام تلاش وجديت نمايند چون اسلام حتي در چنين زماني هم از احكام خويش دست بردار نيست وعمل به آنها را از مسلمين خواستار است ." (1)

اين پاسخ بخش اول سؤال بود واما در پاسخ به قسمت دوم سؤال حضرت امام (ره) مي فرمايند : " جلوه شفاعت شافعان در اين عالم هدايت آنها است ودر آن عالم باطن هدايت شفاعت است تو از هدايت اگر بي بهره شده اي از شفاعت بي بهره اي به هر قدر هدايت شدي شفاعت شوي .... شفاعت در آن عالم امري گزاف نيست و از روي تناسب بين شافع ومشفوع له است . از اين جهت كساني كه از نور هدايت و ولايت بي بهره اند ممكن نيست به نور شفاعت نائل شوند واهل معاصي نيز اگر كدورت معاصي آنها را زياد گرفته باشد ممكن است پس از مدتهاي مديدي به شفاعت نائل شوند . انسان اگر طمع شفاعت داردبايد در اين عالم با سعي و كوشش رابطه بين خود و شفعاي خود را حفظ كند و قدري تفكر در حال شافعان محشر نمايد كه حال آنها در عبادت و رياضت

به كجا رسيده بود . براي اينكه شفاعت از شفع است ومراداز شفع جفت شدن نورين است ولذا لازم است يك ارتباط اخلاقي و وصفي با يكي از ائمه (ع) حاصل نمود تا نور ولايت آنها موجب شفاعت شود . ذكر خير اصحاب ولايت ومعرفت موجب محبت وتواصل و تناسب شود واين تناسب باعث تجاذب شود واين تجاذب باعث تشافع شود كه ظاهرش اخراج از ظلمتهاي جهل به انوار هدايت وعلم است وباطنش ظهور به شفاعت است درعالم آخرت ،چه كه شفاعت شفعا بي تناسب وتجاذب باطني صورت نگيرد واز روي گزاف وباطل نخواهد بود."(2)

پاورقي

1 ) ابراهيم اميني ، دادگستر جهان ، ص 269 - 264

2 ) امام خميني ، عدل الهي ، مؤسسه تنظيم ونشر آثار امام خميني ، ص 211 ، 210

در اين دنياي نا بسامان تكليف ما چيست ؟
پرسش

در اين دنياي نا بسامان تكليف ما چيست ؟

پاسخ

مشابه همين پرسشي كه شما برادر گرامي مطرح كرده ايد ، فردي از امام صادق (ع) سؤال كرد. دقت و توجه در پاسخي كه امام (ع) فرمودند ، ابهام موجود را بر طرف مي سازد.

فردي از امام صادق عليه السلام سؤال كرد : تكليف ما در دوران غيبت هنگامي كه فتنه ها و دعوت به گمراهي و انتشار شبهات زياد مي گردد ، چيست ؟ امام صادق (ع) به نور آفتابي كه داخل اتاق تابيده بود نگاه كردند و فرمودند : آيا اين آفتاب را مي بيني ؟ آن مرد گفت : آري. امام فرمودند :به خدا سوگند ( در آن زمان ) امر ما از اين آفتاب روشن تر و آشكار تر است.(1)

طبق اين روايات تكليف ما روشن است ، آنچه اسلام از ما مي خواهد آن است كه از خط و راه امامان كه بهترين نمونه و الگوهاي هدايتند ، پيروي كنيم. زيرا درستي راه آنان همچون آفتاب تابان ، روشن است ، و حجت و دليل در اين مورد براي عموم مردم موجود است. از اين رو يك مسلمان بايد دست به دامان آنان زده و در طول دوران غيبت كبري ، راه آنان را پيش گيرد تا از فتنه ها و آشوبها در امان باشد و از لغزشگاههاي انحراف دور ماند. وجود مقدس ائمه عليهم السلام دراين زمينه حجّت را بر همه مسلمانان تمام نموده اند وبا ارجاع مردم به فقها و مراجع معظم ديني احتمال هرگونه انحراف و كجروي درامر دين را از بين برده اند . وظيفه من وشما و

همه مسلمانان جهان در اين دنياي نابسامان يك چيز است و آن حمايت از ولايت فقيه و عمل به دستورات و فرامين ايشان است و اين محوراساسي و اصلي دين در دوران غيبت، بر هم زنندة تمام نقشه هاي جبهه كفر بر عليه اسلام است و كشتي نجاتي است در طوفان شبهات و بلاها كه هر كس به آن تمسك جويد نجات خواهد يافت و هر كس از آن رو بر گرداند سر نوشتي جز سرنوشت قوم لجباز و نادان نوح عليه السلام نخواهد داشت. هر مؤمني بايد بداند سختيهاي اين زمان ، خود آزمايشي است از سوي پروردگار براي اينكه مؤمنين راستين و حقيقي از ساير مردم شناخته شوند و اين خود سنت الهي است كه در تمام دورانها وجود داشته و پا به پاي بشر حركت كرده و هيچگاه از او جدا نشده است.

قرآن مي فرمايد : بدينگونه نيست كه خدا مؤمنين را به همين حالتي كه هم اكنون شما در آن هستيد ، رها كند ، ( آنان را آزمايش مي كند) تا اينكه نا پاك را از پاك جدا سازد.(2) رسول خدا ( ص ) مي فرمايد : پيش روي شما دوران صبر و پايداري است ، صبر در اين زمانه همچون گرفتن پاره هاي آتش در دست است. و نيز مي فرمايد : عبادت در دوران هرج ( دوران ، آشفتگي ) همچون هجرت به سوي من است . همچنين پيامبر (ص) مي فرمايد: به زودي مردمي بعد از شما خواهند آمد كه يك مرد آنان پاداش پنجاه نفر از شما را خواهد داشت. اصحاب گفتند : اي رسول خدا

ما با تو در بدر و احد و حنين بوده ايم و قرآن در بين ما نازل شده است. فرمود : اگر شما آنچه را كه آنان متحمل مي شوند بخواهيد تحميل كنيد ، نمي توانيد همچون آنان پايدار و بردبار باشيد.

طبق اين روايات كه همه اشاره به دوران غيبت ولي عصر (عج) است ، بر هر يك از ما واجب است كه ايمانمان را تقويت كنيم و به شناخت و معرفت حقيقي در مورد مسائل اعتقادي دست يابيم و از پيروي كور كورانه و بدون دليل و منطق خود رارهايي بخشيم.

فضيلتي را كه پيامبر (ص) بدان اشاره مي كند ، براي كساني است كه از سطح آگاهي مطلوبي بر خوردارند ، دل و جانشان مملو از ايمان و اعتقاد و توكل به خداست. در قبال جامعه احساس مسؤوليت مي كنند و در برابر معصيت ، عفت و پاكدامني را پيشه مي سازند. در برابر دشواريها و سختيها و فتنه هاي زمانه صابر و بردبار و پر استقامتند. هر جا منكري ببينند ، بي تفاوت نمي گذرند و تا آنجا كه در توان دارند در پي اصلاح خود و ديگرانند. اين چنين افرادي در سخت ترين شرايط هم از ميدان بدر نمي روند و به بيراهه نمي افتند ، چرا كه از روشن بيني خاصي برخوردارند كه مي توانند در هر برهه اي حق را از باطل باز شناسند ، و بخاطر اين نوع عملكرد شان در زندگي است كه خداوند آنان را تحت حمايت خويش قرار مي دهد و امورشان را سرپرستي مي كند.

قرآن مجيد در اين باره مي فرمايد : هر كس از

خدا بپرهيزد وترك گناه كند خداوند براي او راه نجاتي قرار مي دهد و مشكلات زندگي او را حل مي كند واز جايي كه گمان ندارد به او روزي مي دهد و هر كس بر خدا توكل كند و كار خود را به او واگذارد ، خدا امرش را كفايت كند.

و نيز مي فرمايد : اگر تقوي پيشه كنيد و از مخالفت فرمان الهي بپرهيزيد ، خدا به شما نورانيت خاصي مي بخشد كه بتوانيد حق را از باطل تشخيص دهيد.

از اينرو ايمان به خدا و تقواي الهي شفاي تمام دردها ي بشر امروز است.

منابع و مآخذ :

1_ اصول كافي _ ج 1 ص 336 بنقل از تاريخ غيبت كبري _ محمد صدر ص 388

2_ آل عمران _ 179

3_ تاريخ غيبت كبراي ص 460

4_ همان منبع ص 458

5_ الغيبه شيخ طوسي 275

6_ طلاق _ 2 و 3

8_ انفال _ 29

1- آيا اينكه ما ساكت بنشينيم و درون خود تحولي ايجاد نكنيم و از خود حركتي در زمينه مبارزه با اين ظلم وجور شروع نكنيم تا دنيا پر از ظلم وجور شود وامام زمان(عج) ظهور كنند درست است؟
پرسش

1- آيا اينكه ما ساكت بنشينيم و درون خود تحولي ايجاد نكنيم و از خود حركتي در زمينه مبارزه با اين ظلم وجور شروع نكنيم تا دنيا پر از ظلم وجور شود وامام زمان(عج) ظهور كنند درست است؟

پاسخ

خير درست نيست. بايد بدانيم كه براي ظهور مهدي(عج) زمينه سازي لازم است واگر زمينه وشرايط مناسب باشد امام حتما از پس پرده غيبت خارج شده ودر ميان مردم ظاهر خواهد شد، در روايات اسلامي اين مطلب به وضوح بيان شده كه سبب محروميت از ديدار امام زمان «عليه السلام» خود مردم هستند. بايد منتظر واقعي امام زمان باشيم. انتظار يعني: استقامت وپايداري ومبارزه با طاغوت وتواضع در برابر حق و تكبر در برابر باطل.

كسي از امام صادق (ع)پرسيد: چه مي گوييد درباره كسي كه داراي ولايت پيشوايان است وانتظار ظهور حكومت حق را مي كشد ودر اين حال از دنيا مي رود؟ امام فرمودند: او همانند كسي است كه با قائم در خيمه او بوده. سپس كمي سكوت كردند وفرمودند: مانند كسي است كه با پيامبر اسلام در مبارزاتش همراه بوده است.

منابع:

1-با كاروان مهدي ، علي كيالما.

2- سيماي آفتاب ، دكتر حبيب الله طاهري.

وظايف منتظران در عصر غيبت را بيان كنيد.
پرسش

وظايف منتظران در عصر غيبت را بيان كنيد.

پاسخ

از وظايف ما در زمان غيبت حضرت مهدي 7

1 حفظ ايمان از شبهات و مشكوك است و از خداي متعال بخواهيم و خود همت كنيم در آخر الزمان دينمان حفظ شود و در بازار آشفتهء دنياپرستي و تجملات باور مذهبي خود را از دست ندهيم .

2 وظيفه ديگر ما اين است كه براي ظهور حضرت و سلامتي و حفظ جان ايشان دعا كنيم . دعاهايي در اين زمينه وارد شده است , از جمله كه در آخر مفاتيح الجنان آمده است . همين طور دعاي شريف خواندن دعاي عهد نيز بسيار مناسب است .

3 وظيفهء ديگر, انتظار فرج و ظهور حضرت مهدي 7است ; به اين معنا كه با تهذيب نفس و كسب اخلاق حسنه , خود را براي حضور در صف لشكريان حضرت , تربيت و سعي كنيم طوري نباشيم كه از مخالفان ومطرودان حضرت باشيم .

اين گونه انتظار ثواب فراواني دارد و حتّي از افضل عبادات محسوب شده است . پيامبر6فرمود: . البته انتظار فرج غير از آمادگي شخصي است . بايد سعي كنيم جامعه و بشريت را نيز براي ظهور مصلح جهاني آماده كنيم . از اميرالمؤمنين 7نقل است كه فرمود: چرا كه با جهاد همه جانبه , زمينهء را براي قيام فراهم مي سازند.

4 صدقه دادن و خيرات كردن براي وجود حضرت مهدي 7كه رابطه را با آن حضرت قوي تر مي كند وموجب عنايت و محبّت ذات شريف مي شود.(1)

انس و تفاهم با حضرت مهدي , تفاهم فرهنگي و مكتبي است .

(پ_اورقي 1.شيخ عباس قمي , منتهي الآمال , ج 2 ص

483 با تلخيص .

اكنون كه امام عصر7از نظرها غايب است و نمي توان با ايشان مستقيماً رابطه برقرار كرد, وظيفه ءمردم به خصوص جوان ها براي تعجيل ظهور حضرت چيست ؟ اگر دعايي در اين مورد براي تحكيم ايمان و فرج ايشان وجود دارد, بيان كنيد.
پرسش

اكنون كه امام عصر7از نظرها غايب است و نمي توان با ايشان مستقيماً رابطه برقرار كرد, وظيفه ءمردم به خصوص جوان ها براي تعجيل ظهور حضرت چيست ؟ اگر دعايي در اين مورد براي تحكيم ايمان و فرج ايشان وجود دارد, بيان كنيد.

پاسخ

رابطهء بين افرادي كه به يك ديگر عشق مي ورزند, به دو نحو امكان پذير است . شخصي كه كسي رادوست مي دارد و عاشقش شده است , يا مستقيماً به ديدارش مي رود و يا اگر نتوانست او را از نزديك ببيند, در دل به او عشق ورزيده و هميشه در خاطر و قلبش حاضر است . جمله معروفي وجود دارد كه : گر در يمني , چو با مني , پيش مني ; اگر پيش مني , چو بي مني , در عيني .

عاشق از فراق معشوقش مي سوزد و با اشك خود نهال عشقي را كه در دل پروردانده است , سيراب مي كند. آن چه براي عاشث مهم است , حضور معشوق نزد و يا در دل او است . هنگامي حضور معني دارد كه هاشق با ياد معشوق بخوابد, بيدار شود و تمام لحظاتش را با او زندگي كند. و گرمي حضورش را با تمام وجود احساس كند.

اينك جهان هستي به بركت حضورش هر چند غيب از ميان مي باشد, مفتخر است . حضور پر صلابت معصومي كه مي تواند عدالت گستر گيتي باشد صاحب عصر و زمان است . اگر كسي عاشق امام مهدي 7است , او را در دل زنده نگه مي دارد و مي داند اگر چشمايش به جمال نوراني اش منور شود و

عصر ظهورش را درك كند, چيزي جزانجام تكليف و مسلماني از او خواسته نخواهد شد. حضرت از ياران خودش مي خواهد كه براي تعجيل در ظهورش دعا كنند تا با آمدنش جهان را پر از عدل و داد كند.

.(1)

رايان امام عصر7افرادي هستند كه از گناه دوري كرده و بر انجام تكليف گردن مي نهند و در انتظار فرج لحظه شماري مي كنند.

انتظار فرج بهترين و برترين عبادت امت است .

به انتظار زيستن و منتظرانه دين داشتن , وظيفه اي است كه شريعت اسلام از مؤمنان خواسته است . چشم داشتن به ظهور منجي و حاكميت دوازدهمين امام از سلسلهء امامان معصوم : باور به تداوم امامت و عينيت رهبري ديني در نهايت تاريخ زندگي است ; نهايتي دور, ولي در پيش , بسا امروز, فردا يا فرداي ديگر.

عالمان دين بر پايهء احاديث معصومان 7انتظار فرج را شاخص بزرگ انسان دنيدار در عصر غيبت دانسته اند وهمواره دينداران را به داشتن و دانستن اين فهم فرا خوانده اند.

پيامبر گرامي اسلام 6مي فرمايد: .(2)

معلوم است كسي مي تواند منتظر باشد كه خود را از همه جهت آماده كرده باشد.

شخصي كه منتظر عزيزي است كه از سفر دور بيايد و مهمان او بشود, خود را آماده كرده و از قبل اسباب پذيرايي و راحتي و آسايش او را فراهم مي كند و هر لحظه در انتظار مقدمش بي صبرانه به پا مي ايستند. پس چگونه است كه در انتظار مصلح بزرگ و عدالت گستر بي نظيري چون حضرت قائم آل محمد به انتظار ننشيند! به همين جهت پيامبرگرامي بهترين اعمال مسلمانان را انتظار فرج مي داند, زيرا در

پي ظهور حضرت , جهان از عدل و داد پُر خواهد شد.

امام صادق 7در وصف ياران حضرت مهدي 7مي فرمايد: .

پس ما مسلمانان خصوصاً شيعيان مي بايست زمينهء ظهور حضرت را فراهم كرده و اگر سعادت ديدارش رانداشته و از گرمي فيض حضورش محروم هستيم , دل خود را به او معظوف كرده و و از منتظران امام قائم به قسط وعدالت باشيم .

از جمله دعاهايي كه سفارش به خواندن آن شده است , دعاي فرج , معروف به دعاي (3) مي باشد.

(پ_اورقي 1.قصص (28 آيهء 5

(پ_اورقي 2.مجله حوزه , ويژه نامهء امام زمان , ص 333

(پ_اورقي 3.مفاتيح الجنان , چاپ انتشارات علمي , ص 240 دعاي فرج .

وظايف يك فرد مسلمان در زمان غيبت امام زمان(ع) چيست؟
پرسش

وظايف يك فرد مسلمان در زمان غيبت امام زمان(ع) چيست؟

پاسخ

وظايف ما در عصر غيبت عبارت است از:

1- اطاعت از دستورهاي ديني و پرهيز از گناهان و تقوا را سرلوحة زندگي قرار دادن و عملي را بر خلاف رضاي امام زمان(ع) انجام ندادن.

حضرت در اين زمينه مي فرمايد: " هر يك از شما بايد به آن چه كه به وسيلة آن به دوستي ما نزديك مي شود عمل كند، و از آن چه موجب ناخشنودي و غضب ما مي شود، پرهيز نمايد".1

2- انتظار فرج. پيامبر اكرم(ص) فرمود: "با فضيلت ترين اعمال امتم انتظار فرج است".2

3- دعا براي سلامتي و فرج حضرت ولي عصر(ع)، مانند خواندن دعاي فرج و دعاي عهد و ندبه.

4- صدقه براي حفظ وجودحضرت.

5- غمگين شدن به خاطر غيبت آن جناب.

6- انجام حج و عمره به نيابت حضرت.

7- برخاستن به جهت تعظيم هنگام شنيدن اسم مبارك "قائم"(ع).

8- دعا براي خود كه از شرّ فتنه ها در امان باشيم، نيز خواندن دعاي "اللهم عرّفني نفسك...".

9- استغاثه به آن جناب و استمداد از وجودش به هنگام گرفتاري ها.3

10- تأسيس حكومت اسلامي و حفظ آن، چرا كه اجراي دستور و احكام نوراني اسلام در زمان غيبت از مسلمانان خواسته شده است و پياده نمودن برنامه هاي اجتماعي اسلام بدون تشكيل حكومت اسلامي ممكن نمي باشد.4

11- عمل به فريضة مهم امر به معروف و نهي از منكر، كه با رعايت آن ريشه هاي فساد قطع شده و زمينة حكومت جهاني دادگستر جهان فراهم مي گردد.

پروردگارا! همة ما را از ياران حضرت مهدي(ع) قرار ده و با ظهور حضرتش چشم مستضعفان جهان را روشن گردان.

1 بحارالانوار، ج 53،

ص 176.

2 لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 629، حديث 5.

3 شيخ عباس قمي، منتهي الأمال ، ص 483.

4 ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 264.

در عصر غيبت كبري امام زمان(عج) چه وظيفه اي بر عهده دارد و شيعيان و مريدان حضرت چه وظايفي بر عهده دارند؟
پرسش

در عصر غيبت كبري امام زمان(عج) چه وظيفه اي بر عهده دارد و شيعيان و مريدان حضرت چه وظايفي بر عهده دارند؟

پاسخ

برادر گرامي! امام زمان(عج) در دوران غيبت كبري وظايفي را كه از طرف خدا مأمور به انجامش است انجام مي دهد، مانند: حل و فصل امور ضروري مردم، گره گشايي مشكلات مسلمانان، دادرسي از گرفتاران، مخصوصاً دفاع از اسلام و جلوگيري از مضمحل شدن اين دين جاودان و بر هم زدن اجتماعاتي كه به منظور بر هم زدن اساس اسلام برگزار مي گردد و فراهم نمودن شرايط دفاع از دين.

اميرمؤمنان (ع) در خطبه اي كه از حوادث آينده پيشگويي كرد، فرمود: "مردم! بدانيد (در زمان فتنه ها) آن كه از ما (امام زمان(ع)) كه آن فتنه ها را دريابد، با چراغي روشنگر در آن گام مي نهد، تا گره ها را بگشايد؛ بردگان و ملت هاي اسير را آزاد سازد؛ جمعيت هاي گمراه و ستمگر را پراكند و حق جويان پراكنده را گرد هم آورد".1

وظايف ما در عصر غيبت:

1- اطاعت از دستورهاي ديني و پرهيز از گناه و تقوا را سرلوحة زندگي قرار دادن، و عملي را بر خلاف رضاي امام عصر(ع) انجام ندادن. حضرت در اين زمينه مي فرمايد: "هر يك از شما بايد به آن چه كه به وسيلة آن به دوستي ما نزديك مي شود عمل كند و از آن چه موجب ناخشنودي و غضب ما مي شود پرهيز نمايد".2

2- انتظار فرج: پيامبر(ص) فرمود: "افضل اعمال امتم انتظار فرج است".3

3- دعا براي سلامتي و فرج حضرت.

4- صدقه براي حفظ وجود مبارك حضرت.

5- غمگين شدن به خاطر غيبت آن جناب.

6- انجام

حج و عمره به نيابت حضرت.

7- برخاستن براي تعظيم به هنگام شنيدن اسم مبارك (قائم).

8- دعا براي خود كه از شر فتنه ها در امام باشيم.

9- استغاثه به آن جناب و استمداد از وجود نازنيش به هنگام گرفتاري ها.4

1 نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ص 448، خطبة 150.

2 بحارالانوار، ج 53، ص 176.

3 لطف الله صافي، منتخب الأثر، ص 629، حديث 5.

4 شيخ عباس قمي منتهي الآمال، ص 483.

تكليف يك منتظر امام زمان (عج) در عصر حاضر چه مي باشد؟
پرسش

تكليف يك منتظر امام زمان (عج) در عصر حاضر چه مي باشد؟

پاسخ

وظايف ما در عصر غيبت عبارت است از:

1- اطاعت از دستور هاي ديني و پرهيز از گناهان و تقوا را سرلوحة زندگي قرار دادن و عملي را بر خلاف رضاي امام زمان(ع) انجام ندادن.

حضرت اين زمينه مي فرمايد: "هر يك از شما بايد به آن چه كه به وسيلة آن به دوستي ما نزديك مي شود عمل كند، و از آن چه موجب ناخشنودي و غضب ما مي شود، پرهيز نمايد".5

2- انتظار فرج؛ پيامبر اكرم(ص) فرمود: "با فضيلت ترين اعمال امتم انتظار فرج است".6

3- دعا براي سلامتي و فرج حضرت ولي عصر(ع) مانند خواندن دعاي فرج و دعاي عهد و ندبه.

4- صدقه براي حفظ وجود حضرت.

5- غمگين شدن به خاطر غيبت آن جناب.

6- انجام حج و عمره به نيابت حضرت.

7- برخاستن به جهت تعظيم، هنگام شنيدن اسم مبارك "قائم"(ع).

8- دعا براي خود كه از شرّ فتنه ها در امان باشيم، نيز خواندن دعاي "اللّهم عرّفني نفسك...".

9- استغاثه به آن جناب و استمداد از وجودش به هنگام گرفتاري ها.7

10- تأسيس حكومت اسلامي و حفظ آن، چرا كه اجراي دستور و احكام نوراني اسلام در زمان غيبت از مسلمانان خواسته شده است. پياده نمودن برنامه هاي اجتماعي اسلام بدون تشكيل حكومت اسلامي ممكن نمي باشد.8

11- عمل به فريضة مهم امر به معروف و نهي از منكر كه با رعايت آن ريشه هاي فساد قطع شده و زمينة حكومت جهاني دادگستر جهان فراهم مي گردد.

پروردگارا! همة ما را از ياران حضرت مهدي(ع) قرار ده و با ظهور حضرتش چشم مستضعفان جهان رو روشن گردان.

5 بحارالانوار، ج

53ص 176.

6 لطف الله صافي، منتخب الأثر، ص 629، حديث 5.

7 شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ص 483.

8 ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 264.

مهم ترين وظايف و مسئوليت هاي جوانان در عصر غيبت چيست؟
پرسش

مهم ترين وظايف و مسئوليت هاي جوانان در عصر غيبت چيست؟

پاسخ

وظايف و مسئوليت هاي زيادي را در عصر غيبت، در كتاب هاي حديثي براي شيعيان ذكر كرده اند، كه به اختصار به بعضي اشاره مي كنيم. ضمن اين كه مي توانيد به كتاب هاي مربوطه دراين زمينه مراجعه بفرماييد.

1- محزون و ناراحت بودن از عدم دسترسي به حضرت مهدي(ع)، زيرا تبليغات گمراه كنندة بيگانگان و شبهاتي كه آن ها در اذهان مردم به وجود مي آورند، هر انسان پاكدامني را متأثر و ناراحت مي كند. امام جعفر صادق(ع) از اين كه شيعيان در زمان غيبت سرگردانند و از طرف مخالفان در دل آنها شبهه ايجاد مي شود، اشك مي ريزند و شب ها به خواب نمي روند.1

2- انتظار فرج آل محمد(ع). شيعه بايد هميشه منتظر ظهور دولت قاهره و سلطنت ظاهرة مهدي آل محمّد (ع) و پر شدن زمين از عدل و داد و غالب شدن دين اسلام بر ساير اديان باشد، همانطور كه خدا در قرآن به نبيّ اكرم(ص)، بلكه به تمام پيغمبران و امّت هاي گذشته وعده داده كه روزي خواهد آمد كه جز خداي تعالي را پرستش نكنند و چيزي از دين نباشد كه از بيم دشمنان در پردة حجاب بماند و بلا و سختي از زندگي حقّ پرستان برود.

در زيارت حضرت مهدي(عج) آمده است: السّلام علي المهديّ الّذي وعد الله به الامم ان يجمع به الكلم و يلمّ به الشّعث و يملاء به الارض عدلاً و قسطاً و ينجز به وعد المؤمنين.2

3- دعا كردن براي حضرت (عج). لازم است براي حفظ وجود مبارك امام (عج) از شرور و شياطين إنسي

و جنّي و تعجيل ظهور ايشان و غلبة بر كافران و منافقان دعا شود، خصوصاً دعاهاي وارد شدة از ائمة معصومين(ع) در اين باره بسيار است، كه اين نوعي اظهار بندگي و شوق و ابراز محبّت نسبت به حضرت (عج) است.

4- صدقه دادن براي حفظ وجود حضرت (عج)، زيرا هر اندازه كه انسان به خاطر وجود مبارك امام عصر(عج) صدقه بدهد، نشان از محبّت و ارادت وي نسبت به حضرت است و موجب نزديكي به اين خاندان مي شود. به جا است براي سلامتي حضرت (عج) صدقه داده شود.

5- انجام حجّ به نيابت حضرت مهدي(عج)، انسان ها سعي مي كنند اعمال حجّ را به نيابت از طرف محبوب ترين افراد انجام دهند.

حال نيابت به خاط رقرابت و خويشاوندي است مانند پدر و مادر و فرزند يا به خاطر علاقة ديني و مذهبي است. چنان بزرگان و دانشمندان و صالحان به نيابت از حضرت (عج)، حجّ به جا مي آوردند.

6- برخاستن به هنگام شنيدن اسم مبارك حضرت (عج) به قصد تعظيم، به خصوص اگر لفظ "قائم" گفته شود. در اين باره رواياتي در كتابهاي معتبر شيعه ثبت است، نظير كه: حضرت امام رضا(ع) هنگامي كه كلمة "قائم" گفته شد، ايستاد و دست مباركش را بر سر نهاد و فرمود: "اللّهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه"، اين عمل در زمان امام جعفر صادق(ع) نيز معمول بود.3

سزاوار است به خاطر احترام ايشان به پا خيزد و تعجيل فرجش را از خدا بخواهد.

7- دعا براي حفظ ايمان خود در زمان غيبت. چون در اين زمان خطرات فراواني مردم را احاطه مي كند، لازم است كه انسان ضمن توجه كامل

به خداوند، با حالت تضرّع و خضوع از امام عصر(عج) بخواهد كه عقيده و ايمانش را از وسوسه هاي شيطاني و شبهات مخالفان حفظ كند. دعاهايي نيز در اين زمينه وارد شده است، خصوصاً اين دعا را بخواند: "اللّهم عرّفني نفسك فإنّك إن لم تعرّفني نفسك لم أعرف نبيّك اللّهم عرّفني رسولك فإنّك إن لم تعرّفني رسولك لم اعرف حجتك اللّهم عرّفني حجّتك فإنّك إن لم تعرّفني حجّتك ضللت عن ديني".4

8- استمداد از حضرت مهدي(عج) در سختيها و مشكلات. انسان به هنگام سختي و گرفتاري ها، نياز به پناهگاه رواني دارد.

بسياري از علما و صالحان به هنگام گرفتاري و ناراحتي كه تمام راه ها به روي آن ها بسته مي شد، از حضرت (عج) كمك مي طلبيدند و مشكل آن ها حل مي شد. وجود مقدّس حضرت صاحب الامر(عج) واسطة فيض عالم مادّه و ملكوت و حجّت خدا بر خلق مي باشد.

حضرت (عج) در توقيعي به شيخ مفيد (ره) فرمود: "اخبار و بلايي كه به شما مي رسد از علم ما پوشيده نيست".5

9- خودسازي و تزكية نفس. از وظايف مهمّ ديگري كه مشتاقان حكومت عدل پرور حضرت مهدي (عج) عهده دارند، اين است كه خود را از طريق انجام دستورهاي الهي و ترك گناهان و تزكيه نفس و آراسته شدن به صفات پسنديده، اصلاح كنند و براي ياري دين حقّ با چشم پوشي از دنيا و لذايذ آن و تحمّل سختي ها، در خود آمادگي ايجاد نمايند، زيرا منتظران مصلح، خود نيز بايد صالح باشند.

10- اصلاح جامعه. از ديگر وظايف مهمّ عاشقان حضرت(عج)، بعد از اصلاح خود، سعي و تلاش فراوان در راه اصلاح ديگران

و مبارزه با كج روي ها و فساد ها و اهتمام به امر به معروف و نهي از منكر، به همراه رعايت شرايط آن به منظور اصلاح جامعه و تربيت انسان هاي صالح و شايسته است. مسلمان بايد به مشكلات و گرفتاري هاي مسلمان اهميّت بدهد. هدف انبيا و اولياي الهي و ائمه معصومين(ع)، اصلاح جامعه و مبارزه با فساد و ترك گناه است. آيا مي توان تصوّر كرد كه انساني خود را مسلمان و عاشق حضرت مهدي(عج) بداند و براي اصلاح جامعه تلاش نكند؟

اين ها خلاصه اي از وظايف ما در زمان غيبت حضرت (عج)، البته ممكن است چيز هايي ديگر نيز وجود داشته باشد كه گاهي خود انسان متوجه شود.6

1 منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ص 558 ، چ سازمان انتشارات جاويدان.

2 همان، ص 559.

3 ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 193 .

4 منتهي الآمال، ص 489.

5 نجم الثاقب، ص 613.

6 تلخيص و اقتباس از: شيخ عباسي قمي، منتهي الآمال، آخر كتاب ذكر تكاليف عباد و بندگان نسبت به امام عصر(عج)؛ عبدالله انصاري خورشيد ولايت، ص 126 - 137؛ ابراهيم اميني، دادگستر جهان؛ مهدي موعود، ترجمة جلد سيزدهم بحارالانوار، ص 913 - 922.

چگونه نسل جوان را با امام زمان(ع) بيشتر آشنا كنيم؟
پرسش

چگونه نسل جوان را با امام زمان(ع) بيشتر آشنا كنيم؟

پاسخ

آشنا ساختن جوانان با امام زمان(ع) از راه هاي مختلف مي تواند انجام گيرد مانند:

1_ تبليغ گفتاري: متأسفانه بسياري از جوانان از ويژگي ها و صفات امام زمان(ع) آگاهي ندارند. وظيفة مربيان و مبلّغان اسلامي آن است كه با استفاده از روش هاي جذاب و زيبا، امام زمان(ع) را (كه تماشاگه همة كمالات و زيبايي ها است) معرفي نمايند. اگر اين كار درست انجام گيرد، قطعاً نسلي كه به دنبال زيبايي است، هرگز از كنار چهرة زيبا و دلرباي مهدي(ع) نخواهد گذشت. بر اين اساس، لازم است بر ويژگي هايي مانند: محبت، زيبايي، عدالت گستري، مهرباني و كمالات اخلاقي آن حضرت تأكيد شود و از ترسيم چهره خشن و جنگ طلب پرهيز گردد. از پيامبر (ص) روايت شده: "مهدي (ع) طاووس اهل بهشت است".[1]

مهدي است آن كه از نظري بر جمال اوهردردمند غم زده كسب شفا كند

البته لازمنيست در اين راستا مجلس وعظ و خطابه اي برقرار گردد بلكه مي توان با برقراري رابطةنزديك و صميمانه و نشست هاي ساده و دوستانه در كنار صحبت هاي ديگر، آن حضرت را معرفي كند.

به نظر مي رسداين شيوه از روش هاي رسمي و رائج مؤثرتر باشد.

2_ استفاده ازشيوه هاي هنري: به تجربه ثابت شده كه زبان هنر از زبان كلام مؤثرتر است. از آن جاكه جوانان به هنر مانند فيلم و تئاتر علاقة خاصي دارند، بايد از اين ابزار مهمپيام رساني جهت معرفي الگوها از جمله امام زمان(ع) به طور شايسته استفاده كرد.ميزان تأثير گذاري فيلم هايي همچون محمد رسول الله(ص) و يا امام (علي) بر همگانروشن است. سال

هاي سال است كه رمان در جهان معاصر، زبان تبليغ و تشريح فلسفه شدهاست. در عصر رسانه ها، سازمان هاي فرهنگي و سياسي، با توليد زيباترين فيلم هاي كارتوني پروژة انديشه پردازي را از دوران كودكي به اجرا در آورده اند. آن ها آدمزمان ما را از دورة خردسالي تا پيري مخاطب قرار داده اند و با جادوي فيلم هاي كارتوني، در اختيار خويش گرفته اند، ولي ما در عرصة هنر ضعيف برخود كرده ايم. باتدوين زندگي نامة منتظران واقعي و حكايات انتظار و فيلم نامه ها و نمايشنامه درمقولة مهدويت و سرودن اشعار دربارة آن حضرت و نقاشي و طراحي و تهية داستان و رمانبايد اين خلأ برطرف شود.

3_ تلطيفاحساسات جوان: شور و هيجان مذهبي و گرايش جوانان به مذهب يكي از ويژگي هاي دورانبلوغ است. "به گفتة "دبس" در دوران بلوغ نوعي بيداري مذهبي حتي نزد كساني كهسابقاً نسبت به مسائل مذهبي لاقيد بودند ديده مي شود".[2]

براي شناساييامام زمان(ع) بايد از اين فرصت و گرايش استفاده كرد و با برگزاري مراسم مذهبي و سمينارها وكنفرانس ها و زيارت آل ياسين و غيره زمينة ارتباط جوانان با حضرت را فراهم نمود.روان شناس ها بهترين راه براي ايجاد محبت را رابطه مي دانند. اسلام نيز بر ايننكته تأكيد دارد و به منظور تحكيم روابط محبت آميز، به زيارت يكديگر، عيادت مريض،هديه دادن و سلام كردن توصيه نموده است. اين قاعده را مي توان دربارة امامان(ع)نيز سرايت داد. زيارت امام زمان(ع) و توسل به حضرت موجب ارتباط بيشتر مي شود وهمين امر مقدمات آشنايي را فراهم مي سازد.

امام خميني(ره)در مورد زيارت امامان مي فرمود: "دانه مي ريزند تا كبوتر

بگيرند".[3]ثوابها و ترغيب ها براي آن است كه رفت و آمد با ائمة طاهرين بيشتر شود.

جوان دوست دارددر جامعه مقبوليت و مسئوليت داشته باشد. بايد به جوان ميدان داد تا با سليقه وذوق خويش در مجالس متعلق به امامان ايفاي نقش كنند و از اين طريق هم حسن تشخص طلبيجوان ارضا شده و هم رابطة عاشقانه جوان با امام زمان(ع) كه مقدمة آشنايي است،فراهم گرديده است.

[1]بحارالانوار، ج 51، ص 91.

[2]دكتر سيد احمد احمدي، روان شناسي نوجوانان و جوانان، ص 60.

[3]حسين مظاهري، جهاد با نفس، ج 3، ص 50.

وظيفه جوانان نسبت به آماده كردن زمينه ظهور امام زمان (عج) چيست؟
پرسش

وظيفه جوانان نسبت به آماده كردن زمينه ظهور امام زمان (عج) چيست؟

پاسخ

وظايف شيعيان در عصر غيبت حضرت ولي عصر (عج) عبارت است از:

1 - خودسازي و اطاعت از دستورهاي ديني و پرهيز از گناه، و تقوا را سرلوحه زندگي قرار دادن و عملي را برخلاف رضاي امام زمان (عج) (كه رضاي الهي است) انجام ندادن.

حضرت در اين زمينه مي فرمايند: "هر يك از شما بايد به آن چه كه به وسيله آن به دوستي ما نزديك مي شود، عمل كند و از آن چه موجب ناخشنودي و غضب ها مي شود، پرهيز نمايد".

بحارالانوار، ج 53، ص 176.

2 - امر به معروف و نهي از منكر، اگر همه ما به ويژه جوانان اين فريضه الهي يعني امر به معروف و نهي از منكر را انجام دهيم، خيلي از مفاسد اجتماعي كه جامعه را آلوده مي كند و مردم را تشويق به گناه مي كند و دل امام زمان (عج) را به درد مي آورد، برچيده مي شود، و جامعه امام زمان پسند به وجود مي آيد. امام باقرعليه السلام در اهميت فوق العاده امر به معروف و نهي از منكر مي فرمايد: "امر به معروف و نهي از منكر دو فريضه بزرگ الهي است كه بقيه فرايض با آن ها بر پا مي شوند و به وسيله اين دو راه ها امن مي گردد و كسب و كار مردم حلال مي شود، حقوق افراد تأمين مي گردد و در سايه آن زمين ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته مي شود. هم چنين در پرتو آن همه كارها رو به راه مي گردد". البته امر به معروف و نهي از منكر شرايط و آدابي دارد كه ابتدا بايد تفسير نمونه، ج 3، ص 38، به نقل

از وسائل الشيعه، ج 11، ص 395.

شخص از آنها آگاه شده و سپس به اين فريضه مهم بپردازد.

3 - انتظار فرج، پيامبرصلي الله وعليه وآله فرمود: "افضل اعمال امتم انتظار فرج است".

لطف اله صافي، منتخب الاثر، ص 629، حديث 5.

4 - دعا براي سلامتي و فرج حضرت بقيةاله الاعظم (عج).

5 - صدقه براي حفظ وجود مبارك حضرت.

6 - غمگين شدن به خاطر غيبت آن جناب و غمگين بودن از ظلم و جناياتي كه در جهان انجام مي شود.

7 - انجام حج و عمره به نيابت از حضرت.

8 - برخاستن براي تعظيم به هنگام شنيدن اسم مبارك (قائم).

9 - استغاثه به آن جناب و استمداد از وجود نازنينش به هنگام گرفتاري ها.

10 - دعا براي خود كه از شر فتنه ها در امان باشيم.

شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ص 483.

فراهم نمودن زمينه ظهور، اين گونه ممكن است: خودسازي و مزين شدن به اخلاق اسلامي؛ پاك بودن از آلودگي هاي روحي و سيئات اخلاقي؛ حركت در مسيري كه امام زمان پسند است و آن عبارت است از: مسير تقوا و پاكي؛ امر به معروف و نهي از منكر و رعايت ساير موارد دهگانه اي كه ذكر شد.

وظيفه ما در عصر غيبت امام زمان (عج) مخصوصا. در اين زمان چيست؟
پرسش

وظيفه ما در عصر غيبت امام زمان (عج) مخصوصا. در اين زمان چيست؟

پاسخ

وظايف ما در عصر غيبت مولاي مان حضرت حجة ابن الحسن العسكري (عج) عبارت است از:

1 - اطاعت از دستورهاي ديني و پرهيز از گناه و تقوا را سرلوحه زندگي قرار دادن و عملي را برخلاف رضاي امام عصر (عج) انجام ندادن.

امام زمان (عج) در اين زمينه مي فرمايد: "هر يك از شما (شيعيان) بايد آن چه كه به وسيله آن به دوستي ما نزديك مي شود، عمل كند و از آن چه موجب ناخشنودي و غضب ما مي شود، پرهيز نمايد".

بحارالأنوار، ج 53، ص 176.

2 - انتظار فرج. پيامبر اكرم صلي الله وعليه وآله فرمود: "با فضيلت ترين اعمال امتم انتظار فرج است".

لطف الله صافي، منتخب الأثر، ص 629، حديث 5.

3 - دعا براي سلامتي و فرج حضرت ولي عصر (عج) مانند خواندن دعاي فرج و دعاي عهد و ندبه.

4 - صدقه براي حفظ وجود مبارك حضرت.

5 - غمگين شدن به خاطر غيبت آن جناب.

6 - انجام حج و عمره به نيابت حضرت.

7 - برخاستن به جهت تعظيم، هنگام شنيدن اسم مبارك قائم (عج).

8 - دعا براي خود كه از شر فتنه ها در امان باشيم، نيز خواندن دعاي "اللهم عرفني نفسك...".

9 - استغاثه به آن جناب و استمداد از وجودش به هنگام گرفتاري ها.

شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ص 483.

10 - عمل به فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه با رعايت آن ريشه هاي فساد قطع شده و زمينه حكومت جهاني دادگستر جهان فراهم مي گردد.

11 - تأسيس حكومت اسلامي و حفظ آن كه در عصر حاضر اين از مهم ترين وظايف است، چرا كه اجراي دستورها و احكام

نوراني اسلام در زمان غيبت از مسلمانان خواسته شده است و پياده نمودن برنامه هاي اجتماعي اسلام بدون تشكيل حكومت اسلامي ممكن نمي باشد.

ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 264.

وظايف ما نسبت به امام زمان(ع) در دوران غيبت چيست؟
پرسش

وظايف ما نسبت به امام زمان(ع) در دوران غيبت چيست؟

پاسخ

وظايف مسلمانان در عصر غيبت عبارت است از:

1- دينداري؛ امام صادق(ع) مي فرمايد: "براي صاحب الامر غيبتي طولاني است. در اين دوران هر كسي بايد تقوا پيشه سازد و چنگ در دين خود زند".(1)

2- پارسايي؛ امام صادق(ع) مي فرمايد: "هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد و پارسايي پيش گيرد و كردار با ورع داشته باشد".(2)

3- در خط امام بودن؛ پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: "خوشا به حال منتظراني كه به حضور قائم برسند؛ آنان پيش از قيام او نيز پيرو اويند، با دوست او عاشقانه دوست و موافق اند و با دشمن او خصمانه دشمن و مخالف اند.(3)

4- تخلق به اخلاق اسلامي؛ امام صادق(ع) مي فرمايد: "هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد در عصر انتظار مظهر اخلاق نيك اسلامي باشد. چنين كسي اگر پيش از قيام قائم در گذرد، پاداش او مانند كساني باشد كه قائم را درك كنند و به حضور او برسند؛ پس بكوشيد و در حال انتظار ظهور حق به سر بريد".(4)

5- آمادگي نظامي؛ امام صادق(ع) مي فرمايد: "بايد هر يك از شما براي خروج قائم اسلحه تهيه كند، اگر چه يك نيزه باشد".(5)

6- حفظ ايمان، پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: "شما اصحاب من هستيد، ولي برادران من مردمي اندكه در آخر الزمان مي آيند. آنان به نبوت و دين من ايمان مي آورند، با اين كه مرا نديده اند. هر يك از آنان اعتقاد و دين خويش را با هر سختي نگاه مي دارد، چنان كه گويي درخت خار مغيلان را در شب تاريك با دست پوست مي كند يا آتش پردوام چوب داغ

را در دست نگاه مي دارد.(6)

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 52، ص 135.

2. همان، ص 140.

3. همان، ص 130.

4. همان، ص 140.

5. همان، ص 366.

6. همان، ص 124.

دوست دارم وظيفه ام را به عنوان يك زن مسلمان درباره زمان ظهور و انتظار فرج امام زمان(عج) بدانم.
پرسش

دوست دارم وظيفه ام را به عنوان يك زن مسلمان درباره زمان ظهور و انتظار فرج امام زمان(عج) بدانم.

پاسخ

سؤال به دو بخش تقسيم مي شود:

بخش اوّل: زمان ظهور

اصل ظهور امام زمان(عج) امري مسلّم و قطعي است، ولي بنا به مصالحي زمان ظهور مشخّص نشده است و هيچ كس جز خداوند از وقت دقيق آن آگاه نيست. بارها اصحاب از ائمّه(ع) در مورد زمان ظهور پرسيده اند، امّا آنان از مشخّص كردن آن نهي كرده اند. فضيل از امام باقر(ع) پرسيد: آيا براي ظهور وقتي معيّن شده است؟ امام سه بار فرمود: "كذب الوقاتون؛(1) آنان كه براي ظهور وقتي معيّن كنند دروغگويانند".

براي ظهور نشانه هايي بيان شده كه تحقّق هر يك از آن ها نويدي براي نزديك تر شدن ظهور حضرت مهدي(عج) است.

بخش دوم: انتظار فرج

تلاش دشمنان دين اين است كه تعهّد ما را به مسائل ديني (احكام و اعتقادات) كم رنگ سازند. آنان در راستاي اهداف خويش همه را مورد هدف قرار داده و مي خواهند سنگرهاي فرهنگي و اعتقادي ما را (كه از مهم ترين آن ها اعتقاد به ظهور حضرت مهدي و انتظار فرج حضرت است) به تصرّف در آورند و دست ما را از اسلام و افتخارات آن كوتاه سازند.

در ميدان مبارزه فرقي بين زن و مرد نيست و همگي بايد در مسير اعتقادات خود ثابت قدم و استوار باشيم و دين خدا را ياري دهيم و در مسير ايفاي مسئوليت خويش پايداري و مقاومت كنيم.

بخشي از وظايفي كه مي تواند در رشد و بالندگي جامعه اسلامي و منتظران فرج مؤثر باشد به شرح زير است:

1- شناخت امام زمان(عج)

مهم ترين وظيفه شيعه شناخت امام خويش است. در اهميّت اين

مسئله همين بس كه در روايات متواتر كه شيعه و سنّي آن را نقل كرده اند، آمده است:

"من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليّة؛(2) هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهليّت مرده است". در روايات از ائمه معصومين آمده است كه: شناخت امام آن است كه انسان بداند كه اطاعت از آن ها واجب است و انسان بايد از آن ها پيروي كامل و خالص داشته باشد.

بدون ترديد مراد از شناخت حضرت، شناختي است كه شيعيان را از شبهه هاي ملحدان در امان نگه دارد و سبب نجات از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين مهدويّت يا مدعيان ارتباط با حضرت باشد.

2- پيوند و ارتباط معنوي با امام عصر(عج)

ديگر وظيفه شيعه در دوران غيبت، حفظ و تقويتِ پيوند معنوي با امام زمان(ع) و تجديد دائمي عهد و پيمان با حضرت است.

منتظران واقعي ظهور هرگز نبايد احساس كنند كه در جامعه داراي مسئوليتي نيستند و هيچ گونه تكليفي نسبت به امام خود ندارند. از شيعيان خواسته شده كه در آغاز هر روز با يكي از دعاهايي كه مخصوص امام زمان(عج) است، با مقتداي خود و مقام ولايت ارتباط برقرار كنند. شيعه منتظر اگر در آغاز هر روز با حضور قلب و توجه كامل با امام خود عهد و پيمان ببندد، هرگز تن به ذلّت و خواري، ظلم و بي عدالتي نمي دهد. نيز هرگز دچار بحران فكري و فرهنگي و از خود بيگاني و يأس و نااميدي نمي شود.

يكي از دعاهايي كه در اين موضوع وارده شده "دعاي عهد" است كه از مضامين بسيار بالايي برخوردار مي باشد. اين دعا بهترين وسيله براي پيوند

منتظران با امام زمان(عج) است.(3)

3- خودسازي و كسب فضايل اخلاقي

يكي ديگر از وظايف منتظران مهدي(عج) تهذيب نفس و آراستگي به فضايل اخلاقي است. در توقيع (نوشته) شريفي كه از سوي حضرت صاحب الزّمان(عج) خطاب به شيخ مفيد نگاشته شده، آمده است: "از علل طولاني شدن غيبت و محروم ماندن شيعيان از ملاقاتشان با ما، اعمال ناشايستي است كه آنان مرتكب مي شوند و ما را ناراحت مي كنند".(4)

از توقيع شريف استفاده مي شود كه منتظر واقعي، از اعمالي كه سبب طولاني شدن غيبت حضرت و ناراحتي آن بزرگوار مي شود، اجتناب مي كند. بر اين اساس:

با شناخت امام زمان(عج) و پرهيز از گناهان و در نهايت با تهذيب نفس و ارتباط معنوي با حضرت مي توانيم به بخشي از وظايفي كه در قبال آن عزيز داريم، دست يابيم.

سخن آخر: امام صادق(ع) فرمود: "كسي كه با اين عقيده يعني در حال انتظار بميرد، همانند كسي است كه در خيمه حضرت مهدي(عج) باشد".(5)

پي نوشت ها:

1. كتاب الغيبة، طوسي، مؤسسه معارف اسلامي، ص 426 - 425، ح 411؛ كتاب الغيبة، نعماني، مكتبة الصدوق، ص 294، ح 13.

2. مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، دارالأضواء، بيروت، ج 3، ص 250؛ بحارالأنوار، ج 8، ص 368.

3. مفاتيح الجنان.

4. الاحتجاج، طبرسي، انتشارات اسوه، ج 2، ص 602.

5. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد، برقي، المجمع العالمي لأهل البيت(ع)، ج 1، ص 277، ح 149.

وظيفه نوجوانان در عصر غيبت چيست؟
پرسش

وظيفه نوجوانان در عصر غيبت چيست؟

پاسخ

يك نوجوان مسلمان، بايد به وظيفه خود عمل كند.در زمان غيبت وظايف گوناگوني براي شيعه ذكر شده است، از جمله:

1- تلاش در جهت شناخت هر چه بيشتر و بهتر امام زمان (عج).

2- تكاپو و كوشش در جهت زمينه سازي ظهور آن حضرت، اين مهم از راه هاي زير ميسر است:

الف) خودسازي و ديگر سازي.

ب ) شناخت و شناساندن امام زمان(عج)، اهداف والاي آن حضرت، نقش بزرگ تاريخي و ارمغان الهي ايشان به جهان بشريت.

ج ) شناخت و معرفي هر چه بهتر اسلام به جهانيان.

3- تلاش و جهاد در جهت دفاع از اسلام و حفظ كيان اسلامي.

4- پيروي از نائبان امام عصر(عج) يعني عالمان و فقيهان عادل و شايسته.

5- دعا براي فرج آن حضرت.

6- دعا و صدقه دادن براي سلامتي آن حضرت.

7- اهداي ثواب اعمال نيك مانند تلاوت قرآن و... براي آن حضرت نيز مستحب و ستوده است.

وظيفه منتظر امام زمان (عج ) چيست ؟
پرسش

وظيفه منتظر امام زمان (عج ) چيست ؟

پاسخ

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين انتظار بايد قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده مي شود از رفتار و كردار او فهميده شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».

با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان(عج) با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي

به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد ولو بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان(عج) هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او رامي دانند منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان(عج) را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، معرفت به امام زمان(عج) است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان(عج) بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت

هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران او بيرون هستند. آري:

وصل خورشيد به شب پره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت تاريخي وجود آن حضرت مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند؟ پس تا محبت به امام زمان(عج) در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد. محبت به امام زمان(عج) وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا

از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» (شوري، آيه23).

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود را به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان(عج) از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان(عج) را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان(عج) باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر اين سنخيت بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان(عج) مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البرّ و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب

را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان(عج) مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاي مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خويش را نيابد سعي مي كند عدم دوري محبوب خويش را از طريق ديگري مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفي با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان(عج) وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي كند.

7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر(عج) و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

8. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايي براي آن حضرت

9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودي آن حضرت در بين منتظران.

10. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد

دادن به ديگران

11. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).

منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند؛ بنابراين براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرتشان، ما بايد از خود آغاز كنيم و با اراده اي محكم، عزمي راسخ و برنامه اي دقيق به اصلاح افكار و انديشه ها و نيز تغيير و اصلاح رفتار و كردارمان بپردازيم و با آگاهي ازوظايف عملي و گسترش شناخت خود از مباني ديني و معرفتي، در راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش كنيم. و در يك جمله با اجتناب از معاصي، لغزش ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظايف ديني _ در هر محيطي كه هستيم _ به خودسازي اقدام كنيم و باتوبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلّي نور الهي آماده سازيم. بنابراين گناهان گذشته _ هر چند زياد باشد _ نمي تواند مانع مهمي در راه رشد و كمال و پيوستن به جرگه منتظران و ياوران واقعي امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعي، مي توان سيئات و بدي هاي گذشته را به حسنه و نيكي تبديل كرد و به اصلاح گذشته همت گماشت.

قرآن راجع به حضرت مهدي(ع) و اصحاب ايشان مي فرمايد: «الدين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز را به پا داشته و زكات را [به مستحق] مي بخشند و به

معروف امر نموده و از منكر نهيمي كنند (حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد: «اين آيه براي آل محمد و مهدي(ع) و اصحاب او است».

در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم. در اين رابطه به راه كارهاي زير توجه فرماييد:

1. ارتباط معنوي خود را با خداي متعال تقويت كنيد؛

2. نمازهاي يوميه را در اول وقت و حتي المقدور به جماعت بخوانيد؛

3. سعي كنيد در نماز حضور قلب داشته باشيد و هميشه خود را در محضر خداوند متعال بدانيد؛

4. از هر گونه گناه و معصيتي اجتناب كنيد؛

5. حجاب، متانت و وقار خود را كاملاً رعايت كنيد؛

6. بدانيد كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه مي شود و مورد بررسي قرار مي گيرد؛

7. اكنون كه در دوران تحصيل علم هستيد، بيشترين توجه خود را به درس و موفقيت تحصيلي داشته باشيد؛

8. با مطالعه كتاب هايي كه درباره امام زمان(ع)، آگاهي و شناخت خود را در اين زمينه تعميق و گسترش بخشيد؛

9. براي اصلاح اوضاع فرهنگي دانشگاه، به تنهايي يا به كمك ديگر دانشجويان متدين و دلسوز و يا به كمك بعضي از تشكل هاي مذهبي دانشگاه، امر به معروف و نهي از منكر كنيد و بدين وسيله جلو بعضي اعمال خلاف را بگيريد. در اين راه نهراسيد و خجالت هم نكشيد؛زيرا خشنودي و رضايت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش هاي ديني و اخلاقي و اجتناب از گناه و خلاف است.

در حديثي از حضرت صادق(ع) آمده است: «من سره ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر، فان مات

و قام القائم(ع) بعده، كان له من الاجر مثل اجر من ادركه؛ هر كس دوست دارد از ياوران قائم(ع) باشد بايد در انتظار بماند و تقوا بورزد و اخلاق نيكو را پيشه خود سازد اگر قبل از قيام آن حضرت(ع) از دنيا برود، همان پاداش اخروي كه زمان حضور را درك كرده اند به آنها مي دهند» (اثبات الهداه، ج 3، ص 536 ، ح 488).

خواندن دعايي كه از حضرت صادق(ع) وارد شده در زمان غيبت بسيار نافع است. حضرت صادق(ع) اين دعا را به يكي از نزديكترين يارانش يعني «زراره» آموختند و آن دعا چنين است: «اللهم عرفني نفسك، فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك. اللهم عرفني رسولك فانك ان لم تعرفني رسولك، لم اعرف حجتك. الęǙŠعرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني؛ خدايا! خودت را به من بشناسان، چون اگر خود را به من نشناساني، پيامبرت را نمي شناسم. خدايا رسولت را به من بشناسان، چون اگر چنين نكني، حجت تورا نمي شناسم. خدايا حجتت را به من بشناسان چون اگر حجتت را به من شناسايي از دينم منحرف و گمراه خواهم شد» (بحارالانوار، ج 52، ص 146، روايت 70).

در مورد مساله مهدويت توضيحي دهيد و علايم ظهور و ظايف منتظران را نيز بنويسيد؟
پرسش

در مورد مساله مهدويت توضيحي دهيد و علايم ظهور و ظايف منتظران را نيز بنويسيد؟

پاسخ(قسمت اول)

شكي نيست هر آغازي را انجام و هر شروعي را پاياني است جز ذات بي پايان خداوندي كه هم آغاز است و هم انجام. زمان نيز مانند تمام مخلوقات الاهي از اين قاعده مستثنا نيست. روزگاري بر دنيا سپري شده كه ديباچه زندگي دنيايي به شمار مي آيد و زماني نيز خواهد گذشت كه پايان اين كتاب خواهد بود. برگه هاي پاياني كتاب زندگي انسان در زمين «آخرالزمان» خوانده مي شود. «آخرالزمان» اصطلاحي است كه در فرهنگ اغلب اديان بزرگ دنيا به چشم مي خورد و به ويژه در اديان ابراهيمي از برجستگي و اهميت خاص برخوردار است. اين اصطلاح معمولاً به روزگار پاياني دنيا و رويدادهايي كه ممكن است در اين بخش از زندگي دنيوي به وقوع پيوندد گفته مي شود و اديان بزرگ درباره آن پيشگويي هايي كرده اند؛ براي مثال در «انجيل» چنين آمده ست:«... و اين را بدان كه اوقاتِ صعب در زمان آخر خواهد رسيد* زيرا كه خواهند بود مردمِ خود دوست و زر پرست و مغرور و متكبر و كفر گو و نافرمان والدين و حق ناشناس و بي دين* و بي الفت و بي وفا و خبث كننده و بي پرهيز و بي حلم و با خوبان بي اعتنا* و خائن و كم حوصله و عبوس كننده و عيش را بر خدا ترجيح مي دهند.»1

قرآن مجيد نيز در آيات فراوان به دوران آخرالزمان اشاره كرده است. در معارف ارزشمند اسلامي اين اصطلاح در دومعناي كلي به كار رفته است:

1. مدت زماني طولاني كه با ولادت پيامبر اسلام(ص) آغاز و با شروع رستاخيز بزرگ پايان مي يابد. از اين رو

آن پيامبر الاهي را پيامبر آخرالزمان نيز ناميده اند.

2. مدت زماني كه باولادت واپسين جانشين پيامبر اسلام(ص) حضرت مهدي(ع) آغاز مي شود، زمان غيبت و ظهور را در برگرفته، با شروع قيامت به انجام مي رسد.

روايات اهل بيت(ع) نشان مي دهد:

الف) با سپري شدن اين دوران بساط زندگي دنيوي برچيده مي شود و مرحله اي جديد در نظام آفرينش آغاز مي گردد.

ب) آخرالزمان خود به دو مرحله كاملاً متفاوت تقسيم مي شود: دوران نخست كه انسان به مراحل پاياني انحطاط اخلاقي رسيده، فساد اخلاقي و ستم همه جوامع بشري را فرا مي گيرد و واپسين اميدهاي بشري به نااميدي مي گرايد؛ و دوران دوم كه عصر تحقق وعده هاي الاهي به پيامبران و اولياي خدا است و با قيام مصلح جهاني آغاز مي شود.

كليات عقايد مربوط به آخرالزمان تقريباً از سوي همه فرقه هاي بزرگ اسلام پذيرفته شده است؛ ولي در خصوص وابستگي اين تحولات به ظهور مهدي موعود و نيز هويت مهدي موعود اختلاف نظر وجود دارد. شيعيان دوازده امامي حضرت مهدي(ع) و حكومت جهاني او را حسن ختام حيات بشر در كره زمين و او را همان موعود امت ها مي دانند. در نظر آنان، با ظهور حضرت مهدي(ع) برخي از ائمه و نيكان و صالحان و نيز بدان و تبهكاران تحت عنوان «رجعت» به دنيا باز مي گردند و زندگي دنيايي پايان مي يابد.

با گلگشتي در كلمات نوراني معصومان(ع) مي توان واژه هايي را كه بيانگر پيوند مهدويت و آخرالزمان است، يافت. اين واژه ها عبارت است از:

1. آخرالزمان (پايان زمان)

امام صادق(ع)، پيشواي ششم راستگويان، فرمود: «رسول گرامي اسلام(ص) به علي(ع) فرمود: آيا تو را بشارت ندهم؟ آيا تو را خبر ندهم؟ عرض كرد: بله، يا رسول الله. آن حضرت فرمود: هم

اينك جبرئيل نزد من بود و مرا خبر داد قائمي كه در آخرالزمان ظهور مي كند و زمين را پر از عدل و داد مي سازد - همان گونه كه از ظلم و جور آكنده شده - از نسل تو و از فرزندان حسين(ع) است.»2

2. «لا تذهب الدنيا » (دنيا به پايان نرسد)

اين تعبير بيانگر حتمي بودن تحقق حوادثي است كه ޘӠاز آن ذكر مي شود. عبدالله بن مسعود مي گويد: رәșĠگرامي اسلام(ص) فرمود: «دنيا به پايان نرسد مگر اين كه امت مرا مردي رهبري كند كه از اهل بيت من است و به او مهدي گفته مي شود.»

و روشن است دنيا به پايان نمي رسد مگر اين كه بخش پاياني اش (آخرالزمان) را پشت سرگذارد.

3. « لا تقوم الساعة»( قيامت برپا نمي شود)

پيامبر گرامي اسلام(ص)فرمود: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه قيام كننده اي به حق از خاندان ما قيام كند؛ و اين هنگامي است كه خداوند به او اجازه فرمايد؛ و هر كس از او پيروي كند، نجات يابد و هر كس از او سرپيچد، هلاك خواهد شد... .»4

4. « لا تنقضي الايام » (روزها منقضي نگردد)

رسول خدا(ص) فرمود: «روزها منقضي نگردد تا اين كه مردي از اهل بيت من بر زمين حكومت كند كه همنام من است.»5

5. «لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد »(اگر از دنيا بيش از يك روز باقي نماند)

اميرمؤمنان(ع) برفراز منبر در شهر كوفه چنين فرمود: «اگر از دنيا بيش از يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را چنان طولاني خواهد كرد كه مردي از خاندانم برانگيخته شود.»6

6. « عند انقطاع من الزمان »(در بخش پاياني زمان)

پيامبر اكرم(ص) فرمود: هنگام پايان زمان و آشكار شدن

فتنه ها، مردي هست كه به او مهدي گفته مي شود و بخشش بسيار دارد.»7

نشانه هاي آخرالزمان اين محدوده زماني نشانه هايي دارد كه اصطلاحاً «علائم آخرالزمان» خوانده مي شود. علاوه بر اصطلاح رايج «علائم آخرالزمان» در فرهنگ مسلمانان اصطلاح مشابه ديگري به نام «اشراط الساعه» وجود دارد. اين اصطلاح كه بيش تر نزد اهل سنت رايج است، به نشانه هاي وقوع قيامت اختصاص دارد؛ ولي رواياتي كه ذيل اين عنوان ذكر شده نشان مي دهد بسياري از نشانه هاي آن چون نشانه هاي آخرالزمان است و مي توان بسياري از نشانه هاي آخرالزمان را نشانه هاي قيامت دانست.

همان گونه كه اشاره شد آخرالزمان به دو بخش متفاوت تقسيم مي شود. بر اساس روايات، بخش اول بسيار دشوار خواهد بود. بخشي از مشخصه هاي اين عصر عبارت است از:

1. گريز از دين

پيامبر گرامي اسلام(ص) ويژگي هاي انسان هاي اين دوران را اين گونه برشمرده است:

«زماني بر مردم خواهد آمد كه درهم هاي آن ها دينشان خواهد بود و همتشان شكم شان و قبله هاشان زنانشان. براي طلا و نقره ركوع و سجود به جاي مي آورند. آن ها همواره در حيرت و مستي خواهند بود؛ نه بر مذهب مسلماني اند و نه بر مسلك نصراني.»8

2. دنيا پرستي

رسول خدا فرمود:«زماني بر امت من مي آيد كه در آن زمان درون هاي مردم پليد مي شود ولي ظواهرشان به طمع مال دنيا آراسته مي گردد؛ به آنچه در پيشگاه خداوند است دل نمي بندند؛ كارشان ريا و تظاهر است؛ خوف از خدا به دلشان راه نيابد و خداوند آن ها را به عذابي فراگير دچار سازد.

آن ها چون غريق خداوند را مي خوانند؛ ولي خداوند دعايشان را مستجاب نمي كند.»9

3. آزمايش هاي بزرگ

يكي ديگر از ويژگي هاي دوران آخرالزمان امتحاناتي است كه انسان ها در اين دوران پشت سر مي گذارند. با

اين آزمون ها، مردم به دو گروه تقسيم مي شوند: موفق ها و ناموفق ها.

پيامبر اكرم(ص)، وقتي از چهره هاي موفق اين دوران ياد مي كند، با شگفتي به علي(ع) چنين مي فرمايد: «اي علي، بدان شگفت آورترين مردم درايمان و بزرگ ترين آنان در يقين مردمي هستند كه درآخرالزمان [با آن كه پيامبر خود را نديدند و از امام خود محجوبند، به نوشته كه خطي سياه بر صفحه اي سپيد است، ايمان مي آورند.»10

اميرمؤمنان علي(ع) نيز درباره نجات يافتگان اين دوران مي فرمايد:«و آن زماني است كه از فتنه ها نجات نمي يابد مگر مؤمناني كه بي نام و نشانند. اگر در حضور باشند، شناخته نشوند؛ و اگر غايب گردند، كسي سراغ آن ها را نمي گيرد. آن ها براي سيركنندگان در شب ظلماني جامعه ها چراغ هاي هدايت و نشانه هاي روشنند. نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگيز. نه در پي اشاعه [فحشايند] و نه مردمي سفيه و لغو گو! اينانند كه خداوند درهاي رحمتش را به سوي شان باز مي كند و سختي ها و مشكلاتي را از آن ها برطرف مي سازد.»11

پي نوشت:

1. كتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همداني، نامه دوم پولس حواري به تيموثيوس، باب سوم.

2. غيبت نعماني، ابن ابي زينب، ص 357.

3.كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 182، ح 141.

4. عيون اخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق، ج 2، ص 59.

5. بشارة المصطفي لشيعه المرتضي، طبري آملي، ص 258.

6. كتاب الغيبة، ص 46.

7. كشف الغمة، اربلي، ج 3، ص 260.

8. مستدرك الوسائل، محدث نوري، ج 11، ص 379.

9. كافي، شيخ كليني، ج 8، ص 306.

10. من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 4، ص 366.

11. نهج البلاغه، خطبه 103.

نشانه هاي ظهور را مي توان به دو دسته تقسيم كرد: نشانه هاي تغيير ناپذير و تغيير پذير

نشانه هاي تغيير ناپذير را مي توان به نشانه هاي حتمي و غير حتمي تقسيم كرد.

علامت هاي

حتمي

نشانه هاي تغيير ناپذير حتمي نشانه هايي هستند كه يا متصل به ظهور هستند با فاصله (15) روز يا چند ماه و يا متصل به ظهور نيستند و بعضي از آنها عبارتند از:

«خروج دجال»، «صيحه و نداي آسماني»، «خروج سفياني از وادي يابس»، «فرورفتن لشكر سفياني در بيداء»، «قتل نفس زكيه بين ركن و مقام»، «خروج سيد حسني از ديلم و قزوين»، «كسوف آفتاب در نيمه ماه رمضان و خسوف ماه در پايان آن»، « سه ندا در ماه رجب»، «خروج يماني از يمن»، «انقراض بني عباس» «جاري شدن نهري از فرات به غري»، «ظاهر شدن قحطي شديد»(1).

علامت هاي غير حتمي

اين علامت ها گر چه تعداد زيادي از آنها به وقوع پيوسته و از نظر فلسفي حتمي و ضروري تلقي مي شود ولي هنگامي كه از آنها خبر داده مي شده حتميت آن مشخص نشده است از اين رو غير حتمي ناميده شده اند مانند «ظاهر شدن شصت مدعي دروغين نبوت»، «ظاهر شدن 12 نفر از سادات مدعي امامت»، «بستن جسر بغداد»، «مسجد كردن قبرستان ها»، «خراب شدن بغداد»، «خراب شدن ديوار مسجد كوفه»، و...(2)

اين علامت ها تغيير نكرده اند و با آمدن آنها ظهور آقا مسلم محقق خواهدشد اما نشانه هايي وجود دارد كه قابل تغيير مي باشند.

نشانه هاي قابل تغيير

علي بن خنيس از امام صادق(ع) روايت مي كند كه شنيدم مي فرمود: بعضي از علايم و امورات از محتومات است و جمله اي از آن علايم حتمي نخواهد بود يعني احتمال تغيير و تبديل در آن مي رود شايد كه خداوند آن بلاها و فتنه ها رابه فضل و كرم خود از مؤمنين دفع فرمايد و شدايد را بر ايشان آسان نمايد و در ظهور آن بزرگوار تعجيل

فرمايد»(3).

تعدادي از علاماتي كه هنوز واقع نشده، و يا محتمل الوقوع است و اعلام به حتميت آن نشده و احتمال تغيير و تبديل در آنچه اراده خداوند به آن تعلّق گرفته مي روند عبارتند از: «ايستادن آفتاب در وسط آسمان از اول زوال تا وقت عصر بدون آنكه حركت كند»، «طلوع نمودن خورشيد از مغرب»، «خروج يماني از يمن»، «خروج خراساني از خراسان»، «خروج مغربي به جانب مصر و مالك شدن مصر و نواحي آن»، «اختلاف بيرقها در شام به سبب خروج سه نفر طالب سلطنت» «خراب شدن سمت غربي مسجد شام»، وقوع جنگ و جدال در هر بلد از نواحي مغرب تا يكسال كه مردم به دليل اختلاف رايات يكديگر را مي كشند. به ويژه در شام كه صد هزار نفر كشته مي شوند»، «خراب شدن شام از قتل و غارت و اقسام فتنه ها و بلاها»، «فرو رفتن قريه جابيه در زمين در شام»، «خروج زنديقي از شهر قزوين به رياست»، «پايان يافتن سلطنت بسياري از سلاطين در اكثر كشورها»، «خروج عوف سلمي در سرزمين جزيره»، «خروج سمرقندي بعد از عوف سلمي و بر پا شدن فتنه اي عظيم»، «وقوع زلزله اي عظيم در شام قبل از خروج سفياني كه بيش از صد هزار نفر كشته مي دهد»، «ظاهر شدن آتشي تعجب آور و خوف انگيز و ترس آور، به مدت سه يا هفت روز در ميان زمين و آسمان در سمت مشرق زمين»، «ظاهر شدن سرخي شديد كه در اطراف آسمان پهن مي شود گويا همه آسمان را مي گيرد» «كثرت قتل و خونريزي در كوفه از جهت رايات مختلف»، «كشته شدن نفس زكيه است در پشت

كوفه با هفتاد نفر از صلحا»(4)، «وقوع جنگ عظيمي در ميان آل مروان و بني عباس در قرقيسا در كنار شط فرات»، «نزول ترك در جزيره و اهل روم در رمله»، «مسخ شدن طايفه اي به صورت ميمون و خوك»، «حركت كردن بيرقهاي سياه از خراسان»، «آمدن باران بي نظير در ماه جمادي الثانيه و رجب» «باريدن تگرگ بسيار بزرگي در روم و جزاير كه مانند آن ديده نشده»، «مطلق العنان شدن عرب در رفت و آمد و عملكرد»، «خروج سلاطين عجم از شان دو قار»، «طلوع ستاره از مشرق كه مانند ماه درخشنده است»، «زنده شدن مردگان و سر برآوردن از قبرها»، بعضي از اين حوادث مشروط به وجود شرطي است كه اگر شرايط آن محقق شود موجود مي شود و خداوند تعالي داناتر است به آن چيز هايي كه بايد بشود.

نتيجه

علايم بر دو قسم هستند تغيير پذير و تغيير ناپذير: علايم تغيير پذير علايمي است كه به اراده خداوند واقع مي شود و چه بسا به جهت حكم و مصالح و مقتضيات و موانعي واقع نشود يا تغيير داده شود به نحوي كه اصلح به حال بندگان خدا باشد و يا به ادعيه و طاعات بندگان ابتلاء به آن رفع شود. و از طرفي ممكن است به خاطر موانع يا مصالحي فرج به تأخير افتد و در اين باره بعضي از روايات گويا است.(5) و اين مطلب در اصطلاح«بداء» ناميده مي شود و مسائلي مانند افشاي راز به قتل رساندن امام معصوم و مانند آن از اموري است كه تأخير انداز فرج شمرده شده است.(6)

توضيح بيشتر

روايات حاكي از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدي(عج)

بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگي هاي منطقه اي و جهاني از مكه آغاز مي گردد. آنگاه در سطح جهان نبردي سخت ميان غربي ها و تركان(7) و يا هواداران آنها به وجود مي آيد تا جايي كه منجر به جنگ جهاني مي گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدي(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايراني آن حضرت مدتي قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگي طولاني مي شوند كه سرانجام در آن پيروز مي گردند. اندك زماني پيش از ظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراساني، رهبر سياسي و شعيب بن صالح رهبر نظامي ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبري اين دو تن نقش مهمي را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.

پاسخ(قسمت دوم)

اما ياران يمني وي، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسي كه در حجاز به وجود مي آيد همكاري مي نمايد.

از جمله نشانه هاي ظهور حادثه اي است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مي دهد. در اين هنگام نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداي آسماني است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مي شود پس از اين نداي آسماني حضرت مهدي(عج) به طور سري با برخي از ياران خود ارتباط برقرار مي نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتي سخن بسيار به ميان آمده و نام وي زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاي مي گيرد.

دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مي كوشند تا وي را يافته و از ميان بردارند ازاين رو

سپاهي وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمي كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مي اندازند آن حضرت با برخي از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكي آغاز مي كند و پس از درگيري بر مكه تسلط مي يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدي(عج) پيام خود را به زبان هاي مختلف به تمام جهان ابلاغ مي كند و ملل دنيا را به ياري خويش دعوت كرده، اعلام مي دارد كه در مكه باقي خواهد ماند تا معجزه اي كه جد گرامي اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفياني به زمين است كه براي درهم شكستن حركت آن حضرت راهي مكه مي شوند به وقوع بپيوندد(8).

آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندي هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مي شود و پس از نبردي با نيروهاي دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازي دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مي يابد. وي پس از پيروزي بر حجاز راهي جنوب ايران مي شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاي مردم آن سامان به رهبري خراساني و شعيب بن صالح برمي خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمي يكديگر با قواي دشمن در بصره به پيكار مي پردازند كه سرانجام به پيروزي بزرگ و آشكاري دست مي يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلي آنجا را پاكسازي مي كند و با درگيري با بقاياي

نيروهاي سفياني و گروه هاي متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مي رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مي دهد و بدين سان يمن، حجاز،ايران، عراق و كشورهاي خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايي آن حضرت درمي آيد. بعد از آن جنگ هايي با تركان و يهوديان صورت مي پذيرد كه در هر دو پيروزي از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحي از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مي كنند ولي ناگاه حضرت عيسي مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مي دهد. فرود آمدن حضرت عيسي(ع) براي جهان علامت و نشانه اي است كه موجب شادي مسلمانان و ملت هاي مسيحي خواهد گرديد.

به نظر مي رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدي(ع) و غربي ها وساطت نموده و قرارداد صلحي به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مي شود. اما غربي ها بعد از دو سال پيمان صلح را مي شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهاني با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مي آورند. نيروهاي اسلام روياروي آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدي(عج) اعلام داشته و پشت سر وي در قدس نماز مي گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مي شوند. سپس غرب توسط امام فتح مي گردد. پس ازفتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدي(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مي گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اي كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به

خاك مي سپارد.

پس از اين فتوحات حضرت مهدي(عج) براي تحقق بخشيدن به اهداف الهي در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مي كند و براي تعالي بخشيدن و شكوفايي زندگي مادي و تحقق توانگري و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهي ديني و دنيايي مردم مي كوشد.

يكي ديگر از علائم مهم ظهور پيدا شدن افراد يا جرياني به نام دجال و سفياني است.

الف) دجال از ريشه دجل به معناي دروغگو است و بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده مي شود دجال فردي است كه در آخرالزمان و پيش از قيام مهدي(ع) خروج مي كند و انسان غير عادي است و با انجام كارهاي شگفت انگيز جمع زياي از مردم را مي فريبد و سرانجام به دست حضرت عيسي(ع) در منطقه شام به هلاكت مي رسد. و اينكه آيا دجال شخص واحد با آن ويژگيها مي باشد يا يك تفكر و جريان الحادي است در اين مورد احتمالات مختلف و متعدد وجود دارد.

1- دجال نام شخص معيني نيست بلكه هر كسي كه با ادعاي پوچ و بي اساس و حيله گري سعي در فريب مردم داشته باشد دجال است و از احاديث نيز اين نكته قابل استفاده است. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «لاتقوم الساعه حتي يخرج المهدي من ولدي و لا يخرج المهدي حتي يخرج ستون كذابا كلهم يقول انا نبي؛ قيامت بر پا نمي شود تا وقتي كه مهدي(ع) ازفرزندانم ظهور كند و مهدي(ع) قيام نمي كند تا وقتي كه شصت دروغگو خروج كند» (بحارالانوار، جلد 52، ص 209)

و در روايتي ديگر از پيامبر نقل شده است كه:(پيش از خروج دجال بيش از هفتاد دجال

خروج خواهد كرد) (كنزل العمال، جلد 14، ص 200)

با توجه به روايات مي توان گفت كه دجال ها متعدد و متنوع است و دجال واقعي همان كه در روايت از آن شخص معيني قصد شده است و دجال هاي ديگر كه افراد شياد و حيله گري كه در پديده هاي اجتماعي با ظاهر شدن سعي در فريب مردم دارند.

2- دجال كنايه از كفر جهاني و فرهنگ مادي است كه بر همه جهان سيطره دارد ؛ كشورهاي مبتكري كه از لحاظ قدرت مادي و صنعتي قوي هستند و مسلمانان را به نوع مي فريبند و مرعوب خويش مي سازند تا آن جا كه مسلمانان خود را در برابر آنها خود باخته تلقي مي كنندكشورهاي مبتكر خصوصا استكبار جهاني با سيطره صنعتي و پيشرفت خود همه جاي عالم سر مي كشد و سعي در فريب مردم دارند.

ب ) سفياني از شخصيت هاي بنام در انقلاب حضرت مهدي(ع) است و از دشمنان سرسخت آن حضرت به شمار مي رود و بنابه تصريح روايات خروج سفياني از وعده هاي حتمي خداوند است امام زين العابدين مي فرمايد: «امر قائم از سوي خداوندحتمي است و امر سفياني نيز از جانب خداوند قطعي مي باشد و قائم ظهور نمي كند مگر پس از مرگ سفياني» (بحارالانوار، 53، 182، نقل از كتاب عصر ظهور علي كوراني، ص 115)

بين دانشمندان اسلامي اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفياني به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است چراكه وي از تبار ابوسفيان بشمار مي آيد. (همان كتاب، ص 116) و طبق روايات، فرهنگ و گرايش سياسي سفياني غربي است.سفياني در حاليكه رهبري گروهي را به عهده دارد مانند شخص نصراني صليب بر گردن دارد و از سرزمين روميان روي مي آورد. (غيبت

طوسي، ص 278، نقل از كتاب عصر ظهور، ص 118)

خلاصه اين كه روايات سفياني از تبار ابوسفيان است و از كينه توزترين فرد نسبت به اهل بيت(ع) مي باشد با پرچم سرخ كه نشانه خون آشامي او است قبل از ظهور امام(عج) خارج مي شود و جنبش او بسيار خشن و در سه مرحله انجام مي گيرد.

مرحله تثبيت سلطه كه شش ماه طول مي كشد مرحله دوم جنبش سفياني كه هجوم به عراق و حجاز مي باشد، و مرحله سوم جنبش آن دفاع در برابر تحرك سپاه حضرت مهدي(ع) جهات حفظ متصرفات خود از سرزمين شام و اسرائيل و قدس و... و خروج او از آغاز تا انجام15 ماه به طول مي انجامد.

در كنار اين دو علامت از چند علامت ديگر نيز نام برده شده است:

1- خسف در بيداء: خسف ؛ يعني، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفياني در زمين است.

علي(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدي(عج) سفياني خروج مي كند. سپاه وي به سوي مدينه حركت مي كند و چون به سرزمين بيداء مي رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مي برد، (ينابيع الموده، قندوزي، چاپ بصيرتي، ص427).

2- خروج يماني: سرداري است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

امام صادق(ع) فرمود: قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني دعوت به حق و هدايت نمي كند، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

ظاهرا خراساني نيز دعوت به حق مي كند.

3- قتل نفس زكيه: نفس زكيه؛ يعني، انسان پاك.

امام باقر(ع) فرمود: «بين

ظهور مهدي(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

4- صيحه آسماني: ظاهرا صدايي است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مي شود.

امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اي از آسمان نام قائم را ندا مي كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مي شنود، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتي وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندي نفر بدون وعده پيشين گرد مي آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223).

درباره ويژگي هاي ياران حضرت نيز طبق برخي از روايات خداشناسي، عبادت و بندگي، شجاعت، فرمانبري، ايثار، زهد و ساده زيستي و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.

5- از مهمترين علائم ظهور فراگير شدن ظلم و جور در جهان است: اين نشانه در روايات بسيار به چشم مي خورد و در بعضي روايات به همين عنوان كلي مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفي كه با سندهاي گوناگون نقل شده آمده: يملا اللّه به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا ؛ خداوند به وسيله ظهور مهدي(ع) زمين را پر از عدل و داد مي سازد،پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد{M»، («سنن ابي داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج14، ص 264).

يا از حضرت مهدي(ع) نقل شده: علامة ظهوري كثرة الهرج و المرج و الفتن... ؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها وآشوبها است{M»، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).

زياد شدن اين فسادها در ميان مردم، در

واقع نوعي از فراگير شدن ظلم و جور روي زمين است. البته فساد و گناه كم و بيش در ميان مردم بوده، مهم فراگير شدن آن است به گونه اي كه بدي ها بر خوبي ها، ضدارزشها بر ارزش ها غلبه مي يابد. شهيد مطهري، روايتي را از شيخ صدوق مي آورد. اين امر (قيام مهدي(ع)) تحقق نمي پذيرد مگر اينكه هر يك از شقي و سعيد به نهايت كار خود برسد. پس سخن در اين است كه گروه سعداء و گروه اشقيا هر كدام به نهايت كار خود برسند. سخن در اين نيست كه سعيدي در كار نباشد و فقط اشقياء به منتها درجه شقاوت برسند، (قيام و انقلاب مهدي، شهيد استاد مطهري، ص 57 و 58).

و گسترش ظلم و فساد و فراگير شدن آن بدين معنا نيست كه صالحي و ظلم ستيزي وجود نخواهد داشت و هم چنين ملازم با اين معنا نيست كه بشر ديگر از ظلم و فساد بر نمي گردد. با توجه به توضيحات فوق و اينكه بشر از هر نحله اي كه باشد دنبال منجي و رسيدن به عدل وآرامش و آسايش است. اين نويد را مي دهد كه جهان بشري با توجه به ظلم و فساد و تبعيض كه دامنگيرش شده در آينده خواستار حكومت ايده آل و موافق با فطرت الهي باشد. و اضافه بر آن رشد عقول و معارف بشر روز به بروز در ترقي مي باشد و از طرفي مكاتب و اسم هاي مختلف امتحان خود را در اداراه كرد جوامع پس داده اند. بنابراين سير بشر به سوي گمشده اي است كه بتواند با نفس مسيحاي خود مرهمي بر زخم هاي آنان باشد و اين يوسف گمشده همان مهدي(ع) است كه

بشر در انتظارش مي باشد. كه به آمدن او هم در كتب تشريع الهي و هم در كتب تكوين و صحيفه دل ها خبرها و اميدهايي است. و موقع آمدن نيز خبرش در آسمان به گوش جهانيان از شرق و غرب مي رسد. و روايات مي گويد تمام انسانها در برابر اين نشانه الهي وعده داده شده سر تسليم فرود مي آورند زيرا كه تفسير اين گفته خداوند است. «اگر بخواهيم از آسمان معجزه اي بر آنها فرو مي فرستيم كه در برابر آن تسليم فرود آوردند» (سوره شعرا، آيه 4).

مردم از اين صيحه آسماني به ناله و فرياد درآمده و از خانه هايشان بيرون مي آيند تا ببينند چه خبر است! آن ندا مردم را به خودداري از ظلم و كفر و درگيري و خونريزي و به پيروي از امام مهدي(ع) دعوت مي كند.

خلاصه كلام زمان ظهور امام زمان(عج) براي هيچ كس حتي شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردي است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددي داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعني، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرا در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامي اسلام(ص) مشابهاين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجي، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).

بنابراين كسي حق ندارد، زماني براي حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهي شايعاتي از اين دست با استناد دروغ به برخي افراد موجه درست مي شود.

مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم به نزديك تر شدن مهمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟ روايات ما وظيفه در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجي. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. درروايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النقة، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعة والرجعه، محمدرضا الطيسي النجفي، ج 1،صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).

پاسخ(قسمت سوم)

روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاي درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و همپيماني آنها در ايفاي وظيفه الهي خود و ثانيا با دعاي فراوان - از ته قلب و باخلوص نيت - حاصل مي شود، (صحيفه المهدي، جواد قيدي اصفهاني، دفتر انتشارات اسلامي، ص 350 و 351).

براي مطالعه در زمينه ظهور امام زمان و نشانه هاي آن به كتابهاي زير مراجعه كنيد:

1- ظهور نور، علي سعادت پرور، نشر تشيع

2- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همداني، انتشارات صحفي

3- نشانه هاي ظهور، سادات مدني، نشر منير

4- از ولادت تا ظهور، كاظم قزويني، ترجمه: فريدوني، نشر آفاق

5- از ولادت تا ظهور، كربي، انتشارات الهادي

6- كتابنامه امام زمان، محمدپور

7- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان، رجالي تهراني

8- ترجمه منتخب الاثر ، آيت

اللّه صافي

9- مهدي موعود، ترجمه ج 52 بحارالانوار، علامه مجلسي، ترجمه علي دواني، دارالكتب الاسلاميه

10- وابستگي جهان به امام زمان، لطف اللّه صافي

11- امام زمان در گفتار ديگران ، علي دواني

12- علائم ظهور، محمد علي علمي

پي نوشت ها

1. طبرسي نوري، سيد اسماعيل، كفاية الموحدين، علميه اسلاميه، ج 3، ص 400 - 405 و شيخ عباس قمي، منتهي الامال زندگي چهارده معصوم، فصل هفتم در علامات ظهور، بي تا، بي جا، ص 1135 - 1132 و حكيمي محمد رضا، خورشيد مغرب، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي ص 128.

2. كفاية الموحدين، ص 405 - 415 و منتهي الامال ص 1135 - 1136.

3. كفاية، الموحدين، ج 3، ص 422.

4. ظاهراً اين نفس زكيه غير از آن نفس زكيه اي است كه در علامات حتمي ذكر شده و بين ركن و مقام شهيد مي شود.

5. ترجمه بحار الانوار، مهدي موعود، علامه مجلسي، ترجمه علي دواني، دار الكتب الاسلاميه ص 863 - 865.

6. همان

7. تركان در روايات بر غربيان تطبيق داده مي شوند.

8. چنانكه در پيش توضيح داده شد اين تواريخ جزء علائم حتمي ظهور نيست.

دليل دعا براي تعجيل فرج ايشان، همان عدالت خواهي و حقيقت جويي است كه در فطرت همه ما نهاده شده است؛ زيرا، آن حضرت با ظهور خويش، حق را احيا و عدالت را در جامعه حاكم و مستقر خواهد ساخت. دعا براي ظهور زودتر و سريع تر ايشان، رسيدن به آرمان هايياست كه بشر تشنه نيل به آن بوده است.

امّا انتظار؛ باوري است بارور به عمل، كه در زندگي انسان منتظر، در قالب كرداري خاص تجسّم مي يابد، انتظار اعتقادي است در گرو عمل، عمل كردن به آنچه كه فرهنگ انتظار ايجاب مي كند.

رسول اكرم(ص) مي فرمايد: افضل الاعمالاحمزها ؛ برترين عملها، سخت ترين آن هاست{M، (مجمع البحرين فخر الدين طريحي، مقدمه و تصحيح آية الله شهاب الدين مرعشينجفي(ره)، ص 297). و در جاي ديگر فرموده اند: افضل اعمال امتي، انتظار الفرج ؛ برترين عملها، انتظار فرج است{M، (همان، ص 57).نتيجه اين دو مقدمه و يا دو روايت آن است كه انتظار از دشوارترين تكاليف شرعي محسوب مي شود. كشف ويژگي «انتظار» هضم چرايي عظمت پاداش منتظران را آسان تر مي كند.

علي(ع) مي فرمايد: المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله ؛ منتظر امر ما بسان كسي است كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد{M، (بحارالانوار، ج 52، ص 123).

آمادگي هميشه جوهر اصلي انتظار است و وظيفه قطعي منتظران، انتظار قيام و ظهور مهدي(عج) را در سر داشتن، آمادگي پيشين مي خواهد، آمادگي در:

1_ آراستگي به عدالت و تقوا: فرد منتظر بايد به زيور عدالت، تقوا و پارسايي آراسته باشد؛ پيرو واقعي و صديق حضرت ولي عصر(عج) كسي است كه رفتار و مكتب آن جناب را الگوي عملي خود قرار دهد. رسول خدا(ص) در توصيف اوج مجاهدت و تدين منتظران مهديمي فرمايد: لاحدهم اشدّ بقية علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء، او كالقابص علي جمر الغضا، اولئك مصابيح الدجي ؛ ... هريك از ايشان بيش از كسي كه بر زجر پوست كندن درخت خار با دست خالي در شب تاريك يا نگاهداري آتش سوزان چوب درخت تاغ در كفدست صبر مي كند در دينداري خود استقامت و پايداري مي ورزد، به راستي كه آنان چراغ هدايت در شب هاي ظلماني اند{M،(بحارالانوار، ج 52،ص 124).

اگر فردي بتواند با اجتناب از معاصي و رعايت پرواي الهي، ملكه عدالت را در خود

پديد آورد و با ايجاد تعادل در ميان قواي نفساني خود، اركان حيات اخلاقي را در وجود خود نهادينه سازد، آنگاه مي تواند در عصر ظهور كه عصر استقرار عدل ناب و مطلق است، خويشتن را با شرايط نوين تمدن توحيدي مهدوي هماهنگ سازد.

2_ آراستگي به بردباري و پايداري: فرد منتظر بايد استقامت بورزد و صبر و حلم پيشه سازد؛ زيرا، با توجه به گزارش تاريخي از عصر ظهور، (نگا: اكمال الدين، ج 1، ب 23، حديث 1، الارشاد مفيد، ص 318 والاحتجاج الطبرسي، ج 2، ص 318). در دوران ظهور فشار زايد الوصفي بر منتظران مخلص و صديق مهدي موعود وارد مي شود، كه مقاومت و پايداري در چنين شرايطي به توان بالاي روحي نيازمند است. منتظران بايد بكوشند تا به درجات بالاي صبرنايل آيند.

رسول خدا(ص) به اصحاب خويش فرمودند: «پس از شما كساني مي آيند كه به هر يك از آنان اجر پنجاه نفر از شما را خواهند داد، اصحاب پرسيدند: اي رسول خدا ما در غزوات بدر، احد و حنين با شما بوديم و درباره ما آياتي از قرآن كريم نازل شده است؛ پس چرا به آنان پنجاه برابر ما ثواب داده مي شود؟ حضرت پاسخ گفتند: آنان در شرايطي [بس دشوار [خواهند بود كه اگر شما در آن شرايط به سر بريد، تحمّل و استقامت آنان را نخواهيد داشت، (بحار الانوار، ج 2، ص 131).

از اين رو؛ رسول گرامي اسلام مي فرمايد: انتظار الفرج بالصبر عبادة ؛ چشم به راه فرج داشتن، همراه صبر و استقامت، عبادت است{M، (همان،ج 52، ص 145).

3_ بهره مندي از دين شناسي بنيادين: فرد منتظر بايد فهم و تلقي صحيحي از دين داشته

باشد، مطالعه تاريخ اديان بيانگر اين واقعيت است كه اديان بر اثر عوامل مختلف و با گذشت زمان هاي متمادي، آرام آرام از خلوص نخستين خود فاصله مي گيرند و خطوط اصلي و فرعيآن ها هر يك به نوعي حذف و اضافه، شديد و ضعيف، تبديل و تغيير و تأويل و تفسير مي شوند؛ از همين رو، امام زمان(ع) با بدعت ها مبارزه سختي خواهد كرد، (نگا: الارشاد، ج 2، ص 384، بحار، ج 52، ص 338).

چنانكه امير مؤمنان مي فرمايد: «يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الرأي؛ [مهدي موعود] هواهاي نفساني مردمان را به هدايت تبديل خواهد كرد، آن زمان كه مردم هواي نفس را بر هدايت غالب سازند وآراء و نظريات را به قرآن باز خواهد گردانيد هنگامي كه قرآن را به آراي خود باز گردانند، (نهج البلاغة، خ 183 و بحارالانوار، ج 8، ص 361، شارحان شيعه و سني نهج البلاغة اين عبارت را ناظر به مهدي موعود دانسته اند).

4_ اصلاح طلبي؛ فرد منتظر بايد به سهم خود در راه اصلاح جامعه و استقرار عدالت و رفع ظلم و تعدي بكوشد، آن كه منتظر مصلح جهاني است، خود نيز بايد صالح و مصلح باشد، امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه فردي و اجتماعي خصوصا باحكام جور و سلاطين نقطهبارز مصلح بودن است.

امام صادق(ع) مي فرمايد: « ليعد احدكم لخروج القائم و لوسهما ؛ حتما هر يك از شما منتظران براي قيام حضرت قائم سلاح فراهم سازد هرچند يك تير{M، (بحار، ج 52، ص 366).

به هر روي، منتظر مهدي(عج) در برابر فساد و ستم حكومت هاي جور بي تفاوت

نيست و مؤيد آنان نيز نمي باشد پيامبر اكرم(ص) در خصوص وظايف منتظران مهدي مي فرمايد:

طوبي لمن ادرك قائم اهل بيتي و هو مقتد به قبل قيامه، يتولي وليه و يتبرأ من عدوه و يتولي الائمة الهادية من قبله، اولئك رفقائي و ذوو ودّي و مودّتي و اكرم امتي عليّ ؛ خوشا به حال كسي كه به حضور قائم برسد و حال آنكه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد، آنكه با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و مخالف است و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست است، اينان همنشين و دوستان من وگرامي ترين امت در نزد من هستند{M، (بحارالانوار، ج 52، ص 130).

توصيه مي كنيم در باب مهدي شناسي و مباحث پيرامون آن كتاب: در انتظار ققنوس، نوشته سيد ثامر هاشم العميدي، ترجمه و تحقيق مهدي عليزاده) را كه از سوي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)قم در سال 1379 براي نخستين بار به چاپ رسيده است _ مطالعه فرماييد.

اي مهر طلوع كن كه خوابيم همه در هجر رخت در تب و تابيم همه

هر بر زن و بام از رخت روشن و ما خفاش وشيم و در حجابيم همه

(امام خميني)

مؤمنين چه تكاليفي در عصر غيبت نسبت به امام زمان عليه السلام دارند؟
پرسش

مؤمنين چه تكاليفي در عصر غيبت نسبت به امام زمان عليه السلام دارند؟

پاسخ

در مورد حضرت مهدي (ع) وموقعيت او، شيعيان آن حضرت هر يك وظايف سنگيني بر عهده دارند، اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - ايمان به حتمي بودن خروج مهدي (ع)

در روايات اهل سنّت مي خوانيم كه پيامبر (ص) فرمود: "من أنكر خروج المهديّ فقد كفر بما أنزل علي محمّد"؛ "هر كس منكر خروج مهدي شود به آنچه بر محمّد (ص) نازل شده كفر{پاورقي . فرائد السمطين، ج 2، ص 334، ح 585 و... . پاورقي}

ورزيده است."

2 - صبوري وتمسّك به دين حق در فتنه ها

امام صادق (ع) فرمود: "طوبي لمن تمسّك بأمرنا في غيبة قآئمنا، فلم يزغ قلبه بعد الهداية..."؛ "خوشا به حال كسي كه در غيبت قائم ما متمسك به امر ما شده وقلب او بعد از{پاورقي . كمال الدين، ص 358. پاورقي}

هدايت منحرف نشود...".

3 - تمسّك به ولايت امام غايب

امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "طوبي لمن أدرك قائم أهل بيتي وهو يأتمّ به في غيبته قبل قيامه و..."؛ "خوشا به حال كسي كه قائم اهل بيت مرا درك كند و در{پاورقي . كمال الدين، ص 286 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 72، ح 14. پاورقي}

غيبت او قبل از قيامش به او اقتدا كند و...".

4 - طلب معرفت امام زمان (ع) از خداوند متعال

كليني؛ به سند خود از ابوبصير نقل كرده كه امام باقر (ع) به من فرمود: "هل عرفت إمامك؟ قال: قلت: إي واللَّه، قبل أن أخرج من الكوفة. فقال: حسبك إذاً"؛ "آيا امامت را{پاورقي . كافي، ج 1، ص 185، ح 12. پاورقي}

شناخته اي؟ عرض كردم: آري به

خدا سوگند قبل از آنكه از كوفه خارج شوم. فرمود: بس است تو را در اين هنگام."

5 - تجديد بيعت وثبات بر اطاعت

در دعاي عهد از امام صادق (ع) مي خوانيم: "اللّهمّ إنّي أجدّد له في صبيحة يومي هذا وما عِشت في ايامي عهداً وعقداً وبيعة له في عنقي لا أحول عنها ولا أزول أبداً، اللّهمّ اجعلني من أنصاره وأعوانه والذّابّين عنه..."؛ "بار خدايا! همانا من براي او [حضرت مهدي (ع)] در اين{پاورقي . بحارالأنوار، ج 102، ص 111 ؛ مصباح الزائر، ص 235. پاورقي}

روزم عهد وپيمان وبيعتي را در گردنم تجديد مي كنم، بيعتي كه از آن بازنگشته وهرگز آن را زايل نمي سازم. بار خدايا! مرا از ياران و كمك كاران ومدافعين از آن حضرت قرار بده...".

در اين دعا سخن از تجديد عهد با امام خود در هر روز است.

6 - مقابله با شبهات واشكالات

امام صادق (ع) در حديثي فرمود: "آياكم والشّك والارتياب، انفوا عن نفوسكم الشكوك، وقد حذّرتم فاحذروا، ومن اللَّه أسئل توفيقكم وإرشادكم"؛ "...خود را از شك وترديد دور كنيد{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 146، ح 17. پاورقي}

واز شك ها بپرهيزيد، شما بر حذر داده شديد پس حذر كنيد، ومن توفيق وارشاد شما را از خداوند خواستارم."

7 - كمك وياري برادران مؤمن

امام صادق (ع) در حديثي جمله {وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ} در سوره "العصر" را بر مواسات وهم ياري برادران ديني منطبق ساخته اند.

{پاورقي . كمال الدين، ص 656 ؛ بحارالأنوار، ج 24، ص 214، ح 1. پاورقي}

در تفسير امام عسكري (ع) آمده است: "هركس متكفل يتيمي براي ما شود كه محنت استتار ما او را وامانده كرده واز علوم ما كه به دستش رسيده او را سرشار كند

تا اينكه ارشاد شده وهدايت يابد، خداوند متعال در حقّ او مي فرمايد: "يا أيّها العبد الكريم المواسي! أنا أولي بالكرم منك، اجعلوا له يا ملآئكتي في الجنان بعدد كلّ حرف علّمه ألف ألف قصر..."؛ "اي بنده كريم كه ياري كننده اي! من از او در اين كرم اولي ترم، اي ملائكه{پاورقي . تفسير منسوب به امام عسكري (ع)، ص 342 ؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 4، ح 5. پاورقي}

من براي او در بهشت به هر حرفي كه تعليم داده يك مليون قصر دهيد...".

8 - فريب نخوردن از مدعيان دروغين مهدويت

امام صادق (ع) فرمود: "ولتعرفنّ اثنيعشر راية مشتبهة، لايدري أيّ من أيّ"؛ "...وبه طور{پاورقي . كمال الدين، ص 347 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 281، ح 9. پاورقي}

حتم دوازده پرچم ودعوت مشتبه بر پا خواهد شد كه از همديگر تشخيص داده نمي شود...".

9 - زياد دعا كردن براي تعجيل فرج

حضرت مهدي (ع) در توقيعي كه در جواب سؤال هاي اسحاق بن يعقوب فرستادند فرموده اند: "أكثروا الدعآء بتعجيل الفرج، فإنّ ذلك فرجكم"؛ "...زياد براي تعجيل{پاورقي . كمال الدين، ص 483 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 180، ح 10. پاورقي}

فرج دعا كنيد؛ زيرا فرج شما در آن است."

10 - اجتناب از جزع

كليني؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "إنّما هلك الناس من استعجالهم لهذا الأمر، إنّ اللَّه لايعجل لعجلة العباد. أنّ لهذا الأمر غاية ينتهي إليها..."؛ "همانا{پاورقي . كافي، ج 1، ص 369، ح 7. پاورقي}

مردم به جهت عجله كردن در اين امر هلاك شدند، خداوند به خاطر عجله بندگان عجله نخواهد كرد، زيرا براي اين امر نهايتي است...".

11 - وقت معين نكردن براي ظهور

امام صادق (ع) فرمود: "إنّا

أهل بيت لانوقّت"؛ "...همانا ما اهل بيت وقت معين{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 119، ح 48. پاورقي}

نمي كنيم...".

12 - دوست داشتن حضرت (ع)

در روايات فراواني به دوستي اهل بيت عصمت و طهارت: و از آن جمله حضرت مهدي (ع) سفارش شده است، و اين به نوبه خود مي تواند در جلب توجه مردم به حضرت (ع) و پيروي از دستورات او و ديگر امامان تأثير بسزايي داشته باشد.

موضوع: حسب ونسب امام مهدي عليه السلام

وظيفه ما در عصر غيبت نسبت به امام زمان(عج) چيست؟
پرسش

وظيفه ما در عصر غيبت نسبت به امام زمان(عج) چيست؟

پاسخ

بر اساس آن چه كه در منابع شيعي آمده است براي پيروان مذهب اماميه در عصر غيبت آن حضرت وظايفي نقل شده، كه براي نمونه، برخي از اين وظايف يادآوري مي شود/

1- كسب رضايت امام عصر (عج)

رسالت اصلي شيعيان در عصر غيبت آن است كه تلاش كنند عملي را بر خلاف رضاي امام عصر (عج) انجام ندهند و پيوسته رفتار و سلوكي مورد تأييد و رضايت آن حضرت داشته باشند، زيرا خشنودي آن امام همام چيزي جز رضاي ذات اقدس الهي نيست و رضاي خداوند در عمل به فرمان ها و احكام نوراني اسلام است/

امام مهدي(عج) در اين رابطه مي فرمايد: «فَليَعمَل لِكلِّ امرئٍ مِنْكُم ما يُقرَّبُ بهِ مِن مَحَبَّتِنا و لْيَجتَنِبْ عمَّا يُدنيه مِنْ كِراهَتِنا و سَخَطِنا»;{1} هر يك از شما بايد به آن چه كه به وسيله آن به دوستي ما نزديك مي شود عمل كند و از آن چه كه موجب ناخشنودي و غضب ما مي شود پرهيز نمايد/

2- شناخت امام زمان و معرفت به آن حضرت

وظيفه ديگر منتظران در عصر غيبت شناخت مقام والاي آن امام بزرگوار است. امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: «به درستي بهترين و واجب ترين فرايض براي انسان، شناخت خداوند سبحان و اقرار به عبوديت اوست و پس از آن معرفت به نبوت پيامبر اسلام(ص) و بعد از آن شناختن صفت و نام امامي است كه در حال سختي و راحتي به او اقتدا مي نمايد».{2}

3- انتظار فرج

در روايتي از امام علي(ع) پرسيده شد كه برترين اعمال چيست؟ آن حضرت فرمود: «انتظارُ الفرج». آن حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: «و لا تَيْأسُوُا مِنْ رَوْح

الله فاِنَّ أحبَّ الأَعْمالِ اِلَي الله عزّوجل اًّنتظارُ الفَرَجِ»;{3} در انتظار فرج باشيد و از رحمت الهي مأيوس نشويد زيرا بهترين اعمال نزد خداوند انتظار فرج است/

امام صادق(ع) در اين زمينه مي فرمايد: «مَن ماتَ مِنكُم علي هذا الأمرِ مُنتظراً له كانَ كمَن كانَ في فِسْطاطِ القائِمِ»;{4} فردي كه منتظر ظهور امام دوازدهم باشد و در آن حال بميرد همانند كسي است كه در خيمه آن بزرگوار به سرمي برد/

4- دعا براي حفظ وجود مبارك امام عصر(عج) و تعجيل در فرج و ظهور آن حضرت

از ديگر وظايف منتظران آن حضرت دعا براي سلامتي ايشان است و از جمله ادعيه شريف در اين رابطه همان دعاي معروف «اللهم كن لوليك الحجْ بن الحسن...» است. دعاهاي ديگري نيز در مفاتيح الجنان و ساير كتب ادعيه در مورد آن حضرت وجود دارد كه مي توان از آن استفاده نمود/

5- صدقه براي حفظ وجود مقدس امام زمان(عج)

گر چه حفظ وجود مبارك آن بزرگوار به اراده و مشيت الهي بستگي دارد ولي اسباب ياد شده نيز به اذن و مشيت خداوند حكيم در اين امر مؤثر است و دعا كردن براي سلامتي آن حضرت ضامن برقراري و استحكام پيوند معنوي انسان با حجت خداست و مايه سلامتي خود فرد و دفع ناگواري ها و شدايد خواهد بود/

6- استمداد و استغاثه در فتنه ها به آن حضرت

ائمه: نسبت به شيعيان عنايت خاصي دارند. امام علي(ع) در اين زمينه مي فرمايد: «هر گاه مرد يا زن مؤمني بيمار و اندوهگين باشد ما نيز محزون مي شويم و هر گاه براي رفع حوايج خود دعا كند ما آمين مي گوييم و هر زماني او ساكت باشد ما براي او دعا مي كنيم».{5}

[1].

بحارالانوار، مجلسي، ج 53، ص 174/

[2]. مكيال المكارم، موسوي اصفهاني، ج 2، ص 171/

[3]. بحارالانوار، مجلسي، ج 52، 123/

[4]. منتهي الاَّمال، عباس قمي، ج 2، ص 491 و منتخب الاثر، صافي گلپايگاني، ص 475/

[5]. بحار الانوار، مجلسي، ج 13، ص 136/

موضوع: خواجه نصيرالدين طوسي و سقوط بغداد

وظائف اصلي يك مسلمان درزمان غيبت حضرت بقيه ا...وشرائط حساس كنوني كدامست؟(لطفاً بصورت خلاصه وتيتروار اشاره فرمائيد)
پرسش

وظائف اصلي يك مسلمان درزمان غيبت حضرت بقيه ا...وشرائط حساس كنوني كدامست؟(لطفاً بصورت خلاصه وتيتروار اشاره فرمائيد)

پاسخ

درخصوص سؤال شما هرچند كتب مختلف _ ازقبيل مكيال المكارم ونجم الثاقب _ آمده اما شايد بتوان آن را به دو صورت كلي تقسيم كرد :

الف : حقوق عامه _ يعني حقوقي به لحاظ امامت آن بزرگوار بايد رعايت شود واز اين رو آن حضرت با امامان ديگر دراين حقوق مساوي بوده وهمة معصومين"عليهم السلام" درزمان خود ازآن برخوردارند :

1. معرفت نسبت به مقام والاي حضرت ولي عصر"ارواحنافداه"

2. نصيحت، يعني خيرخواهي كردن مثل دعوت به سوي او

3. اطاعت خالص ودربست

4. اقتداء وپيروي نمودن ازآن بزرگوار

5. حفظ موقعيت آن حضرت كه درچه مقامي مي باشد

6. جلب رضاي آن حضرت

7. ياد آن حضرت

8. دلبستگي وتعلق قلب

اينها حقوق مستقيم آن حضرت بود.

ب : نوع ديگري از حقوق است كه به طور غير مستقيم وبا واسطه است :

1. حقوق آن حضرت دررابطه با زمان مثل شب نيمه شعبان

2. حقوق آن حضرت دررابطه با مكان، مثل مسجد جمكران

3.حقوق آن حضرت دررابطه با اشخاص، مثل علماء ومراجع البته بايد به يك نكته مهم نيز درآخر اشاره كرد و آن اين است كه آگاهي وبينش به مسائل روز ومسائل سياسي وديني يكي از وظايف خطير منتظران مي باشد.

1) با استفاده ازكتاب حقوق فراموش شده امام زمان"عج" آيت ا...كريمي جهري"حفظه ا..."

- وظايف يك منتظر واقعي چيست ؟ مخصوصا يك زن.
پرسش

- وظايف يك منتظر واقعي چيست ؟ مخصوصا يك زن.

پاسخ

در پاسخ بايد گفت افرادي كه از زير بار هر نوع مسوليت اجتماعي و وظيفه امر به معروف و نهي از منكر شانه خالي مي كنند، در مقابل انواع فساد و بيداد گري ساكت و بي اراده اند صحنه هاي رقت انگيز فساد وديگر ظلم و ستم ها را تماشا مي كنند، و در مقابل تمام اين حوادث بيش از اين عكس العملي نشان نمي دهند كه مي گويند،خدا فرج امام زمان«عج» را نزديك كند تا جلو مفاسد را بگيرد گمان نمي كنم وجدان شما اين مطلب را باور كند و اين افراد سست عنصر را در دريف افرادي قرارد دهد كه براي دفاع از دين دست از زن و بچه و مال و ثروت خودشان كشيده و در ميدان جهاد ، جان گرامي خويش را سپر بلا قرار داده و در اين راه شربت شهادت را نوشيده اند.

مهمترين وظايف مسلمانان در زمان غيبت:

اولا : در اصلاح نفوس خودشان كوشش وجديت كنند به اخلاق نيك آراسته شوند به وظايف فردي خودشان عمل نمايند و احكام و دستورات قرآن را به كار ببندند.

ثانيا : احكام و برنامه هاي اجتماعي اسلام را استخراج كنند و در بين خودشان به طور كامل اجرا سازند، به واسطه اجراي برنامه هاي اقتصادي اسلام مشكلات اقتصادي خود را حل كنند و با فقر و بيكاري و تمركز ثروتهاي غير مشروع مبارزه نمايند، و با به كار بستن قوانين نوراني اسلام جلوي ظلم و بيداد گري را حتي المقدور بگيرند، و به طور خلاصه احكام و برنامه هاي سياسي اجتماعي اقتصادي حقوقي

و عبادي اسلام را به طور كامل در بين خودشان اجرا نمايند ، و نتايج درخشان آن را عملا در پيش جهانيان مجسم سازند .

در تحصيل دانش و صنايع جديت نمايند و غفلت و سستي و عقب افتادگي سابق شان را جبران كنند نه تنها خودشان را به كاروان علم بشري برسانند، بلكه از هرجهت بر جهانيان تقدم جويند عملا به جهانيان بفهماند كه احكام و قوانين نوراني اسلام مي تواند ،مشكلاتشان راحل كند و سعادت دو جهاني آنان را تضمين نمايد. بابه كار بستن قوانين و برنامه هاي نوراني اسلام يك دولت نيرومند و مقتدر اسلامي بوجود آورند و به عنوان ملت متمدن و نيرومند . مستقل اسلامي در صحنه گيتي ظاهر شوند .

نيروي شرق و غرب را مهار كنند و مقام رهبر جهانيان را اشغال نمايند در تقويت نيروي رفاهي و تصميم قواي نظامي و تهيه سلاحهاي جنگي تا سر حد قدرت بكوشند.

ثالثا: طرحهاي و برنامه هاي سياسي اقتصادي و اجتماعي اسلام را استخراج كنند و به سمع جهانيان برسانند و ارزش و مزاياي برنامه هاي خدايي را براي بشر اثبات كنند افكار جهانيان را براي پذيرفتن قوانين خدايي آماده سازند و اسباب و مقدمات حكومت جهاني اسلام و مبارزه با ظلم و بيداد گري را مهيا نمايند .

اما افرادي كه حل مشكلات را از قوانين موضوعه بشري انتظار دارند و قوانين اجتماعي و سياسي اسلام را به طور كلي ناديده گرفته اند، احكام اسلام را در مساجد و معابد محصور كرده و در بازار و اجتماعشان اثري از اسلام ديده نمي شود انواع فساد و بيدادگري را مشاهده مي كنند و به

جز تحقق خدا فرج امام زمان«عج» را نزديك كند عكس العملي نشان نمي دهند . در علوم و صنايع كاسه لِيس ديگرانند، اختلافات داخلي و پراكندگي در بينشان حكفر ماست با اجانب مي سارند .ولي با خودشان نمي سازند.

و يك زن منتظر وظيفه اش اينست كه خوب شوهر داري كند و تربيت بچه و نسلي اسلامي و شاگرد امام زمان تربيت كند. وانشاء الله خداوند توفيق به همه مؤمنان بدهد.

امام صادق عليه السلام » فرمود : هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد . درعصر انتظار مظهر اخلاق نيك اسلامي باشد ، در دينداري و تخلق به اخلاق اسلامي و دستورات حلال و حرام بكوشد .

منابع :

1-سيماي آفتاب , دكتر حبيب الله طاهري

2- تجسم اميد و نجات , عزيز الله حيدري

3-سيماي مصلح جهان , مراد فيض

4-ارتباط مصلح جهان , مراد فيض

5-ارتباط معنوي با حضرت مهدي , حسين گنجي

6-خورشيد مغرب , (فصل سيزدهم ) ، محمد رضا حكيمي

نسبت به امام زمان

شناخت امام

چه اهميتي دارد كه بخواهيم حضور امام در جامعه را براي خود و ديگران ملموس تر و عيني تر سازيم ؟
پرسش

چه اهميتي دارد كه بخواهيم حضور امام در جامعه را براي خود و ديگران ملموس تر و عيني تر سازيم ؟

پاسخ

اعتقاد ما به حاضر بودن امام در جامعه و در نتيجه اطلاع او از اعمال ما سبب مي شود كه ما مواظب اعمال خود باشيم و خود را اصلاح كنيم و در محضر خدا و رسول و امام زمان(ع) معصيت نكنيم در تفسير اين آيه قرآن: «و قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون؛ بگو هر عملي مي خواهيد انجام دهيد پس آن را خدا و رسول و مؤمنين مي بينند»1

روايات2 فراواني وارد شده است كه مراد از مؤمنين ائمه اطهار هستند و الان امام زمان در جامعه حضور دارد اگرچه ما شخص او را نمي شناسيم و از اعمال ما مطلع مي شوند و از برخي اعمال ما ناراحت شده و از برخي اعمال ما خوشحال مي شوند ودعاي خير مي كنند. چه اينكه امام صادق(ع) گاهي به بعضي افراد مي فرمودند اين عملي كه تو فلان مكان و در فلان وقت انجام دادي باعث خوشحالي من شد.3 بنابراين، اعتقاد به حاضر بودن امام در جامعه يك اعتقاد مثبت و سازنده است.

پي نوشت ها:

1.سورهء توبه، آيه 105.

2.تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 263.

3.عده الداعي ، ص 193.

دعابراي شناخت امام زمان 7يعني چه ؟ اين شناخت چگونه حاصل مي شود؟ آيانشانه اي مبني بر شناختن يا نشناختن امام عصر7جود دارد؟
پرسش

دعابراي شناخت امام زمان 7يعني چه ؟ اين شناخت چگونه حاصل مي شود؟ آيانشانه اي مبني بر شناختن يا نشناختن امام عصر7جود دارد؟

پاسخ

اين دعا در بحارالانوار, جلد 52 صفحهء 146آمده است كه زراره ازامام صادق 7دربارهء حضرت مهدي 7مطالبي را بيان مي كند. زرازه گفت : .

مرحوم مجلسي اين حديث را از كتاب مرحوم صدوق نقل مي فرمايد.

عرفان و معرفت به معناي فهميدن و ادراك هماره با تدبّر و تفكر است .(1)

اين واژه گر چه به معناي مطلق فهميدن و ادراك است , امّا متعلقي مي خواهد ;مثلاً شناخت خدا و پيامبر و حقّ او و حق امام .

از موارد استعمال دربارهء شناخت و عرفان نسبت به امامان : استفاده مي شود: مراد از شناخت امامان , شناخت حقّ امامت آنان است . چند مورد به عنوان شاهد ذكر مي شود:

من زار الحسين 7عارفاً بحقّه كتب اللّه له ...; من اتي قبر الحسين 7عارفاً بحقّه غفرالله له ; من جاء الي هذا البيت عارفاً بحقه ...; أُشهد كم أنّي ... بحقّكم عارف ;أُشهد كم أنّي ... مطيع لكم عارفٌ بحقّكم ; من مات ليلة الجمعه عارفاً بحقّنا أُعتق من النار; من زار امير المؤمنين عارفاً بحقّه ... كتب الله ....(2) و موارد فراوان ديگري كه در

روايات به چشم مي خورد.

پس مراد از شناخت امام , شناخت اسم و رسم و قيافه نيست , بلكه شناخت مقام امامت و اعتراف و قبول امامت او است . در اين صورت است كه معناي جمله ء معلوم مي گردد.

البته هر شناختي نياز به مقدماتي دارد. ما اگر بخواهيم مقام امامت اميرالمؤمنين 7يا ساير ائمه را بدانيم ,

بايد اسم و رسم و مشخصات و صفات وخصوصيات او را بدانيم .

حضرت حجّت 7دربارهء نام : محمّد و نام پدرش : حسن 7و كنيهء او: ابوالقاسم مي باشد. ايشان فرزند نهم از نسل امام حسين 7است : محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين و امام حسين هم فرزند اميرالمؤمنين 7است كه مادرش : فاطمهء زهرا3دخت پيامبر6ي باشد.

پيامبر6فرمود: . سلمان گفت : پيامبر6فرمود: .(3)

(پ_اورقي 1.راغب اصفهاني , المفردات , ص 331

(پ_اورقي 2.معجم بحارالانوار, مادهء عارف , ج 9 ص 195

(پ_اورقي 3.بحارالانوار, ج 51 ص 79

روايت هر كس بدون معرفت به امام زمانش بميرد مرگ او مرگ جاهلي است , آيا در زمان غيبت در مورد ولي فقيه هم صدق مي كند و يا مراد از اما,امام معصوم است ؟
پرسش

روايت هر كس بدون معرفت به امام زمانش بميرد مرگ او مرگ جاهلي است , آيا در زمان غيبت در مورد ولي فقيه هم صدق مي كند و يا مراد از اما,امام معصوم است ؟

پاسخ

مي توان گفت : اين است كه رايت , امام معصوم را به طور قطع شامل مي شود, لذا هر كس امام معصوم را معتقد نباشد و بميرد, مردنش مانند مردن جاهلي است , ولي از روايات استفاده مي شود كه در زمان غيبت حجت شرعي و نائب مناسب حضرت مهدي 7 فقيه جامع الشرائط مي باشد و بر مردم حجّت است واجب است فتواها و دستورهاي او را قبول كنند و اگر قبول نكنند مانند اين است نظر امام معصوم را قبول نكرده و آن در حدّ شرك به خدا است .(1) و كسي كه مشرك بميرد مردنش همان مردم زمان جاهلي است .

در حديث ديگر از حضرت مهدي 7آمده : فقها, (راويان حديث ) حجت من بر شمايند و من حجت خداهستم .(2)

(پ_اورقي 1.حرّعاملي , وسائل الشيعه , ج 18 ص 99

(پ_اورقي 2.همان , ص 101

با توجه به حديث "من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية" مقصود از شناخت امام زمان(ع) چيست؟
پرسش

با توجه به حديث "من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية" مقصود از شناخت امام زمان(ع) چيست؟

پاسخ

مقصود اين است كه معتقد باشيم امام زمان(ع) فرزند امام حسن عسكري(ع) و دوازدهمين و آخرن امام از ائمه معصوم(ع) هستند كه منصب امامت را عهده دار هستند، و پس از وفات پدر بزرگوارشان تنها نماينده مستقيم بشري خدا و مظهر رحمت او روي زمين، تنها مايه اميد مردم در تاريكي هاي ظلم و جور هستند و تا زماني كه فقط خدا مي داند، از ديده عامه مردم پنهان خواهند بود و در پرده غيبت به سر خواهند برد.

اگر كسي چنين اعتقاد و شناختي نسبت به حضرت مهدي(ع) نداشته باشدو با اين حال مرگش فرا رسد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است، امام معصوم از نظر شيعه داري مناصب و شئوني است.(1)

يكي از مناصب امام معصوم رهبريت جامعه است؛

يعني زعامت و رهبري اجتماع مسلمانان به عهده امام است. در اين اجتماع رهبر مي خواهد، هيچ كس ترديد ندارد. شيعه و سني قبول دارند جامعه به يك زعيم و فرمانده عالي نياز دارد. سني مي گويد: رسول اللَّه (ص) بعد از خود كسي را به رهبري مشخص نفرممود، ليكن شيعه به دلايل قاطعي كه داردمي گويد: اين منصب پس از رسول اللَّه (ص) توسط شخص پيامبر كه او هم از طرف خدا مأمور بوده، به علي(ع) واگذار شده و يازده امام بعد ازعلي(ع) هم مشخصاً تعيين گرديده اند.

منصب ديگرامام جانشيني پيغمبر در بيان دين است؛

يعني امام مرجعيت ديني جامعه را عهده دار است. همه دستورهاي اسلام از طرف خدا به پيامبر(ص) وحي شد، ليكن زمان اجازه نمي داد، تمام قوانين اسلام

بيان شود. نيزآن چه بيان شده بود، بعضاً نياز به توضيح و تبيين و تفسير داشت. چنان كه براي قرآن كريم تفاسير متعدد نوشته شده است.

پيامبر(ص) علي(ع) را وصي و جانشين خود تعيين كرد و او را تعليم داد، به طريق رمزي و غيبي همان گونه كه خود از طرف خدا تعليم يافته بود، به گونه اي كه در گفته اش خطا و اشتباه نباشد به مردم گفت: بعد از من در مسايل ديني هر چه مي خواهيد از علي(ع) سوال كنيد و از اوصياي بعد از او سؤال كنيد. خطا و اشتباه گفته آنان نيست، و ناگفته اي از جانب خدا نيست مگر اين كه آنان مي دانند، و هر چه آنان گفتند عين واقعيت و حق است.

در واقع امام كارشناس اسلام است. هر سؤال ديني از او سؤال شود و او جواب دهد، جوابش متن اسلام است و اشتباه در آن راه ندارد. امام مثل يك مجتهد نيست كه گاه حرفش اشتباه درايد و تبدّل رأي پيدا كند. امام آن چه بگويد، حق و واقع است. بنابر اين دين را بايد از امام گرفت. كسي كه مي خواهد دين داشته باشد، بايد مرجع ديني خودش را هم بشناسد و بداند دين را ازكجا بگيرد. اين كه انسان دين داشته باشد، ولي دينش را از مأخذي بگيرد كه ضد آن است، عين جاهليت است، مثل اين است كه به جاي آب، سم بخوري. كسي كه امام زمانش را نشناسد، قهراً دينش را هم از او اخذ نخواهد كرد، در اين صورت مرگ او مرگ جاهليت است كه در زمان جاهليت مردم در حال شركت و بت پرستي مُردند.

منصب ديگر امامت

شأن ولايت امام است. اين شأن اوج مفهوم امامت است؛ يعني امام علاوه بر داشتن مقام رهبري امامت امت و مرجعيت ديني و علم لدني به كليات وجزئيات اسلام و مقام عصمت داراي يك روح كلي، محيط برهمه روح ها است. وحال معنويت كلي انسانيت است، او بر دل ها مسلط است و اعمال مردم بر او عرضه مس شود و بر همد مردم حاضر و ناظر است.

همان گونه كه عالم محضر خدا است، محضر امام هم است، البته با عنايت الهي. چنين انسان كاملي هميشه بايد بين مردم باشد و هيچ وقت نبوده و نخواهد بود كه زمين از يك انسان كامل كه امام است خالي باشد.

امام صادق(ع) فرمود: "اگر در زمين بيش از دو نفر نباشد، يكي از آنان حتماً امام خواهد بود".(1)

امام رضا(ع) فرمود: "زمين بي امام نمي گردد و گر نه فرو خواهد رفت".(2)

در زيارت نامه امامان مي خوانيم: اشهد انك تشهد مقامي و تسمع كلامي و ترد سلامي؛ گواهي مي دهم كه تو الان وجود مرا در اين جا حس مي كني، و سخن مرا مي شنوي و جواب سلام مرا مي دهي".(3)

پس امام حجت خدا در زمين و واسطه فيض الهي بر مردم است و از مقام بسيار بالايي برخوردار است.

امامت بااين ويژگي ها از چنان اهميتي برخوردار است كه بدون آن اسلام، اسلام نخواهد شد، چنان كه خداوند خطاب به پيغبر مي فرمايد: "آن چه بر تو نازل شده (امامت علي(ع)) را برسان و اگر نرساني، رسالت الهي را تبليغ نكرده اي."(4)

نتيجه: مرا از شناخت امام زمان(ع) اين است كه بدانيم حضرت مهدي(ع) دوازدهمين اختر تابناك امامت (باشئون سه گانه: رهبري، مرجعيت ديني و ولايت مطلقه) است كه از طرف

خدا منصوب و به مصالحي از ديدها غايب مي باشدو ناظر بر اعمال ما است. در واقع ما از او غايبيم، نه او از ما؛ ما هستيم كه شايستگي ديدارش را نداريم و گر نه او حاظر و ناظر است و ولايت كليه دارد.

و در واقع اضطرار فرياد رس شيعيان است.

اين كه در زيارت نامه ها آمده:"عرفاً بحقك" يعني به حق ولايت عارف باشيم و از ما به ما نزديك تر است واز ما در به ما مهربان تر، چرا كه عشق مادر غريزي است، ولي عشق آقا الهي و آسماني است. او واسطه فيض الهي است و مي خواهد آلودگي هاي نشسته بر بال روحمان را بزدايد، و به اوج آسمان ها و كنكره عرش الهي پرواز دهد. او روزي كه خدا مي داند، ظهور خواهد كرد و سراسر زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود.

بارالها! همه ما را از منتظران واقعي و ياوران حقيقي حضرت قرار ده.

پي نوشت ها:

1 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان به نقل از اصول كافي. ج 1، ص 334 و 335.

2 - همان.

3 - مفاتيح الجنان، ص 833 و 875.

4 - مائده(5) آيه 67.

راه هاي آشنايي كودكان و نوجوانان و آشنا ساختن آنان با امام زمان(ع) چيست؟
پرسش

راه هاي آشنايي كودكان و نوجوانان و آشنا ساختن آنان با امام زمان(ع) چيست؟

پاسخ

درخصوص آشنايي كودكان با فرهنگ مهدويت و امام زمان(ع) مي توان از عواملي كه در روان شناسي تربيتي از آن سخن به ميان آمده، استفاده كرد. البته با توجه به اين نكته كه مخاطبان ما در اين مورد كودكان و نوجوانان هستند، از اين رو شيوه هاي مورد استفاده بايد متناسب با ظرفيت، قابليت فهم و پذيرش كودكان و نوجوانان باشد.

اين برنامه ها به صورت برنامه ريزي شده توسط مسئولان نظام اسلامي، در سطح مدرسه و اجتماع و به صورت خود جوش و از سر ايمان و اعتقاد در سطح خانواده بايد به اجرا در آيند.(1)

أ: محيط خانه (خانواده)

بي ترديد نقش والدين و خانواده در تربيت كودكان و نوجوانان نقش بنيادي و مهمي است، زيرا كودكان آينه تمام نماي اعتقادات، باورها، ارزش ها، ايمان و تربيت والدين و بزرگ ترهاي خانواده هستند و براساس نظام فكري و عملي خانواده تربيت مي شوند. آن ها با آن چه در محيط خانواده مي گذرد، انس پيدا مي كنند و همين زمينه گرايش هاي آنان را فراهم مي كند. مقيد بودن والدين به انجام آداب ديني و مشاهده محبت و علاقه آنان به اهل بيت و به ويژه مهدي موعود، موجب مي شود كه كودكان با اين نوع انديشه مأنوس شوند.

به مرور زمان با رشد محبت و علايق دروني، زمينه هاي اعتقاد قلبي و عقلي نيز در آنان پديد آيد. در نتيجه والدين بتوانند با رفتار و گفتار خود، فرهنگ انتظار و محبت به اهل بيت را انتقال دهند.

بر اين اساس يكي از شيوه هاي مهم نهادينه نمودن انديشه مهدويت، رفتار والدين است، كه تأثير آن بسيار فراتر از گفتار

است.

ب): مدرسه و اجتماع

پس از محيط خانه، محيط مدرسه و اجتماع نيز در شكل گيري شخصيت كودكان و باورهاي آنان نقش مهمي دارد. مسئولان و نهادهاي ذي ربط مانند آموزش و پرورشي آموزش عالي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مراكز تربيتي، مؤسسات فرهنگي، مساجد، حسينيه ها و... همگي بايد تلاش كنند ضمن آماده سازي اذهان عموم مردم درباره مهدي موعود، مفهوم انتظار را مفهومي ضروري و ارزشي قرار دهند و اين تنها با يك برنامه ريزي منظم و حساب شده قابل دسترسي و پيگيري است.

امروزه دنياي غرب با توجه به خطري كه از اشاعه اين مفهوم و قدرت سازندگي آن در نسل هاي جوان و نوجوان احساس مي كند، تلاش مي نمايد به شيوه هاي مختلف چهره مهدي موعود و وضعيت آخرالزمان را مخدوش و نگران كننده ارائه دهد. در اكثر فيلم هايي كه با اين هدف (يعني لوث كردن انديشه مهدويت و تخريب آن) ساخته شده، منجي فردي جنايت پيشه، جنگ افروز و مسلح به انواع سلاح هاي عجيب و غريب نشان داده مي شود كه دنيا را زيرورو كرده و ملت ها را در آستانه يك فاجعه فراگير انساني قرار مي دهد. اين نوع تبليغات منفي كه جرايد و مجلات و پرده سينماها تا بازي هاي كامپيوتري را اشغال كرده، درصدد نابود ساختن فرهنگ مهدويت و تخطئه باور به آن است.

در نتيجه، در روزگار ما ضرورت آشناسازي اقشار مختلف جامعه با فرهنگ مهدويت، بيش از پيش احساس شده و وظيفه اي است كه در پاسداري از اين ميراث الهي به عهده نظام اسلامي، نهادهاي مسئول و خانواده ها نهاده شده است. در اين ميان، آشنا سازي كودكان و نوجوانان با اين فرهنگ و انديشه حائز اهميت است. اين

آشنايي در عرصه خانه، مدرسه و اجتماع مي تواند از راه ها و روش هاي گوناگوني حاصل شود كه به اختصار به توضيح بعضي آن ها بسنده مي كنيم:

1. الگو سازي

يكي از شيوه هاي كاربردي آموزش و تربيت، الگودهي است، زيرا الگو گرايي و قهرمان سازي از ويژگي هاي همه انسان ها است. اين خصيصه دركودكان و جوانان بسيار قوي و پر رنگ مي باشد، از اين رو كودكان و نوجوانان در پي الگوها بوده و از رفتار و گفتار آنان پيروي مي كنند. اگر مربيان و مسئولان امر تربيت بتوانند در الگو دهي موفق شوند به اهداف تعليم و تربيت در اين باره دست يافته اند.

براي آشنايي كودكان با انديشه مهدويت، بايد هم امام زمان(ع) را معرفي نمود و هم به ترسيم سيماي حكومت آرماني او پرداخت.

بهتر است سيماي حكومت امام زمان(ع) در قالب داستان، شعر و تصوير بيان شود و به كودكان فهمانده شود در حكومت جهاني حضرت، عدالت و امنيت به گونه اي برقرار مي گردد كه گويا گرگ در كنار گوسفند زندگي مي كند. از سوي ديگر درحكومت حضرت، ظلم و ستم از بين رفته و انسان هاي فقير و مستضعف وجود ندارند؛ مضافاً بر اين كه علم و صنعت پيشرفت نموده و رهبر حكومت ،كودكان را دوست مي دارد. او با خوشحالي مردم، خوشحال و با ناراحتي اينان ناراحت مي شود.

در معرفي حكومت امام زمان(ع) بايد از بيان قيام و جنگ هاي حضرت با مخالفان به طور مشروح پرهيز شود، زيرا كودكان قدرت تحليل اين گونه مطالب را ندارند و تفكر خشونت و جنگ در ضمير ناخودآگاه آنان تأثيرات نامطلوبي مي گذارد. البته با كنايه و غير مستقيم و با نهايت ظرافت و دقت مي توان از ستمكاري حكومت هاي پيش

از ظهور امام زمان(ع) سخن گفت تا كودكان با مقايسه اجمالي حكومت امام با حكومت هاي پيش از ظهور، جذب حكومت حضرت شوند.

2. تعظيم و تكريم

تعظيم و تكريم اهل بيت(ع) به ويژه امام زمان(عج) از روش هاي ديگر است.

احترام گذاردن به خاندان پيامبر (مثلاً نام ائمه را با احترام ياد كردن؛ همراه اسم شان سلام و صلوات فرستادن؛ به احترام امام زمان(ع) برخاستن؛ روز ميلاد ائمه و به خصوص نيمه شعبان را جشن گرفتن و پخش شكلات و شيريني و امور جذاب كودكان سبب مي شود كه كودكان در درون خود نسبت به اين خاندان احساس حرمت و بزرگي كنند.

بردن كودكان به زيارتگاه هاي اهل بيت مانند بارگاه ملكوتي امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س)، مسجد جمكران و... در شكل گيري باور آنان به اهل بيت بسيار تأثير گذار است.

3. بيان فضايل و فرهنگ اهل بيت(ع)

يكي از راهكارهاي كاربردي آشنايي كودكان با انديشه مهدويت بيان و شناساندن فضايل و فرهنگ اهل بيت به ويژه امام زمان(ع) است.

چاپ و انتشار كتب مخصوص كودكان و نوجوانان، اختصاص بخشي از كتاب هاي درسي به اهل بيت و فرهنگ مهدويت، سبب مي شود كودكان و نوجوانان از همان آغاز با برخي از مفاهيم مهدويت آشنا گردد.

از سوي ديگر، صدا و سيما و مطبوعات و... مي توانند ابعاد زندگاني امام را در قالب داستان، شعر و نمايش و مسابقات مخصوص كودكان آموزش دهند.

اگر معارف اهل بيت(ع) به درستي آموزش داده شود، همگان جذب آنان مي گردند، زيرا معارف آنها با فطرت انسان همسويي كامل دارد. در حديثي آمده است:"ان الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتّبعونا؛(2) اگر مردم خوبي هاي سخنان و تعاليم ما را بشناسند، از ما پيروي مي كنند".

4. برگزاري

و شركت در مجالس مذهبي

يكي از راهكارهاي مهم ديگر برگزاري مجالس مذهبي و شركت دادن كودكان در آن ها است. همراه بردن كودكان در مراسم جشن ولادت امام زمان(ع) و ديگرمناسبت هاي مذهبي كه مورد علاقه كودكان است، براي پرورش عواطف ديني كودكان بسيار مفيد است. البته بايد دقت كرد كه شركت در اين گونه مجالس فراتر از طاقت و حوصله آنان نباشد.(3)

شركت دادن كودكان در اردوهايي كه با نام و ياد امام زمان(ع) برگزار مي شود نيز يكي از شيوه هاي مفيد در تقويت انديشه مهدويت خواهد بود.

5. تشويق و ترغيب

يكي از شيوه هاي مهم تربيتي استفاده از تشويق است. تشويق وسيله اي براي ايجاد شوق و انگيزه و رغبت به كارهاي نيك است. اگر كودكان بعد از انجام كاري شايسته مورد تشويق قرار گيرند، شيريني تشويق در خاطره آن ها باقي مي ماند و انگيزه شان در تكرار آن عمل قوي تر مي شود. مثلاً زماني كه كودك در جشن ميلاد امام زمان(ع) شركت كرد يا در مسابقه اي درباره انديشه مهدويت برنده شد، بايد مورد تشويق قرار گيرد.

تشويق روح او را تقويت كرده و احساس رضايت و خشنودي از انجام كار در او به وجود مي آيد. همين احساس خشنودي، كودك را به تكرار آن دعوت مي كند.

6. شبهه زدايي

متأسفانه امروزه برخي به القاي شبهه پرداخته و باورهاي ديني همگان و به تبع كودكان را تضعيف مي كنند. علاوه بر ساخت فيلم ها و تبليغات نظام يافته دنياي غرب كه ذكر آن گذشت، در داخل كشور نيز افراط و تفريطهاي در تعريف و تفسير انديشه مهدويت صورت مي گيرد كه موجب تضعيف باور مهدويت مي شود. كودكان كه تجربه و دانش نداشته و احساسات آنها بر انديشه

و عقل حكومت مي كند، زودتر تحت تأثير اين نوع آسيب ها قرار مي گيرند. بر اين اساس يكي از شيوه هاي مفيد تقويت و حفظ انديشه مهدويت، شبهه زدايي است. البته شبهه زدايي بايد با ميزان معلومات، احساسات و عواطف كودكان همسويي داشته باشد؛ زيرا شبهه زدايي براي كودكان با شبهه زدايي براي ديگر اقشار جامعه تفاوت دارد.

پي نوشت ها:

1 - محمد علي سادات، راهنماي پدران و مادران، ج 2، ص 157 - 158

2 - بحارالانوار ج 2، ص 31.

3 - محمد علي سادات، همان، ص 162.

براي درك واقعي وجود مبارك امام عصر(عج) و اين كه عاشق و منتظر واقعي حضرت باشيم، چه بايد بكنيم؟
پرسش

براي درك واقعي وجود مبارك امام عصر(عج) و اين كه عاشق و منتظر واقعي حضرت باشيم، چه بايد بكنيم؟

پاسخ

منتظر واقعي كسي است كه خود را از هر جهت آمادة ظهور حضرت نمايد. و باطل را از هر جهت از خود دور كند. شرط لازم براي اين امر دينداري و ديانت پيشگي است. فرد منتظر مي بايست كاملاً بر اعمالش مراقبت و مواظبت نمايد و از هر گونه سستي و انحراف دوري گزينة امام صادق(ع) فرمود: "هر كه خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد و پارسايي پيش گيرد و با ورع باشد".(1)

امّا در مورد درك واقعي وجود مبارك امام عصر(عج) مي گوييم:

ارتباط با امام زمان(ع) دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم. رؤيت جمال نيكو و مشاهدة حس وجود مبارك حضرت است، كه كليد آن در ارتباط غير مستقيم قرار دارد.

ارتباط غير مستقيم، مقدمة لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از مُلك به ملكوت وارد شد و بر آستان آسمان انسانيت قدم گذاشت و از شعاع مهر انگيز خورشيد بلندترين آسمان هستي بهره برد. ارتباط غير مستقيم، ارتباطي علمي، عملي، قلبي و عاطفي است.

فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي.(1) از تدبّر و تأمل در آية فوق شايد بتوان تا حدودي متوجه گرديد كه براي ديدار "دلدار" حقيقت پرستان چه لازم است و براي سفر به كوي "محبوب" چه بايد همراه داشت؟

مقرر شد كه حضرت موسي(ع) در سرزمين مقدس و از طريق درختي(2) با حق تعالي سخن بگويد و به ملاقات معنوي خدا برود. فرمان رسيد: اي موسي! در

سرزمين مقدسي گام نهاده اي. سرزميني كه نور الهي بر آن جلوه گر است. پيام خدا را در آن جا مي شنوي (پس) با نهايت خضوع و تواضع در اين سرزمين گام گذار و كفش هايت را بيرون آر كه در سرزمين مقدس طوي هستي.

به موساي كليم گفته شد: مي داني كه در چه مكان و سرزمين مقدسي هستي؟ اين جا حضيرة قرب خدا و محل حضور و مناجات به درگاه او است. پس شرط ادب به جاي آور، كفشت را بكن.(3)

شما كه درخواست ديدار با جلوه كمال مطلق و نگاه به نور الهي را داريد. اين امر شدني و ممكن است. اما شرايط و شايستگي ويژه اي مي طلبد. چشم و دل لايق، گوش و زبان محبوب پسند مي خواهد تا مطلوب محبوب گردي و زيارتش ممكن شود. آن شرايط و ويژگي ها را در كلام خدا با كليمش مي توان جست؟

1_ بازگشت به حق

براي ديدار امامي كه مظهر اسم اعظم حق است ضروري ترين و بديهي ترين شرط، بازگشت به "حق تعالي" است: "فاخلع نعليك" كفش هاي دل بستگي به غير خدا را از دل در آور و از خود دور كن. پا برهنه يعني صاف و بي آلايش از هر قيد و بند و رنگي شو.

فقط رنگ خدايي داشته باش. بازگشت كن به وضعي كه به دنيا آمديم، آن موقع كه دلي صاف و دور از ريا و غرور و خودخواهي داشتيم و دل مان از غبار گناه ها و معصيت ها و از زنگار غفلت ها پاك بود. تا بتوانيد خورشيد خدا را در آسمان انسانيت رؤيت نماييد. پس گام اوّل بازگشت به

خدا و توبه از گناهان و تهذيب و پاك كردن نفس از صفات ناپسند است تا زمينة خروج عملي از غفلت را فراهم سازد.

چون عزم بر توبه كرديد، غسل كنيد و وضو بگيريد و چهار ركعت نماز بخوانيد؛ در هر ركعت يك مرتبه سورة حمد و سه مرتبه توحيد و يك مرتبه سورة ناس و فلق را بخوانيد و بعد از نماز هفتاد مرتبه "استغفرالله ربّي و اتوب اليه" بگوييد، سپس "لا حول و لا قوّة إلاّ بالله العلي العظيم" و در پايان بگوييد: "يا عزيز يا غفّار اغفرلي ذنوني و ذنوب جميع المؤمنين و المؤمنات فإنّه لا يغفر الذنوب إلاّ أنت".(4)

2_ تقويت معرفت:

آيا مي دانيد هواي زيارت چه كسي را در سر داريد؟ او را شناخته ايد؟ به مقام و منزلتش معرفت پيدا كرده ايد؟

كسي را كه هواي ديدار دلدار است، بايد دلدار شناس گردد. از كمالات و ويژگي هايش، از مقام و منزلتش نزد خدا معرفت لازم را كسب كند و با كرامات و معجزات و سيره و اخلاق و معارف او آشنا شود و دوستانش را بشناسد و توجه داشته باشد كه به ديدار چه كسي مي خواهد نايل گردد. با معرفت و شناخت، اوّلا توبه حقيقي تحقق مي يابد، ثانياً، محبت و دوستي ريشه دار مي گردد، زيرا محبت، درجات و مراتبي دارد.(5) برخي تا نُه مرتبه براي آن شمرده اند، و عشق را در مرتبة چهارم قرار داده اند. عشق آغاز راه رسيدن به مقصد و سرآغاز جاده اي است كه به ملاقات معشوق- امام زمان(ع)- منتهي مي شود.

تا علاقه و محبت به امام زمان(عج) به مرحلة عشق و ارادت نرسد، ديدار

آن يار حاضر وغايب، ممكن نيست. حافظ شيرازي مي گويد:

نشوي واقف يك نقطه ز اسرار وجود تا نه س_رگشت_ه ش_وي دايرة امك_ان را

شهيد مطهري(ره) در توضيح مي فرمايد: "اي سرگشتگي همان سرگشتگي عشق است، يعني جنون عشق است. تا از اين راه وارد نشوي، امكان ندارد به نقطه اي برسي".(6)

3_ عشق به خدا و تبعيت از امام زمان(عج):

اثر طبيعي محبّت آن است كه "محبّ" را با "محبوب" پيوندي مي دهد و در مسير خواسته هاي او به تلاش و فعاليت پرثمر وا مي دارد.

آن ها كه شب و روز دم از عشق پروردگار يا ائمه اطهار(ع) و امام زمان(عج) مي زنند، بايد صداقتِ محبت و عشق خود را در پيروي نشان دهند. در كتاب معاني الاخبار از امام صادق(ع) نقل شده :"ما احبّ الله من عصاه كسي كه گناه و نافرماني خدا مي كند، خدا را دوست ندارد".

دوستي و محبت در عمل ظهور مي كند. سپس فرمود: "چه شگفت انگيز است معصيت پروردگار كني، با اين حال اظهار محبت او نمايي! به جان خودم سوگند، اين كار عجيبي است! اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او مي كردي، زيرا كسي كه ديگري را دوست مي دارد. از فرمان او پيروي مي كند".(7) قرآن كريم مي فرمايد: " قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله...؛ پيامبر! بگو (به مردم) اگر خدا را دوست داريد، از من (پيامبر) پيروي كنيد تا خدا هم شما را دوست داشته باشد". بنابراين محبت تنها يك علاقه قلبي نيست، بلكه بايد آثار آن در عمل انسان منعكس باشد.

كسي كه مي خواهد امام زمان(ع) را زيارت كند بايد بررسي نمايد

چه اموري باعث خشنودي حضرت مي گردد، تا به آن كار مبادرت ورزد و از هر كاري كه موجبات ناخشنودي آن عزيز را فراهم مي سازد، اجتناب كند.

4- تقويت ارتباط قلبي و عاطفي

مي توان ارتباط قلبي و عاطفي با آن محبوب و معشوق عشاق حقيقت طلب را از راه هاي ذيل تقويت نمود:

از طريق خواندن برخي دعاها و زيارت ها و توجه و تأمل در معاني آن ها، نيز خواندن بعضي از نمازها مانند نماز امام زمان(ع) يا حضور در برخي از مكان ها مانند مسجد سهله در كوفه و مسجد جمكران در قم، نايب الزيارة آن حضرت شدن در زيارت خانه خدا (حج و عمره) و زيارت قبور و حرم پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و نيز شريك كردن حضرت در ثواب تلاوت قرآن، و دعاها و نمازهاي مستحبي، بلكه همة ثواب را به حضرت هديه نمودن، و در حق حضرت دعا كردن و دعاي فرج خواندن.

5- مطالعه زندگينامه كساني كه به ملاقات آن حضرت مشرّف شدند.

مطالعة زندگينامه اشخاصي كه توانستند به زيارت آن حضرت نايل گردند، هم راه را نشان مي دهد، هم شوق ملاقات را افزايش مي دهد و آتش عشق و ارادت را شعله ور مي سازد و هم اين حقيقت را بازگو مي كنند كه آنان، چه ويژگي هايي داشتند و چه عاملي موجب شد تا امام(ع) آنان را مورد عنايت و لطف خود قرار دهند.

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ح 52، ص 128.

2. طه (20) آية 12.

3. قصص (28) آية 30.

4. تفسير الميزان (مترجم)، ج 14، ص 191.

5. ميرزا جواد ملكي تبريزي، رسالة لقاء الله، ص 63.

6. تفسير نمونه، ج 9،

ص 393؛ تفسير روح المعاني، ج 12، ص 203.

7. عرفان حافظ، تماشاگر راز، ص 143.

8. تفسير نمونه، ج 2، ص 386.

معرفت و شناخت امام زمان در چه صورت تحقق پيدا مي كند؟
پرسش

معرفت و شناخت امام زمان در چه صورت تحقق پيدا مي كند؟

پاسخ

در خصوص سؤالي كه بيان فرموديد، مطالب بسيار زيادي مي توان بيان كرد، لكن ما به كليّات اشاره مي كنيم تا انشاءا... براي شما راهگشا بوده، تا هم بتوانيد بهتر عمل نماييد و هم راهي باشد براي تفكّر و تحقيق و شوق بيشتر شما دوست عزيز.

در مورد معرفت امام زمان( در ابتدا بايد عرض شود كه دو ويژگي مهم كه هر انساني بايد نسبت به امام زمانش داشته باشد، عبارتند از :

1.شناخت و معرفت

2. عشق و محبت

همچنين بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه اين دو، رابطه اي عميق با هم دارند، هم شناخت و معرفت باعث ازدياد عشق و محبت مي شود و هم عشق و محبت باعث ازدياد شناخت و معرفت و باعث توفيق بيشتر در كسب معرفت مي شود _ لذا در هر دو مورد كمي توضيح داده مي شود _ در سلسله مراتب محبت، ابتدا انسان ، عاشق او مي شود براي رسيدن به لقائش، و سپس اين محبت و عشق اوج مي گيرد. عاشق به مرحله اي مي رسد كه او را مي خواهد فقط به خاطر او، و وجود مقدّس او.

در سلسله مراتب معرفت، نيز انسان، امام را به ظلم ستيزي، عدالت گستري، آبادسازي، دانش گستري مي شناسد، او را گسترش دهنده معرفت و عبوديت حق مي داند، او را در بالاترين مراتب قرب حق و او را تجلي رحمت بي كران حق مي داند و مي شناسد.

افزون سازي معرفت نيز به دو چيز است :

1.ادلّه حقانيّت و مقام هاي والاي آن بزرگوار بررسي شود.

2. دلمان را

براي پذيرش معرفت بيشتر حضرت ( آماده سازيم.

مقامهاي او عبارتند از :

1. مقام تفسير و تبيين قرآن

2. مقام ولايت و حاكميت

3. مقام قضا

4. مقام تزكيه و تربيت

راههاي افزون سازي محبت نيز دو چيز است :

1.ظاهر ساختن آثار محبت در عمل مثل صدقه دادن و دعا براي فرج

2. احترام به آثار منسوب به حضرت ( ، مثل لباس روحاني در روايات و كتابهاي روايي

راه وصول به اوج محبت و معرفت نيز دو چيز است :

1.پالايش محبت و معرفت

2. ورود به تجلي گاه محبت و معرفت

امام( تمام صفات خداوند را به طور محدود در حدّ و درك ما مجسم مي كند، در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم :

"مَنْ أراد ا... بَدَءَ بِكُم" هر كس كه خداشناسي را اراده كند، از شما آغاز مي كند.

در دعاي عديله مي خوانيم "بيمنه رزق الوري و بوجوده ثَبَتَتْ الارضُ والسماءُ" يعني روزي و آرامش و همه چيز به خاطر او و به بركت وجود مقدس اوست _ او باب ا... است، كليد در خانه خداست، همه كاره عالم است، اين مسائل و بسياري از معارف ديگر را مي توان در ادعيّه پيدا كرد.

براي توضيح بيشتر، مي توانيد به كتاب آفتاب ولايت نوشته آيت ا...مصباح يزدي"حفظه ا..." (كه خيلي از اين مطالب از آن كتاب استفاده شده است) و همچنين به فصلنامه هاي انتظار كه بسيار عالي مي باشد، مراجعه بفرماييد.

خداوند متعال همه ما را از عاشقان و اصل و عارفان كامل آن بزرگوار قرار بدهد انشاءا... تعالي.

"هر كس امام زمان خويش (رهبر) را نشناسد و بميرد به مرگ جاهليت مرده است با استناد به اين حديث ما چگونه مي توانيم رهبر خود را بشناسيم و در صورت امكان دربارة رهبر معظم انقلاب حضرت آيت اللّه العظمي خامنه اي توضيحاتي بنويسيد.
پرسش

"هر كس امام زمان خويش (رهبر) را نشناسد و بميرد به مرگ جاهليت مرده است با استناد به اين حديث ما چگونه مي توانيم رهبر خود

را بشناسيم و در صورت امكان دربارة رهبر معظم انقلاب حضرت آيت اللّه العظمي خامنه اي توضيحاتي بنويسيد.

پاسخ

امام علي مي فرمايد: "ان الحق لايعرف بالرجال اعرف الحق تعرف اهله حق به واسطه مردم شناخته نمي شود، حق را بشناس اهل حق را خواهي شناخت .(ميزان الحكمه ري شهري ج 1، ص 658، دارالحديث )

شناخت حق و باطل همان شناخت واقعيت ها از پندارهاست براي تميز دادن واقعيت ها از پندارها، بايد سراغ نشانه رفت برخي از نشانه ها عبارت است از:

1. حق هميشه مفيد و سودمند است (ر.ك رعد، 17.)

2. حق هميشه به نفس متكي است اما باطل از آبروي حق مدد مي گيرد.

3. حق معيار و ضابطه دارد.

4. مبارزه حق با باطل هميشگي است و...

اينك شايسته است به اين اصل اساسي اشاره كنيم كه به دلايل نقلي و عقلي مقام نبوت و امامت و ولايت فقيه يك مقام الهي است رهبر معظم انقلاب _ مدظله العالي _ كه در جايگاه ولايت امر امت اسلامي قرار دارند _ به عنوان يك فرد مطرح نيستند; بلكه به عنوان يك منصب الهي در اين مقام جاي دارند; عقل و نقل مي گويند: در زمان غيبت آقا امام زمان غ كه ما دسترسي به آن حضرت نداريم و از طرفي هم دين خدا تعطيل بردار نيست وجود حاكماني كه رضايت خداوند را در حكومت ديني احراز كنند و نزديك ترين افراد به امام معصوم باشند، ضرورت دارد.

امام حسين مي فرمايد: "ما الامام الا الحاكم بالكتاب القائم بالقسط، الدائن بدين الحق الحابسن نفسه علي ذات الله; پيشوا و امام نيست مگر آن كسي

كه حكومتش بر پايه قرآن باشد، قسط را بر پاي دارد، به دين حق پاي بند باشد و خود را وقف راه خدا كند".(بحارالانوار، مجلسي ، ج 44، ص 334، ح 2.)

امام علي مي فرمايد: "اي مردم شايسته ترين فرد به حكومت و ولايت كسي است كه بر آن تواناتر باشد و نسبت به فرمان خدا در امر حكومت داناتر باشد".(نهج البلاغه فيض الاسلام ص 247، خ 172، انتشارات فيض الاسلام )

سه شرط دين شناس تر، پارساتر و تواناتر بر اداره جامعه اصلح را عقل نيز تأييد مي كند.

پس حقانيت ولي فقيه _ كه امروز مصداق آن مقام معظم رهبري _ مدظله العالي _ هستند، مانند امام معصوم و پيامبر: با دلايل قرآني و به حكم عقل ثابت است بنابراين اين موضوع پشتوانة شرعي و عقلي دارد و هر حاكمي كه چنين پشتوانه اي نداشته باشد، دور از حق و جزء طاغوت است وقتي ولي فقيه مشروعيت عقلي و شرعي دارد و فردي است كه واسطة اجراي احكام الهي در حكومت ديني است بر مردم واجب مي شود، از او اطاعت نمايند و اين اطاعت بر اساس شناخت و محبت است زيرا حكومت ولي فقيه حكومت فرد بر مردم نيست بلكه حكومت خدا بر مردم است لذا با آگاهي تمام و با عشق و علاقه او را مي خواهند; چون مي دانند او حجت خداست و در واقع مردم از خدا اطاعت مي كنند.

خلاصة سخن آن كه ولي فقيه و آن كه رهبري اش حجت شرعي داشته و قاطبه امت اسلامي به انجام دادن دستورات او موظف مي باشند، بايد داراي صفاتي باشد

كه بارزترين آن صفات توان استنباط احكام برخورداري از هوش سرشار، بهره مند بودن از تقواي الهي در حد اعلي مدير، مدبر، عالم به زمان مخالف هواي نفس و اطاعت از امر مولا و... مي باشد. به اقرار دوست و دشمن مقام معظم رهبري _ مدظله العالي _ از اين ويژگي ها در حد كمال برخوردارند; "اللَّه ُ أَعْلَم ُ حَيْث ُ يَجْعَل ُ رِسَالَتَه (انعام 124) خدا خوب مي داند رسالت رهبري و امامتش را كجا قرار دهد".(ر.ك نظام رهبري و آئين رهروي در اسلام عزت الله دهقان ص 109، 124، 128، 150، سازمان تبليغات اسلامي / حكومت اسلامي و ولايت فقيه استاد محمد تقي مصباح ص 150_166.)

راههاي شناخت و انس با امام زمان (ع) چيست
پرسش

راههاي شناخت و انس با امام زمان (ع) چيست

پاسخ

در رابطه با دوستي و انس با امام زمان مهمترين چيز آن است كه وظايف

خودرا در برابر آن حضرت بشناسيم و به آن جامه عمل بپوشانيم در

اين صورت است كه آن حضرت نيز دوستدار ما خواهند بود و لطف و عنايت

افزون تري نسبت به ما خواهند داشت. آن چه بيش از همه آن وجود شريف

و مقدس از ما انتظار دارند اين است كه در همه امور رضاي حق تعالي را در

نظر بگيريم و كوچك ترين قدمي برخلاف فرامين قرآن و اسلام برنداريم. از

طرف ديگر خود را همواره سرباز فداكار آن حضرت بدانيم و در همه جا براي

حفظ دين و آرمان مقدس آن حضرت تلاش و جانفشاني كنيم و در حد توان

محيط خانه مدرسه، دانشگاه، اداره و... را به فضايي ديني و معنوي تبديل

نموده و كشور درون نفس و جامعه برون را مركز حاكميت تقوا كنيم. دعا براي

فرج آن حضرت و آماده سازي خود و جامعه در اين راستا نيز از وظايف است.

خواندن دعاهايي مثل دعاي عهد، زيارت آل ياسين و ... نيز خوب است.

چطور مي توانم با امام زمانم بيشتر آشنا بشوم نه آشنايي كه سطحي باشد طوري كه بشود به اين حديث پيامبر كه فرموده اند هر كس امام زمان خود را نشناسد و بميرد به مرگ جاهليت مرده است رسيد يعني از جاهليت خارج شد اصلا آيا واقعا مي شود روزي امام زمان(عج) را زيارت نما
پرسش

چطور مي توانم با امام زمانم بيشتر آشنا بشوم نه آشنايي كه سطحي باشد طوري كه بشود به اين حديث پيامبر كه فرموده اند هر كس امام زمان خود را نشناسد و بميرد به مرگ جاهليت مرده است رسيد يعني از جاهليت خارج شد اصلا آيا واقعا مي شود روزي امام زمان(عج) را زيارت نمايم لطفا در اين زمينه راهنماييهاي اساسي و مؤثر را به من بنماييد.

پاسخ

درك دقيق معناي انتظار مبتني بر فهم جامع انديشه مهدويت است وانديشه مهدويت را بايد با توجه به مجموعه معارف اسلامي و در راستاي هدف كلي دين اسلام ديد.

بنا بر آموزه هاي ديني، مهدي(عج) روزي ظهور كرده و وعده هاي الهي را به اجرا درمي آورد او برپا كننده حكومت صالحان مي باشد و مؤمنان به ميزان ايمان وعمل صالحشان در حكومت مهدي(عج) قرب و منزلت دارند. اين انديشه پاياني زيبا و نوراني براي جريان زندگي انسان تصوير ميكندو عامل شعله ور شدن اميد در دل هاي مؤمنين است.

اميد به ظهور مهدي(عج) همان اميد به خداست. اميد موتور حركت انسان در زندگي است و اميد به مهدي(عج) عامل حركت استوارتر انسان در مسير خوبي ها يعني همان هدف اصلي دين مي باشد.

مقصود از انتظار فرج، اميد و دلبستگي به مهدي(عج) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهري، انتظاري سازنده و نگه دارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است. به گونه اي كه خود نوعي عبادت و حق پرستي است. بنابراين انتظار و عشق به مهدي؛ يعني، عشق به همه خوبي ها و اميد اقامه همه خوبي ها در دنيا اين عشق و اميد عاملي است كه انسان را وامي دارد تا هر چه بيشتر و محكم تر در راه خوبي ها قدم

بردارد، پس انتظار فرج مسؤوليت آفرين است.

بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشتري دارد. منابع زير بسيار مفيد است:

1- قيام و انقلاب مهدي، شهيد مطهري، صدرا، تهران (اين كتاب اساساً به معناي انتظار پرداخته است).

2- امامت و مهدويت، آيت الله صافي، انتشارات اسلامي قم، 1375 (اين اثر به مجموعه اي از بحث ها پيرامون امام مهدي(عج) پرداخته و خصوص بحث انتظار نيز يكي از فصلهاي كتاب است، ج 1، صص 398 - 351).

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتاً منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتماً خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظار ميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين انتظار قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده شود از رفتار و كردار او فهميده مي شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطار بگويد».

با چنين توضيحي روشن است

كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(ع) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را در راه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او را مي دانند منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا

رفته است»، (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حاي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران بيرون هستند. آري

وصل خورشيد به شب پره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

البته شناخت امام زمان دو گونه است. گونه اول شناخت تاريخي وجود آن حضرت است مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسي نيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر

چند هم كه او را بشناسد نمي تواند واقعاً منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد. محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي»، (شوري، ™ʙǠ23).

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود را به گونه اي سامان مي دهƘϠكه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر سنخيت با امام زمان بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت

يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و با ارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس «تعاونوا علي البر و التقوي» به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظر آن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاي مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خويش را نيابد سعي مي كند عدم ورود محبوب خويش را از طرق ديگر مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفي با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي كند.

7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر

احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

8. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايي براي آن حضرت

9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودي آن حضرت در بين منتظران.

10. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران

11. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدنّ احدكم لخروج القائم و لو سهماً؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج) بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد»، (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146). از اينرو شركت در بسيج يكي از وظايف منتظران مي باشد.

راه شناخت و نزديكي به امام زمان(عج) چيست؟
پرسش

راه شناخت و نزديكي به امام زمان(عج) چيست؟

پاسخ

امام رضا(ع) از پدرانش نقل نموده كه علي(ع) فرمود: برادرم رسول خدا(ص) به من فرمود: هر آن كس دوست دارد خداي عزّ و جلّ را ملاقات كند، در حالي كه به او روي نموده و از او اعراض نكرده باشد، بايد كه ولايت علي(ع) را دارا باشد؛

و هر كس مايل است خداوند را ملاقات نمايد در حالي كه از او راضي باشد، فرزندت حسن را دوست بدارد؛

و هر كس مي خواهد خداوند را ملاقات كند در حالي كه بر او ترسي نباشد، دوستدار فرزندت حسين گردد؛

و هر آن كه مايل است در حالي خداوند را ملاقات نمايد كه گناهانش آمرزيده شده باشد، دوستدار علي بن الحسين سجّاد گردد؛

و هر كس دوست مي دارد كه خداي تعالي را با روشني چشم ملاقات كند، دوستدار محمد بن علي باقر باشد؛

و هر كس دوست دارد خداوند را ملاقات كند در حالي كه پرونده او را به دست راستش دهند، دوستدار جعفر بن محمد صادق باشد؛

و هر كس دوست دارد مي دارد خداي تعالي را پاك و پاكيزه ملاقات نمايد، دوستدار موسي كاظم باشد؛

و هر كس دوست مي دارد خداوند را خندان و شادمان ملاقات كند، عليّ بن موسي الرّضا را دوست بدارد؛

و هر كس دوست دارد خداي را ملاقات كند در حالي كه درجاتش بالا رفته و سيّئاتش به حسنات تبديل گشته باشد، محمد جواد را همي دوست دارد؛

و هر كس دوست مي دارد كه خداوند را ملاقات كند و از او به آساني حساب كشد، عليّ هادي را دوستدار باشد؛

و هر كس دوست دارد خداوند را ملاقات نمايد در حالي كه از رستگاران باشد، دوستدار

حسن عسگري شود؛

و هر كس دوست مي دارد خداي را ملاقات كند در حالي كه ايمانش كامل و اسلامش نيكو باشد، ولاي حجّت صاحب الزّمان منتظر را پيشه كند.

اينان چراغ هاي تاريكي، و امامان هدايت، و نشانه هاي تقوي مي باشند. هر آن كه آنان را دوست بدارد و ولايتشان را دارا شود، براي او از خداوند تعالي ضمانت بهشت كنم»بحارالانوار، ج 36، ص 296.

(.

مراد از تولّي هر يك از امامان(ع) اظهار محبّت قلبي همراه با اعمال بدني و كارهاي پسنديده است، زيرا كه ولايت قلبي نسبت به تمامي آن ها واجب است، و اظهار محبت نسبت به هر يك از ايشان، اثر به خصوصي دارد كه در اين حديث بيان گرديده است. بدون ترديد دعا در حق مولايمان صاحب الزمان(ع) و خواستن فرج و ظهور آن جناب از درگاه خداوند، اظهار محبّتي است كه در دل ها نهفته، پس اين اثر بر آن مترتّب مي گردد.

امّا ريشه محبّت و دلدادگي به امام در معرفت ايشان نهفته است، هر چه معرفت خالص تر و عميق تر باشد محبّت حاصله نيز شديدتر و قوي تر خواهد بود.

براي معرفت امام هم دليل عقلي هست و هم دليل نقلي؛ دليل عقلي: علت هايي كه براي ضرورت وجود پيامبر ذكر شده، همان علّت ها براي ضرورت وجود جانشين و وصي پيامبر نيز صادق است، تا مردم بعد از پيامبر، به جانشين او درشئون مختلف زندگي خود مراجعه كنند (همان گونه كه به پيامبر مراجعه مي كردند) پس بر خداوند متعال واجب است كه او را نصب نمايد و بر مردم نيز واجب است آن امام را بشناسند، زيرا پيروي كردن بدون معرفت و شناخت امكان ندارد.

دليل نقلي: روايات بسياري درباره لزوم شناخت امامان

در حدّ تواتر، رسيده است. از جمله امام صادق(ع) درباره آيه مباركه: و لله الاسماء الحُسني فادعوهُ بها (اعراف، آيه ي 180: و براي خداوند نام هاي نيكي است، خدا را با آن بخوانيد). فرمود: به خدا قسم ما آن اسماء حُسنااي هستيم كه خداوند هيچ عملي را از بندگان نمي پذيرد، مگر با شناخت و معرفت ما().

يكي از راه هاي شناصول كافي، ج 2، ص 249.

اخت امام «درخواست معرفت امام عصر از خداوند عزّ و جل» است. دعاهاي مختلفي از معصومين رسيده است. از جمله بعد از نماز صبح، توصيه شده، دعاي عهد را بخوانيد و شامگاهان زيارت «آل يس» را به صورت مداوم قرائت كنيد، روزهاي جمعه و در اعياد اسلامي دعاي ندبه را و... بعد از فرايض دعاي: اللهم عرّفني نفسك فانّك ان لم تعرّفني نفسك لم أعرف نبيّك، اللهمّ عرّفني رَسولك، فانّك اِنْ لَمْ تُعرفني رسولك لم اعرف حجتك، اللهم عرّفني حجّتك، فانّك اِنْ لم تُعرفني حجّتك ضَللتُ عن ديني (اصول كافي، ج 1، ص 337 و مفاتيج الجنان). را به صورت مداوم قرائت كنيد.

همزمان دل را از علايق و شوايق ديگر بشوئيد، دل كه از محبّت غير شسته شد خود به خود محبّت اولياي الهي از آن جريان بايد، آن گاه كه محبّت لبريز شد، هر روز به محبوب خود راغب تر و جاذب تر شود تا آنجا كه واله و شيدايش گردد و مجنون وار، در فراغش سر از پا نشناسد.

براي كسب اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به:

1. خورشيد مغرب، علامه محمد رضا حكيمي

2. ترجمه ي مكيال المكارم 1 و 2، سيد محمد تقي موسوي اصفهاني

آيا غيبت امام(عليه السلام) دليل و عذر بر عدم شناخت آن حضرت مي تواند باشد ? نظر به حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» مردم چگونه مي توانند امامي كه غايب است را بشناسند در حالي كه با دليل فطري، حضور امام در جامعه لازم و واجب است؟
پرسش

آيا غيبت امام(عليه السلام) دليل و عذر بر عدم شناخت آن حضرت

مي تواند باشد ? نظر به حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» مردم چگونه مي توانند امامي كه غايب است را بشناسند در حالي كه با دليل فطري، حضور امام در جامعه لازم و واجب است؟

پاسخ

نظر به حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية» مردم چگونه مي توانند امامي كه غايب است را بشناسند در حالي كه با دليل فطري، حضور امام در جامعه لازم و واجب است؟

در پاسخ به اين سؤال ذكر نكاتي لازم است:

1- غائب بودن امام به معني عدم حضور او در ميان مردم و جامعه نيست بلكه به اين معني است كه او را مشاهده مي كنند ولي نمي شناسند. نظير اين كه برادران حضرت يوسف او را مشاهده مي كردند ولي نشناختند. لذا در روايت امام صادق(ع) مي فرمايد: مثل حضرت مهدي(عج) مثل يوسف(ع) است، او در ميان مردم است و او را مشاهده مي كنند ولي نمي شناسند تا اينكه خداوند به او اذن دهد و او خودش را معرفي كند(1) و نيز عمري(يكي از نواب حضرت در عصر غيبت صغري) مي فرمايد به خدا قسم صاحب الامر هر سال در مراسم حج شركت مي كند و مردم را مشاهده مي كند و آنها را مي شناسد و مردم هم او را مي بينند ولي او را نمي شناسند.(2) بنابر اين حضرت در جامعه حضور دارد و حضور او منشأ آثار و بركات فراوان است.

2- غيبت امام مانع از معرفت و شناخت او نيست و عذر بر عدم شناخت آن حضرت نمي تواند باشد. در معرفت و شناخت لازم نيست حضرت را به صورت و قيافه بشناسد، بلكه شناخت او

به نام و صفات و فضائل و ويژگي ها كافي است. اُويس قرني اهل يمن بود در زمان پيامبر زندگي مي كرد او بسيار علاقه داشت كه پيامبر را مشاهده كند ولي به خاطر اينكه مادر پيري داشت و از او نگاه داري مي كرد نتوانست پيامبر را در مدينه زيارت كند، ولي در عين حال بالاترين شناخت و معرفت را نسبت به پيامبر داشت و پيامبر به اميرالمؤمنين(ع) در مورد اويس قرني سفارش مي كرد. لذا شناخت به صفات و كمالات و فضائل لازم است. غيبت مختص به حضرت حجت(عج) نيست. حضرت موسي بن جعفر عليه السلام مدتها در زندان بودند و عده زيادي از شيعيان موفق نشدند كه حضرت را به صورت وقيافه بشناسند ولي اين مانع از معرفت و شناخت نسبت به مقام حضرت نبود.

3- مي دانيم هدف اصل و اوّلي از بعثت پيامبران كامل كردن شرايط براي رشد و تكامل آزادانه انسانها مي باشد كه بوسيله وحي اين هدف تأمين شده است و مردم امكان رسيدن به رشد عقلاني و تربيت روحي و معنوي رابه دست آورده اند. با توجه به اين كه امامت، متمّم و تكميل كننده نبوت و تحقق بخش حكمت خاتميّت است، اين هدف بوسيله سلسله امامان محقق مي شود كه آخرين آنها امام مهدي(عج) تحقق بخش اين اراده خدا خواهد بود. چنان كه در آيه 105 سوره انبياء فرموده: «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أنّ الأرض يرثها عبادي الصالحون» همانا در زبور پس از ذكر (تورات) نوشتيم كه زمين را بندگان صالح من به ارث خواهد برد. و در روايتي از ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود:

همانا علي امام امّت پس از من مي باشد و از فرزندانش، قائم منتظر مي باشد و وقتي كه ظهور كند زمين را پر از عدل و داد مي كند چنان كه پر از ظلم و جور شده است.(3)

پي نوشت ها:

1- بحار الانوار، ج 51، ص224 و ص 142.

2- وسائل الشيعة، ج 11، ص 135 ب 46 ابواب وجوب حج.

3- القندوزي، ينابيع المودّة، ص 494.

با غيبت امام زمان عليه السلام چگونه مي توان امام زمان خودرا شناخت؟
پرسش

با غيبت امام زمان عليه السلام چگونه مي توان امام زمان خودرا شناخت؟

پاسخ

مطابق رواياتي كه در كتب فريقين آمده، پيامبر اكرم (ص) فرمود: "من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليّة"؛ "هركس بميرد در حالي كه امام زمان خود را نشناخته به{پاورقي . شرح مقاصد، ج 2، ص 275. پاورقي}

مرگ جاهليت از دنيا رفته است." جاي اين سؤال باقي است كه با وجود غيبت امام زمان (ع) چگونه مي توان او را شناخت.

در جواب مي گوييم: مقصود از شناخت ومعرفت حضرت، شناخت جسم وشكل وشمايل او نيست، بلكه مقصود معرفت به مقام ومنزلت وجايگاهي است كه حضرت مهدي (ع) نزد خداوند متعال در اين عالم دارد. او كسي است كه حافظ كلّي شريعت است. واسطه فيض تكويني وتشريعي الهي است. او كسي است كه به اذن واراده الهي در "نفوس قابل" تصرف كرده وبه حقّ وحقيقت رهنمون مي كند. او كسي است كه جامع جميع علوم اولين وآخرين است. واو كسي است كه... .

اين معرفت نسبت به حضرت مهدي (ع) كه امام زمان ما است بدون ديدن شكل وشمايل ايشان هم قابل تحصيل است.

چه كنيم كه ايمانمان به وجود حضرت مهدي عليه السلام بيشتر شود؟
پرسش

چه كنيم كه ايمانمان به وجود حضرت مهدي عليه السلام بيشتر شود؟

پاسخ

براي تقويت ايمان به وجود حضرت مهدي (ع) از راه هايي مي توان استفاده نمود:

1 - بررسي ادلّه عقلي كه مي تواند عقل وفكر انسان را نسبت به وجود حضرت مهدي (ع) تقويت نمايد.

2 - بررسيآيات قرآني ورواياتي كه از آنها استفاده مي شود كه حضرت مهدي (ع) وجود دارد.

3 - مطالعه احوال كساني كه به محضر مقدّس حضرت بقيّةاللَّه الاعظم -ارواحنا له الفداء- مشرّف شده اند، كه اين مي تواند نقش به سزايي در تقويت قلوب انسان نسبت به وجود حضرت (ع) داشته باشد.

4 - قرائت دعاهايي كه در آن، خطاب به حضرت شده وبا او نجوا دارد كه مي تواند تأثير به سزايي در اعتقاد انسان به وجود حضرت (ع) داشته باشد.

چرا اگر امام زمان خود را نشناسيم، به مرگ جاهلي از دنيا رفته ايم؟
پرسش

چرا اگر امام زمان خود را نشناسيم، به مرگ جاهلي از دنيا رفته ايم؟

پاسخ

اولاً: شكي نيست كه معرفت، تأثير به سزايي در عملكرد انسان دارد، وهر چه معرفت انسان به كسي يا عقيده اي بيشتر وراسخ تر باشد، تأثير آن در ناحيه عمل بيشتر خواهد بود. وبه طور كلّي انسان بدون معرفت نمي تواند در ناحيه عمل، حق مطلب را ادا كند. لذا علماي كلام از همين طريق وبه ملاك لزوم شكر منعم قائل به وجوب معرفت خداوند شده اند. امام زمان (ع) حجت خدا بر روي زمين است ومطابق نصوصات، اطاعت او واجب است، لذا بايد به او در حدّ امكان معرفت حاصل كنيم، وگرنه با مرگ جاهلي از دنيا رفته ايم.

ثانياً: ما وظيفه داريم امام زمان خود را بشناسيم تا دنباله رو هر كسي نباشيم. چه كسي را الگوي خود قرار دهيم ودين را از چه كسي اخذ كنيم؟

1- لطفا در خصوص معرفت صحيح به مقام عظماي امام عصر« عليه السلام » و حضرت زهراء «سلام عليها » و ساير ائمه «عليهم السلام » تو ضيحات لازم را عنايت فرماييد.
پرسش

1- لطفا در خصوص معرفت صحيح به مقام عظماي امام عصر« عليه السلام » و حضرت زهراء «سلام عليها » و ساير ائمه «عليهم السلام » تو ضيحات لازم را عنايت فرماييد.

پاسخ

دو قسم شناخت داريم:

1_ علم به مقام و مراتب امامت.

2_ معرفت به مقام امامت و حقيقت ولايت.

اما موضوع اعتقاد فكري داشتن به وجود امام لازمه اش مطالعه و تحقيق از مباني علمي و عقايد حقه شيعه است.

اما قسم دوم، همراه با دانش اندوزي ، عبوديت و بندگي واخلاص، حقيقت و نورانيت امامت را در يافت مي كنيم.

يعني ؛با انجام دستورات واحكام الهي ( واجبات و ترك محرمات) است كه مي شود عقايد را آبياري كرد وغبار غفلت را از دل زدود.

در واقع توبه وعمل صالح است كه عقايد حقه را آبياري مي كند وحقيقت حضور در محضر خدا و اولياء خدا را درك مي كنيم.{ ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وُدا} (مريم/96)

« كسانيكه ايمان بياورند وعمل صالح انجام دهند خداوند محبت خود و اولياء را به دل آنها مي افكند(ايمان وعمل صالح باعث محبت به ائمه(ع) مي شود) وخداوند محبت علي«عليه السلام » را به دل آنها مي افكند. مفسرين مراد از محبت را در اينجا به محبت امير المؤمنين« عليهم السلام » تفسير نموده اند.

منابع جهت مطالعه:

1-چهل حديث امام خميني(ره)حديث33

2- جهاد با نفس آيت الله مظاهري

3- خورشيد مغرب محمد رضا حكيمي(تكاليف فردي واجتماعي ورسالت يك منتظر را در دوران غيبت نسبتا مفصل وبسيار عالي بيان مي كند)

4- قيام وانقلاب مهدي شهيد مطهري وشهيد دستغيب.

1-چگونه مي توان معرفت خود را نسبت به امام زمان «عج» زياد كنيم ؟
پرسش

1-چگونه مي توان معرفت خود را نسبت به امام زمان «عج» زياد كنيم ؟

پاسخ

براي شناخت امام زمان«عج» قدم اول شناخت نفس خود است، اينكه خودمان را بشناسيم با توجه به نيازهاي مادي و معنوي و شكوفايي و رسيدن به رستگاري و سعادت اخروي

مهدي«عج» كسي است كه ظلم و ستم را از جهان بركند وخاور باختر شرق و غرب را از عدل وداد براي هميشه آكنده سازد مهدي «عليه السلام » سمبل مبارزه با ظلم و بيدادگري بر انداختن ستمكاري از صحنه گيتي است و اين از اميد هاي اصلي و اجتماعي بشر بوده و هست و در كانون نهان هركس چنين اميدي موجود است و حضرت مهدي «عج » نور اين اميد است.

همه اديان و مذاهب بشري بدان خبر داده و كسي را نام برده اند كه او مهدي خواهد بود .

ارمياي پيغمبر در تورات از جنگي عظيم و جهاني خبر ميدهد ، كه دوسوم مردم زمين را نابود مي كند ، سپس پادشاه عادلي آيد و جهان را اصلاح نمايد .

از خواسته هاي طبيعي بشر،عدل عالم گير و حكومت جهاني تحقق پذير است و به يقيين روزي خواهد رسيد كه بشر بدين خواسته مي رسد، چون خواسته همگاني است و امكان پذير .

عدل ملت وقتي محقق مي شود كه ظلم و ستم از ميان افراد ملت بيرون رود عدل ملت بر ملت برقراري راستگويي و درستكاري در ميان خود افراد است، كه هيچ از آنها در نهان و آشكار به دگري ظلمي نكند و ستمي رواندارد. اين است تكامل ملي و رشد افراد با توجه به چنين حكومتي كه عدل مساوات راستگويي و

يگرنگي لازمه آن است ، پس بايد تصميمان را پرورش دهيم خواسته و اميال و هوي و هوس را كم ،كم كنار گذاشته و خصايص پليد را به تو كل به خداوند كنار گذاشته و خودمان را بسازيم آنطور كه شايسته انسان كامل است و ديگران را هم كمك كنيم و اگر شخصا هر نفر منافع شخصي را كنار و حقوق ديگران را رعايت كند انشاء الله جامعه اي خواهد شد كه مهدي خواستار آن است .

مراد از مرگ جاهليت در صورت عدم شناخت امام چيست؟
پرسش

مراد از مرگ جاهليت در صورت عدم شناخت امام چيست؟

پاسخ

كسي كه امام زمان خويش را نشناسد از اين لحاظ مردنش مانند مردن جاهليّت است كه مردم زمان جاهليّت از آگاهيهاي لازم در مسير عقائد و اخلاق و رفتار صحيح برخوردار نبودند و به شيوه ي درست تربيت نمي شدند با اين وصف چنانچه امام وجود داشته باشد انسان او را نشناسد زندگي چنين شخصي با نداشتن آگاهي و معرفت نسبت به امام مانند زندگي زمان جاهليّت خواهد بود.

ارتباط امام زمان

در خيلي از احاديث اشاره شده است كه هر كس امام زمان( خود را نشناسد هيچ يك از عباداتش قبول نيست، آيا منظور از اين احاديث فقط ديدن و زيارت امام زمان( مي باشد؟ يا دانستن نام و كنيه ايشان و اعتقاد به حضور ايشان كفايت مي كند؟ خواهشمند است توضيح دهيد.
پرسش

در خيلي از احاديث اشاره شده است كه هر كس امام زمان( خود را نشناسد هيچ يك از عباداتش قبول نيست، آيا منظور از اين احاديث فقط ديدن و زيارت امام زمان( مي باشد؟ يا دانستن نام و كنيه ايشان و اعتقاد به حضور ايشان كفايت مي كند؟ خواهشمند است توضيح دهيد.

پاسخ

وظيفه ما در زمان غيبت امام زمان( در يك كلمه خلاصه مي شود و آن چشم به راه ظهور آن حضرت بودن است كه در روايات از آن به انتظار فرج تعبير شده و از نيكوترين و ارزشمندترين اعمال محسوب گشته است.

رسول اكرم( فرمودند : "با فضيلت ترين اعمال امت من انتظار فرج از سوي خداوند عزوجل است."

... اگر واقعاً منتظر كسي باشيم، درهمه حال و در همه جا به ياد او خواهيم بود ... آيا مي توان كساني را كه روزها، هفته ها و ماه ها مي گذرد و هرگز به ياد حضرت مهدي ( و ظهور آن حضرت و آماده ساختن خويش براي شركت در قيام ايشان نيستند، منتظر فرج دانست؟

از مظاهر يادكردن ايشان دعاهاي فراواني است كه در زمان غيبت در رابطه با امام زمان( و ظهور آن حضرت و توفيق شركت در قيام ايشان وارد شده است و پيشوايان معصوم( ما را به اين دعاها توصيه فرموده اند(مانند دعاي فرج و دعاي عهد).

نكته اي كه در اينجا حائز اهميّت است آنكه اين غيبت يك طرفي است بدين معني كه تنها ما از زيارت امام زمان( محروم هستيم اما آن حضرت ما را مي بينند و شاهد رفتار و گفتار ما هستند.

يار نزديك تر از من به من استاين عجب بين

كه من از او دورم

چنانكه در روايات داشتيم آن حضرت در مراسم حج حاضر شده ناظر اعمال مردم هستند، ولي مردم آن حضرت را نمي بينند.

همچنين در روايات آمده است : "در هر هفته دو مرتبه، روزهاي دوشنبه و پنج شنبه گزارش اعمال مردم به امام زمان همان عصر عرضه مي گردد. بنابراين در اين زمان كه حضرت مهدي( امام زمان و ولي عصر هستند رفتار همه ما به آن حضرت عرضه مي گردد و ايشان از چگونگي آنها آگاهند. پس بر ما لازم است سخت مراقب اعمال خود باشيم، مبادا كه ادعاي منتظر ظهور بودن با دروغ باشد.موفق باشيد.

منابع و مآخذ :

* با استفاده از كتاب "آموزش عقايد"، ج2،تأليف محسن غرويان، محمد رضا غلامي، سيد محمد حسين ميرباقري، صفحات 389 و 392

براي ارتباط قلبي با امام زمان (7) چه بايد كرد؟
پرسش

براي ارتباط قلبي با امام زمان (7) چه بايد كرد؟

پاسخ

بايد دانست محبت و علاقه حضرت ولي عصر (عجل الله) نسبت به شيعيان بسيار زياد است ولي از آن جايي كه مسأله محبت و دوستي يك امر طرفيني مي باشد و يك قانون كلي در محبت طرفيني اين است كه محّب كاري را انجام دهد كه محبوب آن را مي پسندد، بنابراين ما به عنوان محبان حضرت مهدي بايد در صدد انجام كارهايي باشيم كه مورد پسند و رضايت محبوب ما، حضرت ولي عصر (عجل الله) مي باشد. مسلماً بهترين عملي كه موجب شادماني و رضايت امام زمان (7) است بندگي واقعي و خالصانه ما نسبت به خداي تبارك و تعالي مي باشد، و بندگي خالص يعني انجام واجبات و ترك محرمات براي كسب رضايت خداوند متعال و اگر در اين راه موفق شويم و خدا از ما راضي شود، در اين صورت قطعاً امام زمان (7) نيز از ما رضايت خواهند داشت و اگر قلب حضرت حجة بن الحسن (عجل الله) از ما خشنود باشد، احساس نزديكي روحي به ايشان خواهيم كرد.پس مهم ترين عنصر در برخورداري از توجهات امام زمان (7) انجام اوامر الهي و ترك گناه مي باشد. البته امور ديگري نيز در نزديكي و جلب توجه آن حضرت نسبت به شيعيان مؤثر مي باشد از جمله _ دعا براي تعجيل در ظهور آن حضرت .

_ صلوات بر ايشان در هر صبح و شام

_ دعا براي سلامتي آن حضرت

_ تلاش در جهت اصلاح خود و جامعه

_ ..........

از خداوند متعال خواهانيم كه خشنودي حضرت ولي عصر (عجل الله) نصيب و بهره ما گرداند. «...

وَامْنُن ْ عَلَينا بِرِضاه « خدايا بر ما منت گذار به خشنودي او(64»).

پاورقي:

64- از فرازهاي پاياني دعاي ندبه

من ارادت ويژه اي به امام زمان دارم به گونه اي كه در خيال خود تصور مي كنم حضرت را مي بينم و او با من حرف مي زند، روزي در همين خيال غوطه ور بودم كه گريه شديدي به من دست داد. من براي رها كردن خود از پرسش هاي مكرر مشاور، گفتم خواب حضرت را ديدم از آن زمان اح
پرسش

من ارادت ويژه اي به امام زمان دارم به گونه اي كه در خيال خود تصور مي كنم حضرت را مي بينم و او با من حرف مي زند، روزي در همين خيال غوطه ور بودم كه گريه شديدي به من دست داد. من براي رها كردن خود از پرسش هاي مكرر مشاور، گفتم خواب حضرت را ديدم از آن زمان احساس مي كنم حضرت مرا دوست ندارد و هنگامي كه به نماز شب بر مي خيزم به خاطر شدت شرمندگي از حضرت نماز نمي خوانم لطفاً مرا در اين زمينه راهنمايي كنيد؟

پاسخ

با تشكر از اعتماد شما پرسش گر گرامي به اين مركز، چند نكته دربارة مسئله اي كه مطرح كرديد، شايان توجه است

1. شكي نيست كه بهترين وسيلة ارتباط با خدا، ايمان به او و ارتباط عميق و صحيح با پيامبر بزرگوار اسلام و اهل بيت ايشان است چنان كه پيامبر اكرم مي فرمايند: "امامان از فرزندان حسين هستند... و ايشان "عروة الوثقي و وسيله به سوي خداوند متعال مي باشند."( نور الثقلين علامه حويزي ج 1، ص 318، مؤسسة التاريخ العربي )

2. نكته مهم در محبت پيشوايان معصوم ، محبت و ارتباط صحيح با آن حضرات است برخي به علت احساسات و عواطف پاكي كه دارند، گاهي راه افراط را پيش مي گيرند و پا را از واقعيت و حقايق فراتر گذاشته و بدون مشورت با آگاهان راه انحرافي در پيش مي گيرند. با ارايه راه صحيح ارتباط با حضرت مهدي غ در ذيل اميدواريم به مقصود واقعي خود برسيد.

ارتباط با امام زمان غ دو قسم است الف _ ارتباط فيزيكي و جسماني ب _ ارتباط

معنوي

ارتباط فيزيكي و جسماني با امام زمان غ يعني ديدن آن حضرت و با ايشان سخن گفتن به نظر اكثر علماي شيعه ممكن است ولي ما موظّف نيستيم در پي پيدا كردن راه برقراري چنين ارتباطي باشيم

وظيفه ما اين است كارهايي كه مورد رضايت آن حضرت است انجام دهيم و آن كارها، تكاليفي است كه در قرآن و روايات بيان شده است و خلاصة آن را مراجع تقليد به صورت رسالة توضيح المسائل نوشته اند.

اگر ما تكاليف شرعي خود را به طور صحيح و كامل و خالصانه انجام دهيم چنان چه امام زمان غ مصلحت بدانند، پرده را از روي چشم ما برداشته ما به رؤيت چهرة دل رباي آن حضرت توفيق پيدا مي كنيم پس آنچه از طرف ما، لازم است انجام گيرد، به جا آوردن تكاليف شرعي است ديدن آن حضرت بستگي به صلاح ديد ايشان دارد.

ارتباط معنوي با امام زمان غ هميشه ممكن است راه هاي آن عبارت است از: انجام تكاليف شرعي چون پروندة كارهاي ما به دست امام زمان مي رسد.( ر.ك اصول كافي ثقة الاسلام كليني ج 1، ص 219، دارالكتب الاسلامية / مجلة حوزه ش 7007، صص 65_132. )

اگر تكاليف شرعي را انجام داده باشيم از ما خشنود مي شود دعا كردن براي سلامتي و تعجيل ظهور آن حضرت رفتن به مكان هاي منسوب به آن حضرت مانند، مسجد جمكران مسجد سهله و... انجام كارهاي مستحبي به نيابت آن حضرت مانند خواندن قرآن زيارت قبور امامان حج عمره و...

3. در نامه از اظهار

خواب ديدن حضرت و سپس توبه از آن نوشتيد، با تبريك به شما پرسش گر گرامي كه فوري پي به اشتباه خود برديد و در پي جبران آن برآمديد، شايان ذكر است حقيقت توبه همان حالت ندامت و پشيماني از معصيت و تصميم بر ترك گناه در آينده است كشف المراد، علامه حلي ص 417، جامعه مدرسين ) اگر اين حالت در خطاكار پديد آيد به حتم خداوند توبه او را خواهد پذيرفت "ي_َاَيُّهَا الَّذين َ ءامَنوا توبوا اِلَي اللّه ِ تَوبَة ً نَصوح_ًا عَسي َ رَبُّكُم اَن يُكَفِّرَ عَنكُم سَيِّ ?‹اتِكُم ويُدخِلَكُم جَنّ_َت ٍ تَجري مِن تَحتِهَا الاَنه_َرُ; (تحريم 8) اي كساني كه ايمان آورده ايد! با اخلاص كامل توبه كنيد، باشد كه پروردگار از گناهان شما در گذرد و به باغ هايي واردتان كند كه در آن جوي باراني جاري است "

بنابراين با توبه و عمل به نكته هايي كه در بخش دوم پاسخ آمد، يقين داشته باشيد كه حضرت از شما راضي خواهند بود.

4. توفيق برخاستن به نماز شب از توقيقاتي است كه نصيب هر كسي نمي شود، شما كه گاهي موفق به اين امر مي شويد و از خواب خوش برمي خيزيد، شايسته نيست به خاطر خيال هاي واهي خود را از اين فيض محروم كنيد، مسلّم بدانيد كه اين خيال ها شيطاني است او از هر راهي وارد مي شود تا ما را از عبادت خدا و سجده در مقابل او باز بدارد. با خواندن نماز شب خشنودي حضرت و رضايت ايشان انشأ اللّه جلب خواهد شد.

در پايان به برحي از راه كارهايي كه ما را در مداومت به نماز شب كمك خواهد كرد اشاره مي شود:

1.

آگاهي از فضايل و فوايد نماز شب

2. پرهيز از پرخوري به خصوص هنگام شب

3. استراحتي كوتاه در روز;

4. دوري گزيدن از گناه

5. خواندن آخرين آيه سورة كهف

اگر آياتي از قرآن قرائت كرده آن را به يكي از امامان مثلاً امام زمان غ هديه نماييم آيا اين كار اشكالي دارد؟
پرسش

اگر آياتي از قرآن قرائت كرده آن را به يكي از امامان مثلاً امام زمان غ هديه نماييم آيا اين كار اشكالي دارد؟

پاسخ

1. بي ترديد هر گونه ارتباط با ائمه ستودني و مفيد بوده راه را براي نزديكي هر چه بيش تر انسان به خداوند متعال هموار مي كند. قرائت قرآن و هدية ثواب آن به ائمه ، خواه ارواح پاك آنان خواه به خود امام زنده ; يعني امام زمان غ نيز، از جمله اين ارتباطهاي سازنده است

2. گرچه در اين باره به روايتي برخورد نشد، ولي از برخي دستورهاي مشابه آن مانند حج ّ مستحبي گزاردن براي امام زمان غ شايد بتوان چنين استنباط كرد كه قرائت قرآن نيز مانند آن حكمي برابر خواهد داشت چرا كه دليلي وجود ندارد كه انجام اعمال عبادي براي ائمه را، در حج ّ مستحبي منحصر كنيم

لطفا اين سؤال هم از آقاي خامنه اي و هم از آقاي بهجت پرسيده شود :چگونه انسان مي تواند در همه حال در محضر آقا امام زمان ،خود را ببينيد ؟
پرسش

لطفا اين سؤال هم از آقاي خامنه اي و هم از آقاي بهجت پرسيده شود :چگونه انسان مي تواند در همه حال در محضر آقا امام زمان ،خود را ببينيد ؟

پاسخ

اگر انسان زياد به ياد چيزي باشد و به آن توجه مستمر و پي گير داشته باشد و آن را از ياد نبرد، هميشه در محضر آن خواهد بود. افرادي كه به محبوبي دل مي بندند و پيوسته به ياد او هستند، گويا هميشه با او همراه هستند ودر بيداري و حتي خواب شاهد حضور او مي باشند و با او مرتبط اند. اگر فردي مقام بلند امام معصوم(ع) را به اندازه ظرفيت خود درك كند و شناخت درستي از صفات و كمالات و جايگاه بلند امامت داشته باشد و درك كند كه آنها آينه دار صفات جلال و جمال خداوند مي باشند و عظمت و جلال و شكوه خداوند در آنها جلوه گر شده است و معناي خلافت و جانشيني امامان معصوم(ع) را بفهمد و متوجه شود كسي كه جانشين و خليفه خداوند است، امانتدار همه صفات و كمالات او مي باشد و قلب پاكشان خزانه اسرار و علوم الهي است، نياز به ارتباط و انس با آنها را با همه وجودش احساس مي كند و اين شناخت به دنبال خود، محبت و علاقه مي آورد، چون هر محبتي و علاقه اي بر اثر وجود كمالي و صنعتي نيكو در محبوب است و هر چه اين شناخت عميق تر و درست تر باشد محبت و علاقه شديدتر و ريشه دارتر است تا آنجا كه در نزد او چيزي لذيذتر و شيرين تر از

ياد و ذكر محبوب نمي باشد و همه فكر و ذكر و غم و غصه و خواست او محبوب مي شود و دراين صورت است كه انسان خود را در محضر محبوبش مي بيند و وجود و حضور او را با خود در همه حالات و ساعت ها و در همه مكان ها احساس مي كند.

پس براي حضور در محضر مقدس امام زمان(ع) اولين كار شناخت درست عميق آن بزرگوار با مطالعه كتاب هاي مناسب و روايات امامان معصوم(ع) است.

كار دوم كه از اهميت اساسي برخوردار است كسب رضايت و خشنودي آن سرور كائنات است كه با عمل به وظايف الهي و شرعي و انجام واجبات و دوري از محرمات و كوشش در راه بندگي صادقانه به دست مي آيد.

كار سوم، تماس مستمر با آن بزرگوار و ايجاد ارتباط با او از طريق هديه صلوات و نماز مستحب به روح پاكشان و دعا براي سلامتي وجود اقدس ايشان و نيز صدقه دادن براي سلامتي ايشان و به ويژه ارتباط از طريق دعاهاي مخصوص آن بزرگوار مي باشد.

چطور و چگونه با امام زمان(عج) رابطه بر قرار كنيم؟
پرسش

چطور و چگونه با امام زمان(عج) رابطه بر قرار كنيم؟

پاسخ

نحوة ارتباط با امام زمان(ع) ممكن است با طريق هاي زير امكان پذير باشد:

1- ملاقات حضوري:

در خصوص امكان يا عدم امكان ملاقات حضوري امكان داشته و انسان با رعايت تقوا و ايجاد شايستگي مي تواند به حضور امام زمان(ع) شرفياب شود، چنان كه شخصيت هايي مانند مقدس اردبيلي1، علامه حلي2 و علامة بحرالعلوم3 به حضور حضرت رسيده اند. سيد مرتضي4، شيخ طوسي و ... از طرفداران اين نگرش هستند.

شيخ طوسي مي نويسد: ما يقين نداريم كه حضرت از تمام اولياي خود پنهان باشد، بلكه جايز است كه براي بيشتر آنان ظاهر گردد.

برخي ديگر عقيده دارند كه ملاقات حضوري با امام زمان(ع) امكان ندارد. محمد بن ابراهيم، معروف به نعماني5 ، فيض كاشاني6 و كاشف الغطا7 از طرفداران اين نگرش هستند. اينان به برخي از روايات تمسك نموده اند كه هر گونه ارتباط حضوري با امام زمان(ع) را منع كرده اند.8 امام زمان(ع) در توقيع شريف خطاب به آخرين نايب خاص، يعني علي بن محمد سمري فرمود: " به زودي از شيعيان من خواهند آمد كساني كه ادعاي ديدن مرا بكنند. آگاه باشيد، هر كس قبل از خروج سفياني و صيحة آسماني، ادعا كند كه مرا ديده، دروغگوي افترا زننده است".9

واقعيت آن است كه با تقوا و معنويت و قابليت مي توان به حضور آن امام همام رسيد، چنان كه برخي از بزرگان به حضور او رسيده اند.

به نظر مي رسد رواياتي كه دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر اين است كه جلوي هر گونه سوء استفاده از ادعاي ديدن امام زمان گرفته شود و هر

كس ادعاي رؤيت امام زمان(ع) را نكند.

برخي از بزرگان به حضور امام رسيده اند و مرحوم آخوند خراساني نيز ملاقات امام زمان(ع) را براي افراد خاصي ممكن دانسته است. البته امكان ملاقات در حال مكاشفه بلكه وقوع آن منافاتي با توقيع ندارد و غالب افراد خدمت يكي از كارگزاران امام غايب مي رسند ولي فكر مي كنند امام زمان است، چون مشكل آن ها برطرف مي شود و آنچه در دل دارند، آشكار مي گردد.

2- ارتباط معنوي:

3- بي ترديد مي توان با امام زمان(ع) ارتباط معنوي برقرار كرد. البته اين ارتباط با بهره گيري از تقوا، دعا و توسل به ائمه(ع)، به ويژه به ساحت مقدس امام زمان(ع) امكان پذير است. شايد بر همين اساس يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت، دعا كردن براي امام زمان(ع) و توسلات بيان شده است.10

ارتباط معنوي بدان معنا نيست كه انسان امام زمان(ع) را ملاقات حضوري كند، بلكه بايد با آن امام ارتباط برقرار كند و هميشه به ياد ايشان بوده و او را در تمام اعمال خود ناظر بداند. هرگاه چنين لياقت و شايستگي حاصل شد، حضرت به انسان عنايت نموده و به رفع مشكلات انسان مي پردازد؛ از اين رو امام زمان(ع) در توقيعي كه براي شيخ مفيد صادر نمود فرمود: "فإنّا نحيط علماً بأنبائكم و لا يعزب عنّا شيءٌ من أخباركم؛11 ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده نمي ماند". باز حضرت در همان توقيع فرمود: "ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم، كه اگر جز اين

بود، دشواري ها و مصيبت ها بر شما فرود مي آمد و دشمنان شما را ريشه كن مي كردند".12

ارتباط معنوي انسان با امام زمان(ع) سبب مي شود كه آن حضرت ميان مردم حضور پيدا كند اگر چه مردم او را نشناسند. امام علي(ع) فرمود "سوگند به خداي علي، حجت خدا ميان آنان هست و در كوچه و بازار آن ها گام بر مي دارد و بر خانه هاي آنان وارد مي شود و در شرق و غرب جهان به سياحت مي پردازد و گفتار مردمان را مي شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده سلام مي دهد. او مردمان را مي بيند".13

در دعاي ندبه مي خوانيم: "جانم فدايت! تو آن غايبي هستي كه از ميان ما بيرون نيستي. جانم فدايت! تو آن دور شده از وطن هستي كه از ما دور نيستي".14

4- ارتباط از طريق نامه:

يكي از راه هاي ارتباط با امام زمان(ع) نامه نگاري است. مرحوم شيخ عباس قمي به نقل از تحفه الزاير مجلسي و مفاتيح النجاه سبزواري مي نويسد: هر كسي حاجتي داشته باشد و اين را در نامه اي بنويسد و در يكي از قبور ائمه(ع) بيندازد و يا مهر كند و خاك پاكي را گل سازد و آن را ميان آن گذارد و در چاهي عميق و يا نهري اندازد، آن گاه امام زمان(ع) خود شخصاً متولي بر آوردن حاجت مي شود".15

البته در اين مسئله روايت و مستندي نداريم، شايد مجرّب باشد.

1 منتهي الآمال، ج 2، ص 470؛ مهدي موعود، ص 934.

2 تنكابني، قصص العلما، ص 259.

3 بحارالانوار، ج 52، ص 174.

4 تنزيه الانبياء، ص 182، به نقل از مجلة

حوزه، ويژه نامة امام زمان، ص 99.

5 كتاب الغيبه، ص 160.

6 وافي، ج 2، ص 414.

7 حق المبين، ص 87.

8 شيخ طوسي، كتاب الغبه، ص 395.

9 شيخ صدوق، كمال الدين، ص 516.

10 منتهي الآمال، ص 559 و 562.

11 احتجاج طبرسي، ج 2، ص 596.

12 همان.

13 جباري، عاشوري و حكيم، تاريخ عصر غيبت، ص 426، به نقل از الغيبه نعماني، ص 72.

14 مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.

15 منتهي الآمال، ج 2، ص 491.

چگونه مي توان با امام زمان(ع) ارتباط بر قرار كرد؟
پرسش

چگونه مي توان با امام زمان(ع) ارتباط بر قرار كرد؟

پاسخ

هر كه را جامه زعشقي چاك شد او زحرض و عيب كلي پاك شد

ارتباط دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم، ملاقات و رؤيت و مشاهدة حسي است كه كليد خزانة آن در ارتباط غير مستقيم است. ارتباط غير مستقيم مقدمة لازم و جدا ناپذير ارتباط مستيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از ملك به ملكوت وارد شد و بر آستان آسمان انسانيت قدم گذاشت و از شعاع مهر انگيز خورشيد بلند ترين آسمان هستي بهره برد.

ارتباط غير مستقيم، قلبي و عاطفي و علمي و عملي است. به بيان ديگر: گاهي عاملي موجب مي شود كه ما فردي را دوست داشته باشيم مثلاً فردي را در مراتب عالي ايمان، تقوا، عدالت خواهي، رأفت و رحمت مي بينيم. فطرتِ حقيقت گرا و كمال طلبِ ما او را به خاطر ويژگي هايش دوست دارد و به سوي او گرايش و تمايل پيدا مي كند، بدون آن كه نياز يا طلب و درخواستي از او داشته باشد.

گاهي ويژگي ها و كمالاتِ آن فرد را عالي ترين و محبوب ترين مي پندارد و او را نماد و تحقق عيني فضيلت يا فضايل مي بيند. در نتيجه شيفته و دلباختة او مي گردد و او را الگو و اسوه مي داند و مي خواهد به او نزديك شود، با او ارتباط بر قرار كند، با او سخن بگويد و راه هاي رشد و كمال را از او بپرسد و راهنمايي بگيرد؛ يعني رابطه مراد و مريد.

گاهي شيفتگي و دلباختگي برخاسته از عقل و

معرفت با احساسات و عواطف عالي انساني آميخته مي گردد و به اوج مي رسد و رابطة مريد و مراد به رابطة معشوق و عاشق تبديل مي گردد، در نتيجه عشق و علاقه، وجود معشوق را مسخّر و مطيع بي چون و چراي عاشق مي سازد.

حبّ و علاقه وقتي شدت پيدا كرد و به حد عشق رسيد همانند پيچك، بر جان و روح معشوق مي پيچد و آن را در تسخير خود در مي آورد و بر آن حكومت مطلق و بي چون و چرا خواهد داشت. مرحلة عشق و فنا از دو مرحلة پيش حتي عقل و معرفت برتر است، زيرا مرتبة عقل و خرد، رتبة چون و چرا و علت خواهي و پرسش گري است، ولي عاشق به رتبه اي از معرفت و شناخت رسيده است كه تسليم محض معشوق مي گردد و حق و عدالت و خوبي و فضيلت را آن مي داند كه معشوق مي گويد و عمل مي كند. جذبه و رابطة برخاسته از عشق را نمي توان با هيچ چيزي مقايسه كرد زيرا در آستان عشق، فرهنگ هايي چون سختي و مشكلات و شكست و پيروزي و غم و شادي و ... دگرگون مي شود.

بوسه و دشنام را يك يك بده تا بدانم زان دو شيرين تر كدام

حضرت امام خميني(ره) در غزل عارفانه ايكه شايد مخاطبش حضرت ولي عصر(عج) باشد مي گويد:

درد خواهم، دوا نمي خواهم

عاشقم، عاشقم، مريض توام

من جفايت به جان خريدارم

از تو جانا جفا وفا باشد

غصه خواهم نوا نمي خواهم

زين مرض من شفا نمي خواهم

از تو ترك جفا نمي خواهم

پس دگر من وفا نمي خواهم

ظرف معرفت عاشق،

ذهن و عقل او نيست، بلكه قلب و سراسر وجود او است. ذهن و عقل، ظرف معرفت ره يافتگاني است كه تازه قدم در كوي دوست گذاشته اند و هنوز در شعاع مغناطيس پر قدرت و پر جاذبة عشق وارد نشده اند. عاشق فاني معشوق است چون تصوير در آيينه. او مي خواهد آيينة خواسته هاي محبوب خويش باشد تا بتواند نظر و وَجْه او را به خود معطوف سازد.

پس اگر طالب ارتباط با امام زمان(عج) هستي، عاشقش شو.

نخستين گام در عشق، شناخت معشوق و شناخت خاسته ها و مطلوب هاي او است.

كسي كه مي خواهد عاشق امام زمان(ع) شود تا از اين راه غير مستقيم، به ملاقات حضوري معشوق نايل گردد، بايد امام خويش را بشناسد؛ از راه و سيره و روش او آگاه گردد؛ با اخلاق و افكار و عقايد او آشنا شود؛ دوستان و نمايندگان، و دشمنان و موانع ظهورش را بشناسد.

به بيان ديگر: عشق ورزي مانند همة اميال دروني، نيازمند فضاي مناسب براي پرورش و پردازش است تا شكوفه و گل دهد. اگر بستر مناسبي براي ظهور اين ميل مقدس فراهم گردد عاشق به وصال معشوق خواهد رسيد.

حركت در مسير خواسته هاي آن فروغ حيات و معشوق عشاق حقيقت طلب و مخلصان حقيقت گام است، كه فاصله ها را كم مي كند وحصار هجران و دوري را بر مي دارد و عاشق را به وصال معشوق مي رساند. تا زماني كه از خود پرستي و هواپرستي بيرون نيامديم و دل و جان خود را مسخّر مولا نساختيم، به ناحق لاف دوستي مي زنيم.

تا تو در بند خويشتن باشي عشق بازي دورغ

زن باشي

عاشق آيينه صفات معشوق و جلوة اخلاق و اوصاف و روش هاي او است. پس چگونه مي توان با گناه و انواع آلودگي ها عاشق آن جان جانان و گل عصمت شد؟

عاشق آن مصلح خود ساخته و مهذّب و مجسمة تقوا و تهجد و بندگي حق تعالي، به فكر اصلاح خويش و تهذيب نفس و تزكية روح خويش است.

به راستي چگونه مي توان ادعاي عشق و محبت آن سمبل زهد و ورع، آن پاك تر از باران بهاري و لطيف تر از شبنم صبحگاهي را داشت، در حالي كه دل و جان و زبان و چشم و گوش ها در تسخير هواي نفس و شيطان است؟!

پاسخ را با پيام آن ماية حيات و روح هستي كه همة جان ها فداي خاك پاي آن جان جانان باد، به پايان مي بريم!

حضرت در نامه اي به شيخ مفيد (ره) مي نويسد: "اگر شيعيان ما - كه خداوند آنان را به عبادت و اطاعتشان موفق فرمايد - با دل هاي متحد و قلب هاي هماهنگ و يكپارچه، به عهد و پيماني كه با ما دارند وفا مي كردند - از ما اطاعت مي كردند و فرمان ما را اجرا مي كردند و فرمان ما را اجرا مي نمودند و خود را به گناه و معصيت آلوده نمي ساختند- هرگز از فيض ملاقات ما محروم نمي شدند و غيبت ما اين قدر طولاني نمي شد بلكه سعادت ديدار ما با معرفتي كامل و شناختي راستين، نصيبشان مي شد".5 خداوندا! قلب مباركش را از ما راضي گردان.

5 شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 1، ناشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ 1390 ه-

ق، ص 40.

يك فرد چطور مي تواند اين شايستگي را پيدا كند كه در زمان غيبت حضرت مهدي (عج) با او در ارتباط باشد و بتواند از وجود مبارك او بهره ببرد؟
پرسش

يك فرد چطور مي تواند اين شايستگي را پيدا كند كه در زمان غيبت حضرت مهدي (عج) با او در ارتباط باشد و بتواند از وجود مبارك او بهره ببرد؟

پاسخ

در دوره غيبت صغري، شيعيان مي توانستند از طريق سازمان مخفي وكالت كه توسط چهار نايب خاص امام مهدي (عج) رهبري مي شد، با حضرت در ارتباط باشند.

دوره غيبت كبري: در اين دوره با انحلال سازمان مخفي وكالت، كانال شناخته شده اي براي ارتباط حضوري و ظاهري با امام زمان (عج) وجود ندارد. ممكن است اولياء اللَّه با حضرت در ارتباط باشند، ليكن چگونگي ارتباط آنان بر ما روشن نيست، چون اين از اسرار است و

هر كه ا اسرار حق آموختند

مهر كردند و دهانش دوختند

مي توان با حضرت ارتباط معنوي بر قرار كرد و اين با بهره گيري از تقوا، دعا و توسّل امكان پذير است، مثلاً درباره دعاي عهد از امام صادق(ع) روايت شده است: "هر كه در چهل سپيده دم اين دعا را بخواند،

به بركت آن خداوند وي را از ياران امام مهدي (عج) قرار مي دهد".(1)

پاورقي:

1 - اين دعا را شيخ عباس قمي در مفاتيج الجنان، از مصباح الزاير سيد بن طاووس نقل كرده است.

ارتباط با امام زمان(ع) از چه روش هايي امكان پذير است؟
پرسش

ارتباط با امام زمان(ع) از چه روش هايي امكان پذير است؟

پاسخ

نحوة ارتباط با امام زمان(ع) در دو مرحله قابل بررسي است:

الف) زمان غيبت صغري؛

ب) زمان غيبت كبري.

در زمان غيبت صغري كه از سال 260 و يا 255 هجري قمري آغاز شد و در سال 329 پايان يافت،3 مردم پرسش هاي عقيدتي، اجتماعي و مشكلات خويش را به وسيلة نواب خاص با امام زمان(ع) در ميان مي گذاشتند و آن حضرت مسائل و پرسش هاي مردم را پاسخ مي گفتند. گاهي گروهي از مردم به وسيلة نواب خاص به ديدار امام زمان(ع) مي رفتند. در واقع مي توان گفت كه در اين مد"ت امام هم غايب و هم غايب نبود.4

نواب خاص امام زمان(ع) كه نقش بنياري در برقراري ارتباط مردم با امام زمان(ع) داشته اند، عبارتند از:

1- ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري؛

2- ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري؛

3- ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي؛

4- ابوالحسن علي بن محمد سمري.

در اين جا لازم است به بخشي از وظايف و فعاليت هاي نواب خاص امام زمان(ع) اشاره شود كه چگونه مردم با امام زمان(ع) ارتباط برقرار مي كردند:

الف) پنهان داشتن نام و مكان امام: گرچه امكان رؤيت امام زمان(ع) در غيبت صغري براي مردم و نواب خاص وجود داشت، ولي به دليل مشكلات سياسي، هر يك از نواب موظف بودند كه نام و مكان امام را افشا نكنند؛ زيرا جان امام از سوي حكومت تهديد مي شد. البته اين پنهان كاري به دستور خود امام زمان(ع) صورت گرفته بود. ارتباط شيعيان نيز بدون اين كه مكان امام را بدانند، برقرار مي شده است.

ب) پاسخ گويي به سؤالات

فقهي و مشكلات عقيدتي:

نواب خاص علاوه بر وظيفة فوق، وظيفة پاسخگويي به سؤالات فقهي و مشكلات عقيدتي مردم را نير بر عهده داشتند نواب خاص به دليل اين كه از دانش بسيار بالايي بهره مند بودند، به بهترين وجه شبهه زدايي نموده، پرسش هاي مردم را جواب مي دادند. از سوي ديگر سؤالات فقهي و شرعي شيعيان را به عرض امام رسانده و پاسخ ها را دريافت و به مردم ابلاغ مي كردند.

ج) اخذ و توزيع اموال متعلق به امام زمان(ع):

نواب خاص اموال متعلق به امام را از جمله بيت المال و سهم امام را از شيعيان مي گرفتند به هر طريقي ممكن به امام زمان(ع) مي رساندند.

در زمان غيبت كبري نيز نحوة ارتباط با امام زمان ممكن است با طرق زير امكان پذير باشد:

1- ملاقات حضوري:

در خصوص امكان و عدم امكان ملاقات حضوري با امام زمان(ع) اختلاف است. برخي عقيده دارند كه ملاقات حضوري امكان داشته و انسان با رعايت تقوا و ايجاد شايستگي، مي تواند به حضور امام زمان(ع) برسد.

چنان كه شخصيت هايي مانند مقدس اردبيلي،5 علامة حلي،6 و علامة بحرالعلوم7 و ... به حضور آن حضرت رسيده اند. سيد مرتضي،8 شيخ طوسي و ... از طرفداران اين نگرش هستند.

شيخ طوسي مي نويسد: "ما قطع نداريم كه حضرت از تمام اولياي خود، پنهان باشد، بلكه جايز است كه براي بيشتر آنان ظاهر گردد و نمي داند هر انساني مگر خود را...".9

برخي ديگر عقيده دارند كه ملاقات حضوري با امام زمان(ع) امكان ندارد. محمد بن ابراهيم، معروف به نعماني،10 فيض كاشاني،11 و كاشف الغطا،12 و ... از طرفداران اين نگرش هستند. اينان به برخي از

روايات تمسك كرده اند كه در آن ها هر گونه ارتباط حضوري با امام زمان(ع) منع شده است.13

امام زمان(ع) در توقيع شريفش خطاب به آخرين نايب خاص خود يعني علي بن محمد سمري، فرمود: "به زودي از شيعيان من خواهد آمد كساني كه ادعاي ديدن مرا بكنند. آگاه باشيد هر كس قبل از خروج سفياني و صيحة آسماني ادعا كند كه مرا ديده است، او دروغگوي افترا زننده است".14

واقعيت اين است كه با تقوا و معنويت و قابليت مي توان به حضور آن امام همام رسيد، چنان كه برخي از بزرگان به حضور او رسيده اند. به نظر مي رسد آن عده از رواياتي كه دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر اين است كه جلوي هر گونه سوء استفاده از ادعاي ديدن امام زمان گرفته شود و هر كس ادعاي رويت امام زمان(ع) را نكند. برخي از بزرگان به حضور امام رسيده اند و مرحوم آخوند خراساني نيز ملاقات امام زمان(ع) را براي افراد خاصي ممكن دانسته است. ليكن بعضي معتقدند كه اين نوع ديدار يا در حالت مكاشفه است و يا ملاقات با ياران خاص امام عصر(ع) مي باشد، ولي طرف گمان مي كند كه شخص امام عصر را ديده است. بعضي از داستان ها در خواب بوده ولي علاقه مندان آن را در بيداري دانسته اند.والله العالم.

3 شيخ صدوق، كمال الدين، ص 480؛ بحارالانوار، ج 52؛ صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 268.

4 محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 53.

5 منتهي الآمال، ج 2، ص 470 و مهدي موعود، ص 934.

6 تنكابني، قصص العلماء، ص 259.

7 بحارالانوار، ج 52، ص 174.

8 تنزيه الانبياء،

ص 182، به نقل از مجلة حوزه، شمارة 70 _ 71، ويژه نامة امام زمان، ص 99.

9 كتاب الغيبه، ص 99.

10 همان، ص 160.

11 وافي، ج 2، ص 414.

12 حق المبين، ص 87.

13 شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 395.

14 شيخ صدوق، همان، ص 516.

2- ارتباط معنوي:

بي ترديد مي توان با امام زمان(ع) ارتباط معنوي برقرار كرد. البته اين ارتباط با بهره گيري از تقوا، دعا و توسل به ائمه(ع)، به ويژه به ساحت مقدس امام زمان(ع) امكان پذير است. شايد بر همين اساس باشد كه يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت، دعا كردن براي امام زمان(ع) و توسلات بيان شده است.15 ارتباط معنوي بدان معنا نيست كه انسان امام زمان(ع) را حضوراُ ملاقات كند، بلكه بايد با آن امام ارتباط برقرار كند و هميشه به ياد او بوده و او را در تمام اعمال خود ناظر بداند و هرگاه چنين لياقت و شايستگي اي حاصل شد آن حضرت نيز به انسان عنايت كرده، به رفع مشكلات انسان مي پردازد؛ از اين رو امام زمان(ع) در توقيعي كه براي شيخ مفيد صادر كرد، فرمود: "فانا نحيط علما بأنبائكم و لا يعزب عناشي من اخباركم؛16 ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز او اوضاع شما بر ما پوشيده نمي ماند". باز حضرت در همان توقيع فرمود: "ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم، كه اگر جز اين بود، دشواري ها و مصيبت ها بر شما فرود مي آمد و دشمنان شما را ريشه كن مي كردند".17

ارتباط معنوي انسان با امام زمان(ع) سبب مي شود كه آن

حضرت در ميان مردم حضور پيدا كند، اگرچه مردم او را نشناسند. امام علي(ع) فرمود: "سوگند به خداي علي، حجت خدا در ميان آنان هست و در كوچه و بازار آن ها گام بر مي دارد و برخانه هاي آنان وارد مي شود و در شرق و غرب جهان به سياحت مي پردازد و گفتار مردمان را مي شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده سلام مي دهد. او مردمان را مي بيند".18

در دعاي ندبه مي خوانيم: "جانم فدايت! تو آن غايبي هستي كه از ميان ما بيرون نيستي. جانم فدايت! تو آن دور شده از وطن هستي كه از ما دور نيستي".19

3- ارتباط از طريق نامه:

يكي از راه هاي ارتباط با امام زمان(ع)، نامه نگاري است. مرحوم شيخ عباس قمي به نقل از تحفه الزاير مجلسي و مفاتيح النجاه سبزواري مي نويسد: هر كسي حاجتي داشته باشد و اين را در نامه اي بنويسد و در يكي از قبور ائمه(ع) بيندازد و يا مهر كند و خاك پاكي را گل سازد و آن را در ميان آن گذارد و در چاهي عميق و يا نهري اندازد، آن گاه امام زمان(ع) خود شخصاً متولي بر آوردن حاجت مي شود.20

15 منتهي الآمال، ص 559 و 562.

16 احتجاج طبرسي، ج 2، ص 592.

17 همان.

18 جباري، عاشوري و حكيم، تاريخ عصر غيبت، ص 426؛ به نقل از الغيبه نعماني، ص 72.

19 مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.

20 منتهي الآمال، ج 2، ص 491.

اين كه گفته شده است كه مرحوم علامه بحرالعلوم و علي بن مهزيار به محضر امام زمان (ع ) مشرف شده اند صحت دارد؟
پرسش

اين كه گفته شده است كه مرحوم علامه بحرالعلوم و علي بن مهزيار به محضر امام زمان (ع ) مشرف شده اند صحت دارد؟

پاسخ

دربارهء امكان ملاقات با امام زمان (ع ) در زمان غيبت كبرا دو ديدگاه وجود دارد.(1

الف ) علم امكان ملاقات

برخي از بزرگان دين عقيده دارند كه در زمان غيبت كبرا ملاقات با امام زمان (ع ) امكان ندارد. البته عدم امكان ملاقات حضوري بدان معنا نيست كه مردم از وجود مقدس امام زمان (ع ) بهره نمي گيرند, بلكه حضرت مانند خورشيد در پشت ابر به هدايت و رهبري مردم مي پردازد, منتهي نفع رساني و هدايت مردم بدون ملاقات حضوري شكل مي گيرد.

طرفداران اين نگرش به برخي روايات استدلال نموده اند.(2 كه در اين روايات ملاقات با امام زمان (ع ) درزمان غيبت نفي شده است .(3

ب ) امكان ملاقات

برخي از عالمان ديني عقيده دارند كه در زمان غيبت كبرا ملاقات حضوري امام زمان (ع ) امكان دارد, زيرارسيدن به حضور حضرت مبتني بر لياقت و شايستگي است و برخي از انسان ها چنين لياقتي را دارند براين اساس حتي عده اي به محضر حضرت رسيده (4 و از رهنمودهاي او در زمينه هاي مختلف بهره گرفته اند.(5مرحوم شيخ طوسي مي نويسد: (6

با توجه به اختلاف مباني انديشمندان اسلامي درخصوص امكان و عدم امكان ملاقات حضوري با امام زمان (ع ) قضاوت دربارهء ملاقات علامه بحرالعلوم و علي بن مهزيار كاري مشكل است , لكن برخي از بزرگان دين مانند مرحوم علامه مجلسي جريان ملاقات مرحوم علامه بحرالعلوم و علي بن مهزيار با امام زمان (ع ) رابيان نموده و

آن را تأييد كرده اند. (7

تأييد ملاقات علامه بحرالعلوم و علي بن مهزيار با امام از سوي شخصيتي مانند علامه مجلسي حكايت ازآن دارد كه در زمان غيبت كبرا ملاقات با امام زمان (ع ) امكان پذير است و ملاقات اين دو شخص با حضرت امكان دارد.

پي نوشت ها:

1- مجله حوزه , ويژه نامه امام زمان (ع ) ص 74

2- ر. ك : كتاب الغيبة, ص 395 اعلام الوري , ص 417

3- كتاب الغيبة, ص 395

4- بحارالانوار, ج 53 ص 23- 239

5- همان .

6- كتاب الغيبة, ص 99 بحارالانوار, ج 53 ص 313

7- بحار, ج 52 ص 42- 47 ج 53 ص 23- 234

يك جوان مسلمان كه علاقه مند است با حضرت مهدي(عج) رابطه داشته باشد و در قيام حضرت، يكي از سربازان ايشان باشد، چه كارهايي بايد انجام دهد؟
پرسش

يك جوان مسلمان كه علاقه مند است با حضرت مهدي(عج) رابطه داشته باشد و در قيام حضرت، يكي از سربازان ايشان باشد، چه كارهايي بايد انجام دهد؟

پاسخ

در خصوص برقراري ارتباط با امام زمان(ع) و اين كه در قيام امام از ياران حضرت باشد، وجود برخي از ويژگي ها و شرايط لازم است كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1 - پارسايي

برقراري با امام پارسا، پارسايي ياران را مي طلبد، آن دسته از بزرگان دين كه با امام زمان(ع) ارتباط برقرار نموده اند، از با تقواترين انسان ها بوده اند. از اين رو يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت تقوا گرايي بيان شده است، همچنين در برخي روايات يكي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) خداجويي بيان شده است(1) كه بيانگر ضرورت پارسايي است. امام صادق (ع) درباره ياران امام زمان(ع) فرمود: "مرداني كه گويا دل هايشان پاره هاي آهن است، غبار ترديد ذات مقدس خدا خاطر شان را نمي آلايد... دل هايشان نور باران است. از ناخشنودي پروردگارشان هراس دارند. براي شهادت دعا مي كنند و آرزومند كشته شدن در راه خدايند..."(2)

2 - بصيرت

يكي از ويژگي هاي مهم كه لازم است دوستان و ياران امام زمان(ع) داشته باشند، بصيرت و آگاهي است(3) اين ويژگي هم در زمان غيبت ضرورت دارد و هم در زمان حضور. چه بسا انسان هايي كه در زمان غيبت به خاطر عدم بصيرت دچار مشكل شده اند، حق را در باطل تشخيص بدهند، ولي انسان هاي بصير و آگاه در تشخيص حق از باطل دچار مشكل نشده و در بحران ها كمر خم نكرده و پيچ و خم هاي زندگي آنان را به بيراهه نمي كشاند. انسان هاي بصير در زمان حضور امام زمان(ع) لحظه اي از ياري

حضرت دست بر نداشته و آسيب و آفات آن ها را تهديد نمي كند.

3 - دين مداري

يكي از مؤلفه هاي مهم جامعه ي امام زمان(ع) حاكميت دين است، از اين رو افراد و ياران امام بايد انسان هاي دين مدار باشند، از سوي ديگر در زمان غيبت انسان ها سخت دچار مشكل شده و حتي برخي غيبت امام زمان(ع) را منكر مي شوند، همچنين برخي از انسان ها در زمان غيبت در معرفي سقوط اخلاقي قرار گرفته و باورهاي ديني آنان ضعيف مي شود. در چنين شرايط عمل كردن به دستورهاي الهي و رعايت تكاليف يكي از ضروريات و بايسته ها محسوب مي شود، زيرا عمل به دستورهاي الهي هم زمينه لياقت بهره گيري از فيض امام زمان(ع) را فراهم مي نمايد وهم انسان را از آسيب ها و آفات حفظ مي كند، شايد بر همين اساس باشد كه يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت "تكليف گرايي" بيان شده است.

4 - ولايت گرايي و فرمانبري

در برخي از روايات يكي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) ولايت مداري و فرمانبري بيان شده است. پيامبر اسلام (ص) در خصوص فرمانبري ياران امام زمان(ع) فرمود: "كدّادون مجدّون في طاعته،(4) تلاشگر و كوشا در پيروي از اويند".

از اين روايت استفاده مي شود كساني كه در صدد هستند از ياران امام زمان(ع) باشند، بايد ولايت مدار و فرمانبر باشند، در زمان غيبت از كساني كه اطاعت آنها را امام زمان واجب كرده است، اطاعت كنند و در زمان حضور از حضرت اطاعت كنند.

5 - انتظار فرج

به انتظار زيستن، وظيفه اي است كه شريعت از مؤمنان در زمان غيبت خواسته است. انتظار به معناي آمادگي بدان معنا است كه انسان ها هر لحظه منتظر قيام امام زمان بوده و

بايد شرايط پذيرايي از حضرت را در خود فراهم نمايند، از سوي ديگر با آسيب و عواملي كه آن ها را از آمادگي براي قيام امام زمان باز مي دارد، بايد مبارزه نمايند، شايد بر اساس ايجاد اين ويژگي در انسان هاي منتظر است كه در زمان غيبت به انتظار فرج اهميت خاص داده شده است. پيامبر اسلام(ص) فرمود: "أفضل أعمال أمتّي إنتظار الفرج(5)، انتظار فرج داشتن برترين عمل امت من است". امام صادق(ع) نيز فرمود: "خبر دهم شما را به چيزي كه خداوند عمل بندگان را جز با آن نمي پذيرد،... باور به خداي يكتا و بندگي و پيامبري محمد... وچشم داشتن به ظهور قائم"(6)

6 - عبادت

ياران مهدي، مردان عبادتند، شيران روز و نيايش گران شب اند. آنان روح بندگي و راز و نياز با جانشان در هم آميخته، همواره خود را در محضر مي بينند و از ياد او لحظه اي غفلت نمي ورزند از ترس خداوند، نيمه شب، چون مادران فرزند مرده مي گريند.(7)

امام باقر(ع) يكي از ويژگي هاي مهم ياران امام زمان(ع) را عبادت دانست: "چون بر فراز نجف بر آيد، به ياران خطاب كند: امشب را به عبادت به روز آوريد. آنان برخي در ركوع و برخي در سجده، شب را به سحر مي رسانند و به درگاه خدا تضرّع مي كنند"(8) بر اين اساس كساني كه مي خواهند مانند ياران امام زمان(ع) باشند و در قيام حضرت شركت كنند، بايد در زمان غيبت به عبادت بپردازند.

7 - شجاعت

شجاعت و شهامت يكي ديگر از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) است. امام باقر(ع) در خصوص اين ويژگي فرمود: "گويا آنان را مي نگرم، سيصد و اندي مرد، بر بلنداي نجف كوفه ايستاده اند دل هايي چون پولاد

دارند... در رزمگاه نشان از شجاعان بر تن دارند و چونان ياران پيامبر(ص) در نبرد بدر، نشانه ويژه بر سر نهاده اند".(9)

در برخي از روايات دعا نمودن براي سلامتي امام زمان(ع)، صدقه دادن، متوسل شدن به امام زمان(ع) و... نيز از وظايف مؤمنان بيان شده است.(10)

پي نوشت ها:

1 - مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص 299.

2 - بحار الانوار، ج 52، ص 308

3 - مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان (ع)، ص 300.

4 - شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ص 63.

5 - بحارالانوار، ج 52، ص 128.

6 - الغيبة نعماني، ص 200.

7 - مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان ص 301.

8 - بحار الانوار، ج 52، ص 308.

9 - همان، ص 310.

10 - منتهي الامال، ج 2، ص 863 به بعد.

براي درك واقعي وجود مبارك امام عصر(عج) و اين كه عاشق و منتظر واقعي حضرت باشيم، چه بايد بكنيم؟
پرسش

براي درك واقعي وجود مبارك امام عصر(عج) و اين كه عاشق و منتظر واقعي حضرت باشيم، چه بايد بكنيم؟

پاسخ

منتظر واقعي كسي است كه خود را از هر جهت آمادة ظهور حضرت نمايد. و باطل را از هر جهت از خود دور كند. شرط لازم براي اين امر دينداري و ديانت پيشگي است. فرد منتظر مي بايست كاملاً بر اعمالش مراقبت و مواظبت نمايد و از هر گونه سستي و انحراف دوري گزينة امام صادق(ع) فرمود: "هر كه خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد و پارسايي پيش گيرد و با ورع باشد".(1)

امّا در مورد درك واقعي وجود مبارك امام عصر(عج) مي گوييم:

ارتباط با امام زمان(ع) دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم. رؤيت جمال نيكو و مشاهدة حس وجود مبارك حضرت است، كه كليد آن در ارتباط غير مستقيم قرار دارد.

ارتباط غير مستقيم، مقدمة لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از مُلك به ملكوت وارد شد و بر آستان آسمان انسانيت قدم گذاشت و از شعاع مهر انگيز خورشيد بلندترين آسمان هستي بهره برد. ارتباط غير مستقيم، ارتباطي علمي، عملي، قلبي و عاطفي است.

فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي.(1) از تدبّر و تأمل در آية فوق شايد بتوان تا حدودي متوجه گرديد كه براي ديدار "دلدار" حقيقت پرستان چه لازم است و براي سفر به كوي "محبوب" چه بايد همراه داشت؟

مقرر شد كه حضرت موسي(ع) در سرزمين مقدس و از طريق درختي(2) با حق تعالي سخن بگويد و به ملاقات معنوي خدا برود. فرمان رسيد: اي موسي! در

سرزمين مقدسي گام نهاده اي. سرزميني كه نور الهي بر آن جلوه گر است. پيام خدا را در آن جا مي شنوي (پس) با نهايت خضوع و تواضع در اين سرزمين گام گذار و كفش هايت را بيرون آر كه در سرزمين مقدس طوي هستي.

به موساي كليم گفته شد: مي داني كه در چه مكان و سرزمين مقدسي هستي؟ اين جا حضيرة قرب خدا و محل حضور و مناجات به درگاه او است. پس شرط ادب به جاي آور، كفشت را بكن.(3)

شما كه درخواست ديدار با جلوه كمال مطلق و نگاه به نور الهي را داريد. اين امر شدني و ممكن است. اما شرايط و شايستگي ويژه اي مي طلبد. چشم و دل لايق، گوش و زبان محبوب پسند مي خواهد تا مطلوب محبوب گردي و زيارتش ممكن شود. آن شرايط و ويژگي ها را در كلام خدا با كليمش مي توان جست؟

1_ بازگشت به حق

براي ديدار امامي كه مظهر اسم اعظم حق است ضروري ترين و بديهي ترين شرط، بازگشت به "حق تعالي" است: "فاخلع نعليك" كفش هاي دل بستگي به غير خدا را از دل در آور و از خود دور كن. پا برهنه يعني صاف و بي آلايش از هر قيد و بند و رنگي شو.

فقط رنگ خدايي داشته باش. بازگشت كن به وضعي كه به دنيا آمديم، آن موقع كه دلي صاف و دور از ريا و غرور و خودخواهي داشتيم و دل مان از غبار گناه ها و معصيت ها و از زنگار غفلت ها پاك بود. تا بتوانيد خورشيد خدا را در آسمان انسانيت رؤيت نماييد. پس گام اوّل بازگشت به

خدا و توبه از گناهان و تهذيب و پاك كردن نفس از صفات ناپسند است تا زمينة خروج عملي از غفلت را فراهم سازد.

چون عزم بر توبه كرديد، غسل كنيد و وضو بگيريد و چهار ركعت نماز بخوانيد؛ در هر ركعت يك مرتبه سورة حمد و سه مرتبه توحيد و يك مرتبه سورة ناس و فلق را بخوانيد و بعد از نماز هفتاد مرتبه "استغفرالله ربّي و اتوب اليه" بگوييد، سپس "لا حول و لا قوّة إلاّ بالله العلي العظيم" و در پايان بگوييد: "يا عزيز يا غفّار اغفرلي ذنوني و ذنوب جميع المؤمنين و المؤمنات فإنّه لا يغفر الذنوب إلاّ أنت".(4)

2_ تقويت معرفت:

آيا مي دانيد هواي زيارت چه كسي را در سر داريد؟ او را شناخته ايد؟ به مقام و منزلتش معرفت پيدا كرده ايد؟

كسي را كه هواي ديدار دلدار است، بايد دلدار شناس گردد. از كمالات و ويژگي هايش، از مقام و منزلتش نزد خدا معرفت لازم را كسب كند و با كرامات و معجزات و سيره و اخلاق و معارف او آشنا شود و دوستانش را بشناسد و توجه داشته باشد كه به ديدار چه كسي مي خواهد نايل گردد. با معرفت و شناخت، اوّلا توبه حقيقي تحقق مي يابد، ثانياً، محبت و دوستي ريشه دار مي گردد، زيرا محبت، درجات و مراتبي دارد.(5) برخي تا نُه مرتبه براي آن شمرده اند، و عشق را در مرتبة چهارم قرار داده اند. عشق آغاز راه رسيدن به مقصد و سرآغاز جاده اي است كه به ملاقات معشوق- امام زمان(ع)- منتهي مي شود.

تا علاقه و محبت به امام زمان(عج) به مرحلة عشق و ارادت نرسد، ديدار

آن يار حاضر وغايب، ممكن نيست. حافظ شيرازي مي گويد:

نشوي واقف يك نقطه ز اسرار وجود تا نه س_رگشت_ه ش_وي دايرة امك_ان را

شهيد مطهري(ره) در توضيح مي فرمايد: "اي سرگشتگي همان سرگشتگي عشق است، يعني جنون عشق است. تا از اين راه وارد نشوي، امكان ندارد به نقطه اي برسي".(6)

3_ عشق به خدا و تبعيت از امام زمان(عج):

اثر طبيعي محبّت آن است كه "محبّ" را با "محبوب" پيوندي مي دهد و در مسير خواسته هاي او به تلاش و فعاليت پرثمر وا مي دارد.

آن ها كه شب و روز دم از عشق پروردگار يا ائمه اطهار(ع) و امام زمان(عج) مي زنند، بايد صداقتِ محبت و عشق خود را در پيروي نشان دهند. در كتاب معاني الاخبار از امام صادق(ع) نقل شده :"ما احبّ الله من عصاه كسي كه گناه و نافرماني خدا مي كند، خدا را دوست ندارد".

دوستي و محبت در عمل ظهور مي كند. سپس فرمود: "چه شگفت انگيز است معصيت پروردگار كني، با اين حال اظهار محبت او نمايي! به جان خودم سوگند، اين كار عجيبي است! اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او مي كردي، زيرا كسي كه ديگري را دوست مي دارد. از فرمان او پيروي مي كند".(7) قرآن كريم مي فرمايد: " قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله...؛ پيامبر! بگو (به مردم) اگر خدا را دوست داريد، از من (پيامبر) پيروي كنيد تا خدا هم شما را دوست داشته باشد". بنابراين محبت تنها يك علاقه قلبي نيست، بلكه بايد آثار آن در عمل انسان منعكس باشد.

كسي كه مي خواهد امام زمان(ع) را زيارت كند بايد بررسي نمايد

چه اموري باعث خشنودي حضرت مي گردد، تا به آن كار مبادرت ورزد و از هر كاري كه موجبات ناخشنودي آن عزيز را فراهم مي سازد، اجتناب كند.

4- تقويت ارتباط قلبي و عاطفي

مي توان ارتباط قلبي و عاطفي با آن محبوب و معشوق عشاق حقيقت طلب را از راه هاي ذيل تقويت نمود:

از طريق خواندن برخي دعاها و زيارت ها و توجه و تأمل در معاني آن ها، نيز خواندن بعضي از نمازها مانند نماز امام زمان(ع) يا حضور در برخي از مكان ها مانند مسجد سهله در كوفه و مسجد جمكران در قم، نايب الزيارة آن حضرت شدن در زيارت خانه خدا (حج و عمره) و زيارت قبور و حرم پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و نيز شريك كردن حضرت در ثواب تلاوت قرآن، و دعاها و نمازهاي مستحبي، بلكه همة ثواب را به حضرت هديه نمودن، و در حق حضرت دعا كردن و دعاي فرج خواندن.

5- مطالعه زندگينامه كساني كه به ملاقات آن حضرت مشرّف شدند.

مطالعة زندگينامه اشخاصي كه توانستند به زيارت آن حضرت نايل گردند، هم راه را نشان مي دهد، هم شوق ملاقات را افزايش مي دهد و آتش عشق و ارادت را شعله ور مي سازد و هم اين حقيقت را بازگو مي كنند كه آنان، چه ويژگي هايي داشتند و چه عاملي موجب شد تا امام(ع) آنان را مورد عنايت و لطف خود قرار دهند.

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ح 52، ص 128.

2. طه (20) آية 12.

3. قصص (28) آية 30.

4. تفسير الميزان (مترجم)، ج 14، ص 191.

5. ميرزا جواد ملكي تبريزي، رسالة لقاء الله، ص 63.

6. تفسير نمونه، ج 9،

ص 393؛ تفسير روح المعاني، ج 12، ص 203.

7. عرفان حافظ، تماشاگر راز، ص 143.

8. تفسير نمونه، ج 2، ص 386.

چرا امام زمان ( عج ) با افرادي مثل من در ارتباط نيست ؟ علت غيبت امام زمان ( عج ) چيست ؟ وظيفه ما در زمان غيبت چيست ؟
پرسش

چرا امام زمان ( عج ) با افرادي مثل من در ارتباط نيست ؟ علت غيبت امام زمان ( عج ) چيست ؟ وظيفه ما در زمان غيبت چيست ؟

پاسخ

اصلا" بنا نيست امام زمان (عج) به طور مستقيم با شيعيان خودش اعم از خوب يا بد در ارتباط مستقيم باشد به اين معني كه مستقيما" به حضور او برسند .به جز در مواردي استثنايي كه خودحضرت اين افتخار را براي لحظاتي به برخي از دوستان و شيعيان خودداده اند .هر چند همه مردم و به طور خاص محبين و شيعيان آن حضرت به نحو غير مستقيم از الطاف و بركات و هدايت هاي آن حضرت بهره مندمي شود، ( نهج البلاغه ، خطبه 146، ينابيع الموده ، ج 2، ص 217 ) . اگر مانعي وجود نداشت قهرا" آن حضرت به طور مستقيم در ارتباط با مردم مي بود لكن خداوند كه افعالش بر طبق مصالح و در نهايت استحكام است ، آن حضرت رااز ديده ها پنهان نگه داشته است لذا غيبت حضرت علت و حكمت وفلسفه اي دارد .اگر چه فلسفه اين غيبت و حكمت آن به طور كامل براي مامعلوم نمي شود مگر بعد از ظهور آن حضرت ، ( الاحتجاج ، طبرسي ، ج 2، ص 376 و كمال الدين و تمام النعمه ، شيخ صدوق ، ج 2، ص 482، حديث 11 ).

اما در روايات ما، برخي از حكمت هاي غيبت بيان شده است :

1- به سبب غيبت ، از خطر قتل نجات مي يابد و بدين سان زمين خالي از حجت نمي ماند، ( اثبات الهداه ، ج

6، ص 437 ) .

2- به سبب غيبت ، از بيعت كردن با حاكمان ستمكار محفوظ مي ماند، ( بحارالانوار، ج 51، ص 152 ) . 3- خداوند به سبب غيبت ، بندگان خود را آزمايش و امتحان مي كند، ( بحارالانوار، ج 52، ص 113 ) . از طرف ديگر به اين نكته بايد توجه داشت كه ارتباط مستقيم سهل آن حضرت با افراد نيز زمينه ساز سو استفاده ها و ادعاهاي دروغين بسياري مي شود و به اين وسيله زمينه هاي فريب بسياري از توده ها فراهم مي گردد .ازاين رو اين باب بسته نگاهداشته شده و وظيفه امت در پيروي از نايبان آن حضرت معرفي شده است . براي اطلاع بيشتر در اين زمينه مراجعه كنيد به كتاب دادگستري جهان ، تاليف آيت الله ابراهيم اميني . ;

چگونه مي توان با امام زمان ( عج ) صحبت كرد؟
پرسش

چگونه مي توان با امام زمان ( عج ) صحبت كرد؟

پاسخ

به طور كلي بايد توجه داشت كه آنچه از ما خواسته شده و شارع مقدس به ما دستور داده است ، اعتقاد به امام زمان ( عج ) و دعا براي سلامتي و فرج آن بزرگوار و بعضي ادعيه و زيارات وارده است و از ما صحبت كردن با امام زمان ( عج ) ويا نامه نوشتن براي آن بزرگوار خواسته نشده است . در بعضي كتب دعا، دستوراتي براي خواب ديدن و يا نامه حاجت نوشتن ذكر شده است. در كتاب باقيات الصالحات كه در حاشيه مفاتيحالجنان در باب ششم در خواص بعضي سور و آيات و غيره ، تحت عنوان ( ( جهت خواب ديدن پيغمبر ( ص ) و يا امام ( عج ) يا والدين يا يكي از مردگان خود ) ) دستوري را ذكر نموده است ولي سندمعتبري براي آن نقل ننموده است و نيز در تتمه ملحقات مفاتيحالجنان كه در پايان مفاتيح چاپ شده است ، تحت عنوان رقعه اي كه براي حاجت مي نويسند و در آب جاري يا چاهي مي اندازند، دستوري براي نامه حاجت نوشتن را ذكر نموده است كه براي آن نيز سند معتبري نقل نموده است. شهيد دستغيب در كتاب ( ( داستان هاي شگفت ) ) نقل مي نمايد كه براي امام زمان ( عج ) نامه نوشته و آن را به آقاي بهجت داده است كه در آب روان بياندازد .پس از اين كه آقاي بهجت نامه را در آب روان مي اندازد نامه در جاي خود مي ماند وحركت نمي

كند .يكي دو بار اين مطلب تكرار مي شود و آقاي بهجت نامه را گرفته و به آقاي دستغيب برمي گردانند .آقاي دستغيب اين طور نتيجه گرفته است كه مصلحت نبوده كه آن حاجت برآورده شود.منظور اين است كه عمل به اين دعاها و يا نوشتن نامه خدمت حضرت لزوماً به معناي برآمدن مقصود نيست و البته حضرت اشراف علمي به ما دارند و كارها و اعمال و رفتار ما براي آن بزگوار آشكار است و اين كه به ياد آقا باشيم و آن بزرگواردر نزد ما عزيز باشد به اين معنا است كه آقا به ياد ماست و در نزد ايشان عزيز هستيم. خداوند امام زمان ( عج ) را از همه ما راضي و خشنود قرار بدهد و در فرج آن بزرگوار تعجيل فرمايد و همه ما را از شيعيان ودوستداران و موالي و ياران حضرتش قرار دهد.;

چه كنيم تا رابطه ما با امام زمان ( عج ) قوي تر شود و دوستدار واقعي ايشان شويم ؟
پرسش

چه كنيم تا رابطه ما با امام زمان ( عج ) قوي تر شود و دوستدار واقعي ايشان شويم ؟

پاسخ

مهمتر از همه چيز آن است كه وظايف خودرا در برابر آن حضرت بشناسيم و به انها عمل بكنيم در اين صورت است كه آن حضرت نيز دوستدار ما خواهندبود و لطف و عنايت افزون تري نسبت به ما خواهند داشت . آن چه بيش ازهمه آن وجود شريف و مقدس از ما انتظار دارند اين است كه در همه اموررضاي حق تعالي را در نظر بگيريم و كوچك ترين قدمي برخلاف فرامين قرآن و اسلام برنداريم . از طرف ديگر خود را همواره سرباز فداكار آن حضرت بدانيم و در همه جا براي حفظ دين و آرمان مقدس آن حضرت تلاش و جانفشاني كنيم و در حد توان محيط خانه مدرسه دانشگاه اداره و...را به فضايي ديني و معنوي تبديل نموده و كشور درون نفس و جامعه برون رامركز حاكميت تقوا كنيم . دعا براي فرج آن حضرت و آماده سازي خود وجامعه در اين راستا نيز از وظايف است . خواندن دعاهايي مثل دعاي عهدزيارت آل ياسين و ...نيز خوب است . ;

چگونه مي توان با امام زمان ارتباط برقرار كرد؟
پرسش

چگونه مي توان با امام زمان ارتباط برقرار كرد؟

پاسخ

از آنجائي كه حقيقت غيبت امام زمان (عج) غيبت و پنهان شدن جسماني و فيزيكي نيست بلكه ناشناخته بودن آن بزرگوار براي مردم است و به عبارت ديگر آن حضرت حضور مؤثر و پيوسته اي در جهان و بين مردم دارند ولي گمنام، بر اين اساس ممكن است بارها آن حضرت را ديده باشيد ولي نشناخته باشيد و آنكه در حجاب است مائيم نه آن بزرگوار. البته ملاقات همراه با شناخت و معرفت و تصحيح عملكرد و همگون شدن با آن حضرت در زندگي روزمره ممكن است چنانكه خود آن حضرت فرموده است شما خوب باشيد ما خود شما را پيدا مي كنيم.

حضرت استاد علامه طباطبائي (ره) در اين باره فرموده اند :

"منظور از غيبت امام (ع) غيبت شخص و جسم نيست، بلكه " غيبت عنوان" است كه در اين صورت، ديدار و رويارويي با آن حضرت به سه صورت ممكن است پيش آيد:

1- ديدار حضرت مهدي(ع) با عنوان غير واقعي ايشان، به طوري كه كاملا براي ، باري، هر شيعه پاك سرشتي مي تواند آن حضرت را ملاقات كند، ولي بايد توفيق رفيقش شود از گناهان و موارد شبهه و مشكوك پرهيز كرده و درون خويش را از خفاشها پاك كند و از طرفي به ايمان و يقين و صفات پسنديده ، انجام واجبات و مستحبات و ذكر حق تعالي جان خود را آراسته كرده و در رفع نيازمنديهاي مردم و اصلاح جامعه كوشا باشد، تا نور ولايت او در دل، و جمال او در چشمش تابيدن گيرد.

گفتم كه روي ماهت از من چرا نهان است؟

گفتا تو خود حجابي، ورنه رخم عيان است!"(1)

ديدار كننده، ناشناس باشند، اين گونه ديدار، و به فراواني به طور دايم، براي كساني كه در محل زندگي ايشان سكونت دارند، و يا افرادي كه با ايشان برخورد مي نمايند _ در هر نقطه اي كه باشد _ روي مي دهد.

ديدار با آن حضرت در عنوان حقيقي ايشان، بدون اينكه اين امر را ملاقات كننده _ مگر پس از پايان گرفتن ديدار _ متوجه

مومن بايابكم و مصدق برجعتكم

مقصود همان رجعتي است كه اول امام حسين (ع) بعد حضرت امير (ع) و بعد حضرت رسول(ص) و بعد باقي ائمه رجوع مي نمايند .

(ره)

باشد. اين همان حالتي است كه اكثر ديدارهاي نقل شده را شامل مي شود.

ديدار با آن حضرت با عنوان حقيقي ايشان، در حالي كه ديدار كننده نيز در اثناي ملاقات متوجه اين امر باشد. اين گونه ديدار در اخبار مشاهده و ديدار بسيار كم نقل شده است، زيرا غالباً مخالف مصلحت مي باشد و با غيبت تامه و كامل حضرت مهدي (عج) منافات دارد.

اما در رابطه با كيفيت رويارويي با آن حضرت، كافي است آن جناب با فرد مورد نظر، مانند ساير انسانها روبه رو شود و منظور خود را از ديدار برآورده سازد و شخصيت حقيقي خود را به او _ اگرچه به گونه اي كه پس از اتمام رويارويي متوجه شود _ بشناساند. بلكه آن حضرت، به طور عادي، پس از پايان ديدار، ملاقات كننده را ترك مي كند.

البته، در صورتي كه هنگام ملاقات، امام ( به گونه اي در تنگنا قرار گيرد كه بيم از ميان رفتن و انتفاي غيبت عامّه ايشان برود، چاره اي از پنهان شدن به طريق اعجاز نيست. و

اين معجزه در اين شرايط با قانون معجزات مطابقت دارد، زيرا بر قراري غيبت ايشان براي تحقّق روز موعود لازم است.

راجع به اينكه: آيا در غيبت كبري، ممكن است كسي خدمت آن حضرت مشرّف شود؟ بايد گفت: آري، و اينكه در بعضي روايات گفته شده كه مدعيان ديدن حضرت را تكذيب كنيد؛ منظور كساني هستند كه ادعاي ديدن آن امام و نيابت دارند.

1_ در محضر علامه طباطبائي، هادي خسروشاهي، ص 154 _ 155

راه افزايش عشق به امام زمان غ و ارتباط با آن حضرت چيست
پرسش

راه افزايش عشق به امام زمان غ و ارتباط با آن حضرت چيست

پاسخ

الف _ افزايش عشق و محبت نسبت به آن حضرت

1. امام زمان غ حجت زندة خداوند در ميان انسان ها بوده كامل ترين و با فضيلت ترين مخلوقات است او تنها فرد از سلسله جانشينان الهي است كه پس از پيامبر بزرگوار و يازده امام معصوم ، به عنوان نمايندة آنان مي باشد. عُصارة همة كرامت ها و ارزش هاي انساني است عالي ترين شاخصه هاي كمال انساني در وجود مقدس ايشان جمع شده است انسان كه در تكاپوي يافتن بهترين راه براي بارور ساختن استعدادهاي كمال طلبي در خود بوده تشنة ره يابي به مقصدهاي متعالي است بديهي است كه آسان ترين شيوة رسيدن به آن و جهت دادن صحيح به رفتارهاي خود، هم آهنگ ساختن آن ها با آيينة تمام نماي انسان كامل است و اساساً فلسفه امامت در ساختار اعتقادي شيعه همين است امام نه صرفاً يك سخن گوي راه هدايت بلكه عامل رساندن انسان به فضاي ملكوتي هدايت است در وجود امام سازوكارهاي هدايت عينيت پيدا كرده و او نه فقط ترسيم گر خط هدايت بلكه رساننده عمل انسان به منزلگاه هدايت و كمال است انسان كه در درونش آتش كمال جويي شعله ور است بايد اين باور را همواره سويه اي دل خود قرار دهد كه كامل ترين موجودات و مخلوقات خداوند، زنده و حاضر در ميان ما است از اين رو، سراسيمه و با تب و تاب مؤلفه هاي شخصيتي آن معصوم را هر چه بيش تر بشناسد; آن گوهري كه در وجودش همة عناصر كمال عينيت

يافته است اگر ما او را بيش تر بشناسيم بيش تر رو به سويش خواهيم داشت و در دل و جانمان مأوي َ خواهد گزيد.

ب _ افزايش ارتباط

افزون بر، عنصر شناخت كه در قسمت اوّل پاسخ بدان اشاره گرديد; محزون بودن براي حضرت به دليل غربت و تنهايي او از ميان مردم انتظار فرج دعا جهت حفظ آن وجود مقدّس صدقه دادن براي سلامتي وي متوسّل شدن به ايشان در گرداب گناه و فساد نلغزيدن و پاك نگه داشتن خود و... از جمله راه كارهاي افزايش ارتباط با ولي عصر، امام زمان غ مي باشد.

از قرآن كريم نيز استفاده مي شود كه وظيفه ما اظهار دوستي و مودّت اهل بيت پيامبر: است "قُل لآ َّ أَسْ ?‹َلُكُم ْ عَلَيْه ِ أَجْرًا إِلآ الْمَوَدَّة َ فِي الْقُرْبَي َ;(شوري 23) بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي كنم جز دوست داشتن نزديكانم ]=اهل بيتم .". در كتاب شريف اصول كافي از امام باقر7 روايتي نقل شده است كه منظور از "قُربي َ" در آيه شريفة ياد شده ائمه مي باشند;(الميزان علامه طباطبايي ، ج 18، ص 51.) با توجه به چنين تفسيري سفارش آيه شريفة فوق آن است كه ما دوستي و عشق و محبت خود را به اهل بيت افزون كنيم و حتّي اجر و مزد رسالت سنگين پيامبر9 را همين مسئله قرار داده است روشن است راه افزايش اين عشق و محبت گرچه به صورت آيه اي مستقل و صريح در قرآن نيامده است امّا از روايات معصومين استفاده مي شود كه راه كلّي آن حركت در مسير جهت گيري ها و عمل كردن به دستورات

آن ها است همان گونه كه اشاره شد، ترك كارهاي حرام تقويت معنويّت خدمت به مردم دعا در حق آن حضرت و متوسّل شدن به ايشان و خواندن دعاهاي مربوط به آن وجود مقدس كه يكي از آن ها زيارت نامة مخصوص عصر جمعه مي باشد كه در كتاب شريف مفاتيح الجنان آمده است

چگونه ارتباطم را با امام زمان (عج ) بيشتر و عميق تر كنم ؟
پرسش

چگونه ارتباطم را با امام زمان (عج ) بيشتر و عميق تر كنم ؟

پاسخ

ملاقات با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده باش آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: « يا ايها الذين امنوا اصبروا وصابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون » اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد وتقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد ».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: «صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد»،}(كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص 105)

مرابطه با امام زمان(عج) يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: « الذين ان مكنّاهم في الارض

اقاموا الصلوة وآتوا الزكاة وامروا بالمعروف و نَهَوْ عن المنكر » كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند(حج، آيه 41) .

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او» (تفسيرقمّي، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم.

خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مي ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان ودوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعامي كنند. از آن حضرت نقل شده است: « انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم » ما هرگز در رعايت احوال شماكوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم. (بحارالانوار، ج 53، ص 174)

ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوارمي باشد. ارتباط با امام زمان يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. پيوستگي با او يعني مطيع اوبودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم.

از اين رو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت مهدي(عج) را بدانيد و سپس آن را در خود عملي كنيد پس بحث زير ضروري به نظر مي رسد.

منتظر واقعي مهدي(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد:

1- عمل به تكاليف ديني منتظر واقعي بايد تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد.

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك « عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي... » بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم(دعاي ندبه).

3- براي تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاي عهد» را بخوانيم.

4- انتظار فرج آن حضرت در دل و ظاهر جلوه گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع)بهترين اعمال انتظار فرج است اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعني، نصرت وپيروزي و گشايش و مقصود نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر(عج) تشكيل مي گردد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتني اين آرمان بزرگ و جهاني است و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد و اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا

منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوارمي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است بنابراين انتظار فرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ وشعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود زيرا بع֙ʠبر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كندو آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز است و با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر وحقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني.

ه) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش.

ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود

به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهادمي كنند(بحارالانوار ج 52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 باتصرف).

5- داستان هاي واقعي بزرگاني كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند را بخوانيم.

در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولي عصر» بر اعمال و رفتار ماآگاهي دارد و خود را در محضر ايشان ببينيم و براي گره گشايي هاي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست داشته باشيم.

براي نوشتن نامه به امام زمان(عج) شرايط خاصي لازم است؟
پرسش

براي نوشتن نامه به امام زمان(عج) شرايط خاصي لازم است؟

پاسخ

درخواست حاجت از اولياي الهي، وقتي با نيت خالصانه و صادقانه صورت بگيرد، قطعا سبب بذل توجه و عنايات خاص حضرات معصومين(ع) قرار خواهد گرفت چون هيچ ارتباطي با منابع رحمت و فيض بدون پاسخ و اثر نمي ماند. لكن اين به معناي اجابت خواسته مطرح شده و برآمدن حاجت نيست. زيرا برآمدن يك خواسته گاهي به جهات مختلف مصلحت نيست. به عنوان مثال توسل به اولياي الهي براي شفاي بيماري لاعلاجي كه پزشكان آن را جواب كرده اند، عملي پسنديده و نيكوست و اثرات مطلوب و توجه و عنايات خاص آنان را در پي دارد اما به معناي برآمدن حتمي اين خواسته نيست چرا كه اولياء الهي براساس حكمت عمل مي كنند به هر حال يا دعاي شخص اجابت مي شود يا بركات و نعمت هاي ديگري در دنيا و آخرت براي او مقرر مي شود. نفس ارتباط با امام زمان(عج) آثار سازنده روحي نيز دارد.

اين درخواست به صورت سخن قلبي يا لفظي و حتي كتبي مي تواند باشد نوشتن نامه كتبي براي حضرت راهي براي ايجاد ارتباط با آن عزيز دلها مي باشد و شرايط خاصي ندارد و در وقت گرفتاري و حاجت مي توان اين كار را انجام داد.

مرحوم شيخ عباس قمي از كتاب هاي برخي بزرگان مثل تحفه الزائر مرحوم مجلسي نقل مي كند كه هر كه حاجتي داشته باشد، آن را در رقعه و نامه اي بنويسد و در قبور يكي از امامان(ع) بياندازد و يا آن را ببندد و مهر كند و از خاك پاك گل بسازد و نامه

را در ميان آن بگذارد و در نهري يا چاهي عميق يا گودال آبي بياندازد و آن نامه به حضرت صاحب الزمان(عج) مي رسد و آن حضرت عهده دار برآوردن حاجت او مي گردد.

نامه اي كه نوشته مي شود با اين عبارت است: «بسم الله الرحمن الرحيم، كتبت يا مولاي صلوات الله عليك مستغيثا و شكوت ما نزل بي مستجيرا بالله عزوجل ثم بك من امر قد دهمني و اشغل قلبي و اطال فكري و سلبني بعض لبي و غير خطير نعمه الله عندي اسلمني عند تخيل وروده الخليل و تبرء مني عند توائي اقباله الي الحميم و عجزت عن دفاعه حيلتي و خانني في تحمله صبري و قوتي فلجأت فيه اليك و توكلت في المسأله لله جل ثناءه عليه و عليك في دفاعه عني علما بمكانك من الله رب العالمين ولي التدبير و مالك الامور واقفا بك في المسارعه في الشفاعه اليه جل ثناؤه في امري متيقنا لاجابته تبارك و تعالي اياك باعطائي سؤلي و أنت يا مولاي جدير تبحقيق ظني و تصديق أملي فيك في امر كذا و كذا (و به جاي كلمه كذا و كذا، حاجت خود را نام مي بري) فيما لا طاقه لي بحمله و لا صبرلي عليه و ان كنت مستحقا له ولاضعافه بقبيح افعالي و تفريطي في الواجبات التي لله عز وجل فاغثني يا مولاي صلوات الله عليك عند اللهف و قدم المسأله لله عزوجل في امري قبل حلول التلف و شماته الاعداء فبك بسطت النعمه علي و اسأل الله جل جلاله لي نصرا عزيزا و فتحا قريبا فيه بلوغ الامال و خير المبادي و خواتيم الاعمال و

الأمن من المخاوف كلها في كل حال انه جل ثناؤه لما يشاء فعال و هو حسبي و نعم الوكيل في المبدأ والمال».

آن گاه بالاي آن نهر جاري يا گودال آب مي آيد و بر يكي از وكلاي حضرت اعتماد و توجه نمايد (يعني به عثمان بن سعيد عمروي يǠفرزندش محمد بن عثمان يا حسين بن روح و يا علي بن محمد سمري كه از وكلاي خاص حضرت حجت(عج) بوده اند) و سپس نامه خȘϠرا در آن نهر و يا چاه و يا گودال آب بياندازد كه انشاءالله حاجت او برآورده مي گردد (منتهي الامال، ج 2، ص 869، انتشارات هجرت، چاپ چهاردهم، تابستان 1380).

راه هاي ارتباط با امام زمان (عج ) چگونه است ؟
پرسش

راه هاي ارتباط با امام زمان (عج ) چگونه است ؟

پاسخ

ملاقات و ارتباط با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده باش آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا وصابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد وتقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: «صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص105)

مرابطه با امام زمان(عج) يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: «الذين ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزكاه و

امروا بالمعروف و نَهوْ عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند»(حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمّي، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم.

خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مي ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعا مي كنند. از آن حضرت نقل شده است: «اناغير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم ؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم»(بحارالانوار، ج 53، ص 174).

ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار است. ارتباط با امام زمان يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود رابه امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. پيوستگي با او يعني مطيع او بودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم. از اينرو بسيار بجاست

كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت مهدي(عج) را بدانيد و سپس آن را در خود عملي كنيد پس بحث زير ضروري به نظر مي رسد.

منتظر واقعي مهدي(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد:

1- عمل به تكاليف ديني؛ منتظر واقعي بايد تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد.

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي... بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم» (دعاي ندبه).

3- براي تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاي عهد» را بخوانيم.

4- انتظار فرج آن حضرت را در دل و ظاهر جلوه گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعني، نصرت و پيروزي و گشايش و مقصود نصرت و پيروزيحكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر(عج) تشكيل مي گردد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتني اين آرمان بزرگ و جهاني است و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشدو اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت

خدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است. بنابراين انتظارفرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است. از اين جانادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود زيرا بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اين كه امام زمان ظهور كند و آنها را اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز است و با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني.

ه) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش.

ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود

به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند، (بحارالانوار ج52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).

5- داستان هاي واقعي بزرگاني كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند را بخوانيم.

در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولي عصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهي دارد و خود را در محضر ايشان ببينيم و براي گره گشايي هاي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست داشته باشيم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجالي تهراني

2- ترجمه منتخب الاثر، آيت الله صافي

3- مهدي موعود، ترجمه: علي دواني

4- وابستگي جهان به امام زمان(عج)، لطف الله صافي

5- امام زمان در گفتار ديگران، علي دواني

اعتقاد ما شيعيان اين است كه هر گاه ائمه را صدا بزنيم و حاجت خود را با خلوص نيت از آنها بخواهيم به ما پاسخ مي دهند پس فلسفه نوشتن عريضه چيست ؟
پرسش

اعتقاد ما شيعيان اين است كه هر گاه ائمه را صدا بزنيم و حاجت خود را با خلوص نيت از آنها بخواهيم به ما پاسخ مي دهند پس فلسفه نوشتن عريضه چيست ؟

پاسخ

مرحوم حاج شيخ عباس قمي در كتاب مفاتيح الجنان مي فرمايد در كتاب تحفه الزائر از حضرت صادق(ع) نقل شده است كه هرگاه تو را حاجتي به سوي خداي تعالي باشد يا از امري خائف باشي در كاغذي اين عبارات را بنويس «بسم اللَّه الرحمن الرحيم اللهم اني اتوجه اليك» تا آخر كه در مفاتيح هست و در آخر آن حاجت خود را بنويس و آن را پيچيده در گلوله اي از گِل قرار بده و در آب جاري (مثل آب رودخانه) يا در چاهي بينداز (انشاءاللَّه) خداوند به زودي گشايش در كارت ايجاد مي كند، (مفاتيح الجنان، ص 974)

در مورد نوشتن عريضه , چون روايت معتبري در دست نيست , قضاوت درباره آن مشكل است و به هر حال شايد عريضه نويسي حاصل تجربيات بعضي از بزرگان است كه در رفع حاجات اثراتي مشاهده كرده اند و بعد كم كم به صورت امري رايج و مرسوم درآمده است .

آيا اينكه كسي حرف دلش را بر روي كاغذي بياورد و به اميد آنكه به دست امام زمان وي خواهد رسيد از نظر علماي ما چگونه است.آيا خرافه است.
پرسش

آيا اينكه كسي حرف دلش را بر روي كاغذي بياورد و به اميد آنكه به دست امام زمان وي خواهد رسيد از نظر علماي ما چگونه است.آيا خرافه است.

پاسخ

در مورد نوشتن عريضه , چون روايت معتبري در دست نيست , قضاوت درباره آن مشكل است و به هر حال شايد عريضه نويسي حاصل تجربيات بعضي از بزرگان است كه در رفع حاجات اثراتي مشاهده كرده اند و بعد كم كم به صورت امري رايج و مرسوم درآمده است .

اصل كار و نوشتن عرض حاجت براي حضرت ولي عصر(عج) منع شرعي ندارد ولي با راز و نياز با خداوند و استمداد و توسل داشتن به امام زمان(عج) مطلب حاصل مي شود چرا كه به هر حال ائمه طاهرين(ع) با عنايت خاصه اي كه از سوي پروردگار برخوردارند توجه آنان به اهل ايمان چه با حال گفتاري باشد يا مكتوب تفاوتي برايشان ندارد.

آيا سوال كردن از امام زمان و جواب شنيدن غير ممكن است.
پرسش

آيا سوال كردن از امام زمان و جواب شنيدن غير ممكن است.

پاسخ

با توجه به اين كه شيعه به ادله متعدد قائل است كه زمين هرگز خالي از حجت نيست، چنانچه امام صادق(ع) فرمود اگر در دنيا مردم به دو نفر تقليل يابند يكي از آنها امام و حجت خدا بر خلق است (الزام الناصب، علامه حائري، ص 4)

و حجت حق كه امام باشد واسطه بين خلق و خالق است و تمام علماء اماميه به اتفاق و علماء اهل سنت بجز قليلي با استناد به روايات كثيري كه از جانب پيامبر اكرم (ص)و ساير معصومين(ع) وارد شده و با اتكاء به تاريخ و نقل هايي كه به تواتر به دست ما رسيده معتقدند كه امام زمان(عج) متولد شده و زنده است گرچه به خاطر عواملي ديدگان ما از جمال دلربايش محروم گشته [كه اين عوامل و اسرار غيبت در كتاب هايي كه در اين زمينه نگاشته شده مشروحا بيان شده] لكن با اين حال باب ملاقات و صميميت و سؤال كردن از حضرت مسدود نيست و به قول بزرگان بهترين دليل بر امكان يك چيز وقوع آن است و در طول تاريخ بسيار كساني از علماء و دانشمندان به اين سعادت بزرگ نائل شده و مسائل و مشكلات خود را مطرح كرده و جواب گرفته اند و در اين رابطه بسياري از بزرگان كتاب نوشته اند كه در اين رابطه مي توانيد به كتاب هاي زير مراجعه نماييد:

- رخسار آفتاب، آيت الله سيد مجتبي غيوري

زندگي حضرت صاحب الزمان، حسين عمادزاده

براي نمونه آيت الله غيوري در اثرخود، تشرف و صحبت كردن بزرگاني مانند علامه بحرالعلوم، مقدس

اردبيلي، علامه حلي، شيخ صدوق، شيخ انصاري، شيخ حر عاملي، آيت الله نجفي مرعشي، علي ابن مهزيار و... را نقل نموده كه به محضرت حضرت نائل شده و بعضا سؤالاتي را مطرح و جواب گرفته اند (رخسار آفتاب، ص 229 به بعد).

آيا عريضه نويسي به امام زمان عليه السلام مدرك معتبري دارد؟
پرسش

آيا عريضه نويسي به امام زمان عليه السلام مدرك معتبري دارد؟

پاسخ

در مورد جواز بلكه رجحان عريضه نويسي به امام زمان (ع) مي توان به ادلّه اي تمسك كرد:

1 - عريضه نويسي از انواع توسّلات واستغاثه هاي به امام عصر (ع) به شمار مي آيد، توسلي كه اصل آن از مستحبات مسلّم در مصادر ديني به حساب مي آيد.

2 - عريضه نويسي از كارهاي مسلّمي است كه عمل وسيره بزرگان بر آن بوده وآثار وبركات شگفت انگيزي از آن برده شده است. محدّث نوري در كتاب "نجم الثاقب" قضاياي عجيبي را در اين رابطه نقل مي كند.

{پاورقي . نجم الثاقب، ص 421 ؛ جنّة المأوي، ص 248 ؛ دارالسلام، ج 2، ص 264. پاورقي}

3 - كفعمي در "المصباح" و"البلدالأمين" كيفيّت وچگونگي عريضه نويسي را نقل كرده واين خود دليل بر آن است كه عريضه نويسي از مشروعيت برخوردار است.

{پاورقي . المصباح، ص 531 ؛ البلد الأمين، ص 227. پاورقي}

مرحوم مجلسي نيز فرموده است: "هنگام انداختن عريضه چنين خيال كند كه نامه را به نايب خاص تسليم مي كند".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 94، ص 30. پاورقي}

شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي؛ در كتاب "مصباح المتهجّد" مي گويد: "عريضه اي به سوي خداوند متعال مي نويسي وآن را مي پيچي، سپس عريضه ديگري به محضر والاي حضرت بقية اللَّه اروحنا فداه مي نويسي..."، آن گاه كيفيّت نوشتن هر يك از{پاورقي . همان، ص 27. پاورقي}

عريضه ها را بيان مي دارد.

آيا اين مطلب درست است كه نامه هايي كه در آب روان انداخته مي شود به دست امام زمان (عج ) مي رسد؟
پرسش

آيا اين مطلب درست است كه نامه هايي كه در آب روان انداخته مي شود به دست امام زمان (عج ) مي رسد؟

پاسخ

در بعضي از كتاب ها مانند كتاب مفاتيح الجنان مرحوم شيخ عباس قمي آمده است كه از كتاب تحفة الزائر از حضرتصادق(ع) نقل شده كه هرگاه حاجتي داشته باشيد و يا از امري مي ترسيد اين دعا را در كاغذي بنويس و در آخرحاجت خود را ذكر كرده و سپس آن را در گلوله اي از گِل قرار داده و در ميان آب جاري يا چاهي بينداز. خداوند بهزودي گشايش در كار شما ايجاد مي كند، (مفاتيح الجنان، ص 974).

اما در اين كه حتما به دست امام عصر(عج) مي رسد يا نه، خدا مي داند و بر فرض كه چنين باشد معلوم نيست هرنامه اي كه نوشته شود و در آب انداخته شود مورد نظر حضرتش قرار گيرد. گرچه از نظر عقيده شيعه آن حضرت به اذنخدا از همه امور مطلع و واسطه فيض خدا به بندگانش مي باشند، (اعلام الدين، ص 270 - 269).{J

چطور مي توان با آقا صاحب الزمان ارتباط برقرار كرد و او را ببينيم و كلا چطور با اهل بيت ارتباط برقرار كنيم.
پرسش

چطور مي توان با آقا صاحب الزمان ارتباط برقرار كرد و او را ببينيم و كلا چطور با اهل بيت ارتباط برقرار كنيم.

پاسخ

ارتباط با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده باش آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد و تقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: «صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص 105)

مرابطه با امام زمان(عج) يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و

اصحاب ايشان مي فرمايد: «الذين ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نَهَوْ عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند»، (حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمّي، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم.

خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مي ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعا مي كنند. از آن حضرت نقل شده است: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم»، (بحارالانوار، ج 53، ص 174).

ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار مي باشد. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم. از اين رو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت مهدي(عج) را بدانيم و سپس آن را در خود عملي كنيم پس بحث زير ضروري به نظر مي رسد.

منتظر واقعي مهدي(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد:

1- عمل به تكاليف

ديني منتظر واقعي بايد تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد. حتي اگر اين وظيفه نماز نخواندن يا روزه نگرفتن باشد (همان گونه كه براي خانم ها در اوقات خصوصي چنين قرار داده شده).

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي...؛بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم»، (دعاي ندبه).

3- براي تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاي عهد» را بخوانيم.

4- انتظار فرج آن حضرت را در دل و ظاهر جلوه گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعني، نصرت و پيروزي و گشايش و مقصود نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر(عج) تشكيل مي گردد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني است. منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد و اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد ماند. ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست زندگي خود

را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد. او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است، بنابراين انتظار فرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود زيرا بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز است و با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني.

ه) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش.

ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج)

زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند، (بحارالانوار ج 52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).

5- داستان هاي واقعي بزرگاني را كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند بخوانيم.

در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولي عصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهي دارد و بايد خود را در محضر ايشان ببينيم و براي گره گشايي هاي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست داشته باشيم.

بهترين دعاها در زمان غيبت: دعاي عهد، زيارت آل يس و دعاي ندبه است كه در زمان هاي خاص در طول شبانه روز و هفته خوانده مي شود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجالي تهراني

2- ترجمه منتخب الاثر، آيت الله صافي

3- مهدي موعود، ترجمه: علي دواني

4- وابستگي جهان به امام زمان(عج)، لطف الله صافي

5- امام زمان در گفتار ديگران، علي دواني

و درباره ايجاد ارتباط با اهل بيت(ع) بايد گفت: هرگونه ارتباط محبت آميز و قلبي بر معرفت و شناخت مبتني است. آشنايي و محبت اگر سطحي و زودگذر باشد، سريع مضمحل و نابود مي گردد. ارتباط و علاقه و محبت به اهل بيت(ع) اگر پس از معرفت مقام و جايگاه ايشان(ع) به دست آيد، هيچ گاه زايل نشده و هر لحظه فزوني مي يابد و مؤمن را به فلاح و رستگاري و همنشيني با ائمه اطهار(ع) در دنيا و آخرت مي رساند.

نخستين گام در راه پيوند با اين بزرگان، شناخت جايگاه آنان در جهان هستي است. زيارت جامعه كبيره از امام هادي(ع) روايت شده،

يكي از بهترين متون درباره امام شناسي است. در فرازهايي از اين زيارت عميق و ارزشمند آمده است: سلام بر دعوت كنندگان به سوي خدا و راهنمايان به سوي آن چه رضايت خدا در آن است. كاملان در محبت الهي و اخلاص ورزندگان در توحيد خدا و آشكار سازندگان امر و نهي خداوند. خداوند شما را براي علم خود برگزيد و براي غيب و نهان خود پسنديد و براي سرورانش انتخاب كرد. خداوند شما را از گناه و ناپاكي دور گردانيد و از فتنه ها ايمني بخشيد، شما هم او را بزرگ داشتيد و ياد و ذكرش را استمرار بخشيديد و به خاطر او در آشكار و نهان مردم را نصيحت كرديد و به راه راست رهنمون شديد وجانتان را در راهش فدا كرديد و بر مصائبي كه در راه او بر شما فرود آمد بردباري ورزيديد. پس هر كس از شما روي گرداند از دين خارج شده و هر كس با شما همراه شد به مقصد رسيد. حق همراه شما و در شما و از شما و به سوي شما است. بازگشت خلق به سوي شما و حساب آن بر عهده شما است. هر كس شما را دوست دارد، خدا را دوست داشته و هر كس با شما دشمني ورزد با خدا دشمني ورزيده است. شما صراط و راه قويم خدا هستيد. هر كس به سوي شما آمد نجات پيدا كرد و هر كس روي گردانيد هلاك شد. خوشبخت آن كسي كه با شما دوست گرديد و نگون بخت آن كسي كه با شما دشمني ورزيد. هر كس پيرو شما شد بهشت جايگاه او

و هر كس با شما مخالفت كرد، دوزخ منزلگاه او است. هر كس شما را انكار كرد كافر و هر كس با شما جنگيد مشرك است. كلام و سخن شما نور و امرتان رشد و هدايت و سفارش شما تقوا و كارتان خير و عادت شما احسان و نيكي و روش شما كرم و بزرگواري است. هر كسي آهنگ خدا كند از شما آغاز مي كند و هر كس متوجه خدا گردد شما را قصد مي كند مدح و ثنا و وصف شما از توان من بيرون است. به خاطر شما است كه قطرات باران فرو مي ريزد و به بركت و عنايت شما غصه ها برطرف مي گردد و مشكلات و خطرات زايل مي گردد.

با رعايت توصيه هاي زير، ارتباط بين ما و اهل بيت(ع) مستحكم مي گردد:

1. ايجاد معرفت و شناخت از طريق مطالعه تاريخ زندگي و معجزات و مقامات و سخنان حكمت آميز ودعاها و زيارات و فضايل و مناقب آنها.

2. توسل و توجه به بارگاه قدس آنان(ع) در زمان هاي مخصوص و شاد بودن و غمناك بودن در تولد و شهادت آنها.

3. ايجاد سنخيت روحي بين خود و آنها از طريق تهذيب نفس، ترك معاصي، انجام واجبات و نزديكي هر چه بيشتر به خداوند متعال.

مي توان امام و رهبر خود را در حال حاضر بدون رابطه رو در رو از طريق رسانه ها شناخت(امام علي اكثرا با مردم تحت ولايتش رابطه مستقيم داشت) البته ما به همه اصول اسلام معتقديم و فقط از باب تكميل شدن اين اصل طلايي و ناب اسلام است.
پرسش

مي توان امام و رهبر خود را در حال حاضر بدون رابطه رو در رو از طريق رسانه ها شناخت(امام علي اكثرا با مردم تحت ولايتش رابطه مستقيم داشت) البته ما به همه اصول اسلام معتقديم و فقط از باب تكميل شدن اين اصل طلايي و ناب اسلام است.

پاسخ

(جهت استفاده)

ارتباط با امام زمان: ارتباط با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده باش آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد و تقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: «صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص 105)

مرابطه با امام زمان(عج) يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است

كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: «الذين ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نَهَوْ عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند»، (حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمّي، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم.

خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مي ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعا مي كنند. از آن حضرت نقل شده است: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم»، (بحارالانوار، ج 53، ص 174).

ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار مي باشد. ارتباط با امام زمان يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود.

پيوستگي با او يعني مطيع او بودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم. از اين رو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت مهدي(عج) را بدانيد و سپس آن را در خود عملي كنيد پس بحث زير ضروري به نظر مي رسد.

منتظر واقعي مهدي(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد:

1- عمل به تكاليف ديني منتظر واقعي بايد تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد.

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي...؛بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم»، (دعاي ندبه).

3- براي تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاي عهد» را بخوانيم.

4- انتظار فرج آن حضرت در دل و ظاهر جلوه گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعني، نصرت و پيروزي و گشايش و مقصود نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر(عج) تشكيل مي گردد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتني اين آرمان بزرگ و جهاني است و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد و اين خواسته آن گاه جدي و راست است

كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است بنابراين انتظار فرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود زيرا بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز است و با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني.

ه) اميد به آينده اي روشن و

نويد بخش.

ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند، (بحارالانوار ج 52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).

5- داستان هاي واقعي بزرگاني كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند را بخوانيم.

در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولي عصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهي دارد و خود را در محضر ايشان ببينيم و براي گره گشايي هاي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست داشته باشيم.

بهترين دعاها در زمان غيبت: دعاي عهد، زيارت آل يس و دعاي ندبه است كه در زمان هاي خاص در طول شبانه روز و هفته خوانده مي شود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجالي تهراني

2- ترجمه منتخب الاثر، آيت الله صافي

3- مهدي موعود، ترجمه: علي دواني

4- وابستگي جهان به امام زمان(عج)، لطف الله صافي

5- امام زمان در گفتار ديگران، علي دواني

دعا براي امام

شنيده ام كه براي برآورده شدن حاجات آقا امام زمان (عج دعا كنيد يا براي حاجات ايشان دو ركعت نماز بخوانيد تا حاجات خودتان برآورده شود مگر نه اين كه ايشان اگر لب تر كنند خدا حاجتشان را برآورده مي كند. پس دعاي ما فايده اي ندارد؟ اگر خداوند صلاح نداند كه حاجت
پرسش

شنيده ام كه براي برآورده شدن حاجات آقا امام زمان (عج دعا كنيد يا براي حاجات ايشان دو ركعت نماز بخوانيد تا حاجات خودتان برآورده شود مگر نه اين كه ايشان اگر لب تر كنند خدا حاجتشان را برآورده مي كند. پس دعاي ما فايده اي ندارد؟ اگر

خداوند صلاح نداند كه حاجت ايشان برآورده شود و ما دائم دعا كنيم آيا دعاي ما مستجاب مي شود يا خير؟ و ديگر اين كه اين چه ربطي به برآورده شدن حاجات خودمان دارد؟

پاسخ

الف _ آري خواهرم حضرت ولي عصر ارواحنا له الفدأ مقربترين موجود روي زمين در پيشگاه خدا بوده و خواست ايشان خواست خداست ايشان هرچه از خدا بخواهد خدا عنايت مي فرمايد; ولي از آن جهت كه حضرت مهدي (7) مانند بقية انسانها به صورت يك فرد عادي در زمين زندگي مي كنند، احتمال دارد ايشان نيز از گرفتاريهاي زمانه در امان نباشد; بنابراين لازم است به دليل غم و اندوهي كه وجود حضرت را از معصيتهاي امت جدش فراگرفته يا گرفتاريهاي زندگي شيعيان كه بر قامت رعنايشان پرتو افكنده براي آن وجود مبارك دعاي خير نمود. ب _ بايد دانست كه منفعت اعظم دعا براي امام زمان (7) متوجه خود ما مي شود زيرا ما بدين وسيله تقرب و عرض ارادت و شيعه بودن خويش را به ساحت نوراني آن حضرت اعلام مي داريم و خشنودي امام خشنودي و رضايت حق تعالي و در نتيجه فرج و گشايش براي اسلام و مسلمين خواهد بود. ان شأالله

آيا آنچه مرحوم آقاي قوچاني در كتاب سياحت غرب آورده واقعيت دارد؟ آيا اگر كسي در عالم برزخ آن مراحل را بگذراند، پاك شده و يك باره وارد بهشت مي شود؟ و بالاخره مگر ظهور و فرج حضرت مهدي(ع) در دست خدا نيست؟ اگر هست پس چرا آن آقا در عالم برزخ آن عده را تحريك و ت
پرسش

آيا آنچه مرحوم آقاي قوچاني در كتاب سياحت غرب آورده واقعيت دارد؟ آيا اگر كسي در عالم برزخ آن مراحل را بگذراند، پاك شده و يك باره وارد بهشت مي شود؟ و بالاخره مگر ظهور و فرج حضرت مهدي(ع) در دست خدا نيست؟ اگر هست پس چرا آن آقا در عالم برزخ آن عده را تحريك و ترغيب مي كند، ظهور حضرت را از خداوند بخواهند تا آن بزرگوار ظهور كند؟

پاسخ

مؤلف محترم سياحت غرب يك دانشمند فقيه، حكيم، اديب، انساني خداجو و زاهد بوده كه در طول زندگي با همه مشكلات و سختي كم ترين لغزش را داشته است. كتاب ايشان در اصول عقايد قابل نقد و بررسي است. بر اين اساس نمي توان گفت: آن چه در كتاب آمده بدون اشكال مي باشد البته قسمت اعظم مطالب آن صحيح است. منتها آيا نوشتارش به صورت سمبليك بوده يا واقعي و عيني، اختلافي است. برخي مي گويند: به صورت سمبليك بوده؛ ايشان واقعيات برزخي را به تصوير كشيده و به صورت فيلم مانندي كه قهرمان فيلم خودش و ديگر گردانندگان فرشته ها، اعمال و عقايد و اخلاق كه مجسم شده اند، است. گفتني است چون برزخ از اصول اعتقادي است، نوشته ها تا آن جا كه با روايات معتبر انطباق دارد مورد قبول است و آن چه كه با روايات معتبره سازش ندارد مردود است.

عده اي هم مي گويند: به صورت واقعي بوده؛ يعني براي شخص ايشان حجاب ها كنار رفته و به طور شهودي و مستقيم عالم برزخ و آن چه را كه در آن جا مي گذرد، مشاهده كرده است و بعد آن ها را به رشته تحرير درآورده است.

البته با چشم ظاهري عالم برزخ ديده

نمي شود و اگر مكاشفه اي حاصل شده اولاً براي صاحبش حجت است و ثانياً اگر مطابق روايات باشد قابل پذيرش است.

در پاسخ قسمت دوم سؤال به طور سربسته مي توان گفت: بلي، براي عده اي همين طور است. در عالم برزخ مراحلي را طي مي كنند، ناراحتي هايي را تحمل مي كنند، بستگان شان در دنيا خيراتي براي آن ها مي فرستند كه همه اين ها سبب مي شود از گناهان پاك شوند و بعد از قيام يك باره وارد بهشت شوند.

به اين چند حديث توجه فرماييد:

1- رسول خدا(ص) فرمود: حضرت عيسي بر قبري گذر كرد كه صاحبش معذب بود. سال بعد از كنار همان قبر گذشت ديد صاحبش راحت است. از خداوند متعال علت را پرسيد. خداوند به حضرت وحي فرستاد كه از صاحب قبر فرزند صالحي مانده كه جاده اي را اصلاح و يتيمي را پناه داد، من به خاطر همين كار، گناه پدرش را بخشيدم.(1)

2- و نيز رسول خدا(ص) فرمودند: وقتي انسان مي ميرد عملش منقطع مي شود و چيزي بر كارهايش افزوده نمي شود مگر از سه راه: اول، آنكه از وي عملي به جاي مانده باشد كه جامعه از آن بهره مند شوند؛ دوم، صدقه اي به نيت او به جريان افتد، مثلاً جاده بسازد. چاهي حفر كند، بيمارستان، مدرسه اي

بنا كند و...، دوم از وي فرزند صالحي بماند كه درباره اش دعا كند.(2)

از دو حديث فوق برداشت مي شود كه انسان در عالم برزخ كم كم از گناهان پاك مي گردد و در صورت نداشتن گناه قهراً بدون حساب وارد بهشت خواهد شد. نه تنها در برزخ بلكه به گفته روايات برخي در دنيا نيز كاري مي كنند كه فرداي قيامت بدون حساب وارد بهشت گردند؛ به عنوان

نمونه امام صادق(ع) فرمودند: خداوند متعال سه دسته را بدون حساب وارد بهشت مي كند: يكي، پيشوا و امام عادل؛ دوم، تاجر راست گو؛ سوم، پيري كه عمر خود را در اطاعت خدا سپري كرده باشد.(3)

پاسخ قسمت آخر سؤال اين است كه هر چند ظهور و فرج حضرت امام زمان(ع) به دست خدا و بإ؛ح ح خواست او است، اما ظهور حضرت زمينه مي خواهد كه يكي از بهترين زمينه ها خواستن از خداوند است كه فرجش را نزديك نمايد.

يكي از وظايف مردم در عصر غيبت دعا در تعجيل ظهور آن بزرگوار است.

حضرت رضا(ع) در يكي از مجالس خراسان حضور داشت، هنگامي كه كلمه "قائم" گفته شد آن حضرت ايستادند و دست مبارك بر سر نهاد و فرمود: "اللّهم عجّل فرجه و سهل مخرجه؛ خداوندا در فرجش تعجيل كن و زمينه خروجش را آسان فرما".(4)

در بعضي روايات آمده كه خود امام زمان(ع) از مردم خواستند كه براي فرج ما دعا كنيد؛ زيرا فرج و گشايش امور شما در آن است.(5)

برزخيان چون بهتر اطلاع دارند كه حضور و ظهور حضرت چه بركات فوق العاده اي دارد و از غيبتش چه ضرر و خسارت هاي جبران ناپذيري متوجه مردم مي شود، لذا با تمام وجود دعا مي كنند و حتي ديگران را نيز تحريك مي كنند كه فرج حضرت را از خداوند متعال بخواهند.

ما هم از خداوند متعال مي خواهيم به حق فاطمه اطهر(س) فرج آقا امام زمان(ع) را نزديك بفرمايد.

پي نوشت ها:

1. سفينة البحار، ماده (يتيم).

2. بحارالانوار، ج 2، ص 22، حديث 65.

3. بحارالانوار، ج 100، ص 4، حديث 11.

4. عبدالرحمن انصاري، در انتظار خورشيد ولايت، ص 133.

5. شيخ طبرسي، الاحتجاج، ج 2، به نقل از برگزيدگان،

ج 14، ص 107.

علت عدم استجابت دعا از محضر مولا و آقا امام زمان 7چيست ؟ هر چقدر حضرت را صدامي زنم , پاسخي نمي شنوم و كم كم به مرحلهء نااميدي نزديك مي شوم !
پرسش

علت عدم استجابت دعا از محضر مولا و آقا امام زمان 7چيست ؟ هر چقدر حضرت را صدامي زنم , پاسخي نمي شنوم و كم كم به مرحلهء نااميدي نزديك مي شوم !

پاسخ

دعا با شرايط خاصي به استجابت مي رسد و اگر با تحقق شرايط باز به استجابت نرسيد, حتماً مصلحت الهي چنين ايجاب مي كند. استجابت دعا در كوتاه مدت ممكن است تأثير مطلوبي بر شخص دعا كننده بگذارد و او راخشنود و راضي كند, ولي شايد در دراز مدت موجب به وجود آمدن مشكلات و دردسرهايي شود كه از كنترل خارج گردد.

دعا و اين كه بندهء خدا هميشه از خدا طلب خير و عافيت كند, بسيار خوب است .

در قرآن به اين آيه بر مي خوريم كه : .(1)

اين كه بر بعضي از حاجت ها اصرار ورزيم , اگر چه از مقولهء دعا است , اما عدم استجابت نمي بايست سبب رنج وناراحتي و يا نااميدي بشود. امام سجاد7فرمود:

1 يا براي او ذخيره و پس انداز مي شود;

2 يا در دنيا برآورده مي شود;

3 يا بلايي را كه مي خواست به او برسد, از وي مي گرداند>.(2)

اين كلام معصوم براي دعا و تأثير آن است . پس اگر ما از خداي متعال به طور مستقيم و يا با واسطه ءمعصومين : تقاضايي داشته باشيم , بدانيم كه اگر اين تقاضا معقول و مطلوب عقل و عرف است , اصرار بر آن تأثيرمثبتي روي زندگي ما خواهد گذارد, اگر چه به ظاهر در مقام استجابت قرار نگيريم . شايد استجابت آن در دنيا به نفع ما نباشد, مثلاً فرزندي از پدرش وسيلهء نقليه

مي خواهد, ولي پدر تشخيص مي دهد كه اگر وسيلهء نقليه اي مثل دوچرخه يا موتور را براي فرزندش تهيه كند او را به مخاطره افكنده است , و اگر چه با تهيه وسيله لبخند شادماني ورضايت بر لبان فرزند نقش مي بندد, ولي او را دچار خطر تصادف خواهد كرد, كه اين نتيجه به صلاح او نيست . پدرهرگز دوست ندارد اين وسيله را براي فرزند بخرد. در عوض پول آن را به نفع او پس اندازد كرده تا در آيندهء نه چندان دور جهت رفاهش هزينه شود. ذكر اين مثال براي تقريب ذهن وفهم است .

نتيجه اين كه : اصرار در دعا مورد علاقهء خداوند متعال است و هرگز نمي بايست به خستگي يا نا اميدي كشيده شود. رسول گرامي اسلام 6فرمود: .(3)

در عين حال بحث دعا و مراتب استجابت يا عدم استجابت و شرايط آن بحثي گسترده است و براي دريافت پاسخ هاي مفصل تر به كتاب هاي مربوطه مراجعه شود.(4)

(پ_اورقي 1.بقره (2 آيهء 186

(پ_اورقي 2.آثار الصادقي , ج 6 ص 66

(پ_اورقي 3.آثار الصادقين , ج 6 ص 62

(پ_اورقي 4.تفسير موضوعي , نمونه , موضوع دعا.

براي سلامتي امام زمان(ع) چرا صدقه مي دهيم؟ مگر ايشان در سلامت نيستند؟
پرسش

براي سلامتي امام زمان(ع) چرا صدقه مي دهيم؟ مگر ايشان در سلامت نيستند؟

پاسخ

آنچه در روايات مربوطه از وظايف دوستان و شيعيان در زمان غيبت به چشم مي خورد، دعا براي سلامتي حضرت است. در كتاب من لايحضرهْْ الفقيه از امام صادق(ع) در تعقيب نمازهاي واجب يوميه دين دعا آمده است: رضيت بالله ربّاً و بالاسلام ديناً... اللهم وليك الحجته فاحفظه من بين يديده و من خلفه و عن يمينه و عن شماله و من فوقه و من تحته و امدد له في عمره([73])...؛ خدايا!حضرت حجت را از جوانب مختلف، راست و چپ و بالا و پايين و جلو و پشت حفظ كن و عمر او را طولاني نما".

بعد از زيارت آل ياسين در دعايي آمده است: اللهم أعذه من شرت كل باغ و طاغ و من شر جميع خلقك([74])... خدايا! او را از شر هر ياغي و طاغي حفط كن".

در دعاي عهد آمده است: و اجعله اللهم ممن حصّنته من بأس المعتدين؛ خدايا! او را از غضب متجاوزان و دشمنان محافظت كن".

در دعاي ديگري كه از امام رضا(ع) منقول مي باشد، آمده است: و أعذه من شرّ جميع ما خلقت و برأت و انشأت و صورت و احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن مشاله([75])...

بنابراين يكي از وظايف محبان حضرت در زمان غيبت، دعا كردن براي سلامتي آن وجود شريف است همان طور كه براي كساني كه آنها را خيلي دوست داريم، دعا مي كنيم. دعا كردن علامت و نشانه محبت ما نسبت به ايشان است. ما با اين دعاها ارادت و محبت خودمان را نسبت به آن بزرگوار ابراز مي كنيم. صدقه دادن براي سلامتي

حضرت در جايي از روايات يافت نشد. اگر برخي از علما و بزرگان صدقه دادن براي حضرت را مطرح كرده اند، چون صدقه داده از مصاديق اظهار محبت است. در كتاب مكيال المكارم([76]) در باب هشتم از تكاليف عباد نسبت به حضرت، و محدث معروف شيخ عباس قمي در اواخر منتهي الآمال، صدقه دادن براي حضرت را مطرح كرده اند، ولي روايتي و دليلي بر آن ذكر نكرده اند. اما دعا كردن يا صدقه دادن براي سلامتي حضرت با اين كه حضرت نيازي به دعاي ما ندارد، از باب اظهار محبت و دوستي نسبت به آن بزرگوار است.

[73]. منتخب الاثر، ص 646، به نقل از من لايحضرالفقيه.

[74]. مفاتيح الجنان، بعد از زيارت آل ياسين.

[75]. مفاتيح الجنان.

[76]. منتخب الاثر، ص 636، پاورقي.

هميشه مي گويند براي سلامتي يا تعجيل در ظهور امام زمان(ع) دعا كنيم. با توجه به اين كه حضرت در حفاظت خداوند است و تا موعد مقرر ظهور نمي كند، آيا دعاهاي ما ظاهرفريبي نيست؟
پرسش

هميشه مي گويند براي سلامتي يا تعجيل در ظهور امام زمان(ع) دعا كنيم. با توجه به اين كه حضرت در حفاظت خداوند است و تا موعد مقرر ظهور نمي كند، آيا دعاهاي ما ظاهرفريبي نيست؟

پاسخ

از منظرهاي متفاوت مي توان به پرسش پاسخ داد. در ذيل به چند مورد اشاره مي شود. اگر چه برخي پاسخ ها مستقيم و صريح است، ليكن موارد ديگر به خاطر برخورداري از حيطه عاطفي و احساسي، نافذتر و مؤثرتر مي باشد. از اين رو پاسخ ها مكمّل هم اند.

1 - دعا براي انسان كامل چون امام زمان(ع) ريشه در فطرت دارد.

جوهره اصلي روح و فطرت انسان، با "كمال طلبي و نيكي گرايي" آميخته و سرشته شده است.

تعظيم و تكريم، دعا و ذكر و ياد "صاحبان كمال" لازمه عشق و ارادت به نيكي ها و كمالات است و ريشه در فطرت آدمي دارد.

اكنون در نظام خلقت، انسان كامل و صاحب كمال برتري جز امام زمان(ع) نيست. پس چگونه عاشق امام زمان(ع) مي تواند لحظه اي از دعاي حضرت غافل بماند؟

2 - دعا اظهار ايمان، ارادت و عشق است

دعا براي امام زمان(ع) يعني اظهار عشق و ارادت دوستدار به محبوب؛ دل دادن صميمانه دل داده به دلدار؛ سر سپردن سرباز جان بركف در پيش پاي سردار دعا براي امام يعني اعلام وفاداري صادقانه مريد به مراد؛ ابراز علاقه مطيع به مطاع؛ و اعلام خودفراموشي نسبت به جان جانان. دعا يعني ايستادن در برابر آيينه كمال و جمال و جلال حق تعالي و غم دوران دوري و رنج و محبت هاي ايام سيه روزي و هجران را بازگو كردن.

دعاي عاشق تجديد پيمان و تأكيد ميثاق و تقويت تعهد است بر وفاداري، خويشتن سازي، اصلاح نقش

خويش و جامعه براي تداوم مبارك معشوق، دعا، نامه اي است كه عاشق براي معشوقش مي نويسد اما نامه اي كه شاعر تفاوتش را با ديگر نامه ها چنين بيان كرده است:

قلم بتراشم از هر استخوانم

مركب گيرم از خون رگانم

بگيرم كاغذي از پرده دل

نويسم بهر يار مهربانم

3 - دعا براي امام(ع)، تمرين خودسازي و آماده سازي جامعه است

دعا كه مخ عبادتش گفته اند، به معناي "خواستن از خدا است چه چيزي از خدا درخواست مي كنيم؟

وجود مقدس "ولي و حجت خدا" را مي خواهيم.

سلامتي و ظهورش را طلب مي كنيم.

دعا يا طلب سخني است كه اگر از دل برآيد، عمل را به دنبال خواهد داشت، تلقين و تكرار دعا، دعا كننده را وادار مي كند هر كاري كه در سلامتي روحي و قلبي امامش تأثير منفي دارد، انجام ندهد. هر رفتار و گفتاري كه مانع ظهور و عامل تداوم غيبت است، نه تنها مرتكب نشود، بلكه تعهد مي بندد مانند هر عاشقي شب و روز تلاش كند تا موانعي را كه ديگران ايجاد مي كنند، برطرف سازد و محيط را آماده پذيرش "محبوب" گرداند.

4 - دعا براي امام(ع) دعا براي خود و جامعه است

دعا براي سلامتي و تعجيل در ظهور امام زمان(ع) در واقع دعا براي خود و جامعه انساني به خصوص مستضعفان جهان است. دعا براي رفع ظلم و ستم، فقر و فلاكت و كوه مصائبي است كه برگُرده بيچارگان و درماندگان است.

امام زمان(ع) در توقيع شريفي كه به نايب خاصش (جناب محمد بن عثمان) نوشته فرموده است: "براي تعجيل فرج من بسيار دعا كنيد، زيرا كه گشايش كارها و امور شما در فرج من است".(1)

5 - ظهور و فرج امام زمان به

امر و قضاي الهي در موعد مقرر و زمان مقرر تحقق مي يابد

در عين حال نقش دعا در تعيين مقدرات الهي و حتي تغيير آنها مانند دفع معصيت هاي مقدّر و تعجيل در زمان ظهور مقدّر بي هيچ ترديدي ثابت است.

عبارت ديگر: خداوند مقدر نموده با توجه به اموري كه تحقق مي يابد و علت هايي كه تمام و كامل مي شوند، امر فرج امام زمان در زمان يا دوره اي خاص تحقق يابد.

يكي از علت هايي كه در تعيين و تقدير زمان ظهور مي تواند نقش داشته باشد و در روايات معصومين به صراحت از آن نام برده شده، تأثير دعا در ظهور و تعجيل فرج امام زمان است. چون از يك طرف دعا، نشانه خواستن انسان ها است و خواستن انسان ها يكي از علت هاي تامه مبراي تحقق ظهور امام زمان است.

از طرف ديگر دعا يكي از اسباب و عللي است كه در جهان هستي، تأثير در تحقق يك چيز و يا رفع يك حادثه دارد، يعني در مجموعه جهان هستي و قوانين و سنت هاي مقدر و معين آن، نيز در قضاي الهي، دعا در تعيين حوادث و يا رفع آنها نقش دارد. خدايي كه تقدير حتمي و قطعي را معين نموده، مقدر كرده است كه دعا و خواستن از خداوند، هم چنين كارهاي نيك زمان تحقق سرنوشت و از جمله زمان ظهور را (كه يكي از حوادث جهان و سرنوشت انساني است) مقدّم سازد. بنابراين اصل "ظهور" امري حتمي و قطعي است، اما زمان تحقق آن از تقديرات مشروط است كه با افكار و عقايد و گفتار و افعال انسان ها، مقدّم يا مؤخّر مي گردد.

پي نوشت ها:

1 - محدث نوري، نجم الثاقب، ص

505.

با توجه به حديث : دنيا براي مؤمن زندان است دعا براي سلامتي امام زمان"عج" چه معنايي دارد؟
پرسش

با توجه به حديث : دنيا براي مؤمن زندان است دعا براي سلامتي امام زمان"عج" چه معنايي دارد؟

پاسخ

در خصوص سؤالي كه بيان فرمويد بايد عرض شود كه هيچ منافاتي ديده نمي شود بين اين دو مطلبي كه ذكر فرموده ايد زيرا (دينا زندان مؤمن است) به اين معنا نيست كه هميشه مريض يا ذليل يا چيز ديگر است بلكه يكي از معاني مهم اين حديث آن است كه چون مؤمن عاشق خداست و معشوق واقعي را فقط او مي داند و به تعبير حافظ"رحمه ا..." مرغ باغ ملكوت است، فلذا اينجا احساس دلتنگي مي كند _ خودش را در كالبد تن اسير مي بيند و راحتي خود را رهايي از اين تن مي داند _ او آرزو و تمنايي جز رضا و ديدار معشوق واقعي ندارد و مي داند كه هر چه به اين دنيا بيشتر توجه كند، از معشوقش دورتر خواهد شد فلذا چنان مجذوب معشوق واقعي مي شود كه دنيا برايش مثل زندان و منجلابي است كه بوي تعفن آن، او را مي آزارد. او راحتي خود را در زندگي ابدي و در جوار معشوق مي بيند و بس. اما در مورد دعا براي سلامتي امام زمان (عجل ا... تعالي فرجه الشريف) بايد عرض شود كه هر عاشقي كه در محبت چيزي غرق شود، متعلقات آن محبوب را هم دوست دارد مثلاً مي گويند مجنون ديوار ديار ليلي را مي بوسيد به خاطر شدت محبتي كه به ليلي داشت.

امام هم نيز مثَل اعلاي خداوند متعال و محبت او برروي زمين و وسيله خير وبركت زمين است. او از طرف خدا مأمور است

كه ما بيچارگان را دستگيري كند و به آن معشوق واقعي كه كسي جز خداي متعال نيست، برساند. او طبق رواياتي كه آمده مانند پدر مهربان است(1) رحمت واسعه خدا در او تجلي يافته است. او براي مردم خصوصاً شيعه دل مي سوزاند و سعي و وظيفه او اين است كه مردم را به راه واقعي و هدايت برساند. فلذا همانطور كه در روايات آمده(2) چه بسا گناه يا غصه و درد و ناراحتي ما او را به رنج و دردي مي اندازد و خاطر شريف او را پريشان مي كند. الآن اين وقايعي كه در عراق و فلسطين و افغانستان و بسياري از ملتهاي مظلوم ديگر رخ مي دهد، دل او را خون كرده است و غصه دار است، آيا كسي دلسوزتر از او در اين جهان مي توان يافت؟!

فلذا دعا براي سلامتي او، شايد يك وجهش اين باشد كه دعا كنيم اينقدر درد و رنج نكشد و سلامتي خاطر داشته باشد و شايد يك وجه ديگر آن اين باشد كه او نيز مانند امامان ديگر ممكن است مشكل و دردي داشته باشد و يا مريض شود فلذا براي سلامتي و ظهور او دعا مي كنيم. پس اگر دقت بفرماييد مي بينيد هيچ منافاتي بين هر دو مطلب شما وجود ندارد، علاوه بر اينها كه ذكر شد در روايت داريم كه فرمودند : دنيا مزرعه آخرت است. پس دنيا به خاطر دنيا پست و مذموم است اما اگر دنيا را مقدمه آخرت قرار دهيم ارزش مي يابد و مذموم نيست. البته به عقيده ما اين و مطلب مورد سؤال شما، مورد بسيار خوبي براي

تحقيق و آگاهي بيشتر است چون بيشتر مفيد به نظر مي رسد. خداوند متعال همه ما را از سربازان و نوكران واقعي آن بزرگوار قرار بدهد انشاءا...

منابع و مآخذ :

1. مكيال المكارم، آفتاب در غربت

الزام الناصب، مكيال المكارم، و كتب ديگر

شنيده ام كه براي برآورده شدن حاجات آقا امام زمان (عج دعا كنيد يا براي حاجات ايشان دو ركعت نماز بخوانيد تا حاجات خودتان برآورده شود مگر نه اين كه ايشان اگر لب تر كنند خدا حاجتشان را برآورده مي كند. پس دعاي ما فايده اي ندارد؟ اگر خداوند صلاح نداند كه حاجت
پرسش

شنيده ام كه براي برآورده شدن حاجات آقا امام زمان (عج دعا كنيد يا براي حاجات ايشان دو ركعت نماز بخوانيد تا حاجات خودتان برآورده شود مگر نه اين كه ايشان اگر لب تر كنند خدا حاجتشان را برآورده مي كند. پس دعاي ما فايده اي ندارد؟ اگر خداوند صلاح نداند كه حاجت ايشان برآورده شود و ما دائم دعا كنيم آيا دعاي ما مستجاب مي شود يا خير؟ و ديگر اين كه اين چه ربطي به برآورده شدن حاجات خودمان دارد؟

پاسخ

الف _ آري خواهرم حضرت ولي عصر ارواحنا له الفدأ مقربترين موجود روي زمين در پيشگاه خدا بوده و خواست ايشان خواست خداست ايشان هرچه از خدا بخواهد خدا عنايت مي فرمايد; ولي از آن جهت كه حضرت مهدي (7) مانند بقية انسانها به صورت يك فرد عادي در زمين زندگي مي كنند، احتمال دارد ايشان نيز از گرفتاريهاي زمانه در امان نباشد; بنابراين لازم است به دليل غم و اندوهي كه وجود حضرت را از معصيتهاي امت جدش فراگرفته يا گرفتاريهاي زندگي شيعيان كه بر قامت رعنايشان پرتو افكنده براي آن وجود مبارك دعاي خير نمود. ب _ بايد دانست كه منفعت اعظم دعا براي امام زمان (7) متوجه خود ما مي شود زيرا ما بدين وسيله تقرب و عرض ارادت و شيعه بودن خويش را به ساحت نوراني آن حضرت اعلام مي داريم و خشنودي امام خشنودي و رضايت حق تعالي و در نتيجه فرج و گشايش براي اسلام و مسلمين خواهد بود. ان شأالله

براي عده اي اين پرسش مطرح است كه با گناهان بسياري كه تا كنون انجام داده اند و در درگاه خداوند شرمنده اند، با اين وجود، نوعي ترس در دل آنان است كه موجب مي شود تا براي ظهور امام زمان غ دعا نكنند; ضمن آن كه مي دانند _ ان شأاللّه _ بعد از ظهور آن حضرت غ چه خو
پرسش

براي عده اي اين پرسش مطرح است كه با گناهان بسياري كه تا كنون انجام داده اند و در درگاه خداوند شرمنده اند، با اين وجود، نوعي ترس در دل آنان است كه موجب مي شود تا براي ظهور امام زمان غ دعا نكنند; ضمن آن كه مي دانند _ ان شأاللّه _ بعد از ظهور آن حضرت غ چه خواهد شد. لطفاً بر اساس آيات و روايات به اين پرسش پاسخ دهيد؟

پاسخ

شخصي كه به سبب گناهاني كه انجام داده است براي ظهور امام زمان غ دعا نمي كند، فكر كرده امام زمان غ براي جزا دادن به گناه كاران مي آيد، پس اگر بيايد، مرا هم عذاب خواهد كرد و يا خواهد كُشت اين پنداري نادرست است زيرا حساب رسي به گناهان و عقوبت كردن گناه كاران مخصوص روز قيامت است و شخص گناه كار، بايد از مرگ هراس داشته باشد; زيرا با مرگ است كه دست انسان از جبران گناهانش كوتاه مي شود و با كوله باري از گناه به محكمة عدل الهي مي رود و به نتايج اعمال خود مي رسد; پس شخص گناه كار بايد از "مرگ بترسد نه از ظهور امام زمان غ زيرا چه امام زمان غ ظهور كند و چه نكند; به هر حال مرگ براي او بد فرجامي بوده و اول عذاب و بدبختي او خواهد بود; پس شخص گناه كار بايد توبه كند و از خداوند متعال طلب بخشش كرده رو به سوي اعمال صالح بياورد; امّا امام زمان غ براي حساب رسي گناهان نمي آيد، بلكه ايشان مصلح كل ّ بوده و رسالت ايشان ايجاد حكومت عدل الهي و احياي اسلام و قرآن است به طوري كه معارف اسلامي به

گوش همة جهانيان برسد و هيچ ظالمي بر مردم حكومت نكند: "وَ نُرِيدُ أَن نَّمُن َّ عَلَي الَّذِين َ اسْتُضْعِفُواْ فِي الاْ ?َرْض ِ وَ نَجْعَلَهُم ْ أَغ مَّة ً وَنَجْعَلَهُم ُ الْوَ َرِثِين َ ;(قصص 5) ارادة ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفين نعمت بخشيم و آن ها را پيشوايان و وارثين روي زمين قرار دهيم " خلاصه آن كه در عصر ظهور حضرت مهدي غ نه قرار است به گناهان شخصي افراد رسيدگي شود و نه ارادة مردم براي انجام گناه از بين مي رود، بلكه مردم حتّي در انتخاب دين آزاد هستند، اگرچه بيش تر مردم جهان راه حق را مي يابند و به آن مي گروند; ولي مسئلة مهم در آن زمان آن است كه دنيا داراي يك حكومت آن هم از نوع الهي آن است و احكام اسلام نيز بدون هيچ تغييري از سرچشمة نور هدايت به جامعه عرضه خواهد شد.(ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 4، ص 319، نشر دارالكتب الاسلامية )

چرا براي سلامتي آقا امام زمان غ دعا مي كنيم
پرسش

چرا براي سلامتي آقا امام زمان غ دعا مي كنيم

پاسخ

علت اين كه براي سلامتي حضرت ولي عصرغ دعا مي كنيم اين است كه

1. دعا كردن نوعي اظهار محبّت و ارادت است و ما با دعا براي آن حضرت علاقة خودمان را در طبق اخلاص مي گذاريم

2. دعا كردن نوعي شكرگزاري و سپاس محسوب مي شود و وجود امام بهترين نعمت الهي است كه خدا به ما عنايت فرموده است هم چنين با دعا به آن حضرت به او توجّه مي كنيم و توجّه به نعمت نيز، از اقسام شكر است بر اين اساس دعا براي حضرت لازم است

ممكن است تصور شود كه خداي متعال حضرت را از آفات محفوظ مي دارد، و دعا براي سلامتي او يا صدقه دادن نيازي نيست پاسخ اين است كه چون حضرت در دنيا زندگي مي كند، عوارض طبيعي از قبيل كسالت و مريضي ها و... بر او عارض مي شود و به همين خاطر بايد براي او دعا كرد و به نيابت از ايشان صدقه داد.(ر.ك مكيال المكارم سيد محمد تقي موسوي اصفهاني ج 1، ص 420، انتشارات برگ شقايق 1380.)

3. دعا كردن خود عبادتي بزرگ به حساب مي آيد كه ضمن آن كه در رشد معنوي ما مؤثر است در موفقيّت بيش تر حضرت نيز مؤثّر مي باشد.

دعايي كه براي امام زمان غ مي كنيم اگر از صميم قلب نباشد، قبول مي شود؟
پرسش

دعايي كه براي امام زمان غ مي كنيم اگر از صميم قلب نباشد، قبول مي شود؟

پاسخ

چه خوب است كه انسان هر دعايي مي كند، از صميم قلب باشد، زيرا دعا به معناي درخواست بنده اي فقير و سراپا نياز از مولايي كريم و غني است كه دستور دعا داده است "ادْعُونِي َّ أَسْتَجِب ْ لَكُم (غافر،60) بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را" بديهي است خدايي كه امر مي كند هر حاجتي داريد از من بخواهيد كه اگر از صميم قلب حاجت خود را بخواهيم برآورده خواهد شد. شهيد مطهري مي فرمايد: "اگر از حدّ لقلقة زبان بگذرد و دل با زبان هم آهنگي كند، يك روحانيت بسيار عالي دارد، مثل اين است كه انسان خود را غرق در نور مي بيند، شرافت گوهر انسانيت را در آن وقت احساس مي كند." سپس مي فرمايد: "يكي از شرايط دعا اين است كه خواستن و طلب در وجود انسان پيدا شود و تمام ذرّات وجود انسان مظهر خواستن گردد، واقعاً آن چه مي خواهد، به صورت يك احتياج و استدعا و حاجت درآيد... . فرق است بين خواندن دعا و دعاي واقعي تا دل انسان با زبان هم آهنگي نداشته باشد، دعاي واقعي نيست بايد در دل انسان جدّاً و واقعاً خواست و طلب پيدا شود، حقيقتاً احتياج پديد آيد."(بيست گفتار، شهيد مطهري ص 239، نشر شركت افست سهامي عام )

دعا براي امام زمان غ چه دعاهاي رسيده از امامان معصوم مانند دعاي فرج عهد،... و يا دعايي كه به فارسي براي تعجيل فرج آن حضرت مي كنيم بيان كنندة عشق و علاقة انسان نسبت به امام زمان غ است

و اگر از صميم قلب هم نباشد، اجر دارد، لكن بايد سعي كرد كه با حضور قلب و توجه كامل دعا بخوانيم امام صادق در اين باره فرمود: "بنده وقتي با نيّت صادق و قلبي پاك حاجت خود را از خدا طلب كند، در حالي كه به عهدي كه خدا در نزد او دارد نيز وفا كرده باشد، خداوند حاجت او را برآورده مي كند، ولي اگر از ته دل و با اخلاص حاجت طلب ننمايد، خداوند دعاي او را اجابت نمي كند."(ميزان الحكمه محمدي ري شهري ج 3، ص 256، نشر مكتب الاعلام الاسلامي )

دعا، سلاح مؤمن است و مهم ترين ثمرة دعا اين است كه انسان در وقت دعا به خدا توجه پيدا مي كند، و وابستگي خود را از دنيا كم مي كند; به خصوص دعاهاي وارد شده از امامان معصوم كه به فرموده امام خميني به منزلة قرآن صاعد است و بايد هر چه بيش تر به آن دعاها توجّه داشته باشيم

با توجه به اينكه آمدن امام زمان حتمي است فلسفه دعا كردن براي سلامتي آن حضرت چيست؟
پرسش

با توجه به اينكه آمدن امام زمان حتمي است فلسفه دعا كردن براي سلامتي آن حضرت چيست؟

پاسخ

دعا براي سلامتي امام زمان(عج) چندين اثر دارد:

الف) نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به ايشان است و ازدياد محبت امام در دل موجب تقويت ايمان مي گردد.

ب ) اظهار تجديد عهد و پيمان با حضرت است.

ج ) سبب زنده نگه داشتن ياد امام غايب در دل منتظران مي گردد.

د ) كسي كه سلامتي امام زمانش برايش مهم است، مسلما آزردن آن حضرت برايش سخت است. در نتيجه دعا براي سلامتي حضرت، انسان را بر انجام كارهايي وامي دارد كه موجب خشنودي آن حضرت مي گردد.

ه ) دعا بسيار مؤثر است و موجب فرج آن حضرت و نيز فرج و گشايش در زندگي مؤمنان مي شود

اگر علم ائمه (ع ) مربوط به امور محتوم است , پس دستور دعا براي ظهور امام زمان (عج ) چيست و آيا تذكر اين امر دليل ديگري مي تواند داشته باشد؟
پرسش

اگر علم ائمه (ع ) مربوط به امور محتوم است , پس دستور دعا براي ظهور امام زمان (عج ) چيست و آيا تذكر اين امر دليل ديگري مي تواند داشته باشد؟

پاسخ

اين سوال خود به دو سوءال جداگانه تقسيم مي شود:

الف) يكي مربوط به علوم اهل بيت است. منظور شما از اين كه آنان علم به امور غير محتوم ندارند براي ما روشننيست و به نظر مي رسد چندان با واقعيت مطابقت نداشته باشد. درواقع علم آنان هم به قضاي حتمي الهي تعلقمي گيرد و هم به مقدرات معلقه و در هريك ميزان آگاهي آنان در حدي است كه خداوند خواسته باشد و علمش رادراختيارشان نهاده باشد. شاهد براينكه به مقدرات تعليقي نيزآگاهي دارنداين است كه در مواردي نقل شده كهپيامبر(ص) به كسي خبر مرگ او را درزمان معيني داده اند ولي بر اثر دادن صدقه مرگ وي به تأخير افتاده است. بنابراينعلم به قضاي محتوم يكي از مراتب علم غيب آنان است.

ب ) اينكه دعا براي ظهور امام زمان (عج) چه اثري دارد در اين باره بايد گفت: براساس تفكر اسلامي دعا خوديكي از اسباب و علل بسيار مهم در جريان فيض الهي است و اسباب و علل منحصر به علل مادي نيست. سنتپروردگار بر اين تعلق گرفته كه بعضي از اموررامنحصرااز طريق دعا به انسان بدهد و در بعضي نيز دعا را جزءالعله وسبب بهتر يا سريع تر شدن بارش باران فيض الهي كند. بنابراين اصل ظهور حضرت قطعي و حتمي است. اما دعاهايبندگان در كيفيت و زمان آن و ايجاد شرايط بهتر و سريع تر ظهور نقش بسيار مؤثري دارد.{J

من امام زمان را دوست دارم ولي از آنجايي مي دانم در صورت ظهور آن حضرت ايشان انتقام مظلومان را مي گيرد و انسانهاي بد را به سزاي اعمالشان مي رساند و چون من از وضعيت خود آگاه نيستم مي ترسم جزء آن انسانها باشم به همين دليل از ظهور ايشان مي ترسم؟
پرسش

من امام زمان را دوست دارم ولي از آنجايي مي دانم در صورت ظهور آن حضرت ايشان انتقام مظلومان را مي گيرد و انسانهاي بد را به سزاي اعمالشان مي رساند و چون من از وضعيت خود آگاه نيستم مي ترسم

جزء آن انسانها باشم به همين دليل از ظهور ايشان مي ترسم؟

پاسخ

اي آفتاب حسن، برون آ دمي ز ابر كان چهره مشعشع تابانم آرزوست

اگر ما معرفت و بينش صحيح نسبت به فلسفه قيام امام مهدي(عج) پيدا كنيم، پي خواهيم برد كه جهان تشنه وجود او است. در احاديث بسيار نقل شده است، زماني كه امام(ع) ظهور كند، همه موجودات استعدادهاي نهاني و نهايي خود را بروز خواهند داد. از جماد و نبات گرفته تا انسان، چون زمين تشنه اي كه باران را در خود جذب مي كند، جوشان مي شوند و استعدادهاي واقعي خود را نشان مي دهند. وجود مبارك امام عصر(عج) انساني را كه فقط ظاهري از او مانده به مانند گنجينه اي پر از دانش شكوفا مي سازد و زمينه هايي را كه چون زمين بي حاصل است سر سبز و بارور مي كند؛ حتي زمين ها، كوه ها و طبيعت فشرده به بركت قدمش، با زيورها و گوهرها، به استقبالش خواهند شتافت و تمام قواي طبيعي به خدمت ايشان در خواهد آمد.

حكومت امام زمان(عج) عالم را فرا خواهد گرفت و ساير حكومت ها را تحت سلطه خود در خواهد آورد. حصارها و مرزها برچيده خواهد شد و قانون الاهي بر عرصه زمين جاري خواهد گشت. حكومتي بنا خواهد كرد كه تكامل در همه جنبه هاي آن در جهان رخ مي نمايد.

پرچمدار عظيم تكامل در اولين قدم اصلاحي و تربيتي، عقل و دانش مردم را كامل خواهد ساخت؛ طوري كه دوران ظهور مهدي(عج) دوران گسترش علم و آگاهي، تكامل عقل، تجديد سنت و كتاب و نوسازي فكري همه جانبه خواهد بود (علامه

مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 352 و 349 - حر عاملي، اثبات الهدا، ج 7، ص 83).

در پرتو ارشاد و هدايت مهدي(عج) مغزها در مسير كمال به حركت در مي آيد و تمام كوته بيني ها و تنگ نظري ها وافكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسياري از تزاحم ها و تضادها و برخوردهاي خشونت آميز اجتماعي است، برطرف مي گردد (كوراني، موسوعه احاديث المهدي، ج 4، ص 53).

حضرت مهدي نجات دهنده بشريت از ظلم و كفر و جهل و بيداد است، او كليه مردم عالم را زير پرچم توحيد گرد خواهد آورد و نداي موحدان بر عرصه زمين طنين خواهد افكند و در همه جا تنها قانون خدا اجرا خواهد شد و پذيرش اسلام امري باطني مي گردد و دل هاي شكفته به يمن وجودش، خواستار دريافت پيام هاي وحي مي گردد.

اي عزيز! اكنون با اين همه مژده و با اين همه خبر مسرت بخش، چه جاي بيم؟! بهره و نصيب ما خير است و رحمت؛ آغوش بايد گشود كه:

باز آي و بر چشمم نشين اي گلعذار نازنين كآشوب و فرياد از زمين بر آسمانم مي رود

دهشت و بيم براي غير مؤمنان است. «و ان رجعتكم حق لا ريب فيها يوم لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن امنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا؛ آنان كه تا زمان ظهور آن بزرگوار ايمان نياوردند و يا عمل خيري به سبب ايمان خود انجام ندادند، مشمول خشم و قهر حضرتند»(مفاتيح الجنان، زيارت آل يس) ولي بقيه مردم در امانند و گشايش.

صبح ها دعاي «عهد» را و شامگاهان زيارت «آل يس» را با تأمل در معاني

و مفاهيم بخوانيد. براي دلگرمي و اميدواري، گلي از باغسار سخنان حضرت حجت بن الحسن المهدي(عج) براي شما چيده ايم؛ هم خود از كلامش عطر آگين شويد و هم سايرين را از آن بهره رسانيد: «پس پرواي خدا پيشه سازيد واز (اهداف آسماني) ما پشتيباني كنيد تا شما را از فتنه اي كه به سويتان رو آورده است و شما اينك در لبه پرتگاه آن قرار داريد نجات بخشيم».

دعا براي سلامتي حضرت ولي عصر (اللهم كن لوليك) را تفسير كنيد و توضيح دهيد كه چرا اين شش صفت را از خدا مي خواهيم براي ايشان .
پرسش

دعا براي سلامتي حضرت ولي عصر (اللهم كن لوليك) را تفسير كنيد و توضيح دهيد كه چرا اين شش صفت را از خدا مي خواهيم براي ايشان .

پاسخ

آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست هر كجا هست خدايا به سلامت دارش

(ديوان حافظ، ص 223)

دعا از هر حيث مخصوصا براي سلامتي امام زمان(عج) آثار و بركات فراواني دارد از جمله:

1- نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به ايشان است. اگر چه دوستي تمام ائمه معصومين (ع)بخشي از ايمان و شرط قبولي اعمال است، در عين حال دعا كردن در حق امام زمان(عج) موجب ازدياد محبت آن حضرت در دل و در نتيجه موجب تقويت ايمان مي گردد.

2- اظهار تجديد عهد و پيمان با آن حضرت است و محتواي پيمان با آن حضرت را دين داري و شريعت محوري و تصميم قلبي بر اطاعت امر امام(ع) و ياري رساندن او با نثار جان و مال تشكيل مي دهد.

تجديد بيعت با آن حضرت(ع) كاري است كه بعد از هر نماز از فرايض پنجگانه، يا در هر روز و يا در هر جمعه انجام مي شود مستحب است. هر روز بعد از نماز صبح دعاهايي كه مربوط به وجود مبارك امام عصر(عج) است خوانده شود.

دعاي شريف «اللهم بلغ مولاي صاحب الزمان صلوات الله عليه عن جميع المؤمنين...» و نيز «دعاي عهد» (مفاتيح الجنان، ص891 و 892) شاهدي براي اين سخن است.

3- سبب زنده نگه داشتن ياد امام غايب در دل منتظران مي گردد. ياد امام زمان(عج) توجه به ارزش هاي

دين و اصول اخلاقي را در دلها جوانه مي زند و برعكس غفلت از ياد و خاطره امام

يكي از دلايل عمده پژمردگي و سستي ارزش هاي الهي وانساني در جوامع مسلمان است.

دلت گر كه يك لحظه غافل نشيند خدنگ بلا بر دل دل نشيند

4- كسي كه سلامتي امام زمانش برايش مهم است، مسلما آزردن آن حضرت برايش سخت است در نتيجه دعا براي سلامتي آن حضرت، انسان را بر انجام كارهايي وامي دارد كه موجب خشنودي آن حضرت و در نتيجه سبب رسيدن به مقام رضوان الهي مي گردد.

5- دعا بسيار مؤثر است و موجب فرج آن حضرت و نيز فرج و گشايش در زندگي مؤمنان مي شود.

6- موجب قرب الهي است. امام مهدي (عج) در خصوص زيارت آل يس مي فرمايند: «هرگاه خواستيد به وسيله ما به خداوند و به ما توجه كنيد اين زيارت را كه از جانب خداوند انشاء شده است بخوانيد» (مفاتيح الجنان، ص 863).

اين زيارت كه از جهات مختلف، محتوايي عميق دارد بسيار مورد تأكيد و سفارش قرار گرفته است. از جمله سلام هايي كه در اين زيارت ادا مي شود، از ابتدا تا انتها، دعاي براي سلامتي و تندرستي و بهروزي امام زمان(عج) است. «السلام عليك يا خليفه الله و ناصر حقه... السلام عليك حين تصبح و تمسي، السلام عليك في اليل اذا يغشي و النهار اذا تجلي ... السلام عليك بجوامع السلام... ؛ سلام بر تو اي جانشين خدا و ياري كننده حق... درود و سلام بر تو هنگامي كه بامداد و شام كني، درود و تهيت الهي بر تو در شب كه همه جا را فراگيرد و در روز، در وقتي كه نور دهد (يعني سلام بر تو در هر صبح و شام)...، درود

بر تو درودي همه جانبه...».

در دعاي بعد از اين زيارت نيز معاني بلندي نهفته است. از جمله عرض مي كنيم: خدايا او (امام زمان(عج)) را از شر هر متجاوز و سركشي و از شر همه خلق خود پناه ده و او را از حوادث يوميه، از پيش رو، و از پشت سر و از طرف چپ، حفظ و نگهداري كن و از اين كه آسيب و گزندي به او برسد جلوگيري كن و در خصوص او، رسولت و خاندان رسولت را حفظ نما و به دست مباركش عدل و داد را پديدار نما! «اللهم اعذه من شر كل باغ و طاغ و من شر جميع خلقك و احفظه من بين يديه و من خلقه و عن يمينه و عن شماله و احرسه و امنعه من ان يوصل اليه بسوء واحفظ فيه رسولك و آل رسولك واظهر به العدل...

در پايان سخن لازم است يادآور شويم كه دعا كردن براي سلامتي و فرج آن حضرت، اطاعت از امر خداوند و نيز اهل بيت پيامبر اكرم(ص) است.

«و هر كه خدا و رسولش را اطاعت كند و خداترس و پرهيزكار باشد چنين كسي به فوز و سعادت خواهد رسيد» (نور، آيه 52).

آخرين نكته اين است كه هر چند طبق وعده الهي حضرت زنده و باقي هستند تا زماني كه پرچم توحيد و عدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند ولي بالاخره بشر هستند ودر معرض آفات جسماني و بلاهاي طبيعي. مثلا حضرت ممكن است مريض شوند و دچار كسالت گردند و از اين نظر دعاي ما براي سلامتي حضرت و حفظ ايشان از اين آفات و حوادث بدون

شك در سلامتي وجود آن عزيز عالم وجود و آخرين در صدف امامت و ولايت مؤثر و مفيد است.

مضمون كلي دعاي فرج، دعا براي حفظ و سلامتي آقا امام زمان(عج) مي باشد كه از جمله وظايف شيعه در زمان غيبت دعا براي وجود نازنين آن سرور است. ما در اين دعا از خداوند مي خواهيم كه ولي آن بزرگوار باشد (ولي به معني سرپرست است).

ولايتي كه در اين دعا براي آن حضرت از خداوند درخواست مي كنيم ولايت عامي كه خداوند بر تمام موجودات دارد نمي باشد، بلكه ولايت خاصه مي باشد كه در آيه شريفه آمده است الله ولي الذين آمنوا خداوند ولي مؤمنان است{M. بنابراين درخواست ما در اين دعا اين است كه خداوند آن حضرت را در تحت ولايت خاصه خودش كه مخصوص مقربان درگاهش است قرار بدهد و حافظ و نگهدار آن حضرت باشد از جميع بدي ها. و قائد براي آن حضرت باشد. قائد به معني رهبر و پيشواست. يعني خداوند آن حضرت را تحت قيادت و زعامت خودش قرار دهد و دليل و راهنماي آن حضرت باشد به تمامي خوبي ها دلالت و راهنمايي خداوند انبياء و اولياء خودش را مي تواند همان تأييد خداوند آنان را به روح القدس باشد. در ادامه اين دعا از خداوند مي خواهيم كه عين يعني نگهبان آن حضرت باشد و آن حضرت را تحت حراست و حمايت خاصه خودش از هر گزندي حفظ كند تا اين كه آن حضرت را به گونه اي در زمين مستقر كند كه مردم با ميل و رغبت ولايت آن حضرت را قبول كنند و ساليان سال حضرت بدين گونه بر مردم حكومت كند و زندگاني كند.

مضمون كلي دعاي

فرج، دعا براي حفظ و سلامتي آقا امام زمان(عج) مي باشد كه از جمله وظايف شيعه در زمان غيبت دعا براي وجود نازنين آن سرور است. ما در اين دعا از خداوند مي خواهيم كه ولي آن بزرگوار باشد (ولي به معني سرپرست است).

ولايتي كه در اين دعا براي آن حضرت از خداوند درخواست مي كنيم ولايت عامي كه خداوند بر تمام موجودات دارد نمي باشد، بلكه ولايت خاصه مي باشد كه در آيه شريفه آمده است الله ولي الذين آمنوا خداوند ولي مؤمنان است{M. بنابراين درخواست ما در اين دعا اين است كه خداوند آن حضرت را در تحت ولايت خاصه خودش كه مخصوص مقربان درگاهش است قرار بدهد و حافظ و نگهدار آن حضرت باشد از جميع بدي ها. و قائد براي آن حضرت باشد. قائد به معني رهبر و پيشواست. يعني خداوند آن حضرت را تحت قيادت و زعامت خودش قرار دهد و دليل و راهنماي آن حضرت باشد به تمامي خوبي ها دلالت و راهنمايي خداوند انبياء و اولياء خودش را مي تواند همان تأييد خداوند آنان را به روح القدس باشد. در ادامه اين دعا از خداوند مي خواهيم كه عين يعني نگهبان آن حضرت باشد و آن حضرت را تحت حراست و حمايت خاصه خودش از هر گزندي حفظ كند تا اين كه آن حضرت را به گونه اي در زمين مستقر كند كه مردم با ميل و رغبت ولايت آن حضرت را قبول كنند و ساليان سال حضرت بدين گونه بر مردم حكومت كند و زندگاني كند.

صدقه دادن به جهت سلامتي امام زمان عليه السلام چه حكمي دارد؟
پرسش

صدقه دادن به جهت سلامتي امام زمان عليه السلام چه حكمي دارد؟

پاسخ

اصل صدقه دادن داراي ارزش وثواب بسياري است ومي تواند بلاها را از انسان دور كند. و اگر انسان از طرف امام زمان (ع) وبه وكالت از آن حضرت (ع) صدقه دهد، هم براي انسان مؤثر است وهم براي حضرت.

براي انسان تأثير دارد؛ زيرا هديه به مؤمن، آن هم بالاترين مؤمن روي زمين ثواب دارد.

براي حضرت نيز تأثير دارد؛ زيرا موجب مي شود كه خداوند به او بركات بيشتري دهد وبر عناياتش بيفزايد، زيرا عنايات خداوند حدّ وحصري ندارد. ونيز موجب دفع بلا از وجود حضرت مي گردد، زيرا خداوند متعال حضرت را از راه هايي كه از آن جمله صدقه دادن است حفظ مي نمايد.

در مورد دعا براي سلامتي امام زمان (ع) نيز همين جواب را خواهيم داد.

چه دعاهايي در عصر غيبت امام زمان عليه السلام درباره حضرت مستحب است؟
پرسش

چه دعاهايي در عصر غيبت امام زمان عليه السلام درباره حضرت مستحب است؟

پاسخ

ادعيه درباره امام زمان (ع) بسيار است، كه مي توان به برخي از آنها فهرست وار اشاره نمود:

1 - دعايي از امام صادق (ع).{پاورقي . كمال الدين، ص 342 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 146، ح 70. پاورقي}

2 - دعاي غريق.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 148، ح 23. پاورقي}

3 - دعاي بعد از هر فريضه در ماه رمضان.

4 - دعاي عهد صغير.{پاورقي . همان، ج 86، ص 61. پاورقي}

5 - دعاي عهد.{پاورقي . البلد الامين، ص 82. پاورقي}

6 - دعا بعد از نماز ظهر.{پاورقي . همان، ص 13. پاورقي}

7 - دعا بعد از نماز عصر.{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 187، ح 18. پاورقي}

8 - دعاي شب نيمه شعبان.{پاورقي . مفاتيح الجنان، ص 166. پاورقي}

در چه مكان هايي سفارش دعا براي امام زمان عليه السلام شده است؟
پرسش

در چه مكان هايي سفارش دعا براي امام زمان عليه السلام شده است؟

پاسخ

مطابق روايات در برخي از مكان هاي مقدس سفارش خاص به جهت دعا براي امام زمان (ع) شده است، از آن جمله:

1 - مسجد الحرام.{پاورقي . كمال الدين، ص 440. پاورقي}

2 - سرداب مقدس.

3 - مقامات منسوب به حضرت از قبيل مسجد كوفه، مسجد سهله، مسجد صعصعه ومسجد جمكران.

4 - حرم امام حسين (ع).{پاورقي . كامل الزيارات، ص 230، ح 17. پاورقي}

5 - حرم امام رضا (ع).{پاورقي . همان، ص 331. پاورقي}

6 - حرم عسكريين (عليهما السلام) در سامرا.{پاورقي . همان، ص 313. پاورقي}

7 - حرم هريك از امامان به طور عموم.{پاورقي . همان، ص 315. پاورقي}

8 - عرفات در محل وقوف.{پاورقي . زاد المعاد. پاورقي}

آيا دعا براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام با نهي از عجله در ظهور منافات دارد؟
پرسش

آيا دعا براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام با نهي از عجله در ظهور منافات دارد؟

پاسخ

در روايات فراوان به مسأله دعا براي تعجيل فرج حضرت مهدي (ع) اشاره شده است ودر برخي روايات ديگر از عجله كردن واستعجال نهي شده است. از جمله: "هلك المستعجلون"؛ "كساني كه عجله كردند هلاك شدند." آيا بين اين دو دسته روايات اختلاف وتنافي وجود دارد؟ در جواب مي گوييم: خير؛ زيرا:

اولاً: استعجال در ظهور، اصرار زياد بر فرج حضرت بدون تمهيد مقدمات وشرايط وزمينه هاست، ولي دعا براي ظهور حضرت، با تمهيد مقدمات وشروط است.

ثانياً: نفس دعا براي تعجيل فرج در ظهور حضرت تأثير به سزايي دارد، به اين معنا كه خود دعا مي تواند به منزله جزء علت تامه در تسريع ظهور تأثير به سزايي داشته باشد.

.1- معمولا مي گويند براي فرج آقا امام زمان ( عج) دعا كنيد چطور دعا كنيم كه با عقيده كامل و خالصانه باشدچطور از ته دل دوست داشته باشيم كه آقا امام زمان (عليه السلام ) ظهور كند ؟
پرسش

.1- معمولا مي گويند براي فرج آقا امام زمان ( عج) دعا كنيد چطور دعا كنيم كه با عقيده كامل و خالصانه باشدچطور از ته دل دوست داشته باشيم كه آقا امام زمان (عليه السلام ) ظهور كند ؟

پاسخ

كسي كه در انتظار ظهور حضرت ولي عصر( عجل الله تعالي فرج الشريف) به سر ميبرد بالاترين آرزويش در زندگي فرج و گشايش آن امام منتظر است و بيشترين چيزي كه او را ناراحت مي كند ،سختيهاي و ناراحتيهايي است كه درزمان غيبت به امام زمانش مي رسد.

بنابراين وظيفه خود مي داند كه براي رفع غم و قصه ها و سختيها و بلاياي آن حضرت تلاش نمايد و براي اين منظور،هركاري كه از دستش بر مي آيد نسبت به انجام آن كوتاهي نميكند.

پس ما در دعاي خود،براي تعجيل فرج نبايد فقط راحتي و گشايش خود را مد نظر داشته باشيم و در واقع براي خود دعا كنيم بلكه، قصد ما بايد خواستن فرج خود امام زمان(عليه السلام )كه البته با فرج او براي همه مؤمنان نيز گشايش حاصل خواهد شد. اما مهمترين فايده دعا در تعجيل براي دعا كننده اين است كه اگر از روي اعتقاد كه به امامت ايشان باشد او را از تباهي دينش در زمان غيبت حفظ مي كند .

اينكه« دور كن» اعتقاد به امامت و دعا براي تعجيل مرهون توفيق الهي است و اين نشان مي دهد كه اگر خداوند بخواهد كسي را در زمان غيبت ازخطر بي ديني حفظ كند او را موفق به دعا براي تعجيل فرج امام عصر مي كند و كساني كه مشمول اين لطف و عنايت الهي

قرار نگيرند مي لغزند و ازصراط مستقيم دور مي افتند.

پس بايد از خداوند طلب هدايت و توفيق كرد و نبايد بر خود اعتماد نمود زيرا؛ اگر خدا انسان را به حال خودش رها كند همين تنها وسيله نجات را هم از دست مي دهد .

با دوري معاصي و كسب فضائل اخلاقي و ترك صفات رذيله ( واجبات را خوب انجام دادن) انشاء الله خداوند توفيق دعا با اخلاص را نصيبمان مي كند و اينكه هر كاري از دستمان بر مي آيد كوتاهي نكنيم، نسبت به مفاسد سكوت نكنيم هر وقت ازلحاظ روحي آرامش بيشتري داريم و حال معنوي به ما دست داد دعا كنيم و اينكه تكرار در دعا كنيم ،خداوند ياري كننده خود را ياري مي كند در قرآن كريم مي خوانيم «اگر خدا را ياري كنيد او شما را ياري مي كند و شما را ثابت قدم مي دارد و خدا قطعا ياري كننده خود را ياري مي كند .»

دعا در حقيقت وسيله تقرب بندگان است و امام واسطه فيض بين بندگان و خدا هستند و دو نكته در دعا دقت شود .

1-از دعاهاي وارده مثل دعاي عهد كتاب مفاتيح استفاده شود .

2- دعا براي حضرت ضمن اينكه اظهار محبت وادب است .

منابع :

1-سيماي آفتاب ، دكتر حبيب الله طاهري

2- شناخت امام عصر، محمد جواد مولوي نيا

3- معرفت امام عصر ( ع)، محمد بني هاشمي

با توجه به آيه يك سوره نحل چگونه روايات و ادعيه كه در مورد تعجيل در ظهور ولي عصر(عج ) وارد شده را توجيه مي كنيد؟
پرسش

با توجه به آيه يك سوره نحل چگونه روايات و ادعيه كه در مورد تعجيل در ظهور ولي عصر(عج ) وارد شده را توجيه مي كنيد؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال توجه به نكاتي درباره آيه ضروري است:

1_ شأن نزول و يا به عبارتي اسباب النزول يكي از اموري است كه بايد در فهم و درك آيه بدان تمسك جست، البته به اين شرط كه شأن نزول نقل شده از نظر سند معتبر باشد و يا ناقل در رساندن شأن نزول به حدس و گمان تكيه نكند واز روي مشاهده و حس گزارش كند.

2_ آنچه كه درباره شأن نزول آيات آغاز سوره نحل گفته شده است، اين است كه اين آيه با آيات پس از آن در مكه نازل شده است، در همان ايام كه پيامبر(ص) درگيري شديدي با بت پرستان داشت، آنان هر روز به بهانه هايي متوسل مي شدند. مثلاً اينكه هرگاه پيامبر(ص) آنها را به عذاب الهي تهديد مي كرد برخي از آنان مي گفتند اگر اين راست پس چرا به سراغ ما نمي آيد؟ و يا گاهي مي گفتند كه اگر فرضا عذابي در كار باشد ما به بتها متوسل مي شويم تا درپيشگاه خدا شفاعت بكنند. براي آگاهي بيشتر مي توان به كتاب كشف الاسرار... مراجعه نمود.

3_ از ظاهر سياق آيه يعني از منطوق آن برمي آيد كه خطاب در اين آيه به مشركين است، براي اين كه آيات بعدي همه در مقام احتجاج عليه ايشان است، و سياق آنها تا آيه 29 كه مي فرمايد : « اِلهُكُم اِلهٌ واحد » چنين سياقي است.لذا آيه بر بطلان پندارهاي مشركين و بي ثمر بودن مساعي ايشان و اين كه به زودي كيفر ايشان را

مي دهد، استدلال واقامه صحبت مي كند.

4_ درباره اين كه منظور از امر در اين آيه چيست؟ بين مفسران اختلاف است:

الف) برخي گفته اند منظور، فرمان خدا در مورد عذاب مشركان است مانند صاحب تفسير نمونه و تفسير في ضلال القرآن و التبيان و مجمع البيان.

ب) بعضي نيز گفته اند منظور به «امر» مفرد كلمه «اوامر» است، يعني امر به معناي حكم است معناي

« اَتي اَمْرالله » اين است كه در اين سوره احكام خدا آمده است. مانند ضحّاك.

ج) برخي از مفسران نيز احتمال داده اند كه «امر الله» اشاره به خود عذاب است نه فرمان عذاب مثل صاحب الكاشف و روح البيان.

د) بعضي نيز آن را به معناي روز قيامت گرفته اند مثل صاحب كشف الاسرار و عدة الابرار. البته در همين كتاب كشف الاسرار اشاره شده كه امر در قرآن بر سيزده وجه در معاني ذيل به كار مي رود: دين، قول، عذاب، عيسي(ع)، قتل، فتح مكه، قتل بني قريظه، قيامت، قضا، وحي، كار، نصرت و ذنب. مانند فخر رازي و زمخشري.

ه)برخي هم گفته اند مراد از آن وعده هاي خداوند بر پيامبر(ص) است اعم از عذاب كفار و نصرت مؤمنين مانندعلامه طباطبايي و صاحب تفسير روح المعاني. در الميزان علامه طباطبايي چنين آمده است: مقصود از امر آينده در آيه همان وعده ايست كه خدا به رسول گرامي خود و به مؤمنين داده بود، و همان تهديدهايي است كه يكي پس از ديگري به مشركين داده بود.

5_ همچنين در باب اين كه مخاطب در آيه «فلا تستعجلوه» كيست؟ مفسران به سه احتمال اشاره نموده اند:

الف) خطاب به مشركان و بت پرستان است.

ب) خطاب به مؤمنين تنهاست اگر به معناي حكم باشد.

ج) مؤمنين و مشركين هر دو مورد خطاب

آيه هستند.

تقريبا مي توان گفت اكثر مفسران احتمال اول را پذيرفته اند و دو احتمال ديگر را منتفي دانسته اند،زيرا:

اولاً امر به معناي حكم نمي باشد.

ثانيا در قرآن هيچ جا استعجال به مؤمنين نسبت داده نشده است.

ثالثا چنانكه گذشت مسأله اِتيان و استعجال متفرع بر نفي شرك است و چون نفي شرك خطاب به كافرين است استعجال هم خطاب به مشركين خواهد بود.

_ عجله و نسبت آن با تعجيل در ظهور امام(عج):

استعجال از ريشه عجله است. راغب اصفهاني در معناي آن گويد: عجله طلب شي ء است پيش از وقت آن، و ازمقتضاي شهوت است. استعجال: خواستن با عجله است: «اتي امر الله فلاتستعجلوه ».

عاجله هم داريم كه در مقابل آجل است و مراد از آن در قرآن دنيا است « كلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخرة »(قيامت، آيه 20).

عَجَلَ نيز آمده است « خلق الانسان من عَجَلٍ سأريكم آياتي فلما تستعجلون »، عجل بر وزن فرس اسم است به معناي عجله. آيه فوق كنايه از مبالغه انسان در عجله است. آيه 11 از سوره اسراء نيز در همين معنا آمده است. A «كان الانسان عجولا »(اسراء، آيه 11).

در لسان العرب آمده عَجَل يعني سرعت، برخلاف بطي ء. فراء گويد: «عجلتُ الشي ء» يعني به او سبقت نمودم».

استعجال در قرآن:

درست است كه عجله و استعجال در قرآن از مؤمنين صريحا نفي شده است. « يستعجل بها الذين لايؤمنون بها والذين امنوا مشفقون منها و يعلمون اَنَّها الحق » ؛ كساني كه به آخرت ايمان ندارند درباره عذاب آن استعجال مي كنند و اما آنها كه ايمان دارند در ترس از آنند، چون مي دانند كه حق است

( شوري، آيه 18).

چيزي كه بايد بدان

توجه كرد اين است كه اين نفي استعجال از مؤمنين در صورتي است كه به عذاب و موارد شبيه به آن متعلق باشد و يا بر اساس جهل و ناداني بناشده باشد. مانند آيه 10 سوره يونس مي خوانيم: « لو يعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخير »: اگر همانطوري كه مردم با عجله مي خواهند خوبي ها و نعمت ها بر ايشان فراهم آيد خدا در فرستادن شر يعني عذاب براي مردم عجله مي كرد قطعا بر آنان عذاب نازل مي شد.

در آيه فوق گر چه استعجال به خير نسبت داده شده است اما چون طبعا شيوه آدميان بر اين تعلق گرفته است كه مسببات و آثار، با عجله و سرعت به دنباله اسباب خود آورده شوند مسلما اگر سنت الهي از اين سنت انسان ها كه براساس جهل و ناداني بنا شده پيروي كند عذاب قطعا نازل مي گردد.

اما در صورتي كه متعلق عجله كار نيك باشد و بر اساس آگاهي و عشق صورت بگيرد در قرآن از مؤمنين نفي نشده وحتي در جريان داستان حضرت موسي(ع) مي خوانيم « و ما اعجلك عن قومك يا موسي »؛ اي موسي چه چيز سبب شدكه پيش از قومت به اينجا بيايي و در اين راه عجله كني(طه، آيه 84) . و موسي بلا فاصله عرض كرد: پروردگارا آنها به دنبالمنند، و من براي رسيدن به ميعادگاه و محضر وحي تو، شتاب كردم تا از من خشنود شوي. « قال هم اولاء علي اثري وعَجلتُ اليكَ ربِ لتَرضي » يعني نه تنها عشق مناجات تو و شنيدن سخنت مرا بي قرار ساخته بود، بلكه مشتاق بودم هرچه زودتر قوانين و احكام تو را بگيرم و

به بندگانت برسانم و از اين راه رضايت تو را بهتر جلب كنم.

در تأييد اين مدعا آيات ذيل را هم مي توان شاهد آورد:« سارعوا الي مغفرة من ربكم » (آل عمران، آيه 133) , يا ,« فاستبقوا الخيرات »(بقره، آيه 148 و مائده، آيه 48) و آيات ديگر.

در راستاي مباحث فوق نتيجه مي گيريم كه عبارت «لاتستعجلوه» اولاً خطاب به كفار است و ثانيا استعجال در كار بدكه همان عذاب باشد به كار رفته است. ثالثا چنانكه گذشت انتساب عجله به افراد مؤمن در صورت خوبي عمل وآگاهي در آن در قرآن داريم.

عجله در احاديث:

گفته اند عشق آتشين به يك موضوع و افكار سطحي، و گاه سيطره هوي و هوس، و خوش بيني بيش از حد از عوامل شتابزدگي است. تلخي هايي كه بر اثر عجله دامنگير انسان مي شود قابل شمارش نيست. اما نقطه مقابل عجله تثبيت وتأني يعني درنگ كردن و با تفكر و تأمل و بررسي همه جوانب كاري را انجام دادن است. اولي مذموم است اما دومي شايسته و بايسته است به لحاظ اين كه هر دو در احاديث آمده است.

پيامبر(ص) مي فرمايد: مردم را عجله هلاك مي كند، اگر مردم با تأمل كاري را انجام مي دادند كسي هلاك نمي شد «انما اهلك الناس العجلة و لو ان الناس تثبتوا لم يهلك احد » .

يا امام صادق(ع) مي فرمايد: « مع التثبيت تكون السلامُ و مع العجلة تكون الندامة »؛ با درنگ كردن سلامت است و باعجله ندامت.

پيامبر(ص) مي فرمايد: « ان الاناة من الله و العجلة من الشيطان »؛ درنگ از ناحيه خداست و عجله از شيطان است.

در احاديث اسلامي بابي تحت عنوان تعجيل فعل الخير در زمينه تعجيل در

كار خير آمده است: از جمله در حديثي از پيامبر(ص) مي خوانيم:« ان الله يحب من الخير ما يعجل »؛ خداوند كار نيكي را دوست دارد كه در آن شتاب شود.

امام صادق(ع) هم فرمود: «مِن هم به شي ء من الخير فليعجله فان كان شي ء فيه تأخير فان للشيطان فيه نظرة »؛كسي كه تصميم به كار خيري گرفت بايد عجله كند زيرا هر كاري را كه در آن تأخير كنيد شيطان در آن حيله اي مي كند(سفينة البحار، ج 1،ص 129).

منظور از عجله در اين روايات همان سرعت است در مقابل اهمال كاري و تأخيرهاي بيجا و امروز و فردا كردن كه بيشتر سبب بروز مشكلات روحي و رواني و موانعي در كارها مي گردد. از اين رو بايد گفت سرعت و جديت در كارهاي آري، اما عجله و ԘʘǘȘҘϚϙʠنه.

از همين جا مي توانيم ادعا كنيم كه تقاضاي تعجيل در ظهور امام عصر(عج) از ساحت حضرت حق هيچ منافاتي باظهور آيات به خصوص با آيه فوق ندارد. و با كلمǘʠŘ٘ՙșřʙƠهم هماهنگ است.

سنتي كه ريشه در كلمات آن حضرات دارد و دعايي است كه مي تواند زمينه هاي ظهور آن حضرت را șǠطور كامل مهيا بكند; يعني , يكي از اموري كه مي تواند مساعد كننده ئ ظهور آن حضرت باشد خود تقاضاي تعجيل است . اگر زمينه هاي ظهور امام (عج ) مقدمات متعددي داشته باشد اين تقاضا و استمداد يكي از آن مقدمات به حساب مي آيد. كلام آخر اين كه اساسا مي توان گفت كه خود اين خواست و طلب از نظر تاثير روحي و رواني در ميان مسلمان ها, مي تواند مقدمات لازمه ئ فوق را به فعليت

برساند و يا حداقل كمك موثري در اين راه ايفا بكند.

منابع و مآخذ:

1- براي آگاهي بيشتر از شان نزول آيه فوق (در نكته اول سوال ) مي توان به كتاب كشف الاسرار و عده الابرار مراجعه نمود.

2- براي آگاهي بيشتر درباره اسباب النزول به كتاب اسباب النزول تاليف دكترمحمدباقر حجتي مراجعه شود.

3- ترجمه تفسير الميزان , جلد 12, ص 293.

4- تفسير نمونه , جلد 12, صفحه 46 - 43.

5- سفين² البحار, جلد 1, صفحه 129.

6- اصول كافي , جلد 1, كتاب ايمان و كفر, باب تعجيل فعل الخير.

7- ترجمه ئ تفسير الميزان , جلد 12, صفحه 293.

8- ترجمه ئ تفسير الميزان , جلد 10, صفحه 34 - 31.

9- تفسير نمونه , جلد 13, صفحه 268 و 267.

گزيده اي از منابع اهل تشيع :

10- في ضلال القرآن نوشته سيد قطب ج 4/2158انتشارات دارالشروق .

11-التبيان نوشته شيخ طوسي ج 6/357انتشارات دارالاندلس .

12- مجمع البيان نوشته طبرسي ج 6/137انتشارات موئسسه الاعلي بيروت .

13- الميزان نوشته علامه طباطبايي ج 12/214انتشارات دارالكتب الاسلاميه ترجمه نوشته علامه طباطبايي ج 12/292

14-كشف الاسرار و عده الابرارتاليف ابوالفضل رشيدالدين ميبدي ج 5/352انتشارات اميركبير.

15- التفسير الكاشف تاليف محمدجواد مغنيه ج 4/496انتشارات دارالعلم بيروت .

16- تفسير نورالثقلين تاليف علامه حريزي ج 3/38انتشارات مطبع² الحكم , قم .

17- تفسير نمونه تاليف آقاي مكارم شيرازي ج 11/158انتشارات دارالكتب الاسلامي².

گزيده اي از منابع اهل تسنن :

18- تفسير فخررازي ج 20-19/218صحافي ناصر قم .

19- تفسير الكاشف تاليف زمخشري ج 2/592انتشارات دارالكتب العربي - بيروت .

20-تفسير روح المعاني تاليف آلوسي ج 14/90انتشارات داراحيائ الثرات العربي .

21-تفسير روح البيان تاليف بروسوي ج 5/3انتشارات داراحيائ الثرات العربي .

22-تفسير القرآن العظيم تاليف ابن كثيرج

2/581انتشارات دارالمعرفه - بيروت .

با آنكه مي دانيم كه خداوند امام زمان(عج) را از گزند دشمنان و بلاها محفوظ نگه مي دارد چرا در بسياري از روايات آمده است كه براي سلامتي او دعا كنيم؟
پرسش

با آنكه مي دانيم كه خداوند امام زمان(عج) را از گزند دشمنان و بلاها محفوظ نگه مي دارد چرا در بسياري از روايات آمده است كه براي سلامتي او دعا كنيم؟

پاسخ

آنچه مسلم است اين است كه خداوند امام زمان«عليه السلام» را زنده نگه مي دارد تا آن بزرگوار ظاهر شده و جهان را پر از عدل و داد كند، ولي همين اولياء الهي كه از اين امر مسلم مطلع هستند به ما دستور داده اند تا براي ايشان دعا كنيم و قطعاً دعا كردن براي امام زمان(عج) بي اثر نيم باشد و آنچه شخص و قطعي است اثرات اين دعا براي خود دعا كننده است، زيرا خود اين ادب توجه به آن وجود مقدس و دعا براي سلامتي ايشان و توجه به محفوظ بودن ايشان از شر آنه كه خداوند آفريده و روان كرده و برآورده و ايجاد نموده و صورت كشيده...(6) براي خود ما اثر تربيتي زيادي دارد و ما را روحاً مهيا مي سازد تا با توجه دائم و ذكر آن وجود مقدس اخلاق ياران و صفت شيعيان مخلص را در خود احيا كرده و پرورش دهيم.

گذشته از اينهمه رحمتها و نعمتها از خداوند است و با اينكه خداوند متعال تخلف وعده نمي كند ولي به ما دستور داده اند دعا كنيم كه آنچه را براي انبيايش وعده داده به ما بدهد(7).

« بخش پاسخ به سؤالات »

6)اللهم اعذه من شرجميع ما خلقت و ذرأت و برات و انشأت و صورت... دعا در غيبت امام زمان(عج) مفاتيح الجنان مرحوم قمي.

7)ربنا آتنا ما وعدتنا علي رسلك... انك لاتخلف الميعاد آل عمران 194.

توسل به امام

براي اينكه در امر تحصيل و رسيدن به كمال و سعادت واقعي خودمان را به امام زمانمان نزديكتر كنيم و بيشتر به ايشان توسل جوئيم چه پيشنهادي داريد؟
پرسش

براي اينكه در امر تحصيل و رسيدن به كمال و سعادت واقعي خودمان را به امام زمانمان نزديكتر كنيم و بيشتر به ايشان توسل جوئيم چه پيشنهادي داريد؟

پاسخ

انسان آگاه و روشن براي رسيدن به كمال و بهره مندي كامل از سرمايه هاي ارزنده خود بايد در دو جنبه رشد و كمال يابد:

1) جنبه علمي و نظري:

امير مؤمنان علي عليه السلام در يكي از سخنان كوتاه خود مي فرمايد: رحم الله امرء علم من اين و في اين و الي اين؛ خداوند رحمت كند انساني را كه بداند از كجا آمده و در كجا به سر مي برد و به سوي چه مقصدي روان است.

بنابراين قدم اول آشنائي با مبدأ و معاد و وظايف انسان بين اين شروع و آن انجام است كه عبارت از آشنائي با همان اصول عقايد باشد. آشنائي با اصول عقايد و بصيرت نسبت به باورها و عقايد درست و صحيح است كه نقش عميقي در چگونگي زندگي و رفتار و برنامه ريزي و نگرش انسان به عالم و جهان هستي دارد.

كتاب هاي فراوان و خوبي در مورد اصول عقايد نوشته شده كه به برخي از آنها كه نياز فوري تري مي باشند اشاره مي شود:

1- مجموعه مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، تأليف استاد شهيد مرتضي مطهري كه شامل بخش هاي هفت گانه زير است:

الف:انسان و ايمان

ب:جهان بيني توحيدي

ج:وحي و نبوت

د:انسان در قرآن

ه:جامعه و تاريخ

و:امامت و رهبري

ي:زندگي جاويد يا حيات اخروي

2-همه كتاب هاي شهيد آيت الله دستغيب به ويژه كتاب هاي:

الف:توحيد

ب:معاد

ج:امامت

د:ايمان

دومين قدم آشنائي با فضايل و رذايل اخلاقي است، يعني اموري كه زمينه ساز سعادت يا بيچارگي و محروميت انسان

مي باشند و در ساختن شخصيت حقيقي انسان و شكل دادن به خود حقيقي او نقش اساسي دارند. مسئله خود شناسي كه ثمره آن خداشناسي است و نيز آشنائي با گناهان و گناه شناسي از مباحث مهم اين بخش است و در اين قسمت كتابهاي زير توصيه مي گردد:

1- خود شناسي براي خود سازي، تأليف استاد مصباح يزدي

2- گناهان كبيره، شهيد دستغيب

3- گناه شناسي، استاد قرائتي

2) جنبه عملي:

شناخت و علم و آگاهي زمينه ساز عمل است و اگر آگاهي انسان به عمل تبديل نگردد و بذر شناخت باعمل به نهال نيرومندي تبديل نگردد به كمال خود نرسيده و ضايع مي گردد.

در اين مرحله بايد اولا با احكام و وظايف شرعي كاملا آشنا بود و مسئله تقليد از يكي از مراجع عظيم الشأن كه زمينه ساز عمل به وظايف شرعي و دستورات عملي ديني است بايد كاملا براي انسان مؤمن متعهد توجيه شده و حل شده باشد.

گام عملي دوم، تهذيب و خود سازي عملي است. يعني بعد از آشنائي با ضرورت تهذيب اخلاق و نفس و خود سازي در مرحله نظر و عمل نوبت به گام نهادن در ميدان تهذيب مي رسد كه از ضروري ترين و اساسي ترين برنامه يك مؤمن خداترس است.

در اين زمينه نيز كتاب هاي زير به نظر مناسب مي آيند:

1- خودسازي (تهذيب و تزكيه نفس)، تأليف استاد ابراهيم اميني

2- نقطه هاي آغاز در اخلاق اسلامي، استاد آيت الله محمد رضا مهدوي كني

3- معراج السعاده، مرحوم ملا احمد نراقي

مطالعه زندگي و سيره معصومين عليهم السلام و زندگي مردان بزرگ و خود ساخته در تشويق انسان به گام برداشتن در راه خود سازي

و تهذيب، بسيار موثر است و عامل مهمي در تقويت اراده و همت انسان مي باشد. در اين مورد نيز كتاب هاي فراواني دارم كه چند كتاب زير را توصيه مي كنيم:

1- نردبان آسمان، زندگي و برخي سخنان مرحوم آيت الله بهاءالديني

2- فضيلت هاي فراموش شده، زندگي مرحوم ملا عباس تربتي (پدر مرحوم حسينعلي راشد) تأليف حسينعلي راشد

3- فريادگر توحيد، زندگي حضرت آيت الله بهجت (دام ظله)

4- سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام خميني (ره) از انتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام

ملاقات با امام زمان(عج) و ديگر اولياي الهي نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياي الهي نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعني، معرفت و عمل دارد. اگر كسي خود را به اولياي الهي شبيه نمود، به لقاي آنان نيز واصل خواهد شد.

نوريان مرنوريان را طالبند ناريان مرناريان را جاذبند

آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده باش آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا وصابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد وتقوا و خداترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: «صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص105)

مرابطه با امام زمان(عج)

يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجاممي دهند.

قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: الذين ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نَهَوْ عن المنكر كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند{M،(حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: «اين آيه براي آل محمد است؛ يعني، مهدي(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمّي، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمامورزيم.

خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مي ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلي بيشتر از علاقه اي است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعا مي كنند. از آن حضرت نقل شده است: اناغير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم ؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهي نمي كنيم و شما را از ياد نمي بريم{M،(بحارالانوار، ج 53، ص 174).

ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناي ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار مي باشد. ارتباط با امام زمان يعني خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن

و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود رابه امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. پيوستگي با او يعني مطيع او بودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوي خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناي واقعي ثابت و مستدام نگه داريم. از اينرو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعي حضرت مهدي(عج) را بدانيد و سپس آن را در خود عملي كنيد پس بحث زير ضروري به نظر مي رسد.

منتظر واقعي مهدي(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد:

1- عمل به تكاليف ديني منتظر واقعي بايد تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد.

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوي... ؛ بر من گراناست كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم{M، (دعاي ندبه).

3- براي تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاي عهد» را بخوانيم.

4- انتظار فرج آن حضرت در دل و ظاهر جلوه گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعني، نصرت و پيروزي و گشايش و مقصود نصرت و پيروزيحكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر(عج) تشكيل مي گردد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتني اين آرمان بزرگ و جهاني است و منتظر

حقيقي كسي است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتي باشدو اين خواسته آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجتخدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است بنابراين انتظارفرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جانادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي شود زيرا بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز استو با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري

الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني.

ه) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش.

ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري.

اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند، (بحارالانوار ج52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).

5- داستان هاي واقعي بزرگاني كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند را بخوانيم.

در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولي عصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهي دارد و خود را در محضر ايشان ببينيم و براي گره گشايي هاي مادي و معنوي از ايشان به عنوان واسطه فيض الهي درخواست داشته باشيم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجالي تهراني

2- ترجمه منتخب الاثر، آيت الله صافي

3- مهدي موعود، ترجمه: علي دواني

4- وابستگي جهان به امام زمان(عج)، لطف الله صافي

5- امام زمان در گفتار ديگران، علي دواني

سرعت پاسخ دهي از انتظارات پرسشگران است. خواهشمند است با اولويت بندي و پيرايش سؤالات، ما را ياري كنيد. بديهي است با ارتباط مكرر، پاسخ گوي ديگر پرسش هاي شما خواهيم بود

نماز امام زمان (ع چگونه است
پرسش

نماز امام زمان (ع چگونه است

پاسخ

نماز امام زمان (ع دو ركعت است در هر ركعت سوره حمد را تا اياك نعبد و اياك نستعين مي خواني چون به اين آيه رسيدي آن را صد مرتبه مي گويي و بقية سوره حمد را تمام مي كني و پس از آن قل هو اللّه احد

(سوره توحيد) را يك بار مي خواني پس از نماز دعاي اللهم عظم البلاء را

مي خواني اين دعا در مفاتيح الجنان آمده است اين نماز در هر جا مي تواند خوانده شود.

1 - مفاتيح الجنان، ص 92.

براي سلام دادن به امام زمان (ع به چه دليلي به طرف راست قبله كمي متمايل مي شويم
پرسش

براي سلام دادن به امام زمان (ع به چه دليلي به طرف راست قبله كمي متمايل مي شويم

پاسخ

در زيارت حضرت ابا عبداللّه الحسين در روز عاشورا از راه دور چنين از امام باقر (ع نقل شده است "إذا كان ذلك الْيوم برز إلي الصحراء أو صعد سطحاً مرتفعاً في داره و أومأ إليه بالسلام هرگاه روز عاشورا فرارسيد به سوي صحرا روانه شود يا به پشت بام برود و به سوي حرم امام حسين اشاره كند و سلام دهد" .

زيارت از راه دور براي امام حسين به همين گونه روايت شده است در مورد سائر امامان از امام صادق (ع نقل شده است "اذا بعدت بأحدكم الشقّة و نَأَت به الدار فَلْيَعْلُ أعلي منزل له فيصلي ركعتين وَليَؤمَّ بالسلام إلي قبورنا فإنّ ذلك يصير إلينا؛(2) هرگاه فردي از شما از راه دورخواست ما را زيارت كند، پس بر جاي بلندي از منزل برود دو ركعت نماز بخواند و رو به سوي قبر مانند و با اشاره سلام دهيد"، ولي چون جاي خاصي براي حضرت مهدي (ع معلوم نيست شيعيان براي توجه به آن حضرت روبه قبله مي ايستند و سلام مي دهند و شايد به اين جهت باشد كه آن حضرت از كعبه ظهور خواهد كرد يا به زيارت كعبه مي رود.

همان طور كه گفته شد در مورد زيارت امام حسين (ع در روز عاشورا و سائر امامان ايستادن به سوي بر آنان و سلام دادن وارد شده است و در مورد حضرت مهدي (ع هم از باب ذوق و سليقه و احترام گذاشتن

چنين عمل مي كنند. ظاهراً وجه و دليل شرعي بر اين كار نيست فقط در مورد امام رضا (ع نقل شده كه وقتي لقب حضرت مهدي (ع به عنوان قائم برده شد، آن حضرت از جا بر خاست و به عنوان احترام دست برسرنهاد.(3)

1 - بحارالانوار؛ ج98، ص 290.

2 - همان، ص 365.

3 - آيت الله تبريزي، استفتاءات جديد، س 2208؛ عبدالرحمن انصاري، در انتظار خورشيد، ص 133، آيت الله اميني، دادگستر جهان، ص 125، به نقل از الزام الناصب، ص 81.

اگر بخواهم در كارهايم از مهدي (عج) كمك بگيرم، ايشان به من كمك مي كند؟ آيا كمك ايشان شامل حال من مي شود؟
پرسش

اگر بخواهم در كارهايم از مهدي (عج) كمك بگيرم، ايشان به من كمك مي كند؟ آيا كمك ايشان شامل حال من مي شود؟

پاسخ

براي برقراري رابطه با امام زمان(ع) و زمينه سازي ظهور حضرت بايد برخي از شرايط و ويژگي ها را رعايت نمود و با رعايت آن ها مي توان قابليت ايجاد نمود كه از امام زمان(ع) كمك گرفت و عنايت حضرت شامل حال انسان ها شود. از آن جا كه امام معصوم فرد كامل انسانيت و حجت الهي روي زمين و واسطه فيض الهي مي باشد؛ به واسطه وجود او بركات الهي بر مردم نازل مي شود و عذاب الهي نيز به خاطر وجود او از مردم برداشته مي شود. امام زمان(ع) واسطه فيض الهي بوده و در زمان غيبت به هدايت مردم پرداخته و به رفع مشكلات مردم مي پردازند؛ از اين رو امام زمان(ع) در توقيعي (و فرمايش مكتوبي) كه از او صادر شده، نفع رسالت خويش به مردم را به خورشيدي تشبيه كرده كه در پشت ابر قرار گرفته است. خورشيد اگر چه پشت ابر بوده و مردم آن را نمي بينند، ولي نفع آن به طور غير مستقيم همه عالم را فرا گرفته و همه از آن بهره مند هستند. امام زمان فرمود: "من سبب آرامش و امنيّت ساكنان زمين هستم، چنان كه ستارگان سبب امنيّت اهل آسمانند. همان طور كه از خورشيد در وقتي كه توسط ابرها پنهان شده، سود برده مي شود، از من نيز در حال غيبتم، بهره مي برند".(1)

جابر بن عبداللَّه انصاري از پيامبر اسلام(ص) گزارش نمود كه حضرت فرمود: "قسم به كسي كه مرا به پيامبري برگزيد، آن ها از وي بهره مي برند و از نور ولايت او كسب

فيض مي كنند، همان طور كه مردم از خورشيد پنهان شده در پس ابر بهره مي برند".(2)

در برخي از روايات ديگر آمده است كه امام زمان(ع) در مكان هاي مختلف حضور يافته و به مردم كمك مي كند، اگر چه مردم او را نمي شناسند.(3)

امام علي(ع) فرمود: "حجت حق بر زمين استوار است. در جاده ها حركت مي كند. در خانه ها و قصرها وارد مي شود. در شرق و غرب زمين به گردش مي پردازد. سخن مردم را مي شنود و بر جماعت مردم سلام مي كند. مي بيند وديده نمي شود، تا زمان ظهور و وعده الهي و نداي آسماني.

هان! آن روز، روز شادي فرزندان علي و شيعيان او است".(4)

نمونه هاي فراواني وجود دارد كه امام زمان(ع) برخي را مورد عنايت خود قرار داده به آن ها كمك نموده و مشكلات آن ها را رفع نموده است. بر اين اساس اگر انسان ها بتوانند در خود قابليت ايجاد نمايند كه زمينه عنايت امام را فراهم كنند، امام زمان(ع) به آن ها كمك مي كند.

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 52، ص 92.

2. همان، ص 913؛ ينابيع الموده، ج 2، ص 217.

3. كتاب الغيبه نعماني، ص 14.

4. همان، ص 86.

آيا زماني كه جمله "يا قائم آل محمد" را بر زبان بياوريم، امام زمان(عج) به سمت ما بر مي گردد؟
پرسش

آيا زماني كه جمله "يا قائم آل محمد" را بر زبان بياوريم، امام زمان(عج) به سمت ما بر مي گردد؟

پاسخ

امام زمان(ع) از ما روي برنگردانده است تا با خواندن او با كلمات "يا قائم آل محمد" به سوي ما بيايد. از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت شاهد و ناظر اعمال شيعيان است و به آنان توجه دارد و لحظه اي از آن ها غافل نيست. در بعضي روايات آمده است كه حضرت ميان مردم رفت و آمد مي كند، اما مردم او را نمي شناسند. امام صادق(ع) فرمود: "... جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود همان كار را انجام دهد كه با يوسف(ع) انجام داد. صاحب الزّمان(ع) آن مظلوم حق از دست داده، ميان مردم رفت و آمد مي كند در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، لكن او را نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اجازه دهد كه خود را معرفي كند، آن گونه كه حضرت يوسف(ع) را اجازه داد هنگامي كه برادرانش گفتند: تو يوسفي، گفت: آري من يوسفم".(1)

اگر انسان با صداقت و پاكي و با تمام توجه حضرت را صدا كند، خواه با لفظ "قائم آل محمد" يا هر اسم ديگر، مطمئناً توجه حضرت را به سوي خود جلب نموده است، اگر چه خود را براي شخص ظاهر نسازد.

پي نوشت ها:

1. "رجال" سيد بحر العلوم، ج 3، ص 320، به نقل از مجله حوزه، ويژه امام زمان، ص 53.

مختصرى در مورد كيفيّت نماز حضرت حجّت((عليه السلام)) توضيح دهيد.؟
پرسش

مختصرى در مورد كيفيّت نماز حضرت حجّت((عليه السلام)) توضيح دهيد.؟

پاسخ

به مردم بگو: به اين مكان(1) رغبت كنند و آن را عزيز دارند و چها رركعت نماز در آن گذارند.

در ركعت اوّل; به نيّت نماز تحيت مسجد است، درهر ركعت آن يك حمد هفت بار «قل هو الله احد» خوانده مى شود و در حالت ركوع و سجود هم هفت مرتبه ذكر را تكرار كنند.

در ركعت دوّم; به نيژت نماز امام صاحب الزمان((عليه السلام)) خوانده مى شود، بدين صورت كه سوره حمد را شروع كرده و آيه « اياك نعبد و اياك نستعين» صد مرتبه تكرار مى شود و بعد از آن، بقيه سوره حمد خوانده مى شود، و سپس سوره «قل هو الله احد» را فقط يك بار خوانده و به ركوع رفته و ذكر «سبحان ربى العظيم و بحمده» هفت مرتبه، پشت سر هم تكرار مى شود. و پس از آن به سجود رفته و ذكر «سبحان ربى الاعلى و بحمده» را نيز هفت مرتبه، پشت سرهم تكرار مى شود. ركعت دوم را نيز به همين ترتيب خوانده مى خوانند. چون نماز به پايان برسد و سلام داده شود، يكبار گفته مى شود «لا اله الا الله» و به دنبال آن تسبيحات حضرت زهرا((عليها السلام)) خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صد بار بگويند: «اللهم صل على محمّد و آل محمّد».

آنگاه امام((عليه السلام)) فرمودند: هر كه اين دو ركعت نماز را در اين مكان(2) بخواند، مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه خوانده باشد.

چون به راه افتادم، چند قدمى هنوز نرفته بودم كه دوباره مرا باز خواندند

و فرمودند:

«بزى در گله جعفر كاشانى است، آن را خريدارى كن و بدين مكان آور و آن را بكش و بر بيماران انفاق كن; هر بيمار و مريضى كه از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد».

حسن بن مثله مى گويد: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم، تا اينكه نماز صبح را خواندهو به سراغ «على المنذر» رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل كردم و با او به همانمكان شب گذشته رفتيم. در آنجا زنجيرهايى را ديديم كه طبق فرموده امام((عليه السلام)) حدود بناى مسجد را نشان مى داد.

سپس به قم نزد «سيد ابوالحسن رضا» رفتيم و چون به در خانه او رسيديم، خادم او گفت: آيا تو از جمكران هستى؟ به او گفتم: بلى! خادم گفت: سيّد از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتيم و سيّد مرا گرامى داشت و گفت: اى حسن بى مثله! من در خواب بودم كه شخصى به من گفت: «حسن بن مثله، از جمكران نزد تو مى آيد، هر چه او گويد، تصديق كن و بر قول او اعتماد نما، كه سخن او سخن ماست و قول او را رد نكن» از هنگام بيدار شدن تا اين ساعت منتظر تو بودم. آنگاه من ماجراى شب گذشته را براى وى تعريف كردم.

سيّد بلافاصله فرمود تا اسبها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شديم. چون به نزديك روستاى جمكران رسيديم، گلّه جعفر كاشانى را ديديم، آن بُز از پس همه گوسفندان مى آمد، به ميان گلّه رفتم، همين كه بُز مرا ديد به طرف من

دويد، جعفر سوگند ياد كرد كه اين بُز در گلّه من نبوده و تا كنون آن را نديده بودم. به هر حال آن بُز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح كرده و هر بيمارى كه از گوشت آن خورد، با عنايت خداوند تبارك و تعالى و حضرت بقية الله((عليه السلام)) شفا يافت.

ابوالحسن رضا; حسن مسلم را احضا ركرده و منافع زمين را از او گرفت و مسجد

جمكران را رنا كرد و آن را چوب پوشانيد. سيّد زنجيرها و ميخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت. هر بيمار و دردمندى كه خود را به آن زنجيرها مى ماليد، خداى تعالى او را شفاى عاجل عنايت مى فرمود.

پس از فوت سيد ابوالحسن، آن زنجيرها ناپديد شد و ديگر كسى آنها را نديد(3).

1 - مسجد مقدّس جمكران.

2 - مسجد مقدّس جمكران.

3 - به نقل از كتاب نجم الثاقب.

در كرمان چاهي هست به نام چاه صاحب الزمان , آيا اين امر حقيقت دارد؟ در ضمن نماز امام زمان (عج ) چگونه است ؟
پرسش

در كرمان چاهي هست به نام چاه صاحب الزمان , آيا اين امر حقيقت دارد؟ در ضمن نماز امام زمان (عج ) چگونه است ؟

پاسخ

ما نسبت به اين مكان و صدق مطالبي كه پيرامون آن گفته مي شود آگاهي نداريم. نسبت به اين گونه موارد بهتر استاز علماي برجسته محل سوءال شود و توصيه مي كنيم كه نسبت به موارد مشكوك محتاطانه عمل نماييد. نماز امامزمان(عج) اقسام مختلفي دارد. يكي از آنها اين است كه شخص دو ركعت نماز گزارد و در آن «اياك نعبد و اياكنستعين» را صد مرتبه بگويد و پس از اتمام نماز دعاي «الهي عظم البلا...» را بخواند.{J

آيا بايد ذكر ركوع و سجود نماز امام زمان (عج ) را هفت مرتبه بخوانيم عريضه نويسي به حضرت و انداختن در چاه مسجد جمكران چه حكمي دارد؟
پرسش

آيا بايد ذكر ركوع و سجود نماز امام زمان (عج ) را هفت مرتبه بخوانيم عريضه نويسي به حضرت و انداختن در چاه مسجد جمكران چه حكمي دارد؟

پاسخ

ذكرهاي ركوع و سجود نماز امام زمان(ع) را همان گونه كه در مفاتيح الجنان و غيره نقل شده است بايد هفت مرتبهگفت. در مورد نوشتن عريضه، چون روايت معتبري در دست نيست، قضاوت درباره آن مشكل است و به هر حالشايد عريضه نويسي حاصل تجربيات بعضي از بزرگان است كه در رفع حاجات اثراتي مشاهده كرده اند و بعد كم كم بهصورت امري رايج و مرسوم درآمده است.{J

در زيارت صبحگاهي و دعاي عهد مي خوانيم« اني اجدد له عهدا و عقدا و بيعتا له في عنقي » مفهوم واضح و روشن از عهد و پيمان ياد شده چيست؟و اين عهدي كه هر روز صبح تجديد مي شود سر چه مساله اي است.
پرسش

در زيارت صبحگاهي و دعاي عهد مي خوانيم« اني اجدد له عهدا و عقدا و بيعتا له في عنقي » مفهوم واضح و روشن از عهد و پيمان ياد شده چيست؟و اين عهدي كه هر روز صبح تجديد مي شود سر چه مساله اي است.

پاسخ

عهد و پيماني كه دردعاي عهد با امام زمان(عج) تجديد مي شود همان اعتقاد به امامت و ولايت امام زمان(عج) و تسليم و مطيع محض بودن در برابر دستورات آن حضرت مي باشد. در حقيقت شيعه و منتظر واقعي با خواندن دعاي عهد اعلام آمادگي مي كند براي نصرت و ياري آن حضرت و ايستادن تا پاي جان در راه تحقق منويات آن بزرگوار.

فلسفه توسّل به امام زمان عليه السلام چيست؟
پرسش

فلسفه توسّل به امام زمان عليه السلام چيست؟

پاسخ

توسل، وسيله وواسطه قرار دادن چيزي بين خود ومطلوب است. وسيله بر دو نوع است: گاهي از امور مادي است، مثل آب وغذا كه وسيله رفع تشنگي وگرسنگي است. وزماني نيز از امور معنوي است، مثل گناه كاري كه خدا را به مقام وجاه يا حقيقت پيامبر (ص) قسم مي دهد تا از گناهش بگذرد. در هر دو صورت وسيله لازم است؛ زيرا خداوند متعال جهان آفرينش را به بهترين صورت آفريده است، آنجا كه مي فرمايد: {اَلَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ}؛ "آن خدايي كه همه چيز را به بهترين صورت{پاورقي . سوره سجده، آيه 7. پاورقي}

آفريد."

جهان بر اساس نظم علت ومعلول واسباب ومسببات، براي هدايت ورشد وتكامل انسان ها آفريده شده است ونيازمندي هاي طبيعي بشر با عوامل واسباب عادي برآورده مي گردد. فيوضات معنوي خداوند همچون هدايت، مغفرت وآمرزش نيز بر اساس نظامي خاص بر انسان ها نازل مي شود واراده حكيمانه خداوند بر اين تعلّق گرفته كه امور از طريق اسباب خاص وعلل معين به انسان ها برسد.

بنابراين، همان گونه كه در عالم ماده نمي توان پرسيد: چرا خداوند متعال زمين را با خورشيد نوراني كرده وخود بي واسطه به چنين كاري دست نزده است؟ در عالم معنا نيز نمي توان گفت: چرا خداوند مغفرت خويش را به واسطه اولياي الهي شامل حال بندگان مي كند.

شهيد مطهري؛ مي فرمايد: "فعل خداوند داراي نظام است. اگر كسي بخواهد به نظام آفرينش اعتنا نداشته باشد گمراه است. به همين جهت است كه خداي متعال گناه كاران را ارشاد فرموده است كه درِ خانه رسول اكرم (ص) بروند وعلاوه بر اينكه خود طلب مغفرت كنند، از آن بزرگوار بخواهند كه براي ايشان طلب

مغفرت كند. قرآن كريم مي فرمايد: {وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً}؛ "اگر ايشان هنگامي كه [با ارتكاب گناه] به خود ستم{پاورقي . سوره نساء، آيه 64. پاورقي}

كردند، نزد تو مي آمدند واز خدا آمرزش مي خواستند وپيامبر هم براي ايشان طلب مغفرت مي كرد، خدا را توبه پذير مهربان مي يافتند."

{پاورقي . مجموعه آثار، ج 1، ص 264. پاورقي}

از همين رو مي بينيم كه در قرآن وسنت تأكيد فراواني بر وسيله وتوسل شده است. خداوند متعال مي فرمايد: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الوَسِيلَةَ}؛{پاورقي . سوره مائده، آيه 35. پاورقي}

"اي مؤمنين! تقوا پيشه كنيد وبراي رسيدن به او وسيله طلب نماييد."

اثر وفايده ديگري كه در توسل به اولياي الهي خصوصاً ذوات مقدسه اهل بيت: است اينكه مردم به جهت دريافت فيوضات الهي به واسطه آنان، نه تنها به مقام شامخ آنها از نبوت يا امامت يقين حاصل مي كنند، بلكه از باب اينكه "الانسان عبيد الاحسان" فرمان بردار دستورات آنها كه همان دستورات خداوند است مي شوند.

نحوه سلامي كه به حضرت امام زمان«عليه السلام» داده مي شود چگونه است؟
پرسش

نحوه سلامي كه به حضرت امام زمان«عليه السلام» داده مي شود چگونه است؟

پاسخ

نحوه سلام دادن به حضرت چنان كه از روايات متعددي برمي آيد به همان نحو است كه در كتاب مفاتيح الجنان مرحوم شيخ عبّاس قمي وارد شده است براي مثال دو نمونه در ذيل ذكر مي شود.

1. كتاب كمال الدين: نقل شده است كه براي سلام بر قائم«عليه السلام» اينگونه بگو: «السلام عليك يا بقيّة اللَّه في ارضه».

2. كتاب مصباح المتهبد: از امام حسن عسكري«عليه السلام» نقل شده است كه براي سلام به حضرت حجّة«عليه السلام» اينگونه بگوئيد: «اللّهم صل علي وليّك و ابن اوليائك الذين فرضت طاعتهم و اوجبت حقّهم و اذهب عنهم الرجس و طهّرتهم تطهيراً، اللّهم انصرهُ و انتصر به لدينك...».

و طبيعي است كه حضرت حجة«عليه السلام» سلام را بدون پاسخ نمي گذارند، چنان كه خداوند هيچ احساني را بدون پاداش نمي گذارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

مختصري در مورد كيفيّت نماز حضرت حجّت«عليه السلام» توضيح دهيد.؟
پرسش

مختصري در مورد كيفيّت نماز حضرت حجّت«عليه السلام» توضيح دهيد.؟

پاسخ

به مردم بگو: به اين مكان(3) رغبت كنند و آن را عزيز دارند و چها رركعت نماز در آن گذارند.

در ركعت اوّل؛ به نيّت نماز تحيت مسجد است، درهر ركعت آن يك حمد هفت بار «قل هو اللَّه احد» خوانده مي شود و در حالت ركوع و سجود هم هفت مرتبه ذكر را تكرار كنند.

در ركعت دوّم؛ به نيژت نماز امام صاحب الزمان«عليه السلام» خوانده مي شود، بدين صورت كه سوره حمد را شروع كرده و آيه « اياك نعبد و اياك نستعين» صد مرتبه تكرار مي شود و بعد از آن، بقيه سوره حمد خوانده مي شود، و سپس سوره «قل هو اللَّه احد» را فقط يك بار خوانده و به ركوع رفته و ذكر «سبحان ربي العظيم و بحمده» هفت مرتبه، پشت سر هم تكرار مي شود. و پس از آن به سجود رفته و ذكر «سبحان ربي الاعلي و بحمده» را نيز هفت مرتبه، پشت سرهم تكرار مي شود. ركعت دوم را نيز به همين ترتيب خوانده مي خوانند. چون نماز به پايان برسد و سلام داده شود، يكبار گفته مي شود «لا اله الا اللَّه» و به دنبال آن تسبيحات حضرت زهرا«عليها السلام» خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صد بار بگويند: «اللهم صل علي محمّد و آل محمّد».

آنگاه امام«عليه السلام» فرمودند: هر كه اين دو ركعت نماز را در اين مكان(4) بخواند، مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه خوانده باشد.

چون به راه افتادم، چند قدمي هنوز نرفته بودم كه دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: «بزي در گله جعفر كاشاني است، آن

را خريداري كن و بدين مكان آور و آن را بكش و بر بيماران انفاق كن؛ هر بيمار و مريضي كه از گوشت آن بخورد، حق تعالي او را شفا دهد».

حسن بن مثله مي گويد: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم، تا اينكه نماز صبح را خواندهو به سراغ «علي المنذر» رفتم و ماجراي شب گذشته را براي او نقل كردم و با او به همانمكان شب گذشته رفتيم. در آنجا زنجيرهايي را ديديم كه طبق فرموده امام«عليه السلام» حدود بناي مسجد را نشان مي داد.

سپس به قم نزد «سيد ابوالحسن رضا» رفتيم و چون به در خانه او رسيديم، خادم او گفت: آيا تو از جمكران هستي؟ به او گفتم: بلي! خادم گفت: سيّد از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتيم و سيّد مرا گرامي داشت و گفت: اي حسن بي مثله! من در خواب بودم كه شخصي به من گفت: «حسن بن مثله، از جمكران نزد تو مي آيد، هر چه او گويد، تصديق كن و بر قول او اعتماد نما، كه سخن او سخن ماست و قول او را رد نكن» از هنگام بيدار شدن تا اين ساعت منتظر تو بودم. آنگاه من ماجراي شب گذشته را براي وي تعريف كردم.

سيّد بلافاصله فرمود تا اسبها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شديم. چون به نزديك روستاي جمكران رسيديم، گلّه جعفر كاشاني را ديديم، آن بُز از پس همه گوسفندان مي آمد، به ميان گلّه رفتم، همين كه بُز مرا ديد به طرف من دويد، جعفر سوگند ياد كرد كه اين بُز در گلّه من نبوده

و تا كنون آن را نديده بودم. به هر حال آن بُز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح كرده و هر بيماري كه از گوشت آن خورد، با عنايت خداوند تبارك و تعالي و حضرت بقيةاللَّه«عليه السلام» شفا يافت.

ابوالحسن رضا؛ حسن مسلم را احضا ركرده و منافع زمين را از او گرفت و مسجد جمكران را رنا كرد و آن را چوب پوشانيد. سيّد زنجيرها و ميخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت. هر بيمار و دردمندي كه خود را به آن زنجيرها مي ماليد، خداي تعالي او را شفاي عاجل عنايت مي فرمود.

پس از فوت سيد ابوالحسن، آن زنجيرها ناپديد شد و ديگر كسي آنها را نديد(5).

« بخش پاسخ به سؤالات »

3) مسجد مقدّس جمكران.

4) مسجد مقدّس جمكران.

5) به نقل از كتاب نجم الثاقب.

علت توسل به امام زمان چيست؟
پرسش

علت توسل به امام زمان چيست؟

پاسخ

انسان موجودي است دو بعدي كه در خميرمايه و سرشت وي اين دو بعد به كار رفته است؛ يك بعدش به «حيوانيت» و بعد ديگرش به «عالم قدس و ملكوت» پيوسته است. هر انساني با اختيار خود يكي از اين دو بعد را در وجود خود تقويت كرده و آثار آن در خارج از محدوده جسم و جان او از وي تجلي مي نمايد، آن وقت است كه مي توانيم براي هر دسته اي مطابق جلوه خود نام گذاري نماييم و آن هايي كه چهره ملكوتي به خود گرفته و صفات عالي انسانيت از آن ها بروز كرده است، انسان هاي به كمال رسيده و ملكوتي و آن هايي كه چهره انسانيت خود را بروز نداده و به بعد حيواني خود تنها بسنده كرده اند، چهره هاي انسان نما كه به واقع به كمال نرسيده اند و به تعبير قرآن (اولئك كالأنعام بل هم اضل سبيلاً).{1}

بديهي است كه، هر دسته اي تحت رهبري عده اي به اين سو و آن سو كشيده مي شوند و براي خود راهبراني را برمي گزينند. رهبران اين دو گروه از اول تاريخ تا كنون در مقابل هم صف آرايي نموده و درگير بوده و خواهند بود. رهبران كاروان انسانيت كه به سوي كمال و سعادت و نظم زندگي است، به نام رهبران نور، و در مقابل آن، سردمداران جهالت و گمراهي و ويراني كه پيروان خود را به وادي حيوانيت و سبوعيت سوق مي دهند، رهبران ظلمت ناميده مي شوند.

از طرفي بشر براي نيل به كمال مطلق و دست يابي به سعادت ابدي و تجلي فطرت خدا خواهي خود نياز به رهبران معنوي داشته و دارد. خداوند با خلقت انسان، همواره پيامبراني را

به عنوان هدايت گر براي انسان ها برانگيخته كه اولين آن حضرت آدم(ع) و آخرين آنان حضرت رسول اكرم(ص) است. و بعد از پيامبر(ص) اصل امامت و وصايت امامان معصوم(عليهم السلام) پايه گذاري شد و به امر الهي حضرت علي(ع) به جانشيني نصب گرديد و پس از او نيز يازده تن از اولاد معصوم آن بزرگوار(ص) عهده دار امر امامت جامعه بشري شدند و مشيت الهي بر اين تعلق گرفت كه دوازدهمين پيشواي معصوم مسلمانان، حضرت امام مهدي(ع) براي تحقق بخشيدن به آرزوي بشريت در پرده غيب هدايت گري نمايد، و روزي كه خداوند بخواهد، با ظهورش و تشكيل حكومت فراگير طعم شيرين عدالت را به ذائقه بشريت بچشاند.

اعتقاد به مهدي موعود(ع) مسئله اي است كه در تمام اديان و مذاهب مختلف جهان اعم از، يهوديت و مسيحيت و اسلام و غيره مطرح بوده و خواهد بود. بدين معني كه در آخر الزمان مصلحي ظهور خواهد كرد و به جنايت ها و خيانت ها و تبعيض هاي بشر خاتمه خواهد داد.

در انجيل آمده: «كمرهاي خويش را بسته، چراغ هاي خود را افروخته بداريد و مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خودشان را مي كشند كه چه وقت از انتظار خواهد آمد، تا هر وقت كه آيد و درب را بكوبد، بي درنگ براي او باز كنند».{2}

فيلسوف شهير انگليسي «برتراند راسل» مي گويد: «دنيا چشم به راه مصلحي است كه همگان را در سايه ي يك پرچم و يك شعار متحد سازد» و پروفسور «آلبرت انشتين» تئوري پرداز «نظريه ي نسبيت» مي گويد: «فرا رسيدن آن روزي كه در جاي جاي جهان، صلح و صفا حكومت كند و همه اعضاي جامعه بشري با يكديگر دوست و برادر باشند، ديري نخواهد پاييد».

«برنارد شاو» نيز

سخني قابل توجه دارد او در كتاب خود «بشر و ابرمرد» به ظهور يك مصلح بشارت مي دهد. در اين زمينه، عباس محمود العقاد مي نويسد: «ظهور مصلح به نظر ابرمرد مورد نظر "شاو" يك فرضيه و امري ناشدني نيست و فراخواني بشر به سوي چنين مصلحي توسط شاو از حقيقتي ثابت و واقعيتي اصيل ريشه گرفته است».

حقيقت اين است كه يهوديان مانند مسيحيان به بازگشت عيسي(ع) معتقد بوده و به ظهور يك منجي مي انديشند و همان گونه كه زرتشتيان در انتظار رجعت «بهرام شاه»اند، نصرانيان حبشي نيز چشم به راه ظهور پادشاه خود «تئودور موعود» هستند و هندوها نيز به خروج «ويشنو» دل بسته اند، مجوسي ها به زنده بودن «هوشيدر» اعتقاد راسخ دارند و بودايي ها منتظر بازآمدن «بودا» و اسپانيايي ها مترقب بزرگ خود «رودريك»اند و اقوام هم رهبر خود «چنگيز» را منجي بزرگ مي شمارند.

همچنين ايده ي ظهور منجي در مصر باستان هم رواج داشته است. همان گونه كه در متون كهن چيني نيز ديده شده است. و بالاخره همه فرقه هاي اسلامي به اتفاق كلمه معتقدند در آخرالزمان مردي از نسل حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) ظهور نموده، عدالت را در ميان جهانيان مي گستراند.{3}

ابن عربي در «الفتوحات المكية» در باب سيصد و شصت و شش مي گويد: «مهدي(ع) كه پيامبر(ص) به آن بشارت داده است، از اهل بيت(عليهم السلام) است»؛ و مي افزايد: «همانا براي خداوند جانشيني است كه وقتي زمين پر از جور و ستم مي شود، ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود و اگر از جهان يك روز باقي نباشد خداوند آن را طولاني مي كند تا اين خليفه از عترت پيامبر(ص) ظهور كند...».{4}

همچنين

اشعاري از صدرالدين قونوي در شأن حضرت مهدي(ع) آورده است.{5} كه همگي اين ها بيانگر وجود و انتظار مهدي موعود در تمام ملل و اقوام و زمان ها است، كه اشاره به آن در اينجا از حوصله بحث خارج است، فقط ذكري گذرا شد براي اين كه بدانيم انتظار موعود از شيعه و اسلام نيست كه اين يك انتظار بين المللي و فراگير است ولي در نام گذاري ها، گاهي اختلاف وجود دارد.

امام موسي بن جعفر(ع) فرمود: «حجت خدا بر خلقش بر پا نگردد خبر به وجود امام ناشناخته شود».{6} يعني خداوند در قيامتبه مردم بگويد چرا چنين كرديد و چرا چنان نكرديد، مگر اين كه در دنيا براي آن ها امام و پيشوايي فرستاده باشد، كه با نصوص و معجزات امامت او، براي مردم ثابت شده باشد و او نيز وظايف مردم را به آن ها رسانده باشد، و خدا و دين را براي آن ها معرفي كرده باشد.{7}

امام صادق(ع) فرمود: «خدا برتر و بزرگ تر از آنست كه زمين را بدون امام عادل واگذارد».{8}

ابوحمزه گويد: «امام محمد باقر(ع) به من فرمود: "اي اباحمزه هر يك از شما كه خواهد چند فرسخي بپيمايد براي خود راهنمايي گيرد. تو كه به راه هاي آسمان نادان تري تا به راه هاي زمين، پس براي خود راهنمايي طلب كن (و آن راهنما غير از اهل بيت پيغمبر(ص) نباشد زيرا از آسمان وحي در خانه آن ها نازل شده و راه بهشت و جهنم را آن ها دانند)"».{9}

پس اولاً آدمي نمي تواند بدون راهنما باشد، و از طرفي هم خداوند انسان را بدون راهنما نگذاشته است. هم راهنما را خدا خلق كرده است و هم انسان نيازمند به آن است و از جمله وسيله هاي رهنمايي

توسل پيدا كردن است و امروز كه حضرت مهدي(ع) يگانه منجي عالم بشريت است و مجراي فيض خداوند به خلق است، راه هاي رسيدن به او، توسل به او را بيان كرده اند. از جمله اين كه سيد علي خان در كلم طيب فرموده است: «استغاثه به امام زمان(ع) اين گونه است كه، هر جا كه باشي دو ركعت نماز به حمد و هر سوره كه خواهي بخوان و بعد از نماز رو به قبله زير آسمان مي ايستي و دعاي "سلام اللَّه الكامل التام السائل العام و صلواته العدائمة و بركاته القائمة و... را تا آخر"بخوان».{10}

و گاهي براي امام زمان(ع) زيارت هايي نقل شده است؛ مثل زيارت حضرت حجة(ع) بعد از نماز صبح{11} و يا زيارت حضرت صاحب الامر(ع) و...{12} و گاهي نماز آن حضرت ذكر شده است.

و اما كيفيت نماز آن حضرت طبق آن چه در مفاتيح نقل شده، اين گونه است: «دو ركعت مي باشد كه در هر ركعت سوره حمد را تا (اياك نعبد و اياك نستعين) و چون به اين آيه رسيدي آن را صد مرتبه مي گويي و در مرتبه آخر سوره تمام مي كني و سوره توحيد خوانده ركوع و دو سجده و در ركعت دوم باز به همين شكل و بعد از اتمام و سلام نماز، دعاي شريف اللهم عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء... را تا آخر مي خواني».{13}

ولي آن چه مشهور شده و به خصوص در مسجد جمكران به آن تأسي مي كنند و بيشتر خوانده مي شود، دو ركعت نماز به همين شكل، يعني آيه (اياك نعبد و اياك نستعين) را صد بار تكرار و بعد سوره و ركعت دوم هم به همين شكل و سلام

نماز و بعد از نماز تسبيحات حضرت زهرا(س) گفته مي شود و بعد به حالت سجده، صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد(عليهم السلام) فرستاده مي شود. البته بنده هر چه جستجو كردم، بيشتر از اين مورد نيافتم.

و در اعمال روز پانزدهم شعبان، مواردي ذكر شده كه فهرست وار ذكر مي شود.

آداب شب 15 شعبان

دعاي شب پانزده ماه شعبان، دعاي شب پانزده ماه شعبان بعد از نماز شفع، دعاي كميل، تسبيحات در شب 15 شعبان، دعاي پيامبر اسلام(ص) در شب 15 شعبان، زيارت امام حسين(ع) در آن شب، صلوات شعبانيه در وقت زوال 15 ماه شعبان، نماز جعفر طيار، نماز مستحبي چهار ركعتي در شب، نماز مستحبي شب 15 شعبان، نماز مستحبي شش ركعتي در شب 15 ماه شعبان.

آداب روز پانزدهم شعبان

زيارت امام حسين(ع) و دعاي فرج و....{14}

والسلام

[1].اعراف / 179.

[2].انجيل لوقا، فصل 12، بندي 35 - 36.

[3].مجله تخصصي كلام اسلامي، شماره 41، ص 108. براي اطلاع بيشتر به اين مقاله رجوع شود.

[4].ينابيع المودة لذوي القربي، الشيخ سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، چاپ اول، 1416ه’ق، چاپ اسوه، 339.

[5].همان، ص 34.

[6].اصول كافي، ج 1، ص 250، باب حجت خدا بر خلقش.

[7].همان.

[8].همان.

[9].اصول كافي، ج 1، ص 261.

[10].مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي(ره)، فهرست متن، استغاثه به امام زمان(ع) سلام اللَّه الكامل التام، ص 159.

[11].همان، ص 700.

[12].همان، صص 678 تا 691.

[13].همان، ص 61 / كتاب المتقين، علي شهرضايي نجفي، چاپ چهاردهم، 1371، ص 9.

[14].ر.ك مفاتيح الجنان، قسمت 15 شعبان.

ساير موارد

چه كنيم كه امام زمان(ع) از دست ما راضي و خرسند باشد؟
پرسش

چه كنيم كه امام زمان(ع) از دست ما راضي و خرسند باشد؟

پاسخ

آيات 31 و 32 سورة آل عمران، ملاك محبّت و خرسندي و آثار و لوازم آن را چنين بيان فرموده است: "قل إن كنتم تحبّون الله فاتّبعوني يحببكم الله".

بر اساس اين آيه لازمة محبت واقعي، تبعيت است، زيرا هر محبتي، دارندة آن را دعوت مي كند كه عملاً در راه خواسته هاي "محبوب" گام بردارد. در چنين حالي به طور قطع "محبوب" نيز به او علاقه پيدا مي كند.

در مورد شأن نزول آيه مذكور آمده است كه جمعي در حضور پيامبر(ص) ادعاي محبّت و علاقه به پروردگار را مي كردند، در حالي كه عمل به برنامه ها و احكام الهي كمتر در آن ها ديده مي شد. نزول آية فوق، روشن ساخت كه محبّت خداوند، آثار و نشانه هايي دارد. نخستين اثر آن، اين استكه از پيامبر و فرستادة او پيروي كنند. اگر كسي به خداوند محبت داشت، به هر آنچه از طرف او آمده نيز بايد محبت داشته باشد و اطاعت كند. اثر طبيعي "محبت" آن است كه "محبّ" را با "محبوب" پيوند مي دهد و مجذوب او مي سازد و در مسير خواسته هاي او به تلاش و فعاليت پر ثمر وا مي دارد.

آن ها كه شب و روز دم از عشق پروردگار يا عشق و محبتِ مجاهدان راه خدا و صالحان و ائمة اطهار(ع) مي زنند و خود را سرباز و فدايي امام زمان(ع) مي دانند، اما در عمل كمترين شباهتي به آنان ندارند، مدّعيان دروغيني بيش نيستند. در معاني الاخبار از امام صادق(ع) نقل شده: "ما أحبّ الله من عصاه؛

كسي كه گناه مي كند خدا را دوست ندارد". سپس در ضمن اشعاري فرمود: "چه شگفت انگيز است معصيت پروردگار مي كني، با اين حال اظهار محبّت او را مي نمايي! به جان خودم سوگند، اين كار عجيبي است! اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او مي كردي، زيرا كسي كه ديگري را دوست دارد، از فرمان او پيروي مي كند".[1]

آن ها كه سر تا پا آلودة گناهند، با اين حال قلب خود را مملو از عشق خدا، پيامبر يا امام زمان(ع) مي دانند يا عقيده دارند كه ايمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطي با عمل ندارد، و مي گويند: دل بايد پاك باشد و كاري به عمل نداريم، از منطق اسلام و عقل به كلي بيگانه اند.

اگر رضايت قلبي و محبت امام زمان(ع) مقصد و هدف است، بايد دانست كه ائمه(ع) "آيينة خدا نمايند". رضايت و محبت و اطاعت خدا، در رضايت و محبت اطاعت ائمه اطهار(ع) تجلّي و ظهور پيدا كرده است. پس بايد نسبت به مقام و منزلت و جايگاه ائمه نزد خدا و نظام آفرينش معرفت لازم را تحصيل نمود و احكام و دستورهاي آنان را در همة عرصه هاي فكري، عقيدتي و عملي شناخت و به هر چيزي كه موجب ناخشنودي و خشنودي آنان است، علم پيدا كرد و با اجتناب از آن چه كه موجب ناخشنودي حضرتش است و با انجام هر آن چه كه تكليف است و مورد رضايتش مي باشد، در زمرة نزديكان و مقرّبان و سربازانش قرار گرفت. خشنودي آن ها، رضايت و خشنودي خداوند است. در يك كلمه آن گاه

مي توان رضايت امام زمان(ع) را جلب كرد كه در قدم اوّل از محرّمات الهي پرهيز نموده و به واجبات عمل كنيم. هم چنين بايد اين نكته را بدانيم اگر چه ما حضرتش را نمي بينيم، اما او به قدرت الهي ما را مي بيند و نه تنها از همة گفته ها و كاركردهاي ما با خبر است، بلكه از آن چه در عمق جان و حاشية قلب ما خطور مي كند نيز آگاه است.

در آية بعد[2] بحث پيروي و اطاعت از خدا و پيامبر را كه از لوازم محبت و دوستي آنان است، با تأكيد بيشتر دنبال مي كند و در پايان مي فرمايد: "فإن تولّوا فإنّ الله لا يجب الكافرين؛ آن هايي كه از فرمان خدا و پيامبر، سرپيچي مي كنند و به لوازم و آثار دوستي و محبت عمل نمي كنند، در اظهار دوستي صادق نيستند و در حقيقت از عمق جان به خدا ايمان نياورده اند".

پي نوشت ها :

1. تفسير نمونه، ج2، ص 386.

2. قل اطيعو الله و الرسول فان تولوا...

چه كاري بايد انجام دهم تا بتوانم سربازي امام زمان( عج )را به خوبي به پايان برسانم؟ (لطفاً توصية آيت ا... خامنه اي و امام خميني( را قيد بفرماييد.)
پرسش

چه كاري بايد انجام دهم تا بتوانم سربازي امام زمان( عج )را به خوبي به پايان برسانم؟ (لطفاً توصية آيت ا... خامنه اي و امام خميني( را قيد بفرماييد.)

پاسخ

خصوصيات و ويژگي هاي اصحاب و ياران، و كساني كه محبوب و مرضيّ وجود نازنين "بقية ا... الاعظم" مي باشند، در ادعيه و زيارات مربوط به ايشان بيان شده؛ كه علاوه بر نشانه هاي اصحاب، هر كدام طريق وصول به اين مقام را در آئينه خويش روشن مي نمايد. اما بطور كلي طريقي كه سالك و روندة اين راه بايد در پيش بگيرد، دائر مدار دو محور اساسي در بحث تربيت معنوي انسان است :

الف) سير نظري، يا به فرمايش حضرت امام( مجاهدت علمي، يعني شناخت صحيح و اساسي دين، و پيراستن از آنچه غيردين است، اين كار با تدبّر عالمانه در قرآن و روايات مأثور از اهل بيت( ، حاصل مي گردد. همچنين با مطالعه دقيق و برنامه ريزي شده كتابهايي، كه اهل فن و اسلام شناسان در مورد اسلام نوشته اند (مانند كتابهاي شهيد مطهري، علامه طباطبايي و ...) در اين گام ما به احكام و تكاليف خويش، در ابعاد مختلف وجودمان، معرفت پيدا مي كنيم. و برنامه ريزي دقيقي را براي اصلاح افكار و انديشه ها، خلقيات و صفات، و رفتار و كردارمان بعمل مي آوريم. و در واقع با آگاهي از وظائف عملي، و گسترش شناخت خود از مباني و معارف در راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش مي كنيم.

ب) سير عملي، يا به فرمايش حضرت امام( مجاهدت عملي، اين كار با تقليد از احكام ظاهري شريعت، و به

جا آوردن آداب انجام مي پذيرد. اهتمام به واجبات و وظائف ديني، و پرهيز از معاصي، لغزشها و گناهان، دو ركن اين حركت است. مراعات تقوا در همه شؤون فردي و اجتماعي، بزرگترين عامل قرب انسان به خداوند و اولياي اوست. در واقع در هر محيطي كه هستيم، به خودسازي اقدام مي كنيم، و با توبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلي و ورود نور الهي آماده مي سازيم، و سيّئات را به حسنات تبديل مي نماييم. "ان الحسنات يذهبن السيّئات" (1)

قرآن كريم راجع به حضرت مهدي( و اصحاب ايشان مي فرمايد : "الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاة او آتوا الزكاة وآمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر" (2) (كساني كه اگر در زمين به ايشان قدرت و توانايي دهيم، نماز را به پا داشته، و زكات را به مستحق مي بخشند، و به معروف امر نموده، و از منكر نهي مي كنند.)

امام باقر( پيرامون اين آيه شريفه فرمودند : "اين آيه براي آل محمد( ، و مهدي ( و اصحاب اوست."

اگر دقت بفرماييد، در واقع ما براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرت، از خود آغاز نموديم، و در جهت سنخيّت خويش با حضرت مهدي(، حركت نموديم. نسخه اي كه مقام معظم رهبري نيز تأكيدي زيبا بر آن داشتند، منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند.

به برخي از خصوصيات ياران امام عصر "ارواحنا لتراب مقدمه الفداه" توجه فرماييد اميد است كه مشعل راه باشد، و فراسوي ما را روشن سازد، تا از گردابهاي ضلالت و گمراهي نجات يابيم.

در روايات متعدد داريم كه انتظار فرج در زمان غيبت، از بهترين اعمال

است. (3)

فرج يعني نصرت و پيروزي و گشايش، و مقصود عدل گستري كه به رهبري امام عصر( شكل مي گردد. بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني. و اين خواستگاه، آنگاه جدي و راست است، كه شخص منتظر، عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد، و اگر نه، اين انتظار شعار بي محتوايي خواهد شد. از اين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج، خود فرج است. زيرا كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا، و تأسيس حكومت عدل گستر اوست، زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد. و او انساني است كه در حضور و غيبت امام نحوة رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد. و قبل از تشكيل حكومت عدل، او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است. بنابراين انتظار فرج حقيقي، ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان، و عشق به آن دارد. و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد. و در واقع اين انتظار، ظهور فرجِ سينة او به سوي معدن ارزشها و زيباييها است. چنين شخصي، فضايل انساني را در نفس خويش شكوفا نموده، و به ثمر رسانده است. و در واقع در قلب خود، ظهور سلطنت مطلقة قائم المهدي( را شهود نموده، و طعم آنرا چشيده و رائحة آن را بوييده است. چنين منتظري هرگاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزلة كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت زنده اند، و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند.

2. در زيارت شريف آن حضرت

در روز جمعه، مي خوانيم : "ان يجعلني من المنتظرين لك و التابعين و الناصرين لك علي اعدائك" (از كساني باشم كه در انتظار مهدي( هستند، و از پيروان و ياري كنندگان تو عليه دشمن تو قرار گيرم.)

حالت انتظار كه بحثش رفت، و اما مرحله دوم تبعيّت است؛ تبعيّت از آرمانهاي موعود، و تخلق به آن اخلاق پسنديده و صفات مورد نظر امام( ، كه در تعليمات ائمه( ديده مي شود. مؤمن منتظر، تابع فرمانده است؛ نه آنكه به هواهاي خويش اقتدا كند. و چنين است كه در دعاي غيبت مي خوانيم : "و قونا علي طاعته و ثبِّتنا علي متابعته..." (خدايا مرا بر اطاعت وي توانا، و بر پيروزيش ثابت قدم بدار، و مرا بر اين امر (انتظار)، شكيبا گردان؛ تا آنكهشتاب در آنچه تو تأخيرش را مي خواهي، و تأخير در آنچه تو شتاب كرده اي، نخواهم. و از آنچه پوشيده اي، جستجو نكنم. و بحثي در آنچه پنهان نموده اي، نداشته باشم. و با تو در تدبيرت منازعه نكرده، و نگويم چگونه و چرا ولي امر ظهور نمي كند؟)

مرحله سوم نصرت است. عاشق راحتي معشوق را مي خواهد، نه راحتي خويش را. و براي اين است كه عاشق منتظر، تلاشگر است. در اين مشكلات موجود نيز منتظران واقعي بي تفاوت نيستند. و به اندازه توان خوبش در دعوت به حق مي كوشند. تا شايد همراهاني براي اين راه طولاني پيدا كنند.

صفات نيكو و ارزنده بسيار ديگري نيز در زيارات و ادعيه، در مناجات با صاحبان وجود دارد، كه با مراجعه به كتاب ارزشمند مفايتح الجنان (اثر شيخ عباس قمي "طاب ثراه")، مي

توانيد تأمّل و تعمّل نماييد.

براي بالا بردن معلومات خويش مي توانيد به كتب زير مراجعه نماييد :

1. دادگستر جهان، آيت ا...اميني

2. سيماي امام زمان، سيد مهدي شمس الدين

3. مهدي موعود، "ترجمه جلد 13بحارالانوار"، علي دواني

4. سيماي حضرت مهدي در قرآن، سيد هاشم حسيني بحراني

(برگرفته از سايت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه، www.nahad.net )

منابع و مآخذ :

1. سوره مباركة هود/آيه 114

2. سوره مباركة حج/آيه 41

سفينة البحار،شيخ عباس قمي، مادة نظر

فلسفه دست گذاشتن بر سر هنگام ايستادن براي امام زمان (ع) چيست؟ فلسفه صلوات چيست؟ آيا قبل از پيامبر اسلام صلوات وجود داشت؟
پرسش

فلسفه دست گذاشتن بر سر هنگام ايستادن براي امام زمان (ع) چيست؟ فلسفه صلوات چيست؟ آيا قبل از پيامبر اسلام صلوات وجود داشت؟

پاسخ

در تفكر شيعي، امامان معصوم (ع) جايگاه بس بلند دارند، از اين رو هر گاه اسامي و برخي از القاب آن ها ذكر مي شود، پسوند "عليه السلام" به كار برده مي شود. و اين نشان از مقام رفيع آنان داشته و نوعي احترام به ساحت مقدس آن ها تلقي مي گردد.

دست بالاي سر گذاشتن در هنگامي كه اسم امام زمان (ع) ذكر مي شود، در راستاي احترامي است كه به ساحت مقدس امام زمان (ع) شكل مي گيرد. البته به گونه اي مشخص نمي توان علت يا علل خاصي را در اين خصوص بيان نمود. در برخي از روايات تصريح شده است كه جهت احترام به ساحت مقدس امام زمان (ع) معصومان اين كار را مي نمودند.

همان گونه كه هر گاه اسم حضرت حجت برده مي شد، بزرگان قيام مي نمودند. (1)

مرحوم شيخ عباس قمي مي نويسد: "روايت شده كه دعبل خزاني وقتي كه انشاد كرد قصيده تأييّه خود را براي حضرت امام رضا (ع) چون رسيد به اين شعر:

خروج امام لا كحاله خارج

يقوم علي اسم اللَّه بالبكات

حضرت امام رضا (ع) برخاست و بر روي پاي مبارك خود ايستاد و سر نازنين خود را خم كرد و به سوي زمين، پس از آن كه كف دست راست خود را بر سر گذاشته بود گفت: اللهم عجل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزيزاً". (2)

در خصوص صلوات بر پيامبر (ص) و پيشينه آن بايد گفت: صلوات هر گاه به خدا نسبت داده شود، به معناي فرستادن رحمت است، و هر گاه به فرشتگان و

مؤمنان منسوب گردد، به معناي طلب رحمت است. (3) در قرآن آمده است:

"ان اللَّه و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما ؛ (4)

خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مي فرستند. اي كساني كه ايمان آورده ايد! بر او درود فرستيد و سلام گوييد و تسليم فرمانش باشيد".

پيامبر اسلام(ص) براي ياد دادن چگونگي صلوات فرستادن فرمود بگوييد: "اللهم صل علي محمد و آل محمد كما صليت علي ابراهيم..." (5)

از آيه و گفتار پيامبر (ص) استفاده مي شود كه درود و صلوات فرستادن اختصاص به زمان پيامبر نداشته و پيشينه طولاني دارد، زيرا پيامبر (ص) فرمود: آن گونه بر من صلوات بفرستيد كه بر ابراهيم فرستاديد. در خصوص فلسفه فرستادن صلوات بر پيامبران به ويژه پيامبر اسلام بايد گفت: به گونه اي مشخص نمي توان علت و فلسفه خاصي را بيان نمود، ولي صلوات فرستادن بر پيامبر همسويي با فرشتگان و نظام هستي است؛ يعني همان گونه كه فرشتگان درود مي فرستند، انسان ها بايد درود بفرستند بر فرستادن درود بر پيامبر آثار مهم مترتب است كه شايد علت درود فرستادن به خاط همان فوايد است كه به خود انسان بر مي گردد. در برخي روايات آمده است كه پيامبر (ص) فرمود: "هر كس بر من درود فرستد و خداوند بر وي درود مي فرستد و ده گناه از او ريخته و ده درجه براي او بالا برده مي شود". (6) همچنين حضرت فرمود: "هر كس يك صد بار بر محمد و آل محمد (ع) درود بفرستد، خداوند يكصد حاجت او را برآورده سازد". (7)

در حديثي ديگري پيامبر (ص) فرمود: "هر كه آخر سخنش "به هنگام مرگ" صلوات بر من

و علي (ع) باشد داخل بهشت مي گردد". (8) بر اساس همين فوايد به فرستادن درود بر پيامبر و خاندان او تأكيد شده است. امام باقر (ع) فرمود: "در ميزان عمل چيزي سنگين تر از درود فرستادن بر محمد آل محمد نيست".(9)

پاورقي ها:

1 - منتهي الامال، ج 2، ص 488 - 489.

2 - همان، ص 490.

3 - تفسير نمونه، ج 17، ص 416.

4 - احزاب (33) آيه 56.

5 - تفسير نمونه، ج 17، ص 418، به نقل از مجمع البيان، ذيل آيه 56 احزاب.

6 - فرائد السمطين، ج 1، ص 24، با اقتباس از آثار الصادقين، ج 11، ص 209.

7 - همان، ص 28.

8 - عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 64.

9 - تفسير نمونه، ج 27، ص 267.

تلفن مستقيم: 7743183 و 7734530 و 94 - 7743189 داخلي 02

چرا روز جمعه را متعلق به امام زمان مي نامند؟
پرسش

چرا روز جمعه را متعلق به امام زمان مي نامند؟

پاسخ

روز جمعه از چند جهت اختصاص و تعلق به امام عصر(ع) دارد:

1- ولادت با سعادت آن حضرت در روز جمعه بوده است.

2- ظهور آن حضرت در روز جمعه خواهد بود.

3- انتظار فرج در روز جمعه بيش از روزهاي ديگر سفارش شده است و در زيارت حضرت مهدي(ع) در روز جمعه آمده است: "هذا يوم الجمعه و هو يومك المتوقّع فيه ظهورك والفرج فيه للمؤمنين علي يدك"، اين روز جمعه، روز تو است كه انتظار ظهور تو در آن داريم و انتظار فرج و گشايش امور مؤمنان در اين روز بر دست تو را انتظار مي كشيم.

4- شايد عيد بودن روز جمعه به جهت ظهور حضرت مهدي(ع) در اين روز و پاك كردن زمين از ظلم و فساد باشد، لذا شايسته است زيارت آن حضرت در اين روز خوانده شود.

صقر بنابي دلف مي گويد هنگامي كه متوكل عباسي، حضرت امام علي النقي(ع) را به سامرّا آورد و در آن جا تحت نظر قرارداد روزي خدمت آن حضرت رسيدم از وضعيت او گريه ام گرفته حضرت مرا ساكت كرد و ساعتي با هم نشستيم، سپس از حضرت پرسيدم حديثي از پيامبر(ص) نقل شده كه فرموده: "لا تعادوا الايام فتعاديكم؛ با روزها دشمني نكنيد كه آن ها با شما دشمني خواهند كرد". معناي اين حديث را نمي فهمم، آن حضرت فرمود: مراد از (ايام) ما اهل بيت هستيم؛ يعني با ما اهل بيت دشمني نكنيد تا مورد دشمني قرار گيريد؛ زيرا مرا از روز شنبه، رسول خدا(ص) و يكشنبه اميرالمؤمنين(ع) و دوشنبه، حسن و حسين(ع) و سه شنبه

علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد(ع) و چهارشنبه موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و پنج شنبه فرزندم حسن و جمعه فرزند فرزندم(حضرت مهدي(ع)) است. پس با اين ايام دشمني نكنيد تا آنان در آخرت با شما دشمني نكنند.5

روزهاي جمعه كه دلمان مي گيرد براي اين است كه امام زمان(عج) آن هفته از دست ما ناراحت بوده و در آن هفته گناه زياد انجام داده ايم. آيا اين صحيح است؟
پرسش

روزهاي جمعه كه دلمان مي گيرد براي اين است كه امام زمان(عج) آن هفته از دست ما ناراحت بوده و در آن هفته گناه زياد انجام داده ايم. آيا اين صحيح است؟

پاسخ

در روايات اسلامي در مورد غمگين شدن در روز جمعه و علت آن مطلبي مشاهده نشد.

بلي دربارة اين كه پيامبر و امامان(ع) از اعمال همة امت آگاه مي شوند، اخبار فراواني از حضرات معصوم(ع) رسيده است.

امام صادق(ع) فرمود: "همانا كارها در هر پنج شنبه و در آغاز هر ماه (در پيشگاه ولي خدا) گزارش و عرضه مي شود و كارهاي سال در نيمه شعبان گزارش مي گردد".1[2]

حضرت رضا(ع) فرمود: "كارهاي شبانه روزي شيعيان به ما امامان عرضه و گزارش مي شود".[3]

رسول خدا(ص) فرمود: "كارهاي مردم در هر هفته دوبار، روز دوشنبه و پنجشنبه و براي هر بندة مؤمن آمرزيده مي شود، به جز دشمني و خصومتي كه با برادر ديني خويش دارد. فرمان مي رسد اين دو را واگذاريد تا آشتي كنند".[4]

امام باقر(ع) فرمود: "تمامي اعمال شما بر پيامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه مي شود، بنابراين بايد از اين كه عمل زشتي از شما بر پيامبر(ص) عرضه شود شرك كنيد".2[5]

توجه وايمان به اين حقيقت كه افزون بر اين كه خداوند همه جا با انساناست و حتي از نيات او آگاه است، رسول خدا(ص) و امام زمان(ع) هم همه روزه يا همه هفته از هر عملي كه انجام مي دهيم، اعم از خوب و بد آگاه مي شوند، اثر عميق و فوق العاده اي در پاكسازي اعمال و نيات دارد و باعث مي شود كه بيشتر رعايت كنيم و مراقب اعمال خود باشيم _

درست مثل اين كه كاركنان مؤسسه اي بدانند همه روزه يا همه هفته گزارش تمام جزئيات اعمال ان ها به مقامات بالاتر داده مي شود و آن ها از همة آن ها با خبر مي گردند. معمولاً اگر انسان حس كند حتي يك نفر مراقب او است، وضع خود را چنان مي كند كه مورد ايراد نباشد تا چه رسد به اين كه احساس نمايد كه خدا و پيامبر و امامان(ع) از اعمال او آگاه مي شوند.

[2] صادق احسان بخش، آثار الصادقين، ج 15، ص 142، حديث 28، 30 و 31.

[3] همان.

[4] همان.

[5] تفسير نمونه، ج 8، ص 125.

ما براي نيمه شعبان جشني در شهرمان برگزار مي كنيم. بنده قصد دارم با دوستانم برنامة نمايشي و تئاتر براي خوشحالي مردم ترتيب بدهم. آيا انجام آن و انجام حركات نمايشي به اين مناسبت اشكالي دارد؟
پرسش

ما براي نيمه شعبان جشني در شهرمان برگزار مي كنيم. بنده قصد دارم با دوستانم برنامة نمايشي و تئاتر براي خوشحالي مردم ترتيب بدهم. آيا انجام آن و انجام حركات نمايشي به اين مناسبت اشكالي دارد؟

پاسخ

اجراي برنامه هاي شاد مذهبي به مناسبت نيمة شعبان (سالروز تولد حضرت مهدي(عج)) بسيار خوب است. اجراي نمايش و تئاتر بدين مناسبت اگر مشتمل بر گناهي نباشد و باعث وَهْن و سبك شدن مقام آن حضرت نشود، اشكالي ندارد. و چه بسا مفيد و ارزشمند است.

همة ما بايد از منتظران ظهور حضرت باشيم و براي ظهور بايد آماده باشيم. آمادگي به اين است كه از حضرت اطاعت كرده و تقوا و پاكي و اخلاص در عمل را سرلوحة كارهاي خود قرار دهيم و براي ظهور حضرت دعا كنيم و ديگران را نيز با آن حضرت از روش هاي مختلف و مناسب آشنا كنيم.

چرا وقتي نام امام زمان(ع) مي آيد بلند مي شوند؟
پرسش

چرا وقتي نام امام زمان(ع) مي آيد بلند مي شوند؟

پاسخ

يكي از وظايف شيعيان در عصر غيبت امام زمان(ع) اين است كه وقتي اسم مبارك حضرت خصوصاً لقب مبارك "قائم" را بشنوند، به عنوان احترام و تعظيم از جا بلند شوند . همان گونه كه با حضور بزرگي، انسان براي احترام از جاي خود برمي خيزد. پس به خاطر انجام وظيفة احترام است كه مردم به هنگام شنيدن "قائم" بلند مي شوند.

روايت شده كه دعبل خزاعي وقتي قصيدة نائيه خود را براي امام رضا(ع) خواند، چون رسيد به اين شعر "خروج إمام لامحاله خارج، يقوم علي اسم الله بالبركات؛ امامي حتماً ظهور مي كند و قيام او با نام خدا و موجبات بركات است" حضرت امام رضا(ع) برخاست و سر نازنين خود را خم كرد به سوي زمين، پس از آن كه كف دست راست خود را بر سر گذاشته بود و گفت: "اللهم عجّل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزيزاً ".

برخي گفته اند: شهربانو بعد از شهادت امام حسين(ع) خود را در آب انداخت و غرق نمود. اين هم نادرست و ساختگي است.

درس اين است كه شاه زنان يا شهربانو، مادر امام سجاد(ع) در جريان وضع حمل و بعد از ولادت امام سجاد(ع) در گذشت. اما اين كه آيا زنان امام حسين(ع) در زندگي حضرت نقشي داشتند، پاسخش مثبت است.

طبيعي است كه در روابط زن و شوهري، هر يك در زندگي ديگري نقش داشته باشند. در زندگي حضرت هم زنانش نقش داشتند، كه به جهت پرهيز از طولاني شدن پاسخ از ذكر جزئيات خودداري مي كنيم.

دربارة زندگي امام حسين(ع) مي توانيد اين

دو كتاب را مطالعه نماييد:

1_ حسين كيست، نويسنده فضل الله كمپاني؛

2_ زندگينامة امام حسين(ع)، نويسنده رسولي محلاتي.

امام عصر سلام اللَّه عليه شيعيان و محبّان خود را دعا مي فرمايند، مثلاً براي ما از خدا توفيق طاعت و ترك معصيت را خواستارند و دعاي امام مستجاب است، با اين حال چگونه است كه معصيت كاريم؟ آيا دعاي ايشان به استجابت نرسيده يا اصلاً دعا نفرموده اند؟
پرسش

امام عصر سلام اللَّه عليه شيعيان و محبّان خود را دعا مي فرمايند، مثلاً براي ما از خدا توفيق طاعت و ترك معصيت را خواستارند و دعاي امام مستجاب است، با اين حال چگونه است كه معصيت كاريم؟ آيا دعاي ايشان به استجابت نرسيده يا اصلاً دعا نفرموده اند؟

پاسخ

تمام معصومان(ع) خصوصاً امام عصر(عج) به پيروان و شيعيان خود دعا مي كنند و راضي نيستند كه در سراي ديگر آنان به عذاب و عقوبت دچار شوند، اما هر كسي به اندازه قابليت و ظرفيتي كه دارد، از دعاي اولياي الهي بهره مي برد.

هم چنين تمام حوادث و افعال جهان بر اساس اسباب و علل خود جريان مي يابد و خداوند سرنوشت هيچ انسان يا قومي را تغيير نمي دهد مگر آن كه خود بخواهند و در مسير آن گام بردارند. از طرفي چون انسان مختار است و با اختيار، عمل نيك و يا زشت انجام مي دهد، ممكن است با انجام عملي ناروا مسير فيض و لطف خدا را بر خود مسدود كند، مثل انساني كه بخواهد براي فرار از نور خورشيد به غاري مخوف و تاريك پناه ببرد، حال آن كه خورشيد هست، اما شخص اسباب محروميت را فراهم كرده و از نور خورشيد گريزان شده است.

پس عصيان و گناه به خاطر تمرّد و عدم قابليت است. او با گناه، خود را از قابليت و پذيرش فيض الهي و مشمول دعاي امام عصر(عج) دور مي كند و چون بنا نيست اختيار انسان سلب شود، و هر چيزي بنابر علل و اسباب خود جريان مي يابد.

اگر چه پيامبر و اهل بيت و امام زمان(ع) براي نجات انسان ها دعا مي كنند، با اين حال عده اي كفران

نعمت مي كنند.

اين مسئله در موارد مشابه همين گونه است، مانند نفرين و لعن و درخواست نابودي ظالمان و دعاهاي ديگر ائمه(ع) كه اين دعاها يا نفرين ها، قوانين و سنّت هاي الهي را برطرف نمي كند.

چرا بعد از آمدن نام حضرت مهدي(عج) بر مي خيزيم و دست را روي سر مي گذاريم؟ اگر براي احترام است، چرا براي بقيه امامان چنين نمي كنيم؟
پرسش

چرا بعد از آمدن نام حضرت مهدي(عج) بر مي خيزيم و دست را روي سر مي گذاريم؟ اگر براي احترام است، چرا براي بقيه امامان چنين نمي كنيم؟

پاسخ

در تفكر شيعي، امامان معصوم(ع) جايگاه بس بلند دارند، از اين رو هر گاه اسامي و برخي از القاب آن ها ذكر مي شود، پسوند "عليه السلام" به كار برده مي شود. اين نشان از مقام رفيع آنان داشته و نوعي احترام به ساحت مقدس ايشان تلقي مي گردد.

دست بالاي سر گذاشتن هنگامي كه اسم امام زمان(ع) ذكر مي شود، در راستاي احترامي است كه به ساحت مقدس امام زمان(ع) شكل مي گيرد. البته به گونه اي مشخص نمي توان علت يا علل خاصي را در اين خصوص بيان نمود. در برخي از روايات تصريح شده است كه جهت احترام به ساحت مقدس امام زمان(ع) معصومان اين كار را مي نمودند.(1)

مرحوم شيخ عباس قمي مي نويسد: "روايت شده كه دعبل خزاعي وقتي كه قصيده تأييه خود را براي حضرت امام رضا(ع) خواند، چون به اين شعر رسيد:

خروج امام لا محالة خارجٌ

يقوم علي اسم اللَّه بالبركات

حضرت امام رضا(ع) برخاست و سر خود را به سوي زمين خم كرد، پس از آن كف دست راست خود را بر سر گذشته و گفت: "الّلهم عجّل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزيرا".(2)

اگر در مورد بقيه امامان اين كار را نمي كنيم، به جهت اين است كه در مورد آنان چنين روايتي نقل نشدهاست. در مورد امام زمان(ع) براي توجه دادن مردم به قيام حضرت و اين كه مردم اميدوار به برپايي عدل جهاني توسط حضرت باشند و از وضع اسف بار فساد وبي عدالتي

در جهان نا اميد نشوند و همواره حالت انتظار فرج داشته باشند، بر اين تأكيد شده است. البته قيام و ايستادن و دست بر سرگذاشتن هنگام بردن نام امام زمان(ع) واجب نيست.

پي نوشت ها:

1. منتهي الآمال، ج 2، ص 488 و 489.

2. همان، ص 489.

آيا زماني كه جمله "يا قائم آل محمد" را بر زبان بياوريم، امام زمان(عج) به سمت ما بر مي گردد؟
پرسش

آيا زماني كه جمله "يا قائم آل محمد" را بر زبان بياوريم، امام زمان(عج) به سمت ما بر مي گردد؟

پاسخ

امام زمان(ع) از ما روي برنگردانده است تا با خواندن او با كلمات "يا قائم آل محمد" به سوي ما بيايد. از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت شاهد و ناظر اعمال شيعيان است و به آنان توجه دارد و لحظه اي از آن ها غافل نيست. در بعضي روايات آمده است كه حضرت ميان مردم رفت و آمد مي كند، اما مردم او را نمي شناسند. امام صادق(ع) فرمود: "... جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود همان كار را انجام دهد كه با يوسف(ع) انجام داد. صاحب الزّمان(ع) آن مظلوم حق از دست داده، ميان مردم رفت و آمد مي كند در بازار قدم مي نهد و گاهي بر فرش منزل هاي دوستان مي نشيند، لكن او را نمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اجازه دهد كه خود را معرفي كند، آن گونه كه حضرت يوسف(ع) را اجازه داد هنگامي كه برادرانش گفتند: تو يوسفي، گفت: آري من يوسفم".(1)

اگر انسان با صداقت و پاكي و با تمام توجه حضرت را صدا كند، خواه با لفظ "قائم آل محمد" يا هر اسم ديگر، مطمئناً توجه حضرت را به سوي خود جلب نموده است، اگر چه خود را براي شخص ظاهر نسازد.

پي نوشت ها:

1. "رجال" سيد بحر العلوم، ج 3، ص 320، به نقل از مجله حوزه، ويژه امام زمان، ص 53.

چرا موقعى كه نام امام زمان(عج) برده مى شود بلند مى شويم؟
پرسش

چرا موقعى كه نام امام زمان(عج) برده مى شود بلند مى شويم؟

پاسخ

برخاستن و بلند شدن در موقع شنيدن نام امام زمان (عج) اختصاص به نام «قائم» دارد و در روايتى آمده است، كه از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد علت چيست؟

كه در موقع ذكر قائم بايد قيام كرد در جواب فرمود صاحب الامرعج غيبتى دارد بسيار طولانى و از كثرت لطف و مهرى كه به دوستانش دارد هر كس وى را به لقب قائم كه دلالت دارد بر دولت و حكومت او و اظهار تأثرى است از غربت او ياد كند كه جناب هم نظر لطفى به او خواهد نمود و چون در اين حال مورد توجه امام واقع مى شود سزاوار است كه از باب احترام برخيزد و تعجيل فرجش را از خدا بخواهد.

و نيز در روايتى درباره امام رضا(عليه السلام) نقل شده است آن حضرت زمانى كه نام (القائم) در مقابل ايشان برده مى شد از جا برمى خواستند و دست شريف خود را روى سرشان مى گذاشتند و مى فرمودند: اللهم عجل و فرجه و مهل مخرجه و چون فعل معصوم(عليها السلام)براى ما حجت است بايد اقتداء به ائمه(عليهم السلام) كنيم.

آيا امام زمان (عج) در اجتماعات ما حضور جسمى دارند يا خير؟
پرسش

آيا امام زمان (عج) در اجتماعات ما حضور جسمى دارند يا خير؟

پاسخ

حضرت حجة(عج) قطعاً حضور جسمى دارند ولى چنان كه قرآن كريم نسبت به پيامبر اكرم فرمودند و اذا قرأت القرآن و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالآخره حجاباً مستوراً(1) ترجمه: زمانى كه قرآن قرأئت مى نمايى ما در ميان تو و كسانى كه ايمان به آخرت ندارند پرده اى پوشيده و پنهانى قرار مى دهيم.

يعنى وجود مبارك رسول(صلى الله عليه وآله) حضور داشتند ولى ديگران حضرت را نمى ديدند پس اين اصل كه كسى باشد ولى به امر حق از انظار پنهان باشد امرى ممكن بوده و واقع نيز شده است.

و در صورت ديگر آن همان است كه در روايات بيان شده است كه حضرت حجة اروحناه فداه در ايام حج حاضر مى شوند مردم ايشان را مى بيند ولى نمى شناسند.

پس به هر دو صورت حضرت حجة(عج) حضور جسمى دارند منتهى يك بار اصلاً ديده نمى شوند يكبار هم ديده مى شوند ولى شناخته نمى شوند.

پاورقي

1 - بنى اسرائيل، آيه 45.

_14_

فلسفه اينكه در مواقعي كه زيارتنامة امام زمان( را مي خوانند، بعضي ها دستشان را روي سر مي گذارند چيست؟
پرسش

فلسفه اينكه در مواقعي كه زيارتنامة امام زمان( را مي خوانند، بعضي ها دستشان را روي سر مي گذارند چيست؟

پاسخ

چنانكه اطلاع داريد در ميان مردم مرسوم است : وقتي كه كلمة قائم بر زبان جاري شد، بلند مي شوند و دست بر سر مي گذارند. اين رفتار در بين تمام شيعيان بلاد معمول بوده و هست. نقل شده كه امام رضا( در يكي از مجالس خراسان حضور داشت، كلمة قائم كه گفته شد پس آنجناب ايستاد و دست مباركش را بر سر نهاده فرمود : "اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه"(1)

اين عمل در عصر امام صادق(ع )نيز معمول بوده است. خدمت آنجناب عرض شد : علت چيست كه در موقع ذكر قائم بايد قيام كرد؟ در جواب فرمودند : "صاحب الامر غيبتي دارد بسيار طولاني، و از كثرت لطف و محبتي كه به دوستانش دارد هر كس كه وي را به لقب قائم؛ كه مشعر است به دولت او و اظهار تأثري است از غربت او، ياد كند آنجناب هم نظر لطفي به او خواهد نمود. چون در اين حال، مورد توجه امام واقع مي شود، سزاوار است از باب احترام به پا خيزد و تعجيل فرجش را از خدا بخواهد."(2)

پس اين رفتار شيعيان ريشه مذهبي دارد و اظهار ادب و شعاري است، گر چه وجوبش معلوم نيست.

آنچه شما در سؤال خود فرموده ايد نيز از همين جهت است. مفهوم انتظار كه حقيقت بسيار عميقي دارد ظواهري دارد كه شخص منتظر واقعي خود را به آن آداب مقيّد مي كند و يكي از اين آداب همين است كه شما فرموديد.

منابع و مآخذ :

1. كتاب الزام

الناصب ط سال، 1351،ص81

2. همان، ص81

* دادگستر جهان، تأليف ابراهيم اميني

از دعاهاي اكثر مردم درخواست آمادگي براي فرج آقا امان زمان(عج) از خداوند مي باشد؛ از طرفي در موقع ظهور آقا فساد در خشكي و دريا فرا مي گيرد پس ما بايد چگونه آماده شويم؟ لطفاً توضيح فرماييد (بنده بيشتر تأكيد در مورد چگونگي آمادگي مي باشد و كاملاً با نظر حجتي
پرسش

از دعاهاي اكثر مردم درخواست آمادگي براي فرج آقا امان زمان(عج) از خداوند مي باشد؛ از طرفي در موقع ظهور آقا فساد در خشكي و دريا فرا مي گيرد پس ما بايد چگونه آماده شويم؟ لطفاً توضيح فرماييد (بنده بيشتر تأكيد در مورد چگونگي آمادگي مي باشد و كاملاً با نظر حجتيه مخالفم)

پاسخ

بين آمادگي براي ظهور و فساد سراسري در آخر الزمان تبايني نيست بلكه بر حسب روايات در آخر الزمان سراسر زمين را ظلم و ستم و فساد در بر مي گيرد و در عين حال گروهي از شيعيان و مؤمنان چون كوهي استوار هستند كه آماده ظهور امام را مي كشند تا در زير لواي ايشان عدالت و معنويت و صلاح در سراسر گيتي گسترش يابد. بلكه بر شما بشارت باد كه بر حسب روايات فراوان ايرانيان همان گروه مؤمني هستند كه براي آمادگي و زمينه سازي ظهور تلاش مي كنند.

براي اطلاع بيشتر نگا: عصر ظهور، كوراني، علي، ترجمه عباس جلالي، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي تهران، چاپ دوم 1379 (همه كتاب خواندني است اما بحث ايرانيان و نقش آنان در ظهور و زمينه سازي ظهور را در صفحات 275 - 211 مطالعه كنيد)

براي تيمن و تبرك چندين روايت براي توضيح بيشتر مطلب را نقل مي كنيم:

1- از طريق اهل سنت: قال رسول الله(ص): « ابشروا بالمهديرجل من قريش من عترتي يخرج في اختلاف من النّاس و زلزال فيملأ الارض عدلاً و قسطا كما ملئت ظلما و جورا و يرضي عنه ساكن السماء وساكن الارض...؛ پيامبر اكرم(ص) فرمود: به [حضرت] مهدي بشارت دهيد [كه او] شخصي از عترت

من و از قريش است وظاهر مي شود در حالي كه مردم در تزلزل و اختلاف بسر مي برند. آنگاه او زمين را از عدل و قسط پُر مي كند آنچنان كه از ظلم و جور پر شده است [و به دنبال آن] ساكنان آسمان و زمين [از اين وضعيت] راضي مي شوند» (ينابيع الموده، القنذوري الحنفي، ص 562)

2- از طريق شيعه: «عن رسول الله(ص) يصيب هذه الامه بلاءً حتّي لا يجد الرجل ملجأ يلجأ اليه من الظلم فيبعث اليه رجلاً من عترتي فيملاء به الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا...؛ از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود اين امت [اسلام] با بلا مواجه مي شود به طوري كه انسان پناهگاهي را نمي يابد كه از ظلم بدان پناه برد آن گاه به سوي چنين انسانهائي شخصي از عترت من برانگيخته مي شود و زمين را از عدل و داد پُر مي كند همان طوركه از ظلم و جور پُر شده است...» (الزام الناصب في اثبات الحجه الغائب، اليزدي الحائري، ج 1، ص 166)

3- امام علي(عِ در وصف مردم در آخر الزمان مي فرمايند: «تكون له حيره و غيبه تضل فيها اقوام و يهتدي فيها اخري؛ براي (مهدي ما) سرگرداني (در زمان ظهور است كه وقت ظهور چه زماني فرا مي رسد) و غيبتي است كه در آن زمان مللي گمراه مي شوند و گروهي ديگر بر هدايت ثابت قدم مي مانند...»

بعد امام(ع) در وصف گروه هدايت شدگان مي فرمايند: «اولئك خيار هذه الامه مع ابرار هذه العتره؛ آنها بهترين اين امت هستند كه با خوبان اين خاندان (پيامبر اكرم(ص)) به سر مي برند» (بحارالانوار، ج 51، ص 118).

روايت

شريف صريح است در اين كه مردم آخر الزمان دو گروه هستند گروهي به بيراهه گمراهي كشانده مي شوند اما بهترين اين امت در شاهراه خير و صلاح و هدايت ثابت قدم مي مانند. در اين دوران هر چه اهل باطل و شر و ستم در رفاه و آسايش هستند اهل حق در سختي به سر مي برند زيرا حاكميت با ظلم و ستم است و اهل حق در اقليت به سر مي برند.

4- امام سجاد(ع) مي فرمايند: «ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته والمنتظرين لظهوره... الدعاه الي دين الله عزوجل سرا و جهرا؛ معتقدان به مهدي و منتظران ظهور او در عصر غيبت .... (داراي چنين صفاتي هستند كه) در پنهان و آشكار مردم را به دين خدا فرا مي خوانند» (كمال الدين، شيخ صدوق، ص 320).

5- امام صادق(ع) مي فرمايند: «... و رايت اصحاب الايات يحقرون و يحتقر من يحبهم؛ مردمان حق را مي نگري كه خار شمرده مي شوند و هر كس به آنها علاقه داشته باشد نيز كوچك شمرده مي شود» (بحارالانوار، ج 52، ص 256)

برخورد امروز دولت مستكبر آمريكا و دنباله روان آن با مردم ايران و مسلمانان نمونه اي از تحقق اين روايت است. آري در اين زمان حفظ دين بسيار سخت است.

6- پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: «لاحدهم اشد بقيه علي دينه من خرط القتاد في الليله الظلماء او كالقابض علي جمر الغضاء؛ هر يك از آن (مؤمنان) دين خويش را به سختي نگاه مي دارد چنان كه گويي درخت خار مغيلان را در شب تاريك با دست پوست مي كند يا آتش پر دوام را در دست نگاه

مي دارد» (همان، ص 124).

آري حفظ و نگهداري دين، بسيار سخت است و به اين دليل است كه انتظار فرج بهترين عبادت است.

7- پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد: «افضل اعمال امتي انتظار الفرج من الله عز وجل؛ انتظار فرج از جانب خداوند متعال برترين عمل امت من است (همان، ص 128).

8- امام علي(ع) مي فرمايد: «المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله؛ منتظر امر ما، بسان كسي است كه در راه خدا به خون خود غلطيده است» (همان، ص 123).

در چنين زمان پر فتنه اي است كه به ما دستور داده اند كه هوشيار باشيم و مواظب دين خود باشيم زيرا از هر طرف براي گمراهي ما تلاش مي شود.

زور و زر و تزوير و تبليغات و سياست بازي ها و تهديدها و هزار و يك اقدام ديگر بر سر راه ماست تا ما را از دين حق جدا كند.

9- امام صادق(ع) مي فرمايند: «فكن علي حذر و اطلب من الله عزوجل النجاه... فكن مترقبا و اجتهد ليراك الله عزوجل في خلاف ماهم عليه؛ خود را نگاه دار! و از خدا رهايي و نجات بخواه... هوشيار باش و بكوش تا خدا تو را در راهي غير از گمراهي هايي كه مردمان در آنند، ببيند» (همان، ص 260).

خلاصه كلام اين كه در برابر ظلم و فساد سراسري كه جهان را پر كرده است گروهي مؤمن واقعي هستند كه انتظار عدالت گستر را مي كشند و زمينه ساز ظهورند.

« آنها پولاد دل اند و همه وجودشان را يقين به خدا پر كرده است. مردماني سخت تر از صخره ها» (به نقل از امام صادق(ع) همان، ص 308).

«آنها در

حالي كه پيامبر را نديده اند و امامشان هم پنهان است به سبب يقين قلبي، داراي ايماني مستحكم هستند» (از پيامبر اكرم(ص)، همان، ص 125).

«آنها برادران پيامبر(ص) هستند كه او را نديده اند، اما به او ايمان دارند و او را از صميم قلب دوست مي دارند و با تمام وجود او و دين او را ياري مي رسانند» (از پيامبر اكرم(ص)، همان، ص 132).

«آري چنين مردماني برترين مردم همه زمان ها هستند زيرا خداوند عقل ها و فهم ها و شناخت آنها را قوت بخشيده است به حدي كه امام غائب نزد آنها همچون امام حاضر است و به نهايت درجه اخلاص رسيده اند (كمال الدين، ص 320).

چقدر مقام آنها بالاست كه پاداش يك نفر اين گروه همانند پاداش پنجاه صحابه پيامبر(ص) است كه در ركاب آن حضرت در جنگ هاي بدر و احد و حنين جنگيده اند، زيرا سختي ها و آزار ها و رنج هايي كه بر آنان وارد مي شود، فوق طاقت اصحاب پيامبر(ص) است و اگر چنين رنج ها و آزارهايي به اصحاب پيامبر(ص) مي رسيد شكيبايي نمي داشتند (بحارالانوار، ج 52، ص 130).

پس بكوشيد جزء اين گروه باشيد تا نامتان را در فهرست ياران با اخلاص امام مهدي حضرت بقيه الله الاعظم(عج) ثبت كنند و جزء برادران ودوستان پيامبر بزرگوار اسلام(ص) و شهدا در ركابش شمرده شويد.

ما را نيز دعا كنيد كه جزء اين گروه باشيم.

چه كنيم كه در غروب جمعه دلمان بگيرد و به فكر مولايمان امام زمان(عج) باشيم؟
پرسش

چه كنيم كه در غروب جمعه دلمان بگيرد و به فكر مولايمان امام زمان(عج) باشيم؟

پاسخ

يكي از تكاليف دوران غيبت كبري اين است كه مؤمن از فراق و دور ماندن از حضرت مهدي (عج) اندهگين باشد، و اين از نشانه هاي دوستي و اشتياق به آن حضرت است. رواياتي است داير بر اين كه از جمله نشانه هاي يك فرد شيعه آن است كه در اندوه و حُزن امامان(ع) محزون باشد و ترديدي در اين نيست كه غيبت مولايمان حضرت حجت(ع) و آن چه از محنت ها بر آن حضرت و بر شيعيانش وارد مي گردد. از بزرگترين و مهم ترين علل اندوه امامان(ع) است. چنان چه امام صادق(ع) مي فرمايد: شخص غمگيني كه غم و اندوهش از جهت ظلمي است كه بر ما رفته است نفس كشيدنش تسبيح گويي است و همّ او به خاطر امر ما عبادت است، و پنهان داشتنش سرّ ما را جهاد در راه خداوند است( اصول كافي، ج 2، ص 226).

آري يكي از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن ديگر آن است كه به خاطر اندوه او اندوهگين گردد، كه بدون ترديد اين حق براي مولايمان امام زمان(ع) بر تمامي افراد با ايمان ثابت است. حال هر گاه افراد عادي از مؤمنين چنين حقّي را دارا باشند، امام و مولايمان حضرت مهدي(ع) كه پيشواي آنان و ركن ايمان است به طور قطع اين حق برايش ثابت مي باشد.

در ديوان منسوب به مولايمان حضرت علي(ع) در بيان نشانه هاي دوستي راستين چنين آمده:

و من الدَّلائل ان يُري من شوقه مثلُ السّقيمِ و في الفؤادِ غلائلُ... و از نشانه ها اين است كه از شدّت شوقش ديده شود همچون بيماري كه

دلش از شدّت درد مي جوشد و ديگر اين كه از فرط انس گرفتن با محبوب، از هر چه او را از آن مشغول مي دارد وحشت كند. و ديگر از نشانه ها اين است: در ميان مردم مي خندد، در حالي كه دلش مالامال از اندوه است. همچون زن جوان از دست داده» مكيال المكارم، ج 2، ص 235).

مشكل ما اين است كه از معرفت حضرت كوتاهي كرده ايم. قهراً وقتي انسان موضوع غيبت و حجّت زمان(ع) را آن طور كه شايسته است نشناخت، نه از جهت قلبي وظيفه اش را انجام مي دهد و نه از جهت بدني. اين كه خداوند مي فرمايد: انّما يخشي الله من عباده العُلماء يعني خداترسان از بين بندگان دانشمندان مي باشند{M( سوره فاطره، آيه ي 28). اين واقعيت را بايد فهميد كه نور و هدايت و حكمت فقط در قرآن و سنت است.، لذا شناخت و معرفت امام(ع) از واجبات و ضروريات است (اين مطلب اول).

يكي از خصوصياتي كه براي آشنايي با آن مقام پرعظمت لازم است، پيوسته به ياد او بودن و توجه به آن حضرت است. اگر شما روح را به يك طرف متوجه كرديد ممكن نيست رابطه برقرار نشود. توجه زياد نسبت به امام عصر(ع)، مقابله روحي را ايجاد مي كند. البته با حفظ استعداد و ظرفيت و شرايط... هر چه توجه بيشتر باشد رابطه عميق تر و در نتيجه اثر بخش زيادي خواهد داشت( امام اگر در نظر ما غايب است به خاطر اين است كه ما توان و ظرفيت درك حضورش را نداريم. امام ما منتظر اجازه ظهور است و نگران و غمگين نسبت به مسلمانان و مردم دنياست. پس جا دارد كه ما نيز نگران

او باشيم). لااقل دو موعد در شبانه روز، يكي صبح و يكي شب به حضرت توجّه كنيد السلام عليك في اللّيل اذا يغشي و النّهار اذا تجلّي... السلام عليك حين تُصبّحُ و تمسي درود بر تو در هر صبحگاهان و شامگاهان...{M( حاج شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين). بعد از نماز صبح دعاي عهد و زيارت مخصوص حضرت را، و در هنگام غروب و شب هنگام زيارت آل ياسين را بخوانيد همه اين زيارت ها و دعاها درس و بيان راه و معرفت است (اين هم مطلب دوم).

مطلب سوّم اين است كه انسان بايد كاري كند و به اصطلاح تحرك و تحوّلي در خودش به وجود آورد. به طور حتم به قدر تحوّلي كه در وجودش ايجاد كرده اثر مي گيرد. يعني بعد از كسب شناخت، بايد به تكاليف دوران غيبت جامه ي عمل پوشيد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: خورشيد مغرب، علامه محمد رضا حكيمي

قسمت دوّم سؤال 1 درباره راز و نياز و انس با خدا است. يا من ذكرُ حُلوٌ اي كه ياد او شيرين است{M( همان، دعاي جوشن كبير).

گاهي با خدا آهسته و آرام سخن مي گوييم. گاهي زمزمه و ترنّمي ميانه داريم، و گاهي به آواز بلند او را مي خوانيم و با تمام توان، ناله و فغان برمي آوريم، از او استمداد مي جوييم و «يا ربّ، يا ربّ» مي گوييم. درست است كه در گفتگو با خداوند بايد آداب صحبت و وظايف خود بدانيم و رعايت كنيم، اما مهمّ راهيابي به آستان پاك ربوبي، اُنس با او و شكفتن گل هاي عشق و انديشه بر ذهن و زبان ماست. فرشتگان خدا، سرودهاي جاويد نيايش را مي خوانند و هيچ گاه احساس خستگي نمي كنند.

پيامبران خدا و امامان معصوم(ع)، آموزگاران بزرگ اين نغمه هاي قدسي و غزل هاي ملكوتي اند. و شهيدان، آناني اند كه ترانه ي تسبيح سرداده اند. چرا انسان، اين سرودهاي زيباي زندگي را نياموزد و شيرين ترين و خوش بوترين مايه «آرامش روح» را درنيابد؟

ياد خدا، هم آوايي انسان با نظام آفرينش و كارگزاران هستي، و پاسخگويي به فراخواني پيام آوران توحيد، و هم گامي با فرشتگان پاك الهي است. شروع كارها با ياد خدا و پايان تلاش ها با سپاس و ستايش او، پناه بردن به خدا در برابر همه ي آسيب ها و آفت هاي بروني و دروني است و آمرزش خواهي و استغفار از لغزش ها و خطاهاي فكري و عملي و توجه به عظمت، قداست، نعمتها و آيات لطف و عنايت هاي الهي، زمينه ها و عوامĠانس و ياد و پيوند روحي انسان به آستان قدس ربوبي است.

اين گونه ǘӘʠكه انسان به تهذيب و پاكسازي درون مي پردازد. وقتي درون پاك شد خود به خود آن چه از آدمي بروز مي كند اصلاح شده و پاك خواهد بود و حداقل مي توان گفت اشتباه و خطا به حداقل خود مي رسد. واذكروالله كثيراً لعلّكم تُفلحون خدا را زياد ياد كنيد شايد كه رستگار شويد{M( سوره جمعه، آيه ي 10). فلاح و رستگاري به معني رهيدن و رستن و به آسايش و آرامش رسيدن و از رنج ها آسوده شدن است. به طور قطع كسي كه ياد خدا سرلوحه كارهاي او است از آرامش و آسايش در هر دو حيات مادي و معنوي، دنيوي و اخروي برخوردار خواهد شد. برعكس كسي كه از ياد خدا روي مي گرداند، به راستي او را زندگي دشواري است» سوره طه، آيه ي 24).

به طور خلاصه مي توانيم نتيجه بگيريم 1. ياد خدا

موجب توفيقات و كسب فضايل بي شماري است.

2. بهترين الگوي ما براي ذكر و ياد خدا، قرآن و سنت پيامبر(ص) است تا از اشتباه و خطا محفوظ بمانيم

چرا با شنيدن نام "قائم" از جا بر مي خيزيم؟
پرسش

چرا با شنيدن نام "قائم" از جا بر مي خيزيم؟

پاسخ

حاجي نوري مي نويسد: در خبري از امام صادق (ع) نقل شده است: روزي در مجلس امام صادق (ع) نام مبارك حضرت مهدي (ع) برده شد، امام صادق (ع) به جهت تعظيم واحترام از جاي برخاست.

{پاورقي . نجم الثاقب، ص 444. پاورقي}

ونيز در روايت آمده كه دعبل خزاعي بعد از آنكه ابياتي راجع به حضرت مهدي (ع) نزد امام رضا (ع) قرائت كرد، حضرت از جاي برخاست....

{پاورقي . منتخب الأثر، ص 505. پاورقي}

ميرزاي نوري مي گويد: وقتي نام حضرت حجة بن الحسن (ع) در مجلس امام رضا (ع) برده شد، آن حضرت از جاي برخاست ودو دست مباركش را روي سر گذاشت وفرمود: "اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه".

{پاورقي . همان. پاورقي}

از امام صادق (ع) سؤال شد: چرا هنگام شنيدن نام امام زمان (ع) از جاي خود برمي خيزيم؟ حضرت فرمود: چون غيبت حضرت مهدي طولاني است. وامام از شدّت محبّتي كه به دوستان خود دارد هر زماني كه شخصي او را ياد كند نگاهي به او مي نمايد وسزاوار است كه ياد كننده به جهت احترام وتعظيم، از جاي خود برخيزد. هنگامي كه مولاي خويش او را به نظر مهر وعطوفت نگاه مي كند، پس از جاي خود برخيزد واز خداي تبارك وتعالي تعجيل فرج ايشان را بخواهد.

{پاورقي . همان. پاورقي}

منتظران وامام زمان

ما كه در جامعه امام زمان (عج) هستيم چرا برنامه هاي ما به سمت ظهور امام زمان (عج) نيست و مجالس مداحي و مولودي ما براي اهل بيت مجالسي قاعدانه است و حركت زا نيست آيا شما با اينگونه غزاداري و مولودي ها كه در جامعه مرسوم است موافقيد يا خير؟
پرسش

ما كه در جامعه امام زمان (عج) هستيم چرا برنامه هاي ما به سمت ظهور امام زمان (عج) نيست و مجالس مداحي و مولودي ما براي اهل بيت مجالسي قاعدانه است و حركت زا نيست آيا شما با اينگونه غزاداري و مولودي ها كه در جامعه مرسوم است موافقيد يا خير؟

پاسخ

در اينكه ما موظفيم به سمت جامعه مهدوي و مدينه فاضله اي كه در راس آن امام معصومي چون حضرت حجت (ع) است حركت كنيم، شكي نيست. اما مسؤلان و عالمان جامعه وظيفه سنگين تري دارند.

تعبير شما كه به "سمت ظهور حركت كنيم" را بدين وسيله تغيير مي دهيم كه "به سمت رضايت امام زمان (عج) حركت كنيم" اگر درصدد انجام وظيفه و كسب رضايتمندي خداوند عالم و حضرت حجت (ع) باشيم، بسياري از رفتارها و گفتارهاي ما دگرگون خواهد شد. مي دانيم كه طبيعت بشر عوض شده است، همين انسانها بودند كه يازده امام را ياري نكردند و خانه نشين نموده و شهيد كردند. اكنون چون حضرت حجت را نمي بينيم ممكن است با صداي بلند وي را فرياد كنيم و به قول خودمان وي را به ياري طلبيده و اظهار آمادگي نماييم تا در ركابش خدمت كنيم، اما كمتر انديشيده ايم كه او كيست؟ چه ميكند؟ چه مي خواهد؟ چه يار و ياوري را دوست دارد و مي طلبد؟

برخي از مجالس مداحي و مولودي و عزاداري ما نيز با شأن اهلبيت سازگاري ندارد. و به تعبير شما به جاي حركت زا بودن قاعدانه است. اما اين از اصل ارزش مجالس مفيد در اين زمينه نمي كاهد. بسيار كسان ديده شده اندكه خود

مجالس غير محرك و تعهد آفرين را رها كرده و به سمت منابر و مجالس شور آفرين شعورزا گراييده اند. تلاش مستمر و مضاعفي مي خواهد تا به علاقمندان اهلبيت (ع) و شيعيان مخلص تفهيم شود كه قبل از شعار، درك و شعور خود را نسبت به مكتب تشيع افزايش دهيم، مسئوليت فرهنگي، ديني، سياسي و اجتماعي خود را بشناسيم.

نگاه نقادانه به پديده هاي اجتماعي از جمله نحوه تعزيه داري ها و مولودي خواني ها بسيار مهم و ارزشمند است. هيچ منطقي با پخش و اشاعه خرافات به نام دين موافق نيست. اراده قوي مي خواهد كه ميدان را از دست برخي ميدان داران عزا و مدح كه ضربه به پيكر تشيع مي زنند بگيرد.

اما كاملاً بايد مواظب بود كه اصل بحث عزاداري، مولودي و مدح خواني زير سؤال نرود.

آگاهان جامعه از گذشته تا به حال و همواره بر اين مسأله تأكيد داشته تا تحريفها را از چهره مقدس دين و پيشوايان ديني بزدايد.

رهنمودهاي مقام معظم رهبري در اين زمينه بسيار رهگشا است و بخصوص جلوگيري ايشان از عمل وهن آميز قمه زني.

دراين زمينه همچنين حماسه حسيني مرحوم شهيد مطهري بسيار ارزشمند است كه عالمانه به نقد همين گونه مسائل پرداخته اند.

چگونه عشق به امام زمان(ع) و اولياي خدا را به دور از ريا در زندگيم اثر دهم و رضايت خاطر آنان را جلب نمايم؟
پرسش

چگونه عشق به امام زمان(ع) و اولياي خدا را به دور از ريا در زندگيم اثر دهم و رضايت خاطر آنان را جلب نمايم؟

پاسخ

خواهر گرامي! از اين كه مجددا با ما مكاتبه كرديد و اعتماد نموديد، تقدير مي كنيم.

نوشته ايد: حقيقتا كه مشكلات مرا با راهنمايي به جا و به موقع حل نموديد. خداوند را بسيار شكر و سپاس مي گزاريم كه توفيق خدمت گزاري و حل مشكلات بندگانش را به ما عنايت فرمود:

پيش از پرداختن به پاسخ پرسش ها لازم مي دانيم از برخي اخلاق پسنديده و صفات نيكويي كه در شما هست. ياد كنيم و از خداوند براي شما توفيق افزون تر آن را همراه با صبوري و مقاومت بيشتر طلب نماييم.

نوشته ايد: از دروغ تنفر داريد و حتي به شوخي هم تاكنون دروغ نگفتيد. اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: "بنده مزه ايمان را نمي چشد تا آن كه دروغ را ترك كند، خواه از روي شوخي و مزاح باشد، يا جدي".(1)

پيامبر اكرم(ص) فرمود: "شما شش كار را به من قول دهيد و انجام دهيد تا من بهشت را براي شما تضمين كنم". سپس اولين آن را ترك دروغ ذكر فرمودند.(2)

نوشته ايد: با وجود اين كه پدرم بد زبان و فحاش و بي ارتباط با خدا است، حق پدري را رعايت نموده و كوچك ترين حرف نامربوط به او نزده ايد. اين شيوه يكي از صفات مؤمنان است.

نوشته ايد: جهت حفظ ايمان و معنويت و آلوده نگشتن به گناه، در عروسي هاي آلوده به گناه كه در جامعه رواج پيدإ؛ ّّ پ كرده، شركت نمي كنيد. امام صادق(ع) فرمود: "كسي كه نفس خويش را به خاطر خدا كنترل كند، در آن هنگام كه به كاري و گناهي تمايل و

علاقه دارد، خداوند بدن او را بر آتش حرام مي گرداند."

از خداوند مي خواهيم اين اخلاق و رفتار نيكو و ايمان و اعتقاد پسنديده را در شما و همه جوانان افزون تر گرداند و اسباب ازدواج و عروسي و زندگي خوش همراه با نشاط و سرور و معنويت را براي شما جوانان فراهم سازد.

عشق به اهل البيت(ع) در نامه شما تراوش مي كند. اميدواريم كه خداوند اين عشق و محبت را با شناخت و معرفت و اخلاص در مورد چهارده معصوم هر لحظه زيادتر كند و آن را ابدي سازد.

عشق به امام زمان(ع) و...

هر كه را جامه ز عشقي چاك شد

او ز حرص و عيب كلي پاك شد

پيش از آن كه راه و رسم عاشقي را بيان كنيم لازم است "عشق" را تعريف نماييم و علت پيدايش آن را بدانيم و رمز بقا و دوان آن را دريابيم، آن گاه ويژگي هاي "عاشق حقيقي" را بشناسيم.

تعريف عشق

حب و علاقه به شخص يا شي ء، وقتي با احساسات و عواطف عالي انسان آميخته گشت و به اوج رسيد و وجود انسان را مسخر و مطيع بي چون و چراي خويش ساخت و بر كشور وجود آدمي حاكميت مطلق يافت،

"عشق" ناميده مي شود.

علت پيدايش عشق و رمز بقا و دوام آن

عشق هايي كز پي رنگي بود

عشق نبود، عاقبت ننگي بود

زانكه عشق مردگان پاينده نيست

چون كه مرده سوي ما آينده نيست

عشق زنده در روان و در بصر

هر دو مي باشد ز غنچه تازه تر

عشق آن زنده گزين كو باقي است

وز شراب جان فزايت ساقي است

عشق آن بگزين كه جمله انبيا

يافتند از عشق او كار و كيا

علاقه هاي مفرط فردي به فرد ديگر كه از آن

به مجاز تعبير به "عشق" مي شود، هنامي كه ريشه و اصالت نداشت، عمرش كوتاه و كم دوام است. گاهي به هم نرسيده، به قهر و غضب و بلكه به خون مي نشيند.

گاهي به وصال هم مي رسند، ليكن چند صباحي بيش سپري نشده، به نفرت و جدايي كشيده مي شود.

عشقي بقا و دوام دارد كه "اصيل" باشد. عشقي اصيل است و ريشه در ابديت دارد كه كمال معشوقش ازلي و ابدي باشد. از ليت و ابديت ويژه خدا است و هر چيزي يا هر كسي كه متصل به خدا است و پرتوي از آن نور مطلق است، به اعتبار موصول متصف به ابدي و ازلي مي باشد، چه اين كه "كل شي ء هالك إلا وجهه". انبيا و اولياي الهي و امامان معصوم صلوات اللَّه عليهم "وجوه اللَّه" اند.(3)

به همين جهت شيفتگان و دلباختگان شان، آنان را مرده احساس نمي كنند.

"وجه اللَّه" بودن حضرت علي و فاطمه(سلام اللَّه عليهما) است كه عشق را برانگيخته و دل ها را شيفته خود ساخته و رنگ جاوداني و ابدي گرفته است. اين گونه عشق ها است كه محو نمي شود. هر چه زمان بيشر مي گذرد، آتش عشق افروخته تر مي گردد.

شهيد مطهري مي گويد: دل هاي ما به طور ناخود آگاه در اعماق خويش با حق سَر و سِرّ و پيوستگي دارد و چون علي(ع) را آيت بزرگ حق و مظهر صفات حق مي يابند، به او عشق مي ورزند. در حقيقت پشتوانه عشق علي(ع) پيوند جان ها با حضرت حق است كه براي هميشه در فطرت ها نهاده شده و چون فطرت ها جاوداني است، مهر علي نيز جاودان است.(4)

نتيجه اين كه: انسان به گونه اي آفريده شده كه عاشق خدا و عاشق هر چيزي و هر

كسي باشد كه تعلق و ارتباط با خدا دارد.

حقيقت عشق و عشق حقيقي در همه هستي جريان دارد. حقيقت عشق و متعلق آن و محبوب همه عشاق جهان يك چيز بيش نيست. اگر چه شعور ظاهري اكثر انسان ها، از آن آگاهي ندارد و به اشتباه چون تشنه در پي سراب، به دنبال معشوق نماياني رفته اند كه اصل و بقا ندارند، اما شعور باطني و جان آنان با جان جانان آشنا است.

راه و رسم عاشقي اولياي الهي امام زمان(عج)

هيچ پديده اي بدون علت نيست و هيچ چيزي بدون زمينه و مقدمات لازم، لباس هستي نمي پوشد.

عشق ورزي نيز مانند همه اميال دروني، نيازمند فضاي مناسب براي پرورش و پردازش است تا شكوفه و گل دهد. اگر بستر مناسبي براي ظهور اين ميل مقدس فراهم گردد، عاشق به وصال معشوق واقعي خواهد رسيد. در غير اين صورت معشوق نمايان بدلي جا خوش خواهند كرد.

از اين رو است كه در جهان به جاي يك "معشوق" معشوق ها وجود دارد و هر گروهي به چيزي يا كسي مي نازد و عشق مي ورزد، كه براي گروه ديگر جذبه اي ندارد، بلكه گاهي با آن سر جنگ دارند.

عاشق امام زمان(ع) و اولياي الهي شدن، نيازمند وجود شرايط و فراهم ساختن زمينه هاي مناسب است.

بايد ويژگي ها و شايستگي هاي لازم لا در خود ايجاد نمود تا مورد عنايت معشوق قرار گرفت.

به بيان ديگر: راه عاشق شدن و وظيفه عاشق امام زمان(ع) را از مفهوم اصيل عشق مي توان فهميد. عشق در اصل از "عشقه" (نام گياهي كه در فارسي به آن پيچك مي گويند) گرفته شده است. اين گياه به هر چيزي برسد، دور آن مي پيچد و به تدريج آن را

احاطه مي كند.

وقتي "حب و علاقه" شدت پيدا كند و همانند پيچك جان و روح مُحِبّ را به تسخير خويش در آورد، آن را عشق مي نامند و آن فرد را عاشق گويند.

جالينوس مي گويد: در مغز انسان سه جايگاه ويژه قرار دارد:

يكي مخزن تخيل است. دومي جايگاه فكر و سومي ظرف ذكر و يادآوري است.

عاشق به كسي گويند كه لحطه اي خيال و فكر و ذكرش (همه مغز فعّالش) از معشوق جدا نباشد. عشق و محبت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخر نموده كه آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چيزي جز معشوق نمي انديشد و كسي جز او را نمي بيند. هر كس چنين نيست، عاشق نيست.(5)

آيا ما اين چنين هستيم؟ آيا وصف عاشقي در ما هست؟ اگر ما شيعه چون پيچك گرد وجود مقدس آن خورشيد محبت بوديم، اين همه دشمني و كينه و عداوت و نامهرباني ها براي چيست؟ اگر عشق آن جان جانان و آن گل عصمت را در سر داشتيم ، چرا جان خويش را به انواع گناهان آلوده ساخته ايم؟!

قلب و جان عاشق، مسخر و مطيعع معشوق است. پس چرا دل و جان و زبان و چشم و گوش ما تابع و در تسخير هواي نفس و شيطان است؟ آيا كارهاي ما به عاشق شيطان و هواي نفس بيشتر شباهت ندارد تا عاشق آن سمبل زهد و ورع، آن پاك تر از باران بهاري و لطيف تر از شبنم صبحگاهي؟!

اگر معشوق و محبوب ما آن "شمس عدالت" است، چرا اين همه ظلم و بي عدالتي؟!

اگر ما عاشق آن مصلح خود ساخته و مهذب و مجسمه

تقوا و تهجد هستيم، پس نشانه عشق ما كو؟ چرا به فكر اصلاح خويش و تهذيب نفس و تزكيه روح خويشتن نيستيم؟

تا زماني كه از خودپرستي و هواپرستي بيرون نيامديم و دل و جان خود را مسخر مولا نساختيم، به ناحق لاف دوستي مي زنيم، شاعر چه زيبا گفته است:

تا تو در بند خويشتن باشي

عشق بازي دروغ زن باشي

عاشق آيينه صاف معشوق و جلوه اخلاق اوصاف و روش هاي او است:

عاشقان در سيل تند افتاده اند

بر قضاي عشق، دل بنهاده اند

همچ سنگ آسيا اندر مدار

روز و شب گردان و نالان، بي قرار!

عاشق امام زمان(ع) بايد او را بشناسد و بنگرد خواسته حضرت چيست؟ حركت در مسير خواسته محبوب است كه فاصله ها را كم مي كند و حصار هجران و دوري را بر مي دارد و عاشق را به وصال معشوقش مي رساند.

عشق قهار است و من مقهور عشق

چون قمر روشن شدم از نور عشق

برگ كاهم در كفت اي تند باد

من چه دانم تا كجا خواهم فتاد

معشوق، خود عاشق و سجاده نشين عشق است

يكي از عاشقان آن حضرت، امام صادق(ع) است كه مي فرمود: "چه شتاب مي ورزيد براي ظهور قائم(ع)؟ پيش از آن كه خود را اصلاح كنيد و ايمان وعمل و اخلاق خود را نيكو گردانيد! به خدا قسم! شدت زهد و بي رغبتي اش به دنيا به پايه اي است كه در اوج قدرت و توان مندي، از فقيرترين مردم مملكت خويش هم بي آلايش تر زندگي مي كند و ساده تر مي پوشد و غذا مي خورد".(6)

امام هفتم(ع) يكي ديگر از عشاق آن حضرت مي فرمود: "امام قائم(ع) رخسارش گندمگون است. در اثر بيداري شب ها جهت عبادت، رنگ چهره اش با زردي به هم آميخته است.

سپس فرمود: پدرم به قربان آن امامي كه شبش را با مراقبت ستارگان، در حال ركوع و سجود به سر مي برد.(7)

اي عزيز! آن چه لازم بود به تصريح و اشاره بيان گشت. اين مقال را با پيام آن فروغ حيات و معشوق و عشاق حقيقت طلب و مخلصان حقيقت گام، به يكي از شيفتگان دلباخته اش يعني شيخ مفيد به اتمام مي رسانيم، بين عاشق و معشوق چه عبارات لطيفي رد و بدل مي شود. آن معشوق كه صد قافله جان فداي خاك قدمش باد، در نامه اش به عاشق خود مي نويسد: "اي رفيق مخلص و اي دوست مجاهد ما - كه خداوند با نصرت خاص خويش تو را بر دشمنانت پيروز گرداند - هر گاه برادران و خواهران شيعه تو، تقواي پروردگار پيشه كنند و حقوق مال را كه بر ذمه دارند، از فتنه هاي نابود كننده در امان خواهند بود. آنان كه بخل بورزند و وظايف خود را در قبال مستمندان انجام ندهند، در دنيا و آخرت به زيان و خسران دچار خواهند شد.

اگر شيعيان ما - كه خداوند آنان را به عبادت و طاعتش توفيق دهد - با دل هاي متحد و قلب هايي هماهنگ و يكپارچه، به عهد و پيماني كه با دارند، وفا مي كردند. (يعني ازما اطاعت مي كردند و فرمان ما را اجرا مي نمودند و خود را به گناه و معصيت آلوده نمي ساختند) هرگز از فيض ملاقات ما محروم نمي شدند و غيبت ما اين قدر طولاني نمي شد، بلكه سعادت ديدار ما با معرفتي كامل و شناختي راستين، نصيب شان مي شد.

پس ما را از شيعيان غايب نساخته و پنهان ننموده است مگر آن دسته از كارهاي آنان

كه مطلوب و خوشايند مانيست. كاهايي كه ما از دوستان خود توقع نداريم".(8)

پي نوشت ها:

1 - محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 4، ص 37، ترجمه سيد جواد مصطفوي، انتشارات علميه اسلاميه.

2 - پنج كار ديگر عبارتند از: وقتي به كسي قول و وعده اي مي دهيد، تخلق نكنيد؛ وقتي امانتي به شما سپردند، خيانت نكنيد؛ چشم هايتان را از نگاه به نامحرم بپوشانيد؛ خودتان را از گناه غرايز جنسي و شهوت ها حفظ كنيد؛ دست و زبان خود را از آزار و اذيت مردم و گناه پروردگار حفظ كنيد.

3 - در دعاي توسل هر يك از چهارده معصوم را به "وجه اللَّه" مي خوانيم.

4 - شهيد مطهري(ره) جاذبه و دافعه علي(ع)، ص 101، موسسه اسلامي حسينيه ارشاد - اسفندماه 1349 شمسي.

5 - مجمع البحرين، ماده عشق.

6 - صافي، منتخب الاثر، ص 307، ترجمه آزاد.

7 - فلاح السائل، ص 200، به نقل از پيام امام زمان(ع)، ص 127، اثر سيد جمال الدين حجازي.

8 - شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 1، ص 39، ناشر، دار الكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، تاريخ انتشار، 1365.

محبت امام زمان عليه السلام به شيعيان طبق چه معياري است؟
پرسش

محبت امام زمان عليه السلام به شيعيان طبق چه معياري است؟

پاسخ

درجة محبت و ارادت ائمه(ع) مخصوصاً حضرت ولي عصر(ع) نسبت به شيعيان بستگي به درجة تقوا و پاكي و قرب آنان به درگاه خدا دارد. ملاك محبّت نزد آنان همان است كه در قرآن آمده است: " إنّ أكرمكم عندالله اتقاكم؛ گرامي ترين شما نزد خدا باتقوا ترين شما است".

در بحارالانوار، جلد 68 رواياتي دربارة خصوصيات و صفاتش يعه آمده است كه براي توضيح مطلب بالا به چند تا از آن ها اشاره مي كنيم:

1_ امام صادق(ع) فرمود: " هر كس به زبان بگويد من شيعه هستم ولي اعمالش مانند اعمال ما نباشد، از شيعيان ما نيست. شيعيان ما كساني هستند كه هم در گفتار و هم در عمل شيعه باشند و از ما پيروي كنند".[9]

2_ ابوصباح كناني مي گويد كه به امام صادق(ع) گفتم: ما در كوفه معروف به جعفريه هستيم و ما را سرزنش مي كنند و به ما بد مي گويند. حضرت غضبناك شد و فرمود: "پيروان جعفر (امام صادق(ع)) در ميان شما كم است. اصحاب جعفر كسي است كه با تقوا باشد و كارهايش را براي خدا انجام دهد".[10]

3_ باز امام صادق(ع) فرمود: "بعضي كه خود را شيعه مي دانند بدتر از يهود و نصارا و مشركان هستند".[11]

4_ باز فرمود: "شيعيان ما اهل ورع و اجتهاد و معروف به وفاداري وامانت داري هستند. اهل زهد و عبادت اند. در شبانه روز 51 ركعت نماز مي خوانند؛ شب زنده دارند؛ از روزه دارانند؛ زكات اموالشان را مي پردازند؛ حج خانة خدا را انجام مي دهند و از هر كار حرامي دوري

مي كنند".[12]

5- امام باقر(ع) فرمود " اي شيعيان آل محمد! بين ما و خدا قرابت و خويشاوندي نيست (بدانيد) قرب الهي حاصل نمي شود مگر به اطاعت از خدا. هر كس مطيع دستور خدا باشد ولايت ما به درد او مي خورد و براي او نافع است و هر كس عاصي و گناهكار باشد ولايت ما به حال او مفيد نيست". سپس به ما رو كرد و فرمود: "به خود مغرور نشويد (به شيعه بودن خود مغرور نشويد و در عمل به دستور خدا كوتاهي نكنيد)".[13]

اگر بخواهيم محبّت ائمه مخصوصاً حضرت مهدي(ع) را جلب بكنيم بايد از گناهان ريز و درشت دوري كنيم و به وظايف ديني واجتماعي خود به طور كامل عمل كنيم، آن وقت عشق و محبّت خود را به آن بزرگواران ابراز كنيم.

[6] آل عمران (3) آية 101.

[7] يونس(10) آية 9.

[8] حج (22) آية 54.

[9] بحارالانوار، ج 68، ص 164.

[10] همان، ص 166.

[11] همان.

[12] همان، ص 167.

[13] همان، ص 178.

براي انس و الفت با امام زمان(ع) چه بايد كرد؟
پرسش

براي انس و الفت با امام زمان(ع) چه بايد كرد؟

پاسخ

براي برقراري ارتباط و انس با امام زمان(ع) به رعايت برخي از شرايط و ايجاد برخي از عوامل نياز است كه با رعايت و ايجاد آنها مي توان با آن امام همام ارتباط برقرار نمود كه به برخي اشاره مي شود:

1) عشق.

عشق و اظهار محبت به ساحت مقدس امام زمان(ع) مهم ترين شرط مأنوس شدن با امام زمان(ع) است. عشق بدان معنا است كه عاشق از همة قد و بند هاي خود محوري و دنياگرايي رهايي يافته، حجاب زدايي كند. آناني كه نتوانسته اند در حريم محبوب راه يابند، خود حجاب بوده اند:

گفتم كه روي خوبت از من چرا نهان است؟

گفتا تو خود حجابي، ورنه رُخَم عيان است

گفت_م ف_راق ت_ا ك_ي؟ گفت__ا كه ت_ا ت_و هستي

گفتم نفس همين است؟ گفتا سخن همان است

2) پارسايي.

براي ارتباط با امام پارسا، پارسايي لازم است؛ تا نوعي همگوني بين مراد و مريد به وجود آيد. بر همين اساس يكي از اوصاف 313 نفر ياران امام، معنويت و تقوا گرايي بيان شده است. امام صادق(ع) فرمود: "هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد و پارسايي پيش گيرد و كردار باورع داشته باشد".[12]

در برخي روايات ديگر نيز تصريح شده كه امام زمان(ع) ديگران را دعوت به تقوا نموده است.

3) دين مداري و تكليف گرايي.

يكي از عوامل مهم انس با امام زمان(ع) دين داري است. انسان در عصر غيبت بايد بيشتر به دستورهاي الهي توجه نموده، از محرّمات پرهيز كند و مقيد به انجام تكليف خدايي باشد، زيرا انسان ها در عصر غيبت بيشتر در معرض

آفات و آسيب ها قرار گرفته، نياز به پشتوانة قوي دارد، و انجام وظايف ديني كارآمد ترين عامل آيب زدايي است. شايد بر همين اساس پيشوايان دين مردم را به دين مداري، صحت اعمال، دعا و توسل به اهل بيت(ع) فراخوانده است. امام صادق(ع) فرمود: "براي صاحب الامر غيبتي طولاني است. در اين دوران هر كسي بايد تقوا پيشه سازد، و چنگ در دين زند".[13]

بي ترديد يكي از مصاديق مهم دين داري، رعايت حقوق انسان هاي ديگر و رعايت عدالت در تمام ابعاد آن مي باشد؛ از اين رو يكي از شاخصه هاي حكومت امام زمان(ع) گسترش عدالت بيان شده است.

4) انتظار فرج.

انسان منتظر هميشه آمادة پذيرايي از مهماني است كه انتظار او را مي كشد. طبيعي است چنين حالتي آمادگي بيشتري را جهت ارتباط معنوي با امام زمان(ع) فراهم مي كند؛ از اين رو در بعضي روايات يكي از وظايف شيعيان انتظار فرج بيان شده است. پيامبر اسلام(ص) فرمود: "أفضل أعمال أمتي أنتظار الفرج مِن الله عزّوجلّ".[14]

5) دعا و توسل به اهل بيت(ع).

يكي از راه هاي ارتباط معنوي با امام زمان(ع) دعا و توسل به اهل بيت(ع) به ويژه ساحت مقدس امام زمان (ع) است. از اين رو يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت دعا كردن براي امام زمان(ع) و توسلات بيان شده است.4[15] البته برخي دعاها، مانند عهد و دعاي فرج از اهميت ويژه اي برخوردار است.

بي ترديد شخصيت هايي مانند مقدس اردبيلي5[16] علامه حلي[17] و علامه بحرالعلوم6[18] با بهره گيري از عوامل مذكور توانستند با امام زمان(ع) ارتباط برقرار نموده و با ايشان مأنوس شوند.

در نمازجمعه با آمدن نام امام دوازدهم مردم بر مي خيزند، ولي بيشتر افراد زودتر بر مي خيزند، چرا ؟
پرسش

در نمازجمعه با آمدن نام امام

دوازدهم مردم بر مي خيزند، ولي بيشتر افراد زودتر بر مي خيزند، چرا ؟

پاسخ

ايستادن به موقع شنيدن نام مبارك امام زمان(عج) خصوصاً اسم مبارك "قائم" مستحب است و از وظايف شيعيان در دوران غيبت امام زمان(ع) مي باشد.(1) بهتر است انسان همزمان با شنيدن نام مبارك حضرت قيام نمايد ، نه زودتر ، ولي مقداري زودتر ايستادن اشكال ندارد، چون معلوم است كه مردم به خاطر احترام به امام دوازدهم (عج) برمي خيزند.

پي نوشت:

1 - منتهي الامال ، ج 2، (وظايف شيعيان در دوران غيبت) ص 488.

چگونه مي توان رضايت امام زمان(عج) را جلب نمود؟
پرسش

چگونه مي توان رضايت امام زمان(عج) را جلب نمود؟

پاسخ

از آن جايي كه رضايت و خشنودي خداوند تبارك و تعالي همان رضايت و خشنودي حضرت بقيه الله الأعظم امام زمان(ع) است، بهترين راه تحصيل رضايت ايشان، عبوديت و بندگي خالص خداوند است. انسان بايد واجبات شرعي را انجام دهد و از منهيات ديني پرهيز كند و به گونه اي رفتار كند كه بندگان الهي اعم از اقوام، همسايه ها و ديگران از وي راضي باشند و سعي كند كه دلي را شاد كند و كوشش كند كه دلش خالي از حق و كينه و حسد باشد و قلبش سليم شود. وقتي انسان كردارش را نيك كرد و از اوامر و نواهي الهي سرپيچي نكرد و از آلودگي هاي ظاهري و باطني خود را پاكيزه كرد، انساني امام زمان پسند مي شود و هنگامي كه پرونده اعمالش را به خدمت ولي عصر(ع) عرضه مي دارند، حضرت خوش حال مي شود.

امام صادق(ع) فرمود: "در هر پنج شنبه اعمال بندگان به رسول خدا(ص) و امامان(ع) عرضه مي شود".(1) حضرت در حديثي ديگر فرمود: چرا رسول الله(ص) را ناراحت مي كنيد؟ مردي عرض كرد: چگونه ناراحتش مي كنيم؟ حضرت فرمود: آيا نمي دانيد اعمال شما بر حضرتش عرضه مي شود؟ كه اگر گناهي ببيند ناراحت مي شود، پس رسول خدا را ناراحت نكنيد، بلكه خوشحالش كنيد.(2) بنابراين، انسان با بندگي و خودسازي و عمل به وظيفه خود در زمان غيبت كه بعضي از وظايف زمان غيبت عبارتند از: انتظار فرج، خواندن دعاي فرج و دعاي ندبه و دعاي عهد و صدقه دادن براي سلامتي حضرت و انجام حج و

زيارت به نيابت از ايشان و كارهاي خير ديگر مي تواند قدمي در جهت خشنودي حضرت ولي عصر(عج) بردارد.

ايمان و عمل صالح دو ركن اساسي در زندگي انسان به شمار مي رود و براي كسب رضايت امام مهدي(عج) بايد هر چه بيشتر آن دو را تقويت كرد. گفته اند در دورة آخر الزمان مردم لباس اسلام را وارونه به تن مي كنند؛ اين سخن ممكن است به اين معنا باشد كه برخي از ارزش هاي اسلامي جايگاه خود را از دست مي دهد و برخي از امور بي ارزش يا ضد ارزش، ارزشمند مي گردد. يكي از اموري كه موجب مي شود فرد از اين آسيب تا حد زيادي در امان بماند، اين است كه بايد تلاش كند اسلام را درست بفهمد و به آثار دانشمندان اسلامي مورد اعتماد مراجعه نمايد. بعد از شناخت اسلام صحيح آن را به بهترين وجه ممكن در زندگيش پياده كند. اين بهترين راه جلب رضايت امام زمان(عج) است.

پي نوشت ها:

1. بحار، ج 23، ص 345.

2. كافي، ج 1، ص 219.

مي دانيد، دلم مي خواهد امام زمان(ع) را از دست خودم راضي كنم. ولي فكر مي كنم برخي از رفتارهايم درست نيست (ولي خودم نمي دانم كجاي كار ايراد دارد؟) و ايشان را ناراحت مي كند.
اشاره

فكر مي كنم فكر كردن به حقيقت امور خيلي مهم است، حقيقت همه چيز، ولي براي دسترسي به ح

پرسش

مي دانيد، دلم مي خواهد امام زمان(ع) را از دست خودم راضي كنم. ولي فكر مي كنم برخي از رفتارهايم درست نيست (ولي خودم نمي دانم كجاي كار ايراد دارد؟) و ايشان را ناراحت مي كند.

فكر مي كنم فكر كردن به حقيقت امور خيلي مهم است، حقيقت همه چيز، ولي براي دسترسي به حقيقت بايد كم كم پرده ها كنار رود و ضخيم ترين اين پرده ها، پرده جهالت است، و امام زمان(عج) عصاره حقيقت هستي است، و اگر انسان به عصاره حقيقت هستي برسد، پرده هاي ديگر را نيز مي تواند كنار بزند. ولي چگونه مي توان به ايشان رسيد، و حقيقتاً ايشان را شناخت؟ خيلي دلم مي خواهد پاسخ اين سؤال برايم مسجل شود، و قلبم آرامش يابد، و البته مي دانيد، زبان قديمي ترها اين آرامش را در دل بنده ايجاد نمي كند. من خود فكر مي كنم امام زمان(عج) عصاره حقيقت است كه در هر زماني پايدار است يعني حالا نيز اين حقيقت را مي توان كشف كرد. نمي دانم توانسته ام منظور خود را برسانم يا خير؟

پاسخ

امام زمان(عج)، عصاره هستي و مجموعه همه فضايل و خوبي ها و زيبايي ها و وارث همه كمالات و صفات نيك و الهي همه انبيا و اوليا(ع) مي باشد. چيزي كه مهم است معرفت عميق نسبت به آن بزرگوار و كسب رضايت و خشنودي آن سرور كائنات است كه عين رضايت و خشنودي خداوند متعال است و هيچ گونه فاصله و گسستگي بين اين دو نمي باشد.

براي شناخت و پيوند با امام زمان عليه السلام بايد در دو وادي سير و حركت كرد:

1-

سير نظري و علمي: تا انسان محبوب و مقصود خود را خوب نشناسد و تصوير واضح و شفافي از او نداشته باشد و با ويژگي ها و خصوصيات او آشنا نباشد، نمي داند بايد در جستجوي چه كسي باشد و چه مقدار بايد در اين راه هزينه نمايد و مقصد و هدف و محبوبش داراي چه ارزش و قيمتي است. بنابراين در اولين گام بايد از طريق كتاب هائي كه در مورد آن مولا و سرور نوشته شده با زندگاني و شخصيت و شرح حال آن بزرگوار از قبل از تولد و هنگام تولد و بعد از آن و سخناني كه از ايشان نقل شده و اهداف و خواسته ها و آرمانهاي ايشان آشنا شد و در اين فضا و جو مدتي تنفس كرد تا آمادگي براي تحصيل رضايت و خواست و اطاعت آن مولا فراهم گردد.

2- سير عملي: پس از شناخت نسبي امام زمان(عج) و آشنائي با خواسته ها و اهداف و آرمان هاي والاي آن عصاره خلقت و كعبه اميد و آمال همه پيامبران و اوليا و نيكان در طول تاريخ، بايد در جهت گام برداشتن در مسير خواسته ها و كسب رضايت و خشنودي ايشان قدم برداشت و اين سير و حركت عملي نقش عظيمي در انس و ارتباط نزديك و آشنائي عميق با ايشان دارد.

مطالعه در زندگاني كساني كه به شرف ديدار آن ماه كنعاني نائل شدند، اين نكته را به ما مي آموزد كه آن سعادتمندان نوعا از كساني بوده اند كه مطيع خداوند و پيرو حقيقي دين و آئين و عامل به دستورات و خواسته ها ي ايشان بوده

اند و در اطاعت و پيروي از ايشان در جايگاه رفيعي بوده اند. اطاعت ايشان همان اطاعت خداوند است و خواسته هاي ايشان عين خواسته هاي خداوند است و در اين آستان جز پيروي كامل و عمل به دستورات الهي و انجام واجبات و دوري از محرمات از كسي چيزي نمي خرند. توسل حقيقي همراه با اضطرار و دلشكستگي در كوي آن سرور زمينه ساز لطف و عنايت آن بزرگوار و مورد رحمت قرار گرفتن در بارگاه ملكوتي او مي گردد. دوري از گناه و محرمات و آلودگي ها در جلب توجه آن سرور و پذيرفته شدن در بارگاه ايشان نقش عميق و تأثير به سزائي دارد. البته بايد توجه داشت كه ما وظيفه اي در رابطه با ملاقات و ديدار آن امام همام و يار سفر كرده اي كه صد قافله دل همره اوست نداريم. بلكه وظيفه ما عمل به خواست ايشان وكوتاهي نكردن نسبت به وظايفي است كه در قبال ايشان داريم و مهم آشنائي عميق و معرفت شايسته نسبت به ايشان است و ملاقات و رابطه با ايشان از اموري است كه ما به درستي نمي دانيم چه شرايط و زمينه هائي لازم دارد، هر چند اجمالا مي دانيم اطاعت و پيروي و بندگي خالصانه و صادقانه و توسل و ياد و توجه به آن عزيز زهرا(س)، در اين امر نقش ويژه اي دارد.

در هر صورت اين كار امري تدريجي است و بايد با رفق و مدارا و صبر و حوصله باشد و كم كم زمينه اطاعت و خشنودي آن سرور را فراهم آورد. اگر انسان طالب محبوب و مطلوبي باشد بايد

دائما به ياد او باشد و نام و ياد او را از ياد نبرد:

گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

اين راه، راه مقدسي است كه هيچ انساني دست خالي از آن بر نمي گردد و معامله پرسودي است كه كسي در آن دچار خسران و زيان نمي گردد.

دل بستن به كسي بخاطر رفتار و كردارش آيا با اين سخن منافات دارد اگر مي خواهي محبت آقا امام زمان(ع) را بدست بياوري محبت ديگري را از دل خارج كن؟
پرسش

دل بستن به كسي بخاطر رفتار و كردارش آيا با اين سخن منافات دارد اگر مي خواهي محبت آقا امام زمان(ع) را بدست بياوري محبت ديگري را از دل خارج كن؟

پاسخ

همه عالم پرتوي از ذات پاك ذوالجلال است و همه موجودات نشانه اي ازآن بي نشان مي باشند. قرآن كريم همه عالم را آيت خداوند و آينه اي كه آن جمال جميل در آن هويدا است مي داند. موجودات هر كدام با زبان خاص خود مي گويند ما از خود هيچ نداريم وجود و صفات و زيبايي و كمال ما از ما نيست ما موجودات مستقلي نمي باشيم. همه ما به وجودي كه علم و قدرت بي انتها است تكيه زده ايم و اگر عنايت و فيض و لطف او نباشد آني بقا و ماندگاري براي ما مقدور نيست.

هر گياهي كه از زمين دويد وحده لا شريك له گويد

به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

خداوند متعال انسان را به گونه اي آفريده كه بايد محبت بورزد و دوست داشته باشد و دل ببندد ولي جان سخن در اين است كه بايد به هيچ محبوبي و معشوقي با ديده استقلال ننگرد و صفات و زيبايي و خوبي و كمال را از خود او نداند. علاقه به پدر و مادر و همسر و فرزندان و دوستان علاقه اي به حق و به جا و مطابق با فطرت انساني است. اگر كسي اهل محبت ورزي و دوستي و رحمت نسبت به انسان ها و حتي حيوانات و گياهان نباشد. از اين فطرت پاك خدايي فاصله

گرفته و انساني بيمار است كه بايد به معالجه و درمان بپردازد. پيامبران و اولياي الهي(ع) كه در محبت ورزي و عشق به ذات پاك احديت از همه سرآمد بودند و در اين ميدان گوي سبقت را از همه ربوده بودند، در محبت ورزي به فرزندان و خانواده خود بي نظير بودند. آنها به همه موجودات عشق مي ورزيدند و در آينه آنها جمال الهي را مي ديدند. در روايت آمده كه مردي به پيامبر(ص) عرض كرد: يا رسول الله من داراي ده فرزند هستم و تا به حال حتي يك بار هم آنها را نبوسيده ام. حضرت فرمود: تو انساني هستي كه از رحمت الهي به دوري «من لا يرحم لا يرحم؛ آن كس كه به ديگران رحم نكند و مهرباني نورزد مورد لطف و رحمت خداوند قرار نمي گيرد».

دل بستن به كسي به خاطر اعمال و رفتار خويش نه تنها با محبت امام زمان(ع) منافات ندارد بلكه مورد تأكيد و سفارش ايشان است چون خواسته امام زمان(عج) رشد و تعالي و بندگي و قدم برداشتن در راه مستقيم الهي است و اگر انسان شايسته اي باشد كه اعمال و كردارش هماهنگ با تعاليم دين و احكام شرع مقدس است علاقه به او باعث مي شود اخلاق و كردارش در ما تأثير كند و ما را متخلق به آن اخلاق كند. البته در صورتي كه به او استقلالي نداد و توجه داشت كه كمال و خوبي و اعمال نيك او در پرتو الطاف ولي عصر(عج) و لطف خداوند حاصل شده و در واقع علاقه به او علاقه به كمال و فضيلتي است كه در

او جمع گشته است. پس در دلبستگي ها، بايد رعايت موازين و حد اعتدال را نمود و به كسي و چيزي استقلال نداد و او را مجرا و كانال فيض و عنايت الهي دانست.

آيا با توبه هاي پي در پي ما حرمت امام زمان پائين نمي ايد؟
پرسش

آيا با توبه هاي پي در پي ما حرمت امام زمان پائين نمي ايد؟

پاسخ

انسان همواره بايد در راه رسيدن به كمال در سعي و تلاش باشد و طي اين مسير با سختي ها و فراز و نشيب هاي گوناگوني همراه است.

خصوصيت اختيار آدمي طلب مي كند كه از آنجا كه مجبور به انجام كارهاي خوب نيست گاهي مرتكب خطا و معصيت گردد.

و در چنين مواقعي وظيفهء انسان توبه و بازگشت به سوي خدا است و امام زمان(عج) دلسوزترين انسان ها به حال ما است. در نتيجه از گناه ما ناراحت و از توبهء ما خرسند مي گردند.

آري توبه شكستن تلخ است ولي نبايد آن تلخي موجب ترك توبه در آينده گردد و امام عصر(ع) مايلند بندگان خدا به درگاه او توبه نمايند حتي اگر قبلا بارها توبه خويش را شكسته باشند.

چگونه مي توان با دل و جان حضور حضرت مهدي (عج ) را درك كرد؟
پرسش

چگونه مي توان با دل و جان حضور حضرت مهدي (عج ) را درك كرد؟

پاسخ

براي دست يافتن به اين هدف والا به موارد ذيل عمل كنيد:

الف) قرار گذاشتن با دوست؛ ابتدا بايد كاري كرد كه در شبانه روز حتما براي چند مرتبه هم كه شده به ياد ايشان افتاد؛ مثلاً انسان تصميم بگيرد بعد از هر نماز به آن حضرت سلام دهد. سپس شرح حال خود و درد دلي را با آن حضرت درميان بگذارد. تكرار اين برنامه موجب مي شود ذهن آدمي بيشتر متوجه اين مسأله مهم گردد،

ب ) صحبت كردن و سخن گفتن زياد با ايشان مانند خواندن دعاي عهد، هر روز،

ج ) جلب محبت وي؛ با هديه به آن حضرت (صلوات، اهداي ثواب ختم قرآن و زيارت ها و...)،

د ) دوري از رنجاندن وي با كارهايي كه مي دانيم ايشان را آزرده مي كند،

ه ) وفاداري و ثابت قدمي در دوستي با او،

و ) مقدم كردن خواسته او بر خواسته هاي خود.{J

بهترين هديه براي امام زمان (عج ) چيست ؟
پرسش

بهترين هديه براي امام زمان (عج ) چيست ؟

پاسخ

بهترين هديه براي امام زمان(عج) عبارت است از: هدايت نمودن انسان ها و نجات آنان از گمراهي، به ياد آن حضرت بودن، توجه و توسل به ايشان در طول زندگي و پرهيز از انجام كارهايي كه مورد رضايت آن حضرت نيست، خواندن دعاي ندبه و دعاي عهد نيز انسان را درتوجه دائمي به حضرت صاحب الامر مدد خواهد رساند.

توجه به معاني دعاي ندبه معرفت انسان را نسبت به آن حضرت بيشتر خواهد كرد.{J

مي خواهم عاشق ائمه مخصوصا حضرت مهدي (عج ) شوم و در رثاي حضرت ابا عبدالله الحسين زار زار بگريم لطفا مرا راهنمايي كنيد؟
پرسش

مي خواهم عاشق ائمه مخصوصا حضرت مهدي (عج ) شوم و در رثاي حضرت ابا عبدالله الحسين زار زار بگريم لطفا مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

محبت و عشق از راه آگاهي و انس و برطرف ساختن موانع به دست مي آيد؛ مثل كسي كه اگر به طعم و خواص عسل آگاهي يابد، بدان علاقه مند مي شود و اگر آن را بچشد علاقه اش نسبت به آن افزون مي گردد. حب خدا و اولياي او نيز، از طريق شناخت و معرفت پديد مي آيد.هر اندازه آدمي معرفت خودش را افزون كند و در عمل نيز انس و الفت خود را با خداوند و مقربان درگاهش بيشتر سازد و موانع راه را - كه علايق و وابستگي هاي مادي و دنيايي است - از دل بيرون كند، عشق الهي در دلش افزون تر خواهد شد.

عشق به امام زمان(عج) بسيار ارزنده و سازنده است. تقويت اين عشق تنها با عمل ميسر است. كسي كه واقعا به احكام الهي مقيد گردد، سنخيت پيدا كرده و در اين صورت حتي ممكن است مورد نظر حضرت واقع گردد.

خواندن دعاي عهد با توجه به مضامين آن در هر روز، هم چنين به نيابت حضرت كارهاي خير انجام دادن، از اموري است كه اين ارتباط را مستحكم تر خواهد نمود.

در پايان نيز توصيه مي كنيم رؤياهاي خود را در اين زمينه ها براي كسي بازگو نكنيد، چرا كه در صورت بازگو كردن ممكن است توفيقات از دست برود.{J

چگونه مي توان به صورت عملي به امام عصر(عج ) نزديك شده و حضور ايشان را بيشتر درك كرد؟
پرسش

چگونه مي توان به صورت عملي به امام عصر(عج ) نزديك شده و حضور ايشان را بيشتر درك كرد؟

پاسخ

به طور كلي هر انساني داراي سه مرتبه وجودي است، افكارش، صفاتش و اعمالش و هيچ انساني از اين قاعده مستثني نيست، حتي حضرات معصومين(ع).

ارتباط و نزديكي به هر انساني هم تنها از همين طريق ممكن است؛ يعني،اگر كسي بخواهد به انسان ديگري نزديك شود، چاره اي ندارد جز اين كه بكوشد ابتدا افكار، باورها و طرز تفكر آن شخص را شناسايي نمايد و خويش را از جهت فكري با آن شخص هماهنگ نمايد وسپس بكوشد كه قرب صفاتي پيدا نمايد؛ يعني، از جهت صفات و كمالات اخلاقي ميان خود و آن شخص محبوب همانندسازي نمايد و در نهايت نزديكي در رفتار، نوع و روش زندگي بهترين طريقي است كه انسان طالب كمال را به يك انسان كامل الگو نزديكمي نمايد.

در مورد نزديكي به امام عصر(عج) هم وضع به همين منوال است. ما به عنوان يك شيعه و پيرو اهل بيت عصمت و طهارت(ع) وظيفه داريم ابتدا كيفيت اعتقاد، باورها، صفات، كمالات، نوع منش و كنش آن حضرات را شناسايي نماييم و در مرتبه بعد بكوشيم زندگي، صفات وباورهاي خود را به ايشان نزديك نماييم تا از اين طريق هم شيعه و پيرو واقعي آنها باشيم.

براي ارتباط بيشتر با امام زمان(عج) به موارد ذيل عمل كنيد:

الف) قرار گذاشتن با دوست؛ ابتدا بايد كاري كرد كه در شبانه روز حتما براي چند مرتبه هم كه شده به ياد ايشان افتاد؛ مثلاً انسان تصميم بگيردبعد از هر نماز به آن حضرت سلام دهد. سپس شرح حال خود و درد دلي را

با آن حضرت درميان بگذارد. تكرار اين برنامه موجب مي شود ذهن آدميبيشتر متوجه اين مسأله مهم گردد،

ب ) صحبت كردن و سخن گفتن زياد با ايشان مانند خواندن دعاي عهد، هر روز،

ج ) جلب محبت وي؛ با هديه به آن حضرت (صلوات، اهداي ثواب ختم قرآن و زيارت ها و...)،

د ) دوري از رنجاندن وي با كارهايي كه مي دانيم ايشان را آزرده مي كند،

ه ) وفاداري و ثابت قدمي در دوستي با او،

و ) مقدم كردن خواسته او بر خواسته هاي خود.{J

عشق امام زمان « عليه السلام » يعني چه ؟
پرسش

عشق امام زمان « عليه السلام » يعني چه ؟

پاسخ

عشق آن موهبتي است كه از سر آن خدا عالم را آفريد. فطرت عالي در تمام مخلوقات از عشق سرشته شده است . عشق پيوند دهند قلبهاست ؛ پيام آور حسن و كمال است ؛ جاذبه اي است روحي كه دل و فكر و جسم را بسوي محبوب مورد علاقه مي كشاند سخن گفتن درباره عشق گزاف است , امريست چشيدني . اما آنكه مورد عشق است و محبوب درباره او بگوئيم تا معلوم شود جزوء عشق يعني چه ؟ و چگونه پس از شناخت و معارفه عزيزي كه صاحب تمام خوبي ها است دل آدمي اسير و بيدار مي شود ؟

چنانكه مي دانيم و خداوند در قرآن درجاي جاي آيات اشاره كرده خداوند آدمي را آفريد و از ميان آدميان كساني را برگزيد و آنان را مظهر كامل صفات خويش قرار داد و آنان را براي مردم به عنوان حجت و الگو معرفي كرد و اگر درجائي از آنها مستقلا اسم نبرده است , يكسره به خصائل ايشان كه برگزيده خود اوست , اشاره كرده و فرمان داده است . تفكري كه لحظه اي از آن برتر از هفتاد سال عبادت است هيمن جاست كه بينديشم ازچه كساني بايد پيرويي كنيم ؟ ريشه اين احكام و پيروي ها و اين اخلاقيات وارسته را كجا بابيم ؟

اما خيمني« ره» در تفسير (اقرأ )درباره آيه{ و العصر ان الانسان لفي خسر } ميفرمايد : عصر همان انسان كامل است كه خداوند متعال آيه و نشانه عالي خود قرار داده است .

مگر عشق ريشه در بدست آوردن

زيبائي ندارد ؟ مگر عشق ريشه در بدست آوردن معدن جوشان عاطفه و دوستي ندارد ؟

مگر عشق ريشه در رسيدن به معدن تمام خوبي ها ندارد ؟ چگونه مي توان عشق نورزيد به كساني كه خداوند رحمت و بهشت ممتاز خويش را در گروه و دلدادگي به ايشان قرار داده است ؟

حتما زيارت جامعه را بخوانيد و به معنايي جمله , جمله آن فكر كنيد و به خاطر بسپريد ما گفتيم عشق ورزيدن بر امام زمان عليه السلام » يعني چه ؟

حالا شما بايد راجع به هر كدام از اين كلمات كليدي فكر كنيد ؛ حتما تا كنون طعم خوش مهرباني را چشيده ايد اينك به معدن آن فكر كنيد كه پيشواي شما نيز هست . لابد طعم خوش دوستي و سخاوت را تا كنون تجربه كرده ايد اينك به كمال كامل آن توجه كنيد كه فقط با دستگيري او به رستگاري دنيا و آخرت خواهيد رسيد . درباره صفات مختلف كمالات انساني فكر كنيد و در نظر بياوريد پيشوايان معصوم « عليهم السلام » ما سر حلقه تمام اين كمالاتند بويژه امام زمان حضرت مهدي « عج» كه درعصر ايشان ما به اين دنيا آمده ايم حالا بعد از تمام اين فكر ها بخود بگوئيد عشق ورزيدن به امام زمان يعني چه ؟

عشق به امام زمان يعني { افضل العباده انتظار الفرج } انتظار بقيه الله برترين عبادت است عشق به امام زمان انتظار را در پي خواهد داشت : و سپس علاماتي و نشانه هاي اول اينكه شخصي منتظر همانند منتظران فكر و ذكرش متوجه معشوق باشد و او را از ياد

نبرد.

دوم اينكه : كسيكه انتظار و عشق حضرت را دارد قبل از ظهور آن گرامي خود را اصلاح كند از گناه توبه نمايد و به اعمال صالح و رفتار پسنديده خود را زينت دهد تا لياقت و شايستگي مصاحبت و درك حضور آن حضرت را پيدا كند.

سوم : اينكه انتظار و عشق به آن حضرت اين نيست كه دست روي دست گذاردن و احساس مسئوليت نكند و بگويد آقا خودشان تشريف مي آورند و كارها را درست مي كنند , بلكه بايد اول خود را اصلاح و سپس امر به معروف و نهي ازمنكر و جلوي بد حجابي و فساد و ظلم و تباهي رابگيريد و جهاد در راه سازندگي خود , جامعه كوتاهي نكنيد و امام را دعا نمايد .

منابع :

1-اشتياق جمال, علي شاد

2- نشانه هاي يار و چكامه انتظار , مهدي علي آبادي .

.1- امام زمان(عج) از چه كارهاي غصه مي خورند ؟ لطفا بطور كامل توضيح دهيد ؟
پرسش

.1- امام زمان(عج) از چه كارهاي غصه مي خورند ؟ لطفا بطور كامل توضيح دهيد ؟

پاسخ

امام زمان (عليه السلام ) غصه مي خورند زماني كه ما به آنچه كه خداوند امر كرده عمل نكنيم و از آنچه كه خداوند نهي كرده دوري ، و جاي ديگري كه امام زمان غصه مي خورند اينكه ما انسانها آنقدر به فكر ماديات وزرق و برق دنيا هستيم و اينكه از 24 ساعت وقت در شبانه روز ، يك چهارم را صرف عبادت نمي كنيم، امام زمان غصه مي خورند از زورگويي ظالمان به مظلومان، اگر همه ملتهاي مسلمان هم پيمان شوند وراه خدا را درپيش بگيرند، ديگر هيچ كس جرأت زور گويي به ديگران را هم نخواهد داشت ، خداوند به هر فردي استعداد و ويژگي منحصر به فرد داده است و از اين استعداد توقعاتي دارد نه اينكه استعداد خود را در راه خلاف شرع مصرف كند .

امام زمان در روزهاي دوشنبه نامه اعمالمان را ورق مي زند و هفته اي يك بار امضاء مي كنند.

وقتي نامه اعمال ما را به امام زمان ( عج) مي دهند امام زمان آنقدر گريه مي كنند كه از شدت گريه امام زمان( عليه السلام) فر شته ها به گريه مي افتند .

يكي ديگر از جاهايي كه امام زمان غصه مي خورند ، احترام نگذاشتن به والدين

، انجام ندادن صله رحم، تهمت، غيبت وكلا تمام رذايل و صفات اخلاقي و اينكه خداوند به خاطر رحمت خود نعمتي به ما عرضه كرده ، عوض اينكه به شكر گذاري بپردازيم بگوييم حقمان است لياقتش را داشتيم تكبر بورزيم با يك حرف زدن

خدشه در ايمان و اعتقاد و ... به وجود بياوريم .

خداوند فرمودند : امت آخر زمان از همه امتها بهترند و به خاطر اينكه آنها نه امامي را ديدندو نه معجز اتشان ،اما اعتقاد در آن ها خيلي قوي تر است . انشاء الله كه سعي كنيم رذايل و صفات اخلاقي نكوهيده را كنار گذاشته و به دنبال روزي حلال و اينكه توكل برحق كرده و هر كاري را كه مي كنيم فقط براي رضاي خدا باشد انشاء الله خداوند به توفيق امام زمان(عليه السلام ) راه را براي ما هموار خواهند كرد ، اينكه خودمان آماده كنيم و بخواهيم پا روي نفس و هواههاي نفساني گذاشته و دنيا محل آزمايش است، آيا از اين آزمايش الهي چگونه بيرون مي آئيم وقتي مهدي فاطمه از ما بيشتر به فكر هستند، پس چرا ما به فكر خودمان نيستيم. و شما مي توانيد به كتابهاي اخلاقي مراجعه كنيد .

منابع :

1-خورشيد مغرب ، محمد رضا حكيمي

2-سيماي آفتاب ، حبيب الله طاهري

3- تجسم اميد و نجات ، عزيز الله حيدري

4-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي

5- ارتباط معنوي با حضرت مهدي ، حسين گنجي

چگونه مي توان رضايت امام زمان (عج ) را جلب كرد؟
پرسش

چگونه مي توان رضايت امام زمان (عج ) را جلب كرد؟

پاسخ

ائمه اطهار(ع) هدايت كنندگان انسان ها به سوي خدا هستند و مانند مشعلي راه را فراسوي انسان روشن مي كنند واو را از گرداب هاي ضلالت و گمراهي نجات مي دهند.

نكته اي كه بايد به آن خيلي توجه كرد اين است كه كانون و محور دين مبين اسلام، توحيد است و همه انبيا و اولياآمده اند كه ما را به آن هدايت كنند و بزرگ ترين افتخار آنان اين بوده كه بنده خدا بوده اند. پس رضاي خدا، رضاي آناناست و هر چه موجب خشنودي خدا باشد، ائمه اطهار و امام زمان(عج) را خشنود مي سازد. ازاين رو براي كسبرضايت امام زمان(عج) بايد در جست و جوي كسب رضايت خدا بود و براي رسيدن به اين امر مهم بايد تلاش كردودين را آن چنان كه هست شناخت و به آن عمل كرد.

علم و ايمان دو ركن اساسي در زندگي انسان به شما مي رود و براي كسب رضايت امام زمان(عج) بايد هر چه بيشترآنها را تقويت كرد.

اين كه شنيده ايد در دوره آخر الزمان مردم لباس اسلام را وارونه به تن مي كنند؛ ممكن است به اين معنا باشد كهبعضي از ارزش هاي اسلامي، جايگاه خود را از دست مي دهد و برخي از امور بي ارزش يا ضد ارزش ارزشمندمي شود.

يكي از اموري كه موجب مي شود فرد از اين آسيب تا حد زيادي مصون بماند، اين است كه او بايد سعي كند اسلامرا درست بفهمد و به آثار انديشمنداني كه مورد اعتماد هستند و دين را صحيح درك كرده اند، مراجعه كند.{

ساير مباحث

دلايل دلتنگي در عصرهاي روز جمعه چيست
پرسش

دلايل دلتنگي در عصرهاي روز جمعه چيست

پاسخ

اين سؤال شما دلائل مختلفي مي تواند داشته باشد. ممكن است به خاطر تلقين زياد ويا ماندن در خانه و يا ازديادفعاليت در روز جمعه باعث اينگونه افكار گردد. نظر ديگر اينكه با يكي از علماي عصر حاضر همين سؤال مطرح شد وايشان در جواب فرمودند: روز جمعه متعلق به ولي عصر(عج امام زمان (ع مي باشد و در احاديث است كه آن حضرت صبح روز جمعه ظهور مي فرمايند و از طرفي بين مردم و آن حضرت يك رابطه فطري و روحي وجود دارد و به صورت غريزي و روحي مؤمنين خوشحالند به خاطر انتظاري كه براي ظهور آقايشان مي كشند ولي همينكه بعد از ظهر فرا رسيد وظهور آن حضرت محقق نشد به طور طبيعي غم و اندوه دل هاي آنها را فرا مي گيرد.

چرا در موقع سلام به امام زمان(عج)،دست خود را برروي سر مي گيريم؟
پرسش

چرا در موقع سلام به امام زمان(عج)،دست خود را برروي سر مي گيريم؟

پاسخ

به هنگام يادآوري وجود مبارك حضرت و ذكر و ياد او و دعاي براي آن حضرت اين عمل براي ابراز احترام و بزرگداشت انجام مي گيرد و نقل شده است كه در حضور امام رضا(ع) اسم مبارك امام زمان(ع) برده شد، آن حضرت براي احترام برخاستند و دست بر سر نهادند. ضمن آن كه اين عمل مستلزم اعلام تذلل و احتياج شديد و استغاثه به آن حضرت است.

آيا عقيده به مهدويت با فطرت و سنن عالم خلقت سازگار است؟
پرسش

آيا عقيده به مهدويت با فطرت و سنن عالم خلقت سازگار است؟

پاسخ

خلاصه و حقيقت مهدويت منتهي شدن سير جوامع جهان به سوي جامعه واحد، و سعادت عمومي، امنيّت و رفاه، تعاون و همكاري، همبستگي همگاني، حكومت حق و عدل جهاني، غلبة حق بر باطل، غلبة جنود الله بر جنود شيطان، نجات مستضعفان بر مستكبران و خلافت مؤمنان و شايستگان به رهبري يك رجل و ابر مرد الهي است كه موعود انبيا و اديان و دوازدهمين اوصيا و خلفاي پيامبر آخرالزمان است. اين محتوا و اين هدف و اين پايان و عاقبت، مطلوب هر فطرت و خواسته وجدان هر انسان است.

حكومت عدل و نظام الهي، قانون واحد و لغو تبعيضات برداشته شدن مرزها و آزادي انسانها برچيده شدن اين رژيمها و نظامهاي طاغوت پرور مطلوب بشر است. كدام انسان است كه با اين همه مظالم و ستمگريها موافق باشد؟ و كدام انسان است كه با صرف اين بودجههاي تسليحاتي سنگين و كمر شكن كه براي حفظ رژيمها و مرزهايي است كه در اثر تقسيم دنيا و مناطق سلطه و نفوذ طاغوتها و حزبها و گروههاي طاغوتي برقرار شده است موافق باشد؟ و كدام انسان است كه تقسيم ملل دنيا را به غالب و مغلوب و سلطهگر و زير سلطه و استصعافگر و استصعاف شده و پيشرفته و عقب مانده وجداناً قبول داشته باشد؟ فطرت بشر همة اينها را محكوم ميكند و ندا و نهضتي را كه بخواهد به اين نظامها پايان دهد و پيامبرگونه و علي وار زمام امور را به دست بگيرد تأييد مينمايد.

بنابراين، اجماع ملل و امم بر اينكه پايان جهان سعادت عمومي

است و در دنبال اين تاريكيها روشنايي است و مقاومت در برابر حق سرانجامش شكست و نابودي است يك اصل است. اصل فطري است كه با سنت جهان و حركت عالم و يا بنياد جهان كه بر حق استوار است موافق ميباشند.

تفاوت رفتارهاي سياسي امامان ( ع ) و اختلاف روش هاي آنان را چگونه مي توان تحليل كرد؟
پرسش

تفاوت رفتارهاي سياسي امامان ( ع ) و اختلاف روش هاي آنان را چگونه مي توان تحليل كرد؟

پاسخ

1 : ايمه ( ع ) رهبران الهي و سياسي بندگان خدايند و اين مطلب در زيارت جامعه كبيره آمده است . [ ساسه العباد ] ( ساسه ) جمع سايس است بمعني مدبر و كسي كه امورمملكتي را از روي عقل و تدبير اداره كند و در هر كار بصير و دانا و كار آزموده باشد .ايمه هدي ( ع ) هر يك در دوران زمامداري خود با دقت و كارداني مصالح امور اجتماعي و انفرادي بندگان خدا را سنجيده و بر طبق آن عمل نموده اند، در مسيله زمامداري خلق بخصوص در ماموريتهاي الهي چيزي مهم تراز حسن تدبير و كارداني براي نظم و برقراري حكومت عدل و داد در ميان مردم نيست و از اين جهت كسي كه از طرف خداي سبحان به اين سمت منصوب مي شود، بايد بهترين سياستمدار و داناترين فرد در هر دوران باشد، هم چنانكه انبيا ( ع ) بخصوص رسول اكرم ( ص ) عاليترين مقام وكارداني و سياست را دارا بوده چون اين امر لازمه مقام نبوت و ولايت است و جز از طريق تدبير و دانايي و سياست و كارداني امكان راهنمايي وهدايت بندگان ميسر نيست و بايد گفت كه امر سياست يكي از مراتب مقام نبوت است كه در نصب خلافت به اوصيا ( ع ) تفويض شده است و ازهمين جهت است كه اسلام را دين سياست خوانده اند .چون تمام پيشوايان و زمامدارا آن در هر دو ران با تد بير و سياستمدار

بودند .و اگر توجه كنيم بعد از رسول خدا ( ص ) ، ايمه ( ع ) چقدر مواجه با مخالفتها و خلافكاريها و نفاق و دسته بنديها بوده و از همه بالاتر، با طاغوتيان و حكام به ناحق زمان خوددر ستيز و پيكار بوده اند، و اگر كوچكترين غفلتي در امر سياست و نگهداري دين بوجود ميآمد و اگر تدبير و كارداني آنان در راه قرآن و حفظ اسلام نبود، چگونه دين خدا در مسير تكامل راه خود را طي مي نمود، نگاه بتاريخ اسلام و ايمه ( ع ) اين معنا روشن مي سازد، بعد از رسول اكرم ( ص ) كه سياست نگهداري اسلام بدست تواناي امام علي ( ع ) افتاد و امام چگونه به انواع تدبير در برابر مشكلات و طوفانهاي شد يد ايستادگي كرد گاهي در ميدان مبارزه در مقام جنگ با اهل كفر و نفاق و ستم بود و گاهي در مقابل بعضي از حوادث بخاطر مصالح عمومي صلح مي كرد و اسلحه را به زمين مي گذاشت تا مبادا لطمه اي به دين خدا وارد شود . و زماني هم سياست آن بزرگوار چنين اقتضا مي كرد كه در گوشه اي آرام به تفسير آيات الهي وسنت پيامبر بپردازد .كافي است در امر سياست امام علي ( ع ) به همان دستوري كه به مالك اشتر در امر حكومت مصر داده است توجه شود ( عهدنامه مالك اشتر ) و اين سياست جهاني اسلام مختص امام علي ( ع ) نيست ، بلكه امامان معصوم ( ع ) همگي در اين امر بر وجوه گوناگون وشيوه هاي

مختلف در دوران خلافت و امامت خود سياستهاي خاصي بكاربرده اند .مثلا" امام حسن ( ع ) در برابر آنهمه نارواييها بردباري كرد، گوياسياست امام ( ع ) در آن ايام چنين اقتضا مي كرد كه براي تحكيم و حفظاسلام در آن دوران پر هرج و مرج و پر آشوب ، خونسردي و بردباري را پيش بگيرد و براي نگاهداري اسلام و دين خدا راه مسالمت و صلح را در برابرمنافقين و مخالفين اختيار كند .( امام حسن ( ع ) در مورد صلح خودش بامعاويه مي گويد : ( ( اني رايت هوي اعظم الناس في الصلح و كرهوا الحرب فلم احب ان احملهم علي ما يكرهون ؛ به درستي ديدم ميل بيشتر مردم درصلح است و از جنگ كراهت دارند پس ميل نداشتم كه آنچه را اكراه دارند برآنها تحميل كنم زيرا جنگ چيزي نيست كه با بي ميلي و نا باوري سپاه قابل دوام باشد و پيروزي حاصل گردد .) ، ( نقل از تاريخ تحليلي و سياسي اسلام ، ج 1، ص 465، دكتر علي اكبر حسني ) . بنابراين شناخت زمان درحركت و جهت گيري ايمه ( ع ) مهم است و صلح امام حسن ( ع ) اگر براي مصلحت اسلام نبود هرگز تن به اين صلح نمي داد .و يا اينكه امام حسين ( ع ) براي برقراري و استقامت دين خدا بهترين سياست را راه مبارزه و مجاهده دربرابر كفر و الحاد دانسته وارد ميدان كارزار شده است همچنان كه سياست امام حسن ( ع ) صلح را بر جنگ ترجيح داد سياست امام حسين ( ع

) نيز جنگ وپيكار را بر صلح و سازش مقدم داشت اما هر يك بنوبه خود براي نگاهداري دين خدا بهترين سياست را بكار بردند .2 : امام رضا ( ع ) در زمان امامت خودش سياست خاص خودش را داشت ، در عصر امام كاظم ( ع ) شيعه داراي شبكه سري منظمي بود بعد از شهادت امام كاظم ( ع ) ، امام رضا ( ع ) درب خانه اش را بست و به شيعيان پيام فرستاد كه به خانه اش نيايند، پس ازهفته اي در برابر انظار ماموران سري از خانه بيرون آمد و به بازار رفت وسگي و قوچي و خروسي خريد ...و به خانه برگشت ، و با اين كارش دستگاه عباسي هارون الرشيد را غافلگير كرد آنها تصور كردند امام اهل سياست نيست و خطري از طرف امام متوجه آنها نيست و از طرف امام مطمين شد ند،ولي بعد زبيري به هارون الرشيد نوشت علي بن موسي مردم را دعوت كرده است ، ( بحارالانوار، ج 49، ص 14، 15، 16، انتشارات مكتبه الاسلاميه ) امام رضا ( ع ) با موضع گيريهاي سياسي خودش هم عرصه را بر مامون تنگ مي كرد و هم مكتب تشيع و اسلام ناب را به مردم معرفي مي كرد.براي نمونه مي توان به مواردي از آنها اشاره كرد .الف : اولين مخالفت امام و برخورد او رد پيشنهاد خلافت از طرف مامون بود كه سرانجام با تهديد مامون امام ولايتعهدي را با شرايط ويژه اي پذيرفت . ب : ترويج امامت به عنوان يك اصل و يك منصب الهي . ج :

بيرون آوردن تشيع از حالت يك حزب مخفي و زير زميني و مطرح نمودن در سطح مملكت و در بين ملل و نحل به عنوان برترين مكتب ، و اين امر با مناظره امام با سران مذاهب و مغلوب ساختن آنها تحقق مي يافت . د : امام رضا ( ع ) با به خطر انداختن جانش پذيراي دعوت مامون شد و حركت سياسي احيا گرانه امام صادق و شهادت سبز عمش امام حسن و راه شهادت سرخ جد بزرگوارش امام حسين ( ع ) رادنبال كرد منتهي در لباس ديگر و به سبك خاص به همين دليل درخداحافظي با اقوام به آنان توصيه كرد كه گريه كنند كه سفري است كه اميد بازگشت ندارد، ( نقل از تاريخ تحليلي و سياسي اسلام ، ج 1، ص 226و 225 و 223، دكتر علي اكبر حسني ) 3 : و سوال از اينكه چرا امام به قيام اشاره نكرد؟ بطور خلاصه مي توان گفت كه موقعيت زماني و مصلحت مسلمين اگر ايجاب مي كرد و نيز مردم اگر از نظر رشد سياسي و امام شناسي در حدي مي بودند كه امام را درك كنند بعيد نبود كه امام قيام بكند، امابطور كلي مسيله زمان و اقتضا زمان را در حركت امامان ( ع ) بايد در نظرگرفت . همانطوري كه امام صادق ( ع ) بر سران عباسي موقع قيامشان پاسخ رد داد و رهبري نهضت را قبول نكرد هر چند كه شروع نهضت عباسيان باشعار [ الرضا من آل محمد ] بود، با اين همه امام صادق ( ع ) نامه هاي سران نهضت را

قبول نمي كردند .( ( ابو مسلم پس از مرگ ابراهيم ، امام به حضرت صادق ( ع ) چنين نوشت : من مردم را به دوستي اهل بيت دعوت مي كنم اگرمايل هستيد كسي براي خلافت بهتر از شما نيست . امام ( ع ) در پاسخ نوشت [ ما انت من رجالي و لا الزمان زماني ] نه تو از ياران مني و نه زمانه ، زمانه من است ، ( الملل و النحل ، ج 1، ص 154، شهرستاني ، تحقيق محمد سيدگيلاني ،چاپ بيروت ، دار المعرفه ، نقل از سيره پيشوايان ، مهدي پيشوايي ،ص 384 ) و هم چنين فضل كاتب گويد روزي نزد امام صادق ( ع ) بودم كه نامه اي از ابو مسلم رسيد، حضرت به پيك فرمود نامه تو را جوابي نيست ازنزد ما بيرون شو، ( بحارالانوار، ج 47، ص 297، انتشارات المكتبه اسلاميه ) در مورد امام رضا ( ع ) نيز بايد مسيله زمان را در نظر گرفت هر چند كه در زمان امام رضا ( ع ) در اكثر سرزمينهاي اسلامي و قلمرو خلافت اسلامي عباسي شورشي عليه مامون ، توسط يكي از علويان و زيديان حال يا به ابتكار خودشخص يا به تقاضاي مردم به راه افتاده بود؛ اما مهم اين است كه اين قيام ها و شورش ها متصل به امام رضا ( ع ) نبود و به امر هدايت آن حضرت شروع نشده بود و آخر از كجا سر در مي آورد معلوم نبوده ( شايد مثل عباسيان يا بدتر از آنان مي شدند ) و امام معصوم

هم مثل ساير سياستمداران معمولي و ابن الوقت نيست كه از هر فرصت بدست آمده براي رسيدن به هدف مقدس استفاده كنند، در پيش معصومين ( ع ) تنها پاكي هدف مطرح نيست بايد وسيله هم پاك باشد .4 : الف در ملاك قرار دادن سيره امامان ( ع ) ، داشتن بينش به وسعت ديد ايمه ( ع ) لازم و ممكن نيست ، چون حد معرفت هر كس باندازه درك و استعداد او است ، و كمتر كسي مي تواندبطور كلي بتمام شيون آن بزرگواران پي برده باشد مگر خود امام و اولياخاص الهي ؛ ولي اين دليل نمي شود كه ديگر كسي براي شناخت امامش وصفات رهبر واجب الطاعه كوشش ننمايد .ائمه ( ع ) معدن رحمت و بركات الهي ، خزاين علم و حكمت الهي ، حجت خدا بر خلق عالم ، حافظ اسرار الهي ، ووارث انبيا، نور خدا و راهنماي طريق هدايت هستند .و با اين اوصافي كه دارند تمام موضعگيرهايشان به حق و به نفع اسلام و مسلمين است ؛ و اگر درمواردي نمي توانيم موضع ايمه ( ع ) را هضم كرده و درست تحليل كنيم ضعف به خود ما بر مي گردد و بايد با تلاش و مطالعه در سيره و روش آنها اين نقيصه را جبران كنيم بدون چشم مسلح به خورشيد نگاه كردن به ضرر چشم تمام مي شود .و ديد انسان را تاريك مي كند، براي نجات از ظلمات بايد ازنور مشعلي كه ايمه افروخته اند قبسي گرفت .... براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به : 1- سيره پيشوايان ( نگرشي بر زندگاني

اجتماعي ، سياسي و فرهنگي امامان معصوم ( ع ) ، مهدي پيشوايي ، نشر، موسسه تحقيقاتي و تعليماتي امام صادق ( ع ) 2- حيات فكري و سياسي امامان شيعه ( ع ) ، رسول جعفريان ،ناشر : انصاريان 3- زيارت جامعه كبيره ، مفاتيح الجنان ب : نوع برخورد وزندگي و چگونگي موضعگيريهاي سياسي ، اجتماعي ايمه ( ع ) زماني براي ماقابل فهم و بهتر روشن مي شود كه اولا" از شرايط خاص اجتماعي و سياسي وفرهنگي زمان آن بزرگواران آگاه باشيم ، مادام كه با شرايط و اوضاع ويژه آن روزگار - ايمه ( ع ) - آشنا نباشيم ، طرز برخورد ايمه با مسايل اجتماعي و سيره ايمه براي ما معني و مفهوم دقيق و واقعي خود را نخواهد داشت حتي درمواردي كه از تاريخ زندگاني امامان را مطالعه مي كنيم ، ميان مواضع گوناگون آنان نوعي تضاد و تعارض احساس مي كنيم زيرا مي بينيم برخي صلح كرده و برخي تا آخرين نفس جنگيده برخي مدرسه و دانشگاه علمي تاسيس كرده بعضي ولايت عهدي را پذيرفته و . ...لذا براي جمع بندي ونتيجه گرفتن از حركتها و زندگي امامان معصوم ( ع ) بايد شرايط آن دوران رابررسي كنيم تا دچار تضاد نشده و پيش داوري نكنيم ، بنابراين چيزي كه در اين مورد بايد از معصومين ( ع ) ياد گرفت اصل آگاهي به زمان است. پيامبر اسلام ( ص ) فرموده است : ( ( رحم الله من حفظ لسانه و عرف زمانه واستقامت طريقته ؛ خداوند رحمت كند كسي را كه زبان خود را حفظ كند

وزمان خود را بشناسد و از روش مستقيم برخوردار باشد ) ) ، ( نهج الفصاحه ، ج 1، حرف را ) . امام صادق ( ع ) فرموده است : ( ( و العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس ؛ كسي كه از زمان خود آگاه است از طرف شبهات و اشكالات موردحمله واقع نمي شود ) ) ، ( اصول كافي ، ج 2، ص 26 ). ;

آيا انتظار فرج و مصلح حقيقي انسان براي نجات انسان از شر و پليدي ها و ترسيمي كه از بعد فرج حضرت داريم را مي توان مساوي ايام زمام داري حضرت رسول دانست يا بالاتر و بهتر ؟ اگر بالاتر و برتر است چرا در زمان حضرت رسول"ص" و زمام داري ايشان ، به آنجا جامعه نرسيده
پرسش

آيا انتظار فرج و مصلح حقيقي انسان براي نجات انسان از شر و پليدي ها و ترسيمي كه از بعد فرج حضرت داريم را مي توان مساوي ايام زمام داري حضرت رسول دانست يا بالاتر و بهتر ؟ اگر بالاتر و برتر است چرا در زمان حضرت رسول"ص" و زمام داري ايشان ، به آنجا جامعه نرسيده

پاسخ

؛

آنچه مسلم است محبت و دوستي نسبت به اين خاندان پاك موجب نزديكي ما به آنان در نتيجه بهره مندي از تعاليم متعالي و سعادت بخش آنان خواهد شد اما جاي بسي تأسف است كه پس از رحلت رسول اكرم"ص" علي رغم سفارشات پي در پي آن حضرت مبني بر پيروي از عترت ايشان و مودت و دوستي اهل بيت "ع" و با وجود تأكيدات فراوان آن حضرت بر خلافت و ولايت حضرت علي"ع" و تمسك جستن به اهل بيت "ع" كه قرين قرآن و يكي از دو گوهر به ياد مانده از رسول خدا "ص" محسوب مي شوند طولي نكشيدكه خاندان آن حضرت از صحنه اجتماع كنار گذاشته شده با بي اعتنايي و بي توجهي كامل روبرو شدند در اين شرايط به سادگي مي توان سرنوشت اندوهبار اين كشتي سرگشته در ميان امواج و اين نهال نو رسته محروم مانده از باغبان را پيش بيني نمود .

در زمان رسالت پيامبر گرامي "ص" تمام سعي و تلاش ايشان به ارشاد ديگران و دعوت آنها به اسلام يا جنگ با مشركان گذشت و آنچنانكه بايد ايشان به اهدافشان نرسيدند پس از ايشان نيز تا زمان حضرت مهدي "عج" حكومت واقعي به امامان معصوم "ع" واگذار نشد تا

اينكه در زمان ظهور حضرت مهدي "عج" حكومت واقعي ايشان و نجات محرومان تحقق مي يابد به طوري كه در روايت آمده است :

" خوشا به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان ما پاي بند هستند و بر دوستي ما استوار و از دشمنان بيزار ، ما از آنها هستيم و آنها از ما ، آنها ما را بعنوان امام پذيرفته اند و ما ايشان را به عنوان شيعيان خود پذيرفته ايم، خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها و به خدا سوگند آنها در روز قيامت ، هم مرتبه ما خواهند بود.

" امام موسي ابن جعفر(ع) "

و از امام رضا"ع" نقل شده است كه :

" . . . خداوند بوسيله او زمين را از ستم پاك مي كند و از هر ظلمي منزه مي سازد و هم اوست كه مردمش در

ولايت او ترديد مي كنند و پيش از ظهور غيبت دارد و وقتي ظاهر شود زمين ، نور و روشنايي مي يابد و عدل و داد در همه جا فراگير مي شود و هيچ كس به ديگري ستم نمي كند . . . "

و پس از ظهور حضرت مهدي "ع" از پيامبران صلوات الله عليهم و بعضي از امامان معصوم عليه اسلام ، به دنيا رجعت مي كنند و دوباره حكومت خواهند داشت از جمله پيامبر گرامي اسلام"ص" ، حضرت علي "ع" امام حسن و امام حسين"ع" و . . . كه اين امور فقط به خاطر بالا رفتن سطح ايمان و فهم مردم آخرالزمان ممكن مي باشد .

به اميد اينكه ما نيز چنين

روزي را شاهد باشيم و از منتظران واقعي حضرت مهدي"عج" به شمار آئيم .

براي بدست آوردن اطلاعات بيشتر در اين مورد مي توانيد به كتابهايي كه در مورد زندگاني امامان معصوم "ع" و رسول گرامي اسلام "ص" نوشته شده است مراجعه كنيد .

1) كتاب زندگي دوازده امام "ع" _ نوشته هاشم معرف الحسيني _ جلد دوم _ ص 555 و 556

2) كتاب آموزش عقايد ، جلد دوم _ نوشته آقايان محسن غرويان محمد رضا غلامي و سيد محمد حسين ميرباقري _ ص 399

3)

برايم از وجود مقدس آقا امام زمان(عج) بگوييد و كتاب يا كتابهايي را كه در اين مورد لازم مي دانيد تا بهتر پي به وجودشان ببرم معرفي كنيد و اينكه چگونه بايد يك منتظر واقعي باشم.
پرسش

برايم از وجود مقدس آقا امام زمان(عج) بگوييد و كتاب يا كتابهايي را كه در اين مورد لازم مي دانيد تا بهتر پي به وجودشان ببرم معرفي كنيد و اينكه چگونه بايد يك منتظر واقعي باشم.

پاسخ

حضرت ولي عصر(عج) روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجري قمري به دنيا آمد، (اصول كافي، چاپ آخوندي، عربي، ج اول، ص 514، باب مولد الصاحب(ع)). پدرش ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع)است كه در سال 260 هجري قمري به شهادت رسيد، (همان، ص 503). مادر حضرت ولي عصر(ع) بانوئي است بنام ريحانه كه به او «نرگس»، «سوسن» و «صيقل» گفته مي شود، (جامع الرواه، ج 2، ص 464، فائده ثالثه به نقل از خلاصه علاّمه). حضرت ولي عصر(ع)، تا سال 260 هجري قمري تحت تربيت و سرپرستي پدر بزرگوارش مي زيست و در همان زمان از مردم پنهان نگه داشته مي شد و جز خواصّي از شيعيان امام حسن عسكري(ع)، كسي با آن حضرت ملاقات نداشت. حتي امثال ابو هاشم جعفري كه از خواصّ امام حسن عسكري است از وجود آن حضرت بي خبر بودند. ابو هاشم مي گويد: به ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع) گفتم: جلالت تو مانع پرسش من است. آيا مي توانم سؤالي بكنم؟ امام فرمود: بپرس. گفتم: سرورم! آيا شمافرزندي داريد؟ فرمود: دارم. گفتم: اگر حادثه اي پيش آمد، او را در كجا ببينم؟ فرمود: در مدينه، (كافي، ج 1، ص 328، ح 2، باب الاشاره و النص الي صاحب الدار(ع)).

يكي از كساني كه حضرت ولي عصر را ديده است، ابو عمرو عثمان بن سعيد است. عبدالله بن جعفر حميري مي گويد: من و ابو عمرو نزد احمدبن اسحاق رفتيم. وقتي

همه اجتماع كرديم، احمد بن اسحاق به من اشاره كرد كه درباره جانشين حضرت ابا محمد امام حسن عسكري(ع) از ابو عمرو بپرسم. به ابو عمرو گفتم: اي ابا عمرو! مي خواهم از چيزي سؤال بكنم كه در آن شكي ندارم چون اعتقاد من و دين من اين است كه كره زمين از حجت خدا خالي نمي ماند مگر چهل روز مانده به روز قيامت و چون آن روز برسد حجت برداشته مي شود و راه توبه بسته مي شود و اگر كسي پيش از آن ايمان نياورده باشد، ديگر ايمانش به او سودي نخواهد بخشيد و آن افراد بدترين خلق خواهند بود. گرچه ايمان به اين دارم ولي مي خواهم اطمينان خاطر پيدا كنم و يقينم بيشتر گردد همانطوري كه حضرت ابراهيم از خداوند خواست كه به او كيفيت زنده كردن مرده ها را نشان بدهد و خداوند به او گفت: مگر ايمان نياوردي و او جواب داد: چرا، مي خواهم قلبم مطمئن شود و احمد بن اسحاق به من گفته است كه روزي از حضرت اباالحسن امام هادي(ع) پرسيدم: با چه كسي رفت و آمد كنم و دينم را از او بگيرم و حضرت امام هادي(ع) گفته است ابو عمرو مورد اعتماد من است و هر چه او گفته من گفته ام و همچنين احمد بن اسحاق گفت: از حضرت امام حسن عسكري پرسيدم: از چه كسي احكام دين خود را بگيرم و آن حضرت فرمود: ابو عمرو و پسرش مورد اعتماد من است. آنان از من هر چه براي شماگفتند، درست گفته اند. تو پيرو آنان باش و هر چه مي گويند اطاعت كن كه هر دو مورد اعتماد من هستند. اين،

گفتار دو امام درباره توست. وقتي ابوعمرو حرفهاي مرا شنيد به سجده افتاد و گريست. پس از آن گفت: سؤالت را بگو. گفتم: آيا شما جانشين حضرت امام حسن عسكري(ع)را ديده اي؟ فرمود: به خدا قسم ديده ام گفتم: يك سؤال ديگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نامش چيست؟ گفت: سؤال از نام او بر شما تحريم شده است و اين دستور خود حضرت است نه دستور من زيرا خليفه چنين مي پندارد كه حضرت امام حسن عسكري وفات يافته و فرزندي ازخود به جاي نگذاشته است و ميراثش تقسيم شده است. او مي پندارد خانواده امام حسن عسكري(ع) در بدر شده اند و كسي را ندارند. اگر اسم حضرت به زبانها بيفتد، تعقيبش مي كنند. پس از خدا بترسيد و از اين موضوع دست برداريد، (كافي، ج 1، ص 329باب في تسميه من رآه(ع)، ح 1).

اين ابو عمرو و پسرش هر دو از جانشين هاي مخصوص حضرت ولي عصر(ع) هستند.

حضرت ولي عصر(ع) پس از شهادت پدرش، ديگر جز نواب خاصه كسي با او ملاقات نمي كرد مگر در موارد استثنائي. و از آن زمان كه حضرت امام حسن عسكري(ع) به شهادت رسيدند، غيبت امام زمان(ع) شروع شد.

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: براي قائم آل محمد(ص) دو غيبت در پيش است. يكي از آن دو كوتاه است و ديگري طولاني است. در غيبت كوتاه مدت، فقط خواص شيعه از جاي آن حضرت آگاهند و در غيبت طولاني خواصّ موالي از جاي آن حضرت باخبر هستند،(كافي، ج 1، ص 340، ح 19).

آن حضرت در غيبت صغري چهار نفر جانشين داشتند كه به «نواب اربعه» معروفند: عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان، حسين بن

روح نوبختي و علي بن محمد سمري.

غيبت صغري از سال 260 هجري قمري شروع و در سال 329 خاتمه يافت. و غيبت كبري از 329 شروع و تا وقتي كه خداوند بخواهد ادامه خواهد يافت، (شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 148، چاپ اول) در غيبت كبري، حضرت ولي عصر نايب خاصّ ندارد و هر كس ادعاي نيابت خاص كند، در ادعاي خود كاذب است.

در روايات زيادي آمده است كه حضرت ولي عصر(ع) پس از پايان غيبت كبري ظهور و جهان را پر از عدل خواهد كرد. براي ملاحظه روايات مربوط به اين موضوع به كتاب «منتخب الاثر» نوشته آية الله صافي مراجعه كنيد. در ص 247 باب 25 از مآخذ گوناگون روايات راآورده است.

هم پيامبر اسلام(ص)، هم فاطمه زهرا(س) و هم امامان معصوم(ع) به وجود حضرت مهدي بشارت داده اند. به علاوه شيعه و اهل سنّت هم به وجود حضرت مهدي(ع) معتقد هستند. برخي از روايات اهل سنت به اين صورت است:

پيامبر اكرم(ص) فرمود: لا تذهب الدنيا حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطي ء اسمه اسمي ؛ جهان به پايان نمي رسد تا مردياز اهلبيتم كه همنام من است بر عرب حكومت كند{M»، (سنن ترمذي، ج 3، ص 343، چاپ مدنيه، مسند احمد، ج 1، ص 376).

پيامبر اكرم فرمود: المهدي منّا اهل البيت يصلحه الله في ليله ؛ مهدي از خاندان ما است و خداوند كار او را يك شبه روبراه مي كند{M»، (سنن ابن ماجه، ج 2، ص 928).

ام سلمه گفت: از رسول خدا شنيدم كه فرمود: المهدي من ولد فاطمه ؛ مهدي از فرزندان فاطمه است{M»، (همان، ص 1368).

پيامبر خدا فرمود: يخرج في آخر امتي

المهدي ؛ در پايان امت من، مهدي خروج مي كند{M»، (المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص558).

در حديثي آمده است كه پيامبر اسلام فرمود: يكون في امتي المهدي ؛ مهدي، در امت من است{M»، (همان).

ام سلمه مي گويد: از پيامبر شنيدم كه فرمود: المهدي من عترتي، من فاطمه ؛ مهدي از خاندان من و از نسل فاطمه است{M»، (سنن ابي داود، ج 4،ص 107).

رسول خدا فرمود: افضل العباده انتظار الفرج ، (فرائد السمطين، ج 2، ص 334، چاپ جديد).{J

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين انتظار قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده شود از رفتار و كردار او فهميده مي شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».

با چنين

توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(ع) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او رامي دانند منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از

دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران بيرون هستند. آري

وصل خورشيد به شب بره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

البته شناخت امام زمان دو گونه است. گونه اول شناخت تاريخي وجود آن حضرت است مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر

چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» (شوري، آيه23).

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود با به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر سنخيت با امام زمان بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت يك

برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البرّ و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاي مختلف؛ اگر انسان منتظر، محبوب خويش را نيابد، سعي مي كند عدم ورود محبوب خويش را از طرق ديگر مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفي با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي كند.

7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام

امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

8. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايي براي آن حضرت

9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودي آن حضرت در بين منتظران.

10. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران

11. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).

از اينرو شركت در بسيج يكي از وظايف منتظران مي باشد.

در اين زمينه به كتابهاي زير مراجعه كنيد:

1- كتابنامه امام زمان محمدپور

2- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان رجالي تهراني

3- ترجمه منتخب الاثر آيت اللّه صافي

4- مهدي موعود ترجمه علي دواني

5- وابستگي جهان به امام زمان لطف اللّه صافي

6- امام زمان در گفتار ديگران علي دواني

7- علائم ظهور محمد علي علمي

عده اي از يهوديان براي رهائي از حمله رومي ها به قدس به حرّة غربي طائف مهاجرت و در آنجا ساكن شدند (قبل از بعثت پيامبر) به هنگام نزاع با خضرجيان به آنان مي گفتند پيامبري ظهور مي كند كه ما به او مي پيونديم و شما را از بين مي بريم. چرا پس از دعوت پيامبر هيچ ي
پرسش

عده اي از يهوديان براي رهائي از حمله رومي ها به قدس به حرّة غربي طائف مهاجرت و در آنجا ساكن شدند (قبل از بعثت پيامبر) به هنگام نزاع با خضرجيان به آنان مي گفتند پيامبري ظهور مي كند كه ما به او مي پيونديم و شما را از بين مي بريم. چرا پس از دعوت پيامبر هيچ يك از آنان اسلام را نپذيرفتند؟ با وجود اينكه خود توسط تورات از اين مسئله آگاهي و تأكيد نيز داشتند. آيا چنين مصادقي را

زمان ظهور حضرت مهدي( مي توان يافت؟ در ميان مأكدين ومنتظرين؟

پاسخ

انسان مشتاق گاهي به دنبال حقيقتي مي گردد، ولي هنگامي كه به آن رسيد، و آن را مخالف منافع شخصي خويش ديد، بر اثر هوي پرستي به آن پشت مي كند، و گاه حتي به مخالفت به آن نيز برمي خيزد. وضعيّت قوم يهود در برخورد با حقانيّت رسول مكرم اسلام( و دين او، چنين بود. قرآن در اين باره مي فرمايد : "بئسَما اشْتَرَوا به اَنفُسَهُمْ اَنْ يَكُفُرُوا بما اَنزل اللهُ بَغْياً اَنْ يُنَزِّلَّ اللهُ مِنْ فَضْله عَلي مَنْ يشاءُ مِنْ عباده، فباؤُ بغَضَبٍ عَلي غَضَبٍ و للكافرينِ عذابٌ مُهينٌ" (1) يعني (آنها (قوم يهود) در مقابل بديهايي خود را فروختند، ناروا به آياتي كه خدا فرستاده بود، كافر شدند، و معترض بودند كه چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگان خود كه بخواهد، آيات خود را نازل مي كند، لذا خشم خداوند يكي پس از ديگري آنها را فرو گرفت، و براي كافران مجازاتي خوار كننده است.) طبق اين آيه شريفه، قوم يهود انتظار داشتند پيامبر موعود از بني اسرائيل و از ميان خود آنان باشد، و از نزول قرآن بر ديگري ناراحت بودند. لذا زماني كه دريافتند پيامبر( از بني اسرائيل نيست، و نيز ترس از اينكه مبادا منافع شخصيشان به خطر افتد، به او كافر شدند. و پشت كردند، و حتي به مقابلة به او برخاستند.

در جايي ديگر قرآن در اين باره مي فرمايد : "هنگامي كه به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل فرموده ايمان آوريد، مي گويند به چيزي ايمان مي آوريم كه بر خود ما

نازل شده باشد، و به غير آن كافر مي شوند." (2) و اين نشان از تعصّبات نژادي قوم يهود دارد، كه در همه حال به منافع قومي و نژادي خود مي انديشند. قوم يهود گرچه به ظاهر در انتظار پيامبر موعود حضرت محمد( بودند، ولي از درون نيز گرفتار نوعي خودخواهي و خودپرستي بودند، كه مانع ايمان و اعتقاد همه جانبه آنها به او مي گشت. و سرانجام همين خودپرستي و خودخواهي، آنان را به ورطة ضلالت و هلاكت افكند.

به اعتراف قرآن كريم، قوم يهود آنچنان به مال اندوزي و قبضة دنيا و انحصار طلبي تامّ و تمام علاقه مند و حريصند، كه هر يك از آنان دوست دارد هزار سال عمر كند.(3) و حتي مي فرمايد اينان از اين جهت از مشركين كه طبعاً مي بايست در جمع آوري اموال

از همه حريصتر باشند و در راه بدست آوردن آن از هر راهي باكي نداشته باشند، حريصترند. به فرموده قرآن كريم، آنچه عدم اينان اكثريت يهوديان را به پيامبر اسلام( سبب گشت، علاوه بر خودخواهي و خودپرستي و لجاجت در برابر حكم و فرمان پروردگار، حرص و ولع زائدالوصف آنها به امور مادي و منافع شخصي بود.

اينكه آيا ممكن است عملكرد يهوديان در قبال پيامبر( ، در مورد منتظرين امام عصر، حضرت بقيةا... نيز مصداق پيدا كند يا خير ابتدا بايد به توصيف ويژگيها و خصوصيات منتظرين حضرت حجة پرداخت، تا ابهام برطرف گردد.

طبق روايات اسلامي، منتظران حقيقي آن حضرت كساني هستند كه علاوه بر موحّد بودن، به غيب و امدادهاي غيبي ايمان و اعتقاد دارند. در اصول اعتقادي نيز ايمانشان توأم با يقين است،

و از هرگونه تقليد كوركورانه و ناآگاهانه پرهيز مي كنند، و در برابر همة فريبها و نيرنگها پايدار و مقاومند. و اسير هوي و هوسهاي نفساني نمي گردند، و از هرگونه دنياپرستي و زراندوزي كه ديانت آنها را خدشه دار كند، و نيز هر نوع سستي و تنبلي بدورند، و در همه حال رضايت پروردگار را مي جويند، اخلاصِ در عمل در اعماق جانشان ريشه زده.

موضوع ايمان و صبر و پايداري در عصر غيبت، طبق رويات، از خصوصيات بارز و در غين حال بسيار مشكل و دشوار منتظران حضرت مهدي( مي باشد. آنگونه كه پيامبر ( مي فرمايد : "و پيش روي شما دوران صبر و پايداري است، صبر در اين زمانه همچون گرفتن پاره هاي آتش در مشت است، آن كس كه در اين زمانه عمل كند و بكوشد، پاداش پنجاه نفر از شما را دارد. اصحاب گفتند : اي رسول خدا، ما با تو در بدر و احد و حنين بوده ايم، و قرآن بين ما نازل شده است! فرمود : اگر شما آنچه را كه آنان متحمّل مي شوند، بخواهيد تحمّل كنيد، نمي توانيد چون آنان پايدار و بردبار باشيد."(4) منتظري كه چنين ويژگي داشته باشد، و از هر نوع نفاق و دورويي و خيانت و لجاجت بدور باشد، و روح و جانش مملو از عشق به پروردگار عالم و مطيع اوامر او باشد، مسلّم اگر ظهور امام عصر( را درك كند، به آن امام عزيز پشت نمي كند، و يا در برابر او شمشير نمي كشد، بلكه همراه و همگام و متحد با او، به ستيز باظلم و ستم برخواهد خواست.

اما كساني كه به زبان ادعاي دوستي و انتظار مي كنند، و همچون يهود صدر اسلام، از درون گرفتار حبّ و بُغضهاي نفساني باشند، ولو اينكه مسلمانند، با ظهور امام(، آنان نيز منافع خود را در خطر خواهند ديد، و ممكن است همان عملي را در پيش گيرند، كه اكثريّت يهود در قبال پيامبر( انجام دادند.

در اين باره بجاست كه به كلام حضرت بقيةا... اشاره كنيم، مي فرمايند : "هر يك از شما بايد كاري انجام دهد، كه او را به ما نزديك مي كند، و مورد محبت و دوستي ما قرار مي دهد، و از هر كاري كه ناخوشايند ما است، و خشم ما را برمي انگيزد، دوري كند، زيرا امر ما به صورت ناگهاني خواهد رسيد." (5)

منابع و مآخذ :

سوره مباركة بقره/آيه90

1. سوره مباركة بقره/آيه91

2. سوره مباركة بقره/آيه96

3. تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، 467

همان، مربوط به نامة حضرت بقية ا... ، كه به شيخ مفيد مرقوم فرمودند.

زمان ظهور حضرت حجت(عج) قضاي الهي محسوب مي شود يا قدر؟ چون چندي پيش از يكي از علماي شهرمان شنيدم كه فرموده بودند: «ظهور حضرت قضاي الهي محسوب مي شود و با دعاي ما عقب يا جلو نمي افتد و اين كه بزرگان دين بر امر تعجيل فرج اصرار دارند و گفته مي شود بسيار دعا كن
پرسش

زمان ظهور حضرت حجت(عج) قضاي الهي محسوب مي شود يا قدر؟ چون چندي پيش از يكي از علماي شهرمان شنيدم كه فرموده بودند: «ظهور حضرت قضاي الهي محسوب مي شود و با دعاي ما عقب يا جلو نمي افتد و اين كه بزرگان دين بر امر تعجيل فرج اصرار دارند و گفته مي شود بسيار دعا كنيد، تنها به خاطر ايجاد محبت بين فرد و آقا امام زمان(عج) است. و علت خواندن دعاي ندبه، عهد و... تنها عدم دوري ما از آن حضرت است كه اگر اين امر صورت نگيرد به مرور زمان مردم فراموش مي كنند كه منتظر جانشين خدا بر روي زمين بوده اند؟»

اين موضوع فكر مرا مغشوش كرده و بعد از هر نماز تنها ذكر «اللهم عجل لوليك الفرج» را به نيت 5 تن آل عبا تكرار مي كردم ولي طي اين مدت تنها «دعاي الهم كل لوليك» و «الهي عظم البلاء...» و «آل ياسين» و از اين قبيل را مي خوانم، يعني با ديد ديگري به مسأله ظهور امام زمانم مي انديشم. خواهشمندم در اين زمينه مرا راهنمايي فرماييد.

پاسخ

به فرموده امام علي(ع): خداوند كارها را به حسب قضايش انجام مي دهد نه رضايت شما، (ميزان الحكمه، روايت شماره 16456)

و مقدمه قضاي الهي قدر الهي است. چرا كه هر كار بر اساس اندازه و هندسه خاص خود انجام مي گيرد. به فرموده امام صادق(ع): چون كه خداوند چيزي را اراده كند مقدر مي نمايد آنرا (اندازه و مقدار آنرا معين مي نمايد) و پس از تقدير قضايض به آن تعلق مي گيرد، (همان مصدر، روايت شماره 16461)

قدر عبارت است از هندسه و اندازه وجودي هر چيز و قضاء به معناي گذراندن و يكسره كردن و به پايان رساندن است تقدير الهي موجودات عالم مشهود را بسوي آنچه در مسير وجودشان براي آنها تقدير و قالب گيري كرد، هدايت مي كند همچنانكه خداي بزرگ فرمود: «الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي» يعني آنچه را كه خلق كرده بسوي آنچه كه برايش مقدر نموده هدايت فرمود. و سپس همين تقدير و هدايت را با امضاء قضاء تمام و تكميل مي كند، {M؛ (سوره اعلي، آيه 3؛ ر.ك: تفسير الميزان، مرحوم علامه טȘǘטȘǙʙʘ̠ترجمه ج 37، ص 185).

و بسيار مي شود كه خدا چيزي را ʙ˜ϙʘѠمي كند ولي به

دنبال تقدير قضائش را نمي راند مانند قدري كǠبعضي از علل و شرائط خارج آنرا اقتضاء داشته ولي به ΘǘטѠمزاحمت مانعي آن اقتضاء باطل مي شود و يا سببي ديگر و يا اقتضايي ديگر جاي سبب قبلي را مي گيرد و چه بسا چيزي مقدر بشود و قضاء آن نيز رانده شده باشد مثل اين كه از جميع جهات يعني هم از جهت وجود علل و شرايط و هم از جهت نبودن مانع تقدير شده باشد كه در اين صورت آن چيز محقق مي شود و در بعضي از روايات نيز آمده كه قدر ممكن است تخلف كند اما براي قضاء برگشتي نيست. البته تغيير در تقدير مربوط به عالم ماده مي باشد، (ر.ك: همان مصدر، ص 185)

با توجه به اين مقدمه قضاء به معناي اجتماع جميع علل و شرائط و فقدان هر گونه مانعي است كه مسلماً انجام مي گيرد و هيچ گونه برگشتي در آن نيست. اما اين بدان معني نيست كه قصد كنيم دعا كردن با قضاء الهي منافات دارد. چه بسا همين قضايي كه مجموعه شروط متعدد است يكي از آن شروط دعاي بندگان باشد.

و آميختگي و همسويي دعا و قضاء در روايات بخوبي مشهود است. اميرالمؤمنين علي(ع) در انتهاي نامه 31 نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبي(ع) مي فرمايد: دين و دنياي تو را به خدا مي سپارم «و اسأله خير القضاء لك» و بهترين خواسته الهي را در آينده و هم اكنون در دنيا و آخرت براي تو مي خواهم. و اين اجتماع درخواست از خدا (سؤال) و قضاء. بسيار زيباست.

در روايت آمده كه حضرت امير(ع) از زير ديواري

كه در شرف خراب شدن بود حركت كردند و به جاي ديگر رفتند از آن جناب سؤال شد آيا از قضاي الهي (حكم حتمي الهي) فرار مي كنيد آن امام بزرگوار فرمودند از قضاي الهي به سوي قدر الهي فرار مي كنم!، (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 8، ص 162)

به اين معني كه در صورت توقف تمام مقدمات لازم براي زير آوار ماندن مهيا مي گردد و قضاي الهي تحقق مي پذيرد. اما با حركت به سوي مكاني ديگر مقدمه اي از آن مقدمات ناقص مي گردد و هندسه اي ديگر شكل مي گيرد و آن تحقق سلامت و امنيت است.

و لذا منافات ندارد كه حتي دعا، قضاي الهي را متبدل سازد. دعايي كه از جمله مقدمات و شروط حكم حتمي الهي است. در روايت از رسول اكرم(ص) وارد شده كه: «لا يرد القضاء الا الدعاء» ؛ قضاي الهي را رد نمي كند مگر دعا (ر.ك: منتخب ميزان الحكمه، روايت شماره 2101)

بنابراين در عين حال كه همه امور به قضاي الهي تحقق مي پذيرد.

منافات ندارد كه ما موظف به دعا كردن باشيم. نه صرفاً به علت يك امري صوري و ظاهري بلكه چون دعا خود در سلسله طولي تحقق اشياء تأثير جوهري دارد.

و اين تأثير به اذن و اراده الهي انجام مي گيرد. خود حضرت حق ما را مأمور به دعا كردن نموده است و براي اين دعا تأثير قائل شده است.

نتيجه اين كه آري زمان ظهور حضرت حجت(ع) مثل بقيه امور و اسرار به قضاي الهي است. در عين حالي كه ما موظف به دعاي در جهت تعجيل فرج آن بزرگوار مي باشيم. و دعاي

ما مي تواند در مجموعه علل ظهور مؤثر باشد.

غيبت

چيستي غيبت

معناي غيبت

كيفيّت غيبت حضرت صاحب الامر چگونه است؟ آيا جسم شريف ايشان از نظرها پنهان است يا اينكه جسم آن حضرت ديده ميشود ولي كسي ايشان را نميشناسد؟
پرسش

كيفيّت غيبت حضرت صاحب الامر چگونه است؟ آيا جسم شريف ايشان از نظرها پنهان است يا اينكه جسم آن حضرت ديده ميشود ولي كسي ايشان را نميشناسد؟

پاسخ

اگر چه فلسفه و صحت و فائده غيبت، به هر يك از دو نحو (غايب شدن جسم و ناشناس بودن) حاصل ميشود و اين جهات كه امر امام(ع) مخفي باشد و كسي او را نشناسد، يا نتواند متعرض ايشان گردد و سائر هدفها و مقاصدي كه در غيبت آن حضرت است، در هر دو حال حاصل است؛ اما از جمع بين روايات و حكايات تشرف افراد به خدمت آن حضرت و استفادة تفسير بعضي از آنها از برخي ديگر، دانسته ميشود كه غيبت آن حضرت به هر دو شكل (نا پيدا شدن و ناشناس بودن) وقوع دارد. و بلكه گاهي در زمان واحد هر دو شكل واقع شده است؛ يك نفر ايشان را ديده و نشناخته و ديگري در همان حال، اصلاً آن حضرت را نديده است. چنانكه پيغمبر اكرم(ص) را در بعضي از وقايع بعضي ميديدند و بعضي نميديدند.

معناى غيبت چيست و ايا تمام پيروزيهاى حضرت حجة((عليه السلام)) با امداد غيبى است؟
پرسش

معناى غيبت چيست و ايا تمام پيروزيهاى حضرت حجة((عليه السلام)) با امداد غيبى است؟

پاسخ

معناى غيبت امام اين است كه مردم آن حضرت را نمى شناسند ولى ممكن است وى را مشاهده كنند و قيام امام زمان گرچه با ويژه گيهايى همراه است و آن گرامى از نيروهايى كه غير عادى است، برخوردار است كه در پيشرفت خويش از آنها هم استفاده مى كند ولى چنين نيست كه تنها پيشرفت وى براساس نيروهاى غيبى باشد او، نيز از طريق جنگ و پيكار با دشمنان خدا و از بين بردن آنان اقدام مى كند. آرى وى از امدادهاى غيبى الهى هم برخوردار است كه در پيشرفت وى و تشكيل حكومت جهانى وى مؤثّر مى باشد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

غيبت حضرت مهدي عليه السلام به چه كيفيتي است؟
پرسش

غيبت حضرت مهدي عليه السلام به چه كيفيتي است؟

پاسخ

در رابطه با كيفيت غيبت حضرت دو نظريه است:

1 - نظريه خفاي شخص: يعني اينكه وجود حضرت از ديد مردم مخفي است. دليل اين نظريه رواياتي است كه از طرق اهل بيت: رسيده است.

امام رضا (ع) فرمود: "لايري جسمه..."؛ "... جسم او ديده نمي شود...".

{پاورقي . كمال الدين، ص 370. پاورقي}

امام صادق (ع) فرمود: "...الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه..."؛ "...پنجمين از{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 32. پاورقي}

اولاد هفتمين، شخصش از شما غايب خواهد شد...".

2 - نظريه خفاي عنوان: به اين معنا كه مردم او را مي بينند ولي هرگز به عنوان مهدي موعود به او آشنايي پيدا نمي كنند. دليل بر اين نظريه نيز روايت محمّد بن عثمان عَمْري است كه فرمود: "واللَّه إنّ صاحب هذا الأمر ليحضر الموسم كلّ سنة فيري الناس ويعرفهم ويرونه ولايعرفونه"؛ "به خدا سوگند! همانا صاحب اين امر در موسم حجّ هر سال{پاورقي . كمال الدين، ص 440. پاورقي}

حاضر مي شود، مردم را مي بيند وآنها را نيز مي شناسد، ونيز مردم او را مي بينند ولي نمي شناسند."

فلسفه و علل غيبت

چرا بايد پيامبراكرم 6زود از دنيا برود و قرن ها مسلمانان ازفيض وجودش محروم باشند؟ چرا بايد شيعه از فيض وجود حضرت امام زمان 7بي نصيب بماند؟ در حالي كه خداوند قدرت دارد وجودش را ظاهركند و از شرّ دشمنان حفظش نمايد؟
پرسش

چرا بايد پيامبراكرم 6زود از دنيا برود و قرن ها مسلمانان ازفيض وجودش محروم باشند؟ چرا بايد شيعه از فيض وجود حضرت امام زمان 7بي نصيب بماند؟ در حالي كه خداوند قدرت دارد وجودش را ظاهركند و از شرّ دشمنان حفظش نمايد؟

پاسخ

در پاسخ به اين سؤال بايد گفت : اولاً: بايد بدانيم پيامبر و امام ازنظر مادي و عنصري مثل ساير مردم هستند و غذا مي خورند و استراحت مي كنند و مريض مي شوند و زن مي گيرند و تشكيل خانواده مي دهند. خداوندبه پيامبر6فرمان مي دهد: .(1)

پيامبر6هم مثل ديگران مسموم و پير مي شود و بالاءخره مي ميرد: .(2)

بنابراين نبايد انتظار داشته باشيم پيامبر6هميشه زنده باشد يا بيش ازديگران عمر كند.

ثانياً: پيامبر اكرم 6زماني رحلت كرد كه مأموريت خود را به نحو احسن به پايان رساند. خداوند تمام احكام و قوانين دين را بر او نازل كرد و دينش راكامل نمود: .(3)

پيامبر اكرم 6 احكام و قوانين را تا آن جا كه مردم نياز داشتند و اوضاع به او اجازه مي داد, به مردم ابلاغ كرد و همهء آن ها را به حضرت علي بن ابي طالب 7و ايشان به امام بعد از خود و همين طور تا امام زمان تعليم داد; بنابراين ائمهء اطهار: در احكام و قوانين هر چه دارند, از رسول خدا6ارند; از اين رو مي توانيم بگوييم : گرچه جسم پيامبر6به حسب ظاهر ازميان ما رفته است , اما جان و روحش تا ابد زنده است .

اما راجع به امام زمان 7بايد بگويي : كلاً سه فايده بر وجود امام مترتب است :

1 فرد كاملي است كه همهء

فضائل و كمالات انسانيت در او تبلور يافته وصحبت خدا است كه اگر نباشد, زمين اهلش را فرو مي برد و عذاب نازل مي شود و فيوضات الهي به يُمن وجود او به مردم و اهل زمين و آسمان مي رسد.

2 حافظ و مروج احكام الهي و واسطهء فيض است و فيوضان الهي به يمن وجود او به موجودات مي رسد.

3 زمامدار و اداره كنندهء امور مسلمان ها است .

فايده اول يقيناً حاصل است , زيرا واسطهء فيض بودن , فرق بين حضور وغياب ندارد. فايدهء دوم نيز فعليت دارد, زيرا او لنگر زمين و آسمان و قلب عالم امكان است ; اما فايدهء سوم , ما هم قبول داريم مردم از فيض وجودش محرومند, اما بايد ديد عامل حرمان كيست ؟ خدا, امام يا مردم ؟

به طور حتم خداوند متعال نيست , چون وظيفه اش آفريدن امام 7و معرفي كردن به مردم است و اين كار را هم كرد. امام هم نيست , چون حضرت براي هرگونه فداكاري و افاضهء فيض آمادگي دارد; پس يقيناً مردم مقصرند و بايد زمينه ءظهور حضرت را فراهم كنند تا حضرت ظهور كنند. خداوند متعال هم بدون اسباب و علل و به طور مستقيم در امور مردم دخالت نمي كند و تا مردم زمينه ءظهور را فراهم نكنند, خداوند كاري انجام نخواهد داد.

سرنوشت آنان را تغيير نخواهد داد>.()خواجه نصير الدين طوسي در

الاعتقاد> مي گويد: والغيبة منّا ; علت غيبت ماييم >.

(پ_اورقي 1.كهف (18 آيهء 110

(پ_اورقي 2.زمر (39 آيهء 30

(پ_اورقي 3.مائده (5 آيهء 3

علّت و ريشهء غيبت امام زمان را بيان كنيد.
پرسش

علّت و ريشهء غيبت امام زمان را بيان كنيد.

پاسخ

علّت غيبت حضرت ولي عصر7يكي از رازهاي الهي بوده و ممكن است ما نتوانيم به كنه آن واقف شويم , ولي از آن جائي كه وجود امام نعمت و بركت و فيض الهي است و زمين از حجّت خدا خالي نمي ماند و اداره ءامور توسط امام و زندگي آشكار وي فيض مضاعف است , و از طرفي منع فيض از طرف خدا و امام با وجود شرايطاستفاده از فيض , متصور نيست , مي توان گفت يكي از مهم ترين انگيزه هاي پنهان زيستي و رازهاي غيبت حضرت اين است كه مردم به حمايت و اطاعت از حضرت بر نخواستند و در وفاي پيمان ولايت همداستان و يك دل نگشتندو به استقبال اين مظهر لطف الهي نرفتند. خداي منّان يازده امام معصوم را براي رهبري جامعه و رساندن آن به سعادت دنيا و آخرت معيّن كرد, ليكن مردم از آن ها اطاعت نكردند و به استقبال آنان نرفتند. آخرين امام از طرف خداي متعال براي گسترش عدل كلّي و به اهتزاز درآوردن پرچم توحيد در جهان در نظر گرفته شده است , اگر آشكارازندگي مي كرد, به سرنوشتي همانند امامان گرفتار مي شد و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ , ديده از جهان فرو مي بست .بنابراين مهم ترين عامل محروميّت جوامع بشري از همهء آثار و بركات وجود حضرت , خود مردمند. امام علي 7رمود: .(1)ا

(پ_اورقي 1.لطف الله صافي گلپايگاني , منتخب الاءثر في الامام الثاني عشر, باب 28 ص 330_ 334 جعفر سبحاني , منشور عقايد اماميه , اصل 99و 100 سيد

جمال الدين حجازي , پيام امام زمان 7 ص 22 مجله حوزه , سال 70_ 71 ص 353_ 380

چرا امام زمان عليه السلام از همان كودكي در اختفا به سر بردند؟
پرسش

چرا امام زمان عليه السلام از همان كودكي در اختفا به سر بردند؟

پاسخ

برخي سؤال مي كنند كه چرا امام زمان (ع) از همان ابتداي كودكي در اختفا به سر بردند در حالي كه وظيفه امام، حضور در ميان مردم وارشاد آنان است؟ وبه تعبير ديگر: چرا امام عسكري (ع) فرزند خود را از هنگام ولادت از مردم مخفي داشت؟

شكّي نيست كه فشار سياسي بر امام عسكري (ع) وكنترل آن حضرت براي دسترسي به فرزندش حضرت مهدي (ع) به حدّي شديد بود كه به شيعيان واصحاب خود سفارش نموده بود حتي كسي در ملأ عام بر او سلام نكند يا با دست به او اشاره ننمايد؛ زيرا در اين صورت در امان نخواهد بود.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 50، ص 269، ح 34. پاورقي}

كار به جايي رسيده بود كه امام عسكري (ع) براي ملاقات با اصحاب خود كسي را به سراغ آنها مي فرستاد ومي فرمود: "صيروا إلي موضع كذا وكذا، وإلي دار فلان بن فلان العشاء والعتمة في ليلة كذا فانّكم تجدوني هناك"؛ "بعد از وقت عشا در فلان موضع وفلان خانه، در{پاورقي . بحارالأنوار، ج 50، ص 304، ح 80. پاورقي}

فلان شب جمع شويد كه مرا در آنجا خواهيد ديد."

با وجود همين فشارهاي سياسي بود كه حضرت نظام وكالت را دنبال نمود تا هم بتواند به نيازهاي مردم رسيدگي كند وهم از گرفتاري هايي كه از ناحيه ملاقات ها براي مردم حاصل مي شد، بكاهد.

در اين موقعيت حسّاس، امام زمان (ع) متولّد شد. كسي كه حجت خدا در روي زمين بعد از امام عسكري (ع) خواهد بود. او دوازدهمين امامي خواهد بود كه رسول خدا (ص) وعده تولدش را داده كه با

ظهورش در آخرالزمان زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد. كسي كه به جهت قيام غيرمترقّبه اش نمي تواند بيعت كسي را بر گردن داشته باشد. آيا چنين امامي نبايد از ابتداي ولادت وحتّي از هنگام به امامت رسيدن، از ديد عموم مردم وخصوصاً سلاطين جور كه درصدد قتل او بودند مخفي باشد؟ هر چند كه در ميان مردم است وبا آنان زندگي مي كند قطعاً بايد اين چنين باشد وگرنه برخلاف مصالح كلّي عالم خواهد بود.

فلسفه غيبت امام زمان عليه السلام چيست؟
پرسش

فلسفه غيبت امام زمان عليه السلام چيست؟

پاسخ

يكي از سؤال هايي كه در طول تاريخ عصر غيبت مطرح بوده وهست اين است كه چرا امام زمان (ع) غايب شد، وچرا ما با آن حضرت ارتباط نداريم.

سؤال مورد نظر را با بيان مقدماتي كه خود آنها ما را به نتيجه قطعي مي رساند جواب خواهيم داد:

1 - خداوند متعال در قرآن كريمش ونيز پيامبر اسلام (ص) خبر از پيروزي وغلبه دين اسلام بر جميع اديان در پايان تاريخ بشريّت داده است.

خداوند مي فرمايد: {هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ}؛ "اوست خدايي كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق{پاورقي . سوره توبه، آيه 33 ؛ سوره صف، آيه 9. پاورقي}

فرستاد تا بر همه اديان عالم تسلّط وبرتري دهد، گر چه مشركان كراهت داشته باشند."

2 - مصالح بندگان با اختلاف حالات آنها متغيّر مي شود. خداوند متعال امر تدبير بندگان ومصلحت آنها را بر عهده گرفته است. عقلشان را كامل كرده وآنها را به انجام اعمال صالح وادار نموده است تا از اين طريق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهاي خداوند تمسك كرده وانجام وظيفه كنند، بر خداوند است كه آنها را ياري كند وبا اضافه كردن عنايت هايش بر بندگان، راه را بر آنها تسهيل وهموار نمايد، ولي در صورتي كه مخالف دستورهايش عمل كنند ومرتكب نافرماني شوند، مصلحت بندگان تغيير مي كند، ودر نتيجه، موقعيّت ووضعيّت نيز تغيير خواهد كرد، خداوند توفيق را از آنان سلب خواهد نمود، ودر اين هنگام مستحقّ ملامت وسرزنش مي شوند.

خداوند متعال امامان را يكي پس از ديگري به سوي مردم فرستاد ولي هنگامي كه آنان را

نافرماني كرده وبه طور وسيع خونشان را ريختند، قضيه برعكس شد ومصلحت بر اين تعلق گرفت كه امام مردم، غايب ومستور گردد.

3 - بي شك هر كار اجتماعي -بزرگ يا كوچك- احتياج به آماده شدن شرايط مناسب دارد. لذا بايد براي قيامي جهاني وفراگير آمادگي خاصي صورت گيرد.

4 - بي ترديد، دين غالب در عصر ظهور، احتياج به رهبر وامامي غالب دارد كه داراي شرايطي از قبيل: قدرت فوق العاده، علم جامع وعصمت باشد.

5 - مطابق روايات متواتر بين شيعه وسنّي پيامبر (ص) امامان بعد از خود تا روز قيامت را دوازده نفر برشمرده است كه بعد از او پياپي خواهند آمد.

{پاورقي . صحيح بخاري، ج 8، ص 127. پاورقي}

6 - از مجموعه روايات وادله عقلي استفاده مي شود كه بقاي امام معصوم وحجّت خدا بر روي زمين تا روز قيامت امري ضروري است.

مرحوم كليني به سند صحيح از ابي حمزه نقل مي كند كه از امام صادق (ع) سؤال كردم: آيا زمين بدون امام باقي مي ماند؟ حضرت فرمود: "لو بقيت الأرض بغير إمام لساخت"؛ "اگر زمين بدون امام باقي بماند دگرگون خواهد شد."

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 179، ح 10. پاورقي}

7 - يكي از اسباب گوشه نشين شدن انبيا ورسل، خوف از قتل به جهت حفظ جان وبه اميد نشر شرايعشان بوده است. امام مهدي (ع) نيز با نبود اسباب عادي براي نصرت وياري اش وخوف از كشته شدن، به امر خداوند مأمور به غيبت ودوري از مردم شدند.

امام صادق (ع) به زراره فرمود: "للقآئم غيبة قبل قيامه. قلت: ولِمَ؟ قال: يخاف علي نفسه الذبح"؛ "براي قائم غيبتي است قبل از قيامش. زراره مي گويد: به حضرت عرض كردم: به{پاورقي .

كمال الدين، ج 2، ص 481، ح 10. پاورقي}

چه جهت؟ فرمود: زيرا از قتل بر خود مي ترسد."

8 - يكي از اسباب وعوامل غيبت امام زمان (ع) كه در روايات به آن اشاره شده، بيعت نكردن آن حضرت با حاكمان عصر خود است.

شيخ صدوق به سندش از امام صادق (ع) نقل مي كند كه فرمود: "يقوم القائم (ع) وليس لأحد في عنقه بيعة"؛ "قائم (ع) قيام خواهد كرد در حالي كه بيعت كسي بر گردن او نخواهد{پاورقي . كمال الدين، ص 480. پاورقي}

بود."

9 - هدايت بر چند قسم است:

الف. هدايت فطري: كه همان هدايت از راه فطرت است.

{فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ}؛ "پس روي خود را متوجّه آيين خالص{پاورقي . سوره روم، آيه 30. پاورقي}

پروردگار كن. اين فطرتي است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده، دگرگوني در آفرينش الهي نيست، اين است آيين استوار، ولي اكثر مردم نمي دانند."

ب. هدايت تشريعي: كه متفرّع بر حضور امام در ميان جامعه است تا مردم را از نزديك راهنمايي كند.

{كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الكِتابَ بِالحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ...}؛ "مردم [در آغاز] يك دسته بودند، [و{پاورقي . سوره بقره، آيه 213. پاورقي}

تضادي در ميان آنها وجود نداشت. به تدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايي در ميان آنها پيدا شد، در اين حال] خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسماني كه به سوي حق دعوت مي كرد، با آنها نازل نمود، تا در ميان مردم، در آنچه

اختلاف داشتند، داوري كند...".

ج. هدايت تكويني: كه همان تصرف وتدبير در نظام آفرينش است.

{قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمّا رَءآهُ مُسْتَقَرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ...}؛ "[امّا] كسي كه دانشي{پاورقي . سوره نمل، آيه 40. پاورقي}

از كتاب [آسماني] داشت گفت: "پيش از آنكه چشم بر هم زني، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامي كه [سليمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: "اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مي آورم يا كفران مي كنم؟!"...".

د. هدايت باطني: كه شعبه اي است از ولايت تكويني وبه معناي ايصال به مطلوب است.

{وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الخَيْراتِ وَإِقامَ الصَّلوةِ وَإِيتآءَ الزَّكوةِ وَكانُوا لَنا عابِدِينَ}؛ "وآنان را پيشواي مردم ساختيم تا خلق را به امر ما هدايت{پاورقي . سوره انبياء، آيه 73. پاورقي}

كنند وهر كار نيكو را [از انواع عبادات وخيرات] وخصوص اقامه نماز واداي زكات را به آنها وحي كرديم وآنها هم به عبادت ما پرداختند."

با نظر وتأمّل در مجموع مقدمات فوق به اين نتيجه خواهيم رسيد كه وجود نازنين امام زمان (ع) به عنوان دوازدهمين امام، بايد براي روز موعود در پس پرده غيبت بوده، تا در آن هنگام به اذن خداوند براي هدايت بشر ظهور كند.

چرا براي امامان ديگر، غيبت مقرّر نگرديده است؟
پرسش

چرا براي امامان ديگر، غيبت مقرّر نگرديده است؟

پاسخ

براي امام زمان (ع) شرايط خاصي پيدا شد كه هرگز براي امامان ديگر مقرّر نشده بود، اين شرايط باعث شد كه تنها امام زمان (ع) از ديد مردم غايب باشند نه ديگر امامان. از جمله آن شرايط وظرفيّت ها عبارتند از:

الف.حضرت مهدي (ع) آخرين امام از دوازده امامي است كه پيامبر (ص) از آمدن آنان خبر داده است. اماماني كه هرگز نبايد زمين از وجودشان خالي باشد.

ب.از آنجا كه حضرت (ع) هر لحظه ممكن است به اذن خداوند مأمور به خروج وقيام شود لذا نمي تواند ظاهر باشد وتحت بيعت يكي از حاكمان ظلم وجور قرار گيرد.

ج.در صورت عدم غيبت امام زمان (ع) به طور حتم لازم مي آمد كه تنها باقي مانده از حجت هاي الهي تا روز قيامت، از طرف دشمنان كشته شود.

در نتيجه مصلحت الهي بر اين تعلّق گرفت كه حضرت در پشت پرده غيبت تا زمان معيّني باقي بمانند.

1-چرا آنقدر امام زمان « عج » خود را پنهان مي كند !!؟
پرسش

1-چرا آنقدر امام زمان « عج » خود را پنهان مي كند !!؟

پاسخ

ج1- آزمايش وامتحان در اثر اين غيبت طولاني.

گروهي كه ايمان كافي ندارند ،باطنشان ظاهر مي شود و كساني كه ايمان در اعماق دلشان ريشه كرده و به واسطه انتظار فرج صبر بر شرائط و ايمان به غيبت ارزششان معلوم مي شود و به درجاتي از ثواب نايل مي شوند .

2- بيعت نكردن با ستمكاران , يكي از فؤايد و حكمتي كه براي غيبت آن حضرت در روايات نقل شده، موضوع محفوظ ماندن از معاهده و بيعت با ستمكاران است .

3- نجات ازقتل . يكي از حكمت ها موضوع نجات از قتل معرفي شد چون، دستگاه حاكم به شدت در تعقيب و جستجوي آن حضرت بود تا او را به جنگ آورده و به قتل برساند چاره اي جز غيبت نيست.

5- آمادگي پذيرش . براي تحقق يك انقلاب همه جانبه در سطح جهان تنها وجود يك رهبر شايسته كافي نيست بلكه؛ آمادگي عمومي نيز لازم است و متأسفانه دنيا هنوز آماده پذيرش حكومت حضرت مهدي «عج» نشده است . زيرا صرف اينكه ظلم و ستم عالم را فرا گرفته كافي نيست كه امام ظهور كند . چرا كه ظلم ،يكي از اسباب آمادگي مردم است و يقينا هرگاه چنان آمادگي فراهم آيد ، ظهور نيز قطعي و حتمي خواهد شد .

حداقل چند نوع آمادگي لازم است ،تا آن حضرت ظهور كند :

الف )- آمادگي رواني

ب ) آمادگي فرهنگي و صنعتي

ج ) آمادگي ازحيث يك نيروي ضربتي انقلابي

مگر نمي گوييم خداوند بر همه چيز قادر است با اين وجود مي تواند از وجود مبارك امام زمان هم محافظت نمايد به طوري كه هيچ صدمه اي نبينند پس چرا امام زمان ظهور نمي فرمايند؟
پرسش

مگر نمي گوييم خداوند بر همه چيز قادر است با اين وجود مي تواند از وجود مبارك امام زمان هم محافظت نمايد به طوري كه هيچ صدمه اي نبينند

پس چرا امام زمان ظهور نمي فرمايند؟

پاسخ

در ابتدا بايد يك نكته را متذكر شوم كه با توجه به بعضي آيات قرآن كريم و روايات بسياري از اسرار آفرينش براي ما مجهول است و هيچ كس هم مدعي نيست كه واقف به تمام رموز آفرينش است. چنانچه خداوند متعال مي فرمايد اگر تمام درختان قلم بشود و آب دريا به اضافه هفت درياي ديگر مركب گردد باز نگارش كلمات خداوند تمام نگردد (لقمان، آيه 27).

حضرت علي(ع) مي فرمايد: چه بزرگ است آنچه از آفرينش تو مي بينم لكن در كناره آنچه از قدرت تو از ما پنهان است بسيار كوچك است و مسأله غيبت حضرت و سِر و علل آن هم يكي از كلمات الهي است كه خود معصومين(ع) تصريح كرده اند كه علت غيبت و موانع ظهورش معلوم نخواهد شد مگر بعد از ظهور حضرت چنانچه حكمت كارهاي حضرت خضر معلوم نشد در زمان مصاحبت با موسي(ع) مگر بعد از مفارقت (مضمون روايت امام صادق در كتاب منتخب الاثر آيت الله صافي گلپايگاني، باب 28، فصل 2).

با اين حال خود اين بزرگان گاهي پرده را كنار زده و به بعضي از علل غيبت و موانع ظهور اشاره كرده كه با هم سر سفره معرفت آنها نشسته و بهره مي بريم. لكن مقدمتا اشاره مي كنيم كه در روايات بسياري براي ظهور امام زمان(عج) شرايطي ذكر شده كه تا آن شرايط محقق نشوند حضرت ظهور نمي فرمايند كه نبود آن شرايط مي شود از موانع ظهور مثلا در روايات متعددي - قيام سفياني و قيام سيد حسني و قيام دجال و حوادث ديگر كه در

روايات مشروحا بيان شده است بايد محقق شوند تا حضرت ظهور فرمايند پس مادام كه اين شرايط و مقدمات حاصل نباشند ظهور محقق نمي شود.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك:

1. جهان آينده، محمد حسن موسوي كاشاني

2. نويد امن و امان، آيت الله صافي

آنچه از روايات درباره موانع ظهور حضرت استفاده مي شود به صورت خلاصه عبارتند از:

1- به حكومت رسيدن همه اقشار؛ يعني غيبت حضرت آن قدر طول مي كشد همه اصناف مردم از هر قشر و طبقه اي به حاكميت برسند تا حجت بر همه تمام گردد و به همه معلوم شود كه قادر به اجراي عدالت نيستند. چنانچه امام صادق(ع) مي فرمايند نخواهد بود اين امر [ظهور حضرت] تا آن كه نماند هيچ صنفي از مردم مگر اين كه ولايت پيدا كنند تا اين كه كسي نگويد كه اگر ما ولايت مي يافتيم عدالت مي ورزيديم سپس حضرت قائم به حق و عدالت قيام كند (غيبت نعماني، محمد ابن ابراهيم نعماني، باب 14، ش 53).

2- علت ديگري كه امام باقر(ع) اشاره مي فرمايند براي طولاني شدن غيبت امتحان است مي فرمايند «ليعلم الله من يطيعه بالغيب و يؤمن به» (جهان در آينده، محمد حسن موسوي كاشاني، ص 13). و از روايات ديگر استفاده مي شود كه امتحان به غيبت از 2 جهت از شديدترين امتحانات است:

الف) چون اصل غيبت كه بسيار طولاني مي شود بيشتر مردم در شك و ريب مي افتند و جز اشخاص مخلص و داراي معرفت كامل كسي بر عقيده به امامت باقي نخواهد ماند چنانچه پيامبر(ص) فرمود «لا يثبت فيها الامن امتحن الله قلبه للايمان» (منتخب الاثر، آيت

الله صافي گلپايگاني، فصل 1، باب 8، حديث 45).

جهت دوم ناگواري ها و سختي هايي كه در زمان غيبت رخ مي دهد كه امام صادق(ع) فرمود كه هر كس بخواهد در عصر غيبت به دينش ملتزم باشد مثل كسي است كه خارهاي درخت خرما را با دست كنار بزند و غيبت طول مي كشد تا سيه رويان در اين محك معلوم شوند (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج 2، ص 16).

3- پيدا شدن قابليت در منتظران يعني مردم به اين سطح از معرفت برسند كه قوانين بشري در اجراي عدالت كافي نيست پيشرفت ها ولو در همه زمين ها به نابسماناني ها و بي عدالتي ها پايان نمي دهد بلكه روز به روز بيشتر مي شوند و بفهمند كه فقط در پرتو ظهور حضرت عدالت كامل پياده مي شود و مردم استعداد و آمادگي براي اجراي عدالت توسط حضرت را داشته باشند نه مانند زمان علي(ع) كه مردم قابليت و تحمل اجراي عدالت او را نداشتند كه «قتل لشده عدله» و اين زماني است كه ظلم و تعدي همه عالم را فرا گيرد و تلخي ظلم به كام همه برسد تا همگان تشنه عدالت شوند چون تا انسان تلخي ظلم را نچشيده باشد نسيم عدالت را تشخيص نمي دهد. «يملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ زمين را پر از عدل و قسط مي نمايد بعد از اين كه پر از ظلم و جور شد» (كمال الدين، شيخ صدوق، ج 1، ص 289).

در روايات علل ديگري براي طولاني شدن غيبت ذكر شده مانند بيعت كردن با ظالمان براي حفظ

جان از گزند دشمنان، كردار بد بعضي شيعيان، مهلت دادن به كافران و ظالمان، نبودن ناصر و ياري كننده.

در اين زمينه ر.ك:

1. رخسار آفتاب، سيد مجتبي غيوري

2. نويد امن و امان، آيت الله صافي

3. جهان در آينده، محمد حسن موسوي

4. مهدي موعود، علي دواني

5. روزگار رهايي، علي اكبر مهدي پور

لكن مهمترين علتي كه در بسياري از روايات بر آن تأكيد شده اين كه طولاني شدن غيبت حضرت به حكمت الهي است و داراي مصالح و حكمت هايي است كه تنها خداوند و آنها كه محرم اسرار الهي هستند از آن با خبرند چنانچه امام صادق در جواب عبدالله بن فضل هاشمي وقتي در اين مورد سؤال مي كنند مي فرمايد اي پسر فضل همانا اين مسأله سري از اسرار الهي است و غيبي از غيب هاي الهي است و وقتي ما خداوند را حكيم بدانيم همه افعال او را مطابق حكمت و مصلحت خواهيم دانست گرچه علت آنها براي ما روشن نباشد (رخسار آفتاب، سيد مجتبي غيوري، ص 54 نقل از الاحتجاج طبري، ج 2، ص 303).

پس ولو علت و سر طولاني شدن غيبت حضرت براي ما معلوم نباشد بايد بدانيم از آن مصلحت و حكمتي است و آنچه مهم است اين كه به وظايف يك منتظر واقعي حضرت عمل كنيم و به فرموده خود حضرت كه فرمود براي فرج من بسيار دعا كنيد. عمل كنيم. انشاءالله كه چشمانمان به جمالش منور گردد. «اللهم عجل لوليك الفرج».

مي دانيم حضرت مهدي حجت بن الحسن العسكري«عليه السلام» به سال 260 از نظرها غائب و پنهان شده است هم اكنون بيش از يك هزار سال است كه در پشت پرده غيبت به سر مي برد مي خواهيم بدانيم فلسفه اين غيبت طولاني چيست؟
پرسش

مي دانيم حضرت مهدي حجت بن الحسن العسكري«عليه السلام» به سال 260 از نظرها غائب و پنهان شده است هم اكنون بيش از يك هزار سال است كه در

پشت پرده غيبت به سر مي برد مي خواهيم بدانيم فلسفه اين غيبت طولاني چيست؟

پاسخ

نخست بايد توجّه نمود كه غيبت امام از ديدگان ما، به اين معني نيست كه او در جهان ديگري جز اين جهان زندگي مي كند و يا وجود جسماني او به وجود ناپيدائي مانند امواج «اتر» تبديل گرديده است بلكه معني غيبت امام«عليه السلام» اين است كه او در ميان مردم زندگي مي كند و مردم وي را مي بينند ولي نمي شناسند و از يك زندگي طبيعي، برخوردار است.

امّا چرا غيبت او طولاني است؟

فلسفه اين غيبت ممتد چيست در برابر اين پرسش بايد گفت: برنامه حضرت مهدي«عليه السلام» با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلّي دارد، و آن اين است كه برنامه وي، يك برنامه ي به تمام معني اجرائي است نه قانون گزاري آن هم نه در يك قمت از جهان بلكه در تمام جهان، به اين معني كه او مأموريت دارد تمام اصول تعليمات اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و حق و حقيقت را در ميان همه افراد بشر، بسط و گسترش دهد.

درست است كه پيامبران و امامان نيز قسمت هائي از اين برنامه را اجراء كرده اند، ولي بر اثر نبودن آمادگي در بسياري از مردم جهان اين موضوع جنبه جهاني و عمومي به خود نگرفت، و پس از نفوذ در شعاع معيني از جامعه هاي انساني، متوقّف ماند.

روشن است كه پياده شدن يك چنين برنامه شدن يك چنين برنامه انقلابي جهاني، كه به وسيله آن، اصول عدالت و دادگري و حق و حقيقت، در ميان همه مردم جهان گسترش يابد شرائط و مقدّماتي لازم دارد كه در زير به آنها

اشاره مي شود و اين شرائط و امكانات جز با مرور زمان و تكامل همه جانبه اجتماع ممكن نيست، از جمله:

1. آمادگي روحي

در درجه نخست بايد مردم جهان براي اجراي اين اصول، تشنه و آماده گردند و تا در مردم جهان تقاضائي نباشد «عرضه» هر نوع برنامه مادي و معنوي مؤثر نخواهد بود قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگي اقتصادي حكم فرما است و تا تقاضائي از مردم نسبت به كالائي نباشد عرضه آن كالا كم اثر خواهد بود، بلكه عين اين نظام در عرضه برنامه هاي معنوي و اصول اخلاقي و مكتبهاي سياسي و انقلابي نيز حكمفرما مي باشد و تا در اعماق دل مردم، براي اين نوع امور، تقاضا و درخواستي نباشد عرضه آن با شكست روبرو شده و كاري از پيش نخواهد رفت.

البته گذشت زمان و شكست قوانين مادّي و پديد آمدن بن بستهاي جهاني، و كشيده شدن بشريت بر لب پرتگاه جنگ مردم جهان را خسته خواهد كرد و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت كه اصول قوانين مادّي و سازمانهاي به اصطلاح بين المللي نه تنها نمي توانند مشكلات زندگي را حل كنند و عدالت را در جهان حكمفرما سازند، بلكه همين خستگي و ياس، مردم دنيا را براي پذيرش يك انقلاب بنيادين مهيا و آمده مي سازد و مي دانيم كه اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد، تا تجربه هاي تلخ زندگي ثابت كند كه تمام نظامات مادي و سازمانهاي بشري در اجراي اصول عدالت و احقاق حق و برقراري امينّت و آرامش عاجز و ناتوان مي باشند و سرانجام، بر اثر ياس و نوميدي اين تقاضا در مردم گيتي براي تحقق

چنان آرمان الهي پديد آيد و زمينه براي عرضه يك انقلاب جهاني وسيله يك مرد الهي و آسماني از هر نظر مساعد گردد(12).

2. تكامل علوم و فرهنگهاي انساني

از سوي ديگر براي برقرار ساختن يك حكومت جهاني، براساس عدل و داد، نياز فراواني به پيشرفت علوم و دانشها و فرهنگهاي اجتماعي و مردمي وجود دارد كه آن نيز بدون پيشرفت فكري و گذشت زمان، ممكن و ميسّر نمي گردد.

برقراري حكومت جهاني كه در سراسر جهان، عدل و داد و قانون حكومت كند، و همه مردم جهان، از كليه مزاياي فردي و اجتماعي اسلام بهره مند گردند بدون وجود يك فرهنگ پيشرفته در كليه شئون بشري، امكان پذير نيست و هرگز بدون يك فرهنگ كامل، جامه عمل به خود نمي پوشد، اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد.

3. تكامل وسائل ارتباط عمومي

از ديگر سو، چنين حكومتي نياز به وجود وسائل كامل ارتباط جمعي دارد تا در پرتو آن بتواند مقررات و احكام و اصول انساني را از طرق مختلف در مدّت كوتاهي به مردم جهان اعلام كند اين موضوع بدون تكامل صنايع انساني و گذشت زمان نيز انجام نمي گيرد.

4. پرورش نيروي انساني

از همه اينها گذشته پيشبرد چنين هدفي و پي ريزي چنان انقلابي به يك نيروي فعّال و سازنده انساني نياز دارد كه در واقع ارتش انقلاب جهاني را تشكيل مي دهد و تشكيل چنين ارتشي، و به وجود آمدن چنين افراد جانباز و فداكاري كه در راه هدف و حقيقت از همه چيز بگذرند نياز به گذشت زمان دارد.

اگر در برخي از روايات مي خوانيم كه فلسفه طولاني شدن غيبت امام زمان، همان امتحان و آزمايش مردم است ممكن است

ناظر به همين قسمت باشد زيرا امتحان و آزمايش در منطق اسلام نه به معني آزمونهاي معمولي و كشف امور پنهاني است، بلكه مقصود از آن پرورش روحيات پاك و پديد آوردن حداكثر ورزيدگي در افراد مي باشد(13).

مجوع اين جهات چهارگانه(14) نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه اي يگذرد و جهان از بسياري از جهات پيش برود، و آمادگي روحي و فكري براي پذيرض حكومت چهاني بر اساس حق و عدالت در مردم پديد آيد. آنگاه اين برنامه با وسائل و امكانات خاصي در سطح جهاني وسيله حضرت مهدي«عليه السلام» پياده گردد... اين است فلسفه غيبت طولاني امام.

تنها چيزي كه در اينجا گفته مي شود اين است كه همه اين مطالب صحيح است امّا با اين حال چرا امام در ميان مردم شناخته نمي شود و به طور ناشناس زندگي مي كنند در صورتي كه براي او ممكن است كه به طور شناخته در ميان مردم به سر ببرد تا روزي كه فرمان الهي درباره انقلاب جهاني او فرا رسد؟

درباره اين سؤال بايد گفت: امام همچون انسانهاي ديگر، طبق سنن عادي انساني، زندگي مي كند تنها تفاوتي كه دارد او از يك عمر طولاني برخوردار است، اگر شناخته مي شد هرگز از گزند نيروهاي اهريمني كه در هر عصر و زماني تعداد و شماره هاي آنها كم نيست مصون و محفوظ نمي ماند و به دست آنان از بين مي رفت، چنانكه تاريخ اين مطلب را درباره تمام امامان و پيشوايان گذشته به روشني ثابت كرده است، تنها تفاوتي كه اين جا هست اين است كه اگر آفتاب عمر امامي از پيشينيان به وسيله اهريمنان بدخواه غروب مي كرد امام و پيشواي ديگري جاي

او را مي گرفت در صورتي كه اين موضوع درباره حضرت مهدي«عليه السلام» چنين نيست، او آخرين حجت خدا است و بايد برنامه به دست او اجرا گردد.

البته آنچه گفتيم درباره فلسفه غيبت امام«عليه السلام» بود و اينكه چرا او به طور ناشناخته زندگي مي كنند و اما اينكه وجود امام در پشت پرده غيبت چه منافعي براي مردم دارد و هم اكنون جامعه انساني از وجود امام چه سودي مي برد خود موضوع ديگريست كه بايد جداگانه درباره آن بحث نمود و از موشوع سؤال بالا بيرون است.

با وجود آنچه گفته شد توجه به دو نكته ديگر لازم است:

1. برخي از شخصيتهاي كلامي عقيده شناس(مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي) در باب امام زمان«عليه السلام» اين گونه تعبير كرده اند: «وحوده لطف و تصرفه لطف آخر وعدمه منا» كه از اين سخن استفاده مي شود كه محروميّت ما از فيض حضور آن گرامي در اثر(آمده نبودن) خود ما است. بر اين اساس يكي از عوامل اساسي غيبت را مي توان در رابطه با خود، جستجو كرد.

2. از پاره يي احاديث كه درباره غيبت امام زمان دارد شده است استفاده مي شود كه در غيبت آن حضرت سري يا اسراري نهفته است كه تا ظهور آن حضرت اين راز كشف نخواهد شد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

12) يكي از نشانه هاي روشن قيام امام زمان كه در احاديث اسلامي همگي بر آن اتّفاق دارند اين است كه سراسر اجتماع بشري را جور و ستم و تعدي و بيدادگري، فرا مي گيرد و ابرهاي ياس و نوميدي زندگي جامعه انساني را تيره مي سازد و در حقيقت فشار ظلم و تعدي آن چنان بر دوش آنان سنگيني مي كند كه

انسان را براي پذيرش انقلاب ديگر، انقلابي عميق و بنيادي به دست توانا و نيرومند يك مرد الهي آماده مي سازد.

13) تمام آزمونهاي الهي كه درباره پيامبران و اولياء وي انجام مي گيرد براي همين منظور است اگر خدا ابراهيم را با تكاليف و وظائف سنگيني آزمود چنانكه مي فرمايد: «و اذا بتكلي ابراهيم ربه به كلمات فاتمهن«سوره بقره، آيه 124» براي همين هدف بوده است تا اين راد مرد الهي به قدري در كوران حوادث قرار گيرد تا در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب ديده درآيد.

14) مجوع اين جهات چهارگانه را مي توان در امور زير خلاصه نمود:

1. تكامل روحي؛

2. تكامل فرهنگي؛

3. تكامل وسائل ارتباط جمعي؛

4. تشكيل يك ارتش انقلاب جهاني از يك جمعيّت جانباز و فداكار.

علل و حكمت هاي غيبت امام مهدي(ع) چيست؟
پرسش

علل و حكمت هاي غيبت امام مهدي(ع) چيست؟

پاسخ

در روايات به حكمت هايي اشاره شده كه به برخي از آنها به گونه فشرده مي پردازيم:

1. راز بزرگ الهي

با توجه به اين كه مسأله غيبت امام زمان(ع) مسأله غيبي است و معناي غيب پوشيده ماندن و مستور بودن مي باشد، بدين جهت علت آن هم چنان پوشيده خواهد ماند.

البته خداوند اين علم را به اولياو حجت هاي خود كرامت فرموده است و بر اساس سخن آن بزرگواران، علت غيبت امام زمان را مي دانستند اما اجازه پرده برداشتن از آن را نداشته اند و تاكنون هم اين راز را فاش نكرده اند ولي به برخي از حكمت هاي آن پرداخته اند كه حكمت آن را تشبيه به كارهاي حضرت خضر كرده اند و كارهاي حضرت خضر روشن نشد مگر پس از جدا شدن موسي و خضر.

شيخ صدوق از عبداللَّه بن فضل هاشمي نقل مي كند كه گويد از امام جعفر صادق(ع) شنيدم كه مي فرمود: براي صاحب اين امر غيبتي است كه مي بايد رخ دهد كه هر ناخالصي دچار شك و ترديد خواهد شد گويد عرضه داشتم فدايت گردم چرا چنين خواهد شد؟

امام فرمود: به جهتي كه به ما اجازه آشكار كردن آن را نداده اند.

گويد عرض كردم حكمت آن چيست؟ امام فرمود: به همان حكمتي كه در غيبت هاي حجت هاي پيشين بوده است سپس فرمود: وجه حكمت روشن نمي شود مگر پس از ظهور آن امام همان گونه كه وجه حكمت كارهاي خضر براي موسي روشن نگرديد مگر پس از جدايي آن دو.

سپس امام به عبداللَّه بن فضل فرمود: اي فرزند فضل اين امري است كه از سوي پروردگار است و راز و سري است از اسرار الهي و غيبي

است از غيب هاي خداوند هر گاه دانستيم كه خداوند حكيم است تصديق خواهيم كرد كه تمام كارهاي او از روي حكمت است گر چه دليل آن براي ما روشن نباشد.{1}

2. شناختن مقام سترگ و منزلت امام

پس از بعثت پيامبر بزرگوار اسلام تا سال دويست و شصت هجري، مردم نسبت به اين گوهرهاي ناشناخته بي حرمتي هاي فراواني كردند و تاريخ اگر چه همه آنها را نياورده اما به برخي از اين موارد اشاره كرده است اما نسبت به شخص پيامبرصلي الله وعليه وآله كه روشن است قرآن و نيز در كتاب هاي تاريخي به برخي اهانت هاي مردم به پيامبر رحمت اشاره كرده كه آن حضرت در راه تبليغ چه رنج هايي متحمل گرديد و حتي در مدينه از ياران خود بسيار رنج مي برد و در آخر دو چيز پيامبرصلي الله وعليه وآله را بسيار نگران و متأثر كرد يكي عمل نكردن به فرمان او مبني بر حركت با لشكر اسامه بود كه نه اسامه رفت و نه مسلمانان - كه دستور خالي كردن مدينه و رفتن به محل شهادت زيد بن حارثه را داشتند - رفتند و علي رغم سفارش هاي آن حضرت هيچ يك از مسلمانان به خواست پيامبر خدا جامه عمل نپوشاندند و مسأله دوم، نزاعي بود كه در لحظات واپسين عمر در محضر رسول خدا بوجود آوردند آن هم زماني بود كه رسول خداصلي الله وعليه وآله فرمود: قلم و دواتي بياوريد تا چيزي بنويسم كه پس از من گمراه نشويد آري اين نزاعي بود كه دل هر مسلمان و آزاده را از شنيدنش بدرد مي آورد كه مي توانيد به صحيح مسلم جلد 5 صفحه 75 و 76 مراجعه

كنيد و از همه مهم تر اين كه به تمام سفارش هاي پيامبرصلي الله وعليه وآله نسبت به اهل بيت مكرمش خط بطلان كشيده و بيتشرين اهانت ها را به خاندان او روا داشتند كه شرح آن نياز به وقت طولاني دارد واما اهانت ها و بي حرمتي هايي كه نسبت به حجت هاي خدا پس از رسول خدا شد فراوان است از جمله شهادت فاطمه زهرا و شهادت اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين و همچنين ساير امامان معصوم عليهم السلام كه همين بي حرمتي ها سبب شد كه خداي تعالي براي مدت نامعلومي حجت خود را از ديد مردم دور نگه دارد و همين دور نگه داشتن زنگ خطري براي تنبيه مردم و به جهت حفظ آخرين ذخيره خود بوده كه در نهايت مردم بيش از پيش به قدر و منزلت امام معصوم پي ببرند.

مروان اتباري گويد: امام ابو جعفر فرمود: اگر خداوند حضور ما را در نزد مردمي كراهت داشته باشند ما را از آنها جدا مي سازد.{2}

اگر گفته شود كه در حال حاضر با شناختي كه مردم از امام خويش دارند بسيار بعيد است كه دست به چنين اهانت هايي بزنند.

پاسخ مي دهيم كه تكرار اين گونه مسايل در هر دوراني ممكن است و هيچ بعدي ندارد و روايات نيز بر اين مسأله به وضوح دلالت دارند چنان چه امام صادق(ع) به سدير صيرفي فرمود:

برادران يوسف با اين كه از نوادگان پيامبر بودند با يوسف تجارت كردند يعني او را فروختند در حالي كه آنان برادرانش بودند و او برادرشان بود حال چه انتظاري داري كه اين امت با حجت خدا چنين نكنند در صورتي كه او ظاهر بوده باشد.{3}

3. به خاطر ظلم

و جور ستمگران

و از ديگر حكمت هايي كه در روايات بدان اشاره شده همانا ظلم و جور و گناهاني است كه در بيشتر مردم در جامعه انجام مي دهند و همين گناهان است كه باعث شده خداوند حجت خود را در پس پرده غيب نگه دارد امام صادق(ع) به مفضل بن عمر فرمود: بدانيد كه زمين لحظه اي از حجت خدا خالي نمي ماند اما در آينده بندگان خود را به وسيله ظلم و جور و گناهاني كه مي كنند از داشتن اين حجت محروم خواهد كرد،{4} و از اين روايت استفاده مي شود كه مردم به خاطر ظلمي كه بر يكديگر روا مي دارند خود را از چنين نعمتي محروم كرده كه در نتيجه خداوند اسباب فرج و ظهور حجت خويش را فراهم نسازد.

4. امتحان الهي

خداوند منان راه هاي بسياري را براي آزمايش بشر قرار داده است مثلاً آفريدن مرگ و زندگي آزمايش به گرسنگي و ترس و كمبود اموال و تشريع واجبات مالي، دستور به جهاد در راه خدا و بسياري از آزمايشهاي الهي كه براي آزمودن انسان ها و بالأخص مسلمانان آمده است تا خوب و بد، خالص و ناخالص مؤمن و غير مؤمن از يكديگر جدا شوند.

و در اين راستا پيامبران و اولياي الهي در رديف نخست قرار گرفته كه آنها را با آزمايش هاي سختي آزموده كه پيروز و سرفراز از اين گذرگاه سخت بيرون آمده اند همانند حضرت ابراهيم و ايوب و... و در مرحله دوم آن مؤمناني كه درجه ايمانشان بالا مي باشد و بويژه هر كه ايمانش به خدا زيادتر باشد از آزمايش هاي سخت تري برخوردار خواهد بود و مسأله امتحان شيعه در دوران غيبت امام زمان(ع) يكي از همان آزمايش هاي

بزرگ و سختي است كه در ده ها روايت بدان اشاره شده است امام صادق(ع) در اين باره فرمود: به خدا سوگند آن چه را كه گردن هاي خود را به سوي او كشيديد نخواهد بود تا اين كه مورد آزمايش قرار بگيرد واز هم جدا شويد.{5}

و نيز امام باقر(ع) در پاسخ جابر جعفي كه پرسيده بود چه وقت فرج شما خواهد بود؟ فرمود: هيهات هيهات فرج ما نخواهد بود تا آن كه تصفيه شويد پس تصفيه شويد تصفيه شويد و سه مرتبه اين جمله را تكرار نمود و فرمود: تا آن كه خوب و بد از هم جدا شوند.{6}

و در روايت ديگري از اميرالمومنين نقل شده كه فرمود: «و ليبعثن اللَّه رجلاً من ولدي في آخر الزمان يطلب بدمائنا و ليغيبن عنهم تمييزاً لأهل الضلالة»؛{7} خداوند مردي را از فرزندانم در آخرالزمان براي خون خواهي ما برمي انگيزد و اين شخص بيش از ظهورش غيبتي خواهد داشت تا اهل ضلالت و گمراهان مشخص شوند.

5. تا در سلطه كسي نباشد

از آن جايي كه امام مهدي(ع) خليفةاللَّه است و وي مأمور به تشكيل حكومت جهاني است. از اين روي مسأله غيبت براي آن حضرت مقدر شده است و بايد منتظر آن روز باشد كه تمام برنامه ها براي او مهيا شده و موانع برطرف گرديده باشد و در صورتي كه ظاهر شود در حالي كه هنوز وقت آن نرسيده باشد يا بايد تحت نفوذ و سلطه ديگران باشد و يا بايد در پيش از وقت موعود اعلام حكومت جهاني كند و چون فرا نرسيدن وقت آن اعلام حكومت محكوم به شكست است پس بايد براي مدت نامعلومي تحت نفوذ و سلطه جباران قرار

گيرد كه در نهايت يا كشته و يا در سياهچال هاي زندان هاي طاغوت قرار گيرد.

و از اين كه حجت ديگري پس از او نيست، چنين تقدير شده است كه او براي مدت نامعلومي در پس پرده غيبت بماند و در غير اين صورت به يقين نقض غرض خواهد بود امام حسن مجتبي(ع) به ابوسعيد عقيصا فرمود: «أما علمتم أنه مامّنا أحد إلّا و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه إلّا القائم الذي يصلي روح اللَّه عيسي بن مريم خلفه فان اللَّه عزوجل يخفي ولادته و يغيب شخصه لئلا يكون لأحد في عنقه بيعة اذا خرج»؛{8} آيا نمي دانيد كه هر يك از ما در زمان خود مبتلا به طاغوت زمان خويش مي باشد مگر آن قائمي كه حضرت عيسي بن مريم در پشت سرش نماز مي گذارد پس خداوند ولادت او را مخفي كرده و شخص او را غايب مي گرداند تا به هنگام ظهور از هيچ حاكم طاغوتي بر عهده اش بيعتي نباشد.

6. بيم از كشته شدن

ششمين موردي كه در روايات بدان اشاره شده است مسأله ترس از كشته شدن است بر اساس برخي از روايات، معصومين فرموده اند كه براي امام مهدي(ع) غيبتي پيش از ظهورش مي باشد گفته شد براي چه؟ فرمودند:بيم از كشته شدن چنان چه زراره همين سؤال را از امام داشت و امام همين پاسخ را به او فرمود.{9}

و اين مسأله واقعيتي است غير قابل انكار چرا كه جباران و صاحبان قدرت از همان نخست در پي دستگيري و كشتن اين وجودمقدس بوده و هم اكنون شرايط كه فرقي نكرده بلكه به خون حضرت تشنه تر شده اند.

پس با فرا نرسيدن وقت ظهورش يا مي بايد امام زمان هم چنان غايب بماند

تا از خطر كشته شدن مصون باشد و يا اگر در ظاهر بود و همانند ساير امامان در بين مردم رفت و آمد كند به يقين كشته خواهد شد.

امام باقر به خالد كابلي بر همين مسأله تكيه كرده و ايشان بين فرزندان فاطمه و غير آنها را در اقدام به چنين جنايتي فرق نگذاشتند چرا كه در بين فرزندان فاطمه كه يا داعيه رهبري و يا بخاطر ضعف ايمان فريب قدرت هاي بزرگ را خورده حاضر به چنين كاري خواهند بود.

امام فرمود: اي ابوخالد اگر فرزندان فاطمه او را بشناسند بر كشتن و قطعه قطعه شدنش حريص خواهند بود.{10}

[1].كمال الدين، ج 2، ص 481.

[2].بحار الانوار، جلد 52، صفحه 90.

[3].كافي، جلد 1، صفحه 336.

[4].غيبه، نعماني، ص 141.

[5].بامداد بشريت، ص 60.

[6].غيبه شيخ طوسي،ص 26.

[7].غيبه نعماني، ص 140.

[8].اعلام الهدي، ص 401.

[9].غيبه نعماني، ص 176.

[10].غيبه شيخ طوسي، ص 202.

دليل غيبت حضرت (عج) را بيان كنيد، حال كه دوستان زيادي دارد، چرا ظهور نمي كند؟
پرسش

دليل غيبت حضرت (عج) را بيان كنيد، حال كه دوستان زيادي دارد، چرا ظهور نمي كند؟

پاسخ

اين سؤال شامل دو بخش است كه هر كدام را جداگانه پاسخ مي دهيم.

الف) علت غيبت امام زمان(عج)

از روايات چنين استفاده مي شود كه علت و فلسفه واقعي غيبت آن امام بر بشر پوشيده است و به غير از خداوند متعال و پشوايان معصوم(ع) كسي از آن اطلاع كافي و كامل ندارد، چنان كه عبدالله بن فضل هاشمي روايت كرده از حضرت صادق(ع) شنيدم، فرمود: «صاحب الأمر غيبتي دارد كه ناچار از آن است به طوري كه اهل باطل در آن ترديد مي كنند»/

عرض كردم: يابن رسول الله(ص) چرا غيبت مي كند؟ فرمود: «به علتي كه به ما اجازه نداده اند آشكاز سازيم».

عرض كردم: چه حكمتي در غيبت اوست؟ فرمود: «همان حكمتي كه در غيبت سفيران و حجت هاي پيش از او بوده است، حكمت قائم ظاهر نمي شود مگر بعد از آمدن خود او، چنان كه حكمت سوراخ كردن كشتي توسط خضر و كشتن آن بچه و تعمير ديوار براي حضرت موسي ظاهر نگشت مگر موقعي كه خواستند از هم جدا بشوند».{1}

اين روايت و رواياتي ديگر از اين قبيل اشاره دارند كه علت واقعي غيبت حضرت را نمي توان كشف كرد. از اين رو، هر سببي و علتي كه بيان مي گردد علت حقيقي نيست. با اين همه برخي از علل غيبت حضرت مهدي(عج) را مي توان با استفاده از روايات، به دست آورد كه عبارتند از:

1. امتحان و آزمايش: غيبت آن حضرت سبب مي شود تا نفاق پنهان عده اي آشكار شود و ايمان حقيقي محبان و شيعيان واقعي امام(ع) در كوره ولايت امام غايب(عج) از ناخالصي ها و دورويي ها و سست مايه ها جدا

و پاك شود و در يك كلام مؤمن از منافق معلوم گردد.

جعفر جعفي مي گويد: به امام باقر(ع) عرض كردم: فرج شما كي خواهد رسيد؟ فرمود: «هيهات هيهات فرج نخواهد رسيد تا شما غربال شويد (و سه بار تكرار كرد) و افراد آلوده بروند و افراد پاك و مخلص باقي بمانند».{2}

2. بيعت نكردن با ستمكاران: در روايات متعددي، يكي از علل غيبت امام زمان(عج) عدم بيعت با ديگران (ستمكاران) بيان شده است. حسن بن فضال مي گويد: علي بن موسي الرضا(ع) فرمود: «گويا شيعيانم را مي بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام عسكري(ع» در جست و جوي امام خود همه جا را مي گردند اما او را نمي يابند». عرض كردم: به چه دليل؟

فرمود: «زيرا امامشان غايب مي شود». عرض كردم: چرا غايب مي شود؟ فرمود: «براي اينكه وقتي با شمشير قيام نمود بيعت كسي بر گردنش نباشد».{3}

3. ترس از گزند دشمنان: گفته شده با تولد مهدي موعود(عج) همه ستمگران و ظالمان به وحشت افتادند، چرا كه مرگ و انقراض حكومت ظالمانه و از بين رفتن اعمال غير انساني خود را در دست پر توان امام(ع) مي دانستند. از اين رو، جان حضرت مهدي(عج) همواره از سوي آنها مورد تهديد است. شيخ طوسي در اين زمينه مي نويسد: «هيچ علتي مانع از ظهور آن حضرت نيست، جز اينكه مي ترسد كشته شود، زيرا اگر جز اين بود جايز نبود كه پنهان شود، بلكه ظاهر مي گشت و هر گونه ناراحتي و آزاري را متحمل مي شد، زيرا مقام رفيع امامان و همچنين انبياي عظام و بزرگواري آنها به واسطه ناملايماتي بود كه در اين راه، يعني راه دين خدا متحمل مي شدند».{4}

ب) چرا حضرت ظهور نمي كند؟

به طور كلي

پيروزي هر انقلاب و فعاليت اجتماعي به يك سلسله شرايط و موقعيت هاي عيني و خارجي بستگي دارد كه بدون تحقق آن شرايط رسيدن به اهداف غير ممكن است. بدون شك قيام حضرت مهدي(عج) نيز كه رسالتي الهي است و براي دگرگون ساختن همه جانبه گيتي و نجات افراد بشر از ظلمت ها و تاريكي هاي ستم به فروغ گيتي است، وابسته به شرايطي است و تا يك محيط جهاني مساعد فراهم نشود و قضاي عمومي آمادگي لازم را نداشته باشد، اين فرج آل محمد و نصرت الهي محقق نخواهد شد.

از جمله شرايط ظهور حضرت اين است كه در درون انسان ها يك انگيزه اساسي پديدار گردد كه خواهان رسالت سراسر عدل حضرت مهدي(عج) باشند و اين امر تنها با گذشت زمان و تجربه هاي گوناگون اجتماعي، سياسي و مدني ميسر خواهد شد.

به اميد روزي كه شاهد انقلاب سراسر عدل ميوه دل زهرا(س) حضرت مهدي(عج) و از جمله ياران و سربازان آن بزرگوار باشيم. انشأالله

[1].كمال الدين و اتمام النعمْ، شيخ صدوق، ص 482 به نقل از: يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، ص 83/

[2].بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 51، ص 113/

[3].همان، ص 152/

[4].مهدي موعود، علي دواني، ص 852/

علت غيبت امام زمان 7در زمان خود و حال را توضيح دهيد؟
پرسش

علت غيبت امام زمان 7در زمان خود و حال را توضيح دهيد؟

پاسخ

پيامبر اكرم و ائمه : نخستين كساني هستند كه به منظور رفع شبهات , از علت غيبت سخن گفته اند ودر كتاب هاي روايي احاديث زيادي در اين باب جمع آوري شده است :

نعماني از علي 7نقل مي كند كه ايشان دليل غيبت را, غربال انسان هاي صالح از گمراه و دانايان از نادانان مي داند.(1)

در روايت ديگر اميرالمؤمنين در منبر كوفه فرمود: زمين از حجت الهي خالي نمي ماند, ولي خداوند به دليل ستم پيشه بودن خلق و زياده روي آنان در گناه , آن ها را از وجود حجّت بي بهره مي سازد.(2)

در دوران امامت امام باقر7(95تا 114هجري قمري ) و حضرت صادق (114تا 148هجري قمري ) با توجه به نهضت هاي ديني و بازار گرم مناظره هاي مذهبي و ضرورت نقد عقايد كيسانيه , زيديّه , غلات و اسماعيليه , درخصوص غيبت اما زمان به فلسفهء غيبت توجه بيشتري صورت گرفت .

امام صادق 7فرمود: .(3)

در روايت ديگر امام صادق 7علت غيبت را امتحان الهي مي داند.(4)

در روايت ديگر امام صادق به عمار ساباطي مي فرمايد: .(5) از اين روايات كه همراه با تقيه بوده است , استفاده مي شود كه علت غيبت اين است

كه مردم در ظلم كردن و ستم كاران بر ستم پيشگي خود ادامه مي دهند, همان طوري كه امامان گذشته را دچارسختي ها كردند. كوشش خلفاي عباسي براي زير نظر گرفتن امامان شيعه كه پيش از رحلت امام رضا آغاز شده بود وبازداشتن امامان شيعي از هر تلاش فرهنگي و سياسي , سبب شد با شهادت امام

حسن عسكري 7بيشترين انشعاب به شيعه راه يابد و گروه هاي شيعي گوناگوني به وجود آيد. از اين جهت عصر عباسيان عصر آشفتگي و حيرت براي شيعيان محسوب مي شود. اين ظلم ها و ستم كاري ها و امام كسي ها علّت غيبت در زمان آن حضرت و در زمان كنوني است .

(پ_اورقي 1.مجلهء حوزه , شماره 70_ 71 ص 354 به نقل از غيبت نعماني , ص 202

(پ_اورقي 2.همان .

(پ_اورقي 3.همان , ص 355

(پ_اورقي 4.همان .

(پ_اورقي 5.همان , ص 356

در اعصار گذشته با اين كه اكثر مردم و سردمداران آن ها با امام 7دشمني داشتند و او رانمي خواستند; امام 7بين آن ها بود و مردم از فيض وجودش محروم نبودند, اما امروز كه علاقه مند و خواهان اوهستيم , بايد از فيض وجودش محروم باشيم و براي زيارتش حسرت بخوريم !
پرسش

در اعصار گذشته با اين كه اكثر مردم و سردمداران آن ها با امام 7دشمني داشتند و او رانمي خواستند; امام 7بين آن ها بود و مردم از فيض وجودش محروم نبودند, اما امروز كه علاقه مند و خواهان اوهستيم , بايد از فيض وجودش محروم باشيم و براي زيارتش حسرت بخوريم !

پاسخ

برادر گرامي از اين كه با ما مكاتبه كرده و شبههء خود را با ما در ميان گذاشتيد, سپاس گزاريم .

اولاً: هرپيامبر و امامي , مي بايست در يك دوره و عصر و زماني متولد شده , به ارشاد خلق و تبيين احكام و قوانين الهي بپردازد. اين حادثه در هر عصري رخ مي داد, مردم عصر بعد مي گفتند: چرا امام در عصر ما ظهور ظهور نكرده است ؟مگر ما چه گناهي مرتكب شده ايم ؟ مثلاً اگر بر فرض امام اميرالمؤمنين 7در عصر ما مي بود, مردم عصر ديگر اظهارمي داشتند: چرا حضرت در عصر ما ظهور نكردند؟ بنابراين چاره نبود كه امامان معصوم : عصري متولّد شوند و درعصر ديگر مردم از فيض وجود مستقيم آنان بي نصيب باشند.

ثانياً: اگر نگوييم : امروز دشمنان امام 7بيش تر از دشمنان آن عصر هستند, يقيناً كم تر نخواهند بود, زيرا ازپيامبر اكرم 6و ائمه اطهار: و علماي دين كراراً شنيده ايد كه دستگاه ظلم و جور, عاقبت به دست حضرت مهدي موعود7بر چيده مي شود و كاخ هاي بيدادگري را واژگون خواهد ساخت . از اين جهت , زورگويان وخونخواران كه بر ملّت محروم تسلّط يافته اند, در راه رسيدن به منافع شخصي و حفظ مقام خود, از هيچ عمل زشتي

پروا ندارند و حاضرند تمام مردم را فداي مطالع خويش كنند.

آنان چون وجود مقدس امام 7را سد راه منافع شوم خود مي دانند, ناچارند آن بزرگوار را از ميان بردارند. ازطرفي چون هنوز زمينهء ظهور حضرت فراهم نشده , لذا لازم است در پشت پرده بماند و قهراً مردم از فيض وجودش بي نصيب خواهند شد.

ثالثاً: گرچه امروز مردم از فيض حضرت محرومند, اما به طور كلي از افاضهء وجودش بي بهره نمي باشند, زيرافوايد وجود امام 7تنها پاسخ به شبهات مخالفان و امر به معروف و نهي از منكر و حمايت از مظلومان و اجراي حدود الهي و بيان مسايل حلال و حرام نيست , بلكه فوايد ديگري بر وجودش مترتب است , از جمله : 1 امام غايت خلقت و رابطهء ميان عالم مادي و عالم ربوبي است .

اگر امام روي زمين نباشد, بشر منقرض خواهد شد: .

افاضات عوالم غيبي اوّلاً بر آينهء قلب امام زمان 7نازل مي شود و سپس به وسيلهء او بر دل هاي ساير افراد فرودمي آيد. اين طور نيست كه از امام 7در پس پردهء غيب , فيض و بهره اي به مردم نرسد. امام همانند خورشيدي است كه اگر پشت ابرها قرار بگيرد يا در شب ها پنهان شود, اين طور نيست كه موجودات از نور و حرارت آن بي نصيب شوند.

گفتني است گرچه مردم در بعضي جهات از فيض مستقيم حضرت بي بهره هستند, امّا بايد دانست منع فيض ازناحيهء امام 7نيست , بلكه مقصر مردمند كه زمينهء ظهور حضرت را فراهم نمي كنند.

2 دومين فايدهء وجود امام 7اين است كه مردم به انتظار مصلح كل

و منجي عالم بشريتند, كه انتظار مايه ءاميدواري و آرام بخش دل هاي مسلمانان است .

به علاوه منتظر واقعي هميشه خود را آمادهء ظهور حضرت مي داند و چشم به راه او است و دامن خود را به گناه آلوده نمي سازد.

رابعاً: برنامهء حضرت مهدي موعود7با ديگر امامان تفاوت دارد; ساير ائمه 7مأمور بودند در ترويج دين وامر به معروف و نهي از منكر تا سر حد امكان كوشش نمايند, امّا مأمور به جنگ ابتدايي نبودند, لذا مي توانستندمدّت ها بين مردم زندگي كنند و در ظاهر و خفا, به ارشاد خلق بپردازند, گرچه منجر به شهادت آنان بشود, ولي حضرت ولي عصر7از اوّل مأمور است در مقابل ظلم و جور و باطل سكوت نكند و با قيام به سيف , جور و باطل راريشه كن كند و ستمكاران را سرنگون سازد.

بديهي است مأمور اين چنيني بايد در پشت پردهء غيبت بماند تا زمينهء ظهور پيدا شود.(1)

خامساً: مي شود در اثر عمل به واجبات و ترك محرمات و عمل به فرامين اسلام , به جايي رسيد كه حضوراًخدمت حضرت شرفيات شد و مشكلات خود را مستقيماً با او در ميان گذاشت .

(پ_اورقي 1.دادگستر جهان , ص 154_ 157 با تلخيص .

آيا در كتاب اصول كافي , باب امامت آمده كه خداوند ظهور حضرت مهدي 7را در سال 70ه. ق قرار داده بود, ولي به علت شهادت امام حسين 7 ظهور حضرت به تأخير افتاد؟ آيا اين مطلب صحيح است ؟
پرسش

آيا در كتاب اصول كافي , باب امامت آمده كه خداوند ظهور حضرت مهدي 7را در سال 70ه. ق قرار داده بود, ولي به علت شهادت امام حسين 7 ظهور حضرت به تأخير افتاد؟ آيا اين مطلب صحيح است ؟

پاسخ

حديثي در اين خصوص , در اصول كافي يافت نشد. اما در بحارالاءنوار, جلد 52 صفحه 105روايت يازدهم اين مطلب را ذكر نموده است . با توجه به مطالبي كه در روايت مذكور بيان شده , همان طوري كه مي توان تعجيل در فرج حضرت را طلب نمود, از آن طرف ممكن است وقايعي موجب شود ظهور حضرت با تأخير همراه شود.

البته از جهت دلالت , روايت محل بحث و اشكال قرار گرفته , چون شهادت حضرت سيدالشهداء7در سال 61. ق اتفاق افتاد, حال آن كه سال ظهور حضرت 770ه. ق پيش بيني شده بود.

از اين رو, برداشت هاي مختلفي از محتواي روايت توسط صاحبنظران ارايه شده است و بعضي در دلالت آن خدشه كرده اند و مطابق با شواهد و مستندات تاريخي ندانستند.(1)

(پ_اورقي 1.علامه محمد باقر مجلسي , بحارالانوار, ج 52 ص 105و 106

براي اين كه امام دوازدهم را مردم نكشند، خداوند وي را از ديده ها پنهان كرد. آيا خدا تحت تأثير كار مردم قرار نگرفته است؟
پرسش

براي اين كه امام دوازدهم را مردم نكشند، خداوند وي را از ديده ها پنهان كرد. آيا خدا تحت تأثير كار مردم قرار نگرفته است؟

پاسخ

اوامر و فرامين الهي يا تكويني است مانند امر به ايجاد و آفرينش موجودات. اين گونه دستورها غير قابل تخلف است و به محض صدور فرمان، مأمور به انجام مي شود:

"فرمان او چنين است كه هرگاه چيزي را اراده كند، تنها به آن مي گويد: موجود باش، آن نيز بي درنگ موجود مي شود".(1)

يا تشريعي است مانند امر به نماز، روزه، حج، جهاد، اطاعت از امام معصوم(ع) و... در اين گونه دستورها خداوند خواسته كه مردم با اختيار خودشان از اوامر الهي پيروي نمايند و بدين وسيله صراط مستقيم را پيموده و به تكامل برسند. چون مردم اختيار دارند، با سوء اختيار خود مي توانند از اوامر تشريعي سرپيچي كنند، چنان كه عده اي نماز نمي خوانند.

يكي از تخلفان مسلمانان عدم اطاعت از امام معصوم(ع) است كه بر اثر اين سوء اختيار از حضور امام معصوم(ع) بي بهره شدند و خود را در معرض گرفتاري هاي گوناگون قرار دادند. از سوي ديگر از آن جايي كه وجود امام معصوم(ع) در روي زمين شرط ادامه فيض بر بشر است و بدون وجود پربركت حضرت بقيه اللَّه الاعظم نظامات زمين به هم مي خورد، خداوند با قدرت خودش حضرتش را در پرده غيب محفوظ نگه داشته است. ابوحمزه گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: زمين بدون امام مي ماند؟ فرمود: "اگر زمين بدون امام باشد، فرو رود و نظمش از هم بپاشد".(2) نتيجه اين كه مردم با سوء اختيار خود از نعمت حضور امام عصر(عج) بي بهره شده اند. چون وجود امام در

زمين لازم و ضروري است و همچون آفتاب پشت ابر، مردم را از بركاتش بهره مند مي كند، خداي مهربان ايشان را در پرده غيبت كبري نگه داشته و محافظت مي نمايد. بنابر اين در مسئله غيبت امام زمان(عج) متأثر شدن خدا از مردم مطرح نيست. بلكه عكس العمل اعمال و رفتار مردم است. چنان كه در سلب نعمت هاي الهي همين مسئله مطرح است. قرآن مي فرمايد: "خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي دهد مگر آن كه آنان آن چه را در خودشان است، تغيير دهند".(2)

پي نوشت ها:

1 - يس (36)، آيه 82.

2 - اصول كافي، ج 1، ص 252، حديث 10.

3 - رعد (13)، آيه 11.

فايده غيبت امام زمان(ع) چيست؟ آيا فقط براي امتحان انسان ها است، در صورتي كه مي توان امتحانات بسياري را در نظر گرفت؟ آيا هنوز زمينه ظهور فراهم نشده، در صورتي كه جهان پر از ظلم و ستم و خونريزي است؟
پرسش

فايده غيبت امام زمان(ع) چيست؟ آيا فقط براي امتحان انسان ها است، در صورتي كه مي توان امتحانات بسياري را در نظر گرفت؟ آيا هنوز زمينه ظهور فراهم نشده، در صورتي كه جهان پر از ظلم و ستم و خونريزي است؟

پاسخ

پرسش شما به دو سؤال مجزّا قابل تقسيم است:

1- فوائد غيبت حضرت حجت(عج) چيست؟

2- آيا زمان ظهور فرا رسيده است؟

فوائد غيبت:

قبل از پرداختن به اين مسئله، اين نكته را خاطر نشان مي كنيم كه اصل غيبت امام معصوم، يك فقدان و كمبود براي انسان ها است كه از اين جهت به خداوند شِكْوه مي كنيم: "اللّهم انا نشكو اليك فقد نبينا و غيبة وليّنا" عامل اساسي آن به خود ما انسان ها بر مي گردد، اما با صرف از مسئله غيبت، اصل وجود او فوايد و بركات بسيار دارد.

در مورد فوائد وجود امام زمان در حال غيبت، روايات زيادي از ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده است كه به دو مورد آن اشاره مي شود:

1- از امام صادق(ع) سؤال شد: مردم از امام غائب چگونه بهره مي برند؟

حضرت فرمود: "همان طور كه مردم از خورشيد پشت ابر بهره مي برند".(1)

مرحوم علامه مجلسي هشت وجه در مورد تشبيه به خورشيد پشت ابر ذكر فرموده اند كه به دو مورد آن ها اشاره مي كنيم:

الف) منكر وجود حضرت ولي عصر(عج) با وجود اين همه علائم و آثار وجود حضرت مانند منكر وجود خورشيد پشت ابر است (و همان گونه كه نمي توان خورشيد پشت ابر را به خاطر شدّت ظهورش منكر شد، همين طور نمي توان در مورد حضرت حجت راه انكار را پيش گرفت).

ب) همان طوري كه گرما و نور به وسيله خورشيد بر جهانيان مي تابد، انوار وجودي حق تعالي

و نور علم و هدايت الهي به واسطه اين بزرگواران به خلق مي رسد، چرا كه در روايات وارد گرديده است كه ائمه(ع) علت نهاي ياجاد خلق مي باشند.

اگر آن ها نبودند، خلقي به وجود نمي آمد و بلاها به سبب آن ها دفع مي شود.(2)

اگر اين بزرگواران نبودند، خلائق به سبب ارتكاب اعمال قبيح، مستحق انواع عذاب بودند، چنان كه خدا مي فرمايد: "ولي (اي پيامبر!) تا تو ميان آن ها هستي، خداوند آن ها را مجازات نخواهد كرد".(3)

در توقيعي، امام زمان همين فائده را براي غيبت ذكر فرموده اند.(4)

2- غيبت آزمايشي الهي است كه سبب آزمون بندگان است تا سره از ناسره تميز يابد و كساني كه داراي ايمان راسخي نيستند، باطن آن ها و حقيقت وجودشان آشكار گردد.

اي خوش آن روز كه محك تجربه آيد به ميان

تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد

جعفر جعفي مي گويد: به امام باقر عرض كردم: فَرَج شما كي خواهد رسيد؟ فرمود: "هيهات، هيهات! فرج ما نخواهد رسيد مگر اين كه شما غربال شويد! (و حضرت اين جمله را سه بار تكرار نمود) و افراد آلوده بودند و افراد پاك و مخلص باقي بمانند".(5)

براي غيبت حضرت حجت فوائد ديگري نيز ذكر شده كه به اختصار معروض مي داريم، باشد كه با مطالعه كتب پيشهادي ما ضمن افزايش سطح اطلاعات خود زمينه پاسخگويي بيشتر و بهتر ايجاد شود.

1- بيعت نكردن حضرت با هيچ كس. حضرت در حديثي فرمود: "همانا بيعت ستمگران زمان بر گردن تمام پدرانم بوده است، ولي من هنگامي كه ظهور مي كنم، بيعت هيچ كدام از ستمگران زمان بر گردنم نخواهد بود".(6)

2- حفظ وجود قطب عالم امكان از گزند حوادث.

3- ايجاد آمادگي جهاني و بستر

سازي جهت ظهور حجت(عج).

كتب پيشنهادي جهت مطالعه:

1- منتخب الاثر، تأليف آيت اللَّه صافي گلپايگاني.

2- دادگستر جهان، تأليف آيت اللَّه اميني.

3- مجله حوزه، شماره 70 - 71، ويژه امام زمان.

4- در انتظار خورشيد ولايت، تأليف عبدالرحمان انصاري.

ساعت دقيق و زمان ظهور را فقط ذات مقدس الهي آگاه است. در توقيع شريفي حضرت فرمود: "امّا ظهور الفرج فإنّه إلي اللَّه و كذب الوقّاتون؛ اما زمان ظهور، پس علم آن نزد كردگار است و كساني كه وقت تعيين مي كنند، دروغگويند".(7)

زمان دقيق ظهور از جمله اسرار ازلي است.

در احاديث نشانه هايي براي ظهور حضرت نقل شده است كه از آن جمله اند:

1- خروج سفياني،

2- خروج فردي به نام دجّال،

3- صيحه آسماني،

4- درآمدن پرچم هاي سياه از خراسان،

5- خسوف و كسوف،

6- فراگير شدن جهان از ظلم و جور و....

مورد اخير در كلام شما به چشم مي خورد كه در آيت و روايت به آن اشارت رفته است. در حديث معروفي وارد است: "خداوند به وسيله ظهور مهدي(عج) زمين را پر از عدل و داد مي سازد، پس از آنكه از ظلم و ستم پر شده باشد".(8)

علامه مجلسي در باب نشانه هاي ظهور روايتي از امام صادق آورده كه در آن، بيش از يكصد نوع گناه و انحراف اخلاقي، اجتماعي، فرهنگي و... را كه در دوران غيبت، دامنگير جوامع اسلامي مي شود، پيش گويي كرده است، از جمله: رشوه خواري، قمار بازي، شراب خواري، زياد شدن زنا و لواط و قطع صله رحم و....(9)

همه اين ها به عنوان نشانه هاي ظهور است و زمان دقيق آن را خدا مي داند. بين اين نشانه ها برخي حتمي هستند، بدين معنا كه حتماً قبل از ظهور واقع خواهند شد. برخي از نشانه ها غير

محتوم هستند و امكان واقع نشدنشان مي رود. از روي ديگر در اين روايت آمده است كه جهان پر از ظلم و جور شده باشد و معلوم نيست كه الان جهان پر از ظلم و جور شده باشد، بلكه وضع بدتر از زمان حاضر نيز قابل پيش بيني و وقوع مي باشد.

پي نوشت ها:

1. منتخب الاثر، ص 337.

2. اين مضامين در ادعيه وارد شده است، از جمله در زيارت جامعه كبيره ائمه را به چنين صفاتي، توصيف مي كنيم.

3. انفال (8) آيه 33؛ آيت اللَّه صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، الفصل 2، باب 29، ص 336.

4. همان، ص 338.

5. بحار، ج 52، ص 113.

6. بحارالانوار، ج 52، ص 92.

7. آيت اللَّه صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 337، ح 4.

8. سنن ابي داود، ج 4، ص 107؛ كنزالعمال، ج 14، ص 264.

9. بحار، ج 52، ص 256 - 260.

چرا نبايد ما همانند گذشتگان از وجود امامي كه راهنماي بشريت باشد، برخوردار باشيم؟
پرسش

چرا نبايد ما همانند گذشتگان از وجود امامي كه راهنماي بشريت باشد، برخوردار باشيم؟

پاسخ

يكي از اصول اساسي مكتب تشيع اين است كه جهان هستي هرگز بي امام نخواهد بود.(1) حال با اين وجود چگونه غيبت امام مهدي(ع) توجيه مي گردد؟ در اين باره مي گوييم: نخست مي بايست توجه كرد به اين نكته كه از چه جهت وجود امام ضرورت دارد.

وجوه ضرورت وجود امام:

1_ واسطة فيض و هدايت تكويني الهي: وجود امام ضرورت دارد، چون واسطة فيض و هدايت تكويني الهي است. اگر امام نباشد، فيض هستي قطع مي گردد و جهان كائنات فرو مي پاشد. محمد بن فضيل گويد: از امام هشتم(ع) پرسيدم: آيا روزي مي رسد كه مردم بدون امام باشند؟

حضرت فرمود: نه. گفتم: از امام صادق(ع) روايت شده است كه اگر روزي زمين از وجود امام خالي باشد، زمين و بندگان مورد خشم خداوند قرار مي گيرند، حضرت فرمود: نه، در اين هنگام اصلاً زمين و بشري باقي نمي ماند، همه از بين مي روند.(2)

بنابراين بدون وجود امام، واسطه فيض و هدايت تكويني الهي باقي نمي ماند و در اين صورت همه چيز نابود خواهد شد.

حال در دورة غيبت امام مهدي(ع) اگرچه حضرت از ديده ها پنهان است، ليكن وجود پرفيض او برقرار است و ما از اين فيض بهره منديم.

امام صادق(ع) فرمود: "همان طور كه مردم از خورشيد در پشت ابر بهره مي برند، و وجود ابر نمي تواند مانع از فيض رساني خورشيد گردد، مردم در دورة غيب امام مهدي(عج) از وجود او بهره مي برند و غيبت نمي تواند مانع از فيض رساني و واسطه فيض و هدايت

الهي گردد".(3)

2_ زعامت و رهبري سياسي اجتماعي: وجود امام ضرورت دارد، از اين جهت كه مي بايست رهبري سياسي جامعه را در دست داشته باشد.

امروز در دورة غيبت كبري از اين وجه ضرورت امام محروم هستيم. نه تنها ما محروم هستيم، بلكه آناني كه در دورة حضور امامان(ع) بودند. نيز از اين نعمت محروم بودند، چون بهره مندي از اين نعمت به اوضاع اجتماعي بستگي دارد. تنها امام علي(ع) آن هم به مدت پنج سال و امام حسن(ع) به مدت شش ماه توانستند رهبري سياسي را بر عهده بگيرند.

بنابراين از اين جهت فرقي بين زمان غيبت و حضور امام نيست. غيبت امام مهدي(عج) اگر مانع مي شود تا مردم از رهبري سياسي حضرت محروم گردند، اوّلاً اين جريان مختص زمان غيبت نيست و ثانياً به اوضاع اجتماعي بستگي دارد. اگر جامعه از اين جهت پذيرا باشد، يكي از شرايط ظهور امام محقق شده است.

3_ تفسير معصومانه از دين: وجود امام ضرورت دارد، به اين جهت كه مفسِّر و مبيِّن دين است؛ تفسيري كه در آن خطايي وجود ندارد. او بايد احكام دين را براي مردم بيان كند، چون تبيين و تفسير او معصومانه است و مردم با توجه به آن بدون دغدغه رهنمودهاي او را پذيرا مي شوند.

بعد از پيامبر(ص) مسلمانان به مدت 250 سال از اين نعمت بهره مند بودند؛ يعني تا هنگام شهادت امام حسن عسكري(ع) يازده امام در صدد تبيين و تفسير معصومانه از دين برآمدند و طرح اساسي از اسلام ناب محمدي (و مذهب تشيع) را پيايه ريزي كردند و احاديثي كه در قالب چهارصد كتاب (اصول اربع مأه) توسط شاگردان

آنان نوشته شده بودند، جمع آوري شد. افزون بر اين كتاب ها امامان(ع) توانستند شاگرداني مبرز و توانا براي دفاع از كيان عقيدتي و فقهي شيعه تربيت كنند.

مي توان گفت كه در اين دورة 250 ساله تقريباً مسئوليت تبيين و تفسير دين يا بيان هدايت تشريعي به پايان راه خود رسيد. آن چه گفتني بود، گفته شد و اصول احكام بيان شد و آنان به شاگردان خود ياد دادند كه در فروع و فرعيات احكام چگونه از اصول بهره گيرند و در حوادث واقعه (مسائل جديد) به اجتهاد و استنباط احكام بپردازند. حال اگر احياناً جايي نياز به تبيين و تفسير دين باقي باشد، مسئوليت اين امور بر عهدة شاگردان امامان؛ يعني عالمان با تقوا نهاده شده است. همان گونه كه از امام مهدي(عج) روايت شده است. "و أمّا الحوادث الواقعه فارْجعوا فيها إلي رُواة حديثنا فإنّهم حجتي عليكم و أنا حجة الله عليكم؛(4) در حوادث واقعه به روات احاديث و عالمان دين رجوع كنيد، چون آنان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان مي باشم".

اكنون در دورة غيبت امام مهدي(عج) مي توان گفت كه:

مسئوليت و وظيفة امام در بُعد تفسير دين و هدايت تشريعي به اتمام رسيده است و اگر با توجه به مقتضات زمان نيازي به تفسير دين باشد، عالمان با تقوا با بهره گيري از اصول و كلياتي كه امامان(ع) بيان داشته اند و در قالب اصول اربع مأه موجود است، اين مسئوليت را عهده دار مي گردند.

البته اگر چه در اين جهت، بعضي از خلأها وجود دارد يا احساس مي شود، مي تواند با ارتباط امام زمان با

افراد شايسته و خاص براي عامه مردم ناشناخته است، اين خلأ تا حدي جبران شود.

عنايات و توجهات حضرت را نيز نبايد ناديده گرفت.

اما در مورد حكمت و فلسفه غيبت امام مهدي(عج) مي گوييم:

غيبت حضرت ولي عصر(عج) يكي از رازهاي الهي بوده و ممكن است ما نتوانيم به كنه آن آگاه شويم و حكمت آن پس از ظهور روشن گردد. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غيبتي دارد كه تخلف ناپذير است، اجازه نداريم علت آن را بيان كنيم. حكمت غيبت او همان حكمتي است كه در غيبت حجت هاي پيشين وجود داشته و پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان چه حكمت كارهاي خضر از شكستن كشتي و كشتن پسربچه و برپا داشتن ديوار شكسته، وقتي براي موسي روشن شد كه آن دو خواستند از هم جدا شوند،(5) غيبت سرّي از اسرار الهي است".(6)

پس غيبت امام زمان(عج) از امور الهي است و ممكن است رمز اصلي آن تا پيش از ظهور آن وجود مقدس و نوراني براي بشريت روشن نگردد.

در عين حال مي توان فلسفة غيبت را در حد فكر بشري فهميد و آن اين كه: اين آخرين حجت معصوم الهي براي تحقق بخشيدن به آرماني بزرگ (گسترش عدل كلي و به اهتزاز در آوردن پرچم توحيد در جهان) در نظر گرفته شده است، و اين آرمان نياز به گذشت زمان و شكوفايي عقل و دانش بشر و آمادگي روحي و عقيدتي بشريت دارد، تا جهان به استقبال موكب آن امام عدل و آزادي رود. طبيعي است، چنان چه آن حضرت بيش از فراهم شدن مقدمات، در ميان مردم ظاهر شود، سرنوشتي (شهادت) چونان ديگر حجت

هاي الهي يافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، ديده از جهان فرو خواهد بست. به اين حكمت در روايات اشاره شده است.

امام باقر(ع) فرمود: "براي حضرت قائم (غيبتي است قبل از ظهور، براي جلوگيري از كشته شدن".(7)

در برخي از روايات، مسئلة امتحان خلق مطرح شده است، بدين معني كه مردم در عصر غيبت در بوتة آزمايش الهي قرار مي گيرند و مراتب و استواري آنان در ايمان و اعتقاد سنجيده مي شود.(8)

پي نوشت ها:

1. كافي، ج 1، ص 178.

2. همان، ج 1، ص 179.

3. منتخب الاثر، ص 337.

4. احتجاج، ص 28.

5. در مورد جريان حضرت موسي و خضر رجوع شود به قرآن، سورة كهف، آيات 66 _ 83.

6. شيخ صدوق، كمال الدين، ج 2، ص 158.

7. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 203.

8. غيبت نعماني، ص 141.

چرا در زمان گذشته كه امام زمان در غيبت صغري به سر مي برد و مردم مي توانند با حضرت ارتباط داشته باشند، امّا الآن؛ يعني در دورة غيبت كبري از آن محروم هستند؟ آيا مردم امروز استحقاق ديدار حضرت را ندارند؟
پرسش

چرا در زمان گذشته كه امام زمان در غيبت صغري به سر مي برد و مردم مي توانند با حضرت ارتباط داشته باشند، امّا الآن؛ يعني در دورة غيبت كبري از آن محروم هستند؟ آيا مردم امروز استحقاق ديدار حضرت را ندارند؟

پاسخ

از برخي روايات استفاده مي شود كه يكي از علل غيبت امام زمان(ع) حفظ جان حضرت است؛(1) بدين معنا كه خداوند به وسيلة غيبت امام(ع) حضرت را از قتل حفظ كرده است؛ زيرا اگر حضرت از آغاز زندگي ميان مردم ظاهر بود، ظالمان او را مانند ساير ائمه(ع) به شهادت مي رساندند.

"زراره" (كه يكي از ياران امام صادق(ع) است) مي گويد: امام فرمود: "امام منتظر، پيش از قيام خويش مدّتي از چشم ها غايب خواهد شد... زيرا بر جان خويش بيمناك خواهد بود".(2)

اين فلسفه غيبت امام اقتضا مي كند كه ارتباط با ايشان محدود بوده و با شيوه هاي خاصي صورت گيرد. اگر همة مردم با امام ارتباط برقرار مي كردند، با فلسفة غيبت همسويي نداشت. بر اين اساس در زمان غيبت صغري نيز همة مردم با امام ارتباط نداشتند، بلكه ارتباط با حضرت از طريق نواب اربعه كه انسان هاي عالم و پارسا بودند، صورت مي گرفت. اين افراد عبارت بودند از:

1_ ابوعمر و عثمان بن سعيد عمري: وي از نمايندگان امام علي النقي(ع) و امام حسن عسكري(ع) و مورد اطمينان بود كه احتمالاً در سال 265 هجري فوت كرده است.

2_ ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري، متوفاي 305 هجري.

3_ ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي، متوفاي 326 هجري.

4_ ابوالحسن علي بن محمد سمري، متوفاي 329.(3)

بر اساس محدوديت ارتباط با امام زمان(ع)

بود كه برخي از وكلاي ديگر امام كه در مناطق مختلف مانند بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، ري و ... حضور داشتند، با نواب اربعه ارتباط داشته و اين چهار نفر كه در رأس سلسله مراتب وكلاي امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مي رساندند.(4) در زمان غيبت كبري نيز ارتباط مردم با امام قطع نشده و شيوة برقراري ارتباط با حضرت فرق كرده است؛ بدين معنا كه در زمان غيبت كبري مردم با نائبان عام امام كه علماي واجد شرايط هستند، ارتباط برقرار مي كنند. آنان نيز مؤظف هستند كه به پرسش هاي مردم پاسخ داده و به مشكلات آنان رسيدگي نمايند. از سوي ديگر نيز مردم وظيفه دارند كه به نائبان عام رجوع نمايند؛ زيرا كه حجت امام هستند. در توقيعي از حضرت آمده است: "در حوادثي كه رخ مي دهد، به راويان احاديث ما مراجعه كنيد. آن ها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا (بر آنان) هستم".(5) برخي از انديشمندان شيعي باور دارند كساني كه لياقت و شايستگي داشته باشند، مي توانند با امام ارتباط برقرار نمايند. اين ديدگاه در بين دانشمندان شيعي شهرت دارد و افرادي چون محدث نوري، كراجكي و شيخ طوسي و ... از طرفداران اين نگرش هستند.(6)

سيد مرتضي در پاسخ اين اشكال كه امام غائبي كه هيچ كس به وي دسترسي نداشته باشد، چه فايده اي دارد و تفاوت بود و نبود وي چيست مي نويسد: "نخستين چيزي كه به آن معترفيم، اين است كه قطع نداريم هيچ كس به خدمت امام نمي رسد و هيچ بشري او را ملاقات نمي كند.

اين امر معلوم نيست".(7)

مرحوم علامه مجلسي تعدادي از عالمان وارسته را ذكر كرده كه حضور امام رسيده و از آن وجود مقدس بهره ها برده اند، عالماني مانند علامه بحرالعلوم.(8) از بعضي روايات استفاده مي شود كه امام ميان مردم حضور دارد، ولي مردم او را نمي شناسند و اين خود نيز نوعي ارتباطي است كه در زمان غيبت شكل مي گيرد؛ مضافاً آنچه كه گذشت مي توان گفت: همان گونه كه در زمان غيبت صغري ارتباط با امام زمان محدوديت داشته و بر اساس شرايط خاص صورت گرفته است، در زمان غيبت كبري نيز ارتباط با حضرت بر اساس شرايط خاصي امكان پذير است.

امام صادق(ع) فرمود: "اگر زميني، يك ساعت از جهت خالي باشد، ساكنان خود را فرو خواهد برد. حجت خدا مردم را مي شناسد، ولي مردم او را نمي شناسند، همان گونه كه يوسف مردم را مي شناخت و آنان او را نمي شناختند".(9)

پي نوشت ها:

1. لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 269.

2. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 202.

3. مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان(ع) ص 70 _ 71؛ مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان، ص 678 _ 681.

4. محمد بن ابراهيم بغدادي، كتاب الغيبه، ص 225.

5. شيخ طوسي، همان، ص 177.

6. مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان(عج)، ص 97.

7. سيد مرتضي، تنزيه الانبياء، ص 182، با اقتباس از مجله حوزه، ويژه اما زمان(عج)، ص 98.

8. بحارالانوار، ج 52، ص 237 _ 238.

9. مجله حوزه، ويژه نامة امام زمان(عج)، ص 87.

فلسفه غيبت حضرت مهدى (عج ) را توضيح دهيد .
پرسش

فلسفه غيبت حضرت مهدى (عج ) را توضيح دهيد .

پاسخ

ن_خست بايد توجه نمود كه غيبت امام از ديدگان ما به اين معنى نيست كه او در جهان ديگرى جز اي_ن ج_ه_ان زن_دگ_ى م_ى ك_ند و يا وجود جسمانى او به وجود ناپيدايى مانندامواج اتر تبديل گرديده است ; بلكه معنى غيبت امام (عج ) اين است كه او درميان مردم زندگى مى كند و مردم وى را مى بينند ولى نمى شناسند و از يك زندگى طبيعى برخوردار است . ام_ا چ_را غيبت او طولانى است و فلسفه اين غيبت ممتد چيست ؟ در برابر اين پرسش بايد گفت : ب_رنامه حضرت مهدى (عج ) با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلى دارد و آن اين است كه برنامه وى قانونگذارى نيست ; بلكه يك برنامه به تمام معنى اجرايى در تمام جهان است ; به اين معنى كه او ماموريت دارد تمام اصول تعليمات اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و داد و حق و حقيقت را در ميان همه افراد بشر بسط و گسترش دهد . درس_ت است كه پيامبران و امامان نيز قسمت هايى از اين برنامه را اجرا كرده اند ,ولى بر اثر نبودن آم_ادگ_ى در ب_سيارى از مردم جهان , اين موضوع جنبه جهانى وعمومى به خود نگرفت و پس از نفوذ در شعاع معينى از جامعه هاى انسانى متوقف ماند . روش_ن اس_ت ك_ه پ_ي_اده ش_دن ي_ك چنين برنامه انقلابى جهانى كه به وسيله آن اصول عدالت و دادگ_رى و حق و حقيقت در ميان همه مردم جهان گسترش يابد , شرايط و

مقدماتى لازم دارد كه در زير به آنها اشاره مى شود و اين شرايط و امكانات جز با مرور زمان وتكامل همه جانبه اجتماع م_م_ك_ن ن_يست ; از جمله :

1 - آمادگى روحى در درجه نخست بايد مردم جهان براى اجراى اين اص_ول , ت_ش_نه و آماده گردند و تا درمردم جهان تقاضايى نباشد عرضه هر نوع برنامه مادى و معنوى موثر نخواهدبود . قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگى اقتصادى حكمفرماست و تاتقاضايى از مردم نسبت به ك_الايى نباشد عرضه آن كالا كم اثر خواهد بود , بلكه عين اين نظام در عرضه برنامه هاى معنوى و اص_ول اخ_لاقى و مكتبهاى سياسى و انقلابى نيزحكمفرما مى باشد و تا در اعماق دل مردم - براى اي_ن نوع امور - تقاضا و درخواستى نباشد عرضه آن با شكست روبه رو شده و كارى از پيش نخواهد رفت . البته گذشت زمان و شكست قوانين مادى و پديد آمدن بن بستهاى جهانى و كشيده شدن بشريت ب_ر لب پرتگاه جنگ , مردم جهان را خسته خواهد كرد و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت كه اصول قوانين مادى و سازمانهاى به اصطلاح بين المللى , نه تنهانمى توانند مشكلات زندگى را ح_ل ك_ن_ند و عدالت را در جهان حكمفرما سازند , بلكه همين خستگى و ياس , مردم دنيا را براى پ_ذيرش يك انقلاب بنيادى مهيا و آماده مى سازد و مى دانيم كه اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد ت_ا ت_ج_رب_ه ه_اى تلخ زندگى ثابت كند كه تمام نظامات مادى و سازمانهاى بشرى در اجراى اصول عدالت و احقاق

حق و برقرارى امنيت و آرامش , عاجز و ناتوان مى باشند و سرانجام بر اثر ياس ون_وم_يدى , اين تقاضا در مردم گيتى براى تحقق چنان آرمان الهى پديد آيد و زمينه براى عرضه يك انقلاب جهانى به وسيله يك مرد الهى و آسمانى از هر نظر مساعدگردد . (1)

2 - ت_ك_امل علوم و فرهنگهاى انسانى از سوى ديگر براى برقرار ساختن يك حكومت جهانى , بر اساس عدل و داد , نيازفراوانى به پيشرفت علوم و دانشها و فرهنگهاى اجتماعى و مردمى دارد كه آن نيزبدون پيشرفت فكرى و گذشت زمان ممكن و ميسر نمى گردد . ب_رقرارى حكومت جهانى كه در سراسر جهان , عدل و داد و قانون حكومت كند و همه مردم جهان از كليه مزاياى فردى و اجتماعى اسلام بهره مند گردند بدون وجود يك فرهنگ پيشرفته در كليه شوون بشرى امكان پذير نيست و هرگز بدون يك فرهنگ كامل ,جامه عمل به خود نمى پوشد . اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد .

3 - ت_ك_ام_ل وسايل ارتباط جمعى از سوى ديگر , چنين حكومتى نياز به وجود وسايل كامل ارتباط ج_م_ع_ى دارد ت_ا درپ_رت_و آن بتواند مقررات و احكام و اصول انسانى را از طرق مختلف در مدت كوتاهى به مردم جهان اعلام كند . اين موضوع بدون تكامل صنايع انسانى و گذشت زمان نيز انجام نمى گيرد .

4 - پ_رورش نيروى انسانى از همه اينها گذشته , پيشبرد چنين هدفى و پى ريزى چنان انقلابى به ي_ك ن_يروى فعال و سازنده انسانى نياز دارد كه در واقع ارتش انقلاب جهانى را تشكيل مى دهد و تشكيل

چنين ارتشى و به وجود آمدن چنين افراد پاكباخته و فداكارى كه در راه هدف وحقيقت از همه چيز بگذرند نياز به گذشت زمان دارد . اگ_ر در ب_رخ_ى از رواي_ات مى خوانيم كه فلسفه طولانى شدن غيبت امام زمان , همان امتحان و آزم_اي_ش م_ردم است , ممكن است ناظر به همين قسمت باشد ; زيرا امتحان وآزمايش در منطق اسلام نه به معنى آزمونهاى معمولى و كشف امور پنهانى است ; بلكه مقصود از آن پرورش روحيات پاك و پديد آوردن حداكثر ورزيدگى در افرادمى باشد . (2)م_جموع اين جهات چهارگانه (3) نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه اى بگذرد وجهان از بسيارى از جهات پيش برود ; و آمادگى روحى و فكرى براى پذيرش حكومت جهانى بر اساس حق و ع_دال_ت در م_ردم پديد آيد ; آنگاه اين برنامه با وسايل وامكانات خاصى در سطح جهانى بوسيله حضرت مهدى (عج ) پياده گردد 000 اين است فلسفه غيبت طولانى امام . ام_ا ب_ا اي_ن ح_ال چ_را امام در ميان مردم شناخته نمى شود و بطور ناشناس زندگى مى كند ; در صورتى كه براى او ممكن است كه بطور شناخته شده در ميان مردم به سرببرد تا روزى كه فرمان الهى درباره انقلاب جهانى او فرا رسد . درباره اين سوال بايد گفت : امام همچون انسانهاى ديگر طبق سنن عادى انسانى زندگى مى كند , ول_ى او از ي_ك ع_م_ر ط_ولان_ى ب_رخوردار است , اگر شناخته مى شد هرگز ازگزند نيروهاى اه_ريمنى كه در هر عصر و زمانى تعداد و شماره هاى آنها كم نيست مصون و محفوظ نمى

ماند و به دست آنان از بين مى رفت , چنان كه تاريخ اين مطلب رادرباره تمام امامان و پيشوايان گذشته به روش_ن_ى ثابت كرده است ; و اگر آفتاب عمرامامى از پيشينيان به وسيله اهريمنان بدخواه غروب م_ى ك_رد ام_ام و پ_يشواى ديگرى جاى او را مى گرفت , در صورتى كه اين موضوع درباره حضرت مهدى (عج ) چنين نيست ;او آخرين حجت خداست و بايد برنامه به دست او اجرا گردد . در اي_ن صورت , ناچار بايد بطور ناشناس زندگى كند تا روزى كه ماموريت اجراى اين برنامه به او محول گردد . البته آنچه گفتيم درباره فلسفه غيبت امام (عج ) و علت زندگى كردن او بطور ناشناس بود و اما اي_ن ك_ه وج_ود امام در پشت پرده غيبت چه منافعى براى مردم دارد و هم اكنون جامعه انسانى از وجود امام چه سودى مى برد , خود موضوع ديگرى است كه بايدجداگانه درباره آن بحث نمود و از موضوع سوال بالا خارج است .

چرا حضرت مهدي(عج) غيبت مينمايند و فايده اين غيبت چيست؟
پرسش

چرا حضرت مهدي(عج) غيبت مينمايند و فايده اين غيبت چيست؟

پاسخ

1_ علت عمده و حقيقي غيبت معلوم نخواهد شد مگر بعد از ظهور آن حضرت همانطور كه حكمت كارهاي خضر در موقعي كه موسي (علي نبينا و آله و عليه السلام) با او مصاحبت داشت، معلوم نشد مگر در وقت مفارقت آنها.

همانطور كه فايده و ثمرة خلقت هر موجودي اعمّ از جماد و نبات و حيوان و انسان بعد از گذشت ماهها و سالها ظاهر شده و ميشود.

2 _ حكمتها و اسرار معلومي در اين غيبت است كه از آن جمله، امتحان بندگان است زيرا به واسطه غيبت، مخصوصاً اگر سرّ آن نامعلوم باشد مرتبة ايمان و تسليم افراد در برابر تقدير الهي ظاهر ميشود و قوت تديّن و تصديق آنان معلوم و آشكار ميگردد. همچنين در زمان غيبت به واسطة حوادث و فتنههائي كه روي ميدهد، شديدترين امتحانات از مردم به عمل ميآيد كه شرح آن در اينجا ميسّر نيست.

و از جملة آن اسرار، اين است كه در دورة غيبت، ملل جهان به تدريج براي ظهور آن مصلح حقيقي و سامان دهنده وضع بشر، آمادگي علمي و اخلاقي و عملي پيدا كنند؛ زيرا ظهور آن حضرت مانند ظهور انبياء و ساير حجج نيست كه مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد بلكه روش آن سرور در رهبري جهانيان مبني بر حقايق و حكم به واقعيات و ترك تقيّه، شدت در امر به معروف و نهي از منكر و مؤاخذة سخت از عُمّال و ارباب مناصب و رسيدگي به كارهاي آنها است كه انجام اين امور نياز به تكامل علوم و معارف و

ترقّي و رشد فكري و اخلاقي بشر دارد بطوري كه استعداد عالمگير شدن تعاليم اسلام و جهاني شدن حكومتِ احكام قرآن فراهم باشد.

آيا خوف از قتل و بيم از كشته شدن ميتواند يكي از موجبات غيبت امام زمان(عج) باشد؟ و آيا با بقاء غيبت ارتباطي دارد؟
پرسش

آيا خوف از قتل و بيم از كشته شدن ميتواند يكي از موجبات غيبت امام زمان(عج) باشد؟ و آيا با بقاء غيبت ارتباطي دارد؟

پاسخ

بله، بيم از قتل و نداشتن تأمين جاني ميتواند سبب غيبت شده باشد و اين مطلب از مراجعه به كتابهاي مورد اعتماد و تواريخ و احاديث معلوم ميشود. زيرا بني عباس به ملاحظه آنكه شنيده بودند و ميدانستند در خاندان پيغمبر و از فرزندان علي و فاطمه (عليهما السلام) شخصيتي پيدا خواهد شد كه حكومت جباران و مستبدان به دست او بر چيده ميشود و آن كس فرزند حضرت امام حسن عسكري(ع) است، در مقام كشتن او برآمدند و همانطور كه فرعون نسبت به حضرت موسي(ع) رفتار كرد براي آنكه از ولادت آن حضرت مطلع شوند نخست جاسوسان و كارآگاهان گماشتند؛ و بعد هم خواستند شخص او را بيابند و دستگير سازند، ولي خدا آن حضرت را حفظ كرد و دشمنان او را نا اميد ساخت و بر حسب ظاهر نيز جنگهاي داخلي بزرگ و ابتلاي بني عباس به شورش و انقلاب «صاحب الزنج» آنها را از تعقيب اين موضوع بازداشت، چنانچه كليني و شيخ طوسي در كتاب «كافي» و «غيبت» به سند خود از زراره روايت كردهاند كه گفت: شنيدم حضرت صادق(ع) فرمود:

براي قائم(ع) پيش از آنكه قيام فرمايد غيبتي است، عرض كردم: براي چه؟

فرمود: ȘјǙʠآنكه از كشته شدن بيم دارد.

اما بيان ارتباط بقاي غيبت با خوف از قتل اين است كه اگر چه خداوند متعال، قادر و توانا است كه ϘѠهر زمان و هر ساعت آن حضرت را ظاهر و بطور قهر و غلبه ȘѠتŘǙŠملل و حكومتها پيش از

فراهم شدن اسباب، غالب سازد ولي چون جريان اين جهان را خداوند بر مجراي اسباب و مسبّبات قرار داده، تا اسباب چنان ظهوري فراهم نشود، قيام آن حضرت به تأخير خواهد افتاد و اگر پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود از خطر قتل مصون نخواهد ماند.

چرا امام زمان مانند پدران بزرگوارش از راه تقيه با خلفاء و زمامداران وقت بيعت نمينمايد؟
پرسش

چرا امام زمان مانند پدران بزرگوارش از راه تقيه با خلفاء و زمامداران وقت بيعت نمينمايد؟

پاسخ

چرا امام زمان مانند پدران بزرگوارش از راه تقيه با خلفاء و زمامداران وقت بيعت نمينمايد؟

ج: يكي از علائم و مشخصات امام منتظر و مهدي آخرالزمان(ع) اين است كه بيعت هيچكس و هيچ حكومت غاصب و ستمگري حتي به عنوان تقيه بر گردن او نيست و ظاهر ميشود در حالي كه نسبت به احدي از جبابره و حكومتهاي مختلف تمكين و تسليمي نداشته و از راه تقيه هم، حكومتهاي غير اسلامي و حكومتهائي را كه تمام اسلامي نيست در ظاهر امضا نكرده است. او اكمل مظاهر اسم «العادل» و «السلطان» و «الغالب» و «الحاكم» است و چنان شخصيت و مقامي، از اينكه تحت سلطنت غير خدا واقع شود يا به حكومتي از حكومتهاي جائر به تقيه رأي داده باشد، بر حسب اخبار محفوظ و محروس است و چنانچه از اخبار كثير استفاده ميشود، آن حضرت به تقيه عمل نخواهد كرد و حق را آشكار و باطل را از صفحة روزگار بر خواهد انداخت. از جمله در حديث هشام بن سالم، حضرت صادق(ع) ميفرمايد: «يَقُومُ الْقائِمُ وَ لَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِأَحَدٍ»، [قائم(ع) قيام ميكند در حالي كه در گردن او بيعت براي احدي نيست.]

چرا حضرت مهدي براي رفع ظلم و ارشاد مردم تا حدودي كه ممكن است ظاهر نميشوند و هر زمان كه خطري براي ايشان پيش آمد و يا مصلحتي اقتضا كرد غايب شوند و به همين صورت ظهورهائي جزئي داشته باشند تا آن ظهور كلي فرا رسد؟
پرسش

چرا حضرت مهدي براي رفع ظلم و ارشاد مردم تا حدودي كه ممكن است ظاهر نميشوند و هر زمان كه خطري براي ايشان پيش آمد و يا مصلحتي اقتضا كرد غايب شوند و به همين صورت ظهورهائي جزئي داشته باشند تا آن ظهور كلي فرا رسد؟

پاسخ

اين نحو ظهور و غيبت، خلاف مصلحت نبوات و خلاف مصالح تربيتي جامعه است و مانند مداخله يك قوة مستمر غيبي در كادر اختيار بشر و سلب اختيار از انسان ميباشد و بالأخره با هدف خلقت انسان، تكامل عادي و اختياري و سير ارادي و تدريجي او بسوي كمالي كه آيه: «اِنّا خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاحٍ نَبْتَليهِ فَجَعْلْناهُسَميعاًبَصيراً» دهر/ 2 [ما او را از آب نطفه مختلط خلق كرديم و داراي قواي چشم و گوش گردانيديم.] آن را بيان ميدارد، سازگار نيست و موجب وقوف و بازماندن بشر از سير ترقي و كمال است و مانند آن است كه همه چيز، وابسته به معجزه گردد و جريان طبيعي و عادي كه سنّت خدا بر آن قرار دارد، متروك شود.

خواجه نصيرالدين طوسي در مورد سبب غيبت امام دوازدهم چه گفته است؟
پرسش

خواجه نصيرالدين طوسي در مورد سبب غيبت امام دوازدهم چه گفته است؟

پاسخ

خواجه نصير الدين طوسي در رساله فيلسوفانه و محققانه اي كه در امامت تأليف فرموده، فصلي كامل راجع به غيبت امام دوازدهم و طول مدت و رفع استبعاد آن مرقوم داشته است و در پايان آن راجع به «سبب غيبت» چنين فرموده است:

«و أما سبب غيبته فلا يجوز أن يكون من الله سبحانه ولا منه كما عرفت فيكون معي المكلفين، وهوالخوف الغالب وعدم التمكين والظهور يجب عند زوال السبب»

[اما سبب غيبت امام دوازدهم، پس جايز نيست كه از جانب خداي سبحان و يا از جانب خود آن حضرت باشد؛ بلكه همانگونه كه شناختي از مردم و مكلفين است و آن خوف غالب و تمكين نداشتن مردم از امام است و هر موقع اين سبب زايل شود يعني مردم تمكين و اطاعت از امام نمايند ظهور واجب مي شود.]

چنانچه دقت و ملاحظه شود كلام اين استاد بزرگ كه در روشنائي عقل و حكمت اين موضوع را بررسي و مورد تحليل قرار داده، مؤيد بعضي وجوهي است كه در جاي ديگر بطور مفصل شرح داديم و آن بيم از قتل و تمكين نكردن مردم است و اگر اين سبب برطرف شود، آن حضرت ظاهر مي شود پس سزاوار نيست بندگان با آنكه سبب غيبت خود آنها هستند اشكال و ايراد نمايند. مع ذلك چنانچه آنها رفع سبب نكنند اراده خدا بر آن تعلق گرفته كه در زمان مقتضي او را به قهر و غلبه تمكن دهد و وعده اي را كه در قرآن شريف در آية كريمة:

(«وَعَدْ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الاَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ

الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» نور/57

[خدا به كساني كه از شما بندگان ايمان آورده و نيكوكار گردد وعده فرموده كه در زمين خلافت دهد چنانكه امت هاي صالح پيرامون گذشته، جانشين پيشينيان خود شدند و علاوه بر خلافت، دين پسنديده آنان را بر همه اديان تمكين و تسلط عطا كند و به همة مؤمنان پس از خوف و انديشه از دشمنان ايمني كامل دهد.])

به مؤمنين داده، منجّز فرمايد و آن حضرت ظاهر و آشكار شود و اگر يك روز از دنيا باقي نمانده باشد آنقدر آن روز را طولاني سازد تا مهدي(عج) ظاهر شود و زمين را پر از عدل و داد كند پس از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد.

چرا امتحان به «غيبت حضرت مهدي» از شديدترين امتحانات است؟
پرسش

چرا امتحان به «غيبت حضرت مهدي» از شديدترين امتحانات است؟

پاسخ

بطوري كه از اخبار استفاده مي شود به دو جهت امتحان به غيبت حضرت مهدي(ع) از شديدترين امتحانات است.:

جهت اول: چون اصل غيبت بسيار طولاني مي شود، بيشتر مردم در ريب و شك مي افتند و برخي در اصل ولادت و بعضي در بقاي آن حضرت شك مي نمايند و جز اشخاص مخلص و با معرفت و آزموده، كسي بر ايمان و عقيدة به امامت آن حضرت باقي نخواهد ماند. چنانچه پيغمبر اعظم(ص) در ضمن روايت معروفي كه جابر روايت كرده است فرمود:

«ذلِكَ الَّذي يَغيبُ عَنْ شيعَتِهِ وَ اَوْليائِهِ غَيْبَهً لا يثبتْ فيها عَلَي الْقَوْلِ بِاِمامَتِهِ الاّ مَنِ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْايمانِ»

و معلوم است كه ايمان به بقاء، حيات، عمر، غيبت طولاني و انتظارظهور در دوران بسيار طولاني غيبت، دليل حسن اعتقاد و اعتماد به خبرهاي غيبي پيغمبر(ص) وائمه (ع) و نشانة ايمان به قدرت الهي، و علامت قوّت تسليم و تمكين از برنامه هاي دين است. براي اينكه ايمان كامل و صادق به امور غيبي حاصل نمي شود مگر براي اهل يقين و پرهيزكاران و كساني كه از تاريكي وساوس نجات يافته وبه سر منزل اطمينان نفس و ثبات عقيده رسيده و دلشان از انوار هدايت منوّر و روشن شده باشد و به استبعادات و شبهاتِ واهي اعتنا نكرده در راه دينداري و ولايت، لغزش قدم و تزلزل نيابند.

جهت دوم: شدتها و پيش آمدهاي ناگوار و تغييرات و تحولاتي است كه در دورة غيبت، روي داده و مردم را زير و رو مي سازد بطوري كه حفظ ايمان و استقامت، بسيار دشوار مي گردد وايمان افراد در مخاطرات سخت واقع مي شود چنانچه

از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: آن كس كه بخواهد در عصر غيبت به دينش متمسك و ملتزم باشد، مثل كسي است كه شاخة درخت خار را بادست بزند تا خارهايش قطع گردد _ سپس امام بادست خود به اين كار اشاره كرده آنگاه فرمود: به درستي كه براي صاحب اين امر غيبتي است پس بايد هر بنده خداي بپرهيزد و بايد به دينش متمسك گردد.

در دوران غيبت، جمال ظاهر دنيا هر چه بيشتر و بهتر جلوه گر و دل فريب مي شود، اسباب معاصي و گناهان و لذائذ حيواني بيش از همه وقت فراهم و در دسترس عموم قرار مي گيرد، بساط لهو و لعب و غنا و خوانندگي و طرب همهجا گسترده ميشود زنها و مردهاي بيگانه با هم امتزاج و اختالاطهاي نامشروع و خلاف عفت و نجابت پيدا كنند، كسبهاي حرام متداول و رسمي و معاش اكثر مردم از راههاي حرام باشد و براي اختلاطهاي مؤمن ضربت شمشير از به دست آوردن يك درهم حلال آسان تر باشد، مادّيات و دنيا پرستي بر مردم غالب و مقامات و مناصب به دست كساني افتد كه به احكام خدا پايبند و ملتزم نباشند، زنان را در رتق وفتق امور عامه و كارهائي كه به عهده مردها است دخالت دهند ربا و ميگساري و فروش شراب و قمار و بي عفتي و فحشاء علني گردد.

اهل دين و امانت و ايمان ذليل؛ و نابكاران و اراذل و بي دينان، به ظاهر عزيز گردند. امر به معروف و نهي از منكر ترك و عكس آن رايج شود. معروف را منكر و منكر را معروف شناسند، به معصيت

و گناه و هم كاري با ستمگران افتخار نمايند، امانت را غنيمت و صدقه را غرامت شمارند.

شعائر و آداب اسلام را ترك و آداب و شعائر كفار را رسمي كنند. اهل حق خانه نشين و ناپاكان و خدانشناسان مصدر امور گردند. زنها با گستاخي تمام آداب و سنن اسلامي را ترك و به وضع دوران جاهليّت برگردند. به واسطة تسلط و غلبة كفار و استبداد اشرار، آن چنان مؤمنان در فشار واقع و از آزادي محروم شوند كه كسي را جرأت آن نباشد كه نام خدا را ببرد مگر در پنهاني و بطوري كار حفظ ايمان سخت شود ك شخص صبح كند درحالي كه در شمار مؤمنان و مسلمانان است و شب كند درحالي كه از اسلام بيرون رفته و كافر شده باشد.

از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: اين امر براي شما واقع نخواهد شد مگر پس از نااميدي، نه، به خدا نمي آيد تا شما (مؤمن و منافق) از هم جدا شويد. نه، به خدا نخواهد آمد تا شقي شود هر كس شقي مي گردد و سعيد گردد هر كس سعيد مي گردد. (كمال الدين 2/باب 34 ص 15، ح 31)

و در روايت ابن عباس است كه پيامبر اعظم(ص) فرمود: كساني كه در زمان غيبت اوبر عقيده به امامت او ثابت باشند از كبريت احمر كمياب ترند.

پس جابر به پا خاست و عرض كرد: يا رسول الله براي قائم از فرزندان تو غيبت است؟

فرمود: آري سوگند به پروردگارم و بايد خدا گروندگان را تخليص كند و كفار را محو سازد. اي جابر، اين امري است (كار بزرگي است) از كارهاي خدا و سرّي است از

اسرار خدا كه از بندگان خدا پوشيده است پس بر حذر باش از شك در آن پس به درستي كه شك در كار خداوند عزوجل كفر است.

آيا با جستجو و كاوش به حكمت و فلسفه غيبت مي رسيم و آيا نرسيدن به اين امر دليل نفي آن است؟
پرسش

آيا با جستجو و كاوش به حكمت و فلسفه غيبت مي رسيم و آيا نرسيدن به اين امر دليل نفي آن است؟

پاسخ

خير. اين قدر دنبالة فلسفة غيبت و پرسش از آن نباشيد غيبت امري است حاصل شده و واقع شده. سرّ غيبت دانسته شود يا نشود، غيبت واقع شده است و ندانستن شما هيچگاه برهان نفي و رد آن نيست.

ما به قضاء و قدر معتقديم و في الجمله هم كم و بيش بر حسب اطلاعات فلسفي و راهنمائيهاي قرآن و اهل بيت از آن چيزهائي مي دانيم اما آيا كسي مي تواند از تمام تفاصيل قضاء و قدر اظهار علم و اطلاع كند. لذا از تفكر در قضاء و قدر نهي شده و فرمودند:

«وادٍ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكُوهُ»

[وادي تاريكي است در آ ن سلوك نكيند و اسب طلب را اينجا نرانيد كه خسته و مانده مي شويد.]

در اين وادي مران زنهار زنهاركه در اول قدم گردي گرفتار

ش_كار كس نش_د عنقا بدورانرا دام اف_كن_ي اي م_رد نادان

امور تكوين و تشريع از همة جهات تحت احاطه فكر بشر در نخواهد آمد و بشر نمي تواند تمام نواحي اين امور را بررسي و به جميع اطراف آن برسد.

اينجا ديگر مقام، مقام تسليم و ايمان است اما در عين حال نه ايمان بي دليل و نه ايمان تعبدي خالص، بلكه ايماني كه از راهنمائي عقل و وجدان آگاه بشر سرچشمه گرفته و زبان وحي و آيات قرآن مجيد و احاديث متواتر و معجزات و شرفيابيهاي جمعي از خواص، ما را به آن دلالت و راهنمائي كرده است.

پس آنچه بگوييم راجع به اسرار غيبت، بيشتر مربوط به فوايد و آثار آن است، و الّا علت اصلي آن

بر ما مجهول است.

و اين است معناي احاديث شريفه اي كه در آنها تصريح شده به اينك سرّغيبت آشكار نشود مگر بعد از ظهور چنانچه سرّ آفرينش درختها ظاهر نمي شود مگر بعد از ظهور ثمره و ميوه، و حكمت باران آشكار نشود مگر بعد از زنده شدن زمين و سبز و خرم شدن بوستانها و مزارع.

صدوق در كتاب كمال الدين و كتاب علفل الشرايع به سند خود از عبدالله بن فضل هاشمي روايت كرده است كه گفت: شنيدم حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: البته براي صاحب اين امر غيبتي است كه چاره اي از آ ن نيست در آن هر باطل جو، به ريب و شك مي افتد.

عرض كردم: چرا؟ فدايت شوم.

فرمود: براي امري كه به ما اذن در فاش كردن آن داده نشده است.

گفتم: پس وجه حكمت در غيبت او چيست؟

فرمود: وجه حكمتي كه در غيبت حجتهاي خدا پيش از آن حضرت بود.

به درستي كه وجه حكمت غيبت كشف نمي شود مگر بعد از ظهور او، چنانچه وجه حكمت كارهاي حضرت خضر (از سوراخ كردن كشتي، كشتن غلام و به پا داشتن ديوار،) براي حضرت موسي(ع) كشف نشد مگر در همگام مفارقت آنها از يكديگر.

اي پسر فضل اين «غيبت» امري است از امر خداي تعالي و سرّي است از سرّ خدا و غيبي است از علوم غيبي خدا و پس از آنكه ما دانستيم خداوند حكيم است، گواهي داده ايم به اينكه كار و گفتارهاي او همه موافق حكمت است هر چند وجه آن بر ما روشن نشده باشد.

مى دانيم حضرت مهدى حجت بن الحسن العسكرى((عليه السلام)) به سال 260 از نظرها غائب و پنهان شده است هم اكنون بيش از يك هزار سال است كه در پشت پرده غيبت به سر مى برد مى خواهيم بدانيم فلسفه اين غيبت طولانى چيست؟
پرسش

مى دانيم حضرت مهدى حجت بن الحسن العسكرى((عليه السلام)) به سال 260 از نظرها غائب و پنهان شده است

هم اكنون بيش از يك هزار سال است كه در پشت پرده غيبت به سر مى برد مى خواهيم بدانيم فلسفه اين غيبت طولانى چيست؟

پاسخ

نخست بايد توجّه نمود كه غيبت امام از ديدگان ما، به اين معنى نيست كه او در جهان ديگرى جز اين جهان زندگى مى كند و يا وجود جسمانى او به وجود ناپيدائى مانند امواج «اتر» تبديل گرديده است بلكه معنى غيبت امام((عليه السلام)) اين است كه او در ميان مردم زندگى مى كند و مردم وى را مى بينند ولى نمى شناسند و از يك زندگى طبيعى، برخوردار است.

امّا چرا غيبت او طولانى است؟

فلسفه اين غيبت ممتد چيست در برابر اين پرسش بايد گفت: برنامه حضرت مهدى((عليه السلام)) با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلّى دارد، و آن اين است كه برنامه وى، يك برنامه ى به تمام معنى اجرائى است نه قانون گزارى آن هم نه در يك قمت از جهان بلكه در تمام جهان، به اين معنى كه او مأموريت دارد تمام اصول تعليمات اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و حق و حقيقت را در ميان همه افراد بشر، بسط و گسترش دهد.

درست است كه پيامبران و امامان نيز قسمت هائى از اين برنامه را اجراء كرده اند، ولى بر اثر نبودن آمادگى در بسيارى از مردم جهان اين موضوع جنبه جهانى و عمومى به خود نگرفت، و پس از نفوذ در شعاع معينى از جامعه هاى انسانى، متوقّف ماند.

روشن است كه پياده شدن يك چنين برنامه شدن يك چنين برنامه انقلابى جهانى، كه به وسيله آن، اصول عدالت و دادگرى

و حق و حقيقت، در ميان همه مردم جهان

_20_

گسترش يابد شرائط و مقدّماتى لازم دارد كه در زير به آنها اشاره مى شود و اين شرائط و امكانات جز با مرور زمان و تكامل همه جانبه اجتماع ممكن نيست، از جمله:

1. آمادگى روحى

در درجه نخست بايد مردم جهان براى اجراى اين اصول، تشنه و آماده گردند و تا در مردم جهان تقاضائى نباشد «عرضه» هر نوع برنامه مادى و معنوى مؤثر نخواهد بود قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگى اقتصادى حكم فرما است و تا تقاضائى از مردم نسبت به كالائى نباشد عرضه آن كالا كم اثر خواهد بود، بلكه عين اين نظام در عرضه برنامه هاى معنوى و اصول اخلاقى و مكتبهاى سياسى و انقلابى نيز حكمفرما مى باشد و تا در اعماق دل مردم، براى اين نوع امور، تقاضا و درخواستى نباشد عرضه آن با شكست روبرو شده و كارى از پيش نخواهد رفت.

البته گذشت زمان و شكست قوانين مادّى و پديد آمدن بن بستهاى جهانى، و كشيده شدن بشريت بر لب پرتگاه جنگ مردم جهان را خسته خواهد كرد و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت كه اصول قوانين مادّى و سازمانهاى به اصطلاح بين المللى نه تنها نمى توانند مشكلات زندگى را حل كنند و عدالت را در جهان حكمفرما سازند، بلكه همين خستگى و ياس، مردم دنيا را براى پذيرش يك انقلاب بنيادين مهيا و آمده مى سازد و مى دانيم كه اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد، تا تجربه هاى تلخ زندگى ثابت كند كه تمام نظامات مادى و سازمانهاى بشرى در اجراى

اصول عدالت و احقاق حق و برقرارى امينّت و آرامش عاجز و ناتوان مى باشند و سرانجام، بر اثر ياس و نوميدى اين تقاضا در مردم گيتى براى تحقق چنان آرمان الهى پديد آيد و زمينه براى عرضه

_21_

يك انقلاب جهانى وسيله يك مرد الهى و آسمانى از هر نظر مساعد گردد(1).

2. تكامل علوم و فرهنگهاى انسانى

از سوى ديگر براى برقرار ساختن يك حكومت جهانى، براساس عدل و داد، نياز فراوانى به پيشرفت علوم و دانشها و فرهنگهاى اجتماعى و مردمى وجود دارد كه آن نيز بدون پيشرفت فكرى و گذشت زمان، ممكن و ميسّر نمى گردد.

برقرارى حكومت جهانى كه در سراسر جهان، عدل و داد و قانون حكومت كند، و همه مردم جهان، از كليه مزاياى فردى و اجتماعى اسلام بهره مند گردند بدون وجود يك فرهنگ پيشرفته در كليه شئون بشرى، امكان پذير نيست و هرگز بدون يك فرهنگ كامل، جامه عمل به خود نمى پوشد، اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد.

3. تكامل وسائل ارتباط عمومى

از ديگر سو، چنين حكومتى نياز به وجود وسائل كامل ارتباط جمعى دارد تا در پرتو آن بتواند مقررات و احكام و اصول انسانى را از طرق مختلف در مدّت كوتاهى به مردم جهان اعلام كند اين موضوع بدون تكامل صنايع انسانى و گذشت زمان نيز انجام نمى گيرد.

4. پرورش نيروى انسانى

از همه اينها گذشته پيشبرد چنين هدفى و پى ريزى چنان انقلابى به يك نيروى فعّال و سازنده انسانى نياز دارد كه در واقع ارتش انقلاب جهانى را تشكيل مى دهد و

1 - يكى از نشانه هاى روشن قيام امام زمان كه در احاديث اسلامى همگى بر

آن اتّفاق دارند اين است كه سراسر اجتماع بشرى را جور و ستم و تعدى و بيدادگرى، فرا مى گيرد و ابرهاى ياس و نوميدى زندگى جامعه انسانى را تيره مى سازد و در حقيقت فشار ظلم و تعدى آن چنان بر دوش آنان سنگينى مى كند كه انسان را براى پذيرش انقلاب ديگر، انقلابى عميق و بنيادى به دست توانا و نيرومند يك مرد الهى آماده مى سازد.

_22_

تشكيل چنين ارتشى، و به وجود آمدن چنين افراد جانباز و فداكارى كه در راه هدف و حقيقت از همه چيز بگذرند نياز به گذشت زمان دارد.

اگر در برخى از روايات مى خوانيم كه فلسفه طولانى شدن غيبت امام زمان، همان امتحان و آزمايش مردم است ممكن است ناظر به همين قسمت باشد زيرا امتحان و آزمايش در منطق اسلام نه به معنى آزمونهاى معمولى و كشف امور پنهانى است، بلكه مقصود از آن پرورش روحيات پاك و پديد آوردن حداكثر ورزيدگى در افراد مى باشد(1).

مجوع اين جهات چهارگانه(2) نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه اى يگذرد و جهان از بسيارى از جهات پيش برود، و آمادگى روحى و فكرى براى پذيرض حكومت چهانى بر اساس حق و عدالت در مردم پديد آيد. آنگاه اين برنامه با وسائل و امكانات خاصى در سطح جهانى وسيله حضرت مهدى((عليه السلام)) پياده گردد... اين است فلسفه غيبت طولانى امام.

تنها چيزى كه در اينجا گفته مى شود اين است كه همه اين مطالب صحيح است امّا با اين حال چرا امام در ميان مردم شناخته نمى شود و به طور ناشناس زندگى مى كنند در

1 - تمام آزمونهاى الهى

كه درباره پيامبران و اولياء وى انجام مى گيرد براى همين منظور است اگر خدا ابراهيم را با تكاليف و وظائف سنگينى آزمود چنانكه مى فرمايد: «و اذا بتكلى ابراهيم ربه به كلمات فاتمهن(سوره بقره، آيه 124) براى همين هدف بوده است تا اين راد مرد الهى به قدرى در كوران حوادث قرار گيرد تا در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب ديده درآيد.

2 - مجوع اين جهات چهارگانه را مى توان در امور زير خلاصه نمود:

1. تكامل روحى;

2. تكامل فرهنگى;

3. تكامل وسائل ارتباط جمعى;

4. تشكيل يك ارتش انقلاب جهانى از يك جمعيّت جانباز و فداكار.

_23_

صورتى كه براى او ممكن است كه به طور شناخته در ميان مردم به سر ببرد تا روزى كه فرمان الهى درباره انقلاب جهانى او فرا رسد؟

درباره اين سؤال بايد گفت: امام همچون انسانهاى ديگر، طبق سنن عادى انسانى، زندگى مى كند تنها تفاوتى كه دارد او از يك عمر طولانى برخوردار است، اگر شناخته مى شد هرگز از گزند نيروهاى اهريمنى كه در هر عصر و زمانى تعداد و شماره هاى آنها كم نيست مصون و محفوظ نمى ماند و به دست آنان از بين مى رفت، چنانكه تاريخ اين مطلب را درباره تمام امامان و پيشوايان گذشته به روشنى ثابت كرده است، تنها تفاوتى كه اين جا هست اين است كه اگر آفتاب عمر امامى از پيشينيان به وسيله اهريمنان بدخواه غروب مى كرد امام و پيشواى ديگرى جاى او را مى گرفت در صورتى كه اين موضوع درباره حضرت مهدى((عليه السلام)) چنين نيست، او آخرين حجت خدا است و بايد برنامه به دست او اجرا گردد.

البته

آنچه گفتيم درباره فلسفه غيبت امام((عليه السلام)) بود و اينكه چرا او به طور ناشناخته زندگى مى كنند و اما اينكه وجود امام در پشت پرده غيبت چه منافعى براى مردم دارد و هم اكنون جامعه انسانى از وجود امام چه سودى مى برد خود موضوع ديگريست كه بايد جداگانه درباره آن بحث نمود و از موشوع سؤال بالا بيرون است.

با وجود آنچه گفته شد توجه به دو نكته ديگر لازم است:

1. برخى از شخصيتهاى كلامى عقيده شناس(مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى) در باب امام زمان((عليه السلام)) اين گونه تعبير كرده اند: «وحوده لطف و تصرفه لطف آخر وعدمه منا» كه از اين سخن استفاده مى شود كه محروميّت ما از فيض حضور آن گرامى در اثر(آمده نبودن) خود ما است. بر اين اساس يكى از عوامل اساسى غيبت را مى توان در

_24_

رابطه با خود، جستجو كرد.

2. از پاره يى احاديث كه درباره غيبت امام زمان دارد شده است استفاده مى شود كه در غيبت آن حضرت سرى يا اسرارى نهفته است كه تا ظهور آن حضرت اين راز كشف نخواهد شد.

غيبت امام زمان(عج) چه سودى دارد؟
پرسش

غيبت امام زمان(عج) چه سودى دارد؟

پاسخ

بايد توجه داشت كه اصل وجود امامت از ضروريات نظام احسن است كه اگر حجة وجود نداشته باشد زمين اهلش را فرو مى برد.

اما غيبت امام زمان(عج) گر چه در پرتو عضو را يشان مسلمين بهره مندتر بودند اما اصل غيبت و فلسفه آن خالى از حكمت و مصالحى نيست چنانچه كه راجع به خود غيبت احاديثى وارد شده است از ائمه معصومين كه فرمودند حكمت غيبت بعد از ظهور امام زمان(عج) معلوم خواهد شد هم چنان كه حكمت سوراخ كردن كشتى بدست حضرت خضر(عج) بعد از فراغت از موسى(عليه السلام) روشن شد.

اما در مجموع احاديث وارده سه فايده براى غيبت آن بزرگوار ذكر شده است:

فائده اول: امتحان و آزمايش گروهى كه ايمان محكمى ندارند باطنشان ظاهر شود و كسانيكه ايمان در اعماق دلشان ريشه كرده است بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ايمان به غيبت ارزش آنها معلوم خواهد شد(1).

1 - بحا الانوار، ج 52، ص 91; اثبات الهداة، ج 6، ص 438.

2 - بحار الانوار، ج 51، ص 152; اثبات الهداة، ج 6 ص 436.

3 - اثبات الهداة، ج 6، ص 437.

پروردگار بدون استحكام و بدون مصالح و فائده صادر نمى شود. كه تمام اينها انشاء الله بعد از ظهور آن بزرگوار معلوم خواهد شد.

ما معتقديم كه امام عصر (عج) مانند خورشيده پشت ابر است و نور ولايت ايشان به مردم مي رسد اما خورشيد اگر هميشه پشت ابر باشد كه سودي ندارد. گياهان و نباتات خشك مي شوند، فتوسنتز نمي كنند و در نتيجه جانوران ديگر نيز همين طور. خوب حضرت هم چون غيبتش طولاني شده مس
پرسش

ما معتقديم كه امام عصر (عج) مانند خورشيده پشت ابر است و نور ولايت ايشان به مردم مي رسد اما خورشيد اگر هميشه پشت ابر باشد كه سودي ندارد. گياهان و نباتات خشك مي شوند، فتوسنتز نمي كنند و در نتيجه جانوران ديگر نيز همين طور. خوب حضرت هم چون غيبتش طولاني شده مسلماً به مرگ عقائد و مرگ

اسلام واقعي خواهد رسيد اين چه منفعتي دارد؟

پاسخ

هيچ خورشيدي براي هميشه پشت ابر نمي ماند و روزي از پسِ ابرها برون خواهد آمد. ولي گاهي اوقات آن ابرها آنقدر حجيم و درهم است كه ظاهر شدن خورشيد قدري طول مي كشد.

اين را بدانيد كه هيچ كس براي بيرون آوردن خورشيد از پس ابرها نمي تواند به ما كمك كند، مگر اينكه خود ما براي ظاهر شدن خورشيد حقيقت تلاش كنيم.

در جهت تلاش براي كنار زدن ابرها ابتدا بايد سه چيز را بفهميم؛ آن ابرها چيستند؟ چرا خورشيد پس ابر است؟ آيا خورشيد پشت ابر كارايي ندارد و فقط ظاهر شدن مي تواند حيات ببخشد؟ ابرها همان عواملي هستند كه باعث شدند امام در ميان مردم حاضر نباشد و خورشيد ظاهر نمي شود، مگر آنكه اين عوامل كنار بروند.

الف)- ابر اول: حفظ جان امام زمان (عج)

خداي بزرگ پس از وجود مقدس پيامبر}ص{ جانشينان بسياري را در ميان مردم فرستاد تا وظايف ناتمام رسالت او را بر روي زمين به اتمام برسانند. تفسير آيات، بيان حقايق قرآن، رهبري جامعة اسلامي و تربيت نفوس از وظايفي است كه پس از پيامبر، به جانشين او واگذار مي شود. خدا چنين كسي را كه ويژگيهايش مثل آفتاب روشن است، به مردم معرفي كرده تا جانشين پيامبر شود، اما كساني از ناآگاهي و غفلت مردم سوء استفاده كردند و كوشيدند تا مسير جانشيني پيامبر(ص) را عوض كنند. پيش از پيامبر اسلام هم پيامبران بسياري مبعوث شدند كه مورد تكذيب مردم ناآگاه قرار گرفتند. پس از ظهور پيامبر اسلام نيز بيشتر مردم آمادگي پذيرش عمومي اسلام و برقراري نظام عدل جهاني

را نداشتند. به همين سبب بود كه اميرمؤمنان علي(ع) را پس از چند سال حكومت، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر امام حسن(ع)و امام حسين(ع) و ساير امامان آوردند. همان طور كه مي دانيد، اگر وجود مقدس ولي عصر(عج) كه واپسين ذخيرة خداي متعال براي امت مسلمان است، از نظرها پنهان نمي شد، او را نيز مانند اجدادش به ظلم و جور حاكمان جبّار، به شهادت مي رساندند.

ب)- فراهم آمدن زمينة پذيرش حق در جهان

از آن جا كه خداي بزرگ مي داند كه در آينده، زماني فرا خواهد رسيد كه بيشتر مردم، لياقت حكومت عدل الهي را مي يابند، با غايب ساختن امام زمان(عج)، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است، تا شرايط لازم براي جهاني سازي عدل و معرفت و عبوديّت فراهم آيد.

حالا مي پردازيم به اين سوال كه آيا خورشيد پشت ابر كارايي ندارد؟ و ثمر بخش نيست؟ امام(ع) براي خود وظايفي دارند كه به بهترين وجه به آنها اقدام مي كنند و جز آن چه با غيبت ناسازگار باشد، تماماً مورد عنايت آن حضرت مي باشد. اصولاً آن حضرت را غايب ناميده اند، چون ظاهر نيست، نه آن كه حاضرنيست، غيبت به معناي حاضر نبودن تهمت ناروايي است كه به آن حضرت زده اند. آمدن آن حضرت به معناي "ظهور" است، نه "حضور" و شيفتگان آن حضرت، ظهورش را از خدا مي طلبند و نه حضورش را. همين است كه وقتي ظاهر مي شود همه انگشت حيرت به دندان مي گزند و با تعجب مي گويند كه او را پيش از اين هم ديده اند. براي اينكه بفهميم امام در

دوراني كه غايبند به عبارتي، زماني كه خورشيد حقيقت در پس ابرها پنهان است چه وظايفي دارند و به چه اموري مي پردازند، به دعاها، زيارت نامه ها، توقيعات و نامه هاي آن حضرت به بعضي شيعيان رجوع مي كنيم.

الف)- آگاهي از وضعيّت و احوال شيعيان : در توقيع براي شيخ مفيد آمده است : (ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم، و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفي نمي ماند.)

ب)- حفظ و نجات شيعيان از گرفتاري ها و شر دشمنان : در همان توقيع نيز اين گونه آمده : ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم، كه اگر جز اين بود، دشواري ها و مصيبت ها بر شما فرود مي آمد و دشمنان شما را ريشه كن مي نمودند. از جملة اين موارد، نجات مردم بحرين از دست نوكران و دست نشاندگان استعمار است؛ آنجا كه نخست وزير اين كشور حيله و نقشه اي ريخت كه قرار شد با شيعيان همچون كافر حربي از اهل كتاب رفتار شود؛ يا جزيه پرداخته و ذلت پرداخت آن را تحمل كنند و يا مردانشان كشته و زنان و كودكانشان به اسارت گرفته شوند، و حضرت در خنثي ساختن اين توطئه نقش بزرگي داشت.

ج)- حضور در ميان مردم : اميرالمؤمنين مي فرمايد (سوگند به خداي علي، حجت خدا در ميان آنهاست، در كوچه و بازار آنها گام برمي دارد و بر خانه هاي آنان وارد مي شود و در شرق و غرب جهان به سياحت مي پردازدو گفتار مردمان را مي شنود و بر اجتماعات

آنها وارد شده، سلام مي دهد.و مردمان را مي بيند)

د)- حضور هميشگي در مراسم حج.

ه)- دست گيري درماندگان

ر)- راهيابي گمشدگان

ز)- شفاي بيماران لاعلاج

ح)- خيرخواهي و نصيحت و دعا براي مؤمنان

خ)- شركت در تشييع برخي از آنان

س)- حل بعضي از مشكلات علمي علماء

ش)- خبردادن از پاره اي رويدادهاي مهم

ص)- دستگيري باطني از افراد از جمله كارهاي آن حضرت در اين دوران است. چه او را بشناسند و چه نشناسند، چه پشت پرده هاي غيبت باشد يا نباشد.

با تأمل و دقت در اين موارد ملاحظه مي فرماييد كه امام(ع)در دوران غيبت، شيعيان را رها نكرده است و چه بسيار اتفاق افتاده است كه ايشان در مواقع اضطرار شيعيان و در مواقعي كه مشكلات عقيدتي و روحي سراغ شيعيان آمده است به كمك آنها شتافته اند بدون اينكه ردّ پايي از خود به جاي بگذارند.

1.آيا نمي شد امام علي( غايب شوند تا بعد از آمدنشان جهان را از ظالمان و گنهكاران پاك كند؟
اشاره

2. چرا نيت در نماز را مي توان فارسي خواند ولي بقيه را بايد عربي خواند آيا نمي شود نماز را فارسي خواند آيا ما اجباريم در عربي خواندن؟

پرسش

1. آيا نمي شد امام علي( غايب شوند تا بعد از آمدنشان جهان را از ظالمان و گنهكاران پاك كند؟

2. چرا نيت در نماز را مي توان فارسي خواند ولي بقيه را بايد عربي خواند آيا نمي شود نماز را فارسي خواند آيا ما اجباريم در عربي خواندن؟

پاسخ

با بيان دو نكته در مورد غيبت و فلسفة آن به پاسخ اين سؤال مي پردازيم :

1.خداوند كسي را به حقيقت امر غيبت آگاه نمي كند و اين امر از حكمتهاي الهي است. پس بهتر است كه در فهم حقيقت امر "غيبت" خيلي تلاش نكنيم.

وجود مقدس امام زمان ( در جواب سؤالي كه اسحق بن يعقوب از حضرتش پرسيده بود نوشتند :

"وَ اَمّا عِلَةُ ما وَقَعَ مِنَ الغيبَتةِ فَاِنَّ ا... عَزَّوَجَلّ يقولُ : يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنوُا لا تَسْأَلوُا عَنْ اَشْياءِ اِنْ تُبْدَلَكُمْ تَسُؤكُمْ"، (در خصوص علت غيبت سؤال كرده بوديد. خداوند متعال در قرآن كريمش مي فرمايد : "اي اهل ايمان! از چيزهايي كه جواب آنها را نمي توانيد تحمّل كنيد و ناراحت مي شويد، سؤال نكنيد.)(1)

2. اما آنچه به فهم بشر عادي در اين مورد خطور مي كند اين است كه : شرايط و موقعيت "غيبت امام" موقعيتي خاص بوده و اين شرايط در مورد ساير ائمه ( نبوده است و به خاطر همان شرايط امام زمان( از نظر ها غايب شده اند و اگر اين شرايط در عصر حضرت علي( هم مي بود يقيناً آن حضرت هم در پردة غيبت قرار مي گرفتند. در اين زمينه حضرت آيت ا...مصباح يزدي مي فرمايند : "براي روشن شدن راز غيبت، بايد نظري به سرگذشت ائمه( بيفكنيم.

چنانكه مي دانيم

بعد از رسول خدا( اكثريت مردم با ابوبكر و بعد با عمر و سپس عثمان بيعت كردند، و در اواخر حكومت وي كه نابسامانيهاي فراواني در اثر تبعيضات ناروا پديد آمد، دست به شورش زده او را به قتل رسانيدند و با اميرالمؤمنين علي( بيعت كردند. آن حضرت كه خليفة منصوب از طرف خدا و رسول ( بود در طول حكومت خلفاء سه گانه براي رعايت مصالح جامعة نو بنياد اسلامي، دم فروبست و جز از سر اتمام حجّت، سخني نگفت و در عين حال از هيچ اقدامي به نفع اسلام و مسلمين دريغ نورزيد ... وسرانجام بدست يكي از خوارج به شهادت رسيد.

امام حسن مجتبي( نيز به دستور معاويه مسموم شد و پس از مرگ معاويه فرزند او يزيد كه اعتنايي به ظواهر اسلام هم نداشت بر اريكه سلطنت اموي تكيه زد. از اين روي، امام حسين( چاره اي جز قيام نديد و با شهادت مظلومانه اش مسلمانان را تا اندازه اي هشيار و بيدار كرد، ولي شرايط اجتماعي براي تشكيل حكومت عدل اسلامي فراهم نگرديد. و از اين جهت ساير ائمه( به تحكيم مباني عقيدتي و نشر معارف و احكام اسلام و تربيت و تهذيب نفوس مستعد پرداختند و بالاخره يكي پس از ديگري به شهادت رسيدند.

آنچه وحشت و اضطراب حاكمان خود كامه را بر مي انگيخت وعده ظهور حضرت مهدي ( بود كه هستي آنان را تهديد مي كرد. از اين روي معاصرين امام حسن عسگري ( بشدّت ايشان را تحت نظر قرار دادند كه اگر فرزندي براي آن حضرت متولد شد او را به قتل برسانند و خود آن بزرگوار را در

عنفوان جواني به شهادت رساندند... "(2)

از آنچه خدمت شما دوست عزيز عرض شد چنين نتيجه مي گيريم كه : اگر يكي از اولياي الهي قرار باشد از نظرها غايب شود، حتماً بايد در شرايط خاصّي باشد اين شرايط در مورد امام زمان( و حضرت مسيح ( پيش آمد و اين بزگواران از نظرها غايب شدند. اما چنين شرايطي براي حضرت علي( پيش نيامد، و از جهتي ديگر بايد گفت در زمان حضرت علي( كارهاي مهمي بايد انجام مي شد كه حضور حضرت را در بين مردم ايجاب مي كرد، مثل تربت شاگرداني چون سلمان و ابوذر و مقداد و بلال و مالك و محمد بن ابابكر و ... و تفسير و تبيين يا جمع آوري قرآن و روايات حضرت رسول ( و هدايت خلفاي غاصب در مسير صحيح، تا اسلام را خيلي از راه حقيقي آن منحرف نكنند، و بيان معارف الهي در مبارزه با عقايد انحرافي بعضي فرقه ها و ساير وظايفي كه حضرت علي ( خود را موظف به انجام آن مي دانستند. اما در عصر ما كه دوران امام زمان( است، مكتب شيعه با تمسك و تقليد از علماي وارسته اي كه سينة خود را گنجينة معارف اهل بيت قرار داده اند و در راه بيان و تبليغ دين و دفاع از عقايد حقه شيعه از مال و جان و تمام دنيا گذشته اند با خطرات آن دوران مواجه نيست و اين نكته هم قابل تأمل است كه اگر در مراتب امامت، زمان اين دو بزرگوار عوض مي شد و قرار بر اين مي شد كه حضرت علي( در آخرالزمان به امامت

و خلافت برسند حتماً تحت شرايط موجود ايشان از نظرها غايب مي شدند.

آنچه بيان شد احتمالاتي در مسأله "غيبت" است اما حقيقت اين مسأله به فرمودة امام زمان( بسي فراتر از اينهاست و عقل ناقص بشر عادّي راهي جز تعبّد و اطمينان به اقوال پيامبر و ائمه( ندارد.

اما در پاسخ سؤال دوم شما بايد عرض كنم :

طبق فتواي تمام مراجع عظام تقليد لازم نيست نيّت نماز را به زبان بگويد يا حتي از قلب بگذراند بلكه همينكه متوجه باشد كه مثلاً نماز ظهر مي خواند نه نماز ديگر، كافي است. و در مورد تكبيرة الاحرام و قرائت نماز كه حتماً بايد به زبان جاري شود فتواي تمام فقهاي بزرگوار اين است كه بايد به عربي صحيح بخواند و اگر عربي صحيح را نمي داند بايد ياد بگيرد ولي اگر نمي تواند ياد بگيرد بايد به هر طوري كه مي تواند بخواند.(3)

ولي آنچه مسلّم است؛ نمي شود ترجمه آن را به فارسي بگويد و آنچه در مورد علت اين امر مي شود گفت اين است كه اگر كلمه اي را در نماز اشتباه بخوانيم معناي آن كلمه عوض مي شود و نماز را باطل مي كند، و لذا به همان صورتي كه مراجع عظام تقليد از احاديث ائمه( برداشت كرده اند، بايد خوانده شود.Kآوكمكشسنئي

منابع و مآخذ :

1. كتاب غيبت، شيخ طوسي، ص176

2. آموزش عقايد، آيت ا...مصباح يزدي، ص333

توضيح المسائل مراجع، ج1، ص572و553

چرا امام زمان(عج) غايب هستند؟
پرسش

چرا امام زمان(عج) غايب هستند؟

پاسخ

در پاسخ به پرسش شما بحث هاي مفصلي هست كه به طور مختصر و مفيد بدان پرداخته مي شود.اين كه امام زمان چرا غايبند و علت اصلي غيبت آن حضرت چيست مسأله اي است كه بر همگان پوشيده است. بر طبق روايات اگر غيبت از اسرار الهي و از امور غيبي است و همچون ساير امور مربوط به عوالم غيب، براي ما معلوم نيست. از آن جا كه خداوند حكيم است و تمام كارهايش بر اس حكمت و مصلحت بنا شده امر غيبت نيز چنين است و تصديق و اعتقاد به آن بر ما امري واجب است.

شايسته و بايسته است در اين رابطه از نامه صاحب غيبت (امام زمان ارواحنا فداه) كه در پاسخ اسحاق بن يعقوب كليني نوشته شده است. بهره بگيريم. در پايان نامه آمده است: "از علت غيبت نپرسيد چرا كه خداوند در قران مي فرمايد: يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ اي مؤمنان از چيزهايي كه ظرفيت درك آن را نداريد نپرسيد.

در روايت است كه امام صادق (ع) فرمود: علت غيبت آن حضرت پس از ظهورش كشف خواهد شد. اما علت ظاهري غيبت و مصالح و فوايد آن اموري است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- امتحان مردم: فلسفه خلقت و مرگ و زندگي آزمايش انسان ها معرفي شده است. يكي از شديدترين و سخت ترين امتحان الهي مسأله غيبت است كه انسان مي تواند در اين زمان ايمانش را محك بزند. امام باقر (ع) در پاسخ جابر جعفي- كه از فرج و نصرت ائمه (ع) پرسيده بود- فرمود: "هرگز، هرگز فرج و نصرت ما وقتي مي رسد

كه شما غربال شويد، غربال شويد تا خالصان از ناحالصان جدا گند."

هر گاه امام معصومي مورد حمايت ياران و اصحاب خويش قرار گرفته است قيام نموده است نظير قيام سيد الشهدا(ع) در واقعه كربلا، اما اگر ياران و اصحابي نداشته قيام نكرده است نظير امام صادق (ع) بسياري از امامان ما "غيبت" داشته اند، 25 سال سكوت حضرت علي (ع) به معناي غايب بودن آن حضرت است، خانه نشين شدن حضرت امام حسن(ع) به معناي غايب شدن بود و ساير ائمه (ع) البته خصوصيتي كه غيبت امام زمان(عج) دارد اين است كه بسيار طولاني است و چون حضرت تحقق بخش حكومت الهي است، قيام حضرتش موقعيت خاصي مي خواهد كه آن لحظه و ساعت در نزد خداست و هيچ كس اطلاعي از آن لحظه ندارد.

اما علت اصلي غيبت آن حضرت به نظر حقير كمبود ياران و آماده نبودن موقعيت جهاني براي قيام است.

منابع و مآخذ:

- ينابيع المودة، قندوزي، ج 3، ص 170

- كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ص 485

- احتجاج طبرسي، ج 2، ص 497

- بحارالانوار، ج 77، ص 56

- بحارالانوار، ج 3، ص 363

چرا خداوند حضرت مهدي(عج) را غايب كرد و چرا يكي ديگر از امامها را غايب نكرد؟
پرسش

چرا خداوند حضرت مهدي(عج) را غايب كرد و چرا يكي ديگر از امامها را غايب نكرد؟

پاسخ

مي توان گفت كه سؤال شما دو مرحله دارد اول سؤال از فلسفه غيبت و دوم اينكه چرا بقيه امامان غيبت نداشته اند.

براي پاسخگويي به اين سؤال لازم است ابتدا غيبت را معنا كنيم .

منظور ما از غيبت ، نهان زيستي امام زمان (عج) است يعني گرچه در جامعه حضور دارند اما، ما ايشان را نمي بينيم يا اگر ببينيم ، نمي شناسيم.

در مورد علت غيبت ، در روايات اهل بيت (ع) نكات فراواني اشاره شده است كه به چند مورد آن اشاره مي كنم .

نكته قابل توجه اين است كه اهل بيت(ع) بسته به ميزان درك و فهم مخاطبان خود، پاسخهاي متنوعي داده اند(1) و به اين ترتيب مراتب مختلف غيبت را نيز اشاره كرده اند .

1. امام صادق (ع) مي فرمايند: "اجازه نداريم علت آن را بيان كنيم. حكمت غيبت او ، همان حكمتي است كه در غيبت حجتهاي پيشين وجود داشته است و پس از ظهور روشن خواهد شد."

چنانكه حكمت كارهاي خضر از شكستن كشتي و كشتن پسر بچه و . . . وقتي براي موسي روشن شد كه آن دو از هم جدا شدند .

2. آزمايش مردم

3. عدم آمادگي مردم درآن دوران

شيخ طوسي در توضيح اين مطلب مي فرمايد: " خدا با ايجاد امام به لطف خود [نسبت به بندگان] جامة عمل پوشاند و حجت را بر مردم تمام كرد . بسط يد [و قدرت] امام لطف ديگري است كه به كوشش ما مربوط مي شود. تقويت قدرت امام در مواردي در توان ماست. بنا براين ما مكلف به آن هستيم و قدرت نديدن امام

را بايد از چشم خود ببينيم. يعني غيبت امام تقصير خود ماست .

" گفتم كه روي ماهت از ما چرا نهان است گفتا تو خود حجابي ورنه رخم عيان است "

در مورد قسمت دوم سؤال شما كه فرموديد چرا بقيه اهل بيت غيبت نداشته اند نكاتي قابل توجه است . -اهل بيت براي تبليغ دين و هدايت مردم منتظر شرايط زماني و مكاني مناسب بودند، از اين رو گاهي تقيه مي كردند و گاهي كه شرايط مناسب بود ، تبليغ مي نمودند. پس در اصل مطلب بين آنان و امام زمان(عج) تفاوتي نيست و چون امام زمان(ع) در شرايط فعلي امكان تشكيل حكومت عدل جهاني را ندارند ظهور نمي كنند .

2-امام زمان(عج) آخرين امام است بنابراين حفظ جان ايشان از واجبترين امور است. در مورد هيچكدام از امامان اينگونه نبود كه از قبل تولد ايشان دشمنان منتظر تولد و قتل ايشان باشند اما حتي قبل از تولد امام زمان (عج) منتظر تولد و قتل امام بودند، بنابراين خداوند تا مهيا شدن زمان مناسب ايشان را در حال غيبت قرار دادند.

منابع و مآخذ:

1. چشم به راه مهدي ، مقاله فلسفه غيبت ، ص 408 تا 43

چرا امام زمان (عج) غايب است؟
پرسش

چرا امام زمان (عج) غايب است؟

پاسخ

غيبت امام زمان (عج) از اموري است كه بشر از كشف آن ناتوان است و پيوسته مورد سؤال او قرار گرفته و فكرها را مشغول نموده است، ولي بايد توجه داشت كه بر اساس برخي روايات علت و فلسفة واقعي غيبت امام مهدي (عج) سرّي از اسرار الهي است كه حكمت آن بر بندگان پوشيده است و جز خدا و به اذن معصوم (عج) كسي نسبت به آن اطلاع كافي و كامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت اين مطلب روشن خواهد شد. لذا پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:

"اي جابر! (غيبت امام زمان) سري از اسرار الهي مي باشد كه بر بندگان پوشيده است، مبادا در امر خدا شك كني، چرا كه ترديد در امر خدا كفر است" (1)

و چنانكه عبد الله بن فضل هاشمي روايت كرده كه از امام صادق (ع) شنيدم مي فرمود:

"همانا براي "صاحب الامر" غيبتي تخلف ناپذير است، به طوريكه اهل باطل در آن ترديد مي كنند".

عرض كردم: يا بن رسول الله! چرا غيبت مي كند؟

فرمود: به علتي كه به ما اجازه نداده اند آشكار سازيم.

عرض كردم: چه حكمتي در غيبت اوست؟

فرمود: همان حكمتي كه در غيبت حجتهاي پيش از او بوده است، حكمت غيبت قائم بعد از آمدن خود او ظاهر مي شود، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتي توسط خضر، و كشتن آن بچه، و تعمير ديوار، براي حضرت موسي 7 ظاهر نگشت، مگر موقعي كه خواستند از هم جدا شوند" (2)

بنابراين هر چند نمي توان به همه اسرار غيبت آن حضرت پي برد، اما با استفاده از روايات معصومين (ع) به

برخي از اين علل و حكمتها اشاره مي كنيم:

الف) آزمايش مردم

چنان كه مي دانيم يكي از سنتهاي ثابت الهي آزمايش بندگان و گزينش صالحان و پاكان است، به طوري كه صحنه زندگي همواره صحنه امتحان و آزمايش است، تا بندگان از اين راه در پرتو ايمان، استقامت و تسليم خويش در پيروي از اوامر خداوند تربيت يافته و به كمال برسند، و استعدادهاي نهفته آنان شكوفا گردد. لذا در برخي از روايات آمده است كه فلسفة غيبت امام زمان (عج) آزمايش مردم است، در اين زمينه به چند روايت توجه فرماييد:

1_ رسول اكرم مي فرمايد:

"او (امام زمان (عج)" كسي است كه از (نظر) ياران و شيعيانش غايب مي شود، كه در آن غيبت جز آنكه خداوند قلبش را به ايمان آزموده باشد در اعتقاد به امامت حضرت ثابت قدم نمي ماند (3)

2_ امام حسين (ع) مي فرمايد:

"براي امام مهدي (عج) غيبتي است. در اين غيبت برخي از دين برمي گردند و برخي ثابت قدم ميمانند، هر كس در اين غيبت صبر كند و بر مشكلاتي كه از سوي دشمنان ايجاد مي شود استقامت كند، به قدري از اجر خداوند بهره مند مي گردد كه انگار در كنار پيامبر (ص) با شمشير با دشمنان جنگيده است" (4)

3_ امام موسي بن جعفر مي فرمايد:

"هنگامي كه پنجمين فرزندم غايب شد مواظب دين خود باشيد، مبادا كسي شما را از دين خارج كند. او ناگزير غيبتي خواهد داشت، به طوري كه گروهي از مؤمنان از عقيدة خويش بر مي گردند. خداوند به وسيلة غيبت، بندگان خويش را آزمايش مي كند..." (5)

شيخ طوسي مي گويد: از سخنان پيشوايان اسلام بر

مي آيد كه آزمايش به وسيله غيبت حضرت مهدي (عج) از سخت ترين آزمايش هاي الهي است. (6)

ب) آزادي از بيعت طاغوتهاي زمان

در برخي از روايات اسلامي آمده است كه علت و حكمت غيبت امام مهدي (ع) اين است كه آن حضرت بوسيلة غيبت از يوغ بيعت با طاغوتهاي زمان آزاد مي شود و تعهد و بيعت با هيچ حاكمي را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قيام خود، آزادانه تلاش كند. ديگر امامان از روي تقيه حكومتها را به رسميت مي شناختند، ولي امام مهدي (عج) مأمور به تقيه نيست و به همين جهت با حكومت ها و طاغوت هاي زمان بيعت نمي كند، اگر غيبت آن حضرت نباشد، اين امر شدني نيست.

امام حسن مجتبي (ع) در اين باره فرمود:

"هر كدام از ما (امامان اهل بيت (ع) در زمان خود بيعت حاكمان و طاغوتهاي زمان را از روي تقيه به عهده گرفته ايم، مگر امام مهدي (عج) كه عيسي بن مريم به امامت آن حضرت نماز مي گذارد. خداوند ولادت او را مخفي نگه داشت و براي او غيبتي در نظر گرفت، تا زماني كه قيام مي كند بر گردنش بيعت حاكمي نباشد" (7)

ج) آمادگي جهان

ظهور حضرت مهدي (عج) به عنوان خاتم الاوصيا ومنجي بشريت و كسي كه در كره زمين دين اسلام را بر تمامي دين ها پيروز گرداند، قطعاً زمينه و آمادگي جهاني نيازمند است. زيرا روش و سيرة آن حضرت مبني بر رعايت امور ظاهري و حكم به ظاهر نيست بلكه مبني بر رعايت حقايق و حكم به واقعيات و ترك تقيه و مصامحه نكردن در امور ديني و احقاق

حقوق و برقراري عدالت واقعي و اجراي تمام احكام اسلامي است.

معلوم است كه انجام اين برنامه و انقلاب بزرگ و همه جانبه نيازمند ترقي و رشد بشر در ناحية علوم، معارف، فكر، اخلاق و آمادگي جامعه براي پذيرش اسقبال اين نهضت و لياقت زمامداري آن رهبر الهي مي باشد. از اين رو جهان بايد زمينة اين پذيرش را داشته باشد تا اين هدف محقق شود. بنابراين مي توان فقدان آمادگي جهان را يكي از فلسفه و حكمت هاي غيبت امام مهدي (عج) بر شمرد. (8)

نتيجه: علت و فلسفه واقعي غيبت حضرت ولي عصر (عج) يكي از رازهاي الهي است، جز خداوند و پيشوايان معصوم (ع) كسي نسبت به آن اطلاع كامل كافي ندارد.

با اين حال طبق بيان معصومين (ع) راز غيبت آن حضرت عبارت است از:

1_ فراهم نبودن شرايط ظهور، براي تحقق بخشيدن به آرماني بزرگ (گسترش عدل و قسط جهاني و به اهتزار در آوردن پرچم توحيد در تمام كره خاكي) اين آرمان بزرگ نياز به گذشت زمان و شكوفايي عقل و دانش بشر و آمادگي روحي بشريت دارد، تا جهان به استقبال آن امام عدل و آزادي رود. طبيعي است اگر حضرت پيش از فراهم شدن مقدمات در ميان مردم ظاهر شود، سرنوشتي مانند ديگر امامان (شهادت) يافته و قبل ار تحقق آن آرمان بزرگ ديده از جهان برخواهد بست.

2_ در بعضي از روايات حكمتهاي ديگري از جمله آزمايش مردم و اندازه پايبندي و پايداري آنان به دين وولايت بيان شده است. غيبت آن حضرت سبب مي شود تا نفاق پنهان عده اي آشكار شود ايمان حقيقي محبان و شيعيان واقعي امام (ع)

از افراد ناخالص و سست ايمان جدا و پاك شود و در يك جمله مؤمن از منافق معلوم گردد.

منابع و مآخذ:

1_ "يا جابر! ان هذا الامر من امر الله و سر من الله مطوي عن عباده فاياك و الشك في امر الله فهو كفر" محمد باقرمجلسي، ج1، ص73، باب 1، حديث 18

2_ "ان لصاحب هذا الامر غيبه لابد منها يرتاب فيها كل مبطل، فقلت: و لم جعلت فداك؟ قال: لامر لم يؤذن لنا في كشفه لكم قلت. فما وجه الحكمه في غيبه؟ قال وجه الحكمه في غيبه وجه الحكمه في غيبات من تقدمه من حجج الله _ تعالي ذكره _ ان وجه الحكمه في ذلك لاينكشف الا بعد ظهوره كما لم ينكشف وجه الحكمه فيما آتاه الخضر (ع) من خرق السفينه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسي (ع) الي وقت افتراقهما"

3_ "ذاك الذي يغيب عن شيعته و اؤلياته غيبه، لا يثبت فيها علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان". معجم احاديث الامام المهدي (عج)، ج3، ص421 و بحار الانوار، ج52، ص101

4_ "له غيبه يرتد فيها اقوام و يثبت علي الدين فيها آخرون ... اما ان الصابر في غيبته علي الاذي و التكذيب بمنزله المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله (ص) _ بحار الانوار، ج51، ص133، باب 3، حديث 4

5_ عن موسي بن جعفر (ع) قال: "اذا فقد الخامس من ولد فالله الله في أديانكم لايزيلكم أحد عنها يا بني انه لا بد لصاحب هذا الامر غيبه حتي يرجع عن هذا الامر من كان يقول به، انما هي محنه من الله عزوجل امتحن بها خلقه..." _ شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص204، نعماني، الغيبه،

ص 154، مجلسي، بحار الانوار، ج51، ص150، باب 7، حديث 1

6_ شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص203_207

7_ "ما منا احد الا و يقع في عنقه بيعه لطاغيه زمانه الا القائم الذي يصلي روح الله عيسي بن مريم خلفه فان الله _ عزوجل _ يخفي ولادته و يغيب شخصه لئلايكون لاحد في عنقه بيعه اذا خرج ذاك التاسع من ولد اخي الحسين ..."_ محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ص132

8_ ر.ك اطف الله صافي، امامت و مهدويت، ج3، ص143 _150

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1_ مجموعه مقالات و گفتارها، آثار جمعي از محققين

2_ خورشيد پنهان، ستاد برگزاري جشنهاي ميلاد حضرت مهدي (عج)

3_ آخرين سفر، ذبيح الله محسني كبير

برگرفته از كتاب: در ساحل انديشه، اكبر اسد عليزاده، زير نظر آيت الله جعفر سبحاني، موسسه تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق (ع)

فلسفه غيبت امام زمان (عج ) چيست ؟
پرسش

فلسفه غيبت امام زمان (عج ) چيست ؟

پاسخ

در پاسخ به پرسش شما بحث هاي مفصلي هست كه به طور مختصر و مفيد بدان پرداخته مي شود.

اين كه امام زمان چرا غايبند و علت اصلي غيبت آن حضرت چيست مسأله اي است كه بر همگان پوشيده است.برطبق روايات اگر غيبت از اسرار الهي و از امور غيبي است و همچون ساير امور مربوط به عوالم غيب، براي ما معلوم نيست. از آن جا كه خداوند حكيم است و تمام كارهايش بر اساس حكمت و مصلحت بنا شده امر غيبت نيز چنين است و تصديق و اعتقاد به آن بر ما امري واجب است.

شايسته و بايسته است در اين رابطه از نامه صاحب غيبت (امام زمان ارواحنا فداه) كه در پاسخ اسحاق بن يعقوب كليني نوشته شده است. بهره بگيريم. در پايان نامه آمده است: «از علت غيبت نپرسيد چرا كه خداوند در قران مي فرمايد: « يا ايها الذين آمنو لا تسئلوا عن اشياء إن تبد لكم تسؤ كم » اي مؤمنان از چيزهايي كه ظرفيت درك آن را نداريدنپرسيد... پس درب پرسش از چيزهاي فوق ظرفيت خويش را ببنديد و خود را در آگاهي از چنين چيزهايي به زحمت نيندازيد و هر چه بيشتر براي تعجيل در فرج دعا كنيد.

در روايت ديگري است كه امام صادق(ع) فرمود: علت غيبت آن حضرت پس از ظهورش كشف خواهد شد. اماعلت ظاهري غيبت و مصالح و فوايد آن اموري است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1_ امتحان مردم: فلسفه خلقت و مرگ و زندگي آزمايش انسان ها معرفي شده است. يكي از شديدترين و سخت ترين امتحان الهي مسأله غيبت است كه انسان مي تواند

در اين زمان ايمانش را محك بزند. امام باقر (ع) در پاسخ جابرجعفي _ كه از فرج و نصرت ائمه(ع) پرسيده بود _ فرمود: «هرگز، هرگز فرج و نصرت ما وقتي مي رسد كه شما غربال شويد، غربال شويد تا خالصان از ناحالصان جدا گردند».

برادر عزيز! توجه داريد كه ظهور امام زمان (عج) فرج و نصرت خداوند براي بشريت است و نصرت خدا وقتي فرومي آيد كه دلها از غير خدا پاك گردد و تنها متوجه او شود و فضاي ياس و نااميدي از نصرت غير او حاكم گردد.

2_ آمادگي افكار و انديشه ها؛ براي پذيرش اصلاحات توسط حضرت: قابل توجه است كه ظهور آن حضرت همانندظهور پيامبران و ساير ائمه نيست بلكه با امداد الهي و به صورت غير عادي و اعجازآميز است. اقدامات و اصلاحات حضرت، نيازمند به درك بالا و شعور مترقي از سوي مردم است. بناير اين شعور و درك بالا بايد در ما ايجاد شود تازمينه ظهور فراهم گردد. در روايتي نيز آمده است - در زمان ظهور حضرت مهدي (عج) مردم از درك بالا و استعدادژرفي بر خوردار خواهند بود.

نوشته ايد خداوند چرا ما را در اين زمان آفريد نه در زمان پيامبر (ص) يا ائمه (ع)؟ بايد گفت كه از ابتداي آفرينش انسان تا برپائي قيامت، همواره انسان هائي مي آيند و مي روند و جاي خود را به نسل ديگر مي دهند و امكان اين نيستكه همه در يك زمان زندگي كنند. در هر زمان نسلي زندگي مي كند كه در گذشته نبودو در آينده نيز نخواهد آمد. اين قانون آفرينش است.

درباره اين كه مردم در زمان ائمه (ع) لياقت داشتند و اكنون ندارند گفتني است

كه اين سخن كليت ندارد چه بسيارافرادي كه در آن زمان بودند و لياقت نداشتند و چه بسيار افرادي كه در اين زمان هستند و بسيار لايقند.

يكي از زمينه هاي غيبت همين نكته است كه عقول مردم آخرالزمان و معرفت آنها نسبت به گذشتگان بيشتر است.از همين رو بدون حضور پيامبر(ص) و يا امام معصوم (ع) نيز مي توانند راه را بيابند و در آن طي مسير كنند.

به مضمون اين آيات و روايات دقت كنيد: پيامبر خدا(ص) به حضرت علي(ع) فرمود: « شگفت ترين مردم از نظرايمان و بالاترين آنان از نظر يقين، مردمي هستند كه در آخرالزمان پديدار مي شوند. آنان پيامبر(ص) را درك نكرده و حجت خدا نيز از آنان محجوب است، ولي آنان به مدد سياهي بر سفيدي (قرآن و نوشته ها) ايمان مي آورند (بحارالانوار، ج 77، ص 56).

در روايت ديگري آمده است كه از امام سجاد(ع) درباره توحيد سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند مي دانست كه در آخرالزمان مردمي ژرف نگر پديدار مي شوند، ازاين رو سوره «قل هواللّه احد» و آيات سوره حديد را نازل كرد»(بحارالانوار، ج 3، ص 363).

بنابراين نه مردم زمان ائمه به جهت امتياز و برتري خاص خود، حضور آنان را درك كرده اند و نه مردم آخر الزمان به جهت نداشتن لياقت از فيض حضور آنان باز مانده اند. اين مسأله فلسفه هاي ناشناخته بسياري دارد كه به بعضي از آنهااشاره شد.

درباره بهره بردن از امام زمان(عج) نيز گفتني است كه فيض وجود آن حضرت به همه مي رسد؛ چرا كه انسان كامل فلسفه آفرينش است و اگر جهان به پا است، به جهت وجود «انسان كامل» است.

فيض خاص آن حضرت (هدايت به امر) نيز به خواص مي رسد

و شرط درك اين فيض، سنخيت است نه ادعا وسخن و قيل و قال و اگر كسي وجودش با آن حضرت سنخيت پيدا كند، مشمول دستگيري هاي آن حضرت خواهدشد؛ ولي بايد دانست كه رسيدن به اين سنخيت كاري است بس دشوار. از سوي ديگر در زمان غيبت، وظايف خاصي براي ما مشخص شده كه بايستي بدان عمل كنيم چه امام زمان(عج) را ببينيم يا نبينيم. قرآن و سنت راه ها را براي مابازگو كرده اند و اگر كسي مرد عمل مي باشد، راه روشن است.

درباره ملاقات حضرت نيز گفتني است كه چون اصل در زمان غيبت بر حاضر نبودن است، بنابراين كسي به سادگي به خدمت آن حضرت نمي رسد؛ چه لياقت داشته باشد يا نداشته باشد. اساسا چنين وظيفه اي نيز در زمان غيبت براي ما ترسيم نشده است كه دنبال امام زمان(عج) بگرديم تا آن حضرت را بيابيم. البته عشق به آن حضرت، عشق مقدس وگران بها است؛ ولي مقوله وظيفه، مقوله اي ديگر است.

با وجود ضعف دولت عباسي، چگونه مسأله خوف بر جان حضرت مهدي عليه السلام توجيه مي شود؟
پرسش

با وجود ضعف دولت عباسي، چگونه مسأله خوف بر جان حضرت مهدي عليه السلام توجيه مي شود؟

پاسخ

برخي مي گويند: در دولت عباسي از آنجا كه اتراك در شؤون خلافت سيطره پيدا كرده بودند وعزل ونصب ها به دست آنها افتاده بود، لذا حكومت عباسيان به ضعف وسستي گراييده بود ونمي توانستند زمام حكومت را به دست داشته باشند، لذا موقعيّت سياسي كه در عصر غيبت امام زمان (ع) به وجود آمد توجيه گر خوف وتقيّه بر آن حضرت نبود تا امام عسكري (ع) او را مخفي بدارد.

پاسخ:

1 - اگر چه دولت عباسي در آن عصر نسبت به اوّل تأسيس آن از قوت آن چناني برخوردار نبود ولي في نفسه دولت مقتدري به حساب مي آمد.

2 - از آنجا كه كفر همگي يك ملت واحد است، لذا گرچه حكومت عباسي با معارضين داخلي از قبيل اتراك درگير بودند ولي همگي بر اين اتفاق داشتند كه بايد با اهل بيت: وعلويين مقابله ومبارزه نمود.

3 - دولت بني عباس گرچه مشغول مبارزه با معارضين داخلي بوده است ولي همان گونه كه قبلاً اشاره شد هرگز از مبارزه با اهل بيت غافل نبودند.

كاركردهاي امامت در زمان غيبت

فوائد وجودي امام

علت تولد امام قرنها قبل از ظهور چه بود و فايده امام غائب چيست؟
پرسش

علت تولد امام قرنها قبل از ظهور چه بود و فايده امام غائب چيست؟

پاسخ

فايده وجود امام، منحصر به ظهور و قيام او در آخر الزمان و اينكه به صورت ظاهري در كارها تصرف و دخالت داشته باشد نيست، بلكه يكي از فوائد وجود امام، امان خلق از فنا و زوال به اذن خدا و همچنين بقاي شرع و حفظ حجتها و بيّنات خدا است. چنانچه اخبار معتبر ما و بعضي احاديث مشهور ائمة اثنا عشر و احاديث ديگر كه از طرق اهل سنّت و شيعه روايت شده بر آن دلالت دارد و همچنين احاديث بسياري كه دلالت دارند بر آنكه زمين هيچگاه خالي از حجت نميشود. و فايدة ديگر اين است كه چنانچه از اخبار هم استفاده ميشود، وجود مؤمن در بين مردم منشأ خيرات و بركات و سبب نزول رحمت و جلب كننده عنايات خاص و دافع كثيري از بليات است پس وقتي مؤمن وجودش اين فوائد و بركات را داشته باشد، معلوم است كه وجود امام و ولّي الله اعظم، فوائد و بركاتش بسيار عظيم تر و با اهميّت تر است و به عبارت ديگر امام حجت واسطة اخذ و ايصال فيوض و بركاتي است كه ديگران استعداد و لياقت آنكه مستقيماً آن بركات و افاضات را تلقي و اخذ نمايند ندارند لذا وجود و عمر طولاني و ولادت آن حضرت در قرنها پيش يك مصلحتش همين است كه فيوض رباني در اين مدّت از عباد قطع نشود و خلق الله از بركاتي كه بر اصل وجود امام مترتب است محروم نگردند.

امام مهدي(ع) در غيبت كبري چه مسؤوليتهايي را بر عهده دارند و اين عمر طولاني را در چه شغل و عملي ميگذرانند؟
پرسش

امام مهدي(ع) در غيبت كبري چه مسؤوليتهايي را بر عهده دارند و اين عمر طولاني را در چه شغل و عملي ميگذرانند؟

پاسخ

در غيبت كبري كارها و مشاغل و مسؤوليتهاي امام(ع) بسيار حسّاس و مهم است و اگر چه تصرف و بسط يد و حكومت ظاهري بر اوضاع ندارند و رتق و فتق امور را ديگران در اختيار گرفته و نظام حكم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد ميكنند، مع ذلك امام(ع) ناظر بر اوضاع ميباشند و عنايتهائي دارند و تصرفاتي مينمايند.

و بالجمله شؤون امامت و رهبري و زعامت را در حدود امكان متصدي شده و وظايف خود را به نحو احسن و اكمل انجام ميدهند؛ خلاصه، عمر طولاني ايشان در اطاعت خدا ميگذرد، هم تكاليف فردي خويش را انجام ميدهند و هم بر حسب حكايات متواتر، تكاليف اجتماعي را، آنچه مقتضي و مصلحت باشد، انجام ميدهند؛ مانند هدايت اشخاص، ياري دادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حل مسائل مشكل، نصيحت و موعظة افراد، شفاي امراض، هدايت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعليم ادعيه، كمك مالي به نيازمندان، فريادرسي گرفتاران و درماندگان و زندانيان، ياري بيچارگان. كه بيشتر اين اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است. (رجوع شود به «دارالسلام» عراقي، «نجم ثاقب»، «جنه المأوي»، «العبقري الحسان» و بحار و غيره)

وجود نامرئي امام(ع) هنگامي كه در پشت ابرهاي غيبت پنهان است داراي چه آثاري است؟
پرسش

وجود نامرئي امام(ع) هنگامي كه در پشت ابرهاي غيبت پنهان است داراي چه آثاري است؟

پاسخ

1 _ اثر اميد بخشي

در ميدانهاي نبرد تمام كوشش گروهي از سربازان زبده و فداكار اين است كه پرچم، در برابر حملات دشمن همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالي كه سربازان دشمن دائماً ميكوشند پرچم مخالفان را سرنگون سازند، چرا كه بر قرار بودن پرچم ماية دلگرمي سربازان و تلاش و كوشش مستمرّ آنها است.

همچنين وجود فرماندة لشكر در مقرّ فرماندهي _ هر چند ظاهراً خاموش و ساكت باشد _ خون گرم و پر حرارتي در عروق سربازان به حركت در ميآورد، و آنها را به تلاش بيشتر واميدارد كه فرماندة ما زنده است و پرچممان در اهتزاز!

امّا هر گاه خبر قتل فرمانده در ميان سپاه پخش شود يك لشكر عظيم باكارائي فوق العاده يكمرتبه متلاشي ميگردد، گوئي آب سردي بر سر همه ريختهاند، نه، بلكه روح از تنشان بيرون رفته!

رئيس يك جمعيّت يا يك كشور مادام كه زنده است، هر چند مثلاً در سفر يا فرضاً در بستر بيماري باشد، ماية حيات و حركت و نظم و آرامش آنها است؛ ولي شنيدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار يأس و نوميدي را بر همه ميپاشد.

2 _ پاسداري آئين خدا

«علي» آن ابر مرد تاريخ بشر در يكي از سخنان كوتاه خود كه در آن اشاره به لزوم وجود رهبران الهي در هر عصر و زمان ميكند ميگويد

«اللّهمَّ بَلي لاتَخْلُوا اَلْاَرْضَ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً وَ اِمّا خائِفاً مَغْمُوراً لَئِلّا تَبْطُلُ حَجَجَ اللهِ وَ بَيِّناتِهِ» (نهج البلاغه، كلمات قصار، شمارة 147.) [اري هيچ گاه

صفحة روي زمين، از قيام كننده با حجت و دليل خالي نميماند؛ خواه ظاهر و آشكار باشد، يا مخفي و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهي ضايع نگردد، و به فراموشي نگرايد (و مسخ و تحريف نشود).]

اكنون به توضيح اين سخن توجّه كنيد

با گذشت زمان و آميختن سليقهها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و گرايشهاي مختلف به سوي برنامههاي ظاهر فريب و مكتبهاي انحرافي، و دراز شدن دست مفسده جويان به سوي مفاهيم آسماني، اصالت پارهاي از اين قوانين از دست ميرود و دستخوش تغييرات زيانبخشي ميگردد. اين آب زلال كه از آسمان وحي نازل شده با عبور از مغزهاي اين و آن تدريجاً تيره و تار گشته، صفاي نخستين خود را از دست ميدهد. اين نور پرفروغ با عبور از شيشههاي ظلماني افكار تاريك، كمرنگ و كمرنگتر ميگردد.

خلاصه، با آرايشها و پيرايشهاي كوته بينانة افراد و افزودن شاخ و برگهاي تازه به آن، چنان ميشود كه گاهي باز شناسي مسائل اصلي دچار اشكال ميگردد!

3 _ تربيت يك گروه انقلابي آگاه

بر خلاف آنچه بعضي فكر ميكنند، رابطة امام در زمان غيبت بكلّي از مردم بريده نيست؛ بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برميآيد گروه كوچكي از آمادهترين افراد كه سري پرشور از عشق خدا، و دلي پرايمان، و اخلاصي فوقالعاده براي تحقّق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند، با او در ارتباطند و از طريق اين پيوند تدريجاً ساخته ميشوند؛ و روح انقلابي بيشتري كسب ميكنند؛ انقلابي سازنده و بارور براي ريشهكن ساختن هر گونه ظلم و بيدادگري در جهان!

ممكن است آنها خودشان پيش از اين قيام از دنيا بروند، ولي به

هر حال آمادگي و تعليمات انقلابي را به نسلهاي آيندةشان، و به ديگران منتقل ميسازند، و در پرورش گروه نهايي سهيم و شريكند.

4 _ نفوذ روحاني و ناآگاه

ميدانيم خورشيد يك سلسله اشعّة مرئي دارد كه از تركيب آنها با هم، هفت رنگ معروف، پيدا ميشود؛ و يك سلسله اشعّة نامرئي كه به نام «اشعّة فوق بنفش» و «اشعّة مادون قرمز» ناميده شده است.

همچنين يك رهبر بزرگ آسماني خواه پيامبر باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعي كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت ميگيرد، يك نوع تربيت روحاني و از راه نفوذ معنوي در دلها و فكرها دارد كه ميتوان آن را تربيت تكويني نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نميكند بلكه تنها جاذبه و كشش دروني كار ميكند.

در حالات بسياري از پيشوايان بزرگ الهي ميخوانيم كه گاه بعضي از افراد منحرف و آلوده با يك تماس مختصر با آنها بكلّي تغيير مسير ميدادند، و سرنوشتشان يكباره دگرگون ميشد، و به قول معروف با 180 درجه انحراف راه كاملاً تازهاي را انتخاب ميكردند؛ يكمرتبه فردي پاك و مؤمن و فداكار از آب در ميآمدند كه از بذل همة وجود خود نيز مضايقه نداشتند!

اين دگرگونيهاي تند و سريع و همه جانبه، اين انقلابهاي جهش آسا و فراگير، آنهم با يك نگاه يا يك تماس مختصر (البتّه براي آنها كه در عين آلودگي يك نوع آمادگي نيز دارند) نميتواند نتيجة تعليم و تربيت عادي باشد، بلكه معلول يك اثر رواني نامرئي و يك جذبه ناخودآگاه است كه گاهي از آن تعبير به «نفوذ شخصيّت» نيز ميشود.

5

_ ترسيم هدف آفرينش

هيچ عاقلي بيهدف گام برنميدارد، و هر حركتي كه در پرتو عقل و علم انجام گيرد در مسير هدفي قرار خواهد داشت. با اين تفاوت كه هدف در كار انسانها معمولاً رفع نيازمندي خويش و برطرف ساختن كمبودهاست، ولي در كار خدا هدف متوجّه ديگران و رفع نيازهاي آنهاست؛ چرا كه ذات او از هر نظر بيپايان است و عاري از هر گونه كمبود و بااين حال انجام دادن كاري به نفع خود، دربارة او مفهوم ندارد.

جهان آفرينش بمانند همان باغ پرطراوت است و انسانها درختان و بوتههاي اين باغند. آنها كه در مسير تكاملند درختان و شاخههاي پربرند. و آنها كه به پستي گرائيده و منحرف و آلودهاند، علف هرزههاي اين باغند.

مسلماً اين آفتاب درخشان، اين مولكولهاي حياتبخش هوا، اينهمه بركات زمين و آسمان، براي ان آفريده نشده است كه مشتي فاسد و هرزه به جان يكديگر بيفتند و به خوردن يكديگر مشغول شوند و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولي براي اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز هدف آفرينش نميتواند اينها باشد!

اين جهان و تمام مواهب آن _ از ديدگاه يك فرد خداپرست كه با مفاهيمي چون علم و حكمت خدا آشناست _ براي صالحان و پاكان آفريده شده است؛ همانگونه كه سرانجام نيز بطور كامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در اختيار آنان قرار خواهد گرفت. (ان الارض يرثها عبادي الصالحون).

فوايد گوناگون امام زمان(عج) در زمان غيبت براي امت اسلامي چيست؟
پرسش

فوايد گوناگون امام زمان(عج) در زمان غيبت براي امت اسلامي چيست؟

پاسخ(قسمت اول)

ما اين فوائد را تحت عنوان كلي «او بسان خورشيد در پس ابر است»، مي آوريم و اين فوائد همگي بيانگر حقيقت اين تشبيه است. در احاديث متعدد و گوناگوني كه در زمينه حكمت و فايده وجود امام عليه السلام در دوارن غيبت به ما رسيده، تعبير بسيار پر معني و جالبي در يك عبارت كوتاه ديده مي شود كه مي تواند كليدي باشد براي گشودن اين رمز بزرگ. و آن اينكه

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در پاسخ اين پرسش كه وجود حضرت بقيةالله ارواحنا فداه در عصر غيبت، چه فايده اي دارد، فرمود:

«ايْ وَالذي بَعَثني بِالنبوه اِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ به وَ يَستَضيئونَ بِنُور و لايَتِهِ في غَيْبَتهِ كَاْنتفاع الناسِ بالشَّمشِ وَ اِنْ جَلّلَهَا السحاب» (بجار الانوار، 52/93، به نقل از كمال الدين شيخ صدوق)

[آري سوگند بخدائي كه مرا به نبوت برگزيد، مردم از او منتفع مي شوند، و از نور ولايتش در دوران غيبتش بهره مي گيرند، همانگونه كه از خورشيد بهنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مي برند]

براي فهم اين كليد رمز، نخست بايد نقش خورشيد را بطور كلي، و به هنگامي كه چهره تابناكش پشت ابرها پنهان مي گردد، دريابيم.

خورشيد داراي دو نوع نورافشاني است: نور افشاني آشكار و نورافشاني مخفي، يا به تعبير ديگر نورافشاني مستقيم و نورافشاني غير مستقيم.

در نور افشاني آشكار، اشعه آفتاب به خوبي ديده مي شود، هر چند قشر ضخيم هوا كه اطراف كره زمين را پوشانيده، همانند يك شيشه ضخيم كار مي كند، شيشه اي كه از شدت تابش آفتاب مي كاهد و آن را قابل تحمل مي سازد، نور آفتاب را تصفيه مي كند و شعاعهاي مرگبارش را خنثي

و بي اثر مي سازد، ولي به هر حال مانع از تابش مستقيم آفتاب نيست. ولي در تابش غير مستقيم، ابرها هماننند يك شيشه مات، نور مستقيم خورشيد را گرفته پخش مي كنند.

گاهي اوقات وارد اطاقي مي شويم كه با لامپهاي مات روشن شده، اطاق را روشن مي بينيم، اما خود لامپ و شعاع اصلي و مستقيم آن بهيچوجه ديده نمي شوند ....

از سوي ديگر، نور آفتاب مهمترين نقش را در دنياي حيات و موجودات زنده دارد. نور و حرارتي كه از خورشيد به هر سو پاشيده مي شود، تنها انرژي زندگي بخش در گياهان و حيوانات و انسان است.

رشد و نمو موجودات زنده، تغذيه و توليد مثل آنها، حس و حركت و جنبش، آبياري زمينهاي مرده، غرش امواج دريا، وزش حيات بخش بادها، ريزش دانه هاي زندگي آفرين باران و برف ، صداي زمزه آبشارها، نغمه هاي مرغان، زيبائي خيره كننده گلها، گردش خون در عروق انسان و طپش قلبها، عبور برق آساي انديشه ازلابلاي پرده هاي مغز، و لبخند شيريني كه بر لب گلبرگ مانند يك كودك شير خوار نقش مي بندد ... همه و همه بطور مستقيم يا غير مستقيم به نور آفتاب بستگي دارد و بدون آن، همه اينها به خاموشي خواهند گرائيد. اين موضوع را با كمي دقت مي توان دريافت. حال اين سؤال پيش مي آيد كه آيا اين بركات و آثار زندگي بخش، مخصوص زماني نيست كه نور بطور مستقيم مي تابد؟.

پاسخ اين سؤال روشن است: نه؛ بسياري از اين آثار در نور مات خورشيد از پشت ابرها نيز وجود دارد. مثلاً در كشورها يا شهرهائي كه چندين ماه از سال ابرها سراسر آسمان را پوشانيده اند، آفتاب ديده نمي شود، ولي گرما، نمو

و رويش گياهان، توليد انرژي لازم براي حيات، رسيدن غلات و ميوه ها خنديدن گلها و شكوفه ها وجود دارند.

بنابراين تابش خورشيد از پشت پرده ابرها، قسمت مهمي از بركات خود را در بردارد. و تنها قسمتي از آثار كه نياز به تابش مستقيم دارد موجود نيست. مثلاً مي دانيم تابش آفتاب، اثر حياتي خاصي روي پوست و ساير جهاز بدن انسان و موجودات زنده دارد. به همين دليل، در كشورهائي كه از اين نظر در محروميت بسر مي برند، در روزهاي آفتابي، بسياري از مردم «حمام آفتاب» مي گيرند و در برابر اين نور حيات بخش برهنه مي گردند و با تمام ذرات وجود خود –كه تشنه اين هديه آسماني است- ذرات اين نور را مي مكند. تابش مستقيم آفتاب، علاوه بر اينكه روشنائي و گرماي بيشتري مي آفريند، اثر خاصي به خاطر همان اشعه ماوراي بنفش در كشتن انواع ميكروبها و سالم سازي محيط دارد كه در نور غير مستقيم ديده نمي شود. از مجموع بحث قبل نتيجه مي گيريم كه: هر چند پرده هاي ابر، بعضي از آثار آفتاب را مي گيرد، ولي قسمت مهمي از آن همچنان باقي مي ماند.

اين بود حال «مُشَبَّهٌ بِهِ» يعني آفتاب. اكنون باز مي گرديم به وضع «مُشَبَّه» يعني وجود رهبران الهي در حال غيبت. اشعه معنوي وجود امام عليه السلام در حالي كه درپشت غيبت نهان است، داراي آثار قابل ملاحظه اي است كه علي رغم تعطيل مسئله تعليم و تربيت و رهبري مستقيم، حكمت وجود او را آشكار مي سازد. به ملاحظه اجمال اين نوشته، برخي از اين آثار، در اينجا بيان مي شود.

الف- پاسداري از آئين الهي

با گذشت زمان و آميختن سليقه ها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و گرايشهاي مختلف به

سوي برنامه هاي ظاهر فريب مكتبهاي انحرافي، و دراز شدن دست مَفْسَدِه جويان به سوي مفاهيم آسماني، اصالتِ پاره اي از اين قوانين از دست مي رود و دستخوش تغييرات زيانبخشي مي گردد.

اين آب زلال كه از آسمان وحي نازل شده، با عبور از مغزهاي اين و آن تدريجاً تيره و تار گشته، صفاي نخستين خود را از دست مي دهد.

اين نور پر فروغ با عبور از شيشه هاي ظلماني افكار تاريك، كمرنگ تر مي گردد. خلاصه با آرايشها و پيرايشهاي كوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگهاي تازه به آن چنان مي شود كه گاهي بازشناسي مسائل اصلي، دچار اشكال مي گردد. آن شاعر خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله مي گويد:

شرع تو را در پي آرايشند دين تو را از پي پيرايشند

بس كه فزودند بر آن برگ و بر گر تو بيني نشاسي دگر

با اين حال، آيا ضروري نيست كه در ميان جمع مسلمانان كسي باشد كه مفاهيم فناناپذير تعاليم اسلامي را در شكل اصليش حفظ و براي آيندگان نگهداري كند؟

مي دانيم در هر مؤسسه مهمي، صندوق نسوزي وجود دارد كه اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداري مي كنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند. بعلاوه هرگاه مثلاً آتش سوزي در آنجا روي دهد، از خطر حريق مصون باشد كه اعتبار و حيثيت آن مؤسسه نزديكي پيوند با حفظ آن اسناد و مدارك دارد.

سينه امام و روح بلندش، صندوق نسوز حفظ اسناد آئين الهي است كه همه اصالتهاي نخستين و ويژگيهاي آسماني اين تعليمات را در خود نگاهداري مي كند، «تا دلائل الهي و نشانه هاي روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشي نگرايد» و اين يكي ديگر از آثار وجود او، گذشته از

آثار ديگر است.

ب- تربيت گروه منتظر آگاه

برخلاف آنچه بعضي فكر مي كنند، رابطه امام در زمان غيبت به كلي از مردم بريده نيست. بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برمي آيد، گروه كوچكي از آماده ترين افراد –كه سري پرشور از عشق خدا، و دلي پر ايمان و اخلاصي فوق العاده براي تحقق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند- با حضرتش در ارتباطند.

معني غيبت امام صلوات الله عليه، اين نيست كه آن حضرت به شكل يك روح نامرئي و يا شعاعي ناپيدا درمي آيد. بلكه او از يك زندگي طبيعي آرام برخوردار است، بطور ناشناخته در ميان همين انسانها رفت و آمد دارد، دلهاي بسيار آماده را برمي گزيند و در اختيار مي گيرد، بيش از پيش آماده مي كند و مي سازد. افراد مستعد، به تفاوت ميزان استعداد و شايستگي خود، توفيق درك اين سعادت را پيدا مي كنند. بعضي چند لحظه و برخي چند ساعت يا چند روز، و جمعي سالها با حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در تماس هستند.

آنها كساني هستند كه آنچان بر بال و پر دانش و تقوي قرار گرفته و بالا رفته اند كه همچون مسافران هواپيماهاي دور پرواز، بر فراز ابرها قرار مي گيرند، آنجا كه هيچگاه حجاب و مانعي بر سر راه تابش جهانبخش آفتاب نيست، در حالي كه ديگران در زير ابرها و در تاريكي و نور ضعيف بسر مي برند.

بدرستي حساب صحيح نيز همين است. من نبايد انتظار داشته باشم كه آفتاب را به پائين ابرها بكشم تا چهره او را ببينم. چنين انتظاري، اشتباه بزرگ و خيال خام است. اين منم كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه

بنوشم و سيراب گردم.

بهر حال، تربيت اين گروه يكي ديگر از حكمت هاي وجود آن حضرت در اين دوران است.

ج- نفوذ روحاني و ناآگاه

مي دانيم خورشيد، يك سلسله اشعه مرئي دارد كه از تركيب آنها با هم، هفت رنگ معروف پيدا مي شود و يك سلسله اشعه نامرئي كه به نام «اشعه ماوراءبنفش» و «اشعه مادون قرمز» ناميده شده است. همچنين يك رهبر بزرگ آسماني، خواه پيامبر باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعي –كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت مي گيرد- يكنوع تربيت روحاني دارد، كه از راه نفوذ معنوي در دلها و فكرها اعمال مي شود. و مي توان آن را تربيت تكويني نام گذارد. در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نمي كند، بلكه تنها جاذبه و كشش دورني مؤثر است.

در حالات بسياري از پيشوايان بزرگ الهي مي خوانيم كه گاه بعضي از افراد منحرف و آلوده، با يك تماس مختصر با آنها بكلي تغيير مسير مي دادند، و سرنوشتشان يكباره دگرگون مي شد و به قول معروف با صدوهشتاد درجه بازگشت، راه كاملا تازه اي را انتخاب مي كردند، يك مرتبه فردي پاك و مؤمن و فداكار از آب در مي آمدند كه از بذل همه وجود خود نيز مضايقه نداشتند.

اين دگرگونيهاي تند و سريع و همه جانبه، اين تحولات جهش آسا و فراگير، آنهم با يك نگاه و برخورد- البته براي آنها كه در عين آلودگي، يك نوع آمادگي نيز دارند- نتيجه جذبه ناخودآگاه است كه گاهي از آن تعبير به «نفوذ شخصيت» نيز مي شود.

بسياري اين موضوع را در زندگي خود تجربه كرده اند كه به هنگام برخورد با افرادي كه روحهاي بزرگ و عالي دارند، چنان

بي اختيار و ناخودآگاه تحت تأثير آنان قرار مي گيرند كه حتي سخن گفتن در برابر آنها برايشان مشكل مي شود، و خود را در ميان هاله اي مرموز و غير قابل توصيف از عظمت و بزرگي مي بينند.

البته ممكن است گاهي اينگونه امور را با تلقين و امثال آن توجيه كرد، ولي مسلماً اين تفسير براي همه موارد صحيح نيست. بلكه راهي جز اين ندارد كه بپذيريم اين آثار، نتيجه شعاع اسرارآميزي است كه از درون ذات انسانهاي بزرگ برمي خيزد.

سرگذشتهاي فراواني در تاريخ پيشوايان بزرگ مي بينيم كه جز از اين راه نمي توان آنها را تفسير كرد، كه در اينجا چند نمونه ذكر مي كنيم.

برخورد اَسْعَد بن زُرارَة بت پرست به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در كنار خانه كعبه و تغيير جهش آساي طرز تفكر او، و يا آنچه دشمنان سر سخت پيامبر(ص) نام آن را سحر مي گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزديك شدن به او باز مي داشتند. (اعلام الوري، 35-40)

تأثير پيام امام حسين صلوات الله عليه روي فكر «زُهَير» در مسير كربلا نقل شده، تا آنجا كه با شنيدن پيام امام حتي نتوانست لقمه اي را كه در دست داشت به دهان بگذارد، و آنرا به زمين نهاد و حركت كرد.

كشش عجيب و فوق العاده اي كه «حُرِّبن يَزيد رياحي» در خود احساس مي كرد، و با تمام شجاعتش همچون بيد مي لرزيد، و همين كشش سرانجام او را به صف مجاهدان كربلا كشيد و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد.

پاسخ(قسمت دوم)

داستان جواني كه در همسايگي «اَبوبَصير» زندگي داشت، و با ثروت سرشار خود –كه از خوش خدمتي بدستگاه بني اميه فراهم ساخته بود- به عيش و نوش و بي بندوباري پرداخته بود. و سرانجام با

يك پيام امام صادق عليه السلام بكلي دگرگون شد، و همه كارهاي خود را كناري نهاد و تمامي اموالي را كه از طريق نامشروع گرد آورده بود، يا به صاحبش داد و يا در راه خدا انفاق كرد.

سرگذشت كنيز خواننده و زيبا و عشوه گري كه هارون به گمان خام خود براي منحرف ساختن ذِهن امام كاظم صلوات الله عليه به زندان اعزام داشته بود، و منقلب شدن روحيه او در يك مدت كوتاه، تا آنجا كه قيافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حيرت و و حشت افكند...

همه و همه نشانه و نمونه هائي از همين تأثير ناخودآگاه است كه مي توان آنرا شعبه اي از ولايت تكويني معصومين-اعم از پيامبر و امام(ع)- دانست، چرا كه عامل تربيت و تكامل در اينجا الفاظ و جمله ها و راههاي معمولي و عادي نيست، بلكه جذبه معنوي و نفوذ روحاني، عامل اصلي محسوب مي شود. همانگونه كه گفتيم، پيامبران و امامان –بر اساس فضائل موهبتي- و رجال راستين و شخصيتهاي بزرگ الهي بر اساس فضائل اكتسابي به تناسب ميزان شخصيت خود هاله اي از اين نفوذ ناخودآگاه در پيرامون خود ترسيم مي كنند. و البته قلمرو گروه اول با گروه دوم از نظر ابعاد و گستردگي قابل مقايسه نيست.

وجود مبارك امام عليه السلام در پشت ابرهاي غيبت نيز، اين اثر را دارد كه از طريق شعاع نيرومند و پردامنه «نفوذ شخصيت» خود، دلهاي آماده را در نزديك و دور، تحت تأثير جذبه مخصوص قرار داده، به تربيت و تكامل آنها مي پردازد و از آنها انسانهائي كامل تر مي سازد. ما قطبهاي مغناطيسي زمين را با چشم خود نمي بينيم، ولي اثر آنها روي عقربه هاي قطب نما، در درياها راهنماي كشتيهاست و

در صحراها و آسمانها راهنماي هواپيماها و وسائل ديگر است. در سرتاسر كره زمين، از بركت اين امواج، ميليون ها مسافر راه خود را به سوي مقصد پيدا كرده، با وسائل نقيله بزرگ و كوچك بفرمان همين عقربه ظاهراً كوچك از سرگرداني رهائي مي يابند.

آيا تعجب دارد اگر وجود مبارك امام –صلوات الله عليه- در زمان غيبت، با امواج جاذبه معنوي خود، افكار و و جانهاي زيادي را كه در دور يا نزديك قرار دارند، هدايت كند، و از سرگرداني رهائي بخشد؟ البته نبايد فراموش كرد كه امواج مغناطيسي زمين، روي هر آهن پاره بي ارزشي اثر نمي گذارد، بلكه روي عقربه هاي ظريف و حساسي كه خاصيت آهنربائي يافته اند و يك نوع سنخيت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطيسي پيدا كرده اند، اثر مي گذارند. همينطور دلهائي كه راهي با امام عليه السلام دارند و شباهتي را در خود ذخيره نموده اند، تحت تأثير آن جذبه روحاني قرار مي گيرند.

با در نظر گرفتن آنچه گفتيم، يكي ديگر از آثار و حكمتهاي وجود امام عجل الله تعالي فرجه در چنين دوراني آشكار مي گردد.

د- ترسيم هدف آفرينش

هيچ عاقلي بي هدف گام برنمي دارد. هر حركتي كه در پرتو عقل و علم انجام گيرد، در مسير هدفي قرار خواهد داشت. با اين تفاوت كه هدف در كار انسانها معمولاً رفع نيازمندي خويش و برطرف ساختن كمبودهاست، ولي در كار خدا، هدف متوجه ديگران و رفع نيازهاي آنهاست، چرا كه ذات او از هر نظري كامل است و عاري از هرگونه كمبود. و با اين حال، انجام دادن كاري به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حال به مثال زير توجه كنيد.

در زميني مستعد و آماده، باغي پر گل و ميوه احداث مي كنيم.

در لابلاي درختان و بوته هاي گل، علف هرزه هاي مي رويند. هر وقت به آبياري آن درختان برومند مي پردازيم، علف هرزه ها نيز از پرتو آنها سيراب مي شوند.

در اينجا ما دو هدف پيدا مي كنيم: هدف اصلي كه آب دادن درختان ميوه و بوته هاي گل است، و هدف تبعي يعني آبياري علف هاي هرزه هاي بي مصرف.

بدون شك، هدف تبعي نمي تواند انگيزه عمل گردد، و يا حكيمانه بودن آن را توجيه كند. مهم همان هدف اصلي است كه جنبه منطقي دارد.

حال فرض مي كنيم بيشتر درختان باغ خشك شوند و تنها يك درخت باقي بماند، اما درختي كه به تنهائي گلها و ميوه هائي را كه از هزاران درخت انتظار داريم، به ما مي دهد. بدون ترديد، براي آبياري همان يك درخت هم كه باشد آبياري و باغباني را ادامه خواهيم داد، گواينكه علف هرزه هاي زيادي نيز از آن بهره گيرند. و اگر يك روز آن درخت نيز بخشكد، آنجاست كه دست از آبياري باغ مي كشيم، هر چند علف هرزه ها بميرند.

آنها كه در مسير تكاملند، درختان و شاخه هاي پربار هستند. آنها كه به پستي گرائيده و منحرف و آلوده اند، علف هرزه هاي اين باغند، مسلماً اين آفتاب درخشان، اين مولكولهاي حيات بخش هوا، اين همه بركات زمين و آسمان براي آن آفريده نشده است كه مشتي فاسد و هرزه به جان يكديگر بيفتند و به خوردن يكديگر مشغول شوند، و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولي براي اجتماع آنها نباشد. نه، هرگز، هدف آفرينش نمي تواند اينها باشد.

اين جهان و تمام مواهب آن، از ديدگاه يك فرد خداپرست –كه با مفاهيمي چون علم و حكمت خدا آشناست- براي صالحان و پاكان آفريده شده است، همانگونه

كه سرانجام نيز بطور كامل از دست غاصبان به درآمده، و در اختيار آنان قرار خواهد گرفت.

«اِنَّ اْلاَرْضَ يَرِثُها عبادِي الصّالِحُونَ» انبياء/105

[روزي زمين از آن صالحان خواه بود].

باغبان آفرينش، بخاطر همين گروه، فيض و مواهب خود را همچنان ادامه مي دهد. هر چند علف هرزه ها نيز به عنوان يك هدف تبعي سيراب گردند و بهره مند شوند، ولي بي شك هدف اصلي، آنها نيستند. و اگر –به فرض محال- روزي فرا رسيد كه آخرين نسل گروه صالحان از روي زمين برچيده شوند، آن روز دليلي بر ادامه جريان اين مواهب وجود نخواهد داشت.

آن روز، آرامش زمين به هم مي خورد و آسمان بركات خود را قطع مي نمايد و زمين از دادن بهره به انسانها مضايقه خواهد كرد. از طرفي پيامبر و امام، حجت خدا و مقصد مهم از خلقت جهان و انسان هستند، يعني همان گروهي كه هدف اصلي آفرينش را تشكيل مي دهند. به همين دليل وجود امام عليه السلام به تنهائي يا در رأس گروه صالحان، توجيه كنندة هدف آفرينش و مايه نزول هر خير و بركت است، ريزش باران فيض و رحمت خدا است، اعم از اينكه در ميان مردم آشكارا زندگي كند يا مخفي و ناشناس بماند.

درست است كه افراد صالح ديگر نيز، هر كدام –در حدّ خود- هدفي هستند براي آفرينش، و يا به تعبير ديگر بخشي از آن هدف بزرگ. ولي نمونه كامل اين هدف. همين انسانهاي نمونه و مردان آسماني مي باشند، هر چند سهم ديگراƠنيز محفوظ است. و از اينجا اين معني روشن مي شود كه در پاره اي از روايات به اين مضمون وار شده كه:

«بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوري وَ بوُجُودِهِ ثبتت اْلاَرْضُ وَ السَّماء»

[از بركات

وجود او (يعني حجت و نماينده الهي) مردم روزي مي برند و بخاطر هستي او آسمان و زمين بر پاست].

با توضيحاتي كه داديم، معلوم مي شود، كه اين موضوع، يك موضوع اِغراق آميز، دور از منطق، و يا شركت آلود نمي باشد. همچنين عبارتي كه به عنوان يك حديث قدسي از خداوند متعال در كتب مشهور نقل شده كه خطاب به پيامبرش مي فرمايد:

«لَو لا كَ لَما خَلَقْتُ اْلاَفْلاكَ».

[اگر تو نبودي آسمانها را نمي آفريدم].

بيان يك واقعيت است نه مبالغه، اما پيامبر، شاهكار هدف آفرينش است و صالحان ديگر هر كدام بخشي از اين هدف بزرگ را تشكيل مي دهند. از مجموع آنچه در اين فصل، تحت چهار عنوان گفته شد، نتايج زير عايد مي گردد:

آنها كه دور نشسته اند و وجود امام را در عصر غيبت، يك وجود شخصي و بدون بازده اجتماعي دانسته اند، و بر عقيده شيعه در اين زمينه تاخت و تاز كرده اند كه وجود چنين امامي چه نفعي براي رهبري و امامت خلق مي تواند داشته باشد، آنچنان كه آنها گفته اند نيست، و آثار وجودي امام در اين حال نيز فراوان است.

نقش و فائده امام غائب در بقاء مكتب چيست؟
پرسش

نقش و فائده امام غائب در بقاء مكتب چيست؟

پاسخ

محاسبات عقلي و تجارب اجتماعي به روشني ثابت مي كند كه اعتقاد به وجود رهبر زنده، اثر عميقي در حفظ نظام و بقاء مكتب دارد. خواه اين رهبر در دسترس مردم باشد، و يا به عللي دسترسي به او آسان نباشد. در هر دو حال اعتقاد به وجود رهبر حيّ، براي خود فوائدي دارد.

اما آن جا كه رهبر در دل جامعه قرار گيرد و به طور مستقيم بار قيادت و رهبري را به دوش بكشد، جاي سخن نيست. مهم آن جا است كه رهبر به عللي از جامعه كناره گيري كند، ولي جامعه به حيات او، و بازگشت مجدد او اعتقاد داشته باشد. در اين صورت نيز، اعتقاد به وجود چنين رهبر، اثر عظيمي دارد كه به آن اشاره مي كنيم:

در تاريخ ملل زندة جهان كه مبارزات و نهضتهائي داشته اند، براي اين مطلب نمونه هاي فراواني وجود دارد كه نشان مي دهد تا آن رهبر از حيات و زندگي برخوردار بوده است، هر چند از نزديك موّفق برهبري نمي شده، اما تشكيلاتِ اين گروه باقي و پايدار مي مانده است. امّا لحظه اي كه حيات و زندگي او به پايان مي رسيده، تفرقه و دودستگي، تشتّتِِ قوا، پراكندگي و نابساماني در ميان جمعيت حكمفرما مي گرديده است.

بهترين گواه براي اين كه وجود رهبر، حافظ و نگاهدارندة مكتب و ماية تشكّل پيروان آن است، سرگذشت نبرد«اُحُدْ» مي باشد. در جنگ اُحُدْ بر اثر اشتباه و يا از روي غرض ورزي، ندائي در قلب لشكر بلند شد كه:

«اَلا قَدْ قُتِلَ مُحَمَّدٌ» [محمد كشته شد].اين خبر ناگوار، موقعي در ميان مسلمانان منتشر شد كه آنان مشغول مقابله با تجاوز و تعدّي

مهاجمان بودند. وقتي براي مسلمانان، مرگ رهبر قطعي شد، نظام و سازمان آنان چنان گسسته شد كه هر كدام به گوشه اي مي كشيد. انتظار سازنده و اثر بخش او، هر روز نويد ظهور را مي دهد.

اثر رواني اين طرز فكر در زنده نگهداشتن اميد در دلها و وادار ساختن افراد به خودسازي و آمادگي براي آن انقلاب بزرگ، كاملاً قابل درك است.

اما اگر اين رهبر اصلاً وجود خارجي نداشته باشد، و علاقه مندان مكتبش در انتظار تولّد و پرورش او در آينده باشند، وضع بسيار فرق مي كند.

اگر يك نكتة ديگر به اين موضوع بيفزائيم، پاسخ شكل جدّي تري به خود مي گيرد و آن اينكه: طبق اعتقاد عمومي شيعه _ كه در روايات بسيار زيادي در منابع مذهبي آمده است _ امام به طور مداوم، در دوران غيبت، مراقب حال پيروان خويش است، و طبق يك الهام الهي از وضع اعمال آنها آگاه مي گردد. و به تعبير روايات، همه هفته برنامة اعمال آنها به نظر او مي رسد و از چگونگي رفتار و كردار و گفتار آنها آگاه مي گردد.

اين فكر سبب مي شود كه همة معتقدان در حالت آماده باش دائمي فرو روند. و به هنگام ورود در هر كار، توجه به آن «نظارت عالي» داشته باشند، اثر تربيتي اين طرز فكر نيز قابل انكار نيست.

اكنون درباره امام زمان عليه السلام اين اصل را در نظر مي گيريم. آيا اعتقاد به وجود امام حيّ و زنده و حاضر و ناظر و مستعد و آماده براي نهضت در حفظ وحدت جمعيت و تشكيلات بالا خص آماده كردن افراد براي نهضت و قيام بر ضد ظلم وجور، بر ضد استبداد و خودكامگي مؤثر نيست؟.

هرگاه جمعيتي معتقد شود كه

رهبر آنان در قيد حيات و زندگي بوده و پيوسته مترقب فرمان الهي است كه از پس پردة غيب بيرون آيد، بطور مسلم نا اميد نمي شود، وحدت كلمة خود را از دست نمي دهد، در حفظ مكتب خويش مي كوشد، و پيوسته براي هدف، به تهية نيرو و انجام مقّدمات مي پردازد.

ولي هرگاه به اين جمعيت بگويند: «شما فعلاً بي رهبريد، رهبر شما در آينده ديده به جهان خواهد گشود، آن هم معلوم نيست كي متولد خواهد شد، نه تنها خود او متولد نگشته بلكه نياكان او نيز هنوز ديده بجهان نگشوده اند»، آيا در اين جمعيت، روح انتظار سازنده، و نيرو و ساز و برگ لازم پيدا مي شود؟ آيا با چنين عقيده اي، نظامات مادي و معنوي آنان بكار مي افتد و يا اينكه اين كار به قيمت از هم پاشيدگي افراد و محو و نابودي مكتب تمام مي شود؟

براي توضيح بيشتر درباره اينكه «امام زمان غايب» چه نقشي مي تواند در جامعه و در انديشه هاي معتقد بشر داشته باشد، مي گوئيم: ايمان به پيروزي نهايي و انتظار يك مصلح جهاني، اگر به مرحلة شناخت و آگاهي سازنده برسد، منبع و سرچشمة حركتها و نهضتها خواهد گشت.

رهبر يك جنبش عدالت خواهي، حتي اگر در ميان پيروان خويش نباشد، مي تواند موجب فشردگي و șǙŠپيوستگي صفوف معتقدان به نهضت باشد. مي بينيم كه در نهضت استقلال هندوستان، با وجود آنكه «گاندي» از طرف دولت استعماري دستگʘѠشده و به زندان فرستاده مي شود، نهضت «عدم همكاري با دولʠاستعماري» با شدت ادامه مي يابد. مردم هند با اينكه «گاندي» را ϘѠميان خود نمي ديدند، ولي دنبالة نهضت وي را ادامه دادند، زيرا كه گاندي هنوز زنده بود و قدرت معنوي

وي همچنان مردم هند را بهم پيوند مي داد.

در جنگ داخلي اسپانيا، قبل از جنگ دوم جهاني، تا زماني كه رهبران جمهوري خواهان در زندان «فرانكو» بسر مي بردند، نبرد در سراسر جبهه هاي جنگ ادامه داشت. ولي زماني كه چند تني از آنان به جوخة اعدام سپرده شدند، شكست در لشكر جمهوري خواهان پديد آمد.

در جنگ دوم جهاني، هنگام محاصرة شهر «لنينگراد» توسط ارتش نازي، سرما و قحطي، به حدي رسيد كه روزانه هزاران نفر مي مردند و گرسنگي بيداد مي كرد اما مردم «لنينگراد» همچنان مقاومت مي كردند. محاصره چهار سال تمام ادامه يافت. در اين مدت، راديو «لنينگراد» دائماً پيامهائي از طرف شوراي مقاومت مي خواند و مردم را به پايداري دعوت مي كرد. روزهاي آخر، بيش از دو سوم اعضاي شورا از گرسنگي مرده بودند، اما راديو بدون آنكه خبر مرگ آنا را بمردم برساند، همچنان نام آنان را در پايان اعلاميه ها مي خواند. جالب اينجاست كه به علت خاموشي برق، دو روز راديو «لنينگراد» از كار افتار، مردم بسياري در اطراف اداره راديو جمع شدند و مي گفتند: ما آذوقه نمي خواهيم، فقط يكبار ديگر راديو را بكار انداريم، تا ما بازهم اعلاميه هاي شوراي مقاومت را بشنو يم.

اين مدارك و شواهد نشان مي دهد كه حتي اگر رهبر جنبش و مقاومتي در ميان مردم نباشد، وجود واقعي او مي تواند الهام بخش معنوي و ماية اميد و تحرك و يادآوري گردد.

اما در مورد اينكه چرا خداوند امام را در موقع ظهور نيافريد، بايد گفت كه اگر چنين بود، اصولاً عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعيت خارجي پيدا نمي كرد، زيرا انسانها مي توانند در انتظار فردي باشند كه به زنده بودن او معتقدند و هرگز نمي توان انساني

را به اين دلخوش داشت كه چند سال بعد ممكن است كسي بدنيا آيد كه نقش منجي را ايفاء خواهد كرد.

در جهان متلاطم و پر اضطراب، در حاليكه انسان به يأس مطلق مي رسد و «فلسفة پوچي» را بعنوان راه زندگي خويش مي شناسد، چگونه مي توان انسانها را به وجود نجات دهنده اي دلخوش داشت كه سالها بعد تازه متولد خواهد شد؟ آيا اصولاً اعتقاد به وجود رهبري كه سالهائي بعد متولد مي گردد، مي تواند موجب تبلور روح انتظار سازنده انسانها گردد؟ انسان در شناخت دقايق و ظرايف حيات و براي آنكه در مسير تكاملي به پيكار برخيزد، لازم است كه از وجود رهبر زنده _ حتي اگر غايب باشد _ الهام گيرد.

فلسفه وجود امام ( ع ) در زمان غيبت چيست ؟
پرسش

فلسفه وجود امام ( ع )در زمان غيبت چيست ؟

پاسخ

در احاديث معتبري كه پيرامون فلسفه و فايده ي وجودامام ( ع ) در دوران غيبت به ما رسيده است ، فوايد گوناگوني را عنوان فرموده اند، از جمله :

1- امام غايب ( ع ) ، واسطه ي فيض و امان اهل زمين است. امامان معصوم ( ع ) و امام زمان ( عج ) امان اهل زمين مي باشند و اگر زمين از اين حجت هاي الهي خالي بماند، دنيا و اهلش نابود خواهند شد؛ لذا وجودامام ( ع ) موجب بركات بسياري مي باشد .پيامبر اسلام ( ص ) هم در اين موردفرموده است : ( ( اي والذي بعثني بالنبوه ، انهم لينتفعون به و يستضييون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب ؛ آري خداوندي كه مرا به پيغمبري مبعوث گردانيده است ، آن ها از وجود او منتفع مي شوند و از نور ولايتش در طول غيبت بهره مي گيرند، چنان كه از آفتاب پشت پرده استفاده مي برند .) ) ، ( ينابيع الموده ، قندوزي ، ج 3، ص 170 ). خود امام زمان ( ع ) در اين باره فرموده است : ( ( همان طور كه از خورشيد دروقتي كه توسط ابرها پنهان شده است ، بهره گيري مي شود، از من نيز در زمان غيبتم به همان صورت بهره مي برند و همانا من سبب آرامش و امنيت مردم روي زمين هستم ، چنان كه ستارگان امان اهل آسمانند، ( كمال الدين و تمام النعمه ، شيخ صدوق ، ص 485

) .

2-ديگر اين كه سينه ي امام و روح بلندش ،صندوق حفظ آيين الهي است كه همه اصالت هاي نخستين و ويژگي هاي آسماني دين تعليمات را در خود نگاهداري مي كند، تا دلايل الهي ونشانه هاي روشن پروردگار، باطل نگردد و به خاموشي نگرايد .

3- اثر اميدبخشي به مسلمين و تربيت گروه منتظر و آگاه : ايمان و اعتقاد به امام غايب ( عج ) سبب اميدواري مسلمانان نسبت به آينده ي پر مهر و صفاي خويش در عصر ظهور امامشان مي گردد .جامعه ي تشيع به اعتقاد خويش به وجود امام شاهد و زنده ، هر لحظه انتظار بازگشت آن بزرگوار ( ع ) را مي كشد .شيعه هر چندامام زمان ( ع ) را در ميان خود نمي بيند، اما خود را جدا از آن وجود نازنين نمي داند .امام غايب ( عج ) هم همواره مراقب حال شيعيان خويش مي باشد؛چنان كه خود فرموده است : ( ( ما در رسيدگي و سرپرستي شما، كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم ؛ پس تقواي الهي پيشه كنيد تا از فتنه اي كه به شما رو مي آورد، شما را نجات بخشيم ) ) ، ( احتجاج طبرسي ، ج 2، ص 497 ). ;

ما معتقديم كه امام عصر( مانند خورشيد پشت ابر است و نور ولايت ايشان به مردم مي رسد. اما خورشيد اگر هميشه پشت ابر باشد كه سودي ندارد. گياهان و نباتات خشك مي شوند، فتوسنتز نمي كنند و در نتيجه جانوران ديگر نيز همين طور. خوب حضرت هم چون غيبتش طولاني شده مسلماً
پرسش

ما معتقديم كه امام عصر( مانند خورشيد پشت ابر است و نور ولايت ايشان به مردم مي رسد. اما خورشيد اگر هميشه پشت ابر باشد كه سودي ندارد. گياهان و نباتات خشك مي شوند، فتوسنتز نمي كنند و در نتيجه جانوران ديگر نيز همين طور. خوب حضرت هم چون غيبتش طولاني شده مسلماً به

مرگ عقايد و مرگ اسلام واقعي خواهد رسيد، اين چه منفعتي دارد؟

پاسخ

هيچ خورشيدي براي هميشه پشت ابر نمي ماند و روزي از پسِ ابرها برون خواهد آمد. ولي گاهي اوقات آن ابرها آنقدر حجيم و درهم است كه ظاهر شدن خورشيد قدري طول مي كشد.

اين را بدانيد كه هيچ كس براي بيرون آوردن خورشيد از پس ابرها نمي تواند به ما كمك كند، مگر اينكه خود ما براي ظاهر شدن خورشيد حقيقت تلاش كنيم.

در جهت تلاش براي كنار زدن ابرها ابتدا بايد سه چيز را بفهميم؛ آن ابرها چيستند؟ چرا خورشيد پس ابر است؟ آيا خورشيد پشت ابر كارايي ندارد و فقط ظاهر شدن مي تواند حيات ببخشد؟ ابرها همان عواملي هستند كه باعث شدند امام در ميان مردم حاضر نباشد و خورشيد ظاهر نمي شود، مگر آنكه اين عوامل كنار بروند.

1. ابر اول : حفظ جان امام زمان (

خداي بزرگ پس از وجود مقدس پيامبر( جانشينان بسياري را در ميان مردم فرستاد تا وظايف ناتمام رسالت او را بر روي زمين به اتمام برسانند. تفسير آيات، بيان حقايق قرآن، رهبري جامعة اسلامي و تربيت نفوس از وظايفي است كه پس از پيامبر، به جانشين او واگذار مي شود. خدا چنين كسي را كه ويژگيهايش مثل آفتاب روشن است، به مردم معرفي كرده تا جانشين پيامبر شود، اما كساني از ناآگاهي و غفلت مردم سوء استفاده كردند و كوش يدند تا مسير جانشيني پيامبر( را عوض كنند. پيش از پيامبر اسلام هم پيامبران بسياري مبعوث شدند كه مورد تكذيب مردم ناآگاه قرار گرفتند. پس از ظهور پيامبر اسلام نيز بيشتر مردم آمادگي پذيرش عمومي

اسلام و برقراري نظام عدل جهاني را نداشتند. به همين سبب بود كه اميرمؤمنان علي( را پس از چند سال حكومت، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر امام حسن( و امام حسين( و ساير امامان آوردند. همان طور كه مي دانيد، اگر وجود مقدس ولي عصر( كه واپسين ذخيرة خداي متعال براي امت مسلمان است، از نظرها پنهان نمي شد، او را نيز مانند اجدادش به ظلم و جور حاكمان جبّار، به شهادت مي رساندند.

2. فراهم آمدن زمينة پذيرش حق در جهان

از آن جا كه خداي بزرگ مي داند كه در آينده، زماني فرا خواهد رسيد كه بيشتر مردم، لياقت حكومت عدل الهي را مي يابند، با غايب ساختن امام زمان( ، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است، تا شرايط لازم براي جهاني سازي عدل و معرفت و عبوديّت فراهم آيد. حالا مي پردازيم به اين سوال كه آيا خورشيد پشت ابر كارايي ندارد؟ و ثمر بخش نيست؟ امام( براي خود وظايفي دارند كه به بهترين وجه به آنها اقدام مي كنند و جز آن چه با غيبت ناسازگار باشد، تماماً مورد عنايت آن حضرت مي باشد. اصولاً آن حضرت را غايب ناميده اند، چون ظاهر نيست، نه آن كه (حاضر)نيست، غيبت به معناي (حاضر نبودن) تهمت ناروايي است كه به آن حضرت زده اند. آمدن آن حضرت به معناي "ظهور" است، نه "حضور" و شيفتگان آن حضرت، ظهورش را از خدا مي طلبند و نه حضورش را. همين است كه وقتي ظاهر مي شود همه انگشت حيرت به دندان مي گزند و با تعجب مي گويند كه او را پيش

از اين هم ديده اند. براي اينكه بفهميم امام در دوراني كه غايبند (به عبارتي، زماني كه خورشيد حقيقت در پس ابرها پنهان است) چه وظايفي دارند و به چه اموري مي پردازند، به دعاها، زيارت نامه ها، توقيعات و نامه هاي آن حضرت به بعضي شيعيان رجوع مي كنيم.

1.آگاهي از وضعيّت و احوال شيعيان : در توقيع براي شيخ مفيد آمده است : "ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم، و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفي نمي ماند."

2. حفظ و نجات شيعيان از گرفتاري ها و شر دشمنان : در همان توقيع نيز اين گونه آمده : ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم، كه اگر جز اين بود، دشواري ها و مصيبت ها بر شما فرود مي آمد و دشمنان شما را ريشه كن مي نمودند. از جملة اين موارد، نجات مردم (بحرين) از دست نوكران و دست نشاندگان استعمار است؛ آنجا كه نخست وزير اين كشور حيله و نقشه اي ريخت كه قرار شد با شيعيان همچون كافر حربي از اهل كتاب رفتار شود؛ يا جزيه پرداخته و ذلت پرداخت آن را تحمل كنند و يا مردانشان كشته و زنان و كودكانشان به اسارت گرفته شوند، و حضرت در خنثي ساختن اين توطئه نقش بزرگي داشت.

3. حضور در ميان مردم : اميرالمؤمنين مي فرمايد : "سوگند به خداي علي، حجت خدا در ميان آنهاست، در كوچه و بازار آنها گام برمي دارد و بر خانه هاي آنان وارد مي شود و در شرق و غرب جهان به

سياحت مي پردازد و گفتار مردمان را مي شنود و بر اجتماعات آنها وارد شده، سلام مي دهد.(و مردمان را مي بيند..."

4. حضور هميشگي در مراسم حج.

5. دست گيري درماندگان

6. راهيابي گمشدگان

7. شفاي بيماران لاعلاج

8. خيرخواهي و نصيحت و دعا براي مؤمنان

9. شركت در تشييع برخي از آنان

10. حل بعضي از مشكلات علمي علماء

11. خبردادن از پاره اي رويدادهاي مهم

12. دستگيري باطني از افراد از جمله كارهاي آن حضرت در اين دوران است. چه او را بشناسند و چه نشناسند، چه پشت پرده هاي غيبت باشد يا نباشد.

با تأمل و دقت در اين موارد ملاحظه مي فرماييد كه امام( در دوران غيبت، شيعيان را رها نكرده است و چه بسيار اتفاق افتاده است كه ايشان در مواقع اضطرار شيعيان و در مواقعي كه مشكلات عقيدتي و روحي سراغ شيعيان آمده است به كمك آنها شتافته اند بدون اينكه ردّ پايي از خود به جاي بگذارند.

فوائد امام غايب را توضيح دهيد در غيبت كه كسي نمي توانند خدمت حضرت برسند؟
پرسش

فوائد امام غايب را توضيح دهيد در غيبت كه كسي نمي توانند خدمت حضرت برسند؟

پاسخ

در احاديث معتبري كه پيرامون فلسفه و فايده ي وجود امام (ع) در دوران غيبت به ما رسيده است، فوايد گوناگوني را عنوان فرموده اند،از جمله:

الف)- امام غايب (ع)، واسطه ي فيض و امان اهل زمين است.

امامان معصوم (ع) و امام زمان (عج) امان اهل زمين مي باشند و اگر زمين از اين حجت هاي الهي خالي بماند، دنيا و اهلش نابود خواهند شد لذا وجود امام (ع) موجب بركات بسياري مي باشپيامبر اسلام (ص) هم در اين مورد فرموده است: اي والّذي بَعثني بالنبوه، انهم لينتفعون به وَ يستضيئون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب آري به خداوندي كه مرا به پيغمبري مبعوث گردانيده است، آن ها از وجود او منتفع مي شوند و از نور ولايتش در طول غيبت بهره مي گيرند، چنان كه از آفتاب پشت پرده استفاده مي برند."(1)

خود امام زمان (ع) در اين باره فرموده است: "همان طور كه از خورشيد در وقتي كه توسط ابرها پنهان شده است، بهره گيري مي شود، از من نيز در زمان غيبتم به همان صورت بهره مي برند و همانا من سبب آرامش و امنيّت مردم روي زمين هستم، چنان كه ستارگان امان اهل آسمانند.(2)

ب)- ديگر اين كه سينه ي امام و روح بلندش، صندوق حفظ آيين الهي است كه همه اصالت هاي نخستين و ويژگي هاي آسماني دين تعليمات را در خود نگاهداري مي كند، تا دلايل الهي و نشانه هاي روشن پروردگار، باطل نگردد و به خاموشي نگرايد.

ج)- اثر اميد بخشي به مسلمين و تربيت گروه منتظر و آگاه: ايمان و اعتقاد به امام غائب (عج) سبب اميدواري مسلمانان

نسبت به آينده ي پر مهر و صفاي خويش در عصر ظهور امامشان مي گردد. جامعه ي تشيع به اعتقاد خويش به وجود امام شاهد و زنده، هر لحظه انتظار بازگشت آن گوار (ع) را مي كشد. شيعه هر چند امام زمان (ع) را در ميان خود نمي بيند، اما خود را جدا از آن وجود نازنين نمي داند. امام غايب (عج) هم همواره مراقب حال شيعيان خويش مي باشد چنان كه خود فرموده است: "ما در رسيدگي و سرپرستي شما، كوتاهي نكرده و ياد شما را از خنبرده ايم پس تقواي الهي پيشه كنيد تا از فتنه اي كه به شما رو مي آورد، شما را نجات بخشيم"(3)

درباره غيبت امام زمان (عج) ر. ك: امامت و غيبت از ديدگاه علم كلام، مرتضي علم _ ده انتقاد و پاسخ پيرامون غيبت امام مهدي (ع)، محمدباقر خالص _ نور مهدي (ع)، چند تن از نويسندگان، نشر آنان _ مهدي موعود، علي اكبر قرشي _ مهدي در قرآن، رضا فيروز _ كتابنامه حضرت مهدي (ع)، عل اكبر مهدي پور _ دانشمندان عامه و مهدي موعود، علي دواني _ امام مهدي و منتظران ج و 21، محمدحسين صفارزاده _ فلسفه غيبت و علائم ظهور، ميرزاخليل كمره اي _ هفت سؤال پيرامون حضرت مهدي (عج)، عباس فجر دزفولي _ حكومت عدل گستر، حسين حيدري كاشاني _ دادگستر جهان، ابراهيم اميني، همه در انتظار اويند _ حسين سعيد امامت و مهدويت ج و 21، لطف الله صافي گلپايگاني.

در پاسخ به پرسش شما بحث هاي مفصلي هست كه به طور مختصر و مفيد بدان پرداخته مي شود.اين كه امام زمان چرا غايبند و علت اصلي غيبت آن حضرت چيست مسأله اي است كه بر همگان پوشيده است. بر طبق روايات اگر

غيبت از اسرار الهي و از امور غيبي است و همچون ساير امور مربوط به عوالم غيب، براي ما معلوم نيست. از آن جا كه خداوند حكيم است و تمام كارهايش بر اس حكمت و مصلحت بنا شده امر غيبت نيز چنين است و تصديق و اعتقاد به آن بر ما امري واجب است.

شايسته و بايسته است در اين رابطه از نامه صاحب غيبت (امام زمان ارواحنا فداه) كه در پاسخ اسحاق بن يعقوب كليني نوشته شده است. بهره بگيريم. در پايان نامه آمده است: "از علت غيبت نپرسيد چرا كه خداوند در قران مي فرمايد: يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلوا عَنْ أَشْياءِ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ اي مؤمنان از چيزهايي كه ظرفيت درك آن را نداريد نپرسيد. پس درب پرسش از چيزهاي فوق ظرفيت خويش را ببنديد و خود را در آگاهي از چنين چيزهايي به زحمت نيندازيد و هر چه بيشتر براي تعجيل در فرج دعا كنيد".

در روايت ديگري است كه امام صادق (ع) فرمود: علت غيبت آن حضرت پس از ظهورش كشف خواهد شد. اما علت ظاهري غيبت و مصالح و فوايد آن اموري است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- امتحان مردم: فلسفه خلقت و مرگ و زندگي آزمايش انسان ها معرفي شده است. يكي از شديدترين سخت ترين امتحان الهي مسأله غيبت است كه انسان مي تواند در اين زمان ايمانش را محك بزند. امام باقر (ع) در پاسخ جابر جعفي- كه از فرج و نصرت ائمه (ع) پرسيده بود- فرمود: "هرگز، هرگز فرج و نصرت ما وقتي مي رسد كه شما غربال شويد، غربال شويد تا خالصان از ناخالص جدا گردند".

برادر عزيز توجه داريد

كه ظهور امام زمان (عج) فرج و نصرت خداوند براي بشريت است و نصرت خدا وقتي فرو مي آيد كه دلها از غير خدا پاك گردد و تنها متوجه او شود و فضاي ياس و نااميدي از نصرت غير او حاكم گردد.

2- آمادگي افكار و انديشه ها براي پذيرش اصلاحات توسط حضرت: قابل توجه است كه ظهور آن حضرت همانند ظهور پيامبران و ساير ائمه نيست بلكه با امداد الهي و به صورت غير عادي و اعجازآميز است. اقدامات و اصلاحات حضرت، نيازمند به درك بالا و شعور مترقي از سوي مردم است. ناير اين شعور و درك بالا بايد در ما ايجاد شود تا زمينه ظهور فراهم گردد. در روايتي نيز آمده است- در زمان ظهور حضرت مهدي (عج) مردم از درك بالا و استعداد ژرفي بر خوردار خواهند بود.

نوشته ايد خداوند چرا ما را در اين زمان آفريد نه در زمان پيامبر (ص) يا ائمه (ع)؟ بايد گفت كه از ابتداي آفرينش انسان تا برپائي قيامت، همواره انسان هائي مي آيند و مي روند و جاي خود را به نسل ديگر مي دهند و امكان اين نيست كه همه در يك زمان زندگي كنند. در ان نسلي زندگي مي كند كه در گذشته نبودو در آينده نيز نخواهد آمد. اين قانون آفرينش است. درباره اين كه مردم در زمان ائمه (ع) لياقت داشتند و اكنون ندارند گفتني است كه اين سخن كليت ندارد چه بسيار افرادي كه در آن زمان بودند و لياقت نداشتند و چه بسيار افرادي كه در اين زمان هستند و بسيار لايقند.

يكي از زمينه هاي غيبت همين نكته است كه عقول مردم آخرالزمان و معرفت آنها نسبت به

گذشتگان بيشتر است. از همين رو بدون حضور پيامبر (ص) و يا امام معصوم (ع) نيز مي توانند راه را بيابند و در آن طي مسير كنند.به مضمون اين آيات و روايات دقت كنيد: پيامبر خدا (ص) به حضرت علي (ع) فرمود: "شگفت ترين مردم از نظر ايمان و بالاترين آنان از نظر يقين، مردمي هستند كه در آخرالزمان پديدار مي شوند. آنان پيامبر (ص) را درك نكرده و حجت خدا نيز از آنان محجوب است، ولي آنان به مددياهي بر سفيدي (قرآن و نوشته ها) ايمان مي آورند"(4)

در روايت ديگري آمده است كه از امام سجاد (ع) درباره توحيد سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند مي دانست كه در آخرالزمان مردمي ژرف نگر پديدار مي شوند، ازاين رو سوره "قُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ" و آيات سوره حديد را نازل كرد"(5)

بنابراين نه مردم زمان ائمه به جهت امتياز و برتري خاص خود، حضور آنان را درك كرده اند و نه مردم آخر الزمان به جهت نداشتن لياقت از فيض حضور آنان باز مانده اند. اين مسأله فلسفه هاي ناشناخته بسياري دارد كه به بعضي از آنها اشاره شد.

درباره بهره بردن از امام زمان (عج) نيز گفتني است كه فيض وجود آن حضرت به همه مي رسد چرا كه انسان كامل فلسفه آفرينش است و اگر جهان به پا است، به جهت وجود "انسان كامل" است. فيض خاص آن حضرت (هدايت به امر) نيز به خواص مي رسد و شرط درك اين فيض، سنخيت است نه ادعا و سخن و قيل و قال و اگر كسي وجودش با آن حضرت سنخيت پيدا كند، مشمول دستگيري هاي آن حضرت خواهد شد ولي بايد دانست كه رسيدن به اين سنخيت كاري است بس دشوار.

از سوي ديگر در ان غيبت، وظايف خاصي براي ما مشخص شده كه بايستي بدان عمل كنيم چه امام زمان (عج) را ببينيم يا نبينيم. قرآن و سنت راه ها را براي ما بازگو كرده اند و اگر كسي مرد عمل مي باشد، راه روشن است درباره ملاقات حضرت نيز گفتني است كه چون اصل در زمان غيبت بر حاضر نبودن است، بنابراين كسي به سادگي به خدمت آن حضرت نمي رسد چه لياقت داشته باشد يا نداشته باشد. اساساً چنين وظيفه اي نيز در زمان غيبت براي ما ترسيم نشده است كه دنبال امام زمان (عج) بگرديم تا آن حضرت را بيابيم. البته عشق به آن حضرت، عشق مقدس و گران بها است ولي مقوله وظيفه، مقوله اي ديگر است.

منابع و مآخذ:

1)ينابيع المودة، قندوزي، ج 3، ص 170

2)كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ص 485

3)احتجاج طبرسي، ج 2، ص 497

4)بحارالانوار، ج 77، ص 56

5)بحارالانوار، ج 3، ص 363

حضرت حجّت(عج) چه سودي براي جهان هستي دارند؟ ايشان كه غايبند و حكومتي هم كه تشكيل نداده اند؛ درست است كه در آينده حكومت تشكيل مي دهند. پس فعلاً نقش آن حضرت در جهان هستي چيست، آيا وجودشان فايده اي دارد؟
پرسش

حضرت حجّت(عج) چه سودي براي جهان هستي دارند؟ ايشان كه غايبند و حكومتي هم كه تشكيل نداده اند؛ درست است كه در آينده حكومت تشكيل مي دهند. پس فعلاً نقش آن حضرت در جهان هستي چيست، آيا وجودشان فايده اي دارد؟

پاسخ

پاسخ از :: ايت الله جوادي آملي

براي پاسخ به اين پرسش ذكر مطالبي چند ضرورت دارد:

1. انسان، طبق فرموده قرآن كريم، به سوي خداي سبحان در حركت است و پايان سفرش ملاقات با خداست؛ «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ.» (1)

بشر، براي رسيدن به اين هدف، به دو محور اصلي مُلكي )ظاهري( و ملكوتي )باطني( نياز دارد. انسان در محور مُلكي و ظاهري به رهبري نيازمند است كه همان مسأله امامت، اداره جامعه و كشورداري و رهبري نظام است. محور دوم كه بسيار مهم تر از اولي است و تكيه گاه آن به شمار مي رود، رهبري باطني و ملكوتي است. اين سير، سيري عمودي و طولي است كه «صيرورت» نيز خوانده مي شود؛ يعني انسان در درون خود سفري با مراتب و منازل متعدد دارد و براي پيمودن اين منازل نياز به رهبر انكارناپذير است. «سير» يعني حركتي )ظاهري( كه در همه اجرام زميني و آسماني وجود دارد؛ امّا «صيرورت» يعني تحول و شدن و از نوعي به نوعي ديگر و از منزلتي به منزلت ديگر تكامل يافتن. يك خودرو كه شتابان در بزرگراه پيش مي رود و ميوه اي كه مرحله هاي گوناگون را پشت سر مي گذارد، هر دو حركت دارند؛ امّا اولي به نحو «سير» و دومي به نحو «صيرورت»؛ يعني ميوه از خاك حركت كرده و به مرحله شكوفه رسيده و پس از آن به ميوه

خام و پخته تبديل شده است. اين «شدن» را كه حركتي دروني است، «صيرورت» مي خوانند. انسان ها نيز بدون استثنا، در تحول دروني و صيرورتي به سر مي برند كه نهايت آن «لقاي حق» تبارك و تعالي است.

2. وقتي معلوم شد انسان در صيرورت است و به سوي خدا حركت مي كند، ناگزير بايد حركت دهنده اي داشته باشد؛ زيرا در هر حركتي وجود متحرك، محرّك و مسير و ابتدا و انتها )هدف( ضرورت دارد؛ و مهم تر از همه وجود رهبري كه متحرك را به هدف نهايي هدايت كند.

3. افزون بر امور عادي و مادّي انسان )زندگي روزمره( تمام اعمال عبادي و باطني انسان نيز به رهبر نياز دارد؛ يعني همان گونه كه تأمين معاش و امور ظاهري و زندگي اجتماعي انسان نيازمند رهبر است، تمام عبادت ها و اعمال باطني وي نيز كه با صيرورت و تحول دروني همراه است، به محرك و رهبري نياز دارد تا آن ها را هدايت و به سرمنزل مقصود )قرب الي اللّه( برساند.

4. امامان معصوم علاوه بر رهبري ظاهري و اداره ملكي جامعه، رهبري ملكوتي جامعه بشري را نيز بر عهده داشتند. همان گونه كه گذشت، سير باطني انسان )صيرورت او( از نظر اهميّت با سير ظاهري و ملكي و دنيايي قابل مقايسه نيست.

5. گرچه بيگانگان رهبري ظاهري را از ائمّه اطهار - عليهم السلام - گرفتند و آنان را خانه نشين كردند؛ امّا رهبري ملكوتي انسان ها و جوامع بشري حقيقتي است كه از وجود مقدس آنان جدا نمي شود.

6. نماز، روزه، زكات، حج و ديگر عبادات هر كدام نوعي صعود و تقرب به سوي خداي سبحان دارند. «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» (2)

اين صعود، حركتي به نحو صيرورت است و مسلماً به محرك و رهبر نياز دارد؛ يعني بايد انسان كاملي باشد كه عمل صالح اش اعمال بندگان را بالا ببرد و رهبري كند تا به درگاه قبول حضرت حق برسد. اين انسان كامل همان امام معصوم است كه نمازش نماز هر متقي را امامت مي كند و حج و زكات و تمام اعمالش، اعمال بندگان صالح را تا وصول به بارگاه حضرت حق رهنمون مي شود. بر اين اساس، هر كه اول وقت نماز به پا دارد، به امام زمان خويش اقتدا كرده است. چون امام زمان - عليه السلام - هماره اول وقت نماز مي گزارد و هر كس در هر اقليمي كه باشد، اگر اول وقت نماز بخواند، در اين عمل با فضيلت به امام خود اقتدا كرده است؛ يعني نماز او به كاروان نمازهايي پيوسته كه با امامت نماز وليّ خدا، به سوي خدا در حال صعود است.

7. از آنچه ذكر شد در مي يابيم وجود مقدس حضرت مهدي - عليه السلام - رهبري ملكوتي تمام انسان ها را و هر چه داراي صيرورت و تحول است، به عهده دارد. او به اذن خدا، مدبر امور است و خلقت و هدايت و تدبير و درمان و حيات و مرگ به واسطه او تحقق مي يابد. به همين سبب امامان معصوم)ع( را وسائط فيض حق و مجاري روزي خلايق مي دانيم.(3)

وجود آن ها همچون دو دستي است كه با يكي ارزاق و مقدرات خلايق از درگاه ربوبي دريافت و در عالم هستي توزيع مي شود و با ديگري اعمال صالح بندگان تاعرش الاهي رهبري و هدايت مي گردد. اگر ولي اللّه الاعظم عملي را امضا

كند، قطعاً مورد قبول خداوند متعال است وگرنه هيچ يك از اعمال انسان پذيرفته نمي شود. بدين سبب، در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:

بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ، وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الْاَرْضِ اِلاَّبِاِذْنِهِ، وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ؛ (4) خدا به وسيله شما آغاز كرد و به شما ختم مي كند و به خاطر شما باران را فرو مي فرستد و به وسيله شما آسمان را از اين كه بر زمين افتد نگه داشته است. مگر به اجازه او و به خاطر شما اندوه را بيرون برد و سختي را برطرف كند.

اِنْ ذُكِرَ الخْيَرُ كُنْتُمْ اَوَّلَهُ، وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ، وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْويهُ وَمُنْتَهاهُ؛ (5) هر گاه خير و خوبي ها ياد شود، شما اول و اصل و فرع ها و معدن و جايگاه و سر حدّ نهايي اش هستيد.

و شايد راز بعضي از روايات و دعاهاي ائمّه معصوم)ع( در همين امر نهفته است:

- اگر زمين بدون امام باشد، نظمش از هم بپاشد و در هم فرو ريزد.(6)

- كجاست آن وسيله اي كه فيوضات آسمان را به اهل زمين مي رساند.(7)

- به ماندن او است كه دنيا باقي مانده است و به خير و بركت او تمام مخلوقات روزي داده مي شوند.(8)

و شايد سرّ خواندن دعاي فرج در شب قدر نيز همين امر است.

...................( منابع ).................

1) سوره انشقاق، آيه 6.

2) سوره فاطر، آيه 10.

3) تفسير موضوعي قرآن كريم، آيت اللّه جوادي آملي، ج 14، ص 120 - 97، با تصرف و تلخيص.

4) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.

5) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.

6) لَوْبَقيَتِ الْاَرْضُ بِغَيْرِ اِمامٍ لَساخَتْ.» )اصول كافي، ج 1، ص 179)

7) اَيْنَ

السَّبَبُ الْمَتَّصِلُ بَيْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماء؟» )مفاتيح الجنان، دعاي ندبه(

8) بِبَقائِهِ بَقيَتِ الدُّنيا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَري.»

چه فايده اي در وجود امامي است كه حافظ شرع وملّت نبوده واجراي احكام الهي نمي كند؟
پرسش

چه فايده اي در وجود امامي است كه حافظ شرع وملّت نبوده واجراي احكام الهي نمي كند؟

پاسخ

گاهي سؤال مي شود: اگر قرار است كه امام در پشت پرده غيبت باشد وبر كسي ظاهر نگردد ونيز متولي اقامه حدّ وتنفيذ حكم نگردد ومردم را به حقّ وجهاد با دشمن دعوت نكند، چه فايده اي در وجود اوست.

1 - غيبت امام به جهتي از ناحيه ما مي باشد، ولذا در ظهور او نيز عملكرد ما دخيل است.

2 - در عصر غيبت هرگز حدود الهي وتنفيذ احكام ودعوت به حق وجهاد با دشمنان تعطيل نمي گردد، بلكه بنابر توكيل عام از جانب امام زمان (ع) اين امور به فقها واگذار شده است.

3 - امام گرچه غايب است ولي نسبت به احكام كلّي جنبه نظارتي داشته وحافظ مجموعه شريعت است. ولذا در صورتي كه اجماعي بر خلاف حق تشكيل شود دخالت كرده والقاي خلاف مي نمايد.

4 - وجود امام آن گونه كه در جاي خود گفته شد واسطه فيض الهي وعلت غايي خلقت است، وبدون او زمين مضطرب خواهد شد، ولذا او واسطه تكوين نيز مي باشد.

5 - امام، گرچه از انظار عموم مردم غايب است ولي نسبت به نفوس قابل هدايت باطني دارد، او هر نفسي را كه قابل هدايت ببيند از راه باطن او را به حقّ وحقيقت رهنمون خواهد ساخت.

موضوع: وجود امام مهدي عليه السلام از ديدگاه قرآن

وجود امام زمان عليه السلام در رفع بلا چه تأثيري دارد؟
پرسش

وجود امام زمان عليه السلام در رفع بلا چه تأثيري دارد؟

پاسخ

امام زمان (ع) در توقيع اول خود به شيخ مفيد؛ مي فرمايد: "إنّا غير مهملين لمراعاتكم، ولا ناسين لذكركم، ولولا ذلك لنزل بكم الأوآء واصطلمكم الأعدآء"؛ "ما در رسيدگي{پاورقي . احتجاج، ج 2، ص 323. پاورقي}

وسرپرستي شما كوتاهي واهمال نكرده وياد شما را از خاطر نبرده ايم كه اگر جز اين بود، دشواري ها ومصيبت ها بر شما فرود مي آمد ودشمنان، شما را ريشه كن مي نمودند."

شيعه به جهت پيروي از حق وحقيقت، دائماً مورد تعرّض حكّام جور ومعاندان ومخالفان بوده است، لذا به كسي نياز دارد كه در سختي ها وگرفتاري ها او را ياري كند واز نابودي نجاتش دهد. حضرت در اين توقيع به شيعيانش اين بشارت را مي دهد كه با وجود غيبتم، شما را حمايت مي كنم وهرگز نمي گذارم نقشه هاي دشمنان حق وحقيقت به ثمر نشيند ومذهب شيعه نابود شود.

ودر حديث ديگر حضرت مي فرمايد: "أنا خاتم الأوصيآء، وبي يدفع اللَّه عزّوجلّ البلآء عن أهلي وشيعتي"؛ "من خاتم اوصيايم. خداوند به سبب من بلا را از اهل وشيعيانم دفع{پاورقي . كمال الدين، ج 2، ص 441، ح 12. پاورقي}

مي كند."

چه تناسبي بين خورشيد پشت ابر و غيبت امام زمان عليه السلام وجود دارد؟
پرسش

چه تناسبي بين خورشيد پشت ابر و غيبت امام زمان عليه السلام وجود دارد؟

پاسخ

در روايتي از امام زمان (ع) در پاسخ به پرسش هاي اسحاق بن يعقوب چنين آمده است: "... وأمّا وجه الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس إذا غيّبها عن الأبصار السحاب"؛{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 180، ح 10. پاورقي}

"...واما كيفيت نفع بردن به وسيله من در زمان غيبتم به مانند نفع بردن به واسطه خورشيد است هنگامي كه ابرها او را از ديدگان مستور مي نمايند."

از اين حديث شريف وجوهي از شباهت ها بين خورشيد در پشت ابر وامام زمان (ع) در عصر غيبت استفاده مي شود كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - همان گونه كه مردم، هر آن، انتظار خارج شدن خورشيد از پس ابرها را دارند تا تمام وكامل از وجود وظهورش استفاده ببرند، در ايام غيبت آن حضرت نيز مردم منتظر ظهور وخروج اويند واز ظهورش مأيوس نمي گردند.

2 - منكر وجود حضرت (ع) در عصر غيبت، همانند منكر وجود خورشيد است هنگامي كه در پشت ابرها از ديده ها پنهان گردد.

3 - همان گونه كه ابر كاملاً خورشيد را نمي پوشاند ونور خورشيد به زمين وزمانيان مي رسد، غيبت هم مانع كامل وتمامي براي بهره دهي حضرت نيست، مردم در زمان غيبت، حضرت را نمي بينند امّا از وجود او بهره مي برند. توّسل يكي از راه هاي بهره بردن از آن امام است.

4 - همان گونه كه در مناطقي كه هوا غالباً ابري است، گاهي خورشيد ابرها را مي شكافد وخود را از لابلاي آنها بيرون مي آورد وبه عدّه اي از مردم نشان مي دهد، هر از چند گاهي نيز، عده اي به محضر امام زمان (ع) شرفياب مي شوند واز وجودش

استفاده مي برند واز اين راه وجود آن حضرت براي مردم به اثبات مي رسد.

5 - همان گونه كه ابرها خورشيد را نابود نمي كنند وتنها مانع رؤيت اويند، غيبت امام زمان (ع) هم تنها مانع رؤيت ايشان است.

آيا موضوع غيبت با وظيفه هدايت گري امام عليه السلام سازگاري دارد؟
پرسش

آيا موضوع غيبت با وظيفه هدايت گري امام عليه السلام سازگاري دارد؟

پاسخ

با مراجعه به كتاب هاي كلامي وفلسفي وعرفاني به وجود دو تفسير بر امامت پي مي بريم:

1 - تعريف كلامي: مطابق اين تعريف، امامت رياستي است بر عموم توسط يكي از اشخاص در امور دين ودنيا.

{پاورقي . نهج المسترشدين، ص 62. پاورقي}

2 - تعريف فلسفي - عرفاني: مطابق اين تعريف، امامت منصبي است الهي همانند نبوت، وبين اين دو (امامت ونبوت) هيچ فرقي جز وحي نيست. امامت استمرار تمام وظايف نبوّت جز تحمّل وحي الهي است، ونيز نوعي تصرف است در باطن ونفوس افراد براي رساندن آنها به كمال مطلوب.

مطابق اين تعريف، رياست در امور دين ودنيا، شأني از شؤون امامت به اين معناست. واين همان معنايي است كه شيعه دوازده امامي به آن ملتزم است، لذا امامت را به همين جهت جزء اصول دين به حساب آورده وآن را از نبوّت بالاتر مي داند.

علامه طباطبايي؛ مي فرمايد: "امامت حقيقتي وراي مقام اطاعت يا رياست دين ودنيا يا وصايت وخلافت وجانشيني در روي زمين به معناي حكومت بين مردم است".

{پاورقي . الميزان، ج 1، ص 271. پاورقي}

عمق معناي امامت نزد ايشان به اين است كه امامت، هدايت باطني بوده كه همان ولايت بر مردم وكردار آنان است واين هدايت باطني جز ايصال به مطلوب نيست.

متكلمين بر ضرورت معنايي كه براي امامت ذكر كرده اند به ادلّه اي از قبيل: قاعده لطف، لزوم حفظ شريعت وتبيين دين خداوند استدلال كرده اند، كه عمدتاً با حضور امام در بين مردم تأمين مي شود.

حال اگر اشكال شود كه اين لطف چگونه با غيبت حضرت سازگاري دارد؟ در جواب بايد بگوييم:

اولاً: امام زمان (ع) حافظ كلّي شريعت است واز

اتّفاق بر باطل جلوگيري مي كند.

ثانياً: الطاف خداوند درجات مختلفي دارد كه هنگام تزاحم، آنچه كه لطف بيشتري دارد مقدّم مي گردد. ولذا اگر چه با حضور امام، مردم به الطافي خواهند رسيد واز حضور او بهره مند خواهند شد، ولي لطف غيبت او مهم تر است، همان گونه كه در بحث فلسفه غيبت به آن اشاره كرديم.

در مورد تفسير دوم براي امامت كه همان تفسير عرفا است، جاي هيچ نوع اشكالي در مورد غيبت امام نيست؛ زيرا بنا بر آن تعريف، امامت حقيقتي است كه امام به جهت قابليّت هايي كه پيدا كرده، مي تواند در نفوس انسان ها تصرّف كرده وآنها را به سرمنزل مقصود برساند.

اين معنا براي امامت، با غيبت او نيز سازگاري دارد، وامام در عصر غيبت نيز اين تصرّفات را مي تواند انجام دهد كه در طول عصر غيبت چنين هدايت هايي را فراوان داشته است.

{پاورقي . ر.ك: الميزان، ج 14، ص 304. پاورقي}

امام زمان عليه السلام چگونه در عصر غيبت، مردم را هدايت مي كند؟
پرسش

امام زمان عليه السلام چگونه در عصر غيبت، مردم را هدايت مي كند؟

پاسخ

1 - هدايت تشريعي: كه به بيان احكام شرع ومعارف الهي براي مردم است. اين نوع هدايت غالباً با حضور امام در ميان مردم تحصيل مي گردد.

2 - هدايت باطني: كه همان دستگيري از راه باطن وهدايت انسان از راه درون است. اين نوع هدايت از آن جهت كه نوعي تكويني است، احتياج به حضور حضرت وملاقات مردم با او ندارد، بلكه با غيبت حضرت نيز امكان پذير است، وتمام كساني كه در آنها تحوّل ودگرگوني پيدا مي شود واز راه درون به حقّ وحقيقت رهنمون مي شوند با تصرّفاتي است كه از ناحيه امام زمان (ع) وبه اراده ومشيّت خداوند انجام مي پذيرد.

3 - برخي از انواع هدايت ها نيز هست كه حضرت مهدي (ع) در حقّ شيعيانش انجام مي دهد كه متوقّف بر حضور وملاقات هاي مقطعي است، مثل هدايت گمشدگان وشفاي بيماران و... .

راههاي كسب معرفت و تشنه شدن چيست ما امام زمان را براي چه مي خواهيم .
پرسش

راههاي كسب معرفت و تشنه شدن چيست ما امام زمان را براي چه مي خواهيم .

پاسخ(قسمت اول)

اگر منظورتان از كسب معرفت، معرفت به خداوند باشد بايد گفت:

پرسش شما ناظر به روايت مشهوري از حضرت علي(ع) است كه فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هر كه خود را شناخت، خداي خويش را شناخته است» » (عبدالواحد بن محمد تميمي، شرح غررالحكم و دررالكلم، ص 232.)

اين حديث شريف و روايات ديگري از اين دست كه حاكي از ملازمه اكيد ميان شناخت انسان و شناخت خداوند است، تفسيرهاي فراواني را در بر داشته و بحث هاي دامنه داري را فراروي انديشمندان نهاده است كه طرح تفصيلي آن خارج از حوصله اين مقال مي باشد؛ ولي در عين حال مي كوشيم نقاط اساسي را در حد پرسش حضرتعالي، روشن سازيم.

در يك نگاه كلي، شناخت انسان نسبت به خداوند سبحان دوگونه است:

1. شناخت حصولي؛ كه مقصود از آن شناخت از راه عقل، تفكر، انديشه و استدلال و برهان است.

2. شناخت حضوري؛ كه خود دوگونه است:

يكم. درك فطري يا خداشناسي فطري؛ كه يك علم حضوري غيراكتسابي در نهاد انسان و بيرون از محدوده اختيار او است. اين شناخت فطري - كه در قلمرو اخلاق قرار نمي گيرد - در بيشتر انسانها تنها استعداد و مايه اي است كه آدمي با تلاش خود مي تواند آن را از استعداد به فعليت واز حالت ابهام به مرحله درك حضوري آگاهانه برساند. اين دو آيه از قرآن شريف به اين نوع معرفت ناظر است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها...؛ پس روي خود را با گرايش تمام به حق، به سوي اين دين كن با همان سرشتي

كه خدا مردم را بر آن سرشته است» » (روم (30)، آيه 30.)

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلي أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ * أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛ و چون پروردگارت فرزندان بني آدم را از پشت هاي ايشان برگرفت و آنان را بر خودشان گواه گرفت [و پرسيد] آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا شهادت مي دهيم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [حقيقت ]بي خبر بوديم. يا مبادا بگوييد همانا پدران ما در گذشته شرك آورده بودند و ما فرزنداني از پي ايشان بوديم، آيا ما را به خاطر كاري كه باطل انديشان كردند هلاك مي كني» (اعراف (7)، آيه 172 و 173.)

آن ندايي كَاصْل هر بانگ و نواست خود ندا آن است و اين باقي صداست

ترك و كرد و پارسي گو و عرب فهم كرده آن ندا بي گوش و لب

خود چه جاي ترك و تاجيك است و زنگ فهم كردست آن ندا را چوب و سنگ

(مولوي، جلال الدين، مثنوي، دفتر اوّل، ابيات 2107 - 2109.)

دوّم. علم حضوري اكتسابي؛ كه يك علم حضوري روشن و آگاهانه است و آدمي با تلاش و پس از پيمودن مراحل تكامل، اين شايستگي را مي يابد كه خداوند آن را به او افاضه نمايد. اين نوع معرفت، داراي مراتب گوناگونِ شديد و ضعيف است كه آخرين مرحله آن همان هدف نهايي آفرينش و بالاترين مرتبه كمال انساني مي باشد. هر چند دريافت اين معرفت حضوري، مانند گونه قبل، مستقيماً

در اختيار آدمي نيست؛ مقدمات دستيابي به آن، از افعال اختياري است. در حقيقت، افاضه اين كمال - معرفت به خداوند - پاداش بخشي از افعال اختياري انسان است كه به صورت تام و كامل در آخرت به او داده مي شود؛ گرچه مراتب ديگري از اين معرفت حضوري براي برخي از اولياي خدا در اين دنيا فراهم مي آيد. در قرآن مجيد از اين معرفت به «رؤيت»، «شهود»، «نظر» و مانند آن ياد شده است: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ * إِلي رَبِّها ناظِرَةٌ؛ رخسارهايي در آن روز برافروخته [و به چشم دل به سوي [جمال ]پروردگارشان نظر كننده اند»(قيامت (75)، آيه 22 و 23.)

«وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِين؛ و اين گونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين كنندگان باشد» (انعام (6)، آيه 75.)

با توجه به اينكه شناخت خدا از راه خودشناسي، در قلمرو علم حضوري مذكور قرار مي گيرد، پاسخ به اين دو پرسش شما كه: 1. مقصود از معرفت نفس چيست؟ 2. چطور مي توان به آن دست پيدا كرد؟ متفاوت خواهد بود؛ هر چند ميان آن دو، تمايز كامل نباشد.

شناخت نفس

اما مراد از شناخت نفس در گونه اول درك حضوري، معرفت به فطرت و سرشت انسان است. اينكه بداند و بفهمد: فطرت چيست؟ بينش و گرايش هاي فطري كدامند؟ فطرت در منظر قرآن چگونه تحليل مي شود؟ آيا اساساً ميان همه انسانها مشتركاتي يافت مي شود؟ چه ضابطه و ملاكي براي تشخيص آنها وجود دارد؟ آيا بهره وري آغازين انسان ها از اين مشتركات يكسان است؟ فطري بودن خداشناسي به چه معناست؟ آيا خدا در نهاد انسان هست؟

اگر هست، پس چگونه پاره اي از انسان ها خدا را انكار كرده، از او اعراض مي كنند؟ و...

(براي آگاهي بيشتر در اين زمينه، نگا: شيرواني، علي، سرشت انسان.)

دست يابي به اين معرفت و به عبارت ديگر بازشناسي امور فطري، از روش هاي گوناگون ميسّر خواهد شد:

1. روش تجربي يا تاريخي؛ در اين روش با مراجعه به جامعه و تاريخ و تحولات گوناگون آن، عناصري كه در همه جا بوده و هميشه حضور داشته اند ولو با شدت و ضعف [شاخص ها و نشان هاي امور فطري ]كشف مي شود. البته اين عناصر، بايد عناصري باشد كه در قلمرو انسانيت انسان قرار داشته باشد، از اين رو، روحيه استخدام ديگران در جهت منافع خود، تجاوز به غير، ظلم و عدالت ستيزي كه همواره در طول تاريخ ظهور كرده، در اين عناصر جاي نمي گيرند.

2. روش تعقلي؛ در اين روش كوشش مي شود تا به مدد برهان اصالت عموم، گرايش هاي انساني (مانند علم دوستي، فضيلت خواهي و...) اثبات گردد؛ يا گرايش به خدا و حس پرستش يا فطري بودن دين مبرهن شود.

3. روش شهودي؛ در اين روش، با مراجعه به وجدان و شهود، گرايش ها و بينش هاي فطري شناخته مي گردد. اگر انسان در درون خود، فارغ از همه ويژگي ها و شرايط، احساس كرد كه زيبايي را دوست دارد، علم را دوست دارد، به فضايل اخلاقي عشق مي ورزد ودارنده آنها را مي ستايد و در پي آن است كه آنها را در خود احياء نمايد، مي تواند به گرايش هاي فطري انسان دست يازد.

4. روش نقلي؛ در اين روش با مراجعه به كتاب و سنت (منابع روايي) اموري كه به عنوان گرايش ها و بينش هاي فطري انسان طرح شده، شناسايي و طبقه بندي مي شود.

اما منظور از

معرفت نفس در گونه دوم معرفت حضوري، معرفت به نفس و شناخت شخصيت و انسانيت انسان است. اينكه دريابد و علم پيدا كند: نفس چيست؟ خصوصيات آن كدام است؟ مراتب آن چگونه است و به چه شكل با يكديگر در ارتباطند؟ رابطه نفس و بدن به چه كيفيتي است؟ نفس، عقل و قلب آيا يكي هستند و اگر خير، وجه تمايز آنها از يكديگر چيست؟ نفس از ديدگاه قرآن و روايات چگونه تفسير مي شود؟ هبوط و عروج نفس چيست؟ مراد از تهذيب نفس چيست؟ ارتباط نفس و عمل چگونه است؟ نفس داراي چه استعدادها و قابليت هايي است؟ تجرد نفس به چه معنا است؟ قواي آن كدام است؟ آيا مي توان از راه شناخت نفس به شناخت و معرفت خدا دست يازيد؟ اين معرفت در چه حد و مراتبي است؟ و در يك كلام آدمي بايد «نفس» يا «روح» يا «حقيقت» خود را بشناسد تا بداند كه چه بوده و چه شده و چه مي تواند باشد؟

(براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر . ك : حسن زاده آملي، حسن، دروس معرفت نفس؛ شجاعي، محمد، مقالات، ج 1.)

خداوند متعال در اين آيه شريفه با لحني تأمل برانگيز به اين معرفت تأكيد فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَي اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، به خود و حقيقت خود توجه داشته باشيد و خود و حقيقت خود را بيابيد. اگر شما به صراط مستقيم هدايت يافتيد، منحرف شدن ديگران به شما ضرر نمي رساند و برگشت همه شما به سوي اللَّه است و در آن روز خداوند

متعال شما را از اعمال و راه و روش تان آگاه خواهد كرد» (مائده (5)، آيه 105.)

با توجه به اينكه آخر آيه از برگشتِ همه به سوي حضرت حق و نايل گشتن همه به نتايج حركات و اعمالشان در روز لقاء پروردگار خبر مي دهد، توصيه به معرفت نفس و شناخت حقيقت خود معناي عميق تري مي يابد. با اين ديدگاه معناي روايت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» اين خواهد شد كه هر كس خود را آن چنان كه هست و مظهر و مجلاي وجه حق است بشناسد، پروردگار خود را خواهد شناخت و ناظر وجه او خواهد بود.

قبل از بررسي چگونگي دست يابي به معرفت نفس به گونه دوّم، تذكر چند نكته ضروري است:

1. تهذيب نفس و حصول كمال آن، متوقف بر معرفت نفس و شناخت عوامل انحطاط و سعادت است.

2. شناخت نفس در حقيقت شناخت «راه» و «راهرو» مي باشد، چرا كه نفس انساني است كه به سوي خدا سلوك مي كند (رهرو) و راهي را كه آدمي بايد در رسيدن به خدا طي كند نيز همان مراتب نفس خويش است كه با گذر از هر مرتبه از آن، به مرتبه بالاتر صعود مي كند (راه). مهم تر آنكه بر طبق آيه شريفه اي كه پيش تر نقل شد، غايت اين راه خداوند متعال است. پس بايد آدمي مدام در ياد خدا باشد؛ چرا كه اگر آدمي غايت راه را فراموش كند خود راه را نيز فراموش مي كند. پس فراموشي خدا، فراموشي نفس را به دنبال خواهد داشت.

3. اصل معرفت نفسي كه مورد تأكيد منابع اصيل اسلامي قرار گرفته، معرفتي است كه وسيله اي براي معرفت خداوند قرار مي گيرد، نه شناختي كه براي ترتب

آثار ديگر مقصود باشد.

4. براساس منابع قرآني و روايي، اين شناخت بايد به عنوان يك اصل عملي تلقي شود؛ يعني، حركت به سوي كمال باشد وگرنه، صرف شناخت نفس از جهت علمي و نظري تنها آشنايي با مفاهيم است، نه عين واقع در مرحله عمل و كمال (طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، ج 6، ص 163 - 169.)

در حقيقت، امري كه انسان را به شهود وجه حق مي رساند، شناخت حقيقت خود و حركت به سوي مقام اصلي خود است و اين امر، جز با تحصيل تقوا ميسر نخواهد بود.

براي آگاهي بيشتر نگا: شجاعي، محمد، مقالات، ج 2 و 3.

عطار خيلي زيبا در چند بيت، شرايط تحصيل تقوا را بيان كرده است:

چون فرود آيي به واديّ طلب پيشت آيد هر زماني صد تعب

صد بلا در هر نفس اينجا بود طوطيِ گردون مگس اينجا بود

جدّ و جهد اينجات بايد سالها زانكه اينجا قلب گردد حالها

مِلك اينجا بايدت انداختن مُلك اينجا بايدت در باختن

در ميان خونْت بايد آمدن وزهمه بيرونْت بايد آمدن

چون نماند هيچ معلومت به دست دل ببايد پاك كرد از هر چه هست

چون دل تو پاك گردد از صفات تافتن گيرد ز حضرت نورِ ذات

چون شود آن نور بر دل آشكار در دل تو يك طلب گردد هزار

(عطار، منطق الطير، صص 180 - 181.)

علاوه بر آنچه گفته شد، معرفت نفس از دو سو مي تواند به معرفت ربّ بيانجامد نخست آن كه بدانيم:

پاسخ(قسمت دوم)

حقيقت وجودي انسان عين ربط، وابستگي و نيازمندي محض به خداي متعال است و از خود هيچ استقلالي ندارد، از اين رو تمام وجود ما و متعلقات آن از خدا و

متعلق به خداست «انّا للّه» (بقره (2)، آيه 156.) و او حقيقت پايداري است كه هستي بخش مطلق و عطاكننده همه كمالات به موجودات از جمله انسان هاست «هو الحيّ القيّوم» (بقره (2)، آيه 255؛ آل عمران (3)، آيه 2؛ طه (20)، آيه 111.) بدون آن كه نيازي به كسي يا چيزي داشته باشد «يا ايهاالناس انتم الفقراء الي اللّه و اللّه هو الغني الحميد» (فاطر (35)، آيه 15.)

اينها حقايقي است كه با دريافت حضوري و شهودي با رفع موانع معرفت از قبيل غفلت ناشي از سرمستي و غوطه ور شدن در شهوات و دنياطلبي و دنيادوستي، قابل وصول است. (اعراف (7)، آيه 179.)

دوم آن كه با شناخت توانمندي هاي ظاهر و باطن آدمي و اعتراف به ناشناخته ماندن گستره توانمندي هاي او و سرگشگي در درك حقيقت روح او، مي توان به جلوه اي از شناخت خداوند دست يافت زيرا در انسان نفخه اي از روح خدا دميده شده است و مي تواند خليفه خداوند در روي زمين باشد.

و اگر مرادتان كسب معرفت به امام زمان(عج) باشد، به پاسخ سؤال 1 مراجعه نماييد.

در احاديث معتبري كه پيرامون فلسفه و فايده ي وجود امام (ع ) در دوران غيبت به ما رسيده است , فوايد گوناگوني را عنوان فرموده اند, از جمله :

1- امام غايب (ع ), واسطه ي فيض و امان اهل زمين است . امامان معصوم (ع ) و امام زمان (عج ) امان اهل زمين مي باشند و اگر زمين از اين حجت هاي الهي خالي بماند, دنيا و اهلش نابود خواهند شد; لذا وجود امام (ع ) موجب بركات بسياري مي باشد. پيامبر اسلام (ص ) هم در اين مورد فرموده است

: ((اي والذي بعثني بالنبوه , انهم لينتفعون به و يستضيئون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب ; آري خداوندي كه مرا به پيغمبري مبعوث گردانيده است , آن ها از وجود او منتفع مي شوند و از نور ولايتش در طول غيبت بهره مي گيرند, چنان كه از آفتاب پشت پرده استفاده مي برند.)), (ينابيع الموده , قندوزي , ج 3, ص 170). خود امام زمان (ع ) در اين باره فرموده است : ((همان طور كه از خورشيد در وقتي كه توسط ابرها پنهان شده است , بهره گيري مي شود, از من نيز در زمان غيبتم به همان صورت بهره مي برند و همانا من سبب آرامش و امنيت مردم روي زمين هستم , چنان كه ستارگان امان اهل آسمانند, (كمال الدين و تمام النعمه , شيخ صدوق , ص 485).

2-ديگر اين كه سينه ي امام و روح بلندش , صندوق حفظ آيين الهي است كه همه اصالت هاي نخستين و ويژگي هاي آسماني دين را در خود نگاهداري مي كند, تا دلايل الهي و نشانه هاي روشن پروردگار, باطل نگردد و به خاموشي نگرايد.

3- اثر اميد بخشي به مسلمين و تربيت گروه منتظر و آگاه : ايمان و اعتقاد به امام غائب (عج ) سبب اميدواري مسلمانان نسبت به آينده ي پر مهر و صفاي خويش در عصر ظهور امامشان مي گردد. جامعه ي تشيع به اعتقاد خويش به وجود امام شاهد و زنده , هر لحظه انتظار بازگشت آن بزرگوار(ع ) را مي كشد.

شيعه هر چند امام زمان (ع ) را در ميان خود نمي

بيند, اما خود را جدا از آن وجود نازنين نمي داند. امام غايب (عج ) هم همواره مراقب حال شيعيان خويش مي باشد; چنان كه خود فرموده است : ((ما در رسيدگي و سرپرستي شما, كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم ; پس تقواي الهي پيشه كنيد تا از فتنه اي كه به شما رو مي آورد, شما را نجات بخشيم )), (احتجاج طبرسي , ج 2, ص 497).

وجودمقدس امام زمان(عج) فرد كامل انسانيت و واسطه بينعالم ماده و عالم معناست. اگر امام(ع) نباشد ارتباط جهان ماده با عالم ربوبي بريده و گسسته است. قلب و روح پاك امام زمان(عج) به منزله كارخانه برقي است كه به هزاران لامپ و وسيله، برق مي رساند و به همگي حركت و فروغ مي بخشد. اشراقات و افاضات و عنايات عالم غيب در آغاز بر آينه قلب امام(ع) و توسط تو بر دل هاي مردم نازل مي گردد. اگر امام(ع) نباشد نظام آفرينش و نوع انسان منقرض و نابود مي گردد. اگر حجت خدا و امام زمان(عج) بر روي زمين نباشد، خداوند در حد كمال شناخته و عبادت نمي گردد و روشن است كه در حصول اين آثار تفاوتي بين حضور وغيبت امام(ع) وجود ندارد.

علامه بزرگوار طباطبايي در كاب ارزشمند شيعه در اسلام در بخش امام دوازدهم مي فرمايد: وظيفه امام تنها بيان ظاهري معارف و راهنمايي صوري مردم نمي باشد بلكه امام(ع) ولايت و رهبري باطني اعمال را نيز بر عهده دارد و او است كه حيات معنوي مردم را تنظيم مي كند وحقايق اعمال را به سوي خدا مي كشاند. امام(ع) از

راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد گرچه از چشم ظاهري ايشان مستور است و وجودش همراه لازم است هر چند موقع ظهور و اصلاح جهاني اش نرسيده باشد.

اصل وجود امام(ع) موجب دلگرمي و قوت روح بندگان خدا و سالكان راه هدايت و سعادت مي باشد و به عبارت ديگر نقطه اتكايي براي رهپويان راه حقيقت است. اگر چه خداوند متعال تكيه گاه همه است و همه به او اتكال و اعتماد دارند ولي وجود امام زنده اي كه پناهگاه و پشتيبان وحافظ شريعت است موجب قوت قلب و استحكام روح و مانع از تسلط اهريمن يأس و نوميدي بر پاكان و مجاهدان و رهروان راه بندگي است و همواره از او كمك مي گيرند و همت مي طلبند.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. دادگستر جهان، استاد ابراهيم اميني

2. ولاء و ولايت ها، استاد شهيد مطهري

آيا نيازهاي فيزيولوژيك امام زمان(عج)نظير خواب ،مانع از فيض بخشي ايشان نمي شود؟
پرسش

آيا نيازهاي فيزيولوژيك امام زمان(عج)نظير خواب ،مانع از فيض بخشي ايشان نمي شود؟

پاسخ

همه موجودات عالم امكان آيات و نشانه هاي حضرت حق اند. و هر كدام به قدر وسعت وجودي ايشان نشانگر اسماء و صفات خداي سبحان مي باشند و در آئينه وجودي هر موجودي مي توان جلال و جمال حضرت پروردگار را مشاهده نمود. هر كه را حسني بود آئينه دار روي اوست اما بعضي موجودات آيت و نشانه بودنشان بسيار محدود و ضعيف و بعضي ديگر بسيار گسترده و وسيع. و حضرات معصومين(ع) چون واسطه فيض اند و رابطه بين عالم غيب و شهود و لذا آئينه تمام نماي اسماء و صفات حضرت حق اند

«من والاكم فقد والي الله و من عاداكم فقد عادي الله؛ هر كه شما را دوست دارد خدا را دوست داشته و هر كه با شما دشمني ورزد با خدا دشمني كرده»، (ر.ك: زيارت جامعه كبيره). همانگونه كه در آئينه مي توان صورت اشياء را مشاهده نمود در آئينه وجود معصوم مي توان جلوه اسماء و صفات خداوند متعال را نگريست. البته منظور از مشاهده حضرت حق رؤيت حسي و بصري نيست چرا كه پروردگار نه جسماني است و نه محسوس بلكه غرض اين است كه انسان كامل (معصوم) جلوه و مظهر جلال و جمال پروردگار است آنهم به كاملترين وجه از اينرو در هيچ آينه و مرآتي بهتر از مرآت انسان كامل نمي توان حق را

مشاهده كرد. از اين رو امام علي(ع) فرمود: «براي خداوند هيچ آيت و نشانه اي بزرگتر از من نيست»، (ر.ك: نورالثقلين 5/491/5). و چون حضرات معصومين(ع) نور واحدند و به تعبير بلند زيارت جامعه كبيره «انّ ارواحكم و نوركم و طينتكم واحدة؛ بدرستيكه

ارواح شما و نور و طينت شما يكي است». اين حكم حضرت اميرالمؤمنين(ع) نسبت به بقيه حضرات معصومين نيز جاري است. ازاين رو جود

تابناك و مقدس حضرت ولي عصر(ع) عظيم ترين آيت و نشانه پروردگار است. _ شخصي براي ديدار با امام باقر(ع) به منزل ايشان مراجعه كرد و پيش از اجازه ورود به كاري نامحرمانه اقدام نمود. حضرت امام باقر(ع) از درون اتاق خويش بر او بانگ زدند و با سرزنش اجازه ورودش دادند. اين شخص دست و پاي خود را گم كرد و در محضر امام عرضه داشت: به خدا سوگند نظر گناه آلودي نداشتم و تنها مي خواستم بر يقين خود نسبت به علم و آگاهي شما بيفزايم. امام باقر(ع) پس از تصديق سخن او فرمودند: آيا مي پنداريد كه اين ديوارها چنانكه مانع ديد شماست. از مشاهده ما نيز جلوگيري

مي كند؟! اگر چنين باشد تفاوتي ميان ما و شما نخواهد بود. آنگاه امام آن شخص را از تكرار چنان عملي برحذر داشتند، (ر.ك: بحارالانوار، ج 46، ص 249، ح 40). امام صادق(ع) از پدران بزرگوار خويش نقل مي كنند كه امام علي(ع) فرموده اند: دين و امام دو برادر و همتاي هم اند كه هيچ يك بدون ديگري سامان نمي يابد. اسلام پايه و اساس نظام حكومتي و امام پاسدار آن است. پس اگر اسلام نباشد هرگونه بنيان و بنيادي از اساس ويران است و اگر اسلام باشد و نگاهبان و پاسدار نداشته باشد ضايع و نابود

مي شود. هم از اين روست كه وقتي آخرين حجت خدا و پاسدار دين. قائم آل محمد(ص) رحلت كرده و رخت بسوي دوست مي كشد اثري از اسلام باقي نمي ماند و آنگاه كه از اسلام اثري

نماند بساط دنيا به كلي برچيده مي شود، (ر.ك: منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، فصل دوم، باب 29، ص 273).

و اصولاً امام، محوري است كه حق در همه زمينه ها بر مدار او مي گردد و آن حق محوري كه درباره ي امام علي(ع) آمده است و صف مشترك همه انبياء، اولياء و اهل بيت رسول خدا(ص) است، (ر.ك: صورت و سيرت انسان در قرآن، آيت الله جوادي آملي، ص 368). حال در مورد امام علي(ع) وارد شده است كه: «علي عمود الدين؛ علي ستون دين است»، (ر.ك: كافي، ج 1، ص 294، ح 3). و اينكه دين باقي است بدليل اين است كه ستون و عمود آن زنده و حي است و هيچگونه غفلت و سهو و فراموشي براي آن وجود مبارك عارض نمي گردد. چرا كه اضطراب و تزلزل در عمود دين مساوي است با درهم ريخته شدن شيرازه دين. _ در زيارت روز جمعه خطاب به امام زمان(ع) مي خوانيم «السلام عليك يا عين الحيوة؛

سلام بر تو اي چشمه حيات و زندگي». آيا ممكن است چشمه حيات همه موجودات عالم امكان بخاطر غفلت و فراموشي دچار خشكي گردد؟ _ و باز در زيارت روز جمعه مي خوانيم: «السلام عليك يا عين الله في خلقه؛ سلام بر تو اي ديده ي الهي در ميان خلق». آيا ممكن است ديده ي حضرت حق را خواب فرا گيرد؟! در نهايت مي گوييم: حقيقت ائمه همان ارواح مطهر آنان است (كه حقيقت هر انساني

به روح اوست) پس كمالات مطرح شده نيز متعلق به اوج آن حضرات است و جسم مادي هر چند به خواب مي رود ولي روح آنان بيدار است و علم الهي به اشياء مختلف

دارند.

اگر جهان به سوي جامعه انساني تكامل مي يابد پس چه نيازي به وجود امام زمان«عليه السلام» است؟
پرسش

اگر جهان به سوي جامعه انساني تكامل مي يابد پس چه نيازي به وجود امام زمان«عليه السلام» است؟

پاسخ

اينكه جامعه انساني به سوي تكامل و رشد و سعادت مي رود در پرتو فهم درست از دين و اجراي دستورات و فرامين الهي است و لذا شاهد هستيم كه جوامع غربي با وجود اختراعات و اكتشافات فراوان، به خاطر دور شدن از تعاليم ديني و اخلاق الهي، دچار فساد شديد و گسستگي در خانواده و عدم ثبات روحي و رواني شده اند به طور كه آمار فحشا و خودكشي و آدم كشي و اعتياد و دزدي روز به روز بيشتر مي شود.

مشاهده مي كنيم كه به جاي اين كه علم در خدمت ارزشهاي والاي انساني و تكامل انسانها قرار گيرد ابزار دست قدرتهاي استكباري براي دستيابي به اهداف شيطاني و كشتار انسانهاي ضعيف و محروم و غارت منافع اقتصادي آنان است.

بنابراين جامعه اگر بخواهد به كمال و سعادت برسد بايد به آيت الهي كه اسلام است گرايش پيدا كند و تنها در پرتو گرايش به اين دين بزرگ و اجراي تعاليم آن در سطح جهان جامعه جايي به كمال خواهد رسيد و اجراي اين تعاليم در سطح گسترده ي جهاني تنها به دست تواناي منجي جهان بشريت اما زمان«عليه السلام» صورت خواهد گرفت و از احاديث و رواياتي كه در مورد ظهور حضرت مهدي«عليه السلام» وارد شده استفاده مي كنيم كه ظهور آن حضرت وقتي است كه جهان پر از ظلم و جور است كه به دست آن حضرت ظلم و ستم از بين رفته و عدل و داد جايگزين آن خواهد شد بنابراين، تشكيل حكومت عدل جهاني اسلام به دست امام زمان«عليه السلام»

صورت خواهد گرفت ولي بايد توجّه داشت كه ظهور امام زمان«عليه السلام» نياز به آمادگي زمينه، خواهد داشت اميد است اين انقلاب اسلامي ما كه مستضعفان جهان را آگاه و بيدار ساخته در ايجاد اين زمينه ي مساعد سهم مؤثّري داشته باشد و خداوند اين انقلاب اسلامي را به انقلاب جهاني اسلام كه به دست امام زمان«عليه السلام» در جهان استقرار و گسترش مي يابد متصل فرمايد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

در زمان فعلي كه امام غائب است و قرآن ضامن اجرائي بنام امام ندارد آيا نقص و اشكالي براي ما در اين مورد پيش نمي آيد؟
پرسش

در زمان فعلي كه امام غائب است و قرآن ضامن اجرائي بنام امام ندارد آيا نقص و اشكالي براي ما در اين مورد پيش نمي آيد؟

پاسخ

بايد گفت جواب منفي است، زيرا كه معصومين عليهم السلام كه عدل قرآن و ثقل اصغر مي باشند، آنچه كه مورد نياز بشر بوده است بيان فرموده اند و ثانياً امام زمان عليه السلام كه اكنون در غيبت بسر مي برند اين گونه نيست كه هيچ نظارت و توجه و تصرفي در امور نداشته باشند بلكه آن بزرگوار علاوه بر تصرف ظاهري تصرف باطني نيز دارد و حال كه به حكمت الهي و خواست و مشيت خداوند آن وجود عزيز از نظرها پنهان مي باشد ولي توجه و نظارت بر حفظ شريعت و حفظ قرآن و مصون ماندن دين حق از تحريف و بدعت و دفع شبهات و آنچه كه امور مردم منوط به آن است را دارا مي باشند و چون دين اسلام آخرين دين جهاني تا روز قيامت است مشيت حق تعلق گرفته است به اينكه ختم اوصياء تا زماني كه اراده حق باشد در پرده پنهان مجري احكام و فرامين الهي و حافظ دين پيامبر و كتاب خداوند باشد و در اين مدت طبق نقل بعضي از وقايع حتي در نحوه استنباط حكم و رياست و زعامت مجتهدين و علماي بزرگ و ارشاد و توجه به بعض شئون مسلمين مستقيماً عناياتي داشته و دارند. چنان كه خودشان در پاسخ به بعض نواب خودشان فرمودند: «و امّا وجه الانتفاع بي في غيبتي فكا لإنتفاع با لشمس إذا غيبها عن الابصارِ السحاف؛ نحوه و كيفيت استفاده و انتفاع از من، مانند نحوه استفاده از خورشيد است

زماني كه ابر آن را از ديده ها پنهان كرده باشد»(35).

« بخش پاسخ به سؤالات »

35) كتاب كمال الدين مرحوم صدوق، باب 45، حديث 4.

چگونگي بهره وري از امام

با يك مثال توضيح دهيد اين جمله در بعضي روايات كه "وقتي حضرت مهدي(عج) در غيبت به سر مي برد مثل ماه پشت ابر مي توان از وجود ايشان بهره برد" يعني چه؟
پرسش

با يك مثال توضيح دهيد اين جمله در بعضي روايات كه "وقتي حضرت مهدي(عج) در غيبت به سر مي برد مثل ماه پشت ابر مي توان از وجود ايشان بهره برد" يعني چه؟

پاسخ

جابر انصاري از پيامبر اسلام(ص) پرسيد: آيا در زمان غيبت امام زمان شيعيان از او بهره مند مي شوند؟ حضرت فرمود: بلي، قسم به آن كس كه مرا به پيامبري برگزيد؟ آن ها از وي بهره مي برند و از نور ولايت او كسب فيض مي كنند، همان طور كه مردم از خورشيد پنهان شده در پس ابر، بهره مي برند.(1)

امام زمان(ع) در توقيعي فرمود: "همان طور كه خورشيد در وقتي كه توسط ابرها پنهان شده، سود برده مي شود، از من نيز در حال غيبتم به همان صورت بهره مي برند".(2)

بهره گيري از وجود مقدس امام زمان (عج)راه هاي مختلف دارد و امام زمان از طريق هاي مختلف به رهبري و هدايت مردم مي پردازند. اصولاً اگر حجت خدا بر زمين نباشد نظام هستي به هم مي خورد. وجود مقدس معصومان (ع) واسطه فيض الهي است و به خاطر آنان است كه باران رحمت مي بارد. امام صادق(ع) فرمود: "به خاطر وجود ماست كه آسمان به روي زمين فرود نمي آيد مگر زماني كه بخواهد باران رحمت حق به واسطه ما مي بارد و زمين بركات خود را بيرون مي دهد. اگر ما روي زمين نباشيم، زمين اهلش را فرو مي برد... در زماني كه خداوند آدم را آفريد، تاكنون هيچ گاه زميني از حجت خدا خالي نبوده است، گاهي آشكار و مشهود و زماني پنهان و مستور بوده و تا قيامت نيز چنين است..."(3)

از اين روايت - به گونه اي صريح - استفاده مي شود كه وجود امام معصوم(ع) واسطه فيض بوده

و در زمان غيبت وجود مقدس امام زمان(ع) واسطه فيض الهي است.

وجود مقدس حضرت گر چه مستور است، ولي وجود او واسطه فيض است، همان گونه كه خورشيد در پشت پرده است، اما فايده خويش را مي رساند.

فايده خورشيد محدود مي شود كه اين محدوديت را ابر ايجاد كرده است.

در زمان غيبت، امام زمان (ع) نورافشاني مي كند؛ با واسطه و بدون واسطه به هدايت و ارشاد مردم مي پردازند، اگر چه بهره گيري از وجود مقدس امام محدود مي شود كه اين محدوديت را ستمكاران ايجاد كرده اند، در برخي از روايات تصور شده است كه يكي از علل عمده غيبت امام زمان (ع) مردم هستند.

بايد دانست كه تشبيه وجود اقدس امام زمان (ع) به آفتاب پنهان در اشاره به اموري چند است:

اول - اين كه نور عالم هستي و علم و هدايت بتوسط آن حضرت به خلق خدا مي رسد ؛ زيرا با اخبار مستفيضه ثابت شده كه ذات مقدسه (ائمه اطهار) علت غائي ايجاد مخلوق عالمند ؛ و اگر آن ها نبودند، نور عالم، بغير آن ها نمي رسيد و هم ثابت شده كه به بركت و وساطيت و توسل به آن ها، علوم و معارف حقه براي مردم آشكار مي گردد، و گرفتاريها از آن ها برطرف مي شود. و اگر آن ها نبودند مردم به وسيله اعمال زشت مستحق انواع عذاب الهي بودند چنانكه خداوند فرموده است.

ما پس از تجربه زياد به اين نتيجه رسيده ايم كه در امور پيچيده و مسائل مشكله و هنگام دوري از ذات حق و بسته شدن درهاي فيض الهي بروي خلق، هر وقت ائمه اطهار (ع) را واسطه قرار داده ايم و متوسل به آن ها شده ايم، به ميزاني كه در آن وقت

ارتباط معنوي با آن ها پيدا كرده ايم، آن ها كارهاي پيچيده و مشكل براي ما حل شده و به مقصود رسيده ايم. چنان كه اين موضوع براي كساني كه خداوند چشم دل آن ها را به نور ايمان روشن كرده است. معلوم و مشهور است.

دوم - اين كه همان طور كه آفتاب پوشيده در ابر با همه انتفاعي كه مردم از آن منتفع گردند، همين طور در ايام غيبت امام زمان نيز شيعيان با اخلاص در همه اوقات انتظار آمدن و ظهور او را دارند و از اين نظر مأيوس نمي گردند.

سوم - اين كه كساني كه وجود آن حضرت را با همه آثار و علائمي كه دارد، انكار را از دل هاي خود بكنار مي زنند از انوار هدايت و راهنمائي ائمه طاهرين (ع) مي كنند، مثل انكار كننندگان وجود خورشيدن به وقت ناپديد شدن در ابرها، مي باشند.

چهارم - اين كه گاهي پنهان گشتن خورشيد در ميان ابرها، از آشكار بودنش براي بندگان خدا روي مصالحي بهتر است، همچنين غيبت امام زمان (ع) براي مردم در طول غيبت، نظر به مصالحي بهتر است، همچنين و به همين جهت هم از نظرها غائب گرديد.

پهجم - اين كه هر كس به خورشيد مي نگرد، قادر نيست آن را بيرون از ابرها ببيند بلكه گاهي ممكن است بواسطه ضعف قوه ديد، اگر در قرض آفتاب نگاه كند، بينائي خود را كه نمي تواند خورشيد را احاطه كند هم از دست بدهد. همين طور آفتات وجود مقدس امام زمان (ع) نيز، بسا هست كه اگر همه او را ببينند، زيانبخش وبه حال مردم باشد و موجب كوري دل آن ها از دين آفتاب حقيقت گردد. در صورتي كه

در غيبت آن حضرت چشم بصيرتشان قادر است متحمل ايمان به او گردد. چنان كه انسان مي تواند از لابه لاي ابر نگاه به خورشيد كند و ضرري هم نبيند!

ششم - اين كه اصولاً ائمه اطهار از لحاظ نفعي كه براي عام وجود دارند همانند خورشيد مي باشند، و تنها آن ها كه كور دلند نمي توانند از اشعه جمال آن ها بهره مند گردند چنان كه در اخبار آيه شريفه "من كان في هذه اعمي فهو في الاخره اعمرو اضل سبيلاً". تفسير باين معني شده است.

هشتم - اين كه همان طور كه شعاع خورشيد به ميزان روزنه ها و شبكه هاي خانه ها وارد آن مي شود و بقدر ارتفاع موانع خانه ها، در آن مي تابند، همچنين مردم نيز به اندازه موانع حواس و مشاعرشان كه عبارتست از شهوات نفساني و علائق جسماني و خود روزنه ها و شبكه هاي دل هاي آن هاست، و هم به قدي كه پرده هاي كثيف هيولائي را از دل هاي خود بكنار مي زند از انوار هدايت و راهنمائي ائمه طاهرين استفاده مي كنند. (4)

پاورقي ها:

1 - بحار الانوار، ج 5، ص 92 - 93.

2 - همان.

3 - ينابيع الموده، ج 2، ص 217.

4 - مهدي موعود، ص 847 - 849.

در زمان غيبت , مردم چه بهره هايى مى توانند از آن حضرت ببرند ؟
پرسش

در زمان غيبت , مردم چه بهره هايى مى توانند از آن حضرت ببرند ؟

پاسخ

آن حضرت مثل خورشيدى پشت ابر است و كمابيش مردم از نور او استفاده مى كنندچنانچه افراد ب_ى شمارى هر چند بصورت ناشناس به زيارت ايشان مشرف شده و براى رفع گرفتاريهاى مادى و م_ع_ن_وى از آن ب_زرگوار بهره مند شده اند و اساسا حيات آن حضرت عامل مهمى براى دلگرمى و اميدوارى مردم است , تا خود را اصلاح و آماده ظهوركنند . همچنانكه خورشيد پشت ابر با اصل نبود خورشيد بسيار تفاوت دارد زيرااگر خورشيدنباشد تمام م_ن_ظ_وم_ه ش_م_سى منهدم و منهزم مى گردد , همچنين اگر امام نباشد , زمين لحظه اى آرام ن_م_ى گ_يرد و همچنان كه اين عدم رسيدن نور به زمين از جانب خورشيدنيست بلكه از تغيير و تحولات جو خود زمين است , همينطور غيبت امام از ضعف مردم است و همچنانكه ابر اگر جلوى ن_ور خورشيد را مى گيرد اما منافع بسيارى هم دارد ,همچنين غيبت هم حكمتها و منافع عديده دربر دارد و الى آخر 000

اكنون كه زمان غيبت امام است چگونه مى توان از امام براى تفسير قرآن استفاده نمود؟
پرسش

اكنون كه زمان غيبت امام است چگونه مى توان از امام براى تفسير قرآن استفاده نمود؟

پاسخ

چنانكه مى دانيم يكى از فوايد وجود امام تفسير راستين قرآن است اين فائده در صورتى بر وجود امم مترتب است كه دسترسى به او به طور عادّى ميسر باشد و در زمان غيبت كه افراد به طور عادى تمكن از رسيدن به آن گرامى ندارند روشن است كه نمى توانند از آموزشهاى آن حضرت استفاده كنند ولى فايده ى وجود امام تنها آموزش احكام به طور ظاهر نيست امام واسطه ى فيض الهى است امام داراى هدايت باطنى است يعنى عناصر لايق و شايسته را به سوى كمالات روحى و معنوى هدايت مى كند و در زمان غيبت اين ويژگيها براى امام هست آرى مردم از آموزشهاى راستين آن گرامى در ظاهر برخوردار نمى شوند ولى در عين حال در ره گذار تأمل و تدبر در قرآن و در پرتو احديت رهبران معصومين تفسير قرآن در اين زمان نيز عملى است و هر كسى فراخور استعداد و ظرفيّت خود مى تواند از قرآن مجيد بهره بردارى و استفاده نمايد و در ساير احكام دينى هم بايد به مراجع تقليد كه نائبان عام آن گرامى هستند مراجعه كرد.

وجود مبارك امام زمان غ به خورشيد پشت ابر تشبيه شده است لطفاً مصداق عملي اين مثال را در مورد "هدايت به امر" توضيح دهيد.
پرسش

وجود مبارك امام زمان غ به خورشيد پشت ابر تشبيه شده است لطفاً مصداق عملي اين مثال را در مورد "هدايت به امر" توضيح دهيد.

پاسخ

در توجيه شباهت وجود مبارك ولي عصرغ به خورشيد، لازم است قبلاً به آثار وجودي خورشيد ونقشي كه در زندگي موجودات دارد، اشاره اي داشته باشيم بركات و منافع خورشيد.

1. زندگي انسان و همه موجودات زنده به حرارت و نور نياز دارد و اين دو به وسيلة خورشيد تأمين مي شود.

2. همة مواد غذايي به وسيلة نور آفتاب تأمين مي گردد، حتي موجوداتي كه در اعماق درياها زندگي مي كنند، از گياهاني استفاده مي كنند كه در سطح اقيانوس ها در پرتو نور آفتاب پرورش يافته اند.

3. باران از ابر توليد مي شود و ابر، همان بخاري است كه از تابش خورشيد به اقيانوس ها، به وجود مي آيد.

4. بادها كه سبب تعديل هوا و جابه جا كردن ابرها و تلقيح گياهان مي باشند، بر اثر تابش نور خورشيد به وجود مي آيند.

5. منابع نفت و معادن ذغال سنگ نيز، بر اثر نور خورشيد به وجود مي آيند.

6. بقاي منظومه شمسي به علت تعادل جاذبه و دافعه اي است كه ميان خورشيد از يك طرف و سياره هايي كه دور آن مي گردند از طرف ديگر، وجود دارد.(ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 27، ص 51، نشر دارالكتب الاسلامية )

در اين جا به رواياتي كه در مورد آثار وجودي ائمه اطهار: آمده است توجه فرماييد.

_ امام سجاد7 مي فرمايد: ما پيشواي مسلمانان هستيم و حُجّت خدا بر همه عالميان و ما سرور مؤمنان مي باشيم ما براي اهل زمين امان هستيم همان گونه كه ستارگان براي اهل آسمان

امان مي باشند; به واسطه ما خداوند آسمان را از اين كه بر زمين فرود ايد حفظ كرده به بركت وجود ما است كه خداوند باران به زمين مي فرستد. و رحمت خود را در بين مردم منتشر مي كند; اگر وجود ما در روي زمين نبود، زمين اهل خود را در خود فرو مي برد، و زمين هيچ زمان از حجّت خدا خالي نشده ،چه حجت ظاهر باشد، يا غايب و تا روز قيامت زمين از حجت خدا خالي نمي ماند. راوي مي گويد، به امام عرض كردم چگونه مردم از امام غائب نفع مي برند؟ فرمود: همان گونه كه از خورشيد وقتي كه در پشت ابر قرار گيرد، نفع مي برند. از اين حديث و ده ها حديث شبيه اين استفاده مي شود كه همة بركت ها خيرها كه به انسان و همة موجودات مي رسد، به واسطة وجود امام است

علامه مجلسي در مورد تشبيه وجود مقدس امام زمان غ به خورشيد پشت ابر هشت وجه بيان كرده اند كه در اين جا به دو مورد آن اشاره مي شود: الف _ نور وجود و علم و هدايت به وسيلة آن حضرت به آفريده ها افاضه مي شود، زيرا با توجه به اخبار فراواني كه به ما رسيده ائمه اطهار: علّت ايجاد خلق هستند و خداوند به خاطر وجود آن ها، جهان و انسان را آفريد; اگر اين ها نبودند، هيچ فيضي به عالم نمي رسيد، به بركت وجود اين ها، علوم و معارف براي انسان آشكار مي شود. اگر وجود پربركت ائمه اطهار: نبود، با توجّه به كارهاي زشت و گناه فراواني كه انجام مي دهيم مستحق انواع عذاب مي شديم خداوند در اين باره مي فرمايد: "وَمَا كَان َ

اللَّه ُ لِيُعَذِّبَهُم ْ وَأَنت َ فِيهِم (انفال 33) تا تو در ميان آن ها هستي خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد."(منتخب الاثر، آيت اللّه صافي گلپايگاني ص 336، نشر مؤسسه سيدة المعصومه )

امام تشبيه به خورشيد پشت ابر شده نه ماه زيرا نور خورشيد از ذات خويش است در حالي كه نور ماه و ديگر سياره ها از خورشيد مي باشد، و بايد توجّه داشت كه ابر از منافع و آثار وجودي خورشيد جلوگيري نمي كند، بلكه تنها مانع از ديدن آن است بديهي است كه وجود ابر نيز بر اثر نور خورشيد است كه به دريا مي تابد و بخار مي شود، و بخار به صورت ابر متراكم در مي آيد پس اگر خورشيد نبود، ابر هم نبود; بنابراين همة بركت ها و خيرها و لطف هاي پنهاني الهي به واسطة وجود آن حضرت است (بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 2، ص 94، نشر مؤسسه وفا / الامام المهدي من المهد الي الظهور، علامه سيد محمد كاظم قزويني ص 215، نشر مؤسسه نور للمطبوعات بيروت لبنان )

آيا امام زمان (عج ) در زمان غيبت امر به معروف و نهي از منكر مي كند؟
پرسش

آيا امام زمان (عج ) در زمان غيبت امر به معروف و نهي از منكر مي كند؟

پاسخ

1- غيبت در مقابل ظهور است نه حضور. امام زمان(عج) غايبند به اين معني كه در ميان مردم آشكار و شناختني نيست نه اين كه حاضر نيستند. امام(ع) در دوران غيبت در ميان مردم حاضرند و مردم از ثمرات وجودي ايشان بهره مند و منتفع هستند اما ايشان را نمي شناسند. به تعبير روايات «مردم در زمان غيبت از امام بهره مند مي شوند همانند بهره بردن از خورشيد آن هنگامي كه در پس ابرها نهان است»، (بحارالانوار، ج 53، ص 181).

2- غيبت و عدم ظهور ايشان در عين فلسفه و حكمتي كه در آن است، منشأ و سبب محروم شدن ما از بسياري از آثار و نعمت هايي است كه در صورت ظهور حضرت، از آن بهره مند مي شديم. يعني مردم در دوران غيبت از آن دسته آثار حضرت كه متوقف بر ظهور ايشان است، محرومند. مانند بهره مند شدن از حكومت عدالت گستر جهاني، و ايجاد مدينيه فاضله اي كه علم و فضيلت و كرامت هاي انساني در آن به اوج شكوفايي مي رسد.

3- نتيجه دو مطلب فوق اين است كه: در دوران غيبت، انتفاع مردم از امام و ثمرات وجودي ايشان تا حدي است كه با غيبت ايشان منافاتي نداشته باشد. خورشيد پنهان در پشت ابرها، هر چند ظلمت شب را مي درد و آثار وجودي زيادي مي گذارد، اما به هر حال در پس ابرها نهان و برخي ديگر از آثار وجودي اش به عرصه ظهور نمي رسد. امام(ع) در عصر غيبت منشأ آثار زيادي هستند اما آثاري كه در عين غايب بودن ممكن است صادر شود آثاري كه منافات

با غايب بودن ايشان و متوقف بر ظهور باشد، مترتب نمي گردد.

4- امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايط و مراتبي است كه در يك تقسيم كلي به دو مرحله زباني و عملي تقسيم مي شود كه هر يك به نوبه خود، داراي مراتبي است. طبق نتيجه اي كه در بند 3 بيان شد، امر به معروف و نهي از منكر امام زمان، به شكلي كه منافات با غيبت داشته باشد، از آن دسته از آثار وجودي ايشان خواهد بود كه در عصر غيبت از آن محروميم. مانند مراتبي از امر به معروف و نهي از منكر عملي كه اقدام براي سركوب كردن طواغيت و برانداختن حكومت ظالمان و برپا داشتن عدالت را مي طلبد.

نهضت امام حسين(ع) نمونه اي از مصاديق مرتبه عملي امر به معروف و نهي از منكر است.

اما امر به معروف و نهي از منكر به صورتي كه با غيبت ايشان سازگار باشد مانند برخي از مراتب زباني، امري ممكن است. مثلاً ممكن است امام زمان(عج) با زبان نرم و بيان دلنشين خود در چهره يك فرد عادي برخي را به معروف هدايت كنند و يا از منكر بازدارند. اما اين امري ممكن است نه لازم، يعني لازم نيست كه هر انساني در هر كجاي عالم منكري انجام مي دهد، امام زمان او را از منكر باز دارند و يا اگر معروف ترك مي كند به آن امر كنند.

پيرامون درسهائيكه از عاشوراي حسيني مي گيريم درسهاي بسياري است . لطفاً در خصوص درسهائيكه در دوران غيبت امام زمان (عج) مي شود براي ما پيدا شود چيست؟
پرسش

پيرامون درسهائيكه از عاشوراي حسيني مي گيريم درسهاي بسياري است . لطفاً در خصوص درسهائيكه در دوران غيبت امام زمان (عج) مي شود براي ما پيدا شود چيست؟

پاسخ

پيامبران وامامان عليهم االسلام عصاره انساههاي حقيقي هستند وامام عصر عليه السلام عصاره تمام انبياء وائمه وعاشورا ، تجديد حيات وتجسم عيني اسلام بود . درسهاي عاشورا هميشگي است ومكانش جان بشريت تا ابديت است ، درسهاي دوران غيبت تعليم كتاب عاشورا است ومدير مدرسه حضرت مهدي (عج) است ومعلمان آن علماي رباني وشاگردان آن هم. مؤمنان سرافراز عامل به كتاب خدا هستند. درسهاي غيبت يعني تربيت بر طبق موازين قرآني ، عمل به تكاليف فردي ، اجتماعي وسياسي بنا به تعليمنامه پيامبر واجراي حدود اسلامي واحكام محمدي به هدايت مرجعيت ديني.

ياايها الذين آمنوا اِصبروا وصابروا ورابطوا واتقوالله لعلكم تفلحون (1)

ويژگي منتظران : مواظبت بر امر دين ودينداري وصحت اعمال وعقايد حقه.

عصر شكيبايي ، عصر مقاومت وعصر نصر يالثارات الحسين است وعصر نگهباني از ايمان خود جامعه .

امام محمد باقر عليه السلام ميفر مايند : تقوي وطهارت پيشه سازيد وباكوشش در اطاعت خدا وعبادت او ، بار سنگين انتظار را به منزل برسانيد. (2)

بنابراين درس غيبت در چهار اصل بزرگ از آيه ترسيم مي شود:

1- بعد خود سازي 2- جامعه پردازي

3- حماسه آفريني4- پرواپيشگي تا شايد رستگار شويد

لذا فرقي بين عاشورا و دوران غيبت نيست چون يك بعد مهم انتظار يعني انتظار يعني چشم براه كسي كه در او صفات پيامبران وحسين جمع شده است . بنابراين او صالح است وحكومت او حكومت صالحان . انّ االارض يّرِثُها عبادي الصّالحون (3)

فردي كه در انتظار ظهور مصلح است

بايد خود صالح باشد. وخلاصه انتظار يعني عمل بر طبق خواسته آنكس كه اميد به آن داري.

كتاب خورشيد مغرب از محمدرضا حكيمي براي مطالعه مفيد است.

1-ال عمران /ايه190.

2-كتاب غيبت شيخ طوسي به نقل از خورشيد مغرب ص271.

3-انبياء آيه 105.

چگونه مي توان از امامي كه (بنا به جهات و مصالحي) فعلا از نظرها غائب است استفاده كرد؟
پرسش

چگونه مي توان از امامي كه (بنا به جهات و مصالحي) فعلا از نظرها غائب است استفاده كرد؟

پاسخ

امام زمان(عج) گرچه غايب است و ما در ظاهر نمي توانيم از وجود آن حضرت برخوردار گرديم ولي همانگونه كه خورشيد با اينكه در زير ابر پنهان است و ابرهاي تاريك جلو اشعه ي تابناك او را مي گيرد ولي از روشنايي او صفحه ي گيتي روشن است و فيض خويش را همچنان به موجودات مي رساند امام زمان (عج) هم در زمان غيبت چنين است امام زمان (عج) دين را از تحريف و تغيير محافظت مي كند و خداوند تعاليم دين را بوسيله ي آن حضرت از اينكه دستخوش هوسهاي مغرضين و دشمنان اسلام واقع شود و از بين ببرند، نگهداري مي كند.

علاوه بر اين روايات زيادي وارد شده است كه وجود امام در بقاء زندگي مؤثر است اگر امام نباشد زمين اهل خودش را در كام خويش فرو مي برد و بواسطه ي آن حضرت است كه مردم روزي مي خورند و زمين و آسمان به هستي خويش ادامه مي دهد و در حقيقت نقشي را كه نيروي جاذبه در نگهداري كرات و جلوگيري آنها از تصادم با يكديگر دارد مهم تر از آن را وجود امام در ادامه ي حيات و هستي جهان آفرينش ايفاء مي كند.

ساير مباحث

امام زمان 7شبانه روز چه فعاليتي دارد؟
پرسش

امام زمان 7شبانه روز چه فعاليتي دارد؟

پاسخ

كارهاي گوناگوني انجام مي دهد, از جمله :

1 عبادت خدا, و نيايش به درگاه حق , براي رفع گرفتاري مردم به خصوص مسلمانان و به ويژه شيعيان وتعجيل در ظهور خود.

2 بررسي اَعمال مردم كه به صورت پرونده خدمت امام عرضه مي شود كه اصطلاحاً به آن مي گويند.

3 رفتن به زيارت قبور ائمه و حضرت رسول خدا6و زهراي مرضيه و زيارت كعبه و در ايام حج رفتن به مني و عرفات .

4 شركت در مجالس عزاداري و تشييع جناره .

5 دستگيري از ايتام و مستضعفان به وسيلهء دوستان مخلص .

6 بنابر قولي حضرت , فرزند و نوه دارند. قهراً قسمتي از اوقات خود را صرف تربيت آنان مي كند.

7 تصرّف در افكار و تصميماتِ ابرقدرت ها و انصراف آنان از اِعمال تصميمات خطرناك عليه مستضعفان ومسلمانان . هم چنين تصرف در آراي سران كشورهاي اسلامي .

8 ايجاد شبهه در اذهان بعضي علما تا در مسئلهء ناصوابي اجماع نكنند و فردا به عنوان مدركي براي متأخران محسوب نشود.

امام زمان 7بيش تر وقت خود را صرف چه مي كند؟
پرسش

امام زمان 7بيش تر وقت خود را صرف چه مي كند؟

پاسخ

حتماً بيش تر اوقات خود را صرف مسايل مهم و ضروري مي كنند, از قبيل : عبادت , نيايش , دعا براي رفع گرفتاري مسلمانان و بررسي پروندهء اعمال مردم , تصرف در نفوس مؤمنان و مستكبران , كمك و ياري رساندن به جوامع مسلمانان , نجات گرفتاران , زن داري و تربيت اولاد, سامان دادن زندگي مادي و معنوي خانواده ها و...

وضعيت لباس، غذا، و خوابگاه امام زمان(عج) چگونه است؟
پرسش

وضعيت لباس، غذا، و خوابگاه امام زمان(عج) چگونه است؟

پاسخ

آنچه مسلم است اين است كه در امور و كارهاي عادي، حضرت ملتزم به توجيهات و تكاليف شرعي مي باشند و آداب و برنامه هاي واجب و مستحب اين كارها را مو به مو رعايت مي نمايند و محرّمات و مكروهات را ترك مي فرمايند.

بلكه در مورد مباحات نيز، ترك و فعل ايشان ،بر اساس دواعي عالي و مقدس است و براي دواعي نفساني، كاري از آن حضرت، اگر چه فائدة آن جسماني و اشباع غرائز جسمي باشد، صادر نمي شود، به عبارت ديگر هر يك از اعمال و افعال، براي آن حضرت وسيله است نه هدف.

و اما اينكه امور معاش و تهيه غذا و پوشاك براي امام در عصر غيبت بطور عادي است يا به نحو اعجاز؟ جوابش اين است كه: بطور عادي بودن اين امور، امكان دارد و مانعي ندارد، چنانكه بر حسب بعضي از حكايات در برخي از موارد نيز به نحو اعجاز جريان يافته است.

درحالي كه خداوند متعال، حضرت مريم مادر حضرت عيسي(ع) را مخصوص به عنايت خود قرار دهد و از عالم غيب او را روزي دهد، چنانكه قرآن مجيد صريحاً مي فرمايد:

«كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً، قال يا مَرْيَمُ أَنّي لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللهِ اِنَّ اللهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ» آل عمراه/37

[هر وقت زكريا به عبادتگاه مي آمد، روزي شگفت آوري مي يافت، مي گفت: اي مريم، اين روزي از كجا براي تو مي رسد. پاسخ داد: اين از جانب خداست كه همانا خدا به هر كه خواهد روزي بي حساب مي دهد.] استبعادي ندارد كه وصي اوصياء و خاتم اولياء و وارث انبياء را

از خزانه غيبت خود رزق و روزي دهد و تمام وسايل معاش او را به هر نحوي كه مصلحت باشد فراهم سازد.

امام زمان عليه السلام چه تدابيري براي اختفاي خود از دشمنان داشته است؟
پرسش

امام زمان عليه السلام چه تدابيري براي اختفاي خود از دشمنان داشته است؟

پاسخ

از آنجا كه بعد از شهادت امام عسكري (ع)، حاكمان ظلم وجور نيز درصدد نابودي حضرت بودند، لذا حضرت تدابيري براي اختفاي خود از آنها داشت. اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - حضرت خود را جز به كساني كه مخلص وفدايي بودند، نشان نمي داد.

2 - بعد از آنكه شخصي به حضور حضرت شرفياب مي شد، به او سفارش زياد مي شد كه اين امر را كتمان بدارد ودر خبر دادن به شيعيان نهايت احتياط را داشته باشد.

3 - تحريم نام بردƠاز اسم مخصوص امام زمان (ع) يعني "محمّد". از اين رو مشاهده مي كنيم كه در آن عصر در مورد امام (ع) از تعبيراتي همچون: قائم، غريم، حجت، ناحيه، صاحب الزمان وديگر تعبيرات مبهم استفاده مي شد.

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 364 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 351، ح 3. پاورقي}

4 - مخفي شدن از دستگاه خلافت وهر كس كه از مواليان آن حضرت به شمار نمي آمد.

5 - تغيير دادن مكان وخانه حضرت از جايي به جايي ديگر به نحوي كه نظرها را به خود جلب نكند، ونيز كسي به آن حضرت مشكوك نشود. ولذا رواياتي را كه در تعيين مكان وخانه حضرت اختلاف دارند به همين معنا توجيه مي كنيم.

6 - كيفيّت ارتباط وكيل يا سفير به قدري مخفيانه بود كه هيچ كس از آن اطّلاعي پيدا نمي كرد.

7 - حضرت وكالت يا سفارت خود را به كساني واگذار مي كرد كه نهايت اخلاص وفداكاري را به حضرت داشتند، به حدّي كه محال بود از مكان حضرت وخصوصّيات او اطلاع دهند. لذا هنگامي كه به ابوسهل نوبختي گفتند:

چرا سفارت به حسين بن روح واگذار شد نه به شما؟ در جواب گفت: "...او كسي است كه اگر حجت در زير عبايش باشد وبدنش را قطعه قطعه كنند تا عبايش را از روي او بردارد هرگز چنين نخواهد كرد".

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 391 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 358، ح 6. پاورقي}

موضوع: سفيران

حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت چه كارهايي را انجام مي دهند؟
پرسش

حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت چه كارهايي را انجام مي دهند؟

پاسخ

در عصر غيبت كبرا، كارها ومشاغل حضرت مهدي (ع) بسيار حسّاس ومهمّ است، واگر چه تصرف وبسط يد وحكومت ظاهري بر اوضاع ندارند، ولي مع ذلك ناظر بر اوضاع بوده وتصرفاتي مي نمايند.

شؤون امامت ورهبري وزعامت را در حدّ امكان متصدي شده ووظايف خود را به نحو احسن انجام مي دهند. عمر ايشان در راه اطاعت خدا مي گذرد. تكاليف اجتماعي را، آنچه مقتضي ومصلحت باشد انجام مي دهند؛ مانند هدايت اشخاص، ياري دادن مؤمنين بر مخالفين، حلّ مسائل مشكل، نصيحت وموعظه افراد، شفاي امراض، هدايت گمشدگان ورساندن آنها به مقصد، تعليم معارف، كمك مالي به نيازمندان، فريادرسي گرفتاران و... .

در نتيجه مي توان يكي از تصرّفات اساسي حضرت را همين نظام دادن به جامعه شيعي وحوزه هاي آن در طول تاريخ دانست كه با عدم سازماندهي ظاهري، مشاهده مي كنيم كه دست غيبي حضرت حافظ آن بوده وآن را تحت كنترل خود دارد.

چگونه ممكن است كه امام در ميان ما باشد ولي او را نشناسيم؟
پرسش

چگونه ممكن است كه امام در ميان ما باشد ولي او را نشناسيم؟

پاسخ

درباره كيفيت خفاي مهدي (ع) در عصر غيبت كبرا دو نظريه است:

يكي اينكه شخص حضرت مخفي است (خفاي شخص)، به اين معنا كه حضرت مهدي (ع) از ما دور بوده ودر مكاني زندگي مي كنند كه هيچ كس به آن دسترسي ندارد.

ديگر اينكه شخص حضرت از ما مخفي نيست، بلكه او در ميان ما به سر مي برد ولي عنوان او براي ما مخفي است (خفاي عنوان)، به اين معنا كه او را مي بينيم ولي به جا نمي آوريم ونمي توانيم تطبيق كنيم كه اين شخصي كه ما تاكنون او را ديده ايم همان امام زمان است. فعلاً بحث در اين جهت نداريم كه قول حقّ كدام است، ولي بنا بر نظر "خفاي عنوان" ممكن است كه انسان اوصاف كسي را شنيده باشد واو را مكرّر مشاهده كرده باشد، ولي به جا نياورده وتطبيق نكرده باشد. موضوع غيبت امام زمان (ع) نيز از همين قبيل است.

آيا امام زمان عليه السلام به تمام نقاط جهان سر مي زنند؟
پرسش

آيا امام زمان عليه السلام به تمام نقاط جهان سر مي زنند؟

پاسخ

اصولاً امام زمان (ع) از آن جهت كه مظهر علم غيب خداوند است از همه جا وهمه چيز اطّلاع دارد. وبه عبارت ديگر امام زمان (ع) هر گاه كه بخواهد همه چيز نزد او حاضر است. وبه تمام موضوعات خارجي اطلاع داشته واز آنها آگاهي دارد.

از طرفي ديگر حضرت (ع) مطابق مصالح خاص وعامي كه هست گاهي از طرف خداوند متعال مأمور به ملاقات ودستگيري از گرفتاري ها مي شوند. گاهي احساس مي كنند كه بايد به فلان مكان ونزد فلان شخص رفته وگرفتاري او را بر طرف سازند، وگاهي در فلان سرزمين حاضر شده تا از اهالي آن دفع بلا گردد، وگاهي شخص توجيه شده وهدايت گردد. لذا هر مكان وزماني كه مصلحت ببينند خود را در آنجا حاضر مي كنند.

1- درمورد كيفيت زندگي امام زمان«عج » و اينكه آيا در بين مردم هستند يا نه ؟ و در مورد چگونگي ظهور ايشان توضيح دهيد ؟
پرسش

1- درمورد كيفيت زندگي امام زمان«عج » و اينكه آيا در بين مردم هستند يا نه ؟ و در مورد چگونگي ظهور ايشان توضيح دهيد ؟

پاسخ

غيبت آن بزرگوار ،خواست الهي است تا ما نتوانيم ايشان را ببينيم و صدايشان را بشنويم و يا اگر ديديم نشناسيم و درك نكنيم ؛ همانند شبي كه حضرت رسول «صلي الله عليه واله » براي هجرت به مدينه از خانه تحت محاصره بيرون آمدند و هيچيك از منافقين و كافرين ايشان را نديدند .

كيفيت غيبت به اينصورت است كه خداوند چشم و گوش و دل را محجوب مي نمايد .

از امام صادق «عليه السلام » نقل شده است كه، مردم امام خودشان را ناياب مي كنند و از ايشان غايب مي شود و در ايام غيبتش به موسم حج ظاهر مي شود و مردم را مي بيند ولي مردم اورا نمي بيند .

{ اكمال الدين ، ج2، ص 440 }

همچنين جناب محمدبن عثمان عمري ( رحمه الله عليه) كه آخرين نايب امام مهدي «عج» بود ، مي گويد : « به خدا سوگند ياد مي كنم كه صاحب اين امر هر سال به موسم حج حاضر ميشود و خلايق را مي بيند و مي شناسد و ايشان (مردم )هم او را مي بيند ولي نمي شناسند .

{ اكمال الدين ، ج2 ،ص440 }

آنحضرت خدمه اي مخلص دارد . از جمله مخلصين درگاه آن امام غايب «عليه السلام » خضر «عليه السلام» است، خضر «عليه السلام» پيامبري است كه رسالاتش با ساير پيامبران متفاوت است .

عمري بيشتر از حضرت مهدي(عليه السلام ) دارد و يكي از رسالاتش حجيت بر

عمر طولاني است تا بر منكرين در انبيا ء حجت كامل باشد.

آنحضرت همچون پدران بزرگوارشان اهل زهد و ساده زيستي مي باشند، و به رغم قدرت خاص الهي و علم بيكران رباني ، در هر عصري زاهد ترين و ساده زيست ترين بƘϙǠخدا مي باشند ،تصوركنيم امام رضا «عليه السلام» در سفر چگونه بودند. تصوركنيم، امام صادق «عليه السلام » در سفر هستند ، يا ساير ائمه در سفر هستند ، كيفيت زندگي آنحضرت نيز چنين است .

امام معصوم «عليه السلام » امير، امر خداست و براي خدا كار مي كند . زمان و مكان براي او معنا ندارد . امام پيوسته در عبادت و لحظه اي از تعبد او به سستي نمي گذرد . چه بسيار كمك ها كه آن امام كريم به بندگان خدا مي رساند و مردم از درك آن محجوبند .

•اما چگونگي ظهور آنحضرت ؛ امام صادق «عليه السلام» مي فرمايد : هنگاميكه خداوند به قائم «عليه السلام » فرمان ظهور مي دهد، آن حضرت در مكه ظاهر مي شود و دركنار كعبه .مردم را بسوي خود و اهداف بلند انساني و آسماني خويش فرا مي خواند . آنان را سوگند مي دهد و به حقوق خويش فرا مي خواند و از مردم ،مي خواهد تا حقوق او را رعايت كنند تا آن گرامي بر اساس سنت رسول خدا (صلي الله عليه واله ) امور جامعه را تدبير فرمايد و با دانش خويش كارها را به سامان رساند.

{ ارشاد مفيد ،ص 3674 }

همچنين مي فرمايد : آزاري را كه قائم «عليه السلام » به هنگام قيام خويش از جاهلان آخر الزمان

مي بيند، بسي سخت تر است از آنهمه آزاري است كه پيامبر «صلي الله عليه واله » از مردم جاهليت ديدند.

{ بحارالانوار ، ج 52 ، ص 362 }

قبل از ظهور آن بزرگوار ، جنايات دين ستيزان در منتطه فلسطين تا عراق غوغا مي كند و فساد و بي عدالتي چنان در دنيا سايه انداخته است، كه كسي قدرت پايان دادن به اين همه جنايات را ندارد . نظام تك قطبي دنيا روز بروز مردم را بيشتر شيفته غفلت و جاهليت مي نمايد. و عامل مشترك ميان توده مردم ديگر دين نيست بلكه فساد و جاهليت نوين فرمانرواي دنيا ست. ( دجال )

امام علي «عليه السلام » در باره اوضاع قبل از ظهور مي فرمايد : اهل شام و فلسطين دچار دلهره مي شوند و بسوي سردمداران شام و مصر روي مي آورند و به آنان گفته مي شودكه، از سفياني كمك بخواهيد او مدتي كوتاه با مردم خوش رفتار مي كند آنگاه نخستين جنايات او آغاز مي شود .

دلها از خشونت و شقاوت او لبريز مي گردد . سفياني جايي را براي مركزيت خويش انتخاب مي كند و در آنجا بر مسند گناه و جنايت مي نشيند و ياران خودش را دستور به انجام جنايات مي دهد . با ناموسها،زشت ترين تجاوزها مي شود ،تا آنجا كه كودكان را از شكم مادرانشان بيرون مي كشند ،و هيچ كس توان باز داشتن آنها را ندارد ،اينجاست كه حتي فرشتگان آسمان پريشان حال مي شوند و خدا فرمان ظهور آن قائم را مي دهد بي درنگ خبر ظهور او در تمام دنيا پخش مي شود .

{

الزام الناصب ، ج 2، ص 180 }

همچنين قبل از ظهور امام مهدي« عليه السلام » بزرگمردي ( ملقب به نفس زكيه در احاديث ) را براي دعوت مردم به عدالت بسوي مردم مكه مي فرستد ولي مردم او را در كنار كعبه به شهادت مي رسانند .

پس از اين رخداد است كه حضرت در روز عاشورا در مسجد الحرام حاضر مي شود و درمقام ابراهيم نماز مي گذارد و درحاليكه يارانش پروانه وار او را محافظت مي كنند ، نخستين خطبه جهاني خويش را آغاز مي نمايد .

با توجه به زبان نمادين احاديث بويژه احاديث آخر الزمان و ظهور به اين نگرش مي رسيم كه نامهاي همچون رجال ، سفياني ، يماني ، خراساني شايد واقعا مصداق مشخص فردي نداشته باشند ، بلكه كنايه از قومي و لقب ملتي باشد . چنانكه ازفتنه هر آيين و هر پيامبر در احاديث به رجال تعبير شده است .

بنابر اين به راحتي مي توانيم با نگاه به عصر حاضر و روند و سير قضايا دوست و دشمن آنحضرت را بشناسم .

رسول گرامي اسلام «صلي الله عليه واله » فرموده اند : مردمي از مشرق قيام مي كنند و زمينه را براي انقلاب جهاني حضرت مهدي«عليه السلام » فراهم مي سازد.

{ كنز العمال ،ص 386 }

مردم مشرق مي تواند كنايه از حق جويان شيعه باشد كه، بويژه در ايران جمعند و خورشيد امام خواهي از ايران طلوع مي كند .

بنابراين «خراساني» مي تواند كنايه از ملت ايران باشد كه منتظر حقيقتي هستند. سفياني مي تواند مظهر گروهي باشد كه، از دين و آيين فطرت روي گردانند و به

همين خاطر به هر جنايتي روي مي آورند؛ زيرا سفياني مشرك بود و از ترس هلاكت و براي رفاه و امنيت، اسلام را پذيرفت و تا آخر منافق بود و هرگز ايمان نياورد و فرزندانش عامل شهادت ائمه «عليهم السلام » بودند .

اگر چه احاديث ظهور مربوط به قرنها پيش هستند، ولي با زبان رمز و اشاره ميتوان مسائل عصر ظهور را از آنجا فهميد، كه البته نياز به دلي آگاه و تحقيقي جامع دارد .

اما قبل از ظهور پنچ علامت حتمي معرفي شده است كه نشانه هاي حتم به شمار مي روند .

امام صادق «عليه السلام » مي فرمايد: قيام يماني ، خروج سفياني ، نداي آسماني ، به قتل رسيدن نفس زكيه و فرو رفتن زمين در البيراء عربستان حتما پيش از قيام قائم «عليه السلام» رخ مي دهد.

{ اكمال الدين ،ج2،ص 6750 }

ياران مهدي «عليه السلام » مرداني هستند پولاد دل و همه وجودشان يقين به خداست ؛ مرداني سخت تر از صخره ها ، اگر به كوه ها روي آورند، آنها را از جاي بر ميكنند ، پرچم پيروزگر آنان به هر شهر و پايتختي كه روي آورد ، آنجا را وادار به سقوط مي سازد .

{ بحار ، ج 52 ، ص 308 }

و آنگاه حضرت مهدي «عليه السلام » به بيت المقدس مي روند چند روزي با مردم نماز مي خوانند تا جمعه فرا مي رسد و عيسي «عليه السلام » از آسمان به زمين باز مي گردد و به آنحضرت نويد پيروزي مي دهد ،و پشت سر امام عصر به نماز مي ايستد.

{ تفسير نمونه ، ج 22

، ص 497 }

پايتخت آن بزرگوار كوفه است . امام رضا «عليه السلام » مي فرمايند : آنگاه امام مهدي «عليه السلام » به كوفه مي آيد و در آن شهر منزل مي كند.

{ ترجمه اعيان الشيعه ،ص 341 }

مسلما ظهور آنحضرت با تحمل رنجها و مشقتها بهمراه است و از همه بيشتر همان 313 يار ويژه امام دچار مشقت مي شوند، چنانكه در احاديث نيز ايشان به عنوان سر لشكران امام معرفي شده اند كه پيشتازند .

منابع :

1-جهاني حضرت مهدي ، فريده گل محمدي

2-ملاقات با طاووس بهشت حضرت مهدي «عليه السلام » ، رحمت الله ابراهيمي .

آيا امام زمان (عج) در اجتماعات ما حضور جسمي دارند يا خير؟
پرسش

آيا امام زمان (عج) در اجتماعات ما حضور جسمي دارند يا خير؟

پاسخ

حضرت حجة(عج) قطعاً حضور جسمي دارند ولي چنان كه قرآن كريم نسبت به پيامبر اكرم فرمودند و اذا قرأت القرآن و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالآخره حجاباً مستوراً(1) ترجمه: زماني كه قرآن قرأئت مي نمايي ما در ميان تو و كساني كه ايمان به آخرت ندارند پرده اي پوشيده و پنهاني قرار مي دهيم.

يعني وجود مبارك رسول صلي الله عليه وآله حضور داشتند ولي ديگران حضرت را نمي ديدند پس اين اصل كه كسي باشد ولي به امر حق از انظار پنهان باشد امري ممكن بوده و واقع نيز شده است.

و در صورت ديگر آن همان است كه در روايات بيان شده است كه حضرت حجة اروحناه فداه در ايام حج حاضر مي شوند مردم ايشان را مي بيند ولي نمي شناسند.

پس به هر دو صورت حضرت حجة(عج) حضور جسمي دارند منتهي يك بار اصلاً ديده نمي شوند يكبار هم ديده مي شوند ولي شناخته نمي شوند.

1) بني اسرائيل، آيه 45.

غيبت صغري

مقصود از غيبت صغري و كبري چيست ؟ آيا غيبت درگذشته سابقه دارد؟ علت و فلسفهء غيبت امام زمان 7چيست ؟ آيا مردم درعصر غيبت از امام بهره مي برند؟
پرسش

مقصود از غيبت صغري و كبري چيست ؟ آيا غيبت درگذشته سابقه دارد؟ علت و فلسفهء غيبت امام زمان 7چيست ؟ آيا مردم درعصر غيبت از امام بهره مي برند؟

پاسخ

غايب شدن امام زمان 7به دو مرحله تقسيم شده است :

1 مرحلهء كوتاه مدت يا غيبت صغري .

در اين مرحله غيبت از جهت زماني و شعاعي محدود بود و از نظر زماني بيش از هفتاد سال به طور نيانجاميد; يعني از سال 260تا 329 از نظر شعاعي نيز اين غيبت , همه جانبه نبود; يعني نسبت به همه كس نبود, بلكه كساني بودندكه با امام در تماس بودند كه آن ها را مي ناميدند. آن ها واسطهء بين مردم و امام 7بودند.

2 مرحلهء دراز مدت (غيبت كبري ) كه تا كنون ادامه دارد.

غيبت در گذشته نيز سابقه داشته است . قرآن از ميقات حضرت موسي 7ه چهل شب طول كشيد, خبر مي دهد كه در اين مدت حضرت موسي از نظرمردم غائب بود. در زمان امام هادي 7و امام عسكري 7كه زمان غيبت نزديك مي شد, اين غيبت ديده مي شود. امام هادي اقدامات خود را توسطنمايندگان انجام مي داد و كم تر با افراد تماس مي گرفت . امام عسكري 7ازطريق نامه يا توسط نمايندگان خويش , به مسائل شيعيان پاسخ مي داد و بدين ترتيب مردم را براي تحمل اوضاع و تكاليف عصر غيبت و ارتباط غير مستقيم باامام آماده مي كرد.

در مورد فلسفهء غيبت بايد گفت : در روايات ما بر سه موضوع تكيه شده است :

1 آزمايش مردم ; از نظر اصل غيبت و طولاني شدن آن و از نظر سختي

ها ومشكلات دوران غيبت , مردم آزمايش مي شوند.

2 حفظ جان امام ; امام صادق 7مي فرمايد: .(1)

3 به گردن نداشتن بيعت ; امام زمان 7هيچ رژيمي را به رسميت نمي شناسد. آن حضرت پيش از رسيدن وقت ظهور و مأمور شدن به قيام , ناچارنمي شود مانند پدران بزرگوارش , به سبب تقيه با خلفاي وقت بيعت نمايد.وقتي ظاهر شود, هيچ بيعتي بر عهدهء او نيست . اين معنا از چند حديث استفاده مي شود. امام رضا7مي فرمايد: .(2)

در اين باره جزوه اي ارسال مي شود.

در مورد بهرهء مردم از امام زمان 7در عصر غيبت بايد گفت : اين موضوع درروايات آمده است . پيامبر اكرم 6در پاسخ اين پرسش كه آيا شيعه در زمان غيبت , از وجود قائم فايده اي مي برد, فرمود: .(3) اشعهء معنوي وجود امام داراي

آثار گوناگوني است . امام سجاد7مي فرمايد: .(4)

از طرفي وجود امام , قدرت روح و قوّت قلب مردم را افزايش مي دهد, چون مردم با اعتقاد به وجود امام از يأس و نا اميدي در امان مي مانند و ملجأ وپناهگاهي براي خود پيدا مي كنند.

از سوي ديگر امام از نظر مردم پنهان است , اما مردم از نظر آن حضرت پنهان نيستند. از بعضي از اخبار استفاده مي شود آن حضرت در ايام حج حاضرمي شود و از بيچارگان فريادرسي مي كند.

(پ_اورقي 1.اصول كافي , ج 2 ص 135

(پ_اورقي 2.بحارالانوار, ج 51 ص 152

(پ_اورقي 3.همان , ج 52 ص 93

(پ_اورقي 4.شيخ صدوق , كمال الدين , ص 207 باب 21 ح 22

مراحل مختلف زندگي امام زمان 7و نحوهء زندگي حضرت را در زمان غيبت بيان كنيد.
پرسش

مراحل مختلف زندگي امام زمان 7و نحوهء زندگي حضرت را در

زمان غيبت بيان كنيد.

پاسخ

مهدي موعود, مصلح كل ّ, دادگستر جهان , اميد آيندهء مردم , دوازدهمين پيشواي شيعيان , عترت پاك رسول خدا6 مظهر رحمت خدا, ولي عصر و فرزند امام حسن عسكري 7و نرجس خاتون , شب نيمهء شعبان سال 255قمري در سامرا متولّد و جهان با نور پاكش منوّر شد و با ميلاد مسعودش نويد امامت مستضعفان و حاكميّت صالحان را به ارمغان آورد.

دوران زندگي حضرت به چهار بخش تقسيم مي شود:

1 دوران حيات پدر. اين دوران از زمان تولّد حضرت تا شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسكري 7است . دراين مدّت صاحب الاءمر7بر اثر فشارها و سخت گيري هايي كه از طرف حكومت وقت براي قطع امامت و نابودي حضرت حجّت 7انجام مي گرفت , به دور از چشم ديگران به سر مي برند, و تدبير و دورانديشي پدر ارجمندش موجب شد دشمن از رسيدن به اهداف شوم خود ناكام مانده و وجود شريف حضرت از گزند حوادث و آفات مصون بماند.

2 دوران غيبت صغري . برههء دوم زندگي حضرت از هشتم ربيع الاءوّل 260كه پدر بزرگوارش به شهادت رسيد وخود عهده دار منصب امامت گرديد, شروع شد و تا سال 329قمري ادامه داشت .

پس از شهادت امام عسكري 7مأموران دستگاه عباسي به خانهء امام هجوم برده و در جستجوي فرزند وجانشين حضرت برآمدند و تصميم گرفته بودند به هر قيمتي باشد به زندگي او خاتمه دهند. حضرت به فرمان خدا ازديدگان مردم غايب گرديد. در اين دوران گرچه تودهء مردم با حضرت ارتباط نداشته و نمي توانستند خدمت شريفش برسند, ولي رابطهء آن ها با امامشان به طور كامل قطع

نبود, بلكه نوّاب خاصّ حضرت (عثمان بن سعيد عمري , محمدبن عثمان بن سعيد عمري , حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد بن سمري ) خدمتش مي رسيدند و احتياجات ومشكلات مردم را بيان مي كردند و پاسخ آن را دريافت مي نمودند. اين دوران با رحلت آخرين نمايندهء خاص ّحضرت در سال 329 قمري خاتمه يافت .

اين دوران را به علّت اين كه زمانش كوتاه و نمايندگان حضرت مستقيماً با وي در تماس بودند, غيبت صغري مي نامند.

3 دوران غيبت كبري . پس از آن كه شيعه در دوران غيبت صغري كه مقدمه اي بر غيبت كبري بود, با غيبت امام عصر7مأنوس شد و زمينهء غيبتِ دراز مدّت فراهم آمد, حضرت از نظرها ناپديد شد و دوران فراغ ظاهري شيعيان از امامشان آغاز گشت . ابتداي اين بخش از زندگي امام ثاني عشر با رحلت آخرين سفير از سفراي چهارگانه در سال 329شروع شد و پايان آن را كسي جز خدا آگاه نيست .

در اين دوره از غيبت فقهاي شيعه به عنوان نايب عام و مرجع رسمي در امور ديني و دنيوي معرفي شدند و اداره ءامور شيعيان و بيان حلال و حرام و رسيدگي به خصومات و اختلافات و كليهء شئون زندگي مردم به آنان واگذارگرديد.

اما اين كه نحوهء زندگي و محل سكونت حضرت در غيبت كبري چگونه است , اخبار و روايات در اين مورداختلاف دارند. برخي از آن ها محل خاصي را تعيين نمي كند و جايگاه حضرت را در بيابان ها و كوه ها معرفي مي كند.دسته اي منطقهء خاصي را به نام كوه رضوي , بين مكه

و مدينه يا كوه ذي طوي در اطراف مكه مطرح مي كند, و بعضي مي گويد: حضرت به گونهء ناشناس در بين مردم زندگي مي كند. ممكن است گفته شود حضرت زندگي اي به شكل ناشناس دارد و در مواقع خاص و يا مواقع ضروري در مكان هاي مخصوص مانند مكه و مدينه و اطراف اين دوحاضر مي شود.

دربارهء ازدواج و صاحب فرزند شدن حضرت نظريات مختلف هست .

4 دوران ظهور و حكومت . وقتي حضرت ولي عصر7به مشيت و امر پروردگار خروج كرد, بين ركن و مقام درمكه ظهورش را اعلام مي فرمايد و پس از كوبيدن ظالمان و ستمگران و مخالفان , عدل و داد را در اطراف و اكناف گيتي گسترش مي دهد.

در مدّت حكومت حضرت كه حداكثر چهل سال ذكر كرده اند, مردم در كمال آرامش و نعمت به سر مي برند. دراين برهه , نعمت ها فراوان شده و پيشرفت علم و دانش به اوج مي رسد و دوستي و برادري زايد الوصف بين مردم برقرار مي شود و اخلاق و افكار انسان ها بر اثر تربيت و راهنمايي حضرت به كمال مي رسد و امنيت و آباداني درجهان حاكم مي گردد و بالاخره دادگستر جهان بنا به قول بزرگاني مانند شيخ صدوق همانند ساير امامان : به شهادت خواهد رسيد.(1)

(پ_اورقي 1.لطف الله صافي گلپايگاني , منتخب الاثر في الامام الثاني عشر, ص 574_ 618; جعفر سبحاني , پاسخ به پرسش هاي مذهبي , ص 218 سؤال 10; محمد جواد نجفي , ستارگان درخشان , ج 14 ص 42_ 74 مجلهء حوزه , سال 70_ 71 ص 23_ 61اللهم عجّل

فرجه و سهّل مخرجه و ارنا الطلعة الرّشيده و الغرّة الحميدة واجعلنا من اعوانه و انصاره بحق محمد وآله الطاهرين .

چرا حضرت مهدي (عج) از اوّل غيبت كبري را شروع نكرد و بعد غيبت صغري را شروع كند؟
پرسش

چرا حضرت مهدي (عج) از اوّل غيبت كبري را شروع نكرد و بعد غيبت صغري را شروع كند؟

پاسخ

از هنگام شهادت امام حسن عسكري(ع) امامت امام مهدي(عج) آغاز شد. به جهت خاصي حضرت مهدي(عج) از ديده ها پنهان شد كه فعلاً درصدد و بيان فلسفة غيبت آن حضرت نيستيم، از اين تاريخ به بعد دورة غيبت است. غيبت حضرت شامل دو دوره مي شود:

1_ دورة غيبت صغري از سال 260 تا 329 هجري.

2_ دورة غيبت كبري از سال 329 هجري تا هنگام ظهور حضرت.

دورة غيبت صغراي حضرت چند ويژگي دارد:

اوّلاً : از نظر زماني محدود است؛ يعني قريب به هفتاد سال (329 _ 260)

ثانياً: در اين دوره امام مهدي به كلي از ديده ها پنهان نيست، بلكه با وكلا، سفيران و برخي از خواص، نيز از طريق نامه با مردم تماس دارد.

ثالثاً : امام چهار نايب دارد و اين ها سازمان مخفي وكالت را رهبري مي كنند.

با توجه به اين ويژگي ها، ترتيب منطقي چنين اقتضا مي كند كه اوّل غيبت صغري باشد و سپس غيبت كبري چرا كه غيبت صغري مقدمة غيب كبري است.

توضيح اين كه : از زمان پيامبر(ص به بعد مدام پيشوايان دين در پي زمينه سازي براي ورود شيعه به عصر غيبت بودند، چون كه در دورة غيبت، شيعه با يك مشكل بي سابقه روبرو مي شود و آن فقدان امام معصوم(ع) است. از زمان پيامبر تا زمان امام جعفر صادق(ع) همگي دورة غيبت را به شيعيان متذكر شدند. از زمان امام صادق(ع) سازمان مخفي وكالت تشكيل شد و اين مدام گسترش مي يافت تا در دورة غيبت صغري رهبري شيعيان را

در دست گيرد. از زمان امام هادي(ع) ارتباط مستقيم شيعيان با آن حضرت تقليل يافت و دو امام هادي و عسكري (ع) از راه مكاتبه با شيعيان در در تماس بودند كه اين همه زمينه اي كه در دورة غيبت صغري ارتباط امام با شيعيان تنها از طريق مكاتبه و با پا درمياني هرم رهبري سازمان وكالت قرار گيرد.

همگي اين امور نقش زمينه سازي براي ورود شيعه به دور ة غيبت صغري دارد و خود غيبت صغري هم نقش زمينه سازي براي ورود شيعيان به دورة غيبت كبري را دارد. بنابراين، ترتيب منطقي اقتضا مي كند كه اوّل دورة غيبت صغري باشد و سپس غيبت كبري.[1]

[1] براي اطلاع بيشتر ر.ك: تاريخ عصر غيبت، فصل پنجم.

غيبت صغري چند سال به طول انجاميد، و رسالت حضرت در آن زمان چه بود، و بعد از آن در چه سرزميني فرود آمد؟
پرسش

غيبت صغري چند سال به طول انجاميد، و رسالت حضرت در آن زمان چه بود، و بعد از آن در چه سرزميني فرود آمد؟

پاسخ

غيبت صغري، 69 يا 74 سال طول كشيد، علت اختلاف اين است كه بعضي از بزرگان غيبت صغري را از سال ميلاد حضرت ولي عصر (عج) تا (255) تا سال (329) حساب كرده اند، بدين خاطر حضرت در زمان حيات پدر نيز حضور و معاشرت چنداني با ديگران نداشته و از نظر كلي، غايب محسوب مي شد، ولي عده اي از دانشمندان شيعه غيبت صغري را از سال 260 هجري كه سال شهادت امام يازدهم است تا 1329 (آغاز غيبت كبري) محاسبه نموده اند. به اين دليل كه غيبت صغري مربوط به عصر امامت آن وجود مقدس است و امامتش پس از شهادت پدر بزرگوارش آغاز گرديده است. (1)

رسالت حضرت در عصر غيبت صغري رسيدگي به احتياجات ديني حوائج و مشكلات مردم از طريق نواب خاصش (ابو عمرو عثمان بن سعيد عمري، ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي، ابوالحسن علي بن محمد سمري) بوده است. امام زمان عليه السلام گرچه در اين مدت از نظر عامه مردم پنهان بود، ليكن ارتباطات كاملاً قطع نبود، بلكه نواب خاصي به خدمتش مي رسيدند و احتياجات مردم را برآورده مي كردند. اينان از طرف مردم سؤال دريافت كرده و به خدمت امام رسيده و پاسخ دريافت نموده و به مردم مي رساندند. در مورد محل زندگي امام زمان عليه السلام در دوران غيبت كبري سه گونه روايت وجود دارد: طبق بعضي از روايات حضرت در مدينه منوره و اطراف آن است و طبق بعضي ديگر در

مكه مكرمه و اطراف آن زندگي مي كنند و طبق بعضي مكان مشخص ندارد.(2)

معني غايب شدن اين نيست كه امام زمان در هيچ جا حضور نداشته باشد، بلكه بدين معني است كه امام از ديده ها پنهان شود يا بدين صورت كه در ديده و چشم ديگران تصرف كند و آنان امام را نبينند (در صورتي كه امام بين شان باشد) و يا ببينند، ولي نشناسند، و يا حضرت با طي الارض از آن مكان دور شود.

پي نوشت ها :

1. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 131؛ مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 673؛ تاريخ عصر غيبت، آقايي و عاشوري، ص 255.)

2. مجله حوزه، شماره 71 - 70، سال دوازدهم، ص 50).

چرا امام عصر غيبت صغري داشته اند؟
پرسش

چرا امام عصر غيبت صغري داشته اند؟

پاسخ

در مورد غيبت امام مهدي(عج) يكسري عوامل سياسي - اجتماعي نقش داشته، حكمت هايي در آن نهفته است كه بعدها (آن گونه كه در روايات آمده) روشن تر خواهد شد.

تنها از منظر عوامل سياسي - اجتماعي اشاره اي مي كنيم:

از سال 220 هجري قمري كه امام جواد(ع) توسط معتصم عباسي به شهادت رسيد، ظلم عباسيان بر خاندان پيامبر(ص) و علويان افزايش يافت؛ به ويژه آن گاه كه متوكل بر مسند خلافت تكيه زد. متوكل كه دلي پركينه از علي(ع) و اولادش داشت، با نهايت شدت سختگيري آل رسول(ص) و آل علي(ع) را از حقوق مدني و اجتماعيشان محروم ساخت. اين دشمني ها در سال 254 به شهادت امام هادي و در سال 260 به شهادت امام عسكري(ع) منجر شد، در حالي كه آنها در هنگام حيات خود، تحت محاصره و مراقبت شديد بودند و عملاً آن گونه كه لازم بود، مردم نمي توانستند از وجود و حضور آنها بهره مند باشند آن ها نيز نمي توانستند با مردم آن گونه كه براي امام و پيشوا لازم است، ارتباط داشته باشند.

طبعاً با وجود چنين وضعيتي كه هر چه به زمان امام زمان نزديك تر مي شود، شديدتر و سخت تر مي شود، مشيّت خداوند اقتضا نمود كه امام دوازدهم، را به گونه اي حفظ نمايد تا در وقت موعود به پا خيزد و بشريت را از منجلاب بدبختي ها برهاند.

شكي نيست كه رهبري پيشوايان الهي به منظور هدايت مردم به سرمنزل كمال مطلوب است و اين در صورتي ممكن است كه آنان آمادگي بهره برداري از هدايت الهي را داشته باشند. حال اگر چنين زمينه مساعدي در مردم وجود نداشته باشد، يا حكمرانان موانع

متعدد براي بهره مندي مردم از وجود امام، يا فيض رساندن امام به مردم ايجاد كنند. حضور پيشوايان آسماني در بين مردم ثمري نخواهد داشت.

فشارها و سختگيري هايي كه بر پيشوايان اهل بيت(ع) وارد شد، فعاليت هاي آنان را به حداقل رساند و اين نشان داد كه زمينه مساعد جهت بهره وري از هدايت ها و راهبري هاي آنان در جامعه در حدّ لازم وجود ندارد؛ از اين رو حكمت خداوندي اقتضا نمود كه پيشواي دوازدهم و مهدي موعود غيبت اختيار كند تا موقعي كه آمادگي لازم در جامعه به وجود آيد.

غيبت دو مرحله دارد: يكي غيبت صغرا كه دوره 69 ساله را به خود اختصاص داده است. در اين دوره امام مهدي(عج) با چهار نايب خاص با مردم ارتباط داشت و سازمان مخفي وكالت را رهبري مي كرد و سؤال هاي مردم را از طريق نامه پاسخ مي گفت و گاهي با مردم ملاقات مي كرد. بعد از آن دوره غيبت كبري است كه ارتباط مذكور قطع شده است.

چرا يكباره از سال 260 دوره غيبت كبري آغاز نشد؟

پاسخ: همان گونه كه كم شدن ارتباطات با شيعه توسط امام هادي و امام عسكري(ع) جنبه زمينه سازي براي ورود پيروان اهل بيت به دوره غيبت صغري است، خود دوره غيبت صغري نيز جنبه آمادگي و زمينه سازي براي ورود پيروان مكتب اهل بيت به دوره غيبت كبري است؛ يعني پرده نشيني امامان اهل بيت(ع) تدريجي صورت گرفته تا با اين تحوّلات انحرافاتي صورت نگيرد.

اگر غيبت كبري يكباره و ناگهاني رخ مي داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهن ها آماده پذيرش آن نباشند و وجود امام زمان به كلي انكار شود.

نيز دوره غيبت صغري دوره تثبيت امامت،

ولادت و حيات امام مهدي(عج) است. به جهت ظلم عباسيان.

چون ولادت امام مهدي(عج) در خفا صورت گرفت و چندان آفتابي نشد، براي برخي ثابت نشده، در دوره غيبت صغري، ارتباطاتي كه پيروان امام حسن عسكري(ع) از طريق سازمان مخفي وكالت با حضرت مهدي(عج) برقرار كردند، اين مشكل زدوده شد.(1)

پي نوشت ها:

1 - براي اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به سيره پيشوايان، اثر مهدي پيشوايي، ص 665 - 722.

چرا مدت غيبت صغراي امام زمان(عج) نسبت به غيبت كبراي ايشان كم تر است؟
پرسش

چرا مدت غيبت صغراي امام زمان(عج) نسبت به غيبت كبراي ايشان كم تر است؟

پاسخ

در مورد كوتاه بودن زمان غيبت صغري نسبت به غيبت كبري بيان مي داريم:

چون غيبت كامل و تام، غيبت كبرا است و غيبت صغرا حالت مقدّمي و گذري دارد، آن چه كه از پيش در مورد غيبت خبر داده شده بود، عمدتاً غيبت كبرا بود، چون كه در اين دوره است كه امام مهدي(عج) به كلي از ديده ها پنهان است؛ در دوره غيبت صغرا وكيلان و نائبان حضرت مي توانستند با ايشان ملاقات نمايند، حتي با واسطه كارگزاران حضرت در سازمان مخفي وكالت، برخي از شيعيان به حضور حضرت امام مهدي(عج) مشرف مي شدند تا به ولادت، امامت و حقانيت امام بيش تر ايمان آورند و شيعيان با ايمان مستحكم در دوره غيبت كبرا قدم بگذارند. اصولاً همان گونه كه از نام اين دو غيبت برمي آيد، صغرا به معناي زمان كوتاه و كبرا به معناي زمان طولاني است و نام صغرا و كبرا بر اين دو نوع غيبت با توجه به همين مسئله (زمان كوتاه و طولاني) اطلاق شده است. اما در توضيح مقدمه بودن غيبت صغري براي كبرا قدري به گذشته برگرديم از زمان پيامبر(ص) تا زمان امام حسن عسكري(ص) هر يك از سيزده گوهر عصمت و طهارت(ع) در مورد غيبت بسترسازي نمودند. شيخ طوسي در اين باره مي گويد: "اخبار شايع و رايج رسيده از پدران مهدي (عج) كه مدت ها قبل از وقوع غيبت، صادر شده اند، دلالت بر امامت وي دارند. اخباري كه گوياي آن است كه صاحب اين امر، غيبتي خواهد داشت و توضيح مي دهد كه اين غيبت چگونه خواهد بود، و چه

اختلافاتي در آن واقع خواهد شد و چه حوادثي رخ خواهد داد و خبر مي دهد كه او دو غيبت خواهد داشت و يكي از آن ها طولاني تر از ديگري است". (1)

اين زمينه سازي براي ورود شيعه به عصر غيبت در زمان دو امام هادي و عسكري(ع) تقويت شد تا جايي كه امام هادي(ع) ارتباط مستقيم خويش را با بسياري قطع كرد و يا كاهش داد و امام عسكري(ع) از پس پرده با خواص و ديگران سخن مي گفت.(2) چون كه احتجاب و غيبت ناگهاني امام معصوم(ع) مي توانست وضع دشوار و غير قابل تحملي را براي شيعه پديد آورد، مي بايست شيعه از پيش آمادگي پذيرش اين زمان را كسب نمايد.

كاهش ارتباط مستقيم دو امام هادي و عسكري(ع) با شيعيان، نيز سازمان دهي و تقويت سازمان وكالت (سازماني مخفي كه از زمان امام صادق(ع) پايه گذاري شد و تا پايان دوره غيبت صغرا فعاليت داشت) بستر را آماده مي كند تا شيعه در مواجهه با پديده غيبت به گمراهي و اعوجاج نغلتند، و اگر مشكلي پيش آيد، با سازمان مخفي وكالت مرتفع گردد. با اين همه تلاش، در آغاز غيبت صغرا مشكلاتي براي شيعيان پديد آمد. وجود دوره غيبت كه نوعي حالت برزخي و بينابين بودن دارد، اين اعوجاج ها را زدود. در آغاز غيبت صغرا با تلاش هاي صادقانه و خالصانه كارگزاران امام مهدي (عج) در سازمان وكالت، تمامي شك و شبهه شيعيان درباره ولادت و امامت امام مهدي (عج) مرتفع شد. اين ها از آثار درخشان غيبت صغرا است. بنابراين غيبت صغرا مقدمه و زمينه ساز غيبت معهود الهي است؛ يعني غيبتي كه ديگر امام مهدي (عج) از ديده ها به كلي پنهان مي شود و

شيعه در آزمايش بزرگ قرار مي گيرد و مدام در حالت انتظار و آمادگي براي ياري دولت عدل مهدوي به سر مي برد.

غيبتي كه به صورت كامل و تمام براي امام مهدي (عج) خدا مقدّر نموده، غيبت كبرا است. ليكن به جهت كاسته شدن مشكلات، غيبت صغرا به عنوان مقدمه قرار گرفته بود. بدين جهت است كه زمان غيبت صغرا محدود و كوتاه بود. براي آگاهي بيش تر مي توانيد به كتاب تاريخ عصر غيبت ، نگاهي تحليلي به عصر غيبت امام دوازدهم (عج) مؤلفان پور سيد آقايي، جباري، عاشوري و حكيم رجوع نماييد.

پي نوشت ها:

1 - شيخ طوسي، الغيبه، ص 101.

2 - اثبات الوصيه، مسعودي، ص 262؛ سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الصغري، ص 222.

مقصود از غيبت صغرى و غيبت كبرى چيست ؟
پرسش

مقصود از غيبت صغرى و غيبت كبرى چيست ؟

پاسخ

يازدهمين پيشواى شيعه , حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام در سال دويست و شصت هجرى ق_م_رى ديده از دنيا بربست و مقام امامت و رهبرى امت به فرمان خداوند بزرگ به فرزند ارجمند وى حضرت مهدى (عج ) , موعود جهانيان انتقال يافت . روزى ك_ه ام_ام پ_در ارج_م_ن_د خود را از دست داد , سن مبارك او از شش سال تجاوز نمى كرد , چون دشمنان امام در هر لحظه در كمين او بودند و تصميم گرفته بودند كه به هر قيمتى كه باشد به زندگى او خاتمه دهند , وى به فرمان خداوند از ديدگان مردم غايب گرديد . اين غيبت تا مدتى طورى بود كه شيعيان خاص آن حضرت مى توانستند مسائل مورد نيازخود را به وسيله چهار نماينده خاص وى از حضرتش سوال كنند و پاسخ آنها را بطوركتبى دريافت نمايند . اي_ن ج_ري_ان ت_ا س_ال سيصد و بيست و نه هجرى قمرى ادامه داشت و نمايندگان چهارگانه آن ح_ضرت , يكى پس از ديگرى اين مقام و منصب را حفظ نموده و با درگذشت آخرين نماينده وى , ن_يابت و نمايندگى خصوصى پايان يافت و اداره امور شيعيان و بيان حلال و حرام و رسيدگى به خ_ص_ومات و اختلافات و كليه شوون زندگى مردم به فقهاى بزرگ شيعه كه نمايندگان عام آن ح_ض_رت هستند واگذار گرديد و به نيابت خصوصى كه فردى بطور معين نماينده امام گردد , خاتمه داده شد . غيبت صغرى از سال دويست و شصت كه سال وفات امام عسكرى عليه السلام است , آغازگرديد و

در سال سيصد و بيست و نه كه سال وفات آخرين نماينده اوست پايان يافت واز آن به بعد تا امروز , دوران غ_يبت كبرى مى باشد و علت اين نامگذارى روشن است ;زيرا در قسمت اول از غيبت , اگر چ_ه شيعيان از شرفيابى به حضور امام محروم بودندولى نمايندگان خصوصى امام مى توانستند با او ت_ماس بگيرند و مطالب و وقايع را به عرض امام برسانند و بعلاوه دوران آن نيز كوتاه بود ; از اين ن_ظر , اين غيبت را غيبت صغرى مى گفتند ولى پس از درگذشت آخرين سفير خصوصى آن حضرت , اين راه نيز به روى مردم بسته شد و فقهاى اسلام به عنوان مرجع رسمى در امور دينى و دن_ي_وى معرفى شدند و بر اثر بسته شدن همه نوع تماسهاى خصوصى و طولانى بودن زمان غيبت ,نام آن را غيبت كبرى نهادند .

چرا براي امام مهدي(ع) دو گونه غيبت معيّن شده و از همان اول غيبت كبري آغاز نشد؟
پرسش

چرا براي امام مهدي(ع) دو گونه غيبت معيّن شده و از همان اول غيبت كبري آغاز نشد؟

پاسخ

غيبت صغري، مقدمه غيبت كبري و زمينهسازي براي آن بوده، چون ابتداي غيبت بود و اذهان، اُنس به غيبت نداشت اگرچه در زمان حضرت امام علي نقي و حضرت امام حسن عسكري(ع) في الجمله آن دو امام براي آماده كردن اذهان از نظرها احتجاب ميكردند مع ذلك غيبت تامّه اگر به طور دفعه و ناگهاني واقع ميگرديد مورد استغراب و استعجاب، بلكه استيحاش و استنكار و اسباب انحراف افكار ميشد و قبول قطع ارتباط با امام چنانچه در غيبت كبري واقع شد، براي اكثر مردم دشوار و ناراحت كننده بود.

لذا قريب هفتاد سال رابطه مردم با امام به وسيلة نوّاب خاص حفظ شد و توسط آنان عرايض و مشكلات و مسائل خود را عرض ميكردند و جواب ميگرفتند و توقيعات به وسيله آنها ميرسيد و بسياري هم به شرفيابي حضور نايل ميشدند تا در اين مدّت مردم آشنا و مأنوس شدند.

پس از آنكه غيبت صغري پيش آمد و نائبان خاص تعيين شدند، چرا دوران غيبت صغري پايان يافت و اگر همان برنامه غيبت صغري ادامه مييافت چه اشكالي داشت؟
پرسش

پس از آنكه غيبت صغري پيش آمد و نائبان خاص تعيين شدند، چرا دوران غيبت صغري پايان يافت و اگر همان برنامه غيبت صغري ادامه مييافت چه اشكالي داشت؟

پاسخ

1_ علّت اينكه غيبت صغرا ادامه نيافت اين بود كه برنامة اصلي كار آن حضرت غيبت كبري بود و غيبت صغرا مقدمة آن بود و براي آماده كردن زمينه انجام شد.

2_ وقتي بنا باشد نايب خاص نافذ الحكم و صاحب قدرت ظاهري نباشد و نتواند رسماً در كارها مداخله كند بلكه قدرتهاي ظاهري به واسطة تمركز توجهات در او با او معارضه و مزاحمت داشته باشند، شيّادان و جاه طلبان هم ادعاي نيابت خاصه مي نمايند و اسباب تفرقه و گمراهي فراهم مي سازند چنانچه در همان مدّت كوتاه غيبت صغرا ديده شد چه دعاوي باطلي آغاز گرديد و اين خود يك مفسده اي است كه اهميّت دفعش از حفظ مصلحت تعيين نايب خاص اگر بيشتر نباشد كمتر نيست و خلاصه آنكه ادامه روش نيابت خاصه با صرف نظر از مصالحي كه فقط در همان آغاز كار و ابتداي امر داشته بااينكه نوّاب مبسوط اليد و نافذ الكلمه نباشند و تحت سيطرة زمامداران وقت مأمور به تقيّه باشند از نظر عقل مصلحت ملزمه اي ندارد بلكه از آن مفاسدي هم ظاهر مي گرديد.

تاريخ دقيق غائب شدن حضرت حجّت((عليه السلام)) را مرقوم داريد؟
پرسش

تاريخ دقيق غائب شدن حضرت حجّت((عليه السلام)) را مرقوم داريد؟

پاسخ

يكى از ويژگيهاى زندگى امام داوازدهم حضرت حجت((عليه السلام)) پنهان بودن وى از نظر عامّه مردم بود به گونه اى كه از آغاز تولدش(سال 255 هجرى قمرى) جز خواص اصحاب پدر بزرگوارش امام حسن عسگرى((عليه السلام)) كسى آن حضرت را نمى ديد و از سال وقات امام عسگرى((عليه السلام)) تا حدود 70 سال دوران غيبت خخوى بود كه تنها نواب خاص آن حضرت كه 4 نفر بودند يكى پس از ديگرى را بواميان مردم و آن جناب بودند و از آن به بعد در طول اين مدّت گرچه از نظر عامه مردم غايب بود لكن ارتباط با وى كاملا منقطع نبود بلكه نواب خاص خدمتش رسيده و احتياجات مردم را مرتفع مى نمودند غايب بودن در اين 74 سال غيبت صغرى(پنهان شدن كوتاه) گويند.

(از سال 329) يعنى از سال انقراض نيابت خاصه غيبت كبرى آغاز شد كه تا زمان ظهور آن حضرت ادامه دارد.

چرا امام زمان((عليه السلام)) به غيبت صغرى ادامه نداد و پس از گذشتن غيبت صغرى غيبت كبرى واقع شد؟
پرسش

چرا امام زمان((عليه السلام)) به غيبت صغرى ادامه نداد و پس از گذشتن غيبت صغرى غيبت كبرى واقع شد؟

پاسخ

اصولا علّت و سبب اساسى غيبت چه صغرى و چه كبرى چنانچه در برخى از روايات آمده براى مردم بيان نشده و به جز ائمه ى اطهار((عليهم السلام)) كسى از آن اطّلاع ندارد.

عبداله بن فضل هاشمى مى گويد امام صادق((عليه السلام)) فرمود: حضرت صاحب الامر((عليه السلام)) ناچار غيبتى خواهد داشت به طورى كه گمراهان در شك واقع مى شوند، عرض كردم چرا؟

فرمود: ماماءذون نيستيم علّتش را بيان كنيم، گفتم حكمتش چيست؟

فرمود همان حكمتى كه در غيبت حجت هاى گذشته وجود داشت در غيبت آن جناب نيز وجود دارد لكن حكمتش ظاهر نمى شود مگر بعد از ظهور وى چنانكه حكمت سوارخ كردن كشتى و كشتن جوان و اصلاح ديوار به دست خضر((عليه السلام)) براى حضرت موسى((عليه السلام)) آشكار نشد جز هنگامى كه مى خواستند ازهم جدا شوند.

اى پسر فضل: موضوع غيبت سريست از اسرار خدا و غيبى است از غيوب الهى و چون خدا را حكيم مى دانيم بايد اعتراف كنيم كه كارهايش از روى حكمت صادر مى شود گرچه تفصيلش براى ما مجهول باشد(1). و غيبت صغرى در حدود هفتاد سال طول كشيده است.

پاورقي

1 - بحارالانوار، ج 52، ص 91.

در مورد غيبت صغري و كبري امام مهدي(عج) بيشتر مي خواهم بدانم.
پرسش

در مورد غيبت صغري و كبري امام مهدي(عج) بيشتر مي خواهم بدانم.

پاسخ

بعد از شهادت امام عسكري ( در سال 260 ه_ .ق امامت به فرمان خداوند متعال به حضرت مهدي ( منتقل گرديد و ايشان با توجه به جو آن روزگار كه ناشي از عدم آمادگي و شناخت جايگاه امامت و رهبري الهي از سوي جامعة انساني بود به فرمان الهي بعد از خاكسپاري امام يازدهم، از نظرها غايب گرديدند و اين غيبت به مدت حدود 70 سال را غيبت صغري (كوچك) ناميده شد با ويژگيهاي:

1. در مدت 70 سال امام ( چهار نفر را به عنوان نماينده خويش جهت مراجعات مردم و پاسخگويي و ارتباط مشخص فرمودند.

2. ديدار و ارتباط از طريق نايبانشان در آن عصر ممكن بوده

3. غيبت صغري پيش درآمد و بسترساز غيبت كبري بوده است و از سال 329 ه_ .ق تا زمان ظهور ايشان غيبت كبري (بزرگ) ناميده شده در اين عصر آن حضرت ويژگيهائي را براي نائبان و جانشينان خويش معرفي فرمودند در اين عصر نيز ايشان حضور فعال در جامعه دارند و با مردم جامعه در ارتباط اند ولي معمولاً افراد ايشان را نمي شناسند.

براي اطلاع بيشتر به كتاب خورشيد مغرب نوشتة استاد محمدرضا حكيمي و روزگار رهائي نوشتة كامل سليمان مراجعه فرمائيد.

مبدأ غيبت صغرا از چه زماني به حساب مي آيد؟
پرسش

مبدأ غيبت صغرا از چه زماني به حساب مي آيد؟

پاسخ

در اينجا دو نظريه وجود دارد:

نظريه اول اينكه: غيبت صغرا از زمان ولادت حضرت مهدي (ع) بوده؛ زيرا ولادت حضرت در اختفا وپنهاني بوده است. ولي اين نظريه مورد مناقشه واقع شده، زيرا بحث در غيبت امام است ودر آن هنگام حضرت به مقام امامت نرسيده بود. خصوصاً آنكه جماعت زيادي از شيعيان، حضرت را در آن پنج سال قبل از شهادت حضرت عسكري (ع) مشاهده كرده اند.

نظريه دوم اينكه: غيبت حضرت از زمان شهادت پدرش امام عسكري (ع) بوده است. وبه طور دقيق مي توان گفت كه بعد از نماز خواندن بر جنازه پدرش، در آن قضيه اي كه ابوالاديان بصري نقل مي كند.

{پاورقي . كمال الدين، ص 476-474 ؛ بحارالأنوار، ج 50، ص 332. پاورقي}

حكمت غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا چه بوده است؟
پرسش

حكمت غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا چه بوده است؟

پاسخ

غيبت صغرا نشانگر اولين مرحله از امامت حضرت مهدي (ع) است، كه خداوند متعال تقدير نمود تا در مدتي نه چندان دور از عموم مردم مخفي بماند وامور شيعه را توسط سفرا انجام دهد.

امّا اينكه چرا غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا قرار گرفت ممكن است كه جهت آن اين باشد كه عادت شيعيان در طول عمر امامت بر اين بوده كه هر زمان اراده مي كردند خدمت امام خود رسيده واز محضر او استفاده مي بردند، وبا غيبت كلّي وتام وتمام هرگز انس نداشتند. لذا براي جا افتادن اين موضوع ابتدا غيبت صغرا تحقق پيدا كرد كه در آن تا اندازه اي ارتباط قطع شد. ومردم اگر چه در ابتدا به شك وترديد وتشويش خاطر افتادند ولي بعد از مدّتي نه چندان دور شك وترديدها زايل شده وبا مشاهده دلايل قطعي، به وجود حضرت مهدي (ع) يقين پيدا كردند. وبعد از مدتي نه چندان طولاني غيبت كبرا شروع شد.

امتياز عصر غيبت صغرا بر غيبت كبرا چيست؟
پرسش

امتياز عصر غيبت صغرا بر غيبت كبرا چيست؟

پاسخ

بنا بر قولي شروع غيبت صغرا از زمان شهادت امام عسكري (ع) بوده است، كه از همان زمان امام (ع) متولّي امر امامت مي شوند. حضرت خلافت خود را با نصب وكيل اوّلش هنگام مقابله با جماعت قمّيين آغاز نمودند. عصر غيبت صغرا از امتيازات ويژه اي برخوردار است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - در اين عصر امام مهدي (ع) متصدي امامت وخلافت شد.

2 - در اين عصر امام (ع) استتار كامل نداشتند، بلكه به جهت مصالح كلّي با برخي از خواص يارانش ملاقات برقرار مي كردند.

3 - در اين عصر چهار سفير وجود داشت كه از طرف حضرت به طور خصوص مأمور به رسيدگي امور مردم بوده ورابط بين آنان وحضرت به شمار مي آمدند.

در صورت امكان رؤيت در عصر غيبت كبرا، چه فرقي بين اين غيبت با غيبت صغرا است؟
پرسش

در صورت امكان رؤيت در عصر غيبت كبرا، چه فرقي بين اين غيبت با غيبت صغرا است؟

پاسخ

در دوره غيبت صغرا امام زمان (ع) به كلّي از ديده ها پنهان نبود، بلكه با وكلا وسفيران خاصّش در تماس بوده، وگاهي سفيران آن حضرت ملاقات برخي از افراد را با امام مهدي (ع) ترتيب مي دادند. ولي در عصر غيبت كبرا ملاقات ها به اين نحو{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 216. پاورقي}

سازماندهي نشده است، بلكه در صورت ضرورت، خود حضرت به ديدار برخي آمده واز وجود حضرت بهره مند مي شوند.

تاريخ دقيق غائب شدن حضرت حجّت«عليه السلام» را مرقوم داريد؟
پرسش

تاريخ دقيق غائب شدن حضرت حجّت«عليه السلام» را مرقوم داريد؟

پاسخ

يكي از ويژگيهاي زندگي امام داوازدهم حضرت حجت«عليه السلام» پنهان بودن وي از نظر عامّه مردم بود به گونه اي كه از آغاز تولدش(سال 255 هجري قمري) جز خواص اصحاب پدر بزرگوارش امام حسن عسگري«عليه السلام» كسي آن حضرت را نمي ديد و از سال وقات امام عسگري«عليه السلام» تا حدود 70 سال دوران غيبت خخوي بود كه تنها نواب خاص آن حضرت كه 4 نفر بودند يكي پس از ديگري را بواميان مردم و آن جناب بودند و از آن به بعد در طول اين مدّت گرچه از نظر عامه مردم غايب بود لكن ارتباط با وي كاملاً منقطع نبود بلكه نواب خاص خدمتش رسيده و احتياجات مردم را مرتفع مي نمودند غايب بودن در اين 74 سال غيبت صغري(پنهان شدن كوتاه) گويند.

(از سال 329) يعني از سال انقراض نيابت خاصه غيبت كبري آغاز شد كه تا زمان ظهور آن حضرت ادامه دارد.

غيبت كبري

با استناد به روايات صحيح توضيح دهيد غيبت كبراي امام زمان 7چگونه آغاز گشت ؟
پرسش

با استناد به روايات صحيح توضيح دهيد غيبت كبراي امام زمان 7چگونه آغاز گشت ؟

پاسخ

امامت حضرت ولي عصر7بعد از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري 7از سال 260ه. ق آغاز گشت . از همان نخستين روز امامت يعني بعد از اقامهء نماز ميت و كفن و دفن والد ماجد و مظلومش ,از انظار عمومي مخفي گشت . هر چند آن حجت خدا به صورت علني در ميان مردم ظاهر نمي شد, اما افراد موثق ومورد اعتماد مرتب خدمت آن حضرت مي رسيدند و مسائل و مشكلات شيعيان را عرضه مي نمودند و راهنمايي ودستورهاي آن نور الهي را به مردم ابلاغ مي كردند و به اين طريق ميان مردم و خلق خدا با واسطهء اخذ فيض الهي وخاخلق هستي ارتباط و اتصال برقرار بود. آن افراد موثق كه وكيل و نمايندهء خاص حضرت بقيةاللّه بودند, چهار نفربودند و به معروفند. اولين نايب خاص آن حضرت كه پيش تر, وكيل خاص امام هادي 7و سپس درتمام دورانِ امامت امام عسكري 7وكيل مخصوص آن حضرت بود, جناب است . در جلالت ومنزلت اولين نايب خاص آن حضرت اولاً كافي است كه نمايندهء سه امام 7بود. ثانياً امام هادي 7خطاب به شيعيان فرمود: شخصي موثق و امين است . هر چه براي شما بگويد, از من مي گويد. امام عسكري 7يز فرمود: عثمان بن سعيد موثق و امين است . او مورد وثوق پدرم بود و در حيات و ممات من , مورد اعتماد من است . آن چه براي شما بگويد از من گفته است .

بعد از رحلت او, فرزنش ابوجعفر محمد بن عثمان به

مقام نيابت خاص از طرف حضرت ولي عصر7انتخاب شد. امام عسكري 7خطاب به شيعيان فرمود: محمد بن عثمان و پدرش , هر دو موثق و مورد اعتمادند. آن چه آن دوبه شما برسانند, از من رسانده اند و آن چه براي شما بگويند, از من گفته اند. پس حرف هاي او را گوش كنيد و از اواطاعت نماييد.

محمد بن عثمان قبل از رحلت , به امر امام 7 حسين بن روح نوبختي را به عنوان نمايندهء خاص امام زمان 7به مردم معرفي كرد و گفت : او جانشين من و ميان شما و حضرت صاحب الامر7سفير و وكيل و مورد وثوق و اطمينان آن حضرت است . پس شما در امور خود به وي مراجعه نماييد.

حسين بن روح نيز به امر حضرت بقيةالله ابوالحسن علي بن محمد سِيمُري را به عنوان نايب خاص آن حضرت به شيعيان معرفي نمود. چهارمين نايب خاص حضرت صاحب الزمان 7 در روز نيمه شعبان سال 326رحلت نمودو از آن تاريخ دوران غيبت كبري ادامه دارد. امام عصر7در آخرين توقيع و نامه اي كه به دست علي بن محمدسيمري داد, به او فرمود: شما تا شش روز بيشتر زنده نيستي . بنابراين به شيعيان و دوستان من بگو كه بعد از رحلت شمادوران غيبت كبري آغاز مي گردد و من بعد از فوت شما, هيچ نماينده و وكيل خاصي ندارم . هر كس ادعاي نيابت خاص نمايد, دروغ مي گويد.

آيا امام زمان 7بيش تر به كارهاي شخصي مي پردازند يا عمومي و حل مسايل ديني و مذهبي ؟
پرسش

آيا امام زمان 7بيش تر به كارهاي شخصي مي پردازند يا عمومي و حل مسايل ديني و مذهبي ؟

پاسخ

حضرت فاطمه 3هرگاه دعا مي كردند, هميشهء مؤمنان و مؤمنات را دعا مي كردند و به خودش دعانمي كردند. شخصي معروض داشتند: چرا به مردم دعا مي كنيد و خود را فراموش مي كنيد؟ فرمود: .(1)

امام زمان فرزند زهرا3است . قهراً مشخث مي شود بيشتر به رفع معضلات مردم و رفع شبهات ديني مي پردازنديا به كارهاي شخصي .

(پ_اورقي 1.محمد باقر مجلسي , بحارالاءنوار, ج 43 ص 82 حديث 4

درباره زندگي نامه حضرت امام زمان(ع)و غيبت كبري و صغري توضيح دهيد.
پرسش

درباره زندگي نامه حضرت امام زمان(ع)و غيبت كبري و صغري توضيح دهيد.

پاسخ

دوازدهمين پيشواي معصوم حضرت حجة بن الحسن المهدي امام زمان(ع) در نيمه شعبان سال 255 هجري قمري در شهر سامرا ديده به جهان گشود. او همنام پيامبر اسلام(م ح م د) و هم كنيه آن حضرت (ابوالقاسم) است. از جمله القاب حضرت(عج)، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان و بقية اللَّه است و مشهورترين آن ها "مهدي(عج)" است. پدرش امام حسن عسكري(ع) و مادرش "نرجس" نام داشت. حكيمه خاتون، عمه حضرت عسكري(ع) از نزديك شاهد تولد حضرت مهدي(ع) بود و افراد خاصي از شيعيان در فرصت هاي مناسب به ديدار حضرت(ع) نائل شدند، از جمله: حسن بن ايوين بن نوح كه مي گويد: ما براي پرسش درباره امام بعدي به محضر امام عسكري(ع) رفتيم. در آن مجلس چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعيد عمري به پا خاست و عرض كرد: مي خواهم از موضوعي سؤال كنم كه درباره آن از من داناتري. سپس حضرت فرمود: هيچ كس از مجلس بيرون نرود. مدتي گذشت. در اين هنگام امام(ع) به عثمان خطاب كرد و فرمود: مي خواهيد به شما بگويم كه براي چه به اين جا آمده ايد؟ همه گفتند: بفرماييد: حضرت(ع) فرمود: كه از حجت و امام پس از من بپرسيد. گفتند: آري. در اين هنگام پسري نوراني و زيبا كه شبيه ترين مردم به امام عسكري(ع) بود، وارد مجلس شد. حضرت(ع) با اشاره به او فرمود: "اين امام شما بعد از من و جانشين من در ميان شما است. فرمان او را اطاعت كنيد و پس از من اختلاف نكنيد كه در اين صورت هلاك مي شويد و دينتان تباه

مي گردد."(1)

غيبت حضرت مهدي(ع)

فشارها و محدوديت هايي كه بر امامان(ع) وارد كردند، زمينه غيبت را فراهم كرد. البته همه اسرار غيب بر ما روشن نيست. ولي در روايات روي سه موضوع تكيه شده است:

1 - آزمايش مردم: امام موسي بن جعفر(ع) فرمود: "هنگامي كه پنجمين فرزند من غايب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا كسي شما را از دين خارج كند. او ناگزير غيبتي خواهد داشت، به طوري كه گروهي از مؤمنان از عقيده خويش بر مي گردند. خداوند به وسيله غيبت، بندگان خويش را آزمايش مي كند".

2 - حفظ جان امام: زاره مي گويد كه امام صادق(ع) فرمود: "امام منتظر(ع) خواهد شد، چون بر جان خويش بيم ناك خواهد بود".

3 - آزادي از يوغ بيعت با طاغوت هاي زمان: بديهي است اگر او ظاهر باشد، بايد تحت حكومت طاغوت باشد و با او بيعت كند. امام هشتم(ع) فرمود: "غيبت امام مهدي(ع) براي اين است كه بيعت كسي بر گردن وي نباشد".(2)

امام زمان(ع) دو دوره غيبت دارد:

1 - غيبت صغري كه از سال 260 هجري تا سال 329 يعني يعني حدود 69 سال بوده است در اين دوران ارتباط شيعيان با حضرت(ع) به كلي قطع نبود، چون در اين مدت مردم توسط چهار نائب خاص، با حضرت(ع) در ارتباط بودند. نام چهار نائب به ترتيب:

الف) ابو عمرو عثمان بن سعيد عمري،

ب) ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري،

پ) ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي،

ت) ابواحسن علي بن محمد سمري،

غير از اين چهار نفر، وكلاي ديگري در مناطق مختلف مانند بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، ري، آذربايجان، نيشابور،... بودند كه به وسيله اين چهار نفر امور مردم را به عرض حضرت(ع) مي رساندند.(3)

2

- غيبت كبري:

در اواخر عمر نائب چهارم، نامه اي از طرف حضرت(ع) به او صادر شد كه: "تا شش روز ديگر خواهي مرد. كسي را بعد از خود به عنوان نيابت تعيين نكن، غيبت كبري(تامه) واقع شد. مرا ظهوري نخوهد بود تا وقتي كه قلب ها پر قساوت شود، و زمين پر از ظلم و جور شود. بدان هر كس ادعاي ديدن مرا بكند، دروغگو و افترا زننده است".(4)

پي نوشت ها:

1 - مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 668، به نقل از بحار الانوار، ج 51، ص 346؛ منتخب الاثر، ص 355.

2 - همان، ص 672.

3 - همان.

4 - منتهي الامال، ص 508.

غيبت صغري چگونه تبديل به غيبت كبري شد؟
پرسش

غيبت صغري چگونه تبديل به غيبت كبري شد؟

پاسخ

غيبت امام زمان(ع) به غيبت صغري و كبري تقسيم مي شود:(1)

غيبت صغري به غيبتي گفته مي شود كه از نظر زمان و هم از نظر شعاع محدوديت دارد.(2) در خصوص تاريخ شروع غيبت صغري اختلاف وجود دارد. برخي از سيره نويسان و تاريخ نگاران عقيده دارند كه تاريخ غيبت صغري از سال 260 ه' ق (يعني روز شهادت امام حسن عسكري) آغاز و تا سال 329 پايان يافته است.(3) بر اساس اين نگارش، مدت غيبت صغري 70 سال طول كشيده است. برخي از مورخان عقيده دارند كه غيبت صغري از سال تولد امام زمان(ع)، همين: سال 255 آغاز شده است و تا سال 329 طول كشيده است.(4) بر اساس اين ديدگاه تاريخ غيبت صغري 75 سال طول كشيده است. مشهور ان است كه غيبت صغري 70 سال طول كشيده و مدت 5 سال از دوران امامت امام زمان(ع)نبوده و رهبري مردم را امام حسن عسكري(ع) به عهده داشته است؛ از اين رو جز زمان غيبت آن حضرت به عنوان رهبر مردم به شمار نمي آيد.

براي غيبت صغري از نظر اين كه مثلا در فلان تاريخ آغاز شده است، تاريخ دقيق در دست نيست. در مدت غيبت صغري ارتباط مردم با آن حضرت به وسيله نواب خاص آن حضرت (ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي و ابوالحسن علي بن محمد سمري) صورت مي گرفت. در مدت 70 سال به دليل اين همگان با امام زمان(ع) ارتباط نداشتند، بلكه ارتباط مردم با امام زمان(ع) از طريق نواب خاص صورت مي گرفت، محدوديت ايجاد

شده است و يكي از علل نام گذاري غيبت صغري همين محدوديت ارتباط مردم با امام زمان(ع) مي باشد.

در سال 329 با درگذشت ابوالحسن علي بن محمد سمري غيبت صغري تمام و غيبت كبري آغاز شد و بر اين اساس غيبت صغري به غيبت كبري تبديل شد. در دوران غيبت كبري علماي واجد شرايط از سوي امام زمان(ع) نيابت عام دارد.(5) و چنان كه بيان شده نيابت خاصه عبارت از اين است كه افراد خاصي را امام زمان(ع) با نام و مشخصات به عنوان نائبان خود معرفي كرده است، ولي در غيبت كبري امام زمان(ع) شرايط و معيارهاي كلي را براي نايب و يا نايبان خود بيان نموده است تا در طول زمان هر فردي كه آن شرايط را داشته باشد به عنوان نايبت امام زمان(ع) شناخته مي شود و اين معيارها و ضوابط را فقيهان و مراجع شيعيان دارند.(6)

بر اين اساس بعد از تبديل شدن غيبت صغري به غيبت كبري نيابت عامه شروع شده و تا رظهور امام زمان(ع) نيز ادامه دارد. در اين جا بيان اين نكته ضروري است كه غيبت صغري با غيبت كبري تضاد نداشته، بلكه مكمل يكديگرند؛ زيرا شكل گيري غيبت كبري بدون صغري نوعي تحير و بحران براي شيعيان به وجود مي آورد و مردم با غيبت كبري غير مأنوس مي شدند و غيبت صغري تحيير شيعيان را از بين برده و زمينه غيبت كبري را فراهم كرد.

با توجه به مطالب مذكور، در هيچ دوره اي از غيبت، پيوند امام زمان(ع) با مردم قطع نشده و در دوران غيبت نيابت خاصه وجود داشته و در دوران غيبت كبري فقيهان و عالمان وجود داشته اند.

"شب كه خورشيد

جهانتاب نهان از نظر است

قطع اين مرحله با نور مهي بايد كرد".(7)

پي نوشت ها:

1 - بحار الانوار، ج 52، ص 380 و مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 673.

2 - محمد رضا حكيمي، خورشي مغرب، ص 52 - 54 و ص 60.

3 - صدوق، كمال الدين، ص 480، بحار الانوار، ج 52، ص 152 و صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 268.

4 - شيخ مفيد، الارشاد، ص 346 و اعيان الشيعه، ج 2، ص 46.

5 - سيره پيشوايان، ص 690 و خورشيد مغرب، ص 54.

6 - همان.

7 - خورشيد مغرب، ص 59.

غيبت كبري امام مهدي(عج) از چه سالي آغاز شد؟
پرسش

غيبت كبري امام مهدي(عج) از چه سالي آغاز شد؟

پاسخ

از سال 260 تا 329 هجري قمري، دورة غيبت صغري بود و بعد از آن غيبت كبري است. آخرين نايب خاص حضرت مهدي(عج)، ابوالحسن علي بن محمد سمري در نهم شعبان 329 هجري از ناحية مقدسه توقيعي دريافت كرد بدين مضمون:

"به نام خداوند بخشندة مهربان. اي علي بن محمد سَمَري! خداوند پاداش برادران ديني تو را در مصيبت مرگ تو بزرگ دارد. تا شش روز ديگر خواهي مُرد، پس امر حساب و كتاب خود را مرتب كن و دربارة جانشني اين مقام نيابت به هيچ كس وصيّت مكن تا به جاي تو بنشيند؛ زيرا غيبت دومي [= غيبت كامل يا غيبت كبري] فرا رسيده است. تا روزي كه خدا بخواهد، ظهوري نخواهد بود و آن پس از مدت درازي خواهد بود كه دل ها را سختي و قساوت فرا گيرد و زمين از ستم و بيداد پُر گردد. به زودي كساني از شيعيان من ادعاي مشاهده خواهند نمود. بدان هر كسي كه پيش از خروج سفياني و برآمدن صيحه [و بانگي] از آسمان، ادعاي ديدن و ملاقات مرا نمايد، بسيار دروغگو است. قدرت و توانمندي از آنِ خداوند بلند مرتبت است".1

بعد از گذشت شش روز، يعني پانزدهم شعبان 329 علي بن محمد سمري درگذشت و از آن تاريخ به بعد، دوره غيبت كبري مي باشد كه ديدار با حضرت و مبادلة پيام امكان ندارد.

ما پيوسته بايد زمينة قيام و فرج حضرت را آماده سازيم و رابطة معنوي را با اعطاي صدقه و دعاي عهد و ندبه تقويت نماييم.

1 شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج 2،

ص 516؛ شيخ طوسي، الغيبه، ص 242 - 243.

امام زمان(ع) در چند سالگي غايب شد؟
پرسش

امام زمان(ع) در چند سالگي غايب شد؟

پاسخ

امام زمان(ع) بنابر قول مشهور، در نيمة شعبان 255 ه.ق چشم به جهان گشود.[1] پس از شهادت امام حسن عسكري(ع) مأموران عباسي به خانة امام (ع) هجوم برده و در جستجوي جانشين و فرزند آن حضرت برآمدند. از اين حادثه معلوم گرديد كه خطر جدّي، جان امام را تهديد مي كرد، از اين رو لازم بود وجود مقدس امام زمان محفوظ بماند تا سلسله امامت و سلالة نبوّت و مصلح جهان حفظ گردد، به اين خاطر امام در پنج سالگي غايب گرديد. البته براي امام زمان(ع) دو غيبت وجود دارد: صغري و كبري.[2] غيبت صغري از 260 هجري - سال شهادت امام حسن عسكري آغاز و تا 329 طول كشيد و حدود 69 سال بود. در برخي از متون مدت غيبت صغري 70 و 74 سال ذكر شده است.[3] البته براي آغاز غيبت صغري، مبدأ دقيقي نيست كه بتوان گفت مثلاً در فلان روز، يا فلان ساعت آغاز شده است. بعد از غيبت صغري، غيبت كبري آغاز شد كه هنور ادامه دارد.

[1] ارشاد، ص 346؛ روضه الواعظين؛ ص 282؛ اصول كافي، ج1، ص 514؛ شيخ طوسي، الغيبه، ص 141.

[2] بحارالانوار، ج 52، ص 91؛ الزام الناصب، ج 1، ص 427.

[3] اعلام الوري، ص 416.

تا كنون از غيبت امام زمان(عج) چند سال مي گذرد؟
پرسش

تا كنون از غيبت امام زمان(عج) چند سال مي گذرد؟

پاسخ

دورة غيبت امام زمان(عج) از 260 هجري آغاز شده است. اكنون كه 1424 هجري قمري است، 1166 سال از آغاز غيبت حضرت مي گذرد. از 260 تا 329 به مدت 69 سال دورة غيبت صغري و از 329 تا كنون دورة غيبت كبرا است. اين در صورتي است كه آغاز غيبت امام را از هنگام شهادت امام حسن عسكري(ع) و از آغاز امامت آن حضرت بدانيم، همان گونه كه اكثر علماي شيعه اين نظر را برگزيده اند.

حال اگر آغاز غيبت حضرت را از هنگام تولد؛ يعني 255 هجري در نظر بگيريم، پنج سال افزوده مي شود.[1]

[1] اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 2، ص 596.

امام زمان(عج) چند سال در حضور بود و در چه تاريخي به غيبت رفت و تا كنون حدود چند سال است كه درغيبت است؟
پرسش

امام زمان(عج) چند سال در حضور بود و در چه تاريخي به غيبت رفت و تا كنون حدود چند سال است كه درغيبت است؟

پاسخ

امام مهدي(عج) در نيمة شعبان سال 255 هجري در شهر سامرا ديده به جهان گشود[2] و پدرش امام حسن عسكري(ع) در ربيع الاوّل سال 260 هجري به شهادت رسيد[3] كه بعد از شهادت پدر دورة امامت امام زمان(عج) آغاز شد. از همين زمان حضرت بنا به حكمتي از ديده ها پنهان شد. از اين تاريخ تا سال 329 هجري به مدت 69 سال در غيبت صغري به سر برد[4] و از سال 329 هجري تا كنون؛ يعني سال 1424، به مدت 1095 سال است كه حضرت در دورة غيبت كبري به سر مي برد.

[2] كليني، كافي، ج 1، ص 514.

[3] شيخ مفيد، ارشاد، ص 345.

[4] سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 2، ص 596 تا 600.

چرا مدت غيبت صغراي امام زمان (عج ) نسبت به غيبت كبرا كم تر بود؟
پرسش

چرا مدت غيبت صغراي امام زمان (عج ) نسبت به غيبت كبرا كم تر بود؟

پاسخ

برادر گرامي جناب آقاي عباس نظري , با سلام و احترام و ابراز تشكر از اين كه پرسش هاي خود را با مادرميان گذاشته ايد اينك پاسخ به سؤالات در مورد غيبت امام زمان (عج ):

چون غيبت كامل و تام , غيبت كبرا است و غيبت صغرا حالت مقدّمي و گذري دارد, آن چه كه از پيش در موردغيبت امام ثاني عشر خبر داده شده بود, عمدتاً غيبت كبرا بود, چون كه در اين دوره است كه امام مهدي (عج ) به كلي از ديده ها پنهان است ; در دورهء غيبت صغرا وكيلان و نائبان حضرت مي توانستند با ايشان ملاقات نمايند,حتي با واسطه كارگزاران حضرت در سازمان مخفي وكالت , برخي از شيعيان به حضور حضرت امام مهدي (عج ) مشرف مي شدند. تا به ولادت , امامت و حقانيت امام بيش تر ايمان آورند و شيعيان با ايمان مستحكم در دورهء غيبت كبرا قدم بگذارند. اصولاً همان گونه كه از نام اين دو غيبت برمي آيد, صغرا به معناي زمان كوتاه و كبرا به معناي زمان طولاني است و نام صغرا و كبرا بر اين دو نوع غيبت با توجه به همين مسئله (زمان كوتاه و طولاني ) اطلاق شده است و معنا نداشت كه صغرا, طولاني شود و كبرا, كوتاه باشد. اما در توضيح مقدمه بودن غيبت صغري براي كبرا قدري به گذشته برگرديم از زمان پيامبر(ص ) به بعد تا زمان امام حسن عسكري (ص ) هر يك از سيزده گوهر عصمت و طهارت در

مورد غيبت امام ثاني عشر بستر سازي نمودند.شيخ طوسي در اين باره مي گويد: . (1

اين زمينه سازي براي ورود شيعه به عصر غيبت در زمان دو امام هادي و عسكري (ع ) تقويت شد تا جايي كه امام هادي (ص ) ارتباط مستقيم خويش را با بسياري قطع كرد و يا كاهش داد و امام عسكري (ص ) از پس پرده باخواص و ديگران سخن مي گفت .(2 چون كه احتجاب و غيبت ناگهاني امام معصوم (ص ) مي توانست وضع دشوار و غير قابل تحملي را براي شيعه پديد آورد, مي بايست شيعه از پيش آمادگي پذيرش اين زمان را كسب نمايد.

كاهش ارتباط مستقيم دو امام هادي و عسكري (ع ) با شيعيان , نيز سازمان دهي و تقويت سازمان وكالت (سازماني مخفي كه از زمان امام صادق (ص ) پايه گذاري شر و تا پايان دورهء غيبت صغرا فعاليت داشت ) بستر راآماده مي كند تا شيعه در مواجهه با پديدهء غيبت امام ثاني عشر به گمراهي و اعوجاج نغلتند, و اگر مشكلي پيش آيد, با سازمان مخفي وكالت مرتفع گردد. با اين همه تلاش , در آغاز غيبت صغرا مشكلاتي براي شيعيان پديدآمد. وجود دورهء غيبت كه نوعي حالت برزخي و بينابين بودن دارد, اين اعوجاج ها را زدود. در آغاز غيبت صغرابا تلاش هاي صادقانه و خالصانهء كارگزاران امام مهدي (عج ) در سازمان وكالت , تمامي شك و شبهه شيعيان دربارهء ولادت و امامت امام مهدي (عج ) مرتفع شد. اين ها از آثار درخشان غيبت صغرا است . بنابراين غيبت صغرا مقدمه و زمينه ساز غيبت معهود الهي

است ; يعني غيبتي كه ديگر امام مهدي (عج ) از ديده ها به كلي پنهان مي شود و شيعه در آزمايش بزرگ قرار مي گيرد و مدام در حالت انتظار و آمادگي براي ياري دولت عدل مهدوي به سر مي برد.

غيبتي كه به صورت كامل و تمام براي امام مهدي (عج ) خدا مقدّر نموده , غيبت كبرا است . ليكن به جهت كاسته شدن مشكلات , غيبت صغرا به عنوان مقدمه قرار گرفته بود. بدين جهت است كه زمان غيبت صغرا محدود وكوتاه بود. براي آگاهي بيش تر مي توانيد به كتاب تاريخ عصر غيبت , نگاهي تحليلي به عصر غيبت امام دوازدهم (عج ) مؤلفان پور سيد آقايي , جباري , عاشوري و حكيم رجوع نماييد.

آيا غير از حضرت مهدي(عج) پيامبري هست كه غايب باشد (به اعتقاد اسلام و شيعه)؟
پرسش

آيا غير از حضرت مهدي(عج) پيامبري هست كه غايب باشد (به اعتقاد اسلام و شيعه)؟

پاسخ

از متون ديني استفاده مي شود كه برخي از پيامبران همانند حضرت مسيح و خضر و الياس و ادريس زنده اند.

تمام مورخان اتفاق نظر دارند كه حضرت خضر آب زندگي خورده و عمر جاودانه دارد.

در برخي از احاديث آمده است كه حضرت خضر به استقبال جنازه حضرت اميرالمؤمنين(ع) رفت و حسنين(ع) را تسليت داد و آنان را به قبر ساخته نوح(ع) راهنمايي كرد و منزل او بيشتر مسجد صعصعه و مسجد سهله بوده و است.

سيد بن طاووس روايت كرده است: خضر و الياس همه ساله در موسم حج در مكه يكديگر را ملاقات مي كنند و از آن جا، جدا مي شوند تا سال بعد كه به هم مي رسند.(1)

در موضوع چگونگي رفع و عروج حضرت عيسي(ع) ميان اهل نظر اختلاف است. برخي گويند: حضرت با همين جسم عنصري زنده است تا ظهور حضرت مهدي كه فرود آيد و با آن حضرت نماز خواند.

برخي ديگر معتقدند از كلمه "متوفيك"(2) در آيه شريف استفاده مي شود كه حضرت عيسي(ع) قبض روح شده و روح او را به آسمان ها برده اند.(3)

برخي از روايات ديدگاه اوّل را تأييد مي كند و سفارش اين است كه حضرت عيسي(ع) زنده است و در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) فرود مي آيد و پشت سر حضرت مطابق سنّت او نماز نمي خواند.(4)

اهل سنّت نيز در اين موضوع با شيعه اتفاق نظر دارند و گفته اند: آن گاه كه عيسي(ع) فرود آيد، هيچ يك از سنّت هاي حضرت محمّد(ص) را نسخ نخواهد كرد و در هنگام نماز، از امامي كه از امّت محمّد(ص) است جلو نمي افتد، بلكه او را مقدّم

داشته و پشت سر او نماز مي خواند.(5)

برخي از مورخان با توجه به آيه شريفه "و رفعناه مكاناً عليّاً"(6) معتقدند كه حضرت ادريس(ع) نيز زنده است و گفته اند كه بعد از 356 سال زندگي در دنيا، او را همانند حضرت عيسي(ع) به آسمان ها برده اند.(7)

در نتيجه ممكن است گفته شود: زنده بودن اين پيامبران نوعي "غيب" محسوب مي شود كه خداوند از آن ها آگاهي داشته و ما با قاطعيت نمي توانيم در مورد آن ها اظهار نظر كنيم.

از نظر اسلام به نحو قطعي تنها غايبي كه مصلح كل است و جهانيان منتظر ظهور او هستند كه زمين پرشده از ظلم و جور را، پر از عدل و داد كند، حضرت مهدي (عج) است.

پي نوشت ها:

1. قصص الأنبياء، عمادزاده اصفهاني، انتشارات اسلام، جزء اوّل، ص 343- 342.

2. آل عمران (3) آيه 49.

3. قصص الأنبياء، جزء دوم، ص 736 - 735.

4. كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، جزء 1، ص 280، ح 27 و ص 332- 332، ح 17.

5. تأويل مختلف الحديث، عبداللَّه بن مسلم بن قتيبة، چ دارالجيل، بيروت، ص 188.

6. مريم(19) آيه 57.

7. قصص الأنبياء، جزء اوّل، ص 190؛ تفسير نمونه، ج 13، ص 98.

در روايت و تفاسير آمده كه حضرت مهدي در چاهي در بغداد و چاهي در جمكران غايب شده است. بالاخره حضرت در كجا پنهان شده است؟
پرسش

در روايت و تفاسير آمده كه حضرت مهدي در چاهي در بغداد و چاهي در جمكران غايب شده است. بالاخره حضرت در كجا پنهان شده است؟

پاسخ

اين نگرش كه امام زمان (ع) در چاهي در جمكران غايب شده است، قابل قبول نبوده و فاقد دليل و روايت بوده و داده هاي تاريخي بر آن دلالت ندارد.

مسجد جمكران به دستور امام زمان ساخته شده ، حرمت و قداست آن از همان جهت است، نه بدان جهت كه حضرت در مسجد جمكران پنهان شده است. مسجد جمكران در سال 373 هجري ساخته شده است، يعني در دوران غيبت امام زمان. بنابراين معنا ندارد كه امام زمان از آنجا يا چاه آن ( كه بعد از ساختن مسجد، درست شده است) غايب شده باشند.

از بعضي متون استفاده مي شود كه يكي از راه هاي ارتباط با امام (ع) نوشتن نامه و انداختن آن در نهر آب و چاه است.(1) چاه مسجد جمكران بر اين مبنا ساخته شده تا مردم با انداختن نامه در آن مشكلات خويش را با امام درميان مي گذارند.

اين نگرش كه امام در چاهي كه در بغداد است، غايب شده است، نيز دليل معتبر نداشته و داده هاي تاريخي بر آن دلالت ندارد.

در اين كه امام زمان (ع) در كجا غايب شده ، اختلاف نظر است.(2) آنچه كه به واقع نزديك تر است آن مي باشد كه حضرت بعد از نماز گزاردن بر بدن پدر و دفن حضرت، وارد منزل شد و ديگر حضرت را در اجتماع و جمع نديدند. (3) در ضمن منزل امام در سامراء بود، نه در بغداد.

پي نوشت ها :

1 -

منتهي الآمال، ج1 - 2، ص 491.

2 - دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج1، ص 235.

3 - تاريخ عصرغيبت، ص 177.

غيبت صغرى و كبرى و فرق ميان آنها را بيان كنيد ؟
پرسش

غيبت صغرى و كبرى و فرق ميان آنها را بيان كنيد ؟

پاسخ

زم_ان غ_ي_ب_ت ص_غرى كوتاه و در طول مدت آن تماس امام با مردم بوسيله چهار نفر( عثمان بن س_ع_ي_د - م_حمد بن عثمان بن سعيد - حسين بن روح - على بن محمد سمرى )كه يكى پس از ديگرى به سمت نيابت خاص مفتخر مى شدند , برقرار مى گرديد . ولى غيبت كبرى مدتش طولانى است تا روزى كه جامعه بشرى آماده پذيرش حكومت الهى جهانى شود وبه امر خداى متعال ظهور فرمايد .

آيا امام زمان(عج) در سن 75 سالگي به شكل و هيأت يك فرد 75 ساله، غيبت كبراي خويش را آغاز نموده اند؟
پرسش

آيا امام زمان(عج) در سن 75 سالگي به شكل و هيأت يك فرد 75 ساله، غيبت كبراي خويش را آغاز نموده اند؟

پاسخ

در روايات اشاره اي به اين مطلب نشده، و تنها گفته شده است كه آن حضرت در قيافة شخص سي ساله يا چهل ساله ظهور مي كند.

بلي، ثبوتاً ممكن است در موقع غيبت در قيافة شخص 75 ساله غايب شده باشند، و نيز ممكن است در غير اين قيافه غايب شده باشند.

آيا موضوع غيبت امام زمان عليه السلام ساخته عثمان بن سعيد است؟
پرسش

آيا موضوع غيبت امام زمان عليه السلام ساخته عثمان بن سعيد است؟

پاسخ

برخي مي گويند: موضوع غيبت امام زمان (ع) ساخته برخي از اصحاب خصوصاً عثمان بن سعيد (نايب اول امام زمان (ع)) است.

اوّل كسي كه به موضوع غيبت امام زمان (ع) اشاره كرد رسول گرامي اسلام (ص) وسپس اميرالمؤمنين (ع) وساير امامان بوده است. آنان غيبت او را پيش بيني كرده ووقوع آن را به مردم گوشزد كرده اند.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: "سوگند به خدايي كه مرا براي بشارت برانگيخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدي كه به او مي رسد غايب مي شود، به طوري كه بيشتر مردم خواهند گفت: خداوند به آل محمّد نيازي ندارد وديگران در اصل تولّد او شك مي كنند، پس هركس زمان غيبت را درك كرد بايد دينش را نگهداري كند...".

{پاورقي . اثباة الهداة، ج 6، ص 386. پاورقي}

اصبغ بن نباته از اميرالمؤمنين (ع) نقل كرده كه فرمود: "آگاه باشيد كه آن جناب به طوري غايب مي شود كه شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمّد احتياجي ندارد".

{پاورقي . همان، ص 393. پاورقي}

امام صادق (ع) فرمود: "اگر خبر غيبت امام خود را شنيديد انكار نكنيد".

{پاورقي . همان، ص 350. پاورقي}

لذا موضوع غيبت امام زمان (ع) آن چنان بين شيعيان شايع ورايج بود كه شعرا در شعرهايشان ومؤلّفان در كتاب ها به آن پرداخته اند. از جمله كساني كه قبل از ولادت امام زمان (ع) در مورد غيبت حضرت مهدي (ع) تأليف داشته اند عبارتند از:

1 - علي بن حسن بن محمّد طائي طاطري از اصحاب موسي بن جعفر (ع).

{پاورقي . رجال نجاشي، ص 193. پاورقي}

2 - علي بن عمر اعرج كوفي از اصحاب موسي بن جعفر (ع).

{پاورقي . همان،

ص 194. پاورقي}

3 - ابراهيم بن صالح از اصحاب حضرت موسي بن جعفر (ع).

{پاورقي . همان، ص 28. پاورقي}

4 - حسن بن علي بن ابي حمزه، معاصر امام رضا (ع).

{پاورقي . همان. پاورقي}

5 - عباس بن هشام ناشري اسدي، از اصحاب امام رضا (ع).

{پاورقي . همان، ص 215. پاورقي}

6 - علي بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادي وعسكري (عليهما السلام).

{پاورقي . همان، ص 195. پاورقي}

7 - فضل بن شاذان نيشابوري از اصحاب آن دو امام (عليهما السلام).

{پاورقي . همان، ص 235. پاورقي}

عصر غيبت كبرا چه خصوصيات ويژه اي دارد؟
پرسش

عصر غيبت كبرا چه خصوصيات ويژه اي دارد؟

پاسخ

عصر غيبت كبرا زماني است كه با انتهاي غيبت صغرا شروع شده است. انتهايي كه توسط اعلان امام زمان (ع) در سال 329 هجري صورت گرفت. حضرت در نامه اي به علي بن محمّد سَمَري از انتهاي سفارت وشروع غيبت كبرا خبر داد.

عصر غيبت كبرا داراي شرايط وخصوصياتي است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - مسلمانان در اين عصر در ظاهر از رهبر وامام خود جدا شده اند، واو را نمي بينند ويا اگر مي بينند او را نمي شناسند. واين حكم كلّي براي عموم شيعيان است، گر چه ممكن است برخي به جهت مصالحي، مشرف به لقاي حضرت شوند.

2 - گسترش ظلم وستم در روي زمين، نيز از ويژگي هاي عصر غيبت كبرا است. وبا اين ويژگي، بين اين زمان وعصر حكومت اسلامي در زمان حيات پيامبر اكرم (ص) تمييز داده مي شود.

3 - تأكيد الهي بر امتحان امّت اسلامي در عصر غيبت كبرا؛ زيرا در اين عصر مردم با مشكلات بيشتري روبه رو خواهند بود از قبيل:

الف. گسترش فساد وفحشا در جامعه اسلامي و جهان.

ب. انواع فشارهاي سياسي ومشكلات كه در راه پذيرش حقّ وايمان است.

ج. مواجهه انسان با انواع شبهات در وجود امام زمان (ع).

در نتيجه مشاهده مي كنيم كه امامان: تأكيد فراواني بر اين موضوع مهم داشته اند. همان گونه كه از حضرت موسي بن جعفر (ع) روايت شده كه فرمود: "إذا فقد الخامس من ولد السابع، فاللَّه اللَّه في أديانكم لايزيلكم عنها أحد، يا بنيّ! إنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غيبة حتّي يرجع عن هذا الأمر من كان يقول به، إنّما هي محنة من اللَّه عزّوجلّ امتحن اللَّه بها خلقه

..."؛ "هر گاه پنجمين از اولاد هفتمين مفقود شد، پس خدا را، خدا را در اديانتان، مواظب{پاورقي . كافي، ج 1، ص 336، ح 2. پاورقي}

باشيد كه معتقدات شما را زايل نكنند، اي فرزندم! به طور حتم براي صاحب اين امر غيبتي است به حدّي كه معتقدان به آن، از اين امر رجوع مي كنند، واين محنتي است كه خداوند به واسطه آن خلقش را امتحان مي كند...".

آيا اين گونه غيبت در بين انبيا هم سابقه داشته است؟
پرسش

آيا اين گونه غيبت در بين انبيا هم سابقه داشته است؟

پاسخ

غيبت ودوري حجّت خدا از بين مردم امري تازه وجديد نيست كه در اين امّت آن هم در آخرين وصيّ پيامبر خاتم (ص) تحقق پيدا كرده باشد، بلكه سنتي الهي بوده كه حتي در بين انبيا نيز پيدا شده است. اينك به اسامي برخي از آنها اشاره مي كنيم: 1 - حضرت ادريس(ع)

مطابق برخي روايات، ادريس پيامبر به جهت مشاجره اي كه بين او وجبّاران زمانش ايجاد شد، بيست سال از ميان امتش غايب شد ودر كوه ها وغارها به سر مي برد. خداوند ملكي را موكّل بر او نموده بود تا هنگام غروب آفتاب افطاري او را حاضر كند... .

{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 130، ح 1 ؛ سعد السعود، ص 125. پاورقي}

2 - حضرت صالح (ع)

صدوق؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "إنّ صالحا (ع) غاب عن قومه زمانا، وكان يوم غاب عنهم كهلا... فلمّا رجع إلي قومه لم يعرفوه بصورته..."؛ "همانا صالحپاورقي} . كمال الدين، ص 137ù136. پاورقي}

مدتي از قومش غايب شد. هنگام غيبت پيرمردي بود... ووقتي كه به قومش بازگشت كسي او را به چهره نمي شناخت...".

3 - حضرت ابراهيم (ع)

حضرت ابراهيم (ع) نيز بنابر نقل روايات، مدّتي از ابتداي ولادت تا سال هاي زيادي مخفي بود وامر خود را كتمان مي كرد تا آنكه خداوند او را مأمور به ابلاغ رسالتش نمود.{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 138. پاورقي}

4 - حضرت موسي (ع)

صدوق نقل مي كند: "... حضرت موسي (ع) از شهر مصر به مدين فرار كرده، در آنجا مدّت زيادي نزد حضرت شعيب (ع) اقامت نمود...".{پاورقي . كمال الدين،

ج 1، ص 145. پاورقي}

5 - حضرت شعيب (ع)

مجلسي به سندش از امام علي (ع) نقل كرده كه فرمود: "إنّ شعيبا النبي (ع) دعا قومه إلي اللَّه حتي كبر سنّه، ودقّ عظمه، ثمّ غاب عنهم ما شاء اللَّه، ثمّ عاد إليهم شابّا"؛ "شعيب پيغمبر{پاورقي . بحارالأنوار، ج 12، ص 385، ح 10. پاورقي}

قومش را به سوي خدا دعوت كرد تا پير شد واستخوان هايش ضعيف شد. آن گاه تا مدّتي كه خواستِ خدا بود از ميان مردم غايب شد وسپس در حالي كه جوان شده بود به سوي آنها بازگشت...".

6 - حضرت الياس (ع)

قطب راوندي نقل مي كند كه حضرت الياس (ع) از ميان قومش هفت سال غايب شد، در آن مدّت در صحراها وبيابان ها متواري بود.{پاورقي . قصص راوندي، ص 248. پاورقي}

7 - حضرت دانيال نبي (ع)

صدوق؛ مي گويد: "دانيال نبي 90 سال از ميان قومش غايب واسير دست بخت النصر بود وپيروانش همگي در اين مدّت انتظارش را مي كشيدند".{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 385، ح 10. پاورقي}

8 - حضرت عيسي (ع)

حضرت عيسي (ع) دو نوع غيبت داشته است: يكي در مدّت 12 سال در سرزمين هاي شام ومصر وديگر از هنگامي كه خواستند او را به دار آويزند، تا هم اكنون كه بيش از دو هزار سال از عمر او مي گذرد وهنوز زنده است. وي هنگام ظهور حضرت مهدي (ع) براي تشكيل حكومت عدل جهاني ايشان را مساعدت خواهد نمود.

اداره جامعه در زمان غيبت

آيا راويان حديث كه درنامه امام زمان (عج) به نائب ايشان قيد شده است وشرائط فقيه جامع الشرايط مي تواند دريك زمان ويك مكان برچند نفر صدق كند واگر اين چنين است اين امر موجب تفرقه دربين مسلمين درفراردادهاي اجتماعي نمي شود.
پرسش

آيا راويان حديث كه درنامه امام زمان (عج) به نائب ايشان قيد شده است وشرائط فقيه جامع الشرايط مي تواند دريك زمان ويك مكان برچند نفر صدق كند واگر اين چنين است اين امر موجب تفرقه

دربين مسلمين درفراردادهاي اجتماعي نمي شود.

پاسخ

دراينكه آيا شرايط فقيه جامع الشرايط برچند نفر صدق كند يا خير ؟ جواب مثبت است يعني مي شود كه دريك زمان ويك مكان چند نفر داراي چنين شرايطي باشند واين هيچ مشكلي پديد نمي آورد وبلكه يك مسئله كاملاً عادي است مثل اينكه درجامعه ماچندين پزشك متخصص قلب ويا مغز و000 وجود دارد وهمه داراي مهارت خاصي هستند ومثل هم مي باشند وهيچ مسئله اي پديد نمي آيد چون اگر بگوئيم كه يك نفرباشد كافي است اين خلاف عقل است كه بخواهيم تمام مردم جامعه را به سمت يك نفر هدايت كنيم وبگوئيم همه دراين بيماري به يك پزشك كه موجود است مراجعه كنند وچون چنين فردي هست ديگر لازم نيست بقيه درس بخوانند وبه اين مقام ورتبه برسند چون يك پزشك جوابگوي همه نيست واز طرف ديگر راه درس خواند وآموزش علمي براي همه باز است وهمه مي توانند از اين موقعيت استفاده كنند وبه اين رتبه دست پيدا كنند درمورد مجتهدين وفقهاء نيز چنين است كه همه مردم مي توانند درس بخوانند وبه اين مقام برسند ونمي توان گفت باوجود يك فقيه ديگر نياز جامعه برطرف شده وديگران نبايد چنين كاري را انجام دهند .

اما مسئله مهم اين است چنانچه شما درسؤال مطرح فرموده ايد آيا اين امر باعث تفرقه مي شود يا خير؟

جواب اينست كه باعث تفرقه نخواهد شد چون درامور حكومتي ولي فقيه وجود دارد ودرجايي كه فقهاء دريك حكم حكومتي نظراتشان متفاوت باشد نظر حاكم شرع ( ولي فقيه) شرط است ، اما درمسائل ديني ، هرفردي وظيفه اي دارد وآن هم اينست

كه از فقيه جامع الشرايط اعلم تبعيت وتقليد كند . پس باوجود اين قيد يعني اعلم بودن فقط درواقع يك نفر است كه بايد از او تبعيت كرد. اما چرا مردم از افراد متفاوت تبعيت مي كنند علت اينست كه مردم درتشخيص اعلم آزاد هستند گاهي شخص با تحقيقاتي كه انجام مي دهد اعلم را شخصي وديگري اعلم را شخص ديگر تشخيص مي دهد ، اشكال كه نداردبلكه دليل برپويايي دين اسلام است كه راه مسدود نيست ومختص به يك عصر وزمان خاص نيست بلكه با تحقيق ودرس خواندن وپژوش دركلام ائمه (ع به مطالب جديد ونويني دست پيدا مي كند . لذا احكام بيان مراجع متفاوت است واين اختلاف ضرري به اصل اسلام ودين نمي زند ، مثلاً درتعضي از احكام جزئي نماز ، دومرجع با هم تفاوت نظر دارند اما هيچ كدام دراصل آن شبه وشك وارد نكرده اند واين اختلاف باعث تفرقه بين مؤمنين نمي شود گرچه حقيقت يكي است وقطعاً يكي از اين دو مرجع اشتباه كرده ولي براي افرادي كه از آنها تقليد مي كننند هيچ اشتباه وگناهي نيست چون آنها طبق وظيفه خودشان كه درعصر غيبت بايد به مرا جع رجوع كنند عمل كرده اند وآن مرجعي كه درآن حكم اشتباه كرده طبق يك قاعده اص___ولي ( درمطالب ديني ) مجزي وثواب مي برد چون او تفحص وتحقيق كرده وبه اين نتيجه دست پيدا كرده است پس بخاطر اين عمل او وتحقيق وبررسي كرده وخواسته كه به حق برسد وبه نظر خودش هم به حق رسيده خداوند به او پاداش خواهد داد.

لذا اين اختلافها هيچ كدام باعث تفرقه نخواهد

شد ومهمترين جايي كه امكان اختلاف باشد احكام حكومتي است كه باوجود ولي فقيه اين مشكل هم حل خواهد شد . پس هيچ جايي هم براي اختلاف وتفرقه دربين مؤمنين باقي نخواهد ماند.

با توجه به احتمال خطاي مراجع تقليد، چرا ما از داشتن امام حاضر در زمان غيبت محروم هستيم؟
پرسش

با توجه به احتمال خطاي مراجع تقليد، چرا ما از داشتن امام حاضر در زمان غيبت محروم هستيم؟

پاسخ

به نظر مي رسد توجه به چند مطلب براي پاسخ به سؤال شما لازم است:

مطلب اول) ائمه اطهار(ع) يكي از مهمترين وظايف خود را در دوران حضور خود به انجام رساندند. و غيبت امام زمان(عج) خللي به انجام آن وظيفه وارد نكرده است. آن وظيفه عبارت است از تبيين دين به گونه اي كه دين را مصون از تحريف نگاه دارد. توضيح اين كه:

1. دين خاتم بايد به گونه اي تبليغ شود و داراي ويژگي هايي باشد كه مانند اديان پيشين مصون از تحريف بماند. چرا كه در غير اين صورت همان فلسفه اي كه باعث تجديد ارسال انبيا شده است پس از دين خاتم نيز وجود خواهد داشت.

2. ائمه اطهار(ع) در طول تاريخ حيات طبيعي خود سه عمل را انجام دادند كه باعث مصونيت دين از تحريف مي شود: اول اين كه سنت پيامبر اكرم(ص) را آن گونه كه بود بيان كردند، دوم اين كه روش فهم دين از كتاب و سنت را _ كه همان اجتهاد است _ آموزش دادند؛ و سوم اين كه كساني را كه صلاحيت چنين فهمي دارند به مردم معرفي كردند. و مردم را در زمان غيبت به آنها ارجاع دادند.

3. ائمه اطهار(ع) با انجام اين سه عمل، يكي از شؤون و وظايف خود را _ كه تبيين دين است _ به اتمام رساندند. شؤون ديگر آنان عبارت است از رهبري امت و ولايت تكويني (يعني واسطه ي فيض بين خالق و مخلوق). از اين دو شأن شأن ولايت تكويني ارتباطي به حضور و غيبت ندارد و امام

معصوم(ع) همان گونه كه در زمان حضور ولايت تكويني دارد و واسطه ي فيض خداوند به مخلوقات است در زمان غيبت هم چنين است. و شأن رهبري امت نيز به نواب عام آنان يعني فقهاي جامع الشرايط سپرده شده است.

مطلب دوم) از مطلب اول به دست آمد كه فقهاي امت، دو شأن از شؤون امامت را ادامه مي دهند. يكي تبيين احكام دين كه از طريق همان روش آموزش داده شده توسط معصومان(ع) انجام مي شود و ديگري رهبري امت.

در هر دو شأن فقيه بر اساس آنچه از قرآن و سنت و عقل از اسلام برداشت مي كند عمل مي كند. تعاليم اسلام در اين دو زمينه يقينا كامل است چرا كه خاتميت چنين كمالي را اقتضا مي كند.

مشكلي كه شايد در اين زمينه پديد آيد، و شايد سؤال شما نيز درباره ي همين مشكل باشد، اين است كه فقيه، معصوم از خطا نيست و ممكن است در استنباط حكم شرعي از قرآن و سنت و عقل و يا در رهبري امت خطا كند. آيا همين امكان خطاي او باعث نمي شود وجود امام معصوم(ع) ضروري باشد و غيبت آنان خلاف فلسفه ي اصلي امامت باشد؟

مطلب سوم: امامان معصوم(ع) وظيفه خود را در تبين دين و حتي آموزش روش هاي كلي رهبري امت انجام داده اند و بي شك اگر غيبت رخ نمي داد و امام معصوم(ع) خودش رهبري امت را نيز به دست مي گرفت وضعيت مطلوبي بود اما دو نكته مي تواند به سؤال ياد شده پاسخ دهد.

نكته اول: امامت از ديدگاه شيعه جزء اصول عقايد است نه فروع دين. از بين سه شأن امامت (يعني تبيين دين، رهبري امت و ولايت تكويني) كدام يك از آنها جزء

اصول عقايد است؟ به نظر مي رسد شأن تبيين دين و ولايت تكويني امام يقينا جزء اصول عقايد است چرا كه از اموري است كه مستقيما به عقيده ي انسان مربوط است يعني من بايد معتقد باشم كه امام مبين اين است و كلام او بر من حجت است و ولايت تكويني امام معصوم(ع) نيز از اموري نيست كه مستقيما به عمل مكلفين مرتبط باشد. ولي شأن رهبري او مانند امر به معروف و نهي از منكر از فروع دين است. يعني بر او واجب است كه امت را رهبري كند و بر مردم تحت رهبري او واجب است كه رهبري او را بپذيرند.

پس تأكيد شيعه بر مسأله امامت به عنوان اصول دين مربوط به دو شأن تبيين دين و ولايت تكويني است. و غيبت امام زمان(عج) هيچ دخلي به اين دو وظيفه نزده است. بله مسأله ي امامت به عنوان رهبري است اسلام با غيبت امام زمان(عج) دچار لطمه اي بزرگ شده است، اما آنان در اين زمينه هم جانشيناني را براي خود معرفي كرده اند و روش هايي را براي رهبري امت آموزش داده اند. يعني هم سؤال چگونه بايد رهبري كرد و هم چه كسي بايد رهبري كند را پاسخ گفته اند.

وظيفه ي بزرگ انسان در دوران غيبت تلاش همه جانبه در راه بهتر شناختن اسلام و بهتر عمل كردن به آن است.

نكته دوم: گفته شد، شأن رهبري امامت، با غيبت امام زمان(عج) از رهبري امام معصوم به رهبري فقيه جامع الشرايط منتقل شده است. و انشاء الله با ظهور آن حضرت دوباره به رهبري امام معصوم(ع) باز گردد.

فلسفه ي غيبت امام زمان(عج) چه آزمايش انسان باشد، و چه عدم قابليت امت

براي امامت معصوم، و چه هر دو، در اين نكته فرقي نمي كند كه وظيفه ما در زمان غيبت عمل به فرامين اسلام است و اسلام روش خاصي را در شناخت فروع دين _ كه در غالب اجتهاد مصطلح متبلور است _ آموزش داده است. يعني تنها مسير شناخت احكام اسلام همين راه است و خود مجتهد و مقلدان او احكام اسلام را از همين راه مي شناسند.

گرچه ممكن است مجتهد در عمل به اين روشِ شناخت، در يك يا دو مورد خطا كند و حكم واقعي اسلام را در نيابد اما همگان به يقين مي دانند چون اسلام را از همان روشي كه خدا آموزش داده است دريافته اند، اولاً: احكام به دست آمده از آن، بيشترين و مهمترين احكامي از اسلام است كه بشر در دوران غيبت امام معصوم(ع) امكان شناخت آن را دارد؛ و ثانيا اعتقاد به آن احكام و عمل به آنها مي تواند در مجموع انسان را به سعادتي كه مورد نظر خداوند است برساند و ثالثا: در مواردي كه مجتهد خطا كرده است، نه تنها پاسخي عذر آور در برابر محاسبه ي اخروي الهي به شمار مي رود، بلكه انقياد او نسبت به احكام به دست آمده از روش اسلامي، براي او استحقاق پاداش را به ارمغان مي آورد.

اين مطلب _ كه در علم اصول فقه در مباحث، منجزيت و معذريت حكم ظاهري، و جمع بين حكم ظاهري و واقعي، و حرمت تجري و استحقاق ثواب انقياد مطرح مي شود _ مي تواند رهبري جامع الشرايط را با شيوه هاي رهبري به دست آمده از همين روش اجتهاد توجيه كند. يعني اگر در جامعه اي فقيه جامع الشرايطي رهبري امت را

به دست گيرد و مردم نيز وظيفه ي خود را در قبال اين رهبري (اطاعت و نصيحت) انجام دهند. و شيوه ي رهبري او برگرفته از تعاليم اسلام و از همين روش اجتهاد باشد، يقينا جامعه اي رو به سعادت خواهد بود و بيشترين و مهمترين اهداف اجتماعي اسلامي در آن محقق خواهد شد و خطاهاي آنان نه تنها پاسخي عذرآور نزد خداوند متعال دارد، بلكه به دليل روح انقياد استحقاق ثواب را نيز به همراه دارد.

آيا روايات مستندي مبني بر تشكيل حكومت اسلامي در زمان غيبت داريم؟
پرسش

آيا روايات مستندي مبني بر تشكيل حكومت اسلامي در زمان غيبت داريم؟

پاسخ

ضرورت وجود حكومت در هر جامعه اي، امري بديهي است و همواه مورد تأييد مكاتب و نظام هاي گوناگون بوده است. پژوهش هاي جامعه شناسان، نشان مي دهد كه تشكيل دولت و حكومت، هميشه و در همه شرايط يك ضرورت اجتناب ناپذير عقلي و فطري بوده است و نمي توان از آن بي نياز بود. بشر مدني بالطبع است و تنها در سايه يك زندگي اجتماعي و تشكيلات منسجم سياسي _ كه در آن حقوق انسان ها محترم شمرده مي شود _ مي تواند به حيات خود ادامه دهد. در غير اين صورت زندگي

بشري، شكل انساني و معقولي نخواهد داشت؛ بلكه هرج و مرج و بي نظمي، حفظ و بقاي اجتماع و حقوق افراد را با خطر مواجه خواهد ساخت. اسلام، دين فطرت و عقل است و بر اساس خواسته ها و نيازهاي فطري، معقول و منطقي انسان نازل شده است. در اين دين اين ضرورت عقلي و فطري به خوبي درك شده و وجود حكومت _ به عنوان يكي از ضروري ترين نيازهاي انسان و جامعه ي انساني _مورد تصديق و تأييد قرار گرفته و براي آن شرايط و ويژگي هاي مشخص شده است. بر اساس اين نياز فطري و عقلي پيامبر اسلام(ص) پس از هجرت به شهر مدينه، بلا فاصله شالوده تشكيل حكومت اسلامي را پي ريزي مي كرد و تشكيلات سياسي _ حكومتي ايجاد كرد. امام علي(ع) در سخن مشهور خويش اين ضرورت را چنين گوشزد مي نمايد: H{لابد لناس من امير برّ او فاجر...}H؛ M{مردم ناگزير نيازمند به اميد و حاكم اند؛ چه نيكوكار و چه زشتكار...}M.

در انديشه سياسي اسلام، براي اثبات ضرورت تشكيل حكومت اسلامي، به

ادله ي متعدّد عقلي، آيات و روايات استناد شده است. اگر بخواهيم از منظر روايات اين مسأله را بررسي كنيم، با دو دسته از روايات و احاديث رو به رو مي شويم: يكم. رواياتي كه بر ضرورت تشكيل حكومت اسلامي در هر زماني _ اعم از زمان حضور معصوم(ع) و يا غيبت _ تأكيد دارد. براي آشنايي مفصل با اين روايات، تصوير صفحاتي از كتاب حكومت اسلامي (عبدالمحمد حسني، مركز مطالعات و تحقيقات حوزه نمايندگي ولي فقيه، چاپ اول، تابستان 1376) ارسال مي گردد. دوم: رواياتي كه به صورت خاص، در مورد شرايط و ويژگي هاي حاكم اسلامي در زمان غيبت صادر شده است. مجموع اينها دلالت بر نصب عام فقيه واجد الشرايط، در زمان غيبت معصوم(ع)، براي اداره و رهبري جامعه ي اسلامي از سوي امامان و لزوم قيام براي تشكيل حكومت از سوي فقيهان و ضرورت همكاري و اطاعت مردم از ايشان دارد. در اين زمينه، تصوير صفحاتي از مأخذ ياد شده ارسال مي گردد. اين روايات معتبر بوده و از گذشته هاي بسيار دور، مورد استناد فقهاي زيادي (مانند شيخ مفيد، شيخ طوسي، ديلمي، فاضل، شهيدين، محقق نراقي، صاحب جواهر و...) قرار گرفته است.

جهت اطلاع بيشتر ر.ك:

1. ولايت فقيه، امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره).

2. دين و دولت در انديشه اسلامي، محمد سروش، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.

3. جعفر سبحاني، حكومت اسلامي، انتشارات توحيد، انتشارات ياسر.

4. انقلاب جهاني مهدي(ع)، محمدي ري شهري، 1360.

اگر براساس دليل عقلي امام معصوم بايد زمام امر حكومت را به دست گيرد پس چرا در زمان غيبت امام معصوم«عليه السلام» در رأس حكومت نيست و اگر فقيه عادل هم مي تواند حكومت را به دست گيرد پس از اصل نبايد دليلي بر لزوم امامت امام معصوم«عليه السلام» داشته باشيم؟
پرسش

اگر براساس دليل عقلي امام معصوم بايد زمام امر حكومت را به دست گيرد پس چرا در زمان غيبت امام معصوم«عليه السلام» در رأس حكومت نيست و اگر فقيه عادل هم مي تواند حكومت را به

دست گيرد پس از اصل نبايد دليلي بر لزوم امامت امام معصوم«عليه السلام» داشته باشيم؟

پاسخ

دليلي كه نيازمندي جامعه را به امام اثبات مي كند همان دليلي است كه لزوم وجود پيامبر را اثبات مي كند و دليل در اين مورد قاعده لطف است بدين معني كه آفرينش آنان از روي لطف و عنايت وي سرچشمه گرفته است و لطف خدا ايجاب مي كند كه برنامه براي آنان بفرستد و آنان را در وظايف خويش سرگردان نگذارد.

و همانگونه كه مردم بدون پيامبر از نظر برنامه سرگردان مي مانند و نمي توانند عوامل سعادت و خوشبختي خويش را به درستي بفهمند بدون امام هم نمي توانند به درستي جزئيات سعادت خويش را در زندگي رهنمون گردند.

بنابراين لطف ايجاب مي كند كه خداوند شخصي را بنام پيشوا و زعيم و رهبر پس از پيامبر براي آنان برگزيند در اينجا اين سخن پيش مي آيد كه پس چرا خداوند امام را غايب قرار داده است و چگونه اين با دليل مذكور سازگار است؟

پاسخ اين است كه علّت غيبت امام زمان آمده نبودن زمينه براي حكومت آن حضرت است و به عبارت روشن تر خداوند باعث نشده كه امام زمان غايب گردد تا با لطف وي ناسازگار باشد بلكه چنان كه محققين يادآور شدند اين ماييم كه زمينه را براي غيبت وي آماده ساختيم و آنگاه كه جهان خواستار حكومت وي گردد و آمادگي براي اين مسئله در بشريّت به وجود آيد وي به اذن خدا ظاهر گشته و عدالت و ساير دستورات الهي را در جامعه انساني گسترش مي دهد آن وقت اين سخن پيش مي آيد كه حال كه اما زعيم كنوني به حسب ظاهر نيست چه كسي

بايد متصدّي زعامت شود؟

روشن است كه در اين صورت شايستگي فقهاي عادل براي اين مسئله بيش از ديگرانست و بر اين اساس از ناحيه آن حضرت دستور داده شده كه مردم در تكاليف خويش به فقهاء و مراجع ديني توجّه كنند و در حل اختلافات خويش آنان را حاكم قرار دهند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

همان دليلي كه ايجاب مي كرد خداوند پس از پيامبر يك رهبر معصوم براي امّت اسلامي قرار دهد پس از غيبت امام زمان نيز ايجاب مي كند بنابراين چرا امام زمان«عليه السلام» غايب است؟
پرسش

همان دليلي كه ايجاب مي كرد خداوند پس از پيامبر يك رهبر معصوم براي امّت اسلامي قرار دهد پس از غيبت امام زمان نيز ايجاب مي كند بنابراين چرا امام زمان«عليه السلام» غايب است؟

پاسخ

لزوم تعيين يك رهبر معصوم به اقتضاي لطف و مهر گسترده ي خدا در مورد تربيت مردم به سوي كمالات آنان است و اين برهان ايجاب مي كند كه خداوند رهبر معصوم را معرّفي و تعيين كند و اقتضاي اين دليل اين نيست كه خداوند از تمام جهان يك رهبر را بر سرتاسر جهان مسلّط كرده و ديگران را به طور اجبار مقهور و مغلوب قرار دهد بلكه پذيرش رهبر و پيروي از وي و تسليم در برابر حكومت وي بايد از ناحيه ي مردم صورت گيرد.

پس از درگذشت پيامبر اسلام گرچه خداوند رهبر مسلمانان را معرّفي و تعيين كرده بود ولي آنان زير بار حكومت وي نرفتند و بر خداوند هم ديگر لازم نبود كه آن حضرت را به قهر و غلبه بر آنان مسلّط نمايد.

در زمان غيبت هم خداوند رهبر شيعه را توسط پدر بزرگوارش حضرت عسكري و اجداد بزرگوارش معرّفي فرموده بود ولي مردم پذيراي حكومت و خلافت آن حضرت نبودند گذشته از مصالحي كه در غيبت آن حضرت وجود داشت و آنگاه كه ظلم و بيداد در جهان گسترش يابد و جهان بشريت خويشتن را نيازمند حكومت عدل وي ببيند و ناتواني خويش را از اداره ي امور احساس نمايد خداوند امام زمان را ظاهر مي كند و حكومت عدل و داد را به دست تواناي او در جهان مستقر مي سازد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

با اينكه وظيفه يك رهبر و امام رهبري جامعه در راه تشكيل يك مدينه فاضله است چگونه امام زمان«عليه السلام» در اين مدّت طولاني نقشي در اين مسئله نداشته است؟
پرسش

با اينكه وظيفه يك رهبر و امام رهبري جامعه در راه تشكيل يك مديƙǠفاضله است چگونه امام زمان«عليه السلام» در اين مدّت طولاني نقشي در اين مسئله نداشته است؟

پاسخ

اوّلاً مسئله امامت تنها مربوط بǠجنبه هاي رهبري اجتماعي و بيان احكام و تشكيل مدينه فاضله ƙʘӘʠبلكه امام از نظر نظام آفرينش و تكوين هم در جهان مؤثّر است و اساساً واسطه فيض بين آفريدگار و آفريده ها است و جمله معروف «لولا الحجه لساخت الارض باهلها؛ اگر حجّت نباشد زمين اهل خودش را فرو مي برد» مربوط به همين مسئله نقش تكويني امام در جهان است.

ثانياً خداوند امام را براي تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده آل قرار داده است و به اصطلاح علم كلام امام لطفي است از جانب پروردگار و اين در صورتي است كه جامعه انساني آماده پذيرائي اين لطف باشد و از اين هدف بزرگ استقبال كند امّا اگر انسانها خواهان حكومت صلح وعدلي كه در پرتو وجود امام تشكيل مي شود نباشند در اين صورت لازم نيست كه امام نقشه هاي خود را با زور و جبر به صورت اعجاز غير طبيعي عملي ساخته و چنان حكومتي را در جامعه بشري مستقر سازد.

بنابراين غيبت امام زمان«عليه السلام» مربوط به خود ماست و در آن هنگام كه جامعه بشر خواستار چنان حكومتي شود و زمينه براي ظهور امام فراهم گردد امام ظاهر خواهد شد و حكومت واحد جهاني را در جهان به وجود خواهد آورد.

ثالثاً غيبت امام مستلزم قرار دادن شيعه در تخدير نيست و اتّفاقاً مطلب به عكس است زيرا اگر جامعه در پرتو رهبري يك امام معصوم«عليه السلام» مي تواند به درجات عالي تكامل نائل گردد

ولي در عين حال اگر امام غايب شد از نظر اينكه شيعه بايد روي پاي خويش بايستد مي تواند با استفاده از تعالم درخشان اسلام كه از كتاب و سنّت به دست آمده است چنان جامعه يي را به وجود آورد و بايد تصديق كرد كه ما هم چنانكه شايسته است از اين موقعيّت استفاده نمي كنيم و از ذخائري كه در اختيار داريم به طور كامل بهره نمي گيريم گذشته از اينكه از روايات چنين به دست مي آيد كه فلسفه غيبت امام تا خود حضرت ظاهر نگردد به درستي روشن نمي شود و وقتي ظاهر گردد معلوم خواهد گشت چرا غايب شده است و فلسفه غيبتش چه بوده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا لازمة رهبريت جامعه اسلامي ارتباط با آقا امام زمان(عج) است. يعني ولي فقيه و رهبر جامعه مسلمانان را خداوند از قبل منصوب كرده اند؟
پرسش

آيا لازمة رهبريت جامعه اسلامي ارتباط با آقا امام زمان(عج) است. يعني ولي فقيه و رهبر جامعه مسلمانان را خداوند از قبل منصوب كرده اند؟

پاسخ

لازمة رهبريت جامعة اسلامي، ارتباط حضوري و تشرف به محضر امام زمان(عج) نيست، بلكه ممكن است رهبر جامعه مانند ساير شيعيان مخلص افتخار تشرف نصيبش نگردد و ممكن است به عللي از اين فيض محروم شود. بايد توجه داشت كه فيض تشرف به حضور حضرت ولي عصر(ع) شرعاً و عرفاً و عقلاً از شرايط اجتهاد و رهبري نمي باشد. البته مسلّماً رهبر جامعه و فقهاي عظام بلكه اكثر عموم شيعيان و پيروان مكتب اهل بيت(ع) ارتباط معنوي به وسيلة خواندن دعاي عهد و دعاي ندب و دعاي ديگر و توسل و استغاثه از حجه بن الحسن العسكري(ع) با آن جناب دارند، و بدين وسيله عنايات امام عصر(ع) را به خود جلب مي نمايند.

تعيين وليّ امر و حاكم اسلامي و رهبر جامعه از جانب شرع انور به دوگونه است:

1- تعيين بالتنصيص، كه شخص معيّني بالخصوص، براي مقام رهبري امت معرفي مي شود، چنان كه رسول خدا(ص) از سوي خدا و دوازده امام معصوم(ع) با نام و نشان از طرف رسول الله(ص) براي رهبري امت منصوب گرديدند. قرآن در مسئلة ولايت اميرمؤمنان(ع) به پيامبر(ص) دستور مؤكد داد و پيامبر(ص) هم در غدير خم در بين حدود صد هزار نفر دست علي(ع) را گرفت و فرمود: "هر كس من مولا و سرپرست او هستم، علي ولي و سرپرست او است".

2- تعيين بالتوصيف، به گونه اي كه شارع اوصافي را ارائه مي دهد تا هر كس واجد آن شرايط باشد، شايستگي مقام ولايت را

داشته باشد. طبيعي است چنان چه واجدين شرايط متعدد باشند، بايد صالح ترين آنها انتخاب شود.

امام صادق(ع) فرمود: "هر كس احاديث ما را روايت كند و در حلال و حرام ما صاحب نظر باشد و احكام ما را بشناسد، بايد به حكمت او راضي باشيد. پس من او را حاكم بر شما قرار دادم. هر كس حكم او را قبول نكند، به حكم خدا و به ما استخفاف نموده و رد كنندة ما رد كنندة خداوند است".[57]

حضرت در حديث ديگر فرمود: "هر يك از فقها صيانت نَفْس كند، دينش را حفظ نمايد، مخالف هواهاي نفساني باشد، مطيع امر مولايش شود، پس عوام مردم بايد از فقهاي داراي اين ويژگي ها تقليد نمايند".[58]

امام زمان(ع) در توقيع شريفش فرمود: "در مسائل و حوادث پيش آمده به راويان احاديث ما مراجعه كنيد، چون آن ها حجت من بر شمايند و من حجت خدا هستم".[59]

نتيجه: رهبر جامعة اسلامي همچون ساير شيعيان در حد شايستگي هاي خود ارتباط معنوي با امام زمان(ع) دارد، ولي ارتباط حضوري و تشرف به محضر مولي، از شرايط رهبري در عصر غيبت نيست و براي هر كس حاصل شود، توفيق بزرگي نصيبش گرديده است. خداوند به همة آرزومندان نصيب فرمايد. نصب ولي فقيه و رهبر جامعة اسلامي از طرف شارع مقدس است؛ بدين معني كه از طرف شارع شرايطي گفته شده كه هر كس داراي آن شرايط باشد، شايستة رهبري است و مردم به واسطة خبرگان اين شايستگي را در فرد معيّني كشف مي كنند و به جامعه اعلام مي دارند و مردم هم با او بيعت كرده و پيروي از وي را واجب مي شمارند.

ولايت

فقيه مراتبي دارد، مانند مرتبه افتا كه مجتهد جامع الشرايط و صاحب رساله مي باشد كه اعلم و يا مظنون الاعلميه است، كه ولايت به معناي مرجعيت را احراز مي كند. تعدد مراجع مانعي ندارد اما گاهي ولايت به معناي تشكيل حكومت است. تعيين حاكم عادل و جامع الشرايط به وسيلة متخصصان و خبرگان صورت مي گيرد وگرنه هرج و مرج ايجاد مي گردد. در جمهوري اسلامي مردم بايد خبرگان را انتخاب نمايند و خبرگان نيز ولي فقيه را كه آگاه به مسايل سياسي و اجتماعي باشد، در اولويت قرار مي دهند.

[57] وسائل الشيعه، ج 18، ص 98، حديث 1.

[58] بحارالانوار، ج 2، ص 88.

[59] وسائل الشيعه، ج 18، ص 101، حديث 9.

در خصوص مهدويت و جنبش هاي اسلامي در جهان اسلام توضيح دهيد.؟
پرسش

در خصوص مهدويت و جنبش هاي اسلامي در جهان اسلام توضيح دهيد.؟

پاسخ

متأسفانه پرسش فاقد شفافيت است. اگر مقصود آن است كه نهضت هايي قبل از ظهور امام زمان(ع) زمينه ساز ظهور امام هستند، يعني مصلحان و آزادي خواهان با نهضت هاي اصلاحي خويش زمينه ظهور حضرت را فراهم مي كنند، بايد گفت: درباره زمينه سازي و علم زمينه سازي قيام ها دو ديدگاه عمده وجود دارد.

الف) برخي عقيده دارند كه در زمان غيبت امام زمان(ع) قيام عليه فساد و ظلم واجب است،(1) زيرا نهضت هاي مقدس يكي از عوامل مهم و زمينه ساز ظهور امام زمان(ع) محسوب مي شوند، از اين رو در برخي روايات تصريح شده است كه برخي از قيام ها زمينه ساز ظهور حضرت هستند.

ب) در مقابل شماري اندك برآنند كه قيام و تشكيل حكومت در زمان غيبت جايز نيست.(2) طرفداران اين نگرش برخي از روايات را دستمايه خويش قرار داده اند كه در آن ها از گسترش فساد(3) و شكست قيام و ممنوعيت آن سخن به ميان آمده است.(4)

متون و آموزه هاي ديني، رويكرد اول را تأييد مي كنند و مبناي دوم قابل قبول نيست، زيرا آن دسته از روايات كه طرفداران ديدگاه دوم بدان استناد و استدلال نموده اند، قابل توجيه است، چون گسترش ظلم بدان معنا نيست كه نهضت هاي اصلاحي در زمان غيبت شكل نگيرند. آن دسته از روايات كه از گسترش ظلم قبل از ظهور امام زمان(ع) گزارش مي دهد، به معناي خبر دادن از وضعيت جهان قبل از ظهور است.

آن دسته از روايات كه از شكست قيام و يا ممنوعيت آن گزارش مي دهند، ناظر بر قيام هايي مي باشد كه با هدف نامقدس و در راستاي تأمين اهداف غير اسلامي

به وجود مي آيند. قيام هايي كه با انگيزه الهي و اصلاح امت اسلامي شكل مي گيرند جايز است، از اين رو قيام ها به مشروع و غير مشروع تقسيم شده اند، امام باقر(ع) فرمود: "هنگامي كه كسي براي قيام به سوي شما آمد، توجه كنيد كه براي چه هدفي قيام مي كند".(5)

يكي از نويسندگان در بررسي روايات مي نويسد: "امام(ع) در اين روايات قيام ها را به دو دسته تقسيم مي كند. قيام هايي كه رهبران آن ها به سوي خود دعوت مي كنند و قيام هايي كه براي مقابله با باطل و اقامه حق صورت مي گيرد. امام(ع) قيام هاي دسته دوم را تأييد مي كند".(6)

مطلب قابل توجه آن است كه در برخي رواياتي هم سخن از قيام هاي قبل از ظهور به ميان آمده است و هم مردم به قيام فراخوانده شده اند. ائمه(ع) برخي از قيام ها مانند قيام شهيد فَخ (7) و قيام زيد بن علي(ع) را تأييد نموده اند.(8) و نيز پيامبر اسلام(ص) فرمود: "مردمي از مشرق قيام مي كنند و زمينه حكومت مهدي(ع) را فراهم مي نمايند" (9) از سوي ديگر آن دسته از روايات كه قيام هاي قبل از ظهور را جايز نمي دانند، با سيره معصومان(ع) و برخي از آيات نيز تضاد دارند، زيرا قرآن همگان را به قيام عليه ظلم فراخوانده و به امر به معروف و نهي از منكر سفارش نموده كه اين فراخوني شامل زمان غيبت هم مي شود، مضافاً بر اين كه ائمه(ع) اقدام به قيام نموده و امر به معروف و نهي از منكر مي كردند.

بر اين اساس بايد گفت: جنبش هاي اسلامي كه در زمان غيبت با انگيزه هايي صورت مي گيرد، زمينه ساز ظهور امام زمان(ع) مي باشند.

پي نوشت ها:

1 - مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع) ص 185.

2 - همان.

3

- بحارالانوار، ج 51، ص 73.

4 - فروع كافي، ج 8، ص 297؛ مستدرك الوسائل، ج 11، ص 34.

5 - وسائل الشيعه، ج 11، ص 35.

6 - مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص 195.

7 - بحارالانوار، ج 48، ص 165.

8 - عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 252؛ بحارالأنوار، ج 46، ص 170.

9 - مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع) ص 213.

طبق روايات حكومت ايران قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) چگونه خواهد بود؟ آيا حكومت فعلي ايران تا ظهور امام زمان(ع) خواهد ماند؟
پرسش

طبق روايات حكومت ايران قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) چگونه خواهد بود؟ آيا حكومت فعلي ايران تا ظهور امام زمان(ع) خواهد ماند؟

پاسخ

دسته اي از روايات از وجود قيام و حكومت حق (كه پيش از ظهور حضرت مهدي(عج) در مشرق زمين پديدار مي گردد و تا زمان ظهور ادامه مي يابد) خبر داده اند.

پيامبر اسلام(ص) فرمود: "يخرج أناس مِن المشرق فوطئون للمهدي سلطانه؛ مردمي از مشرق قيام مي كنند و زمينه حكومت مهدي(ع) را فراهم مي سازند".(1)

حضرت باقر(ع) فرمود: "گويا مي بينم مردمي را از مشرق كه در طلب حق قيام كرده اند، ولي (حاكمان) به آنان پاسخ نمي دهند. پس از مدّتي دوباره قيام مي كنند. اين بار نيز به آنان پاسخي داده نمي شود، ولي اين مرتبه كه وضع را چنين مي بينند، شمشيرهاي خود را بر شانه هايشان مي نهند. در اين هنگام آن چه را مي خواهند، به آنان مي دهند اما نمي پذيرند و دست به قيام مي زنند (و رژيم حاكم را ساقط و حكومتي بر اساس مباني اسلام تشكيل مي دهند) اينان اين حكومت را جز به صاحب شما (حضرت مهدي) تسليم نمي كنند. كشتگان اين قيام، همه شهيد به شمار مي روند. اگر من آن زمان را درك كنم، خود را براي خدمت مهدي(عج) نگه مي دارم.(2) ممكن است اين احاديث بر قيام و نهضت امام خميني(ره) حمل شود. در اين صورت جمهوري اسلامي ايران زمينه ساز حكومت امام عصر(عج) خواهد شد و انشاءاللَّه تا ظهور منجي عالم بشريت پايدار خواهد ماند. مقصود از شمشيرها در اين روايات، مي تواند اسلحه باشد كه در هر زماني مختلف است.

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 51،

ص 87.

2. همان، ج 52، ص 243.

آيا بر امام مهدي (ع) لازم است كه بدون واسطه در امور دخالت نمايند؟
پرسش

آيا بر امام مهدي (ع) لازم است كه بدون واسطه در امور دخالت نمايند؟

پاسخ

خير، بر امام واجب نيست كه شخصاً و بدون واسطه در امور دخالت نموده و راتق باشد، بلكه ميتواند ديگران را به نحو خصوص يا به عنوان عموم از جانب خود بگمارد. همانطور كه اميرالمؤمنين و ائمه(ع) از طرف خود، در شهرهائي كه حاضر نبودند، ديگران را منصوب ميفرمودند، امام هم در زمان غيبت صغري كساني را به مقام نيابت خاصه نصب فرموده بود و در غيبت كبري بطور عموم، فقها و علماي عادل را كه دانا به احكام هستند، براي قضاي فصل خصومات و اجراي سياسات و حفظ و نظر در مصالح عالي اسلامي نصب و تعيين كرده كه مرجع امور خلق باشند. پس ايشان در عصر غيبت به نيابت از آن حضرت بر حسب ظاهر عهدهدار حفظ شريعت و به شرحي كه در كتابهاي فقه مذكور است داراي ولايت ميباشند.

چگونه در بحث ولايت فقيه به توقيع شريف كه از نظر سند مخدوش است تمسّك مي شود؟
پرسش

چگونه در بحث ولايت فقيه به توقيع شريف كه از نظر سند مخدوش است تمسّك مي شود؟

پاسخ

راجع به توقيع شريف، اعتبار و حجيّت آن ثابت است؛ زيرا شيخ ما صدوق (ره) در كتاب «كمال الدين» از شيخ خود« محمد بن محمد بن عصام الكليني» كه از طبقة دهم است _ روايت كرده است. در اينجا با جملة«رحمه الله» و در موارد ديگر با جمله «رضي الله عنه» از او تجليل و تعظيم كرده است.

در اينجا توقيع شريف را از « ثقه الاسلام كليني» و او از «اسحاق بن يعقوب» روايت كرده؛ كه او بوسيلة جناب« محمد بن عثمان» _ رضوان الله تعالي عليه _ نايب دوّم از نوّاب اربعه، كتابي را كه متضمّن سؤالاتي بوده، تقديم كرده و به خط اشرف حضرت صاحب الامر(ع) توقيعي در جواب دريافت نمود. همچنين «شيخ طوسي» در كتاب «غيبت» اين توقيع رفيع را از جماعتي از «جعفر بن محمد بن قولويّه» كه از ثقات و اجلاء در حديث و فقه و صاحب تصنيفات بسيار و از طبقة دهم است، و از «ابي غالب زراري احمد بن محمّد بن سليمان»، از طبقة دهم، كه او نيز از مشايخ و اجلاء است و به جلالت قدر، و كثرت روايت، و «شيخ عصابه»، و القابي غير از آن، تعظيم و توصيف شده، و از غير اين دو بزرگوار ، روايت فرموده و آن بزرگواران از جناب كليني، و او از«اسحاق بن يعقوب» _ كه به احتمال قوي برادر كليني بوده _ روايت كرده است؛ و از اعتماد«كليني» به او، و احتجاج «صدوق» و «شيخ طوسي» (محمدون ثلاثه) جلالت قدر وثاقت او نيز

معلوم مي شود. بنابر اين نه تنها سند ضعيف نيست، بلكه به نظر مي رسد كه در كمال قوّت و اعتبار است.

علاوه بر آن كه متن آن _ كه متضمّن جواب از مسايل مهم است _ نيز بر قوّت و اعتبار آن افزوده است، و اباحة خمس در آن، دليل بر ضعف آن نمي شود، نهايت امر يكي از اخبار، تحليل و اباحه است كه با آن در فقه، مثل ساير روايات، معامله مي شود.

مضافاً بر اينكه معلوم نيست سؤال از مطلق خمس بوده يا از خمس مبتلا به در مورد اماء، و جملة قبل از اين جمله كه مي فرمايد: «أمّا المُتُلَبّسُونَ بِأَمْوالِنا فَمَنْ اِسْتُحَلَ مِنْها شَيْئاً فَأَكَلَهَ فَإِنَّما يَأْكُلُ النّيرانَ»، (وسائل ج 9/550) نيز قرينه است بر اين كه سؤال از مطلق خمس نبوده است. بنابراين تعرّض توقيع به صورت اجمال به حكم خمس، شاهدي بر ضعف آن نيست و توقيع رفيع در كمال اعتبار است.

در تاريخ خوانده ايم كه هر حكومت و تمدنى روزى سقوط مى كند، آيا امكان ندارد كه حكومت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) هم روزى سقوط كند؟ يعنى مردم به آن عادت كنند و از آن دلزده شوند؟
پرسش

در تاريخ خوانده ايم كه هر حكومت و تمدنى روزى سقوط مى كند، آيا امكان ندارد كه حكومت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) هم روزى سقوط كند؟ يعنى مردم به آن عادت كنند و از آن دلزده شوند؟

پاسخ

چنين چيزى در زمان حكومت جهانى امام عصر "عجل الله تعالى فرجه الشريف " متصور نيست. زيرا حكومت ها يا به دليل ظلم و ستم و انحراف از اصول عدالت سقوط مى كنند و يا به دليل فريب مردم و دلزدگى آنها از حكومت. و اين عوامل در زمان حكومت جهانى حضرت مهدى "سلام الله عليه" محال است

افول و سقوط يك حكومت از دو ناحيه امكان دارد:

الف: زوال اركان حكومت به دليل ظلم و ستم و دور شدن از طريقه ى صواب و عدالت، كه نتيجه ى آن طغيان و قيام مردم عليه حكومت و يا هجوم بيگانگان و در نهايت سرنگونى حكومت است. بسيارى از حكومتها كه در طول تاريخ سرنگون شده اند به همين دليل بوده است. مثلا در دوره ى اسلامى حكومت بنى اميه به دليل بى عدالتى، توسط عباسيون سقوط كرد و يا حكومت عباسيون كه با هجوم مغول ها نابود شد و يا حكومت ساسانيان در ايران كه با هجوم مسلمانان كاملا تسليم شد، زيرا ظلم و ستم به حدى بود كه مردم هيچ علاقه اى براى دفاع از اين حكومت ها نداشتند، بلكه به دنبال منجى يى مى گشتند. انقلاب اسلامى و سرنگونى حكومت شاهنشاهى نيز قيام مردم ايران عليه ظلم و ستم بود. تمام حكومت هاى ظالمانه با چنين وضعى مواجه شدند كه يا از درون پاشيدند و

يا با هجوم بيگانگان به دليل پاشيدگى درونى و دلزدگى مردم، تسليم و نابود شدند.

ب: فريب مردم از راه تبليغات و دلزده كردن آنها از حكومت، چنانكه در زمان حكومت اميرالمؤمنين "سلام الله عليه" واقع شد. تبليغات سنگين مخالفين و جنگهايى كه بر امام (عليه السلام) تحميل شد اجازه ى فكر كردن را به مردم آن زمان نداد، گذشته از اينكه به دليل انحرافاتى كه در جامعه ى آن روز پيدا شده بود امام (عليه السلام) راضى به قبول حكومت نبودند زيرا مى دانستند كه خواص جامعه دچار انحرافات بسيارى شده اند و اجراى عدالت درباره ى آنها باعث دردسرهاى فراوان براى حكومت مى شود و مردم هم به دليل دور

افتادن از حقيقت اسلام ناب، توان مقاومت در برابر هجوم انحرافات و تبليغات منفى را ندارند،(4) كه در مجموع، نتيجه اى جز شهادت حضرت و پايان حكومت ايشان نبود. اما در حكومت جهانى حضرت ولى الله الاعظم "ارواح العاملين لتراب مقدمه الفدا"، مورد اول متصور نيست و به دليل اينكه مردم آگاه و عاقل شده اند و سطح عقل و علم مردم پيشرفت كرده است و حكومت واحد جهانى، اركان اصلى تبليغاتى و رسانه اى را در دست دارد و تمامى احكام اسلام و از جمله امر به معروف و نهى از منكر اجرا مى شود و چنين دلزدگى يى متصور نيست، مورد دوم نيز منتفى خواهد بود. البته درست است كه شيطان در آن زمان هم فعال بوده و برخى را نيز فريب مى دهد اما اكثريت مردم به دلايلى كه بيان شد راه حق را شناخته و فريب نمى خورند و دلزده هم

نمى شوند.

اگر براساس دليل عقلى امام معصوم بايد زمام امر حكومت را به دست گيرد پس چرا در زمان غيبت امام معصوم((عليه السلام)) در رأس حكومت نيست و اگر فقيه عادل هم مى تواند حكومت را به دست گيرد پس از اصل نبايد دليلى بر لزوم امامت امام معصوم((عليه السلام)) داشته باشيم؟
پرسش

اگر براساس دليل عقلى امام معصوم بايد زمام امر حكومت را به دست گيرد پس چرا در زمان غيبت امام معصوم((عليه السلام)) در رأس حكومت نيست و اگر فقيه عادل هم مى تواند حكومت را به دست گيرد پس از اصل نبايد دليلى بر لزوم امامت امام معصوم((عليه السلام)) داشته باشيم؟

پاسخ

دليلى كه نيازمندى جامعه را به امام اثبات مى كند همان دليلى است كه لزوم وجود پيامبر را اثبات مى كند و دليل در اين مورد قاعده لطف است بدين معنى كه آفرينش آنان از روى لطف و عنايت وى سرچشمه گرفته است و لطف خدا ايجاب مى كند كه برنامه براى آنان بفرستد و آنان را در وظايف خويش سرگردان نگذارد.

و همانگونه كه مردم بدون پيامبر از نظر برنامه سرگردان مى مانند و نمى توانند عوامل سعادت و خوشبختى خويش را به درستى بفهمند بدون امام هم نمى توانند به درستى جزئيات سعادت خويش را در زندگى رهنمون گردند.

بنابراين لطف ايجاب مى كند كه خداوند شخصى را بنام پيشوا و زعيم و رهبر پس از پيامبر براى آنان برگزيند در اينجا اين سخن پيش مى آيد كه پس چرا خداوند امام را غايب قرار داده است و چگونه اين با دليل مذكور سازگار است؟

پاسخ اين است كه علّت غيبت امام زمان آمده نبودن زمينه براى حكومت آن حضرت است و به عبارت روشن تر خداوند باعث نشده كه امام زمان غايب گردد تا با لطف وى ناسازگار باشد بلكه چنان كه محققين يادآور شدند اين ماييم كه زمينه را براى غيبت وى آماده ساختيم و آنگاه كه جهان خواستار حكومت وى گردد و

آمادگى براى اين مسئله در بشريّت به وجود آيد وى به اذن خدا ظاهر گشته و عدالت و ساير دستورات الهى را در جامعه انسانى گسترش مى دهد آن وقت اين سخن پيش مى آيد كه حال كه اما زعيم كنونى به حسب ظاهر نيست چه كسى بايد متصدّى زعامت شود؟

روشن است كه در اين صورت شايستگى فقهاى عادل براى اين مسئله بيش از ديگرانست و بر اين اساس از ناحيه آن حضرت دستور داده شده كه مردم در تكاليف خويش به فقهاء و مراجع دينى توجّه كنند و در حل اختلافات خويش آنان را حاكم قرار دهند.

با اينكه وظيفه يك رهبر و امام رهبرى جامعه در راه تشكيل يك مدينه فاضله است چگونه امام زمان((عليه السلام)) در اين مدّت طولانى نقشى در اين مسئله نداشته است؟
پرسش

با اينكه وظيفه يك رهبر و امام رهبرى جامعه در راه تشكيل يك مدينه فاضله است چگونه امام زمان((عليه السلام)) در اين مدّت طولانى نقشى در اين مسئله نداشته است؟

پاسخ

اوّلا مسئله امامت تنها مربوط به جنبه هاى رهبرى اجتماعى و بيان احكام و تشكيل مدينه فاضله نيست بلكه امام از نظر نظام آفرينش و تكوين هم در جهان مؤثّر است و اساساً واسطه فيض بين آفريدگار و آفريده ها است و جمله معروف «لولا الحجه لساخت الارض باهلها; اگر حجّت نباشد زمين اهل خودش را فرو مى برد» مربوط به همين مسئله نقش تكوينى امام در جهان است.

ثانياً خداوند امام را براى تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده آل قرار داده است و به اصطلاح علم كلام امام لطفى است از جانب پروردگار و اين در صورتى است كه جامعه انسانى آماده پذيرائى اين لطف باشد و از اين هدف بزرگ استقبال كند امّا اگر انسانها خواهان حكومت صلح وعدلى كه در پرتو وجود امام تشكيل مى شود نباشند در اين صورت لازم نيست كه امام نقشه هاى خود را با زور و جبر به صورت اعجاز غير طبيعى عملى ساخته و چنان حكومتى را در جامعه بشرى مستقر سازد.

بنابراين غيبت امام زمان((عليه السلام)) مربوط به خود ماست و در آن هنگام كه جامعه بشر خواستار چنان حكومتى شود و زمينه براى ظهور امام فراهم گردد امام ظاهر خواهد شد و حكومت واحد جهانى را در جهان به وجود خواهد آورد.

ثالثاً غيبت امام مستلزم قرار دادن شيعه در تخدير نيست و اتّفاقاً مطلب به عكس است زيرا اگر جامعه در پرتو رهبرى يك امام

معصوم((عليه السلام)) مى تواند به درجات عالى تكامل نائل گردد ولى در عين حال اگر امام غايب شد از نظر اينكه شيعه بايد روى پاى خويش بايستد مى تواند با استفاده از تعالم درخشان اسلام كه از كتاب و سنّت به دست

آمده است چنان جامعه يى را به وجود آورد و بايد تصديق كرد كه ما هم چنانكه شايسته است از اين موقعيّت استفاده نمى كنيم و از ذخائرى كه در اختيار داريم به طور كامل بهره نمى گيريم گذشته از اينكه از روايات چنين به دست مى آيد كه فلسفه غيبت امام تا خود حضرت ظاهر نگردد به درستى روشن نمى شود و وقتى ظاهر گردد معلوم خواهد گشت چرا غايب شده است و فلسفه غيبتش چه بوده است.

با توج به احاديث كه ظهور حضرت را در زماني مي دانند كه جهان پر از ظلم و و ستم باشد حال آيا هدف انقلاب اسلامي (ريشه كني ظلم ) آب درهاون كوبيدن است
پرسش

با توج به احاديث كه ظهور حضرت را در زماني مي دانند كه جهان پر از ظلم و و ستم باشد حال آيا هدف انقلاب اسلامي (ريشه كني ظلم ) آب درهاون كوبيدن است

پاسخ

قبل از آن كه به بررسي اصولي موضوع مطرح شده بپردازيم به نظر مي رسد اشاره به سير تاريخي اين برداشت ازموضوع ظهور امام زمان و زمينه هاي آن، به عنوان مقدمه مفيد باشد.

در طول تاريخ غيبت به ويژه در قرون اخير نوعي تفكر آسايش طلبانه در برخي پديد آمده و آنان بهانه اي مي طلبندتا از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند! حال چه بهتر كه اين بهانه رنگ ديني داشته باشد.

از جمله اين موارد آن است كه ما نبايستي با ظلم مبارزه كنيم زيرا ظهور امام زمان به تأخير مي افتد و حتي برخيپنداشته اند كه بايد به ظلم و فساد نيز كمك كرد و در گسترش آن كوشيد تا اسباب ظهور بيشتر فراهم شود؟!

اين تفكر ناشي از عدم شناخت مسئوليت و نشناختن دين الهي و برداشت غلط از موضوع ظهور است. زيرا:

اولاً - هيچ يك از تكاليف شرعي مانند نماز، روزه، حج، امر به معروف، مبارزه با فساد و ... مشروط به چنين شرطينيست، يعني تكليف نماز و يا نهي از منكر تكاليفي مطلق هستند. يعني آن كه چه عمل به آنها الزامي است، چه موجبتسريع در ظهور يا تأخير آن شود.

ثانياً - هيچ يك از آموزه هاي دين نمي تواند اركان واساس دين را معطل نمايد. اگر فرض كنيم (به فرض محال)پي گيري تعاليم دين موجب تأخير در ظهور شود، باز عمل به آن تعاليم واجب است.

ثالثاً - فساد نيازي به كمك ندارد. اگر بسياري از

مردم جهان نيز با فساد به مبارزه برخيزند باز فساد ريشه كن نخواهدشد بلكه هر روز بر توسعه قلمرو خود خواهد افزود و زمينه براي ظهور فراهم خواهد شد.

رابعاً - آيا معقول است كه ما در سراسر عمر خود كه چه بسا به ظهور منجر نگردد دست روي دست بگذرايم و همهآيات و روايات را به كناري بگذرايم بدين بهانه كه ما مي خواهيم در ظهور تعجيل گردد آيا اين عذري خدا پسندانهاست؟!{J

پيروي و اطاعت از ولي فقيه در عصر غيبت تا چه ميزان است ؟
پرسش

پيروي و اطاعت از ولي فقيه در عصر غيبت تا چه ميزان است ؟

پاسخ

در قسمت اول اين سؤال بايد گفت كه در احكام شرعي فردي، هر شخص براي تعيين تكاليف و وظايف خود بايد به مجتهد اعلم كه در كشف و استنباط احكام تواناتر از ديگران است، مراجعه كند و فتواي مرجع تقليد خود را در اين قبيل موضوعات انجام دهد و اگر ولي فقيه به عنوان مرجع تقليد آن شخص نباشد در اين قبيل مسائل اطاعت از فتاواي او لازم نمي باشد. اما در مسائل اجتماعي آنجايي كه به سياست كلي نظام اسلامي برمي گردد و در احكام حكومتي بايد از ولي فقيه و قانون رسمي مملكت اطاعت كرد. ولي برخي از مسائل اجتماعي كه در عين اجتماعي بودن كاري به نظام ندارد، نظير تعطيلي هايي كه براي سنت مردم است، مثلاً مردم يك روزي را براي ولادت پيامبر و امام يا شهادت امام معصوم تعطيل كنند، مغازه هايشان را ببندند و در مراسم مذهبي شركت كنند، در اين موارد كه مخل به نظام و سياست هاي آن نيست لزومي به اطاعت نمي باشد، (جوادي آملي، ولايت فقيه، ص 470).

در قسمت دوم سؤال بايد گفت: كه بر مبناي نصب كه ولي امر از جانب معصوم منصوب شده است با توجه به تعابير مختلفي كه در بعضي آيات روايات نيز مذكور است مانند :

«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامرمنكم»

«الراد عليهم كالراد علينا والراد علينا كالرّاد علي الله و هو علي حدالشرك علي الله»

اطاعت از ولي امر واجب شرعي است و مخالفت با آن نيز قطعا معصيت الهي است. اما اين كه از معاصي كبيره به شمار مي آيد يا نه بايد به

چند نكته دقت شود:

اولاً: اگر موردي كه مخالفت شده از احكام حكومتي باشد كه ولي فقيه صادر كرده مثلاً فرمان جهاد يا تحريم استعمال تنباكو يا... نه هرگونه و توصيه و پيشنهادي.

ثانيا: شخص عالما و عامدا از حكم ولي فقيه تخلف كرده باشد.

ثالثا: مجموعه تخلف با شرايط فوق، عنوان رد بر ولي فقيه صدق كند كه در اين صورت همچنان كه در روايت امام صادق(ع) ذكر شد، در حد شرك بر خداوند بوده كه خود از بزرگترين گناهان و معاصي كبيره به شمار مي رود، (كاظم، قاضي زاده، انديشه هاي فقهي، سياسي امام خميني، ص 226).

چرا رهبر انقلاب را نائب بر حق امام زمان (عج ) مي گويند؟
پرسش

چرا رهبر انقلاب را نائب بر حق امام زمان (عج ) مي گويند؟

پاسخ

بر اساس ادله نقلي (نصوص و روايات) و عقلي متعدد، فقيه جامع الشرايط در زمان غيبت از طرف امامان معصوم(ع) براي رهبري و اداره جامعه اسلامي منصوب گرديده و نايب واقعي آن بزرگواران مي باشد.

الف. بررسي ادله نقلي:

در ميان ادله نقلي به روايات متعدد و بسياري براي اثبات ولايت فقيه تمسك شده است كه ما در اينجا به برخي از آنان كه صراحت در نيابت فقيه جامع الشرايط از امامان معصوم(ع) دارد، اشاره مي نماييم:

1. روايت اميرالمؤمنين از پيامبر اكرم(ص): «اللهم ارحم خلفائي قيل يا رسول الله و من خلفاؤك؟ قال الذين يأتون من بعدي يروون حديثي و سنتي ؛ رسول خدا(ص) فرمود: خدايا، جانشينان مرا رحمت فرست، پرسيدند: يا رسول الله، جانشينان تو كيانند؟ فرمود: آنها كه بعد از من مي آيند و حديث و سنت مرا نقل مي كنند» (وسائل الشيعه، ج 18، باب 8، ص 65، ح 50).

مفهوم خلافت، در بين مسلمين، امر روشن و شناخته شده اي بوده است و جانشيني، پيامبر عهده داري همه مسئوليتهاي سياسي و حكومتي آن حضرت است. بر اين اساس، مفهوم روايت آنست كه علماء جانشين پيامبرند و ولايتي كه آن حضرت در زمينه حكومت داشته است، به جز آنچه از خصايص پيامبر(ص) بوده، براي فقهاء نيز ثابت مي باشد. در عصر غيبت، تنها فقها تبلور شخصيت پيامبر اكرم(ص) هستند و عهده دار شئوون جامعه مي باشند.

نبي اكرم(ص) سه مقام و منصب عمده را دارا بودند:

يكم، تبليغ آيات الهي و ابلاغ احكام و راهنمايي مردم. دوم، داوري و قضاوت بين مردم و رفع خصومت. سوم: زمامداري جامعه اسلامي، از اين كه روايت مطلق

است و در آن قيد خاص براي جانشين ذكر نشده است و اطلاق اقتضاء عموم دارد. استفاده مي شود كه فقها، در همه شئون پيامبر اكرم(ص) چون جانشين آن حضرت مي باشند.

2. توقيع مبارك حضرت ولي عصر(ع): «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله» ؛(وسائل الشيعه، ج 18، باب 11، ص 101، ح 9)

امام زمان(عج) در پاسخ اسحاق بن يعقوب، به خط مباركشان چنين فرمودند: كه در رخدادهايي كه اتفاق مي افتد به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند ومن حجت خدا بر آنان هستم».

مراد از حوادث واقعه در حديث احكام نيست، بلكه حوادث و پيشامدهاي اجتماعي است كه مربوط به مصالح عمومي جامعه است و براي مردم اتفاق مي افتد. زيرا رجوع به فقهاء در احكام، در عصر غيبت، امري بديهي بوده است. بنابراين رجوع به فقهاء صرفا براي كسب تكليف شرع در احكام نيست. از سوي ديگر، اينكه فقهاء حجت بر مردم هستند، منظور حجّت بودنشان در همه شئون جامعه است و با وجود آنان، براي اداره امور جامعه و قضاوت، نمي توان به ديگران مراجعه كرد.

3. مقبوله عمر بن حنظه از حضرت امام صادق(ع): «... ينظران من كان منكم ممن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكما فاني قد جعلته عليكم حاكما فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه فانما استخف بحكم الله و علينا ردّ و الراد علينا الراد علي الله وهو علي حدّ الشرك بالله ؛ مردم بايد دقت كنند و از بين فقهايي كه راوي حديث ما هستند و در احكام حلال وحرام ما

صاحب نظرند وبا احكام اهل بيت(ع) آشنايي دارند، فقيهي را انتخاب كنند و او را در ميان خود حاكم قرار دهند كه من او را بر شما حاكم قرار دادم پس هرگاه حكمي كرد و از او قبول نكردند، حكم ما را سبك شمرده اند و ما را رد كرده اند، و آن كس كه ما را رد كند خدا را رد كرده است و رد كردن خدادر حد شرك به خدا است» (وسائل الشيعه، ج 18، باب 11، ص 98، ح 1 - اصول كافي، ج 1، ص 67).

مقصود از شخص آگاه به حلال و حرام، همان فقيه است به هنگام دسترسي نداشتن به معصوم، فقيه حاكم مردم است و اين حاكميت، از طرف معصوم(ع) به او رسيده است. بديهي است كه امام(ع) شخص معيني را به حاكميت و نيابت از خود نصب نكرده است. بلكه به صورت عام نصب نموده است. و همه فقها داراي چنين ولايت و نيابتي مي باشند اما از آنجا كه اعمال ولايت از سوي تمامي فقهاء در مسائل اجتماعي و سياسي مربوط به اداره جامعه، باعث هرج و مرج و اختلال مي شود كه عقلاً و شرعا مردود مي باشد بنابراين در مقام عمل تنها يك نفر فقيه جامع الشرايط فتوي و زعامت كه در رأس قرار داشته به تمام مصالح و مفاسد جامعه آگاهي بيشتر دارد به اعمال ولايت و نيابت مي پردازد.

4. حديث امام صادق(ع) از رسول الله(ص): «ان العلماء ورثه الانبياء ؛ همانا علماء وارثان پيامبران هستند» (اصول كافي، ج 1، ص 34).

بر اساس اين حديث آن چه انبياء(ع) در شئون اجتماعي داشته اند به علماي دين منتقل شده است و تنها علمااند

كه وارث آنانند و شئون اجتماعي انبياء(ع) نيز همان سه منبعي است كه در ذيل روايت اول بيان شد يعني فتوا، قضاوت و زمامداري و اداره جامعه. بنابراين بر اساس روايات فوق و روايات متعدد ديگري كه در اين زمينه وارد شده است فقيه جامع الشرايط از طرف امامان معصوم(ع) نيابت و ولايت دارد.

البته روشن است كه هر يك از اين روايات توضيح فراواني دارند كه مي توانيد به كتاب هاي مفصل از جمله كتاب «شؤون و اختيارات ولي فقيه» ترجمه مبحث ولايت فقيه از كتاب البيع امام خميني(ره) مراجعه كنيد.

ب ) و اما دليل عقلي:

احكام اسلامي - اعم از قوانين اقتصادي، سياسي و حقوقي - تا روز قيامت باقي و لازم الاجرا است و هيچ يك از احكام الهي نسخ نشده و از بين نرفته است. اين بقا و دوامِ هميشگيِ احكام، نظامي را ايجاب مي كند كه اعتبار و سيادت اين احكام را تضمين كرده، عهده دار اجرايآنها شود؛ چرا كه اجراي احكام الهي جز از رهگذر برپايي حكومت اسلامي امكان پذير نيست. در غير اين صورت جامعه مسلما به سوي هرج و مرج رفته و اختلال و بي نظمي بر همه امور آن مستولي خواهد شد. از آن جايي كه حفظ نظام جامعه از واجبات مورد تأكيد شرايع الهي استو بي نظمي و هرج و مرج در امور مسلمانان امري نكوهيده و ناپسند مي باشد، روشن است كه حفظ نظام و سدّ طريق اختلال، جز به استقرار حكومت اسلامي در جامعه تحقق نمي پذيرد. ازاين رو هيچ ترديدي در لزوم اقامه حكومت باقي نمي ماند. علاوه بر آنچه گفتيم حفظ مرزهايكشور اسلامي از هجوم بيگانگان و جلوگيري از تسلط تجاوزگران بر آن، عقلاً و

شرعا واجب است، تحقق اين امر نيز جز به تشكيل حكومت اسلامي ميسر نيست. آنچه برشمرديم، جزو بديهي ترين نيازهاي مسلمانان است و از حكمت به دور است كه خالق مدبّر و حكيم، آن نيازها رابه كلّي ناديده بگيرد و از ارايه راه حلي جهت رفع آنها غفلت كند.

آري، همان دلايلي كه لزوم امامت پس از نبوت را اثبات مي كند، عينا لزوم حكومت در دوران غيبت حضرت ولي عصر(عج) را نيز ثابت مي نمايد؛ به ويژه پس از اين همه مدت كه از غيبت آن بزرگوار مي گذرد و شايد اين دوران هزارها سال ديگر نيز ادامه يابد. در اين صورتآيا مي توان تصور كرد كه آفريدگار حكيم، امت اسلامي را به حال خود رها كرده و تكليفي براي آنها معين نكرده باشد؟ و آيا خردمندانه است كه بگوييم خداوند حكيم به هرج و مرج ميان مسلمانان و پريشاني احوال آنان رضايت داده است؟ و آيا چنين گماني به شارع مقدس روا است كه بگوييم حكمي قاطع جهت رفع نيازهاي اساسي بندگان خدا تشريع نكرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟ آري، لزوم حكومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي كشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين اموراست؛ بي آن كه بين زمان حضور و غيبت امام و اين كشور و آن كشور فرقي باشد. گفتني است كه قدر متيقن از اشخاص براي تصدي منصب حكومت، فقيه عادل و آگاه به مسائل زمان خود است و تا چنين شخصي هست نوبت به غير عادل يا غير فقيه نمي رسد.

در روايت فضل بن شاذان - كه در كتاب

علل الشرايع از امام رضا(ع) نقل شده - به همين دليل عقلي اشاره شده است.

حضرت مي فرمايد: «اگر كسي بگويد كه چرا خداوند اولي الامر براي مردم قرار داده و آنان را به پيروي از ايشان امر فرموده است، پاسخ داده مي شود كه اين امر علل بسيار دارد از جمله اين كه خداوند حدود و قوانيني براي زندگي بشر تعيين فرموده و به مردم فرمان داده است كه از آن حدود و قوانين تجاوز نكنند؛ چرا كه براي آنان فساد و تباهي به ارمغان مي آورد. اما اجراي اين قوانين و رعايت حدود شرعي تحقق نمي پذيرد مگر آن كه خداوند زمامداري امين براي آنان بگمارد تا آنان را از تعدي از حدود و ارتكاب محرمات باز دارد. در غير اين صورت چه بسا افرادي باشند كه از لذت و منفعت شخصي خود به بهاي تباه شدن امور ديگران صرف نظر نكنند. ازاين رو خداوند سرپرستي براي مردم تعيين فرموده است تا ايشان را از فساد و تباهي باز دارد و احكام و قوانين اسلامي را درميان آنان اقامه كند.

ديگر آن كه ما هيچ گروه يا ملتي را نمي يابيم كه بدون زمامدار و سرپرست زندگي كرده و ادامه حيات داده باشد؛ زيرا اداره امور ديني و دنيوي آنان به زمامداري مدبّر نيازمند است و از حكمت باري تعالي به دور است كه آفريدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها كند، حال آنكه خود به خوبي مي داند كه مردمان به ناچار بايد حاكمي داشته باشند كه جامه را قوام و پايداري بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبري كند و اموال عمومي را ميان آنان تقسيم كند

و نماز جمعه و جماعات آنان را برپا دارد و از ستم ستمگران نسبت به مظلومان جلوگيري نمايد و... گفتني است كه مردم داراي آرا و افكار و تمايلات مختلف اند. پس اگر حضرت حق زمامداري را كه از ره آوردهاي پيامبر پاسداري كند تعيين نمي فرمود, مردمان فاسد و تباه مي شدند. آيين و سنت و احكام خداوندي تغيير مي يافت و ايمان آنان متزلزل مي شد و تمامي خلق به تباهي و ضلالت مي افتادند» (بحارالانوار, چاپ جديد 110 جلدي , ج 6, ص 60).

براي مطالعه و تحقيق بيشتر ر.ك :

1- ولايت فقيه و جهاد اكبرامام خميني

2- ولايت فقيه از ديدگاه فقها و مراجع علي عطايي

3- ولايت فقيه به زبان ساده شفيعي

4- ولايت فقيه جوادي آملي

5- حدود ولايت حاكم اسلامي احمد نراقي

6- حكومت الهي و ولايت و زعامت مصطفي آيت اللهي

7- ولايت فقيه و حاكميت ملت طاهري خرم آبادي

8- ولايت فقيه شهيد هاشمي نژاد

9- مجله حوزه شماره 85 - 86 بحثي درباره ولايت فقيه نجابت

10- ولايت فقيه يا حكومت اسلامي در عصر غيبت محمد يزدي

11- ولايت فقيه آيت الله معرفت

هر قيامي قبل از قائم باطل و هر بيعتي حيله و نيرنگ است. (امام باقر يا صادق(ع) / روزگار رهايي)
پرسش

هر قيامي قبل از قائم باطل و هر بيعتي حيله و نيرنگ است. (امام باقر يا صادق(ع) / روزگار رهايي)

پاسخ

تفسير صحيح اين روايت و رواياتي در ادامه سوالات بدانها اشاره كرده ايد با چند مطلب چنين است:

1- اگر روايات مذكور به معناي ظاهري آنها كه برخي خيال كرده اند، گرفته شود، معناي آن و جوب سكوت در برابر همه ظلم ها و طاغوت ها و بي عدالتي ها است و اين مخالفت نص صريح قرآن و روايات مكرر اهل بيت عليهم السلام است كه اسلام دين عدالت است و مردم را به عدالت و زندگي عادلانه دعوت كرده و سكوت در برابر اهل ظلم و كفر را جايز ندانسته است. بنابراين قيام امام حسين عليه السلام تنها براي ايشان جايز بود و عملي نيست كه بشود از آن پيروي كرد و كلام امام حسين عليه السلام خطاب به كوفيان كه فرمود «فلكم في اسوه» همانا من براي شما الگو هستم،(تحف العقول، ص505) لغو مي گردد و ما تنها موظفيم براي امام حسين عزاداري كنيم و پيروي از سنت و روش ايشان براي ما جايز نيست. ضمن اينكه قيام عليه طاغوت و ظلم مقدمه تشكيل حكومت عدل است و اگر ما پيش از ظهور دعوت به سكوت شده باشيم به آياتي كه دلالت بر جامعيت اسلام دارد (مائده، 33-38؛ نور، 2؛ حجرات، 9؛ انفال، 39-60) و همچنين روايات متعددي كه بر اين واقعيت دلالت دارند لغو مي گردند. بنابراين معناي روايات چيز ديگري غير از آن است كه برخي از آنها با وجوب سكوت برداشت كرده اند.

پاسخي كه مي توان در تفسير اين روايات داد

چنين است:

الف- اين روايات چنانچه از محتوا و علت هايي كه در روايات آمده است روشن مي شود، نظر به خلافت بني اميه و بني عباس و ديگر فتنه ها و مصيبت هايي كه در آن زمان اتفاق مي افتاده دارند.

ب- در آن زمان - و حتي زمان هاي بعدي - افرادي در مقابل حكومت هاي ظالم و باطل مردم را به اطاعت خويش فرا مي خوانند، ائمه شيعيان را از پيوستن به اين گروه نهي فرمودند تا به ظلم كمك نشود. امادر مقابل كسي كه مردم را به اقامه حق و بازگرداندن حكومت به اهلش دعوت كند مورد حمايت ائمه بوده اند.

ج- بسياري از روايات در قضاياي مشخص و شخصي بيان شده است و فرد يا افراد خاصي را از قيام منع مي كردند كه نشان مي دهد كه در آن زمان خصوصيت و ويژگي اش بوده است كه قيام آن افراد به ثمر نمي رسيده با اين كه قيام او دعوت به خود بوده نه حق. در مقابل دليل عقلي و نقلي قائم است كه قيام و تشكيل حكومت در هر زماني مطلوب است.

روايتي كه شما در اين پرسش نقل كرديد هم از همين دسته روايات است. زيرا در آن تأييد دارد كه قيامها حيله و نيرنگ است و روشن است كه پيوستن به چنين قيامي صحيح نيست و از آن نهي شده است. اما اگر قيام لله باشد آيا آن نيز نيرنگ و حيله است ؟ مسلما چنين نيست. (آقاي منتظري 17 روايت در نهي از قيام را بررسي كرده و به همه پاسخ داده اند. منتظري، حسينعلي، مباني فقهي حكومت اسلامي،

ترجمه: محمود صلواتي، ج1 ص333-397)

2- دلايل متعدد عقلي و نقلي بر اين امر قائم است كه لازم است در هر زماني حكومت اسلامي تشكيل شود تا احكام اسلامي پياده شود و مقدمه تشكيل حكومت قيام عليه ظلم و طاغوت است.

اما دليل عقلي: احكام اسلام، براي يك زماني خاص نيست. اسلام دين جهاني است كه در همه زمان ها و مكان ها، برنامه براي هدايت و رستگاري و اقامه عدل دارد. در عين حال از ضروري ترين امور زندگاني بشر، وجود نظام اجتماعي و حكومتي است كه پاسدار حقوق جامعه باشد. هيچ جامعه اي نمي تواند از تشكيل حكومت بي نياز باشد. حال يا حكومت ظالمانه باشد يا عادلانه.

اما روشن است كه حكومت عادلانه هدف اصلي زندگي بشري است و انسان ها بايد تلاش كنند كه حكومت عادلانه تشكيل دهند.

پس اولا: احكام اسلامي براي همه زمان ها و همه مكان هاست، حتي زمان غيبت نيز جاري و قابل اجرا است.

ثانيا: اسلام داراي احكام حكومتي است، چنانچه داراي احكام عبادي است و چنانچه لازم است احكام عبادي آن - چون نماز و روزه - پياده شود و در هيچ زمان تعطيل نمي شود احكام حكومتي آن نيز در هيچ زماني تعطيل بردار نيست.

ثالثا: در زمان حضور امام عليه السلام، احكام حكومتي را او اجرا مي كند. اما در زمان غيبت كساني كه از جانب امام اجازه دارند بايد جامعه را اداره كنند (مگر اين كه زمينه تشكيل حكومت موجود نباشد).

اما دلايل نقلي: روايات متعددي كه فقها را بر مردم حاكم مي داند و تشكيل حكومت بدون درگيري و قيام معني ندارد. همچنين اين روايات صفات ويژه اي

(چون عقل و درايت، ايمان، عدالت، علم و فقاهت، قدرت و تدبير رهبري، آلوده نبودن به خصلت هاي ناپسند، مرد بودن، پاكزادي، ...) براي رهبر جامعه اسلامي و فقيهي كه بنا است رهبري جامعه و قيام عليه طاغوت را بر عهده بگيرد بيان مي فرمايد تا قيام وي بر اساس عدل و داد باشد نه حيله و نيرنگ دعوت به خود. ما چند روايت را كه فقها را با عنوان حاكم معرفي مي كند براي نمونه ذكر مي كنيم:

1) «... فاني قد جعلته عليكم حاكما» من او (فقيه) را بر شما حاكم قرار دادم.(اصول كافي، ج1 ص67) اين روايت كه از امام صادق عليه السلام است و به طور مطلق فقها را حاكم مي داند و نصب عام امام براي همه زمانها جاري است. امام در ادامه مي فرمايد: پس آنگاه كه به حكم ما حكم داد و از وي نپذيرفتند، بي گمان حكم خدا را سبك شمرده اند و به ما پشت كرده اند و كسي كه به ما پشت كند به خداوند پشت كرده و اين در حد شرك به خداوند است.

و يكي از احكام چنين فقيهي -همانند امام خميني- قيام عليه ظلم و طاغوت است و بر طبق اين روايت نمي توان از آن سرپيچي كرد. بنابراين روايتي كه شما نقل كرديد اشاره به قيام براي خود و بر اساس حيله و نيرنگ است كه شركت در آن حرام است، اما قيام بر پشت سر فقيه جامع الشرايط، عمل به دستور صريح امام است و شركت در چنين قيامي واجب است.

2) «ان المؤمنين الفقهاء حصون الاسلام كحصن سور المدينه لها» مؤمنان فقيه

دژهاي اسلام هستند همانند دژ اطراف شهر براي شهر.(كافي، ج1 ص38) اين روايت از امام كاظم عليه السلام است و آن را با روايت امام صادق عليه السلام از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله يك جا بياوريم معنائي كه ما مي خواهيم در مي آيد. زيرا بهترين مفسر كلام معصومان خود آنها هستند. «الفقهاء امناء الرسول ما لم يدخلوا في دنيا. قيل يا رسول الله و ما دخلو هم في الدنيا؟ قال اتباع السلطان، فاذا فعلوا ذلك فاحذروهم علي دينكم» فقها مادامي كه در دنيا وارد نشده اند امين پيامبران هستند. پرسيده شد: ورود آنها به دنيا چگونه است؟ فرمود: با پيروي از سلطان، هرگاه اينگونه شدند از آنها نسبت به دينتان برحذر باشيد.(كافي، ج1 ص46)

روشن است كه عدم تبعيت از سلطان، در بسياري از موارد موجب درگيري مي شود و لازم است چنين فقيهي در مقابل زورگوئي هاي سلطان قيام كند، چنانكه در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده است.

احاديث از اين دست بسيار است و نقل همه آنها ضروري نيست. گذشته از اينها روايات متعددي درباره آخر الزمان و علائم ظهور است كه اشاره دارد پيش از قيام و ظهور مقدس حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه، در ايران و بين حكومت هاي شيعي و مورد تأييد امام تشكيل مي شود و در دنياي پر از ظلم و جور آن زمان، مردم را به حق و عدالت دعوت مي كنند. در اين روايات به قيام ايرانيان و حكومت آنها تأييد بسياري شده است. آقاي علي كوراني از علماء لبناني مقيم ايران، روايات مربوطه را جمع آوري و دسته بندي كرده اند و

با توضيحاتي جامع درباره اين روايات توضيح داده است. (كوراني علي، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالي، ص 217 - 275، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم 1379، تهران).

پس نه تنها حكومت جمهوري اسلامي، مصداق رواياتي كه نهي از قيام و احيانا تشكيل حكومت مي كند نيست، بلكه به دليل عقل و نقل مصداق واقعي حكومت زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه است و همين امر نشان مي دهد رواياتي كه نهي از قيام مي كنند بررسي دقيق تري شوند و درباره آنها بيشتر انديشه شود. حداقل اينكه اين روايات قيامهاي برحق و مطابق برنامه ائمه را شامل نمي شوند.

آيا در روايات توصيه و سفارشي بوده است كه در زمان غيبت كبري تشكيل حكومت اسلامي واجب است؟ آيا اين روايات مستدل است؟
پرسش

آيا در روايات توصيه و سفارشي بوده است كه در زمان غيبت كبري تشكيل حكومت اسلامي واجب است؟ آيا اين روايات مستدل است؟

پاسخ

ضرورت وجود حكومت در هر جامعه اي، امري بديهي است و همواه مورد تأييد مكاتب و انديشه هاي گوناگون بوده است. پژوهش ها، نشان مي دهد كه تشكيل دولت و حكومت، هميشه و در همه شرايط، يك ضرورت اجتناب ناپذير است.

امام علي(ع) در سخن مشهور خويش اين ضرورت را چنين گوشزد مي فرمايد: «لابد للناس من امير برّ او فاجر...» ؛ «مردم ناگزير نيازمند به امير و حاكم اند؛ چه نيكوكار و چه زشتكار...»نهج البلاغه، خطبه 40..

براي اثبات ضرورت تشكيل حكومت اسلامي نيز، به ادله متعدّد عقلي و آيات و روايات استناد شده است. اگر بخواهيم از منظر روايات اين مسأله را بررسي كنيم، با دو دسته از روايات و احاديث رو به رو مي شويم:

يكم. رواياتي كه بر ضرورت تشكيل حكومت اسلامي در هر زمان -اعم از عصر حضور معصوم(ع) و يا غيبت تأكيد دارد. از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است: «الواجب في حكم الله و حكم الاسلام علي المسلمين بعد ما يموت امامهم او يقتل... ان لا يعملوا عملاً ولا يحدثوا حدثاً ولا يقوّموا يداً ولا رجلاً ولا يبدؤوا بشي ء قبل ان يختاروا لانفسهم اماماً عفيفاً عالماً ورعاً عارفاً بالقضاء والسنه يجمع امرهم و يأخذ للمظلوم من الظالم حقه و يحفظ اطرافهم و يجبي فيئهم و يقيم حجتهم و جمعتهم و...» ؛بحارالانوار، ج 86، ص 196.

«يكي از واجبات بزرگ در احكام الهي و اسلامي بر مسلمانان اين است كه چون پيشوايشان در گذرد و يا كشته شود، پيش از هر كار امامي پاكدامن، عالم، پارسا و آگاه به احكام

قضايي و سنت پيامبر برگزينند تا جامعه را اداره كند و حق ستمديده را از ستمگر بازستاند؛ مرزهاي مسلمين را پاسداري كند؛ في ء را گردآوري نمايد؛ حج و نماز جمعه را برپا دارد و...».

بر اين اساس اميرالمؤمنين(ع) برقراري حكومت عدل اسلامي و زمينه سازي جهت انتقال قدرت به امامي با كفايت را -كه براساس هنجارهاي ديني عمل كند از واجبات بزرگ ديني دانسته كه بر هر كاري مقدم است.براي آگاهي بيشتر ر.ك: حسني، عبدالمحمد، ولايت فقيه، صص 37 46.

دوم. رواياتي كه به صورت خاص، در مورد شرايط و ويژگي هاي حاكم اسلامي در زمان غيبت، صادر شده است.براي آگاهي بيشتر ر.ك: امام خميني، ولايت فقيه، ص 48 - 114. امام زمان(عج) در توقيع شريف مي فرمايد: «اما الحوادث الواقعه، فارجعوا الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله» ؛ اصول كافي، ج 1، ص 67. «در حوادث و پيشامدهاي اجتماعي به راويان حديث ما رجوع كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدايم».جهت توضيح بيشتر ر.ك: بحث ادله نقلي ولايت فقيه و يا به كتاب: امام خميني(ره)، ولايت فقيه، ص 71.

اين قبيل روايات، ضمن مسلّم دانستن ضرورت حكومت در اسلام، به بيان شرايط و ويژگي هاي حاكم اسلامي پرداخته است.

مجموع اينها دلالت بر لزوم قيام براي تشكيل حكومت ديني و لزوم پاسداري از آن دارد.

آيا اين حديث صحت دارد كه زمان ظهور مهدي موعود حكومت ها همه ظالم هستند حتي مملكت ما باز هم پوزش مي طلبم موفق باشين دوستدار همگي شما هادي
پرسش

آيا اين حديث صحت دارد كه زمان ظهور مهدي موعود حكومت ها همه ظالم هستند حتي مملكت ما باز هم پوزش مي طلبم موفق باشين دوستدار همگي شما هادي

پاسخ

آن چه در روايت ها در اين باره آمده اين است كه در هنگامه و آستانه ظهور امام مهدي(عج) جهان آكنده از ظلم و جور است؛ «مُلِئَت ظُلماً وجَوراً»؛ از اين تعبير استفاده نمي شود كه همه حكومت ها ظالم هستند بلكه تنها شيوع و گسترش ستم بدست مي آيد. از طرفي برخي روايت ها اشاره به وجود جمعيت هاي صالح و منتظران ظهور امام عصر(عج) در هنگامه پيش از ظهور دارند. در روايت هايي _ كه از طريق شيه و سني روايت شده است _ آمده است كه مردماني از مشرق قيام مي كنند كه مقدمه هاي قيام جهاني امام عصر(عج) را فراهم مي سازند. حافظ ابوعبدالله گنجي شافعي از محدثان و عالمان به نام اهل سنت در كتاب البيان في اخبار صاحب الزمان كه ويژه امام مهدي(عج) نگاشته است، بابي را مستقلاً به اين مطلب اختصاص داده است: «الباب الخامس: في ذكر نُصرةِ أهل الشرق للمهدي(عج)؛ باب پنجم: درباره ياري كردن مردمان شرق از مهدي(عج)». در آن باب يكي از احاديث چنين است: «مردماني از شرق بپا مي خيزند پس زمينه (و مقدمه) حكومت مهدي را فراهم مي كنند.»

در منابع روايي شيعي تعابير زيادي از اين دست ديده مي شود. به نمونه هايي از آن توجه كنيد:

1. «شروع كار مهدي از جانب مشرق است.» (علامه محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 252. )

2. ابوخالد كابلي از امام باقر(ع) نقل مي كند: «گويي مي نگرم مردماني را از مشرق زمين كه حق جويند، آنها براي حق قيام مي كنند اما پاسخي به

آنان داده نمي شود؛ سپس دوباره بپا مي خيزند و باز پاسخي به آنان داده نمي شود؛ چون چنين مي شود به پيكار و مبارزه خونين بر مي خيزند و اين بار به حق خود مي رسند... اينان پرچمي _ حكومتي _ را كه بدست مي آورند جز به صاحبش _ مهدي _ نمي دهند. كشتگان اين قيام همگي شهيد هستند.

اگر من زمان آنان را درك كنم خود را براي خدمتِ مهدي نگاه مي دارم _ آماده مي شوم _».(همان، ج 51، ص 93 و ج 52، ص 185.)

3. در روايت هاي بسياري از علايم ظهور، پرچم هاي سياهي است كه از جانب خراسان مي آيد و مردماني كه همراه آن پرچم ها براي ياري امام مهدي(عج) بپا خاسته اند.(علاءالدين متقي هندي، البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، ص 147 تا 152.)

در نتيجه دور نيست از روايت ها چنين استفاده شود كه _ پيش از ظهور، مردماني در گوشه و كنار جهان از ستم و ظلم به تنگ آمده و قيام خواهند كرد و حكومت آماده سازِ حكومت سراسري عدل فراهم خواهند ساخت.

باسمه تعالي سلام عليكم با احترام به استحضار مي رساند به تازگي بعضي ها شبهه اي را مطرح كرده اند و مطلب خود را به اين گونه احاديث استناد مي كنند و آن اينكه در حديثي در ابتداي صحيفه سجاديه آمده است و در قسمت 62 آن امام صادق فرموده اند : هر كس تا قيام قائم ما
پرسش

باسمه تعالي سلام عليكم با احترام به استحضار مي رساند به تازگي بعضي ها شبهه اي را مطرح كرده اند و مطلب خود را به اين گونه احاديث استناد مي كنند و آن اينكه در حديثي در ابتداي صحيفه سجاديه آمده است و در قسمت 62 آن امام صادق فرموده اند : هر كس تا قيام قائم ما اگر قيام نمايد باطل است و در راه ما كشته نشده است . لذا با اين گونه احاديث مي خواهند القا كنند كه انقلاب ما و قيام مردم ما مردود است و شهدا نفعي از اين كشته شدن ندارند و با

وضع فعلي جامعه و مسائل ومشكلات ايران به نتيجه مي رسند كه كار حضرت امام ( قدس ) و مردم باطل بوده و نبايد قيام مي كردند ! خواهشمند است جواب اين سوال را به طور كامل بيان نموده و در رد اين گونه احاديث و برداشتها نظر مراجع عظام را جويا بشويد . اگرچه مي توان به اين شبهه ها پاسخ مختصر و مفيدي داد اما مي خواهيم جواب به صورت علمي و طلبه گونه باشد . باتشكر از شما ومن الله التوفيق

پاسخ

نخست بايد دانست آمادگي مؤمنان راستين براي ظهور امام زمان(عج) منافات با فساد سراسري در آخر الزمان ندارد بلكه بر حسب روايات در آخر الزمان سراسر زمين را ظلم و ستم و فساد در بر مي گيرد و در عين حال گروهي از شيعيان و مؤمنان چون كوهي استوار هستند كه انتظار ظهور امام را مي كشند تا در زير پرچم ايشان عدالت و معنويت و صلاح در سراسر گيتي گسترش دهند.

علاوه بر اين كه لزوم تشكيل حكومت اسلامي امري مهم و آشكار است زيرا كه بخش عظيمي از قوانين اسلامي، برنامه هايي سياسي اجتماعي است كه جز در سايه يك تشكيلات و حكومت قابل اجرا نيست. و چون اين احكام دائمي است و در زمان غيبت هم لازم الاجرا است بنابراين هر گاه تشكيل حكومت امكان داشته باشد به عنوان مقدمه اجراي احكام الهي ، واجب است به آن اقدام گردد . (ر.ك به «حكومت اسلامي» از آثار امام خميني)

ثانيا آنچه در روايات به عنوان نهي از قيام پيش از قيام حضرت مهدي(عج) آمده معني و مفهوم خاصي دارد كه

نياز به تحقيق جامع دارد. روشن است كه احاديث در هر موضوعي هم از حيث سند و راويان بايد مورد بررسي قرار گيرند و هم از جهت محتوا و مضمون، در بحث قيام پيش از ظهور مهدي(عج) نيز چنين است . بسياري از روايات اين بخش غير قابل اعتمادند و آنها كه معتبرند تنها قيام هايي را مردود مي شمارد كه رهبر آن مدعي مهدويت باشد و به عنوان قائم آل محمد (ص) قيام كند (ر.ك. طاهري، حبيب الله ، سيماي آفتاب.) يا هدف غير الهي داشته باشد يا بدون تهيه مقدمات و اسباب لازم و قبل از فرا رسيدن زمان مناسب اقدام شود. اما گر رهبر قيام نه به عنوان مهدويت و نه به منظور تأسيس حكومتي در برابر حاكميت الله، بلكه به منظور دفاع از اسلام و قرآن و مبارزه با ظلم و استكبار و به قصد تأسيس حكومت اسلامي و اجراي كامل قوانين آسماني قيام كرد و مقدمات نهضت را نيز پيش بيني نمود و مردم را به ياري طلبيد، روايات مذكور چنين نهضت و انقلابي را مردود نمي شمارد و پرچم چنين نهضتي را پرچم طاغوت نمي شمارد. تأسيس چنين حكومتي به منظور حاكميت الله و در مسير حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) و زمينه ساز آن مي باشد. بنابر اين احاديث مذكور مخالف چنين قيام و نهضتي نخواهد بود. (ر.ك به دادگستر جهان نوشته ابراهيم اميني)

اين احاديث(مخالف قيام) در شرائطي صادر شده است كه عده اي از علويان و يا حتي از عباسيان ، براي مقابله با حكومت اموي و با استفاده از جهل مردم، خود را به عنوان مهدي موعود

كه پيامبر(ص) وعده ظهور او را بشارت داده بود، قلمداد مي كردند و از مردم براي خود بعنوان مهدي منتظر بيعت مي گرفتند. در چنين اوضاعي ائمه(ع) با موضع گيري بجا جلوي سوء استفاده آنان را گرفتند . شاهد اين قضيه اين است كه «مهدي عباسي» كه يكي از خلفاي ظالم عباسي است بهمين جهت لقب مهدي به خود داده و از مردم بيعت گرفت و نيز محمد بن عبدالله بن الحسن _ معروف به نفس زكيه، به نام مهدي موعود براي خود از مردم بيعت مي گرفت و حتي از امام صادق(ع) نيز خواست كه بنام مهدي آل محمد (ص) با او بيعت كند و همراه او در جنگ با بني اميه شركت نمايد! وقتي امام صادق(ع) حاضر به بيعت با اين عنوان نشد «عبدالله» پدر محمد، سخت عصباني شد و به حضرت، سخناني ناروايي نيز گفت .(سيماي افتاب - ص 142 _ نوشته دكترحبيب الله طاهري «به نقل از ارشاد مفيد ص 260») و در اين مناظره حضرت به عبدالله مي فرمايد: نه پسر تو آن مهدي موعود است و نه الان وقت قيام است و اگر مي خواهيد براي خدا غضب كرده و امر به معروف و نهي از منكر نماييد شما پدر محمد، شيخ ما هستي و بفرماييد رهبري قيام را بر عهده بگيريد ما نيز با شما بيعت مي كنيم.(همان، ص 143، به نقل از ارشاد مفيد ص 277) اين روايت خود دليل بر اين است كه از نظر ائمه هر قيامي محكوم نبوده بلكه امام(ع) براي شركت در قيامي كه براي امر به معروف و نهي از منكر باشد

اعلام همكاري نيز نموده است و اين گونه قيام و انقلاب را امضا نموده و مشروع اعلام فرموده است. غالب روايات نهي از قيام كه مخالفين به آن استناد نموده اند، از اين نوع روايات و در چنين فضايي صادر شده است و منع از قيام مشروط و ناظر به افراد خاص است نه مطلق.

انقلاب اسلامي ايران نيز به رهبري فقيهي جامع شرايط و آگاه به شرايط زمان و مكان شكل گرفته است. رهبري كه انگيزه الهي او و اخلاص او مورد اعتراف دوست و دشمن بود. همگان مي دانستند كه او جز براي اهداف الهي و اسلامي و اجراي قوانين الهي قيام نكرده و در راه نهضت نيز بر همه قوانين خدايي پايبند است. او در اين مسير پيوسته مورد تاييد عالمان ديني و متفكران اسلامي شيعه و سني بود و حتي علمايي كه معتقد به تلاش براي تآسيس حكومت اسلامي نبودند نيز پس از تشكيل حكومت اسلامي تآييد و حمايت از حكومت اسلامي را لازم مي دانند. تأييدات الهي همواره همراه اين انقلاب بوده، از اين رو در عرصه داخل و خارج به موفقيت هاي فراوان دست يافته است . بعضي ناكامي هايي كه ديده مي شود معلول كارشكني ها و دشمني هاي فراوان زورمداران شرق و غرب و مرتجعان منطقه بوده است. اين انقلاب نقطه مقابل منافع شرق و غرب بوده و هميشه مورد هجوم دشمنان خدا و مسلمين بوده است و با اين همه چون شجره اي طيبه و بارور ايستاده است و چون شمعي فراروي مسلمين عالم و آزادگان جهان است.

گذشته از اينها روايات متعددي درباره آخر الزمان و علائم

ظهور است كه اشاره دارد پيش از قيام و ظهور مقدس حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه، در ايران و بين حكومت هاي شيعي و مورد تأييد امام تشكيل مي شود و در دنياي پر از ظلم و جور آن زمان، مردم را به حق و عدالت دعوت مي كنند. در اين روايات به قيام ايرانيان و حكومت آنها تأييد بسياري شده است. آقاي علي كوراني از علماء لبناني مقيم ايران، روايات مربوطه را جمع آوري و دسته بندي كرده اند و با توضيحاتي جامع درباره اين روايات توضيح داده است. (كوراني علي، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالي، ص 217 - 275، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم 1379، تهران).

پس نه تنها حكومت جمهوري اسلامي، مصداق رواياتي كه نهي از قيام و احيانا تشكيل حكومت مي كند نيست، بلكه به دليل عقل و نقل مصداق واقعي حكومت زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه است و همين امر نشان مي دهد رواياتي كه نهي از قيام مي كنند بررسي دقيق تري شوند و درباره آنها بيشتر انديشه شود. حداقل اينكه اين روايات قيامهاي برحق و مطابق برنامه ائمه را شامل نمي شوند.

تفسير صحيح روايات باطل بودن قيام هاي قبل از ظهور چنين است:

1- اگر روايات مذكور به معناي ظاهري آنها كه برخي خيال كرده اند، گرفته شود، معناي آن و جوب سكوت در برابر همه ظلم ها و طاغوت ها و بي عدالتي ها است و اين مخالفت نص صريح قرآن و روايات مكرر اهل بيت عليهم السلام است كه اسلام دين عدالت است و مردم را

به عدالت و زندگي عادلانه دعوت كرده و سكوت در برابر اهل ظلم و كفر را جايز ندانسته است. بنابراين قيام امام حسين عليه السلام تنها براي ايشان جايز بود و عملي نيست كه بشود از آن پيروي كرد و كلام امام حسين عليه السلام خطاب به كوفيان كه فرمود «فلكم في اسوه» همانا من براي شما الگو هستم،(تحف العقول، ص505) لغو مي گردد و ما تنها موظفيم براي امام حسين عزاداري كنيم و پيروي از سنت و روش ايشان براي ما جايز نيست. ضمن اينكه قيام عليه طاغوت و ظلم مقدمه تشكيل حكومت عدل است و اگر ما پيش از ظهور دعوت به سكوت شده باشيم به آياتي كه دلالت بر جامعيت اسلام دارد (مائده، 33-38؛ نور، 2؛ حجرات، 9؛ انفال، 39-60) و همچنين روايات متعددي كه بر اين واقعيت دلالت دارند لغو مي گردند. بنابراين معناي روايات غير از آن است كه برخي با وجوب سكوت برداشت كرده اند.

2- امام علي(عِ در وصف مردم در آخر الزمان مي فرمايند: «... تضل فيها اقوام و يهتدي فيها اخري؛ در آن زمان گروههايي گمراه مي شوند و گروهي ديگر بر هدايت ثابت قدم مي مانند...»

بعد امام(ع) در وصف گروه هدايت شدگان مي فرمايند: «اولئك خيار هذه الامه مع ابرار هذه العتره؛ آنها بهترين اين امت هستند كه با خوبان اين خاندان (پيامبر اكرم(ص)) به سر مي برند» (بحارالانوار، ج 51، ص 118).

روايت شريف صريح است در اين كه مردم آخر الزمان دو گروه هستند گروهي به بيراهه گمراهي كشانده مي شوند اما بهترين اين امت در شاهراه خير و صلاح و هدايت ثابت قدم مي

مانند. در اين دوران هر چه اهل باطل و شر و ستم در رفاه و آسايش هستند اهل حق در سختي به سر مي برند زيرا حاكميت با ظلم و ستم است و اهل حق در اقليت به سر مي برند.

3- امام سجاد(ع) مي فرمايند: «ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته والمنتظرين لظهوره... الدعاه الي دين الله عزوجل سرا و جهرا» معتقدان به مهدي و منتظران ظهور او در عصر غيبت .... (داراي چنين صفاتي هستند كه) در پنهان و آشكار مردم را به دين خدا فرا مي خوانند. (كمال الدين، شيخ صدوق، ص 320)

4- امام صادق(ع) مي فرمايند: «... و رايت اصحاب الايات يحقرون و يحتقر من يحبهم» مردمان حق را مي نگري كه خوار شمرده مي شوند و هر كس به آنها علاقه داشته باشد نيز كوچك شمرده مي شود. (بحارالانوار، ج 52، ص 256)

برخورد امروز دولت مستكبر آمريكا و دنباله روان آن با مردم ايران و مسلمانان نمونه اي از تحقق اين روايت است. آري در اين زمان حفظ دين بسيار سخت است.

5- پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: «لاحدهم اشد بقيه علي دينه من خرط القتاد في الليله الظلماء او كالقابض علي جمر الغضاء» هر يك از آن (مؤمنان) دين خويش را به سختي نگاه مي دارد چنان كه گويي درخت خار مغيلان را در شب تاريك با دست پوست مي كند يا آتش پر دوام را در دست نگاه مي دارد(همان، ص 124).

آري حفظ و نگهداري دين، بسيار سخت است و به اين دليل است كه انتظار فرج بهترين عبادت است.

6- پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد: «افضل اعمال امتي انتظار الفرج من الله

عز وجل» انتظار فرج از جانب خداوند متعال برترين عمل امت من است (همان، ص 128).

7- امام علي(ع) مي فرمايد: «المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله» منتظر امر ما، بسان كسي است كه در راه خدا به خون خود غلطيده است (همان، ص 123).

در چنين زمان پر فتنه اي است كه به ما دستور داده اند كه هوشيار باشيم و مواظب دين خود باشيم زيرا از هر طرف براي گمراهي ما تلاش مي شود.

زور و زر و تزوير و تبليغات و سياست بازي ها و تهديدها و هزار و يك اقدام ديگر در سر راه ماست تا ما را از دين حق جدا كند.

خلاصه كلام اين كه در برابر ظلم و فساد سراسري كه جهان را پر كرده است گروهي مؤمن واقعي هستند كه انتظار عدالت گستر را مي كشند و زمينه ساز ظهورند.

«آنها پولاد دل اند و همه وجودشان را يقين به خدا پر كرده است. مردماني سخت تر از صخره ها» (به نقل از امام صادق(ع) همان، ص 308).

«آنها در حالي كه پيامبر را نديده اند و امامشان هم پنهان است به سبب يقين قلبي، داراي ايماني مستحكم هستند» (از پيامبر اكرم(ص)، همان، ص 125).

«آنها برادران پيامبر(ص) هستند كه او را نديده اند، اما به او ايمان دارند و او را از صميم قلب دوست مي دارند و با تمام وجود او و دين او را ياري مي رسانند» (از پيامبر اكرم(ص)، همان، ص 132).

«آري چنين مردماني برترين مردم همه زمان ها هستند زيرا خداوند عقل ها و فهم ها و شناخت آنها را قوت بخشيده است به حدي كه امام غائب

نزد آنها همچون امام حاضر است و به نهايت درجه اخلاص رسيده اند» (كمال الدين، ص 320).

«چقدر مقام آنها بالاست كه پاداش يك نفر اين گروه همانند پاداش پنجاه صحابه پيامبر(ص) است كه در ركاب آن حضرت در جنگ هاي بدر و احد و حنين جنگيده اند، زيرا سختي ها و آزار ها و رنج هايي كه بر آنان وارد مي شود، فوق طاقت اصحاب پيامبر(ص) است و اگر چنين رنج ها و آزارهايي به اصحاب پيامبر(ص) مي رسيد شكيبايي نمي داشتند» (بحارالانوار، ج 52، ص 130).

پس بكوشيد جزء اين گروه باشيد تا نامتان را در فهرست ياران با اخلاص امام مهدي حضرت بقيه الله الاعظم(عج) ثبت كنند و جزء برادران ودوستان پيامبر بزرگوار اسلام(ص) و شهدا در ركابش شمرده شويد.

براي اطلاع بيشتر نگا: كوراني، علي؛ عصر ظهور؛ ترجمه عباس جلالي؛ شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي؛ تهران؛ چاپ دوم 1379 (همه كتاب خواندني است اما بحث ايرانيان و نقش آنان در ظهور و زمينه سازي ظهور را در صفحات 275 - 211 مطالعه كنيد)

آيا قيام قبل از ظهور حجّت صحيح است؟
پرسش

آيا قيام قبل از ظهور حجّت صحيح است؟

پاسخ

برخي معتقدند كه قيام وانقلاب بر ضدّ هر حاكم ظالم وبي دين قبل از ظهور امام زمان (ع) حرام است. آنان به رواياتي در اين باره استناد مي كنند از قبيل آنكه امام صادق (ع) فرمود: "كلّ راية ترفع قبل قيام القآئم فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللَّه عزّوجلّ"؛{پاورقي . كافي، ج 8، ص 295، ح 452. پاورقي}

"هر پرچمي كه قبل از قيام قائم بالا رود صاحب آن طاغوت بوده وغير خداوند عزوجل را عبادت مي كند."

در توجيه اين روايات مي گوييم:

1 - اين روايات با اصول كلّي شريعت ومباني قطعي آن، كه از جمله ادله امر به معروف ونهي از منكر وجهاد است منافات دارد، زيرا اين سه، مراتبي دارد كه يكي از آنها قيام است.

2 - غالب روايات، مشكل سندي از قبيل ارسال وضعف راوي دارد. كه در جاي خود مورد بحث سندي وتضعيف قرار گرفته است.

3 - از برخي روايات نيز استفاده مي شود كه امام درصدد خبر از غيب است به اين معنا كه امام مي فرمايد: اين گونه انقلاب ها به پيروزي نهايي نمي رسد گر چه ممكن است آثار مثبتي بر آن مترتب شود، نه آنكه امام درصدد تخطئه اصل انقلاب باشد، آن گونه كه در مورد قيام زيد شهيد ومختار فرمودند.

4 - دعوت انقلابي وانقلاب كننده بر دو گونه است: يكي دعوت به حق كه به هدف برپا داشتن حقّ وبازگرداندن زمام امور حكومت به دست اهل بيت: است كه البته چنين حكومتي مورد تأييد امامان معصوم: است.

ديگري دعوت به باطل كه به جهت مطرح كردن خود است. ومقصود از "كل راية" گويا همين معنا است. بنابراين قيام هايي كه

درصدد دفاع از حريم شريعت وامامت اهل بيت: است تخصصاً از اين روايات خارج مي باشد. ولذا هنگامي كه درباره وظيفه شيعيان در مقابل قيام مختار از امام زين العابدين (ع) سؤال شد، حضرت فرمود: "لو أنّ عبداً زنجيّاً تعصّب لنا أهل البيت، لوجب علي الناس مؤازرته"؛ "هرگاه برده اي زنگي{پاورقي . بحارالأنوار، ج 45، ص 365. پاورقي}

براي ياري ما، پيشاني بند به به پيشاني بست -كنايه از اينكه قيام كرد- بر مردم كمك وياري او واجب است."

امام صادق (ع) فرمود: "يخرج القائم حتي يخرج اثنا عشر من بني هاشم كلهم يدعو إلي نفسه"؛ "قائم خروج نخواهد كرد تا آنكه قبل از آن دوازده نفر از بني هاشم خروج كنند{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 437. پاورقي}

وهمه آنها مردم را به خود دعوت مي كنند."

موضوع: سرداب مقدّس

نيابت

مدعيان دروغين

اگر كسي توفيق پيدا كند برخوردي با امام زمان (ع) داشته باشد چه ايشان را ببيند يا صداي آقا را بشنود و در تشخيص خويش مطمئن باشد سپس اين واقعه را به ديگران بگويد آيا مي توان گفت بر اساس حديث "من ادعي المشاهده فهو كاذب مفتر" دروغگو است؟ لطف كنيد حديث را بشكافي
پرسش

اگر كسي توفيق پيدا كند برخوردي با امام زمان (ع) داشته باشد چه ايشان را ببيند يا صداي آقا را بشنود و در تشخيص خويش مطمئن باشد سپس اين واقعه را به ديگران بگويد آيا مي توان گفت بر اساس حديث "من ادعي المشاهده فهو كاذب مفتر" دروغگو است؟ لطف كنيد حديث را بشكافيد تا شبهه ها برطرف شود.

پاسخ

غيبت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به دو دوره اول و دوم يا صغري و كبري تقسيم شده است. شكي نيست كه تشرف به خدمت حضرت بقية الله (ع) در دوره اول ممكن بود و بسيار واقع شد تا اطمينان حاصل شود. از آغاز بين روزهاي اين دوره، آن حضرت نمايندگان ويژه اي ميان شيعيان داشت كه به "تواب اربعه" معروفند. شيعيان از طريق نواب مي توانستند (به صورت مستقيم يا غير مستقيم) شرفياب حضور آن كعبه دل ها شوند و براي سؤالات خويش پاسخ دريافت كنند. ابتدا عثمان بن سعيد، بعد محمد بن عثمان، سپس ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي مقام نيابت خاص آن حضرت را در اين دوره به عهده داشتند و روابط ميان مردم و امام زمان (ع) بودند. چهارمين و آخرين سفير آن حضرت علي بن محمد سمري بود.

نيابت خاص، مقام مقدس و والايي است. مردم در امور ديني - و بلكه غير آن - هر آن چه را كه از نواب مي ديدند و مي شنيدند، به عنوان پيام امام زمان (ع) يا مورد تأييد آن حضرت و فرمان الهي تلقي مي كردند.

اين امر بسياري از بيمار دلان قدرت گرا و رياست طلب را به طمع واداشت و افرادي همانند شلمعاني و حسن شريعي، محمد بن نصير

نميري، احمد بن هلال كرخي، محمد بن علي بن بلال و حسين بن منصور حلاج، به دروغ ادعاي نيابت خاص نمودند تا بلكه بتوانند هوس قدرت طلبي خويش را ارضا نمايند و در نتيجه مورد لعن و نفرين مكرر حضرت بقية الله ارواح العالمين له الفدا قرار گرفتند.

نظر انجمن حجتيه و شاخه هاي آن را بيان كرده و آيا همه افكار آنها قابل رد است؟
پرسش

نظر انجمن حجتيه و شاخه هاي آن را بيان كرده و آيا همه افكار آنها قابل رد است؟

پاسخ

روشنفكران غرب زده از دوره هاي گذشته انجمن هاي گوناگوني براي رخنه در مراكز ديني، روحاني، پديدآوردن كژراهه در آيين اسلام و تك بعدي كردن آن تشكيل داده بودند. يكي از اين انجمن ها، انجمن حجتيه نام داشت و مهم ترين مأموريت آن دور نگه داشتن مسلمانان از فعّاليّت هاي اجتماعي و جا انداختن تز استعماري »جدايي دين از سياست« بود.

در سال 1325 شيخ محمود تولايي معروف به حلبي كه از اعضاي انجمن تبليغات اسلامي بود مأموريت يافت تا درباره فرقه ضالّه بهائيت تحقيق كند. بعدها در سال 1335 از انجمن تبليغات اسلامي جدا شده و گروه جديدي به نام »انجمن خيريه حجتيه مهدويه« را بنا نهاد كه به اختصار »انجمن حجتيه« ناميده مي شود. مؤسسين اين انجمن عبارت بودند از:

1 - شيخ محمود تولايي معروف به حلبي 2 - سيد رضا آل رسول 3 - سيد محمد حسين عصار 4 - سيد حسين سجادي 5 - غلام حسين حاج محمد تقي تاجر

{P - رويدادها و تحليل، شماره پنجاه و هفت، (مرداد1367)، ص 38. P}

شيخ محمود حلبي به دليل كهولت سن، سيد حسن افتخارزاده را به سمت قائم مقام انجمن برگزيد. وي در انجمن شاهنشاهي فلسفه زير نظر فرح پهلوي مشغول به خدمت بود. يكي ديگر از سران انجمن حجتيه به نام سيد حسن سجادي با ساواك در ارتباط بود.

انجمن ها پيش از كشاندن جوان ها به درون تشكيلات روي انديشه آنها كار مي كردند و مي كوشيدند كه نخست آنها را از هر گونه فعّاليّت هاي سياسي بيزار و نسبت به آن بي تفاوت كنند و اساساً حركت هاي سياسي

را بيهوده جلوه دهند و سپس آنها را نسبت به علما و روحانيون بدبين و بي ارادت سازند.

سردمداران انجمن حجتيه در راستاي پياده كردن تز »اسلام منهاي روحانيت« پيوسته تلاش مي كردند كه عالمان آگاه و وارسته را از عضويت و دخالت در تشكيلات انجمن بازدارند. از اين رو افراد وابسته به خود رااز هرگونه ارتباط با روحانيون بر حذر مي داشتند و تنها براي كشاندن نسل جوان و نوجوان مسلمان به درون انجمن چند تن عمامه به سر در كادر خود تربيت كرده بودند واز وجود آنان براي فريب جوانان مسلمان بهره مي گرفتند.

{P - پانزره خرداد، شماره چهارم، (بهار 1373)، ص 20 و 23. P}

»عباد صالح« از گروه هاي منشعب از انجمن حجتيه بود كه مسؤليت آن را شخصي به نام طيّب بر عهده داشت وي تا قبل از اين، مسؤوليت كنفرانس هاي انجمن حجتيه را دارا بود.

حضرت امام خميني(ره) در پيامي چهره واقعي اين انجمن و فعّاليّت هاي آن را براي مردم چنين بيان كرد:

»ديروز مقدس نماهاي بي شعور مي گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مي گويند مسؤولين نظام كمونيست شده اند تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براي ظهور امام زمان مفيد و راه گشا مي دانستند. امروز از اين كه در گوشه اي خلاف شرعي كه هرگز خواست مسؤولين

نيست رخ مي دهد، فرياد وا اسفاها سر مي دهند. ديروز حجتيه اي ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابي تر از انقلابيون شده اند. ولايتي هاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروي اسلام و

مسلمين را ريخته اند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسّب و تعيّش نبوده است امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي خورند.«

{P - صحيفه نور، ج 21، ص 93. P}

برخي از نظريات و افكار انجمن حجتيه عبارتند از:

1 - دين از سياست جداست 2 - اسلام تنها دين عبادت است 3 - دخالت در سياست زيبنده پيشوايان ديني نيست.

نظر شما در مورد انجمن حجتي چيست؟ آيا اين گروه با گروه فرقان فرق مي كند؟
پرسش

نظر شما در مورد انجمن حجتي چيست؟ آيا اين گروه با گروه فرقان فرق مي كند؟

پاسخ

انجمن حجتيه، افرادي هستند كه معتقدند، بايد دنيا را فساد بگيرد تا امام زمان"ع" ظهور نمايند. لذا امر به معروف و نهي از منكر را ترك نموده و مردم را از اعمال فساد و گناه نهي نمي كنند. هنوز هم وجود دارند و چند وقت پيش سران آنان دستگير و محاكمه شدند.

اما گروه فرقان، گروهي بودند كه قبل از انقلاب شكل گرفت و تفكر اينها اين بود كه بايد قرآن و فرهنگ اسلامي را با محتواي مادي بيان كنيم و شروع به تفسير مادي از قرآن كردند و بيان كردند تمام انقلابات انبياء انقلاب شكم و ناشي از محروميت و موضع طبقاتي بود. و اين گروه با انجمن حجتي متفاوت بودند. و خيلي از بزرگان خطر گروه فرقان را بيشتر از انجمن حجتيه مي دانستند و براي آن مبارزه مي كردند. و جواب اين بزرگان گلوله از طرف گروه فرقان بود از آن جمله استاد مطهري، شهيد مفتح و ...

به مقدمه كتاب علل گرايش به ماديگري استاد شهيد مطهري مراجعه شود.

اهداف انجمن حجتيه چه بود ؟
پرسش

اهداف انجمن حجتيه چه بود ؟

پاسخ

انجمن حجتيه سال ها پيش از انقلاب اسلامي توسط آقاي حلبي درخراسان جهت مبارزه با بهائيت پايه گذاري و سپس در سراسر كشور گسترش يافت در آغاز برخي از علما آن را تأييد نمودند ولي چون بعدا روند آن راپشت كردن به حركت هاي انقلابي يافتند گروهي از آنان به مخالفت برخاسته وموضع گيري هاي حضرت امام «ره تعطيلي انجمن توسط آقاي حلبي اعلام گرديد.

با توجه به حديث تكذيب ملاقات كنندگان امام زمان (عج ) چرا بعضي ادعاي رويت حضرت را مي نمايند؟
پرسش

با توجه به حديث تكذيب ملاقات كنندگان امام زمان (عج ) چرا بعضي ادعاي رويت حضرت را مي نمايند؟

پاسخ

مسلما در زمان غيبت، افرادي در خواب و بيداري خدمت امام عصر(عج) رسيده اند. آنچه كه در حديث ياد شدهدر مورد تكذيب ادعاي مشاهده آمده است، در مورد كساني است كه مدعي نيابت خاص و ارتباط با آن حضرت اند؛يعني، كساني كه با اين كار براي خود دكاني درست كرده و مردم را به انحراف مي كشانند. چنان كه فرقه هاي گمراهبهائيت، وهابيت از همين راه استفاده كرده و فتنه اي براي عالم اسلام فراهم ساخته اند.{

در عصر غيبت مي توان از خطر سامريان سخن راند؟
پرسش

در عصر غيبت مي توان از خطر سامريان سخن راند؟

پاسخ

فرمود: «در حقيقت، ما قوم تو را پس از {عزيمت} تو آزموديم و سامري آن ها را گمراه ساخت» پس موسي خشمگين و اندوهناك به سوي قومش باز گشت ]و [ گفت: «اي قوم من، آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد؟ آيا اين مدّت بر شما طولاني مي نمود يا خواستيد خشمي از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد.»{M(1)

انحراف مردم پس از هدايت، از مهم ترين آفات و خطرهاي ملّت ها به شمار مي آيد. هنگامي كه موسي با گروهي از نخبگان به ميقات طور رفت و چهل روز از قومش غايب گرديد، ظاهربينان و سطحي نگران بني اسرائيل، راه سامري پيش گرفتند و به سادگي به پرستش گوساله طلايي وي روي آوردند. موسي، پس از بازگشت با آفت جديد ايمان و توحيد مردم به مبارزه پرداخت. وي با استدلال و توجّه دادن مردم به فطرت توحيدي و نيز برخورد قهرآميز در محو آثار شرك كوشيد. غيبت موسي)ع( امتحاني الاهي براي بني اسرائيل بود. آنان كه در انتظار بازگشت موسي به سر مي بردند و انتظارشان آگاهانه و بر مبناي آموزه هاي الاهي بود، هرگز در برابر دسيسه هاي شيطاني سامري فريب نخوردند.

مطالعه تاريخ اديان بيانگر اين واقعيت است كه غيبت همواره زمينه ظهور سامريان فرصت طلب و انحراف مؤمنان را فراهم مي آورد. در اين موقعيت، تنها كساني قافله انديشه و دين خويش را به مقصد مي رسانند، كه انتظار را بر مبناي كتاب آسماني و آموزه هاي پيامبر خويش تفسير و تحليل كنند. رمز اين كه در چهارده قرن گذشته، عوامل گوناگون در ايمان شيعيان خلل پديد نياورده است،

تفسير انتظار بر اساس «قرآن» و «عترت» است.

امروز نيز انتظار، چون گذشته، نسخه بدل هاي فراوان، مشابه و گمراه كننده دارد. معناي واقعي انتظار تنها به ياري توسل به وجود مقدس حجة بن الحسن)ع( و تأسي به سيره عالمان و روشنفكران متعهد و دلسوز مكتب تشيع درك مي شود.

انتظار صحيح، حماسه تبر ابراهيم و ذوالفقار علي)ع( است نه سستي و خمودگي. انتظار تفسير خون نامه نينوا و ضمانت نامه پيروزي هابيليان است. انتظار دريچه اي به بستان ملكوت و بهانه اي براي تپيدن قلب تاريخ است. انتظار كشتي اي مطمئن دردرياي شهوات و هواهاي نفساني است.

انتظار چكامه شورانگيز يكتاپرستي است. هر كس مفهوم «انتظار» را خارج از «دايره توحيد» و وظايف «منتظر» را برون از دايره «شرع مقدس» معنا و تفسير كند، سامري و بدعت گذار است. بدين سبب، وجود مقدس پيامبر اسلام فرمود: «أفضل اعمال أمتي انتظار الفرج» .

...................(منابع ).................

1) سوره طه، آيات 86 - 85.

چه كساني ادعاي مهدويت كرده يا در حقّ آنها ادّعاي مهدويت شده است؟
پرسش

چه كساني ادعاي مهدويت كرده يا در حقّ آنها ادّعاي مهدويت شده است؟

پاسخ

اين گونه افراد در طول تاريخ اسلام بسيار بوده اند كه برخي از آنها عبارتند از:

1 - محمّد بن حنفيّه؛ كه مختار در حق او ادعاي مهدويت كرد.{پاورقي . وفيات الاعيان، ج 4، ص 172. پاورقي}

2 - موسي بن طلحه؛ كه مردم در حق او ادعاي مهدويت كردند.{پاورقي . طبقات ابن سعد، ج 5، ص 162. پاورقي}

3 - ابوهاشم بن محمّد بن حنفيه؛ كه گروهي معتقد به مهدويت او بودند.{پاورقي . فرق الشيعه، ص 31. پاورقي}

4 - عمر بن عبدالعزيز.{پاورقي . البداية والنهاية، ج 9، ص 225. پاورقي}

5 - عبداللَّه بن معاوية بن عبداللَّه بن جعفر.{پاورقي . الفِصَل، ج 4، ص 36. پاورقي}

6 - اسماعيل فرزند امام صادق (ع)؛ گروهي مرگ او را انكار كرده وقائل به مهدويت او شدند.{پاورقي . همان. پاورقي}

7 - محمّد بن عبداللَّه بن حسن؛ او در سال صد هجري ادعاي مهدويت نمود. بزرگان خط اعتزال مردم را به بيعت با او دعوت مي نمودند. ابوالفرج اصفهاني{پاورقي . كافي، ج 5، ص 23، ح 1. پاورقي}

مي گويد: "كسي شك نداشت كه او مهدي است، وحتّي گروهي از بني هاشم نيز با او بيعت كردند".{پاورقي . مقاتل الطالبيين، ص 158. پاورقي}

8 - مهدي عباسي؛ منصور عباسي لقب فرزندش را مهدي گذاشت تا مردم را از اين طريق اغفال كرده وبه اعتقاد مهدويت با او بيعت كنند.{پاورقي . همان، ص 162. پاورقي}

چه عواملي باعث شد برخي ادعاي سفارت دروغين از طرف حضرت نمايند؟
پرسش

چه عواملي باعث شد برخي ادعاي سفارت دروغين از طرف حضرت نمايند؟

پاسخ

هنوز مدّتي از عهد سفارت ناحيه مقدسه نگذشته بود كه اين دستگاه مقدس مبتلا به مصيبت مدعيان دروغين سفارت گشت. آنان از اين ادعاي دروغين خود اهدافي را دنبال مي نمودند كه عبارت بود از:

1 - از آنجا كه ايمان ضعيفي داشتند با اين ادعا درصدد انحراف مردم وجامعه شيعي بودند.

2 - طمع به دست آوردن اموال مردم وحقوق شرعيه، زيرا از آنجا كه امام زمان (ع) در غيبت به سر مي بردند اينها مي توانستند در اموال تصرّف نمايند.

3 - گسترش موقعيت خود در جامعه، زيرا با اين ادعا وانتساب خود به امام مهدي (ع) درصدد گسترش شهرت خود برمي آمدند.

مدعيان دروغين سفارت چه كساني بوده اند؟
پرسش

مدعيان دروغين سفارت چه كساني بوده اند؟

پاسخ

شروع تزوير در امر سفارت به عصر سفير دوّم محمّد بن عثمان عَمْري باز مي گردد؛ زيرا پدر او عثمان بن سعيد به قدري معروف بود كه هيچ كس جرأت معارضه با او را نداشت.

اول كسي كه ادعاي سفارت دروغين نمود ابومحمّد شريعي بود. وبعد از او{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 367. پاورقي}

محمدبن نصير نميري واحمد بن هلال كرخي وابوطاهر محمد بن علي بن بلال{پاورقي . همان، ص 367. پاورقي}

{پاورقي . همان، ص 368. پاورقي}

بلالي وابوبكر محمّد بن احمد بن عثمان بغدادي واسحاق احمر ومردي معروف{پاورقي . همان، ص 369. پاورقي}

{پاورقي . همان، ص 301. پاورقي}

به باقطاني.

{پاورقي . همان. پاورقي}

برخي از آنان در ابتدا از مردان صالح بودند ولي به جهات مختلف راه انحراف را پيشه نمودند. سفير دوم با تمام قدرت به مقابله با آنها پرداخت، ونيز از ناحيه مقدسه توقيعات وبيانات شديد در لعن وتبري از آنان صادر شد كه دلالت بر دروغگويي وسوء باطن آنان داشت.

در زمان سفارت حسين بن روح -سفير سوم- مصيبت در اين زمينه بيشتر شد، زيرا شخصي به نام محمّد بن علي شلمغاني غزافري ادعاي سفارت نمود وبيشترين تأثير را در انحراف جامعه به جاي گذاشت. او گر چه در ابتداي امر، مردي مؤمن به{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 303. پاورقي}

نظر مي رسيد ووكيل حسين بن روح بود، ولي عاقبت به انحراف كشيده شد. آخرين كسي كه ادعاي دروغين سفارت داشت ابودلف كاتب بود كه بر اين ادعاي خود تا بعد از وفات سمري -سفير چهارم- باقي بود.

وظيفه ما نسبت به كساني كه مدّعي دائمي يا غالبي رؤيتند چيست؟
پرسش

وظيفه ما نسبت به كساني كه مدّعي دائمي يا غالبي رؤيتند چيست؟

پاسخ

درباره سؤال فوق مي گوييم:

اولاً: مسأله رؤيت اين طور نيست كه به اختيار انسان باشد وهر گاه كه اراده ملاقات كند براي او حاصل گردد، بلكه وابسته به يك سري شرايط ومصالح خاصّي است كه اگر آماده شود حضرت مقدّمات ملاقات را فراهم مي سازد.

ثانياً: اگر كسي مدّعي ملاقات دائمي است واين گونه خود را وانمود مي كند كه دائماً با حضرت ارتباط دارد وهر گاه كه اراده كند مي تواند خدمت حضرت ȘјӘϠوواسطه بين مردم وايشان باشد، او مطابق توقيعي كه حضرت به علي بن محمّد سمري داشته اند كذّاب است. ولذا بايد او را تكذيب كرد.

ثالثاً: بايد مدّعي ملاقات را امتحان وآزمايش كرد،آيا از حيث عمل به موازين اسلامي پايبند است؟آيا هدفش ريا وجذب مردم وانحراف در جامعه نيست؟ و... ؛ زيرا براي ملاقات خوبان بايد در ابتدا انسان خود با آنان سنخيّت پيدا كند.

گروه حجتيه رابراي ما تعريف كنيد؟ چه عقائدي دارند، برحقند ياخير،آيا در مشهد هم فعاليت دارند .ازكجا شروع به فعاليت كرده اند ؟
پرسش

گروه حجتيه رابراي ما تعريف كنيد؟ چه عقائدي دارند، برحقند ياخير،آيا در مشهد هم فعاليت دارند .ازكجا شروع به فعاليت كرده اند ؟

پاسخ

انجمن حجتيه به عنوان يكي از جريانهاي ايستاي مذهبي درخنثي سازي و سياست گريزنمودن قشرمذهبي، خصوصاً نسل جوان، نقش موثري را ايفا نموده است .

انجمن حجتيه پس ازركود چند ساله، از سال 1376 فعال شده تشكيلات خودرا دنبال نموده وعناصر وابسته به اين فرقه در تهران وشهرستانها با پوشش هيأت هاي مذهبي و جلسات تفسير قرآن مشغول فعاليت شده و توانسته اند افرادي از قشر جوان را جذب نمايند .

تاريخچه

الف) قبل ازانقلاب :

اين انجمن بانام "انجمن خيريه حجتيه مهدويه" پس از كودتاي 28 مرداد 1332 با رهبري محمد ذاكر تولايي(معروف به حلبي) با هدف مقابله با بهائيت تأسيس شد.ليكن درمبارزه با بهائيت، هيچ گاه اساس بهائيت (صهيونيسم) و رؤوس آن درايران(هويداها، هژبريزداني ها و رژيم بهائي پرورشاهنشاهي) را مد نظر قرارنداده، بلكه درمحيط اختناق رژيم شاهنشاهي دركمال آزادي، جلسات منظمي را درييلاق ها وباغ هاي بزرگ با صرف هزينه هاي سنگين برگزار مي كردند. از افتخارات اين انجمن در قبل از انقلاب عدم شركت اعضايش در قضاياي 15 خرداد بود.

اين جريان با پوشش آماده نمودن شرايط براي ظهور حضرت حجت (عج) معتقد به اشاعه فساد بوده وبه اين دليل كه برقراري حكومت ا سلامي مانع ظهور امام زمان (عج) مي باشد، از هيچ مخالفتي با نظام اسلامي دريغ نكرد.

انجمن حجتيه به منظور ايجاد انحراف درنهضت اسلامي، نظرات فقهي حضرت امام خميني(قدس سره) را زير سوال مي بردند واز هيچ تهمت و شايعه اي براي مخدوش نمودن افكار و انديشه هاي امام عظيم الشأن

(قدس سره) دريغ نكردند. ب) پس از انقلاب :

درابتداي انقلاب با سوء استفاده از فضاي باز به وجود آمده وبا پوشش دفاع از اسلام فقاهتي، به جنگ با ولايت فقيه برخاستند. پس از سخنراني امام راحل درسال 1362 عده اي از اعضاء اين جريان متوجه انحرافات خود شده واز انجمن جدا شدند .

حضرت امام خميني (قدس سره) درخصوص انجمن حجتيه فرمودند :

يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد مصيبت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد حضرت صاحب مگربراي چي مي آيد ...اين اعوجاجات را برداريد، اين دسته بندي ها را براي خاطر خدا اگر مسلميد برداريد وبراي خاطر كشورتان اگر ملي هستيد، اين دسته بندي ها را برداريد، دراين موجي كه الان ملت رابه پيش مي برد دراين موج خودتان را وارد كنيد وبرخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست ."1"

انجمن حجتيه علي رغم ادعاي بركناري از سياست، دقيقاً ريشه هاي سياسي دارد واگر نگوئيم مؤسسين آن خود با جريانات سياسي بيگانه پيوند داشته اند وعلت حدوث اين جريان، استعمار بوده است ، اما يقيناً درايام پس ا زتأسيس به واسطه بعضي ا زافراد، انجمن به جريانات سياسي پيوند خورد وگردانندگان ومديران انجمن نيزاز اين مسئله بي اطلاع نبوده اند چرا كه كيفيت رابطه ودرهاي باز انجمن به روي ساواك، به گونه اي بودكه ايجاد عوامل نفوذي به صورت علني درآن سهل الوصول بوده است.

بنابراين مهم نيست كه ايادي اجنبي در تكوين انجمن دخيل بوده اند يا نه، بلكه مهمتر آن است كه مسلماً دشمنان اسلام از حيات و فعاليت هاي اين انجمن، حظ لازم را برده و

مي بردند.

مواضع انجمن حجتيه

الف ) مخالفت با تشكيل حكومت ا سلامي :

از مواضع انجمن، مي توان به مخالفت با تشكيل حكومت اسلامي خصوصاً بعد از انقلاب اشاره نمود. حضرت اميرالمومنين (ع) درباره نفس حكومت وفرماندهي به ابن عباس مي فرمايد :

فرماندهي به شما نزدمن از اين كفش مندرس و پاره هم كم ارزش تراست مگر اينكه بوسيله فرماندهي و حكومت به شما، بتوانم حق را برقرار سازم و باطل را از ميان بردارم.

حضرت امام خميني(قدس سره) درباب حكومت مي فرمايند :

لازم است كه فقها اجتماعاً يا انفراداً براي اجراي حدود وثغور نظام، حكومت شرعي تشكيل دهند . اين امر اگر براي كسي امكان داشته باشد واجب عيني است و گرنه واجب كفائي است .

بنابراين لازمه زمامداري، عصمت نيست بلكه شرط عدالت لازم است. انجمن معتقد است كه استرداد حق مظلوم را بايد به ظهور امام زمان (عج) واگذار نمود.لذا طبيعي است كه براساس اين عقيده امرتشكيل حكومت به خودي خود منتفي مي گردد وبرپايي حكومت به منظور استرداد حق بي مورد شناخته مي شود .

ب) عدم اعتقاد به ولايت فقيه :

ولايت فقيه جزء لاينفك حكومت ا سلامي است واصولاً مشروعيت حكومت بسته به حضور فقيه جامع الشرايط در رأس امور است، تا ناظر بر اجراي احكام اسلام به طرز صحيح باشد. با ظهور انقلاب وبرقراري نظام اسلامي درايران اصل ولايت فقيه به عنوان يكي از اركان نظام به تصويب مجلس خبرگان قانون اساسي رسيد.اما انجمن حجتيه قائل به ولايت عامه مراجع درمقابل ولايت فقيه است. به عبارت ديگر با تعميم ولايت مي خواهند كه همه مجتهدين ولايت داشته باشند ودر بين آنها يك نفر به

عنوان فقيه اعلم شناخته شود ولي جايگاه فقيه اعلم درراس كليه قواي حكومتي نيست . انجمن با جدا كردن رهبريت از مرجعيت كه ناشي از جدا كردن دين از سياست است هم تقليد خويش از مراجع خاص و هم عملكرد خود را توجيه مي نمايد .

ج) مهدويت وانتظار :

رهبر ومؤسس انجمن حجتيه درجلسه درس و سخنراني خود چنين گفته است :

الان هم مي گويي حكومت ا سلامي خوب است، شما آن مصداق حاÙŠاسلامي را نشان بدهيد، آني كه معصوم از خطا باشد را نشان بدهيد، آني كه هوي و هوس و حب رياست و شهرت و غضب و تمايلات نفسي به هيچ وجه در او اثرنكند، نشان بدهيد ، او بيايد توي ميدان جلو بيافتد، řĘʠمʠافتد به خاك پايش، تمام مردم قربان خاك پايش مي شوند .

بدين ترتيب اعضاي انجمن براي توجيه رخوت و سازش كاري وتنبلي خود، قيام براي تشكيل حكومت شرعي را نفي مي نمايند . نگرش انجمن در باب انتظار مبتني است برنگرش عامه (بايد امام زمان بيايد اشكالات رابرطرف كند وتا آن حضرت نيايد هيچ كاري انجام نمي گيرد ...)مي باشد وسعي كرده اند اين مسئله را به شكل استدلالي مدون نمايند .

د) انجمن ومخالفت با فلسفه و فلاسفه :

موضع ضد فلسفي انجمن حجتيه و سرپرست و شاخص فكري آن زبانزد خاص و عام است .انجمن، فلسفه و ترجمه فلسفه يونان به زبان عربي را براي نخستين بار، از طرح هاي استعمار مي پندارد. لذا بديهي است كه اين گروه با فلاسفه اسلامي از ابوعلي سينا گرفته تا ملاصدرا، ميرداماد وعالم رباني حضرت امام خميني (قدس سره) نيز به شدت مخالف مي

باشند . ريشه و سرمنشاء انكار فلسفي و ضديت غليظ با آن، به پيدايش اخباريگري درچهار قرن پيش برمي گردد. اينان منكر حجيت عقل شدند وگفتند هر چه مورد نياز عوام باشد دراحاديث و قرآن وجود دارد وهمه مي توانند مستقيماً به احاديث وجوع كرده وحكم مستند خود را بفهمند وبه هر آنچه كه ظاهر حديث حكم مي كند عمل كنند .

ه_ ) جدايي ديانت از سياست :

دراساسنامه اي كه مبناي خط مشي انجمن مي باشد آماده است كه، انجمن به هيچ وجه درامور سياسي مداخله نخواهد داشت ومسئوليت هر نوع دخالت درمسائل سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن، برعهده خود آنان خواهدبود.

حضرت امام(قدس سره) دربياني شيوا فرموده اند كه :

جدا كردن سياست ا زدين قيام برضد اسلام است"2"

همچنين امام عظيم الشأن درجاي ديگر فرموده اندكه :

ما مكلفيم به اين كه درامور دخالت كنيم ، ما مكلفيم درامور سياسي دخالت كنيم، همان طور كه پيغمبر (ص) دخالت مي كرد."3"

براين اساس به نظرمي رسد دو جريان متفاوت، با ظاهر اسلامي، از دو جهت تفكر اسلام ناب محمدي (ص) را مورد تهاجم قرارداده است. يكي جريان تحجر وديگري جريان روشنفكري شبه مذهبي التقاطي، كه در حقيقت هر دوجريان ريشه استعماري دارند.

بنابراين دشمنان انقلاب اسلامي همچنان كه در استحاله فرهنگي، فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و به تعبير صحيح تر ايمان مردمرا نشانه گرفته اند، در استحاله سياسي مبتني بر دين وولايت فقيه را مورد تعرض خود قرارداده اند .

(1) سخنراني حضرت امام خميني(قدس سره)درسال 1362

(2) كلمات قصار، پندها و حكمت ها

صحيفه نور_ ج15، ص60

در موردگروه حجتيه اطلاعات كاملي مي خواهم خواهشمندم اگر مي شود نام سردمداران آنها را قيد كنيد ودلايل كامل آنها بر مبناي حجتي بودن، آيا ا زمراجع به طور مطلقاً كسي حجتيه را قبول دارد؟
پرسش

در موردگروه حجتيه اطلاعات كاملي مي خواهم خواهشمندم اگر مي شود نام سردمداران

آنها را قيد كنيد ودلايل كامل آنها بر مبناي حجتي بودن، آيا ا زمراجع به طور مطلقاً كسي حجتيه را قبول دارد؟

پاسخ

(انجمن حجتيه به عنوان يكي از جريانهاي ايستاي مذهبي درخنثي سازي و سياست گريزنمودن قشرمذهبي، خصوصاً نسل جوان، نقش موثري را ايفا نموده است .

انجمن حجتيه پس ازركود چند ساله، از سال 1376 فعال شده تشكيلات خودرا دنبال نموده وعناصر وابسته به اين فرقه در تهران وشهرستانها با پوشش هيأت هاي مذهبي و جلسات تفسير قرآن مشغول فعاليت شده و توانسته اند افرادي از قشر جوان را جذب نمايند .

تاريخچه

الف) قبل ازانقلاب :

اين انجمن بانام "انجمن خيريه حجتيه مهدويه" پس از كودتاي 28 مرداد 1332 با رهبري محمد ذاكر تولايي(معروف به حلبي) با هدف مقابله با بهائيت تأسيس شد.ليكن درمبارزه با بهائيت، هيچ گاه اساس بهائيت (صهيونيسم) و رؤوس آن درايران(هويداها، هژبريزداني ها و رژيم بهائي پرورشاهنشاهي) را مد نظر قرارنداده، بلكه درمحيط اختناق رژيم شاهنشاهي دركمال آزادي، جلسات منظمي را درييلاق ها وباغ هاي بزرگ با صرف هزينه هاي سنگين برگزار مي كردند. از افتخارات اين انجمن در قبل از انقلاب عدم شركت اعضايش در قضاياي 15 خرداد بود.

اين جريان با پوشش آماده نمودن شرايط براي ظهور حضرت حجت (عج) معتقد به اشاعه فساد بوده وبه اين دليل كه برقراري حكومت ا سلامي مانع ظهور امام زمان (عج) مي باشد، از هيچ مخالفتي با نظام اسلامي دريغ نكرد.

انجمن حجتيه به منظور ايجاد انحراف درنهضت اسلامي، نظرات فقهي حضرت امام خميني(قدس سره) را زير سوال مي بردند واز هيچ تهمت و شايعه اي براي مخدوش نمودن افكار و انديشه هاي امام عظيم الشأن (قدس

سره) دريغ نكردند.

ب) پس از انقلاب :

درابتداي انقلاب با سوء استفاده از فضاي باز به وجود آمده وبا پوشش دفاع از اسلام فقاهتي، به جنگ با ولايت فقيه برخاستند. پس از سخنراني امام راحل درسال 1362 عده اي از اعضاء اين جريان متوجه انحرافات خود شده واز انجمن جدا شدند .

حضرت امام خميني (قدس سره) درخصوص انجمن حجتيه فرمودند :

يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد حضرت صاحب مگربراي چي مي آيد ...اين اعوجاجات را برداريد، اين دسته بندي ها را براي خاطر خدا اگر مسلميد برداريد وبراي خاطر كشورتان اگر ملي هستيد، اين دسته بندي ها را برداريد، دراين موجي كه الان ملت رابه پيش مي برد دراين موج خودتان را وارد كنيد وبرخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست ."1"

انجمن حجتيه علي رغم ادعاي بركناري از سياست، دقيقاً ريشه هاي سياسي دارد واگر نگوئيم مؤسسين آن خود با جريانات سياسي بيگانه پيوند داشته اند وعلت حدوث اين جريان، استعمار بوده است ، اما يقيناً درايام پس ا زتأسيس به واسطه بعضي ا زافراد، انجمن به جريانات سياسي پيوند خورد وگردانندگان ومديران انجمن نيزاز اين مسئله بي اطلاع نبوده اند چرا كه كيفيت رابطه ودرهاي باز انجمن به روي ساواك، به گونه اي بودكه ايجاد عوامل نفوذي به صورت علني درآن سهل الوصول بوده است.

بنابراين مهم نيست كه ايادي اجنبي در تكوين انجمن دخيل بوده اند يا نه، بلكه مهمتر آن است كه مسلماً دشمنان اسلام از حيات و فعاليت هاي اين انجمن، حظ لازم را برده و مي بردند.

مواضع

انجمن حجتيه

الف ) مخالفت با تشكيل حكومت ا سلامي :

از مواضع انجمن، مي توان به مخالفت با تشكيل حكومت اسلامي خصوصاً بعد از انقلاب اشاره نمود. حضرت اميرالمومنين (ع) درباره نفس حكومت وفرماندهي به ابن عباس مي فرمايد :

فرماندهي به شما نزدمن از اين كفش مندرس و پاره هم كم ارزش تراست مگر اينكه بوسيله فرماندهي و حكومت به شما، بتوانم حق را برقرار سازم و باطل را از ميان بردارم.

حضرت امام خميني(قدس سره) درباب حكومت مي فرمايند :

لازم است كه فقها اجتماعاً يا انفراداً براي اجراي حدود وثغور نظام، حكومت شرعي تشكيل دهند . اين امر اگر براي كسي امكان داشته باشد واجب عيني است و گرنه واجب كفائي است .

بنابراين لازمه زمامداري، عصمت نيست بلكه شرط عدالت لازم است. انجمن معتقد است كه استرداد حق مظلوم را بايد به ظهور امام زمان (عج) واگذار نمود.لذا طبيعي است كه براساس اين عقيده امرتشكيل حكومت به خودي خود منتفي مي گردد وبرپايي حكومت به منظور استرداد حق بي مورد شناخته مي شود .

جدا كردن سياست ا زدين قيام برضد اسلام است"2"

همچنين امام عظيم الشأن درجاي ديگر فرموده اندكه :

ما مكلفيم به اين كه درامور دخالت كنيم ، ما مكلفيم درامور سياسي دخالت كنيم، همان طور كه پيغمبر (ص) دخالت مي كرد."3"

براين اساس به نظرمي رسد دو جريان متفاوت، با ظاهر اسلامي، از دو جهت تفكر اسلام ناب محمدي (ص) را مورد تهاجم قرارداده است. يكي جريان تحجر وديگري جريان روشنفكري شبه مذهبي التقاطي، كه در حقيقت هر دوجريان ريشه استعماري دارند.

بنابراين دشمنان انقلاب اسلامي همچنان كه در استحاله فرهنگي، فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و به

تعبير صحيح تر ايمان مردمرا نشانه گرفته اند، در استحاله سياسي مبتني بر دين وولايت فقيه را مورد تعرض خود قرارداده اند .

درخصوص قسمت آخر سؤال شما بايد بگوئيم كه تا آن جائي كه ما اطلاع داريم كسي از مراجع عاليقدرطرفداري صريحي ازآنها نداشته اند.

خداوند متعال ما را با اسلام ناب آشنا بفرمايد ان شاءا...

(1) سخنراني حضرت امام خميني(قدس سره)درسال 1362

(2) كلمات قصار، پندها و حكمت ها

(3) صحيفه نور_ ج15، ص60

(4) سخنراني حضرت امام خميني(قدس سره)درسال 1362

(5) كلمات قصار، پندها و حكمت ها

صحيفه نور_ ج15، ص60

آيا حضرت امام زمان( منصور حلاج را لعنت كرده اند؟ و اگر كرده اند از چه جهت بوده است؟
پرسش

آيا حضرت امام زمان( منصور حلاج را لعنت كرده اند؟ و اگر كرده اند از چه جهت بوده است؟

پاسخ

درباره منصور حلاج نظرهاي متفاوتي بيان شده است، و گروهي او را برحقّ دانسته و گروهي بر بطلان عقايد او قلم فرسايي نموده اند. اما در ميان دلايل مخالفان منصور حلاج، مخالفت حضرت حجة،صاحب العصر و الزمان، حضرت مهدي "روحي فداه"، با نظرات ايشان، به چشم نمي خورد.

البته اختلاف نظر پيرامون عرفا به منصور حلاج ختم نمي شود؛ اگر چه شايد بارزترين اختلاف نظر دربارة حق يا باطل بودن مذهب حلاج مطرح شده است، اما عرفان از روزي كه به عنوان راه رسمي خاصي شناخته شده، پيوسته در ميان متفكران اسلامي مورد رد و قبول واقع شده است. عدّه اي چنان شيفته آن شده اند كه تنها راه نجاتش دانسته اند، و گروهي ديگر آنرا بزرگترين عامل تحريف و انحراف به شما آورده اند. در اين خصوص در يكي از متون قديمي عرفان، يعني "اللمع"، اثر "ابونصر سرّاج طوسي"، متوفي به سال 378 ه_ ، چنين آمده است : "عدّه اي در فضيلت عرفان به راه افراط و غلو رفته و آنرا از حدّ خود بالاتر برده اند، و گروهي آنرا نوعي لهو و لعب و بي مبالاتي نسبت به جهل و ناداني دانسته اند، و عدّه اي ديگر عرفان را ناشي از تقوا و پرهيز و پشمينه پوشي و سخت گيري در روش سخن گفتن و لباس پوشيدن و غيره مي دانند، و جماعتي در طعن و بدگوئي زياده روي كرده، تاحدي كه عرفا را به زندفه و ضلالت نسبت داده اند."(1)

ردّ و انكار و

تهاجم به عرفان و عرفا از طرف گروههايي چون متشرعان و علماي مذهبي، فلاسفه و متفكران مذهبي، دانشمندان مادي، و ... مطرح بوده است.(2) كه از ميان همه آنها اختلاف نظر ميان برخي علماي دين با عرفا و متصوفين به نحو شديدتري به چشم مي خورد. موارد اختلاف اين دو گروه پيرامون مسائلي چون "وحدت وجود و توحيد حق، وحدت اديان، بي اعتنايي به نبوت و طرح مسأله ولايت، شطحيّات و سخنان اسرارآميز، و تأويل مي باشد"، كه بررسي هر يك از اين موارد در حوصله اين اوراق نمي گنجد، و نياز به تبحر و استعداد نويسنده و مخاطب دارد، و شايد علّت اصلي اين اختلافات، به نداشتن تصوري درست از اصطلاحات و عقايد عرفا بازگردد.

استاد مطهري پيرامون پيچيده بودن مفهوم وحدت وجود مي گويد : "وحدت وجود از آن انديشه هايي است كه كمتر كسي به عمق آن پي برده و مي برد (اينرا بدون تعارف بايد گفت) ... بسيار بسيار كمند افرادي كه بتوانند تصور صحيحي از وحدت وجودي كه عرفا دارند، داشته باشند، از مستشرقين گرفته تا غير مستشرقين؛ شما ببينيد هميشه مستشرقين _ و عدّه اي از غيرمستشرقين خودمان _

اين وحدت وجود را چيزي تعبير مي كنند به نام حلول و اتحاد ..."(3)

ابن سينا در اين باره مي گويد : "اسرار تصوف و عرفان مورد انكار ناآشنايان و مورد اعتراف و تعظيم آشنايان مي باشد." و در جاي ديگر مي گويد : "محتوي اين فن (عرفان) براي غافلان مايه تمسخر و خنده است و براي آگاهان سرمايه عبرت؛ بنابراين هر كه اين مطلب را بشنود و ناخوش دارد، تنها به خود بدبين

باشد، و نقص را در خود ببيند."(4)

در آخر خاطر نشان مي كنيم كه خود عرفا و صوفيه نيز به قدر كافي بر همه مسلكان خود تاخته اند؛ اما حمله اينان، چنانكه بديهي است به عرفان و تصوف نبوده، بلكه به عرفا و صوفيه، و بلكه در حقيقت به عارف نمايان و مدعيان تصوف متوجّه است.

همانطور كه بيان شد، دربارة حلاج، از سوي دانشمندان و فقيهان شيعه، نظرات مختلفي ابراز گرديده است. مثلاً خواجه نصير طوسي به دفاع از حلاج پرداخته است، و طريقه او را درست و عقيده اش را صحيح مي داند. اما بسياري ديگر از علماء مانند شيخ صدوق، شيخ طوسي، شيخ مفيد و سيد مرتضي هر كدام به گونه اي بر حلاج خرده گرفته اند. و او را ساحره و در نتيجه مستحق قتل دانسته اند. در مورد اينكه حضرت ولي عصر( او را لعنت كرده باشد، سند قطعي وجود ندارد. اما اينكه چرا علماء بزرگي كه نام برده شد، از او بيزاي جسته اند، بواسطة عقايد و سخناني است كه او مطرح كرده است. مثلاً شيخ طوسي در كتاب "الغيبه" صفحه (40و402) كه به ذكر مذمومين و كساني كه ادعاي نيابت از امام زمان كرده اند، پرداخته، از حلاج نيز نام برده، و از "هبةا... بن محمد كاتب" روايت كرده است : "حلاج را خداوند رسوا و خوار كرده است، و او كسي است كه اظهار وكالت حضرت صاحب الامر را كرده است، و نزد اسماعيل نوبختي از معتبران شيعه رفته، و ادعاي خود را مطرح كرده، و او حلاج را امتحان كرد، و چون فهميد كه ادعاي كذب مي كند، او

را رسوا كرد." و شيخ طوسي بعد از نقل اين حديث قصه بيرون كردن حلاج را از قم توسط علي بن بابويه، نقل نموده است : "و بر او لعنت فرستاد، و او را از قم به خواري و مذلّت اخراج نمود."

براي اطلاعات بيشتر به تاريخ ادبيات در ايران، ذبيح ا...صفا و كتاب منصور حلاج از كلجان عباس و مصايب حلاج از لوئي ماسينون و دائرة المعارف تشيع، ج6، مراجعه شود.

منابع و مآخذ :

1. كتاب اللّمع، ابونصر سرّاج طوسي ص21

2. فلسفه عرفان، دكتر سيد يحي يثربي، ص171

3. عرفان حافظ، استاد مطهري، ص88

4. نمط 9 انتشارات، ابن سينا

فلسفه عرفان، دكتر سيد يحيي يثربي، ص198

درباره (انجمن حجتيه ) توضيح دهيد.
پرسش

درباره (انجمن حجتيه ) توضيح دهيد.

پاسخ

حجتيه: انجمن حجتيه سال ها پيش از انقلاب اسلامي توسط آقاي حلبي در خراسان جهت مبارزه با بهائيتپايه گذاري و سپس در سراسر كشور گسترش يافت. در آغاز برخي از علماء آن را تأييد نمودند ولي چون بعدا روند آن راپشت كردن به حركت هاي انقلابي يافتند، گروهي از آنان به مخالفت برخاسته و تأييدات خود را ملغي كردند. پس ازپيروزي انقلاب اسلامي نيز انجمن حجتيه بنا به تصريح برخي از كساني كه قبلاً در آن فعاليت داشتند در جريان مخالفامام و انقلاب حركت كرد، ازاين رو بسياري از اعضاء از آن خارج شدند و در نهايت پس از موضع گيري هاي حضرتامام نسبت به نظرات اين انجمن، تعطيلي آن توسط آقاي حلبي اعلام گرديد.

1- استناد به رواياتي كه از هرگونه قيامي در عصر غيبت نهي و به سكوت و سكون و صبر بر بلاها دعوت كرده است.

2- تفسير نادرست از امامت و رهبري و تصور اين كه تشكيل حكومت در زمان غيبت دخالت در قلمرو كار امام معصوم است.

در باب نقد اين ديدگاه ها نگا: چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان، دفتر تبليغات اسلامي قم، چاپ اول 1375، صص 154 - 109.{J

اگر كسي ادعا كرد كه صاحب الزمان«عليه السلام» است چگونه پي ببريم كه راست مي گويد يا دروغ؟
پرسش

اگر كسي ادعا كرد كه صاحب الزمان«عليه السلام» است چگونه پي ببريم كه راست مي گويد يا دروغ؟

پاسخ

ظهور امام زمان«عليه السلام» مقارن با تحوّلات و دگرگونيهاي بسياري خواهد بود و از آنها در روايات ما به علائم ظهور تعبير شده است كه هم زمان با ظاهر شدن آن حضرت اين نشانه ها به وقوع مي پيوندد مانند خروج دجال و صداي آسماني و خروج سفياني و ساير نشانه هاي ديگر و اضافه بر اينها امام عصر«عليه السلام» كه بيايد جهان را پر از عدل و داد مي كند و در تمام نقاط جهان پرچم توحيد و حكومت الهي را بر پا مي سازد و به طور كلّي ظهور آن حضرت به طور عادّي و معمولي انجام نخواهد گرفت تا اگر فرد ناشناسي ادعاي مهدويّت نمود براي انسانها مورد اشتباه واقع گردد. تاكنون افراد بسياري به دروغ ادعاي مهدويّت نموده اند و به دنبال آن رسوا گشته و كذب آنها آشكار شده است.

نيابت در دوره غيبت صغري

نواب اربعه

ماجراي درگذشت آخرين نائب امام زمان 7چيست و نامش چه بود؟
پرسش

ماجراي درگذشت آخرين نائب امام زمان 7چيست و نامش چه بود؟

پاسخ

چهارمين و آخرين وكيل و نائب خاص حضرت مهدي 7 ابوالحسن علي بن محمد سمري بود.هنگامي كه وفات ابوالقاسم حسين بن روح فرا رسيد, به امر حضرت حجّت 7او را قائم مقام خود قرار داد.

هنگامي كه وفات وي نزديك شد, شيعيان از او خواستند شخصي را براي نيابت معرفي كند. او در جواب گفت :من مأمور نشده ام كسي را به عنوان نائب خاص حضرت معرفي كنم و توقيعي از ناحيهء مقدّسهء حضرت مهدي 7يرون آمد كه : اي علي بن محمد سمري ! خداوند برادران ديني ات را در مصيبت تو اجر عظيم كرامت فرمايد. به درستي كه در شش روز آينده وفات خواهي كرد; پس خود را آمادهء مردن كن . بعد از وفات تو غيبت كبري واقع خواهد شد وبراي من ظهوري نخواهد بود, مگر به اذن خداي تعالي و آن بعد از غيبت طولاني خواهد بود. هنگامي كه دل ها راقساوت فرا گيرد و زمين از جور و ستم پر شود و به زودي بعضي از شيعيان من ادعا خواهند كرد مرا ديده اند. بدانيد هركس پيش از خروج سفياني و رسيدن صيحهء آسماني ادّعاي مشاهدهء من را نمايد, دروغ مي گويد>.(1)

راوي مي گويد: اين مطلب را يادداشت كردم و از نزد علي بن محمد سمري بيرون رفتم . چون روز ششم فرارسيد, نزد او رفتم و ديدم در حالت احتضار است . از او سؤال شد: بعد از شما چه كسي نائب حضرت است ؟ گفت : بعداز من كسي نيابت خاصي ندارد و براي خدا امري است كه

بايد آن را به اتمام برساند. اين را گفت و وفات نمود. اين واقعه در سال 329هجري بود.(2)

(پ_اورقي 1.منتهي الآمال , ج 2 ص 508

(پ_اورقي 2.حسين عمادزاده , چهارده معصوم , زندگاني امام زمان 7 با تلخيص .

پس از وفات علي بن محمد سمري حضرت نايب خاص ندارد و كسي نمي تواند ادعا كند نايب خاص امام است. دوران 74 ساله را غيبت صغري و دوران پس از آن را غيبت كبري مي گويند. از زمان ظهور حضرت كسي جز خداوند خبر ندارد تا زمان ظهور با بركتش فقها و مجتهدان نايب عام حضرت هست
پرسش

پس از وفات علي بن محمد سمري حضرت نايب خاص ندارد و كسي نمي تواند ادعا كند نايب خاص امام است. دوران 74 ساله را غيبت صغري و دوران پس از آن را غيبت كبري مي گويند. از زمان ظهور حضرت كسي جز خداوند خبر ندارد تا زمان ظهور با بركتش فقها و مجتهدان نايب عام حضرت هستند و مردم در امور ديئني بايد از آنان پيروي كنند. مي توانيم با خواندن دعاي عهد و دعاي ندبه و صدقه دادن براي سلامتي حضرت، به ساحت مقدسش عرض ادب كنيم. از خداوند منان مي خواهيم شما را از ياران و شيعيان واقعي آن حضرت قرار داده و در زندگي موفقتان بدارد.

چگونه متواضع باشم؟

پاسخ

مهم ترين عاملي كه مي تواند در تواضع انسان مؤثر باشد، اين است كه انسان از عمق جان باور كند آن چه اسلام فرمود، به صلاح او است و عمل به آن خوش بختي را دنبال دارد از نظر اسلام تكبر و خود بزرگ بيني از گناهان بزرگ و از بيماري هاي خطرناك رواني است متكبر در نظر مردم پست و حقير و در پيشگاه" خدا معذب و گرفتار است. امام صادق(ع) فرمود: "بزرگي جامه اي است مخصوص خداوند بي نياز و شايسته آن ذات مقدس است. كسي كه با خدا در اين صفت به معارضه برخيزد و به مردم بزرگي بفروشد، خدا جز پستي و حقارت چيزي بر او نمي افزايد" تواضع و فروتني از ديدگاه اسلام بسيار پسنديده و خوب است. مردم به كساني كه متواضعند و خود را كمتر از ارزش واقعي خويش به جامعه معرفي مي كنند بيشتر احترام مي گذارند.

پيامبر(ص) فرمود: "تواضع جز رفعت مقام نمي افزايد. تواضع كنيد اميد

است مشمول فيض و رحمت الهي واقع شويد" امام علي(ع) فرمود: "تواضع برايت سلامتي به دنبال دارد".(1) و فرمود: "كسي براي رضاي خدا تواضع كند، خداوند او را به مقام بلند مي رساند".

پس با اعتقاد و باور اين كه تواضع مايه خوشبختي و سعادت و اعتبار و احترام و تكبر موجب بدبختي و پستي است، تواضع را انتخاب و در برخورد با بندگان الهي متواضع خواهيم بود. البته هميشه و در همه كارها از خدا بايد كمك خواست.(2)

تواضع كن، تواضع بر خلايق تكبر جز خدا را نيست لايق

هر آن كس كاو به خود مغرور باشد به فرسنگ از مروت دور باشد

تواضع سر رفعت افرازدت تكبر به خاك اندر اندازدت.(3)

پي نوشت ها:

1 و 2 - محمد ري شهري، ميزان الحكمه، ماده تواضع، شماره 21861 و 21875.

3 - محمد تقي فلسفي، كودك، ج 1، ص 421 و 423.

4 - احمد احمدي بيرجندي، شعر در زندگي، ص 51 و 52.

نواب خاص حضرت مهدي(ع) چه كساني بودند؟
پرسش

نواب خاص حضرت مهدي(ع) چه كساني بودند؟

پاسخ

نواب خاص حضرت مهدي(ع) چهار نفر بودند. بدين شرح :

1_ ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري: وي اولين نايب خاص امام مهدي(ع) بود كه از زمان امام هادي(ع) و بلكه به نوشتة برخي از بزرگان از زمان امام جواد(ع) در بيت عصت و رسالت خدمتگذار بود و در نهايت استتار و در قالب روغن فروشي نامه هاي شيعيان را نزد امام عسكري (ع) مي برد و پاسخش را دريافت و به شيعيان مي رساند.

عمري از زمان امام هادي رهبري سازمان مخفي وكالت را بر عهده داشت و بعد از شهادت امام عسكري (ع) از سال 260 تا 265 نيابت خاص را نيز بر عهده داشت.

2_ محمد بن عثمان بن سعيد عمري: بعد ازدرگذشت عثمان بن سعيد، به امر امام مهدي فرزندش محمد اين مقام را عهده دار بود. عثمان بن سعيد تا سال 305 عهده دار اين مقام بود.

3_ ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي، ايشان از سال 305 تا 326 عهده دار اين مقام بود.

4_ ابوالحسن علي بن محمد سمري . ايشان چهارمين و آخرين نايب خاص حضرت مهدي(ع) بود و از سال 326 تا 329 متصدي اين مقام بود كه بعد ازاين ، دورة غيبت كبري فرا رسيد و حضرت مهدي(ع) نايب خاص ندارند، بلكه در اين دوره فقهاي جامع الشرايط به عنوان نوّاب عام آن حضرت فعاليت مي كنند.(1)

1. براي توضيح بيش تر به كتاب تاريخ عصر غيبت مراجعه شود.

در مورد امام زمان (ع) بيشتر توضيح دهيد و بفرماييد اولين جايي كه امام زمان(عج) ظهور مي كند كجا است؟ تعدادي كتاب قابل دسترسي در خصوص امام زمان(عج) معرفي نماييد.
پرسش

در مورد امام زمان (ع) بيشتر توضيح دهيد و بفرماييد اولين جايي كه امام زمان(عج) ظهور مي كند كجا است؟ تعدادي كتاب قابل دسترسي در خصوص امام زمان(عج) معرفي نماييد.

پاسخ

امام زمان همنام است با پيغمبر اسلام(ص) كه در روايات از بردن نامش نهي شده است.

از اين رو حضرتش با القاب مباركش نام مي برند، مانند صاحب الزمان، بقيه اللَّه، مهدي و... حضرت در نيمه شعبان سال 255 هجري قمري در شهر سامرا متولد شد. نام پدرش امام حسن عسكري و نام مادرش نرجس خاتون است. حكام جور و غصب كنندگان خلافت امامان معصوم(ع) احاديث رسول خدا و امامان را شنيده بودند كه فرموده اند: امام مهدي(ع) از بين برنده ظلم و ستم و قلع و قمع كننده طاغوطيان است. از اين رو به طور جد مواظب و مراقب بودند هر وقت امام دوازدهم متولد شد، او را به شهادت برسانند.

از اين رو از اول بنا بود تولد فرزند امام حسن عسكري(ع) مخفي بماند، بدين خاطر حتي در زمان حيات امام عسكري(ع) تعداد بسيار كمي از شيعيان خاص توانستند امام زمان(ع) را از نزديك زيارت كنند و ببينند. مهدي منتظر به هنگام وفات پدرش پنج ساله بود. پس از اين كه امامت به حضرتش منتقل شد، محض تقيه و مصلحت از ديده عامه پنهان شد و ظرف مدت هفتاد و چهار سال (غيبت صغري) ارتباط مردم با وي به وسيله چهار نماينده خاص بود، به ترتيب:

1 - ابو عمرو عثمان بن سعيد،

2 - ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد،

3 - ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي،

4 - ابوالحسن علي بن محمد سمري،

در اين مدت نواب خدمتش رسيده و

احتياجات مردم را مرتفع مي نمودند، با رحلت چهارمين نماينده در 326 مدت غيبت صغري تمام شد و غيبت كبري شروع گرديد. از اين تاريخ به بعد هر كس ادعا كند به عنوان نماينده حضرت به خدمتش مي رسد، دروغ گو است.

در زمان غيبت كبري مجتهد جامع الشرايط نماينده عام حضرت است كه مردم در امور ديني به او رجوع مي نمايند.

زمان ظهور حضرت را غير از خدا هيچ كس نمي داند، ليكن وقتي ظهور كند از مكه بين ركن و مقام ظهور خواهد فرمود.(1)

كتاب هاي زيادي درباره امام زمان(ع) نوشته شده است از جمله:

دادگستر جهان، اثر ابراهيم اميني، خورشيد مغرب، از محمد رضا حكيمي، پيام امام زمان از سيد جمال الدين حجازي، ستارگان درخشان از محمد جواد نجفي و حكومت جهاني امام زمان از آيت اللَّه ناصر مكارم شيرازي.

پي نوشت ها:

1 - علي دواني، مهدي موعود، ص 1098؛ مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 9، ص 716، ماده: مهدي منتظر.

مى گويند حضرت ولى عصر((عليه السلام)) در غيبت صغرى سفيران مخصوصى داشته كه مطالب لازم و وقايع را حضور امام مى رسانيدند، براى آشنائى خصوصيّات آنها را به طور فشرده بنويسد.؟
پرسش

مى گويند حضرت ولى عصر((عليه السلام)) در غيبت صغرى سفيران مخصوصى داشته كه مطالب لازم و وقايع را حضور امام مى رسانيدند، براى آشنائى خصوصيّات آنها را به طور فشرده بنويسد.؟

پاسخ

امام زمان((عليه السلام)) در غيبت صغرى به وسيله چهار سفير مخصوص خود با مردم مسلمان در حال تماس بود، و بسيارى از نيازمنديهاى مردم را از طريق نمايندگان خود برطرف مى نمود و مشخصات آنان به قرار زير است:

1. عثمان بن سعيد عَمْرى(بر وزن گرمى) كه منسوب به قبيله «بنى عمر و بن عامر» است و از يازده سالگى افتخار خدمتگزارى به خاندان رسالت داشت واز اصحاب و ياران امام هاديو حضرت عسگرى به شمار مى رفت، و وكيل مخصوص امام عسگرى بود او آنچنان مورد وثوق و اطمينان امام بود كه حضرت عسگرى درباره وى و فرزند او «محمد بن عثمان» كه پس از درگذشت پدر افتخار نيابت از حضرت مهدى را پيدا نمود، چنين فرمد: عمرى و فرزند او مورد وثوق من هستند هر چه از من براى شما نقل كنند حقيقتى است كه از من شنيده اند و نقل مى نمايند، هر دو نفر ثقه و مورد اعتماد من هستند به سخنان هر دو گوش فرا دهيد و دستورات هر دو را اجرا نمائيد(1).

با مراقبت هاى شديدى كه حضرت عسگرى نسبت به فرزند خود داشت كمتر كسى را اجازه مى داد كه از حضرت مهدى ديدن كند وى از افراد مخصوصى بود كه امام زمان را در دوران حيات حضرت عسگرى در خانه اش كراراً زيارت كرده بود، شرح زندگى او در كتابهاى رجال به طور گسترده بيان شده است(2) و

تاريخ دقيق درگذشت وى به دست نيامده است(3).

2. محمد بن عثمان بن سعيد، فرزند سفير نخستين و خود دومين سفير و وكيل امام زمان است كه زمان امام عسگرى را درك كرده و در حديثى كه قبلا نقل شده امام عسگرى وى و پدر او را به بهترين وجهى توثيق نموده است دوران سفارت او طولانى و گسترده تر بود و همواره نامه هاى شيعيان را به حضور امام مى رسانيد و پاسخ كتبى را به شيعيان باز مى گردانيد وى در سال 304 و يا 305 درگذشته است(4).

3. حسين بن روح كه در جامعه آن روز جهان شيعه به عقل و درايت اشتهار داشت و از نزديكان محمد بن عثمان دومين سفيرذ امام و رازدار او بود وى موضوع سفارت را به فرمان امام به حسين بن روح واگذار نمود و در سال 326 درگذشت(5).

4. على بن محمد سمرى آخرين سفير امام((عليه السلام)) و امام به خود او نوشته و دستور داده است كه تو آخرين سفير مخصوص من هستى ديگر نبايد كسى را به جاى خود معرّفى كنى وى در نيمه شعبان سال 329 درگذشت و با درگذشت او باب سفارت خصوصى بسته شد و غيبت كبرى آغاز گرديد(6). و از آن به بعد هرگونه ادعاى نيابت خاصه از طرف آن حضرت مردود شناخته شد.

پاورقي

1 - العمرى و ابنه ثقتان فما اديا اليك عنى فعنى يؤديان و ماقالاه لك فعنى يقولان فاسمع لهما و واطعهما فهما الثقتان المامونان.

2 - تنقيح المقال، ج 1، ص 245 - 246، قاموس الرجال، ج 6، ص 235 - 2، سفينة البحار، ج 2، ص 185.

3 - و

در ريحانه الادب، ج 3، ص 133 تاريخ وفات او را به نقل از تحيه الزائر مرحومنورى سال 257 معين نموده است در صورتى كه آن سال امام عسگرى در قيد حيات بود و چگونه مى تواند نائب امام زمان((عليه السلام)) در ميان مردم گردد.

4 - كامل ابن اثر حوادث سال 305 تنقيح المقال، ج 2 ص 149، قاموس الرجال، ج 8، ص 267 - 268، و در اين مدارك مى نويسند كه وى قريب پنجاه سال افتخار نمايندگى از امام را داشته است در صورتى كه در سال وفات او 45 سال از آغاز غيبت صغرى مى گذشت و قبل از او پدر وى عهده دار مقام نيابت بود.

5 - تنفيح المقال، ج 2، ص 308 و غيره.

6 - قاموس الرجال، ج 7، ص 51.

سفير اول امام مهدي عليه السلام چه كسي بوده وچه موقعيتي داشته است؟
پرسش

سفير اول امام مهدي عليه السلام چه كسي بوده وچه موقعيتي داشته است؟

پاسخ

سفير اول امام مهدي (ع) ابوعمروعثمان بن سعيد عَمْري است. او به جهت شناخته نشدن، به شغل روغن فروشي روي آورد. در مصادر تاريخي سخن از سال ولادت ووفات او به ميان نيامده است، وتنها اسم او براي اولين بار به عنوان وكيل خاص امام هادي (ع) برده شده است.

او بعد از شهادت امام هادي (ع) وكيل خاص از طرف امام عسكري (ع) شد. آن حضرت نيز او را در مناسبت هاي مختلف مورد مدح وستايش خود قرار مي داد. از جمله آنكه در حق او فرمود: "هذا أبوعمروالثقة الأمين، ثقة الماضي وثقتي في المحيي والممات، فما قاله لكم فعنّي يقوله، وما أدّي إليكم فعنّي يؤدّيه"؛ "اين ابوعمروثقه وامين است،{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 354 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 344. پاورقي}

مورد اطمينان گذشتگان ومورد اطمينان من در حيات وبعد از حيات من است، هر آنچه براي شما مي گويد از من است و آنچه به شما مي رساند از جانب من مي باشد."

در مجلسي كه او با چهل نفر از شيعيان امام عسكري (ع) بودند، حضرت فرزند خود مهدي را به او نشان داد وبر امامت وغيبت او تصريح نمود، ودرباره وكالت او فرمود: "هر آنچه عثمان (بن سعيد) مي گويد قبول كنيد...".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 346، ح 1. پاورقي}

هنگام شهادت امام عسكري (ع) در سال 260 هجري، در تغسيل حضرت حاضر بود وتمام امور ايشان را به عهده داشت.{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 356. پاورقي}

ممكن است كه اين عمل را اين گونه توجيه نماييم كه او در ظاهر، عمل تغسيل را انجام داده تا امر بر

حاكمان ظلم مشتبه گردد وگرنه مطابق برخي روايات، امر تغسيل وتكفين امام بر عهده امام است. عثمان بن سعيد بعد از شهادت امام عسكري (ع) به تصريح آن حضرت ونصّ امام مهدي (ع) هنگام ورود قمّي ها به سامرّا، سفير اوّل آن حضرت شد، واز آن موقع به انجام وظايف خود پرداخت، تا آنكه وقت وفاتش رسيد. فرزندش ابوجعفر محمّد بن عثمان متولّي تجهيز او شد ودر جانب غربي بغداد به خاك سپرده شد.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 350، ح 3. پاورقي}

بعد از وفات عثمان بن سعيد از ناحيه مقدسه نامه اي صادر شد وحضرت در آن نامه با تسليت به فرزندش محمّد، او را به سفارت خود منصوب گردانيد.

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 361 ؛ كمال الدين، ص 510 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 348. پاورقي}

آيا روايتي كه تصريح به سفارت عثمان بن سعيد دارد، ضعيف السند نيست؟
پرسش

آيا روايتي كه تصريح به سفارت عثمان بن سعيد دارد، ضعيف السند نيست؟

پاسخ

احمد كاتب مي گويد: روايتي كه نصّ صريح در اعلام امام عسكري (ع) بر سفارت عثمان بن سعيد از طرف امام مهدي (ع) است از حيث سند ضعيف مي باشد؛ زيرا در سند آن، جعفر بن محمّد بن مالك فرازي است كه نجاشي وابن الغضائري او را تكذيب نموده اند.

پاسخ:

1 - جعفر بن محمّد بن مالك را شيخ طوسي؛ توثيق نموده است. وتضعيف او از كتاب ابن الغضائري منشأ شده كه اين كتاب نزد مشهور علماي اماميه به اثبات نرسيده است.

2 - شيخ طوسي؛ در كتاب "الغيبة" به سند اعلايي از بزرگان طايفه از احمد بن اسحاق قمّي مسأله توكيل نايب دوم وپدرش را روايت كرده است.

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 360ù359. پاورقي}

3 - شيعه در مسأله امامت وسفارت دقت زيادي به كار برده وبه مجرّد ادعاي شخصي بر سفارت، حرف او را تصديق نمي كرده است، ولذا با مدّعيان دروغين سفارت شديداً به مقابله پرداخته است.

سفير دوم امام زمان عليه السلام چه كسي بوده وچه موقعيتي داشته است؟
پرسش

سفير دوم امام زمان عليه السلام چه كسي بوده وچه موقعيتي داشته است؟

پاسخ

ابوجعفر محمّد بن عثمان بن سعيد عَمْري بعد از وفات پدرش همان گونه كه امام عسكري (ع) تصريح نموده بود، به مقام سفارت نايل شد. آن حضرت به جماعت قمي ها فرمود: "اشهدوا عليّ أنّ عثمان بن سعيد وكيلي، وأنّ ابنه محمّد وكيل ابني مهديّكم"؛{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 355. پاورقي}

"شهادت دهيد بر من كه عثمان بن سعيد وكيل من است. ونيز فرزند او محمّد وكيل فرزندم مهدي شماست."

ونيز سفارت او با نصّ وتصريح پدرش به امضا رسيد.

{پاورقي . همان، ص 359. پاورقي}

او نزد شيعيان عصر خود مورد وثوق ومعروف به امانت داري بود. وهيچ يك از اماميه در اين مطلب شك نداشتند. چگونه شك كنند در حالي كه امام عسكري (ع) در حق او وپدرش فرمود: "العمري وإبنه ثقتان"؛ "عَمْري وفرزندش مورد وثوقند...".

{پاورقي . همان، ص 360 ؛ كافي، ج 1، ص 329. پاورقي}

ونيز امام مهدي (ع) او را مورد تأييد خود قرار داد وفرمود: "لم يزل ثقتنا في حياة الأب رضي اللَّه عنه"؛ "تو در زمان حيات پدر دائماً مورد وثوق ما بودي...".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 349. پاورقي}

وي در حدود پنجاه سال به نحو احسن وظايف خود را به خوبي انجام داد تا آنكه در جمادي الاولي سال 305 يا 304 هجري به رحمت ايزدي پيوست.

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 366. پاورقي}

محمد بن عثمان بيشتر از ديگر سفيران در اين پست ومقام به خدمت پرداخت. كتاب هايي در فقه تأليف كرده كه از امام عسكري وحضرت مهدي (عليهما السلام) وپدرش عثمان بن سعيد واز امام هادي (ع) اخذ نموده است. او به

ارشاد امام مهدي (ع) از زمان{پاورقي . همان، ص 363. پاورقي}

مرگش اطلاع داشته است، ولذا براي خود قبري را آماده نموده بود. بعد از وفات در{پاورقي .همان، ص 365. پاورقي}

كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد.

سفير سوم امام زمان عليه السلام چه كسي بوده وچه موقعيتي داشته است؟
پرسش

سفير سوم امام زمان عليه السلام چه كسي بوده وچه موقعيتي داشته است؟

پاسخ

سفير سوم، شيخ جليل ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي است. او در ابتداي امر وكيل ابي جعفر محمّد بن عثمان عَمْري بود كه بر املاك او نظارت داشت، تا آنكه وصيّت با نصّ به او منتهي شد وهيچ كس در اين امر شك نداشت.

{پاورقي . همان، ص 372. پاورقي}

برخي از شيعيان، مالي را براي ابوجعفر عَمْري به مقدار چهارصد دينار فرستادند تا به امام زمان (ع) برساند، ابوجعفر دستور داد تا آن را به حسين بن روح بدهند. او هنگامي كه ترديد وشك آن شخص را به جهت ثابت نشدن سفارتش ديد، بار ديگر تأكيد كرد كه اين مبلغ را به حسين بن روح برساند، زيرا اين دستور امام زمان (ع) است.

بعد از آنكه وضع مزاجي ابوجعفر عَمْري بحراني شد جماعتي از بزرگان شيعه از آن جمله ابوعلي بن همام، ابوعبداللَّه بن محمّد كاتب، ابوعبداللَّه باقطاني، ابوسهل اسماعيل بن علي نوبختي، ابوعبداللَّه بن وجناء وديگر بزرگان، بر او وارد شدند وعرض كردند كه اگر بر شما اتفاقي افتاد چه كسي جانشين شما خواهد بود؟ ابوجعفر عَمْري فرمود: اين ابوالقاسم حسين بن روح، قائم مقام من وسفير بين شما وصاحب امر (ع) است. او وكيل وثقه و امين است، پس در امورتان به او مراجعه نموده ودر امور مهم بر او اعتماد نماييد، زيرا من به اين مطلب امر شده ام تا بر شما ابلاغ نمايم.{پاورقي . همان، ص 371. پاورقي}

ابوجعفر بن احمد متيل مي گويد: هنگام وفات محمّد بن عثمان عَمْري من بالاي سر او نشسته بودم واز او سؤال مي كردم وحسين بن روح نيز بر پايين پاي

او قرار داشت. محمّد بن عثمان روي به من نموده وفرمود: من امر شدم تا بر ابي القاسم بن روح وصيّت كنم. من با شنيدن اين خبر از جاي خود بلند شده، حسين بن علي روح را به جاي خود بر بالاي سر محمّد بن عثمان قرار دادم.{پاورقي . همان، ص 370. پاورقي}

جهت اين تأكيدات از ناحيه محمّد بن عثمان بر وصايت حسين بن روح اين بود كه او چندان جايگاه ويژه اي در بين شيعيان به جهت ارتباط با امامان: نداشته است، اگر چه از نزديكان خاص محمّد بن عثمان بوده است. وسرّ سفارت دادن به او، به جهت اخلاص وفداكاري او بوده است. وي بعد از وفات ابوجعفر عَمْري به مدت 21 سال سفارت را بر عهده داشت. اولين نامه اي را كه از حضرت دريافت كرد مشتمل بر درود فراوان از جانب آن حضرت بر او بود.{پاورقي . همان، ص 372. پاورقي}

از آن زمان به وظيفه خود مشغول شد. وروش او التزام به تقيّه شديد ومضاعف بود، به حيثي كه اظهار اعتقاد به مذهب اهل سنّت مي نمود تا از اين طريق بتواند به وظايف خود عمل كند. او درايام سفارتش شديداً با انحرافات وادعاهاي انحرافي سفارت مبارزه مي نمود، تا آنكه در سال 326 هجري رحلت نمود.

سفير چهارم امام زمان عليه السلام چه كسي بوده وچه موقعيتي داشته است؟
پرسش

سفير چهارم امام زمان عليه السلام چه كسي بوده وچه موقعيتي داشته است؟

پاسخ

سفير چهارم، شيخ جليل ابوالحسن علي بن محمّد سَمَري است. تاريخ ولادت او مشخص نيست، ولي براي اولين بار به عنوان يكي از اصحاب امام عسكري (ع) شناخته شده است، كه در بغداد با اشاره حسين بن روح از طرف امام زمان (ع) متصدّي{پاورقي . رجال شيخ طوسي، ص 400. پاورقي}

امر سفارت شد.

در مورد سفارت او خبر معيّني نرسيده، وتنها اين مطلب را مي توان با تسالم واتفاقي كه در بين شيعيان درباره سفارت او بوده كشف نمود، واين موضوع را مي توان در نتيجه، كاشف از ابلاغي دانست كه از طرف امام زمان (ع) به حسين بن روح شده است. او وظايف خود را در امر سفارت از هنگام وفات حسين بن روح به مدّت سه سال ادامه داد. وي گرچه همانند ديگران مورد وثوق واطمينان بود، ولي همانند آن سه سفير فعّاليّت گسترده اي نداشته است. واين امر بعيد به نظر نمي رسد؛ زيرا در آن سال ها مملكت اسلامي پر از ظلم وجور وخونريزي ها ودرگيري ها بوده است، اموري كه با برنامه هاي فرهنگي واجتماعي منافات داشت. واين خود به تنهايي مي تواند تأثيرگذار در انقطاع سفارت بعد از وفات او وعزم امام (ع) بر انقطاع وشروع غيبت كبرا نيز باشد. ولذا چند روز قبل از وفاتش توقيعي را از امام (ع) دريافت مي كند كه حضرت در آن، خبر از انتهاي غيبت صغرا وعهد سفارت با مرگ او مي دهد واو را از وصيّت كردن به سفارت براي بعد از خودش منع مي نمايد.

{پاورقي . كمال الدين، ص 516 ؛ اعلام الوري، ص 445. پاورقي}

راوي مي گويد: بعد از شش روز از

صدور اين توقيع به خدمت علي بن محمّد رسيديم در حالي كه در حال احتضار بود. به او عرض شد: وصيّ تو كيست؟ فرمود: "براي خدا امري است كه او رساننده آن است". اين را گفت واز دار دنيا رحلت نمود.

نيابت چهار سفير حضرت عليه السلام چگونه اثبات مي گردد؟
پرسش

نيابت چهار سفير حضرت عليه السلام چگونه اثبات مي گردد؟

پاسخ

1 - در مورد عثمان بن سعيد مي گوييم: او مورد وثوق امام عسكري (ع) بوده وامام مهدي (ع) نيز بر منصبش تصريح نموده است.

در مورد فرزندش محمّد بن عثمان نيز مي گوييم: او منصوب از طريق پدرش بوده وغير از آنكه مورد وثوق امام عسكري بوده، از طرف امام زمان (ع) نيز بر اين امر نيابت خاصّه داشته است.

حسين بن روح نيز از طرف محمّد بن عثمان به اين سمت منصوب شد، واو نيز علي بن محمّد سَمَري را بر اين مقام منصوب كرد.

2 - راه دوّم براي اثبات نيابت اين چهار بزرگوار اين است كه آنها خطّ امام را كه معروف بود، به ديگران نشان داده، بازگو مي كردند. خطّ حضرت در زمان پدرش امام عسكري (ع) نزد شيعيان معروف بود.

3 - كرامات فراواني كه به دست مبارك اين بزرگواران انجام مي گرفت، مي توانست اثبات كننده سفارت آنها باشد. اين كرامات در برخي موارد به دست آنها انجام مي گرفت وبرخي ديگر نيز منسوب به امام زمان (ع) بود كه آنها به اطلاع شيعيان مي رساندند، همان گونه كه در قضيه معروف از ابوعلي بغدادي رسيده است.

{پاورقي . كمال الدين، ص 518ù502. پاورقي}

سيد عبداللَّه شبّر مي گويد: "شيعه هرگز گفتار نوّاب را نمي پذيرفت مگر در صورتي كه معجزه اي از طرف امام عصر (ع) بر دست آنها ظاهر مي گشت كه دلالت بر صدق گفتار وصحت نيابت آنها داشت".

{پاورقي . حقّ اليقين، ص 242. پاورقي}

ملاك ومعيار انتصاب نوّاب اربعه چه بوده است؟
پرسش

ملاك ومعيار انتصاب نوّاب اربعه چه بوده است؟

پاسخ

امامان معصوم: بر اساس حكمت رفتار مي كردند وقطعاً در نصب ها يك سري معيارها وملاك هايي را مد نظر داشتند از قبيل:

1 - تقيّه ورازداري در حدّ بالا

سفير اوّل حضرت، عثمان بن سعيد براي رعايت تقيه مي كوشيد تا خود را از بازرسي هاي رژيم عباسي دور نگه دارد. او بدين منظور در هيچ بحث ومجادله مذهبي يا سياسي به صورت آشكار درگير نمي شد.

{پاورقي . تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، دكتر جاسم حسين، ص 149. پاورقي}

حسين بن روح نيز در راستاي رعايت وحفظ تقيه، يكي از خدمتگزاران خود را تنها به اين دليل كه معاويه را لعن نمود عزل واخراج كرد.

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 237. پاورقي}

2 - صبر واستقامت بسيار عالي وممتاز

عده اي از ابوسهل نوبختي پرسيدند: چرا تو نايب خاص حضرت نشدي؟ او در جواب گفت : "آنان (امامان:) بهتر از همه مي دانند كه چه كسي لايق اين مقام است. من آدمي هستم كه با دشمنان رفت وآمد دارم وبا آنان مناظره مي كنم. اگر آنچه را كه ابوالقاسم حسين بن روح درباره امام مهدي (ع) مي داند من مي دانستم، شايد در بحث هايم با دشمنان، آن گاه كه جدال ولجاجت آنان را مي ديدم، مي كوشيدم تا دلايل بنيادي را بر وجود امام ارائه دهم ودر نتيجه محل اقامت او را برملا مي ساختم. اما اگر ابوالقاسم حسين بن روح، امام را زير عباي خود پنهان داشته باشد، وبدنش را با قيچي قطعه قطعه كنند تا امام مهدي (ع) را نشان دهد، هرگز عباي خود را كنار نمي زند وامام را نشان نمي دهد".

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 240 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 359. پاورقي}

3 -

نسبت به ديگران فهميده تر بودن

شيخ طوسي در كتاب "الغيبة" به فهم ودرايت آنان اشاره كرده است.

{پاورقي . همان، ص 236. پاورقي}

4 - حسّاس نبودن حكومت نسبت به آنان

امام مهدي (ع) در انتخاب نايبان خاص خود از افرادي استفاده مي كرد كه در دستگاه ظالمان عباسي نسبت به آنها حساسيتي نباشد، چون نيابت خاص، كاري بود بسيار مخفي ومبهم ومهم؛ ولذا هر يك از آنان داراي شغل بوده، كاسبي مي كرده اند تا شناخته نشوند.

آيا امام زمان عليه السلام غير از سفرا، وكيل نيز داشته است؟
پرسش

آيا امام زمان عليه السلام غير از سفرا، وكيل نيز داشته است؟

پاسخ

از تاريخ به دست مي آيد كه امام زمان (ع) به جز چهار سفير معروف، وكلايي نيز داشته است كه در اطراف ممالك وشهرهاي اسلامي مشغول به انجام وظيفه بوده اند. ولي بين سفيران ووكيلان دو فرق اساسي وجود داشته است:

1 - سفير با امام زمان (ع) به طور مستقيم مواجهه داشته واو را به طور شخصي مي شناخته است، در حالي كه وكلا اين چنين نبوده اند، وارتباطشان با حضرت از طريق سفيران انجام مي گرفت.

2 - مسئوليّت سفير، عمومي بود وشامل تمام شيعيان مي شد، ولي مسئوليّت وكيل در محدوده منطقه خودش بود.

چه مصلحتي در وجود وكلاي ناحيه مقدسه بوده است؟
پرسش

چه مصلحتي در وجود وكلاي ناحيه مقدسه بوده است؟

پاسخ

در مورد سؤال فوق به دو مصلحت اساسي مي توان اشاره كرد:

1 - كار وكيل، سهيم شدن در تسهيل كارهاي گسترده اي بوده كه بر عهده سفير قرار گرفته بود. خصوصاً با در نظر گرفتن اين مطلب كه قرار بر سرّي بودن وكتمان كردن امور شيعيان در ارتباط با حضرت بود.

2 - عملكرد آنها در مخفي نمودن سفير وكتمان اسم وشخص او تأثير بسزايي داشته است.

در مورد نائبان حضرت مهدي(ع) در زمان غيبت صغرا و كبرا توضيح دهيد؟
پرسش

در مورد نائبان حضرت مهدي(ع) در زمان غيبت صغرا و كبرا توضيح دهيد؟

پاسخ

چنان كه مي دانيم غيبت امام مهدي(ع) به دو دوره تقسيم مي شود: «غيبت صغرا» و «غيبت كبرا»، غيبت صغرا از سال 260 هجري تا سال 329 در حدود 69 سال به طول انجاميد در اين دوران ارتباط شيعيان با امام(ع) به طور كلي قطع نبود، بلكه آنان به گونه اي با امام(ع) ارتباط داشتند؛ به اين صورت كه مردم مي توانستند توسط نواب خاص سؤالات فقهي، كلامي و... و ديگر مشكلات خويش را با امام در ميان گذارند و از طريق آنها پاسخ امام(ع) را دريافت نمايند.

نايبان خاص حضرت مهدي در دوران غيبت صغرا، چهار تن از اصحاب با سابقه و از علماي زاهد و بزرگ شيعه بودند كه «نواب اربعه» نام گرفته اند و عبارت بودند از:

1. ابو عمر و عثمان بن سعيد عمري.

2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري/

3. ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي.

4. ابوالحسن علي بن محمد سمري.

اين چهار نفر در رأس سلسله مراتب وكلاي امام(ع) قرار داشتند و امور مردم را به عرض حضرت مي رساندند. همچنين امام مهدي(ع) وكلاي ديگري در مناطق مختلف مانند: بغداد، كوفه، قم، همدان، اهواز، آذربايجان، نيشابور و... داشتند كه آنان توسط اين چهار نواب خاص امور مردم را به عرض حضرت مي رساندند.{1}

وظايف و فعاليت هاي نواب خاص

وظايف و فعاليت هاي نواب چهارگانه بسيار گسترده و وسيع بوده است، اما وظايف اصلي آنان را مي توان در امور ذيل خلاصه كرد:

1. پنهان داشتن نام و مكان

گرچه امكان ديدار حضرت مهدي(ع) در دوران غيبت صغرا براي نواب خاص و برخي از شيعيان وجود داشت و گاهي اين ديدارها صورت مي گرفت،{2} اما به

دليل مشكلات سياسي و به خطر افتادن جانِ امام از سوي حكومت وقت هر كدام از نواب اربعه در زمان خود وظيفه داشتند كه از افشاي محل حضرت در سطح عمومي خودداري ورزند.

2. ساماندهي وكلا

نمايندگان و وكلاي محلي امام مهدي(ع) در عصر غيبت صغرا، در مناطق شيعيان مستقر بودند و امكان ارتباط مستقيم با خود امام را نداشتند، از اين رو، آنان ناگزير بودند كه زير نظر نايب خاص انجام وظيفه كنند و نامه ها و سؤالات و وجوهات شرعي شيعيان را توسط نايب خاص به محضر امام برسانند.

3. اخذ و توزيع اموال امام

نواب خاص امام(ع) هر كدام در دوران وكالت و نيابت خود، وجود و اموال متعلق به آن حضرا را كه شيعيان مي پرداختند به هر طريقي ممكن، به امام(ع) مي رساندند و در مواردي كه امام(ع) دستور مي داد مصرف مي كردند.

4. پاسخگويي به سؤالات فقهي و كلامي

از جمله فعاليت نواب اربعه، پاسخگويي به سؤالات فقهي و شرعي و حلّ مشكلات كلامي و عقيدتي بود كه از جانب افراد مختلف مطرح مي شد.

نواب چهارگانه اين وظايف را با استفاده از آموزش هاي امام به صورت اساسي انجام مي دادند.

از جمله فعاليت هاي نواب اربعه در زمينه مسائل فقهي و كلامي مباحثات و مناظرات علمي است. آنها ضمن محكوم كردن طرف مقابل تأكيد داشتند كه اين علوم را از امام مهدي(ع) آموخته اند.

با درگذشت چهارمين نايب خاص امام مهدي(ع) دوران غيبت كبرا آغاز گرديد و تا هر وقت خداوند مصلحت بداند ادامه خواهد يافت. در اين دوران علماي واجد شرايط از سوي امام زمان(ع) نيابت عامه دارند كه خود ائمه(عليهم السلام) ضوايط و شرايط كلي نيابت را بيان فرموده اند و در طول زمان هر

فردي كه آن ضابطه با او تطبيق كند مي تواند به عنوان نيابت از مهدي موعود(عج) در امر دين و دنيا، مرجع مردم باشد.

روايات متعددي مسلمانان را در دوران غيبت كبرا موظف كرده اند كه به فقهاي جامع الشرايط عادل رجوع نموده و طبق دستور آنان عمل كنند. چنان چه امام صادق(ع) مي فرمايد: «مردم بايد بنگرند چه كسي حديث ما را روايت نموده و در حلال و حرام ما نظر افكنده و صاحب نظر شده و احكام و قوانين ما را شناخته است او را به عنوان حاكم بپذيرند زيرا من او را حاكم قرار دادم».{3}

اين فرمان، فرمان كلي و عمومي است و مفاد آن شامل همه فقها و مجتهدين واجد شرايط مي شود.

برخي از اين شرايط عبارتند از:

1. اجتهاد در فقه

2. تقوا و صلاحيت اخلاقي

3. آگاهي و اهتمام به مصالح اجتماعي

به اميد آن روز كه شاهد انقلاب جهاني و سراسر عدل امام زمان(عج) باشيم و چشم هاي گنهكار ما با ديدن جمال نوراني اش روشن و منور گردد.

[1].المهدي، صدر، ص 189/

[2].الغيبْ، طوسي، ص 222 - 246، صدوق كمال الدين، قم، نشر اللامي، ص 44/

[3].اصول كافي، ج 1، ص 67/

كيفيت ارتباط نواب با حضرت

ارتباط نواب خاص با امام زمان(ع) چگونه بوده است؟
پرسش

ارتباط نواب خاص با امام زمان(ع) چگونه بوده است؟

پاسخ

امام زمان(ع) در غيبت صغري چهار نماينده داشت كه آن ها را به صورت معين و مشخص انتخاب و تعيين فرموده بود:

1 - ابوعمر عثمان بن سعيد عمري،

2 - ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري،

3 - ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي،

4 - ابوالحسن علي بن محمد سمري.

اينان موظف بودند بين امام(ع) و مردم ارتباط برقرار كنند. سؤالات و نامه هاي شيعيان را به خدمت امام مي بردند و پاسخ امام را به آن ها مي رساندند و وجوه را از مردم تحويل مي گرفتند و به محضر امام مي رساندند يا با اذن امام به مصرف مي رساندند. گاهي هم امام(ع) توسط توقيعاتي (نامه) مطالب لازم را به نواب خاصش بيان مي فرمودند. (1) بنابر اين ارتباط نواب خاص با امام زمان(ع) به وسيله تماس مستقيم با حضرت يا به وسيله نامه بوده است.

پي نوشت ها:

1 - علي غفار زاده، زندگاني نواب خاص، ص 27 - 34؛ مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 683 - 690.

نواب اربعه چگونه با امام زمان ارتباط داشتند؟ آيا ايشان را مي ديدند؟
پرسش

نواب اربعه چگونه با امام زمان ارتباط داشتند؟ آيا ايشان را مي ديدند؟

پاسخ

از بررسي متون تاريخي و روايي كه در شرح حال نوّاب اربعه وارد شده است، برداشت مي شود كه آنان از نزديك با حضرت ولي عصر(عج) در دوران غيبت صغري ارتباط داشته اند. برخي از روايات گوياي اين است كه آنان با حضرت ديدار داشته و مفاد برخي ديگر اين است كه مكاتباتي هم بين امام و آنان بوده است؛ يادآور مي شود كه در اصطلاح علم حديث از اين گونه مكاتبات به "توقيع" تعبير شده و بعيد نيست كه حكمت صدور توقيعات از جانب حضرت، حصول اطمينان قلبي براي شيعيان در راستاي ارتباط آنان با امام باشد.

اينك به بررسي بخشي از رواياتي كه در اين زمينه رسيده مي پردازيم:

1- حدود چهل تن از شيعيان از جمله: علي بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاوية بن حكيم و حسن بن ايوب به محضر امام عسكري(ع) شرفياب شدند و قصد داشتند از حضرت بخواهند امام پس از خود را به آنان معرّفي كند، امام فرمود: آيا مايليد به شما بگويم براي چه آمده ايد؟ عرض كردند: بله. امام فرمود: آمده ايد از حجّت خدا پس از من بپرسيد. در همين حال حضرت مهدي(عج) وارد شد و در پي آن حضرت عسكري فرمود: پس از من اين پسر امام شما است. از او فرمان ببريد و دچار تفرقه نشويد.

آگاه باشيد كه از اين پس ديگر او را نخواهيد ديد. هر چه را كه عثمان بن سعيد مي گويد بپذيريد. او جانشين امام شما است.(1) از اين روايت مي توان بهره گرفت كه تنها براي عثمان بن سعيد عَمري با حضرت امكان ارتباط

وجود داشت.

2- عبداللَّه بن جعفر حميري از محمد بن عثمان بن سعيد پرسيد: آيا صاحب الأمر را ديده اي؟

گفت: بله، آخرين باري كه حضرت را ديدم، كنار كعبه بود و مي گفت: "اللّهم أنجزلي ما وعدتني؛ خدايا! آنچه را كه به من وعده داده اي برسان".(2)

اين روايت با صراحت مي رساند كه محمد بن عثمان با امام عصر(عج) ديدار داشت. مفاد برخي از عبارت ها همين مطلب است، گرچه به اين صراحت نيست.

مرحوم طبرسي صاحب مجمع البيان مي گويد: پاسخ سؤالات و توقيعات حضرت، توسّط سفراي چهارگانه به شيعيان مي رسيد و آنان خمس و صدقات را توسط اين چهار نفر به امام مي رساندند تا طبق نظر امام در جاي خود مصرف شود.(3)

حديث ديگري كه مرحوم شيخ طوسي آورده، چنين است: توقيعات حضرت صاحب الزمان(عج) توسّط عثمان بن سعيد و پسرش محمد بن عثمان به خواص حضرت عسكري(ع) و ساير شيعيان مي رسيد و اين توقيعات شامل امر و نهي ها و پاسخ سؤالات شيعيان بوده است.(4)

نكته قابل توجه در دو عبارت فوق "وساطت" نواب اربعه بين امام و شيعيان است و در عرف بيشتر جوامع، شخص واسطه با دو طرف ديدار مي كند؛ از اين رو مي توان گفت آنان با امام از نزديك ديدار داشته اند.

نكات ديگري نيز مؤيّد همين مطلب است كه سفراي چهارگانه با امام ملاقات داشته اند كه به برخي از آن ها اشاره مي كنيم:

الف) هنگامي كه از محمّد بن عثمان درباره نايب خاصّ پس از او سؤال شد، در پاسخ گفت: حسين بن روح جانشين من و سفير ميان شما و صاحب الأمر(ع) است.(5)

ب) از ابوسهل نوبختي پرسيدند: چرا مسئوليت سفارت خاص با وجود تو به حسين بن روح سپرده شد؟ گفت: من

با دشمنان حضرت ديدار و مناظره دارم و ممكن بود اگر من جاي امام(ع) را مي دانستم و آنان بر من سخت مي گرفتند، به آن ها نشان مي دادم، امّا حسين بن روح حتي اگر با قيچي پاره پاره شود، چنين نخواهد كرد.(6)

ج) در آخرين توقيعي كه از جانب حضرت صادر شده، خطاب به علي بن محمد سمري آمده است: به هيچ كس وصيّت نكن كه پس از مرگت جانشين تو باشد. وقت غيبت تامّه فرا رسيده است. در آينده برخي از شيعيان ممكن است مدّعي ديدار با من باشند. هر كس چنين ادعايي كند، دروغ مي گويد.(7)

برخي از صاحب نظران پس از بيان اين توقيع، اظهار داشته اند: اين توقيع آخرين خطاب و آخرين ارتباط بي واسطه مي باشد كه بين امام و مردم در دوران غيبت صغري بوده است.(8)

عبارت هاي سفير، دانستن محلّ زندگي حضرت، ادّعاي مشاهده در آينده و آخرين ارتباط بي واسطه، همه گوياي ارتباط نزديك است كه بارزترين مصداق آن "ديدار و ملاقات" با حضرت است.

نكته آخر: مقصود از "ادعاي مشاهده" كه در روايت آخر آمده بود، ادّعاي سفارت و وكالت مي باشد وگرنه بزرگاني همچون سيد بن طاووس، مفيد و محقق اردبيلي با امام ملاقات كرده اند و در كتاب هاي مربوطه به ثبت رسيده است اگر چه خود به صراحت چنين ادعايي نداشته اند.

پي نوشت ها:

1. كتاب الغيبه، طوسي، مؤسسه معارف اسلامي، قم، ص 357، ح 319.

2. همان، ص 364، ح 330.

3. تاج المواليد (مجموعه نفيسه)، طبرسي، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، ص 67 (143).

4. كتاب الغيبة، ص 356، ح 318.

5. همان، ص 371، ح 342.

6. همان، ص 391، ح 358.

7. همان، ص 395، ح 365.

8. تاريخ الغيبة الصغري،

سيد محمّد صدر، مكتبة الأمام أمير المؤمنين، اصفهان، ص 415.

وظايف نواب

وقتي حسين بن روح نوبختي التاديب را نوشت به قم فرستاد جهت ديدن علماء در آن زمان علماي قم چه كساني بودند آيا اين كتاب قابل دسترسي است
پرسش

وقتي حسين بن روح نوبختي التاديب را نوشت به قم فرستاد جهت ديدن علماء در آن زمان علماي قم چه كساني بودند آيا اين كتاب قابل دسترسي است

پاسخ

در آن زمان قم پايگاه بسياري از محدثان و فقهاي نامدار شيعه بود، از جمله:

1- علي بن حسين بن موسي بابويه قمي پدر شيخ صدوق.

2- محمد بن حسن بن وليد

3- ابو محمد الحجال

4- حسين بن احمد ادريس

5- حسين بن سعيد اهوازي

6- زكريا بن آدم

7- خالد بن محمد برقي

8- احمد بن محمد بن عيسي اشعري

9- احمد بن محمد بن يحيي عطار

10- اسحاق بن آدم برادر زكرياي آدم

11- جعفر بن حسين از اساتيد شيخ صدوق

12- جعفر بن علي بن احمد قمي

13- جعفر بن محمد بن موسي بن قولويه

14- احمد بن اسحاق از خواص امام حسن عسگري(ع)

15- احمد بن علي بن حسن بن شاذان

16- محمد بن علي بن حسين معروف به شيخ صدوق

17- و حسين بن علي بن محمد برادر شيخ صدوق و جمع ديگري از بزرگان كه در آن زمان در قم سكونت داشتند.معلوم نيست كه كتاب «التأديب» كه امروز در دسترس باشد.{J

ارتباط نوّاب اربعه با شيعيان چگونه بوده است؟
پرسش

ارتباط نوّاب اربعه با شيعيان چگونه بوده است؟

پاسخ

شيعيان با نوّاب اربعه دو نوع ارتباط داشتند:

1 - ارتباط با واسطه وغير مستقيم

ارتباط با واسطه يك اصل در سازمان سفارت بود، چرا كه اين سازمان به جهت ظلم عباسيان نمي توانست آشكارا وآزادانه فعاليت كند. بنابراين بايد در ارتباط با مردم از راه هاي استتاري بهره مي گرفت.

2 - ارتباط مستقيم وبي واسطه

اين ارتباط در آغاز فعّاليت نواب اربعه، در دوره غيبت صغرا وجود نداشت، زيرا بنا بود كه مسأله نيابت خاصه مخفي بماند، تا حاكمان جور بازتاب وواكنشي از خود نشان ندهند. ولي كم كم شيعيان به صورت پنهاني نام ونشاني سفير را از وكلا وخواص گرفتند وتوانستند با آنان مستقيماً تماس بگيرند. اين كار عمدتاً از زمان سفارت دومين سفير شروع شد وادامه يافت. شيخ طوسي درباره اين نوع ارتباط مي نويسد: "عده اي از افراد مورد اعتماد نزد سفراي امام مهدي (ع) مي رفتند وبا دادن نامه ويا بيان داشتن خواسته هاي خود، پاسخ آن را از ناحيه مقدسه وتوسط سفرا دريافت مي كردند".

{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 257. پاورقي}

وظايف ومسئوليت هاي نوّاب اربعه چه بوده است؟
پرسش

وظايف ومسئوليت هاي نوّاب اربعه چه بوده است؟

پاسخ

وظايف ومحور كلّي فعاليت هاي نواب اربعه بدين قرار است:

1 - زدودن شك وحيرت مردم درباره وجود امام مهدي (ع)

مهم ترين وظيفه اي كه نواب اربعه به ويژه سفير اول يعني عثمان بن سعيد عَمْري بر عهده داشت اين بود كه براي شيعيان ثابت كند، امام عسكري (ع) فرزندي دارد كه اكنون امام است واو نايب خاص آن حضرت مي باشد.

2 - حفظ امام مهدي (ع) از راه پنهان داشتن نام ومكان آن حضرت

امام مهدي (ع) در توقيعي به محمّد بن عثمان بن سعيد عَمْري بيان داشت كه از ذكر نام ونشان آن حضرت خودداري كند ودر جهت پنهان داشتن نام ومكان آن حضرت بكوشد.

{پاورقي . همان، ص 222. پاورقي}

ابوسهل نوبختي در جواب اين سؤال كه چرا تو سفير ناحيه مقدسه نشدي؟ فرمود: "من نمي توانم مانند حسين بن روح سرّ نگهدار باشم".

{پاورقي . همان، ص 240. پاورقي}

3 - سازماندهي وسرپرستي سازمان وكالت

از طريق اين سازمان، شيعيان پرسش ها وشبهات ديني خود را با وكلا در ميان مي گذاشتند وآنان به واسطه سفير از ناحيه مقدسه پاسخ را به شيعيان مي رساندند، ونيز وجوه شرعي خود را به وكلا مي دادند ووكلا آن را به مسئول سازمان تحويل مي دادند.

4 - پاسخ گويي به پرسش هاي فقهي ومشكلات عقيدتي

آنان گاهي پرسش هاي فقهي ومسائل مستحدثه شيعيان را به عرض امام مهدي (ع) مي رساندند وپاسخ آن را دريافت وبه شيعيان ابلاغ مي كردند.{پاورقي . اعلام الوري، ص 452. پاورقي}

5 - اخذ وتوزيع اموال متعلق به امام مهدي (ع)

امام مهدي (ع) در روز بعد از رحلت امام حسن عسكري (ع) ويا در همان روز، بعد از مراسم خاك سپاري امام عسكري (ع) به هيئت قمي ها

دستور داد كه از اين به بعد، اموال متعلق به آن حضرت را به وكيلش در بغداد (ابوعمرو، عثمان بن سعيد عَمْري) تحويل دهند.{پاورقي . كمال الدين، ص 478. پاورقي}

6 - مبارزه با غلات ومدعيان دروغين نيابت وبابيّت

در راستاي همين وظيفه، در اين دوره هفتاد ساله هر كسي كه به دروغ ادعاي بابيّت ووكالت نمود، مثل حلاج، شلمغاني وديگران، با آنان به مبارزه برخاستند واز ناحيه مقدسه توقيعاتي به واسطه آنان صادر شد، وبا روشن شدن ماهيّت آنان، شيعيان اماميه از اين نوع انحرافات مصون ماندند وبه سفارت نواب اربعه ووكالت بيشتر اعتماد نمودند.

7 - مبارزه با وكلاي خائن

گاهي برخي از وكلا منحرف مي شدند واز وظايف اصلي خود عدول مي كردند. در اين صورت مشكلاتي را براي سازمان مخفي وكالت به وجود مي آوردند، وگاهي وجوه شرعي را نزد خود نگه مي داشتند، در اين صورت نواب اربعه هر كدام به نوبه خود مسئوليت داشتند تا با آن وكيل خائن مبارزه كنند.

8 - آماده سازي مردم براي پذيرش غيبت كبرا

اين وظيفه بيش از همه بر دوش ابوالحسن علي بن محمّد سَمَري آخرين سفير امام مهدي (ع) سنگيني داشت. از اين رو امام مهدي (ع) از راه اعجاز به او كمك كرد وشش روز قبل از مرگش توقيعي صادر نمود وزمان دقيق وفات وي را بيان داشت تا اينكه حجت بر همگان تمام شود واذهان، آماده پذيرش دوره ديگري از غيبت آن حضرت باشد.

سازمان وكالت چه وظايف ومسئوليت هايي را برعهده داشته است؟
پرسش

سازمان وكالت چه وظايف ومسئوليت هايي را برعهده داشته است؟

پاسخ

با بررسي شواهد تاريخي چنين به دست مي آيد كه سازمان وكالت از آغاز تا پايان فعاليت آن، كاركردهاي گوناگوني را دارا بوده است كه از آن جمله عبارت است از:

1 - دريافت، تحويل وتوزيع وجوه شرعي.

2 - رسيدگي به اوقاف.

3 - راهنمايي وارشاد شيعيان ومناظره با مخالفان.

4 - ايفاي نقش سياسي سازمان وكالت.

5 - ايفاي نقش ارتباطي سازمان وكالت.

6 - كمك به نيازمندان وحلّ مشكلات شيعيان.

موضوع: توقيعات

نقش سفير در توقيعات چه بوده است؟
پرسش

نقش سفير در توقيعات چه بوده است؟

پاسخ

اگر چه در صدور توقيعات حضرت مهدي (ع) جايگاه حضرت از اهميت ويژه اي برخوردار است، زيرا اوست كه ذيل نامه را به خطّ مباركش تزيين كرده است، ولي نمي توان نقش سفير را در پديد آمدن آن ناديده گرفت. اين سفير است كه نامه را از سائل گرفته وبه دست امام رسانده ودر مدت اندك يا طولاني جواب آن را به سائل رسانده است، بلكه به تعبيري، سفير واسطه در ايجاد توقيع نيز بوده است، زيرا اگر امام چنين سفير اميني نمي داشت هرگز نامه رسيده را توقيع نمي فرمود.

نيابت دردوره غيبت كبري

چرا امام زمان 7در حال حاضر نائبي ندارد؟ پس مردم چطوربا آن حضرت ارتباط برقرار كنند؟
پرسش

چرا امام زمان 7در حال حاضر نائبي ندارد؟ پس مردم چطوربا آن حضرت ارتباط برقرار كنند؟

پاسخ

در زمان غيبت كبرا فقها و مراجع تقليدي كه با تقوا باشند, نائب حضرت مهدي 7هستند و به اين مطلب , در روايات اشاره و تصريح شده است . درتوقيعي كه به خط حضرت مهدي است , آمده است : .(1)

از امام عسكري 7نقل است : .(2)

اين شرايط در برخي از فقيهان شيعه ظهور دارد.

بنابراين , فقهاي پارسا, به طور عام , نائب حضرت و مورد وثوق ايشان مي باشندو براي مردم حجّت عقلي و شرعي هستند. اگر مردم از آنان تبعيت كنند, مانند اين است كه از امام 7تبعيت كرده اند و اگر مخالفت كنند, گويا با امام 7مخالفت كرده اند. توسط فقها و مراجع تقليد نمي توان با حضرت مهدي 7ارتباط پيدا كرد.اصولاً ارتباط با آن حضرت در زمان غيبت كبرا ناممكن است و هر كس ادعاي ارتباط با آن حضرت داشته باشد, طبق روايات بايد تكذيب شود.

(پ_اورقي 1.صدوق , اكمال الدين , ج 2 ص 483

(پ_اورقي 2.صادق احسانبخش , آثار الصادقين , ج 16 ص 553

آيا امام زمان(عج) در ميان ما نماينده اي دارد؟
پرسش

آيا امام زمان(عج) در ميان ما نماينده اي دارد؟

پاسخ

امام زمان(ع) در زمان غيبت كبري نماينده خاصي ندارد. در اين دوره، علماي واجد شرايط، از سوي امام زمان(عج) نيابت عامه دارند. نيات عامه بدين معنا است كه امام شرايط و ظوابطي كلي را بيان كرده است تا در طول غيبت هر فردي كه آن ضابطه با او تطبيق كند مردم به او مراجعه نمايند و به نيابت امام، در امر دين و دنيا، مرجع شيعيان مي باشد. شرايط و ضوابطي بيان شده بر فقيهان واجد شرايط تطبيق نموده و آنان در زمان غيبت موظف هستند كه به پرسش هاي مردم پاسخ داده و به مشكلات آنان رسيدگي نمايند. در برخي از روايات نيز بدين مطلب تصريح شده است.

عمربن حنظله مي گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: اگر بين دو نفر از شيعيان بر سر قرض يا ارث اختلافي پيش آيد و به حكومت و قضات مراجعه كنند آيا اين كار جايز است؟ امام فرمود: هر كس در مورد حق و باطل به آنان مراجعه كند، در حقيقت به طاغوت مراجعه كرده است و هر چه را به حكم آنان بگيرد به طور حرام گرفته است، هر چند حق ثابت او باشد، زيرا آن را به حكم طاغوت گرفته است كه خداوند امر كرده است به او كفر ورزند و انكار كنند.

پرسيدم پس چه بايد بكنم؟ فرمود: بايد نگاه كنند ببينند چه كسي از شما حديث ما را روايت نموده و در حلال و حرام ما نظر افكنده و صاحب نظر شده و احكام و قوانين ما را شناخته است؛ او را به عنوان حاكم و صاحب

رأي بپذيرند، زيرا من او را حاكم بر شما قرار داده ام. اگر او بر اساس حكم ما حكم كند و كسي از او نپذيرد، حكم خدا را سبك شمرده و ما را رد كرده است و كسي ما را ردّ كند، خدا را ردّ كرده است و اين ، به منزلة شرك ورزيدن به خداي متعال است.(1)

اين فرمان امام فرمان كلي و عمومي است كه مفاد آن شامل همة فقهاي واجد شرايط مي شود، يعني در زمان غيبت كبري نمايندة امام فقيه و يا فقيهان واجد شرايط بوده و مردم نيز موظف هستند كه به آنان رجوع نموده و از مراجعه به قضات و حكومت هاي طاغوت پرهيز كنند.

پي نوشت ها:

1. اصول كافي، ج 1، ص 67، وسايل الشيعه، ج 11، ص 99.

چرا امام زمان(عج) براي خود نايب تعيين نكرده است؟ آيا به جهت بالا رفتن سطح و آگاهي مردم است يا اين كه اگر تعيين مي كرد، مورد سوء قصد قرار مي گرفت؟
پرسش

چرا امام زمان(عج) براي خود نايب تعيين نكرده است؟ آيا به جهت بالا رفتن سطح و آگاهي مردم است يا اين كه اگر تعيين مي كرد، مورد سوء قصد قرار مي گرفت؟

پاسخ

اگر چه امام زمان(عج) مانند زمان غيبت صغري افراد خاصي را به عنوان نايب خويش تعيين نكرده است، ولي در زمان غيبت نيز نايب دارد. با اين تفاوت كه در زمان غيبت صغري نواب خاص داشته(1) ولي در زمان غيبت كبري نيابت عام تعيين شده است؛ بدين معنا كه امام، شرايط و ضوابط كلِّي را بيان كرده تا در طول زمان هر فردي كه شرايط با او همخوان باشد، نايب شناخته شده و به نيابت از امام، در امر دين و دنيا، مرجع شيعيان باشد. در زمان غيبت كبري علماي واجد شرايط نائبان امام زمان(ع) هستند؛ زيرا شرايط و ضوابطي كه از سوي امام زمان(عج) تعيين شده، بر آنان تطبيق مي كند. بر اين اساس علماي دين و مجتهدان واجد شرايط موظف هستند كه به مشكلات مردم رسيدگي كنند. و پاسخگوي مسايل ديني مردم بوده و به هدايت و رهبري آنان بپرازند. از سوي ديگر مردم نيز وظيفه دارند كه از مجتهدان واجد شرايط پيروي نمايند. اسحاق بن يعقوب مي گويد: از محمد بن عثمان (دومين نائب خاص حضرت مهدي(عج)) خواستم نامه ام را به پيشگاه امام برساند. در آن نامه مسائل مشكلي را كه داشتم پرسيده بودم. از جمله سؤالاتم اين بودكه در پيشامدها در عصر غيبت به چه كسي مراجعه كنم؟ در پاسخ فرمود: "در حوادثي كه رخ مي دهد، به راويان احاديث ما مراجعه كنيد. آن ها حجت من بر

شما هستند و من حجت خدا (بر شما) هستم".(2)

با آن كه اسحاق بن يعقوب در اين نامه در مورد وظيفه خود سؤال كرد، ولي امام به صورت عمومي پاسخ داده و وظيفة همة شيعيان را معيّن نموده است.

بر اين اساس امام زمان(عج) در زمان غيبت كبري به طور عام نماينده تعيين كرده است. تعيين نيابت عام در زمان غيبت كبري بر اساس شرايط زمان و مصالح عمومي بوده است. در ضمن مي توان گفت كه با تعيين علماي واجد شرايط، به صورت نائب عام، رشد فكري مردم نيز مورد توجه قرار گرفته است؛ زيرا مردم در صدد يافتن عالم ترين و با تقواترين عالمان ديني بر مي آيند و از اين طريق قدرت فهم و درك مردم هم نسبت به اصل دين و هم عالمان ديني براي همخواني با معيارها افزايش مي يابد.

پي نوشت ها:

1. سيرة پيشوايان، ص 675 _ 682.

2. وسايل الشيعه، ج 18، ص 101.

آيا امام زمان ( عج ) در حال حاضر نوابي دارند كه مستقيما با مردم در تماس باشند؟
پرسش

آيا امام زمان ( عج ) در حال حاضر نوابي دارند كه مستقيما با مردم در تماس باشند؟

پاسخ

- براي امام زمان ( عج ) دو غيبت است :

1- غيبت كوتاه ( غيبت صغري ) ؛ كه آغاز آن از فوت حضرت عسكري ( ع ) تا حدودهفتاد و چهار سال بعد از آن بوده است . در اين مدت امام زمان ( عج ) به وسيله نواب خاص خودشان ، با شيعيان در ارتباط بوده اند .نواب خاص امام سوالات و مشكلات مردم را مستقيما" با خود حضرت مطرح مي كردند وجواب آن را مي گرفتند؛ به عبارتي واسطه ميان مردم و امام ( ع ) بودند .

2-غيبت بلند مدت ( غيبت كبري ) ؛ از آن زمان به بعد كه حدود هزار و صدسال تا الان مي گذرد، زمان غيبت طولاني حضرت آغاز شده است . در اين مدت حضرت نايب خاصي براي خود تعيين نكرده اند و به آخرين نايب خود فرمودند : بعد از فوت خودت به كسي وصيت به نيابت نكن و اگر كسي بعد از اين ادعاي نيابت خاصه و ارتباط با من را داشته باشد، دروغ گو است. امام زمان ( عج ) در زمان غيبت طولاني خود، مردم را در مسايل و مشكلات ديني به نواب عام خود رجوع داده اند كه مسايل دين خود را از آنان فرابگيرند و آنها را حجت از طرف خود بر مردم معرفي كرده اند .اين نواب عام علما و مجتهدان شيعه هستند ;

با اينكه امام زمان((عليه السلام))فرموده اند كه نيابت به پايان رسيده پس چرا در كتابها نوشته كه محمّد بن عيسى خدمت آن حضرت رسيده است؟
پرسش

با اينكه امام زمان((عليه السلام))فرموده اند كه نيابت به پايان رسيده پس چرا در كتابها نوشته كه محمّد بن عيسى خدمت آن حضرت رسيده است؟

پاسخ

در زمان غيبت كبرى كه نيابت خاصه در او نيست گرچه اصل بر اين است كه كسى خدمت آن حضرت نرسد ولى در برخى شرايط ضرورى و استثنايى كه خود آن حضرت صلاح بدانند افرادى خدمت آن حضرت مى رسند كه محمد بن عيسى((عليه السلام)) در داستان مربوط به انار در شرايطى كه جان و مال شيعه به شدّت در معرض خطر بود خدمت امام زمان((عليه السلام)) رسيد و مشكل بزرگ شيعيان به بركت رهنمود آن حضرت حل شد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_13_

مراد از(من مات ولم يعرف امام زمانه ) امام (ع ) است يا مجتهد جامع الشرايط؟ اين حديث چگونه دلالت بر وجوب تقليد از مجتهد جامع الشرايط مي كند؟
پرسش

مراد از(من مات ولم يعرف امام زمانه ) امام (ع ) است يا مجتهد جامع الشرايط؟ اين حديث چگونه دلالت بر وجوب تقليد از مجتهد جامع الشرايط مي كند؟

پاسخ

مسأله تقليد از مجتهد جامع الشرايط غير از وجوب شناخت امام زمان «عج» است و هيچ يك از علما مسأله تقليد رامستند به روايت شريفه: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه» نمي دانند. زيرا همان طور كه خود نيز اشاره فرموده ايد اين روايت مربوط به شناخت امام معصوم(ع) در هر عصر است و تقليد از مجتهد جامع الشرايط در مسائل ديني به عنوان مراجعه به كارشناس برجسته ديني است كه بعد از غيبت كبراي حضرت ولي عصر«عج» و به دستورخود آن حضرت مورد عمل بوده و تبعيت از فقهاي بزرگي همچون شيخ طوسي (شيخ الطائفه) علامه حلي مقدس اردبيلي و امام خميني«ره» از اين باب بوده است. و در نامه هاي امام زمان«عج» به علي بن محمد سمري آمده است كه فرمود: «و اما من كان من الفقها صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه. هر كدام ازفقيهان كه بر نفس خود مسلط و پاسدار دين الهي و مخالف هواي نفس بود و در كارها فقط اطاعت از خدايش را ملاككار قرار داد بر مردم لازم است او را مرجع و مقلد خود قرار دهند و از او تقليد كنند». پس تقليد از مرجعي بيدار و آگاهكه حصن اسلام است و در مقابل دشمنان اسلام از دين پاسداري مي كند ربطي به صفوي ها ندارد. البته در دوره حكومت صفوي ها مرجعيت شيعه از آزادي عمل بيشتري برخوردار شد و توانست در

رشد و گسترش فرهنگ غني اسلام گام بلندتري بردارد.

براي آگاهي بيشتر ر . ك : «منابع فقه» محمد تقي جعفري و «وظايف شيعه در عصر غيبت»

بعد از اينكه چهارمين نائب خاص امام زمان(عج) رحلت فرمود، مردم در زمينه امور ديني بايد به مجتهدين مراجعه فرمايند، ايشان مجتهد (ين) هم عصر خودش و بعد از خودش را معرفي فرمود. از آن زمان تاكنون مجتهدين، افراد مجتهد بعد از خودشان (يا هم عصر خودشان) را معرفي مي
پرسش

بعد از اينكه چهارمين نائب خاص امام زمان(عج) رحلت فرمود، مردم در زمينه امور ديني بايد به مجتهدين مراجعه فرمايند، ايشان مجتهد (ين) هم عصر خودش و بعد از خودش را معرفي فرمود. از آن زمان تاكنون مجتهدين، افراد مجتهد بعد از خودشان (يا هم عصر خودشان) را معرفي مي نمايند. اگر ممكن است نام مجتهد زمان حيات آفرين نائب خاص امام زمان(عج) نام سلسله مجتهدين) تاكنون رانام ببريد.

پاسخ

فقه شيعه به دو دورهء حضور و غيبت امام(ع) تقسيم مي شود، در دوره حضور امام(ع)، احكام فقهي، به لحاظ حضور امام(ع) كه فهم او از دين كامل است و مطلق و مقيد و ... و سنت رسول الله(ص) را خوب مي شناسد، از قرآن و سنت اخذ مي شد، اما در دوران غيبت، به لحاظ اينكه همه موارد احكام فقهي را نمي شود مستقيماً از قرآن و سنت گرفت، اصول فقهي خاصي در فقه شيعه مقرر شد، به نام اصول عمليه كه فقيه جامع الشرايط با توجه به اصول القاء شده از طرف امامان شيعه(ع) با تحليل و استدلالهاي عقلي در چارچوب قرآن و سنت پيامبر اكرم(ص) احكام شرعي را بدست مي آورند. البته امامان(ع در زمان حضور نيز پيوسته به ايجاد زمينهء تفكر و استدلال در بين شيعيان پرداخته و آنان را تشويق به تحليل و استدلال عقلي مي كردند و وظيفهء خود را بيان اصول و قواعد كلي دانسته و تفريع و استنتاج جزئي را به عهده فقها مي گذاشتند، لذا برخي فقها مانند ابن براج (م/481) و سلار بن عبدالعزيز ديلمي(م/ 488) و ... تقسيم بندي ها و تحولات شگرفي در فقه

ايجاد كردند كه مورد قبول و پيروي فقهاي ديگر شد، به طوري كه آنچه ما امروز به نام فقه شيعه مي شناسيم، ادوار مختلفي را پشت سر گذاشته كه به وسيلهء فقهاي نامي شيعه سازمان يافته و تكميل شده است. اينك ما نيز فقها را به دو قسمت 1) فقهاي دوران غيبت كبري و 2) فقهاي دوران بعد از غيبت كبري تقسيم مي كنيم و برخي از آنان را نام مي بريم.

1) فقهاي عصر غيبت كبري

1. علي بن بابويه قمي (م/ 329) مورد عنايت خاصه حضرت ولي عصر(عج) بوده و نامه اي نيز از حضرت توسط حسين بن روح نوبختي به او نوشته شد(رجال نجاشي/261) البته قبل از علي بن بابويه قمي مي توان به علي بن ابراهيم قمي (م/ 308) و محمد بن يعقوب كليني و مشايخ فراوان اشاره كرد منتهي جنبه هاي حديثي آنان بيشتر است و غلبه بر جنبه هاي فقهي آنان دارد.

2. محمد بن مسعود عياشي (م/320)

3. ابن ابي عقيل عماني (م/329)

4. ابن جنيد اسكافي (م/381)

5. شيخ مفيد (م/413) كه امام زمان(عج) توقيع شريفي به ايشان دارد و در وصف ايشان فرموده اند: «لاصوت الناعي بفقدك ان هو يوم علي آل رسول عظيما» (وسائل الشيعه، ج 20، ص 3؛ المزار شيخ مفيد، ص 11).

6. سيد مرتضي (م/ 436) كه _ در عالم رؤيا _ از طرف امام علي(ع) لقب علم الهدي يافت (روضات الجنات، ص 575) اين شش نفر فقهايي هستند كه زمان غيبت كبري را درك كرده و داراي ويژگيهاي برجسته اي بودند و مردم در مسايل فقهي و ديني به اينان رجوع مي كردند.

اما فقهاي بعد از غيبت كبري

عبارتند از:

1. شيخ طوسي (م/460) 2. ابن براج (م/481) 3. شيخ ابوالصلاح حلبي (م/447)

4. سلار ديلمي (م/463) 5. ابن زهره سيد ابوالمكارم (م/585) 6. ابن ادريس (م/598)

7. سيد شمس الدين موسوي (م/598 يا 630) 8. ابن حمزه طوسي (م/585)

9. ابوالقاسم جعفر سعيد حلي (محقق حلي) (م/676) 10. يحيي بن سعيد (م/690)

11. علامه حلي حسن بن يوسف (م/726) 12. سيد عميد حسين (م/754)

13. فخرالمحققين محمد بن حسن بن يوسف (م/771) 14. شهيد اول محمد بن مكي (م/784)

15. مقداد سيوري (م/826) 16. محقق ثاني علي بن عبدالعالي كركي (م/940)

17. شهيد دوم زيدالدين علي بن احمد (م/966) 18. شيخ حسن عبدالصمد پدر شيخ بهايي (م/984)

19. مقدس اردبيلي (م/993) 20. سيد محمد عاملي (م/ 1009)

21. ملاعبدالله شوشتري (م/1101) استاد شيخ بهايي 22. شيخ بهايي (م/1031)

23. علامه مجلسي اول (م/1070) 24. وحيد بهبهاني (م/1205) 25. سيد حسين خوانساري (م/1099)

26. آقا جمال خوانساري (م/ 1125) 27. سيد محمد مهدي بحرالعلوم (م/ 1212)

28. شيخ جعفر كاشف الغطا (م/1228) 29. شيخ محمد حسن صاحب جواهر (م/1266)

30. شيخ مرتضي انصاري (م/1281) 31. ميرزاي شيرازي (م/1312) 32. آخوند خراساني (م/1329)

33. ميرزاي دوم محمد تقي شيرازي (م/1338) 34. سيد كاظم طباطبايي يزدي (م/1337)

35. آيت الله اصفهاني، نائيني، حائري بنيان گذار حوزه علميه قم سالهاي 1338 تا 1365 هجري قمري

36. سيد ابوالحسن اصفهاني (م/1365) 37. حاج آقا حسين قمي طباطبايي (م/1366)

38. آيت الله خوانساري سيد محمد تقي (م/1371)

39. سيد محمد حجت كوه كمره اي (م/1372) 40. آيت الله بروجردي (م/1380)

41. سيد محسن حكيم (م/1390) 42. سيد احمد خوانساري (م/1405)

43. آيت الله خويي (ره) (م/1413) 44. امام خميني(ره) (م/1409)

البته در بسياري از زمانها دو يا چند فقيه در

يك زمان بودند منتهي گاهي دو فقيه در يك شهر يا كشور بودند گاهي در دو كشور مثل عراق و ايران.

منابعي كه مي شود رجوع كرد عبارتند از:

الكني و الالقاب، شيخ عباس قمي

روضات الجنات مرحوم خوانساري

رياض العلما ميرزا عبدالله افندي

تاريخ فقه وفقها گرجي

فقهاي نامدار شيعه عقيقي بخشايشي

ادوار فقه ابراهيم خباتي

تكملة امل آمل، سيد حسن صدر

اعيان الشيعه مرحوم سيد محسن امين.

آيا در حال حاضر و در عصر ما نايبان خاص امام عصر(ع) وجود دارند؟
پرسش

آيا در حال حاضر و در عصر ما نايبان خاص امام عصر(ع) وجود دارند؟

پاسخ

در عصر حاضر نايب خاص براي حضرت مهدي (عج) وجود ندارد و هر كس دعوي نيابت كند بايد او را تكذيب كرد. البته ميان غيبت صغري و غيبت كبري در اين خصوص تفاوت وجود دارد. در زمان غيبت صغري مردم از طريق 4 نايب با امام زمان (عج) در ارتباط بودند:

1. عثمان بن سعيد (ره)؛

2. محمد بن عثمان (ره)؛

3. حسين بن روح (ره)؛

4. علي بن محمد سمري(ره).

آخرين نايب حضرت حجت(عج) ، (علي بن محمد سمري (ره)) نامه اي از جانب حضرت ولي عصر (عج) براي مردم آورد كه در آن نامه نوشته شده بود به شيعيان خبر بده كه تو (علي بن محمد سمري (ره)) تا 6 روز ديگر از دنيا مي روي و به هيچ كس درباره امر نيابت وصيت نكن و كسي را به عنوان نايب معرفي نكن. چون غيبت كبري شروع شده و اين غيبت طولاني است و در زماني كه خدا اذن دهند ظهور صورت گيرد و هر كس ادعاي مشاهده (همراه با دعوي نيابت) نمايد دروغگو است (آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر (عج)، ص 494 و 495).

متن اين نامه در ميان شيعيان در آن زمان خوانده و از آن نسخه برداري شده است. اين مطلب نزد شيعيان قطعي است كه پس از وفات علي بن محمد سمري (ره) در سال 329 هجري قمري تا زمان ظهور، نايب خاص نداريم. البته بر اساس توقيعي كه از طرف حضرت مهدي (عج) رسيده است فقيهان جامع الشرائط به عنوان وكيل عام حضرت حجت (عج) معرفي شده اند كه جمله

معروف ناظر به همين مطلب است: «اما الحوادث الواقعه فارجعوا الي رواة احاديثنا» (شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 11، دارالكتب الاسلاميه، ص 140، باب 37).

اما درباره رويدادهاي جديد پس به راويان احاديث ما مراجعه نماييد.

مقصود از نيابت عامّه در عصر غيبت كبرا چيست؟
پرسش

مقصود از نيابت عامّه در عصر غيبت كبرا چيست؟

پاسخ

مقصود از نيابت عامه اين است كه امام (ع) ضابطه اي كلّي به دست مي دهد تا در هر عصر، فرد شاخصي كه آن ضابطه از همه جهات ودر همه ابعاد بر او صدق مي كند نايب امام شناخته شود ودر جامعه، نماينده او گردد.

بنابراين، كساني كه در دوره غيبت صغرا نيابت داشتند وبا اسم ورسم معرفي شده بودند "نايب خاص" ناميده مي شوند.

بر اساس روايات وارده در اين باب، مقام نيابت عامه به وسيله خود امامان: به ويژه حضرت حجت (ع) به فقيه جامع شرايط تفويض شده است، كه از آن جمله مي توان به اين دو روايت اشاره كرد:

1 - عمر بن حنظله از امام صادق (ع) سؤال مي كند كه اگر در مشكلات ومنازعاتي كه معمولاً براي آنها به حاكم يا به قضات منصوب از طرف حاكم مراجعه مي كنند، بين دو نفر شيعه رخ داد چه كنند؟آيا مي توانند به حاكم وقت ويا قضات منصوب از طرف آنان مراجعه نمايند ومشكلشان را حل نمايند.

حضرت در پاسخ فرمود: مراجعه به آنها حرام است، زيرا رجوع به آنها رجوع به طاغوت است وخداي سبحان مراجعه به طاغوت را نهي كرده است.

او دوباره سؤال كرد: پس چه كنند، زيرا در صورت عدم مراجعه، حقشان ضايع مي شود.

حضرت با ذكر معيارهايي علماي واجد شرايط را براي آنها معرفي كرده، مي فرمايد: "ينظران (إلي) من كان منكم ممّن قد روي حديثنا ونظر في حلالنا وحرامنا وعرف أحكامنا فليرضوا به حكماً فإنّي قد جعلته عليكم حاكماً، فإذا حكم بحكمنا فلم يقبله منه فإنّما استخفّ بحكم اللَّه وعلينا ردّ، والرآدّ علينا الرآدّ علي اللَّه وهو علي حدّ الشرك باللَّه..."؛ "در

بين{پاورقي . اصول كافي، ج 1، ص 67، ح 10. پاورقي}

خودتان از فقهاي شيعه كسي را انتخاب كنيد كه حديث ما را روايت كرده و در حلال و حرام ما نظر نموده و احكام ما را شناخته است ومشكل خود را از طريق او حل نماييد، زيرا آنان از طرف من منصوبند ومن نيز آنها را بر شما حاكم قرار دادم. اگر پس از مراجعه به آنان وبيان حكم، طرفين دعوا حكم را نپذيرند، ما را ردّ كرده اند وحكم خدا را سبك شمرده اند، وردّ بر ما در حقيقت ردّ بر خداست وچنين شخصي در حدّ مشرك به خدا خواهد بود."

2 - اسحاق بن يعقوب بعد از طرح مسائلي از حضرت مهدي (ع) جواب آنها را طلب مي كند. امام در توقيعي كه در ذيل آن نامه به وسيله نايب دوم خود محمّد بن عثمان عَمْري مي فرستد، از جمله مسائلي كه در آن اشاره كرده اينكه: "...أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلي رواة حديثنا فإنّهم حجّتي عليكم..."؛ "امّا در حوادثي كه پيش مي آيد{پاورقي . كمال الدين، ص 484 ؛ الغيبة، طوسي، ص 177. پاورقي}

به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند...".

چگونه مي توان نايب امام زمان (عج ) را در زمان غيبت شناخت ؟
پرسش

چگونه مي توان نايب امام زمان (عج ) را در زمان غيبت شناخت ؟

پاسخ

براي شناخت نايب امام زمان(عج) معيارهايي وجود دارد كه با توجه به آنها مي توان در هر زمان فرد يا افرادي را يافت كه صلاحيت اين مرتبه را داشته باشند. البته بايد دانست كه اين نيابت، نيابت خاص نيست؛ يعني، امام زمان(عج) شخصي را به عنوان نايب خاص خود معرفي نمي كنند؛ بلكه نيابت عام است؛ يعني، هر كسي كه داراي صفات خاصي باشد، به طور عام مجاز است كه احكام الهي را بيان كند و شؤوني را كه امام(ع) بر عهده دارند، بر عهدهبگيرد. مجموعه اين شرايط از قرآن و سنت استفاده مي شود كه عبارت است از:

1- عالم بودن و داراي قوه اجتهاد و استنباط احكام الهي از منابع آن،

2- داراي زهد و تقوا و پرهيز كردن از دنياپرستي و مفتون شدن به آن،

3- داشتن بصيرت و عالم به زمان.

البته در هر زمان اگر چند نفر داراي اين شرايط بودند، بايد اَعلَم آنان برگزيده شود و اگر مساوي بودند، انتخاب هر يك از آنها مجاز است. البته در مسايل سياسي و حكومتي به جهت آن كه نظام جامعه مختل نشود، بايد يك نفر (ولي فقيه) در رأس امور قرار گيرد و اختيارات حكومتي نيز در دست او متمركز باشد وگرنه موجب به هم خوردن امور مي گردد.{J

ياران

ويژگيهاي ياران

در زندگي چگونه رفتار كنيم و چه اعمالي انجام دهيم كه از ياران حضرت مهدي عج باشيم
پرسش

در زندگي چگونه رفتار كنيم و چه اعمالي انجام دهيم كه از ياران حضرت مهدي عج باشيم

پاسخ

قرار گرفتن در صف ياوران حضرت مهدي عج فرمولي غير از بندگي خدا ندارد، زيرا ايشان نمايندة رسمي از جانب پيامبري است كه خلاصة رسالتش دعوت به توحيد و رها شدن از شرك و نفاق در تمام زواياي زندگي است همانگونه كه در قرآن آمده است «ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله»(39) يعني اگر خدا را دوست داريد از من (پيامبر اكرم 9» اطاعت كنيد در نتيجه خداوند هم شما را دوست خواهد داشت پس اگر بندگي خدا تحقق يابد، انسان هم محبوب خدا خواهد شد و هم محبوب رسول 9) او و هم محبوب ائمة اطهار(:) و روشن ترين راه وصول به اين هدف ابتدا ترك محرمات و انجام واجبات است و در مرحلة بعد توجه به مستحبات و ترك مكروهات همچنين بايد از اعمالي كه موجب دوري از درگاه خداوند و خشم الهي مي شود پرهيز كنيم تا بتوانيم رضايت حضرت حجت عج را جلب نماييم همانگونه كه امام صادق 7) مي فرمايند: «لا ʙƘǙĢ

ُ ولايتنا اِلاّ بالوَرع (40) يعني اگر بخواهيم جزء ياران آنها باشيم بايد تقوي و ورع را پيشه خود سازيم در خاتمه مطالعه كتاب مكيال المكارم از سيد محمدتقي موسوي اصفهاني را به شما توصيه مي كنيم

پاورقي:

-39 آل عمران / 31.

-40 بحار، ج 75، ص 281.

چگونه مي توان از ياران حضرت ولي عصر( شد؟
پرسش

چگونه مي توان از ياران حضرت ولي عصر( شد؟

پاسخ

خصوصيات و ويژگي هاي اصحاب و ياران، و كساني كه محبوب و مرضيّ وجود نازنين "بقية ا... الاعظم" مي باشند، در ادعيه و زيارات مربوط به ايشان بيان شده؛ كه علاوه بر نشانه هاي اصحاب، هر كدام طريق وصول به اين مقام را در آئينه خويش روشن مي نمايد. اما بطور كلي طريقي كه سالك و روندة اين راه بايد در پيش بگيرد، دائر مدار دو محور اساسي در بحث تربيت معنوي انسان است :

الف) سير نظري، يا به فرمايش حضرت امام( مجاهدت علمي، يعني شناخت صحيح و اساسي دين، و پيراستن از آنچه غيردين است، اين كار با تدبّر عالمانه در قرآن و روايات مأثور از اهل بيت( ، حاصل مي گردد. همچنين با مطالعه دقيق و برنامه ريزي شده كتابهايي، كه اهل فن و اسلام شناسان در مورد اسلام نوشته اند (مانند كتابهاي شهيد مطهري، علامه طباطبايي و ...) در اين گام ما به احكام و تكاليف خويش، در ابعاد مختلف وجودمان، معرفت پيدا مي كنيم. و برنامه ريزي دقيقي را براي اصلاح افكار و انديشه ها، خلقيات و صفات، و رفتار و كردارمان بعمل مي آوريم. و در واقع با آگاهي از وظائف عملي، و گسترش شناخت خود از مباني و معارف در راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش مي كنيم.

ب) سير عملي، يا به فرمايش حضرت امام( مجاهدت عملي، اين كار با تقليد از احكام ظاهري شريعت، و به جا آوردن آداب انجام مي پذيرد. اهتمام به واجبات و وظائف ديني، و پرهيز از معاصي، لغزشها و گناهان،

دو ركن اين حركت است. مراعات تقوا در همه شؤون فردي و اجتماعي، بزرگترين عامل قرب انسان به خداوند و اولياي اوست. در واقع در هر محيطي كه هستيم، به خودسازي اقدام مي كنيم، و با توبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلي و ورود نور الهي آماده مي سازيم، و سيّئات را به حسنات تبديل مي نماييم. "ان الحسنات يذهبن السيّئات" (1)

قرآن كريم راجع به حضرت مهدي( و اصحاب ايشان مي فرمايد : "الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاة او آتوا الزكاة وآمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر" (2) (كساني كه اگر در زمين به ايشان قدرت و توانايي دهيم، نماز را به پا داشته، و زكات را به مستحق مي بخشند، و به معروف امر نموده، و از منكر نهي مي كنند.)

امام باقر( پيرامون اين آيه شريفه فرمودند : "اين آيه براي آل محمد( ، و مهدي ( و اصحاب اوست."

اگر دقت بفرماييد، در واقع ما براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرت، از خود آغاز نموديم، و در جهت سنخيّت خويش با حضرت مهدي(، حركت نموديم. نسخه اي كه مقام معظم رهبري نيز تأكيدي زيبا بر آن داشتند، منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند.

به برخي از خصوصيات ياران امام عصر "ارواحنا لتراب مقدمه الفداه" توجه فرماييد اميد است كه مشعل راه باشد، و فراسوي ما را روشن سازد، تا از گردابهاي ضلالت و گمراهي نجات يابيم.

در روايات متعدد داريم كه انتظار فرج در زمان غيبت، از بهترين اعمال است. (3)

فرج يعني نصرت و پيروزي و گشايش، و مقصود عدل گستري كه به رهبري امام عصر( شكل مي

گردد. بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني. و اين خواستگاه، آنگاه جدي و راست است، كه شخص منتظر، عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد، و اگر نه، اين انتظار شعار بي محتوايي خواهد شد. از اين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج، خود فرج است. زيرا كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا، و تأسيس حكومت عدل گستر اوست، زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد. و او انساني است كه در حضور و غيبت امام نحوة رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد. و قبل از تشكيل حكومت عدل، او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است. بنابراين انتظار فرج حقيقي، ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان، و عشق به آن دارد. و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد. و در واقع اين انتظار، ظهور فرجِ سينة او به سوي معدن ارزشها و زيباييها است. چنين شخصي، فضايل انساني را در نفس خويش شكوفا نموده، و به ثمر رسانده است. و در واقع در قلب خود، ظهور سلطنت مطلقة قائم المهدي( را شهود نموده، و طعم آنرا چشيده و رائحة آن را بوييده است. چنين منتظري هرگاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزلة كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت زنده اند، و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند.

2. در زيارت شريف آن حضرت در روز جمعه، مي خوانيم : "ان يجعلني من المنتظرين لك و التابعين و الناصرين لك علي اعدائك" (از

كساني باشم كه در انتظار مهدي( هستند، و از پيروان و ياري كنندگان تو عليه دشمن تو قرار گيرم.)

حالت انتظار كه بحثش رفت، و اما مرحله دوم تبعيّت است؛ تبعيّت از آرمانهاي موعود، و تخلق به آن اخلاق پسنديده و صفات مورد نظر امام( ، كه در تعليمات ائمه( ديده مي شود. مؤمن منتظر، تابع فرمانده است؛ نه آنكه به هواهاي خويش اقتدا كند. و چنين است كه در دعاي غيبت مي خوانيم : "و قونا علي طاعته و ثبِّتنا علي متابعته..." (خدايا مرا بر اطاعت وي توانا، و بر پيروزيش ثابت قدم بدار، و مرا بر اين امر (انتظار)، شكيبا گردان؛ تا آنكه شتاب در آنچه تو تأخيرش را مي خواهي، و تأخير در آنچه تو شتاب كرده اي، نخواهم. و از آنچه پوشيده اي، جستجو نكنم. و بحثي در آنچه پنهان نموده اي، نداشته باشم. و با تو در تدبيرت منازعه نكرده، و نگويم چگونه و چرا ولي امر ظهور نمي كند؟)

مرحله سوم نصرت است. عاشق راحتي معشوق را مي خواهد، نه راحتي خويش را. و براي اين است كه عاشق منتظر، تلاشگر است. در اين مشكلات موجود ني منتظران واقعي بي تفاوت نيستند. و به اندازه توان خوبش در دعوت به حق مي كوشند. تا شايد همراهاني براي ني راه طولاني پيدا كنند.

صفات نيكو و ارزنده بسيار ديگري نيز در زيارات و ادعيه، در مناجات با صاحبان وجود دارد، كه با مراجعه به كتاب ارزشمنده مفايتح الجنان (اثر شيخ عباس قمي "طاب ثراه")، مي توانيد تأمّل و تعمّل نماييد.

براي بالا بردن معلومات خويش مي توانيد به كتب زير مراجٙǠنماييد :

1. دادگستر جهان،

آيت ا...اميني

2. سيماي امام زŘǙƘ̠سيد مهدي شمس الدين

3. مهدي موعود، "ترجمه جلد 13بحارالانوار"، علي دوǙƙʍ

4. سيماي حضرت مهدي در قرآن، سيد هاشم حسيني بحراني

(برگرفته از سايت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه، www.nahad.net )

آيا ياران امام زمان الان مي دانند جزء ياران امام 7هستند و او را ياري خواهند كرد؟ چگونه ؟
پرسش

آيا ياران امام زمان الان مي دانند جزء ياران امام 7هستند و او را ياري خواهند كرد؟ چگونه ؟

پاسخ

تا جايي كه ما اطلاع داريم در موردي به اين مطلب تصريح نشده است . به حديثي برخورد نكرديم كه به طور واضح آمده باشد ياران امام الان مي دانند جزء ياران حضرت مي باشند, اما آنان اجمالاً مي دانند, زيرا براي ياران حضرت ويگي هايي ذكر شده كه ممكن است ياران حضرت آن را در خود بيابند و از اين طريق به طور سربسته بدانند كه جزء ياران هستند.

ويژگي هاي ياران حضرت عبارت است از:

1 خداجويي ; آنان خدا را به شايستگي شناخته و همهء وجودشان غرق جلوهء نور ايزدي است .

2 بصيرت و آگاهي ; شناخت مقصد, چراغ راه است و در دوراهي ها او را از سرگرداني رهايي مي بخشد.

3 عبادت و بندگي ; آنان مردان عبادت و نيايش اند. شيران روز و نيايش گران شب .

4 حافظان حدود خدا; اسلام , دين مرزها است و همه چيز در آن قانون دارد. ياران مهدي مرزبان دين خدايند وحافظان حدود آن .

5 شجاعت ; دل هايي چون پولاد دارند و از انبوه دشمن هراسي ندارند.

6 فرمان بري ; ياران مهدي 7عاشقان مولاي خودند و پاك بازان راه اويند.

7 ايثار و مواسات ; وحدت مقصد و اخلاص نيّت , دلهايشان را با هم پيوند داده و غم خوار يكديگرند و براي ديگران خود را به رنج مي افكنند.

8 زهد و ساده زيستي ; غذايشان ساده , لباسشان بي پيرايه , زندگيشان از معيشت فراتر نمي رود و با دردهاي جامعه آشنا مي باشند.(1)

9 نظم و

نظباط.

كسي كه داراي اين صفات است و در روايات خوانده است ياران مهدي 7اين ويژگي ها را دارند, اجمالاًاحساس مي كند كه از ياران حضرت مي باشد.

(پ_اورقي 1.جمعي از نويسندگان , چشم به راه مهدي 7 ص 373_ 383

در مورد ويژگي هاي زناني كه از ياران امام زمان 7محسوب مي شوند, توضيح دهيد. امام از ياوران زن برخوردار است ؟
پرسش

در مورد ويژگي هاي زناني كه از ياران امام زمان 7محسوب مي شوند, توضيح دهيد. امام از ياوران زن برخوردار است ؟

پاسخ

زنان در نهضت جهاني حضرت مهدي 7جايگاه شكوهمندي دارند و در همهء مراحل اين نهضت حضور فعال خواهند داشت . زنان در تهيهء مقدمات حركت , شركت دارند و پس از پيروزي در ادارهء كارها به امام 7مك مي كنند.

امام محمد باقر7مي فرمايد: (1)

وجود زنان در ميان خواص و ياران حضرت مهدي 7نشانگر اوج و عظمت والاي بانوان در انقلاب جهاني حضرت است .

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 52 ص 223

آيا در ميان ياران خاص امام زمان (عج ) كساني از ايران نيز هستند؟ تعداد آنها و محل زندگيشان را ذكر كنيد.
پرسش

آيا در ميان ياران خاص امام زمان (عج ) كساني از ايران نيز هستند؟ تعداد آنها و محل زندگيشان را ذكر كنيد.

پاسخ

بنابر نقل روايات اصحاب و ياران خاص آن حضرت حدود 313 نفر به تعداد ياران رسول خدا(ص ) در غزوه بدر خواهد بود كه تعداد آنان از شهرهاي مختلف مشخص است و ما بعضي از آنها را ذكر مي كنيم : 24 نفر از طالقان , 18 نفر از قم , 14 نفر از كوفه , 12 نفر از هرات , 12 نفر از مرو, 3 نفر از سجستان , 3 نفر از رقه , (نزديك مرز سوريه و تركيه است ), 12 نفر از جرجان , 9 نفر از بيروت , 8 نفر از مدائن , 8 نفر از نيشابور, 3 نفر از بصره , 3 نفر از خابور (نزديك مرز عراق و سوريه در استان حسكه و ديرزور), 7 نفر از ري , 7 نفر از طبرستان (مازندران ), 6 نفر از يمن , 5 نفر از طوس (مشهد), 3 نفر از دمشق , 2 نفر از مدينه منوره , 5 نفر از تفليس , 4 نفر از همدان , 4 نفر از ديلم , 4 نفر از زنجار, 4 نفر از فسطاط (در كشور عراق ), 2 نفر از سبزوار و بقيه از ساير شهرها و مناطق خواهند بود. در اين مورد به كتاب ((منتخب التواريخ , ص 1119)) مراجعه كنيد. كتاب هاي ديگر; مانند ((الزام الناصب )) از سوي اهل سنت نيز مطالب فوق را توضيح داده است )).

اصحاب امام زمان(ع) در هنگام ظهور شيعه اند يا سني؟
پرسش

اصحاب امام زمان(ع) در هنگام ظهور شيعه اند يا سني؟

پاسخ

همه مسلمانان اعتقاد به مهدي موعود و ظهور او دارند. اعتقاد به برقراري حكومت عدل از مسايل مشترك بين همه فرق اسلامي است و همه علما اعتقاد دارند كه او از سلاله حضرت رسول اكرم(ص) و حضرت فاطمه(س) است.

شيعه و سني در بعضي مسايل فقهي و اعتقادي با هم اختلافاتي دارند؛ مثلاً شيعيان معتقدند خلافت بعد از رسول اكرم(ص) به حضرت علي(ع) واگذار گرديده و پس از او، اولادش كه آخرين آنان امام علي(ع) است، امام و خليفه اند.

اين اعتقاد برگرفته از تعداد بي شماري از آيات و روايات نبوي است. بر همين اساس، بعضي اختلافات در مسايل فقهي بين اين دو مذهب صورت گرفته است، تفاوت هاي فقهي بين مسلمين نيز وجود دارد. اهل سنت داراي چهار مذهب مشهوراند.

سؤال شما به گونه ديگر از دير باز مطرح بوده است و بزرگاني همچون امام نووي و سيوطي به آن پرداخته اند. بارها از علما سؤال شد حضرت عيسي(ع) و امام مهدي(ع) بر طبق كدام يك از مذاهب اربعه فتوي خواهند داد. سؤال كنندگان مي خواستند بدانند كدام يك از مذاهب فقهي نزديك تر به فقه رسول الله و فرقه ناجيه اند؟ سيوطي در پاسخ مي گويد اين سؤال عجيب است؛ چون به نظر علما، مجتهد نمي تواند از مجتهد ديگر تقليد كند و وقتي كه يك مجتهد كه از علماي امت است و شخصي عادي است كه با تلاش به آن مرحله علمي رسيده نمي تواند از مجتهد و عالم ديگري از مذهب خود تقليد كند، چگونه مي توان به امام مهدي(ع) و حضرت عيسي(ع) اين مطلب را گفت كه مقلد يكي از مجتهدان مذاهب اربعه باشند؟!{1}

مي توان

نتيجه گرفت كه علماي اهل سنت، امام مهدي را مجتهد مطلق مي دانند كه احاطه كامل بر قرآن و سنت نبوي رد و علم او علم نبوي است. لذا در زمان ظهور او، همه مقلد او خواهند شد و اطاعتش طبق آيه (اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم) در تمام زمينه ها و همه فروعات و اصول خواهد بود. امام مهدي(ع) همه مسلمانان را به وحدت فكري، عملي و فقهي خواهد رسانيد و هر گونه انحراف و كجروي را از دامن اسلام و مسلمانان خواهد زدود/

در زمان ظهور، دو گروه امام مهدي(ع) را ياري خواهند داد: 1. انصار؛ 2. اصحاب.

انصار{2} امام مهدي(ع) را مردي با ايمان تشكيل مي دهند كه با قيام امام مهدي(ع) به تدريج از مكه به لشكر او مي پيوندند و با همه وجود در خدمت اجراي برنامه ها و گام هاي اصلاحي آن حضرت قرار مي گيرند. اينان از ميان مردم زمان ظهور خواهند بود و مي توان در يك جمله گفت كه مطيعان محض اوامر امام خواهند بود. آنان با اطاعت از امام، خير دنيا و آخرت را براي خود تأمين مي كنند. ياران حضرت مهدي(ع) تا قبل از ظهور داراي هر گونه گرايش و مذهبي ف قهي و اعتقايد بوده باشند، به محض ظهور امام جز انصار مي شوند و افتخار خواهند داشت در ركاب او باشند و در زمان آن امام عادل زندگي كنند و جهاد نمايند و از نظر فقهي و اعتقادي، پيروِ او خواهند بود؛ همان طور كه ابن عربي مي گويد: «يرفع المذاهب من الارض فلا يبقي الا الدين الخالص»؛ توسط امام مهدي(ع) مذاهب از زمين رخت برمي بندند و دين خالص باقي مي ماند.{3}

اصحابِ

حضرت مهدي(ع) پرچمداران قيام آن حضرت هستند: «يدخل فيهم علي عدْ اصحاب بدر لم يبقهم الاولون و لما يدركهم الاخرون و علي عدد الصحاب طالوت الذين جاوزوا معه النهر»؛ تعداد آنان به تعداد اصحاب جنگ بدر است. نه افرادي كه قبل از آنان زندگي مي كردند و نه افرادي كه بعد از آنان زندگي مي كنند، آنان از نظر كمالات روحي و معنوي سبقت نخواهند گرفت. آنان به تعداد اصحاب طالوت هستند كه با او از نهر گذشتند.

در روايات، تعداد اصحاب امام زمان 313 نفر بيان شده است. در خطبه معروف به بيان كه منصوب به امير المؤمنين(ع) است اسامي و محل زندگي آنها نقل گرديده است كه براي شناخت بيشتر آنان مي توانيد به منابعي كه در ذيل مي آيد مراجعه نماييد. از روايت اصحاب الكهف اعوان المهدي;{4} اصحاب كهف از ياران امام مهدي اند، مي توان پي برد كه صالحان و برگزيدگاني همچون اصحاب كهف كه در اخلاص و توحيد به كمال خاص رسيده اند از اصحاب خاص امام خواهند بود. اين عده داراي كارايي لازم جهت اداره جهان تحت رهبري امام مهدي(ع) خواهند بود/

[1].الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 155/

[2].تاريخ بعد از ظهور، محمد صدر/

[3].فتوحات مكيه، محي الدين ابن عربي، ج 3، ص 327/

[4].البرهان في علامات مهدي الزمان، علي ابن سام معروف به متقي هندي/

ويژگي هاي ياران حضرت را هنگام ظهور بيان كنيد/
پرسش

ويژگي هاي ياران حضرت را هنگام ظهور بيان كنيد/

پاسخ

هنگامي كه حضرت مهدي(عج)، مأمور تشكيل حكومت واحد جهاني مي شوند، تعداد 313 نفر از ياران خاص آن حضرت كه همگي از تربيت يافتگان متكب ولايت و از عاشقان پاكباخته خاندان وحي هستند در اطراف شمع وجود مقدسش جمع مي گردند.

آيات بسياري از قرآن كريم توسط امام معصوم(ع) در مورد ياران حضرت مهدي(عج) تأويل و تفسير شده اند از جمله آيات ذيل:

1. خداوند متعال مي فرمايد: (أينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً);{1} هر كجا باشيد خدا شما را يك جا گرد مي آورد. امام صادق(ع) فرمود: «اين آيه در حق ياران قائم(عج) نازل شده است».{2}

2. همچنين در قرآن آمده است: (و لاًّن أخرنا عنهم العذاب الي امّْ معدودْ ليقولنّ ما يحبسه);{3} اگر عذاب را از امت معدوده از آنها دور كنيم گويند چه چيز آن را باز مي دارد. حضرت علي(ع) مي فرمايد: «مراد از امت معدوده 313 نفر ياران حضرت قائم مي باشند»/

خود امام زمان(عج) در مورد اوصاف و ويژگي هاي ياران خويش مي فرمايد: «آنها مرداني هستند كه دل هايشان همانند قطعه هاي آهن است، هرگز دچار شك و ترديد نمي شوند، در حق خدا از سنگ سخت تر هستند، اگر به كوه ها حمله ببرند از جاي برمي كنند. با پرچم هاي خويش به هر شهري روي آورند تحت سيطره خود در مي آورند. برفراز اسب ها چون عقاب چابك و چالاك اند، براي تيمن و تبرك زين اسب امام را مسح مي كنند و پروانه وار دور شمع وجودش مي گردند و خود را سپر جان امام قرار مي دهند. شب ها را به شب زنده داري سپري مي كنند و در سراسر شب نغمه هاي نماز و ذكر و عبادتشان چون صداي زنبور به گوش مي رسد، آنها زاهدان شب

و شيران روزند و در برابر امام عزيزشان كاملاً مطيع و تسليم هستند.{4}

از برخي روايات استفاده مي شود كه اكثر ياران آن حضرت، غير عرب هستند و عده بسيار اندكي از آنها عرب مي باشند. چنان كه ابوبصير از امام صادق(ع) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: آري، ولي به ناچار بايد مردم آزمايش و غربال شوند و بسياري از مردم از غربال خارج گردند.{5}

همچنين در برخي از روايات آمده است كه همه يا اكثر ياران امام مهدي(عج) جوان هستند و هر كدام از آنها قدرت چهل مرد را دارد، آنها عاشق شهادت اند.{6}

[1].سوره بقره، آيه 148/

[2].غيبت نعماني، باب 14، ص 404/

[3].سوره هود، آيه 8/

[4].بحارالانوار، ج 52، ص 316 - 308/

[5].همان/

[6].اثبات الهداْ، شيخ حرعاملي، ج 7، ص 73/

ياران امام زمان (ع) چند تا در كدام مناطق هستند؟ نشانه هاي آن ها را بنويسيد.
پرسش

ياران امام زمان (ع) چند تا در كدام مناطق هستند؟ نشانه هاي آن ها را بنويسيد.

پاسخ

درباره تعداد ياران امام زمان(ع) از چند جهت مي توان بحث كرد: تعداد، ويژگي ها و مكان آنان، كه در برخي از روايات به تعداد، ويژگي ها و مكان آنان اشاره شده است.

امام باقر(ع) فرمود: "به خدا قسم! سيصد و سيزده نفر كه در ميان آن ها پنجاه زن مي باشد، همانند پاره هاي ابر پاييزي، بدون قرار قبلي در مكه معظمه جمع مي شوندو با او ميان ركن و مقام بيعت مي كنند".(1)

از اين روايت تعداد و برخي از ويژگي هاي ياران امام استفاده مي شود. همين طور محل بيعت ياران استفاده مي شودكه آنان بين ركن و مقام با حضرت بيعت مي كنند. در اين روايت اشاره شده است كه تعداد پنجاه نفر از ياران امام(ع) زنان هستند. در برخي روايات از ويژگي هاي آنان عدم ترس و قوت و قاطعيت بيان شده است. در خصوص اين كه ياران امام از كدام سرزمين هستند، نمي توان اظهار نظر قطعي نمود، ولي در بعضي روايان اشاره شده است كه برخي ياران امام از طالقان هستند.

كتاب ينابيع الموده از ابن اعثم كوفي از حضرت علي(ع) روايت مي كند: "مرحبا به مردم طالقان! زيرا خداي توانا گنج هايي بين آنان نهفته كه طلا و نقره نيستند، ولي مرداني هستند كه خدا را آن طور كه بايد و شايد شناخته اند. ايشان هستند كه در آخر زمان از انصار مهدي به شمار مي آيند."(2)

در همان كتاب از امام صادق(ع) روايت شده است:"ياران مهدي قوي هستند. يك مرد از ياران قائم به قدر چهل مرد قوت و قدرت خواهد داشت! قلب يك نفر از اصحاب مهدي(ع) از قطعه آهن قوي تر و

محكم تر است. اگر ياران مهدي(ع) به كوه ها هجوم و حمله كنند، آن ها را متزلزل و خراب مي كنند. آنان شمشيرهاي خود را غلاف نمي كنند تا اين كه خدا را از خود راضي نمايند".(3)

دقيقا نمي توان مكان ياران امام(ع)را بيان كرد، گرچه محل بيعت آنان با حضرت، مكه ياد شده است. همين طور برخي از ويژگي هاي ياران امام، شجاعت، قوت و قاطعيت ذكر شده است، ولي در برخي روايات آمده است كه ياران حضرت جوان بوده(4)و برخي از فقيهان، نجبا و قضات هستند.(5) بي ترديد بعضي از ويژگي هاي آنان تقوا، خداباوري و خودسازي است.

پي نوشت ها:

1 - بحار الانوار، ج 52، ص 223.

2 - ينابيع الموده، ص 449، كنز العمال، ج 6، ص 34.

3 - ينابيع الموده، ص 424؛ صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 613.

4 - منتخب الاثر، ص 611 - 612.

5 - همان، ص 612.

اصحاب امام زمان(ع) بيشتر از كدام شهر خواهند بود؟
پرسش

اصحاب امام زمان(ع) بيشتر از كدام شهر خواهند بود؟

پاسخ

نمي توان منطقه و شهر خاصي را تعيين نمود، در برخي روايات به برخي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع)(1) و تعداد آن ها اشاره شده است، (2) ولي منطقه خاصي كه همه روايات بر آن تأكيد كند، وجود ندارد.

در برخي روايات آمده است كه بعضي از اصحاب امام زمان(ع) از طالقان هستند. (3)

مرحوم شيخ صدوق در كتاب خصال از عوام بن زبير از حضرت امام صادق(ع) روايت نموده است: "قائم با چهل و پنج مرد كه از نه قبيله اند، خواهد آمد: از يك قبيله يك مرد و از يك قبليه دو مرد و از يك قبيله سه مرد و از يك قبيله چهار مرد و از يك قبيله پنج مرد و از يك قبيله شش مرد و از يك قبيله هفت مرد و از يك قبيله هشت مرد و از يك قبيله نه مرد تا آن گاه كه تعداد يارانش تكميل شود".(4)

امام علي (ع) فرمود: "مرحبا به مردم طالقن، زيرا خداوند گنج هايي بين آن ها نهفته است كه طلا و نقره نيستند، ولي مرداني هستند كه خدا را آن طور كه بايد و شايد شناخته اند. ايشان هستند كه در آخر زمان از انصار مهدي به شمار مي روند".

در برخي روايات از ياران امام زمان(ع) به عنوان نجبا، حاكما، قضات و فقها ياد شده از مناطق مختلف هستند.(6)

علامه مجلسي از كتاب تاريخ قم اثر حسن بم محمد قمي به اسناد از عفان از امام صادق(ع) روايت مي كند: از حضرت از نام گذاري قم پرسش نمودم، فرمود: "قم را بدان جهت قم، نام نهادند كه اهل آن اجتماع نمده و به

ياري و كمك آن حضرت مي پردازند".(7)

تنها روايتي كه يافتيم و عدد ياران مهدي(ع) را از هر شهري ذكر كرده، محمد بن جرير طبري در دلائل الامامه، ص 307 از امام صادق(ع) نقل كرده است كه ضمن آن آمده است 24 تن از ياران حضرت از طالقان هستند.(8)

پي نوشت ها:

1 - ينابيع المودة، ص 421 و 424.

2 - لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 595.

3 - ينابيع الموده، ص 449، به نقل از محمد جواد نجفي، ستارگان درخشان، ج 14، ص 55؛ مهدي موعود، ص 1099، منتخب الاثر، ص 611.

4 - مهدي موعود، ص 1102.

5 - منتخب كنز العمال، ج 6، ص 36.

6 - منتخب الاثر، ص 612، به نقل از دلايل الامامه.

7 - منتخب الاثر، ص 612، به نقل از بحار الانوار.

8 - دلائل الامامه، محمد بن جرير طبري، دار الزخائر للمطبوعات، قم ص 307.

ياران امام زمان (عج هنگام ظهور چه نشانه هايي خواهد داشت ؟
پرسش

ياران امام زمان (عج هنگام ظهور چه نشانه هايي خواهد داشت ؟

پاسخ

فضيل بن يسار از امام صادق (ع نقل كرده "گنجي در طالقان هست كه از طلا و نقره نيست و پرچمي است كه از روزي كه آن را پيچيده اند، برافراشته نشده است و مرداني هستند كه دل هاي آن ها ماننند پاره هاي آهن است شكي در ايمان به خدا در آن ها راه نيافته و در طريق ايمان از سنگ محكم ترند. اگر آن ها را وا دارند كه كوه ها را از جاي بكنند، از جاي كنده و از ميان بر مي دارند. لشكر آنان قصد هر شهري را بكنند آن را فتح مي نمايند.

آن ها در جنگ ها امام را در ميان گرفته و با جان خود از وي دفاع مي كنند و هر كاري داشته باشد برايش انجام مي دهند، مرداني ميان آن ها است كه شب ها نمي خوابند. زمزمة آن ها در حال عبادت همچون زمزمة زنبور عسل است تمام شب را به عبادت مشغولند و روزها سواره بر دشمن حمله مي كنند. آنان مانند چراغ هاي درخشنده اند و از خوف خدا خشنود مي باشند. تمناي شهادت مي كنند. شعار آنان اين است يا لثارات الحسين (اي خون خواهان حسين از هر كجا مي گذرند، رعب آن ها پيشاپيش به اندازة يك ماه راه در دل ها جاي مي گيرد. بدين گونه پيشروي مي كنند و خداوند آنان را پيروز مي گرداند".

ياران خاص حضرت 313 نفر ذكر شده اند امام صادق (ع فرمود: "گويا مي نگرم قائم را بر منبر كوفه و سيصد و سيزده نفر يارانش كه پيرامون او گرد آمده اند، به تعداد رزمندگان جنگ بدر"

كم كم ياران حضرت زياد مي شوند حتي ده يا 15 هزار نفر

ياران مهدي (عج از صنف و نژاد خاصي نيستند بلكه از گروه ها و نژادهاي گوناگون و از سرتاسر جهان هستند ولي در اين حركت عظيم مردمان عجم نقش پر اهميتي در خدمتگزاري امام بر عهده دارند.

ويژگي هاي ياران حضرت مهدي (عج :

1_ خداجويي و توحيد

2_ بصيرت و آگاهي و تشخيص دقيق دوست و دشمن

3_ عبادت و بندگي

4_ شجاعت و توانمندي

5_ فرمان بري و اطاعت از فرمانده

6_ زهد و ساده زيستي

7_ نظم و انضباط

ياران امام زمان چه كساني هستند؟--خصوصيات
پرسش

ياران امام زمان چه كساني هستند؟--خصوصيات

پاسخ

دو احتمال وود دارد:

1) اسامي ياران امام زمان چيست؟

روايات در مورد اسامي ياران امام زمان(عج) چيزي نگفته اند و ما اسامي يك يك ياران امام را نمِي دانيم. اصولاً تعيين شدن نام هر يك شايد به مصلحت نباشد؛ زيرا راه براي تمام انسان ها كه جزء ياران امام زمان قرار گيرند، باز است.

2 ) ياران امام زمان چه ويژگي هايي دارند؟

در برخي روايات به بعضي از خصوصيات ياران امام زمان(ع) اشاره شده است كه با بيان برخي احاديث، منش آنان مشخص خواهد شد:

1 - خداجويي:

خداجويي و توحيد سرلوحه عقايد و خصال ياران مهدي است. آنان خدا را به شايستگي شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ايزدي است و ايماني خالصانه در سينه دارند كه شك و ترديد با آنان بيگانه است.(1) امام صادق(ع) فرمود: "مرداني كه گويا دل هايشان پاره هاي آهن است، غبار ترديد در ذات مقدس خداي، خاطرشان را نمي آلايد... همانند چراغ هاي فروزانند، گويا دل هايشان نور باران است... براي شهادت دعا مي كنند...".(2)

2 - بصيرت و آگاهي:

يكي از ويژگي هاي ياران امام بصيرت و آگاهي است. آنان در فرمانبري از امام و شناخت او و تشخيص حق و باطل دچار مشكل نشده و در فتنه ها هوشيارانه راه جويند. بصيرت آنان سبب مي شود كه در احياي سنت و مبارزه با بدعت درنگ نكنند و در رسالت شرك زدايي به همراه امام خود تبر بردارند و بت شكني كنند. "چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شمشيرها را در راه حق آختند و بصيرتي را كه در راه دين داشتند، آشكار كردند...".(3)

3 - عبادت و بندگي:

يكي از ويژگي هاي مهم ياران امام زمان(ع) عبادت و بندگي است.

ياران مهدي، شيران روز و نيايشگران شب هستند. عبادت از ديدگاه ياران امام، نوعي معامله و داد و ستد نيست، بلكه عبادت آنان، نيايش عارفانه و پاكبازانه، پيوند روح با ابديت، عالي ترين واكنش سپاسگزارانه انسان در برابر خدا و عبادت آزادگان است. آنان چون مادران فرزند مرده مي گريند.(4)

امام باقر(ع) فرمود: "گويا قائم و يارانش را در نجف اشرف مي نگرم، توشه هايشان به پايان رسيده و لباس هاي شان مندرس گشته است. جاي سجده بر پيشانيشان نمايان است. شيران روزند و راهبان شب".(5)

4 - شجاعت:

ياران امام زمان(ع) دلير مردند و جنگ آوران ميدان هاي نبرد. ايمان به هدف، همه وجودشان را تسخير كرده و هر كدام قوّت چهل مرد را دارند.(6)

شجاعت بي بديلشان، ترس را بر دل هاي مستكبران چيره ساخته و جان هاشان از سنگ خارا محكم تر

است. امام باقر(ع) فرمود: "گويا آنان را مي نگرم... سيصد و اندي مرد بلند بر بلنداي نجف و كوفه ايستاده اند، دل هايي چون پولاد دارند...".(7)

5 - فرمانبري:

يكي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) اطاعت و فرمانبري از مولا و مقتداي شان است. آنان عاشقان مولاي خود و فرمانبرترين انسان ها هستند و در انجام دستورهاي امام خويش بر يكديگر پيشي مي گيرند.(8)

پيامبر اسلام(ص) فرمود: "كدّادون مجدّون في طاعته؛(9) تلاشگر و كوشا در پيروي از او هستند".

6 - ايثار (از خود گذشتگي) و برابري

از خصوصيات بارز ياران مهدي ايثار و برابري است. وحدت مقصد و اخلاص نيّت، دل هايشان را به هم پيوند داده و يار و غمخوار يكديگرند. آنان براي يكديگر خود را به رنج افكنده و در بهره گيري از مواهب الهي، ديگران را بر خود پيش مي دارند. يكي از شاخصه هاي حكومت امام زمان(عج) مواسات و برابري است.

در

برخي از روايات از ياران امام زمان(ع) به "رفقا" ياد شده كه به معناي دوستان همدل، همراز، با لطف و صفا است، گويا برادران تني اند: "كأنّها ربّا هم أبٌ واحد أو أمٌ واحدةٌ، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة و النّصيحة؛(10) گويا يك پدر و مادر آنان را پروريده اند. دل هاي آنان از محبت و خيرخواهي به يكديگر آكنده است".

7 - نظم:

ياران امام زمان(ع) داراي نظم و تشكيلات مناسب با حكومت جهاني اند. با مردم روابط گرم داشته، ولي كارهاي خويش را بر اصولي محكم و روشن پيش مي برند.

سپاهيان امام از لباس يكسان استفاده مي كنند و منظم ترين نيروي رزمي جهان هستند. امام علي(ع) ياران امام زمان(ع) را اين گونه مي ستايد: "گويا آنان را مي نگرم كه زي و هيأتي يكسان، قد و قامت برابر، در جمال و برازندگي همانند و هم لباس اند".(11)

8 - زهد و ساده زيستي زينت ياران مهدي است. آنان خوشكامي و نيك بختي را در آرامش ديگران مي جويند و بستر بهره گيري از مواهب الهي را براي ديگران فراهم كرده و خود با دنيا گرايي در ستيزند. غذايشان ساده و لباسشان بي پيرايه است. امام صادق(ع) در برابر پافشاري دوستان براي قيام و شتاب در خروج قائم(ع) فرمود: "چرا در خروج قائم شتاب مي ورزيد؟! به خدا سوگند، لباسش درشت و غذايش ناچيز است. زندگي در حكومت او جنگيدن و مرگ در سايه شمشير است".(12)

9 - عدالت:

يكي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) عدالت است. عدالت كه در رعايت حقوق ديگران و پرهيز از هر گونه ستم ظهور مي كند، زينت ياران مهدي(ع) است.

يكي از شاخصه هاي مهم حكومت جهاني عدالت است.(13)

كارگزاران و سربازان او نيز بايد عدالت گرا باشند. كساني كه در

صدد هستند از ياران امام زمان(ع) باشند بايد با بهره گيري از دستورهاي اسلامي و رعايت واجبات، ترك محرّمات و تقواگرايي، به تقويت ريشه عدالت در وجود خود اقدام كنند تا بتوانند قابليت ديدن يار را پيدا كنند كه امام عادل، ياران عادل را مي طلبد.

پي نوشت ها:

1 - كمال الدين، ج 2، ص 378.

2 - همان.

3 - نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 150.

4 - علي يزدي حايري، الزام الناصب، ج 2، ص 20.

5 - بحالارانوار، ج 53، ص 7.

6 - خصال شيخ صدوق، ترجمه كمره اي، ج 2، ص 318.

7 - بحارالانوار، ج 53، ص 310.

8 - عيون اخبار الرضا، ص 63.

9 -

10 - . الزام الناصب، ج 2، ص 20.

11 - الملاحن و الفتن، ص 148.

12 - نعماني، الغيبه، ص 233.

13 - كنزالعمال، ج 14، ص 264؛ ينابيع المودّه، ج 1 - 2، ص 469؛ نعماني، كتاب الغيبه، ص 425.

آيا 313 نفر يار امام زمان در زمان ظهور همه زنده اند و يا افرادي از آنان فوت كرده و زنده خواهد شد كه مجموع 313 نفر مي شوند؟
پرسش

آيا 313 نفر يار امام زمان در زمان ظهور همه زنده اند و يا افرادي از آنان فوت كرده و زنده خواهد شد كه مجموع 313 نفر مي شوند؟

پاسخ

از ظاهر روايات بر مي آيد كه 313 نفر در هنگام ظهور امام زمان(ع) زنده هستند، نه اين كه مرده باشند و در هنگام ظهور امام زمان زنده شوند. اين عده از ياران اصلي امام زمان هستند، نه اين كه ياران او منحصر در اين عِدّه باشد.

اينان نيروهاي ويژه اي هستند كه در آغاز قيامت همراه حضرت خواهند بود. وآنان اصحاب خاص امام زمان بوده و هسته مركزي سپاه امام را تشكيل مي دهند.(1)

در برخي از روايات ياران مهدي(ع) ده هزار نفر ياد شده و تا آنان گرد نيايند، قيام صورت نمي گيرد.(2)

امام علي (ع) فرمود: مهدي، ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد كرد.(3) در برخي از روايات ديگر به توده هاي انبوهي اشاره شده است كه از نقاط گوناگون، جهان به ويژه مشرق زمين به ياري امام مي شتابند.(4)

پي نوشت:

1 - نجم الدين طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي، ص 105.

2 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 307.

3 - مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان ص 295.

4 - بحار الانوار، ج 60، ص 316.

چه كساني از ياران امام زمان( مي شوند؟ آيا كسي آن موقع مي تواند توبه كند؟
پرسش

چه كساني از ياران امام زمان( مي شوند؟ آيا كسي آن موقع مي تواند توبه كند؟

پاسخ

روايات بسياري وجود دارد كه ياران مهدي از مناطق مختلف جهان هستند. در ميان آنان افراد شايسته اي از مصر و يمن، مؤمنان حقيقي از شام و عراق و مردان ايثارگر از طالقان و قم وجود دارد.(1) امام صادق( دربارة مردم طالقان چنين مي فرمايد : "اين خطه داراي مرداني است كه قلبهاي آنان مانند پاره هاي آهن محكم است، و نسبت به ذات مقدس خداوند ترديدي ندارند، شديدتر از آتش اند، اگر بر كوه حمله ور شوند، آن را از جاي بر كنند، با بدست داشتن پرچم توحيد، آهنگ هر دياري كه (از ديار دشمنان) كنند آن را ويران و نابود كنند، بر اسبهايشان همچون عقاب سوارند، بر مركب امام( به عنوان تبرك و تيمّن بوسه زنند، آن بزرگوار را پروانه وار در بردارند، و به هنگام خطر با جان خود از آن حضرت دفاع كنند... ، شيران روز و زاهدان شبند، در هر امري مطيع امر امام هستند، از بيم خدا در هراسند، شهادت طلبند و شعارشان خون خواهي سالار شهيدان حسين بن علي( است، گروه گروه به سوي آن حضرت روانه خواهند شد و بواسطة اين رادمردان، خداوند امام بر حق را پيروز مي گرداند."(2) در روايات اهل سنت از اين گروه به عنوان اصحاب خاص مهدي( نام برده شده. لازم به ذكر است كه طالقان منطقه اي در رشته كوههاي البرز در شمال ايران مي باشد، با توجه به برخي روايات ديگر كه ايرانيان را زمينه سازان قيام مهدي( معرفي مي كنند، و يا

روايتي كه مي گويد بخش اعظم ارتش بقية ا...( را ايرانيان تشكيل مي دهند.(3) شايد مراد از طالقان، خود كشور ايران باشد.

دربارة اهل قم نيز ا مام رضا( مي فرمايد : "بهترين پيروان ما از بين شيعيان جهان، اهل قم هستند."(4)

طبق روايت، دو بزرگوار از ايران، يكي سيد خراساني و ديگري فردي به نام شعيب بن صالح (ممكن است نام رمزي باشد)، از ياران صديق امامند كه هر دو قبل از ظهور در ايران داراي منصب هستند. و شعيب بن صالح فرماندهي كل نيروهاي امام( را به هنگام ظهور بر عهده خواهد داشت.(5)

اصحاب كهف برانگيخته شده و در زمرة ياران حضرت قرار مي گيرند. و نيز از جمله ياران حضرت سه پيامبر الهي، حضرت عيسي مسيح(، حضرت خضر( و حضرت الياس( مي باشند. برخي از مردگان به فرمان الهي زنده شده و به ياران مهدي( مي پيوندند.(6) طبق روايات متعددي، تعدادي از ياران امام( نيز زنان هستند كه مجروحان را مداوا مي كنند. ناگفته نماند كه بيشتر ياران حضرت قائم جوان (و شايد اين وصف قلب و روح آنان باشد) و تعداد بسيار اندكي ميانسال در ميان آنان وجود خواهد داشت.(7) در پاسخ به بخش دوم پرسش شما بايد به نكات زير توجه داشت :

حضرت بقيةا... ( مي فرمايد : "هر يك از شما بايد كاري انجام دهد كه او را به ما نزديكتر سازد و مورد محبت و دوستي ما قرار دهد، و از كارهايي كه ناخوشايند ماست و خشم ما را برمي انگيزد، دوري كند. زيرا امرما به صورت ناگهاني خواهد رسيد."(8)

رسول اكرم( مي فرمايد : "مثل او همچون قيامت است، و اين خداوند

است كه بايد سر وقتش آن را آشكار كند، حادثه ظهور او واقع نمي شود، مگر به صورت ناگهاني."(9)

طبق آيه شريفه 158 از سورة انعام خداوند مي فرمايد : "زماني كه آيات و نشانه ها تحقق پذيرد ايمان آوردن افرادي كه قبلاً ايمان نياورده اند، و يا عمل نيكي انجام نداده اند، سودي به حالشان نخواهد داشت."

با توجه به اين آيه كريمه و كلام رسول ا...( و امام مهدي( مبني بر ناگهاني بودن امر ظهور، ممكن است شرايط و حوادث به گونه اي باشد كه فرصت توبه براي گنهكاران و فاسقان پيش نيايد، و يا به علت كثرت گناهانشان توفيق توبه پيدا نكنند و در لابه لاي حوادث آن زمان، قبل از توبه از بين بروند. بنابراين بفرمودة امام(عج) هر كس بايد مراقب اعمال خويش باشد و همواره اعمالي را انجام دهد كه موجب خشنودي خداوند و پيشوايان دين است، نه اينكه از انجام هرگونه زشتكاري دريغ نورزد و توبه را به تأخير اندازد تا هلاك گردد.

در پايان ذكر اين نكته مهم و قابل توجه است كه قرار گرفتن هر كسي در زمرة ياران آن دلدار غير ممكن نيست و هر كسي به ميزان اخلاص و تهذيب نفس به او نزديك مي شود. مهم اين است كه قلب خويش را از رذايل اخلاق شستشو دهيم تا قابل تابش نور توجهات آن عزيز قرار گيرد و راهي از دل به محضر پاكش گشوده شود.

منابع و مآخذ :

1. بحارالانوار، بنقل عصر ظهور، علي كوراني، ج52. ص334

2. همان، ص307

3. نسخه خطي ابن حماد، بنقل از عصر ظهور، علي كوراني

4. بحارالنوار، ج60، ص216 (بنقل از همان منبع)

5. عصر ظهور،

علي كوراني، ص269

6. همان، ص306

7. احتجاج طبرسي ، ج2،ص324، بنقل از تاريخ غيبت كبري ، سيد محمد صدر، ص446

كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ص373 ، بنقل از تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ص447

پيروان و يا سربازان امام زمان( چه كساني هستند؟ در مورد خصوصياتشان توضيحاتي بدهيد.
پرسش

پيروان و يا سربازان امام زمان( چه كساني هستند؟ در مورد خصوصياتشان توضيحاتي بدهيد.

پاسخ

خصوصيات و ويژگي هاي اصحاب و ياران، و كساني كه محبوب و مرضيّ وجود نازنين "بقية ا... الاعظم" مي باشند، در ادعيه و زيارات مربوط به ايشان بيان شده؛ كه علاوه بر نشانه هاي اصحاب، هر كدام طريق وصول به اين مقام را در آئينه خويش روشن مي نمايد. اما بطور كلي طريقي كه سالك و روندة اين راه بايد در پيش بگيرد، دائر مدار دو محور اساسي در بحث تربيت معنوي انسان است :

الف) سير نظري، يا به فرمايش حضرت امام( مجاهدت علمي، يعني شناخت صحيح و اساسي دين، و پيراستن از آنچه غيردين است، اين كار با تدبّر عالمانه در قرآن و روايات مأثور از اهل بيت( ، حاصل مي گردد. همچنين با مطالعه دقيق و برنامه ريزي شده كتابهايي، كه اهل فن و اسلام شناسان در مورد اسلام نوشته اند (مانند كتابهاي شهيد مطهري، علامه طباطبايي و ...) در اين گام ما به احكام و تكاليف خويش، در ابعاد مختلف وجودمان، معرفت پيدا مي كنيم. و برنامه ريزي دقيقي را براي اصلاح افكار و انديشه ها، خلقيات و صفات، و رفتار و كردارمان بعمل مي آوريم. و در واقع با آگاهي از وظائف عملي، و گسترش شناخت خود از مباني و معارف در راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش مي كنيم.

ب) سير عملي، يا به فرمايش حضرت امام( مجاهدت عملي، اين كار با تقليد از احكام ظاهري شريعت، و به جا آوردن آداب انجام مي پذيرد. اهتمام به واجبات و وظائف ديني، و پرهيز

از معاصي، لغزشها و گناهان، دو ركن اين حركت است. مراعات تقوا در همه شؤون فردي و اجتماعي، بزرگترين عامل قرب انسان به خداوند و اولياي اوست. در واقع در هر محيطي كه هستيم، به خودسازي اقدام مي كنيم، و با توبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلي و ورود نور الهي آماده مي سازيم، و سيّئات را به حسنات تبديل مي نماييم. "ان الحسنات يذهبن السيّئات" (1)

قرآن كريم راجع به حضرت مهدي( و اصحاب ايشان مي فرمايد : "الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاة او آتوا الزكاة و آمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر" (2) (كساني كه اگر در زمين به ايشان قدرت و توانايي دهيم، نماز را به پا داشته، و زكات را به مستحق مي بخشند، و به معروف امر نموده، و از منكر نهي مي كنند.)

امام باقر( پيرامون اين آيه شريفه فرمودند : "اين آيه براي آل محمد( ، و مهدي ( و اصحاب اوست."

اگر دقت بفرماييد، در واقع ما براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرت، از خود آغاز نموديم، و در جهت سنخيّت خويش با حضرت مهدي(، حركت نموديم. نسخه اي كه مقام معظم رهبري نيز تأكيدي زيبا بر آن داشتند، منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند.

به برخي از خصوصيات ياران امام عصر "ارواحنا لتراب مقدمه الفداه" توجه فرماييد اميد است كه مشعل راه باشد، و فراسوي ما را روشن سازد، تا از گردابهاي ضلالت و گمراهي نجات يابيم.

در روايات متعدد داريم كه انتظار فرج در زمان غيبت، از بهترين اعمال است. (3)

فرج يعني نصرت و پيروزي و گشايش، و مقصود عدل گستري كه به

رهبري امام عصر( شكل مي گردد. بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني. و اين خواستگاه، آنگاه جدي و راست است، كه شخص منتظر، عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد، و اگر نه، اين انتظار شعار بي محتوايي خواهد شد. از اين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج، خود فرج است. زيرا كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا، و تأسيس حكومت عدل گستر اوست، زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد. و او انساني است كه در حضور و غيبت امام نحوة رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد. و قبل از تشكيل حكومت عدل، او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است. بنابراين انتظار فرج حقيقي، ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان، و عشق به آن دارد. و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد. و در واقع اين انتظار، ظهور فرجِ سينة او به سوي معدن ارزشها و زيباييها است. چنين شخصي، فضايل انساني را در نفس خويش شكوفا نموده، و به ثمر رسانده است. و در واقع در قلب خود، ظهور سلطنت مطلقة قائم المهدي( را شهود نموده، و طعم آنرا چشيده و رائحة آن را بوييده است. چنين منتظري هرگاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزلة كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت زنده اند، و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند.

2. در زيارت شريف آن حضرت در روز جمعه، مي خوانيم : "ان يجعلني من المنتظرين لك و التابعين و الناصرين

لك علي اعدائك" (از كساني باشم كه در انتظار مهدي( هستند، و از پيروان و ياري كنندگان تو عليه دشمن تو قرار گيرم.)

حالت انتظار كه بحثش رفت، و اما مرحله دوم تبعيّت است؛ تبعيّت از آرمانهاي موعود، و تخلق به آن اخلاق پسنديده و صفات مورد نظر امام( ، كه در تعليمات ائمه( ديده مي شود. مؤمن منتظر، تابع فرمانده است؛ نه آنكه به هواهاي خويش اقتدا كند. و چنين است كه در دعاي غيبت مي خوانيم : "و قونا علي طاعته و ثبِّتنا علي متابعته..." (خدايا مرا بر اطاعت وي توانا، و بر پيروزيش ثابت قدم بدار، و مرا بر اين امر (انتظار)، شكيبا گردان؛ تا آنكه شتاب در آنچه تو تأخيرش را مي خواهي، و تأخير در آنچه تو شتاب كرده اي، نخواهم. و از آنچه پوشيده اي، جستجو نكنم. و بحثي در آنچه پنهان نموده اي، نداشته باشم. و با تو در تدبيرت منازعه نكرده، و نگويم چگونه و چرا ولي امر ظهور نمي كند؟)

مرحله سوم نصرت است. عاشق راحتي معشوق را مي خواهد، نه راحتي خويش را. و براي اين است كه عاشق منتظر، تلاشگر است. در اين مشكلات موجود ني منتظران واقعي بي تفاوت نيستند. و به اندازه توان خوبش در دعوت به حق مي كوشند. تا شايد همراهاني براي ني راه طولاني پيدا كنند.

صفات نيكو و ارزنده بسيار ديگري نيز در زيارات و ادعيه، در مناجات با صاحبان وجود دارد، كه با مراجعه به كتاب ارزشمنده مفايتح الجنان (اثر شيخ عباس قمي "طاب ثراه")، مي توانيد تأمّل و تعمّل نماييد.

براي بالا بردن معلومات خويش مي توانيد به كتب زير مراجعه

نماييد :

1. دادگستر جهان، آيت ا...اميني

2. سيماي امام زمان، سيد مهدي شمس الدين

3. مهدي موعود، "ترجمه جلد 13بحارالانوار"، علي دواني

4. سيماي حضرت مهدي در قرآن، سيد هاشم حسيني بحراني

(برگرفته از سايت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه، www.nahad.net )

منابع و مآخذ:

1. سورة مباركه هود/آيه114

2. سوره مباركه حج/آيه41

سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ماده نظر

كساني كه جزء ياران امام زمان(عج) هستند چه كارهايي به غير از واجبات انجام دادند كه به اين درجه رسيده اند؟
پرسش

كساني كه جزء ياران امام زمان(عج) هستند چه كارهايي به غير از واجبات انجام دادند كه به اين درجه رسيده اند؟

پاسخ

در روايات عمده ترين خصال ياوران امام زمان (عج) چنين توصيف شده است: 1- صلابت و استواري در ايمان، 2- قوت عقلي، 3- نيروي بدني. چگونه مي توان از ياران امام زمان(عج) بود؟پاسخ اين سؤال را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اِتَّقُوا اَللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد و تقوا و خاترسي را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد.

امام باقر (ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند: "صبر كنيد بر اداي فرايض (يعني در انجام تكاليف الهي استقامت داشته باشيد) و با دشمنان پايداري كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مي كشيد) مرابطه نماييد"،(1) و مرابطه با امام زمان (عج) يعني خود را به رشته ولايتو بستن و بر خدمت و پيروي و ياري او گردن نهادن و اين يكي از اركان ايمان است كه آدمي خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايي انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مي دهند.قرآن راجع به حضرت مهدي و اصحاب ايشان مي فرمايد: اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي اَلْأَرْضِ أَقامُوا اَلصَّلاةَ وَ آتَوُا اَلزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْكَرِ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم نماز را بپا داشته و زكا (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهي كنند"،(2).

امام باقر (ع) در تفسير اين آيه مي فرمايند: "اين

آيه براي آل محمد است، مهدي (عج) و اصحاب او"،(3). در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيمبراي اين كه از ياران واقعي امام زمان (عج) باشيم، بايد از رهنمودهايي كه در زيارت حضرت مهدي (عج) در روز جمعه آمده استفاده كنيم. در آن زيارت شريف مي خوانيم از خدا مي خواهم كه: ان يجعلني من المنتظرين لك والتابعين والناصرين لك علي اعدائك از كساني باشم كه در اظار مهدي (عج) و پيروان و ياري كنندگان عليه دشمن تو قرار گيرم. در اين فراز از زيارت سه عنوان آمده است: 1- انتظار، 2- تبعيت، 3- نصرت.

حالت انتظار، حالت آمادگي است آمادگي فكري، روحي و داشتن برنامه براي رسيدن به هدف.

مرحله دوم تبعيّت است تبعيت از آرمان هاي موعود و تخلّق به آن اخلاق پسنديده و صفات مورد نظر امام (ع) كه در تعليمات ائمه (ع) ديده مي شود. مؤمن منتظر تابع فرمانده است نه آن كه به هواهاي خويش اقتدا كند و چنين است كه در دعاي غيبت مي خوانيم: و قوّنا علي طاعته بتنا علي متابعته. خدايا مرا بر اطاعت وي توانا و بر پيروي اش ثابت قدم بدار و مرا بر اين امر (انتظار) شكيبا گردان تا آن كه شتاب در آنچه تو تأخيرش را مي خواهي و تأخير در آنچه تو شتاب كرده اي نخواهم و از آنچه پوشيده اي جست وجو نكنم و بحثي در آنچه پنهان ني نداشته باشم و با تو در تدبيرت منازعه نكرده و نگويم چگونه و چرا ولي امر ظهور نمي كند؟. مرحله سوم نصرت است. عاشق راحتي معشوق را مي خواهد نه راحتي خويش را و

براي اين است كه عاشق منتظر، تلاش گر است. در اين مشكلات موجود نيز منتظران واقعي، بي تفاوت نيستند و به اندازه توان خويش، در دعوت به حق مي كوشند تا شايد همراهاني براي اين راه طولاني آمادهد.

مسائلي ديگر چون اُنس با ولي عصر (عج) و توسل به او و اهداي ثواب اعمال نيك به آن حضرت و دعا براي آن وجود عزيز، از روش هايي است كه متحلّي كننده صفات يك منتظر خوب است. آنچه مهم است اين كه سطح درك و انديشه خويش را در موارد ياد شده بالا ببريم و از موضع صحيح تربنگريم. براي مثال توسل نبايد وسيله اي براي رسيدن به خواسته هاي محدود خودمان باشد گرچه آن مهربان از اين خواسته ها نيز غافل نيست. خواندن گفتارهاي آن امام (ع) كه جمع آوري شده و ذكر ديدارهاي شيرين معنوي آن عزيز ما را به مطلوبات موعود (عج) بيشتر آشنا مي سازد الف) ياران امام سنگهاي زيرين انقلاب جهاني اند همان گونه پيامبر (ص) با همراهي مهاجرين و انصار رسالت خود را به انجام رساند و علي (ع) با مجاهدت افسران رشيدش حماسه هاي بزرگ آفريد. حضرت مهدي (عج) نيز با همكاري مردان نمونه عدالت را به جهان باز خواهد آورد. و منع ديني ما، بر جايگاه والاي آن جوانمردان اشارتها دارد. امامان (ع) همواره آرزومندي همراهي آن حضرت بودند و به اين موضوع متذكر شده اند. "خدايا درود بفرست بر مولا و سرورم صاحب الزمان و مرا از ياران و پيروان و حاميان او قرار ده و از آنان كه در ركابش، شربت شهادت مي نوشند با شوق و رغبت بي هيچ گونه كراهت."،(4). و در روايات عدد ياران مهدي (ع) سيصد و

سيزده نفر ياد شده است.

امام صادق (ع) مي فرمايد: كأني أنظر الي القائم علي منبر الكوفة و حوله اصحابه ثلاث مائة و ثلاث عشر رجلاً علي عدة اهل البدر گويا مي نگرم قائم را بر منبر كوفه و سيصد و سيزده نفر يارانش، كه پيرامونش گرد آمده اند، به شمار اهل بدر"،(5)اين روايات بطور مستفيض از ائمه ما رسيده است در متون عامه نيز در عدد ياران مهدي شمار ياد شده آمده است.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر. ك: 1. بحارالانوار، جلد 52، ص 341.

2. منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، لطف الله صافي، ص 166 3. كمال الدين و تمام النعمه، ص 672.4. الغيبة، نعماني، ص 307.

البته در برخي از روايات ياران مهدي ده هزار نفر ياد شده و تا آنان گرد نيايند قيام صورت نمي گيرد. در اين مورد ابي بصير از امام صادق (ع) نقل مي كند: لا يخرج القائم (ع) حتي يكون تكملة الحلقة. قلت: كم تكمله الحلقه. قال: عشرة الآف تا حلقه كامل نگردد قائم خروج نمي كند گفتم: كامل شدن حلقه به چند نفر است؟ فرمود: ده هزار نفر"ناگفته نماند كه در روايات عدد ياران گاهي كمتر و در برخي فزونتر ياد شده است.

آنچه كه بنظر مي رسد 313 نفر از ياران عادي حضرت نيستند، بلكه احتمال مي رود اين گروه اندك فرماندهان و وزيران امام باشند كه در آغاز هسته هاي اصلي نيروها را بر عهده دارند. از اين گروه در روايت به نقباء و خواص و ذخر الله تعبير شده است،(6). و اين گروه از صنف ژاد ويژه نيستند، بلكه از گروهها و نژادهاي گوناگون مي باشند. از اقاليم الارض و " من اقصي البلاد ند.،(7). و اينكه آيا

تا حال اين عدد از ياران بوجود نيامده است. چنانكه قبلاً اشاره شد اولاً: كميّت عدد ياران در روايات مختلف است. ثانياً: اين ياران كه هسته اصلي هضت را تشكيل مي دهند بعد از گزينش مختلف بوجود مي آيند. طالوت كه در روايات ياران مهدي به ياران او تشبيه شده اند در نبرد با جالوت لشكريانش را با تشنگي آزمود. عدّه اي نتوانستند از امتحان سربلند بيرون آيند. اما عده اي با ايمان فكري و بصيرت واقعي كه داشتندستند صبورانه اين آزمايش را تحمل كنند.

امتحان و گزينش براي ياران حضرت مهدي (ع) كمتر از آن امتحان نيست.

امام صادق (ع) مي فرمايد: "دوران غيبت قائم چنان به درازا خواهد كشيد، تا حق در خلوص خود رخ نمايد و ايمانهاي خالص از ناخالص، جدا شود، كساني كه سرشت ناپاك داشته و ترس آن است كه به هنگام پيروزي دولت قائم، منافقانه خود را در صف مؤمنان جاي دهند، پيش قيام مهدي (ع از آن جدا شوند."،(8).

و به ميزان درجات ايمان و گذر از آزمونها منتظران متمايز مي شوند. باز امام صادق (ع) در اين مورد مي فرمايد: "در وقت ظهور، برخي ياران شب در بستر ناپديد مي شوند و فرداي آن در مكه اند. و گروهي، روز در آسمان ره مي سپارند. گفتم فدايت شوم كدام يك ايمانشان بيشت؟ فرمود: آن كه در آسمان حركت مي كند،(9).

بنابراين ياران آنحضرت داراي صفات و ويژگيهاي خاصي دارند كه بعد از گذر از آزمونهاي مختلف و امتحان هاي سخت به اين مراحل مي رسند. به چند مورد از اين ويژگيهاي ياران امام اشاره مي شود1. بصيرت و آگاهي: ياران امام مهدي (ع) در بصيرت و درايت سرآمدند در فتنه هايي كه زيركان در آن فرو مي مانند

هوشيارانه راه جويند. حتي اذا وافق القضاء انقطاع مدة البلاء حملوا بصائرهم علي اسيافهم و دانوا لربّهم بامر واعظهم چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شيرها در راه حق آختند و بصيرتي را كه در كار دين داشتند آشكار كردند. طاعت پروردگارشان را پذيرفتند و فرمان واعظشان را شنيدند"،(10).

2. خداجوئي. توحيد و خداجوئي سرلوحه عقايد و خصال ياران مهدي است.

"مرداني كه گويا دلهايشان پاره هاي آهن است. غبار ترديد در ذات مقدس خداي، خاطرشان را نمي آلايد."،(11).و اوصاف ديگر مانند، عبادت و بندگي، حافظان حدود الله، شجاعت، ايثار و مواسات، فرمانبري، كه ياران حضرت مهدي (ع) دارا خواهند بود.

ب) 313 نفر از ياران حضرت مهدي (ع) علّت تامه براي قيام آنحضرت نمي باشد بلكه سائر علل و شرايط را نيز بايد در ظهور امام منظور داشت، كه در كتب مربوط آمده است از جمله، اراده و خواست خداوند براي ظهور آن حضرت مي باشد.براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر. ك: 1. عصر ظهور، علي كوراني.

2. دادگستر جهان، ابراهيم اميني.

3. امامت و مهدويت، صافي گلپايگاني.

4. چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان مجلّه حوزه.

براي اين كه ان شأالله در زمره اصحاب امام زمان (عج) باشيم لازم است دو سير را انجام دهيم: الف) سير نظري يعني شناخت صحيح و اساسي دين و پيراستن از آنچه غيردين است. ين كار با تدبير عالمانه در قرآن و روايات مأثور از اهل بيت (ع) حاصل مي گردد. هم چنين با مطالعيق و برنامه ريزي شده كتاب هايي كه اهل فن و اسلام شناسان در مورد اسلام نوشته اند (مانند كتاب هاي شهيد مطهري و علامه طباطبايي).) سير عملي اين كار با تقيد به احكام ظاهري شريعت و به

جا آوردن آداب انجام مي پذيرد. اهتمام به واجبات و پرهيز از محرمات بزرگتريناين حركت است. عات تقوا در همه شؤون فردي و اجتماعي بزرگ ترين عامل قرب انسان به خداوند و اولياي او است. خواندن دعاي عهد در هر روز و آماده بودن واقعي براي ظهور امام مان (عج) از جمله موحبات اتصال به آن عروةالوثقي است. مسلماً كسي كه اين چنين اصحاب آن حضرت خواه بود چرا كه "من احب قوماً فهو منهم كسي كه دوستدار مردمي باشد از جمله آنان محسوب خواهد شد".

عمل به دستورات دين اسلام يعني انجام واجب، پرهيز از كارهاي حرام، رعايت حجاب و. تأثير زيادي در جلب عنايت حضرت ولي عصر (عج) دارد.

منتظر واقعي مهدي (عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد: 1- عمل به تكاليف ديني منتظر واقعي بايد تمام وظايف ديني و احكام الهي را انجام دهد در مرحله اول نه يك واجب از او ترك شود و نه يك حرام از او صادر شود.

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك عزيز علي ان اري الخلق و لاتري و لا اسمع لك حسيساً و لا نجوي. بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوي و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم،(12).

3- انتظار فرج آن حضرت، در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان (ع) بهترين اعمال انتظار فرج است "سفينةالبحار شيخ عباس قمي ماده نظر" اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج يعني، نصرت و پيروزي و گشايش و مقصود نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت هاي كفر و شرك

و بي داد است پيروزي عدل گستري كه به رهبري امام عصر (عج) تشكيل مي گردد بنابراين انتظار فرج يعني انتظار تحقق يافتني اين آرمان بزرگ و جهاني است و منتظر حقيقي كسي است كه حقيقتاً خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد و اين خواسته گاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تأسيس حكومت عدل گتر اوست زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي سازد و او انساني است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است بنابراين انتظار فرج حقيقي ريشه در معرفت به حق و عدلو ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت هاي انساني در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي زيرا بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز

است و با بي تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشرقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعني: الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت.

ب) ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه.

ج) عشق به عدالت وارزش هاي انساني. ه) اميد به آينده اي روشن و نويد بخش. ك) تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر.

ح) رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي.

خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيري. اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كساني است كه پس از ظهور حضرت حجت (عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي كنند،(13). 4- دعا براي حفظ وجود مبارك آن حضرت و تعجيل در ظهور او مثل همان دعاي مشهور فرج و موارد ديگر.

منابع و مآخذ:

(1) (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص 105)

(2) (حج، آيه 41)

(3) (تفسير قمّي، ج 2، ص 87)

(4) (مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، ترجمه الهي قمشه اي، ص 988، انتشارات علمي)

(5) (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، جلد 2، ص 672، انتشارات جامعه مدرسين)

(6) (بحارالانوار، ج 53، ص 7)

(7) (همان)

(8) (كمال الدين، ص 356)

(9) (بحارالانوار، ج 52، ص 368)

(10) (نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 150

(11) (بحارالانوار، ج 52، ص 308 نقل از كتاب چشم به راه مهدي، ص 372)

(12) (دعاي ندبه)

(13) (بحارالانوار ج 52 ص 125- ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193- 190 با تصرف)

ما براي اينكه انشاء الله از ياران امام زمان (عج) شويم چه كارهايي بايد انجام دهيم؟
پرسش

ما براي اينكه انشاء الله از ياران امام زمان (عج) شويم چه كارهايي بايد انجام دهيم؟

پاسخ

دردعاي شريف عهد كه معاهده اي است ميان مؤمنين با امامشان حضرت مهدي سلام ا...عليه وسفارش شده مؤمنين صبحها با قرائت اين دعا، با مولايشان تجديد عهد كنند، عبارات شريفي وارد شده كه براي پاسخ به سؤال شما مناسب است .

"اللهم اجعلني من اعوانه وانصاره والذابين عنه والمسارعين اليه في قضاء حوائجه والممتثلين لاوامره والمحامين عنه والسابقين الي ارادته والمستشهدين بين يديه "

(خداوندا مرا از ياران مولايم مهدي "سلام ا...عليه" قرارده، درزمره كساني كه درمولاي خويش ذوب گرديد.ودر برآوردن حوائجش شتاب مي گيرند.آنانكه فرمانبر اوامر اويند، حمايت كننده اويند و سبقت گيرنده در انجام اراده مولامي باشند آنانكه درركاب مولاجانشان را نثارش مي كنند وتوفيق شهادت نصيبشان مي گردد.)

برادرم دراينجا توفيقي استمداد از خداوند متعال ضروي است . "وما توفيقي الا بالله" (تمام موفقيت ها از جانب حي متعال به انسان عطا مي گردد) بويژه اينكه آرزوي نصرت وياري امام زمان(عج) در رأس همه خوبيهاست وجز درخواست عاجزانه وازروي فقر وناچيزي واقرار به عدم قابليتمان ودرنتيجه دستگيري خداوند مهربان ميسر نمي باشد .

درابتداي اين فراز دعاي عهد درخواست مؤمنين توفيق درياري كردن امام ونصرت دادن حضرت است ودرعبارات بعد اين معنا توضيح داده شده است.

خدايا مرا درامام زمانم ذوب فرما. ذوب شدن درامام بدون معرفت وشناخت جايگاه وحقيقت امام ميسر نمي باشد اينكه انسان بداند امام "عليه السلام" خليفه خداوند درزمين است وتمامي كمالات و خوبيها در عاليترين وجه خود درامام موجود است . تمام اختيارات عالم دردست امام قرارگرفته واو آئينه تمام نماي صفات خداست (آنچه خوبان همه

دارند توتنها داري) مسلماً هرچه شناخت امام بيشتر باشد، امكان هم سنخ شدن با اهداف امام ميسرتر است .

ذوب شدن در امام به اين معناست كه حركتي به سوي تحصيل خوبيهاي امام در وجود خويش حركت كند تا كم كم با مولاي خود هم فكر و هم احساس گردد (به اندازه اي كه درظرفيت ما مي گنجد) وامام قبله وجودمان گردد تا مجذوب و وعاشق وشيداي او شويم.

درعبارات بعد داريم كه : خداوندا مرا تابع و پيرو اوامر مولايم قرارده ودرآنچه اراده اوست برديگران سبقتم ده وبا تمامي اعضاءوجوارح و فكروخيال وتمامي قواي وجوديم مرا پشتيبان وهمراه با امامم قراربده تا جائي كه وجودم وهستيم را نثار مكتب ومنش او كرده وتوفيق شهادت عايدم گردد. شايد سؤال كنيد كه چگونه مي توانم به اوامرونواهي امام "عليه السلام" عالم گردم. پاسخ اينست كه امام عليه السلام كه آيت بزرگ الهي است درتمامي عرصه هاي عالم هستي حضور دارد ويكي از آن عرصه ها وجود خودماست.

درهر لحظه به امام عصر(عج) متوجه ومتوسل گردي، مي فهمي حاجت امام ورضايت ايشان درآن موقعيت چيست و چگونه عمل كردن تومورد تأييد امام است . همين فهم را بگير وبه آن عامل باش. اين فرمان امام"عليه السلام"است به تو.بشرطي كه واقعاً منافع خود راكنار گذاشته باشيد ودرخواست واقعي تو فهم پيام امام باشد .

در توجه به اين حقايق اگر مداومت وتكرار صورت دهيد كم كم قلب شماآنها را باور كرده وزمينه سربازي وخدمت به امام عصر"عليه السلام " را فراهم خواهد ساخت. (انشاءا...)

آيا ياران امام زمان غ به علوم قرآن و تفسير قرآن تسلط كامل دارند؟
پرسش

آيا ياران امام زمان غ به علوم قرآن و تفسير قرآن تسلط كامل دارند؟

پاسخ

1. دربارة ويژگي هاي ياران حضرت مهدي غ در روايات تعابيري آمده است كه از كمال برتر، نيروي بدني فراوان زهد و مواردي از اين دست اشاره دارند; در اين جا نمونه هايي از تعابير مزبور بيان شود:

الف _ "عن يونس بن ظبيان قال كنت عند ابي عبدالله فذكر اصحاب القائم فقال ثلاثمائة و ثلاثة عشر و كل واحد يري نفسه في ثلاثمائه يونس بن ظبيان مي گويد; نزد امام صادق بودم آن گاه ايشان از ياران حضرت مهدي غ سخن به ميان آورده و فرمود: تعداد آن ها سي صد و سيزده نفر است و هر يك خود را در سي صد نفر مي بيند."(معجم احاديث الامام المهدي (عج ، مؤسسة المعارف الاسلاميه ج 4، ص 12.) منظور روايت مزبور آن است كه هر يك از ياران امام زمان غ آن چنان ويژگي هاي برجسته اي دارند كه گويي هر فرد از آن ها، خود سي صد نفر است افزون بر معناي مجازي مزبور، دربارة تعبير ياد شده احتمال ديگر نيز داده مي شودو آن اين كه هر يك از ياران حضرت در رأس يك گروه سي صد نفره هستند.

ب _ "عن ابان بن تغلب قال قال ابوعبدالله سيأتي من مسجدكم هذا يعني مكة ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلاً يعلم اهل مكة انه لم يلد هم آبائهم ولااجدادهم عليهم السيوف مكتوب علي كل سيف كلمة تفتح الف كلمة ..; ابان بن تغلب از امام صادق نقل مي كند كه فرمود: به زودي از مسجد شما; يعني مكه سي صد و سيزده مرد خواهند آمد

كه اهل مكه مي دانند، پدران و اجدادشان آن ها را متولد نكرده اند; اين اشخاص شمشيرهايي بر دست دارند و بر هر شمشيري از آنان كلمه اي نوشته شده است كه هزار كلمه در بر دارد."(همان )

2. هرچند در روايت هاي ياد شده به علم ياران مهدي غ تصريح نشده ولي با ستايش كلي كه دربارة آنان آمده شايد بتوان فهميد اين اشخاص از نظر علمي آن هم علوم مربوط به قرآن برجستگي ويژه اي دارند; نيز با توجه به ساير ويژگي هاي ياران حضرت مهدي غ كه در كتاب هاي مربوط به بررسي قيام آن حضرت آمده چنين برداشتي دور از ذهن به نظر نمي رسد.

براي مطالعه بيش تر: ر.ك الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب علي يزدي حائري

اگر كسي بخواهد از اصحاب آقا امام زمان(ع) بشود چه كار بايد بكند آيا در خودسازي نياز به استاد دارد و آيا مي تواند بدون استاد اين راه را طي كند اگر نه پس تكليف چيست؟
پرسش

اگر كسي بخواهد از اصحاب آقا امام زمان(ع) بشود چه كار بايد بكند آيا در خودسازي نياز به استاد دارد و آيا مي تواند بدون استاد اين راه را طي كند اگر نه پس تكليف چيست؟

پاسخ

منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند؛ بنابراين براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرتشان، ما بايد از خود آغاز كنيم و با اراده اي محكم، عزمي راسخ و برنامه اي دقيق به اصلاح افكار و انديشه ها و نيز تغيير و اصلاح رفتار و كردارمان بپردازيم و با آگاهي ازوظايف عملي و گسترش شناخت خود از مباني ديني و معرفتي، در راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش كنيم. و در يك جمله با اجتناب از معاصي، لغزش ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظايف ديني _ در هر محيطي كه هستيم _ به خودسازي اقدام كنيم و باتوبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلّي و ورود نور الهي آماده سازيم. بنابراين گناهان گذشته _ هر چند زياد باشد _ نمي تواند مانع مهمي در راه رشد و كمال و پيوستن به جرگه منتظران و ياوران واقعي امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعي، مي توان سيئات و بدي هاي گذشته را به حسنه و نيكي تبديل كرد و به اصلاح گذشته همت گماشت.

قرآن راجع به حضرت مهدي(ع) و اصحاب ايشان مي فرمايد: الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز را به پا داشته و زكات را [به مستحق] مي بخشند و به معروف امر نموده و از منكر

نهيمي كنند (حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد: «اين آيه براي آل محمد و مهدي(ع) و اصحاب او است».

در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم. در اين رابطه به راه كارهاي زير توجه فرماييد:

1. ارتباط معنوي خود را با خداي متعال تقويت كنيد؛

2. نمازهاي يوميه را در اول وقت و حتي المقدور به جماعت بخوانيد؛

3. سعي كنيد در نماز حضور قلب داشته باشيد و هميشه خود را در محضر خداوند متعال بدانيد؛

4. از هر گونه گناه و معصيتي اجتناب كنيد؛

5. بدانيد كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه مي شود و مورد بررسي قرار مي گيرد؛

6. اكنون كه در دوران تحصيل علم هستيد، بيشترين توجّه خود را به درس و موفقيت تحصيلي داشته باشيد؛

7. با مطالعه كتاب هايي كه درباره امام زمان(ع)، آگاهي و شناخت خود را در اين زمينه تعميق و گسترش بخشيد؛

8. براي اصلاح اوضاع فرهنگي دانشگاه، به تنهايي يا به كمك ديگر دانشجويان متدين و دلسوز و يا به كمك بعضي از تشكل هاي مذهبي دانشگاه، امر به معروف و نهي از منكر كنيد و بدين وسيله جلو بعضي اعمال خلاف را بگيريد. در اين راه نهراسيد و خجالت هم نكشيد؛زيرا خشنودي و رضايت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش هاي ديني و اخلاقي و اجتناب از گناه و خلاف است.

داشتن استاد و راهنما در عرفان، اخلاق و مسير كمال يك ضرورت است . استاد چندين نقش مي تواند ايفا كند:

الف ) در سير و سلوك اخلاقي انسان با مسائل پيچيده و مشكلي روبه رو مي شود كه استاد پيوسته بيانگر

معضلات و مشكلات راه بوده و سالك را ارشاد مي كند; وگرنه چه بسا به صورت عقده هايي در دل بماند و عدم حل آنها به تدريج باعث انحراف يا بي تفاوتي انسان گردد.

ب ) اطلاعات وسيع و تجارب گسترده استاد, مي تواند اطلاع و آگاهي انسان را افزون كند.

ج ) وجود استاد و درك محضر او، مي تواند ايجاد شوق و انگيزش نمايد و هر از چندي انسان شور و نشاط تازه اي پيدا كند.

د ) علاوه بر همه اينها وجود استاد مي تواند براي اهداف كمالي انسان تجسم عيني داشته باشد و اين موضوع نقش بسيار حساسي در پرورش و ترقي انسان خواهد داشت ; چون نفس انسان الهام پذير است و خواه ناخواه رفتار ديگران در او اثر مي گذارد; به ويژه اگر كسي مورد علاقه و محبت او باشد اين اثر نافذتر است . بر همين اساس بر انتخاب استاد تأكيد بسيار شده است .

امام صادق (ع ) مي فرمايد: ((اياك ان تنصب رجلا" دون الحجه فتصدقه في كل ما قال ; مبادا بدون داشتن حجت و دليل , كسي را براي خود شاخص گردانيده و آن گاه هر چه گفت , او را تصديق كنيد)) (وسائل الشيعه , ج 27, ص 126).

هم چنين در روايت ديگري از امام صادق (ع ) نقل شده است كه : «اياك ان تدين بما لاتعلم ; بر حذر باشيد از اين كه ديانت خود را بر پايه جهالت قرار دهيد» (كافي , ج 1, ص 42).

احاديث فراواني در ضرورت وجود استاد و راهنما وجود دارد كه قابل توجه و تأمل است :

الف ) امام

سجاد(ع ) مي فرمايد: ((هلك من ليس له حكيم يرشده ; كسي كه حكيم فرزانه اي او را ارشاد نكند, در معرض هلاكت قرار خواهد داشت )).

ب ) امام صادق (ع ) مي فرمايد: ((من لم يكن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم يكن له قرين مرشد استمكن عدوه من عنقه ; كسي كه از قلب خويش واعظي و از نفس خويش بازدارنده اي نداشته باشد و هم چنين در كنار خود ارشاد كننده و راهنمايي نداشته باشد, دشمن خود را بر خويش مسلط ساخته است )) (من لا يحضره الفقيه , ج 4, ص 402).

«جالس اهل الورع والحكمه واكثر مناقشتهم فانك ان كنت جاهلا" علموك و ان كنت عالما" ازددت علما" ; با اهل ورع و حكمت مجالست داشته باش و بسيار با آنها به گفت و گو بپرداز كه در آن صورت اگر جاهل باشي به تو آموزش خواهند داد و اگر عالم باشي بر ميزان معلومات تو افزوده خواهد شد» (غرر الحكم , ص 429).

اما نكته مهمي كه بايد به آن توجه داشت آن است كه پيدا كردن استاد كاري بس مشكل است و شايد بتوان گفت پيگيري چنين كاري به ويژه براي جوانان به صلاح نباشد و حتي به تجربه ثابت شده كه آفاتي نيز به دنبال داشته است. زيرا؛ جوانان آن گاه كه به شخصي به طور كامل اعتماد مي كنند دوست دارند از جهات مختلف رفتاري و سير و سلوك معنوي همانند او شوند و از آن جا كه آن شخص معصوم نيست اگر لغزشي حتي كوچك در زندگي آن شخص مشاهده كنند تمام آن

عظمت ها يكباره فرو خواهد ريخت و نه تنها ديگر به او اعتماد نمي كنند كه چه بسا نسبت به هر ادعا كننده علم و معرفتي بدبين مي شوند.

آفت دوم انتخاب استاد، محصور شدن در بهره مندي از اوست. در صورتي كه چه بسا بسياري از عالمان و وارستگان ديگر باشند كه هر كدام در جهتي داراي ويژگي هايي باشند و محصور شدن در رفت و آمد با يك استاد، سالك راه را از ديگر عالمان وارسته محروم مي كند، علاوه بر اين كه به طور معمول جلسات خصوصي دچار آفاتي نظير عزلت نشيني و حساسيت ديگران مي شود.

بنابراين راه مناسب آن است كه انسان از عالمان مختلف استفاده كند و نه تنها از محضر وارستگان زنده بلكه از آثار مكتوب وارستگان گذشته نيز بهره ببرد.

در پايان سخن خود را با يك آيه و توصيه خاتمه مي دهم و آن اين كه سير و سلوك ملازمت به دستورات شرع مقدس اساس كار مي باشد از آيه شريفه سوره عنكبوت استفاده مي شود: هر كس در راه رسيدن به رضايت و خشنودي الهي تلاش كند، خداوند او را به راه هاي خود هدايت مي نمايد «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ان الله لمع المحسنين» و كساني كه در ما مجاهده كنند ما به سوي راه هاي خود هدايتشان مي كنيم و خدا همواره با نيكوكاران است.

قدم هاي نخستين اين راه، عهد و پيمان و سپس مراقبت و محاسبه مي باشد. وقتي از آيت الله بهجت (دامت بركاته) پرسيده شد استادي به ما معرفي كنيد فرمودند: «به هر آنچه مي دانيد صحيح است عمل كنيد اگر ديديد

در سيرتان وقفه اي رخ داده است بدانيد از دانسته هاي خود عدول نموده ايد».

چرا امام زمان (عج ) ظهور نمي كنند؟ ياران ايشان چه ويژگيهايي دارند؟
پرسش

چرا امام زمان (عج ) ظهور نمي كنند؟ ياران ايشان چه ويژگيهايي دارند؟

پاسخ

الف) ياران امام سنگهاي زيرين انقلاب جهاني اند همان گونه پيامبر(ص) با همراهي مهاجرين و انصار رسالت خود را به انجام رساند و علي(ع) با مجاهدت افسران رشيدش حماسه هاي بزرگ آفريد. حضرت مهدي(عج) نيز با همكاري مردان نمونه عدالت را به جهان باز خواهدآورد. و منابع ديني ما، بر جايگاه والاي آن جوانمردان اشارتها دارد. امامان(ع) همواره آرزومندي همراهي آن حضرت بودند و به اين موضوع متذكر شده اند.

«خدايا درود بفرست بر مولا و سرورم صاحب الزمان و مرا از ياران و پيروان و حاميان او قرار ده و از آنان كه در ركابش، شربت شهادت مي نوشند با شوق و رغبت بي هيچ گونه كراهت.»، (مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، ترجمه الهيقمشه اي، ص 988، انتشارات علمي).

و در روايات عدد ياران مهدي(ع) سيصد و سيزده نفر ياد شده است.

امام صادق(ع) مي فرمايد: كأني أنظر الي القائم علي منبر الكوفة و حوله اصحابه ثلاث مائة و ثلاث عشر رجلاً علي عدة اهل البدر ؛ گويا مي نگرم قائم را بر منبر كوفه و سيصد و سيزده نفر يارانش، كه پيرامونش گرد آمده اند، به شمار اهل بدر{M»، (كمال الدين و تمام النعمه، شيخصدوق، جلد 2، ص 672، انتشارات جامعه مدرسين).

اين روايات بطور مستفيض از ائمه ما رسيده است در متون عامه نيز در عدد ياران مهدي شمار ياد شده آمده است.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك:

1. بحارالانوار، جلد 52، ص 341.

2. منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، لطف الله صافي، ص 166

3. كمال الدين و تمام النعمه، ص 672.

4. الغيبة، نعماني، ص 307.

البته در برخي از روايات ياران مهدي ده هزار

نفر ياد شده و تا آنان گرد نيايند قيام صورت نمي گيرد.

در اين مورد ابي بصير از امام صادق(ع) نقل مي كند: لا يخرج القائم(ع) حتي يكون تكملة الحلقة. قلت: كم تكمله الحلقه. قال: عشرة الآف ؛ تا حلقه كامل نگردد قائم خروج نمي كند گفتم: كامل شدن حلقه به چند نفر است؟ فرمود: ده هزار نفر{M».

ناگفته نماند كه در روايات عدد ياران گاهي كمتر و در برخي فزونتر ياد شده است.

آنچه كه بنظر مي رسد 313 نفر از ياران عادي حضرت نيستند، بلكه احتمال مي رود اين گروه اندك فرماندهان و وزيران امام باشند كه در آغاز هسته هاي اصلي نيروها را بر عهده دارند. از اين گروه در روايت به نقباء و خواص و ذخر الله تعبير شده است،(بحارالانوار، ج 53، ص 7). و اين گروه از صنف و نژاد ويژه نيستند، بلكه از گروهها و نژادهاي گوناگون مي باشند. از اقاليم الارض و « من اقصي البلاد ند.،(همان). و اينكه آيا تا حال اين عدد از ياران بوجود نيامده است. چنانكه قبلاً اشاره شد اولاً: كميّت عدد ياران در روايات مختلف است. ثانيا: اين ياران كه هسته اصلي نهضت را تشكيل مي دهند بعد از گزينش مختلف به وجود مي آيند. طالوت كه در روايات، ياران مهدي به ياران او تشبيه شده اند در نبرد با جالوت لشكريانش را با تشنگي آزمود. عدّه اي نتوانستند از امتحان سربلند بيرون آيند. اما عده اي با ايمان فكري و بصيرت واقعي كه داشتند توانستند صبورانه اين آزمايش را تحمل كنند.

امتحان و گزينش براي ياران حضرت مهدي(ع) كمتر از آن امتحان نيست.

امام صادق(ع) مي فرمايد: «دوران غيبت قائم چنان به درازا خواهد كشيد، تا حق در خلوص خود رخ

نمايد و ايمانهاي خالص از ناخالص، جدا شود، كساني كه سرشت ناپاك داشته و ترس آن است كه به هنگام پيروزي دولت قائم، منافقانه خود را در صف مؤمنان جاي دهند،پيش قيام مهدي(ع) از آن جدا شوند.»، (كمال الدين، ص 356).

و به ميزان درجات ايمان و گذر از آزمونها منتظران متمايز مي شوند. باز امام صادق(ع) در اين مورد مي فرمايد: «در وقت ظهور، برخي ياران شب در بستر ناپديد مي شوند و فرداي آن در مكه اند. و گروهي، روز در آسمان ره مي سپارند. گفتم فدايت شوم كدام يك ايمانشان بيشتراست؟ فرمود: آن كه در آسمان حركت مي كند، (بحارالانوار، ج 52، ص 368).

بنابراين ياران آنحضرت داراي صفات و ويژگيهاي خاصي دارند كه بعد از گذر از آزمونهاي مختلف و امتحان هاي سخت به اين مراحل مي رسند. به چند مورد از اين ويژگيهاي ياران امام اشاره مي شود.

1. بصيرت و آگاهي: ياران امام مهدي(ع) در بصيرت و درايت سرآمدند در فتنه هايي كه زيركان در آن فرو مي مانند هوشيارانه راه جويند. حتي اذا وافق القضاء انقطاع مدة البلاء حملوا بصائرهم علياسيافهم و دانوا لربّهم بامر واعظهم ؛ چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شمشيرها در راه حق برداشتند و بصيرتي را كه در كار دينداشتند آشكار كردند. طاعت پروردگارشان را پذيرفتند و فرمان واعظشان را شنيدند{M»، (نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 150).

2. خداجوئي. توحيد و خداجوئي سرلوحه عقايد و خصال ياران مهدي است.

«مرداني كه گويا دلهايشان پاره هاي آهن است. غبار ترديد در ذات مقدس خداي، خاطرشان را نمي آلايد...»، (بحارالانوار، ج 52، ص 308 نقل از كتاب چشم به راه مهدي، ص 372).

و اوصاف ديگر مانند، عبادت و بندگي، حافظان حدود الله، شجاعت، ايثار

و مواسات، فرمانبري، كه ياران حضرت مهدي(ع) دارا خواهند بود.

ب ) 313 نفر از ياران حضرت مهدي(ع) علّت تامه براي قيام آن حضرت نمي باشد بلكه سائر علل و شرايط را نيز بايد در ظهور امام منظور داشت، كه در كتب مربوط آمده است از جمله، اراده و خواست خداوند براي ظهور آن حضرت مي باشد.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك:

1. عصر ظهور، علي كوراني.

2. دادگستر جهان، ابراهيم اميني.

3. امامت و مهدويت، صافي گلپايگاني.

4. چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان مجلّه حوزه.

5. مهدي موعود، ترجمه ج 52 بحار، مترجم: علي دواني

آيا مي توان با دعا به پيشگاه خداوند پس از مرگ به هنگام ظهور حضرت مهدي زنده شد و يا تا ظهور آن حضرت براي ياري ايشان زنده ماند همچنانكه خود آن حضرت و حضرت عيسي زنده مانده اند؟
اشاره

Could we by praying and asking Allah for it, be enlivened

out of death when Haz

پرسش

آيا مي توان با دعا به پيشگاه خداوند پس از مرگ به هنگام ظهور حضرت مهدي زنده شد و يا تا ظهور آن حضرت براي ياري ايشان زنده ماند همچنانكه خود آن حضرت و حضرت عيسي زنده مانده اند؟

Could we by praying and asking Allah for it, be enlivened

out of death when Hazrate Mahdi comes to help him or should we also be taken off the ground without dying like Hazrate Eesa and Hazrate Mahdi to be able to do that?

پاسخ

برخي افراد بخصوصه نامشان در روايات جزو رجعت كنندگان ذكر شده است. مانند سلمان فارسي1 و جناب مقداد2 و برخي ديگر افرادي هستند كه صفت كلّي آنان در روايات بيان شده كه هر كه اين صفت را داشته باشد رجعت مي كند. مثلاً امام صادق (ع) فرمود: «رجعت امري عمومي نيست، بلكه اختصاصي است و تنها كساني رجعت مي كنند كه به ايمان خالص يا شرك خالص رسيده باشند.»3

از روايات و برخي ادعيه استفاده مي شود مؤمنان و پاك سرشتاني كه چهل روز با ايمان دعاي عهد را صبح هنگام بخوانند، اگر پيش از ظهور امام عصر (عج) بميرند، خدا آنان را در زمان ظهور زنده مي كند و از رجعت كنندگان خواهند بود.

در قسمتي از دعاي عهد كه در كتاب شريف مفاتيح الجنان ذكر شده است، چنين آمده است: «اللّهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضيّاً فأخرجني من قبري موتزراً كفني شاهراً سيفي مجرّداً قناتي ملبّيا دعوة الدّاعي في الحاضر والبادي؛ خدايا، اگر ميان من و (ظهور) او (مهدي(عج)) مرگي كه بر همه بندگانت مقرّر فرموده اي فاصله انداخت، با قدرت بي اندازه ات به گونه اي مرا

از قبر بيرون آور (و زنده بگردان) كه كفنم را به خودم پيچيده، شمشيرم را از غلاف درآورده، نيزه ام را در دست گرفته باشم تا دعوت كننده اي را كه در شهر و بيابان (مردم را به حق) دعوت مي كند اجابت كنم.»

هم چنين در ديگر دعاها نيز اين خواسته از خداي متعال مطرح مي شود كه مرا از رجعت كنندگان قرار ده.

در جمله اي از زيارت شريف جامعه كبيره چنين از امامان معصوم طلب مي كنيم: «وجعلني ممّن يقتص آثاركم ويسلك سبيلكم ويهتدي بهداكم ويحشر في زمرتكم ويكرّ في رجعتكم ويملّك دولتكم ويشرّف في عافيتكم ويمكّن في ايّامكم وتقرّ عينه غداً برويتكم؛ خدا مرا از آناني قرار دهد كه از راه شما پيروي مي كنند و گام در جاي پاي شما مي گذارند و از شما هدايت مي گيرند و در زمره شما محشور مي شوند و در رجعت شما باز مي گردند و در دولت شما نصيبي دارند و در دولت امن و عافيت شما فضيلت مي يابند و در روزگار شما به اقتدار مي رسند و ديدگانشان به جمال شما روشن مي گردد.»

در بخشي از زيارت حضرت ولي عصر (عج) كه در روز نيمه شعبان در مفاتيح الجنان وارد شده است چنين آمده است: «فإن أدركني الموت قبل ظهورك فإنّي أتوسّل بك وبآبائك الطاهرين الي الله تعالي وأسئله أن يصلّي علي محمد وآل محمد وأن يجعل لي كرّةً في ظهورك ورجعةً في أيّامك لِأبلغ من طاعتك مرادي وأشفي من أعدائك فؤادي؛4 اگر پيش از ظهورت بميرم، به تو و پدران بزرگوارت متوسل مي شوم كه از خدا بخواهيد و از خدا مي خواهم كه به محمد و دودمانش درود بفرستد و براي من بازگشتي در ظهور تو و رجعتي در روزگار تو

قرار دهد تا به مراد خود در زمينه اطاعت از تو نائل شوم و با انتقام از دشمنان تو آرام و قرار گيرم.»

اين درخواست در زيارت هاي ديگري مانند زيارت مخصوص سرداب مقدس(5)، زيارت رجبيّه6 و... نيز آمده است.

پي نوشت ها:

1. رسول خدا (ص) به سلمان فرمود: «اي سلمان، تو آنها را درك مي كني و هركه مانند تو نيز كه آنها را از روي معرفت بشناسد و دولت بدارد و پيروي كند، آنان را درك مي كند». (علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 143)

2. اميرالمؤمنين فرمود: «20 تن از ياران قائم (عج) از اهل يمن مي باشند كه يكي از آنان مقداد پسر اسود است». (همان، ص 86)

3. سيد هاشم بحراني، البرهان في تفسير القرآن، تهران، آفتاب،ج 2، ص 408.

4. ر.ك: تقي الدين ابراهيم بن علي كفعمي، مصباح كفعمي، تهران، 1349، ص 496.

5. ر.ك: شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان؛ علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 102، ص 103.

6. علامه محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 94.

در برخي از روايات كه زمان ظهور امام منتظر را بيان مي دارد دارد: 1. يصير للرجل منهم (اصحاب المهدي) قوة اربعين رجلا 2. لو قد قام قائمنا يجمع اليه شيعتنا من جميع البلدان يملأ الارض عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً اين ها با عقل ناسازگارند. مراد از نيروي 40 مرد دا
پرسش

در برخي از روايات كه زمان ظهور امام منتظر را بيان مي دارد دارد: 1. يصير للرجل منهم (اصحاب المهدي) قوة اربعين رجلا 2. لو قد قام قائمنا يجمع اليه شيعتنا من جميع البلدان يملأ الارض عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً اين ها با عقل ناسازگارند. مراد از نيروي 40 مرد داشتن هر يك از اصحاب حضرت مهدي (عج) چيست? چگونه ممكن است همه شيعيان نزد امام زمان (عج) جمع شوند؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال فوق، نكاتي به طور مختصر بيان مي شود تا بتواند به فهم درست معناي حديث كمك نموده و استبعاد عقلي آن از ميان برود.

در مورد حديث اول مي توان گفت: لزومي ندارد حديث را اينگونه معنا كنيم كه قدرت بدني ياران حضرت مهدي(عج) با قدرت چهل تن از دشمنان برابري مي كند (گرچه اگر هم چنين گفته شود بعدي ندارد). ممكن است مقصود اين باشد كه ياران امام قادرند بر چهل تن از دشمنان غلبه نمايند. روشن است كه پيروزي در جنگ ها فقط از قدرت بدني به دست نمي آيد. به عبارت ديگر، قدرت نظامي غير از قدرت بدني است. آشنايي با فنون جنگي، برخورداري از تجهيزات مدرن، ايمان به هدف، شجاعت، فرماندهي آگاه و باتجربه صبر و بردباري و... عواملي هستند كه پيروزي را به ارمغان خواهند آورد. قرآن كريم مي گويد: «ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مئتين وان يكن منكم مئة يغلبوا الفاً من الذين كفرو بانهم قومٌ لايفقهون _ (انفال / 6)». معناي اين آيه اين است كه اگر از شما بيست نفر بردبار باشند، بر دويست نفر غلبه خواهد كرد و اگر از شما صد نفر باشند،

بر هزار نفر غلبه خواهند كرد.

علاوه بر آن، نقش امدادهاي غيبي الهي را نبايد ناديده گرفت. براساس روايات موجود، خداوند امام عصر(عج) را به سه نيرو مدد خواهد رساند: فرشتگان، مؤمنان و رعب و وحشت.(1) منظور از نيروي رعب و وحشت اين است كه خداي سبحان ترس و وحشت در دل دشمنان ايجاد خواهد كرد. بديهي است كه لشكر زبون و ترسو و وحشت زده، توان رويارويي با سپاهي شجاع، مؤمن و مقاوم را نخواهد داشت.

امّا حديث دوم؛ اين حديث نيز با عقل سرناسازگاري ندارد؛

اولاً، ما در دنيايي زندگي مي كنيم كه با وجود هواپيماهاي سريع السير، انسان قادر است در زماني كم، مسافت طولاني را طي كند و بدون شك در آينده نيز ما شاهد اختراعات پيچيده تري خواهيم بود كه سرعت سير را افزايش مي دهد.

با اين وجود، اينكه ياران حضرت مهدي(عج) در عصر ظهور بتوانند در يك شب خود را به او برسانند هيچ استبعادي ندارد.

بعيد نيست آنچه كه در بعضي روايات آمده كه «آنان بر ابرها راه مي روند»(2) نيز اشاره به همين مطلب باشد. ثانياً، از آثار تقوا و پارسايي اين است كه انسان از اين طريق مي تواند به مقامي برسد كه راه هاي طولاني را در زمان كم طي كند. اين همان است كه از آن به «طيّ الارض» تعبير مي شود و ما داستانهاي بسياري از طي الارض اولياء خدا شنيده ايم. بدون شك، مقايسه ياران امام عصر(عج) و توانايي آنان با توانايي امثال ما موجب اين استبعاد شده است.

ثالثاً، امام عصر(عج) به عنوان ولي خدا داراي ولايت تكويني است و قادر است در عالم طبيعت تصرّف كند و يارانش را از گوشه و كنار جهان

در وقت ظهور جمع كند. اعتقاد به اين مسأله از لوازم ايمان به امامت است. رابعاً، در متن حديث آمده است كه خدا آنان را جمع مي كند «يجمع الله اليه». آيا اينكه خداوند بتواند ياران امام عصر(عج) را در نزد او شبانه حاضر كند، استبعادي دارد؟

به هر حال، اين قبيل احاديث بسيارند و اگر فهم آن بر ما دشوار است، نبايد انكار كنيم.

پي نوشت ها:

1. «يؤيّده الله بثلاثة اجنادٍ: الملائكة، والمؤمنون، والرُّعب؛ محمد بن ابراهيم النعماني، كتاب الغيبة، مكتبة الصدوق، تهران، [بي تا]، ص 242.

2. در قرآن مي خوانيم: «اينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً _ بقره: 148 _ هر جا باشيد، خداوند همه شما را حاضر مي كند». امام صادق(ع) اين حديث را بر ياران حضرت مهدي(عج) تطبيق داده و راجع به آنان فرمود: «وبعضهم يسير في السحاب نهاراً»؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق، جلد 52، ص 286.

امام زمان عليه السلام با اصحاب خود بر سر چه اصولي پيمان مي بندد؟
پرسش

امام زمان عليه السلام با اصحاب خود بر سر چه اصولي پيمان مي بندد؟

پاسخ

از برنامه ها وروش هاي امام مهدي (ع) پيمان گيري از ياران خويش است. پيمان وبيعت در جامعه اسلامي از آغاز تشكيل حاكميت اسلام رسم شد، وپايه گذاري نخستين مركزيّت وحكومت اسلامي به دست مبارك پيامبر اسلام (ص) با آيين بيعت وپيمان گرفتن از يكايك مردم همراه بود.

امام مهدي (ع) نيز چون نياكان خويش از يارانش بيعت مي گيرد وبا آنان پيمان مي بندد. پيمان امام بر سر اصولي است كه راه ورسم وشيوه وروش امام را در حكومت تبيين مي كند.

امام علي (ع) مي فرمايد: "همانا قائم با يارانش پيمان مي بندد واز آنان بيعت مي گيرد كه: مسلماني را دشنام ندهند... حريمي را هتك نكنند، به خانه اي هجوم نبرند، كسي را به ناحق نزنند، طلا ونقره گنج نكنند، همچنين گندم وجو اندوخته نسازند. مال يتيمان را نخورند... لباس خزّ وحرير نپوشند. كمربند زرّين نبندند... در امور معاش به اندك بسنده كنند... لباس درشت بپوشند وصورت بر خاك بگذارند... ودر راه خدا به جهادي شايسته دست يازند.

خود (امام) نيز متعهد مي شود كه از همان راهي كه آنان مي روند برود، وچون آنان لباس بپوشد، وبر مركوبي مانند مركوب آنان سوار شود وچنان باشد كه آنان هستند. به اندك بسنده كند، وزمين را با ياري خداي دادگري پر كند پس از آنكه از ستم پر شده باشد... وصاحب ودرباني نگمارد".{پاورقي . منتخب الأثر، ص 469. پاورقي}

اصحاب امام زمان عليه السلام در شجاعت چگونه اند؟
پرسش

اصحاب امام زمان عليه السلام در شجاعت چگونه اند؟

پاسخ

حاكم نيشابوري به سندش از محمّد بن حنفيه نقل مي كند كه گفت: ما نزد علي (ع) بوديم كه شخصي از او درباره حضرت مهدي (ع) سؤال كرد؟ حضرت فرمود: "... يخرج في آخر الزمان، إذا قال الرجل: اللَّه اللَّه قتل، فيجمع اللَّه تعالي له قوماً قزع كقزع السحاب، يؤلّف اللَّه بين قلوبهم لايستوحشون إلي أحد ولايفرحون بأحد يدخل فيهم..."؛ "او در آخرالزمان خروج{پاورقي . مستدرك حاكم، ج 4، ص 554. پاورقي}

خواهد كرد، هنگامي كه شخصي اعلان كند: خدا را خدا را! كشته شود. در آن هنگام خداوند براي او گروهي را جمع مي كند كه همانند ابرهاي پراكنده متفرّق اند، قلب هاي آنها را هماهنگ مي نمايد. از كسي احساس وحشت نكرده وبه كسي كه داخل در جماعت آنها شود شاد نمي گردد...".

آيا اصحاب حضرت مهدي عليه السلام از منطقه خاصي هستند؟
پرسش

آيا اصحاب حضرت مهدي عليه السلام از منطقه خاصي هستند؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات، اصحاب حضرت از منطقه خاصّي نيستند بلكه در سرتاسر دنيا به سر مي برند وخداوند متعال در وقتي بسيار اندك آنها را كنار بيت اللَّه الحرام جمع خواهد كرد.

سيد بن طاووس در حديثي از امام علي (ع) درباره اصحاب امام زمان (ع) نقل مي كند كه فرمود: "آنها 313 نفرند به عدد اصحاب بدر، خداوند آنها را از شرق وغرب عالم در كنار بيت اللَّه الحرام جمع خواهد كرد...".

{پاورقي . التشريف بالمنن، ص294-288. پاورقي}

اصحاب حضرت مهدي عليه السلام چه ويژگي هايي دارند؟
پرسش

اصحاب حضرت مهدي عليه السلام چه ويژگي هايي دارند؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات، اصحاب حضرت (ع) از صفات وويژگي هايي برخوردارند از قبيل:

1 - اخلاص

در روايتي امام جواد (ع) به عبدالعظيم حسني (ع) فرمود: "...وهنگامي كه براي او اين تعداد "313 نفر" از اهل اخلاص جمع شد خداوند امر او را ظاهر خواهد كرد...".

{پاورقي . كمال الدين، ج 2، ص 378ù377. پاورقي}

2 - يقين و استقامت

از امام صادق (ع) در حديثي نقل شده كه فرمود: "...گويا قلب هاي آنها به مانند تكّه هاي آهن است، شكي در قلوب آنها راجع به خدا وجود ندارد. محكم تر از سنگ است...".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 307، ح 82. پاورقي}

3 - خداشناس واقعي

از امام علي (ع) در ضمن حديثي نقل است كه فرمود: "...ولكن در طالقان مردماني مؤمن خواهند آمد كه به خداوند معرفت واقعي دارند وآنان انصار مهدي در آخرالزمان مي باشند".

{پاورقي . همان، ج 51، ص 87، ح 83. پاورقي}

4 - شيران روز وزاهدان شب

از امام صادق (ع) در حديثي راجع به اصحاب قائم (ع) نقل است كه فرمود: "گويا من نظر مي كنم به قائم واصحاب او در نجف كوفه... سجده ها به پيشاني هاي آنها اثر گذارده است، شيران در روز وراهبان در شب اند...".

{پاورقي . همان، ج 52، ص 386. پاورقي}

5 - برخورداري از تأييد الهي

طبرسي در روايتي از امام علي (ع) نقل كرده كه فرمود: "تا اينكه خداوند مردي را در آخرالزمان برمي انگيزاند... او را به ملائكه اش تأييد كرده وانصارش را حفظ خواهد نمود".

{پاورقي . همان، ج 52، ص 280، ح 6. پاورقي}

لطفاً بفرمائيد چگونه مي شود از ياران حضرت مهدي"عج" به حساب آمد وچگونه مي شود از جذبات وجود مبارك ايشان بهره برد؟
پرسش

لطفاً بفرمائيد چگونه مي شود از ياران حضرت مهدي"عج" به حساب آمد وچگونه مي شود از جذبات وجود مبارك ايشان بهره برد؟

پاسخ

هرگونه ارتباط ونزديك شدن به شمس عالم امكان، امام عصر ارواح من سواه فداه، ريشه در دل دارد وبذر اين قرب وانس بايد در دل كاشته شود وسپس با مجاهده وآبياري مستمر به آب معرفت واشك شب ثمر دهد. بايد خانه دل را از معاصي كبيره و صغيره پاك نمود، لايق مهماني حضرتش قرار گيرد.عشق حضرت مانند گُل است وگُل درگلستان مي رويد نه در زباله دان، لذا بايد دل را از كثافات معصيت پاك نمود.

گفتم كه روي ماهت از ما چرا نهان استگفتا تو خود حجابي ورنه رخم عيان است

گفتم فراق تا كي؟ گفتا كه تا تو هستيگفتم نفس همين است، گفتا سخن همان است

وعلاوه بر دل كه بستر عشق واحساس است بايد در تصفيه وتهذيب انديشه نيز بكوشيم وتوجه نماييم كه هيچ عملي بدون معرفت ناب خالص نمي شود وتا انديشة ما ازجام معرفت آن عزيز ننوشد مقدمات مستي دل در بزم عشق حضرتش فراهم نمي گردد.

امر ديگري كه بايد به آن توجه شود استمرار ياد آن حضرت است. گاهي امور دنيوي چنان انديشة ما راتسخير مي كنند كه صبح تا شب به آن مي انديشيم وشبانگاه خوابي جز آن امور نمي بينيم. اگر دائماً در فكر آن نگار باشيم حتماً راهي به سر منزل وصالش نمايان خواهد شد درب بارگاه عشقش گشوده خواهد شد.

نكتة ديگري كه در پاسخ به سؤال شما بايد گفت اين است كه ورود در جرگه ياران حضرت آسان نيست ودرعمل مشابهتي با آن حضرت بايد باشد. بايد

مانند حضرت خيرخواه بشريت باشيم ودر مسير هدايت گري امام زمان"عج"به ميزان توان خود يار و ياور حضرت باشيم كه توجه به فقرا، محرومان، ستمديدگان وتمام مستضعفان مادي ومعنوي از اين قبيل است. چگونه مي توان خودرا به حضرت نزديك كرد ومدعي سربازي آن عزيزشد درحاليكه نسبت به هدايت همنوعان خود بي توجه هستيم. درادامه همين مطلب عرض كنم كه ياران حضرت دو نوع اند. برخي خواص هستند وانسانهاي وارسته اي هستند كه جرعه نوشان دائم الخمر از مي صفاي امام زمان"ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء"مي باشد وجزء آن 313 نفري هستند كه در هنگام ظهور مشخص مي شوند وبعضي ياران عام حضرتند. تمام شيعيان اگر به اقتضاء شيعه بودن خود عمل كنند واعمال خودرا مطابق اوامر اهل بيت "ع" قرار دهند ودر حد توان خود در طريق احياء اسلام ناب وحفظ ارزشهاي اسلامي بكوشند در زمرة ياران عام حضرت هستند ودر صورت استمرار اعمال نيك خود وجان فدايي براي اسلام حتماً به محضر حضرتش راه مي يابند وجزء ياران خاص محسوب مي شوند.

براي نيل به آرزويي كه فرموديد خواندن بعضي دعاها واذكار كه از طرف معصومين"ع" توجيه شده است، بسيار مؤثراست. نظير دعاي عهد، زيارت آل ياسين، دعاي ندبه وساير دعاها ونمازهايي كه در انتهاي كتاب شريف مفاتيح الجنان آمده است. البته واضح است كه صرف قرائت اين دعاها تأثير چنداني نخواهد داشت بلكه تفكر در معاني ومفاهيم اين ادعيه وعمل كردن به بعضي فرامين موجود در اين دعاها منظور حقيقي از اين دعا ها مي باشد.

مثلاً در معاني ندبه كه به امام عصر ارواح من سواه فداه عرض مي كنيم : "متي ترانا ونراك"

كي مي شود كه شما را ببينيم وشما ما راببينيد.

بايد تفكر نمود كه چشمي كه نمي بيند وكور است چشم ماست والا حضرت ما را مي بيند وناظر بر اعمال وحتي نيات ما هستند پس اين نديدن فقط از جانب ماست و به خاطر كوري چشم دل ما مي باشد "چشمي دگر بده كه تماشا كنم تو را"

وساير ادعيه ودعاها نيز چنين است. بايد ضمن قرائت واشك وآه به كسب معرفت نيز توجه نمود.

تمام آنچه ذكر شد انسان را به مقام منتظر حقيقي مي رساند وانسان را شايسته ولايق ديدار روي دوست مي گرداند. در روايتي جعفربن محمد الصادق، امام به حق ناطق "ع" در اين خصوص مي فرمودند : "هركس مشتاق است از ياران قائم ما باشد، بايد منتظر او باشد وپرهيزگاري بيشه سازد وداراي اخلاق نيكو باشد وبدينگونه انتظار آن روز را بكشد" "1"

اما اينكه چگونه مي توان از فيض وجود آن حضرت استفاده نمود، روايتي از جناب سليمان اعمش، مي گويد : از امام صادق"ع" پرسيدم : چگونه مردم مي توانند از حجت غائب انتفاع برند؟ فرمودند : همان طور كه از آفتابي كه در ابرها پنهان است نفع مي برند.

اولاً : اينكه نور عالم هستي وعلم وهدايت به توسط آن حضرت به خلق خدا مي رسد، زيرا با اخبار مستفيضه ثابت شده كه ذوات مقدسه (ائمه اطهار) علت غائي ايجاد مخلوق عالمند، واگر آنها نبودند نور عالم بغير آنها نمي رسيد وهم ثابت شده كه به بركت و وساطت وتوسل به آنها، علوم ومعارف حقه براي مردم آشكار مي گردد وگرفتاريها از آنها برطرف مي شود. واگر آنها نبودند مردم بوسيلة

اعمال زشت مستحق انواع عذاب الهي بودند چنانكه خداوند فرموده است : "وكان الله ليعذبهم وانت فيهم" (مادامي كه تو"پيغمبر" در ميان آنها هستي، خدا آنها را عذاب نمي كند) "2"

ثانياً : همان طور كه شعاع خورشيد به ميزان روزنه ها وشبكه هاي خانه ها وارد آن مي شود و بقدر ارتفاع موانع خانه ها درآن مي تابد، همچنين مردم نيز باندازه موانع حواس ومشاعر شان كه عبارتست از: شهوات نفساني وعلائق نفساني كه خود روزنه ها وشبكه هاي دلهاي آنهاست، وهم بقϘљʠكه پرده اي كثيف ها را از دلهاي خود كنار زنند واز انواع هدايت و راهنمائي ائمه طاهرين"ع" استفاده مي كنند.

در پايان پاسخ را به گلي از بوستان معرفت امام راحل، خميني عزيز مزين مي نمايŮ

آيد آن روز كه خاك سركويش باشم ترك جان كرده وآشفته رويش باشم

ساغر روح فزا از كف لطفش گيرمغافل از هر دوجهان بستة مويش باشم

سرنهم برقدمش بوسه زنان تا دم مرگمست تا صبح قيامت زسبويش باشم

همچو پروانه بسوزم برشمعش همه عمرمحو چون مي زده در روي نكويش باشم

رسد آن روز كه در محفل رندان سرمستراز دار همه اسرار مگويش باشم

يوسفم گر نزند برسر بالينم سر همچو يعقوب دل آشفته بويش باشم."3"

(1) ترجمه بهار،ج13،ص913

(2) سوره انفال/33

ديوان امام،مجموعه اشعار امام خميني"رضوان ا...تعالي عليه"

چگونه مي توانيم ازياران حضرت مهدي(عج) شويم؟
پرسش

چگونه مي توانيم ازياران حضرت مهدي(عج) شويم؟

پاسخ

دردعاي شريف عهد كه معاهده اي است ميان مؤمنين با امامشان حضرت مهدي سلام ا...عليه وسفارش شده مؤمنين صبحها با قرائت اين دعا، با مولايشان تجديد عهد كنند، عبارات شريفي وارد شده كه براي پاسخ به سؤال شما مناسب است .

"اللهم اجعلني من اعوانه وانصاره والذابين عنه والمسارعين اليه في قضاء حوائجه والممتثلين لاوامره والمحامين عنه والسابقين الي ارادته والمستشهدين بين يديه "

(خداوندا مرا از ياران مولايم مهدي "سلام ا...عليه" قرارده، درزمره كساني كه درمولاي خويش ذوب گرديد.ودر برآوردن حوائجش شتاب مي گيرند.آنانكه فرمانبر اوامر اويند، حمايت كننده اويند و سبقت گيرنده در انجام اراده مولامي باشند آنانكه درركاب مولاجانشان را نثارش مي كنند وتوفيق شهادت نصيبشان مي گردد.)

برادرم دراينجا توفيقي استمداد از خداوند متعال ضروي است . "وما توفيقي الا بالله" (تمام موفقيت ها از جانب حي متعال به انسان عطا مي گردد) بويژه اينكه آرزوي نصرت وياري امام زمان(عج) در رأس همه خوبيهاست وجز درخواست عاجزانه وازروي فقر وناچيزي واقرار به عدم قابليتمان ودرنتيجه دستگيري خداوند مهربان ميسر نمي باشد .

درابتداي اين فراز دعاي عهد درخواست مؤمنين توفيق درياري كردن امام ونصرت دادن حضرت است ودرعبارات بعد اين معنا توضيح داده شده است.

خدايا مرا درامام زمانم ذوب فرما. ذوب شدن درامام بدون معرفت وشناخت جايگاه وحقيقت امام ميسر نمي باشد اينكه انسان بداند امام "عليه السلام" خليفه خداوند درزمين است وتمامي كمالات و خوبيها در عاليترين وجه خود درامام موجود است . تمام اختيارات عالم دردست امام قرارگرفته واو آئينه تمام نماي صفات خداست (آنچه خوبان همه دارند توتنها داري) مسلماً هرچه شناخت امام بيشتر باشد،

امكان هم سنخ شدن با اهداف امام ميسرتر است . ذوب شدن در امام به اين معناست كه حركتي به سوي تحصيل خوبيهاي امام در وجود خويش حركت كند تا كم كم با مولاي

خود هم فكر و هم احساس گردد(به اندازه اي كه درظرفيت ما مي گنجد) وامام قبله وجودمان گردد تا مجذوب وعاشق وشيداي او شويم.

درعبارات بعد داريم كه : خداوندا مرا تابع و پيرو اوامر مولايم قرارده ودرآنچه اراده اوست برديگران سبقتم ده وبا تمامي اعضاءوجوارح و فكروخيال وتمامي قواي وجوديم مرا پشتيبان وهمراه با امامم قراربده تا جائي كه وجودم وهستيم را نثار مكتب ومنش او كرده وتوفيق شهادت عايدم گردد. شايد سؤال كنيد كه چگونه مي توانم به اوامرونواهي امام "عليه السلام" عالم گردم. پاسخ اينست كه امام عليه السلام كه آيت بزرگ الهي است درتمامي عرصه هاي عالم هستي حضور دارد ويكي از آن عرصه ها وجود خودماست.

درهر لحظه به امام عصر(عج) متوجه ومتوسل گردي، مي فهمي حاجت امام ورضايت ايشان درآن موقعيت چيست و چگونه عمل كردن تومورد تأييد امام است . همين فهم را بگير وبه آن عامل باش. اين فرمان امام"عليه السلام"است به تو.بشرطي كه واقعاً منافع خود راكنار گذاشته باشيد ودرخواست واقعي تو فهم پيام امام باشد .

در توجه به اين حقايق اگر مداومت وتكرار صورت دهيد كم كم قلب شماآنها را باور كرده وزمينه سربازي وخدمت به امام عصر"عليه السلام " را فراهم خواهد ساخت. (انشاءا...)

- مي گويند اگر 40 تا مؤمن توي جهان باشد آقا امام زمان «عج » ظهور مي كند. با وجود اين همه مؤمن 40 تا توي اين جهان وجود ندارد !؟
پرسش

- مي گويند اگر 40 تا مؤمن توي جهان باشد آقا امام زمان «عج » ظهور مي كند. با وجود اين همه مؤمن 40 تا توي اين جهان وجود

ندارد !؟

پاسخ

ج2- در پاسخ پرسش دوم شما عرض مي شود ،كه آنچه از روايات درباره تعداد ياران حضرت ولي عصر عج » بدست مي آيد اينست كه اين تعداد متجاوز از 40 نفر مي باشد .

در روايتي چنين آمده است :«مردي از اهل كوفه از امام صادق عليه السلام » پرسيد چقدر با قائم خروج خواهند كرد ؟ مردم مي گويند: به عدد بدر است «سيصد و سيزده تن» , فرمود خروج نمي كند مگر در اولي قوه ( 1) كه مفسران « اولي قوه» را به كمتر نبودن از ده هزار نفر تفسير كرده اند و نيز فرموده است : خروج نمي كند تا اينكه حلقه تمام شود « ابو بصير» پرسيد حلقه چقدر است ؟ فرمودند : « ده هزار نفر» اينكه آيا ده هزار نفر به علاوه سيصدو سيزده تن است يا با آنها ده هزار نفر است و به طور قطعي معلوم نيست اگر چه ظاهر آن است كه به علاوه باشد ( 2)

اما در روايت امام جواد «عليه السلام » چنين آمده است جمع ميشوند به نزد حضرت اصحاب ايشان به عدد اهل بدر و سيصد و سيزده تن و اينست قول خداوند كه { اينما تكونوا يأت بكم الله جميعا ان .... علي كل شي قدير}

( 3) يعني : «هر كجا باشيد خداوند شما را جميعا مي آورد، زيرا كه او بر هر چيزي قادر است.

و در حديثي ديگر از امام باقر « عليه السلام » در باره تعداد ياران حضرت فرموده اند : سوگند به خدا سيصد سيزده و اندي و عده پيشين گرد مي

آيند و در ميان آنان پنجاه زن است. ( 4)

البته تعداد ياراني كه حضرت را در امر خطير نبرد با باطل همراهي مي كنند بايد داراي ايمان محكم و آهنين بوده و در هيچ شرايطي از ياري حضرت دست بر ندارند چنانكه در روايتي از شهر آشوب اين ويژگي ياران امام مورد تأكيد قرار گرفته است .

ابن شهر آشوب بسند خود ار داوود رقي روايت مي كند كه گفت من در محضر حضرت امام صادق « عليه السلام » بودم كه سهل بن حسن خراساني بر آنحضرت وارد شد سلام داد و نشست و آنگاه عرض كرد : اي فرزند پيغمبر شما داراي رأفت و رحمت و خاندان امامت مي باشيد چه مانعي داريد كه از گرفتن حق خود باز مانده ايد و حال آنكه از شيعيان خود صد هزار تن خواهي يافت كه پيشاپيش تو شمشير خواهند زد ؟ امام « عليه السلام » فرمود :خداي حق تو را حفظ كند بنشين آنگاه رو به كنيز خود نموده فرموده : اي حنيفه اين تنور را روشن ساخت تا آتش بر افروخته شد سپس رو به خراساني نموده و فرموده : برخيز و در اين تنور بنشين خراساني عرضه داشت اي آقاي من , اي فرزند پيغمبر مرا به آتش عذاب مكن و معاف فرما خداي ترا معاف فرمايد : امام عليه السلام » فرمود: تو را معاف كردم در اين اثناء هارون مكي ( يكي از اصحاب آنحضرت ) درحاليكه نعلين خود را انگشت سبابه داشت وارد شده گفت : السلام عليك يابن رسول الله امام جواب او را داده و فرمود :

نعلين خود را بگذار و در ميان تنور بنشين پس وي اطاعت كرده و نعلين خود را بر زمين گذاشته و در ميان تنور نشست . آنگاه امام عليه السلام » شروع كرد اخبار خراسان را براي خراساني بيان فرمود و گوئي آنحضرت خودش در خراسان حاضر و شاهد وقوع آن اخبار بوده است ولي خراساني در ظاهر با امام صحبت مي كرد و در باطن از ديدن اين واقعه به خود مي پيچيد كه آيا بر سر اين مرد چه آمد ؟ پس از مدتي مذاكره به خراساني فومود: برخيز و در تنور نگاه كن . خراساني مي گويد: من برخاسته و در تنور نگاه كردم و با كمال تعجب ديدم هارون در ميان تنور چهار زانو نشسته و سپس به سوي ما بيرون آمد و سلام كرد . آنگاه امام « عليه السلام » رو به سهل بن حسن خراساني نموده فرمود در خراسان چند تن مانند اين شخص پيدا مي كني ؟ خراساني عرض كرد؛ سوگند به خدا يك تن هم پيدا نخواهد كرد . امام فرمود : آري يك تن هم پيدا نخواهي كرد . پس آگاه باش كه ما تا وقتي پنج تن كه از ما پشتيباني كنند پيدا نكنيم خروج نخواهيم كرد و ما خود بهتر مي دانيم كه چه وقت بايد قيام كنيم . (5)

البته ؛غير از وجود ياراني آهنين براي ظهور حضرت مهدي «عج» شرايط ديگري نيز , باعث تعجيل در امر فرج و ظهور ايشان مي شود كه مهمترين آنها مداومت در دعا براي تعجيل فرج است .

اهتمام و مداومت در دعا براي تعجيل فرج

مولاي ما صاحب الزمان «عليه السلام » با شرايط آن به قدر امكان سبب مي شود كه اين امر زودتر واقع گردد و ظهور زودتر محقق يابد .

دليل بر اين معني حديثي است كه در بحار و غير آن از عياشي از فضل بن ابي قره آمده كه گفت :

شنيدم از حضرت ابي عبد الله صادق « عليه السلام » كه فرمود : خداوند به ابراهيم وحي نمود كه براي او فرزندي متولد خواهد شد پس آن حضرت اين موضوع را با« ساره» در ميان گذاشت ولي «ساره» گفت : آيا من خواهم زاييد و حال آنكه پير زن هستم ؟ پس خداوند به آن حضرت وحي كرد كه «ساره» خواهد زاييد و اولاد او چهارصدسال به زحمت و رنج مي افتند به خاطر اينكه سخن مرا جواب گفت . امام صادق « عليه السلام » فرمود : پس هنگامي كه فشار ها و شكنجه ها بر بني اسرئيل طول كشيد چهل صبح به درگاه خداوند ضجه و گريه كردند خداوند به موسي و هارون فرمود : كه آنها را از فرعون خلاص نمايند پس صدو هفتاد سال را از آنها برداشت .

( راوي گويد : ) امام صادق « عليه السلام » فرمود : « همچنين شما اگر انجام دهيد هر آينه خداوند بر ما فرج خواهد داد ولي اگر چنين نباشيد البته اين امر تا آخرين مرحله را طي خواهد كرد ( 6)

منابع :

1-اصول كافي , ج 1, ص 378 /ح 887

2- مهدي منتظر , حاج شيخ محمد جواد خراساني ,ص 228

3- قرآن كريم , سوره بقره ,آيه 148

4- بحار الانوار ,ج 52

,ص 223

5-حضرت صادق «عليه السلام » , فضل الله كمپاني , انتشارات دار الكتب الاسلاميه , ص 112 -113 , و قانون اساسي اسلام ,حسن فريد گلپايگاني

6- مكيال مكارم , درمعرفت وولايت امام قائم «عج » ,سيد محمد تقي موسوي خراساني اصفهاني , ترجمه سيد مهدي حائري قزويني ,ص 441

و بحارالانوار , ج 52 , ص 131 .

2-خصوصيات و ويژگيهاي خاص ياران امام و غربال شدن ياران ايشان چيست؟
پرسش

2-خصوصيات و ويژگيهاي خاص ياران امام و غربال شدن ياران ايشان چيست؟

پاسخ

ج2- طبق روايات ياران خاص حضرت مهدي 313 نفر مي باشند، كه همگي از تربيت شدگان مكتب ولايت و از عاشقان دلباخته خاندان عصمت و طهارت هستند.

هنگام ظهور آن حضرت به گردش حلقه مي زند و به ياري آن حضرت مي پردازند از امام باقر «عليه السلام » نقل شده است كه فرمود؛ گويا اصحاب قائم را مي بينم كه تمام شرق و غرب عالم را تحت سيطره خود در آورده اند ،در تمام دنيا چيزي نيست جز اين كه از آنها اطاعت ميكند،حتي درندگان زمين و پرندگان شكاري نيز تلاش مي كنند كه رضايت آنان را جلب كنند چون يكي از آنها بر منطقه اي بگذرد آن قطعه زمين بر ديگر زمينها مباهات كند و گويد امروز يكي از ياران قائم بر روي من پاي نهاد .

3-در حديث ديگري در همين رابطه از امام باقر«عليه السلام » روايت شده كه فرمود قائم 313 نفر را به تمام اقطار و اكناف عالم مي فرستد، قبل از رفتن دست مباركش را بر سينه و بين دو كتف آنها مي كشد پس درهيچ حكمي فرو نمي مانند ديگر هيچ نقطه اي در روي زمين باقي نمي ماند ،جز اينكه به يكتايي خدا و پيامبري رسول خدا در آن گواهي داده مي شود.

غربال كردن يعني: آن كساني كه خالص هستند و كارهايشان جز رضاي خدا نيست برحسب روايات وارده تعداد نيروهاي منحصر در 313 نفر نيست، بلكه آنان ياران مخصوص حضرت هستند تا نيروي حضرت به ده هزار نفر نرسد آغاز به جنگ نخواهدكرد و علي

الدوام به تعداد نيروهاي آن حضرت افزوده خواهد شد و غلبه حضرت بر عالم هم ممكن است از طريق عادي و هم از طريق غير عادي باشد،چنانكه براي پيامبر اينچنين بود.

منابع :

1-سيماي آفتاب , حبيب الله طاهري

2-پادشه خوبان , علي اصغر لشكري

3-نشانه هاي ظهور , محمد خادمي شيرازي

4-رسالت جهاني مهدي , فريده گل محمدي آرمان

چگونه مي توان جز اصحاب حضرت قائم بود با توجه به اينكه شهداء و صلحاء تاريخ ما تا كنون بسيار بيشتر از 313 نفر بوده اند و اين تعداد تعدادي محدود است.
پرسش

چگونه مي توان جز اصحاب حضرت قائم بود با توجه به اينكه شهداء و صلحاء تاريخ ما تا كنون بسيار بيشتر از 313 نفر بوده اند و اين تعداد تعدادي محدود است.

پاسخ

منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند؛ بنابراين براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرتشان، ما بايد از خود آغاز كنيم و با اراده اي محكم، عزمي راسخ و برنامه اي دقيق به اصلاح افكار و انديشه ها و نيز تغيير و اصلاح رفتار و كردارمان بپردازيم و با آگاهي ازوظايف عملي و گسترش شناخت خود از مباني ديني و معرفتي، در راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش كنيم. و در يك جمله با اجتناب از معاصي، لغزش ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظايف ديني _ در هر محيطي كه هستيم _ به خودسازي اقدام كنيم و باتوبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلّي و ورود نور الهي آماده سازيم. بنابراين گناهان گذشته _ هر چند زياد باشد _ نمي تواند مانع مهمي در راه رشد و كمال و پيوستن به جرگه منتظران و ياوران واقعي امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعي، مي توان سيئات و بدي هاي گذشته را به حسنه و نيكي تبديل كرد و به اصلاح گذشته همت گماشت.

قرآن راجع به حضرت مهدي(ع) و اصحاب ايشان مي فرمايد: الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز را به پا داشته و زكات را [به مستحق] مي بخشند و به معروف امر نموده و از منكر نهيمي كنند (حج، آيه 41).

امام

باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد: «اين آيه براي آل محمد و مهدي(ع) و اصحاب او است».

در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم. در اين رابطه به راه كارهاي زير توجه فرماييد:

1. ارتباط معنوي خود را با خداي متعال تقويت كنيد؛

2. نمازهاي يوميه را در اول وقت و حتي المقدور به جماعت بخوانيد؛

3. سعي كنيد در نماز حضور قلب داشته باشيد و هميشه خود را در محضر خداوند متعال بدانيد؛

4. از هر گونه گناه و معصيتي اجتناب كنيد؛

5. بدانيد كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه مي شود و مورد بررسي قرار مي گيرد؛

6. اكنون كه در دوران تحصيل علم هستيد، بيشترين توجّه خود را به درس و موفقيت تحصيلي داشته باشيد؛

7. با مطالعه كتاب هايي كه درباره امام زمان(ع)، آگاهي و شناخت خود را در اين زمينه تعميق و گسترش بخشيد؛

8. براي اصلاح اوضاع فرهنگي دانشگاه، به تنهايي يا به كمك ديگر دانشجويان متدين و دلسوز و يا به كمك بعضي از تشكل هاي مذهبي دانشگاه، امر به معروف و نهي از منكر كنيد و بدين وسيله جلو بعضي اعمال خلاف را بگيريد. در اين راه نهراسيد و خجالت هم نكشيد؛زيرا خشنودي و رضايت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش هاي ديني و اخلاقي و اجتناب از گناه و خلاف است.

در مورد تعداد ياران حضرت مهدي(ع) كه در روايت 313 نفر ذكر شده است، اين تعداد از سران حكومت و به اصطلاح كارگردانان حكومت امام(ع) و از كادرهاي اصلي حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) مي باشند. ولي تعداد زيادي ديگر در رده هاي پايين تر و

طبقات ديگر حكومت سعادت بخش آن امام همام(ع) مي باشند، چون در حكومت صالحان تمام بدنه حكومت بايد از افراد صالح تشكيل گردد و علاوه بر كادرهاي بالا و اصلي كه متشكل از 313 نفر است، رده هاي پايين تر بايد اهل تقوا و صلاح باشند.

براي تقويت توجه به حضرت ولي عصر(عج) مطالعه كتب مربوط به آن حضرت توصيه مي شود از جمله:

1. بحارالانوار، ج 52 و 51، ترجمه علي دواني

2. خورشيد مغرب، استاد محمد رضا حكيمي

3. وابستگي جهان به امام زمان(عج)، آيت الله صافي گلپايگاني

4. دادگستر جهان، آيت الله ابراهيم اميني

چرا بيشتر ياران حضرت مهدي (عج ) مرد مي باشند؟
پرسش

چرا بيشتر ياران حضرت مهدي (عج ) مرد مي باشند؟

پاسخ

آنچه كه از اخبار و روايات استفاده مي شود مدح و تمجيد ياران حضرت مهدي(عج) بطور كلي و بدون لحاظجنسيّت خاص است مانند يخرج ناس من المشرق فيوطّئون للمهدي يعني سلطانه ؛ در آخر الزمان «مردمي» از مشرقزمين خارج مي شوند كه زمينه ساز حكومت حضرت مهدي(عج) هستند{M، (كشف الغمه، ج 2، ص 477). و يا به لحاظ فرهنگ محاورهفرمودند: المنتظر للثاني عشر كالشاهر سيفه بين يدي رسول الله(ص) يذبّ عنه ؛ كسي كه منتظر واقعي امام دوازدهم باشددر فضيلت و ثواب مانند كسي است كه در پيشگاه رسول خدا(ص) شمشير از نيام بر كشيده، از آن حضرت دفاع مي كند{M، (بحارالانوار، ج 52،ص 139). و يا تعبير «افضل اعمال امّتي...» همه اينگونه تعابير عام است و ما با تفحض در مظانّ اخبار و روايات چيزي كهدال بر خصوصيت باشد نيافتيم.

بله ممكن است آن مجاهدين كه به همراهي آنحضرت اقدام به جهاد عليه ستمگران مي كنند مرد باشند و اين بهلحاظ تسهيل بانوان در امر دشوار جهاد است، اما باز اين مادران و زنان و همسران هستند كه مردان و شوهران وفرزندان و برادران خود را با تهيج احساسات و عواطف پاك و تربيت صحيح و سالم آماده چنين ميدان و صحنه هايكارزار و ايثارگري مي كنند.

بنابراين وادي عشق به اهل بيت، خان كَرَم گسترده اي است كه هر مرد و زن سالك صالح را به خود دعوت مي كند وپيامبر اكرم(ص) به عنوان مژده بزرگ مي فرمايد: يا فاطمه، اِبشري فانّ المهديّ منك ؛ فاطمه جان بشارت بده كهمهدي(ع) از نسل تو و فرزند توست{M و اينچنين است كه هم مهدي از نسل يك مادر

بزرگ و ستوده است و هم ياران واصحاب او، مادران و خواهران وارسته و نيز مرداني كه آن ها تربيت كردند مي باشند.

براي بحث روايي و اطلاع از خصوصيات ياران امام مهدي(عج) رجوع كنيد به:

1_ المحمدي الري شهري محمد؛ ميزان الحكمة، ج 1، ذيل بحث الامامة الخاصة تحت عنوان امامة القائم(عج)، قم: دفتر تبليغات اسلامي

2_ علامه مجلسي؛ مهدي موعود، ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار، ترجمه علي دواني، تهران: دار الكتب الاسلاميه{J

ياران خاص

تعداد

تعداد ياران امام زمان 7چند نفرند؟ چه تعدادي از آن ها مرد و چند نفر زن هستند؟
پرسش

تعداد ياران امام زمان 7چند نفرند؟ چه تعدادي از آن ها مرد و چند نفر زن هستند؟

پاسخ

سيصد و سيزده , نفر هستهء اوليهء ياران امام زمان 7را تشكيل مي دهند. پنجاه نفر از آنان زن هستند وبقيه مرد مي باشند.(1)

(پ_اورقي 1.محمد باقر مجلسي , بحارالانوار, ج 52 ص 223

آيا در ميان اصحاب حضرت مهدي(ع) زنان نيز حضور دارند؟ آيا در احاديث اشاره اي به نام آن ها و نيز وظايف ايشان شده است؟
پرسش

آيا در ميان اصحاب حضرت مهدي(ع) زنان نيز حضور دارند؟ آيا در احاديث اشاره اي به نام آن ها و نيز وظايف ايشان شده است؟

پاسخ
اشاره

بنا به نقل بعضي از روايت هاي صادره از معصوم(ع) وجود زن در ياران حضرت صاحب العصر(ع) امري حتمي است.

امام باقر(ع) فرمود: "حدود سيصد و سيزده نفر هنگام قيام حضرت ياور او خواهند بود كه در ميان پنجاه زن نيز وجود دارد".(1)

مردي از اهل كوفه از امام صادق(ع)، درباره تعداد افرادي كه با حضرت قائم آل محمد(ع) خروج مي كنند، پرسيد؛ حضرت در جواب به تعداد نفرات اشاره نفرمود و فقط گفت: "افرادي كه با حضرت همراه مي شوند، از قدرت فوق العاده اي برخوردارند".(2)

آيه شريفه "أينما تكونوا يأت بكم اللَّه جميعاً" مي تواند تفسيري بر اجتماع ياران حضرت باشد. در هر حال حكايت سيصد و سيزده نفر حكايت تفسير ياران هنگام ظهور است و البته حضرت وقتي قيام كرد، ياوران و همراهان حضرت بسيار بيشتر از اين خواهند بود. وجود زنان در ميان خواص و وزيران مهدي(ع) نشان دهنده اوج و عظمت والاي بانوان در انقلاب جهاني است. كلمه "رجل" كه در روايات به كار رفته، علامت تغليب است، نه حصر. در روايات عامه نيز از وجود زنان در نهضت مهدي(ع) ياد شده است.(3)

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 52، ص 223.

2. همان، ص 324.

3. مجله حوزه، ويژه نامه حضرت صاحب العصر(ع)، شماره 70 - 71، ص 297.

پرسش

ياران امام زمان(ع) در روايت 313 نفر هستند. پس بقية مردم چه نقشي دارند؟

ياران امام زمان(ع) در روايت 313 نفر هستند. پس بقية مردم چه نقشي دارند؟
پاسخ

در برخي روايات تعداد ياران امام زمان(ع) 313 ذكر شده است.[18] امام صادق(ع) فرمود: "گويا نگرم قائم را بر منبر كوفه و 313 نفر يارانش، كه پيرامونش گرد آمده اند به شمار اهل بدر".[19]

در برخي روايات ديگر تعداد ياران امام زمان(ع) ده هزار بيان شده است.[20]

از روايات ديگر استفاده مي شودكه مهدي، ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد كرد.[21]

روايات ديگر بدون ذكر تعداد ياران امام، به تعداد انبوهي اشاره مي كند.[22] در جمع بين اين روايات مي توان ياران امام زمان(ع) را به سه گروه تقسيم نمود:

1) تعدادي از ياران افراد خاص و اصحاب ويژه هستند كه 313 نفر هستند. اين تعداد پارسايان، قاطع، دين مدار و ... بوده و فرمانبر ترين افراد هستند.

اين ها در همة زمينه ها ياور امام بوده و هستة مركزي حكومت را تشكيل مي دهند. در برخي انقلاب هاي ديگر نيز در ابتدا افراد ويژه اي وجود دارند كه مشاوران امين رهبري بوده و سياست هاي كلي انقلاب و حكومت را تعيين مي كنند. در ابداي شكل گيري انقلاب اسلامي ايران افراد خاصي وجود داشت كه امام را در شكل گيري انقلاب، سپس در تشكل حكومت ياري كردند.

2) تعداد ديگري از ياران امام را كساني تشكيل مي دهند كه در شكل گيري انقلاب و تشكيل حكومت نقش بنيادي دارند، گرچه اين تعداد شايد مانند 313 نفر تأثير گذار نباشند.

3) دستة سوم تودة مردم هستند كه نقش بنيادي در حكومت عدالت گستر و قانون مند دارند. مردم ستون فقرات نظام را تشكيل مي دهند. امام

زمان(ع) بعد از تشكيل حكومت و پيروزي بر مخالفان با بهره گيري از تودة مردم سياست و استراتژي خويش را اجرا مي كنند. در يك حكومت جهاني همة مردم حضور داشته و هر كدام نقش ايفا مي كند. مردم به عنوان شهروندان در حكومت امام زمان حقوقي دارند كه رعايت آن ها لازم است. البته نقش آفريني سه گروه يكسان نبوده و گروه اوّل نقش بيشتري در پيروزي و تشكيل حكومت دارند، زيرا در ابتدا حضرت با 313 نفر قيام مي كنند بعد ديگران به حضرت مي پيوندند. بعد از تشكيل حكومت جهاني، همة مردم در حكومت نقش آفريني مي كنند.

[18] بحارالأنوار، ج 52، ص 341.

[19] شيخ صدوق، كمال الدين و تمام الغمه، ص 672.

[20] نعماني، الغيبه، ص 307.

[21] سيد بن طاووس، الملاحسن والفتن، ص 65.

[22] بحارالانوار، ج 60، ص 316.

چه تعداد از ياران امام زمان(عج) از طالقان و قم مي باشند و آن وجود گرامي را همراهي مي كنند؟
پرسش

چه تعداد از ياران امام زمان(عج) از طالقان و قم مي باشند و آن وجود گرامي را همراهي مي كنند؟

پاسخ

يكي از مسائلي كه نمي توان به طور قاطع دربارة آن سخن گفت: تعداد ياران امام زمان(ع) و ويژگي هاي آنان است كه آيا آن ها از دنيا رفته اند و يا متولد شده اند و از كدام سرزمين هستند؟

البته در برخي از روايات تعداد ياران امام زمان(ع) 313 نفر ياد شده است.[2] و در برخي از روايات ديگر آمده است كه برخي از ياران امام از طالقان هستند. امام علي(ع) فرمود: "مرحبا به مردم طالقان! زيرا خداي توانا گنج هايي در بين آنان نهفته كه طلا و نقره نيستند، ولي مرداني هستند كه خدا را آن طور كه بايد و شايد شناخته اند. ايشان هستند كه در اخر زمان از انصار مهدي به شمار مي روند".2[3]

در برخي از متون دين آمده است كه تعداد ياران امام زمان(ع) كه از طالقان هستند 24 نفر هستند.[4] البته مقصود از اين كه طالقان كدام شهر است دقيقاً مشخص نيست؛ زيرا مكاني به نام طالقان در ايران و افغانستان وجود دارد و شايد در كشورهاي ديگر نيز شهرهايي به نام طالقان وجود داشته باشد.

همچنين اصحاب و ياران حضرت مهدي كه از شهر قم باشند، دقيقاً معلوم نيست، ولي سيد بن طاووس در كتاب ملاحم و فتن از اصبغ بن نباته نقل مي كند كه يك روز حضرت علي (ع) دربارة اوصاف حضرت مهدي (ع) و تعداد يارانش سخن مي گفت. اسامي برخي از آنان و شهر ها را نام برد: از بصره دو نفر، از اهواز يك نفر،

از منا يك نفر، از شوشتر يك نفر ... از طالقان 24 نفر، از قم ده نفر كه نام آنان با نام اهل بيت پيامبر (ص) مطابق است. از خراسان يك نفر ، از اصفهان چهار نفر و ... .(5) در برخي از منابع تعداد زناني را كه از اصحاب آن حضرت خواهند بود، پنجاه نفر شمرده اند.

امام باقر(ع) فرمود: " به خدا قسم ! سيصد و سيزده نفر كه در ميان آنان پنجاه زن مي باشند، همانند پاره هاي ابر پاييزي بدون قرار قبلي در مكة معظّمه جمع مي شوند و با او ميان ركن و مقام بيعت مي كنند".(6)

پاورقي

[2]لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 594 _ 596 و اعيان الشيعه، ج2 ص 654.

[3]ينابيع الموده، ص 244.

[4]اعيان الشيعه، ج 2، ص 653 _ 654.

5.حمد جواد نجفي، ستارگان درخشان، ج 14، ص 170

6. بحار الانوار، ج 52، ص 223.

منظور از اين كه ياران امام زمان(عج) فقط 313 نفر مي باشند چيست و چه تعداد از اين ياران مرد، زن، يا جوان مي باشند؟
پرسش

منظور از اين كه ياران امام زمان(عج) فقط 313 نفر مي باشند چيست و چه تعداد از اين ياران مرد، زن، يا جوان مي باشند؟

پاسخ

درخصوص تعداد ياران امام زمان(ع) روايات و متون ديني اختلاف دارند. از برخي روايات استفاده مي شود كه تعداد ياران امام زمان(ع) 313 نفر هستند.(1)

مفضل بن عمر از امام صادق(ع) گزارش نمود: "گويا مي نگرم قائم را بر منبر كوفه و 313 نفر يارانش، كه پيرامونش گرد آمده اند، به شمار اهل بدر"(2)

در برخي از روايات ديگر، تعداد ياران امام زمان(ع) ده هزار بيان شده است.

ابوبصير از امام صادق(ع) روايت مي كند: "تا حلقه كامل نگردد، قائم خروج نمي كند... كامل شدن حلقه ده هزار نفر است".

همچنين در روايات ديگر تعداد ياران امام از دوازده تا پانزده هزار ذكر شده است.(3) مضافاً بر اين كه در برخي روايات ديگر به توده هاي انبوهي اشاره شده است كه از نقاط گوناگون جهان، به ويژه مشرق زمين به كمك امام مي شتابند.(5)

بنابراين مقصود از آن دسته روايات كه تعداد يارن امام را 313 نفر ذكر كرده، آن نيست كه ياران امام تنها همان تعداد هستند. شايد منظور اين باشد كه اين تعداد فرماندهان و وزيران و از ياران خاص امام باشند كه در آغاز، هسته هاي اصلي نيروها را برعهده دارند و پس از پيروزي، براي ارشاد و دادرسي و كارگزاري به سرزمين هاي دور و نزديك فرستاده مي شوند. امام صادق(ع) فرمود: "آنان پرچمداران لشكرها و كارگزاران امام روي زمين هستند" از اين گروه، به "نقباء" "خواص" و "ذخرالله" تعبير شده است.(6)

شايد منظور از 313 كساني باشند كه نخستين گروندگان به حضرت هستند كه در انتظار ظهور موعود در مكه مي باشند. با گرد

آمدن اين گروه، دعوت حضرت آغاز مي شود. پس از انتشار خبر و گزارش آن، ديگر ياران امام زمان به آنها ملحق مي شوند. امام صادق(ع) فرمود: "سيصد و سيزده نفر ياران با او بيعت مي كنند. او تا هنگام كامل شدن ده هزار نفر در مكه اقامت كرده، پس رهسپار مدينه مي گردد"(7) علامه مجلسي همين معنا را از روايات استنباط كرده و مي نويسد: "ياران مهدي، منحصر به 313 نفر نيستند، بلكه اين شمار ياراني هستند كه حضرت به كمك آنان حركت را آغاز مي كند".(8)

در بعضي از روايات آمده است كه تعدادي از ياران امام زمان(ع) را زنان تشكيل مي دهند. امام باقر(ع) فرمود: "سوگند به خدا، سيصد و اند نفر بدون وعده پيشين گرد مي آيند در ميان آنان پنجاه زن است"(9)

وجود زنان در ميان خواص و وزيران مهدي نشانگر اوج و عظمت والاي زنان در انقلاب جهاني حضرت مهدي(ع) است.

ياران مهدي (ع)، از صنف و نژاد ويژه اي نيستند، بلكه از گروهها و نژادهاي گوناگون و از سراسر جهان هستند.(10) و اكثريت قريب به اتفاق ياران امام زمان(ع) را جوانان تشكيل مي دهند. امام علي(ع) فرمود: "ياران مهدي همه جوانانند و پير و كهنسال در ميان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندكي كه مانند سرمه براي چشم و نمك براي غذا لازم هستند البته كم ترين چيز مورد نياز در غذا نمك است".(11)

ياران جوان

در اين كه مقصود از جوان بودن چيست، دقيقاً نمي توان اظهار نظر كرد آيا مقصود از جوان بودن آن است كه ياران حضرت از نظر سني جوان هستند و يا از نظر روحيه و قدرت؟

كوتاه سخن اين كه ياران حضرت مهدي(ع) در انحصار 313 تن نيست. اين

تعداد، گوياي نخستين گروندگان به حضرت، يا گوياي حلقه اوليه از فرماندهان و كارگزاران حضرت، يا گوياي تعداد نفراتي است كه امام در آغاز حركت با اين عده حركت مي كند.

ميان ياران اوليه؛ يعني 313 تن طبق روايت پنجاه زن وجود دارد اكثر قريب به اتفاق ياران حضرت مهدي را جوانان تشكيل مي دهند.

پي نوشت ها:

1 - بحارالانوار، ج 52، 341؛ نعماني، الغيبة، ص 315؛ منتخب الاثر، ص 166.

2 - الغيبة نعماني، ص 307.

3 - سيد بن طاووس، الملاجم و الفتن، ص 65، به نقل از مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص 295.

4 - ارشاد مفيد، ج 2، ص 383.

5 - مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع) ص 296؛ بحارالانوار، ج 53، ص 7.

6 - ارشاد مفيد، ج 2، ص 383.

7 - بحارالانوار، ج 52، ص 323.

8 - بحارالانوار، ج 52، ص 223.

9 - ينابيع الموده، ص 249.ؤ

10 - بحارالانوار، ج 53، ص 334؛ نعماني، پيشين، ص 315؛ طوسي، الغيبة، ص 284.

ياران امام زمان ( عج ) چند نفرند و از چه شهرهايي هستند؟
اشاره

در مورد 313 نفر انصار امام زمان "ع" كه از چه شهرستانهايي هستند توضيح بفرماييد.

ياران حضرت مهدي غ چند نفر و از كدام كشور مي باشند؟

پرسش

ياران امام زمان ( عج ) چند نفرند و از چه شهرهايي هستند؟

در مورد 313 نفر انصار امام زمان "ع" كه از چه شهرستانهايي هستند توضيح بفرماييد.

ياران حضرت مهدي غ چند نفر و از كدام كشور مي باشند؟

پاسخ

پاسخ اول

بنابر نقل روايات اصحاب و ياران خاص آن حضرت 313 نفر به تعداد ياران رسول خدا ( ص ) در غزوه بدر خواهدبود كه تعداد آنان از شهرهاي مختلف مشخص است و ما بعضي از آنها را ذكرمي كنيم :

24 نفر از طالقان ، 18 نفر از قم ، 14 نفر از كوفه ، 12 نفر از هرات ، 12نفر از مرو، 3 نفر از سجستان ، 3 نفر از رقه ، ( نزديك مرز سوريه و تركيه است ) ، 12 نفر از گرگان ، 9 نفر از بيروت ، 8 نفر از مداين ، 8 نفر از نيشابور،3 نفر از بصره ، 3 نفر از خابور ( نزديك مرز عراق و سوريه در استان حسكه وديرزور ) ، 7 نفر از ري ، 7 نفر از طبرستان ( مازندران ) ، 6 نفر از يمن ، 5 نفر ازطوس ( مشهد ) ، 3 نفر از دمشق ، 2 نفر از مدينه منوره ، 5 نفر از تفليس ، 4 نفراز همدان ، 4 نفر از ديلم ، 4 نفر از زنجار، 4 نفر از فسطاط ( در كشور عراق ) ، 2نفر از سبزوار و بقيه از ساير شهرها و مناطق خواهند بود .

در اين مورد به كتاب ( ( منتخب التواريخ ، ص 1119 ) ) مراجعه كنيد .كتاب هاي ديگر؛ مانند ( (

الزام الناصب ) ) از سوي اهل سنت نيز مطالب فوق را توضيح داده است ) ) . ;

حضرت صادق (ع) فرمود: هنگامي كه صاحب الزمان ظهور نمود، جوانان شيعه بدون وعده ي قبلي، در همان شب خودشان را به مكه مي رسانند. (1)

شرق و غرب جهان را اشغال مي كنند، تمام موجودات جهان را مسخر مي گردانند، هر يك از آنها نيروي چهل مرد دارد و قلوبشان از پاره هاي آهن سخت تر است به طوريكه اگر در راه هدف به كوههاي آهن برخورد نمايند آنها را پاره مي كنند و تا وقتي كه رضايت خدا فراهم نشود از جنگ دست نمي كشند" (2)

منابع و مآخذ:

1_ بحار الانوار، ج52، ص370

2- بحار الانوار، ج52، ص279 تا 380

پاسخ دوم

الف مطابق آنچه در بيشتر روايات آمده است ياران ايشان 313 نفر ... _ به تعداد رزمندگان جنگ بدر _ مي باشد اما با توجه به برخي روايات ديگر، اين افراد از ياران خاص و بااخلاصي هستند كه قبل از دعوت علني حضرت در مكّه به دور وي جمع مي شوند.(1) سپس حضرت دعوت را آشكار مي كنند و در اين هنگام حداقل 10 هزار نفر براي ياري ايشان نزد ايشان مي آيند تا اينكه قيام ايشان شروع مي شود.(2)

ب مطابق روايات ياران خاص حضرت از شهرهاي متفاوت و كشورهاي مختلف مي باشد بعنوان مثال از ايران از شهرهاي همدان و قزوين و قم و گرگان و...، از عراق از شهرهاي كوفه و بصره و موصل از شهر صنعا در يمن از شهر قيروان در تونس از شهر اسوان در مصر، از شهر يافا در فلسطين و...(3)

در

پاره اي از روايات آيه 148 سوره بقره "فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَ َت ِ أَيْن َ مَا تَكُونُواْ يَأْت ِ بِكُم ُ اللَّه ُ جَمِيعًا; در كارهاي نيك سبقت بگيريد، هر كجا كه باشيد خداوند همه شما را خواهد آورد." بر جمع شدن ياران خاص و ياكل شيعيان براي قيام حضرت تطبيق شده است (4)

ج با توجه به اشاره هايي كه در روايات شده است ايرانيان بخش اصلي ياران حضرت را تشكيل مي دهند و نقش مهمي در قيام حضرت دارند.

براي مطالعه بيشتر پيرامون اين موضوع مي توانيد به كتاب عصر ظهور _ نوشته علي الكوراني العاملي _ ترجمه عباس جلالي _ انتشارات سازمان تبليغات اسلامي _ سال 1371، ص 240 تا 260 مراجعه كنيد.

پاورقي

1)(كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق انتشارات جامعه مدرسين باب 36 (روايات امام جواد) حديث 2 _ ج 2، ص 377 / همچنين معجم احاديث الامام المهدي علي الكوراني العاملي ج 5، ص 39. قم / مؤسسه معارف الاسلاميه 1411.)

2)(كمال الدين شيخ صدوق باب 57 (علامات الخروج ، حديث 20، ص 654 / همچنين معجم احاديث امام المهدي ج 5، ص 38.)

3)(دلائل الامامه _ ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم الطبري _ مؤسسه بعثة قم 1413، ص 554_566، به نقل ابوبصير از امام صادق همچنين معجم احاديث الامام المهدي ج 3، ص 104، روايت 647 به نقل از اميرالمؤمنين )

4)(روايت امام رضا در تفسير عياشي ذيل آيه فوق / همچنين معجم احاديث الامام المهدي ج 5، ص 38.)

چرا قرآن كريم تعداد ياران حضرت مهدي غ را 313 نفر اعلام كرده است
پرسش

چرا قرآن كريم تعداد ياران حضرت مهدي غ را 313 نفر اعلام كرده است

پاسخ

تعداد ياران حضرت مهدي غ در قرآن كريم بيان نشده است در روايات مي خوانيم كه تعداد ياران آن حضرت 313 نفر است و اين بدين معنا نيست كه آن حضرت تنها 313 نفر يار دارد، ياران آن حضرت فراوان است افراد نزديك به آن حضرت و فرماندهان لشگر او به اين تعداد است

و گفته شده كساني كه در آغاز قيام حضرت گرد او جمع مي شوند، اين تعداد هستند.(ر.ك بحارالانوار، علامة مجلسي ج 52، ص 323، مؤسسة الوفأ، بيروت )

آيا امام زمان عليه السلام غير از 313 نفر اصحاب ديگري نيز دارند؟
پرسش

آيا امام زمان عليه السلام غير از 313 نفر اصحاب ديگري نيز دارند؟

پاسخ

از روايات استفاده مي شود كه اصحاب امام زمان (ع) بعد از ظهور از ده هزار نفر كمتر نيست.

محمّد بن مسلم از امام باقر (ع) نقل مي كند كه فرمود: "...هر گاه براي او حضرت مهدي (ع)- ده هزار مرد جمع شد، پس در روي زمين معبودي به جز خدا باقي نمي ماند...".

{پاورقي . همان. پاورقي}

در اينكه مقصود از اين روايات ورواياتي كه اصحاب حضرت را 313 نفر معين كرده چيست چند احتمال است:

1 - دو دسته كردن اصحاب حضرت به جهت اختلاف در درجات اخلاص آنها است، به اين نحو كه 313 نفر از آنها در كمال درجه اخلاص اند، وبقيه تا ده هزار نفر يا ده هزار نفر ديگر در مرتبه اي پايين ترند.

2 - اختلاف دو دسته در سرعت ملحق شدن آنها ورسيدن آنان به حضرت مهدي (ع) است، به اين نحو كه 313 نفر از ديگران زودتر به حضرت ملحق مي شوند.

3 - اختلاف در سرعت ايمان وبيعت نمودن با حضرت است.

4 - اختلاف در دفاع نمودن از حضرت باشد به اين معنا كه 313 نفر اولين دسته اي است كه حضرت را ياري خواهند نمود.

5 - اختلاف به لحاظ وظايف وكارهايي است كه به جهت اختلاف درجات اصحاب به آنها محوّل خواهد شد. مثلاً 313 نفر از فرماندهان ورئيسانند، بر خلاف بقيه افراد.

1_ صفات313 نفر ياران امام زمان (عج) چيست؟
اشاره

2- آيا 313 نفر دولت تشكيل مي دهند؟

3- ياران امام زمان(عج) در كجا به حضرت مي پيوندند؟

پرسش

1_ صفات313 نفر ياران امام زمان (عج) چيست؟

2- آيا 313 نفر دولت تشكيل مي دهند؟

3- ياران امام زمان(عج) در كجا به حضرت مي پيوندند؟

پاسخ

ج1_ امام عصر در انتظار آنان به سر مي برند، آنان از اقصي نقاط عالم جمع مي شوند ، نخستين بيعت كنندگان با حضرتند ، مدافعان مخصوص و محافظان ويژه امام زمانند ،پرچمدار و حاكمان روي زمينند ، كساني هستند كه در يك ساعت از اطراف عالم به محضر امام زمان مي رسند ، آنان با نام ونسب و نام پدر در نزد اولياي دين معروفند ، به دليل آنكه دست خدا همراه آنهاست هميشه پيروز وثابت قدم هستند ، كف دست وكف پا كليد قضا و رمز عبور از دريا است ، در مرتبه اي از علم و تقوي و معرفت قرار دارند كه همه كائنات در برابر آنها سر تسليم فرود مي آورند ، سر آمد روزگار هستند وكسي ياراي مقابله با آنها را ندارد ،50نفر از313نفر ياران امام، زن هستند.

ج2- آري حكومت تشكيل مي دهند هنگام ظهور حضرت حجت عج ) پشت كعبه به مي دهند و ميفرمايند « اي مردم , هر كس مي خواهد , آدم و نوح و فرزندانش , ابراهيم و اسماعيل, موسي و يوشع«عليه السلام » , و عيسي «عليه السلام » را ببيند منم , هركس مي خواهد , حضرت محمد «صلي الله عليه واله » و علي « عليه السلام » نظركند بمن نگاه كند هركه مي خواهد به حسن و حسين « عليهم السلام » و فرزندان حسين « عليه السلام » نظر كند مرا نظاره كند پس

اجابت كنيد مرا و من امروز شما را به آنچه تا كنون هشدار داده، نداده, هشدار ميدهم ( 1)

ياران امام 313 نفرند كه از نقاط مختلف جهان گرد حضرت جمع ميشوند و در مكه با آن حضرت بيعت ميكنند , خداوند قلوبشان را بهم الفت داده و از احدي ترس ووحشت ندارند مرادني هستند كه قلوبشان محكم و شك و ترديد در كارشان كه الهي است ندارند شعارشان « يا لثارت الحسين «عليه السلام » است.

يعني : انتقام گيرندگان خون حسين« عليه السلام » در هنگام ظهور حضرت مهدي «عج» نداي از آسمان شنيده ميشود كه { ايها الناس ان الله قطع عنكم مده الجبارين و ولي الامر خير امته محمد (صلي الله عليه و اله ) فالحقوا بمكه } ( 2) ترجمه :« اي مردم عالم خداوند حكومت و رياست ستمگران و جباران را به پايان رساند و و لايت و سروري بهترين اشخاص است و محمد«صلي الله عليه واله » را براي شما قرار داد به مكه هجوم آوريد و به ياران حضرت مهدي (عج) ملحق شويد .

ج3- : امام عصر « عليه السلام » در روز و ساعتي مشخص در مكه ظهور كرده و ياران او چون پروانه هاي عاشق از سراسر جهان به گرد او جمع مي شوند .

ابتدا ياران خاص حضرت يعني: همان 313 نفر خود را به مكه رسانده و با امام

« عج » بيعت مي كنند. اين تعداد از كل نقاط مختلف جهان هستند كه تعداد هر چند نفر از كدام شهر در كتاب المهدي( ع ) مكتوب است , امام (عج ) مدتي درمكه مانده و بعد

بسوي مدينه حركت ميكند فضل بن عمر از امام صادق « عليه السلام » سوال كرد حضرت مهدي ( عج ) با مردم مكه چه مي كند ؟

فرمودند : آنها را دعوت به حكومت و موعظه حسنه مي كند آنها هم از وي اطاعت مي نمايند، آنگاه مردي از خاندان خود را در آنجا به نيابت خود منصوب داشته و مكه را بقصد مدينه ترك ميگويد، مفصل پرسيد در مدينه چه مي شود ؟ امام « عج » فرمودند: امام عصر پس از مبارزاتي در مدينه با سپاه خود بسوي عراق و كوفه مي آيد در كوفه با سيد حسني ملاقات كرده و سيد حسني و سپاهيانش با امام ( ع) بيعت ميكنند ( 3)

امام زمان « عج» مركز حكومتش كوفه است و محل حكومت در مسجد جامع كوفه و جايگاه تقسيم غنائم و بيت المال مسجد سهله است طول شهر كوفه زياد ميشود تا مجاور كربلا ميگردد و در آن ايام كربلا را محل رفت و آمد فرشتگان و مؤمنين خواهد نمود و بركت و نعمت را در آن سرازير خواهد كرد امام « عج » شرق و غرب جهان را فتح كرده و اسلام را بر سراسر جهان حكمفرما مي سازد او طبق سنت پيامبر «صلي الله عليه واله » و كتاب خدا و سيره اهل بيت گراميش عمل مي كند مانند جدش علي « عليه السلام » غذايش ساده , لباسش خشن است , در حكومت امام « عج » بركات زمين آشكار و ثروت و نعمت .... بسيار ميشود ... خدا ان شاء الله ما و شما را جز ء اصحاب

و ياران و منتظرين ايشان قرار دهد.

موفق باشيد

منابع :

1-مهدي موعود , علي دواني ,

2-رهبر جاودان , زندگي امام زمان «عج» محمد خاص .

3-در محضر لاهوتيان , زندگي عارف جعفر مجتهدي

4-توبه زيبا ترين پوزش.

5-پژوهشي دقيق در زندگي امام علي بن موسي الرضا «عليه السلام » , محمد صالحي

آيا انحصار ياران حضرت مهدي (عج ) به 313 نفر يك نوع تبعيض نيست ؟
پرسش

آيا انحصار ياران حضرت مهدي (عج ) به 313 نفر يك نوع تبعيض نيست ؟

پاسخ

اين كه ياران حضرت مهدي 313 نفر هستند مطلب صحيحي است ولي منظور ياران خاص و فرماندهان لشكرهاي حضرت مي باشد، زيرا شكي نيست كه همه مؤمنين و مؤمنات در آن زمان از ياران و ياوران آن حضرت مي باشند وحتي گروهي از مؤمنين زمان هاي گذشته زنده مي شوند و در ركاب حضرت بر عليه كفر مبارزه مي نمايند به همين جهتدر دعاي عهد مي خواهيم كه خداوند ما را از كساني قرار دهد كه در ركاب حضرت وجود داشته باشيم. افزون بر آنبيان واقعيت نبايد موجب يأس و دلسردي بشود، بلكه منطقا هر كس بايد تلاش كند كه خود را به حد اعلاي كمالاتبرساند تا در رديف ياران ويژه آن حضرت قرار گيرد.

ظاهراً اين 313نفر كه در روايات آمده است , از طلايه داران و پيشگامان نهضت حضرت مهدي 7هستند; زيرا در ديگر روايات ياران آن حضرت ده هزار,(1) دوازده هزار, پانزده هزار(2) و حتي به

عنوان توده هاي انبوه ,(3) ياد شده است .

پس احتمال دارد اين گروه اندك , يعني 313نفر, فرماندهان و وزيران امام باشند كه در آغاز, هسته هاي اصلي نيروها را بر عهده دارند و پس از پيروزي براي ارشاد و دادرسي و كارگزاري به سرزمين هاي دور و نزديك فرستاده مي شوند.

امام صادق 7مي فرمايد: .(4) از اين گروه به نقبا, خواص و ذُخْراللّه تعبير شده است .(5)

اگر خوب دقت كنيم اين افراد بايد مؤمن كامل باشند تا بتوانند جهاني را اداره كنند. اگر بخواهيم مثال بزنيم ,بايد بگوييم آن حضرت به 313ياور همچون امام خميني (ره ) نياز

دارد تا بتواند دنيايي با اين گستردگي وپيچيدگي را به انقلابي بزرگ رهنمون گردد. به اميد آن روز.

1)(پ_اورقي 1.نعماني , الغيبة, ص 307 به نقل از مجله حوزه , ص 294

2)پ_اورقي 2.سيد بن طاووس , الملاحم والفتن , ص 295

3)(پ_اورقي 3.محمد باقر مجلسي , بحارالانوار, ج 6 ص 295

4)(پ_اورقي 4.شيخ صدوق , كمال الدين , ص 473

5)(پ_اورقي 5.بحارالانوار, ج 53 ص 7

آيا تعداد 313 نفر ياران امام زمان(عج) مشخص است؟ توضيح دهيد.
پرسش

آيا تعداد 313 نفر ياران امام زمان(عج) مشخص است؟ توضيح دهيد.

پاسخ

در مورد تعداد ياران حضرت مهدي (عج ): سه دسته روايات وجود دارد

دسته اول : روايات متعدد (مستفيض ) از ائمه (ع ) به ما رسيده است كه ياران حضرت مهدي 313 نفر به تعداد ياران پيامبر در جنگ بدر هستند, (منتخب الاثر, صافي گلپايگاني , الفصل السابع , الباب الخامس , بيست و پنج روايت را با اين مضمون گردآوري كرده است ) و در منابع روايي اهل سنت نيز همين تعداد به عنوان ياران حضرت مهدي بيان شده است , (مجمع الزوائد و منبع الفوائد, نور الدين هيثمي , ص 119; الحاوي للفتاوي السيوطي , ج 2, ص 150, هر دو كتاب در الموسوعه الامام المهدي , به نقل از ((چشم به راه مهدي )), جمعي از نويسندگان , دفتر تبليغات اسلامي حوزه , ص 365).

دسته دوم : رواياتي كه ياران ايشان را ده هزار نفر ذكر مي كند, (الغيبه , نعماني , ص 307; بحارالانوار, ج 52, ص 306 و 326).

دسته سوم : رواياتي كه مي گويد تمام شيعيان در گرد حضرت جمع مي شوند و يا مي گويد اهل شرق و غرب زمين با نهضت او همراه مي شوند, (منتخب الاثر, صافي گلپايگاني , الفصل السابع , الباب السادس , ص 597).

نتيجه ي جمع اين روايات , با توجه به قرائن و شواهدي كه از خود همين روايات استفاده مي شود اين است كه ياران خاص حضرت كه

1 ) ياران خاص حضرت كه هسته اصلي نيروها را تشكيل مي دهند و فرماندهان و كارگزاران حضرت مهدي (عج) هستند, سيصد و

سيزده نفر به تعداد اهل بدر مي باشند:

((امام صادق (ع ): گويا مي نگرم به قائم (عج ) بر فراز منبر كوفه , در حالي كه يارانش پيرامون او حلقه زده اند. آنان پرچمداران و كارگزاران امام بر روي زمين هستند)), (كمال الدين , ص 673). از ياران خاص يعني 313 نفر, در روايات تعبير به ((نقبائ)) و ((خواص )) نيز شده است , (بحارالانوار, ج 53, ص 7). اين عده , كساني هستند كه خداوند آنان را از قبل از ظهور حضرت مهدي (عج ), به سبب قابليت و لياقتشان برگزيده است , (همان مصدر). ياران خاص (313 نفر) نخستين كساني هستند كه گرد حضرت جمع مي آيند و دعوت جهاني امام مهدي با آنان شروع مي شود پس از آشكار شدن دعوت حضرت , تعداد ده هزار نفر, كساني هستند كه به امام (ع ) مي پيوندند و به عنوان هسته اوليه نيروهاي حضرت , تحت فرماندهي همان 313 نفر, قيام جهاني امام زمان با اين عده آغاز مي شود: ((امام جواد(ع ): زماني كه سيصد و سيزده نفر از ياران خاص امام قائم به خدمت آن بزرگوار رسيدند حضرت , دعوتش را به جهانيان آشكار مي كند و وقتي اين تعداد به ده هزار نفر رسيد, به اذن خداوند متعال قيام مسلحانه مي كند)), (بحارالانوار, ج 52, ص 283, حديث 10). و در ادامه ي نهضت , توده هاي انبوه مردم از سراسر جهان كه در انتظار منجي بشريت به سر مي برند و از ظلم و ستم به ستوه آمده اند, به ايشان مي پيوندند, (منتخب الاثر, الفصل السابع , الباب

السادس , ص 597; الملاحم و الفتن , سيد ابن طاووس , ص 65).

2. اين كه آيا ياران خاص يعني 313 نفر, تاكنون تكميل شده اند يا نه ؟ مانند بسياري از امور ديگر براي ما معلوم نيست چون در مورد اين نفرات , تنها جز شمردن صفاتي از آنان , در روايات نام آنان به خصوص ذكر نشده جز برخي افراد مثل اصحاب كهف , سلمان , مالك اشتر, (رجعت , علامه مجلسي , كانون پژوهش , اصفهان , چاپ اول , ص 45).

3. نكته اي كه بايد به آن توجه داشت , اينكه در مورد زمان ظهور حضرت - كه خداوند به آن عالم است - در روايات اموري به عنوان علائم و زمينه ها و شرايط ظهور حضرت ذكر شده است , كه يكي از آنها تكميل ياران خاص يعني 313 نفر است اما اين تنها شرط نيست تا با تكميل اين عده , حضرت ظهور كنند بلكه علاوه بر اين حصول شرايط ديگري نيز لازم است .

مصاديق

حضرت عيسي

الآن حضرت عيسي (ع) در كجايند؟ آيا در موقع ظهور امام زمان (عج) از ياران حضرتند؟
پرسش

الآن حضرت عيسي (ع) در كجايند؟ آيا در موقع ظهور امام زمان (عج) از ياران حضرتند؟

پاسخ

حضرت عيسي بن مريم، پيامبر برگزيدة خداوند به امر خداوند از مادرش در 622 سال، پيش از هجرت رسول گرامي اسلام در شهر بيت لحم (ناصره) فلسطين متولد شد.

از آن جايي كه يهودي ها همواره با حضرت مسيح سر دشمني داشتند، تصميم به قتل او گرفتند. در آن حال حضرت عيسي با حواريون ميان باغي بود. سپاه يهود چون به باغ درآمدند، همة شاگردان عيسي پراكنده شدند و فرار كردند. يكي از يهودي ها كه شبيه حضرت عيسي بود و جاي عيسي را نيز به او نشان داده بود، به دست يهودي ها افتاد و خيال كردند عيسي است و چون مجال تحقيق نداشتند ، او را دار زدند و فكر كردند عيسي را به دار كشيده اند. در اين حال خداوند حضرت عيسي را به آسمان بالا برد كه هم اكنون زنده است . از آية شريفة " بل رفعه الله إليه؛ بلكه خدا او را بالا برد" استفاده مي شود كه خداوند حضرت عيسي را از شر يهودي ها كه مي خواستند عيسي را به دار بزنند، نجات داد و او را بالا برد. البته اين جمله هم اعم است؛ هم شامل فوت شدن او به صورت طبيعي مي شود و هم شامل اين مي شود كه خداوند معجزه آسا جمس و روح او را بالا برده و الآن زنده باشد. هر دو احتمال صحيح به نظر مي رسد.[10] و بر اساس روايات بعد از ظهور قائم آل محمد به زمين فرود مي آيد و در پشت

سر امام زمان (عج) اقتدا كرده و نماز مي خواند.[11]

برادر عزيز و گرامي! تقوا و خداترسي بهترين زاد و توشة در دنيا و آخرت است. حمايت از دين و از عالمان ديني و دوري و پرهيز از گناهان از اركان لازم براي پيمودن راه كمال است. پيمودن خط امام و پيروي از رهبري معظم انقلاب از وظائف شرعي همة ما است.

3[10] تفسير الميزان، ج 5، ص 210.

3[11] مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 7، ص 563ك ماده عيسي بن مريم؛ لطف الله صافي، منتخب الأثر ، ص 600، حديث 1 _ 3.

در روايات آمده است كه حضرت عيسي عليه السلام پس از ظهور مهدي (عج) به ايشان اقتدا مي نمايد. آيا الان نيز حضرت عيسي عليه السلام از امام مهدي (عج) تبعيت مي كنند؟
پرسش

در روايات آمده است كه حضرت عيسي عليه السلام پس از ظهور مهدي (عج) به ايشان اقتدا مي نمايد. آيا الان نيز حضرت عيسي عليه السلام از امام مهدي (عج) تبعيت مي كنند؟

پاسخ

انباي عظام الهي از تكاليف و وضع خاصي در پيشگاه الهي برخوردارند، آن هم پيامبري همانند حضرت عيسي عليه السلام كه به تعبير قرآن مجيد:

مسيح عليه السلام را نكشتند و بردار نكردند بلكه أمر برايشان مشتبه شد و خداوند او را نزد خود برد.

نساء (4)، آيات 158 - 157.

اوّلاً: با توجه به اين آيات و روايات ما كه حضرت عيسي عليه السلام زنده است و نزد خدا مي باشد، كسي نمي تواندادعا كند كه از آسمان ها و از وضعيت حضرت عيسي عليه السلام نزد خداوند، اطلاع دقيقي دارد.

ثانياً حضرت عيسي در كلمات خويش، بشارت به وجود پيامبري به نام "احمد" داده است. اين مسئله در قرآن كريم آمده، ضمناً بيانگر اين امر است كه علاوه بر بشارت به وجود چنين پيامبر الهي معتقد به نبوت و شريعت پيامبر مي باشد.

ثالثاً: رواياتي داريم كه حضرت عيسي عليه السلام بعد از خروج و ظهور حضرت مهدي(عج) نماز مي گزارد.

پيامبر گرامي صلي الله وعليه وآله اسلام فرمود: "سوگند به آن كسي كه مرا مژده آور راستين قرار داد! اگر از عُمر جهان، جز يك روز نمانده باشد، خداوند همان يك روز را آن قدر طولاني مي كند تا فرزندم مهدي (عج) خروج كند. پس از خروج او، عيساي روح الله فرود مي آيد، و در پشت سر وي نماز مي گزارد، آن گاه زمين با فروغ پروردگار روشن مي شود و حكومت مهدي (عج) به شرق و عرق گيتي مي رسد".

شيخ صدوق، كمال الدين، ص 163، به نقل از عبدالرحمان انصاري، در انتظار خورشيد ولايت، ص 279، چاپ دفتر تبليغات قم.

با

توجه به اين روايت و نزول حضرت عيسي عليه السلام از آسمان و نماز خواندن ايشان پشت سر حضرت مهدي(عج) و اينكه او از ياوران حضرت(عج) به حساب مي آيد، مي توان استفاده نمود كه حضرت عيسي عليه السلام معتقد به امامت حضرت مهدي(عج) است و نماز خواندن پشت سر حضرت تبعيت آن پيامبر الهي را مي رساند.

ظهور امام زمان(ع) و حضرت مسيح(ع) چگونه است؟
پرسش

ظهور امام زمان(ع) و حضرت مسيح(ع) چگونه است؟

پاسخ

روايات در زمينه ظهور حضرت مهدي(عج) بسيار است.

روايات بسياري نشانه ها و حوادث پيش از ظهور را بيان كرده اند، اما در وقت ظهور، حوادث خاصي اتفاق مي افتد.

در روايات آمده است: هنگامه ظهور به قيامتي شبيه است كه خلائق از شرق و غرب و جنوب و شمال زمين بدان آگاه شده و ياراني خاص كه گويا معاونان حضرتند، همراهش حاضر خواهند بود. حضرت اباعبدالله الحسين سلام الله عليه فرمود: "آن هنگام كه ديديد آتشي (نوري) از مشرق، سه يا هفت روز فروزان بود، پس منتظر فرج آل محمد(ص) باشيد... منادي از آسمان به اسم "مهدي" ندا مي دهد، پس مي شنوند از مشرق و مغرب تا جايي كه خوابيده ها بيدار شده و ايستادگان مي نشينند، نشستگان برمي خيزند، پس رحمت خدا بر كسي باد كه اين ندا را مي شنود و آن را پاسخ مي گويد. در حقيقت صدا و صوت اول صداي جبرئيل روح الامين است".(1)

حضرت پس از ظهور آيه شريفه "بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين" را تلاوت فرموده و ادامه مي دهد كه "انا بقية الله في أرضه"

در مورد حضور عيسي بن مريم(ع) هنگام ظهور قائم آل محمد(ص) به بعضي از احاديث برمي خوريم كه گرچه توضيح مشروحي ندارند، لكن اشاره دارند كه عيساي مسيح به وقت ظهور امام عصر، با حضرت همراهي خواهند كرد و هنگام اقامه نماز پشت سر امام خواهند ايستاد (اين معنا اشاره به تبعيت حضرت عيسي (ع) از حضرت مهدي است)

رسول گرامي اسلام(ص) فرمود: "امامان بعد از من دوازده مرد از اهل بيت من هستند، اول آن ها علي و وسط ايشان محمد و آخر آن ها نيز محمد است. او است

مهدي امت كه عيساي مسيح پشت سرش نماز مي گذارد".(2)

پي نوشت ها:

1 - آية الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، باب 4، ص 449، حديث 8.

2 - بحارالانوار، ج 36، ص 312، حديث 157.

ما مسلمانان اعتقاد داريم كه نجات دهندة عالم بشريت امام زمان است ، نيز عقيده داريم كه حضرت عيسي به امر خداوند زنده است. آيا اين دو در قيامت همراه هم براي نجات بشر مي آيند؟
پرسش

ما مسلمانان اعتقاد داريم كه نجات دهندة عالم بشريت امام زمان است ، نيز عقيده داريم كه حضرت عيسي به امر خداوند زنده است. آيا اين دو در قيامت همراه هم براي نجات بشر مي آيند؟

پاسخ

اين نگرش كه حضرت عيسي (ع) و امام زمان (ع) در قيامت به نجات بشر مي پردازند، قابل قبول نبوده و فاقد مباني علمي و دلايل مي باشد. نجات بشر از ظلم ها و تشكيل جامعه آرماني قبل از قيامت و در اين عالم مي باشد، يعني امام زمان (ع) با ظهور خود به تشكيل جامعه مطلوب مي پردازند:

بين عقايد ما مبني بر زنده بودن حضرت عيسي (ع) و منجي بودن امام زمان (ع) تضاد وجود ندارد؛ زيرا در معارف اسلام دو منجي به نام هاي حضرت عيسي (ع) و امام زمان (ع) بيان نشده است، يك منجي وجود دارد كه امام زمان (ع) است حضرت عيسي (ع) در هنگام ظهور امام زمان (ع) نزول نموده و در كنار امام زمان قرار گرفته و با او نماز خوانده و با ايشان بيعت مي كند.(1) و در راستاي هدف عالي امام زمان (عج) كه تشكيل جامعه آرماني است، قرار دارد و از ياران حضرت مي باشد.

در برخي روايات تصريح شده است كه حضرت عيسي (ع) يكي از فرماندهان امام زمان (ع) بوده و حضرت را در تشكيل حكومت و سركوبي مخالفان ياري مي كند. امام علي (ع) فرمود: "... آن گاه مهدي (عج) حضرت عيسي را به جانشيني خود در عمليات تهاجمي عليه دجال بر مي گزيند. عيسي (ع) براي يافتن و سركوبي دجّال حركت مي كند ... دجّال به

سوي حجاز حركت مي كند و عيسي (ع) در گردنة "هرشا" به او مي رسد و فرياد هولناك بر او مي كشد و ضربه اي سخت بر او فرود مي آورد و او را در شعله هاي آتش ذوب مي كند، آن سان كه سرب در آتش ذوب مي شود".(2)

پي نوشت ها:

1 - منتخب الاثر، ص 479.

2 - الشيعه و الرجعه، ج1 ص 167، به نقل از نجم الدين طبسي، چشم انداز به حكومت مهدي، ص 93 - 94.

آيا حضرت مسيح همزمان با حضرت مهدي(عج) ظهور مي كند، چرا؟
پرسش

آيا حضرت مسيح همزمان با حضرت مهدي(عج) ظهور مي كند، چرا؟

پاسخ

همزمان با ظهور حضرت مهدي(عج) فرود آمدن حضرت عيسي(ع) از آسمان مورد پذيرش تمامي مسلمانان است. بسياري از مفسران آية 159 سورة نساء را بر همين معنا تفسير كرده اند.

روايات دربارة فرود آمدن حضرت عيسي(ع) در منابع شيعه و سني بسيار است. در روايات آمده است كه حضرت عيسي در پشت سر امام مهدي(عج) نماز مي گذارد و هر سال به حج خانه خدا مي رود. مسلمانان به همراهي وي به نبرد با منحرفان و ملحدان مي روند و بعد از چهل سال رحلت مي كند. حضرت مهدي(عج) او را كنار قبر مادرش در قدس به خاك مي سپارد. بسياري از حقايق مربوط به غيبت و ظهور حضرت مهدي(عج) بر ما پوشيده است، شايد بتوان گفت كه اقتداي حضرت عيسي(ع) به امام زمان گوياي بزرگي و اهميت قيام و انقلاب حضرت مهدي(عج) است. حضرت عيسي(ع) آن پيامبر بزرگ و اولي العزم، وقتي مريد و پيرو امام مهدي(عج) باشد، به روشني بر اهميت و ارزش اعتقاد به مهدويت دلالت دارد.

براي مطالعه بيشتر نگاه كنيد به كتاب عصر ظهور، علي كوراني، نشر سازمان تبليغات، ص 340 _ 349.

مي گويند: هنگام ظهور امام زمان(عج) حضرت عيسي به ايشان اقتدا مي كند. آيا حضرت مسيح مسلمان مي شود؟
پرسش

مي گويند: هنگام ظهور امام زمان(عج) حضرت عيسي به ايشان اقتدا مي كند. آيا حضرت مسيح مسلمان مي شود؟

پاسخ

از نظر قرآن كريم، دين خدا از آدم تا خاتم يكي است و اختلاف در دين وجود ندارد. همه پيامبران به يك مكتب دعوت كرده اند. اصول مكتب انبيا كه دين ناميده مي شود، يكي بوده است. تفاوت شرايع آسماني در يك سلسله مسايل فرعي است كه به حسب مقتضيات زمان و خصوصيات محيط و ويژگي هاي مردمي كه دعوت شده اند، به وجود آمده و همه شكل هاي متفاوت و اندام هاي مختلف، يك حقيقت و به سوي يك هدف و مقصود بوده است.

تفاوت ديگر در سطح تعليمات بوده كه پيامبران بعدي به موازات تكامل بشر در سطح بالاتري تعليمات خويش را كه همه در يك زمينه بوده القا كرده اند مثلاً تعليمات اسلام در مورد مبدا و معاد و جهان و معارف پيامبران پيشين از نظر سطح مسايل تفاوت دارد. به تعبير ديگر بشر در تعليمات انبيا مانند يك دانش آموز بوده كه او را از كلاس اول تا آخرين كلاس بالا برند.

مكتب پيامبران تدريجاً بر حسب استعداد جامعه انساني عرضه شده تا بشريت رسيده است به حدي كه آن مكتب به صورت كامل و جامع توسط حضرت محمد (ص) عرضه شد.

از نظر قرآن آن چه وجود داشته و همه پيامبران عرضه كرده اند، دين بوده است، نه اديان، قرآن دين خدا را از آدم تا خاتم يك جريان پيوسته معرفي مي كند، نه چند تا، و يك نام روي آن مي گذارد و آن "اسلام" است. البته مقصود اين نسبت كه در همه دوره ها دين خدا با اين نام خوانده شده، بلكه مقصود اين است

كه حقيقت دين داراي ماهيتي است كه بهترين معرف آن لفظ اسلام است.(1) از اين رو مي گويد: "ان الدين عند الله الاسلام؛ دين نزد خدا اسلام است".(2) يا مي گويد: "ابراهيم نه يهود و نه نصراني، بلكه حقجو و مسلمان بود".(3)

پس دين خدا كه از طرف پيامبران الهي عرضه شده، يكي بوده است، با آن خصوصيتي كه گفته شد و مردم در دوران گوناگون موظف بوده اند از شريعت پيامبر زمان خود پيروي نمايند، به لحاظ اين كه در آن زمان دين به شكل كامل تر از زمان گذشته عرضه مي شود، تا برسد به دوران خاتميت كه همه مردم پس از بعثت رسول اكرم (ص) بايد از دين او كه دين اسلام است تبعيت نمايند.

بر اين اساس حضرت عيسي(ع) كه به عقيده مسلمانان زنده است و با ظهور امام زمان(عج) ظاهر خواهد شد، از آغاز مسلمان بوده است، نه اين كه بعد از ظهور امام زمان(عج)اسلام آورد؛ زيرا بر وي مانند همه پيامبران الهي به دين كامل و واحد الهي ايمان داشت كه اين دين كامل الهي اسلام است.

افزون بر آن در زمان ظهور، دين اسلام همه جهان را فراگرفته و اسلام ديني است كه همگان بدان روي مي آورند:"....ليظهره علي الدينه كله و لو كره المشركون" (4) حضرت عيسي (ع) كه يكي از ياران امام زمان(عج) است نيز به عنوان مسلمان امام زمان (عج) را همراهي مي كند.

پي نوشت ها:

1 - مرتضي مطهري، وحي و نبوت، ص 165.

2 - آل عمران، (3) آيه 19.

3 - همان، آيه 67.

4 - توبه (9)، آيه

1- اينكه حضرت عيسى((عليه السلام)) در آخر زمان ظهور مى كند آيا در زمان ظهور حضرت حجّة است يا خير؟
پرسش

اينكه حضرت عيسى((عليه السلام)) در آخر زمان ظهور مى كند آيا در زمان ظهور حضرت حجّة است يا

خير؟

پاسخ

حضرت عيسى((عليه السلام)) چنانكه از قرآن كريم استفاده مى شود خداوند او را به آسمان بالا برده است: «بل دفعه الله اليه و كان الله عزيزاً حكيماً; بلكه خداوند او را به سوى خود، بالا برد و خداوند توانا و حكيم است»(1). و آن حضرت موقع ظهور امام زمان((عليه السلام))از آسمان نازل مى شود.

از امام باقر((عليه السلام)) روايت شده است كه: «انّ عيسى ينزل قبل يوم القيامه الى الدنيا فلاينقى اهل ملة يهودى و لانصرانى الا آمن به قبل موته. و يصلى خلف المهدى((عليه السلام)); عيسى((عليه السلام)) قبل از فرا رسيدن روز قيامت به دنيا فرود مى آيد و هيچ ملّت يهودى و مسيحى باقى نمى ماند جز اينكه قبل از مرگش بدو ايمان مى آورد، و آن حضرت پشت سر مهدى((عليه السلام)) نماز مى خواند»(2).

پاورقي

1 - سوره نساء، آيه 158.

2 - مجمع البيان، ج 2، ص 137.

اگر امام زمان(عج) ظهور كند، حضرت عيسي(ع) هم ظهور خواهد كرد؟
پرسش

اگر امام زمان(عج) ظهور كند، حضرت عيسي(ع) هم ظهور خواهد كرد؟

پاسخ

بله، از روايات موجود در اين زمينه به دست مي آيد كه در عصر ظهور حضرت حجة بن الحسن العسكري - ارواحنا له الفدا - حضرت مسيح(ع) از آسمان نزول خواهد كرد و در محضر آن حضرت حضور خواهد داشت. اين امر از امور قطعي و مسلّم نزد شيعه و همين طور اهل سنت است. روايات در اين باب متعدد است كه در اينجا به نقل چند روايت بسنده مي كنيم.

1 - در حديث معراج، خداوند خطاب به پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد: اي محمد، اين فضيلت را براي او (علي (ع)) قرار دادم كه از صلب او يازده مهدي (هدايتگر) خارج سازم... و آخرين آنها كسي است كه عيسي بن مريم، در نمازش به او اقتدا مي كند.

{P - كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج 1، ص 471. P}

2 - رسول خدا(ص) مي فرمايد: [هنگامي كه قائم ما قيام كند] عيسي بن مريم در هنگام صبح به زمين فرود آيد؛ و او وزير دست راست قائم و نماينده و جانشين اوست. عيسي بن مريم از كرامت قائم ما، امنيت را در عالم گسترش مي دهد.

{P - همان، ج 5، ص 306. P}

علماي اهل سنت نيز در آثار و نوشته هاي خود به اين مسأله اذعان دارند. از جمله جلال الدين سيوطي در كتابش، الحاوي للفتاوي، نقل مي كند كه رسول خدا(ص) فرمود: در هنگام قيام قائم ما، عيسي بن مريم از آسمان به زمين فرود مي آيد. آنگاه امير و فرمانده آنها يعني مهدي(عج) خطاب به عيسي(ع) مي فرمايد: به جمع ما بيا و با ما نماز بخوان.

{P - همان. P}

آيا عيسي بن مريم ع) با صاحب الزمان ع) ظهور مي كند؟
پرسش

آيا عيسي بن مريم ع) با صاحب الزمان ع) ظهور مي كند؟

پاسخ

بله حضرت مسيح(ع) در دوران ظهور حضرت مهدي(عج) از آسمان فرو مي آيد، قرآن مجيد مي فرمايد: "وَإِن مِّن ْ أَهْل ِ الْكِتَ_َب ِ إِلآ لَيُؤْمِنَن َّ بِه ِي قَبْل َ مَوْتِه (نسأ،159) و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه به او قبل از مرگش ايمان مي آورد."

طبق نظر يكي از تفاسير، منظور از آيه اين است كه تمام اهل كتاب به حضرت مسيح پيش از مرگ او ايمان مي آورند و اين هنگامي است كه طبق روايات اسلامي در زمان ظهور حضرت مهدي غ از آسمان فرو مي آيد و پشت سر حضرت نماز مي گزارد.(تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 4، ص 204، دارالكتب الاسلامية )

اين مضمون را در روايتي از امام باقر7 نيز مي بينيم كه فرمود: "ان عيسي ينزل قبل يوم القيامة فلا يبقي اهل مله يهودي و لاغيره إلاّ ءامنوا به قبل موتهم و يصلي عيسي خلف المهدي غ حضرت عيسي غ، قبل از روز قيامت و در دوران حضرت مهدي عج از آسمان فرو مي آيد و همة اهل كتاب را به پيروي از حكومت و امامت حضرت مهدي(عج) فرا مي خواند و خودش هم براي اتمام حجت پشت سر حضرت مهدي نماز مي خواند."(منتخب الاثر، آيت الله صافي ص 600، انتشارات حضرت معصومه )

به اين خاطر، مسلّم است كه حضرت مسيح در دوران ظهور حضرت مهدي غ خواهد آمد و البته روشن است كه مسيح به حكم اين كه آيينش مربوط به گذشته بوده وظيفه دارد در آن زمان از آيين موجود; يعني اسلام كه مهدي غ مجري آن است پيروي

كند.(تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 4، ص 204، دارالكتب الاسلامية )

در زمان ظهور امام زمان (عج ) نقش و برنامه حضرت عيسي (ع ) در حكومت چيست ؟
پرسش

در زمان ظهور امام زمان (عج ) نقش و برنامه حضرت عيسي (ع ) در حكومت چيست ؟

پاسخ

مسئله فرود آمدن حضرت عيسي از آسمان، در آخرالزمان مورد اتفاق مسلمانان است و بسياري از مفسرين آيه 159 سوره نساء را بر همين معنا تفسير نموده اند. روايات در باب فرود آمدن حضرت عيسي در منابع شيعه و سني بسيار فراوان است. در روايات آمده كه حضرتعيسي در پشت سر امام مهدي(عج) نماز مي گزارد و هر سال به حج خانه خدا مي رود و مسلمانان به همراهي وي به نبرد يهود روم و دجّال مي روند و بعد از چهل سال رحلت نموده و در مراسمي علني، حضرت مهدي(عج)، عيسي(ع) در كنار قبر مادرش در قدس به خاك مي سپارد. البتهقضاوت درباره اين جزئيات مشكل است. براي مطالعه بيشتر نگاه كنيد عصر ظهور، علي كوراني، سازمان تبليغات، صص 340 _ 349{J

از نظر اسلام آيا حضرت عيسي با توجه به اينكه زنده است و با حضرت مهدي ظهور خواهد كرد بر پيروان كنوني مسيحي خود ولايت و شفاعت دارد؟
اشاره

Assalamu Aleykum

My questions about Christianity, Islam and Hazrate Mahdi:

According to our Islamic beliefs, could it b

پرسش

از نظر اسلام آيا حضرت عيسي با توجه به اينكه زنده است و با حضرت مهدي ظهور خواهد كرد بر پيروان كنوني مسيحي خود ولايت و شفاعت دارد؟

Assalamu Aleykum

My questions about Christianity, Islam and Hazrate Mahdi:

According to our Islamic beliefs, could it be that Hazrate Eesa (=Jesus) had and still has - as he is still alive - "Velaya" and "Shefa'ah" towards his Christian followers (as a messenger of Allah and not as Allah's son), he is alive like Hazrate Mahdi and will come back to earth the way he will and with him?

پاسخ

اينكه حضرت عيسي كشته نشده و خداوند او را به آسمانها برده است از مواردي است كه در قرآن تصريح شده است.

و در روايات فراواني نيز آمده است كه در زمان ظهور حضرت او نيز به زمين فرود خواهد آمد و به امام زمان(عج) اقتداء خواهد كرد.

نكته ديگر اينكه براساس اعتقادات ما در هر برهه از زمان تنها يك ولي بر مردم ولايت دارد. پس در زمان ظهور حضرت حجت تنها ولايت ايشان بر مردم جهان حاكم است حتي با حضور حضرت عيسي و ديگران.

نظير اين موضوع را مي توان در زمان حيات امام حسن (ع) و امام حسين (ع) بيان كرد كه با وجود امام حسن(ع) ولايت از ناحيه وي بر مردم اعمال مي شده است و در صورت رجوع مردم به امام حسين(ع) ايشان مي فرمود‚ هرچه كه امام مجتبي(ع) بفرمايند همان است . يعني ولايت در هر زمان به عهده يك نفر است. علاوه اينكه رواياتي داريم كه امام زمان(عج پس از ظهور به طور كامل بر مسيحيان و يهوديان اشراف

دارد و بر آنها براساس تورات و انجيل حكم خواهد كرد و بر طبق آنها با ايشان سخن خواهد گفت.

در نتيجه تنها ولايت امام زمان (عج) حاكم خواهد بود.

با توجه به اينكه ما حضرت عيسي(ع) را پيامبر و آورنده آيين مسيحيت مي دانيم، آيا اين درست است كه وقتي حضرت مسيح با حواريون بر زمين فرود آيد همه مسيحيان را خواهد كشت و تنها مسلمانان بر زمين زنده خواهند ماند و نيز اينكه او مسيحي نيست و از مسيحيت برائت مي جويد
پرسش

با توجه به اينكه ما حضرت عيسي(ع) را پيامبر و آورنده آيين مسيحيت مي دانيم، آيا اين درست است كه وقتي حضرت مسيح با حواريون بر زمين فرود آيد همه مسيحيان را خواهد كشت و تنها مسلمانان بر زمين زنده خواهند ماند و نيز اينكه او مسيحي نيست و از مسيحيت برائت مي جويد و مسلمان بوده و طريق مسلماني پيش مي گيرد؟

Is it true that when they both come together to the earth with the "Havareeyoon" (=Gospels) they will kill all of the

Christians and that only Muslims will be left to live on earth, and that Hazrate Eesa is not a Christian and hates Christianity and was a Muslim to start with???! But we say that he was a prophet of Allah and brought "Christianity"!?

پاسخ

در اينكه حضرت عيسي (ع) در زمان ظهور حجت (ع) از آسمان فرود خواهد آمد و در كنار حضرت مهدي(عج) خواهد بود از اعتقادات ماست و در كتب شيعه و اهل سنت رواياتي نقل شده است . براي نمونه به چند روايت اشاره مي شود:

قندوزي در كتاب «ينابيع المودة» از پيامبر (ص) نقل مي كند : «منا الذي يصلي عيسي بن مريم خلفه» كسيكه عيسي بن مريم در پشت سر او نماز مي خواند از ماست.(1)

همچنين از امام باقر (ع) منقول است: پسر مريم، عيسي روح الله (ع) نازل شده و پشت سر او نماز مي خواند .(2)

(و ينزل روح الله ...)

در پاسخ به سئوال مطرح شده اين نكته حائز اهميت است كه محور اصلي قيام آخرالزمان حضرت مهدي(ع) و زنده كردن احكام اسلام و دين پيامبر خاتم است كه به تصريح قرآن

دين مرضي خداوند است.

در نتيجه اصول حاكم بر جهان در زمان ظهور اصول اسلام خواهد بود و حضرت مسيح نيز به دنبال حضرت حجت(عج) حركت خواهد كرد. روايت ذيل مؤيد همين مطلب است:

قال رسول الله (ص) «ينزل عيسي علي ثنية بالارض المقدسه يقال لها: افيق فيأتي بيت المقدس و الناس في صلاة الصبح فيتأخر الأمام...؛ عيسي (ع) در گردنه اي به نام «افيق» در سرزمين مقدس فرود مي آيد وارد بيت المقدس مي شود در حالي كه مردم براي نماز صبح صف كشيده باشند پس امام (حضرت مهدي) عقب مي رود، ولي عيسي (ع) او را جلو مي اندازد و خود به او اقتداء كرده پشت سرش طبق شريعت محمدي(ص) نماز مي خواند و مي فرمايد: شما اهل بيتي هستيد كه احدي نمي تواند بر شما پيشي بگيرد»(3)

علاوه بر اينكه:

تمام انبياء(ع) و خاتم آنها و اوصياء و جانشينان پيامبر(ص) در اصول كلي با يكديگر هم عقيده و همراه هستند. در نتيجه اگر فرض كنيم كه همه آنها در يك زمان كنار هم جمع شوند هرگز با هم اختلاف نخواهند داشت. به تعبير قرآن هر پيامبري در مسائلي متفاوت با ديگر انبيا بوده است. لكل جعلنا منكم شرعته و مزاجا (مائده، 48) و گرنه در اصول كلي (توحيد ، معاد و ...) همه با هم، هم عقيده و همراه هستند.

در نتيجه نزول حضرت مسيح(ع) براي داوري به حق والزام خصم و اتمام حجت بر پيروان همه اديان مي باشد . و نزول او، آنچنان است كه كسي را ياراي تكذيب نيست. مخصوصاٌ يهودي هاي عنود لجوج.

امام باقر در حديثي جالب مي فرمايد:

«ان عيسي قبل يوم القيامه ينزل الي الدنيا، فلا يبقي اهل ملة، يهودي و

لا غيره، الا آمن به قبل موته و يصلي خلف المهدي. به طور مسلم عيسي (ع) پيش از قيامت به اين جهان فرود خواهد آمد، پيروان هيچ آئيني از يهود و غير آن در روي زمين نمي ماند جز اينكه پيش از وفاتش به او ايمان مي آورد و او در پشت سر مهدي(عج) نماز مي خواند!(4)

پي نوشتها:

1. ينابيع المودة، ج 3، ص 110؛ جلال الدين سيوطي الجامع الصغير، ج 2، ص 546؛ بحارالانوار، ج 14، ص 349؛ شيخ علي كوراني، معجم احاديث الامام المهدي ج.1، ص 535.

2. الامام المهدي ص 226؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة ، مؤسسه النشرالاسلامي ، ص 231.

3. صحيح مسلم، ج 1، ص 107 و 108 كشف الغمة في معرفة الائمة ج.3، ص279 ؛ تفسيرالقرطبي ج.16، ص 106؛ كنزالعمال ، ج 14، ص 618 (مؤسسةالرسالة -بيروت)

4. تفسير القمي، ج 1، ص 158 (مؤسسة دارالكتب)؛ بحارالانوار، ج 53، ص 50 (مؤسسةالوفاء - بيروت) نيابيع المودة ، ج 3، ص 77.

آيا ممكن است كه حضرت عيسي(ع) براي مسيحيان به مثابه حضرت مهدي براي مسلمانان باشند و پيروانشان را از غيب بصورت دروني مورد هدايت بسوي خدا قرار دهند؟
اشاره

من فردي مسيحي را مي شناسم كه (طبق توصيف خودش) براي توبه و بازگشت به خدا خيلي زحمت مي كشيد اما تا وقتي كه متو

پرسش

آيا ممكن است كه حضرت عيسي(ع) براي مسيحيان به مثابه حضرت مهدي براي مسلمانان باشند و پيروانشان را از غيب بصورت دروني مورد هدايت بسوي خدا قرار دهند؟

من فردي مسيحي را مي شناسم كه (طبق توصيف خودش) براي توبه و بازگشت به خدا خيلي زحمت مي كشيد اما تا وقتي كه متوسل به حضرت عيسي نشد و لطف ومهر و هدايت و بخشش از حضرت عيسي نخواست ، هيچ تاثيري از نزديكي به خدا و قبولي توبه و دعايش در دل حس نمي كرد. اما بعد از توسل به حضرت عيسي دعا به ايشان و استغفار به پيشگاه ايشان بود كه اثر ايمان واقعي را در دل حس كرد.

من از ايشان كه عالم برجسته و بالاييست و مبلغ مخلص دين خدا (مسيحيت) است خواسته بودم تا عقيده تثليث را كه از نظر قرآن شرك است و خرافه اي است كه در دين مسيحيت وارد شده است كنار بگذارد و قبول كند كه فقط يك خدا هست. خداي خالق و لا غير. ايشان به درون ميخواست قبول كند و از نظر منطقي هم توحيد را صحيح تر و به واقع نزديك تر مي دانست اما در اينصورت نقش حضرت عيسي را در بازگشت خودش به سمت خدا را مي خواست بداند.

پاسخ

1. اگر به جوابهايي كه پيش اين ارسال شده، توجه فرماييد، روشن مي شود كه تفاوت عمده اي بين حضرت ولي الله الاعظم امام زمان سلام الله عليه و حضرت مسيح عليه السلام است و آن اينكه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف امام حي و خليفه الهي بر روي زمين است و همه

موجودات و از جمله انسانها به واسطه وجود نازنين ايشان زنده هستند و روزي مي خوردند و دعا ها به واسطه ايشان مستجاب مي شود و نعمت ها به مردم مي رسد. اما حضرت مسيح عليه السلام بر حسب آيات قرآن به طور كامل به نزد خداوند بازگردانده شده تا در روز موعد به زمين بازگردد. با وجود اين حضرت مسيح نيز پيامبر و ولي خداوند متعال است و اگر مسيحياني كه حقيقت اسلام به آنها نرسيده است، از صميم قلب به ايشان متوسل شوند، اميد است كه دعايشان مستجاب شود و حاجت خود را بگيرند. زيرا حضرت عيسي از بزرگترين مردان جهان آفرينش است كه اسم و نفسش راهگشاي مشكلات مي باشد چنانكه در زماني كه بر روي زمين بوده است، با اشاره اي _به اذن الهي_ دردها را درمان مي كرده، هم اكنون نيز اين توان را دارد.

2. به آن دوست مسيحي و دانشمند خود توصيه كنيد كه مقايسه اي بين اسلام و مسيحيت بدون توحيد ناب اسلامي و عقيده شرك آلود تثليث داشته باشد. براي شناخت اسلام تا حدودي كتابهاي دكتر سيد حسين نصر كه به زبان انگليسي نوشته شده و در آمريكا نيز چاپ شده اند مناسب هستند. به ويژه كتاب A Young Musllm,s Guide to the Modern World _Kasi Publications inc. Chicago 1993.

بويژه بخش اول آن كه پيام اسلام را طرح مي كند.

همچنين به ايشان توصيه كنيد كه در جهت هدايت به دين حق و آيين درست خالصانه از حضرت مسيح سلام الله عليه كمك و هدايت بخواهد. زيرا اگر ايشان نسبت به مسيحيت تحريف شده تعصب نشان ندهد و

عقل خود را در مقايسه اسلام با مسيحيت و همه اديان و مكاتب ديگر، قاضي قرار دهد و آنگاه از حضرت مسيح توفيق هدايت و راهنمايي بخواهد، يقينا روي به آيين پاك اسلام مي آورد و حق را از باطل تشخيص مي دهد.

ضمن اينكه براي ايشان آيات قرآن درباره حضرت مسيح را تلاوت كنيد:

بقره: 87 و 253؛ آل عمران: 41_60؛ نساء 156_159 و 171_172؛ مائده 17 و 72_75 و 110_118؛ مريم: 36_15؛ صف 6 و 14؛ زخرف: 63؛ توبه 30 و 31.

براي تفسير اين آيات مي توانيد به تفسير الميزان تاليف علامه طباطبايي مراجعه كنيد و اگر اين كتاب در دسترستان نبود، اعلام كنيد تا ما خلاصه تفسير آيات را نگاشته و ارسال كنيم.

خلاصه كلام اينكه شما در تلاش خود محق هستيد، از حضرت ولي الله الاعظم سلام الله عليه توفيق بخواهيد تا شما را در تلاش خالصانه تان موفق بدارد اگر كمكي هم از ما بر بيايد در خدمت هستيم.

چرا حضرت مسيح عليه السلام تاكنون زنده مانده است؟
پرسش

چرا حضرت مسيح عليه السلام تاكنون زنده مانده است؟

پاسخ

حكمت بقا وزنده ماندن حضرت مسيح (ع) تاكنون بر حسب آنچه كه عقول ما درك مي كند اموري است:

1 - در حضرت عيسي (ع) خصوصياتي يافت مي شود كه در ساير انبيا نبوده است، از قبيل ولادت بدون پدر، زنده كردن مردگان، به آسمان ها رفتن وديگر خصوصيات.

2 - زنده بودن وبقاي او برهان ودليل وشاهدي بر غيبت امام مهدي (ع) خواهد بود، زيرا بقاي مسيح با عمري بيش از دو هزار سال، دليلي بر امكان وجود وحيات حضرت مهدي (ع) در كمتر از اين مقدار سال است، همان حكمتي كه در روايات براي طول عمر حضرت خضر بيان شده است.

شيخ صدوق؛ در "كمال الدين" به سند خود از امام صادق (ع) نقل مي كند كه فرمود: "...بلي، إنّ اللَّه تبارك وتعالي لمّا كان في سابق علمه أن يقدّر من عمر القائم (ع) في آيام غيبته ما يقدّر، وعلم ما يكون من إنكار عباده بمقدار ذلك العمر في الطول، طوّل عمر العبد الصالح في غير سبب يوجب ذلك إلاّ لعلّة الاستدلال به علي عمر القائم (ع) وليقطع بذلك حجة المعاندين لئلاّ يكون للناس علي اللَّه حجة"؛ "...آري، از آنجا كه در علم سابق خداوند مقدّر شده بود كه{پاورقي . كمال الدين، ص 357، ح 53 ؛ الغيبة، طوسي، ص 172، ح 129 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 222. پاورقي}

عمر قائم (ع) را در ايام غيبتش طولاني مي گرداند ومي دانست كه اين مقدار طول عمر را بندگانش انكار مي كنند، لذا عمر بنده صالحش را تنها به جهت استدلال وشاهد آوردن عمر قائم (ع) طولاني كرد، وتا اينكه حجت ودليل معاندين قطع گردد وبراي مردم حجت

واستدلالي بر خدا نباشد."

حكمت مشاركت حضرت مسيح(ع) در تشكيل حكومت جهاني چيست؟
پرسش

حكمت مشاركت حضرت مسيح(ع) در تشكيل حكومت جهاني چيست؟

پاسخ

شركت حضرت مسيح (ع) در تشكيل حكومت عدل توحيدي جهاني ومساعدت حضرت مهدي (ع) در اين امر مهم جهاتي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - از آنجا كه مسيحيان جماعت زيادي را از مردم عالم تشكيل مي دهند، لذا با نزول او از آسمان ومشاهده معجزه از او، ايمان آورده ودر حقيقت به جهت پيروي واقتداي او به حضرت مهدي (ع)، مسيحيان نيز تسليم حضرت مهدي مي شوند.

2 - در نتيجه جهت اوّل، فتح وپيروزي حضرت بر عالم سريع تر وآسان تر خواهد شد، ولذا به جهت ايمان مسيحيان به امام مهدي (ع) بدون جنگ وخونريزي بخش عظيمي از عالم تحت اختيار حضرت قرار خواهد گرفت.

آيا حضرت عيسي ع) به زمين باز مي گردد؟
پرسش

آيا حضرت عيسي ع) به زمين باز مي گردد؟

پاسخ

مطابق نصّ آيات قرآن واناجيل، حضرت عيسي (ع) به آسمان ها رفت ودر پايان تاريخ به زمين باز مي گردد.

در انجيل يوحنّا مي خوانيم: "از من شنيديد كه به شما گفتم: من مي روم ودوباره به سوي شما باز مي گردم".

{پاورقي . كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل يوحنّا، ص 339، رقم 30-28. پاورقي}

در قرآن نيز به نزول حضرت عيسي (ع) اشاره شده است:

1 - خداوند متعال مي فرمايد: {وَيُكَلِّمُ النّاسَ فِي المَهْدِ وَكَهْلاً}؛ "واو [عيسي] در{پاورقي . سوره آل عمران، آيه 46. پاورقي}

گهواره وهنگام پيري با مردم سخن مي گويد."

مي دانيم كه حضرت عيسي (ع) هنگام سي سالگي به آسمان ها رفت، پس مقصود به پيري همان زمان نزول او از آسمان در آخرالزمان است.

2 - ونيز خداوند مي فرمايد: {وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الكِتابِ إِلّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ القِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً}؛ "وهيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش{پاورقي . سوره نساء، آيه 159. پاورقي}

به او [مسيح] ايمان مي آورد وروز قيامت بر آنها گواه خواهد بود."

ضمير در "به" و"موته" به حضرت عيسي (ع) باز مي گردد. از اين آيه به خوبي استفاده مي شود كه حضرت عيسي در آخرالزمان از آسمان نزول كرده ومردم به او ايمان خواهند آورد.

{پاورقي . ر.ك: صحيح بخاري، ج 4، ص 143 ؛ درالمنثور، ج 2، ص 241 ؛ و... . پاورقي}

3. ونيز مي فرمايد: {وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ فَلاتَمْتَرُنَّ بِها}؛ "وهمانا عيسي نشانه روشني{پاورقي . سوره زخرف، آيه 61. پاورقي}

براي قيامت است پس در آن شك نداشته باشيد."

{پاورقي . جامع البيان، ج 25، ص 115 ؛ البحر المحيط، ج 9، ص 386. پاورقي}

ونيز روايات شيعه وسنّي به نزول حضرت

عيسي اشاره كرده است:

بخاري به سند خود از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "كيف انتم إذا نزل ابن مريم فيكم وامامكم منكم"؛ "شما را چه مي شود هنگامي كه فرزند مريم در ميان شما فرود آمده{پاورقي . صحيح بخاري، ج 4، ص 143. پاورقي}

در حالي كه امام شما از بين شماست."

شيخ صدوق؛ به سندش از محمّد بن مسلم ثقفي نقل كرده كه از امام باقر (ع) شنيدم كه مي فرمود: "القآئم منّا منصور بالرعب... وينزل روح اللَّه عيسي بن مريم، فيصلّي خلفه"؛ "قائم از ماست كه با رعب ووحشت [كه در قلوب مردم مي افتد] ياري خواهد{پاورقي . كمال الدين، ص 331، ح 16. پاورقي}

شد... وروح اللَّه عيسي بن مريم فرود آمده وپشت سر او به نماز خواهد ايستاد."

حضرت عيسي (ع) در كجا فرود خواهد آمد؟
پرسش

حضرت عيسي (ع) در كجا فرود خواهد آمد؟

پاسخ

از روايات استفاده مي شود كه مكان نزول حضرت مسيح در آخرالزمان سرزمين دمشق است.

طبراني به سند خود از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "ينزل عيسي بن مريم (ع) عند المنارة البيضاء شرقي دمشق"؛ "عيسي بن مريم كنار مناره سفيد قسمت شرق در{پاورقي . المعجم الكبير، ج 1، ص 217. پاورقي}

سرزمين دمشق فرود خواهد آمد."

ابن كثير مي گويد: "مسيح دجال خروج مي كند، آن گاه مسيح از آسمان بر زمين فرود مي آيد ومحلّ فرود او كنار مناره سفيد شرقي در دمشق هنگام نماز صبح است".

{پاورقي . الفتن والملاحم، ص 172. پاورقي}

وظايف حضرت عيسي عليه السلام بعد از نزول از آسمان چيست؟
پرسش

وظايف حضرت عيسي عليه السلام بعد از نزول از آسمان چيست؟

پاسخ

ابوهريره در حديثي از رسول خدا (ص) نقل مي كند كه فرمود: "...او از آسمان فرود مي آيد... با مردم به جهت دعوت به اسلام جنگ خواهد كرد، صليب را خرد كرده وخوك را مي كشد وجزيه وضع مي كند. خداوند در عصر او همه ملت ها به جز اسلام را نابود مي گرداند ومسيح دجال را نيز به هلاكت مي رساند. در روي زمين چهل سال درنگ مي كند وبعد از وفات، مسلمانان بر او نماز مي گزارند".

{پاورقي . سنن ابي داوود، ج 2، ص 319، ح 4324 ؛ كنزالعمال، ج 14، ص 333، ح 38843. پاورقي}

ممكن است كه مقصود از كشتن خوك، كنايه از تحريم خوردن آن بر مسيحيان آن عصر باشد. ومقصود از وضع جزيه، كنايه از ابطال جميع اديان است.

{پاورقي . المسيح المنتظر ونهاية العالم، ص 240. پاورقي}

1- باتوجه به اين كه در روايات گفته شده حضرت عيسي هم در زمان ظهور حضرت مهدي (عج) ظهور ميكنند و پشت سر امام زمان (عج) نماز مي خوانند جايگاه امامت ونبوت را چگونه توصيف مي كنيد ؟
اشاره

آيا حضرت عيسي (ع) مسلمان است ( درزمان ظهور) ؟

پرسش

1- باتوجه به اين كه در روايات گفته شده حضرت عيسي هم در زمان ظهور حضرت مهدي (عج) ظهور ميكنند و پشت سر امام زمان (عج) نماز مي خوانند جايگاه امامت ونبوت را چگونه توصيف مي كنيد ؟

آيا حضرت عيسي (ع) مسلمان است ( درزمان ظهور) ؟

پاسخ

ج1- توجه به اين مطلب مهم است كه گرچه امام مقام ومنصب نبوت را ندارد ولي درحقيقت مقام امامت بالاتر ازمقام نبوت است ولذا درقرآن كريم مي بينيم كه حضرت ابراهيم بعد ازاين كه به مقام نبوت رسيد وخليل الله شد در آخر مي فرمايد: {واذابتل ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما} يعني : بعد از همه آن مقامها خداوند به او مقام امامت را داد پس مقام امامت بالاترين مقامها ست وامام در حقيقت مقام و عظمتش از پيامبرهم بالاتر است ولذا امامان معصوم« عليهم السلام » از تمام پيامبران گذشته (به استثناي پيامبرآخرالزمان) مقامشان برتروبالاتر است ولذاست كه حضرت عيسي پشت سر امام زمان نماز مي گذارد كه اگر مقام عيسي بالاتر بود بايد او جلوتر مي ايستاد ولي حضرت مهدي (عج) جلو مي ايستد و عيسي پشت سر او پس مقام امام زمان بالاتر است. واما نسبت به دين حضرت عيسي درزمان ظهور عرض مي كنيم ,كه نه تنها درزمان ظهور حضرت مهدي(عج) بلكه الآن هم كه عيسي زنده هست به دين اسلام عمل مي نمايد. زيرا دين خودش نسخ شده و از زماني كه پيامبرما مبعوث شدند دين او كامل ترين اديان وناسخ تمام اديان قبل است وبايد همه به دستورات او عمل نمايند وچون حضرت عيسي (ع) زنده است .پس

به دستورات پيامبرما عمل مي نمايد ومسلمان به دين اوست.

اينكه حضرت عيسي«عليه السلام» در آخر زمان ظهور مي كند آيا در زمان ظهور حضرت حجّة است يا خير؟
پرسش

اينكه حضرت عيسي«عليه السلام» در آخر زماƠظهور مي كند آيا در زمان ظهور حضرت حجّة است يا خير؟

پاسخ

حضرت عيسي«عليه السلام» چنانكه از قرآن كريم استفاده مي شود خداوند او را به آسمان بالا برده است: «بل دفعه اللَّه اليه و كان اللَّه عزيزاً حكيماً؛ بلكه خداوند او را به سوي خود، بالا برد و خداوند توانا و حكيم است»(7). و آن حضرت موقع ظهور امام زمان«عليه السلام» از آسمان نازل مي شود.

از امام باقر«عليه السلام» روايت شده است كه: «انّ عيسي ينزل قبل يوم القيامه الي الدنيا فلاينقي اهل ملة يهودي و لانصراني الا آمن به قبل موته. و يصلي خلف المهدي«عليه السلام»؛ عيسي«عليه السلام» قبل از فرا رسيدن روز قيامت به دنيا فرود مي آيد و هيچ ملّت يهودي و مسيحي باقي نمي ماند جز اينكه قبل از مرگش بدو ايمان مي آورد، و آن حضرت پشت سر مهدي«عليه السلام» نماز مي خواند»(8).

« بخش پاسخ به سؤالات »

7) سوره نساء، آيه 158.

8) مجمع البيان، ج 2، ص 137

آيا حضرت مهدي(عج) و حضرت عيسي(ع) با هم ظهور مي كنند؟
پرسش

آيا حضرت مهدي(عج) و حضرت عيسي(ع) با هم ظهور مي كنند؟

پاسخ

از روايات چنين استنباط مي شود كه حضرت مهدي(عج) قبل از حضرت عيسي(ع) ظهور مي كند. در اين خصوص پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد:

«لن تُهلك اُمَّةٌ انأ في اولها و عيسي في آخرها و المهدي في وسطها»؛{1}

امتي كه من در اول، عيسي(ع) در آخر و مهدي(ع) در وسط آن باشيم هرگز به هلاكت نمي افتند.

از روايت نقل شده چنين برداشت مي شود كه ظهور حضرت مهدي(ع) پيش از حضرت عيسي(ع) انجام مي گيرد، بنابراين حضرت مهدي(عج) ميانه امت پيامبر خواهد بود و منظور از وسط در روايت ذكر شده ما قبل آخر است و ميانه حقيقي نيست چون حضرت عيسي(ع) پس از حضرت مهدي(عج) خواهد آمد و حضور ايشان به حضرت مهدي(عج) منافاتي نخواهد داشت. از اين روايت استفاده مي شود كه حضرت عيسي(ع) وحضرت مهدي(عج) با هم ظهور نمي كنند بلكه نخست حضرت مهدي(عج) و سپس بعد حضرت عيسي(ع) ظهور مي كنند.{2}

[1]. كشف الغمه، ج 2، ص 484، الباب الثاني عشر.

[2]. يكصد پرسش وپاسخ پيرامون امام زمان(عج) علي رضا رجايي تهران، ص 211 به نقل از كفاية المطالب ، ضميمه البيان ، گنجي شافعي، ص 508.

ساير مصاديق

پيامبراني كه زنده هستند و با حضرت مهدي 7مي آيند, در حكومت آن بزرگوار چه سمتي خواهند داشت و كيانند؟
پرسش

پيامبراني كه زنده هستند و با حضرت مهدي 7مي آيند, در حكومت آن بزرگوار چه سمتي خواهند داشت و كيانند؟

پاسخ

يكي از پيامبران بزرگي كه زنده است و به طور قطع به ياري حضرت مهدي 7خواهد آمد, حضرت عيسي بن مريم است . اين پيامبر گرامي از آسمان به زمين نزول كرده و به ياري حضرت مهدي 7مي شتابد و درپشت سر آن حضرت نماز خواهد خواند.

در شب معراج , خداوند متعال , به حضرت خاتم الاءنبيا6فرمود: .

اما اين كه كه حضرت عيسي در حكومت حضرت مهدي 7چه سمتي خواهد داشت , اطلاعي نداريم .

گفتني است شيخ مفيد در يكي از كتاب هايش نقل كرده است :

ابودجانه انصاري , و مقداد و مالك اشتر از ياران آن حضرتند و از طرف آن حضرت به عنوان حاكم در شهرهامنصوب مي شوند>.(1)

(پ_اورقي 1.منتهي الاءمال , ج 2 ص 291

اگر حضرت مهدي (عج) يك روز قبل از قيامت ظهور كنند، در اين صورت چه خواهد شد؟ آيا ياران امام به غير از حضرت عيسي(ع) كسي ديگر از پيامبران و امامان خواهد بود؟ آيا اصحاب كهف از اصحاب حضرت خواهند بود؟
پرسش

اگر حضرت مهدي (عج) يك روز قبل از قيامت ظهور كنند، در اين صورت چه خواهد شد؟ آيا ياران امام به غير از حضرت عيسي(ع) كسي ديگر از پيامبران و امامان خواهد بود؟ آيا اصحاب كهف از اصحاب حضرت خواهند بود؟

پاسخ

روايات فراواني از پيامبر و ائمه است كه : "لو يبق مِن الدنيا إلاّ يوم واحد (ليلهْْ واحدهْْ) لطوّل الله ذلك اليوم حتي يخرج رجلاً من أهل بيتي يملأ الأرض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً وجوراً ؛[1] اگر حتي يك روز (يا يك شب) از دنيا باقي نمانده باشد، خداوند آن را طولاني مي كند تا مردي از اهل بيت من قيامت كند و دنيا را پر از عدل و داد نمايد، پس از آن كه پير از ظلم و جور شده باشد".

معنا و مفهوم اين روايات ، اين نيست كه حضرت مهدي يك روز قبل از قيامت ظهور خواهد كرد، بلكه اين روايات تأكيد بر حتمي بودن قيامت حضرت مهدي (ع) دارد. شايد قيام حضرت مهدي (ع) سال ها قبل از برپايي قيامت باشد.

ياران حضرت مهدي (ع) غير از حضرت عيسي (ع) ، بسيار خواهند بود.

امام محمد تقي (ع) به حضرت عبدالعظيم حسني(ع) فرمود: "مهدي ما كسي است كه زمين برايش درهمنورديده مي شود. هر مشكلي به خاطر او آسان مي شود و يارانش به تعداد اصحاب پيامبر در جنگ بدر يعني 313 نفر از دور ترين نقاط زمين گرد وي جمع مي شوند. وقتي كه اين عد"ه از مخلصان پيرامون حضرت اجتماع كردندك ظهور مي كند و هنگامي كه پيمان كامل گشت، يعني تعداد آنان به ده هزار نفر رسيد، به

اذن پروردگار قيام مي كند و دشمنان را تار و مار مي نمايد".[2]

همراهي شخصيت هايي از پيامبران يا امامان غير از حضرت عيسي(ع) در جايي از روايات يافت نشد. البته افراد صالح و مؤمناني پاك طينت كه از دنيا رفته اند، براي ياري رساندن به حضرت رجعت مي كنند؛ يعني زنده مي شوند. در سيرة حلبي، ج 1، ص 22 ، آمده است كه اصحاب كهف از وزراي مهدي(ع) خواهند بود.[3]

1[1] بحارالانوار، ج 51، ص 74.

1[2] علي دواني، مهدي موعود، ص 1072.

1[3] صافي گلپايگاني ، منتخب الاثر ، ص 612.

آيا حضرت مسيح يا خضر و الياس كه اكنون زنده اند و در عصر ظهور حضرت مهدي(ع) در ركاب حضرت قرار مي گيرند، در آن هنگام هم عنوان پيامبري را دارند، يا پيامبري آنان مربوط به گذشته است؟
پرسش

آيا حضرت مسيح يا خضر و الياس كه اكنون زنده اند و در عصر ظهور حضرت مهدي(ع) در ركاب حضرت قرار مي گيرند، در آن هنگام هم عنوان پيامبري را دارند، يا پيامبري آنان مربوط به گذشته است؟

پاسخ

آيين پاك اسلام، آخرين دين آسماني است، و آورندة اين شريعت يعني حضرت محمد(ص) آخرين پيامبر الهي و خاتم پيامبران است. با آمدن اسلام اديان گذقشته نسخ گرديده اند و تا برپايي قيامت همة جهان بشريت مؤظفند پيرو دين اسلام باشند. از اين رو گرچه حضرت عيسي(ع) هنگام ظهور امام عصر(عج) به زمين فرود مي آيد ليكن عنوان پيامبري كه مردم از دين او پيروي نمايند نخواهد داشت بلكه حضرت عيسي(ع) به امام زمان(ع) اقتدا مي كند و در پشت آن امام نماز مي خواند. رسول خدا(ص) فرمود: "اوصيا و خلفا و حجت هاي خدا بر مردم بعد از من دوازده نفرند. اوّل شان برادرم و آخرشان پسرم است. عرض شد: برادرت كيست؟ فرمود: علي بن ابي طالب . پسرت كيست؟ فرمود: مهدي، همان كه زمين را پر از عدل و داد مي كند... روح الله عيسي بن مريم نازل مي شود و پشت سر حضرت مهدي نماز مي خواند".3

در حديث ديگر آمده: "عيسي(ع) هنگام نماز صبح مي آيد و امام عصر(ع) را مقدّم م يدارد و پشت سرش به شريعت محمد(ص) نماز مي خواند".4

در مورد نزول حضرت خضر و حضرت الياس موقع ظهور امام زمان(ع) به روايت و مطلبي دست نيافتيم.

3 لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 101، ح 9.

4 همان، ص 392، ح 8.

آيا حضرت خضر (ع) زنده است و با امام زمان (ع) به اين عالم خواهد آمد؟
پرسش

آيا حضرت خضر (ع) زنده است و با امام زمان (ع) به اين عالم خواهد آمد؟

پاسخ

از برخي روايات و متون استفاده مي شود كه حضرت خضر زنده است.(1) از حضرت امام رضا(ع) گزارش شده است: "خضر از آب حيات بنوشد و او تا نفح صور زنده است و هميشه وي نزد ما مي آيد و به ما سلام مي كند و ما صدايش را مي شنويم، ولي شخص او را نمي بينيم و هر كجا نامش برده شود، در آن جا حضور يابد، پس چون نامش برديد، بر او سلام كنيد و هر ساله در موسم حج شركت مي كند و اعمال حج انجام مي دهد و در موقف عرفات دعاي مؤمنان را آمين مي گويد و قائم ما را در غيبتش انيس و مونس است."(2)

در روايات ديگر هم به علل طولاني بودن عمر حضرت خضر اشاره شده است و هم به همراهي وي با امام زمان(ع). امام صادق (ع) فرمود: "اما بنده صالح حضرت خضر كه خداي تبارك و تعالي به او عمر طولاني داده است، براي اين نيست كه در آينده به پيامبري برگزيده شود، يا كتابي بر او نازل گردد، يا شريعتي براي او تشريع شود تا به وسيله آن آئين پيشين نسخ گردد... بلكه فقط براي اين است كه در علم ازلي خداوند مقدر بود كه عمر قائم ما در زمان غيبت بسيار طولاني باشد و مي دانست كه بسياري از مردمان، اين عمر بسيار طولاني را انكار خواهند كرد. خدايش او را (حضرت خضر) عمر بسيار طولاني داد... براي اين كه با عمر طولاني او به عمر طولاني قائم استدلال گردد و بدين وسيله حجت بر دشمنان لجوج

تمام شود تا مردمان را در پيشگاه خدا حجتي نباشد."(3)

در برخي متون آمده است هنگامي كه سپاه امام زمان(ع) كشور روم را فتح مي كند، حضرت خضر يكي از همراهان حضرت مهدي (ع) است. در روايتي آمده است: "خضر در پيشاپيش او حركت مي كند و از مرام پيامبر اكرم(ص) پيروي مي نمايد. براي او از جايي كه خود نمي بيند فرشته اي است كه ياريش مي كند. شهر روم را تكبير گويان فتح مي كنند.

هفتاد هزال از مسلمانان اين پيروزي حماسه انگيز را مشاهده خواهند كرد. الطاف بيكران خدا در صحراي "عطا" است كه ستم و ستمگران را ريشه كن كرده و دين را استوار مي نمايد."(4)

بر اين اساس حضرت خضر زنده بوده و از دنيا نرفته است كه دوباره به اين عالم برگردد و حضرت را ياري نمايد. رجعت (بازگشت دوباره) در مورد او معنا ندارد. رجعت فرع بر آن است كه كسي بميرد و پس از ظهور امام زمان(ع) زنده شود. او تا ظهور امام زنده بوده و ايشان را همراهي مي كند.

پاورقي:

. 1 - معارف و معاريف، ج 5، ص 142

. بحار الانوار، ج 13، ص 286 - 289 2 -

. بحار الانوار، ج 51، ص 223 3 -

. فريده گل محمدي آرمان، رسالت جهاني حضرت مهدي(عج)، ص 474 4 -

آيا امامان هم جز 313 نفر ياران امام زمان (عج)هستند؟
پرسش

آيا امامان هم جز 313 نفر ياران امام زمان (عج)هستند؟

پاسخ

بنابر آنچه از روايات بدست مي آيد اين 313 تن از نخستين گروندگان به حضرت هستند كه در انتظار ظهور بوده اند و بر اساس روايات در واقع اين گروه از فرماندهان و ياران اصلي امام هستند لذا از اين گروه در روايات به «نقباء» «خواص» و «ذخر الله» (ذخيره الهي) تعبير شده است. حتي در بعضي از روايات آمده كه 50 تن از اين افراد از بانوان مي باشد.

با استفاده از روايات بدون شك ائمه(ع) جزء اين 313 تن نيستند لذا در روايات در بحث ديگري از رجعت ائمه سخن مي گويند كه البته در اينكه آيا همه ائمه(ع) رجعت مي كنند يا بعضي از آنها، آنچه از روايات بدست مي آيد رجعت اميرالمؤمنين(ع) و امام حسين(ع) است. بنابراين ائمه جزء 313 نفر ياران امام زمان(عج) نيستند.

آيا در روايات و احاديث از حضرت ادريس و الياس(ع) به عنوان ياران امام مهدي (عج) ياد شده است يا خير؟
پرسش

آيا در روايات و احاديث از حضرت ادريس و الياس(ع) به عنوان ياران امام مهدي (عج) ياد شده است يا خير؟

پاسخ

در روايت هاي معتبر از اين دو پيامبر بزرگوار خصوصاً در اين باره نصيّ وارد نشده است, اما از روايت هاي معتبر چنين استفاده مي شود كه همه پيامبران بصورت عمومي به ياري حكومت امام مهدي(عج) مي شتابند. در روايتي از امام صادق(ع) چنين آمده: «به خدا سوگند از زمان حضرت آدم (ع) تا رسول گرامي اسلام (ص) پيامبريمبعوث نشده جز اين كه خدا آنها را باز مي گرداند تا در برابر علي بن ابيطالب (ع) شمشير زنند».1

هم چنين از روايت هايي كه پاره اي از پيامبران و اوليا را كه باقي مانده اند (مانند حضرت عيسي (ع), خضر و الياس) را مي شمرد و نزول حضرت عيسي (ع)2 و ياري حضرت خضر3 و اصحاب كهف4 در دوران ظهور را اشاره مي كند, چنين بر مي آيد كه اين گروه نيز در محضر امام عصر (عج) و از ياران ايشان خواهند بود.

پي نوشت ها:

1. علامه محمدباقر مجلسي, بحارالانوار, داراحيا التراث العربي, بيروت, لبنان, ط21.

2. ر.ك: شيخ حرالعاملي, الايقاظ من الهجعه بالبرهان علي الرجعه, دليل ما, قم, 1380, ص 300 و 301.

3. شيخ طوسي, الغبيبه, چاپ سوم, نجف اشرف, بي نا, ص 108.

4. علامه محمد باقر مجلسي, بحارالانوار, ج 53, ص 90 و 91.

آيا به هنگام قيام حضرت مهدي(عج) شهدا براي ياري آن حضرت زنده مي شوند؟
اشاره

Will "shohada" be also alive and helping Hazrate

Mahdi the day he arises?

Thank you. Jazakum Allah Kheir

Assalamu Aleykum

پرسش

آيا به هنگام قيام حضرت مهدي(عج) شهدا براي ياري آن حضرت زنده مي شوند؟

Will "shohada" be also alive and helping Hazrate

Mahdi the day he arises?

Thank you. Jazakum Allah Kheir

Assalamu Aleykum

پاسخ

از آن جا كه در روايت ها، معيار كلي رجعت كنندگان را ايمان خالص و شرك محض بيان كرده اند، استفاده مي شود كه هر مقدار از شهدا كه به مقام ايمان محض رسيده باشند زنده مي شوند.

مفضل بن عمرو مي گويد روزي در جمع اصحاب امام صادق (ع) درباره قائم (عج) و از دنيا رفتگان از اصحاب كه منتظر ظهور بودند بحث مي كرديم. امام صادق (ع) فرمودند: «اذا قام أتي المؤمن في قبره فيقال له: يا هذا إنّه قد ظهر صاحبك فان تشأ أن تلحق به فألحق وإن تشأ أن تقيم في كرامة ربّك فأقم؛ هنگامي كه او قيام كند، (فرشتگان) روي قبر مؤمنان واقعي به او مي گويند: اي فلاني، صاحب و مولايت ظهور كرده است، اگر مي خواهي به او ملحق شوي، اختيار داري و چنان چه بخواهي در كرامت پروردگارت باشي، آزاد هستي». (علامه محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 53).

آيا در ميان اصحاب امام زمان عليه السلام عرب وجود ندارد؟
پرسش

آيا در ميان اصحاب امام زمان عليه السلام عرب وجود ندارد؟

پاسخ

مرحوم مجلسي به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "اتّقِ العرب فإنّ لهم خبر سوء، أما أنّه لم يخرج مع القآئم منهم واحد"؛ "از عرب بپرهيز، زيرا براي آنها خبر{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 333. پاورقي}

ناگواري است. آگاه باش كه هيچ كس از عرب با قائم خروج نخواهد كرد."

پاسخ:

1 - مجلسي اين روايت را از كتاب "الغيبة" شيخ طوسي نقل كرده است. ولي سند آن به جهت وجود موسي الآبار واسباط بن سالم كه مجهول الحالند وهيچ توثيقي ندارند، ضعيف است.

2 - با اغماض از سند اين روايت، معارض با احاديث ديگري است كه دلالت دارد بر اينكه برخي از انصار واصحاب امام زمان (ع) از عرب است.

از جمله آن روايات اينكه شيخ طوسي به سندش از جابر جعفي از امام باقر (ع) نقل كرده كه فرمود: "يبايع القآئم بين الركن والمقام ثلاثمائة ونيّف عدّة أهل بدر، فيهم النجبآء من أهل مصر والأبدال من أهل الشام والأخيار من أهل العراق، فيقيم ما شآء اللَّه أن يقيم"؛ "بين ركن{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 284 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 334. پاورقي}

ومقام سيصد واندي به عدد اهل بدر با قائم بيعت خواهند كرد، در ميان آنها نجيباني از اهل مصر، وابدالي از اهل شام، واخياري از اهل عراق وجود دارد، آن گاه دين را تا مقداري كه خداوند بخواهد برپا خواهد داشت."

آيا ياران زن حضرت از جمله 313 نفرند؟
پرسش

آيا ياران زن حضرت از جمله 313 نفرند؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات پنجاه نفري كه از زنان در ركاب حضرت مهدي (ع) هستند از ميان 313 نفر ياران خاص حضرتند:

جابر بن يزيد جعفي ضمن حديث مفصّلي از امام باقر (ع) در بيان برخي نشانه هاي ظهور نقل كرده كه فرمود: "ويجي ء واللَّه ثلاثمائة وبضعة عشر رجالاً فيهم خمسون امرأة يجتمعون بمكّة..."؛ "به خدا سوگند! سيصد و بالاتر از ده نفر مي آيند كه پنجاه نفر از اين{پاورقي . مجمع الزوائد، ج 7، ص 315 ؛ معجم الإمام مهدي (ع)، ج 1، ص 500. پاورقي}

عده زن هستند و در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد...".

از كلمه "فيهم" كه در روايت آمده استفاده مي شود كه اين پنجاه زن از جمله 313 نفرند. وتعبير به "رجلاً" به جهت تغليب است. همان گونه كه در آيه تطهير ضمير "كم" كه براي جمع مخاطب مذكر است به كار رفته وبه طور حتم حضرت زهرا (ع) نيز مشمول آيه است واگر مقصود امام (ع) از وجود آن پنجاه زن، همراهي آنان با آن 313 نفر بود بايد از تعبير "معهم" استفاده مي كرد، نه "فيهم".

واگر اشكال شود كه: پس چرا اسامي اين پنجاه نفر در بين نام 313 نفر نيامده است؟ در جواب گوييم: با مراجعه به رواياتي كه اسامي ياران خاص حضرت را ذكر كرده اند پي مي بريم كه نام همه 313 نفر نيامده است ولذا ممكن است بقيه آنان از زنان باشند كه به جهت خاصي نام آنان برده نشده است.

ساير مباحث

آيا امام زمان(ع) كسي و يا كساني را پيش خود دارد؟ نام و يا نام هاي آن ها چيست؟
پرسش

آيا امام زمان(ع) كسي و يا كساني را پيش خود دارد؟ نام و يا نام هاي آن ها چيست؟

پاسخ

بي ترديد امام زمان(ع) با مردم ارتباط داشته و به هدايت و رهبري مردم مي پردازند. در برخي از روايات تصريح شده است كه حضرت در مراسم حج شركت مي كند مردم را مي بيند اما مردم او را نمي بينند و نمي شناسند.

امام صادق(ع) فرمود: "امام قائم دو غيبت دارد: در يكي، در مراسم حج شركت مي كند مردم را مي بيند، اما مردم او را نمي بينند و نمي شناسند".1

در برخي از روايات ديگر نيز آمده است كه سي نفر همراه حضرت هستند كه هر گاه يكي از آن ها از دنيا مي رود كس ديگري در خدمت حضرت در مي آيد.2

امام صادق(ع) فرمود: " لابد لصاحب هذالأمر من غيبه و لا بدّله في غيبته من عزله و نعم المنزل طيبه و ما بثلاثين من وحشته؛3 صاحب اين امر به ناگزير رغبتي دارد و در دوران غيبت، از مردم كناره مي گيرد و نيكو منزلي است مدينه طيبه و با سي تن، وحشتي نيست".

محدث نوري در تفسير ابن حديث مي نويسد: "و اين سي تن، كه امام با آنان انس مي گيرد، در زمان غيبت، به ناچار، در هر قرني تغيير مي كنند؛ زيرا عمري كه براي آنان مقدّر شده، براي آنان نيست، از اين رو در هر عصري سي مؤمن دوستدار، مشرّف به لقاي حضرت مي شوند".4

1 كافي، ج 1، ص 339.

2 مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان، ص 92.

3 كتاب الغيبه نعماني ص 188؛ بحارالانوار، ج 52، ص 153.

4 جنه المأواي، چاپ

شده در بحارالأنوار، ج 53 ص 320.

با توجه به خصوصيات و ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) آيا مي توان افرادي را نام برد كه در اين زمان وجود داشته باشد؟
پرسش

با توجه به خصوصيات و ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) آيا مي توان افرادي را نام برد كه در اين زمان وجود داشته باشد؟

پاسخ

از برخي روايات[1] استفاده مي شود كه هر گاه 313 نفر از ياران خاص آماده شوند و شرايط ديگر نيز فراهم شود، امام زمان(ع) ظهور مي كند؛ ولي اين كه اين تعداد وجود دارند و يا بعداً به دنيا مي آيند و يا تعدادي از آن ها از دنيا رفته اند، معلوم نيست. آيا در اين عصر افرادي هستند كه ويژگي ها و خصوصيات ياران امام زمان(ع) را داشته باشند؛ باز دقيقاً معلوم نيست. امروزه كه ميليون ها انسان در كرة زمين وجود دارند و ممكن است ميان اين تعداد جمعيت بعضي از ياران امام باشند، ولي كسي را نمي توان معرفي كرد كه از ياران خاص امام زمان(ع) باشد، چون ناشناخته و مجهول مي باشند.

[1] صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 594 - 596.

آيا كساني جزء ياران آقا امام زمان(عج) هستند، در حال حاضر با او ارتباط دارند و با يكديگر در يك مكان جمع مي شوند و در مورد برنامه هاي دوران ظهور بحث مي كنند؟
پرسش

آيا كساني جزء ياران آقا امام زمان(عج) هستند، در حال حاضر با او ارتباط دارند و با يكديگر در يك مكان جمع مي شوند و در مورد برنامه هاي دوران ظهور بحث مي كنند؟

پاسخ

در روايات تصريح شده است كه براي امام زمان(ع) دو غيبت صغري و كبري است.[40] در غيبت صغري مردم از طريق نواب اربعه با امام زمان(ع) ارتباط برقرار كرده[41] و مشكلات خويش را با آن ها در ميان مي گذارند و حضرت به مشكلات و مسايل مردم پاسخ مي دهد. البته غيبت صغري بدان معنا نيست كه مردم با حضرت ارتباط نداشته باشند، ولي ارتباط در زمان غيبت مردود است.[42]

در زمان غيبت كبري در خصوص ارتباط مردم، به ويژه ياران امام با ايشان دو مبنا وجود دارد. برخي عقيده دارند كه در زمان غيبت كبري ارتباط و ملاقات حضوري با امام زمان(ع) امكان ندارد[43]

بر اساس اين نگرش هر گونه ملاقات با امام زمان امكان نداشته و به حسب ظاهر كسي حق ندارد كه ادعاي ارتباط و ملاقات حضوري را داشته باشد. اين نگرش ريشه در روايات دارد؛ زيرا روايات، ملاقات حضوري را نفي كرده است.[44]

از سوي ديگر از برخي متون استفاده مي شود كه حضرت مكان معيّني ندارد، از اين رو به حسب ظاهر امكان ندارد كه ياران حضرت در يك مكان جمع شوند. گرچه ممكن است با بهره مندي از امدادهاي الهي اين كار صورت گيرد. از روايات ديگر نيز استفاده مي شود كه هرگاه شرايط ظهور امام فراهم شد و 313 نفر[45] وجود داشتند، حضرت ظهور مي كند. حال معلوم نيست 313 همگي زنده اند و يا برخي از

آن ها از دنيا رفته و در هنگام ظهور رجعت مي كنند و يا برخي از 313 نفر بعداً متولد مي شوند. از اين رو نمي توان گفت: ياران امام در زمان غيبت با حضرت در يك مكان جمع مي شوند.

برخي عقيده دارند كه در زمان غيبت كبري ملاقات با امام زمان(ع) امكان دارد.[46] بر اساس اين نگرش نمي توان گفت ياران امام در يك مكان جمع شده و با حضرت ارتباط دارند، زيرا آنچه از متون ديني استفاده مي شود، آن است كه در زمان غيبت كبري، فقيهان و مجتهدان واجد شرايط، نيابت عامة امام را بر عهده دارند و مردم مسايل شرعي و سياسي خويش را از آنان مي پرسند. البته هدايت و ارشاد و رهبري مردم توسط امام زمان(ع) انجام گرفته، زمين لحظه اي از وجود مقدس امام زمان(ع) خالي نيست. نفع امام به همگان مي رسد و حضرت به طور ناشناس در مكان هاي مختلف حضور پيدا كرده،[47] به مشكلات مردم رسيدگي مي كند.

امام صادق(ع) فرمود: "امام قائم... در مراسم حج شركت مي كند و مردم را مي بيند، امام مردم او را نمي بينند و نمي شناسند".[48] ولي در عين حال نمي توان گفت كه ياران امام در حضور ايشان جمع شده و با حضرت ارتباط داشته و در خصوص برنامه هاي ظهور بحث مي كنند.

در زمان حضور امام، ياران امام با حضرت ارتباط دارند، هم چنين ممكن است در زمان غيبت با بهره گيري از امدادهاي غيبي، ارتباط برقرار نمايند، ولي دليل قاطعي در خصوص جمع شدن ياران امام در زمان غيبت وجود ندارد.

[40] اعيان الشيعه، ج 2، ص

46؛ اعلام الوري، ص 444؛ ارشاد، ص 346؛ مهدي موعود، ص 931 - 933.

[41] مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان، ص 673.

[42] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 53 - 54.

[43] مجلة حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص 72 به بعد.

[44] كمال الدين و تمام النعمه، ص 516.

[45] لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 594 - 596.

[46] تنزيه الانبياء، سيد مرتضي، ص 182.

[47] كتاب الغيبه، نعماني، ص 14.

[48] كمال الدين و تمام النعمه، ص 307.

با توجه به اين كه امام زمان(عج) داراي سيصد و سيزده يار مي باشد، آيا ياران با هم زندگي مي كنند و نسبت به اين امر آگاهي دارند؟
پرسش

با توجه به اين كه امام زمان(عج) داراي سيصد و سيزده يار مي باشد، آيا ياران با هم زندگي مي كنند و نسبت به اين امر آگاهي دارند؟

پاسخ

از روايات فهميده مي شود كه آنان با هم زندگي نمي كنند، بلكه در زمان موعود از شهرهاي مختلف به سوي حضرت مهدي(عج) رهسپار مي شوند.

در روايات آمده است كه در آغاز چهل و پنج تن از نه قبيله و شوهر مختلف نزد حضرت گرد مي آيند. سپس به اين عده افزوده مي شوند واز شهرهاي مختلف و دور دست ياران حضرت با سرعت ويژه اي به سوي حضرت رهسپار مي گردند و دور حضرت حلقه مي زنند.

مرحوم سيد محسن اميني در كتاب گرانسنگ اعيان الشيعه از هشتاد و چند شهر و ديار نام مي برد كه اين عده (سيصد و سيزده تن) از آن شهرها بر مي خيزند.

از جمله آن ها قم، كوفه، طالقان، گرگان، طبرستان، طرابلس، بيروت، دمشق، ري، فلسطين، قزوين، شيراز، ديلمان، بصره، اهواز و كرمان است.

اين ها همديگر را نمي شناسند و بدون اين كه با هم و عده اي گذاشته باشند، در موعد مقرر جمع مي شوند (يجتمعون مِن أقاصي الأرض علي غير ميعاد لا يعرف بعضُهم بعضاً.)(1)

آيا سيصد و سيزده تن آگاهي دارند كه از زمره ياران حضرت مهدي(عج) مي باشند؟

در روايات معصومان(ع) به نكته اي برخورد نكرديم كه گوياي اين سخن باشد كه ياران حضرت مهدي(عج) از پيش آگاهي دارند كه جزء سيصد و سيزده تن يار حضرت مي باشند. اين گونه اطّلاعات از علوم غيبي است و علوم غيبي در اختيار خدا است. قرآن مي گويد: "و عنده مفاتيح الغيب لا يعلمها إلاّ هو؛(2) كليدهاي

غيب نزد خدا است. تنها او از امور غيبي آگاه است". ليكن برخي از دانش ها يغيبي را به معدودي از بندگان صالحش عنايت مي كند: "عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احد إلاّ مَن ارتضي من رسول؛(3) خداوند داناي به امور غيبي است آن را در اختيار ديگران قرار نمي دهد، مگر برخي از انسان هاي مورد رضايت خدا".

از برخي روايات استفاده مي شود كه اطّلاعات مربوط به ياران حضرت مهدي(ع) را خداوند به پيامبرش عنايت نمود و حضرت اين دانش را در اختيار امام علي گذارد و سپس در اختيار يكايك امامان(ع) قرار گرفت.(4)

ممكن است ياران حضرت مهدي(عج) در آستانه ظهور حضرت با توجه به تكاملي كه نموده اند، خداوند برزگ تفضلي نمايد و چند صباحي قبل از ظهور حضرت، آنان را از اين نعمت بزرگ مطّلع نمايد.

اگر بپذيريم كه برخي از پيامبران الهي مانند حضرت عيسي(ع) جزء سيصدوسيزده يار امام مهدي(عج) به شمار مي آيند، بعيد نيست كه از موقعيّت خويش از قبل آگاهي داشته باشند. چون حضرت عيسي(ع) از پيامبران مرسل است و به همان دليلي كه پيامبر اسلام و اوصياي حضرت از امور غيبي آگاه شدند، حضرت عيسي نيز آگاه شده است. اگر بپذيريم برخي از انسان هاي صالح گذشته مانند اصحاب كهف، نيز وصيّ حضرت موسي(ع) يوشع بن نون و مالك اشتر و مقداد جزء ياران حضرت به شمار مي آيند(5) و رجعت مي كنند، بعيد نيست در عالم برزخ از موقعيت خود با خبر باشند.

پي نوشت ها:

1. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 2، ص 84.

2. انعام (6) آيه 59.

3. جن (72) آيه 27.

4. اعيان الشيعه، ص 84.

5. همان.

آيا ياران امام زمان ( عج ) ( 313 نفر ) همه مسلمان و شيعه هستند يا از اديان ديگر نيز جزو اين افراد هستند؟
پرسش

آيا ياران امام زمان

( عج ) ( 313 نفر ) همه مسلمان و شيعه هستند يا از اديان ديگر نيز جزو اين افراد هستند؟

پاسخ

- 313 نفر كه در روايات اشاره شده از ياران خاص و ويژه آن حضرت مي باشند كه همگي از شيعيان خالص و بسيار باايمانند البته غير از آنان نيز ياران متعدد ديگري براي آن حضرت وجود دارد ولي علي القاعده همگي بايد همسو و هم انديشه با آن حضرت و آرمانهاي ايشان باشند علاوه بر اين رواياتي ( ( 3 ) ) هر نشان مي دهند كه پس از ظهور آن حضرت بسياري از مسيحيان مسلمان مي شوند .به جهت وجه غالب يا كامل ياران آن حضرت مسلمان و شيعه خواهند بود هرچند به تازگي به اسلام و تشيع گرويده باشند .;

اصحاب حضرت مهدي عليه السلام چگونه وارد مكه مي شوند؟
پرسش

اصحاب حضرت مهدي عليه السلام چگونه وارد مكه مي شوند؟

پاسخ

در مورد سؤال فوق چند احتمال وجود دارد:

1 - اينكه اين جماعت به طور اعجاز وبا سرعت وارد مكه مي شوند. اين احتمال مطابق ظاهر برخي روايات وصريح برخي روايات ديگر است. در برخي روايات آمده كه آنها در يك ساعت در جايي اجتماع مي كنند: "يجتمعون واللَّه في ساعة واحدة".{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 288، باب 26. پاورقي}

ولي در برخي روايات تصريح به اعجازي بودن آن شده است.

در روايت ابن صباغ آمده است: "فيصير إليه أنصاره من أطراف الأرض تطوي لهم طيّاً حتّي يبايعوه"؛ "پس انصار او از اطراف زمين به خدمت او مي رسند در حالي كه زمين براي آنها مي چرخد تا اينكه با او بيعت كنند."

ودر خبر طبرسي آمده است: "فتصير شيعته من أطراف الأرض تطوي لهم طيّاً حتّي يبايعوه"؛ "پس شيعيان از اطراف زمين خدمت او مي رسند در حالي كه زمين براي آنها مي چرخد، تا آنكه با او بيعت كنند."

2 - احتمال ديگر اينكه مردم چند دسته شوند:

الف. برخي از راه طبيعي خدمت امام (ع) مشرّف مي شوند.

ب. برخي نيز شب هنگام كه در رختخواب خود آرميده اند ناگهان خود را در مكه مي يابند.

ج. برخي نيز بر ابر سوار در روز به خدمت حضرت مشرف مي شوند.

3 - احتمال سوّم آن است كه همگي با سفر عادي به خدمت حضرت مشرف مي شوند؛ زيرا همان گونه كه در روايات اشاره شده به اسم مهدي (ع) در ماه رمضان ندا داده مي شود، وظهور حضرت نيز در دهم محرم است. در فاصله اين مدّت مخلصين، خود را به حضرت مي رسانند.

از ميان اين احتمالات، احتمال سوّم ترجيح دارد؛ زيرا گرچه مطابق زمان صدور اين

روايات حركت سريع به سوي مقصدي دور تنها با اعجاز متصور بوده، ولي در اين عصر بلكه عصر ظهور، حركت ها به حدّي سريع شده كه اجتماع افرادي را از اطراف عالم در يك ساعت ممكن ساخته است. ولذا ممكن است كه مقصود از سير در سحاب وابرها سفر با هواپيما، وپيچيده شدن زمين، سفر با ماشين وقطار سريع السير باشد.

بيشتر ياران حضرت از شرق هستند، چگونه با عقب ماندگي شرق مي توان بر غرب پيروز شد؟
پرسش

بيشتر ياران حضرت از شرق هستند، چگونه با عقب ماندگي شرق مي توان بر غرب پيروز شد؟

پاسخ

اولاً: از طرفي ياران حضرت بايد از افراد مسلمان باشند واز طرف ديگر عمده ممالك وزيست گاه امت اسلامي در شرق است لذا بيشتر ياران حضرت از شرق هستند.

ثانياً: حضرت مهدي (ع) از همه نوع پيشرفتي براي رفاه وتكامل انسان ها استفاده خواهد كرد ولي نه به ديد استقلالي، بلكه از دنيا براي رسيدن به تعالي روحي بهره خواهد گرفت.

ثالثاً: مقصود از عقب افتادگي شرق نسبت به غرب چيست؟ اگر در تكنيك ومسائل دنيوي است كه هدف اصلي حضرت تنها تكامل مادّي نيست. واگر مقصود عقب افتادگي شرق در ناحيه عقل وفكر وشعور وپيشرفت فرهنگي است كه اين مطلب را ما قبول نداريم. چه كسي گفته است كه غرب به لحاظ اخلاقي وفرهنگي بر شرق پيشي گرفته است.

ياران عام

آيا هنگام ظهور امام زمان(ع) همة مردم در ركاب او جنگ خواهند كرد يا فقط يارانش و يا كساني كه دعاي عهد را خوانده اند؟
پرسش

آيا هنگام ظهور امام زمان(ع) همة مردم در ركاب او جنگ خواهند كرد يا فقط يارانش و يا كساني كه دعاي عهد را خوانده اند؟

پاسخ

مسلّماً خواندن دعاي عهد و اظهار شوق و علاقه نسبت به ظهور حضرت و جنگيدن و در ركاب حضرت و اظهار وفاداري و بيعت ، انسان را از زمرة ياران حضرت قرار مي دهد. كسي كه دعاي عهد را مي خواند، از خدا مي خواهد كه توفيق زيارت و همراهي با حضرت را داشته باشد.

البته افرادي كه دعاي عهد را مي خوانند، ولي بر اساس تقوا قدم بر نمي دارند و در هر گناهي حاضر مي شوند ، افراد مورد بحث ما نيستند. اينان شايد با ظهور حضرت جزو دشمنان ايشان باشند.

كساني توفيق ياري رساندن به حضرت مهدي(ع) را خواهند يافت كه همواره از مسير تقوا و پاكي زبان و چشم و قلب پا فراتر ننهند. افرادي كه دنيا پرستي چشم آنان را پر نكرده باشد و دل به دنيا نبسته باشند. خواه اين افراد دعاي عهد خوانده باشند يا نخوانده باشند.

نقل شده كه هر كس تا چهل صباح دعاي عهد را بخواند يكي از ياران امام زمان خواهد شد و اگر قبل از ظهور بميرد در زمان ظهور زنده خواهد شد يعني اگر كسي گناهكار هم باشد بدون شك يكي از ياران آن حضرت خواهد شد. اگر كسي در زمان ظهور زنده شود جوان زنده مي شود يا به هما
پرسش

نقل شده كه هر كس تا چهل صباح دعاي عهد را بخواند يكي از ياران امام زمان خواهد شد و اگر قبل از ظهور بميرد در زمان ظهور زنده خواهد شد يعني اگر كسي گناهكار هم باشد بدون شك يكي از ياران آن حضرت خواهد شد. اگر كسي در زمان ظهور زنده شود جوان زنده مي شود يا به همان سني كه از دنيا رفته است؟

پاسخ

مرحوم شيخ عباس قمي روايتي را از امام صادق(ع) نقل مي كند مبني بر اين كه: "اگر كسي چهل صباح دعاي عهد را بخواند از ياران قائم ما باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد كه در خدمت حضرت باشد".1

به گونة مشخص نمي توان گفت كه بين خواندن دعاي عهد و از ياران امام زمان(ع) قرار گرفتن چه رابطه اي وجود دارد، چون براي دعا خواندن و وقوع آثار آن شراي خاصي پيش بيني شده است. گرچه روايت مذكور مطلق بوده و قيدي ندارد، ولي بايد ديد كه اين روايت با روايات ديگري كه براي استجابت دعا شرايط خاصي را مطرح كرده اند، چه رابطه اي دارد؟ در عين حال مي توان گفت كه بين خواندن دعاي فرج و آثار آن كه در روايت بدان اشاره شده، رابطه وجود دارد.

1 مفاتيح الجنان، ص 1061.

در حديثي از امام باقر(ع) آمده است: لشگريان حضرت صاحب الزمان سه دسته اند كه او را ياري مي كنند. لطفاً بفرماييد اين سه دسته چه كساني هستند؟
پرسش

در حديثي از امام باقر(ع) آمده است: لشگريان حضرت صاحب الزمان سه دسته اند كه او را ياري مي كنند. لطفاً بفرماييد اين سه دسته چه كساني هستند؟

پاسخ

در خصوص تعداد ياران امام زمان(ع) سه دسته روايات وجود دارد. برخي روايات تعداد ياران را 313 نفر ذكر كرده اند.[1]

امام صادق(ع) فرمود: "گويا مي نگرم قائم را بر منبر كوفه و سيصد و سيزده نفر يارانش را كه پيرامونش گرد آمده به شمار اهل بدر هستند".[2]

بعضي روايات ديگر تعداد ياران امام زمان(ع) را ده هزار نفر ذكر كرده اند.[3]

ابو بصير از امام صادق(ع) گزارش نمود: "لا يخرج القائم(ع) حتي يكون تكملة الحلقة. قلتٌ كم تكملة الحلقة. قال: عشرة آلاف؛[4] تا حلقه كامل نگردد، قائم خروج نمي كند. گفتم كامل شدن حلقه به چند نفر است: فرموده: ده هزار نفر".

در بعضي روايات ديگر، به جاي كامل شدن حلقه، از كامل شدن "العقد"[5] و "فئه"[6] سخن به ميان آمده است كه با گرد آمدن ده هزار نفر تكميل مي شوند.[7]

برخي از روايات ديگر تعداد ياران امام را دوازده تا پانزده هزار نفر بيان نموده است. امام علي(ع) فرمود: "مهدي ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد كرد".[8]

برخي روايات ديگر به توده هاي انبوهي اشاره شده است كه از نقاط گوناگون جهان، به ويژه مشرق زمين به كمك امام مي شتابند.[9]

در ابتدا به نظر مي رسد كه روايات مذكور با هم تعارض دارند ولي با تدبّبر بيشتر معلوم مي شود كه اين روايات تعارض نداشته، بلكه مكمّل يكديگر بوده و در طول هم هستند، زيرا آن دسته از روايات كه 313 نفر را بيان نموده اند، ناظر بر آن است كه اين

تعداد نخستين كساني هستند كه به امام زمان(ع) گرويده و در مكه همراه امام هستند كه از آن ها به عنوان "نقباء"، "خواص" و "ذخرالله" ياد شده است.[10]

313 نفر از فرماندهان و وزيران امام هستة مركزي حكومت امام را تشكيل مي دهند. در برخي روايات يكي از شرايط ظهور امام وجود 313 نفر بيان شده است كه حكايت از جايگاه آنان دارد و ياران خاص امام هستند.

امام صادق(ع) دربارة بيعت و گرويدن آنان فرمود: "سيصد و سيزده نفر ياران با او بيعت مي كنند. او تا هنگام كامل شدن ده هزار نفر در مكه اقامت كرده، سپس رهسپار مدينه مي گردد".[11]

آن دسته از روايات كه تعداد ياران امام را ده تا پانزده هزار بيان نموده، ناظر بر آن است كه به ترتيب افراد و گروه هاي خاص با حضرت بيعت مي كنند: بعد از آن كه امام از مكه ظهور مي كند و خبر ظهور حضرت به مردم مي رسد، ياران امام كه در روايات تعداد آن ها ده تا پانزده هزار بيان شده است، با امام بيعت مي كنند.

در برخي روايات به توده هاي انبوهي اشاره شده است كه از نقاط گوناگون جهان با امام بيعت مي كنند؛ اين دسته روايات ناظر بر آن است كه بعد از ظهور امام و حركت نمودن او به سوي مدينه و كوفه، ياران امام با او بيعت نموده و براي تشكيل حكومت جهاني و برقراري عدالت حضرت را ياري مي كنند. سپس ياران امام افزايش مي يابد.

_ با توجه به مطالب مذكور بايد گفت:

با تحقيقاتي كه انجام شد، حديثي از امام باقر(ع) مبني بر سه دسته بودن لشگريان امام زمان(ع)

يافت نشد. بر اين اساس اگر چنين حديثي وجود دارد، با ذكر منبع به اين مركز ارسال داريد تا در جواب گويي پرسش هاي مشابه از آن استفاده شود از روايات و متون ديني استفاده مي شود كه ياران امام زمان(ع) چندين نفر بوده و داراي چه ويژگي هايي هستند و چگونه با امام بيعت نموده و همكاري مي كنند. شايد اين روايات كه در تعداد اختلاف دارند، اشاره به گروه هاي خاص ياران امام باشند، مثلاً نزديك ترين و خواص ياران او 313 و گروه بعدي ده هزار نفر و گروه عمومي و سربازان امام زمان پانزده هزار نفر يا بيشتر، همان گونه كه در هر سپاهي اين رده بندي وجود دارد. البته اين صرفاً يك احتمال است.

[1] ينابيع الموده، ص 424؛ كتاب الغيبه، نعماني، ص 315.

[2] شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج 2، ص 672.

[3] بحارالانوار ج 51، ص 157.

[4] كتاب الغيبه، نعماني، ص 307.

[5] بحارالانوار، ج 51، ص 157.

[6] تفسير نور ثقلين، ج 1، ص 249.

[7] مجلة حوزه، ويژه نامه امام زمان(ع) ص 295.

[8] اعلام والفتن، ص 65، به نقل از مجله حوزه، ويژه نامة امام زمان(ع) ص 295.

[9] بحارالانوار، ج 51، ص 316.

[10] مجلة حوزة، ويژه نامة امام زمان(ع)، ص 296.

[11] ارشاد مفيد، ج 2، ص 383.

آيا حتماً بايد 313 نفر ا فراد پاك پيدا شوند تا حضرت حجّه(ع) قيام كنند؟ آيا در زمان ما يا در زمان هاي قبل اين تعداد افراد پاك وجود نداشت؟ اگر در يك زمان تعدادي وجود داشته باشد، با مرور زمان از دنيا مي روند. بنابراين هيچ گاه اين تعداد جمع نخواهند شد. جواب چ
پرسش

آيا حتماً بايد 313 نفر ا فراد پاك پيدا شوند تا حضرت حجّه(ع) قيام كنند؟ آيا در زمان ما يا در زمان هاي قبل اين تعداد افراد پاك وجود نداشت؟ اگر در يك زمان تعدادي وجود داشته باشد، با مرور زمان از دنيا مي روند. بنابراين هيچ گاه اين تعداد جمع نخواهند شد.

جواب چيست؟

پاسخ

رواياتي به اين مضمون وارد شده است كه اصحاب مهدي(ع) هنگام قيام ايشان 313 نفر به تعداد اصحاب پيامبر در جنگ بدر خواهند بود. آنان در يك ساعت همگي نزد حضرت جمع خواهند شد.[1]

و در روايتي از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده: "هنگامي كه ظهور حضرت مهدي(ع) قطعي شود، خداوند از اطراف زمين افرادي را جمع آوري و مبعوث (زنده) مي گرداند. همگي نزد حضرت جمع مي گردند. والله من آنان را مي شناسم و اسم آنان و نام قبيله هاي آنها را مي دانم. همگي از آفاق و نقاط مختلف جمع مي شوند. تعداد آنان به تعداد اهل بدر خواهد بود".[2]

در كتاب منتخب الاثر حدود 25 روايت به اين مضمون نقل شده است.

ظاهراً مراد اين روايات تعداد اصحاب خالص و مهم حضرت مي باشد يا مراد اصحاب اوّلي و آغازين است وگرنه بعداً اصحاب بيشتري با حضرت همكاري خواهند كرد. در روايات ديگري آمده است: "قائم أهل محمد جمع الله له أهل المشرق و اهل المغرب؛ خداوند براي حضرت اهل مشرق و مغرب را جمع خواهد كرد". و در روايت ديگر آمده: "والله لو قد قام قائمنا يجمع الله إليه شيعتنا مِن جميع البلدان؛[3] به خدا قسم! هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند شيعيان ما را از جميع شهر ها نزد او جمع خواهد كرد".

اگر حضرت مهدي(ع) بخواهد تمامي زمين را پر از عدل و داد بكند، مسلّماً بايد بيشتر از 313 نفر نيرو داشته باشد.

از مجموعة روايات استفاده مي شود كه اصحاب حضرت هنگامي كه قيام كند، 313 نفر خواهند بود. معناي اين روايات آن نيست كه قيام حضرت مبتني بر اين

مي باشد كه 313 نفر انسان پاك پيدا شود تا اين اشكال به وجود آيد كه: آيا بين اين همه جمعيت در دوران هاي مختلف 313 نفر انسان پاك پيدا نمي شود؟! قيام حضرت مهدي مبتني بر پيدا شدن 313 نفر نيست، بلكه اجازة قيام حضرت به دست خدا است. حتي اگر الآن حضرت مهدي(ع) 313 نفر ياور واقعي داشته باشد، تا خدا اجازة قيام آن حضرت را ندهد، خروج نمي كند. بنابراين علّت قيام اجازه و اذن خدا است، نه پيدا شدن 313 نفر. در آخرين توقيع حضرت به "علي بن محمد سمري" آخرين نايب خاص آمده است: "خداوند اجر برادران ديني تو را دربارة تو عظيم گرداند. تو تا شش روز ديگر مي ميري. براي بعد از خودت جانشين تعيين نكن. غيبت كبري و تامه واقع شد. ظهوري نخواهد بود مگر بعد از اذن خداي تعالي. بعد از طولاني شدن مدت و قساوت پيداكردن دل ها و پر شدن زمين از ظلم و جور".[4]

نكتة ديگر اين كه بر اساس روايات، تعدادي از افراد خالص و پاك كه صلاحيت همراهي حضرت مهدي(ع) را دارا باشند حتي اگر از دنيا رفته باشند، رجعت خواهند كرد و زنده خواهند شد. همان طور كه در روايت اوّلي بدان اشاره شده بود.

[1] آيت الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 594.

[2] همان.

[3] همان، ص 597.

[4] منتهي الآمال، ص 580.

در مورد اين كه گفته شده ياران واقعي امام زمان (عج) كساني هستند كه در زمان غيبت با مردم به گونه اي رفتار مي كنند كه به راحتي در جيب يكديگر دست كرده و از مال يكديگر استفاده مي كنند بدون اين كه ناراحت شوند، توضيح دهيد؟
پرسش

در مورد اين كه گفته شده ياران واقعي امام زمان (عج) كساني هستند كه در زمان غيبت با مردم به گونه اي رفتار مي كنند كه به راحتي در جيب يكديگر دست كرده و از مال يكديگر استفاده مي كنند بدون اين كه

ناراحت شوند، توضيح دهيد؟

پاسخ

شيعيان حقيقي چه در دوران غيبت و چه در زمان حضور و ظهور امام زمان (عج) افرادي هستند پاك، خداجو، مخلص و ايثارگر. آن ها در مسايل مالي ديگران را برخود مقدم مي دارند. از ويژگي هاي بارز ياران مهدي (عج) ايثار و مواسات است دل هايشان با هم پيوند خورده و يار غمخوار همديگرند. آنان براي يكديگر خود را به رنج مي افكنند و در بهره گيري از زيبايي هايي زندگي ديگران را بر خود مقدم مي دارند.

از ديدگاه امامان معصوم عليهم السلام، شيعه واقعي نيست. شيعه بايد خود را شريك غم و شادي مؤمنين بداند و اگر مؤمني نيازمند به اندازه نياز خود، دست به سوي مال او دراز كرد و بااندازه نيازش پول برداشت ناراحت نگردد. در غير اين صورت، مورد رضايت امامان نيست. حضرت موسي به جعفرعليه السلام به يكي از شيعيان خود به نام عاصم فرمود: شما شيعيان در رسيدگي به يكديگر و نيكي نمودن به يكديگر چگونه هستيد؟ عرض كرد: خيلي خوب هستيم! فرمود: آيا وقتي يكي از شما احتياج پيدا كرد و به منزل برادر ديني خود رفت و او را در خانه نيافت، دستور مي دهد كيسه او را بياورند تا باندازه احتياجش از آن بردارد، و آيا وقتي صاحب منزل فهميد، از اين موضوع ناراحت نمي شود؟ عرض كرد: نه ما اين چنين نيستيم فرمود: پس آن گونه نيستيد كه من دوست دارم".

بحارالانوار ج 48، ص 118.

بريد عجلي گويد: در محضر حضرت باقرعليه السلام بوديم. به حضرت عرض شد: ياران ما در كوفه بسيارند، اگر فرمان دهي از تو اطاعت خواهند كرد. فرمود: چنان هستند كه كسي بدون اجازه آن ها از مالشان نيازمندي خود را برطرف

كند؟ گفتند: خير! فرمود: آنان كه از بذل مال دريغ كنند، در نثار جان تخيل ترند، سپس فرمود: زمان قيام قائم دوران رفاقت فرا مي رسد. مرد به سراغ مال برادر خود رفته و حاجت خود را برآورده مي كند و او مانعش نمي شود. بنابراين، يكي از مجله حوزه، سال 71 - 70، مهر - دي - 1374 ص 306، به نقل از اختصاص شيخ مفيد ص 24.

صفات ياران حضرت مهدي (عج) ايثار و مواسات مي باشد. و در زمان غيبت نيز بايد آن گونه بود.

آيا انحصار ياران حضرت مهدي ( عج ) به 313 نفر يك نوع تبعيض نيست ؟
پرسش

آيا انحصار ياران حضرت مهدي ( عج ) به 313 نفر يك نوع تبعيض نيست ؟

پاسخ

اين كه ياران حضرت مهدي 313 نفر هستند مطلب صحيحي است ولي منظور ياران خاص وفرماندهان لشكرهاي حضرت مي باشد، زيرا شكي نيست كه همه مومنين و مومنات در آن زمان از ياران و ياوران آن حضرت مي باشند و حتي گروهي از مومنين زمان هاي گذشته زنده مي شوند و در ركاب حضرت برعليه كفر مبارزه مي نمايند به همين جهت در دعاي عهد مي خوانيم كه خداوند ما را از كساني قرار دهد كه در ركاب حضرت حضور داشته باشيم . افزون بر آن بيان واقعيت نبايد موجب ياس و دلسردي بشود، بلكه منطقاً هر كس بايد تلاش كند كه خود را به حد اعلاي كمالات برساند تادر رديف ياران ويژه آن حضرت قرار گيرد.;

آيا ياران امام زمان (عج) فقط هنگام ظهور امام به ياري او مي شتابند يا اينكه قبل از ظهور زمينه را براي ظهور آقا فراهم مي سازند؟
پرسش

آيا ياران امام زمان (عج) فقط هنگام ظهور امام به ياري او مي شتابند يا اينكه قبل از ظهور زمينه را براي ظهور آقا فراهم مي سازند؟

پاسخ

در روايت آمده كه افضل الاعمال انتظار الفرج. از اين روايت فهميده مي شود كه انتظار فرج يك نوع عمل است. در روايت نگفته كه افضل الحالات بلكه گفته افضل الاعمال اگر ما منتظر خورشيد و روشنايي روز باشيم در تاريكي نمي نشينيم بلكه چراغ روشن مي كنيم و يا اگر بخواهيم كشاورزي كنيم زميني تهيه نموده و زمينه لازم را براي كشت مورد نظرمان را فراهم مي كنيم. در مورد ظهور امام زمان (عج) نيز اينگونه است بايد زمينة لازم براي ظهور ايشان باشد و برخي از آن زمينه ها بايد در وجود مردم و بخصوص ياران حضرت فراهم باشد. اساساً جريان امور و سنت الهي به اين گونه نبوده كه كارها از طريق معجزه و از مجراي غير طبيعي انجام شود. و 124 هزار پيامبري كه فرستاده شدند اينطور نبوده كه با معجزه تمام كارهايشان حل شود. در مورد امام زمان (عج) نيز همين گونه خواهد بود. و اينطور نيست كه با ظهور ايشان همه چيز به يكباره دگرگون شود بلكه بايد زمينه هايي فراهم باشد و ايشان با استفاده از آن زمينه ها به اهداف عالي تر براي تكامل بشر دست پيدا كنند. در اين ميان ياران حضرت قبل از ظهور ايشان وظيفه مهمي بر عهده دارند كه همان زمينه سازي براي ظهور ايشان مي باشد.

از جمله وظايف مومنين در جهت زمينه سازي براي ظهور حضرت مي توان در موارد ذيل برشمرد:

1- گسترش عدل و

داد كه در اين زمينه حضرت امام مي فرمايند: "ما منتظران مقدم مباركش، مكلف هستيم تا با تمام توان كوشش كنيم تا قانون عدل الهي راه در اين كشور ولي عصر (عج) حاكم كنيم" (1)

2- پياده كردن احكام دين و اسلام و صدور اين آرمان و پيام به كشورهاي ديگر: چنانچه مقام معظم رهبري مي فرمايند: هر چه شما بتوانيد دايره اين مقدار اسلامي كه من و شما در ايران داريم، مبالغه نمي كنيم اسلام كامل البته نيست، اما بخشي از اسلام را اين ملت توانسته است در ايران پياده كند، همين مقدار از اسلام را هر چه شما بتوانيد در آفاق ديگر عالم، در كشورهاي ديگر، در نقاط تاريك و مظلم ديگر، گسترش دهيد، همان مقدار به ظهور ولي امر و حجت عصر كمك كرده ايد و نزديك شده ايد اگر بتوانيد در درون خود و جامعه تان، جامعه انقلابي، تقوا و فضيلت و اخلاق و دينداري و زهد و نزديكي معنوي به خود و خدا را در خود تأمين كنيد پايه و قاعده ظهور ولي عصر (عج) را مستحكم تر كرده ايد و هر چه بتوانيد از لحاظ كميت و كيفيت مقدار مسلمانان مؤمن و مخلص را افزايش دهيد باز به امام و زمان ظهور ولي عصر، نزديك تر شده ايد. پس ما مي توانيم قدم به قدم جامعه خود و زمان و تاريخ خود را به تاريخ ظهور ولي عصر (عج) نزديك كنيم" (2)

منابع و مآخذ:

1_ امام خميني (ره) كلمات قصار و پندها و حكمت ها، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.

2- ديدگاهها، مصاحبه با آيت الله خامنه اي، صص216-217

آيا وجود سيصد و سيزده نفر فرد مؤمن براي ياري امام زمان براي ظهور ايشان كافي است؟
پرسش

آيا وجود

سيصد و سيزده نفر فرد مؤمن براي ياري امام زمان براي ظهور ايشان كافي است؟

پاسخ

اين تصور، درست نيست كه شرط ظهور امام زمان فقط اين است كه 313 نفر ياور براي حضرت فراهم شوند؛ زيرا يكي از شرايط ظهور آن حضرت فراهم شدن 313 ياور است اما شرايط ديگري هم وجود دارد مثلاً امام مهدي ع در حديثي فرموده اند: «اگر شيعيان ما با هم متحد بودند و از گناهان دوري مي كردند و... فيض حضور در كنار ما نصيبشان مي شد و از ديدار مامحروم نمي شدند.» يكي ديگر از شرايط ظهور آن حضرت آمادگي جهاني است يعني جهانيان تمام مكاتب غير اسلامي را تجربه كنند و ببينند هيچ كدام نمي توانند مشكلات بشريت را حل كنند، بنابر اين سرشان به سنگ بخورد و منتظر آمدن يك مرد الهي و آسماني ( امام زمان باشند تا وقتي آمدقدرش را بدانند و تنهايش نگذارند.

پس فراهم شدن 313 ياور به تنهايي براي ظهور كافي نيست بلكه همة شرايط بايد فراهم شود. اگر همة شرايط فراهم گرديده آن وقت امام ع ظهورمي كنند.

بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه 313 ياور مخصوص امام ع ،افرادي اند كه از نظر معنوي و اخلاقي بسيار بلند مرتبه هستند و به اين دليل لياقت آن را پيدا كرده اند كه جزء ياوران مخصوص امام مهدي ع باشند. بنابراين اگر كسي نتوانست جزو آنها باشد، به اين معنا نيست كه او آدم بدي است بلكه ياران مخصوص آن حضرت مقامات خيلي بلندي دارند. به عنوان مثال اگر در مدرسه بگويند هر كس نمرة 20 گرفت جايزه مي گيرد، حال آيا افرادي كه 19 يا 18 گرفته اند شاگردان

تنبلي هستند؟ خير. در مورد ياروان امام ع هم اگر كساني نتوانستند آن قدر خوب باشند كه جزو 313 يار امام ع باشند،نمي توان نتيجه گرفت پس آدم هاي بدي هستند.

در پايان شما گفته ايد روحاني مدرسه شما با شما برخورد مناسبي نداشت و شما نتيجه گرفته ايد كه پس ما بايد به هيچ كدام از روحانيان اعتماد نكنيم اين گونه قضاوت كردن درست نيست آيا اگر يكي از دبيران شما به شمابي احترامي كرد، نتيجه مي گيريد كه پس تمام دبيران دنيا آدم هاي بدي هستند؟ هرگز. البته _ صرف نظر از اين كه برخورد آن روحاني با شما چه بوده است _ در ميان روحانيان نيز انسان هاي ناسالمي وجود دارند؛ ولي اين دليل نمي شود كه شما به همه بدبين شويد.

ظهور

علائم ونشانه هاي ظهور مهدي موعود (ع) چيست؟

پرسش

علائم ونشانه هاي ظهور مهدي موعود (ع) چيست؟

پاسخ

اگر تعداد روزه هايي كه از انسان قضا شده، معلوم نباشد، قضاي تعدادي كه يقين دارد، واجب است، مثلاً اگر نمي داند روزه هاي قضايي او بيست يا سي روزه بوده، بر او قضاي بيست روز واجب است.

اگر انسان در موقع انجام غسل، همراه با شستشوي سر و گردن از دست خود براي شستن سر و گردن استفاده كند، اشكالي دارد؟

پاسخ: انسان مي تواند هنگام شستن اعضاي بدن اعم از سر و گردن و طرف راست و طرف چپ از دست هايش براي رساندن آب به بدن استفاده كند و دست ماليدن به سر و گردن اشكالي ندارد.

نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(ع) چيست؟

پاسخ: علائم و نشانه هاي ظهور را بر دو قسم تقسيم كرده اند: علائم حتمي و غير حتمي.

يك سري علائم مربوط به وضعيت انسان ها در آخر الزمان است. علاماتي كه وضعيت مردم آخر الزمان را ترسيم مي كند و در روايات به آن ها اشاره يا تصريح شده، از اين قبيل است: در آن زمان مردم به نماز اهميت ندهند و به امانت ها خيانت كنند و انسان هاي گناهكار را بر خود حاكم گردانند و دروغگويي را حلال بشمارند و رشوه و ربا خواري فراوان شود. خانه ها را محكم بسازند و دين را به دنيا بفروشند و قطع رحم كنند. زنان، خود را شبيه مردان و مردان، خود را شبيه زنان كنند. فسق و فجور فراگير شود و بهتان و گناه و طغيان فراوان شود. مسجدها زيبا ساخته شوند و قرآن ها زيبا چاپ شود. زنان با مردان در كسب و تجارت شريك شوند. زنان با زنان به شهوت راني و مردان با مردان هم

جنس بازي كنند. فسق و فجور ظاهر و علني شود و مؤمن سكوت كند و كسي حرف او را قبول نكند. جوانان، پيران را حقير شمارند. لواط و زنا فراوان شود و مال فراوان براي فساد و منكرات خرج كنند. شراب علناً نوشيده شود و آمر به معروف، ذليل و خوار شمرده شود. راه فساد و گناه باز باشد و كسي مانع آن نشود و راه خير بسته شود. مردان از عقب خود و زنان از جلوي خود كاسبي كنند (خودفروشي نمايند) و از اين راه درآمد كسب كنند. زنان و دختران به آوازه خواني بپردازند. حاكمان (كشورهاي اسلامي) به اهل كفر نزديك شوند و با آنان دوست شوند و از اهل خير و ايمان دوري كنند و خويشاوندان با هم ازدواج كنند (زنا كنند) و زنان بر مردان غالب و حاكم شوند و از راه حرام كاسبي كنند و به مردانشان انفاق كنند. قمار ظاهر و علني شود. زماني بيايد كه از صورت قرآن بدشان بيآيد، ولي از شنيدن موسيقي و ترانه لذت ببرند و همسايه از همسايه بترسد از او ظلم ببيند. مردم زكات مال خويش نپردازند و هرج و مرج فراوان شود. زماني بيايد كه فرزند به پدر و مادر خويش نفرين كند و از مردن آنان خوشحال شود.(1)

علامات ديگر: خروج سفياني از شام و حمله به مدينه و خسف (فرو رفتن) او در اطراف مدينه، خورشيد گرفتگي در نيمه هاي ماه رمضان(روز سيزدهم و چهاردهم) قيام حسني؛ فراگير شدن آتش عظيمي در طرف مشرق؛ صيحه و نداي آسماني.(2)

پي نوشت ها:

1 - با استفاده از بحارالانوار، ج 52، ص 256، به بعد، با تلخيص؛ منتهي الامال،

علامات آخرالزمان.

همان، از صفحه 230 به بعد، منتهي الامال.

عوامل زمينه ساز

حركات تبليغي و سازنده مانند آنچه مؤسسه (در راه حق) انجام مي دهد، منافاتي با اين باورها ندارد كه بايد فساد زياد شود تا مصلح«عليه السلام» ظهور نمايد؟

پرسش

حركات تبليغي و سازنده مانند آنچه مؤسسه (در راه حق) انجام مي دهد، منافاتي با اين باورها ندارد كه بايد فساد زياد شود تا مصلح«عليه السلام» ظهور نمايد؟

پاسخ

1. بعضي حرفها به عنوان احاديث مشهور ندارند امّا هرگز دقّت در كلام اصلي نشده است. جمله پيامبر اكرم«صلي الله عليه وآله» يا ائمه«عليهم السلام» خبر از يك واقعيّت محتوم است كه مي فرمايد: «ثلاث الارض قسطاً و عداً بعد ما سلئت ظلماً و جوراً» آن موجود«عليه السلام» زمين را پر از عدل و داد مي كند بعد از آن كه از ظلم و جور پر شده باشد. اين خبر هرگز در مفهوم خود چنين چيزي ندارد كه ما نيز عامل فساد باشيم. بلكه برعكس براساس آيات و روايات صريح جمعيتي از صالحين و مصلحين بايد امام«عليه السلام» را ياري كنند و فاسدين مفسدين از مرد(23) نابود مي شوند. و در روايتي امام صادق«عليه السلام» تصريح مي فرمايند كه دوست نداريد در 13 بقيه باشيد؟ يعني سعي كنيد در بين آن صالحين باشيد كه هلاك نشويد.

2. دستور به تبليغ و كارهاي سازنده جزء كارها بلكه تمام مقصد امام زمان«عليه السلام» است. قومي كه مصلح را مي طلبد بايد خود صالح باشد. پس هيچ دليلي ندارد كه ما جزء پركنندگان ظلم و ستم باشيم. زيرا هلاكت خود را به دست خود اجرا كرده ايم. و تازه مسئوليّت مسلمانان كه پيرو موعودند«عليه السلام» بيشتر است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا اصلاحات فرهنگي -اجتماعي در جهان كنوني قادر به زمينه سازي جامعه موعود مي باشد ؟چگونه؟

پرسش

آيا اصلاحات فرهنگي -اجتماعي در جهان كنوني قادر به زمينه سازي جامعه موعود مي باشد ؟چگونه؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال فوق بايد گفت از برخي روايات اين گونه بر مي آيد كه هنگام ظهور حضرت حجت(عج)، دنيا پر از ظلم و ستم مي شود. براي توضيح بيشتر به متن حديث وتوضيحات ضروري راجع به آن اشاره مي شود:

پيامبر اسلام(ص) فرمود: «ابشروا بالمهدي رجل من قريش يخرج في اختلاف من الناس و زلزال، فيملا الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً ؛ به (حضرت) مهدي بشارت دهيد كه او شخصي از عترت من و از قريش است و در حالي كه مردم در تزلزل و اختلاف به سر مي برند، ظاهر مي شود. آنگاه او زمين را از عدل و قسط پر مي كند، همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است».1

برخي از افراد بدون توجه به احاديث و آيات فراوان قرآن كريم، در تفسير و توضيح اين حديث بيان مي دارند كه براي ظهور حضرت بايد همه جوامع بشري، كشورها، شهرها، قريه ها و خانه ها از ظلم و فساد پر شود و حتي يك فرد صالح نيز باقي نماند تا پرشدن (كما ملئت ظلماً و جوراً) صدق كند؛ در حالي كه با دقت در اين حديث شريف و با توجه به احاديث و دستورهاي ديگر اسلام در قرآن، بايد گفت هرگز نمي توان چنين معنايي را از حديث فوق برداشت كرد؛ زيرا مراد از پرشدن، پرشدن نسبي است نه حقيقي! به عبارت ديگر، منظور، فراواني ظلم وستم است. از اين رو، از اين حديث و احاديث مشابه آن كه بسيار هم

نقل شده2، نمي توان نتيجه گرفت كه مردم نيز بايد براي تحقق ذيل حديث به آشفته تر شدن جهان كمك كنند تا زمينه سازي ظهور حضرت صورت بگيرد. آري، مراد آن است كه جهان در عصر ظهور، رو به وخامت مي نهد.

نكته ديگر اينكه در مقابل، احاديث فراواني داريم كه گروهي در زمانهاي مختلف با حركتهاي اصلاح گرانه در جوامع بشري، زمينه ساز ظهور حجت خواهند بود. اين احاديث در برخي از كتب گردآمده است3 كه به يكي از آنها اشاره مي گردد: صاحب كشف الغمه از پيامبر نقل مي كنند كه فرمود: «مردمي از مشرق خروج مي كنند و براي حضرت مهدي زمينه سازي مي كنند.»4

علاوه بر اين، از مسلمات دين اسلام است كه بي توجهي درمقابل فسادها و ناسامانيهاي اجتماعي با روح تعاليم اسلام ناسازگار است؛ از اين رو زمينه سازي به مفهوم سكوت و بي توجهي نيست؛ بلكه به معناي تلاش و جديت فراوان براي مقابله با اوضاع آشفته جهان است.

به نظر مي رسد ظهور حضرت، زماني است كه جبهه حق و باطل در اوج تقابل هستند. ظالمان و ستمگران اكثر جهان را در احاطه خود دارند و به ظلم و ستم ادامه مي دهند، و صالحان زمين نيز در عين مظلوم بودن به تلاش براي مقابله با اين مسأله مي پردازند. در واقع اصلاحات اجتماعي نه تنها زمينه ساز ظهور حضرت مهدي(عج است، بلكه از بديهيات دين اسلام است كه انسان در برابر ظلم و فساد و ... نبايد سكوت كند.

دربارهء ظهور حضرت اين نكته نيز اهميت دارد كه پرشدن جهان از ظلم و ستم، شرط ظهور حضرت نيست بلكه نشانة آن

است. شرط ظهور، آمادگي و لياقت انسانهاي متعدد منتظر است.

براي فراهم ساختن زمينه هاي ظهور حضرت حجت(عج) همهء مباحث و حقايق در واژه انتظار نهفته است؛ زيرا انسان منتظر تلاش مي كند خود را در صفات و خصوصيات به منتظَر (كسي كه انتظار او را مي كشد) نزديك كند. كسي كه منتظِر مصلح است خود نيز بايد صالح و مصلح باشد.

به تعبير زيباي شهيد مطهري، انتظار فرج، انتظاري سازنده و نگه دارنده، تعهدآور، نيرو آفرين و تحرك بخش است؛ به گونه اي كه خود نوعي عبادت و حق پرستي است.

در نتيجه صالح بودن و كمك به اصلاح جامعه يكي از مهم ترين زمينه هاي ظهور حضرت حجت خواهد بود.

لذا اصلاحات فرهنگي و اجتماعي نه تنها زمينه ساز ظهور حجت(عج) بوده بلكه از وظايف هر فردي است كه مي خواهد در گروه حضرت قرار گيرد منتظر مصلح خود نيز مصلح باشد.

علاوه بر اينكه اصلاح كردن جامعه و تربيت افراد باعث مي شود كه افراد در كنار حضرت و در مسير انديشه آن قطب عالم امكان، زياد شود.

«اللهم عجل لوليك الفرج و اجعلنا من اعوانه و انصاره و الذابين عنه و المسارعين اليه و المستشهدين بين يديه» انشاء الله.

پي نوشت ها:

1. شيخ طوسي، الغيبه، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1411 ق، ص 179.

2. در كتاب منتخب الاثر، 123 حديث در اين باب نقل شده است. (ص 250- 247)

3. براي اطلاعات بيشتر ر.ك: كامل سليمان، روزگار رهايي، ترجمه علي اكبر مهدي پور، ج 2، ص 1034 الي 1062.

4. كشف الغمة في معرفة الائمه، ج 3، ص 267؛ معجم احاديث الامام المهدي، مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1411 ق، ج 1، ص 387.

دنيا و مردم چه شرايطي بايد داشته باشند تا امام زمان ظهور كنند؟

پرسش

دنيا و

مردم چه شرايطي بايد داشته باشند تا امام زمان ظهور كنند؟

پاسخ

البته ما با شرايط كنوني جهان اميدوار هستيم حضرت ظهور فرمايند و مستضعفان را از دست ستمگران نجات بدهند و تعدادي از نشانه هاي ظهور حضرت مثل فراواني ظلم و ستم و كثرت معاصي تحقق يافته و تعداد اندكي از نشانه هاي ظهور باقي مانده و ما اميدوار هستيم و انتظار داريم كه حضرت هر چه زودتر ظهور كنند ولي زمان ظهور امام زمان(عج) براي هيچ كس حتي شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردي است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددي داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعني، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرا در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامي اسلام(ص) مشابه اين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجي، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).

بنابراين كسي حق ندارد، زماني براي حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهي شايعاتي از اين دست با استناد دروغ به برخي افراد موجه درست مي شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم به نزديك تر شدن زمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟

روايات، وظيفه ما را در زمان

غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجي. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. درروايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعه والرجعه، محمدرضا الطيسي النجفي، ج 1،صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).

روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاي درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و هم پيماني آنها در ايفاي وظيفه الهي خود و ثانيا با دعاي فراوان - از ته قلب و باخلوص نيت - حاصل مي شود، (صحيفه المهدي، جواد قيومي اصفهاني، دفتر انتشارات اسلامي، ص 350 و 351).

پس همانگونه كه زيادي ظلم و گناه در جامعه از شرايط و نشانه هاي ظهور است وجود ياوراني مخلص و مؤمن به عنوان ياران حضرت مهدي نيز جزو شرايط ظهور مي باشد و ما مؤظف هستيم اين شرط را محقق نماييم.

يكي از پرسشهايي كه از ابتداي شكل گيري بحث مهدويت ذهن من را به خود مشغول ساخت، زمان پديدار شدن آن تحول بزرگ جهاني به رهبري واپسين حجت الاهي بقية الله الاعظم - عليه السلام - بود؛ گويا اين پرسش حتي قبل از ولادت امام زمان(عج) همواره از دغدغه هاي ذهني مردم به

پرسش

يكي از پرسشهايي كه از ابتداي شكل گيري بحث مهدويت ذهن من را به خود مشغول ساخت، زمان پديدار شدن آن تحول بزرگ جهاني به رهبري واپسين حجت الاهي بقية الله الاعظم - عليه السلام - بود؛ گويا اين پرسش حتي قبل از ولادت امام زمان(عج) همواره از دغدغه هاي ذهني مردم به حساب مي آمد، آن كه زمان ظهور و قيام امام كي است؟

پاسخ

ائمه معصومين(ع) همواره در پاسخ به اين پرسش سكوت اختيار مي كردند و علم آن را ويژه پروردگار مي دانستند؛ ولي كساني يافت شده اند كه در جواب احساسات پاك منتظران به بياناتي خلاف واقع روي آوردند. با سيري كوتاه در بوستان معطر كلام ائمه اطهار(ع) مي توان مضمون روايات مربوط به وقت ظهور حضرت مهدي(ع) را اين گونه دسته بندي كرد:

1. علم و آگاهي از زمان ظهور ويژه پروردگار متعال است.

2. ممكن است اين آگاهي با اراده الاهي در اختيار معصومان(ع) قرار گرفته باشد.

3. همواره ائمه دين مردم را از تعيين وقت ظهور پرهيز داده، به تكذيب وقت گذاران امر كرده اند.

4. وقت ظهور غير قابل پيش بيني و امر ظهور ناگهاني خواهد بود.

5. وقت ظهور همانند خود ظهور از اسرار الاهي است؛ ولي در برخي روايات پاره اي از اسرار و محدوده هاي آن ذكر شده است.

6. نحوه آگاه شدن خود حضرت به هنگام ظهور متفاوت ذكر شده است.

روايات دسته نخست كه علم به زمان ظهور را ويژه خداوند دانسته، بسيار است. براي نمونه توجه به موارد زير سودمند مي نمايد:

وقتي شاعر پرآوازه شيعه دعبل خزاعي در محضر هشتمين آفتاب آسمان ولايت شعري نيك خواند و سخن را با اشاره به قيام واپسين پيشواي شيعيان به پايان برد، سرشك از ديدگان آن

امام همام جاري شد و فرمود:« يا خزاعي نطق روح القدس علي لسانك بهذين البيتين فهل تدري من هذا الامام و متي يقوم ؛ اي خُزاعي، گويا روح القدس از لبانت با اين دوبيت سخن گفت. پس آيا مي داني اين امام كيست و كي قيام خواهد كرد؟»

سپس حضرتش به معرفي امام منتظر پرداخت و اين گونه ادامه داد: « وَ اَمَّا مَتي فَاِخْبارُهُ عَنِ الوَقتِ فَقَدْ حَدَثَني اَبي عَنْ اَبيهِ عَنْ آبائِهِ(ع) اَنَّ النَبي صلي الله عليه و آله قيل له يا رسول متي يخرج القائم من ذريتك؟ فقال عليه السلام: مثله مثل الساعة التي «لا يَجَّليها لِوَقْتِها اِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمواتِ و الأَرضِ لا تَأتينَّكُم اِلاَّبَغْتَةُ ؛1و2 و اما اين كه چه زماني ظهور خواهد كرد؟ پدرم از پدرش و ايشان از پدرانش نقل كرد كه وقتي به پيامبر اكرم(ص) گفته شد قائم از فرزندانت تو كي ظهور خواهد كرد؟ آن حضرت در جواب فرمود: مثل ظهور او همانند ساعت(و قيامت) است كه خداوند درباره آن فرمود: «هيچ كس جز او [نمي تواند] وقت آن را آشكار سازد. در آسمان ها و زمين، سنگين است.»

همين مطلب را آن امام غائب نيز اين گونه ياد آور شده است: « وَ اَمَّا ظُهُوُر الفَرَجِ فَأِنَّهُ اِلي اللَّهِ تَعالي ذِكرُهُ وَ كَذِبَ الوَقّاتون. »3

از اين دو روايت و روايات ديگر در اين باره به روشني مي توان دريافت كه زمان آغاز ظهور يكي از اسرار الاهي است و دست انديشه بشر از رسيدن به آن بسي كوتاه است. اما اين كه آيا در اختيار پيامبر و ائمه(ع) قرار گرفته است يا خير؟ به نظر مي رسد، حتي آن حضرات(ع) نيز

از علم دقيق زمان ظهور بي اطلاع هستند. به دو دليل: يكي همان فرمايش پيامبر اكرم(ص) كه ساعت ظهور را همانند ساعت قيامت از علوم ويژه خداوند دانسته، به آيه شريف استشهاد فرمود. با مراجعه به بخش پاياني آيه - « يَسْئَلُونَكَ كَاَنَكَ حَفيٌ عَنْها قُلْ اِنَّما عِلْمُهاعِنْدَاللَّه؛ از تو سؤال مي كنند، چنان كه گويا تو از زمان وقوع آن باخبري، بگو: علمش تنها نزد خدا است{M» - مي توان نتيجه گرفت آن پاكان نيز از علم دقيق زمان ظهور اطلاع نداشتند. افزون بر اين، رواياتي بعداً مورد اشاره قرار گرفته چگونگي آگاه شدن امام زمان(ع) از زمان ظهور را بيان كرده است. اين خود مي تواند دليلي بر اين نكته باشد كه آن حضرت به زمان ظهور آگاه نيست. بااين فرض كه حتي ائمه معصومين(ع) از زمان ظهور بي اطلاع بوده اند مي توان دريافت كه چرا روايات فراواني شيعيان را به تكذيب وقت گذاران توصيه فرموده است. برخي از اين روايات عبارت است از:

1. رحمان بن كثير مي گويد: مِهزم بر حضرت صادق(ع) وارد شد و گفت: فدايتان شوم مرا از زمان امري كه منتظر آن هستيم [ظهور حضرت مهدي(عج)] خبر دهيد. آن حضرت فرمود:« يا مِهزُم كَذِبَ الوَقاتُون ».4

2. فضيل بن يسار از حضرت باقر(ع) درباره زمان ظهور پرسيد. امام(ع) فرمود: كَذِبَ الوَقاتُون كَذِبَ الوَقاتُون كَذِبَ الوَقاتُون ».5 از جمله ادله محكم بر نامعلوم بودن وقت ظهور روايات فراواني است كه حادثه ظهور را ناگهان ذكر كرده است. برخي از اين روايات چنين است.

الف) اصلاح شدن امر ظهور يك شبه است.

حوادث بزرگ نيازمند مقدمات فراواني است؛ اما درباره بزرگ ترين حادثه نظام هستي و برقراري حكومت عدل جهاني خداوند تمام

قدرت خويش را به نمايش مي گذارد و تمام مقدمات را در يك شب فراهم مي آورد. علي(ع) فرمود: قالَ رَسوُل الله صلي الله عليه و آله: المَهْديُ مِنَّا اَهْلَ البَيْتِ يُصْلِحُ اللهُ لَهُ اَمْرَهُ في لَيْلَةٍ ؛ مهدي از ما اهل بيت(ع) است كه خداوند امر[ظهور]ش را در يك شب اصلاح مي فرمايد.»6

بي ترديد فراهم شدن يك شبه و ناگهاني با تعيين وقت قبلي سازگار نيست.

ب) آمدن ناگهاني

همان طور كه اشاره شد، ظهور حضرت مهدي در كلام پيامبر(ص) به قيامت تشبيه شده و در همان آيه مورد استشهاد، ناگهاني بودن از ويژگي هاي زمان رستاخيز است كه خداوند مي فرمايد:«... لا تَأتيكُم اِلاّ بغتة ً؛ و جز به طور ناگهاني به سراغ شما نمي آيد.{M»

ج) آمدن چون شهاب فروزان

از جمله تشبيهاتي كه معصومان(ع) براي ظهور حضرت مهدي(عج) كرده اند، تشبيه ظهور حضرت مهدي به شهاب سنگ فروزان است. پر واضح است كه آشكار شدن شهاب غير قابل پيش بيني و ناگهاني خواهد بود. امام باقر(ع) پس از بيان غيبت حضرت مهدي(عج) فرمود: ثُمَ يَبْد وَ كَالشَهابِ الوَقادِ؛ سپس همانند شهابي آتشين آشكار خواهد شد.»7 همين تشبيه از طرف پيامبر اكرم(ص) نيز به اين بيان ذكر شده است:« فَعِنْدَ ذلك يَقبَلُ كَالشَّهابِ الثاقِبِ... ».8

البته آنچه مورد اشاره قرار گرفت، بدان معنا نيست كه هيچ يك از جزئيات زمان ظهور بيان نشده است. در روايات معصومان(ع) بخشي از مطالب زمان ظهور آشكارا ذكر گرديده است؛ براي مثال شماري از ويژگي هاي آن واقعه بزرگ چنين است:

1. روز ظهور با جمعه مصادف خواهد بود.

مام صادق(ع) فرمود: « وَ يَخْرُجُ قائِمْنا اَهْلَ البَيتِ يَومَ الجمعه؛ 9 قائم ما اهل بيت در روز جمعه ظهور خواهد كرد.»

2. روز ظهور

با روز عاشورا مصادف خواهد بو.

امام باقر(ع) درباره عاشورا فرمود:«... وَ هذا اليَوَمُ الذي يَقُوُمُ فيهِ القائم 10 «عج»؛ و اين روز [عاشورا] روزي است كه قائم(ع) در آن قيام خواهد كرد».

3. سال ظهور فرد است.

امام صادق(ع) فرمود: « لايخرج القائم الا في وَترٍ مِنَ السِنين ...11؛ قائم(عج) ظهور نخواهد كرد مگر در يكي از سال هاي فرد.»

البته جز موارد ياد شده محدوده هاي ديگري نيز براي زمان ظهور ذكر شده كه هيچ يك به معناي تعيين زمان نيست.

اما اين كه خود حضرت مهدي(عج) چگونه از فرا رسيدن زمان ظهور آگاه مي شود، بيانات متفاوت است. برخي بر اين دلالت دارد كه خداوند با الهام بر قلب مقدس آن حضرت وي را از زمان ظهور آگاه مي سازد.12 براساس رواياتي ديگر، خداوند شمشير آن حضرت را به زبان آورده، از آن طريق زمان ظهور را اعلام مي دارد.13 در رواياتي نيز آمده است: پرچم و علمي كه آن حضرت هنگام قيام در دست خواهد داشت به قدرت و اذن الاهي برافراشته شده، حضرت مهدي را از آغاز ظهور مطلع مي سازد.14 البته جمع بين همه اين موارد نيز ممكن است.

در پايان ذكر اين نكته خالي از لطف نخواهد بود كه فلسفه مخفي بودن زمان ظهور را مي توان در موارد ذيل خلاصه كرد:

1. با مخفي بودن آن نوعي آزادي عمل براي همگان پيدا مي شود. از سوي ديگر، چون وقت آن دقيقاً معلوم نيست و در هر زماني محتمل است، نتيجه اش حالت آماده باش دائمي است كه آثار تربيتي فراوان دارد؛ چرا كه اگر تاريخ تعيين مي شد، هر گاه زمانش دور بود همگان در غفلت و غرور و بي خبري فرو مي رفتند و هرگاه زمانش

نزديك بود، ممكن بود آزادي عمل را از دست داده، اعمالشان جنبه اضطراري پيدا كند.

2. از آن جا كه يكي از حكمت هاي غيبت حضرت مهدي(ع) بيم از كشته شدن به دست دشمنان است، تعيين دقيق وقت ظهور با آن حكمت منافات خواهد داشت و يقيناً دشمنان براي نابودي آن حضرت آماده خواهند شد.

كوتاه سخن اين كه با معين بودن وقت ديگر انتظار معنايي نخواهد داشت.

پي نوشت:

1. اعراف(7):187.

2. عيون اخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق، ج 2، ص 266.

3. كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 290.

4. الكافي، كليني، ج 1، ص 368.

5. الكافي، ج 1، ص 368؛ كتاب الغيبة، ص 425.

6. كمال الدين، ج 1، ص 152.

7. كتاب الغيبة، ص 159، كمال الدين، ج 1، ص 324.

8. كمال الدين، ج 1، ص 287.

9، الخصال، شيخ صدوق، ج 2، ص 394.

10. تهذيب الاحكام، شيخ طوسي، ج 4، ص 300.

11. روضة الواعظين، محمدبن حسن فتال نيشابوري، ص 263؛ كتاب الغيبة، 453.

12. ر.ك: رجال كشي، محمد بن عمركشي، ص 192؛ كتاب الغيبة، ص 164.

13. ر.ك: كفاية الاثر، علي بن محمد خزاز قمي، ص 266؛ كمال الدين، ج 1، ص 155.

14. ر.ك: الخرايج و الجرايع، قطب الدين راوندي، ج 2، ص 550؛ عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 63. info@porseman.net

بعد از ظهور اسلام خطوط كلّي براي روز موعود چگونه ترسيم شد؟

پرسش

بعد از ظهور اسلام خطوط كلّي براي روز موعود چگونه ترسيم شد؟

پاسخ

پاسخ اين سؤال را با ذكر مقدماتي خواهيم داد:

1 - اسلام كامل ترين طرح را براي تطبيق حكومت عدل جهاني توحيدي در پايان تاريخ داده است؛ زيرا اسلام آخرين شريعت آسماني است. واز طرفي ديگر دعوت اسلام جهاني است. بشر قبل از اسلام از آنجا كه فهم ودركش به اين حدّ نرسيده بود كه اين طرح كامل را بفهمد ودرك نمايد لذا به دوره ظهور اسلام واگذار شد. موقعي پيامبر اسلام (ص) طرح حكومت عدل جهاني را داده است كه بشر به اين سطح عقلي وفرهنگي رسيده بود تا اين طرح جامع را احساس كرده ودرك كند.

2 - پيامبر اسلام (ص) وامامان معصوم: بعد از او وبسياري از صحابه در اخبار، از اين طرح وبشارت آن به مردم سهم بسزايي داشته اند؛ زيرا آنها حاملان اصلي اين طرح هستند. اين بزرگواران تمام سعي وتلاش خود را به كار گرفته وبراي آمادگي ذهني مردم از راه هاي مختلف اين موضوع مهم را تثبيت نمودند، از قبيل:

الف. خبر دادن از تحقق هدف بزرگ خلقت هنگام تحقق حكومت عدل جهاني.

ب. تأكيد بر اينكه رهبر اين حكومت امامي معصوم از ذريه رسول خدا (ص) است.

ج. خبر از وقوع ظلم وبيدادي كه قبل از ظهور در عالم گسترش خواهد يافت.

3 - خود امام مهدي (ع) نيز در آماده سازي مردم براي پذيرش اين امر مهم سهم بسزايي داشته وبا پيامبر وامامان قبل از خود تشريك مساعي كرده است، از قبيل:

الف. اقامه دليل بر ولادت ووجودش با تكرار ملاقات ها با مردم.

ب. بيان طرح كامل براي غيبت وظهورش.

موضوع: دفاع از مهدويت

چه عواملي زمينه ساز حكومت واحد جهاني است؟

پرسش

چه عواملي زمينه ساز حكومت واحد جهاني است؟

پاسخ

ممكن است گفته شود با توجه به تشتّت آرا واختلاف مذاهب وتنوع حكومت ها وناسازگاري آنها نسبت به يكديگر، تشكيل حكومت واحد جهاني ممكن به نظر نمي رسد؛ چگونه مي توان همه ميلت ها را تحت حكومت واحدي جمع كرد. نه تنها تشكيل حكومت واحد جهاني ممكن وميسور است، بلكه امري حتمي ولازم به نظر مي رسد وعلل وعوامل زيادي در زمينه سازي آن دخيل مي باشند:

1 - خطر جنگ وخونريزي كه همواره مانند كابوس وحشتناكي بر سر جوامع انساني سايه افكنده، تنها با وحدت حكومت در سطح جهان ويكپارچگي همه امت ها برطرف مي شود.

2 - به تصريح دانشمندان "تضاد منافع" ريشه اصلي واوّلي برخوردهاي خونين وپيكارهاي سهمگين حكومت ها با يكديگر است. حال اگر بدانيم كه شعار حكومت حضرت، عدل وانصاف براي كلّ جامعه بشري است، همگي به سوي حكومت عدل جهاني سوق داده مي شوند.

3 - يكي ديگر از عوامل تشكيل حكومت جهاني، تكامل عقول وادراكات بشر است كه به نوبه خود مي تواند زمينه ساز حكومت جهاني گردد؛ زيرا بشر هم از ناحيه خود در راه حركت به سوي كمال وترقّي وتكامل عقلاني است وهم در هنگام ظهور حضرت مهدي (ع) به كمال نهايي خود نايل مي گردد، ولذا مي توانند با يكديگر تألّف كرده وبه حكومت جهاني تن دهند، زيرا همه تعارض وتزاحم ها از ناحيه كم عقلي وجهل وكم خردي است.

ظرفيت كلّي براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام چيست؟

پرسش

ظرفيت كلّي براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام چيست؟

پاسخ

شكي نيست كه هر كار اجتماعي احتياج به آماده كردن ظرفيت هاي مناسب دارد. در مورد ظهور منجي كل بشري كه پديده اجتماعي عظيمي است احتياج به تحقق مقدمات وشرايط خاصي است؛

1 - پيشرفت ديني در ميان امت اسلامي ولو در طبقه خاصي از آنها.

2 - گسترش انحراف عمومي در بين مردم.

3 - گسترش ظلم وفساد در سطح عموم ودر نتيجه دور شدن مردم از دين ومتابعت از هواي نفس.

4 - پيشرفت بشر در صنعت وتكنولوژي.

5 - آماده شدن ياران خاص حضرت براي نصرت وياري او.

آيا فراگيري فساد مايه انقلاب حضرت مهدي (عج) است؟ و اگر چنين است چرا در گسترش آن كوشش نكنيم؟

پرسش

آيا فراگيري فساد مايه انقلاب حضرت مهدي (عج) است؟ و اگر چنين است چرا در گسترش آن كوشش نكنيم؟

پاسخ

يكي از نشانه هاي آغاز انقلاب امام زمان، فراگيري ظلم و جور در جهان است و اين مطلب را از دو راه مي توان ثابت كرد.

1- پبامبر گرامي فراگيري ظلم و جور را، نشانه آغاز انقلاب دانسته و در حديثي كه محدثان اسلامي نقل كرده اند، فرموده است:

«يملا الارض قسطاً و عدلا كما مُلئت ظُلما وجورا»

[زمين را پر از قسط و عدل مي كند، چنان كه از ظلم و جور پرگردد]

فرهنگ نويسان زبان عرب مي نويسند: تجاوز به حقوق ديگران و اختصاص دادن آن به خويش، «ظلم» است. و محكم كردن پايه هاي حكومت از طريق مسلط كردن گروهي بر جان و مال مردم و اشاعه تبعيض، «جور» است. هرگاه چنين تفسيري براي اين دو لفظ درست باشد، قهراً قسط نقطه مقابل ظلم، و عدل نقطه مقابل جور، خواهد بود. بنابراين فراگيري فساد از نظر احاديث اسلامي، يكي از نشانه هاي انقلاب حضرت مهدي است.

2- فشار و اختناق هرگاه از حدّ بگذرد، مايه انفجار مي گردد. انفجارهاي اجتماعي، مانند انفجار هاي مكانيكي است كه در درجه معيني از فشار، انفجار رخ مي دهد. و در حقيقت گسترش فساد به وسيله ضحا كان زمان، انقلاب را نزديكتر مي كند، و در نتيجه بذر هاي انقلاب را آبياري مي نمايد، تا لحظه اي كه بحران به اوج خود برسد و انقلاب صورت پذيرد. با توجه به اين دو مطلب، در اين جا سؤالي مطرح مي گردد كه: اگر فساد و بحران، مايه تحقق انقلاب هاي بنيادي است، پس وظيفه ما در زمان غيبت امام، دامن زدن به فساد و كوشش در گسترش آن است. در غير اين

صورت، با دست خود انقلاب الهي را به عقب انداخته و خود را در يك زندگي نامطلوب حس خواهيم كرد.

اكنون به تجزيه و تحليل اين اشكال كه به دست و پاي برخي از جوانان ما پيچيده است مي پردازيم در اينجا دو پاسخ داريم كه هركدام مي تواند اساس اشكال را از بين ببرد.

1 _ گسترش فساد كافي نيست بلكه آگاهي نيز لازم است.

پايه اشكال را يك مطلب تشكيل مي دهد و آن اين كه تصور شده است، كه تنها گسترش فساد به اوج رسيدن بحران در تحقق انقلاب كافي است، در صورتي كه در كنار گسترش فساد، شرط اساسي تري لازم است كه بدون آن انقلاب رخ نمي دهد، و آن شرط عبارت است از: آمادگي مردم براي انقلاب، از طريق بالا رفتن سطح آگاهي و هوشياري در گروههاي مختلف.

مقصود از بالا رفتن سطح آگاهي، اين است كه انسان ها، به موقعيت و ارج وجود خود پي ببرند، و تحمل ظلم و فساد را زندگي ننگين و مرگباري تلقي كنند كه شايسته مقام انسان نيست. آنگاه با ارزيابي شرايط و امكانات خود، و ستم قدرت هاي طاغوتي، بذر انقلاب را در سرزمين مستعد و آماده بپاشند و با طرق گوناگون، در آبياري آن بكوشند. ناگفته پيداست، تا زماني كه در توده ها چنين آگاهي پديد نيايد، و انسانها بر ارزش خود واقف نگردند، و امكانات خود و طرف را درست نسنجند، انقلاب كوري رخ مي دهد كه نمي تواند، مصالح مردم را تضمين كند.

به عبارت روشن تر: براي تحقق يك انقلاب، تنها گسترش فساد و يا وجود يك رهبر لايق كافي نيست، بلكه علاوه بر اين، آمادگي روحي و فكري لازم است كه مردم در موقع

مناسب بهاي انقلاب را كه همان ايثارگري و شهادت در راه هدف است، بپردازند. در غير اين صورت، سستي و تنبلي و اكتفا به وضع موجود، در روح جامعه لانه مي گزيند، و انديشه انقلاب به ذهن آنان راه پيدا نمي كند. و با تمسك به منطق «موسي به دين خود، عيسي به دين خود»، و يا «هر كس بايد گليم خود را از آب بيرون ببرد»، «من چه كار به كار ديگران دارم» و امثال اين جملات، وضع موجود را كه توأم با يك نوع راحت طلبي است، بر قيام و انقلاب و تحمّل زندان و شكنجه و قتل و اعدام ترجيح مي دهد.

بايد توجه نمود كه مدت هاست كه فساد، جهان را فرا گرفته است. فساد ابر قدرت ها در بسياري از مناطق جهان –بويژه آفريقا و آسيا- به شديدترين وضع رسيده است. از روزي كه غرب، انديشه تسلط بر شرق را در سر پرورانده، هر روز در نقاط مختلف جهان، بر مظالم خود افزوده و ميليون ها نفر را در بند كشيده است. تنها بررسي وضع كشورهاي استعمارزدة افريقا و جنوب آسيا سند روشن و گويايي بر اين مطلب است.

2- پرورش يك نيروي مهياي منتظر

براي تحقق قيام حضرت مهدي عليه السلام، يك ارتش مهيّا و نيروي ضربتي كارآمد لازم است كه پشت سر امام عليه السلام ايستاده و گوش به فرمان او باشد. از اين جهت بايد در جهنم سوزان ظلم و جور و فساد و تبعيض، افراد فداكاري پرورش يابند، تا پيام آور بهار عدالت باشند اين گروه بايد به نيروي ايمان و تقوا مجهز گردند، و جانباز و فداكار باشند. تربيت چنين افرادي، بر عهده مصلحان دلسوز است كه در

هر زمان براي تربيت اين گونه افراد، همت گمارند و آني از اين كار غفلت نورزند. بنابراين هرگز نمي توان به اين دليل واهي كه فساد مايه انفجار و انقلاب است، از كارهاي اصلاحي كه منجر به تربيت چنين افرادي گردد، سر باز زد.

از همه اينها گذشته، ما بايد موقعيت خود را در زمينه قيام مهدي عجل الله تعالي فرجه مشخص كنيم. بديهي است اگر ما به گسترش فساد كمك كنيم، از كساني خواهيم بود كه انقلاب مهدي عجل الله تعالي فرجه براي درهم كوبيدن آنها صورت مي گيرد. و اگر درصدد اصلاح جامعه باشيم، از كساني خواهيم بود كه در زمره اصحاب فداكار حضرتش عضويت خواهند داشت. بنابراين به فرض اينكه با كمك كردن به توسعه فساد، ظهور امام مهدي صلوات الله عليه را به پيش بيندازيم، وضع خود را به طور قطع به خطر انداخته ايم. مگر نه اين است كه حضرت بقيةالله عليه السلام براي كوتاه كردن دست فاسدان و برچيدن ظلم و فساد قيام مي كند؟ ما چگونه مي توانيم با گسترش فساد، از قيام آن بزرگوار بهره مند شويم؟

بنابراين سكوت در برابر فساد، و يا كمك به توسعه فساد، نه از لحاظ كلي براي ظهور مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه صحيح است، نه از نظر شخصي.

بيشتر بنظر مي رسد كه اين اشكال و مغلطه كاري را كساني درست كرده اند كه مي خواهند ا ز زير بار مسئوليتها فرار كنند، و يا آلوده هر فسادي شوند.

بطور خلاصه، گسترش فساد و ظلم، اگر منجربه «انظلام» -يعني پذيرش ظلم و ستم- بشود، هيچ گاه زمينة قيام عليه آن نخواهد شد. بلكه تنها در صورتي مفيد است كه مقدمه مبارزه در جهت تحقق عدالت

و نيكي باشد. بديهي است كه اين مقدمه نيز هيچگاه عملي نخواهد شد، مگر زماني كه مردم، بدي ظلم را بدانند. و در برابر آن، مظاهر صلاح و تقواي فردي و اجتماعي را نيز بشناسند. و تنها راه اين شناخت، دعوت مردم به سمت صلاح و تقوي است.

از سوي ديگر، در احاديثي كه پيامبر و ائمه اطهار عليه السلام وظايف منتظران را معين كرده اند، همه جا سخن از تقوي، ورع، عفاف، صلاح، سداد، دوري از گناه و قرب به خداست. به عنوان نمونه، امام صادق عليه السلام فرمود:

«من سره ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فان مات وقام القائم بعده، كان له من الأجر مثل أجر من أدركه. فجدوا وانتظروا هنيئاً لكم ايتها العصابة المرحومة» (بحارالانوار، 52/140، به نقل از غيبت نعماني)

[هر كس خوشنود مي شود كه از اصحاب قائم عليه السلام باشد، پس بايد منتظر باشد، و به ورع و اخلاق نيكو عمل كند، در حالي كه منتظر است. اگر چنين شخصي، پيش از ظهور حضرتش بميرد، اجر او مانند كسي است كه زمان ظهور آن حضرت را درك كرده است. پس (در جهت نيكي ها) بكوشيد و منتظر باشيد. (اين انتظار) گوارا باد بر شما اي گروه رحمت شده].

علماي گذشته ما، درباره وظايف و تكاليف منتظران در زمان غيبت، كتابهائي مستقل نوشته يا فصولي از كتب خود را اختصاص داده اند. مانند:«نجم الثاقب» تاليف مرحوم حاج ميرزاحسين نوري (متوفي 1327)، «مكيال المكارم» تاليف مرحوم ميرزا محمد تقي موسوي اصفهاني (متوفي 1348)، «وظيفه مردم در زمان غيبت امام زمان عليه السلام» تاليف همان بزرگوار.

در اين كتابها و مشابه آنها كه تنها بر اساس روايات

معصومين عليهم السلام نوشته شده، هيچگاه «پر كردن جهان از ظلم» به عنوان وظيفه منتظر در زمان غيب ياد نشده است.

در واقع، هيچ عاقلي پيدا نمي شود كه با الفباي كلام معصوم آشنا بوده و چنين عقيده اي داشته باشد. مگر اينكه مانند گروهكهاي چپگراي از عقل بيگانه باشد، كه اين سخن را بعنوان وسيله سركوب بعضي گروهها بكار برد.

چه كارها و وظايفي را ما بايد در زمان غيبت حضرت ولي عصر (عج) انجام دهيم تا زمينه را براي ظهور ايشان فراهم كنيم و همچنين يكي از ياران ايشان باشيم توضيحات دقيق و روشن بفرماييد . در مورد بحث رجعت و عصر امام زمان و اتفاقاتي كه زمينه را براي ظهور ايشان فراهم مي

پرسش

چه كارها و وظايفي را ما بايد در زمان غيبت حضرت ولي عصر (عج) انجام دهيم تا زمينه را براي ظهور ايشان فراهم كنيم و همچنين يكي از ياران ايشان باشيم توضيحات دقيق و روشن بفرماييد . در مورد بحث رجعت و عصر امام زمان و اتفاقاتي كه زمينه را براي ظهور ايشان فراهم مي كند بطور مفصل توضيح دهيد ؟

پاسخ

معرفت و شناخت آنحضرت با رجوع به كتابهاي زندگي و سيره معصومين .و انتظار فرج ظهور آنحضرت. از جمله بزرگترين عبادات بر شمرده شده و اتباع و پيروي از سلسه فقاهت و ولايت در رأس وظايف ماست .بهترين قدم تشكيل يك حكومت اسلامي است تا در سايه آن كساني كه مشتاقند به رشد آزادي دست يابند و بتوانند در سايه برنامه هاي جامع يك حكومت همه بسوي آنچه شايسته يك انتظار صحيح است قدم بردارند. شكر خداوند كه اين نعمت بدست تواناي امام خميني (زه) در اختيار ماست . پس همينكه تحت تعاليم مقام معظم رهبري در راه خودسازي وسازندگي كشور تلاش كنيم كاريست كه ما در حال حاضر قادر به انجام آن هستيم .

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: ما را دولتي است كه هرگاه خداوند بخواهد آن را بياورد . هركس مشتاق است كه از ياران قائم ما باشد بايد منتظر او باشد وپرهيزگاري پيشه كند وداراي اخلاق نيكو باشد وبدين گونه انتظار آن روز كشد.اگر در اين حالت بميرد وبعد از مرگ او قائم قيام كند ثواب كسي دارد كه آن حضرت را درك كرده است . پس سعي كنيد ومنتظر باشيد . خوش بحال شما مردي كه خداوند شما را

مشمول رحمت خود كرده است .

هركس ميخواهد يار آن بزرگوار باشد بايد دوست عقايد ، يار و همنشين فضايل ورفتار پسنديده اي باشد كه آنحضرت را خشنود سازد. هرگاه ما بدرستي احكام دينمان را بشناسيم وبه صداقت باورهاي قلبمان اخلاق و رفتار پسنديده در زندگي پيش بگيريم وخالصانه در راه فقط بندگي خدا قدم برداريم مطمئناً به بهترين وجه وظايفمان را انجام داده ايم. هركس در حد توان وقوت واستطاعتي كه در شخصيت خود مي بيند بايد با برنامه هاي واقعي ومطابق روز در اين راه گام بردارد. شخصي همچون امام خميني توانمندي وتقوايش در حدي است كه تشكيل حكومت اسلامي را براي خود وظيفه وتكليف الهي برشمرده است وشخصي مثل ما كه همچون كودكان مدرسه دين وعمل هستيم بايد در پيرامون خانه وخانواده خويش به رفتارهايي كه در بالا ذكر شد روي آوريم. از هر گونه تندروي بايد بپرهيزيم همانطور كه از كندروي. بايد متعادل وهدفمند وپيوسته به فكر وذكر باشيم. بامطالعه بيشتر بر آگاهيمان بيفزائيم. آگاهي بيشتر آدمي را به رفتار صحيح تر رهنمون ميسازد.

طبق آيات قرآن وتأويل آن در احاديث معصومين (ع) موضوعي وجود دارد كه البته در تاريخ زندگي انبياء بارها به آن برخورده ايم ، موضوعي بنام « رجعت يا اياب » مأمون از امام رضا (ع) پرسيد : اي ابوالحسن درباره رجعت چه مي گويي ؟ حضرت فرمودند : مسأله اي است حق كه در امتهاي پيشين هم اتفاق افتاده وقرآن درباره آن سخن مي گويد. [ بحار ج53 ص59 ]

بنا بر روايات وتأويلات قرآني گروهي از مردم به امر خدا از عالم برزخ به اين دنيا برمي

گردند ( به همان آساني كه به آن عالم رفتند) چنانكه حضرت عيسي (ع) مرده را به امر خدا زنده مي نمود وحضرت ابراهيم (ع) براي رسيدن به اطمينان قلبي بيشتر از خدا خواست تا نشان دهد چگونه پيكر متفرق شده مردگان را در قيامت ، آناً گرد هم مي آورد. رجعت از عقايد حقه شيعه است كه به قول نويسنده كتاب الانوار النعماني____ه ( ميرنعمت الله جزايري ) نزديك به ششصد نصّ ديني اعم از آيه و روايت ودعا وزيارت درباره رجعت وجود دارد والبته كه خاص عقايد شيعيان است ( چطور كساني به امامت قائل نباشند آنگاه به رجعت قائل باشند؟ مثل ساير فرق اسلامي )

در آيه 11 سوره مؤمن آمده است كه گروهي به خدا مي گويند : « خدايا ما را دوباره ميراندي ودوباره زنده كردي » حضرت امام باقر عليه السلام در اين باره مي فرمايند اين سخن خداي تعالي در اين آيه مخصوص اقوامي است كه پس از مرگشان در رجعت واقع مي شوند. ( به نقل ازكتاب 666پرسش و پاسخ از محضر علامه طباطبائي)

بعد از شهادت حضرت مهدي (عج ) اول امام حسين (ع) بعد حضرت امير المؤمنين علي عليه السلام وبعد رسولخدا (ص) وبعد باقي ائمه رجوع مي نمايند وبرمردم جهان امامت وحكومت مي نمايند. به نقل ازكتاب درمحضر استاد علامه طباطبائي )

واما قبل از ظهور ، امام محمد باقر (ع) مي فرمايد : هرگاه ديدي كه حق از ميان رفت واهل حق رفتند ، ظلم همه جا را گرفت ، دست در قرآن بردند وچيزهايي را كه در آن نبوده داخل آن كردند واز

وراي هواي نفس آن را توجيه نمودند ، دين تغيير پيدا كرد، مردان به مردان وزنان به زنان اكتفا كردند ، كوچك ، بزرگ را مسخره مي كند ، پيوند خويشاوندي را بريده اند ، مردم اموال خود را در راه غير خدا بذل مي كنند، انواع شراب بطور آشكار نوشيده مي شود ، راه هرگونه خير بسته شده وراه اعمال شر باز است ، حج خانه خدا تعطيل شده ومردم را به ترك آن وامي دارند ورمدم آنچه را كه مي گويند عمل نمي كنند ، زنان مانند مردان مجلس ها را مي گيرند ، به مردها پول مي دهند تا با آنها عمل نامشروع كنند ، زن به شوهر خود رشوه مي دهد تا آزاد باشد ، مردم با شاهد دروغ به ديگران تعدي مي كنند حرام حلال گشته ، مردم در ارتكاب گناهان جري شده انمد ، واليان در راه اجراي احكام رشوه مي خواهند ، شنيدن تلاوت قرآن بر مردم گران وشنيده سخنان باطل وبيه__وده براي مردم آسان است ، بي احترامي به پدر ومادر آشكار شده ومقام آنها را سبك مي شمارند و000 خودرا نگاه دار ونجات از اين مهلكه ها را از خداوند بخواه . بدان كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمي كداند. [ به نقل از بحارالانوار ج13 ]

البته بايد توجه كنيم كه اين احاديث فقط اوضاع جهان را براي ما كه مي خوانيم ، بيان نكرده بلكه اگر در كشورهاي اسلامي ونيز ساير كشورها بنگريد بوضوح اين علامات را مي بينيم وخدا را شكر كه ما در ايران اسلامي در انديشه ياري مصلح جهانيم.

چند علامت

نقل شده كه از نشانه هاي حتمي ظهور است كه در همان سال ظهور واقع مي شود . امام محمدباقر (ع) مي فرمايند : پيشاپيش اين امر گرفتن ماه پنج روز مانده به آخر ماه وگرفتن خورشيد در نيمه ماه اتفاق مي افتد واين در ماه مبارك رمضان است. در چنين حالتي است كه محاسبات ستاره شناسي از بين مي رود بهم مي خورد . [ كتاب غيبت نعماني ص272 ] ( توضيح اينكه چنين حالتي در مطالعات نجومي با اين شرايط گردش ماه وخورشيد ، رخ نمي دهد مگر به علت بهم خوردن نظم در حركات آنها ) امام صادق عليه السلام مي فرمايند ندا از آسمان از مسائل قطعي است . آمدن شخصي بنام سفياني حتمي است . فرو برده شدن ( عده اي جنايتكار) در بيداء قطعي است . يماني حتمي است . [ نقل از غيبت نعماني 252و257 ] ( توضيح اينكه سفياني فردي است پليد كه بر ضد جبهه حق لشكر كشي مي كند ونسبش به ابوسفيان مشرك صدر اسلام برمي گردد. يماني فردي است كه به صراط مستقيم دعوت مي نمايد وقيام مي كند.)

امام سجاد عليه السلام مي فرمايند : دوران غيبت بر دوازدهمين وصي رسول خد ا از ائمه پس از او طولاني خواهد شد . اهل دين زمان .كه معتقد به امامت او و منتظر ظهورش هستند برترين مردمان همه روزگارانند . زيرا خداوند متعال عقل وفهم ومعرفتي به آنها عطا مي فرمايد كه شرايط غيبت در چشمشان چون زمان حضور مي گردد وبه مجاهدان پيكارگري مي مانند كه در پيش روي رسول خدا

با شمشير نبرد مي كنند . آنها مخلصان واقعي وشيعيان راستين ودعوت كنندگان به دين خدا در پنهان و آشكارند. [ به نقل از اكمال الدين ج1 ب31 ج2 ]

ضمناً مي توانيد به كتب زير مراجعه نمائيد:

امام مهدي (عج ) از ولادت تا ظهورسيدمحمد كاظم قزويني

معصوم چهاردهمجواد فاضل

خصائص مهدي (عج ) محمداجي

پادشه خوبانسيدعباس موسوي

معرفت امام عصر (عج)سيدمحمد بني هاشمي

ملاقات با طاووس بهشترحمت الله ابراهيمي

نشانه هاي يار وچكامه انتظارمهدي عليزاده

سحر نزديك استزينب پورحيدري

1- بهترين عمل فردي در دوران غيبت براي پيش انداختن وتعجيل فرج امام زمان«عليه السلام » كدام است ؟ بهترين عمل جمعي ؟

پرسش

1- بهترين عمل فردي در دوران غيبت براي پيش انداختن وتعجيل فرج امام زمان«عليه السلام » كدام است ؟ بهترين عمل جمعي ؟

پاسخ

- اولا در اصلاح نفوس خودمان بكوشيم و به اخلاق نيك آراسته شويم و به وظايف فردي خودمان عمل كنيم و احكام و دستورات قرآن را به كار ببنديم طهارت و پاكدامني يعني : در اثر نگاه داشتن نفس از شهوات حرام روح طاهر و پاك گردد به اين معنا كه هر گاه نفس خواست سركش شود و به طرف محرمات روي آورد بايد در مقابل او مقاومت نمود و خود را حفظ كرد، چنانكه حضرت امير المومنين« عليه السلام » مي فرمايد : { الصبر علي الشهوت عفّه } يعني : «مقاومت در برابر شهوتها عفت و پاكدامني است »

كليد سعادت و خوشبختي عبارت است :

1- تقوي و تزكيه نفس مهمترين دستوروعمل براي رسيدن به هدف متعالي تحصيل تقوي و تزكيه نفس است، كه تمامي انبياء عليه السلام » براي عملي ساختن آن در ميان امتها فرستاده شدند ، چنانكه قرآن مي فرمايند: « پروردگارا در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيزتا آيات تو را بر آنان بخواند و آنها را كتاب و حكمت بياموزد و تزكيه شان كند. زيرا؛ تو توانا و حكيم هستي .

در محضر پروردگار هر گاه انسان حقيقتا دانست كه خداوند متعال حاضر و ناضر او است و در هر لحظه در منظر ديد خداوند و در محضر پروردگار قرار دارد تمام كردار و گفتارش در جهت صحيح قرار مي گيرد .

3- توجه به حيات ابدي . بدان زندگي در دنيا همانند راهي است كه حتما

از آن عبور خواهد كرد و بعد از آن وارد منازل و عقبه هائي خواهد شد كه مقدمه براي حيات ابدي توست.

4- نماز و عبادت

5- كنترل فكر

6- ازدواج

7- اهميت دادن به محيط خانواده

8- دوري از گناه

9- حفظ حجاب

10 - مرابطه و توسل

منابع :

1-سيماي آفتاب ,حبيب الله طاهري

2- قص الظهور ,قاسم ميرخلف زاده

3- خورشيد غايب ,رضا استادي

4-خورشيد مغرب ,محمد رضا حكيمي

2-آيا وقتي آقا ظهور كنند تمام دنيا را فساد گرفته است يا نه ،همه انسانها منتظر واقعي اند ؟

پرسش

2-آيا وقتي آقا ظهور كنند تمام دنيا را فساد گرفته است يا نه ،همه انسانها منتظر واقعي اند ؟

پاسخ

ج2- بايد بدانيم كه براي ظهور مهدي «عج» زمينه سازي لازم است و اگر زمينه و شرايط مناسب باشد امام زمان « عليه السلام » حتما از پس پرده غيبت خارج شده و در ميان مردم ظاهر خواهد شد ، در روايت اسلامي اين مطلب به وضوح بيان شده كه سبب محروميت از ديدار امام زمان«عليه السلام» خود مردم هستند.

و اينكه همه منتظر واقعي نيستند،منتظر واقعي هستند ولي تعداد آنها محدود است و اين افراد در اطراف جهان پراكنده هستند و بايد منتظر آقا باشيم.

انتظار يعني : استقامت و پايداري و مبارزه با طاغوت و تواضع در برابر حق و تكبر در برابر باطل ،كسي ازامام صادق « عليه السلام » پرسيد چه مي گوييد در باره كسي كه داراي ولايت پيشوايان است و انتظار ظهور حكومت حق را مي كشد و در اين حال از دنيا مي رود .

امام در پاسخ فرمودند؛ او همانندكسي است كه با قائم در خيمه او بوده است، سپس كمي سكوت كرد و فرمود ؛ مانند كسي است كه با پيامبر اسلام در مبارزاش همراه بوده است .

يكي از نشانه هاي ظهور اين است ،كه ظلم و ستم خونريزي و آدم كشي همه جا را فرا گرفته , قرآن فرسوده و بدعتها از روي هوي و هوس در مفاهيم آن آمده است.

3- آيين خدا عملا بي محتوي شده همانند ،ظرفي كه آن را واژگون سازند

4- اهل باطل بر اهل حق پيشي بگيرند.

5- مردان به مردان و زنان به زنان قناعت

كنند.

6- افراد به ظاهر با ايمان سكوت اختيار كنند.

7- كوچكترها احترام بزرگترها را رعايت نكنند.

8- پيوند خويشاوندي و نري بريده شود.

9- آشكارا شراب نوشيده شود.

آنچه گفته شددر ضمن يك روايت بيان شده كه اين موارد ترجمه برخي از جملات حديث است.

اين است جو حاكم قبل از ظهور وقتي زمانه به اينجا رسيد و مرد م تا اين حد سقوط كردند ، مهدي فاطمه«سلام الله عليها » براي نجات بشريت ظهور خواهد كرد .

منابع :

1-سيماي آفتاب , حجه الاسلام و المسلمين , دكتر حبيب الله طاهري

2-پادشه خوبان , علي اصغر لشكري

3-رسالت جهاني حضرت مهدي «عج» , فريده گل محمدي

آيا با اين همه فساد و حق كشي موقع ظهور امام زمان«عليه السلام» نرسيده است و چه بايد كرد تا آن حضرت زودتر ظهور كند؟

پرسش

آيا با اين همه فساد و حق كشي موقع ظهور امام زمان«عليه السلام» نرسيده است و چه بايد كرد تا آن حضرت زودتر ظهور كند؟

پاسخ

گسترش فساد و حق كشي باعث ظهور امام زمان«عليه السلام» نمي شود بلكه آمادگي زمينǠبراي پذيرش حكومت وي ظهور آن حضرت را نزديك مي سازد بر اين اساس موقعي كه دنيا آماده ي پذيرش حكومت عدل و توحيد شود و با اينكه فساد و ناپاكي عالم گير شده مصلحان و زمامداران جهان از اصلاح كلي و عمومي اظهار يأس و نااميدي كنند و خويشتن را در اين موضوع ناتوان ببينند خداوند ولي خويش را از غيبت بيرون خواهد آورد و حكومت عدل واحد را به دست آن حضرت تشكيل خواهد داد بنابراين بايد همه ي افراد تلاش و فداكاري شان افزون تر شود و زندگي خويشتن را با تعاليم ديني بيشتر تطبيق دهند و جامعه را براي آن حكومت درخشان آماده تر سازند و دستورات اسلام را بهتر عمل كنند و معناي انتظار راستين همين است و دعا و درخواست از خداوند نيز در تعجيل ظهور آن حضرت نيز مؤثّر خواهد بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »

احاديث متواتر(2) اسلامي مي گويد: هنگامي كه روي زمين را جور و ستم و چهره اجتماع بشري را، فساد و آلودگي فرا گيرد، آخرين حجت خدا حضرت مهدي«عليه السلام» از پس پرده غيب بيرون آمده، و جهان را پر از داد مي نمايد، بنابراين ظهور آن حضرت، در زمينه اي خواهد بود كه

پرسش

احاديث متواتر(2) اسلامي مي گويد: هنگامي كه روي زمين را جور و ستم و چهره اجتماع بشري را، فساد و آلودگي فرا گيرد، آخرين حجت خدا حضرت مهدي«عليه السلام» از پس پرده غيب بيرون آمده، و جهان را پر از داد مي نمايد، بنابراين ظهور آن حضرت، در زمينه اي خواهد بود كه فساد، جهان را فراگيرد در اين موقع براي پديد آوردن زمينه اين انقلاب غيبي و خدائي ما نه تنها بايد با ستم و گناه مبارزه نكنيم، بلكه بايد در گسترش فساد و آلودگي، كوشش نمائيم، تا هر چه زودتر شرائط اين نهضت آسماني فراهم آيد، و مقدّمات ظهور آن ممكن گردد، و در غير اين

صورت با دست خود، نهضت اين دادگر غيبي را به تأخير انداخته ايم؟

پاسخ

اولاً بايد توجّه نمود كه شرط ظهور امام، هرگز منحصر به گسترش فساد در اجتماع انساني نيست بلكه هرگاه مردم جهان، از نظر رشد فكري و كمالات روحي به حدّي برسند كه بتوانند ارزش وجود امام را درك نمايند و شايسته رهبري او گردند، در اين صورت امام«عليه السلام» بدون هيچ قيد و شرطي ظهور نموده و از پس پرده غيب بيرون مي آيد.

در كتابهاي عقايد و مذاهب به طور مبسوط و گسترده بحث و بررسي شده است كه مانع اساسي براي غيبت امام، اخلاق و روحيات و عدم آمادگي جامعه انساني براي ظهور و حكومت آن حضرت است و اگر اين مانع برطرف گردد، دوران غيبت او سپري خواهد شد.

دانشمند بزرگ و فيلسوف عالي قدر اسلام مرحوم خواجه نصير الدين طوسي در كتاب «تجريد العقائد» در اين باره، سه جمله كوتاه و پر مغز دارد كه با توضيح مختصري در اينجا نقل مي كنيم:

1. وجود لطف: وجود امام معصوم خواه آشكار و خواه پنهان براي جامعه انساني نعمت معنوي و وسيله نزديكي به اطاعت فرمان پروردگار است زيرا رابطه ي هدايت الهي ميان خدا و مردم، بوسيله امام برقرار مي گردد و بسياري از نعمتهاي معنوي و مادّي به خاطر امام به مردم مي رسد حتّي هدايت معنوي امام نسبت به افراد شايسته هميشگي است اگر چه او را نبينند و نشناسند.

2. متصرفه لطف آخر: هرگاه امام از پس پرده غيبت بيرون آيد و به راهنمايي ظاهري بپردازد و زمام امور را به دست بگيرد، خود نعمت ديگريست در اين موقع نه تنها يك گروه از وجود

او بهره مند مي گردند بلكه همه جامع انساني از وجود او كه مظهر عدل و داد و مجري دستورهاي آسماني و احكام الهي است، بهرمند خواهند بود.

3. وعدمه منا: هرگاه او از تصرّف در امور مردم خودداري مي كند و در پس پرده غيبت به سر مي برد و به نزديك ترين آمال و آرزوي بشر تحقق نمي بخشد، براي موانعي است كه خود مردم بر سر راه او به وجود آورده اند و علّت اساسي سلب اين نعمت، خود مردم هستند، و اگر خود مردم براي حكومت واحد جهاني آن هم بر پايه فضيلت و اخلاق و عدل و داد و رعايت حقوق و احكام اسلامي، آمادگي پيدا كنند، به طور مسلّم آشكار خواهد شد و هيچ گاه از ناحيه خداوند كوتاهي از ابراز لطف نبوده اين خود مردمند كه ظهور حكومت حقّه الهي را به تأخير انداخته اند(3).

بنابراين توسعه فساد و گسترش آلودگي شرط منحصر ظهور امام نيست كه به جز آن، به فكر راه ديگري نباشيم و در پيدايش آن تسريع نمائيم بلكه راه نزديكتري دارد، كه همان پيدايش لياقت و شايستگي در مردم است.

و به عبارت ديگر؛ شرط رهبري دو چيز است:

1. وجود رهبر؛

2. آمادگي مردم براي پذيرش رهبر.

مسلماً اگر شرط دوّم از ناحيه مردم تحقق يابد، خداوند شرط اوّل را بلافاصله ايجاد خواهد نمود.

ثانياً؛ گسترش فساد و آلودگي در سطح جامعه بشر جنبه هدفي ندارد بلكه زمينه را براي يك انقلاب عميق الهي كه بر پايه عدل و داد استوار است فراهم مي سازد، زيرا وقتي پيمانه هاي ظلم و ستم در تمام قسمتهاي زندگي بشر، پر و مملو گشت، زمينه فكري(البته فكري نه خارجي) براي يك انقلاب اصلاحي

در نوع مردم پديد مي آيد و تجارب تلخ گذشته و شكست هر نوع «تز» اصلاحي كه از طرف جامعه بشري انجام گيرد سبب مي شود كه يقين پيدا كنند كه اين حكوتهاي مادّي و قوانين بشري و نهضت هاي غيرالهي، كه غالباً براساس اغراض مادّي و سود شخصي يا لااقل منطقه اي صورت مي پذيرد و دردي را دوا نكرده جامعه را نجات نمي دهد بلكه نقش ديگري و انقلاب برتري لازم است كه به همه نابسامانيها خاتمه بخشد.

اصولاً؛ هيچ نهضت اصلاحي بدون يك زمينه فكري قبلي انجام نمي پذيرد و اصل «عرضه و تقاضا» كه يك اصل اقتصاديست در عين حال يك اصل اجتماعي نيز مي باشد، و تا درخواستي در مردم نباشد عرضه هر نوع كالاي معنوي و مادّي بي ارزش و بي ثمر خواهد بود.

ولي آيا زمينه فكري و آمادگي روحي براي يك نهضت اصلاحي و جهاني، كه منجر به برقراري حكومت واحد جهاني آن هم براساس عدل و داد و ارزشهاي اخلاقي و رعايت حقوق و مقررات اسلام گردد، كافي است، يا اين زمينه فكري پشتوانه ديگري لازم دارد كه اين دگرگوني فكري را به صورت انقلاب خارجي درآورد، و هر نوع مانع را از سر راه نهضت بردارد و از اين زمينه فكري حداكثر بهره برداري را بنمايد.

نه تنها تجارب بي شمار و آزمايشهاي متوالي اين مطلب را تصديق مي كند، بلكه روايات و احاديث زيادي كه درباره نهضت اين مصلح جهاني وارد شده است، آشكارا مي رساند كه انقلاب آخرين حجت الهي پس از پديد آمدن يك زمينه فكري، نياز به قدرت و نيرو دارد كه بتواند در پرتو آن قدرت، از زمينه هاي موجود بهره برداري كند و هر مانعي را

كه بر سر راه نهضت خود وجود دارد، برطرف سازد، و در احاديث اسلامي به وجود انصار و ياران و تعداد آنها و اينكه قيام مهدي«عليه السلام» توأم با قدرت و نيرو خواهد بود، تصريح شده است.

در اين موقع ما بايد براي تأمين منظور دوم و تربيت اعوان و انصار و سربازان فداكار كه جان به كف در راه آرمانهاي الهي نبرد و فداكاري نمايند، در پرورش افراد صالح و جانباز بكوشيم تا آنجا كه امكانات اجازه مي دهد، براي يك چنين نهضت وسيع جهاني، افرادي را تربيت كنيم كه بتوانند آرمانهاي جهاني آن حضرت را در سرتاسر جهان تحقق بخشند و يك چنين هدف مقدّس در صورتي انجام مي گيرد، كه مصلحان اجتماع دست روي دست نگذارند و از هيچ گونه اقدامي در راه تربيت افراد با ايمان دريغ نورزند.

ثالثاً: از همه اينها گذشته ما بايد موقعيّت خود را در زمينه انقلاب «مهدي«عليه السلام»» مشخص كنيم، بديهي است اگر ما به گسترش فساد كمك كنيم، از كساني خواهيم بود كه انقلاب مهدي«عليه السلام» براي در هم كوبيدن آنها صورت مي گيرد و اگر در صدد اصلاح جامعه باشيم، از كساني خواهيم بود كه در ارتش انقلاب مهدي«عليه السلام» همكاري مي كند، بنابراين، به فرض اينكه با كمك كردن به توسعه فساد، ظهور مهدي«عليه السلام» را به پيش بياندازيم، وضع خود را به طور قطع به خطر انداخته ايم مگر نه اين است كه مهدي«عليه السلام» براي كوتاه كردن دست فاسدان و برچيدن بساط ظلم و فساد قيام مي كند، ما چگونه مي توانيم با گسترش فساد از انقلاب او بهره مند شويم؟

بنابراين سكوت در برابر فساد و يا كمك به توسعه فساد،

نه از لحاظ كلّي براي ظهور مهدي«عليه السلام» صحيح است و نه از نظر شخصي.

بيشتر به نظر مي رسد كه اين اشكال و مغلطه كاري را كساني درست كرده اند كه مي خواهند از زير بار مسئوليّتها فرار كنند و يا آلوده ي هر فسادي شوند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

2) درباره مصلح غيبي جهان حضرت مهدي«عليه السلام» متجاوز از سه هزار روايت از پيامبر بزرگ و پيشوايان عاليقدر، وارد شده است نه تنها جامعه شيعه بلكه دانشمندان بزرگ اهل تسنن مانند بخاري، مسلم، ابي داود ترمذي كه همه آنها پيش از تولّد امام زمان«عليه السلام» و يا اندكي پس از تولّد وي در گذشته اند احاديث مربوط به حضرت را در صاح سنن خود آورده و گروهي از آنان كتابهاي مستقلي پيرامون آن حضرت نوشته اند و كمتر موضوعي مانند آن، اين همه احاديث و روايات پيرامون آن وارد شده است.

3) كشف المرادطصيدا، ص 226.

چرا بايد براي ظهور امام زمان زمينه سازي كرد؟

پرسش

چرا بايد براي ظهور امام زمان زمينه سازي كرد؟

پاسخ

پر واضح است كه هر انقلابي براي اين كه ابعاد آن شناخته شود و يا با شكست روبرو نشود نياز به زمينه سازي دارد و قيام و انقلاب مهدي(ع) اگر چه محكوم به شكست نمي باشد اما براي اين كار كه ابعاد آن براي همگان روشن شود بدين جهت بايد پيشاپيش براي آن زمينه سازي كرد .

البته اين زمينه سازي از قرآن شروع شده سپس پيامبر و ائمه معصومين به ابعاد آن اشاره كرده اند قران مجيد در چندآيه وراثت صالحان را نسبت به زمين نويد داده و هم چنين حكومت روي زمين را كه در آينده به آنها واگذار خواهد كرد.

و فرموده: «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الارض يرثها عبادي الصالحون»؛{1} پس از توارث در زبور نوشتيم كه وراث نهايي زمين بندگان نيكوكار من خواهند بود.

و فرموده: «و نريد أن نمّن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين»؛{2} ما مي خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم و فرموده: «وعداللَّه الذين آمنوا منكم و عملواالصالحات ليستخلفنهم في الارض وليمكنّن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنّهم من بعد خوفهم أمنّا يعبد ونني لا يشركون بي شيئاً»؛{3} خداوند به مؤمنان و شايسته كاران وعده داده است كه آنان را جانشينان زمين قرار دهد ديني كه براي آنها آن را پسنديده است و مستقر سازد دوران خوف آنان را تبديل به امنيت نمايد و بدون ترسي و واهمه اي خداي خويش را بپرستند و اطاعت غير خدا را گردن ننهند.

بدين جهت مردم را به فكر واداشته كه اين

صالحان كيانند كه هم وارث زمين خواهند بود و هم حكومت الهي را بدست مي گيرند و هم اسلام را فراگير و جهاني نموده و بدون ترس و وحشت و در امنيت كامل به عبادت خدامي پردازند.

و در اين فكر فرو مي روند كه آيا تاكنون چنين حادثه اي رخ داده يا نه و آيا چنين حكومتي روي كره زمين برقرار شده است يا نه؟

و به دنبال طرح اين آيات از سوي خداوند، پيامبر بزرگوار اسلام از همان نخست مسلمانان را به حكومتي جهاني به رهبري يكي از فرزندانش كه هم نام و هم كنيه اش بوده خبر داده است.{4} و در روايات فراواني كه از وي نقل شده مردم و مسلمانان را به اين چهره مقدس و اين حكومت الهي آشنا ساخته است و معصومان رحمة الله با تبيين مسايل بيشتري به تمام ابعاد آن پرداخته اند به گونه اي كه تمام اين احاديث اسلامي درباره امام مهدي(ع) با زمينه سازي كاملاً مرتبط است.

چگونه زمينه سازي كنيم

و ما نيز وظيفه داريم كه زمينه ظهور را فراهم كنيم و اين زمينه ها فراوان است كه به برخي از آنها بسنده مي كنيم:

1. شناختن و شناساندن حضرت ولي عصر(ع)

مسأله شناخت امام زمان(ع) از مسايل ارزشمند است كه به تعبير روايات اگر كسي امام زمان خويش رانشناسد به مرگ جاهليت مرده است.{5} و شناخت بقيةاللَّه بدين جهت است كه اگر او را نشناسيم نه تنها عمل ما باطل است بلكه منحرف و گمراه خواهيم شد.

امام موسي بن جعفر(ع) مي فرمايد: امام حجت بندگان است و هر كه او را رها كند گمراه مي شود و هر كه با او باشد نجات مي يابد و رستگار مي شود.{6}

بدين جهت است كه در دعا

مي خوانيم: خدايا خودت را به من بشناسان كه اگر خود را به من نشناساني رسولت را نخواهم شناخت خدايا رسولت را به من بشناسان وگرنه حجتت را نخواهم شناخت خدايا حجتت را به من بشناسان وگرنه از دين خود گمراه خواهم شد.

2. مبارزه با انحرافات و كجروي ها

پيش از اين گفتيم كه يكي از حكمت هاي غيبت امام وجود گناهاني است كه به آن در جامعه دامن زده مي شود و مبارزه با گناهان زمينه سازي براي ظهور امام مي باشد.

چرا كه يكي از اهداف بسيار مهم امام، مبارزه با انحرافات و كجروي ها و نابودي مفاسد است امام مي آيد كه تا به ظلم و ستم فرجام داده و عدل و داد را روي زمين بگستراند، پيامبر(ع) فرمود: «يملأاللَّه به الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً».{7}

بنابراين، اگر بخواهيم زمينه ظهور را فراهم كرده باشيم بايدبه كمك امام شتافته و در اين كار همگام با او شويم ممكن است برخي با سكوت و بي تفاوتي خود در برابر انحرافات و مفاسد اجتماعي، چنين فكر كنند كه بايد به مفاسد دامن زد و يا حداقل سكوت كرد تا مفاسد در جامعه صد چندان شود تا بر اثر زياد شدن آن امام ظهور كند در حالي كه اين نظريه وانديشه كاملاً غلط و بي اساس است چرا كه حضرت پس از آمدن زمين را پر از عدل و داد مي كند نه اين كه تا زمين پر از جور و ظلم نشده امام نخواهد آمد و دليلش اين است كه زمين به اندازه كافي پر از ظلم و جور شده است، بنابراين چرا امام نمي آيد؟!!

3. تبيين اهداف امام

مسأله ديگري كه زمينه ساز ظهور

امام زمان(ع) مي باشد اين كه پس از شناخت و معرفت به امام عصر(ع) اهداف امام را بررسي و مورد مطالعه قرار دهيم.

ويژگي هاي حكومت و امتياز آن از ساير حكومت هاي پيشين، هم چنين بدانيم كه حكومتي كه در قرآن بدان اشاره شده است و خداوند از آن خبر داده و پيامبران پيشگويي كرده اند با تمام حكومت ها تفاوت اساسي خواهد داشت حكومت جهاني و الهي است؛ حكومت حاكميت دين و قرآن و اهل بيت است حكومت برقراري امنيت جهاني است حكومت بسط عدالت است حكومت حاكميت اخلاق است امام مي آيد تا اهداف پياده نشده تمام انبياي الهي را به انجام برساند امام مي آيد تا عالي ترين مظاهر يك حكومت مترقي را به نمايش بگذارد امام مي آيد تا بشر را به كمال واقعي خود برساند و خلاصه كاري كه امام مي كند تاكنون بر دست هيچ پيامبر و يا حاكمي در جهان در طول تاريخ انجام نشده است او مي آيد تا جامه عمل به تمام آن خواسته ها بپوشاند.

اعتقاد به اين مسائل سبب مي شود كه براي رسيدن به چنين حكومتي تلاش ورزيم موانع را از سر راه برداريم و ديگران را تشويق و ترغيب كنيم و همين كارها ايجاد زمينه ها مي باشد.

4. انتظار فرج

از ديگر موارد زمينه سازي ظهور امام زمان(ع) انتظار فرج است انتظاري كه پيامبرصلي الله وعليه وآله و معصومين ما را به آن دعوت كرده اند انتظاري كه در روايات أن را برترين اعمال و بهترين عبادت مومنان شمرده اند انتظاري كه به تعبير امام صادق(ع) اگر شخصي در حال انتظار بميرد شهيد خواهد بود اگر چه در رختخواب هم مرده باشد.{8}

5. شناخت وظايف و عمل به آن

بزرگان ما بر اساس روايات

و احاديث و شفارش پيامبرصلي الله وعليه وآله و معصومين عليهم السلام وظايفي را براي مردم در حال غيبت كبري بيان كرده اند كه هر يك از آنها خود زمينه ساز ظهور مهدي موعود(ع) خواهد بود مرحوم محدث قمي به چند مورد از آنها اشاره كرده است:

1. مهموم بودن براي آن جناب در ايام غيبت؛

2. دعاكردن براي حفظ وجود مبارك امام عصر(ع) از شرور شياطين انس و جن و طلب تعجيل فرج و نصرت و ظفر و غلبه او بر كفار و ملحدين و منافقين؛

3. صدقه دادن در حد توان براي حفظ وجود مبارك ولي عصر؛

4. بجا آوردن حج به نيابت از امام عصر(ع) چنان چه در گذشته ميان شيعه مرسوم بوده است؛

5. برخاستن از براي تعظيم شنيدن نام مبارك آن حضرت بويژه نام مبارك قائم باشد؛

6. تضرع و درخواست از خداوند براي حفظ دين وايمان از دستبرد شياطين و رهايي از شبهات؛

7. استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام سختي هاي و گرفتاري ها و بيماري ها و شبهات و فتنه ها.

سپس به تناسب به روايات هر يك از اين موارد اشاره مي كند و جهت آگاهي بيشتر مي توان به كتاب شريف منتهي الامال{9} مراجعه نمود.

[1].سوره قصص، آيه 5.

[2].سوره انبيا، آيه 105.

[3].سوره نور، آيه 55.

[4].تذكرة الخواص، ص 325؛ عقدالدرر، ص 32 و منهاج السنة، ج 4 ص 211.

[5].محاسن برقي، ص 155 و كمال الدين، ج 2، ص 412.

[6].معجم احاديث الامام مهدي ج 4 ص 148

[7].غيبت نعماني، ص 81.

[8].الشيعه و الرجعة، ج 1، ص 432، ضمناً در كتاب هاي اهل سنت به انتظار فرج نيز اشاره شده كه مي توان به معجم الطبراني، ج 10، ص 124؛ مسند شهاب، ج 1، ص 62؛ تاريخ

بغداد، ج 2، ص 154 و... مراجعه كرد.

[9].ج 2، ص 483.

حضور ايرانيان در عصر ظهور و زمينه سازي براي ظهور حضرت چگونه است ؟

پرسش

حضور ايرانيان در عصر ظهور و زمينه سازي براي ظهور حضرت چگونه است ؟

پاسخ

شيعيان در روزگار ظهور حضرت مهدي 7 حضور فعّالي دارند و در صحنه هاي مبارزات بزرگ ,نقشي عميق تر و جدي تر ايفا مي كنند. از ميان شيعيان , ايرانيان نقش فعال تري در نهضت جهاني حضرت ايفا مي كنند.در برخي از احاديث تصريح به حضور فعال در جامعهء مهدي 7شده است . البته مقصود از عجم , ملت هاي غير عرب است , ليكن بهاحتمال قوي , بيشترين مصداق آن در هنگام ظهور, ايرانيان خواهند بود, به ويژه كه مركز ثقل تشيع ايران است .(1)

از ميان ياران خاص امام زمان 7كه عدد آن ها به عدد اهل بدر 313نفر است ,(2) تعداد زيادي ايراني از شهرهاي شيراز, اصفهان , قم , طالقان و ديگر شهرها هستند و هستهء اوليهء ياران و خواص حضرت در كنار ديگر ياران از سايربلاد را تشكيل مي دهند.(3)

وظيفه اي كه ايرانيان براي زمينه سازي ظهور حضرت دارند, وظيفه اي است كه شيعه در عصر غيبت بر عهده داردتا زمينهء ظهور حضرت مهيا شود.

در زمان غيبت , شيعيان با انجام اين وظايف مي توانند زمينه ساز ظهور حضرت شوند:(4)

1 دعاكردن براي حضرت ;

2 انتظار فرج آل محمد7

3 ناراحت بودن از عدم دسترسي به حضرت مهدي 7

4 انجام حج به نيابت از حضرت مهدي 7

5 دعا براي حفظ ايمان خود در زمان غيبت ;

6 خودسازي و تزكيهء نفس ;

7 استمداد از حضرت مهدي 7در سختي ها و مشكلات ;

8 اصلاح جامعه .

ايرانيان مانند ساير شيعيان بايد خودسازي و انجام وظايف شرعي را سرلوحهء خود قرار دهند تا

شايستگي همراهي و همدلي با مصلح جهان را داشته باشند, چون هر قومي كه منتظر مصلح است , بايد خود نيز صالح باشد.

(پ_اورقي 1.محمد رضا حكيمي , خورشيد مغرب , ص 380

(پ_اورقي 2.بحارالانوار, ج 52 ص 341

(پ_اورقي 3.محمد جواد نجفي , ستارگان درخشان , ج 14 ص 168و 169

(پ_اورقي 4.عبدالرحمن انصاري , در انتظار خورشيد, ص 128تا 138 با تلخيص .

سفارش بزرگان را دربارهء فراهم كردن زمينهء ظهور امام زمان 7بيان كنيد.

پرسش

سفارش بزرگان را دربارهء فراهم كردن زمينهء ظهور امام زمان 7بيان كنيد.

پاسخ

وظايف شيعه و تكاليف منتظران مهدي موعود7همان است . كه در اخبار و روايات به شرح ذيل آمده است , و به انتظار نشستگان , با عمل به وظايف دوران غيبت , خودسازي نموده و عنايت مولايش راجلب مي نمايد.

انتظار فرج , اين اصل , شيعه را هميشه آماده و مهيّا براي شركت در قيام و انقلاب حضرت نگه مي دارد, و ثواب عظيمي براي انتظار نقل شده است . علي 7فرمود: .

2 دعا در حق حضرت كه خداوند آن بزرگوار را از شر جن و انس حفظ نمايد و در ظهور و غلبه دادنش بر كفّارو منافقان تعجيل فرمايد. بحمداللّه شيعيان بعد از نماز, دعاي را مي خوانند.

3 غمگين بودن براي غايب بودن حضرت .

4 صدقه دادن براي سلامتي وجود مقدّس حضرت بقيّةالله الاعظم .

5 زيارت خانهء خدا و انجام حج به نيابت از حضرت كه ثواب بسيار دارد.

6 بلند شدن از جا هنگام به زبان آوردن يا شنيدن لقب مبارك .

7 استغاثه و پناه بردن به حضرت در مواقع رويكرد شدائد و گرفتاري ها.

8 انسان براي خود دعا كند خدا وي را از شر و مكر شياطين حفظ نمايد, به ويژه اين دعا را بخواند: .

9 آمادگي نظامي در عصر انتظار. امام صادق 7فرمود: . البته مراد مسلّح شدن به اسلاح هاي روز است كه امروزه اين آمادگي برعهدهء نيروهاي مسلّح مي باشد و افراد غير نظامي مي توانند با ديدن دوره هاي آمادگي نظامي , خود را مهيّا نگه دارند.

10 تلاش براي برقراري حكومت اسلامي و اجراي احكام نوراني اسلام

. پيامبر گرامي اسلام 6فرمود:. از آن جايي كه در ايران نظام حكومت اسلامي به رهبري امام خميني (ره ) برقرار شده است , سعي وكوشش در حفظ و حراست اين نظام مقدّس و پياده شدن دقيق قوانين سعادت آخرين قرآن , زمينه سازي جهت ظهورامام منتظر است .

11 متّصف شدن به اوصاف ياوران مهدي 7 از قبيل داشتن توحيد و ايمان خالصانه , و بر خورداري از بصيرت و آگاهي كه چراغ راه است و در رويارويي با جاهلان پينه بر پيشاني بسته هم چون خوارج نهروان موجب مي شودانسان مالك اشتر مآبانه در راه حق و حمايت از امام پا برجا و مستحكم باشد. شجاع بودن و در پيش برد اسلام ازانبوه دشمن هراس به دل راه ندادن و تقويت روح ايثار و مواسات و برادري و زهد و ساده زيستي .(1)

(پ_اورقي 1.لطف الله صافي گلپايگاني , منتخب الاءثر في الامام الثاني عشر, ص 635_ 645 محمد باقر مجلسي , بحار الاءنوار, ج 52 ص 366ح 146 محمد جواد نجفي , ستارگان درخشان , ج 14 ص 119_ 124; محمد رضا حكيمي , خورشيد مغرب , ص 330_ 404مجلهء حوزه , سال 70_ 71 ص 299_ 307; عباس قمي , منتهي الآمال , ص 483_ 491

براي مهيا نمودن زمينهء ظهور حضرت مهدي 7 شيعيان چه وظايفي بر عهده دارند؟

پرسش

براي مهيا نمودن زمينهء ظهور حضرت مهدي 7 شيعيان چه وظايفي بر عهده دارند؟

پاسخ

خواهر گرامي ! از اينكه با ما مكاتبه نموديد سپاسگزاريم . مهمترين وظايفي كه شيعيان بر عهده دارند,تا زمينهء ظهور حضرت را مهيا نمايند, به قرار ذيل است :

1 محزون و ناراحت بودن از عدم دسترسي به حضرت مهدي 7

2 انتظار فرج قائم آل محمد7

3 دعا كردن براي حضرت ;

4 انجام حج به نيابت از حضرت مهدي 7

5 خودسازي و تزكيه ;

6 استمداد از حضرت مهدي در سختي ها و مشكلات ;

7 اصلاح جامعه ;

8 شناخت مقتضيات زمان و انجام تكليف .(1)

هر كس كه دوست دارد اعمالش مورد عنايت و توجه امام زمان 7قرار گيرد, بايد سعي كند وظايف مذكور رامورد اهتمام قرار دهد. شيعيانِ عشاق و مشتاق حضرت مهدي 7اعمال و رفتار خود را به گونه اي انجام ميدهند كه در طريق نيل به وصال مهدي منتظر7باشند و رضاي آن عزيز را به همراه داشته باشد.

(پ_اورقي 1.عبدالرحمن انصاري , در انتظار خورشيد ولايت , ص 128_ 136 با تلخيص .

چرا بايد جهان پر از ظلم و ستم شود تا امام زمان (عج ) ظهور كند؟ و چطور مي توان زمينه ء ظهور حضرت را فراهم نمود؟

پرسش

چرا بايد جهان پر از ظلم و ستم شود تا امام زمان (عج ) ظهور كند؟ و چطور مي توان زمينه ء ظهور حضرت را فراهم نمود؟

پاسخ

در باب ظهور امام زمان(عج) انباشته گشتن جامعه از ظلم و ستم شرط فرج آن بزرگوار نمي باشد. بلكه شرط فرج، آمادگي و لياقت انسان هاي متعدد منتظر است. در حالي كه ظلم و ستم از جمله نشانه ها و علامات عصر ظهور است و تفاوت شرط و نشانه در اين است كه اولاً درصورت تحقق شرط (آمادگي و لياقت انسان ها) مشروط (فرج و ظهور) نيز محقق مي گردد، ولو اين كه جامعه در حد فوران معصيت و تعدي نباشد. اما در صورت نمايان گشتن نشانه و عدم تحقق شرط به هيچ وجه فرج و ظهور صورت نمي گيرد. چرا كه استعداد و قابليت افراد زمينه سازو مقدمه ظهور است و تا مقدمه فراهم نگردد نوبت به ذي المقدمه نمي رسد.

ثانيا، شرط جزء سلسله علل و اسباب تحقق شي ء (مشروط) واقع ميشود در حالي كه علامت و نشانه نمايشگر و حكايتگر يك واقعيت است و اصلاً در سلسله اسباب و علل واقع نمي گردد. مثل اين كه مي گوييم سرخي چهره نشانه و علامت خجالت است. يعني خجالت و شرم يك امر نفساني و باطني است و سرخي چهره گزارشگر آن حالت باطني مي باشد و چه بسا در افرادي حالت شرم و خجالت باشد اما سرخي چهره نباشد و يا سرخي چهره باشد اما به خاطر خجالت و شرم نباشد.

در روايات حضرات معصومين(ع) به روشني و صراحت ظلم و جور از نشانه هاي عصر ظهور برشمرده شده است نه علت و شرط ظهور.

به فرموده امام صادق(ع): براي قيام قائم(عج)

علاماتي است كه مي بايد از ناحيه خداوند براي انسان هاي مؤمن و وقتي راوي سؤال مي كند كه آن علامات و نشانه ها چيست؟ حضرت مي فرمايد: آن قول خداست كه هر آينه ما شما را آزمايش مي كنيم (ولنبلونّكم) يعني انسان هايمؤمن قبل از خروج حضرت قائم(عج) آزمايش مي شوند به ترس و گرسنگي و كاستي در اموال و نفوس و ثمرات و بشارت بده افراد شكيبا را، (ر.ك: نورالثقلين، ج 1، ص 314).

در باب اين كه در صورت تحقق شرط (استقرار و آمادگي) بي درنگ فرج و ظهور صورت مي گيرد امام موسي بن جعفر(ع) مي فرمايد: «لوكان فيكم عده اهل بدر لقام قائمنا ؛ اگر به عدد(سپاهيان اسلام در جنگ) بدر انسان هاي مستعد و آماده موجود بود هر آينه حضرت قيام مي نمود{M»، (ر.ك: مشكات الانوار، ص63).

در باب فراهم ساختن زمينه هاي ظهور آن حضرت همه حقايق در واژه انتظار نهفته است به فرموده حضرت رسول اكرم(ص) با فضيلت ترين اعمال امت من انتظار فرج است. ايجاد سنخيت و هماهنگي ميان انسان منتظر و كسي كه در انتظار او هستيم. بزرگترين كار براي فراهم ساختن زمينه ظهور آن حضرت مي باشد، چرا كه انسان منتظر رنگ و بوي منتظر را به خود مي گيرد.

آن كه منتظر مصلح جهاني است خود نيز بايد صالح و مصلح باشد. آنچه ما را از مسير حضرتش دور مي سازد خلاف انتظار است و آنچه باعث شادي و خرسندي و رضايت امام عصر(عج) مي گردد عين انتظار است.

درك دقيق معناي انتظار مبتني بر فهم جامع انديشه مهدويت است وانديشه مهدويت را بايد با توجه به مجموعه معارف اسلامي و در راستاي هدف كلي دين اسلام ديد.

بنا بر آموزه هاي ديني، مهدي(عج) روزي ظهور كرده و وعده هاي

الهي را به اجرا درمي آورد او برپا كننده حكومت صالحان مي باشد و مؤمنان به ميزان ايمان و عمل صالحشان در حكومت مهدي(عج) قرب و منزلت دارند. اين انديشه پاياني زيبا و نوراني براي جريان زندگيانسان تصوير مي كند و عامل شعله ور شدن اميد در دل هاي مؤمنين است.

اميد به ظهور مهدي(عج) همان اميد به خداست. اميد موتور حركت انسان در زندگي است و اميد به مهدي(عج) عامل حركت استوارتر انسان در مسير خوبي ها يعني همان هدف اصلي دين مي باشد.

مقصود از انتظار فرج، اميد و دلبستگي به مهدي(عج) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهري، انتظاري سازنده و نگه دارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است. به گونه اي كه خود نوعي عبادت و حق پرستي است.

برخي به خطا به گونه اي انديشه مهدويت را تصوير مي كنند كه انتظار براساس آن به معناي كمك به رشد ظلم و فساد و پرشدن دنيا از گناه مي باشد در حالي كه بي شك چنين اموري با هدف دين بيگانه است، بنابراين انتظار و عشق به مهدي؛ يعني، عشق به همه خوبي ها و اميداقامه همه خوبي ها در دنيا اين عشق و اميد عاملي است كه انسان را وامي دارد تا هر چه بيشتر و محكم تر در راه خوبي ها قدم بردارد، پس انتظار فرج مسؤوليت آفرين است.

بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشتري دارد. منابع زير بسيار مفيد است:

1- قيام و انقلاب مهدي، شهيد مطهري، صدرا، تهران (اين كتاب اساسا به معناي انتظار پرداخته است).

2- امامت و مهدويت، آيت الله صافي، انتشارات اسلامي قم، 1375 (اين اثر به مجموعه اي از بحث ها پيرامون امام مهدي(عج) پرداخته وخصوص بحث انتظار نيز يكي از فصلهاي كتاب است، ج 1، صص 351 -

398).

انتظار فرج بيش از هر چيز به معناي آماده شدن و آماده ساختن جامعه براي پذيرش و لبيك گفتن به دعوت حق و زمينه سازي ظهور امام زمان (عج) است. بنابراين مهمترين وظيفه ما در اين عصر آشنايي و التزام هر چه بيشتر با مكتب گران قدر اسلام و معرفي چهره درخشانآن به جهانيان است. از طرف ديگر ايمان خود و ديگران را تقويت كردن و براي فداكاري در راه اسلام و قرآن سر از پاي نشناختن. در كنار اين امور توجه به آن حضرت و زنده داشتن نام و ياد و دعا براي فرجشان نيز لازم است. {J

آيا روند فعلي جامعه ي شيعه به نحوي تأثير گذار است كه زمان ظهور حضرت مهدي 7را جلوتر و ياعقب تر بياندازد؟ اگر شيعيان وظايف خود را در زمان غيبت انجام ندهند, زمان ظهور حضرت به نهايتي كه خداوندقرار داده , موكول خواهد شد؟

پرسش

آيا روند فعلي جامعه ي شيعه به نحوي تأثير گذار است كه زمان ظهور حضرت مهدي 7را جلوتر و ياعقب تر بياندازد؟ اگر شيعيان وظايف خود را در زمان غيبت انجام ندهند, زمان ظهور حضرت به نهايتي كه خداوندقرار داده , موكول خواهد شد؟

پاسخ

اصل ظهور حضرت مهدي 7و نشانه هاي نزديك شدن آن , از امور مسلّم و قطعي است , ولي بنا به مصالحي زمان ظهور مشخص نشده استو هيچ كس , جز خداوند از وقت آن آگاه نيست . بارها اصحاب از امامان :در مورد زمان خروج قائم 7پرسيده اند, ولي آنان به صراحت از مشخص كردن آن امتناع كرده اند و زمان ظهور راهمچون علم به قيامت , منحصر به خداوند دانسته اند.(1)

فضيل از امام باقر7پرسيد: آيا براي ظهور وقتي معيّن شده است ؟

امام 7سه بار فرمود: (2)

كميت از حضرت سؤال كرد كه چه وقت حضرت مهدي 7ظهور مي كند, امام 7فرمود:

فرمود: مَثَل ظهور مهدي 7همچون برپايي قيامت است . مهدي 7نمي آيد مگر ناگهاني >.

مقتضاي اين احاديث و احاديث ديگر آن است كه به هيچ روي , نمي توان براي ظهور مهدي 7معين كرد. باتوجه به اين اصل مسلّم , ناشنه هاي ظهور تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهورند و بيش از آن دلالتي ندارند. اگرروايتي باشد كه زمان ظهور را مشخص سازد, ناگزير بايد آن را توجيه كرد يا به كناري نهاد.(3)

اگر جامعهء شيعه روند مثبتي براي تحقق ظهور حضرت داشته باشد و يا از آمادگي لازم جهت همراهي با حضرت ,برخوردار نباشد و اگر شيعيان به وظايف خود در عصر غيبت عمل نكنند يا عمل بكنند, همهء اين

ها مي تواند در ظهورحضرت تأثير گذار باشد, اما تشخيص اين امر و اين كه آيا ظهور حضرت ديرتر است يا زودتر از موعدي كه خداوندمقرر كرده , از عهدهء ما خارج و از اسرار الهي است و جزء اسراي است كه در رديف علم به برپايي قيامت قرار گرفته ونمي توانيم در جهت تعيين و شناسايي آن كنكاش و فتحص نماييم . علم به اين امر را ائمهء اطهار: منحصر به خداوند دانسته اند.(4)

(پ_اورقي 1.مجله حوزه , ويژه نامه امام زمان 7 ش 70_ 71 ص 236

(پ_اورقي 2.بحارالانوار, ج 52 ص 103

(پ_اورقي 3.مجله حوزه , ش 70_ 71 ص 237

(پ_اورقي 4.بحارالانوار, ج 52 ص 182

آيا ظلم به حد كامل خود رسيده است كه امام زمان(ع) ظهور كند؟

پرسش

آيا ظلم به حد كامل خود رسيده است كه امام زمان(ع) ظهور كند؟

پاسخ

آنچه كه در روايات فراوان آمده است كه وقتي حضرت مهدي(ع) ظهور خواهد كرد كه جهان پر از ظلم جور شده باشد، بدين معنا نيست كه بايد ظلم بكنيم و ديگران نيز اگر ظلم كردند، ما خوشحال باشيم!

نه هرگز ما نبايد خودمان ظلم بكنيم و نه دلمان بخواهد كه ديگران ظلم بكنند، چون اگر انسان ظالم باشد، جايگاهش جهنم است و اگر راضي باشد كه ديگران ظلم كنند، باز با ظالمان خواهد بود.

اين روايات مي خواهد بگويد كه نشانة ظهور حضرت مهدي اين خواهد بود كه جهان پر از ظلم خواهد شد. "پر شدن جهان از ظلم" علامت ظهور حضرت است، نه علّت ظهور حضرت.

پس ما نبايد ظلم بكنيم و نبايد همراه با ظلامان يا راضي به ظلم كردن آنان باشيم. ما بايد همواره در مسير تقوا و پاكي گام برداريم تا بتوانيم از اصحاب و ياوران آن حضرت باشيم.

آيا جهان پر از ظلم شده ؟ كي و در چه زماني خواهد شد؟

اين مطلب را كسي نمي داند. فقط مي دانيم به واسطة گسترش فرهنگ غربي و شرقي و بر قرار ارتباطات از طريق اينترنت و ماهواره و از طرفي كنترل نشدن آن ها جامعة جوان دنيا را به سوي بي بند و باري و فساد و قتل و چپاول مي كشاند. از طرفي استكبار جهاني به سركردگي امريكا ، لجام گسيخته به هر جايي كه دلش بخواهد ، حمله مي كند و انسان هاي بي گناه و اطفال و زنان را مي كشد. همة اين ها باعث گسترش فساد و ظلم

و بي عدالتي در جوامع بشري مي شود. اميداواريم ما شيعيان اميرالمؤمنين و علاقه مندان به خاندان عصمت و طهارت جزو ظالمان روزگار نباشيم و از ظلم و ظالمان حمايت نكنيم و در برقراري عدل و انصاف گام برداريم.

هنگام ظهور از كجا و چگونه و چه تحولاتي روي مي دهد؟

پرسش

هنگام ظهور از كجا و چگونه و چه تحولاتي روي مي دهد؟

پاسخ

از احاديث اهل بيت(ع) استفاده مي شود: هنگامي كه اوضاع عمومي جهان مساعد گشت و افكار جهانيان براي پذيرش حكومت حق آماده شد، خدا به مهدي(ع) اجازه نهضت مي دهد. پس ناگهان در مكه ظاهر مي گردد و منادي حق (جبرئيل) بشارت ظهورش را به سمع جهانيان مي رساند. مردان برگزيده جهان كه در چندين روايت تعدادشان 313 نفر تعيين شده، اولين نداي حق را لبيك گفته، در اولين ساعات دعوت، مجذوب مغناطيس ولايت مي گردند. حضرت صادق(ع) فرمود: "هنگامي كه صاحب الزمان(ع) ظهور نمود، جوانان شيعه بدون وعده قبلي در همان شب خودشان را به مكه مي رسانند".(1) سپس دعوت عمومي خويش را شروع مي كند، مردم رنج ديده و از همه جا مأيوس دورش اجتماع مي نمايند، و با او بيعت مي كنند ودر اندك زماني سپاه انبوهي از مردان شجاع و فداكار و اصلاح طلب جهان، برايش مجهز مي شوند.

امام محمد باقر و امام جعفر صادق(ع) در توصيف ياران قائم فرمودند: "شرق و غرب جهان را اشغال مي كنند، تمام موجودات جهان را مسخر مي گردانند، هر يك از آن ها نيروي چهل مرد دارد، و قلوبشان از پاره هاي آهن سخت تر است، به طوري كه اگر در راه هدف به كوه هاي آهن برخورد نمايند، آن ها را از بين مي برند و تا وقتي كه رضايت خدا فراهم نشود، از جنگ دست نمي كشند.(2)

در آن موقع زمام داران خود سر و ستم گر بي وجودان احساس خطر مي نمايند و در صدد دفاع بر مي آيند و نداي مخالفت را به هم مسلكان خويش مي رسانند. اما سربازان عدالت خواه و اصلاح طلبان جهان كه از جور و تعدي خسته

شده اند، تصميم نهايي را مي گيرند و با اتحاد و كوشش به آن ها جمله مي نمايند، با تأييدات خداوندي ستمكاران را ريشه كن نموده، قتل عام شان مي كنند. رعب و ترس همه را فرا مي گيرد و تسليم دولت حق مي گردند. بسياري از كفار به واسطه ديدن علائم صدق و حقيقت به دين اسلام مي گروند. آن هايي كه در كفر و ظلم خويش اصرار مي ورزند، به دست لشكر مهدي(ع) قتل عام مي شوند. يگانه دوست مقتدر و نيرومند اسلام در سر تا سر زمين تشكيل مي يابد و مردم از جان و دل در حفظ وحراست آن كوشش مي نمايند.(3) دين اسلام عمومي مي گردد و در تمام سرزمين ها وارد مي شود.(4)

پي نوشت ها:

1 - بحار الانوار، ج 52، ص 370.

2 - همان، 327.

3 - همان، ص 279 - 380.

4 - همان، ج 51، ص 55.

5 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 301 - 302.

شرايط و نشاني و كيفيت ظهور امام زمان(ع) چيست؟

پرسش

شرايط و نشاني و كيفيت ظهور امام زمان(ع) چيست؟

پاسخ

براي تحقق ظهور امام زمان(ع) شرايط و نشانه هاي متعددي بيان شده است كه شرايط ارتباط به هم داشته و مكمل يكديگرند؛ از اين رو به زمينه ها و شرايط، سپس به نشانه ها و كيفيت ظهور حضرت اشاره مي گردد:

الف) شرايط ظهور:

1_ پارسايي:

براي ايجاد جامعة سالم مبتني بر ارزش ها و عدالت، پارسايي و خودسازي افراد جامعه ضروري است. حكومتي كه بر اساس شايسته سالاري، معنويت گرايي و قابليت ها شكل مي گيرد، پديد آورندگان آن بايد صالحان و پارسايان باشد. شايد بر همين اساس باشد كه در برخي روايات تصريح شده است؛ هرگاه 313 نفر آماده شوند و شرايط ديگر فراهم شود، حضرت امام زمان(عج) ظهور مي كند.[1] بي ترديد يكي از شرايط اين تعداد، پارسايي است. امام صادق(ع) فرمود: "هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد، و پارسايي پيش گيرد و كردار باورع داشته باشد".[2] در برخي روايات تصريح شده است كه امام زمان(ع) خود و ديگران را دعوت به تقوا نمود تا ظهور كند.

2_ دين مداري و تكليف گرايي:

يكي از عوامل زمينه ساز ظهور امام زمان(ع) دين مداري و دين داري است. انسان بايد در عصر غيبت بيشتر به دستورهاي الهي توجه نموده و از محرّمات پرهيز كند و مقيد به انجام تكليف خدايي باشد. در عصر غيبت انسان ها بيشتر در معرض آفات و آسيب ها قرار مي گيرد و نياز به پشتوانة قوي معنوي دارند.

بي ترديد اين پشتوانة قوي، تقويت باورهاي ديني و پاسداري از دين است. از سوي ديگر با انجام تكاليف

الهي مي توان به آسيب زدايي پرداخت. شايد بر همين اساس پيشوايان دين، مردم را به دينداري، و صحت اعمال و دعا و توسل به اهل بيت(ع) فرا خوانده اند. امام صادق(ع) مي فرمايد: "براي صاحب الامر غيبتي طولاني است. در اين دوران هر كسي بايد تقوا پيشه سازد، و چنگ در دين زند".[3]

3_ آمادگي نظامي:

يكي از عوامل مهم زمينه ساز ظهور امام زمان(ع) آمادگي نظامي است: "در يك قيامت بزرگ، و يك انقلاب خونين و درگيري عظيم جهاني، لازم است منتظران آمادگي رزمي داشته باشند. مسلمانان هميشه بايد نيروي سلحشوري داشته باشند تا در هنگام طلوع حق و درگيري هاي حق و باطل، به صف پيكارگران ركاب مهدي(ع) بپيوندند و حماسه آفرينند.[4] مگر نه اين است كه امام زمان با ستمگران ودين ستيزان مي جنگد؟ اگر چنين است، او نياز به نيروهاي مسلح آماده دارد. امام صادق(ع) فرمود: "هر يك از شما براي خروج قائم اسلحه تهيه كنيد، اگر چه يك نيزه باشد، چون وقتي خداوند ببيند كسي به نيت ياري مهدي اسلحه تهيه كرده، اميد است عمر او را دراز كند تا ظهور را درك نمايد و از ياوران مهدي باشد".[5]

4_ اصلاح جامعه:

يكي از عوامل مهم تأثير گذارد در ظهور امام زمان(ع) اصلاح جامعه است. در آموزه هاي ديني اين نگرش كه در عصر غيبت بايد در برابر ناهنجاري ها و بي عدالتي ها بي اعتنا بود و حتي به ناهنجاري هايي دامن زد، پذيرفته شده نيست و اين، تحريف مفهوم انتظار است. در انديشة شيعي همگان وظيفه دارند كه با بهره گيري از دو عنصر امر به معروف و نهي از منكر

به اصلاح جامعه پراخته و در صدد ساخت جامعة سالم، مبتني بر عدالت، شايستگي و ... باشند. در برخي روايات يكي از وظايف شيعيان در عصر غيبت انتظار فرج ياد شده است. پيامبر(ص) فرمود: "افضل اعمال امتي انتظار الفرج مِن الله عزّوجلّ".[6]

انتضار فرج به معناي كناره گيري از صحنة سياست و بي اعتنا بودن در برابر سرنوشت جامعه و تسليم شدن در برابر ستم نيست، بلكه انتظار، قيام عليه نابرابري ها است. يكي از نويسندگان مي نويسد:

"نبايد پنداشت كه انتظارظهور و چشم به راه "مهدي موعود" بودن، به گونه اي موجب از دست هشتن حركت اصلاحي، و حماسه هاي ديني واجتماعي است. هرگز چنين نيست. انتظار دعوت به "نپذيرفتن" است، نه "پذيرفتن"، نپذيرفتن باطل، نپذيرفتن ستم، نپذيرفتن بردگي و ذلت. انتظار درفش بنياد گر مقاومت است، در برابر هر ناحقي، و هر ستمي، هر ستم گري.

مجاهدات خستگي ناپذير و "قيام هاي خونين" شيعه، در طول تاريخ، همواره گواه اين است كه در اين مكتب، هيچ سازشي و هيچ سستي راه ندارد. شيعه، با حضور در حوزة "انتظار"، يعني انتظار غلبة حق بر باطل، و غلبة داد بر بيداد، و غلبة تقوا بر گناه و غلبة آگاهي بر كور بيني".[7]

بي ترديد يكي از علل عدم ظهور امام زمان(ع) عدم آمادگي و اصلاح جامعه است. مصلح كل جهان اصلاحات عمومي را مي طلبد و عدم آمادگي پرده ميان امام زمان و مردم است.

گفتم كه روي خوبت، از من چرا نهان است

گفت__ا ت__و خ_ود حج_ابي، ورنه رُخَ_م عي_ان است

گفتم كه از تو پرسم، جانانشان كويت

گفتا نشان چه پرسي؟ آن كوي بي نشان است

5_ رشد فرهنگي و موانع زدايي:

رشد

فرهنگي و موانع زدايي از عناصر مهم زمينه سازي ظهور امام زمان(ع) هستند. در برخي روايات به لزوم شناخت رهبري و اطاعت از آن سفارش شده است.[8] از اين رو شناخت امام زمان(ع) و ويژگي هاي حكومت امام يك ضرورت است. برخي در هنگام ظهور امام زمان(ع) با او مخالفت مي كنند و تصور مي كنند كه امام زمان دين جديد آورده است.[9] طبيعي است دگم انديشي، و جمودگرايي با حكومت امام زمان همخواني نداشته و موانع بزرگ ظهور هستند.

شايد بر اساس ضرورت بصيرت و رشد فرهنگي در عصر غيبت است كه يكي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) بصيرت و آگاهي بيان شده است.[10]

از سوي ديگر راحت طلبي و دل به دنيا بستن نيز مانع بزرگ ظهور به حساب مي آيد. در هنگام ظهور امام زمان(ع) راحت طلبان به دليل اين كه حكومت عدالت گراي امام زمان(ع) را با منافع خويش در تضاد مي بينند، با حضرت مخالفت مي كنند.[11] نكتة قابل دقت آن است كه يكي از خصوصيات ياران امام زمان(ع) خدا محوري و ساده زيستي است.[12] برخي از مردم ادعاي پيروي امام زمان(ع) را دارند، ولي به دليل دگم انديشي و گذشته گرايي و راحت طلبي با امام زمان(ع) مخالفت مي كنند. امام صادق(ع) فرمود: "چه بسيار از كساني كه ادعاي پيروي او را دارند، ولي پس از ظهور حضرت از او روي مي گردانند".[13]

ب- نشانه ها:

نشانه هاي ظهور به حتمي و غير حتمي تقسيم مي شود كه در اين جا به برخي از علايم حتمي ظهور اشاره مي شود:

1- خروج سفياني:

يكي از علائم حتمي ظهور امام زمان(ع) خروج سفياني ذكر شده

است: "پيش از قيام قائم(ع) مردي از نسل سفيان در منطقة شام خروج مي كند و با تظاهر به دينداري، گروه زيادي از مسلمانان را مي فريبد و به گِرد خود، مي آورد و بخش گسترده اي از سرزمين هاي اسلام را به تصرف خويش در مي آورد و بر مناطق پنجگانة شام، حمص، فلسطين، اردن قنسرين و منطقة عراق، سيطره مي يابد".[14]

امام زين العابدين(ع) فرمود: "ظهور حضرت قائم(ع) قطعي است؛ همان طور كه خروج سفياني قطعي است و در برابر هر قيام كننده اي يك سفياني قيام مي كند".[15]

2- ظهور دجال:

يكي از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(ع) خروج دجال است. اگر چه در اين كه دجال و مشخصات آن چيست، ديدگاه ها اختلاف دارند. پيامبر اسلام(ص) فرمود: "قيامت، بر پا نمي شود، تا وقتي كه مهدي(ع) از فرزندانم قيام كند و مهدي(ع) قيام نمي كند تا وقتي كه شصت دروغگو خروج كنند و هر كدام بگويد: من پيامبرم".[16]

"دجال" از ريشة دجل به معناي دروغگوي حيله گر است. در روايات، دجال ها و دروغگويان فراوان نام برده شده است.[17]

3- در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان:

يكي از نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) پديدار شدن پرچم هاي سياه از خراسان است. در روايات معصومان(ع) نيز از پديدار شدن پرچم به عنوان يكي از نشانه هاي ظهورامام ياد شده است. امام باقر(ع) فرمود: "بيرق هاي سياهي از خراسان بيرون مي آيد و به جانب كوفه به حركت در مي آيند. پس چون مهدي(ع) ظاهر شود، اينان وي را دعوت به بيعت مي كنند".[18]

برخي احتمال داده اند كه منظور از خروجِ پرچم هاي سياه از خراسان، قيام ابومسلم

خراساني در سال 140 هجري قمري است، ولي اين احتمال درست نيست، زيرا قيام ابومسلم قبل از تولد امام زمان(ع) بوده است و از نظر سند نيز قابل اعتماد است.[19]

4- خسوف و كسوف:

از نشانه هاي ظهورك كسوف در نيمة ماه رمضان و خسوف در آخر يا اوّل همان ماه است. كسوف در روزهاي نخست و روزهاي آخر ماه و خسوف در روز هاي مياني ماه، طبيعي و عادي است و در طول تاريخ بارها، رخ داده است، ولي خورشيد و ماه گرفتگي در وسط ماه امر غير عادي است و رؤيت آن امكان ندارد.[20]

امام باقر(ع) فرمود: "دو نشانه، پيش از قيام مهدي(ع) پديد خواهد آمد كه از زمان هبوط آدم(ع) در زمين بي سابقه است: گرفتن خورشيد نيمة ماه رمضان و گرفتن ماه در آخر آن".[21]

5- فراگير شدن جهان از ظلم و ستم:

فراگير شدن ظلم و جور، از نشانه هاي معروف ظهور امام زمان(ع) است. روايات متعدد اين نشانه را بيان كرده، چنان كه اين حديث معروف به سند هاي گوناگون بيان شده است: "يملا الله به الارض قسطاث و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً؛[22] خداوند به وسيلة ظهور مهدي(ع) زمين را پر از عدل و داد مي سازد. پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد".

علامه مجلسي از امام صادق(ع) حديثي آورده است كه بيش از يك صد نوع گناه و انحراف اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي كه در زمان غيبت دامنگير جوامع اسلامي مي شود، پيش گويي شده است.[23]

6- صيحة آسماني:

يكي از نشانه هاي ظهور، صيحة آسماني بيان شده است كه ظاهراً در هنگام ظهور امام زمان(ع) از آسمان

شنيده مي شود[24] و همة مردم آن را مي شنوند. در روايات تعبيرهاي: ندا و صوت نيز به كار رفته است كه شايد اشاره به صيحة آسماني باشد و يا نشانه هاي جداگانه هستند. امام باقر(ع) فرمود: "ندا كننده اي كه از آسمان، نام قائم را ندا مي كند. پس هر كه در شرق و غرب است، آن را مي شنود. از وحشت اين صدا، خوابيده ها بيدار، ايستادگان و نشستگان بر دو پاي خويش مي ايستند".

بيان اين نكته ضروري است كه نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) منحصر به علايم

فوق الذكر نيست، بلكه نشانه هاي ديگر مانند خروج يماني [25] قتل نفس زكيه،[26]خروج أجوج و مأجوج،[27]طلوع خورشيد از مغرب،[28] جنگ هاي خونين،[29] و ... نيز بيان شده است.

در خصوص مكان ظهور امام زمان(عج) بايد گفت: از بيشتر روايات استفاده مي شود حضرت در مكه ظهور مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "إنّ القائم منّا منصورٌ بالرعب، مؤيد بالنصر فعند ذلك خروج قائمنا فإذا خرج سند ظهره إلي الكعبه واجتمع ثلثمأه و ثلثه عشر".[30]

امام باقر(ع) فرمود: "قائم با سيصد و سيزده مرد از يارانش در ذي طوي[31] منتظر قيام است تا موقعي كه به حجر الاسود تكيه زند و پرچم آويخته را به اهتزاز در آورد".[32]

[1] صافي گلپايگاني، منتخب الأثر، ص 594- 596.

[2] بحارالانوار، ج 52، ص 140.

[3] همان، ص 135.

[4] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 350.

[5] بحارالانوار، ج 52، ص 366.

[6] صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 629.

[7] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 334 - 335.

[8] بحارالانوار، ج 52، ص 132 - 134؛ مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان(ع)، شمارة 70 - 71، ص 338.

[9] مجلة

حوزه، ويژه نامة امام زمان(ع)، ص 313.

[10] همان، ص 300.

[11] همان، ص 309.

[12] همان.

[13] ميزان الحكمه، ج 1، ص 292.

[14] مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان، ص 248؛ ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 221.

[15] بحارالانوار، ج 52، ص 182.

[16] ارشاد مفيد، ج 2، ص 371، سنن داود، ج 4، ص 115.

[17] مجلة حوزه، ويژة امام زمان(ع)، ص 263.

[18] شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 452؛ بحارالانوار، ج 53، ص 217.

[19] مجله حوزه، ويژة امام زمان(ع)، ص 269.

[20] همان، ص 270.

[21] كتاب الغيبه، نعماني، ص 271.

[22] كنزالعمال، ج 14، ص 264؛ ينابيع الموده، ص 448.

[23] بحارالانوار، ج 52، ص 256- 260.

[24] كتاب الغيبه، نعماني، ص 254.

[25] تاريخ غيبت كبري، ص 252؛ مجلة حوزه ويژه نامة امام زمان، ص 254.

[26] منتخب الاثر، ص 459.

[27] همان، ص 461.

[28] وافي، ج 2، ص 446.

[29] بحارالانوار، ج 52، ص 246.

[30] صافي گلپايگاني منتخب الاثر، ص 578.

[31] ذي طوي كوهي در مجاور مكه است.

[32] مهدي موعود، ص 1097.

چرا خداوند دسترسي به امام زمان"عج" را سخت كرده است؟ آن هم در اين دوره وانفسا كه عده اي خود را امام زمان بنامند و چنين كفر و گناه، جامعه را از هم بدرد!

پرسش

چرا خداوند دسترسي به امام زمان"عج" را سخت كرده است؟ آن هم در اين دوره وانفسا كه عده اي خود را امام زمان بنامند و چنين كفر و گناه، جامعه را از هم بدرد!

پاسخ

بحث را در دو بخش مطرح مي كنيم:

بخش نخست: ضرورت ايجاد زمينه و صلاحيّت ارتباط با امام زمان(عج).

بخش دوم: بررسي عوامل غيبت.

1- ضرورت ايجاد زمينه جهت ارتباط با امام زمان(عج).

در عرف همه ملل و اقوام روشن است كه ارتباط با بزرگان به ميزان شخصيت هر بزرگي، داراي شرايط ويژه اي است كه تا شرايط پديد نيايند، عرف مردمي اجازه ارتباط و دسترسي با آن شخصيّت را به هيچ فردي نمي دهد.

دسترسي به امام زمان(عج) از اين گردونه خارج نيست، بلكه مي توان گفت: با توجّه به موقعيّت اختصاصي حضرت يعني موضوع "غيبت" و سوء استفاده هايي كه ممكن است برخي از افراد از مطرح كردن ارتباط با امام زمان(عج) داشته باشند، دسترسي به حضرت، داراي شرايط بيشتر و سخت تري مي باشد و چنان نيست كه هر فردي به آساني بتواند با امام ارتباط برقرار كند.

قدم گذاشتن در اين مسير به كسب لياقت و شايستگي نيازمنداست و هر كس به اندازه تلاش خود بهره مي برد. خلاصه اين كه: ارتباط و دسترسي به امام زمان در دوران غيبت كبري به ايجاد زمينه شايستگي و لياقت نياز دارد؛ همان گونه كه برخي از بزرگان همانند سيد بحرالعلوم و محقق اردبيلي (ره) با حضرت ارتباط داشتند؛ از سوي ديگر ارتباط با امام زمان(عج) تنها ملاقات حضوري نيست، بلكه راه هاي ديگري براي ارتباط موجود است (مثلاً از طريق دعا و مناجات و به صورت دروني).

در ضمن از برخي روايات استفاده مي شود كه

حضرت بر اعمال و رفتار شيعيان نظارت دارد و پشت پرده به هدايت مردم پرداخته و همه جا حضور دارد، همانند رواياتي كه مي گويد: "حضرت در مراسم حج حضور دارد و مردم را مي بيند، اما مردم او را نمي بينند".(4)

2- بررسي عوامل غيبت.

عواملي را كه قابل تصوّر است در غيبت امام زمان(عج) تأثير داشته باشد مي توان در اين چند فرض بيان كرد:

1- خداوند اراده كرده است كه حضرت غايب باشد.

2- حضرت ولي عصر(عج) خواهان غيبت است.

3- مردم آمادگي ظهور و پذيرش حضرت را ندارند.

اهل فن و علماي كلام مورد اول و دوم را مردود شمرده اند، به دليل اين كه:

الف) لطف خدا به بندگان مقتضي ظهور امام زمان(عج) است تا بندگان تشنه حق و حقيقت بتوانند با ظهور و حضور او، از چشمه زلال هدايتش سيراب شوند. يعني اگر بشر و انسان ها و هر موجودي، قابليت دريافت فيض الهي را داشته باشد، خداوند او را از فيض خود محروم نمي كند.

ب) مقام عصمت حضرت اقتضا مي كند كه مردم از فيض حضور آن عزيز و ارشادها و راهنمايي هاي او بهره مند باشند؛(5) افزون بر اين دليل عقلي، از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت هم خواهان تحقّق وعده ظهور است. محمد بن عثمان عمري مي گويد: آخرين ديدار من با حضرت كنار خانه خدا بود، در حالي كه حضرت اين گونه دعا مي كرد: "اللّهم أنجزلي ما وعدتني؛(6) خدايا! آن چه را كه به من وعده داده اي برسان".

بنابراين از موارد فوق، فقط فرض سوم باقي مي ماند كه تنها عامل "غيبت" محسوب مي شود، يعني آماده نبودن جامعه بشري، يعني انسان ها هنوز به دريافت اين فيض بزرگ الهي نرسيده اند و اين قابليت براي آن ها

هنوز به وجود نيامده است.

در اين باره حضرت علي(ع) فرمود: "بدانيد كه زمين از وجود حجّت خدا خالي نمي ماند، ولي خداوند، به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم آنان را از ديدار و ارتباط با او محروم خواهد كرد".(7)

خواجه نصير الدين طوسي دراين باره گفته است: "غيبت امام مهدي(عج) نه از ناحيه خدا است و نه از ناحيه حضرت، بلكه از ناحيه مردم است، چرا كه همگان آماده اطاعت از امام نيستند و هرگاه عاملغيبت زدوده شود، هنگام ظهور فرا مي رسد".(8)

بنابراين مي توان گفت: تنها عامل عدم دسترسي به امام زمان(عج) و غيبت حضرت، آماده نبودن جامعه بشري براي ظهور است، گرچه بخشي از مردم به اين نتيجه رسيده اند كه اصلاح جامعه و برقراري عدالت اجتماعي فراگير ممكن نيست. مگر از ناحيه شخصي كه داراي ولايت مطلقه از طرف خدا باشد؛ و تا اين خواسته مردمي به حدّ لازم نرسد و همگان يا اكثر انسان ها خواهان پذيرايي از مقدم او و اجراي دستورهايش نباشند، ظهور نخواهد كرد.(9)

هم چنين بايد توجه داشت، اگر چه هر فردي به صورت عادي نمي تواند با امام زمان(عج) ارتباط داشته باشد و او را ديدار كند، اما اين بدان معنا نيست كه از هدايت الهي محروم مي باشيم، زيرا كتاب الهي و سنت و روايات پيامبر اسلام(ص) و سيره امامان معصوم و روايات آن ها را داريم.

همچنين وجود عالماني كه به دين و احكام الهي آگاهي دارند. همه اين موارد راه ما را در رسيدن به احكام الهي و ارزش هاي انساني (كه لازمه زندگي سعادتمند و رستگاري جاودانه است) هموار و روشن مي كند؛ بنابراين غيبت و فقدان امام، به معناي فقدان نور هدايت

الهي و محروميت از هدايت خداوند نيست. بسياري از امور امروزه براي ما در سايه كتاب خداوند كه دچار تحريف نيست و سنّت پيامبر و امامان معصوم و عقل خدادادي روشن است. مي توانيم بر اساس اصول كلي كه در اسلام بيان شده، راه روشن هدايت را درك كنيم.

در اين امور نياز به دست غيبي نداريم و وظيفه ما كاملاً مشخص است.

رسيدن به حضور امام زمان براي درك معارف عالي تر و نيازهاي برتر است. اگر توانستيم به آنچه كه مي دانيم و براي ما بيان شده، عمل كنيم، به وظيفه مان عمل نموده ايم.

پي نوشت ها:

1. طه (20) آيه 50.

2. نمل (91) آيه 8.

3. انسان (76) آيه 3.

4. كتاب الغيبه، محمد بن ابراهيم النعماني، مكتبة الصدوق، تهران، ص 175، احاديث 13 و 14 و 15 و 16.

5. بداية المعارف الالهيّة، محسن خرازي، ج 2، مركز مديريت حوزه علميه قم، ص 163.

6. كتاب الغيبة، شيخ طوسي، مؤسسة المعارف الاسلامية، ص 364، ح 330.

7. مكيال المكارم، سيد محمد تقي موسوي اصفهاني، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني، ج 1، ص 160؛ كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم النعماني، مكتبة الصدوق، تهران، ص 141، ح 2.

8. بداية المعارف الهية.

9. بداية المعارف الالهية، همان، ص 164.

چرا امام زمان(ع) هنگامي ظهور مي كند كه همه جا را ظلم و فساد بگيرد؟

پرسش

چرا امام زمان(ع) هنگامي ظهور مي كند كه همه جا را ظلم و فساد بگيرد؟

پاسخ

بي ترديد امام زمان(ع) حكومت جهاني تشكيل خواهد داد. براي شكل گيري و پذيرش آن نياز است كه برخي از شرايط فراهم و عوامل شكل گيري آن ايجاد شوند.

يكي از شرايط ايجاد حكومت جهاني، آمادگي مردم و احساس نياز شديد آنان مي باشد. آمادگي آن گاه حاصل مي شود كه مردم ستم هاي حاكمان را تجربه و ظلم و فساد آنان را خسته كرده باشند. در غير اين صورت مردم نه آمادگي پذيرش حكومت جهاني را دارد و نه قدر و ارزش آن را مي دانند.

طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق، ليكچو درد در تو نبيند، چ_ه را دوا بكن_د؟!

امروزه در جهان حكومت هاي متعددي وجود دارد، زيرا مردم هنوز آمادگي پذيرش حكومت جهاني را ندارند؛ حتي برخي احساس مي كنند حكومت هاي آنان بهترين حكومت و رهبران آن ها موفق ترين رهبران هستند.

براي پذيرش حكومت جهاني امام زمان(ع) لازم است افكار عمومي آمادگي پذيرش حكومت امام را پيدا كنند. يكي از زمينه هاي آن گسترش ظلم و فساد است. گسترش ستم ها و ناهنجاري ها موجب مي شوند كه مردم آرزوي حكومت عادلانه را نموده و از دل و جان آن را بپذيرند. در برخي از روايات از جنگ ها و ظلم سخن به ميان آمده است كه پيش از ظهور به وجود مي آيند.

حوادث قبل از ظهور نقش بنيادي در شكل گيري حكومت و پذيرش آن توسط مردم دارند.

امام علي(ع) فرمود: "دربارة مولودي مي انديشم كه از نسل من است و او مهدي است كه زمين را

پر از عدل و داد مي كند، پس از آن كه از ستم و بيداد آكنده باشد".(1) هم چنين يكي از ارزش ها و اهميت كار حضرت مهدي(عج) ايجاد عدالت در پهنه گيتي بعد از گسترش ظلم در آن است.

كاري كه به وسيلة امام زمان(عج) صورت مي گيرد، به وسيلة هيچ يك از پيامبران و امامان پيش از او انجام نشده و آن گسترانيدن عدالت پس از ظلم و ستم بسيار است. اين كار اهميت نهضت امام زمان را دو چندان مي كند، يعني وضع جامعه را به نقطة مقابل آنچه وجود دارد، مي كشاند، به همين خاطر تمام اديان و مذاهب در انتظار آن هستند. كاري كه هيچ گاه صورت نگرفته است.

البته مقصود از اين كه هر گاه جهان را فساد گرفت، امام ظهور مي كند، آن نيست كه در جامعه افراد صالح و شايسته وجود نداشته و همة ارزش ها از بين رفته باشد.

در اين كه مقصود از گسترش فساد و ظلم چيست، احتمالات متعددي وجود دارد:

1_ هرگاه بدي ها، بر خوبي ها، ضد ارزش ها بر ارزش ها و ظلم بر عدالت غلبه نمايند، امام ظهور مي كند.

2_ مقصود از گسترش ظلم و ناهنجاري ها آن است كه مردم به رشد فكري رسيده و معناي ظلم و ظالمان و مفاسد را خوب درك كنند، از اين رو اگر ظلم و ناهنجاري ها گرچه به طور محدود به وجود آيد، مردم احساس مي كنند و شديداً رنج مي برند.

3_ اگر چه مردم خواهان عدالت و نيكي هستند و از درون قلب آن را احساس مي كنند، اما حاكمان آن ها مردمي ستمگرند وحقوق

آن ها را پايمال مي كنند و اجازه برقراري عدالت و مساوات نمي دهند و يا آن را اجرا نمي كنند.

بدين سان در زمان ظهور امام زمان(ع) فرهنگ ستم ستيزي به اوج رسيده و مردم ظلم و فساد را تحمل نمي كنند؛

شهيد مطهري مي گويد: مقصود از گسترش ظلم آن است كه هر يك از شقي و سعيد (بدبخت و خوشبخت) گروه حق و باطل به نهايت كار خود مي رسند: ستمكاران و بدكاران به درجه اي از بدي و نابكاري مي رسند كه لهيب آتشِ آنان، همه را فرا مي گيرد و صالحان در مظلوميت هستند.(2)

بر اين اساس ظهور امام در زماني شكل مي گيرد كه مردم رشد فكري پيدا كرده و در جامعه، فرهنگ ستم ستيزي گسترش يافته و انسان هاي حق طلب از ظالم و باطل گرا تشخيص داده شده اما هنوز همة ارزش ها و عدالت از بين نرفته اند. در چنين فضايي است كه مردم آمادة پذيرش حكومت جهاني امام زمان(عج) مي شوند.

پي نوشت ها:

1. كمال الدين، ج 1، ص 289.

2. قيام و انقلاب مهدي، ص 66.

چه شرايط اجتماعي زمينهساز ظهور حضرت مهدي(عج) ميباشد؟

پرسش

چه شرايط اجتماعي زمينهساز ظهور حضرت مهدي(عج) ميباشد؟

پاسخ

اينكه جامعه بشر و ملتها بفهمند كه هيئتهاي حاكم در رژيمهاي گوناگون، از عهده اداره امور بر نميآيند و مكتبهاي سياسي و اقتصادي مختلف، دردي را درمان نميكنند و اجتماعات و كنفرانسها و سازمانهاي بين المللي و طرحها و كوششهاي آنها به عنوان حفظ حقوق بشر نقشي را ايفا نخواهند كرد و در اصلاحات از تمام اين طرحها كه امروز و فردا مطرح ميشود مأيوس شوند و فساد و طغيان شهوات و ظلم و ستم همه را در رنج و فشار گذارد همانطور كه در روايات است اين بيعفتي و فحشاء بقدري رواج پيدا كند كه در كنار خيابانها و ملأعام زن و مرد علناً مانند حيوانات از ارتكاب آن شرم نكنند و حيا و آزرم آنها از ميان برود.

چنانچه مي بينيم طرحهائي كه داده مي شود و پي ريزي هائي كه مي كنند، در مسير مخالف تمدّن واقعي و مروّج ظلم و فساد و سبب اضطراب و نگراني و عقده هاي روحي و ارتداد و ارتجاع است و بيشتر به تأمين جنبه هاي حيواني و جسمي توجه مي شود و به جنبه هاي انساني و روحي اعتنا ندارند.

وقتي اوضاع و احوال اينگونه شد و از تمدّن (منهاي انسانيّت) كنوني همه بستوه آمدند و تاريكي جهان را فرا گرفت ظهور يك رجل الهي در پرتو عنايات غيبي با حسن استقبال مواجه مي شود و تاريكي ها از هم شكافته و به تشنگان حقيقت و عدالت، آب زلال معرفت و سعادت مي دهد و در كالبد اين بشر دل مرده، روح نو مي دمد كه:

«اِعْلَمُوا اَنَّ اللهَ يُحْيِي الْأَرضَ بَعْدَ مَوْتِها» حديد/17

[بدانيد كه خداوند زمين را بعد از مردن، زنده مي گرداند]

در

اين شرايط، پذيرش جامعه از نداي روحاني يك منادي آسماني بي نظير خواهد بود؛ زيرا در شدّت تاريكي، درخشندگي نور ظاهرتر و ارج و اثر آن آشكارتر است. ولي اگر شرايط و اوضاع و احوال مساعد نباشد و تأخيري كه حكمت الهي اقتضاي آن را دارد واقع نشود نتايج و فوايدي كه از اين ظهور منظور است حاصل نمي گردد. پس بايد اين ظهور تا وقت معلوم به تأخير افتد و در هنگامي كه شرايط آن حاصل و حكمت الهي مقتضي شد و منادي آسماني آن را اعلام كرد، انجام شود و كسي از وقت آن اطلاع ندارد و هركس، وقتي براي آن معيّن كند، دروغ گفته است. از حضرت صادق(ع) روايت است كه فرمود: از براي ظهور، وقتي نيست براي آنكه مانند روز قيامت علم آن در نزد خدا است، تا اينكه فرمود: براي ظهور مهدي ما، كسي وقت معيّن نكند، مگر آن كس كه خود را شريك در علم خدا بداند و مدعي باشد كه خدا او را بر سرّ خودش آگاه كرده است. (اثبات الهداة/ 7/55 )

براي اينكه دنيا حكومت حضرت مهدي(عج) را پذيرا گردد چند نوع آمادگي لازم است؟

پرسش

براي اينكه دنيا حكومت حضرت مهدي(عج) را پذيرا گردد چند نوع آمادگي لازم است؟

پاسخ

1 _ آمادگي فكري و فرهنگي

يعني سطح افكار مردم جهان آن چنان بالا رود كه بدانند مثلاً مسألة «نژاد» يا «مناطق مختلف جغرافيائي» مسئلة قابل توجّهي در زندگي بشر نيست. تفاوت رنگها و زبانها و سرزمينها نمي توانند نوع بشر را از هم جدا سازد. تعصّبهاي قبيله اي و گروهي بايد براي هميشه بميرد؛ فكر مسخره آميز «نژاد برتر» را بايد به دور افكند؛ مرزهاي ساختگي با سيمهاي خاردار! و ديوارهايي همچون ديوار باستاني چين! نمي تواند انسانها را از هم دور سازد.

2 _ آمادگيهاي اجتماعي

مردم جهان بايد از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند و تلخي اين زندگي مادّي و يك بعدي را احساس كنند و حتّي از اين كه ادامة اين راه يك بعدي ممكن است در آينده مشكلات كنوني را حل كند، مأيوس گردند.

مردم جهان بايد بفهمند آنچه در قرن 18 و 19 ميلادي دربارة آينده درخشان تمدّن بشري در پرتو پيشرفتهاي ماشيني به آنها نويد داده مي شد، در واقع در باغ سبزي بيش نبود؛ و يا همچون سرابي در يك بيابان سوزان در برابر ديدگان مسافران تشنه كام.

نه تنها صلح و رفاه و امنيّت مردم جهان تأمين نشد، بلكه دامنة مناقشات و نا امنيهاي مادّي و معنوي گسترش يافت.

نه تنها وضع قوانين به ظاهر جالب، ظلم و تبعيض و استعمار و شكافهاي عظيم طبقاتي را از جهان بر نچيد، بلكه مفاسد پيشين، در مقياسهاي عظيمتر و اشكال خطرناكتر بروز كرد.

پي بردن به عمق وضع خطرناك كنوني، نخست حالت تفكّر، سپس ترديد و سرانجام يأس از وضع موجود جهان

و آمادگي براي يك انقلاب همه جانبه بر اساس ارزش هاي جديد به وجود مي آورد.

اين چيزي است كه تا حاصل نگردد رسيدن به چنان مرحله اي ممكن نيست، درست همانند دمل چركيني كه تا نضج نگيرد لحظة نشتر زدن آن فرا نخواهد رسيد.

3 _ آمادگيهاي تكنولوژي و ارتباطي

بر خلاف آنچه بعضي مي پندارند كه رسيدن به مرحلة تكامل اجتماعي و رسيدن به جهاني آكنده از صلح و عدالت، حتماً همراه با نابودي تكنولوژي جديد امكان پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته نه تنها مزاحم يك حكومت عادلانة جهاني نخواهد بود، بلكه شايد بدون آن وصول به چنين هدفي محال است.

براي ايجاد و سپس كنترل يك نظام جهاني، يك سلسله وسايل مافوق مدرن لازم است كه با آن بتوان جهان را در مدّت كوتاهي در نورديد و به همه جا سركشي كرد؛ از همه جا آگاه شد و در صورت نياز امكانات لازم را از يك سوي جهان به سوي ديگر برد و پيامها و اطّلاعات و آگاهيهاي مورد نياز را در كمترين مدت به همة نقاط دنيا رسانيد.

چند نوع آمادگي براي پذيرش انقلاب مهدي(ع) لازم است؟

پرسش

چند نوع آمادگي براي پذيرش انقلاب مهدي(ع) لازم است؟

پاسخ

1 _ آمادگي پذيرش (آمادگي رواني)

مردم جهان بايد بقدر كافي تلخي اين وضع نابسامان و بيعدالتيها را درك كنند. مردم جهان بايد نارسائي و ضعف قوانين بشري را براي اجراي عدالت اجتماعي لمس كنند.

مردم جهان بايد اين حقيقت را بيابند كه تنها در ساية اصول و پيوندهاي مادّي و ضمانت اجرايي موجود و مقرّرات خود ساختة انسانها مشكل جهان حل نميشود، بلكه مشكلات هر روز متراكمتر و به گونة كلاف سر درگمي پيچيدهتر ميگردد.

مردم جهان بايد احساس كنند كه بحرانهاي كنوني زاييدة نظامات كنوني است و اين نظامات از حلّ بحرانها سرانجام عاجزند.

مردم جهان بايد درك كنند كه براي وصول به اين هدف بزرگ، اصول و نظاماتي تازه لازم است كه متّكي به ارزشهاي انساني و ايمان و عواطف بشري و اخلاق باشد، نه تنها اصول خشك و بيروح و نارسايي مادّي.

مردم جهان بايد به اين حد از رشد اجتماعي برسند كه بفهمند پيشرفت تكنولوژي الزاماً به مفهوم پيشرفت بشريّت و تأمين خوشبختي انسانها نيست، بلكه تكنولوژي پيشرفته تنها در صورتي ضامن نيكبختي و سعادت است كه زير چتر يك سلسله اصول معنوي و انساني استقرار يابد و الّا _ همان گونه كه بارها ديدهايم _ بلاآفرين خواهد بود و ماية ويرانگري است.

مردم جهان بايد دريابند صنايع اگر به صورت بتي درآيند بر حجم مشكلات كنوني افزوده خواهد شد و به ابعاد ويراني و ضايعات جنگها وسعت ميبخشد، بلكه بايد به شكل ابزاري درآيند تحت كنترل انسانهاي شايسته.

بالاخره مردم جهان بايد تشنه شوند و تا تشنه نشوند به سراغ چشمههاي آب نميروند.

2 _ تكامل فرهنگي و

صنعتي

از سوي ديگر گردآوري تمام مردم جهان در زير يك پرچم، كوتاه ساختن دست زورمندان و قلدران در همه جا، گستردن تعليم و تربيت در آخرين حدّ امكان در همة سطوح، تفهيم كامل اين مسأله كه اختلاف زبان، و نژاد، و منطقة جغرافيايي و مانند آنها، دليل بر اين نيست كه مردم جهان نتوانند همانند برادران، در يك خانواده زندگي كنند و در صلح و برادري و عدالت زيست نمايند.

و فراهم ساختن يك اقتصاد سالم و كافي براي همة انسانها، نياز به رشد فرهنگي و بالا رفتن سطح دانش بشري از يك سو، و تكامل وسائل صنعتي از سوي ديگر دارد، وسائلي كه بتواند پيوند سريع و نزديك و دائمي ميان تمام نقاط جهان برقرار سازد كه آن هم بدون گذشت زمان ممكن نيست.

چگونه ممكن است يك حكومت به وضع همة جهان رسيدگي كند اگر ارتباطات به كندي صورت گيرد؟

چگونه ميتوان با وسائلي كه فرستادن يك پيام با آن به نقاط دور افتادة جهان يك يا چند سال وقت لازم دارد دنيا را اداره كرد؟

از پارهاي از روايات كه شكل زندگي مردم جهان را در عصر قيام مهدي (ع) ترسيم ميكند استفاده ميشود كه پيشرفت تكنولوژي و صنعت مخصوصاً صنايع حمل و نقل و ارتباطي در آن عصر چنان خواهد بود كه قارّههاي بزرگ جهان عملاً به صورت چند شهر نزديك به هم درميآيند و شرق و غرب حتّي حكم يك خانه را پيدا ميكند؛ مشكل زمان و مكان بكلّي حل خواهد شد.

البتّه ممكن است قسمتي از اين امور در پرتو يك جهش و انقلاب صنعتي در آن عصر صورت گيرد، ولي بالاخره يك نوع

آمادگي علمي به عنوان زمينه بايد در آستانة چنان عصري باشد.

3 _ پرورش يك نيروي ضربتي انقلابي

سرانجام لازم است گروهي هر چند در اقلّيّت باشند در اين جهان پرورش يابند كه هستة اصلي ارتش انقلابي آن مصلح بزرگ را تشكيل دهند. بايد افرادي فوقالعاده آگاه، شجاع، دلسوز فداكار و جانباز براي اين كار تربيت شوند هر چند نسلهايي براي اين منظور يكي پس از ديگري بگذرند تا ذخاير اصلي آشكار گردد و عناصر اصلي انقلاب فراهم شود، و اين نيز زمان ميخواهد.

آيا فراگيري فساد مايه انقلاب حضرت مهدي (عج) است؟ و اگر چنين است چرا در گسترش آن كوشش نكنيم؟

پرسش

آيا فراگيري فساد مايه انقلاب حضرت مهدي (عج) است؟ و اگر چنين است چرا در گسترش آن كوشش نكنيم؟

پاسخ

يكي از نشانه هاي آغاز انقلاب امام زمان، فراگيري ظلم و جور در جهان است و اين مطلب را از دو راه مي توان ثابت كرد.

1- پبامبر گرامي فراگيري ظلم و جور را، نشانه آغاز انقلاب دانسته و در حديثي كه محدثان اسلامي نقل كرده اند، فرموده است:

«يملا الارض قسطاً و عدلا كما مُلئت ظُلما وجورا»

[زمين را پر از قسط و عدل مي كند، چنان كه از ظلم و جور پرگردد]

فرهنگ نويسان زبان عرب مي نويسند: تجاوز به حقوق ديگران و اختصاص دادن آن به خويش، «ظلم» است. و محكم كردن پايه هاي حكومت از طريق مسلط كردن گروهي بر جان و مال مردم و اشاعه تبعيض، «جور» است. هرگاه چنين تفسيري براي اين دو لفظ درست باشد، قهراً قسط نقطه مقابل ظلم، و عدل نقطه مقابل جور، خواهد بود. بنابراين فراگيري فساد از نظر احاديث اسلامي، يكي از نشانه هاي انقلاب حضرت مهدي است.

2- فشار و اختناق هرگاه از حدّ بگذرد، مايه انفجار مي گردد. انفجارهاي اجتماعي، مانند انفجار هاي مكانيكي است كه در درجه معيني از فشار، انفجار رخ مي دهد. و در حقيقت گسترش فساد به وسيله ضحا كان زمان، انقلاب را نزديكتر مي كند، و در نتيجه بذر هاي انقلاب را آبياري مي نمايد، تا لحظه اي كه بحران به اوج خود برسد و انقلاب صورت پذيرد. با توجه به اين دو مطلب، در اين جا سؤالي مطرح مي گردد كه: اگر فساد و بحران، مايه تحقق انقلاب هاي بنيادي است، پس وظيفه ما در زمان غيبت امام، دامن زدن به فساد و كوشش در گسترش آن است. در غير اين

صورت، با دست خود انقلاب الهي را به عقب انداخته و خود را در يك زندگي نامطلوب حس خواهيم كرد.

اكنون به تجزيه و تحليل اين اشكال كه به دست و پاي برخي از جوانان ما پيچيده است مي پردازيم در اينجا دو پاسخ داريم كه هركدام مي تواند اساس اشكال را از بين ببرد.

1 _ گسترش فساد كافي نيست بلكه آگاهي نيز لازم است.

پايه اشكال را يك مطلب تشكيل مي دهد و آن اين كه تصور شده است، كه تنها گسترش فساد به اوج رسيدن بحران در تحقق انقلاب كافي است، در صورتي كه در كنار گسترش فساد، شرط اساسي تري لازم است كه بدون آن انقلاب رخ نمي دهد، و آن شرط عبارت است از: آمادگي مردم براي انقلاب، از طريق بالا رفتن سطح آگاهي و هوشياري در گروههاي مختلف.

مقصود از بالا رفتن سطح آگاهي، اين است كه انسان ها، به موقعيت و ارج وجود خود پي ببرند، و تحمل ظلم و فساد را زندگي ننگين و مرگباري تلقي كنند كه شايسته مقام انسان نيست. آنگاه با ارزيابي شرايط و امكانات خود، و ستم قدرت هاي طاغوتي، بذر انقلاب را در سرزمين مستعد و آماده بپاشند و با طرق گوناگون، در آبياري آن بكوشند. ناگفته پيداست، تا زماني كه در توده ها چنين آگاهي پديد نيايد، و انسانها بر ارزش خود واقف نگردند، و امكانات خود و طرف را درست نسنجند، انقلاب كوري رخ مي دهد كه نمي تواند، مصالح مردم را تضمين كند.

به عبارت روشن تر: براي تحقق يك انقلاب، تنها گسترش فساد و يا وجود يك رهبر لايق كافي نيست، بلكه علاوه بر اين، آمادگي روحي و فكري لازم است كه مردم در موقع

مناسب بهاي انقلاب را كه همان ايثارگري و شهادت در راه هدف است، بپردازند. در غير اين صورت، سستي و تنبلي و اكتفا به وضع موجود، در روح جامعه لانه مي گزيند، و انديشه انقلاب به ذهن آنان راه پيدا نمي كند. و با تمسك به منطق «موسي به دين خود، عيسي به دين خود»، و يا «هر كس بايد گليم خود را از آب بيرون ببرد»، «من چه كار به كار ديگران دارم» و امثال اين جملات، وضع موجود را كه توأم با يك نوع راحت طلبي است، بر قيام و انقلاب و تحمّل زندان و شكنجه و قتل و اعدام ترجيح مي دهد.

بايد توجه نمود كه مدت هاست كه فساد، جهان را فرا گرفته است. فساد ابر قدرت ها در بسياري از مناطق جهان –بويژه آفريقا و آسيا- به شديدترين وضع رسيده است. از روزي كه غرب، انديشه تسلط بر شرق را در سر پرورانده، هر روز در نقاط مختلف جهان، بر مظالم خود افزوده و ميليون ها نفر را در بند كشيده است. تنها بررسي وضع كشورهاي استعمارزدة افريقا و جنوب آسيا سند روشن و گويايي بر اين مطلب است.

2- پرورش يك نيروي مهياي منتظر

براي تحقق قيام حضرت مهدي عليه السلام، يك ارتش مهيّا و نيروي ضربتي كارآمد لازم است كه پشت سر امام عليه السلام ايستاده و گوش به فرمان او باشد. از اين جهت بايد در جهنم سوزان ظلم و جور و فساد و تبعيض، افراد فداكاري پرورش يابند، تا پيام آور بهار عدالت باشند اين گروه بايد به نيروي ايمان و تقوا مجهز گردند، و جانباز و فداكار باشند. تربيت چنين افرادي، بر عهده مصلحان دلسوز است كه در

هر زمان براي تربيت اين گونه افراد، همت گمارند و آني از اين كار غفلت نورزند. بنابراين هرگز نمي توان به اين دليل واهي كه فساد مايه انفجار و انقلاب است، از كارهاي اصلاحي كه منجر به تربيت چنين افرادي گردد، سر باز زد.

از همه اينها گذشته، ما بايد موقعيت خود را در زمينه قيام مهدي عجل الله تعالي فرجه مشخص كنيم. بديهي است اگر ما به گسترش فساد كمك كنيم، از كساني خواهيم بود كه انقلاب مهدي عجل الله تعالي فرجه براي درهم كوبيدن آنها صورت مي گيرد. و اگر درصدد اصلاح جامعه باشيم، از كساني خواهيم بود كه در زمره اصحاب فداكار حضرتش عضويت خواهند داشت. بنابراين به فرض اينكه با كمك كردن به توسعه فساد، ظهور امام مهدي صلوات الله عليه را به پيش بيندازيم، وضع خود را به طور قطع به خطر انداخته ايم. مگر نه اين است كه حضرت بقيةالله عليه السلام براي كوتاه كردن دست فاسدان و برچيدن ظلم و فساد قيام مي كند؟ ما چگونه مي توانيم با گسترش فساد، از قيام آن بزرگوار بهره مند شويم؟

بنابراين سكوت در برابر فساد، و يا كمك به توسعه فساد، نه از لحاظ كلي براي ظهور مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه صحيح است، نه از نظر شخصي.

بيشتر بنظر مي رسد كه اين اشكال و مغلطه كاري را كساني درست كرده اند كه مي خواهند ا ز زير بار مسئوليتها فرار كنند، و يا آلوده هر فسادي شوند.

بطور خلاصه، گسترش فساد و ظلم، اگر منجربه «انظلام» -يعني پذيرش ظلم و ستم- بشود، هيچ گاه زمينة قيام عليه آن نخواهد شد. بلكه تنها در صورتي مفيد است كه مقدمه مبارزه در جهت تحقق عدالت

و نيكي باشد. بديهي است كه اين مقدمه نيز هيچگاه عملي نخواهد شد، مگر زماني كه مردم، بدي ظلم را بدانند. و در برابر آن، مظاهر صلاح و تقواي فردي و اجتماعي را نيز بشناسند. و تنها راه اين شناخت، دعوت مردم به سمت صلاح و تقوي است.

از سوي ديگر، در احاديثي كه پيامبر و ائمه اطهار عليه السلام وظايف منتظران را معين كرده اند، همه جا سخن از تقوي، ورع، عفاف، صلاح، سداد، دوري از گناه و قرب به خداست. به عنوان نمونه، امام صادق عليه السلام فرمود:

«من سره ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فان مات وقام القائم بعده، كان له من الأجر مثل أجر من أدركه. فجدوا وانتظروا هنيئاً لكم ايتها العصابة المرحومة» (بحارالانوار، 52/140، به نقل از غيبت نعماني)

[هر كس خوشنود مي شود كه از اصحاب قائم عليه السلام باشد، پس بايد منتظر باشد، و به ورع و اخلاق نيكو عمل كند، در حالي كه منتظر است. اگر چنين شخصي، پيش از ظهور حضرتش بميرد، اجر او مانند كسي است كه زمان ظهور آن حضرت را درك كرده است. پس (در جهت نيكي ها) بكوشيد و منتظر باشيد. (اين انتظار) گوارا باد بر شما اي گروه رحمت شده].

علماي گذشته ما، درباره وظايف و تكاليف منتظران در زمان غيبت، كتابهائي مستقل نوشته يا فصولي از كتب خود را اختصاص داده اند. مانند:«نجم الثاقب» تاليف مرحوم حاج ميرزاحسين نوري (متوفي 1327)، «مكيال المكارم» تاليف مرحوم ميرزا محمد تقي موسوي اصفهاني (متوفي 1348)، «وظيفه مردم در زمان غيبت امام زمان عليه السلام» تاليف همان بزرگوار.

در اين كتابها و مشابه آنها كه تنها بر اساس روايات

معصومين عليهم السلام نوشته شده، هيچگاه «پر كردن جهان از ظلم» به عنوان وظيفه منتظر در زمان غيب ياد نشده است.

در واقع، هيچ عاقلي پيدا نمي شود كه با الفباي كلام معصوم آشنا بوده و چنين عقيده اي داشته باشد. مگر اينكه مانند گروهكهاي چپگراي از عقل بيگانه باشد، كه اين سخن را بعنوان وسيله سركوب بعضي گروهها بكار برد.

با توجّه به مضمونى كه در بسيارى از احاديث مربوط به امام زمان((عليه السلام)) آمده كه آن حضرت وقتى ظهور مى كند كه دنيا پر از ظلم و جور شده آيا صحيح است انسانها براى رفع ظلم و ستم و مبارزه با آن برخيزند و آيا اين انقلابها گامى براى عقب افتادن ظهور نمى باشد؟

پرسش

با توجّه به مضمونى كه در بسيارى از احاديث مربوط به امام زمان((عليه السلام)) آمده كه آن حضرت وقتى ظهور مى كند كه دنيا پر از ظلم و جور شده آيا صحيح است انسانها براى رفع ظلم و ستم و مبارزه با آن برخيزند و آيا اين انقلابها گامى براى عقب افتادن ظهور نمى باشد؟

پاسخ

اوّلا; بايد توجّه داشت كه از احاديثى كه مضمون مذكور در آنها آمده استفاده نمى شود كه ظهور امام زمان وابسته به پر شدن دنيا از ظلم و جور است تا به مجرد اينكه جهان از ظلم و جور پر شود آن گرامى ظاهر گردد بلكه پر شدن دنيا از ظلم و جور يك واقعيّتى است كه ظهور امام زمان با آن مقرون است و اين واقعيّت در احاديث نسبت به آن خبر داده شده است بنابراين اين انديشه كه با تلاش كنيم كه ظلم بيشتر شود تا امام زمان زودتر ظاهر شود انديشه اى است كه از ناحيه هيچ حديثى مورد تاييد نيست.

ثانياً; ما بايد مسلك شرع اسلام را در نظر بگيريم و اينكه آيا به فساد و ظلم دامن زدن و يا فساد را به حال خود گذاشتن براى تعجيل ظهور امام زمان((عليه السلام)) با انديشه اسلامى سازگار است يا خير؟

اسلامى كه در كتاب آسمانى آن آيات بسيارى است كه فساد و ظلم را محكوم مى كند مانند اينكه: «ان الله لايحب الفساد، ان الله لايحب المفسدين، و يضل الضالمين، انه لايحب الظالمين، و ينهى عن الفحشاء والمنكر و البغى، و لا تعاونوا على الاثم و العدوان» و دها آيه مانند اينها آيا اجازه مى دهد كه براى

اينكه در ظهور امام زمان((عليه السلام)) تعجيل شود افراد به فساد و ظلم و تبه كارى اقدام نمايند؟!!!

اسلامى كه يكى از اهم فرائض و واجبات را امر به معروف و نهى از منكر مى داند و به دعوت به خير و صلاح امر مى كند آيا اجازه مى دهد خود افراد به فساد و تبهكارى و ظلم

دامن بزنند و اين را موجب تعجيل فرج امام زمان((عليه السلام)) بدانند اسلامى كه درباره اقامه حدود الهى توصيه ها و سفارشهاى اكيد دارد و ولايت و حكومت را عامل اصلى براى رفع مفاسد مى داند آيا اجازه مى دهد انسان ظلم و ستم را ناديده بگيرد و امر به معروف و نهى از منكر نكند و به فساد دامن بزند و اين را توجيهى برا تعجيل فرج بداند؟!!

با اين توضيح روشن مى شود كه احاديثى كه پر شدن زمين از ظلم و جور مقرون با آمدن امام زمان دانسته شده دلالت بر اين ندارد كه نبايد با ظلم و ستم مبارزه كرد يا بايد به ظلم و جور براى تسريع در فرج دامن زد. و پر شدن زمين از ظلم و جور را مى توان در حال حاضر محقق دانست زيرا كدام منطقه از زمين است كه اكنون از تجاوز ابرقدرتها و ظلم ظالمان مصون باشد اين سرزمين ايران كشور اسلامى ما با اينكه انقلاب در آن صورت گرفت و نظام سلطنتى در آن واژگون شد و به نظام جمهورى اسلامى مبدل گرديد در عين حال اثر جنايت ابرقدرتها كه مثلا جنگ تحميلى بود در آن روشن است و ما همواره شاهد توطئه ها از ناحيه دشمنان اسلام

در آن مى باشيم.

بنابراين پر شدن زمين از ظلم و جور در حال حاضر محقق است و جاى اين نيست كه كسى بگويد، تسريع كنيم در گسترش ظلم تا زمين از ظلم و جور پر شود راه براى تسريع ظهور و تعجيل فرج تلاش بيشتر در راه فراهم كردن زمينه است.

زيرا مى دانيم كه ظهور امام زمان((عليه السلام)) مسئله اى نيست كه كاملا اعجازآميز باشد و تنها بر اساس اعجاز پيش برود چون در روايات هم آمده: «واجعلنى من المستشهدين بين يديه» و گرچه آن حضرت از امدادهاى غيبى وسيعى نيز برخوردار است ولى بدين ترديد يكى از رموز موفقيّت آن حضرت همين است كه افراد ملّتها آمادگى براى پذيرش آن حضرت پيدا كنند و اين آمادگى را بايد به وجود آورد چون تا مردم به ظلم و ستم و ماهيّت

ظالم بودن و طاغوتى ابر قدرتها پى نبرند و آماده براى مبارزه با آنها نشوند از يك مصلح كه دست به يك قيام عمومى بزند حمايت نخواهند كرد بنابراين آگاهى ملّتها زمينه براى آمادگى آنان براى بسيج عليه قدرتهاى طاغوتى است انشاءالله اين آمادگى با آگاهى بخشيدن و همين صدور انقلاب اسلامى ما فراهم آيد تا انشاءالله زمينه اى باشد براى ظهور آن حضرت.

عامل ديگر براى تسريع ظهور نيز دعاى گسترده و با خلوص براى تعجيل فرج آن حضرت است و اينكه خداوند آن مصلح حقيقى و قائم بالحق را برساند.

اميد است انشاءالله اين فيض بزرگ ؟؟ ما گردد و اين انقلاب اسلامى ما به انقلاب جهان مشمول آن ولى الله اعظم متصل گردد. و اين حكومت به دست تواناى آن امام معصوم((عليهم السلام)) كه

حكومت عدل را در سطح جهان و در پهنه هستى مستقر خواهد ساخت تسليم شود و رهبر انقلاب را در پياده كردن تمام احكام اسلام كاملا موفق فرمايد.

احاديث متواتر(1) اسلامى مى گويد: هنگامى كه روى زمين را جور و ستم و چهره اجتماع بشرى را، فساد و آلودگى فرا گيرد، آخرين حجت خدا حضرت مهدى((عليه السلام)) از پس پرده غيب بيرون آمده، و جهان را پر از داد مى نمايد، بنابراين ظهور آن حضرت، در زمينه اى خواهد بود ك

پرسش

احاديث متواتر(1) اسلامى مى گويد: هنگامى كه روى زمين را جور و ستم و چهره اجتماع بشرى را، فساد و آلودگى فرا گيرد، آخرين حجت خدا حضرت مهدى((عليه السلام)) از پس پرده غيب بيرون آمده، و جهان را پر از داد مى نمايد، بنابراين ظهور آن حضرت، در زمينه اى خواهد بود ك

پاسخ

اولا بايد توجّه نمود كه شرط ظهور امام، هرگز منحصر به گسترش فساد در اجتماع انسانى نيست بلكه هرگاه مردم جهان، از نظر رشد فكرى و كمالات روحى به حدّى برسند كه بتوانند ارزش وجود امام را درك نمايند و شايسته رهبرى او گردند، در اين صورت امام((عليه السلام)) بدون هيچ قيد و شرطى ظهور نموده و از پس پرده غيب بيرون مى آيد.

در كتابهاى عقايد و مذاهب به طور مبسوط و گسترده بحث و بررسى شده است كه مانع اساسى براى غيبت امام، اخلاق و روحيات و عدم آمادگى جامعه انسانى براى ظهور و حكومت آن حضرت است و اگر اين مانع برطرف گردد، دوران غيبت او سپرى خواهد شد.

1 - درباره مصلح غيبى جهان حضرت مهدى((عليه السلام)) متجاوز از سه هزار روايت از پيامبر بزرگ و پيشوايان عاليقدر، وارد شده است نه تنها جامعه شيعه بلكه دانشمندان بزرگ اهل تسنن مانند بخارى، مسلم، ابى داود ترمذى كه همه آنها پيش از تولّد امام زمان((عليه السلام))و يا اندكى پس از تولّد وى در گذشته اند احاديث مربوط به حضرت را در صاح سنن خود آورده و گروهى از آنان كتابهاى مستقلى پيرامون آن حضرت نوشته اند و كمتر موضوعى مانند آن، اين همه احاديث و روايات پيرامون آن وارد شده است.

دانشمند

بزرگ و فيلسوف عالى قدر اسلام مرحوم خواجه نصير الدين طوسى در كتاب «تجريد العقائد» در اين باره، سه جمله كوتاه و پر مغز دارد كه با توضيح مختصرى در اينجا نقل مى كنيم:

1. وجود لطف: وجود امام معصوم خواه آشكار و خواه پنهان براى جامعه انسانى نعمت معنوى و وسيله نزديكى به اطاعت فرمان پروردگار است زيرا رابطه ى هدايت الهى ميان خدا و مردم، بوسيله امام برقرار مى گردد و بسيارى از نعمتهاى معنوى و مادّى به خاطر امام به مردم مى رسد حتّى هدايت معنوى امام نسبت به افراد شايسته هميشگى است اگر چه او را نبينند و نشناسند.

2. متصرفه لطف آخر: هرگاه امام از پس پرده غيبت بيرون آيد و به راهنمايى ظاهرى بپردازد و زمام امور را به دست بگيرد، خود نعمت ديگريست در اين موقع نه تنها يك گروه از وجود او بهره مند مى گردند بلكه همه جامع انسانى از وجود او كه مظهر عدل و داد و مجرى دستورهاى آسمانى و احكام الهى است، بهرمند خواهند بود.

3. وعدمه منا: هرگاه او از تصرّف در امور مردم خوددارى مى كند و در پس پرده غيبت به سر مى برد و به نزديك ترين آمال و آرزوى بشر تحقق نمى بخشد، براى موانعى است كه خود مردم بر سر راه او به وجود آورده اند و علّت اساسى سلب اين نعمت، خود مردم هستند، و اگر خود مردم براى حكومت واحد جهانى آن هم بر پايه فضيلت و اخلاق و عدل و داد و رعايت حقوق و احكام اسلامى، آمادگى پيدا كنند، به طور مسلّم آشكار خواهد شد و

هيچ گاه از ناحيه خداوند كوتاهى از ابراز لطف نبوده اين خود مردمند كه ظهور حكومت حقّه الهى را به تأخير انداخته اند(1).

بنابراين توسعه فساد و گسترش آلودگى شرط منحصر ظهور امام نيست كه به جز آن، به فكر راه ديگرى نباشيم و در پيدايش آن تسريع نمائيم بلكه راه نزديكترى دارد، كه همان پيدايش لياقت و شايستگى در مردم است.

و به عبارت ديگر; شرط رهبرى دو چيز است:

1. وجود رهبر;

2. آمادگى مردم براى پذيرش رهبر.

مسلماً اگر شرط دوّم از ناحيه مردم تحقق يابد، خداوند شرط اوّل را بلافاصله ايجاد خواهد نمود.

ثانياً; گسترش فساد و آلودگى در سطح جامعه بشر جنبه هدفى ندارد بلكه زمينه را براى يك انقلاب عميق الهى كه بر پايه عدل و داد استوار است فراهم مى سازد، زيرا وقتى پيمانه هاى ظلم و ستم در تمام قسمتهاى زندگى بشر، پر و مملو گشت، زمينه فكرى(البته فكرى نه خارجى) براى يك انقلاب اصلاحى در نوع مردم پديد مى آيد و تجارب تلخ گذشته و شكست هر نوع «تز» اصلاحى كه از طرف جامعه بشرى انجام گيرد سبب مى شود كه يقين پيدا كنند كه اين حكوتهاى مادّى و قوانين بشرى و نهضت هاى غيرالهى، كه غالباً براساس اغراض مادّى و سود شخصى يا لااقل منطقه اى صورت مى پذيرد و دردى را دوا نكرده جامعه را نجات نمى دهد بلكه نقش ديگرى و انقلاب برترى لازم است كه به همه نابسامانيها خاتمه بخشد.

اصولا; هيچ نهضت اصلاحى بدون يك زمينه فكرى قبلى انجام نمى پذيرد و اصل «عرضه و تقاضا» كه يك اصل اقتصاديست در عين حال يك اصل اجتماعى نيز مى

باشد، و تا درخواستى در مردم نباشد عرضه هر نوع كالاى معنوى و مادّى بى ارزش و بى ثمر خواهد بود.

ولى آيا زمينه فكرى و آمادگى روحى براى يك نهضت اصلاحى و جهانى، كه منجر به برقرارى حكومت واحد جهانى آن هم براساس عدل و داد و ارزشهاى اخلاقى و رعايت حقوق و مقررات اسلام گردد، كافى است، يا اين زمينه فكرى پشتوانه ديگرى لازم دارد كه اين دگرگونى فكرى را به صورت انقلاب خارجى درآورد، و هر نوع مانع را از سر راه نهضت بردارد و از اين زمينه فكرى حداكثر بهره بردارى را بنمايد.

نه تنها تجارب بى شمار و آزمايشهاى متوالى اين مطلب را تصديق مى كند، بلكه روايات و احاديث زيادى كه درباره نهضت اين مصلح جهانى وارد شده است، آشكارا مى رساند كه انقلاب آخرين حجت الهى پس از پديد آمدن يك زمينه فكرى، نياز به قدرت و نيرو دارد كه بتواند در پرتو آن قدرت، از زمينه هاى موجود بهره بردارى كند و هر مانعى را كه بر سر راه نهضت خود وجود دارد، برطرف سازد، و در احاديث اسلامى به وجود انصار و ياران و تعداد آنها و اينكه قيام مهدى((عليه السلام)) توأم با قدرت و نيرو خواهد بود، تصريح شده است.

در اين موقع ما بايد براى تأمين منظور دوم و تربيت اعوان و انصار و سربازان فداكار كه جان به كف در راه آرمانهاى الهى نبرد و فداكارى نمايند، در پرورش افراد صالح و جانباز بكوشيم تا آنجا كه امكانات اجازه مى دهد، براى يك چنين نهضت وسيع جهانى، افرادى را تربيت كنيم كه بتوانند آرمانهاى جهانى آن

حضرت را در سرتاسر جهان تحقق بخشند و يك چنين هدف مقدّس در صورتى انجام مى گيرد، كه مصلحان اجتماع دست روى دست نگذارند و از هيچ گونه اقدامى در راه تربيت افراد با ايمان دريغ نورزند.

ثالثاً: از همه اينها گذشته ما بايد موقعيّت خود را در زمينه انقلاب «مهدى((عليه السلام))»

مشخص كنيم، بديهى است اگر ما به گسترش فساد كمك كنيم، از كسانى خواهيم بود كه انقلاب مهدى((عليه السلام)) براى در هم كوبيدن آنها صورت مى گيرد و اگر در صدد اصلاح جامعه باشيم، از كسانى خواهيم بود كه در ارتش انقلاب مهدى((عليه السلام)) همكارى مى كند، بنابراين، به فرض اينكه با كمك كردن به توسعه فساد، ظهور مهدى((عليه السلام)) را به پيش بياندازيم، وضع خود را به طور قطع به خطر انداخته ايم مگر نه اين است كه مهدى((عليه السلام))براى كوتاه كردن دست فاسدان و برچيدن بساط ظلم و فساد قيام مى كند، ما چگونه مى توانيم با گسترش فساد از انقلاب او بهره مند شويم؟

بنابراين سكوت در برابر فساد و يا كمك به توسعه فساد، نه از لحاظ كلّى براى ظهور مهدى((عليه السلام)) صحيح است و نه از نظر شخصى.

بيشتر به نظر مى رسد كه اين اشكال و مغلطه كارى را كسانى درست كرده اند كه مى خواهند از زير بار مسئوليّتها فرار كنند و يا آلوده ى هر فسادى شوند.

پاورقي

1 - كشف المرادط صيدا، ص 226.

اگر زمينه ظهور آن حضرت ظلم و جور است پس چرا ما وجود اين همه ظلم و جور حضرت ظهور نمى كنند؟

پرسش

اگر زمينه ظهور آن حضرت ظلم و جور است پس چرا ما وجود اين همه ظلم و جور حضرت ظهور نمى كنند؟

پاسخ

از ظاهر بسيارى از احاديث استفاده مى شود كه امام زمان((عليه السلام)) وقتى ظاهر مى شود كه ظلم و جور تمام عالم را فرا گفته باشد كه به دست وى جهان پر از عدل و داد مى شود بايد توجّه داشت كه ما از احاديث نيز چنين مى آموزيم كه ظهور امام زمان((عليه السلام)) موقعى صورت مى گيرد كه آمادگى براى پذيرش حكومت آن حضرت به وجود آمده باشد و ما مكلفيم كه اين آمادگى را به وجود آوريم و اساساً معناى انتظار فرج همين است كه آنچه از دست ما در رابطه، با ظهور امام زمان((عليه السلام)) برمى آيد و كارى را كه از ما در اين زمنيه ساخته است انجام دهيم.

و ما امروز شاهد پر شدن زمين از ظلم و جور به دست قدرتهاى بزرگ و مزدوران آنها مى باشيم شايد منطقه يى از زمين نباشد كه اكنون چنگال ستم اين ابرقدرتها و عمال آنها در آن فرو نرفته باشد و كشور ايران هم كه براى آزادى و استقلال و پياده كردن حكومت اسلامى انقلاب كرده هنوز مورد ستم و تجاوز آنان است و بنابراين پر شدن زمين از ظلم و جور يك واقعيّتى است كه در حال حاضر لمس مى شود.

از سوئى مى دانيم كه براى مبارزه با اين وضع آمادگى ملّتهاى مستضعف جهان لازم است و اين انقلاب اسلامى ما عامل مؤثّرى براى بيدارى و هوشيارى ملّتهاى مستضعف بود بنا بر اين بايد براى بيدار كردن ملّتها در سطح

گسترده تر اقدامات وسيع به عمل آيد تا انشاءالله زمينه براى ظهور آن مصلح بزرگ جهانى فراهم گردد. و از جمله مسائلى كه براى ʘӘљʘ٠ظهور مؤثّر است دعا كردن براى تعجيل فرج امام زمان((عليه السĘǙũ) است ما ملّت مسلمان ايران همواره بايد براى تعجيل فرج امام زمان((عليه السلام)) دعا كنيم و از تلاش و مجاهده به جهت مساعد كردن زمينه براى ظهور آن گرامى باز نايستيم.

حركات تبليغى و سازنده مانند آنچه مؤسسه (در راه حق) انجام مى دهد، منافاتى با اين باورها ندارد كه بايد فساد زياد شود تا مصلح((عليه السلام)) ظهور نمايد؟

پرسش

حركات تبليغى و سازنده مانند آنچه مؤسسه (در راه حق) انجام مى دهد، منافاتى با اين باورها ندارد كه بايد فساد زياد شود تا مصلح((عليه السلام)) ظهور نمايد؟

پاسخ

1. بعضى حرفها به عنوان احاديث مشهور ندارند امّا هرگز دقّت در كلام اصلى نشده است. جمله پيامبر اكرم((صلى الله عليه وآله)) يا ائمه((عليهم السلام)) خبر از يك واقعيّت محتوم است كه مى فرمايد: «ثلاث الارض قسطاً و عداً بعد ما سلئت ظلماً و جوراً» آن موجود((عليه السلام)) زمين را پر از عدل و داد مى كند بعد از آن كه از ظلم و جور پر شده باشد. اين خبر هرگز در مفهوم خود چنين چيزى ندارد كه ما نيز عامل فساد باشيم. بلكه برعكس براساس آيات و روايات صريح جمعيتى از صالحين و مصلحين بايد امام((عليه السلام)) را يارى كنند و فاسدين مفسدين از مرد(32) نابود مى شوند. و در روايتى امام صادق((عليه السلام)) تصريح مى فرمايند كه دوست نداريد در 31 بقيه باشيد؟ يعنى سعى كنيد در بين آن صالحين باشيد كه هلاك نشويد.

2. دستور به تبليغ و كارهاى سازنده جزء كارها بلكه تمام مقصد امام زمان((عليه السلام))است. قومى كه مصلح را مى طلبد بايد خود صالح باشد. پس هيچ دليلى ندارد كه ما جزء پركنندگان ظلم و ستم باشيم. زيرا هلاكت خود را به دست خود اجرا كرده ايم. و تازه مسئوليّت مسلمانان كه پيرو موعودند((عليه السلام)) بيشتر است.

در خصوص ظهور امام زمان(عج) گفته اند كه بايد فساد در جامعه زياد شود ما كه قبول نداريم لطفاً توضيح دهيد.

پرسش

در خصوص ظهور امام زمان(عج) گفته اند كه بايد فساد در جامعه زياد شود ما كه قبول نداريم لطفاً توضيح دهيد.

پاسخ

برداشت قشري برخي از مردم از جريان مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود اين نيست كه صرفاً ماهيت انفجاري دارد، و فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشيها و تباهييها ناشي مي شود، اين نوعي سامان يافتن است كه معلول پريشان شدن است. آن گاه كه صلاح به نقطة صفر برسد، حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل يكه تاز ميدان گردد، جز نيروي باطل نيرويي حكومت نكند، فرد صالحي در جهان يافت نشود و اين انفجار رخ مي دهد و دست غيب براي نجات حقيقت _ نه اهل حقيقت زيرا حقيقت طرفداري ندارد _ از آستين بيرون مي آيد، عليهذا هر اصلاحي محكوم است، زيرا هر اصلاح يك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطة روشني هست، دست غيبت ظاهر نمي شود. برعكس، هر گناه و فساد و هر ظلم و هر تبعيض و هر حقكشي، هر پليدي به حكم اين مقدمه صلاح كلي است و انفجار را قريب الوقوع مي كند رواست، زيرا هدفها وسيله اي نامشروع را مشروع مي كنند. پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعة فساد است. اين جا است كه گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و كامجويي است و هم كمك به انقلاب مقدس نهايي.

اين گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهيان از منكر با نوعي بغض و

عداوت مي نگرند. زيرا آنان را از تأخير اندازان ظهور و قيام مهدي موعود ( مي شمارند. بر عكس، اگر خود هم اهل گناه نباشند در عمق ضمير و انديشه با نوعي رضايت به گناهكاران و عاملان فساد مي نگرند زيرا اينان مقدمات ظهور را فراهم مي نمايند.

اما در منطق قرآن و روايات عكس اين برداشت است، ظهور مهدي موعود حلقه اي است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل، كه به پيروزي نهايي اهل حق منتهي مي شود و سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اينست كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد.

شيخ صدوق روايتي از امام صادق( نقل مي كند مبني بر اينكه اين امر تحقق نمي پذيرد مگر اينكه هر يك از شقي و سعيد به نهايت كار خود برسد. سخن در اين نيست كه سعيدي در كار نباشد و فقط اشقياء به منتهي درجه شقاوت برسند. بلكه در روايات اسلامي، سخن از گروه زبده است كه به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق مي شوند. بديهي است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمي شوند، معلوم مي شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمينه هايي وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش مي دهد. اين خود مي رساند كه نه تنها حق و حقيقت به صفر نرسيده است بلكه فرضاً اگر اهل حق از نظر كميّت قابل توجه نباشند، از نظر كيفيّت ارزنده ترين اهل ايمانند و در رديف ياران سيدالشهداء.

پس آنچه كه در علائم ظهور حضرت آمده است و نصّ بعضي از ادعيه معتبر نيز مي باشد "ظهر

الفساد في البرّ و البحر بما كسبت ايدي الناس..."(2) كه فساد در دريا و خشكي ظاهر مي شود و همه جا را فساد فرا مي گيرد، صحيح است. اما به اين معني نيست كه اهل فساد هم زياد مي شوند، زيرا فرمود "فساد" و نفرمود "فاسد"، يك فرد فاسد شايد براي فساد يك محلّه يا يك شهر كافي باشد، يا فردي مثل رئيس جمهور آمريكا براي ترويج فساد در تمام نقاط دنيا كفايت كند. و اينگونه است كه فساد در لحظه ظهور حضرت به اوج خود رسيده است، اما در همان دنياي مملوّ از گناه و فساد انسانهايي هستند و خواهند بود كه حتي مكروهات را انجام ندهند چه برسد به گناهان.

پس مي شود قبول كرد كه طبق علائم ظهور فساد زياد مي شود اما نمي شود قبول كرد كه فاسد هم زياد بشود، تا حدّي كه هيچ انسان وارسته اي در دنيا نباشد.

درصدر اسلام و دوران ظهور پيامبر اسلام( در سرزمين حجاز نيز فساد و تباهي، قتل و غارت و بت پرستي همة آن سرزمين را فراگرفته بود، اما در همان دوران، جوانان پاكي بودند كه به محض اطلاع از بعثت پيامبر بزرگوار اسلام، چون حلقه اي اين نگين درخشان وجود را در برگرفتند و پيامبر به ياري آنها شعاع خورشيد اسلام را به تاريك ترين دلها رسانيد و اسلام، شرق و غرب عالم را دربرگرفت. وآنروز كه آن يگانه دلدار از حجاب غيبت به در آيد و چون يوسف از چاه فراق بيرون شود، و بر تخت پادشاهي مصر جهان نشيند جوانان پاكي به تعداد شهداي بدر، اين بدر زيباي دو عالم را در

بر مي گيرند و به همّت ايشان ملك سليمان بر مبناي عدالت علوي و رحمت نبوي و عصمت فاطمي شكل مي گيرد.

رزقنا ا...درك ظهوره و توفيق خدمته

منابع و مآخذ :

1. قيام و انقلاب، شهيد مطهري، ص64و65

2. مفاتيح الجنان، دعاي عهد

اسلام بايد چگونه باشد كه امام زمان"ع" ظهور كند؟

پرسش

اسلام بايد چگونه باشد كه امام زمان"ع" ظهور كند؟

پاسخ

درخصوص سؤالي كه بيان فرموديد بايد عرض شود كه اولاً وظيفه اسلام و مسلمانان اين است كه در خود، زمينة ظهور امام زمان"عجل ا...تعالي فرجه الشريف" را آماده بنمايند و ثانياً در ديگران و غير مسلمانان. متأسفانه در حال حاضر اكثريت مسلمانان يا امام زمان "عجل ا...تعالي فرجه الشريف" را قبول ندارند و يا بعضي از آنها هم كه قبول دارند او را درست نمي شناسند و يا بعضي هم كه مي شناسند به وظايفشان در قبال حضرت، به طور كامل عمل نمي نمايند. به همين خاطر در روايتي كه در كتاب مكيال المكارم آمده مي خوانيم به اين مضامين كه اگر 313 نفر ياوران اصلي حضرت آماده شوند امر ظهور محقق خواهد شد.

اين بالاترين دليل بر غربت آن بزرگوار است كه هنوز 313 نفر ياور واقعي ندارد.

در جلد دوم كتاب شريف مكيال المكارم حدود 80 وظيفه براي شيعيان نامبرده شده كه اگر واقعاً رعايت شود امر فرج حضرت اينقدر به تأخير نمي افتد.

البته آنچه در اين باب مهم است اين است كه مسلمانان سعي و جديت در راه تحقق آرمانهاي اسلام را داشته باشند اگر چه در اين راه موفق نشوند و جهان را ظلم و بي عدالتي فرا گيرد. به هر حال اگر مسلمانان به وظيفة خود كه در قرآن و روايات معصومين"عليهم السلام" آمده است عمل بكنند هر چند نتيجه نگيرند، موقعيت ظهور حضرت فراهم مي شود.

براي آگاهي بيشتر از اين وظايف مي توانيد به كتاب مكيال المكارم ج2 مراجعه بفرماييد.

خداوند متعال همه ما را از سربازان واقعي آن بزرگوار قرار بدهد انشاء ا...

مي دانيم كه از جمله زمينه هاي ظهور امام زمان "ع" پر شدن ظلم و فساد در زمين مي باشد و سبب پيدايش نياز مردم در اثر اين ظلم و فساد به منجي عالم بشريت مي گردد آيا اين امر فقط مربوط به مسلمانان مي گردد يا مربوط به كل عالم مي گردد؟

پرسش

مي دانيم كه از جمله زمينه هاي ظهور امام زمان

"ع" پر شدن ظلم و فساد در زمين مي باشد و سبب پيدايش نياز مردم در اثر اين ظلم و فساد به منجي عالم بشريت مي گردد آيا اين امر فقط مربوط به مسلمانان مي گردد يا مربوط به كل عالم مي گردد؟

پاسخ

چند روايت در اين باره اشاره كنيم و آنگاه به نتيجه گيري كلي در مورد ظهور و قيام حضرت بقية ا... (عج) بپردازيم.

رسول اكرم "ص" مي فرمايد: "او هنگامي قيام مي كند كه دنيا را هرج و مرج فرا گرفته و كشورها به يكديگر شبيخون مي زنند، نه بزرگ به كوچك رحم مي كند و نه نيرومند بر ناتوان مِهر مي ورزد." (1)

امام باقر "ع" مي فرمايد: "... قائم قيام نمي كند جز هنگامي كه ترسي شديد مردم را فراگرفته و بحرانها و آشوبها و گرفتاريها و بيماريها آنان را احاطه كرده باشد. كشتار وحشيانه، اختلاف شديد و تفرقه ديني بين مردم افتاده و چندان دچار رنج و افسردگي شده و به جان يكديگر افتاده باشند كه صبح و شام آرزوي مرگ كنند. آري او در نااميدي مطلق مردم خروج خواهد كرد." (2)

امام صادق "ع" مي فرمايد: "اين امر تحقق نخواهد يافت تا هيچ گروهي باقي نماند، مگر اينكه بر مردم حكومت كرده باشد، تا كسي نگويد اگر ما حكومت مي كرديم به عدالت رفتار مي نموديم و آنگاه قائم ما قيام به حق و عدالت خواهد كرد." (3)

پيامبر مي فرمايد: " زمين را از قسط و عدل پر مي كند، همان گونه كه از ظلم و جور پر شده است." (4)

امام باقر "ع" مي فرمايد: "...فرمانروايي و سلطنت او شرق و

غرب عالم را فرا مي گيرد و خداوند دين خود را بوسيله وي بر تمام مكاتب جهان پيروز مي گرداند، هر چند مشركان ناخشنود باشند و مخالف، ويراني هاي زمين آباد مي گردد، كسي باقي نمي ماند مگر اينكه به رسالت محمد "ص" اعتراف و اقرار كند ... "(5)

از اين روايات چنين استنباط مي گردد: وجود هرج و مرج و ظلم و ستم در سراسر جهان و نه منطقه اي خاص، تفرقه و بحران در ميان مردم و نه قومي خاص و برقراري عدل و قسط ميان مردم در كل جهان است پس از ظهور و نهفقط جامعه مسلمانان. بنابراين در آستانه ظهور، سراسر گيتي را ستم و بيداد فرا مي گيرد، و اين بدان جهت است كه اكثر افراد در پي منافع و رفاه و راحتي خويشند و در مقابل ظلم و ستم و فساد كمتر احساس مسؤوليت مي كنند و يا اصولاً بي تفاوت هستند. با اين حال در چنين شرايط بحراني هم، هرگز عنصر ايمان و تقوا و پارسايي محو و نابود نمي گردد، بلكه از جمله شرايط ظهور حضرت ولي عصر "عج"، وجود انسانهاي مؤمن و با اخلاص است و هم اينان هستند كه ياران صديق و پيروان راستين اويند. امام صادق "ع" دربارة اين مؤمنين مي فرمايد: "ترس از دلشان ريشه كن شده ... و در دل دشمنان افتاده، هر يك از آنان از سر نيزه پيشروتر و از شير بي باكتر است." (6)

منابع و مآخذ :

1. بحار، ج52، باب خصائص زمانه، روايت 189

2. روايت 99، همان منبع، همان باب

3. غيبت نعماني، ص146، بنقل از تاريخ غيبت كبري، ص 407، سيد صدر

4.

تاريخ غيبت كبري، ص367

5. بحار، ج52، ص191، بنقل از عصر ظهور، علي كوراني، ص357

شناخت اسلام، ص212، شهيد دكتر بهشتي، شهيد باهنر، گلزاده

جامعه چگونه بايد باشد تا امام زمان (ع) ظهور كند؟ بعضي مي گويند كه درجامعه زياد گناه و ناحقي بايد شود، آيا اين موضوعات صحيح است؟ راهنمايي كنيد.

پرسش

جامعه چگونه بايد باشد تا امام زمان (ع) ظهور كند؟ بعضي مي گويند كه درجامعه زياد گناه و ناحقي بايد شود، آيا اين موضوعات صحيح است؟ راهنمايي كنيد.

پاسخ

برداشت قشري برخي از مردم از جريان مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود اين نيست كه صرفاً ماهيت انفجاري دارد، و فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشيها و تباهييها ناشي مي شود، اين نوعي سامان يافتن است كه معلول پريشان شدن است. آن گاه كه صلاح به نقطة صفر برسد، حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل يكه تاز ميدان گردد، جز نيروي باطل نيرويي حكومت نكند، فرد صالحي در جهان يافت نشود و اين انفجار رخ مي دهد و دست غيب براي نجات حقيقت _ نه اهل حقيقت زيرا حقيقت طرفداري ندارد _ از آستين بيرون مي آيد، عليهذا هر اصلاحي محكوم است، زيرا هر اصلاح يك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطة روشني هست، دست غيبت ظاهر نمي شود. برعكس، هر گناه و فساد و هر ظلم و هر تبعيض و هر حقكشي، هر پليدي به حكم اين مقدمه صلاح كلي است و انفجار را قريب الوقوع مي كند رواست، زيرا هدفها وسيله اي نامشروع را مشروع مي كنند. پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعة فساد است. اين جا است كه گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و كامجويي است و هم كمك به انقلاب مقدس نهايي. اين جا است كه اين شعر مصداق واقعي خود را مي

يابد :

در دل دوست به هر حيله رهي بايد كردطاعت از دست نيايد گنهي بايد كرد

اين گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهيان از منكر با نوعي بغض و عداوت مي نگرند. زيرا آنان را از تأخير اندازان ظهور و قيام مهدي موعود (ع) مي شمارند. بر عكس، اگر خود هم اهل گناه نباشند در عمق ضمير و انديشه با نوعي رضايت به گناهكاران و عاملان فساد مي نگرند زيرا اينان مقدمات ظهور را فراهم مي نمايند.

اما در منطق قرآن و روايات عكس اين برداشت است، ظهور مهدي موعود حلقه اي است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل، كه به پيروزي نهايي اهل حق منتهي مي شود و سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اينست كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد.

شيخ صدوق روايتي از امام صادق(ع) نقل مي كند مبني بر اينكه اين امر تحقق نمي پذيرد مگر اينكه هر يك از شقي و سعيد به نهايت كار خود برسد. سخن در اين نيست كه سعيدي در كار نباشد و فقط اشقياء به منتهي درجه شقاوت

برسند. بلكه در روايات اسلامي، سخن از گروه زبده است كه به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق مي شوند. بديهي است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمي شوند، معلوم مي شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمينه هايي وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش مي دهد. اين خود مي رساند كه نه تنها حق و حقيقت به صفر نرسيده است بلكه فرضاً اگر اهل حق از نظر كميّت

قابل توجه نباشند، از نظر كيفيّت ارزنده ترين اهل ايمانند و در رديف ياران سيدالشهداء.

پس آنچه كه در علائم ظهور حضرت آمده است و نصّ بعضي از ادعيه معتبر نيز مي باشد "ظهر الفساد في البرّ و البحر بما كسبت ايدي الناس..."(2) كه فساد در دريا و خشكي ظاهر مي شود و همه جا را فساد فرا مي گيرد، صحيح است. اما به اين معني نيست كه اهل فساد هم زياد مي شوند، زيرا فرمود "فساد" و نفرمود "فاسد"، يك فرد فاسد شايد براي فساد يك محلّه يا يك شهر كافي باشد، يا فردي مثل رئيس جمهور آمريكا براي ترويج فساد در تمام نقاط دنيا كفايت كند. و اينگونه است كه فساد در لحظه ظهور حضرت به اوج خود رسيده است، اما در همان دنياي مملوّ از گناه و فساد انسانهايي هستند و خواهند بود كه حتي مكروهات را انجام ندهند چه برسد به گناهان.

پس مي شود قبول كرد كه طبق علائم ظهور فساد زياد مي شود اما نمي شود قبول كرد كه فاسد هم زياد بشود، تا حدّي كه هيچ انسان وارسته اي در دنيا نباشد.

درصدر اسلام و دوران ظهور پيامبر اسلام(ص) در سرزمين حجاز نيز فساد و تباهي، قتل و غارت و بت پرستي همة آن سرزمين را فراگرفته بود، اما در همان دوران، جوانان پاكي بودند كه به محض اطلاع از بعثت پيامبر بزرگوار اسلام، چون حلقه اي اين نگين درخشان وجود را در برگرفتند و پيامبر به ياري آنها شعاع خورشيد اسلام را به تاريك ترين دلها رسانيد و اسلام، شرق و غرب عالم را دربرگرفت. وآنروز كه آن يگانه دلدار از

حجاب غيبت به در آيد و چون يوسف از چاه فراق بيرون شود، و بر تخت پادشاهي مصر جهان نشيند جوانان پاكي به تعداد شهداي بدر، اين بدر زيباي دو عالم را در بر مي گيرند و به همّت ايشان ملك سليمان بر مبناي عدالت علوي و رحمت نبوي و عصمت فاطمي شكل مي گيرد.

رزقنا ا...درك ظهوره و توفيق خدمته

منابع و مآخذ :

1. قيام و انقلاب ، شهيد مطهري، ص64و65

2. مفاتيح الجنان، دعاي عهد

آيا انسان ها مي توانند با دعا و درخواست از خدا، بر ظهور امام زمان غ تأثير بگذارند؟

پرسش

آيا انسان ها مي توانند با دعا و درخواست از خدا، بر ظهور امام زمان غ تأثير بگذارند؟

پاسخ

بايد توجه داشت كه خداي متعال فيض دهنده مطلق است و هيچ نعمتي را از بندگان خود نمي گيرد، مگر اين كه بندگان خود سبب از بين رفتن نعمت شوند. يكي از بهترين نعمت هاي الهي بر جامعة بشري نعمت حضور امام و استفادة از او است خداي متعال نعمت امامت را به انسان ها داده و مي فرمايد: "وَ جَعَلْنَ_َهُم ْ أَغ مَّة ً يَهْدُون َ بِأَمْرِنَا; (انبيأ، 73) و قرار داديم آن ها را اماماني كه به امر ما هدايت مي كنند."

ناسپاسي و كفران نعمت سبب از بين رفتن اين نعمت بزرگ شد و هيچ شكي نيست كه اعمال بد بندگان و آماده نبودن آن ها براي پذيرش امام زمان غ و تحقق حكومت عدل مهدوي غ، مهمترين عامل غيبت حضرت است چنان كه مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي مي گويد: "وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و غيبته منّا" غيبت حضرت مهدي از ناحية ماست و كوتاهي ما علّت غيبت آن حضرت مي باشد.(كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص 389، انتشارات اشكوري )

با توجه به اين نكته مي دانيم دعا يعني درخواست كردن و خواستن و خواستن موقعي حقيقي و واقعي است كه فقط لقلقة زبان نباشد; منطقي و معقول نيست كسي بگويد من تشنه ام و آب مي خواهم و در عين حال بنشيند و حركت نكند. دعا يعني خواستن حقيقي و در راه ِ رسيدن به هدف حركت كردن

در روايت هاي فراواني و از جمله در توقيع مبارك امام زمان غ به شيطان امر شده كه براي ظهور آن حضرت غ دعا كنند: "واكثروا الدعا بتعجيل الفرج

فان ذلك فرجكم ; براي تعجيل فرج زياد دعا كنيد، چرا كه فرج شما در آن است "(مكيال المكارم ج 1، ص 26.)

مكانيزم اثرگذاري دعا بر فرج حضرت اين گونه است كه ظهور حضرت مهدي غ وقت از پيش تعيين شده و مشخّصي ندارد و هرگاه مردم آمادگي لازم براي حكومت او را پيدا كنند، حضرت ظهور مي فرمايد; علّت اساسي غيبت آماده نبودن مردم است و دعا و درخواست واقعي مردم را آماده و پذيرا مي كند و به اصطلاح مانع برطرف مي شود.

هم چنين اين گونه مي توان ارزيابي كرد كه اگر عدة ياران حضرت كامل شود، ظهور مي فرمايد و اين كه ما هر هفته بايد منتظر ظهور باشيم نيز به همين علت است همة اين ها گواه است كه امر ظهور حضرت به دست و خواست مردم است و دعا يعني خواستن البته دعايي كه لقلقة زبان نباشد و بر اين اساس منتظر مصلح صالح است پذيرفتني نيست كسي كه خود صالح نيست منتظر صالح باشد و يا براي ظهور مصلح دعاي واقعي كند; از اين رو، دعا كردن نقش بسيار مهمّي بر ظهور حضرت دارد. افزون بر اين به گونة ديگري نيز مي توان تحليل كرد كه عطاي خداي متعال محدوديتي ندارد و با دعا مي توان برنامه ها را نيز تغيير داد. چنان كه در روايتي امام صادق مي فرمايد: "الدعا يرد القضا و قد ابرم ابراماً; دعا قضاي حتمي را نيز بر مي گرداند."(ميزان الحكمة ج 3، ص 247.) به هر حال تأثير شگرفت دعا، بر ظهور حضرت مهدي غ را نمي توان انكار كرد.

با توجه به حديثي كه مي فرمايد امام زمان (عج ) وقتي ظهور مي كند كه ملئت الارض ظلما و جورا پس اصلاح جامعه معنا ندارد* آيا اين نظريه درست است ؟

پرسش

با توجه به حديثي

كه مي فرمايد امام زمان (عج ) وقتي ظهور مي كند كه ملئت الارض ظلما و جورا پس اصلاح جامعه معنا ندارد* آيا اين نظريه درست است ؟

پاسخ

بايد دانست روايات گسترش فساد بيانگر شرط ظهور نيست , بلكه ترسيم سيماي جهان مي كند از اين رو از وظيفه ما براي اصلاح خود و جامعه نمي كاهد. علاوه بر اينكه يكي از مصاديق ظلم آن است كه مصلحان جامعه و انسانهاي وارسته مظلومانه به دست سردمداران تبهكار و زياده خواه كشته مي شوند. و اين نوع جنايتها در دوران آخرالزمان با توجه به سلاحهاي پيشرفته و ابزارهاي جديد شكنجه گسترش مي يابد.بنابراين حديث مذكور نه تنها دليلي بر خانه نشيني و نفي مبارزه نيست بلكه خود دليل آشكاري است بر فعاليت جدي مبارزان اصلاح گر و شهادت مظلومانه آنان به دست سركردگان ظلم و ستم، به گونه اي كه آن چنان عرصه بر مردم مستضعف تنگ مي شود كه انتظار حقيقي براي استقبال از نجات دهنده اصلي در ميان مردم پديدمي آيد. و همين آمادگي واقعي است كه از شرايط ظهور حضرت ولي عصر(عج) مي باشد.براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:

در طول تاريخ غيبت به ويژه در قرون اخير نوعي تفكر آسايش طلبانه در برخي پديد آمده و آنان بهانه اي مي طلبندتا از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند! حال چه بهتر كه اين بهانه رنگ ديني داشته باشد.

از جمله اين موارد آن است كه ما نبايستي با ظلم مبارزه كنيم زيرا ظهور امام زمان به تأخير مي افتد و حتي برخيپنداشته اند كه بايد به ظلم و فساد نيز كمك كرد و در گسترش آن كوشيد تا اسباب ظهور بيشتر فراهم شود؟!

اين تفكر ناشي

از عدم شناخت مسئوليت و نشناختن دين الهي و برداشت غلط از موضوع ظهور است. زيرا:

اولاً: هيچ يك از تكاليف شرعي مانند نماز، روزه، حج، امر به معروف، مبارزه با فساد و ... مشروط به چنين شرطينيست، يعني تكليف نماز و يا نهي از منكر تكاليفي مطلق هستند. يعني آن كه عمل به آنها الزامي است، چه موجب تسريع در ظهور يا تأخير آن شود.

ثانياً: هيچ يك از آموزه هاي دين نمي تواند اركان واساس دين را معطل نمايد. اگر فرض كنيم (به فرض محال)پي گيري تعاليم دين موجب تأخير در ظهور شود، باز عمل به آن تعاليم واجب است.

ثالثاً: روايات مربوط به ظهور، اختصاص به اين گونه روايات ندارد، بلكه روايات ديگري خبر از وقوع حركت هاياصلاحي مانند انقلاب ايران و گسترش موج اسلام خواهي در جهان مي دهد.

با سلام چرا اطلاع رساني شيعه و ايران در مورد مذهب خود و تشريح ظهور امام زمان اين قدر ضعيف است ؟؟؟ يقينا ايران ميتواند زمينه ظهور را فراهم كند اگر خوب اطلاع رساني كند در جهان ... نظر شما چيست ؟

پرسش

با سلام چرا اطلاع رساني شيعه و ايران در مورد مذهب خود و تشريح ظهور امام زمان اين قدر ضعيف است ؟؟؟ يقينا ايران ميتواند زمينه ظهور را فراهم كند اگر خوب اطلاع رساني كند در جهان ... نظر شما چيست ؟

پاسخ

بهترين و لايقترين افراد براي تبليغ و ترويج يك انديشه، معتقدان به آن انديشه مي باشند. انساني كه درستي و حقانيت و استواري اعتقادات و باورها و بينش با منطق و برهان برايش ثابت گشته و در عمل و برنامه بر طبق آن عمل نموده و يا حداقل چنين كوششي داشته است و از نتايج شيرين مادي و معنوي آن بهره من گشته است نمي تواند در انتشار آن و رساندن محتوا و اهداف و پيام هاي آن بي تفاوت باشد. متأسفانه اطلاع رساني درباره حقانيت شيعه در خورد اين مكتب متعالي و سعادت بخش نمي باشد. و اين امر نه فقط به خاطر دشمني به خواهان و مانع تراشي مخالفان شيعه و وجود تبليغات غير واقعي بر عليه اين آيين و تشويش اذهان مردم جهان نسبت به اين مكتب اصيل و ريشه دار بلكه به خاطر كوتاهي و سستي و عمل نمودن به وظايف خطيري است كه بر عهده ما شيعيان مي باشد و بدان معترضيم. هر چند كم نيستند افارد متعهد و مخلصي كه تلاش شبانه روزي در راه شناساندن اين مكتب پاك دارند ولي در مقايسه با انبوه مراكزي كه افكار آلوده و عقايد خرافي و اعتقادات كفرآميز خود را به اطلاع جهانيان مي رسانند، رقم بزرگي نمي باشد. درست است كه انديشه پيروزي نهايي نيروي حق و صلح و عدالت بر نيروي باطل و ظلم، گسترش جهاني ايمان اسلامي،

استقرار كامل و همه جانبه ارزش هاي اسلامي، تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده ال و آرماني، و بالاخره اجراي اين ايده و باور عمومي و انساني به وسيله شخصيتي مقدس و عالي قدر كه در روايات متواتر اسلامي از او به تهدي موعود تعبير شده است، انديشه اي است كه كم و بيش هم فرق و مذاهب اسلامي با تفاوت ها و اختلاف هاييبدان موفق و معتقدند، زيرا اين انديشه، به حسب اصل و ريشه، انديشه اي قرآني است در درون فطرت همه انسان ها دارد، ولي به هر حال تبيين و تشريح همه جانبه و عميق و درست اين انديشه را بايد از مذهب شيعه درخواست نمود، چون عقيده به وجود مهدي موعود - عج - و امام زنده غايب هر چند عقيده اي اسلامي است ولي به طور زنده و ملموس و برجسته در مذهب تشيع مطرح است و از اركان مذهب اماميه به شمار مي رود. اين شيعيان هستند كه از اين انديشه تابناك و عقيده اميد آفرين برخوردارند و در همين عصر تاريك، عصر درخشان حكومت توحيد را در مغز خويش مجسم نموده، در انتظارش به سر مي برند و خودشان را براي چنين انقلاب جهاني آماده مي سازند. انتظار چنين عصري طلايي و به تعبير روايات انتظار فرج يكي از بزرگترين راه هاي موفقيت مي باشد و هر گروهي كه چراغ اميد در دلشان خاموش گشت و سپاه يأس و نااميدي كشور دلشان را اشغال نمود، هرگز روي سعادت و موفقيت را نخواهد ديد. ليكن افرادي كه در انتظار موفقيت و فرج هستند بايد تا سرحد قدرت بكوشند و راه هاي رسيدن به هدف را هموار سازند و براي بهره برداري

از مقصد خود را آماده سازند. حضرت صادق(ع) فرمود: حكومت آن محمد(ع) بي شك برقرار خواهد گرديد. پس هر كس علاقمند است از اصحاب و ياران قائم ما باشد، بايد كاملاً مراقبت كند. تقوا و پرهيزكاري را شيوه خود قرار دهد. خود را به اخلاق نيك انسانيت مزين سازد و بعد در انتظار فرج قائم آل محمد عج باشد هر كس براي ظهور قائم ما، اين چنين آمادگي و انظتار داشت ولي توفيق نصيبش نگشت و قبل از ظهور آن حضرت، اجلش فرا رسيد، به اجر و ثواب ياران آن جناب نايل مي گردد، سپس فرمود: كوشش و جديت كنيد و اميدوار فرج و موفقيت باشيد. اي گروهي كه مورد توجه خدا هستيد. موفقيت و پيروزي گوارايتان باد. (غيبت نعماني، ص 106، دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص 16، چاپ 18، 1378).

اسلام به حدي به موضوع آمادگي مسمانان اهميت داده كه امام صادق(ع) در روايتي مي فرمايد: خودتان را براي ظهور قائم مهيا و آماده سازيد هر چند به ذخيره كردن يك نيز باشد (بحارالانوار، ج 52، ص 366). خداوند مقرر فرموده: كه اوضاع آشفته جهان به وسيله مسلمانان اصلاح شود. دستگاه ظلم و ستم برچيده شود، كفر و مادي گري ريشه كن گردد. دين مقدس اسلام همگاني شود و هيچ شخصي با اطلاعي در اين جنت ترديد نمي كند كه چنين انقلاب بزرگ جهاني، صلاحيت و شايستگي لازم داشته، بدون تهيه مقدمات امكان وقوع ندارد. با توجه به مطالب مذكور، مسلمانان بايد پرچمدار آن انقلاب جهاني باشند و نسبت به تهيه مقدمات و اسباب آن هيچ گونه كوتاهي و سستي نبايد روا دارند.

ما يقين داريم روزي خواهد آمد كه حكومت

اسلام، عالم را اداره كند و وحدت اديان، وحدت حكومت ها، وحدت نظام ها و قوانين عملي گردد. خوشتختانه طرفداران اصل اين وحدت ها هر روز در ميان جامعه بشر بيشتر مي شود و انديشه تشكيل حكومت و جامعه به ميان آمده و سازمان ها و مجامع بين المللي به اهم وحدت و براي ايجاد رابطه بين تمام ملت هاي جهان، تأسيس شده است كه هر چند اين مجامع و سازمان ها بيشتر با هدف اغفال و فريب دادن مردم و اغراض سياسي مي باشد ولي به هر حال كاشف از اين است كه يك اتحاد عمومي و وحدت اجتماعي و ديني و سياسي، خواسته روح و فطرت بشر است و همين حركات مجازي مقدمه حركات واقعي و آمادگي حقيقي بشر براي حوكومت جهاني اسلام است. (رجوع كنيد به امامت و مهدويت، آيه الله صافي گلپايگاني، ج 3). سابق بر اين كه فكر تشكيل جامعه جهاني كمتر مطرح مي شد و به تعاليم اسلام در اين زمينه كمتر توجه مي شد، براي اين بود كه با وسايل ارتباط سابق، تشكيل جامعه جهاني را بسيار دشوار و بلكه ناممكن مي شمردند؛ ولي امروز كه در اثر انفجار اطلاعات و پيشرفت در فن آوري، جهان به صورت يك دهكده در آمده و مردم جهان و امثال اهل يك محله و يك خانواده قرار داده است؛ زمينه تشكيل يك حكومت جهاني در سايه تعاليم مترقي و جامع اسلام را نيز فراهم كرده و هر چه علم و صنعت و فن آوري پيشرفت و ترقي بيشتري نمايد، زمينه اجراي احكام عالي اسلام نيز آماده تر و بشارت هاي اولياي دين به وقوع نزديكتر مي شود. به تدريج موقعيت ها و قدرت هاي محلي و فردي در

دنيا رو به ضعف گذارده و عموم ملت ها، به طور مستقيم يا غير مستقيم در تعيين سرنوشت دنيا دخالت مي نمايند و نظامات و قوانين منطقه اي از بين مي رود و تنها نظامي كه مي تواند جايگزين تمام اين نظامات شود و همه را به طور عادلانه اداره نمايد، نظام اسلامي است. پس عالم خود به خود به سوي هدف هاي اسلام گام برمي دارد و اين اختلاف نظامات، قوانين، سيستم هاي اجتماعي و سياسي را پشت سر مي گذارد و يك تفاهم عمومي اسلامي به وجود خواهد آمد و ظلم و ستم و تجاوز و افراط و تفريط پايان خواهد يافت. البته اين به اين معنا نيست كه ما در زمينه اطلاع رساني و ابلاغ پيام مهدويت و معرفي شخصيت و ويژگي ها و صفات و كمالات امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، سستي و كوتاهي نماييم بلكه به اين معنا است كه اداره الهي و رخدادهاي عالم و حوادثي كه در جهان اتفاق مي افتد، بشر را به سوي اين هدف والا حركت مي دهد ولي تلاش و كوشش و تبليغ و روشنگري و پيام رساني ما در تسريع اين روند نقش فراواني دارد و جهان را به آن جامعه آرماني و ايده آل كه آروزي همه پيامبران و امامان و بندگان پاك خداوند بوده، نزديكتر مي سازد. بايد توجه داشت كه اطلاع رساني و تبليغ اين عقيده پاك و سعادت آفرين هر چند بسيار مهم و ضروري است ولي مهمتر از آن دنباله روي و پيروي معتقدان به اين باور و اين امام از آن پيشواي عالي مقام است كه بعنرين نوع تبليغ به شمار مي آيد. چون وقتي ديگران ببينند كه معتقدان

به اين عقيده در عمل به آن پاپيند و متعهد مي باشند و به دنبال رضايت و خشنودي آن قبله دل ها مي باشند خود به خود جذب اين عقيده مي گردند و از پيروان آن مي گردند. ولي اگر خود شيعيان در عمل اين باور را زير پا بگذارند و براي آن احترام و ارزشي قائل نباشند هر قدر هم كه در اطلاع رساني قوي و كوشا باشند، عمل منفي و خلاف اين باور از طرف آنها باعث رسيدن ديگران و فاصله گرفتن آنها از اين عقيده مي گردد.

به همين دليل است كه در روايات فراواني امامان معصوم عليهم السلام از شيعيان خواسته اند در زمان غيبت به سلاح علم و معرفت و ايمان و تقوا و استقامت مجهز گردند و عملاً مبلغ اين عقيده باشند. در روايتي از امام كاظم - عليه السلام - چنين آمده است: «طوبي لشيعتنا المتمسكين بحبنا في غيبه قائمنا، الثابتين علي موالاتنا و البرائه من اعدائنا، اولئك منا و نحن منهم، قد رضوا بنا ائمه و رضينا بهم شيعه، فطوبي لهم! هم و اله معنا في درجتنا يوم القيامه» ؛ (اثباره الهداة، ج 3، ص 427) يعني: «خوشا به حال شيعيان ما، آنان كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان محبت ما چنگ زده و بر دوستي ها و دشمني با دشمنان ما استوار و ثابت قدم مي باشند. اينان از ما و ما از آنهاييم. آنها از پيشوايي ما خرسندند و ما از دنباله رو شيعه بودن آنها. خوشا به حال آنها، به خدا سوگند، آنها در روز قيامت با ما هم رتبه و هم درجه مي باشند.

در زمان ظهور جهان بايد پر از ظلم شود و از طرفي ما بايد خود را اصلاح نمائيم آيا اين تناقض ندارد؟

پرسش

در زمان ظهور جهان بايد پر از ظلم

شود و از طرفي ما بايد خود را اصلاح نمائيم آيا اين تناقض ندارد؟

پاسخ

انتظار فرج حضرت حجت(ع) و آرزو و اميد و دل بستن به آينده دو گونه است.

انتظاري كه سازنده و نگهدارنده و تعهد آور است نيرو آفرين و تحرك بخش است به گونه اي است كه مي تواند نوعي عبادت و حق پرستي شمرده شود. و انتظاري كه گناه است و ويرانگر است اسارت بخش و فلج كننده است و نوعي اباحيگري بايد محسوب گردد. اين دو نوعانتظار فرج حضرت ولي عصر(ع) معلول دو نوع برداشت از ظهور حضرت مهدي(ع) است.

انتظار ويرانگر: كه برداشت قشري از مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود اين است كه صرفا ماهيت انفجاري دارد فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشي ها و تباهيها ناشي مي شود، نوعي سامان يافتن است كه معلول پرشانشدن است. در اين نوع انتظار فرج حضرت مهدي(ع) كه منجر به تعطيل حدود و مقرّرات اسلامي شود به هيچ وجه با موازين اسلامي و قرآني وفق نمي دهد. و اين انتظار ويرانگر مقبول نيست.

2. انتظار سازنده: عدّه اي از آيات قرآن كريم استفاده مي شود كه ظهور حضرت مهدي(ع) حلقه اي است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزي اهل حق منتهي مي شود در اين نوع انتظار هر فرد بايد هم خودش صالح باشد و هم زمينه اصلاح را در حد توان فراهمنمايد. و لقد كتبنا في الزّبور من بعد الذكر انّ الارض يرثها عبادي الصالحون ، (سوره انبياء / 105).

بنابراين انتظار ظهور مهدي(ع) بدين معنا نيست كه احكام و حدود اسلامي تعطيل بشود و ظلم

رواج داشته باشد تا حضرت تشريف بياورند بلكه انتظار مثبت و سازنده لازم است كه زمينه را براي ظهور آنحضرت فراهم مي كند.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. قيام و انقلاب مهدي(ع) / استاد شهيد مرتضي مطهري.

2. امام مهدي و منتظران / محمدحسين صفارزاده.

رواياتي كه خبر از پر شدن جهان از ظلم در دوران ظهور مي دهد بيانگر اين حقيقت است كه شرايط جهان در دوران غيبت چنين است و ما موظف به ايجاد اين شرايط نيستيم. بلكه ما موظف به اصلاح و آماده سازي خود هستيم هر چند در دوران ظهور وضعيت دنيا اينگونهاست كه ظلم و بيداد جهان را فراگرفته است. ناگفته معلوم است كه معناي فراگيري ظلم و جور اين نيست كه همه انسانها ظالم هستند در تعابير عرفي هم بسيار رايج است كه حكم مربوط به غالب موارد را به كل افراد نسبت مي دهيم مضافا به اين كه اساسا ظلم مورد نظر در رواياتظهور شايد، ظلم و ستم حكومت ها باشد نه افراد چرا كه با توجه به ساير روايات در دوران ظهور انسان هاي زيادي انتظار ظهور منجي را مي كشند و جهان تشنه نجات دهنده است.{J

با توجه به اين كه فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاي ظهور است پس چرا مردم را براي زمينه سازي ظهور دعوت به صلح و ترك ظلم و گناه مي كنند؟

پرسش

با توجه به اين كه فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاي ظهور است پس چرا مردم را براي زمينه سازي ظهور دعوت به صلح و ترك ظلم و گناه مي كنند؟

پاسخ

فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاي معروف ظهور حضرت مهدي(ع) به شما مي رود و اين نشانه در روايات بسيار به چشم مي خورد و در بعضي روايات به همين عنوان كلي مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفي كه با سندهاي گوناگون نقل شده آمده: يملا اللّه به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا ؛ خداوند به وسيله ظهور مهدي(ع) زمين را پر از عدل و داد مي سازد،پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد{M»، (چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان مجله حوزه، نقل از «سنن ابي داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج14، ص 264).

يا از حضرت مهدي(ع) نقل شده: علامة ظهوري كثرة الهرج و المرج و الفتن... ؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها وآشوبها است{M»، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).

زياد شدن اين فسادها در ميان مردم، در واقع نوعي از فراگير شدن ظلم و جور روي زمين است. البته فساد و گناه كم و بيش در ميان مردم بوده، مهم فراگير شدن آن است به گونه اي كه بدي ها بر خوبي ها، ضدارزشها بر ارزش ها غلبه مي يابد. شهيد مطهري، روايتي را از شيخصدوق مي آورد. اين امر (قيام مهدي(ع)) تحقق نمي پذيرد مگر اينكه هر يك از شقي و سعيد به نهايت كار خود برسد. پس سخن در اين است كه گروه سعداء

و گروه اشقيا هر كدام به نهايت كار خود برسند. سخن در اين نيست كه سعيدي در كار نباشد و فقط اشقياء به منتها درجه شقاوتبرسند، (قيام و انقلاب مهدي، شهيد استاد مطهري، ص 57 و 58).

و از طرفي ايده ي ظهور منجي بزرگ كه با خروج خود عدل، قسط، گشايش و آسايش را در مقطع پاياني تاريخ حيات انسان به ارمغان خواهد آورد و به ستم، ظلم و تجاوز پايان خواهد بخشيد، عقيده اي است كه پيروان اديان سه گانه ابراهيمي (يهوديت و مسيحيت و اسلام) وبخش چشم گيري از ساير ملل بدان ايمان دارند.

يهود مانند مسيحيان كه به بازگشت عيسي(ع) معتقدند _ به ظهور يك منجي مي انديشيدند زرتشتيان نيز در انتظار رجعت بهرام شاه اند. و هندوها نيز به خروج ويشنو دل بسته اند و بودايي ها منتظر باز آمدن بودا و... هستند، (در انتظار ققنوس، ص45).

در كنار اين معتقدات ملت هاي مختلف تصريحات قابل توجهي از نوابغ مغرب زمين است، مبني بر اين كه جهان در انتظار مصلح كبيري است كه سر رشته ي امور را به دست خواهد گرفت و جامعه بشري را زير يك پرچم و به دنبال يك هدف گرد هم خواهد آورد. ازجمله:

برتراندراسل مي گويد: دنيا چشم به راه مصلحي است كه همگان را در سايه ي يك پرچم و يك شعار متّحد سازد.

البرت انيشتاين مي گويد: فرا رسيدن آن روزي كه در جاي جاي جهان، صلح و صفا حكومت كند و همه ي اعضاي جامعه بشري با يكديگر دوست و برادر باشند ديري نخواهد پاييد، (همان).

از آيات قرآن و احاديث اسلامي نيز استفاده مي شود كه مستضعفين جهان سرانجام در يك انقلاب همگاني كه مهدي موعود(ع) رهبري آن را بر عهده

دارد. بر مستكبرين پيروز مي گردند. و نريد ان نمنّ علي الّذين استضعفوافي الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين... ، (سوره قصص، 5).

و گسترش ظلم و فساد و فراگير شدن آن بدين معنا نيست كه صالحي و ظلم ستيزي وجود نخواهد داشت و هم چنين ملازم با اين معنا نيست كه بشر ديگر از ظلم و فساد بر نمي گردد. با توجه به توضيحات فوق و اينكه بشر از هر نحله اي كه باشد دنبال منجي و رسيدن به عدل وآرامش و آسايش است. اين نويد را مي دهد كه جهان بشري با توجه به ظلم و فساد و تبعيض كه دامنگيرش شده در آينده خواستار حكومت ايده آل و موافق با فطرت الهي باشد. و اضافه بر آن رشد عقول و معارف بشر روز به بروز در ترقي مي باشد و از طرفي مكاتب و اسم هاي مختلفامتحان خود را در اداراه كرد جوامع پس داده اند. بنابراين سير بشر به سوي گمشده اي است كه بتواند با نفس مسيحاي خود مرهمي بر زخم هاي آنان باشد و اين يوسف گمشده همان مهدي(ع) است كه بشر در انتظارش مي باشد. كه به آمدن او هم در كتب تشريع الهي و هم در كتب تكوينو صحيفه دل ها خبرها و اميدهايي است. و موقع آمدن نيز خبرش در آسمان به گوش جهانيان از شرق و غرب مي رسد. و روايات مي گويد تمام انسانها در برابر اين نشانه الهي وعده داده شده سر تسليم فرود مي آورند زيرا كه تفسير اين گفته خداوند است. « اگربخواهيم از آسمان معجزه اي بر آنها فرو مي فرستيم كه در برابر آن تسليم فرود آوردند{M»، (سوره شعرا / 4).

مردم از اين صيحه آسماني به ناله

و فرياد درآمده و از خانه هايشان بيرون مي آيند تا ببينند چه خبر است! آن ندا مردم را به خودداري از ظلم و كفر و درگيري و خونريزي و به پيروي از امام مهدي(ع) دعوت مي كند.

براي آگاهي بيشتر در اين مورد ر.ك: بحارالانوار، ج 52.{J

موانع ظهور

چرا امام زمان(ع) تا حال ظهور نكرده است؟

پرسش

چرا امام زمان(ع) تا حال ظهور نكرده است؟

پاسخ

هر نهضت و انقلابي كه براي هدف معيني بر پا شود، در صورتي امكان پيروزي دارد كه زمينه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرايط كاملا آماده باشد. يكي از شرايط مهم موفقيت اين است كه عموم ملت خواستار آن انقلاب باشند و افكار عمومي براي تأكيد و پشتيباني آن مهيا باشد. در غير اين صورت انقلاب با شكست مواجه خواهد شد. نهضت و قيام مهدي موعود نيز از اين قاعده كلي مستثني نبوده، در صورتي مي تواند پيروز گردد كه اوضاع و شرايط مساعد و زميه فراهم باشد. نهضت آن جناب يك نهضت سطحي و كوچك نيست، بلكه يك انقلاب همه جانبه و جهاني است و برنامه بسيار عميق و دشواري دارد، مي خواهد تمام اختلافات نژادي و كشوري و زباني و مرامي و ديني را بر طرف سازد و سر تا سر گيتي را با يك حكومت نيرومند اداره كند تا همه بشر با صلح و صفا كنار هم زندگي كنند. او مي داند كه آب را بايد از سر چشمه اصلاح كرد و عوامل اختلاف انگيز را از ريشه قطع مي كند تا گرگ صفتان، خوي درندگي را از دست بدهند.

مي خواهد كفر و مادي گري را ريشه كن سازد و عموم جهانيان را به سوي قوانين و برنامه هاي الهي متوجه كند و دين اسلام را آيين همگاني گرداند. مي خواهد افكار پريشاني بشر را به سوي يك هدف متمركز كند و معبودهاي دروغين و فتنه انگيز را مانند: مرزها، نژادها، كشورها، مرام ها، حزب ها، قاره ها و شخصيت هاي كاذب را از مغز بشر ريشه كن كند. به طور خلاصه مي خواهد

نوع بشر و جوامع انساني را به سعادت و كمال واقعي برساند و اجتماع صالحي به وجود آورد كه بر پايه فضايل و صفات انساني و اخلاق نيك استوار باشد. چنين انقلابي بدون شايستگي ملت ها امكان وقوع ندارد. قرآن كريم مي فرمايد: "ما در زبور نوشتيم كه بندگان شايسته و صلاحيت دار ما قدرت زمين را به دست مي گيرند".(1)

بنابر اين تا نوع بشر به حد كمال و رشد نرسد و براي پذيرفتن حكومت حق آماده نگردد، مهدي موعود ظهور نخواهد كرد.(2)

پي نوشت ها:

1 - انبياء (21) آيه 105.

2 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 240.

چرا امام زمان(عج) ظهور نمي كند و دنيا را از خواب غفلت بيدار نمي كند؟

پرسش

چرا امام زمان(عج) ظهور نمي كند و دنيا را از خواب غفلت بيدار نمي كند؟

پاسخ

هر انقلاب و نهضتي كه براي هدف معيني به وجود مي آيد، در صورتي پبروز است كه زمينه هاي آن از هر جهت فراهم باشد، در غير اين صورت انقلاب با شكست روبرو خواهد شد.

قيام امام زمان(عج) از اين قاعده مستثني نيست و در صورتي مي تواند پيروز شود كه شرايط آن فراهم گردد.(1)

عدم ظهور امام زمان بدان جهت نيست كه نمي خواهد ظهور كند، بلكه ظهور مبتني بر شرايطي است كه با تحقق آن ها حضرت ظهور خواهد نمود. يكي از شرايط مهم ظهور، آمادگي مردم مي باشد. آمادگي بايد در زمينه هاي خودسازي، پذيريش حكومت جهاني، آمادگي نظامي و رشد فكري ظهور نمايند.(2) آمادگي ها را بايد مردم به وجود آورند كه احتمالاً چنين آمادگي به وجود نيامده است.

براي آمادگي پذيرش حكومت جهاني نخست بايد مردم از ظلم ها و ناهنجاري هاي حاكم در جامعه خسته شده، سياست هاي حكومت هاي قبل از ظهور را تجربه كرده باشند، تا هم آمادة پذيرش حكومت امام زمان شوند و هم قدر انقلاب جهاني را بدانند.

هشام بن سالم از امام صادق(ع) در خصوص تأخير ظهور امام زمان(ع) سؤال مي كند، امام فرمود: "تا همة اصناف مردم به حكومت نرسند، صاحب الامر قيام نمي كند. براي اين كه وقتي حكومتش را تشكيل داد، كسي نگويد: اگر ما هم به حكومت مي رسيديم، با عدالت رفتار مي كرديم".(3)

امام باقر(ع) فرمود: "دولت ما آخرين دولت ها است. هر خانداني كه لياقت حكومت داشته باشند، قبل از ما به حكومت مي رسند تا وقتي حكومت

ما تأسيس شد و كاركرد آن را ديدند نگويند: ما هم اگر به حكومت مي رسيديم، مانند آل محمد عمل مي كرديم و اين است معناي آيه: "والعاقبة للمتقين".(4)

روايات يكي از شرايط ظهور امام زمان(ع) را فراگير شدن ستم بيان كرده اند(5) و اين بدان جهت است كه ظلم و ستم آن قدر زياد شد كه نارضايتي مردم از حكومت ها به اوج خود برسد و آرزوي حكومت مطلوب و عادلانه را بنمايند.

مرحوم شيخ طوسي مردم را به دليل مهيان نكردن خود براي ظهور امام نكوهش نموده و اعمال آنان را مانع اصلي بهره گيري از وجود امام دانسته و مي گويد، بايد مردم زمينه اقتدار امام را فراهم آورند.(6)

خواجه نصير الدين طوسي نيز سبب غيبت امام زمان و علت تأخير ظهور او را اعمال مردم مي داند: "غيبت نمي تواند ناشي از اراده خدا، يا امام زمان باشد، بلكه بايد سبب غيبت امام را در اعمال مكلّفان (كه سبب ترس و پيروي نكردن است) جست. ظهور وقتي واجب خواهد شد كه سبب غيبت از بين برود".

پي نوشت ها:

1. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 294.

2. خورشيد مغرب، ص 350.

3. بحارالانوار، ج 52، ص 297.

4. همان، ص 332.

5. كمال الدين، ج 1، ص 257.

6. مجلة حوزه (ويژه نامه امام زمان) ص 435، به نقل از كتاب الغيبه، ص 11.

چرا با وجود اينكه جامعه نياز به رهبر و امام دارد، امام زمان(عج) ظهور نمي كند؟

پرسش

چرا با وجود اينكه جامعه نياز به رهبر و امام دارد، امام زمان(عج) ظهور نمي كند؟

پاسخ

اگرچه امام زمان(ع) به حسب ظاهر غايب است، ولي عملاً به رهبري و هدايت مردم پرداخته و درصحنه هاي مختلف حضور دارد.

امام زمان(عج) واسط? فيض الهي بر بشر است. طبق روايات معصومان(ع) لحظه اي زمين از حجت خدا خالي نيست. در غير اين صورت زمين فرو مي ريزد.(1) حضورامام ميان مردم و هدايت آنان توسط امام در قالب هاي مختلف ظهور مي كند: گاهي امام - به طور ناشناس - ميان مردم حضور مي يابد و مردم او را نمي شناسند. امام صادق(ع) از امام علي(ع) گزارش مي كند: "اگر زمين، يك ساعت از حجت خدا خالي باشد، ساكنان خود را فرو خواهد برد.حجت (امام زمان)، مردم را مي شناسد، ليكن مردم او را نمي شناسند، همان گونه كه يوسف، مردم را مي شناخت اما آنان، او را نمي شناختند."(2).

همو فرمود: "حجت حق بر زمين استوار است، در جاده ها حركت مي كند، در خانه ها و قصرها وارد مي شود و در شرق و غرب زمين به گردش مي پردازد. سخن مردم را مي شنود و بر جماعت مردم سلام مي كند. مي بيند و ديده نمي شود".(3)

گاهي امام زمان(ع) با راه هاي ديگر مردم را مورد عنايت قرار داده، به آنان نفع مي رساند در برخي از روايات امام به خورشيد پشت ابر تشبيه شده است كه مانند خورشيد به مردم نفع مي رساند".(4) از سوي ديگر امام در زمان غيبت كبري، فقيهان را به گون? نيابت عام، نايب قرار داده است كه آنان به مشكلات مردم رسيدگي كنند، و به پرسش هاي آنان پاسخ دهند: "اما الحوادث الواقعه فاْرجعوا فيها إلي رواة حديثنا...."(5)

افزون بر آن ظهور امام زمان(ع) منوط به تحقق برخي از

شرايط است كه با تحقق آن ها حضرت ظهور مي كند، شرايطي مانند آمادگي مردم، رشدافكار عمومي و آماده شدن ياران.

از همه مهم تر ظهور امام منوط به خواست خداوند است. هرگاه خداوند بخواهد، حضرت ظهور مي كند. همان گونه كه اصل غيبت امام به خواست خدا مي باشد.

مهم تر آن كه مردم بودند كه زمين? غيبت امام زمان (عج) را فراهم كردند؛ بدين معنا كه اگر امام مانند ساير ائمه ميان مردم بود، او را نيز به شهادت مي رساندند.

در بعضي از روايات يكي از علل غيبت امام(ع) حفظ جان حضرت بيان شده است، يعني اگر امام به حسب ظاهر ميان مردم بود، او را به شهادت مي رساندند. بر اين اساس بايد مردم زمينه و شرايط ظهور امام زمان را فراهم كنند.

اگر مردم آمادة پذيرش حكومت جهاني شدند، حضرت ظهور مي كند: پس علت عدم ظهور امام به رفتار مردم بر مي گردد، نه اين كه امام كوتاهي كرده و ظهور نمي كند.

فلسفه غيبت امام زمان(ع) منحصر به حفظ جان امام نيست؛ بلكه عوامل ديگر در شكل گيري غيبت ايشان تأثير گزار هستند. مهم تر از همه آن كه مشيت الهي بر غيبت حضرت تعلق گرفته كه عقل از درك آن عاجز است. از اين رو در برخي از روايات علت غيبت امام زمان(ع) از اسرار الهي دانسته شده است. عبدالله بن فضل هاشمي مي گويد: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غيبتي خواهد داست؛ به طوري كه گمراهان در شك واقع مي شوند".

عرض كردم چرا؟ فرمود: "اجازه نداريم علتش را بيان كنيم... موضوع غيبت از اسرار خدا و غيبتي از غيبت هاي الهي است. چون خدا را حكيم مي دانيم، بايد كارهايش از روي حكمت صادر شود".(6)

امتحان مردم

در

برخي روايات ديگر يكي از علل غيبت امام زمان(عج) امتحان مردم ذكر شده است.(7) بدين معنا كه در اثر غيبت حضرت مهدي(ع)، مردم آزمايش مي شوند. گروهي ايمان استواري ندارند، باطنشان ظاهر مي شود و دستخوش شك و ترديد مي گردند. كساني كه ايمان در اعماق قلبشان ريشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ايستادگي در برابر شدائد، پخته تر و شايسته تر مي گردند. امام كاظم(ع) فرمود: "هنگامي كه پنجمين فرزندم غائب شد، مواظب دين خود باشيد، زيرا او ناگزير غيبتي خواهد داشت، به طوري كه گروهي از عقيدة خويش بر مي گردند. خداوند به وسيلة غيبت، بندگان خويش را آزمايش مي كند".(8)

آزادي از يوغ بيعت

در بعضي از روايات يكي از علل غيبت امام، آزادي او از يوغ بيعت با حاكمانِ ستمگر زمان بيان شده است؛ بدين معنا كه امام هيچ رژيمي را، حتي از روي تقيه، به رسميت نمي شناسد. اگر حضرت در غيبت نبود، بايد با حكومت هاي عصر خود بيعت مي كرد، كه با اهداف و آرمان امام همخواني نداشت. حسن بن فضّال مي گويد: امام هشتم فرمود: "گويي شيعيان را مي بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسكري) در جستجوي امام خود، همه جا را مي گردند. امام او را نمي يابند". عرض كردم: چرا غايب مي شود؟ فرمود: "براي اين كه وقتي با شمشير قيام مي كند، بيعت كسي بر گردن وي نباشد".(9)

پي نوشت:

1 اصول كافي، ج 1، ص 179.

2 نعماني، كتاب الغيبه، ص 14.

3 همان، ص 144.

4 ينابيع الموده، ص 23.

5 وسايل الشيعه، ج 18، ص 101.

6 بحارالانوار، ج 52،

ص 91.

7 اثبات الهداه، ج 6، ص 438.

8 شيخ طوسي كتاب اليبغه، ص 204، نعماني، كتاب الغيبه، ص 154.

9 بحارالانوار، ج 51، ص 152.

ب_ا اي_ن ه_م_ه ع_لاق_ه اى كه از جانب ارادتمندان امام زمان عليه السلام اظهار مى شود ,چرا باز آن حضرت از ديدگان پنهان است ؟

پرسش

ب_ا اي_ن ه_م_ه ع_لاق_ه اى كه از جانب ارادتمندان امام زمان عليه السلام اظهار مى شود ,چرا باز آن حضرت از ديدگان پنهان است ؟

پاسخ(قسمت اول)

ق_ان_ون عرضه و تقاضا حكم مى كند كه به همان نسبت كه تقاضا موجود است , عرضه نيزبر همان پايه باشد . چ_ون در غ_ي_ر اي_ن ص_ورت , نظام زندگى به هم مى خورد و تعادل از ميان مى رود , و در نتيجه آشفتگى پديد مى آيد . چنانكه مى دانيم , سالها بود كه پيشوايان اسلام در دسترس مسلمانان بودند و مردم را دعوت به راه راست و دين حق مى نمودند . ب_ه اع_ت_راف دوس_ت و دشمن , پيشوايان از خاندان پيغمبر - يعنى ائمه طاهرين عليهم السلام , از ام_يرمومنان گرفته تا امام حسن عسكرى - در تمام صفات برجسته انسانى وفضائل عاليه اسلامى بهترين افراد امت اسلام و برترين مردم عصر خود بودند . م_ع ال_وص_ف به شهادت تاريخ , طى دو و نيم قرن بعد از رحلت پيامبر خاتم صلى اللّه عليه و آله , ت_مام آن رهبران عاليقدر از صحنه سياست اسلام كنار گذاشته شدند , تاآنجا كه هرگاه اقدام به راهنمائى مردم غافل نمودند , با شدت عمل و زندان و كشته شدن مواجه گشتند . اين موضوع بقدرى روشن است كه ما را از هرگونه توضيح بيشترى بى نياز مى گرداند . خ_داون_د ت_ع_ال_ى , يازده شخصيت بى نظير - كه جانشينان شايسته پيامبر اسلام بودند -بمنظور رهبرى جامعه انسانى به جهان عرضه داشت , ولى بهيچ وجه , اين عرضه هماهنگ با تقاضا نبود . روى اي_ن اصل , چه

بهتر كه آخرين فرد آنان , براى مدتى طولانى از نظرها غائب گردد و به مردم جهان عرضه نشود , تا بدينگونه حس تقاضاى چنين پيشواى عاليمقامى در مردم گيتى پديد آيد , و در آن زمان كه زمينه مساعدگرديد , خداوند متعال وجود او را عرضه داشته و در اختيار تقاضا كنندگان بگذارد . ن_ك_ت_ه ج_الب اينجاست كه در بسيارى از روايات اسلامى , از انتظار فرج و آمادگى مردم براى ظ_ه_ور ام_ام زم_ان صلوات اللّه عليه سخن به ميان آمده , و ازآنان كه پيوسته در انتظار آمدن آن حضرت هستند , ستايش قابل توجهى به عمل آمده است . م_وض_وع ان_ت_ظ_ار فرج امام زمان - عجل اللّه تعالى فرجه - چيزى جز همان تقاضاى عمومى براى عرضه داشتن آن وجود مقدس نيست . بعلاوه , چنانكه در تاريخ مذاهب و كتب آسمانى - خاصه قرآن مجيد كه بهترين سندزنده و دست ن_خ_ورده ت_اريخى و دينى است - مى خوانيم , كليه پيامبرانى كه خداونددر طول تاريخ بشر براى هدايت انسانها فرستاده است , هميشه در راه انجام وظيفه مقدس خود با عكس العمل شديد مردم مواجه بودند . م_ردم ك_وتاه فكر , بر اثر خودسرى و فرومايگى , بدون توجه به هدف عالى و مكتب انسانى انبياء از روى ه_وا پرستى وخودخواهى در مقام آزار و شكنجه و ريشخند پيامبران و رهبران بزرگ آسمانى خ_ودب_رآم_دن_د , ت_ا ج_ائي_ك_ه نمونه اعلاى آنان حضرت رسول اكرم - صلى اللّه عليه و آله -بارها مى فرمود : هيچ پيغمبرى مانند من از قوم خود آزار نديده است . ادامه اين تصادم و كشمكش سرانجام بقيمت

زندان رفتن و تبعيد و آسيب ديدن پيامبران تمام شد . و بيشتر آنان , جان عزيز خود را هم در اين راه پر خطر ازدست دادند , با وجود اين , خداوند مهربان ب_راى اتمام حجت , نعمت وجود آنهارا از بندگان خود دريغ نداشت و اين فيض همچنان ادامه يافت , ولى سوء رفتار مردم و عكس العمل ناهنجار آنان از حد گذشت , و كار بجائى رسيد كه لازم شد بشريت عكس العمل نافرمانى و ستيزه جوئى و هوا پرستى خود را ببيند . و بعبارت روشن تر ,جريمه عمل خود را بپردازد . ن_ح_وه ع_مل , در تمام ادوار يكسان بوده است , به اين معنى كه سلسله پيامبران وائمه طاهرين - ص_لوات اللّه عليهم اجمعين - همه يك هدف را مى پيمودند , و يك برنامه داشتند , و جالب اين كه عكس العملها نيز يكنواخت بوده است . ب_ا در ن_ظ_ر گ_رف_تن اين جهات بايد گفت : بگذاريد بشر خودخواه و خيره سر , با غيبت طولانى آخ_ري_ن ب_رگ_زي_ده خ_دا , گ_ذشته را به يادآورد , و علت دست نيافتن به آن عزيزمهربان را در واكنشى كه خود نشان داده , جستجو كند . آنگاه زمانى كه از هر جهت زمينه فراهم شد , اوضاع جهان مساعد گرديد , مردم از همه جا مايوس ش_دن_د و ه_مه باهم از دل و جان از خداوند منان طلب رهبر نمودند , پروردگار مهربان , نجات ده_ن_ده دن_يا را براى اصلاح اساسى جهان آشكار سازد , تا نجات انسانها از بيدادگرى وبدبختى و ت_رم_يم ويرانى ها , كه در غياب آن پيشواى

بزرگ جهانى , دامنگير بشريت شده است , آغاز شود , و بوسيله او به تمام مصائب و آلام عمومى پايان دهد , تاسراسر گيتى براى هميشه در صلح و صفا و آرامش كامل بسر برد . اين موضوع در پاره اى از روايات هم ديده مى شود . ش_يخ صدوق - دانشمند عالى مقام شيعه - در كتاب علل الشرايع روايت مى كند كه امام محمد ب_اق_ر ع_ل_ي_ه ال_س_لام درج_واب مروان انبارى راجع به علت غيبت صاحب الامر صلوات اللّه ع_ل_يه نوشتند : هنگاميكه خداوند , همزيستى مردمى را براى ما ناخوش داشت , ما را ازميان آنها بيرون مى برد (1) . دان_ش_م_ند مزبور در كتاب ديگر خود معانى الاخبار روايت مى كند كه امام صادق (ع )فرمود : مادام كه ودايع الهى آشكار نشود , قائم او ظهور نخواهد كرد . ه_نگاميكه آن مردان مومن و ثابت قدم و فداكار پيدا شدند , او نيز آشكار مى گردد ,و بر دشمنان خدا پيروز گذشته همه را نابود مى كند (2) . بگذاريد وجدانها بيدار گردد . مى دانيم كه زندگى بشر با عواطف و غرائز او بستگى دارد . اي_ن غرائز و عواطف ,چنانچه در راه صحيح بكار افتد , قطعا بشر را به راه سعادت و طريق صحيح زندگى سوق مى دهد , كه ما از آن به ديندارى و ايمان به خدا و تعاليم آسمانى تعبيرمى كنيم . ول_ى چ_ن_ان_چه از مسير تعادل منحرف گرديد و در راه هاى غلط و زيان بخش به كار رفت , فرد و اجتماع را دچار مخاطرات و مشكلات خواهد كرد . طغيان عواطف

وسركشى غرائز , نظام زندگى را درهم مى ريزد و جامعه انسانى را به هرج و مرج وفساد و تباهى و آشوب و نابودى مى كشاند . حكمت بعثت انبياء و برگزيدن امامان عالى مقام از جانب خداوند مهربان هم , جزاين نبوده كه آن مردان بزرگ مى خواستند با تعاليم خردپسند خود , عواطف و غرائزرا مهار كنند و در حال اعتدال قرار دهند . در اي_ن ح_ال , اي_ن ام_ي_ال ق_ل_ب_ى ه_ر كدام به ميزان لازم و در مجراى صحيح و معقولى اعمال مى گردد , تا در سايه آن , افراداجتماع با آسايش تن و آرامش خاطر زندگى كنند . ول_ى ب_شر كه پيوسته در معرض طغيان عواطف و غرائز و نزاع با وجدان سالم خويش است , به اين آسانى حاضر نيست به راه بيايد و در برابر تعاليم انبياء و رهبران دينى - كه صددرصد بنفع اوست - گردن بنهد و تسليم گردد . واك_نشهائى كه در برابر تبليغات و نصايح خيرخواهانه انبياء و امامان از خودنشان مى دادند , همان طغيان عواطف و سركشى غرائز بود كه در نتيجه , وجدان واقع بين و عقل سليم آنها را كنار مى زد و از صحنه قضاوت صحيح و تشخيص زشت و زيباو حق و باطل خارج مى ساخت . روى اين جهات , پيامبران الهى كه مى ديدند با همه سعى و كوششى كه در راه هدايت بشر مبذول م_ى دارن_د , وج_دان خ_ف_ت_ه آن_ان ب_ر اثر طغيان عواطف و سركشى غرائز بيدارنمى گردد , و به راه_ن_م_ائى هاى آنها ترتيب اثر نمى دهند , آخرين چاره را در اين

مى ديدند كه جامعه را بحال خود واگذارند و مدتى از ميان آنها بيرون بروند . باشدكه توده سركش و مردم هوا پرست با احساس تنهائى و بى سرپرستى , درباره روش وسرنوشت خ_ود ت_جديد نظر كنند , و با فراغت بيشتر و فرصت بهترى , وجدان خفته شان بيدار شود و در جو مناسبى پى به هدفهاى نورانى انبياء و مكتب عالى خدا پرستى آنها ببرند . در ق_رآن م_ج_يد مى خوانيم كه چون حضرت ابراهيم خليل , قهرمان توحيد , از راهنمائى قوم بت تراش و بت پرست خود مايوس گشت , و با تهديد و عكس العمل شديد آنهامواجه گرديد , فرمود : و اعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه وادعوا ربى (3) . من از شما و آنچه غير از خدا مى خوانيد , كناره مى گيرم و خداى خود رامى خوانم . حضرت ابراهيم با اين منطق از ميان كلدانيان بيرون آمد , و به شهر حران شام رفت . مردم حران هم مشرك بودند و آفتاب و ماه و ستاره مى پرستيدند . اب_راه_ي_م عليه السلام در آنجا نيز وجدان خواب گرفته آنها را با منطق الهى خود بيدار كرد ,و در ج_ري_ان ايمان به خداى يكتا گذاشت و گفت : انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين (4) . من رو بسوى خدائى آورده ام كه آسمانها و زمين را آفريد , من پيرو دين حنيف خداوند يكتايم و از مشركان نيستم . سپس از آن شهر رهسپار فلسطين شد . ب_ط_وري_ك_ه در ت_اري_خ م_ى خ_وانيم , با رفتن ابراهيم

از آن دو نقطه , مردم به وجدان خفته خود بازگشتند . س_پ_س ب_ا ب_يدارى وجدان و فرونشستن طغيان عواطف خويش , به ياد تبليغات و راهنمائى هاى سودمند آن حضرت افتادند . و از همين رهگذر , تعداد قابل ملاحظه اى در غياب وى به خداى يگانه ايمان آوردند . همچنين در سوره يونس مى خوانيم كه چون حضرت يونس , قوم سركش خود را دعوت به دين خ_دا ن_م_ود و نپذيرفتند , آنها را تهديد كرد كه سركشى شما , از طرف خداوندبدون عكس العمل ن_م_ى م_ان_د , و ب_زودى ع_ذاب ال_ه_ى - كه واكنش رفتار ناپسند شماست -مى رسد و همه را فرا مى گيرد . و چون بازهم گوش نكردند , از ميان قوم بيرون رفت وآنها را به حال خود گذاشت . با رفتن و ناپديد شدن يونس و ديدن علائم عذاب , قوم به خود آمدند و سخنان او رابياد آوردند . و با بيدارى وجدان , توبه كردند و عذاب هم نازل نگرديد 0000اينك مى گوئيم : خداوند سبحان , طى ده ه_ا ق_رن براى هدايت افكار و بيدارى وجدانهاى بشر و تعديل عواطف و غرائز آنها , رهبرانى شايسته برانگيخت . ولى بشر خيره سر ,دست از خودسرى هاى خود برنداشت . و اگ_ر عكس العمل موافقى هم نشان داد , نسبت به زحمات انبياء و پيشوايان خود , بسيار ناچيز و بى ارزش بود . ب_ن_اب_ر اي_ن ب_گ_ذاري_دآخ_ري_ن بيدار كننده وجدانهاى بشرى - مهدى موعود صلوات اللّه عليه - م_دت_ى ط_ولان_ى از دس_ترس بشر خارج گردد , تا همين غيبت طولانى و كناره گيرى آن وجود

مقدس ,وجدانها را از خواب گران بيدار كند , و در غياب وى آنچنان استعداد و آمادگى پيدا كند , ت_ا هنگامى كه از هر نظر شايستگى يافتند , آن پيشواى غائب باز گردد ,و جهان را پر از عدل و داد كند , چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد . مردم در غيبت امام , آزمايش مى شوند . يكى ديگر از علل غيبت امام زمان عليه السلام اين است كه : اگر آن پيشواى عالى قدرمانند پدران ب_زرگوارش آشكار بود و در دسترس همگان قرار داشت , آنطور كه بايد ,دوست و دشمن شناخته نمى شدند . ول_ى ب_ا غ_ي_بت آن حضرت , دوستان حقيقى و دشمنان واقعى بخوبى شناخته مى شوند , و ميزان دوستى و دشمنى آنها كاملا معلوم مى گردد . اين معنى طى بسيارى از روايات معتبر شيعه بما رسيده است . قسمتى از آن را دركتابهاى غيبت نعمانى و غيبت شيخ طوسى مى خوانيم . ام_ام ب_اق_ر عليه السلام مى فرمايد : غيبت قائم ما آنقدر به طول مى انجامد تا مردم كاملا آزمايش شوند , و آلودگى برطرف گردد , و پاكى باقى بماند (5) . و ام_ام ص_ادق ع_ل_يه السلام فرمود : قائم موعود بسوى شما بازگشت نمى كند , مگر بعداز آنكه مردم ( بواسطه طول غيبت ) از آمدن او مايوس گردند . نه . بخدا نمى آيد ,مگر آنكه نيك و بد شما از يكديگر جدا شوند . نه . بخدا او نمى آيد , مگر وقتى كه پاك و خالص شويد . نه . بخدا نمى آيد , مگر

بعد از آنكه افراد شقى و سعادتمندشناخته شوند (6) . آخرين نماينده خدا بايد محفوظ بماند . ن_ك_ته ديگرى كه در روايات مهدى موعود زياد ديده مى شود , اين است كه چون دشمنان اهل بيت متوجه شدند امام يازدهم فرزند خردسالى دارد , درصدد گرفتن و كشتن وى برآمدند . خداوند هم آن حضرت را از سوء قصد دشمنان نجات داد . م_مكن است بگويند : آن روز خلفاى عباسى مخالف آنحضرت بودند , ولى بعد از سقوط آنها وادوار بعدى , چرا آشكار نشد ؟ . مى گوئيم : مگر طرز فكرمخالفان شيعه نسبت به معتقدات آنها , تاكنون فرق كرده است ؟ . بطور قطع اگر امروز آن حضرت آشكار شود , اكثريت مسلمانان فقط به عنوان اينكه وى امام شيعه و م_ردى از خ_ان_دان پ_يغمبر است , با وى بمخالفت برخواهند خاست و همان خطرى كه از ناحيه خلفاى عباسى متوجه آن حضرت بود , با شدت بيشترى خودنمائى خواهد كرد . ن_ك_ته ديگر اينكه : چرا خداوند منان , پدران حضرت را از خطر دشمنان پنهان نگردانيد ؟در پاسخ اي_ن سوال مى گوئيم : پدران حضرت كه آشكار و در دسترس مردم بودند , اگريكى از آنان بقتل مى رسيد , ديگرى بود كه جانشين وى باشد . ول_ى س_خ_ن در اين است كه تمام مسلمانان مى گويند : مشيت الهى بر اين قرار گرفته است كه مهدى موعودآخرين برگزيده خدا باشد . ب_ن_اب_ر اي_ن لازم اس_ت كه خداوند سبحان , وجود او را از هرگونه خطرى محفوظ بداردتا جهان بوسيله آخرين نماينده خدا , روى صلاح و رستگارى به

خود ببيند . س_خ_ن ك_وت_اه و پ_ر م_غ_ز زي_ر از ف_ي_ل_سوف بزرگ شيعه خواجه نصير الدين طوسى در كتاب تجريدالعقايد است كه با بحث ما تناسب كامل دارد . خواجه مى نويسد : وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا . وجود امام زمان (ع ) لطفى از جانب خداوند بر بندگان است . و تصرف وى در امورمردم , هم لطف ديگرى است . و اگ_ر او در م_يان ما نيست و ما او را نمى بينيم , اين ديگر تقصير ماست كه آن حضرت را از دست داده ايم . ظهور امام زمان و گسترش فساد . اگ_ر ف_راگ_ي_رى فساد مايه انقلاب حضرت مهدى (ع ) است چرا در گسترش آن كوشش نكنيم ؟ي_كى از نشانه هاى آغاز انقلاب امام زمان , فراگيرى ظلم و جور در جهان است و اين مطلب را از دو راه مى توان ثابت كرد :1 - پيامبر گرامى فراگيرى ظلم و جور را , نشانه آغاز انقلاب دانسته و در حديثى كه محدثان اسلامى نقل كرده اند , فرموده است : يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا . زمين را پر از قسط و عدل مى كند , چنان كه از ظلم و جور پر گردد . فرهنگ نويسان زبان عرب مى نويسند : تجاوز به حقوق ديگران و اختصاص دادن آن به خويشتن , ظلم است . و م_ح_ك_م ك_ردن پ_اي_ه هاى حكومت از طريق مسلط كردن گروهى برجان و مال مردم و اشاعه تبعيض , جور است . ه_رگاه چنين تفسيرى براى اين دولفظ درست باشد , قهرا قسط

نقطه مقابل ظلم , و عدل نقطه مقابل جور , خواهد بود . بنابر اين فراگيرى فساد از نظر احاديث اسلامى , يكى از نشانه هاى انقلاب حضرت مهدى است . 2 - فشار و اختناق هرگاه از حد بگذرد , مايه انفجار مى گردد

پاسخ(قسمت دوم)

. ان_ف_ج_اره_اى اج_ت_م_اع_ى , مانند انفجارهاى مكانيكى است كه در درجه معينى از فشار , انفجار رخ مى دهد . و در ح_ق_ي_قت گسترش فساد به وسيله ضحاكان زمان , انقلاب را نزديكترمى كند , و در نتيجه بذرهاى انقلاب را آبيارى مى نمايد , تا لحظه اى كه بحران به اوج خود برسد و انقلاب صورت پذيرد . ب_ا توجه به اين دو مطلب , در اين جا سوالى مطرح مى گردد كه : اگر فساد و بحران ,مايه تحقق ان_ق_لاب ه_اى بنيادى است , پس وظيفه ما در زمان غيبت امام , دامن زدن به فساد و كوشش در گسترش آن است . و در غ_ي_ر اي_ن ص_ورت , ب_ا دس_ت خود انقلاب الهى رابه عقب انداخته و خود را در يك زندگى نامطلوب حس خواهيم كرد . ه_ر ن_وع اصلاح گرائى و تربيت افراد در مقياس هاى كوچك يا بزرگ , و كوشش در تقليل فساد و س_تم , گامى است در جهت تحكيم و ديرپائى رژيمهاى ظالمانه كه از طريق بازگذاردن اين نوع دري_چ_ه ه_اى اط_م_ي_ن_ان , به حيات و حكومت ننگين خود ادامه مى دهند ,و بر مال و جان ملت مى تازند . به خاطر دارم كه در دوران پيش از انقلاب , برخى از جوانان حاد و تند , اما ساده لوح كه

تحت تاثير اف_ك_ار م_ادى ب_رخ_ى از گروهكهاى چپ انقلابى نما قرار گرفته بودند ,بر كوششهاى توانفرساى گ_وي_ن_دگ_ان و ن_وي_سندگان و رجال خيرخواه كشور , انتقادمى كردند و خرده مى گرفتند و مى گفتند : شما با اين اصلاحات كوچك و سطحى و قشرى ,از فشار دستگاه حكومت مى كاهيد و در نتيجه انقلاب ملت ايران را عقب مى اندازيد . از اين جهت , بايد به جاى تاسيس مراكز درمانى و فرهنگى و ديگر امور اصلاحى به گسترش فساد دامن زد , تا انفجار رخ دهد و مردم از شر ظلم و ستم حاكم راحت وآسوده شوند . پ_اس_خ اك_ن_ون ب_ه تجزيه و تحليل اين اشكال كه به دست و پاى برخى از جوانان ما پيچيده است , مى پردازيم . در اين جا , دو پاسخ داريم , كه هر كدام مى تواند اساس اشكال را از بين ببرد . 1 - گسترش فساد كافى نيست بلكه آگاهى نيز لازم است . پ_اي_ه اش_ك_ال را يك مطلب تشكيل مى دهد و آن اين است كه تصور شده است , كه تنهاگسترش فساد و به اوج رسيدن بحران در تحقق انقلاب كافى است , در صورتى كه در كنارگسترش فساد , شرط اساسى ترى لازم است كه بدون آن انقلاب رخ نمى دهد , و آن شرطعبارت است از : آمادگى مردم براى انقلاب , از طريق بالا رفتن سطح آگاهى و هوشيارى در گروههاى مختلف . مقصود از بالا رفتن سطح آگاهى , اين است كه انسان ها , به موقعيت و ارج وجود خودپى ببرند , و تحمل ظلم و فساد را زندگى

ننگين و مرگبارى تلقى كنند كه شايسته مقام انسان نيست . آن_گ_اه ب_ا ارزي_ابى شرايط و امكانات خود , و ستم قدرت هاى طاغوتى , بذر انقلاب را در سرزمين مستعد و آماده بپاشند و با طرق گوناگون , درآبيارى آن بكوشند . ن_اگ_فته پيداست , تا زمانى كه در توده ها چنين آگاهى پديدنيايد , و انسانها بر ارزش خود واقف ن_گ_ردن_د , و ام_ك_انات خود و طرف را درست نسنجند , انقلاب كورى رخ مى دهد كه نمى تواند , مصالح مردم را تضمين كند . ب_ه ع_بارت روشن تر : براى تحقق يك انقلاب , تنها گسترش فساد و يا وجود يك رهبر لايق كافى ن_ي_س_ت , ب_لكه علاوه بر اين , آمادگى روحى و فكرى لازم است كه مردم در موقع مناسب بهاى انقلاب را كه همان ايثارگرى و شهادت در راه هدف است , بپردازند . درغ_ي_ر اي_ن ص_ورت , س_ستى و تنبلى و اكتفا به وضع موجود , در روح جامعه لانه مى گزيند , و انديشه انقلاب به ذهن آنان راه پيدا نمى كند . و با تمسك به منطق موسى به دين خود , عيسى به دين خود , و يا هر كسى بايد گليم خود را ازآب بيرون ببرد , من چه كار به كار ديگران دارم و امثال اين جملات , وضع موجود را كه توام ب_ا ي_ك ن_وع راح_ت ط_لبى است , بر قيام و انقلاب و تحمل زندان وشكنجه و قتل و اعدام ترجيح مى دهد . بايد توجه نمود كه مدت هاست كه فساد , جهان را فرا گرفته است . ف_س_اد

اب_رقدرت هادر بسيارى از مناطق جهان - بويژه آفريقا و آسيا - به شديدترين وضع رسيده است . از روزى ك_ه غ_رب , ان_ديشه تسلط بر شرق را در سر پرورانده , هر روز در نقاط مختلف جهان , بر مظالم خود افزوده و ميليونها نفر را در بند كشيده است . ت_ن_ه_ا ب_ررس_ى وض_ع ك_ش_ورهاى استعمار زده افريقا و جنوب آسيا سند روشن و گويايى بر اين مطلب است . 2 - پرورش يك نيروى مهياى منتظربراى تحقق قيام حضرت مهدى عليه السلام , يك ارتش مهيا و نيروى ضربتى كارآمد لازم است كه پشت سر امام عليه السلام ايستاده و گوش به فرمان او باشد . از اي_ن ج_ه_ت ب_اي_د در جهنم سوزان ظلم و جور و فساد و تبعيض , افراد فداكارى پرورش يابند , تاپيام آور بهار عدالت باشند . اين گروه بايد به نيروى ايمان و تقوا مجهز گردند ,و جانباز و فداكار باشند . ت_ربيت چنين افرادى , بر عهده مصلحان دلسوز است كه درهر زمان براى تربيت اين گونه افراد , همت گمارند و آنى از اين كار غفلت نورزند . ب_ن_اب_ر اي_ن ه_رگ_ز ن_مى توان به اين دليل واهى كه فساد مايه انفجار و انقلاب است , از كارهاى اصلاحى كه منجر به تربيت چنين افرادى گردد , سرباز زد . از ه_مه اينها گذشته , ما بايد موقعيت خود را در زمينه قيام مهدى عجل اللّه تعالى فرجه مشخص كنيم . بديهى است اگر ما به گسترش فساد كمك كنيم , از كسانى خواهيم بود كه انقلاب مهدى عجل اللّه تعالى فرجه براى درهم كوبيدن آنها

صورت مى گيرد . واگ_ر درص_دد اص_لاح جامعه باشيم , از كسانى خواهيم بود كه در زمره اصحاب فداكارحضرتش عضويت خواهند داشت . ب_ن_اب_ر اي_ن به فرض اينكه با كمك كردن به توسعه فساد ,ظهور امام مهدى صلوات اللّه عليه را به پيش بيندازيم , وضع خود را به طور قطع به خطر انداخته ايم . مگر نه اين است كه حضرت بقيه اللّه عليه السلام براى كوتاه كردن دست فاسدان و برچيدن ظلم و ف_س_اد ق_ي_ام مى كند ؟ ما چگونه مى توانيم باگسترش فساد , از قيام آن بزرگوار بهره مند شويم ؟ب_ن_اب_ر اي_ن سكوت در برابر فساد , و يا كمك به توسعه فساد , نه از لحاظ كلى براى ظهور مهدى موعود عجل اللّه تعالى فرجه صحيح است , نه از نظر شخصى . ب_يشتر بنظر مى رسد كه اين اشكال و مغلطه كارى را كسانى درست كرده اند كه مى خواهنداز زير بار مسوليتها فرار كنند , و يا آلوده هر فسادى شوند . بطور خلاصه , گسترش فساد و ظلم , اگر منجر به انظلام - يعنى پذيرش ظلم وستم - بشود , هيچ گاه زمينه قيام عليه آن نخواهد شد . بلكه تنها در صورتى مفيداست كه مقدمه مبارزه در جهت تحقق عدالت و نيكى باشد . ب_دي_ه_ى اس_ت ك_ه اين مقدمه نيز هيچگاه عملى نخواهد شد , مگر زمانى كه مردم , بدى ظلم را بدانند . و دربرابر آن , مظاهر صلاح و تقواى فردى و اجتماعى را نيز بشناسند . و تنها راه اين شناخت , دعوت مردم به سمت صلاح و تقوى است .

از سوى ديگر , در احاديثى كه پيامبر و ائمه عليهم السلام وظايف منتظران را معين كرده اند , همه جا سخن از تقوى , ورع , صلاح , سداد , دورى از گناه و قرب به خداست . ب_ه ع_نوان نمونه , امام صادق عليه السلام فرمود : من سره ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هومنتظر . فان مات و قام القائم بعده , كان له من الاجر مثل اجر من ادركه . فجدوا وانتظروا هنيئا لكم ايتها العصابه المرحومه (7) . هر كس خوشنود مى شود كه از اصحاب قائم عليه السلام باشد , پس بايد منتظر باشد ,و به ورع و اخلاق نيكو عمل كند , در حالى كه منتظر است . اگ_ر چ_نين شخصى , پيش ازظهور حضرتش بميرد , اجر او مانند كسى است كه زمان ظهور آن حضرت را درك كرده است 0پس ( در جهت نيكى ها ) بكوشيد و منتظر باشيد . ( اين انتظار ) گوارا باد بر شمااى گروه رحمت شده . ع_لماى گذشته ما , درباره وظايف و تكاليف منتظران در زمان غيبت , كتابهائى مستقل نوشته يا فصولى از كتب خود را اختصاص داده اند . م_ان_ن_د : نجم الثاقب تاليف مرحوم حاج ميرزا حسن نورى ( متوفاى 1327 ) , مكيال المكارم ت_ال_ي_ف م_رح_وم م_يرزا محمد تقى موسوى اصفهانى ( متوفاى 1348 ) , وظيفه مردم در زمان غيبت امام زمان عليه السلام تاليف همان بزرگوار . در اين كتابها و مشابه آنها كه تنها بر اساس روايات معصومين عليهم السلام نوشته شده ,

هيچگاه پر كردن جهان از ظلم به عنوان وظيفه منتظر در زمان غيبت ياد نشده است . در واقع , هيچ عاقلى پيدا نمى شود كه با الفباى كلام معصومين آشنا بوده و چنين عقيده اى داشته باشد . م_گر اينكه مانند گروهكهاى چپگراى از عقل بيگانه باشد , كه اين سخن را بعنوان وسيله سركوب بعضى گروهها بكار برد .

مهمترين و بزرگترين مانع سر راه حضور امام زمان (عج) در جامعة كنوني و در جهان و عصر حاضر چيست؟

پرسش

مهمترين و بزرگترين مانع سر راه حضور امام زمان (عج) در جامعة كنوني و در جهان و عصر حاضر چيست؟

پاسخ

در رابطه با سؤال حضرتعالي نكات متعددي را مي توان مطرح نمود كه عمده آنها را مي توان با يك مقدمه توضيح داد وآن مقدمه اين است كه به امامت رسيدن صالحان در زمين كه وعده خداوند در قرآن است متوقف بر شرايطي است كه بدون تحقق آنها ، اين مهم ممكن نخواهد بود ، هر چند خداوند قادر است با امر تكويني هر چه بخواهد انجام دهد " انما امره اذا اراد شيئاً ان يقول له كن فيكون " ولي مشكل فيض گيرندگان اين است كه نمي توانند تمام فيض را يك جا وبدون مراعات شرايط زماني ومكاني و... دريافت كنند ، پس زمان براي ايجاد قابليت واستعداد پذيرش لازم است و نظري كوتاه به عدم پذيرش ائمه قبل از وجود بقية الله (عج) از طرف مردم عصر خود به راحتي اين مهم را واضح مي كند ، لذا غيبت امام زمان (ع) براي تحقق آن شرائط است كه عمده آن پرورش انسانهاي صالح وايجاد آمادگي در مردم براي پذيرش حكومت عادلانه جهاني آن حضرت است ، به تعبير ديگر بشريت بايد به بلوغ حكومت آن حضرت برسد وتشنگي وعطش تحقق حكومت جهاني او را آنقدر در خود احساس كند كه آمادگي تحمل وپذيرش آنرا در خود بيابد .

خوب است شما خواهر عزيز براي كسب اطلاعات بيشتر در اين زمينه به كتاب عصاره خلقت آيةالله جوادي آملي مراجعه كنيد .

چرا امام زمان (عج) ظهور نمي كنند؟

پرسش

چرا امام زمان (عج) ظهور نمي كنند؟

پاسخ

هر نهضت و انقلابي كه براي هدف معيني بر پا شود در صورتي امكان پيروزي دارد كه زمينة آن، از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرايط كاملاً آماده باشد. يكي از شرايط مهم موفقيت اين است كه عموم ملت خواستار آن انقلاب باشند و افكار عمومي براي تأييد و پشتيباني آن مهيا باشد. در غير اين صورت انقلاب با شكست مواجه خواهد شد. نهضت و قيام مهدي موعود نيز از اين قاعدة كلي مستثني نبوده در صورتي مي تواند پيروز گردد كه اوضاع و شرائط مساعد و زمينه فراهم باشد. نهضت آنجناب يك نهضت سطحي و كوچك نيست بلكه يا انقلاب همه جانبه و جهاني است. برنامة بسيار عميق و دشواري دارد. مي خواهد تمام اختلافات نژادي و كشوري و زباني و مرامي و ديني را برطرف سازد و سرتاسر گيتي را با يك حكومت نيرومند اداره كند تا همة بشر با صلح و صفا در كنار هم زندگي كنند. او مي داند كه آب را بايد از سرچشمه اصلاح كرد و لذا علل و عوامل اختلاف انگيز را از ريشه قطع مي كند تا گرگ صفتان، خوي درندگي را از دست بدهند و مانند گوسفندان در كنار هم زندگي كنند. مي خواهد كفر و ماديگري را ريشه كن سازد و عموم جهانيان را بسوي قوانين و برنامه هاي الهي متوجه كند و دين اسلام را آيين همگاني گرداند.

مي خواهد افكار پريشان بشر را بسوي يك هدف متمركز كند و معبودهاي دروغين و فتنه انگيز را مانند: مرزها، نژادها، كشورها، مرامها، حزبها، قاره ها و شخصيتهاي

كاذب را از مغز بشر ريشه كن سازد و بطور خلاصه، مي خواهد نوع بشر و جوامع انساني را به سعادت و كمال واقعي برساند و اجتماع صالحي به وجود آورد كه بر پاية فضائل و صفات انسان و اخلاق نيك استوار باشد.

البته گفتن و نوشتن اينگونه مطالب دشوار نيست ليكن دانشمندان و اهل تحقيق مي دانند كه به وقوع پيوستن يك چنين انقلاب جهاني و عميق كاري است بسيار دشوار و چنان نيست كه بدون تهيه اسباب و مقدمات و آمادگي افكار عمومي و فراهم بودن زمينه، امكان وقوع داشته باشد. يك چنين انقلاب عميقي بايد از اندورن دلهاي جهانيان سرچشمه بگيرد و همة انسانها بالاخص مسلمانان كه مي خواهند پرچمدار آن نهضت باشند، آمادگي داشته باشند. قرآن كريم نيز شايستگي و صلاحيت را شرط آن انقلاب دانسته مي فرمايد: ما در زبور نوشتيم كه بندگان شايسته و صلاحيتدار ما قدرت زمين را بدست مي گيرند. (1) بنابراين، تا نوع بشر به حد كمال و رشد نرسد و براي پذيرفتن حكومت حق آماده نگردد مهدي موعود ظاهر نخواهد شد. البته رشد فكري يك حادثة آني نيست بلكه در طول ايام و به واسطة پيش آمدهاي روزگار پيدا مي شود و رو به كمال مي رود. بايد جهانيان آنقدر اين كشور و آن كشور بگويند، و بر سر مرزهاي موهوم كشوري بجنگند و خونريزي كنند تا بستوه آيند و بفهمند كه حدود و مرزها ساخته و پرداخته افكار كوتاه و خودخواهي انسانهاست. در آن صورت از آن حدود اعتباري و اختلاف انگيز منجر مي شوند، و تمام جهان را يك كشور و همة افراد بشر

را هموطن و در نفع و ضرر و سعادت و بدبختي شريك مي دانند. در آن هنگام سياه و سفيد، زرد و سرخ، آسيائي و آفريقائي، آمريكائي و اروپائي، شهري و دهاتي، عرب و عجم را مي توانند به يك چشم نگاه كنند.

بايد دانشمندان، براي اصلاحات عمومي و سعادت و آسايش انسانها آنقدر قانون تدوين كنند و تبصره بآنها بزنند و بعد از مدتي آنها را لغو كنند و قوانين تازه تري را به جاي آنها بگذارند تا خسته شوند و جهانيان به نقصان و سستي قوانين بشر و افكار كوتاه قانونگذاران پي ببرند و از اصلاحاتي كه به وسيلة آن قوانين مي خواهد انجام بگيرد مأيوس شوند و بدين مطلب اعتراف كنند كه يگانه طريق اصلاح بشر پيروي از پيمبران و اجراي قوانين الهي است. بشر هنوز حاضر نيست در مقابل برنامه هاي خدا تسليم شود. گمان مي كند كه به وسيله علوم و اختراعات مي تواند اسباب سعادت انسانها را فراهم سازد، لذا برنامه هاي الهي و معنويات را كنار گذاشته و دو اسبه دنبال ماديات مي دود. بايد آنقدر بدود تا جانش به ستوه آيد و سرش به سنگ بخورد. آنگاه بدين مطلب اعتراف مي كند كه علوم و اختراعات گر چه مي توانند انسان را به فضا پرواز دهند و كرات آسماني را مسخرش گردانند و سلاحهاي كشنده و ويران كننده را در اختيارش قرار دهند اما نمي توانند مشكلات جهاني را حل كنند، استعمار و بيدادگري را ريشه كن سازند و بشر را به سعادت و آسايش رواني برسانند. از آن وقتي كه بشر حاكم و زمامدار و فرمانروا پيدا

كرده و حكومتشان را پذيرفته است همواره از آنان انتظارها داشته است. هميشه اميدوار بوده و هست كه آن افراد زورمند و زيرك جلو تعديات را بگيرند و اسباب رفاه و آسايش عموم را فراهم سازند. ليكن كمتر شده كه به اميد و آرزويش برسد و به حكومت دلخواه دست يابد. در هر عصري آن را به صورتي در آورده شكل تازه اي بدان داده اند، اما بعد از چندي مشاهده شده كه وضع همان وضع سابق است و چندان تفاوتي نكرده است. بايد آنقدر حكومتهاي رنگارنگ در جهان تأسيس شود و مرامها و احزاب فريبنده به وجود آيد و بي لياقتي آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مأيوس گردد و تشنة اصلاحات خدايي شود و براي پذيرفت حكومت توحيد آماده گردد. هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرموده: تا همة اصناف مردم به حكومت نرسند صاحب الامر قيام نمي كند. براي اينكه وقتي حكومتش را تشكيل داد كسي نگويد: اگر ما هم به حكومت مي رسيديم با عدالت رفتار مي كرديم. (2)

امام باقر (ع) فرمود: دولت ما آخرين دولت است. هر خانداني كه لياقت حكومت داشته باشند قبل از ما به حكومت مي رسند، تا وقتي حكومت ما تأسيس شد و رفتار آن را ديدند نگويند: ما هم اگر به حكومت رسيده بوديم مانند آل محمد عمل مي كرديم و اينست معناي آيه، و العاقبه للمتقين (3)

با توجه به سخنان گذشته روشن شد كه هنوز طبع انسانيت براي تحمل حكومت توحيد آماده و مهيا نشده، ليكن چنان نيست كه براي هميشه از اين نعمت بزرگ محروم بماند. بلكه

خداوند حكيم كه انواع موجودات را به كمال مطلوب مي رساند، نوع انسان را نيز از رسيدن به غايت مطلوب، محروم نخواهند ساخت. بشر از روزي كه پا بر زمين گذاشته هميشه در آرزوي يك زندگي اجتماعي خوش و سعادتبخش بوده و در راه رسيدن به آن تلاش و كوشش مي نموده است. هميشه از جان و دل خواستار يك عصر درخشان و اجتماع صالحي بوده كه ظلم و تعدي در آن نباشد. اين خواستة دروني بشر بي هدف و غايت نيست و خداوند حكيم نوع انسان را از وصول به چنين غايت مطلوبي محروم نخواهد كرد بطور قطع جهان روزي را در پيش دارد كه افكار مردم كاملاً بيدار مي شود، از احكام و قوانين و برنامه و مرام هاي گوناگون مأيوس مي كردند، از حكام و فرمانروايان بشر نااميد ميشوند، از مشكلات و گرفتاري هايي كه به دست خودشان تهيه شده به ستوه مي آيند و از هر طرف متوجه خدا و قوانين الهي مي شوند. چارة دردها و مشكلات لاينحل اجتماعي را در پيروي از مكتب انبياء مي دانند. احساس مي كنند كه به دو چيز گرانبها احتياج دارند: اول برنامه و نقشة اصلاحات. و قوانين كامل و دست نخورده و روشن الهي. دوم يك زمامدار معصوم و فوق العاده اي كه در طريق اجراي احكام و برنامه هاي خدايي دچار سهو و اشتباه و خطا نشود و همه انسانها را به يك چشم نگاه كند. خداوند حكيم مهدي موعود را براي يك چنين موقع حساسي ذخيره نموده و قوانين و برنامه هاي متين اسلام را در نزدش وديعه گذاشته است.

در روايات

اهل بيت عليهم السلام علت ديگري نيز براي تأخير در ظهور ذكر شده است.

حضرت صادق (ع) فرمود: خدا در صلب كافران و منافقان نطفة افراد باايماني را وديعه نهاده است، به همين جهت بود كه علي (ع) از كشتن پدران كافر، خودداري مي نمود تا اولاد مؤمن از آنان بوجود آيد و بعد از آن، به هر يك از آنان دست مي يافت به قتلش مبادرت مي كرد. همچنين قائم ما اهل بيت ظاهر نمي شود تا اينكه امانتهاي الهي از صلب كافران خارج شوند. بعد از آن ظاهر مي شود و كفار را به قتل مي رساند. (4)

برنامة امام زمان اين است كه دين اسلام و خداپرستي را به كافران عرضه مي دارد هر كس ايمان بياورد از قتل نجات پيدا مي كند و هر كس سرسختي نشان داد و از قبول اسلام امتناع ورزيد كشته مي شود. از طرف ديگر مي دانيم كه در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده و مي افتد كه از نسل افراد كافر يا منافق فرزندان خدا پرست و مؤمن به وجود آمده اند. مگر مسلمانان صدر اسلام از پدران كافر به وجود نيامدند؟ اگر رسول خدا در فتح مكه، كفار مكه را قتل عام كرده بود آن همه مسلمان از نسلشان بوجود نمي آمد. لطف و فيض خدا اقتضا دارد كه انسانها را به حال خود بگذارد تا در طول ايام و روزگار دراز فرزندان مؤمني كه امكان وجود دارند از نسلشان پديد آيند. بايد جهان ماده به مقدار قابليت و استعدادش انسان مؤمن تحويل دهد و از جانب خدا به آنها وجود افاضه شود. مادامي كه نوع

انسان ثمر مي دهد و افراد مؤمن و خداپرست از آن به وجود مي آيد بايد باقي بماند و اين وضع همچنان ادامه دارد تا هنگاميكه افكار عمومي براي پذيرش توحيد و خداپرستي آماده گردد در آن هنگام امام زمان (عج) ظهور مي كند. بسياري از كفار به دست آنجناب ايمان مي آورند، افرادي هم كه با آن شرايط و اوضاع در كفر و ماديگري پافشاري نمايند اشخاصي هستند كه فرزندان مؤمن از آنها به وجود نخواهد آمد.

منابع و مآخذ:

1_ سورة انبياء، آيه 105

2_ بحار الانوار، ج52، ص244

3_ بحار الانوار، ج52، ص332

4_ اثبات الهداه، ج7، ص105

5_ دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص240_244

موانع ظهور آقا امام زمان و يا به تاخير افتادن آن چيست ؟

پرسش

موانع ظهور آقا امام زمان و يا به تاخير افتادن آن چيست ؟

پاسخ

در ابتدا بايد يك نكته را متذكر شوم كه با توجه به بعضي آيات قرآن كريم و روايات بسياري از اسرار آفرينش براي ما مجهول است و هيچ كس هم مدعي نيست كه واقف به تمام رموز آفرينش است. چنانچه خداوند متعال مي فرمايد اگر تمام درختان قلم بشود و آب دريا به اضافه هفت درياي ديگر مركب گردد باز نگارش كلمات خداوند تمام نگردد (لقمان، آيه 27).

حضرت علي(ع) مي فرمايد: چه بزرگ است آنچه از آفرينش تو مي بينم لكن در كناره آنچه از قدرت تو از ما پنهان است بسيار كوچك است و مسأله غيبت حضرت و سِر و علل آن هم يكي از كلمات الهي است كه خود معصومين(ع) تصريح كرده اند كه علت غيبت و موانع ظهورش معلوم نخواهد شد مگر بعد از ظهور حضرت چنانچه حكمت كارهاي حضرت خضر معلوم نشد در زمان مصاحبت با موسي(ع) مگر بعد از مفارقت (مضمون روايت امام صادق در كتاب منتخب الاثر آيت الله صافي گلپايگاني، باب 28، فصل 2).

با اين حال خود اين بزرگان گاهي پرده را كنار زده و به بعضي از علل غيبت و موانع ظهور اشاره كرده كه با هم سر سفره معرفت آنها نشسته و بهره مي بريم. لكن مقدمتا اشاره مي كنيم كه در روايات بسياري براي ظهور امام زمان(عج) شرايطي ذكر شده كه تا آن شرايط محقق نشوند حضرت ظهور نمي فرمايند كه نبود آن شرايط مي شود از موانع ظهور مثلا در روايات متعددي - قيام سفياني و قيام سيد حسني و قيام

دجال و حوادث ديگر كه در روايات مشروحا بيان شده است بايد محقق شوند تا حضرت ظهور فرمايند پس مادام كه اين شرايط و مقدمات حاصل نباشند ظهور محقق نمي شود.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك:

1. جهان آينده، محمد حسن موسوي كاشاني

2. نويد امن و امان، آيت الله صافي

آنچه از روايات درباره موانع ظهور حضرت استفاده مي شود به صورت خلاصه عبارتند از:

1- به حكومت رسيدن همه اقشار؛ يعني غيبت حضرت آن قدر طول مي كشد همه اصناف مردم از هر قشر و طبقه اي به حاكميت برسند تا حجت بر همه تمام گردد و به همه معلوم شود كه قادر به اجراي عدالت نيستند. چنانچه امام صادق(ع) مي فرمايند نخواهد بود اين امر [ظهور حضرت] تا آن كه نماند هيچ صنفي از مردم مگر اين كه ولايت پيدا كنند تا اين كه كسي نگويد كه اگر ما ولايت مي يافتيم عدالت مي ورزيديم سپس حضرت قائم به حق و عدالت قيام كند (غيبت نعماني، محمد ابن ابراهيم نعماني، باب 14، ش 53).

2- علت ديگري كه امام باقر(ع) اشاره مي فرمايند براي طولاني شدن غيبت امتحان است مي فرمايند «ليعلم الله من يطيعه بالغيب و يؤمن به» (جهان در آينده، محمد حسن موسوي كاشاني، ص 13). و از روايات ديگر استفاده مي شود كه امتحان به غيبت از 2 جهت از شديدترين امتحانات است:

الف) چون اصل غيبت كه بسيار طولاني مي شود بيشتر مردم در شك و ريب مي افتند و جز اشخاص مخلص و داراي معرفت كامل كسي بر عقيده به امامت باقي نخواهد ماند چنانچه پيامبر(ص) فرمود «لا يثبت فيها الامن امتحن

الله قلبه للايمان» (منتخب الاثر، آيت الله صافي گلپايگاني، فصل 1، باب 8، حديث 45).

جهت دوم ناگواري ها و سختي هايي كه در زمان غيبت رخ مي دهد كه امام صادق(ع) فرمود كه هر كس بخواهد در عصر غيبت به دينش ملتزم باشد مثل كسي است كه خارهاي درخت خرما را با دست كنار بزند و غيبت طول مي كشد تا سيه رويان در اين محك معلوم شوند (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج 2، ص 16).

3- پيدا شدن قابليت در منتظران يعني مردم به اين سطح از معرفت برسند كه قوانين بشري در اجراي عدالت كافي نيست پيشرفت ها ولو در همه زمين ها به نابسماناني ها و بي عدالتي ها پايان نمي دهد بلكه روز به روز بيشتر مي شوند و بفهمند كه فقط در پرتو ظهور حضرت عدالت كامل پياده مي شود و مردم استعداد و آمادگي براي اجراي عدالت توسط حضرت را داشته باشند نه مانند زمان علي(ع) كه مردم قابليت و تحمل اجراي عدالت او را نداشتند كه «قتل لشده عدله» و اين زماني است كه ظلم و تعدي همه عالم را فرا گيرد و تلخي ظلم به كام همه برسد تا همگان تشنه عدالت شوند چون تا انسان تلخي ظلم را نچشيده باشد نسيم عدالت را تشخيص نمي دهد. «يملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ زمين را پر از عدل و قسط مي نمايد بعد از اين كه پر از ظلم و جور شد» (كمال الدين، شيخ صدوق، ج 1، ص 289).

در روايات علل ديگري براي طولاني شدن غيبت ذكر شده مانند

بيعت كردن با ظالمان براي حفظ جان از گزند دشمنان، كردار بد بعضي شيعيان، مهلت دادن به كافران و ظالمان، نبودن ناصر و ياري كننده.

در اين زمينه ر.ك:

1. رخسار آفتاب، سيد مجتبي غيوري

2. نويد امن و امان، آيت الله صافي

3. جهان در آينده، محمد حسن موسوي

4. مهدي موعود، علي دواني

5. روزگار رهايي، علي اكبر مهدي پور

لكن مهمترين علتي كه در بسياري از روايات بر آن تأكيد شده اين كه طولاني شدن غيبت حضرت به حكمت الهي است و داراي مصالح و حكمت هايي است كه تنها خداوند و آنها كه محرم اسرار الهي هستند از آن با خبرند چنانچه امام صادق در جواب عبدالله بن فضل هاشمي وقتي در اين مورد سؤال مي كنند مي فرمايد اي پسر فضل همانا اين مسأله سري از اسرار الهي است و غيبي از غيب هاي الهي است و وقتي ما خداوند را حكيم بدانيم همه افعال او را مطابق حكمت و مصلحت خواهيم دانست گرچه علت آنها براي ما روشن نباشد (رخسار آفتاب، سيد مجتبي غيوري، ص 54 نقل از الاحتجاج طبري، ج 2، ص 303).

پس ولو علت و سر طولاني شدن غيبت حضرت براي ما معلوم نباشد بايد بدانيم از آن مصلحت و حكمتي است و آنچه مهم است اين كه به وظايف يك منتظر واقعي حضرت عمل كنيم و به فرموده خود حضرت كه فرمود براي فرج من بسيار دعا كنيد. عمل كنيم. انشاءالله كه چشمانمان به جمالش منور گردد. «اللهم عجل لوليك الفرج».

چرا امام زمان عليه السلام خود را براي مؤمنان مورد وثوق ظاهر نمي سازد؟

پرسش

چرا امام زمان عليه السلام خود را براي مؤمنان مورد وثوق ظاهر نمي سازد؟

پاسخ

اولاً: آن حضرت براي هر كس ÙǠبخوǙǘϠظاهر شود ناگزير مي بايست براي معرفي خود معجزه اي اظهار نمايد تا در صحت ادعايش يقين كنند. در اين ميان عده اي حقّه باز وساحر پيدا مي شوند وبراي فريب مردم از راه سحر وجادو چنين مي كنند، وخود را به عنوان امام زمان وانمود مي نمايند.

ثانياً: افراد حيله گر از اين موضوع استفاده كرده وادعاي رؤيت مي كردند، ولي به جهت سدّ اين گونه انحرافات، ملاقات در حدّ گسترده ممنوع شد، گر چه خواصّي از افراد در موقعيت هاي مناسب وبنابر مصالح كلّي وجزئي به ملاقات حضرت شرفياب مي شوند.

چه محذوري داشت اگر امام زمان عليه السلام در بين مردم ظاهر مي بود؟

پرسش

چه محذوري داشت اگر امام زمان عليه السلام در بين مردم ظاهر مي بود؟

پاسخ

برخي ممكن است بگويند: چه اشكالي داشت اگر حضرت در بين مردم بود واز وجودش استفاده مي كردند واو نيز در موقع مناسب قيام مي نمود.

پيامبر اكرم وائمه اطهار: كراراً به مردم گوشزد كرده بودند كه دستگاه ظلم وستم به دست حضرت مهدي (ع) برچيده خواهد شد. از اين جهت وجود حضرت، مورد توجه دو دسته قرار گرفت:

الف. مظلومين وستم ديدگان عالم كه تعدادشان زياد بود. آنان به قصد اظهار تظلّم واميد حمايت، به دور وجود امام اجتماع مي كردند واز او تقاضاي نهضت ودفاع مي نمودند، ولذا هميشه در اطراف حضرت گروه كثيري احاطه شده بود. در حالي كه هنوز شرايط اساسي فراهم نشده است.

ب. زورگويان وستمكاران خونخواري كه بر ملّت هاي مظلوم تسلّط يافته ودر راه رسيدن به منافع شخصي خويش از هيچ عملي فروگذار نمي كردند وحاضر بودند كه تمام مردم را فداي مطامع شخصي خود كنند. در نتيجه اين گروه چون وجود حضرت را مانع وسدّ راه خود مي ديدند درصدد نابودي حضرت بر مي آمدند.

علت تأخير فرج حضرت مهدي عليه السلام چيست؟

پرسش

علت تأخير فرج حضرت مهدي عليه السلام چيست؟

پاسخ

علت تأخير فرج آقا ومولاي ما امام زمان (ع) به خود انسان ها باز مي گردد، زيرا تشكيل حكومت عدل وتوحيدي در سطح جهان، عمدتاً احتياج به شرايط وآمادگي هاي لازم از طرف خود مردم دارد، از قبيل اينكه:

1 - مردم مفهوم عدل را بدانند.

2 - به حدّي برسند كه از جان ودل خواهان عدل باشند.

3 - با عمل به دستورات شرع به حدّ بالاي شعور فكري وفرهنگي برسند، گر چه در محدوده بخشي از مردم باشد. ولذا مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي در "شرح تجريد" غيبت حضرت را از ناحيه خود مردم مي داند.

4 - پيشرفت بشر از ناحيه صنعت وتكنيك.

ودر مجموع فراهم نشدن مجموع شرايط لازم براي ظهور، علت تأخير ظهور حضرت است.

امام زمان (ع) در توقيعي كه به شيخ مفيد؛ مي فرستد مي فرمايد: "ولو أنّ أشياعنا -وفّقهم اللَّه لطاعته- علي اجتماع من القلوب في الوفآء بالعهد عليهم، لما تأخّر عنهم اليُمن بلقآئنا، ولتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا علي حقّ المعرفة منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلّا ما يتّصل بنا ممّا نكرهه ولانؤثره منهم"؛ "اگر شيعيان ما -كه خداوند توفيق طاعتشان دهد- در راه ايفاي{پاورقي . احتجاج، ج 2، ص 315. پاورقي}

پيماني كه بر دوش دارند، همدل مي شدند، ميمنت ملاقات ما از ايشان به تأخير نمي افتاد، وسعادت ديدار ما زودتر نصيب آنها مي گشت، ديداري بر مبناي شناختي راستين وصداقتي از آنان نسبت به ما. علت مخفي شدن ما از آنها چيزي نيست جز آنچه كه از كردار آنها به ما مي رسد وما توقّع انجام اين كارها را از آنها نداريم."

چرا با اينكه ظلم سراسر جهان را فرا گرفته امام زمان (عج) ظهور نمي كند؟

پرسش

چرا با اينكه ظلم سراسر جهان را فرا گرفته امام زمان (عج) ظهور نمي كند؟

پاسخ

در روايات نشانه هاي كلي براي ظهور آن حضرت بيان شده است كه خود به دو بخش علايم «حتمي» و «غير حتمي» تقسيم مي شود/

فراگيري فساد و ستم يكي از نشانه هاي كلي براي فرارسيدن زمان ظهور امام است كه در روايات از آن ياد شده است،{1} كه با نگاه به وضعيت جهان معاصر، مي توان به فراگير بودن آن اذعان كرد، واقعيتي كه بسياري از مظلومان را به ستوه آورده است. ليكن فزوني ظلم و فساد يكي از نشانه هاي نهضت امام است و تنها عامل قيام تلقي نمي گردد و بايد عوامل حتمي و يا غير حتمي ديگري نيز به ظهور نشيند/

آماده شدن نيروي لازم، كارآمد و هوشيار لازمه تحقق قيام مهدي(ع) است و اين نكته مهم، آمادگي مردم را مي طلبد تا از طريق بالا بردن سطح آگاهي، هوشياري، روحي و فكري خود، تحقق اين شرط را سرعت بخشند. امام صادق(ع) مي فرمايد:

«هر كس خوشنود مي شود كه از اصحاب قائم(ع) باشد، پس بايد منتظر باشد، و به ورع و اخلاق نيكو عمل كند، در حالي كه منتظر است.»{2}

[1].بحارالانوار، ج 52، ص 143/

[2].همان، ج 52، ص 140/

با اين همه علاقه اي كه از جانب ارادتمندان امام زمان (عج) اظهار مي شود چرا باز آن حضرت از ديدگان پنهان است؟

پرسش

با اين همه علاقه اي كه از جانب ارادتمندان امام زمان (عج) اظهار مي شود چرا باز آن حضرت از ديدگان پنهان است؟

پاسخ

چنانكه مي دانيم، سالها بود كه پيشوايان اسلام در دسترس مسلمانان بودند و مردم را دعوت به راه راست و دين حق مي نمودند.

به اعتراف دوست و دشمن، پيشوايان از خاندان پيغمبر –يعني ائمه طاهرين عليهم السلام، از امير مؤمنان گرفته تا امام حسن عسكري –در تمام صفات برجسته انساني و فضائل عاليه اسلامي بهترين افراد امت اسلام و برترين مردم عصر خود بودند. مع الوصف به شهادت تاريخ، طي دو و نيم قرن بعد از رحلت پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله، تمام آن رهبران عاليقدر از صحنه سياست اسلام كنار گذاشته شدند. تا آنجا كه هرگاه اقدام به راهنمائي مردم غافل نمودند، با شدت عمل و زندان و كشته شدن مواجه گشتند. اين موضوع به قدري روشن است كه ما را از هرگونه توضيح بيشتري بي نياز مي گرداند.

خداوند تعالي، يازده شخصيت بي نظري –كه جانشينان شايسته پيامبر اسلام بودند- بمنظور رهبري جامعه انساني به جهان عرضه داشت، ولي بهيچ وجه، اين عرضه هماهنگ با تقاضا نبود. روي اين اصل، چه بهتر كه آخرين فرد آنان، براي مدتي طولاني از نظرها غائب گردد و به مردم جهان عرضه نشود، تا بدينگونه حس تقاضاي چنين پيشواي عاليمقامي در مردم گيتي پديد آيد، و در آن زمان كه زمينه مساعد گرديد، خداوند متعال وجود او را عرضه داشته و در اختيار تقاضا كنندگان بگذارد. نكته جالب اينجاست كه در بسياري از روايات اسلامي، از «انتظار فرج» و آمادگي مردم براي ظهور امام زمان صلوات الله عليه سخن به

ميان آمده، و از آنان كه پيوسته در انتظار آمدن آن حضرت هستند، ستايش قابل توجهي به عمل آمده است. موضوع انتظار فرج امام زمان –عجل الله تعالي فرجه- چيزي جز همان تقاضاي عمومي براي عرضه داشتن آن وجود مقدس نيست.

بعلاوه چنانكه در تاريخ مذاهب و كتب آسماني – خاصه قرآن مجيد كه بهترين سند زنده و دست نخورده تاريخي و ديني است –مي خوانيم، كليه پيمبراني كه خداوند در طول تاريخ بشر براي هدايت انسانها فرستاده است، هميشه در راه انجام وظيفه مقدس خود با عكس العمل شديد مردم مواجه بودند. مردم كوتاه فكر، بر اثر خود سري و فرومايگي، بدون توجه به هدف عالي و مكتب انساني انبياء از روي هواپرستي و خودخواهي در مقام آزار و شكنجه و ريشخند پيامبران و رهبران بزرگ آسماني خود برآمدند، تا جائيكه نمونه اعلاي آنان حضرت رسول اكرم –صلي الله عليه و آله- بارها مي فرمود: «هيچ پيغمبري مانند من از قوم خود آزار نديده است».

ادامه اين تصادم و كشمكش سرانجام بقيمت زندان رفتن و تبعيد و آسيب ديدن پيامبران تمام شد. و بيشتر آنان، جان عزير خود را هم در اين راه پر خطر از دست دادند. با وجود اين، خداوند مهربان براي «اتمام حجت»، نعمت وجود آنها را از بندگان خود دريغ نداشت و اين فيض همچنان ادامه يافت، ولي سوء رفتار مردم و عكس العمل ناهنجار آنان از حد گذشت، و كاربجائي رسيد كه لازم شد بشريت عكس العمل نافرماني و ستيزه جوئي و هوا پرستي خود را ببيند. و بعبارت روشن تر، جريمه عمل خود را بپردازد.

نحوه عمل، در تمام ادوار يكسان بوده است، به اين معني كه سلسله

پيامبران و ائمه طاهرين –صلوات الله عليهم اجمعين- همه يك هدف را مي پيمودند، و يك برنامه داشتند، و جالب اين كه عكس العملها نيز يكنواخت بوده است.

با در نظر گرفتن اين جهات بايد گفت: بگذاريد بشر خودخواه و خيره سر، با غيبت طولاني آخرين برگزيده خدا، گذشته را به ياد آورد، و علت دست نيافتن به آن عزير مهربان را در واكنشي كه خود نشان داده، جستجو كند. آنگاه زماني كه از هر جهت زمينه فراهم شد، اوضاع جهان مساعد گرديد، مردم از همه جا مايوس شدند و همه با هم از دل و جان از خداوند منان طلب رهبر نمودند، پروردگار مهربان، نجات دهنده دنيا را براي اصلاح اساسي جهان آشكار سازد، تا نجات انسانها از بيدادگري و بدبختي و ترميم ويراني ها، كه در غياب آن پيشواي بزرگ جهاني، دامنگير بشريت شده است، آغاز شود، و بوسيله او به تمام مصائب و آلام عمومي پايان دهد، تا سراسر گيتي براي هميشه در صلح و صفا و آرامش كامل بسر برد.

اين موضوع در پاره اي از روايات هم ديده مي شود. شيخ صدوق –دانشمند عالي مقام شيعه- در كتاب «علل الشرايع» روايت مي كند كه امام محمد باقر عليه السلام در جواب «مروان انباري» راجع به علت غيبت «صاحب الامر» صلوات الله عليه نوشتند:«هنگاميكه خداوند، همزيستي مردم را براي ما ناخوش داشت، ما را از ميان آنها بيرون مي برد» (علل الشرائع، ص244، حديث2)

دانشمند مزبور در كتاب ديگر خود «معاني الاخبار» روايت مي كند كه امام صادق(ع) فرمود: «مادام كه ودايع الهي آشكار نشود، قائم ما ظهور نخواهد كرد. هنگامي كه آن مردان مومن و ثابت قدم و فداكار پيدا شدند، او

نيز آشكار مي گردد، و بر دشمنان خدا پيروز گشته همه را نابود مي كند.»

مي دانيم كه زندگي بشر با عواطف و غرائز او وابستگي دارد. اين غرائز و عواطف، چناچه در راه صحيح بكار افتد، قطعاً بشر را به راه سعادت و طريق صحيح زندگي سوق مي دهد كه ما از آن به دينداري و ايمان به خدا و تعاليم آسماني تعبير مي كنيم. ولي چنانچه از مسير تعادل منحرف گرديد و در راه هاي غلط و زيان بخش به كار رفت، فرد و اجتماع را دچار مخاطرات و مشكلات خواهد كرد. طغيان عواطف و سركشي غرائز، نظام زندگي را در هم مي ريزد و جامعه انساني را به هرج و مرج و فساد و تباهي و آشوب و نابودي مي كشاند.

حكمت بعثت انبياء و برگزيدن امامان عالي مقام از جانب خداوند مهربان هم، جز اين نبوده كه آن مردان بزرگ مي خواستند با تعاليم خردپسند خود، عواطف و غرائز را مهار كنند و در حال اعتدال قرار دهند. دراين حال، اين اميال قلب هر كدام به ميزان لازم و در مجراي صحيح و معقولي اعمال مي گردد، تا در سايه آن، افراد اجتماع با آسايش تن و آرامش خاطر زندگي كنند. ولي بشر كه پيوسته در معرض طغيان عواطف و غرائز و نزاع با وجدان سالم خويش است، به اين آساني حاضر نيست به راه بيايد و در برابر تعاليم انبياء و رهبران ديني –كه صددرصد بنفع اوست- گردن بنهد و تسليم گردد.

واكنشهائي كه در برابر تبليغات و نصايح خير خواهانة انبياء و امامان از خود نشان مي دادند، همان طغيان عواطف و سركشي غرائز بود كه در نتيجه، وجدان واقع بين و عقل سليم

آنها را كنار مي زد و از صحنه قضاوت صحيح و تشخيص زشت و زيبا و حق و باطل خارج مي ساخت.

روي اين جهات، پيامبران الهي كه مي ديدند با همة سعي و كوششي كه در راه هدايت بشر مبذول مي دارند، وجدان خفتة آنان بر اثر طغيان عواطف و سركشي غرائز بيدار نمي گردد و به راهنمائي هاي آنها ترتيب اثر نمي دهند، آخرين چاره را در اين مي ديدند كه جامعه را بحال خود واگذارند و مدتي از ميان آنها بيرون بروند. باشد كه تودة سركش و مردم هواپرست با احساس تنهائي و بي سرپرستي، دربارة روش و سرنوشت خود تجديد نظر كنند، و با فراغت بيشتر و فرصت بهتري، وجدان خفتة شان بيدار شود و در جوّ مناسبي پي به هدفهاي نوراني انبياء و مكتب عالي خداپرستي آنها ببرند.

در قرآن مجيد مي خوانيم كه چون حضرت ابراهيم خليل، قهرمان توحيد، از راهنمائي قوم بت تراش و بت پرست خود مأيوس گشت، و با تهديد و عكسل العمل شديد آنها مواجه گرديد، فرمود:

«وَ اَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدعُونَ من دُونِ اللهِ وَ اَدْعوا رَبّي» مريم/48

[من از شما و آنچه غير از خدا مي خوانيد، كناره مي گيرم و خداي خود را مي خوانم].

حضرت ابراهيم با اين منطق از ميان كلدانيان بيرون آمد، و به شهر «حرّان» شام رفت. مردم «حران» هم مشرك بودند و آفتاب و ماه و ستاره مي پرستيدند. ابراهيم عليه السلام در آنجا نيز وجدان خواب گرفته آنها را با منطق الهي خود بيدار كرد، و در جريان ايمان به خداي يكتا گذاشت و گفت:

«اِني وَجَّهْتُ وَجْهيَ للَّذي فَطَرَ السَّمواتِ وَ اْلاَرْضَ حَنيفاً وَ مَا اَنا مِنَ المُشْرِكينَ» انعام/79

[من رو بسوي خدائي آورده ام كه آسمانها و زمين را

آفريد، من پيرو دين حنيف خداوند يكتايم و از مشركان نيستم]

سپس از آن شهر رهسپار فلسطين شد. بطوريكه در تاريخ مي خوانيم، با رفتن ابراهيم از آن دو نقطه، مردم به وجدان خفته خود بازگشتند. سپس با بيداري وجدان و فرو نشستن طغيان عواطف خويش، به ياد تبليغات و راهنمائي هاي سودمند آن حضرت افتادند. و از همين رهگذر، تعداد قابل ملاحظه اي در غياب وي به خداي يگانه ايمان آورند.

همچنين در سوره «يونس» مي خوانيم كه چون حضرت يونس، قوم سركش خود را دعوت به دين خدا نمود و نپذيرفتند، آنها را تهديد كرد كه سركشي شما، از طرف خداوند بدون عكس العمل نمي ماند، و بزودي عذاب الهي –كه واكنش رفتار ناپسند شماست- مي رسد و همه را فرا مي گيرد. و چون بازهم گوش نكردند، از ميان قوم بيرون رفت و آنها را بحال خود گذاشت.

با رفتن و ناپديد شدن يونس و ديدن علائم عذاب، قوم به خود آمدند و سخنان او را بياد آوردند. و با بيداري وجدان، توبه كردند و عذاب هم نازل نگرديد...

اينك مي گوئيم: خداوند سبحان، طي ده ها قرن براي هدايت افكار و بيداري وجدانهاي بشر و تعديل عواطف و غرائز آنها، رهبراني شايسته برانگيخت. ولي بشر خيره سر، دست از خود سري هاي خود برنداشت. و اگر عكس العمل موافقي هم نشان داد، نسبت به زحمات انبياء و پيشوايان خود، بسيار ناچيز و بي ارزش بود. بنابراين بگذاريم آخرين بيدار كننده وجدانهاي بشري –مهدي موعود اسلام صلوات الله عليه- مدتي طولاني از دسترس بشر خارج گردد، تا همين غيبت طولاني و كناره گيري آن وجود مقدس، وجدانها را از خواب گران بيدار كند، و در غياب وي آنچنان استعداد و آمادگي پيدا

كنند، تا هنگامي كه از هر نظر شايستگي يافتند، آن پيشواي غائب بازگردد، و جهان را پر از عدل و داد كند، چنانكه كه پر از ظلم و ستم شده باشد.

چرا امام زمان(عج) ظهور نمي كند؟

پرسش

چرا امام زمان(عج) ظهور نمي كند؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال شما دوست خوبم، و اظهار خرسندي از اشتياق شما براي ظهور حضرت مهدي( در ابتدا سخني از خود حضرت در علت غيبتشان ذكر مي كنيم. ايشان در نامه اي به شيخ مفيد مي فرمايند : "اگر شيعيان ما كه خداوند آنها را به طاعت و بندگي خويش موفق بدارد، در وفاي به عهد و پيمان الهي، اتفاق و اتحاد داشتند، و عهد و پيمان الهي را محترم مي شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمي افتاد؛ و زودتر از اين به سعادت ديدار ما نايل مي شدند؛ در صورتي كه بر اساس معرفت و صداقت آنها نسبت به ما مي بود." (1)

دوست خوبم، همانطور كه ملاحظه مي فرماييد، آن مهربان ترين مهربان خدا، غمگين از گمراهي و ناداني و زندگي بد بندگان خداست؛ و همين امر علت اصلي غيبت حضرت مي باشد. پس اگر كسي در راه از بين بردن گمراهي و ناداني و زندگي بد انسانها بكوشد، و آنان رابه سوي ولي و سپرست حقيقي خود كه ولي خدا باشد، هدايت و كمك كند، در واقع مانند كارگزاري از كارگزاران حكومت آن حضرت عمل كرده است.و البته عنايت و نظر هر مولاي كريمي به خدمتگزار صديق و محبّ خود متوجه است.

اگر مردم نسبت به امام خود معرفت داشته باشند، امامي كه امين و دوست و برادر مهربان است، و مانند مادري مهربان نسبت به فرزندان خردسال است، و پناهگاه مردم مي باشد، و اگر انسانها بدانند كه در ايام ظهور او چقدر سعادتمند و خوشبخت مي شوند، و اين امر را نسبت به هم يادآوري كنند، محبت امام در دلها

جا گرفته، و اشتياق ظهور و زندگي در جوار حضرت، آرزوي بزرگ انسانها مي شود. و اگر آرزوي حقيقي مردم ظهور حضرت باشد، در رفع موانع ظهور و اطاعت الهي مي كوشند؛ و با رفع موانع ظهور، حضرت مهدي( ظهور مي كنند.

در برخي از روايات آمده است كه يكي از شرايط ظهور امام زمان( ، وجود 313 فرد است، كه همه آنها در خدمت آن حضرت خواهند بود؛ و در ادارة جهان به ايشان كمك خواهند كرد. ولي ما اطلاع دقيقتري از وضعيت آنان نداريم. اما انسانها بايد با رفتار خود، چنين موقعيتي را فراهم كنند.

نابع و مآخذ :

1. يادمان امام مهدي( ، علي اكبر تلافي ، ص94

2. تحف القول، علي بن الحسين شعبه الحراني، امام رضا(، ص324

3. يادمان امام مهدي (، علي اكبر تلافي، ص92 و 93

تقويت مباني اعتقادي، محمد تقي مصباح يزدي، ج3

1- علتهاي مهم تأخير ظهور امام زمان (عليه السلام) چيست ؟

پرسش

1- علتهاي مهم تأخير ظهور امام زمان (عليه السلام) چيست ؟

پاسخ

از حديث شريف به خوبي استفاده مي شود كه علت اصلي غيبت جز اسرار الهي است و جز ائمه اطهار كسي نمي داند آنها هم ماذون به بازگوكردن آن نبودند ولي در برخي روايات بعضي ازحكمتهاي آن بيان شده كه ذيلا به اختصار به آن اشاره مي شود :

1- آزمايش وامتحان در اثر اين غيبت طولاني.

گروهي كه ايمان كافي ندارند ،باطنشان ظاهر مي شود و كساني كه ايمان در اعماق دلشان ريشه كرده و به واسطه انتظار فرج صبر بر شرائط و ايمان به غيبت ارزششان معلوم مي شود و به درجاتي از ثواب نايل مي شوند .

2- بيعت نكردن با ستمكاران , يكي از فؤايد و حكمتي كه براي غيبت آن حضرت در روايات نقل شده، موضوع محفوظ ماندن از معاهده و بيعت با ستمكاران است .

3- نجات ازقتل . يكي از حكمت ها موضوع نجات از قتل معرفي شد چون، دستگاه حاكم به شدت در تعقيب و جستجوي آن حضرت بود تا او را به جنگ آورده و به قتل برساند چاره اي جز غيبت نيست.

5- آمادگي پذيرش . براي تحقق يك انقلاب همه جانبه در سطح جهان تنها وجود يك رهبر شايسته كافي نيست بلكه؛ آمادگي عمومي نيز لازم است و متأسفانه دنيا هنوز آماده پذيرش حكومت حضرت مهدي «عج» نشده است . زيرا صرف اينكه ظلم و ستم عالم را فرا گرفته كافي نيست كه امام ظهور كند . چرا كه ظلم ،يكي از اسباب آمادگي مردم است و يقينا هرگاه چنان آمادگي فراهم آيد ، ظهور نيز قطعي و

حتمي خواهد شد .

حداقل چند نوع آمادگي لازم است ،تا آن حضرت ظهور كند :

الف )- آمادگي رواني

ب ) آمادگي فرهنگي و صنعتي

ج ) آمادگي ازحيث يك نيروي ضربتي انقلابي

منابع :

1-سيماي آفتاب ، حبيب الله طاهري

2-پادشه خوبان ، علي اصغر لشكري

3-رسالت جهاني حضرت مهدي ، فريده گل محمدي آرمان

4-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي

مگر نمي گويند امام زمان وقتي ظهور مي كند كه جهان پر از فساد شود پس چرا ظهور نمي كند؟

پرسش

مگر نمي گويند امام زمان وقتي ظهور مي كند كه جهان پر از فساد شود پس چرا ظهور نمي كند؟

پاسخ

براي ظهور امام زمان(عج) علائم و نشانه هايي در روايات شيعه و اهل سنت ذكر شده كه از جمله آنها پر شدن زمين از ظلم و جور مي باشد، به عنوان نمونه دو روايت از يكي از صحاح ششگانه اهل سنت در اين زمينه نقل مي شود:

1. صحيح ابي داود7 ج 2، ص 207 از پيامبر اكرم(ص) نقل مي كند: «حضرت مهدي(ع) كسي است كه زمين را پر از عدل و داد مي كند، پس از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد»/

2. در صفحه 208 همين جلد، در اوصاف حضرت مهدي(ع) روايتي را از رسول گرامي نقل مي كند كه در آخر حديث مي فرمايد: «ملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً»، پر مي كند زمين را از عدل و داد پس از آنكه زمين از ظلم و جور پر شده باشد.

پس در اينكه حضرت مهدي خواهد آمد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده است ميان شيعه و سني اختلاف نيست.

مطلبي را در اينجا بايد متذكر شد و آن اينكه حضرت وقتي ظهور مي كند، عدالت را در سطح جهان و جامعه بشري برقرار خواهد كرد و عدالت امام زمان(عج) ويژه يك منطقه و يا يك ملت و مذهب نيست، و برقراري عدالت يك وعده الهي است كه به دست امام زمان(ع)، در سطح جهان تحقق خواهد يافت.

تحقق اين وعده الهي احتياج به مقدماتي دارد كه از جمله آن آمادگي جامعه بشري براي ظهور آن مصلح الهي مي باشد. البته شايد هنوز

آن آمادگي عمومي در جامعه جهاني به وجود نيامده است در دنياي امروز، افراد زيادي دم از عدالت خواهند زد و گروه هايي از مردم، هنوز به دنبال مناديان دروغين عدالت مي افتند و به اميد تحقق عدالت در جامعه جهاني فعاليت مي كنند.

هنوز يأس و نوميدي از تحقق عدالت از طريق سازمان ها و گروه هاي جهاني بر مردم جهان حاكم نشده، اگر روزي ظلم و فساد آن قدر زياد شود كه مردم از تحقق عدالت توسط انسان ها مأيوس شوند و همه آمادگي ظهور مصلح جهاني را بيابند آن گاه امام زمان(ع) ظهور خواهد كرد و زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود/

گفته شده هنوز اين شرط محقق نشده است و در بسياري از موارد فساد نيت علاوه بر اينكه پر شدن جهان از ظلم و ستم يكي از علل و زمينه هاي ظهور است و ظهور شرايط و علل ديگري هم دارد.

نشانه هاي ظهور

علائم حتمي

كليات

علايم ظهور امام زمان 7چيست ؟ و تا به حال چه علايمي مشخص شده است ؟
پرسش

علايم ظهور امام زمان 7چيست ؟ و تا به حال چه علايمي مشخص شده است ؟

پاسخ

علايم ظهور حضرت مهدي 7دو قسم است : حتميه و غير حتميه , بعضي علامت هاي حتميه به طوراجمال عبارت است از:

1 خروج دجال ;

2 صيحه و نداي آسماني كه وقتي حضرت در كنار كعبه ظاهر مي شود, منادي ندا مي كند: خلايق ! آگاه باشيدحضرت مهدي موعود7ظهور كرده است . بياييد با او بيعت نماييد.

اين صدا آن قدر قوي است كهشرق و غرب عالم مي شنوند.

3 خروج سفياني , از نوادگان ابوسفيان , كه اسمش است و در محلي بين مكه و شام خروج مي كند و جنايات بسياري مرتكب مي شود.

4 قتل نفس زكيه , كه پسري است از آل محمد7و بين ركن و مقام حضرت ابراهيم 7در مكه شهيد مي شود.

5 خروج سيد حسني كه از طرف ديلم و قزوين قيام مي كند و گروه زيادي دورش جمع مي شوند. ظاهراً از اولادامام حسين مجتبي 7است و بعد از غلبه بر اهل ظلم در جاهاي مختلف وارد كوفه مي شود و در آن جا از ظهورحضرت مهدي آل محمد7مطلع مي شود و همگي با حضرت بيعت مي كنند.

6 پيدا شدن كف دستي از آسمان .

7 كسوف آفتاب در نيمهء رمضان و خسوف در آخر رمضان .

براي آگاهي بيشتر از علائم ديگر, به كتاب هاي مربوطه از جمله منتهي الآمال , تأليف محدّث قمي , ج 2 ص 335 337مراجعه شود.

علايم غير حتميه خيلي زياد است و تنها به طكر چند تا بسنده مي شود, از جمله :

1 ظاهر شدن قحطي شديد.

2 وقوع زلزله و طاعون در

بسياري از شهرها.

3 قرآن ها به طرز زيبايي منتشر و مسجدها آزين بندي و مناره ها بسيار بلند ساخته مي شود.

4 كثرت قتل و خون ريزي در كوفه .

5 فرو رفتن عالم در كفر و فسوق و معاصي ; يعني كفر و فسوق در عالم غلبه پيدا مي كند.

6 تمايل زياد مردم به حالات و روش ها و ساختمان ها و لباس ها و علاقهء بسيار به كفّار و مشركان .

7 ضعف و سستي مردم در امور ديني و آثار شريعت .

8 كثرت رفت و آمد كفار به بلاد مقدسهء ايران و نجف و مكه و مدينه و كربلا و...

9 مردم به جايي مي رسند كه عدّه زيادي از مسايل ضروري اسلام بي خبرند و اشراف و پول داران به معاصي بزرگ مثل روزه خواري افتخار مي كنند و روزه داران را مسخره مي كنند و بر كارها و قوانين الهي ريشخند مي زنند وايراد مي گيرند. آنان به تعريف و تمجيد از دانشمندان و صنعت گران اهل كفر پرداخته و از مجالس علما و انديشمندان اسلامي مي گريزند و از ذكر و صحبت علم دين و معاد, ملول و خسته مي شوند.

10 تمايل به نماز كم مي شود و پيروي از شهوات و آراي باطله زياد مي گردد و پول داران مورد احترام قرارمي گيرند.

12 هم جنس باز رواج پيدا مي كند و مردان شبيه زنان و زنان شبيه مردان مي شوند و زنان در تجارت با شوهران خويش شريك مي شوند.

13 صف هاي مردم در نماز جماعت زياد مي شود, در حالي كه قلب هايشان با يكديگر كينه دارد.

14 مردان به طلا زينت

كرده و لباس ابريشمي مي پوشند.

15 رشوه گرفتن امري عادي مي شود.()

(پ_اورقي 1.محدث قمي , منتهي الآمال , ج 2 ص 337_ 342

نشانه هاي ظهور امام زمان (عج) را بيان كنيد؟
پرسش

نشانه هاي ظهور امام زمان (عج) را بيان كنيد؟

پاسخ

در منابع ديني نشانه هاي متعددي به عنوان علائم ظهور امام عصر(عج) ذكر شده است. ما در اين جا به نشانه هايي كه به عنوان علامت هاي حتمي مطرح شده اند اشاره مي كنيم:

1: خروج سفياني؛ پيش از قيام قائم(ع) مردي از نسل ابوسفيان در منطقة شام خروج مي كند و با تظاهر به دين داري، گروه زيادي از مسلمانان را مي فريبد و به دور خود جمع مي كند.

2_ خسف در بيداء؛ سفياني آن گاه كه از ظهور حضرت مهدي(ع) باخبر مي گردد، با سپاهي عظيم به جنگ حضرت مي رود، و در منطقة بيداء بين مكه و مدينه با سپاه امام برخورد مي كند. به امر خدا همة لشكريان وي به جز چند نفر در زمين فرو مي روند و هلاك مي شوند.

3_خروج دجال؛ دجال فردي است كه در آخر الزمان و پيش از قيام حضرت بقيه الله (ع) خروج مي كند و رياست يهودي ها را به دست مي گيرد و با انجام كارهاي غير عادي و شگفت انگيز، جمع زيادي را مي فريبد، و سرانجام به دست عيسي مسيح(ع) در كنار دروازة "لد" در منطقة شام به هلاكت مي رسد.

4_ خروج يماني؛ سرداري از يمن قيام مي كند و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

5_ قتل نفس زكيه؛ فرد بي گناه و پاك از اولاد امام حسين مجتبي(ع) در آستانة ظهور حضرت حجت(ع) كه گويا مخلصانه در راه قيام و انقلاب مهدي(ع) مي كوشد، در مكه بين ركن و مقام حضرت ابراهيم كشته مي شود.

6_ صحيحه آسماني؛ در آستانة

ظهور امام (ع) صدايي از آسمان شنيده مي شود، به گونه اي كه همة مردم روي كرة زمين، در شرق و غرب آن را مي شنوند و به خود مي آيند. محتواي پيام آسماني، دعوت به حق و بيعت با حضرت مهدي(ع) است.

7_ خسوف و كسوف؛ از نشانه هاي ظهور، خورشيد گرفتگي در آخر يا اوّل همان ماه است. امام باقر(ع) فرمود: "دو نشانة پيش از قيام مهدي(ع) پديد خواهد آمد كه از مان هبوط آدم(ع) در زمين بي سابقه است: گرفتن خورشيد نيمة ماه رمضان و گرفتن ماه در آخر ماه".4

4 شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ص 493؛ مجله حوزه، سال 70 - 71، مهر - دي 1374، ص 248 - 270.

معتبرترين نشانه هاي ظهور حضرت مهدي"عج" كدامند؟
پرسش

معتبرترين نشانه هاي ظهور حضرت مهدي"عج" كدامند؟

پاسخ

در خصوص معتبر و غير معتبر بودن نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) از دو زاويه مي توان بحث كرد:

يكم: در عرف عام برخي از نشانه ها به عنوان علايم ظهور امام زمان(ع) بيان مي شود كه در معارف اسلامي جايگاهي ندارند. اين دسته از نشانه ها غير معتبر بوده و نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) محسوب نمي شوند. شايد آناني كه نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) را به معتبر و غير معتبر تقسيم مي كنند، مقصودشان نشانه هايي باشد كه برخي از مردم مطرح مي كنند و در مباني ديني بدان اشاره نشده است.

دوم: در حوزه تعليماتي اسلام نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) به معتبر و غير معتبر تقسيم نمي شود، بلكه نشانه ها به حتمي و غير حتمي تقسيم مي شود. نشانه هاي غير حتمي، آن دسته از نشانه ها هستند كه با فراهم شدن آن ها باز ظهور امام زمان(ع) حتمي نيست؛ ولي نشانه هاي حتمي، نشانه هايي هستند كه با تحقق آن ها و فراهم شدن شرايط ديگر امام زمان(ع) ظهور مي كند. جهت توضيحات بيشتر به برخي از نشانه هاي حتمي و معتبر ظهور اشاره مي شود:

1- خروج سفياني:

يكي از علائم حتمي ظهور امام زمان(ع) خروج سفياني ذكر شده است: "پيش از قيام قائم(ع) مردي از نسل سفيان در منطقه شام خروج مي كند و با تظاهر به دينداري، گروه زيادي از مسلمانان را مي فريبد و به گرد خود، مي آورد و بخش گسترده اي از سرزمين هاي اسلام را به تصرف خويش در مي آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطين، اردن قنسرين و منطقه عراق، سيطره مي يابد".(1)

امام زين العابدين فرمود: "ظهور حضرت قائم(ع) قطعي است؛ همان طور كه خروج سفياني قطعي است و در برابر هر قيام كننده اي يك

سفياني قيام مي كند".(2)

2- ظهور دجال:

يكي از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(ع) خروج دجال است. اگر چه در اين كه دجال و مشخصات آن چيست، عبارات و ديدگاه ها اختلاف دارند. پيامبر اسلام(ص) فرمود: "قيامت، بر پا نمي شود، تا وقتي كه مهدي(ع) از فرزندانم قيام كند و مهدي قيام نمي كند، تا وقتي كه شصت دروغگو خروج كنند و هر كدام بگويد: من پيامبرم".(3)

"دجال" از ريشه دجل به معناي دروغگوي حيله گر است. در روايات دجال ها و دروغگويان فراوان نام برده شده است".(4)

3- در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان:

يكي از نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) پديدار شدن پرچم هاي سياه از خراسان است. در روايات معصومان نيز از پديدار شدن پرچم هاي سياه به عنوان نشانه هاي ظهور امام ياد شده است. امام باقر(ع) فرمود: "بيرق هاي سياهي از خراسان بيرون مي آيد و به جانب كوفه به حرمت در مي آيند. پس چون مهدي(ع) ظاهر شود، اينان وي را دعوت به بيعت مي كنند".(5)

برخي احتمال داده اند كه منظور از خروج پرچمهاي سياه از خراسان، قيام ابومسلم خراساني است كه در سال 140 هجري قمري به وجود آمده است، ولي اين احتمال درست نيست، زيرا قيام ابومسلم قبل از تولد امام زمان(ع) بوده است و از نظر سند نيز غير قابل اعتماد نيست.(6)

4- خسوف و كسوف:

از نشانه هاي ظهور، كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر و يا اول همان ماه است. كسوف در روزهاي نخست و روزهاي آخر ماه و خسوف در روزهاي مياني ماه طبيعي و عادي است و در طول تاريخ بارها، رخ داده است، ولي خورشيد گرفتگي و يا ماه گرفتگي در وسط ماه امر غير عادي است و رؤيت آن امكان

ندارد.(7)

امام باقر(ع) فرمود: "دو نشانه، پيش از قيام مهدي(ع) پديد خواهد آمد كه از زمان هبوط آدم(ع) در زمين بي سابقه است: گرفتن خورشيد نيمه ماه رمضان وگرفتن ماه در آخر آن".(8)

5- فراگير شدن جهان از ظلم و ستم:

فراگير شدن ظلم وجور، از نشانه هاي معروف ظهور امام زمان(ع) است. روايات متعدد اين نشانه را بيان كرده، چنان كه اين حديث معروف به سندهاي گوناگون بيان شده است: "يملأاللَّه به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جورا؛(9) خداوند به وسيله ظهور مهدي(ع) زمين را پر از عدل و داد مي سازد. پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد".

علامه مجلسي از امام صادق(ع) آورده است كه بيش از يك صد نوع گناه و انحراف اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي كه در زمان غيبت دامنگير جوامع اسلامي مي شود، پيش گويي شده است.(10)

6- صيحه آسماني:

يكي از نشانه هاي ظهور صيحه آسماني بيان شده است كه ظاهراً در هنگام ظهور امام زمان(ع) از آسمان شنيده مي شود.(11) و همه مردم آن را مي شنوند. در روايات تعبيرهاي: نداء و صوت نيز به كار رفته است كه شايد اشاره به صيحه آسماني باشد و يا نشانه هاي جداگانه هستند. امام باقر(ع) فرمود: "ندا كننده اي از آسمان، نام قائم را ندا مي كند. پس هر كه در شرق و غرب است، آن را مي شنود. از وحشت اين صدا، خوابيده ها بيدار مي شوند، ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پاي خويش مي ايستند.

بيان اين نكته ضروري است كه نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) منحصر به علايم فوق نيست، بلكه نشانه هاي ديگر مانند خروج يماني(12)، قتل نفس زكيه(13)، خروج يأجوج و مأجوج(14)، طلوع خورشيد از مغرب (15)،

جنگ هاي خونين(16)، و... بيان شده است.

پي نوشت ها:

1. مجله حوزه، ويژه امام زمان، ص 248؛ ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 221.

2. بحارالأنوار، ج 52، ص 182.

3. ارشاد مفيد، ج 2، ص 371؛ سنن داود، ج 4، ص 115.

4. مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص 263.

5. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 452؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 217.

6. مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان(ع)، ص 269.

7. همان، ص 270.

8. كتاب الغيبة، نعماني، ص 271.

9. كنزالعمال، ج 14، ص 264؛ ينابيع المودّه، ص 448.

10. بحارالأنوار، ج 52، ص 256 - 260.

11. كتاب الغيبه، نعماني، ص 254.

12. تاريخ غيبت كبري، ص 252؛ مجله حوزه ويژه نامه امام زمان، ص 254.

13. منتخب الأثر، ص 459.

14. همان، ص 461.

15. وافي، ج 2، ص 446.

16. بحارالأنوار، ج 52، ص 246.

علائم و حوادث قبل از ظهور حضرت مهدى(عج) چيست؟
پرسش

علائم و حوادث قبل از ظهور حضرت مهدى(عج) چيست؟

پاسخ

موارد و مستندات علايم و حوادث قبل از ظهور بسيار وافر است به جهت اختصار و تناسب زمانى. گزيده هايى قيد مى گردد:

1. خروج سيد حسنى از طالقان كه مردى از بزرگان شيعيان است و از ناحيه ديلمان قزوين خروج و قيام مى نمايد.

2. كشف حجاب و بى عفتى از زنها و شريك شدن زنها در تجارت با شوهران و تمكين نكردن زنان از شوهرانشان.

3. دشنام دادن اوّلا به پدران و مادران و افترا زدن به ايشان و شاد شدن به مرگ آنها و زدن و آزار ايشان.

4. مستولى شدن زن بر شوهر خويش در جميع چيزها.

5. مردها خود را شبيه زنان در آورند و زنان شبيه مردان و بلند گذاردن گيسوان جلوى سر جوانان و مردان(1).

6. مرده را با استهزا بردارند و كسى دنبال جنازه او گريه و زارى نكند.

7. در هر سال بدعتها و شر زياد شود، غيبت كردن به نظر مردم شايسته مى باشد.

9. قسم خوردن به ناحق فراوان شود.

10. ظلم و ستم، همه جا فراگير شده است.

11. قرآن فرسوده شده و بدعتهايى از روى هوا و هوس در مفاهيم آن پديد آمده است.

12. مردان به مردان و زنان به زنان قناعت مى كنند.

13. فاسق دروغ مى گويد و كسى او را بر دروغش سرزنش نمى كند.

پاورقي

1 - اثبات الهداة، ج 7، ص 392، ح 14.

_55_

14. پيوند خويشاوندى بريده شده است.(ش 17).

15. مداحى و چاپلوسى فراوان شده است.

16. حرام، مجاز و حلال حرام، شمرده مى شود.

17. قوانين و دستورات دينى بر اساس تمايلات اشخاص تفسير مى گردد.

18. رشوه خوارى در ميان كاركنان دولت

رايج شده است. (ش 36).

19. پُستهاى حساس به مزايده گذراده مى شود.

20. مقربان حكام كسانى هستند كه به ما اهل بيت ناسزا مى گويند.

21. شنيدن حقايق قرآن بر مردم گران مى آيد، اما شنيدن باطل، سهل و آسان است.

22. همسايه به همسايه خود از ترس زبانش احترام مى گذارد.

23. مساجد را به زيورها مى آرايند.

24. براى غير خدا، حج و جهاد مى شود.

25. مردم طرفدار كسى مى شوند كه پيروز است (خواه بر حق باشد، خواه بر باطل).

26. مردم و محافل همه پيرو ثروتمندان مى شوند.

27. حكومت به دست زنان مى افتد.

28. افرادى پيدا مى شوند كه اگر روزى گناه كبيره اى انجام ندهند، غمگين هستند.

29. مساجد پر از مردم خدا نترس است و در آنجا براى غيبت كردن و خوردن گوشت پيروان حق جمع مى شوند و مسكرات را توصيف مى كنند.

30. دادرسان بر خلاف قانون خدا قضاوت مى كنند.

31. برافراز منبرها دعوت ها به تقوا مى شود، ولى دعوت كننده خود به آن عمل نمى كند.

32. مردم نسبت به وقت نماز بى اعتنا مى شوند.

33. تمام همت مردم، صرف شكم و فرجشان مى شود.

حضرت صادق(عليه السلام): حسين(عليه السلام)، در آخر عمر حضرت قائم(عليه السلام) زنده مى شود. سپس

_56_

حضرت قائم(عليه السلام)، از دنيا رحلت فرمايد و حسين(عليه السلام) او را غسل مى دهد.

نام امام امت در حديثى از رسول الله(صلى الله عليه وآله).

از امام باقر روايت شده است كه فرمودند:

ابوبكر و عمر و زبير و عبدالرحمن بن عوف در آستانه در خانه رسول الله نشسته بودند. حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) از خانه خارج شد و در كنار آنان نشست در حالى كه بند

كفشش پاره شده بود، آن را به على ابن ابى طالب(عليه السلام) دادند و فرمودند: در سمت راست خداوند عز و جل و يا سمت راست عرش قومى از ما (از پيروان ما) بر منابرى از نور هستند. صورتشان از نور و لباسشان نيز از نور است، درخشندگى سيماشان ديدگان بينندگان را به آنها جلب مى كند.

ابوبكر گفت: يا رسول الله آنها چه كسانى هستند؟ حضرت رسول الله سكوت كرد. سپس زبير گفت: يا رسول الله آنها چه كسانى هستند؟ حضرت رسول الله سكوت كردند. پس عبدالرحمن گفت: يا رسول الله آنها چه كسانى هستند؟ حضرت رسول الله سكوت كرد و پاسخ نداد. آنگاه على بن ابى طالب(عليه السلام) فرمود: يا رسول الله آنها چه كسانى هستند؟ حضرت رسول الله فرمودند: آنها قومى هستند كه در رابطه با روح الله با يكديگر محبت مى كنند و وسيله پيوند قلبها و نزديكى آنها روح الله است نه به سبب بستگى و خويشاوندى و نه به خاطر اموال آنها و شيعه تو هستند و تو امام آنهايى يا على(1).

(بخش پاسخ به سؤالات )

پاورقي

(2)1 - بحارالانوار، ج 68، ص 139.

2 - مآخذ: بحارالانوار ج 51، 52 و 53; اصول كافى، ج 1; منتهى الآمال; غيبت نعمانى; غيبت شيخ طوسى، اثبات الهداة، ج 7; كشف الغمة، ج 4; الملاحم; منتخب الاثر; نجم الثاقب; سيره علمى اهل بيت((عليهم السلام)).

(بخش پاسخ به سؤالات )

ويژگيهاي آخر الزمان چيست و آيا هم اكنون دوره آخر الزمان است؟
پرسش

ويژگيهاي آخر الزمان چيست و آيا هم اكنون دوره آخر الزمان است؟

پاسخ

هر پديده اجتماعي و انقلابي داراي علائم و نشانه هايي است كه بواسطه آنها مي توان از قرب الوقوع بودن آن پديده يا انقلاب يا بعيد الوقوع بودن آن باخبر شد.

علائم ظهور و قيام امام زمان (عج) نيز چند دسته اند:

1. علائم حتمي نظير نداي آسماني مبني بر اعلام و شروع قيام آن بزرگوار.

2. علائم غير حتمي نظير:

_ كم ارج شدن ارزشها.

_ پيروي از نابخردان.

_ رخت بربستن عفت عمومي.

_ زن سالاري.

_ وقوع حوادث جانكاه و كمر شكن.

_ پاسخ اختلافات با خونريزي.

_.و غيره...

لازم به يادآوريست روايات علائم ظهور متأسفانه مصون از تحريف نمانده بويژه توسط حكومتهاي استبدادي كه از ظهور دادگستر جهان در هر در اين زمينه به خلاصه از كتاب دادگستر جهان نوشته علامة اميني توجه فرماييد.

براي ظهور حضرت صاحب الامر "عجل الله تعالي فرجه" علائم بسياري در كتب حديث ثبت شده است ليكن اگر ما بخواهيم در يك يك آنها بحث كنيم سخن طولاني مي گردد و بدون جهت اوقات چندين جلسه اشغال مي شود. اما چند نكته را لازم است اجمالاً تذكر دهيم:

1. مدرك بعضي از علائم، خبر واحديست كه اشخاص مجهول الحال يا غير موثق در طريق آن واقع شده و مفيد يقين نيستند.

2. احاديث اهل بيت علائم ظهور را بدو قسم تقسيم نموده اند:

يكي از آنها حتمي است كه به هيچ قيد و شرطي مشروط نيست و قبل از ظهور بايد واقع شود. قسم دوم را غير حتمي معرفي نموده اند و آن عبارتست از حوادثي كه بطور مطلق و حتم از علائم الظهور نيست بلكه مشروط بشرطي است كه اگر آن شرط تحقق يابد مشروط

نيز متحقق مي شود و اگر شرط مفقود گردد مشروط نيز تحقق نمي يابد و مصلحت بوده كه بطور اجمال از علائم الظهور شمرده شود.

3. علائم ظهور چيزهايي هستند كه تا واقع نشود حضرت صاحب الامر ظاهر نمي گردد و حدوث هر يك از آنها دليل است كه ايام فرج تا اندازه اي نزديك شده اما دلالتي ندارد كه بعد از حدوث آن علامت و بلافاصله، حضرت صاحب الامر ظهور مي نمايد.

ولي در مورد بعضي از آنها تصريح شده است كه مقارن ظهور آن حضرت واقع مي شود.

4. بعضي از علائم الظهور بطور اعجاز و خارق العاده واقع مي شوند تا صحت ادعاي مهدي موعود را تأييد كنند و فوق العادگي اوضاع را بجهانيان اعلام دارند. حكم اين علائم، با ساير معجزات يكسان است، و به صرف اينكه با جريان عادي سازگار نيست نبايد مردود شناخته شود.

5. يك نوع از علائم الظهور در كتابها ديده مي شود كه وقوع آنها عادتاً محال به نظر مي رسد مانند اينكه گفته شده: در وقت ظهور مهدي خورشيد از مغرب طلوع مي كند و خورشيد در نيمة ماه رمضان و ماه در آخر همان ماه مي گيرد.

بر دانشمندان پوشيده نيست كه لازمة وقوع اينگونه حوادث اينست كه نظم عالم بر هم بخورد و حركت منظومه شمسي تغيير يابد.

اما بايد بدانيد كه مدرك اينگونه علائم، اخبار آحادي بيش نيست كه مفيد يقين نيستند و اگر كسي درسند آنها خدشه كرد مي تواند آنها را مجعول خلفاي بني اميه و بني عباس و عمال آنها بداند.

زيرا در آن اوقات افرادي بعنوان مهدي بر عليه دستگاه حاكمة وقت قيام و نهضت مي نمودند و بدان وسيله عده اي را بر دور خويش جمع مي كردند. خلفاي

وقت چون مي ديدند اصل احاديث مهدي قابل انكار نيست لذاحيلة ديگري انديشيدند تا بدان وسيله مردم را منصرف سازند و كار نهضت علويين را مختل نمايند. بدان منظور علائم محال را جعل كردند تا مردم در انتظار آن علائم بنشينند و دعوت علويين را اجابت نكنند، اما اگر احاديث صحيح بود مانعي ندارد اينگونه علائم بطور اعجاز تحقق يابند تا فوق العادگي اوضاع را بجهانيان اعلام كنند و اسباب پيشرفت دولت حق را فراهم سازند.

براي اطلاع بيشتر به كتابهاي ذيل مراجعه فرماييد:

1. مهدي موعود(عج) _ شهيد دستغيب

2. دادگستر جهان _ اميني

روزگار جهاني _ كامل سليمان.

الف چند مورد از علائم ظهور امام زمان (عج را بيان نماييد. ب چگونگي وفات امام زمان عج را بيان فرماييد.
پرسش

الف چند مورد از علائم ظهور امام زمان (عج را بيان نماييد. ب چگونگي وفات امام زمان عج را بيان فرماييد.

پاسخ

الف نشانه هاي مهم ظهور عبارتند از:

1) فراگير شدن ظلم و فساد:

اولين نشانه اي كه با مشاهدة آن مي توان نزديك شدن هر انقلابي از جمله اين انقلاب بزرگ را، پيش بيني كرد، گسترش ظلم و جور و فساد و تجاوز به حقوق ديگران و انواع مفاسد اعتقادي و انحرافات اخلاقي است كه خود عامل توسعه فساد در جامعه مي باشد. در روايتي از امام صادق 7) اشاره به ده ها نوع از اين مفاسد كه قسمتي از آن جنبه اعتقادي و سياسي و بخشي جنبه اخلاقي دارد، شده است اين مفاسد را مي توان به سه گروه تقسيم كرد: گروه اول مفاسد مربوط به مسايل حقوقي و حكومت ها مانند گسترش ستم پيروزي حاميان باطل عدم آزادي بيان و عمل تا آنجا كه افراد باايمان گاهي تنها در دل مي توانند از ظلم و ظالم ابراز تنفر كنند. همچنين صرف ثروت ها در طريق جنگ ها و مسابقات تسليحاتي ويرانگر و...

گروه دوم مفاسد مربوط به مسايل اخلاقي مانند گسترش تملق و چاپلوسي و... گروه سوم مفاسدي كه جنبه عقيدتي دارد مانند تحميل خواسته هاي هوس آلود خويش بر قرآن و تفسير به رأي و جهت گيري هاي شخصي و مادي در مسايل مذهبي و...

2) دجال مرد پرتزوير و حيله گر:

هنگامي كه سخن از دجال به ميان مي آيد معمولاً طبق يك سابقه ذهني عاميانه فقط ذهن متوجه شخص معين يك چشمي مي شود كه با جثه و مركبي افسانه اي با برنامه اي مخصوص قبل از انقلاب حضرت

مهدي 7) ظهور خواهد كرد. ولي با دقت در ريشه لغوي دجال و منابع حديثي استفاده مي شود كه دجال منحصر به يك فرد نيست بلكه عنوان كلي براي افراد پرتزوير و حيله گر و فريب كار مي باشد كه براي كشيدن توده هاي مردم به دنبال خود از هر وسيله اي استفاده مي كنند و بر سر هر انقلاب سازنده اي ظاهر مي شوند و... 3) ظهور سفياني

گرچه از بعضي روايات برمي آيد كه «سفياني شخص معيني از آل ابوسفيان و فرزندان اوست ولي از برخي روايات ديگر استفاده مي شود كه سفياني منحصر به يك فرد نبوده بلكه اشاره به صفات و برنامه هاي مشخصي است كه در طول تاريخ افراد زيادي مظهر آن بوده اند.

از جمله در روايتي از امام علي بن الحسين 7) نقل شده كه فرمودند: «امر السفياني حتم من الله و لايكون قائم الاّ بسفياني ظهور سفياني از مسايل حتمي و مسلم است و در برابر هر قيام كننده اي يك سفياني وجود دارد.»(116) 4) نداي آسماني

از نشانه هاي مهم قبل از ظهور نداي آسماني به همه مردم جهان است كه اهل هر زباني آن را به زبان خود مي شنوند.

از محمد بن مسلم منقول است كه گفت «منادي از آسمان نام قائم را ندا مي كند به گونه اي كه هر كس در شرق و غرب جهان باشد آن را مي شنود. در اثر آن صدا، خفته بيدار مي شود، ايستاده مي نشيند و نشسته به پا مي خيزد و آن صداي جبرئيل روح الامين است »(117)

ب چگونگي رحلت حضرت مهدي (عج :

در اين زمينه اختلافاتي در روايت وجود دارد. در برخي از روايات آمده كه آن حضرت مدتي حكومت خواهند

كرد و سپس وفات مي كنند و مسلمانان بر ايشان نماز مي گزارند.(118) از بعضي از روايات استفاده مي شود كه مرگ آن حضرت طبيعي نخواهد بود و به دست جنايتكاران با مشخصاتي كه براي آنان در روايات ذكر شده به شهادت مي رسد.(119) و در برخي نقل ها اين چنين آمده است كه

«... پس از ظهور امام مهدي عج و گذشتن هفتاد سال از حكومت عادلانه و پربركت او و سرشار ساختن زمين و زمان از عدل و داد، پايان زندگي سراسر افتخار ايشان به سر مي رسد و زني تبه كار از «بني تميم كه مانند مردان مو بر چهره دارد، روزي به هنگام عبور آن حضرت از كوچه با انداختن تخته سنگي از پشت بام ايشان را به شهادت مي رساند.»(120)

در اين زمينه مطالعه كتاب هاي «مكيال المكارم ، سيد محمدتقي موسوي اصفهاني در دو جلد و «عصر ظهور»، علي كوراني «امام مهدي از ولادت تا ظهور» سيد محمدكاظم قزويني و «نويد امن و امان آيت الله صافي گلپايگاني و «دادگستر جهان از آيت الله اميني را پيشنهاد مي كنيم

پاورقي:

-116 آيت الله مكارم شيرازي (حفظه الله)، مهدي انقلابي بزرگ ص 207-178. -117 علي كوراني عصر ظهور، ص 279-278.

-118 علامه مجلسي بحارالانوار، ج 52، ص 383.

-119 جمعي از نويسندگان مجله حوزه چشم به راه مهدي انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ص 357 (نويسنده تحقيق ابوالقاسم يعقوبي نگاهي به تولد و زندگي امام زمان 7).

-120 شيخ علي حائري يزدي الزام الناصب جلد (2)، مؤسسه الاعلمي چاپ پنجم ص 146، به نقل از كتاب امام مهدي از ولادت

تا ظهور، سيد محمدكاظم قزويني ترجمه و تحقيق علي كرمي و سيد محمد حسيني ص 785.

در كتاب مهدي موعود كه ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار است مطالبي را در خصوص علائم ظهور حضرت مهدي مطالعه كرده ام اما از آنجا كه كار كارشناسي بر روي روايات از نظر صحت و سقم و همچنين جمع بندي آنها از عهده اكثر خوانندگان نشريه شما خارج است لذا خواهشمندم در يك ج
پرسش

در كتاب مهدي موعود كه ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار است مطالبي را در خصوص علائم ظهور حضرت مهدي مطالعه كرده ام اما از آنجا كه كار كارشناسي بر روي روايات از نظر صحت و سقم و همچنين جمع بندي آنها از عهده اكثر خوانندگان نشريه شما خارج است لذا خواهشمندم در يك جمع بندي كلي بفرماييد كه اولا علائم حتمي پيش از ظهور حضرت كدامند و آيا از اين علائم موردي به وقوع پيوسته است ؟ثانيا علائم غير حتمي پيش از ظهور كدامند؟ثالثا لغزشگاهها و موارد امتحانهاي بزرگي كه پيش از ظهور براي شيعيان پيش مي آيد چيست؟

پاسخ

همان طور كه در پرسش اشاره شده براي ظهور منجي عالم روحي لتراب مقدمه فداه نشانه هاي بسياري در احاديث ذكر شده است، نشانه هايي كه به يك تقسيم مي توان آنها را به حتمي و غير حتمي تقسيم كرد. بعضي از نشانه هاي حتمي تا حدودي قابل پيش بيني است مانند گسترش ظلم و جور و فساد و تجاوز به حقوق ديگران و انواع مفاسد و انحرافات اجتماعي و اخلاقي كه به يقين يكي از عوامل مؤثر در آن رستخيز عظيم انساني است و در بعضي از احاديث به بسياري از جزئيات اين پيش بيني اشاره يا تصريح شده است.(1) اما بعضي از اين نشانه ها پيشگويي هايي اعجاز آميز است كه جز با تكيه بر احاديث نمي توان به آن دست يافت و از آنجا كه اين علامت ها بسيار است در اينجا فهرستي از هر دو گونه علامت را ذكر مي كنيم:

علامت هاي حتمي:

بعضي از بزرگان علامت هاي حتمي را تا ده مورد ذكر

كرده اند:

1 - خروج دجال؛ وي كسي با سمبل كساني است كه ادعاي الوهيت كرده، خونريزي و فتنه انگيزي به راه مي اندازد.

2 - صيحه و نداي آسماني كه اخبار و احاديث فراواني دلالت بر حتمي بودن آن مي نمايد.

3 - خروج سفياني از وادي بي آب و علفي كه بين دو شهر مكه و شام قرار دارد كه بر پنج شهر مسلط شده، و قتل و غارت و تجاوزات بي شمار خواهد كرد.

4 _ فرو رفتن لشكر سفياني در مسير مكه و مدينه در محلي به نام بيداء، كه تا سيصد هزار نفر تعداد فروروندگان شماره شده است.

5 - قتل نفس زكيه كه بين ركن و مقام شهيد خواهد شد.

6 - خروج سيد حسني، جواني خوش صورت و از ياران حضرت كه از طرف ديلم و قزوين خروج خواهد نمود.

7 - كسوف آفتاب در نيمه ماه رمضان و خسوف قمر در پايان آن ماه.

8 - علاماتي كه در ماه رجب ظاهر مي شود و سه نداي گوناگون رخ مي نمايد.

9 - ظاهر شدن كف دستي كه در آسمان طلوع مي نمايد و در روايت ديگر صورت و سينه و كف دستي در نزد چشمه خورشيد ظاهر مي شود.

10 - اختلاف بني عباس و انقراض دولت ايشان و انقراض آنها پيش از قيام حضرت به وسيله لشكرياني كه از سمت خراسان خواهد آمد.(2)

تا اينجا روشن شد كه علامت ها دو گونه اند: علامت هاي حتمي كه متصل به ظهور هستند و علامت هايي كه متصل نيستند. آنچه متصل نيست شماره 10 مي باشد و موردي است كه تا كنون به وقوع پيوسته است. بعضي از نشانه

ها تا رسيدن اصل فرج و ظهور حضرت فاصله چنداني نخواهد داشت مثلاً فاصله قتل نفس زكيه و قيام حضرت بيش از پانزده شب نخواهد بود البته فاصله پاره اي از علايم حتمي با ظهور از 15 روز بيشتر است اما چندان زياد نيست حدود چند ماه، چنان كه از برخي احاديث فهميده مي شود.(3)

علامت هاي غير حتمي

اين علامت ها بسيارند كه فهرست وار به بعضي از آنها كه اشاره كرده اند مي پردازيم.(4)

1 - ظاهر شدن شصت نفر مدعي دروغين نبوت 2 - ظاهر شدن 12 نفر از سادات كه مدعي امامت شوند، 3 - بستن جسر بغداد به محله كرخ كه از بغداد نو به جانب بغداد كهنه باشد، 4 - قبرستان ها را مسجد قرار دادن 5 - خراب شدن بغداد، 6 - خراب شدن ديوار مسجد كوفه 7 - جاري شدن نهر از شط فرات در كوچه هاي كوفه. 8 - آباد شدن شهر كوفه بعد از خراب شدن. 9 - پر آب شدن درياي نجف. 10 - جاري شدن غري از فرات به غري (نجف اشرف) و آن آب از نجف اشرف داخل دريا شود. و بر روي آن نهر آسيا ساخته مي شود بعضي اين علامت را از علامت هاي حتمي شمرده اند،(5) 11 - بنا شدن قبري حمرا (ظاهراً مراد از آن طلاي هر يك از مشاهد مشرفه است.) 12 - ظاهر شدن ستاره دنباله دار در نزديكي ستاره جدي 13 - ظاهر شدن قحطي شديد، اين را نيز بعضي از علايم حتمي شمرده اند(6) 14 - وقوع زلزله و طاعون شديد. 15 - آمدن ملخ در وقت و غير

وقت. (16) - خراب شدن بصره به دست سيدي ملقب به صاحب زنج 17 - وقوع كشت و كشتار بسيار در بين مردم 18 - مزين نمودن قرآن ها به زينت هاي طلا و لاجورد و مانند آن و بلند ساختن مناره هاي مسجد (19). مقارنه نمودن ستارگان با يكديگر. (20). خراب شدن مسجد براثا (21). منهدم شدن كعبه و حمل نمودن حجر الاسود به سوي كوفه.

گفته اند بسياري از اين علامت ها به وقوع پيوسته است(7) اما اينكه چرا اينگونه علامت ها را غير حتمي شمرده اند شايد به اين اعتبار باشد كه از زمان بيان اين علامت ها احتمال وقوع و عدم وقوع آن مي رفته اما نسبت به ما كه مي دانيم اين امور واقع شده است غير حتمي بودن بي معنا است.

امتحان ها

خداوند سبحان پيش از ظهور مردم را امتحان خواهد نمود كه به بعضي از آن موارد اشاره مي كنيم.

1 - امتحان سنگين: كفر و گمراهي وگم كردن راه حق و به وسيله قرآن كه از دو ناحيه پياده مي شود زمامداران و قراء و دانشمندان آنها، فرمان روايان حقوق آنها را پامال كرده و قرآن را تابع هواهاي نفساني خود قرار داده و قراء را به گمراهي مي كشانند و راه سلامت ماندن از اين خطر كفّ نفس و بردباري در مقابل تضييع حقوق و كناره گيري از مراكز فتنه است(8).

2 - امام صادق(عج) فرمودند: پيش از قيام قائم نشانه هايي است جهت آزمايش از جانب خداوند نسبت به بندگان مؤمنش. عرض كردم آن نشانه ها چيست؟ فرمودند: آن گفتار خداوند عزوجل است كه فرموده هر آيينه بيازماييم شما مؤمنان را:

- به مقداري و چيزي از ترس از پادشاهان بني فلان در پايان

زمامداريشان.

- و گرسنگي به خاطر بالا بودن قيمت ها

- و كاستن از مالها و فساد تجارتها

- و جانها(يعني) مرگ سريع

- و محصولات(يعني) كم شدن كشاورزي و كمبود بركت محصولات

و بشارت ده صابران را در اين وقت به خروج قائم عليه السلام(9) ... معلوم مي شود كه تنها راه ايستادگي و دين داري صبر پيشه كردن است.

3 - با مراجعه به روايت پيامبر كه حذيفه آن را نقل كرده 72 مورد نام برده شده كه همه آن ها به نوعي يا امتحان است يا راه خروج عاقلانه از آزمايش. (10) البته بعضي از اين موارد در امتحان هاي قبلي نيز اشاره شده است.

نتيجه

اينها گزارش گونه اي بود از نشانه هاي حتمي و غير حتمي و موارد آزمايش و اميدواريم كه شيعيان با عقل و درايت اين راه را پيموده و از گزند حوادث محفوظ باشند و تحت عنايات ولي عصر روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء پيروز و سربلند از اين امتحانات به در آيند.

پي نوشت ها:

1. بحار الانوار ج 52، ص 256 - 260. براي بررسي بيشتر علامت ها و توجيه علمي آن به تاريخ غيبت كبري محمد صدر ص (549 - 558) رجوع كنيد.

2. طبرسي نوري، سيد اسماعيل، كفاية الموحدين، علميه اسلاميه، ج 3، ص 400 - 405 و شيخ عباس قمي، منتهي الامال زندگي چهارده معصوم، فصل هفتم در علامات ظهور، بي جا، بي تا، ص 1135 - 1130.

3. حكيمي، محمد رضا، خورشيد مغرب، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، زمستان 1360 ه_ . ش، ص 128. و ر. ك. تاريخ غيبت كبري، ص 559-624.

4. ر.ك. كفاية الموحدين، ص 408 - 415.

5. كفاية الموحدين، ص 410.

6. كفاية الموحدين، ص 412.

7. براي آگاهي بيشتر

به كفاية الموحدين، ص 405 - 415 رجوع كنيد.

8. خادمي شيرازي، محمد، نشانه هاي ظهور حضرت بقية الله، چاپ اول 1371، ص 67.

9. همان ص 17 - 18.

10. ر.ك: همان، ص 52 - 57 به نقل از نوائب الدهور ص 291 و همين طور تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ترجمه افتخارزاده حسين، ص 413-449.

نشانه هاي آخر الزمان را بنويسيد؟
پرسش

نشانه هاي آخر الزمان را بنويسيد؟

پاسخ

آخر الزمان دو اصطلاح دارد:

1. از زمان پيامبر اكرم(ص) به بعد، آخرالزمان ناميده مي شود و به پيامبر نيز پيامبر آخرالزمان مي گويند.

2. طليعه ي برپايي قيامت و پايان يافتن دوره ي زندگي انسان در عالم مادي و مردن همه ي انسانها و برپايي قيامت پس از گذشت دوره آخر الزمان، عمر دنيا به پايان خواهد رسيد و همه ي انسانها مرده و آن گاه قيامت برپا مي شود. كه آيات قرآن به آن اشاره دارد: «اذا الشمس كورت، و اذا النجوم انكدرت، و اذا الجبال سيرت...» در روايات براي دوران آخر الزمان علائم و نشانه هايي ذكر شده است و مقصود از اين نشانه ها بيان مطالبي است كه قبل از به آخر رسيدن دنيا، محقق خواهد شد مثلاً خود ظهور امام زمان يكي از علائم است يعني تا حضرت ظهور نكنند دنيا به پايان نمي رسد و قيامت برپا نمي شود.

خروج دجال، آشكار شدن خورشيد در مغرب، نزول عيسي از آسمان، خروج حضرت مهدي و برخي امور ديگر در منابع روايي به ويژه در روايات اهل سنت به عنوان نشانه هاي برپايي قيامت ذكر شده است

علائم و نشانه هاي ظهور كه هر يك نويدي از نزديك شدن ظهور آن حضرت (عج ) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مي كنيم :

1- خروج سفياني : سفياني مردي از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مي كند و پس از ظهور با امام مي جنگد. امام صادق (ع ) فرمود: ((ما و خاندان ابوسفيان دو خانداني هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمني داريم . ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان

تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص ) مبارزه كرد و معاويه با علي (ع ) و يزيد با حسين بن علي (ع ) به مخالفت برخاستند و سفياني نيز با قائم (عج ) خواهد جنگيد, (بحارالانوار, ج 52, ص 182).

2- خسف در بيداء: خسف ; يعني , فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفياني در زمين است . علي (ع ) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما, مهدي (عج ) سفياني خروج مي كند. سپاه وي به سوي مدينه حركت مي كند و چون به سرزمين بيداء مي رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مي برد, (ينابيع الموده , قندوزي , چاپ بصيرتي , ص 427).

3- خروج يماني : سرداري است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

امام صادق (ع ) فرمود: قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني دعوت به حق و هدايت نمي كند, (كتاب الغيبه , نعماني , ص 252). ظاهرا" خراساني نيز دعوت به حق مي كند.

4- قتل نفس زكيه : نفس زكيه ; يعني , انسان پاك . امام باقر(ع ) فرمود: ((بين ظهور مهدي (عج ) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست )), (الارشاد, ج 2, ص 374).

5- صيحه آسماني : ظاهرا" صدايي است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مي شود.

امام باقر(ع ) فرمود: ((ندا كننده اي از آسمان نام قائم را دا مي

كند پس هركه در شرق و غرب است آن را مي شنود, (كتاب الغيبه , نعماني , ص 252).

نشانه هاي ديگري نيز وجود دارد كه براي مطالعه آن ر.ك :

1- ظهور نور, علي سعادت پرور, نشر تشيع

2- علائم ظهور امام زمان (عج ), محمد حسين همداني , انتشارات صحفي

3- نشانه هاي ظهور, سادات مدني , نشر منير

4- از ولادت تا ظهور, كاظم قزويني , ترجمه : فريدوني , نشر آفاق

5- از ولادت تا ظهور, كربي , انتشارات الهادي

6- مقاله بررسي نشانه هاي ظهور, اسماعيل اسماعيلي

در مورد علائم و نشانه هاي ظهور امام زمان(عج) توضيحاتي بفرمائيد.
پرسش

در مورد علائم و نشانه هاي ظهور امام زمان(عج) توضيحاتي بفرمائيد.

پاسخ

مدت زمان پاك شدن جهان از فساد معلوم نيست اما وقايع دوران ظهور را مي توان ترسيم نمود.

ترسيم تفصيلي عصر ظهور امكان پذير نيست اما به صورت فشرده به سيماي كلي آن اشاره مي كنيم:

روايات حاكي از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدي(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگي هاي منطقه اي و جهاني از مكه آغاز مي گردد. آنگاه در سطح جهان نبردي سخت ميان غربي ها و تركان و يا هواداران آنها به وجود مي آيد تا جايي كه منجر به جنگجهاني مي گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدي(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايراني آن حضرت مدتي قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگي طولاني مي شوند كه سرانجام در آن پيروز مي گردند. اندك زماني پيش ازظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراساني، رهبر سياسي و شعيب بن صالح رهبر نظامي ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبري اين دو تن نقش مهمي را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.

اما ياران يمني وي، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسي كه در حجاز به وجود مي آيد همكاري مي نمايد.

از جمله نشانه هاي ظهور حادثه اي است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مي دهد. در اين هنگام نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداي آسماني است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مي شود پس از اين نداي آسماني حضرتمهدي(عج) به

طور سري با برخي از ياران خود ارتباط برقرار مي نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتي سخن بسيار به ميان آمده و نام وي زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاي مي گيرد.

دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مي كوشند تا وي را يافته و از ميان بردارند ازاين رو سپاهي وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمي كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مي اندازند آن حضرت با برخي از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيامخويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكي آغاز مي كند و پس از درگيري بر مكه تسلط مي يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدي(عج) پيام خود را به زبان هاي مختلف به تمام جهان ابلاغ مي كند و ملل دنيا را به ياري خويش دعوت كرده، اعلاممي دارد كه در مكه باقي خواهد ماند تا معجزه اي كه جد گرامي اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفياني به زمين است كه براي درهم شكستن حركت آن حضرت راهي مكه مي شوند به وقوع بپيوندد.

آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندي هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مي شود و پس از نبردي با نيروهاي دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازي دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مي يابد. وي پساز پيروزي بر حجاز راهي جنوب ايران مي شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاي مردم آن سامان به رهبري خراساني

و شعيب بن صالح برمي خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمي يكديگر با قواي دشمن در بصره به پيكار مي پردازند كه سرانجام به پيروزي بزرگ و آشكاري دستمي يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلي آنجا را پاكسازي مي كند و با درگيري با بقاياي نيروهاي سفياني و گروه هاي متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مي رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مي دهد و بدين سان يمن، حجاز،ايران، عراق و كشورهاي خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايي آن حضرت درمي آيد. بعد از آن جنگ هايي با تركان و يهوديان صورت مي پذيرد كه در هر دو پيروزي از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحي از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مي كنند ولي ناگاهحضرت عيسي مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مي دهد. فرود آمدن حضرت عيسي(ع) براي جهان علامت و نشانه اي است كه موجب شادي مسلمانان و ملت هاي مسيحي خواهد گرديد.

به نظر مي رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدي(ع) و غربي ها وساطت نموده و قرارداد صلحي به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مي شود. اما غربي ها بعد از دو سال پيمان صلح را مي شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهاني با نزديك به يك ميليون سرباز بهسرزمين شام و فلسطين يورش مي آورند. نيروهاي اسلام روياروي آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدي(عج) اعلام داشته و پشت سر وي در قدس نماز مي گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مي شوند. سپس غرب توسط امام فتح مي گردد. پس ازفتح و

اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدي(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مي گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اي كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاكمي سپارد.

پس از اين فتوحات حضرت مهدي(عج) براي تحقق بخشيدن به اهداف الهي در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مي كند و براي تعالي بخشيدن و شكوفايي زندگي مادي و تحقق توانگري و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطحآگاهي ديني و دنيايي مردم مي كوشد.

به نظر ميرسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافي بهره گيري از پيشرفت علوم و حالت رفاهي باشد كه در زمان امام(عج) جامعه بشري به آن دست مي يابد. دجال از روش هاي پيشرفته چشم بندي، براي فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشترپيروان او را تشكيل مي دهند استفاده مي كند. ازاين رو در جهان موجي از فتنه و آشوب به وجود مي آورد كه فريبكاري هاي او را باور مي كنند اما حضرت مهدي(عج) نيرنگ هاي وي را آشكار ساخته و به زندگي او و هوادارانش خاتمه مي بخشد.

اين دورنمايي كلي از حركت و انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) بود، (براي آگاهي بيشتر ر.ك: عصر ظهور، علي كوراني، ترجمه عباس جلالي، انتشارات سازمان تبليغاتاسلامي).

اما علائم و نشانه هاي ظهور كه هر يك نويدي از نزديك شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مي كنيم:

1- خروج سفياني: سفياني مردي از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مي كند و پس از ظهور با امام مي جنگد.

امام صادق(ع) فرمود:

«ما و خاندان ابوسفيان دو خانداني هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمني داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با علي(ع) و يزيد با حسين بن علي(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانينيز با قائم(عج) خواهد جنگيد، (بحارالانوار، ج 52، ص 182).

2- خسف در بيداء: خسف ؛ يعني، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفياني در زمين است.

علي(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدي(عج) سفياني خروج مي كند. سپاه وي به سوي مدينه حركت مي كند و چون به سرزمين بيداء مي رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مي برد، (ينابيع الموده، قندوزي، چاپ بصيرتي، ص427).

3- خروج يماني: سرداري است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

امام صادق(ع) فرمود: قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني دعوت به حق و هدايت نمي كند، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

ظاهرا خراساني نيز دعوت به حق مي كند.

4- قتل نفس زكيه: نفس زكيه؛ يعني، انسان پاك.

امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدي(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

5- صيحه آسماني: ظاهرا صدايي است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مي شود.

امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اي از آسمان نام قائم را ندا مي كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مي شنود، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتي وارد

شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندي نفر بدون وعده پيشين گرد مي آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223). درباره ويژگي هايياران حضرت نيز طبق برخي از روايات خداشناسي، عبادت و بندگي، شجاعت، فرمانبري، ايثار، زهد و ساده زيستي و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.

به بعضي از خصوصيات امام زمان(ع) اشاره مي شود:

1- زمين را پر از عدل و قسط مي كند.

2- همانند جدش پيامبر(ص) با شمشير قيام مي كند (البته شمشير ممكن است جنبه سمبليك داشته باشد).

3- هنگام ظهور چهره جوان خواهند داشت.

4- حكومت جباران و ظالمان از بين برده و امر خدا و دين حق را آشكار مي كند.

5- مردم را به قرآن و سنت رسول خدا و هدايت برمي گردند.

نشانه هاي ديگري نيز وجود دارد كه براي مطالعه آن ر.ك:

1- ظهور ن

امروزه صحبت در باره علائم ظهور حضرت مهدي و پيش بيني هاي آن زياد شده؟ وظيفه ما در مقابل چنين مسائلي چيست. و برخورد ما با افرادي كه چنين پيش بيني هايي را مي كنند چطور است.
پرسش

امروزه صحبت در باره علائم ظهور حضرت مهدي و پيش بيني هاي آن زياد شده؟ وظيفه ما در مقابل چنين مسائلي چيست. و برخورد ما با افرادي كه چنين پيش بيني هايي را مي كنند چطور است.

پاسخ

نسبت به زمان ظهور امام زمان (عج) هيچكس نمي تواند زمان مشخص و معيني رااعلام كند، زيرا غير از خداوند هيچكس نسبت به آن آگاهي ندارد. آنچه كه در برخي از روايات درباره زمان ظهور امام زمان(ع) آمده است، نشانه ها و علايمي است كه بر اساس آنها برخي از علما و صاحب نظران اظهار نظرهايي نسبت به نزديك بودن و يا نزديك نبودن زمان ظهور كرده اند. اما هيچ يك از آنان به طور قطع چنين اظهار نظرهايي را مطرح نكرده اند. از اين رو، نمي توان گفت كه در اين نزديكي ها آيا امام زمان (عج) ظهور خواهد كرد يا خير.

به هر حال نشانه هاي ظهور را مي توان به دو دسته تقسيم كرد: نشانه هاي تغيير ناپذير و تغيير پذير

نشانه هاي تغيير ناپذير را مي توان به نشانه هاي حتمي و غير حتمي تقسيم كرد.

علامت هاي حتمي

نشانه هاي تغيير ناپذير حتمي نشانه هايي هستند كه يا متصل به ظهور هستند با فاصله (15) روز يا چند ماه و يا متصل به ظهور نيستند و بعضي از آنها عبارتند از:

«خروج دجال»، «صيحه و نداي آسماني»، «خروج سفياني از وادي يابس»، «فرورفتن لشكر سفياني در بيداء»، «قتل نفس زكيه بين ركن و مقام»، «خروج سيد حسني از ديلم و قزوين»، «كسوف آفتاب در نيمه ماه رمضان و خسوف ماه در پايان آن»، « سه ندا در ماه رجب»، «خروج يماني از يمن»، «انقراض بني

عباس» «جاري شدن نهري از فرات به غري»، «ظاهر شدن قحطي شديد»(1).

علامت هاي غير حتمي

اين علامت ها گر چه تعداد زيادي از آنها به وقوع پيوسته و از نظر فلسفي حتمي و ضروري تلقي مي شود ولي هنگامي كه از آنها خبر داده مي شده حتميت آن مشخص نشده است از اين رو غير حتمي ناميده شده اند مانند« ظاهر شدن شصت مدعي دروغين نبوت»، «ظاهر شدن 12 نفر از سادات مدعي امامت»، «بستن جسر بغداد»، «مسجد كردن قبرستان ها»، «خراب شدن بغداد»، «خراب شدن ديوار مسجد كوفه»، و...(2)

اين علامت ها تغيير نكرده اند و با آمدن آنها ظهور آقا مسلما محقق خواهد شد اما نشانه هايي وجود دارد كه قابل تغيير مي باشند.

نشانه هاي قابل تغيير

علي بن خنيس از امام صادق(ع) روايت مي كند كه شنيدم مي فرمود: بعضي از علايم و امورات از محتومات است و جمله اي از آن علايم حتمي نخواهد بود يعني احتمال تغيير و تبديل در آن مي رود شايد كه خداوند آن بلاها و فتنه ها رابه فضل و كرم خود از مؤمنين دفع فرمايد و شدايد را بر ايشان آسان نمايد و در ظهور آن بزرگوار تعجيل فرمايد»(3).

تعدادي از علاماتي كه هنوز واقع نشده، و يا محتمل الوقوع است و اعلام به حتميت آن نشده و احتمال تغيير و تبديل در آنچه اراده خداوند به آن تعلّق گرفته مي روند عبارتند از: «ايستادن آفتاب در وسط آسمان از اول زوال تا وقت عصر بدون آنكه حركت كند»، «طلوع نمودن خورشيد از مغرب»، «خروج يماني از يمن»، «خروج خراساني از خراسان»، «خروج مغربي به جانب مصر و مالك شدن مصر و نواحي آن»، «اختلاف بيرقها در شام به سبب خروج سه نفر طالب

سلطنت» «خراب شدن سمت غربي مسجد شام»، وقوع جنگ و جدال در هر بلد از نواحي مغرب تا يكسال كه مردم به دليل اختلاف رايات يكديگر را مي كشند. به ويژه در شام كه صد هزار نفر كشته مي شوند»، «خراب شدن شام از قتل و غارت و اقسام فتنه ها و بلاها»، «فرو رفتن قريه جابيه در زمين در شام»، «خروج زنديقي از شهر قزوين به رياست»، «پايان يافتن سلطنت بسياري از سلاطين در اكثر كشورها»، «خروج عوف سلمي در سرزمين جزيره»، «خروج سمرقندي بعد از عوف سلمي و بر پا شدن فتنه اي عظيم»، «وقوع زلزله اي عظيم در شام قبل از خروج سفياني كه بيش از صد هزار نفر كشته مي دهد»، «ظاهر شدن آتشي تعجب آور و خوف انگيز و ترس آور، به مدت سه يا هفت روز در ميان زمين و آسمان در سمت مشرق زمين»، «ظاهر شدن سرخي شديد كه در اطراف آسمان پهن مي شود گويا همه آسمان را مي گيرد» «كثرت قتل و خونريزي در كوفه از جهت رايات مختلف»، «كشته شدن نفس زكيه است در پشت كوفه با هفتاد نفر از صلحا»(4)، «وقوع جنگ عظيمي در ميان آل مروان و بني عباس در قرقيسا در كنار شط فرات»، «نزول ترك در جزيره و اهل روم در رمله»، «مسخ شدن طايفه اي به صورت ميمون و خوك»، «حركت كردن بيرقهاي سياه از خراسان»، «آمدن باران بي نظير در ماه جمادي الثانيه و رجب» «باريدن تگرگ بسيار بزرگي در روم و جزاير كه مانند آن ديده نشده»، «مطلق العنان شدن عرب در رفت و آمد و عملكرد»، «خروج سلاطين عجم از شان دو

قار»، «طلوع ستاره از مشرق كه مانند ماه درخشنده است»، «زنده شدن مردگان و سر برآوردن از قبرها»، بعضي از اين حوادث مشروط به وجود شرطي است كه اگر شرايط آن محقق شود موجود مي شود و خداوند تعالي داناتر است به آن چيز هايي كه بايد بشود.

نتيجه

علايم بر دو قسم هستند تغيير پذير و تغيير ناپذير: علايم تغيير پذير علايمي است كه به اراده خداوند واقع مي شود و چه بسا به جهت حكم و مصالح و مقتضيات و موانعي واقع نشود يا تغيير داده شود به نحوي كه اصلح به حال بندگان خدا باشد و يا به ادعيه و طاعات بندگان ابتلاء به آن رفع شود. و از طرفي ممكن است به خاطر موانع يا مصالحي فرج به تأخير افتد و در اين باره بعضي از روايات گويا است.(5) و اين مطلب در اصطلاح«بداء» ناميده مي شود و مسائلي مانند افشاي راز به قتل رساندن امام معصوم و مانند آن از اموري است كه تأخير انداز فرج شمرده شده است.(6)

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به

فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين انتظار بايد قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده مي شود از رفتار و كردار او فهميده شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».

با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان(عج) با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد ولو بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين

است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او رامي دانند منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان(عج) را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت، هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران او بيرون هستند. آري:

وصل خورشيد به شب پره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت تاريخي وجود آن حضرت مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند

براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند؟ پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» (شوري، آيه23).

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود با به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت

به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر اين سنخيت بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البرّ و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاي مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خويش را نيابد سعي مي كند عدم دوري محبوب خويش را از طريق ديگري مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفي با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين،

دعاي عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي كند.

7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

8. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايي براي آن حضرت

9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودي آن حضرت در بين منتظران.

10. اميدواري به قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران

11. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).

منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند؛ بنابراين براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرتشان، ما بايد از خود آغاز كنيم و با اراده اي محكم، عزمي راسخ و برنامه اي دقيق به اصلاح افكار و انديشه ها و نيز تغيير و اصلاح رفتار و كردارمان بپردازيم و با آگاهي ازوظايف عملي و گسترش شناخت خود از مباني ديني و معرفتي، در

راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش كنيم. و در يك جمله با اجتناب از معاصي، لغزش ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظايف ديني _ در هر محيطي كه هستيم _ به خودسازي اقدام كنيم و باتوبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلّي نور الهي آماده سازيم. بنابراين گناهان گذشته _ هر چند زياد باشد _ نمي تواند مانع مهمي در راه رشد و كمال و پيوستن به جرگه منتظران و ياوران واقعي امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعي، مي توان سيئات و بدي هاي گذشته را به حسنه و نيكي تبديل كرد و به اصلاح گذشته همت گماشت.

قرآن راجع به حضرت مهدي(ع) و اصحاب ايشان مي فرمايد: «الدين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز را به پا داشته و زكات را [به مستحق [مي بخشند و به معروف امر نموده و از منكر نهيمي كنند (حج، آيه 41).

امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد: «اين آيه براي آل محمد و مهدي(ع) و اصحاب او است».

در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم. در اين رابطه به راه كارهاي زير توجه فرماييد:

1. ارتباط معنوي خود را با خداي متعال تقويت كنيد؛

2. نمازهاي يوميه را در اول وقت و حتي المقدور به جماعت بخوانيد؛

3. سعي كنيد در نماز حضور قلب داشته باشيد و هميشه خود را در محضر خداوند متعال بدانيد؛

4. از هر گونه گناه و معصيتي اجتناب كنيد؛

5. حجاب، متانت و وقار خود

را كاملاً رعايت كنيد؛

6. بدانيد كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه مي شود و مورد بررسي قرار مي گيرد؛

7. اكنون كه در دوران تحصيل علم هستيد، بيشترين توجه خود را به درس و موفقيت تحصيلي داشته باشيد؛

8. با مطالعه كتاب هايي كه درباره امام زمان(ع)، آگاهي و شناخت خود را در اين زمينه تعميق و گسترش بخشيد؛

9. براي اصلاح اوضاع فرهنگي دانشگاه، به تنهايي يا به كمك ديگر دانشجويان متدين و دلسوز و يا به كمك بعضي از تشكل هاي مذهبي دانشگاه، امر به معروف و نهي از منكر كنيد و بدين وسيله جلو بعضي اعمال خلاف را بگيريد. در اين راه نهراسيد و خجالت هم نكشيد؛زيرا خشنودي و رضايت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش هاي ديني و اخلاقي و اجتناب از گناه و خلاف است.

پي نوشت ها:

1. طبرسي نوري، سيد اسماعيل، كفاية الموحدين، علميه اسلاميه، ج 3، ص 400 - 405 و شيخ عباس قمي، منتهي الامال زندگي چهارده معصوم، فصل هفتم در علامات ظهور، بي تا، بي جا، ص 1135 - 1132 و حكيمي محمد رضا، خورشيد مغرب، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي ص 128.

2. كفاية الموحدين، ص 405 - 415 و منتهي الامال ص 1135 - 1136.

3. كفاية، الموحدين، ج 3، ص 422.

4. ظاهراً اين نفس زكيه غير از آن نفس زكيه اي است كه در علامات حتمي ذكر شده و بين ركن و مقام شهيد مي شود.

5. ترجمه بحار الانوار، مهدي موعود، علامه مجلسي، ترجمه علي دواني، دار الكتب الاسلاميه ص 863 - 865.

6. همان

1- علائم ظهور امام زمان (عليه السلام)
اشاره

2- اعتقاد به مهدوديت وامام زمان (عليه السلام)

3- شخصيت سيد حسني

4- جزيره خضراء (مكان زندگي امام زمان (عليه السلام) )

وانطباق آن بامثلث برمودا .

پرسش

1- علائم ظهور امام زمان (عليه السلام)

2- اعتقاد به مهدوديت وامام زمان (عليه السلام)

3- شخصيت سيد حسني

4- جزيره خضراء (مكان زندگي امام زمان (عليه السلام) ) وانطباق آن بامثلث برمودا .

پاسخ

1- علائم ظهور امام زمان (عليه السلام):

نشانه هاي ظهور حضرت مهدي _ عليه السلام را _ كه دركتاب حديث روايت شده _ به سه نوع تقسيم مي كنند :

اول : نشانه هايي كه از انحرافات بوجودآمده كه دركشورهاي اسلامي و غير اسلامي سخن مي گويد , اين علائم , نشانه هايي تيستند كه مقارن ظهور حضرت مهدي باشند , بلكه ممكن ايت دهها سال قبل ازظهور حضرتش بوجود آيند .

دوم : نشانه هايي كه سالياني اندك قبل از ظهور حضرت اتفاق مي افتد ونزديك قيام آن بزرگوارند . اما دليل بر خروج امام ( درهمان سال نمي باشند , بلكه ازانواع پيشگوييهايي از حوادث آينده اند كه درقرنهائي پس از زمان صدور آن احاديث صورت واقع به خود گرفته اند .

سوم : نشانه هايي كه درسال ظهور حضرت مهدي ( يا سال قبل ازظهور رخ مي دهد .

نوع سوم نيز خود به دو گونه تقسيم مي شود :

اول : نشانه هاي غير حتمي : يعني نشانه هايي كه ممكن است واقع شوند ويا واقع نشوند .

نظير : كم رنگ شدن ارزشها , پيروي از نابخردان , رخت بربستن عفت عمومي , زن سالاري , رواج كفر والحاد و بي ديني , ... و بسياري فجايع ديگر كه با عبارات گوناگون در روايات پيشوايان ما ذكر شده است .(1)

دوم : نشانه هاي حتمي : كه قابل شك وترديد نيست وحتما اتفاق خواهد افتاد .

نظير :خروج

سفياني,خروج سيد حسني , نداي آسماني , نزول عيسي مسيح ( واقتداي او به حضرت مهدي ( (2)

لازم به ياد آوري است كه روايات علائم ظهور متاسفانه مصون از تحريق نمانده , به ويژه توسط حكومتهاي استبدادي كه ازظهور دادگستر جهان در هراسند , في المثل دردوران خلفاي بني اميه و بني عباس , افرادي به عنوان مهدي بر عليه دستگاه حاكمه وقت قيام و نهضت مي نمودند وبدان وسيله عده اي را بر دور خويش جمع مي كردند خلفاي وقت چون مي ديدند اصل احاديث مهدي قابل انكار نيست لذا حيله ديگري انديشيدند تا بدان وسيله مردم را منصرف سازند وكار نهضت علويين را مختل نمايند . بدان منظور علائم محال را جعل كردند تا مردم در انتظار آن علائم بنشينند و دعوت علويين را اجابت نكنند .(3)

2- اعتقاد به مهدويت وامام زمان (

مسئله مهدوديت دراسلام _ وبالاخص درتشيع _ يك فلسفه بزرگ است , اعتقاد به ظهور منجي است , نه درشعاع زندگي يك قوم ويك ملت ويا يك منطقه ويا يك نژاد , بلكه درشعاع زندگي بشريت . مربوط به اين نيست كه يك منجي بيايد ومثلاً شيعه را يا ايران را يا آسيا رال يا مسلمانان جهان را نجات دهد , مربوط به اين است كه يك منجي و مصلح ظهور كند وتمام اوضاع زندگي بشر را درعالم دگرگون كند ودرجهت صلاح وسعادت بشر تغيير بدهد.

مولا علي _ عليه السلام _ با اشاره به ظهور مهدي موعود (چنين مي فرمايند :

"حتي تقوم الحرب بكم علي ساق باديا نواجذها , مملوئه اخلافها , حلوا رضاعها , علقها عاقبتها , الاوفي غد ,

وسياتي غد بمالا تعرفون _ ياخذ الوالي من غير ها عمالها علي مساوي اعمالها وتخرج له الارض اما ليذكبدها وتلقي اليه سلما مقاليدها فيريكم كيف عدل السيره ويحيي ميت الكتاب والسنه ." (4)

جنگ قدعلم خواهد بود كه درحالي كه دندانهاي خود رانشان مي دهد . پستانهايش پراست و آماده است . شروع كار شيرين است وعاقبت آن تلخ . همانا فردا _ و فردا چيزي ظاهر خواهد كرد كه او را نمي شناسيد وانتظارش را نداريد _ آن حاكم انقلابي هر يك ا زعمال حكومتهاي قبلي را به سزاي خويش خواهد رسانيد , زمين پاره هاي جگر خود را ازمعادن وخيرات وبركات براي او بيرون خواهد آورد وكليدهاي خودرا با تمكين به او تسليم خواهد كرد , آن وقت به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعي چيست , وكتاب خدا وسنت پيامبر را احياء خواهد كرد .

علي _ عليه السلام _ نيزاازيك آينده عبوس وخشمناك و جنگهاي وحشت زا ياد مي كند ولي علي در پايان اين شب سيه يك سفيدي ميموني را نويد مي دهد . قرآن كريم هم مي فرمايد :

" ولقدكتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون" (5) ما ازپيش اطلاع داده ايم كه وارث اصلي زمين , بندگان صالح و شايسته ماخواهد بود ( براي هميشه زمين دراختيار ارباب شهوت وغضب وبندگان جاه ومقام واسيران هواي نفس نخواهد بود .)

واين فلسفه بزرگ مهدوديت است , درعين اينكه پيش بيني يك سلسله تكانهاي شديد ونابسامانيها وكشتارها و عدالتي هاست . پيش بيني يك آينده سعادت بخش و پيروزي كامل عقل بر جهل , توحيد بر شرك ,ايمان

برشك،

عدالت بر ظلم , سعادت بر شقاوت است لهذا نويد وآرزو ست .

"اللهم انا نرغب اليك في دوله كريمه تغربها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله وتجعلنا فيها من الدعاه الي طاعتك والقاده الي سبيلك وترزقنا بها كرامه الدنيا والاخره" (6)

3- شخصيت سيد حسني :

بنا بروايات ائمه (, سيد حسني مردي از بزرگان شيعيان است كه درايران و ازناحيه (( ديلم وقزوين )) (كوهستاني شمالي قزوين كه يك قسمت آن ديلمان نام دارد) خروج و قيام مي كند . مردي خداجو وبزرگواراست كه ادعاي امامت ومهدويت نمي كند , وكارش بالا مي گيرد وپيروان بسيار پيدا مي كند , واز محل خود تا كوفه را از ظلم و جور و فسق و فجور پاك مي سازد , ومطاع ورئيس است ومانند سلطان عادلي حكومت مي كند , وهنگامي كه با سپاهيان وياران خود در كوفه است به او خبر مي دهند كه امام قائم عليه السلام با ياران و پيروان خود به نواحي كوفه آمده است , سيد حسني با لشكريان خود با امام عليه السلام ملاقا مي كند , اما م صادق ( فرموده اند : كه سيد حسني امام را مي شناسد اما براي آنكه به ياران و پيروان خود امامت و فضايل امام را ثابت كند آشنائي خود را آشكار نمي سازد , واز امام مي خواهد كه دلائل امامت و ماريثي كه از پيامبران نزد اوست ارائه دهد . وامام ( ارائه مي فرمايند و معجزاتي آشكار مي فرمايد , و سيد حسني با امام بيعت مي كند و پيروان او نيز با امام بيعت مي كنند , بجز گروهي حϙȘϠچهار

هزار نفر كه نمي پذيرند وبه امام ( نسبت سحر وجادوگري مي دهند , واماŠ( پس از سه ورز موعظه ونصيحت , چون نمي پذيرند وايمان نمي آورند ,دستور قتل آنها راصادر مي فرمايند وهمه آنان به فرمان امام كشته مي شوند .(7)

4- جزيره خضراُ وانطباق آن بر مثلث برمودا :

ماجراي جزيره خضرا سابقه اي 700 ساله دارد . براي نخسين بارمردي به نام علي بن فاضل مازنداراني , درسال 699 قمري ادعا كرد كه به جزيره خضرا سفر كرده است وآنجا سرزمين خوش آب و هوا و محل زندگي امام عصر(عج)وفرزندان وياران ايشان است وحكومت واداره اين جزيره نيز به دست فرزندان امام عصر(عج) است ونعمت درآنجا به وفور يافت مي شود وهمگي درآسايش و راحتي به سر مي برند و هيچكس اجازه ورود به محدوده اين جزيره وسرزمين را ندارد , مگر اينكه از محبان ومواليان آن حضرت باشد . واگر دشمني قصد ورود به آنجا را داشته باشد به قدرت خداي متعال دچا رطوفان شده ونابود مي گردد ودور تا دور جزيره را آبهاي سفيد و شيرين فراگرفته است . وي درباره موقعيت جغرافيايي جزيره خضرا وساير مناطقي كه دركنار اين جزيره يا مسير اين جزيره قرار دارند توضيحي نداده است وبه همين علت عده اي با استفاده از آخرين نقطه اي كه ايشان درمسير حركت خود ذكر كرده اند , چنين استنباط كرده اند كه اين جزيره د ردرياي مديترانه قرار دارد وعده اي نيز آنرا دراقيانوس ا طلس پنداشته اند.

البته اين داستان را مرحوم مجلسي د ربحارالانوار ودربابي جداگانه آورده است وتوضيح داده كه من دليل معتبري بر آن نيافتم

.(8)

اما دررابطه با اينكه آيا داستان جزيره خضرا و سفر علي بن فاضل مازنداراني صحت دارد ياخير؟ عده اي از علما آن را تاييد كرده و عده اي نيزپذيرفته اند واحاديث نيز به آن اشاره نكرده است واز نظر سند نيز گفته اند محل اشكال است , زيرا اين فرد يعني علي بن فاضل ناشناخته است وبه علاوه اين داستان مهم را كساني كه هم عصر وي بوده اند نقل كرده اند بنابراين طبق نظر بسياري ازعلما هيچ واقعيتي ندارذ.(9)بنابراين اصل روايت جزيره خضراء محل ترديد جدي است تا چه رسد به انطباق آن بر مثلث برمودا(10)

)رجوع شود به : روضه كافي ص 36-42 .بحارالانوار ج52 ص254

منتهي الامال , زندگي امام دوازدهم ص 106-107 وبسياري كتب ديگر كه علائم وفتن را ذكر كرده اند .

(2)سايت اينترنتي شيعه سرچ

(3)دادگسترجهان

(4)نهج البلاغه , خطبه 136

(5)انبياء /105

(6)از فقرات دعاي افتتاح

(7)منتهي الامال, زندگي امام دوازدهم ص104-103

بحارالانوار 53 ص 15-16 , كفايه الموحدين ,ج 2ص 842-843

(8)بحارالانوار , محمد باقر مجلسي ,ج 52 ص 159 باب 24

(9)براي اطلاع بيشتر ر.ك: جزيره خضرا افسانه يا واقعيت , سيد جعفر مرتضي عاملي , ترجمه محمد سپهري , جزيره خضراافسانه ياواقعيت , محمدتقي شوشتري وابراهيم اميني .جزيره خضرا وتحقيقي پيرامون مثلث برمودا , ناجي نجار, ترجمه وتحقيق علي اكبر مهدي پور .

درطول سالهاي گذشته وقايعي درمثلث برمودا اتفاق مي افتد كه داستان جزيره خضرارا دوباره تجديد مي كند . اين مثلث درغرب اقيانوس اطلس و بين جزاير برمودا , پورتوريكه و شبه جزيره فلوريدا قراردارد وطي سالهاي گذشته وقايعي عجيب درآن اتفاق مي افتد ومسافراني كه از آن عبور مي كنند دچار حادثه مي شوند,

برخي ازآنها درآخرين تماس هاي خود با مراكز راديويي مشاهدات خود را نقل مي كنند وخبر از جزيره اي كه تاكنون آنرا مشاهده نكرده اند مي دهند واذعان مي كنند اطراف اين جزيره را آب هاي سفيد و شيرين فرا گرفته است .

(10)برسش و پاسخ ها , دفتر دوم - نهادنمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها

1-برخي از علائم ظهور امام زمان را بنويسيد ؟
پرسش

1-برخي از علائم ظهور امام زمان را بنويسيد ؟

پاسخ

و اما علائم ظهور به سه دسته تقسيم مي شود :

1- نشانه هاي عمومي شامل انحرافات كشورهاي اسلامي و ساير كشورها در موازين ديني و فطري و اين علائم مقارن ظهور نيست , بلكه از سالها قبل از ظهور واقع ميشوند چنانكه آلان بوضوح در جاي جاي اين دنياي آشفته مي بينيم .

2- نشانه هاي كه ساليان اندك قبل ازظهور اتفاق مي افتد و دليل نزديك بودن امر ظهور است .

3- نشانه هايي كه مربوط به سال ظهور است از اين دسته سوم بعضي غير حتمي است و بعضي قطعي قطعي .

امام محمد باقر عليه السلام » مي فرمايند : پيشاپيش اين امر , گرفتن ماه پنج روز مانده به آخر ماه و گرفتن خورشيد در نيمه ماه اتفاق مي افتد و اين در ماه مبارك رمضان واقع مي شود در چنين حالتي است كه محاسبات ستاره شناسان از بين مي رود .

« غيبت نعماني , ص 272 »

امام صادق فرمودند : ندا از آسمان از مسائل قطعي است . سفياني حتمي است . فروبرده شدن ( عده اي جنايتكار ) در« بيدا» قطعي است . يماني حتمي است . كشته شدن نفس زكيه قطعي است .

« عنيبت نعماني ,ص 257-252 »

3- مولف كتاب نوائب الدهر علائم ظهور , مرحوم سيد حسن مير جهاني « ره » حدود پانصد مورد از علائم و حوادث قبل از ظهور را بطور مستند نقل ميفرمايند :

1- اختلاف بسيار در روي زمين .

2- خروج سفياني كه مردي است از نسل يزيدبن معاويه و مرد پليدي است.

3- وقو ع زلزله

در بغداد.

4- كشف حجاب و بي عفتي در زنها و شريك شدن زنها در تجارت و تمكين نكردن از شوهرانشان.

5- تعطيل شدن مساجد تا چهل شبانه روز.

6- واقع شدن فتنه درميان شرقيها و غربيها.

7- خراب شدن ري.

8- ظهور فتنه شديد در سال پيش از ظهور .

9- زياد شدن مرض صرع و ديوانگي در اثر شدت فتنه و پريشاني.

10 - ضايع كردن نمازها و پيروي كردن از شهوات و كم شدن امانتداري در مردم.

11-كم شدن كارهاي خير و كم شدن علماء حقيقي.

12- رشوه گرفتن قضات درحكم و ندانسته حكم كردن ايشان.

13- تدريس علوم باطله برخلاف دين و دستور قرآن كريم.

14- كينه علماء دين در دل گرفتن و سرزنش و بدگوئي آنان و كشتن و خوار كردن سادات .

15- قرآن را با ساز و آواز خواندن.

16- سخت شدن دلها و خشك شدن اشك چشم و بي اعتنائي به نصايح و پندها.

17- امر به معروف و نهي ازمنكر كننده را سرزنش و ملامت كنند و او را در اين كار نهي مي نمايند.

18- در هر سال بدعتها و شر زياد شود غيبت كردن به نظر مردم شايسته باشد .

19 - مختصري از مالشان را در طاعت پروردگار مصرف مي كنند و بيشتر آنرا مصرف غير طاعت پروردگار مي نمايند

20 - قبور ائمه «عليهم السلام » را با گلوله خراب كنند.

21- طلاق و جدائي زياد شود

22- دين به دنيا فروخته شود و تعارفات دروغي دربين مردم فراوان گردد. (2)

در پايان متذكر ميشوم كه همه ما موظفيم كه زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي عج» باشيم وآن كه گناه درجامعه كم شود امر به معروف و نهي از منكر

از اهم واجبات است و رشد فكري و فرهنگي ارتقاء پيدا كند. و تا زمانيكه مردم رشد فكر ي نداشتند و قابليت پذيرش حكومت حضرت حجت نداشته باشند حضرت « عليه السلام » ظهور نخواهد كرد . و اميد است انقلاب اسلامي ايران مقدمه اي بر حكومت عدل قائم آل محمد « صلي الله عليه واله » باشد و خود را آماده پذيراي اين مهمان عزيز كند و شب و روز يادش و ذكرش و دعايش وِرد زبانمان باشد و براي اطلاعات بيشتر به كتاب مهدي موعود عليه السلام » ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار علامه مجلسي است و مترجم دانشمند و محقق معاصر آقاي علي دواني «دامت بركاته» با زحمت فراوان برشته تحقيق و تحرير آوردند و كتاب جامع و كاملي است و هر اطلاعي از امام مهدي ( عج) كه مورد نياز باشد در اين كتاب مسطور است.

ازجمله علائم آن حضرت داشتن علامتي است در پشت مثل علامتي كه پيامبر در پشت مبارك شانه ها داشتند و نيز اينكه فقط زره رسولخدا صلي الله عليه واله » بر قامت حضرت مهدي « عج» راست و درست مي آيد و اينكه حضرت عيسي«عليه السلام » از آسمان به زمين مي آيد و به آن حضرت اقتدا ميكند

آري روزگاري در پيش خواهد بود معجزه اندر معجزه ؛ ايمان از پي ايمان ؛ اسرار و عجائب بي حد و شمار ولي همه واقعي واقعي . امام خميني « ره» در تفسير { والعصر ان الانسان لفي خسر } مي فرمايد : عصر انسان كامل امام زمان « عليه السلام» است. يعني: عصاره تمام موجودات

آنهم به كاملترين وجه. بنابراين عصري خواهد آمد كه اصلا قابل تصور براي اغلب مردم نيست, مگر كسانيكه اهل دقت و جوياي حقيقت هستند . اي كاش كه ما بتوانيم مشمول دعاهاي خير و بركات آنحضرت باشيم .

منابع :

1-امام مهدي از ولادت تا ظهور , سيد محمد كاظم قزويني

2-خصائص مهدي , نوشته محمد راجي

3- پادشه خوبان , سيد عباس مرادي

4- معرفت امام عصر , سيدمحمد بني هاشمي

5-منتهي آلامال ,

1- آيا علائم حتميه ظهور، مشمول « بداء » واقع مي شوند ؟
پرسش

1- آيا علائم حتميه ظهور، مشمول « بداء » واقع مي شوند ؟

پاسخ

«بداء» عبارت است از اظهار چيزي خفي با توجه به علل و عوامل، مثل اينكه حكم مي كنيم در ساعات آينده هوا آفتابي خواهد بود , سپس ابري مي شود و مقصود از گفتار « بداء» اينست كه، مُقَدِرات همگي مقتضي هستند نه علت تامه و فقط خواست و اداره خدا علت تامه است .

«بداء» ويژه امور تكويني است و مانند « نسخ» در امور تشريعي مي باشد و مربوط به لوح محو و اثبات نزد خدا است و تماما به علم مطلق الهي باز مي گردد و براي خدا از آغاز معلوم مي باشد.

مقدرات بعضي امور براي بندگان معلوم و بعضي نا معلومند. و اين علم به نسبت آگاهي و اخبار رسولان محكم و عالمان راسخ ( ائمه) مي باشد. پس آنچه به عنوان علايم حتميه ذكر شده است خبر از وقايعي است كه اراده و خواست خدا بر بقاء و ثبات آنها تعلق گرفته است.

« بداء» تغيير در مشيت خدا نيست ، بلكه همان سير و روند مقدرات است به خواست خدا باز مي گردد . آنچه وعده ثابت داده شده تغييري ندارد ؛ مثل اينكه خداوند فرمود : { غلبت الروم } و خبر از فتح مسلمانان در جنگ با سپاه روم داد.

همينطور آنچه را كه به عنوان علايم حتيمه ظهور از طريق احاديث معتبر معرفي كرده اند ،حتما واقع خواهد شد.{ ان الله لايخلف الميعاد }

حكم« بداء» نزد خدا معلوم است و نزد خلق مخفي است. زيرا ؛ علم و فعل مخلوقات نيز مقدر اند ؛ و جميع

مقدرات تابع علم و مشيت الهي هستند .

علائم ظهور امام زمان (عج ) كدامند و چگونه مي توان آن حضرت را از مدعيان دروغين تشخيص داد؟
پرسش

علائم ظهور امام زمان (عج ) كدامند و چگونه مي توان آن حضرت را از مدعيان دروغين تشخيص داد؟

پاسخ

بخش اول: احاديثي كه علائم ظهور حضرت مهدي(عج) را بيان مي كنند به نوبه خود بسيارند. بخشي از آنها بهسندهاي مختلف از ناحيه پيامبر(ص) و بخشي ديگر هم از سوي امامان(ع) نقل شده اند. اهل سنت و تشيع به برخياز آنها در جاي خود اشاره كرده اند. اما آنچه كه مهم است و بايد به آن توجه نمود، علائم ظهور و نوع آن علائماست.

به نظر مي رسد در برخي كتب ميان علائم ظهور قيامت و علائم ظهور امام خلط صورت گرفته و يكسان انگاشتهشده اند و حال آن كه ميان اين دو تفاوت هست. از باب نمونه در حديثي عبارت «اشراط الساعة» به كار رفته، ولي ازعلائم ظهور مهدي(عج) تلقي شده است، (منتخب الاثر، ص 432) به همين جهت مي بينيم پديده طلوع آفتاب ازمغرب كه به نظر شيعه از علائم ظهور مهدي(عج) است در نظر عامه از علائم قيامت شمرده مي شود، (جلالي حسيني،سيد محمد جواد، احاديث المهدي من مسند احمد بن حنبل، چاپ مؤسسه نشر اسلامي، ص 28). در اين كتاب اخير علامات ذيل حتمي شمردهشده است: خروج دجال، نداء آسماني، خروج سفياني، فرو رفتن ارتش سفياني در سرزمين بيداء، قتل نفس زكيه وعلامات ذيل هم غيرحتمي محسوب شده است: طلوع آفتاب از مغرب، خروج يماني از يمن و خروج آتش از مشرق وباقي ماندن آن تا سه روز يا 7 روز، (همان).

به هر حال آنچه كه مهم است توجه به علائم ظهور و نوع آنهاست. بخشي از اينها به وقوع پيوسته است از جملهآنها: انقطاع ملك بني عباس، انهدام كعبه به

دست قرامطة به سال 337 ه، ظهور ستاره دنباله دار و خراب شدن بصره،(همان، ص 29) و بخشي از آنها به آينده موكول شده است از اين رو مي گوييم: در احاديث اسلامي به يك سلسلهعلامت ها اشاره شده كه برخي نشانه هاي كلي اند و بعضي نشانه هاي جزئي كه بيشتر شكل يك پيشگويي اعجازآميز رادارد. در اينجا به سه نشانه بزرگ از هر دو قسمت اشاره مي كنيم:

الف) فراگير شدن ظلم و فساد؛ اين موضوع در بسياري از روايات اسلامي تحت عنوان «كما ملئت ظلما و جورا؛همانگونه كه جهان از ظلم و ستم پر شده باشد» آمده است.

مفاسد و مظالم فوق را به سه گروه مي توان تقسيم كرد:

1- مسائل حقوقي و حكومت ها مانند: گسترش ستم، پيروزي حاميان باطل، عدم آزادي بيان و عمل براي مؤمنين،توسعه رشوه خواري، صرف سرمايه هاي عظيم در مصارف بيهوده، پيشي گرفتن هزينه هاي جنگي بر هزينه هايعمراني و...

2- مسائل اخلاقي مانند: گسترش تملق، چشم هم چشمي ها، تن دادن مردان به كارهاي پست، گسترشسرگرمي هاي ناسالم، رياكاري، پارتي بازي و ارزيابي شخصيت افراد به حجم ثروت و...

3- مسائل ديني و مذهبي مانند: تفسير به رأي، جهت گيري هاي شخصي در مسائل مذهبي، ازدحام افراد آلوده درمساجد، اهميت فوق العاده به تزئين آنها، خالي شدن آنها از محتوا، كوچك شمردن نماز. البته ذكر اين نكته ضرورياست كه لزومي ندارد اين مفاسد در تمام نقاط جهان آشكار گردد بلكه معيار چهره نوعي مردم است. خواه در شرق يادر غرب.

ب ) ظهور دجال پرتزوير و حيله گر و سفياني تخريب گر: درباره هر دو روايات زيادي در كتب حديث نقل شدهاست. به عنوان نمونه درباره دجال در حديثي از پيامبر(ص) مي خوانيم: «هر پيامبري بعد از نوح قوم خود را از

فتنهدجال برحذر داشت من نيز شما را برحذر مي دارم»

درباره سفياني هم در حديثي از امام علي بن الحسين(ع) مي خوانيم: «ظهور سفياني از مسائل حتمي و مسلم است ودر برابر هر قيام كننده اي يك سفياني وجود دارد».

تذكر اين نكته مهم است كه ميان علمائ اختلاف است در اين كه مفاد اين روايات آيا ناظر به شخص معين است ياناظر به عنوان حكمي و توصيفي است كه با برنامه هاي معين افرادي مظهر آن خواهند بود، (مهدي انقلابي بزرگ، مكارمشيرازي).

بخش دوم: براي تشخيص حضرت مهدي(عج) از مدعيان دروغين مي توان به نكات ذيل اشاره كرد:

1- پيامبران و امامان(ع) عموما براي معرفي خود نياز به معجزه داشته اند. چنان كه آن حضرت نيازي بدان پيدا كندحتما اقدام به عمل معجزه خواهد نمود. گرچه احاديث رسيده صريحا در اين موضوع مطلبي بيان نداشته است. البتهتذكر نكته اي لازم است و آن اين كه، گرچه در نظر شيعه نص و تصريح از ناحيه پيامبر(ص) از لوازم شناخت امام مطرحاست اما اگر ادعاي امامت از جانب كسي به همراه اظهار معجزه صورت بگيرد، اين مسأله به نوبه خود مي تواند دليل وقرينه بر امامت آن شخص تلقي گردد.

2- نشانه هاي قبل از قيام مي تواند براي معرفي آن حضرت كافي باشد و نيازي به معرف ديگري مانند - معجزهخاصي - نباشد. آن علامت ها عبارتند از: رويدادهاي آسماني مانند: خسوف و كسوف در غير وقت طبيعي، صيحهآسماني، اعلان آسماني در ظهور و حوادث اجتماعي مانند: ظهور دجال و خروج سفياني، فرو بردن زمين ارتشسفياني را در بياني ميان مكه و مدينه، كشته شدن نفس زكيه در مسجد الحرام ميان ركن و مقام.

به هر حال اين علامت ها در مجموع مي تواند دليل

بر تشخيص امام زمان(عج) بوده باشد يعني كسي كه پس از اينعلائم به صورت آشكار در مسجدالحرام به عنوان قائم آل محمد(ص)، مردم را به سوي فرد دعوت كند جز مهديموعود(عج) كسي ديگر نمي تواند باشد. زيرا غير از او هر كس باشد رسوا خواهد شد.

در همين زمينه حديثي از امام صادق(ع) در كتاب اصول كافي (ج1، ص 340، ح 20) اين چنين آمده است: «امامصادق(ع) فرمود: براي صاحب اين امر دو غيبت است در يكي از آنها به سوي خانواده اش باز مي گردد و در ديگريگفته خواهد شد به هلاكت رسيده است. در كدام بيابان رفته است؟ گفتم: اگر چنين پيش آمدي شد چه كنيم؟ فرمود:اگر كسي آن را ادعا كرد از او سؤالاتي كنيد (اگر در ادعا راست باشد) جواب خواهد داد».

افزون بر آن آنچه كه در كتاب اصول كافي، ج 2 ،ص 15 عنوان ذيل هم آمده: آنچه ادعاي امامت راستگو را ازدروغگو معلوم مي كند، سخن ما را تأكيد مي كند.

ر.ك: كشف المراد، ص 370 - الهيات، جعفر سبحاني، ج 4، ص 26).

گفته مي شود كه در آخر الزمان مردم و بطور كلي جهان به فساد كشيده شده و همه جا از ظلم و جور پر خواهدشد و در آن حال خواهد بود كه امام عصر (عج)ظهور خواهند كرد حال اين سئوال مطرح است كه اگر سرانجام و بطور طبيعي به چنين فساد وظلمي جهان را فرا خواهد گرفت پس چرا
پرسش

گفته مي شود كه در آخر الزمان مردم و بطور كلي جهان به فساد كشيده شده و همه جا از ظلم و جور پر خواهدشد و در آن حال خواهد بود كه امام عصر (عج)ظهور خواهند كرد حال اين سئوال مطرح است كه اگر سرانجام و بطور طبيعي به چنين فساد وظلمي جهان را فرا خواهد گرفت پس چرا بايد به سمت اصلاح خود و جامعه حركت كنيم و موكد در اسلام توصيه شده است كه خود و جامعه تان را به اصلاح در آوريد .آيا عدم حركت ما به سمت اصلاح و

در نتيجه به فساد كشيده شدن جامعه منجر به تعجيل در ظهور نمي گردد؟

پاسخ

فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاي معروف ظهور حضرت مهدي(ع) به شما مي رود و اين نشانه در روايات بسيار به چشم مي خورد و در بعضي روايات به همين عنوان كلي مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفي كه با سندهاي گوناگون نقل شده آمده: «يملا اللّه به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ خداوند به وسيله ظهور مهدي(ع) زمين را پر از عدل و داد مي سازد، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد»، (چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان مجله حوزه، نقل از «سنن ابي داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج 14، ص 264).

يا از حضرت مهدي(ع) نقل شده: «علامة ظهوري كثرة الهرج و المرج و الفتن...؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوبها است»، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).

قبل از آن كه به بررسي اصولي موضوع مطرح شده بپردازيم به نظر مي رسد اشاره به سير تاريخي اين برداشت از موضوع ظهور امام زمان و زمينه هاي آن، به عنوان مقدمه مفيد باشد.

در طول تاريخ غيبت به ويژه در قرون اخير نوعي تفكر آسايش طلبانه در برخي پديد آمده و آنان بهانه اي مي طلبند تا از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند! حال چه بهتر كه اين بهانه رنگ ديني داشته باشد.

از جمله اين موارد آن است كه ما نبايستي با ظلم مبارزه كنيم زيرا ظهور امام زمان به تأخير مي افتد و حتي برخي پنداشته اند كه بايد به ظلم و فساد نيز

كمك كرد و در گسترش آن كوشيد تا اسباب ظهور بيشتر فراهم شود؟!

اين تفكر ناشي از عدم شناخت مسئوليت و نشناختن دين الهي و برداشت غلط از موضوع ظهور است.

اولاً اين تعبير كه «جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است» يك بيان و تعبير كنايي است كه نشانگر شدت ظلم و فراگيري آن است و بدين معنا نيست كه همه ي انسان ها در آن زمان ظالم و فاسدند. مانند اين تعبير كه مي گوييم «فلان كار، با هزار مشكل مواجه است» كنايه از اين كه مشكلات متعددي فراروي تحقق آن عمل است.

در آن دوران، انسان هاي صالح نيز وجود دارند كه قرآن كريم به آنان وعده داده است كه وارث حكومت زمين خواهند شد( نور، آيه 55.) و مگر كساني جز همين انسان هاي خودساخته و صالح، ياوران حضرت مهدي(عج) خواهند بود؟ و اساسا زمينه و بستر پذيرش قيام و انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) به ستوه آمدن توده هاي مردم از ظلم و فساد و تباهي است. بر اين اساس مي توان گفت ظلم و جور مورد نظر در روايات، به صورت عمده، متوجه به حكومت ها و طبقه ي حاكم كه قدرت و ثروت را در دست دارند، مي باشد.

ثانيا رواياتي كه دلالت بر پر شدن جهان از ظلم و ستم دارد، در حقيقت خبر از وضعيت و شرايط جهان در آن دوران مي دهد. اخبار از يك واقعيتي است، كه رخ خواهد داد نه اين كه وظيفه شرعي ما را بيان كند، به اين معنا كه ما موظفيم چنين شرايطي را ايجاد كنيم و كمك كنيم جهان پر از ظلم و

فساد شود. اخبار اين روايات از وضعيت جهان، منافاتي با مسؤوليت هاي فردي و اجتماعي ما در جهت اصلاح فرد و جامعه ندارد. وظيفه انسان، حركت در مسير كمال است كه جز در پرتو عمل به وظايف و اصلاح خود و جامعه ميسر نخواهد بود و وعده آمدن مهدي موعود نيز در راستاي همين سير به سوي كمال و اصلاح فرد و جامعه است.

مهدي موعود مي آيد تا بستر را براي اين حركت و سير كمالي مهياتر كند. او مي آيد تا انسان ها، فارغ از ظلم ستمگران و فساد افسادگران، مسير كمال و اصلاح خود و معرفت حضرت حق و رسيدن به سعادت را بپيمايند.

ثالثا به طور كلي، هيچ گاه يك آموزه ي دين نمي تواند نافي و تعطيل كننده ساير اركان و اساس دين باشد. اگر به فرض به چنين موردي برخورديم، خود دليل بر بطلان آن و عدم استناد آن آموزه به دين خواهد بود.

به عنوان مثال يكي از اركان دين، توحيد است، معنا ندارد كه آموزه اي از دين، شرك را تأييد و به آن دستور دهد.

با توجه به اصل فوق، رواياتي كه صرفا اخبار از يك امر تكويني است يعني خبر از شرايط و اوضاع جهان قبل از ظهور مي دهد، نمي تواند مؤيد و مروج فساد و ظلم باشد.

اساسا روح دين و تمام آموزه هاي دين، براي برچيدن فساد و تباهي و رساندن انسان به اوج كمال است. دين براي اصلاح فرد و جامعه آمده است. بنابراين چنين برداشتي از روايات فوق برداشتي كاملاً نادرست و منافي با حقيقت دين و ارسال رسل است.

علائم ظهور در عصر كنوني بر اساس آيات و روايات چه مي باشد ؟ضمنا اگر كتاب خاصي است معرفي نماييد.
پرسش

علائم ظهور در عصر كنوني بر اساس آيات و روايات چه مي باشد ؟ضمنا اگر كتاب

خاصي است معرفي نماييد.

پاسخ(قسمت اول)

نشانه هاي ظهور را مي توان به دو دسته تقسيم كرد: نشانه هاي تغيير ناپذير و تغيير پذير

نشانه هاي تغيير ناپذير را مي توان به نشانه هاي حتمي و غير حتمي تقسيم كرد.

علامت هاي حتمي

نشانه هاي تغيير ناپذير حتمي نشانه هايي هستند كه يا متصل به ظهور هستند با فاصله (15) روز يا چند ماه و يا متصل به ظهور نيستند و بعضي از آنها عبارتند از:

«خروج دجال»، «صيحه و نداي آسماني»، «خروج سفياني از وادي يابس»، «فرورفتن لشكر سفياني در بيداء»، «قتل نفس زكيه بين ركن و مقام»، «خروج سيد حسني از ديلم و قزوين»، «كسوف آفتاب در نيمه ماه رمضان و خسوف ماه در پايان آن»، « سه ندا در ماه رجب»، «خروج يماني از يمن»، «انقراض بني عباس» «جاري شدن نهري از فرات به غري»، «ظاهر شدن قحطي شديد»(1).

علامت هاي غير حتمي

اين علامت ها گر چه تعداد زيادي از آنها به وقوع پيوسته و از نظر فلسفي حتمي و ضروري تلقي مي شود ولي هنگامي كه از آنها خبر داده مي شده حتميت آن مشخص نشده است از اين رو غير حتمي ناميده شده اند مانند «ظاهر شدن شصت مدعي دروغين نبوت»، «ظاهر شدن 12 نفر از سادات مدعي امامت»، «بستن جسر بغداد»، «مسجد كردن قبرستان ها»، «خراب شدن بغداد»، «خراب شدن ديوار مسجد كوفه»، و...(2)

اين علامت ها تغيير نكرده اند و با آمدن آنها ظهور آقا مسلم محقق خواهدشد اما نشانه هايي وجود دارد كه قابل تغيير مي باشند.

نشانه هاي قابل تغيير

علي بن خُنيس از امام صادق(ع) روايت مي كند كه شنيدم مي فرمود: بعضي از علايم و امورات از محتومات است و جمله اي از آن علايم حتمي نخواهد بود يعني

احتمال تغيير و تبديل در آن مي رود شايد كه خداوند آن بلاها و فتنه ها رابه فضل و كرم خود از مؤمنين دفع فرمايد و شدايد را بر ايشان آسان نمايد و در ظهور آن بزرگوار تعجيل فرمايد»(3).

تعدادي از علاماتي كه هنوز واقع نشده، و يا محتمل الوقوع است و اعلام به حتميت آن نشده و احتمال تغيير و تبديل در آنچه اراده خداوند به آن تعلّق گرفته مي روند عبارتند از: «ايستادن آفتاب در وسط آسمان از اول زوال تا وقت عصر بدون آنكه حركت كند»، «طلوع نمودن خورشيد از مغرب»، «خروج يماني از يمن»، «خروج خراساني از خراسان»، «خروج مغربي به جانب مصر و مالك شدن مصر و نواحي آن»، «اختلاف بيرقها در شام به سبب خروج سه نفر طالب سلطنت» «خراب شدن سمت غربي مسجد شام»، وقوع جنگ و جدال در هر بلد از نواحي مغرب تا يكسال كه مردم به دليل اختلاف رايات يكديگر را مي كشند. به ويژه در شام كه صد هزار نفر كشته مي شوند»، «خراب شدن شام از راه قتل و غارت و اقسام فتنه ها و بلاها»، «فرو رفتن قريه جابيه در زمين در شام»، «خروج زنديقي از شهر قزوين به رياست»، «پايان يافتن سلطنت بسياري از سلاطين در اكثر كشورها»، «خروج عوف سلمي در سرزمين جزيره»، «خروج سمرقندي بعد از عوف سلمي و بر پا شدن فتنه اي عظيم»، «وقوع زلزله اي عظيم در شام قبل از خروج سفياني كه بيش از صد هزار نفر كشته مي دهد»، «ظاهر شدن آتشي تعجب آور و خوف انگيز و ترس آور، به مدت سه يا هفت روز در ميان زمين و آسمان در

سمت مشرق زمين»، «ظاهر شدن سرخي شديد كه در اطراف آسمان پهن مي شود گويا همه آسمان را مي گيرد» «كثرت قتل و خونريزي در كوفه از جهت رايات مختلف»، «كشته شدن نفس زكيه است در پشت كوفه با هفتاد نفر از صلحا»(4)، «وقوع جنگ عظيمي در ميان آل مروان و بني عباس در قرقيسا در كنار شط فرات»، «نزول ترك در جزيره و اهل روم در رمله»، «مسخ شدن طايفه اي به صورت ميمون و خوك»، «حركت كردن بيرقهاي سياه از خراسان»، «آمدن باران بي نظير در ماه جمادي الثانيه و رجب» «باريدن تگرگ بسيار بزرگي در روم و جزاير كه مانند آن ديده نشده»، «مطلق العنان شدن عرب در رفت و آمد و عملكرد»، «خروج سلاطين عجم از شان دو قار»، «طلوع ستاره از مشرق كه مانند ماه درخشنده است»، «زنده شدن مردگان و سر برآوردن از قبرها»، بعضي از اين حوادث مشروط به وجود شرطي است كه اگر شرايط آن محقق شود موجود مي شود و خداوند تعالي داناتر است به آن چيز هايي كه بايد بشود.

نتيجه

علايم بر دو قسم هستند تغيير پذير و تغيير ناپذير: علايم تغيير پذير علايمي است كه به اراده خداوند واقع مي شود و چه بسا به جهت حكم و مصالح و مقتضيات و موانعي واقع نشود يا تغيير داده شود به نحوي كه اصلح به حال بندگان خدا باشد و يا به ادعيه و طاعات بندگان ابتلاء به آن رفع شود. و از طرفي ممكن است به خاطر موانع يا مصالحي فرج به تأخير افتد و در اين باره بعضي از روايات گويا است.(5) و اين مطلب در اصطلاح«بداء»

ناميده مي شود و مسائلي مانند افشاي راز به قتل رساندن امام معصوم و مانند آن از اموري است كه تأخير انداز فرج شمرده شده است.(6)

توضيح بيشتر

روايات حاكي از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدي(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگي هاي منطقه اي و جهاني از مكه آغاز مي گردد. آنگاه در سطح جهان نبردي سخت ميان غربي ها و تركان(7) و يا هواداران آنها به وجود مي آيد تا جايي كه منجر به جنگ جهاني مي گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدي(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايراني آن حضرت مدتي قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگي طولاني مي شوند كه سرانجام در آن پيروز مي گردند. اندك زماني پيش از ظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراساني، رهبر سياسي و شعيب بن صالح رهبر نظامي ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبري اين دو تن نقش مهمي را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.

اما ياران يمني وي، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسي كه در حجاز به وجود مي آيد همكاري مي نمايد.

از جمله نشانه هاي ظهور حادثه اي است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مي دهد. در اين هنگام نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداي آسماني است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مي شود پس از اين نداي آسماني حضرت مهدي(عج) به طور سري با برخي از ياران خود ارتباط برقرار مي نمايد. درباره آن بزرگوار در

سراسر گيتي سخن بسيار به ميان آمده و نام وي زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاي مي گيرد.

دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مي كوشند تا وي را يافته و از ميان بردارند ازاين رو سپاهي وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمي كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مي اندازند آن حضرت با برخي از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكي آغاز مي كند و پس از درگيري بر مكه تسلط مي يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدي(عج) پيام خود را به زبان هاي مختلف به تمام جهان ابلاغ مي كند و ملل دنيا را به ياري خويش دعوت كرده، اعلام مي دارد كه در مكه باقي خواهد ماند تا معجزه اي كه جد گرامي اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفياني به زمين است كه براي درهم شكستن حركت آن حضرت راهي مكه مي شوند(8).

آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندي هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مي شود و پس از نبردي با نيروهاي دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازي دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مي يابد. وي پس از پيروزي بر حجاز راهي جنوب ايران مي شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاي مردم آن سامان به رهبري خراساني و شعيب بن صالح برمي خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمي يكديگر

با قواي دشمن در بصره به پيكار مي پردازند كه سرانجام به پيروزي بزرگ و آشكاري دست مي يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلي آنجا را پاكسازي مي كند و با درگيري با بقاياي نيروهاي سفياني و گروه هاي متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مي رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مي دهد و بدين سان يمن، حجاز،ايران، عراق و كشورهاي خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايي آن حضرت درمي آيد. بعد از آن جنگ هايي با تركان و يهوديان صورت مي پذيرد كه در هر دو پيروزي از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحي از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مي كنند ولي ناگاه حضرت عيسي مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مي دهد. فرود آمدن حضرت عيسي(ع) براي جهان علامت و نشانه اي است كه موجب شادي مسلمانان و ملت هاي مسيحي خواهد گرديد.

به نظر مي رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدي(ع) و غربي ها وساطت نموده و قرارداد صلحي به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مي شود. اما غربي ها بعد از دو سال پيمان صلح را مي شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهاني با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مي آورند. نيروهاي اسلام روياروي آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدي(عج) اعلام داشته و پشت سر وي در قدس نماز مي گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مي شوند. سپس غرب توسط امام فتح مي گردد. پس ازفتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و

حضرت مهدي(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مي گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اي كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مي سپارد.

پس از اين فتوحات حضرت مهدي(عج) براي تحقق بخشيدن به اهداف الهي در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مي كند و براي تعالي بخشيدن و شكوفايي زندگي مادي و تحقق توانگري و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهي ديني و دنيايي مردم مي كوشد.

يكي ديگر از علائم مهم ظهور پيدا شدن افرادي به نام دجال و سفياني است.

الف) دجال از ريشه دجل به معناي دروغگو است و بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده مي شود دجال فردي است كه در آخرالزمان و پيش از قيام مهدي(ع) خروج مي كند و انسان غير عادي است و با انجام كارهاي شگفت انگيز جمع زياي از مردم را مي فريبد و سرانجام به دست حضرت عيسي(ع) در منطقه شام به هلاكت مي رسد. و اينكه آيا دجال شخص واحد با آن ويژگيها مي باشد يا يك تفكر و جريان الحادي است در اين مورد احتمالات مختلف و متعدد وجود دارد.

1- دجال نام شخص معيني نيست بلكه هر كسي كه با ادعاي پوچ و بي اساس و حيله گري سعي در فريب مردم داشته باشد دجال است و از احاديث نيز اين نكته قابل استفاده است. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «لاتقوم الساعه حتي يخرج المهدي من ولدي و لا يخرج المهدي حتي يخرج ستون كذابا كلهم يقول انا نبي؛ قيامت بر پا نمي شود تا وقتي كه مهدي(ع) ازفرزندانم ظهور كند و

مهدي(ع) قيام نمي كند تا وقتي كه شصت دروغگو خروج كند كه همگي ادعاي پيامبري مي كنند» (بحارالانوار، جلد 52، ص 209)

و در روايتي ديگر از پيامبر نقل شده است كه:(پيش از خروج دجال بيش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد) (كنزل العمال، جلد 14، ص 200)

با توجه به اين روايات مي توان گفت كه دجال ها متعدد و متنوع است و دجال واقعي همان كه در روايت از آن شخص معيني قصد شده است و دجال هاي ديگر كه افراد شياد و حيله گري كه در پديده هاي اجتماعي با ظاهر شدن سعي در فريب مردم دارند.

2- دجال كنايه از كفر جهاني و فرهنگ مادي است كه بر همه جهان سيطره دارد ؛ كشورهاي مبتكري كه از لحاظ قدرت مادي و صنعتي قوي هستند و مسلمانان را به نوع مي فريبند و مرعوب خويش مي سازند تا آن جا كه مسلمانان خود را در برابر آنها خود باخته تلقي مي كنندكشورهاي مبتكر خصوصا استكبار جهاني با سيطره صنعتي و پيشرفت خود همه جاي عالم سر مي كشد و سعي در فريب مردم دارند.

ب ) سفياني از شخصيت هاي بنام در انقلاب حضرت مهدي(ع) است و از دشمنان سرسخت آن حضرت به شمار مي رود و بنابه تصريح روايات خروج سفياني از وعده هاي حتمي خداوند است امام زين العابدين مي فرمايد: «امر قائم از سوي خداوندحتمي است و امر سفياني نيز از جانب خداوند قطعي مي باشد و قائم ظهور نمي كند مگر پس از مرگ سفياني» (بحارالانوار، 53، 182، نقل از كتاب عصر ظهور علي كوراني، ص 115)

بين دانشمندان اسلامي اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفياني به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است چراكه وي از تبار ابوسفيان

بشمار مي آيد. (همان كتاب، ص 116) و طبق روايات، فرهنگ و گرايش سياسي سفياني غربي است.سفياني در حاليكه رهبري گروهي را به عهده دارد مانند شخص نصراني صليب بر گردن دارد و از سرزمين روميان روي مي آورد. (غيبت طوسي، ص 278، نقل از كتاب عصر ظهور، ص 118)

خلاصه اين كه روايات سفياني از تبار ابوسفيان است و از كينه توزترين فرد نسبت به اهل بيت(ع) مي باشد با پرچم سرخ كه نشانه خون آشامي او است قبل از ظهور امام(عج) خارج مي شود و جنبش او بسيار خشن و در سه مرحله انجام مي گيرد.

مرحله تثبيت سلطه كه شش ماه طول مي كشد مرحله دوم جنبش سفياني كه هجوم به عراق و حجاز مي باشد، و مرحله سوم جنبش آن دفاع در برابر تحرك سپاه حضرت مهدي(ع) جهات حفظ متصرفات خود از سرزمين شام و اسرائيل و قدس و... و خروج او از آغاز تا انجام15 ماه به طول مي انجامد.

در كنار اين دو علامت از چند علامت ديگر نيز نام برده شده است:

1- خسف در بيداء: خسف ؛ يعني، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفياني در زمين است.

علي(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدي(عج) سفياني خروج مي كند. سپاه وي به سوي مدينه حركت مي كند و چون به سرزمين بيداء مي رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مي برد، (ينابيع الموده، قندوزي، چاپ بصيرتي، ص427).

2- خروج يماني: سرداري است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

امام صادق(ع) فرمود: قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و يك روز خواهد

بود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني دعوت به حق و هدايت نمي كند، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

پاسخ(قسمت دوم)

ظاهرا خراساني نيز دعوت به حق مي كند.

3- قتل نفس زكيه: نفس زكيه؛ يعني، انسان پاك.

امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدي(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

4- صيحه آسماني: ظاهرا صدايي است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مي شود.

امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اي از آسمان نام قائم را ندا مي كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مي شنود، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتي وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندي نفر بدون وعده پيشين گرد مي آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223).

درباره ويژگي هاي ياران حضرت نيز طبق برخي از روايات، خداشناسي، عبادت و بندگي، شجاعت، فرمانبري، ايثار، زهد و ساده زيستي و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.

5- از مهمترين علائم ظهور فراگير شدن ظلم و جور در جهان است: اين نشانه در روايات بسيار به چشم مي خورد و در بعضي روايات به همين عنوان كلي مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفي كه با سندهاي گوناگون نقل شده آمده: يملا اللّه به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا ؛ خداوند به وسيله ظهور مهدي(ع) زمين را پر از عدل و داد مي سازد،پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد{M»، («سنن ابي داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج14، ص 264).

يا

از حضرت مهدي(ع) نقل شده: علامة ظهوري كثرة الهرج و المرج و الفتن... ؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها وآشوبها است{M»، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).

زياد شدن اين فسادها در ميان مردم، در واقع نوعي از فراگير شدن ظلم و جور روي زمين است. البته فساد و گناه كم و بيش در ميان مردم بوده، مهم فراگير شدن آن است به گونه اي كه بدي ها بر خوبي ها، ضدارزشها بر ارزش ها غلبه مي يابد. شهيد مطهري، روايتي را از شيخ صدوق مي آورد. اين امر (قيام مهدي(ع)) تحقق نمي پذيرد مگر اينكه هر يك از شقي و سعيد به نهايت كار خود برسد. پس سخن در اين است كه گروه سعداء و گروه اشقيا هر كدام به نهايت كار خود برسند. سخن در اين نيست كه سعيدي در كار نباشد و فقط اشقياء به منتها درجه شقاوت برسند، (قيام و انقلاب مهدي، شهيد استاد مطهري، ص 57 و 58).

و گسترش ظلم و فساد و فراگير شدن آن بدين معنا نيست كه صالحي و ظلم ستيزي وجود نخواهد داشت و هم چنين ملازم با اين معنا نيست كه بشر ديگر از ظلم و فساد بر نمي گردد. با توجه به توضيحات فوق و اينكه بشر از هر نحله اي كه باشد دنبال منجي و رسيدن به عدل وآرامش و آسايش است. اين نويد را مي دهد كه جهان بشري با توجه به ظلم و فساد و تبعيض كه دامنگيرش شده در آينده خواستار حكومت ايده آل و موافق با فطرت الهي باشد. و اضافه بر آن رشد عقول و معارف بشر روز به بروز در ترقي مي باشد و از طرفي

مكاتب و ايسم هاي مختلف امتحان خود را در اداراه كردن جوامع پس داده اند. بنابراين سير بشر به سوي گمشده اي است كه بتواند با نفس مسيحاي خود مرهمي بر زخم هاي آنان باشد و اين يوسف گمشده همان مهدي(ع) است كه بشر در انتظارش مي باشد. كه به آمدن او هم در كتب تشريع الهي و هم در كتب تكوين و صحيفه دل ها خبرها و اميدهايي است. و موقع آمدن نيز خبرش در آسمان به گوش جهانيان از شرق و غرب مي رسد. و روايات مي گويد تمام انسانها در برابر اين نشانه الهي وعده داده شده سر تسليم فرود مي آورند زيرا كه تفسير اين گفته خداوند است. «اگر بخواهيم از آسمان معجزه اي بر آنها فرو مي فرستيم كه در برابر آن تسليم فرود آوردند» (سوره شعرا، آيه 4).

مردم از اين صيحه آسماني به ناله و فرياد درآمده و از خانه هايشان بيرون مي آيند تا ببينند چه خبر است! آن ندا مردم را به خودداري از ظلم و كفر و درگيري و خونريزي و به پيروي از امام مهدي(ع) دعوت مي كند.

خلاصه كلام زمان ظهور امام زمان(عج) براي هيچ كس حتي شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردي است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددي داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعني، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرا در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامي اسلام(ص) مشابهاين روايت را از

امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجي، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).

بنابراين كسي حق ندارد، زماني براي حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهي شايعاتي از اين دست با استناد دروغ به برخي افراد موجه درست مي شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم بهنزديك تر شدن مهمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟ روايات ما وظيفه در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجي. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. درروايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النقة، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعة والرجعه، محمدرضا الطيسي النجفي، ج 1،صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).

روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاي درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و همپيماني آنها در ايفاي وظيفه الهي خود و ثانيا با دعاي فراوان - از ته قلب و باخلوص نيت - حاصل مي شود، (صحيفه المهدي، جواد قيدي اصفهاني، دفتر انتشارات اسلامي، ص 350 و 351).

براي مطالعه در زمينه ظهور امام زمان و نشانه هاي آن به كتابهاي زير مراجعه كنيد:

- ظهور نور، علي سعادت پرور، نشر تشيع

- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همداني، انتشارات صحفي

- نشانه هاي ظهور، سادات مدني،

نشر منير

- از ولادت تا ظهور، كاظم قزويني، ترجمه: فريدوني، نشر آفاق

- از ولادت تا ظهور، كربي، انتشارات الهادي

- كتابنامه امام زمان، محمدپور

- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان، رجالي تهراني

- ترجمه منتخب الاثر ، آيت اللّه صافي

- مهدي موعود، ترجمه ج 52 بحارالانوار، علامه مجلسي، ترجمه علي دواني، دارالكتب الاسلاميه

- وابستگي جهان به امام زمان، لطف اللّه صافي

- امام زمان در گفتار ديگران ، علي دواني

- علائم ظهور، محمد علي علمي

- دادگستر جهان، ابراهيم اميني

- عصر ظهور، علي كوراني

- خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي

پي نوشت ها:

1. طبرسي نوري، سيد اسماعيل، كفاية الموحدين، علميه اسلاميه، ج 3، ص 400 - 405 و شيخ عباس قمي، منتهي الامال زندگي چهارده معصوم، فصل هفتم در علامات ظهور، بي تا، بي جا، ص 1135 - 1132 و حكيمي محمد رضا، خورشيد مغرب، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي ص 128.

2. كفاية الموحدين، ص 405 - 415 و منتهي الامال ص 1135 - 1136.

3. كفاية، الموحدين، ج 3، ص 422.

4. ظاهراً اين نفس زكيه غير از آن نفس زكيه اي است كه در علامات حتمي ذكر شده و بين ركن و مقام شهيد مي شود.

5. ترجمه بحار الانوار، مهدي موعود، علامه مجلسي، ترجمه علي دواني، دار الكتب الاسلاميه ص 863 - 865.

6. همان

7. تركان در روايات بر غربيان تطبيق داده مي شوند.

8. چنانكه در پيش توضيح داده شد اين تواريخ جزء علائم حتمي ظهور نيست.

لطفاً كمي در مورد نشانه هاي ظهور برايم بنويسيد؟
پرسش

لطفاً كمي در مورد نشانه هاي ظهور برايم بنويسيد؟

پاسخ

قبل از آنكه بحث نشانه هاي ظهور حضرت را بررسي كنيم تذكر اين نكته لازم است كه با دقت در علائم ظهور در مي يابيم كه اين علائم و نشانه ها نسبت به ظهور رابطه ي سببي و مسببي ندارند يعني اين نشانه ها علت و سبب تحقق ظهور نيستند بلكه تنها زمان ظهور را اعلام مي كنند و به اصطلاح كاشف از اين واقعيت است كه ظهور نزديك شده است و به تعبير ديگر نشانه هاي ظهوررخدادهايي هستند براي «اعلام عمومي نزديكي ظهور» و «ايجاد آمادگي رواني مردم» براي استقبال از ظهور امام.421

نه اينكه علت ظهور باشد كه بگوييم حتماً بعد از ظاهر شدن نشانه ها، ظهور امام تحقق مي يابد. بلكه ممكن است نشانه اي بيايد ولي اراده ي الهي تغيير كند و ظهور امام انجام نشود.

منظور از نشانه هاي ظهور:

رخدادهايي را كه براساس پيش بيني ائمه(ع) پيش از ظهور حضرت يا در آستانه ي آن، پديد خواهند آمد نشانه هاي ظهور گويند، تحقق هر كدام از نشانه ها نويدي است بر نزديك تر شدن ظهور امام؛

بنابراين پديدار شدن يك يا چند نشانه از مجموعه نشانه هاي ظهور، چيزي جز نزديك تر شدن زمان ظهور را نمي رساند. البته بعضي از نشانه ها و علائمي كه ائمه(ع) پيشگويي كرده اند به وقوع پيوسته است. مثلاً در روايات به اختلاف در ميان امت اسلام، انحراف بني عباس و جنگ هاي صليبي و ... به عنوان نشانه هاي ظهور خبر داده شده، كه ظاهراً آنها تحقق پيدا كرده است.422

مشخص نبودن زمان ظهور:

از امور مسلم و قطعي، اصل ظهور حضرت مهدي(عج) است و البته نشانه ها و اتفاقاتي قبل از ظهور حضرت پديد مي آيد ولي زمان ظهور حضرت مشخص نيست و هيچ كس جز

خداوند از وقت ظهور آگاهي ندارد، بارها مسلمانان و حتي اصحاب ائمه از زمان ظهور حضرت سوال مي كردند، ولي ائمه(ع) به صراحت از مشخص نبودن زمان ظهور سخن گفته اند؛ و فرموده اند كه علم به زمان ظهور همچون علم به زمان قيامت، منحصر به خداوند است: از حضرت علي(ع) در روايتي حكايت شده:

«و اما زمان ظهور حضرت مهدي(عج) به روشني براي ما مشخص نشده است بلكه او تا زماني كه خداوند اجازه خروج دهد، از ديگران پنهان است.»423

و در روايتي ديگر نقل شده كه امام باقر(ع) در جواب كسي كه سوال از وقت معين ظهور كرد 3 بار فرمودند: «كذب الوقاتون»؛424 «كساني كه وقت معين مي كنند دروغگو هستند.»

تفاوت زمينه هاي ظهور با علائم آن:

ظهور امام زمان(عج) شرايط و نشانه هايي دارد كه از آنها به عنوان «زمينه هاي ظهور» و «علائم آن» ياد مي شود تفاوت اين دو آن است كه زمينه ها در تحقق ظهور، تاثير واقعي دارند به گونه اي كه با فراهم شدن آنها. ظهور امام اتفاق مي افتد و بدون آن ها ظهور نخواهد بود؛ ولي «علائم» در ظهور نقش ندارند بلكه تنها نشانه هايي هستند كه به وسيله ي آنها مي توان به اصل ظهور حضرت و يا نزديك شدن آن پي برد.

با توجه به تفاوت ياد شده به خوبي مي توان دريافت كه زمينه ها و شرايط نسبت به علائم و نشانه ها از اهميت بيشتري برخوردار هستند. بنابراين پيش از آنكه به دنبال علائم ظهور باشيم به زمينه هاي ظهور توجه كنيم و در حد توان در تحقق آن زمينه ها تلاش كنيم.

شرايط و زمينه هاي ظهور:

براي حركت اصلاحي و انقلاب عظيم بشري توسط حضرت مهدي(عج)، چهار شرط ذكر شده و مانند هر قيام اصلاحي ديگر

قبل از آن حركت عظيم اين چهار زمينه و شرط بايد فراهم باشد تا انقلاب به بار بنشيند.

در مورد انقلاب حضرت مهدي(عج) دو زمينه و شرط در محدوده ي اختيارات بشر است و ما بايد آن زمينه ها را ايجاد كنيم و دو شرط ديگر خارج از اختيارات بشر است:

1. وجود طرح و برنامه:

هر جنبش و خيزشي كه بخواهد وضع موجود جامعه را تغيير دهد و به وضع مطلوب برساند نياز به طرح و برنامه دارد كه البته طرح و برنامه اين حركت توسط خداوند بزرگ تدوين شده است. خداوندي كه عالم به ابعاد مختلف وجودي انسان مي باشد و با توجه به ابعاد مختلف روحي و مادي و فردي و اجتماعي ... انسان برنامه اي را تحت نام دين اسلام و كتاب قرآن در اختيار پيامبر و بعد از آن ائمه(ع) قرار داده است.

2. رهبري توانا:

اين شرط نيز در مورد قيام بزرگ حضرت مهدي(عج) فراهم است، چون رهبري اين قيام در دامان امامت پرورش يافته و به سرچشمه وحي متصل است. به قرآن و معارف دين (طرح و برنامه) احاطه دارد و مورد تاييد الهي است.

3. ياران:

با نگاهي به تاريخ، به خوبي مي توان نقش و جايگاه ياوران را در حركت ها و خيزش ها دريافت. مگر داستان صلح امام حسن(ع) را مي توان فراموش كرد كه چگونه حضرت را رها كردند و در نهايت ايشان مجبور به قبول و امضاي صلح نامه شد؟

همان طور كه عدم همراهي با امام زمان(عج) غيبت ساز است، همراهي و ياوري، ظهور آفرين است پس بياييم با ولي نعمت خود پيمان وفاداري ببنديم و صفوفي به هم پيوسته از ياوران راستين فراهم آوريم تا ظهورش را درك

كنيم!

4. آمادگي عمومي:

يكي از شرايط مهم هر انقلاب و قيامي، همراهي و پذيرش مردمي است؛ يعني اگر بهترين طرح و برنامه در اختيار، بهترين رهبر با ياراني منتخب و از جان گذشته قرار گيرد ولي مردم آن را نپذيرند، قطعاً به انجام نخواهد رسيد. اگر حكومت اسلامي در مدينه پايه گذاري شد بدان جهت بود كه مردم يثرب خواستند و روزها مقدم مبارك پيامبر را انتظار كشيدند.

بشير مي گويد به امام باقر(ع) عرض كردم: مردم مي گويند: «وقتي حضرت مهدي(عج) قيام كند كارها خود به خود براي او درست مي شود.» حضرت فرمود: «هرگز چنين نيست قسم به كسي كه جانم به دست اوست! اگر بنا بود كارها خود به خود درست شود براي رسول خدا چنين مي شد.»425

فوائد نشانه هاي ظهور:

در روايات ائمه معصوم(ع) علائم فراواني براي ظهور حضرت ذكر شده است كه بعضي از آن علائم و پديده ها طبيعي و عادي هستند و بعضي از پديده ها غيرعادي و معجزه آسا هستند. اهتمام ائمه(ع) به طرح اين موضوع و توجه دادن مسلمانان به اين حقيقت نشان از اهميت فوق العاده آن علائم دارد كه البته آثار بسياري در هدايت و سعادت فردي و جمعي مسلمانان دارد. بعضي از فوايد علائم ظهور به اين ترتيب است:

1. با شناخت مدعيان دروغين مهدويت؛

2. آمادگي مردم براي ظهور حضرت حجت(عج)؛

3. پر فروغتر شدن نور اميد در دل مؤمنان و شيعيان؛

4. هشدار به منحرفان جهت جبران گذشته و مهيا شدن جهت ظهور؛

5. اثبات صداقت ائمه(ع).

نشانه هاي ظهور:

آنچه از روايات استفاده مي شود اين است كه نشانه هاي ظهور حضرت بر دو قسم است: نشانه هاي حتمي و غيرحتمي.

نشانه هاي حتمي: منظور از اين نشانه ها آن است كه تحقق و پديدار

شدن آنها بدون هيچ قيد و شرطي، قطعي و الزامي خواهد بود به گونه اي كه تا آنها واقع نگردد، حضرت مهدي(عج) ظهور نخواهد كرد و اگر كسي پيش از واقع شدن اين نشانه ها ادعاي ظهور نمايد، ادعاي نادرستي كرده است.

چند نمونه از اين علائم به شرح ذيل مي باشد:

1. قيام سفياني:

امام صادق(ع) مي فرمايند: «خروج سفياني از علايم حتمي است، و قيام او در ماه رجب خواهد بود.»426

يكي از علائم حتمي كه پيشوايان معصوم ما بر آن بسيار تاكيد كرده و به طور صريح بيان فرموده اند خروج سفياني است اين شخص، كه طبق پاره اي از روايات مردي اموي و از نسل يزيد بن معاويه بن ابي سفيان است و از پليدترين مردم است، با خاندان نبوت و امامت و شيعيان دشمني ويژه اي دارد و در شهرهاي عراق به ويژه در نجف و كوفه، جنايات بزرگي مرتكب مي شود... سفياني بعد از مدتي از عراق به شام و دمشق فرار مي كند؛ امام سپاهي را به تعقيب او مي فرستد و سرانجام او را در «بيت المقدس» هلاك كرده و سرش را جدا مي كنند.427

2. خسف بيداء:

از جمله علائم حتمي، فرو رفتن لشگر سفياني در «بيداء» است. بعد از قتل و غارت در مدينه، سپاهي از طرف سفياني به سوي مكه مي رود و در بين راه مكه و مدينه به فرمان خداي متعال به زمين فرو مي روند.428

امام باقر(ع) در حديث معتبري مي فرمايند:

به فرمانده لشگر سفياني گزارش مي رسد كه مهدي(عج) به سوي مكه حركت كرده است. او سپاهي را به دنبال آن حضرت روانه مي كند. آنها به وي دست نمي يابند و مهدي(عج) داخل مكه مي شود... فرمانده سپاه سفياني با سپاهش در «بيداء» فرود مي آيند.

در اين هنگام، ندا دهنده اي از آسمان ندا مي دهد: «اي زمينِ «بيداء» اينان را نابود كن!» پس زمين آنها را در خود فرو مي برد...429

و همچنين از امام صادق(ع) حكايت شده: «از علايم حتمي كه پيش از قيام اتفاق خواهد افتاد قيام سفياني و فرو رفتن در زمين «بيداء» است.»430

3. صحبيه و نداي آسماني:

براساس روايات متعدد، پس از ظهور امام، در مكه بانگي بسيار مهيب و رسا از آسمان شنيده مي شود كه امام را با اسم و نسب به همگان معرفي مي كند و به مردم توصيه مي كند كه با امام بيعت كنند تا هدايت يابند و با او مخالفت نكنند كه گمراه مي شوند.

در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده كه مي فرمايند:

«عن عمر بن حنظله قال سمعتُ ابا عبدالله(ع) يقول: «قبل قيام القائم خمس علامات محتومات اليماني و السفياني و الصحيحه و قتل النفس الزكيه و الخسف البيداء»؛ «قبل از قيام قائم پنج علامت حتمي است: يماني، سفياني، صحيحه و نداي آسماني و قتل نفس زكيه و خسف بيداء»431

4. قتل نفس زكيه:

انسان جوان و پاكي بين ركن و مقام توسط اهل مكه كشته مي شود.

5. خروج يماني:

قيام سرداري از سرزمين يمن يكي از علائم حتمي است كه اندكي پيش از ظهور رخ خواهد داد وي كه مردي صالح و مؤمن است عليه بدي ها و انحرافات قيام مي كند و با تمام توان با بدي ها و تباهي ها مبارزه مي كند.

از امام باقر(ع) در اين باره حكايت شده:

در ميان بيرق هايي ]كه قبل از قيام مهدي(عج) بلند مي شود[ پرچمي هدايت كننده تر از پرچم يماني وجود ندارد كه آن پرچم هدايت است.432

نشانه هاي غيرحتمي: اموري هستند كه درصورت فراهم بودن شرايط به عنوان نشانه

پديد مي آيد. بعضي از اين نشانه ها را برمي شماريم.

به روايتي از امام صادق(ع) كه به گوشه اي از مفاسد آخرالزمان اشاره فرموده توجه كنيد:

حكايت شده كه امام صادق(ع) به يكي از ياران خود فرمود:

هر گاه ديدي كه:

1. حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند؛

2. ظلم و ستم فراگير شده؛

3. كارهاي بد آشكار شده و از آن نهي نمي شود و بدكاران بازخواست نمي شوند؛

4. بچه ها به بزرگترها احترام نمي گذارند؛

5. نوجوانان پسر، همان كنند كه زنان مي كنند؛

6. انسان ها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مي كنند؛

7. كسي كه امر به معروف مي كند خوار و ذليل است؛

8. نماز را سبك شمارند؛

9. هرج و مرج زياد است؛

10. در مكه و مدينه كارهايي مي كنند كه خدا دوست ندارد؛

11. سال به سال بدعت ها و بدي ها بيشتر شود؛

12. زن ها بر مسند حكومت بنشينند و هيچ كاري جز خواسته ي آنها براي آنها پيش نرود؛

13. هدف مردم شكم و شهوتشان است؛

14. و ديدي كه نشانه هاي حق ويران شده است، در اين وقت خود را حفظ كن و از خدا بخواه كه از خطرات گناه نجاتت بدهد!433

بعضي از نشانه هاي آخرالزمان:

1. خراب شدن ديوار مسجد كوفه؛

2. جاري شدن نهري از شط فرات در كوچه هاي كوفه؛

3. قحطي شديد قبل از ظهور؛

4. وقوع زلزله و طاعون در كثيري از بلاد؛

5. حركت پرچم هاي سياه از خراسان؛

6. خراب شدن بصره؛

7. كسوف خورشيد در سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان؛

8. فرا گرفتن ظلمت و كفر و معاصي در تمام عالم.434

يادآوري:

اين نشانه ها بدان معنا نيست كه ما به گناه و ستم كمك كنيم تا نشانه هاي ظهور تحقق يابد( چنانچه برخي كوته فكران مي پندارند.) بلكه ما بايد با تلاش فردي (خود سازي) و تلاش اجتماعي(كوشش در راه

اصلاح جامعه و توسعه ي عدل و...) زمينه ساز ظهور حضرت گرديم و انشاءالله از ياران امام زمان (عج)قرارگيريم.

معرفي كتاب:

براي مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه فرماييد به:

1. كتاب چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان.

2. يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان، عليرضا رجال تهراني.

3. تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ترجمه دكتر افتخارزاده.

4. عصر ظهور، علي كوراني.

5. زمينه سازان انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج)، سيد اسدالله هاشمي شهيدي.

6. كتاب نشانه هاي شگفت آور آخرالزمان.

پاورقي:

421 . محمد صدر، تاريخ الغيبة الكبري، ص 396، ترجمه شده به نام تاريخ غيبت كبري ترجمه دكتر سيد حسن افتخارزاده.

422 . غيبت نعماني، علائم پيش از قيام.

423 . كتاب الغيبه، شيخ طوسي،ص425 «و اما وقت خروجه(ع) فليس لمعلوم لنا علي وجه التفصيل...»

424 . بحارالانوار، ج 52، ص 103.

425 . غيبت نعماني، باب 15، ج 2، 399.

426 . غيبت نعماني، ص 416 ترجمه محمدجواد غفاري، نشر صدوق.

اخبرنا احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده قال: حدثني محمد بن افضل بن ابراهيم بن رمانه من كتابه في رجب سنه خمس وستين و مأتين قال: حدثنا الحسن بن علي بن فضال قال: حدثنا ثعلبة بن ميمون ابواسحاق عن عيسي بن اعين عن ابي عبدالله(ع) انه قال السفياني من المعتوم و خروجه في رجب...

درباره وثاقت احمد بن محمد، معجم رجال الحديث، ج 2، ص 296؛ درباره وثاقت محمد بن فضل، معجم رجال الحديث، ج 7، ص 268؛ درباره وثاقت حسن بن علي، معجم رجال الحديث، ج 5، ص 44؛ درباره وثاقت ثعلبة بن ميمون، معجم رجال الحديث، ج 4، ص 408؛ درباره وثاقت عيسي بن اعين، معجم رجال الحديث، ج 13، ص 179؛

427 . سيماي آفتاب،

حجت الاسلام دكتر طاهري، انتشارات زائر، ص 277.

428 . سيماي آفتاب، حجت الاسلام دكتر طاهري، انتشارات زائر، ص 277 و 278.

429 . غيبت نعماني، ص 392، باب 14، ح 67.

درباره وثاقت اين حديث احمد بن محمد، معجم رجال الحديث، ج 2، ص 296، احمد بن حسين، معجم رجال الحديث، ج 2، ص 97، حسن بن محبوب، معجم رجال الحديث، ج 13، ص 72، عمرو بن ابي القوام، جابر بن يزيد جعفي، ج 4، ص 17.

430 . غيبت نعماني، ص 372.

431 . كافي، ج 8، ص 210؛ كمال الدين صدوق، ص 650، ج 2، عربي؛ غيبت نعماني، ص 252، باب 14، ح 9؛ غيبت طوسي، ص 267 ناشر مكتبه بصيرتي قم، چاپ غدير، مضمون روايت.

432 . نگين آفرينش، ص 157؛ غيبت نعماني، ج 13، ص 264 ناشر مدين؛ تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ص 653 ترجمه افتخارزاده.

433 . بحارالانوار، ج 52، ص 260 _ 256.

434 . بحارالانوار، ج 52، ص 275... و كتاب نشانه هاي شگفت آور آخرالزمان.

سفياني

از علائم ظهور حضرت ولي عصر7خروج سفياني و يماني و قتل نفس زكيه است . لطفاً آن را توضيح دهيد.
پرسش

از علائم ظهور حضرت ولي عصر7خروج سفياني و يماني و قتل نفس زكيه است . لطفاً آن را توضيح دهيد.

پاسخ

سفياني مردي است بد صورت و آبله رو. اسمش عثمان بن عنبسه و از اولاد يزيدبن معاويه است . وي از بياباني بي آب و علف بين مكه و شام _ خروج مي كند و پس از تصرف مناطق بزرگي مثل دمشق واردن و فلسطين و... به سمت بغداد و كوفه لشكركشي مي كند. او قتل و غارت و جنايات بسيار مرتكب مي شودو در كوفه و نجف اشرف مردان بسياري را به قتل مي رساند. و در مدينه سه روز قتل عام و خرابي فراوان به بارمي آورد. فتنهء آن ملعون بيش از اندازه زياد است , خصوصاً نسبت به شيعيان و دوستان علي ّبن ابي طالب ; حتي گوينده اي از طرف او فرياد مي كند: هر كس سر يك نفر از دوستان علي بن ابي طالب را بياورد, مژدگاني زيادي خواهد گرفت . مردم هم به خاطر جيفهء دنيوي از حال يكديگر گزارش مي دهند.

او لشكري به سمت مكه مي فرستد. وقتي آنها به سرزمين بيداء (واقع در مكه و مدينه ) مي رسند, ملكي ازجانب خدا به زمين امر مي كند: همهء اين جنايت كاران را در خود فرو بر! زمين همه را مي بلعد, مگر دو نفر را كه هر دو برادرند از طايفه جُهنيّه ; يكي به نام و ديگري . به مكه مي رود و هلاكت لشكريان سفياني را به حضرت امام زمان خبر مي دهد و هم به شام مي رود و سفياني را از قدرت حضرت

مي ترساند.

پس از شنيدن اين خبر به جانب كوفه حركت مي كند و خرابي زياد ايجاد مي كند. وقتي حضرت امام زمان 7وارد كوفه مي شوند, آن ملعون به شام فرار مي كند, ولي سربازان ولي اللّه الاءعظم او را در صخره ءبيت المقدس مي كشند و سر نحسش را از بدنش جدا مي سازند.(1)

ابوسفيان به عنوان سر سلسلهء سفيانيان سمبل پليدي است . غارتگري بود كه با ربا و زورگويي و چپاول اموال مردم , ثروت هاي هنگفتي به چنگ آورده بود و از راه فريب توده هاي ستم كشيده و ترويج خرافات ودامن زدن به نظام طبقاتيِ جاهلي قدرت فراواني داشت .

ابوسفيان به عنوان سردمدار شرك و سرمايه داري طاغوتي , هر نوع جنبشي را كه از عدالت و برادري وآزادي دم مي زد, دشمن مي دانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه بر مي خاست .

سفياني , فردي است با اين ويژگي ها كه در برابر انقلاب جهاني حضرت مهدي خروج مي كند.

بر اين اساس در حقيقت سفياني يك جريان است , نه يك شخص ;(2) اما چنين توجيهي ملاك و دليل خاصي

ندارد و نمي توانيم روايات را اين گونه توجيه كنيم .

خروج يماني :

يماني , يكي از سرداران مردم يمن است كه مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

امام صادق 7مي فرمايند:< قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهدبود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازهء پرچم يماني مردم را به حق و حقيقت هدايت نمي كند>.(3)

قتل نفس زكيه :

نفس زكيّه ; يعني فرد بي

گناه , كسي كه قتل انجام نداده و جرمي ندارد.

در آستانه ظهور مهدي 7در گيرودار مبارزه هاي زمينه ساز انقلاب مهدي 7فردي پاكباخته و مخلص و باشخصيت و مشهور, مخلصانه در راه امام 7مي كوشد و مظلومانه به قتل مي رسد.

اين شخص از فرزندان امام مجتبي 7است كه در روايات از او به عنوان و يادشده است .

امام باقر7فرمود: .(4)

(پ_اورقي 1.شيخ عباس قمي , منتهي الاءمال , ج 2 ص 494و 495

(پ_اورقي 2.مجله حوزه , شماره 4و 5 سال دوازدهمآ ص 248_ 250

(پ_اورقي 3.همان , ص 254

(پ_اورقي 4.. مجله حوزه , ص 255و 256

آيا اسامه بن لادن يا اريل شارون همان سفياني هستند؟
پرسش

آيا اسامه بن لادن يا اريل شارون همان سفياني هستند؟

پاسخ

براي ما معلوم نيست. خدا را به حق حضرت مهدي (ع) قسم مي دهيم در ظهور حضرت تعجيل بفرمايد و همه ما را از منتظران آن فرزانه قرار دهد و اعمال ما را مرضي حضرت و ما را مشمول دعاي ايشان قرار دهد.

در پايان از شما معلم عزيز و متدين مي خواهيم دانش آموزان را به تقوا و خدا بيشتر دعوت كنيد، زيرا كه شغل معلمي شغل انبيا است. آن ها "ادعي الي الله" بودند و مردم را به سوي خدا و تقوا دعوت مي كردند.

شاگردان شما بايد از اخلاق و رفتار شما الگو بگيرند. سعي كنيد الگوي خوب و مناسبي براي آنان باشيد. نكته ديگر اين كه نسبت به تقوا و درس آنان دلسوزي كنيد.

تمام همّ و كوششتان اين باشد كه دانش آموزان هم خوب درس بخوانند و هم پاك باشند. براي تك تك دانش آموزان دلسوزانه نظارت كنيد و آن ها را به پاكي و خوب درس خواندن دعوت كنيد و فرقي بين دانش آموزان نگذاريد. دلسوزي شما نسبت به همه يكسان باشد.

علائم سفيانى چيست؟
پرسش

علائم سفيانى چيست؟

پاسخ

از اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: سفيانى فرزند هند جگر خوار از وادى يا بس (دره خشك) خروج مى كند.

او مردى است چهارشانه و بدقيافه داراى سر بزرگ، برصورت او اثر آبله پيداست وقتى او را مى بينى پندارى كه يك چشم دارد نامش عثمان و پدرش عيينه (عنبسيه برخى گفته اند)است او از فرزندان ابوسفيان است وارد سرزمين قرار و معين (باآرامش و آبى گوارا) مى شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى گيردو

براى شناخت تفصيلى سفيانى به كتاب عصر ظهور، ص 116 به بعد از مراجعه فرمائيد.

آقاي بهلول درسفري كه به سوريه داشتند فرمودند با فردي به نام سفياني ملاقات كرده آيا مي تواند اين فرد همان باشد كه در روايات ذكر شده است يا نه ؟
پرسش

آقاي بهلول درسفري كه به سوريه داشتند فرمودند با فردي به نام سفياني ملاقات كرده آيا مي تواند اين فرد همان باشد كه در روايات ذكر شده است يا نه ؟

پاسخ

ايشان با كسي به نام سفياني(عثمان بن عنبسه) در سوريه ديدار كرده اند ولي خود ايشان اظهار داشته اند كه مطمئن نيستند او دقيقا همان شخصي باشد كه در روايات ذكر شده بلكه چه بسا صرفا يك تشابه اسمي باشد.{J

در بعضي از روايات در علائم آخر الزمان اسامي همانند سفياني مفهومي ندارند در اين رابطه توضيح فرماييد.
پرسش

در بعضي از روايات در علائم آخر الزمان اسامي همانند سفياني مفهومي ندارند در اين رابطه توضيح فرماييد.

پاسخ

نوشته ايد اسامي اي مانند «سفياني» در حال حاضر مفهومي ندارد؛ منظور از اين كه مفهوم ندارد چيست؟ اين كلمه،نامي عربي است كه علاوه بر مفهوم داشتن، مصاديق بسياري هم در جهان عرب دارد و برخي از دارندگان اين نام،افرادي معروف و سرشناسند.{J

خواستار اطلاعات در مورد سفياني مي باشم.
پرسش

خواستار اطلاعات در مورد سفياني مي باشم.

پاسخ

در روايت هاي متعددي يكي از نشانه هاي حتمي ظهور امام مهدي (عج)، خروج سفياني ذكر شده است.(1) نام وي عثمان بن عَنبَسه و از فرزندان ابوسفيان مي باشد.(2) وي داراي رويي سرخ، پوستي سفيد و چشماني زاغ مي باشد.(3) او از شهرهاي روم (شايد مراد اروپاي فعلي باشد) بپا مي خيزد و بر گردن صليب دارد.(4) شايد او مسيحي يا مسلمان منحرفي باشد كه دشمني اميرالمؤمنين(ع) را به دل دارد. زيرا در برخي روايت ها آمده كه وي در كوفه اعلام مي كند هر كه سر شيعه علي بن ابيطالب عليه السلام را بياورد، هزار درهم جايزه مي گيرد.(5) امام صادق (ع) در روايتي، زمان خروج وي را ماه رجب مي داند. خروج وي از آغاز تا انجام، 15 ماه مي باشد كه 6 ماه به نبرد مي پردازد و 5 مكان مهم: دمشق، حمص، فلسطين، اردن و حلب را اشغال مي كند و 9 ماه بر آن ها فرمان روايي مي كند.(6)

در بسياري از روايت ها از نبردي در مكاني ميان مكه و مدينه بنام «بيداء» خبر داده شده است كه سپاه سفياني با امام مهدي (عج) و لشكريانِ آغازينِ ايشان در آن مكان رو در رو مي شوند و سپاه دشمن در زمين فرو مي رود.

در روايتي آمده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام در تأويل آيه شريفه «ولَو تَري إذ فَزِعوا فَلافَوتَ»(7) مي فرمايند كه لشكر سفياني به مدينه مي آيند تا به «بيداء» برسند، خدا آن ها را در زمين فرو مي برد.(8)

براي مطالعه بيشتر به كتاب تاريخ غيبت كبري و تاريخ ما بعد الظهور اثر شهيد سيد محمد صدر به ترجمه دكتر سيد حسن افتخارزاده (پي نوشت شمارة 8) مراجعه فرماييد.

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة،

دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، ص650.

2. همان، ص 651.

3. شيخ نعماني، الغيبة، ترجمه جواد غفاري، چاپ اول، 1363، كتابخانه صدوق، تهران، ص 435.

4. شيخ طوسي، الغيبة، بصيرتي، قم، ص 278.

5. همان، ص 273.

6. شيخ نعماني، الغيبة، ص 426.

7. سوره سبأ، آيه 51.

8. سيد محمد صدر، تاريخ غيبت كبري، ترجمه دكتر سيد حسن افتخارزاده، نيك معارف، تهران، 1371، ص 648.

سفياني كيست؟
پرسش

سفياني كيست؟

پاسخ

در روايات اهل بيت: سخن از خروج سفياني به عنوان يكي از علايم حتمي ظهور حضرت مهدي (ع) به ميان آمده است:

شيخ طوسي؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "خروج سفياني از علايم حتمي ظهور است".{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 435. پاورقي}

از مجموعه روايات شيعه واهل سنّت به دست مي آيد كه سفياني، شخصي از معاندين است كه به قصد مقابله با امام زمان (ع) برمي خيزد ودر سرزميني به نام بيدا به امر خداوند با لشكريانش به زمين فروخواهند رفت.

مسلم به سند خود از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "شخصي به خانه خدا پناه مي برد، آن گاه لشكري به سوي او فرستاده مي شود، هنگامي كه به "بيدا" رسيدند به زمين فروخواهند رفت".{پاورقي . صحيح مسلم، ج 8، ص 167. پاورقي}

نعماني نيز به سند خود ا ز امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "براي قائم پنج علامت است، از آن جمله خسف بيدا را بر مي شمارد".{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 252. پاورقي}

نعماني در جايي ديگر، از جمله علايم ظهور را خروج سفياني وخسف بيدا مي داند.{پاورقي . همان، ص 264. پاورقي}

سيد حسني ويماني و نفس زكيه و ...

علائم ظهور امام زمان 7چند تا است و تا به حال چند علامت مشخص شده است ؟ علايم ظهور حضرت صاحب الزمان بر دو قسم است : حتمي و غير حتمي .
پرسش

علائم ظهور امام زمان 7چند تا است و تا به حال چند علامت مشخص شده است ؟ علايم ظهور حضرت صاحب الزمان بر دو قسم است : حتمي و غير حتمي .

پاسخ

بين مكه و مدينه با سپاه امام 7برخورد مي كند و به امر خدا, همهء لشكريان وي به جز چند نفر, در زمين فرو مي روند و هلاك مي شوند... به نظر مي رسد, سفياني فرد مشخصي نيست , بلكه فردي است با ويژگي هاي ابوسفيان كه در آستانه ءظهور مهدي 7 به طرفداري از باطل خروج مي كند و مسلمانان را به انحراف مي كشاند.

خروج يماني (اهل يمن ) از علايم ظهور است . سرداري از يمن قيام مي كند و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند. امام صادق 7مي فرمايد: .

بنابراين خروج يماني , از نشانه هاي حتمي ظهور است , هر چند جزئيات و چگونگي قيام وي روشن نيست .

قتل نَفْس زكيه , از علايم ظهور است . گويا در آستانهء ظهور مهدي 7در گير و دار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدي 7 فردي پاكباخته , مخلصانه در راه امام 7مي كوشد و مظلومانه به قتل مي رسد. فرد ياد شده از اولادامام حسن مجتبي 7است كه در روايات گاهي از او به عنوان و سيد حسني ياد شده است .

از ديگر علايم , صيحهء آسماني است . منظور از صيحهء آسماني ظاهراً صدايي است كه در آستانهء ظهورحضرت مهدي 7از آسمان شنيده مي شود و همهء مردم آن را مي شنوند. از مجموع روايات استفاده مي شود از نشانه هاي حتمي ظهور است و اين صدا

از آسمان شنيده مي شود, به گونه كه همهء مردم كرهء زمين درشرق و غرب آن را مي شنوند و به خود مي آيند. محتواي اين پيام آسماني , دعوت به حق و حمايت و بيعت بامهدي 7است , با تعبيرهاي و . هم زمان با شنيده شدن اين صدااز آسمان و يا كمي پس از آن , در روي زمين نيز صدايي شنيده مي شود. ندا دهنده شيطان است كه مردم را به گمراهي فرا مي خواند و تلاش مي كند با ايجاد ترديد در مردم . آنان را از حمايت مهدي 7و اجابت دعوت آسماني , باز دارد. جبرئيل , مردم را به حق فرا مي خواند و شيطان و نيروهاي شيطاني و پيروان سفياني به باطل .در برخي روايات زمان آن , شب جمعه 23ماه رمضان معيّن شده است از ديگر نشانه هاي ظهور خروج دجّال است . بر اساس آن چه از ظاهر اخبار استفاده مي شود, دجال فردي است كه در آخر الزمان و پيش از قيام مهدي 7خروج مي كند و غير عادي است و با انجام كارهاي شگفت انگيز, جمع زيادي از مردم را مي فريبد وسرانجام به دست عيسي مسيح 7در كنار دروازه در منطقه شام به هلاكت مي رسد.

در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان نيز به عنوان نشانهء ظهور, در روايات ذكر شده است .

مضمون اين روايات آن است كه پيش از ظهور مهدي 7در منطقهء خراسان قديم (قسمت هاي زيادي ازايران و افغانستان و تركمنستان و تاجيكستان و ازبكستان ) انقلابي بر پا مي شود و مردم در حالي كه پرچم هاي سياه را

به اهتزاز در آورده اند, به حركت در مي آيند.

از ديگر نشانه هاي ظهور, كسوف در نيمهء ماه رمضان و خسوف در آخر يا اول همان ماه است . كسوف درروزهاي نخست و روزه هاي آخر ماه و خسوف در روزهاي مياني ماه , طبيعي و عادي است و در طول تاريخ بارها و بارها, رخ داده است و از نظر علمي , خسوف و كسوف در روزهاي ياد شده , پديدهء عادي به حساب مي آيد, ولي خورشيد گرفتگي در وسط ماه يا ماه گرفتگي در اول و يا آخر آن , ظاهراً امري غير عادي و رؤيت آن امكان ندارد.

فراگيري شدن جهان از ظلم و جور, از نشانه هاي معروف ظهور حضرت مهدي 7به شمار مي رود. درروايات است : خداوند به وسيلهء ظهور مهدي 7زمين را پر از عدل و داد مي سازد, پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد. از حضرت مهدي 7نقل است : نشانهء آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها وآشوب ها است .

گاهي نيز, زياد شدن گناهان و مفاسد اخلاقي و اجتماعي در ميان مسلمانان , به عنوان نشانه هاي نزديك شدن ظهور, پيش گويي شده است . علامهء مجلسي در باب نشانه هاي ظهور, روايتي را از امام صادق 7ورده كه در آن بيش از يكصد نوع گناه و انحراف اخلاقي و اجتماعي و اعتقادي و فرهنگي كه در دوران غيبت , دامن گيرجوامع اسلامي مي شود, پيش گويي شده است , از جمله : رشوه خواري , قمار بازي , شراب خواري , زياد شدن زنا, لواط,

قطع صلهء رحم , سنگ دل شدن مردمان , اهتمام مردم به شهوت و شكم , از ميان رفتن شرم , نپرداختن خمس و زكات , كم فروشي , بي اعتنايي به اوقات نماز, آراستن مساجد به زيورآلات , گزاردن حج به انگيزه هاي مادي و براي غير خدا, رعايت نكردن احترام بزرگترها, پيروي از ثروتمندان , صرف كردن سرمايه هاي عظيم درفساد و ابتذال و بي ديني , چاپلوسي و تملق گويي و... زياد شدن اين فسادها و آلودگي ها در ميان مردم در واقع نوعي فراگير شدن ظلم و جور روي زمين است . البته فساد و گناه , كم و بيش در ميان مردم بوده , مهم , فراگيرشدن آن است , به گونه اي كه بدي ها بر خوبي ها, ضد ارزش ها بر ارزش ها غلبه مي يابد و لهيب آتش فساد وتباهي , دامن همه را مي گيرد و جامعهء انساني در باتلاق فساد و انحطاط فرو مي رود.

يادآوري : سخن از زياد شدن ظلم و جور و گناه و كم شدن افراد صالح است , نه اين كه همهء مردم كافر شونديا هيچ طور فرد صالحي نباشد. در همان زمان كه همه جا را تباهي فرا گرفته و ابرهاي تيرهء گناه سايه افكنده ,افراد پاكباخته و متعهد و صالحي زمينهء قيام آن حضرت را آماده مي سازند و در حمايت از آن منجي بزرگ , به جهاد بر مي خيزند.

انقلاب حضرت مهدي 7هم چون ديگر انقلاب ها بدون مقدمه و زمينه سازي به وجود نمي آيد, بلكه درآستانهء ظهور, حركت هايي پا مي گيرد و زمينه را براي

ظهور آن حضرت فراهم مي آورد. اين سلسله قيام ها وانقلاب ها كه از سوي حق پويان صورت مي گيرد, بر اساس آن چه در برخي روايات آمده است زمينه را براي حركت جهاني مهدي 7آماده مي كند. برخي روايات مي گويند پيش از ظهور مهدي 7حكومتي به رهبري يكي از صالحان كه گمان مي رود از فرزندان پيامبر باشد, در ناحيهء مشرق تشكيل مي گردد و زمينهء ظهور را مهيامي سازد و اين حكومت تا ظاهر شدن مهدي 7و تسليم آن به حضرت ادامه مي يابد. بسياري از نشانه ها كه درروايات آمده است , بر انقلاب اسلامي ايران تطيق مي كند, به ويژه در برخي روايات , به رهبر قيام كه سيدي ازاولاد پيغمبر است و از قم قيام مي كند و ياران او بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند, اشاره شده است , كه همگي آن ها بر انقلاب اسلامي صدق مي كند.

به هر صورت , در آستانهء ظهور مهدي , دولت هايي به حمايت از حق , روي كار مي آيند و انقلاب هايي به حمايت از آن پا مي گيرند و زمينه رابراي ظهور مهدي 7آماده مي سازند و اين از نشانه هاي ظهور است .

از ديگر نشانه هاي ظهور, باران هاي پياپي است كه در سال ظهور زمين را آباد و سرسبز مي كند و وضع مردم بهتر مي شود.

جنگ هاي خونين و كشتارهاي بزرگ نيز به عنوان نشانه هاي ظهور ياد شده است .

گويا اين جنگ ها, بين اهل باطل بر سر رقابت هاي مادي و سياسي روي مي دهد كه در نهايت بدون پيروزي هيچ

يك از دو گروه و پس از برجاي گذاشتن انبوهي از كشته ها پايان مي يابد. بروز چنين فاجعه هاي بزرگ , نيتجه ءطبيعي فساد و فراگير شدن ظلم و جور است .

از جمله نشانه هاي ظهور كه در روايات به آن اشاره شده , طلوع خورشيد از مغرب است . وقوع چنين پديده اي باعث در هم ريختن نظم و جهان مي شود; از اين رو گفته اند ظهور خورشيد از مغرب كنايه از ظهور امام زمان 7از غروبگاهش است .()

(پ_اورقي 1.مجله حوزه , ويژه بقيّةالله الاعظم 7 شماره 70_ 71; بررسي نشانه هاي ظهور, ص 223تا 280 به اختصار.

شنيده ام قبل از ظهور امام زمان 7دو سيّد حسني و خراساني قيام مي كنند و اين دو از ياران امام زمان 7هستند. مي گويند: اين دو سيّد در قم زندگي مي كنند. آيا اين مطلب حقيقت دارد؟
پرسش

شنيده ام قبل از ظهور امام زمان 7دو سيّد حسني و خراساني قيام مي كنند و اين دو از ياران امام زمان 7هستند. مي گويند: اين دو سيّد در قم زندگي مي كنند. آيا اين مطلب حقيقت دارد؟

پاسخ

تا آن جايي كه ما اطلاع داريم و در كتاب هاي مربوطه خوانده ايم دو نفر سيّد از علايم ظهور شمرده شده اند:

1 پسر جواني از آل محمد6كه كنار كعبه , بين ركن و مقام حضرت ابراهيم 7شته مي شود.

2 سيّدي حسني , كه شايد از فرزندان امام مجتبي 7اشد.

اين سيّد بزرگوار از ديلم (قسمتي از گيلان ومازندان قديم ) و قزوين خروج مي كند و جمعين زيادي او را ياري مي نمايند, خصوصاً مردان شجاع و دليري از طالقان .

آنان كم كم شهرها را يكي پس از ديگري فتح كرده و از لوث وجود ظالمان و فساق و ناپاكان پاك نموده و واردشهر كوفه مي شوند. پس از ورود به كوفه به او خبر مي دهند حضرت امام زمان 7ظهور كرده و از مدينه وارد كوفه شده اند. سيّد حسني به اتفاق اصحاب خود, خدمت حضرت مي رسند و با او بيعت مي نمايند.(1)

امّا اين كه فعلاً ساكن شهر مقدس قم هستند, شايعه است و مي خواهند بدين وسيله عقايد مردم را سست كنند.مطمئن باشيد به اين زودي نه سيد حسني خروج مي كند و نه امام زمان ظهور مي نمايد.

(پ_اورقي 1.محدث قمي , منتهي الآمال , ج 2 ص 337 با تلخيص .

يكي از نشانه هاي حتمي ظهور حضرت مهدي(عج) "خسف بيداء" است. در اين خصوص توضيح دهيد.
پرسش

يكي از نشانه هاي حتمي ظهور حضرت مهدي(عج) "خسف بيداء" است. در اين خصوص توضيح دهيد.

پاسخ

يكي از نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) خسف در "بيداء" است. واژة خسف به معناي فرو رفتن و پنهان شدن است.[2] و بيداء نام سرزميني است بين مكه و مدينه.

ظاهراً مقصود از خسف در بيداء آن است كه پس از اين كه سفياني با لشكري عظيم به قصد جنگ با مهدي (ع) عازم مكه مي شود و در بين مكه و مدينه و در محلي كه به سرزمين بيداء معروف است، به گونة اعجاز به امرا خداوند در دل زمين فرو مي روند.[3] اين حادثه در بسياري از روايات شيعي و سني به عنوان نشانه هاي ظهور بيان شده و در شماري از آن ها به حتمي بودن آن تأكيده شده است.[4]

امام علي(ع) فرمود: "مردي از خاندان من در سرزمين حرم قيام مي كند، چون خبر ظهور وي به سفياني مي رسد، وي سپاهي از لشكريان خود را براي جنگ به سوي او مي فرستد، ولي سپاه [مهدي] آنان را شكست مي دهد، آن گاه سفياني با لشكريان خود به جنگ وي مي روند و چون از سرزمين بيداء مي گذرند، در زمين فرو مي روند و جز يك نفر، كه خبر آنان را مي آورد، همگي هلاك مي شوند".[5]

بيان اين نكته ضروري است: گرچه حادثة خسف در منطقة بيداء و در خصوص لشكر سفياني واقع مي شود، ولي در برخي روايات، غير از خسف در بيداء از خسف در مشرق و مغرب نيز ياد شده است[6] و اين حكايت از آن دارد كه در ساير جاهاي ديگر نيز

چنين حوادثي رخ مي دهد و به عنايت خداوند دشمنان مهدي (ع) بدين وسيله نابود مي گردند.

[2]لسان العرب، ج 9، ص 67.

[3]مجلة حوزه، ويژه نامه امام زمان، ص 253.

[4]همان.

[5]تاريخ غيبت كبري، ص 521، نقل از مجلة حوزه، ويژه نامه امام زمان(ع)، ص253 - 254.

[6]صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 442 - 445.

در مورد سيّد خراساني كه لشكري را از مشرق زمين به طرف عراق جمع آوري مي كندو با دشمنان حضرت مهدي(ع) مي جنگد، توضيح دهيد. آيا اين شخص ايراني است؟ آيا در خراسان زندگي مي كند؟ آيا زنده است؟
پرسش

در مورد سيّد خراساني كه لشكري را از مشرق زمين به طرف عراق جمع آوري مي كندو با دشمنان حضرت مهدي(ع) مي جنگد، توضيح دهيد. آيا اين شخص ايراني است؟ آيا در خراسان زندگي مي كند؟ آيا زنده است؟

پاسخ

در منابع ديني خروج پرچم هاي سياه از خراسان به عنوان نشانة ظهور بيان شده و در مورد آن رواياتي از معصومان(ع) رسيده است. مضمون اين روايات آن است كه پيش از ظهور مهدي(ع) در منطقة خراسان [شايد خراسان قديم قسمت هاي زيادي از ايران، افغانستان، تركمنستان، تاجيكستان و ازبكستان] انقلابي بر پا مي شود و مردم در حالي كه پرچم هاي سياه را به اهتزاز در آورده اند، به حركت در مي آيند.[1]

ظاهراً پديدار شدن اين نشانه در آستانة ظهور و يا اندكي پيش از آن است، به گونه اي كه در زمان ظهور، آنان نيز هستند و حضرت مهدي(ع) آنان را به سوي خويش فرا مي خواند. امام باقر(ع) فرمود: "بيرق هاي سياهي از خراسان بيرون مي آيد و به جانب كوفه به حركت در مي آيند. پس چون مهدي(ع) ظاهر شود، اينان را دعوت به بيعت مي كند".[2]

غير از روايت فوق روايات ديگري نيز وجود دارد كه نشان مي دهد خروج پرچم هاي سياه از خراسان قيامي است كه در آينده در آستانة ظهور بر پا مي شود. در حقيقت پرچم هاي سياه را ياران مهدي(ع) به همراه خواهند آورد.

برخي احتمال داده اند كه منظور از خروج پرچم هاي سياه از خراسان، قيام ابومسلم خراساني در سال 132 هجري قمري عليه حاكميت هزار ماهة بني اميّه است، كه به از هم گسستن حكومت بني اميه

و روي كار آمدن بني عباس انجاميد، ولي اين احتمال بعيد به نظر مي رسدك چون قيام ابومسلم بيش از يك قرن قبل از تولد حضرت مهدي(ع) بوده است.[3]

امام صادق(ع) فرمود: "خروج خراساني، سفياني و يماني همزمان خواهد بود".[4]

آنچه در روايت آمده، خروج خراساني و پرچم هاي سياه از خراسان است. امّا اين كه سيد باشد و به نام سيد خراساني، در روايات مشخص نشده است و محلّ زندگي و وضعيت زنده بودن او مشخص نيست.

[1] مجله حوزة (70 - 71) ويژه نامة حضرت مهدي(ع) ص 268، به نقل از ينابيع الموده، ص 431 و بحارالانوار، ج 52، ص 217 و كتاب الغيبه شيخ طوسي ص 452.

[2] همان.

[3] همان.

[4] همان، ص 254، به نقل از كتاب الغيبه نعماني، 252.

در بعضي از روايات از علائم ظهور امام زمان(عج) خروج طالقاني و قمي و خراساني بيان شده است؛ آيا اين ها اتفاق افتاده؟ آيا سيد حسني و حسيني، مقام معظم رهبري مي باشد؟ آيا علائم حتميه و غير حتمية ظهور امام زمان واقع شده است؟
پرسش

در بعضي از روايات از علائم ظهور امام زمان(عج) خروج طالقاني و قمي و خراساني بيان شده است؛ آيا اين ها اتفاق افتاده؟ آيا سيد حسني و حسيني، مقام معظم رهبري مي باشد؟ آيا علائم حتميه و غير حتمية ظهور امام زمان واقع شده است؟

پاسخ

پيش از پاسخ لازم است به بيان مطلبي كوتاه به عنوان مقدّمه بپردازيم:

در آيين اسلام ظهور مصلح بزرگ در آخر الزمان و در شرايطي كه بشر در آتش ظلم و فساد مي سوزد، امري مسلّم است. در اين ميان مذهب شيعه از ظهور حضرت مهدي(عج) تفسير روشني ارائه داده و براي آن نشانه هايي را تحت عنوان "علائم ظهور" بيان كرده است.

تحقق هر يك از اين نشانه ها نويدي براي نزديكي ظهور حضرت قائم(عج) است، به گونه اي كه با تحقق همة آن ها و به دنبال وقوع آخرين نشانه، حضرت مهدي(عج) ظهور خواهد كرد.

بنابراين پديدار شدن يك يا چند نشانه، از مجموعة نشانه هاي ظهور چيزي به جز نزديك تر شدن ظهور را نمي رساند. ناگفته نماند كه شناخت دقيق تمام علائم ظهور از جهت مصداقي مشكل است، پس هيچ گاه نمي توان ادعا كرد كه تمام علائم ظهور تحقق يافته است اما به طور قطع در تاريخ معيّني حضرت مهدي(عج) ظهور خواهد كرد.

بر اساس روايات علائم ظهور به دو دسته تقسيم مي شوند:

الف) علائم حتمي؛ علامت هايي هستند كه بدون ترديد پيش از ظهور حضرت مهدي(عج) تحقق مي يابد، همانند: فراگير شدن ظلم و فساد و خروج سفياني و دجال.

ب) علائم غير حʙřʘ̠علامت هايي كه ممكن است پيش از ظهور محقّق شوند و ممكن است محقّق نشوند؛ روايات در

اين موارد صراحت ندارد.

بررسي مواردي كه در پرسش آمده:

الف) خروج طالقاني: واژه "طالقاني" تحت عنوان يكي از خروج كنندگان پيش از ظهور مهدي آل محمّد(عج)، در روايات نيامده يا حداقل ما نديديم، آري در اين زمينه آمده است: اشخاصي از طالقان كه آمار آنان به بيست و چهار نفر مي رسد، جزء ياران حضرت مهدي(عج) خواهند بود.

ب) خروج قمي: واژه "قمي" به عنوان يكي از كساني كه پيش از ظهور حضرت حجّت خروج خواهد كرد، در روايات ديده نمي شود؛ البته حديثي به حضرت موسي بن جعفر(ع) نسبت داده شده كه برخي، محتويات آن را با انقلاب اسلامي ايران و رهبري حضرت امام خميني تطبيق داده اند.

متن روايت بدين شرح است: "مردي از اهل قم مردم را به راه حق فرا مي خواند.

مردمي همانند تكه هاي محكم آهن كه بادهاي تند آنان را نمي لرزاند و از جنگ خسته نمي شوند و ترس به خود راه نمي دهند، گرد او جمع مي شوند و به خدا توكّل مي كنند".

ج) خروج خراساني: در روايات خروج "خراساني" به عنوان يكي از علائم ظهور وارد شده، اما او كيست و داراي چه ويژگي هايي مي باشد؟ مطلب قابل توجهي در اختيار نيست؛ فقط در چند روايت به نحو اجمال از خراساني و خروج او ياد شده است؛ از جمله:

1_ امام باقر(ع) فرمود: "به ناچار بني فلان مدتي حكومت مي كنند، پس از چندي ميان آنان اختلاف مي افتد و جمع آنان از هم مي پاشد، آن گاه خراساني و سفياني، يكي از مشرق و ديگري از مغرب بر آنان خروج مي كنند و همه را از ميان بر مي دارند و

حتي يك نفر از آنان باقي نمي مانند"؛ البته احتمال دارد كه مقصود امام دولت عباسيان باشد.

2_ از امام باقر و صادق(ع) روايت شده است كه: "خروج خراساني و سفياني و يماني در يك سال و يك ماه و يك روز خواهد بود".

د) سيّد حسني يا حسيني: اين عنوان نيز يكي از عناوين مبهم ميان علائم ظهور است و تطبيق آن بر مصداقي خاص همانند مقام معظم رهبري(مدّظله العالي) امر روشني نيست.

امام باقر(ع) در ضمن حديثي كه در بيان علائم آخر الزمان و نزديكي ظهور حضرت حجّت(ع) است، فرمود: "كشته شدن جواني از آل محمّد(ع) بين بركن و مقام كه نام او "محمد بن الحسن نفس زكيّه" است". از حضرت صادق(ع) نيز روايت شده است: "بين قام حضرت قائم(ع) و قتل نفس زكيّه فقط پانزده روز فاصله است".

مفاد اين گونه روايات اين است كه: سيد حتي هنوز نيامده و قتل او بايد در نزديكي هاي ظهور حضرت مهدي(عج) باشد.

ه )وقوع يا عدم وقوع علائم حتميّه و غير حتميّه.

شماري از حوادث اتفاق افتاده كه به نظر مي رسد جزء علائم ظهور باشند. آن حوادث عبارتند از: اختلاف ميان امت اسلام، انقراض بني عباس و از هم پاشيدگي حكومت آنان، جنگ هاي صليبي، به راه افتادن پرچم هاي سياه از ناحية خراسان، خروج مغربي از مصر و تشكيل دولت فاطميان، رها شدن كشورهاي عربي از قيد استعمار، بسته شدن پل روي دجله بين بغداد و كرخ و ... .

توجه به چند نكته لازم است:

1_ روشن نست كه حوادث روي داده، همان حوادثي باشد كه در روايات آمده است.

2_ خبر از وقوع امثال اين حوادث بدين معنا نيست كه

نشانه هاي حتمي ظهورند، بلكه همه يا بيشتر آنها، صرفاً رخدادهايي هستند كه معصومان(ع) از وقوع آن ها خبر داده اند.

3_ بخشي از علائم حتميّه همانند: خروج سفياني، دجّال و صيحة آسماني از علائم حتميّه هستند كه هنوز واقع نشده اند.

سيد حسني كيست، در كجا ظهور مي كند و چگونه قيام مي كند؟
پرسش

سيد حسني كيست، در كجا ظهور مي كند و چگونه قيام مي كند؟

پاسخ

سيد حسني از نسل امام حسن مجتبي(ع) است.

در برخي روايات قيام سيد حسني از نشانه هاي ظهور امام عصر(عج) ذكر شده است.

در يكي از روايات مي خوانيم: "سيد حسني آن جوان زيبا از طرف سرزمين ديلم خروج كرده و با صداي رسا صدا مي زند: اي آل احمد! دعوت آن كس را كه از غيبتش متأسّف بوديد، اجابت كنيد. اين صدا از ناحيه ضريح پيغمبر(ص) بلند مي شود، پس گنج هاي خدا از طالقان او را پذيرا مي شوند. آن ها گنج هايي هستند اما چه گنجي كه نه طلا و نه نقره است، بلكه مرداني هستند كه ايماني فولادين دارند، و بر اسب هاي چابك سوار مي شوند و اسلحه به دست گرفته و پي در پي ستمگران را كشته تا آن كه وارد كوفه مي شوند. در آن موقع اكثر روي زمين را از لوث وجود بي دينان صاف كرده اند.

آن ها كوفه را محل اقامت خود قرار مي دهند. چون خبر ظهور حضرت مهدي(ع) به او (سيد حسني) و اصحابش مي رسد، يارانش به او مي گويند: اي پسر پيغمبر! اين كيست كه در قلمرو ما فرود آمده؟ سيد حسني مي گويد: با من بياييد تا ببينم او كيست و چه مي خواهد. به خدا قسم! سيد حسني مي داند كه او مهدي(ع) است و او را مي شناسد، ولي براي اين مي گويد كه به اصحابش بشناساند كه او كيست. سيد حسني بيرون مي آيد تا به مهدي(ع) مي رسد و از وي مي پرسد: اگر تو مهدي(ع) ال محمّد هستي، عصاي جدّت پيغمبر(ص) و انگشتر

و پيراهن و زرهش موسوم به "فاضل" و عمامه مباركش به نام "كاب" و اسبش "يربوع" و شترش دو غضباء" و قاطرش "دلدل" و "يعفور" الاغش و اسب اصليش "براق" و قرآني كه اميرمؤمنان(ع) جمع آوري كرده كجا است؟ حضرت مهدي(ع) تمام اين ها را بيرون آورده، به سيد حسني نشان مي دهد. آن گاه سيد حسني عرض مي كند: اللَّه اكبر! يابن رسول اللَّه! دست مبارك را بده تا با شما بيعت كنم. مهدي(ع) هم دستش را دراز كرده و حسني نخست خود، سپس ساير لشكريانش با آن حضرت بيعت مي كنند. مگر چهل هزار نفر كه قرآن ها را با خود دارند و معروف به "زيديه" مي باشند كه از بيعت كردن امتناع مي ورزند".(1)

پي نوشت ها:

1. مهدي موعود (ترجمه بحارالانوار) ص 1163.

با سلام و عرض ادب به ساحت امام عصر عج آيا نفس زكيه اي كه در روايات در زمان ظهور مهدي موعود ع حضور دارد همان است كه از اولاد امام حسن مجتبي مي باشد؟
پرسش

با سلام و عرض ادب به ساحت امام عصر عج آيا نفس زكيه اي كه در روايات در زمان ظهور مهدي موعود ع حضور دارد همان است كه از اولاد امام حسن مجتبي مي باشد؟

پاسخ

1. كلمه نفس زكيه نام فرد معيني نيست بلكه اين كلمه صفت است؛ يعني: «جان پاك»؛ «نفس كامله». زكيه از «زَكي» به معني پاكي، رشد و صلاح گرفته شده است. پس ابتدا بايد دانست اين كلمه اسم عَلَم براي فرد خاص نمي باشد.

چه اين كه در روايت ها گاه به امام سجاد(ع)(. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 41، ص 352، ح 8: «...إنّك أخبرتني أن علي بن الحسين النفس الزكيه».)، امام كاظم(ع)(همان، ج 48، ص 11، ح 7: «الامام موسي بن جعفر كنيته ابوالحسن الاول و... ويعرف بالعبد الصالح والنفس الزكيه». )، رسول خدا(ص)(عمادالدين طبري، بشارة المصطفي، كتابخانه حيدريه، نجف، 1383 ق، ص 219: «...انطلق ذلك الملك الي قبر رسول الله(ص) فيقول: ايهاالنفس الزكيه...».)، امام حسن مجتبي(ع)( ابن ابي الحديد المعتزلي، شرح نهج البلاغه، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم، (1404 ق)، ج 3، ص 308: «كان مشهوراً عندهم أن آية قتل النفس الزكيه أن يسيل دم بالمدينة... مكتوب هذا قبر الحسن بن علي بن أبي طالب(ع)».) و نيز به يكي از نوادگان امام حسن مجتبي(ع) كه اولاد ششم از محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن مي باشد(ر.ك: رضي الدين علي بن يوسف حلي، العدد القويه، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم، (1408 ق)، ص 357.)؛ نفس زكيه گفته شده است.

اما نفس زكيه در روايات ظهور به 3 فرد اطلاق شده است.

1. نفس زكيه اي كه بين ركن و مقام _ در مكه _ پيش از

قيام كشته مي شود و جواني از خاندان حضرت محŘϨص) است: «وقتل غلامٍ من آل محمد(ص) بين الركن والمقام اسمه م͙ŘϠبن الحسن النفس الزكية؛ و كشته شدن جواني از خاندان محمد(ص) ميان ركن و مقǙŠاسمش محمد پسر حسن نفس زكيه است.»(علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 192، ح 78.)

او همان كسي است كه بلافاصله پس از كشته شدنش قيام حضرت مهدي(عج) محقق مي شود. زيرا در ادامه عبارت قبلي مي گويد: «فعند ذلك خروج قائمنا؛ پس در همين هنگام قائم ما بپا مي خيزد».(همان.)

2. نفس زكيه اي كه وزير امام مهدي(عج) هنگام ظهور است و از اولاد امام حسين(ع) مي باشد.(همان، ص 223.)

3. نفس زكيه اي كه در اطراف كوفه به همراه هفتاد نفر كشته مي شود ولي در روايت گفته نشده فرزند چه كسي است.

«وقتل النفس الزكيه بظَهر الكوفة في سبعين؛ و كشته شدن نفس زكيه در پشت كوفه به همراه هفتاد نفر».(همان، ص 273.)

ريشه اين پرسش كه نفس زكيه را از فرزندان امام حسن مي دانند به فرقه جاروديه يكي از شعبه هاي زيديه برمي گردد.

گروهي از اين فرقه بر اين باورند كه «محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابي طالب(ع)» كه معروف به نفس زكيه بوده است و به روزگار منصور عباسي قيام كرد و در سال 145 ق. كشته شد، زنده است و در حال حكومت بر زمين است و او همان مهدي خواهد بود.(حسين كريمشاهي بيدگلي، فرهنگ موعود(عج) (اعلام)، ناصر، قم 1377، چاپ اول، ص 70.)

آيا آقا سيد حسني هستند؟
پرسش

آيا آقا سيد حسني هستند؟

پاسخ

تطبيق آنچه در علائم ظهور آمده بر اشخاص كار صحيحي به نظر نمي رسد خصوصا اگر به صورت احتمال باشد و به صورت قطعي و جزمي نباشد.

حتمي بودن خروج خراساني به عنوان نشانه ي ظهور معلوم نيست. افزون بر اين در بعضي روايات خراساني به عنوان ساقط كننده حكومت بني عباس مطرح شده(بحارالانوار، ج 52، ص 234. ) كه در اين صورت بر ابومسلم خراساني تطبيق مي شود.

به هر صورت تطبيق خراساني بر مقام معظم رهبري شاهد معتبري ندارد، علاوه بر اين كه شخصيت خراساني براي ما معلوم نيست و در بعضي روايات يماني برتر از آن معرفي شده استبحارالانوار، ج 52، ص 210.

با سلام سيد يماني كيست؟ چه مشخصاتي دارد؟ اگر كسي چنين ادعايي كند از كجا به صدق يا كذب بودن اعاي او پي ببريم.
پرسش

با سلام سيد يماني كيست؟ چه مشخصاتي دارد؟ اگر كسي چنين ادعايي كند از كجا به صدق يا كذب بودن اعاي او پي ببريم.

پاسخ

1. رويداد حركت يماني در روايات يكي از پنج نشانه معروف از رويدادهاي پيش از قيام ولي عصر(عج)، بر شمرده شده است: «عن ابي عبدالله(ع) قال: خمس قبل قيام القائم من العلامات: الصيحه، و السفياني، و الخسف البيدا، و خروج اليماني، و قتل النفس الزكيه، امام صادق فرمود: از نشانه هاي پيش از قيام مهدي(عج)، پنج مورد است: صدايي از آسمان، خروج سفياني، فرو رفتن زمين در بيابان، خروج يماني و كشته شدن نفس زكيه (از نوادگان امام حسن مجتبي(ع)) . (صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 454، مكتبه الصدر، شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ص 649، مؤسسه النشر الاسلامي، محمد النعماني، كتاب الغيبه، ص 252، مكتبه الصدوق)

2. در روايات ديگر نيز از وي به عنوان اسب مسابقه دهنده نام برده شده است، از جمله: «عن ابي عبدالله(ع) انه قال: اليماني و السفياني كفرسي رهان؛ امام صادق(ع) فرمود: يماني و سفياني همانند دو اسب مسابقه هستند. (معجم احاديث الامام المهدي(عج)، ج 3، ص 478، مؤسسه المعارف الاسلاميه، محمد النعماني، كتاب الغيبه، ص 305، مكتبه الصدوق) به نظر مي رسد تشبيه سفياني و يماني به دو اسب مسابقه از دو جهت باشد، يا اين كه هر دو همزمان بر حضرت مهدي(عج) خروج مي كنند، يا از آن روي كه، هر دو درباره تصرف كوفه با يكديگر به مسابقه مي پردازند. (احمدي فهري زنجاني، ترجمه كتاب غيبت از نعماني، ص 359، دارالكتب الاسلاميه)

3. درباره سفياني به گونه اي در روايات اشاره شده

كه، در رويارويي حركت او با قيام حضرت مهدي(عج)، ترديدي باقي نمي گذارد و از جمله تعبير به خروج سفياني و نيز تشريح اقدامات او(معجم احاديث الامام المهدي، پيشين، ج 1، ص 328_326)، ولي درباره حركت يماني چنين تعابيري در روايات ديده نشده و از اقدام او تنها به عنوان يكي از نشانه هاي پيش ظهور ولي عصر(عج) ياد شده است.

4. با توجه به رويكرد ياد شده درباره سيد يماني، از سوي صاحب نظران اسلامي درباره وي و به استناد روايات، گمانه زني هايي بيان شده است از جمله:

الف. وي پيش از طهور امام مهدي(عج) آشكار شده و به هنگام ظهور آن حضرت(عج) از ياران وي قرار مي گيرد. (همان، ص 297)

ب. وي از خاندان زيد بن علي بن الحسين بوده و در صنعا آشكار مي شود. (همان)

5. درباره سيد يماني، از سوي اهل سنت، روايات ناسازگاري بيان شده است از جمله: ظهور وي پيش از حضرت مهدي(عج) و ظهور وي پس از حضرت مهدي(عج)، وي خود حضرت مهدي (عج) است. (همان)

6. با توجه به وجود نارسايي هاي فني در احاديث مورد استناد اهل سنت و نيز رواياتي صحيح بر خلاف آن ها كه خروج يماني را مربوط به پيش از ظهور حضرت دانسته؛ وانگهي تنها قحطاني را بر حضرت منطبق نموده است، اشتباه بودن دو ديدگاه اخير اهل سنت را آشكار مي سازد.

مقصود از "نفس زكيه" كه قبل از ظهور كشته خواهد شد كيست؟
پرسش

مقصود از "نفس زكيه" كه قبل از ظهور كشته خواهد شد كيست؟

پاسخ

در روايات شيعه به علامتي قبل از ظهور حضرت مهدي (ع) به عنوان "قتل نفس زكيه" اشاره شده است كه بعد از اين جنايت، حضرت ظهور خواهند كرد.

از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود: "ليس بين قيام قآئم آل محمّد وبين قتل النفس الزكيّة إلّا خمسة عشر ليلة"؛ "بين قيام قائم (ع) وكشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز{پاورقي . كمال الدين، ص 649. پاورقي}

فاصله نيست."

شيخ مفيد؛ مي گويد: "از جمله علايم ظهور، كشته شدن نفس زكيه در پشت كوفه با هفتاد نفر از صالحين است".

{پاورقي . ارشاد، ج 2، ص 368. پاورقي}

از برخي روايات، وجود نفس زكيه ديگري نيز استفاده مي شود كه مأمور تبليغ از طرف امام زمان (ع) است كه بين ركن ومقام به شهادت خواهد رسيد.

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 307، ح 81. پاورقي}

برخي ممكن است گمان كنند كه نفس زكيه كه در اين روايات به شهادت آن اشاره شده همان محمد بن عبداللَّه بن حسن بن علي بن ابي طالب است كه در زمان منصور عباسي قيام كرد تا حق اهل بيت: را از ظالمان بستاند. ولي شواهد وقرائن موجود برخلاف اين احتمال را دلالت دارد:

1 - در برخي روايات اشاره به كشته شدن نفس زكيه بين ركن ومقام دارد، كه محمّد بن عبداللَّه بن الحسن در آن نقطه به شهادت نرسيده است.

2 - مطابق برخي روايات بين ظهور حضرت وكشته شدن نفس زكيه پانزده شب فاصله است.

3 - كشته شدن محمد بن عبداللَّه بن الحسن قبل از ولادت حضرت مهدي (ع) بوده است ولذا نمي توان آن را

از علايم ظهور دانست.

4 - محمد بن عبداللَّه نيّت خالص از عملكرد خود نداشته است، ولذا بنابر نقل "مقاتل الطالبيين" ادعاي مهدويت نمود وپدرش نيز او را بعد از زوال دولت بني اميه وقبل از تأسيس دولت بني عباس، به عنوان مهدي معرفي كرد.

{پاورقي . مقاتل الطالبيين، ص 171. پاورقي}

5 - در روايتي از امام صادق (ع) مي خوانيم كه فرمود: "بعد از كشته شدن نفس زكيه صاحب امر ظهور خواهد كرد". كه در بعديّت نزديك ظهور دارد.

{پاورقي . كافي، ج 8، ص 225. پاورقي}

مقصود از صيحه وفزع آسماني در علايم ظهور چيست؟
پرسش

مقصود از صيحه وفزع آسماني در علايم ظهور چيست؟

پاسخ

اين دو علامت در روايات به عنوان علايم ظهور حضرت مهدي (ع) معرفي شده است. از امام باقر (ع) در حديثي نقل شده: "وإنّ من علائم خروجه... صيحة من السماء في شهر رمضان"؛ "وهمانا از علايم خروج مهدي... حدوث صيحه اي در ماه رمضان است."

{پاورقي . كمال الدين، ص 328، ح 7. پاورقي}

از امام صادق (ع) در حديثي نقل شده: "... والفزعة في شهر رمضان... هي آية تخرج الفتاة من خدرها، وتوقظ النائم وتفزع اليقظان"؛ "وفزعي در ماه رمضان حادث خواهد شد كه زنان{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 252. پاورقي}

جوان را سراسيمه از پشت پرده ها بيرون مي آورد وانسان خواب را بيدار وبيدار را به فزع وا مي دارد."

امام زمان (ع) در توقيع خود به علي بن محمّد سَمَري فرمود: "...آگاه باش، هر كس قبل از خروج سفياني وصيحه، ادعاي مشاهده كند او دروغگو وافترا زننده است".

{پاورقي . احتجاج طبرسي، ج 2، ص 297. پاورقي}

در اين روايات دو احتمال وجود دارد:

1 - اينكه مقصود از صيحه وفزع همان ندايي باشد كه از جبرئيل بلند مي شود وهمه را به فزع مي اندازد.

2 - احتمال ديگر اين است كه مقصود از آن دو عذاب دنيوي وجنگ هاي جهاني باشد كه به توسط بشر قبل از ظهور حضرت مهدي (ع) تحقق مي يابد، مانند انفجارهاي اتمي در سرتاسر عالم در يك زمان، به اين نحو كه اصل اين گونه انفجارها در اروپا وآمريكا وروسيه وچين تحقق مي يابد به نحوي كه همه را به جزع وفزع وا مي دارد، ولي مسلمين از آن در امانند وتنها صدايش به گوش آنان مي رسد.

مقصود از نداي آسماني در علايم ظهور چيست؟
پرسش

مقصود از نداي آسماني در علايم ظهور چيست؟

پاسخ

در اين مورد سه دسته روايت وجود دارد:

1 - رواياتي كه دلالت بر وجود ندا به صورت اجمال دارد، واينكه اين ندا از علايم حتمي ظهور حضرت مهدي (ع) است.

{پاورقي . كمال الدين، ص 649. پاورقي}

2 - دسته دوم رواياتي است كه دلالت بر دو گونه ندا دارد: يكي نداي به حقّ كه در ابتدا پديد مي آيد، وديگري نداي به باطل كه بعد از آن است.

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 254. پاورقي}

3 - در برخي از روايات نيز اشاره شده كه ندا به اسم قائم است.

{پاورقي . كمال الدين، ص 328، ح 7. پاورقي}

با نظري به مجموع احاديث "صيحه وفزع ونداي آسماني" پي مي بريم كه تمام آنها به يك معناي مشترك اشاره دارند، گر چه با تعبيرهاي مختلف آمده اند وبر اين ادّعا مي توان شواهدي اقامه نمود:

الف. صيحه وندا هر دو به جبرئيل نسبت داده شده است.

ب. وقت هر دو در يك زمان يعني شب جمعه، بيست وسوم ماه رمضان معين شده است.

ج. آثار اين دو يكسان بيان شده است.

دجال

منظور از دجّال كه در آستانه ظهور حضرت مهدي عليه السلام ظاهر مي شود كيست؟
پرسش

منظور از دجّال كه در آستانه ظهور حضرت مهدي عليه السلام ظاهر مي شود كيست؟

پاسخ

دجال از ريشه دجل به معناي بسيار دروغگوي حيله گر است.

خروج دجّال در منابع اهل سنت از نشانه هاي بر پايي قيامت دانسته شده، ولي در كتاب هاي روايي شيعه از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(ع) است.

آن چه از ظاهر اخبار استفاده مي شود دجّال فردي است كه در آخر زمان و پيش از قيام امام مهدي(ع) خروج مي كند و غير عادي است و با انجام كارهاي شگفت انگيز جمع زيادي از مردم را مي فريبد.(1)

بسيار بزرگ و تنومند است در سحر زبردست است، در پيش او كوه سياهي است كه به نظر مردم مي آورد كه كوه نان است و در پشت سر او كوه سفيدي است كه از طريق سحر براي مردم به صورت آب هاي صاف جاري مي نماياند و فرياد مي كند: "اوليائي انا ربكم الاعلي؛ دوستانم من پروردگار بزرگ شمايم".

شياطين، ظالمان، منافقان، جادوگران، كفّار، فرزندان نامشروع اطراف او را گرفته و به انواع آلات لهو و لعب و ساز و... مشغول مي شوند و با اين كار بسياري از انسان هاي ضعيف الايمان را منحرف مي كنند. (9)

البته در مورد دجّال صرف نظر از ويژگي هاي او چند احتمال وجود دارد:

1- نام شخص معيني نيست، هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و با توسّل به حيله گري و نيرنگ در صدد فريب مردم باشد دجّال است. اين كه در روايات از دجّال هاي فراوان سخن به ميان آمده اين احتمال را تقويت مي كند.

پيامبر اكرم(ص) فرمود: "قيامت بر پا نمي شود تا وقتي كه مهدي(ع) از فرزندانم قيام كند و مهدي(ع) قيام نمي كند تا وقتي كه شصت دروغگوي حيله گر خروج كنند".(3)

2- نام

فرد معيني است كه به عنوان دجّال در دوره غيبت با همان ويژگي هايي كه قبلاً متذكر شديم خروج مي كند و عده اي را منحرف مي كند.

ظاهر بسياري از روايات بيان گر اين احتمال است.

3- احتمال هم دارد دجال كنايه از كفر جهاني و سيطره فرهنگ مادي باشد.

استكبار با ظاهري فريبنده مردم را به ويژه مسلمانان را مي فريبد و با قدرت مادي، علمي و صنعتي كه دارد مردم را مرعوب مي كند و...(4)

پي نوشت ها:

1. مجله حوزه، شماره 4 و 5، سال دوازدهم، ص 262.

2. منتهي الآمال، ج 2، ص 493.

3. ارشاد، ج 2، ص 371.

4. براي اطلاع بيش تر مي توانيد از مجله حوزه شماره 4 و 5، سال دوازدهم كه به صورت كتاب مستقل به نام چشم به راه مهدي چاپ شده، مراجعه كنيد.

دجال كيست يا چيست ؟
پرسش

دجال كيست يا چيست ؟

پاسخ

دجال در لغت به معناي : بسيار دروغ گو, فريب دهنده و دروغ باف آمده است .(1) و نيز در كتاب هاي مقدس و منابع دينيِ مسيحيان , آمده است ; يعني دروغگو و حليه گر.(2)

آن گونه كه معروف است , دجال را يكي از نشانه هاي ظهور حضرت صاحب الزمان يا ظهور قيامت دانسته اند. اين نشانه در كتاب هاي اهل سنّت از نشانه هاي برپايي قيامت دانسته شده است , ولي در منابع روايي شيعه , از نشانه هاي ظهور.(3)

در اين كه دجال شخص است يا قدرت استكباري و سيطرهء جهاني , تفسيرها و تعبيرها متفاوت است . آيا دجال داراي ويژگي ها و صفات غير عادي است ؟ آيا دجال شخص است يا جريان الحادي ؟

در مورد اصل دجال , صرف نظر از ويژگي هاي جسماني او كه آيا داراي يك چشم است يا چهره اي مهيب وترسناك دارد, چند احتمال وجود دارد:

1 دجال نام شخص معيّني نيست و هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس او با توسل به حيله گري و نيرنگ ,در صدد فريب مردم باشد, دجّال است . اين كه در روايات , از دجال هاي فراوان سخن به ميان آمده است , اين احتمال را تقويت مي كند. پيامبر گرامي اسلام 6فرمود: .

البته دجال مورد بحث ممكن است فردي باشد كه سرآمد همهء دروغگويان و فريبكاران است .

2 فردي معيّن و مشخص , به عنوان دجال در دورهء غيبت با همان ويژگي هايي كه براي وي بيان شده , خروج كندو مردم را به انحراف كشاند. ظاهر بسياري از روايات

بيانگر اين احتمال است , ولي تقريباً هيچ كدام از اين روايات سند معتبري كه بشود بر آن اعتماد كرد ندارند.

اما احتمالات ديگري در معنا و تفسير دجّال نقل كرده اند كه قابل اعتماد و اعتنا نيست , ولي با توجه به روايات زياد در منابع عامّه , اصل قضيهء دجال بعيد نيست صحيح بشاد, ليكن تعريف و توضيحاتي كه دربارهء اش گفته اند,نمي تواند درست باشد, زيرا خروج دجال , با اوصافي كه بدان اشاره كرديم , به صورت طبيعي , تقريباً غير ممكن است و بيش تر به افسانه شباهت دارد تا واقعيت و معجزه .(4)

اين كه هر كس داراي يك چشم باشد, پس حتماً دجال يا از وابستگان او است , صحيح نبوده و اين تفكر كاملاًغلطي است .

(پ_اورقي 1.فرهنگ فارسي معين , ج 3 ص 1498

(پ_اورقي 2.مجله حوزه , شماره 70_ 71 ص 266

(پ_اورقي 3.همان , ص 262

(پ_اورقي 4.همان , با تلخيص و اضافه .

در برخي از روايات ، علائمي مانند خروج دجال براي ظهور امام زمان(ع) بيان شده است. آيا بدون تحقق اين نشانه ها امكان دارد حضرت ظهور كند؟
پرسش

در برخي از روايات ، علائمي مانند خروج دجال براي ظهور امام زمان(ع) بيان شده است. آيا بدون تحقق اين نشانه ها امكان دارد حضرت ظهور كند؟

پاسخ

در روايات براي ظهور امام زمان(ع) نشانه هاي متعددي بيان شده است.(1) برخي نشانه ها، علائم حتمي ظهور حضرت است؛ يعني هر گاه اين نشانه ها محقق شد، ظهور امام زمان(ع) قطعي است. برخي از علائم ، نشان هاي غير حتمي است كه علاوه بر تحقق اين نشانه شرايط و عوامل ديگر در تحقق ظهور امام زمان(ع) لازم است.

رواياتي كه نشانه هاي ظهور امام زمان (ع) را بيان كرده اند، به دو دستة صحيح و قابل استناد، يا روايات مجعول و ضعيف و غير قابل استناد تقسيم مي شوند.

رواياتي كه قابل استناد بوده و در صدد بيان نشان هاي حتمي ظهور امام زمان(ع) هستند، ظهور امام را منوط به تحقق نشانه هاي حتمي نموده كه معناي آن اين است كه بين ظهور امام زمان(ع) و تحقق نشانه ها رابطه بوده و بدون تحقق آن شرايط و علائم امام ظهور نمي كند.

اگر حضرت بدون نشانه هاي حتمي ظهور مي كرد. معصومان(ع) نشانه را به عنوان علائم ظهور امام (ع) بيان نمي كردند، زيرا در اين صورت، بيان علائم لغو خواهد بود، كه لغويت با سنت معصومان همخواني ندارد. بر اين اساس نمي توان گفت: بدون تحقق نشانه هاي حتمي ، امام (ع) ظهور مي كند.

در ميان نشانه ها شماري از آنها به عنوان "علائم حتمي ظهور" ياد شده اند.

منظور از نشانه هاي حتمي ، آن است كه پديدار شدن آن ها ، بدون قيد و شرطي، قطعي و الزامي مي خواهد

بود، به گونه اي كه تا آن ها واقع نگردند، حضرت مهدي (ع) ظاهر نخواهد شد.

اگر كسي پيش از واقع شدن نشانه هاي حتمي، ادعاي ظهور مهدي (ع) را بكند، ادعايي نادرست است.(2)

برخي از روايات ضعيف و مجعول، نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) را بيان كرده و تحقق ظهور امام را منوط به تحقق آن نموده اند. مرحوم علامه مجلسي در ذيل يكي از اين احاديث مي نويسد: " اين روايت را ، با آن كه متن آن تغيير يافته و اشتباه دارد و سند آن، به بدترين خلق خدا، عمر بن سعد _ كه لعنت خدا بر او باد _ منتهي مي گردد، آوردم، زيرا در برگيرندة اخباري از حضرت مهدي(ع) است، تا آن كه اتفاق مخالف و موافق در مورد وي دانسته گردد."(3) بر اين اساس اگر امام زمان(ع) بدون تحقق نشانه هايي كه در اين دسته روايات بيان شده است، ظهور كند، بدان معنا نيست كه حضرت بدون تحقق اين نشانه ها ظهور نموده است، زيرا اين نشانه اصولاً از علايم ظهور حضرت نبوده است، تا تحقق و عدم تحقق ظهور امام (ع) منوط به آن ها باشد.

از سوي ديگر اگر امام زمان(ع) با تحقق اين دسته از علايم ظهور نمود، باز نمي توان گفت بين ظهور امام و اين نشانه ها ارتباط وجود دارد و اصولاً اين نشانه از علائم ظهور حضرت نبوده اند.

در برخي روايات، از تعيين وقت ظهور امام(ع) نهي شده است.(4) و كساني كه وقت ظهور آن حضرت را تعيين نموده اند، كذاب خوانده شده اند. امام باقر(ع) فرمود: "كذب الوقاتون" . (5) وقت قيام و خروج امام

معلوم نيست.(6)

از اين دسته روايات استفاده مي شود ظهور و عدم ظهور امام (ع) از اسرار الهي بوده و توسط خداوند تعيين مي شود، و مانند علم به قيامت، منحصر به خداوند دانسته شده است. از اين رو دقيقاً نمي توان گفت حضرت كِي و با چه شرايطي ظهور مي كند. ممكن است خداوند صلاح دانسته، غيبت حضرت را به رغم فراهم شدن شرايط به تأخير اندازد. از سوي ديگر ممكن است به رغم آن كه شرايط فراهم نشده، خداوند در ظهور حضرت تعجيل كند. از ظاهر روايات استفاده مي شود ، آن است كه ظهور حضرت منوط به تحقق نشانه ها است.

1. بحارالانوار، ج 52 ، ص 180 به بعد؛ ارشاد مفيد، ج2 ، ص 366.

2. مجله حوزه ، ويژه امام زمان(ع) ، ش 70_ 71 ، ص 240، با تلخيص.

3. همان، ص 234، با تلخيص.

4. صافي گلپايگاني ، منتخب الأثر ، ص 573.

5. بحارالأنوار، ج 52، ص 103.

6. شيخ طوسي ،كتاب الغيبهْْ، ص 425.

دجال كيست؟
پرسش

دجال كيست؟

پاسخ

دجال از ريشه "دجل" به معناي دروغ گو و حيله گر است. از ظاهر روايات اسلامي استفاده مي شود دجال فردي است كه در آخرالزمان و پيش از قيام حضرت مهدي(عج) خروج مي كند. مردي كه داراي يك چشم و از مادري يهودي و با ظاهري غير عادي است. وي با انجام كارهاي شگفت انگيز جمع زيادي را فريب مي دهد و در يك دوره چهل روزه يا چهل ساله دنيا را پر از ظلم و جور مي كند. اين فرد سرانجام به دست حضرت عيساي مسيح به هلاكت مي رسد.(1)

از پيامبر(ص) روايت شده است كه امت من به چهار فتنه گرفتار مي گردد كه چهارمين آن فتنه دجال است.(2)

آيا دجال نام شخص است يا يك جريان انحرافي؟

در اين مورد چند احتمال وجود دارد:

1 - ممكن است دجال نام فرد معيّني نباشد، بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با توسل به حيله ها و نيرنگ ها درصدد فريب مردم برآيد در همين راستا است كه در روايات آمده است كه قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) كذاب ها و دجال هاي متعددي خروج خواهند نمود.(3)

2 - احتمال دارد فردي معيّن به عنوان دجال در دوره غيبت با ويژگي هايي كه براي او بيان شد، خروج كند و مردم را به انحراف بكشاند.

3 - ممكن است مراد از دجال، سفياني باشد؛ يعني فردي با ويژگي هاي ابوسفيان، يا از نسل ابوسفيان قيام كند و جهان را به آشوب و فساد بكشاند. اين فرد در كتاب هاي اهل سنت بيش تر به عنوان دجال و در كتاب هاي

شيعه بيش تر به عنوان سفياني ياد شده است.

4 - ممكن است دجال كنايه از فرهنگ غلط و منحرف كننده

و يا هر ابزاري كه موجب آن شود، يا مقصود كفر جهاني و سيطره فرهنگ مادي بر همه جهان باشد.

براي اطلاع بيش تر در اين زمينه مي توانيد به كتاب "چشم به راه مهدي(ع) بحث مربوط به "بررسي نشانه هاي ظهور" مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:

1 - فصلنامه حوزه، ش 71 - 70، ص 262؛ مصاحب، دائرةالمعارف فارسي، ح 1، ص 921.

2 - كنزالعمال، ج 11، ص 163، خ 31049.

3 - بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 371؛ كنزالعمال، ح 14، ص 200.

آيا سفياني همان دجال است كه قبل از حضرت مهدي حكومت مي كند؟
پرسش

آيا سفياني همان دجال است كه قبل از حضرت مهدي حكومت مي كند؟

پاسخ

پاسخ را در جواب سؤال دوم اشاره نموديم. در مورد سفياني، در روايات اسلامي آمده است كه پيش از قيام حضرت مهدي(ع) مردي از نسل ابوسفيان خروج مي كند و با تظاهر به دين داري گروه زيادي از مسلمانان را فريب مي دهد. در برخي از روايات آمده است كه نام وي عثمان بن عنبه و از خاندان ابوسفيان است. برخي اين احتمال را كه سفياني نام فردي خاص نيست، بلكه نام يك جريان انحرافي و الحادي است ترجيح داده اند؛ يعني در حقيقت ابوسفيان به عنوان سرسلسله سفيانيان سمبل پليدي است. او غارتگري بود كه با رباخواري، زورگويي و چپاول اموال مردم، ثروت هاي هنگفتي به چنگ آورد و از راه فريب و استعمار توده هاي ستم كشيده و ترويج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتي جاهلي، قدرت فراواني به دست آورد.

با توجه به ويژگي هاي مذكور در مورد سفياني، ممكن است گفته شود: سفياني دجال است كه در بيش تر روايات اهل سنت به عنوان دجال و در بيش تر روايات شيعه، با عنوان سفياني از وي تعبير شده است.

براي توضيح بيش تر به كتاب چشم به راه مهدي بحث مربوط به نشانه هاي ظهور مراجعه نماييد.

آيا جرج بوش همان دجالي است كه به دست امام زمان(عج) كشته مي شود؟
پرسش

آيا جرج بوش همان دجالي است كه به دست امام زمان(عج) كشته مي شود؟

پاسخ

جرج بوش كارهاي شيطاني و دجال گونه انجام مي دهد، ولي همان دجال نيست كه خروجش از نشانه هاي امام زمان(ع) مي باشد.

در مورد دجال از ظاهر روايات استفاده مي شود او فردي است كه در آخرالزّمان و پيش از قيام مهدي(ع) خروج مي كند و غير عادي است و با انجام كارهاي شگفت انگير جمع زيادي از مردم را فريب مي دهد و سرانجام به دست حضرت عيساي مسيح(ع) به هلاكت مي رسد.

آيا دجال يك فرد است، يا يك جريان الحادي، نمي توان به طور يقين قضاوت نمود. در اين باره مطالبي به پيوست ارسال مي گردد.

دجال از ريشه "دجل" به معناي دروغ گو و حيله گر است. از ظاهر روايات اسلامي استفاده مي شود دجال فردي است كه در آخرالزمان و پيش از قيام حضرت مهدي(عج) خروج مي كند. مردي كه داراي يك چشم و از مادري يهودي و با ظاهري غير عادي است. وي با انجام كارهاي شگفت انگيز جمع زيادي را فريب مي دهد و در يك دوره چهل روزه يا چهل ساله دنيا را پر از ظلم و جور مي كند. اين فرد سرانجام به دست حضرت عيساي مسيح به هلاكت مي رسد.(1)

از پيامبر(ص) روايت شده است كه امت من به چهار فتنه گرفتار مي گردد كه چهارمين آن فتنه دجال است.(2)

آيا دجال نام شخص است يا يك جريان انحرافي؟

در اين مورد چند احتمال وجود دارد:

1- ممكن است دجال نام فرد معيّني نباشد، بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با توسل به حيله ها و نيرنگ ها درصدد فريب مردم برآيد. در همين راستا است

كه در روايات آمده است كه قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) كذاب ها و دجال هاي متعددي خروج خواهند نمود.(3)

2- احتمال دارد فردي معيّن به عنوان دجال در دوره غيبت با ويژگي هايي كه براي او بيان شد، خروج كند و مردم را به انحراف بكشاند.

3- ممكن است مراد از دجال، سفياني باشد؛ يعني فردي با ويژگي هاي ابوسفيان، يا از نسل ابوسفيان قيام كند و جهان را به آشوب و فساد بكشاند. اين فرد در كتاب هاي اهل سنت بيش تر به عنوان دجال و در كتاب هاي

شيعه بيش تر به عنوان سفياني ياد شده است.

4- ممكن است دجال كنايه از فرهنگ غلط و منحرف كننده و يا هر ابزاري كه موجب آن شود، يا مقصود كفر جهاني و سيطره فرهنگ مادي بر همه جهان باشد.

براي اطلاع بيش تر در اين زمينه مي توانيد به كتاب "چشم به راه مهدي(ع) بحث مربوط به "بررسي نشانه هاي ظهور" مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:

1- فصلنامه حوزه، ش 71 - 70، ص 262؛ مصاحب، دائرةالمعارف فارسي، ح 1، ص 921.

2- كنزالعمال، ج 11، ص 163، خ 31049.

3- بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 371؛ كنزالعمال، ح 14، ص 200.

با توجه به روايات، آيا مي توانند اشخاصي مانند صدام و بوش، همان دجال و سفياني باشند؟(پ)
پرسش

با توجه به روايات، آيا مي توانند اشخاصي مانند صدام و بوش، همان دجال و سفياني باشند؟(پ)

پاسخ

در مورد دجال از ظاهر روايات استفاده مي شود او فردي است كه در آخرالزّمان و پيش از قيام مهدي(ع) خروج مي كند و غير عادي است و با انجام كارهاي شگفت انگير جمع زيادي از مردم را فريب مي دهد و سرانجام به دست حضرت عيساي مسيح(ع) به هلاكت مي رسد.

آيا دجال يك فرد است، يا يك جريان الحادي، نمي توان به طور يقين قضاوت نمود. دجال از ريشه "دجل" به معناي دروغ گو و حيله گر است. از ظاهر روايات اسلامي استفاده مي شود دجال فردي است كه در آخرالزمان و پيش از قيام حضرت مهدي(عج) خروج مي كند. مردي كه داراي يك چشم و از مادري يهودي و با ظاهري غير عادي است. وي با انجام كارهاي شگفت انگيز جمع زيادي را فريب مي دهد و در يك دوره چهل روزه يا چهل ساله دنيا را پر از ظلم و جور مي كند. اين فرد سرانجام به دست حضرت عيساي مسيح به هلاكت مي رسد.(1)

از پيامبر(ص) روايت شده است كه امت من به چهار فتنه گرفتار مي گردد كه چهارمين آن فتنه دجال است.(2)

آيا دجال نام شخص است يا يك جريان انحرافي؟

در اين مورد چند احتمال وجود دارد:

1- ممكن است دجال نام فرد معيّني نباشد، بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با توسل به حيله ها و نيرنگ ها درصدد فريب مردم برآيد. در همين راستا است كه در روايات آمده است كه قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) كذاب ها و دجال هاي متعددي خروج خواهند نمود.(3)

2- احتمال دارد فردي معيّن به عنوان دجال در

دوره غيبت با ويژگي هايي كه براي او بيان شد، خروج كند و مردم را به انحراف بكشاند.

3- ممكن است مراد از دجال، سفياني باشد؛ يعني فردي با ويژگي هاي ابوسفيان، يا از نسل ابوسفيان قيام كند و جهان را به آشوب و فساد بكشاند. اين فرد در كتاب هاي اهل سنت بيش تر به عنوان دجال و در كتاب هاي

شيعه بيش تر به عنوان سفياني ياد شده است.

4- ممكن است دجال كنايه از فرهنگ غلط و منحرف كننده و يا هر ابزاري كه موجب آن شود، يا مقصود كفر جهاني و سيطره فرهنگ مادي بر همه جهان باشد.

براي اطلاع بيش تر در اين زمينه مي توانيد به كتاب "چشم به راه مهدي(ع) بحث مربوط به "بررسي نشانه هاي ظهور" مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:

1- فصلنامه حوزه، ش 71 - 70، ص 262؛ مصاحب، دائرةالمعارف فارسي، ح 1، ص 921.

2- كنزالعمال، ج 11، ص 163، خ 31049.

3- بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 371؛ كنزالعمال، ح 14، ص 200.

علت اينكه خداوند متعال چنين قدرتي به دجال داده است چيست؟
پرسش

علت اينكه خداوند متعال چنين قدرتي به دجال داده است چيست؟

پاسخ

دوست گرامي در پاسخ به سؤال شما نكاتي را عرض مي كنم.

1_ براساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده مي شود، دجال فردي است كه در آخر الزمان و پيش از قيام امام مهدي (عج) خروج مي كند و غير عادي است.

2_ دجال به معناي دروغگوي حيله گر است و بنابر روايات در تمامي دوره ها دجال وجود دارد و آنكه در دروغگويي و حيله گري و مردم فريبي سرآمد همة دجالان است و فتنة او از همه بزرگتر است، نشانة ظهور امام زمان (عج) است.

3_ ممكن است دجال فرد معيني نباشد بلكه يك جريان الحادي باشد.

بطور مثال آمريكا مصداق بارز يك دجال است كه با اسم حقوق بشر و آزادي به كشتار در سراسر دنيا و تسلط بر منابع حياتي ملتها اقدام مي كند. در هر صورت ما بدنبال تعيين اينكه چه كسي دجال است نيستيم ولي اين موضوع از احتمالاتي است كه محققان به آن اشاره كرده اند.

4_ اهل بيت عليهم السلام در روايات، خبر وجود چنين افراد يا گروههايي را به ما داده اند تا با هوشياري كامل به استقبال چنين حوادثي برويم و در دام شيادان گرفتار نشويم.

5_ در روايتي تأكيد شده است: "هر پيامبري، امت خويش را از خطر دجال بر حذر داشته". اين نشان مي دهد كه دجالها در امتهاي مختلف تا سر حد انحراف امتها پيش رفته اند اما در نهايت به خاك مذلت افتاده آند و با رسوايي تمام شكست خورده اند.

6_ دنيا، دار اختيار است و خداوند به همة انسانها امكان دستيابي به قدرت، ثروت، شهرت، علم و ... را داده است. به اين ترتيب راه آزمون براي انسانها

گشوده شده است. دجالها، مستكبران، ظالمان، همه مي توانستند از امكاناتي كه خداوند در اختيار آنها گذاشته است براي سعادت خود و بشر بهره برداري كنند اما آنها در آزمون الهي شكست خورده اند: همانطور كه بسياري از انسانهاي عادل و نيك به اين قدرتها دست يافته اند.

پس اينكه خداوند به آنها قدرت داده، بخشي از نظام حكيمانه و عادلانة الهي است. مثلاً امير مؤمنان (ع) سالها بر نيمي از دنيا حكومت مي كردند و امروز به بركت قيام امام خميني (ره) قدرت اول جهان اسلام، ايران است. پس ما هم در معرض اين آزمون خداوند هستيم اگر دچار هواي نفس نشويم با اهل بيت (ع) خواهم بود و اگر ظلم و ستم كنيم، جزو دار و دستة دجالها هستيم و اين يعني آزادي بشر در انتخاب مسير سرنوشت خود.

منابع و مآخذ :

با وجود روايات زياد در مورد خروج دجال و سفياني , چگونه ممكن است مردم با آنها همراه شوند؟
پرسش

با وجود روايات زياد در مورد خروج دجال و سفياني , چگونه ممكن است مردم با آنها همراه شوند؟

پاسخ

}اگر اندكي به تاريخ بنگريم، خواهيم ديد كه در برابر پيامبران الهي (با وجود معجزات و دلايل روشن) عده اي لجاجت به خرج داده اند و به خاطر منافع خود و يا هوس هاي ديگر با ايشان به جنگ و جدال پرداخته و چه بسا خون آنان را بر زمين ريخته اند. در آخرالزمان نيز موضوع به همين صورت است. حتي در برخي از اخبار وارد شده كه عده اي از علماي دين نيز با آن حضرت مخالفت خواهند كرد. دجال نيز مظهر تمامي قدرت ها و شيطان هايي استكه حكومت حق الهي را بر زمين نمي پذيرند. از همين رو از سر جنگ با حضرت درمي آيند و نهايتا شكست مي خورند. بنابراين در آن زمان نيز انسان، انسان است و فضاي انتخاب باز است. از همين رو دنياپرستان و... به رويارويي با حضرت اقدام خواهند كرد و طبيعي است عده اي نيز با آنان همراه خواهند شد. در اين جا بعضي نظريات در مورد دجال كه در كتاب دادگستر جهان، ابراهيم اميني آمده است براي شما نقل مي كنيم:

جلالي: خروج دجال را يكي از علائم الظهور مي شمارند و او را چنين توصيف مي نمايند: مردي است كافر، يك چشم بيش ندارد آن هم در پيشانيش واقع شده و مانند ستاره اي مي درخشد، در پيشاني وي نوشته: كافر است به طوري كه هر باسواد و بي سواد آن را مي خواند. كوهي از طعام و نهري از آب هميشه با او است. بر الاغ سفيدي سوار مي شود كه هر گامش يك ميل راه است. آسمان به دستور وي باران مي دهد و زمين گياه

مي روياند، اختيار گنج هايزمين با او است. مرده را زنده مي كند، با صدايي كه تمام جهانيان مي شنوند ندا مي كند: من خداي بزرگ شما هستم كه شما را آفريده روزي مي رسانم، به سوي من بشتابيد.

مي گويند: در زمان پيغمبر اكرم(ص) موجود بوده و نامش عبداللّه يا صائدبن صيد است. پيغمبر اكرم(ص) و اصحابش به قصد ديدار به خانه اش رفتند او مدعي خدايي بود. عمر خواست به قتلش برساند ولي پيغمبر(ص) مانع شد. تاكنون زنده است و در آخرالزمان، از شهر اصفهان قريه يهوديه خروج خواهد كرد، (بحارالانوار، ج 52، ص 193 تا 197 و صحيح مسلم، ج 18، ص 46 تا 87 و سنن ابي داود، ج 2، ص 212).

از قول تميم الداري كه ابتداء نصراني بوده و در سنه نهم هجري اسلام آورده، حكايت كرده اند كه گفته است: من دجال را در يكي از جزائر مغرب ديدم كه در غل و زنجير بود، (صحيح مسلم، ج 18، ص 79 و سنن ابي داود، ج 3، ص 214).

هوشيار: دجال را به زبان انگليسي انتي كريست (Antichrist) گويند يعني ضد يا دشمن مسيح. كلمه دجال نام شخص معيني نيست بلكه در لغت عرب هر دروغگو و حيله بازي را دجال نامند. در كتاب انجيل هم لفظ دجال زياد ديده مي شود.

در رساله اول يوحنا نوشته است: دروغگو كيست، جز آن كه مسيح بودن عيسي را انكار كند، آن دجال است كه پدر و پسر را انكار مي نمايد، (رساله يوحنا، باب 2، آيه 22). باز در همان رساله مي نويسد: شنيده ايد كه دجال مي آيد الحال هم دجالان بسيار ظاهر شده اند، (رساله اول، باب 2، آيه 18). در همان رساله مي گويد: و هر روحي كه

عيسي مجسم شده را انكار كند از خدا نيست و اين است روح دجال كه شنيده ايد مي آيدو الان هم در جهان است، (رساله اول يوحنا، باب 4، آيه 3).

در رساله دوم يوحنا نوشته است: زيرا گمراه كنندگان بسيار به دنيا بيرون شدند كه عيسي مسيح ظاهر شده در جسم را اقرار نمي كنند، آن است گمراه كننده و دجال، (رساله دوم يوحنا، آيه 7).

از آيات انجيل استفاده مي شود كه: دجال به معني دروغگو و گمراه كننده است و استفاده مي شود كه: داستان خروج دجال و زنده بودنش، در آن زمان هم در بين نصاري شايع بوده و در انتظار خروجش بوده اند. ظاهرا حضرت عيسي(ع) خروج دجال را خبر داده و مردم را از فتنه اش بر حذر مي داشته است، لذا نصاري در انتظارش بوده اند و به احتمال خيلي قريب، دجال موعود حضرت عيسي، همان مسيح كاذب و دجالي بوده كه در حدود پنج قرن بعد ازعيساي مسيح ظاهر شد و به دروغ ادعاي پيغمبري نمود و او است كه به دار آويخته شد نه مسيح پيغمبر، (در موضوع تعدد وجود مسيح رجوع شود به تفسير الميزان، ج 3 و كتاب «تاريخ و تقويم در ايران»).

مي فرمود: تمامي پيامبراني كه بعد از نوح مبعوث شدند قوم خويش را از فتنه دجال مي ترسانيدند، (بحارالانوار، ج 52، ص 197). «عن ابي هريرة قال؛ قال رسول اللّه ص): لاتقوم الساعة حتي يخرج ثلاثون دجالون كلهم يزعم انه رسول اللّه ؛ پيغمبر(ص) فرمود: قيامت بر پا نشود تا اين كه سي نفر دجال كه خود را پيغمبر مي پندارند ظاهر شوند{M، (سنن ابي داود، ج 2).

علي(ع) فرمود: از دو دجالي كه از اولاد فاطمه به

وجود مي آيند برحذر باشيد. دجالي هم از دجله بصره خروج مي كند كه از من نيست و او مقدمه دجالهاست، (ترجمه الملاحم والفتن، ص 113).

پيغمبر(ص) فرمود: قيامت برپا نمي شود تا اين كه سي نفر دروغگو و دجال ظاهر شوند و برخدا و رسولش دروغ بندند، (سنن ابي داود، ج 2). پيغمبر(ص) فرمود: پيش از خروج دجال، متجاوز از هفتاد نفر دجال ظاهر خواهند شد، (مجمع الزوائد، ج 7، ص 333). از احاديث مذكور نيز استفاده مي شود كه دجال نام شخص معيني نيست و به هر دروغگو و گمراه كننده اي اطلاق مي شود.

خلاصه: ريشه داستان دجال را بايد در كتاب مقدس و در بين نصاري پيدا كرد. بعد از آن، اكثر احاديث آن و تفصيلاتش در كتب اهل سنت و به طرق آنها است. به هر حال اصل قضيه دجال به طور اجمال، بعيد نيست صحت داشته باشد ليكن تعريفات و توصيفاتي كه درباره اش شده مدرك قابل اعتمادي ندارد (زيرا مدرك عمده آن تصويفات، دو حديثي است كه در كتاب بحارالانوار و كتب ديگر نوشته شده است، به اين سند: «محمد بن عمر بنعثمان بهذا الاسناد عن مشايخه عن ابي يعلي المصولي عن عبدالاعلي بن حماد عن ايوب عن نافع عن ابن عمر عن رسول اللّه و حديث ديگر: الطالقاني عن الجلودي عن الحسين بن معاذ عن قيس بن حفص عن يونس بن ارقم عن ابي سيار الشيباني عن الضحاك بن مزاحم عن نزال بن سبرة عن علي». بر دانشمندان پوشيده نيست كه سند اين دو حديث قابل اعتماد نيست زيرا مامقاني درباره محمد بن عمربن عثمان مي نويسد: مجهول الحال است و درباره نافع نوشته:غلام ابن عمر مي باشد

و گمراه و گمراه كننده بوده است و درباره عمر نوشته: احوالش معلوم نيست و درباره ضحال بن مزاحم نوشته: مدركي كه او را از نيكان قرار دهد نيافتيم. و درباره نزال بن سبره نوشته: احوالش معلوم نيست). پس بر فرض اين كه اصل قضيه دجال صحت داشته باشد اما بدون ترديد با افسانه هايي آميخته شده و صورت حقيقي خود را از دست داده است. مي توان چنين گفت: در آخرالزمان و نزديك ظهور حضرت صاحب الامر(عج)شخصي پيدا خواهد شد كه در دروغگويي و حقه بازي سرآمد اقرانش مي باشد و در دروغگويي بر تمام دجالهاي گذشته برتري دارد، با ادعاهاي پوچش گروهي را گمراه مي كند. چنين جلوه مي دهد كه: حيات و آب و نان مردم به دست اوست. مردم به طوري اغفال مي شوند كه گمان مي كنند: آسمان و زمين در اختيار اوست. در دروغگويي كارش به جايي مي رسد كه كارهاي خوب را بد و كارهاي بد را خوب معرفي مي كند. بهشت را جهنم و جهنم را بهشت جلوهمي دهد. ليكن كفرش بر هر بي سواد و باسوادي واضح است. ليكن دليل معتبري نداريم كه صائدبن صيد، دجال موعود و از زمان رسول خدا تا حال زنده باشد زيرا علاوه بر اين كه سند حديث ضعيف است، پيغمبر(ص) درباره دجال فرمود: داخل مدينه و مكه نمي گردد در صورتي كه صائدبن صيد در اين دو شهر وارد شده در مدينه وفات نمود و گروهي از مردم شاهد مرگش بودند، (بحارالانوار، ج 52، ص 199) بر فرض اين كه پيغمبر اكرم(ص) صائدرا دجال ناميده باشد، دجال لغوي يعني دروغگوست نه دجال موعود از علائم الظهور. به عبارت ديگر پيغمبر اكرم(ص) صائد را ملاقات نمود

و او را به عنوان يكي از مصاديق دجال به اصحاب خويش معرفي كرد و چون بعدا از خروج دجال در آخرالزمان خبرداد، اين دو مطلب سبب اشتباه مردم شد و گمان كردند صائد كه پيغمبر او را دجال ناميده همان دجالي است كه بايد در آخرالزمان خروج كند و از همين موضوع، زنده ماندن و عمر طويل را برايش نتيجهگرفتند.{

با ذكر منابع مشخصات دجال و سفياني را ذكر نمائيد.
پرسش

با ذكر منابع مشخصات دجال و سفياني را ذكر نمائيد.

پاسخ

الف) دجال از ريشه دجل به معناي دروغگو است و بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده مي شود دجال فردي است كه در آخرالزمان و پيش از قيام مهدي(ع) خروج مي كند و انسان غير عادي است و با انجام كارهاي شگفت انگيز جمع زياي از مردم را مي فريبد و سرانجام به دست حضرت عيسي(ع) در منطقه شام به هلاكت مي رسد. و اينكه آيا دجال شخص واحد با آن ويژگيها مي باشد يا يك تفكر و جريان الحادي است در اين مورد احتمالات مختلف و متعدد وجود دارد.

1- دجال نام شخص معيني نيست بلكه هر كسي كه با ادعاي پوچ و بي اساس و حيله گري سعي در فريب مردم داشته باشد دجال است و از احاديث نيز اين نكته قابل استفاده است. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: لاتقوم الساعه حتي يخرجالمهدي من ولدي و لا يخرج المهدي حتي يخرج ستون كذابا كلهم يقول انا نبي ؛ يعني قيامت بر پا نمي شود تا وقتي كه مهدي(ع) ازفرزندانم ظهور كند و مهدي(ع) قيام نمي كند تا وقتي كه شصت دروغگو خروج كند{M (بحارالانوار، جلد 52، ص 209) و در روايتي ديگر از پيامبر نقل شده است كه:(پيش از خروج دجال بيش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد) (كنزل العمال، جلد 14، ص 200، نقل از كتاب چشم به راه مهدي، ص 291)

با توجه به روايات مي توان گفت كه دجال ها متعدد و متنوع است و دجال واقعي همان كه در روايت از آن شخص معيني قصد شده است و دجال هاي ديگر كه افراد شياد و حيله گري كه در پديده هاي اجتماعي با ظاهر شدن

سعي در فريب مردم دارند.

2- دجال كنايه از كفر جهاني و فرهنگ مادي است كه بر همه جهان سيطره دارد ؛ كشورهاي مبتكري كه از لحاظ قدرت مادي و صنعتي قوي هستند و مسلمانان را به نوع مي فريبند و مرعوب خويش مي سازند تا آن جا كه مسلمانان خود را در برابر آنها خود باخته تلقي مي كنندكشورهاي مبتكر خصوصا استكبار جهاني با سيطره صنعتي و پيشرفت خود همه جاي عالم سر مي كشد و سعي در فريب مردم دارند.

ب ) سفياني از شخصيت هاي بنام در انقلاب حضرت مهدي(ع) است و از دشمنان سرسخت آن حضرت به شمار مي رود و بنابه تصريح روايات خروج سفياني از وعده هاي حتمي خداوند است امام زين العابدين مي فرمايد: «امر قائم از سوي خداوندحتمي است و امر سفياني نيز از جانب خداوند قطعي مي باشد و قائم ظهور نمي كند مگر پس از مرگ سفياني» (بحارالانوار، 53، 182، نقل از كتابعصر ظهور علي كوراني، ص 115)

بين دانشمندان اسلامي اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفياني به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است چراكه وي از تبار ابوسفيان بشمار مي آيد. (همان كتاب، ص 116) و طبق روايات، فرهنگ و گرايش سياسي سفياني غربي است.سفياني در حاليكه رهبري گروهي را به عهده دارد مانند شخص نصراني صليب بر گردن دارد و از سرزمين روميان روي مي آورد. (غيبت طوسي، ص 278، نقل از كتاب عصر ظهور، ص 118)

خلاصه اين كه روايات سفياني از تبار ابوسفيان است و از كينه توزترين فرد نسبت به اهل بيت(ع) مي باشد با پرچم سرخ كه نشانه خون آشامي او است قبل از ظهور امام(عج) خارج مي شود و جنبش او بسيار خشن و در

سه مرحله انجام مي گيرد.

مرحله تثبيت سلطه كه شش ماه طول مي كشد مرحله دوم جنبش سفياني كه هجوم به عراق و حجاز مي باشد، و مرحله سوم جنبش آن دفاع در برابر تحرك سپاه حضرت مهدي(ع) جهات حفظ متصرفات خود از سرزمين شام و اسرائيل و قدس و... و خروج او از آغاز تا انجام15 ماه به طول مي انجامد.

براي آگاهي بيشتر در اين زمنيه ر.ك:

1- دادگستر جهان، ابراهيم اميني

2- عصر ظهور، علي كوراني، ترجمه عباس جلالي

3- چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان مجله حوزه.

اين كه مي گويند وقتي امام زمان(عج)مي آيد ايشان با شمشير مي جنگد و تمام سلاحهاي پيشرفته دنيا از كار مي افتد چگونه است؟مي گويند دجال سوار بر الاغ است،يك چشم دارد ،يك كوه از پشت سر او و يك كوه در جلوي او حركت مي كند .سيد خراساني يا فردي به نام سفياني مي آيد
پرسش

اين كه مي گويند وقتي امام زمان(عج)مي آيد ايشان با شمشير مي جنگد و تمام سلاحهاي پيشرفته دنيا از كار مي افتد چگونه است؟مي گويند دجال سوار بر الاغ است،يك چشم دارد ،يك كوه از پشت سر او و يك كوه در جلوي او حركت مي كند .سيد خراساني يا فردي به نام سفياني مي آيد و...آيا اينها واقعيت است يا نوعي تشابه و نماد است؟يكي از دوستان مي گفت در يكي از سايتهاي اينترنت با 4 دليل نوشته اند كه بوش همان دجال است آيا سند معتبري براي قبول اين موضوع وجود دارد؟سيد خراساني كيست آيا مي توان پنداشت كه همان رهبر شيعيان جهان حضرت آيت الله خامنه اي است يا خير؟

پاسخ

دجّال از ريشه ي «دجل» به معناي دروغگوي حيله گر است.

اصل داستان دجّال در كتابهاي مقدس مسيحيان آمده است، (رساله يوحنّا، باب 2، آيه 18 و 22). در انجيل اين واژه بارها به كار رفته و از كساني كه منكر حضرت مسيح باشند و يا «پدر و پسر» را انكار كنند به عنوان دجال ياد شده است به همين جهت در ترجمه انگليسي كتاب هاي مقدس مسيحي واژه آنتي كريست (Anti christ) يعني ضد مسيح، به كار رفته است.

در روايات زيادي از اهل سنّت، خروج دجّال از نشانه هاي برپايي قيامت دانسته شده است، (سنن ترمذي، ج 4، ص 507 تا 519، سنن ابي داود، ج 4، ص 115، صحيح مسلم، ج 18، ص 46 تا 81). و روايات اسلامي در مورد دجّال و توصيفات آن، همين روايات اهل سنّت است.

در كتب روائي شيعه، تنها دو روايت در مورد خروج دجّال به عنوان يكي از علائم

ظهور حضرت مهدي آمده است، (كمال الدين صدوق، ص 525، 526)، كه هيچكدام از اين دو روايت از نظر سند معتبر و قابل قبول نيست. بنابراين، از نظر منابع شيعي، دليل معتبري بر اين كه خروج دجّال يكي از علائم ظهور باشد، وجود ندارد. اما در عين حال با توجه به روايات زيادي كه در منابع اهل سنّت آمده است، احتمال اين كه اصل قضيه دجّال به طور اجمال، صحت داشته باشد؛ وجود دارد و امر ممكني است. لكن به فرض اين كه اصل قضيه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون ترديد بسياري از ويژگي هايي كه براي آن بيان شده است به نظر مي رسد افسانه هايي بيش نيست. بنابراين اصل قضيه دجّال را به عنوان امري محتمل و ممكن بعيد نيست بپذيريم. حال به فرض پذيرش اين سؤال مطرح است كه مقصود از دجّال چيست؟

دو احتمال اساسي در اين زمينه وجود دارد:

1. با توجه به معناي لغوي دجال، مقصود از آن، نام شخصي معيني نباشد. بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با تمسك به انواع اسباب حيله گري و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجال است.

بر اين اساس، دجّال ها متعدد خواهند بود. وجود رواياتي كه در آن سخن از دجّال هاي متعدد رفته است، اين احتمال را تقويت مي كند. (همان روايات موجود در كتب اهل سنت كه در مورد دجّال آمده است). مانند: «قال رسول الله(ص): يكون قبل خروج الدجال نيّف علي سبعين رجالاً؛ پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال، خروج خواهد كرد»، (كنزالعمال، ج 14، ص 200).

بنابراين احتمال، در حقيقت قضيه دجال بيانگر اين مطلب است كه در آستانه انقلاب امام

مهدي، افراد فريب كار و حيله گري براي نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلي، همه تلاش خود را به كار گرفته و با تزوير و حيله گري مردم را نسبت به اصالت و تحقق آن انقلاب و استواري رهبري آن دلسرد و يا دو دل كنند. اينكه در همين روايات تأكيد شده است: «هر پيامبري، امت خويش را از خطر دجّال بر حذر داشته است»، خود تأييدي ديگر بر همين احتمال است كه مقصود از دجّال، هر شخص حيله گر و دروغگويي است كه قبل از خروج حضرت مهدي(ع) در صدد فريب مردم است.

2. دجال، كنايه از كفر جهاني و سيطره فرهنگ مادي بر همه جهان باشد.

استكبار با ظاهري فريبنده و با قدرت مادي و صنعتي و فني عظيمي كه در اختيار دارد سعي مي كند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند بر اين اساس، اينكه پيامبران امتهاي خود را از فتنه دجال بيم داده اند، «ما بعث الله نبيّا الاّ و قد انذر قومه الدجال...؛ هيچ پيامبري مبعوث نشد مگر آن كه قومش را از فتنه ي دجال بر حذر داشت»، (بحارالانوار، ج 52، ص 205). در حقيقت آنان را از افتادن به دام ماديت و ورطه حاكميت طاغوت و استكبار جهاني برحذر داشته اند. پس احتمال مي رود منظور از دجال با آن شرايط و اوصافي كه در اين روايات براي او شمرده شده همان استكبار جهاني باشد. مثلاً در اوصاف دجال گفته شده «كوهي از طعام و شهري از آب به همراه دارد» كنايه از امكانات عظيم و گسترده اي كه استكبار در اختيار دارد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. چشم به راه مهدي، مركز انتشارات دفتر تبليغات قم،

جمعي از نويسندگان، ص 289.

2. دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص 223

در اين راستا نكاتي است كه بايد در نظر گرفت:

1) كلمه «سيف» كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مي باشد. چنان كه در بسياري موارد چنين كاربردي دارد.

2) آنچه مسلم است سلاح هاي موجود دنيا به گونه اي است كه نابود كننده هر كسي است كه در برد مؤثر آن باشد در حالي كه سلاح امام زمان «عج» و يارانش تنها انسان هاي تبهكار و فاسد و بي ايمان را از بين مي برد و خوبان از گزند آن در امانند. اما اين كه اين ويژگي چگونه به دست مي آيد بر ما پوشيده است مي توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرني دست مي يابند كه چنين كاربردي دارد و سلاح هاي ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايي چنداني ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدي توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايي ابتدايي به نبرد برخيزند و اراده الهي بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.

در برخي از روايات خروج خراساني در كنار ذكر خروج يماني به عنوان علائم ظهور ذكر گرديده است(به عنوان نمونه نگاه كنيد به بحارالانوار، ج 52، ص 210 و 274.

). هر چند خروج يماني از علائم حتمي ظهور شمرده شده، ولي حتمي بودن خروج خراساني به عنوان نشانه ي ظهور معلوم نيست. افزون بر اين در بعضي روايات خراساني به عنوان ساقط كننده حكومت بني عباس مطرح شده(بحارالانوار، ج 52، ص 234.

) كه در اين صورت بر ابومسلم خراساني تطبيق مي شود.

به هر صورت تطبيق خراساني بر مقام معظم رهبري شاهد معتبري ندارد، علاوه بر اين كه

شخصيت خراساني براي ما معلوم نيست و در بعضي روايات يماني برتر از آن معرفي شده است(بحارالانوار، ج 52، ص 210.

در بعضي از روايات اشاره شده است كه در آخرالزمان دجال خواهد آمد. منظور از دجال چيست؟ آيا در جامعه كنوني ما مصداق دارد؟
پرسش

در بعضي از روايات اشاره شده است كه در آخرالزمان دجال خواهد آمد. منظور از دجال چيست؟ آيا در جامعه كنوني ما مصداق دارد؟

پاسخ

دجال از ريشه «دجل» به معناي دروغگوي حيله گر است. اصل داستان دجال در كتاب هاي مقدس مسيحيان است.1 در انجيل اين واژه بارها به كار رفته و از كساني كه منكر حضرت مسيح باشند و يا «پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان دجال ياد شده است. به همين جهت در ترجمه انگليسي كتاب هاي مقدس مسيحي، واژه آنتي كريست(Anti christ) يعني ضد مسيح به كار رفته است.

در روايات زيادي از اهل سنت، خروج دجال از نشانه هاي برپايي قيامت دانسته شده است.2 در كتاب هاي روايي شيعه، تنها دو روايت در مورد خروج دجال به عنوان يكي از علائم ظهور حضرت مهدي(عج) آمده است 3 كه هيچ يك از آن ها از نظر سند معتبر و قابل قبول نيست. بنابراين، از نظر منابع شيعي، دليل معتبري بر اين كه خروج دجال يكي از علائم ظهور باشد، وجود ندارد؛ اما در عين حال با توجه به روايات زيادي كه در منابع اهل سنت آمده است، احتمال اين كه اصل قضيه دجال به طور اجمال صحت داشته باشد؛ وجود دارد. البته حتي اگر اصل قضيه دجال صحت داشته باشد، بي ترديد بسياري از ويژگي هايي كه براي آن بيان شده، افسانه به نظر مي رسد.

پس، اصل قضيه دجال امري محتمل و ممكن، مي نمايد. اكنون اين سؤال مطرح است كه مقصود از دجال چيست؟ درباره مصداق اين واژه دو احتمال وجود دارد:

1. با توجه به معناي لغوي «دجال»، مقصود از آن نام شخص معيني نيست؛ بلكه هر كسي كه با ادعاهاي

پوچ و بي اساس و با تمسك به انواع اسباب حيله گري و نيرنگ در صدد فريب مردم باشد، دجال است.

بر اين اساس، دجال ها متعدد خواهند بود. وجود رواياتي كه در آن سخن از دجال هاي متعدد رفته است، اين احتمال را تقويت مي كند؛ مانند: « قال رسول الله(ص): يكون قبل خروج الدجال نيّف علي سبعين رجالا ً؛4 پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال خروج خواهند كرد».

بنابراين احتمال، در حقيقت قضيه دجال بيانگر اين مطلب است كه در آستانه انقلاب امام مهدي(عج) افراد حيله گر براي نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلي، همه تلاش خود را به كار مي گيرند تا با تزوير و حيله گري مردم را نسبت به اصالت و تحقق آن انقلاب و استواري رهبريش، دچار ترديد سازند. اين كه در همين روايات تأكيد شده است: «هر پيامبري امت خويش را از خطر بر حذر داشته است»، خود تأييدي ديگر بر همين احتمال است كه مقصود از دجال، هر شخص حيله گر و دروغ گويي است كه قبل از خروج حضرت مهدي(ع) در صدد فريب مردم است.

2. دجال، كنايه از كفر جهاني و سيطره فرهنگ مادي بر همه جهان است.

استكبار با ظاهري فريبنده و با قدرت مادي، صنعتي و فني عظيمي كه در اختيار دارد، سعي مي كند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند. بر اين اساس است كه پيامبران امت هاي خود را از فتنه دجال بيم داده اند: « ما بعث الله نبيا الا و قد انذر قومه الدجال. ..؛5 هيچ پيامبري مبعوث نشد مگر آن كه قومش را از فتنه دجال بر حذر داشت»، در حقيقت آنان را از افتادن به دام

ماديت و ورطه حاكميت طاغوت و استكبار جهاني بر حذر داشته اند. پس احتمال مي رود منظور از دجال - با آن شرايط و اوصافي كه در اين روايات براي او شمرده شده - همان استكبار جهاني باشد؛ مثلاً در اوصاف دجال گفته شده «كوهي از طعام و شهري از آب به همراه دارد» كنايه از امكانات عظيم و گسترده اي كه استكبار در اختيار دارد.6

پي نوشت:

1. رساله يوحنا، بابا 2، آيه 22ù18.

2. سنن ترمذي، ج 4، ص 507 - 519.

3. كمال الدين صدوق، ص 525 و 526.

4. كنزالعمال 14، ص 200.

5. بحارلانوار، ج 52، ص 205.

6. رجوع كنيد به: الف) چشم به راه مهدي، مركز انتشارات دفتر تبليغات قم، جمعي از نويسندگان، ص 289.

ب) دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص 223.

مسيح دجال كيست؟
پرسش

مسيح دجال كيست؟

پاسخ

لقب مسيح همان گونه كه بر پيامبر خدا حضرت عيسي (ع) اطلاق مي شود، بر دجال نيز اطلاق مي گردد، ولي وقتي به صورت مطلق وبدون قيد آورده شود همان حضرت عيسي (ع) مراد است. در ظاهر، مسيح دجال همان دجال معروف است. ولي در وجه تسميه دجال به مسيح احتمالاتي داده شده است:

1 - چون با پرچم مسيحيت ظهور خواهد كرد.

2 - قيام او همه زمين را فرا مي گيرد وگويا آن را مسح مي كند.

3 - از آنجا كه حضرت مسيح با او به مقابله مي پردازد به او نيز مسيح اطلاق شده است.

مقصود از خروج دجال كه از علايم ظهور به حساب آمده چيست؟
پرسش

مقصود از خروج دجال كه از علايم ظهور به حساب آمده چيست؟

پاسخ

روايات بسياري عمدتاً در مصادر حديثي اهل سنّت درباره خروج دجال در آخرالزمان وقبل از برپايي حكومت امام مهدي (ع) وارد شده است.

بخاري به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "دجال خروج خواهد كرد تا اينكه در ناحيه اي از مدينه فرود مي آيد، وسه بار اعلان آماده باش جنگ مي دهد، آن گاه به سوي او هر كافر ومنافقي حركت مي كند".{پاورقي . صحيح بخاري، ج 8، ص 102. پاورقي}

در مصادر اهل سنّت براي دجال صفاتي ذكر شده است از قبيل:

1 - ادعاي ربوبيت مي كند.{پاورقي . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1360. پاورقي}

2 - عمر طولاني دارد.{پاورقي . صحيح مسلم، ج 8، ص 205. پاورقي}

3 - همراه او آب وآتش است.{پاورقي . صحيح بخاري، ج 8، ص 103. پاورقي}

4 - كور را بينا كرده وبرص را شفا مي دهد.{پاورقي . مسند احمد، ج 5، ص 13. پاورقي}

5 - مرده را زنده مي كند.{پاورقي . همان. پاورقي}

6 - كسي را مي كشد، آن گاه او را زنده مي كند.{پاورقي . مستدرك حاكم، ج 4، ص 537. پاورقي}

7 - با او بهشت وآتش است.{پاورقي . مسند احمد، ج 5، ص 435. پاورقي}

8 - با او نهري از آب سفيد ونهري از آتش است.{پاورقي . معجم الكبير، ج 2، ص 56. پاورقي}

9 - خواسته او برآورده مي شود.{پاورقي . صحيح مسلم، ج 8، ص 197. پاورقي}

درباره دجال با اين اوصاف احتمالاتي وجود دارد:

الف. دجّال شخصي حقيقي است كه كارهاي خارق العاده اي را در قالب سحر وجادو انجام مي دهد.

ب. مقصود به دجال همان ابليس (شيطان) است.

ج. احتمال مي رود كه دجال همان سفياني است

كه در روايات شيعه به خروج او در آخرالزمان تأكيد فراوان شده است.

د. مقصود از دجال همان اسرائيل است.

در ابتدا اين احتمال به نظر مي رسد كه احاديث دجال از جمله اسرائيلياتي باشد كه در احاديث اهل سنّت وارد شده است، زيرا:

اولاً: اثري از اين احاديث در روايات اهل بيت: به چشم نمي خورد.

ثانياً: غالب احاديث دجال از كعب الأحبار يهودي الاصل رسيده است. كسي كه تمام افعال واقوالش مشكوك به نظر مي رسد.

ثالثاً: اين اعتقاد كه مسيح منتظر خروج مي كند ودجال را به قتل مي رساند در عقايد يهود مشاهده مي شود.

در هر حال بر فرض صحّت اين روايات احتمال تأويل اين روايات ورمزي بودن وجنبه سمبليك داشتن آنها زياد است.

سيد محمّد صدر؛ مي فرمايد: "دجال رمزي است از اوج تمدّن وتكنيك غرب كه با اسلام ومباني آن ستيز دارد. تمدّني كه درصدد به سلطه كشيدن هر انساني است... ما به طور وضوح مشاهده مي كنيم كه چگونه تمدن وتكنيك غرب مادي گرا در اين عصر بر تمام جوامع، حتّي مسلمانان تسلّط پيدا كرده است...".

{پاورقي . تاريخ ما بعد الظهور، ص 142ù141. پاورقي}

از بيانات استاد محمّد طيّ ونويسنده مصري شيخ محمّد فهيم ابوعبيه در تعليقه{پاورقي . المهدي المنتظر بين الدين والفكر البشري، ص 177. پاورقي}

خود بر كتاب "نهاية البداية والنهاية" نيز همين احتمال به دست مي آيد.

{پاورقي . نهاية البداية والنهاية، ج 1، ص 118. پاورقي}

موضوع: قرآن وظهور موعود جهاني

.1- دجال چه كسي است ، و چه كارهايي انجام مي دهد ؟
پرسش

.1- دجال چه كسي است ، و چه كارهايي انجام مي دهد ؟

پاسخ

آنچه در توصيف دجال معروف است ،اين است كه وي مردي است كافر ،يك چشم بيش ندارد،آن هم در پيشانيش واقع شده و مانند ستاره اي مي درخشد در پيشاني وي نوشته است كافر، به طوري كه هر با سواد وبيسواد آن را مي خواند، كوهي از طعام و نهري از آب هميشه با اوست ، بر الاغ سفيدي سوار مي شود كه هرگامش يك ميل راه است ،آسمان به دستور وي باران مي دهد و زمين گياه مي رويدند، مرده را زنده مي كند، با صدايي كه تمام جهانيان مي شوند ندا ميكند، من خداي بزرگ شما هستم كه شما را آفريده ، روزي مي رسانم ، بسوي من بشتابيد.

در زمان پيامبر اكرم(صلي الله عليه واله ) موجود بودو نامش عبدالله يا صائد بن صيد است.

پيامبر و اصحابش بقصد ديدار او به خانه اش رفتند ، او مدعي خداي بود عمر خواست او را به قتلش برساند ولي پيامبر مانع شده تا كنون زنده است و در آخر زمان از شهر اصفهان قريه « يهوديه» خروج خواهد كرد.

از قول «تيمم الداري» كه ابتدا نصراني بوده و در سنه نهم هجري اسلام آورده حكايت كرده اند كه گفته است : من دجال را در يكي از جزاير مخرب ديدم كه در غل و زنجير بود.

از روايات و منابع حديثي به دست مي آيد كه ، دجال نام شخص و منحصر به فرد خاصي نيست، بلكه عنواني است كلي براي افراد پر تزوير وحيله گر و پر مكر و حقه باز كه براي

كشيدن توده هاي مردم به دنبال خود از هر وسيله اي استفاده مي كند و بر سر راه هر انقلاب سازنده اي كه در ابعاد مختلف صورت مي گيرد ظاهر مي شود.

لذا پيامبر در حديثي چنين مي فرمايد : هر پيامبري بعد از نوح قدم خود را از فتنه دجال برحذر داشت من نيز شما را بر حذر مي دارم ، دجال از جمله افرادي كه در برابر امام موعود مانع تراشي خواهد نمود ،دجال است كه از علائم آخر زمان شمرده شده است او در نهايت مغلوب و كشته مي شود.

يكي از نويسندگان در باره دجال تفسير دلنشيني ارائه كرده و مي نويسد دجال انساني است كه يك چشم در وسط پيشاني دارد او انساني يك بعدي است، نظام پليد حاكم بر جهان نظامي يك بعدي است كه انسان را با يك چشم مي نگرد و انسان مسخ شده در اين نظام نيز جهان وحيات را با يك چشم مي نگرد و آن هم با چشم چپ اين دجال افسونگر ذهن ها است و مسخ كننده انسانها دجال مظهر نظام فرهنگي و روحي و ضد انساني حاكم بر انسان آخر الزمان است.

منابع :

1-تجسم اميد و نجات ، عزيز الله حيدري

2-سيماي مصلح جهان ، مراد فيض

3-سيماي آفتاب ، حبيب الله طاهري

4 ارتباط معنوي با حضرت مهدي ، حسين گنجي .

علائم غير حتمي

اين كه مي گويند اگر 25 ما رمضان روز جمعه باشد، يا عاشورا جمعه باشد، امام زمان(عج) ظهور مي كند، صحت دارد؟
پرسش

اين كه مي گويند اگر 25 ما رمضان روز جمعه باشد، يا عاشورا جمعه باشد، امام زمان(عج) ظهور مي كند، صحت دارد؟

پاسخ

براي تحقق ظهور امام زمان(ع) شرايط و نشانه هاي ويژه بيان شده است،[65] كه با تحقق آن شرايط و نشانه، امام زمان(ع) ظهور مي كند. اين كه 25 ماه رمضان روز جمعه باشدو يا عاشورا جمعه باشد، امام زمان ظهور مي كند، از شرايط و نشانه هاي ظهور امام بيان شده است؛ از اين رو به طور قاطع نمي توان گفت كه مطلب فوق الذكر صحت داشته باشد. البته در برخي روايات آمده است كه امام زمان(ع) د روز عاشورا ظهور مي كند.[66]

امام باقر(ع) فرمود: "يظهر المهدي في يوم عاشورا و هو يوم الّذي قُتِل فيه الحسين بن علي(ع)؛[67] حضرت مهدي(ع) در روز عاشورا، در روزي كه امام حسين(ع) شهيد شد ظهور مي كند".

ظهور امام زمان(ع) در عاشورا، غير آن است كه اگر عاشورا جمعه باشد، امام زمان(ع) ظهور مي كند؛ يعني از علايم عامه است، نه خاصه. علايم خاصه مثل قيام سفياني و سيد حسني و دجال و صيحة آسماني كه متجاوز از چهار ماه نمي گذرد كه ظهور تحقق پيدا مي كند.

[65] بحارالانوار، ج 52، ص 215؛ كتاب الغيبه، نعماني، ص 252.

[66] لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 574، به نقل از ارشاد مفيد.

[67] منتخب الاثر، ص 576.

در برخي از كتاب ها مطرح شده است كه امام زمان(ع) روز جمعه كه مصادف با روز عاشورا و نوروز است ظهور مي كند آيا اين واقعيت دارد؟
پرسش

در برخي از كتاب ها مطرح شده است كه امام زمان(ع) روز جمعه كه مصادف با روز عاشورا و نوروز است ظهور مي كند آيا اين واقعيت دارد؟

پاسخ

در خصوص روز ظهور امام زمان(ع) سه دسته روايت وجود دارد: برخي از روايات دلالت دارند كه امام زمان(ع) روز جمعه ظهور مي كند. در اين دسته روايات از روز عاشورا و نوروز سخن به ميان نيامده است. امام جعفر صادق(ع) فرمود: "قائم ما اهل بيت در روز جمعه قيام مي كند".[1]

در برخي روايات ديگر تصريح شده است كه امام زمان0ع) روز عاشورا كه در آن روز امام حسين(ع) شهيد شده است، ظهور مي كند.[2]

برخي از روايات دلالت دارند كه امام زمان(ع) نوروز ظهور مي كند.[3]

با توجه به اختلافات روايات، قضاوت درخصوص تعيين روز ظهور امام زمان(ع) مشكل است. آنچه مشهور است آن است كه حضرت روز جمعه ظهور مي كند، حال روز جمعه مصادف با روز عاشورا و يا روز نوروز باشد معلوم نيست.

[1] مهدي موعود، ص 1066.

[2] لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 574 - 576.

[3] بحارالانوار، ج 56، ص 91 - 92.

آيا بعد از حمله امريكا به عراق و اوضاع فعلي جهان غرب مي شود گفت اين امر و حوادث آينده زمينه را براي ظهور امام زمان(ع) فراهم كرده است؟
پرسش

آيا بعد از حمله امريكا به عراق و اوضاع فعلي جهان غرب مي شود گفت اين امر و حوادث آينده زمينه را براي ظهور امام زمان(ع) فراهم كرده است؟

پاسخ

نگاه كلي به حوادث جهان و آينده شريعت

جنگ ها و خون ريزي ها در هر چهره زشت و قبيحي كه ظاهر مي شود و جامعه ها و تمدن ها و فرهنگ ها با همة اختلاف ها و تضاد و درگيري هايي كه دارند، در نهايت، راه تكامل را طي مي كنند و به سوي تمدن و فرهنگ يگانه و پيدايش جامعة جهاني واحد به پيش مي رود.

شهيد مطهري(ره) مي فرمايد: "بنابر نظرية اصالت فطرت و اين كه وجود اجتماعي انسان و زندگي اجتماعي او بالاخره روح جمعي جامعه وسيله اي است كه فطرت نوعي انسان براي وصول به كمال نهايي خود انتخاب كرده است، بايد گفت: جامعه ها و تمدن ها و فرهنگ ها به سوي يگانه شدن، متحد الشكل شدن و در نهايت امر در يكديگر ادغام شدن سير مي كنند و آيندة جوامع انساني، جامعه جهاني واحد تكامل يافته است كه در آن همه ارزش هاي امكاني انسانيت به فعليت مي رسد و انسان به كمال حقيقي و سعادت واقعي خود و بالاخره به انسانيت اصيل خود خواهد رسيد. از نظر قرآن اين مطلب مسلّم است كه حكومت نهايي، حكومت حق و نابود شدن يكسرة باطل است و عاقبت از آن تقوا و متّقيان است.

مجموعة حوادثي كه در عراق و هر كجاي دنيا اتفاق مي افتد، اگر چه با تخريب و فساد و ظلم و جنايت همراه است، ولي در نهايت بشر فرو رفته در غرور

و غفلت را از خواب گران بيدار مي سازد و سرخورده از حكومت هاي ظالم و ستمگر كه داعيه اصلاح و حكومت عادلانه و آزادي دارند، مي شود و با ايجاد احساس نياز شديد به وحي و رهبر آسماني، او را به ناتواني اش در ادارة جهان و نارسايي و نقصان خرد و دانش جدا از وحي و آسمان براي تأمين سعادت و خوشبختي انسان متقاعد مي سازد و افكار جمعي جهانيان را به سوي آسمان و مهدي موعود (عمل ا... تعالي فرجه) سوق مي دهد.

حوادث عراق و ارتباط آن با مسئله ظهور

حوادث و اتفاقاتي كه پيش از ظهور حضرت صاحب الامر توسط پيامبر اسلام(ص) و حضرات ائمه(ع) پيش بيني و پيشگويي شده، از جهتي به دو دسته تقسيم مي شود:

يك دسته از حوادث، نشانه هاي قريب الوقوع بودن ظهور و پيام آور نزديك شدن تحقق وعدة الهي است، مثل خروج سفياني و دجال.

دستة ديگر، حوادثي است كه صرفاً در آموزه هاي ديني آمده است.

آن حوادث پيش از قيام حضرت قائم(ع) به وقوع خواهد پيوست و هيچ اشاره اي نشده است كه در آستانة ظهور اتفاق مي افتد يا سال ها و بلكه قرن ها ممكن است با زمان ظهور فاصله داشته باشد. از جمله در آموزه هاي ديني آمده است كه پيش از ظهور قائم آل محمد(ص) و شهر هاي عراق مخصوصاً بغداد و بصره به وسيله آتش ها (تمپ ها)يي كه از طريق هود ريخته مي شود، خراب مي شود و بغداد اشغال مي گردد و تحت سلطه و احاطه غير اعراب در مي آيد، در نتيجه خون ريزي ها و تجاوز به اموال و ناموس مردم و

تخريب شهرها چنان خوف و وحشتي ايجاد مي گردد كه مردم در هيچ نقطه اي از عراق احساس امنيت نمي كنند و ...

اوّلاً نمي دانيم اين گونه حوادث تا زمان ظهور حضرت چقدر فاصله دارد.

ثانياً دقيقاً نمي دانيم كه آيا هجوم "منشانة غربي ها به سركردگي شيطان بزرگ امريكا به سرزمين عراق و كوبيده شدن بغداد و بصره و توسعه خوف و ترس و ناامني در همه عراق، مصداق همان چيزي است كه در روايات پيش گويي شده است.

بنابراين ذكر آن به صورت گمان اشكال ندارد امّا جز خدا و كساني كه اطلاعاتشان متصل به علم الهي است كسي ديگر نمي تواند به صورت قطعي در نفي يا اثبات آن به عنوان مصداق روايات و علائمي كه در آستانة ظهور اتفاق مي افتد، نظر بدهد.

آيا تا كنون علائمي از وعدة ظهور روي داده است و چند وعده باقي مانده است؟
پرسش

آيا تا كنون علائمي از وعدة ظهور روي داده است و چند وعده باقي مانده است؟

پاسخ

بر اساس روايات علائم ظهور به دو دسته تقسيم مي شوند:

1_ علائم حتمي؛ علامت هايي هستند كه بدون ترديد پيش از ظهور حضرت مهدي(عج) واقع خواهد شد؛ همانند فراگير شدن ظلم و فساد و خروج سفياني و دجال.

2_ علائم غير حتمي، مراد از علائم غير حتمي علامت هايي هستند كه ممكن است پيش از ظهور محقق شوند و ممكن است محقّق نشوند؛ توضيح اين كه: تحقّق اين گونه علامتها مشروط به اموري است كه در صورت تحقّق آن امور، آن علائم نيز محقّق مي شوند وگرنه آن علامت ها پديد نمي آيند. يا رواياتي كه آن علايم را بيان مي كنند، از نظر سند و دلالت و معناي آن علامات قطعي و يقيني نيستند گفتني است كه شناخت دقيق تمام علائم ظهور نيز مشكل است، پس هيچ گاه نمي توان ادّعا كرد كه تمام علائم ظهور تحقّق يافته و به طور يقين در تاريخ مشخّصي حضرت مهدي(عج) ظهور خواهد كرد، بله هر تعداد از مجموع نشانه هاي ظهور كه واقع شود و تطبيق آن نيز درست باشد، مي توان گفت كه نزديك شدن ظهور را بشارت مي دهد.

بر اين اساس مي گوييم: شماري از حوادث و وقايعي را كه معصومين(ع) وقوع آن را در دوران غيبت كبري خبر داده و يا به عنوان علائم ظهور بر شمرده اند، واقع شده اند؛ موارد زير بخشي از آن حوادث است:

اختلاف در ميان امت اسلام، انقراض بني عباس و از هم پاشيدگي حكومت آنان، به راه افتادن پرچم هاي سياه از ناحية خراسان،

خروج مغربي از مصر و تشكيل دولت فاطميان، رها شدن كشورهاي عربي از قيد استعمار و ... .

البه بايد علاوه بر مطالب فوق به اين نكات نيز توجه داشت:

1_ معلوم نيست كه حوادث روي داده همان حوادثي باشد كه در روايات آمده و مقصود روايات بوده است.

2_ خبر از وقوع چنين حوادثي بدين معنا نيست كه اين ها نشانه هاي حتمي ظهورند، بلكه ممكن است اين ها رخدادهايي باشند كه معصومان از وقوع آن ها خبر داده اند.

بخشي از علائم حتميّه هم كه در روايات آمده، همانند: خروج سفياني، دجال و صيحة آسماني هنوز واقع نشده اند.

نشانه هاي ظهور امام زمان (عج) و روز ظهور امام چه زماني است؟ و پيشگويي هايي را كه در مورد امام زمان (عج) گفته اند را بيان نماييد.
پرسش

نشانه هاي ظهور امام زمان (عج) و روز ظهور امام چه زماني است؟ و پيشگويي هايي را كه در مورد امام زمان (عج) گفته اند را بيان نماييد.

پاسخ

هر پديده اجتماعي و انقلابي داراي علائم و نشانه هايي است كه بواسطه آنها مي توان از قريب الوقوع بودن آن پديده يا انقلاب يا بعيد الوقوع بودن آن باخبر شد.

علائم ظهور و قيام امام زمان (عج) نيز چند دسته اند:

1_ علائم حتمي نظير نداي آسماني مبني بر اعلام و شروع قيام آن بزرگوار.

2_ علائم غير حتمي نظير:

_ كم ارج شدن ارزشها

_ پيروي از نابخردان

_ رخت بر بستن عفت عمومي

_ زن سالاري

_ وقوع حوادث جانكاه و كمر شكن

_ پاسخ اختلافات با خونريزي

_ و غيره....

لازم به يادآوريست روايات علائم ظهور متأسفانه مصون از تحريف نمانده، بويژه توسط حكومتهاي استبدادي كه از ظهور دادگستر جهان در هراسند. در اين زمينه به خلاصه اي از كتاب دادگستر جهان نوشته علامة اميني توجه فرماييد.

"براي ظهور حضرت صاحب الامر "عج" علائم بسياري در كتب حديث ثبت شده است ليكن اگر ما بخواهيم در يك يك آنها بحث كنيم سخن طولاني مي گردد و بدون جهت اوقات چندين جلسه اشغال مي شود. اما چند نكته را لازم است اجمالاً تذكر دهم:

1_ مدرك بعضي از علائم، خبر واحديست كه اشخاص مجهول الحال يا غير موثق در طريق آن واقع شده و مفيد يقين نيستند.

2_ احاديث اهل بيت (ع) علائم ظهور را بدو قسم تقسيم نموده اند:

يكي از آنها حتمي است كه به هيچ قيد و شرطي مشروط نيست و قبل از ظهور بايد واقع شود. قسم دوم را غير حتمي معرفي نموده اند و

آن عبارتست از حوادثي كه بطور مطلق و حتم از علائم الظهور نيست بلكه مشروط بشرطي است كه اگر آن شرط تحقق يابد مشروط نيز متحقق مي شود و اگر شرط مفقود گردد مشروط نيز تحقق نمي يابد و مصلحت بوده كه بطور اجمال از علائم الظهور شمرده شود.

3_ علائم ظهور چيزهايي هستند كه تا واقع نشود حضرت صاحب الامر ظاهر نمي گردد و حدوث هر يك از آنها دليل است كه ايام فرج تا اندازه اي نزديك شده اما دلالتي ندارد كه بعد از حدوث آن علامت و بلافاصله، حضرت صاحب الامر ظهور نمايد.

ولي در مورد بعضي از آنها تصريح شده است كه مقارن ظهور آن حضرت واقع مي شود.

4_ بعضي از علائم الظهور بطور اعجاز و خارق العاده واقع مي شوند تا صحت ادعايي مهدي موعود را تأييد كنند و فوق العادگي اوضاع را بجهانيان اعلام دارند. حكم اين علائم، با ساير معجزات يكسان است، و به صرف اينكه با جريان عادي سازگار نيست نبايد مردود شناخته شود.

5_ يك نوع از علائم الظهور در كتابها ديده مي شود كه وقوع آنها عادتاً محال به نظر مي رسد مانند اينكه گفته شده: در وقت ظهور مهدي خورشيد از مغرب طلوع مي كند و خورشيد در نيمة ماه رمضان و ماه در آخر همان ماه مي گيرد.

بر دانشمندان پوشيده نيست كه لازمة وقوع اينگونه حوادث اينست كه نظم عالم بر هم بخورد و حركت منظومه شمسي تغيير يابد.

اما بايد بدانيد كه مدرك اينگونه علائم، اخبار آحادي بيش نيست كه مفيد يقين نيستند و اگر كسي در سند آنها خدشه كرد مي تواند آنها را مجعول

خلفاي بني اميه و بني عباس و عمال آنها بداند.

زيرا در آن اوقات افرادي بعنوان مهدي بر عليه دستگاه حاكمة وقت قيام و نهضت مي نمودند و بدان وسيله عده اي را بر دور خويش جمع مي كردند. خلفاي وقت چون مي ديدند اصل احاديث مهدي قابل انكار نيست لذا حيلة ديگري انديشيدند تا بدان وسيله مردم را منصرف سازند و كار نهضت علويين را مختل نمايند. بدان منظور علائم محال را جعل كردند تا مردم در انتظار آن علائم بنشينند و دعوت علويين را اجابت نكنند، اما اگر احاديث صحيح بود مانعي ندارد اينگونه علائم بطور اعجاز تحقق يابند تا فوق العادگي اوضاع را بجهانيان اعلام كنند و اسباب پيشرفت دولت حق را فراهم سازند.

براي اطلاع بيشتر به كتابهاي ذيل مراجعه فرماييد.

1_ مهدي موعود، شهيد دستغيب

2_ دادگستر جهان، اميني

3_ روزگار رهايي، كامل سليمان

آيا صبح روز ظهور امام مهدي ع خورشيد _ مركز منظومه شمسي _ از غرب طلوع مي كند يا اين يك كنايه است؟ به دلايل علمي متقن خورشيد هميشه از شرق طلوع مي كند.
پرسش

آيا صبح روز ظهور امام مهدي ع خورشيد _ مركز منظومه شمسي _ از غرب طلوع مي كند يا اين يك كنايه است؟ به دلايل علمي متقن خورشيد هميشه از شرق طلوع مي كند.

پاسخ

از نظر عقلي و علمي اگر انجام كاري محال و غير ممكن باشد در اين صورت بايد تعبير روايت و يا آيه را كنايه اي فرض كنيم. اما طلوع خورشيد از مغرب محال عقلي نيست اگر چه خارق العاده است بنابراين هنگامه وقوع حادثه اي مهم انجام كار خارق العاده محال نيست. از اين رو در ديدگاه شيعه خداي متعال قادر به انجام هر كار ممكني مي باشد و امور خارق العاده به اراده او انجام پذير است. به طريق عادي امكان طلوع خورشيد از غرب وجود ندارد ولي به اراده خدا اين كار شدني است. همان خدايي كه هنگام آفرينش خورشيد و منظومه شمسي و كيهان اراده اش به اين تعلق گرفت كه خورشيد به اين نظم در گردش زمين به دور آن از شرق طلوع كند، مي تواند اراده اش به اين تعلق گيرد كه در بامداد روز ظهور يا هر هنگام ديگري خورشيد از غرب بالا بيايد و هيچ نيازي به تصديق آگاهان به علم جديد و مادي و تأييد آن ندارد.

از اين گذشته مي توان وجود مبارك امام زمان(عج) را مانند خورشيد دانست كه تاريكي ها را روشن مي نمايد «وأشرقت الارض بنور ربّها» او با نوري كه از پروردگار عالم كسب نموده زمين و آنچه در آن است روشن مي كند در پاره اي روايات اشاره شده كه امام زمان(عج) از مغرب مي آيد. روشن است كه با ظهور ايشان روشنايي و نور غرب را فرا مي گيرد و

شرق را نيز فرا مي گيرد.

درباره اين كه مي گويند از نشانه هاي ظهور موعود طلوع خورشيد از مغرب است يعني چه؟ آيا اوضاع گردش زمين دور خورشيد تغيير مي كند؟
پرسش

درباره اين كه مي گويند از نشانه هاي ظهور موعود طلوع خورشيد از مغرب است يعني چه؟ آيا اوضاع گردش زمين دور خورشيد تغيير مي كند؟

پاسخ

به اين پرسش چند گونه مي توان پاسخ داد: ابتدا بايد دانست كه به طريق عادي و حساب قوانين طبيعي گردش اجرام آسماني، دانشمندان نوعي حركت در اجرام آسماني به نام «حركت عكسي» يافته اند كه سياره امكان تغيير مسير گردش خود را دارد و عده اي بر اين باورند مريخ پيش از اين بر خلاف جهت فعلي به دور خود مي چرخيده و بواسطه قانون حركت عكسي ( Retrogade motion ) به نقطه اي رسيده كه خلاف جهت شروع به گردش كرده است. در صورت صحت چنين ديدگاهي، زمين نيز امكان تغيير گردش حركت چرخشي به دور خود را دارد، كه در اين صورت خورشيد از غرب طلوع خواهد كرد!

گذشته از اين، در ديدگاه شيعه خداي متعال قادر به انجام هر كار ممكني مي باشد و امور خارق العاده به اراده او انجام پذير است. به طريق عادي امكان طلوع خورشيد از غرب وجود ندارد ولي به اراده خدا اين كار شدني است. همان خدايي كه هنگام آفرينش خورشيد و منظومه شمسي و كيهان اراده اش به اين تعلق گرفت كه خورشيد به اين نظم در گردش زمين به دور آن از شرق طلوع كند، مي تواند اراده اش به اين تعلق گيرد كه در بامداد روز ظهور يا هر هنگام ديگري خورشيد از غرب بالا بيايد و هيچ نيازي به تصديق آگاهان به علم جديد و مادي و تأييد آن ندارد.

از اين گذشته مي توان وجود مبارك امام زمان(عج) را مانند خورشيد دانست كه تاريكي ها را روشن مي نمايد «وأشرقت

الارض بنور ربّها» او با نوري كه از پروردگار عالم كسب نموده زمين و آنچه در آن است روشن مي كند در پاره اي روايات اشاره شده كه امام زمان(عج) از مغرب مي آيد. روشن است كه با ظهور ايشان روشنايي و نور غرب را فرا مي گيرد و شرق را نيز فرا مي گيرد.

در خطبه اي كه اميرمؤمنان(ع) درباره ظهور امام عصر(عج) و پيشامدهاي آخرالزمان سخن مي گويند. همين عبارت طلوع خورشيد از غرب را به كار مي برند. اين روايت را صعصعه از قول امام علي(ع) نقل كرده است. نزال بن سبره كه روايت را از صعصعة بن صوحان مي شنود با تعجب معني اين كلام را مي پرسد. صعصعه چنين پاسخ مي دهد: «يابن سبرة، إن الذي يصلّي خلفه عيسي بن مريم هوالثاني عشر من العترة، التاسع من وُلد الحسين بن علي وهو الشمس الطالعة من مغربها يظهر عندالركن والمقام يُطهّر الأرض؛ اي پسر سبره همانا كسي كه عيسي پسر مريم پشت او نماز مي گذارد، دوازدهمين از خاندان پيامبر(ص) است كه نهمين فرزند حسين پسر علي عليهماالسلام است و او همان خورشيدي است كه از مغرب زمين طلوع مي كند، ميان ركن و مقام ظهور مي كند، زمين را پاك مي سازد.»(علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 195.)

از اين كه فهم صعصه از عبارت، شخص امام مهدي(عج) است، شايد استفاده شود مؤيد يا قرينه اي در كار بوده است كه وي چنين تفسير كرده است.

مقصود از خسوف وكسوف كه از علايم ظهور است چيست؟
پرسش

مقصود از خسوف وكسوف كه از علايم ظهور است چيست؟

پاسخ

در روايات علايم ظهور آمده كه يكي از نشانه هاي ظهور، كسوف در اواسط ماه وخسوف در اوّل ماه برخلاف عادت است.

{پاورقي . ارشاد مفيد، ص 368 ؛ اعلام الوري، ج 2، ص 285. پاورقي}

دارقطني به سندش از امام محمّد باقر (ع) نقل كرده كه فرمود: "همانا براي مهدي ما دو نشانه است كه از زمان خلقت آسمان ها وزمين اين گونه نبوده است، يكي خسوف ماه در اوّل شب رمضان وديگري كسوف خورشيد در نيمه ماه رمضان".

{پاورقي . سنن دارقطني، ج 2، ص 51. پاورقي}

در كيفيّت حدوث اين دو واقعه غير عادي چند احتمال است:

1 - حدوث اين دو به توسط جِرمي باشد كه در فضا به طور ناگهاني پيدا مي شود، اجرامي كه امروزه از آنها به اجرام سرگردان در هوا ياد مي شود، كه گاه بين ماه وخورشيد فاصله مي شود وبا آنها خسوف وكسوف ايجاد مي گردد.

2 - تحقّق خسوف وكسوف به توسط جرمي باشد كه از زمين جدا مي شود؛ زيرا ممكن است كه بشر با پيشرفت علمي وتكنيكي كه دارد بتواند تكه هايي عظيم از كره زمين را جدا ساخته وآن را در هوا معلّق گرداند ودر نتيجه باعث خسوف وكسوف گردد.

3 - تحقق اين دو به نحو اعجاز وخرق قانون طبيعت باشد.

1- علائم ظهور امام زمان (عج) چيست ؟
پرسش

1- علائم ظهور امام زمان (عج) چيست ؟

پاسخ

ج1- علائم ظهور امام زمان (عج) دودسته ودوگونه است :

الف : علائم غير حتمي : يعني علائمي كه اتفاق مي افتد ولي به معني نزديك بودن ظهور نيست.بلكه شايد مدت زيادي از غيبت هنوز باقي باشد و اين علائم زياد است كه بعضي از آنها عبارتند از:

1-رواج گناه وبي بند وباري وكشف حجاب.

2-فراموش شدن وعمل نكردن به دستور امر به معروف ونهي از منكر.

3- منع حاجيان از زيارت خانه خدا سه سال.

4- شبيه شدن مردان به زنان و زنان به مردان.

5-گرفتاري مردم به خوف و عناد وگراني نرخها وكمي اموال ومرگ وخونريز

6- نواخته شدن سازها در جمع مسلمين و كسي منع نكند.

7- علني شدن فروش شراب و غيره

2-علائم حتمي : يعني علائمي كه با واقع شدن آنها به فاصله چند ماه ظهور حضرت واقع مي شود واين علائم هنوز اتفاق نيفتاده است وبعضي از آنها عبارتند از:

1- نشانه هاي آسماني وگرفتن ماه وخورشيد.

2- خروج سيد خراساني.

3- كشته شدن نفس زكيه.

4- خروج رجال.

5- خروج سفياني كه به دست حضرت كشته مي شوند .

6- خروج سفياني كه بدست حضرت كشته مي شود.

علائم و حوادث قبل از ظهور حضرت مهدي(عج) چيست؟
پرسش

علائم و حوادث قبل از ظهور حضرت مهدي(عج) چيست؟

پاسخ

موارد و مستندات علايم و حوادث قبل از ظهور بسيار وافر است به جهت اختصار و تناسب زماني. گزيده هايي قيد مي گردد:

1. خروج سيد حسني از طالقان كه مردي از بزرگان شيعيان است و از ناحيه ديلمان قزوين خروج و قيام مي نمايد.

2. كشف حجاب و بي عفتي از زنها و شريك شدن زنها در تجارت با شوهران و تمكين نكردن زنان از شوهرانشان.

3. دشنام دادن اوّلاً به پدران و مادران و افترا زدن به ايشان و شاد شدن به مرگ آنها و زدن و آزار ايشان.

4. مستولي شدن زن بر شوهر خويش در جميع چيزها.

5. مردها خود را شبيه زنان در آورند و زنان شبيه مردان و بلند گذاردن گيسوان جلوي سر جوانان و مردان(14).

6. مرده را با استهزا بردارند و كسي دنبال جنازه او گريه و زاري نكند.

7. در هر سال بدعتها و شر زياد شود، غيبت كردن به نظر مردم شايسته مي باشد.

9. قسم خوردن به ناحق فراوان شود.

10. ظلم و ستم، همه جا فراگير شده است.

11. قرآن فرسوده شده و بدعتهايي از روي هوا و هوس در مفاهيم آن پديد آمده است.

12. مردان به مردان و زنان به زنان قناعت مي كنند.

13. فاسق دروغ مي گويد و كسي او را بر دروغش سرزنش نمي كند.

14. پيوند خويشاوندي بريده شده است.(ش 17).

15. مداحي و چاپلوسي فراوان شده است.

16. حرام، مجاز و حلال حرام، شمرده مي شود.

17. قوانين و دستورات ديني بر اساس تمايلات اشخاص تفسير مي گردد.

18. رشوه خواري در ميان كاركنان دولت رايج شده است. (ش 36).

19. پُستهاي حساس به مزايده گذراده مي شود.

20. مقربان حكام كساني هستند كه به ما اهل بيت

ناسزا مي گويند.

21. شنيدن حقايق قرآن بر مردم گران مي آيد، اما شنيدن باطل، سهل و آسان است.

22. همسايه به همسايه خود از ترس زبانش احترام مي گذارد.

23. مساجد را به زيورها مي آرايند.

24. براي غير خدا، حج و جهاد مي شود.

25. مردم طرفدار كسي مي شوند كه پيروز است (خواه بر حق باشد، خواه بر باطل).

26. مردم و محافل همه پيرو ثروتمندان مي شوند.

27. حكومت به دست زنان مي افتد.

28. افرادي پيدا مي شوند كه اگر روزي گناه كبيره اي انجام ندهند، غمگين هستند.

29. مساجد پر از مردم خدا نترس است و در آنجا براي غيبت كردن و خوردن گوشت پيروان حق جمع مي شوند و مسكرات را توصيف مي كنند.

30. دادرسان بر خلاف قانون خدا قضاوت مي كنند.

31. برافراز منبرها دعوت ها به تقوا مي شود، ولي دعوت كننده خود به آن عمل نمي كند.

32. مردم نسبت به وقت نماز بي اعتنا مي شوند.

33. تمام همت مردم، صرف شكم و فرجشان مي شود.

حضرت صادق عليه السلام: حسين عليه السلام، در آخر عمر حضرت قائم عليه السلام زنده مي شود. سپس حضرت قائم عليه السلام، از دنيا رحلت فرمايد و حسين عليه السلام او را غسل مي دهد.

نام امام امت در حديثي از رسول الله صلي الله عليه وآله.

از امام باقر روايت شده است كه فرمودند:

ابوبكر و عمر و زبير و عبدالرحمن بن عوف در آستانه در خانه رسول الله نشسته بودند. حضرت رسول صلي الله عليه وآله از خانه خارج شد و در كنار آنان نشست در حالي كه بند كفشش پاره شده بود، آن را به علي ابن ابي طالب عليه السلام دادند و فرمودند: در سمت راست خداوند عز و جل و يا سمت راست عرش قومي از ما (از پيروان ما) بر منابري از نور هستند. صورتشان از نور و

لباسشان نيز از نور است، درخشندگي سيماشان ديدگان بينندگان را به آنها جلب مي كند.

ابوبكر گفت: يا رسول الله آنها چه كساني هستند؟ حضرت رسول الله سكوت كرد. سپس زبير گفت: يا رسول الله آنها چه كساني هستند؟ حضرت رسول الله سكوت كردند. پس عبدالرحمن گفت: يا رسول الله آنها چه كساني هستند؟ حضرت رسول الله سكوت كرد و پاسخ نداد. آنگاه علي بن ابي طالب عليه السلام فرمود: يا رسول الله آنها چه كساني هستند؟ حضرت رسول الله فرمودند: آنها قومي هستند كه در رابطه با روح الله با يكديگر محبت مي كنند و وسيله پيوند قلبها و نزديكي آنها روح الله است نه به سبب بستگي و خويشاوندي و نه به خاطر اموال آنها و شيعه تو هستند و تو امام آنهايي يا علي(15).(16)

« بخش پاسخ به سؤالات »

14) اثبات الهداة، ج 7، ص 392، ح 14.

15) بحارالانوار، ج 68، ص 139.

16) مآخذ: بحارالانوار ج 51، 52 و 53؛ اصول كافي، ج 1؛ منتهي الآمال؛ غيبت نعماني؛ غيبت شيخ طوسي، اثبات الهداة، ج 7؛ كشف الغمة، ج 4؛ الملاحم؛ منتخب الاثر؛ نجم الثاقب؛ سيره علمي اهل بيت«عليهم السلام».

علائم ظهور حضرت مهدي(عج) چيست؟
پرسش

علائم ظهور حضرت مهدي(عج) چيست؟

پاسخ

موارد و مستندات علائم ظهور بررسي شد، جهت اطمينان بيشتر به احاديثي كه اين علائم در آنها آمده است متذكر مي شويم.

امام صادق عليه السلام به يكي از ياران خود فرمود:

1. هر گاه ديدي كه: حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند.

2. و ديدي كه: ظلم و ستم فراگير شده است.

3. و ديدي كه: قرآن فرسوده و بدعت هايي از روي هوا و هوس، در مفاهيم آن آمده است.

4. و ديدي كه: دين خدا(عملاً) تو خالي شده، همانند ظرفي كه آن را واژگون سازند!

5. و ديدي كه: طرفداران و اهل باطل بر اهل حق پيشي گرفته اند.

6. و ديدي كه: كارهاي بد آشكار شده و از آن نهي نمي شود و بدكاران بازخواست نمي شوند.

7. و ديدي كه: افراد(به ظاهر) باايمان سكوت كرده و سخنشان را نمي پذيرند.

9. و ديدي كه: شخص بدكار و دروغ گويد، و كسي دروغ و نسبت نارواي او را رد نمي كند.

10. و ديدي كه: بچه ها، به بزرگان احترام نمي گذارند.

11. و ديدي كه: قطع پيوند خويشاوندي شود.

12. و ديدي كه: بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد.

13. و ديدي كه: نوجوانان پسر، همان كنند كه زنان مي كنند.

14. و ديدي كه: زنان با زنان ازدواج نمايند.

15. و ديدي كه: انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مي كنند و كسي مانع نمي شود.

16. و ديدي كه: افراد با ديدن كار و تلاش نامناسب مؤمن، به خدا پناه مي برند.

17. و ديدي كه: مداحي دروغين از اشخاص، زياد شود.

18. و ديدي كه: همسايه همسايه خود را اذيت مي كند و از آن جلوگيري نمي شود.

19. و ديدي كه: كافر به خاطر سختي

مؤمن، شاد است.

20. و ديدي كه: شراب را آشكارا مي آشامند و براي نوشيدن آن كنار هم مي نشينند و از خداوند متعال نمي ترسند.

21. و ديدي كه: كسي كه امر به معروف مي كند خوار و ذليل است.

22. و ديدي كه: آدم بدكار در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نيرومند و مورد ستايش است.

23. و ديدي كه: اهل قرآن و دوستان آنها خوارند.

24. و ديدي كه: راه نيك بسته و راه بد باز است.

25. و ديدي كه: خانه كعبه تعطيل شده، و به تعطيلي آن دستور داده مي شود.

26. و ديدي كه: انسان به زبان مي گويد ولي عمل نمي كند.

27. و ديدي كه: مؤمن، خوار و ذليل شمرده شود.

28. و ديدي كه: بدعت و زنا آشكار شود.

29. و ديدي كه: مردم به شهادت و گواهي ناحق اعتماد كنند.

30. و ديدي كه: حلال، حرام شود و حرام، حلال گردد.

31. و ديدي كه: دين براساس ميل اشخاص معني شود، و كتاب خدا و احكام آن تعطيل گردد.

32. و ديدي كه: جرأت بر گناه آشكار شود و ديگر كسي براي انجام آن منتظر تاريكي شب نگرد.

33. و ديدي كه: مؤمن نتواند نهي از منكر كند مگر در قلبش.

34. و ديدي كه: ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد.

35. و ديدي كه: سردمداران به كافران نزديك شوند و از نيكوكاران دور شوند.

36. و ديدي كه: واليان در قضاوت رشوه بگيرند.

37. و ديدي كه: پستهاي مهم واليان براساس مزايده است نه براساس شايستگي.

38. و ديدي كه: مردم را از روي تهمت و يا سوء ظن بكشند.

39. و ديدي كه: مرد به خاطر همبستري با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد.

40. و ديدي

كه: زن بر شوهر خود مسلط شود و كارهايي كه مورد خشنودي شوهر نيست انجام مي دهد و به شوهرش خرجي مي دهد.

41. و ديدي كه سوگندهاي دروغ به خدا بسيار گردد.

42. و ديدي كه: آشكارا قمار بازي مي شود.

43. و ديدي كه: مشروبات الكي بطور آشكار بدون مانع خريد و فروش مي شود.

44. و ديدي كه: مردم محترم توسط كسي كه مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند.

45. و ديدي كه: نزديك ترين مردم به فرمانداران آناني هستند كه به ناسزاگويي به ما خانواده عمصت عليهم السلام ستايش شوند.

46. و ديدي كه: هر كس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و گواهي اش را قبول نمي كنند.

47. و ديدي كه: در گفتن سخن باطل و دروغ با همديگر رقابت كنند.

48. و ديدي كه: شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولي شنيدن باطل برايشان آسان است.

49. و ديدي كه: همسايه از ترس زبان به همسايه احترام مي كند.

50. و ديدي كه: حدود الهي تعطيل شود و طبق هوا و هوس عمل شود.

51. و ديدي كه: مسجدها طلاكاري(زينت داده) شود.

52. و ديدي كه: راستگوترين مردم نزد آنها مفتريان دروغگو است.

53. و ديدي كه: بدكاري آشكار شده و براي سخن چيني كوشش مي شود.

54. و ديدي كه: ستم و تجاوز شايع شده است.

55. و ديدي كه: غيبت، سخن خوش آنها شود و بعضي ديگر را به آن بشارت كنند.

56. و ديدي كه: حجّ و جهاد براي خدا نيست.

57. و ديدي كه: سلطان به خاطر كافر، شخص مؤمن را خوار كند.

58. و ديدي كه: خرابي بيشتر از آبادي است.

59. و ديدي كه: معاش انسان از كم فروشي به دست مي آيد.

60. و ديدي كه: خونريزي آسان گردد.

61.

و ديدي كه: مرد به خاطر دنيايش رياست مي كند.

62. و ديدي كه: نماز را سبك شمارند.

63. و ديدي كه: انسان ثروت زيادي جمع كرده، ولي از آغاز تا آخر، زكاتش را نداده است.

64. و ديدي كه: قبر مرده ها را بشكافند و آنها را اذيت كنند.

65. و ديدي كه: هرج و مرج بسيار است.

66. و ديدي كه: مرد روز خود را با مستي به شب مي رساند، و شب خود را نيز به همين منوال به صبح برساند و هيچ اهميتي به برنامه مردم ندهد.

67. و ديدي كه: با حيوانات آميزش مي شود.

68. و ديدي كه: مرد به مسجد(محل نماز) مي رود وقتي برمي گردد لباس در بدن ندارد(لباسش را دزديده اند).

69. و ديدي كه: حيوانات همديگر را بدرند.

70. و ديدي كه: دلهاي مردم سخت و ديدگانشان خشك و ياد خدا برايشان گران است.

71. و ديدي كه: بر سر كسبهاي حرام آشكارا رقابت كنند.

72. و ديدي كه: نمازخوان براي خودنمايي نماز مي خواند.

73. و ديدي كه: فقيه براي دين خدا فقه نمي آموزد و طالب حرام ستايش و احترام مي گردد.

74. و ديدي كه: مردم در اطراف قدرتمندانند.

75. و ديدي كه: طالب حلال، مذمت و سرزنش مي شود و طالب حرام، ستايش و احترام مي گردد.

76. و ديدي كه: در مكه و مدينه كارهايي مي كنند كه خدا دوست ندارد و كسي از آن جلوگيري نمي كند، و هيچ كس بين آنها و كارهاي بدشان مانع نمي شود.

77. و ديدي كه: آلات موسيقي و لهو در مدينه و مكه آشكار گردد.

78. و ديدي كه: مرد سخن حق گويد و امر به معروف و نهي از منكر كند، ولي ديگران او را از اين كار برحذر مي دارند.

79. و ديدي كه:

مردم به همديگر نگاه مي كنند، و از مردم بدكار پيروي نمايند.

80. و ديدي كه: راه نيك خالي و راه رونده ندارد.

81. و ديدي كه: مرده را مسخره كنند و كسي براي او اندوهگين نشود.

82. و ديدي كه: سال به سال بدعت و بديها بيشتر شود.

83. و ديدي كه: مردم و جمعيتها جز از سرمايه داران پيروي نكنند.

84. و ديدي كه: به ف™ʘѠچيزي را دهند كه برايش بخندند، ولي در راه غير خدا ترحم است.

85. و ديدي كه: علايم آسماني شود و كسي از آن نگران نشود.

86. و ديدي كه: مردم مانند حيوانات در انظار يكديگر عمل جنسي به جا مي آورند و كسي از ترس مردم از آن جلوگيري نمي كند.

87. و ديدي كه: انسان در راه غير خدا بسيار خرج كند، ولي در راه خدا از اندك هم مضايقه دارد.

88. و ديدي كه: عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هيچ احترامي براي آنها قائل نيستند بلكه نزد فرزند از همه بدترند.

89. و ديدي كه: زنها بر مسند حكومت بنشينند و هيچ كاري جز خواسته آنها پيش نرود.

90. و ديدي كه: پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، و پدر و مادرش را نفرين كند و از مرگشان شاد گردد.

91. و ديدي كه: اگر روزي بر مردي بگذرد، ولي او در آن روز گناه بزرگي مانند بدكاري، كم فروشي و زشتي انجام نداده ناراحت است.

92. و ديدي كه: قدرتمندان، غذاي عمومي مردم را احتكار كنند

93. و ديدي كه: اموال حق خويشاوندان پيامبرصلي الله عليه وآله(خمس) در راه باطل تقسيم گردد و با آن قمار بازي و شرابخواري شود.

94. و ديدي كه: به وسيله شراب بيمار را مداوا

و براي بهبودي آن را تجويز كنند.

95. و ديدي كه: در امر به معروف و نهي از منكر و ترك دين بي تفاوت و يكسانند.

96. و ديدي كه: سرو صداي منافقان برپا، اما صداي حق طلبان خاموش است.

97. و ديدي كه: براي اذان و نماز مزد مي گيرند.

98. و ديدي كه: مسجدها پر است از كساني كه از خدا نترسند و غيبت هم نمايند.

99. و ديدي كه: خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند.

100. و ديدي كه: قاضيان بر خلاف دستور خداوند قضاوت كنند.

101. و ديدي كه: استانداران از روي طمع، خائنان را امين خود قرار دهند.

102. و ديدي كه: فرمانروايان، ميراث مستضعفان را در اختيار بدكاران از خدايي خبر قرار دهند.

103. و ديدي كه: بر روي منبرها از پرهيزكاري سخن مي گويند، ولي گويندگان آن پرهيزكار نيستند.

104. و ديدي كه: صدقه را با وساطت ديگران، بدون رضاي خداوند و به خاطر درخواست مردم بدهند.

105. و ديدي كه: وقت (اول) نمازها را سبك شمارند.

106. و ديدي كه: هم و هدف مردم شكم و شهوتشان است.

107. و ديدي كه: دنيا به آنها روي كرده است.

108. و ديدي كه: نشانه هاي برجسته حق ويران است؛ در اين وقت خود را حفظ كن و از خدا بخواه كه از خطرات گناه نجاتت بدهد(17).

« بخش پاسخ به سؤالات »

17) بحارالانوار، علامه مجلسي، محمدباقر، مؤسسه انوغاء بيروت، لبنان الطبعة الثانية، 1403 ه 1983 م، ج 52 ص 254 - 262،ح 147 نقل از روضه كافي.

ساير علائم

طبق روايات ظلم و گناه در دنيا زمينه ظهور است , از سويي ديگر وظيفه ما عبادت و اخلاص است اين دو چگونه قابل جمع است ؟
پرسش

طبق روايات ظلم و گناه در دنيا زمينه ظهور است , از سويي ديگر وظيفه ما عبادت و اخلاص است اين دو چگونه قابل جمع است ؟

پاسخ

براي روشن شدن پاسخ، بايد به دو نكته توجّه كرد:

1. بين اسباب ظهور و نشانه هاي ظهور، تفاوت هست. در روايات، اموري به عنوان «نشانه هاي ظهور» معرفي شده است؛ بدين معنا كه پيدايش اين نشانه ها، با ظهور امام زمان(عج) هم زمان خواهد بود. اموري نيز به عنوان «اسباب» ظهور معرفي شده است، بدين معنا كهپيدايش اين امور، علت و سبب ظهور مي باشد.

روشن است كه اسباب ظهور، خود مي تواند نشانه ظهور نيز باشد؛ چرا كه علت و سبب ظهور هم زمان با آن خواهد بود؛ ولي چنين نيست كه نشانه هاي ظهور حتما از اسباب ظهور باشند.

به عبارت ديگر، اسباب ظهور زمينه ساز ظهور است؛ ولي نشانه هاي ظهور فقط هم زمان با ظهور خواهد بود.

2. وظيفه ما در دوران غيبت براي نزديك تر شدن زمان ظهور، بر اساس اسباب ظهور تعيين مي شود، نه نشانه هاي آن، زيرا اسباب ظهور در تعجيل ظهور مؤثر است؛ نه نشانه هاي آن.

حال بر اساس اين دو نكته، مي توان پاسخ سؤال را يافت. فراواني ظلم در جهان، از نشانه هاي ظهور است، نه از اسباب آن؛ در حالي كه انتظار حقيقي _ كه عبارت است از كسب آمادگي و اقدام براي برقراري حكومت جهاني اسلام _ از اسباب ظهور است و مسلمانان برايتعجيل فرج، بايد اسباب آن را فراهم كنند.

به عبارت ديگر پيام اسباب ظهور، سوق دادن مسلمانان به ايجاد آن اسباب است؛ اما پيام نشانه هاي ظهور، تحريك مسلمانان به ايجاد آن نيست.{J

با توجه به اين كه بسياري از مردم به انواع موسيقي ها روي آورده اند آيا ظهور حضرت مهدي 7نزديك نيست ؟
پرسش

با توجه به اين كه بسياري از مردم به انواع موسيقي ها روي آورده اند آيا ظهور حضرت مهدي 7نزديك نيست ؟

پاسخ

زمان ظهور حضرت مهدي 7را كسي نمي داند. اميد است خداوند ظهور آن حضرت را نزديك بفرمايد و توفيق شهادت در ركاب آن حضرت را به همهء ما عنايت بفرمايد. البته زمان ما بسيار حساس است و درامتحان سختي آزموده مي شويم . خداوند همهء ما را در اين امتحان سرافراز نمايد.

توطئه هاي شياطين بزرگ دنيا براي از بين بردن انقلاب اسلامي و تهي كردن آن از درون , فراوان است همه ءما مي دانيم كه اين انقلاب ثمرهء خون هزاران شهيد و مجاهدات علماي بزرگ اسلام در طول هزار سال است , وما بايد با عمل و رفتار خود براي حفظ انقلاب و ارزشهاي آن بكوشيم چون دشمنان انقلاب بعد از تحميل جنگ و فشارهاي اقتصادي و رواني بر مردم مسلمان ايران نتوانستند به اهداف خود برسند از راه توطئه ءفرهنگي وارد شده اند و دولت آمريكا بيست ميليارد دلار بودجه براي انحراف جوانان و مردم ايران و به فسادكشاندن آنان هزينه كرده است . اگر مردم ايران و مسئولين كشور با اين توطئه ها مقابله نكنند, خطر عظيمي درپيش خواهد بود همهء ما بايد با حفظ ارزش هاي انقلاب و تبعيت از مقام معظم رهبري و حضور در صحنه هاي انقلاب و حمايت از اسلام و انقلاب و رهبري از اين توطئه ها جان سالم به در ببريم و انقلابمان را حفظ كنيم .

امام زمان (عج هنگام ظهور چه نشانه هايي خواهد داشت ؟
پرسش

امام زمان (عج هنگام ظهور چه نشانه هايي خواهد داشت ؟

پاسخ

نشانه هاي حضرت مهدي (عج هنگام ظهور براساس روايات چنين است

امام صادق (ع فرمود: "قائم ما اهلبيت در روز جمعه قيام مي كند".

باز فرمود: "از طرف ركن حجرالاسود پرنده اي بر قائم فرود مي آيد و آن پرنده نخستين كسي است كه با وي بيعت مي كند. او جبرئيل است و حجرالاسود همان ركني است كه قائم بر آن تكيه مي كند".

امام مجتبي (ع فرمود: "هر يك از ما ائمه ناگزير بيعت سلطاني به گردنش مي افتد، مگر حضرت مهدي (عج كه بيعت هيچ طاغوتي بر عهدة او نيست و عيسي روح الله پشت سر او نماز مي گذارد. او نهمين امام از فرزندان برادرم حسين است خداوند عمر او را در مدت غيبتش طولاني مي گرداند آن گاه با قدرت كاملة خود به صورت جواني چهل ساله آشكار مي سازد تا مردم بدانند كه خداوند بر همه چيز قدرت دارد".

امام مجتبي از پدرش اميرالمؤمنين (ع نقل مي كند كه "خداوند در آخر الزمان و روزگاري سخت در ميان جهل و ناداني مردم مردي را بر مي انگيزد و او را با فرشتگان تأييد مي كند و ياران او را حفظ مي كند و با آيات و نشانه هاي خود نصرت مي دهد و بر كرة زمين غالب مي گرداند تا آن جا كه پاره اي از مردم از روي ميل و گروهي با اجبار به دين خدا مي گروند. سپس او زمين را پر از عدل و داد و نور و برهان مي كند. تمام مردم جهان در برابر او خاضع مي شوند. هيچ بدكاره اي نمي ماند مگر اين كه اصلاح مي شود."

چه آثاري در نقل علايم ظهور است؟
پرسش

چه آثاري در نقل علايم ظهور است؟

پاسخ

با تأملي در روايات علايم ظهور وبررسي همه جانبه آن، پي به آثار وفوايد نشر آنها در ميان جامعه خواهيم برد. اينك به برخي از آنها اشاره خواهيم كرد:

1 - آگاهي امّت از پرچم ها و دعوت هاي ضلال وگمراه كننده.

2 - بشارت به ظهور دعوت هاي حق وقيام هايي كه در آن مردم را به حقّ دعوت مي نمايند.

3 - اخبار غيبي از آن جهت كه خرق عادت است از اهمّ دلايل نبوت وامامت به شمار مي آيد، ولذا نشر وتحقق آنها سبب زياد شدن يقين در قلوب مسلمانان خواهد شد.

4 - از آن جهت كه كفّار براي پذيرش اسلام به دنبال دليل وبرهان ومعجزه اند، اين گونه اخبار بعد از تحقّق قطعي آنها، حجّتي براي آنها خواهد بود.

5 - بعداز تحقق هر يك از علايم ظهور، اطمينان مردم به اصل ظهور بيشتر خواهد شد.

6 - تحقق يكايك علايم ظهور در خارج، منعكس كننده عزم جدّي خداوند متعال در نصرت اسلام ومسلمين بر كفّار در سطح كلّ كره زمين است.

7 - مسلمانان را براي آماده شدن وزمينه سازي ظهور تحريك كرده وبه آنها آمادگي روحي، سياسي وجهادي براي شركت در حكومت آن حضرت را خواهد داد.

8 - از آنجا كه انسان غريزه وميل به شنيدن اخبار غيبي دارد، با طرح اين گونه اخبار واقعي واسلامي، جلوي انحرافات فكري ازناحيه كاهنان ومنجمان از اين طريق گرفته مي شود.

9 - بخش مهمّي از علايم ظهور از امور سياسي اسلام به حساب مي آيد كه بايد مسئولين رده بالا در بررسي مسائل استراتژيك خود به آنها توجه نموده و برنامه هاي خود را در سطح كلان بر اساس آنها پي ريزي

كنند.

10 - بحث از علايم ظهور، موضوعي نيست كه اختصاص به شيعه يا مسلمانان داشته باشد، بلكه در هر دين وآييني كم وبيش به علايم ظهور منجي بشريت، به هر اسم ونامي پرداخته شده است.

نويسنده آلماني "هالسيل" در كتاب خود "خبر وسياست" مي گويد: ما مسيحيان ايمان داريم كه تاريخ بشريت در آينده اي نه چندان دور در معركه اي به نام "هرمجدّون" به پايان خواهد رسيد. معركه اي كه در آن، مسيح بازگشته وبر تمام زنده ها ومردگان حكومت خواهد كرد".

{پاورقي . عمر أمّة الاسلام، ص 63. پاورقي}

آيا علايم ظهور با احاديث نفي توقيت منافات دارد؟
پرسش

آيا علايم ظهور با احاديث نفي توقيت منافات دارد؟

پاسخ

ممكن است كه به ذهن كسي چنين خطور كند كه نشر شرايط وعلامات ظهور در جامعه با احاديث نهي از توقيت ومعيّن كردن وقت ظهور منافات داشته باشد، پس چرا از آنها سخن به ميان مي آيد.

توقيت وتعيين وقت ظهور كه در روايات از آن نهي شده شامل نقل علايم وشرايط ظهور نيست؛ زيرا مقصود از توقيت آن است كه به طور دقيق، وقت خاصّي را براي ظهور معيّن كنيم، كه روايات از آن نهي كرده است.

وقت معيّن كردن براي ظهور غير از آنكه مشتمل بر نهي است داراي اشكالات ديگري نيز مي باشد:

1 - ادعايي بدون دليل است.

2 - اگر تاريخ ظهور معلوم باشد دشمنان درصدد مقابله وجلوگيري از آن برخواهند آمد. ولذا در روايات مي خوانيم كه ظهور حضرت (ع) به طور ناگهاني خواهد بود.

3 - با وقت معين نكردن، روحيه اميد وحيات در جامعه دميده خواهد شد، زيرا در هر لحظه احتمال داده مي شود كه ظهور حضرت فرا رسد.

آيا علايم ظهور متعلّق بدا واقع مي شود؟
پرسش

آيا علايم ظهور متعلّق بدا واقع مي شود؟

پاسخ

از برخي روايات استفاده مي شود كه علايم ظهور بر دو قسم هستند: برخي حتمي اند كه مورد بدا وتجديد نظر واقع نمي شوند، وبرخي ديگر متعلق بدا واقع مي گردند، ولي اصل ظهور امري حتمي است كه خداوند متعال در آن جواب فطرت وخواسته دروني بشر را داده ووعده به تحقق آن داده است وخداوند هرگز خلف وعده نمي كند.

داوود بن ابي القاسم مي گويد: "ما نزد ابي جعفر محمّد بن علي الرضا (ع) بوديم كه سخن از خروج سفياني به ميان آمد واينكه در روايت آمده كه امر او حتمي است. به ابوجعفر (ع) عرض كردم: آيا بدا در امر، حتمي خواهد شد؟ حضرت فرمود: آري. عرض كردم: ما مي ترسيم كه در امر قائم نيز بدا حاصل شود؟ فرمود: امر قائم از اموري است كه وعده داده شده وخداوند در وعده خود تخلّف نخواهد كرد".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 303 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 251ù250. پاورقي}

علايم حتمي كه مورد بدا واقع نمي شود، نشانه هايي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - تصريح به حتمي بودن آن در روايات.

2 - تأكيد به قسم.

3 - تأكيد به "لابدّ".

4 - تأكيد به "لام".

5 - تأكيد به "انّ".

6 - تأكيد به تكرار.

7 - تأكيد به "سين وسوف".

چه راه صحيحي در بررسي علايم ظهور پيشنهاد مي كنيد؟
پرسش

چه راه صحيحي در بررسي علايم ظهور پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

در مورد علايم ظهور سه مشكل اساسي وجود دارد كه بايد هر كدام مورد بررسي دقيق قرار گيرد:

1 - اثبات علامت به دليل معتبر.

2 - خارج كردن علامت از قالب غموض وابهام.

3 - كشف قواعد يقين براي اثبات يا نفي تحقق علامت در خارج.

براي اثبات صحت روايات علايم ظهور وتمييز آنها از روايات جعلي، اعتماد بر افراد ثقه واطمينان به صدور روايات از معصوم كافي است، زيرا روايات علايم ظهور برخي متواتر يا مستفيض يا صحيح ومعتبرند، وبرخي ديگر گرچه ضعيف السند است ولي مؤيّدات وشواهدي بر صحت در روايات ديگر دارد كه با سند صحيح وارد شده است.

وراه روشن شدن علامت ظهور به دو نوع امكان پذير است:

الف. اصول علمي، كه در مورد روايات فقهي نيز مورد استفاده واقع مي گردد.

ب. مقدمات علمي، كه مربوط به خصوص علايم ظهور است ومهم ترين آنها: تاريخ، جغرافيا، علم حساب وجمل واصطلاحات مربوط به علايم ظهور است.

وبراي كشف اثبات يا نفي علامتي در خارج مي توان قواعدي را بيان داشت تا با اعمال آنها به حقيقت امر پي برد:

1 - اوصاف آن علامت را به صورت دقيق در نظر گرفته وبر خارج تطبيق نمود.

2 - با دليل ثابت شود كه آن علامت زمان سابق در خارج تحقق نيافته است.

3 - احتمال تحقق آن را در زمان آينده نفي كند.

آيا روايات علايم ظهور اشكال سندي ومتني دارد؟
پرسش

آيا روايات علايم ظهور اشكال سندي ومتني دارد؟

پاسخ

برخي مي گويند بحث از علايم ظهور بي فايده است؛ زيرا غالب رواياتش از ناحيه سند ضعيف بوده، واز جهت مضمون نيز معقول نيست، خصوصاً آنكه اموري كه اتفاق مي افتد تشابه زيادي با يكديگر دارد.

پاسخ:

1 -بسياري از اخبار علايم ظهور صحيح السند بلكه مستفيض يا متواتر است. مضافاً اينكه تعداد بي شماري از آنها مضموني واضح وروشن دارند به درجه اي كه در حكم نصّ صريح در موضوع خود است.

2 -وجود روايات ضعيف در تمام موضوعات ديني وخبرهاي مختلف وجود دارد، اين مسأله باعث نمي شود كه انسان محقّق دست از بحث وبررسي آن بردارد، بلكه وظيفه دارد كه با روشي صحيح به بررسي سندي آنها بپردازد.

3 -گر چه در تطبيق علايم ظهور اشتباهاتي صورت گرفته، ولي اين امر باعث نمي شود كه دست از بحث وتحقيق برداريم، بلكه وظيفه داريم تا با به كار گرفتن روشي علمي ومعتبر به طريقي صحيح ومعتبر براي تطبيق صحيح علايم در خارج دست يابيم.

معركه هرمجدّون چيست؟
پرسش

معركه هرمجدّون چيست؟

پاسخ

برخي از دانشمندان، يكي از علايم ظهور حضرت مهدي (ع) را وقوع معركه جنگي در منطقه اي به نام هرمجدّون وبه تعبير روايات قرقيسيا مي دانند. اين قضيه حتّي در كتب اهل كتاب نيز به آن اشاره شده است.

{پاورقي . رؤياي يوحنّا، 16-13/16 ؛ سفر زكريا، 5-1/14 ؛ كتاب مقدس، ص 843. پاورقي}

اهل كتاب از يهود ونصارا اين معركه جنگي را بس عظيم وخطرناك مي دانند كه در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.

"هرمجدون" كلمه اي است مشتق از "هَرْ" به معناي كوه، و"مجدّو" كه اسم وادي يا كوه كوچكي در شمال فلسطين است. اهل كتاب را گمان بر اين است كه مساحت معركه اين جنگ از منطقه "مجدّو" در شمال فلسطين تا "ايدوم" در جنوب امتداد دارد كه حدود دويست ميل است.

{پاورقي . شبكه معلومات، ص 4. پاورقي}

آنان معتقدند كه در اين جنگ لشكري با حدود 400 مليون نفر شركت خواهند داشت. لشكري كه از عراق، ايران، ليبي، سودان وقفقاز در جنوب روسيه تشكيل{پاورقي . همان، ص 2. پاورقي}

شده است.

{پاورقي . مجله الفكر الجديد، شماره 16ù15. پاورقي}

دكتر عبدالكريم زبيدي مي گويد: "...اين حادثه همان حادثه بزرگي است كه قبل از ظهور امام مهدي (ع) تحقق خواهد يافت، ودر روايات از آن به معركه "قرقيسيا" ياد شده است. در آن واقعه ميليون ها لشكر از آمريكا، اروپا، روسيه، تركيه، مصر ودولت هاي مغرب عربي، ولشكرياني از شهرهاي شام يعني سوريه، اردن، لبنان، فلسطين واسرائيل شركت خواهند داشت. همگي در منطقه اي به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت، وسفياني در اين هنگام خروج خواهد كرد...".

{پاورقي . همان. پاورقي}

كليني به سند خود از امام باقر (ع) نقل

كرده كه به ميسّر فرمود: اي ميسّر! چه مقدار بين شما وقرقيسيا فاصله است؟" عرض كرد: نزديك شاطئ الفرات است. حضرت فرمود: "أما أنّه سيكون بها وقعة لم يكن مثلها منذ خلق اللَّه تبارك وتعالي السموات والأرض ولايكون مثلها ما دامت السموات والارض. مأدبة للطير تشبع منها سباع الأرض وطيور السمآء..."؛ "آگاه باش كه در آن مكان واقعه اي اتفاق خواهد افتاد كه نظير آن از زمان{پاورقي . كافي، ج 8، ص 245، ح 451. پاورقي}

خلقت آسمان ها وزمين از جانب خداوند تبارك وتعالي اتفاق نيفتاده است ونخواهد افتاد. آنجا محلّ پذيرايي پرندگان خواهد بود. درندگان زمين وپرندگان آسمان از آن سير خواهند شد."

از مجموعه روايات در اين باب به خوبي استفاده مي شود كه در اين جنگ فرمانده عملياتي اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصي به نام سفياني است. او كسي است كه به كمك مراكز جاسوسي يهود وآمريكا در ميان مردم تفرقه انداخته ومردم را بر ضدّ شيعيان اهل بيت تحريك خواهد كرد، ونيز بعد از پناه بردن امام زمان (ع) به كعبه با عده اي از ياران خود درصدد مقابله با حضرت برآمده كه خود او با لشكريانش درمنطقه اي به نام بيدا به زمين فروخواهند رفت.

در همين جنگ است كه بنيه يهود از هم پاشيده شده وبسياري از آنها نابود خواهند شد.

بخاري به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "قيامت برپا نمي شود تا آنكه شما با يهود بجنگيد، در آن هنگام به حدّي از آنان كشته خواهد شد كه حتّي سنگي كه يك يهودي در آن پناه گرفته مي گويد: اي مسلمان! اين يهودي است كه در كنار من پناه گرفته، او را به

قتل برسان".

{پاورقي . صحيح بخاري، ج 3، ص 232. پاورقي}

مراد از ظهور اصغر واكبر چيست؟
پرسش

مراد از ظهور اصغر واكبر چيست؟

پاسخ

همان گونه كه براي تثبيت وجا افتادن غيبت كبرا، خداوند متعال براي امام زمان (ع) غيبت صغرا را مقدّر كرد تا زمينه براي غيبت كبرا فراهم گردد، در مورد ظهور حضرت نيز گفته شده كه قبل از ظهور اكبر، خداوند براي ايجاد آمادگي براي آن، ظهور اصغري را پيش بيني كرده است.

به اين معنا كه خداوند مدّتي قبل از ظهور اكبر، سطح علمي مردم را در طبقات مختلف جامعه بالا مي برد تا براي درك عصر حضرت مهدي (ع) قابليت لازم را پيدا نمايند. اين آمادگي از دو طريق حاصل مي شود:

1 - بالا بردن شعور وآگاهي مردم نسبت به احتياج داشتن حكومت جهاني توحيدي.

2 - بالا بردن سطح علمي مردم براي پذيرش چنين حكومتي.

آيا علايم قريب براي ظهور، با اينكه حضرت به طور
اشاره

ناگهاني ظهور مي كند منافات دارد؟

پرسش

آيا علايم قريب براي ظهور، با اينكه حضرت به طور

ناگهاني ظهور مي كند منافات دارد؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات، ظهور وقيام حضرت مهدي (ع) به طور ناگهاني خواهد بود، واين از عنايات خداوند در حق آن حضرت است تا دشمنان را غافلگير كرده وجلو تدابير آنها را گرفته وهر گونه اقدامي را بر ضد حضرت از آنها سلب كند.

طبرسي توقيعي را از ناحيه مقدسه به شيخ مفيد؛ نقل كرده كه در آخر آن چنين آمده است: "هر كس بايد كاري كند كه محبت ما را به خود جذب كرده واز كاري كه كراهت وسخط ما را بر مي انگيزد دوري كند. پس همانا امر ما يك دفعه وبه طور ناگهاني اتفاق خواهد افتاد".

{پاورقي . احتجاج، ج 2، ص 324. پاورقي}

در توجيه اشكال فوق مي گوييم:

علايم قريب براي ظهور حضرت مهدي (ع) همانند نداي آسماني وفرورفتن زمين بيدا با اهلش وديگر علايم، براي آگاهي مخلصين ومؤمنان است، تا از قرب ظهور آگاهي داشته باشند، ولذا ظهور براي آنها ناگهاني نخواهد بود. آري عنصر اتفاق وظهور ناگهاني براي دشمنان حضرت مهدي (ع) است تا از اين غفلتي كه خداوند در آنها قرار مي دهد حضرت بتواند به مقاصد عالي خود كه همان سلطه بر ظالمان وگسترش عدل وداد است برسد.

1- نشانه هاي آخر الزمان كه كاملا روشن و آشكار هستند و تا بحال اتفاق افتاده چيست ؟
پرسش

1- نشانه هاي آخر الزمان كه كاملا روشن و آشكار هستند و تا بحال اتفاق افتاده چيست ؟

پاسخ

ج1- در كتابهائيكه درمورد حضر ت مهدي( عج ) بحث نموداند و تا حد توان در باره بقيه الله الاعظم ( عج) و ميوه دل حضرت زهراء قلم فرسائي نموده و شِمه اي از گل رخسار قطب دايره امكان به عاشقان و بلبلان گل وجودش گفته اند مطالبي درباره علائم ظهور آن حضرت بدست نگاريشان نگارش يافته است و علائم زياد مطرح گرديده كه هر كدام آنها بايد مورد كنكاش و تحقيق و تفحص قرار گيرد . بعضي از علائم نام برده شده در كتب اهل تشيعه را مورد بحث قرار مي دهيم , اما تجزيه و تحليل و صدق و كذب آنرا بعهده پژوهشگران و دانش پژوهان واهل فن در اين رشته مي گذاريم .

1- شيخ صدوق در كتاب ثواب الاعمال از امام صادق عليه السلام » روايت ميكند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه واله » فرمودند : زماني بر اين امت خواهد آمد كه از قرآن جز «رسم» و از اسلام جز« اسم» نماند , آنها خود را مسلمان مينامند در حاليكه از اسلام دورند, مانند كشورهاي اسلامي كه نامشان اسلامي است اما فرهنگ اسلام ضعيف است , اما ايران از بركت و زحمات بنيانگذار انقلاب اسلامي امام خميني « رحمه الله عليه » و خون شهدا ,هم ملت از اسلام آگاهي يافت و هم جوانان با قرآن آشنا شده اند كه امروز چند هزار نفر حافظ قرآن داريم , پيامبر فرمودند : « مساجد آباد ولي از لحاظ هدايت و تقوي

خالي است و خراب است و دانايان آنها بدترين دانايان هستند . يعني :درمقابل طاغوت و كفر و بدعت در اسلام قيام نمي كنند .

2- همچنين شيخ صدوق در كتاب كمال الدين ازمحمد بن مسلم روايت ميكند كه از امام باقر عليه السلام » شنيدم فرمودند : قائم ما را خدا با نصرت مؤيد داشته , زمين زير پايش نور ديده ميشود , گنجها و معادن برايش آشكار ميگردد سلطنتش شرق و غرب عالم را فرا ميگرد و خداوند بوسيله او دين خود را بر همه مسلكها و اديان باطله غالب گرداند ,هر چند مشركان نخواهند, و يرانه اي روي زمين نميماند مگر آنكه آنرا آباد سازد و عيسي عليه السلام » نازل شده و با او نماز گزارد من عرض كردم يابن رسول الله قائم شما كي خواهد آمد ؟ هنگاميكه مرد ها شبيه زنها و زنها شبيه مردها شوند و زنها بر زينها سوار گردند و گواهي زنها ي ناحق قبول افتد و گواهي عادلان رد شود و زنا و خوردن ربا آسان شود و ...موقيعكه امام عصر « عج » آشكار شوند تكيه به كعبه كرده و 313 مرد اطراف او جمع گردند. اولين سخن او اينست { انا بقيه الله في ارضه } منم آن بقيه سُفَراي الهي در روي زمين و چون ده هزار مرد نزد وي جمع شوند قيام فرمايد. ( 1)

3- مولف كتاب« نوائب الدهرفي علائم ظهور », مرحوم سيد حسن مير جهاني« ره » حدود پانصد مورد از علائم و حوادث قبل از ظهور را بطور مستند نقل ميفرمايند :

1- اختلاف بسيار در روي زمين.

2-

خروج سفياني كه مردي است از نسل يزيدبن معاويه و مرد پليدي است.

3- وقو ع زلزله در بغداد.

4- كشف حجاب و بي عفتي در زنها و شريك شدن زنها در تجارت و تمكين نكردن از شوهرانشان.

5- تعطيل شدن مساجد تا چهل شبانه روز.

6- واقع شدن فتنه درميان شرقيها و غربيها.

7- خراب شدن ري.

8- ظهور فتنه شديد در سال پيش از ظهور.

9- زياد شدن مرض صرع و ديوانگي در اثر شدت فتنه و پريشاني.

10 - ضايع كردن نمازها و پيروي كردن از شهوات و كم شدن امانتداري در مردم.

11-كم شدن كارهاي خير و كم شدن علماء حقيقي.

12- رشوه گرفتن قضات درحكم و ندانسته حكم كردن ايشان.

13- تدريس علوم باطله برخلاف دين و دستور قرآن كريم.

14- كينه علماء دين در دل گرفتن و سرزنش و بدگوئي آنان و كشتن و خوار كردن سادات.

15- قرآن را باساز و آواز خواندن.

16- سخت شدن دلها و خشك شدن اشك چشم و بي اعتنائي به نصايح و پندها.

17- امر به معروف و نهي ازمنكر كننده را سرزنش و ملامت كنند و او را در اين كار نهي مي نمايند.

18- در هر سال بدعتها و شر زياد شود غيبت كردن به نظر مردم شايسته باشد .

19 - مختصري از مالشان را در طاعت پروردگار مصرف مي كنند و بيشتر آنرا مصرف غير طاعت پروردگار مي نمايند.

20 - قبور ائمه «عليهم السلام » را با گلوله خرا ب كنند.

21- طلاق و جدائي زياد شود.

22- دين به دنيا فروخته شود و تعارفات دروغي دربين مردم فراوان گردد. (2)

در پايان متذكر ميشوم كه همه ما موظفيم كه زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي عج»

باشيم وآنكه؛ گناه درجامعه كم شود امر به معروف و نهي از منكر از اهم واجبات است و رشد فكري و فرهنگي ارتقاء پيدا كند و تا زمانيكه مردم رشد فكر ي نداشتند و قابليت پذيرش حكومت حضرت حجت نداشته باشند حضرت « عليه السلام » ظهور نخواهد كرد, و اميد است انقلاب اسلامي ايران مقدمه اي بر حكومت عدل قائم آل محمد « صلي الله عليه واله » باشد و خود را آماده پذيرايي اين مهمان عزيز كنيم و شب و روز يادش و ذكرش و دعايش وِرد زبانمان باشد .

براي اطلاعات بيشتر به كتاب مهدي موعود عليه السلام » كه ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار علامه مجلسي است و مترجم دانشمند و محقق معاصر آقاي علي دواني« دامت بركاته» با زحمت فراوان برشته تحقيق و تحرير آوردند و كتاب جامع و كاملي است و هر اطلاعي كه از امام مهدي « عج» مورد نياز باشد در اين كتاب مسطور است.

منابع :

1-مهدي موعود , ص 961

2- سيره عملي اهلبيت « عليهم السلام » , سيد كاظم ارفع

1- نشانه هاي امام زمان چيست ؟ ظهور !! يا خود حضرت ؟
پرسش

1- نشانه هاي امام زمان چيست ؟ ظهور !! يا خود حضرت ؟

پاسخ

به ذكر چند حديث مي پردازيم . اباصلت از ياران امام رضا عليه السلام » مي گويد به حضرت عرض كردم علامتهاي قائم چيست ؟ فرمودند : علامت وي آن است كه سن او زياد است ولي چهره اي جوان دارد آنجا كه بيننده گمان مي برد سني حدود 40 سال و يا كمتر دارد . از نشانه هاي او اينكه با گذشت روزها و شبها پير نمي شود تا آنكه اجلش فرا رسد.

« اكمال الدين , جلد 2 , ص 652 »

پيامبر صلي الله عليه واله » فرمودند : مهدي از من است صورتي گشاده و بيني كشيده دارد .

« البيان , ص 117 »

همچنين فرمودند : مهدي عج » خروج مي كند درحالي كه بر سرش ابري است و در آن ابر ندا دهنده اي كه ندا ميدهد : اين مهدي از فرزندان من است . ا زاو پيروي كنيد .

« البيان , ص 117 »

حضرت علي عليه السلام » فرمودند : مهدي از فرزندان من است او دربين ركن و مقام ظاهر ميشود . پيراهن ابراهيم بر تن او حله اسماعيل بر پيكرش و نعلين بر پايش مي باشد . دليل بر وجود او سخن رسول خدا كه فرموده عيسي بن مريم از آسمان فرود آمده و با مهدي خاندان من همراه خواهد بود « اثبات المهدي ,شيخ الحرعاملي ,ص 7 »

رسول خدا « صلي الله عليه واله » مي فرمايد : مهدي از فرزندان من است وقت ظهور چهل ساله به نظر مي رسد

و چهره اش مانند ستاره درخشان است در گونه راست او خالي سياه است و بر او دو عباي قطواني ( سفيد رنگ ) است گويي مردي از بني اسرائيل است .( يعني بلند قامت و تنومند ) بيست سال حكومت مي كند و گنج ها را استخراج ميكند و شهرهاي شرك را فتح مي نمايد

البيان , گنج شافعي , ص 137 »

و اما علائم ظهور به سه دسته تقسيم مي شود :

1- نشانه هاي عمومي شامل انحرافات كشورهاي اسلامي و ساير كشورها در موازين ديني و فطري و اين علائم مقارن ظهور نيست , بلكه از سالها قبل از ظهور واقع ميشوند چنانكه آلان بوضوح در جاي جاي اين دنياي آشفته مي بينيم .

2- نشانه هاي كه ساليان اندك قبل ازظهور اتفاق مي افتد و دليل نزديك بودن امر ظهور است .

3- نشانه هايي كه مربوط به سال ظهور است از اين دسته سوم بعضي غير حتمي است و بعضي قطعي قطعي .

امام محمد باقر عليه السلام » مي فرمايند : پيشاپيش اين امر , گرفتن ماه پنج روز مانده به آخر ماه و گرفتن خورشيد در نيمه ماه اتفاق مي افتد و اين در ماه مبارك رمضان واقع مي شود در چنين حالتي است كه محاسبات ستاره شناسان از بين مي رود .

« غيبت نعماني , ص 272 »

امام صادق فرمودند : ندا از آسمان از مسائل قطعي است . سفياني حتمي است . فروبرده شدن ( عده اي جنايتكار ) در« بيدا» قطعي است . يماني حتمي است . كشته شدن نفس زكيه قطعي است .

« عنيبت نعماني ,ص 257-252

»

3- مولف كتاب نوائب الدهر علائم ظهور , مرحوم سيد حسن مير جهاني « ره » حدود پانصد مورد از علائم و حوادث قبل از ظهور را بطور مستند نقل ميفرمايند :

1- اختلاف بسيار در روي زمين .

2- خروج سفياني كه مردي است از نسل يزيدبن معاويه و مرد پليدي است.

3- وقو ع زلزله در بغداد.

4- كشف حجاب و بي عفتي در زنها و شريك شدن زنها در تجارت و تمكين نكردن از شوهرانشان.

5- تعطيل شدن مساجد تا چهل شبانه روز.

6- واقع شدن فتنه درميان شرقيها و غربيها.

7- خراب شدن ري.

8- ظهور فتنه شديد در سال پيش از ظهور .

9- زياد شدن مرض صرع و ديوانگي در اثر شدت فتنه و پريشاني.

10 - ضايع كردن نمازها و پيروي كردن از شهوات و كم شدن امانتداري در مردم.

11-كم شدن كارهاي خير و كم شدن علماء حقيقي.

12- رشوه گرفتن قضات درحكم و ندانسته حكم كردن ايشان.

13- تدريس علوم باطله برخلاف دين و دستور قرآن كريم.

14- كينه علماء دين در دل گرفتن و سرزنش و بدگوئي آنان و كشتن و خوار كردن سادات .

15- قرآن را با ساز و آواز خواندن.

16- سخت شدن دلها و خشك شدن اشك چشم و بي اعتنائي به نصايح و پندها.

17- امر به معروف و نهي ازمنكر كننده را سرزنش و ملامت كنند و او را در اين كار نهي مي نمايند.

18- در هر سال بدعتها و شر زياد شود غيبت كردن به نظر مردم شايسته باشد .

19 - مختصري از مالشان را در طاعت پروردگار مصرف مي كنند و بيشتر آنرا مصرف غير طاعت پروردگار مي نمايند

20 - قبور ائمه «عليهم السلام

» را با گلوله خراب كنند.

21- طلاق و جدائي زياد شود

22- دين به دنيا فروخته شود و تعارفات دروغي دربين مردم فراوان گردد. (2)

در پايان متذكر ميشوم كه همه ما موظفيم كه زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي عج» باشيم وآن كه گناه درجامعه كم شود امر به معروف و نهي از منكر از اهم واجبات است و رشد فكري و فرهنگي ارتقاء پيدا كند. و تا زمانيكه مردم رشد فكر ي نداشتند و قابليت پذيرش حكومت حضرت حجت نداشته باشند حضرت « عليه السلام » ظهور نخواهد كرد . و اميد است انقلاب اسلامي ايران مقدمه اي بر حكومت عدل قائم آل محمد « صلي الله عليه واله » باشد و خود را آماده پذيراي اين مهمان عزيز كند و شب و روز يادش و ذكرش و دعايش وِرد زبانمان باشد و براي اطلاعات بيشتر به كتاب مهدي موعود عليه السلام » ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار علامه مجلسي است و مترجم دانشمند و محقق معاصر آقاي علي دواني «دامت بركاته» با زحمت فراوان برشته تحقيق و تحرير آوردند و كتاب جامع و كاملي است و هر اطلاعي از امام مهدي ( عج) كه مورد نياز باشد در اين كتاب مسطور است.

ازجمله علائم آن حضرت داشتن علامتي است در پشت مثل علامتي كه پيامبر در پشت مبارك شانه ها داشتند و نيز اينكه فقط زره رسولخدا صلي الله عليه واله » بر قامت حضرت مهدي « عج» راست و درست مي آيد و اينكه حضرت عيسي«عليه السلام » از آسمان به زمين مي آيد و به آن حضرت اقتدا ميكند

آري روزگاري

در پيش خواهد بود معجزه اندر معجزه ؛ ايمان از پي ايمان ؛ اسرار و عجائب بي حد و شمار ولي همه واقعي واقعي . امام خميني « ره» در تفسير { والعصر ان الانسان لفي خسر } مي فرمايد : عصر انسان كامل امام زمان « عليه السلام» است. يعني: عصاره تمام موجودات آنهم به كاملترين وجه. بنابراين عصري خواهد آمد كه اصلا قابل تصور براي اغلب مردم نيست, مگر كسانيكه اهل دقت و جوياي حقيقت هستند . اي كاش كه ما بتوانيم مشمول دعاهاي خير و بركات آنحضرت باشيم .

منابع :

1-امام مهدي از ولادت تا ظهور , سيد محمد كاظم قزويني

2-خصائص مهدي , نوشته محمد راجي

3- پادشه خوبان , سيد عباس مرادي

4- معرفت امام عصر , سيدمحمد بني هاشمي

5-منتهي آلامال ,

2- در مورد چگونگي ظهور ايشان توضيحاتي بدهيد ؟
پرسش

2- در مورد چگونگي ظهور ايشان توضيحاتي بدهيد ؟

پاسخ

ج2- در كتابهائيكه درمورد حضر ت مهدي( عج ) بحث نموداند و تا حد توان در باره بقيه الله الاعظم ( عج) و ميوه دل حضرت زهراء قلم فرسائي نموده و شِمه اي از گل رخسار قطب دايره امكان به عاشقان و بلبلان گل وجودش گفته اند مطالبي درباره علائم ظهور آن حضرت بدست نگاريشان نگارش يافته است و علائم زياد مطرح گرديده كه هر كدام آنها بايد مورد كنكاش و تحقيق و تفحص قرار گيرد . بعضي از علائم نام برده شده در كتب اهل تشيع را مورد بحث قرار مي دهيم , اما تجزيه و تحليل و صدق و كذب آنرا بعهده پژوهشگران و دانش پژوهان واهل فن در اين رشته مي گذاريم .

1- شيخ صدوق در كتاب ثواب الاعمال از امام صادق عليه السلام » روايت ميكند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه واله » فرمودند : زماني بر اين امت خواهد آمد كه از قرآن جز «رسم» و از اسلام جز« اسم» نماند , آنها خود را مسلمان مينامند در حاليكه از اسلام دورند, مانند كشورهاي اسلامي كه نامشان اسلامي است اما فرهنگ اسلام ضعيف است , اما ايران از بركت و زحمات بنيانگذار انقلاب اسلامي امام خميني « رحمه الله عليه » و خون شهدا ,هم ملت از اسلام آگاهي يافت و هم جوانان با قرآن آشنا شده اند كه امروز چند هزار نفر حافظ قرآن داريم , پيامبر فرمودند : « مساجد آباد ولي از لحاظ هدايت و تقوي خالي است و خراب است و دانايان آنها بدترين

دانايان هستند . يعني :درمقابل طاغوت و كفر و بدعت در اسلام قيام نمي كنند .

2- همچنين شيخ صدوق در كتاب اكمال الدين ازمحمد بن مسلم روايت ميكند كه از امام باقر عليه السلام » شنيدم فرمودند : قائم ما را خدا با نصرت مؤيد داشته , زمين زير پايش نور ديده ميشود , گنجها و معادن برايش آشكار ميگردد سلطنتش شرق و غرب عالم را فرا ميگرد و خداوند بوسيله او دين خود را بر همه مسلكها و اديان باطله غالب گرداند ,هر چند مشركان نخواهند, و يرانه اي روي زمين نميماند مگر آنكه آنرا آباد سازد و عيسي عليه السلام » نازل شده و با او نماز گزارد من عرض كردم يابن رسول الله قائم شما كي خواهد آمد ؟ هنگاميكه مرد ها شبيه زنها و زنها شبيه مردها شوند و زنها بر زينها سوار گردند و گواهي زنها ي ناحق قبول افتد و گواهي عادلان رد شود و زنا و خوردن ربا آسان شود و ...موقيعكه امام عصر « عج » آشكار شوند تكيه به كعبه كرده و 313 مرد اطراف او جمع گردند. اولين سخن او اينست { انا بقيه الله في ارضه } منم آن بقيه سُفَراي الهي در روي زمين و چون ده هزار مرد نزد وي جمع شوند قيام فرمايد. ( 1)

3- مولف كتاب« نوائب الدهرفي علائم ظهور », مرحوم سيد حسن مير جهاني« ره » حدود پانصد مورد از علائم و حوادث قبل از ظهور را بطور مستند نقل ميفرمايند :

1- اختلاف بسيار در روي زمين.

2- خروج سفياني كه مردي است از نسل يزيدبن معاويه

و مرد پليدي است.

3- وقو ع زلزله در بغداد.

4- كشف حجاب و بي عفتي در زنها و شريك شدن زنها در تجارت و تمكين نكردن از شوهرانشان.

5- تعطيل شدن مساجد تا چهل شبانه روز.

6- واقع شدن فتنه درميان شرقيها و غربيها.

7- خراب شدن ري.

8- ظهور فتنه شديد در سال پيش از ظهور.

9- زياد شدن مرض صرع و ديوانگي در اثر شدت فتنه و پريشاني.

10 - ضايع كردن نمازها و پيروي كردن از شهوات و كم شدن امانتداري در مردم.

11-كم شدن كارهاي خير و كم شدن علماء حقيقي.

12- رشوه گرفتن قضات درحكم و ندانسته حكم كردن ايشان.

13- تدريس علوم باطله برخلاف دين و دستور قرآن كريم.

14- كينه علماء دين در دل گرفتن و سرزنش و بدگوئي آنان و كشتن و خوار كردن سادات.

15- قرآن را باساز و آواز خواندن.

16- سخت شدن دلها و خشك شدن اشك چشم و بي اعتنائي به نصايح و پندها.

17- امر به معروف و نهي ازمنكر كننده را سرزنش و ملامت كنند و او را در اين كار نهي مي نمايند.

18- در هر سال بدعتها و شر زياد شود غيبت كردن به نظر مردم شايسته باشد .

19 - مختصري از مالشان را در طاعت پروردگار مصرف مي كنند و بيشتر آنرا مصرف غير طاعت پروردگار مي نمايند.

20 - قبور ائمه «عليهم السلام » را با گلوله خرا ب كنند.

21- طلاق و جدائي زياد شود.

22- دين به دنيا فروخته شود و تعارفات دروغي دربين مردم فراوان گردد. (2)

در پايان متذكر ميشوم كه همه ما موظفيم كه زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي عج» باشيم وآنكه؛ گناه درجامعه كم شود امر به معروف

و نهي از منكر از اهم واجبات است و رشد فكري و فرهنگي ارتقاء پيدا كند و تا زمانيكه مردم رشد فكر ي نداشتند و قابليت پذيرش حكومت حضرت حجت نداشته باشند حضرت « عليه السلام » ظهور نخواهد كرد, و اميد است انقلاب اسلامي ايران مقدمه اي بر حكومت عدل قائم آل محمد « صلي الله عليه واله » باشد و خود را آماده پذيرايي اين مهمان عزيز كنيم و شب و روز يادش و ذكرش و دعايش وِرد زبانمان باشد .

براي اطلاعات بيشتر به كتاب مهدي موعود عليه السلام » كه ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار علامه مجلسي است و مترجم دانشمند و محقق معاصر آقاي علي دواني« دامت بركاته» با زحمت فراوان برشته تحقيق و تحرير آوردند و كتاب جامع و كاملي است و هر اطلاعي كه از امام مهدي « عج» مورد نياز باشد در اين كتاب مسطور است.

منابع :

1-مهدي موعود , ص 961

2- سيره عملي اهلبيت « عليهم السلام » , سيد كاظم ارفع

ديگر علائم ظهور نورهايي كه در شهرهاي شمال غربي يعني اردبيل ،تبريز كه نوري در آسمان مشاهده شده است چگونه مي باشد.
پرسش

ديگر علائم ظهور نورهايي كه در شهرهاي شمال غربي يعني اردبيل ،تبريز كه نوري در آسمان مشاهده شده است چگونه مي باشد.

پاسخ

1. در يك چشم انداز كوتاه، نشانه هاي ظهور ولي عصر(عج) را مي توان در رديف هاي زير جاي داد:

الف) برخي از رويدادهاي اجتماعي، همچون كشته شدن نفس زكيه (از نوادگان امام حسن(ع))، ظهور سفياني و مانند آن.

ب) دامن گستر شدن فسادها و نابه ساماني هاي اجتماعي، همچون فرمان روايي حاكمان جور، رباخواري هاي آشكار و فسادهايي از اين دست.

ج ) برخي از رويدادهاي طبيعي مانند خسوف، بانگ جبرئيل بر مردم در ماه رمضان و مواردي از اين دست.

2. در روايتي از امام باقر(ع) آمده است: «اذا رأيتم نارا من [قبل] المشرق شبه الهروي العظيم تطلع ثلاثه ايام او سبعه فتوقعوا فرج آل محمد(ص) انشاءالله عز وجل، ان الله عزيز حكيم...؛ آنگاه كه آتشي از [جانب] خاور ديديد كه همچون (هروي: رنگ زرد و سرخ) سهمناك مي باشد كه سه يا هفت روز سر مي كشد، به انتظار فرج آل محمد(ص) باشيد انشاءالله، كه خداوند عزيز و حكيم است» (محمد النعماني، كتاب الغيبه، ص 253، مكتبه الصدوق، ترجمه كتاب، ص 297، دارالكتب الاسلاميه).

3. شيء نوراني ديده شده در بخش هايي از آسمان ايران، با ويژگي هاي برشمرده شده در روايت مزبور، سازگار نيست زيرا از يك سو اين شيئي نوراني، آن گونه كه در حديث آمده، سهمگين و فوق العاده بزرگ نبود؛ وانگهي از جانب مشرق كره عالم سر بر نياورده بود و بالاخره، مدت زمان آن بيش از سه يا هفت روز به طول انجاميد.

4. در سال 1355، مشابه همين شيء نوراني

در آسمان ايران مشاهده و از آن به نام بشقاب پرنده تعبير شد. روزنامه هاي آن زمان نوشتند كه برخي، در فرودگاه مهرآباد تا صبح به مشاهده آن مشغول بودند. البته آن زمان هر كس گمانه زني هايي درباره آن بيان مي داشت.

5. به نظر مي رسد براي پي بردن دقيق تر از چيستي شيء نوراني مزبور از اساتيد فيزيك و مانند آن ها درباره آن پرسش شود.

آيا قبل از ظهور حضرت حجت(عج) جنگ جهاني سوم برپا خواهد شد؟
پرسش

آيا قبل از ظهور حضرت حجت(عج) جنگ جهاني سوم برپا خواهد شد؟

پاسخ

زمان نزديك ظهور حضرت مهدي (سلام الله عليه) ترس و وحشت، ظلم و جنايت جهان را فرا مي گيرد و از هر طرف خسارتهايي عظيم بر مردم به خصوص غير مسلمانها وارد مي شود. چنانكه در روايت آمده كه پيشاپيش قائم دو نوع مرگ وجود دارد يكي مرگ سرخ و ديگري مرگ سفيد، تا از هر هفت نفر، 5 نفر از بين بروند. و در آن زمان شعله هاي جنگ از شرق و غرب برافروخته شده و مردم در سختي و رنج مي افتند.

از امام باقرعليه السلام روايت شده كه فرمودند: قائم قيام نمي كند مگر در پي ترس و وحشت و زلزله ها و فتنه و آشوب و بلاهايي كه مردم گرفتار آن شوند كه پيش از آن گرفتار طائون و بعد از آن، جنگ و خونريزي بين اعراب و ايجاد و اختلاف بين مردم پراكندگي در دين شان و دگرگوني اقوال آنان بگونه اي كه در اثر مشاهده به جان هم افتادن مردم و يكديگر را خوردن، هر كس در هر صبح و شام، آرزوي مرگ مي نمايد.

و امام صادق عليه السلام فرمودند: ناگزير قبل از قيام قائم، سالي خواهد بود كه مردم در آن، از گرسنگي رنج مي برند و ترس و وحشتي سخت در اثر كشتار آنان را فرا گيرد.

از مجموع روايات چنين استفاده مي شود كه قبل از ظهور حضرت مهدي عليه السلام جنگي عمومي در جهان رخ مي دهد. اما اين جنگ، جنگ جهاني سوم با شد يا جنگي بعد از آن خدا بدان آگاه است. كتابي تحت عنوان "عصر ظهور" از آقاي علي كوراني با ترجمه آقاي عباس جلالي انتشار يافته

است جهت اطلاع از مسائل مختلف عصر ظهور مطالعه آن را توصيه مي كنيم.

« بخش پاسخ به سؤالات »

دنيا بعد از ظهور امام زمان(عج) چه طور خواهد شد و وضعيت دنيا قبل از ظهور آن حضرت چگونه است؟
پرسش

دنيا بعد از ظهور امام زمان(عج) چه طور خواهد شد و وضعيت دنيا قبل از ظهور آن حضرت چگونه است؟

پاسخ

در احاديث معتبر وضعيت دنيا قبل از ظهور امام زمان(عج) و بعد از آن ترسيم شده است.

الف) دنياي بعد از ظهور

در احاديث مي خوانيم: «هر گاه مهدي موعود(عج) ظهور كرد و در جنگ پيروز شد و بر شرق و غرب جهان تسلط و سيطره يافت، تمام زمين با يك حكومت جهاني اسلامي اداره مي شود. براي تمام بلاد و استانها، استانداران لايقي را با برنامه و دستورات لازم گسيل مي نمايد و به سبب جديت و كوشش آنها تمام زمين آباد مي گردد. حضرت مهدي(عج) از دور تمام حوادث و جريانات كشورها را در سراسر زمين زير نظر دارد و تمام نقاط زمين آباد مي گردد. اصحاب و يارانش نيز از فاصله هاي دور وي را مشاهده مي كنند و او با تكلم مي نمايند. عدل و دادش تمام زمين را فرا مي گيرد. مردم با هم مهربان شده و با صدق و صفا زندگي مي كنند. امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد و كسي در صدد آزار ديگري نيست. وضع اقتصادي مردم بسيار خوب مي شود، به طوري كه مستحق زكات پيدا نمي شود. باران بسيار مي بارد و محصولات زمين، زياد مي شود. توجه مردم به خدا زياد مي شود. دين اسلام، دين جهاني مي شود، بانگ توحيد همه جا بلند مي شود. عقلهاي مردم كامل مي گردد و سطح معلومات عمومي بالا مي رود به طوري كه زنها در خانه خويش از عهده قضاوت بر مي آيند.

هم چنين امام صادق عليه السلام در خصوص يكي از ويژگيهاي جهان پس از ظهور مي فرمايد: «علم و دانش به بيست و هفت قسمت تقسيم شده اما

تا كنون بيش از دو قسمت در دسترس بشر قرار نگرفته است ولي وقتي حضرت مهدي(عج) ظهور مي كند بيست و پنج قسمت ديگر را آشكار مي كند و در بين بشر پخش مي نمايد».{1}

ب) دنياي قبل از ظهور

پيامبر گرامي اسلام(ص) در اين خصوص مي فرمايد: «مهدي(عج) از فرزندان من است. براي او غيبت و حيرتي است كه در آن مردمان بسياري گمراه مي شوند. آن گاه همانند شهاب ثاقب مي آيد و زمين را پر از عدل و داد مي كند هم چنان كه پر از ظلمشده است».{2}

هم چنين در حديثي امام صادق عليه السلام علامتهاي ظهور امام زمان(عج) و وضعيت دنيا را قبل از ظهور براي يكي از ياران خود توصيف مي كنند: «1 - هر گاه ديدي حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند. 2 - ظلم و ستم فراگير شود. 3 - همان طور كه قرآن فرموده بدعتهايي از روي هوا و هوس در آن آمده باشد. 4 - دين خدا عملاً توخالي شود همانند ظرفي كه آن را واژگون سازند. 5 - كارهاي بد آشكار شده و از آن نهي نمي شود و بدكاران بازخواست نمي شوند. 6 - مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا مي كنند - كنايه از همجنس بازي -. 7 - افراد - به ظاهر - با ايمان سكوت كرده و حرفهايشان را نمي پذيرند. 8 - شخص بدكار دروغ مي گويد و كسي دروغ و نسبت نارواي او را رد نمي كند. 9 - بچه ها به بزرگان احترام نمي كنند. 10 - قطع پيوند خويشاوندي شود و...{3}

به هر حال تا حدودي وضعيت دنيا را قبل از ظهور امام زمان عليه السلام و بعد از آن توضيح داديم، اما آن چه كه در اين

رابطه با اهميت است اين است كه ما مسلمانان لازم است با تزكيه خويش و دوري از رذايل اخلاقي خود را آماده ظهور آن حضرت كنيم تا افتخار سربازي در ركاب آن حضرت را كسب نماييم.

[1]. بحار الانوار، مجلسي، ج 52، ص 336.

[2]. كمال الدين و اتمام النعمة، شيخ صدوق، ص 287.

[3]. يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجايي تهراني، ص 169 به نقل از بحار الانوار، ج 51، ص 93.

در مورد ظهور امام زمان (عج) و علائم ظهورش، و چگونگي ارتباط با آن حضرت توضيح دهيد.
پرسش

در مورد ظهور امام زمان (عج) و علائم ظهورش، و چگونگي ارتباط با آن حضرت توضيح دهيد.

پاسخ

از احاديث اهل بيت عليهم السلام استفاده مي شود: هنگامي كه اوضاع عموي جهان مساعد گشت و افكار جهانيان براي پذيرش حكومت حق و عدالت آماده شد، خدا به حضرت امام زمان (عج) اجازه ظهور مي دهد. پس در مكه ظهور مي كند، و منادي حق بشارت ظهورش را به گوش جهانيان مي رساند.

انسان هاي برگزيده جهان كه در چندين روايت تعدادشان سيصد و سيزده نفر (به عنوان ياران خاص امام زمان "عج") تعيين شده، اولين نداي حق را لبيك گفته، در اولين ساعات دعوت، خود را به محضر حضرت رسانده و اعلام فداكاري مي نمايند امام صادق عليه السلام فرمود: "هنگامي كه صاحب الزمان(عج) ظهور نمود، جوانان شيعه بدون وعده قبلي، در همان شب خودشان را به مكه مي رسانند". سپس دعوت عمومي خويش را شروع بحارالانوار، ج 52، ص 370.

مي كند. مردم رنجديده و ستم كشيده و از همه جا مأيوس دور حضرت اجتماع مي نمايند و با او بيعت مي كنند و در اندك زماني سپاه انبوهي از مردم شجاع و فداكار و اصطلاح طلب برايش مجهز مي شود.

امام صادق عليه السلام در توصيف ياران قائم(عج) فرمود: "شرق و غرب جهان و تمام موجودات جهان را مسخر مي كنند. هر يك از آن ها نيروي چهل مرد را دارد. قلب هاي شان از پاره هاي آهن سخت تر است، به طوري كه اگر در راه هدف به كوه هاي آهن برخورد نمايند، آن ها را پاره مي كنند و تا وقتي كه رضايت خدا فراهم نشود، از جنگ دست نمي كشند".

بحارالأنوار، ج 52، ص 327.

در آن موقع، زمامداران خودسر و ستمگران بي وجدان احساس خطر مي كنند و درصدد دفاع بر مي آيند

و نداي مخالفت را به هم مسلكان خويش مي رسانند، اما سربازان عدالت خواه حضرت كه از جور و ظلم و تعدّي خسته شده اند، تصميم نهايي را مي گيرند و به لشكر كفر حمله مي كنند و با تأييد خداوند، ستمكاران را ريشه كن نموده، قتل عام شان مي كنند. رعب و ترس همه را فرامي گيرد و تسليم دولت حق مي گردند. بسياري از كفار به واسطه ديدن نشانه هاي صدق و حقيقت، به دين ا سلام مي گروند. آن هايي كه در كفر و ظلم خويش اصرار ورزند، به دست لشكر مهدي(عج) قتل عام مي شوند. يگانه دولت مقتدر و نيرومند اسلام در سراسر زمين تشكيل مي يابد. مستضعفان به پيروزي مي رسند و مردم از جان و دل در حفظ و حراست دولت حق كوشش مي نمايند و دين اسلامي عمومي مي گردد و در سراسر كره زمين گسترش مي يابد.

نشانه هاي ظهور دو قسمند: بخشي از آن ها نشانه هاي غير حتمي است، يعني اگر اوضاع ايجاب كند، محقق مي شود. وگرنه به وقوع نمي پيوندد. بخش ديگر علامت ها حتمي هستند، يعني قبل از ظهور حضرت حتماً واقع مي شوند. چند تا از نشانه هاي حتمي را ذكر مي كنيم:

1 - خروج سفياني؛ پيش از قيام قائم (عج) مردي از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج مي كند و با تظاهر به دين داري، گروه زيادي از مسلمانان را مي فريبد، و به جنگ امام زمان (عج) مي آيد و در منطقه "بيداء" بين مكه و مدينه به امر خدا همه لشكريان وي به جز چند نفر در زمين فرو مي روند و هلاك مي شوند.

2 - خروج يماني؛ سرداري از يمن قيام مي كند و مردم را به حق و عدالت دعوت مي كند.

3 - قتل نفس زكيه؛ در آستانه

ظهور حضرت، فرد پاكباخته از نسل امام حسن مجتبي عليه السلام مخلصانه در راه امام (عج) مي كوشد و مظلومانه به قتل مي رسد.

4 - خروج دجال؛ دجال فردي است غير عادي كه پيش از قيام مهدي (عج) خروج مي كند و با انجام كارهاي شگفت انگيز جمع زيادي را مي فريبد و سرانجام به دست حضرت عيسي عليه السلام در منطقه شام به هلاكت مي رسد.

مجله حوزه، شماره 71 - 70، 1374، ص 248 تا 262.

انسان مي تواند با خواندن دعاها و زيارت هاي مربوط به امام زمان (عج) مانند دعاي ندبه، دعاي عهد، زيارت آل ياسين و... كه در مفاتيح الجنان آمده است، نيز با دادن صدقه و صلوات فرستادن براي سلامتي آن حضرت و مراقبت بر واجبات و ترك محرمات الهي و تزكيه نفس، با آن وجود مقدس ارتباط معنوي برقرار كند.

سلسله حوادث و اتفاقاتي كه پيش زمينه ظهور حضرت صاحب الامر است، تا چه مقدار تحقق يافته و كدام يك محّقق شده است؟
اشاره

- آيا هتك حرمت به عتبات عاليات از حوادث زمينه ساز ظهور است؟ وظيفه ما در خصوص اين حوادث اسفبار چيست؟

پرسش

سلسله حوادث و اتفاقاتي كه پيش زمينه ظهور حضرت صاحب الامر است، تا چه مقدار تحقق يافته و كدام يك محّقق شده است؟

- آيا هتك حرمت به عتبات عاليات از حوادث زمينه ساز ظهور است؟ وظيفه ما در خصوص اين حوادث اسفبار چيست؟

پاسخ

در مورد پيش زمينه هاي ظهور حضرت حجّت، يا علائم ظهور و اين كه چه مقدار از آن تحقق يافته است. مطالبي را به پيوست ارسال مي داريم.

با توجه به آن مطالب، نمي توان به طور يقين بيان داشت حوادثي كه در عراق اتفاق افتاده، از جمله هتك حرمت عتبات عاليات، از زمره حوادث و پيش زمينه هاي ظهور است.

وظيفه ما در قبال اين گونه حوادث:

خطوط كلي را اسلام ترسيم كرده است مانند تولّي، تبرّي، جهاد، امر به معروف، نهي از منكر، شناخت دشمنان اسلام، ايجاد آمادگي هر چه بيشتر براي دفاع از اسلام و سرزمين هاي اسلامي و... .

امّا چگونگي پياده كردن آن را مي بايست با بهره گيري از عنصر زمان و مكان و قانون كلّي و عقلي اهم و مهم و اطاعت از رهبريت اسلامي جستجو نمود.

نشانه هاي ظهور:

در روايات برخي امور به عنوان نشانه هاي ظهور ذكر شده است. از جمله انحراف بني عبّاس و از هم گسستن حكومت آنان، جنگ صليبي، فتح قسطنطنيه به دست مسلمانان، در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان، خروج مغربي در مصر و تشكيل دولت فاطميان، وارد شدن ترك ها در منطقه بين النّهرين، وارد شدن روميان در منطقه رمله و شام، رها شدن كشورهاي عرب از قيد قدرت هاي ظالم (استعمار)، بالا آمدن آب رودخانه دجله و سرازير شدن آن به كوچه هاي كوفه، بسته شدن پل روي دجله در بين بغداد و كرخ،

اختلاف بين شرق و غرب و جنگ و خونريزي فراوان، خروج سفياني، خروج يماني، خروج دجال، صيحه آسماني، قتل نفس زكيه، فراگير شدن جهان از ظلم، رواج علوم ديني در قم و نشر آن در ساير بلاد و....(1)

ليكن از اين امور نمي توان قضاوت نمود كدام يك حتمي و كدام يك غير حتمي است، نيز كدام يك به وقوع پيوسته و كدام يك در آينده به وقوع مي پيوندد و آن چه به وقوع پيوسته، همان است كه در روايات آمده.

براي روشن شدن اين مطالب لازم است اموري بدين شرح بيان گردد.

1- نامعلوم بودن وقت ظهور: اگر از نشانه هاي ظهور سخن به ميان مي آيد، بدين معنا نيست كه از اين طريق وقت ظهور حضرت مهدي(عج) را مشخص كنيم. بنا به مصالحي زمان ظهور حضرت مشخص نشده است. هيچ كس جز خدا از وقت دقيق ظهور حضرت آگاه نيست. بارها از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم پرسيدند، اما آنان از مشخص نمودن آن نهي نمودند و زمان ظهور را همانند علم به قيامت در انحصار خدا معرّفي كرد.(2)

"شيخ طوسي" در اين باره مي گويد: زمان ظهور مهدي(عج) به روشني بر ما معلوم نيست، بلكه او تا آن گاه كه خداوند اجازه خروج بدهد، از ديدگاه ما پنهان است.(3)

بنابراين نشانه هاي ظهور تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهور است. بيش از آن نبايد انتظار داشت. حال اگر روايتي باشد كه در آن زمان ظهور حضرت مشخص شده است، ناگزير بايد آن را توجيه نمود و يا به كناري نهاد.

2- مراد از نشانه هاي ظهور: مقصود از نشانه هاي ظهور اين نيست كه با تحقق هر يك ظهور حضرت وقوع مي يابد، بلكه مراد، رخدادهايي است

كه بر اساس پيشگويي معصومان(ع) پيش و يا در آستانه ظهور حضرت مهدي(عج) پديد خواهند آمد كه تحقق هر يك نويد نزديك تر شدن ظهور حضرت است، به گونه اي كه با وقوع تمامي آن رخدادها و به دنبال آخرين نشانه هاي ظهور، حضرت قيام خواهد نمود.

3- انواع نشانه هاي ظهور: با نگاهي به روايات معصومان(ع) مي توان نشانه هاي ظهور را بدين شرح تقسيم و دسته بندي نمود:

أ) نشانه هاي حتمي و غير حتمي: نشانه هايي به روشني به عنوان علائم حتمي ظهور ياد شده است؛ بدين معنا كه بدون هيچ قيد و شرطي قطعاً تحقق خواهند يافت و ظهور حضرت منوط به پيدايش آن ها مي باشد، امّا نشانه هاي غير حتمي به نشانه هايي گفته مي شود كه مقيد و مشروط به اموري هستند كه در صورت تحقق آن ها، به عنوان نشانه به شمار مي آيند.(4)

ب) نشانه هاي عادي و غير عادي: برخي از نشانه هاي ظهور به روال طبيعي و عادي تحقق مي يابد، مانند زوال دولت عباسيان، ولي برخي به روال غير طبيعي و غير عادي است مانند "صيحه آسماني" و "طلوع خورشيد از مغرب".

اين دسته روايات را بايد به نوعي خاص معنا نمود، چون پديدار شدن آن ها عادتاً ممكن نيست. اين ها را يا مي بايست در چار چوب معجزه قرار داد و توجيه نمود، يا از معناي ظاهري آن دست كشيد و به معناي كنايي و مجازي آن دانست.

ج) نشانه هاي متصل و غير متصل: در روايات شماري از نشانه هاي ظهور به گونه اي بيان شده است كه از آن ها استفاده مي شود بين آن ها و ظهور حضرت فاصله اي وجود ندارد، بلكه به زمان ظهور متصل مي باشند، مانند خروج سفياني و يماني. اين ها نشانه هاي متصل به ظهورند، امّا بيشتر نشانه ها

به گونه اي ديگر است كه بين تحقق آن ها و زمان ظهور حضرت مهدي ممكن است فاصله زيادي وجود داشته باشد، به عنوان مثال در روايات آمده: يكي از نشانه ها در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان است. حال اگر اين را به خروج ابومسلم خراساني و سپاه سياه جامگان تفسير كنيم، بين اين نشانه و ظهور حضرت مهدي زمان طولاني فاصله است.

4- شمار نشانه هاي ظهور: در مورد شمار نشانه هاي ظهور پاسخ دقيق و روشني وجود ندارد.

برخي از عالمان بزرگ مانند شيخ مفيد در بحث "علامات قيام القائم" با اشاره به اخبار و آثاري كه از معصومان(ع) رسيده، بيش از پنجاه نشانه را بيان كرده است.(5) برخي ديگر همانند علامه مجلسي شمار بيشتري را متذكّر شده اند.(6)

عالمان اهل سنت در كتاب هاي خويش به برخي امور ديگر اشاره كرده اند. هنگامي كه به اين آثار و نشانه ها و روايات دقت كنيم، متوجه مي شويم كه:

برخي از علائم تنها نشانه ظهورند و برخي نشانه ظهور و برپايي قيامت.

بعضي كلي هستند و برخي به امور جزئي پرداخته اند. برخي از نظر سند مشكل دارند و پاره اي مشكل ندارند. برخي در دلالت معنايي مشكل دارند و بعضي ندارند، بنابراين نمي توان در مورد و تعداد نشانه هاي ظهور قاطعانه سخن گفت.

5- خلط بين نشانه هاي ظهور و برپايي قيامت: برخي از نشانه ها مانند خروج دجال و طلوع خورشيد از مغرب، در پاره اي از منابع روايي، از نشانه هاي برپايي قيامت و "اشراط الساعة" آمده است، اما در بعضي ديگر از نشانه هاي قيام حضرت مهدي(عج)، به نظر مي رسد در برخي روايات بين اين دو دسته نشانه ها جابجايي صورت گرفته باشد. بعيد نيست برخي از نشانه هاي غير عادي كه در پاره اي

از منابع روايي، از نشانه هاي ظهور حضرت آمده است، نشانه هاي برپايي قيامت باشند، نه نشانه هاي ظهور، چون اين گونه امور با "اشراط الساعة" بيشتر تناسب دارد.

6- خلط بين قائم و مهدي موعود(عج): در روايات گاهي سخن از حضرت مهدي(عج) آمده است و گاهي از قائم، نمي توان تمامي مواردي را كه واژه قائم به كار رفته است، به مهدي موعود حمل نمود، چرا كه اين واژه به تمامي امامان(ع) اطلاق شده است. در روايت آمده است "كلّنا قائم بأمراللَّه واحدٌ بعد واحد؛(7) همه ما يكي پس از ديگري قيام كننده به حكم خدا هستيم".

نيز به غير امامان هم اطلاق شده، چرا كه قائم به معناي قيام كننده است. هر كسي كه انقلاب كند و مردم را بر ضد ظلم فرا خواند، قائم است. امام علي(ع) در خطبه اي كه در مورد حوادث آينده ايراد كرد فرمود: "إذا قام القائم بخراسان... و قام منّا قائم بجيلان؛(8) هنگامي كه قائم در خراسان قيام كند و قيام كننده اي از ما در سرزمين گيلان قيام كند...". اين احاديث را نمي توان درباره حضرت مهدي(عج) دانست.

7- خلط بين "فرج" و ظهور حضرت مهدي(عج): گرچه ظهور حضرت مهدي(عج) براي اهل بيت پيامبر(ص) و شيعيان فرج و گشايش است، ليكن همه جا واژه فرج را نمي توان به ظهور حضرت مهدي(عج) حمل نمود. متأسفانه گاهي چنين خلطي يافت مي شود.

پيش گويي هاي معصومان(ع) در مورد رخدادهاي دوران حكومت امويان و عباسيان و چگونگي فروپاشي آن ها و حركت هايي كه در مقابل آن ها شكل مي گيرد، گاه از آن ها به علائم فرج ياد شده است، كه لزوماً به معناي نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) نيست، بلكه مي تواند به معناي لغوي فرج؛

يعني گشايش در كار شيعيان باشد.

8- احتمال جعل و تحريف: اهميّت بحث مهدويّت به ويژه بهره مندي آن از بار سياسي از يك سو، و علاقه شديد مسلمانان به آگاهي از چگونگي رخدادهاي آينده و پديدار شدن نشانه هاي ظهور از سوي ديگر، سبب شد كه برخي در پي تحريف و جعل روايات در زمينه مهدويّت و نشانه هاي ظهور برآيند.

با دقت در رواياتِ نشانه هاي ظهور اين سخن تأييد مي شود، زيرا بسياري از رواياتي كه در زمينه نشانه هاي ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعيف و قابل مناقشه است و دلالت آن ها نيز با مشكل مواجه است.

از مطالبي كه بيان شد، به اين نتيجه نايل مي شويم كه در زمينه علائم ظهور حضرت مهدي(عج)، و اين كه كدام يك از آن ها به راستي به وقوع پيوسته است، نمي توان قضاوت قاطعي را ابراز نمود.

پي نوشت ها:

1. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الكبري، ج 2، ص 472 به بعد؛ كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم نعماني، ص 283 - 247؛ سفينة البحار، ج 2، ص 445.

2. مجلسي، بحارالأنوار، ج 52، ص 182.

3. الغيبه، ص 425.

4. مجله حوزه، شماره 72، ص 240.

5. ارشاد، ج 2، ص 368 به بعد.

6. بحار، ج 52، ص 279 - 180.

7. كليني، كافي، ج 1، ص 536.

8. مجلسي، بحار، ج 52، ص 235.

حكومتي كه قبل از ظهور امام زمان(عج) در يكي از كشورهاي عربي تشكيل مي شود و حكومتي شبيه حكومت عباسيان است، چه نوع حكومتي است؟ آيا حكومتي كه اكنون در عراق تشكيل شده است، مي تواند همان باشد؟ در اين باره توضيح دهيد.
پرسش

حكومتي كه قبل از ظهور امام زمان(عج) در يكي از كشورهاي عربي تشكيل مي شود و حكومتي شبيه حكومت عباسيان است، چه نوع حكومتي است؟ آيا حكومتي كه اكنون در عراق تشكيل شده است، مي تواند همان باشد؟ در اين باره توضيح دهيد.

پاسخ

نمي توان قضاوت كرد مقصود از حكومتي كه در يكي از كشورهاي عربي تشكيل مي شود كدام حكومت است. اصولاً چنين حكومتي از حوادث قبل از ظهور امام زمان(عج) شمرده شده است؟ قضاوت در اين خصوص مبتني بر آن است كه همه حوادث قبل از ظهور و نشانه هاي حتمي و غير حتمي ظهور امام زمان(ع) شفاف باشد، حال آن كه برخي از حوادث و نشانه هاي ظهور امام زمان(ع) مشخص نيست شايد برخي از حوادث قبل از ظهور با آن دسته از حوادث كه از نشانه هاي ظهور شمرده شده اند، قابل انطباق باشد، ولي به طور يقين نمي توان گفت: اين حوادث همان حوادثي است كه در روايات و متون تاريخي، از حوادث قبل از ظهور به حساب آمده اند.

جهت آگاهي بيشتر، مطالبي به پيوست ارسال مي شود.

ضميمه پاسخ سؤال اول از نامه 30096/1

در برخي جزوات چاپ شده كه شواهدي براي ظهور امام عصر(ع) ديده شده است، مثلاً زلزله هاي مكرر و جنگ. آيا در متون اسلامي چنين چيزي وجود دارد؟ لطفاً در اين زمينه مطالبي را به اطلاع ما برسانيد.
پرسش

در برخي جزوات چاپ شده كه شواهدي براي ظهور امام عصر(ع) ديده شده است، مثلاً زلزله هاي مكرر و جنگ. آيا در متون اسلامي چنين چيزي وجود دارد؟ لطفاً در اين زمينه مطالبي را به اطلاع ما برسانيد.

پاسخ

قضاوت درباره وقوع حوادث و رخدادهاي قبل از ظهور امام زمان(ع) و تحقق نشانه هاي ظهور مبتني بر آن است كه رخدادهاي قبل از ظهور شفاف بوده و همه نشانه هاي حتمي و غير حتمي ظهور معلوم باشد، حال آن كه بعضي از حوادث و نشانه هاي ظهور فاقد شفافيت هستند. عدم شفافيت آنها مانع قضاوت نهايي در اين خصوص مي باشد. در برخي از متون ديني و روايات، بعضي از حوادث به عنوان زمينه ساز ظهور و برخي نشانه ها از علايم ظهور ياد شده اند، اما اين كه اين حوادث اتفاق افتاده و يا اتفاق خواهند افتاد، معلوم نيست.

جهت توضيحات بيشتر به بيان مطالب زير پرداخته مي شود:

نشانه هاي ظهور:

در روايات برخي امور به عنوان نشانه هاي ظهور ذكر شده است. از جمله انحراف بني عبّاس و از هم گسستن حكومت آنان، جنگ صليبي، فتح قسطنطنيه به دست مسلمانان، در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان، خروج مغربي در مصر و تشكيل دولت فاطميان، وارد شدن ترك ها در منطقه بين النّهرين، وارد شدن روميان در منطقه رمله و شام، رها شدن كشورهاي عرب از قيد قدرت هاي ظالم (استعمار)، بالا آمدن آب رودخانه دجله و سرازير شدن آن به كوچه هاي كوفه، بسته شدن پل روي دجله در بين بغداد و كرخ، اختلاف بين شرق و غرب و جنگ و خونريزي فراوان، خروج سفياني، خروج يماني، خروج دجال، صيحه آسماني، قتل نفس زكيه، فراگير شدن جهان از ظلم،

رواج علوم ديني در قم و نشر آن در ساير بلاد و....(1)

ليكن از اين امور نمي توان قضاوت نمود كدام يك حتمي و كدام يك غير حتمي است، نيز كدام يك به وقوع پيوسته و كدام يك در آينده به وقوع مي پيوندد و آن چه به وقوع پيوسته، همان است كه در روايات آمده.

براي روشن شدن اين مطالب لازم است اموري بدين شرح بيان گردد.

1- نامعلوم بودن وقت ظهور: اگر از نشانه هاي ظهور سخن به ميان مي آيد، بدين معنا نيست كه از اين طريق وقت ظهور حضرت مهدي(عج) را مشخص كنيم. بنا به مصالحي زمان ظهور حضرت مشخص نشده است. هيچ كس جز خدا از وقت دقيق ظهور حضرت آگاه نيست. بارها از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم پرسيدند، اما آنان از مشخص نمودن آن نهي نمودند و زمان ظهور را همانند علم به قيامت در انحصار خدا معرّفي كرد.(2)

"شيخ طوسي" در اين باره مي گويد: زمان ظهور مهدي(عج) به روشني بر ما معلوم نيست، بلكه او تا آن گاه كه خداوند اجازه خروج بدهد، از ديدگاه ما پنهان است.(3)

بنابراين نشانه هاي ظهور تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهور است. بيش از آن نبايد انتظار داشت. حال اگر روايتي باشد كه در آن زمان ظهور حضرت مشخص شده است، ناگزير بايد آن را توجيه نمود و يا به كناري نهاد.

2- مراد از نشانه هاي ظهور: مقصود از نشانه هاي ظهور اين نيست كه با تحقق هر يك ظهور حضرت وقوع مي يابد، بلكه مراد، رخدادهايي است كه بر اساس پيشگويي معصومان(ع) پيش و يا در آستانه ظهور حضرت مهدي(عج) پديد خواهند آمد كه تحقق هر يك نويد نزديك تر شدن ظهور حضرت است،

به گونه اي كه با وقوع تمامي آن رخدادها و به دنبال آخرين نشانه هاي ظهور، حضرت قيام خواهد نمود.

3- انواع نشانه هاي ظهور: با نگاهي به روايات معصومان(ع) مي توان نشانه هاي ظهور را بدين شرح تقسيم و دسته بندي نمود:

أ) نشانه هاي حتمي و غير حتمي: نشانه هاي شماري به روشني به عنوان علائم حتمي ظهور ياد شده است؛ بدين معنا كه بدون هيچ قيد و شرطي قطعاً تحقق خواهند يافت و ظهور حضرت منوط به پيدايش آن ها مي باشد، امّا نشانه هاي غير حتمي به نشانه هايي گفته مي شود كه مقيد و مشروط به اموري هستند كه در صورت تحقق آن ها، به عنوان نشانه به شمار مي آيند.(4)

ب) نشانه هاي عادي و غير عادي: برخي از نشانه هاي ظهور به روال طبيعي و عادي تحقق مي يابد، مانند زوال دولت عباسيان، ولي برخي به روال غير طبيعي و غير عادي است مانند "صيحه آسماني" و "طلوع خورشيد از مغرب".

اين دسته روايات را بايد به نوعي خاص معنا نمود، چون پديدار شدن آن ها عادتاً ممكن نيست. اين ها را يا مي بايست در چار چوب معجزه قرار داد و توجيه نمود، يا از معناي ظاهري آن دست كشيد و به معناي كنايي و مجازي آن دانست.

ج) نشانه هاي متصل و غير متصل: در روايات شماري از نشانه هاي ظهور به گونه اي بيان شده است كه از آن ها استفاده مي شود بين آن ها و ظهور حضرت فاصله اي وجود ندارد، بلكه به زمان ظهور متصل مي باشند، مانند خروج سفياني و يماني. اين ها نشانه هاي متصل به ظهورند، امّا بيشتر نشانه ها به گونه اي ديگر است كه بين تحقق آن ها و زمان ظهور حضرت مهدي ممكن است فاصله زيادي وجود داشته باشد، به عنوان مثال در روايات

آمده: يكي از نشانه ها در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان است. حال اگر اين را به خروج ابومسلم خراساني و سپاه سياه جامگان تفسير كنيم، بين اين نشانه و ظهور حضرت مهدي زمان طولاني فاصله است.

4- شمار نشانه هاي ظهور: در مورد شمار نشانه هاي ظهور پاسخ دقيق و روشني وجود ندارد.

برخي از عالمان بزرگ مانند شيخ مفيد در بحث "علامات قيام القائم" با اشاره به اخبار و آثاري كه از معصومان(ع) رسيده، بيش از پنجاه نشانه را بيان كرده است.(5) برخي ديگر همانند علامه مجلسي شمار بيشتري را متذكّر شده اند.(6)

عالمان اهل سنت در كتاب هاي خويش به برخي امور ديگر اشاره كرده اند. هنگامي كه به اين آثار و نشانه ها و روايات دقت كنيم، متوجه مي شويم كه:

برخي از علائم تنها نشانه ظهورند و برخي نشانه ظهور و برپايي قيامت.

بعضي كلي هستند و برخي به امور جزئي پرداخته اند. برخي از نظر سند مشكل دارند و پاره اي مشكل ندارند. برخي در دلالت معنايي مشكل دارند و بعضي ندارند، بنابراين نمي توان در مورد و تعداد نشانه هاي ظهور قاطعانه سخن گفت.

5- خلط بين نشانه هاي ظهور و برپايي قيامت: برخي از نشانه ها مانند خروج دجال و طلوع خورشيد از مغرب، در پاره اي از منابع روايي، از نشانه هاي برپايي قيامت و "اشراط الساعة" آمده است اما در بعضي ديگر از نشانه هاي قيام حضرت مهدي(عج)، به نظر مي رسد در برخي روايات بين اين دو دسته نشانه ها جابجايي صورت گرفته باشد. بعيد نيست برخي از نشانه هاي غير عادي كه در پاره اي از منابع روايي، از نشانه هاي ظهور حضرت آمده است، نشانه هاي برپايي قيامت باشند، نه نشانه هاي ظهور، چون اين گونه امور با "اشراط الساعة" بيشتر تناسب

دارد.

6- خلط بين قائم و مهدي موعود: در روايات گاهي سخن از حضرت مهدي آمده است و گاهي از قائم، نمي توان تمامي مواردي را كه واژه قائم به كار رفته است، به مهدي موعود حمل نمود، چرا كه اين واژه به تمامي امامان(ع) اطلاق شده است. در روايت آمده است "كلّنا قائم بأمراللَّه واحدٌ بعد واحد؛(7) همه ما يكي پس از ديگري قيام كننده به حكم خدا هستيم".

نيز به غير امامان هم اطلاق شده، چرا كه قائم به معناي قيام كننده است. هر كسي كه انقلاب كند و مردم را بر ضد ظلم فرا خواند، قائم است. امام علي(ع) در خطبه اي كه در مورد حوادث آينده ايراد كرد فرمود: "إذا قام القائم بخراسان... و قام منّا قائم بجيلان؛(8) هنگامي كه قائم در خراسان قيام كند و قيام كننده اي از ما در سرزمين گيلان قيام كند...". اين احاديث را نمي توان درباره حضرت مهدي(عج) دانست.

7- خلط بين "فرج" و ظهور حضرت مهدي(عج): گرچه ظهور حضرت مهدي(عج) براي اهل بيت پيامبر(ص) و شيعيان فرج و گشايش است، ليكن همه جا واژه فرج را نمي توان به ظهور حضرت مهدي حمل نمود. متأسفانه گاهي چنين خلطي يافت مي شود.

پيش گويي هاي معصومان در مورد رخدادهاي دوران حكومت امويان و عباسيان و چگونگي فروپاشي آن ها و حركت هايي كه در مقابل آن ها شكل مي گيرد، گاه از آن ها به علائم فرج ياد شده است، كه لزوماً به معناي نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) نيست، بلكه مي تواند به معناي لغوي فرج؛ يعني گشايش در كار شيعيان باشد.

8- احتمال جعل و تحريف: اهميّت بحث مهدويّت به ويژه بهره مندي آن از بار سياسي از يك سو، و

علاقه شديد مسلمانان به آگاهي از چگونگي رخدادهاي آينده و پديدار شدن نشانه هاي ظهور از سوي ديگر، سبب شد كه برخي در پي تحريف و جعل روايات در زمينه مهدويّت و نشانه هاي ظهور برآيند.

با دقت در رواياتِ نشانه هاي ظهور اين سخن تأييد مي شود، زيرا بسياري از رواياتي كه در زمينه نشانه هاي ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعيف و قابل مناقشه است و دلالت آن ها نيز با مشكل مواجه است.

از مطالبي كه بيان شد، به اين نتيجه نايل مي شويم كه در زمينه علائم ظهور حضرت مهدي(عج)، و اين كه كدام يك از آن ها به راستي به وقوع پيوسته است، نمي توان قضاوت قاطعي را ابراز نمود.

پي نوشت ها:

1. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الكبري، ج 2، ص 472 به بعد؛ كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم نعماني، ص 283 - 247؛ سفينة البحار، ج 2، ص 445.

2. مجلسي، بحارالأنوار، ج 52، ص 182.

3. الغيبه، ص 425.

4. مجله حوزه، شماره 72، ص 240.

5. ارشاد، ج 2، ص 368 به بعد.

6. بحار، ج 52، ص 279 - 180.

7. كليني، كافي، ج 1، ص 536.

8. مجلسي، بحار، ح 52، ص 235.

از علائم ظهور كدام يك تا كنون به وقوع پيوسته است؟(پ)
پرسش

از علائم ظهور كدام يك تا كنون به وقوع پيوسته است؟(پ)

پاسخ

نشانه هاي ظهور:

در روايات برخي امور به عنوان نشانه هاي ظهور ذكر شده است. از جمله انحراف بني عبّاس و از هم گسستن حكومت آنان، جنگ صليبي، فتح قسطنطنيه به دست مسلمانان، در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان، خروج مغربي در مصر و تشكيل دولت فاطميان، وارد شدن ترك ها در منطقه بين النّهرين، وارد شدن روميان در منطقه رمله و شام، رها شدن كشورهاي عرب از قيد قدرت هاي ظالم (استعمار)، بالا آمدن آب رودخانه دجله و سرازير شدن آن به كوچه هاي كوفه، بسته شدن پل روي دجله در بين بغداد و كرخ، اختلاف بين شرق و غرب و جنگ و خونريزي فراوان، خروج سفياني، خروج يماني، خروج دجال، صيحه آسماني، قتل نفس زكيه، فراگير شدن جهان از ظلم، رواج علوم ديني در قم و نشر آن در ساير بلاد و....(1)

ليكن از اين امور نمي توان قضاوت نمود كدام يك حتمي و كدام يك غير حتمي است، نيز كدام يك به وقوع پيوسته و كدام يك در آينده به وقوع مي پيوندد و آن چه به وقوع پيوسته، همان است كه در روايات آمده.

براي روشن شدن اين مطالب لازم است اموري بدين شرح بيان گردد.

1- نامعلوم بودن وقت ظهور: اگر از نشانه هاي ظهور سخن به ميان مي آيد، بدين معنا نيست كه از اين طريق وقت ظهور حضرت مهدي(عج) را مشخص كنيم. بنا به مصالحي زمان ظهور حضرت مشخص نشده است. هيچ كس جز خدا از وقت دقيق ظهور حضرت آگاه نيست. بارها از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم پرسيدند، اما آنان از مشخص نمودن آن نهي نمودند و

زمان ظهور را همانند علم به قيامت در انحصار خدا معرّفي كرد.(2)

"شيخ طوسي" در اين باره مي گويد: زمان ظهور مهدي(عج) به روشني بر ما معلوم نيست، بلكه او تا آن گاه كه خداوند اجازه خروج بدهد، از ديدگاه ما پنهان است.(3)

بنابراين نشانه هاي ظهور تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهور است. بيش از آن نبايد انتظار داشت. حال اگر روايتي باشد كه در آن زمان ظهور حضرت مشخص شده است، ناگزير بايد آن را توجيه نمود و يا به كناري نهاد.

2- مراد از نشانه هاي ظهور: مقصود از نشانه هاي ظهور اين نيست كه با تحقق هر يك ظهور حضرت وقوع مي يابد، بلكه مراد، رخدادهايي است كه بر اساس پيشگويي معصومان(ع) پيش و يا در آستانه ظهور حضرت مهدي(عج) پديد خواهند آمد كه تحقق هر يك نويد نزديك تر شدن ظهور حضرت است، به گونه اي كه با وقوع تمامي آن رخدادها و به دنبال آخرين نشانه هاي ظهور، حضرت قيام خواهد نمود.

3- انواع نشانه هاي ظهور: با نگاهي به روايات معصومان(ع) مي توان نشانه هاي ظهور را بدين شرح تقسيم و دسته بندي نمود:

أ) نشانه هاي حتمي و غير حتمي: نشانه هاي شماري به روشني به عنوان علائم حتمي ظهور ياد شده است؛ بدين معنا كه بدون هيچ قيد و شرطي قطعاً تحقق خواهند يافت و ظهور حضرت منوط به پيدايش آن ها مي باشد، امّا نشانه هاي غير حتمي به نشانه هايي گفته مي شود كه مقيد و مشروط به اموري هستند كه در صورت تحقق آن ها، به عنوان نشانه به شمار مي آيند.(4)

ب) نشانه هاي عادي و غير عادي: برخي از نشانه هاي ظهور به روال طبيعي و عادي تحقق مي يابد، مانند زوال دولت عباسيان، ولي برخي به روال غير طبيعي و غير

عادي است مانند "صيحه آسماني" و "طلوع خورشيد از مغرب".

اين دسته روايات را بايد به نوعي خاص معنا نمود، چون پديدار شدن آن ها عادتاً ممكن نيست. اين ها را يا مي بايست در چار چوب معجزه قرار داد و توجيه نمود، يا از معناي ظاهري آن دست كشيد و به معناي كنايي و مجازي آن دانست.

ج) نشانه هاي متصل و غير متصل: در روايات شماري از نشانه هاي ظهور به گونه اي بيان شده است كه از آن ها استفاده مي شود بين آن ها و ظهور حضرت فاصله اي وجود ندارد، بلكه به زمان ظهور متصل مي باشند، مانند خروج سفياني و يماني. اين ها نشانه هاي متصل به ظهورند، امّا بيشتر نشانه ها به گونه اي ديگر است كه بين تحقق آن ها و زمان ظهور حضرت مهدي ممكن است فاصله زيادي وجود داشته باشد، به عنوان مثال در روايات آمده: يكي از نشانه ها در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان است. حال اگر اين را به خروج ابومسلم خراساني و سپاه سياه جامگان تفسير كنيم، بين اين نشانه و ظهور حضرت مهدي زمان طولاني فاصله است.

4- شمار نشانه هاي ظهور: در مورد شمار نشانه هاي ظهور پاسخ دقيق و روشني وجود ندارد.

برخي از عالمان بزرگ مانند شيخ مفيد در بحث "علامات قيام القائم" با اشاره به اخبار و آثاري كه از معصومان(ع) رسيده، بيش از پنجاه نشانه را بيان كرده است.(5) برخي ديگر همانند علامه مجلسي شمار بيشتري را متذكّر شده اند.(6)

عالمان اهل سنت در كتاب هاي خويش به برخي امور ديگر اشاره كرده اند. هنگامي كه به اين آثار و نشانه ها و روايات دقت كنيم، متوجه مي شويم كه:

برخي از علائم تنها نشانه ظهورند و برخي نشانه ظهور و برپايي قيامت.

بعضي كلي هستند

و برخي به امور جزئي پرداخته اند. برخي از نظر سند مشكل دارند و پاره اي مشكل ندارند. برخي در دلالت معنايي مشكل دارند و بعضي ندارند، بنابراين نمي توان در مورد و تعداد نشانه هاي ظهور قاطعانه سخن گفت.

5- خلط بين نشانه هاي ظهور و برپايي قيامت: برخي از نشانه ها مانند خروج دجال و طلوع خورشيد از مغرب، در پاره اي از منابع روايي، از نشانه هاي برپايي قيامت و "اشراط الساعة" آمده است اما در بعضي ديگر از نشانه هاي قيام حضرت مهدي(عج)، به نظر مي رسد در برخي روايات بين اين دو دسته نشانه ها جابجايي صورت گرفته باشد. بعيد نيست برخي از نشانه هاي غير عادي كه در پاره اي از منابع روايي، از نشانه هاي ظهور حضرت آمده است، نشانه هاي برپايي قيامت باشند، نه نشانه هاي ظهور، چون اين گونه امور با "اشراط الساعة" بيشتر تناسب دارد.

6- خلط بين قائم و مهدي موعود: در روايات گاهي سخن از حضرت مهدي آمده است و گاهي از قائم، نمي توان تمامي مواردي را كه واژه قائم به كار رفته است، به مهدي موعود حمل نمود، چرا كه اين واژه به تمامي امامان(ع) اطلاق شده است. در روايت آمده است "كلّنا قائم بأمراللَّه واحدٌ بعد واحد؛(7) همه ما يكي پس از ديگري قيام كننده به حكم خدا هستيم".

نيز به غير امامان هم اطلاق شده، چرا كه قائم به معناي قيام كننده است. هر كسي كه انقلاب كند و مردم را بر ضد ظلم فرا خواند، قائم است. امام علي(ع) در خطبه اي كه در مورد حوادث آينده ايراد كرد فرمود: "إذا قام القائم بخراسان... و قام منّا قائم بجيلان؛(8) هنگامي كه قائم در خراسان قيام كند و قيام كننده اي

از ما در سرزمين گيلان قيام كند...". اين احاديث را نمي توان درباره حضرت مهدي(عج) دانست.

7- خلط بين "فرج" و ظهور حضرت مهدي(عج): گرچه ظهور حضرت مهدي(عج) براي اهل بيت پيامبر(ص) و شيعيان فرج و گشايش است، ليكن همه جا واژه فرج را نمي توان به ظهور حضرت مهدي حمل نمود. متأسفانه گاهي چنين خلطي يافت مي شود.

پيش گويي هاي معصومان در مورد رخدادهاي دوران حكومت امويان و عباسيان و چگونگي فروپاشي آن ها و حركت هايي كه در مقابل آن ها شكل مي گيرد، گاه از آن ها به علائم فرج ياد شده است، كه لزوماً به معناي نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) نيست، بلكه مي تواند به معناي لغوي فرج؛ يعني گشايش در كار شيعيان باشد.

8- احتمال جعل و تحريف: اهميّت بحث مهدويّت به ويژه بهره مندي آن از بار سياسي از يك شو، و علاقه شديد مسلمانان به آگاهي از چگونگي رخدادهاي آينده و پديدار شدن نشانه هاي ظهور از سوي ديگر، سبب شد كه برخي در پي تحريف و جعل روايات در زمينه مهدويّت و نشانه هاي ظهور برآيند.

با دقت در رواياتِ نشانه هاي ظهور اين سخن تأييد مي شود، زيرا بسياري از رواياتي كه در زمينه نشانه هاي ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعيف و قابل مناقشه است و دلالت آن ها نيز با مشكل مواجه است.

از مطالبي كه بيان شد، به اين نتيجه نايل مي شويم كه در زمينه علائم ظهور حضرت مهدي(عج)، و اين كه كدام يك از آن ها به راستي به وقوع پيوسته است، نمي توان قضاوت قاطعي را ابراز نمود.

پي نوشت ها:

1. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الكبري، ج 2، ص 472 به بعد؛ كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم نعماني، ص 283 - 247؛

سفينة البحار، ج 2، ص 445.

2. مجلسي، بحارالأنوار، ج 52، ص 182.

3. الغيبه، ص 425.

4. مجله حوزه، شماره 72، ص 240.

5. ارشاد، ج 2، ص 368 به بعد.

6. بحار، ج 52، ص 279 - 180.

7. كليني، كافي، ج 1، ص 536.

8. مجلسي، بحار، ح 52، ص 235.

آيا اين مطلب كه در احاديث شريفه آمده كه: ظاهر نمي شود مهدي(عج) مگر آنكه دو سوم مردم جهان در اثر جنگها از بين بروند، دور از ذهن نيست؟
پرسش

آيا اين مطلب كه در احاديث شريفه آمده كه: ظاهر نمي شود مهدي(عج) مگر آنكه دو سوم مردم جهان در اثر جنگها از بين بروند، دور از ذهن نيست؟

پاسخ

تا يك قرن پيش، وقوع چنين جنگهايي بسيار بعيد به نظر مي رسيد، زيرا با آن اسلحه هاي سابق و با نبودن وسايل ارتباط جمعي بين شهرها و كشورها، اگر جنگي واقع مي شد، اولاً پيش از آنكه خبرش به كشورهاي همسايه و يا دورتر برسد و دامنه جنگ گسترش يابد، آن جنگ به پايان مي رسيد و ثانياً در آن زمانها، تعيين غالب از مغلوب، خاتمه يافتن جنگ، تسلط يكي از دو طرف يا از بين رفتن طرفين، متوقف بر كشتارهاي عمومي و استعمال بمب و غيره نبود.

اما در عصر حاضر به طوري كه همه پيش بيني مي نمايند با وسائل ارتباطي كه همة عالم را به منزلة يك شهر و يك محله نموده؛ و با اسلحه ها و تجهيزاتي كه در دست زمامداران بي ايمان است و هيچ وسيله اي براي كنترل خشم و شهوت و جاه پرستي آنها نيست، اگر جنگ شروع شود، علاوه بر آنكه غالب از مغلوب تشخيص داده نمي شود و طرفين از بين مي روند، اكثر ملل و سكنة كرة زمين ممكن است در ظرف چند ساعت فاني و نابود شوند.

پس اگر در احاديث شريفه فرموده اند: «ظاهر نمي شود مهدي(ع) مگر آنكه ثلث مردم كشه شوند و ثلث آنها بميرند و ثلث آنان باقي بمانند. و فرموده اند: اين ظهور واقع نخواهد شد، تا وقتي دو ثلث مردم از بين بروند» (منتخب الاثر، ف 6 و ب 5، ص 452 و 453) نبايد تعجب كرد، بلكه بايد آن را نشانة علوم

بي پايان حضرت رسول اكرم (ص) و ائمه طاهرين(ع) و آگاهي آنها از آينده و اطلاعاتشان بر مغيّبات به اذن و تعليم خدا دانست و از معجزات و كراماتشان به شمار آورد.

علايم ظهور حضرت ولى عصر (ع) چيست؟
پرسش

علايم ظهور حضرت ولى عصر (ع) چيست؟

پاسخ

جواب اجمالى: (49)

بحث درباره ى علايم ظهور كمى پيچيده است و نياز دارد كه تمام روايات بررسى شوند اما اجمالا از روايات استفاده مى شود كه علايم ظهور از يك جهت بر دو دسته كلى هستند:

يك دسته علايمى كه حتماً پيش از ظهور واقع مى شوند كه عبارتند از: خروج سفيانى، خروج يمانى، صيحه ى آسمانى، قتل نفس زكيّه، فرو رفتن لشكر سفيانى در بيابان و خروج دجّال. مابقى علايم و دلايل غير حتمى است و ممكن است رخ ندهد.

به هر حال علايم ظهور را به چهار دسته ى كلى مى توان تقسيم نمود:

الف- علايم اجتماعى: كه به طور خلاصه نتيجه ى آن عبارت از سقوط تمدن منحط بشرى است.

ب- دينى و اعتقادى: كه عبارت از هدم و وارونه شدن دين الهى است.

ج- طبيعى: مسايلى چون تغيير در جهان فلكى و...

د- فردى و معجزه اى: مثل صيحه ى آسمانى، به شهادت رسيدن نفس زكيّه...

هر كدام از اين عوامل و علايم زير مجموعه ى خاص خود را دارد كه در روايات به تفصيل درباره ى آنها بحث شده است.

جواب تفصيلى: (49)

بحث درباره ى علايم ظهور كمى پيچيده و مشكل است زيرا روايات متعددى در جوامع و كتاب هاى روايى شيعه و همچنين اهل سنت و حتى كتاب هاى آسمانى و اديان پيش از اسلام مثل مسيحيت و يهوديت و دين زرتشت و اديان و مكاتب هندى در اين باره آمده است كه نياز به مطالعه، جمع بندى و نقد و بررسى كامل دارد. گذشته از اين، روايات بايد از لحاظ سند و دلالت مورد دقت واقع شود.

از روايات شيعه

بر مى آيد كه علايم ظهور بر دو دسته كلى تقسيم مى شوند:

1- علايم حتمى، علايمى كه پيش از ظهور واقع مى شوند و هيچ قيد و شرطى ندارند. اين علايم عبارتند از: خروج سفيانى، خروج يمانى، صيحه ى آسمانى، ˜ʙĠنفس زكيّه، فرو رفتن لشكر سفيانى در بيابان و خروج دجّال.

2- علايم غير حتمى كه مبتنى بر شرط يا شروطى هستند كه اگر آنها تحقق يابند، اين علايم محقق

مى شوند كه اينها فراوان هستند.

اما از جهت ديگر علايم ظهور را به چهار دسته ى كلى مى توان تقسيم نمود كه به اختصار توضيح داده مى شود.

الف- عوامل اجتماعى: كه به طور خلاصه نتيجه ى تحقق اين عوامل، سقوط تمدن منحط بشرى است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1- انتشار ظلم وجور در سراسر جهان، به عبارت ديگر جهانى شدن و فراگير شدن ظلم وجور.

2- فاسق شدن حاكمان جهان: تذكر اين نكته ضرورى است كه منظور از ظلم و فساد جهانى و فسق حاكمان اين است كه در سراسر جهان نظام هاى سياسى مبتنى بر ظلم اجتماعى، سياسى، فرهنگى و اقتصادى تشكيل شده و حاكمان نيز بر اساس استكبار و استعمار و استبداد حكومت مى كنند، البته منظور اين نيست كه در جهان انسان عادل و يا نظام و حكومت عادلانه پيدا نمى شود بلكه نظام حاكم بر جهان، نظام ظالمانه و فاسد خواهد بود.

3- گرانى و نابسامانى اقتصادى كه از نتايج نظام ظالمانه مى باشد.

4- پيدايش دروغگويان و دجّالان با ادّعاى اصلاح جامعه. ظهور دجال از علايم حتمى ظهور است كه تمام اديان گذشته به آن اشاره كرده اند. دجّال در لغت به

معناى پوشاننده حق به باطل و خدعه و مكر و حيله است و به نظر مى رسد (با توجه به علايمى كه در روايت ذكر شده) دجال منحصر به يك فرد نباشد بلكه عنوان كلى براى افراد و نظام هاى پر تزوير و حيله گرى باشد كه توده هاى مردم را مى فريبد و بر سر راه حق مى ايستد. برخى دجّال را به تمدن فعلى غرب سرايت دادند.

5- افراد پست و دروغگو سخنگوى جامعه مى شوند. (سفيان كارگزار جامعه مى شوند)

6- مردم صالح و صادق تكذيب و كنار گذاشته مى شوند و بر عكس، مردم دروغگو، لاف زن مورد تأييد قرار مى گيرند.

7- خروج سفيانى كه آن نيز از علايم حتمى ظهور است. در اينكه سفيانى فرد معينى است يا اينكه عنوان كلى براى افراد و نظام هاى دغل باز باشد نمى توان اظهار نظر قطعى نمود اما آنچه روشن است سفيانى فرد يا افراد و نظام هاى سرمايه دار، غارتگر، قدرتمند و ظالم، مرتجع و مروّج خرافات هستند. صفت مميّزه ى آنها، تخريب وسيع جامعه مى باشد.(8) روايات اشاره دارند كه سفيانى و لشكرش در بيابان بَيْداء (سرزمينى بين مكه و مدينه) به زمين فرو مى روند و تنها يك نفر كه خبر فرو رفتن سپاه را منتشر مى كند زنده مى ماند.

8- پيدايش جنگ و فتنه و خونريزى در جهان: در روايات به جنگى از طرف ترك، (كه ظاهراً اقوامى هستند كه از نسل ترك بن يافث بن نوح مى باشند و امروزه در سرزمين هاى مغولستان، پنجاب، تركيه، سيبرى، افغانستان، هندوستان زندگى مى كنند) اشاره شده است، كه معناى وسيع آن

كشورهاى غربى را نيز شامل مى شوند.

همچنين روايات اشاره دارند كه پيش از ظهور، 32 مردم جهان كشته مى شوند كه از آن به عنوان علايم غير حتمى ياد مى شود.

9- انقلاب هايى براى مبارزه با ظلم و فساد جهانى برپا مى شود كه برخى از آنها موفق به تشكيل حكومت مى گردند. خروج و حركت يمانى كه سمبل قيام حق در برابر انحراف و گمراهى موجود در آخرالزمان است يكى از اين قيام هاست.

نهضت سيد خراسانى (كه از نسل امام حسين (عليه السلام) است و قيام به قسط مى كند) از ديگر عوامل است. اين دو نهضت كه يكى در يمن و ديگرى در ايران است از زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (عج) مى باشد.

روايات اشاره دارند كه حكومتى كه در ايران تشكيل مى شود اولا مردم را به اسلام و اهل بيت عليهم السلام دعوت مى كند و ثانياً منطقه ى تحت حكومت خود تا كوفه را از ظلم و فساد پاك مى سازد و به محض ظهور امام (عليه السلام) به ايشان مى پيوند و از ايشان تبعيت مى كند.

ب- عوامل دينى و اعتقادى كه همان هدم و وارونه شدن دين است. در روايات از اميرالمؤمنان (عليه السلام)نقل شده است كه در آخرالزمان نماز رها مى شود، امانت ضايع مى گردد، دروغ حلال مى شود، ربا خوارى رواج مى يابد، رشوه گيرى همه گير مى شود، دين به دنيا فروخته مى شود، با زنان مشورت مى شود، قطع رحم مى گردد، مردم هوى پرست مى شوند، قتل امرى عادى مى شود، صبر ضعف تلقى مى گردد، ظلم فخر شمرده مى شود، عارفان

خائن مى شوند، قاريان فاسق مى گردند، مساجد زيبا مى شوند و مناره ها بلند مى گردد (اما از محتوا تهى مى گردند)، عهدها شكسته مى شوند و هواها مختلف مى گردند.

به عبارت كلى پيش از ظهور، احكام اسلام تعطيل مى گردد اما اين تعطيلى نسبى است يعنى صفت غالب جامعه ى بشرى چنين است. چنانچه در روايات ما وارد شده است كه وقتى امام (عليه السلام) ظهور مى كنند با شيوه و كتاب و دين جديد حكومت مى كنند كه منظور اين است كه اسلام چنان با خرافات و قرآن با تحريف هاى معنوى آميخته شده كه حقيقت و باطن آن فراموش گرديده است.

ج- عوامل طبيعى: از ديگر عوامل و زمينه هاى ظهور حضرت بلاهاى طبيعى مى باشد كه در روايات ذكر گرديده است، مانند: صاعقه هاى آخرالزمان، ماه گرفتگى و خورشيد گرفتگى در غير اوقات طبيعى، تغيير در جهان فلكى و اوضاع جوّى و آب و هوايى و طلوع خورشيد از مغرب و... كه البته اين روايات نيز قابل تطبيق با بعضى از اتفاقات امروزه مى باشند چنانچه استاد شهيد مطهرى رحمة الله عليه طلوع خورشيد از مغرب را به ظهور اسلام - به وسيله ى امام خمينى رحمة الله عليه - از پاريس تطبيق نموده است.

د- عوامل فردى و معجزه اى:

1- صيحه و نداى آسمانى: از ظاهر روايات چنين بر مى آيد كه پيش يا در هنگامه ى ظهور، فرشته اى در آسمان ندا مى دهد و مردم را به ظهور امام (عليه السلام) بشارت مى دهد، اين فرشته، جبرئيل امين مى باشد و نداى او در سراسر زمين شنيده مى شود

و هر كس به زبان و لهجه ى خود، آن ندا را مى شوند اما جهت آن تشخيص داده نمى شود. در كنار اين ندا، شيطان فرياد بر مى دارد: عثمان مظلوم كشته شد، هدف او به شبهه انداختن مردم است.

2- قتل و شهادت نفس زكيّه: نفس زكيّه، لقب جوانى هاشمى است كه داراى مقامى بس رفيع مى باشد. او با سپاه سفيانى مواجه مى گردد و به مدينه پناهنده مى شود و هنگامى كه سپاه سفيانى به مدينه مى رود، راهى مكه مى شود. در مكه دعوت به آل محمد (صلى الله عليه وآله)مى نمايد اما بدون هيچ گناهى بين ركن و مقام مظلومانه ذبح مى گردد. شهادت او وجدان جهانيان را بيدار مى كند تا حدّى كه مردم آمادگى بيعت با امام (عليه السلام)را پيدا مى كنند. بين شهادت وى و آغاز قيام امام (عليه السلام)پانزده روز فاصله است. او نماينده و فرستاده ى امام در بين مردم مى باشد.

به جز علايمى كه ذكر شد، نشانه هاى ديگرى در روايات بيان گرديده است.

مفاسد دوران آخرالزمان بر چند قسم است؟
پرسش

مفاسد دوران آخرالزمان بر چند قسم است؟

پاسخ

اين مفاسد رنگارنگ را ميتوان به سه گروه تقسيم كرد

1 _ مفاسد مربوط به مسائل حقوقي و حكومتها مانند گسترش ستم، پيروزي حاميان باطل، عدم آزادي بيان و عمل، تا آنجا كه افراد با ايمان گاهي تنها در دل ميتوانند از ظلم و ظالم ابراز تنفّر كنند، همچنين صرف سرمايههاي عظيم در مصارف بيهوده يا زيانبار و ويرانگر، توسعة رشوه خواري، به مزايده گذاردن پستها و منصبها، گرايش مردم ضعيف و فاقد فرهنگ سازنده به هر قدرتي كه پيروز گردد (هر كس كه باشد)، همچنين صرف ثروتها در طريق جنگها و مسابقات تسليحاتي ويرانگر و اهتمام به اين مسائل حتّي بيشتر از عمران و آبادي (تا آنجا كه هزينههاي جنگي بر هزينههاي عمراني پيشي خواهد گرفت).

و نيز هر سال راههاي تازهاي براي فساد و ظلم و استثمار و استعمار ابداع řʢگردد و كمتر كسي در برابر ناهنجاريهاي اجتماعي احساس مسؤوليّت ميكند و حتّي به يكديگر توصيه ميكنند كه در برابر اين مسائل بي تفاوت باشند.

2 _ بخشي ديگري از اين مفاسد مربوط به مسائل اخلاقي است مانند گسترش تملّق و چاپلوسي، چشم و هم چشميها، تن دادن مردان به كارهǙʠبسيار پست (همانند ارتزاق از طريق خود فروشي همسر!) همچنين گسترش شراب و قمار و انواع سرگرميهاي ناسالم، گفتار بدون عمل، رياكاري و ؘǙǘѠسازي و پارتي بازي حتّي در كمك به نيازمندان، ارزيابي شخصيّت افراد به حجم ثروتشان و مانند اينها.

3 _ قسمت ديگري از اين مفاسد به جنبههاي صرفاً مذهبي ارتباط دارد مانند تحميل خواستههاي هوس آلود خويش بر قرآن و تفسير به رأي، و جهت گيريهاي شخصي

و مادّي در مسائل مذهبي، ازدحام افراد آلوده و گناهكار در مساجد، اهمّيّت فوق العاده به تزيين مساجد و خالي شدن آنها از محتوا، كوچك شمردن نماز و عدم توجّه به آن و مانند اينها.

آيا قبل از ظهور حضرت حجت(عج) جنگ جهانى سوم برپا خواهد شد؟
پرسش

آيا قبل از ظهور حضرت حجت(عج) جنگ جهانى سوم برپا خواهد شد؟

پاسخ

زمان نزديك ظهور حضرت مهدى (سلام الله عليه) ترس و وحشت، ظلم و جنايت جهان را فرا مى گيرد و از هر طرف خسارتهايى عظيم بر مردم به خصوص غير مسلمانها وارد مى شود. چنانكه در روايت آمده كه پيشاپيش قائم دو نوع مرگ وجود دارد يكى مرگ سرخ و ديگرى مرگ سفيد، تا از هر هفت نفر، 5 نفر از بين بروند. و در آن زمان شعله هاى جنگ از شرق و غرب برافروخته شده و مردم در سختى و رنج مى افتند.

از امام باقر(عليه السلام)روايت شده كه فرمودند: قائم قيام نمى كند مگر در پى ترس و وحشت و زلزله ها و فتنه و آشوب و بلاهايى كه مردم گرفتار آن شوند كه پيش از آن گرفتار طائون و بعد از آن، جنگ و خونريزى بين اعراب و ايجاد و اختلاف بين مردم پراكندگى در دين شان و دگرگونى اقوال آنان بگونه اى كه در اثر مشاهده به جان هم افتادن مردم و يكديگر را خوردن، هر كس در هر صبح و شام، آرزوى مرگ مى نمايد.

و امام صادق(عليه السلام) فرمودند: ناگزير قبل از قيام قائم، سالى خواهد بود كه مردم در آن، از گرسنگى رنج مى برند و ترس و وحشتى سخت در اثر كشتار آنان را فرا گيرد.

از مجموع روايات چنين استفاده مى شود كه قبل از ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) جنگى عمومى در جهان رخ مى دهد. اما اين جنگ، جنگ جهانى سوم با شد يا جنگى بعد از آن خدا بدان آگاه است. كتابى تحت عنوان "عصر

ظهور" از آقاى على كورانى با ترجمه آقاى عباس جلالى انتشار يافته است جهت اطلاع از مسائل مختلف عصر ظهور مطالعه آن را توصيه مى كنيم.

هنگام ظهور امام زمان( چه روي مي دهد؟ عاقبت انسانهاي ظالم و ستمكار چه مي شود؟
پرسش

هنگام ظهور امام زمان( چه روي مي دهد؟ عاقبت انسانهاي ظالم و ستمكار چه مي شود؟

پاسخ

روايات متعددي حاكي از اين است كه انقلاب و ظهور حضرت بقيةا...( بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگيهاي منطقه اي و جهاني، از مكّه معظمه آغاز خواهد شد.

در منطقة خاورميانه كه عموماً كشورهاي اسلامي قرار دارند، دو حكومت هوادار حكومت مهدي ( در ايران و يمن تشكيل مي شود كه ياران ايراني آن حضرت مدتي قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس كرده اند. و قيام وانقلاب ياران يمني اندكي پيش از ظهور امام( خواهد بود."در عربستان نيز درگيريها و كشمكشهايي بر سر قدرت بوجود مي آيد و اين پس از كشته شدن آخرين پادشاه به نام عبدا...است."(1)

فتنه انگيزيهاي غربيها عليه مسلمانان كه در روايات از آنها با نام روميها يادشده و نيز فتنه ديگري، معروف به فتنه فلسطين، همچنين ظهور دجال و سفياني قبل از ظهور از جمله وقايعي هستند كه دامنة آنها تا ظهور حضرت بقية ا...( همچنان ادامه دارد، و در واقع از جمله حوادثي هستند كه به قيام امام مهدي( متصل مي شوند و ظهور و قيام امام( و يارانش براي سامان بخشيدن به اوضاع نابسامان مسلمانان و نبرد و درگيري با جريانات ضد بشري و ضد ديني دجال و سفياني و روميان خواهد بود.

پيش از ظهور، دو حادثه رخ مي دهد كه به منزلة دو نشانه الهي است، براي اينكه آن حضرت آمادگي لازم را جهت ظهور مقدس خويش آغاز كند؛ اين دو حادثه عبارتند از : وقوع كودتا در شام(سوريه) به رهبري سفياني و حادثة دوم، وقوع نداي آسماني است كه همه

مردم جهان آن را مي شنوند كه از شنيدن آن به ناله و فرياد در مي آيند. طبق روايات اين ندا، حضرت را با نام خود و پدرش مي خواند و مؤمنين با شنيدن آن سربر سجده شكر مي نهند و خود را جهت ياري وي مهيا مي سازند.(2)

روايات همچنين دلالت دارد كه نهضت و انقلاب مقدس مهدي موعود( در مدت چهارده ماه كامل مي گردد، كه شش ماهة اول، امام( حوادث را به طور پنهاني توسط ياران خويش رهبري مي كند و در هشت ماه بعدي در مكه معظمه ظهور مي كند و به سوي مدينه و آنگاه به سوي عراق حركت كرده و با دشمنان اسلام وارد نبرد مي گردد. پس از مسلط شدن بر منطقه، به سوي قدس شريف حركت كرده و در بيت المقدس فرود مي آيد، بر يهوديان تسلط مي يابد وعرب و غير عرب و جنگ افروزان و روميان (غربي ها) همگي به اطاعت اودر مي آ يند و يا نابود مي گردند.(3) در اين نبردها، ياران ايراني و يمني امام عصر، نقش مهمي در حمايت و ياري رساندن به امام( بر عهده خواهند داشت.

از جمله وقايع زمان ظهور، فرود آمدن مسيح( از آسمان به زمين و نماز گزاردن آن حضرت پشت سر حضرت مهدي( و ايمان آوردن مسيحيان به امام زمان و مسلمان شدن تعداد كثيري از آنها است. زنده شدن برخي مردگان، برانگيخته شدن اصحاب كهف(4) و پيوستن آنان به امام نيز از ديگر حوادث است.

امام صادق( دربارة قيام بقيةا...( مي فرمايد :"همين كه قائم به پا خيزد امري جديد مي آورد، همان گونه كه پيامبر( در آغاز

ظهور اسلام امري جديد آورد." و نيز مي فرمايد : "همان مي كند كه رسول خدا كرد، آنچه را كه پيش از آن بوده در هم فرو مي ريزد، همانند پيامبر كه نظام جاهلي را در هم ريخت و اسلام را از نو آورد."(5)

امام باقر( دربارة علبة حضرت ولي عصر( بر دشمنان مي فرمايد : "قائم، به سبب پيدايش ترس در دل دشمنان پيروز مي گردد و فرمانروايي وسلطنت او شرق و غرب عالم را فرا مي گيرد. خداوند دين خود را بوسيله وي بر تمام مكاتب جهان پيروز مي گرداند، هر چند مشركان ناخشنود باشند و مخالف. ويراني هاي زمين آباد مي گردد و عيسي روح ا...( به زمين فرود مي آيد و پشت سر حضرت نماز مي گزارد و كسي باقي نمي ماند مگر آنكه به رسالت محمد( اعتراف و اقرار كند."(6) و نيز دربارة چگونگي اوضاع آن زمان پس از استقرار و حاكميت مهدي( مي فرمايد : "در آن روزگار كه قائم ما بر مي خيزد ، مردم در ساية حمايت او قرار مي گيرند و عقلهايشان شكوفا و خصلتهاي انساني آنان كامل وبارور مي گردد...، ثروت را عادلانه تقسيم مي كند و عدالت را در بين مردم جاري مي سازد. علم و حكمت چندان عمومي مي شود كه زنان بر اساس كتاب خدا و سنت رسول خدا حكم مي كنند.(7)

امام صادق( در اين باره مي فرمايد : "دانش در رشته هاي مختلف گسترده مي شود، بدان گونه كه ميزان مسائل علمي كشف شده با گذشته قابل مقايسه نيست."(8) و دربارة بدكاران مي فرمايد : "بدكاران و گنهكاران در آن روز به سيمايشان شناخته مي

گردند و امام و يارانش با شمشير آنان را تنبيه مي كنند."(9)

امام جواد( مي فرمايد : "پيوسته به كشتن دشمنان خدا ادامه مي دهد تا خداوند از وي خشنود گردد ... ."(10)

بدين ترتيب اينگونه بدكاران به سزاي اعمالشان خواهند رسيد. لازم به ذكر است كه لشكريان سفياني نيز طبق روايات زماني كه عازم نبرد با امام مي شوند در سرزميني به نام بيداء در زمين فرو مي روند.(11)

آنچه ذكر گرديد، خلاصه اي از حوادث و وقايع و روايت ها و احاديث در زمينه ظهور و قيام امام زمان( است، براي اطلاع بيشتر به كتبي كه در اين زمينه تأليف گرديده مراجعه فرماييد.

منابع و مآخذ :

1.بحارالانوار، ج52،ص210، بنقل از عصر ظهور، علي كوراني، ص292

2.بحارالانوار، ج52،ص119،290،292، بنقل از عصر ظهور، علي كوراني، ص279

3.نسخه خطي ابن حماد، ص96، به نقل از همان

4.بحارالانوار، ج52،ص275، بنقل از همان ، ص305

5.بحارالانوار، ج52، باب سيره و اخلاق، روايت 82، بنقل از شناخت اسلام، شهيد دكتر بهشتي، شهيد باهنر

6.بحارالانوار، ج52،ص191، بنقل از عصر ظهور، ص357

7.بحارالانوار، ج52، باب سيره و اخلاق، روايت 106، بنقل از شناخت اسلام، ص215،214

8.همان، روايت 73،بنقل از همان

9.غيبت نعماني، ص127، بنقل از عصر ظهور، ص352

10.بحارالانوار، ج52، ص157،بنقل از همان، ص353

منتخب الاثر، ص458، بنقل از تاريخ غيبت كبري، ص649، تأليف سيد محمد صدر

هنگام ظهور امام زمان( چه روي مي دهد؟ عاقبت انسانهاي گناهكار چه مي شود؟
پرسش

هنگام ظهور امام زمان( چه روي مي دهد؟ عاقبت انسانهاي گناهكار چه مي شود؟

پاسخ

با سلام به شما خواهر گرامي؛

روايات متعددي حاكي از اين است كه انقلاب و ظهور حضرت بقيةا...( بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگيهاي منطقه اي و جهاني، از مكّه معظمه آغاز خواهد شد.

در منطقة خاورميانه كه عموماً كشورهاي اسلامي قرار دارند، دو حكومت هوادار حكومت مهدي ( در ايران و يمن تشكيل مي شود كه ياران ايراني آن حضرت مدتي قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس كرده اند. و قيام وانقلاب ياران يمني اندكي پيش از ظهور امام( خواهد بود."در عربستان نيز درگيريها و كشمكشهايي بر سر قدرت بوجود مي آيد و اين پس از كشته شدن آخرين پادشاه به نام عبدا...است."(1)

فتنه انگيزيهاي غربيها عليه مسلمانان كه در روايات از آنها با نام روميها يادشده و نيز فتنه ديگري، معروف به فتنه فلسطين، همچنين ظهور دجال و سفياني قبل از ظهور از جمله وقايعي هستند كه دامنة آنها تا ظهور حضرت بقية ا...( همچنان ادامه دارد، و در واقع از جمله حوادثي هستند كه به قيام امام مهدي( متصل مي شوند و ظهور و قيام امام( و يارانش براي سامان بخشيدن به اوضاع نابسامان مسلمانان و نبرد و درگيري با جريانات ضد بشري و ضد ديني دجال و سفياني و روميان خواهد بود.

پيش از ظهور، دو حادثه رخ مي دهد كه به منزلة دو نشانه الهي است، براي اينكه آن حضرت آمادگي لازم را جهت ظهور مقدس خويش آغاز كند؛ اين دو حادثه عبارتند از : وقوع كودتا در شام(سوريه) به رهبري سفياني و حادثة دوم، وقوع نداي آسماني است كه

همه مردم جهان آن را مي شنوند كه از شنيدن آن به ناله و فرياد در مي آيند. طبق روايات اين ندا، حضرت را با نام خود و پدرش مي خواند و مؤمنين با شنيدن آن سربر سجده شكر مي نهند و خود را جهت ياري وي مهيا مي سازند.(2)

روايات همچنين دلالت دارد كه نهضت و انقلاب مقدس مهدي موعود( در مدت چهارده ماه كامل مي گردد، كه شش ماهة اول، امام( حوادث را به طور پنهاني توسط ياران خويش رهبري مي كند و در هشت ماه بعدي در مكه معظمه ظهور مي كند و به سوي مدينه و آنگاه به سوي عراق حركت كرده و با دشمنان اسلام وارد نبرد مي گردد. پس از مسلط شدن بر منطقه، به سوي قدس شريف حركت كرده و در بيت المقدس فرود مي آيد، بر يهوديان تسلط مي يابد وعرب و غير عرب و جنگ افروزان و روميان (غربي ها) همگي به اطاعت اودر مي آ يند و يا نابود مي گردند.(3) در اين نبردها، ياران ايراني و يمني امام عصر، نقش مهمي در حمايت و ياري رساندن به امام( بر عهده خواهند داشت.

از جمله وقايع زمان ظهور، فرود آمدن مسيح( از آسمان به زمين و نماز گزاردن آن حضرت پشت سر حضرت مهدي( و ايمان آوردن مسيحيان به امام زمان و مسلمان شدن تعداد كثيري از آنها است. زنده شدن برخي مردگان، برانگيخته شدن اصحاب كهف(4) و پيوستن آنان به امام نيز از ديگر حوادث است.

امام صادق( دربارة قيام بقيةا...( مي فرمايد :"همين كه قائم به پا خيزد امري جديد مي آورد، همان گونه كه پيامبر( در

آغاز ظهور اسلام امري جديد آورد." و نيز مي فرمايد : "همان مي كند كه رسول خدا كرد، آنچه را كه پيش از آن بوده در هم فرو مي ريزد، همانند پيامبر كه نظام جاهلي را در هم ريخت و اسلام را از نو آورد."(5)

امام باقر( دربارة علبة حضرت ولي عصر( بر دشمنان مي فرمايد : "قائم، به سبب پيدايش ترس در دل دشمنان پيروز مي گردد و فرمانروايي وسلطنت او شرق و غرب عالم را فرا مي گيرد. خداوند دين خود را بوسيله وي بر تمام مكاتب جهان پيروز مي گرداند، هر چند مشركان ناخشنود باشند و مخالف. ويراني هاي زمين آباد مي گردد و عيسي روح ا...( به زمين فرود مي آيد و پشت سر حضرت نماز مي گزارد و كسي باقي نمي ماند مگر آنكه به رسالت محمد( اعتراف و اقرار كند."(6) و نيز دربارة چگونگي اوضاع آن زمان پس از استقرار و حاكميت مهدي( مي فرمايد : "در آن روزگار كه قائم ما بر مي خيزد ، مردم در ساية حمايت او قرار مي گيرند و عقلهايشان شكوفا و خصلتهاي انساني آنان كامل وبارور مي گردد...، ثروت را عادلانه تقسيم مي كند و عدالت را در بين مردم جاري مي سازد. علم و حكمت چندان عمومي مي شود كه زنان بر اساس كتاب خدا و سنت رسول خدا حكم مي كنند.(7)

امام صادق( در اين باره مي فرمايد : "دانش در رشته هاي مختلف گسترده مي شود، بدان گونه كه ميزان مسائل علمي كشف شده با گذشته قابل مقايسه نيست."(8) و دربارة بدكاران مي فرمايد : "بدكاران و گنهكاران در آن روز به سيمايشان شناخته

مي گردند و امام و يارانش با شمشير آنان را تنبيه مي كنند."(9)

امام جواد( مي فرمايد : "پيوسته به كشتن دشمنان خدا ادامه مي دهد تا خداوند از وي خشنود گردد ... ."(10)

بدين ترتيب اينگونه بدكاران به سزاي اعمالشان خواهند رسيد. لازم به ذكر است كه لشكريان سفياني نيز طبق روايات زماني كه عازم نبرد با امام مي شوند در سرزميني به نام بيداء در زمين فرو مي روند.(11)

آنچه ذكر گرديد، خلاصه اي از حوادث و وقايع و روايت ها و احاديث در زمينه ظهور و قيام امام زمان( است، براي اطلاع بيشتر به كتبي كه در اين زمينه تأليف گرديده مراجعه فرماييد.

منابع و مآخذ :

1. بحارالانوار، ج52،ص210، بنقل از عصر ظهور، علي كوراني، ص292

2.بحارالانوار، ج52،ص119،290،292، بنقل از عصر ظهور، علي كوراني، ص279

3.نسخه خطي ابن حماد، ص96، به نقل از همان

4.بحارالانوار، ج52،ص275، بنقل از همان ، ص305

5.بحارالانوار، ج52، باب سيره و اخلاق، روايت 82، بنقل از شناخت اسلام، شهيد دكتر بهشتي، شهيد باهنر

6.بحارالانوار، ج52،ص191، بنقل از عصر ظهور، ص357

7.بحارالانوار، ج52، باب سيره و اخلاق، روايت 106، بنقل از شناخت اسلام، ص215،214

8.همان، روايت 73،بنقل از همان

9.غيبت نعماني، ص127، بنقل از عصر ظهور، ص352

10.بحارالانوار، ج52، ص157،بنقل از همان، ص353

11.منتخب الاثر، ص458، بنقل از تاريخ غيبت كبري، ص649، تأليف سيد محمد صدر

احاديث، روايات و مستندات زيادي دربارة ظهور حضرت حجه (عج) آمده است. از جمله حوادث عراق و ...، آيا انشاء الله اميد زيادي به ظهور آقا هست و يا اينكه ممكن است مواردي قبلاَ دربارة فرج ذكر شده باشد ولي امروزه به دلايلي منسوخ شود. و آيا خيلي از علما وعده هايي از
پرسش

احاديث، روايات و مستندات زيادي دربارة ظهور حضرت حجه (عج) آمده است. از جمله حوادث عراق و ...، آيا انشاء الله اميد زيادي به ظهور آقا هست و يا اينكه ممكن است مواردي قبلاَ دربارة فرج ذكر شده باشد ولي امروزه به دلايلي منسوخ شود. و آيا خيلي از علما وعده هايي از فروپاشي آمريكا داده

اند نظر شخصي بوده يا اشاره اي از بالا.

پاسخ

در پاسخ عرض مي كنيم كه روايات متعدد حاكي از آن است كه انقلاب و ظهور حضرت بقيه الله (عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگيهاي منطقه اي و جهاني صورت خواهد گرفت.

فتنه انگيزيهاي غربيها عليه مسلمانان كه در روايات از آنان با نام روميها ياد شده، فتنه فلسطين، ظهور دجال و سفياني و بحران عراق از جمله وقايعي هستند كه دامنه آنها تا ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا فداه همچنان ادامه دارد. و در واقع از جمله حوادثي هستند كه متصل به قيام و ظهور امام مهدي (عج) مي باشند، و انقلاب امام عصر (عج) و يارانش براي سامان بخشيدن به اوضاع نابسامان مسلمانان و نبرد و درگيري با جريانات ضد بشري و ضد ديني دجال و سفياني و روميان و سركردگان آنهاست.

بنابراين با توجه به حوادث پيش آمده در عالم و اوضاع بحراني منطقه خاورميانه و لجام گسيختگي قوم يهود و حضور روميان (غربيها) در منطقه و دخالت مستقيم آنان در امور مسلمين و وجود فساد در اكثر امور، همه دلالت بر اين دارد كه انشاء الله ظهورحضرت ولي عصر (عج) نزديك است.

در پاسخ به بخش دوم پرسش شما بايد عرض كنيم كه انحطاط و نابودي زماني گريبانگير ملتي مي گردد كه گرفتار فساد در زمينه هاي اعتقادي، اخلاقي، و اقتصادي شوند، و اين همه در مورد جامعه غرب بخصوص آمريكا صادق است بنابراين فروپاشي چنين نظامي حتمي است و ترديدي در آن نيست، بلكه مقدمات آن نيز با تجاوز به عراق و هتك حرمت قبور شريف ائمه عليهم السلام و به خاك

و خون كشيدن افراد بي گناه فراهم گشته، و البته اين شكست بدست مبارك حضرت ولي عصر صورت مي پذيرد.

در روايت آمده است كه خداوند روميان (غربيان) را بدست حضرت مهدي (عج) شكست خواهد داد.(1)

و نيز طبق روايات روميان در فلسطين و شام شكست فاحشي را از سپاه حضرت بقيه الله (عج) متحمل خواهند گشت.(2)

لازم به ذكر است كه در روايات مربوط به آخرالزمان و ظهور امام مهدي (عج) مراد و منظور از روميان، ملل اروپايي و در قرنهاي اخيرگسترش آنان در آمريكا مي باشد كه فرزندان روميان و وارثان امپراطوري روم قديم هستند.

منابع و مآخذ:

1_ عصر ظهور، ص336، علي كوراني

2_ عصر ظهور، ص348، علي كوراني

آيا سخناني كه دربارة ظهور امام زمان غ گفته مي شود، حقيقت دارد؟
پرسش

آيا سخناني كه دربارة ظهور امام زمان غ گفته مي شود، حقيقت دارد؟

پاسخ

در مجموعه هاي روايي شيعه و سنّي برخي از علايم ظهور امام زمان غ روايت شده كه در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي شود.

از ميان علايم ظهور، گرچه برخي به وقوع پيوسته ولي برخي از آن ها هنوز رخ نداده و در مجموع با توجه به روايات ظهور آن حضرت را مي توان نزديك ارزيابي كرد.

در پايان شما را به اين نكته توجه مي دهيم كه هر چند ظهور آن حضرت _ براساس آن چه گفتيم _ نزديك است ولي هيچ كس از زمان دقيق ظهور آگاه نيست و روايات نيز بر اين نكته تصريح كرده كساني را كه براي ظهور، زمان خاصي را تعيين مي كنند، دروغ گو خطاب كرده است مرحوم كليني در كتاب كافي از امام صادق روايت كرده كه فرمود: "...كَذَب َ الوقّاتون انا اهل البيت لانوِّقت (كافي ج 1، ص 368، حديث 3، دارالكتب الاسلامية ) همچنين از امام باقر7 نقل كرده كه در پاسخ شخصي كه از زمان ظهور پرسيد، سه بار فرمود: "كذب الوقاتون كذب الوقاتون كذب الوقاتون ..(همان ج 1، ص 368، حديث 5.); كساني كه براي ظهور زمان تعيين مي كنند، دروغگويند...".

پرسشگر گرامي با توجه به اين كه پرسش از روشني لازم برخوردار نيست چنانچه پاسخ ارسالي كافي نباشد، پرسش خود را در نامة بعدي با بياني روشن تر بفرستيد، تا پاسخ مقتضي داده شود.

مهم ترين مسايل امنيتي در آخرالزمان از سوي قرآن چه معرفي گشته است
پرسش

مهم ترين مسايل امنيتي در آخرالزمان از سوي قرآن چه معرفي گشته است

پاسخ

آخرالزمان بخش واپسين دوران را گويند كه به قيامت مي پيوندد. اين واژه اصطلاحي شناخته شده در بين پيروان اديان آسماني است و برگرفته از مضمون مجموعه رواياتي است كه به پيش گويي از رويدادهاي مهم در پايان دوران نسل بشر، پرداخته اند.( معارف و معاريف حسيني دشتي واژه آخرالزمان )

از مطالب پيشين مي توان نتيجه گرفت كه آخرالزمان به زمان پيش از ظهور حضرت مهدي غ و هنگام ظهور آن حضرت اطلاق مي شود. و چون امري نسبي است تعيين دقيق آن _ مثلاً يك قرن يا دو قرن _ مشكل است

امنيت يكي از مسايل مهم هر جامعه اي است و بخش هاي گوناگون زندگي فردي و اجتماعي را شامل مي شود. در اين پاسخ نامه به ديدگاه كلي اسلام درباره امنيت و مسايل مربوط به آن مي پردازيم كه از اين رهگذر، مسايل امنيتي آخرالزمان به ويژه زمان حضرت مهدي كه امنيت جامعه در آن زمان به شيوه كاملي وجود خواهد داشت روشن خواهد شد; "وَعَدَ اللَّه ُ الَّذِين َ ءَامَنُواْ مِنكُم ْ وَ عَمِلُواْ الصَّ_َ_لِحَ_َت ِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم ْ فِي الاْ ?َرْض ِ كَمَا اسْتَخْلَف َ الَّذِين َ مِن قَبْلِهِم ْ وَ لَيُمَكِّنَن َّ لَهُم ْ دِينَهُم ُ الَّذِي ارْتَضَي َ لَهُم ْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِم ْ أَمْنًا;(نور،55)

از نظر اسلام در جامعه امن و آرام روابط اجتماعي بر اصل ضوابط استواراست و حق و تكليف معيار رابطه ها است با امنيت اجتماعي منافع همه تامين مي شودو حق هر حقداري تامين مي گردد. تضاد و درگيري به حداقل مي رسد.

در جامعة اَمن قانون حاكم است و حتي مجري قانون از قانون بيم دارد.

در جامعة امن بيم هراس دلهره و نگراني در مردمان نيست كسي از كسي بي جهت نمي ترسد و سرمايه داران و منتفذان بر جامعه تسلط ندارند.

در جامعه امن هر كسي ادعاي بحق و سخن درستي داشت مي تواند بي بيم بر زبان آورد و حق و نظر خود را اظهار كند; چنان كه حضرت علي از پيامبر اكرم نقل مي كند: "امتي كه ضعيف آن نتواند حق خويش را بي لكنت زبان از قومي بگيرد، قابل احترام نيست "

حضرت مهدي غ پديدآورنده امنيت اجتماعي و فردي است امنيتي كه بشريت در همه دوران تاريخ خود، مانند آن را نديده است او در جامعة عدالت بنياد خود، همة معيارها و ضوابط غير انساني و نادرست را كنار مي زند و عوامل دلهره نگراني ترس را نابود مي كند. بيم آفرينان و هراس انگيزان را از سر راه جامعه بر ميدارد. و اعمال نفوذها و قانون شكني ها را نفي مي كند و حركت جامعه و روابط اجتماعي را بر پايه هاي قانون و عدل و احترام به حقوق و ارزش انسان استوار مي سازد.( ر.ك عصر زندگي محمد حكيمي ص 196، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي )

در ذيل به برخي از شيوه هاي اجرايي حضرت كه نقش مهمي در برقراري امنيت فردي و اجتماعي دارد اشاره مي كنيم اين شيوه ها برگرفته از احاديثي است كه از پيشوايان معصوم درباره حضرت مهدي و حكومت ايشان به يادگار مانده است

1.سيره عملي به هنگام ظهور حضرت مهدي غ آنچه هست دوستي و يگانگي است تا آن جا كه هر كس هر چه نياز دارد، از جيب آن

ديگري بي هيچ ممانعتي بر مي دارد.

2.سيرة انقلابي حضرت مهدي غ حق هر حقداري را خواهد گرفت حتي اگر حق كسي زير دندان ديگري باشد، از زير دندان انسان متجاوز و غاصب بيرون خواهند كشيد، و به صاحب حق باز خواهند گرداند.

3.سيرة سياسي به هنگام حكومت حضرت مهدي غ حكومت جبّاران و مستكبران نفوذ سياسي منافقان و خائنان نابود مي گردد. شهر مكّه قبلة مسلمانان مركز حركت انقلابي حضرت مهدي مي شود... و ايشان به نفوذ يهود و مسيحيت در جهان خاتمه خواهند داد.

4.سيره اجتماعي چون حضرت مهدي غ ظهور كنند _ پس از سختي ها كه افتد، و جنگها كه رود _ ظلم و ستم را بر مي اندازد، و سراسرزمين را از عدل و داد پر خواهد كرد... عدالت حضرت مهدي چنان باشد، كه بر هيچ كس در هيچ چيز، به هيچ گونه ستمي نخواهد شد.

5.سيره اصلاحي حضرت مهدي غ مردم جهان را، از آشوبي بزرگ و همه گير و سر در گُم نجات مي بخشد. در جهان جاي ويراني نمي ماند، مگر آن كه مهدي غ آن جا را آباد سازد.

6.سيره قضايي در قضاوت ها و احكام حضرت مهدي و در حكومت وي سر سوزني ظلم و بيداد بر كسي نمي شود، و رنجي بر دل كسي نمي نشيند.( ر.ك خورشيدمغرب محمد رضا حكيمي ص 30_35، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامي )

در رابطه با ظهور امام زمان (عج ) رواياتي هست كه اشاره به بعضي قيامها نموده است در حاليكه در شرايط فعلي غير ممكن است چگونه توجيه مي كنيد؟
پرسش

در رابطه با ظهور امام زمان (عج ) رواياتي هست كه اشاره به بعضي قيامها نموده است در حاليكه در شرايط فعلي غير ممكن است چگونه توجيه مي كنيد؟

پاسخ

اين كه گفته ايد برخي از قيام ها در شرايط فعلي جهان غير ممكن به نظر مي رسد، از طرفي مجمل است؛ يعني، معلومنيست منظور شما كدام يك از آنهاست و از طرف ديگر دليلي بر عدم امكان آنها وجود ندارد. دنيايي كه ما در آن زندگيمي كنيم، جهاني سخت بي ثبات است و در هر لحظه امكان وقوع هزاران حادثه و رخداد غير مترقّبه وجود دارد. ازطرف ديگر ممكن است تصوّري كه شما از روايات داريد به گونه اي باشد كه وقوع اين حوادث را ناممكن تلقّي كند.خلاصه آنكه نمي خواهيم بگوييم حتما همه اين امور پديدار خواهند شد؛ ولي هيچ دليلي هم بر عدم امكان آنها وجودندارد.{J

مي دانيم از نشانه هاي ظهور امام زمان(عج) اين است كه زنان شبيه مردان مي شوند و دنياطلب مي شوند. خيلي مي ترسم كه يكي از اين افراد شوم مخصوصا وقتي به دانشگاه مي روم چنين احساسي دارم چه كنم تا از اين افراد نباشم؟
پرسش

مي دانيم از نشانه هاي ظهور امام زمان(عج) اين است كه زنان شبيه مردان مي شوند و دنياطلب مي شوند. خيلي مي ترسم كه يكي از اين افراد شوم مخصوصا وقتي به دانشگاه مي روم چنين احساسي دارم چه كنم تا از اين افراد نباشم؟

پاسخ

از نشانه هاي ظهور فراگير شدن جهان از ظلم و جور است چنانچه از خود حضرت مهدي(عج) نقل شده: علامة ظهوري كثرة الهرج والمرج والفتن... نشانه آشكار شدن من، زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوب هاست{M( بحارالانوار، ج 51، ص 320).

گاهي نيز نشانه هاي ظهور به عنوان زياد شدن گناهان و مفاسد اخلاقي و اجتماعي در ميان مسلمانان بيان شده است. علامه مجلسي در باب نشانه هاي ظهور، روايتي از امام صادق(ع) آورده كه در آن بيش از يكصد نوع انحراف اخلاقي، اجتماعي، اعتقادي وفرهنگي كه در دوران غيبت، دامن گير جوامع اسلامي مي شود، پيش گويي شده است( بحارالانوار، ج 52، ص 256.) از جمله: رشوه خواري، زياد شدن زنا و لواط، سنگدل شدن مردم، اهتمام مردم تنها به شهوت و شكم، از ميان رفتن شرم و...

و رأيت النّساء يتخذن المجالس كما يتخذها الرجال زنان در جامعه و مجالس، به مانند مردان حضور و ظهور مي يابند{M

و علامت هايي از اين قبيل. زياد شدن مفاسد و آلودگي ها در ميان مردم، در واقع، نوعي فراگير شدن ظلم و جور روي زمين است. البته فساد و گناه كم و بيش در ميان مردم بوده، مهم اين است كه منكر بر معروف و ضد ارزش ها بر ارزش ها غلبه پيدا مي كند.

سخن از زياد شدن ظلم و ستم و گناه و كم شدن افراد صالح است، نه اين كه همه مردم

كافر شوند يا افراد صالح هيچ نباشند. در همان حال كه تباهي همه جا را فرا گرفته است، افراد پاكباخته، متعهد و صالحي هستند كه زمينه قيام آن حضرت(عج) را آماده مي سازند و در حمايت از آن منجي بزرگ به جهاد برمي خيزند.

در روايات همان طور كه از گسترده شدن ظلم و ستم به عنوان علائم ظهور ياد شده است به اين نكته نيز اشاره شده كه جامعه منتظر مهدي، بايد در به پا داشتن ارزش ها و مبارزه با ضدارزش ها، تلاش جدي بكنند و منتظران به تهذيب نفس بپردازند و...

تهذيب نفس و پاك سازي درون از صفات و خوي هاي زشت، و زيور دادن آن به وسيله اخلاق پسنديده، در هر زماني واجب است. چنان كه قرآن مي فرمايد قد افلح من تزكي به درستي كسي كه خود را پاك نمايد، رستگار مي شود{M( شمس، آيه 9.

) اما اهميت تزكيه نفس در دوران غيبت امام عصر(عج) از جهت آن است كه قرار گرفتن در زمره اصحاب آن حضرت، بستگي تمام به آن دارد وجود نازنين آقا مهذب ترين و پاك ترين انسان است پس درك فضيلت صحبت او و قرار گرفتن در صف ياران حضرت به تهذيب نفس نياز دارد. در دعايي بعد از «زيارت آل يس» علامه مجلسي در بحارالانورار، ج 102، ص 81 به نقل از احتجاج طبرسي آورده: از ناحيه مقدسه حضرت ولي عصر(عج) به محمد حميري آمده: هرگاه اراده نموديد به وسيله ما به سوي خداوند و به سوي ما توجه نماييد «زيارت آل يس» را بخوانيد. اين زيارت از جانب خداوند متعال است.) مي خوانيم: اللهم انصره وانتصر به لدينك وانصُر به اوليائك و اوليائه و شيعته و انصاره

واجعلنا منهم اي خدا! به امام زمان نصرت عطا فرما و به واسطه او دينت و دوستانت و شيعيان و ياوران و دوستان او را ياري فرما و ما را از دوستان و شيعيان حضرت قرار ده{M (مفاتيح الجنان)

پس يكي از مهمترين تكاليف در دوران غيبت كبراي مولايمان صاحب الزمان(عج) تهذيب نفس است «نعماني» از امام صادق(ع) روايتي آورده كه حضرت مي فرمايد: هر كس دوست دارد از اصحاب حضرت قائم(عج) باشد، بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكاري و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حالي كه منتظر باشد، پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم(عج) بپا خيزد، پاداش او همچون كسي خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد. گوارا باد شما را اي گروه مشمول رحمت خداوند (مكيال المكارم، سيد محمد تقي موسوي اصفهاني، ج 2، ص 437) و تهذيب نفس و پاكسازي درون امري عمومي است كه م مردان و هم زنان مسلمان و شيعه بايد به آن عمل كنند و اختصاص به قشر و نوع و جنس خاصي از جامعه ندارد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- خورشيد مغرب، علامه محمد رضا حكيمي

2- قيام و انقلاب مهدي، شهيد مطهري

درروايت است كه دينداري در آخرالزمان مثل گرفتن آتش در دست است چرا دينداري در آخرالزمان سخت تر از زمان هاي ديگر است ؟
پرسش

درروايت است كه دينداري در آخرالزمان مثل گرفتن آتش در دست است چرا دينداري در آخرالزمان سخت تر از زمان هاي ديگر است ؟

پاسخ

اگر حفظ دين در اخر الزمان دشوار است به همان نسبت به عوامل و مينه هاي ديندار شدن نيز بهتر و بيشتر فراهماست. براي نمونه در هيچ زماني به اندازه زمان ما ابزار و وسايلي كه بتوان به كمك آنها دين را شناخت فراهم نبودهاست: مانند كتاب، صوت، تصوير و نيز گسترش دانش و معارف. اگر در گذشه شخصي براي استماع حديثي فرسنگ هاراه سمت بيابان را طي مي نمود امروز با زدن چند كليد رايانه و يا مراجعه ساده به كتابها و نيز امواج راديويي و تصويريو... مي تواند به همان اطلاعات دسترسي پيدا كند.

علاوه بر آن كه مردم آخر الزمان ازعقل و هوش بيشتري برخوردارند از امام سجاد(ع) نقل شده كه فرمودند:

خداوند آيات سوره توحيد و نيز اول سوره حشر را براي مردم آخر الزمان نازل كرده است.

چرا كه مردم آخر الزمان از عقل و بينش بالاتري برخوردارند، بنابر اين از اين جهت هيچ بي عدالتي صورت نگرفتهاست. از زاويه ديگر ايمان در آخرالزمان ارزش بيشتري نيز دارد.{J

معناي اين جمله كه مي گويند زمان ظهور از اسلام و قرآن چيزي جز نام باقي نمانده است چيست ؟
پرسش

معناي اين جمله كه مي گويند زمان ظهور از اسلام و قرآن چيزي جز نام باقي نمانده است چيست ؟

پاسخ

بر فرض كه حديث مذكور، مربوط به زمان ظهور باشد. (چون ممكن است مربوط به برخي از ادوار آخر الزمانباشد).

اولاً، ما كه هنوز آن زمان را نديده ايم تا قضاوت كنيم كه آيا چنان هست يا نيست.

ثانيا، اين قبيل تعبيرات اصطلاحا «غالبي» هستند يعني وضعيت غالب مسلمانان چنين است، هر چند عده اي و يا حتي كشوري چناننباشند.

ثالثا، گرچه در كشور ما اكنون تلاش زيادي براي برقراري احكام و اخلاق قرآن صورت مي گيرد ولي هنوز در عمل فاصله زيادي بينآرمان هاي قرآن و واقعيات وجود دارد.

آيا در عصر نزديك به ظهور همه مردم از دين فاصله مي گيرند يا اينكه بطرف دين بيشتر مي آيند؟
پرسش

آيا در عصر نزديك به ظهور همه مردم از دين فاصله مي گيرند يا اينكه بطرف دين بيشتر مي آيند؟

پاسخ

- اين دو منافاتي با يكديگر ندارند. عالمگير شدن فساد قبل از ظهور امام زمان(عج) به معناي فاسد بودن همه انسان ها نيست؛ بلكه انسان هاي صالح بسياري در همان زمان نيز به مبارزه با فساد مشغول اند؛ ولي علي رغم توصيه همه اديان و مصلحان به اصلاح، قدرت ها بر روي زمين فساد مي كنند به گونه اي كه همه جا را فساد دربرمي گيرد.

بررسي اصولي موضوع مطرح شده بپردازيم به نظر مي رسد اشاره به سير تاريخي اين برداشت از موضوع ظهور امام زمان و زمينه هاي آن، به عنوان مقدمه مفيد باشد.

در طول تاريخ غيبت به ويژه در قرون اخير نوعي تفكر آسايش طلبانه در برخي پديد آمده و آنان بهانه اي مي طلبند تا از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند! حال چه بهتر كه اين بهانه رنگ ديني داشته باشد.

از جمله اين موارد آن است كه ما نبايستي با ظلم مبارزه كنيم زيرا ظهور امام زمان به تأخير مي افتد و حتي برخي پنداشته اند كه بايد به ظلم و فساد نيز كمك كرد و در گسترش آن كوشيد تا اسباب ظهور بيشتر فراهم شود؟! اين تفكر ناشي از عدم شناخت مسئوليت و نشناختن دين الهي و برداشت غلط از موضوع ظهور است. زيرا:

اولاً - هيچ يك از تكاليف شرعي مانند نماز، روزه، حج، امر به معروف، مبارزه با فساد و ... مشروط به چنين شرطي نيست، يعني تكليف نماز و يا نهي از منكر تكاليفي مطلق هستند. يعني آن كه عمل به آنها الزامي است، چه موجب تسريع در ظهور يا تأخير آن شود.

ثانياً

- هيچ يك از آموزه هاي دين نمي تواند اركان واساس دين را معطل نمايد. اگر فرض كنيم (به فرض محال) پي گيري تعاليم دين موجب تأخير در ظهور شود، باز عمل به آن تعاليم واجب است.

ثالثاً - فساد نيازي به كمك ندارد. اگر بسياري از مردم جهان نيز با فساد به مبارزه برخيزند باز فساد ريشه كن نخواهد شد بلكه هر روز بر توسعه قلمرو خود خواهد افزود و زمينه براي ظهور فراهم خواهد شد.

رابعاً - آيا معقول است كه ما در سراسر عمر خود كه چه بسا به ظهور منجر نگردد دست روي دست بگذرايم و همه آيات و روايات را به كناري بگذرايم بدين بهانه كه ما مي خواهيم در ظهور تعجيل گردد آيا اين عذري خدا پسندانه است؟!

با وجود جنگ امريكا و عراق فكر نمي كنيد دوره آخرالزمان است و آيا قبلاً در اين مورد حديثي يا آيه اي نازل نشده است؟
پرسش

با وجود جنگ امريكا و عراق فكر نمي كنيد دوره آخرالزمان است و آيا قبلاً در اين مورد حديثي يا آيه اي نازل نشده است؟

پاسخ

مدت زمان پاك شدن جهان از فساد معلوم نيست اما وقايع دوران ظهور را مي توان ترسيم نمود.

ترسيم تفصيلي عصر ظهور امكان پذير نيست اما به صورت فشرده به سيماي كلي آن اشاره مي كنيم:

روايات حاكي از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدي(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگي هاي منطقه اي و جهاني از مكه آغاز مي گردد. آنگاه در سطح جهان نبردي سخت ميان غربي ها و تركان و يا هواداران آنها به وجود مي آيد تا جايي كه منجر به جنگجهاني مي گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدي(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايراني آن حضرت مدتي قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگي طولاني مي شوند كه سرانجام در آن پيروز مي گردند. اندك زماني پيش ازظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراساني، رهبر سياسي و شعيب بن صالح رهبر نظامي ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبري اين دو تن نقش مهمي را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.

اما ياران يمني وي، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسي كه در حجاز به وجود مي آيد همكاري مي نمايد.

از جمله نشانه هاي ظهور حادثه اي است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مي دهد. در اين هنگام نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداي آسماني است كه به نام

او در 23 ماه رمضان شنيده مي شود پس از اين نداي آسماني حضرت مهدي(عج) به طور سري با برخي از ياران خود ارتباط برقرار مي نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتي سخن بسيار به ميان آمده و نام وي زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاي مي گيرد.

دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مي كوشند تا وي را يافته و از ميان بردارند ازاين رو سپاهي وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمي كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مي اندازند آن حضرت با برخي از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكي آغاز مي كند و پس از درگيري بر مكه تسلط مي يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدي(عج) پيام خود را به زبان هاي مختلف به تمام جهان ابلاغ مي كند و ملل دنيا را به ياري خويش دعوت كرده، اعلام مي دارد كه در مكه باقي خواهد ماند تا معجزه اي كه جد گرامي اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفياني به زمين است كه براي درهم شكستن حركت آن حضرت راهي مكه مي شوند به وقوع بپيوندد.

آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندي هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مي شود و پس از نبردي با نيروهاي دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازي دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مي يابد. وي پساز پيروزي بر حجاز راهي

جنوب ايران مي شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاي مردم آن سامان به رهبري خراساني و شعيب بن صالح برمي خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمي يكديگر با قواي دشمن در بصره به پيكار مي پردازند كه سرانجام به پيروزي بزرگ و آشكاري دستمي يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلي آنجا را پاكسازي مي كند و با درگيري با بقاياي نيروهاي سفياني و گروه هاي متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مي رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مي دهد و بدين سان يمن، حجاز،ايران، عراق و كشورهاي خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايي آن حضرت درمي آيد. بعد از آن جنگ هايي با تركان و يهوديان صورت مي پذيرد كه در هر دو پيروزي از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحي از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مي كنند ولي ناگاه حضرت عيسي مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مي دهد. فرود آمدن حضرت عيسي(ع) براي جهان علامت و نشانه اي است كه موجب شادي مسلمانان و ملت هاي مسيحي خواهد گرديد.

به نظر مي رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدي(ع) و غربي ها وساطت نموده و قرارداد صلحي به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مي شود. اما غربي ها بعد از دو سال پيمان صلح را مي شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهاني با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مي آورند. نيروهاي اسلام روياروي آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدي(عج) اعلام داشته و پشت سر

وي در قدس نماز مي گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مي شوند. سپس غرب توسط امام فتح مي گردد. پس ازفتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدي(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مي گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اي كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مي سپارد.

پس از اين فتوحات حضرت مهدي(عج) براي تحقق بخشيدن به اهداف الهي در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مي كند و براي تعالي بخشيدن و شكوفايي زندگي مادي و تحقق توانگري و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهي ديني و دنيايي مردم مي كوشد.

به نظر ميرسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافي بهره گيري از پيشرفت علوم و حالت رفاهي باشد كه در زمان امام(عج) جامعه بشري به آن دست مي يابد. دجال از روش هاي پيشرفته چشم بندي، براي فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشترپيروان او را تشكيل مي دهند استفاده مي كند. ازاين رو در جهان موجي از فتنه و آشوب به وجود مي آورد كه فريبكاري هاي او را باور مي كنند اما حضرت مهدي(عج) نيرنگ هاي وي را آشكار ساخته و به زندگي او و هوادارانش خاتمه مي بخشد.

اين دورنمايي كلي از حركت و انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) بود، (براي آگاهي بيشتر ر.ك: عصر ظهور، علي كوراني، ترجمه عباس جلالي، انتشارات سازمان تبليغاتاسلامي).

اما علائم و نشانه هاي ظهور كه هر يك نويدي از نزديك شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مي كنيم:

1- خروج سفياني: سفياني

مردي از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مي كند و پس از ظهور با امام مي جنگد.

امام صادق(ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفيان دو خانداني هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمني داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با علي(ع) و يزيد با حسين بن علي(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانينيز با قائم(عج) خواهد جنگيد، (بحارالانوار، ج 52، ص 182).

2- خسف در بيداء: خسف ؛ يعني، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفياني در زمين است.

علي(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدي(عج) سفياني خروج مي كند. سپاه وي به سوي مدينه حركت مي كند و چون به سرزمين بيداء مي رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مي برد، (ينابيع الموده، قندوزي، چاپ بصيرتي، ص427).

3- خروج يماني: سرداري است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

امام صادق(ع) فرمود: قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني دعوت به حق و هدايت نمي كند، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

ظاهرا خراساني نيز دعوت به حق مي كند.

4- قتل نفس زكيه: نفس زكيه؛ يعني، انسان پاك.

امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدي(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

5- صيحه آسماني: ظاهرا صدايي است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مي شود.

امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اي از آسمان نام قائم را ندا مي كند پس هر

كه در شرق و غرب است آن را مي شنود، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتي وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندي نفر بدون وعده پيشين گرد مي آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223). درباره ويژگي هايياران حضرت نيز طبق برخي از روايات خداشناسي، عبادت و بندگي، شجاعت، فرمانبري، ايثار، زهد و ساده زيستي و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.

راجع به حوادثي كه قبل از ظهور در عراق اتفاق مي افتد نيز رواياتي داريم مانند:

الف) «و شمول اهل العراق خوف لا يكون معه قرار» در آن زمان اهل عراق را ترسي فرا مي يگرد كه آسايش را از مردم آن سلب مي كند (بحار، ج 52، ص 221).

ب ) «و خسف ببغداد» ؛ «و خسف المزوره و هي بغداد» فرو رفتگي در بغداد (همان).

ج ) «ان المصر امنت من الخراب حتي تخرب البصره» در آن زمان مصر در امان مي ماند تا اين كه بصره خراب شود. سپس مصر خراب گردد (جهان در آينده، ص 57).

د ) «منعت العراق درهما و قفيزها» پول و غذا در عراق ناياب مي شود (جهان در آينده، ص 59).

البته حوادث عراق از نشانه هاي عمومي نزديكي ظهور است نه نشانه هاي اختصاصي (مانند قيام سفياني و سيد حسني و...) و نكته قابل توجه ديگر اين است كه چه راجع به حوادث عراق و چه ساير نشانه هاي عمومي ظهور انسان نمي تواند يقين كند اين حادثه همان حادثه وعده داده شده است يا شبيه آن است و واقعه اصلي در

زمان ديگري به وقوع خواهد پيوست.

آيا به نظر شما نيز نشانه هاي ظهور نزديك است يا اين تصوراتي است كه ما داريم ؟
پرسش

آيا به نظر شما نيز نشانه هاي ظهور نزديك است يا اين تصوراتي است كه ما داريم ؟

پاسخ

مراد از نشانه هاي ظهور، وقايع، رويدادها و اموري است كه پيش از ظهور تحقق پيدا مي كنند. يعني تحقق و پيدايش آنها، اعلام نزديكي ظهور است، اما ارتباط و وابستگي حقيقي ندارد كه گفته شود حتماً با پيدايش آنها، ظهور انجام خواهد شد. زيرا هنگام ظهور امام مهدي (عج) را هيچ كس جز خداي متعال آگاه نيست و در احاديث بسياري نقل شده است كه افرادي كه هنگام ظهور را تعيين نمايند، دروغگو هستند. زيرا فلسفه و حكمت غيبت با تعيين وقت ناسازگار است. در پاره اي از روايت ها براي ظهور آن امام (عج) نشانه هايي ذكر شده است، برخي از آنها نشانه هاي دوره آخرالزمان است كه آنها را نشانه هاي غيرحتمي هم مي گويند. چه اين كه در روايت ها نشانه هاي ظهور، به حتمي و غيرحتمي تقسيم شده اند.1

اين كه گاهي گفته مي شود نشانه هاي ظهور محقق شده است، مراد تحقق نشانه هاي دوره آخرالزمان است. مانند گسترش فساد، آشكارا نوشيدن شراب، تأويل دين براساس هوا و هوس، سوگندهاي دروغ به خدا خوردن و...2

در روايت ها پاره اي از نشانه هاي حتمي ظهور امام عصر (عج) چنين بيان شده است:

خروج يماني، سفياني، صيحه آسماني، قتل نفس زكيه، فرو رفتن در بيابان3.

به بيان ديگر در پاره اي نشانه ها، مدت معيني ميان پيدايش آن و ظهور اشاره شده است مانند قيام سفياني، اما پاره ديگر نشانه ها، مدت زمان فاصله ميان پيدايش آنها و ظهور مضبوط نمي باشد.

پي نوشت ها:

1. فضيل بن يسار از امام باقر (ع) روايت مي كند كه فرمود: «نشانه هاي ظهور دو دسته است. دسته اي غيرحتمي و دسته اي حتمي. خروج سفياني از نشانه هاي

حتمي است كه راهي جز آن نيست». (شيخ نعماني، الغيبة، ترجمه جواد غفاري، كتابخانه صدوق، 1363، چاپ اول، باب 18، ص 429).

2. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 256 تا 260.

3. شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة, دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم , چاپ سوم ص650.

آيا بعد از امام خامنه اي رهبرمان امام زمان است و او در اين نزديكي ها ظهور خواهد كرد و چشم ما به جمالش روشن خواهد شد يا نه و اگر امام زمان ظهور نكرد رهبر چه كسي خواهد بود يا حداقل چه كسي برازنده اين كار است كه رهبري شيعيان را بر عهده گيرد.اگر امكان دارد يك
پرسش

آيا بعد از امام خامنه اي رهبرمان امام زمان است و او در اين نزديكي ها ظهور خواهد كرد و چشم ما به جمالش روشن خواهد شد يا نه و اگر امام زمان ظهور نكرد رهبر چه كسي خواهد بود يا حداقل چه كسي برازنده اين كار است كه رهبري شيعيان را بر عهده گيرد.اگر امكان دارد يك دست نوشته از رهبر مان برايم بفرستيد.

پاسخ

نسبت به زمان ظهور امام زمان (عج) هيچكس نمي تواند زمان مشخص و معيني رااعلام كند، زيرا غير از خداوند هيچكس نسبت به آن آگاهي ندارد. آنچه كه در برخي از روايات درباره زمان ظهور امام زمان(ع) آمده است، نشانه ها و علايمي است كه بر اساس آنها برخي از علما و صاحب نظران اظهار نظرهايي نسبت به نزديك بودن و يا نزديك نبودن زمان ظهور كرده اند. اما هيچ يك از آنان به طور قطع چنين اظهار نظرهايي را مطرح نكرده اند. از اين رو، نمي توان گفت كه در اين نزديكي ها آيا امام زمان (عج) ظهور خواهد كرد يا خير.

نسبت به شخصيتي كه شايستگي رهبري شيعيان را پس از آيت الله خامنه اي خواهد داشت، لازم است به دو نكته توجه كرد: نخست ، آنكه رهبري شيعيان بر دو گونه است: رهبري معنوي و مذهبي و رهبري سياسي. تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، مراجع بزرگ شيعه نقش رهبري معنوي و مذهبي شيعيان را بر عهده داشتند و در مواقعي، رهبري سياسي را نيز در اختيار گرفته و در تحولات سياسي اجتماعي نيز نقش مهمي را ايفا مي كردند. اما پس از انقلاب اسلامي، رهبري مراجع بلحاظ معنوي و مذهبي هر

چند كه حفظ شد، اما در وجود امام خميني اين دو بعد رهبري جمع گرديد و امام خميني هم رهبري مذهبي و هم سياسي را در ايران و نسبت به شيعيان جهان بر عهده گرفتند. پس از امام خميني نيز اين مسأله در وجود آيت الله خامنه اي تداوم يافت. از اين رو، در پاسخ به سؤال حاضر، پس از رهبري آيت الله خامنه اي نيز اگر چه مراجع بزرگ شيعه نقش رهبري مذهبي را همچنان بر عهده خواهند داشت امام جانشين وي نيز مي تواند ايفا كننده دو نقش رهبري مذهبي و سياسي باشد.

نكته دوم، در خصوص تعيين فرد واجد شرايط رهبري پس از آيت الله خامنه اي ، بايد گفت كه اين امر در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران منعكس شده است. تعيين فرد واجد شرايط برعهده مجلس خبرگان است. مجلس خبرگان بر اساس وظايف قانوني خود مي تواند فرد واجد شرايط براي رهبري را انتخاب نمايد. شخصي كه از سوي اين مجلس انتخاب شود قهراً رهبري سياسي و مذهبي را بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بدست مي آورد. ضمن آنكه در كنار وي ، مراجع تقليد شيعه همچنان از مرجعيت و رهبري مذهبي برخوردار خواهند بود.

آخرالزمان يعني چه؟ اوضاع جهان و مردم جهان در دوره آخرالزمان چگونه است؟
پرسش

آخرالزمان يعني چه؟ اوضاع جهان و مردم جهان در دوره آخرالزمان چگونه است؟

پاسخ

«آخرالزمان» اصطلاحي است كه در اديان گوناگون به معناي دوران پاياني زندگي انسان در دنيا و عصر پيش از برپايي قيامت مي باشد.1در دين اسلام، اين اصطلاح در دو معنا به كار مي رود. نخست دوران نبوت پيامبر اسلام(ص) تا برپايي قيامت و دوم دوران غيبت و ظهور امام مهدي(عج). علت به كار بردن اين اصطلاح در معناي نخست اين است كه پيامبر اكرم(ص) آخرين فرستاده خدا مي باشد و دين اسلام آخرين دين، پس دوران اين دين به آخرالزمان معروف شده است و علت به كار بردن اصطلاح در معناي دوم، اين است كه امام مهدي(عج) آخرين امامان معصوم(عليهم السلام) مي باشند و دوران امامت ايشان كه شامل دو دوره عمده غيبت (صغري و كبري) و ظهور مي باشد، دوران پاياني امت حضرت محمد(ص) مي باشد.

در قرآن كريم برخي آيه ها دگرگوني هاي آخرالزمان را بيان مي دارد كه بيان گر نوعي فلسفه تاريخ است كه جريان تاريخ منتهي و منجر به شكوفايي و تكامل انسانها و اجتماع بشر مي گردد. مانند: «ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين؛ همانا زمين از آن خداست كه به هر كه از بندگانش بخواهد آن را به ارث مي دهد و سرنوشت خير و حسن عاقبت از آن پرهيزكاران است.2

«ولقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين، انهم لهم المنصورون؛ همانا عهد ما درباره بندگان فرستاده ما پيشي گرفته است كه البته همان ها بر كافران پيروز شوند.»3از اين روي اوضاع جهان و مردم آن در اين دوره رو به بهبودي و تكامل خواهد رفت و آخرالزمان به معني پايان همه چيز نيست. يعني پس از سپري كردن

دوره هاي آشفتگي كه نقطه اوج آنها رخ داده است، اعتدال و تكامل بر جهان حكم فرما مي شود. اين معنا مورد تأييد برخي انديشمندان غربي نيز مي باشد.4 و 5

پي نوشت:

1. آخرالزمان يا فرجام شناسي در دين يهوديان، مسيحيان و زرتشتيان داراي اهميت ويژه است.

2. الاعراف، 128.

3. الصافات، 171 و 172.

4. ر.ك: آخرالزمان يا عصر سيطره كميت، رنه گنون.

5. ر.ك: علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 51، باب علائم آخرالزمان.

در مورد ظهور امام زمان چه استدلال عقلي يا آيات و روايات وجود دارد؟
پرسش

در مورد ظهور امام زمان چه استدلال عقلي يا آيات و روايات وجود دارد؟

پاسخ

اعتقاد به امام مهدي موعود(عج) از آراي مسلم نزد مسلمانان است. همه مسلمين بر آنند كه مهدي(عج) كه همنام پيامبر اكرم(ص) است در آخرالزمان ظهور مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند.

دليل عقلي بر لزوم وجود حضرت مهدي(عج) و ظهور ايشان: از زمان رحلت پيامبر اسلام(ص) كه خاتم الانبياء است تا قيامت، آخرين دين، دين اسلام است. و تا زماني كه دنيا بر پا است، تكليف وجود دارد و مكلفان بايد طبق حجت هايي كه خداي متعال بر آنان قرار داده است، دستورات او را اطاعت كنند؛ از طرفي اين مكلفان بايد احكام خود را از امام و پيشوايي بگيرند كه معصوم(ع) باشد و زمين هيچوقت خالي از اين حجت معصوم نمي باشد. پس آفرينش انسان مكلف بدون وجود انسان كامل معنا ندارد. چه اين كه امام علي(ع) نيز مي فرمايد: «زمين هيچ گاه از حجت خالي نيست. حجت خدا يا ظاهر است و آشكارا و يا خائف است و پنهان؛ تا حجت ها و برهان هاي خدا باطل نگردد.»(1)

از اين رو همواره بايد انسان كامل در زمين وجود داشته باشد و از آن جا كه شرايط جهان به جايي رسيد كه حاكمان و مردمان، حضور امام معصوم در جامعه را برنتافتند، تنها راه وجود انسان كامل در زمين و كشته نشدن وي، غيبت او بود. و با آماده شدن شرايط و انسانهاي منتظر، امام غايب ظهور خواهد نمود تا مردم را به كمال برساند.

استدلال بر ظهور امام زمان از قرآن كريم: در پاره اي از آيه هاي قرآن بشارت هايي درباره آينده تاريخ و سرنوشت زمين

داده شده است كه در تفسير، امامان معصوم(ع) آن زمان را زمان ظهور امام مهدي(عج) مي دانند. در برخي آيه ها وعده تشكيل حكومت جهاني،(2) بسط دين اسلام و غلبه آن بر ديگر اديان(3)، زمام داري صالحان و شايستگان(4) داده شده است. اما در روايت هاي زيادي نيز بشارت به ظهور امام مهدي(عج) داده شده است كه به حدّ تواتر مي رسد. به طور كلي معتبرترين روايت ها از عصر رسول خدا(ص) تا امام حسن عسكري(ع) درباره ظهور امام زمان(عج)، شرايط وعلايم آن و هنگامه تشكيل حكومت جهاني آن امام روايت شده است كه حتي در برخي كتاب هاي نوشته شده در قرن اول و دوم هجري ضبط شده و موجود است. مثلاً كتاب مشيخه حسن بن محبوب(5) يا كتاب سليم بن قيس هلالي(6). اين روايت ها قرن به قرن در كتاب هاي دانشمندان بزرگ نقل شده تا به قرن حاضر رسيده است. مانند قرن 3 هجري: كتاب المهدي تأليف عيسي بن مهران مستعطف؛ قرن 4: ذكر القائم(ع) اثر ابن اخي طاهر(7)؛ قرن 5: كتاب الغيبة شيخ مفيد(8) و...

پي نوشت ها:

1. اصول كافي، ج 1، باب أن الأرض لاتخلو من حجة.

2. «وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدين كلّه للّه؛ با كافران جهاد كنيد تا هيچ فتنه اي در زمين باقي نماند و آيين همه دين خدا گردد.» (سوره انفال، آيه 39)

3. «هوالذي أرسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كلّه؛ اوست خدايي كه فرستاده اش را با دين حق به هدايت آفريدگان فرستاد تا بر همه اديان عالم برتري و غلبه دهد.» (سوره توبه، آيه 33)

4. «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون؛ همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه

البته بندگان نيكوكار من زمين را به ارث مي برند.» (سوره انبياء، آيه 105)

و نيز «وعدالله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض؛ خدا وعده داده به كساني كه از شما نيكوكار شود در زمين خلافت دهد.» (سوره نور، آيه 55)

5. وفات: 224 ه_ . ق.

6. وفات: 70 يا 90 ه_ . ق.

7. وفات: 358 ه_ . ق.

8. وفات: 413 ه_ . ق.

با توجه به آية 38 سورة حجر: "يوم الوقت المعلوم چه روزي است اگر روز قيام امام زمان غ است مگر بعد از ظهور حضرت ديگر گنه كار يافت نمي شود؟ مگر قاتل امام زمان غ را شيطان گول نمي زند؟ آيا بعد از ظهور آن حضرت باز هم يهود و نصارا وجود دارد؟
پرسش

با توجه به آية 38 سورة حجر: "يوم الوقت المعلوم چه روزي است اگر روز قيام امام زمان غ است مگر بعد از ظهور حضرت ديگر گنه كار يافت نمي شود؟ مگر قاتل امام زمان غ را شيطان گول نمي زند؟ آيا بعد از ظهور آن حضرت باز هم يهود و نصارا وجود دارد؟

پاسخ

در اين كه "يوم الوقت المعلوم چه روزي است بين مفسران اختلاف نظر وجود دارد، برخي آن را روز نفخ صور اول مي دانند كه تمام موجودات مي ميرند، و آن زمان آخرين روز تكليف است كه مخالفت و معصيت قابل تصور است ( تفسير نمونه آية الله مكارم و ديگران ج 11، ص 71 و 72، دارالكتب الاسلاميه ) گروهي ديگر با استنادبه رواياتي از امامان آن روز را زمان رجعت پيامبر اكرم بازگشت پيامبر9 به دنيا) مي دانند، كه ابليس به دست ايشان روي سنگي در بيت المقدس كشته مي شود. در روايت ديگري از امام صادق نقل شده است كه مراد روزي است كه قائم غ ظهور كند، و درآن روز، موي پيشاني ابليس را گرفته گردنش را مي زند، روز وقت معلوم آن روز است

علامه طباطبايي ، بعد از بيان اين سه حديث مي فرمايد: "... ممكن است هر سه روايت را طوري معني كنيم كه منافاتي بين آنها نباشد، به اين بيان كه در روايات وارده از طرق امامان اهل بيت غالب آيات مربوط به قيامت گاهي به روز ظهور حضرت مهدي غ گاهي به روز رجعت و گاهي به روز قيامت تفسير شده اين سه روز در

اين كه روز ظهور حقايقند، مشترك هستند، هرچند كه بُروز حقايق در آن ها مختلف و داراي شدت و ضعف مي باشد; بنابراين حكم قيامت هم بر آن دو روز ديگر جاري است "( تفسير الميزان علامه طباطبايي ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ج 12، ص 252 _ 253; بنياد فكري علمي علامه طباطبايي (ره . )

بر اساس اين نظر، ابليس تا نفخ صور اول زنده است و بعد از ظهور امام زمان غ هم زنده خواهد بود، و به شيطنت خود ادامه مي دهد، مگر اين كه انسان ها، به بلوغ عقلي و ايماني رسيده و وساوس او كم تر از هميشه اثر كند و بنابر اين نظر كه پايان مهلت ابليس زمان ظهور امام زمان يا رجعت پيامبر اكرم باشد، و به دست ايشان كشته شود، باز هم براي انسان ها، زمينة انجام گناه وجود دارد، زيرا با مرگ ابليس نفس امّاره و جلوه هاي دنيا، و شهوات نفس و ديگر شياطين غير از ابليس وجود دارند، و انسان كه موجودي آزاد و مختار است حتي در زمان حكومت امام زمان غ هم كه زمينة تشخيص خوب و بد و گمراهي و هدايت به خوبي روشن مي شود، باز هم مي تواند با سوء انتخاب خود، به گناه روي آورد، و اين گونه نيست كه انسان ها در آن زمان به طور جبري ايمان آورند و گناه نكنند، و به موجودي بي اراده و اختيار تبديل گردند.

و اما در جواب قسمت آخر پرسش شما مي گوييم بر اساس آيات قرآن يهود و نصارا تا روز قيامت وجود دارند: "وَ مِن َ الّذين َ قالوا اِنّا نصاري َ اَخَذنا ميثاقهم .. فَأَغرَيْنَا بَيْنَهُم ْ

العداوَة َ وَالْبَغْضَأَ اِلي َ يوم القيامة ..;(مائده 14) و از كساني كه گفتند: ما نصارا هستيم از ايشان پيمان گرفتيم و بخشي از آن چه را به آن اندرز داده شده بودند فراموش كردند، و ما هم تا روز قيامت ميانشان دشمني و كينه افكنديم .."; "وَقَالَت ِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّه ِ مَغْلُولَة ٌ...وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُم ُ الْعَدَ َوَة َ وَالْبَغْضَآءَ إِلَي َ يَوْم ِ الْقِيَ_َمَة ..;(مائده 64) و يهود گفتند: "دست خدا بسته است "... و ما تا روز قيامت ميانشان دشمني و كينه افكنديم " از اين دو آيه به خوبي فهميده مي شود كه يهوديان و مسيحيان تا روز قيامت وجود دارند، حتي در زمان ظهور دولت حضرت مهدي غ و جهان گير شدن آن باز هم يهود و نصارا وجود خواهند داشت اما زير نفوذ و فرمان دولت اسلام با شرايطي به زندگي خود ادامه مي دهند.

وقايع روز ظهور

تاريخ ومحل

چرا روز جمعه اختصاص به امام زمان(ع) دارد؟ و چرا مي گويند: امام زمان در روز جمعه ظهور مي كند؟
پرسش

چرا روز جمعه اختصاص به امام زمان(ع) دارد؟ و چرا مي گويند: امام زمان در روز جمعه ظهور مي كند؟

پاسخ

سيّد بن طاووس در كتاب جمال الأسبوع گفته است: ابن بابويه(ره) به طور مستند از شخصي به نام "سقربن ابي دلف" روايت كرده است: وقتي متوكّل عباسي، حضرت امام علي النقي(ع) را به سامرا طلبيد و او را زنداني كرد رفتم كه حضرت را زيارت كنم. عرض كرد: از رسول خدا(ص) روايت شده است: يابن رسول اللَّه لا تعادوا الأيّام فتعاديكم؛ با روزها دشمني نكنيد كه با شما دشمني خواهند كرد". معناي اين حديث را نفهميديم. لطفاً راهنمايي ام كنيد.

حضرت فرمود: مراد از ايّام ما هستيم. شنبه به اسم حضرت رسول خدا است. يكشنبه اميرالمؤمنان. دوشنبه حسن و حسين(ع). سه شنبه به امام سجّاد و امام باقر و امام صادق(ع). چهارشنبه امام موسي كاظم و حضرت رضا و حضرت امام جوادالائمه و خود من. پنجشنبه به فرزندم امام حسن عسكري(ع) و جمعه متعلق به فرزند فرزندم حضرت مهدي امام زمان(ع) است.(1)

از اين روايت استفاده مي شود چون پيامبر اكرم(ص) از نظر زماني جلوتر از همه معصومان(ع) هستند، شنبه به او تعلق دارد و حضرت امام عصر(ع) عقب تر از همه است، لذا جمعه به او تعلق دارد. چون روز جمعه متعلق به آن بزرگوار است و روز بزرگي مي باشد، ظهور حضرت در آن روز اتّفاق مي افتد.

پي نوشت ها:

1. محدث قمي، مفاتيح الجنان، ص 97، انتشارات نبوي.

چرا امام زمان(ع) در ايران ظهور نميكند و چرا محل ظهور او در مكه است؟
پرسش

چرا امام زمان(ع) در ايران ظهور نميكند و چرا محل ظهور او در مكه است؟

پاسخ

آن چه كه معروف است، آن است كه امام زمان(ع) در مكه ظهور مي كند. شايد برخي از علل زير سبب شده اند كه حضرت در مكه ظهور كند. در ابتدا روايات مورد بررسي قرار مي گيرد كه بايد تعبدا بپذيريم ظهور حضرت در مكه بوده و شايد روايات ناظر به برخي از همين عوامل زير باشد كه در اين جا به روايات و علل ديگر اشاره مي شود:

1 - روايات.

از برخي از رايات استفاده مي شود كه امام زمان(ع) در مكه ظهور مي كند، امام صادق(ع) فرمود: "قائم ما منصور و مؤيد مي شود. در همان موقع است كه خروج مي كند و به كعبه تكيه خواهد كرد و سيصد و سيزده نفر در اطراف آن حضرت اجتماع مي كنند".(1)

همان طور كه در اين روايت اشاره شده است امام زمان(ع) از مكه ظهور مي كند كه بايد تعبدا پذيرفت؛ شايد ظهور حضرت در اين مكان مبتني بر مصالحي باشد كه ما از درك آن عاجز بوده و آن را ندانيم. از سوي ديگر اگر امام زمان(ع) در ايران ظهور مي كرد، اين پرسش نيز مطرح مي شد كه چرا امام زمان در ايران ظهور كرد و بهتر نبود در مكه و يا مكان ديگر ظهور مي كرد؟

2 - محل نزول وحي.

واقعيت آن است كه مكه معظمه مقدس ترين مكان براي ظهور امام زمان(ع) است، زيرا اين مكان مقدس مركز رسالت و محل نزول وحي و بعثت پيامبر اسلام(ص) است. طبيعي است امام زمان(ع) كه وارث پيامبر(ص) بوده و پاسداري از دين را به عهده داشته، بايد در همان مكان تشكيل حكومت داده و

به اجراي احكام الهي بپردازد.

3 - مناسب ترين مكان براي تشكيل حكومت جهاني.

از روايات استفاده مي شود كه امام زمان(ع) حكومت جهاني تشكيل مي دهد كه همه جهان را فرا مي گرد. براي تشكيل حكومت جهاني نياز به مقدس ترين مكان است كه به عنوان ام القراي جهان مركز حكوومت باشد. مكه به دليل اين كه كعبه در آن وجود داردو همه مردم، به ويژه مسلمانان حرمت و قداست خاصي براي آن قايل هستند، بهترين مكان براي ظهور امام زمان(ع) و اداره حكومت جهاني او است.

4 - محل اجتماع مسلمانان.

مكه علاوه بر آن كه مقدس ترين مكان است، مهم ترين مكان براي اطلاع رساني جهانيان و محل اجتماع مسلمانان نيز است. مكه به جهت آن كه كعبه در آن وجود دارد، در طول تاريخ، مسلمانان براي انجام مناسك حج در آن جا حضور پيدا كرده و به جاي جاي آن آشنايي دارند. از سوي ديگر مكه مهم ترين مركز، جهت اطلاع رساني براي همگان است. شايد بر اساس باشد كه امام حسين(ع) كه را به عنوان پايگاه اطلاع رساني و آگاهي مسلمانان انتخاب نمود. شايد بر اساس عوامل فوق الذكر بود كه مكه به عنوان محل ظهور حضرت گزينش شده و در روايات نيز به ان تصريح شده است.

بي ترديد ايران به رغم آن كه برخي از ويژگي ها را داشته است، ولي قداست و مزاياي مكه راندارد، كه به عنوان محل ظهور امام زمان(ع) انتخاب شد.

پي نوشت ها:

1 - صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 578؛ ميزان الحكمه، ج 278.

امام زمان(ع) كي ظهور خواهد كرد؟ امام زمان كيست و كجا است؟
پرسش

امام زمان(ع) كي ظهور خواهد كرد؟ امام زمان كيست و كجا است؟

پاسخ

تاريخ ظهور امام زمان(ع) تعيين نشده است. در برخي از روايات تعيين وقت ظهور حضرت(ع) از اسرار الهي بيان شده است.(1) از سوي ديگر كساني كه براي ظهور امام، وقت ظهور را معين كرده اند، از دروغ گويان به حساب آمده اند، شيخ طوسي در كتاب غيبت از فضل بن يسار روايت نموده است: از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا ظهور امام زمان(ع) وقت معيني دارد؟ فرمود: "آنها كه وقت را تعيين كنند، دروغ گفتند، دروغ گفتند، دروغ گفتند".(2)

البته براي ظهور امام زمان(ع) نشانه هايي مانند خروج دجال،(3) خروج سفياني،(4) خروج يماني،(5) قتل نفس زكيه،(6) صيحه آسماني،(7) در آمدن پرچم هاي سياه،(8) و فراگير شدن جهان از ظلم و جور،(9) بيان شده است كه اين نشانه ها وقت ظهور حضرت را تعيين نمي كنند، زيرا نشانه ظهور حضرت هستند. حال اين علايم كي محقق مي شوند و شرايط ديگر كي فراهم مي شوند، معين نيست.

شيعيان عقيده دارند امام زمان(ع) دوازدهمين امامي است كه از سوي خدا به امامت و رهبري جهانيان منصوب شده است. آن حضرت در نيمه شعبان سال 255 ه ق در شهر "سامرا" ديده به جهان گشود.(10) البته برخي تاريخ تولد او را سال 256 ه. بيان كرده اند. (11) او هم نام پيامبر اسلام (م ح م د) و هم كنيه آن حضرت (ابوالقاسم) (12) است. براي حضرت(ع) دو غيبت صغري و كبري بيان شده است.

امام علي(ع) فرمود: "غايب ما، دو غيبت خواهد داشت كه يكي طولاني تر از ديگر خواهد بود".(13)

همه معصومان(ع) از امام زمان(ع) به عنوان قائم ياد كرده اند و از غيب و ظهور حضرت خبر داده اند.

امام باقر(ع) فرمود: "چون قائم ما قيام كند، دست خود را بر سر مردم نهد. آن گاه درك و خرد مردم به كمال رسد".(14)

پيامبر اسلام(ص) در خصوص ويژگي هاي امام زمان(ع) فرمود: "نهمي آن ها قائم اهل بيت من و مهدي امت من است كه در شمائل و اقوال و افعالش از همه كس به تو شبيه تر است كه بعد از غيبت طولاني ظهور مي كند و او دين خدا را بر همه اديان ديگر غالب گرداند و (او) زمين را پر از عدل و داد كند، چنان كه پر از جور و ستم شده باشد".(15)

اعتقاد به مصلح كل اختصاص به شيعيان ندارد، بلكه يكي از باورهاي عمومي است. البته در مصداق مصلح جهان اختلاف نظر وجود دارد. در منابع اهل سنت از مهدي موعود ياد شده است. احمل حنبل از پيامبر اسلام(ص) گزارش مي دهد كه حضرت فرمود: "اگر از عمر جهان جز يك روز باقي نماند، خداوند حتما در آن روز شخصي از ما را بر مي انگيزد و او جهان را پر از عدل و داد مي كند، چنان كه پر از ظلم شده باشد".(16)

حافظ ابوعبداللَّه گنجي شافعي مي گويد: "احاديث پيامبر اكرم (ص)درباره مهدي، به دليل راويان بسياري كه دارد، به حد تواتر رسيده است."(17)

از مسائلي كه درباره امام زمان(ع) مورد گفت و گو است، مكان و محل سكونت حضرت است؛ آيا حضرت در مكان خاصي سكونت دارد؟ اگر در مكان ويژه اي است، آن مكان كجاست؟

رواياتي كه درباره امام زمان(ع) وجود دارند چند دسته اند:

1 - برخي محل خاصي را تعيين نكرده و جايگاه حضرت را در بيابان ها و كوه ها معرفي مي كند. از آن جمله حضرت مهدي(ع) به پسر

مهزيار فرمود: "فرزند مهزيار! پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت و فرمان داد كه براي سكونت كوه هاي سخت و سرزمين هاي خشك و دور دست را برگزينم".(18)

از اين روايت استفاده مي شود كه حضرت از دسترس مردم دور است و كسي از محل سكونت وي آگاه نيست.

2 - برخي روايات منطقه خاصي را به عنوان محل سكونت حضرت ياد نموده اند، مثلاً در مدينه و پيرامون آن اشاره شده است. ابوبصير مي گويد از امام باقر(ع) شنيدم: "صاحب زمان(ع) را عزلت و غيبتي است كه در آن غيبت نيرومند است به سي نفر كه با حضرت هستند و وحشت و تنهايي را از وي دور مي كنند (و به قوّت وي مي افزايند) و خوب جايگاهي است (مدينه) طيبه".(19)

از اين روايت استفاده مي شود حضرت در مدينه منز دارد و افرادي همواره باايشان به صورت ناشناس هستند.

برخي روايات امكان امام زمان(ع) را كوه "رضوان" كه در اطراف مدينه است. بيان كرده اند. عبدالاعلي آل سام مي گويد: با امام صادق(ع) از مدينه خارج شديم. به روحاء (اطراف مدينه) كه رسيديم، حضرت نگاهش را به كوهي دوخت و فرمود: "اين كوه رضوان نام دارد. خوب پناهگاهي است براي خائف (امام غائب) در غيبت صغرا و غيبت كبري.(20)

از روايات ديگر استفاده مي شود امام زمان(ع) در مكاني به نام "ذي طوي"كه در اطراف مكه است. زندگي مي كند و از همان جا همراه ياران خود قيام مي كند، امام باقر(ع) فرمود: "امام زمان را غيبتي است در بعضي از درّه ها" و اشاره كرد به منطقه ذي طوي.(21)

3 - برخي روايات جايگاه خاصي را براي امام زمان(ع) نام نمي برد، ولي از حضرت به عنوان فردي ياد مي كند كه با

مردم و ميان آنان حضر و نشر دارد و به گونه اي ناشناس زندگي مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر شباهتي به حضرت يوسف (ع) دارد جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود كاري را انجام دهد كه با يوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع) آن مظلوم حق از دست داده، در ميان مردم رفت و آمد مي كند. در بازار قدم مي نهدو گاهي بر فرش منزلهاي دوستان مي نشيند ليكن او رانمي شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد خود را معرفي كند، آن گونه كه به يوسف(ع) اجازه داد(22)

از اين روايت استفاده مي شود امام زمان(ع) مكان معين نداشته، ميان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگي طبيعي و معمولي دارد. در مراسم مهبي و مناسك حج شركت مي جويد، ولي شناخته شده نيست و اين امري است كه سابقه دارد، عنايت امام(ع) به مردم و هدايت و رهبري مردم نشان از آن دارد كه حضرت در همه جا حضور دارد.

از جمع بين روايات مي توان استفاده كرد امام زمان(ع) همه جا حضور دارد و اين منافات ندارد با آن دسته از روايات كه مكان معين مانند مدينه و مكه بيان كرده اند، زيرا آن دسته روايات ناظر بر آن است كه در برخي از زمان ها و مكان هاي خاصي آن حضرت حضور پيدا مي كند. آن دسته از رايات كه مكان مشخصي را براي امام بيان نكرده، ناظر بر آن است كه حضرت در همه جا حضور دارد. بي ترديد يكي از مصاديق حضور امام در همه جا، مكان هاي خاص مي باشد.

پي نوشت ها:

1 - مهدي موعود، ص 862 - 863.

2 - همان.

3 - ارشاد مفيد،

ج 2، ص 371.

4 - بحار الانوار، ج 52، ص 215.

5 - نعماني، كتاب الغيبه، ص 252.

6 - صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 459.

7 - وافي، ج 2، ص 443.

8 - ينابيع المودة، ص 431؛ بحار الانوار، ج 52، ص 217؛ شيخ طوسي كتاب الغيبة، ص 452.

9 - كنز العمال، ج 14، ص 272.

10 - ارشاد مفيد، ص 346 ؛ روضة الواعظين، ص 292.

11 - صدوق، كمال الدين، ص 432.

12 - كشف الغمة، ج 3، ص 427.

13 - ينابيع المودة، ج 3، ص 427.

14 - بحار الانوار، ج 52، ص 328.

15 - مهدي موعود، ص 1125.

16 - مسند احمد، ج 1، ص 99، به نقل از مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 698.

17 - سيره پيشوايان، ص 699.

18 - بحار الانوار، ج 52، ص 153؛ اصول كافي، ج 1، ص 340.

19 - شيخ طوسي، كتاب الغيبة و ص 162.

20 - نعماني، كتاب الغيبة، ص 682.

21 - همان، ص 164.

22 - همان.

ظهور امام زمان(ع) در مكّه صورت مي گيرد، براي افرادي كه در كشورهاي دور هستند چگونه اطلاع حاصل مي شود آيا رسانه ها در اين زمينه نقشي دارند؟
پرسش

ظهور امام زمان(ع) در مكّه صورت مي گيرد، براي افرادي كه در كشورهاي دور هستند چگونه اطلاع حاصل مي شود آيا رسانه ها در اين زمينه نقشي دارند؟

پاسخ

آن چه در برخي از روايات دربارة ظهور آن حضرت آمده اين است كه آن حضرت به تنهايي وارد مسجد الحرام مي شود، هنگامي كه چشم ها به خواب رفت جبرييل وميكاييل و ملائكه صف به صف بر آن حضرت بشارت امر به ظهور حضرت را ابلاغ مي كنند آن حضرت دستي بر صورت خويش مي كشد و مي گويد: "الحمد لله الّذي صدقنا وعده و أورثنا الارض نتبؤءُ من الجنّه حيث نشاء فنعم أجرالعاملين".12 سپس بين ركن و مقام مي ايستد و فرياد مي زند: اي كساني كه از خواصّ و ياران خاص من هستيد و اي كساني كه خدا شما را براي ياري رساندن به من ذخيره و آماده كرده است بشتابيد. صداي آن حضرت به تمامي نقاطي كه ياران آن حضرت در شرق و غرب عالم هست مي رسد و در گوش آنان طنين افكن مي شود و با سرعت تمام و معزه آسا نزد حضرت جمع مي شوند تا تمامي آنان پيش روي حضرت بين ركن و مقام جمع مي شوند.

البته اين فراخواني محرمانه است و اين فرياد فقط به گوش اصحاب خاص حضرت مي رسد. وقتي كه همگي جمع شدند و آفتاب مكه بر آمد: فريادي بر مي كشد كه تمامي اهل آسمان ها و زمين مي فهمند: اي گروه مردم! اين مهدي آل محمد است با او بيعت كنيد تا هدايت شويد و با او مخالفت نكنيد تا گمراه شويد.13

همان طور

كه بيان شد كيفيت و چگونگي رسيدن صداي آن حضرت به گوش اصحاب خاص و يا به گوش همة مردم مشخص نيست احتمال دارد امكانات و تجهيزات رسانه اي و صوتي در آن زمان بسيار پيشرفته تر باشد و با اين وسيله به همه جا خبر برسد و ممكن است معجزه آسا و خارق العاده باشد.

كتاب هاي فراواني در مورد حضرت مهدي(ع) نوشته شده است. براي نمونه چند اثر معرفي مي شود:

1- مهدي موعود(ع) ترجمة جلدهاي 51، 52 و 53 بحارالانوار، تأليف استاد علي دواني؛

2- خورشيد مغرب، اثر استاد محمد رضا حكيمي؛

3- دادگستر جهان، اثر آيت الله ابراهيم اميني؛

4- منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، اثر آيت الله صافي گلپايگاني.

12 زمر (39) آية 74.

13 بحارالانوار، ج 53، ص 8 به بعد. اين روايت از امام صادق(ع) است كه به طور مفصّل بحث آن آورده شده است.

در خصوص چگونگي و مكان ظهور امام زمان(ع) توضيح بفرماييد. اگر حضرت مهدي ظهور كند، همة مردم مي ميرند و قيامت فرا مي رسد؟ آيا پيامبران از ظهور حضرت مهدي(ع) آگاه خواهند شد؟
پرسش

در خصوص چگونگي و مكان ظهور امام زمان(ع) توضيح بفرماييد. اگر حضرت مهدي ظهور كند، همة مردم مي ميرند و قيامت فرا مي رسد؟ آيا پيامبران از ظهور حضرت مهدي(ع) آگاه خواهند شد؟

پاسخ

براي جواب بيان مطالب زير ضرورت دارد:

يكم: از روايات و متون تاريخي استفاده مي شود امام زمان در حالي ظهور مي كند كه گوينده اي از آسمان صدا مي زند: "اي مردم! زمان حكومت جباران به پايان رسيد، بهترين امت محمد(ص) قيام كرده است. به وي ملحق شويد".[1] آن گاه نجبايي از مصر، شام و دسته هايي از عراق... در ركن و مقام با حضرت بيعت مي كنند.[2] پيامبر اسلام(ص) فرمود: "يا علي هنگامي قائم ظهور مي كند كه 313 نفر به تعداد مردان جنگ بدر به گِرْد وي اجتماع كنند".[3] از امام صادق(ع) سؤال شد كه: امام زمان(ع) چگونه ظهور مي كند؟ فرمود: با ميراث رسول خدا. سپس سؤال شد: ميراث رسول چيست؟ فرمود: شمشير، زره، عمامه، عبا، عصا، پرچم، زين و برگ اسب پيامبر؛[4] يعني حضرت با بهره گيري از وسايل و ابزار مذكور ظهور مي كند.

دوم: از بعضي روايات استفاده مي شود كه امام زمان(ع) از مكه ظهور مي كند.[5]

امام باقر(ع) فرمود: "قائم با سيصد و سيزده مرد از ياران خود در ذي طوي (كوهي مجاور شهر مكه) منتظر قيام است تا آن موقع كه به حجرالاسود تكيه زند و پرچم آويخته را به اهتزاز در آورد".[6] در برخي روايات ديگر آمده است كه امام زمان(ع) در هنگام ظهور به كعبه تكيه زده و سيصدو سيزده نفر گرد او اجتماع مي كنند و حضرت اين آيه را مي خواند: "بقية الله خير

لكم إن كنتم مؤمنين". آن گاه ده هزار نفر حضرت را همراهي نموده، به سوي مدينه حركت مي كنند.[7]

سوم: در خصوص اين كه بعد از ظهور امام زمان(ع) قيامت به وجود مي آيد يا نه نمي توان قضاوت نمود؛ زيرا مدت حكومت امام زمان(ع) مشخص نيست. البته لازمة حكومت جهاني امام زمان(ع) طولاني بودن آن است كه در ساية آن عدالت بر قرار شده و دين اسلام حاكميت پيدا كند. برخي از روايات دلالت دارند كه حكومت امام زمان(ع) تا قيامت ادامه پيدا مي كند كه اين دسته روايات ناظر بر طولاني بودن حكومت حضرت است. پيامبر(ص) فرمود: "در شب معراج خداي عليم به من فرمود: من سلطنت مهدي را ادامه مي دهم و روزگار او را بين دوستانم تا روز قيامت طولاني خواهم كرد".[8]

در برخي از روايات ديگر مدت حكومت امام زمان(ع) 7 يا 9 سال ذكر شده است.[9]

شايد مقصود از7 و 9 سال، 7 يا 9 قرن باشد.

چهارم: در خصوص آگاهي پيامبران از ظهور امام زمان(ع) بايد گفت: از برخي روايات و متون ديني استفاده مي شود كه برخي از پيامبران با امام زمان(ع) بيعت مي كنند، چنانكه حضرت عيسي(ع) با امام زمان(ع) بيعت نموده و پشت سر امام نماز مي خواند.[10] نماز خواندن پشت سر امام و بيعت نمودن با امام، فرع بر اگاهي آنان از ظهور امام زمان(ع) است. از سوي ديگر در تفكر شيعي رجعت پذيرفته شده است.[11] رجعت بدان معنا است كه برخي انسان ها بعد از ظهور امام زمان(ع) زنده مي شوند. امام باقر(ع) فرمود: "پيغمبر(ص) و علي(ع) به دنيا رجعت مي كنند".[12]

امام صادق(ع) فرمود: "نخستين كسي كه قبرش

شكافته شده و به دنيا بر مي گردد، حسين بن علي(ع) است".[13] در برخي از اديان الهي به مصلح جهان اشاره شده كه زمينة آگاهي از ظهور امام زمان(ع) را براي ديگران فراهم نموده است. البته در اين كه مصلح جهان كيست، اختلاف نظر وجود دارد؛ ولي در عين حال سخن از ظهور مصلح به ميان آمده است. در اسلام بزرگان دين به ظهور و مشخصات امام زمان(ع) و ويژگي هاي حكومت او اشاره نموده اند. عبدالله بن مسعود از پيامبر(ص) گزارش مي كند كه حضرت فرمود: "دنيا تمام نخواهد شد تا اين كه مردي از اهل بيت من كه مهدي ناميده مي شود بر مردم حكومت كند".[14]

[1] مهدي موعود، ص 1095.

[2] همان.

[3] همان.

[4] مهدي موعود، 1091 - 1092.

[5] لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 577 579.

[6] مهدي موعود، ص 1098.

[7] لطف الله صافي، پيشين، ص 580 - 581.

[8] ينابيع الموه، ص 486.

[9] احمد حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 28.

[10] مهدي موعود، ص 1067.

[11] تفسير نمونه ج 15، ص 555.

[12] مهدي موعود، ص 1187.

[13] همان، ص 1186.

[14] بحارالانوار، ج 51، ص 75.

امام زمان(ع) در وقت ظهور به كدام ركن از اركان كعبه تكيه خواهد زد؟
پرسش

امام زمان(ع) در وقت ظهور به كدام ركن از اركان كعبه تكيه خواهد زد؟

پاسخ

در روايات اهل بيت(ع) آمده است كه ظهور حضرت مهدي(عج) از بهترين مكان، يعني مكه و مسجد الحرام، بين ركن و مقام آغاز مي شود.(1)

ابي حمزه ثمالي از امام سجاد(ع) پرسيد: چه مكان و بقعه اي افضل است، حضرت فرمود: بين ركن و مقام؛(2) يعني بين حجرالاسود و مقام ابراهيم.

امام باقر(ع) فرمود: "گويا مي بينم كه بين ركن (حجرالاسود) و مقام ابراهيم حضرت مهدي(عج) قرار گرفته و بعد از به جا آوردن نماز مردم را به حق فرا مي خواند و دعوتش را اعلان مي دارد".(3)

علي بن مهزيار اهوازي از امام جواد(ع) نقل مي كند كه حضرت مهدي(عج) در حالي كه بين ركن و مقام، يعني بين حجر الاسود و مقام ابراهيم قرار گرفته و جبرئيل نزد حضرت قرار دارد، مردم را به بيعت فرا مي خواند و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود.(4)

با توجه به روايات فوق، مقصود از ركن، ركن حجر الاسود مي باشد.

پي نوشت ها:

1.شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 453 و 454.

2.شيخ حرعاملي، وسائل الشيعه، ج 1، ص 122.

3.مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 222 و 135.

4.همان، ج 52، ص 290.

آيا در زمان ما امام زمان (عج) ظهور خواهد كرد و سعادت ديدار حضرت را خواهيم داشت؟
پرسش

آيا در زمان ما امام زمان (عج) ظهور خواهد كرد و سعادت ديدار حضرت را خواهيم داشت؟

پاسخ

اين سؤال به نوعي تكرار پرسش اول است و پاسخ ما جوابي است كه به صورت پيوست ارسال شده است. آن را خوب مطالعه نماييد، اگر باز سؤالي باقي ماند، مي توانيد براي ما بنويسيد و پاسخ را دريافت كنيد.

آيا امام زمان (عج ) از هند ظهور خواهد كرد ؟
پرسش

آيا امام زمان (عج ) از هند ظهور خواهد كرد ؟

پاسخ

از آن_ج_ا ك_ه تاريخ و زمان ظهور حضرت حجت (عج ) از مسايلى است كه در آينده رخ خواهد داد, طبيعتا تعيين هر يك از اين مسايل , پيشگويى و اخبار از آينده محسوب مى گردد و شايد يگانه راه م_عرفت آن نيز مراجعه به اخبار واحاديث اهل بيت (ع ) عصمت و طهارت باشد. احاديث و اخبار, نه تنها تاريخ ظهور آن حضرت راتعيين نكرده , بلكه وقاتون (يعنى تعيين كنندگان وقت آن را ) هم ت_خ_ط_ئه و تكذيب كرده و اصولا تعيين زمان ظهور را امر مكروهى شمرده است .(1)اما در زمينه مكان ظهور احاديث بسيار زيادى به ما رسيده كه مضمون همه آنها,ظهور حضرت از مكه مكرمه و ب_ه ط_ور خ_اص ب_ي_ن رك_ن و مقام است . در اين جا تنها به ذكر نمونه هايى از اين احاديث بسنده م_ى ك_ن_ي_م :1 _ ام_ام ب_اق_ر(ع ) ف_رم_ود: چون حضرت قائم (عج ) در مكه قيام كند و آهنگ كوفه ك_ند,منادى فرياد كشد كه كسى خوردنى و آشاميدنى همراه خود بر ندارد و سنگ حضرت موسى كه يك بار شتر وزن دارد, با آن حضرت است , در هر منزلى كه فرود آيند, چشمه آبى از آن بجوشد كه گرسنه را سير و تشنه را سيراب كند . (2)2 _ از حذيفه نقل شده كه پيامبر(ص ) فرمود: اگر از دن_ي_ا ج_ز يك روز باقى نماند,در آن روز خداوند مردى از اولاد مرا بر مى انگيزد كه هم اسم و هم خ_ل_ق م_ن ب_وده وم_ردم بين ركن و مقام با او بيعت

مى كنند . (3)3 _ همچنين حذيفه در ضمن حديثى طولانى از پيامبر اكرم (ص ) نقل كرده كه فرمود: بعداز خروج سفيانى و اعمال فجورى كه مرتكب مى شود, منادى از آسمان ندا مى دهد كه خداوند زمان جباران و ستمكاران را به سر آورده و ص_احب امر شما در اين هنگام بهترين امت محمد(ص ), يعنى حضرت مهدى (عج ) است , پس در م_كه به او ملحق شويد . (4)4 _ امام باقر(ع ) فرمود: گويى قائم (عج ) را در روز عاشورايى كه روز ش_ن_ب_ه اس_ت ,م_ى ب_ي_ن_م در ح_ال_ى كه بين ركن و مقام ايستاده است و جبرئيل در كنار او ندا م_ى ده_د:ب_يعت از آن خداست , پس زمين را پر از عدل و داد مى كند.(5)5 _ از امام سجاد(ع ) در ض_م_ن ح_دي_ث_ى طولانى نقل شده است : ((... لم يخرج الى مكه و الناس يجتمعون بها..., حضرت ح_ج_ت (عج ) به سوى مكه رفته و مردم هم با او همراه مى شوند.(6)6 _ از امام محمد باقر(ع ) نقل شده كه فرمود: با امام زمان (عج ) در مكه بر كتاب خدا و سنت رسول خدا(ص ) بيعت مى شود.(7)

آيا اين ادعا كه امام زمان (عج) در سرداب كه محل غيبت ايشان است باقي است و از آنجا ظهور خواهد كرد صحيح است؟
پرسش

آيا اين ادعا كه امام زمان (عج) در سرداب كه محل غيبت ايشان است باقي است و از آنجا ظهور خواهد كرد صحيح است؟

پاسخ

يكي از افترائات مغرضين و دشمنان شيعه و اعداي اهل بيت اين است كه مي گويند: شيعه معتقد است امام در سرداب غيبت كرده و در سرداب باقي است و از سرداب ظاهر خواهد شد و هر شب بعد از نماز مغرب بر در سرداب مي ايستند تا ستارگان نيك آشكار گردند سپس متفرق مي شوند تا شب بعد.

ما در تكذيب و ردّ اين افترا محتاج به هيچ گونه توضيح نيستيم چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان اسʠ_ همه مي دانند كه اينگونه افترائات از امثال ابن خلدون و ابن حجر، جعل و بر اساس انگيزه دشمني با شيعه و انحراف از اهل بيت، و تمايل به بني اميه و دشمنان خاندان رسالت است. اين نويسندگان و كساني كه بعد از آنها آمدند تا زمان ما به جاي اينكه عقايد و آراي شيعه را از خود و از كتابهايشان به دست آورند به جعل و افترا پرداخته يا جعليّات و افترائات پيشينيان خود را دست به دست گردانده و آنها را ملاك و ميزان تحقيق درباره عقايد شيعه و معرفت آراي آنها قرار مي دهند و خود و ديگران را گمراه مي سازند.

خيلي عجيب و بسيار شگفت انگيز است كه به يك امّتي كه هزاران نويسنده عالي قدر آنها آراء و عقايدشان را صريحاً در تأليفات خود نگاشته اند، نسبتي داده شود كه در هيچ عصري احدي از آنها، احتمال آن را هم نداده است.

در مورد امامت و اصول اعتقادي ديگر در كتابهاي كلام و اعتقادات،

عقايد شيعه محفوظ و مضبوط است و در موضوع غيبت در كتابهائي كه از عصر ائمه(ع) و بعد از آن تأليف شده همه خصوصيات آن مذكور شده و در هيچ كتاب و نوشته اي از اين افتراء اثر و نشانه اي نيست.

احدي نگفته امام در سرداب سامراء مخفي است بلكه كتب و روايات شيعه و آن همه معجزات و كرامات كه از آن حضرت در غيبت صغري و كبري نقل شده و حكايات آنانكه به شرف درك حضورش در طول اين دو غيبت مشرف شده اند همه اين نسبت را تكذيب مي نمايند.

بلي در سامرا مشرفه سردابي است كه شيعه در آنجا به دعا و نماز و عبادت خدا و زيارت حضرت ولي عصر(عج) رفتار مي كنند نه براي اينكه امام در آنجا مخفي و پنهان است، يا كسي امام را مقيم در آنجا بداند، بلكه براي آنكه آن موضع معروف به سرداب و نواحي آن و حرم عسكريين منازل و مساكن شريفه و خانه ها و محل ولادت آن حضرت و بروز بعضي معجزات بوده است و تجديد خاطرات آن اعصار و ياد آن ازمنه كه امام عصر و پدرش و جدش در آن بيوت شريف كه از آن جمله همين دار معروف به سرداب است، خدا را پرستش مي كردند و محل آمد و شد شيعه و محبّان اهل بيت بوده، در همان مقامات و مواقف شريفه به مدلول:

«في بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْاَصالِ» نور/36

[خانه هايي را خدا اجازه داده كه آنجا رفعت يابد و در آنجا ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه ذات پاك او

كنند.]

مناسب است.

چنانچه منازل و مقامات ديگر نيز هست كه مورد احترام شيعه است براي آنكه معلوم شده آن حضرت آن اماكن را مشرف به قدوم خود فرموده است(مانند مسجد جمكران قم).

مصلحي كه جهان در انتظار اوست چه موقعي ظهور مي كند؟ و پس از آن چه خواهد كرد؟
پرسش

مصلحي كه جهان در انتظار اوست چه موقعي ظهور مي كند؟ و پس از آن چه خواهد كرد؟

پاسخ

طبق مدارك قطعي و احاديث متواتر، هنگامي كه دنيا گرفتار سخت ترين اضطرابات شود و آتش ظلم و بيدادگري در همه جا شعله ور گردد، امنيت و برادري از ميان نوع بشر رخت بر بندد و زمامداران كشورها از ادارة امور و مبارزه با فساد عاجز شوند، جنگ و خونريزي و اختلاف، نسل بشر را تهديد به انقراض كند. اختراعات مهيب و سلاح هاي مرگبار، به حد اعلا ترقي نمايد و صفات عالي انسان از جوامع بشر رخت بر بسته و مفاسد اخلاقي و اجتماعي جاي آن را بگيرد، ملل ضعيف و افراد ستمديده، از توسل به مجامع و مجالسي كه به نام حفظ حقوق ضعفاء و رعايت ملل كوچك تشكيل داده مي شود نتيجه نگيرند و خلاصه انواع جنايات و فحشاء و منكرات رايج گردد، در اين موقع يك مصلح بزرگ الهي كه بشارت ظهور او با تمام مشخصات و خصوصيات داده شده قيام مي كند و دست به يك اصلاح عمومي در تمام عالم مي زند و به تمام اين بدبختيها خاتمه مي دهد.

اين مصلح عالي مقام، جهان را در لواي يك حكومت حق و عدالت در خواهد آورد و نور اسلام را در همه شهرهاي بزرگ و كوچك و قراء و قصبات روشن گرداند. در همه جا احكام آسماني قرآن اجرا شود، مقررات و قوانين الهي(كه از اغراض و منافع شخصي منزه است) بر همه حكومت كند و همه سازمانها در راه رفاه و آسايش خلق و عمران و آبادي بكوشند و تكامل علمي و اخلاقي بشر با بهترين برنامه شروع

شود و بالأخره از فرط بهبود و ترقي سطح زندگي، فقيري در تمام دنيا باقي نماند.

حضرت صاحب الزمان ( عج ) در كجا قيام خود را شروع مي كنند؟ آيا اين موضوع كه فعلا حضرت در جزيره خضرا زندگي مي كنند صحيح است ؟
پرسش

حضرت صاحب الزمان ( عج ) در كجا قيام خود را شروع مي كنند؟ آيا اين موضوع كه فعلا حضرت در جزيره خضرا زندگي مي كنند صحيح است ؟

پاسخ

از جمع بندي روايات چنين به دست مي آيد كه قيام آن حضرت چند مرحله دارد و مرحله مهم و عمومي آن از مسجد الحرام است . مسئله جزيره خضراء به نظر محققين افسانه اي بيش نيست . در اين زمينه رجوع كنيد به : كتاب ( ( جزيره خضرا افسانه يا واقعيت ) ) كه در آن نظر 5 نفر از علماء و دانشمندان جمع آوري گرديده است . ;

چرا ظهور حضرت مهدي ( عج ) در آخرالزمان رخ مي دهد؟
پرسش

چرا ظهور حضرت مهدي ( عج ) در آخرالزمان رخ مي دهد؟

پاسخ

الف ) اينكه ظهور و غلبه جهاني امام عصر ( عج ) در آخر الزمان رخ مي دهد به خاطر شرايط متعددي است كه اين حادثه عظيم به آن وابسته است و آن شرايط مانند ميوه اي كه در زمان خاصي مي رسد، به تدريج در بستر زماني وتاريخي خاص خود رخ مي نمايد .ب ) اينكه آورده ايد : ( ( تقصير ما چيست امامان قبلي را كشتند ...) ) بايد پرسيد چه كسي تقصير كشته شدن امامان را بردوش شما نهاده است ؟ ليكن ما و شما و ديگران هر يك در هر شرايطتاريخي و عصري كه باشيم وظايفي داريم و در برابر نعمتهاي خدا مسوول ودر برابر تحمل دشواري ها در راه خدا پاداش مي بريم . بنابراين بايد شرايطتاريخي و رسالت خود را بشناسيم و به درستي به آنها جامه عمل بپوشيم ،در اين صورت پاداش اخروي و عنايات دنيايي و الطاف امام عصر ( عج ) دستگير ما خواهد بود .ج ) در زمان ظهور امام عصر ( عج ) نيز چنان نيست كه همه چيز به طور اتوماتيك و معجزه وار درست شود .اساساً نبايد به مساله ظهور نگاهي عافيت طلبانه و مسيوليت گريزانه داشت . بلكه براي ظهور آن حضرت و توفيق ايشان در عصر ظهور نيز بايد تلاش ، فداكاري و جانفشاني كرده و قطعاً اگر ما و شما و ديگران آمادگي هاي لازم را در خود كسب نموده بوديم تا كنون در غم فراق آن حضرت نمي سوختيم ، اكنون هم اگر بخواهيم خود

را كنار بكشيم تا او بيايد و كارهاي جهان را سروسامان دهد آش همان آش و كاسه همان كاسه خواهد بود .د ) بسيار سطحي نگري و پوچ انديشي است كه خيال شود خدا خواسته است ايمه را بكشند تا ديگران به خوبي آنان پي ببرند!! اساساً اين جهان ميدان مسابقه در عمل است . يكي تا سر حدشهادت در مسير نيكيها ره مي سپرد و به اعلي عليين مي رسد و ديگري درپي هواهاي نفساني و تمنيات پوچ گذران به كثيف ترين اعمال دست مي يازد، و هر يك از دو گروه آن مي دورد كه خود كاشته است . ;

امام زمان ( عج ) از كجا ظهور خواهند كرد و در كجا كلمه الله اكبر را ادا خواهند نمود كه تمام جهانيان بشنوند؟
پرسش

امام زمان ( عج ) از كجا ظهور خواهند كرد و در كجا كلمه الله اكبر را ادا خواهند نمود كه تمام جهانيان بشنوند؟

پاسخ

بر اساس روايات حضرت مهدي ( ( عج ) ) در مكه معظمه در كنار كعبه و حجر الاسود ظهور خواهد كرد و صداي تكبير ( الله اكبر ) آن حضرت از آن جا به گوش همه جهانيان خواهد رسيد .و اما نحوه رسيدن ممكن است توسط دستگاههاي انتقال دهنده صدا؛ همچون راديو و يا طرق ديگر صورت گيرد .چگونگي رسيدن صداي الله اكبر در روايات مشخص نشده است . ;

آيا ظهور امام زمان(عج) قبل از قيامت است؟ در مورد نحوه ظهور و جامعه و مردم آن زمان مختصراً توضيح دهيد.
پرسش

آيا ظهور امام زمان(عج) قبل از قيامت است؟ در مورد نحوه ظهور و جامعه و مردم آن زمان مختصراً توضيح دهيد.

پاسخ

ظهور امام زمان(عج) قطعاً و يقيناً قبل از قيامت است. حضرت امام زمان(عج) براي حاكميت بخشيدن به حق و عدل در سراسر گيتي و ريشه كن كردن ظلم و ستŠو تباهي در زماني كه ظلم و ستم جهان را فرا گرفته و انسان ها تشنǠعدالت و حاكميت حق شده اند، به پا مي خيزد و با سلاح قرآن و بيان و معرفي حق به دعوت مظلومين مي پردازد و تشنگان عدالت و به ستوه آمدگان از ظلم و تباهي، دعوت ايشان را اجابت مي كنند و به ايشان مي گروند و در ركاب آن حضرت به قلع و قمع سردمداران كفر و ستم بر مي خيزند و با سركوب آنان حاكميت حق را تحقق مي بخشند. رسول خدا(ص) فرمود: »اگر از عمر دنيا جز يك روز هم باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولاني مي كند تا قائم ما قيام كند و جهانِ پر از ظلم و جور را مملو از عدل و قسط گرداند.«

{P - بحار الانوار، ج 36، ص 340. P}

درباره نحوه ظهور و جامعه و مردم در آن زمان رجوع كنيد به كتاب »امامت حضرت مهدي(عج) در اعتقاد ما«، كد 133/1، ص 118 - 132 و كتاب »شناخت حضرت مهدي(عج)«، كد 204/1، ص 142 - 162، از انتشارات مركز تحقيقات حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه.

امام زمان در چه روزي و در چه زماني و در چه ماهي ظهور مي كند؟
پرسش

امام زمان در چه روزي و در چه زماني و در چه ماهي ظهور مي كند؟

پاسخ

زمان ظهور امام (عج) براي هيچ كس حتي شخص امام ( نيز معلوم نيست و از مواردي است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددي داريم .در روايات ما ،زمان ظهور حجت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است يعني همان گونه كه علم به زمان وقوع قيامت منحصراً در اختيار حضرت حق جل و علا است،علم زمان ظهور حضرت نيز در نزد خداوند متعال است.

مفضل مي گويد : خدمت امام باقر ( عرض كردم آيا ظهور مهدي(عج) وقت معين دارد؟ حضرت در پاسخ سه مرتبه فرمودند : كذّب الوقّاتون يعني هر كس براي ظهور وقتي تعيين كند دروغ مي گويد. (1)

بنابراين كسي حق ندارد زماني براي ظهور حضرت تعيين كند، اما در اينجا به اختصار برخي از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج)را مي آوريم كه پاسخگوي بخشي از سوال شما نيز مي باشد:

از جمله نشانه هاي ظهور حادثه اي است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مي دهد در اين هنگام نشانه هاي ظهور مهدي (عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداي آسماني است كه به نام او در 23 رمضان شنيده مي شود. پس از اين نداي آسماني حضرت مهدي (عج) به طور سري با برخي از ياران خود ارتباط برقرار مي نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتي سخن بسيار به ميان آمده و نام وي زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاي مي گيرد.

دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك گشته و مي كوشند تا وي را يافته و از ميان بردارند، از اين رو سپاهي وارد مدينه گشته

و به هر مرد هاشمي كه دست پيدا كنند او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مي اندازند و آن حضرت با برخي از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حريم شريف مكي آغاز مي كند و پس از درگيري بر مكه تسلط مي يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدي(عج) پيام خود را به زبان هاي مختلف به تمام جهان ابلاغ مي كند و ملل دنيا را به ياري خويش دعوت كرده، اعلام مي دارد كه در مكه باقي خواهد ماند تا معجزه اي كه جد گرامي اش حضرت رسول ( و عده فرموده محقق شود و آن فرورفتن لشكر سفياني به زمين "يابس" است كه براي در هم شكستن حركت آن حضرت راهي مكه مي شوند به وقوع بپوندد(3)

منابع و مآخذ:

1 _ بحارالانوار ج52 / ص103

2 _ دادگستر جهان / ابراهيم اميني

3 _ نرم افزار پرسان _ نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاهها

امام زمان چگونه و در كجا ظهور مي كند؟
پرسش

امام زمان چگونه و در كجا ظهور مي كند؟

پاسخ

روايات در مورد كيفيت آغاز نهضت ظهور و زمان آن با هم تفاوت دارد. ولي آنچه از مجموع روايات به دست مي آيد، چنين است كه حضرت بقيه الله نخست در ميان سي صد و سيزده تن از ياران خود ظهور مي كند آنگاه غروب روز نهم محرم يك يك ياران امام داخل مسجد الحرام در مكه شده و امام نهضت مقدس خود را بعد از نماز عشاءإ با ارسال پيام براي اهل مكه آغاز مي كند. سپس ياران او در آن شب بر حرم و شهر مكه مسلط مي گردند و روز دهم محرم امام پيام خود را متوجه جهانيان به زبان و لغت هر يك از ملل مي نمايد. (1)

امام باقر در اين باره مي فرمايد: " امام مهدي هنگام نماز عشاء ظهور مي كند در حالي كه پرچم رسول الله و پيراهن و شمشير او را با خود دارد، و داراي نشانه ها و نور و بيان است. وقتي نماز عشاء را به جا آورد، با صداي بلند و رسا مي فرمايد: اي مردم خدا را به ياد شما مي آورم شما اينك در حضور خدا ايستاده ايد ، او حجت خود را برگزيد و .... و كتاب آسماني را فرو فرستاد و شما را امر كرد كه چيزي را شريك او قرار ندهيد و اطاعت و فرمان برداري خدا و رسول او نماييد و زنده نگهداريد آنچه را قرآن زنده نگهداشته ... من شما را به خدا و رسولش و عمل به كتاب خدا و ترك باطل و احياء سنت او دعوت مي كنم سپس او به همراه سي صد و سيزده مرد به تعداد مردان

جنگ بدر كه همچون ابر پاييزي پراكنده و در عين حال به هم متصلند و زاهدان شب و شيران روزند، بدون قرار قبلي ظهور مي كنند و خدا سرزمين حجاز را براي مهدي مي گشايد. وي هر كس از بني هاشم را كه در زندان به سر مي برد آزاد مي سازد، آنگاه درخش هاي سپاه در كوفه فرود مي آيد و گروهي جهت بيعت به سوي مهدي روانه مي شوند آن حضرت لشكريان خود را به سراسر جهان روانه مي كند و ظلم و ظالمان را از ميان بر مي دارد و همه سرزمين ها بواسته او به عدالت راستي و درستكاري در مي آيند. (2)

منظور از درخشهاي سياه در اين روايت لشكرياني هستند با پرچم هاي سياه كه بنا بر روايات از خراسان به سوي كوفه حركت مي كنند. و در انتظار ياري رساندن به امام (ع) هستند.

منابع و مآخذ:

1_ عصر ظهور، علي كوراني، ص313

2_ نسخه خطي ابن حماد، ص95، به نقل از عصر ظهور، صص316_317

امام دوازدهم عج) چه زمان ظهور خواهند كرد؟
پرسش

امام دوازدهم عج) چه زمان ظهور خواهند كرد؟

پاسخ

قرآن كريم به زمان تقريبي ظهور امام زمان غ اشاره مي كند و مي فرمايد: "وَ لَوْ تَرَي ََّ إِذْ فَزِعُواْ فَلاَ فَوْت َ وَأُخِذُواْ مِن مَّكَان ٍ قَرِيب ٍ; (سبأ، 51) و اي كاش مي ديدي هنگامي را كه ]كافران وحشت زده اند ]آن جا كه راه گريزي نمانده است و از جايي نزديك گرفتار آمده اند." طبق روايات فراواني كه از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده است آية فوق بر خروج سفياني (گروهي كه پيرو مكتب ابوسفيان و تفاله هاي عصر جاهليتند و بر ضد طرفداران ِ حق در آستانه قيام حضرت مهدي غ خروج مي كنند) و لشكريان او تطبيق شده است آن ها هنگام حركت به سوي مكّه _ به قصد تسخير آن _ در صحرا گرفتار مي شوند.

امّا در رابطه با تشخيص زمان ظهور و اظهار نظر دربارة آن ابتدا بايد بدانيم كه آن كس كه از زمان دقيق ظهور خبر دارد، خداوند متعال است و از جانب امامان هم براي ظهور وقتي تعيين نشده بلكه از طرف ايشان تعيين كنندة وقت دقيق ظهور، تكذيب شده است براي مثال فضيل مي گويد: خدمت امام باقر: عرض كردم آيا ظهور حضرت مهدي غ وقت معيني دارد؟ حضرت در پاسخ سه مرتبه فرمود: هر كس براي ظهور، وقتي تعيين كند، دروغ مي گويد.(بحارالانوار، مرحوم مجلسي ج 52، ص 103، نشر وفأ، بيروت )

محمد بن مسلم مي گويد: امام صادق به من فرمود: هر كس وقت ظهور را براي تو تعيين كرد، از تكذيب نمودنش باك نداشته باش زيرا ما براي ظهور وقتي تعيين نمي كنيم (همان ص 104 و 117.)

از اين

احاديث استفاده مي شودكه پيامبر6 و امامان وقت ظهور را تعيين نكرده اند; و غير اين ها هم هيچ كس ديگر قادر نيست كه آن وقت را مشخص كند; هم چنين علماي ما، چون سخني غير از روايات امامان نمي گويند; به همين جهت آنان نيز از وقت ظهور بي اطلاعند. بله در روايات علايمي براي ظهور بيان شده است كه هم دانستن و هم اظهار نظر دربارة آن ها مانعي ندارد.

در روايات معصومين وارد شده است "پيش از ظهور امام زمان مردي از نسل ابوسفيان خروج مي كند كه مردي ظاهر اصلاح است و دائم ذكر خدا بر زبانش جاري است امّا از پليدترين و خبيث ترين انسان ها است كه گروه فراواني از مردم را فريب مي دهد و با خود همراه مي كند."

شما ممكن است در رابطه با علايم ظهور و تطبيق آن بر حوادث زمان مطالبي از علما بشنويد كه مانعي ندارد و به خصوص چون آنان با روايات ائمه آشناتر هستند، امكان حدس آنان در اين باره بيش تر است (دادگستر جهان ابراهيم اميني ص 221_223، نشر شفق )

آيا تعيين وقت براي ظهور و اينكه علماء گفته اند ظهور نزديك است صحيح است ؟
پرسش

آيا تعيين وقت براي ظهور و اينكه علماء گفته اند ظهور نزديك است صحيح است ؟

پاسخ

تعيين وقت ظهور به دو صورت است

1. كسي ادعا كند كه امام ع در فلان روز يا فلان ماه يا فلان سال ظهورمي كند. مشخص كردن وقت ظهور به اين صورت درست نيست و منظور امام زمان ع هم كه فرموده اند: «كساني كه براي ظهور وقت تعيين مي كنند دروغ گوهستند» تعيين وقت ظهور به اين شكل بوده است

2. ذكر علايم ظهور؛ يعني اين كه كسي بگويد با توجه به علايمي كه درروايات آمده است و برخي از آن علايم به وقوع پيوسته پس ظهور نزديك است اما اين كه ظهور چه زماني است يك سال ديگر يا ده سال ديگر يا پنجاه سال و يا... معلوم نيست چنين سخني اشكالي ندارد؛ زيرا در رواياتي كه ازامامان معصوم ع نقل شده علايمي را براي ظهور نقل كرده اند و خود ائمه ع فرموده اند وقتي اين علايم اتفاق افتاد، ظهور نزديك است پس اگر علمامي گويند ظهور نزديك است از خودشان چيزي نمي گويند بلكه بر اساس رواياتي كه از امامان معصوم ع رسيده سخن مي گويند.

امام زمان 7چه مو قع ظهور مي كند؟
پرسش

امام زمان 7چه مو قع ظهور مي كند؟

پاسخ

بنابر مصالحي , زمان ظهور امام زمان 7مشخص نشده است و هيچ كس جز خداوند از وقت دقيق آن آگاه نيست . با اين كه اصحاب از امامان 7در اين مورد سؤال مي كردند, ولي آنان از مشخص كردن وقت ظهور خودداري مي كردند,تاجايي كه وقتي از امام باقر7مي پرسد آيا براي ظهور وقتي معيّن شده است , امام 7سه بار مي فرمايد: (1)

در روايت ديگري آن حضرت مي فرمايد: از پيامبر6همين مطلب پرسيده شد, حضرت فرمود: مَثَل ظهور مهدي 7همچون برپايي قيامت است (كسي جزخدا از وقت آن آگاه نيست ) مهدي نمي آيد مگر ناگهاني .(2)

البته در روايات نشانه هاي ظهور ذكر شده است كه آن هم به معناي تعيين دقيق وقت ظهور نيست .

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 52 ص 103

(پ_اورقي 2.همان , ج 36 ص 391

چرا زمان ظهور امام زمان 7بر هيچكس معلوم نيست ؟
پرسش

چرا زمان ظهور امام زمان 7بر هيچكس معلوم نيست ؟

پاسخ

گرچه اصل ظهور و نشانه هاي نزديك شدن آن از امور مسلّم و قطعي است , ولي بنا به مصالحي زمان ظهور مشخص نشده است و هيچ كس جز خداوند از وقت دقيق آن آگاه نيست . بارها اصحاب امامان در مورد زمان خروج مهدي 7پرسيده اند, ولي آنان به صراحت از مشخص كردن آن نهي كرده اند و زمان ظهور را هم چون علم به قيامت منحصر به خدا دانسته اند. در كتاب از شيخ طوسي آمده : . فضيل از امام باقر7پرسيد: آيا براي ظهوروقتي معيّن شده است ؟ امام 7سه بار فرمود: .(1) از تأخير در پاسخ بسيار معذرت مي خواهيم شما مي توانيد سؤالات خود را مستقيماً به آدرس : صندوق پستي قم 197بفرستيد و سريعتر جواب دريافت داريد.

(پ_اورقي 1.مجلهء 5حوزه , شمارهء 70_ 71 ص 236

آيا امام زمان عليه السلام از سرداب مقدس ظهور خواهد كرد؟
پرسش

آيا امام زمان عليه السلام از سرداب مقدس ظهور خواهد كرد؟

پاسخ

از جمله نسبت هاي ناروايي كه به شيعه داده شده اين است كه آنان معتقدند امام مهدي (ع) در آخرالزمان از سرداب سامرّا خروج خواهد كرد. ولي با مراجعه به كتاب هاي حديثي وكلامي شيعه پي خواهيم برد كه اين نسبت كذب ودروغ است. بلكه شيعه معتقد است كه آن حضرت همانند جدش رسول خدا (ص) از مكه مكرّمه ظهور خواهند نمود.

فضل بن شاذان به سند خود از امام صادق (ع) واو از اميرالمؤمنين (ع) در حديثي طولاني نقل كرده كه فرمود: "هو التاسع من ولدك يا حسين! يظهر بين الركنين..."؛ "...او{پاورقي . معجم احاديث الامام المهدي (ع)، ج 3، ص 23، ح 578. پاورقي}

نهمين از فرزندان توست اي حسين! كه بين ركن ومقام ظهور خواهد كرد...".

شيخ صدوق؛ نيز به سند خود از امام صادق (ع) نقل مي كند كه فرمود: "القآئم منّا منصور بالرعب، مؤيّد بالنصر... فعند ذلك خروج قآئمنا، فإذا خرج أسند ظهره إلي الكعبة، واجتمع إليه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلاً..."؛ "قائم از ما كسي است كه به رعب وترس ياري شده وبه{پاورقي . كمال الدين، ص 331، ح 16 ؛ اعلام الوري، ج 2، ص 292. پاورقي}

نصرت، تأييد مي شود... در آن هنگام است خروج قائم ما. پس هنگامي كه خروج كند بر كعبه تكيه زند، در آن هنگام سيصد وسيزده نفر دور او جمع مي شوند...".

موضوع: تكاليف عصر غيبت

حكمت معين نبودن وقت ظهور حضرت چيست؟
پرسش

حكمت معين نبودن وقت ظهور حضرت چيست؟

پاسخ

گاهي اين سؤال در ذهن انسان خطور مي كند كه چرا وقت ظهور در منابع اسلامي معين نشده است؟ در جواب اين سؤال مي گوييم:

1 - كسي كه منتظر شخص دوست داشتني است ووقت آمدن او را نمي داند هميشه در حال انتظار است، هميشه آماده است، هميشه درصدد پياده كردن دستورات او در خود واجتماع است. ولي در صورتي كه زمان رسيدن او را بداند خصوصاً آنكه بداند كه بسيار دور است، مأيوس شده وهرگز خود را به اين زودي آماده نمي كند.

2 - معين نبودن وقت ظهور، يك نوع امتحاني است براي مردم تا معلوم گردد آيا مردم با اين همه سختي هاي مختلف، روحيه خود را از دست مي دهند يا خير.

3 - گاه مصلحت در تقديم وتأخير زمان غيبت است كه اين معنا با معين بودن زمان ظهور سازگاري ندارد. ولذا در قصه حضرت موسي (ع) به جهت ادامه ملاقات او با خداوند از سي روز تا چهل روز، عده اي به انحراف كشيده شدند.

4 - در صورت معين بودن ظهور، دشمنان حضرت (ع) درصدد تدارك برآمده وبا حضرت در همان زمان به مقابله برخواهند خواست. لذا در روايات اسلامي از عنصر "ناگهاني بودن ظهور" به عنوان عنصر اساسي در پيروزي حضرت ياد شده است.

امام صادق (ع) به ابن النعمان فرمود: "اي پسر نعمان! به راستي عالم نمي تواند به هر چه اطلاع دارد تو را آگاه سازد... پس عجله نكنيد، به خدا سوگند! سه بار اين امر -امر فرج- نزديك شد ولي به جهت آنكه شما آن را فاش كرديد خداوند آن را به تأخير انداخت. به خدا سوگند! نزد شما سرّي

نيست مگر آنكه دشمنان شما به آن از شما آگاه ترند".

5 - در صورت عدم تعيين وقت ظهور، حالت انقطاع وتوجه وتضرّع خاصّي بر انسان ها حاكم خواهد شد، كه چه بسا اين امر سبب تعجيل در فرج امام زمان (ع) گردد. ولي اگر وقت ظهور به طور قطع مشخّص باشد ديگر از اين اثر معنوي خبري نيست.

6 - از آنجا كه وقت ظهور همانند علايم ظهور، متعلّق "بدا" واقع مي شود، لذا نبايد به طور دقيق وقت ظهور مشخص باشد تا مردم به كارهايي تشويق شوند كه مؤثّر در ظهور امام زمان (ع) است.

7 - از آنجا كه ممكن است ظهور حضرت به طول انجامد، لذا وقت آن معين نشده است تا مردم مأيوس نباشند وبا احتمال ظهور حضرت در هر لحظه حالت انتظار مثبت را از دست ندهند.

آيا تعيين وقت ظهور صحيح است؟
پرسش

آيا تعيين وقت ظهور صحيح است؟

پاسخ

تعيين تاريخ ظهور امام زمان (ع) به چند نحو متصور است:

1 -اينكه تاريخ ووقت ظهور حضرت را به طور دقيق وتفصيلي معين كنيم كه در فلان سال، وفلان ماه وفلان روز خواهد بود. اين احتمال باطل است، زيرا در هيچ روايتي به آن اشاره نشده است ومضافاً به اينكه در برخي از احاديث تعيين كننده وقت ظهور مورد لعن قرار گرفته است.

2 -اينكه موعد ظهور به نحو اجمال تعيين گردد، به اينكه بگوييم: هر گاه خداوند اراده كند آن حضرت ظهور خواهد كرد. اين احتمال به طور حتم اشكالي نداشته وصحيح است.

3 - اينكه از طريق قواعد حساب وجفر، به طور اجمال يا تفصيل به زمان ظهور حضرت علم پيدا كرده واز آن خبر دهيم. اين احتمال گر چه در برخي روايات به آن اشاره شده ولي از سند معتبري برخوردار نيست. خصوصاً آنكه تاريخ ظهور، ممكن{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 106، ح 13. پاورقي}

است مورد بدا واقع شود.

4 - اينكه مطابق برخي از روايات به طور كلّي واجمال به زمان ظهور آن حضرت اشاره گردد:

طبرسي از امام صادق (ع) نقل كرده كه: "لايخرج القآئم إلّا في وتر من السنين، سنة إحدي أوثلاث أوخمس أوسبع أوتسع"؛ "قائم در سال وتر [فرد] ظهور خواهد كرد، سال يك يا{پاورقي . اعلام الوري، ج 2، ص 286 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 291، ح 36. پاورقي}

سه يا پنج يا هفت يا نه."

ونيز به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "ينادي باسم القآئم في ليلة ثلاث وعشرين من شهر رمضان ويقوم في عاشورآء، وهو الّذي قتل فيه الحسين

بن علي (ع)..."؛ "به اسم{پاورقي . همان. پاورقي}

قائم در شب بيست وسوّم ماه رمضان ندا داده خواهد شد ودر روز عاشورا قيام خواهد كرد، وآن روزي است كه حسين بن علي در آن روز به شهادت رسيد."

اولين مكاني كه حضرت در آنجا ظهور مي كند كجاست؟
پرسش

اولين مكاني كه حضرت در آنجا ظهور مي كند كجاست؟

پاسخ

مطابق روايات شيعه واهل سنّت اولين مكاني كه حضرت در آنجا ظهور مي كند بين ركن ومقام است.

سيوطي به سندش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "مهدي از مدينه به سوي مكه خروج مي كند، مردم از او مي خواهند كه از ميانشان خروج كند آن گاه با او بين ركن ومقام بيعت مي كنند در حالي كه كراهت دارد...".

{پاورقي . الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 152. پاورقي}

شيخ طوسي به سندش از امام باقر (ع) نقل كرده كه فرمود: "گويا قائم را در روز عاشورا، روز شنبه، ايستاده بين ركن ومقام مشاهده مي كنم...".

{پاورقي . همان، ص 102. پاورقي}

اين اخبار به جهت كثرت وتظافر آنها قابل اثبات تاريخي است.

آيا امام زمان - عجل الله تعالي فرجه - از هند ظهور خواهد كرد؟
پرسش

آيا امام زمان - عجل الله تعالي فرجه - از هند ظهور خواهد كرد؟

پاسخ

بنابر عقيده مسلمانان - اعم از شيعه و سني - و پيروان ديگر اديان الهي، براي نجات بشر از ظلم و بازگرداندن حق مظلومان به آنان و انتقام از ظالمان، فردي ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد مي كند. آن حضرت دين اسلام را در سراسر گيتي خواهد گسترانيد و سران كفر و شرك و مذاهب باطل و منسوخ را نابود مي گرداند. منجي انسان ها از شهر مكه، ظهور و قيام مي كند و مبارزاتش از آن جا آغاز مي گردد. در برخي رواياتِ اهل سنت از پيامبر(ص) درباره رخدادهاي زمان ظهور آمده است: «هنگام مرگ خليفه {يا در آن زمان} اختلاف و پراكندگي روي مي دهد. در پي آن، مردي از شهر مدينه خارج مي شود و به سوي مكه مي گريزد. گروهي از اهل مكه به محضرش مي شتابند ... و با او در بين ركن و مقام بيعت مي كنند...».{1}

در ضمن گزارش ابوالحسن محمد بن عبيد كسائي ، در قصص الانبيأ، به نقل از كعب الاحبار، آمده است: «... ثم يظهر المهدي بمكه فيبلغ خبره الي السفياني»;{2} «آن گاه مهدي در مكه قيام مي كند و خبرش به سفياني مي رسد». امام علي(ع) فرمود: «...پس آن گاه بر ديواره مسجد دمشق بانگ مي زند: «هان كه فريادرس شما آمده است؛ اي امت محمد، فريادرس شما آمده است؛ اي امت محمد، برطرف كننده غم ها آمده است. او مهدي است كه از مكه خروج كرده است. در آن هنگام دعوتش را اجابت كنيد».{3}

در كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان، نوشته متقي هندي، آمده است: «از امام باقر(ع)

گزارش شده است كه مهدي(ع)، هنگام عشا در مكه قيام مي كند و پرچم رسول خدا(ص) همراه اوست».{4} در كتاب الغيبه، نوشته شيخ محمدبن ابراهيم نعماني، آمده است: «از ابو جعفر محمد بن علي، امام جواد(ع) نقل شده است كه وقتي قائم از مكه خروج كند، منادي او ندا در دهد ...».{5} بنابراين آن حضرت از مكه ظهور مي كند شايد علت شايعه ظهور ايشان از هند، تبليغات مخرب گروههاي منحرفي چون قاديانيه باشد/

[1].مسند احمد، ج 6، حديث بعض ازواج النبي، حديث ام سلمه، ص 316، دارصادر، بيروت/

[2].عقد الدرر في اخبار المنتظر، يوسف بن يحيي مقدس شافعي، باب الرابع في ما يظهر من الفتن الدالْ علي ولايته، ص 116، (تحقيق عبدالفتاح محمدحلو، تعليق علي نظري منفرد، انتشارات نصايح، چاپ اول، 1416 ه')

[3].همان، ص 131/

[4].ملحقات احقاق الحق، آيت اله مرعشي نجفي، ج29، ص360 (چاپ اول: 1415ه')

[5].كتاب الغيبْ، محمد بن ابراهيم نعماني، باب ماروي في صفته و سيرته و فعله، ح 28، ص 238 (مكتبْ الصدوق)/

آيا قيامت كه در قرآن توصيف آن آمده زودتر اتفاق مي افتد يا ظهور حضرت ولي عصرغ زيرا در روايات آمده كه ياران آن حضرت كه از دنيا رفته اند در زمان ظهور آن حضرت زنده مي شوند و در خدمت آن حضرت هستند، و ما نيز اين زنده شدن را در قيامت داريم ..؟
پرسش

آيا قيامت كه در قرآن توصيف آن آمده زودتر اتفاق مي افتد يا ظهور حضرت ولي عصرغ زيرا در روايات آمده كه ياران آن حضرت كه از دنيا رفته اند در زمان ظهور آن حضرت زنده مي شوند و در خدمت آن حضرت هستند، و ما نيز اين زنده شدن را در قيامت داريم ..؟

پاسخ

ظهور امام زمان غ قبل از قيامت است بعد از ظهور آن حضرت

دنيا آباد مي شود و آن حضرت با ظهور خود در راه برقراري عدالت با جباران و ستمگران مبارزه مي كند و همة آنان را به شكست و تسليم وا مي دارد و دنيا را پر از عدل و داد مي كند; چنان كه خداوند متعال مي فرمايد: "وعد اللّه الذين ءَامنوا منكم وَ عَمِلُواْ الصَّ_َ_لِحَ_َت ِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم ْ فِي الاْ ?َرْض ِ...; (نور، 55) خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين ]خود[ قرار دهد...".

بسياري از مفسران معتقدند: وعدة الهي در اين آيه اشاره به حكومت حضرت مهدي غ است و بي ترديد حكومت امام مهدي مصداق كامل اين آيه مي باشد. امام سجاد7 در تفسير اين آيه فرمود: "به خدا سوگند آن ها شيعيان ما هستند; خداوند اين كار را براي آن ها به دست مردي از ما انجام مي دهد كه "مهدي اين امت است زمين را پر از عدل و داد مي كند، آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد...".(ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 14، ص 527 _ 532، دارالكتب الاسلامية / مجمع البيان مرحوم طبرسي ج 7، ص 267، مؤسسه اعلمي بيروت )

پيامبراكرم مي فرمايد: "مهدي از

من است اسم او اسم من و كنيه اش كنية من است و شبيه ترين انسان _ از نظر خَلق و خُلق _ به من مي باشد، او داراي غيبتي است .. پس زمين را _ همان طور كه از ظلم و ستم پر شده _ از عدل و برابري پُر مي كند.(ر.ك كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق ص 271، مؤسسه اعلمي بيروت )

باز آن حضرت فرمود: "...روح الله عيسي بن مريم از آسمان فرود آيد و پشت سر مهدي نماز مي خواند، سپس او زمين را به نور خداوند متعال روشن مي سازد و سلطنت او در مشرق و مغرب (كره زمين گسترش پيدا مي كند.(ر.ك كشف الغمّه علي بن عيسي إربلي ج 2، ص 507، نشر مكتبة بني هاشمي )

امام حسن مجتبي مي فرمايد: "خداوند در آخر زمان و روزگار سخت در ميان جهل و ناداني مردم مردي را بر مي انگيزد و او را با فرشتگان خود تأييد (و كمك مي فرمايد و ياوران او را حفظ مي كند و با آيات و نشانه هاي خودش او را ياري مي دهد و بر كرة زمين غالب مي گرداند. تا آن جا كه مردم پاره اي از روي ميل و گروهي بي ميل و با اكراه به دين خدا مي گروند، سپس زمين را پر از عدل و داد و نور و برهان مي كند تمام مردم جهان در برابر او خاضع شوند هيچ كافري باقي نمي ماند مگر آن كه مؤمن شود و هيچ بدكاري نمي ماند مگر آن كه اصلاح گردد "... گنج ها و معادن براي او آشكار مي شود و چهل سال در بين مشرق و مغرب عالم سلطنت مي كند..."(ر.ك الاحتجاج مرحوم طبرسي ج 2، ص 294 _ 297، انتشارات

اسوه )

در روايتي امام صادق مي فرمايد: هفت نفر از اصحاب كهف يوشع بن نون (وصي حضرت موسي ، سلمان فارسي ابودجانه انصاري مقداد و مالك اشتر نيز در زمان ظهور امام زمان زنده مي شوند و جزء فرمانروايان آن حضرت خواهند بود.(الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 386، نشر كنگره شيخ مفيد / كشف الغمه علي بن عيسي إربلي ج 2، ص 466، مكتبة بني هاشمي تبريز.)

بنابراين زنده شدن مردگان اختصاص به قيامت ندارد، بلكه در دنيا نيز اتفاق افتاده و قرآن مجيد نمونه هايي از آن را در سورة بقره آيات 55 و 56 (زنده شدن عده اي از بني اسرائيل در زمان حضرت موسي ، 73 (زنده شدن مقتول به دستور حضرت موسي ، 243 (جمعيتي كه از ترس مرگ از خانه هاي خود بيرون رفتند كه خداوند فرمان مرگ به آن ها

داد و سپس آن ها را زنده نمود)، 259 (زنده شدن عزير پيامبر بعد از صد سال ، بيان نموده است

بعداز ظهور امام زمان و در زمان "رجعت نيز عده اي زنده خواهند شد. رجعت يكي از عقايد ما شيعيان و مربوط به قبل از قيامت است

مرحوم شيخ مفيد; در كتاب اختصاص از امام صادق نقل مي كند كه فرمود: اولين كسي كه به دنيا باز مي گردد، حسين بن علي است و رجعت عمومي نيست بلكه تنها كساني كه در ايمان و يا در شرك محض و خالص باشند، باز مي گردند.(ر.ك بحار الانوار، ج 53، ص 39.)

در همان كتاب نقل شده كه حضرت امام باقر7 از ابوبصير سؤال فرمود: آيا اهل عراق رجعت را انكار مي كنند؟ ابوبصير جواب داد: بله امام

فرمود: آيا قرآن را نخوانده اند كه مي فرمايد: "ويوم نحشر من كل ِّ أمّة فوجاً" (نمل 83)(ر.ك بحار الانوار، ج 53، ص 40، داراحيأالتراث )

در همان كتاب آمده كه حضرت امام صادق فرمود: اولين كسي كه به دنيا رجوع مي كند، حسين بن علي است و پس از آن زمام حكومت را به دست مي گيرد... .(همان ص 46.)

در زيارت اربعين امام حسين آمده است "و اشهد الله و ملائكته و انبيأه و رسله انّي بكم مؤمن و بايابكم موقن بشرايع ديني و خواتيم عملي كه فراز "بايابكم موقن ; يعني به بازگشت شما يقين دارم (در بحارالانوار، ج 53، باب الرجعة 162 روايت در زمينة رجعت از كتب گوناگون جمع آوري شده است )

.1- زمان ظهور امام زمان ( عج) چه وقت است ؟
پرسش

.1- زمان ظهور امام زمان ( عج) چه وقت است ؟

پاسخ

ظهور آن حضرت در روز جمعه خواهد بود و ترقب و انتظارفرج درآن روز بيشتر از روزهاي ديگر است ،چنانچه در پاره اي از اخبار تصريح به آن و در زيارت مختصه به آن جناب است در روز جمعه كه {يا مولاي يا صاحب الزمان صلوات الله عليك و علي آل بيتك هذايوم جمعه و هو يومك المتوقع فيه ظهورك و الفرج فيه المؤمنين علي يديك } تا آخر آنچه بيايد.

يعني؛« اي آقاي من اي صاحب الزمان كه درود خداوند بر تو و بر آل بيت تو، اين روز جمعه است و آن روز تو است كه انتظار كشيده مي شود و در آن ظهور تو و فرج مؤمنين بر دست جناب تو و من اي آقاي من در آن ميهمان تو هستم و پناه آورده به تو اي آقاي من! كريمي و از اولاد بزرگواران و مأموري به پناه دادن پس مرا مهماني كن و پناه ده .

بلكه عيد بودن روز جمعه و شمردن آن را يكي ازعيدهاي چهارگانه حقيقتا به جهت آن روز شريف است

منابع :

1-سيماي آفتاب ، حبيب الله طاهري

2-نشانه هاي ظهور ، محمد خادمي شيرازي

3-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي

4-ارتباط معنوي با حضرت مهدي ، حسين گنجي

مكان و نحوه ظهور امام زمان(عج)چگونه خواهد بود؟
پرسش

مكان و نحوه ظهور امام زمان(عج)چگونه خواهد بود؟

پاسخ

بر اساس روايات حضرت مهدي «عج» در مكه معظمه در كنار كعبه و حجر الاسود ظهور خواهد كرد و صداي تكبير (الله اكبر) آن حضرت از آن جا به گوش همه جهانيان خواهد رسيد. و اما نحوه رسيدن ممكن است توسط دستگاههاي انتقال دهنده صدا؛ همچون راديو و يا طرق ديگر صورت گيرد. چگونگي رسيدن صداي الله اكبر در روايات مشخص نشده است. گرچه ظهور روايات بيشتر در رسيدن صداي آن حضرت به همگان به صورت معجزه است. اين كه ياران حضرت مهدي 313 نفر هستند مطلب صحيحي است ولي منظور ياران خاص و فرماندهان لشكرهاي حضرت مي باشد، زيرا شكي نيست كه همه مؤمنين و مؤمنات در آن زمان از ياران و ياوران آن حضرت مي باشند و حتي گروهي از مؤمنين زمان هاي گذشته زنده مي شوند و در ركاب حضرت بر عليه كفر مبارزه مي نمايند به همين جهت در دعاي عهد مي خوانيم كه خداوند ما را از كساني قرار دهد كه در ركاب حضرت وجود داشته باشيم. افزون بر آن بيان واقعيت نبايد موجب يأس و دلسردي بشود، بلكه منطقا هر كس بايد تلاش كند كه خود را به حد اعلاي كمالات برساند تا در رديف ياران ويژه آن حضرت قرار گيرد. رواياتي داريم مبني بر اين كه حضرت ازدواج كرده است در اين روايات احتمالات متعددي مطرح است. ممكن است در دوران

غيبت صغري، امام(ع) ازدواج كرده اند ولي همسر آن حضرت عمر طولاني نداشته و وفات نموده است و ممكن است حضرت در طول سال هاي غيبت ازدواج هاي متعددي انجام داده باشند. در هر صورت كيفيت دقيق اين موارد بر ما

معلوم نيست چنان كه اصل ازدواج آن حضرت تنها به دليل سنّت ازدواج عمل آن حضرت به سنّت است هر چند ممكن است به دليل همان حكمت غيبت اين سنت ترك شود و گرنه دليل قطعي مبرهني در دست نيست ؛ بنابراين به طور قاطع نمي شود در اين مورد سخن گفت، چون منابعي

كه در اختيار است يا ابهام دلالي دارد يا از نظر سند مشكل دارد. در هر صورت علم ما به چنين اموري بي فايده است و هيچ مشكلي از مشكلات فكري، اعتقادي و اجتماعي را حل نمي نمايد. بنابراين با توجه به روايات كه بعضي اشكال سندي دارند و بعضي از نظر دلالت مبهم مي باشند، نمي شود به طور قاطع در مورد ازدواج آنحضرت و داشتن فرزند نظر داد و چنان كه گفته شد حكمت غيبت كه باعث شد انسانها از نعمت بزرگ حضور امام محروم گردند شايد همان حكمت باعث شود كه حضرت سنت ازدواج را به عمل نياورد (و الله اعلم). مرحوم مجلسي در كتاب شريف بحارالانوار روايتي نقل مي فرمايند كه محل سكونت امام(ع) و خانواده محترمشان در مسجد سهله مي باشد. در اين روايت بر شأن و منزلت بالاي مسجد سهله تأكيد شده و آنجا را محل سكونت بعضي از انبياء نيز معرفي كرده است.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: كوراني، علي، عصر ظهور، سازمان تبليغات اسلامي.

حضرت صاحب الزمان (عج ) در كجا قيام خود را شروع مي كنند؟ آيا اين موضوع كه فعلا حضرت در جزيره ء خضرا زندگي مي كنند صحيح است ؟
پرسش

حضرت صاحب الزمان (عج ) در كجا قيام خود را شروع مي كنند؟ آيا اين موضوع كه فعلا حضرت در جزيره ء خضرا زندگي مي كنند صحيح است ؟

پاسخ

از جمع بندي روايات چنين به دست مي آيد كه قيام آن حضرت چند مرحله دارد و مرحله مهم و عمومي آن ازمسجدالحرام است. مساله جزيره خضرا به نظر محققين افسانه اي بيش نيست.

در اين زمينه ر.ك.به: كتاب «جزيره خضرا افسانه يا واقعيت» ترجمه و تحقيق ابوالفضل طريقه دار، انتشارات دفترتبليغات اسلامي قم كه در آن نظر 5 نفر از علما و دانشمندان جمع آوري گرديده است.

همچنين كتاب جزيره خضراء در ترازوي نقد، علامه سيد جعفر مرتضي، ترجمه: محمد سپهري در اين زمينه مفيداست.{J

آيا امام زمان (عج ) روز جمعه ظهور مي كنند؟
پرسش

آيا امام زمان (عج ) روز جمعه ظهور مي كنند؟

پاسخ

در مورد نداي آسماني در روز ظهور اخباري رسيده است: اول روز گوينده اي از آسمان صدا مي زند، به طوري كه همهآن را مي شنوند... ، (غيبت، شيخ طوسي، ص 344).

در اخبار آمده كه آن روز، روز جمعه خواهد بود.

با توجه به بعضي گفته ها آيا مي توان زمان ظهور را مشخص كرد؟
پرسش

با توجه به بعضي گفته ها آيا مي توان زمان ظهور را مشخص كرد؟

پاسخ

زمان ظهور امام زمان(عج) براي هيچ كس حتي شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردي است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددي داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعني، همان گونه كهعلم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرند در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامي اسلام(ص) مشابهاين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجي، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).

بنابراين كسي حق ندارد، زماني براي حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهي شايعاتي از اين دست با استناد دروغ به برخي افراد موجه درست مي شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم بهنزديك تر شدن مهمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟ روايات ما وظيفه در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجي. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. درروايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النقة، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعة والرجعه، محمدرضا الطيسي النجفي، ج 1،صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).

روشن است

كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاي درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و همپيماني آنها در ايفاي وظيفه الهي خود و ثانيا با دعاي فراوان - از ته قلب و باخلوص نيت - حاصل مي شود، (صحيفه المهدي، جواد قيدي اصفهاني، دفتر انتشارات اسلامي، ص 350 و 351).{J

نظر شما در مورد افرادي كه براي ظهور آقا امام زمان وقت تعيين مي كنند چيست. آياافراد از تاريخ ظهور ايشان اطلاع دارند.
پرسش

نظر شما در مورد افرادي كه براي ظهور آقا امام زمان وقت تعيين مي كنند چيست. آياافراد از تاريخ ظهور ايشان اطلاع دارند.

پاسخ

براساس روايات «توقيت» و «تعيين وقت» براي ظهور حضرت صاحب كار درست و صحيحي نيست، ائمه فرموده اند ما خانداني هستيم كه براي ظهور آن حضرت وقتي را مشخص نمي كنيم، چنان كه حضرت رسول(ص) فرموده است: «دروغ گفته اند آنان كه وقت مشخص مي كنند» (نگا: كتاب الغيبه، محمد ابراهيم نعماني، ص 289 - منتخب الاثر، آيت الله صافي گلپايگاني، ص 573).

هيچ فردي حتي خود حضرت از زمان ظهور خويش اطلاعي ندارند. آنچه كه مي توان گفت اين نكته است كه برخي از علامات ظهور محقق گشته است اما اين كه همه آنها محقق شده است يا خير؟ يا اين كه تحقق اين علائم در چه حد از شدت و حدت برخوردارند از علم و آگاهي بشري به دور است.

چرا امام زمان روز جمعه را براي ظهور انتخاب كرده اند مي توانست روزهاي ديگر هفته باشد حتي مي توانست روز چهارشنبه باشد جوابي غير از تقدس جمعه وجود دارد؟
پرسش

چرا امام زمان روز جمعه را براي ظهور انتخاب كرده اند مي توانست روزهاي ديگر هفته باشد حتي مي توانست روز چهارشنبه باشد جوابي غير از تقدس جمعه وجود دارد؟

پاسخ

هر چند در برخي روايات (مهدي موعود، علي دواني، باب سي و يكم و همچنين برخي ادعيه (مثل زيارت امام زمان در روز جمعه)) روز ظهور حضرت، روز جمعه بيان شده است، لكن روايات متعدد معتبر دلالت مي كند كه قيام حضرت در روز شنبه كه مصادف با روز عاشورا است، واقع خواهد شد، (منتخب الاثر، الفصل السادس، الباب التاسع، حديث 1 تا 7، ص 574 تا 576).

نكته ديگر آن كه بايد توجه داشت كه برخي چيزها سؤال بردار نيست از جمله مطلب مورد سؤال، زيرا اگر زمان ظهور آن حضرت، روزهاي ديگر هفته مثلا چهارشنبه يا سه شنبه و يا... باشد، باز هم جاي پرسش است كه چرا روز ديگر نبود به هر حال ظهور آن بزرگوار در يك مرحله زماني تعيين شده است. گرچه ممكن است روز جمعه - به دليل ارزش معنوي افزون بر روزهاي ديگر هفته - زمان احتمالي ظهور باشد چنان كه در روايات آمده است چنان احتمال روز «شنبه» هم هست چنان كه در روايات ذكر شده است «روزي كه مصادف با عاشوراي حسيني(ع) باشد» (ارشاد شيخ مفيد، ص 700، ترجمه شيخ محمد باقر ساعدي خراساني، چاپ اسلاميه).

آيا از وقت ظهور اطّلاع دادن صحيح است؟
پرسش

آيا از وقت ظهور اطّلاع دادن صحيح است؟

پاسخ

به جهاتي نبايد خبر از وقت ظهور داد:

1 - در هيچ روايتي به وقت دقيق وحتي غير دقيق ظهور اشاره نشده است.

2 - از آنجا كه زمان ظهور ممكن است به جهت شرايطي تغيير پيدا كند وبه تعبيري متعلق "بداء" واقع شود وما از آن اطلاعي نداشته باشيم، لذا نبايد از زمان ظهور خبر دهيم، گر چه انسان ممكن است از راه هاي غير عادي به يك پرده از قضايا علم حاصل نمايد.

3 - گاهي با برخي از خبرها نسبت به ظهور كه در خارج هم تحقق نيافته است مردم به اصل ظهور بدبين مي شوند واصل واقعه از ديد آنان بي اعتبار مي گردد.

4 - برخي از روايات، از توقيت و معين كردن وقت ظهور نهي نموده اند.

چگونگي اعلان

نخستين اقدام حضرت مهدي 7پس از ظهور چه خواهد بود؟
پرسش

نخستين اقدام حضرت مهدي 7پس از ظهور چه خواهد بود؟

پاسخ

آن طور كه برخي نوشته اند و از روايات استفاده مي شود, حضرت مهدي 7در مكه معظّمه ظهور مي كنند و تكيه به كعبه مقدس مي دهند و منادي با صداي رسا ظهور حضرت را اعلان مي كند, به گونه اي كه كل عالم صدايش را بشنوند.

ياران خاص آن بزرگوار كه تعدادشان 313نفر است , در مدت كوتاهي خود را به حضرت مي رسانند و بعداز آن حضرت دعوت خود را شروع مي كنند و تغيير و تحوّلي در مسجد الحرام و اطرافش به وجود مي آورند.پس از آن وارد مدينهء منوره مي شوند و آن جا هم مردم را به حق و حقيقت دعوت مي كنند و يك سري تغييراتي به وجود مي آورند و سپس وارد كوفه مي شوند در خارج كوفه مسجد بزرگي احداث مي كنند. و همين طور درساير شهرها و بلاد.(1)

(پ_اورقي 1.ابراهيم اميني , دادگستر جهان و محمد محمدي اشتهادردي , فروغ تابان ولايت , انتشاران جمكران .

امام زمان(ع) وقتي كه ظهور مي كند ابتدائاً چه كارهايي را انجام مي دهد؟
پرسش

امام زمان(ع) وقتي كه ظهور مي كند ابتدائاً چه كارهايي را انجام مي دهد؟

پاسخ

امام زمان(ع) در صدد ايجاد جامعه اي مبتني بر عدالت، دين مداري و خدا محوري است. طبيعي است ايجاد چنين جامعه اي نيازمند راهكار و استراتژي هاي منطقي و كار آمد مي باشد كه اين راهكارها در در مرحله انجام مي گيرد:

1_ مرحلة ابتدايي،

2_ مرحلة دراز مدت.

امام زمان(ع) درابتدا به اجراي برنامه هاي متعددي مي پردازد كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1_ اعلام ظهور:

امام زمان بعد از آنكه در مكه ظهور مي كند،[12] اين آيه را مي خواند "بقيه الله خيرٌ لكم إن كنتم مؤمنين".[13]

2_ دعوت از ياران:

اما زمان(ع) بعد از اعلام ظهور ياران خويش را فرا مي خواند آن گاه 313 نفر از ياران حضرت در مكه اجتماع مي كنند. هنگامي كه ده هزار نفر از ياران امام(ع) آماده شدند قيام مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "و يقيم بمكّه حتي يتمّ أصحابه عشره آلاف أنفس ثم يسير منها إلي المدينه؛[14] در مكه (پس از ظهور) اقامت مي گزيند تا يارانش به ده هزار نفر برسند آن گاه از مكه به سوي مدينه حركت مي كنند".

3_ فراخوان عمومي جهت بيعت:

يكي از برنامه هاي مهم امام زمان(ع) فراخوان عمومي جهت بيعت است. فراخوان عمومي موجب مي شود كه دوستان و دشمنان حضرت مشخص گردند. بعد از دعوت امام برخي با حضرت بيعت مي كنند.[15] اولين كسي كه با حضرت بيعت مي كند جبرئيل است.[16] در برخي از روايات تصريح شده است كه امام زمان(ع) در هنگام بيعت ياران خويش را ملزم به رعايت به برخي از اصول و شرايط

مي كند. امام علي(ع) فرمود: "[امام] قائم با يارانش پيمان مي بندد و از آنان بيعت مي گيرد كه (به اين اصول عمل كنند) ... مسلماني را دشنام ندهند... حريمي را هتك نكنند... كسي را به ناحق نزنند... در امر معاش به اندك بسنده كنند".[17]

4_ قيام عليه مخالفان:

بعد از فراخوان عمومي مردم جهت بيعت با حضرت ، برخي به مخالفت حضرت پرداخته، در برابر ايشان تسليم نمي شوند.

مخالفان امام را چند گروه تشكيل مي دهند، مانند راحت طلبان جمود انديشان كافران و منافقان.[18]

متأسفانه برخي از ظهور حضرت خوشايند نيستند اگر چه ادعاي پيروي مي كنند. امام صادق(ع) فرمود: "چه بسيار از كساني كه ادعاي پيروي او را دارند، ولي پس از ظهور حضرت، از او روي مي گردانند".[19]

منافقان و كافران نيز از ظهور حضرت خرسند نيستند. امام صادق(ع) فرمود " مشركان و كفار از قيام مهدي ناخشنودند".[20]

قيام امام زمان(ع) از مكه آغاز مي شود سپس حضرت به مدينه و كوفه مي رود و بعد از پيروزي بر مخالفان حكومت عدالت گستر تشكيل مي دهد كه در ساية حكومت حضرت، دين خدا بر جهان حاكميت پيدا مي كند و عدالت بر قرار شده، تحول و تغيير اساسي در جامعه به وجود آمده و شهر ها و روستاها آباد شده، امنيت بر قرار مي گردد.

آيا هنگام ظهور امام زمان(ع) دستگاه هاي اطلاع رساني از كار خواهد افتاد. در اين صورت امام زمان(ع) چگونه از كعبه صداي خويش را به جهانيان مي رساند؟
پرسش

آيا هنگام ظهور امام زمان(ع) دستگاه هاي اطلاع رساني از كار خواهد افتاد. در اين صورت امام زمان(ع) چگونه از كعبه صداي خويش را به جهانيان مي رساند؟

پاسخ

آنچه كه از متون ديني استفاده مي شود آن است كه امام زمان(ع) با مخالفان خود _ بعد از هدايت و دعوت عمومي _ مبارزه نموده و سلاح هاي آنان را از كار مي اندازد، اما حضرت با وسايل و ابزار ارتباط جمعي مبارزه نكرده، بلكه از پيشرفته ترين وسايل ارتباط جمعي بهره گرفته، پيام خويش را به جهانيان مي رساند. امام زمان(ع) از ابزار و وسايل عصر خويش كه به مراتب پيشرفته تر از ابزار وسايل اين عصر است، بهره مي گيرد. امدادهاي غيبي نيز نقش مؤثري در اطلاع رساني امام زمان(ع) دارد؛ از اين رو اين نگرش كه در عصر ظهور اما م زمان وسايل و ابزار ارتباط جمعي پيشرفته از كار مي افتد قابل قبول نبوده و امام زمان(ع) در اطلاع رساني و پيام رساني خويش با بهره گيري از پيشرفته ترين ابزار و وسايل اطلاع رساني و با عنايت خداوند، مشكل ندارد. امروزه در زمان بسيار محدود اخبار و گزارش ها با بهره گيري از ابزار و وسايل جمعي مانند ماهواره، تلويزيون، راديو و ... مخابره شده و همگان از آن بهره مي گيرند. در هنگام ظهور امام زمان(ع) ابزار ارتباطات به مراتب پيشرفته تر بوده و حضرت از همان ابزار بهره مي گيرند.

اوّلين جمله اي كه امام زمان(عج اللَّه فرجه) پس از ظهور خواهند فرمود، چيست؟
پرسش

اوّلين جمله اي كه امام زمان(عج اللَّه فرجه) پس از ظهور خواهند فرمود، چيست؟

پاسخ

از امام باقر(سلام اللَّه عليه) نقل شده است: "اولين جمله اي كه حضرت پس از ظهور مي فرمايند، اين آيه كريمه است: "بقيّة اللَّه خيرٌ لكم إن كنتم مؤمنين" سپس مي فرمايند: "أنا بقية اللَّه في أرضه".(1)

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، چاپ بيروت، ص 192، حديث 24.

آيا روز ظهور امام زمان"عج" همه عالم صداي حضرتش را مي شنوند؟ روال دنيا پس از آن چگونه خواهد بود؟
پرسش

آيا روز ظهور امام زمان"عج" همه عالم صداي حضرتش را مي شنوند؟ روال دنيا پس از آن چگونه خواهد بود؟

پاسخ

سؤال شما به دو بخش مستقل تقسيم مي شود:

الف) شنيدن صداي امام زمان(عج) در هنگام ظهور توسط همگان روايتي كه مفادش اين باشد همه مردم صداي حضرت را در وقت ظهور مي شنوند، در دسترس نيست؛ يا حداقل ما نديده ايم. از روايات فهميده مي شود قيام حضرت مهدي(ع) موجب خرسندي همه انسان ها و اهل زمين و آسمان و حتي مردگان مي شود. مضمون برخي از احاديث اين است كه مردم زنده شدن مردگان را آرزو مي كنند. پيامبر اكرم(ص) فرمود: "همه اهل آسمان و زمين، پرندگان، حيوانات درنده و ماهيان دريا از ظهور حضرت مهدي(ع) شادمان مي شوند".(1)

امّا از چگونگي اطلاع و آگاهي همگان از ظهور حضرت به طور شفّاف سخني به ميان نيامده؛ در برخي روايات آمده است: "صيحه اي در ماه مبارك رمضان كه صيحه جبرئيل است، به گوش خلائق مي رسد، آن گاه منادي به نام حضرت مهدي(عج) از آسمان ندا مي دهد، كه هر كس در مغرب و مشرق عالم است، آن ندا را مي شنود. با آن ندا همه خفتگان بيدار مي شوند، همه آنان كه ايستاده اند، به حالت نشسته مي روند و همه نشستگان به پاي مي خيزند؛ در اين ندا ترديد نكنيد و آن را شنيده و فرمان برادر باشيد".(2)

در برخي منابع اين مطلب را نيز اضافه دارد: "در پي نداي آسماني،مردگان سر از قبرها بيرون مي آورند و مي خواهند كه در صورت امكان به دنيا برگردند".(3)

اين گروه از روايات اين ندار را مربوط به پيش از ظهور و در آستانه ظهور مي دانند، ولي در روايت ديگري از حضرت باقر(ع) است كه: "حضرت

مهدي(ع) ظهور مي كند و وارد مكّه مي شود و سيصد و سيزده نفر از ياران حضرت گرد او مي آيند.

در اين هنگام منادي به اسم او و به فرمان او از آسمان ندا مي دهد، به صورتي كه همه اهل زمين آن صدا را مي شنوند".(4)

از اين روايت استفاده مي شود كه نداي آسماني پس از ظهور حضرت به وسيله شخص ديگري (جبرئيل يا غير او) است، نه خود حضرت.

در هر صورت روايتي كه مفادش اين باشد همه صداي حضرت را مي شنوند، در دسترس نيست؛ بله در روايتي از امام صادق(ع) آمده است: "وقتي كه قائم ما قيام كند، خداوند چشم و گوش شيعيان ما را تند كند، به طوري كه ميان او و شيعيان واسطه اي نباشد و هر كجا كه باشند، او را ببينند و سخنش را بشنوند".(5)

تند شدن چشم و گوش معنايش اين است كه قدرت بينايي و شنوايي بيشتر مي شود. همان گونه كه در متن روايت تصريح شده است، شنيدن صدا و ديدن حضرت بدون وسيله مخصوص شيعيان است، نه همه مردم.

ب) روال دنيا پس از ظهور امام زمان(عج) چگونه است؟

احاديث فراواني از اهل بيت(ع) درباره جهاني بودن حكومت حضرت رسيده است؛ از آن جمله: جابربن عبداللَّه انصاري مي گويد: از پيامبر(ص) شنيدم: "همان گونه كه خداوند شرق و غرب عالَم را در اختيار ذوالقرنين قرار داده بود، براي حضرت مهدي(ع) چنين خواهد كرد. حكومت او شرق و غرب زمين را فرا مي گيرد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، همان طور كه از ظلم و ستم پر شده بود".(6)

براي رسيدن به ويژگي هاي اين حكومت جهاني، نگاهي كوتاه به احاديثي كه در اين زمينه رسيده

است مي اندازيم:

1- ساده زيستي حضرت مهدي(عج) و كارگزاران حضرت.

برخي روايات از زندگي ساده حضرت در دوران ظهور خبر مي دهد؛ امام صادق(ع) به ابوبصير فرمود: "به چه جهت براي ظهور قائم(ع) عجله مي كنيد؟ به خدا سوگند! لباس او درشت و خشن است و غذاي او خشك است".(7)

اين ويژگي در حكومت أميرالمؤمنين(ع) نيز به خوبي مشهود است؛ حضرت در توبيح يكي از كارگزاران خود فرمود:"واي بر تو، من مثل تو نيستم، خداوند بر پيشوايان عدالت پيشه واجب فرموده است كه خود را با مردم ناتوان اندازه گيري كنند تا نداري، فقيران را به طغيان نكشاند".(8)

2- رشد اقتصادي از جهات مختلف.

الف) زمين گنج ها و معدن هاي خود را بر حضرت عرضه مي كند،(9) همه اموال و ثروت دنيا هر چه كه در زير و يا روي زمين است، نزد حضرت جمع مي شود.(10)

ب) به بركت ظهور حضرت حجت(عج) آسمان باران هاي خود را فرو مي ريزد و زمين گياهان خود را مي روياند.(11)

ج) زندگي اقتصادي مردم به سامان مي رسد. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: "بدانيد كه اگر از طالع مشرق (حضرت ولي عصر(عج)) پيروي كنيد، شما را به پيمودن راه پيامبر(ص) مي كشاند، پس آن گاه از كوري و كري و لال بودن (در امور معنوي و مسير هدايت) نجات خواهيد يافت. شما در آن دوران از رنج در طلب روزي و ستم بر ديگران در مسير آن آسوده خواهيد گشت".(12)

3- گسترش عدالت.

عدالت در حكومت حضرت مهدي(عج) چنان گسترده است كه بر هيچ كس كم ترين ستمي نمي شود و همگان به حقوق خود مي رسند. يكي از بارزترين نشانه هاي آن در حكومت جهاني حضرت اين است كه منادي حضرت اعلام مي كند: "آنان كه مي خواهند طواف مستحبي به جا آورند، از محدوده

مطاف واز كنار حجر الأسود خارج شوند تا فضاي مناسب براي كساني كه طوال واجب دارند باز شود".(13)

امام باقر(ع) فرمود: "قائم ما (عج) در دوران ظهور، اموال بيت المال را به طور مساوي تقسيم مي كند و در جامعه بشري اعم از نيكوكار و بدكار، عدالت اسلامي و اجتماعي را برقرار مي كند".(14)

حكومت حضرت ولي عصر ويژگي هاي ديگري نيز دارد.

براي آگاهي بيشتر مي توانيد به كتاب هايي كه در خصوص اين موضوع تأليف شده است مراجعه بفرماييد؛ از جمله:

1- چشم اندازي به حكومت مهدي(عج)، نوشته نجم الدين طبسي، از انتشارات بوستان كتاب قم (دفتر تبليغات اسلامي).

2- سپيده اميد، نوشته سيد حسين اسحاقي، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، از همان انتشارات.

در مورد وضع عالم پس از حكومت حضرت مهدي(عج) روايات مختلف و متعدّد است.

پي نوشت ها:

1. چشم اندازي به حكومت مهدي(عج)، نجم الدّين طبسي، بوستان كتاب، قم، ص 66.

2. كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم النعماني، مكتبة الصدوق، ص 254، ح 13.

3. مجموعه نفيس (تاج المواليد) طبرسي، صاحب مجمع البيان، ص 74 (150).

4. تفسير العياشي، محمد بن مسعود العياشي، مؤسسه اعلمي، بيروت، ج 1، ص 84، ح 117.

5. اثبات الهداة، محمّد بن الحسن الحرّ العاملي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ج 6، ص 371، ح 59.

6. كمال الدين و تمام النعمة، صدوق، انتشارات جامعه مدرّسين، قم، جزء 2، ص 394، ح 4.

7. كتاب الغيبة، ص 233، ح 20.

8. نهج البلاغه، صبحي صالح، كلام 209، ص 325.

9. كمال الدين و تمام النعمة.

10. علل الشرايع، صدوق، مؤسسه اعلمي، بيروت، جزء 1، ص 192، ح 3.

11. بحارالانوار، ج 52، ص 316، ح 11.

12. كافي، دارالأضواء، بيروت، ج 8، ص 55، ح 22.

13. كافي، ج 4،

ص 427، ح 1.

14. علل الشرايع، جزء 1، ص 192، ح 3.

زماني كه امام زمان(عج) ظهور مي كند، در دنيا چه اتفاقي مي افتد؟
پرسش

زماني كه امام زمان(عج) ظهور مي كند، در دنيا چه اتفاقي مي افتد؟

پاسخ

اتفاقاتي كه در دوره ظهور امام مهدي(عج) مي افتد، بسيار است. با بهره مندي از روايات اهل بيت(ع) تنها به بيان چند رخداد مهم اشاره مي كنيم:

1- اعلان ظهور: اولين حادثه اي كه بعد از ظهور امام زمان(ع) شكل مي گيرد، اعلام ظهور امام زمان(ع) است. ظهور حضرت به وسيله منادي آسماني اعلام مي گردد، آن گاه حضرت در حالي كه به كعبه تكيه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مي دارد.(1) دعوت حضرت هم به منظور اعلام ظهور حضرت است و هم به منظور فراخوان عمومي جهت پذيرش حكومت جهاني صورت مي گيرد. امام علي(ع) فرمود: "هنگامي كه منادي از آسمان ندا مي دهد: حق از آنِ آل محمد است و اگر طالب هدايت و سعادت هستيد، به دامان آل محمد چنگ زنيد، حضرت مهدي(عج) ظهور مي كند".(2)

2- رجعت و بازگشت برخي از مؤمنان صالح و پيامبران الهي مانند حضرت عيسي(ع) كه در ركاب حضرت مهدي(عج) خواهند بود و در قيام و مبارزه او با ستمگران شركت دارند.

3- مبارزات امام زمان(عج): يكي از حوادث مهم كه بعد از ظهور امام زمان(ع) به وجود مي آيد، مبارزه امام با دشمنان و مخالفان ظهور است. برخي از افراد و گروه ها حكومت عدالت گستر امام زمان(ع) را بر نمي تابند و با حضرت به جنگ مي پردازند. مخالفان امام را افراد و گروه هاي مختلف تشكيل مي دهند(3) و سياست امام در برابر آن ها متفاوت است.

امام زمان(ع) نخست همگان را به دين و صلح فرا مي خواند و با مدارا با آن ها رفتار مي نمايد.

امّا دشمنان دعوت امام را ناديده مي گيرند و به جنگ با امام مي پردازند. امام

با بهره گيري از همه قدرت و امكانات، با دشمنان برخورد مي كند، و جنگ سختي به وقوع مي پيوندد.(4) از جمله جنگ امام زمان(عج) با دجال(5) و سفياني.(6)

4- پيروزي امام زمان(عج): در اين درگيري ها سرانجام حضرت پيروز مي شود. در برخي روايات از پيروزي امام بر شرق و غرب،(7)، جنوب و قبله(8) گزارش شده است.

امام باقر(ع) فرمود: "حضرت قائم از ما است و فرمانروايي حضرت شرق و غرب را فرا مي گيرد".(9) از پيامبر اسلام(ص) گزارش شده است كه حضرت مهدي(عج) لشكريانش را به سراسر زمين گسيل مي دارد.(10)

5- تشكيل حكومت جهاني و برچيده شدن مرزهاي جغرافيايي:

امام مهدي(عج) حكومت جهاني تشكيل مي دهد و مرزهاي جغرافيايي را بر مي چيند. اين حكومت همان حكومت آرماني موعود است كه از آن در روايات گاهي به مدينه "فاضله" سخن گفته شده است.(11) گاهي به جامعه مطلوب و گاهي به "دولت كريمه" ياد شده است.

حكومت جهاني امام زمان(ع) از مؤلّفه ها و شاخصه هايي برخوردار است كه تحقق هر كدام از آن ها مي تواند يكي از حوادث بعد از ظهور امام زمان(ع) محسوب شوند، از جمله:

أ) گسترش عدالت:

يكي از ويژگي هاي حكومت امام زمان(ع) عدالت است. عدالت عنصر گم شده اي است كه همگان دنبال آن هستند. اين گمشده در حكومت امام زمان تحقق پيدا مي كند.

پيامبر اسلام فرمود: "يملاء الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئتْ ظلماً و جوراً"؛(12) امام زمان(ع) حكومت را به گونه اي سازماندهي مي كند كه ديگر واژه ستم از ذهن ها رخت بر مي بندد و كسي به ديگري ظلم نمي كند؛

ب) گزينش كارگزاران شايسته:

طبيعي است كه حكومت آرماني امام زمان(ع) كه رهبري آن را امام مصلح و پارسا بر عهده دارد، كارگزاران آن نيز از صالحان و پارسايان

خواهند بود، از اين رو در روايات آمده است كه دولت امام زمان(ع) را برخي از پيامبران و جانشينان آنان و صالحان و از اصحاب پيامبر اسلام(ص) تشكيل مي دهند. حضرت عيسي(ع) به امام زمان(ع) مي گويد: "من به عنوان وزير فرستاده شده ام؛ نه امير و فرمانروا".(13)

6- رشد آگاهي و دانش:

يكي از حوادث بسيار مهم رشد دانش و صنعت در عصر امام زمان(ع) است. دوره ظهور دوران گسترش علم و دانايي است و مدينه فاضله اسلامي "مدينة العلم" است. با آمدن آن منجي همان گونه كه ظلم جاي خود را به عدل و داد مي دهد، دانايي و فرزانگي جايگزين جهل و ناداني مي شود و جهان از نور عقل و دانش آكنده مي گردد.(14)

7- رشد عقل و خرد ورزي: در اين دوره بشر به حاكميت عقلانيت نايل مي گردد.

در روايات آمده است كه در عصر ظهور حضرت مهدي(عج) بركات خداوندي به بشر ارزاني داشته و دست رحمت ايزدي بر عقل هاي مردم كشيده مي شود و مردم از نظر عقل و بصيرت در وضع بي مانندي قرار مي گيرند.(15)

8- رفاه اقتصادي و معيشتي: به فرموده پيامبر اسلام(ص) در دوره حضور حضرت مهدي(عج) مردم به نعمت هايي نايل مي گردند كه در هيچ زماني سابقه ندارد. براي همگان بركات الهي از آسمان نازل مي شود و زمين چيزي از روييدني هاي خود را پنهان نمي كند.(16)

سطح رفاه زندگي در اين دوره به حدّي است كه طبق روايات رسيده از امام صادق(ع) در اين دوره فقيري يافت نمي شود تا مردم زكات اموالشان را به او بدهند.(17)

9- برقراري امنيت اجتماعي: در اين دوره امنيت اجتماعي به نحو كامل برقرار مي گردد. به گونه اي كه اگر زني به تنهايي بخواهد از عراق

به شام مسافرت نمايد، در مورد امنيتش هيچ ترس و دلهره اي ندارد.(18)

10- رشد تربيتي و شكوفايي فرهنگي و اخلاقي: در اين دوره افراد به رشد تربيتي و اخلاقي و جامعه به بالاترين درجه تعالي و شكوفايي نايل مي گردند. امام علي(ع) فرمود: "چون قائم ما قيام كند، كينه ها از دل ها زدوده مي شود".(19) امام باقر(ع) فرمود: "هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند قواي فكري مردم را تعالي مي بخشد و اخلاق آنان را به كمال مي رساند".(20)

در روايتي ديگر از آن حضرت نقل شده است كه "در دوره ظهور، دوستي و يگانگي بين مؤمنان در نهايت خود قرار مي گيرد، به گونه اي كه هر كس نيازمند باشد، بدون هيچ ممانعتي از جيب ديگري پول بر مي دارد (و ديگري هم از اين كار راضي است".(21)

براي اطلاع بيشتر در اين مورد به كتاب عصر زندگي و چگونگي آينده انسان و اسلام، پژوهشي در انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج)، تأليف محمد حكيمي مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:

1. نجم الدّين طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي، ص 64 - 65.

2. احقاق الحق، ج 13، ص 324.

3. نعماني، كتاب الغيبه، ص 231؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 539؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353.

4. نجم الدين طبسي، همان، ص 138.

5. صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 60.

6. همان.

7. صافي، همان، ص 470 - 471.

8. نجم الدّين طبسي، همان، ص 119.

9. احقاق الحق، ج 13، ص 259؛ ينابيع المودّه، ص 487؛ بحارالانوار، ج 52، ص 378.

10. القول المختصر، ص 23، با اقتباس از: نجم الدين طبسي، همان، ص 121.

11. مجله حوزه، ويژه امام زمان، ص 134 به بعد.

12. كنز العمال، ج 14، ص 175.

13. ابن طاووس، ملاحم، ص 83.

14. لطف

اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 607.

15. بحارالانوار، ج 75، ص 51.

16. همان، ج 51، ص 78.

17. همان، ج 52، ص 337.

18. منتخب الاثر، ص 474.

19. همان، ص 484.

20. بحارالأنوار، ج 52، ص 336.

21. مفيد، اختصاص، ص 19.

آيا زمانى كه حضرت مهدى((عليه السلام)) ظهور كرد سخن وى را تمام مردمان كره زمين مى شنوند؟
پرسش

آيا زمانى كه حضرت مهدى((عليه السلام)) ظهور كرد سخن وى را تمام مردمان كره زمين مى شنوند؟

پاسخ

در كتابهاى مربوط به شرح حال حضرت قائم آل محمّد((صلى الله عليه وآله)) و در احاديث راجع به آن بزرگوار و چگونگى ظهور نقل شده است كه آن حضرت به صدايى كه همه ى عالم بشنوند از مكّه خود را معرّفى مى كند و مردم رابه سوى خود دعوت مى كند و در روايتى كه از حضرت صادق((عليه السلام)) نقل شده است چنين آمده كه آن حضرت فرمود اهل هر زبانى آن ندارا(به قدرت حق تعالى) به زبان خود مى شنود. و نيز از آن حضرت روايت شده است كه: چون قائم ما قيام كند خداوند گوش و چشم شيعيان ما را چنان تقويت مى كند كه بين آنها و امام((عليه السلام)) پُست و پيك وجود نداشته باشد به گونه اى كه وقتى امام با آنها سخن مى گويد آنان مى شنوند و او را مى بيند در حالى كه امام در جايگاه خود قرار دارد(1).

پاورقي

1 - بحارالانوار، ج 52، ص 236.

در زمان ظهور حضرت حجّة((عليه السلام)) مؤمنين از راه دور چگونه با حضرت ارتباط برقرار مى كنند؟
پرسش

در زمان ظهور حضرت حجّة((عليه السلام)) مؤمنين از راه دور چگونه با حضرت ارتباط برقرار مى كنند؟

پاسخ

در زمان ظهور حضرت حجّة((عليه السلام)) طبق احاديثى كه نقل شده است، مردم و مؤمنين در عصر ظهور به راحتى حضرت را از دور ديده و صداى او را مى شنوند.

از امام باقر((عليه السلام)) روايت شده است(1) كه فرمودند: چون قائم ما قيام نمايد خداوند چشم و گوش شيعيان ما را چنان تقويت نموده كه بين آنها و امام پُست و پيك وجود نخواهد داشت به گونه اى كه وقتى امام با آنها سخن مى گويد آنان مى شنوند و او را مى بينند و امام در جايگاه خود قرار دارد. و نيز در روايتى ديگر آمده است كه امام صادق((عليه السلام)) فرمودند: «در زمان قائم شخص مؤمن در حالى كه در مشرق بسر مى برد، برادر خود را كه در مغرب است ديده و نيز آنكه در مغرب است برادر خويش را در مشرق خواهد ديد(2).

پاورقي

1 - بحارالانوار، ج 52، ص 236.

2 - بحارالانوار، ج 52، ص 391.

در عصر ظهور حضرت مهدي چه حوادثي اتفاق مي افتد
پرسش

در عصر ظهور حضرت مهدي چه حوادثي اتفاق مي افتد

پاسخ

در مورد ظهور حضرت مهدي عليه السلام حوادثي در قبل و بعد از ظهور اتفاق مي افتد كه توضيح همه آن ها وقت زيادي را

مي طلبد. اما به هر حال، همه مردم جهان در زمان ظهور، از نام و وجود حضرت اطلاع پيدا مي كنند. عده اي طرفدار و

حامي حضرت هستند و عده ديگري دشمن آن بزرگوار مي باشند اما به تدريج حكومت حضرت فراگير شده و تمام جهان را

فرا مي گيرد. از جمله حوادث اين است كه حضرت وارد حجاز و سرزمين مكه شده و به ديوار كعبه تكيه داده و براي تمام

مردم جهان سخنراني مي نمايند به گونه اي كه همه مردم جهان او را مي بينند (مثلا از طريق تلويزيون و ماهواره و پخش

مستقيم).

آيا امام زمان هنگام ظهور از طريق معجزه با همه مردم ارتبات بر قرار ميكند يا ممكن است با استفاده از شبكه اينترنت؟
پرسش

آيا امام زمان هنگام ظهور از طريق معجزه با همه مردم ارتبات بر قرار ميكند يا ممكن است با استفاده از شبكه اينترنت؟

پاسخ

در پاسخ به پرسش فوق توجه به نكات ذيل حائز اهميت است:

1 - هنگام ظهور امام زمان عليه السلام براي هيچكس روشن و معين نيست. چه بسا دهها سال وشايد صدها سال ديگر با ظهور فاصله داشته باشيم. از سوي ديگر قافله علم و تكنيك در اين دهه هاي اخير چنان شتابان و با سرعت پيش مي رود كه دستاوردهاي تكنولوژي پس از مدتي جاي خود را به ديگري مي دهند. پس شبكه اينترنت كه در اين دوران از كارآيي و شمول فراواني برخوردار است چه بسا در آينده اي نزديك جاي خويش را به تكنيكي برتر دهد و از آن تنها نامي در تاريخ تمدن بشر باقي بماند. پس سزاوار است سؤال فوق با عنايت به اين نكته بدين شكل طرح گردد كه آيا امام زمان عليه السلام هنگام ظهور براي ارتباط با مردم از معجزه استفاده خواهد نمود، يا از دستاوردهاي تكنولوژيك در آن هنگام نيز بهره مند خواهد شد؟

2 - در برخي از روايات سخن از شيوه اي خارق العاده براي ارتباط ميان مؤمنان در عصر ظهور امام زمان(ع) به ميان آمده است. امام صادق(ع) مي فرمايد: «مؤمن در زمان مهدي عليه السلام در مشرق زمين زندگي مي كند، در حاليكه برادر خود را در غرب مي بيند، و همچنين آنكس كه در غرب است برادر خويش را در شرق مي بيند».1 در روايت ديگري از امام صادق عليه السلام آمده است كه آن حضرت فرمود: «هنگاميكه قائم ما عليه

السلام ظهور نمايد خداوند به گوش و چشم شيعيان ما توسعه خواهد داد بگونه اي كه ميان آنان نامه رسان و پيغام بري نخواهد بود، او با آنان سخن مي گويد، در حاليكه در مكان خود است، و شيعيان سخنان او را مي شنوند و او را نيز مي بينند.»2

(3) _ معجزه امري خارق العاده است كه خارج از چارچوب اسباب و علل مادي و طبيعي مي باشد، و سيره و تاريخ پيامبران و امامان عليهم السلام بر اين نكته گواهي مي دهد كه ايشان از معجزه تنها در مواردي خاص، و براي اثبات حقانيت خويش بهره گرفته اند و زندگاني عادي و روزمره آنان بر اساس اعجاز و امور غير طبيعي سپري نگشته است. پس اگر چه نمي توان انكار معجزه را در مورد امام زمان(ع) در موارد خاص و ضروري نمود؛ ولي از سوي ديگر نمي توان ادعا كرد كه آن حضرت در امور روزمره خود پيوسته از اين شيوه استفاده مي نمايد.

4 - بي ترديد امام زمان عليه السلام با ظهور خود دنياي مادي و معنوي انسانها را به سوي آباداني و شكوفايي سوق خواهد داد، و نه تنها دستاوردهاي علمي و تكنولوژيك بشريت را از ميان نخواهد برد، و جهان را به عصر پيشينيان باز نخواهد گرداند؛ بلكه بر سرعت و شتاب علم خواهد افزود و مجهولات فراواني را براي آنان روشن و معلوم خواهد ساخت.

در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: «دانش بيست و هفت حرف مي باشد كه تمام آنچه پيامبران آورده اند دو حرف بوده است، و مردم نيز تا كنون جز ايندو حرف را نمي

شناسند، پس چون قائم عليه السلام ظهور نمايد بيست و پنج حرف ديگر را آشكار خواهد كرد و ميان مردم گسترش خواهد داد...»3

نتيجه سخن آنكه: هر چند امام زمان عليه السلام براي اتمام حجت و بيان حقيقت - بخصوص در آغاز دعوت خويش _ از معجزه و كرامت استفاده خواهد نمود، ولي سعادت مادي و معيشتي انسانها را كه مورد وعده الهي در عصر ظهور او مي باشد، با امور غير طبيعي سامان نخواهد داد. پس او نه تنها از دستاوردهاي علمي بشر استفاده خواهد كرد، بلكه بر توسعه كمي و كيفي آنها نيز بسيار خواهد افزود.

پي نوشت ها:

1. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، ج (52)، ص (391).

2. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، آخوندي، تهران، ج (8)، ص (241).

3. مجلسي، همان، ج (52)، ص (336).

مي گويند: وقتي امام زمان غ ظهور مي فرمايد، تمام "دستگاه هاي جديد" از كار مي افتد. آيا در اين باره در قرآن سخني به ميان آمده و يا حديثي از ائمه وارد شده است لطفاً حديث را بيان كنيد. در ضمن بفرماييد امام زمان غ هنگامي كه در كنار خانه كعبه قرار مي گيرد،
پرسش

مي گويند: وقتي امام زمان غ ظهور مي فرمايد، تمام "دستگاه هاي جديد" از كار مي افتد. آيا در اين باره در قرآن سخني به ميان آمده و يا حديثي از ائمه وارد شده است لطفاً حديث را بيان كنيد. در ضمن بفرماييد امام زمان غ هنگامي كه در كنار خانه كعبه قرار مي گيرد، چگونه صدايش را به جهانيان خواهد رساند؟

پاسخ

اين كه نوشته ايد: "دستگاه هاي جديد هنگام ظهور از كار مي افتد" خوب بود مي نوشتيد چه كسي آن را گفته و يا اين مطلب را در چه كتابي ديده ايد، زيرا در قرآن و روايات اين مطلب نيامده است

در قرآن كريم به اين مطلب اشاره شده است كه با آمدن حضرت مهدي غ زمين اباد مي شود: "اعْلَمُوَّاْ أَن َّ اللَّه َ يُحْي ِ الاْ ?َرْض َ بَعْدَ مَوْتِهَا;(حديد،17) بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مي كند." امام باقر7 در اين باره مي فرمايد: "خداوند زمين را به وسيلة حضرت مهدي غ زنده مي كند، بعد از آن كه مرده باشد."( تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 23، ص 343، نشر دارالكتب الاسلامية )

در هر صورت اگر مقصود شما از "دستگاه هاي جديد"، سلاح هاي جنگي است كه در اين باره آن چه در قرآن و روايات آمده مطالبي است كه دلالت بر پيروزي آن حضرت دارد و اين كه آن حضرت با شمشير قيام مي فرمايد، امام باقر7 فرموده اند: "مهدي از اين جهت با جدش محمد6 شباهت دارد كه با شمشير قيام مي كند و گمراه كنندگان و دشمنان خدا و رسول را به قتل مي رساند. با شمشير و ترس نصرت مي يابد و هيچ يك از پرچم هايش شكست خورده برنمي گردد." هر چند _ با

توجه به اين كه سيرة انبيا و ائمّه اين بوده است كه از نظر امكانات مادي مطابق عرف روز جوامع حركت مي كرده اند _ مقصود از قيام با شمشير به احتمال زياد، مسلحانه بودن قيام است ولي به هر حال هيچ اشاره اي به از كار افتادن سلاح هاي جديد ندارد.( بحارالانوار، علامة مجلسي ج 51، ص 218، نشر وفأ، بيروت )

و اگر مقصود شما از "دستگاه هاي جديد"، دستگاه هايي است كه محصول تكنولوژي جديد در زمينة طب ّ و رسانه و... است _ چنان كه آخر پرسش شما گوياي اين مطلب است _ بايد گفت الف _ نه تنها دليلي بر اين مطلب نداريم بلكه از احاديث استفاده مي شود كه با آمدن ايشان علوم پيشرفت شگفت انگيزي مي كند، در عصر مهدي غ عقول مردم كامل مي گردد و سطح معلومات عمومي بالا مي رود، به گونه اي كه زن ها در خانة خويش از عهدة قضاوت بر مي آيند.

امام صادق فرمود: علم و دانش به بيست و هفت قسمت تقسيم شده اما تا كنون بيش از دو قسمت آن در دسترس بشر قرار نگرفته است وقتي قائم ما قيام نمود، بيست و پنج قسمت ديگر را آشكار مي كند و در بين بشر پخش مي نمايد.( بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 52، ص 336. ) اين روايت شاهد خوبي است كه نه تنها در زمان ظهور، دستگاه هاي جديد از كار نمي افتد، بلكه پيشرفته تر و متكامل تر نيز مي شوند.

ب _ با توجه به مطالب بالا جواب اين پرسش كه صداي حضرت مهدي غ چگونه به همة جهانيان خواهد رسيد، روشن مي شود، زيرا در روايت آمده است كه امام صادق فرمود: "آري

به خدا سوگند، نداي آسماني حق است به طوري كه هر قومي آن سخن را با زبان خودشان خواهند شنيد." اين مطلب هم امكان دارد به صورت معجزه صورت گيرد و هم ممكن است از طريق رسانه ها و ترجمه انجام شود.( دادگستر جهان ابراهيم اميني ص 314_320، نشر شفق )

آيا در قرآن كريم و احاديث امامان معصوم ، در مورد چگونگي انتقال پيام امام زمان غ از كعبه و رسيدن اين پيام به گوش جهانيان مطلبي آمده است
پرسش

آيا در قرآن كريم و احاديث امامان معصوم ، در مورد چگونگي انتقال پيام امام زمان غ از كعبه و رسيدن اين پيام به گوش جهانيان مطلبي آمده است

پاسخ

آن چه به جزئيات ظهور حضرت مهدي غ مربوط مي شود، تا اندازه اي در روايات ائمه به آن اشاره شده است و در قرآن كريم كليّاتي مانند بشارت به قيام آن حضرت (نور، 55) اهداف او (زمر، 69) و... آمده است امّا دربارة رسيده پيام امام به گوش جهانيان به ويژه آن ندايي كه پيش از هر چيز، حضرت مهدي را به جهانيان معرفي مي كند، در روايات ويژگي هايي بيان شده كه انسان شگفت زده مي شود. برخي ويژگي هاي اين ندا كه حضرت را معرفي مي كند و از علايم ظهور مي باشد، به قرار زير است

1. هر صاحب گوشي آن را مي شنود.

2. هر قومي آن ندا را به زبان خود مي فهمد.

3. انسان ها هنگام شنيدن سرا پا گوش هستند، مانند شخصي كه كبوتر روي سر آن ها نشسته باشد(الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب علي يزدي ج 2، ص 225، نشر... )

4. همه از يكديگر مي پرسند چه مي شنويم ( همان )

5. ندا از آسمان است ( الغيبة نعماني ص 265، نشر مكتبة الصدوق تهران )

6. منادي جبرئيل است ( همان 263 )

امّا درباره سخن خود حضرت چيزي جز آن كه همگان مي شنوند، وارد نشده است

بيعت

هنگام ظهور امام زمان(ع) چه كسي اول با خبر مي شود؟
پرسش

هنگام ظهور امام زمان(ع) چه كسي اول با خبر مي شود؟

پاسخ

در روايت از اولين بيعت كننده صحبت به ميان آمده كه حضرت جبرئيل است و بعد از او 313 نفر از ياران و اصحاب حضرت با او بيعت مي كنند.

امام صادق(ع)فرمود: "وقتي خداوند به حضرت قائم(ع) اجازد ظهور داد، حضرت روي منبر قرار مي گيرد، و مردم را دعوت به خود مي كند، خداوند جبرئيل را به طرف حضرت مي فرستد. جبرئيل در حطيم و در مسجد الحرام" فرود مي آيد و عرض مي كند: به چه چيز دعوت مي كني؟ حضرت مسئله ظهور خود را به او خبر مي دهد. جبرئيل مي گويد: من اولين كسي هستم كه با تو بيعت مي كنم. دستت را باز كن. پس جبرئيل دست حضرت را مسح مي كند. بعد از او سيصد واندي نفر با حضرت بيعت مي كنند".(1)

حضرت در روايت ديگر فرمود: "اولين كسي كه با قائم بيعت مي كند، جبرئيل است كه به صورت پرنده سفيدي از آسمان فرود مي آيد و با بيعت مي كن، آنگاه يك پاي خود را روي خانه خدا در مكه و پاي ديگر را روي بيت المقدس مي گذارد و با صداي رسا و فصيح به طوري كه تمام مردم روي زمين بشنوند ميگويد: "فرمان خدا براي مجازات مشركان و مجرمان فرا رسيده است، بريا آن عجله نكنيد".(2)

پي نوشت ها:

1 - لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 580.

2 - علي دواني، مهدي موعود، ص 1074.

در موقع ظهور امام زمان(عج) اولين كسي كه با او بيعت مي كند، كيست؟
پرسش

در موقع ظهور امام زمان(عج) اولين كسي كه با او بيعت مي كند، كيست؟

پاسخ

در روايتي از امام صادق(ع) آمده است كه: "امام مهدي(عج) آن گاه كه ظهور كند، تكيه به خانه خدا مي دهد و دستش را دراز مي كند و نوري از آن مي جهد و مي گويد: اين دست خدا و از جانب خدا و به امر خدا است. سپس آيه ده سوره فتح را مي خواند (كه معنايش اين است: كساني كه با تو بيعت مي كنند در حقيقت با خدا بيعت مي كنند؛ دست خدا بالاي دست هاي آنان است، پس هر كه بيعت را بشكند، كاري به زيان خود نموده است). اولين كسي كه دست او را (براي بيعت) مي بوسد، جبرئيل است و سپس ساير فرشتگان، پريان و انسان ها با او بيعت مي نمايند".(1)

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، مهدي موعود، ص 1154.

اولين كسي كه با امام زمان(ع) بيعت مي كند، حضرت جبرئيل است و پس از او 313 نفر ياران اوليه حضرت با او بيعت مي كنند. امام صادق(ع) فرمود: "هنگامي كه حضرت ظهور مي كند و مردم را به بيعت خود دعوت مي كند، جبرئيل نازل مي شود و مي گويد: من اوّلين كسي هستم كه با تو بيعت مي كنم. دستت را باز كن. بعد جبرييل دست حضرت را مسح كرده و بيعت مي كند".

امام زمان(ع) چگونه با امت خود بيعت خواهد كرد؟
پرسش

امام زمان(ع) چگونه با امت خود بيعت خواهد كرد؟

پاسخ

شيخ طوسي در كتاب غيبت از حضرت امام باقر(ع) روايت مي كند كه فرمود: سيصد و چند نفري كه به شماره اصحاب بدر خواهند بود در بين ركن و مقام با مهدي(ع) بيعت خواهند كرد. اين عده را مردمان نجيب مصر و مردان دلاور شام و خوبان اهل عراق تشكيل مي دهند.

همچنين نويسنده كتاب ارشاد از امام صادق(ع) روايت مي كند كه فرمود: موقعي كه خداي توانا به حضرت مهدي موعود(ع) اجاز? خروج دهد آن بزرگوار مردم را به جانب خود دعوت مي نمايد. آنان را به خدا قسم مي دهد و به سوي حق دعوت مي كند.

در همين موقع است كه خداي توانا جبرئيل(ع) را نزد قائم مي فرستد. جبرئيل به آن حضرت مي گويد: جريان دعوت تو چگونه است؟ مهدي(ع) جريان دعوت خود را براي وي شرح مي دهد.

جبرئيل خواهد گفت: من اولين كسي هستم كه با تو بيعت مي كنم، دست خود را بگشاي: آن گاه جبرئيل دست آن حضرت را مسح خواهد كرد. پس از اين جريان است كه تعداد سيصد و سيزده (313) نفر با آن بزرگوار بيعت خواهند كرد. همين كه ايشان با مهدي بيعت كردند آن حضرت در مكه توقف مي كند تا تعداد اصحاب او به ده هزار (10000) نفر برسد و از مكه متوجه مدينه گردد.

در كتاب ملاحم و فتن از حضرت علي(ع) روايت مي كند كه فرمود: حضرت قائم از ياران خود بيعت مي گيرد و با ايشان شرط مي كند كه : زنا نكنند، سرقت ننمايند، به مسلماني فحش نگويند، به هيچ منزلي هجوم نكنند، كسي را بدون حق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو احتكار ننمايند، مال

يتيم را نخورند، دربار? چيزي كه علم ندارند شهادت ندهند، مسجدي را خراب نكنند، مايعات مست كننده نياشامند، بوي خوش استشمام نمايند، از نجاست دوري كنند، امر به معروف و نهي از منكر نمايند، در موقع خواب صورت خود را روي خاك بگذارند، در راه خدا آن طور كه بايد و شايد جهاد كنند.

از سوي ديگر حضرت با ياران خود شرط مي كند: هر جا كه اصحاب آن حضرت بروند او نيز با ايشان باشد، هر لباسي كه آنان مي پوشند آن بزرگوار هم بپوشد، آن طور كه آنان سوار مي شوند آن حضرت هم سوار شود، مهدي با اراد? آنان موافق باشد، به چيزي قليل و اندك قانع باشد، زمين را به حول و قو? خدا پر از عدل و داد كند آن طور كه پراز ظلم و ستم شده باشد، خداي را آن طور كه بايد و شايد عبادت كند، حاجب و درباني نداشته باشد.(1)

پي نوشت:

1 - محمد جواد نجفي، ستارگان درخشان، ج 14، ص 47 - 49.

اوّل كسي كه با حضرت مهدي عليه السلام بيعت مي كند چه كسي است؟
پرسش

اوّل كسي كه با حضرت مهدي عليه السلام بيعت مي كند چه كسي است؟

پاسخ

مطابق روايات، اول كسي كه با حضرت مهدي (ع) بيعت مي كند جبرئيل است.

ابان بن تغلب از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "همانا اول كسي كه با قائم (ع) بيعت مي كند جبرئيل است...".

طبرسي از ابي عبداللَّه (ع) نقل كرده كه در حديثي فرمود: "...پس خداوند عزّوجلّ جبرئيل را مي فرستد تا نزد او آمده وسؤال كند، به او مي گويد: به چه چيزي دعوت مي كني؟ قائم او را از ماهيت دعوت خبر مي دهد. جبرئيل مي گويد: پس من اوّل كسي هستم كه با تو بيعت مي كنم. آن گاه مي گويد: كف دستت را بده، وآن را بر دست خود مسح مي كند...".

{پاورقي . احتجاج، ص 431. پاورقي}

در اينكه بيعت جبرئيل به چه معنا است، دو احتمال وجود دارد:

1 - معناي رمزي: به اين معنا كه مقصود از آن تأييد الهي براي حضرت است، زيرا جبرئيل بزرگ ترين نماينده الهي است. ولي اين معنا در صورتي صحيح است كه حمل بر معناي صريح وظاهر آن ممكن نباشد، در حالي كه چنين نيست.

2 - معناي رايج: به اين معنا كه مقصود به بيعت همان معناي رايج آن است كه مردم با خليفه وديگران انجام مي دهند. وفايده آن دو چيز است:

الف. توجه مردم به لزوم بيعت با حضرت.

ب. تأييد حركت وقيام امام زمان (ع).

آيا جبرئيل بعد از وفات رسول خداصلي الله وعليه وآله عهد كرده كه بر زمين نازل نشود؟
پرسش

آيا جبرئيل بعد از وفات رسول خداصلي الله وعليه وآله عهد كرده كه بر زمين نازل نشود؟

پاسخ

اربلي در "كشف الغمه" از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "جبرئيل نزد رسول خدا (ص) به جهت عيادت آمد وعرض كرد: سلام بر تو اي محمّد! اين آخرين روزي است كه به سوي دنيا فرود مي آيم".

{پاورقي . كشف الغمه، ج 1، ص 19ù18. پاورقي}

ونيز از امام باقر (ع) نقل كرده كه فرمود: "هنگامي كه وفات رسول خدا (ص) نزديك شد... در آن هنگام جبرئيل گفت: اي محمّد! اين آخرين نزول من به دنيا بود...". {پاورقي . همان. پاورقي}

اولاً: همه اين روايات مقيد به قيدي است وآن اينكه تا مادامي كه مصلحتي در بين نباشد.

ثانياً: مقصود جبرئيل آن بود كه به جهت نزول وحي ديگر بعد از وفات پيامبر نازل نمي شود، زيرا شريعت با رحلت ايشان كامل خواهد شد.

ثالثاً: بر فرض تعارض، روايات نزول حضرت جبرئيل وبيعت با امام زمان (ع) از حيث تعداد بيشتر بوده واز حيث سند صحيح تر است.

آيا با امام زمان عليه السلام از روي اكراه بيعت مي شود؟
پرسش

آيا با امام زمان عليه السلام از روي اكراه بيعت مي شود؟

پاسخ

در برخي روايات فريقين اشاره شده كه حضرت با اكراه با مردم بيعت مي كند ويا اينكه مردم با اكراه با او بيعت مي كنند.

قتاده از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود: "مهدي از مدينه به سوي مكه خروج مي كند، مردم از او مي خواهند كه از بينشان خروج كند، پس با او بين ركن ومقام در حالي كه كراهت دارد بيعت مي كنند...".

{پاورقي . الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 152. پاورقي}

زراره از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "به اسم قائم ندا داده مي شود، پس او مي آيد وپشت مقام قرار مي گيرد. به او گفته مي شود: به تحقيق به اسم تو ندا داده مي شود، منتظر چه چيزي هستي؟ دست او گرفته شده، با او بيعت مي شود. زراره مي گويد: الحمد للَّه، ما مي شنيديم كه قائم (ع) با كراهت بيعت مي كند (مي شود) ووجه استكراه او را نمي دانستيم، ولي دانستيم اين استكراهي است كه گناهي درآن نيست".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 140. پاورقي}

ممكن است مقصود به استكراهي كه حضرت نسبت به بيعت مردم دارند اين باشد كه از آنجا كه مظلومان از آن حضرت تقاضاي رفع ظلم مي كنند لذا حضرت از روي تواضع در ابتدا استكراهي از خود نشان مي دهند.

خصوصاً آنكه اين كار بايد به اذن واراده ومشيّت خداوند صورت پذيرد.

چه كساني با حضرت مهدي عليه السلام بيعت خواهند كرد؟
پرسش

چه كساني با حضرت مهدي عليه السلام بيعت خواهند كرد؟

پاسخ

كساني كه با حضرت بيعت خواهند كرد به ترتيب عبارت اند از:

1- جبرئيل امين (ع).

2- اصحاب خاص حضرت.

3- اصحاب عام حضرت.

4- كساني كه در مكه حاضر بوده وبه او ودعوتش اعتماد واطمينان پيدا مي كنند.

راه شناخت حضرت

آيا وقتي امام زمان (ع) ظهور مي كند، چهره او را مي شناسيم؟
پرسش

آيا وقتي امام زمان (ع) ظهور مي كند، چهره او را مي شناسيم؟

پاسخ

وقتي حضرت امام زمان (عج) ظهور مي كنند، خود را به مردم معرفي مي نمايند و هم مي فرمايند: "من مهدي موعود هستم. از اين رو همه آن بزرگوار را خواهند شناخت. رسول خدا (ص) فرمود: "در موقع آمدن قائم (عج) گوينده اي از آسمان بانگ مي زند: اي مردم! زمان حكومت جباران به پايان رسيد، وليّ امر بهترين امت محمد (ص) قيام كرده است. در مكه به وي ملحق شويد. آن گاه نجبا از مصر و ابدال از شام و دسته هاي عراق كه شب ها را به عبادت مشغول و روزها را همچون شير مي باشند و دل هاشان مثل پاره هاي آهن است، بيايند و در بين ركن و مقام با وي بيعت كنند". (1)

پي نوشت ها:

1 - علي دواني مهدي موعود (ترجمه، ج 51 و 52 و 53 بحارالانوار، ص 109.

وقتي كه امام زمان ( عج ) ظهور مي كنند مردم از كجا بفهمند كه او امام است ؟
پرسش

وقتي كه امام زمان ( عج ) ظهور مي كنند مردم از كجا بفهمند كه او امام است ؟

پاسخ

از روايات استفاده مي شود كه مردم زمان ظهور، از آگاهي و معلومات بالايي برخوردارند و چون علايم امام حق و مصلح موعود را مي دانند، در زمان ظهور پي به حقانيت آن بزرگوارخواهند برد .در روايتي نيز آمده است كه تعدادي از ياران آن حضرت درابتداي ظهور، در سراسر زمين گردش مي كنند و چون صفات و مشخصاتي كه در حضرت هست و قدرت و عظمتي كه خداوند به او عنايت كرده درهيچ كس ديگر نمي يابند، يقين پيدا مي كنند كه آنچه خداوند وعده داده است همين وجود مكرم است . ازاين رو با حضرت بيعت نموده و در ركابش جانفشاني مي كنند.;

هنگام ظهور حضرت مهدى((عليه السلام)) چگونه مردم، مى فهمند كه آن حضرت مهدى((عليه السلام)) است در صورتى كه وى غائب بوده و مردم وى را نديده اند؟
پرسش

هنگام ظهور حضرت مهدى((عليه السلام)) چگونه مردم، مى فهمند كه آن حضرت مهدى((عليه السلام)) است در صورتى كه وى غائب بوده و مردم وى را نديده اند؟

پاسخ

ظهور آن حضرت همراه با دليلهاى روشن و قاطعى است كه ارتباط آن حضرت را با جهان ملكوت وامامت وى را روشن مى سازد به گونه يى كه مردم با اينكه وى را نديده اند به اينكه وى همان مصلح موعود است يقين خواهند كرد. در روايتى كه از امام صادق((عليه السلام)) نقل شده است حضرت به تفصل بن عمر و جعفى كه از حضرت همين پرسش را داشت حضرت با اشاره به خورشيد كه نور آن داخل ايوان منزل امام((عليه السلام))مى تافت، فرمودند: اى مقصّل، آيا اين خورشيد را مى بينى؟ گفت: آرى، فرمود: سوگند به خداوند امر قائم ما از اين خورشيد روشن تر است.

امام زمان(عج) وقتي ظهور مي كنند مي گويند يك پرچم در دست دارند و روي پرچم جمله اي نوشته شده است آن جمله چيست؟
پرسش

امام زمان(عج) وقتي ظهور مي كنند مي گويند يك پرچم در دست دارند و روي پرچم جمله اي نوشته شده است آن جمله چيست؟

پاسخ

در مورد سؤالي كه فرموديد روايات مختلفي در كتب روايي هست كه به يك روايت از حضرت علي( اشاره مي كنيم.

از امير مؤمنان( روايت است كه :

"براي ما اهلبيت پرچمي هست كه هر كس بر آن پيشي بگيرد دزديده مي شود، هر كس از آن عقب بماند هلاك مي گردد و هركس از آن پيروي كند به آن مي پيوندد، љșʠآن پرچم نوشته مي شود : "البيعة لِلّه" بيعت مخصوص ا... است."

اميدوارم من و شما از كساني باشيم كه در زير اين پرچم و در خدمت امام زمان( باشيم.

منابع و مآخذ :

* روزگار رهايي، ج1، ص461

مخالفين حضرت

هنگام ظهور امام زمان چه كساني عليه ايشان به پا مي خيزند؟
پرسش

هنگام ظهور امام زمان چه كساني عليه ايشان به پا مي خيزند؟

پاسخ

امام دشمنان سخت گير و كينه توزي خواهد داشت به جز مستكبران بيدادگر، بيش ترين كارشكني ها از جانب كساني خواهد بود كه ادعاي موافقت با امام را دارند و خود را از منتظران حضرت مي دانند، اينان پس از پيوستن به امام چون كارها را بر وفق مراد نمي بينند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند، با سلاح دين و مذهب به جنگ امام مي روند كه به فرمودة امام صادق (ع : "چه بسيار از كساني كه ادعاي پيروي او را دارند ولي پس از ظهور حضرت از او روي مي گردانند."

برخي از افراد و گروهاي مخالف حضرت عبارتنداز:

1_ راحت طلبان و خودپرستان كه دين را به گونه اي توجيه مي كنند كه بارفاه خود در تزاهم نباشد، مانند جمعي از مسلمانان مكه كه پيش از هجرت به مدينه به پيامبر گفته چون مورد آزار دشمنانيم اگر اجازه دهي با آنان بجنگيم پيامبر فرمود: اكنون مأمور به جنگ نيستيم فعلاً نماز بخوانيد و زكات بدهيد ولي پس از هجرت كه مأمور به جهاد شدند، زبان اعتراض گشودند كه خدايا: چرا فرمان جنگ دادي و آن را مدتي به تأخير نيانداختي قرآن ريشة ترس و وحشت آنان را راحت طلبي مي شمرد.

2_ متعجران و جوود گرايان مانند آنان كه وقتي دستور خوردن روزه در سفر آمد و پيامبر روزه اش را در حال مسافرت افطار كرد، تعدداي كاسه از آش داغتر و مقدس آب گفتند: هر سختي ثواب دارد و به روزه ادامه دادند. پيامبر با آنان برخورد كرد و آنان را گناهكار ناميد.

حضرت

براي ايجاد عدالت عمومي اموال نامشروع را مصادره مي كند و زمين هايي را كه حكومت ها به ناروا به دوستان و آشنايان خود هديه كرده اند، به بيت المال بر مي گردانند. نيز دست حرامخوار را از اموال عمومي كوتاه مي كند. وي در اجراي عدالت تا آن جا پيش مي رود كه راه را برافرادي كه به زيارت مستحبي خانة خدا مي روند، بسته و حج واجب را در اولويت قرار مي دهد. شيوها حرم سازي و مسجد نمايي را نمي پسند و مساجد را از تزيينات غير ضروري پاك مي سازد. در تفسير قرآن اسرار پنهاني و رموزي را كه بر مردم پنهان مانده آشكار مي سازد و تحولات مهمي در عرصة فرهنگ و اجتماع به وجود مي آورد. اين گونه تحولات خواه ناخواه با منافع عده اي سازگار نيست از اين رو درصدد مخالفت با حضرت بر مي آيند.

3_ كافران و منافقان نيز با حضرت مخالفت خواهند كرد. امام صادق (ع فرمود: "هنگامي كه مهدي (ع قيام كند، مشركان و كفار از قيام حضرت ناخشنودند، ماند سفياني و ديگران و عليه حضرت اقدام مي كنند."

چرا علماي بزرگ در كتاب هاي خود از امام زمان(عج) به يك صورت سخن نرانده اند يكي مي گويد امام زمان(عج) خيلي از مردم را مي كشد يكي مي گويد 7 نفر را مي كشد و ... چرا چنين است؟
پرسش

چرا علماي بزرگ در كتاب هاي خود از امام زمان(عج) به يك صورت سخن نرانده اند يكي مي گويد امام زمان(عج) خيلي از مردم را مي كشد يكي مي گويد 7 نفر را مي كشد و ... چرا چنين است؟

پاسخ

علماي بزرگ ما در كتب خود نگفته اند كه حضرت مهدي (عج) خيلي از مردم را مي كشد يا هفت نفر را مي كشد، بلكه آنچه در كتب علماي ما و روايات ما آمده است دو مطلب است.

1 - قبل از ظهور حضرت ظلم و ستم بر جهان غالب مي شود و ظالمين و حاكمان زورگو بسياري از مردم را به قتل مي رسانند در اين هنگام حضرت ظهور مي كند اما نه اينكه اين قتلها را حضرت انجام داده باشد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد قبل از قيام قائم دو مرگ وجود دارد؛ مرگ سرخ و مرگ سفيد تا اينكه از هر هفت نفر پنج نفر مي ميرند و مرگ سرخ، كشته شدن است و مرگ سفيد بيماري طاعون است. (1)

و در روايت ديگري مي فرمايند حضرت خروج نمي كنند تا اينكه يك ثلث از مردم كشته شوند و ثلث ديگر از دنيا بروند و ثلث ديگر باقي بمانند(2).

بنابراين آنچه علما و روايات ذكر كرده اند مربوط به قتلهايي است كه قبل از قيام حضرت توسط ظالمين واقع مي شود از قبيل جنگ جهاني دوم، جنگ ايران و عراق و جنگ هايي كه دجال و سفياني و ديگر ظالمان انجام مي دهند و شيوع بيماريهاي مرموز يا جنگ هاي ميكروبي يا اتمي و ...

2 - مطلب دوم اينكه خود حضرت در ابتداي ظهور سيره

و روش خود را معرفي نموده و مي فرمايد: انا بقيه الله في ارضه و المنتقم من اعدائه؛ من بقية الله هستم و از دشمنان خدا انتقام مي گيرم.(3)

بنابراين شمشير و اسلحه حضرت متوجه به ظالمين و ستمگران خون ريز است و نسبت به عموم مردم با رأفت و رحمت اسلامي برخورد مي كنند و همين طور كه پيامبر اكرم(ص) كه هم نام با حضرت است رحمه للعالمين بود حضرت بقيه الله هم رحمه للعالمين است.

حضرت حتي بر دشمنان هم اگر مستحق قصاص نباشند ايمان را عرضه مي كند، پس اگر ايمان بياورند يا حاضر شوند در كنار مسلمانان زندگي مسالمت آميز داشته باشند، آنها را رها مي كند. چنانچه امام صادق (ع) در اين رابطه مي فرمايند:

هر گاه قائم ما قيام كند ايمان را بر هر ناصبي ( دشمن اهل بيت پيامبر)

عرضه مي كند، پس اگر او ايمان بياورد، پس با او كاري ندارد و اگر ايمان نياورد و حاضر شود جزيه (ماليات مخصوص) پرداخت كند او را رها مي كند و اگر حاضر نشود زندگي مسالمت آميز با مسلمانان داشته باشد و ماليات پرداخت نكند و اسلام انتخاب نكند او را به قتل مي رساند.(4)

بنابراين آنچه در سؤال به علماي بزرگ نسبت داده شده صحيح نيست و آن دو مطلبي كه ذكر شد صحيح است.

پي نوشت ها:

1. معجم الملاحم والفتن، ج 4، ص 291، دهسرخي.

2. همان، ص 75.

3. همان، ج 4، ص 288.

4. موسوعة الامام الصادق(ع)، ج 10، ص 809، قزويني.

گويند هنگامي كه امام ظهور كند تمامي فقهاي آن دوره با ايشان دشمن مي شوند، آيا چنين چيزي صحت دارد؟ روايتي موجود است؟
پرسش

گويند هنگامي كه امام ظهور كند تمامي فقهاي آن دوره با ايشان دشمن مي شوند، آيا چنين چيزي صحت دارد؟ روايتي موجود است؟

پاسخ

آنچه از روايات بدست مي آيد، اينست كه امام( ، دشمنان سخت گير و كينه توزي در برابر خود خواهد داشت. معارضاني كه در مقدمات نهضت اخلال مي كنند، و پس از پيروزي نيز در نابودي آن خواهند كوشيد. كندوكاو دربارة مخالفان، نشان مي دهد سواي مستكبران بيدادگر كه در سرلوحه قهر سپاه مهدي قرار دارد، بيشترين كارشكنيها از جانب كساني است كه ادعاي موافقت با امام را دارند، و خود را از منتظران مهدي مي دانند. اينان امام را نه به خاطر پياده كردن اسلام اصيل، بلكه براي همراه كردن امام با آرزوها و هوسهاي خود مي خواهند. پس از پيوستن به امام، چون كارها را بر وفق مراد خود نمي بينند، و ناچارند ازمنافع نامشروع خود درگذرند، به توجيه اهداف خود روي مي آورند، وبا سلاح دين و مذهب به جنگ امام مي روند. (1) كه در روايات متعددي به اين گروه اشاره شود، كه با بررسي و دقت پيرامون آنها به اين نتيجه مي رسيم كه مسأله دشمني تمامي فقهاي آن دوره با حضرت مهدي( در هيچكام مطرح نشده است.

در اينجا به بررسي برخي از اين روايات مي پردازيم :

امام صادق( مي فرمايند : "چه بسيار از كساني كه ادعاي پيروي او را دارند، ولي پس از ظهور حضرت از او روي برمي گردانند"(2) مسأله روي گرداني مدعيان دينداري، در دوران پيامبران گذشته نيز به چشم مي خورد. لذّت طلبي و راحت طلبي بعضي افراد، باعث مي شود كه دين

را به گونه اي توجيه كنند، كه با رفاه آنها در تزاحم نباشد. آنان بيشتر دنبال آن دسته از احكام ساده و بدون دردسرند، كه دنيايشان را در خطر نيندازد.

در تاريخ اسلام ™ŘϙǠاست كه جمعي از مسلمانان مكه، پيش از هجرت به مدينه خدمت پيامȘѠرسيده، ابراز داشتند كه مورد آزار دشمنانيم، اگر اجازه دهي، با دشمنان مي جنϙʙŮ پيامبر فرمودند : "اكنون مأمور به مبارزه نيستيم، دست نگاه داريد، نماز بخوانيد و زكات دهيد."پس از هجرت به مدينه و ايجاد آرامشي نسبي در آن شهر، پس از آنكه دستور جهاد نازل گشت، زبان به اعتراض گشودند كه خدايا چرا فرمان نبرد دادي، و آن را مدّتي به تأخير نينداختي؟ قرآن ريشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبي مي شمرد، و مردم را نسبت به فرجام آنان هشدار مي دهد. (3) انقلاب جهاني امام زمان، بدون گذشتن از آتش و خون به پيروزي نمي رسد. در نبرد محرومان با مستكبران، برق تيغ بلا ايمانها را به آزمايش در مي آورد. مؤمنان راستين پيشاپيش به استقبال رفته، خود را براي بلايا آماده مي كنند، ولي راحت طلبان با دستاويز قرار دادن مذهب، در پي توجيه وضع و پايگاه خويش هستند. اين گروه همانها هستند كه در دوران غيبت، راحت طلبي سبب همدستي آنان با زور و ستم شده است، و به هنگام ظهور امام نيز نمي توانند شيوه زندگي را تغيير دهند، و براي ادامه زندگي بدون دردسر و به دور از غوغا و مبارزه، با حضرت همراه نمي شوند.(4)

در حديث ديگر از امام صادق( درباره مخالفان مهدي( چنين آمده است : "آزردگيهايي كه مهدي ما از سوي نادانان

روزگار خود متحمل مي شود، بيش از زحماتي است كه به پيامبر از جاهلان زمان خود وارد شده." گفتم : "چگونه" فرمود: "پيامبر در زماني برانگيخته شد، كه مردم سنگ و درخت و چوب مي پرستيدند، قائم آنگاه كه قيام مي كند، مردم عليه او قرآن را تأويل مي كنند. به خدا سوگند عدالت همانند سرما و گرما، وارد سراهاي آنان خواهد شد."(5) و در روايتي ديگر مي فرمايند: "در وقت ظهور قائم ما برايتان سخناني مي گويد، كه تاب شنيدن آنرا نداريد. عليه او در رميله شورش خواهيد كرد. او با شما جنگيده، شما را نابود خواهد كرد." (6) پيامبر با كافران بي پرده روبرو بود، كه از اعلان دشمني ابايي نداشتند، و آشكار با اسلام و پيامبر مي جنگيدند. ولي اين دسته از معارضان مهدي پينه بر پيشاني دارند، و در ميان مردم به زهد و ورع مشهورند، و با سلاح دين به جنگ امام مي روند... و اينكه در حديث دوم آمده است كه سخناني براي شما مي گويد، نشانگر آن است كه اين گروه از مخالفان امام، از شيعيان هستند، و همگي بدست امام از ميان مي روند. (7)

دوست عزيز! همانطور كه ملاحظه فرموديد، از روايات اينگونه استنباط مي شود، كه برخي مخالفان مهدي ( از علما هستند، و با علم اندك خود بر عليه امام دست به تأويل قرآن مي زنند. اما اينكه همه علما يا تمامي فقها در زمان ظهور به دشمني با حضرت مهدي( برخيزند، مورد تأييد روايات نمي باشد. اما از سوي ديگر وقتي به تاريخ دوازده قرن گذشته بازگشته، از همان آغاز تا به انجام نظر افكنيم

شاهد جلوه ها و مشكل گشائيهاي آن حضرت بر جمعي از مردم مي شويم، كه در ميان آنان وقوع امدادهاي گوناگون از آن حضرت برفقيهان برگزيده _ كه زمامداران دين و اعتقاد مردم در دوران غيبت ايشانند _ به چشم مي خورد؛ كه از طرفي نشانگر حضور هميشگي آن امام بزرگوار در صحنه رهبري اين دوران است، و از طرف ديگر نشان دهنده اينست كه اگر چه بعضي علما و احياناً فقها جزء ياران امام نبوده، مورد تأييد حضرت نمي باشند، اما فقها و علماي بسياري هستند كه ميراث دار انبياء بوده، مورد تأييد امام زمان مي باشند. و چنين كساني در زمان ظهور نيز جزء ياران آن حضرت مي باشند. امام مهدي( در يكي از توقيعات خود درباره ايشان مي فرمايد : "مَن كان مِن الفُقهاء، صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهواه مطيعاً لامرمولاه فللعوام ان يقلدوه"(8) يعني (هر كدام از فقها كه نفس خويشتن را نگه دارد، و حافظ دينش باشد و با هوا و هوس خود مخالفت كند، و از فرمان مولايش اطاعت كند، بر عموم مردم واجب است كه از او تقليد كنند.)

و از جمله فقها و علمايي كه توفيق شرفيابي به محضر مبارك حضرت مهدي( را پيدا كردند، مي توان به شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيدبن طاووس، علامه حلي و مقدس اردبيلي اشاره كرد. در احوالات سيد بن طاووس، كه از بزرگان علماي شيعه و از معاريفي است كه مشهور است كه مكرر از فيوضات حضرت _ در خواب و بيداري _ بهره مند شده است، چنين آمده است : "ايشان آنچنان آشنايي و شيفتگي با حضرت مهدي( داشتند، كه

حتي ايشان را از آهنگ كلامشان مي شناختند. و خود داستان سحرگاهي را نقل مي كند، كه در سرداب مقدس دورادور مناجات حضرتش را در آن مكان شاهد بوده، نواي ملكوتي حضرتش را مي شنيده، كه زبان به دعاي بر شيعيان گشوده، و به پيشگاه خداوند عرضه داشته اند. (9) "خدايا شيعيان ما از پرتو نور وجود ما و زيادي سرشت ما سرشته شده اند، چه بسا كه آنان به اتكاء دوستي و ولايت ما مرتكب گناهان زيادي مي شوند... خدايا آنان را به بهشت خود داخل نموده، و از آتشت بر كنار و محفوظ دار؛ و ايشان را در كنار دشمنان ما در دوزخ غضب خود قرار مده."(10) و شيخ مفيد كه سرآمد شاگردان شيخ صدوق است، اين افتخار را يافته كه در سه نوبت، نامه هايي به خط خود آن حضرت از ناحيه مقدسه دريافت داشته، مخاطب ابلاغات مستقيم آن حضرت قرار گيرد. كه در فرازي از آنها چنين آمده است :

"ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كنيم، و ياد شما را از خاطر خود نمي بريم كه اگر جز اين بود، گرفتاريها به شما روي مي آورد، و دشمنان شما را در هم مي شكستند." 11)

با تشكر از شما كه سؤال خود را با مطرح نموديد. اميد داريم پاسخ ارائه شده، ابهام شما را برطرف نموده باشد.

التم__اس دع___ا خ_دانگه____دار

منابع و مآخذ :

1. چشم به راه مهدي( جمعي از نويسندگان مجله حوزه، ص384

2. ميزان الحكمه، ري شهري، ج1، ص292

3. تفسير قمي، علي ابراهيم قمي، ج1،ص144 ذيل آيه 144 سوره مباركة نساء

4. چشم به راه مهدي( جمعي از نويسندگان مجله حوزه، ص386

5. الغيبة نعماني،

297

6. بحارالانوار، ج52،ص375

چشم به راه مهدي( جمعي از نويسندگان مجله حوزه، ص391

7. ر،ك : بحارالانوار، ج2، ص88،روايت 12

8. "برآ، اي آفتاب صبح اميد كه در دست شب هجران اسيرم"، صدرالدين هاشمي دانا، ص108

9. مشروح اين داستان و كلمات حضرت مهدي( را در كتاب جنة المأوي حكايت55 ، و نجم الثاقب، حكايت 19، ملاحظه فرماييد. اين دو كتاب تأليف مرحوم حاج ميرزا حسين نوري مي باشد.

بحارالانوار، ج53، ص175

تجهيزات حضرت

وقتي حضرت امام زمان 7ظهور مي كند, با كمي جمعيت و جنگ افزارهاي قديمي و از رده خارج شده , چگونه مي تواند باآن همه دشمن و داراي سلاح مجهّز مبارزه كرده و بر آن ها پيروز شود؟
پرسش

وقتي حضرت امام زمان 7ظهور مي كند, با كمي جمعيت و جنگ افزارهاي قديمي و از رده خارج شده , چگونه مي تواند باآن همه دشمن و داراي سلاح مجهّز مبارزه كرده و بر آن ها پيروز شود؟

پاسخ

اوّلاً: پيش بيني مي شود قبل از ظهور حضرت مهدي 7مسلمانان اكثريت پيدا كنند.

ثانياً: وقتي حضرت ظهور مي كند, عدهء كثيري از جهانيان مسلمان مي شوند, زيرا سطح علوم و استعداد بشر ترقي نموده و براي پذيرش حق آماده مي شوند. چنان كه امام باقر7فرمود: .(1) و حضرت اميرالمؤمنين مي فرمايد: .(2)

ثالثاً: در اثر پيشرفت اختراعات خطرناك و مسابقهء تسليحاتي شرق و غرب , و تنزّل اخلاقي بشريت , پيش بيني مي شود دُوَل بزرگ , بلكه يهود و نصارا به جان هم افتاده و با سلاح هاي كشنده , بسياري از جهانيان را فداي حس خودخواهي و درندگي خود نمايند و گروهي هم به واسطهء امراض خطرناك از بين روند.(3)

رابعاً: ما از حوادث و پيش آمدهاي آيندهء جهان بي خبريم و نمي دانيم كدام كشور و ملتي در صنايع و علوم وقدرت بر سايرين برتري و تفوّق پيداخواهد كرد. شايد در آينده ملل اسلامي از خواب غفلت بيدار شده و اختلافات را كنار بگذارند, و از ثروت هاي خدادادي بهره برداري نموده و در علوم و صنايع و ساختن سلاح هاي مجهّز پيشرفت كرده و جلوي نيروي سركش و افسار گسيختهء شرق و غرب را بگيرند.

شايد در آينده بشر از جهالت و عناد و خودسري دست بردارد و توليد سلاح هاي اتمي را ممنوع سازد.

خامساً: ممكن است حضرت مهدي 7از سلاح هاي جنگي روز استفاده نمايد,

بلكه امكان دارد سلاح هايي اختراع كند كه بر تمام وسايل جنگي آن روز غالب گردد.(4)

پ_اورقي 1.بحار, ج 52 ص 328 طبق نقل دادگستر جهان , ص 313

(پ_اورقي 2.اثباتالهداة, ج 7 ص 49 طبق نقل دادگستر جهان , ص 313

(پ_اورقي 3.ابراهيم اميني , دادگستر جهان , 314

(پ_اورقي 4.همان , ص 317

آيا امام زمان(عج) با اسب و شمشير ظهور خواهد كرد يا با پيشرفته ترين سلاح؟
پرسش

آيا امام زمان(عج) با اسب و شمشير ظهور خواهد كرد يا با پيشرفته ترين سلاح؟

پاسخ

مي گويند پس از انفجار اولين بمت اتمي در هيروشيما و ناكازاكي، انيشتين پيش بيني كرد كه جنگ جهاني سوم، جنگ اتمي خواهد بود و فاجعه انساني و غير انساني آن به قدري دهشتناك و هراس انگيز است كه نمي توان آن را تصور نمود. فقط مي دانيم كه انسان ها از لحاظ افمكانات زندگي به عصر "حجر" بر مي گردند. با اين پيش فرض و ذهنيت، جنگ با شمشير توجيه پذير مي گردد، ليكن نظام آفرينش و سير زندگي انسان بر اصل "تكامل" تداوم دارد. تكامل و پيشرفت همه جانبه، قانوني فراگير و جهان گستر است. علم و انديشه بشر پيوسته در مسير تكامل قرار گرفته و آثار آن نو به نو مي گردد و در ساخت ابزارهاي مختلف رفاهي و دفاعي، صنعي و علوم آزمايشگاهي و ابزاري كه كاربرد آن در زمين يا كيهان است، تجلي پيدا مي كند.

سير علوم به سوي كمال، همانند آب رودخانه است كه هر چه به جلو مي رود، شيب آن بيشتر و سرعت آب افزون تر مي گردد، ولي انسان از آغاز آفرينش تا عصر ظهور با همه تلاش و به كارگيري هوش و نبوغ؛ علم و انديشه خويش فقط قادر مي گردد هفت و چهاردهم درصد علوم و واقعيات هستي را كشف كند؛ يعني دو قسمت از 27 (1) قسمت آن را و بقيه آن در عصر ظهور و شناخته خواهد شد. پس با فرا رسيدن زمان تجلي خورشيد حقيقت و سپري شدن آن تيزتر مي شود و با توزيع عادلانه امكانات و برقراري عدالت اجتماعي علاوه بر پيشرفت هاي پيشين، نود و شش و شش دهم درصد

مجهولات باقي مانده بشر نيز معلوم مي گردد.

به بان ديگر: حركت ماشينزه مدرن نه تنها متوقف نمي گردد، بلكه با سرعت تكامل مي يابد، تكاملي كه توأم با پيشگيري از جنبه منفي زندگي ماشيني و خطرات ناشي از آن خواهد بود و به تعبير ديگر ماشينزه هم تكامل مي يابد و هم تصفيه مي شود".(2)

پس چگونه مي توان واپس گرايي و ارتجاع علمي و ابزاري را باور نمود و معتقد شدكه انسان عصر ظهور آن چنان گذشته گرا مي گردد كه همانند آبا و اجداد خويش با شمشير مي جنگد و دفاع مي كند؟

سلاح امام زمان(عج) مادي است؟

آيا سلاح حضرت از قبيل احساس يك نوع ترس و وحشت فوق العاده در قلوب دشمنان است كه مانع هر گونه تصميم گيري كفار در اين زمينه مي شود، يا يك نوع تأثير مرموزي رواني و از كار انداختن دستگاه هاي فكري آن ها از راه دور است كه قدرت استفاده از سلاح هاي مخرب را مختل مي سازد؟

يا با اعجاز و كمك فرشتگان موانع را از سر راه برمي دارد و زمين را از لوث وجود مفسدان و مستكبران پاك مي سازد؟ يا اين سلاح همانند يك اشعه مجهول و مرموز است كه كاربردش ماوراي همه سلاح هاي كنوني است و مي تواند همه را خنثي كند؟(3)

هر يك از سلاح هاي ذكر شده ابزاري است كه در زمان حضرت براي برداشتن موانع و شكستن استحكامات اهريمني دشمن ممكن است به كار گرفته شود، ليكن اصل بر اين است كه زندگي مردم از مسير طبيعي و عادي خارج نگردد و از اعجاز و سلاح هاي غير عادي در مواقع ضرورت و جهت دلگرمي و آرامش روحي مؤمنان استفاده گردد.

پس لازم است دو نكته را بيان كنيم:

1 - استفاده

از سلاح غير مادي: امداد غيبي و حمايت الهي در پيروزي امام زمان (عج) نقش زيادي دارد.

امام صدق(ع) در توضيح آيه "أتي امر اللَّه فلا تستعجلوه". (4) مي فرمايد: "منظور از حادثه اي كه حتماً تحقق پيدا مي كند و براي تحقق آن عجله نكنيد، امر ما اهل بيت(ع) و ظهور امام زمان(عج) و تشكيل حكومت جهاني و رجعت امامان(ع) است. وقتي حضرت ظهور كرد، خداوند او را به سه چيز تأييد خواهد نمود. 1 - فرشتگان، 2 - ايجاد رعب در دل دشمنان، 3 - به وسيله مؤمنان".

در برخي روايات عدد فرشتگان به تناسب موقعيت هاي مورد نياز مختلف سه هزار، پنج هزار و چهل و شش هزار نفر ذكر شده است. (5)

اين دسته روايات مي رساند كه فرشتگان همانند جن تحت فرمان حضرت هستند و در موقعيت هاي مختلف از وجود آن ها بهره مي برد.

2 - استفاده از سلاح مادي: اگر چه امدادهاي غيبي در پيروزي امام(عج) نقش به سزايي دارد، اما پيروزي به آساني دست نمي دهد، بلكه با رنج طاقت فرسا همراه است، چه اين كه مؤمنان و بلكه انسان ها عموماً پيوسته مورد آزمايش قرار مي گيرند. فرورفتن در شدايد و سختي ها يكي از ابزار آزمايش است. امام صادق(ع) مي فرمايد: "پيروزي به دست نمي آيد مگر در غرقاب خوب و عرق. (6) براي دوست شما مهدي آن وسيله سركش ذخيره شده است".

راوي حديث مي گويد: پرسيدم منظور از وسيله سركشي چيست؟ امام(ع) فرمود: "ابري است كه در آن غرش رعد و شدت صاعقه يا برق است. او بر اين وسيله سوار مي شود. آگاه باشيد او به زودي بر ابرها سوار مي گردد و به آسمان هاي هفتگانه صعود مي كند و همه جاي زمين يا

زمين هاي هفت گانه را در هم مي نوردد".(7)

مسلماً منظور از ابر، ابر معمولي نيست، زيرا ابرهاي معموي وسيله اي نيستند كه بتوان با آن ها سفر فضايي كرد، چون در جو نزديك زمين در حركتند و با زمين فاصله ناچيزي دارند و نمي توانند از آن بالاتر بروند، بلكه اشاره به وسيله فوق العاده سريعي السيري است كه در آسمان به صورت توده اي فشرده از ابر به نظر مي رسد.

غرشي همانند رعد و قدرت و شدتي هم چون صاعقه و برق دارد.

از حديث ذكر شده مي توان دريافت موضوع عقب گرد صنعتي در كار نيست، بلكه به عكس سخن از پيشرفت خارق العاده اي است كه به موازات آن بايد تكامل در همه زمينه ها صورت گيرد.(8)

پس منظور از به كارگيري شمشير كنايه از جنگ است؛ يعني جنگ و خون ريزي جزء برنامه رسمي مهدي موود است. ايشان مأمور است دين اسلام را عالم گير كند، و جلوي بيدادگري را بگيرد، اگر چه با جنگ و توسل به شمشير باشد، بر خلاف سيره و رويه پدران بزرگوارش كه چنين مأموريت حادي نداشتند و به پند و اندرز اكتفا مي كردند.(9)

بنابر اين منظور از قيام مهدي(عج) به سيف اتكا به قدرت نظامي است، همان گونه كه "قلم" كنايه از علم و فرهنگ است. ضرب المثل هاي زيادي در فرهنگ هاي مختلف در مورد شمشير كه سمبل قدرت است، وارد شده است.(10)

پي نوشت ها:

1 - حسن بن محمد ولي اروميه اي، مهدي موعود، ج 2، ص 221.

2 - ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي (عج)، ص 274.

3 - همان، با تلخيص.

4 - نمل (16)آيه 1.

5 - محمد بن ابراهيم نعماني، كتاب الغيبه، ص 234 و 243.

6 - همان، باب 15، ص 283

- 285؛ بحار الانوار، ج 52، ص 9 - 357.

7 - حسن بن محمد ولي اروميه اي، مهدي موعود (ترجمه ج 13 بحار)، ص 323.

8 - ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي، ص 281، با تلخيص.

9 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 316، با تلخيص.

10 - حسن بن محمد ولي، اروميه اي، مهدي موعود، ج 2، ص 359.

آيا امام زمان(عج) وقتي كه ظهور مي كند، با سلاح هاي امروزي قيام مي كند يا با سلاح هاي قديمي؟ اگر با سلاح هاي قديمي مانند شمشير باشد، چگونه مي تواند با سلاح هاي مدرن مبارزه كند؟
پرسش

آيا امام زمان(عج) وقتي كه ظهور مي كند، با سلاح هاي امروزي قيام مي كند يا با سلاح هاي قديمي؟ اگر با سلاح هاي قديمي مانند شمشير باشد، چگونه مي تواند با سلاح هاي مدرن مبارزه كند؟

پاسخ

امام زمان(عج) بر حسب روايات با شمشير قيام مي كند. زره و پرچم پيامبر(ص) و ذوالفقار امام علي(ع) كه هر يك مبارك و داراي قداست هستند، نزد حضرت مي باشند. اين كه در روايات آمده است كه حضرت با شمشير قيام مي كند، شمشير دليل بر مأموريت و قيام ايشان به جهاد مسلحانه است. گرچه ظاهر روايان اين است كه حضرت در قتل دشمنان الله از آن استفاده خواهند نمود، اين منافات ندارد كه بگوييم: حضرت از سلاح هاي متعارف عصر ظهور بهره مي گيرد.1

مقصود از شمشير اين نيست كه سلاح هاي جنگي او منحصر به شمشير است و از استعمال هر گونه سلاح ديگري خودداري مي كند، بلكه ممكن است حضرت از سلاح هاي جنگي روز استفاده كند، و امكان دارد سلاح هاي ديگري را اختراع كند كه بر تمام وسايل جنگي آن روز غالب گردد.2

افزون بر اين حضرت از امدادهاي غيبي و ياري فرشتگان بهره مي گيرد و پيروز مي شود. در روايت آمده است كه حضرت منصور به رعب و مؤيد به نصر و تأييد شده خدا مي باشد.3

1 لطف الله صافي، معارف دين، ج 1، ص 148.

2 ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 317.

3 مجلسي، بحارالأنوار، ج 51، ص 218.

بهترين سلاح امام زمان(عج) در هنگام مبارزه چه سلاحي است؟
پرسش

بهترين سلاح امام زمان(عج) در هنگام مبارزه چه سلاحي است؟

پاسخ

به نظر مي رسد كه مقصود شما از سلاح، ابزراهاي جنگي مورد استفاده حضرت مهدي در هنگام قيام و مبارزه است. در اين صورت با توجه به

تحقيق و پژوهشي كه در اين باره در كتاب هاي مختلف به عمل آمده به نظر مي رسد كه هيچ كتاب و روايتي به طور يقين، از سلاح و وسايل جنگي امام زمان(عج) و حوادث و پيش آمدهاي آن زمان سخني به ميان نياورده است.

امام باقر(ع) فرمود: "مهدي از اين جهت با جدّش محمد(ص) شباهت دارد كه با شمشير قيام مي كند و ستمكاران و گمراه كنندگان و دشمنان خدا و رسول(ص) را به قتل مي رساند. با شمشير و ترس، نصرت مي يابد و هيچ يك از پرچم هايش شكست خورده بر نمي گردد".(1)

يكي از احتمالاتي كه از اين روايت و روايات شبيه به اين استفاده مي شود، آن است كه: شايد بهترين سلاح امام زمان(عج) شمشير باشد، به گونه اي كه همة سلاح هاي پيشرفته در آن روز از بين برود و يا از كار بيفتد واثري نداشته باشد.

احتمال ديگر: از مجموع رواياتي كه دربارة حركت حضرت مهدي(عج) وارد شده است، متوجّه مي شويم كه از وسايلي كه در زمان ظهور حضرت(عج) وجود دارد، استفاده مي كند، مثلاً در بعضي روايات وارد شده است: "سيركب السّحاب ويرقي في الاسباب؛(2) ابر سوار شده و از اسباب و علل (روزگارش) بالا مي رود [تمام اسباب و علل جهان رام او خواهد بود]".

وقتي حضرت از مدينه، در پشت كوفه (عراق) فرود مي آيد، در هفت لايه از نور قرار دارد كه دانسته نمي شود

در كدام يك از آن ها است.(3)

در بعضي ديگر از روايات وارد شده است: "هنگامي كه پرچمش را به اهتزاز در آورد، فاصلة ميان مشرق و مغرب براي او روشن شود".(4) به نظر مي رسد كه امام (عج) از وسايل عصرشان استفاده مي كند، چرا كه هر پيامبر و امامي از وسايل عصر استفاده مي كردند. به علاوه حضرت (عج) معجزاتي دارد همانند عصاي موسي(ع) و خاتم سليمان و معجزاتي كه از خود نشان مي دهد. شايد وسايلي كه حضرت استفاده مي كند، پيشرفته تر از وسايل عصر خود باشد، چرا كه در روايتي امام صادق(ع) فرمود: "دانش بيست و هفت حرف [باب] است. تمام آنچه را كه پيامبران آورده اند، دو حرف بيشتر نيست... اما هنگامي كه قائم (عج) ما قيام كند، بيست و پنج حرف [باب] ديگر را ظاهر سازد...".(5)

در هر حال سخن قطعي را نمي توان در اين خصوص بيان كرد.

پاوقي:

1 - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج51، ص 218، چاپ بيروت.

2 - شيخ مفيد (ره) ، اختصاص ، ص 376، به نقل از گفتمان مهدويت، سخنراني و پرسش درباره مهدي (عج) ، ص 120، موسسه انتظار دفتر تبليغات قم.

3 - محمد بن عياش السلمي، تفسير عياشي، ص 103 ، به نقل از گفتمان مهدويت، ص 120 - 121.

4 - بحارالانوار، ج56، ص 35.

5 - همان، ج52 ، ص 336.

در هنگام ظهور, امام زمان (عج ) از چه سلاح هايي براي مبارزه با دشمن بهره مي گيرد؟
پرسش

در هنگام ظهور, امام زمان (عج ) از چه سلاح هايي براي مبارزه با دشمن بهره مي گيرد؟

پاسخ

دقيقاً معلوم نيست كه امام زمان (عج ) هنگام ظهور جهت مبارزه با دشمنان از چه ابزار جنگي بهره مي گيرد, زيرا در اين خصوص متون تاريخي و روايات اختلاف دارد از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت در هنگام ظهور از شمشيربهره مي گيرد.()

( پ__اورقي )) - شيخ مفيد, الاختصاص , ص 376

امام باقر(ع) فرمود: .()

( پ__اورقي )) - بحارالانوار, ج 51 ص 59

در برخي از روايات از پيشرفت صنعت و علم هنگام ظهور سخن به ميان آمده است . () همچنين از برخي ( پ__اورقي )) - شيخ مفيد, الاختصاص , ص 376

روايات ديگر استفاده مي شود كه در هنگام ظهور, تمام قدرت ها اسير قدرت امام زمان (عج ) بوده و حضرت برهمه چيز مسلط مي باشد. تسلط امام زمان (عج ) در زمان حكومت اقتضا مي كند از علوم و فنون و وسايل جنگي زمان ظهور بهره گيرند. براين اساس برخي عقيده دارند كه امام از وسايل و ابزار جنگي پيشرفته ي زمان خودجهت مبارزه با دشمنان استفاده مي كند,() مضافاً بر اين كه امام زمان (عج ) از امدادهاي غيبي بهره مي گيرد و ( پ__اورقي )) - ابراهيم اميني , دادگستر جهان , ص 317 ناصر مكارم شيرازي , مهدي انقلابي بزرگ , ص 283

خداوند همهء امكانات را در اختيار آن وجود مقدس قرار مي دهد. طرفداران اين نگرش عقيده دارند: اگر دربرخي از روايات آمده است كه امام زمان (عج ) در هنگام ظهور از شمشير استفاده مي كند,

كنايه از قدرت نظامي است و شمشير سمبل قدرت نظامي است ,() از اين رو در برخي از روايات تصريح شده كه حاكميت خوبي ها, ( پ__اورقي )) - گفتمان مهدويت , ص 12

عزت مندي و... در سايهء بهره گيري از شمشير امكان پذير است . امام باقر(ع) فرمود: ()

( پ__اورقي )) - وسائل الشيعه , ج 11 ص 9

يكي از نويسندگان مي نويسد: ()

( پ__اورقي )) - گفتمان مهدويت , ص 12

( پ__اورقي )) - دادگستر جهان , ص 317

از آنچه گذشت مي توان نتيجه گرفت كه امام زمان (عج ) از اسلحه و ابزار جنگي زمان ظهور بهره مي گيرد.

امام زمان(عج) با شمشير مي جنگد يا با سلاح پيشرفته؟
پرسش

امام زمان(عج) با شمشير مي جنگد يا با سلاح پيشرفته؟

پاسخ

دنيا براي انسان خانه عمل است نه خانه مجازات انسان براي اين آفريده شد كه با استفاده از هدايت الهي و راهنمايي پيامبران و به كارگيري عقل و هوش خود، راه تكامل را پيموده و به خوش بختي و سعادت هميشگي رسيده و از نعمت هاي لذت بخش و جاويدان بهشتي بهره مند شود.

اعمال انسان وقتي ثمر بخش است و او را به كمال مي رساند كه اختياري باشد، يعني اگر انسان با اختيار خود، كار خوب را انجام داد، اثر انساني و تربيتي دارد و به او ثواب داده مي شود.

وقتي فردي از مال خودش احسان مي كند و به فقرا رسيدگي مي كند و مدرسه مي سازد و به مسجد كمك مي نمايد، هم اثر روحي و تربيتي دارد و هم پاداش عظيم از طرف خداوند به چنين شخصي داده مي شود، ليكن چنانچه از همين شخص به زور پول گرفته و به مصرف خيريه رسانده شود، اثر روحي و تربيتي ندارد و ثواب احسان داده نمي شود. كسي كه با خلوص نيت و با اراده خود نماز بخواند و روزه بگيرد، به پاداش بهشتي اين اعمال مي رسد، ولي اگر با نيت ريايي يا به اجبار اعمالش را انجام دهد، پاداش و ثوابي نخواهد داشت

در جنايات و گناهان هم اگر خداوند هر گناهكار را بلافاصله بعد از ارتكاب گناه مجازات مي كرد ديگر، ترك گناه اختياري نمي شد، بلكه به خاطر ترس از مجازات دنيوي ترك مي شد، مثلا اگر به محض گفتن دروغ خار در زبان فرو مي رفت و بوي گند همه جا را مي گرفت و مشخص مي شد طرف

دروغ مي گويد، كسي دروغ نمي گفت كه اين اثر تربيتي نداشت و موجب تكامل انسان نمي شد.

انسان مؤمن و با تقوا دست به دزدي نمي زند، چون اين عمل را برخلاف مقررات الهي مي داند. دزد به زندان افتاده هم دزدي نمي كند، اما نه به اين خاطر كه دزدي حرام است بلكه از اين جهت كه در بند است و قدرت بر دزدي ندارد.

پس اين كه خداوند در دنيا گناهكاران را بلافاصله مجازات نمي كند، نه از اين جهت است كه عادل نيست و يا قدرت بر مجازات جانيان ندارد يا بر بندگانش رحم نمي كند، بلكه بدين خاطر است است كه بشر بايد در دنيا آزاد باشد و با اختيار خود كارها را انتخاب كند، در غير اين صورت به هدف خلقتش كه رسيد ن به كمال و قرب الهي است نايل نمي گردد.

هدف از خلقت انسان به كمال رسيدن از راه اختيار و انتخاب است خدا در قرآن مي فرمايد: "من جن و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند."[1] و فرمود: "ما راه را به او (انسان نشان داديم خواه شاكر باشد و با اختيار خود پذيرا گردد، خواه ناسپاس." پس يكي از علت هاي عدم مجازات خلافكاران در دنيا اين است كه دنيا سراي تكليف و عمل است نه محل ثواب و عذاب از طرف ديگر خداي مهربان داد مظلوم را از ظالم خواهد گرفت اين گونه نيست كه مجرم مجازات نشود. هنگامي كه قيامت بر پا شد، به حساب همه رسيدگي مي شودو ظالمان و جانيان چنان

مجازات مي گردند كه تصورش را نمي كردند.

قرآن مي فرمايد: "آن ها كه ستم كردند، به زودي مي دانند كه بازگشت شان به كجا است "[2] "ما ترازوهاي عدل را در روز قيامت بر پا مي كنيم پس به هيچ كس كم ترين ستمي نمي شودو اگر به مقدار يك دانه خردل كار نيك و بد باشد، ما آن را حاضر مي كنيم ."[3] "روزي كه ستمكار از شدت حسرت دست خود را به دندان مي گيرد و مي گويد: اي كاش با رسول خدا راهي برگزيده بودم "[4]

از سوي ديگر در دنيا تحقق عدل كامل در مقام پاداش و كيفر امكان پذير نيست زيرا سرنوشت پاكان و مجرمان به هم گره خورده و از يكديگر تفكيك پذير نيست نيز دنيا گنجايش پاداش و كيفر برخي را ندارد. چگونه ممكن است كسي را كه حق جويان و بيگناهان بي شماري را نابود ساخته در اين جهان كيفر داد، در حالي كه جاي يك جان بيش تر ندارد و با يك تير مي ميرد؟! اين گونه افراد بايد در قيامت و جهان آخرت كه مرگ ندارد و پايان نمي پذيرد، مجازات شوند. در اين جا به مسئله ديگري بايد توجه داشت و آن اين كه در زندگي مصائب زيادي دامن انسان را مي گيرد كه عامل اصليش خود او است منتها بسياري از افراد براي اين كه خود را تبرئه كنند، و ندانم كاري و تنبلي ها و سستي هاي خود را ناديده بگيرند و به گردن عوامل ديگر بيندازند، همه اين ها را به حساب خدا مي گذارند و عدالت او را زير سؤال مي برند، در حال كه اگر درست بنگريم فرد يا جامعه عامل اصلي و مقصر واقعي

هستند.

گرفتاري هايي كه از سوي حكومت هاي جبار دامن مردم را مي گيرد، معمولاً از اين قبيل است چرا كه ظالمان افراد معدودي هستند. اين سكوت و تسليم بي دليل و گاه همكاري مردم با آن ها است كه به آنان نيرو و توان مي بخشد كه بر گُرده مردم سوارشوند و هزار گونه بدبختي براي آنان بيافرينند.[5] خدا به مردم دستور داده زير بار ظلم نرويد تا آقا باشيد، ولي مردم گوش نمي دهند و به جاي شجاعت و اعتراض و قيام ترس و سستي و تسليم را پيشه مي كنند و ظلم را تحمل مي كنند. قرآن مجيد خوش بختي و بدبختي جامعه ها را به عنوان سنت تغييرناپذير به دست جامعه مي داند: "خداوند وضع هيچ ملتي را عوض نمي كند تا كه خودشان تغييري ايجاد كنند."[6] "فساد در خشكي و دريا به خاطر كارهايي كه مردم انجام داده اند، آشكار شده است

خدا مي خواهد نتيجه بعضي از اعمال شان را به آنان بچشاند، شايد (به سوي حق بازگردند".[7] رسول گرامي اسلام فرمود: "هيچ نكبتي دامنگير شخص نمي شود مگر به واسطة گناهي كه مرتكب شده است "[8]

علي ع) فرمود: "بنده هيچ كس مباش خداوند تو را آزاد آفريده است . حضرت در خطبه جهاد مي فرمايد: "مردمي كه از جهاد روي برگردانند، خداوند لباس ذلت بر تن آنان مي پوشاند و بلا به آناني هجوم مي آورد، خوار و ذليل مي شوند، عقل و فهم شان تباه مي گردد و به خاطر تضيع جهاد، حق آن ها پايمال مي شود."[9]

نتيجه خدا عادل است و به احدي ظلم نمي كند و دنيا محل عمل است نه پاداش و جزا. در آخرت ظالمان و تضييع كنندگان حقوق مجازات

مي شوند و حق مظلوم از ظالم گرفته مي شود.

از طرف ديگر منشأ بسياري از ستم ها خود مردم هستند كه ظلم را مي پذيرند و جهاد و مبارزه را رها مي كنند. سنت هميشگي خدا اين است كه فرد و جامعه با توكل به خدا، خود بايد تغيير وضعيت بدهند و خويش را با وضعيت مطلوب اداره كنند و جلوي جنايات را بگيرند.

پي نوشت:

[1] ذاريات (51) آيه 56.

[2] شعرا (26) آيه 227.

[3] انبياء (21) آيه 47.

[4] فرقان (25) آيه 27.

[5] آيت الله مكارم شيرازي پيام قرآن ج 2 ص 456.

[6] رعد (13) آيه 11.

[7] روم (30) آيه 41.

[8] محمد تقي فلسفي كودك ج 1، ص 15؛ اصول كافي ج 2، ص 269.

[9] نهج البلاغه فيض الاسلام .

امام زمان(عج) با شمشير مي جنگد يا با سلاح پيشرفته؟
پرسش

امام زمان(عج) با شمشير مي جنگد يا با سلاح پيشرفته؟

پاسخ

تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند كه پيامبر اسلام، هم? احكام و تكاليف ديني را در فرصت كوتاهي كه داشتند، بيان نكردند.

در اين ميان بسياري از احكام وجود دارند كه پيامبر فرصت لازم براي بيان آن ها نيافته بود، يا موضوع حكم براي مسلمانان پيش نيامده بود تا پيامبر آن را بيان نمايد.

از طرف ديگر در همان تعداد احكام و تكاليف الهي كه بيان شده بود، نيز در تفسير آيات بعد از رحلت پيامبر ميان مسلمانان اختلاف ايجاد شد و افراد و گروه هاي مختلف بر اساس آرا و نظريات خود به دسته هاي گوناگون تقسيم شدند. در اين ميان دو گروه اهل سنّت و شيعيان، اصلي ترين گروه هاي اسلامي مي باشند كه هر كدام در احكام و مسائل ديني رويكرد خاصي را پيش گرفته اند.

اختلاف شيعه و اهل سنت در اين مسائل به اختلاف در مباني استنباط احكام ديني بر مي گردد.

هر يك از مذاهب فقهي اسلامي براي استنباط احكام دين، از يكسري اصول و مباني بهره مي گيرند. طبيعي است كه اگر در اصول، مباني و منابع استنباط با هم اختلاف داشته باشند، نتيجه و رهاورد استنباط ها متفاوت خواهد شد. بسياري از اختلافات فقهي شيعه و سني، ريشه در تفاوت ديدگاه ها در اصول و مباني استنباط دارد، مثلاً اهل سنت افزون بر قرآن و سنت پيامبر(ص) به سنت صحابه و گاهي به سنت تابعين ارزش مي دهند، ولي شيعه افزون بر قرآن و سنت پيامبر (ص)، به سنت اهل بيت پيامبر(ص) بها مي دهند و سنت صحابه را اگر مستند به سنّت پيامبر نباشد، به عنوان منبع شرعي

نمي پذيرند.

برخي از اختلافات فقهي ريشه در همين نكته دارد. اختلاف در وضو هم از همين نوع است. شيعيان با تمسك به حديث ثقلين، به اهل بيت و امامان معصوم(ع) مراجعه مي كنند و احكام شرعي خويش را فرا مي گيرند، امّا اهل سنّت اين چنين نيستند.

در زمان خلفا به ويژه خليفة دوم (عمر) سياست جلوگيري از نشر حديث رواج داشت و خلفاي بعدي تا زمان عمر بن عبدالعزيز، همين سياست را در پيش گرفتند كه سرانجام بسياري از روايت هاي پيامبر اسلام(ص) و حوادث صدر اسلام به فراموشي سپرده شد و نسل هاي بعدي نسبت به آن بيگانه شدند. زين پس شيعيان با مراجعه به امامان معصوم(ع) توانستند سنت فراموش شده پيامبر(ص) را دريابند و آن را سرمشق زندگي خويش قرار دهند؛ به عنوان مثال: امام باقر(ع) در اين راستا ظرف آبي برداشت و به وضو پرداخت و فرمود: پيامبر (ص) چنين وضو مي ساخت.(1)

كيفيت وضوي اهل سنت به جهت تفسيري است كه ايشان از آيه "فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الي المرافق" (2) دارند.

ظاهر معناي آيه چنين است كه صورت و دست ها را تا آرنج بشوييد. اهل سنت از كلمه "الي" خيال مي كنند كه آيه مي گويد دست ها را از سرانگشتان به طرف آرنج بشوييد، ولي با اندكي دقّت روشن مي شود كه كلمه "الي" تنها براي بيان حدّ شستن است، نه كيفيّت شستن.

توضيح: آيه درست به آن مي ماند كه انسان به كارگري سفارش مي كند ديوار اتاق را از كف تا يك متر رنگ كند

. بديهي است منظور اين نيست كه ديوار از پايين به بالا رنگ شود، بلكه منظور اين است كه اين مقدار بايد رنگ

شود، نه بيشتر و نه كمتر. بنابراين فقط مقداري از دست كه بايد شسته شود، در آيه ذكر شده اما كيفيت آن در سنت پيامبر (كه به وسيله اهل بيت به ما رسيده) آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان.(3)

البته مذاهب چهارگانه اهل سنت، شستن دست هنگام وضو از سر انگشتان تا آرنج را واجب نمي دانند و مي گويند بهتر است كه بدين طريق وضو گرفته شود.

اماميه(شيعه) گفته اند: از آرنج واجب است و عكس آن باطل است، هم چنان كه مقدّم داشتن دست راست بر چپ واجب است. باقي مذاهب گفته اند: شستن آن ها به هر طريقي كه باشد، واجب بوده و تقديم دست راست و شروع از انگشتان تا آرنج افضل است؛ (4) يعني ثواب بيشتري دارد.

شستن پا به جاي مسح كه ميان اهل سنت رواج دارد، تفسير خاصي است كه از ادامه همان آيه ارائه داده اند. به نظر آنها كلمه "ارجلكم" (پاها) بر "وجوهكم" (صورتها) عطف شده و بايد مانند آن شسته شود، اما شيعه معتقد است اين كلمه بعد از كلمه رؤوس (سرها) ذكر شده و عطف به آن است و بايد پاها را مانند سر مسح كنيد.

در هر حال اختلاف عمل در مذاهب اسلامي ناشي از اختلاف برداشت و فهم متفاوت از آيات بوده و سنت پيامبر را هر دو گروه طبق عقيده خود مي دانند، اما شيعه افتخار دارد كه پيرو ائمه اطهار بوده و پيشوايان معصوم(ع) از آيات الهي و روش و سنت و گفتار رسول خدا(ص) آگاه تر بوده و درست تر تفسير مي كنند.

و همان گونه كه بيان شددر روايات ائمه(ع) بيان شده كه روش وضوي پيامبر(ص) به روش

شيعه بوده است.

مسئله دست بسته بودن (تكفير و يا تكتّف) در حال نمازكه اهل سنت انجام مي دهند, از زمان خليفهء دوم مرسوم شد و از بدعت هاي ايشان است . در زمان پيامبر و خليفهء اول اين طور نماز مي خواندندهنگامي كه اسيران جنگي ايراني بر عمر وارد شدند, همين كار راكردند. عمر از اين كار خوشش آمد و گفت : خوب است در نماز در برابر پروردگار همين كار را بكنيم . اما شيعه با توجه به روايات امامان معصوم آن را درست نمي داند.

. امام باقر(ع) فرمود: و عليك بالاقبال علي صلاتك ... قال : ولا تكفّر فانّما يصنع ذلك المجوس ; بر تو باد به توجه قلبي بر نمازت ... و دست بر روي دست در حال نماز نگذار, زيرا اين كار مجوس است (5).

بنابر اين به عقيده شيعه اين نحو نماز خواندن درست نيست وتكفير يكي از مبطلات نماز است , زيرا بدعت در دين محسوب مي شود.پيامبر(ص)فرمود: صلّوا كما رأتيموني أصلي ; همانطور كه من نماز مي خوانم نماز بخوانيد. پيامبر و اصحاب دست بسته نمي خواندند.

پي نوشت ها:

1- شيخ حرّ عاملي، وسايل الشيعه، ج 1، ص 274، ج 7.

2 - سوره مائده (5) آيه 6.

3 - تفسير نمونه، ج 4، ص 286.

4 - محمد جواد مغنيه، فقه تطبيقي ،ترجمه كاظم پورجوادي، ص 40.

5 - وسائل الشيعه , ج 4 باب 15 از ابواب قواطع الصلاة

پرسش 4: اگر قرار باشد خداوند با عدلش با بندگان برخورد كند، اوضاع جهان چگونه خواهد شد؟

پاسخ: اگر مقصود اين است كه خداوند با قو? قهريه و زور عدالت اجتماعي را در جوامع انساني برقرار كند،

پاسخ اين است كه در اين فرض جامعه بشري از نظر بهره مند شدن از نعمت هاي طبيعي و خدادادي و آسايش و راحتي زندگي در وضعيت بسيار مطلوب قرار مي گيرد و به اصطلاح جهان گلستان مي شود، ولي بايد توجه داشت در اين صورت زمينه تكامل و ترقي معنوي انسان ها از بين مي رود، زيرا اعمال آدمي در صورتي موجب تكاملش مي شود كه از روي اختيار انجام شود، مثلاً نماز و روزه زوري ارزش ندارد.

اگر خداوند به زور جلوي متجاوزان به حقوق مردم را بگيرد و آنان نتوانند كاري بكنند، حقيقت وجودشان آشكار نمي شود؛ نيز معلوم نمي شود چه كسي مجاهد در راه خدا است و چه كسي فقط حرفش را مي زند.

يكي از اهداف اصلي و مهم هم? پيامبران الهي برقراري عدالت اجتماعي در جوامع بشري بوده است، ولي نتوانستند اين مهم را به نحو مطلوب پياده كنند، چرا كه بنا نبود با زور و قدرت الهي اين كار را بكنند، بلكه وظيفه آنان اين بود كه مردم را به خداپرستي و تشكيل حكومت الهي و اجراي عدالت دعوت كنند.

وظيفه مردم هم پذيرش دعوت انبيا و جهاد و تلاش در راستاي تحقق اهداف آنان بود ليكن مردم آن گونه كه وظيفه شان بود، اقدام نكردند. در طول تاريخ هر قدر مردم به حرف پيامبران الهي و مصلحان جامعه گوش داده اند، به همان اندازه از عدالت اجتماعي برخوردار شده اند.

قرآن مي فرمايد: "ما پيامبران را با دلايل روشن فرستاديم تا اين كه با اين كتاب و وسيله سنجش بتوانند مردم را به گونه اي بسازند كه خود به عدل و داد قيام كنند".(1) نكته جالب در اين آيه آن است كه

نمي فرمايد هدف اين بود كه انبيا انسان ها را وادار به اقامه قسط كنند، بلكه مي گويد: هدف اين بود كه مردم خود مجري قسط و عدل باشند. آري مهم اين است كه مردم خود خواهان و مجري عدالت باشند.

نقش مردم تا جايي است كه برقراري حكومت عدل جهاني حضرت امام زمان(عج) وقتي محقق خواهد شد كه اكثر مردم جهان خواهان برقراري عدال باشند. امام باقر(ع) فرمود: " وقتي قائم ما قيام نمود، دستش را بر سر بندگان مي نهد و عقول و افكار پراكند? آنان را متمركز مي كند و به سوي يك هدف متوجه مي سازد".(2)

اگر مراد از سؤال اين است كه چنانچه خداوند بندگانش را در دنيا مجازات كند، يعني هر كس هر تخلفي كرد و گناهي مرتكب شد، فوراً از طرف خداوند مجازات شود، چه پيش مي آيد؟ پاسخ اين است:

در اين فرض شايد هيچ كس غير از امام زمان(عج) و تعداد اندكي از صالحان باقي نمانند و همه بر اثر نزول عذال الهي نابود شوند، زيرا پروند? اكثر ما چنان سياه است كه اگر عفو الهي شامل حالمان نشود و خداوند بخواهد با عدلش رفتار كند، گرفتار عذاب هاي دردناك و هلاك كننده خواهيم شد.

حضرت سجاد(ع) مي فرمايد: " خداوندا، به خاطر فضلت اگر بخواهي ما را مي بخشي ، و به خاطر عدالتت اگر بخواهي ما را عذاب مي كني، پس بر ما منت گذار و ببخش، چرا كه نمي توانيم عدالت تو را تحمل كنيم و هيچ يك از ما بدون بخشش تو راه نجاتي نداريم".(3)

حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: "پروردگارا، اگر در جهنم تنها مرا مي سوزاندي، مطابق عدالت است، بلكه كمتر از آن است كه من استحقاقش را

دارم"(4). در دعاي ديگر فرمود: "خدايا، با كرم و فضلت با من رفتار كن، نه با عدالتت".(5)

در حديث ديگر وارد شد: "حاجي در روز عيد قربان درِ مسجد الحرام (در مكه) بايستند و بگويد: خدايا، با من با عفو و رحمتت رفتار كن، نه با عدالتت".(6)

پس اگر خداوند بخواهد در دنيا با بندگانش به عدالت رفتار كند، يعني همه را طبق اعمالشان مجازات كند، جهان بدون بشر خواهد ماند و همه گرفتار بلاهاي سخت و نابود كننده خواهند شد. با اين توجه كه دنيا گنجايش پياده شدن عدل الهي را ندارد، زيرا بعضي از انسان ها چنان غرق در گناهند كه در اين جهان نمي شود كاملاً آن ها را مجازات نمود، چرا كه مثلاً صدام كه قاتل هزاران انسان و ويرانگر هزاران خانه كاشانه است، با يك گلوله مي ميرد و خلاص مي شود، از اين رو جهاني ماوراي دنيا لازم است كه چنين اشخاصي به سزاي اعمال شان برسند و آن جهان آخرت است.

در عين حال در دنيا، برخي سختي ها و بلاها را خداوند براي بيداري انسان ها از غفلت و آزمايش اينان مقرر كرده تا انسان ها، از خواب غفلت بيدار شده و رو به درگاه الهي آورند.

پي نوشت:

1 - حديد (57)، آيه 25.

2 - بحار الانوار، ج 52، ص 336.

3 - صحيفه سجاديه، دعاي دهم.

4 - بحار الانوار، ج 96، ص 336.

5 - مصباح كفعمي، ص 400.

6 - بحار الانوار، ج 84، ص 215.

امام زمان(عج) با شمشير مي جنگد يا با سلاح پيشرفته؟
پرسش

امام زمان(عج) با شمشير مي جنگد يا با سلاح پيشرفته؟

پاسخ

مي گويند پس از انفجار اولين بمت اتمي در هيروشيما و ناكازاكي، انيشتين پيش بيني كرد كه جنگ جهاني سوم، جنگ اتمي خواهد بود و فاجعه انساني و غير انساني آن به قدري دهشتناك و هراس انگيز است كه نمي توان آن را تصور نمود. فقط مي دانيم كه انسان ها از لحاظ امكانات زندگي به عصر "حجر" بر مي گردند. با اين پيش فرض و ذهنيت، جنگ با شمشير توجيه پذير مي گردد. اما از طرف ديگر مي دانيم كه نظام آفرينش و سير زندگي انسان بر اصل "تكامل" تداوم دارد.

تكامل و پيشرفت همه جانبه، قانوني فراگير و جهان گستر است. علم و انديشه بشر پيوسته در مسير تكامل قرار گرفته و آثار آن نو به نو مي گردد و در ساخت ابزارهاي مختلف رفاهي و دفاعي، صنعتي و علوم آزمايشگاهي و ابزاري كه كاربرد آن در زمين يا كيهان است، تجلي پيدا مي كند.

سير علوم به سوي كمال، همانند آب رودخانه است كه هر چه به جلو مي رود، شيب آن بيشتر و سرعت آب افزون تر مي گردد، ولي انسان از آغاز آفرينش تا عصر ظهور با همه تلاش و به كارگيري هوش و نبوغ؛ علم و انديشه خويش فقط قادر مي گردد هفت و چهار دهم درصد علوم و واقعيات هستي را كشف كند؛ يعني دو قسمت از 27 قسمت آن و بقيه آن در عصر ظهور شناخته خواهد شد(1).

پس با فرا رسيدن زمان، تجلي خورشيد حقيقت تيزتر مي شود و با توزيع عادلانه امكانات و برقراري عدالت اجتماعي علاوه بر پيشرفت هاي پيشين، نود و شش و شش دهم درصد مجهولات باقي مانده بشر نيز معلوم مي گردد.

به بيان

ديگر: حركت ماشينزه مدرن نه تنها متوقف نمي گردد، بلكه به سرعت تكامل مي يابد، تكاملي كه توأم با پيشگيري از جنبه منفي زندگي ماشيني و خطرات ناشي از آن خواهد بود. به تعبير ديگر هم ماشينزه تكامل مي يابد و هم تصفيه مي شود".(2)

پس چگونه مي توان واپس گرايي و ارتجاع علمي و ابزاري را باور نمود و معتقد شدكه انسان عصر ظهور آن چنان گذشته گرا مي گردد كه همانند آبا و اجداد خويش با شمشير مي جنگد و دفاع مي كند؟

سلاح امام زمان(عج) مادي است؟

آيا سلاح حضرت از قبيل احساس يك نوع ترس و وحشت فوق العاده در قلوب دشمنان است كه مانع هر گونه تصميم گيري كفار در اين زمينه مي شود، يا يك نوع تأثير مرموز رواني و از كار انداختن دستگاه هاي فكري آن ها از راه دور است كه قدرت استفاده از سلاح هاي مخرب را مختل مي سازد؟

يا با اعجاز و كمك فرشتگان موانع را از سر راه برمي دارد و زمين را از لوث وجود مفسدان و مستكبران پاك مي سازد؟ يا اين سلاح همانند يك اشعه مجهول و مرموز است كه كاربردش ماوراي همه سلاح هاي كنوني است و مي تواند همه را خنثي كند؟(3)

هر يك از سلاح هاي ذكر شده ابزاري است كه در زمان حضرت براي برداشتن موانع و شكستن استحكامات اهريمني دشمن ممكن است به كار گرفته شود، ليكن اصل بر اين است كه زندگي مردم از مسير طبيعي و عادي خارج نگردد و از اعجاز و سلاح هاي غير عادي در مواقع ضرورت و جهت دلگرمي و آرامش روحي مؤمنان استفاده گردد.

پس لازم است دو نكته را بيان كنيم:

1 - استفاده از سلاح غير مادي: امداد غيبي و حمايت الهي

در پيروزي امام زمان (عج) نقش زيادي دارد.

امام صادق(ع) در توضيح آيه "أتي امر اللَّه فلا تستعجلوه". (4) مي فرمايد: "منظور از حادثه اي كه حتماً تحقق پيدا مي كند و براي تحقق آن عجله نكنيد، امر ما اهل بيت(ع) و ظهور امام زمان(عج) و تشكيل حكومت جهاني و رجعت امامان(ع) است. وقتي حضرت ظهور كرد، خداوند او را به سه چيز تأييد خواهد نمود: 1 فرشتگان، 2 - ايجاد رعب در دل دشمنان، 3 - به وسيله مؤمنان".

در برخي روايات شمار فرشتگان به تناسب موقعيت هاي مورد نياز مختلف سه هزار، پنج هزار و چهل و شش هزار نفر ذكر شده است. (5)

اين دسته روايات مي رساند كه فرشتگان همانند جن تحت فرمان حضرت هستند و در موقعيت هاي مختلف از وجود آن ها بهره مي برد.

2 - استفاده از سلاح مادي: اگر چه امدادهاي غيبي در پيروزي امام(عج) نقش به سزايي دارد، اما پيروزي به آساني دست نمي دهد، بلكه با رنج طاقت فرسا همراه است، چه اين كه مؤمنان و بلكه انسان ها عموماً پيوسته مورد آزمايش قرار مي گيرند. فرورفتن در شدايد و سختي ها يكي از ابزار آزمايش است. امام صادق(ع) مي فرمايد: "پيروزي به دست نمي آيد مگر در غرقاب خوب و عرق. (6) براي دوست شما مهدي آن وسيله سركش ذخيره شده است".

راوي حديث مي گويد: پرسيدم منظور از وسيله سركشي چيست؟ امام(ع) فرمود: "ابري است كه در آن غرش رعد و شدت صاعقه يا برق است. او بر اين وسيله سوار مي شود. آگاه باشيد او به زودي بر ابرها سوار مي گردد و به آسمان هاي هفتگانه صعود مي كند و همه جاي زمين يا زمين هاي هفت گانه را در هم مي نوردد".(7)

مسلماً منظور از

ابر، ابر معمولي نيست، زيرا ابرهاي معمولي وسيله اي نيستند كه بتوان با آن ها سفر فضايي كرد، چون در جو نزديك زمين در حركتند و با زمين فاصله ناچيزي دارند و نمي توانند از آن بالاتر بروند، بلكه اشاره به وسيله فوق العاده سريعي السيري است كه در آسمان به صورت توده اي فشرده از ابر به نظر مي رسد.

غرشي همانند رعد و قدرت و شدتي همچون صاعقه و برق دارد.

از حديث ذكر شده مي توان دريافت موضوع عقب گرد صنعتي در كار نيست، بلكه به عكس سخن از پيشرفت خارق العاده اي است كه به موازات آن بايد تكامل در همه زمينه ها صورت گيرد.(8)

پس منظور از به كارگيري شمشير كنايه از جنگ است؛ يعني جنگ و خون ريزي جزء برنامه رسمي مهدي موعود است. ايشان مأمور است دين اسلام را عالم گير كند، و جلوي بيدادگري را بگيرد، اگر چه با جنگ و توسل به شمشير باشد، بر خلاف سيره و رويه پدران بزرگوارش كه چنين مأموريت حادي نداشتند و به پند و اندرز اكتفا مي كردند.(9)

بنابر اين منظور از قيام مهدي(عج) به سيف، اتكا به قدرت نظامي است، همان گونه كه "قلم" كنايه از علم و فرهنگ است. ضرب المثل هاي زيادي در فرهنگ هاي مختلف در مورد شمشير كه سمبل قدرت است، وارد شده است.(10)

پي نوشت ها:

1 - حسن بن محمد ولي اروميه اي، مهدي موعود، ج 2، ص 221.

2 - ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي (عج)، ص 274.

3 - همان، با تلخيص.

4 - نمل (16)آيه 1.

5 - محمد بن ابراهيم نعماني، كتاب الغيبه، ص 234 و 243.

6 - همان، باب 15، ص 283 - 285؛ بحار الانوار، ج 52، ص 9 - 357.

7

- مهدي موعود (ترجمه ج 13 بحار)، ص 323.

8 - حكومت جهاني مهدي، ص 281، با تلخيص.

9 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 316، با تلخيص.

10 - مهدي موعود، ج 2، ص 359.

آدرس : قم صندوق پستي 197

1- امام مهدي(ع) در برابر سلاحهاي مخوف چگونه مانند جدش با شمشير قيام خواهد كرد؟
پرسش

امام مهدي(ع) در برابر سلاحهاي مخوف چگونه مانند جدش با شمشير قيام خواهد كرد؟

پاسخ

اولاً: مقصود از خروج با شمشير، مأموريت به جهاد و توسل به اسلحه براي اعلاء كلمه حق است.

بنابر اين قيام با شمشير، كنايه از قيام با اسلحه و پيكار و جهاد و تعيين نوع مأموريت آن حضرت است و اينكه آن حضرت مأمور به مصالحه با كفار نيست.

بديهي است با هر اسلحهاي كه لازم باشد، آن حضرت و اصحابش با كفار و ستمگران جهاد مينمايند و از هرگونه اسلحهاي كه در زمان ظهور آن حضرت متداول باشد و به استعمال آن حاجت داشت باشند، استفاده مينمايند.

ثانياً: از كجا كه در زمان ظهور آن حضرت، اين اسلحههاي مهيب در اختيار بشر باقي باشد؛ زيرا ممكن است كه در اثر حوادث و آشوبها و انقلابات شديد و جنگهاي خانمانسوز جهاني، كه پيش از ظهور آن حضرت واقع ميشود دو ثلث بشر نابود شود، اين اسلحههاي جهنمي معدوم گردد و شايد كسي باقي نماند كه بتواند از اين اسلحهها استفاده كند، يا آنها را تهيه نمايد و اين احتمال هم كاملاً بجا و قابل توجه است.

آيا شمشير حضرت علي(ع) نزد حضرت مهدي موجود مي باشد؟
پرسش

آيا شمشير حضرت علي(ع) نزد حضرت مهدي موجود مي باشد؟

پاسخ

برحسب روايات متعدّد كه در كتاب هاي معتبر، مثل: «غيبة نعماني»، «خصال»، «عيون اخبار الرّضا(ع)»، «معاني الاخبار»،«مناقب»، «كفايه الاثر»، «احتجاج»و «مهج الدّعوات» روايت شده، شمشير موسوم به «ذوالفقار» كه از ذخاير نبوّت و امامت است؛ مانند ساير ذخاير و مواريث انبياء (ع) در نزد ولي عصر مولانا بقيّه الله _ ارواح العالمين له الفداء _ موجود و محفوظ است.

مذخور بودن اين شميشير وساير مواريث مذخوره نزد ائمّه (ع) از خصايص امام و تشريفات و امتيازات امامت است. اين مواريث از آيات الهيّه و از مظاهر عنايت ربّانيّه به انبياء است؛ بالخصوص در ع(زره) و لواء(پرچم) رسول خدا (ص) و سيف ذوالفقار هريك مبارك و داراي قداست هستند؛ هر چند براي بيشتر ائمّه اطهار(س) فرصت اين كه در جهاد با كفّار آنها را به كار گيرند، فراهم نگرديد و رسماً متقلّد اين شمشير نشدند. ولي بر حسب بعض اين روايات حضرت صاحب الزّمان _ روحي لتراب مقدم شيعته الفداء _ بر اين سيف متقلّد مي شوند و نفس تقلّد ايشان به اين شميشير، دليل بر مأموريّت و قيام ايشان به جهاد است.

آيا آن حضرت در جنگ با كفار و مشركين از ابزار جنگي جديد در جهان استفاده خواهند كرد؟
پرسش

آيا آن حضرت در جنگ با كفار و مشركين از ابزار جنگي جديد در جهان استفاده خواهند كرد؟

پاسخ

از آنجا كه قيام آن حضرت يك قيام الهي است و او به عنوان رهبر آن قيام الهي محسوب مي شود؛ بنابراين هيچ شك و ترديدي نيست كه نصرت الهي و امدادهاي غيبي او را ياري خواهند كرد. همان طور كه اصحاب خاص آن حضرت نيز از توانايي هاي ويژه اي برخوردار هستند. امام صادق (ع) فرمود: هر يك از اصحاب قائم (ع) توانايي چهل مرد را دارند و قلب آنها از پاره آهن استوارتر است.{P - كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج 1، ص 594. P}

امام باقر (ع) فرمود: عصاي موسي در نزد قائم ما قرار مي گيرد و او از آن، همان بهره اي را خواهد برد كه موسي بن عمران برد.(در واقع عصاي موسي به عنوان نماد قدرتمندترين ابزار و قدرتي كه مافوق تمام قدرت هاي ديگر در عصر خود بود، شمرده مي شود) {P - همان، ص 595. P}

امام صادق (ع) نيز فرمود: چون ابراهيم (ع) را در آتش افكندند جبرئيل براي او پيراهني از بهشت آورد و آن را بر تن او كرد. پس گرما و سرما در او مؤثر نيفتاد و آن پيراهن در هنگام قيام قائم، همراه اوست.{P - همان، ص 595 و 596. P}

درباره ويژگي ها و توانايي هاي اصحاب آن حضرت، امام باقر (ع) فرمود: برخي از اصحاب قائم با ابر سفر مي كنند و آنهإ؛آآ:?: كساني هستند كه ايمان استوارتري دارند.سفر با ابر، نياز به تفسير دارد كه آيا مراد واقعاً همان ابرهاي آسمان است يا{P - همان، ص 593. P}

وسيله اي ديگر كه از آن

تعبير به ابر شده است.

اما گذشته از همه اين ها، نه تنها دليلي بر منع استفاده از تجهيزات و سلاح هاي روز وجود ندارد، بلكه مضامين برخي آيات امر به استفاده از امكانات نظامي روز كرده است.

آيه شريفه »وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ« همه مؤمنان و مسلمانان را مورد خطاب قرار داده و آنها را به جمع آوري{P - قسمتي از آيه 60، انفال. P}

امكانات رزمي در بالاترين سطح جهت مقابله با دشمنان امر مي كند.

و امام عصر (عج) نيز به عنوان امير و رئيس مؤمنان از مخاطبان اين آيه است و با توجه به مفاد آيه، آن حضرت ملزم به استفاده از تمام

تجهيزات و امكانات لازم جهت مقابله با دشمنان است.

آيا جنگ امام زمان(عج) در موقع ظهور با سلاح هاي قديمي است يا سلاح جديد؟
پرسش

آيا جنگ امام زمان(عج) در موقع ظهور با سلاح هاي قديمي است يا سلاح جديد؟

پاسخ

پاسخ از كتاب يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان (عج) به شرح ذيل است:

{P - رجالي، پيشين، ص 219. P}

ظاهراً مقصود از خروج با شمشير مأموريت به جهاد و توسّل به اسلحه براي اعلاي كلمه حق است و اينكه با هيچ يك از كفّار به مصالحه نمي نشيند. زيرا »شمشير« هميشه كنايه از قدرت و نيروي نظامي بوده و هست، همان گونه كه »قلم« كنايه از علم و فرهنگ است. و نيز از قديم معروف بوده كه كشور با دو چيز اداره مي شود؛ قلم و شمشير.

پس منظور از قيام با شمشير، همان اتكاي بر قدرت است، تا مردم نپندارند كه اين مصلح بزرگ به شكل يك معلم يا يك واعظ عمل مي كند بلكه او يك رهبر مقتدر الهي است كه امان را از ستمگران و منافقان مي گيرد.

{P - رجالي، پيشين، ص 219. P}

(پاسخ سؤال بالا از آيت الله صافي گلپايگاني در جلد دوم كتاب امامت و مهد ولايت)

بنابراين اولاً: مقصود از خروج با شمشير، مأموريت به جهاد و توسل به اسلحه براي اعلاء كلمه حق است. بنابراين قيام با شمشير، كنايه از قيام با اسلحه و پيكار و جهاد و تعيين نوع مأمويت آن حضرت است و اينكه آن حضرت مأمور به مصالحه با كفار نيست.

بديهي است با هر اسلحه اي كه لازم باشد، آن حضرت و اصحابش با كفار و ستمگران جهاد مي نمايند و از هرگونه اسلحه اي كه در زمان ظهور آن حضرت متداول باشد و به استعمال آن حاجت داشته باشند استفاده مي نمايند.

ثانياً: از كجا كه در زمان ظهور آن

حضرت، اين اسلحه هاي مهيب در اختيار بشر باقي باشد؛ زيرا ممكن است كه در اثر حوادث و آشوبها و انقلابات شديد و جنگهاي خانمانسوز جهاني، كه پيش از ظهور آن حضرت واقع مي شود دو ثلث بشر نابود شود، اين اسلحه هاي جهنّمي معدوم گردد و شايد كسي باقي نماند كه بتواند از اين اسلحه ها استفاده كند، يا آن ها را تهيه نمايد و اين احتمال هم كاملاً به جا و قابل توجه است.

يكي از اموري كه در احاديث از آن خبر داده شده و اوضاع كنوني آن را ممكن الوقوع نشان مي دهد، جنگ هاي جهان گيري است كه در اثر آن، بيشتر نقاط زمين از سكنه خالي مي گردد و شهرها ويران مي شود، و صدها ميليون بشر را رهسپار ديار ديگر مي سازد.

تا يك قرن پيش از وقوع چنين جنگ هايي بسيار بعيد به به نظر مي رسيد، زيرا با آن اسلحه هاي سابق و با نبودن وسايل ارتباط جمعي بين شهرها و كشورها، اگر جنگي واقع مي شد، اولاً پيش از آن كه خبرش به كشورهاي همسايه و يا دورتر برسد و دامنه جنگ گسترش يابد، آن

جنگ به پايان مي رسيد و ثانياً در آن زمان ها، تعيين غالب از مغلوب، خاتمه يافتن جنگ، تسلط يكي از دو طرف يا از بين رفتن طرفين،متوقف بر كشتارهاي عمومي و استعمال بمب و غيره نبود.

اما در عصر حاضر به طوري كه همه پيش بيني مي نمايند با وسايل ارتباط جمعي كه همه عالم را به منزله يك شهر و يك محله نموده؛ و با اسلحه ها و تجهيزاتي كه در دست زمامداران بي ايمان است و هيچ وسيله اي براي كنترل خشم و شهوت و جاه پرستي آنها نيست، اگر جنگ

شروع شود، علاوه بر آن كه غالب از مغلوب تشخيص داده نمي شود و طرفين از بين مي روند، اكثر ملل و سكنه زمين ممكن است در ظرف چند ساعت فاني و نابود شوند.

پس اگر در احاديث شريفه فرموده اند: ظاهر نمي شود مهدي (عج) مگر آن كه ثلث مردم كشته شوند و ثلث آنها بميرند و ثلث آنان باقي بمانند، و فرموده اند: اين ظهور واقع نخواهد شد تا وقتي دو ثلث مردم از بين بروند.نبايد تعجب كرد، بلكه{P - ر ك به منتخب الاثر، ف 6، ب 5، ص 452 و 453. P}

بايد آن را نشانه علوم بي پايان حضرت رسول اكرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) و آگاهي آنها از آينده و اطلاعشان بر مغيبات به اذن و تعليم خدا دانست و از معجزات و كراماتشان به شمار آورد.

در احاديث آمده كه حضرت صاحب الزمان(عج) با شمشير مي آيند و مردم ظالم را مي كشند مي خواهم بپرسم در زمان حال كه اين قدر سلاح هاي پيشرفته وجود دارد چطور امام زمان(عج) فقط با شمشير مي جنگد؟
پرسش

در احاديث آمده كه حضرت صاحب الزمان(عج) با شمشير مي آيند و مردم ظالم را مي كشند مي خواهم بپرسم در زمان حال كه اين قدر سلاح هاي پيشرفته وجود دارد چطور امام زمان(عج) فقط با شمشير مي جنگد؟

پاسخ

سؤالاتي كه درباره ابزار دفاعي آن حضرت قابل طرح است عبارتند از:

الف)_ آيا ابزار دفاعي آن حضرت سلاح سردي چون شمشير خواهد بود يا نه؟ ب)- مفاد روايات اسلامي كدام نظريه را تأييد مي كند؟ ج)- آيا تكامل صنعتي و ماشيني در آن روزگار از بين خواهد رفت يا نه؟ مي گوييم براي يافتن پاسخ اين سؤالها هم از منابع حديث و هم از دلايل عقلي مي توان كمك گرفت اما به نظر عقل: هيچ دليلي وجود ندارد كه با جهش جامعه انساني به سوي حق و عدالت ترقي جامعه متوقف گردد. افزون بر آن يكي از پايه هاي استقرار حكومت واحد جهاني به هم پيوستگي دنيا از نظر وسايل ارتباطي است و اين موضوع بدون تكامل صنعتي ممكن نيست پس بعيد نيست بگوييم همان گونه كه قلم كنايه از علم و فرهنگ است. شمشير هم كنايه از قدرت و نيروي نظامي مي باشد.از همين جا مي توانيم به اين سخن اعتراف كنيم كه نمي توانيم نوع اين سلاح را نه از نظر مادي يا رواني بودن و نه از جهات ديگر تعيين كنيم. همين اندازه اجمالاً مي توانيم بگوييم يك سلاح برتر خواهد بود. هم چنان كه مي دانيم آن سلاح سلاحي نيست كه گناهكار و بي با هم نابود كند.

و اما به نظر احاديث: احاديثي كه نقل شده، به نوبه خود هر كدام تكامل علوم را در ابعادي مختلف براي انسان گوشزد مي كنند. از باب نمونه در

كتاب منتخب الاثر عناوين ذيل را مشاهده مي كنيم كه همگي بر پيشرفت و رشد علوم آن روزگار دلالت مي كند.

الف)- باب سوم در اين كه زمين، كنوز و معادن خود را اظهار مي كند. در اين باره ده حديث است. از باب نمونه: موسي بن جعفر (ع) فرمود: براي آن حضرت گنجينه هاي زمين ظاهر مي شود و هر امر دوري براي ايشان نزديك مي گردد.

ب)- باب چهارم: در اين كه بركات سماوي و ارضي و غير اين دو ظاهر مي شوند ودر آن 12 حديث است. از باب مثال: پيامبر (ص) فرمود: در زمان آخر امتم مهدي خروج مي كند و حال آن كه باران او را سيراب و زمين نباتاتش را بر وي عرضه مي كند.

ج)- باب يازدهم در اين كه زمين در دولت وي عمران مي يابد. در اين زمينه 5 حديث وارد شده است. از آن جمله: حضرت فرمود: روي زمين خرابي باقي نمي ماند مگر اين كه مهدي آن را آباد مي كندد)- باب دوازدهم در اين كه امور در عصر ايشان تسهيل پيدا كرده و عقول مردم هم تكامل پيدا مي كند و در آن 7 حديث نقل شده است. از باب نمونه امام صادق (ع) فرمود: در زمان قائم آل محمد (ص) مؤمني كه در مشرق است برادر خود را كه در مغرب است مي بيند. همين طور مؤمني در مغرب است برادر خود را كه در مشرق است، مشاهده مي كند. در اين راستا نكاتي است كه بايد در نظر گرفت: 1) كلمه "سيف" كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مي باشد. چنان كه در بسياري موارد چنين كاربردي دارد. 2) آنچه مسلم است سلاح هاي موجود دنيا به گونه اي است كه نابود

كننده هر كسي است كه در برد مؤثر آن باشد در حالي كه سلاح امام زمان "عج" و يارانش تنها انسان هاي تبهكار و فاسد و بي ايمان را از بين مي برد و خوبان از گزند آن در امانند. اما اين كه اين ويژگي چگونه به دست مي آيد بر ما پوشيده است مي توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرني دست مي يابند كه چنين كاربردي دارد و سلاح هاي ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايي چنداني ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدي توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايي ابتدايه نبرد برخيزند و اراده الهي بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.

2- سلاح حضرت و ياران در هنگام ظهور , شمشير و اسلحه ي قديمي است يا سلاحهاي جديد و اگر سلاحهاي جديد است، چطور با احاديث تطبيق دارد ؟
پرسش

2- سلاح حضرت و ياران در هنگام ظهور , شمشير و اسلحه ي قديمي است يا سلاحهاي جديد و اگر سلاحهاي جديد است، چطور با احاديث تطبيق دارد ؟

پاسخ

ج2- در باره سلاح حضرت و يارانش در احاديث اشاره به شمشيرهاي آسماني شده است ،همچون كلام امام صادق « عليه السلام » كه فرمود : چون قائم « عليه السلام » قيام مي فرمايد شمشيرهاي قتال از آسمان فرو مي آيند { غيبت نعماني ,ص 244}

بايد در نظر داشت : اولا: زبان بعضي احاديث زبان گفتار با مخاطبين خودش است .

ثانيا : در اين موضوعات بايد متخصيصن حديث جمع بندي كنند ،همچنين در گفتار معصومين « عليهم السلام »

شيوه قصار و ايجاز و كلام نمادين در احاديث معصومين «عليهم السلام وجود دارد و آن با اهل فن واصح و روشن مي شود . از طرفي امام مهدي « عليه السلام » امام عصر است، صرفا امام 1200 سال قبل نيست كه مطابق آن عصر رفتار كند . بنابر اين نبايد دنبال عين مصاديق كلمات موجود در احاديث باشيم .

آنچه كه براي ما مسلم است و قطعي است حضور امام عصر با وعده الهي كه زمين را روزي در اختيار صالحان قرار خواهيم داد و مستحضريد كه امام عصر «عليه السلام» به شيوه انبياء با ابلاغ پيام الهي به بشريت ظهور خواهدكرد.

اما بطور عادي عده اي مقاومت خواهند كرد و بطور مسلم براي انجام اين امر مهم امام با يارانش جلو آنها را خواهند گرفت. اما به چه طريقي؟ شايد با سلاحهاي قوي تر از آلان داشته باشد. چون علم در آن زمان در همه ابعاد

پيشرفته تر خواهد شد .

منابع :

1-خصائص مهدي «عج » ,محمد راجي

2-تمدن درعصر ظهور ,عباس المدرسي

3-عصر زندگي , محمد حكيمي

4-رسالت جهاني حضرت مهدي «عج » ,فريده گل محمدي

5-خورشيد مغرب , محمد رضا حكيمي

ابزار دفاع امام زمان (عج ) هنگام ظهور چيست ؟
پرسش

ابزار دفاع امام زمان (عج ) هنگام ظهور چيست ؟

پاسخ

در اين راستا نكاتي است كه بايد در نظر گرفت:

1) كلمه «سيف» كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مي باشد. چنان كه در بسياري موارد چنين كاربردي دارد.

2) آنچه مسلم است سلاح هاي موجود دنيا به گونه اي است كه نابود كننده هر كسي است كه در برد مؤثر آن باشد در حالي كه سلاح امام زمان «عج» و يارانش تنها انسان هاي تبهكار و فاسد و بي ايمان را از بين مي برد و خوبان از گزند آن در امانند. اما اين كه اين ويژگي چگونه به دست مي آيد بر ما پوشيده است مي توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرني دست مي يابند كه چنين كاربردي دارد و سلاح هاي ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايي چنداني ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدي توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايي ابتدايي به نبرد برخيزند و اراده الهي بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.

سؤالاتي كه درباره ابزار دفاعي آن حضرت قابل طرح است عبارتند از:

1- آيا ابزار دفاعي آن حضرت سلاح سردي چون شمشير خواهد بود يا نه ؟

2- مفاد روايات اسلامي كدام نظريه را تأييد مي كند؟

3- آيا تكامل صنعتي و ماشيني در آن روزگار از بين خواهد رفت يا نه ؟

مي گوييم براي يافتن پاسخ اين سؤالات هم از منابع حديث و هم از دلايل عقلي مي توان كمك گرفت اما به نظر عقل : هيچ دليلي وجود ندارد كه با جهش جامعه انساني به سوي حق و عدالت ترقي جامعه متوقف گردد. افزون بر

آن يكي از پايه هاي استقرار حكومت واحد جهاني به هم پيوستگي دنيا از نظر وسايل ارتباطي است و اين موضوع بدون تكامل صنعتي ممكن نيست . پس بعيد نيست بگوييم همان گونه كه قلم كنايه از علم و فرهنگ است.

شمشير هم كنايه از قدرت و نيروي نظامي مي باشد. از همين جا مي توانيم به اين سخن اعتراف كنيم كه نمي توانيم نوع اين سلاح را نه از نظر مادي يا رواني بودن و نه از جهات ديگر تعيين كنيم . همين اندازه اجمالا مي توانيم بگوييم يك سلاح برتر خواهد بود. هم چنان كه مي دانيم آن سلاح سلاحي نيست كه گناهكار و بي گناه را با هم نابود كند. و اما به نظر احاديث : احاديثي كه نقل شده , به نوبه خود هر كدام تكامل علوم را در ابعادي مختلف براي انسان گوشزد مي كنند. از باب نمونه در كتاب منتخب الاثر عناوين ذيل را مشاهده مي كنيم كه همگي بر پيشرفت و رشد علوم آن روزگار دلالت مي كنند:

1- باب سوم در اين كه زمين , كنوز و معادن خود را اظهار مي كند. در اين باره ده حديث است . از باب نمونه : موسي بن جعفر(ع ) فرمود: براي آن حضرت گنجينه هاي زمين ظاهر مي شود و هر امر دوري، براي ايشان نزديك مي گردد.

2- باب چهارم : در اين كه بركات سماوي و ارضي و غير اين دو ظاهر مي شوند و در آن 12 حديث است . از باب مثال : پيامبر(ص ) فرمود: در زمان آخر امتم مهدي خروج مي كند و حال آن

كه باران او را سيراب و زمين نباتاتش را بر وي عرضه مي كند.

3- باب يازدهم در اين كه زمين در دولت وي عمران مي يابد. در اين زمينه 5 حديث وارد شده است . از آن جمله : حضرت فرمود: روي زمين خرابي باقي نمي ماند مگر اين كه مهدي آن را آباد مي كند.

4- باب دوازدهم در اين كه امور در عصر ايشان تسهيل پيدا كرده و عقول مردم هم تكامل پيدا مي كند و در آن 7 حديث نقل شده است .

از باب نمونه امام صادق (ع ) فرمود: در زمان قائم آل محمد(ص ) مؤمني كه در مشرق است برادر خود را كه در مغرب است مي بيند. همين طور مؤمني كه در مغرب است برادر خود را كه در مشرق است , مشاهده مي كند.

هدف وچگونگي ظهور

وقتي كه امام زمان(عج) ظهر مي كند، چه برنامه هايي دارد؟
پرسش

وقتي كه امام زمان(عج) ظهر مي كند، چه برنامه هايي دارد؟

پاسخ

امام زمان(ع) در هنگام ظهور سياست هاي مهم را ارائه مي دهد كه جهت رعايت اختصار به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1 - تشكيل حكومت جهاني.

يكي از استراتژي هاي مهم امام(ع) تشكيل حكومت جهاني اين است كه در آن سعادت دنياو آخرت بشر تأمين مي شود. مورخان و سيره نگاران باور دارند كه بعد از فراگيري ستم حكومت هاي حاكم بر جهان، مردم آماده پذيرش حكومت عدالت گرا مي شوند، گر چه برخي با تشكيل حكومت امام زمان(ع) مخالفت مي كنند؛ ولي اكثر مردم آماده حكومت امام(ع) مي شوند.

2 - بيت گرفتن.

براي تشكيل حكومت جهاني و قانوني، نياز به پايگاه مردمي است، از اين رو امام زمان(ع) از مردم بيعت مي گيرند:

"مهدي(ع) سپاهيان خود را جهت گرفتن بيعت به اطراف جهان خواهد فرستاد. مردمان ظالم و ستمگر از بينخواهند رفت و اهل شهرها از براي مهدي تسليم خواهند شد".(1)

البته برخي مردم با حكومت جهاني امام زمان(ع) مخالفت كرده و بيعت نمي كنند، ولي اماما با قاطعيت با آنان برخورد مي كند.

3 - مبارزه با دجال.

در برخي از روايات تصريح شده است كه امام(ع) در هنگام ظهور با دجال مي جنگند. در اين كه دجال چيست و حضرت چگونه با او جنگ مي كند ،اختلاف نظر وجود دارد؛ ولي يكي از سياست هاي امام زمان(ع) مبارزه با دجال است. در كتاب الفتن از زُهري آمده است: "اذا التقي السفياني و المهدي(ع) القتال يومئذ يسمعون من السماء صوتا ألا إنّ اولياء اللَّه من اصحاب فلان يعني المهدي(ع)".(2)

4 - آموزش و تعليم قرآن.

واقعيت آن است كه مسلمانان از معارف بلند قرآن فاصله گرفته اند كه در قرآن از آن به عنوان مهجوريت قرآن

ياد شده است.(3) يكي از برنامه هاي امام زمان(ع) در هنگام ظهور، آموزش قرآن است، تا هم قرآن از مهجوريت رهايي يافته و هم مردم با معارف بلند آن آشنا شوند. امام باقر (ع) فرمود:

"هرگاه قائم آل محمد(ص) قيام كند، خيمه هايي نصب مي كند براي كساني كه قرآن را همان طور كه نازل شده، به مردم تعليم دهند".(4)

5 -مبارزه با خرافات و بدعت زدايي.

يكي از برنامه هاي مهم امام زمان(ع) مبارزه با خرافات و بدعت ها است. اين سياست از آن جا نشأت مي گيرد كه قبل از ظهور امام(ع) ديني جديد تلقي مي شود؛ از اين رو برخي تصور مي كنند امام دين جديد آورده است. امام باقر(ع) فرمود: "آن چه از آثار بدعت و گمراهي قبل از وي بوده است، منهدم مي كند چنان كه پيغمبر(ص) اساس جاهليت را منهدم كرد. آن گاه از نو اسلام را از سر مي گيرد".(5)

6 -اجراي قوانين اسلام و حاكميت دين بر جهان.

يكي از برنامه هاي مهم امام (ع) اجراي قوانين اسلام و حاكميت دين بر جهان است. در قرآن تصريح شده است: "ليظهره علي الدين كلّه و لو كره المشركون".(6)

مفسران و پژوهشگران قرآني اين آيه را در خصوص حاكميت اسلام در زمان ظهور امامزمان(ع) دانسته اند، زيرا هنوز اسلام حاكميت بر تمام جهان نداشته است.

عياشي در تفسير خود از رفاعة بن موسي نقل كرده: از حضرت صادق(ع) شنيدم كه در تفسير آيه: "و له أسلم من في السموات و الارض طوعاً و كرهاً" فرمود: "هنگامي كه قائم ما قيام كرد، جايي روي زمين باقي نمي ماند، مگر اين كه در آن جا صداي "أشهد ان لا اله الا اللَّه و أشهد ان محمدا رسول اللَّه" بلند شود".(7)

7 -گسترش

عدالت و از بين بردن فساد.

يكي از ويژگي هاي حكومت امام(ع) گسترش عدالت و از بين بردن ناهنجاري ها و فساد است.

پيامبر اسلام(ص) فرمود: "فيملأ الارض عدلا و قسطا كما ملئت جوراً و ظلماً"؛(8) امام زمان(ع) زمين راپر از عدل و داد كند، چنان كه پر از جور و ستم شده باشد".

امام زمان(ع) برنامه هاي ديگري مانند برخورد با دشمنان دين و آباداني شهرها و روستاها دارد.

اولين جايي كه بوسيله امام زمان(ع) فتح خواهد شد كجا است؟
پرسش

اولين جايي كه بوسيله امام زمان(ع) فتح خواهد شد كجا است؟

پاسخ

از برخي روايات استفاده مي شود امام زمان(ع) از مكه ظهور مي كند. امام باقر(ع) فرمود: "يبايع القائم بين الركن و المقام".(2) همو فرمود: "قائم با سيصد و سيزده نفر مرد از يارانش در ذي طوي (2) منتظر قيام است تا موقعي ه به حجر الاسود تكيه زند و پرچم آويخته را به اهتزاز در آورد".(3)

از اين روايت و روايات ديگر استفاده مي شود حضرت اولين مكاني را كه فتح خواهد كرد، مكه خواهد بود. مكه مقدس ترين مكان بوده و افراد صالح و شايسته در آن وجود دارند، كه اين عده از حكومت عدالت گستر امام زمان(ع) استقبال مي كنند، ولي مخالفاني نيز در مكه حضور دارند كه به مخالفت امام مي پردازند و امام با آنان به شدت برخورد مي كند.

امام زمان(ع) بعد از فتح مكه به سوي مدينه حركت مي كند، چنان كه در برخي روايات به آن تصريح شده است.(4) در برخي از روايات ديگر آمده است كه امام زمان(ع) بعد از مدينه، عراق (كوفه) را فتح مي كند.

فتوحات امام زمان(ع) اختصاص به مكان هاي فوق ندارد، بلكه شرق و غرب عالم را فتح خواهد كرد. از امام باقر(ع) از تفسير آيه: "الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة" سؤال شد، حضرت فرمود: "اين آيه درباره مهدي(عج) و اصحاب او است كه شرق و غرب عالم را فتح خواهد كرد".(5)

پي نوشت ها:

1 - لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 580 - 581؛ مهدي موعود، ص 1098.

2 - ذي طوي در مجاور مكه قرار دارد.

3 - مهدي موعود، ص 1098.

4 - منتخب الاثر، ص 580، به نقل از ارشاد مفيد.

5

- ينابيع الموده، ص 425.

مي گويند لشكر امام زمان(ع) از جنوب ايران خواهد گذشت و برترين و امن ترين شهر ها بيت المقدس خواهد بود. آيا اين مطالب صحّت دارد؟
پرسش

مي گويند لشكر امام زمان(ع) از جنوب ايران خواهد گذشت و برترين و امن ترين شهر ها بيت المقدس خواهد بود. آيا اين مطالب صحّت دارد؟

پاسخ

در روايات آمده است: "يفتح الله لهم مشارق الارض و مغاربها؛1 خداوند براي ياران حضرت مهدي(ع) تمامي نقاط زمين را فتح خواهد كرد".

يا اين كه : صديق اكبر، يعني اميرالمؤمنين(ع) خروج مي كند و قدرت حكومت او تمامي زمين را فرا مي گيرد و درخشش او آسمان و زمين را فرا مي گيرد.2 اگر حكومت آن حضرت جهاني باشد علي القاعده نمايندگان و لشكريان آن حضرت بر تمامي نقاط تسلط پيدا خواهند كرد، ولي در مورد اين كه "لشكر امام زمان(ع) از جنوب ايران خواهد گذشت" مطلبي يافت نشد. اما در مورد بيت المقدس روايتي از حضرت علي نقل شده است كه: "خيرالمساكن يومئذ بيت المقدّس ليأتينّ علي الناس زمان يتمّني أحدهم أنّه من سكّانه؛3 بهترين جاها براي سكونت، بيت المقدس است به طوري كه مردم آرزو مي كنند كه از ساكنان آنجا باشند.

1 بحارالانوار، ج 52، ص 217.

2 همان، ج 53، ص 16.

3 همان، ج 52، ص 193.

چرا وقتي صحبت از امام زمان مي شود، او را شمشير به دست و اسب سواري عنوان مي كنند كه از مكّه قيام مي كند و پي انتقام و خونريزي مي رود؟! اگر قرار به جنگ و كشتن بود كه امام زمان غايب نمي شد! اصولاً امام زمان مي آيد تا ترويج دين كند يا خون به پا كند؟
پرسش

چرا وقتي صحبت از امام زمان مي شود، او را شمشير به دست و اسب سواري عنوان مي كنند كه از مكّه قيام مي كند و پي انتقام و خونريزي مي رود؟! اگر قرار به جنگ و كشتن بود كه امام زمان غايب نمي شد! اصولاً امام زمان مي آيد تا ترويج دين كند يا خون به پا كند؟

پاسخ

حضرت مهدي(ع) براي زنده كردن دين اسلام و برپايي عدل و داد و ريشه كني خرافات و ظلم و احجاف هاي مي آيد كه در جهان فراوان خواهد بود.

حضرت صادق(ع) فرمود: "وقتي كه قائم ما قيام كرد به سيرة رسول خدا(ص) رفتار مي كند و آثار رسول خدا را تفسير و بيان مي كند".

فضيل بن يسار مي گويد: از حضرت باقر(ع) شنيدم :"وقتي قائم ما قيام كرد، از ناحية مردم با مشكلات و سختي هايي مواجه مي شود كه پيامبر(ص) از جانب مردم عصر جاهليت به آن مقدار مواجه نشده بود". عرض كردم: چطور؟

فرمود: "هنگامي كه پيغمبر مبعوث شد، مردم سنگ و چوب مي پرستيدند، امّا قائم ما وقتي قيام كند، مردم احكام خدا را بر ضدّ وي تأويل و تفسير مي كنند و به وسيلة قرآن با وي احتجاج و مخاصمه مي نمايند... به خدا سوگند! عدالت قائم در اندرون خانه هايشان داخل مي شود چنان كه سرما و گرما داخل مي گردد".

بنابراين هدف از قيام امام زمان گسترش عدل و داد و زدودن خرافات است، نه كشت و كشتار. حضرت براي كشتار مردم نمي آيد، امام براي اجراي برنامه هاي خويش اگر مخالي سر راه خود ببيند، او را بر مي دارد. لازمة چنين حكومتي كه بخواهد جهان

را پر از عدل و داد نمايد، داشتن اسلحه و توانايي است. مردمي كه با انواع مفاسد و شهوات خود گرفته اند، سياستمداران و دولتمردان كشورهاي كفر كه باعث و باني ظلم و تجاوز هستند، مسلّما با پند و اندرز و نصيحت تسليم نخواهند شد. بنابراين احتياج به قوّه قهريه و شمشير و اسلحه خواهد بود. تا انسان خود دچار ظلم نشود، اين حقيقت را نمي فهمد و خود درك نمي كند. الآن مردم آوارة فلسطيني كه هر روز كشته مي شوند و خانه هايشان خراب مي شود، اگر از آنان سؤال بكنيم: آيا كسي كه بتواند با اسلحه و شمشير جلوي ظلم را بگيرد، لازم است، مي گويند: چاره اي نيست. خدا كند نجات بخشي بيايد كه بتواند جلوي ظلم و جنايات را بگيرد و ما را از آواردگي و دربدري نجات دهد.

بنابراين هدف امام كشتار نيست، بلكه اجراي عدالت و احكام اسلام است، ولي اگر مزاحمي در اين مسير ببيند (كه خواه ناخواه خواهند بود) چاره اي جز شمشير و اسلحه نخواهد بود.

قيام امام زمان چگونه است؟(پ)
پرسش

قيام امام زمان چگونه است؟(پ)

پاسخ

از احاديث اهل بيت (ع) استفاده مي شود: هنگامي كه اوضاع عمومي جهان مساعد گشت و افكار جهانيان براي پذيرش حكومت حق آماده شد، خدا به مهدي (ع) اجازه نهضت

مي دهد. پس ناگهان در مكه ظاهر مي گردد و منادي حق (جبرئيل ) بشارت ظهورش را به سمع جهانيان مي رساند. مردان برگزيده جهان كه در چندين روايت تعدادشان 313 نفر تعيين شده، اولين نداي حق را لبيك گفته، در اولين ساعات دعوت، مجذوب مغناطيس ولايت مي گردند. حضرت صادق (ع) فرمود: "هنگامي كه صاحب الزمان(ع) ظهور نمود، جوانان شيعه بدون وعده قبلي در همان شب خودشان را به مكه مي رسانند".(1) سپس دعوت عمومي خويش را شروع مي كند، مردم رنجديده و از همه جا مأيوس ، دورش اجتماع مي نمايند، و با او بيعت مي كنند و در اندك زماني سپاه انبوهي از مردان شجاع و فداكار برايش مجهز مي شوند.(2)

امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) در توصيف ياران قائم فرمودند: "شرق و غرب جهان را اشغال مي كنند، تمام موجودات جهان را مسخر مي گردانند، هر يك از آن ها نيروي چهل مرد دارد، و قلوبشان از پاره هاي آهن سخت تر است، به طوري كه اگر در راه هدف به كوه هاي آهن برخورد نمايند، آن ها را از بين مي برند و تا وقتي كه رضايت خدا فراهم نشود، از جنگ دست

نمي كشند.(2)

در آن موقع زمانداران خود سر و ستمگر بي وجدان احساس خطر مي نمايند و در صدد دفاع بر مي آيند و نداي مخالف را به هم مسلكان خويش مي رسانند.

امام سربازان عدالت خواه امام مهدي(ع) با تأييدات خداوندي ستمكاران را ريشه كن مي كنند. رعب و ترس همه را فرا مي گيرد و تسليم دولت حق مي گردند. بسياري از كفار به واسطه ديدن علائم صدق و حقيقت به دين اسلام مي گروند. آن هايي كه در كفر و ظلم خويش اصرار مي ورزند، به دست لشكر مهدي (ع) كشته

مي شوند. يگانه دولت مقتدر و نيرومند اسلام در سر تا سرزمين تشكيل مي يابد و مردم از جان و دل در حفظ و حراست آن كوشش مي نمايند. (3) دين اسلام عمومي مي گردد و در تمام سرزمين ها وارد مي شود.(4)

پي نوشت ها :

1 - بحارالانوار، ج52، ص 370.

2 - همان، ص 327.

3 - همان، ص 279 - 380.

4 - همان، ج51، ص 55.

5 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 301 - 302.

ظهور امام زمان(عج) به صورت معنوي است و يا جسماني؟
پرسش

ظهور امام زمان(عج) به صورت معنوي است و يا جسماني؟

پاسخ

بي ترديد ظهور امام زمان(عج) جسماني است؛ بدين معنا كه حضرت با جسم و خصوصيات ظاهري ظهور مي كند، نه آن كه روح حضرت ظهور نمايد.

شواهد و دلائل متعددي مؤيد اين نگره است:

1_ در بعضي از روايات از خصوصيات ظاهري و جسماني امام سخن به ميان آمده است. عمران پسر حصين مي گويد: به رسول خدا عرض كردم: اين مرد (مهدي) را برايم توصيف كن. حضرت فرمود: "او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بني اسرائيل سخت و ستبر است. به هنگام سختي ها و گرفتاري امت من قيام مي كند. رنگ چهره اش به عرب شباهت دارد. قيافه اش چون مرد چهل ساله مي نمايد و صورتش چون پارة ماه مي درخشد".(1) از امام رضا(ع) سؤال مي شود: وضعيت جسماني(مهدي) چگونه است، امام مي فرمايد: "سن او زياد است؛ ولي از نظر چهره جوان است".(2)

2 _ در برخي از روايات آمده است كه امام زمان(ع) از مكه ظهور مي كند. ظهور از مكان معيّن بيانگر ظهور جسماني حضرت است. امام باقر(ع) فرمود: "حضرت مهدي(عج) در مكه به هنگام نماز عشا ظهور مي كند؛ در حالي كه پرچم و پيراهن و شمشير پيامبر را همراه دارد...".(3)

3_ از برخي روايات استفاده مي شود كه بعد از ظهور حضرت، ياران دور او جمع شده و با او بيعت مي كنند و سپس افراد ديگر امده، با امام بيعت كرده و اعلام وفاداري مي كنند كه حضرت را همراهي نمايند.(4)

4_ دستة ديگر از روايات دلالت مي كنند كه حضرت حكومت تشكيل مي دهد. در ساية آن جامعه آرماني

تشكيل داده و با مخالفان خويش مبارزه مي نمايد(5) و حكومت تشكيل مي دهد. در اين حكومت، امنيت و عدالت برقرار شده و انسان ها از نظر رشد فكري و علمي به اوج خود مي رسند.(6) افزون بر آن عمران و آباداني همه عالم را فرا مي گيرد.(7) طبيعي است تشكيل چنين جامعه اي با توجه به ظهور ظاهري امام زمان امتياز محسوب مي شود.

5_ قيام امام زمان(عج) و بهره گيري حضرت از سلاح هاي همسو با شرايط زمان و برخورد و جنگ امام با مخالفان و دشمنان دين،(8) دليل قوي بر ظهور جسماني امام زمان(عج) است؛ زيرا اين گونه فعاليت ها در حكومت هاي ظاهري وجود دارد.

6_ شيعيان باور دارند كه بعد از ظهور امام زمان(عج) عده اي از مؤمنان و رهبران الهي رجعت مي كنند.(9) رجعت آنان تنها با فلسفة وجودي تشكيل حكومت ظاهري قابل توجيه است. دلائل و شواهد بالا و دلايل ديگر كه در اين خصوص وجود دارد، بيانگر آن است كه حكومت امام كاملاً ظاهري و علني است.

پي نوشت ها:

1. اجتجاج طبرسي، ص 289.

2. اعلام الوري، ص 432.

3. ابن طاووس، ملاحم، ص 64.

4. مهدي موعود، ص 1098.

5. نجم الدين طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي، ص 166.

6. بحارالانوار، ج 1، ص 61.

7. همان، ج 52، ص 309؛ محمد حكيمي، عصر زندگي، ص 119.

8. غيبت نعماني، ص 229.

9. مهدي موعود، ص 1186.

قيام مهدى عليه السلام و تشكيل حكومت واحد جهانى چگونه ممكن است ؟
پرسش

قيام مهدى عليه السلام و تشكيل حكومت واحد جهانى چگونه ممكن است ؟

پاسخ

در حالى كه در اواخر قرن نوزدهم و بخشى از آغاز قرن بيستم , غرب در تب و تاب ناسيوناليسم و نژادپرستى فرو رفته بود , و موسولينى و هيتلر به بهانه برترى نژاد , جهان را به خاك و خون م_ى ك_ش_ي_دن_د , و سياستمداران به جاى نجات انسانها , به فكر توسعه سلطه نژادى و قومى ب_ودن_د , ناگهان انديشه انترناسيوناليسم و لزوم تشكيل حكومت واحد جهانى در نظر برخى از دانشمندان غرب , قوت گرفت و طرحهائى در اين مورد ارائه گرديد . ع_ل_ت پ_يدايش اين فكر - و با عبارت روشن تر , علت تجديد اين انديشه كه در اقوام پيشين سابقه دي_رينه دارد - همان هيولاى مخوف جنگهاى جهانى اول و دوم بود كه به صورت وحشتناكى خود را ن_شان داد , و تنها در جنگ اول جهانى حدود 9 ميليون نفركشته شد و 22 ميليون نفر معلول و ده ميليون نفر مفقود الاثر شدند , و تلفات جنگ دوم جهانى بسيار وحشناك تر از جنگ نخست بود . اين نبردهاى جهان , عملا ثابت كرد كه وجود مرزهاى مصنوعى ميان ملت ها , عامل جنگ و نبرد و مايه خونريزى و بدبختى است , همچنانكه ناسيوناليسم افراطى و نژادپرستى همين عواقب مشابه را نيز دربردارد . تاسيس جامعه ملل پس از جنگ جهانى اول - كه در آن 26 كشور عضويت داشتند - ويا تاسيس يك جامعه جهانى به نام سازمان ملل متحد , و اتحاديه هاى بين المللى وابسته به آن , پرتوى از فكر

تاسيس حكومت واحد جهانى است كه هنوز به صورت يك فكر و انديشه در ميان متفكران مطرح مى باشد . گ_روه_ى از متفكران پيش بينى مى كنند كه ممكن است سازمان ملل متحد كه به صورت يك پ_ارلمان جهانى است , درآينده بصورت مركز يك حكومت واحد جهانى را پى ريزى كرده اند , و در اين مورد , ازيك قوه مقننه , و يك قوه مجريه , و يك قوه قضائيه گزارش مى دهند . اي_ن گ_روه در اعلاميه اى كه در كنگره توكيو در سال 1963 منتشر كرده اند يادآورشده اند كه چ_ون ص_لح دائمى هرگز بوسيله عهدنامه ها و پيمانها عملى نمى شود و سازمان ملل متحد به خاطر اينكه فاقد قوه اجرائى است , مصوبات او از دائره پند و اندرز فراتر نمى رود , از اين جهت براى صلح دائمى و حفظ شرف و خون و مال انسانها چاره اى جز تشكيل يك حكومت واحد جهانى نيست . اي_ن گ_روه ب_راى پ_ي_اده ك_ردن اين انديشه طرحى را پيشنهاد كرده و مى گويند : براى تشكيل حكومت واحد جهانى , لازم است امور زير تحقق يابد . 1 - پارلمان جهانى . در اي_ن ن_قطه , همه كشورهاى جهان بايد در آن عضويت داشته باشند , و نماينده پرجمعيت ترين كشورها , بيش از كشورهاى ديگر راى خواهد داشت . 2 - ارتش جهانى . ه_دف از ت_ش_ك_يل آن , حفظ صلح جهان است و اين قدرت در اختيار شوراى عالى اجرائى قرار خواهد گرفت . 3 - شوراى عالى اجرائى . اين شورا , قوه مجريه پارلمان جهانى خواهد بود

. 4 - ديوان دادگسترى بين المللى چنين گردهمائى ها و طرح ها و پيشنهادها , همگى حاكى است ك_ه م_ت_فكران در آستانه پذيرش امكان تحقق يك حكومت واحد جهانى هستند كه در گذشته به صورت يك تز ممتنع و محال تلقى مى شود . در ح_ال_ى ك_ه چ_نين انديشه ها و طرح هائى مايه خوشوقتى است , ولى بطور مسلم , بشرامروز با اخ_لاق م_ادى ك_ه دارد , م_وفق به تشكيل چنين حكومت واحد جهانى نخواهد شد ,زيرا پيشنهاد ده_ن_دگان و طراحان و مجريان و داوران همه و همه , مردمى هستند كه روح خودخواهى و خودمحورى بر آنها حاكم بوده و هرگز در درون خود عشق به انسان ها را احساس نمى كنند . اگر در آغاز كار هم حسن نيتى داشته باشند , در اثناءكار , خودخواهى , مقام خواهى , نژادگرائى و ده_ه_ا عامل ديگر اخلاق مادى , آنان رامنحرف كرده , و سرانجام اين طرح به سرنوشت جامعه م_ل_ل و س_ازم_ان ملل متحد كنونى دچار مى شود , و به صورت يك عروسك طلائى در دست ابرقدرت ها درمى آيد . و تا يك نوع معنويت , پاكى , تقوى , خداترسى , ايمان به خدا و سراى ديگر , درطراحان و موسسان و م_ج_ري_ان ح_ك_ومت واحد جهانى پديد نيايد , هيچ گاه اين طرح هاى خوش خط و خال , نتيجه نمى بخشند . و سرانجام ابزارى مى شود در دست ابرقدرت ها , آن هم براى محو حقوق مستضعفان و ملت هاى ضعيف و ناتوان جهان . ولى به حكم باش تا صبح دولتش بدمد , اين انديشه

, نشانگر يك نوع ياس ونوميدى در متفكران و ان_دي_ش_م_ن_دان ج_هان نسبت به كليه سازمانهاى بشرى و تشكيلات مادى است كه مدتها است م_تفكران ما چشم اميد به آنها دوخته اند و درمان دردهاى خود را از آن مى طلبيدند , در حالى كه اگر اين نوع سازمان ها مايه درد و رنج نباشد , منبع خير و بركت نيست و بايد به همگى آنها گفت : مرا به خير تو اميدنيست , شر مرسان . قيام مهدى و حكومت واحد جهانى . در حالى كه ايجاد حكومت واحد جهانى , بر بشر كنونى - كه در اخلاق مادى فرو رفته و معنويات و اح_س_اس_ات پ_اك او نسبت به انسان ها فروكش كرده - به صورت يك آرزوى خام و روياى طلائى درآمده است , احاديث اسلامى , تشكيل حكومت واحد جهانى اسلام را ازو ويژگى هاى قيام مهدى موعود عليه السلام مى داند . اين بيانات الهى مى رسانند درپرتو عدل حضرتش , جهان تحت لواى يك حكومت , يك دولت , يك ق_ان_ون , ي_ك قدرت درمى آيد و بساط تمام ابرقدرتها و فرعونها و قارون ها و قارونك هاى زمان از ب_زرگ و ك_وچك برچيده مى شود , و پرچم عدل و داد , در سراسر جهان به اهتزاز درآمده وصفا و صميمت و عشق به نوع بشر جهان را فرا مى گيرد . امام باقر عليه السلام مى فرمايد : اذا قام القائم ذهب دوله الباطل (1) . آنگاه كه امام قائم قيام كرد , حكومت هاى باطل نابود مى شود . باز در حديث ديگر مى فرمايد : يبلغ سلطانه

المشرق و المغرب (2) . قدرت او شرق و غرب را فرا مى گيرد . ب_از ام_ام باقر عليه السلام در تفسير آيه : الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزكوه و امروا بالمعروف ونهوا عن المنكر و للّه عاقبه الامور (3) . فرمود : اين آيه بيانگر حكومت مهدى است . خدا او و ياران او را بر شرق و غرب زمين مسلط مى گرداند . و دين خدا را آشكار مى سازد و به وسيله او و يارانش بدعتهارا مى ميراند , همچنانكه بى خردان حق را م_ي_ران_ده ب_ودند , تا آنجا كه از ستم اثرى ديده نمى شود , آنان مردم را به نيكى ها امر كرده و از بدى ها باز مى دارند . وبراى خدا است سرانجام امور (4) . وي_ژگى هاى حكومت مهدوى هر يك از جملات حديث گذشته , به اصلى از اصول حكومت واحد جهانى امام و يا به يك ويژگى از ويژگى هاى حكومت او اشاره مى كند . شايسته است به متن اين فرازها توجه شود : يملكهم اللّه مشارق الارض و مغاربها . خ_داوند , سراسر جهان را از خاور و باختر در اختيار آنان قرار مى دهد , يعنى حكومت او , جهان شمول مى گردد نه منطقه اى . و يظهر الدين و يميت اللّه به و باصحابه البدع و الباطل . ب_ه وس_ي_ل_ه او , دي_ن خدا زنده و بدعت ها و باطل ها نابود مى شود يعنى قوانين حكومت او را , قوانين الهى كه آئين خاتم اسلام است , تشكيل مى دهد . و نيزمى فرمايد

: حتى لا يرى اثر من الظلم و يامرون بالمعروف . از ستم اثرى ديده نمى شود و به نيكى ها امر مى كنند . يعنى داراى قدرت اجرائى گسترده اى مى گردد , كه هر نوع ستم را در سراسر جهان مى زدايند و نيكى ها را گسترش مى دهند . چنين ويژگى هائى فقط از آن حكومت جهانى اسلام است و بس , كه مهدى زمان , تحقق بخش آن است . يكى از ويژگى هاى حكومت امام , گسترش عمران و آبادى در سراسر جهان و تسلط بشر برمعادن زير زمينى است . و بشر در پرتو عدل بر اين تكامل دست مى يابد . پيامبرگرامى در اين مورد مى فرمايد : در زمان مهدى , آب در جهان افزايش پيدا كرده و انهارى پديد مى آيد و انهار وگنجها از دل زمين بيرون مى آيد (5) . اب_ن ع_ب_اس كه در دامن پيامبر گرامى و مكتب امام اميرمومنان صلى اللّه عليهما وآلهما پرورش ي_اف_ت_ه , دوران م_ه_دى زم_ان را چنين توصيف مى كند : مهدى , روى زمين را از داد پر كرده , همچنانكه پيش از او از ستم پر مى شود و زمين پاره هاى جگر خودرا بيرون مى ريزد . . آنگاه به عنوان نمونه گفت : ستونهائى از طلا وو نقره (6) . اي_ن گونه احاديث كه با تواتر معنوى در كتابهاى حديث وارد شده است , از يك حكومت جهانى ال_ه_ى ت_وام با تمدن عميق و ريشه دار مادى گزارش مى دهد , كه در عصرطلائى ظهور حضرت حجت بن الحسن صلوات اللّه عليه تحقق مى

پذيرد .

آيا مي توانيد به ترسيم زمان ظهور و زمان آن بپردازيد؟
پرسش

آيا مي توانيد به ترسيم زمان ظهور و زمان آن بپردازيد؟

پاسخ

ترسيم تفصيلي عصر ظهور امكان پذير نيست اما به صورت فشرده به سيماي كلي آن اشاره مي كنيم:

روايات حاكي از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدي(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگي هاي منطقه اي و جهاني از مكه آغاز مي گردد. آنگاه در سطح جهان نيروي سخت ميان غربي ها و تركان و يا هواداران آنها به وجود مي آيد تا جايي كه منجر به جنگجهاني مي گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدي(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايراني آن حضرت مدتي قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگي طولاني مي شوند كه سرانجام در آن پيروز مي گردند. اندك زماني پيش ازظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراساني، رهبر سياسي و شعيب بن صالح رهبر نظامي ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبري اين دو تن نقش مهمي را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.

اما ياران يمني وي، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسي كه در حجاز به وجود مي آيد همكاري مي نمايد.

از جمله نشانه هاي ظهور حادثه اي است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مي دهد. در اين هنگام نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداي آسماني است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مي شود پس از اين نداي آسماني حضرتمهدي(عج) به طور سري با برخي از ياران خود ارتباط برقرار مي نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتي

سخن بسيار به ميان آمده و نام وي زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاي řʢگيرد.

دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مي كوشند تا وي را يافته و از ميǙƠبردارند ازاين رو سپاهي وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمي كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مي اندازند آن حضرت با برخي از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيامخويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكي آغاز مي كند و پس از درگيري بر مكه تسلط مي يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدي(عج) پيام خود را به زبان هاي مختلف به تمام جهان ابلاغ مي كند و ملل دنيا را به ياري خويش دعوت كرده، اعلاممي دارد كه در مكه باقي خواهد ماند تا معجزه اي كه جد گرامي اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفياني به زمين است كه براي درهم شكستن حركت آن حضرت راهي مكه مي شوند به وقوع بپيوندد.

آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندي هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مي شود و پس از نبردي با نيروهاي دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازي دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مي يابد. وي پساز پيروزي بر حجاز راهي جنوب ايران مي شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاي مردم آن سامان به رهبري خراساني و شعيب بن صالح برمي خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمي يكديگر با قواي دشمن

در بصره به پيكار مي پردازند كه سرانجام به پيروزي بزرگ و آشكاري دستمي يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلي آنجا را پاكسازي مي كند و با درگيري با بقاياي نيروهاي سفياني و گروه هاي متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مي رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مي دهد و بدين سان يمن، حجاز،ايران، عراق و كشورهاي خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايي آن حضرت درمي آيد. بعد از آن جنگ هايي با تركان و يهوديان صورت مي پذيرد كه در هر دو پيروزي از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحي از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مي كنند ولي ناگاهحضرت عيسي مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مي دهد. فرود آمدن حضرت عيسي(ع) براي جهان علامت و نشانه اي است كه موجب شادي مسلمانان و ملت هاي مسيحي خواهد گرديد.

به نظر مي رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدي(ع) و غربي ها وساطت نموده و قرارداد صلحي به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مي شود. اما غربي ها بعد از دو سال پيمان صلح را مي شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهاني با نزديك به يك ميليون سرباز بهسرزمين شام و فلسطين يورش مي آورند. نيروهاي اسلام روياروي آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدي(عج) اعلام داشته و پشت سر وي در قدس نماز مي گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مي شوند. سپس غرب توسط امام فتح مي گردد. پس ازفتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدي(عج) و مسلمانان بر پيكر

او نماز مي گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اي كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاكمي سپارد.

پس از اين فتوحات حضرت مهدي(عج) براي تحقق بخشيدن به اهداف الهي در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مي كند و براي تعالي بخشيدن و شكوفايي زندگي مادي و تحقق توانگري و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطحآگاهي ديني و دنيايي مردم مي كوشد.

به نظر ميرسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافي بهره گيري از پيشرفت علوم و حالت رفاهي باشد كه در زمان امام(عج) جامعه بشري به آن دست مي يابد. دجال از روش هاي پيشرفته چشم بندي، براي فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشترپيروان او را تشكيل مي دهند استفاده مي كند. ازاين رو در جهان موجي از فتنه و آشوب به وجود مي آورد كه فريبكاري هاي او را باور مي كنند اما حضرت مهدي(عج) نيرنگ هاي وي را آشكار ساخته و به زندگي او و هوادارانش خاتمه مي بخشد.

اين دورنمايي كلي از حركت و انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) بود، (براي آگاهي بيشتر ر.ك: عصر ظهور، علي كوراني، ترجمه عباس جلالي، انتشارات سازمان تبليغاتاسلامي).

اما علائم و نشانه هاي ظهور كه هر يك نويدي از نزديك شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مي كنيم:

1- خروج سفياني: سفياني مردي از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مي كند و پس از ظهور با امام مي جنگد.

امام صادق(ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفيان دو خانداني هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمني داريم. ما

سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با علي(ع) و يزيد با حسين بن علي(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانينيز با قائم(عج) خواهد جنگيد، (بحارالانوار، ج 52، ص 182).

2- خسف در بيداء: خسف ؛ يعني، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفياني در زمين است.

علي(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدي(عج) سفياني خروج مي كند. سپاه وي به سوي مدينه حركت مي كند و چون به سرزمين بيداء مي رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مي برد، (ينابيع الموده، قندوزي، چاپ بصيرتي، ص427).

3- خروج يماني: سرداري است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند.

امام صادق(ع) فرمود: قيام خراساني و سفياني و يماني در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني دعوت به حق و هدايت نمي كند، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

ظاهرا خراساني نيز دعوت به حق مي كند.

4- قتل نفس زكيه: نفس زكيه؛ يعني، انسان پاك.

امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدي(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

5- صيحه آسماني: ظاهرا صدايي است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مي شود.

امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اي از آسمان نام قائم را ندا مي كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مي شنود، (كتاب الغيبه، نعماني، ص 252).

درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتي وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندي نفر بدون وعده پيشين

گرد مي آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223).

درباره ويژگي هاي ياران حضرت نيز طبق برخي از روايات خداشناسي، عبادت و بندگي، شجاعت، فرمانبري، ايثار، زهد و ساده زيستي و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.

نشانه هاي ديگري نيز وجود دارد كه براي مطالعه آن ر.ك:

1- ظهور نور، علي سعادت پرور، نشر تشيع

2- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همداني، انتشارات صحفي

3- نشانه هاي ظهور، سادات مدني، نشر منير

4- از ولادت تا ظهور، كاظم قزويني، ترجمه: فريدوني، نشر آفاق

5- از ولادت تا ظهور، كربي، انتشارات الهادي

6- چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان دفتر تبليغات اسلامي قم، چاپ اول زمستان 1375، صص 316 - 245

7- مقاله بررسي نشانه هاي ظهور، اسماعيل اسماعي

حضرت مهدي عليه السلام بعد از ظهور چه عملي انجام مي دهند؟
پرسش

حضرت مهدي عليه السلام بعد از ظهور چه عملي انجام مي دهند؟

پاسخ

مطابق روايات، بعد از ظهور، بين ركن ومقام خطبه اي خوانده، آن گاه مردم را به بيعت با خود دعوت مي نمايد:

نعماني به سندش از جابر بن يزيد جعفي از امام باقر (ع) نقل كرده كه در حديثي طولاني فرمود: "وقائم در آن روز در مكه است، تكيه بر بيت الحرام داده وبه آن پناه مي برد. آن گاه ندا مي دهد: "يا أيّها الناس!...".{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 150. پاورقي}

مجلسي به سندش از امام باقر (ع) نقل كرده كه فرمود: "همانا او -امام زمان (ع)- به سوي مسجدالحرام به حركت در مي آيد ودر آنجا كنار مقام ابراهيم چهار ركعت نماز مي گزارد وبا تكيه بر حجرالأسود حمد خدا وثناي او را به جاي آورده ويادي نيز از پيامبر كرده وبر او درود مي فرستد. آن گاه سخني را آغاز خواهد كرد كه هرگز كسي چنين سخن نگفته است...".{پاورقي . بحارالأنوار، ج 13، ص 180. پاورقي}

نعماني به سندش از امام باقر (ع) نقل كرده كه در حديثي فرمود: "گويا بر او نظر مي كنم در حالي كه بين ركن ومقام مردم با او بيعت مي كنند...".{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 139. پاورقي}

پس از ظهور

رجعت

مفهوم رجعت

رجعت از ديدگاه شيعه چيست ؟
پرسش

رجعت از ديدگاه شيعه چيست ؟

پاسخ

در مورد رجعت دانست چند امر لازم است ;

1 رجعت چيست ؟

2 چه اشخاصي رجعت دارند؟

3 فلسفه رجعت

4 ذكر چند نمونه از تحقق رجعت در دنيا

گذرا پاسخ مي دهيم:

ماهيت رجعت آن است كه بعد از ظهور حضرت مهدي عليه السلام و در آستانه رستاخيز، گروهي به اين جهان بازمي گردند.

از مجموع روايات بر مي آيد, دو گروه رجعت دارند: مؤمنان خالص , آن هايي كه در مرحله عالي از ايمان قرار دارند. گروه دوم كفار و ستمگراني كه در مرحله منحطي از كفر و ظلم قرار دارند.

امام صادق عليه السلام فرمود: "رجعت عمومي نيست , بلكه جنبه خصوصي دارد. تنها گروهي رجعت مي كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند."(1)

راجع به فلسفهء رجعت گفته اند: مؤمنان خالص را مي آورند تا به سير تكاملي در دنيا ادامه دهند, ناظر حكومت جهاني حق و عدالت باشند و در اين حكومت شركت جويند.

كافر و ستمگر محض را مي آورند تا علاوه بر كيفر خاص در عالم آخرت مجازات هاي اين جهان را نظير آن چه اقوام سركشي مانند فرعونيان و نمروديان , ديده اند به ببينند.

قرآن , به طور اجمال , در چند مورد از تحقق رجعت در امت هاي پيشين ياد كرده است :

1_ عزير پيامبر كه بعد از صد سال مجددا زنده شد . (1)

2_ گروهي كه به بهانه وبا از شركت در جهاد خودداري كرده و از خانه بيرون رفتند , اما در بين راه به فرمان خداهمه مردند, سپس زنده شدند; (2)

3_ افرادي كه به دست حضرت عيسي (ع ) به اذن پروردگار زنده شدند. (3)

4

زنده شدن قاتلي از بني اسرائيل با زدن قسمتي از بدن گاو به او .(4)

1(بقره، آيه 259.

2(بقره ، 243.

3(مائده ، آيه 110.

4. بقره، آيه 73

رجعت را توضيح دهيد.
پرسش

رجعت را توضيح دهيد.

پاسخ

" رجعت" از عقايد معروف شيعه است و تفسيرش در يك عبارت كوتاه چنين است: بعد از ظهور حضرت مهدي عج) و در آستانه رستاخير، گروهي از مؤمنان خالص و كفار و طاغيان بسيار شرور به اين جهان بازمي گردند. گروه اوّل مدارجي از كمال را طي مي كنند و گروه دوم كيفرهاي شديدي مي بينند. مرحوم سيد مرتضي از علماي شيعه مي فرمايد:

خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدي عج) گروهي از كساني را كه قبلاً از دنيا رفته اند، به اين جهان بازمي گرداند، تا در ثواب و افتخارات ياري او و مشاهده حكومت حق بر سراسر جهان شركت جويند. نيز گروهي از دشمنان سرسخت را بازمي گرداند تا از آن ها انتقام گيرد.

بعد مي فرمايد: دليل بر اثبات اين عقيده اجماع اماميه است، زيرا احدي از آن ها با اين عقيده مخالفت نكرده است.[1]

البته از كلمات بعضي از قدماي علماي شيعه و هم چنين از سخنان مرحوم طبرسي در مجمع البيان برمي آيد كه اقليت بسيار كوچكي از شيعه با اين عقيده مخالف بودند و رجعت را به معني بازگشت دولت و حكومت اهل بيت(ع) تفسير مي كردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان، ولي مخالفت آن ها طوري است كه لطمه اي به اجماع نمي زند.[2]

بدون ترديد احياي گروهي از مردگان در اين دنيا محال نيست، همانگونه كه احياي جميع انسان ها در قيامت كاملاً ممكن است، عقل چنين امري را محال نمي بيند و قدرت خدا آنچنان وسيع و گسترده است كه همه اين امور در برابر آن سهل و آسان است در قرآن مجيد، وقوع رجعت اجمالاً در پنج مورد از امت هاي پيشين آمده است از جمله اين آيات، 1 _ آيه 243 سوره بقره است كه در

آن سخن از جمعيتي است كه از ترس مرگ از خانه هاي فرد بيرون رفتند خداوند فرمان مرگ به آن ها داد و سپس آن ها را زنده كرد. " فقال لهم الله موتوا ثم احياهم"[3] 2 _ و نيز به آيه 261 سوره بقره استدلال شده كه در آن سخن از پيامبري است كه از كنار يك آبادي عبور كرد در حالي كه ديوارهاي آن فرو ريخته بود و اجساد و استخوان هاي اهل آن در هر سور پراكنده شده بود و از خود پرسيد چگونه خداوند اينها را پس از مرگ زنده مي كند، امّا خدا او را يكصد سال ميراند و سپس زنده كرد و به او گفت چقدر درنگ كردي؟ عرض كرد يكروز يا قسمتي از آن، فرمود نه بلكه يكصد سال بر تو گذشت. اين پيامبر عُزير باشد يا پيامبر ديگري تفاوت نمي كند، مهم صراحت قرآن در زندگي پس از مرگ در همين دنيا است فاماته الله مأهْْ عام ثم بعثه".1[4]

3 _ در آيه 55 و 56 سوره بقره درباره بني اسرائيل مي خوانيم كه گروهي از آن ها بعد از تقاضاي مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگباري شدند و مردند، سپس خداوند آن ها را به زندگي برگرداند تا شكر نعمت او را به جا آورند، " ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون"

4 _ در آيه 110 سوره مائده ضمن برشمردن معجزات حضرت عيسي(ع) مي خوانيم: و اذا تخرج الموتي باذني:" تو مردگان را با فرمان من زنده مي كردي". اين تعبير نشان مي دهد كه مسيح(ع) از اين معجزه خود احياي موتي) استفاده كرد، بلكه تعبير فه فعل مضارع تخرج) دليل بر تكرار آن است و اين خود يكنوع رجعت براي بعضي محسوب مي شود.

5 _ در سوره بقره آيه 3 در

مورد كشته اي كه در بني اسرائيل براي پيدا كردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، مي فرمايد: " دستور داده شد گاوي را با ويژگيهايي سر ببرند و بخشي از آن را بر بدن مرده زنند تا به حيات بازگردد و قاتل خود را معرفي كند و نزاع خاتمه يابد) " فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحيي الله الموتي و يريكم آياته لعلكم تعقلون".[5]

مرحوم علامه مجلسي مي فرمايد: بيش از دويست حديث داريم كه چهل و چند نفر از راويان تفات و

علماي بزرگوار در بيش از پنجاه كتاب آورده اند و اين روايات وقوع رجعت را تأييد مي كنند.[6]

امام صادق(ع) در حديثي مي فرمايد: ان الرجعهْْ ليست بعامهْْ ، و هي خاصهْْ ، لا يرجع الا من محض الايمان محضاً، او محض الشرك محضاً ر جعت عمومي نيست بلكه جنبه خصوصي دارد، تنها گروهي بازگشت مي كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند".2[7]

رجعت از معتقدات شيعه است و رايحه قيامت از آن استشمام مي شود و با شواهد قرآن كه ذكر شد تحقق آن مشكل نيست و مهدي موعود عج) انتقام خون هاي به ناحق ريخته را از اشقيا و دشمنان ائمه خواهد گرفت.

([1] تفسير نمونه، ج 15، ص 555.

([2] همان، ص 556.

([3] تفسير نمونه، ج 15، ص 556.

([4] تفسير نمونه، ج 15، ص 556.

([5] تفسير نمونه، ج 15، ص 557.

([6] علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 122.

([7] همان، ص 39.

رجعت و هدف از آن را بيان نماييد.
پرسش

رجعت و هدف از آن را بيان نماييد.

پاسخ

1_ رجعت از عقايد معروف شيعه است، و مقصود از آن در فرهنگ شيعه، بازگشت گروهي از امت اسلامي پس از ظهور حضرت مهدي(عج) و قبل از بر پايي قيامت به دنيا است.

2_ همان گونه كه اشاره شد، در رجعت همه مردگان يا همة شيعيان به دنيا باز نمي گردند، بلكه عده اي مؤمنان خالص و كفار و طاغيان بسيار شرور به اين جهان باز مي گردند.[1]

3_ بازگشت گروهي از صالحان و يا تبهكاران به اين جهان امري شگفت آوري نيست، زيرا در امت هاي پيشين نيز گروهي پس از مرگ بار ديگر زنده شده و پس از مدتي براي بار دوم در گذشته اند [2] مانند زنده شدن عزير پس از صد سال،[3] و موارد ديگري كه قرآن مجيد از آن ها خبر داده است.[4]

4_ در رجعت، بازگشت كنندگان به امر پروردگار عالَم زنده مي شوند، هم چنان كه در قيامت همگان به امر و قدرت ذات اقدس الله زنده مي گردند. اگر تعدادي به دست حضرت عيسي(ع) زنده شده اند، آن هم به اذن الهي و قدرت خدادادي بوده است. قرآن مي فرمايد: "(به خاطر بياور) هنگامي را كه خداوند به عيسي بن مريم گفت: ياد كن نعمتي را كه به تو و مادرت بخشيدم... و هنگامي كه به اذن و فرمان من مردگان را زنده مي كردي".[5] بنابراين چنانچه رجعت به دعاي امام زمان(ع) صورت گيرد؛ باز به قدرت خدا انجام گرفته است؛ پس لازم نيست حتماً پيامبر باشد، بلكه به وسيلة حجت الهي و به اذن خدا مي تواند صورت گرِد.

5_ پس از اعتقاد به رجعت كه

از عقايد شيعه است، ممكن است از تفاصيل و علت واقعي آن آگاهي نداشته باشيم، و اين هيچ گونه اشكال و سستي در عقيدة ما ايجاد نمي كند. مثل اين كه به وجود ملائكه ايمان داريم، چون قرآن از آن خبر داده است ولي تعدادشان چقدر است، نحوة وجودي شان چگونه است و كارهايشان به طور تفصيل چگونه است، اطلاع دقيق نداريم.

6_ ممكن است علت واقعي رجعت براي ما روشن نباشد، ولي با توجه به روايات رجعت، چنين به نظر مي رسد كه بازگشت دو گروه از مؤمنان و كافران به زندگي دنيا، به منظور تكميل يك حلقة تكاملي گروه اوّل "مؤمنان" و چشيدن كيفر دنيوي گروه دوم "كافران" است.

به تعبير ديگر: گروهي از مؤمنان خالص كه در مسير تكامل معنوي با موانعي در زندگي خود رو به رو شده اند و تكامل آن ها ناتمام مانده است، حكمت الهي ايجاب مي كند كه سير تكاملي خود را از طريق بازگشت مجدد به اين جهان ادامه دهند؛ شاهد و ناظر حكومت جهاني حق و عدالت باشند؛ و در بناي اين حكومت شركت جويند، چرا كه شركت در تشكيل چنين حكومتي از بزرگ ترين افتخارات است.

به عكس گروهي از منافقان و كافران جبار سرسخت علاوه بر كيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازات هايي در اين جهان، نظير آن چه اقوام سركشي مانند فرعونيان و عاد و ثمود، و قوم لوط ديدند ببينند، و تنها راه آن رجعت است.[6]

انسان معتقد به حكمت و عدل الهي، همان گونه كه معتقد است باطن اين عالم پاك و بر اساس عدالت و درستي بنيان شده، معتقد است روزي فرا مي رسد كه ظاهر تمام

اين عالم همانند باطن مي شود و همان گونه كه باطن آن بر اساس عدل در جريان است، ظاهر آن نيز اين گونه مي شود و براي تحقق چنين امري، كساني كه مصداق تمام و كمال ظلم و عدل بوده اند، برانگيخته مي شوند تا حقيقت اين عالم نمايانده شود. اگر ظالمان اين دنيا را با كاميابي سپري كرده اند، گمان نرود كه واقعاً پايان آن ها همين گونه استك زيرا مي دانيم كه قيامت، چيزي جز ظهور و تجسم اين عالم نيست، پس بايد سرانجام دنياي ظالمان و كافراني كه با كاميابي سپري كرده اند مانند معاويه، شكست و ذلت باشد، تا در قيامت، ذلت به صورت واقعي آشكال شود. به عبارت ديگر: همان گونه كه براي مؤمنان بايد مسير تكاملي آن ها كه با موانعي در دنيا رو به رو بوده اند، برداشته شود تا اين مسير به پايان خود و سير تكاملي صعودي برسد، كافران خالص و ظالمان نيز بايد به نهايت مسير تكاملي نزولي خود برسند و حكومت و قدرتي كه باعث شده كه نهايت سير نزولي آشكار نشود، آشكار شود و در قيامت طبق همين عذاب، يا نعمت الهي هويدا شود. بايد توجه داشت هنوز كساني مانند معاويه به عنوان انسان هاي درستكار نزد بسياري از مسلمانان شناخته مي شوند. البته اين نكته كه بيان شده، به عقل و دانش ما رسيده، امكان دارد مسايلي در فلسفه و علت آن بيان شده كه دست نيافته ايم، يا بسياري از مسايل طرح شود كه اصولاً فلسفه آن بيان نشده و يا عقل ما نتواند به علت واقعي آن ها دست يابد، امام آن ها را به حكم عقل و

منطق قبول مي كنيم چون از جايگاه خطا ناپذير الهي صادر شده است. اين مسئله در پايان توضيح داده مي شود.

7_ براي رجعت چندين دليل ذكر شده، حتي مرحوم شيخ حرعاملي در كتاب شريف "الايقاظ من الهجعه" دوازده دليل بيان نموده است. در اين جا به دو دليل اكتفا مي كنيم:

الف) اجماع اماميه (شيعه). مرحوم سيد مرتضي كه از بزرگان شيعه است مي گويد: "خدا بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) گروهي از كساني را كه قبلاً از دنيا رفته اند، به اين جهان باز مي گرداند. دليل بر صحت اين عقيده آن است كه هيچ عاقلي نمي تواند قدرت خدا را بر اين امر انكار كند، چرا كه مسئلة محالي نيست. دليل بر اثبات اين عقيده، اجماع اماميه است، زيرا احدي از آن ها با اين عقيده (رجعت) مخالفت نكرده است".[7]

ب) روايات. احاديث از ائمه اطهار(ع) در مورد رجعت فراوان است و به حد تواتر رسيده تا جايي كه مرحوم علامه مجلسي مي فرمايد: "چگونه ممكن است كسي به صدق گفتار ائمة اهل بيت(ع) ايمان داشته باشد و روايات متواتر رجعت را نپذيرد؟ احاديث صريحي كه شمار آن به حدود دويست حديث مي رسد كه چهل و چند نفر از روايان موثّق، و علماي اعلام در بيش از پنجاه كتاب آورده اند".[8]

از امام صادق(ع) معناي آيه "و يوم مخشرِ من كلّ أمة فوجاً؛ روزي كه از هر امتي، گروهي را زنده مي كنيم".[9] سؤال شد، فرمود: مردم چه مي گويند؟ سائل گفت: مردم مي گويند: آن روز قيامت است. حضرت فرمود: مگر در قيامت از هر امتي گروهي را زنده مي كنند و بقيه را زنده نمي كنند؟ خير (مردم اشتباه مي كنند) اين آيه

مربوط به رجعت است (نه قيامت، زيرا در قيامت همه محشور مي شوند، نه عده اي، در صورتي كه اين آيه از زنده شدن گروهي سخن مي گويد).[10]

مأمون (خليفه دانشمند عباسي) به حضرت رضا(ع) عرض كرد: دربارة رجعت چه مي فرماييد؟ حضرت فرمود: رجعت درست است. بازگشت بعضي از مردگان در امت هاي پيشين سابقه داشته و قرآن شاهد آن است، و پيامبر(ص) فرمود: "آن چه در امت هاي گذشته بوده، در امت من نيز خواهد بود".[11]

يادآوري: همان گونه كه نيافتن چيزي دليل بر نبودن آن نيست، نفهميدن مطلبي هم دليل بر درست نبودن آن نمي باشد. مطالب علمي بسياري هست كه ما نمي فهميم، ولي نفهميدن دليل نمي شود كه آن مطلب صحيح نباشد. در اعتقادات شرعي هم همين طور است، مثلاً فلسفة مسح در وضو ممكن است براي ما روشن نباشد. اين نشانه آن نيست كه مسح سر يا پا علت ندارد. نيز بايد توجه داشت كه اگر مسئله اي براي ما حل نشد، به اين معني نيست كه عقيدة ما با قرآن يا ساير عقايد در تضاد است، زيرا مي گوييم چون قرآن يا معصوم از اين مسئله خبر داده مي پذيريم، اگر چه برا ي ما هنوز فلسفة آن حل نشده باشد، زيرا معتقديم آن چه خدا يا پيامبر و امام از آن خبر داده باشند، مسلّماً درست است، چون از مقام خطا ناپذيري صادر شده است، اگر چه كيفيت مسئله و فلسفه و اهداف آنها را درك نكنيم. مسئلة رجعت چيزي است كه در امت هاي گذشته واقع شده و قرآن به صراحت از آن ها خبر داده است، و بنا به روايات شيعه،

در امت اسلام هم واقع خواهد شد. اين نه چيز محالي است كه انسان را گيچ كند و نه عدم اطلاع از جزئيات آن مسئله اي است كه ايجاد خلل در عقيدة ما كند، كه خيال كنيم عقيدة ما در تضاد با قرآن است. پس مسئلة رجعت امري است ممكن و نفهميدن فلسفة آن مشكلي در عقيدة ما ايجاد نمي كند.

مانند و بعضي از امور ديگر كه از فلسفة آن ها آگاهي نداريم، اما چون از منبع خطا ناپذير آمده، به حكم عقل مي پذيريم. مثلاً ابن سينا در كتاب شفا مي گويد: اگر چه من با عقل خود نمي توانم معاد جسماني را ثابت كنم، اما چون خبر دهنده صادقي (پيامبر اسلام) از آن خبر داده، مي پذيرم (و اين مسئله منطقي و عقلاني است).

[1]تفسير نمونه، ج 15، ص 555.

[2]جعفر سبحاني، منشور عقايد اماميه، ص 241، ص 129.

[3]بقره (2) آية 259.

[4]بقره (2) آية 55 و 56 و 72 و 73 و 243؛ آل عمران (3) آية 49.

[5]مائده (5) آية 110.

[6]تفسير نمونه، ج 15، ص 559.

[7]شيخ عباس قمي(صاحب مفاتيح الجنان) سفينه البحار، ج 1، ص 511، مادهرجع.

[8]بحارالانوار، ج 53.

[9]نمل (27) آية 83.

[10]مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 632 (ماده: رجعت).

[11]مهدي موعود (ترجمة ج 51 تا ج 53 بحارالانور، ص 1200).

رجعت چيست و چرا به آن اعتقاد داريد ؟
پرسش

رجعت چيست و چرا به آن اعتقاد داريد ؟

پاسخ

رج_ع_ت در ل_غ_ت ع_رب به معناى بازگشت است و در اصطلاح , بر بازگشت گروهى از ان_س_ان_ها پس از مرگ و پيش از روز رستاخيز اطلاق مى شود كه همزمان با نهضت جهانى مهدى موعود عليه السلام صورت مى گيرد و اين حقيقت , نه با عقل منافات داردو نه با منطق وحى . از ديدگاه اسلام و آيين هاى ديگر الهى , جوهره انسان را روح مجرد وى تشكيل مى دهد , كه از آن ب_ه ن_ف_س ن_ي_ز ت_عبير مى شود و بعد از فناى بدن , باقى مى ماندو به حيات جاودانه خود ادامه مى دهد . از س_وى ديگر پروردگار بزرگ , از نظر قرآن , قادر مطلق است و هيچ مانعى ,توانايى او را محدود نمى سازد . ب_ا اي_ن دو م_قدمه كوتاه , روشن مى گردد كه مساله رجعت , از ديدگاه عقل امرى است ممكن ; زي_را ب_ا ان_دك ت_ام_ل_ى معلوم مى شود كه بازگرداندن اين گروه از انسانها ,به مراتب از آفرينش نخستين آنان , سهل تر است . ب_ن_اب_راين پروردگارى كه در وهله اول آنان را آفريده است , بى ترديد بر بازگرداندن مجدد آنان توانايى دارد . بر اساس منطق وحى , نمونه هايى از رجعت را در امتهاى پيشين مى توان يافت . ق_رآن م_ج_ي_د در اي_ن زم_ي_نه مى فرمايد : و اذ قلتم يا موسى لن نومن لك حتى نرى اللّه جهره فاخذتكم الصاعقه و انتم تنظرون , ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون .

(1)- آن_گ_اه ك_ه گفتيد اى موسى ما هرگز به تو

ايمان نمى آوريم تا آن كه خداوند بزرگ را آشكار ببينيم , پس صاعقه شما را دربرگرفت در حالى كه نگاه مى كرديد . سپس شمارا پس از مرگتان برانگيختيم , باشد كه سپاسگزارى نماييد . و در جاى ديگر از زبان عيسى مسيح مى فرمايد : و احى الموتى باذن اللّه .

(2)- مردگان را به اذن خداى بزرگ , زنده مى گردانم . قرآن كريم نه تنها بر امكان رجعت صحه مى گذارد كه وقوع و تحقق بازگشت جمعى ازانسانها را , پ_س از آن ك_ه از ج_ه_ان رخ_ت بربستند , تاييد مى كند , قرآن در دوآيه اى كه اينك مى آوريم به بازگرداندن گروهى از مردم پس از مرگ و پيش از برپايى قيامت , اشاره مى كند . و اذا وق_ع القول عليهم اخرجنا لهم دابه من الارض تكلمهم ان الناس كانواباياتنا لا يوقنون و يوم نحشر من كل امه فوجا ممكن يكذب باياتنا فهم يوزعون .

(3)- و چ_ون س_خن ( خدا ) بر آنان واقع شود , موجودى را از بين آنان بيرون مى آوريم كه با مردم درباره اين كه گفتار ما را باور نداشتند , سخن گويد . و آن روز ك_ه از م_ي_ان ه_ر ام_ت , ج_م_ع_ى از ت_كذيب كنندگان نشانه هاى ما را , برانگيزيم پس آنان بازداشته خواهند شد . ب_راى زم_ي_ن_ه سازى استدلال به اين دو آيه شريفه بر مساله رجعت پيش از روز رستاخيز ,شايسته اس_ت ن_ك_ات ي_اد ش_ده در زير مورد توجه قرار گيرد :

1 - مفسران اسلامى برآنند كه اين دو آيه , پيرامون قيامت سخن مى گويد و آيه نخستين

, يكى از نشانه هاى پيش از رستاخيز را بيان مى كند ; چ_ن_انكه جلال الدين سيوطى در تفسير الدر المنثور از ابن ابى شيبه و او از حذيفه نقل مى كند كه خروج دابه از حوادث پيش از قيامت است .

(4)2 - ت_رديدى نيست كه در روز رستاخيز , همه انسانها محشور مى گردند , نه يك گروه معين از ميان هر امت , قرآن در مورد عموميت و فراگير بودن حشر انسانها چنين مى فرمايد : ذلك يوم مجموع له الناس .

(5)- آن , روزى است كه همه مردم , گرد آورده مى شوند .

(6)و در ج_اى دي_گ_ر م_ى فرمايد : و يوم نسير الجبال و ترى اللارض بارزه و حشررناهم فلم نغادر م_ن_هم احدا 0

(7)- و روزى كه كوهها را به حركت درآورديم و زمين را آشكار ببينى و همه آنان راگردآورى نموده و هيچ كس را فرو گذار ننماييم . ب_ن_اب_راين , در روز قيامت , همه افراد بشر برانگيخته مى شوند و اين امر به جمع معينى اختصاص ندارد .

3 - آي_ه دوم از دو آي_ه م_ذك_ور , ب_ه ب_رانگيخته شدن گروه خاص و جمع معينى از امتهاتصريح مى نمايد نه همه انسانها زيرا اين آيه شريفه مى فرمايد : و يوم نحشر من كل امه فوجا ممن يكذب باياتنا 000 . - و آن روز كه از ميان هر امت , گروهى از تكذيب كنندگان آيات خود را برخواهيم انگيخت . اين جمله به روشنى بر عدم برانگيخته شدن همه انسانها گواهى مى دهد . ن_ت_ي_ج_ه : از اي_ن س_ه مقدمه كوتاه , به خوبى روشن مى گردد كه

برانگيختن گروه خاصى از ان_سانهاى تكذيب كننده آيات الهى , كه از آيه دوم استفاده مى شود , حادثه اى است كه پيش از برپا شدن قيام , روى خواهد داد . زي_را ح_ش_ر ان_سانها در روز رستاخيز , شامل همه افراد بشر مى گردد و به گروه خاصى محدود نمى شود . ب_ا اي_ن بيان , روشنى گفتار ما مبنى بر بازگشت گروهى از انسانها پس از مرگ وپيش از برپايى رستاخيز , به ثبوت مى رسد و اين پديده همان رجعت است . ب_ر اي_ن اس_اس , اهل بيت پيامبر كه قرين قرآن و مفسران وحى الهى هستند , به روشنگرى در اين زم_ي_ن_ه ب_رخ_اس_ت_ند و ما براى رعايت اختصار , به دو گفتار از آنان اشاره مى كنيم :امام صادق عليه السلام مى فرمايد : ايام اللّه ثلاثه يوم القائم عليه السلام و يوم الكره و يوم القيامه . - ايام الهى , سه روز هستند روز قيام حضرت مهدى عليه السلام و روز رجعت و روزرستاخيز . و در جاى ديگر مى فرمايد : ليس منا من لم يومن بكرتنا .- كسى كه بازگشت مجدد ما را به دنيا نپذيرد از ما نيست . ش_اي_س_ت_ه اس_ت در اينجا به دو نكته مهم اشاره كنيم :

1 - فلسفه رجعت با انديشه در انگيزه هاى رج_ع_ت , به دو هدف بلند از اهداف اين پديده , برخوردمى كنيم ; يكى نشان دادن جلال و شكوه واق_ع_ى اس_لام و س_راف_كندگى كفر و ديگرى دادن پاداش به انسانهاى با ايمان و نيكوكار و كيفر نمودن كافران و ستمگران .

2 - ت_ف_اوت بارز رجعت با تناسخ

لازم به ذكر است كه مساله رجعت از ديدگاه شيعه هرگز م_س_ت_ل_زم اعتقاد به تناسخ نيست ; زيرا نظريه تناسخ بر انكار رستاخيز مبتنى است و جهان را در گردش دائم مى داند كه هر دوره اى تكرار دوره پيش از آن است . ب_ر اس_اس اين نظريه , روح هر انسانى پس از مرگ , بار ديگر به دنيا باز مى گردد وبه بدن ديگرى منتقل مى شود . پ_س اگ_ر روح در زم_ان گ_ذشته از نيكوكاران بوده , دربدنى قرار مى گيرد كه دوران بعد را با خ_وش_ى مى گذراند و اگر از بدكاران بوده ,به بدنى منتقل مى شود كه دوران بعد را با سختى ها سپرى مى كند . و اي_ن ب_ازگشت درحكم رستاخيز او است در حالى كه معتقدان به رجعت , به پيروى از شريعت اسلام ,به قيامت و معاد ايمان دارند و از سوى ديگر انتقال يك روح جدا شده از بدن را به بدن ديگر محال مى دانند . (8) و ت_ن_ه_ا ب_رآن_ن_د كه گروهى از انسانها , پيش از قيامت به اين جهان باز مى گردند و پس از ب_رآورده ش_دن ح_ك_متها و مصالح آن , بار ديگر به سراى جاودانى مى شتابند تا در روز رستاخيز , ه_م_راه ب_ا دي_گ_ر ان_سانها برانگيخته شوند ؟ و هرگز يك روح , پس از جدا شدن از بدن , به بدين ديگرى منتقل نمى گردد .

سير منطقي مسئله رجعت را بيان كنيد ؟
پرسش

سير منطقي مسئله رجعت را بيان كنيد ؟

پاسخ

در ميان انديشمندان اسلامي درباره رجعت اختلاف نظر است، گروهي آنرا از ضروريات اسلام نمي دانند يعني رجعت مانند قيامت نيست كه اگر فردي منكر آن شود ديگر مسلمان نيست . اما گروهي كه آن را از ضروريات مي دانند اين ضرورت را مربوط به مذهب شيعه مي دانند. با اين حال در ميان علماي شيعه شايد يك نفر را هم نتوان پيدا كرد كه رجعت را انكار كند.

مرحوم فيض كاشاني معتقد است كه رجعت نظير اين چيزي است كه علماي ارواح مي گويند يعني ظهور ارواح بر اهل معرفت در حالت مكاشفه كه عارفان اهل كشف شهود به آن اقرار و اعتراف كرده اند در روايات هم اين مطلب بيان شده است چنانكه وقتي كه حضرت زهرا (س) مي خواستند به دنيا بيايند و زنهاي مكه از كمك كردن به حضرت خديجه (س) امتناع ورزيدند چهار زن آمدند تا او را ياري كنند : حوا، آسيه ، مريم ،...

فيض اضافه مي كند كه رجعت اين است كه مرده ها از قبر برخيزند بلكه معنايش اين است كه در يك وضع خاصي، عده اي از ارواح با بدن هاي مثالي ظاهر مي شوند.

علامه طباطبائي ( با توجه به آيه 83 از سوره نحل مي گويند :

"يكي از آياتي كه بر رجعت دلا لت دارد اين آيه است : و يوم نحشر من كل اُمَّةٍ فوجاً ممن يُكذَّب بآياتنا فهم يُوزَعون و روزي كه در آن از هر امتي گروهي از كساني كه آيات ما را تكذيب ميكردند محشور مي گردانيم و نگاه داشته مي شوند تا همه به

هم بپيوندند"

مقصود از اين آيه شريفه قيامت نيست چون با كلمهً من تبعيضيهً مي فرمايد : من كل اُمَّهٍ فوجاً يعني از هر امتي دسته اي را محشور مي گردانيم در حالي كه قرآن كريم درباره حشر روز قيامت مي فرمايد:

و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا

و همه را گرد مي آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمي كنيم .

در زيارت جامعه نيز مي فرمانيد :

مومن بايابكم و مصدق برجعتكم

مقصود همان رجعتي است كه اول امام حسين (ع) بعد حضرت امير (ع) و بعد حضرت رسول(ص) و بعد باقي ائمه رجوع مي نمايند .

و همه را گرد مي آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمي كنيم .

در زيارت جامعه نيز مي فرمايند:

مومن بأيابكم و مصدق برجعتكم

مقصود همان رجعتي است كه اول امام حسين (ع) بعد حضرت امير (ع) و بعد حضرت رسول(ص) و بعد باقي ائمه رجوع

مي نمايند .

برگرفته از :

1_ معاد، استاد مطهري (ره)

2_ در حضور علامه طباطبائي (ره) محمد حسين رخ شاد.

رجعت يعني چه؟رجعت معصومين به چه صورت مي باشد؟
پرسش

رجعت يعني چه؟رجعت معصومين به چه صورت مي باشد؟

پاسخ

رجعت" از عقايد معروف شيعه است وتفسيرش دريك عبارت كوتاه چنين است : بعد از ظهور مهدي (ع) ودرآستانه رستاخيز گروهي از "مؤمنان خالص" و "كفارو طاغيان بسيار شرور" به اين جهان باز مي گردند، گروه اول مدارجي از كمال را طي مي كنند، وگروه دوم كيفرهاي شديدي مي بينند.

مرحوم"سيد مرتضي" كه از بزرگان شيعه است چنين مي گويد : "خداوندمتعال بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) گروهي از كساني كه قبلاً ازدنيا رفته اند به جهان باز مي گرداند، تا درثواب وافتخارات ياري او ومشاهده حكومت حق بر سراسر جهان شركت جويند، ونيز گروهي از دشمنان سرسخت را باز مي گرداند تا ازآنها انتقام گيرد.

سپس مي افزايد : دليل برصحت اين مذهب اين است كه هيچ عاقلي نمي تواند قدرت خدا را براين امر انكار كند چرا كه اين مسأله محالي نيست، درحالي كه بعضي از مخالفين ما چنان اين موضوع را انكار مي كنند كه گوئي آن رامحال وغير ممكن مي شمرند.

بعد اضافه مي كند : دليل براثبات اين عقيده اجماع اماميه است زيرا احدي از آنها با اين عقيده مخالفت نكرده است" "1"

البته ازكلمات بعضي از قدماي علماي شيعه و همچنين از سخنان مرحوم طبرسي درمجمع البيان برمي آيدكه اقليت بسيار كوچكي از شيعه با اين عقيده مخالف بودند، ورجعت را به معني بازگشت دولت و حكومت اهلبيت عليهم السلام تفسير مي كردند، نه بازگشت اشخاص وزنده شدن مردگان، ولي مخالفت آنها طوري است كه لطمه اي به اجماع نمي زند.

به هر حال دراينجا بحثهاي فراواني است كه براي خارج نشدن از طرزبحث تفسيري به صورت

فشرده دراينجا مي آوريم :

1- بدون ترديد احياي گروهي از مردگان دراين دنيا از محالات نيست، همانگونه كه احياي جميع انسانها در قيامت كاملاً ممكن است و تعجب از چنين امري همچون تعحب گروهي ازمشركان جاهليت از مسأله معاداست وسخريه در برابر آن همانند سخريه آنها درمورد معاد مي باشد، چرا كه عقل چنين چيزي را محال نمي بيند، وقدرت خدا آنچنان وسيع و گسترده است كه همه اين امور دربرابر آن سهل وآسان است .

2- درقرآن مجيد وقوع رجعت اجمالاً در پنج مورد از امتهاي پيشين آمده است.

الف _ درمورد "پيامبري كه ازكنار يك آبادي عبور كرد درحالي كه ديوارهاي آن فروريخته بود واجساد واستخوانهاي اهل آن در هر سوپراكنده شده بود، واز خود پرسيد چگونه خداونداينها را پس از مرگ زنده مي كند؟ اماخدا اورا يكصد سال ميراندوسپس زنده كرد وبه او گفت چقدر درنگ كردي؟ عرض كرد يك روز يا قسمتي ازآن؟ فرمود نه بلكه يكصد سال بر تو گذشت"آيه 259 سوره بقره"

اين پيامبر، عزير باشد يا پيامبر ديگري تفاوت نمي كند، مهم صراحت قرآن در زندگي پس از مرگ است درهمين دنيا "فاماته الله مأه عام ثم بعثه"

ب _ قرآن درآيه 243 سوره بقره سخن از جمعيت ديگري به ميان مي آورد كه "ازترس مرگ(وطبق گفته مفسران به بهانه بيماري طاعون از شركت در ميدان جهاد خودداري كردند) واز خانه هاي خود بيرون رفتند خداوند فرمان مرگ به آنها داد وسپس آنها را زنده كرد،"فقال لهم الله موتوا ثم احياهم"

گرچه بعضي از مفسران كه نتوانسته اند وقوع چنين حادثه غير عادي را تحمل كنند آن را تنها بيان يك مثال شمرده

اند، ولي روشن است كه اين گونه تأويلات دربرابر ظهور بلكه صراحت آيه دروقوع اين مسأله، قابل قبول نيست.

ج _ درآيه 55 و 56 سوره بقره درباره "بني اسرائيل" مي خوانيم كه گروهي از آنها بعد از تقاضاي مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگباري شدند ومردند، سپس خداوند آنها را به زندگي باز گرداند تا شكر نعمت او را بجا آورند"ثم بعثناكم من بعد موتك لعلكم تشكرون"

د _ درآيه 110 سوره مائده ضمن برشمردن معجزات عيسي(ع) مي خوانيم :"واذ تخرج الموتي باذني" (تو مردگان را به فرمان من زنده مي كردي).

اين تعبير نشان مي دهدكه مسيح(ع) از اين معجزه خود (احياي موتي) استفاده كرد، بلكه تعبير به فعل مضارع"تخرج" دليل بر تكرار آن است واين خود يكنوع رجعت براي بعضي محسوب مي شود.

ه_ _ بالاخره درسوره بقره درآيه 73 درمورد كشته اي كه دربني اسرائيل براي پيداكرد قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، قرآن مي گويد : "دستور داده شد گاوي را با ويژگيهائي ببرند وبخشي از آن را بر بدن مرده زنند تا به حيات باز گردد(وقاتل خود را معرفي كند ونزاع خاتمه يابد) "فقلنا اصربوه ببعضها كذالك يحيي الله الموتي ويريك آياته لعلكم تعقلون"

علاوه براين پنج مورد، موارد ديگري درقرآن مجيد ديده مي شود همچون داستان اصحاب كهف كه آن نيز چيزي شبيه به رجعت بود، وداستان مرغهاي چهارگانه ابراهيم(ع)كه بعد از ذبح بار ديگر به زندگي بازگشتندتا امكان معاد را در مورد انسانها براي او مجسم سازند كه در مسأله رجعت نيز قابل توجه است .

به هر حال چگونه ممكن است كسي قرآن را به عنوان يك كتاب آسماني بپذيرد و با اين

همه آيات روشن باز امكان رجعت را انكار كند؟ اساساً مگر رجعت چيزي جز بازگشت به حيات بعد از مرگ است؟

مگر رجعت نمونه كوچكي ا زرستاخيز دراين جهان كوچك محسوب نمي شود؟

منابع و مآخذ :

(1) "سفينه البحار" جلد 1 ، ص 511، (ماده رجع)

برگفته از 180 پرسش و پاسخ از تفسير نمونه ص 559و560و561

رجعت چيست؟
پرسش

رجعت چيست؟

پاسخ

1- رجعت به معني عودت و بازگشت است. در بحث هاي اعتقادي به معني بازگشت به سوي دنيا مي باشد و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است كه مي گويند، پيش از قيام قيامت در ادامه حكومت حضرت مهدي (ع) به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمه هدا (ع) فررسد و جمعي از نيكان بسيار نيك از هر دوران و هم چنين بدكاران بسيار بد از هر زمان به دنيا بازگردند. نيكان براي ديدن دولت كريمه اهل بيت و رسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد و بدكاران از براي عقوبت و عذاب دنيا كه سزاي اعمال خود را در اين دنيا نديده اند2- مسأله رجعت امري حتمي است و به وقوع خواهد پيوست و در اين باره اسناد و مدارك قرآني و بيان مفسران كه آيات بسياري را درباره رجعت در مقام تأويل بيان كرده اند و هم چنين احاديث بسياري قريب به دويست روايت به طور تواتر در اين مورد موجود است به چند مورد از آيات روايات مربوط به رجعت اشاره مي شود. الف) يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ روزي كه مبعوث گردانيم از هر امتي فوجي از آنها كه تكذيب مي كنند به آيات ما پس ايشان بازداشته خواهند شد،(1). در بعضي از تفاسير مثل تفسير علي بن ابراهيم آمده است. مظور از "آيات" در آيه شريفه اميرالمؤمنين و ائمه (ع) است،(2).

ب) قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اِثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اِثْنَتَيْنِ. در آن حال كافران گويند پروردگارا تو دو بار ما را بميراندي و دو بار زنده كردي.،(3). اين آيه درباره اهل كفر در رستاخيز است و

بيان قول ايشان مي باشد. علي بن ابراهيم از امام صادق و امام باقر (ع) روايت كرده است كه فرمودند، اين آيه در رجعت است و مخصوص طايفه اي است كه پس از مردن، زنده مي شوند و بازگشت مي كنند آنگاه مي ميرند و در قيامت زنده مي شوند،(4) و آيات 243 از سوره بقره و آيه 39 از سوره يونس و. بهموضوع (رجعت) دلالت دارد.

و اما احاديث: الف) امام صادق (ع) مي فرمايد: ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرك محضاً رجعت همگاني نيست بلكه خاص است و فقط كساني به دنيا باز مي گردند كه مؤمن خالص يا مشرك محض باشند،(5).ب) در رجعت اولين كسي كه زمين بر او شكافته مي شود، امام حسين (ع) مي باشد. امام صادق (ع) مي فرمايد: اول من نشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي (ع) نخستين كسي كه قبر به روي او شكافته مي شود و به دنيا برمي گردد حسين بن علي(ع) است.

منابع و مآخذ:

(1) (نمل، آيه 83)

(2) (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 69، نقل از تفسير علي بن ابراهيم)

(3) (غافر، آيه 11)

(4) (تفسير لاهيجي، ج 3، ص 900)

(5) (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1984، ح 6941

مساءله رجعت امام زمان (عج ) را كاملا توضيح بفرماييد.
پرسش

مساءله رجعت امام زمان (عج ) را كاملا توضيح بفرماييد.

پاسخ

1- رجعت به معني عودت، بازگشت است. در اينجا به معني بازگشت به سوي دنيا مي باشد و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است كه مي گويند، پيش از قيام قيامت در ادامه حكومت حضرت مهدي(ع) به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمههدا(ع) فرا رسد و جمعي از نيكان بسيار نيك از هر دوران و هم چنين بدكاران بسيار بد از هر زمان به دنيا بازگردند. نيكان براي ديدن دولت كريمه اهل بيت و رسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد و بدكاران از براي عقوبت و عذاب دنيا كه سزاي اعمال خود را در اين دنيانديده اند.

2- مسأله رجعت امري حتمي است و به وقوع خواهد پيوست و در اين باره اسناد و مدارك قرآني و بيان مفسران كه آيات بسياري را درباره رجعت در مقام تأويل بيان كرده اند و هم چنين احاديث بسياري قريب به دويست روايت به طور تواتر در اين مورد موجود است؛ به چندمورد از آيات و روايات مربوط به رجعت اشاره مي شود.

الف) يوم نحشر من كل امة فوجا ممن يكذب باياتنا فهم يوزعون روزي كه مبعوث گردانيم از هر امتي فوجي از آنها كهتكذيب مي كنند به آيات ما پس ايشان بازداشته خواهند شد{M، (نمل، آيه 83). در بعضي از تفاسير مثل تفسير علي بن ابراهيم آمده است. منظور از «آيات» در آيه شريفه اميرالمؤمنين و ائمه(ع)است، (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 69، نقل از تفسير علي بن ابراهيم).

ب ) قالوا ربنا امتنا اثنتين و احيتينا اثنتين... در آن حال كافران گويند پروردگارا تو دو بار ما را بميراندي

و دو بار زندهكردي...{M، (غافر، آيه 11). اين آيه درباره اهل كفر در رستاخيز است و بيان قول ايشان مي باشد.

علي بن ابراهيم از امام صادق و امام باقر(ع) روايت كرده است كه فرمودند، اين آيه در رجعت است و مخصوص طايفه اي است كه پس از مردن، زنده مي شوند و بازگشت مي كنند آنگاه مي ميرند و در قيامت زنده مي شوند، (تفسير لاهيجي، ج 3، ص900) و آيات 243 از سوره بقره و آيه 39 از سوره يونس و... به اين موضوع (رجعت) دلالت دارد.

و اما احاديث:

الف) امام صادق(ع) مي فرمايد: ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضا او محض الشرك محضا ؛ رجعتهمگاني نيست بلكه خاص است و فقط كساني به دنيا باز مي گردند كه مؤمن خالص يا مشرك محض باشند{M، (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1984، ح6941).

ب ) در رجعت اولين كسي كه زمين بر او شكافته مي شود، امام حسين(ع) مي باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: اول من تنشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي(ع) ؛ نخستين كسي كه قبر به روي او شكافته مي شود و به دنيا برمي گردد حسين بن علي(ع) است{M. و همچنين در روايت آمده است كه امام باقر(ع) به بكيربن اعين فرمود: رسول خدا و عليرجعت خواهند كرد، (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1982، ح 6932 و 6933 - سفينة البحار، ج 3، ص 315).

ج ) از حضرت رضا(ع) نقل شده است: مأمون به امام رضا عرض كرد: اي ابالحسن نظر شما درباره رجعت چيست. حضرت فرمود: حقيقت دارد. در ميان امت هاي پيشين نيز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به ميان آورده و رسول خدا(ص) فرموده

است هر چه درامت هاي گذشته بوده در ميان اين امت نيز عينا و مو به مو پيش خواهد آمد، (ميزان الحكمه، ج 4، ح 6927، ص 1980).

3- و اين كه در روايت وارد شده است كه از عمر دنيا فقط يك روز باقي مانده باشد خداي تعالي آن روز را طولاني مي كند تا حضرت حجت(عج) ظهور كند:

اولاً، اين روز از روزهاي دنيا است، چون كه ظهور آن حضرت و دولت كريمه اهل بيت(ع) قبل از قيام قيامت است.

ثانيا، منظور معصوم(ع) از اين سخن اين است كه ظهور حتمي و قطعي است و در مقام تأكيد به امر ظهور اين مطلب را فرموده است، بدين معنا كه امام ظهور خواهند كرد و جاي انكاري نيست، اگر از عمر دنيا يك روز مانده باشد. بنابراين مقصود روايت اين است كه ظهورامام(عج) در روز آخر دنيا اتفاق مي افتد، بلكه صرفا در مقام بيان حتميت ظهور آقا مي باشد والا بنا بر روايات رجعت و روايات پيرامون وقايع بعد از ظهور امام زمان(عج) بي شك دوران ظهور و بعد از آن طولاني خواهد بود.

خلاصه سخن :

1- رجعت از مسلمات مذهب شيعه مي باشد و پيرامون آن دلايل متعددي وجود دارد.

2- رجعت؛ يعني، بعضي از انسان هايي كه قبل از ظهور امام(عج) از دنيا رفته اند به زندگي دنيوي باز مي گردند، يكي از گروه هايي كه رجعت مي كنند، ائمه(ع) مي باشند.

براي مطالعه بيشتر ر.ك:

1- رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي

2- رجعت، محمد باقر بهبودي{J

مسأله رجعت و بداء را توضيح دهيد.
پرسش

مسأله رجعت و بداء را توضيح دهيد.

پاسخ

1- رجعت به معني عودت، بازگشت است. در اينجا به معني بازگشت به سوي دنيا مي باشد و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است كه مي گويند، پيش از قيام قيامت در ادامه حكومت حضرت مهدي(ع) به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمه هدا(ع) فرا رسد و جمعي از نيكان بسيار نيك از هر دوران و هم چنين بدكاران بسيار بد از هر زمان به دنيا بازگردند. نيكان براي ديدن دولت كريمه اهل بيت و رسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد و بدكاران از براي عقوبت و عذاب دنيا كه سزاي اعمال خود را در اين دنيانديده اند.

امام صادق(ع) مي فرمايد: «ان الرجعه ليست بعامه و هي خاصه لايرجع الا من محض الايمان محضا او محض الشرك محضا؛ رجعت همگاني نيست بلكه خاص است و فقط كساني به دنيا باز مي گردند كه مؤمن خالص يا مشرك محض باشند» (ميزان الحكمه، ج 4، ص1984، ح 6941).

در رجعت اولين كسي كه زمين بر او شكافته مي شود، امام حسين(ع) مي باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: «اول من نشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي(ع)؛ نخستين كسي كه قبر به روي او شكافته مي شود و به دنيا برمي گردد حسين بن علي(ع) است». همچنين در روايت آمده است كه امام باقر(ع) به بكيربن اعين فرمود: رسول خدا و علي رجعت خواهند كرد، (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1982، ح 6932 و 6933 - سفينه البحار، ج 3، ص 315).

از حضرت رضا(ع) نقل شده است: مأمون به امام رضا عرض كرد: اي ابالحسن نظر شما درباره رجعت چيست. حضرت فرمود: حقيقت دارد. در

ميان امت هاي پيشين نيز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به ميان آورده و رسول خدا(ص) فرموده است هر چه درامت هاي گذشته بوده در ميان اين امت نيز عينا و مو به مو پيش خواهد آمد، (ميزان الحكمه، ج 4، ح 6927، ص 1980).

و اين كه در روايت وارد شده است كه از عمر دنيا فقط يك روز باقي مانده باشد خداي تعالي آن روز را طولاني مي كند تا حضرت حجت(عج) ظهور كند:

اولاً، اين روز از روزهاي دنيا است، چون كه ظهور آن حضرت و دولت كريمه اهل بيت(ع) قبل از قيام قيامت است.

ثانيا، منظور معصوم(ع) از اين سخن اين است كه ظهور حتمي و قطعي است و در مقام تأكيد به امر ظهور اين مطلب را فرموده است، بدين معنا كه امام ظهور خواهند كرد و جاي انكاري نيست، اگر از عمر دنيا يك روز مانده باشد. بنابراين مقصود روايت اين است كه ظهورامام(عج) در روز آخر دنيا اتفاق مي افتد، بلكه صرفا در مقام بيان حتميت ظهور آقا مي باشد والا بنا بر روايات رجعت و روايات پيرامون وقايع بعد از ظهور امام زمان(عج) بي شك دوران ظهور و بعد از آن طولاني خواهد بود.

خلاصه سخن :

1- رجعت از مسلمات مذهب شيعه مي باشد و پيرامون آن دلايل متعددي وجود دارد.

2- رجعت؛ يعني، بعضي از انسان هايي كه قبل از ظهور امام(عج) از دنيا رفته اند به زندگي دنيوي باز مي گردند، يكي از گروه هايي كه رجعت مي كنند، ائمه(ع) مي باشند.

براي مطالعه بيشتر ر.ك:

1- رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي

2- رجعت، محمد باقر بهبودي

بداء اسم است از بدأ به معناي ظاهر شدن كه در معناي اسمي به معناي «ظهور» است .بداء

يكي از معتقدات خاص شيعه است كه ايمان به آن توصيه شده است و اهل سنت چون معناي آن را نفهميدند با آن به مخالفت پرداخته اند. «بداء» در اصل به معناي «چيزي آشكار شدن از كسي است» و معناي اصطلاحي «بداء» چنانچه از روايات خاندان وحي(س) رسيده و بنابر تفسير شيخ مفيد از بزرگترين علما متقدم شيعه و علامه طباطبائي از بزرگان علما معاصر شيعه به معناي «آشكار شدن امري از خداوند متعال است» كه اين امر براي انسان ها مجهول بوده و خلاف آن را تصور مي كردند.

بنابراين بداء به معناي آشكار شدن پديده ها و حوادث خلاف مقتضيات و شرايط ظاهري است كه انسان مي پندارد. مثلا اگر به ما خبر برسد كه جواني كه ظاهري سالم و سر حال دارد، بر اثر سكته قلبي فوت كرده است، اين خبر براي ما غير منتظره و غافل گير كننده است. و دليل آن نيز جهل ما به سلسله علل و عواملي است كه باعث اين رخداد شده است. ما او را سالم مي پنداشتيم اما در واقع قلب او بيمار بوده است. اما چنين اتفاقي براي خدا از قبل روشن و آشكار بوده است و در علم الهي ثابت. پس بداء يعني

آشكار شدن امري كه خلاف تصور ما انسانهاي نا آشنا به علل و عوامل اصلي پديده هاست و به معناي تبديل و تغيير در علم الهي نيست. بلكه به معناي تبديل و تغيير در ناحيه علم انسانهاست و اين معنا از «بداء» از معتقدات شيعه است كه ايمان به آن ترغيب و تشويق شده است.

اما بداء در ويژگي هاي ظهور نيز به همين معنا بر مي گردد

كه حوادث و اتفاقات و مسائلي پيش مي آيد كه ما انسانها از آنها و علل آنها بي خبريم و برخلاف تصور ماست. به اين دليل توصيه اكيد شده است كه براي فرج دعا كنيد.

در رابطه با بداء در ظهور تفسير ديگري هم است كه چون مخالف صريح روايات متعدد است و از اصل اشتباه مي باشد، آن را در اينجا ذكر نمي كنيم.

در رابطه با اين تفسير و نقد آن به كتاب گفتمان مهدويت، آيت الله صافي گلپايگاني از انتشارات مسجد مقدس جمكران ص: 221 تا 230 مراجعه كنيد كه ضمن آن اصل مسأله بداء را نيز توضيح داده اند.

سرعت پاسخ دهي از انتظارات پرسشگران است. خواهشمند است با اولويت بندي و پيرايش سؤالات، ما را ياري كنيد. بديهي است با ارتباط مكرر، پاسخ گوي ديگر پرسش هاي شما خواهيم بود

از آن جا كه رجعت , از نشانه ها و دلائل صحت نبوت است , بايستي مانند ديگر معجزات , در زمان حيات پيغمبر (ص ) رخ دهد. و حال ان كه مي گوييد در زمان آخر الزمان و ظهور امام مهدي ع روي مي دهد.
پرسش

از آن جا كه رجعت , از نشانه ها و دلائل صحت نبوت است , بايستي مانند ديگر معجزات , در زمان حيات پيغمبر (ص ) رخ دهد. و حال ان كه مي گوييد در زمان آخر الزمان و ظهور امام مهدي ع روي مي دهد.

پاسخ

يكي از اعتقادات ويژه اي كه شيعه دوازده امامي آن را باور دارد، عقيده به رجعت است. رجعت در لغت به معناي بازگشت است. معني اصطلاحي رجعت از ديدگاه شيعه اين است كه خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدي(عج)) شماري از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پيش از قيامت بر مي انگيزاند واين باور از ويژگيهاي مذهب آل محمد(ص) مي باشد كه قرآن نيز بر درستي آن گواهي مي دهد.(1)

دانشمند بزرگ شيعه، مرحوم سيد مرتضي علم الهدي نيز عقيده بر رجعت از ديدگاه اماميه را چنين توضيح مي دهد، باور شيعه اماميه اين است كه خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهي از شيعيان راكه پيش از ظهور آن حضرت از دنيا رفته اندبه اين جهان باز مي گرداند تا آنان به پاداش ياوري و همراهي و درك حكومت آن وجود مقدس نايل گردند. همچنين خداوند برخي از دشمنان آن حضرت را زنده مي كند تا از آنان انتقام گيرد، بدين صورت كه آشكار شدن حق و بلندي مرتبت پيروان حق را بنگرند و اندوهگين شوند.(2)

از ديدگاه دانشمندان شيعه، هيچ گونه ترديدي در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شيعي اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان اهل بيت بر شمرده اند.

مرحوم علامه مجلسي در كتاب گرانسنگ بحار الانوار مي فرمايد: عقيده

به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شيعه بوده و اين سخن چندان آشكار است كه كسي نمي تواند به انكار آن برخيزد.(3)

شيخ مفيد و سيد مرتضي نيز اعتقاد به رجعت را نزد شيعه اجماعي شمرده اند.(4)

مرحوم شيخ حر عاملي مي فرمايد: فراواني شمار نويسندگاني از شيعه كه روايات مربوط به رجعت را در كتاب هاي خويش گرد آورده اند- كه تعداد آن از هفتاد كتاب بيشتر است - دليل بر قطعي بودن اعتقاد به رجعت از ديدگاه شيعه است.(5)

شيخ صدوق نيز اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان تشيع دانسته است.(6)

دانشمندان شيعه براي اثبات رجعت به دلايل قرآني، روايي و اجماع تمسك جسته اند كه ما تنها به نقل نمونه هايي از اين استدلال ها بسنده مي كنيم: گواه روشن تحقق رجعت، پيش از هر چيز قرآن كريم است كه در آيه 84 سوره نمل مي فرمايد:(و يوم نحشر من كل امة افواجاً ممن يكذب بآياتنا فهم يوزعون)؛ روزي كه از هر ملتي، گروهي از آنان را كه آيات ما را تكذيب مي كردند، زنده مي گردانيم. در اين آيه شريفه كه براي اثبات رجعت مورد استناد ائمه(ع) (7) و دانشمندان شيعه قرار گرفته است، سخن از روزي است كه تنها گروهي (و نه همه مردم) برانگيخته مي شوند، در حالي كه در قيامت بنا به تصريح قرآن كريم همه انسان ها برانگيخته مي گردند، آنجا كه مي فرمايد:(و يوم ينفخ في الصور ففرغ من في السموات و من في الارض الا من شاء الله و كل اتوه آخرين)؛ روزي كه در صور دميده شود، همه كساني كه در آسمان ها و

زمين هستند، مگر آن كس كه خدا را خواهد، به شدت مي ترساند و همگان با ذلت نزد او حاضر مي گردند.(8)

از مقايسه اين دو آيه شريفه چنين به دست مي آيد كه آيه نخست مربوط به روزي غير از قيامت است و آن همان روزي است كه در روايات اهل بيت به نام «رجعت» معروف گرديده است.

اما دليل اصلي اثبات رجعت روايات بي شماري است كه بر وقوع آن صحه مي گذارد. مرحوم علامه مجلسي نام بيش از پنجاه تن از عالمان و محدثان شيعه را ذكر مي كند كه روايات رجعت را در كتاب هاي خويش آورده اند كه اسامي برخي از آنها بدين قرار است: سليم بن قيس هلالي، حسن بن صفار، علي بن ابراهيم قمي، ثقة الاسلام كليني، عياشي، كشي، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابوالفتح كراجكي، نجاشي، شيخ طوسي، ابن طاووس و ... .

مرحوم علامه مجلسي در باره روايات رجعت مي فرمايد: كسي كه به حقاينت ائمه اطهار(ع) ايمان دارد چگونه مي تواند درباره مسأله متواتري كه از آنان نقل شده و نزديك به دويست روايت صريح در اين زمينه رسيده و بيش از چهل تن از ثقات و عالمان شيعه آنها را در كتاب هاي خود آورده اند، ترديد كند؟

به راستي اگر مسأله اي مثل رجعت را نتوان از امور متواتر دانست، پس در كدامين موضوع مي توان ادعاي تواتر نمود؟(9)

شيخ حر عاملي نيز روايات رجعت را فزون از شمار دانسته و در باره آن قائل به تواتر معنوي شده است.(10) ما در اين مقام تنها به نقل دو روايت از روايات بي شمار رجعت مي پرازيم:

1. از امام

صادق(ع) درباره آيه: (ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين) پرسش شد، حضرت در پاسخ فرمود: ذلك في الرجعة؛ اين آيه در مورد رجعت است.(11)

2. همچنين آن حضرت فرمود: ليس منا من لم يؤمن بكرمنا، هر كس به رجعت ما ايمان نداشته باشد، از ما نيست.(12)

افزون بر قرآن و روايات، شمار فراواني ازعالمان شيعه، عقيده به رجعت را در نزد اماميه اجماعي دانسته اند.(13)

حال با توجه به ادله قطعي اي كه رجعت را به مثابه يك عقيده درست ثابت مي كند، بايستي ديد هدف از رجعت چيست؟ آيا رجعت از جمله معجزات پيامبر اكرم(ص) است؟ آيا رجعت از نشانه هاي ظهور مهدي(عج) و يا معجزات آن حضرت است؟ و يا اصلاً رجعت مسأله اي ديگر و يا هدفي ديگر در نظام آفرينش طرح ريزي شده است؟

گر چه ممكن است به جهت محدوديت علم و ادراك ما نتوان به طور قاطع غرض و هدف اصلي از رجعت را ذكر كرد، اما با توجه به مجموع احاديثي كه در مورد رجعت به ما رسيده است شايد بتوان اهداف ذيل را از جمله مواردي دانست كه لزوم تحقق رجعت را توجيه مي كند:

1. رجعت با هدف نشان دادن عزت اسلام و ذلت كفر و شرك از سوي خداوند صورت مي گيرد، بدين معنا كه بازگشت به دنيا در زماني به وقوع مي پيوندد كه دين خدا بر سراسر جهان حاكم شده، زمين و آنچه در آن است، يكسره در اختيار مؤمنان و خدا جويان قرار گرفته و كافران و ستم پيشگان خوار و ذليل خواهند گشت.

بديهي است كه چنين حادثه اي هر انسان دينداري را شادمان و خرسند و تبهكاران

و كافران را به رنج و اندوه فرو خواهد برد. از اين رو خداوند مهربان و حكيم، گروهي از مؤمنان راستين و شماري از كافران سرسخت را در آن روز به جهان باز مي گرداند، تا آنان از ديدن شكوه و عظمت اسلام و حاكميت مؤمنان به وجد آيند و كافران نيز بر اثر مشاهده شوكت و قدرت پيروان دين خدا خشمگين و اندوهناك گردند و همگان در يابند كه وعده الهي تخلف ناپذير است.

2. گذشته از اين كه ممكن است افراد با ايمان در اين بازگشت به مقاماتي دست يابند كه تنها در هنگام سيطره كامل اسلام مي توانند به آن مقامات برسند، مي توان گفت: از آن جا كه طبق روايات، كافراني كه رجعت مي كنند از جمله افرادي هستند كه بسيار در كفر خود سرسخت و لجوج بوده اند، رجعت آنان ممكن است با اين هدف انجام گيرد كه دست كم مقداري هر چند اندك، از جزاي اعمال ننگين خود را در دنيا بچشند و تا حدودي پاسخگوي پاره اي از ظلم و ستم هاي بي حد خود باشند، هر چند مجازات اصلي در سراي آخرت به آنان خواهد رسيد.

با توجه به مطالب پيش گفته بايستي اين نكته را هم يادآور شد كه نه در روايات مربوط به رجعت و نه در گفتار بزرگان شيعه هيچ گونه ملازمه اي ميان رجعت و معجزه بودن آن براي پيامبر اكرم(ص) نيامده است، مرحوم امين الاسلام طبرسي، ضمن اشاره به اين سخن ملازمه ميان رجعت و صحت نبوت پيامبر(ص) آن را باطل دانسته و فرموده است: نزد ما(شيعيان) بلكه اكثر امت اسلامي، ظهور معجزه به

دست ائمه و اوليا نيز رواست.(14) بنابراين به هنگام تحقق رجعت، مي توان آن را از جمله معجزات حضرت ولي عصر(عج) به شمار آورد.

پي نوشت:

1.المسائل السرويه، شيخ مفيد، ص 32، المطبعة مهر، ناشر: المؤتمر العالمي.

2.رسائل الشريف المرتضي، ج 1، ص 125،تحقيق سيد مهدي رجايي، ناشر: دار القرآن، 1405 ه_ . ق، مطبعة السيد الشهداء.

3.بحار الانوار، ج 53، ص 144 - 122، الطبعة الاولي، 1405 ه_ . ق، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات بيروت.

4 همان، ص 136-139.

5.به نقل از همان، ص 121.

6.الايقاظ من الهجعه، باب دوم.

7.بحار، ج 53، ص 53.

8.سوره نحل، آيه 87.

9.بحار، ج53، ص 144 - 122.

10.الايقاظ من الهجعة، باب دوم، دليل سوم.

11.بحار، ج 53، ص 56.

12.همان، ج 53، ص 92.

13.همان، ج 53، ص 139 - 136.

14.مجمع البيان، ج 1، ص 223.

آيا درست است كه بر اين باور باشيم كه اعلام به رجعت صحيح و روا نيست , زيراباعث اغرا به جهل مردم مي گردد, و عده اي كم ايمان را به گناه سوق مي دهد كه انان عدم ارتكاب معاصي يا توبه از گناهان را به بازگشت خودموكول كنند؟
پرسش

آيا درست است كه بر اين باور باشيم كه اعلام به رجعت صحيح و روا نيست , زيراباعث اغرا به جهل مردم مي گردد, و عده اي كم ايمان را به گناه سوق مي دهد كه انان عدم ارتكاب معاصي يا توبه از گناهان را به بازگشت خودموكول كنند؟

پاسخ

شبهه ياد شده را، بنا به نقل امين الاسلام طبرسي، ابوالقاسم بلخي مطرح كرده است.(1)

به نظر مي رسد كه اين شبهه، در درجه نخست، از عدم درك درست مفهوم رجعت در نزد شيعه ناشي شده، زيرا چنين پنداشته شده كه با تحقق رجعت، اولاً همه انسان ها دوباره به زندگي دنيوي باز مي گردند. ثانياً همانند مرحله نخست زندگي، انسان ها پس از رجعت هم مي توانند با پشيماني از گناهان گذشته خود توبه كرده و خداوند هم توبه آنان را خواهد پذيرفت. در حالي كه اين پندار درست نيست.

براي روشن شدن حقيقت رجعت كه به پاسخ شبهه مذكور نيز خواهد انجاميد، توجه به مسايل ذيل ضروري است:

1. از ديدگاه شيعه، رجعت تنها ويژه دو گروه است: كافران سرسخت كه در كفر به طور كامل فرو رفته اند، و مؤمنان راستين كه به مراحل والاي ايمان دست يافته اند و غير از اين دو گروه، كسي ديگر به دنيا باز نخواهد گشت.

مرحوم علامه مجلسي، پس از ذكر روايات رجعت و گفته هاي عالمان بزرگ شيعي تصريح مي كند:

از ديدگاه (شيعيان) رجعت تنها به گروهي از مؤمنان راستين و كافران فرو رفته در گرداب كفر و الحاد اختصاص دارد و غير از اين دو گروه، كسي ديگر به دنيا باز نخواهد گشت.(2)

مرحوم شيخ مفيد نيز در اين مورد

مي فرمايد: رجعت(وعده داده شده در روايات) تنها ويژه مؤمنان راستين و كافران سرسخت از اين امت است و شامل افراد امت هاي پيشين نيز نمي گردد.(3)

اين مطلب به صراحت در روايات مربوط به رجعت نيز آمده است كه ما در اين جا تنها دو نمونه از آن را نقل مي كنيم:

الف) امام صادق(ع) در باره افرادي كه( همزمان با حضور حضرت مهدي(عج)) رجعت مي كنند، فرمود: «ان الرجعه ليست بعامه و هي خاصه لا يرجع الا من محض الايمان او محض الشرك محضاً»؛(4) رجعت مربوط به همه مردم نمي شود، بلكه ويژه گروهي محدود است و جز مؤمنان راستين و مشركان فرو رفته در منجلاب كفر و شرك، هيچ كس به دنيا باز نخواهد گشت.

ب) از امام صادق(ع) درباره آيه(و يوم نحشر من كل امة فوجاً؛ و روزي كه از هر ملت، گروهي را محشور مي گردانيم) پرسش شد، حضرت در پاسخ فرمود: مردم درباره اين آيه چه مي گويند؟ گفتند: آنان معتقدند كه اين آيه درباره قيامت است. حضرت فرمود آيا در روز قيامت، از هر امت دسته اي برانگيخته و بقيه وانهاده مي شوند؟! هرگز چنين نيست (بلكه در قيامت همه مردم محشور مي گردند) اين آيه، مربوط به رجعت است.(5)

با توجه به مطالب پيش گفته، ديگر جايي براي شبهه مذكور باقي نمي ماند، زيرا اولاً شمار افرادي كه وعده رجعت درباره آنان داده شده، نسبت به تمام انسان ها، بسيار اندك است. ثانياً، هيچ كس از افراد غير معصوم را نمي توان به طور قطع مشمول حكم رجعت دانست و او را در شمار افرادي به حساب آورد كه در دوران رجعت باز

خواهند گشت، زيرا در مورد هر كس(به جز معصومان(ع)) مي توان احتمال داد كه جزء افرادي نباشد كه به آنان وعده رجعت داده شده است.

2. افزون بر اين، برخي از عالمان شيعه گفته اند: از آن جا كه از اهل خلاف و عصيان، تنها كافران سرسخت رجعت خواهند كرد، حالت مرگ براي اين گونه افراد، حالت بي خبري و بي هوشي است و همانند كسي كه به خواب رفته باشد، چيزي از حقايق آن جهان بر او آشكار نگشته، دوباره به همان حالت پيش از مرگ باز مي گردند و اساساً سكرات موت چيزي را براي اين گونه افراد روشن نمي كند، بلكه با مردن، در حالت بي خبري فرو مي روند.(6)

علاوه بر اين، حقايقي كه در هنگام رجعت براي افراد روشن مي گردد، بيش از حقايقي نيست كه در روز رستاخيز بزرگ، براي افراد آشكار مي گردد و در آن جا خداوند خبر داده است كه اگر كافران را به دنيا بازگردانيم، باز هم بر كفر خود اصرار مي ورزند و هرگز سر تسليم فرود نمي آورند.

در سوره انعام آيه 28 - 29 مي فرمايد، كاش مي ديدي هنگامي كه اينان در برابر آتش دوزخ قرار مي گيرند، مي گويند، كاش بار ديگر باز گردانده مي شديم و آيات پروردگارمان را تكذيب نمي كرديم و از زمره مؤمنان مي بوديم.

آري! اينان آنچه را پنهان داشته بودند، امروز آشكار ساختند و اگر بازگردند، باز هم به همان اعمال پيشين خود كه از آن نهي شده بودند، باز مي گردند، اينان دروغگويانند. بنابراين، آن چنان نيست كه مخالفان رجعت گمان برده اند كه كافران مورد نظر، با

آشكار شدن حقايق، از اعمال بد خود پشيمان شوند و راه اصلاح در پيش گيرند.

پي نوشت:

1.مجمع البيان، طبرسي، ج 1، ص 224، الطبعة الاولي، 1415، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان.

2.بحار الانوار، ج 53، ص 138، مؤسسة الوفا، بيروت - لبنان - 1403 ه_ . ق.

3.المسائل السروية، شيخ مفيد، ص 35، ناشر؛ المؤتمر العالمي.

4.بحار الانوار، ج 53، ص 39.

5.همان، ج 53، ص 53.

6.تفسير مجمع البيان، طبرسي، ج 1 ص (223).

سابقه اعتقاد به رجعت از چه زماني است؟
پرسش

سابقه اعتقاد به رجعت از چه زماني است؟

پاسخ

اعتقاد به رجعت از مباحث ريشه داري است كه اعتقاد به آن از خصوصيات مكتب اهل بيت: است. گر چه اصل اين عقيده سرچشمه اي قرآني داشته ودر احاديث رسول خدا (ص) نيز به آن اشاره شده است. لذا با مراجعه به كتاب هاي تراجم اهل سنّت مشاهده مي نماييم كه از اماميه با اين اعتقاد ياد مي كنند. در بين اصحاب امامان نيز مشاهده شده كه با مخالفان خود بر سر اين عقيده مباحثات زيادي داشته اند. كه از آن جمله به مباحثات مؤمن الطاق با ابوحنيفه مي توان اشاره كرد.

به همين جهت در طول تاريخ اسلام، علماي شيعه سعي زيادي در راه تثبيت اين عقيده داشته اند به حدّي كه برخي در اين باره كتاب تأليف كرده اند.

شيخ صدوق؛ مي فرمايد: "قول صحيح آن است كه رجعت در ميان امت هاي پيشين بوده است، وپيامبر (ص) فرمود: هر آنچه در بين امّت هاي پيشين اتفاق افتاده در اين امّت نيز اتّفاق خواهد افتاد، پس واجب است كه در اين امّت نيز رجعت باشد".

{پاورقي . اعتقادات صدوق، ص 42ù41. پاورقي}

شيخ مفيد؛ مي فرمايد: "خداوند متعال گروهي از امّت محمّد (ص) را بعد از وفاتشان وقبل از روز قيامت محشور خواهد نمود، واين عقيده مختصّ به آل محمّد: است وقرآن نيز بر آن شاهد مي باشد".

{پاورقي . المسائل السروية، ص 32 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 136. پاورقي}

سيد مرتضي مي فرمايد: "از اعتقادات شيعه آن است كه خداوند متعال هنگام ظهور امام مهدي (ع)، گروهي از شيعيان را كه از دنيا رفته اند باز مي گرداند تا به ثواب ياري ونصرت آن حضرت نايل شده ودولت او را مشاهده نمايند. همچنين گروهي از دشمنان را

باز مي گرداند تا انتقامش را از آنان بستاند".

{پاورقي . رسائل الشريف المرتضي، ج 1، ص 25. پاورقي}

آيا رجعت از ضروريات تشيع است؟
پرسش

آيا رجعت از ضروريات تشيع است؟

پاسخ

اصل اعتقاد به رجعت مطابق رأي گروهي از علماي اماميه از ضروريات مذهب به حساب مي آيد؛

شيخ حرّ عاملي مي فرمايد: "همانا ثبوت رجعت نزد همه علماي معروف ومصنفين مشهور از ضروريات مذهب اماميه به حساب مي آيد، وحتي عامه نيز از اين موضوع باخبرند".

{پاورقي . الايقاظ من الهجعة، ص 60. پاورقي}

مرحوم مجلسي مي فرمايد: "همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شيعه بوده، واين مسأله مانند خورشيد در وسط روز معلوم است".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 123. پاورقي}

علامه طباطبايي؛ مي فرمايد: "روايات رجعت از طريق اهل بيت: به تواتر معنوي به ما رسيده است".

{پاورقي . الميزان، ج 2، ص 107. پاورقي}

گرچه در معناي "رجعت" بين علما اختلاف شده وبرخي آن را به معناي رجعت دولت گرفته اند، امّا در اصل عقيده به رجعت اتفاق است، بلكه معناي معهود آن، كه همان بازگشت به اين دنيا در عصر ظهور است، معناي مشهور نزد علماي شيعه است.

چرا متكلمين بحث از رجعت را در علم كلام مطرح مي كنند؟
پرسش

چرا متكلمين بحث از رجعت را در علم كلام مطرح مي كنند؟

پاسخ

عوامل مختلفي در بحث از رجعت در علم كلام وجود دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - رجعت از امور اعتقادي است كه در روايات بسياري به آن اشاره شده است.

2 - رجعت با مسأله امامت ارتباط دارد؛ زيرا به اين نكته اشاره دارد كه امامان شيعه مورد ظلم وتعدي قرار گرفته اند ولذا در عصر حكومت حضرت مهدي (ع) بازگشته وحكومت خواهند كرد.

3 - رجعت از آنجا كه از علايم قيامت ومربوط به معاد است لذا در عقايد بحث مي شود.

4 - رجعت زمينه ساز اعتقاد به معاد است، زيرا همان گونه كه غيبت صغرا زمينه ساز غيبت كبرا وهموار كننده آن بود، قيامت صغرا نيز كه همان رجعت است هموار كننده قيامت كبرا خواهد بود.

5 - رجعت با مسأله ثواب وعقاب نيز ارتباط دارد، زيرا در آن نشانه هايي است از عقاب وثواب براي كساني كه در كمال كفر ويا ايمان به سر برده اند.

درباره رجعت چه ديدگاه هايي وجود دارد؟
پرسش

درباره رجعت چه ديدگاه هايي وجود دارد؟

پاسخ

در مورد رجعت در اين دنيا ديدگاه هايي وجود دارد:

1 - رجعت همانند تمثّلاتي است براي ارواح مؤمنين وائمه اهل بيت: كه از دنيا رفته اند ودوباره روح آنان ظهور كرده، تصرفاتي در اين عالم خواهند نمود.

اين تفسير گر چه به برخي از فلاسفه از قبيل: شاه آبادي ورفيعي قزويني نسبت داده شده ولي با ظواهر ادله سازگاري ندارد.

2 - مقصود از رجعت، ظهور امام زمان (ع) و رجوع او به مردم به جهت اقامه توحيد وعدل است. اصل اين معنا گرچه صحيح است ولي اطلاق رجعت بر آن، خلاف ظاهر ادله است.

3 - مقصود از رجعت، رجوع عده اي از اموات به اين دنيا به جهت مصالحي خاص در عصر حكومت حضرت مهدي (ع) است. اين قول رأي مشهور وموافق ظواهر ادله مي باشد.

درباره رجعت و احاديث مربوط به آن در قرآن واحاديث توضيح بفرماييد؟
پرسش

درباره رجعت و احاديث مربوط به آن در قرآن واحاديث توضيح بفرماييد؟

پاسخ

"رجعت" از عقايد معروف شيعه است وتفسيرش دريك عبارت كوتاه چنين است : بعد از ظهور مهدي (ع) ودرآستانه رستاخيز گروهي از "مؤمنان خالص" و "كفارو طاغيان بسيار شرور" به اين جهان باز مي گردند، گروه اول مدارجي از كمال را طي مي كنند، وگروه دوم كيفرهاي شديدي مي بينند.

مرحوم"سيد مرتضي" كه از بزرگان شيعه است چنين مي گويد : "خداوندمتعال بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) گروهي از كساني كه قبلاً ازدنيا رفته اند به جهان باز مي گرداند، تا درثواب وافتخارات ياري او ومشاهده حكومت حق بر سراسر جهان شركت جويند، ونيز گروهي از دشمنان سرسخت را باز مي گرداند تا ازآنها انتقام گيرد.

سپس مي افزايد : دليل برصحت اين مذهب اين است كه هيچ عاقلي نمي تواند قدرت خدا را براين امر انكار كند چرا كه اين مسأله محالي نيست، درحالي كه بعضي از مخالفين ما چنان اين موضوع را انكار مي كنند كه گوئي آن رامحال وغير ممكن مي شمرند.

بعد اضافه مي كند : دليل براثبات اين عقيده اجماع اماميه است زيرا احدي از آنها با اين عقيده مخالفت نكرده است" "1"

البته ازكلمات بعضي از قدماي علماي شيعه و همچنين از سخنان مرحوم طبرسي درمجمع البيان برمي آيدكه اقليت بسيار كوچكي از شيعه با اين عقيده مخالف بودند، ورجعت را به معني بازگشت دولت و حكومت اهلبيت عليهم السلام تفسير مي كردند، نه بازگشت اشخاص وزنده شدن مردگان، ولي مخالفت آنها طوري است كه لطمه اي به اجماع نمي زند.

به هر حال دراينجا بحثهاي فراواني است كه براي خارج نشدن از

طرزبحث تفسيري به صورت فشرده دراينجا مي آوريم :

1- بدون ترديد احياي گروهي از مردگان دراين دنيا از محالات نيست، همانگونه كه احياي جميع انسانها در قيامت كاملاً ممكن است و تعجب از چنين امري همچون تعحب گروهي ازمشركان جاهليت از مسأله معاداست وسخريه در برابر آن همانند سخريه آنها درمورد معاد مي باشد، چرا كه عقل چنين چيزي را محال نمي بيند، وقدرت خدا آنچنان وسيع و گسترده است كه همه اين امور دربرابر آن سهل وآسان است .

2- درقرآن مجيد وقوع رجعت اجمالاً در پنج مورد از امتهاي پيشين آمده است.

الف _ درمورد "پيامبري كه ازكنار يك آبادي عبور كرد درحالي كه ديوارهاي آن فروريخته بود واجساد واستخوانهاي اهل آن درهر سوپراكنده شده بود، واز خود پرسيد چگونه خداونداينها را پس از مرگ زنده مي كند؟ اماخدا اورا يكصد سال ميراندوسپس زنده كرد وبه او گفت چقدر درنگ كردي؟ عرض كرد يك روز يا قسمتي ازآن؟ فرمود نه بلكه يكصد سال بر تو گذشت"آيه 259 سوره بقره"

اين پيامبر، عزير باشد يا پيامبر ديگري تفاوت نمي كند، مهم صراحت قرآن در زندگي پس از مرگ است درهمين دنيا "فاماته الله مأه عام ثم بعثه"

ب _ قرآن درآيه 243 سوره بقره سخن از جمعيت ديگري به ميان مي آورد كه "ازترس مرگ(وطبق گفته مفسران به بهانه بيماري طاعون از شركت در ميدان جهاد خودداري كردند) واز خانه هاي خود بيرون رفتند خداوند فرمان مرگ به آنها داد وسپس آنها را زنده كرد،"فقال لهم الله موتوا ثم احياهم"

گرچه بعضي از مفسران كه نتوانسته اند وقوع چنين حادثه غير عادي را تحمل كنند آن را تنها بيان

يك مثال شمرده اند، ولي روشن است كه اين گونه تأويلات دربرابر ظهور بلكه صراحت آيه دروقوع اين مسأله، قابل قبول نيست.

ج _ درآيه 55 و 56 سوره بقره درباره "بني اسرائيل" مي خوانيم كه گروهي از آنها بعد از تقاضاي مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگباري شدند ومردند، سپس خداوند آنها را به زندگي باز گرداند تا شكر نعمت او را بجا آورند "ثم بعثناكم من بعد موتك لعلكم تشكرون"

د _ درآيه 110 سوره مائده ضمن برشمردن معجزات عيسي(ع) مي خوانيم :"واذ تخرج الموتي باذني" (تو مردگان را به فرمان من زنده مي كردي).

اين تعبير نشان مي دهدكه مسيح(ع) از اين معجزه خود (احياي موتي) استفاده كرد، بلكه تعبير به فعل مضارع"تخرج" دليل بر تكرار آن است واين خود يكنوع رجعت براي بعضي محسوب مي شود.

ه_ _ بالاخره درسوره بقره درآيه 73 درمورد كشته اي كه دربني اسرائيل براي پيداكرد قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، قرآن مي گويد : "دستور داده شد گاوي را با ويژگيهائي ببرند وبخشي از آن را بر بدن مرده زنند تا به حيات باز گردد(وقاتل خود را معرفي كند ونزاع خاتمه يابد) "فقلنا اصربوه ببعضها كذالك يحيي الله الموتي ويريك آياته لعلكم تعقلون"

علاوه براين پنج مورد، موارد ديگري درقرآن مجيد ديده مي شود همچون داستان اصحاب كهف كه آن نيز چيزي شبيه به رجعت بود، وداستان مرغهاي چهارگانه ابراهيم(ع)كه بعد از ذبح بار ديگر به زندگي بازگشتندتا امكان معاد را در مورد انسانها براي او مجسم سازند كه در مسأله رجعت نيز قابل توجه است .

به هر حال چگونه ممكن است كسي قرآن را به عنوان يك كتاب آسماني

بپذيرد وبا اينهمه آيات روشن باز امكان رجعت را انكار كند؟ اساساً مگر رجعت چيزي جز بازگشت به حيات بعد از مرگ است؟

2- مگر رجعت نمونه كوچكي ا زرستاخيز دراين جهان كوچك محسوب نمي شود؟

(1) "سفينه البحار" جلد 1 ، ص 511، (ماده رجع)

برگفته از 180 پرسش و پاسخ از تفسير نمونه ص 559و560و561

رجعت چيست؟
پرسش

رجعت چيست؟

پاسخ

رجعت به معني عودت و بازگشت است. در اينجا به معناي بازگشت به سوي دنيا مي باشد. و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است مي گويند كه پيش از قيام قيامت، در ادامه حكومت حضرت مهدي(، به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمة هدي ( فرا رسد، و جمعي از نيكان بسيار نيك از هر دوران، و همچنين بدكاران بسيار بد از هر زمان، به دنيا به بازگردند

و فلسفه متعددي بر آن ذكر شده. اولاً : اثبات معاد؛ ديگر : لذت بردن نيكان و مؤمنان، از چشيدن طعم غلبه حق بر باطل، و ديدن دولت كريمه اهل بيت(، ورسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد. و كافران نيز از براي عقوبت و عذاب دنيا، كه سزاي اعمال خود را در دنيا نديده اند.

مسأله رجعت امري حتمي است، و به وقوع خواهد پيوست. و اين امر از اعتقادات قطعي و اجماعي شيعه است. اما در اينكه از ضروريات دين يا مذهب است، محل بحث ميان علما و دانشمندان است. و نيز بايد گفت كه كلّيات رجعت در خصوص ديني ثابت شده است، ولي جزئيات آن بطور كامل روشن نيست. در اين باره اسناد و مدارك قرآني، و بيان مفسران كه آيات بسياري را درباره رجعت، در مقام تأويل بيان كرده اند، و همچنين احاديث بسياري _ قريب به دويست روايت به طور تواتر _ در اين مورد موجود است.

و نيز بايد گفت كه در قرآن كريم نه تنها رجعت را ناممكن نشمرده، بلكه بر آن دلالات بسياري آورده. در آيات بيشمار ديگري، از زنده شدن مردگان در

دنيا، در زمانهاي گذشته، خبر داده است؛ از جمله اصحاب كهف، واحياي مردگان توسط حضرت عيسي(، و قضيه عُزَير پيامبر، و هفتاد نفر از قوم بني اسرائيل، و...

به چند مورد از آيات و روايات مربوط به رجعت، اشاره مي شود :

1- "يَومَ حَشرُ مِن كُلِّ اُمة فوجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِاياتِنا فَهُم يوزعون" (1) (روزي كه در آن از هر امتي، گروهي از كساني كه آيات ما را تكذيب مي كردند، محشور و مبعوث مي گردانيم، پس ايشان بازداشته خواهند شد.) علامه طباطبائي ( ، در خصوص آيه فوق الذكر مي گويند : "يكي از آياتي كه بر رجعت دلالت دارد، آيه فوق است. و مقصود از اين آيه شريفه قيامت نيست، چون با كلمه"مِن" تبعيضيّه مي فرمايد : "مِن كل اُمَةٍ فوجاً" يعني از هر امتي، دسته اي را محشور مي گردانيم. در حالي كه قرآن كريم، درباره حشر روز قيامت مي فرمايد : "وَ حَشَرناهُمْ فلم نُغادِرْ مِنْهُمْ اَحَدًا" (2) (وهمه را گرد مي آوريم، و هيچ يك را فروگذار نمي كنيم.)

2- "قالوا رَبنا اَمَتَّنا اثْنَتَيْنِ و اَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ ..." (3) (آن حال كافران گويند : "پروردگارا، تو دوبار ما را ميراندي، و دو بار زنده كردي.") اين آيه دربارة اهل كفر در رستاخيز است، و بيان قول ايشان مي باشد. علي بن ابراهيم از امام صادق( و امام باقر( روايت كرده است، كه فرمودند : "اين آيه در رجعت است؛ و مخصوص طايفه اي است كه پس از مردن، زنده مي شوند، و بازگشت مي كنند؛ آنگاه مي ميرند، و در قيامت زنده مي شوند." (4)

3- امام صادق( مي فرمايد : "اِنَّ الرَّجْعَةَ لست بِعامّة

و هي خاصّة لا يرجع الاّ مِن محض الايمان محضاً اَو محض الشرك محضاً" (5) (رجعت همگاني نيست، بلكه خاص است. و فقط كساني به دنيا باز مي گردند، كه مؤمن خالص، يا مشرك محض باشند.)

4- و نيز از امام صادق( روايت شده : "اول مَن تشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي (" (6) (نخستين كسي كه قبر به او شكافته مي شود، و به دنيا برمي گردد، حسين بن علي( است.)

5- از امام باقر( است، كه به "تكبيربن اَعْيُن" فرمودند : "رسول خدا و علي ( رجعت خواهند كرد."(7)

6- از حضرت رضا( نقل شده است كه مأمون به امام عرض كرد : "اي ابي الحسن، نظر شما دربارة رجعت چيست؟" حضرت فرمود : "حقيقت دارد. در ميان امتهاي پيشين نيز وجود داشته است، و قرآن از آن سخن به ميان آورده." و رسول خدا( فرموده است : "هر چه در امتهاي گذشته بوده، درميان اين امت نيز عيناً و مو به مو، پيش خواهد آمد." (8)

در زيارت متعددي، اعتراف به رجعت را مي خوانيم؛ از جمله در زيارت جامعه كبيره : "مؤمن بايابكم، مصدّق برجعتكم، منتظر لاوامركم"

در خاتمه عرض مي كنيم كه مسأله رجعت و بازگشت بدنيا، از نظر عقلي محال نبوده، منافاتي با نظام حاكم بر جهان نيز ندارد. زيرا اين مسأله نيز نظير ساير معجزات، امري خارق العاده است، نه غيرممكن. بلكه از قدرت افراد بشر به طور عادي خارج است، ولي براي خداي قادر متعال سهل و ممكن است."ان ا...علي كل شي قدير"

( برگرفته ازسايت پرسش و پسخ نهاد رهبري در دانشگاه WWW.nahad.net )

براي آگاهي بيشتر مي

توانيد به كتب ذيل مراجعه فرماييد :

1.رجعت از نظر شيعه _ نجم الدين طبسي؛ آيت ا...ميرشاه ولد

2.رجعت _ محمد خادمي شيرازي

3.رجعت _ علامه محمد باقر مجلسي

4.بازگشت روح _ هادي معرفت

5.رجعت _ عبدالوهاب فريد

منابع و مآخذ :

1.سوره مباركة نمل/آيه 83

2.سوره مباركة كهف/آيه 47

3.سوره مباركة غافر/آيه 11

4.تفسير لاهيجي، ج3،ص900

5.ميزان الحكمه،باب رجعت،ح6941

6.ميزان الحكمه، باب رجعت،ح6932

7.ميزان الحكمه، باب رجعت،ح6933

ميزان الحكمه، باب رجعت،ح6926

در مورد مسئله رجعت و اتفاقاتي كه در زمان ظهور امام زمان مي افتد چگونه مي توان ايمان و معرفت مناسب پيدا كرد؟همچنين در مورد ظهور امام زمان و وجود مبارك ايشان؟
پرسش

در مورد مسئله رجعت و اتفاقاتي كه در زمان ظهور امام زمان مي افتد چگونه مي توان ايمان و معرفت مناسب پيدا كرد؟همچنين در مورد ظهور امام زمان و وجود مبارك ايشان؟

پاسخ(قسمت اول)

رجعت به معناي بازگشت است. و مقصود از آن در اصطلاح علماي شيعه، بازگشت عده اي از اموات به دنيا، پس از ظهور امام زمان(عج) و قبل از فرا رسيدن روز قيامت است. در اين جا توجه به چند مطلب لازم است.

الف) امكان رجعت: زنده شدن برخي از اموات، (رجعت) در امتهاي پيشين واقع شده است و آيات قرآن و روايات بر آن دلالت دارد:

1.رجعت عده اي از بني اسرائيل: «و اذ قلتم يا موسي لن نؤمن لك حتي نري الله جهره فاخذتكم الصاعقه و انتم تنظرون * ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلّكم تشكرون» و [ياد كنيد] هنگامي را كه گفتيد اي موسي هرگز به تو ايمان نمي آوريم مگر آنكه خدا را آشكارا ببينيم پس صاعقه شما را فراگرفت در حالي كه مي نگريستيد * سپس شما را پس از مردنتان برانگيختيم، شايد سپاسگزاري كنيد»، (بقره / 55 و 56).

2.رجعت هزاران نفري كه از شهر خود بيرون آمدند: «الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم ان الله لذو فضل علي الناس و لكن اكثر الناس لا يشكرون» آيا به كساني كه براي گريز از مرگ از شهر خود بيرون آمدند در حالي كه هزاران نفر بودند، ننگريستي. پس خدا به آنان گفت بميريد سپس آنها را زنده ساخت. بي ترديد خداوند بر مردم بخشش فراواني دارد و لكن بيشتر آنان سپاسگزاري نمي كنند»، (بقره / 243).

3.رجعت و

زنده شدن مردگان به دست عيسي(ع): «و رسولا الي بني اسرائيل أنّي قد جنتكم بآيه من ربكم... و احي الموتي باذن الله» و [او را] فرستاده اي به سوي بني اسرائيل [قرار داد كه مي گفت] من از طرف پروردگارتان نشانه اي براي شما آورده ام... و مردگان را به اذن خدا زنده مي كنم»، (آل عمران / 49).

آيات بسياري كه حاكي از رجعت در امت هاي گذشته است، (رجوع كنيد به كتاب شيعه و رجعت، سيد محمد ميرشاه ولد، و رجعت علامه مجلسي).

ب) اصل رجعت به اين معني، مطلبي مسلّم و ضروري نزد شيعه است، هر چند جزو اصول عقايد شمرده نمي شود و آيات و روايات بر آن صحه مي گذارند. براي نمونه به اين آيات توجه كنيد:

1- «و يوم نحشر من كل امه فوجا؛ روزي كه از هر امتي گروهي را محشور كنيم» (نمل، آيه 83) واضح است كه در قيامت همه مردم مبعوث مي شوند اما آيه دلالت دارد كه پيش از قيامت، روزي است كه از هر امتي، گروهي محشور مي شوند و اين همان رجعت است.

2- «و حرام علي قريه اهلكنها انهم لا يرجعون؛ و بر هر قريه اي كه آنها را نابود ساختيم، حرام است و آنها باز نمي گردند» (انبياء، آيه 95) اين آيه نيز به رجعت بر مي گردد، زيرا روشن است كه در قيامت همه مردم باز مي گردند. پس در رجعت است كه اين گروه درمانده مي شوند و بازگشتي ندراند.

مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه 210 سوره مباركه بقره، (الميزان، ج 2، ص 106) به تفصيل درباره رجعت بحث كرده اند. همچنين آقاي علي سعادت پرور در كتاب ظهور نور،

ترجمه: سيد محمدجواد وزيري فرد، روايات باب را به تفصيل آروده اند، صص 257 - 219.

ج) مباحث مربوط به كيفيات رجعت امري مسلم و ضروري نيست لكن برخي مطالب از روايات رجعت استفاده مي شود مثل اين كه كساني كه در زمان حضرت مهدي رجعت مي كنند دو دسته اند يك دسته مؤمنان بسيار خالص به تعبير روايات ممحّض در ايمانند، (بحارالانوار، ج 53، ص 39، حديث 1) و يك دسته بدكاران بسيار بد به تعبير روايات ممحّض در شرك، (همان مصدر). مؤمنان خالص براي ديدن دولت كريمه اهل بيت و رسيدن به ثواب نصرت و ياري امام زمان و طاغيان بسيار شرور براي عقوبت و انتقام گرفتن از آنان. در برخي روايات، اصحاب كهف و سلمان و ابوذر و مقداد و مالك اشتر جزو ياران رجعت يافته حضرت مهدي(عج) شمرده شده است، (رجعت، علامه مجلسي، كانون پژوهش اصفهان، چاپ اول، ص 45) و در برخي روايات از رجعت پيامبران الهي به ويژه پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع) و امام حسين(ع) سخن به ميان آمده است، (بحارالانوار، ج 53، ص 39، باب الرجعه احاديث 2 و 12 و 13 و 14 و 19 و 20 و 23 و 30).

در روايات، رجعت ائمه اطهار(ع) از مسلمات است؛ اما چگونگي و جزئيات آن ذكر نشده است.

در مورد امام زمان (عج) به مطالب زير توجه كنيد :

حضرت ولي عصر(عج) روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجري قمري به دنيا آمد، (اصول كافي، چاپ آخوندي، عربي، ج اول، ص 514، باب مولد الصاحب(ع)). پدرش ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع)است كه در سال 260 هجري قمري به شهادت رسيد، (همان، ص 503).

مادر حضرت ولي عصر(ع) بانوئي است بنام ريحانه كه به او «نرگس»، «سوسن» و «صيقل» گفته مي شود، (جامع الرواه، ج 2، ص 464، فائده ثالثه به نقل از خلاصه علاّمه). حضرت ولي عصر(ع)، تا سال 260 هجري قمري تحت تربيت و سرپرستي پدر بزرگوارش مي زيست و در همان زمان از مردم پنهان نگه داشته مي شد و جز خواصّي از شيعيان امام حسن عسكري(ع)، كسي با آن حضرت ملاقات نداشت. حتي امثال ابو هاشم جعفري كه از خواصّ امام حسن عسكري است از وجود آن حضرت بي خبر بودند. ابو هاشم مي گويد: به ابا محمد حضرت امام حسن عسكري(ع) گفتم: جلالت تو مانع پرسش من است. آيا مي توانم سؤالي بكنم؟ امام فرمود: بپرس. گفتم: سرورم! آيا شمافرزندي داريد؟ فرمود: دارم. گفتم: اگر حادثه اي پيش آمد، او را در كجا ببينم؟ فرمود: در مدينه، (كافي، ج 1، ص 328، ح 2، باب الاشاره و النص الي صاحب الدار(ع)).

يكي از كساني كه حضرت ولي عصر را ديده است، ابو عمرو عثمان بن سعيد است. عبدالله بن جعفر حميري مي گويد: من و ابو عمرو نزد احمدبن اسحاق رفتيم. وقتي همه اجتماع كرديم، احمد بن اسحاق به من اشاره كرد كه درباره جانشين حضرت ابا محمد امام حسن عسكري(ع) از ابو عمرو بپرسم. به ابو عمرو گفتم: اي ابا عمرو! مي خواهم از چيزي سؤال بكنم كه در آن شكي ندارم چون اعتقاد من و دين من اين است كه كره زمين از حجت خدا خالي نمي ماند مگر چهل روز مانده به روز قيامت و چون آن روز برسد حجت برداشته مي شود و راه توبه بسته مي شود و اگر كسي پيش از

آن ايمان نياورده باشد، ديگر ايمانش به او سودي نخواهد بخشيد و آن افراد بدترين خلق خواهند بود. گرچه ايمان به اين دارم ولي مي خواهم اطمينان خاطر پيدا كنم و يقينم بيشتر گردد همانطوري كه حضرت ابراهيم از خداوند خواست كه به او كيفيت زنده كردن مرده ها را نشان بدهد و خداوند به او گفت: مگر ايمان نياوردي و او جواب داد: چرا، مي خواهم قلبم مطمئن شود و احمد بن اسحاق به من گفته است كه روزي از حضرت اباالحسن امام هادي(ع) پرسيدم: با چه كسي رفت و آمد كنم و دينم را از او بگيرم و حضرت امام هادي(ع) گفته است ابو عمرو مورد اعتماد من است و هر چه او گفته من گفته ام و همچنين احمد بن اسحاق گفت: از حضرت امام حسن عسكري پرسيدم: از چه كسي احكام دين خود را بگيرم و آن حضرت فرمود: ابو عمرو و پسرش مورد اعتماد من است. آنان از من هر چه براي شماگفتند، درست گفته اند. تو پيرو آنان باش و هر چه مي گويند اطاعت كن كه هر دو مورد اعتماد من هستند. اين، گفتار دو امام درباره توست. وقتي ابوعمرو حرفهاي مرا شنيد به سجده افتاد و گريست. پس از آن گفت: سؤالت را بگو. گفتم: آيا شما جانشين حضرت امام حسن عسكري(ع)را ديده اي؟ فرمود: به خدا قسم ديده ام گفتم: يك سؤال ديگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نامش چيست؟ گفت: سؤال از نام او بر شما تحريم شده است و اين دستور خود حضرت است نه دستور من زيرا خليفه چنين مي پندارد كه حضرت امام حسن عسكري وفات يافته و فرزندي ازخود به

جاي نگذاشته است و ميراثش تقسيم شده است. او مي پندارد خانواده امام حسن عسكري(ع) در بدر شده اند و كسي را ندارند. اگر اسم حضرت به زبانها بيفتد، تعقيبش مي كنند. پس از خدا بترسيد و از اين موضوع دست برداريد، (كافي، ج 1، ص 329باب في تسميه من رآه(ع)، ح 1).

اين ابو عمرو و پسرش هر دو از جانشين هاي مخصوص حضرت ولي عصر(ع) هستند.

حضرت ولي عصر(ع) پس از شهادت پدرش، ديگر جز نواب خاصه كسي با او ملاقات نمي كرد مگر در موارد استثنائي. و از آن زمان كه حضرت امام حسن عسكري(ع) به شهادت رسيدند، غيبت امام زمان(ع) شروع شد.

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: براي قائم آل محمد(ص) دو غيبت در پيش است. يكي از آن دو كوتاه است و ديگري طولاني است. در غيبت كوتاه مدت، فقط خواص شيعه از جاي آن حضرت آگاهند و در غيبت طولاني خواصّ موالي از جاي آن حضرت باخبر هستند،(كافي، ج 1، ص 340، ح 19).

آن حضرت در غيبت صغري چهار نفر جانشين داشتند كه به «نواب اربعه» معروفند: عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد سمري.

غيبت صغري از سال 260 هجري قمري شروع و در سال 329 خاتمه يافت. و غيبت كبري از 329 شروع و تا وقتي كه خداوند بخواهد ادامه خواهد يافت، (شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 148، چاپ اول) در غيبت كبري، حضرت ولي عصر نايب خاصّ ندارد و هر كس ادعاي نيابت خاص كند، در ادعاي خود كاذب است.

در روايات زيادي آمده است كه حضرت ولي عصر(ع) پس از پايان غيبت كبري ظهور و جهان

را پر از عدل خواهد كرد. براي ملاحظه روايات مربوط به اين موضوع به كتاب «منتخب الاثر» نوشته آية الله صافي مراجعه كنيد. در ص 247 باب 25 از مآخذ گوناگون روايات راآورده است.

هم پيامبر اسلام(ص)، هم فاطمه زهرا(س) و هم امامان معصوم(ع) به وجود حضرت مهدي بشارت داده اند. به علاوه شيعه و اهل سنّت هم به وجود حضرت مهدي(ع) معتقد هستند. برخي از روايات اهل سنت به اين صورت است:

پيامبر اكرم(ص) فرمود: لا تذهب الدنيا حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطي ء اسمه اسمʠ؛ جهان به پايان نمي رسد تا مردياز اهلبيتم كه همنام من است بر عرب حكومت كند{M»، (سنن ترمذي، ج 3، ص 343، چاپ مدنيه، مسند احمد، ج 1، ص 376).

پيامبر اكرم فرمود: المهدي منّا اهل البيت يصلحه الله في ليله ؛ مهدي از خاندان ما است و خداوند كار او را يك شبه روبراه مي ÙƘϻM»، (سنن ابن ماجه، ج 2، ص 928).

ام سلمه گفت: از رسول خدا شنيدم كه فرموϺ المهدي řƠولد فاطمه ؛ مهدي از فرزندان فاطمه است{M»، (همان، ص 1368).

پيامبر خدا فرمود: يخرج في آخر امتي المهدي ؛ در پايان امت من، مهدي خروج مي كند{M»، (المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص558).

در حديثي آمده است كه پيامبر اسلام فرمود: يكون في امتي المهدي ؛ مهدي، در امت من است{M»، (همان).

ام سلمه مي گويد: از پيامبر شنيدم كه فرمود: المهدي من عترتي، من فاطمه ؛ مهدي از خاندان من و از نسل فاطمه است{M»، (سنن ابي داود، ج 4،ص 107).

رسول خدا فرمود: افضل العباده انتظار الفرج ، (فرائد السمطين، ج 2، ص 334، چاپ جديد).{J

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند

يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند

بنابراين انتظار قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده شود از رفتار و كردار او فهميده مي شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».

با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(ع) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده

به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او رامي دانند منتظر او مي مانند.

كساني كه امام زمان را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت

از زمره منتظران بيرون هستند. آري

پاسخ(قسمت دوم)

وصل خورشيد به شب بره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند

البته شناخت امام زمان دو گونه است. گونه اول شناخت تاريخي وجود آن حضرت است مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.

همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا

الا الموده في القربي» (شوري، آيه23).

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود با به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعي است كه هر چقدر سنخيت با امام زمان بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البرّ و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند

بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.

6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاي مختلف؛ اگر انسان منتظر، محبوب خويش را نيابد، سعي مي كند عدم ورود محبوب خويش را از طرق ديگر مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفي با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي كند.

7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.

8. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايي براي آن حضرت

9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودي آن حضرت در بين منتظران.

10. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران

11. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت

آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).

از اينرو شركت در بسيج يكي از وظايف منتظران مي باشد.

در اين زمينه به كتابهاي زير مراجعه كنيد:

1-كتابنامه امام زمان محمدپور

2-يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان رجالي تهراني

3-ترجمه منتخب الاثر آيت اللّه صافي

4-مهدي موعود ترجمه علي دواني

5-وابستگي جهان به امام زمان لطف اللّه صافي

6-امام زمان در گفتار ديگران علي دواني

7-علائم ظهور محمد علي علمي

نظر صحيح درباره رجعت چيست؟
پرسش

نظر صحيح درباره رجعت چيست؟

پاسخ

در توضيح رجعيت بايد گفت:

الف - مراد از «رجعت»، بازگشت جمعي از مؤمنان و جمعي از كفار به دنيا در دوران ظهور امام زمان(ع) است و اين امر محال نيست و ده ها بلكه صدها روايت بر آن وارد شده است و از اعتقاد به آن مشكلي پيش نمي آيد ولي بعضي از اهل سنّت در ردّ و انكار آن، پافشاري مي كنند/

ب - رجعت در امت هاي پيشين، نمونه هاي بسيار دارد:

1.رجعت هفتاد نفر از قوم موسي/

2.رجعت هزاران نفر پس از مرگ «ألم تر الي الذين خرجوا من ديارهم...».{1}

يعني: آيا نديدي به سوي آنانكه بيرون رفتند از خانه هايشان و ايشان هزاران بودند، از ترس مرگ، پس گفت ايشان را خدا كه بميرد، سپس آنان را زنده كرد/

او كالذي مر علي قريْ.{2}

3.رجعت عزيز بعد از صد سال/

4.رجعت سام بن نوح به دنيا/

5.رجعت فرزندان ايّوب.{3}

6.رجعت يوشع، اليسع، اشموئيل.{4}

ج - در اسلام نيز نمونه هاي زيادي از رجعت وجود داشته است و كساني، پس از مرگ، به دنيا بازگشتند. ابن ابي الدنيا از علماي عامه (متوفاي 208 ه’)

در اين زمينه كتابي نوشته به نام «من عاش بعد الموت» كه در عربستان چاپ شده و شرح حال نمونه هايي از كساني را كه بعد از مرگ زنده شده اند، جمع آوردي كرده است. اينك چند نمونه از آن را مي آوريم:

1 - رجعت زيدبن خارجه/

2 - رجعت جواني از انصار/

3 - رجعت مردي از مقتولين مسيلمه/

4 - رجعت ابن خراش/

5 - رجعت يكي از بستگان - دايي - ابن ضحاك/

6 - رجعت رؤيه دختر بيجان/

7 - رجعت شخصي از بني جهينه/

و نمونه هاي ديگر///

و نيز حديثي كه پيامبر(ص) نقل مي كنند كه:«لياتينّ علي أمّتي ما أتي

بني اسرائيل حذو النّعل باالنّعل».{5}

يعني: آنچه بر سر امت هاي پيشين آمده بر سر امت من نيز بدون كم و كاست خواهد آمد/

بخاري مي گويد: عن النّبي(ص)

«لتتبعنّ سنن من كان قبلكم شبراً بشير و ذراعاً بذراع حتّي لو دخلوا في جحر ضب لاتبعتموهم فقالوا يا رسول الله اليهود و النصاري؟ قال: فمن اذن».{6}

«تمامي سنت هاي پيش را وجب به وجب و ذراع به ذراع دنبال خواهيد كرد. و حتي اگر به لانه سوسماري وارد شده باشند شما هم آنان را دنبال خواهيد كرد. عرض كردند يا رسول الله منظور شما از پيشينيان يهود و نصاري هستند فرمود، آري، چه كسي غير از آنان را قصد دارم؟!

بالاخره - در اين زمينه، از ائمه طاهرين بيش از پانصد روايت رسيده است. اضافه بر آيات شريفه اي كه به رجعت تفسير شده است.{7}

علامه طباطبايي مفسر بزرگ شيعه درباره رجعت مي فرمايد: «اگر در اين زمينه به كاوش بپردازي، بسياري از آياتي را مي يابي كه از ائمه طاهرين به قيامت و گاهي به رجعت و گاهي به ظهور امام(ع) تفسير كرده اند، و اين نيست مگر به لحاظ وحدت سنخيت بين اين سه معنا/

وليكن چون مردم در حقيقت قيامت بحث نكرده اند و در زمينه كشف از هويت و واقعيت اين روز عظيم به تحقيق وسيعي نپرداخته اند، در معناي اين روايات اختلاف پيدا كرده و بعضي آن را رد و طرح كرده اند - و حال آنكه بيش از پانصد روايت است. و بعضي ديگر آن را تأويل كرده و حال آنكه آنها در كمال ظهور و يا صراحتند/

و بعضي ديگر آنرا بدون هر گونه اظهار نظري نقد كرده اند...{8}

علامه طباطبايي بحث مفصلي را مطرح مي كند كه از

حوصله اين جزوه خارج است/

[1].سوره بقره، آيه 243/

[2].سوره بقره، آيه 259/

[3].رجوع شود به: الدرّ المنثور، ج 5، ص 316؛ جامع البيان، ج 16، ص 42؛ تفسير نيشابوري، ص 44؛ الشيعه و الرجعه، ج 2، ص 154، تأليف مرحوم آيت الله شيخ محمد رضا طبسي. رجعت از نظر شيعه: 28/

[4].تاريخ طبري، ج 1، ص 280؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 11، ص 170؛ الكامل في التاريخ، ج 1، ص 154/

[5].رمذي، ج 5، ص 26/

[6].بخاري، ج 4، ص 264/

[7].الشيعْ و الرجعْ، ج 2، ص 161/

[8].تفسير الميزان، ج 2، ص 108/

رجعت كنندگان

آيا كساني كه عاشقان واقعي آقا امام زمان(عج) هستند، پس از مرگ در هنگام ظهور آقا امام زمان(عج) سر از خاك بيرون مي آوردند؟
پرسش

آيا كساني كه عاشقان واقعي آقا امام زمان(عج) هستند، پس از مرگ در هنگام ظهور آقا امام زمان(عج) سر از خاك بيرون مي آوردند؟

پاسخ

رجعت از عقايد معروف شيعه است و بدين معنا است كه بعد از ظهور امام زمان(ع) و در آستانة رستاخيز، گروهي از مؤمنان خالص و كفّار و طاغيان بسيار شرور به اين جهان باز مي گردند. گروه اوّل مدارجي از كمال را طي مي كنند و گروه دوم كيفرهاي شديدي مي بينند.[51]

شيعيان دراصل رجعت اختلاف نظر ندارند، چنان كه مرحوم سيد مرتضي در خصوص رجعت ادعاي اجتماع نموده؛[52] ولي اختلاف در اين است كه آيا رجعت بدين معنا است كه اهل بيت(ع) رجعت نموده و حكومت تشكيل مي دهند و يا افراد ديگر نيز رجعت مي كنند؟[53] چنان كه برخي شيعيان عقيده دارند كه اهل بيت(ع) زنده مي شوند، نه اشخاص ديگر.[54]

از روايات استفاده مي شود كه رجعت عمومي نيست، يعني همگان زنده نمي شوند، بلكه عده اي رجعت مي كنند. حال اين عده چه كساني هستند، روايات اختلاف دارند.

امام صادق(ع) فرمود: "إنّ الرجعة ليست بعامة، وهي خاصة، لا يرجع إلامن محص الايمان محضاً، أو محض الشرك محضاً؛[55] رجعت عمومي نيست، بلكه جنبة خصوصي دارد. تنها گروهي بازگشت مي كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند".

امام صادق(ع) فرمود: "نخستين كسي كه قبرش مي شكافد و زنده شده، به دنيا بر مي گردد، حسين بن علي(ع) است".[56]

با توجه به مطالب مذكور، بايد گفت: در عصر ظهور امام زمان(ع) رجعت صورت مي گيرد. ممكن است آنان كه رجعت مي كنند، همان عاشقان واقعي امام زمان(ع) باشند، زيرا افراد خالص و مؤمنان واقعي

كه رجعت مي كنند، بي ترديد عاشقان امام زمان(ع) هستند.

[51] تفسير نمونه، ج 15، ص 555.

[52] سفينه البحار، ج 1، ص 511.

[53] تفسير نمونه، ج 2، ص 556، به نقل از مجمع البيان.

[54] همان.

[55] بحارالانوار، ج 53، ص 39.

[56] مهدي موعود، ص 1186.

آيا بعد از آمدن حضرت مهدي(عج) پيامبران مي آيند؟
پرسش

آيا بعد از آمدن حضرت مهدي(عج) پيامبران مي آيند؟

پاسخ

در اين كه چه تعداد از پيامبران بعد از ظهور امام زمان(ع) رجعت مي كنند، دقيقاً معلوم نيست، ولي از برخي متون ديني و روايات استفاده مي شود كه پيامبر اسلام(ص) نيز حضرت عيسي(ع) از آسمان نزول مي كنند.

جابربن يزيد جعفي از امام باقر(ع) گزارش نموده كه حضرت در تفسير آيه "يا أيّها المدّثر قم فأنذر" فرمود: "مقصود از آن محمد(ص) و آمدن او در زماني رجعت است...(1) پيامبر اكرم(ص) و علي(ع) به دنيا رجعت مي كنند".(2)

امام باقر(ع) در خصوص نزول حضرت عيسي(ع) فرمود: "انّ عيسي(ع) ينزل قبل يوم القيامة ألي الدّنيا... و يصلي خلف المهدي؛(3) عيسي(ع) يك روز پيش از قيامت، از آسمان به دنيا فرود مي آيد... و پشت سرِ مهدي نماز مي گزارد".

در برخي روايات ديگر آمده است كه حضرت عيسي(ع) يكي از فرماندهان سپاه امام زمان(ع) خواهد بود. علي(ع) فرمود: ".. آن گاه مهدي، حضرت عيسي(ع) را به جانشيني خود در عمليات تهاجمي عليه دجال بر مي گزيند. عيسي(ع) براي يافتن و سركوبي دجّال حركت مي كند. دجّال كه همه جا را تحت تسلّط خود دارد، مردم را به خويش مي خواند و حضرت عيسي به سركوبي او مي پردازد".(4)

پي نوشت ها:

1. مهدي موعود، ص 853.

2. همان، ص 851.

3. ينابيع المودّه، ص 422.

4. الشيعه و الرجعه، ج 1، ص 167؛ به نقل از نجم الدّين طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي(ع) ص 93 - 94.

آيا ائمه(ع) به كمك آن حضرت مي آيند؟
پرسش

آيا ائمه(ع) به كمك آن حضرت مي آيند؟

پاسخ

پاسخ اين سؤال به بحث رجعت مربوط است. در برخي روايات رجعت را فقط مخصوص مؤمن خالص و مشرك خالص دانسته است.

{P - علي رضا رجالي تهراني، يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان (عج)، ص 266. P}

امام صادق (ع) مي فرمايند: »رجعت همگاني نيست، بلكه خصوصي است، تنها كساني رجعت مي كنند كه مؤمن خالص باشند يا مشرك خالص«

{P - سيد هاشم بحراني، تفسير برهان، ج 2، ص 408. P}

بر طبق بعضي از روايات، از پيامبران، حضرت اسماعيل صادق الوعد، حضرت عيسي، حضرت خضر، حضرت رسول اكرم (ص)، و اميرالمؤمنين علي(ع)، امام حسين(ع) و ساير معصومين(ع) و جمعي از اصحاب با وفاي پيامبر اسلام و اصحابي چون: سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله انصاري، مالك اشتر، مفضل بن عمر و نيز اصحاب كهف و برخي ديگر رجعت خواهند كرد.

{P - رجالي تهراني، پيشين، ص 266. P}

اما بررسي روايت رجعت معلوم مي كند كه نخستين كسي كه براي فرمانروايي جهان رجعت مي كند حضرت امام حسين (ع) است. چنان كه امام صادق (ع) فرموده است: نخستين كسي كه زمين براي او شكافته مي شود و به روي زمين رجعت مي كند حسين بن علي (ع) است.

{P - علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 53، ص 46. P}

مفضل بن عمر مي گويد: در خدمت امام صادق (ع) صحبت از حضرت مهدي (عج) و از افرادي كه عاشقانه انتظار ظهورش را مي كشند و پيش از نيل به چنين سعادتي از دنيا مي روند، گفتگو شد؛ فرمود: »هنگامي كه حضرت مهدي (عج) قيام كند، مأمورين الهي در قبر با اشخاص مؤمن تماس مي گيرند و به آنها مي گويند: اي بنده خدا! مولايت

ظهور كرده است، اگر مي خواهي كه به او بپيوندي آزاد هستي و اگر بخواهي در نعمت هاي الهي متنعم بماني باز هم آزاد هستي«

{P - همان، ص 92. P}

در اين روايات در صورت قطعي بودن آنها نتيجه مي گيريم كه ائمه (ع) هم قطعاً مشتاق پيوستن به امام زمان(عج) هستند در زمان ظهور رجعت خواهند كرد و در كنار آن حضرت خواهند بود.

البته در اين روايات اشاره اي به اين مطلب نشده است كه امام زمان (عج) منتظر كمك و ياري از ناحيه كساني است كه رجعت مي نمايند.

آيا همه امامان در ظهور حضرت مهدي (عج) زنده خواهند شد و بعد از عدل و داد در دنيا آيا آنهائي كه ايمانشان ضعيف است آنها را شفاعت خواهند كرد (توضيح دهيد)
پرسش

آيا همه امامان در ظهور حضرت مهدي (عج) زنده خواهند شد و بعد از عدل و داد در دنيا آيا آنهائي كه ايمانشان ضعيف است آنها را شفاعت خواهند كرد (توضيح دهيد)

پاسخ

روايات نسبت به كسانيكه در دولت امام مهدي (عج) حضور مي يابند و رجعت و بازگشتي به دنيا دارند دو گونه اند .

1-رواياتيكه مي گويد مومنانيكه موفق به زدودن همه ناخالصيها در هنگام زندگي دنيوي شوند رجعت مي كنند .

2-رواياتيكه از افراد با مشخصات نام برده است نظير حضرت عيسي ( پيامبر اسلام ( و ائمه(

براي توضيح به كتاب در محضر علامه طباطبائي مراجعه فرمائيد .

و اما شفاعت جذبه هاي وجود انسانهاي كامل است و اين جذبه جلوه آن در دنيا هدايتگري و نجات از ظلمتها و جهالتها به انوار ودانش هاست و در آخرت ارفاق و ترميم نقيصه هاست لازم به يادآوريست كه برخورداري از آن جذبه در دنيا كه برخورداري از هدايت است و در آخرت كه در پرتو بهره مندي از شفاعت است تلاش و كوشش در حد توان را مي طلبد و اميدواري بدون كوشش و همت را ه به جائي نمي برد .

امام خميني ( در اين باره فرمودند : فرصت را از دست مده و در جواني خود را اصلاح كن. پيران نيز بايد بدانند كه تا در اين عالم هستند مي توانند جبران تبهكاريها و معصيتها را بكنند ، و اگر از اين جا منتقل شدند كار از دست آنان خارج است . دل بستن به شفاعت اوليا ( و تجرّي در معاصي از خدعه هاي بزرگ شيطاني است؛ شما به حالات آنان كه دل به شفاعتشان

بسته، و از خدا بي خبر شده و به معاصي جرأت مي كنيد، بنگريد ، ناله ها و گريه ها و دعاها و سوز وگدازهاي آنان را ببينيد و عبرت بگيريد . در حديث است كه حضرت صادق ( در اواخر عمر ، بستگان و فرزندان خود را احضار نمود و قريب به اين مضمون به آنان فرمود كه : فردا با عمل بايد در محضر خداوند برويد و گمان نكنيد بستگي شما به من فايده دارد . " علاوه بر آن احتمال دارد كه شفاعت نصيب آنان شود كه با شفيع ارتباط معنويشان حاصل باشد مقصود همان رجعتي است كه اول امام حسين (ع) بعد حضرت امير (ع) و بعد حضرت رسول(ص) و بعد باقي ائمه رجوع مي نمايند .

و رابطه الهي با آنان طوري باشد كه استعداد براي نائل شدن به شفاعت داشته باشند ، و اگر اين امر در اين عالم حاصل نشود شايد بعد از تصفيه ها و تزكيه ها در عذابهاي برزخ ، بلكه جهنم ، لايق شفاعت شوند .

آيا رجعت از امام حسين (ع) شروع و به امام حسن عسكري (ع) ختم مي شود يا غير اين است؟
پرسش

آيا رجعت از امام حسين (ع) شروع و به امام حسن عسكري (ع) ختم مي شود يا غير اين است؟

پاسخ

1- رجعت به معني عودت، بازگشت است. در اينجا به معني بازگشت به سوي دنيا مي باشد و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است كه مي گويند، پيش از قيام قيامت در ادامه حكومت حضرت مهدي (ع) به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمه هدا (ع) فرا رسد و جمعي از نيكان بسيار نيك از هر دوران و هم چنين بدكاران بسيار بد از هر زمان به دنيا بازگردند. نيكان براي ديدن دولت كريمه اهل بيت و رسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد و بدكاران از براي عقوبت و عذاب دنيا كه سزاي اعمال خود را در اين دنيا نديده اند

2 - مسأله رجعت امري حتمي است و به وقوع خواهد پيوست و در اين باره اسناد و مدارك قرآني و بيان مفسران كه آيات بسياري را درباره رجعت در مقام تأويل بيان كرده اند و هم چنين احاديث بسياري قريب به دويست روايت به طور تواتر در اين مورد موجود است به چند مورد از آيات روايات مربوط به رجعت اشاره مي شود.

الف) يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ روزي كه مبعوث گردانيم از هر امتي فوجي از آنها كه تكذيب مي كنند به آيات ما پس ايشان بازداشته خواهند شد،(1). در بعضي از تفاسير مثل تفسير علي بن ابراهيم آمده است. مظور از "آيات" در آيه شريفه اميرالمؤمنين و ائمه (ع) است،(2).

ب) قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اِثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اِثْنَتَيْنِ. در آن حال كافران گويند پروردگارا تو دو بار ما

را بميراندي و دو بار زنده كردي.،(3). اين آيه درباره اهل كفر در رستاخيز است و بيان قول ايشان مي باشد. علي بن ابراهيم از امام صادق و امام باقر (ع) روايت كرده است كه فرمودند، اين آيه در رجعت است و مخصوص طايفه اي است كه پس از مردن، زنده مي شوند و بازگشت مي كنند آنگاه مي ميرند و در قيامت زنده مي شوند،(4) و آيات 243 از سوره بقره و آيه 39 از سوره يونس و... به همين موضوع (رجعت) دلالت دارد.

و اما احاديث:

الف) امام صادق (ع) مي فرمايد: ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرك محضاً رجعت همگاني نيست بلكه خاص است و فقط كساني به دنيا باز مي گردند كه مؤمن خالص يا مشرك محض باشند،(5).

ب) در رجعت اولين كسي كه زمين بر او شكافته مي شود، امام حسين (ع) مي باشد. امام صادق (ع) مي فرمايد: اول من تنشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي (ع) نخستين كسي كه قبر به روي او شكافته مي شود و به دنيا برمي گردد حسين بن علي (ع) است. و همچنين در آمده است كه امام باقر (ع) به بكيربن اعين فرمود: رسول خدا و علي رجعت خواهند كرد،(6).

ج) از حضرت رضا (ع) نقل شده است: مأمون به امام رضا عرض كرد: اي ابالحسن نظر شما درباره رجعت چيست. حضرت فرمود: حقيقت دارد. در ميان امت هاي پيشين نيز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به ميان آورده و رسول خدا (ص) فرموده است هر چه در امت هاي گذشته بوده در ميان ن امت نيز عيناً و مو به مو پيش خواهد

آمد،(7).

3- و اين كه در روايت وارد شده است كه از عمر دنيا فقط يك روز باقي مانده باشد خداي تعالي آن روز را طولاني مي كند تا حضرت حجت (عج) ظهور كند: اولاً، اين روز از روزهاي دنيا است، چون كه ظهور آن حضرت و دولت كريمه اهل بيت (ع) قبل از قيام قيامت است.ثانياً، منظور معصوم (ع) از اين سخن اين است كه ظهور حتمي و قطعي است و در مقام تأكيد به امر ظهور اين مطلب را فرموده است، بدين معنا كه امام ظهور خواهند كرد و جاي انكاري نيست، اگر از عمر دنيا يك روز مانده باشد. بنابراين مقصود روايت اين است كه ظهور امام (عج) در روز آخر دنيا اتفاق مي افتد، بلكه صرفاً در مقام بيان حتميت ظهور آقا مي باشد والا بنا بر روايات رجعت و روايات پيرامون وقايع بعد از ظهور امام زمان (عج) بي شك دوران ظهور و بعد از آن طولاني خواهد بود

خلاصه سخن:

1- رجعت از مسلمات مذهب شيعه مي باشد و پيرامون آن دلايل متعددي وجود دارد.

2- رجعت يعني، بعضي از انسان هايي كه قبل از ظهور امام (عج) از دنيا رفته اند به زندگي دنيوي باز مي گردند، يكي از گروه هايي كه رجعت مي كنند، ائمه (ع) مي باشند.

براي مطالعه بيشتر ر. ك: 1- رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي 2- رجعت، محمد باقر بهبودي

براي آگاهي بيشتر ر. ك: 1- رجعت از نظر شيعه نجم الدين طبسي 2- رجعت محمد خادمي شيرازي 3- رجعت علامه محمد باقر مجلسي.

اصل رجعت ائمه اطهار (ع) از مسلمات است اما آيا همه آن بزرگواران مي آيند يا منحصر است به حضرت امير و سيدالشهدا (ع) اختلافي است.

براي آگاهي بيشتر

ر. ك: 1- رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي 2- رجعت، خادمي شيرازي 3- رجعت، علامه مجلسي 4- شيعه و رجعت، سيد محمد ميرشاه ولد

منابع و مآخذ:

(1) (نمل، آيه 83)

(2) (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 69، نقل از تفسير علي بن ابراهيم)

(3) (غافر، آيه 11)

(4) (تفسير لاهيجي، ج 3، ص 900)

(5) (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1984، ح 6941)

(6) (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1982، ح 6932 و 6933- سفينةالبحار، ج 3، ص 315)

(7) (ميزان الحكمه، ج 4، ح 6927، ص 1980)

در بحث رجعت دوباره انسان در هنگامه ظهور امام زمان كه به قول علامه مجلسي بيش از(و يا در حدود)200 آيه و 500 روايت موجود مي باشد مطرح است كه دو دسته از انسانها قابليت رجعت دارند دسته اول انسان صالح و دسته دوم انسان طالح(بدكار و بدنام) در مورد دسته اول كه هيچ
پرسش

در بحث رجعت دوباره انسان در هنگامه ظهور امام زمان كه به قول علامه مجلسي بيش از(و يا در حدود)200 آيه و 500 روايت موجود مي باشد مطرح است كه دو دسته از انسانها قابليت رجعت دارند دسته اول انسان صالح و دسته دوم انسان طالح(بدكار و بدنام) در مورد دسته اول كه هيچگونه ترديدي وجود نخواهد داشت اما در مورد دوم چگونه با وجود آيات بسياري كه در قرآن كريم موجود مي باشد (كه پشيماني بدكاران هيچ سودي به حال آنها ندارد) باز اين دسته گفته مي شود كه به خاطر ندامت فراوان از سوي باري تعالي فرصتي در اختيارشان قرار مي گيرد تا بار ديگر زندگاني جديدي داشته باشند و گفته شده است بعضي انسانها در مدت حياتشان چون روحشان در حال تكامل به درجات عاليه بود و در اين حين به مرگ دچار شده اند فرصتي دوباره بدانها داده مي شود. اين مطلب را از كتاب زندگاني چهارده معصوم در فصل زندگاني حضرت ولي عصر خوانده ام.

پاسخ

دوست گرامي؛ در تأييد و تكميل بخشي از مطالبتان نكاتي را به عرضتان مي رسانم و همچنين گوشه هايي از مطالبتان كه به نظر مي رسد سؤال و شبهه نيز متوجه آنهاست اصلاح مي تمايم و آن فلسفه بازگشت بدكاران است.

چنانكه مستحضريد رجعت به معناي عودت و بازگشت است. در اينجا به معناي بازگشت به سوي دنيا مي باشد و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است كه مي گويند : پيش از قيام قيامت، در ادامه حكومت حضرت مهدي "ع" به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمه هدي

"ع" فرا مي رسد، و جمعي از نيكان نيك از هر دوران، و همچنين بدكاران بسيار بد از هر زمان، به دنيا باز مي گردند. و فلسفه متعددي بر آن ذكر شده. اولاً اثبات معاد، ديگر : لذت بردن نيكان و مؤمنان از چشيدن طعم غلبه حق بر باطل، و ديدن دولت كريمة اهل بيت "ع" و رسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد. و كافران نيز از براي عقوبت و عذاب دنيا، كه سزاي اعمال خود را در دنيا نديده اند. در اين رابطه رواياتي خواندني در كتاب ميزان الحكمه، محمد محمدي ري شهري، جلد چهارم، باب رجعت موجود است.

مسأله رجعت امري حتمي است، و به وقوع خواهد پيوست و اين امر از اعتقادات قطعي و اجماعي شيعه است. اما در اينكه از ضروريات دين يا مذهب است محل بحث ميان علما و دانشمندان است.

و نيز بايد گفت كه كليات رجعت در نصوص ديني ثابت شده است، ولي جزئيات آن بطور كامل روشن نيست. در اين باره اسناد و مدارك قرآني و بيان مفسران كه آيات بسياري را دربارة رجعت در مقام تأويل بيان كرده اند، و همچنين احاديث بسياري _ قريب به دويست روايت بطور تواتر _ چنانكه بدان اشاره نيز نموديد، در اين مورد موجود است.

و نيز بايد گفت كه در قرآن كريم نه تنها رجعت را ناممكن نشمرده بلكه بر آن دلالت بسياري آورده. در آيات بيشمار ديگري

از زنده شدن مردگان در دنيا، در زمانهاي گذشته خبر داده است؛ از جمله اصحاب كهف و احياي مردگان توسط عيسي "ع" و قضيه عزير پيامبر، و هفتاد نفر از قوم بني اسرائيل و

...

به چند مورد از آيات و روايات مربوط به رجعت اشاره مي كنيم؛

1. "يوم نحشر من كل امة فوجاً ممن يكذب باياتنا فهم يوزعون" (1) (روزي كه در آن از هر امتي گروهي از كساني كه آيات ما را تكذيب مي كردند، محشور و مبعوث مي گردانيم، پس ايشان بازداشته خواهند شد.)

علامه طباطبايي"قدس سره" در خصوص آيه فوق الذكر مي گويند: يكي از آياتي كه بر رجعت دلالت دارد آيه فوق است. و مقصود از اين آيه شريفه قيامت نيست، چون با كلمه "مِن" تبعيضيّه مي فرمايد: "مِن كل امة فوجا" يعني از هر امتي دسته اي را محشور مي گردانيم. در حالي كه قرآن كريم دربارة حشر روز قيامت مي فرمايد: "وحشرنا هم فلم نغادر منهم احدا" (2) (و همه را گرد مي آوريم و هيچ يك را فروگزار نمي كنيم)

2. "قالوا ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين ... " (3) (آن حال كافران گويند: "پروردگارا! تو دوبار ما را ميراندي، و دوبار زنده كردي" اين آيه دربارة اهل كفر در رستاخيز است، و بيان قول ايشان مي باشد. علي اين ابراهيم از امام صادق "ع" و امام باقر "ع" روايت كرده است كه فرمودند: "اين آيه در رجعت است و مخصوص طايفه اي است كه پس از مردن، زنده مي شوند، و بازگشت مي كنند؛ آنگاه مي ميرند و در قيامت زنده مي شوند." (4)

3. امام صادق "ع" مي فرمايد: "رجعت همگاني نيست، بلكه خاص است و فقط كساني به دنيا باز مي گردند كه مؤمن خالص، يا مشرك محض باشند." (5)

4. و نيز از امام صادق "ع" روايت شده: "نخستين كسي كه

قبر بر او شكافته مي شود، و به دنيا برمي گردد حسين بن علي"ع" است." (6)

در زيارات متعددي اعتراف به رجعت را مي خوانيم؛ از جمله زيارت جامعه كبيره: "مؤمن بايابكم، مصدق برجعتكم، منتظر لاوامركم"

در خاتمه نيز عرض مي كنيم رجعت و بازگشت بدنيا، از نظر عقلي محال نبوده و منافاتي با نظام حاكم بر جهان نيز ندارد و اين مسأله نظير ساير معجزات امري خارق عادت است نه غير ممكن.

براي آگاهي بيشتر به كتابهاي "1. رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي/ 2. رجعت، محمد خادمي/ 3. بازگشت روح، آيت ا...معرفت" مراجعه نماييد.

منابع و مآخذ :

برگرفته از سايت نهاد رهبري در دانشگاه www.nahad.net

1. سوره مباركه نهل/ آيه83

2. سوره مباركه كهف/ آيه 47

3. سوره مباركه غافر/ آيه11

4. تفسير لاهيجي، ج3، ص900

5. ميزان الحكمه، باب الرجعه، ح6941

ميزان الحكمه، باب الرجعه، ح6932

در آية 55 سورة مباركه آل عمران آمده است "إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَي َّ" آيا به واسطة اين آيه مي توان فرود آمدن حضرت عيسي غ به زمين در زمان ظهور حضرت مهدي غ را يكي از اقسام رجعت بدانيم
پرسش

در آية 55 سورة مباركه آل عمران آمده است "إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَي َّ" آيا به واسطة اين آيه مي توان فرود آمدن حضرت عيسي غ به زمين در زمان ظهور حضرت مهدي غ را يكي از اقسام رجعت بدانيم

پاسخ

برادر گرامي رجعت به معناي اصطلاحي به اين معنا است كه مردگان در آخرالزمان زنده شده به دنيا برمي گردند كه در روايات ما اين امر براي دو گروه صالح و كافر محض ممكن شمرده شده از اين رو نمي توان به اين معنا، فرود آمدن عيسي غ را رجعت بدانيم چون كه آن حضرت نمرده است گر چه برخي از مفسران (مانند نويسندة المنار) معتقد است كه مسيح كشته شده و خداوند تنها روح او را به آسمان برده است اما معروف در ميان مفسران اسلامي به استناد آية 157 سورة نسأ، اين است كه مسيح كشته نشده و خداوند او را به آسمان برده است (تفسير نمونه آيت مكارم شيرازي و ديگران ج 4، ص 430، دارالكتب الاسلاميه )

بنابراين گر چه فرود آمدن آن حضرت در زمان حضرت مهدي غ به نوعي و به معناي لغوي مي تواند رجعت باشد، لكن رجعت مصطلح شامل آن نمي شود.

آيا صحيح است كه درزمان ظهور امام زمان (عج ) افرادصالحي مانند مالك اشتر و شيخ عباس قمي و غيره زنده مي شوند, و جزء ياران آن حضرت قرار مي گيرند؟
پرسش

آيا صحيح است كه درزمان ظهور امام زمان (عج ) افرادصالحي مانند مالك اشتر و شيخ عباس قمي و غيره زنده مي شوند, و جزء ياران آن حضرت قرار مي گيرند؟

پاسخ

در برخي از ادله ديني آمده است كه مومنين راستين و پاكباخته مي توانند براي جهاد در ركاب مقدس امام عصر(عج)به دنيا آيند و در اين راه مقدس شربت شهادت نوشند. در دعاي عهد نيز اين آرمان بزرگ به عنوان يكي از خواسته هايشيعيان آن حضرت آمده است: «اللهم ان حال بيني و بينه الموت الذي جعلته حتمامقضيا فاخرجني من قبري موءتزراكفني شاهرا سيفي مجردا قناتي ملبيا دعوه الداعي في الحاضر و البادي». يعني. پروردگارا! اگر مرگ ميان من و او فاصلهانداخت مرا از قبر خويش بيرون آر درحالي كه كفن به تن كرده با سلاحي آماده...».{J

آيا حقيقت دارد كه بعد از ظهور امام زمان(عج) و دوران امامت ايشان حضرت علي(ع) دوباره رجعت مي كند و يك دوره خلافت در زمين دارد؟
پرسش

آيا حقيقت دارد كه بعد از ظهور امام زمان(عج) و دوران امامت ايشان حضرت علي(ع) دوباره رجعت مي كند و يك دوره خلافت در زمين دارد؟

پاسخ

رجعت به معناي بازگشت است. و مقصود از آن در اصطلاح علماي شيعه، بازگشت عده اي از اموات به دنيا، پس از ظهور امام زمان(عج) و قبل از فرا رسيدن روز قيامت است. در اين جا توجه به چند مطلب لازم است.

الف) امكان رجعت: زنده شدن برخي از اموات، (رجعت) در امتهاي پيشين واقع شده است و آيات قرآن و روايات بر آن دلالت دارد:

1. رجعت عده اي از بني اسرائيل: «و اذ قلتم يا موسي لن نؤمن لك حتي نري الله جهره فاخذتكم الصاعقه و انتم تنظرون * ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلّكم تشكرون» و [ياد كنيد] هنگامي را كه گفتيد اي موسي هرگز به تو ايمان نمي آوريم مگر آنكه خدا را آشكارا ببينيم پس صاعقه شما را فراگرفت در حالي كه مي نگريستيد * سپس شما را پس از مردنتان برانگيختيم، شايد سپاسگزاري كنيد»، (بقره / 55 و 56).

2. رجعت هزاران نفري كه از شهر خود بيرون آمدند: «الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم ان الله لذو فضل علي الناس و لكن اكثر الناس لا يشكرون» آيا به كساني كه براي گريز از مرگ از شهر خود بيرون آمدند در حالي كه هزاران نفر بودند، ننگريستي. پس خدا به آنان گفت بميريد سپس آنها را زنده ساخت. بي ترديد خداوند بر مردم بخشش فراواني دارد و لكن بيشتر آنان سپاسگزاري نمي كنند»، (بقره / 243).

3. رجعت و زنده شدن مردگان

به دست عيسي(ع): «و رسولا الي بني اسرائيل أنّي قد جنتكم بآيه من ربكم... و احي الموتي باذن الله» و [او را] فرستاده اي به سوي بني اسرائيل [قرار داد كه مي گفت] من از طرف پروردگارتان نشانه اي براي شما آورده ام... و مردگان را به اذن خدا زنده مي كنم»، (آل عمران / 49).

آيات بسياري كه حاكي از رجعت در امت هاي گذشته است، (رجوع كنيد به كتاب شيعه و رجعت، سيد محمد ميرشاه ولد، و رجعت علامه مجلسي).

ب) اصل رجعت به اين معني، مطلبي مسلّم و ضروري نزد شيعه است، هر چند جزو اصول عقايد شمرده نمي شود.

ج) مباحث مربوط به كيفيات رجعت امري مسلم و ضروري نيست لكن برخي مطالب از روايات رجعت استفاده مي شود مثل اين كه كساني كه در زمان حضرت مهدي رجعت مي كنند دو دسته اند يك دسته مؤمنان بسيار خالص به تعبير روايات ممحّض در ايمانند، (بحارالانوار، ج 53، ص 39، حديث 1) و يك دسته بدكاران بسيار بد به تعبير روايات ممحّض در شرك، (همان مصدر). مؤمنان خالص براي ديدن دولت كريمه اهل بيت و رسيدن به ثواب نصرت و ياري امام زمان و طاغيان بسيار شرور براي عقوبت و انتقام گرفتن از آنان. در برخي روايات، اصحاب كهف و سلمان و ابوذر و مقداد و مالك اشتر جزو ياران رجعت يافته حضرت مهدي(عج) شمرده شده است، (رجعت، علامه مجلسي، كانون پژوهش اصفهان، چاپ اول، ص 45) و در برخي روايات از رجعت حضرت علي(ع) و امام حسين(ع) سخن به ميان آمده است، (بحارالانوار، ج 53، ص 39، باب الرجعه احاديث 2 و 12 و 13 و 14 و 19 و 20 و 23

و 30).

اصل رجعت ائمه اطهار(ع) از مسلمات است؛ اما آيا همه آن بزرگواران مي آيند يا منحصر است به حضرت امير و سيدالشهدا(ع) اختلافي است.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1_ رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي

2_ رجعت، خادمي شيرازي

3_ رجعت، علامه مجلسي

4_ شيعه و رجعت، سيد محمد ميرشاه ولد

آيا رجعت در مورد پيامبر اكرم نيز صادق است ؟اگر پاسخ مثبت است پس عقلا در هنگام حضور نبي رهبري وصي نقض مي شود آيا بدين گونه است ؟
پرسش

آيا رجعت در مورد پيامبر اكرم نيز صادق است ؟اگر پاسخ مثبت است پس عقلا در هنگام حضور نبي رهبري وصي نقض مي شود آيا بدين گونه است ؟

پاسخ

چنان كه در پرسش يكم روشن شد، بحث جزئيات رجعت: در روايات ذكر نشده است، اما مي توان گفت:

1- روايات متعددي اشعار دارند كه پيامبر گرامي اسلام(ص) و بلكه پيامبران الهي و همچنين امير مؤمنان و ائمه اطهار(ع) رجعت مي كنند.

2- اولين و نخستين كسي كه رجعت مي كند امام حسين(ع) است.

3- زمان پس از ظهور حضرت مهدي(عج) مدت كوتاهي نيست بلكه مدت طولاني اي است و در آن پيامبر اكرم(ص) و امير مؤمنان و ائمه اطهار(ع) حكومت مي كنند. اين حكومت به نوبت است.

به عبارت ديگر ابتدا نوبت حكومت حضرت مهدي(عج) است و بعد از ايشان نوبت حكومت امام حسين(ع) مي رسد و پس از آن نوبت حكومت پيامبر اكرم(ص) و بعد امير مؤمنان(ع) است.

4- همچنين از روايات بر مي آيد كه پيامبر اكرم(ص) و امير مؤمنان(ع)، يك رجعت ندارند. يك رجعت براي ياري رساندن به حضرت حجت(عج) و شكست سپاه شيطان است كه در اين رجعت همه انبياء نيز هستند. رجعت بعدي پس از تشكيل حكومت جهاني اسلامي توسط حضرت مهدي(عج) است كه پس از تشكيل و پيدايش اين دولت، آنها از مواهب زمين بهره مند مي شوند و حكومت مي كنند.

5- در رجعت اول، صرف ياري رساندن به حضرت حجت(عج) و شكست سپاه شيطان مطرح است. اما در رجعت دوم حكومت حضرت رسول الله(ص) مقدم است و آنگاه حكومت امير مؤمنان و همه اينها پس از شهادت حضرت مهدي(عج) است.

براي آگاهي بيشتر نگا:

ظهور نور، علي سعادت پرور، ترجمه سيد محمد جواد وزيري فرد، شركت انتشارات احياء كتاب، صص 219 - 258.

اگر بايد امام را امام ديگر غسل دهد، حضرت را چه كسي غسل خواهد داد؟
پرسش

اگر بايد امام را امام ديگر غسل دهد، حضرت را چه كسي غسل خواهد داد؟

پاسخ

آري مطابق برخي از روايات، امام را تنها امام بايد غسل دهد، از جمله امام رضا (ع) فرمود: "إنّ الإمام لايغسّله إلّا الإمام"؛ "امام را جز امام غسل نمي دهد."

{پاورقي . كافي، ج 1، ص 384. پاورقي}

بنابراين، قدر مسلّم آن است كه يكي از امامان معصوم بايد حضرت مهدي (ع) را بعد از رحلت غسل دهد. امّا كدام يك از آن بزرگواران مراسم تغسيل وخاك سپاري را انجام مي دهد؟

از روايات استفاده مي شود كه امام حسين (ع) بعد از رجعت، عهده دار اين امر خواهد شد.

از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود: "... جآء الحجّة الموت فيكون الذي يلي غسله وكفنه وحنوطه وإيلاجه حفرته الحسين ولايلي الوصيّ إلّا الوصيّ"؛ "...مرگ حجت فرا مي رسد پس{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 56، ح 46. پاورقي}

متولّي غسل وكفن وحنوط ودفن او امام حسين (ع) است وكسي به جز وصي متولّي امور وصي نمي شود."

ونيز مطابق روايتي ديگر فرمود: "فإذا استقرّت المعرفة في قلوب المؤمنين أنّه الحسين (ع) جآء الحجّة الموت فيكون الذي يغسله ويكفنه ويحنطه ويلحده في حفرته الحسين بن علي (ع) ولايلي الوصيّ إلّا الوصيّ"؛ "...چون معرفت وايمان به امام حسين (ع) در دل هاي مؤمنين{پاورقي . كافي، ج 8، ص 206 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 94، ح 103. پاورقي}

استقرار يافت، مرگ حضرت حجّت فرا مي رسد، پس امام حسين (ع) متولّي غسل وكفن وحنوط ودفن ايشان خواهد شد، وهرگز غير از وصيّ، وصيّ را تجهيز وآماده براي خاك سپاري نمي كند".

موضوع: مدّت حكومت عدل جهاني توحيدي

آيا رجعت عمومي وهمگاني است؟
پرسش

آيا رجعت عمومي وهمگاني است؟

پاسخ

در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: آنچه از روايات اهل بيت: استفاده مي شود اين است كه:

1 - رجعت همانند معاد عمومي وهمگاني نيست، بلكه مخصوص كساني است كه ايمان محض وخالص يا كفر محض وخالص دارند.

امام صادق (ع) فرمود: "إنّ الرجعة ليست بعامّة وهي خاصّة لايرجع إلّا من محض الإيمان محضاً أومحض الشرك محضاً"؛ "رجعت عمومي نيست بلكه جنبه خصوصي دارد. تنها{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 39. پاورقي}

گروهي بازگشت مي كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند."

2 - رواياتي كه اشاره به بازگشت افراد به طور خصوص دارد.

از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود: "نخستين كسي كه زمين براي او شكافته مي شود وبه زمين باز مي گردد، حسين بن علي (ع) است".{پاورقي . الزام الناصب، ج 2، ص 360. پاورقي}

ونيز از حضرت نقل شده كه فرمود: "نخستين كسي كه به دنيا رجعت مي كند حسين بن علي (ع) است، او به قدري حكومت مي كند كه از كثرت سنّ، ابروهايش روي ديدگانش مي ريزد".{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 46. پاورقي}

رجعت مربوط به چه كساني است
پرسش

رجعت مربوط به چه كساني است

پاسخ

1. رجعت در لغت به معناي بازگشت و در اصطلاح عبارت است از بازگشت بعضي مؤمنان خالص و برخي منافقان فاجر به اين جهان پيش از بر پايي قيامت با توجه به اين تعريف رجعت مخصوص مؤمنان خالص و منافقان فاجر است ( بحارالانوار، علامه مجلسي (ره ج 53، ص 138، دار احيأ التراث العربي بيروت ) اين بازگشت به منظور ديدن حكومت عدالت گستر امام زمان (عج ، به وسيله گروه اول و به سزاي اعمال خود رسيدن گروه دوم است كه در برابر حق صف آرايي مي كردند.( رجعت يا دولت كريمة خاندان وحي محمد خادمي شيرازي ص 15، مؤسسه نشر و تبليغ )

2. روشن است همه كساني كه پيش از ظهور قائم (عج آمده و رفته اند، برنمي گردند، بلكه گروهي از آن ها رجعت مي كنند. همان گونه كه قرآن كريم مي فرمايد: "ويَوم َ نَحشُرُ مِن كُل ِّ اُمَّة ٍ فَوج_ًا; (نمل 83) روزي كه از هر امتي گروهي را بر مي انگيزيم " امام صادق در اين باره مي فرمايند: "و ان الرّجعه ليست بعامة ٍ، و هي خاصّة لايرجع الاّ مَن ْ محض الايمان محضاً او محض الشرك محضاً; رجعت همگاني نيست بلكه اختصاصي است تنها كساني رجعت مي كنند كه مؤمن خالص باشند يا مشرك خالص "( تفسير برهان ج 2، ص 408. )

3. بر اساس رواياتي كه در تفسير آيه 78 سورة آل عمران از ائمه رسيده است همة پيامبران رجعت مي كنند; براي مثال در كتاب شريف بحارالانوار آمده است "به خدا

سوگند از زمان حضرت آدم تا رسول اكرم پيامبري مبعوث نشده جز اين كه خداوند آن ها را باز مي گرداند، تا در برابر علي بن ابيطالب شمشير بزنند."

4. افزون بر مورد اشاره شده در بند قبل از نگاه روايات معصومان رجعت اشخاص زير قطعي است حضرت اسماعيل عيسي خضر، رسول اكرم اميرمؤمنان امام حسين ساير امامان معصوم جمعي از اصحاب پيامبر9، از جمله سلمان مقداد، جابربن عبداللّه انصاري ابودجانة انصاري مالك اشتر، مفضل بن عمر، عمران بن اعين مؤمن آل فرعون يوشع بن نون و اصحاب كهف ( براي مطالعه بيشتر ر.ك 1. رجعت يا دولت كريمة خاندان وحي محمد خادمي شيرازي مؤسسة نشر و تبليغ 2. الايقاظ من الهجعه بالبرهان علي الرجعه الشيخ محمدبن الحسن الحر العاملي ترجمة احمد جنتي انتشارات نويد، تهران 1362. )

1-آيا حكومت امامان «عليهم السلام » بعد از امام عصر عج » وجود دارد؟
پرسش

1-آيا حكومت امامان «عليهم السلام » بعد از امام عصر عج » وجود دارد؟

پاسخ

ج1- اين سوال شما در مورد يكي از اعتقادات خاص ويژه شيعيان در مورد حكومت حضرت مهدي عج » يعني:« رجعت» مي باشد .

« رجعت» يكي از اصول اعتقادي شيعه است، بر اساس اين اعتقادپيش از بر پايي قيامت گروهي از مؤمنان پاك سرشت و كافران زشت طينت پس از مرگ زنده شده و بار ديگر به دنيا بر ميگردند و تا سرانجام نيك و بد خود را دريابند و حاكميت نهايي دولت حق را مشاهده كنند .

اما در مورد رجعت كنندگان دو دسته روايت داريم:

•دسته اي از روايات دلالت بر بازگشت مؤمن خالص و كافر و مشترك خالص دارند.

• دسته ديگر از روايات اشخاص را به طور خاص و جداگانه ذكر نموده اند.

اما سوال شما كه پيرامون دسته دوم است بايد گفت كه، طبق روايات پيامبران ، حضرت اسماعيل صادق الوعد , امام حسين « عليه السلام » ،حضرت عيسي ,حضرت خضر , حضرت رسول اكرم « صلي الله عليه واله » امير المومنين «عليه السلام » و ساير امامان معصوم « عليهم السلام » وجمعي از اصحاب ، باوفاي پيامبر « صلي الله عليه واله » : سلمان ,مقداد , جابربن عبد الله انصاري , مالك اشتر , مفصل بن عمر , و نيز اصحاب كهف و برخي ديگر رجعت خواهند كرد .

اما با بررسي روايت رجعت استفاده مي شود كه نخستين كسي كه براي فرمانروايي جهان رجعت مي كند , حضرت امام حسين «عليه السلام » است چنانكه امام صادق «عليه السلام» فرموده است: نخستين كسي

كه زمين براي او شكافته مي شود و به روي زمين رجعت مي كند ، حسين بن علي «عليه السلام » است و نيز مي فرمايد: نخستين كسي كه به دنيا رجعت مي كند حسين بن علي «عليه السلام » است به قدري حكومت مي كند كه از كثرت سن ابروهايش روي ديدگانش مي ريزد .

پس از رجعت كدام امام بر حكومت شايسته تر است؟ امام حسين يا امام زمان(ع)؟
پرسش

پس از رجعت كدام امام بر حكومت شايسته تر است؟ امام حسين يا امام زمان(ع)؟

پاسخ

بر حسب روايات، رجعت امام حسين(ع) پس از شهادت امام عصر(ع) است. بدين معنا كه امام عصر(ع) ظهور مي كنند و جهان .. را پر از عدل و داد مي كنند و حكومت الهي را در سراسر گيتي بر پا مي كنند. پس از درگذشت ايشان نوبت به رجعت امام حسين(ع) مي رسد.

آيا اين عقيده درست است كه وقتي امام زمان از غيبت بيرون آمده و ظهور كنند تمام امامان از اول تا يازدهم زنده شده و به حكومت مي رسند و سالهاي زيادي حكومت مي كنند مثلا مي گويند امام حسين تا زماني حكومت مي كند كه مي ابروي ايشان از بلندي جلوي چشمان ايشان را مي گ
پرسش

آيا اين عقيده درست است كه وقتي امام زمان از غيبت بيرون آمده و ظهور كنند تمام امامان از اول تا يازدهم زنده شده و به حكومت مي رسند و سالهاي زيادي حكومت مي كنند مثلا مي گويند امام حسين تا زماني حكومت مي كند كه مي ابروي ايشان از بلندي جلوي چشمان ايشان را مي گيرد و ايشان با دست ابروها را بالا گرفته و به هر طرف نظر مي كنند؟

پاسخ

(جهت استفاده)

يكي از اعتقادات ويژه اي كه شيعه دوازده امامي آن را باور دارد، عقيده به رجعت است. رجعت در لغت به معناي بازگشت است. معني اصطلاحي رجعت از ديدگاه شيعه اين است كه خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدي(عج)) شماري از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پيش از قيامت بر مي انگيزاند واين باور از ويژگيهاي مذهب آل محمد(ص) مي باشد كه قرآن نيز بر درستي آن گواهي مي دهد.(1)

دانشمند بزرگ شيعه، مرحوم سيد مرتضي علم الهدي نيز عقيده بر رجعت از ديدگاه اماميه را چنين توضيح مي دهد، باور شيعه اماميه اين است كه خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهي از شيعيان راكه پيش از ظهور آن حضرت از دنيا رفته اندبه اين جهان باز مي گرداند تا آنان به پاداش ياوري و همراهي و درك حكومت آن وجود مقدس نايل گردند. همچنين خداوند برخي از دشمنان آن حضرت را زنده مي كند تا از آنان انتقام گيرد، بدين صورت كه آشكار شدن حق و بلندي مرتبت پيروان حق را بنگرند و اندوهگين شوند.(2)

از ديدگاه دانشمندان شيعه، هيچ گونه ترديدي در اصل «رجعت» وجود ندارد و

همه عالمان بزرگ شيعي اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان اهل بيت بر شمرده اند.

مرحوم علامه مجلسي در كتاب گرانسنگ بحار الانوار مي فرمايد: عقيده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شيعه بوده و اين سخن چندان آشكار است كه كسي نمي تواند به انكار آن برخيزد.(3)

شيخ مفيد و سيد مرتضي نيز اعتقاد به رجعت را نزد شيعه اجماعي شمرده اند.(4)

مرحوم شيخ حر عاملي مي فرمايد: فراواني شمار نويسندگاني از شيعه كه روايات مربوط به رجعت را در كتاب هاي خويش گرد آورده اند- كه تعداد آن از هفتاد كتاب بيشتر است - دليل بر قطعي بودن اعتقاد به رجعت از ديدگاه شيعه است.(5)

شيخ صدوق نيز اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان تشيع دانسته است.(6)

دانشمندان شيعه براي اثبات رجعت به دلايل قرآني، روايي و اجماع تمسك جسته اند كه ما تنها به نقل نمونه هايي از اين استدلال ها بسنده مي كنيم: گواه روشن تحقق رجعت، پيش از هر چيز قرآن كريم است كه در آيه 84 سوره نمل مي فرمايد:(و يوم نحشر من كل امة افواجاً ممن يكذب بآياتنا فهم يوزعون)؛ روزي كه از هر ملتي، گروهي از آنان را كه آيات ما را تكذيب مي كردند، زنده مي گردانيم. در اين آيه شريفه كه براي اثبات رجعت مورد استناد ائمه(ع) (7) و دانشمندان شيعه قرار گرفته است، سخن از روزي است كه تنها گروهي (و نه همه مردم) برانگيخته مي شوند، در حالي كه در قيامت بنا به تصريح قرآن كريم همه انسان ها برانگيخته مي گردند، آنجا كه مي فرمايد:(و يوم ينفخ في الصور ففرغ من

في السموات و من في الارض الا من شاء الله و كل اتوه آخرين)؛ روزي كه در صور دميده شود، همه كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، مگر آن كس كه خدا را خواهد، به شدت مي ترساند و همگان با ذلت نزد او حاضر مي گردند.(8)

از مقايسه اين دو آيه شريفه چنين به دست مي آيد كه آيه نخست مربوط به روزي غير از قيامت است و آن همان روزي است كه در روايات اهل بيت به نام «رجعت» معروف گرديده است.

اما دليل اصلي اثبات رجعت روايات بي شماري است كه بر وقوع آن صحه مي گذارد. مرحوم علامه مجلسي نام بيش از پنجاه تن از عالمان و محدثان شيعه را ذكر مي كند كه روايات رجعت را در كتاب هاي خويش آورده اند كه اسامي برخي از آنها بدين قرار است: سليم بن قيس هلالي، حسن بن صفار، علي بن ابراهيم قمي، ثقة الاسلام كليني، عياشي، كشي، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابوالفتح كراجكي، نجاشي، شيخ طوسي، ابن طاووس و ... .

مرحوم علامه مجلسي در باره روايات رجعت مي فرمايد: كسي كه به حقاينت ائمه اطهار(ع) ايمان دارد چگونه مي تواند درباره مسأله متواتري كه از آنان نقل شده و نزديك به دويست روايت صريح در اين زمينه رسيده و بيش از چهل تن از ثقات و عالمان شيعه آنها را در كتاب هاي خود آورده اند، ترديد كند؟

به راستي اگر مسأله اي مثل رجعت را نتوان از امور متواتر دانست، پس در كدامين موضوع مي توان ادعاي تواتر نمود؟(9)

شيخ حر عاملي نيز روايات رجعت را فزون از شمار دانسته و

در باره آن قائل به تواتر معنوي شده است.(10) ما در اين مقام تنها به نقل دو روايت از روايات بي شمار رجعت مي پرازيم:

1. از امام صادق(ع) درباره آيه: (ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين) پرسش شد، حضرت در پاسخ فرمود: ذلك في الرجعة؛ اين آيه در مورد رجعت است.(11)

2. همچنين آن حضرت فرمود: ليس منا من لم يؤمن بكرمنا، هر كس به رجعت ما ايمان نداشته باشد، از ما نيست.(12)

افزون بر قرآن و روايات، شمار فراواني ازعالمان شيعه، عقيده به رجعت را در نزد اماميه اجماعي دانسته اند.(13)

حال با توجه به ادله قطعي اي كه رجعت را به مثابه يك عقيده درست ثابت مي كند، بايستي ديد هدف از رجعت چيست؟ آيا رجعت از جمله معجزات پيامبر اكرم(ص) است؟ آيا رجعت از نشانه هاي ظهور مهدي(عج) و يا معجزات آن حضرت است؟ و يا اصلاً رجعت مسأله اي ديگر و يا هدفي ديگر در نظام آفرينش طرح ريزي شده است؟

گر چه ممكن است به جهت محدوديت علم و ادراك ما نتوان به طور قاطع غرض و هدف اصلي از رجعت را ذكر كرد، اما با توجه به مجموع احاديثي كه در مورد رجعت به ما رسيده است شايد بتوان اهداف ذيل را از جمله مواردي دانست كه لزوم تحقق رجعت را توجيه مي كند:

1. رجعت با هدف نشان دادن عزت اسلام و ذلت كفر و شرك از سوي خداوند صورت مي گيرد، بدين معنا كه بازگشت به دنيا در زماني به وقوع مي پيوندد كه دين خدا بر سراسر جهان حاكم شده، زمين و آنچه در آن است، يكسره در اختيار مؤمنان و خدا

جويان قرار گرفته و كافران و ستم پيشگان خوار و ذليل خواهند گشت.

بديهي است كه چنين حادثه اي هر انسان دينداري را شادمان و خرسند و تبهكاران و كافران را به رنج و اندوه فرو خواهد برد. از اين رو خداوند مهربان و حكيم، گروهي از مؤمنان راستين و شماري از كافران سرسخت را در آن روز به جهان باز مي گرداند، تا آنان از ديدن شكوه و عظمت اسلام و حاكميت مؤمنان به وجد آيند و كافران نيز بر اثر مشاهده شوكت و قدرت پيروان دين خدا خشمگين و اندوهناك گردند و همگان در يابند كه وعده الهي تخلف ناپذير است.

2. گذشته از اين كه ممكن است افراد با ايمان در اين بازگشت به مقاماتي دست يابند كه تنها در هنگام سيطره كامل اسلام مي توانند به آن مقامات برسند، مي توان گفت: از آن جا كه طبق روايات، كافراني كه رجعت مي كنند از جمله افرادي هستند كه بسيار در كفر خود سرسخت و لجوج بوده اند، رجعت آنان ممكن است با اين هدف انجام گيرد كه دست كم مقداري هر چند اندك، از جزاي اعمال ننگين خود را در دنيا بچشند و تا حدودي پاسخگوي پاره اي از ظلم و ستم هاي بي حد خود باشند، هر چند مجازات اصلي در سراي آخرت به آنان خواهد رسيد.

با توجه به مطالب پيش گفته بايستي اين نكته را هم يادآور شد كه نه در روايات مربوط به رجعت و نه در گفتار بزرگان شيعه هيچ گونه ملازمه اي ميان رجعت و معجزه بودن آن براي پيامبر اكرم(ص) نيامده است، مرحوم امين الاسلام طبرسي، ضمن

اشاره به اين سخن ملازمه ميان رجعت و صحت نبوت پيامبر(ص) آن را باطل دانسته و فرموده است: نزد ما(شيعيان) بلكه اكثر امت اسلامي، ظهور معجزه به دست ائمه و اوليا نيز رواست.(14) بنابراين به هنگام تحقق رجعت، مي توان آن را از جمله معجزات حضرت ولي عصر(عج) به شمار آورد.

پي نوشت:

1. المسائل السرويه، شيخ مفيد، ص 32، المطبعة مهر، ناشر: المؤتمر العالمي.

2. رسائل الشريف المرتضي، ج 1، ص 125،تحقيق سيد مهدي رجايي، ناشر: دار القرآن، 1405 ه_ . ق، مطبعة السيد الشهداء.

3. بحار الانوار، ج 53، ص 144 - 122، الطبعة الاولي، 1405 ه_ . ق، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات بيروت.

4. همان، ص 136-139.

5. به نقل از همان، ص 121.

6. الايقاظ من الهجعه، باب دوم.

7. بحار، ج 53، ص 53.

8. سوره نحل، آيه 87.

9. بحار، ج53، ص 144 - 122.

10. الايقاظ من الهجعة، باب دوم، دليل سوم.

11. بحار، ج 53، ص 56.

12. همان، ج 53، ص 92.

13. همان، ج 53، ص 139 - 136.

14. مجمع البيان، ج 1، ص 223.

آيا حضرت عيسي(ع) و اصحاب كهف در زمان امام زمان(عج) زنده مي شوند؟
پرسش

آيا حضرت عيسي(ع) و اصحاب كهف در زمان امام زمان(عج) زنده مي شوند؟

پاسخ

رجعت از معتقدات شيعه و به معناي بازگشت انسان بعد از مرگ به دنيا است. وقوع رجعت در دنيا امري ممكن است. بنابر آيات و روايات فراوان، رجعت در امت هاي گذشته واقع شده است. مانند رجعت بعد از صد سال،{1} رجت جماعتي از بني اسرائيل،{2} زنده شدن كشته شده هاي بني اسرائيل،{3} و زنده شدن مردگان به دست حضرت عيسي/

در روايات آمده است: قال المأمون للرضا(ع) يا ابا الحسن ما تقول في الرجعْ، فقال(ع) انَّها الحقُ قد كانت في الاُمَم السّالِفَه و نطق القرآن و قد قال رسول الله(ص) يكون في هذه الاُمْ كُلُّ ما كان في الامم السالفْ خدو النعل بالنعل، و القَذّْ بالقذّْ»;{4} مأمون از امام رضا(ع) درباره رجت سؤال كرد، امام فرمد: رجعت حق است و در امت هاي گذشته بوده است. قرآن آن را بيان كرده است و پيامبر(ص) فرمود هر چه كه در امت هاي گذشته بودهدر امت اسلام نيز خواهد بود؛ همان گونه كه امت هاي گذشته آن را عمل كرده اند شما نيز عمل كنيد.

آيات و روايات متعددي در مورد رجعت در آخر الزمان و قبل از قيامت وجود دارد؛ ماننند: (و يَوم نحشُرُ مِن كُلّ امٍَّْ فَوجاً);{5} خداوند روزي از هر امتي گروهي را برمي انگيزد.

برانگيختن در آيه، با برانگيختن در روز قيامت تفاوت دارد، چون طبق اين آيه بعضي از افراد امت ها رجعت مي كنند ولي در قيامت تمام افراد امت ها رجعت مي كنند. پس مراد از اين آيه، قيامت نيست.

نيز در روايت آمده است: «عن ابي جعفر الثاني عن ابائه(ع) قال النبي لابي بن كعب، يخرُجُ مرن تِهامه حين تظهر الدلائل

و العلامات و له كنوز لا ذهب و لا فضْ اِلاّخيول مطهمْ و رِجال مسؤّمه يجمع الله له من اقاصي البلا علي عدّْ اهل بدر ثلاث مائْ و ثلاثْ عشر رجلاًز معه صحيفْ مختومْ فيها عدداً صحابه بأسمائهم و بلدانهم و طبائعهم و حلاهم و كناهم كدّادون مجدون في طاعته»;{6} از امام جواد(ع) روايت شده كه پيامبر به ابي بن كعب فرمود: وقتي دلائل و علامات ظهور حضرت مهدي(ع) ظاهر مي شود، آن حضرت از سرزميني به نام تهامه ظهور مي كند. همراه آن حضرت گنج هايي است كه نه طلا هستند و نه فضه، بلكه اسب هايي هستند كه از تمام جهات نيكو هستند و همراه آن حضرت مرداني است كه آموزش ديده اند، خداوند مرداني را از دورترين شهرها به تعداد اصحاب بدر، سيصد و سيزده نفر جمع مي كند. همراه آن حضرت صحيفه اي مهر شده است كه در آن تعداد اصحاب حضرت با نام هاي آنان و شهرها و قبائل و نيكي ها و كينه هايشان ثبت شده است و آنان كساني هستند كه زحمت ها و كوشش هاي فراواني در پيروي و اطاعت از آن حضرت كشيده اند.

اين تعداد سيصد و سيزده نفر ياران حضرت مهدي(عج) هستند كه هنگام ظهور حضرت مهدي همراه آن حضرت هستند. هنگام ظهور آن حضرت جهان پر از عدل و داد مي شود و بعد از اينكه حضرت مهدي(عج) حكومت عدل را برقرار كردند بسياري از انبيأ و رسل و اهل بيت و عده اي از مؤمنين و عده اي از مشركين رجعت مي كنند.{7}

همچنين بنابر روايات، هنگام حكومت حضرت مهدي(عج) اصحاب كهف رجعت مي كنند و حضرت عيسي بن مريم(ع) از آسمان به زمين فرود مي آيند و پشت سر آن حضرت نماز مي خواند.

در پايان سه روايت در اين باره تقديم مي نماييم:

1. «عن ابي عبدالله(ع) قال يخرج منع القاسم من ظهر الكوفَه سبعَ و عشرون رجلاً خمسْ عشر من قوم(ع) الذين كانوا يهدون بالحق و به يعدلون و سبعْ من اهل كهف، و يوشع بن نون و مسلمان و ابو دجاجه الانصاري و المقداد و مالك الاشتر فيكونون بين يديه انصاراً و حكاماً»;{8} امام صادق(ع) فرمود: بيست و هفت نفر مرد از پشت كوفه با حضرت مهدي(عج) خروج مي كنند. پانزده نفر از قوم حضرت موسي(ع) كه به سوي حق هدايت شدند و به واسطه حق عدالت مي كنند؛ هفت نفر از اصحاب كهف، و يوشع بن نون، مسلمان، ابو دجاجه انصاري، مقداد و مالك اشتر كه از فرمانروايان و ياران حضرت مهدي(ع) هستند.

2. «قال الباقر(ع) انّ عيسي نيزن قبل يوم القيامه الي الدنيا فلا يبقي اهل ملْ يهودي و لا غيره الاّامن به قبل موته و يصلّي خلف المهدي»;{9} امام باقر(ع) مي فرمايد: حضرت عيسي(ع) قبل از روز قيامت در آخر الزمان از آسمان به زمين فرود مي آيند و تمام ملت يهود و غير يهود به حضرت عيسي(ع) ايمان مي آورند و پشت سر حضرت مهدي(عج) نماز مي خوانند.

3. «عن الرضا(ع) اذا خرج المهدي من ولدي نزل عيسي بن مريم(ع) فصلي خلفه»;{10} امام رضا(ع) مي فرمايد: زماني كه حضرت مهدي(ع) از نسل من ظهور مي كند، حضرت عيسي بن مريم(ع) از آسمان به زمين فرود مي آيند، سپس پشت سر حضرت مهدي نماز مي خواند.

[1].سوره بقره، آيه 259/

[2].همان، آيه 56 - 55/

[3].همان، آيه 73 - 72/

[4].سوره آل عمران، آيه 49/

[5].بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 53، ص 59، چاپ بيروت، داراحيأ التراث العربي/

[6].سوره نمل، آيه 83/

[7].بحارالانوار، ج 52، ص

311/

[8].همان، ج 53، ص 41 - 39/

[9].همان، ص 91/

[10].همان، ص 51/

فلسفه رجعت

فلسفه رجعت چيست؟ بعد از ظهور امام زمان وقتي جهان پر از عدل شود، ديگر چه لزومي به رجعت و حكومت يك يك امامان (ع) است؟(پ)
پرسش

فلسفه رجعت چيست؟ بعد از ظهور امام زمان وقتي جهان پر از عدل شود، ديگر چه لزومي به رجعت و حكومت يك يك امامان (ع) است؟(پ)

پاسخ

1_ رجعت از عقايد معروف شيعه است، و مقصود از آن در فرهنگ شيعه، بازگشت گروهي امت اسلامي پس از ظهور حضرت مهدي(عج) و قبل از بر پايي قيامت به دنيا است.

2_ همان گونه كه اشاره شد، در رجعت همه مردگان يا همة شيعيان به دنيا باز نمي گردند، بلكه عده اي مؤمنان خالص و كفار و طاغيان بسيار شرور به اين جهان باز مي گردند.[1]

3_ بازگشت گروهي از صالحان و يا تبهكاران به اين جهان امري شگفت آوري نيست، زيرا در امت هاي پيشين نيز گروهي پس از مرگ بار ديگر زنده شده و پس از مدتي براي بار دوم در گذشته اند [2] مانند زنده شدن عزير پس از صد سال،[3] و موارد ديگري كه قرآن مجيد از آن ها خبر داده است.[4]

4_ در رجعت، بازگشت كنندگان به امر پروردگار عالَم زنده مي شوند، هم چنان كه در قيامت همگان به امر و قدرت ذات اقدس الله زنده مي گردند. اگر تعدادي به دست حضرت عيسي(ع) زنده شده اند، آن هم به اذن الهي و قدرت خدادادي بوده است. قرآن مي فرمايد: "(به خاطر بياور) هنگامي را كه خداوند به عيسي بن مريم گفت: ياد كن نعمتي را كه به تو و مادرت بخشيدم... و هنگامي كه به اذن و فرمان من مردگان را زنده مي كردي".[5] بنابراين چنانچه رجعت به دعاي امام زمان(ع) صورت گيرد؛ باز به قدرت خدا انجام گرفته است؛ پس لازم نيست حتماً پيامبر باشد، بلكه

به وسيلة حجت الهي و به اذن خدا نيز مي توان صورت گيرد.

5_ پس از اعتقاد به رجعت كه از عقايد شيعه است، ممكن است از تفاصيل و علت واقعي آن آگاهي نداشته باشيم، و اين هيچ گونه اشكال و سستي در عقيدة ما ايجاد نمي كند. مثل اين كه به وجود ملائكه ايمان داريم، چون قرآن از آن خبر داده، ولي تعدادشان چقدر است، نحوة زندگي شان چگونه است و كارهايشان به طور تفصيل چگونه است، اطلاع دقيق نداريم.

6_ ممكن است علت واقعي رجعت براي ما روشن نباشد، ولي با توجه به روايات رجعت، چنين به نظر مي رسد كه بازگشت دو گروه از مؤمنان و كافران به زندگي دنيا، به منظور تكميل يك حلقة تكاملي گروه اوّل "مؤمنان" و چشيدن كيفر دنيوي گروه دوم "كافران" است.

به تعبير ديگر: گروهي از مؤمنان خالص كه در مسير تكامل معنوي با موانعي در زندگي خود رو به رو شده اند و تكامل آن ها ناتمام مانده است، حكمت الهي ايجاب مي كند كه سير تكاملي خود را از طريق بازگشت مجرّد به اين جهان ادامه دهند؛ شاهد و ناظر حكومت جهاني حق و عدالت باشند؛ و در بناي اين حكومت شركت جويند، چرا كه شركت در تشكيل چنين حكومتي از بزرگ ترين افتخارات است.

به عكس گروهي از منافقان و كافران جبار سرسخت علاوه بر كيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازات هايي در اين جهان، نظير آن چه اقوام سركشي مانند فرعونيان و عاد و ثمود، و قوم لوط ديدند ببينند، و تنها راه آن رجعت است.[6]

انسان معتقد به حكمت و عدل الهي، همان گونه كه معتقد است باطن اين عالم

پاك و بر اساس عدالت و درستي بنيان شده، معتقد است روزي فرا مي رسد كه ظاهر تمام اين عالم همانند باطن مي شود و همان گونه كه باطن آن بر اساس عدل در جريان است، ظاهر آن نيز اين گونه مي شود و براي تحقق چنين امري، كساني كه مصداق تمام و كمال ظلم و عدل بوده اند، برانگيخته مي شوند تا حقيقت اين عالم نمايانده شود. اگر ظالمان اين دنيا را با كاميابي سپري كرده اند، گمان نرود كه واقعاً پايان آن ها همين گونه استك زيرا مي دانيم كه قيامت، چيزي جز ظهور و تجسم اين عالم نيست، پس بايد سرانجام دنياي ظالمان و كافراني كه با كاميابي سپري كرده اند مانند معاويه، شكست و ذلت باشد، تا در قيامت، ذلت به صورت واقعي آشكار شود. به عبارت ديگر: همان گونه كه براي مؤمنان بايد مسير تكاملي آن ها كه با موانعي در دنيا رو به رو بوده اند، برداشته شود تا اين مسير به پايان خود و سير تكاملي صعودي برسد، كافران خالص و ظالمان نيز بايد به نهايت مسير تكاملي نزولي خود برسند و حكومت و قدرتي كه باعث شده كه نهايت سير نزولي آشكار نشود، آشكار شود و در قيامت طبق همين عذاب، يا نعمت الهي هويدا شود. بايد توجه داشت هنوز كساني مانند معاويه به عنوان انسان هاي درستكار نزد بسياري از مسلمانان شناخته مي شوند. البته اين نكته كه بيان شده، به عقل و دانش ما رسيده، امكان دارد مسايلي در فلسفه و علت آن بيان شده كه دست نيافته ايم، يا بسياري از مسايل طرح شود كه اصولاً فلسفه آن بيان نشده و

يا عقل ما نتواند به علت واقعي آن ها دست يابد، امام آن ها را به حكم عقل و منطق قبول مي كنيم چون از جايگاه خطا ناپذير الهي صادر شده است. اين مسئله در پايان توضيح داده مي شود.

7_ براي رجعت چندين دليل ذكر شده، حتي مرحوم شيخ حرعاملي در كتاب شريف "الايقاظ من الهجعه" دوازده دليل بيان نموده است. در اين جا به دو دليل اكتفا مي كنيم:

الف) اجماع اماميه (شيعه). مرحوم سيد مرتضي كه از بزرگان شيعه است مي گويد: "خدا بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) گروهي از كساني را كه قبلاً از دنيا رفته اند، به اين جهان باز مي گرداند. دليل بر صحت اين عقيده آن است كه هيچ عاقلي نمي تواند قدرت خدا را بر اين امر انكار كند، چرا كه مسئلة محالي نيست. دليل بر اثبات اين عقيده، اجماع اماميه است، زيرا احدي از آن ها با اين عقيده (رجعت) مخالفت نكرده است".[7]

البته گروهي از علماي شيعه رجعت را به اين معنا قبول نداشته و رجعت را به معناي حكومت و دولت حضرت مهدي (ع) تفسير كرده اند.

ب) روايات. احاديث از ائمه اطهار(ع) در مورد رجعت فراوان است و به حد تواتر رسيده تا جايي كه مرحوم علامه مجلسي مي فرمايد: "چگونه ممكن است كسي به صدق گفتار ائمة اهل بيت(ع) ايمان داشته باشد و روايات متواتر رجعت را نپذيرد؟ احاديث صريحي كه شمار آن به حدود دويست حديث مي رسد كه چهل و چند نفر از روايات موثّق، و علماي اعلام در بيش از پنجاه كتاب آورده اند".[8]

از امام صادق(ع) معناي آيه "و يوم نحشرِ من كلّ أمة فوجاً؛ روزي كه از هر امتي، گروهي را

زنده مي كنيم".[9] سؤال شد، فرمود: مردم چه مي گويند؟ مسائل گفت: مردم مي گويند: آن روز قيامت است. حضرت فرمود: مگر در قيامت از هر امتي گروهي را زنده مي كنند و بقيه را زنده نمي كنند؟ خير (مردم اشتباه مي كنند) اين آيه مربوط به رجعت است (نه قيامت، زيرا در قيامت همه محشور مي شوند، نه عده اي، در صورتي كه اين آيه از زنده شدن گروهي سخن مي گويد).[10]

مأمون (خليفه دانشمند عباسي) به حضرت رضا(ع) عرض كرد: دربارة رجعت چه مي فرماييد؟ حضرت فرمود: رجعت درست است. بازگشت بعضي از مردگان در امت هاي پيشين سابقه داشته و قرآن شاهد آن است، و پيامبر(ص) فرمود: "آن چه در امت هاي گذشته بوده، در امت من نيز خواهد بود".[11]

يادآوري: همان گونه كه نيافتن چيزي دليل بر نبودن آن نيست، نفهميدن مطلبي هم دليل بر درست نبودن آن نمي باشد. مطالب علمي بسياري هست كه ما نمي فهميم، ولي نفهميدن دليل نمي شود كه آن مطلب صحيح نباشد. در اعتقادات شرعي هم همين طور است، مثلاً فلسفة مسح در وضو ممكن است براي ما روشن نباشد. اين نشانه آن نيست كه مسح سر يا پا علت ندارد. نيز بايد توجه داشت كه اگر مسئله اي براي ما حل نشد، به اين معني نيست كه عقيدة ما با قرآن يا ساير عقايد در تضاد است، زيرا مي گوييم چون قرآن يا معصوم از اين مسئله خبر داده مي پذيريم، اگر چه برا ي ما هنوز فلسفة آن حل نشده باشد، زيرا معتقديم آن چه خدا يا پيامبر و امام از آن خبر داده باشند، مسلّماً درست است، چون از مقام

خطا ناپذيري صادر شده است، اگر چه كيفيت مسئله و فلسفه و اهداف آها را درك نكنيم. مسئلة رجعت چيزي است كه در امت هاي گذشته واقع شده و قرآن به صراحت از آن ها خبر داده است، و بنا به روايات شيعه، در امت اسلام هم واقع خواهد شد. اين نه چيز محالي است كه انسان را گيج كند و نه عدم اطلاع از جزئيات آن مسئله اي است كه ايجاد خلل در عقيدة ما كند، كه خيال كنيم عقيدة ما در تضاد با قرآن است. پس مسئلة رجعت امري است ممكن و نفهميدن فلسفة آن مشكلي در عقيدة ما ايجاد نمي كند.

مانند بعضي از امور ديگر كه از فلسفة آن ها آگاهي نداريم، اما چون از منبع خطا ناپذير آمده، به حكم عقل مي پذيريم. مثلاً ابن سينا در كتاب شفا مي گويد: اگر چه من با عقل خود نمي توانم معاد جسماني را ثابت كنم، اما چون خبر دهنده صادقي (پيامبر اسلام) از آن خبر داده، مي پذيرم (و اين مسئله منطقي و عقلاني است).

در در پايان اضافه مي كنيم: آنچه در مورد امامان قطعي به نظر مي رسد، اصل رجعت و شركت در برپايي حكومت عدل جهاني است، اما اينكه آيا آنها هم به طور مستقل حكومت خواهند كرد يا به همراه امام زمان، يا پس از او حكومت خواهند كرد يا نه، و اصلاً حكومت مي كنند، نيز ايا همه حكومت مي كنند يا بعضي مانند حضرت امير و امام حسين(ع) به طور قطعي نمي توان سخن گفت و روايات در اين باره متعدد و مختلف است.

پي نوشت ها :

[1]تفسير نمونه، ج 15،

ص 555.

[2]جعفر سبحاني، منشور عقايد اماميه، ص 241، ص 129.

[3]بقره (2) آية 259.

[4]بقره (2) آية 55 و 56 و 72 و 73 و 243؛ آل عمران (3) آية 49.

[5]مائده (5) آية 110.

[6]تفسير نمونه، ج 15، ص 559.

[7]شيخ عباس قمي(صاحب مفاتيح الجنان) سفينه البحار، ج 1، ص 511، مادهرجع.

[8]بحارالانوار، ج 53.

[9]نمل (27) آية 83.

[10]مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 632 (ماده: رجعت).

[11]مهدي موعود (ترجمة ج 51 تا ج 53 بحارالانور، ص 1200).

هدف از رجعت قبل از رستاخيز عمومى انسانها چيست ؟
پرسش

هدف از رجعت قبل از رستاخيز عمومى انسانها چيست ؟

پاسخ

اي_ن م_وضوع جنبه همگانى ندارد , بلكه اختصاص به مومنان صالح العملى دارد كه دريك مرحله ع_الى از ايمان قرار دارند , و همچنين كفار و طاغيان ستمگرى كه درمرحله منحطى كه از كفر و ظلم قرار دارند چنين به نظر مى رسد كه بازگشت مجدد اين دو گروه به زندگى دنيا به منظور تكميل يك حلقه تكاملى گروه اول و چشيدن كيفردنيوى گروه دوم است .

رجعت چيست و چرا به آن اعتقاد داريد ؟
پرسش

رجعت چيست و چرا به آن اعتقاد داريد ؟

پاسخ

رج_ع_ت در ل_غ_ت ع_رب به معناى بازگشت است و در اصطلاح , بر بازگشت گروهى از ان_س_ان_ها پس از مرگ و پيش از روز رستاخيز اطلاق مى شود كه همزمان با نهضت جهانى مهدى موعود عليه السلام صورت مى گيرد و اين حقيقت , نه با عقل منافات داردو نه با منطق وحى . از ديدگاه اسلام و آيين هاى ديگر الهى , جوهره انسان را روح مجرد وى تشكيل مى دهد , كه از آن ب_ه ن_ف_س ن_ي_ز ت_عبير مى شود و بعد از فناى بدن , باقى مى ماندو به حيات جاودانه خود ادامه مى دهد . از س_وى ديگر پروردگار بزرگ , از نظر قرآن , قادر مطلق است و هيچ مانعى ,توانايى او را محدود نمى سازد . ب_ا اي_ن دو م_قدمه كوتاه , روشن مى گردد كه مساله رجعت , از ديدگاه عقل امرى است ممكن ; زي_را ب_ا ان_دك ت_ام_ل_ى معلوم مى شود كه بازگرداندن اين گروه از انسانها ,به مراتب از آفرينش نخستين آنان , سهل تر است . ب_ن_اب_راين پروردگارى كه در وهله اول آنان را آفريده است , بى ترديد بر بازگرداندن مجدد آنان توانايى دارد . بر اساس منطق وحى , نمونه هايى از رجعت را در امتهاى پيشين مى توان يافت . ق_رآن م_ج_ي_د در اي_ن زم_ي_نه مى فرمايد : و اذ قلتم يا موسى لن نومن لك حتى نرى اللّه جهره فاخذتكم الصاعقه و انتم تنظرون , ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون . (1)- آن_گ_اه ك_ه گفتيد اى موسى ما هرگز به

تو ايمان نمى آوريم تا آن كه خداوند بزرگ را آشكار ببينيم , پس صاعقه شما را دربرگرفت در حالى كه نگاه مى كرديد . سپس شمارا پس از مرگتان برانگيختيم , باشد كه سپاسگزارى نماييد . و در جاى ديگر از زبان عيسى مسيح مى فرمايد : و احى الموتى باذن اللّه . (2)- مردگان را به اذن خداى بزرگ , زنده مى گردانم . قرآن كريم نه تنها بر امكان رجعت صحه مى گذارد كه وقوع و تحقق بازگشت جمعى ازانسانها را , پ_س از آن ك_ه از ج_ه_ان رخ_ت بربستند , تاييد مى كند , قرآن در دوآيه اى كه اينك مى آوريم به بازگرداندن گروهى از مردم پس از مرگ و پيش از برپايى قيامت , اشاره مى كند . و اذا وق_ع القول عليهم اخرجنا لهم دابه من الارض تكلمهم ان الناس كانواباياتنا لا يوقنون و يوم نحشر من كل امه فوجا ممكن يكذب باياتنا فهم يوزعون . (3)- و چ_ون س_خن ( خدا ) بر آنان واقع شود , موجودى را از بين آنان بيرون مى آوريم كه با مردم درباره اين كه گفتار ما را باور نداشتند , سخن گويد . و آن روز ك_ه از م_ي_ان ه_ر ام_ت , ج_م_ع_ى از ت_كذيب كنندگان نشانه هاى ما را , برانگيزيم پس آنان بازداشته خواهند شد . ب_راى زم_ي_ن_ه سازى استدلال به اين دو آيه شريفه بر مساله رجعت پيش از روز رستاخيز ,شايسته اس_ت ن_ك_ات ي_اد ش_ده در زير مورد توجه قرار گيرد :1 - مفسران اسلامى برآنند كه اين دو آيه , پيرامون قيامت سخن مى گويد

و آيه نخستين , يكى از نشانه هاى پيش از رستاخيز را بيان مى كند ; چ_ن_انكه جلال الدين سيوطى در تفسير الدر المنثور از ابن ابى شيبه و او از حذيفه نقل مى كند كه خروج دابه از حوادث پيش از قيامت است . (4)2 - ت_رديدى نيست كه در روز رستاخيز , همه انسانها محشور مى گردند , نه يك گروه معين از ميان هر امت , قرآن در مورد عموميت و فراگير بودن حشر انسانها چنين مى فرمايد : ذلك يوم مجموع له الناس . (5)- آن , روزى است كه همه مردم , گرد آورده مى شوند . (6)و در ج_اى دي_گ_ر م_ى فرمايد : و يوم نسير الجبال و ترى اللارض بارزه و حشررناهم فلم نغادر م_ن_هم احدا 0 (7)- و روزى كه كوهها را به حركت درآورديم و زمين را آشكار ببينى و همه آنان راگردآورى نموده و هيچ كس را فرو گذار ننماييم . ب_ن_اب_راين , در روز قيامت , همه افراد بشر برانگيخته مى شوند و اين امر به جمع معينى اختصاص ندارد . 3 - آي_ه دوم از دو آي_ه م_ذك_ور , ب_ه ب_رانگيخته شدن گروه خاص و جمع معينى از امتهاتصريح مى نمايد نه همه انسانها زيرا اين آيه شريفه مى فرمايد : و يوم نحشر من كل امه فوجا ممن يكذب باياتنا 000 . - و آن روز كه از ميان هر امت , گروهى از تكذيب كنندگان آيات خود را برخواهيم انگيخت . اين جمله به روشنى بر عدم برانگيخته شدن همه انسانها گواهى مى دهد . ن_ت_ي_ج_ه : از اي_ن س_ه مقدمه

كوتاه , به خوبى روشن مى گردد كه برانگيختن گروه خاصى از ان_سانهاى تكذيب كننده آيات الهى , كه از آيه دوم استفاده مى شود , حادثه اى است كه پيش از برپا شدن قيام , روى خواهد داد . زي_را ح_ش_ر ان_سانها در روز رستاخيز , شامل همه افراد بشر مى گردد و به گروه خاصى محدود نمى شود . ب_ا اي_ن بيان , روشنى گفتار ما مبنى بر بازگشت گروهى از انسانها پس از مرگ وپيش از برپايى رستاخيز , به ثبوت مى رسد و اين پديده همان رجعت است . ب_ر اي_ن اس_اس , اهل بيت پيامبر كه قرين قرآن و مفسران وحى الهى هستند , به روشنگرى در اين زم_ي_ن_ه ب_رخ_اس_ت_ند و ما براى رعايت اختصار , به دو گفتار از آنان اشاره مى كنيم :امام صادق عليه السلام مى فرمايد : ايام اللّه ثلاثه يوم القائم عليه السلام و يوم الكره و يوم القيامه . - ايام الهى , سه روز هستند روز قيام حضرت مهدى عليه السلام و روز رجعت و روزرستاخيز . و در جاى ديگر مى فرمايد : ليس منا من لم يومن بكرتنا .- كسى كه بازگشت مجدد ما را به دنيا نپذيرد از ما نيست . ش_اي_س_ت_ه اس_ت در اينجا به دو نكته مهم اشاره كنيم :1 - فلسفه رجعت با انديشه در انگيزه هاى رج_ع_ت , به دو هدف بلند از اهداف اين پديده , برخوردمى كنيم ; يكى نشان دادن جلال و شكوه واق_ع_ى اس_لام و س_راف_كندگى كفر و ديگرى دادن پاداش به انسانهاى با ايمان و نيكوكار و كيفر نمودن كافران و

ستمگران . 2 - ت_ف_اوت بارز رجعت با تناسخ لازم به ذكر است كه مساله رجعت از ديدگاه شيعه هرگز م_س_ت_ل_زم اعتقاد به تناسخ نيست ; زيرا نظريه تناسخ بر انكار رستاخيز مبتنى است و جهان را در گردش دائم مى داند كه هر دوره اى تكرار دوره پيش از آن است . ب_ر اس_اس اين نظريه , روح هر انسانى پس از مرگ , بار ديگر به دنيا باز مى گردد وبه بدن ديگرى منتقل مى شود . پ_س اگ_ر روح در زم_ان گ_ذشته از نيكوكاران بوده , دربدنى قرار مى گيرد كه دوران بعد را با خ_وش_ى مى گذراند و اگر از بدكاران بوده ,به بدنى منتقل مى شود كه دوران بعد را با سختى ها سپرى مى كند . و اي_ن ب_ازگشت درحكم رستاخيز او است در حالى كه معتقدان به رجعت , به پيروى از شريعت اسلام ,به قيامت و معاد ايمان دارند و از سوى ديگر انتقال يك روح جدا شده از بدن را به بدن ديگر محال مى دانند . (8) و ت_ن_ه_ا ب_رآن_ن_د كه گروهى از انسانها , پيش از قيامت به اين جهان باز مى گردند و پس از ب_رآورده ش_دن ح_ك_متها و مصالح آن , بار ديگر به سراى جاودانى مى شتابند تا در روز رستاخيز , ه_م_راه ب_ا دي_گ_ر ان_سانها برانگيخته شوند ؟ و هرگز يك روح , پس از جدا شدن از بدن , به بدين ديگرى منتقل نمى گردد .

فلسفه رجعت چيست و براي كيست؟
پرسش

فلسفه رجعت چيست و براي كيست؟

پاسخ

آنچه از برخي آيات احاديث استفاده مي شود اين است كه رجعت براي عده يي از مؤمنان محض و گروهي از كافران محض خواهد بود مؤمنان محض شكوه و عظمت حكومت عدل جهاني اسلام را مي بينند و كافران محضر مرحله يي از انتقام و عقوبت الهي را در همين جهان دريافت خواهند كرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

دلايل رجعت

دلايل رجعت
اشاره

پس از ظهور امام زمان(ع) آيا حضرت علي(ع) و ديگر امامان بازگشت نموده به ترتيب حكومت خواهند كرد؟

پرسش

دلايل رجعت

پس از ظهور امام زمان(ع) آيا حضرت علي(ع) و ديگر امامان بازگشت نموده به ترتيب حكومت خواهند كرد؟

پاسخ

معناي لغوي و اصطلاحي رجعت: رجعت در لغت به معناي "بازگشت" و در اصطلاح به زنده شدن و بازگشت افرادي است قبل از قيامت.(1) اين عقيده مختص شيعه مي باشد و بقيه فرقه هاي اسلامي به آن عقيده ندارند.

حقيقت و فلسفه رجعت:

شيعه را عقيده بر آن است كه در هنگام ظهور حجت(عج) يا بعد از آن، ائمه معصومين(ع) و برخي مؤمنان درستكار كه در مرحله عالي ايمان قرار دارند و در مسير تكامل معنوي با موانعي مواجه شده اند و تكامل آن ها ناتمام مانده است، حكمت الهي ايجاب مي كند كه سير تكاملي خويش را از طريق بازگشت به اين جهان ادامه دهند. اينان مي بايد شاهد و ناظر حكومت جهاني حق و عدالت باشند و در بناي رفيع اين حكومت شركت جويند. هم چنين كفار و طاغيان ستمگري كه در مرحله منحطّي از كفر و ظلم قرار دارند، رجعت مي كنند تا علاوه بر كيفر خاص در رستاخيز، مجازات هايي در اين جهان ببينند.(2)

ب: روايات امام صادق(ع) فرمود: "رجعت عمومي نبوده، بلكه جنبه خصوصي دارد، و تنها كساني كه در بالاترين مرتبه ايمان و پايين ترين مراتب شرك قرار دارند، رجعت مي نمايند".(3)

دلايل رجعت

دلايل فراواني بر رجعت اقامه شده است تا آن جا كه برخي دوازده دليل جمع آوري نموده اند كه از سوي علماي شيعه اقامه شده است.(4) برخي از آن ادله اين است:

الف) قرآن:

شيخ حرّ عاملي 65 آيه را ذكر نموده است كه به طور مستقيم و يا به واسطه انضمام به احاديث وارده در ذيل آن ها بيانگر وقوع رجعت است.(5)

از جمله،

اين آيه است: "(به خاطر آور) روزي را كه ما از هر امتي، گروهي را كه آيات ما را تكذيب مي كردند محشور مي كنيم".(6) در بخري از تفاسير وارد شده كه منظور از "آيات" اميرالمؤمنين و ائمه(ع) هستند.(7)

1 - امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم اين دنيا سپري نگردد تا اين كه خداوند مردگاني را زنده سازد و زنده ها را بميراند و حق را به اهلش بازگرداند و دين خود را آنچنان كه مي خواهد بر پا دارد.(8)

2 - امام صادق فرمود: "نخستين كسي كه قبرش مي شكافد و زنده شده و به دنيا برمي گردد، حسين به علي(ع) است".(9)

3 - امام باقر(ع) فرمود: "پيغمبر اكرم(ص) و علي(ع) به دنيا رجعت مي كنند".(10)

اما كيفيت بازگشت و همچنين حكومت آنان به صورت كامل مشخص نشده كه آيا حكومت دارند و حكومت آن بزرگواران در زمان حضرت مهدي(عج) مي باشد يا بعد از آن است.

البته برخي انديشوران با استفاده از روايات، به ترتيب ميزان حكومت و ترتيب آن را بيان نموده اند.(11)

ادله فراوان ديگري نيز اقامه شده است كه مي توانيد با رجوع به كتب ذيل آگاهي يابيد:

1 -تفسير نمونه، ج 15، ص 555.

2 -رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي.

3 - رجعت، محمد باقر بهبودي.

4 - مهدي موعود، باب سي و چهارم، رجعت.

پي نوشت ها:

1 - دانشنامه قرن، ج 1، ص 1097.

2 - تفسير نمونه، ج 15، ص 559.

3 - بحارالانوار، ج 53، ص 39.

4 - شيخ حر عاملي، الايقاظ من الهجعة، ص 29 - 72.

5 - همان، ص 72، تا ص 97.

6 - نمل (27) آيه 83.

7 - تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 69، به نقل از تفسير علي بن ابراهيم.

8 - بحار، ج 11، ص

27.

9 - مهدي موعود، ص 1186.

10 - همان، ص 1187.

11 - آيةاللَّه احمدي شاهرودي، اين گونه باور كنيم (سيري در عقايد)، ص 400 به بعد، چاپ بوستان كتاب، قم.

ب_رخ_ى ب_راى نفى و انكار رجعت چنين اقامه دليل كرده اند : خداوند از آنجا كه مهربانترين است و كمال بندگان خود را مى خواهد وقتى كسى را از دنيا مى برد كه اوبه همه كمالات خود دست پيدا كرده باشد و همه قوا و استعدادش شكوفا شده به فعليت رسيده باشد . بنابراين رجو
پرسش

ب_رخ_ى ب_راى نفى و انكار رجعت چنين اقامه دليل كرده اند : خداوند از آنجا كه مهربانترين است و كمال بندگان خود را مى خواهد وقتى كسى را از دنيا مى برد كه اوبه همه كمالات خود دست پيدا كرده باشد و همه قوا و استعدادش شكوفا شده به فعليت رسيده باشد . بنابراين رجوع چنين كسى به دنيا پس از مرگ برابر است با رجوع كمال و فعليت به قوه و استعداد و چنين امرى محال است . مگر آنكه مخبرى صادق مثل خداوند از آن خبر دهد اما خداوند و اولياى او چنين خبرى نداده اند . پس رجعت عقلامحال است .

پاسخ

اولا : اگر رجعت محال باشد با اخبار مخبرى صادق ممكن نمى شود زيرا محال عقلى استثناء ناپذير است .

ثانيا : رجوع فعليت به قوه محال است . ام_ا در مورد رجعت چنين چيزى صادق نيست زيرا مى توان گفت همانطور كه اگر انسانى در اثر ت_ص_ادف پيش از گذراندن عمر طبيعى از دنيا برود به كمالات خود دست پيدا نكرده است يعنى اگ_ر باقى مى ماند مسلماكمالات بيشترى تحصيل مى كرد ; مى توان گفت به كمال رسيدن همه اس_ت_ع_داده_اى ب_رخى انسان ها نيز داراى شرايطى است كه از آن جمله است گذراندن زندگى برزخى پس ازمرگ و برگشت به دنيا براى اتمام سير كمالى . علاوه بر اين , آيات قرآن نيز فى الجمله بر اين مطلب دلالت دارند . [ ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما ياتكم مثل الذين خلوا من قبلكم ( بقره - 214 ) ] . داستان پيامبرانى مانند ابراهيم , موسى , عيسى

, عزير و ارميا نيز شاهد اين مطلب اند .

ق_رآن ك_ري_م كدام بازگشت به دنيا را نفى مى كند ؟ و آيا نفى اين بازگشت , منافاتى با اعتقاد به رجعت دارد ؟ چرا ؟
پرسش

ق_رآن ك_ري_م كدام بازگشت به دنيا را نفى مى كند ؟ و آيا نفى اين بازگشت , منافاتى با اعتقاد به رجعت دارد ؟ چرا ؟

پاسخ

ق_رآن كريم از كافران و تبهكاران نقل مى كند كه هنگامى كه مرگشان فرا مى رسد ياعذاب هلاك كننده اى برايشان نازل مى شود كه آرزو مى كنند كه اى كاش به دنيابرمى گشتيم و از اهل ايمان و ن_يكوكاران مى شديم , يا از خداى متعال درخواست مى كنند كه ما را به دنيا برگردان , تا گذشته خود را جبران كنيم , ولى چنين آرزوها و درخواستها , عملى نمى شود .

حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فى ما تركت كلا انهاكلمه هو قائلها ( م_ومنون / 99 )

ترجمه : تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد : پرودگارا مرا برگردان ,شايد كار شايسته اى در موردى كه ترك كرده ام انجام دهم . هرگز اين سخنى است كه او مى گويد : ( آرزويى است كه هرگز عملى نمى شود ) .

او تقول حين ترى العذاب لو ان لى كره فاكون من المحسنين ( زمر / 17 )

يا هنگامى كه عذاب را مى بيند گويد : اى كاش بازگشتى مى داشتم تا از نيكوكاران شوم .

اذ ال_م_جرمون ناكسوا رووسهم عند ربهم ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحاانا موقنون ( س_جده / 12 )

هنگامى كه بزهكاران سرهاى خويش را نزد پروردگارشان فرو افكنده اند و گويند : پ_روردگ_ارا اكنون ديديم و شنيديم پس ما را برگردان تاكار شايسته اى انجام دهيم اينك ما اهل يقين هستيم .

از اي_ن

آي_ات ب_ه خوبى استفاده مى شود كه عالم آخرت جاى انتخاب راه و عمل به تكاليف نيست و ح_ت_ى ي_ق_ينى كه هنگام مرگ يا در عالم آخرت حاصل مى شود , تاثيرى درتكامل انسان ندارد , و اس_ت_ح_قاق پاداشى نمى آورد , از اين رو كافران و گنهكاران آرزو مى كنند كه به دنيا برگردند تا اختيارا ايمان بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند , ولى درخواست آنها مردود مى شود . و رد ت_قاضاى آنها با رجعت منافات ندارد زيرا قرآن بازگشت كسانى را نفى مى كند كه عمرى را با كفر و عصيان گذرانده اند و در حال مرگ آرزوى بازگشت به دنيا و جبران گناهان خود را دارند و ن_ي_ز بازگشت از آخرت به دنيا را مطلقا نفى مى كند و اين به معنى نفى هرگونه بازگشت ( از عالم برزخ ) به دنيا نيست زيرا چنان كه قبلا گفته شد , كسانى بوده اند كه بعد از مرگ دوباره در همين دنيا زنده شده اند( مثل حضرت عزيز و اصحاب كهف ) و طبق عقيده شيعيان , بعد از ظهور حضرت مهدى (عج )نيز , كسانى به دنيا رجعت خواهند كرد .

چه رواياتي از معصومين رسيده كه دلالت بر رجعت دوباره شهيدان به دنيا مي كند؟
پرسش

چه رواياتي از معصومين رسيده كه دلالت بر رجعت دوباره شهيدان به دنيا مي كند؟

پاسخ

از برخي روايات چنين بر مي آيد كه شهيدان بار ديگر به دنيا رجعت خواهند داشت.

زراره گويد: «كرهتُ أن أسأل أبا جعفر(ع) عن الرّجعة واستخفيت ذلك. قلت: لأسألنّ مسألةً لطيفة أبلغ فيها حاجتي. فقلت: أخبرني عمّن قتل أمات؟ قال: لا الموت موت والقتل قتل. قلت: ما أحد يقتل إلاّ وقد مات؟ فقال: قول الله أصدق من قولك فرّق بينهما في القرآن فقال: «أفإن مات أو قتل» وقال «ولئن متمّ أو قتلتم لإلي الله تحشرون» ليس كما قلت يا زراره . الموت موت و القتل قتل. قلت: فإنّ الله يقول: «كل نفس ذائقة الموت». قال: من قتل لم يذق الموت. ثم قال: لابدّ من أن يرجع حتّي يذوق الموت» (نور الثقلين 1/403)؛

[خوش نداشتم از امام باقر(ع) درباره مسأله رجعت مسقيماً بپرسم. آن را پنهان داشته با خود گفتم مسأله لطيف تري از او ميپرسم كه در ضمن آن نيازم (رجعت) برآورده شود. پس عرض كردم: به من خبر ده از كسي كه كشته شده آيا مرده است؟ فرمود: نه، مردن، مردن است و كشته شدن كشته شدن. گفتم: كسي كشته نمي شود جز اين كه مرده است. فرمود: گفتار خداوند راست تر از گفتار توست. او (خداوند) ميان اين دو در قرآن فرق گذاشته و فرموده است: آيا كسي كه بميرد يا كشته شود و فرمود: اگر بميريد يا كشته شويد به سوي خدا محشور خواهيد شد. اين گونه نيست كه تو مي گويي اي زراره. مردن، مردن است و كشته شدن كشته شدن گفتم: خداوند مي فرمايد: هر نفسي چشندة

مرگ است. فرمود: كسي كه كشته شود مرگ را نمي چشد. سپس فرمود: ناچار بايد برگردد (رجعت) تا مرگ را بچشد.

امام باقر(ع) در روايت ديگري ضمن اين كه رجعت شهيد را بيان داشته مصداق بارز «سبيل الله» را نيز معرفّي فرموده است:

«سئل عن قول الله «ولئن قتلتُم في سبيل الله أو مُتّم» قال: أتدري يا جابر ما سبيل الله؟ فقلت لا و الله إلاّ أن أسمعه منك. قال سبيل الله عليّ(ع) وذريّته. فمن قتل في ولايته قتل في سبيل الله و من مات في ولايته مات في سبيل الله. ليس من يؤمن من هذه الأُمّة إلاّ وله قتلة و ميتة. قال: إنّه من قتل ينشر حتي يموت و من مات ينشر حتّي يقتل» (نور الثقلين 1/ 403)؛

[درباره گفتار حق تعالي و آية «ولئن قتلتم في سبيل الله أو متّم» آل عمران/157 سئوال شد. فرمود: اي جابر ميداني سبيل الله چيست؟ گفتم نه به خدا جز اين كه از شما بشنوم. فرمود: سبيل الله علي(ع) و ذريّة و تبار او هستند. كسي كه در راه «ولايت» او كشته شود در راه خدا شهيد شده و كسي كه در راه «ولايت» او بميرد در راه خدا مرده است. هيچ مؤمني از اين امّت (پيامبر(ص)) نيست جز اين كه بر او يك كشته شدن و يك مردن است. كسي كه كشته شود رجعت مي كند تا بميرد و كسي كه بميرد رجعت مي كند تا شهيد گردد.]

با توجه به اين كه در روايات آمده است، نخستين رجعت كننده امام حسين است، آيا دليل قرآني نيز بر تأييد اين مطلب وجود دارد؟
پرسش

با توجه به اين كه در روايات آمده است، نخستين رجعت كننده امام حسين است، آيا دليل قرآني نيز بر تأييد اين مطلب وجود دارد؟

پاسخ

آيات قرآن كريم، بيان كنندة كليات احكام است و جزئيات آن به وسيلة روايات معصومين: بيان شده است، لذا هر چند با استفاده از برخي آيات، مانند: نمل، 83 و... اصل رجعت ثابت ميشود، امّا اشارهاي به جزئيات آن و اين كه نخستين رجعت كننده امام حسيناست، نشده است.(ر. ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 15، ص 559، دارالØʘȠالاسلاميه.)

رجعت را با استناد به كدام آيات اثبات مي كنيد؟
پرسش

رجعت را با استناد به كدام آيات اثبات مي كنيد؟

پاسخ

1- رجعت به معني عودت، بازگشت است. در اينجا به معني بازگشت به سوي دنيا مي باشد و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است كه مي گويند، پيش از قيام قيامت در ادامه حكومت حضرت مهدي(ع) به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمه هدا(ع) فرا رسد و جمعي از نيكان بسيار نيك از هر دوران و هم چنين بدكاران بسيار بد از هر زمان به دنيا بازگردند. نيكان براي ديدن دولت كريمه اهل بيت و رسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد و بدكاران از براي عقوبت و عذاب دنيا كه سزاي اعمال خود را در اين دنيانديده اند.

امام صادق(ع) مي فرمايد: «ان الرجعه ليست بعامه و هي خاصه لايرجع الا من محض الايمان محضا او محض الشرك محضا؛ رجعت همگاني نيست بلكه خاص است و فقط كساني به دنيا باز مي گردند كه مؤمن خالص يا مشرك محض باشند» (ميزان الحكمه، ج 4، ص1984، ح 6941).

در رجعت اولين كسي كه زمين بر او شكافته مي شود، امام حسين(ع) مي باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: «اول من نشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي(ع)؛ نخستين كسي كه قبر به روي او شكافته مي شود و به دنيا برمي گردد حسين بن علي(ع) است». همچنين در روايت آمده است كه امام باقر(ع) به بكيربن اعين فرمود: رسول خدا و علي رجعت خواهند كرد، (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1982، ح 6932 و 6933 - سفينه البحار، ج 3، ص 315).

از حضرت رضا(ع) نقل شده است: مأمون به امام رضا عرض كرد: اي ابالحسن نظر شما درباره رجعت چيست. حضرت فرمود:

حقيقت دارد. در ميان امت هاي پيشين نيز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به ميان آورده و رسول خدا(ص) فرموده است هر چه درامت هاي گذشته بوده در ميان اين امت نيز عينا و مو به مو پيش خواهد آمد، (ميزان الحكمه، ج 4، ح 6927، ص 1980).

و اين كه در روايت وارد شده است كه از عمر دنيا فقط يك روز باقي مانده باشد خداي تعالي آن روز را طولاني مي كند تا حضرت حجت(عج) ظهور كند:

اولاً، اين روز از روزهاي دنيا است، چون كه ظهور آن حضرت و دولت كريمه اهل بيت(ع) قبل از قيام قيامت است.

ثانيا، منظور معصوم(ع) از اين سخن اين است كه ظهور حتمي و قطعي است و در مقام تأكيد به امر ظهور اين مطلب را فرموده است، بدين معنا كه امام ظهور خواهند كرد و جاي انكاري نيست، اگر از عمر دنيا يك روز مانده باشد. بنابراين مقصود روايت اين است كه ظهورامام(عج) در روز آخر دنيا اتفاق مي افتد، بلكه صرفا در مقام بيان حتميت ظهور آقا مي باشد والا بنا بر روايات رجعت و روايات پيرامون وقايع بعد از ظهور امام زمان(عج) بي شك دوران ظهور و بعد از آن طولاني خواهد بود.

خلاصه سخن :

1- رجعت از مسلمات مذهب شيعه مي باشد و پيرامون آن دلايل متعددي وجود دارد.

2- رجعت؛ يعني، بعضي از انسان هايي كه قبل از ظهور امام(عج) از دنيا رفته اند به زندگي دنيوي باز مي گردند، يكي از گروه هايي كه رجعت مي كنند، ائمه(ع) مي باشند.

براي مطالعه بيشتر ر.ك:

1- رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي

2- رجعت، محمد باقر بهبودي

آيا رجعت برهان و دليل عقلي دارد ؟
پرسش

آيا رجعت برهان و دليل عقلي دارد ؟

پاسخ

دلايل رجعت، همگي نقلي هستند. عقل تنها فتوا مي دهد كه رجعت از نظر عقلي محال نيست. اما اين كه چنين اتفاقي مي افتد بايد به نقل مراجعه كرد. چنان كه براي اثبات وجود تاريخي نادرشاه بايد به دلايل تاريخي مراجعه كرد و عقل تنها فتوا مي دهد كه وجود شخصي به نام نادرشاه با آن ويژگي ها و خصوصيات خاص محال نيست. رجعت نيز اصلي ديني است كه با دلايل نقلي اثبات مي شود.

آيا چنين نيست كه همه مردم اعم از خوب و بد در قيامت به سزا و جزاي عمل خويش مي رسند؟ پس چگونه است كه مومنان خالص و ممحضين در شرك دوباره زنده مي شوند تا با يكديگر بجنگند؟ چرا چنين چيزي رخ مي دهد؟ مگر آنان نتيجه كرده هاي خويش را از خدا دريافت نمي كنند؟ و در ن
پرسش

آيا چنين نيست كه همه مردم اعم از خوب و بد در قيامت به سزا و جزاي عمل خويش مي رسند؟ پس چگونه است كه مومنان خالص و ممحضين در شرك دوباره زنده مي شوند تا با يكديگر بجنگند؟ چرا چنين چيزي رخ مي دهد؟ مگر آنان نتيجه كرده هاي خويش را از خدا دريافت نمي كنند؟ و در نهايت به بهشت يا جهنم نمي روند؟

Is it not that all people from good and bad will receive their award or punishment in the day of judgment? So how is it that the very faithful and the very moshrek will be brought to life again to fight with each other? Why would that be? Don’t they get the result of what they did from Allah and eventually go to “Behesht” or “Jahannam”?

پاسخ

هدف اصلي از رجعت براي مومنان و مشركان، انجام كارهاي ناتمامي است كه در دنيا داشتند و موفق به اجراء نشدند. يعني مومنان خالص، در دنيا همه تلاششان اين بوده است كه دين حق را در زمين گسترش بدهند، اما با مخالفت طاغوت ها و دشمنان دين مواجه شدند و از پياده كردن هدف خود، بازماندند. اين هدف در حكومت حضرت مهدي سلام الله عليه تامين مي شود و از باب اينكه خداوند متعال اين مومنان را در اهدافشان خالص يافت، به آنها لطف مي كند و آنها را مجددا به دنيا باز مي گرداند تا بتواند در ركاب حضرت مهدي سلام الله عليه هدف خود را اجرا كنند.

همچنين سران شرك و نفاق و كفر كه جلوي دين حق را گرفتند مي بايست در

همين دنيا مجازات شوند و با پيروزي حق در همين دنيا تنبيه شوند، درست است در قيامت مجازات اصلي و اساسي را خواهند چشيد، اما اين منافاتي با خذلان و درد دنيوي ندارد با رجعت آنها و مجازاتشان در دولت كريمه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سزاي اعمال بد خود را در دنيا مي چشند.

بنابراين رجعت هيچ منافاتي با جزاي و پاداش عمل خوب و بد در قيامت ندارد. بله مومنان خالص در قيامت از ايمان خود كمال بهره را خواهند برد و سران شرك و نفاق و كفر نيز به عذاب ابدي گرفتار مي شوند و اين پاداش و جزاي اصلي دو گروه مومن خالص و مشرك خالص است، اما دولت حضرت مهدي سلام الله عليه خلاصه همه آرزوهاي پيامبران و اولياء الهي و مومنان خالص است و در اين دولت كه اسلام و عدالت بسط كامل مي يابد، مومنان خالص و مشركان خالص نيز به حق خود در دنيا مي رسند كه اولي موفق مي شود كه به طور عيني پياده شدن حق را ببيند و خود نيز در آن مشاركت داشته باشد و اين هدف سراسر زندگيش بوده است. و دومي بعينه باطل و سراب بودن تمام تلاشهايش را در دنيا مي بيند و اين هم مجازاتي سنگين براي آنهاست.

آيا كساني كه به قيام در رجعت آورده مي شوند كساني هستند كه مشكل نزاع و تعارض در مورد امامت و رهبري داشته اند؟ به عنوان مثال حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) در برابر ابوبكر و عمر و عثمان با امام حسين و اصحابشان در برابر يزيد و اصحابش و ... تا در امر رهبري همراه
پرسش

آيا كساني كه به قيام در رجعت آورده مي شوند كساني هستند كه مشكل نزاع و تعارض در مورد امامت و رهبري داشته اند؟ به عنوان مثال حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) در برابر ابوبكر و عمر و عثمان با امام حسين و اصحابشان در برابر يزيد و اصحابش و

... تا در امر رهبري همراه با كساني كه دعا مي كنند كه بتوانند به ياري آنها بشتابند پيكار كنند؟ آيا فلسفه قيام اين است؟

Would the people who are brought to the “gheeyam” for “rojaa” be the people who had problems and conflicts about

leadership? For example would “Hazrate Imam Ali and Hazrate Fatima” vs “Abu-bakr, Umar and Usman” - “Imam Hossein and as-hab” vs “Yazid and as-hab” be there that all have to do with conflicts on leadership along with any other faithful people who pray and doa to be able to help? Is this the “falsafe” of “gheeyam”?

پاسخ

جزئيات در رجعت روشن نيست، اجمالا مشخص است كه سران ايمان و سران كفر و نفاق بازگردانده مي شوند و رجعت دارند، اما كيفيت آن چگونه است و دقيقا چه كساني رجعت مي كنند، براي ما مجهول است. بله مسلم است كه ائمه اطهار سلام الله عليهم و برخي از اصحاب پاك باخته آنها و برخي از پيامبران پيشين و ياران خالصشان رجعت دارند. در جانب كفر و نفاق نيز از رجعت برخي افراد نام برده شده است. همچنين مسلم است كه رجعت مربوط به كساني است كه در ايمان خالص بوده و در جانب مخالف از سران و رهبران كفر و نفاق باشند.

آيا دليل عقلي بر ضرورت رجعت وجود دارد؟
پرسش

آيا دليل عقلي بر ضرورت رجعت وجود دارد؟

پاسخ

برخي از بزرگان براي اثبات ضرورت رجعت به ادله اي عقلي تمسك كرده اند. اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

دليل اول: قسر دائم يا اكثري محال است

تقرير دليل:

الف. روح ونفس ناطقه، علاقه تام به بدن عنصري دارد ولذا هر گاه بعد از مرگ توجه آن به بدن طبيعي به نحو كامل حاصل شود، زندگي جديد ممكن است.

ب. هر حقيقت، خاصيّت واثري دارد، لذا پيامبر وامام داراي قوه تكميل وتعليم نسبت به جميع بشر است تا روز قيامت.

ج. در حكمت به اثبات رسيده كه قسر دائمي يا اكثري محال است، يعني هر طبيعت وحقيقتي، محال است كه در هيچ وقت يا در اكثر اوقات از خاصيتش محروم گردد.

نتيجه اينكه رجوع پيامبر وامامان: به دنيا از آنجا كه در زمان حياتشان نسبت به تعليم عموم بشر به فعليت نرسيده، ضروري است.

دليل دوم: ضرورت تداوم راه مصلحان

تقرير دليل:

الف. هر شخص انقلابي كه درصدد برپايي نهضتي بزرگ در سطح جامعه است، احتياج به جانشيناني دارد كه اصول ترسيم شده از ناحيه او را تبيين وتطبيق نمايند، ولذا بعد از پيامبر (ص) دوازده امام: منصوب شدند.

ب. مطابق روايات شيعه وسنّي امامان بعد از پيامبر (ص) تا روز قيامت دوازده نفرند.

ج. امام دوازدهم، حضرت مهدي (ع) بزرگ ترين قيام كننده جهاني است كه با هدف برپايي حكومت عدل توحيدي در سطح جهان قيام خواهد نمود.

د. اين گونه قيام، نياز به آمدن اشخاصي بعد از او دارد كه ادامه دهنده راه او در زمينه تبيين وتطبيق منويات واصول نهضت او باشند كه همانند او از مقام عصمت برخوردارند.

نتيجه: ضرورت رجعت اهل بيت:.

دليل سوم: فطري بودن رجعت

تقرير

دليل:

الف. ضرورت حكومت عدل عالمي، فطري بشر است.

ب. عمر حضرت بعد از ظهور عادي خواهد بود، زيرا اصل در عدم اعجاز است.

ج. مطابق قاعده وروايات، مدت حكومت عدل توحيدي طولاني خواهد بود.

د. بايد كساني باشند مثل خود حضرت كه ادامه دهنده راه او هستند.

نتيجه: ضرورت رجعت.

غير از اين ادلّه عقلي، جهات ديگري وجود دارد كه اعتقاد به رجعت را ضروري مي سازد:

1 - وجود روايات فراوان در موضوع رجعت.

2 - رجعت، با مسأله امامت گره خورده واشاره به مظلوميّت اهل بيت: دارد.

3 - رجعت، زمينه ساز اعتقاد به معاد است واعتقاد مردم را به قيامت كبرا هموار مي سازد.

4 - عقيده به رجعت، اثر ترتيبي در جامعه دارد، زيرا از آنجا كه عصر ظهور به مانند بهشت روي زمين است كه در آن انسان هاي بسيار خوب وبسيار بد رجعت مي كنند، لذا اين عقيده مشوّق انسان بر كار خوب است تا به اين فضيلت يعني زندگي در بهشت زمين در عصر ظهور با رجعت نايل آيد.

آيا قرآن به رجعت كساني به اين دنيا اشاره نموده است؟
پرسش

آيا قرآن به رجعت كساني به اين دنيا اشاره نموده است؟

پاسخ

در قرآن به رجعت به معناي رجوع كسي به اين دنيا در موارد زيادي اشاره شده است. اينك به برخي از نمونه هاي آن اشاره مي كنيم:

1 - خداوند متعال مي فرمايد: {أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ المَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ}؛ "آيا نديديد كساني را كه از ترس مرگ از ديار{پاورقي . سوره بقره، آيه 243. پاورقي}

خود بيرون رفتند كه هزاران تن بودند، خداوند فرمود: بميريد، همه مردند سپس آنان را زنده كرد."

آيه اشاره به زنده شدن هفتاد هزار خانوار دارد كه بر اثر طاعون از دنيا رفته بودند".

{پاورقي . درالمنثور، ج 1، ص 311 ؛ جامع البيان، ج 2، ص 797. پاورقي}

2 - خداوند مي فرمايد: {فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِي اللَّهُ المَوْتي وَيُرِيكُمْآياتهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}؛ "پس دستور داديم كه پاره اي از اعضاي آن گاورا بر بدن كشته بزنيد تا{پاورقي . سوره بقره، آيه 73. پاورقي}

ببينيد كه خداوند اين گونه مردگان را زنده خواهد نمود وقدرت كامل خويش را آشكار خواهد ساخت، شايد شما به خرد درآييد."

آيه مربوط به كشته بني اسرائيل است كه به قدرت خداوند زنده شد.

{پاورقي . در المنثور، ج 1، ص 79 ؛ جامع البيان، ج 1، ص 509. پاورقي}

3 - خداوند مي فرمايد: {وَإِذْ قُلْتُمْ يا مُوسي لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ × ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}؛ "وبه{پاورقي . سوره بقره،آيات 56ù55. پاورقي}

ياد آريد وقتي را كه گفتيد: اي موسي! ما به تو ايمان نمي آوريم مگر آنكه خدا را آشكارا ببينيم، پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد

وآن را به چشم خود مشاهده كرديد. سپس شما را بعد از مرگ برانگيختيم، باشد كه خدا را شكر گزاريد."

آيه مربوط به برخي از قوم حضرت موسي (ع) است كه تقاضاي رؤيت خدا به چشم را كردند كه اين خواسته سبب نزول عذاب ومرگ آنان شد ولي خداوند بار ديگر آنها را زنده كرد.

{پاورقي . درّ المنثور، ج 1، ص 70 ؛ كشاف، ج 1، ص 27. پاورقي}

4 - ونيز مي فرمايد: {أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلي قَرْيَةٍ وَهِيَ خاوِيَةٌ عَلي عُرُوشِها قالَ أَنّي يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ}؛ "يا به مانند آن كسي كه به{پاورقي . سوره بقره، آيه 259. پاورقي}

دهكده اي گذر كرد كه خراب وويران شده بود، گفت: به حيرتم كه خداوند چگونه اين مردگان را دوباره زنده خواهد كرد، پس خداوند او را صد سال ميراند وسپس زنده اش كرد."

آيه مربوط به يكي از انبياي الهي است كه پس از صد سال دوباره زنده شد.

{پاورقي . كشاف، ج 1، ص 295 ؛ درالمنثور، ج 1، ص 331 ؛ جامع البيان، ج 3، ص 40. پاورقي}

5 - خداوند از حضرت عيسي (ع) حكايت كرده كه فرمود: {وَأُحْيِي المَوْتي بِإِذْنِ اللَّهِ}؛ "من مرده را به اذن خدا زنده مي كنم."

{پاورقي . سوره آل عمران، آيه 49. پاورقي}

طبري مي گويد: "حضرت عيسي (ع) مردگان را با دعايش زنده مي كرد". مطابق{پاورقي . جامع البيان، ج 3، ص 375. پاورقي}

روايات نبوي كه هر آنچه در امت هاي پيشين اتفاق افتاده در اين امت نيز واقع خواهد شد، مسأله رجوع به دنيا بعد از مرگ در اين امت نيز امري واقع شدني است.

آيا رجعت با عقل وفلسفه سازگاري دارد؟
پرسش

آيا رجعت با عقل وفلسفه

سازگاري دارد؟

پاسخ

برخي معتقدند كه رجعت با عقل وفلسفه ناسازگاري دارد:

1 - اشكال عقلي

ولي اللَّه دهلوي مي گويد: رجوع معصيت كاران به جهاتي است:

الف. به جهت عذاب، كه اين ظلم است، زيرا عذاب آنها در آخرت است، وتكرار آن در دنيا ظلم به حساب مي آيد.

ب. به جهت اذيت وآزار اوست، كه در قبر تحقق يافته ولذا دوباره با رجعت عبث وبيهوده است.

ج. به جهت اظهار خيانت آنها به مردم است، كه اين جهت در زمان وعصر آنها سزاوارتر است تا مردم آن عصر عبرت بگيرند.

د. با رجعت نيكان لازم مي آيد كه به جهت دو بار مردن اذيت شوند.

{پاورقي . تحفه اثني عشريه، ص 484. پاورقي}

اولاً: عذاب كافران وگناه كاران بعد از رجعت از جمله عقوبات آنها به حساب مي آيد كه مصلحت اقتضا كرده بخشي از آن در اين دنيا صورت پذيرد. پس محظور عقلي در بين نيست.

ثانياً: اظهار خيانت گناه كاران نسبت به مردمي كه در عصر آنها نبوده اند نيز مؤثر است، واگر در عصر آنها اين رجعت وعذاب صورت نگرفت به اين جهت است كه مردم به اجبار والجاء نيفتند.

ثالثاً: مطابق روايات، مرگ ونزع روح نسبت به اولياي الهي خصوصاً انبيا واوصيا همانند استشمام بوي خوش است.

2 - اشكال فلسفي

مي گويند: مرگ بدون استكمال حيات وخروج از قوه به فعل حاصل نمي شود. ورجوع به دنيا بعد از مرگ در حقيقت رجوع به قوّه بعد از فعليّت است كه در فلسفه بطلان آن به اثبات رسيده است.

اين اشكال در مرگ هاي طبيعي صادق است نه مرگ هاي اخترامي از قبيل قتل ومرض كه حيات آنها در اين موارد به فعليت تامه نرسيده است.

آيا اعتقاد به رجعت برگرفته از يهود است؟
پرسش

آيا اعتقاد به رجعت برگرفته از يهود است؟

پاسخ

احمد امين مصري مي گويد: "يهود در قول واعتقاد به رجعت در تشيّع نيز تأثير داشته است".

{پاورقي . فجر الاسلام، ص 33. پاورقي}

1 - اين گونه نيست كه اسلام با يهوديت در همه امور مخالف باشد، ولذا پيامبر اكرم (ص) در توصيف قرآن خطاب به آنان مي فرمايد: {مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ}؛ "اين قرآن{پاورقي . سوره بقره، آيه 41. پاورقي}

تصديق كننده چيزي است كه با شماست."

ونيز قرآن مي فرمايد: {كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ...}؛{پاورقي . بقره، آيه 183. پاورقي}

"روزه بر شما مكتوب شد آن گونه كه بر امت هاي پيشين نوشته وفرض شده است."

2 - اعتقاد به رجعت به تبع رواياتي است كه از طرق اهل بيت عصمت وطهارت: رسيده است، رواياتي كه فوق حدّ تواتر است.

آيا تمام احاديث رجعت از طرق شيعه وارد شده است؟
پرسش

آيا تمام احاديث رجعت از طرق شيعه وارد شده است؟

پاسخ

اسخ : برخي از اهل سنّت اشكال مي كنند كه احاديث رجعت تنها از طرق شيعه رسيده ولذا اعتباري ندارد.

پاسخ:

1 - روايات شيعه در باب رجعت از طريق اهل بيت عصمت وطهارت است كه به نصّ قرآن وحديث، كلامشان از عصمت برخوردار است، ولذا اعتقاد به آن حتي بر اهل سنّت نيز واجب است.

2 - سرّ عدم طرح اين مسأله در كتب اهل سنّت شايد به اين جهت باشد كه "رجعت" تجلّي امامت امامان شيعه است، ودر حقيقت اشاره به اين نكته دارد كه چون حقّ آنها غصب شده، لذا خداوند دوباره آنها را به دنيا ارجاع داده وبه ولايت كامل خواهد رسانيد.

آيا قول به رجعت مستلزم تناسخ باطل است؟
پرسش

آيا قول به رجعت مستلزم تناسخ باطل است؟

پاسخ

برخي مي گويند: رجعت همان تناسخي است كه در علم كلام به اتّفاق آراء بطلان آن به اثبات رسيده است، زيرا با رجعت، روح انسان به بدن باز مي گردد.

اين اشكال ناشي از سوء برداشت وعدم فهم دقيق معناي تناسخ است. تناسخ به معناي انتقال روح است در اين دنيا از بدني به بدن ديگر كه مباين با بدن اول است واين عمل تا پايان عمر دنيا ادامه پيدا كند. در حالي كه مورد رجعت در عصر وزمان خاصّي است كه در مورد برخي از اموات اتّفاق خواهد افتاد ودر آن وقت روح آنها به جسمشان منتقل خواهد شد، آن گونه كه در قيامت خواهد بود.

آيا قرآن مخالف قول به رجعت است؟
پرسش

آيا قرآن مخالف قول به رجعت است؟

پاسخ

دهلوي مي گويد: مطابق برخي ازآيات، رجعت انسان به اين دنيا امكان پذير نيست زيرا خداوند متعال درخواست كساني را كه تقاضاي رجوع به دنيا را نموده اند ردّ كرده است آنجا كه مي فرمايد: {... قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ × لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قآئِلُها وَمِنْ وَرآئِهِمْ بَرْزَخٌ إِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ}؛ "مي گويد: پروردگار من! مرا باز{پاورقي . سوره مومنون،آيات 100ù99. پاورقي}

گردانيد. شايد در آنچه ترك كردم [و كوتاهي كردم] عمل صالحي انجام دهم. [ولي به او مي گويند:] چنين نيست! اين سخني است كه او به زبان مي گويد [و اگر باز گردد، كارش همچون گذشته است]، وپشت سر آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند."

پاسخ:

1 - مورد بحث، رجعت گروهي خاص از مؤمنين وفاسقين است در حالي كه آيه عموم واطلاق دارد، لذا مي توان اطلاق آن را به اخبار متواتر رجعت برخي از افراد، تقييد زد.

2 - ظهور آيه در تقاضاي رجوع به دنيا قبل از مرگ وهنگام ديدن ملك الموت است نه بعد از مرگ، ومورد رجعت بعد از مرگ است.

3 - آيه ظهور در عدم تحقق رجعت به دنيا با طلب كافر دارد، ومنافات ندارد كه با امت هاي پيشين چنين اتّفاقي افتاده است.

4 -آيات بسياري نص در تحقق رجعت در اين دنيا دارد، ولذا بر فرض ظهور آيه مورد نظر در عدم رجوع بايد ظهور آن را تأويل نمود، زيرا نصّ مقدّم بر ظاهر است.

5 - آيه اخصّ از مدّعي است، زيرا مربوط به درخواست رجعت از طرف كفّار است، در حالي كه مورد بحث اعم است.

آيا اعتقاد به رجعت با قيامت و حشر مردگان سازگار است
پرسش

آيا اعتقاد به رجعت با قيامت و حشر مردگان سازگار است

پاسخ

رجعت از باورهاي حتمي شيعه بوده در قرآن كريم هم به رويداد گذشته و هم وقوع آيندة آن اشاره شده است آياتي چون بقره 56; نمل 83 به امكان وقوع رجعت در آينده اشاره كرده نيز آيه هاي بقره 259، 243، 55، 214، 73 و مائده 110، از رويداد گذشته آن در امت هاي پيشين سخن گفته اند; افزون بر آيات قرآن روايات معصومان نيز، به اين موضوع اعتقادي شيعه اشاره كرده اند.(تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ،ج 15، ص 555 به بعد، دارالكتب الاسلامية )

2. از دلايل روي دادن رجعت ناتمام ماندن مراحل تكامل برخي انسان ها، آن هم به دليل وقوع مرگ غير طبيعي زودرس و تحميلي مانند مردن بر اثر قتل يا مرض مي باشد; روشن است كه در اين صورت امكان دارد انسان براي گذراندن مراحل كمال ناتمام خود، براي يك دوره زماني پس از زندگي اولي دنيايي اش آماده شده به همين منظور براي بار ديگر زنده شود، يا اين كه شرط سپري كردن مراحل تكامل او، فاصله شدن حيات برزخي باشد; از اين رو، پس از حصول شرط مزبور، به دنيا بازگردد.(تفسير الميزان علامه طباطبايي ، ج 2، ص 107، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات )

3. با توجه به ويژگي هاي روز قيامت كه از جملة آن ها، از ميان رفتن همه جنبه هاي تخيّلي و وهم گونة عالم و نمايان شدن كامل آيات الهي است كه نشانة آن فارغ

شدن كامل خداوند از اسباب عالم است رخداد رجعت با ويژگي عالم جسماني در ظرف خاص قيامت با مشكلي رو به رو نبوده نمي توان گفت مانعي بر سر راه آن است

اگر رجعت براي آن است كه امامان و صالحان به پاداش زحمات شان برسند; پس بهشت براي چيست
پرسش

اگر رجعت براي آن است كه امامان و صالحان به پاداش زحمات شان برسند; پس بهشت براي چيست

پاسخ

1. در توجيه هدف از رجعت پيش از رستاخيز عمومي انسان ها، چنين گفته شده است با توجه به آن چه از روايات اسلامي استفاده مي شود، اين موضوع جنبة عمومي نداشته بلكه به دو گروه خاص مربوط مي شود; يكي مؤمنان داراي عمل صالح كه در مرحله اي عالي از ايمان قرار دارند، و ديگري كافران و سركشان ستم گري كه در مرحلة پستي از كفر وظلم قرار گرفته اند; هم چنان كه در پاسخ به پرسش پيشين شما گفته شد، بازگشت دوبارة گروه اول به زندگي دنيا، براي تكميل حلقه تكامل آن هاست گروه دوم نيز، براي مجازات دنيوي و تحمّل كيفر آن بار ديگر به اين دنيا باز مي گردند.(تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 15، ص 559، دارالكتب الاسلامية )

2. بازگشت مزبور به دنيا، نيز در زمان حضرت مهدي غ روي مي دهد. گروه اوّل در كمال عزّت و افتخار، حكومت حق و عدالت اين امام معصوم را خواهند ديد، و گروه دوم نيز با خواري در حالي كه با كيفر الهي رو به رو شده اند، موجب تشفّي و فروكش كردن خشم كساني مي شوند كه مورد ظلم و ستم آنان قرار گرفته اند.(اوايل المقالات شيخ مفيد;، ص 89.)

3. از آن جا كه اين پاداش و كيفر براي دو گروه ياد شده غير از پاداش و كيفر قيامت بوده و به دلايل كوتاهي كه بد آن ها اشاره شد، حكمت الهي وقوع آن را ايجاب مي كند; از اين رو، چنين

رُخدادي با موضوع بهشت و دوزخ و پاداش و كيفر نهايي آن ها، هيچ گونه منافاتي نخواهد داشت

همان گونه كه هم اينك عالم برزخ و عالم ماده و دنيا، هر دو پا برجا بوده وجود يكي با ديگري سازگار است البته اين نكته از آيات و روايات فهم پذير است كه پيش از قيامت نسل بشر از بين مي رود.(همان ص 108.) اين موضوع نيز با زنده شدن برخي مردگان پيش از قيامت منافاتي ندارد.

4. با توجه به مفهوم رجعت يعني بازگشت برخي مردگان به دنيا، اين مطلب فهميده مي شود كه روز رجعت مرتبه اي از مراتب قيامت و پايين تر از رتبه آن است چرا كه در اين روز، هر چند به صورت ناقص امكان شر و فساد وجود دارد. مفهوم رواياتي از ائمه هم كه مي فرمايند ايام اللّه ثلاثه يوم الظهور، يوم الكرّه و يوم القيامة روزهاي خداوند، سه روز است روز ظهور حضرت مهدي غ روز رجعت و روز قيامت همين معناست (همان ص 109.)

آيا رجعت صحيح است ؟ آيا بازگشت ائمه «عليهم السلام » بعد از شهيد شدن امام مهدي ( عج ) ميباشد ؟
پرسش

آيا رجعت صحيح است ؟ آيا بازگشت ائمه «عليهم السلام » بعد از شهيد شدن امام مهدي ( عج ) ميباشد ؟

پاسخ

قبل از اينكه به پاسخ شما بپردازيم حديثي از امام عصر ( عج ) را نقل مي كنم امام مهدي (عج) نسبت به شيعيان خود مي فرمايد : ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم كه اگر جز اين بود گرفتاريها به شما رو مي آورد و دشمنان شما را ريشه كن مي كردند , از خدا بترسيد و ما را پشتيباني كنيد . « بحار الانوار , ج 53 , ص 175 »

اما در مورد سوال شمانكات ذيل قابل ذكر است , در خواست مي گردد چون اين موضوع ا زمقوله هاي متفاوت كلامي , فلسفي , عقلي , روايي و نقلي مورد بحث قرار گرفته حتما براي اطلاعات بيشتر و تنوير ذهن مبارك كتب ارجاعي را مطالعه كنيد .

رجعت از اصول اعتقادي اختصاصي شيعه است و ساير فرق به آن اعتقادي ندارند .

رجعت جنبه عمومي و همگاني ندارد. بلكه در مورد ائمه اطهار «عليهم السلام » و مؤمنان خالص , كافران ستمگر اختصاص مي يابد .

بنا به فرمايش امام صادق عليه السلام » در مورد موافقان چون در مسير آنان سد و موانعي ايجاد شده بود. لذا براي ادامه طريق كمال و براي مشركين خالص كه پست ترين درجه آنرا ندارند جهت رسيدن به مجازات رجعت صورت مي گيرد .

رجعت اختياري است و زمان آن نيز مانند ظهور حضرت مشخص نيست .

امام صادق عليه السلام » مي فرمايند: كه تمامي

پيامبران « عليهم السلام » در ركاب علي عليه السلام » هنگام رجعت جنگ خواهند نمود .

اولين شخصي كه به دنيا رجعت مي كند به نقل از امام صادق « عليه السلام » امام شيعيان حضرت امام حسين عليه السلام مي باشد .

ابن خالد كابلي به نقل از امام سجاد عليه السلام » در تفسير آيه { ان الذي فرض عليك القران لرادك الي معاد }يعني :آن كسي كه قرآن را برتو فرض كرد تو را به بازگشتگاه بر مي گرداند . مي نويسد : پيامبر و علي « عليهم السلام » و همه امامان به سوي شما باز مي گردند .

در ادعيه نيز به اين مسأله اشاره شده است .

در زيارت جامعه مي خوانيم { معترف بكم , مومن با يابكم , مصدق برجعتكم منتظرلامركم و مرتقب لدولتكم } يعني :« من به شما اعتراف مي كنم و ايمان به بازگشت شما دارم و رجعت شما را تصديق مي كنم و منتظر امر شما و چشم به راه دولت شما هستم . »

خداوند اگر مرگي كه بر همه بندگانت مسلم نموده اي ميان من و ظهور مولايم جدايي بينداز با قدرت بي نهايتت مرا از قبر بيرون بياور در حالي كه كفنم را به خودم پيچيده , شمشيرم را از غلاف در آورده , نيزه ام را بدست گرداندم تا دعوت كننده اي را كه در شهر و صحرا بانك بر مي آورد لبيك بگويم .

« آيات 83 ,سوره مباركه نمل , آيه 1, سوره مباركه مدثر , 36 سوره مباركه فجر , آيه شريفه 79 , سوره مباركه ص

, 13 سوره مباركه ذاريات , 12 سوره مباركه , نازعات , 20 سوره مباركه مائده , 39 سوره مباركه يونس , 124 سوره مباركه طه , 95 سوره مباركه انبياء نيز به مورد رجعت اشاره كرده اند .

د رانتها به روايتي از امام رضا « عليه السلام » در اين مورد مي پردازيم :حسن بن جهم گويد روزي مأمون به امام رضا عليه السلام » عرضه داشت اي ابا الحسن نظر شما در مورد رجعت چيست ؟ حضرت فرمودند : اعتقاد صحيحي است و اين رجعت در امتهاي گذشته بوده و قرآن هم در مورد آن سخن گفته است ( مثل قصه عزير : هنگامي كه از ترس مرگ از خانه هايشان فرار كردند ......)

و گوش به گوش ( يعني دقيقا آنچه در امتهاي گذشته رخ داده در اين امت هم اتفاق مي افتد و يكي از آن موارد رجعت است .

منابع بيشتر براي مطالعه :

1-مهدي موعود , ج2, ترجمه و شرحي از بحار الانوار علامه مجلسي , انتشارات جمكران

2- رجعت بررسي جامع مفهوم رجعت از ديدگاه عقل و نقل , محمد رضا ضميري

3-الايقاظ من المجعه بالبرهان علي الرجعه , الحرالعاملي

4-رجعت يا دولت كريمه خاندان وحي , محمد خادمي شيرازي

5-رشحات البحار , شاه آبادي محمد علي

6-الشيعه و الرجعه الحيدريه , محمد رضا طبسي

آيا درست است كه بر اين باور باشيم كه اعلام به رجعت صحيح و روا نيست زيرا باعث اغرا به جهل مردم مي گردد و عده اي كم ايمان را به گناه سوق مي دهد كه آنان عدم ارتكاب معاصي يا توبه از گناهان را به بازگشت خود موكول كنند؟
پرسش

آيا درست است كه بر اين باور باشيم كه اعلام به رجعت صحيح و روا نيست زيرا باعث اغرا به جهل مردم مي گردد و عده اي كم ايمان را به گناه سوق مي دهد كه آنان عدم ارتكاب معاصي يا توبه از گناهان را به بازگشت خود موكول كنند؟

پاسخ

شبهه ياد شده را، بنا به نقل امين الاسلام طبرسي، ابوالقاسم بلخي مطرح كرده است.{1}

به نظر مي رسد كه اين شبهه، در درجه نخست، از عدم درك درست مفهوم رجعت در نزد شيعه ناشي شده، زيرا چنين پنداشته شده كه با تحقق رجعت، اولاً همه انسان ها دوباره به زندگي دنيوي باز مي گردند. ثانياً همانند مرحله نخست زندگي، انسان ها پس از رجعت هم مي توانند با پشيماني از گناهان گذشته خود توبه كرده و خداوند هم توبه آنان را خواهد پذيرفت. در حالي كه اين پندار درست نيست.

براي روشن شدن حقيقت رجعت كه به پاسخ شبهه مذكور نيز خواهد انجاميد، توجه به مسايل ذيل ضروري است:

1. از ديدگاه شيعه، رجعت تنها ويژه دو گروه است: كافران سرسخت كه در كفر به طور كامل فرو رفته اند، و مؤمنان راستين كه به مراحل والاي ايمان دست يافته اند و غير از اين دو گروه، كسي ديگر به دنيا باز نخواهد گشت.

مرحوم علامه مجلسي، پس از ذكر روايات رجعت و گفته هاي عالمان بزرگ شيعي تصريح مي كند:

از ديدگاه (شيعيان) رجعت تنها به گروهي از مؤمنان راستين و كافران فرو رفته در گرداب كفر و الحاد اختصاص دارد و غير از اين دو گروه، كسي ديگر به دنيا باز نخواهد گشت.{2}

مرحوم شيخ مفيد نيز در اين مورد مي فرمايد: رجعت (وعده داده شده در روايات) تنها ويژه مؤمنان

راستين و كافران سرسخت از اين امت است و شامل افراد امت هاي پيشين نيز نمي گردد.{3}

اين مطلب به صراحت در روايات مربوط به رجعت نيز آمده است كه ما در اين جا تنها دو نمونه ازآن را نقل مي كنيم:

الف) امام صادق(ع) درباره افرادي كه (همزمان با ظهور حضرت مهدي«عج)» رجعت مي كنند، فرمود: «ان الرجعه ليست بعامّه و هي خاصه لا يرجع الاّمن محض الايمان او محض الشرك محضاً»;{4} رجعت مربوط به همه مردم نمي شود، بلكه ويژه گروهي محدود است و جز مؤمنان راستين و مشركان فرو رفته در منجلاب كفر و شرك، هيچ كس به دنيا باز نخواهد گشت.

ب) از امام صادق(ع) درباره آيه (و يوم نحشر من كل امّه فوجاً)؛ و روزي كه از هر ملت، گروهي را محشور مي گردانيم - پرسش شد، حضرت در پاسخ فرمود: مردم درباره اين آيه چه مي گويند؟ گفتند: آنان معتقدند كه اين آيه درباره قيامت است. حضرت فرمود: آيا در روز قيامت، از هر امت دسته اي برانگيخته و بقيه وانهاده مي شوند؟! هرگز چنين نيست (بلكه در قيامت همه مردم محشور مي گردند) اين آيه، مربوط به رجعت است.{5}

با توجه به مطالب پيش گفته، ديگر جايي براي شبهه مذكور باقي نمي ماند، زيرا اولاً شمار افرادي كه وعده رجعت درباره آنان داده شده، نسبت به تمام انسان ها، بسيار اندك است. ثانياً، هيچ كس از افراد غير معصوم را نمي توان به طور قطع مشمول حكم رجعت دانست و او را در شمار افرادي به حساب آورد كه در دوران رجعت باز خواهند گشت، زيرا در مورد هر كس (به جز معصومان(عليهم السلام» مي توان احتمال داد كه جز افرادي نباشد كه بدانان وعده رجعت

داده شده است/

2. افزون بر اين، برخي از عالمان شيعه گفته اند: از آن جا كه از اهل خلاف و عصيان، تنها كافران سرسخت رجعت خواهند كرد، حالت مرگ براي اين گونه افراد، حالت بي خبري و بي هوشي است و همانند كسي كه به خواب رفته باشد، چيزي از حقايق آن جهان بر او آشكار نگشته، دوباره به همان حالت پيش از مرگ باز مي گردند و اساساً سكرات موت چيزي را براي اين گونه افراد روشن نمي كند، بلكه با مردن، در حالت بي خبري فرو مي روند.{6}

علاوه بر اين، حقايقي كه در هنگام رجعت براي افراد روشن مي گردد، بيش از حقايقي نيست كه در روز رستاخيز بزرگ، براي افراد آشكار مي گردد و در آن جا خداوند خبر داده است كه اگر كافران را به دنيا بازگردانيم، باز هم بر كفر خود اصرار مي ورزند و هرگز سر تسليم فرود نمي آورند.

در سوره انعام آيه 28 - 29 مي فرمايد، كاش مي ديدي هنگامي كه اينان در برابر آتش دوزخ قرار مي گيرند، مي گويند، كاش بار ديگر باز گردانده مي شديم و آيات پروردگارمان را تكذيب نمي كرديم و از زمره مؤمنان مي بوديم.

آري! اينان آنچه را پنهان داشته بودند، امروز آشكار ساختند و اگر باز گردند، باز هم به همان اعمال پيشين خود كه از آن نهي شده بودند، باز مي گردند، اينان دروغگويانند. بنابراين، آن چنان نيست كه مخالفان رجعت گمان برده اند كه كافران مورد نظر، با آشكار شدن حقايق، از اعمال بد خود پشيمان شوند و راه صلاح در پيش گيرند/

[1].مجمع البيان، طبرسي، ج 1، ص 224، الطبعه الاولي، 1415، مؤسسْ الاعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان/

[2].بحارالانوار، ج 53، ص 138، مؤسسْ الوفا، بيروت - لبنان

- 1403 ه’ ق/

3].المسائل السرويْ، شيخ مفيد، ص 35، ناشر؛ المؤتمر العالمي/

[4].بحارالانوار، ج 53، ص 39/

[5].همان، ج 53، ص 53/

[6].تفسير مجمع البيان، طبرسي، ج 1، ص 223/

از آن جا كه رجعت از نشانه ها و دلايل صحت نبوت است، ضرورت دارد رجعت همانند ديگر معجزات، در زمان حيات پيامبر(ص) رخ دهد، حال آن كه مي گوييد: رجعت در زمان حضرت مهدي «عج» و در آخرالزمان روي مي دهد؟
پرسش

از آن جا كه رجعت از نشانه ها و دلايل صحت نبوت است، ضرورت دارد رجعت همانند ديگر معجزات، در زمان حيات پيامبر(ص) رخ دهد، حال آن كه مي گوييد: رجعت در زمان حضرت مهدي «عج» و در آخرالزمان روي مي دهد؟

پاسخ

يكي از اعتقادات ويژه اي كه شيعه دوازده امامي آن را باور دارد، عقيده به رجعت است. رجعت در لغت به معناي بازگشت است. معناي اصطلاحي رجعت از ديدگاه شيعه اين است كه خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدي «عج)» شماري از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پيش از قيامت برمي انگيزاند و اين باور از ويژگي هاي مذهب آل محمد(ص) مي باشد كه قرآن نيز بر درستي آن گواهي مي دهد.{1}

دانشمند بزرگ شيعه، مرحوم سيدمرتضي علم الهدي نيز عقيده بر رجعت از ديدگاه اماميه را چنين توضيح مي دهد، باور شيعه اماميه اين است كه خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان«عج» گروهي از شيعيان را كه پيش از ظهور آن حضرت از دنيا رفته اند به اين جهان بازمي گرداند تا آنان به پاداش ياوري و همراهي و درك حكومت آن وجود مقدس نايل گردند. همچنين خداوند برخي از دشمنان آن حضرت را زنده مي كند تا از آنان انتقام گيرد، بدين صورت كه آشكار شدن حق و بلندي مرتبت پيروان حق را بنگرند و اندوهگين شوند.{2}

از ديدگاه دانشمندان شيعه، هيچ گونه ترديدي در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شيعي اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان اهل بيت برشمرده اند.

مرحوم علامه مجلسي در كتاب گرانسنگ بحارالانوار مي فرمايد: عقيده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شيعه بوده و اين سخن چندان آشكار است كه كسي نمي تواند

به انكار آن برخيزد.{3}

شيخ مفيد و سيدمرتضي نيز اعتقاد به رجعت را نزد شيعه اجماعي شمرده اند.{4}

مرحوم شيخ حرعاملي مي فرمايد: فراواني شمار نويسندگاني از شيعه كه روايات مربوط به رجعت را در كتاب هاي خويش گرد آورده اند - كه تعداد آن از هفتاد كتاب بيشتر است - دليل بر قطعي بودن اعتقاد به رجعت از ديدگاه شيعه است.{5}

شيخ صدوق نيز اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان تشيع دانسته است.{6}

دانشمندان شيعه براي اثبات رجعت به دلايل قرآني، روايي و اجماع تمسك جسته اند كه ما تنها به نقل نمونه هايي از اين استدلال ها بسنده مي كنيم:

گواه روشن تحقق رجعت، پيش از هر چيز قرآن كريم است كه در آيه 84 سوره نمل مي فرمايد: (و يوم نحشر من كل امه افواجاً ممن يكذب بآياتنا فهم يوزعون)؛ روزي كه از هر ملتي، گروهي از آنان را كه آيات ما را تكذيب مي كردند، زنده مي گردانيم. در اين آيه شريفه كه براي اثبات رجعت مورد استناد ائمه(عليهم السلام){7} و دانشمندان شيعه قرار گرفته است، سخن از روزي است كه تنها گروهي (و نه همه مردم) برانگيخته مي شوند، در حالي كه در قيامت بنا به تصريح قرآن كريم همه انسان ها برانگيخته مي گردند، آنجا كه مي فرمايد: (و يوم ينفخ في الصور ففرغ من في السموات و من في الارض الاّمن شأالله و كل اتوه د آخرين)؛ روزي كه در صور دميده شود، همه كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، مگر آن كس را كه خدا خواهد، به شدت مي ترساند و همگان با ذلت نزد او حاضر مي گردند.{8}

از مقايسه اين دو آيه شريفه چنين به دست مي آيد كه آيه نخست مربوط به روزي غير از قيامت

است و آن همان روزي است كه در روايات اهل بيت به نام «رجعت» معروف گرديده است.

اما دليل اصلي اثبات رجعت روايات بي شماري است كه بر وقوع آن صحه مي گذارد. مرحوم علامه مجلسي نام بيش از پنجاه تن از عالمان و محدثان شيعه را ذكر مي كند كه روايات رجعت را در كتاب هاي خويش آورده اند كه اسامي برخي از آنها بدين قرار است: سليم بن قيس هلدلي، حسن بن صفار، علي بن ابراهيم قمي، ثقه الاسلام كليني، عياشي، كشي، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابوالفتح كراجكي، نجاشي، شيخ طوسي، ابن طاووس و/// /

مرحوم علامه مجلسي درباره روايات رجعت مي فرمايد: كسي كه به حقانيت ائمه اطهار(عليهم السلام) ايمان دارد، چگونه مي تواند درباره مسأله متواتري كه از آنان نقل شده و نزديك به دويست روايت صريح در اين زمينه رسيده و بيش از چهل تن از ثقات و عالمان شيعه آنها را در كتاب هاي خود آورده اند، ترديد كند؟

به راستي اگر مسأله اي مثل رجعت را نتوان از امور متواتر دانست، پس در كدامين موضوع مي توان ادعاي تواتر نمود؟{9}

شيخ حرعاملي نيز روايات رجعت را فزون از شمار دانسته و درباره آن قايل به تواتر معنوي شده است.{10} ما در اين مقام تنها به نقل دو روايت از روايات بي شمار رجعت مي پردازيم:

1. از امام صادق(ع) درباره آيه: (ربنا اثنا اثنتين و احييتنا اثنتين) پرسش شد، حضرت در پاسخ فرمود: ذلك في الرجعه - اين آيه در مورد رجعت است.{11}

2. همچنين آن حضرت فرمود: ليس منا من لم يؤمن بكرّمنا، هر كس به رجعت ما ايمان نداشته باشد، از ما نيست.{12}

افزون بر قرآن و روايات، شمار فراواني از عالمان شيعه، عقيده

به رجعت را در نزد اماميه اجماعي دانسته اند.{13}

حال با توجه ادله قطعي اي كه رجعت را به مثابه يك عقيده درست ثابت مي كند، بايستي ديد هدف از رجعت چيست؟ آيا رجعت از جمله معجزات پيامبر اكرم(ص) است؟ آيا رجعت از نشانه هاي ظهور مهدي«عج» و يا معجزات آن حضرت است؟ و يا اصلاً رجعت مسأله اي ديگر و يا هدفي ديگر در نظام آفرينش طرح ريزي شده است؟

گرچه ممكن است به جهت محدوديت علم و ادراك ما نتوان به طور قاطع غرض و هدف اصلي از رجعت را ذكر كرد، اما با توجه به مجموع احاديثي كه در مورد رجعت به ما رسيده است شايد بتوان اهداف ذيل را از جمله مواردي دانست كه لزوم تحقق رجعت را توجيه مي كند:

1. رجعت با هدف نشان دادن عزت اسلام و ذلت كفر و شرك از سوي خداوند صورت مي گيرد، بدين معنا كه بازگشت به دنيا در زماني به وقوع مي پيونندد كه دين خدا بر سراسر جهان حاكم شده، زمين و آنچه در آن است، يكسره در اختيار مؤمنان و خدا جويان قرار گرفته و كافران و ستم پيشگان خوار و ذليل خواهند گشت.

بديهي است كه چنين حادثه اي هر اسنان دينداري را شادمان و خرسند و تبهكاران و كافران را به رنج و اندوه فرو خواهد برد. از اين رو خداوند مهربان و حكيم، گروهي از مؤمنان راستين و شماري از كافران سرسخت را در آن روز به جهان بازمي گرداند، تا آنان از ديدن شكوه و عظمت اسلام و حاكميت مؤمنان به وجد آيند و كافران نيز بر اثر مشاهده شوكت و قدرت پيروان دين خدا خشمگين و اندوهناك گردند و همگان دريابند

كه وعده الهي تخلف ناپذير است.

2. گذشته از اين كه ممكن است افراد با ايمان در اين بازگشت به مقاماتي دست يابند كه تنها در هنگام سيطره كامل اسلام مي توانند به آن مقامات برسند، مي توان گفت: از آن جا كه طبق روايات، كافراني كه رجعت مي كنند از جمله افرادي هستند كه بسيار در كفر خود سرسخت و لجوج بوده اند، رجعت آنان ممكن است با اين هدف انجام گيرد كه دست كم مقداري هر چند اندك، از جزاي اعمال ننگين خود را در دنيا بچشند و تا حدودي پاسخگوي پاره اي از ظلم ها و ستم هاي بي حد خود باشند، هر چند مجازات اصلي در سراي آخرت به آنان خواهد رسيد.

با توجه به مطالب پيش گفته بايستي اين نكته را هم يادآور شد كه نه در روايات مربوط به رجعت و نه در گفتار بزرگان شيعه هيچ گونه ملازمه اي ميان رجعت و معجزه بودن آن براي پيامبر اكرم(ص) نيامده است، مرحوم امين الاسلام طبرسي، ضمن اشاره به اين سخن ملازمه ميان رجعت و صحت نبوت پيامبر(ص) آن را باطل دانسته و فرموده است: نزد ما (شيعيان) بلكه اكثر امت اسلامي، ظهور معجزه به دست ائمه و اوليا نيز رواست.{14} بنابراين به هنگام تحقق رجعت، مي توان آن را از جمله معجزات حضرت ولي عصر«عج» به شمار آورد.

[1].المسائل السرويه، شيخ مفيد، ص 32، المطبعه مهر، ناشر: المؤتمر العالمي شيخ مفيد/

[2].رسائل الشريف المرتضي، ج 1، ص 125، تحقيق سيدمهدي رجايي، ناشر: دارالقرآن، 1405 ه’ق، مطبعْ السيدالشهدأ/

[3].بحارالانوار، ج 53، ص 144 - 122، الطبعه الاولي، 1405 ه’ ق، مؤسسْ الاعلمي للمطبوعات بيروت/

[4].همان، ص 136 - 139/

[5].به نقل از همان، ص 121/

[6].الايقاظ من الهجعه، باب دوم/

[7].بحار، ج

53، ص 53/

[8].سوره نحل، آيه 87/

[9].بحار، ج 53، ص 144 - 122/

[10].الايقاظ من الهجعْ، باب دوم، دليل سوم/

[11].بحار، ج 53، ص 56/

[12].همان، ج 53، ص 92/

[13].همان، ج 53، ص 139 - 136/

[14].مجمع البيان، ج 1، ص 223/

اينكه مي گويند در زمان حضرت مهدي (عليه السلام) عدهاياز مردگان دوباره به دنيا بر مي گردند و زنده مي شوند آيا چنين چيزيممكن است؟
پرسش

اينكه مي گويند در زمان حضرت مهدي (عليه السلام) عدهاياز مردگان دوباره به دنيا بر مي گردند و زنده مي شوند آيا چنين چيزيممكن است؟

پاسخ

1 - بلي ممكن است زيرا ما مسلمانان به معاد و رجعت عموميدر آخرت معتقد هستيم و خداييكه قدرت دارد همه انسانها را در قيامت زنده كند مي تواند برخياز آنها را در همين دنيا دوباره زنده نمايد/

2 - از آيات قرآن كريم استفاده مي شود كه خداوند بعضياز انسانها را پس از مرگشان در همين دنيا زنده كرده است كه ما به چند نمونه اشاره مي كنيم و بهترين دليل برايامكان هر چيزيواقع شدن آن است/

طولاني تغييري نكرده است، اي عزير! نگاهي به استخوانهاي پراكنده الاغ خويش كن كه چگونه اين استخوانهايپراكنده را جمع مي كنم و بر آنها گوشت مي رويانم و آن را زنده مي كنيم. وقتيكه چهارپا در برابر چشمان عزير زنده شد گفت: مي دانم كه خداوند بر هر چيزيقادر است/

ب - در سوره بقره در داستان حضرت موسي (عليه السلام) مي خوانيم گروهياز بني اسراييل را كه بر اثر صاعقه كشته شده بودند مجدداً زنده كرد/

را متهم به قتل نمودند، نزاع و اختلاف بالا گرفت، موضوع را در نزد حضرت موسي (عليه السلام) مطرح كردند و او دستور داد گاويرا ذبح كنند و به بدن مقتول بزنند تا زنده شود و قاتل خويش را معرفينمايد، قرآن در ادامه مي فرمايد و اين چنين خداوند مردگان را زنده مي كند/

د - حضرت عيسي (عليه السلام) زنده كردن مردگان را از معجزات خود مي شمارد و مي گويد:

"وَ اُحْيالمَوتيبِاِذنِ اللهِ"

«و مردگان را به اذن خدا زنده

مي نمايم»

بنابراين همان گونه كه در اين آيات ملاحظه فرموديد خداوند در امتهايپيشين گروهيرا در همين دنيا زنده كرده است و مي تواند در زمان ظهور امام زمان(عليه السلام) نيز عدهايرا زنده نمايد/

نماز اقتدا مي كند و همان گونه كه در آيات فوق ملاحظه نموديد يكياز معجزات حضرت عيسي (عليه السلام) زنده كردن مردگان بوده است و دليلينداريم كه اين معجزه را از او گرفته باشند پس ممكن است او افراديرا به اذن پروردگار برايياريامام مهدي (عليه السلام) زنده نمايد/

سلام) چنين قدرتيرا نداشته باشد؟ آيا بعيد است كه خود امام مهدي (عليه السلام) هم چنين قدرتيداشته باشد هر چند مقصود شيعه از رجعت زنده شدن مردگان است اما نسبت به اين كه آيا خداوند مستقيماً آنان را زنده مي كند يا توسط شخضيآنان را زنده مي نمايد تأكيديندارد/

ه در اين مورد از ائمه اهلبيت(عليهم السلام) رسيده است و علمايشيعه در كتابهايفراوانيدرباره رجعت نوشتهاند و در آنها اين روايات را ذكر نمودهاند از جمله علامه شيخ حرّ عامليمؤلف وسائل الشيعه كتابيدارد به نام ايقاظ الهجعه فياثبات الرجعه كه چاپ شده است/

منظور از اين آيه سوره نمل آيه: 83 كه مى فرمايد مافوجى از شما را زنده مى كنيم چيست؟
پرسش

منظور از اين آيه سوره نمل آيه: 83 كه مى فرمايد مافوجى از شما را زنده مى كنيم چيست؟

پاسخ

اين آيه چنانكه از سؤال شما هم استفاده مى شد كه مربوط به قيامت نيست چون درباره ى قيامت در آيه ديگر چنين آمده است ترجمه - آنانرا محشور مى سازيم پس از آنان هيچكس را فرو گذار نخواهيم كرد.

بنابراين حضر در قيامت عمومى و همگانى است و ويژه گروهى خاص نيست.

اما آيه مورد سؤال شما - اين آيه چنانكه در روايات بسيارى آمده است مربوط به رجعت است بدان معنى كه پس از ظهور امام دوازدهم(عليه السلام)خداوند متعال امامان ديگر را به اين جهان برمى گرداند و آنان زمام حكومت را بدست مى گيرند و بر جهانيان حكومت مى كنند و گروهى از كسانى هم كه نسبت به خدا آيات وى تكذيب مى كردند نيز زنده مى شوند و اعتقاد به رجعت بطور اجمالى يكى از معتقدات اساسى شيعه است.

براى اطلاع بيشتر مى توانيد به كتاب غيبت و رجعت نوشته آقاى شيخ مجتبى قزوينى مراجعه فرماييد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_31_

چگونه مي توان با استدلال به آية 11 سورة غافر ]=مؤمن رجعت را اثبات كرد، چنان كه برخي مفسّران چنين تفسير نموده اند؟
پرسش

چگونه مي توان با استدلال به آية 11 سورة غافر ]=مؤمن رجعت را اثبات كرد، چنان كه برخي مفسّران چنين تفسير نموده اند؟

پاسخ

"قَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَيْن ِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْن (مؤمن 11) آن ها مي گويند: پروردگارا! ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده كردي " چنان كه خود در پرسش اشاره كرده ايد، استدلال به اين آيه شريفه براي اثبات رجعت توسط برخي مفسّران ارائه شده و علتي كه باعث شده است همة مفسّران به اين استدلال روي نياورند، اين است كه دربارة "دو بار ميراندن و "دو بار زنده گردانيدي ، احتمالات ديگري نيز داده شده است كه متناسب با اثبات رجعت نيست فقط زماني مي توانيم ادعا كنيم اين آيه متناسب با اثبات رجعت است كه منظور از "دو بار ميراندن اين باشد كه مرگ يك بار در اين زندگي فعلي اتفاق بيفتد، سپس براي رجعت زنده شويم و بار دوم بعد از زندگي در عصر رجعت باشد. و منظور از "دو بار زنده گردانيدن هم اين باشد كه خداوند يك بار ما را در دنيا زنده گردانيده _ كه فعلاً در آن به سر مي بريم _ سپس مي ميريم و بار دوّم ما را براي عصر رجعت زنده مي كند; چنين تفسيري با اثبات رجعت سازگار است ولي چون اين آية شريفه دربارة همة كفّار سخن مي گويد _ و حال آن كه رجعت دربارة همة كافران ثابت نشده است _ از اين رو اين تفسير مورد گفت و گو واقع شده است (ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 20، ص 43 _

45، نشر دارالكتب الاسلامية )

چگونه آية 28 سورة بقره بر وقوع رجعت دلالت دارد؟
پرسش

چگونه آية 28 سورة بقره بر وقوع رجعت دلالت دارد؟

پاسخ

"كَيْف َ تَكْفُرُون َ بِاللَّه ِ وَ كُنتُم ْ أَمْوَ َتًا فَأَحْيَ_َكُم ْ ثُم َّ يُمِيتُكُم ْ ثُم َّ يُحْيِيكُم ْ ثُم َّ إِلَيْه ِ تُرْجَعُون (بقره 28) چگونه به خداوند كافر مي شويد، در حالي كه شما اجسام بي روحي بوديد و او شما را زنده كرد، سپس شما را مي ميراند، و بار ديگر شما را زنده مي كند، سپس به سوي او باز مي گرديد."

در اين آية شريفه سخن از يك مردن ]=كنتم أمواتا[ و يك ميراندن ]=يميتكم و دو بار زنده گردانيدن است ]=1_ فاحياكم 2_ يحييكم تفسيري كه مناسب با اثبات رجعت است اين است كه بگوييم منظور از "مردن در آية شريفه زماني است كه ما هنوز به دنيا نيامده ايم به همين جهت هم تعبير به ميراندن نفرمود; زيرا ميراندن بعد از حيات است ولي مرده بودن لازم نيست بعد از حياتي باشد; پس وقتي انسان به دنيا آمد، "زنده گردانيدن اوّل محقق مي شود. و بعد از آن كه خدا او را از اين زندگي فعلي ميراند "ميراندن ِ" آيه هم محقق مي شود، پس تا اين جا سه مرحله محقق شد. "مردن ، "زنده گردانيدن ، "ميراندن ; سپس مي فرمايد: "شما را زنده مي گردانيم مقصود از اين زنده كردن همان رجعت است و در آخر مي فرمايد: "ثم ّ إليه ترجعون ; يعني بعد از آن به سوي خدا برمي گرديد (اشاره به ميراندن بعد از پايان رجعت . البته اين آية شريفه را به گونه هاي ديگر نيز مي توان تفسير كرد كه مطابق با وقوع رجعت باشد، ولي به هر حال تطبيق آيه شريفه بر مسئلة

رجعت مشكل است زيرا 1. آيه دربارة همة كفّار سخن مي گويد، در حالي كه اين مطلب _ كه رجعت دربارة همة كفّار باشد _ مسلّم نيست 2. آيه به صراحت مي فرمايد: بعد از مرگ يك حيات بيش تر نيست كه طبعاً حيات و زندگي آخرت است (ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 1، ص 164، نشر دارالكتب الاسلاميّة )

ساير مواد

بعد از امام زمان عده اي از افراد صالح , از عالم برزخ فراخوانده مي شوند و جزء ياران حضرت مي گردند. آيااعمال اين افراد دوباره ثبت مي گردد و در قيامت از آنها بازخواست مي گردد؟ آيا دوباره درد جان كندن و فشار قبر دارند؟آيا گناه و عصيان در آن جامعه وجود دارد؟
پرسش

بعد از امام زمان عده اي از افراد صالح , از عالم برزخ فراخوانده مي شوند و جزء ياران حضرت مي گردند. آيااعمال اين افراد دوباره ثبت مي گردد و در قيامت از آنها بازخواست مي گردد؟ آيا دوباره درد جان كندن و فشار قبر دارند؟آيا گناه و عصيان در آن جامعه وجود دارد؟

پاسخ

پس از ظهور حضرت ولي عصر(عج ) عده اي بسيار محدود از اولياي خداوند كه در طهارت روح , ايمان قلبي , اشتياق به ظهور و ساير فضايل اخلاقي , منحصر به فرد بوده اند, سر از خاك بر مي دارند و به جمع ياوران حضرت مي پيوندند. عده اي از ايشان در ركاب حضرت به شهادت مي رسند و عده اي به مرگ طبيعي از دنيا خواهندرفت . بدين ترتيب آنها دوبار زندگي در جهان را تجربه خواهند كرد. از اين روي تابع قانون آن خواهند بود. در نيتجه ,اعمال آنان مانند گذشته ثبت و ضبط مي گردد. اما چون جز خير از ايشان سر نمي زند, بازخواست عذاب قيامت , جان كندن در حال احتضار و فشار قبر چندان برايشان معنا و مفهومي ندارد و مسلّماً ميان حيات و ممات آنان باانسان هاي معمولي تفاوت وجود دارد().

دربارهء وجود گناه در چنان جامعه اي بايد بگوييم كه متأسفانه در آن جامعه گناه و عصيان وجود دارد, منتهي درحد افراد و گروه ها است , نه به طور وسيع و عالم گير.

(پ_اورقي 1. تاريخ مابعد الظهور, سيدمحمد صدر, چاپ بيروت .

آن چنان كه مي گويند در موقع ظهور امام زمان(ع) ايشان از بعضي افراد، مانند دشمنان اسلام و قاتلان فاطمه زهرا(س) و قاتلان كربلا انتقام مي گيرد، در صورتي كه آن ها سال ها پيش مرده اند. اين امر چگونه است؟ توضيح دهيد.
پرسش

آن چنان كه مي گويند در موقع ظهور امام زمان(ع) ايشان از بعضي افراد، مانند دشمنان اسلام و قاتلان فاطمه زهرا(س) و قاتلان كربلا انتقام مي گيرد، در صورتي كه آن ها سال ها پيش مرده اند. اين امر چگونه است؟ توضيح دهيد.

پاسخ

اين سؤال در خصوص رجعت است. از اين رو لازم است حقيقت رجعت مورد بررسي قرار گيرد. "رجعت" از عقايد معروف شيعه است و تفسيرش در يك عبارت كوتاه چنين است: بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) و در آستانه رستاخيز گروهي از مؤمنان خالص و كفار و طاغيان بسيار شرور به اين جهان باز مي گردند. گروه اوّل مدارجي از كمال را طي مي كنند و گروه دوم كيفرهاي شديدي مي بينند. مرحوم سيد مرتضي از علماي شيعه مي فرمايد: خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) گروهي از كساني را كه قبلاً از دنيا رفته اند، به اين جهان باز مي گرداند، تا در ثواب و افتخارات ياري او و مشاهده حكومت حق بر سراسر جهان شركت جويند و نيز گروهي از دشمنان سر سخت را باز مي گرداند تا از آن ها انتقام گيرد. بعد مي فرمايد: دليل بر اثبات اين عقيده اجماع اماميه است، زيرا احدي از آن ها با اين عقيده مخالفت نكرده است.(1)

البته از كلمات بعضي از قدماي علماي شيعه و همچنين از سخنان مرحوم طبرسي در مجمع البيان بر مي آيد كه اقليّت بسيار كوچكي از شيعه با اين عقيده مخالف بودند و رجعت را به معني بازگشت دولت و حكومت اهلبيت(ع) تفسير مي كردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان، ولي مخالفت آن ها طوري است كه لطمه اي به اجماع نمي زند.(2)

بدون ترديد احياي گروهي از مردگان در اين دنيا محال نيست، همان

گونه كه احياي جميع انسان ها در قيامت كاملاً ممكن است. عقل چنين امري را محال نمي بيند و قدرت خدا آنچنان وسيع و گسترده است كه همه اين امور در برابر آن سهل و آسان است. در قرآن مجيد، وقوع وجعت اجمالاً در پنج مورد از امت هاي پيشين آمده است، از جمله اين آيات؛

1- آيه 243 سوره بقره است كه در آن سخن از جمعيتي است كه از ترس مرگ از خانه هاي خود بيرون رفتند. خداوند فرمان مرگ به آن ها و سپس آن ها را زنده كرد. (فقال لهم اللّه موتوا ثم أحياهم).(3)

2- نيز به آيه 261 سوره بقره استدلال شده كه در آن سخن از پيامبري است كه از كنار يك آبادي عبور كرد، در حالي كه ديدارهاي آن فرو ريخته بود و اجساد و استخوان هاي اهل آن در هر سو پراكنده شده بود و از خود پرسيد: چگونه خداوند اين ها را پس از مرگ زنده مي كند؟ خدا او يكصد سال ميراند و سپس زنده كرد و به او گفت: چقدر درنگ كردي؟ عرض كرد: يكروز يا قسمتي از آن. فرمود: نه، بلكه يكصد سال بر تو گذشت. اين پيامبر عُزير باشد يا پيامبر ديگري، تفاوت نمي كند. مهم صراحت قرآن در زندگي پس از مرگ در همين دنيا است (فأماته اللّه مأة عام ثم بعثه).

3- در آيه 55 و 56 سوره بقره درباره "بني اسرائيل" مي خوانيم كه گروهي از آن ها بعد از تقاضاي مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگباري شدند و مردند، سپس خداوند آن ها را به زندگي برگرداند تا شكر نعمت او را به جا آوردند. (ثم بعثناكم مِن بعد موتكم لعلكم تشكرون).

4- در آيه 110

سوره مائده ضمن بر شمردن معجزات حضرت عيسي(ع) مي خوانيم: "و إذ تخرج الموتي بإذني؛ تو مردگان را با فرمان من زنده مي كردي". اين تعبير نشان مي دهد كه مسيح(ع) از اين معجزه خود (احياي مردگان) استفاده كرد، بلكه تعبير به فعل مضارع (تخرج) دليل بر تكرار آن است و اين يك نوع رجعت براي بعضي محسوب مي شود.

5- در سوره بقره آيه 73 در مورد كشته اي كه در بني اسرائيل براي پيدا كردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، مي فرمايد: "دستور داده شد گاوي را با ويژگي هايي سر ببرند و بخشي از آن را بر بدن مرده زنند تا به حيات باز گردد [و قاتل خود را معرفي كند و نزاع خاتمه يابد] (فقلنا اضربوه ببعضها كذالك يحيي اللّه الموتي و يريكم آياته لعلّكم تعقلون)(4)

البته موارد ديگري را همچون داستان اصحاب كهف كه آن نيز چيزي شبيه به رجعت بود، مي توان در قرآن كريم مشاهده كرد.

مرحوم علامه مجلسي مي فرمايد: بيش از دويست حديث داريم كه چهل و چند نفر از راويان ثقات و علماي بزگوار در بيش از پنجاه كتاب آورده اند و اين روايات وقوع رجعت را تأييد مي كنند.(5)

امام صادق(ع) در حديثي مي فرمايد: "إنّ الرجعة ليست بعامة، و هي خاصة، لايرجع إلا من محض الإيمان محضاً، أو محض الشرك مخصاً؛ رجعت عمومي نيست، بلكه جنبه خصوصي دارد. تنها گروهي بازگشت مي كنند كه ايمان خالص يا شركت خالص دارند"(6) رجعت از معتقدات شيعه است و رايحه قيامت از آن استشمام مي شود و با شواهد قرآن كه ذكر شد، تحققق آن مشكل نيست و مهدي موعود(ع) انتقام خون هاي به ناحق ريخته را از اشقيا و دشمنان ائمه خواهد گرفت.

(1.تفسير

نمونه، ج 15، ص 555.

پاورقي2.همان، ص 556.

پاورقي3 .تفسير نمونه، ج 15، ص 556.

پاورقي4 تفسير نمونه، ج 15، ص 557.

پاورقي5. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 122.

پاورقي6 همان، ص 39.

همه مي گويند انتقام گيرنده خون امام حسين(ع)، امام زمان(ع) است. امام زمان(ع) از چه كسي انتقام خواهد گرفت؟ مگر قاتلان امام حسين(ع) به سزاي اعمال خود نرسيدند؟
پرسش

همه مي گويند انتقام گيرنده خون امام حسين(ع)، امام زمان(ع) است. امام زمان(ع) از چه كسي انتقام خواهد گرفت؟ مگر قاتلان امام حسين(ع) به سزاي اعمال خود نرسيدند؟

پاسخ

در زيارت عاشورا و دعاي ندبه موضوع خونخواهي حسين(ع) توسط امام زمان(ع) مطرح شده است: "ان يرزقني طلب ثارك مع امام منصور من أهل بيت محمد(ص)". اگر داستان كربلا را از روز تاسوعا تا عصر عاشورا بدانيم و به آن به صورت يك حادثه بدون مقدمه و دنباله نظر افكنيم، البته يزيد و ابن زياد و عمر سعد كه آن فاجعه خونين را به وجود آوردند، به سزاي عمل ننگين خود رسيدند، اما اگر به اين جريان تاريخ با دقت بيش تر بنگريم و كربلا را از آغاز تاريخ بشر تا وقتي كه بشر هست، مورد مطالعه قرار دهيم و عاشورا را چند ساعت و چند روز و كربلا را زمين مخصوص نپنداريم، بلكه هر روز را عاشورا و هر زمين را كربلا بدانيم، امام حسين(ع) را بايد در طول تاريخ بشريت جستجو كنيم. حسين(ع) وارث خون هابيل، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي، محمد و علي است و تمام مصلحان بعد از عاشورا، وارث خون حسين(ع) مي شوند.

اين زنجيره طولاني از آدم تا آخرالزمان ادامه پيدا مي كند، تا به خونخواه و منتقم اصلي يعني امام زمان(ع) مي رسد. اينجا سخن از يزيد و شمر و عمر سعد نيست، بلكه سخن از يزيديان و ابن زيادها و شمرها در تاريخ بعد از حسين(ع) است كه خون حسينيان را به زمين مي ريزند. آخرين حلقه ظالمان و ستمگران كه يزيديان زمان هستند، به دست امام زمان(ع) كشته شده و انتقام اين خون ها گرفته خواهد شد.

روايت شده كه انتقام خون پدران خود را از كافران كه به آنها ظلم كردند خواهم گرفت آيا مردگان آن زمان دوباره زنده مي شوند و يا مقصود از كافران امروز هست؟
پرسش

روايت شده كه انتقام خون پدران خود را از كافران كه به آنها ظلم كردند خواهم گرفت آيا مردگان آن زمان دوباره زنده مي شوند و يا

مقصود از كافران امروز هست؟

پاسخ

روايات و احاديث در زمينة انتقام گرفتن حضرت ولي عصر (عج) از دشمنان اهلبيت (ع) وجود دارد كه نشان دهندة اين مطلب است كه ايشان انقلاب عظيم اخلاقي برپا مي كند و صلح واقعي به پا مي دارد و ايشان سازمان تشكيلات دولت خود را بر اساس عدل و داد خواهند گذاشت و فرمانفرمايي خواهند فرمود و انتقام مظلومان را از بيدادگران خواهند گرفت. حضرت علي در مورد انتقام جويي حضرت از بني اميه چنين مي فرمايد: " به خدا سوگند اگر شما را زير سنگها پراكنده سازند خداوند شما را گرد خواهد آورد براي روزي كه براي آنها برترين روزهاست. شما به اهل بيت پيامبرتان نگاه كنيد اگر آنها ساكت شوند و در خانه نشستند شما نيز سكوت كرده به زمين بچسبد و اگر از شما ياري طلبيدند به ياري آنها بشتابيد كه البته خداي متعال به دست مردي از اهل بيت ناگهان فرج عنايت خواهد كرد كه پدرم فداي او باد......

خداوند او را به بني اميه مسلط خواهد نمود تا آنها را زير پاهايش پايمال سازد و با آنها چون سنگ آسياب رفتار كند كه: (آنها لعنت شده ها هستند، هر كجا يافت شوند دستگير شده، كشته مي شود چه كشته شدني به اين سنت خداست در مورد آنها كه قبلاً آمدند و رفتند و هرگز براي سنت خدا تغيير و تبديل نخواهي يافت) (1) و.... در پايان اين روايت اين جمله به چشم مي خورد كه اين سنت خدا براي آنها كه قبلاً آمدند و رفتند. اين جمله نشان دهنده اين مطلب است كه اين انتقام جويي براي ظالمين گذاشته نيز مي باشد

كه آنها دوباره رجعت كرده به دنيا باز گردانيده ميشوند و انتقام خون اهل بيت را از آنها خواهند ستاند.

روايت ديگري نيز از امام علي وارد شده كه فرمود: " هنگامي كه قائم ما ظاهر شود از كساني كه بدون علم فتوي داده اند انتقام مي گيرند. واي بر آنها و پيروان آنها. آيا دين خدا ناقص بود كه آنها تكميل كردند؟ آيا در دين خدا انحرافي بود كه آنه درست كردند؟ ....... آيا پيامبري بعد از رسول اكرم آمده كه از او پيروي كرده اند"

ايشان در مورد شكايت از دانشمندان مي فرمايد: دو گروه كمرم را شكست: 1_ دانشمندان گستاخ 2_ نادان زاهد مآب، دانشمندان گستاخ با رأي خود فتوي مي دهند و احكام دين را دگرگون مي سازند و نادان زاهد مآب با شيوة غلط خود مردم را به گمراهي مي كشند. (2) اين دو گروه كه حضرت از آنها شكوفه دارد گروه هايي هستند كه بعد از پيامبر اكرم با فتوي هاي غلط خود مردم را به گمراهي كشانند و هم چنين افرادي كه در حال حاضر با فتوا هاي نادرست خود مردم را از اسلام بيزار مي نمايد كه با حضور حضرت حجت اين گروه ها نيز از بين خواهند گرفت و حق مظلومان را از دست ظالمان اين چنيني خواهند ستاند.

امام محمد باقر از روز سختي كه در انتظار جنايتكاران و ستمگران است سخن گفته مي فرمايد: " اگرمردم بدانند كه مهدي به هنگام خروج _ با ستمگران _ چه مي كند؟ بيشتر مردم دوست مي دارند كه او را درك نكنند و آن كشتار را نبينند آگاه باشيد كه او از قريش آغاز مي كند و از آنها شمشير دريافت مي كند و به آنها خبر

شمشير مني دهند. بسياري از مردم مي گويند اين از آل محمد بود ترحم مي كرد" (3)

امام باقر در تفسير آيه شريفه " فمهل الكافرين امهلهم رويداً" فرمود: " اي محمد كافران را مهلت بده مهلت دادي كه اگر قائم قيام كند از ستمگران و جنايتگران قريش، بني اميه، و هر قوم ديگر انتقام خواهد گرفت" (4)

از اين احاديث و روايت چنين بر مي آيد كه حضرت ولي عصر انتقام خون پدران خود را هم از كافران اين زمان و هم از كافراني كه به ائمه ستم نمودند و محسن فاطمه را به شهادت رساندند را خواهند گرفت به اميد فرج هر چه زودتر حضرت.

منابع و مآخذ:

1-احزاب. 61،63. منتخب الاثر، ص238 _ 172، اصول كافي جلد 2، صفحه323 بشاره الاسلام، صفحه 199 _ نهج البلاغه، جلد1، صفحه 10205، الحاوي الفتاوي، جلد2، صفحه146.

2-الزام الناصب، صفحه194 _ بشاره اسلام صفحه 75

3-بحارالانوار، جلد 51 صفحه 354. بشاره الاسلام، صفحه277 _ الزام الناصب، صفحه 223

4-الزام الناصب، صفحه 243 _ بحار انوار، جلد53، صفحه 58 و 120

مطالب جمع آوري شده از كتاب روزگارهايي، تأليف كامل سليمان ، ترجمه: علي اكبر مهدي پور

اينكه ميفرمايند امام زمان (عج) تشريف خواهند آورد و ظهور خواهند كرد و انتقام حضرت سيد الشهداء و... و ائمه طاهرين را مي گيرند خوب كسانيكه به ائمه ظلم كرده اند از رآس (خلفاء) تا آخر (سربازان حكومت) كه همه مرده اند پس حضرت حجت از چه كساني انتقام مي گيرند؟
پرسش

اينكه ميفرمايند امام زمان (عج) تشريف خواهند آورد و ظهور خواهند كرد و انتقام حضرت سيد الشهداء و... و ائمه طاهرين را مي گيرند خوب كسانيكه به ائمه ظلم كرده اند از رآس (خلفاء) تا آخر (سربازان حكومت) كه همه مرده اند پس حضرت حجت از چه كساني انتقام مي گيرند؟

پاسخ

در خصوص سؤالي كه بيان فرموديد نكات زير قابل توجه به نظر مي رسد:

1_ در بعضي موارد آمده كه خداوند متعال آنها را برمي انگيزد (يعني زنده مي كند)(1)

2_ در بعضي موارد نيز دارد كه خود امام زمان (عج) زنده مي كند. (2)

3_ در نتيجه هيچ ابهامي وجود ندارد _ چون مي توان زنده كردن را هم به خداوند متعال نسبت داد و هم به امام زمان (عج) _ چون اگر بگوييم خداوند متعال زنده كرده به اين دليل است كه او بر همه چيز قادر است و همانطور كه ما را در قيامت زنده مي كند، آنجا نيز زنده خواهد كرد. و اگر بگوييم امام زمان (عج) زنده ميكند به اين دليل كه او نيز به امر الهي و قدرت او زنده مي كند و زماني كه حضرت عيسي (ع) كه سرباز و نوكر امام زمان (عج) است مي تواند مرده زنده كند خود حضرت مهدي كه حتماً مي تواند.

خداوند متعال همه ما را بصير در دينش قرار دهد ان شاء الله

منابع و مآخذ:

1و 2_ كتاب مهدي منتظر، شيخ محمد جواد خراساني، ص195 به بعد

هدف از مخالفت اهل سنت با اعتقاد به رجعت چيست
پرسش

هدف از مخالفت اهل سنت با اعتقاد به رجعت چيست

پاسخ

"رجعت به عقيدة اماميه و شيعيان عبارت از آن كه خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان حضرت مهدي غ گروهي از شيعيان و مؤمنان راستين را كه پيش از قيام آن حضرت از دنيا رفته اند، به دنيا باز مي گرداند تا آنان به پاداش ياوري و همراهي و درك حكومت آن وجود مقدّس نائل آيند و نيز برخي از دشمنان اهل بيت را زنده مي كند تا از ايشان انتقام گرفته شود و بدين ترتيب روشني حق وبلندي مقام و مرتبه پيروان حق را بنگرند و اندوهگين شوند.( ر.ك بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج ص 138، مؤسسة الوفأ، بيروت )

به همين خاطر اهل سنت اعتقاد به رجعت را مردود مي دانند; زيرا اگر چنين عقيده اي را بپذيرند، به معناي آن است كه خلفاي آن ها در اشتباه بوده و در گروه دشمنان اهل بيت قرار گرفته و حوادث و امور مربوط به رجعت بر آن ها تطبيق مي شود، از اين رو تلاش كرده اند كه با استدلال هايي همچون مخالف بودن رجعت با سنت عمومي الهي بي هدف بودن رجعت و... عقيده به رجعت را بي اساس جلوه دهند; غافل از آن كه رجعت بر خلاف سنت عمومي الهي نبوده و در امت هاي گذشته نيز روي داده و شماري از انسان ها بعد از مردن به همين جهان بازگشته و دوباره رفته اند پس نمي توان مسأله رجعت را يك سنّت صد در صد كلي تخلف ناپذير الهي دانست

و افزون بر اين بر رجعت اهدافي مترتب است از جمله

1. رجعت به منظور مشاهدة عزت اسلام و حق

و از طرفي نشان دادن ذلّت كفر و دشمني با اهل بيت پيامبر اكرم مي باشد و نشانة تحقق يافتن وعدة الهي و حق بودن آن است

2. با رجعت گناهكاران وكافران در دنيا عذاب ها و كيفرهايي را كه مي بايست ببينند، مي بينند و كيفرهاي دنيوي آن ها در سازندگي و عبرت آموزي انسان ها در دنيا نقش اساسي دارد. و موجب خواري و سرافكندگي كساني مي شود كه روزگاري با ظلم و زور و حق كشي حكومت مي كرده اند.

و...( ر.ك رجعت از ديدگاه عقل قرآن حديث حسن طارمي ص 3_70، انتشارات وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم )

آيا دوره ولايت بعد از امام زمان (عج)به پايان مي رسد ؟
پرسش

آيا دوره ولايت بعد از امام زمان (عج)به پايان مي رسد ؟

پاسخ

چنين نيست كه پس از امام زمان(عج) دوره ولايت پايان پذيرد. ولايت در زمين آخرين چيزي كه برداشته مي شود و با برداشته شدن آن، بساط زمين و زمان نيز برداشته مي شود و قيامت برپا مي شود.

اولا، طبق روايات پس از امام زمان(عج) ائمه اطهار(ع) و برخي پيامبران رجعت مي كنند و با آنها ولايت امتداد مي يابد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: ظهور نور، علي سعادت پرور، ترجمه سيد محمد جواد وزيري فرد، احياء كتابف چاپ دوم 1380، صص 219 - 258).

ثانيا، بر حسب روايات مكرر ائمه اطهار، امان زمين هستند كه با نبود آنها زمين و زمان برچيده مي شود.

از طريق اهل سنت روايات متعددي درباره اهل بيت عصمت و طهارت نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1- در ينابيع الموده، 1/19: از رسول گرامي اسلام(ص) نقل مي كند: النجوم امان لاهل السماء، فاذا ذهبت النجوم، ذهب السماء و اهل بيتي امان لاهل الارض، فاذاذهب اهلي بيتي ذهب اهل الارض ؛ ستارگان اماني بر اهل آسمان ها است، هنگامي كه ستارگان [از بين [بروند، آسمان هم [از بين[مي رود و خاندان من، امان اهالي زمين است، هنگامي كه خاندانم [از دنيا] بروند، اهالي زمين هم از بين مي روند{M.

2- در فرائد السعطين، ص 20، از پيامبر گرامي اسلام نقل مي كند: ... و اهل بيتي امان لاهل الارض، فاذا ذهب اهل بيتي جاء اهل الارض من الايات ما كانوايوعدون... ؛ و خاندان من امان براي اهالي زمين هستند، پس هنگامي كه خاندان من [از دنيا [بروند، براي اهالي زمين نشانه هايي كه به آنهاوعده داده

شده است، پيش مي آيد (يعني قيامت برپا مي شود){M.

روايات در اين باره در كتاب هاي اهل سنت بسيار است، كه براي اطلاع بيشتر به كتاب «الشيعة والرجعه»، مرحوم شيخ محمدرضا طبسي، صص 10 - 9 مراجعه فرماييد.

از طريق شيعه و در كتاب هاي روايي شيعه نيز روايات متعددي به اين مضمون نقل شده است كه فقط به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- الكافي، 1/179، از امام صادق(ع): او بقيت الارض بغير امام ساعة لساخت ؛ اگر زمين لحظه اي بدون امام باقي باشد، از هم مي پاشد (زمين واهل آن هلاك مي شوند){M.

2- بحارالانوار، 23/5، از امام صادق(ع): و لولا ما في الارض منّا لساخت باهلها ؛ اگر در زمين يكي از ما [اهل بيت] نباشد، زمين با اهلش از هممي پاشد (و هلاك مي شوند){M.

3- بحارالانوار، 23/29، از امام رضا(ع): لو خلق الارض طرفة عين من حجة لساخت باهلها ؛ اگر زمين چشم به هم زدني از حجت خالي باشد، بااهاليش از هم پاشيده مي شود{M.

معناي روايت اين است كه چون امام انسان كامل است كه حجت خدا بر روي زمين و خليفه الهي بر روي زمين است و بلكه واسطه تمامي فيوضات و نعمتها بر موجودات مادي و از آن بالاتر امكاني است، اگر امام از دنيا رخت بر بندد و امامي پس از او نباشد كه واسطه فيض الهي باشد، زمين و زمان از هم خواهد پاشيد. زيرا در جاي خود اثبات شده است كه فيض الهي دائمي است و هيچگاه قطع نمي شود، اما اين فيض به واسطه خليفه الهي و حجت خدا به بندگان و موجودات مي رسد و اگر امام نباشد و واسطه فيض رابطه اش با عالم طبيعت و مادي

قطع شود، طبيعتا جهان مادي نيز از فيض محروم مي شود. فيضي كه باعث دوام و بقايش بوده است، ديگر به آن نخواهد رسيد. بنابراين از هم خواهد پاشيد.

موجودات جهان مادي و عالم امكان كه از آنها به ماسوي الله تعبير مي شود، فقر محض اند و در پيدايش و بقا خود نيازمند بي نياز مطلق اند و در هر حال عين ربط و وابستگي به حق تعالي مي باشند و بدون فيض الهي تواني براي ايستادگي و ادامه حيات و ابراز وجود ندارند و امام(ع) واسطه همه فيوضات الهي است و اگر او نباشد، تمامي جهان مادي بلكه عالم امكان از هم خواهد پاشيد.

«اگر نازي كند در دم فرو ريزد قالبها».

براي روشن شدن رابطه امام و عالم امكان به اين مثال توجه فرماييد. ساختماني را در نظر بگيريد كه از اجزا و مصالحي مختلف تشكيل شده و زير ساخت و روبنايي دارد. اما تمام اين ساختمان بر روي پايه هايي بنا شده است كه قوام و دوام و استحكام ساختمان به اين پايه هاست. اگر اين پايه را بر دارند، در دم ساختمان بر روي ساكنانش خراب مي شود. امام در جهان آفرينش به منزله ستونهاي جهان است كه اگر نباشد، جهان در دم فرو مي ريزد. يا چراغي را در نظر بگيريد كه نور افشاني مي كند اما اين نور خود را از منبع و سرچشمه يعني جريان الكتريسيته اي كه نيروگاه برق آن را توليد مي كند، مي گيرد. اما اين جريان الكتريسيته از طريق سيمي كه از نيروگاه كشيده شده، به چراغ متصل است يعني در واقع، آن سيم واسطه فيض يعني واسطه ي در رسيدن جريان برق به چراغ است. اگر اين واسطه نباشد، چراغ

خاموش مي شود. امام(ع) واسطه ي فيض خداوند به ما سوي الله است.

منظور از «الارض» در روايات مجموعه عالم امكان است. زيرا با دليلي كه اقامه شد امام واسطه فيض تمام عالم امكان و ما سوي الله است. آيات و رواياتي كه اشاره به هفت آسمان و هفت زمين دارد، نيز مويد همين مطلب است. اما مسلم است كه هيچگاه جهان از حجت خالي نمي شود، بلكه حداكثر اينكه با درگذشت آخرين امام زمين و عالم مادي از حجت و واسطه فيض محروم مي شود و بساط عالم مادي برچيده مي شود و قيامت كبري بر پا مي گردد. «يوم تبدل الارض غير الارض و السموات؛ (قيامت) روزي است كه زمين به زميني ديگر مبدل مي شود و آسمان نيز همچنين»، (ابراهيم / 48). شايد هم منظور از زمين همين زمين باشد كه در اين صورت كنايه است كه زمين از حجت خالي نخواهد شد.

به هرحال معناي «الارض» هر چه باشد، چه به معناي ظاهري آن باشد كه همين كره خاكي در منظومه شمسي است و چه به معناي كل جهان مادي باشد كه مجموعه آسمان و زمين است و چه به معناي عالم امكان و ما سوي الله باشد، معناي روايت روشن است كه امام حجت و خليفه الهي بر روي زمين و واسطه فيض الهي در عالم امكان است و بدون امام دوام فيض مختل مي شود. البته امام به اجازه و اذن الهي واسطه فيض است و قدرت مستقلي در برابر قدرت الهي نيست. به عبارت ديگر او در طول حكمت و قدرت و فيض الهي قرار دارد نه در عرض آن و مجراي فيض الهي و مأمور دستورات الهي

است. اصولاً هيچ موجودي در برابر خداي جهانيان كاره اي نيست و همگان بنده و فرمانبردار و مقهور اويند. زيرا تنها خداست كه خدايي مي كند و ديگران وابسته و متعلق به اويند و تنها سبب مستقل اوست و حجت هاي الهي نيز از خود استقلالي ندارند و واسطه فيض از جانب او و به اجازه اويند.

وقتي آخرين امام از دنيا برود، زمين از هم مي پاشد و قيامت برپا مي شود.

اين مطلب را برهان نيز تأييد مي كند. زيرا امام، حجت خدا بر روي زمين و خليفة الله (جانشين خدا) بر روي زمين و انسان كامل است و تمامي فيوضات و نعمت ها به واسطه امام(ع) بر موجودات زميني و بلكه تمام موجودات امكاني مي رسد. زيرا در جاي خود اثبات شده است كه فيض الهي دائمي است و هيچ گاه قطع نمي شود، اما اين فيض به واسطه خليفه الهي به بندگان مي رسد و اگر آخرين امام رخت از دنيا بربندد، زمين و زمان از هم پاشيده مي شوند. زيرا واسطه فيض، رابطه اش با عالم طبيعت و مادي قطع مي شود، طبيعتا به جهاني مادي نيز فيضي كه موجب دوام و بقايش باشد، نخواهد رسيد و از هم خواهد پاشيد. عالم ماده - و تمام موجودات امكاني - بدون فيض تواني براي ايستادگي و حيات ندارند زيرا همه وابسته و مرتبط به حضرت حق - جل و علا - هستند و اگر نازي كند در دم فرو ريزند، قالب ها. به اين دليل است كه روايات ما تأكيد دارند كه اگر دو نفر در روي زمين باقي باشند، يكي از آنها امام و حجت خدا خواهد بود و آخرين كسي كه رخت از دنيا برمي دارد، امام(ع) است،

(ر.ك: اصول كافي، ص 179 و 180).

ما خود را بايد از قيامت خيلي دور بدانيم زيرا مي گويند كه قيام حضرت مهدي قبل از قيامت است و ايشان سالها حكومت مي كنند و بعد مسئله رجعت بعد از قيامت مي تواند خيلي دور باشد.
پرسش

ما خود را بايد از قيامت خيلي دور بدانيم زيرا مي گويند كه قيام حضرت مهدي قبل از قيامت است و ايشان سالها حكومت مي كنند و بعد مسئله رجعت بعد از قيامت مي تواند خيلي دور باشد.

پاسخ(قسمت اول)

قيامت فراتر از بعد زماني است تا بدين شكل كه شما تصور كرده ايد، مسأله را نگاه نماييد و آنگاه احساس كنيد كه قيامت از ما خيلي دور است ، بلكه بر عكس قيامت هم اكنون هست و مادر قيامت خود قرار داريم ولي به دليل آلودگي ها و تعلقات اين حقيقت از ما محجوب است. براي فهم بيشتر و عميق تر -حقيقت قيامت - به محضر قرآن شريف مي رويم:

قرآن وقيامت

قرآن كريم با اشارات و نكات خاص خود ، حكايت ها و بيان هاي گوناگوني در روشن سازي حقيقت قيامت دارد كه براي هر كس به حد فهم و دركش هدايت هاي لازم و در خور توجهي دارد؛ چرا كه به فرموده رسول خدا (ص): «به درستي ما جماعت پيامبران مأموريم كه با مردم به ميزان عقل ها [و ادراكاتشان] سخن گوييم» («انا معاشر الانبيا امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم» بحار الانوار ، ج 77، ص 140)

از اين رو ، وحي و آنچه به زبان رسول خدا جاري مي شود، چون براي مردم گفته مي شود، به شكلي بيان گشته تا براي هر كسي به اندازه فهمش قابل استفاده باشد و به همين علت در قرآن اسراري است كه هر فردي به اندازه سهم فكري و برداشت خود مي تواند از آنها بهره مند گردد. قيامت نيز از جمله اين موضوعات است كه هر

شخصي به اندازه عقل و خرد خود مي تواند حقيقت آن را دريابد. آيات قرآن از زواياي متفاوت واقعيت قيامت را بيان و با لحن هاي گوناگون ابعاد، وقايع و مراتب موجود و مسائلي را كه در آن خواهد گذشت، تشريح كرده است. يكي از اين ابعاد آن است كه قيامت باطن نظام هستي و دنيا بوده و اين نظامي كه ما شاهد آن هستيم و همچنين نظام برزخي و عوالم بالاتر ظاهر آن مي باشند. از اين رو، از ديدگاه قرآن قيامت هم اكنون هست، ولي در پشت پرده و در زير حجاب و حجاب ها و بعدا پديد نمي آيد ، بلكه بعدا با كنار رفتن و سائط و موانع آن حقيقت ظاهر و بارز ميگردد. آيات قرآن با تعابير گوناگوني اين موضوع مهم و دقيق را براي بشر بيان كرده كه به يك وجه مي توان سه گروه و دسته از آيات را حكايت گر اين امر دانست:

دسته اول:

يك سلسله آيات داريم كه به صورت پرسش و پاسخ بوده و مي كوشد تا اين گمان غلط كه قيامت را به صورت «بعد» زماني تصور كرده و عالم آخرت را در طول اين نظام مي پنداشته اند، باطل سازد. برخي گمان مي كردند كه قيامت بعدا بر پا خواهد گرديد و بعدا اتفاق خواهد افتاد، لذا از رسول خدا(ص) بر اساس اين پندار واهي سوال مي كردند كه «بعدا چه رخ خواهد داد؟» و در پاسخ اين ظن باطل، آيات قرآن متذكر مي شوند كه قيامت در آينده نيست، همين حالا هم هست. البته پاسخ با دو لحن متفاوت، ولي با يك روح

بيان شده است. در برخي پاسخ ها گفته مي شود كه: «قيامت الان هست و بعدا اتفاق نمي افتد» و در پاره اي پاسخ ها بيان مي شودكه «قيامت بعد اتفاق مي افتد ، يعني بعدا ظهور مي كند و بارز مي شود» در اينجا به برخي از آياتي كه در اين گروه جا مي گيرند، اشاره مي كنيم:

1. «و يقولون متي هذا الوعد ان كنتم صادقين، قل انما العلم عند الله و انما انا نذير مبين، فلما رأوه زلفه سيئت وجوه الذين كفروا و قيل هذا الذي كنتم به تدعون» (ملك ، 27-25)

«و مي گويند: اگر راست مي گوييد، اين وعده كي خواهد بود؟» بگو! «علم [آن] فقط پيش خداست و من صرفا هشدار دهنده اي آشكارم.» و آنگاه كه آن[لحظه موعود] را نزديك بينيد، چهره هاي كساني كه كافر شده اند در هم رود، و گفته شود؛ «اين است، همان چيزي كه آن را فرا مي خوانديد!»

اين كه خداوند مي فرمايد؛ بگو! علم به اين مسأله نزد خداست، منظور اين نيست كه اگر بعد باشد، شما نمي فهميد و نمي شود به شما فهماند و شما قدرت درك نخواهيد داشت، بلكه مقصود آن است كه قيامت هم اكنون هم هست، اما كي ظهور پيدا مي كند؟ از قدرت درك شما خارج است. بله اگر حجاب ها كنار رود شما قيامت را همين حالاخواهيد ديد مثل كافراني كه در برزخ هستند چون يك حجاب يعني نظام مادي از جلوي چشمانشان كناررفته است، به قيامت نزديكترندو نزديكي صحنه قيامت را ديده و از اين رو چنان كه خداوند متعال در اين آيه فرمود، چهره هايشان

در هم و مكدر مي گردد. ما از آنجايي كه در دنيا محجوب هستيم، آن نزديكي را كم تر احساس مي كنيم، اما وقتي به برزخ وارد شديم و يك مرحله حجاب كنار رفت ظهور آن برايمان روشن تر مي گردد، حتي كافران نيز قيامت را نزديك ديده ، ناراحت اند. [دقت شود]

2. «يسئلونك عن الساعه ايان مرسيها قل انما علمها عند ربي لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت في السموات و الارض لاتاتيكم الا بغته يسئلونك كانك حفي عنها قل انما علمها عند الله و لكن اكثر الناس لا يعلمون»(اعراف ، 187)

«از تو درباره قيامت مي پرسند [كه] وقوع آن چه وقت است؟ بگو! «علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمي گرداند. [اين حادثه] بر آسمان ها و زمين گران است، جز ناگهان به شما نمي رسد» [باز] از تو مي پرسند گويا تو از [زمان وقوع] آن آگاهي . بگو! «علم، آن تنها نزد خداست، ولي بيشتر مردم نمي دانند.»

اين آيه نيز با تعبير خاص خود اولا ، تعبير به آشكار شدن قيامت كرده است، نه به وجود آمدن و پديد آمدن. ثانيا، مقصود از اين تعبير «علم آشكار شدƠقيامت نزد خداست». آن است كه اكثر مردم علمشان به آنجا كه اين زمان چه وقت ، نمي رسد. اگر آمدن قيامت يك مسأله زماني و بعد زماني بود، به هر كسي كه بگويند ، ياد مي گيرد كه كي و چند سال يا سالهاي بعد اتفاق مي افتد. پس مشخص مي شود كه مسأله قيامت فراتر از بعد زماني است و از

درك انسان هاخارج است و تنها خداوند مي داند .

3. «يسئلك الناس عن الساعه قل انما علمها عندالله و ما يدريك لعل الساعه تكون قريبا» (احزاب، 63)

«مردم از تو درباره رستاخيز مي پرسند ، بگو «علم آن فقط نزد خداست» و چه مي داني؟ شايد رستاخيز نزديك باشد».

اين تعبير كه شايد رستاخيز و قيامت نزديك باشد، يعني اين ظاهر به آن باطن نزديك است و اشراف دارد، زيرا از آنجا كه باطن محيط بر ظاهر است به آن نزديك هم هست. [دقت كنيد]

4. «قل لايعلم من في السموات و الارض الغيب الا الله و ما يشعرون ايان يبعثون بل ادراك علمهم في الاخره بل هم في شك منها بل هم منها عمون».(نمل، 66-66 )

«بگو: «هر كه در آسمان ها و زمين است، جز خدا غيب را نمي شناسند و نمي دانند كي برانگيخته خواهند شد؟» [نه] بلكه علم آنان درباره آخرت نارساست؛ [نه] بلكه ايشان درباره آن، ترديد دارند ، [نه] بلكه آنان در مورد آن كور دل اند.»

اين آيه به صورت پرسش و پاسخ نبوده، ولي با لحن ديگري حقايق همان مفاد آيات قبل را بيان مي كند كه مردم علمشان به آخرت ناقص است، بلكه در شك اند و بالاتر، مردم نسبت به قيامت نابينايند؛ يعني قيامت هست و آن ها نمي بينند، اگر كور دل نبودند نمي گفتند: «كي قيامت مي آيد؟» اگر چشم دلشان بينا بود ، مي ديدند كه قيامت الان هست و باطن اين عالم و محيط بر آن است.

5. «و يقولون متي هذا الوعد ان كنتم صادقين، قل عسي ان يكون ردف لكم بعض الذي تستعجلون» (همان، 72-71)

«و

مي گويند اگر راست مي گوييد، اين وعده (قيامت) كي خواهد بود؟» بگو: «شايد برخي از آنچه را به شتاب مي خواهيد در پي شما (و رقيب شما ) باشد.»

اين كه خداوند مي فرمايد: «شايد رقيب شما باشد» اولا، شايدهاي خداوند مثل شايد هاي ما نيست، بلكه شايد حتمي است، ولي چرا يك مسأله تحقيقي به صورت شايد آمده؟ هر كسي به قدر فهم خودش برداشت مي كند . ثانيا ، اينكه رقيب است؛ يعني من كه حالا هستم، قيامتم هم برپاست، باطن من كه بهشتي ام يا جهنمي ام ، هم اكنون به عنوان رقيب با من هست، هي نگوييد: «كي، كجا و چه وقت قيامت بر پا مي گردد؟» قيامت شما با شماست، ولي در پشت حجاب و پرده و روزي كه جنبه وجه الخلقي از ميان برخاسته و جنبه وجه اللهي ظاهر گردد، اين باطن، نمايان خواهد شد. البته اگر كسي در همين دنيا قيامتي شود. قيامت را خواهد ديد.

پس قيامت شو قيامت را ببين ديدن هر چيز را شرط است اين

تا نگردي او نداني اش تمام خواه آن انوار باشد يا ظلام

عقل گردي عقل را داني كمال عشق گردي عشق را داني ذبال

(مثنوي، دفتر ششم، ابيات 758-756)

دسته دوم

يك سري آيات در قرآن است كه غير از پرسش و پاسخ بوده و با لحني خاص مي گويد كه قيامت در زير پرده ها و حجاب ها قرار گرفته، روزي خواهد رسيد كه اين حجاب ها كنار رفته، آنچه پشت پرده هست، ظاهر مي شود. به بيان ديگر، اين دسته از آيات اين حقيقت رابيان مي كند كه قيام قيامت يعني بر طرف

شدن حجاب ها و كنار رفتن پرده ها و ظهور آنچه كه هم اكنون در واقع هست و از ما محجوب.

1. «و برزوا لله جميعا»(ابراهيم، 21)

«و همگي در برابر خدا ظاهر مي شوند.»

اين آيه با تعبيري خاص اين واقعيت را بيان مي دارد كه انسان هاي خوب و بد بارز مي شوند؛ يعني وجه و جنبه الهي شان ظاهر مي گردد كه چگونه و چه ارتباطي با خداوند دارند و در مقام عبادت و عبوديت چه وضعيتي دارند . البته هم اكنون انسان بهشتي يا جهنمي چنين ارتباطي دارد و الان در واقع امر هر يك ازما نحوه اي ارتباط با خداوند داريم، ولي براي كسي كه چشم دلش باز نگشته، اين حقيقت درحجاب است و با نفخ دوم كه جنبه وجه اللهي بارز گشته و جنبه وجه الخلقي كنار مي رود، اين باطن ظاهر مي شود. از اين رو ، خداوند تعبير كرد به «برزوا» يعني «بارز خواهند شد» پس الان هست، بعد ظاهرمي شود، نه اين كه الان نباشد و بعد به وجود بيايد. «بروز» يعني «چيزي كه بود و زير پرده بود، آشكار شد» نه آنكه نبود و بعد ايجاد شد. و دقيقتر ، لحن آيه اي ديگر دلالت دارد كه در روز قيامت همه هستي وموجودات براي خداوند عيان مي شوند.

«يوم تبدل الارض غير الارض و السموات و برزوا لله الواحد القهار»(همان، 48)

«روزي كه زمين به غير اين زمين و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل مي گردد و در برابر خداي يگانه قهار ظاهر شوند».

يعني زمين و آسمان آن جنبه وجه اللهي اش از پشت پرده بيرون آمده، بروز كرده

و وجه قيامتي خودش را عيان مي سازد.

2. «و ازلفت الجنه للمتقين ، و برزت الجحيم للغاوين» (شعرا، 91-90)

«و [آن روز] بهشت براي پرهيزكاران نزديك مي گردد و جهنم براي گمراهان نمودار مي شود.»

اين فراز به خوبي به اين حقيقت اشاره دارد كه با كنار رفتن پرده ها و حجاب ها، بهشت نزديك مي شود و بايد توجه داشت كه اين نزديكي ، نزديكي مكاني نيست. مثلا در درون و باطن يك دانه ، درخت با آن شكل و شمايل خود هست و هر چه اين دانه مراتب خاص خود را به سوي درخت شدن طي كند و هر چه موانع را كنار بزند، طهور و بروز درخت نزديك مي گردد. در اين جا نزديكي معناي مخصوص خود را دارد و به معني قرب و بعد مكاني نمي باشد.

همچنين مي فرمايد كه جهنم هم براي گمراهان بارز و ظاهر مي شود.

پس بهشت و جهنم در روز قيامت ساخته نمي شود بلكه آن دو، هم اكنون هست و در روز قيامت عيان خواهد شد.

3. «و نفخ في الصور ذلك يوم الوعيد، و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد، لقد كنت في غفله من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد»(ق، 20-21-22)

«و در صور دميده شود، اين است روز تهديد [من]. و هر كسي مي آِيد [در حالي كه] با او سوق دهنده و گواهي دهنده اي است [به او مي گويند:] «واقعا كه از اين [حال] سخت در غفلت بودي. و [لي] ما پرده ات را [از جلوي چشمانت] برداشتيم و ديده ات امروز تيز است.»

اين آيات به صراحت ، خطاب به انسان مي گويد؛

آنچه در روز قيامت مي بيني ، نه اين كه تازه به وجود آمده باشد، اين ها بود، اما تو در غفلت به سر مي بردي، ما تنها پرده را برداشتيم و تو آنچه را پشت پرده بود، ديدي. در آن روز چشمت تيزبين شده و چون وجه الخلقي از ميان رفته و تو چشم وجه اللهي پيدا كرده اي، باطن اين ظاهر را مي بيني.

4. «الهيكم التكاثر حتي زرتم المقابر ، كلا سوف تعلمون ، ثم كلا سوف تعلمون، كلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم» (تكاثر ، 1-6)

«تفاخر به بيش تر داشتن، شما را غافل داشت تا كارتان و پايتان به گورستان رسيد. نه چنين است، زود اگر بدانيد، باز هم نه چنين است، زود اگر بدانيد. هرگزچنين نيست، اگر علم اليقين داشتيد ، به يقين دوزخ را ديديد.»

اين آيات به روشني اين حقيقت را بازگو مي كند كه قيامت هم اكنون هست، ولي تعلقات انساني مانند سبقت گرفتن و مسابقه دادن در تعلقات مادي و دنيوي ، آدمي را از دريافت آن، محجوب كرده است و اگر اين حجاب مرتفع شود، هر كسي همين الان قيامت خود و ديگران را به اندازه سعه وجودي خود، درك مي كند، اما صد افسوس كه تفاخر در بيش تر داشتن (تكاثر) شما را مشغول خود ساخته، شما را از آنچه بايد بدانيد و بياييد و برسيد، باز داشته است و در واقع اين حجاب است كه مانع ديدن حقيقت قيامت مي شود، نه آنكه قيامت بعدا به وجود بيايد.

چون گهر در بحر گويد بحر كو و آن خيال چون صدف ديوار او

گفتن آن كو حجابش

مي شود ابرتاب آفتابش مي شود

بند چشم اوست هم چشم بدش عين رفع سد او گشته سدش

بند گوش او شده هم هوش او هوش با حق دار اي مدهوش او

(مثنوي ، دفتر پنجم،ابيات 1080-1083)

دسته سوم

يك دسته از آيات نيز به باطن بودن قيامت و ظاهر شدنش در بعد و تحقق و وجودش در اكنون با اين بيان خاص اشاره دارد كه بهشتيان هم اكنون در بهشت اند و متنعم و جهنميان هم اكنون در جهنم اند و معذب ، ولي اين حقيقت در پشت پرده بوده، در قيامت با رفتن ظاهر و جنبه خلقي هستي، وجهه خدايي ظاهر گشته و اين در نعمت يا عذاب بودن عيان خواهد شد.

1. «ان الابرار لفي نعيم و ان الفجار لفي جحيم ، يصلونها يوم الدين و ما هم عنها بغائبين و ما ادريك ما يوم الدين، ثم ما ادريك ما يوم الدين ، يوم لاتملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ لله»(انفطار، 13-19)

پاسخ(قسمت دوم)

«قطعا نيكان در بهشت اند و بي شك ، بد كاران در دوزخ اند ، روز جزا در آنجا در آيند و از آن (عذاب) دور نخواهند بود و تو چه داني كه روز جزا چيست؟ باز چه داني كه روز جزا چيست؟ روزي كه كسي براي كسي هيچ اختياري ƘϘǘјϠو در آن روز، فرمان از آن خداست.»

اين آيات حكايتگر اين حقيقت است كه ابرار هم اكنون در نعيم اند و گناهكاران الان درجحيم اند و اين باطن، در روز قيامت به ظهور خواهد رسيد و آن را در قيامت در مي يابند و آن عذاب و نعمت از آن ها غايب نيست، بلكه هم

اكنون هست و بر آنها محيط، ولي ̘͘ǘȠها مانع از ديدن اين حقيقت است.

2. «ان جهنم كانت مرصادا»(نبا، 21)

«(˜љʩ جهنم (ǘҠدير باز) كمينگاهي بوده»

اين آيه مي گويد كه جهنمي كه با تمام جزئيات خواهند ديد ، در كمين هست؛ يعني هست و در كمين است و ما از آن محجوبيم و اين حقيقت بعد ظهور پيدا خواهد كرد.

3. «انا اعتدنا للكافرين سلاسل و اغلالا و سعيرا»(انسان، 4)

«ما براي كافران زنجيرها و غل هاو آتشي فروزان آماده كرده ايم».

يعني اين ها هم اكنون هست و آماده ولي بعدا ظاهر خواهد شد.

4. «ان لدينا انكالا و جحيما و طعاما ذاغصه و عذابا اليما يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا» (مزمل ، 12-14)

«درحقيقت پيش ما و (نزد ما، هم اكنون) زنجيرها و دوزخ و غذايي گلوگير و عذابي پر درد است. (اما اين حقيقت در پشت حجاب كي عيان مي شود) روزي كه زمين و كوه ها به لرزه در آيند و كوه ها بسان ريگ روان گردند.»

پس عذاب الهي الان هست و در روز قيامت ظاهر مي گردد.

نتيجه آنكه، اين سه دسته آيات همگي با تعبيرهاي متفاوت حكايتگر اين حقيقت اند كه قيامت و جنبه وجه اللهي هم اكنون هست، ولي از ما محجوب است. اما پس از نفخه اول كه جنبه خلقي موجودات از ميان مي رود،با نفخه دوم و نفخه احيا جنبه وجه اللهي ظاهر و بارز خواهد گشت و با بالا رفتن حجاب ها، پرده ها و موانع خلقي حقيقت قائم بودن به حق منكشف و عيان خواهد شد.

بايد از اين واقعيت استفاده كنيم و مراقب اعمال، افكار، اوصاف و

عقايد خود باشيم؛ چرا كه بر اساس اين مسأله ، ما هم اكنون نحوه اي ارتباط با خداوند متعال داريم؛ يا در باطن امر در حال مخالفت با خداييم يا در حال عبادت؛ يا در باطن امر با خداوند در ستيز و دشمني و جنگيم يا با حضرت حق در دوستي، محبت، اشتياق و عشق. به اين آيه توجه و در آن تدبر كنيد:

«يوم يكشف عن ساق و يدعون الي السجود فلا يستطيعون ، خاشعه ابصارهم ترهقهم ذله و قد كانوا يدعون الي السجود و هم سالمون»(قلم، 43-42)

«روزي كه كار ، زار [و رهايي دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خودتوانايي نيابند، ديدگان شان به زير افتاده، خواري آنان را فرومي گيرد، در حالي كه [پيش از اين] به سجده دعوت مي شدند و تندرست بودند.»

اين يك نمونه از صحنه هاي قيامت است كه نشان مي دهد، ما با باطن خود، لحظه به لحظه ارتباط داريم . يك حركت خوب، يك فكر صحيح ، يك فعل خير، يك ذكر قلبي در آن سوي قضيه با خداوند حسابي دارد. اين آيه فقط نمونه اي ذكر كرده كه در آن سو و در قيامت اين ها را به سجده دعوت مي كنند، اما اين ها نميتوانند سجده كنند؛يعني چه و چرا؟ به اين دليل كه در دنيا در حالي كه از سلامتي برخوردار بودند و اراده داشتند، علي رغم دستور به سجده ، سجده نميكردند، كسي كه در ظاهر چنين است، در باطن و هنگام ظهور وجه اللهي اين عمل هم قهرا نمي تواند سجده كند، چرا كه اسير شيطان بوده است. كسي

كه در اين دنيا گناه مي كند به حدي كه زنگار بر دلش بسته مي شود، در آن سو و در ظهور باطن ها از پروردگار متعال محجوب خواهد بود، چون آلودگي ها ، هواها ، اوهام و تعلق ها در باطن، حجاب ديدار روي حضرت حق است. «كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون»(مطففين، 15)

براي آنكه چنين نباشيم، بلكه در آن دسته و گروه قرار گيريم كه در باطن امر به سوي خداوند متعال با عشق و اشتياق و محبت در حركت اند، بايد مراقبه و دوام بر مراقبه داشته باشيم. اين ها به ظاهر دو چيزند، ولي در حقيقت يك امرند، مراقبه براي دوام حضور در محضر پروردگار يك ضرورت و دستور است ، با ياد خدا و تنبه بر حضور در محضر اوست كه خداوند نيز از انسان ياد مي كند: «فاذكروني أذكركم ؛ يادم كنيد، يادتان كنم»»(بقره، 152)

بايد با ياد او قلب را اسير خدا گردانيم تا در هر حالي غافل نشويم.

حضرت استاد علامه طباطبايي «قدس الله سره القدوسي» _ كه نعمتي بزرگ و گرانقدر بود و متأسفانه به جز تعداد معدودي ، كسي متوجه اين نعمت عظيم نشد، حتي برخي از نزديكان هم نفهميدند كه او چه گوهري بود. همه جا در قم رفت و آمد بود و سر و صدا مگر منزل علامه. درگوشه اي از كشور و در فراموش شده ترين منزل نعمتي براي مردم بود، با آنكه خيلي با مردم نبود _ به درجه اي از مقامات روحي رسيده بود كه در آخر عمر شريفشان با شوق و اشتياق و عشق خاصي مرتب همين آيه شريفه را قرائت

مي فرمود: «فأذكروني اذكركم» خداوند روحش را شاد گرداند و ما را قدردان چنين وارستگاني قرار دهد كه محو جمال يارند و فاني در او.

دو مگو و دو مدان و دو مخوان بنده را در خواجه خود محو دان

خواجه هم در نور خواجه آفرين فاني است و مرده و مات و دفين

چون جدا بيني ز حق اين خواجه را گم كني هم متن و هم ديباچه را

(مثنوي، دفتر ششم، ابيات 3217-3215)

در رجعت اهل بيت تكليف قبور و بارگاه و زيارت آنها چه مي شود؟
پرسش

در رجعت اهل بيت تكليف قبور و بارگاه و زيارت آنها چه مي شود؟

پاسخ

اعتقاد به رجعت كه به معناي بازگشت گروهي از انسان ها پس از مرگ و پيش از روز رستاخيز است از مسلمات بين اماميه است چنانچه شيخ حر عاملي [الايقاظ من الهجعه] و مرحوم مظفر [ترجمه بدايه المعارف الهيه في عقايد الاماميه، ص 337] دو تن از دانشمندان بزرگ شيعه مي فرمايند رجعت از ضروريات مذهب اماميه است و علامه مجلسي [بحارالانوار، ج 53، ص 123] و علامه طباطبايي (تفسير الميزان، ج 2، ص 110) مي فرمايند: «روايات در اين زمينه به حد تواتر و بيش از پانصد حديث است» و آيت الله ابوالحسن رفيعي بر اثبات رجعت علاوه بر روايات به آيات و ادله عقلي تمسك نموده (اثبات رجعت، ص 22 - 7).

لكن نسبت به جزئيات رجعت كه آيا مخصوص به مؤمنان است فقط يا انبياء(ع) يا ائمه(ع) يا بعضي ائمه(ع) در بين روايات اختلافاتي به چشم مي خورد. و در رابطه با اين كه تكليف قبور و بارگاه چه مي شود. در رواياتي كه مجموعه آنها را علامه مجلسي در ج 53 بحارالانوار نقل نموده چيزي بيان نشده و به صورت قطعي نمي توان حكم كرد كه چه رخ مي دهد لكن با توجه به يك نكته مي توان در اين زمينه مطلبي را حدس زد و نكته اين است كه احترام و قداستي كه ما براي اين قبور و بارگاه ها قائل هستيم از جهت مرتبط بودن اينها با صاحبان قبور است و الا نفس آهن و چوب و طلا و نقره هيچ قداستي ندارد. انگشتر و شمشير

و يا ساير وسائل يك شخص بزرگ از آن جهت كه مرتبط با آن شخص است قداست پيدا مي كند. حال چه آن شخص زنده باشد يا خير. لهذا مي توان حدس قوي زد كه اين قبور و بارگاه ها در آن زمان از آن جهت كه قبلا محل دفن اجساد ائمه بوده باز هم داراي قداست و احترام خواهد بود. چنانچه بيت المقدس ولو الان قبله مسلمين نيست لكن از آن جهت كه قبلا قبله مسلمانان بوده داراي قداست است.

آيا امام زمان عليه السلام بعد از ظهور، از ابوبكر وعمر انتقام خواهد گرفت؟
پرسش

آيا امام زمان عليه السلام بعد از ظهور، از ابوبكر وعمر انتقام خواهد گرفت؟

پاسخ

مجلسي به سندش از بشير نبّال از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "هل تدري أوّل ما يبدء به القائم (ع)؟ قلت: لا. قال: يخرج هذين رطبين غضّين فيحرّقهما ..."؛ " آيا مي داني كه{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 386. پاورقي}

اولين كاري كه قائم انجام مي دهد چيست؟ بشير گفت: خير، حضرت فرمود: آن دو نفر را در حالي كه تر وتازه هستند خارج كرده وهر دو را آتش خواهد زد...".

1 - مجلسي؛ اين حديث را از كتاب فضل بن شاذان به سندش از بشير نبّال نقل كرده است. ولي توثيقي در كتب رجال براي بشير نبّال نرسيده، ولذا روايت از اين جهت ضعيف السند بوده وقابل احتجاج نيست.

2 - بر فرض صحت سند روايت، همان گونه كه اشاره شد مهم ترين كار امام مهدي (ع) اقامه حقّ وعدل است، واين عمل مصداق بارز آن به حساب مي آيد.

3 - در روايت تصريح نشده كه مقصود از آن دو نفر كيست، لذا ممكن است كه مقصود برخي از خلفاي بني اميّه يا بني عباس باشند.

4 - در صورت صحت حديث، از آنجا كه امام مهدي (ع) معصوم بوده وعمل او عين عدل وحق است بايد اهل سنّت نسبت به اين دو خليفه تجديد نظر كرده وبا ديد ديگري به آنان نظر كنند.

5 - مكاني كه اين دو در آن دفن شده اند حجره پيامبر (ص) به حساب مي آيد، وهرگز حقّي نداشتند كه در آن دفن شوند، واز آنجا كه كار حضرت اقامه عدل است، لذا جسد آن دو را از آن مكان بيرون مي آورد.

دعوت جهانيان به اسلام

اين كه گفته ميشود: قرآن كامل نزد حضرت بقية اللّه الاعظم 7مي باشد چيست ؟ آيا اين قرآن ,تكاملي خاص از لحاظ علوم و اسرار نهاني قرآن كامل مي باشد؟
پرسش

اين كه گفته ميشود: قرآن كامل نزد حضرت بقية اللّه الاعظم 7مي باشد چيست ؟ آيا اين

قرآن ,تكاملي خاص از لحاظ علوم و اسرار نهاني قرآن كامل مي باشد؟

پاسخ

امام 7كلام اللّه ناطق است , چنان كه قرآن كلام اللّه صامت است . قرآن گرچه كلام خدا و خاموش است , اما حرف هاي بسيار دارد. به تعبير روايات

ظاهراً و باطناً;(1) قرآن ظاهري و باطني دارد و باطنش نيز باطن ديگري دارد>.

در هر صورت اسرار نهفته اي در قرآن است كه اگر كسي عالِم به اسرار آن باشد, آن ها را درك مي كند.

قرآن با همهء اسرار نهفته احتياج به معلم و مفسّري دارد كه با زير وب م آن آشنا باشد.

در روايات آمده است : وحي بر پيامبر6نازل شد و حضرت آن را بر علي 7املا مي كرد و علي 7آن ها رامي نوشت . علي 7از خصوصيات آيات دربارهء زمان ها با خبر بود و به ظاهر و باطن آن و آنچه كه تا روز قيامت نيازبشر است , آگاهي داشت .(2)

امام صادق 7به بكيربن أعين فرمود: واللّه پوست و عروق من , پوست و عروق رسول خدا6است . گوشت من گوشت او است . واللّه من مي دانم آن چه را كه در آسمان ها و زمين است و مي دانم آن چه را در دنيا و آخرت است . ما اطلاعاتي از رسول خدا داريم كه ديگران ندارند.(3)

باز امام صادق 7فرمود: پيامبر هزار باب علم به علي 7آموخت كه از هر بابي هزار باب ديگر گشوده مي شد.(4)

آري امامان به جز موّاج علم هستدن و به اسرار قرآني آگاهي دارند. از جملهء امامان , امام مهدي 7آگاهي واظلاعات وسيع قرآني را خواهد داشت و از الهامات الهي

برخوردار خواهد بود. لذا قرآن را با تمام واقعياتش براي مردم تبيين خواهد كرد وقرآن او همين قرآن خواهد بود.

حضرت همان گونه كه با ظلم و بيداد مي جنگد و آن را تبديل به عدل و داد مي كند, دانايي و قررانگي را بر جهل وناداني غالب مي گرداند و جهان از نور عقل و دانش آكنده مي گردد. او مي آيد تا نيروهاي عقلانيِ تودها را تمركزبخشد و خِرَدهاي آنان را به كمال رساند. ايشان علوم و دانش هايي را كه در طول اعصار و قرون در پشت پرده هامكنون مانده , پراكنده مي سازد و تا اعمال وجود تك تك انسان ها اعم از زن و مرد گسترش مي بخشد.(5)

(پ_اورقي 1.با استفاده از تحرير الوسيله , ج 1 ص 536 جامع المسائل آيت اللّه فاضل لنكراني , ج 1 , ص 90

(پ_اورقي 2.همان , ج 26 ص 27

(پ_اورقي 3.همان , ص 28

(پ_اورقي 4.همان .

(پ_اورقي 5.ويژه نامهء امام زمان , محلهء حوزه , شمارهء 70_ 71 ص 176

چرا قرآني كه به دست امام عصر(عج) است بين مسلمانان وجود ندارد؟
پرسش

چرا قرآني كه به دست امام عصر(عج) است بين مسلمانان وجود ندارد؟

پاسخ

قرآني كه نزد امام زمان (ع) است همان است كه اكنون در دست مسلمانان دنيا است و آن قرآني است كه توسط جدّش اميرالمؤمنين(ع) تنظيم و جمع آوري شده است. قرآني كه علي(ع) نوشته نيز عين همين قرآني است كه الان در دست ما مسلمانان است، با سه تفاوتي كه در پاسخ سؤال بعدي بيان شده و آن تفاوت ها، تفاوت در قرآن نيست بلكه مثل اين مي ماند كه كسي تاريخ تولد فرزندش را در صفحة اوّل قرآن ياد داشت كند، يا به اوّل يا آخر قرآن كشف الآيات يا قواعد تجويدي را اضافه نمايد.

شايد منظورتان، مطلبي باشد كه در برخي كتاب ها نوشته شده و بعضي سخنرانان آن را بيان مي كنند كه وقتي حضرت ولي عصر(عج) ظهور كردند. انقلابي حقيقي چون زلزله اي فكري و فرهنگي به پا خواهد ساخت و قرآن حقيقي را حاكم خواهد نمود و ... .

منظور از اين گونه روايات و بيانات اين است كه وقتي حضرت ظهور كردند و در مقام تفهيم و تفسير و تبيين قرآن بر مي آيند و مي خواهند حكومت الهي را بر پاية قرآن پياده كنند، جوامع بشري حتي جامعه هاي اسلامي و قرآني به علت انحراف از فرهنگ اصيل قرآني، مي پندارند قرآني كه نزد حضرت است، قرآني ديگر است، در صورتي كه چنين نيست.

آيا بعد از ظهور، چهرة واقعي اسلام معرفي خواهد شد؟
پرسش

آيا بعد از ظهور، چهرة واقعي اسلام معرفي خواهد شد؟

پاسخ

سؤال مبهم است، زيرا نمي دانيم منظورتان از وضع دين كه در جامعه شاهد آن هستيد چيست. آيا منظورتان برخي از ناهنجاري هاي اجتماعي است كه در جامعه مشاهده مي كنيد؟ منظورتان مشاهده نكردن جدي حضور دين در اعمال و افعال مسلمانان است؟

در هر صورت جوامع امروزِ متدينان، با جامعه ايده آلي كه پيامبر اسلام بشارت آن را داده است، فاصله هاي زيادي دارد. شايد اين فاصله به خاطر عمل نكردن به احكام نوراني اسلام باشد. چهره واقعي اسلامي بعد از ظهور امام زمان(عج) ظاهر خواهد شد، زيرا در زمان غيبت كبري بدعت هايي در دين گذاشته مي شود؛ بسياري از مفاهيم اسلام نزد بسياري از مسلمانان دگرگون مي شود؛ برخي از احكام آن به دست فراموشي سپرده مي شود؛ توحيد به انواع شرك ها آلوده مي شود؛ قدر و منزل اهل بيت پيامبر(ص) ميان گروه زيادي از مسلمانان ناشناخته مي ماند؛ معيارهاي ارزشي جامعه دگرگون مي شود و چنان گرد و غبار تحريف چهرة واقعي اسلام را مي پوشاند كه وقتي حضرت ظهور مي كند و با بدعت ها مبارزه كرده، گردوغبار را از چهرة اسلام بر طرف مي سازد كه عده اي تصور مي كنند دين حضرت، اسلام جديدي است كه با اسلام متعارف زمان غيبت تفاوت دارد!

در روايتي وارد شده است كه: "وقتي حضرت قائم قيام كند، از نو مردم را به اسلام دعوت مي كند و به ديني كه آثارش محو شده و تودة مردم از آن محروم مانده اند، رهبري مي كند".(1)

اين روايت در صدد بيان اين مطلب نيست كه

حضرت مروّج آييني غير از آيين رسول الله است، چون علاوه بر آيات و روايات كه اسلام را آخرين دين مي داند، روايات فراوان ديگري حضرت را مدافع اسلام و سنت پيامبر معرفي كرده، از جمله راوي از امام صادق(ع) پرسيد: رفتار حضرت مهدي(عج) چگونه است، حضرت فرمود: "حضرت مهدي(عج) همان كاري را كه رسول خدا انجام داده، انجام مي دهد: انحرافات موجود را نابود مي سازد، همان طور كه پيامبر اكرم(ص) اساس جاهليت را ويران ساخت، آن گاه اسلام را از نو بنا مي كند".(2)

اميدواريم در برنامه هاي بعدي سؤال را واضح تر بيان كنيد تا بهتر بتوانيم پاسخ بدهيم.

پي نوشت ها:

1. اثبات الهداه، ج 7، ص 110.

2. بحارالانوار، ج 52، ص 352.

آيا بعد از ظهور، چهرة واقعي اسلام معرفي خواهد شد؟
پرسش

آيا بعد از ظهور، چهرة واقعي اسلام معرفي خواهد شد؟

پاسخ

سؤال مبهم است، زيرا نمي دانيم منظورتان از وضع دين كه در جامعه شاهد آن هستيد چيست. آيا منظورتان برخي از ناهنجاري هاي اجتماعي است كه در جامعه مشاهده مي كنيد؟ منظورتان مشاهده نكردن جدي حضور دين در اعمال و افعال مسلمانان است؟

در هر صورت جوامع امروزِ متدينان، با جامعه ايده آلي كه پيامبر اسلام بشارت آن را داده است، فاصله هاي زيادي دارد. شايد اين فاصله به خاطر عمل نكردن به احكام نوراني اسلام باشد. چهره واقعي اسلامي بعد از ظهور امام زمان(عج) ظاهر خواهد شد، زيرا در زمان غيبت كبري بدعت هايي در دين گذاشته مي شود؛ بسياري از مفاهيم اسلام نزد بسياري از مسلمانان دگرگون مي شود؛ برخي از احكام آن به دست فراموشي سپرده مي شود؛ توحيد به انواع شرك ها آلوده مي شود؛ قدر و منزل اهل بيت پيامبر(ص) ميان گروه زيادي از مسلمانان ناشناخته مي ماند؛ معيارهاي ارزشي جامعه دگرگون مي شود و چنان گرد و غبار تحريف چهرة واقعي اسلام را مي پوشاند كه وقتي حضرت ظهور مي كند و با بدعت ها مبارزه كرده، گردوغبار را از چهرة اسلام بر طرف مي سازد كه عده اي تصور مي كنند دين حضرت، اسلام جديدي است كه با اسلام متعارف زمان غيبت تفاوت دارد!

در روايتي وارد شده است كه: "وقتي حضرت قائم قيام كند، از نو مردم را به اسلام دعوت مي كند و به ديني كه آثارش محو شده و تودة مردم از آن محروم مانده اند، رهبري مي كند".(1)

اين روايت در صدد بيان اين مطلب نيست كه

حضرت مروّج آييني غير از آيين رسول الله است، چون علاوه بر آيات و روايات كه اسلام را آخرين دين مي داند، روايات فراوان ديگري حضرت را مدافع اسلام و سنت پيامبر معرفي كرده، از جمله راوي از امام صادق(ع) پرسيد: رفتار حضرت مهدي(عج) چگونه است، حضرت فرمود: "حضرت مهدي(عج) همان كاري را كه رسول خدا انجام داده، انجام مي دهد: انحرافات موجود را نابود مي سازد، همان طور كه پيامبر اكرم(ص) اساس جاهليت را ويران ساخت، آن گاه اسلام را از نو بنا مي كند".(2)

اميدواريم در برنامه هاي بعدي سؤال را واضح تر بيان كنيد تا بهتر بتوانيم پاسخ بدهيم.

پي نوشت ها:

1. اثبات الهداه، ج 7، ص 110.

2. بحارالانوار، ج 52، ص 352.

چگونه امكان دارد دين اسلام در زمان حضرت مهدي عالمگير شود؟
پرسش

چگونه امكان دارد دين اسلام در زمان حضرت مهدي عالمگير شود؟

پاسخ

اگر ستم گران از عدل و داد سخن ميگويند و اگر جنگ افروزان و متجاوزان به ملّتهاي ضعيف، وغارتگران بزرگ دنيا و دشمنان واقعي آسايش و امنيت مردم محروم صلح و همزيسيتي و خلع سلاح را پيشنهاد مينمايند. و اگر پايمال سازان حقوق بشر و عدالت و آزادي، حقوق بشر را عنوان ميكنند و براي آن دلسوزي مينمايند، همه براي اين است كه فطرت بشر خواستار وجود حقيقي حكومت واحد و عدالت و صلح و امنيّت و احترام به حقوق بشر است و اين همان دين فطرت است كه واحد است و در آخرالزمان تحت رهبري آن موعود عزيز و محبوب انبياء و اوليا و همة مردان خدا، جهان را فرا ميگيرد و دنيا به سوي قبول اين دين و اهداف پاك و انساني آن به پيش ميرود و براي آنكه به نداي آن قرةالعين مصطفي و ميوة دل علي و زهرا جواب مثبت بدهد آماده ميشود.

اينكه قرآنى مى آورد كه با اين قرآن فرق دارد يعنى چه؟
پرسش

اينكه قرآنى مى آورد كه با اين قرآن فرق دارد يعنى چه؟

پاسخ

درباره ى قرآنى كه امام زمان (عج) مى آورد سؤال كرديد قرآنى كه امام زمان (عج) مى آورد با اين قرآن هيچ تفاوتى ندارد جز اينكه آن قرآن همراه با تفسير و تأويل آيات است بدين لحاظ كه طبق روايات معتبر فقط حضرت على(عليه السلام) كاتب خصوصى پيامبر اكرم بودند با اينكه كاتبان عمومى نيز وجود داشتند حضرت پيامبر اكرم، بر آيه اى را كه جبرئيل نازل مى كرد به حضرت على(عليه السلام) املاء مى فرمودند و آن چه كه پيرامون آن آيه بود مانند تفسير و توضيح و... حضرت على(عليه السلام) به دستور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى نوشتند كه در روايت آمده است كه مجموع آن به طول 70زارع مى شد. بعد از وفات رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) حضرت على(عليه السلام) آن را عرضه كردند و جواب شنيدند كه حسبنا كتاب الله يعنى ما نيازى به اين كتاب ندرايم و كتاب خداوند براى ما كفايت مى كند. حضرت على(عليه السلام) هم فرمودند ديگر اين كتاب را نخواهيد ديد و اين كتاب كه به كتاب جامعه معروف است پس از حضرت در نزد فرزندان معصومش باقى ماند و اكنون در نزد حضرت ولى عصر(عج) مى باشد كه با ظهور آن حضرت اين كتاب بر مؤمنين عرضه شده و با مضامين آن عمل مى شود. و اين همان است كه پنداشتند حضرت قرآنى جديد مى آورد در حالى كه حضرت همان قرآن را با تفسير و توضيح و بيان حكمتها و فلسفه هاى آن و فروعات آن... مى آورند.

آيا اينكه امام زمان((عليه السلام)) دين جديدى مى آورد يعنى چه؟
پرسش

آيا اينكه امام زمان((عليه السلام)) دين جديدى مى آورد يعنى چه؟

پاسخ

براساس دليلهاى قطعى مى دانيم كه امام زمان((عليه السلام)) كه ظاهر مى شود همان شريعت اسلام را در سرتاسر جهان نشر مى دهد و حكومت اسلام را در دنيا مستقر مى سازد و اينكه در پاره يى از روايات آمده كه امام زمان((عليه السلام)) دين جديدى مى آورد ممكن است منظور اين باشد كه مردم چون از عمل كردن و پيروى آيين اسلام دست كشيدند و يا بدعتهايى در آن به وجود آوردند وقتى امام زمان((عليه السلام)) اسلام واقعى را به مردم عرضه مى كند براى مردم جديد و تازه خواهد بود چنان كه در دعاى ندبه درباره ى امام زمان((عليه السلام)) اين تعبير آمده: «اين المد خرلت جديد الفرائض و السنن; كجا است آن كس كه برگزيده شده تا آيين و شريعت اسلام را تجديد نمايد».

(بخش پاسخ به سؤالات )

_40_

كساني كه اهل نماز و روزه نبوده و شايد منكر خدا و ائمه (ع)هم نباشند اگر در زمان ظهور امام زمان به ايشان ايمان بياورند آيا مورد قبول واقع مي شوند ؟
پرسش

كساني كه اهل نماز و روزه نبوده و شايد منكر خدا و ائمه (ع)هم نباشند اگر در زمان ظهور امام زمان به ايشان ايمان بياورند آيا مورد قبول واقع مي شوند ؟

پاسخ

از آيات و روايات استفاده مي شود: مسلماناني كه از گناه خود توبه كنند و به دعوت حضرت مهدي (عج)لبيك بگويندو به واجبات ديني حقيقي خود عمل نمايند واگر كافراني به دين اسلام ودين حق روي آورند مورد تعرض قرار نگرفته بلكه از ثمرات شيرين عدل و داد مهدي موعود بهره مندخواهند شد.

آيت الله ابراهيم اميني مي فرمايد: (از اوضاع عمومي زمان ظهور مي توان پيش بيني نمود كه وقتي مهدي موعود(عج) ظاهر شدو حقايق اسلام

را به مردم جهان عرضه داشت و برنامه انقلابي واصلاحي اسلام را به سمع آنان رسانيد بسياري از مردم اسلام را قبول مي كنند و از قتل نجات پيدا مي كنند.(اميني، ابراهيم، دادگستر جهان، موسسه مطبوعاتي دارالفكر، ص 289)

سيره مهدي موعود (عج) : روش و سيره آن حضرت، روش وسيره جدش پيامبر(ص) خواهد بود. از تمامي انسانهايي كه توفيق اطاعت

حضرتش را داشته و به راه راست هدايت شوند از رحمت الهي بهره مند شده و به لمعات ابدي مي رسند و آناني كه از اطاعت دين حق و دستورات ديني آن حضرت سرپيچي كنند وبه عناد و دشمني با وي اقدام نمايند از بين خواهند رفت.

لطفا براي اطلاعات بيشتر كتب زير را مطالعه بفرماييد :

1-اميني ابراهيم،دادگستر جهان ، موسسه مطبوعاتي دارالفكر

2-صافي گلپايگاني لطف الله ،امامت ومهدويت، انتشارات جامعه مدرسين

3-كوراني علي،عصرظهور،مترجم عباس جلالي،سازمان تبليغات اسلامي

4-سعادت پرورعلي،ظهور نور،مترجم وزيري فرد سيد محمد جواد

تجديد دين توسط امام زمان چگونه است ؟
پرسش

تجديد دين توسط امام زمان چگونه است ؟

پاسخ

تحريف و دست برد از جريانت خطرناكيست كه همه اديان و متون كهن را تهديد كرده و آنرا آلوده گرداننده گر چه محور يترين مهمترين و اساسي ترين متن اسلام يعني قران كريم به عنايتهاي ويژه الهي از هرگونه تحريف در امان مانده است ( ما قران را فرو فرستاديم و خود حافظ و پاسدار انيم - قران كريم ) ولي بدون شك احاديث و سخنان پيامبر ( ص) و امان ( از تحريف در امان نبوده چنانكه تفسير ها و برداشتها ي بشري از قران و وحي نيز دچار تحريف گرديده است كه وجود مذهبها و تفسيرها مختلف از دين پيامد انست از اين رهگذر يكي از اقدامات موثر امام زمان ( ع) پس از ظهور پيراستن اسلام ناب محمدي و پالايش و شفاف نمودن آن از تحريف و آلودگيهاست كه از آن در روايات تعبير به تجديد دين گرديده است

پرسش : منظور از دين و قران جديدي كه امام زمان (ع) مي اورد چيست ؟ پاسخ اديان اسماني در حقيقت مانند اب زلال و شفافي هستند كه از اسمان نازل مي گردند كه در اغاز مانند صفا و پاكي باران و روشنايي افتاب هستند ولي با تماس افكار منحط جاهلان و دستهاي الوده مغرضان و اميختگي با عادات و خرافات گاهي چنان تحريف مي شوند كه جاذبه خود را از دست مي دهند يكي از رسالتهاي امام زمان (عج) پيراستن اسلام از اين الودگي ها و خرافات و پيرايه ها و به تعبير ديگر نوسازي بناي كاخ شكوهمند اسلام است از اين رو در پاره اي از روايات

از اين نوسازي تعبير به دين جديد شده است امام صادق (ع) مي فرمايد : ( هنگامي كه قايم خروج كند امر جديد و كتاب جديد و روش جديد با خود مي اورد )،يعني در ان زمان اسلام را انچنان از لابلاي انبوه خرافات و تحريف ها و تفاسير نادرست بيرون مي اورد كه گويي بنايي كاملا نو و جديد ساخته است اما راجع به قران جديد دو گونه مي توان توضيح داد يكي اينكه قران جديد همان قراني است كه امير المومنين (ع) به همان صورت و ترتيب كه در سال 23 بر پيامبر نازل شده جمع اوري كرده است چنانكه امام محمد باقر فرموده است هنگامي كه قايم ال محمد (ص) قيام كند خميه ها يي نصب مي كند براي كساني كه مقصود همان رجعتي است كه اول امام حسين (ع) بعد حضرت امير (ع) و بعد حضرت رسول(ص) و بعد باقي ائمه رجوع مي نمايند .

برگرفته از : 1_ معاد، استاد مطهري (ره)

قران را همانطور كه نازل شده به مردم تعليم دهند اين مشكلترين كارها ست زيرا ان قران به عكس قران فعلي جمع اوري شده را چنان از زواياي تحريفات معنوي و تفسيرها ي نادرست بيرون مي كشد كه مي توان نام كتاب جديد بر ان گذاشت زيرا در غير اين صورت لازم مي ايد كه يك كتاب اسماني جديد بر نازل شود كه اين امر شدني نيست براي اينكه در روايات ان حضرت به عنوان يك داعي و حافظ قران كريم معرفي شده است پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد :

( قائم از فرزندان من است ...، مردم را به پيروي

من و ايين من وا مي دارد و انها را به كتاب پروردگار دعوت

مي نمايد .)

اينكه مي گويند وقتي امام زمان (عج) ظهور مي كنند، آنچنان دين اسلام را از پيرايه ها پاك مي كنند كه گويي دين جديدي آورده اند، با وجود مراجع عظام ما كه سعي مي كنند دين اسلام را به شكل درست آن مطرح نمايند، چگونه قابل جمع است؟ به عبارت ديگر با وجود مراجع تقليد
پرسش

اينكه مي گويند وقتي امام زمان (عج) ظهور مي كنند، آنچنان دين اسلام را از پيرايه ها پاك مي كنند كه گويي دين جديدي آورده اند، با وجود مراجع عظام ما كه سعي مي كنند دين اسلام را به شكل درست آن مطرح نمايند، چگونه قابل جمع است؟ به عبارت ديگر با وجود مراجع تقليد و علماء دين بازهم آيا دين آنچنان دچار انحراف و پيرايه ها مختلف مي شود كه وقت امام زمان (عج) ظهور مي كنند، اسلام را به شكل صحيح آن مطرح مي نمايند؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال شما خواهر گرامي بايد گفت: در كل جهان اسلام كه از هفتاد كشور تشكيل شده اند، جمعيتي يك ميليارد و دويست ميليوني را در خودش جاي داده است. بيش از 70 درصد اين جمعيت را اهل تسنن تشكيل مي دهند و جمعيت غالب آن بدور از معارف ناب اهل بيت مي باشند. علماي اهل تسنن اسلامي را تبليغ مي كنند كه منهاي معارف اهل بيت است. با اين حال بسياري حدود الهي كه بعد اجتماعي دين اسلام است تعطيل شده است، و به جاي آن پيرايه هاي منحرف غربي وارد آن شده نمونه آن را در كشورهاي مختلف اسلامي مي توان ديد گرايشهاي وهابيت و دمكراسي غربي امروزه در برخي از كشورهاي اسلامي نفوذ عجيبي كرده است.

جمعيت تشيع تقريباً بيست تا بيست و پنج درصد جهان اسلام را تشكيل مي دهد. درصد خيلي كمتري از اهل تسنن مي باشند. بايد دقت كرد جهان اسلام فقط مراجع بزرگوار ايران و يا عراق كه نمي باشند بلكه تمام مسلمانان را شامل مي شود. متأسفانه علوم ناب اسلامي را آن گونه كه بايد همه دولتهاي اسلامي سعي

در تبليغ آن كنند انجام نمي دهند. بلكه برخي از دولتهاي اسلامي سعي در خاموش كردن اين نور الهي دارند نمونه آن گرايش برخي از دول اسلامي به اسرائيل و آمريكا مي باشد.

اگر ما تأملي در علوم و معارف ناب اهل بيت داشته باشيم و سپس آن را با معارف انحرافي اسلام آمريكايي مقايسه كنيم به فرق فاحش بين آن دو پي خواهيم برد. پس مي توان از روايت اين گونه برداشت كرد كه: الف _ خيلي از مسلمانان كه گروه اهل تسنن را تشكيل مي دهند چون اسلام رام نهاي معارف اهل بيت مي شناسند. براي همين توهم دين جديد را بعد از ظهور امام زمان (عج) پيدا مي كنند. ب _ با عملي شدن فرامين اسلام بعد از ظهور امام زمان (عج) خيلي از مشكلات جامعه حل مي شود، و مردم در اثر پايبندي به اسلام به قله هاي مراجع بزرگوار تمام همت خود را صرف تبليغ اسلام ناب مي كنند و اين همان اسلامي است كه امام (عج) آن را عملي مي كند ولي متأسفانه همين معارف امروز در بسياري از كشورهاي اسلامي اجرا نمي شود و حتي از علومش آگاهي ندارند.

وقتي كه امام زمان غ ظهور مي كند، آيا مانند امامان ديگر، به تبليغ دين مي پردازد يا بدون هيچ فرصتي تمام بدكاران را از بين مي برد و جايي براي اصلاح ديگران باقي نمي ماند؟
پرسش

وقتي كه امام زمان غ ظهور مي كند، آيا مانند امامان ديگر، به تبليغ دين مي پردازد يا بدون هيچ فرصتي تمام بدكاران را از بين مي برد و جايي براي اصلاح ديگران باقي نمي ماند؟

پاسخ

توجّه به اين نكته ضروري است كه امام زمان(عج) براساس موازين قرآني و ديني و براي گسترش معنويات و عدالت ظهور كرده بسياري از مشكلات را حل مي نمايد و جز موارد خاصّي به سيرة اهل بيت عمل مي كند. آن چه دربارة حكومت حضرت و فعاليّت جهاني اش مي توان گفت اين است كه

1. با ظهور حضرت عقل بشري به تكامل مي رسد و حق را از باطل تشخيص مي دهد و جامعه از جهل رهايي مي يابد; رشد عقلي و علمي به نحو چشم گيري تحقّق مي يابد. امام صادق در اين باره مي فرمايد: مقدار دانايي بشر، در دوران ظهور، و بعد از ظهور، قابل مقايسه نيست و از 27 حرف علم تنها دو حرف آن قبل از ظهور، و 25 حرف آن در زمان ظهور، كشف مي شود.(بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 52، ص 336.)

2. رشد تربيتي انسان ها: آن حضرت انسان ها را از كوري و كري و گنگي در مسير هدايت نجات مي دهد و مانند پيامبراكرم مردم را تربيت و هدايت مي كند. "سلك بكم منهاج الرسول (همان ج 51، ص 123.)

3. دين تحريف شده و خرافات را از بين مي برد و حقيقت را بر مردم عرضه مي كند.

بر اين اساس زمينة انتخاب آگاهانه و آزادانة مردم به وجود مي آيد و اگر كسي بعد از اين همه فعاليّت و تلاش تن به حق ّ ندهد و در مسير

حق ّپرستي قرار گيرد و مانع تراشي كند، حضرت با قاطعيّت موانع را از جلوي مسير هدايت انسان ها برمي دارد; در عين حال فرصت اصلاح براي همه وجود دارد و نقش حضرت هدايت و اصلاح مردم است و مبارزة آن حضرت با كساني است كه مقابل راه حق بايستند.

نكتة ديگر آن كه اگر كسي از اهل كتاب _ حتّي بعد از روشن شدن حق _ مسلمان نشد و مانعي در مسير هدايت ايجاد نكرد، حضرت به آن ها كاري ندارد و آن ها به دين خود باقي مي مانند و جبر و اكراهي در عقيده وجود ندارد.

اين مطلب را از قرآن مجيد مي توان فهميد كه در آياتي مي فرمايد: يهود و نصارا تا قيامت وجود دارند: "فَاَغرَينا بَينَهُم ُ العَداوة َ والبَغضأَ اِلي َ يَوم ِ القِي_َمَة ِ" (مائده 14).(عصر زندگي محمد حكيمي ص 60 _ 100، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم )

آيا صحيح است كه امام زمان غ با دين جديد و قرآن كامل ظهور مي كند؟
پرسش

آيا صحيح است كه امام زمان غ با دين جديد و قرآن كامل ظهور مي كند؟

پاسخ

آخرين دين و شريعت الهي دين و شريعت اسلام است كه پيامبر اسلام آورد و پس از آن هيچ دين و شريعتي نخواهد آمد. و هر كس بگويد من دين جديد آورده ام دروغ مي گويد.

حضرت امام زمان غ با ظهورشان همان دين جدّشان را بيان و ترويج خواهد فرمود; امّا در طول تاريخ تحريف تفسير باطل و بدعت در دين اسلام به اندازه اي زياد خواهد شد، هنگامي كه آن حضرت ظهور نمايد و دين حقيقي را بيان نمايد، مردم خيال خواهند كرد آن حضرت دين جديد آورده است

قرآني كه اكنون در دست مسلمانان است از نظر كلمات و آيات كامل است و با قرآني كه در دست امام زمان غ مي باشد تفاوتي ندارد. ولي به نظر عده اي از محققان و محدثان شيعه حضرت علي قرآن را بعد از پيامبر جمع آوري كرد و امامان يكي پس از ديگري آن را به عنوان سپردة امامت در اختيار امام پس از خود قرار داده اند، تا به امام زمان غ رسيده است كه آن را پس از ظهور خود به مردم ارائه خواهد فرمود.(تاريخ قرآن دكتر راميار، ص 410 _ 413، انتشارات اميركبير.)

مصحف حضرت علي داراي ويژگي هاي ذيل بود:

1. ضبط قرآن بنابر قرائت پيامبر9;

2. ترتيب دقيق موضوع برحسب نزول

3. در برداشتن توضيحاتي در حاشيه ذكر مناسبتي كه موجب نزول آيه بود; نام مكاني كه آيه در آن جا نازل شد، ساعت نزول آيه نام افرادي كه آيه دربارة آنان نازل شده بود و...(آموزش علوم قرآن محمدهادي معرفت ج 1،

ص 349، ترجمه ابومحمد وكيلي نشر: سازمان تبليغات اسلامي ) بنابراين قرآن فعلي هيچ گونه تفاوتي از نظر آيات و تعداد آنها _ به جز داشتن توضيحات و ترتيب خاص _ با مصحفي كه حضرت ولي عصرغ بعد از ظهور خود، به مردم ارايه خواهند داد، ندارد.

كساني كه اهل نماز و روزه نبوده و شايد منكر خدا و ائمه (ع)هم نباشند اگر در زمان ظهور امام زمان به ايشان ايمان بياورند آيا مورد قبول واقع مي شوند ؟
پرسش

كساني كه اهل نماز و روزه نبوده و شايد منكر خدا و ائمه (ع)هم نباشند اگر در زمان ظهور امام زمان به ايشان ايمان بياورند آيا مورد قبول واقع مي شوند ؟

پاسخ

از آيات و روايات استفاده مي شود كه: مسلماناني كه از گناه خود توبه كنند و به دعوت حضرت مهدي (عج)لبيك بگويندو به واجبات ديني حقيقي خود عمل نمايند واگر كافراني به دين اسلام ودين حق روي آورند مورد تعرض قرار نگرفته بلكه از ثمرات شيرين عدل و داد مهدي موعود بهره مندخواهند شد.

آيت الله ابراهيم اميني مي فرمايد: (از اوضاع عمومي زمان ظهور مي توان پيش بيني نمود كه وقتي مهدي موعود(عج) ظاهر شدو حقايق اسلام را به مردم جهان عرضه داشت و برنامه انقلابي واصلاحي اسلام را به سمع آنان رسانيد بسياري از مردم اسلام را قبول مي كنند و از قتل نجات پيدا مي كنند.(اميني, ابراهيم, دادگستر جهان, موسسه مطبوعاتي دارالفكر, ص 289)

سيره مهدي موعود (عج) : روش و سيره آن حضرت، روش وسيره جدش پيامبر(ص)خواهد بود. از تمامي انسانهايي كه توفيق اطاعت حضرتش را داشته و به راه راست هدايت شوند از رحمت الهي بهره مند شده و به لمعات ابدي مي رسند و آناني كه از اطاعت دين حق و دستورات ديني آن حضرت سرپيچي كنند وبه عناد و دشمني با وي اقدام نمايند از بين خواهند رفت.

لطفا براي اطلاعات بيشتر كتب زير را مطالعه بفرماييد :

1-اميني ابراهيم,دادگستر جهان , موسسه مطبوعاتي دارالفكر

2-صافي گلپايگاني لطف الله ,امامت ومهدويت,جامعه مدرسين

3-كوراني علي,عصرظهور,مترجم عباس جلالي,سازمان تبليغات اسلامي

4-سعادت پرورعلي,ظهور نور,مترجم وزيري فرد سيد محمد جواد

با امكان هدايت بشر از راه دعوت اخلاقي وتربيت انساني، چرا امام زمان عليه السلام از شمشير استفاده مي كند؟
پرسش

با امكان هدايت بشر از راه دعوت اخلاقي وتربيت انساني، چرا امام زمان عليه السلام از شمشير استفاده مي كند؟

پاسخ

از كارهاي حتمي امام موعود (ع) جنگي تمام عيار با تمام انسان هاي خون آشام است. در مسأله جنگ ممكن است چنين انگاشته شود كه هدايت انسان وساختن جامعه بشري با دعوت اخلاقي وتربيت درست، امكان پذير است ونيازي به خونريزي وجنگ نيست.

مطالعه تاريخ بشري -از روزي كه تاريخي بر جاي مانده است- به خوبي اين واقعيت را آشكار مي سازد كه موانع راه رشد وتكامل انسان جز با قدرت وخونريزي از سر راه برداشته نمي شود، وتعاليم اخلاقي واصول تربيتي هر چند تأثيرهاي ژرف وگسترده داشته است ليكن اين تأثيرها در برخي از افراد نجيب انساني بوده است، ودر طبقه سلطه طلب ودنيادار واستثمارگر كه منابع اقتصادي، سياسي ونظامي جامعه ها را در دست داشته ودارند، يا هيچ تأثيري نداشته و يا تأثير آن تحوّل آفرين ودگرگون ساز نبوده است. براي تربيت وهدايت آنان بايد عامل ديگري به كار مي رفته است تا سدّ راه انسان ها نگردند وراه رشد را بر توده ها نبندند، تا همگان بتوانند بي هيچ گونه مانعي به راه رشد خويش ادامه دهند. از اين رو مسأله جنگ وكاربرد نيروبه عنوان يك ضرورت براي دستيابي به هدف هاي انساني مطرح مي گردد. اسلام، با توجه به همين واقعيت ها جنگ را نه به عنوان هدف وآرمان بلكه به عنوان راه ووسيله براي تحقق توحيد و عدل پذيرفته است.

در قرآن كريم آمده است: {وَقاتِلُوهُمْ حَتّي لاتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ للَّهِِ...}؛{پاورقي . سوره بقره، آيه 193. پاورقي}

"با آنان نبرد كنيد تا ديگر فتنه اي نباشد ودين، همه اش براي خدا گردد...".

از اين رو پيامبر اسلام كه "رحمة للعالمين" است فرمود: "الخير

كلّه في السيف وتحت ظلّ السيف، ولايقيم الناس إلّا السيف، والسيوف مقاليد الجنّة والنار"؛ "تمام نيكي وخير در{پاورقي . وسائل الشيعة، ج 11، ص 5. پاورقي}

شمشير است ودر زير سايه شمشير، ومردمان را جز شمشير راست نمي كند. وشمشيرها كليدهاي بهشت ودوزخند."

امام باقر (ع) فرمود: "...إنّ في القائم من آل محمّد شبهاً من خمسة من الرسل... وأمّا شبهه من جدّه المصطفي فخروجه بالسيف وقتله أعداء اللَّه وأعداء رسوله والجبّارين والطواغيت، وأنّه ينصر بالسيف والرعب ..."؛ "قائم آل محمد: شباهت هايي با پنج تن از پيامبران دارد... امّا{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 7. پاورقي}

شباهت او به جدّ خود رسول اكرم (ص) قيام با شمشير است وكشتن دشمنان خدا وپيامبرش، وجبّاران وسركشان، او با شمشير وترس [كه در دل جباران افكنده مي شود] مدد مي گردد."

امام مهدي عليه السلام با كدام دين بر عالم حكومت مي كند؟
پرسش

امام مهدي عليه السلام با كدام دين بر عالم حكومت مي كند؟

پاسخ

ديني كه خود امام مهدي (ع) به آن متدّين است وبعد از ظهور با آن بر مردم حكومت مي كند دين اسلام است. اين مدعا را با چند دليل مي توان به اثبات رساند:

1 - از آنجا كه حضرت مهدي (ع) خاتم اوصياي پيامبر اسلام است، وقرار است به طور حتم او بر عالم حكومت كند، لذا به طور حتم دين حاكم در آن زمان، دين اسلام است.

2 - از آنجا كه حكومت حضرت مهدي (ع) مطابق روايات متواتره وصحيحه، حكومت عدل در تمام زمينه هاست، وعدل كامل نيز منحصر در اسلام است، نتيجه مي گيريم نظامي را كه حضرت مهدي (ع) با آن حكومت خواهد كرد، نظام اسلام خواهد بود.

3 - مطابق برخي از اخبار، حضرت مهدي (ع) بر امت اسلامي حكومت خواهد كرد، اين روايات به نوبه خود دلالت دارد كه حكم او اسلامي بوده واحكام اجرايي او اسلامي خواهد بود.

ترمذي به سند حسن از ابي سعيد خدري از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده كه فرمود: "همانا در ميان امّت من مهدي است كه خروج خواهد كرد...".

{پاورقي . الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 126. پاورقي}

4 - برخي از روايات نيز به طور صريح دلالت دارد بر اينكه حضرت مهدي (ع) احكام اسلام وسنت رسول خدا (ص) را بعد از ظهور به اجرا خواهد گذاشت: طبراني در "المعجم الاوسط" ونيز ابونعيم اصفهاني از ابي سعيد خدري نقل كرده اند كه گفت: از رسول خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: مردي از اهل بيتم خروج مي كند كه به سنت من قيام مي نمايد...".

{پاورقي . همان، ص 131. پاورقي}

5 - رواياتي كه به طور متواتر از

رسول خدا (ص) وائمه اهل بيت: وارد شده كه امام مهدي (ع) زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد. وعدل كامل تنها در دين خاتم وكامل متجلّي است كه همان دين اسلام است. نتيجه اينكه ديني كه حاكم در عصر ظهور است همان دين اسلام مي باشد.

در عصر ظهور كدامين مذهب حاكم است؟
پرسش

در عصر ظهور كدامين مذهب حاكم است؟

پاسخ

شكي نيست كه اسلام آخرين دين بشر از جانب خداوند متعال است. لذا خداوند متعال پيامبر اكرم (ص) را به عنوان "خاتم النبيين" توصيف كرده، آن حضرت نيز تصريح به اين نموده كه بعد از خود پيامبري ديگر نخواهد بود. لكن سؤال اين است كه از بين مذاهب موجود كدامين مذهب از مذاهب اسلامي به اجرا در خواهد آمد.

مطابقآيات وروايات فراوان دين حاكم در عصر ظهور دين اسلام است،{پاورقي . سوره توبه، آيه 33. پاورقي}

ولي با ضميمه كردن اينآيات به آيه اكمال پي مي بريم كه مذهب رايج در عصر ظهور همان مذهب تشيع است.

خداوند متعال مي فرمايد: {اَليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً}؛ "امروز دين شما را كامل كردم ونعمت خود را بر شما تمام{پاورقي . سوره مائده، آيه 3. پاورقي}

نمودم واسلام را به عنوان آيين [جاودان] شما پذيرفتم."

در آن روز چه اتفاق افتاده است كه خداوند به سبب آن دين خود را بر مردم كامل كرده ونعمت را بر آنان تمام نموده است، واسلام را همراه با آن پذيرفته است؟ كليد فهم اين سؤال ها بررسي شأن نزول آيه وروشن شدن مصداق كلمه "اليوم" در آيه شريفه است.

با مراجعه به روايات وبيان مفسّرين در ذيل آيه فوق پي مي بريم كه شأن نزول آيه قضيه اي است كه در غدير خم، روز هيجدهم ذي حجه اتفاق افتاده است. در آن روز پيامبر اكرم (ص) دست حضرت علي (ع) را بلند كرده واو را به عنوان امام وخليفه وجانشين بعد از خود معرّفي كرده است. پس دين مرضي خداوند در عصر ظهور كه بر همه اديان غالب خواهد

شد، همان ديني است كه در مذهب تشيع يعني پيروي از امام علي (ع) ويازده امام معصوم از فرزندان او متبلور شده است.

لذا خداوند متعال در سوره نور مي فرمايد: {... وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ...}؛ "وديني را كه براي آنها پسنديده است پياده خواهد نمود."

{پاورقي . سوره نور، آيه 55. پاورقي}

اين دين پسنديده همان ديني است كه در روز غدير خم با خطّ ولايت مستدام است.

1- بعضي افراد متأسفانه فكر ميكنند كه امام زمان (عج) در هنگام ظهور شمشير به دست همه را از دم تيغ مي گذرانند اين موضوع آيا دليلي برمظلوميت امام زمان نيست. زيرا وجود مبارك امام زمان سر شار از لطف ومهر است اين اشتباه فكري را چگونه از ذهن مردم پاك كنيم ؟
پرسش

1- بعضي افراد متأسفانه فكر ميكنند كه امام زمان (عج) در هنگام ظهور شمشير به دست همه را از دم تيغ مي گذرانند اين موضوع آيا دليلي برمظلوميت امام زمان نيست. زيرا وجود مبارك امام زمان سر شار از لطف ومهر است اين اشتباه فكري را چگونه از ذهن مردم پاك كنيم ؟

پاسخ

ج1- اين فرمايش شما كاملا صحيح ودرست است متأسفانه درمعرفي امام زمان (عج) بعضي از جوانب آن حضرت فقط بيان شده آن هم گاهي ازاوقات به صورت غيركامل وبعضي از خصوصيات حضرتش كلا فراموش شده است.

امام زمان (عج) درقدم اول اولين صفتش آن است كه« رحمه للعالمين» است. يعني: مايه مهر ولطف و رحمت براي تمام عالم همه سر سفره او نشسته اند وبه بركت او روزي مي خورند كه طفيل هستي عشقند آدميان, با كمال تأسف اين جهات كمتر بازگو شده وفقط انتقام حضرتش گفته مي شود تازه آن هم به صورت غير صحيح زيرا؛ حضرت ازدشمنانش انتقام مي گيرد كه در مقابلش بايستند يا به آباء واجدادش ظلم كرده باشند. نه اين كه دوست خود را بكشد ويا كسي كه امامت حضرتش را قبول دارد بخواهد او را ازبين ببرد.

دشمنان حضرت

اشاره

مگر در دوران امام زمان(ع) تمام افراد با صلح و امنيت زندگي نمي كنند؟ پس چرا بايد كسي پيدا شود و قاتل امام زمان(ع) باشد؟ آيا راست است كه يك روحاني گفته كه قاتل امام زمان(ع) به دنيا نيامده است؟ زماني كه امام ظهور مي كند چه كساني از دم تيغ ايشان

پرسش

دشمنان حضرت

مگر در دوران امام زمان(ع) تمام افراد با صلح و امنيت زندگي نمي كنند؟ پس چرا بايد كسي پيدا شود و قاتل امام زمان(ع) باشد؟ آيا راست است كه يك روحاني گفته كه قاتل امام زمان(ع) به دنيا نيامده است؟ زماني كه امام ظهور مي كند چه كساني از دم تيغ ايشان مي گذرند و به هلاكت مي رسند؟

پاسخ

يكي از ويژگي هاي حكومت امام زمان(ع) برقراري امنيت جهاني است. البته برقراري امنيت بدان معنا نيست كه در زمان حكومت امام زمان(ع) دشمن وجود نداشته باشد و امنيت جامعه را تهديد نمي كند. امام زمان(ع) با بهره گيري از امدادهاي غيبي و راهكارهاي مناسب به گونه اي امنيت برقرار مي كند كه تا آن زمان سابقه ندارد؛ ولي قدرت گرايان و جمود انديشان و مخالفان حكومت كه منافع آنان با حكومت جهاني در تضاد است، امنيت را تهديد مي كنند و اين تهديد ها از بين نمي رود.

كيفيت مرگ امام زمان(ع) دقيقاً مشخص نيست كه طبيعي است و يا به شهادت مي رسد؟ هم چنين معلوم نيست كه قاتل حضرت كيست؟ اين كه شخصي روحاني گفته كه قاتل امام به دنيا نيامده است، مبتني بر مدارك و دليل نيست، زيرا اوّلاً معلوم نيست كه امام زمان(ع) به مرگ طبيعي از دنيا مي رود و يا به شهادت مي رسد؟ اين كه قاتلامام به دنيا نيامده، فرع بر آن است كه اثبات شود حضرت به شهادت مي رسد.

ثانياً دليل و مدركي وجود ندارد كه قاتل امام به دنيا آمده است. البته طبيعي است كه قاتل امام به دنيا نيامده باشد، زيرا هنوز حضرت ظهور نكرده

و مدت حكومت حضرت مشخص نيست، از اين رو اگر حضرت قاتل داشته باشد، نبايد متولد شده باشد.

قضاوت دربارة ابعاد زندگي امام زمان(ع) دليل و مدرك مي طلبد، از اين رو اثبات اين كه قاتل امام كيست و هنوز به دنيا نيامده است، نياز به مدرك دارد.

امام زمان(ع) با چند گروه برخورد مي كند كه به برخي اشاره مي شود:

1- راحت طلبان:

راحت طلبان كه هميشه در صدد تأمين منافع خويش هستند، ادعاي پيروي امام زمان(ع) را مي كنند ولي حكومت جهاني امام را مخالف منافع خويش مي دانند، از اين رو با حضرت مخالفت نموده و حضرت نيز با آن ها برخورد مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "چه بسيار كساني كه ادعاي پيروي او را دارند، ولي پس از ظهور حضرت، از او روي مي گردانند".[1]

2- كافران و منافقان:

در طول تاريخ كافران و منافقان با دين و دين مداري به مخالفت برخواسته و عدالت و آزادي را مخالف و متضاد با منافع خود دريافته اند؛ از اين رو با دين و عدالت مخالفت نموده اند. كافران و منافقان به دليل اين كه حكومت امام زمان(ع) را مخالف منافع خويش مي دانند، با حكومت عدالت گراي امام زمان مخالفت مي كنند و امام زمان(ع) با آنان مبارزه مي نمايد. امام صادق(ع) فرمود: "إذا فرج القائم لم يبقِ مشركٌ بالله العظيم و لا كافر، إلاّ كره خروجه؛[2] هنگامي كه حضرت قائم ظهور كند، هر كافر و مشرك از ظهور او ناخشنود است.

3- جمود انديشان:

جمود انديشان و ظاهر گرايان از مهم ترين موانع احياي دين و حكومت جهاني امام هستند. جمود انديشان را مي توان به چند دسته

تقسيم نمود كه برخي روحانيون از آن دسته هستند و امام زمان(ع) با اين گروه برخورد مي كند.

4- مستكبران:

مستكبران جهان از مخالفان سرسخت حكومت جهاني امام زمان(ع) به حساب آمده و امام با آنان برخورد مي كند. بيان اين نكته ضروري است كه شيوة برخورد و مبارزه حضرت با مخالفان بر اساس عدالت و قانون است. امام با بيان اهداف حكومت و استراتژي حكومت جهاني خود همگان را به پذيرش حق و دين خدا فرا مي خواند و مخالفان مذهبي خويش را به خاطر گرايش هاي مذهبي مجازات نكرده و با آن ها مبارزه نمي كند. امام زمان(ع) در ابتدا از آنان دعوت نموده و با آنان با خشونت رفتار نمي كند و با استدلال و منطق، مخالفان سياسي و مذهبي را به حكومت خويش دعوت نمي كند. از سوي ديگر به ف رهنگ سازي و فرهنگ پروري پرداخته و به مردم رشد فرهنگي مي دهد تا جمود انديشان و ظاهر گرايان نيز با معارف واقعي دين و حكومت امام زمان آشنا شوند. هر گاه رفتار صلح آميز امام با مخالفان تأثير گذار شد، آن گاه حضرت با مخالفان برخورد مي كند.

[1] ميزان الحكمه، ج 1، ص 292.

[2] سيد هاشم بحراني البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص 121.

چه كساني با حضرت مهدي(عج) به مبارزه بر مي خيزند؟

پرسش

چه كساني با حضرت مهدي(عج) به مبارزه بر مي خيزند؟

پاسخ

امام دشمنان سخت گير و كينه توزي خواهد داشت به جز مستكبران بيدادگر، بيش ترين كارشكني ها از جانب كساني خواهد بود كه ادعاي موافقت با امام را دارند و خود را از منتظران حضرت مي دانند، اينان پس از پيوستن به امام چون كارها را بر وفق مراد نمي بينند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند، با سلاح دين و مذهب به جنگ امام مي روند كه به فرمودة امام صادق (ع : "چه بسيار از كساني كه ادعاي پيروي او را دارند ولي پس از ظهور حضرت از او روي مي گردانند."

برخي از افراد و گروهاي مخالف حضرت عبارتنداز:

1_ راحت طلبان و خودپرستان كه دين را به گونه اي توجيه مي كنند كه بارفاه خود در تزاهم نباشد، مانند جمعي از مسلمانان مكه كه پيش از هجرت به مدينه به پيامبر گفته چون مورد آزار دشمنانيم اگر اجازه دهي با آنان بجنگيم پيامبر فرمود: اكنون مأمور به جنگ نيستيم فعلاً نماز بخوانيد و زكات بدهيد ولي پس از هجرت كه مأمور به جهاد شدند، زبان اعتراض گشودند كه خدايا: چرا فرمان جنگ دادي و آن را مدتي به تأخير نيانداختي قرآن ريشة ترس و وحشت آنان را راحت طلبي مي شمرد.

2_ متعجران و جوود گرايان مانند آنان كه وقتي دستور خوردن روزه در سفر آمد و پيامبر روزه اش را در حال مسافرت افطار كرد، تعدداي كاسه از آش داغتر و مقدس آب گفتند: هر سختي ثواب دارد و به روزه ادامه دادند. پيامبر با آنان برخورد كرد و آنان را گناهكار ناميد.

حضرت براي

ايجاد عدالت عمومي اموال نامشروع را مصادره مي كند و زمين هايي را كه حكومت ها به ناروا به دوستان و آشنايان خود هديه كرده اند، به بيت المال بر مي گردانند. نيز دست حرامخوار را از اموال عمومي كوتاه مي كند. وي در اجراي عدالت تا آن جا پيش مي رود كه راه را برافرادي كه به زيارت مستحبي خانة خدا مي روند، بسته و حج واجب را در اولويت قرار مي دهد. شيوها حرم سازي و مسجد نمايي را نمي پسند و مساجد را از تزيينات غير ضروري پاك مي سازد. در تفسير قرآن اسرار پنهاني و رموزي را كه بر مردم پنهان مانده آشكار مي سازد و تحولات مهمي در عرصة فرهنگ و اجتماع به وجود مي آورد. اين گونه تحولات خواه ناخواه با منافع عده اي سازگار نيست از اين رو درصدد مخالفت با حضرت بر مي آيند.

3_ كافران و منافقان نيز با حضرت مخالفت خواهند كرد. امام صادق (ع فرمود: "هنگامي كه مهدي (ع قيام كند، مشركان و كفار از قيام حضرت ناخشنودند، ماند سفياني و ديگران و عليه حضرت اقدام مي كنند."

آخرين نفري كه امام از دشمنانش را خواهد كشت چه كسي است و آخرين نفري كه از آدميان مي ميرد چه كسي است مرد هست يا زن؟

پرسش

آخرين نفري كه امام از دشمنانش را خواهد كشت چه كسي است و آخرين نفري كه از آدميان مي ميرد چه كسي است مرد هست يا زن؟

پاسخ

با پوزش فراوان از تأخير در ارسال پاسخ شما عزيز.

درباره قسمت اول پرسش شما مدرك دقيقي در دست نيست لكن در بعضي از روايات به آخرين گروهي كه امام عصر (عج) با ايشان مبارزه مي كند آمده است چنانكه در روايات زير مي فرمايد:

"او نخستين قائم از ما اهلبيت است كه قيام مي كند و به شما سخناني مي گويد كه نمي توانيد آنرا تحمل كنيد. از اين رهگذر در تپه هاي دستگرد عليه او خروج كرده با او مي جنگيد و شما را طعمه شمشير مي سازد و آن آخرين گروهي است كه عليه او خروج مي كنند."

با اين حال از آغاز ظهور امام (عج) تا قيامت وقايعي رخ مي دهد كه عبارتند از:

1. بر هم ريختن نظام كنوني جهان و ميرش همگاني.

2. گذراندن عالم برزخ.

3. برانگيخته شدن از قبور.

4. رفتن به دادگاه عدل الهي.

5. حسابرسي و بررسي اعمال، عقايد، نيات.

6. عبور از صراط و مواقف آن و ...

با اين وصف هنگام ظهور قيامت كبري نظام كنوني جهان و عالم مادي در پي وقوع يك سلسله رويدادهايي، همچون زلزله هاي عظيم، حركت كوهها، خاموش شدن ستارگان و ... از بين مي رود و همزمان با آن و از درون آن جهان قيامت و آخرت رخ مي نمايد. در اين ميان با يك تحول شديد همگاني انسانها قبض روح شده مرگ همگاني همه زمين را فرا مي گيرد.

بنابراين پرسش از اينكه آخرين فردي از آدميان كه مي ميرد زن است يا مرد صحيح نيست.

در پايان توصيه ما به آن عزيز كه ما را مورد

لطف خويش قرار داده اند آن است كه ذهن خود را متوجه پرسشهاي اساسي كنند، پرسشهايي كه عمق جان انسان سر بر مي آورد او را به عوالم بلند مرتبه حيات رهنمون مي شود.

روز و شب فكر من اين است و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

از كجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به كجا مي روم؟ آخر ننمايي وطنم؟

برگرفته از: روزگار رهايي، كامل سليمان

www. Nahad. net

آيا در زمان حضرت وليعصر (عج) دشمني با آن حضرت وجود دارد يا خير؟ اگر پاسخ منفي است پس آن حضرت توسط چه كسي شهيد مي شود؟

پرسش

آيا در زمان حضرت وليعصر (عج) دشمني با آن حضرت وجود دارد يا خير؟ اگر پاسخ منفي است پس آن حضرت توسط چه كسي شهيد مي شود؟

پاسخ

سفياني از شخصيت هاي بنام در انقلاب حضرت مهدي (ع) است و از دشمنان سرسخت آن حضرت به شمار مي رود و بنابه تصريح روايات خروج سفياني از وعده هاي حتمي خداوند است امام زين العابدين مي فرمايد: "امر قائم از سوي خداوند حتمي است و امر سفياني نيز از جانب خداوند مي باشد و قائم ظهور نمي كند مگر پس از مرگ سفياني"(1) بين دانشمندان اسلامي اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفياني به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است چراكه وي از تبار ابوسفيان بشمار مي آيد.(2) و طبق روايات، فرهنگ و گرايش سياسي سفياني غربي است. سفياني درحالي كه رهبري گروهي را به عهده دارد مانند شخص نصراني صليب بر گردن دارد و از سرزمين روميان روي مي آورد.(3) خلاصه اين كه روايات سفياني از تبار ابوسفيان است و از كينه توزترين فرد نسبت به اهل بيت (ع) مي باشد با پرچم سرخ كه نشانه خون آشامي او است قبل از ظهور امام(عج) خارج مي شود و جنبش او بسيار خشن و در سه مرحله انجام مي گيرد.مرحله تثبيت سلطه كه شش ماه طول مي كشد مرحله دوم جنبش سفياني كه هجوم به عراق و حجاز مي باشد، و مرحله سوم جنبش آن دفاع در برابر تحرك سپاه حضرت مهدي (ع) جهات حفظ متصرفات خود از سرزمين شام و اسرائيل و قدس و. و خروج او از آغاز تا انجام 15 ماه به طول مي انجام

براي آگاهي بيشتر در اين زمنيه ر. ك: 1- دادگستر جهان، ابراهيم اميني 2-

عصر ظهور، علي كوراني، ترجمه عباس جلالي 3- چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان مجله حو.

اگر اندكي به تاريخ بنگريم، خواهيم ديد كه در برابر پيامبران الهي (با وجود معجزات و دلايل روشن) عده اي لجاجت به خرج داده اند و به خاطر منافع خود و يا هوس هاي ديگر با ايشان به جنگ و جدال پرداخته و چه بسا خون آنان را بر زمين ريخته اند. در آخرالزمان نيز موضوع به همين صورت است. حتي در برخي از اخبار وارد شده كه عده اي از علماي دين نيز با آن حضرت مخالفت خواهند كرد. دجال نيز مظهر تمامي قدرت ها و شيطان هايي است كه حكومت حق الهي را بر زمين نمي پذيرند. از همين رو از سر جنگ با حضرت درمي آيند و نهايتاً شكست مي خوربراين در آن زمان نيز انسان، انسان است و فضاي انتخاب باز است. از همين رو دنياپرستان و. به رويارويي با حضرت اقدام خواهند كرد و طبيعي است عده اي نيز با آنان همراه خواهند شد. در اين جا بعضي نظريات در مورد دجال كه در كتاب دادگستر جهان، ابراهيم اميني آمده است براي شما نقل مي كنيم: خروج دجال را يكي از علائم الظهور مي شمارند و او را چنين توصيف مي نمايند: مردي است كافر، يك چشم بيش ندارد آن هم در پيشانيش واقع شده و مانند ستاره اي مي درخشد، در پيشاني وي نوشته: كافر است به طوري كه هر باسواد و بي سواد آن راند. كوهي از طعام و نهري از آب هميشه با او است. بر الاغ سفيدي سوار مي شود كه هر گامش يك ميل راه است. آسمان به دستور وي باران مي دهد و زمين گياه مي روياند، اختيار گنج هاي زمين

با او است. مرده را زنده مي كند، با صدايي كه تمام جهانيان مي شنوند ندا مي كند: خداي بزرگ شما هستم كه شما را آفريده روزي مي رسانم، به سوي من بشتابيد.

منابع و مآخذ:

(1) (رساله يوحنا، باب 2، آيه 22)

(2) (رساله اول، باب 2، آيه 18)

(3) (رساله اول يوحنا، باب 4، آيه 3)

آيا نابودي اسرائيل قبل از ظهور امام زمان غ رخ مي دهد يا به دست آن حضرت صورت مي گيرد؟

پرسش

آيا نابودي اسرائيل قبل از ظهور امام زمان غ رخ مي دهد يا به دست آن حضرت صورت مي گيرد؟

پاسخ

بي ترديد اسرائيل و صهيونيست ها نابود خواهند شد.

در قرآن (اسرأ،4_7) آمده است كه بني اسرائيل دو بار در زمين فساد و سركشي خواهند كرد. پس از فساد و سركشي بزرگ نخست خداوند بندگاني نيرومند بر آنان مسلّط مي كند و آنان را نابود مي كنند. پس از اين دوباره بني اسرائيل نيرومند مي شوند و فساد و سركشي بزرگ دومي پيش مي گيرند، در روايت آمده است كه پس از فساد و سركشي دوم به دست امام زمان غ نابود مي شوند. بنابراين نابودي نهايي و ريشه كن شدن اسرائيل و صهيونيست پس از ظهور امام زمان غ است (ر.ك بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 51، ص 45_46، مؤسسة الوفأ، بيروت )

منظور از كشته شدن شيطان به دست آن حضرت (امام زمان (عج)) چيست؟

اشاره

با سلام خدمت شما و تشكر مي خواستم بپرسم آيا روايتي دال بر اينكه شيطان پس از ظهور شكلي جسماني يافت و بدست حضرت كشته مي شود وجود دارد يا خير؟

پرسش

منظور از كشته شدن شيطان به دست آن حضرت (امام زمان (عج)) چيست؟

با سلام خدمت شما و تشكر مي خواستم بپرسم آيا روايتي دال بر اينكه شيطان پس از ظهور شكلي جسماني يافت و بدست حضرت كشته مي شود وجود دارد يا خير؟

پاسخ

در قرآن مجيد از شيطان نقل مي كند كه پس از اين كه - به دليل عدم سجده بر انسان و تمرد از دستور الهي - رانده شد به خداوند عرض كرد: «قال رب فانظرني الي يوم يبعثون؛ شيطان گفت: پروردگارا مرا تا روزي كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده» (حجر، آيه 36).

شيطان در اين درخواست دو مطلب از خداوند متعال خواسته است:

1. به او مهلت داده شود.

2. اين مهلت تا قيامت و روز مبعوث شدن بندگان ادامه داشته باشد.

پاسخ حضرت حق تعالي به درخواست او چنين است: «قال فانك من المنظرين، الي يوم الوقت المعلوم؛ فرمود: تو از مهلت يافتگاني، تا روز و وقت معلوم» (حجر، آيه 37 و 38).

يعني خداوند متعال به او مهلت داده است و درخواست اولي او را اجابت كرده است. اما درخواست دوم او را كه خواسته بود تا روز قيامت مهلت داشته باشد اجابت نشده است بلكه تا روز و وقت معلوم به او مهلت داده شده است.

اما پرسش اين است كه وقت معلوم چه زماني است؟

در بحارالانوار، ج 60، ص 221 از امام صادق(ع) روايتي دارد كه «ابن وهب از امام درباره سرنوشت ابليس در آيه مذكور آمده است پرسش مي كند كه اين روز چه روز و زماني است؟ امام مي فرمايند: اي وهب آيا تصور مي كني كه آن روز، زماني است

كه خدا در آن روز مردم را مبعوث مي كند (اين چنين نيست) بلكه خداوند ابليس را تا روز قيام قائم ما مهلت مي دهد. در آن زمان، حضرت ابليس را محكم مي گيرند، گردن او را مي زند و آن روز زمان معلوم است».

هدف اصلي انسان، سعادت است و سعادت در جامعه بشري با حكومت حضرت مهدي(عج) حاصل مي شود كه در آن زمان زمين پر از عدل و داد مي شود و خبري از كفر و ظلم نيست. در آن زمان قلب ها از وسوسه هاي شيطاني پاك مي شود و فساد نابود مي گردد. در اين روز ابليس - رئيس شيطان ها - كه كاري جز وسوسه و به انحراف كشاندن جامعه بشري ندارد به عنوان اصل فساد گردن زده مي شود. پس منظور از كشته شدن ابليس و شيطان به دست حضرت، به قتل رساندن شخص شيطان و پايان مهلتي است كه به شيطان داده شده بود. البته قتل شيطان و ابليس به معناي از بين رفتن همه شياطين - به ويژه انسان هاي شيطان صفت نيست. زيرا تكليف برقرار است و تكليف دائرمدار اختيار خير و شر است و برخي انسان ها هستند كه نقش شيطان را بر عهده دارند. ضمن اين كه نفس اماره نيز است. اما رئيس شيطان ها - ابليس - كه نقش اساسي براي انحراف و گناه دارد از بين مي رود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: تفسير الميزان، ج 14، ص 169 - 167 ذيل آيه 38 سوره مباركه حجر و ص 184 ذيل بحث روايت از آيه مذكور مراجعه شود.

با توجه به رواياتي كه طبق آنها امام زمان پس از ظهور جناب شيطان را مي كشند پس اين چگونه عدالتي است كه مردمان پس از ظهور از فريبهاي شيطان در امان خواهند ماند.

پرسش

با توجه به رواياتي كه طبق

آنها امام زمان پس از ظهور جناب شيطان را مي كشند پس اين چگونه عدالتي است كه مردمان پس از ظهور از فريبهاي شيطان در امان خواهند ماند.

پاسخ

1. برخي از آيات قرآن كه به طول زمان اغواگري شيطان پرداخته اند، به قرار زيرند:

الف - قال انظرني الي يوم يبعثون قال انك من المنظرين (اعراف ، 14-15) ؛ (ابليس) گفت: مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي شوند، مهلت ده (و زنده بگذار) ، (خداوند) فرمود: تو از مهلت داده شدگاني »

ب - قال رب فانظرني الي يوم يبعثون قال فانك من المنظرين الي يوم الوقت المعلوم (حجر، 36-38) ؛ (ابليس) گفت : پروردگار را ، مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده بگذار) ، فرمود تو از مهلت يافتگاني (اما نه تا روز رستاخيز ، بلكه) تا روز و وقت معيني.»

2. مهلت خواستن ابليس تا هنگام برانگيختن مردم از آن رو بود كه وي تا بر پايي قيامت به اغواگري انسان ادامه دهد ولي خداوند در پاسخ به درخواست چنين مهلتي ، آن را نه تا زمان ياد شده ، بلكه تا روز معيني موافقت كرد.

3. از اين كه ابليس ، در ادامه آيات مذكور در سوره مبارك اعراف و حجر، آن هم دوباره گفت: «همه آنان را اغوا مي كنم» گواه آن است او مي دانست تا آخرين فرد از افراد بشر زنده بود، و به اغواي آنان دست رسي خواهد داشت؛ از اين رو، پيداست كه او از جمله «الي يوم الوقت المعلوم؛ تا روز وقت معلوم» فهميده بوده كه منظور از روز معلوم ، آخرين روز عمر بشر زندگي كننده

بر روي زمين بوده ، و همين زمان، آخرين فرصتي است كه او مي تواند به كار اغواي خود ادامه دهد، رواياتي هم وجود داد كه منظور ، همان روز نفخ اول است ، كه تمامي آفريده ها مي ميرند.

كشتاري كه در روايات مهدويت به آن اشاره شده به چه وقتي اشاره دارد؟

پرسش

كشتاري كه در روايات مهدويت به آن اشاره شده به چه وقتي اشاره دارد؟

پاسخ

اخباري كه در آنها، كشتار در حجم وسيعي را مطرح كرده اند بر دو قسم است:

الف. قسمتي از آنها مربوط به ملاحم وفتنه هاي قبل ظهور است وهيچ گونه ارتباطي به دوران ظهور ندارد وتنها ناظر به اوضاع نابسامان جهان پيش از ظهور است. بيشتر اين روايات از روايات مرسه اهل سنت است.

ب. دسته اي ديگر از روايات مربوط به هنگامه ظهور وحكومت امام زمان (ع) است.

اين نوع روايات نيز بر دو گونه اند:

1 - رواياتي كه از طريق عامه واز نبويّات است وبيشتر آنها مشكل سندي دارد، به طوري كه بعضي از آنها مرسل، وبرخي ديگر به پيامبر (ص) منتهي نمي شود، بلكه از افرادي مانند كعب الاحبار نقل شده كه در زمان پيامبر مسلمان نبوده است.

عمده اين روايات از اسرائيليات است كه با اغراض مختلفي وارد كتاب هاي روايي شده اند. عالمي از اهل سنّت مانند ابن كثير، هنگامي كه به روايات امثال كعب الاحبار مي رسد مي گويد: "خدا ما را از اين همه اخبار دروغي كه وارد تفسيرها وكتاب هاي روايي و... شده، بي نياز كند...".

{پاورقي . تفسير ابن كثير، ج 4، ص 17. پاورقي}

2 - رواياتي كه از طرق اهل بيت: نقل شده ويا در كتاب هاي شيعه ذكر شده است. در اين كتاب ها، اخبار منقول از اهل بيت: وبرخي ديگر كه نقل شده به آن حضرت منتهي نمي شود.

حجم كشتارها وخونريزي ها در هنگام قيام حضرت مهدي عليه السلام چه مقدار است؟

پرسش

حجم كشتارها وخونريزي ها در هنگام قيام حضرت مهدي عليه السلام چه مقدار است؟

پاسخ

نمي توانيم ادعا كنيم كه هنگام قيام امام زمان (ع) هيچ گونه قتل وكشتاري رخ نمي دهد؛ زيرا مسلّماً اين واقعه عظيم بدون برطرف كردن خارها ودشمنان سر راه آن حضرت ميسّر نخواهد شد.

ولذا در روايات مشاهده مي كنيم كه اهل بيت: بر اصل قتل وخونريزي هنگام ظهور وقيام حضرت اشاره كرده اند.

بشير بن ابي اراكه نبّال مي گويد: هنگامي كه به مدينه وارد شدم به طرف منزل ابوجعفر امام باقر (ع) رفتم... عرض كردم: مرجئه مي گويند: هنگامي كه قيام قائم روي دهد همه كارها براي او هموار خواهد شد وبه اندازه يك ظرف حجامت هم خون نمي ريزد. حضرت فرمود: "... كلّا والّذي نفسي بيده حتّي نمسح وأنتم العرق والعلق..."؛{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 283 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 356. پاورقي}

"هرگز چنين نيست، سوگند به آن كه جانم به دست اوست كار به اينجا مي انجامد كه ما وشما عرق وخون بسته شده را پاك خواهيم كرد."

به اين مضمون روايات ديگري نيز رسيده است. ولي از طرفي ديگر تاريخ گواهي مي دهد كه پيامبر اسلام (ص) وامامان اهل بيت: سعي داشته اند امور را به طور عادي واز مسير طبيعي آن انجام دهند، وحتّي الامكان دست به شمشير نبرند، زيرا هدف آنان ارشاد وهدايت مردم است، جز آنكه گسترش عدل در جامعه اقتضاي كشت وكشتاري گر چه در حدّ محدود را دارد، وقرار نيست كه تمام امور از طريق معجزه حلّ شود، ولي انديشه افراطي نيز در اين مسأله صحيح نيست وهرگز دليلي عقلي وعقلايي ونقلي بر گستردگي كشتارها در حدّي وسيع وجود ندارد، خصوصاً آنكه مطابق ادعاي برخي، از هر نه نفر

هفت نفر يا از هر هفت نفر پنج نفر كشته مي شوند.!

مطابق روايات شيعه، قتل ها در چه وقتي خواهد بود؟

پرسش

مطابق روايات شيعه، قتل ها در چه وقتي خواهد بود؟

پاسخ

با توجه به احاديث اهل بيت: پي خواهيم برد كه جهان اندكي قبل از ظهور شاهد جنگ هاي خونين خواهد بود. ولذا مي توان گفت كه مردم با مشاهده ومواجهه با اين جنگ ها به استقبال مصلحي عالمي خواهند رفت، وحضرت نيز از اين موقعيت استفاده كرده وبا كمترين استقامتي از طرف مخالفين خود وظالمين، عالم را فتح خواهد كرد.

امام صادق (ع) فرمود: "لايكون هذا الأمر حتّي يذهب ثلث الناس. فقيل له: إذا ذهب ثلث الناس فما يبقي؟ فقال7: أما ترضون أن تكونوا الثلث الباقي؟"؛ "اين امر -قيام امام زمان (ع)-{پاورقي . كمال الدين، ج 2، ص 656ù655، باب 57، ح 29. پاورقي}

واقع نمي شود تا اينكه دو سوّم مردم از بين بروند. راوي مي گويد: به حضرت عرض كردم: اگر دو سوّم مردم از بين بروند، چه كسي باقي مي ماند؟ حضرت فرمود : "آيا راضي وخرسند نمي شويد كه شما از يك سوم باقي مانده باشيد."

زراره مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: آيا نداي آسماني حقيقت دارد؟ فرمود: "إي واللَّه حتي يسمعه كلّ قوم بلسانهم. وقال7: لايكون هذا الأمر حتي يذهب تسعة أعشار الناس"؛ "آري به خدا سوگند، چنان است كه هر قومي با زبان خودشان آن را{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 274، باب 14، ح 54. پاورقي}

مي شنوند. آن حضرت فرمود: "اين امر محقّق نمي شود تا اينكه نُه دهم (910) مردم از ميان بروند."

سليمان بن خالد مي گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مي فرمود: "قدّم القائم موتتان: موت أحمر وموت أبيض حتي يذهب من كلّ سبعة خمسة: الموت الأحمر، السيف، والموت الأبيض: الطاعون"؛ "قبل از قيام قائم دو نوع مرگ

رخ مي دهد، مرگ سرخ ومرگ سپيد، تا{پاورقي . كمال الدين، ج 2، ص 655، باب 57، ح 27. پاورقي}

اينكه از هر هفت نفر پنج نفر از بين برود. مرگ سرخ با شمشير ومرگ سپيد با طاعون است."

با ملاحظه اين احاديث واحاديث ديگر پي خواهيم برد كه حجم وسيعي از كشتارها وخونريزي ها مربوط به دوران پيش از قيام حضرت مهدي (ع) وقبل از نداي آسماني است.

گرچه برخي از روايات نيز از مجعولات واسرائيليات بوده وبا اهداف وانگيزه هاي خاصّي مانند خدشه دار كردن چهره نهضت جهاني وحكومت حضرت مهدي (ع) ويا توجيه كشتارها در فتوحات و... وارد كتاب هاي روايي شده وكشتارهاي زيادي را به امام زمان (ع) نسبت داده است.

ونيز يك سري از آنها مرسل ومرفوعه است ومشكل سندي دارد. همانند روايتي را كه فضل بن شاذان مرفوعاً از امام صادق (ع) نقل مي كند كه حضرت فرمود: "يقتل القائم (ع) حتّي يبلغ السوق. فيقول له رجل من ولد أبيه..."؛ "حضرت قائم (ع) آن قدر از انسان ها{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 387، باب 27، ح 203. پاورقي}

را مي كشد كه تا ساق پا را خون فرا مي گيرد، تا آنكه شخصي از فرزندان پدرش به او اعتراض شديد مي كند...".

البته همچنان كه اشاره شد اين حديث مرفوعه بوده ومشكل سندي دارد. واز طرفي محتوا ودلالتش ناتمام است، زيرا ممكن است كه "سوق" كه در روايت آمده مقصود از آن نام شهر يا محلّي همانند "سوق الاهواز" باشد. خصوصاً آنكه در حديث مذكور سخن از خون به ميان نيامده است. لذا چنين به نظر مي رسد كه "سوق" محل ومكان مخصوص باشد.

ونيز برخي از روايات به جهات ديگري ضعف سند دارد: در روايتي

از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود: "...وبه حدّي از ظالمان را خواهد كشت كه جاهلان مي گويند: اگر اين مرد از ذريّه محمّد بود ترحم مي كرد".

ولي اين روايت از حيث سند مورد اشكال است؛ زيرا در سند آن احمد بن عثمان آدمي است كه مجهول مي باشد.

{پاورقي . مستدرك علم رجال الحديث، ج 1، ص 365. پاورقي}

زرّ بن حبيش مي گويد: از علي (ع) شنيدم كه مي فرمود: "خداوند به واسطه مردي از ما فتنه ها وآشوب ها را برطرف مي سازد وآنان -فتنه گران- را خوار وذليل مي گرداند وبر آنان جز شمشير وارد نمي كند. شمشير بر دوش نهاده وهشت ماه به شدت مبارزه مي كند تا اينكه مي گويند: به خدا سوگند اين از فرزندان فاطمه نيست، اگر از فرزندان فاطمه بود به ما رحم مي كرد".

{پاورقي . كنز العمال، ج 1، ص 589. پاورقي}

واز عيسي بن خشاب نقل شده كه به امام حسين بن علي (ع) عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود: "لا، ولكن صاحب الأمر الطريد الشريد الموتور بأبيه المكنّي بعمّه، يضع سيفه علي عاتقه ثمانية أشهر"؛ "خير، ولي صاحب امر، رانده شده، دور افتاده،{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 318، باب 30، ح 5. پاورقي}

خونخواه پدرش وداراي كنيه عمويش مي باشد. شمشيرش را هشت ماه بر دوش خود مي نهد."

واز ابوبصير نقل شده كه فرمود: شنيدم كه امام باقر (ع) مي فرمود: "يضع السيف علي عاتقه ثمانية أشهر هرجاً هرجاً حتّي يرضي اللَّه. فقلت: فكيف يعلم رضي اللَّه؟ قال: يلقي اللَّه في قلبه الرحمة..."؛ "...شمشير را هشت ماه بر دوش خود مي نهد وبه شدّت مبارزه مي كند تا{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 164. پاورقي}

اينكه خداوند راضي شود. عرض كردم: چگونه

رضايت خدا را مي داند؟ فرمود: خداوند در دل ايشان رحمت قرار مي دهد."

اين روايات از حيث سند ضعيف هستند، زيرا در سند اول ودوم عمر بن قيس وعيسي بن خشاب وجود دارند كه هردو مجعولند.

ودر سند روايت سوّم ابن ابي حمزه واقع شده كه او هم مورد تضعيف قرار گرفته است.

از طرفي ديگر ممكن است كه مقصود از اين احاديث، مدّت عمليات تهاجمي لشكريان حضرت باشد كه در طول هشت ماه ادامه مي يابد.

اين نكته نيز قابل توجه است كه كاري بس عظيم كه حضرت انجام مي دهد يعني همان گسترش حكومت عدل جهاني در سطح كره روي زمين اقتضاي چنين قتل وكشتاري گر چه در حدّي محدود را دارد، زيرا با قيام حضرت هرگز ستمگران ساكت نخواهند بود، ولي اين كشتارها را در مقابل قيام ها ونهضت هاي ديگر كه ملاحظه مي كنيم چندان قابل توجه نيست.

آيا بيشتر قتل ها كه توسط حضرت انجام مي گيرد از مسلمانان است؟

پرسش

آيا بيشتر قتل ها كه توسط حضرت انجام مي گيرد از مسلمانان است؟

پاسخ

برخي مي گويند: مستفاد از روايات آن است كه بيشتر قتل ها در محدوده بلاد اسلامي وبين مسلمانان اتفاق خواهد افتاد، سؤال اين است: چگونه چنين خواهد شد با آنكه مي دانيم مشرك وكافر از حقّ دورترند تا مسلمان، ولذا آنها به كشته شدن سزاوارترند تا مسلمان.

اولاً: روايات دلالت ندارد بر اينكه كشتارها وقتل ها فقط در محدوده مسلمانان است وحضرت كسي از كفار را به قتل نمي رساند، بلكه ظاهر برخي از روايات عموم است كه شامل هر معاندي كه درصدد ايجاد مانع از برپايي حكومت حضرت است، مي شود.

ثانياً: گر چه اسامي برخي از جماعاتي كه توسط حضرت واصحابشان به قتل مي رسند در روايات ذكر شده است، ولي اين دلالت ندارد كه قتل وكشتار در دسته ها وجماعات ديگر اتفاق نمي افتد وحضرت از كفار ومشركان كسي را به قتل نمي رساند.

ثالثاً: بر فرض كه روايات، ظهور در اختصاص كثرت قتل ها در مسلمين داشته باشد، اين امري غيرمنتظره نيست، بلكه مطابق با قواعد كلّي است؛ زيرا مطابق برخي از روايات، بسياري از بلاد كفر تسليم حضرت خواهند شد، وكثرت قتل در بين مسلمين به جهت پاك سازي آنان از عناصر نامطلوب است. در ميان امت اسلامي حجّت در تمام جوانب براي مردم تمام شده است لذا از هيچ كس عذري پذيرفته نمي شود.

توضيح اين مطلب اينكه: يكي از مشكلاتي كه امام مهدي (ع) با آن روبه رو مي شود مشكل انحراف ها وبرداشت ها وتفسيرهاي نادرستي است كه در راه وروش هاي دين خدا واصول وفروع احكام الهي پديد آمده وقرن ها در ذهن جامعه اسلامي نفوذ ورسوخ كرده است. اين موضوع، مانعي عظيم بر سر راه امام مهدي

(ع) است. مانع كفر وبي ديني وبي اعتقادي در برابر اين مانع امري ساده است. كفر به سلاحي مجهّز نيست وانسان بي اعتقاد حقّي را به نام اسلام واژگونه نياموخته است، وبراي او اصل يا اصولي را نادرست تفسير نكرده است، وچيزي را به شكل انحرافي ونادرست به نام دين خدا در ذهن جاي نداده است، وآيه يا حديثي را به دلخواه خويش معني نكرده است. ولي با مسلمان ومدّعي خداشناسي كه تعاليم دين يا بخش هايي از آن را به گونه اي انحرافي آموخته ومعناي بسياري از احاديث وآيات قرآني را واژگونه فهميده است، وبه اصول ومباني وراه وروش هايي پاي بند ومعتقد است كه در حقيقت ضدّ دين خدا وراه وروش پيامبران است، چگونه مي توان روبه رو شد؟ بخشي از برنامه هاي كشتار گسترده وفراگير امام مهدي (ع) در جامعه هاي اسلامي شايد به اين علت باشد كه مسلمانان با حربه اسلام انحرافي -كه در حقيقت ضدّ اسلام است- به جنگ با امام بر مي خيزند، وامام ناگزير با قاطعيّت با آنان روبه رو مي شود وكار آنان را يكسره مي كند، البته در صورتي كه از افكار وانديشه هاي نادرست خويش دست برندارند.

امام صادق (ع) فرمود: "... وإنّ القائم يخرجون عليه فيتأوّلون عليه كتاب اللَّه ويقاتلونه عليه"؛ "ليكن قائم [در هنگام رستاخيز خويش] با مردمي روبه رو مي شود كه رو در روي او{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 297. پاورقي}

مي ايستند وآيه هاي كتاب خدا را در برابر او به نظر خود تأويل مي كنند، ودر همين راستا با او به نبرد بر مي خيزند."

اينكه امام زمان عليه السلام هنگام ظهوربر عرب شديد است به چه معناست؟

پرسش

اينكه امام زمان عليه السلام هنگام ظهوربر عرب شديد است به چه معناست؟

پاسخ

در غالب رواياتي كه در آن سخن از سنت جديد، قضاوت جديد، امر جديد وكتاب جديد به ميان آمده اين تعبير به چشم مي خورد: "علي العرب شديد"، معناي اين جمله چيست.

آنچه به ذهن مي آيد -والعلم عند اللَّه تعالي- اينكه: حضرت مهدي (ع) قيام خود را از مكه كه سرزمين عرب است شروع خواهد كرد. حضرت با برنامه اي اصلاحي وتوسعه همه جانبه، مقصد ومرام خويش را به پيش خواهد برد. طبيعي است كه پياده كردن اين برنامه ها با مشكلات فراواني همراه است، درگيري با سفياني ها ودجّال ها وديگر منحرفان كه با برنامه هاي حضرت به مقابله برخواهند خاست، در همين منطقه خواهد بود. طبيعي است كه با چنين شرايطي برنامه حضرت در عصر سختي پياده خواهد شد. لذا عرب سختي هاي فراواني از آن خواهد كشيد، گرچه امام زمان (ع) از امكانات اعجازي نيز استفاده وبهره خواهند برد. شاهد اين معنا اينكه در برخي از روايات ذيل جمله "علي العرب شديد" چنين آمده است: "ويل للعرب من شرّ قد اقترب" يعني واي بر عرب از شرّي كه بر او نزديك شده است. واين ممكن{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 294، ح 42. پاورقي}

است كه به جهت اظهار ترحّم بر آنها باشد.

آيا امام زمان عليه السلام در مقابله خود با منحرفان، از منحرفان شيعه شروع مي كند؟

پرسش

آيا امام زمان عليه السلام در مقابله خود با منحرفان، از منحرفان شيعه شروع مي كند؟

پاسخ

مفضل بن عمر مي گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مي فرمود: "اگر قائم ما قيام كند از دروغ گويان شيعه شروع كرده، آنها را به قتل خواهد رساند".

{پاورقي . اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 589. پاورقي}

در توجيه اين حديث مي گوييم:

اولاً: بعد از چشم پوشي از ضعف سند حديث، مي دانيم كه كلمه "شيعه" فرقه اماميه، اسماعيليه، زيديه وديگر فرقه هاي شيعي را شامل مي شود، همان گونه كه بر كسي كه خود را به تشيّع نسبت داده ولي بعد از مدّتي از خطّ اهل بيت منحرف شده است اطلاق مي گردد. ابوالخطاب، مغيرة بن سعيد، احمد بن هلال عبرتايي، ابن ابي العزاقر وديگر منحرفين كه ادعاي تشيّع داشتند، در حالي كه اهل بيت: از آنها بي زار بودند از اين دسته اند. لذا كشّي خبر فوق را تحت عنوان "ما روي في محمّد بن ابي زينب" معروف به ابوالخطاب كه فرقه خطابيه به او نسبت داده مي شود، نقل كرده است. او كسي بود كه احاديث زيادي از طرف امام در مورد لعن ونفرين او صادر شد واز خداوند طلب نمود كه حرارت شمشير را به او بچشاند.

{پاورقي . همان، ص 591. پاورقي}

در نتيجه: مقصود از كذابين شيعه، همين افراد ويا فرقه هاي ديگر شيعه، غير از اماميه اند كه با نسبت هاي ناروا ودروغ، گروهي را منحرف كرده اند ولذا امامان شيعه آنها را لعن كرده وحكم به كفر آنها نموده واز آنها تبرّي جسته اند. وهنگام ظهور نيز امام زمان (ع) در ابتدا آنها را نابود خواهد كرد.

ثانياً: از آن جهت كه حضرت مهدي (ع) مردم را دعوت به اسلام ناب محمّدي كه در تشيّع

اصيل متبلور است دعوت مي كند، بايد در مرتبه اوّل منحرفين از اين راه اصيل را از بين برده، تا بتواند ديگران را به اين راه وارد كند. كساني كه مقابله با آنها به مراتب سخت تر ودشوارتر از كفّار وصاحبان اديان ومذاهب ديگر است.

در نتيجه: حديث فوق هرگز ربطي به راويان حديث اهل بيت: ندارد، آن هايي كه علوم اهل بيت را اخذ كرده وبا دقت تمام به دست آيندگان رساندند. آنان كساني بودند كه از طريق امامان شيعه مورد مدح وستايش قرار گرفتند كه مي توان در رأس آنها از زراره، محمّد بن مسلم، بريد عجلي، ابوبصير نام برد.

حضرت مهدي عليه السلام بعد از ظهور با انحرافات فكري

اشاره

چگونه برخورد خواهد كرد؟

پرسش

حضرت مهدي عليه السلام بعد از ظهور با انحرافات فكري

چگونه برخورد خواهد كرد؟

پاسخ

يكي از مشكلاتي كه امام مهدي (ع) با آن روبه رو مي شود، مشكل انحراف ها وبرداشت ها وتفسيرهاي نادرستي است كه در راه وروش هاي دين خدا واصول وفروع احكام الهي پديد آمده وقرن ها در ذهن جامعه اسلامي نفوذ ورسوخ كرده است. اين موضوع، مانع عظيمي بر سر راه امام مهدي (ع) است؛ زيرا كفر وكافر به سلاحي مجهّز نيست وانسان بي اعتقاد، حقّي را به نام اسلام واژگونه نياموخته است وبراي او اصل يا اصولي را نادرست تفسير نكرده وچيزي را به شكل انحرافي ونادرست به نام دين خدا در ذهن مردم جاي نداده است وآيه يا حديثي را به رأي ودلخواه خويش معني نكرده است... اين كار آساني است، ليكن با مسلمان ومدّعي خداشناسي كه تعاليم دين يا بخش هايي از آن را به گونه اي انحرافي آموخته ومعناي بسياري از احاديث وآيات قرآني را برعكس فهميده است و... چگونه مي توان روبه رو شد؟ وچه سان مي توان به اين طبقه فهماند كه اين افكار وانديشه ها وتفسير وتأويل ها كه آنان وجامعه وپيشوايان ومبلّغان مذهبي ايشان به نام دين آموزش داده اند وسال ها بلكه قرن ها گفته وتكرار كرده اند دين خدا نيست؟ در اين جا مشكلاتي روي مي دهد كه در مورد كافران وبي اعتقادان وجود ندارد؟ اين جريان يكي از موانع بزرگ بر سر راه امام مهدي (ع) است، زيرا در اين جريان امام تنها با توده هاي ناآگاه رو در رو نيست، بلكه عاملين اصلي توجيه ها وتأويل ها وانحراف ها وتحريف ها نيز پشت سر آنان قرار دارند وهمواره به تحريك افكار وفتنه گري مشغول اند. عاملان اصلي برعكس تفسير كردن قرآن وحديث از سه جريان تشكيل مي شوند:

1 - روحانيان

دنيادار ووابسته.

2 . سرمايه داران واشراف.

3 . حكومت هاي به ظاهر اسلامي.

شايد بخشي از برنامه هاي كشتار گسترده وفراگير امام مهدي (ع) در جامعه هاي اسلامي در اين ارتباط باشد وبه اين علت باشد كه مسلمانان با حربه اسلام انحرافي -كه در حقيقت ضدّ اسلام است- به جنگ با امام برمي خيزند، وامام ناگزير با قاطعيّت با آنان روبه رو مي شود، البته در صورتي كه از افكار وانديشه هاي نادرست خويش دست برندارند.

امام صادق (ع) فرمود: "إنّ قآئمنا إذا قام استقبل من جهلة الناس أشدّ ممّا استقبله رسول اللَّه من جهّال الجاهليّة. قلت: وكيف ذلك؟ قال: إنّ رسول اللَّه (ص) أتي الناس وهم يعبدون الحجارة والصخور والعيدان والخشب المنحوتة، وأنّ قآئمنا إذا قام أتي الناس وكلّهم يتأوّل عليه كتاب اللَّه ويحتجّ عليه به ..."؛ "آزاري كه قائم به هنگام رستاخيز خويش از جاهلان آخرالزمان بيند{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 297. پاورقي}

بسي سخت تر است از آن همه آزار كه پيامبر (ص) از مردم جاهليّت ديد. راوي مي گويد: گفتم اين چگونه مي شود؟ امام فرمود: پيامبر به ميان مردم آمد در حالي كه ايشان سنگ وصخره وچوب وتخته هاي تراشيده را مي پرستيدند، وقائم ما كه قيام كند مردمان همه از كتاب خدا براي وي دليل مي آورند وآيه هاي قرآن را تأويل وتوجيه مي كنند."

مشكل امام زمان (ع)، مشكل توده هاي جاهل وناداني است كه در دوران عمر خود گرفتار بدآموزي هاي گسترده در تعاليم دين بوده اند وبه رهبري وراهنمايي تزويرگران عالم نما از سر جهل رو در روي امام ومنجي خويش مي ايستند، وبا تحريك مدعيان دروغين علم دين با امام بر حقّ به ستيز برمي خيزند، ودرگيري با حربه تأويل قرآن خواهد بود.

كوشش امام ورسالت او تطبيق درست ودقيق تعاليم قرآن بر

مسائل حيات بشري ومشخّص كردن حدّ ومرزهاي واقعي احكام اسلام است.

1-ابليس و شياطين هنگام ظهور چه وضعيتي دارند ؟

پرسش

1-ابليس و شياطين هنگام ظهور چه وضعيتي دارند ؟

پاسخ

ج1- مقدمتاً كلام را با حديثي از اما رضا «عليه السلام » در مورد وجود مقدس حضرت مهدي موعود « عج» زينت مي بخشم : ريان بن اباصلت گويد : با امام رضا «عليه السلام » گفتم آيا شما صاحب الامر هستيد ؟ فرمود : من صاحب الامر هتسم اما، آن كسي كه زمين را از عدل آكنده سازد همچنان كه پر از جور شده باشد نيستم، و چگونه او باشم در حالي كه ضعف بدن مرا مي بيني،و قائم كسي است كه درسن شيوخي و منظر جوانان قيام كند و نيرومند باشد و به غايتي كه اگر دستش به بزرگترين درخت روي زمين دراز كند آن را ا ز جاي بركند و اگر بين كوهها فرياد بر آورد صخره هاي آن فرو پاشد عصاي موسي «عليه السلام » و خاتم سليمان با وست , او چهارمين از فرزندان من است خداوند، او را درستر خود نهان سازد، پس او را ظاهر كند و به واسطه او زمين را در عدل و داد آكنده سازد همچنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد . ( كمال الدين و تمام النعمه )

اما در مورد سوال شما پيرامون كشته شدن شيطان در« آخر الزمان» بايد به استحضار حضرتعالي برسانم كه بشر از سه جهت در همه حالات حتي در حكومت حضرت مورد تهديد واقع مي شود .بشيطان ، اذنابش و شياطين جنّي( جنيان ) انسانهايي كه داراي نفس پليدي مي شوند بعد از مدتي و پس از پيروي از شيطان رجيم خود نمونه اي از او خواهند

شدند و از نيروهاي اجرايي او در مقاصد پليدش در بين بشر ،خواهند بود. لذا حتي پس از حكومت حضرت قائم هم هستند،عده اي كه لياقت بهرمندي از وجود حضرت را ندارندو در پي شهادت ايشان هستند.

لذا، خود شما را دعوت به تهذيب نفس و خود سازي مي كنم و پيشنهاد ميدهم كه حتما براي درك بيشتر اين موضوع به تفاسير قرآن جزء 30 ، دو سوره معوذتين مراجع كنيد .

در مورد پاسخ شما دو حديث متفاوت داريم كه ضمن نوشتن آن دو به تجزيه و تحليل نيز مي پردازيم .

« وهب بن» جميع مي گويد: از امام صادق عليه السلام» پرسيدم اينكه خداوند به شيطان فرمود :{ فانك من المنظرين الي يوم الوقت المعلوم } سوره حجر,آيه 38

«توتا روز وقت معلوم ، از مهلت داده شدگاني.»

اين وقت معلوم چه زماني است ؟ فرمود : آيا پنداشته اي اين روز , روز قيامت است ؟ خداوند تا روز قيام قائم ما به شيطان مهلت داده است . وقتي خداوند حضرتش را مبعوث مي كند , حضرت به مسجد كوفه مي رود , در آن هنگام شيطان در حالي كه با زانوان خود راه مي رود ,با آنجا مي آيد،وميگويد : اي واي بر من از امروز ! پس حضرت مهدي عج » موي پيشاني او را ميگردو گردنش را ميزند و آن هنگام روز وقت معلوم است كه مهلت شيطان به پايان مي رسد .

و در حديث ديگر از امام صادق عليه السلام » هست كه روز وقت معلوم كه شود امير المؤمنين عليه السلام »با اصحاب خود بر شيطان ولشكرش

حمله كنند و محل جنگ ايشان در« روحاء» باشد كه زميني است از اراضي فرات ،قريب به كوفه , جنگ عظيمي كنند كه مانند آن رخ نداده , گويا مي بينيم لشكر اميرالمؤمنين عليه السلام » را كه صد قدم به عقب برگشته اند،حتي اينكه پاي بعضي از ايشان در فرات رفته , ناگاه جبروت حق با ابرها و ملائكه به همراهي پيغمبر «صلي الله عليه واله » هبوط كنند و در دست پيامبر« صلي الله عليه واله »حربه اي باشد از نور , پس چو ن ابليس به آ ن حضرت نگاه كند ،پشت كند و به عقب برگردد . لشكر وي به او بگويند كجا مي روي ؟ اينك ما پيروز شديم .

پس بگويد:من مي بينم ، آنچه شما نمي بينيد، من مي ترسم پروردگار عالمين را، پس پيامبر « صلي الله عليه واله » به او برسد و يك طعن به او در مابين دو شانه اش بزند كه در آن طعنه هلاك او هلاك اصحاب او خواهد بود .

اما تفسير اين روايات :

1- جمع بين اين روايات هيچ منافاتي با هم ندارد،لذا ممكن است امام علي « عليه السلام » به كمك پيامبر « صلي الله عليه واله » او را دستگير و تحويل امام زمان «عج » نمايند .

2- همچنين كشتن شيطان مي تواند اينگونه نيز باشد كه ريشه هاي فساد و عوامل انحراف و ظلم در عصر درخشان حكومت مهدي «عليه السلام » نابود مي گردد و به جاي آن عقل،ايمان، علم حكومت ميكند. و قطع شدن نفوذ شيطان و مرگ تزوير مي باشد .

3- ازآنجائيكه در عصر ظهور

توبه بر داشته و بسته مي شود. و زمين از لوث غير شيعيان , فساد, شرك منافقان , ستم،ظلم,ربا , رشو ه,باطل , فقر , بيماري , معصيت , ناداني , پاك گرديده، و كلمه توحيد در سراسرجهان حاكم و قرآن و احياء و عقلها كامل , غمها زايل , عدالت گسترده , طبيعت ايذايي حيوانات سلب , صميميت ايجاد شده , دل با معرفت خدا نوراني وحدت كلمه ايجاد شده و مؤمنان عزيز و .....لذاجز اين نيست كه شيطان بايد نابود شود، تا اين صفات و ويژگي در بشر و طبيعت در دولت حضرت مهدي « عج » ايجاد شود .

در پايان پيشنهاد مي شود براي مطالعات بيشتر و كسب حقايق به كتب و موضوعات ذيل مراجعه شود .

1-مهدي منتظر , حاج شيخ محمد جواد خراساني .

2- تحقيق و تعليق , سيد جواد مير شفيعي خوانساري

3- روزگار رهايي , (ترجمه يوم الخلاص) ، كامل سليمان , ترجمه علي اكبر مهدي پور .

4-تفسير نمونه , الميزان , تفسير جزء 30 از دو سوره معوذتين , سوره حجر آيه 38

5- مطالعه بحث رجعت مخصوصا پيرامون بازگشت ائمه اطهار بويژه حضرت علي « عليه السلام » به عنوان دابه الارض از كتب رجعت , محمدرضا ضميري

6- تفسير عياشي , ج 2, ص 243

امام زمان، به چه شكلي به مبارزه خواهند پرداخت؟

پرسش

امام زمان، به چه شكلي به مبارزه خواهند پرداخت؟

پاسخ

1. چه اشكالي دارد كه شخصي با شمشير ولي همراه با اعجاز الهي كه حضرت را مساعدت مي كند با دشمنان خود به مقابله بپردازد؟ كه در آن صورت اسلحه هاي مدرن به قدرت الهي از كار مي افتد.

2. ممكن است واژه ي شمشير در اينجا كدي باشد براي معرفي تسليحات، يعني امام زمان با دشمنانش وارد جنگ مي شود و مقصود از شمشير، قوت و اسلحه است زيرا مسلمانان در آن عصر يعني قبل از هزار سال اسلحه اي به جز شمشير نداشته و به ذهن آنها چنين تسليحاتي خطور نمي كرده است، لذا از «اسلحه» به شمشير تعبير شده است. بنابراين:

امام زمان(عج) نيز با قدرت و اعجاز الهي و يا از راه تسلط بر تسليحات موجود بر ضد مخالفان و ظالمان استفاده مي كند. و از طرفي مي توان گفت:

امام زمان(عج) با تسلط بر مراكز تصميم گيري و از كار انداختن وسايل جنگي آنها كه با هسته هاي مركزي ارتباط دارد، تمام آنها را از راه اعجاز يا از طريق عادي از كار مي اندازد و بر آنها غلبه مي كند.

3. مطابق برخي روايات، شمشيرهاي اصحاب حضرت از آهن است، ولي نه مثل اين آهن هايي كه در دسترس ما قرار دارد، بلكه به گونه اي است كه اگر يكي از آنان با شمشير خود به كوه بزند، آن را دو نيم مي كند و به تعبير ديگر، وسيله ي دفاعي آنان به گونه است است كه اسلحه ي دشمن هرگز بر آنها كارگر نيست.5

لذا ممكن است اسلحه اي را كه حضرت و يارانش به كار مي برند از وسايلي باشد كه بتواند همه ي دستگاه هاي دشمنان را از كار بيندازد ولي در مقابل، هيچ

دستگاهي بر آن كارگر نباشد، همان گونه كه در اين زمان برخي اسلحه هاي جديد را مشاهده مي كنيم.

4. رمز پيروزي امام زمان(عج) و سيطره ي آن حضرت بر جهان يكي از راه «اقبال عمومي مردم» به سوي ايشان است و ديگر از راه «ترس و رعبي» است كه خداوند در قلوب مخالفان و ظالمان قرار مي دهد تا تمام تسليحات خود را بر زمين گذارده، فرار كرده يا تسليم مي شوند، خصوصاً آنكه در ابتداي ظهور، وقتي مقداري از معجزات حضرت را مشاهده كردند مي فهřƘϠكه امداد الهي است و نمي توان با مشيت الهي مقابله كرد، بدين جهت تسęʙŠحضرت مي شوند و گروه اندكي نيز كه به مخالفت و مقابله مي پردازند شكست مي خورند.

5. معلوم نيست كه در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) اين تسليحات خطرنǙàدر اختيار بشر باقي مانده باشد؛ زيرا ممكن است در اثر حوادث و آشوب ها و جنگ هاي جهاني كه پيش از ظهور آن حضرت اتفاق مي افتد اين تسليحات نابود شود.

6. جنگ ها و كشتارهاي بي رحمانه، نتيجه ي گمراهي و جهل و بي خردي بشر است. حال اگر در عصر ظهور، «عقل» مردم «كامل» شود، بر فرضي كه سلاح هاي خطرناك در اختيار داشته باشند آن را بر ضد يكديگر به كار نمي گيرند؛ و نيروهايي كه آن سلاح را در اختيار دارند پي به حقانيت حضرت برده و همچنين با ايجاد رعب و وحشت كه در دلشان قرارمي گيرد از به كار بردن آن بر ضد حضرت خودداري مي كنند.

7. در پايان به دو ويژگي كه در جنگ با شمشير نهفته است اشاره مي كنيم:

1. در جنگ با شمشير مي توان در كشتارها گزينشي عمل كرد به خلاف تسليحات كشتار جمعي كه عالم و جاهل و مقصر و

بي تقصير و گناهكار و بي گناه را همه و همه را با هم از بين مي برد، كه اين از مرام و روش اولياي الهي به دور است.

2. چنانچه در منابع فقه اسلامي آمده است در احكام جهاد دستور داريم كه تا آنجا كه ممكن است به محيط زيست آسيب نرسد، لذا جنگ با شمشير در راستاي اين حكم شرعي مي باشد به خلاف جنگ با ادوات نظامي مرسوم فعلي.

لذا با توجه به اين دو ويژگي بعيد نيست كه به قدرت الهي امام زمان، توانايي تسليحاتي آنها ساقط شود و همه با ابزاري مانند شمشير وارد جنگ شوند.

1 .الغيبة، نعماني، ص 198.

2 .البيان، ص 96.

3 .احتجاج، ج 2، ص 324.

4 .بحارالانوار، ج 51، ص 218.

5 .بصائر الدرجات، ص 141.

امدادهاي غيبي

چگونه ممكن است حضرت صاحب الزمان با سيصد و سيزده نفر دنيا را مسخر كند؟ آيا غلبه آن حضرت به طور اعجاز و خرق عادت است يا علل و عوامل ظاهري نيز غلبه و پيروزي آن جناب را ممكن ميسازد؟
پرسش

چگونه ممكن است حضرت صاحب الزمان با سيصد و سيزده نفر دنيا را مسخر كند؟ آيا غلبه آن حضرت به طور اعجاز و خرق عادت است يا علل و عوامل ظاهري نيز غلبه و پيروزي آن جناب را ممكن ميسازد؟

پاسخ

بر حسب روايات و احاديث شريفه، وقتي حضرت صاحب الامر(ع) ظاهر ميشوند، نخست سيصد و سيزده نفر از خواص اصحاب آن حضرت در مكه معظمه حاضر به خدمتش ميگردند و وقتي عدة اصحاب و اجتماع كنندگان به ده هزار نفر رسيد از مكه خارج ميشوند. (رجوع شود به منتخب الاثر، ب 5، ف 7، ص 475 و 476)

و اما غلبة آن حضرت و حكومت جهاني اسلام، ممكن است بطور اعجاز و خرق عادت انجام يابد و ممكن است با فراهم شدن اسباب و علل ظاهري باشد و ممكن است به هر دو نوع واقع شود، چنانكه پيشرفت و غلبة پيغمبر اكرم(ص) و قواي اسلام به هردو نوع بود.

اما بطور اعجاز و خرق عادت، محتاج به توضيح نيست كه حصول چنين غلبة مطلق براي آن حضرت، به خواست خداوند، امري است ممكن و معقول، و با وعدههاي صريح و بشارتهاي حتمي كه در قرآن مجيد و احاديث متواتر داده شده، بدون شبهه حاصل خواهد شد، و خداوند به مصداق آية: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرةً بِاِذْنِ اللهِ» بقره، آية 249 [چه بسيارند گروه اندكي كه به اذن خداوند، بر گروه بسياري چيرگي مييابند.]

آن حضرت، اصحابش و عموم بندگان شايسته خدا را بر تمام ملل، غالب و حاكم و وارث و مالك ارض قرار ميدهد.

و از لحاظ اسباب و علل ظاهري هم اگر موضوع را

برررسي كنيم، حصول چنين فتح و غلبه و تشكيل آن حكومت الهي ممكن و عملي خواهد بود؛ زيرا آن حضرت در موقعي ظهور ميكند كه اوضاع و احوال اجتماعي، اخلاقي و سياسي كاملاً مساعد باشد.

آيا انقلاب حضرت مهدى((عليه السلام)) به سهولت به پيروزى مى رسد؟
پرسش

آيا انقلاب حضرت مهدى((عليه السلام)) به سهولت به پيروزى مى رسد؟

پاسخ

انقلاب حضرت مهدى((عليه السلام)) گرچه براساس آنچه از روايات استفاده مى شود با جنگ و خونريزى همراه است ولى از روايات نيز چنين به دست مى آيد كه اين انقلاب به زودى به پيروزى مى رسد و ديگر نمى پايد كه طاغوتها و ستمگران و قدرتهاى باطل از بين مى روند و حكومت عدل جهانى آن حضرت بر سرتاسر جهان حاكم مى شود.

نكته اش اين است كه اولا زمينه براى پيشرفت اين انقلاب در جهان بسيار آماده خواهد بود ثانياً آن حضرت از ناحيه ى خداوند از قدرت گسترده اى برخوردار است و امداد غيبى آن حضرت را يارى مى كنند در نتيجه دست يافتن آن حضرت به پيروزى به طول نمى انجامد. و نيز از روايات به دست مى آيد كه مدّت جنگهاى حضرت مهدى((عليه السلام)) در مدّت 8 ماه به پايان مى رسد.

«عن ابى بصر عن ابى جعفر((عليه السلام))... ثم يضع سنيه على عاتقه ثمانية اشهر فلايزال يقتل اعداءاللهُ حتى يرضى الله عزوجل; ابوبصير روايتى را از امام باقر((عليه السلام)) نقل مى كند كه در ادامه حديث امام مى فرمايد: كه مدّت 8 ماه شمشير را حضرت آماده نگه مى دارند و از دشمنان خداوند آنقدر مى كشد تا خداوند عزوجل خشنود مى شوند.»

(بخش پاسخ به سؤالات )

پاورقي

(1)1- كتاب مشحب الاثر، ص 301 و كتاب بحار(از كمال الدين)، ج 51، ص 218.

_25_

آيا هنگام ظهور حضرت مهدي (عج ), همه سلاحها از كار مي افتد؟
پرسش

آيا هنگام ظهور حضرت مهدي (عج ), همه سلاحها از كار مي افتد؟

پاسخ

در اين راستا نكاتي است كه بايد در نظر گرفت :

1)كلمه ((سيف )) كه در روايات آمده , كنايه از مطلق سلاح مي باشد. چنان كه در بسياري موارد چنين كاربردي دارد.

2) آنچه مسلم است سلاح هاي موجود دنيا به گونه اي است كه نابود كننده هر كسي است كه در برد موثر آن باشد در حالي كه سلاح امام زمان ((عج )) و يارانش تنها انسان هاي تبهكار و فاسد و بي ايمان را از بين مي برد و خوبان از گزند آن در امانند. اما اين كه اين ويژگي چگونه به دست مي آيد بر ما پوشيده است . پس مي توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرني دست مي يابند كه چنين كاربردي دارد و سلاح هاي ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايي چنداني ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدي توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايي ابتدايي به نبرد برخيزند و اراده الهي بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.

خداوند متعال چه عنايتي به جهت پيروزي حضرت مهدي عليه السلام
اشاره

هنگام ظهور انجام خواهد داد؟

پرسش

خداوند متعال چه عنايتي به جهت پيروزي حضرت مهدي عليه السلام

هنگام ظهور انجام خواهد داد؟

پاسخ

مطابق روايات، خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان (ع) امدادهاي غيبي را به كمك آن حضرت خواهد فرستاد كه از آن جمله است:

1 - عنصر ناگهاني وغفلت دشمنان

مطابق روايات، حضرت هنگامي ظهور مي كنند كه دشمنان، همه از ظهور او غافلند. ودر دانش نظامي اين مطلب به خوبي روشن است كه چقدر عنصر غفلت وناگهاني هجوم در پيروزي بر دشمن تأثير دارد.

امام زمان (ع) در توقيعي كه به شيخ مفيد؛ فرستاد فرمود: "...پس همانا امر ما به طور ناگهاني است...".

{پاورقي . احتجاج، ج 2، ص 324. پاورقي}

2 - ايجاد رعب ووحشت

يكي ديگر از راه هاي نفوذ بر دشمن كه در علم نظامي از آن بهره گيري فراوان مي شود ايجاد ترس وخوف ورعب در قلوب دشمن است، تا از اين راه تسليم گردند.

نعماني به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "أمر اللَّه عزّوجلّ أن لاتستعجل به حتّي يؤيده [اللَّه] بثلاثة [أجناد]: الملائكة، والمؤمنين، والرعب"؛ "خداوند{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 198. پاورقي}

عزّوجلّ امر نمود تا به آن عجله نكني تا اينكه او -مهدي (ع)- را به سه لشكر تأييد نمايد: ملائكه، مؤمنين ووحشت."

3 - جذب تمام مسلمين

يكي ديگر از تأييدات الهي در حقّ حضرت آن است كه به عنايت الهي از راهي قيام خود را شروع خواهد كرد كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است. از جمله آنكه:

الف. ظهور خود را از مسجدالحرام شروع خواهد كرد كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است.

ب. خطابه اي كه در مسجدالحرام هنگام ظهورش مي خواند به امور مشترك واتفاقي بين مسلمانان اشاره دارد.

ج. قيام خود را با همان شعارهاي رسول

خدا (ص) شروع مي كند.

د. مطالبه خون امام حسين (ع) مي كند.

4 - تأييد از جانب ملائكه

از جمله تأييدات الهي نسبت به حضرت مهدي (ع) كمك فرستادن ملائكه براي ياري حضرت وقتال به همراه حضرت بر ضدّ ظالمان است.

گنجي شافعي به سند خود از علي بن ابي طالب (ع) در حديثي در رابطه با مهدي (ع) نقل كرده كه فرمود: "خداوند او را با سه هزار از ملائكه ياري خواهد كرد...".{پاورقي . البيان، ص 96. پاورقي}

قندوزي حنفي از كتاب "اسعاف الراغبين" صبان نقل كرده كه در روايات فراوان آمده است كه هنگام ظهور حضرت بر بالاي سر او فرشته اي ندا مي دهد: "اين خليفه خداست او را متابعت وپيروي كنيد... وهمانا خداوند متعال او را با سه هزار فرشته ياري خواهد كرد...".{پاورقي . ينابيع الموده، ص 563. پاورقي}

نعماني به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "خداوند متعال او -مهدي (ع)- را با سه لشكر ياري خواهد كرد: با ملائكه...".{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 128. پاورقي}

اين تأييد به نوبه خود در توجه مردم به حضرت نقش به سزايي دارد، زيرا هنگامي كه مخالفان مشاهده كنند كه حضرت مشمول نصرت فرشتگان خداوند است ترس سراسر وجود آنها را فرا گرفته وپي به الهي بودن اين قيام خواهند برد ودر نتيجه طوعاً يا كرهاً خود را تسليم حضرت مي كنند.{پاورقي . همان. پاورقي}

غلبه بر جهان با ياران اندك چگونه ممكن است؟
پرسش

غلبه بر جهان با ياران اندك چگونه ممكن است؟

پاسخ

اگر چه در روايات به ياران محدود حضرت يعني 313 نفر اشاره شده است، ولي پيروزي آنان بر مستكبران به رهبري حضرت مهدي (ع) از جهاتي دور از انتظار نيست زيرا:

1 - در روايات به ياران ديگري در حدود ده هزار نفر نيز اشاره شده كه بدون تحقق آنها حضرت مهدي (ع) ظهور نخواهد كرد.

2 - غلبه حضرت بر جهان ممكن است از طريق اعجاز باشد، زيرا خداوند متعال ضمانت كرده تا گروه اندك را در صورت استقامت بر گروه زياد پيروز گرداند.

{پاورقي . سوره بقره، آيه 249. پاورقي}

3 - از طريق علل واسباب عادي وظاهري نيز حصول چنين فتح وپيروزي امري دور از انتظار نخواهد بود، زيرا حضرت در موقعي ظهور خواهند كرد كه اوضاع واحوال اجتماعي، اخلاقي وسياسي كاملاً مساعد باشد. در آن موقع همه ملل به جهت سرخوردگي از نظام هاي مختلف وقتل وغارت ها به تنگ آمده اند، ولذا در انتظار چنين حكومتي به سر مي برند، ومردم به مجرّد شنيدن خبر ظهور به آن حضرت وحكومتش روي خوش نشان مي دهند، وايشان تنها با گروه خاصي درگير خواهند شد.

4 - از آنجا كه جهان به مانند دهكده اي كوچك درآمده وهر چه از عمر آن بگذرد اين ارتباط تنگ تر خواهد شد، لذا با به دست گرفتن نقطه هاي كليدي وبا استعانت از خداوند متعال، حكومت جهاني حضرت تحقق خواهد يافت.

آيا پيروزي حضرت مهدي عليه السلام بر مخالفان وگسترش حكومتش همراه با اعجاز است؟
پرسش

آيا پيروزي حضرت مهدي عليه السلام بر مخالفان وگسترش حكومتش همراه با اعجاز است؟

پاسخ

در مورد سؤال فوق سه احتمال وجود دارد:

1 - اينكه نصرت حضرت وپياده كردن حكومت جهاني تماماً با اعجاز وقدرت خارق العاده الهي باشد. ولي اين احتمال از جهاتي قابل مناقشه است:

الف. اگر اعجاز راه صحيحي براي دعوت الهي بود، حضرت مي توانست در خلال غيبت صغرا از آن براي سيطره بر عالم استفاده كند.

ب. با اعجاز احتياج به تعداد زيادي از اصحاب نيست.

ج. مطابق برخي روايات بين حضرت ومخالفينش جنگ وخونريزي شديدي در خواهد گرفت، ودر صورت اعجاز تام، احتياج به اين كارها نيست.

2 - اينكه خداوند متعال اراده كرده كه حضرت مهدي (ع) به صورت عادي بر دشمنان خود غالب شده وحكومت عدل جهاني را گسترش دهد، بدون آنكه كوچك ترين كمكي از راه اعجاز در پيشبرد اهداف او بشود.

اين احتمال نيز خالي از اشكال نيست زيرا مطابق روايات، حضرت مهدي (ع) مورد عنايت وتأييد خاص الهي در جهت ظهورش خواهد بود.

3 - با ردّ دو احتمال پيشين به اين نتيجه مي رسيم كه نصرت حضرت به طور طبيعي وعادي خواهد بود، گر چه اين نصرت همراه با تأييدات جزئي وخاصّي از جانب خداوند است، زيرا همان گونه كه مي دانيم بشر در عصر ظهور مورد ظلم وستم فراوان است، واز طرفي از حيث فرهنگي ورشد عقلاني، عموم بشر به بالاترين سطح خود رسيده است، ولذا به دنبال چنين رهبري الهي مي گردد كه با لبيك به دعوتش از او پيروي نمايد. هرگز ابرقدرت ها با همه امكاناتي كه دارند نمي توانند در مقابل اراده ملت ها بايستند. اگر مردم همگي يكپارچه ويك صدا فرياد برآورند، دشمنانشان به زانو در

خواهند آمد. مگر نبود كه در صدر اسلام چگونه مردم فوج فوج داخل اسلام شده ودعوت پيامبر را پذيرفتند؟ در عصر ظهور نيز هنگامي كه مردم دنيا از وسايل ارتباط جمعي خبر قيام مصلحي جهاني را بشنوند به او گرويده واز او حمايت خواهند كرد، وكسي نمي تواند در صورت اقبال مردم با اراده آنها مقابله كند. گر چه هر كجا كه مانعي خاص پيدا شده خداوند متعال به كمك او آمده واز حضرت حمايت خواهد نمود.

ولذا در روايات آمده است كه امام زمان (ع) با نصرت وترسي كه در دل دشمنان مي افتد حمايت خواهد شد. اين ممكن است كه به صورت عادي باشد؛ زيرا با نصرت مردم كه به عنايت خداوند واقبال مردم است، چنان رعبي در دل دشمنان خواهد افتاد كه همه امكانات خود را گذارده، فرار خواهند نمود.

امير مؤمنان علي (ع) مي فرمايد: "هنگامي كه حضرت مهدي (ع) ظهور مي كند نام مباركش بر سر زبان ها خواهد بود، ووجود مردم سرشار از عشق به مهدي است، به گونه اي كه جز نام او هيچ نامي در ياد وزبان آنان نيست، وبا دوستي او روح خود را سيراب مي كنند".

{پاورقي . الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 68. پاورقي}

آيا انقلاب حضرت مهدي«عليه السلام» به سهولت به پيروزي مي رسد؟
پرسش

آيا انقلاب حضرت مهدي«عليه السلام» به سهولت به پيروزي مي رسد؟

پاسخ

انقلاب حضرت مهدي«عليه السلام» گرچه براساس آنچه از روايات استفاده مي شود با جنگ و خونريزي همراه است ولي از روايات نيز چنين به دست مي آيد كه اين انقلاب به زودي به پيروزي مي رسد و ديگر نمي پايد كه طاغوتها و ستمگران و قدرتهاي باطل از بين مي روند و حكومت عدل جهاني آن حضرت بر سرتاسر جهان حاكم مي شود.

نكته اش اين است كه اولاً زمينه براي پيشرفت اين انقلاب در جهان بسيار آماده خواهد بود ثانياً آن حضرت از ناحيه ي خداوند از قدرت گسترده اي برخوردار است و امداد غيبي آن حضرت را ياري مي كنند در نتيجه دست يافتن آن حضرت به پيروزي به طول نمي انجامد. و نيز از روايات به دست مي آيد كه مدّت جنگهاي حضرت مهدي«عليه السلام» در مدّت 8 ماه به پايان مي رسد.

«عن ابي بصر عن ابي جعفر«عليه السلام»... ثم يضع سنيه علي عاتقه ثمانية اشهر فلايزال يقتل اعداءاللَّهُ حتي يرضي اللَّه عزوجل؛ ابوبصير روايتي را از امام باقر«عليه السلام» نقل مي كند كه در ادامه حديث امام مي فرمايد: كه مدّت 8 ماه شمشير را حضرت آماده نگه مي دارند و از دشمنان خداوند آنقدر مي كشد تا خداوند عزوجل خشنود مي شوند.»(2)

2) كتاب مشحب الاثر، ص 301 و كتاب بحار(از كمال الدين)، ج 51، ص 218.

امدادهاي غيبي چيست؟
پرسش

امدادهاي غيبي چيست؟

پاسخ

منظوراز امدادهاي غيبي ارتباط با دستگاه غيب است يعني همان گونه كه در زمان پيامبر«صلي الله عليه وآله» توسط ان حضرت ارتباط با عالم غيب از طريق وحي صورت مي گرفت و بين پيغمبر و خداوند اين رابطه وجود داشت پس از درگذشت پيامبر گرچه وحي شريعت در كار نخواهد بود ولي از طريق ديگر ارتباط مذكور از رهگذر امام محفوظ خواهد بود. و امام با جهان غيب ارتباط خواهد داشت.

حكومت حضرت

روش حكومت داري حضرت

با توجه به كمبود افراد صالح در همة زمان ها چگونه امام مهدي (ع) عدالت را گسترش خواهد داد؟
پرسش

با توجه به كمبود افراد صالح در همة زمان ها چگونه امام مهدي (ع) عدالت را گسترش خواهد داد؟

پاسخ

سنت قطعي الهي بر اين مقرر شده، كه روزي به وسيلة امام زمان(ع) ، زمين لبريز از عدل و داد شود و مدينة فاضله تشكيل گردد و همة اقشار، مزة شيرين عدل را بچشند و گمشدة خود را در حكومت امامي كه كلامش، راهش و حكومتش عدل است، بيايند و بالاخره با حاكم شدن عدالت در اقصي نقاط عالم وفا و آسايش را لمس كنند و در ساية حكومت صالحان اجرا شدن احكام نوراني الهي را ناظر باشند تا جايي كه زمين از قسط و عدل سيراب شود.

حضرت بقية الله عدل كلي را در جهان ، با شرايط زير پياده مي فرمايد:

1 - آمادگي جامعة بشري براي عدالت كلي. انسان فطرتا عدالت خواه است و عدالت را دوست دارد، همان گونه كه زيبايي را فطرتا دوست دارد، به ويژه وقتي از ظلم و جور به تنگ آمد، تشنة عدالت مي شود. در زمان ظهور، عدالت محقق مي شود.

2 - در زمان ظهور عقل ها كامل مي گردد و بشر به اندازه اي به رشد عقلي مي رسد كه قابليت پياده شدن عدل همكاني را پيدا مي كند.(1)

3 - اجتماع ياراني (حداقل 313 نفر) در ابتداي كار دور شمع وجود امام با ويژگي هايي از قبيل:

الف) خداجويي و توحيد كه سرلوحة خصال ياران مهدي است و وجودشان غرق جلوة نور ايزدي است.

ب) بصيرت و آگاهي . آنان چنان درايت و خردمندي دارند كه در هر وضعي حق را از باطل باز مي شناسند.

پ) حفظ حدود الهي .

ياران حضرت چنان خود ساخته اند كه حتي در سخت ترين اوضاع دست از پا خطا نمي كنند و قانون الهي را نمي شكنند.

ت) شجاعت. آنان دلير مردان جنگ آوران ميدان نبردند و دل هايي چون پولاد دارند و از انبوه دشمن هراسي به دل راه نمي دهند. ايمان به هدف همة وجودشان را تسخير كرده است.

ث) فرمان بري. آنان عاشقان مولاي خودند تا جايي كه در انجام دستورهاي حضرت بر يكديگر پيشي مي گيرند.

ج) زهد و ساده زيستي، زهد و عدم وابستگي به دنيا زينت كارگزاران مهدي است. ياران امام منتظر با داشتن چنين صفاتي چنان خود ساخته اند كه اگر همة دنيا به آنان پيشنهاد شود تا تخلف از فرمان امامشان كنند، نمي پذيرند.(2)

4 - در ابتدا كارگزاران مهدي موعود (عج) انسان هاي ساخته شده اند كه ايمان به خدا روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است و خداترسي آنان مانع از تخلفشان مي گردد. در مراحل بعد كه انقلاب حضرت گسترش مي يابد، كارگزاران بر اساس موازين درست و شايستگي هاي اصولي و لياقت هاي افراد انتخاب مي گردند.

5 - پس از انتخاب مجريان لايق دولت مركزي شديدا آنان را تحت مراقب كامل قرار مي دهد و همواره اعمال و رفتارشان زير نظر است. مأموران مخفي و چشم و گوش هاي دولت مركزي بيش از آن كه مردم را زير نظر بگيرند، به اعمال و كردار كارگزاران دولت مي نگرند. و از متصديان امور مي خواهند كه به موازين عدالت پاي بند باشند وگرنه با برخورد شديد و نرمش ناپذير مواجه خواهند شد.(3)

6 - امدادهاي غيبي. همواره بشر براي

پيمودن راه هاي دشوار محتاج امدادهاي غيبي مي باشد. در عصر ظهور حضرت امدادهاي غيبي و نصرت هاي قائم آل محمد (ص) يالري مي رسانند. نيز ملائكه ها و حضرت عيسي (ع) براي نصرت حضرت فرمود مي آيند و باران هاي رحمت پي در پي نازل مي شود و زمين گنج ها معدن ها و تمام منافعش را بيرون مي ريزد. تمام نعمت ها فراوان مي گردد، تا بدين وسيله خداوند سلطنت مهدي را در تمام زمين بگستراند.(4)

پي نوشت ها :

1 - لطف الله صافي، منتخب الأثر ، ص 607، حديث 1؛ مرتضي مطهري ، سيري در سيرة ائمه (ع)، ص 294.

2 - مجلة حوزه، شماره 71 و 70، ص 299 و 306.

3 - محمد حكيمي ، عصر زندگي ، ص 49 و 50.

4 - لطف الله صافي، منتخب الأثر ، ص 360 و 364 و 589 و 591.

آيا در دورة ظهور، اساساً نياز به حكومت هست، زيرا عقل هاي مردم تكميل شده و علم پيشرفت كرده و عدالت فراگير شده است؟ حكومت براي رفع نياز بشر است كه تأمين شده است. پس چه نيازي به حكومت است؟
پرسش

آيا در دورة ظهور، اساساً نياز به حكومت هست، زيرا عقل هاي مردم تكميل شده و علم پيشرفت كرده و عدالت فراگير شده است؟ حكومت براي رفع نياز بشر است كه تأمين شده است. پس چه نيازي به حكومت است؟

پاسخ

بي ترديد حكومت به منظور اجراي قانون، برقراري امنيت، حاكميت نظم و دفاع از حقوق انسان ها و ... شكل مي گيرد، از اين رو خردمندان بر ضرورت حكومت اتفاق نظر دارند.

متأسفانه برخي از افراد جامعه به قانون احترام نگذاشته و منافع خويش را با عدالت و حاكميتِ حق در تضاد مي دانند، از اين رو لازم است عامل بازدارنده وجود داشته باشد. از سوي ديگر جامعة عدالت گرا و قانون مند، با منافع معاندان دين و دشمنان در تضاد بوده و هر لحظه اي حكومت را تهديد مي كنند، از اين رو براي دفاع از نظام الهي و حفظ امنيت حكومت ضرورت دارد.

در هنگام تشكيل حكومت جهاني امام زمان(ع) به رغم آن كه افكار عمومي آمادة پذيرش حكومت جهاني است، ولي طيف وسيعي از دگم (جزم) انديشان و منافقان و كافران با تشكيل حكومت جهاني به مخالفت مي پردازند، از اين رو امام زمان(ع) با بهره گيري از ياران باوفا و ايثار گر و با استفاده از سلاح هاي روز با آن ها مي جنگند.

متأسفانه برخي بعد از تشكيل حكومت جهاني امام زمان(ع) با حكومت عدالت مند حضرت مخالفت مي كنند. معناي حاكميت عدالت و حكومت جهاني امام زمان(ع) آن نيست كه همگان به قانون احترام مي گذارند و در جامعه اصلاً ناهنجاري ها و تضييع حقوق ديگران و قانون گريزي وجود ندارد، بلكه

معنا اين است كه مردم رشد فكري پيدا كرده و در ساية عدالت و اجراي قوانين الهي و حاكميت دين با آرامش زندگي مي كنند، ولي در عين حال عوامل تهديد كنندة حكومت جهاني وجود دارد. از سوي ديگر وظيفة حكومت تنها مبارزه با تجاوز و برقراري امنيت ... نيست، بلكه وظايف عمران و آبادي و بهره گيري از منابع طبيعي و مواهب الهي است كه اين عوامل نياز به برنامه ريزي و سامان دهي دارد.

بي ترديد رشد عقل و پيشرفت علم نقش بنيادي در تشكيل جامعة آرماني دارد، ولي خرد و علم به تنهايي در موانع زدايي و اجراي قوانين كافي نيست. امروزه كه تا اندازه اي بشر از رشد عقلي برخوردار بوده و علم پيشرفت كرده، نه تنها ناهنجاري ها كم نشده بلكه ظلم وحق كشي ها و قانون گريزي ها بيشتر شده است؛ از اين رو حاكميت عقلانيت و پيشرفت هاي علم از ضرورت حكومت نمي كاهد، زيرا علم از جنايت نمي كاهد و از دانش سوء استفاده مي شود.

در عصر حكومت امام زمان(ع) علم گرايي به اوج خود رسيده و امام با بهره گيري از فناوري و پيشرفت هاي علمي نظام عادلانه و مبتني بر علم و عقل را به وجود مي آورد، از اين رو مي توان گفت: حكومت جهاني امام زماني حكومت خِرَد و دانش و دين مداري است.

چرا امام زمان عليه السلام بعد از ظهور به حكم داوود عمل مي كند؟
پرسش

چرا امام زمان عليه السلام بعد از ظهور به حكم داوود عمل مي كند؟

پاسخ

كليني به سندش از امام باقر (ع) نقل كرده كه خطاب به اباعبيده فرمود: "... يا أباعبيدة! إذا قام قآئم آل محمّد (ص) حكم بحكم داوود وسليمان لايسأل البيّنه"؛ "...اي اباعبيده! هر گاه{پاورقي . كافي، ج 1، ص 397. پاورقي}

كه قائم آل محمد: قيام كند به حكم داوود وسليمان حكم خواهد كرد ولذا از دليل و شاهد سؤال نمي كند."

نعماني از ابان بن تغلب نقل كرده كه گفت: من با جعفر بن محمّد (ع) در مسجد كوفه بوديم كه او دست مرا گرفته بود وفرمود: "اي ابان! زود است كه خداوند سيصد وسيزده مرد را در اين مسجد شما حاضر كند... آن گاه به منادي امر مي كند كه ندا دهد: اين مهدي است كه به حكم داوود وسليمان قضاوت خواهد نمود؛ كه در قضاوتش از بيّنه سؤال نمي كند". {پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 169. پاورقي}

پاسخ:

1 - ظاهر روايات آن است كه امام زمان (ع) بعد از ظهور به علم خود در هر واقعه اي حكم مي كند نه به بيّنه، بر خلاف آنچه كه امامان سابق بر او انجام مي دادند. شيخ مفيد؛ در كتاب المسائل مي گويد: "امام (ع) مي تواند به علم خود حكم كند همان طوري كه به ظاهر شهادت ها نيز مي تواند چنين كند وهر گاه شهادت را باطل ببيند بر علم خود حكم خواهد كرد...". {پاورقي . بحارالأنوار، ج 26، ص 177. پاورقي}

علامه مجلسي؛ در "مرآة العقول" مي فرمايد: "واين اختلاف در سيره اهل بيت: از قبيل نسخ نيست تا كسي اشكال كند كه بعد از پيامبر نسخي نيست، بلكه يا به اعتبار تقيه در برخي موارد

است ويا به جهت اختلاف اوضاع واحوال در زمان ها است...". {پاورقي . مرآة العقول، ج 4، ص 301. پاورقي}

2 - از آنجا كه وظيفه امام زمان (ع) بعد از ظهور پر كردن زمين از عدل وداد است، لذا طبيعي است كه به واقع حكم نمايد تا اينكه حقوق به صاحبان اصلي اش باز گردد، ومقتضاي آن اين است كه حضرت به علم خود كه از جانب خدا به او الهام شده حكم نمايد، واين همان حكم داوود است.

3 - حكم حاكم به علمش، بدون اتكا بر بيّنه وقسم، نه تنها مورد اتفاق علماي شيعه است بلكه برخي از علماي اهل سنّت نيز آن را جايز شمرده اند.

ابن قدامه مي گويد: "...از احمد بنابر نقلي شنيده شده كه حكم حاكم به علمش جايز است، واين قول ابويوسف وابوثور ورأي دوم شافعي واختيار مزني است، زيرا پيامبر (ص) در موردي كه ذكر مي كند بدون بيّنه واقرار وتنها با علم به گفتار مدعي حكم صادر كرد.

آن گاه مي گويد: حاكم كه به قول دو گواه حكم مي كند به جهت غلبه بر ظن اوست، پس در مورد علم وقطع، اولي به جواز حكم است.

وديگر اينكه حاكم مي تواند در تعديل وجرح شهود به علم خود عمل كند، پس در ثبوت حقّ به طريق اولي مي تواند به علم خود حكم نمايد". {پاورقي . المغني، ج 11، ص 401. پاورقي}

نتيجه اينكه: هيچ استبعادي ندارد كه حضرت مهدي (ع) در قضايا به علمي كه از جانب خداوند به او الهام شده حكم نمايد.

مقرّ حكومت امام مهدي عليه السلام بعد از ظهور كجاست؟
پرسش

مقرّ حكومت امام مهدي عليه السلام بعد از ظهور كجاست؟

پاسخ

از برخي روايات استفاده مي شود كه مقرّ حكومت وبه تعبير ديگر پايتخت حكومت حضرت مهدي (ع) كوفه خواهد بود.

ابوبصير مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: "اي ابامحمّد! گويا مي بينم كه قائم آل محمّد با خانواده اش در مسجد سهله فرود آمده است. گفتم:آيا خانه او مسجد سهله است؟ فرمود: آري...".

{پاورقي . كافي، ج 3، ص 495 ؛ كامل الزيارات، ص 30. پاورقي}

امام صادق (ع) از مسجد سهله ياد كرد وفرمود: "آن خانه صاحب ما (حضرت مهدي (ع)) است، زماني كه با خاندانش در آنجا سكونت گزيند".

{پاورقي . كافي، ج 3، ص 495 ؛ التهذيب، ج 3، ص 252. پاورقي}

امام باقر (ع) مي فرمايد: "مهدي (ع) قيام مي كند وبه سوي كوفه مي رود ومنزلش را آنجا قرار مي دهد". ونيز آن حضرت مي فرمايد: "هنگامي كه قائم ما قيام كند وبه{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 225. پاورقي}

كوفه برود، هيچ مؤمني نيست مگر آنكه در آن شهر در كنار مهدي (ع) سكونت مي گزيند يا به آن شهر مي آيد".

{پاورقي . همان، ج 52، ص 385. پاورقي}

حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد: "روزگاري فرا رسد كه اين جا (مسجد كوفه) نمازگاه ومصلاي مهدي (ع) گردد".

{پاورقي . اثبات الهداة، ج 3، ص 452. پاورقي}

مقتضاي قاعده عمومي در رابطه با مدت حكومت عدل توحيدي امام زمان عليه السلام چيست؟
پرسش

مقتضاي قاعده عمومي در رابطه با مدت حكومت عدل توحيدي امام زمان عليه السلام چيست؟

پاسخ

مطابق قواعد عمومي، حدّ زمان لازم براي حكومت عدل جهاني توحيدي امام زمان (ع) بايد وقت وسيعي باشد كه بتواند اهداف عالي خلقت بشر در اين دنيا در آن مدّت زمان تحقق يابد. اين مطلب را با مقدماتي كوتاه تقرير مي كنيم:

الف. هدف از خلقت ايجاد عبوديّت خالص در سطح كلّ جامعه است، عبوديت در سطح وسيعش به نحو استغراقي نه بدلي. خداوند متعال مي فرمايد: {وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُونِ}؛ "من جنّ و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند."

{پاورقي . سوره ذاريات، آيه 56. پاورقي}

ب. حضرت مهدي (ع) با برپايي حكومت جهاني اش در پياده نمودن اين هدف سهم عظيمي دارد.

ج. پياده كردن اين هدف عظيم احتياج به زمان كافي دارد، زيرا اصل بر عدم معجزه است.

نتيجه: بقاي امام وحكومت او در مدت كافي براي تطبيق هدف عالي خلقت انسان ضروري است، زيرا هدف خلقت بشر بر دو نوع است:

1 - هدف كلّي: براي مجموعه بشر كه در نهايت بايد به نحو عام استغراقي، تمام بشر به كمال برسند.

2 - هدف مقطعي: كه براي بشر در هر برهه زماني متصوّر است وآن به نحو عام بدلي براي برخي از افراد بشر تحقق يافته است.

روايات مختلف در مورد مدت حكومت حضرت مهدي عليه السلام را چگونه توجيه مي كنيد؟
پرسش

روايات مختلف در مورد مدت حكومت حضرت مهدي عليه السلام را چگونه توجيه مي كنيد؟

پاسخ

با توجه به روايات موجود درباره مدت حكومت حضرت مهدي (ع) سه قول وجود دارد:

1 - ترجيح روايات هفت سال در مدت حكومت حضرت

اين قول شواهد ومؤيداتي نيز دارد:

الف. چون از شهرت در عمل برخوردار است.

ب. اين روايات بنابر قول ابوالحسين آبرّي مستفيض يا متواتر است.

{پاورقي . صواعق المحرقه، ص 162. پاورقي}

ج. قيام وحكومت حضرت مهدي (ع) در مدت هفت سال فضيلتي براي آن حضرت است.

د. روايات هفت سال به روايتي تقييد مي خورد كه هر سال از آن هفت سال را برابر ده سال مي داند كه مجموع آن هفتاد سال مي شود، كه در نتيجه مدت معقولي براي برپايي حكومت عدل جهاني است.

ونيز ممكن است كه روايت فوق را حمل بر مبالغه در طولاني بودن مدت حكومت حضرت نمود، زيرا عدد هفتاد به جهت مبالغه به كار مي رود.

2 - حمل روايات به مرحله حيات وحكومت

احتمال دوم آن است كه روايات مختلف را بر دو مرحله حمل كنيم:

الف. مرحله حيات امام زمان (ع) بعد از ظهور؛ كه كمتر از ده سال است.

ب. مرحله حكومت عدل جهاني توحيدي؛ كه بيش از ده سال به طول خواهد انجاميد. خصوصاً آنكه با رجعت هر يك از امامان قبل از برپايي قيامت وبعد از ظهور حضرت، حكومت عدل جهاني توحيدي ادامه خواهد يافت.

3 - حمل بر مراحل شدّت وضعف

ممكن است اختلاف مدت در حكومت حضرت را به مراحل قوت وضعف حمل نمود.

سفاريني مي گويد: "بر فرض صحت تمام روايات مي توان همه را اين گونه حمل كرد كه حكومت حضرت از حيث ظهور وقوت متفاوت است، مدت بيشتر را حمل بر

تمام مدت حكومت از اول زمان بيعت تا آخر حكومت حمل مي كنيم. ومدت زمان كمتر را بر حدّ اقلّ ظهور ومدت حدّ وسط را نيز بر حدّ وسط ظهور وقوّت حمل مي كنيم".

{پاورقي . لوائح الانوار، ج 2، ص 79. پاورقي}

خلاصه كلام سفاريني اين است كه ايشان مراحل حكومت حضرت را بر سه بخش تقسيم مي كند:

الف. مرحله ظهور وقوّت كه در آن زمان، امور رتق وفتق مي شود. (حدّ اقل).

ب. مرحله تثبيت وآرامش. (حدّ وسط).

ج. مرحله نهايي، ونهايت حكومت حضرت: (حدّ اكثر).

وسعت حكومت حضرت مهدي عليه السلام چه مقدار است؟
پرسش

وسعت حكومت حضرت مهدي عليه السلام چه مقدار است؟

پاسخ

مطابق برخي ادله، حكومت حضرت مهدي (ع) بر كلّ كره زمين است زيرا:

1 - هدف از خلقت، مطابق برخي ازآيات، رسيدن كلّ بشر به عبوديت كامل در تمام زمينه هاست.

2 - در برخي ازآيات آمده است كه حكومت حضرت تمام كره زمين را فرا خواهد گرفت.

3 - مطابق برخي روايات كه به حدّ تواتر رسيده، حضرت مهدي (ع) تمام زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد.

4 - در برخي از روايات حكومت مهدي (ع) تشبيه به حكومت ذوالقرنين در گستردگي آن شده است.

5 - همچنين در برخي روايات آمده است حضرت تمام مناطق روي زمين را فتح خواهد كرد.

نعماني به سندش از ابي حمزه ثمالي نقل كرده كه از امام باقر (ع) شنيدم، فرمود: "... خداوند براي او -قائم آل محمّد:- روم وچين وترك وديلم وسند وهند وكابل شاه وخزر... را فتح خواهد كرد...".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 123ù122. پاورقي}

6 - مطابق برخي روايات همه مردم روي زمين موحّد شده وزمين آباد خواهد شد.

{پاورقي . ينابيع الموده، ص 508. پاورقي}

روش حكومت امام زمان(عج) چگونه خواهد بود؟ راي مردم چه جايگاهي خواهد داشت؟
پرسش

روش حكومت امام زمان(عج) چگونه خواهد بود؟ راي مردم چه جايگاهي خواهد داشت؟

پاسخ

روش و مدل حكومتي امام مهدي(ع) نو، بديع و بي نظير است كه بر اساس آن «ديگر هيچ سياستي و حكومتي، جز حكومت حقه اسلامي و سياست عادله قرآني، در جهان جريان نيابد.»{1}

آنچه كه درباره شيوه حكومت داري آن حضرت مي توان بيان داشت، تكيه بر روايات بسياري است كه چشم اندازي از حكومت امام را در ابعاد اجتماعي، اقتصادي و سياسي ارايه كرده است. به نمونه هاي ذيل بنگريد:

1. اوبخشنده است، و بي دريغ، مال و خواسته، به اين و آن دهد. نسبت به عمّال و كارگزاران و ماموران دولت خويش بسيار سختگير باشد، و با ناتوانان و مستمندان، بسيار مهربان.{2}

2. مهدي حق هر حق داري را بگيرد و به او دهد.{3}

3. به همه مردم، حكمت و علم بياموزند.{4}

4. مهدي(ع)، به تاييد الاهي، خردهاي مردمان را به كمال رساند، و در همگان فرزانگي پديد آورد.{5}

5. ظلم و ستم را براندازد و سراسر زمين را از عدل و داد بياكند.{6}

6. عدالت او چنان باشد كه بر هيچ كس، در هيچ چيز، به هيچگونه، ستمي نرود.{7}

7. همه مردم، در زمان مهدي، توانگر و بي نياز شوند.{8}

8. همه اموال جهان، در نزد مهدي(ع) گرد آيد.{9}

9. مهدي(ع) اموال را، به صورت مساوي، ميان همگان تقسيم مي كند و كسي را بر كسي امتياز ندهد.{10}

10. در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتي بي مانند دست يابند/

11. در جهان جاي ويراني نماند، مگر آنكه مهدي(ع) آنجا را آباد سازد.{11}

12. در قضاوت ها و احكام مهدي(ع)، و در حكومت وي، سرسوزني ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر

دلي ننشيند.{12}

13. مهدي(ع) عدالت را، همچنانكه سرما و گرما وارد خانه ها مي شود، وارد خانه هاي مردمان كند، و دادگري او همه جا را بگيرد.{13}

با تامل در نكته هاي زيباي فوق، مي توان به بخش دوم سؤال نيز پاسخ گفت، آنجا كه پرسشگر محترم از چگونگي نقش مردم در حكومت مهدي(ع) سؤال فرموده اند/

در طول تاريخ خواست عامه مردم، برپايي عدالت، برخورداري از رفاه، رهايي از ستم و بهره مندي از امكانات عمومي به صورت عادلانه است، اين خواست به حق، آنان را به تعيين دولت ها و كارگزاران مي كشاند كه بسياري از دولتمردان بر خلاف خواست عامه مردم عمل كرده و منافع شخصي و گروهي خويش را بر مقدم بر هر چيزي مي كردند با اين وضعيت، هماره عطش عدالت خواهي در ضمير انسانها وجود داشته است و خداوند نيز براي اميد بخشي به مردم، آمدن چنين حكومتي را وعده فرموده است.{14} حال وقتي آنان مي نگرند كه با آمدن مهدي(ع)، اين وعده الاهي براي رهايي مستضعفان از چنگ ستمگران تحقق يافته، حكومتي با شاخصه هايي چون عدالت، رفاه، امنيت و معنويت آمده است، با جان و دل پذيراي چنين حاكميتي خواهند بود/

بيا كه رايت منصورِ پادشاه رسيدنويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد

جمال بخت ز روي ظفر نقاب انداخت كمال عدل به فرياد دادخواه رسيد

ز قاطعان طريق اين زمان شوند ايمن قوافل دل و دانش ،كه مرد راه رسيد

كجاست صوفي دجّال چشمِ ملحد شكل بگو بسوز كه مهديِّ دين پناه رسيد{15}

البته نقش مردم در حكومت در هر عصر و دوره اي به شيوه ي خاص بوده است، در دوره اي با بيعت و در عصري با راي مستقيم و غير مستقيم، و در آينده نيز دگرگوني شيوه ها

نيز محتمل است/

[1].المهدي الموعود المنتظر، نجم الدين جعفر العسكري، ج 1، ص 255/

[2].همان، ص 276/

[3].همان، ص 279/

[4].بحارالانوار، ج 52، ص 352/

[5].الكافي، ج 1، (كتاب العقل، ح 21)/

[6].ر.ك: خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي، ص 33/

[7].الكافي، ج 4، ص 427/

[8].بحارالانوار، ج 51، ص 146/

[9].همان، ج 51، ص 29/

[10].خورشيد مغرب، ص 34/

[11].همان ، ص 34/

[12].المهدي الموعود المنتظر، ج 1، ص 280/

[13].بحارالانوار، ج 52، ص 362/

[14].سوره قصص، آيه 5/

[15].حافظ شيرازي /

قيام مهدي (عج) و تشكيل حكومت واحد جهاني چگونه امكان پذير است و اين حكومت چه ويژگيهائي دارد؟
پرسش

قيام مهدي (عج) و تشكيل حكومت واحد جهاني چگونه امكان پذير است و اين حكومت چه ويژگيهائي دارد؟

پاسخ

در حالي كه ايجاد حكومت واحد جهاني، بر بشر كنوني –كه در اخلاق مادي فرورفته و معنويات و احساسات پاك او نسبت به انسان ها فروكش كرده- به صورت يك آرزوي خام و روياي طلائي درآمده است، احاديث اسلامي، تشكيل حكومت واحد جهاني اسلام را از ويژگي هاي قيام مهدي موعود علي السلام مي داند. اين بيانات الهي مي رسانند در پرتو عدل حضرتش، جهان تحت لواي يك حكومت، يك دولت، يك قانون، يك قدرت درمي آيد و بساط تمام ابرقدرتها و فرعونها و قارون ها و قارونك هاي زمان از بزرگ و كوچك برچيده مي شود، و پرچم عدل و داد، در سراسر جهان به اهتراز درآمده و صفا و صميميت و عشق به نوع بشر جهان را فرا مي گيرد.

امام باقر عليه السلام مي فرمايد:«اذا قام القائم ذهب دولة الباطل» (منتخب الاثر، 471، نقل از روضه كافي).

[آنگاه كه امام قائم قيام كرد، حكومت هاي باطل نابود مي شود].

باز در حديث ديگر مي فرمايد:«يبلغ سلطانه المشرق و المغرب» (منتخب الاثر، 482)

[قدرت او شرق و غرب را فرا مي گيرد].

باز امام باقر عليه السلام در تفسير آيه:

«اَلَّذِينَ اِنْ مَكَّناهُمْ فِي اْلاَرْضْ اَقامُوا الصَّلواهَ وَ آتَوُا الزَّكواهُ وَ أمَرُوا بِالْمَعْروفِ وَنَهَوا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلّهِ عاقِبَهُ الاُمورِ» حج/41 [آنانكه اگر در روي زمين به آنان قدرت دهيم، نماز را به پا مي دارند و زكات مي دهند، به نيكي ها امر كرده و از بدي ها نهي مي كنند. و براي خدا است سرانجام امور]

فرمود: اين آيه بيانگر حكومت مهدي است. خدا او و ياران او را بر شرق و غرب زمين مسلط مي گرداند. و دين خدا را آشكار مي سازد و به

وسيله او و يارانش بدعتها را مي ميراند، همچنانكه بي خردان حق را ميرانده بودند، تا آنجا كه از ستم اثري ديده نمي شود، آنان مردم را به نيكي ها امر كرده و از بدي ها باز مي دارند. و براي خدا است سرانجام امور (تفسير برهان، 3/96، تفسير نورالثقلين، 3/506)

ويژگي هاي حكومت مهدوي

هر يك از جملات حديث گذشته، به اصلي از اصول حكومت واحد جهاني امام و يا به يك ويژگي از ويژگي هاي حكومت او اشاره مي كند. شايسته است به متن اين فرازها توجه شود:

«يملكهم الله مشارق الارض و مغاربها»

[خداوند، سراسر جهان را از خاور و باختر در اختيار آنان قرار مي دهد»، يعني حكومت او، جهان شمول مي گردد نه منطقه اي.

«و يظهر الدين و يميت الله به و باصحابه البدع و الباطل»

[به وسيله او، دين خدا زنده و بدعت ها و باطل ها نابود مي شود] يعني قوانين حكومت او را، قوانين الهي كه آئين خاتم اسلام است، تشكيل مي دهد. و نيز مي فرمايد:

«حتي لايري اثر من الظلم و يأمرون بالمعروف».

[از ستم اثري ديده نمي شود و به نيكي ها امر مي كنند]. يعني داراي قدرت اجرائي گسترده اي مي گردد، كه هر نوع ستم را در سراسر جهان مي زدايند و نيكي ها را گسترش مي دهند.

چنين ويژگي هائي فقط از آن حكومت جهان اسلام است و بس، كه مهدي زمان، تحقق بخش آن است.

يكي از ويژگي هاي حكومت امام، گسترش عمران و آبادي در سراسر جهان و تسلط بشر بر معادن زيرزميني است. و بشر در پرتو عدل بر اين تكامل دست مي يابد. پيامبر گرامي در اين مورد مي فرمايد:

«در زمان مهدي، آب در جهان افزايش پيدا كرده و انهاري پديده مي آيد و انهار و گنجها از دل زمين بيرون مي آيد» (منتخب الاثر، ص473)

ابن عباس

كه در دامن پيامبر گرامي و مكتب امام امير المؤمنين صلي الله عليهما و آلهما پرورش يافته، دوران مهدي زمان را چنين توصيف مي كند: «مهدي، روي زمين را از داد پر كرده، همچنانكه پيش از او از ستم پر مي شود و زمين پاره هاي جگر خون را بيرون مي ريزد». آنگاه به عنوان نمونه گفت:«ستونهائي از طلا و نقره» (منتخب الاثر، 472)

اين گونه احاديث كه با «تواتر معنوي» در كتابهاي حديث وارد شده است، از يك حكومت جهاني الهي توأم با تمدن عميق و ريشه دار مادي گزارش مي دهد، كه در عصر طلائي ظهور حضرت حجت بن الحسن صلوات الله عليه تحقق مي پذيرد.

آيا خلافت بعضي كشورها دردوران دولت حجت"ارواحنافداه" به وسيلة اصحاب ايشان اداره مي شود؟اگر چنين است پس چرا درحكمت190 نهج البلاغه ترجمة دشتي مي فرمايد : شگفتا!آيا معيار خلافت، صحابي پيامبربودن است؟ صحابي پيامبر بودن وخويشاوندي ملاك نيست؟
پرسش

آيا خلافت بعضي كشورها دردوران دولت حجت"ارواحنافداه" به وسيلة اصحاب ايشان اداره مي شود؟اگر چنين است پس چرا درحكمت190 نهج البلاغه ترجمة دشتي مي فرمايد : شگفتا!آيا معيار خلافت، صحابي پيامبربودن است؟ صحابي پيامبر بودن وخويشاوندي ملاك نيست؟

پاسخ

درباره روش حكومت امام زمان"عج" واينكه امام"عج" براي اداره دنيا از چه نيروهايي استفاده مي كنند روايات فراواني از معصومين "ع" وارد شده است.

ابتدا اينكه، ازآنجا كه امام "عج" براي برافراشتن پرچم اسلام وحاكميت قرآن درتمام دنيا ظهور خواهند كرد پس روش حكومتي ايشان براساس قرآن وسيره پيامبر"ص" وامامان "ع" خواهد بود.

امام صادق"ع" مي فرمايند : "امام زمان"عج" درحكومت خويش به سيره وروش پيامبر عمل مي نمايند وبررفتار او رفتار مي كنند.""1" وخود پيامبر اكرم"ص" مي فرمايند : "مهدي"عج" روش مرا دنبال مي كند وهرگز از روش من بيرون نمي رود""2" وامام عصر"عج" براي ادارة جهان استانداران ووزيراني مي گمارند كه جز به مصالح اسلام ورضايت خدا به چيزي نمي انديشند. چنانكه درروايات تركيب دولت مهدي"عج" را ازپيامبران، جانشينان آنان، تقوي پيشگان وصالحان روزگار وامتهاي پيشين واز سران وبزرگان پيامبر"ص" بيان مي كند كه نام برخي از آنها نيز درروايت آمده است.

چند روايت :

1. رسول خدا مي فرمايند : "امام مهدي"عج" دقيقاَ فرمان خدا را اجرا مي كند با كسي حساب خوشاوندي ندارد وسنگي روي سنگ نگذارد""3"

2. امام علي"ع" درنهج البلاغه مي فرمايند : " كسي برشما حكومت خواهد كرد كه غيرازخاندان حكومت هاست، او مسؤولان وكارگزاران رابه جرم كردارزشتشان كيفر خواهد كرد. آنگاه است كه مهدي"عج" به شما نشان خواهد داد كه روش عادلانه كدام است...""4"

و دربرخي روايات نام تعدادي ازوزيران و استانداران حضرت را بيان كرده

اند.

ازآن جمله درروايتي آمده است : حضرت عيسي"ع"، اصحاب كهف، يوشع وصي موسي"ع"، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابودجانه انصاري، مالك اشتر نخعي."5"

پس همانطور كه ازروايات فهميده مي شود، اصحاب امام عصر"عج" كه مسؤوليت زمامداري امور را به دست مي گيرند افراد باتقوا و مؤمن حقيقي هستند وهر كس اين خصوصيات برجسته را داشته باشد جزء اصحاب امام زمان"عج" است."6"

اما سؤال دوم شما درمورد حكمت 190نهج البلاغه، كه حضرت علي"ع" مي فرمايند "واعجباه! اتكون الخلافة بالصحابة ولاتكون بالصحابةوالقرابة" (شگفتا! آيا خلافت به صحابي بودن باشد ولي به صحابي بودن وخويشاوندي نباشد.)

اول اينكه : حضرت علي"ع" مي خواهد بفرمايد خلافت وجانشيني رسول خدا"ص" فقط وتنها براساس اينكه ايشان صحابه پيامبر ويا خويشاوند ايشان است نيست، بلكه خلافت پيامبر"ص" امري الهي است كه ازجانب خدا تعيين مي شود وبه وسيله پيامبر"ص" به مردم ابلاغ مي گردد وگرنه خيلي ازافراد صحابه وخويشاوندپيامبر بودند وهر كدام مي توانستند ادعاي خلافت كنند.

ودوم اينكه : فرمايش حضرت علي"ع" درمورد عمر خليفه دوم است كه چون ابوبكربه عمر گفت : دست دراز كن كه با تو بيعت كنم عمر به او گفت : تودرهمه جا ودرهمه سختيها مصاحب پيامبر"ص"بوده اي بنابراين تودست دراز كن ولذا سخن علي"ع" متوجه عمر است كه اگر ابوبكر بخاطر مصاحبت با پيامبر"ص" استحقاق خلافت را دارد، چرا اين را به كسي كه علاوه بر مصاحبت با پيامبر"ص" جزء خويشاوندان آن حضرت است نسپردي؟

وسوم اينكه : براي تأييد سخن سيد رضي (گردآورنده نهج البلاغه) بعد از حكمت فوق شعري را ازحضرت علي"ع" نقل مي كند كه ترجمه آن اين است : "اگر با شورا كارآنان را دردست گرفته

اي چه شورايي كه رأي دهندگان آنجا نبودند واگر از خويشاوندان برمدعيان حجت آوردي، ديگري غير ازتو، به پيامبر"ص"نزديك وسزاوارتربود" كه اين شعر مولي "ع" هم متوجه ابوبكر وعمر است كه دليل به خلافت رسيدن خود را مصاحبت با پيامبر"ص" دانستند وحضرت علي"ع" مي فرمايند : "كس ديگري (يعني خود مولي)غير ازلحاظ مصاحبت با پيامبر"ص"، از همه به او نزديك تر وخويشاوند او مي باشد، بنابراين براي خلافت ازهمه سزاوارتر است."7"

پس همانطور كه دوست عزيز ملاحظه كرديد بين سؤال اول ودوم شما رابطه اي نيست زيرا سؤال اول درمورد كارگزاران حكومت مهدي"عج" مي باشد كه از افراد لايق ومؤمن هستند وتا كسي به درجه بالاي ايمان واخلاص نرسد نمي تواند جزء اصحاب وياران وكارگزار حكومت مهدوي"ع" شود. واما سؤال دوم شما كه در مورد خطبة 190دررابطه با غصب خلافت بعد ازپيامبر"ص" مي باشد، كه دليل آن را مصاحبت با پيامبر"ص" دانستند.

(1) بحار،ج52،باب28،ح78

(2) منتخب الاثر في امرامام الثاني عشر،ص491،باب3،حديث2

(3) تاريخ عصر غيبت،ص258،به نقل از ملاحم لفتن في ظهور الغائب المنتظر، ازابن طلاووس،ص108

(4) نهج البلاغه ترجمه دشتي،خطبه 138

(5) چشم اندازي از حكومت مهدي، نجم الدين طبرسي،ص190

(6) گفتمان مهدويت،ج1،ص152 _153،خورشيدمغرب، محمد رضاحكيمي،ص241،درساحل انديشه، اكبر اسدعليزاده،ص227 وبحارالانوار، ج13،ترجمه علي دواني

شرح نهج البلاغه ابن ابي اعديد،ج7،ترجمه مهدي دامغاني،ص407

آيا حجت ثاني عشر بر طبق دموكراسي جهاني، جهان را اداره خواهند كرد؟
پرسش

آيا حجت ثاني عشر بر طبق دموكراسي جهاني، جهان را اداره خواهند كرد؟

پاسخ

امام زمان(عج) براساس احكام نوراني اسلام و انديشه سياسي اسلام، جهان را اداره خواهند كرد و اين روش براساس شايسته سالاري قرار دارد كه بر سه پايه توحيد، معنويت و عدالت، استوار است. روش دمكراسي به معناي حكومت و حاكميت مردم از نظر نظري و عملي قابل پياده شدن نيست زيرا در همه جوامعي كه براساس نظام دمكراسي اداره مي شود:

اولا، همه مردم نه مي توانند و نه اجازه دخالت در حكومت را دارند و در بهترين حالت اكثريت جامعه سرنوشت جامعه و حكومت را در دست دارند.

ثانيا، نظام دمكراسي، در نهايت به حكومت گروه نخبه و صاحبان قدرت و سرمايه منجر مي شود (فلسفه سياست، اسدالله اشپنگلر، ترجمه هدايت الله فروهر، نشر نظر 1370، تهران).

اما حكومت و دولت ديني مبتني بر احكام اسلامي؛ حكومتي است كه حاكم اصلي خداست و قانون الهي بر همه اشخاص حتي شخص امام جاري است و همه و از جمله امام مؤظفند بر طبق قانون خداوند حكم و رفتار كنند.

با تكميل عقول در دوره امام زمان(ع) چه نيازي به حكومت مي باشد؟
پرسش

با تكميل عقول در دوره امام زمان(ع) چه نيازي به حكومت مي باشد؟

پاسخ

شايد نظر پرسشگر محترم به روايتي است كه از امام باقر رسيده است كه فرمود: «اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤس العباد فجمع به عقولهم و اكمل به أخلاقهم»؛{1} هنگامي كه قائم ما قيام مي كند دست خود را بر سر بندگان قرار مي دهد وبدين وسيله عقل هاي آنها را جمع كرده و اخلاقشان را به كمال نهايي خواهد رساند.

1. مي گوييم در روايت فجمع به عقولهم تعبير شده است كه شايد منظور شكوفايي خردها باشد و اين مسأله چه ربطي به تكميل عقل ها دارد و ممكن است حضرت بدين وسيله صاحبان عقل را در كنار يكديگر جمع كند.

2. بر فرض اين كه منظور تكميل سازي خردها باشد مي پرسيم آيا اين مسأله شامل همه مردم خواهد شد، پاسخ منفي است؛ چرا كه در آن دوران بسياري از مردم هستند كه با امام مخالف هستند اما به هيچ وجه جرأت مخالفت را ندارند پس تكميل عقل ها اين افراد را فرا نمي گيرد و اگر هم شامل گردد معلوم نيست كه اين تحول بزرگ را از بركات حكومت امام زمان بدانند؛ پس اولاً معلوم نيست اين موهبت شامل همه افراد بشر بشود و در صورت شامل شدن چه بسيار افرادي هستند كه از نعمت هاي الهي بهره مي جويند ولي ناسپاسي مي كنند و آيا براي كنترل و مهار اين گونه افراد حكومت لازم نيست.

3. مگر همه عقل ها پس از تكامل يكنواخت است و همه يك جور فكر مي كنند تا هيچ گونه اختلافي پيدا نشود تا حكومتي بر آنها لازم نباشد.

4. مگر هر كه خرد او كامل گشت از هواي نفس هم

آزاد مي گردد كه ديگر نيازي به رهبري مافوق خود را نداشته باشد.

5. مگر كمال خرد عصمت مي آورد كه در جمع معصومان نياز به حكومت نباشد زيرا آنها لغزش و مرتكب خلاف نمي شوند تا نيازي به حكومت بر آنها و كنترل ناهنجاري هاي آنان باشد.

6. با در نظر گرفتن برخي از روايات كه در زمان امام عصر(ع) بسياري از پيامبران و معصومان خواهند آمد بايد آنها تحت رهبري و حكومت امام زمان(ع) قرار نگيرند در حالي كه برخي از پيامبران يا وزير امام و يا تحت امر او مي باشند همانند حضرت عيسي و دانيال و يونس و غير آنان.{2}

7. آدمي به هر مرحله اي از كمال برسد كه از پيامبر اسلام دانش او فراتر نمي رود در حالي كه مي بينيم خداي تعالي به پيامبرش مي فرمايد: «و قل رب زدني علماً».{3}

چگونه ممكن است فرد و جامعه اي كه شامل اين موهبت الهي به وسيله امام زمان قرار گرفته باشد ديگر به او و رهبري اش نياز نداشته باشد اگر چه براي درك كمالات بيشتر،آيا اين سخن پذيرفتني؟!

[1].بحارالانوار، ج 52، ص 336.

[2].الخرايح و الجرايح، ج 2، ص 849.

[3].سوره طه، آيه 114.

روش حكومت امام زمان(ع) چگونه خواهد بود؟ و نيز رأي مردم چه جايگاهي در حكومت آن حضرت خواهد داشت؟
پرسش

روش حكومت امام زمان(ع) چگونه خواهد بود؟ و نيز رأي مردم چه جايگاهي در حكومت آن حضرت خواهد داشت؟

پاسخ

تا پيش از انقلاب كبير فرانسه عموم كشورها به صورت رژيمهاي سياسي متمركز - پادشاهي - و بدون نقش مردم اداره مي شد و تصميمات حكومتها به هر نحو كه بود اجرا مي گرديد اما پس از انقلاب فرانسه حضور مردم به عنوان يك اصل در عرصه سياسي كشورها مورد تأييد و تأكيد قرار گرفت و نظامهاي جمهوري تشكيل شد اما لازم به ذكر است كه در بسياري از كشورها برپايي نظام جمهوري به معناي مشاركت فعال مردم نيست و حتي برخي از اين حكومتها توسط زورمداران به نحوي مورد سوء استفاده قرار گرفته است؛ هر چند مردم و نيروهاي فكري جوامع مختلف نيز براي افزايش نقش مردم تلاشهاي بسيار نموده اند.

اما در مورد پرسش شما به نظر مي رسد، سوال در مورد ساختار سياسي نظام حكومتي امام مهدي(ع) مي باشد.

در روايات آمده است: «ان رسول اللَّه(ص) قال: تملا الارض جوراً و ظلماً فيخرج رجل من عترتي يملك الارض سبقاً او شعاً فيملا الارض قسطاً و عدلا»؛ رسول خدا(ص) فرمودند: زمين پر از ظلم و جور خواهد شد سپس مردي از عترت و اهل بيت من حاكم زمين مي شود و آن را پر از عدل و داد خواهد نمود.

يكي از علامات ظهور امام زمان(ع) ظلم و ستمي است كه گريبانگير مردم كره خاكي شده است و آن حضرت براي گسترش عدل و داد خواهد آمد لذا مي توان نتيجه گرفت كه به طور يقين نظام حكومتي امام مهدي(ع) با اكثريت نظامهاي سياسي موجود در جهان متفاوت خواهد بود و از آنجايي كه

يكي از اهداف امام(ع) برپايي عدالت و مساوات براي عموم مردم مي باشد لذا بايد نوع حكومت و ساختار سياسي آن طوري باشد كه به اين هدف نايل آيد.

كادر سياسي و اداره كنندگان جامعه در حكومت امام مهدي(ع) كه همان اصحاب آن حضرت هستند پيش از زمان ظهور شناخته مي شوند و بنابراين استانداران و حاكمان شرع و ساير افرادي كه براي اجراي فرمانهاي امام مهدي انتخاب شده اند نيروهايي هستند كه داراي شرايط انجام آن فرمانها هستند. آنان داراي شرايط حكومت و قضاوت هستند، معلم قرآن اند، جهادگران واقعي هستند، در اطاعت خدا سختكوش اند و روزه دار و شب زنده داران اند؛ نيروهايي كه در هيچ نظام سياسي يافت نمي شوند. در آن زمان وضع معيشتي مردم آن قدر مطلوب خواهد شد كه مستمندي وجود نخواهد داشت تا سهم خود را از بيت المال بگيرد و كسي براي گرفتن سهم خود نخواهد رفت. اما در مورد جايگاه رأي مردم در حكومت امام مهدي(ع) در روايات آمده كه مردم در مكه مكرمه و بين ركن و مقام با امام بيعت خواهند نمود؛ «فاذا راي الناس ذلك اتاه ابة ال الشام و عصاتب اهل العراق فيبا يعونه».{1} بيعت مردم با امام(ع) مثل بيعت مردم با حضرت رسول اكرم(ص) هنگام تشكيل حكومت در مدينه منوره است همانطور كه مردم در گزينش پيامبر به پيامبري نقشي نداشته اند امام نيز از طرف خداوند برگزيده شده و بيعت مردم با امام به منزله فعليت بخشيدن به حكومت ايشان است؛ يعني اين كه تا زماني كه مردم با ايشان بيعت نكنند و اظهار وفاداري ننمايند حكومت ظاهري به مرحله اجرا نخواهد رسيد. بيعت پيمان بر فرمانبرداري است

چنان كه در آيه شريفه «ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه...»؛{2} كساني كه با تو بيعت كرده اند در واقع با خدا بيعت كرده اند. به آن اشاره شده است و اين همان تعهدي است كه مسلمانان در مقابل پيامبر(ص) و امام مهدي(ع) پذيرفته اند تا وفادار باشند.

منابع

1 - ولايت فقيه، محمد هادي معرفت.

2 - تاريخ غيبت كبرا، محمد صدر.

3 - روز رهايي، كامل سليمان.

4 - دولة المهدي، سيد باسم هاشمي.

5 - تاريخ بعد از ظهور، محمد صدر.

[1]. سنن ابي داود، ج 2، ص 423.

[2]. سوره فتح، آيه 10.

بعد از آن كه امام زمان(ع) ظهور كرد، چگونه بين مردم حكم مي كند و محل حكومت وي كجا است؟
پرسش

بعد از آن كه امام زمان(ع) ظهور كرد، چگونه بين مردم حكم مي كند و محل حكومت وي كجا است؟

پاسخ

از برخي روايات استفاده مي شود كه امام زمان(ع) از مكه ظهور مي كند[1] و در شهر كوفه حكومت تشكيل مي دهد و محل حكمراني او مسجد جامع كوفه مي باشد و محل تقسيم غنائم و بيت المال مسجد سهله است.[2]

امام باقر(ع) فرمود: "گويا حضرت قائم(ع) را مي نگرم كه از مكه به همراه پنج هزار از فرشته در حالي كه جبرئيل سمت راست و ميكائيل سمت چپ و مؤمنان پيش روي او هستند، به نجف آمده و لشكر به شهرها مي فرستد".[3]

از اين روايات استفاده مي شود كه مركز حكومت امام زمان(ع) شهر كوفه و مركز داوري حضرت، مسجد جامع كوفه است. البته نمي توان محل داوري امام زمان(ع) را منحصر به مسجد جامع كوفه دانست، زيرا ساختار حكومت جهاني اقتضا مي كند كه مراكز متعددي جهت داوري وجود داشته باشد؛ ولي آنچه از آموزه هاي ديني استفاده مي شود آن است كه مركز داوري امام زمان(ع) مسجد كوفه است.

در خصوص چگونگي قضاوت امام زمان(ع) بايد گفت: به گونة معيّن نمي توان در اين خصوص اظهار نظر نمود، زيرا روايات در اين خصوص اختلاف دارند و تشكيل چنين حكومتي پيشينه نداشته است تا چگونگي قضاوت در آن مشخص باشد.

به يك اعتبار دو دسته روايات در خصوص چگونگي حكومت، به ويژه داوري امام زمان(ع) وجود دارد كه برخي از آن ها دلالت دارند كه امام زمان(ع) بر خلاف سيره پيامبر(ص) داوري مي كند.[4] امام باقر(ع) فرمود: "هنگامي كه قائم ظهور مي كند، شيوه هاي نو و كتاب جديد و روش هاي تازه مي آورد، و

در قضاوت روش جديدي دارد...".1[5]

امام صادق(ع) فرمود: "إذا قام القائم جاء بأمرٍ غير الّذي كان".2[6]

دسته دوم از روايات دلالت دارند كه امام زمان(ع) مانند پيامبر اسلام(ص) داوري مي كند. امام صادق(ع) فرمود: "راه و روش اوچون پيامبر(ص) است، يعني هر چه را پيش از او باشد، ويران مي كند، چنان كه پيامبر [نظام] جاهليت را ويران ساخت، و اسلام را از نو مي سازد".[7]

اين دودسته روايات به حسب ظاهر تعارض و اختلاف دارند. به نظر مي رسد روايات دستة دوم با روايات دستة اوّل قابل جمع بوده و تعارض رفع مي شود؛ زيرا روايات دستة اوّل، ناظر بر آن است كه قبل از ظهور امام زمان(ع) دستورهاي دين فراموش شده و بدعت ها ظهور كرده و در تفسير و تبيينِ معارف دين، تحريف صورت گرفته و تصور مردم از دين چيز ديگري است از اين رو برخي تصور مي كنند امام زمان(ع) دين جديد آورده است. امام زمان(ع) غبار از چهرة دين بر مي داد و بدعت زدايي مي كند و اسلام را آن گونه كه هست، تبيين و تفسير مي كند. تفسير دين و اجراي آن توسط امام زمان(ع) موجب مي شود كه اين فكر به وجود آيد كه بر خلاف سنت

پيامبر عمل مي كند، زيرا آنچه مردم از دين برداشت مي كردند، بر خلاف چيزي است كه امام زمان(ع) عمل مي كند. بر اين اساس روايات دستة اوّل ناظر بر تفكر مردم نسبت به دين است، ولي روايات دستة دوم ناظر بر ان است كه دين شفاف شده و چهرة غبار از دين برداشته است.

در حقيقت روايات دوم مفسّر روايات دستة اوّل است. واقعيت اين است كه امام زمان(ع) بر اساس

سنت پيامبر داوري مي كند، زيرا امام زمان(ع) همان دستورهاي دين را اجرا مي كند كه پيامبر اسلام(ص) اجرا مي نمود؛ در عين حال داوري امام زمان مبتني بر سه شاخصة زير مي باشد:

الف) قاطعيت

ب) بهره گيري از قوانين اسلامي

ج) عدالت.

[1]شيخ مفيد، ارشاد، (مترجم) ص 353؛ بحارالانوار، ج 53، ص 279.

[2]مهدي موعود (ترجمة ج 13 بحارالأنوار)، ص 1159.

[3]شيخ مفيد، پيشين، ص 354؛ لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 575.

[4]ابراهيم نعماني، كتاب الغيبه، ص 231.

[5]همان، ص 253.

[6]بحارالأنوار ج 53، ص 332.

[7]كتاب الغيبه نعماني، ص 231.

طبق احاديث در دورة آخر الزّمان چه افرادي در جامعه حكومت خواهند كرد و آن افراد در كدام ديار حاكمند؟
پرسش

طبق احاديث در دورة آخر الزّمان چه افرادي در جامعه حكومت خواهند كرد و آن افراد در كدام ديار حاكمند؟

پاسخ

اگر مراد از آخر الزّمان، قبل از ظهور حضرت ولي عصر(عج) مي باشد يا بعد از ظهور؟ به يقين نمي توان گفت كه قبل از ظهور چه حوادثي پيش خواهد آمد و چه افرادي در جامعه حكومت خواهند كرد. در روايات آمده است كه بايد آنقدر حكومت هاي رنگارنگ در جهان تأسيس شود و مرام ها و احزاب فريبنده به وجود آيد تا نهايتاً بي لياقتي آن ها ثابت شود و بشر از آن ها مأيوس گردد و تشنة اصلاحات خدايي شود و براي پذيرفتن حكومت توحيد آماده گردد.

حضرت صادق(ع) فرمود: "تا همة اصناف مردم به حكومت نرسند، صاحب الأمر (عج) قيام نمي كند. براي اين كه وقتي حكومتش را تشكيل داد، كسي نگويد: اگر ما هم به حكومت مي رسيديم، با عدالت رفتار مي كرديم".[1]

امام باقر(ع) فرمود: "دولت ما آخرين دولت است. هر خانداني كه لياقت حكومت داشته باشند، قبل از ما به حكومت مي رسند، تا وقتي حكومت ما تأسيس شد و رفتار آن را ديدند، نگويند: ما هم اگر به حكومت رسيده بوديم مانند آل محمد(ص) عمل مي كرديم و اين است معناي آية "والعاقبة للمتّقين"".[2]

حوادث بعد از ظهور، يكي از مسائلي كه جزء اعتقادات شيعيان محسوب مي شود، رجعت مي باشد. علامة مجلسي ره در بحارالانوار، در اين خصوص به آيات و رواياتي استناد مي كند. از جمله مباحث مطرح در زمان رجعت، دولت آل محمد(ص) مي باشد. رواياتي در اين خصوص آورده شده است، كه به بعضي اشاره مي كنيم:

حسن

بن شاذان واسطي گفت: نامه اي به محضر امام رضا(ع) نوشتم و از ناسازگاري و تعدّي مردم واسط كه از پيروان عثمان بودند، و به من آزار مي رساندند، شكايت نمودم. امام(ع) مرقوم فرمود: "خداوند متعال از دوستان خود عهد و پيمان گرفته كه در دولت باطل صبر پيشه سازند، بنابراين شما هم به حكم پروردگارت صبر كن، كه چون سرور مردم [امام زمان(عج)] قيام كند، پيروان باطل را از قبر بيرون آورده و انتقام دوستان مظلوم ما را از آن ها بگيرد. در آن زمان است كه مي گويند: "چه كسي ما را از گورمان بيرون آورد؟" اين است آن روزي كه خداوند وعده داده و فرستادگان خداوند راست گفتند".[3]

حتي اين مسئله در زيارت هاي مختلف نير مشاهده مي شود. در زيارت جامعة كبيره كه شيخ صدوق ره در كتاب "من لا يحضره الفقيه" آن را به سند خود از موسي بن عبدالله نخعي از امام علي النقي(ع)، روايت كرده است، در فقره اي از زيارت مزبور مي خوانيم كه: "... و يحشرفي زمرتكم و يكرّ في رجعتكم و يملّك في دوليتكم...؛ يعني خداوند مرا از آنان قرار دهد كه از آثار شما (اهلبيت عصمت(ع)) پيروي مي كند، و از راه شما مي رود، و با هدايت شما هدايت مي يابد، و در جمعيّت شما برانگيخته مي گردد، و در رجعت با شما به دنيا بازگشت مي كند، و در دولت شما به رياست و دولت مي رسد و در راحتي شما به شرافت نائل مي گردد، و در روزگار (دولت شما) قدرت به هم مي رساند، و فردا چشمش با ديدن شما روشن

مي شود".

نيز در زيارت وداع فرمود : "مكّنني في دولتكم و أحيانا في رجعتكم؛ يعني خداوند مرا در دولت شما آل محمد(ص)) قدرت دهد، و به هنگام بازگشت شما به دنيا زنده كند". حتي در كتاب تهذيب شيخ طوسي اين روايت هم از شيخ صدوق نقل شده است و نيز در زيارت أربعين كه از امام صادق(ع) روايت شده آمده است: "من گواهي مي دهم كه مؤمن به شما هستم و به احكام دين خود و پايان اعمالم يقين به رجعت شما دارم".1[4] لذا در روايتي از كتاب منتخب البصائر به سند خود از محمد بن مسلم روايت مي كند كه از حمران بن اعين... شنيدم كه مي گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مي فرمود: نخستين كسي كه قبرش شكافته مي شود و زنده مي شود و به دنيا بر مي گردد، حسين بن علي(ع) است.[5]

شبيه به اين روايت، روايتي است كه حمران بن اعين از امام باقر(ع) نقل كرده است كه فرمود: اوّل كسي كه در رجعت به دنيا بر مي گردد، امام حسين(ع) است، آنحضرت چندان سلطنت مي كند كه از پيري ابروانش روي ديدگانش را مي گيرد.2[6] و نيز در روايت ديگري حمادبن عيسي از بكير بن اعين به سند خود از امام باقر(ع) روايت مي كند كه فرمود: پيغمبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع) (براي سلطنت) به دنيا رجعت مي كنند.[7] در روايت ديگري امام صادق(ع) فرمود: "آري والله خداوند از زمان آدم تا پيامبر خاتم(ص) هر پيغمبري را كه مبعوث گردانيد، دوباره به دنيا بر مي گرداند، تا در ركاب حضرت علي(ع) جهاد كنند". اتفاقاً در تفسير عياشي اين روايت

به سند ديگر هم از فيض بن ابي شيبه نقل شده است.[8] اين ها رواياتي است كه به صورت كلّي از ائمه معصومين(ع) وارد شده است و ما از جزئيات حكومت آن ها و اين كه دقيقاً در كدام ديار حكومت كنند بي اطّلاعيم.

[1] علامه مجلسي ره، بحارالانوار، ج 52، ص 332.

[2] همان، حديث 58.

[3] يس (36) آية 52.

[4] علامه مجلسي ره، ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار (مهدي موعود) باب 34، ص 1186 - 1237 با اقتباس و تلخيص و آيت الله ابراهيم اميني، دادگستر جهان ص 240 _ 245.

[5] ترجمة بحارالانوار، ج 13، ص 1186 (چاپ دارالكتب الاسلامي).

[6] همان، ص 1190.

[7] همان، ص 1187.

[8] همان، ص 1189.

ويژگي هاي جامعه امام زمان (عج چيست
پرسش

ويژگي هاي جامعه امام زمان (عج چيست

پاسخ

يكي از اهداف بلند همة انبيا و مصلحان ايجاد جامعه آرماني و ايده آل است از اين روبا موانع شكل گيري چنين جامعه اي مبارزه نموده و با ستمگران در ستيز بودند. برخي انديشور ان مانند افلاطون مدينه فاضله "را مطرح كرده اند كه به نظر مي رسد جامعة آرماني باشد.

از متون و آموزه هاي ديني استفاده مي شود كه امام زمان (ع بعد از ظهور، جامعه اي آرماني تشكيل مي دهد كه داراي شاخصه هاي متعددي ا ست كه به برخي اشاره مي شود:

1 _ گسترش و حاكميت عدالت

يكي از شاخصه هاي مهم جامعه امام زمان (ع حاكميت و گسترش عدالت است در آموزه هاي ديني عدالت از اهميت ويژه اي برخوردار است از اين رو در برخي از روايات آمده است "بِالْعدلِ قامتْ السموات والارض . قرآن يكي از اهداف پيامبران را بر قراري قسط و عدالت بيان نموده است متأسفانه يكي از آسيب هايي كه شديداً جوامع را _ در طول تاريخ _ تهديد كرده ستم هايي است كه بر انسان ها روا داشته شده امروزه نيز ظلم فضاي همه جوامع را فرا گرفته است بعد از ظهور امام زمان (ع عدالت گسترش يافته و اين مؤلفه در تمام ابعادش رعايت مي شود.

حاكميت عدالت بدان معنا است كه حكومت نسبت به مردم ظلم نمي كند وثروت هاي عمومي بر اساس عدالت توزيع مي شود و قضاوت ها بر اساس عدالت شكل مي گيرد و اين خواست همة انسان هاي حق گرا است امام زمان ع با بر قراري عدالت خواست انسان ها را بر آورده مي كند. امام رضا (ع

فرمود: "خداوند زمين را به دست قائم (ع از هر ستمي پاك گرداند و از هر ستمي پاكيزه سازد... آن گاه كه خروج كند، ميزان عدل را ميان مردم نهد، و بدين گونه هيچ كس نتواند به ديگري ستمي كند". در برخي روايات آمده است "... يملاها عدلاً كما ملئتْ ظلماً وجوراً...".

اين روايت دو پيام مهم دارد:

يكم وضعيت جوامع بشري قبل از ظهور امام زمان كه جهان پر از ظلم است زيرا واژه "يملا" حكايت از گسترش ستم دارد.

دوم وضعيت جامعه ي بشري بعد از ظهور امام زمان (ع را بيان مي كند كه پر از عدل است

2 _ بر قراري امنيت

يكي از نيازهاي مهم انسان امنيت است البته امنيت در ابعاد مختلف مانند امنيت اخلاقي امنيت اقتصادي امنيت حقوقي و... ظهور مي كند.

يكي از ويژگيهاي جامعه آرماني امام زمان (ع حاكميت امنيت در تمام ابعادش مي باشد. در روايتي از امام صادق (ع در تفسير آية "وعد اللّه الذين آمنوا منكم .. ليستخلفنهم في الارض .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً". مي فرمايد: "نزلتْ في القائم و أصحابه . امام علي (ع فرمود: "چون قائم ما قيام كند، كنيه ها از دلها بيرون رود، حتي حيوانات با هم سازگاري كنند. در آن روزگار، زن با همة زيب و زيور خويش از عراق در آيد و تا شام برود و از هيچ چيز نترسد".

3- حاكميت دين و ارزشها

يكي از ويژگي هاي جامعة امام زمان (ع حاكميت همه جانبة دين و ارزش هاي اسلامي است قبل از ظهور امام زمان (ع بدعت ها

ظهور نموده و عملاً قوانين الهي فراموش شده و تحريف ها به اوج مي رسد، از اين رو بعد از اجرا و حاكميت دين اسلام اين نگرش به وجود مي آيد كه امام زمان (ع دين جديد به وجود آورده است امام صادق (ع فرمود: "راه و روش او، چون پيامبر (ص است يعني هر چه پيش از او باشد و يران مي كند، چنان كه پيامبر(ص جاهليت را ويران ساخت و اسلام را نو مي نمايند". امام علي (ع فرمود: "و يحيي ميت الكتاب و السنّة ؛ مهدي(ع كتاب و سنت مُرده و از ميان رفته را زنده مي كند". در قرآن يكي از ويژگيهاي حكومت امام زمان (ع حاكميت دين بيان شده است

4 _ حكومت مستضعفان و صالحان

يكي از شاخصه هاي مهم جامعه امام زمان (ع حكومت مستضعفان و صالحان است صالحان و مستضعفان و طبقات محروم در جامعه ي امام زمان حكومت مي كنند. و اين آرمان و ايده همة انبياء بوده است در آموزه هاي قرآن نيز به حاكميت صالحان و طبقات محروم اشاره شده است "ما مي خواهيم به مستضعفان زمين نيكي كنيم يعني آنان را پيشوايان و وارثان زمين سازيم.

5 _ رفاه عمومي

مدينة فاضله اسلامي مدينه رفاه و آسايش همگاني است رفاه و تنعم بدان سان كه نياز مندي در جامعه نمي توان يافت پيامبر اسلام (ص فرمود: "در امت مهدي قيام كند... و در زمان او، مردم به چنان نعمت و بر خورداري و رفاه دست يا بند كه در هيچ زماني دست نيافته

باشد...".

6 _ رشد عقل و علم

دورة ظهور، دوران گسترش علم و دانايي است و جامعه ي امام زمان (ع مدينه العلم است با آمدن آن منجي حقيقي همان گونه كه ستم جاي خود را به عدل و دادري 0 نمي دهد، دانايي و فرزانگي بديل جهل و ناداني مي گردد و جهال از دانش آكنده مي شود. از سوي ديگر خرد و عقلانيت جهان را فرا مي گيرد. عقل گرايي و خرد و رزي از شاخصه هاي جامعه امام زمان است البته گسترش علم در ابعاد گستردة آن مانند پيشرفت صنعت و فناوري(تكنولوژي) ظهور مي كند. پيشرفت و تكامل علم به اوج مي رسد. پيامبر اسلام (ص فرمود: "نهمين امام (از فرزندان امام حسين (ع ) قائم است كه خداوند به دست او سر زمين تاريك (زندگي را نوراني و روشن مي كند، و از عدل آكنده مي كند پس از (دوران ظلم علم و دانايي را فرا گير مي سازد، پس از (دوران جهل و ناداني .

پاورقي:

1 - محمد حكيمي، عصر زندگي، ص 26.

2 - حديد (57) آيه 25.

3 - بحارالانوار، ج52، ص 231.

4 - همان، ج52، ص 224.

5 - نور (24) آيه 55.

6 - كتاب الغيبه، ص 240، ذيل ايه 55 سوره نور.

7 - منتخب الاثر، ص 474.

8 - كتاب الغيبه نعماني، ص 231.

9 - نهج البلاغه فيض الاسلام ، خطبه 138.

10 - توبه (9) آيه 33.

11 - محمد حكيمي، عصر زندگي، ص 165.

12 - قصص (28) ، آيه 5.

13 - مجله حوزه ، ويزه نامه امام زمان، (ع) ، ص 183 - 174.

14 - بحارالانوار، ج51، ص 78.

15 - بحارالانوار، ج75، ص

51.

16 - بحارالانوار، ج52، ص 336.

درباره مقايسه قيام عاشوراي حسيني با انقلاب حضرت مهدي(ع) توضيح دهيد.
پرسش

درباره مقايسه قيام عاشوراي حسيني با انقلاب حضرت مهدي(ع) توضيح دهيد.

پاسخ

انقلاب امام حسين(ع) و امام زمان(عج) در برخي از عوامل اشتراك و در برخي عناصر تفاوت دارند كه با بيان برخي از آن ها عناصر اشتراك و تفاوت روشن خواهد شد.

اين نوشتار در دو بخش سامان يافته است:

الف) عناصر اشتراك

رهبري: يكي از عناصر مشترك اين دو نهضت، عنصر رهبري است، يعني در هر دو نهضت و قيام، امام و حجت خدا رهبر هستند. در حادثه ي عاشورا رهبر و قافله سالار آن امام حسين(ع) است و در نهضت جهاني امام زمان، رهبر آن امام زمان(عج) مي باشد.

اهداف: هر دو نهضت در اهداف نيز اشتراك دارند، زيرا هدف هر دو نهضت حاكميت دين، ظلم ستيزي و بسط عدالت و به انجام رساندن وظيفه و مسئوليت الهي مي باشد؛ چنانچه بارها امام حسين(ع) از حاكميت ديني، (1) برقراري عدالت و بازيابي ارزش ها و بدعت زدايي سخن گفت. امام حسين(ع) در نامه اي به مردم بصره نوشت: "... شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر دعوت مي كنم، زيرا در شرايطي قرار گرفته ايم كه ديگر سنت پيامبر از ميان رفته و جاي آن را بدعت فرا گرفته است".(2)

امام علي(ع) درخصوص يكي از اهداف قيام امام زمان(ع) فرمود: "يحي ميت الكتاب و السنة؛(3) مهدي(ع)، كتاب خدا و سنت مرده را زنده مي كند".

پيش بيني: يكي ديگر عناصر اشتراك اين دو نهضت در پيش گويي آن ظهور مي كند: از برخي روايات استفاده مي شود كه معصومان(ع) از حادثه كربلا و شهادت امام حسين(ع) و ياران او خبر داده اند.(4) برخي از محدثان نوشته اند، هنگامي كه ام سلمه همسر پيامبر(ص) از حركت امام حسين(ع) آگاه شد، به حضور آمده، عرضه

داشت: با حركت خود به سوي عراق مرا محزون نگردان، زيرا از جدت رسول خدا شنيدم كه فرمود: فرزندم حسين در خاك عراق و در محلي به نام كربلا كشته خواهد شد. امام در پاسخ فرمود: "مادر! (گمان نكن كه از اين جريان تنها تو آگاه هستي) خود بهتر از تو مي دانم كه به ستم و دشمني كشته خواهم شد و سرم از تن جدا مي شود، اما خداوند بزرگ چنين خواسته است".(5)

در برخي روايات ديگر از غيبت، عوامل غيبت و تشكيل حكومت امام زمان(ع) پيش گويي شده و معصومان(ع) از غيبت حضرت خبر داده اند.(6)

ياران: يكي از عوامل اشتراك دو نهضت وجودياران با وفا و شجاع مي باشد. در حادثه ي كربلا تعدادي از افراد بودند (كه تا آخرين لحظه امام را همراهي كرده و سرانجام به شهادت رسيدند. آن ها كساني بودند كه امام حسين(ع) از آنان به عنوان بهترين و با وفاترين ياران ياد كرد.(7) در نهضت امام زمان(ع) نيز افرادي هستند كه از آنها به عنوان ياران خاصي ياد مي شود كه در برخي روايات تعداد آن 313 نفر (8) و در برخي روايات بيش تر ياد شده است.(9)

ب) عوامل تفاوت

قيام امام حسين(ع) با قيام امام زمان(ع) تفاوت هائي دارد.

شكست و پيروزي: يكي از تفاوت هاي اين دو قيام در شكست و پيروزي ظهور مي كند. متأسفانه قيام امام حسين(ع) به حسب ظاهر شكست خورد و حضرت و ياران او به شهادت رسيدند و اهل بيت او را به اسارت بردند، ولي امام زمان(ع) در نهضت جهاني خويش پيروز شده و به تشكيل حكومت جهاني پرداخته و جهان را پر از عدل و داد، مي كند همان گونه كه پر از ستم شده

بود (10) از سوي ديگر در زمان او دين حاكميت يافته و حضرت درصدد انتقام گيري براي امام حسين(ع) و ياران برمي آيد، چنان كه امام حسين(ع) فرمود: "فرزندم، علي! به خدا سوگند! خون من قرار نمي گيرد و آرام نمي يابد تا اين كه خداوند مهدي را برانگيزد و به خاطر خون من هفتاد هزار نفر از منافقان كافر و فاسق را بكشد".(11)

يكي از تفاوت هاي دو قيام در محدود بودن يا گستردگي آن ها ظهور مي كند از آن جا كه اراده خداوند بر آن تعلق گرفته كه دين خدا بر جهان حاكم شود (12) و صالحان و مستضعفان بر جهان حكومت كنند (13)، نهضت امام زمان(ع) جهاني است؛ ولي نهضت امام حسين(ع) با توجه به زمينه و عوامل فرهنگي محدود بوده و در مقطع زماني خاص صورت گرفت كه مي توان، از اين به عنوان قيام و نهضت داخلي ياد نمود.

مقدمه: يكي ديگر از تفاوت ها اين است كه قيام امام حسين(ع) بستر و زمينه ساز نهضت جهاني امام زمان(ع) مي باشد. اين گونه نهضت هاي اصلاحي بدان جهت صورت مي گيرد كه افكار عمومي به مرور زمان آماده پذيرش حكومت جهاني امام زمان شود.

پي نوشت ها:

1 - تحف العقول، ص 168؛ بحارالانوار، ج 100، ص 79.

2 - تاريخ طبري، حوادث سال 61.

3 - نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 138.

4 - اثبات الوصيه، ص 162؛ بحارالانوار، ج 44، ص 331؛ لهوف، ص 23.

5 - راوندي، خرائج، ص 26؛ مدينة المعاجز، ص 244.

6 - بحارالأنوار، ج 51، ص 72.

7 - مقتل خوارزمي، ج 1، ص 246؛ لهوف ص 79.

8 - لطف الله صافي، منتخب الأثر، ص 166؛ غيبة نعماني، ص 315.

9 - همان.

10 - بحارالانوار، ج 41، ص

71 - 72.

11 - مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 85؛ بحارالأنوار، ج 45؛ 299.

12 - صف (61) آيه 9، ر. ك: شهيد مطهري، قيام و انقلاب مهدي، ص 56.

13 - نور (24)، آيه 55، قصص (28)، آيه 5، انبياء (21)، آيه 105، اعراف (7)، آيه 128.

آيا واقعاً امام زمان(ع) بعد از ظهور هزار سال عمر مي كند؟
پرسش

آيا واقعاً امام زمان(ع) بعد از ظهور هزار سال عمر مي كند؟

پاسخ

در خصوص مدت حكومت امام روايات متعددي وجود دارد و در مدت عمر حضرت بعد از ظهور اختلاف دارند. به همين دليل مدت عمر حضرت دقيق معلوم نيست. مفضل بن عمر از امام صادق(ع) گزارش مي دهد كه حضرت فرمود: "حكومت او دائمي و جاويدان است كه هرگز سقوط نمي كند. فرمانروايي ابدي است كه جز با اراده و مشيت خدا پايان نمي پذيرد و مدت آن را جز خدا نمي داند".(1)

پيامبر اسلام(ص) فرمود: "مهدي در امت من به طور قطع خواهد بود، خواه عمرش كوتاه باشد و يا بلند. مدت حكومتش هفت، هشت، يا نُه سال به طول خواهد انجاميد".(2)

در بعضي از روايات ديگر مدت حكومت حضرت هفده سال بيان شده است كه هر سال آن معادل ده سال است.(3) همچنين برخي روايات مدت حكومت امام را بيست،(4) نوزده(5)، سي و يا چهل سال ذكر كرده اند.(6)

در روايات ديگر آمده است كه قائم مدت سيصد و نه سال حكومت مي كند، به تعداد سال هايي كه اصحاب كهف در غار درنگ كردند.(7)

مسلّم است كه مدت حكومت حضرت از هفت سال كمتر نيست؛ زيرا هيچ روايتي مدت عمر حضرت را از هفت سال كمتر بيان نكرده است.

مرحوم مجلسي باور دارد: رواياتي را كه دربارة مدّت حكومت امام زمان(ع) آمده بايد توجيه كرد: برخي از روايات بر تمام مدت حكومت دلالت دارد و برخي بر مدت ثبات و استقرار حكومت. بعضي طبق سال ها و روزهايي است كه با آن ها آشنا هستيم و بعضي روايات طبق سال ها و ماه هاي زمان حضرت

است كه طولاني مي باشد و خداوند به حقيقت مطلب آگاه است.(8)

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 53، ص 116.

2. همان، ج 51، ص 88.

3. غيبت نعماني، ص 180؛ بحارالانوار، ج 52، ص 299.

4. اثبات الهداه، ج 3، ص 593.

5. بحارالانوارع ج 52، ص 293.

6. كنز العمال، ج 14، ص 591.

7. بحارالانوار، ج 52، ص 291.

8. همان، ص 280.

امام زمان(عج) چگونه عدالت را به جهان بر مي گرداند؟
پرسش

امام زمان(عج) چگونه عدالت را به جهان بر مي گرداند؟

پاسخ

موفقيت امام زمان(عج) در برقراري عدالت اجتماعي به چند چيز بستگي دارد:

1_ شرايط جهاني و مقتضيات زمان:

1_1_ آمادگي جهاني به پذيرش عدل از اين كه پيش از ظهور حضرت مهدي(عج) جامعه جهاني از ستم هاي فراوان به ستوه مي آيند و همه فرياد دادخواهي سر مي دهند. در اين هنگام فرهنگ جوامع بشري پذيراي اجراي عدالت مي باشد و شرايط مطلوبي براي برقراري و اجراي عدالت فراهم مي گردد.

1_2_ رشد عقلي: در زمان ظهور امام زمان(عج) عقل هاي مردم كامل مي گردد و بشر به اندازه اي به رشد عقلي مي رسد كه درك مي كند پياده شدن عدالت به نفع اجتماع بشري است و خود در پرتو آن نفع مي برد، كه اين عدل همگاني را مي طلبد و شرايطي است براي پياده شدن آن.(1)

در اين دوره بشر در علوم و فنون به مرحله اي مي رسد كه در دوره هاي قبلي از دستيابي به آن ناتوان بودند، بدين جهت دورة ظهور حضرت را دورة گسترش علم نام نهاده اند.(2)

امام باقر(ع) فرمود: "هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند دست رحمت بر سر بندگانش مي كشد و خِرَد هاي آنان را به كمال مي رساند و افكارشان پرورش پيدا مي كند".(3)

3_1_ رشد معنويت و اخلاق فردي و جمعي: جامعة آرماني در صورتي شكل مي گيرد كه انسان ها به رشد معنوي و اخلاقي بالايي نايل شده باشند. در روايتي از امام علي(ع) امده است: "و لو قد قام قائمنا لذهبت الشحناء في قلوب العباد؛(4) چون قائم ما قيام كند، كينه ها از دل ها

بيرون برود". حكومت حضرت مهدي(عج) در تهذيب نفس و تعالي اخلاق مردم نقش ايفا مي كند، پيامبر(ص) فرمود: "خداوند در آخرالزمان مردي را بر مي انگيزد و كسي از منحرفان و فاسدان نمي ماند مگر اين كه اصلاح گردد".(5)

4_1_ وجود نيروهاي انساني لايق و كار آمد: شرط موفقيت و پياده كردن يك ايده بزرگ و والا اين است كه مجريان لايقي براي آن كار باشند. حضرت مهدي(عج) كارگزاراني دارد كه همانند ياران پيامبر(ص) در جنگ بدر لايق، مخلص، فداكار و مؤمن و پارسا هستند. وجود 313 يار با تقوا يكي از زمينه هاي موفقيت حضرت در اجراي عدالت است.

2_ شيوة حكومتي حضرت در پيروزي و برقراري عدالت نقش دارد. از جملة شيوه هاي حكومتي حضرت عبارت است از:

1_2_ اجراي قانون الهي با دو ويژگي مساوات و قاطعيت،

2_2_ شايسته سالاري در امر حكومتي،

3_2_ كنترل و نظارت در امور كارگزاران. پس از انتخاب مجريان لايق، دولت مركزي آنان را تحت مراقبت كامل قرار مي دهد و همواره اعمال و رفتارشان را زير نظر مي گيرد.(6)

3_ امدادهاي الهي: با جود آن همه زمينه ها و شرايط و تلاش هاي خالصانة حضرت و كارگزارانش و شيوه هاي پسنديده حكومتي حضرت، خداوند هم كمكش مي كند و جبهة حق را از نصرت و امدادهاي غيبي خود بهره مند مي سازد.

پي نوشت ها:

1. منتخب الاثر، لطف الله صافي، ص 607؛ سيري در سيرة ائمه، مرتضي مطهري، ص 294.

2. مجلة حوزه (ويژه امام زمان)، ص 207.

3. همان، ص 207.

4. منتخب الاثر، ص 474.

5. اثبات الهداه، ج 3، ص 524.

6. محمد رضا حكيمي، عصر زندگي، ص 49 و 50.

قيام مهدى عليه السلام و تشكيل حكومت واحد جهانى چگونه ممكن است ؟
پرسش

قيام مهدى عليه السلام

و تشكيل حكومت واحد جهانى چگونه ممكن است ؟

پاسخ

در حالى كه در اواخر قرن نوزدهم و بخشى از آغاز قرن بيستم , غرب در تب و تاب ناسيوناليسم و نژادپرستى فرو رفته بود , و موسولينى و هيتلر به بهانه برترى نژاد , جهان را به خاك و خون م_ى ك_ش_ي_دن_د , و سياستمداران به جاى نجات انسانها , به فكر توسعه سلطه نژادى و قومى ب_ودن_د , ناگهان انديشه انترناسيوناليسم و لزوم تشكيل حكومت واحد جهانى در نظر برخى از دانشمندان غرب , قوت گرفت و طرحهائى در اين مورد ارائه گرديد . ع_ل_ت پ_يدايش اين فكر - و با عبارت روشن تر , علت تجديد اين انديشه كه در اقوام پيشين سابقه دي_رينه دارد - همان هيولاى مخوف جنگهاى جهانى اول و دوم بود كه به صورت وحشتناكى خود را ن_شان داد , و تنها در جنگ اول جهانى حدود 9 ميليون نفركشته شد و 22 ميليون نفر معلول و ده ميليون نفر مفقود الاثر شدند , و تلفات جنگ دوم جهانى بسيار وحشناك تر از جنگ نخست بود . اين نبردهاى جهان , عملا ثابت كرد كه وجود مرزهاى مصنوعى ميان ملت ها , عامل جنگ و نبرد و مايه خونريزى و بدبختى است , همچنانكه ناسيوناليسم افراطى و نژادپرستى همين عواقب مشابه را نيز دربردارد . تاسيس جامعه ملل پس از جنگ جهانى اول - كه در آن 26 كشور عضويت داشتند - ويا تاسيس يك جامعه جهانى به نام سازمان ملل متحد , و اتحاديه هاى بين المللى وابسته به آن , پرتوى از فكر تاسيس حكومت واحد جهانى

است كه هنوز به صورت يك فكر و انديشه در ميان متفكران مطرح مى باشد . گ_روه_ى از متفكران پيش بينى مى كنند كه ممكن است سازمان ملل متحد كه به صورت يك پ_ارلمان جهانى است , درآينده بصورت مركز يك حكومت واحد جهانى را پى ريزى كرده اند , و در اين مورد , ازيك قوه مقننه , و يك قوه مجريه , و يك قوه قضائيه گزارش مى دهند .

ويژگيهاي جامعه موعود كه پس از ظهور حضرت مهدي (عج) ايجاد مي شود چيست؟
پرسش

ويژگيهاي جامعه موعود كه پس از ظهور حضرت مهدي (عج) ايجاد مي شود چيست؟

پاسخ

قوانين حاكم بر اين نظام و اجتماع، قوانين اسلام است كه بوسيله وحي اعلام شده و احدي نمي تواند چيزي بر آن بيفزايد يا چيزي را از آن كم كند كه «حلال محمد(ص) حلال الي يوم القيامة وحرام محمد(ص) حرام الي يوم القيامة».

بايد همگان، خصوصاً هيئت حاكمه، در اين خط مستقيم با احساس مسئوليت و تعهد قدم بردارند و هوي و سليقه هاي شخصي يا گروهي خود را كنار بگذارند و به راست و چپ منحرف نشوند چنانكه در حديث است از شخص رسول اكرم(ص) كه مي فرمايند:

«لايكون العبد مؤمناً حتي يكون هواه تبعاً لما جئت و لا يزيغ عنه به».

[بنده اي مؤمن نخواهد بود تا هوي و خواست او تابع آنچه من آورده ام، باشد و از آن مايل نشود.]

جلوه هاي بسياري از اين احساس مسئوليت و خوف از خدا را در ارتباط با زمامداري و اداره اجتماع وحقوق مردم مخصوصاً محرومان و مستضعفان و طبقات بظاهر پائين اجتماع در زندگي رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين علي(ع)، دنيا مشاهده كرد كه با اينكه در اداء تكاليف و وظايف خود ذرّه اي كوتاهي ننموده اند، از اين مسئوليت زمامداري بشدّت نگران بوده و مي گريستند و نشان دادند كه درنظام اسلام اگر زمامداري تكليف و وظيفه نبود هيچ انگيزه اي صاحبان شرعي اين مقام را به قبول آن بر نمي انگيخت. در اينجا در رابطه با زمامداري و مديريتها در سطوح مختلف درسهاي بسيار آموزنده در سيره پيغمبر و امير المؤمنين علي(ع) داريم كه متأسفانه بخاطر طولاني شدن كلام از بيان آنها معذوريم.

حاكم و رهبر و پيشواي كل نظام موعود جهاني مانند نظام

مدينه در عصر رسول اكرم(ص) و نظم كوفه در عصر امير المؤمنين علي(ع) نائب خدا و خليفة الله است كه عادل و معصوم از گناه خطا و عمل به هواي نفساني است؛ در پرهيزكاري و رعايت حق و عدالت، در تصميمات و عزل و نصب و تصرف در بيت المال الگو و نمونه و آئينه تمام نماي قوانين عدل و قسط اسلام است، صفتي كه بر حسب دلائل محكم عقلي و نقلي كه از جمله علامه حلّي(ره) در الفين، يكهزار دليل بر آن اقامه فرموده است؛ بايد امام و خليفه خدا و رهبر جامعه به آن متّصف و متحلّي باشد و در اين امت براي احدي غير از فاطمه زهرا(س) و ائمه اثني عشر(ع) كه امامت و خلافت آنها برحسب صدها حديث معتبر منصوص است، قابل اثبات نيست. و از جمله آياتي كه به آنها بر لزوم صلاحيت علمي، عملي و اخلاقي رهبر آن نظام منصوص، كه يگانه نظام مشروع است استناد شده است، اين آيات است:

1_ « أًَفَمَنْ يَهْدي اِلَي الحَقّ اَحَقُّ اَن يُتَّبَعَ اَمَّن لا يَهِدّي اِلّا اَن يُهدي» يونس/35

[آيا كسي كه راه مي نمايد(مردم را) بسوي حق، سزاوارتر است كه از او پيرو ي كنند يا كسيكه خود راه نمي يابد مگر آنكه راهنمايش كنند.]

2_ «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»زمر/2

[آيا يكسانند آنانكه مي دانند و آنانكه نمي دانند.]

«وَ اِذِ ابتَلي اِبراهيمَ رَبُّهُ بكَلماتٍ فَاتَمَّهُنَّ قالَ اِنّي جاعِلُك لِلنّاس اِماماً قالَ وَ مِن ذُرّيَّتي قال لا يَنالُ عَهدي الظّالمينَ». بقره/124

[(بياد آور) زمانيكه آزمود ابراهيم را پروردگارش به اموري چند پس او بانجام رسانيد آنها را، خدا گفت البته من قرار دادم ترا براي مردم

پيشوا (در دين) ابراهيم گفت و از فرزندان من نيز (چنين فرما) خدا گفت نرسد عهد من (كه امامت است) به ستمكاران.]

بديهي است مقام امام كه اعظم مناصب و خلافت الله است بكسي اعطاء مي شود كه از همه صالحتر و عالمتر و پاكتر باشد و سوابق سوء و انحراف از حق در پرونده زندگيش ثبت نشده باشد.

در اين، نظام در گزينش براي مقامات پايين نيز همين اصل صلاحيت علمي و عملي و قدرت بر اداره و حسن تدبير معيار است وبا وجود اصلح و اليق و اعلم، به صالح و لايق و عالم مقامي اعطاء نمي شود.

امتيازات نژادي و طبقه اي و صنفي و القاب و عناوين ظاهري در جامعه اسلامي كه جامعه موعود جهاني و همگاني خواهد بود ملغي و بي اعتبار است؛ در برابر قانون همه با هم برابرند؛ عالم با جاهل، عادل با فاسق، والي و رئيس، و صاحب هر مقام سياسي با هر شخص عادي و متعارف مساوي هستند؛ مثلاً حكم قتل عمد، قصاص و شبه عمد و خطا ديه است؛ قاتل هر كس كه باشد و مقتول هم هركس باشد و همچنين حكم خدا در مورد سارق با شرايطي كه در فقه بيان شده، قطع دست است و حكم زاني رجم يا جلد است؛ سارق و زاني هر كس و فرزند هر كس و صاحب هر سابقه و وابسته به هر كس و هر فاميل باشد حكم هرگز، تفاوت نخواهد كرد.

اين ويژگي آن جامعه بزرگ اسلامي را در سيرة شخص پيغمبر اكرم (ص) وامير المؤمنين(ع) در جامعه اسلامي مدينه و كوفه ملاحظه كنيد در اين دو جامعه احكام اسلام نسبت به همگان

علي السواء اجرا مي شد. همانطور كه در نماز جماعت فقير در كنار غني، سياه در كنار سفيد و بنده در كنار مولي يا در صف مقدم قرار مي گرفت، در اجراء احكام سياسي و انتظامي نيز به همه علي السواء نگاه مي شد و حتي به مجالست و معاشرت با فقراء بيشتر رغبت نشان مي دادند و آن را عامل تربيت و توانمندي روح و موجب تقرب بخدا مي دانستنند و به عكس مجالست با اغنياء و توانگران و مرفهان را كه نسبت به اسلام و مسلمين و اوضاع اجتماعي بي تفاوت بودند موجب دل مردگي و سقوط انسان مي شمردند.

در جامعة جهاني اسلام تجمل گرايي و افراط در مصرف و خوش گذراني و تكلف در پذيرايي ها و ميهماني ها و مراسم ديگر و لباس و پوشاك و مركب و مسكن و ... مطرود است. اموري كه درزمان ما عامل مهم دشواري زندگي و كمبود عوائد از هزينه و مخارج است كه حتي در مراسمي كه براي اموات برگزار مي شود نيز رقابت در پذيرايي هاي كمرشكن رايج شده است، به طوري كه مصيبت صاحب عزا دو چندان مي شود! درحالي كه هزارها جوان دختر و پسر بي همسر، به واسطة فقر از زندگي زناشويي و تشكيل خانواده محروم هستند و مفاسد اجتماعي گوناگون آن، سعادت همة جامعه و امنيت را تهديد مي نمايد، ملاحظه مي شود كه برخي مرفهان در مجللترين هتلها مبالغي كه با آن مي شود خانواده هايي را از فقر نجات داد صرف مي نمايند، روشن است وقتي در جامعه اين گونه امور افتخار و احترام آفرين باشد فسادهاي بسيار گريبانگير آن جامعه مي شود.

امنيت و صلح واقعي و آرامش از ويژگيهاي دولت آقا امام زمان(عج)

است، خوفها زايل مي شود و جان و مال و آبروي اشخاص در ضمان امان قرار مي گيرد و در سراسر جهان امن عمومي حاكم مي شود و اختناق و استبداد و استكبار و استضعاف كه همه از آثار حكومتهاي غير الهي است از جهان ريشه كن مي گردد و حكومتهاي طواغيت به هر شكل و هر عنوان برچيده مي شود.

از اخبار و روايات استفاده مي شود:

«كه به واسطة حضرت ولي عصر (أرواحنا فداء) راهها آن قدر امن مي شود كه احدي حتي ضعيفترين مردم از مشرق به مغرب سفر مي نمايد، از احدي به او اذيت و آزار نمي رسد». (منتخب الاثر، ص 308، ف 2، ب 43، ح 2)

در دولت آن حضرت وضع اقتصاد عمومي بهبود كامل يافته نعمتها فراوان و آبها مهار و زمينها آباد و حاصلخيز و معادن ظاهر مي شود تا جايي كه فقيري كه از بيت المال چيزي دريافت كند باقي نماند، و كسي براي دريافت كمك مالي به خزانة عمومي مراجعه ننمايد و اگر اتفاقاً كسي مراجعه كرد به خود او مي گويند هر اندازه نياز دارد دريافت كند كه او هم پس از دريافت وجه از گرفتن پشيمان مي شود و در مقام رد آن به خزانه بر مي آيد ولي از او قبول نمي شود. (منتخب الاثر، ص 473، ف 7، ب 4)

از ويژگيهاي ممتاز ديگر آن جامعة جهاني اين است كه همگان در آن موحد و خدا را به يگانگي پرستش مي نمايند و شريكي براي او قرار نمي دهند، او را بي شريك و بي نظير و واحد و يگانه و يكتا مي شناسند.

اين يك امتياز بزرگ و از ويژگيهاي جامعه اسلامي است كه در آن عصر عزيز همه افراد به

آن ممتاز و سرفراز مي باشند، همه حق را مي پرستند و در پرستش حق كسي و چيزي را شريك او نمي كنند توحيد خالص و سره و پاك از هر شائبه شرك، حاكم مي شود.

مشخصه ديگر كه از بارزترين ويژگي هاي آن جامعه موعود و دولت كريمه محسوب ميشود، گسترش جهاني قسط و عدل است كه د ر بيش از يكصد خبر به آن تصريح شده است.

از جمله در بعض روايات به اين لفظ:

«يَمْلَاءُها قسطاً و عدلاً كما مُلِئت جوراً و ظęŘǙ˂ۮ

و به اين لفظ:

«يملاء الله به الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً».

و در رواياتي به اين لفظ رسيده است:

«بعد ما ملئت جوراً و ظلماً» و در بعض ديگر به تقديم ظلم بر جور. اين الفاظ مشهور و معروف است و علماي علم حديث شيعه و سني در احاديث بسيار روايت كرده اند و يكي از احاديث كه مانند احاديثي كه به آن اشاره شد مشهور نيست اما جالب و شايان توجه است، اين عبارت ǘӘʺ

«يملأ الله به الأرض نوراً بعد ظلمتها وعدلاً بعد جورها و علماً بعد جهلها». (كمالالدين 1/260، ب 24، ح 5)

[خدا زمين را به وسيلة حضرت مهϙʨع) پر از نور و روشنائي مي كند بعد از تاريكي و ظلمت آن و پر از عدل مي كند بعد از جور و ستم و پر از علم و دانايي مي كند بعد از جهل و ناداني.]

البته روشن است كه مقصود از تاريكي و ظلمتي كه به آن در اين حديث اشاره شده است، تاريكي ظاهري كه در اثر غروب آفتاب يا خاموشي هاي برق پيدا مي شود نيست بلكه مقصود تاريكي هايي است كه در آن روزگار در اثر دوري از

معارف حقه و نداشتن بينش صحيح و گم كردن راه ارتباط با خدا، جامعه به آن مبتلا مي شود.

چنانكه مقصود از نور هم نور حسي نيست بلكه نور معرفت خدا و پيغمبر و امام و درك حقايق و نور عقل و فطرت و وجدان است.

و همچنين مراد ا ز جهل، جهل به علوم متعارفه و مبادي تمدن مادي و تكنولوژي نيست بلكه مراد همين جهلي است كه امروز بر دنياي علم و صنعت مستولي شده و روز به روز رو به افزايش است.

و مراد از علوم، علوم حقيقه و دانايي ها و دانش هائي است كه به انسان كمال مي بخشد و او را از نظر به ظاهر اين عالم به باطن آن مي رساند و سبب خوف و خشيت از خداوند متعال مي گردد.

مساوات اسلامي در زمان ظهور حضرت ولي امر(ع) چگونه خواهد بود؟
پرسش

مساوات اسلامي در زمان ظهور حضرت ولي امر(ع) چگونه خواهد بود؟

پاسخ

نظام امامت و مساوات اسلامي در زمان ظهور حضرت ولي عصر صاحب الزمان (ارواحنا فداه) و توسط آن حضرت در روي كره زمين و در بين تمام ملل و اقوام و نژادها و مرد و زن و كوچك و بزرگ استقرار مييابد و ظهور آن حضرت كه ظهور مطلق و تمام عيار اسلام است ظهور مساوات جهاني اسلام نيز خواهد بود. عقيده به حكومت مهدي(ع) يعني عقيده به مساوات و برابري انساني و اسلامي كه معتقد به مساوات بايد آن را در ايام غيبت ايشان در هر سطحي كه ممكن است اجرا كند؛ در خانواده در كوي و محله در شهر و مملكت در مطب دكتر در دكان نانوايي و گوشت فروشي و در مسجد و اداره در خريد و فروش در محل كار و پيشه همهجا و همهجا حتي در سلام و تواضع مساوات اسلامي و ترك تبعيض را بايد اجرا نمايد.

معتقد به ظهور مساوات اسلام و ظهور مجري واقعي آن حضرت مهدي از نابرابريها رنج ميبرد و از تبعيضات متنفر است و با واگذاردن كارها به نا اهلان كه يك تبعيض بسيار خطرناك است، تا ميتواند مبارزه مينمايد.

دامنه حكومت امام زمان(عج) تا كجا مي باشد؟ آيا همه دنيا مسلمان مي شود؟
پرسش

دامنه حكومت امام زمان(عج) تا كجا مي باشد؟ آيا همه دنيا مسلمان مي شود؟

پاسخ

در احاديث استفاده مي شود كه وقتي مهدي موعود (عج) ظاهر شد و در جنگ پيروز گشت، و بر شرق و غرب جهان تسلط و سيطره يافت، تمام زمين به وسيله يك حكومت جهاني اسلامي اداره مي شود. براي تمام بلاد و استان ها، استانداران لايقي را با برنامه كار و دستورات لازم گسيل مي دارد و به واسطه كوشش و جديّت آنان، تمام زمين آباد و معمور مي گردد.

{P - رجالي، پيشين، ص 224. P}

دانشمندان معتقدند كه وضع كنوني جهان قابل دوام نيست و جهان بر سر دو راهي قرار گرفته:

1 - تشكيل حكومت واحد جهاني

2 - ادامه وضع فعلي و نابودي تدريجي

ظهور انديشه انترناسيوناليسم و قوت گرفتن آن مبني بر لزوم تشكيل حكومت واحد جهاني، دليلي روشن بر نياز جهان كنوني به يك حكومت واحد است.

انيشتين مي گويد: »يا بايد حكومت جهاني با كنترل بين المللي انرژي تشكيل شود و يا حكومت هاي ملي جداگانه فعلي همچنان باقي بماند و منجر به انهدام بشر گردد.

برتراند راسل مي گويد: چون هم اكنون خرابي جنگ بيش از قرون گذشته است، يا بايد »حكومت واحد جهاني« را بپذيريم و يا بر عهد بربريّت برگرديم و به نابودي نژاد انساني راضي شويم.«

{P - صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 471. P}

در حالي كه ايجاد حكومت واحد جهاني، بر بشر كنوني كه در اخلاق مادي فرو رفته و معنويات و احساسات پاك او، نسبت به انسان ها فروكش كرده و به صورت يك آرزوي خام و... در آمده است، احاديث اسلامي، تشكيل حكومت واحد جهاني اسلام را از ويژگي هاي قيام مهدي موعود (عج) مي داند.

{P - رجالي،

پيشين، ص 223. P}

امام محمد باقر (ع) مي فرمايد: »آنگاه كه امام قائم قيام كند، حكومت هاي باطل نابود مي شوند.«

{P - صافي گلپايگاني، پيشين، ص 482. P}

س - آيا امام عصر به شهادت مي رسند و آيا شهادت ايشان دلالت بر عدم اصلاح مردم نيست؟

پاسخ: روايات قطعي و متواتري درباره شهادت يا درگذشت امام زمان (عج) وجود ندارد. برخي روايات شهادت آن حضرت را تأييد مي كنند از جمله:

امام حسين (ع) مي فرمايد: هيچ يك از ما امامان نيست جز آنكه مسموم يا شهيد مي شود. روايتي هم شهادت امام زمان (عج) توسط يك زن را بيان مي كند. برخي روايات ديگر در گذشتن آن حضرت را تأييد مي كند از جمله روايتي كه از امام صادق (ع) نقل شده است كه در تفسير آيه »ثم رددنا لكم الكرّة عليهم« مي فرمايد: مقصود زنده شدن دوباره امام حسين (ع) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان (عج) است در حالي كه كلاهخودهاي طلايي بر سر دارند، به مردم رجعت و زنده شدن دوباره حضرت امام حسين (ع) را اطلاع مي دهند، تا مؤمنان به شك و شبهه نيفتند و اين در حالي است كه حضرت مهدي (عج) در ميان مردم است.

هنگامي كه همه مؤمنان امام حسين (ع) را شناخته و تأييد كردند كه او حسين (ع) است، مرگ حضرت مهدي (عج) فرا خواهد رسيد و ديده از جهان فرو مي بندد. آن گاه امام حسين (ع) وي را غسل و كفن و حنوط مي كند و به خاك مي سپارد كه هرگز امام را جز امام غسل نمي دهد.

{P - صافي گلپايگاني، پيشين، ص 482. P}

بنابر پاره اي از روايات حضرت ولي عصر (عج) هم بعد از رحلت

يا شهادت رجعت مي كنند و آن چه در روايات آمده است كه قيام قيامت 40 روز بعد از رحلت حضرت ولي عصر (عج) است مربوط به رحلت آن حضرت در رجعت است.

{P - محمد خادمي شيرازي، رجعت يا دولت كريمه خاندان وحي (ع)، ج 2، (قم: ناشر، 1411 ق) ص 192. P}

در صورت صحت شهادت آن حضرت اين امر نشان مي دهد كه حكومت جهاني آن حضرت هم هنوز افراد اصلاح نشده اي هستند كه گرچه دستشان از حكومت كوتاه است اما از توطئه دست برنداشته اند.

امام زمان( در كجا حكومت مي كنند؟ و چند سال حكومت مي كنند؟ آيا زمان فرا رسيدن قيامت رابطه اي با ظهور امام زمان( دارد؟
پرسش

امام زمان( در كجا حكومت مي كنند؟ و چند سال حكومت مي كنند؟ آيا زمان فرا رسيدن قيامت رابطه اي با ظهور امام زمان( دارد؟

پاسخ

در خصوص سؤالي كه فرموديد نكات زير قابل توجه به نظر مي رسد :

1.در مورد مكان حكومت امام زمان(، اگر منظورتان حدود ملك و سلطنت آن حضرت مي باشد، بايد عرض كرد كه حدود ملك و سلطنت او، همة روي زمين است، از مشرق تا مغرب و روايات در اين مورد بسيار است، مثل اين روايت كه حضرت امام زين العابدين( از پيغمبر اكرم ( نقل مي فرمايند كه ايشان فرمودند : "جانشينان بعد از من دوازده نفرند، اول ايشان توئي يا علي( و آخر ايشان قائم( است، آنكه خداوند براي او مشارق و مغارب زمين را فتح مي كند." (1)

و اگر منظورتان از مكان حكومت آن بزرگوار، دارالملك و پايتخت آن حضرت است، عرض مي شود كه همانطور كه در روايات آمده، دارالملك و پايتخت و حتي مسكن او و مساكن اصحاب او در كوفه مي باشد.(2)

2. در مورد مدّت حكومت آن حضرت( بايد عرض كرد كه روايات بسيار مختلف و متفاوتي در اين مورد آمده كه نمي توان آنها را با هم جمع كرد و علّت اختلاف روايات هم، روايات اهل سنت مي باشد(اخبار عامه)، كه به خاطر اغراضي بوده است كه يكي از آن اغراض صرف مخالفت بوده (اغراض ديگر را مي توانيد در كتاب مهدي منتظر(، ص236 به بعد مشاهده بفرماييد.)

البته آنچه كه از همه بهتر است و بعضي از علماء شيعي آنرا تأييد مي فرمايند و قرائن و شواهدي نيز در روايات اهل بيت( دارد، اين

است كه مدّت حكومت آن بزرگوار( همانند غيبت ايشان در اختيار خداوند است، و جز با اراده و مشيّت خداوند پايان نمي پذيرد و مدّت آن را جز خداي تبارك و تعالي نمي داند، همانطور كه در حديث مفضل حضرت صادق( فرمود : به اراده و مشيت خداست نمي داند كسي جز او.(3)

3. در مورد قسمت سوم سؤال شما عرض مي شود كه بله، چنين رابطه اي مي باشد، بعد از ظهور حضرت مهدي( رجعت خواهد بود و بعد قيامت _ اولين كسي كه رجعت مي نمايند حضرت حسين بن علي( خواهند بود _ در اين موارد اخبار و روايات زيادي مي باشد، ولي به جهت طولاني نشدن ذكر نمي شود.(در صورت علاقة شما به آن روايات، شما را به بعضي كتب ارجاع مي دهيم)(4)

خداوند متعال همة ما را از منتظرين واقعي و مخلص حضرتش قرار بدهد، انشاءا...

منابع و مآخذ :

1. همان، كتاب مهدي منتظر(، نوشتة محمد جواد خراساني"ره"،ص223

2. ص259

3. همان، ص232و233 ، و همچنين كتاب ظهور حضرت مهدي( از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، نوشته : سيداسدا...هاشمي شهيدي،ص452

4. كتاب مجموعه زندگاني چهارده معصوم( ، نوشته حسين عمادزاده، ص657، و همچنين كتاب ظهور مهدي( از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، ص451، كه از كتاب بحارالانوار، ج52،ص312 و كتاب علل الشرايع، ج1،ص7، ط بيروت، نقل فرموده اند.

آقا چند سال بعد از ظهور زنده است ؟
اشاره

چند سال بعد از به شهادت رسيدن امام زمان (عج) قيامت مي شود؟

پرسش

آقا چند سال بعد از ظهور زنده است ؟

چند سال بعد از به شهادت رسيدن امام زمان (عج) قيامت مي شود؟

پاسخ

درباره مدت زمان حكومت امام زمان (عج) رواياتي در كتاب هاي معتبر فقهي آمده است كه گويا با يكديگر اختلاف دارند . شيخ مفيد در ارشاد مي نويسد: اخبار و روايات بسياري در بيان مدت حكومت امام زمان (عج) و روزگار آن حضرت وارد شده است ازجمله روايت عبد الكريم خثعمي است كه از حضرت صادق عليه السلام مي پرسد: قائم آل محمد صلي الله عليه وآله چند سال حكومت ميكند؟ ايشان مي فرمايند: هفت سال و هر سال آن به اندازه ي ده سال از سال هاي شماست . بنابراين ، هفتاد سال حكومت مي كند و زماني كه ظهور او فرا رسد، درماه جمادي الاخر وده روز از ماه رجب چنان باراني مي بارد كه هيچ كس مانند آن را نديده باشد . خداي متعال به بركت آن باران ، گوشت هاي مومنان و بدن هاي آنان را در قبرستان مي روياند. گويا مي بينيم كه به ياري قائم ماروي مي آورند.1 آيت الله صافي به نقل از منن الرحمن (ج2، ص42 ) مي نويسد :امام زمان (عج) چهل سال بين مشرق و مغرب حكومت ميكند، خوشا به حال كسي كه آن روزها را درك كند و كلامش را بشنود.2 ايشان از كتاب البيان به نقل از هيثم بن عبد الرحمن مي نويسد : حضرت علي عليه السلام فرمود: مهدي( چهل سال بر مردم حكومت مي كند . هم چنين در منتخب كنزالعمال از علي ( نقل است كه فرمود :" تلي

المهدي (عج) امر الناس ثلاثين سنه اواربعين "3

نويسنده ي اعيان الشيعه از ابي سعيد خدري نقل كرده است كه مدت حكومت آن حضرت هفت يا ده سال خواهد بود ولي معلوم نيست كه دقيقا چند سال است . دراسعاف الراغبين آمده است :

سال ظهور امام زمان ( وتر است يعني سالي كه عدد فردداشته باشد نه زوج ، او پس از استقرار ده سال ، امارت مي كند وده سال خلافت (بدون حكومت ) وچهل سال سلطنت ميكند و برخي 21 سال وبعضي 14 سال نوشته اند . ابن حجر درباره ي اختلاف روايات مي گويد: منظور از هفت سال ، نهايت ظهور و استقرار حكومت وچهل سال مدت كشور داري و خلافت اوست ومراد از بيست سال وامثال علامه مجلسي مي نويسد: اصبغ از حضرت علي ( پرسيد: پس از پايان غيبت او چه ميشود؟ حضرت فرمود: " ثم يفعل الله ما يشاء ..." اين سخن دلالت دارد بر اين كه مساله ي حكومت امام زمان ( نيز از نظر مدت قابل بداء وترديد است . اين قول را ميتوان قوي تلقي كرد.5

در برخي روايات از جمله روايت مفضل بن عمر گفته شده است كه مدت حكومت حضرت مهدي ( را كسي جز خدا نمي داند.6 حضرت علي ( درپاسخ به چنين پرسشي فرمود : اين به خود او واگذار شده است پيامبر ( با من عهد كرده است كه آن حوادث (پس از ظهور را ) به كسي جز حسن و حسين ( نگويم.7براساس آن چه در روايات ديده مي شود مدت حكومت امام زمان (عج) از هفت سال تا 400 سال است

در بيشتر روايات ، اربعين (40سال ) آمده است وهر سال برابر ده سال محاسبه مي شود. از روايات و نظريه هاي دانشمندان اسلامي ، گفته هاي گوناگوني به دست مي آيد ولي بااعتماد به رواياتي هم چون روايت مفضل وآنچه دربحارالانوارآمده است قول قوي اين است كه مدت حكومت آن حضرت را به خود او ومشيت خداوندواگذار كنيم ، زيرا ائمه ( نيز از علم خداوند استفاده كرده اند.8

جواب سوال دوم :

دوست عزيز اعتقاد ماشيعيان براين است كه هيچ گاه زمين بدون حجت و بدون انسان كامل نخواهد بود و پس از وفات امام زمان ( رجعت حاصل ميشود يعني ساير ائمه ( يكي پس از ديگري يا چند تا چند تا به اين دنيا باز مي گردند و وظايف امامت راعهده دار مي شوند.9 پس آنچه ازنظر شيعه قطعي است ، اصل رجعت مي باشد كه دست كم ، بعضي از ائمه ( بر ميگردند اما اينكه همه ائمه باز مي گردند، يا نه ،كدام يك اول باز مي گردند وكدام يك دوم ،هر يك چقدرعمر ميكنند ،چگونه از دنيا ميروند ومسايلي مانند آن هيچ كدام يقيني نيست .ما اينها را به عنوان اعتقادات يقيني به حساب نمي آوريم آنچه به عنوان اعتقاد شيعه معروف است واهل تسنن هم ميدانند، اين است كه در آخر الزمان بعضي از كساني كه از دنيا رفته اند ، ازجمله بعضي از ائمه ( به دنيا باز خواهند گشت. 10 در بعضي از اخبار رجعت نيز آمده است :" عمر عالم صد هزار سال است هشتاد هزار سال از آن حكومت آل محمد( و بيست هزار سال

حكومت ديگران است" تا اينكه در آخر مي فرمايد :" چهل روز مانده به انقراض عالم ، زمين از حجت خداخالي مي گردد، وهرج ومرج عالم را فرا مي گيرد و بعد از چهل روز در صور دميده شده و قيامت برپا مي گردد."11

در روايت ديگري نيز اشاره به اين مطلب شده است :"جابربن يزيد جعفي گويد: ازامام باقر( شنيدم كه مي فرمود: به خدا سوگند! مردي از ما اهل بيت بعد از مرگش بيش از سيصد ونه سال سلطنت مي كند. عرض كردم : اين كي خواهد بود ؟ فرمود : بعد از مرگ قائم ( است . عرض كردم : قائم ( در عالم خود چقدر مي ماند؟ فرمود: نوزده سال ، آنگاه امام منتصر براي خونخواهي امام حسين ( و يارانش قيام ميكند. وي بي دينان را به قتل رسانده و به اسارت مي برد، تا اين كه سفاح قيام ميكند ."12 دوست عزيز و گرامي ؛ آنچه مهم تر ازهمه اين مطالب است ، اين است كه چه بكنيم كه ظهور آن حضرت را درك كنيم وچگونه رفتار كنيم تا درلحظه ظهور مثل خيلي از انسانها منكر آن حضرت نشويم بلكه در ركاب آن حضرت وازسربازان او باشيم .انسان ميتواند با كنترل در اعمال ، رفتار و گفتار خود به جايي برسد كه تمام اين سؤالات را از خود حضرت بپرسد. پس آنچه وظيفه ماست و بايد ذهن و فكرما را به خود مشغول كند اين است كه چگونه اعمالمان مورد رضايت آن حضرت قرار بگيرد . اميدوارم خداوند متعال چنين توفيقي را به ما و شماو همه دوستداران ومنتظران امام زمان

عجل ا... تعالي فرجه شريف عنايت كند.

مآخذ :

1. ارشاد، شيخ مفيد، ص 702

2. منتخب الاثر، لطف ا... صافي، ص 617 ، 618

3. همان ، ص 617

4. همان ، ص 618

5. بحار الانوار، علامه مجلسي ، ج5، ص 135

6. دارالسلام، شيخ عراقي ، ص 374

7. ميزان الحكمه ، محمد ري شهري ، ج ا ، ص 295

8. براي آگاهي بيشتر : دادگستر جهان ، آيت ا... اميني

9. تقويت مباني ديني ، ج 3 ، ص52 و...

10. تقويت مباني ديني ، ج 3 ، ص 101

11. بحارالانوار ج 53 ، ص 145 ، روايت ع و ج 51، ص348

12. بحارالانوار ج 53 ، ص 145 حديث 3

آيا به محض ظهور امام زمان (عج) دنيا يكمرتبه متحول مي شود يا از يك طرف جهان شروع مي شود و به مرور زمان دنيا را متحول مي كند؟
پرسش

آيا به محض ظهور امام زمان (عج) دنيا يكمرتبه متحول مي شود يا از يك طرف جهان شروع مي شود و به مرور زمان دنيا را متحول مي كند؟

پاسخ

براي پاسخ به پرسش فوق بايد به دو پرسش پاسخ دهيم.

1_ آيا تحول جامعه بشري پس از ظهور امام زمان (عج) دفعي و ناگهاني است يا تحول تدريجي بوده و به آرامي رخ مي دهد و فراگير مي شود؟

يكي از آفات اعتقاد به ظهور موعود در ميان شيعيان اين است كه ما از امام زمان (عج) و بطور كلي از انبياء و ائمه معصوم (ع) شخصيت هاي اسطوره ايي و افسانه ايي بسازيم درحاليكه آنان هم مانند ما انسان هستند اما به افاضه الهي و جهد تمام خود، به مقام عصمت، نبوت و رسالت، ولايت و امامت دست يافته اند. بنابراين دعوت ها و نهضت هاي آنان پس از آغاز، تحت عنايات و الطاف و هدايت الهي، همراه با كوشش هاي بي نظير آنان و پيروانشان، در بطن ظلم، فساد و فتنه، فراگير شده و امواج انساني را به خود جلب مي نمايد.

2_ تحول جامعه بشري پس از ظهور امام زمان (عج) از مكان و در زماني خاص شروع مي شود و سپس فراگير مي شود يا اينكه تحول بر روي زمين در مكانهاي مختلف ظهور و به آرامي همه آحاد انساني را در بر مي گيرد؟

با توجه به روايات ائمه معصوم، حضرت مهدي (عج) در مكه معظمه، در كنار كعبه و حجر الاسود ظهور خواهند كرد. و صداي تكبير (الله اكبر) آن حضرت، از آن نقطه بلافاصله به گوش همه جهانيان خواهد رسيد.

نكته قابل توجه

در اين روايت اين است كه نحوه ابلاغ و انتشار دعوت حضرت كه از آن تعبير به صداي تكبير شده است، مشخص نيست. شايد علت اين باشد كه زمان ظهور حضرت وسايل ارتباط جمعي در سير تحول و تكامل به جايي خواهند رسيد كه دعوت ايشان به آساني و به سريعترين شكل ممكن به گوش جهانيان خواهد رسيد.

آيا امام عصرغ، فرصت پياده كردن تمام احكام نوراني قرآن را خواهد داشت يا خير؟
پرسش

آيا امام عصرغ، فرصت پياده كردن تمام احكام نوراني قرآن را خواهد داشت يا خير؟

پاسخ

برادر گرامي! شرايط اعلام و اجراي برخي از احكام الهي، در زمان ظهور حضرت مهديغ فراهم ميشود و تحريفها و دگرگونيهايي كه پديد آمده، به دست مبارك آن حضرت، تصحيح و تعديل ميشود. در روايتي آمده است: لا يترك بدعة الا ازالها و لا سنه الا احياها; بدعتي را بر جاي نميگذارد و سنتي نميماند، مگر آن كه آن را احيا ميكند."(حكومت مهدي، نجم الدين طبسي، ص 150، به نقل از القول المختصر، ص 20.)

از طرف ديگر، برخي از احكام شرعي، در شرايطي خاص و اضطراري و براي تقيه و عدم امكان اجرا، به صورت تعطيل در آمده، كه در زمان حضرت مهديغ، ديگر تقيه از بين رفته و همة احكام اجرا خواهد شد. امام صادقميفرمايد: هنگامي كه قائم ما قيام كند، تقيه از بين ميرود و حضرت شمشير را از نيام ميكشد.(اثبات الهداة، ج 3، ص 564.)

همچنين فرمود: هنگامي كه حضرت قائم، ظهور كند، مردم را از نو به اسلام دعوت ميكند، در حالي كه اسلام، كهنه و نابود شده است.(بحار الانوار، ج 51، ص 30.)

نكته ديگري كه قابل توجه است، آن كه در زمان ظهور حضرت، طبق روايات، عقل جامعه بشري به كمال ميرسد; مردم از ظلم و ستم خسته ميشوند و به عدالت روي ميآورند، علم، به پيشرفت نهايي خود ميرسد تا آن جا كه حتي زنان، توان استنباط احكام فقهي را پيدا ميكنند; از اين رو فهم و درك عمومي، خواست و ارادة همة انسانها، مبني بر پذيرش عدالت كامل از سوي آن حضرت، اين امكان

را براي تسريع اجراي احكام نوراني قرآن، مهيا مينمايد، لذا هم از لحاظ فهم احكام دين و هم از لحاظ برطرف شدن تقيه، حضرت، فرصت بسيار مناسبي را براي پياده كردن احكام نوراني قرآن پيدا خواهد نمود و از لحاظ زماني هم فرصت كافي در اختيار دارد كه اين مهم را به انجام برساند.

رواياتي كه به مدّت حكومت حضرت اشاره كرده، متفاوتند، اما مسلّم است كه حضرت، توفيق پياده كردن اسلام و قرآن را پيدا ميكند و اين، وعدهاي است كه روايات ما به شيعيان دادهاند كه حضرت، زماني كه ظهور نمايد، تمام احكام قرآن را مو به مو اجرا ميكند و هيچ حكم معطل، باقي نميگذارد.

براي مطالعه بيشتر ميتوانيد به كتاب حكومت مهدي، نوشته آقاي طبسي مراجعه نماييد.

با ذكر منبع ويژگي هاي حكومت مهدوي را بيان كنيد.
پرسش

با ذكر منبع ويژگي هاي حكومت مهدوي را بيان كنيد.

پاسخ

آيات و روايات در مورد ويژگي هاي حكومت حضرت مهدي(ع) روشنگر و نويدبخش است و دلالت مي كند بر مأموريت بزرگ آن حضرت(ع) كه تغيير و تحول بنيادين در زندگي بشريت به وجود خواهد آورده در تمام سطوح زندگي پيشرفت و سير نهايي خودشخواهد رسيد، به مواردي از اين ويژگي ها اشاره مي كنيم.

1- پاك سازي زمين از وجود ستم و ستمكاران؛ زمين و زمينيان كه با ظلم و ستم ستمگران و آه و ناله مظلومان خو گرفته است و زندگي انساني كه بر اساس قانون نزاع حق و باطل جريان دارد براي اولين بار ستم و ستمگري از قاموس بشري برچيده شده و اين نزاع بهنفع حق رقم خواهد خورد.

2- دگرگوني زندگي مادي و ايجاد رفاه (استخراج گنج هاي زمين و تقسيم آن بين مردم). در روايتي از پيامبر اكرم(ص) آمده است: «در امت من مهدي قيام كند... و در زمان او به چنان نعمت و برخورداري و رفاه دست يابند كه در هيچ زماني دست نيافته باشند و اين رفاهشامل تمامي انسان ها خواهد بود چه نيكوكار و چه بدكار آسمان مكرر بر آنان ببارد و زمين چيزي از روييدني هاي خود را پنهان نسازد»، (بحارالانوار، ج 51، ص 78).

خلاصه اين كه در زمان ظهور امام عصر(عج) تمامي سطح زمين را از سرسبزي و نشاط و طراوت بپوشاند. گنج ها و معادن زمين همگي مورد استخراج قرار گيرند و...، (بحارالانوار، ج 10، ص 104).

3- درگگوني علوم طبيعي و وسائل زندگي؛ در روايات مربوط به حضرت مهدي(عج) آمده است در زمان حكومت آن حضرت علوم در تمام ابعاد خود پيشرفت خواهد كرد. در روايتي

از امام صادق(ع) وارد شده است كه: «دانش بيست و هفت حرف (شاخه و برگ)است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بيش از آن دو حرف را نمي دانند و چون قائم قيام كند بيست و پنج حرف بقيه را برون آورده و در ميان مردم منتشر سازد و بدين سان مجموع بيست و هفت جزء دانش را نشر مي دهد، (بحارالانوار،ج 52، ص 336).

بنابراين جامعه انساين در عصر حكومت مهدي(عج)، همان طوري كه در تمام ساختارهاي زندگي اجتماعي واقتصادي و علمي پيشرفت كرده و به تكامل مي رسد هم چنين از نظر فرهنگي نيز جامعه اي خواهد بود كه لبريز از عشق و محبت و دوستي است و اختلاف وكشمكش ميان آنها وجود نخواهد داشت.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- علي كوراني، عصر ظهور، ترجمه: عباس جلالي

2- چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان دفتر تبليغات اسلامي قم

3- امامت و مهدويت، آيت الله صافي گلپايگاني{J

مدت حكومت امام زمان چقدر خواهد بود؟
پرسش

مدت حكومت امام زمان چقدر خواهد بود؟

پاسخ

برخي مقدمات، براي پاسخ به اين پرسش ضروري است.

1. مراد از زمان حكومت امام زمان (عج مدتي است كه ايشان رهبريِ حكومتِ سراسريِ عدل را عهده دار مي باشد. پس ابتداي ظهور تا استقرار حكومت جهاني خارج از اين زمان است.

2. مدّت بقاء نظام مهدوي و حكومتي كه امام مهدي (عج) مي گسترانند و پايه گذاري مي كنند، مدّتِ پس از وفات امام مهدي (عج) را نيز شامل مي شود. به بيان ديگر، گاهي چنين پرسيده مي شود كه «آيا حكومتِ مهدوي پس از وفات ايشان تا قيامت باقي مي ماند يا با وفات ايشان قيامت برپا مي شود؟» و «اگر جهان پس از وفات ايشان باقي است آيا آن حكومت تا قيامت باقي مي ماند يا حكومت منحرف و ظالم جايگزين آن مي شود؟»

پرسشِ فوق در خصوص مقدمه اول است. بايد دانست بي شك امام مهدي (عج) به قدري در رأس حكومت باقي مي مانند كه حكومت سراسري، شايان بقا و ادامه باشد تا هدف خلقت خدا و آرزوي بزرگ بشر محقق شود. اين قابليت بقا قاعدتا شامل رشد و تكامل انسانها تأسيس نهادهاي مختلف حكومتي مانند قضايي، قانوني، تربيتي، اجتماعي و اقتصادي مي باشد.

پس عدالتِ فراگير مفهومي است كه نياز به تلاشها و تمهيد مقدمات فراواني دارد كه حضرت مهدي (عج) در زمان استقرار حكومت به آنها خواهند پرداخت. اين مسائل را از كلياتِ آيه هاي قرآني و قواعد عامه شريعت مي توان دريافت.

امّا در خصوص اينكه مقدارِ آن به لحاظ تحديد به زمانِ معيني چه مقدار است، بايد به روايتها و نصوص ديني مراجعه كرد. روايتها در اين باره زيادند و گاهي مؤلفان و مهدي پژوهان را

به حيرت واداشته است. همان گونه كه مورد دقت و پرسشِ پرسشگر محترم نيز واقع شده است. بطور كلي روايتهاي مذكور را در يك تقسيم بندي مي توان به دو دسته تقسيم نمود: دسته اول روايتهايي كه دلالت بر بقاي امام مهدي (عج) در حكومت، در زمان ده سال يا كمتر دارند. دسته دوم: روايتهايي دلالت بر بقاي امام عصر(عج) بر حكومت، در زمان بيش از ده سال دارند.

روايت هاي دسته اول و دوم در مصادر عامه و خاصه آمده است؛(1) ولي روايات دسته اول، در مقايسه با دسته دوم از فراواني بيشتري برخوردار است.

از ميان اين دو دسته، دسته اول برتري دارد. به چند دليل. دليل اول: اخبار دسته دوم كه عامه نقل كرده اند، از غير معصومان ذكر شده است. مثلاً سيوطي در كتاب الحاوي للفتاوي(2) روايات 40 سال، 30 سال و 14 سال را نقل كرده كه راويان آنها افرادي مانند زهري و دينار بن دينار هستند كه قابل اثبات تاريخي نيست.

دليل دوم: برخي روايات دسته دوم، مدت طولاني و بي حدّي را بيان مي كند(3) كه حمل بر مدت بقاء دولت امام مهدي(عج) پس از وفات ايشان مي شود نه مدت حكومت شخصِ ايشان.

دليل سوم: روايت هاي دسته اول شهرت دارند.

پس به طور كلي روايت هاي دسته اول، يعني مدت حكومت كمتر از 10 سال پذيرفته مي شود. دربارة تغييرات زماني دوران ظهور حضرت (عج)، در برخي روايت ها اشاره هايي شده است كه از آنها برداشت مي شود كه مدت زمان در آن دوره با توجه به بوجود آمدن تغييراتي در شرايط زمين و حركت آن، طولاني تر خواهد شد. يعني ظرف حوادثي كه در آن دوره رخ مي دهد به گونه اي است كه اگر در

ظرف حوادث شرايط عادي دنيا (پيش از ظهور) اتفاق افتد، مقدار حركت و زمان آن طولاني تر خواهد بود. ابوبصير از امام باقر (ع) در روايت طولاني چنين نقل مي كند: «هنگامي كه قائم به پا خيزد به كوفه برود و... پس مدت هفت سال بر آن اقامت مي كند، 7 سالي كه هر سال آن برابر با 10 سال از سالهاي شماست. سپس خدا هر چه بخواهد انجام مي دهد». (4) همچنين عبدالكريم خثعمي مي گويد از امام باقر (ع) درباره مدت حكومت قائم (ع) پرسيدم. فرمود: «او 7 سال حكومت مي كند، روزها وشبها طولاني مي شود تا آنجا كه يك سال از سالهاي او به مقدار 10 سال از سالهاي شما مي گردد. پس سالهاي حكومتش 70 سال از سالهايي است كه شما مي شماريد».(5)

پي نوشتها:

1. روايات دسته اول از مصادر عام: مانند اين روايت كه ام سلمه از رسول اكرم (ص) نقل مي كند: « پس در حكومت 7 سال باقي مي ماند»، ... ابوداود مي گويد: برخي از راويان از هشام اين زمان را 9 سال ذكر مي كنند.

(حافظ ابي داود سليمان بن اشعث بن اسحاق الازدي الجستاني, سنن ابي داود، مصر، طبعة الاولي، 1371 ق، ج 2، ص 423).

روايات دسته اول از مصادر خاصّه: مانند اين روايت كه عبدالكريم خثعمي مي گويد از امام صادق (ع) پرسيدم قائم چه مقدار حكومت مي كند؟ فرمود: «7 سال از ساليانِ شما». (شيخ طوسي، الغيبة، نجف، طبعة الثانية، 1385 ق، ص 520).

روايتهاي دسته دوم از مصادر عامه: مانند اين روايت كه حذيفة بن يمان از رسول الله (ص) نقل كرد: «مهدي مردي از فرزندان من است.... 20 سال حكومت مي كند».

(حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي، ينابيع المودّة، نجف،

طبعة السابعة، حيدريه، 1384 ق، ص 520).

روايتهاي دسته دوم از مصادر خاصه: مانند اين روايت از جابر جعفر كه از امام باقر (ع) مي پرسد: قائم چه مقدار در عالمش حكومت مي كند؟ فرمود: «90 سال».

(شيخ طوسي، الغيبة، ص 286).

2. شيخ جلال الدين محمد سيوطي، الحاوي للفتاوي، (تحقيق و تعليقه محمد محي الدين عبدالمجيد)، مصر، طبعة الثالثة، السعادة، 1959 م، ص 155 به بعد.

3. مانند اين روايت از عبدالسلام بن صالح هروي از امام رضا (ع) از پدرانش از اميرمؤمنان (ع) از رسول خدا (ص) كه مي فرمايد: «حكومتش دوام خواهد داشت تا روز و شب دوام دارد تا روز قيامت». (سيد محمد صدر، تاريخ ما بعد الظهور، بيروت، لبنان، دارالتعارف للمطبوعات 1412، ص 436، به نقل از شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة).

4. شيخ مفيد، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ترجمه حاج سيد هاشم رسولي محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه، تهران، ج2، ص 359، ح 8.

5. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، ج 52، ص 337، ح 77.

بعد از ظهور امام زمان(ع) عالم به چه شكلي خواهد بود و ما كجا قرار خواهيم داشت و بعد از آن چه مي شود و تا كي اين زمين باقي است؟ بعد از ظهور آن امام اسلام چگونه است و در كجا زندگي مي كنيم؟
پرسش

بعد از ظهور امام زمان(ع) عالم به چه شكلي خواهد بود و ما كجا قرار خواهيم داشت و بعد از آن چه مي شود و تا كي اين زمين باقي است؟ بعد از ظهور آن امام اسلام چگونه است و در كجا زندگي مي كنيم؟

پاسخ

در حكومت حضرت مهدي(عج) فروپاشي و سقوط نظام جايگاهي ندارد و حكومت عدل جهاني به رهبري حضرت مهدي(عج) امام حسين(ع) و ديگر صالحان آستان الهي به قيام قيامت متصل خواهد شد و مهمترين حادثه هايي كه اتفاق مي افتد علاوه بر استقرار حكومت عدل الهي، رجعت پيامبران، امامان معصوم و تعدادي از مؤمنان و انتقام گيري از سران كفر و شرك است و چون مدت حكومت شخص مهدي (عج) و ديگر جانشينان او به طور دقيق روشن نيست، نمي توان فاصله زماني دقيقي بين ظهور و حكومت حضرت و صحنه قيامت را معين كرد. مثلا درباره مدت حكومت آن جان جانان رقم هاي زير در روايات بيان شده است:

1- برخي روايات مدت حكومت كردن حضرت را 7 سال بيان كرده اند (سنن ابي داود، ج 4، ص 152).

2- برخي 9 سال (جهان بعد از ظهور، محمد خادمي، ص 173).

3- برخي 14 سال (فتن، ابن حماد، ص 104، ت 228 ه.ق، خطي، كتابخانه المتحف، انگستان).

4- برخي 19 سال (جهان بعد از ظهور يا فروغ بي نهايت، محمد خادمي شيرازي، چاپ صدر تابستان 70،ص 173 به نقل از عقد الدرر، ص 239).

5- برخي 20 سال (جهان بعد از ظهور، محمد خادمي، ص 163 - 170).

6- برخي 30 سال (همان).

7- برخي 40 سال (فتن، ابن حماد، ص 99).

8- برخي 70 سال (جهان بعد

از ظهور، محمد خادمي).

9- برخي 140 سال (همان).

10- برخي 309 سال (غيبت، شيخ طوسي، ص 283).

11- حكومت حضرت مهدي(عج) جاويد است و مدت آن جز خداي تبارك و تعالي نمي داند (بحارالانوار، ج 53، ص 34).

گفتني است براي جمع كردن دلالت اين روايات توجيهاتي ذكر كرده اند كه به طور خلاصه به آنها اشاره مي كنيم:

1. ممكن است آغاز شكل گرفتن و پياده شدن حكومت آن حضرت پنج سال يا هفت سال و دوران تكاملش چهل سال و دوران نهاييش بيش از سيصد سال باشد (بحارالانوار، ج 52، ص 280).

2. مرحوم مجلسي مي فرمايند: رواياتي را كه درباره مدت حكومت امام(ع) بيان شده است برخي بر تمام مدت حكومت دلالت دارد و برخي بر مدت ثبات و استقرار حكومت. بعضي بر طبق سال ها و روزهايي است كه ما با آن اشناييم و بعضي احاديث ديگر بر طبق سال ها و ماه هاي روزگار حضرت است كه طولاني مي باشد و خداوند به حقيقت مطلب آگاه است (سيماي آفتاب، دكتر حبيب الله طاهري، انتشارات زائر، ص 370 - 369 به نقل از مهدي انقلابي بزرگ، ص 314).

3. شايد پيامبر(ص) و ائمه(ع) عنايتي داشته اند كه مدت دقيق حكومت را مشخص نكرده اند زيرا اگر به طور صريح و دقيق مي فرمودند: «شش سال حكومت مي كند جاي اين بود كه مثلا فرقه ضاله بهايي آن را با ادعاي سيد علي محمد باب تطبيق كنند و غوغايي به راه بيندازند» (مهدي موعود، پاورقي، ص 1241).

درباره شكل حكومت امام زمان(عج)، طريق انتخاب نمايندگان و ياران و نقش مردم در آن، روايات واضح و روشني در دست نيست

آنچه به صورت اجمال گفته شده است اين است كه:

1_ آن حضرت ياراني از گذشتگان دارد كه در طول تاريخ لياقت حضور در ركاب آن حضرت را يافته اند و رجعت مي كنند. اين گروه از ياران قطعا به انتخاب مردم تعيين نمي شوند.

2_ نوع حكومت امام زمان(عج) قطعا به صواب ديد خود آن حضرت مي باشد و قوانين و مقررات ثابت آن كه همان احكام اسلام ناب است از سوي خداوند تشريع شده است. اما درباره ساختار و نحوه اجرايي آن اطلاع كافي در دست نيست كه به چه صورتي خواهد بود. و به اجمال معلوم است كه بهترين شيوه ها كه تأمين كننده اهداف و بر اساس عدالت و حكمت و خير بشريت است تشريع خواهد شد.

آيات و روايات در مورد ويژگي هاي حكومت حضرت مهدي(عج) روشنگر و نويدبخش است و دلالت مي كند بر مأموريت بزرگ آن حضرت(ع) كه تغيير و تحول بنيادين در زندگي بشريت به وجود خواهد آورد تمام سطوح زندگي به پيشرفت و سير نهايي خودش خواهد رسيد, اكنون به مواردي از اين ويژگي ها اشاره مي كنيم . 1- پاك سازي زمين از وجود ستم و ستمكاران ; زمين و زمينيان كه با ظلم و ستم ستمگران و آه و ناله مظلومان خو گرفته است و زندگي انساني كه بر اساس قانون نزاع حق و باطل جريان دارد براي اولين بار ستم و ستمگري از قاموس بشري برچيده شده و اين نزاع به نفع حق رقم خواهد خورد. 2- دگرگوني زندگي مادي و ايجاد رفاه (استخراج گنج هاي زمين و تقسيم آن بين مردم ). در روايتي از پيامبر اكرم (ص ) آمده

است : ((در امت من مهدي قيام كند... و در زمان او به چنان نعمت و برخورداري و رفاه دست يابند كه در هيچ زماني دست نيافته باشند و اين رفاه شامل تمامي انسان ها خواهد بود چه نيكوكار و چه بدكار آسمان مكرر بر آنان ببارد و زمين چيزي از روييدني هاي خود را پنهان نسازد)), (بحارالانوار, ج 51, ص 78). خلاصه اين كه در زمان ظهور امام عصر(عج ) تمامي سطح زمين را از سرسبزي و نشاط و طراوت بپوشاند. گنج ها و معادن زمين همگي مورد استخراج قرار گيرند و..., (بحارالانوار, ج 10, ص 104). 3- درگگوني علوم طبيعي و وسائل زندگي ; در روايات مربوط به حضرت مهدي (عج ) آمده است در زمان حكومت آن حضرت علوم در تمام ابعاد خود پيشرفت خواهد كرد. در روايتي از امام صادق (ع ) وارد شده است كه : ((دانش بيست و هفت حرف (شاخه و برگ ) است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بيش از آن دو حرف را نمي دانند و چون قائم قيام كند بيست و پنج حرف بقيه را برون آورده و در ميان مردم منتشر سازد و بدين سان مجموع بيست و هفت جزئ دانش را نشر مي دهد, (بحارالانوار, ج 52, ص 336). بنابراين جامعه انساين در عصر حكومت مهدي (عج ), همان طوري كه در تمام ساختارهاي زندگي اجتماعي واقتصادي و علمي پيشرفت كرده و به تكامل مي رسد هم چنين از نظر فرهنگي نيز جامعه اي خواهد بود كه لبريز از عشق و محبت و دوستي

است و اختلاف و كشمكش ميان آنها وجود نخواهد داشت .

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1- علي كوراني , عصر ظهور, ترجمه : عباس جلالي

2- چشم به راه مهدي , جمعي از نويسندگان دفتر تبليغات اسلامي قم

3- امامت و مهدويت , آيت الله صافي گلپايگاني

يكي از حوارث زمان ظهور و بعد از ظهور رجعت امامان معصوم (ع) و بعضي از اولياي خدا و همچنين بعضي از ظالمين و بدكاران است .

رجعت به معني عودت، بازگشت است. در اينجا به معني بازگشت به سوي دنيا مي باشد و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است كه مي گويند، پيش از قيام قيامت در ادامه حكومت حضرت مهدي(ع) به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمه هدا(ع) فرا رسد و جمعي از نيكان بسيار نيك از هر دوران و هم چنين بدكاران بسيار بد از هر زمان به دنيا بازگردند. نيكان براي ديدن دولت كريمه اهل بيت و رسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد و بدكاران از براي عقوبت و عذاب دنيا كه سزاي اعمال خود را در اين دنيانديده اند.

امام صادق(ع) مي فرمايد: «ان الرجعه ليست بعامه و هي خاصه لايرجع الا من محض الايمان محضا او محض الشرك محضا؛ رجعت همگاني نيست بلكه خاص است و فقط كساني به دنيا باز مي گردند كه مؤمن خالص يا مشرك محض باشند» (ميزان الحكمه، ج 4، ص1984، ح 6941).

در رجعت، اولين كسي كه زمين براي او شكافته مي شود، امام حسين(ع) مي باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: «اول من نشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي(ع)؛ نخستين كسي كه قبر به روي او شكافته مي شود و به دنيا برمي گردد حسين

بن علي(ع) است». همچنين در روايت آمده است كه امام باقر(ع) به بكيربن اعين فرمود: رسول خدا و علي رجعت خواهند كرد، (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1982، ح 6932 و 6933 - سفينه البحار، ج 3، ص 315).

از حضرت رضا(ع) نقل شده است: مأمون به امام رضا عرض كرد: اي ابالحسن نظر شما درباره رجعت چيست. حضرت فرمود: حقيقت دارد. در ميان امت هاي پيشين نيز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به ميان آورده و رسول خدا(ص) فرموده است هر چه درامت هاي گذشته بوده در ميان اين امت نيز عينا و مو به مو پيش خواهد آمد، (ميزان الحكمه، ج 4، ح 6927، ص 1980).

و اين كه در روايت وارد شده است كه از عمر دنيا فقط يك روز باقي مانده باشد خداي تعالي آن روز را طولاني مي كند تا حضرت حجت(عج) ظهور كند:

اولاً، اين روز از روزهاي دنيا است، چون كه ظهور آن حضرت و دولت كريمه اهل بيت(ع) قبل از قيام قيامت است.

ثانيا، منظور معصوم(ع) از اين سخن اين است كه ظهور حتمي و قطعي است و در مقام تأكيد به امر ظهور اين مطلب را فرموده است، بدين معنا كه امام ظهور خواهند كرد و جاي انكاري نيست، اگر از عمر دنيا يك روز مانده باشد. بنابراين مقصود روايت اين است كه ظهورامام(عج) در روز آخر دنيا اتفاق مي افتد، بلكه صرفا در مقام بيان حتميت ظهور آقا مي باشد والا بنا بر روايات رجعت و روايات پيرامون وقايع بعد از ظهور امام زمان(عج) بي شك دوران ظهور و بعد از آن طولاني خواهد بود.

خلاصه سخن :

1- رجعت از مسلمات مذهب شيعه مي باشد و پيرامون

آن دلايل متعددي وجود دارد.

2- رجعت؛ يعني، بعضي از انسان هايي كه قبل از ظهور امام(عج) از دنيا رفته اند به زندگي دنيوي باز مي گردند، يكي از گروه هايي كه رجعت مي كنند، ائمه(ع) مي باشند.

براي مطالعه بيشتر ر.ك:

1- رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي

2- رجعت، محمد باقر بهبودي

وزيران دولت حضرت مهدي عليه السلام غالباً از چه قشري هستند؟
پرسش

وزيران دولت حضرت مهدي عليه السلام غالباً از چه قشري هستند؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات، وزيران دولت حضرت مهدي (ع) از قشر جوان هستند، گرچه تعداد قليلي از پيرمردان نيز در ميان آنها وجود دارد.

ابويحيي حكيم بن سعيد مي گويد: از علي (ع) شنيدم كه مي فرمود: "إنّ أصحاب القآئم شباب لا كهول فيهم إلّا كالكحل في العين، أوكالملح في الزاد وأقلّ الزاد الملح"؛ "همانا اصحاب{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 284 ؛ الغيبة، نعماني، ص 315. پاورقي}

قائم جوان اند وهرگز در ميان آنها پيرمرد وجود ندارد مگر به مانند سرمه در چشم، يا همانند نمك در توشه، وكمترين توشه نمك است."

كارگزاران دولت حضرت مهدي عليه السلام چه كساني هستند؟
پرسش

كارگزاران دولت حضرت مهدي عليه السلام چه كساني هستند؟

پاسخ

در حكومتي كه رهبري آن به عهده حضرت مهدي (ع) است، كارگزاران ومسؤولان حكومت او نيز بايد از بزرگان ونيكان امت باشند. از اين رو در روايات، تركيب دولت حضرت مهدي (ع) را از پيامبران، جانشينان آنان، تقواپيشگان وصالحان روزگار معرفي مي كند.

در روايتي مي خوانيم كه حضرت عيسي (ع) به حضرت مهدي (ع) مي گويد: "همانا من به عنوان وزير فرستاده شده ام نه امير وفرمانروا".

{پاورقي . ملاحم، ابن طاووس، ص 83 ؛ الفتن، ابن حماد، ص 160. پاورقي}

همچنين در روايتي آمده است كه حضرت عيسي (ع) وزير حضرت قائم (ع) وپرده دار وجانشين آن حضرت است.

{پاورقي . غاية المرام، ص 697 ؛ حلية الابرار، ج 2، ص 620. پاورقي}

ونيز در روايتي ديگر آمده است: "...آن گاه عيسي فرود مي آيد ومسئول دريافت اموال حضرت قائم (ع) مي شود واصحاب كهف نيز در پشت سر او خواهندبود".{پاورقي . همان. پاورقي}

حضرت علي (ع) مي فرمايد: "...سپاهيان در پيشاپيش حضرت مهدي (ع) قرار مي گيرند وقبيله هَمْدان وزيران او خواهند بود".{پاورقي . عقدالدرر، ص 97. پاورقي}

ونيز در روايتي مي خوانيم: "مردان الهي با مهدي (ع) همراه هستند، مرداني كه به دعوت او پاسخ گفته اند واو را ياري مي كنند. آنان وزيران ودولت مردان اويند كه بار سنگين مسئوليت هاي حكومت را بر دوش دارند".

{پاورقي . وافي، ج 2، ص 114، به نقل از فتوحات مكيه ؛ نورالابصار، ص 187. پاورقي}

آيا حكومت امام مهدي عليه السلام نژادي است؟
پرسش

آيا حكومت امام مهدي عليه السلام نژادي است؟

پاسخ

گر چه برخي اديان محرّف وآيين هاي شبه ديني، معتقد به برتري برخي عناصر وانسان ها بر برخي ديگرند، لكن مطابق ادله اي كه به آنها اشاره خواهيم كرد در حكومت ودولت حضرت مهدي (ع) نژادپرستي جايگاهي ندارد:

1 - دعوت حضرت بر اساس احكام اسلامي است، ومي دانيم كه اسلام به طور صريح نژادپرستي را نفي مي كند، آنجا كه مي فرمايد: {يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثي وَجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَقَبآئِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقيكُمْ}؛ "اي مردم! ما شما{پاورقي . حجرات /13. پاورقي}

را از يك مرد وزن آفريديم وشما را از تيره ها وقبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد [ولي] گرامي ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست."

اسلام دين عموم مردم در عصر ظهور است واختصاص به قوم ودسته خاصّي ندارد. خداوند مي فرمايد:

{وَما أَرْسَلْناكَ إِلّا كآفَّةً لِلنّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ}؛

"ما تو را جز براي همه مردم نفرستاديم تا بشارت دهي وبترساني، ولي بيشتر مردم نمي دانند." {پاورقي . سوره سباً، آيه 28. پاورقي}

اسلام ملاك هاي جديدي را براي برتري جويي قرار داده است كه هيچ ارتباطي با نژادپرستي وعنصريّت ندارد:

الف. علم: {قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لايَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ}؛

"بگو آيا كساني كه مي دانند با كساني كه نمي دانند يكسانند؟ تنها خردمندان متذكّر مي شوند."

{پاورقي . سوره زمر، آيه 9. پاورقي}

ب. تقوا: {إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقيكُمْ}؛

"همانا گرامي ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست."

{پاورقي . سوره حجرات، آيه 13. پاورقي}

ج. جهاد: {لايَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ المُؤْمِنِينَ غَيْرَ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَي القاعِدِينَ دَرَجَةً...}؛

"[هرگز] افراد با ايماني كه بدون بيماري وناراحتي از جهاد بازنشستند،

با مجاهداني كه در راه خدا با مال وجان خود جهاد كردند يكسان نيستند. خداوند مجاهداني را كه با مال وجان خود جهاد نمودند بر قاعدان [ترك كنندگان جهاد] برتري مهمّي بخشيده...". {پاورقي . سوره نساء،آيات 96ù95. پاورقي}

2 - دعوت حضرت مهدي (ع) ودولت او جهاني است، واين نوع دعوت با نژادپرستي سازگاري ندارد.

3 - مطابق برخي از روايات، دولت حضرت مهدي (ع) دولتي متعادل ومخالف با نژاد پرستي است:

الف. رواياتي كه دلالت دارد بر اينكه حكم حضرت بر عرب شديد است. واگر قرار بر حكومت نژادپرستي باشد اين روايات متضافره بي معنا خواهد بود. {پاورقي . صحيح بخاري، ج 9، ص 60. پاورقي}

ب. رواياتي كه دلالت دارد بر اينكه اصحاب خالص حضرت از نژادهاي مختلف واز كشورهاي مختلف هستند.

شيخ طوسي از ابي بصير از امام صادق (ع) نقل كرده كه درباره اصحاب قائم (ع) فرمود: "سيصد وسيزده نفر مرد به عدد اهل بدر از مكان هاي مختلف به سوي او مي آيند". {پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 284. پاورقي}

4 - مطابق برخي از روايات، حضرت به سيره رسول خدا (ص) عمل خواهند نمود. ومي دانيم كه سيره رسول خدا (ص) نفي هر گونه نژادپرستي بوده است.

آيا نوع حكومت حضرت مهدي عليه السلام همانند ساير حكومت ها است؟
پرسش

آيا نوع حكومت حضرت مهدي عليه السلام همانند ساير حكومت ها است؟

پاسخ

مي توان به طور جزم ادعا كرد كه نوع حكومت حضرت مهدي (ع) شبيه هيچ يك از حكومت هاي موجود در دنيا نيست زيرا:

اولاً: حضرت مهدي (ع) قرار است در عصر ظهورش اسلام را به تمام معنا به عنوان برنامه حكومتي عادل پياده كند، ومي دانيم كه برنامه هاي اسلامي با هيچ يك از نظام هاي حكومتي جهان مطابقت ومشابهت كامل ندارد.

ثانياً: اساس وبنياد حكومت هاي رايج در دنيا بر ظلم وتعدّي استوار است، حتّي حكومت دموكراسي كه بر اساس رأي اكثريّت استوار است، در آن ظلم به اقليتي است كه حاكم وحكومت او را نپذيرفته است، در حالي كه امام زمان (ع) يكي از اهداف اصلي حكومتش برچيدن ظلم وبي عدالتي وگسترش عدل وداد در سطح كلّ جامعه است.

ثالثاً: همه نظام ها وقوانين موجود در جهان بر مادّيت واسقاط عنصر الهي در امور استوار است، خواه به صراحت تصريح كرده باشند همانند ماركسيست ها يا ضمناً همانند هر حكومتي ديگر، در حالي كه نظام حكومتي حضرت مهدي (ع) بر پايه معنويّت وربط انسان به خدا وتربيت جسم وروح استوار است. لذا تمام قوانين حكومت حضرت، قوانين الهي خواهد بود.

رابعاً: حكومت امام زمان (ع) نوع حكومتي است كه تمام خواسته هاي مادي ومعنوي بشر را كه در دوره هاي قبل وحكومت هاي پيشين برآورده نشده است تأمين خواهد كرد. ومردم را از يأس ونااميدي كه از ناكامي حكومت هاي پيشين پديد آمده برطرف مي سازد. ولذا در روايات آمده است: "همانا دولت ما آخرين دولت است وبراي هيچ اهل بيتي دولتي نيست جز آنكه قبل از ما مالك حكومت خواهند شد، تا اينكه وقتي كه سيره ما را ديدند نگويند:

اگر ما مالك شده بوديم به مثل همين روش عمل مي كرديم. وآن است گفتار خداوند متعال: {وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}.

{پاورقي . اعلام الوري، ص 432. پاورقي}

امام زمان عليه السلام در مقابله با ستمگران واجراي حدود واحكام الهي چگونه رفتاري دارند؟
پرسش

امام زمان عليه السلام در مقابله با ستمگران واجراي حدود واحكام الهي چگونه رفتاري دارند؟

پاسخ

امام مهدي (ع) در راه وروش خويش سازش ناپذير است ودر اجراي حدود واحكام الهي ومبارزه با ستمگران قاطعيتي خدايي دارد. چشم پوشي ومسامحه اي در راه وروش او نيست. از ملامت ملامت گران نمي هراسد، از هيچ مقام وقدرتي نمي ترسد، وبدون هيچ گونه ملاحظه اي تبهكاران را كيفر مي دهد.

قاطعيت، خصلت همه رهبران راستين الهي است ودر امام مهدي (ع) اين خصلت در حدّ اوج وكمال است. ومعيار پاك سازي اجتماعات بشري همين است.

امام باقر (ع) فرمود: "قائم قيام مي كند... بر اعراب سختگير است وراه وروش او شمشير بوده ودر راه اجراي برنامه هاي الهي از ملامت ملامت گران بيم نمي كند".{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 233. پاورقي}

امام كاظم (ع) فرمود: "...خداوند براي دوازدهمين امام از خاندان ما هر دشواري را آسان مي گرداند وبه دست او هر جبّار سرسختي نابود مي شود وهر شيطان سركشي هلاك مي گردد".{پاورقي . كمال الدين، ج 2، ص 369. پاورقي}

سرلوحه برنامه هاي حضرت مهدي عليه السلام چيست؟
پرسش

سرلوحه برنامه هاي حضرت مهدي عليه السلام چيست؟

پاسخ

گسترش عدالت در سراسر گيتي در رأس آرمان هاي انقلاب امام مهدي (ع) قرار دارد واز هدف هاي اساسي آن تحوّل عظيم جهاني است، چنان كه اين اصل از نخستين هدف ها واصلي ترين برنامه هاي همه پيامبران بوده است، كه در گذشته تاريخ، اجتماعات ومردمان را بدان فرا خوانده اند ودر راه تحقق آن فداكاري هاي فراوان كرده اند. مي توان گفت بيشترين درگيري ومبارزه پيامبران بر سر اجراي عدالت بوده است... .

امام زمان (ع) در برابر طبقات آگاه وعالمان وروشنفكراني كه بخواهند به گونه اي در برابر اجراي عدالت بايستند مقاومت مي كند، وبا كساني كه با توجيه كلام خدا وتأويلآيات قرآن كريم، قصد تضعيف مباني انقلاب او را دارند درگير مي شود وآنان را از جلو راه انقلاب بر مي دارد.

"عدل" به معناي رعايت دقيق حقّ وحقوق مردم وبرابري همه آنها در برخورداري از حقوق ومنافع مشروع ومعقول خويش است، چنان كه "ظلم" زير پا نهادن حق وحقوق ديگران ونابرابري وتبعيض است. عدالت، زمينه حيات اجتماعي تنها در بخش ويژه اي از جامعه نيست، بلكه در همه ابعاد حيات فردي واجتماعي، عامل اصلي حيات وزندگي انسان، اصل عدالت وعدل است. عدل حيات زندگي است وزندگي بي عدالت مرگي است كه حيات پنداشته مي شود.

امام حسين (ع) فرمود: "لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد لطوّل اللَّه عزّوجلّ ذلك اليوم حتّي يخرج رجل من وُلدي فيملأها عدلاً وقسطاً كما ملئت جوراً وظلماً. كذلك سمعت رسول اللَّه يقول"؛ "اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقي مانده باشد خداوند آن روز را دراز گرداند تا{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 318. پاورقي}

مردي از فرزندان من قيام كند وزمين را از عدل وداد

بياكند، آن گونه كه از ستم وبيداد آكنده باشد. اين چنين از پيامبر (ص) شنيدم."

امام زمان در لحظات نخستين پس از تولد، دهان به سخن گشود وعرض كرد: "... اللّهمّ انجز لي ما وعدتني وأتمم لي أمري وثبّت وطأتي واملأ الأرض بي عدلاً وقسطاً"؛ " خداوندا!{پاورقي . همان، ج 2، ص 428 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 13. پاورقي}

به آنچه بر من وعده دادي وفا كن، وامر مرا به كمال برسان، وگام هاي مرا استوار بدار، وزمين را به دست من آكنده از عدل وداد ساز."

امام علي (ع) درباره عصر ظهور حضرت مهدي (ع) مي فرمايد: "... لينزعنّ عنكم قضاة السوء وليقبضن عنكم المراضين وليعزلنّ عنكم أُمرآء الجور وليطهرنّ الأرض من كلّ غاشٍ"؛{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 120. پاورقي}

"...امام مهدي (ع) قاضيان زشت كار را كنار مي گذارد ودست سازشكاران را از سرتان كوتاه مي كند وحكمرانان ستم پيشه را عزل مي نمايد، وزمين را از هر نادرست وخائني پاك مي سازد."

حضرت مهدي عليه السلام در تقسيم اموال چگونه رفتار خواهد كرد؟
پرسش

حضرت مهدي عليه السلام در تقسيم اموال چگونه رفتار خواهد كرد؟

پاسخ

از جمله برنامه هاي حضرت مهدي (ع) اجراي اصل مساوات است. اين اصل درآيات قرآن واحاديث پيامبر اكرم وامامان معصوم:، فراوان مورد تأكيد قرار گرفته وابعاد وجوانب آن شكافته شده وتبيين گشته است.

درباره دوران ظهور وتحقّق اصل مساوات وگسترش برادري وبرابري در سراسر اجتماعات، احاديثي رسيده است كه از بيان ومحتواي آنها مي توان كشف كرد كه در دوران امام زمان (ع)، مساوات اجتماعي در سطحي بسيار عالي عينيت مي يابد كه شايد چگونگي آن وفراگيري وعمق نفوذ آن در اين روزگاران براي ما -با ذهنيّت هاي موجود- پذيرفتني نباشد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: "أبشرّكم بالمهديّ يبعث في أمّتي... يرضي عنه ساكن السمآء وساكن الأرض يقسم المال صحاحاً. فقال له رجل: وما صحاحاً؟ قال: التسوية بين الناس"؛ "به مهدي{پاورقي . بحارالأنوار، ج 51، ص 81. پاورقي}

بشارتتان مي دهم. او از ميان امت من برانگيخته مي شود... ساكنان آسمان وزمين از او خشنود خواهند بود. او مال را درست تقسيم مي كند. مردي پرسيد: درست چيست؟ فرمود: ميان همه به طور مساوي."

اديان در زمان حكومت حضرت

طبق آيه 55 سوره آل عمران , يهود و نصارى تا دامنه قيامت در جهان خواهند بود وهمواره اين دو مذهب به زندگى خود ادامه خواهند داد با اينكه در اخبار و روايات مربوط به ظهور حضرت مهدى (عج ) مى خوانيم كه او همه اديان را زير نفوذ خوددرمى آورد ؟
پرسش

طبق آيه 55 سوره آل عمران , يهود و نصارى تا دامنه قيامت در جهان خواهند بود وهمواره اين دو مذهب به زندگى خود ادامه خواهند داد با اينكه در اخبار و روايات مربوط به ظهور حضرت مهدى (عج ) مى خوانيم كه او همه اديان را زير نفوذ خوددرمى آورد ؟

پاسخ

در رواي_ات م_رب_وط به ظهور حضرت مهدى (عج ) آمده كه هيچ خانه اى در شهر و بيابان نمى ماند م_گ_ر اي_ن_كه توحيد در آن نفوذ مى كند , يعنى اسلام به صورت يك آيين رسمى همه جهان را فرا خواهد گرفت و حكومت به صورت يك حكومت اسلامى درمى آيد , و غير ازقوانين اسلام چيزى بر ج_ه_ان ح_كومت نخواهد داشت و يا هيچ مانعى ندارد كه اقليتى ازيهود و نصارى در پناه حكومت ح_ض_رت مهدى با شرايط اهل ذمه وجود داشته باشد زيراحضرت مهدى مردم را به اجبار به اسلام نمى كشاند , و توسل او به قدرت و نيروى نظامى براى بسط عدالت و برانداختن حكومت هاى ظلم و قرار دادن جهان در زير پرچم عدالت اسلام است نه براى اجبار به پذيرفتن اين آيين , وگرنه آزادى و اختيارمفهومى نخواهد داشت .

از آيه 14 سوره مائده برمى آيد كه طائفه نصارى به عنوان پيروان يك مذهب ( و يايهود و نصارى هر دو ) ت_ا پ_اي_ان جهان در دنيا وجود خواهند داشت ولى از اخباراسلامى چنين استفاده مى شود كه پس از ظهور مهدى (عج ) در سرتاسر جهان يك آيين بيشتر نخواهد بود و آن آيين اس
پرسش

از آيه 14 سوره مائده برمى آيد كه طائفه نصارى به عنوان پيروان يك مذهب ( و يايهود و نصارى هر دو ) ت_ا پ_اي_ان جهان در دنيا وجود خواهند داشت ولى از اخباراسلامى چنين استفاده مى شود كه پس از ظهور مهدى (عج ) در سرتاسر جهان يك آيين بيشتر نخواهد بود و آن آيين اسلام است و اين دو را چگونه مى توان با هم جمع كرد ؟

پاسخ

م_م_ك_ن اس_ت ك_ه مسيحيت ( و يا مسيحيت و آيين يهود ) به صورت يك اقليت بسيار ضعيف در ج_ه_ان ح_تى در عصر مهدى باقى بماند زيرا در آن عصر نيز آزادى اراده انسانها ازبين نمى رود و دي_ن ج_ن_ب_ه اجبارى پيدا نمى كند اگرچه اكثريت قاطع مردم جهان راه حق را مى يابند و به آن مى گروند و مهمتر از همه اينكه حكومت روى زمين يك حكومت اسلامى خواهد بود .

اينكه در روايات آمده است كه امام زمان (عج) هنگام ظهور، نسبت به يهوديان با تورات و نسبت به مسيحيان با انجيل قضاوت مى كند با اين آيه كه ان الدين عنه الله الاسلام آيا مغايرتى ندارد؟
پرسش

اينكه در روايات آمده است كه امام زمان (عج) هنگام ظهور، نسبت به يهوديان با تورات و نسبت به مسيحيان با انجيل قضاوت مى كند با اين آيه كه ان الدين عنه الله الاسلام آيا مغايرتى ندارد؟

پاسخ

اينكه در روايات آمده است مضمون آن چنين است. وقتى قائم اهل بيت(عليهم السلام) قيام كند، (امكانات را) بطور مساوى تقسيم مى نمايد و در رعيّت عدالت را بر قرار مى سازد، هر كس از وى اطاعت كند از خدا اطاعت نموده و هر كس نافرمانى او را بكند نافرمانى خدا را نموده است، تورات و ديگر كتابهاى الهى را از غارى در انطاكيه خارج مى سازد و بين يهوديان بر اساس احكام تورات و ميان مسيحيان طبق احكام انجيل و بين اهل زبور و برپايه دستورات آن و بين مسلمانان براساس آيات قرآن داورى مى كند(1).

ثانياً: همان طور در پرسش شما بود، اين علاوه بر مغايرت داشتن با آية شريفه با روايات ديگرى كه تصريح بر ايمان به مردم به دين اسلام را رد نيز مغايرت داده(2)پس منظورمان است كه گفته شد يعنى حضرت براى اثبات حقانيت قيام خودشان در برابر اديان ديگر با كتاب آنها داورى مى كنند البته با كتاب تحريف نشده كه خود حضرت(عليه السلام) از مكان آن كتابها اطلاع دارند.

آيا اديان ديگر هم در زمان حال واقعاً اعتباري دارند؟ منظور پيروان آنها كه مثلاً مسيحيت چند برابر مسلمانان جهان جمعيت دارند راه اشتباه را طي مي كنند و در آخرت و يا آخرالزمان (ظهور حضرت مهدي () جزء گمراهان به حساب مي آيند با توجه به آيه 85 سوره آل عمران: "هر
پرسش

آيا اديان ديگر هم در زمان حال واقعاً اعتباري دارند؟ منظور پيروان آنها كه مثلاً مسيحيت چند برابر مسلمانان جهان جمعيت دارند راه اشتباه را طي مي كنند و در آخرت و يا آخرالزمان (ظهور حضرت مهدي () جزء گمراهان به حساب مي آيند با توجه به آيه 85 سوره آل عمران: "هر كس ديني غير از اسلام را براي خود برگزيند، هرگز از او پذيرفته نمي شود (و او در آخرت از زيانكاران است).

پاسخ

از نظر قرآن سعادت و رستگاري در گرو التزام جدي و حقيقي به دو چيز گرانبها است:

1_ تصحيح عقايد و ايمان راستين به حقايق ديني

2_ عمل صالح و كنش بر اساس آنچه خداوند بشر را به آن مأمور كرده است.

بنابراين فخرفروشي هاي پوچ و بي اساس برخي از ارباب اديان را كه به صرف مسيحي يا يهودي خواندن فرد چنين وانمود مي كردند كه رستگاري دوست از آن ايشان است و ديگران كاملاً از آن بي بهره اند مردود شمرده است.

قرآن مجيد اساساً عناويني مانند يهوديت و نصرانيت را به رسميت نمي شناسد و تنها اسلام و مسلماني واقعي را به رسميت شناخته و در آيات بسياري پيامبران الهي را مسلمان دانسته است و مسلماني، همان ايمان و پيروي از پيامبران الهي در عصر بعثت و بقاي شريعت آنهاست نه زمان نسخ آن. از طرف ديگر قرآن مجيد لازمه ايمان به خداوند را پيروي از رسولان او و در آخر، پيوستن به آخرين سفير الهي مي داند. در اين راستا خداوند ايمان نياوردن به پيامبر اكرم( و كتمان بشارتهاي انجيل در اين باره را در جاي جاي قرآن مورد عتاب و نكوهش قرار داده است و در دنباله آيه ياد شده اين

جريان را به منزله "اطفاء نور الهي" قلمداد كرده و عاملان آن را كافر خوانده است. خداوند حضرت محمد ( را به سوي همه انسانها مبعوث ساخته و همگان را موظف به گرويدن به آيين خاتم گردانيده است. اما خيل عظيمي از پيروان اديان ديگر كه به آن اشاره كرده ايد يا حقانيت اسلام برايشان روشن شده است، اين گروه هيچ عذري در سرپيچي از اسلام نداشته و اگر به آن ايمان نياورند قطعاً گرفتار عذاب ابدي خواهند شد؛ يا حقانيت اسلام را شناخته اند، لكن عمداً از بررسي و تحقيق در اين مورد شانه خالي كرده اند، در حاليكه همه شرايط براي آنان فراهم بوده است، در اين حال نيز عذاب الهي دامنگير آنان است. يا ناآگاه بوده و در اين راستا خود مقصر نيستند، بلكه اساساً غافل بوده و نداي اسلام را نشنيده اند و يا ابزارهاي لازم را براي تحقيق در اختيار نداشته اند، در اين حال "مرجون لامرالله" بوده و در صورت درستكاري بر اساس آيين قبلي با فطرت الهي ممكن است خداوند بر آنان نظر رحمت كند.

مراجعه كنيد به آيات زير از قرآن كريم:

1. مائده/62

2. آل عمران/67

3. صف7-6

برگرفته از: www.Nahad.net

آيا بعد از ظهور امام زمان(عج) تنها دين اسلام باقي مي ماند و بقيه اديان امروزي نابود مي شوند؟
پرسش

آيا بعد از ظهور امام زمان(عج) تنها دين اسلام باقي مي ماند و بقيه اديان امروزي نابود مي شوند؟

پاسخ

ظاهر بعضي آيات اين است كه يهود و نصارا تا قيامت باقي خواهند ماند.

الف)- وَ مِنَ اَلَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصاري أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّ مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ اَلْعَداوَةَ وَ اَلْبَغْضاءَ إِلي يَوْمِ اَلْقِيامَةِ. ما از كساني كه ادعاي نصرانيت داشتند پيمان گرفتيم پس قسمتي از پندهاي ما را فراموش نمودند، ما هم دشمني و كينه را تا قيامت در بينشان انداختيم.(1).

ب)- إِذْ قالَ اَللَّهُ يا عِيسي إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ. وَ جاعِلُ اَلَّذِينَ اِتَّبَعُوكَ فَوْقَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا إِلي يَوْمِ اَلْقِيامَةِ. بيا وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح تو را قبض نموده و. و پيروان تو را بر كافران تا روز قيامت برتري دهم. (2)

ج)- وَ قالَتِ اَلْيَهُودُ يَدُ اَللَّهِ مَغْلُولَةٌ. غلت ايديهم و لعنوا بما قالوا وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ اَلْعَداوَةَ وَ اَلْبَغْضاءَ إِلي يَوْمِ اَلْقِيامَةِ. يهود گفتند دست خدا بسته است. و ما به كيفر آن قيامت آتش كينه و دشمني را در ميان آنها برافروختيم.(3)

در آيات فوق دشمني و كينه توزي تا قيامت در بين يهود و نصارا مطرح شده است و همچنين برتري نصارا بر كفار تا قيامت آمده است و مقتضاي ظاهر آيات اين است كه دين يهود و نصارا تا قيامت باقي خواهند ماند. از بعضي روايات نيز همين مضمون استفاده مي شود. عن ابي بصير عن ابي عبدالله عليه السلام. قلت فما يكون من اهل الذمة عنده قال يسالمهم كما سالمهم رسول الله صلي الله عليه و آله و يؤدون الجزية عن يدوهم صاغرون. ابو بصير گويد به امام صادق

عرض كردم صاحب امر (مهدي عليه السلام) با اهل ذمه- يهود و نصارا- چه مي كند فرمود: مانند پيامبر اكرم (ص) با آنان مصالحه مي كند وآنها جزيه مي دهند.(4)

در مقابل اين آيات و روايات، احاديثي وجود دارد كه دلالت مي كند به اين كه جز دين محمد ديني باقي نمي ماند.الف)- عبدالله بن بكير از امام موسي بن جعفر (ع) روايت مي كند كه از حضرت تفسير آيه وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ را سؤال كردم فرمود: "آيه مذكور در شأن حضرت قائم نازل شده است. وقتي آن حضرت ظاهر شد دين اسلام را بر يهود و نصارا و صائبين و كفار شرق و غرب عرضه مي دارد. پس هر كس با ميل و اختيار اسلام بياورد، به نماز و زكات و ساير واجبات امرش مي كند و هر كس از قبول اسلاممتناع ورزد گردنش را مي زند تا اين كه در شرق و غرب زمين جز موحد و خداپرست كسي باقي نماند و.".(5)

ب)- جابر از امام باقر (ع) نقل مي كند: ". خدا شرق و غرب جهان را براي صاحب امر مفتوح مي كند آن قدر جنگ مي كند تا اين كه جز دين محمد ديني باقي نماند".(6)

ج)- همچنين امام باقر (ع) در تفسير آيه شريفه لِيُظْهِرَهُ عَلَي اَلدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُشْرِكُونَ* فرموده است: يكون ان لايبقي احد الا اقر بمحمد به طوري مي شود كه احدي باقي نمي ماند مگر اين كه به محمد ايمان بياورد.(7)

چنان كه ملاحظه مي شود يك دسته احاديث موافق قرآن است و دسته ديگر مخالف قرآن، آنچه كه موافق ظاهر قرآن است بر احاديث مخالف ظاهر قرآن مقدم است، وجمع بين اين

دو دسته از احاديث چنين است كه صاحبان ساير اديان الهي به بركت وجود نازنين امام زمان (عج) به حقيقت دين خد مي رسند و ادياني چون مسيحيت و يهود و ... از تحريفات پاك مي شوند و با پاك شدن ساير اديان الهي از تحريفات، هيچ نكته مخالفي بين آنها و شرع مقدس اسلام نخواهد بود و لذا با حفظ دين حقيقي مسيح و يهود اسلام را نيز خواهند پذيرفت.بنابراين يهود و نصارا در دوران حكومت حضرت مهدي (عج) باقي خواهند ماند واز عقايد شرك آلود خود مانند تثليث دست برمي دارند و تحت حمايت حكومت اسلامي مهدوي به زندگي خود ادامه مي دهند و دين اسلام دين جهاني و بر تمام دين ها غالب مي گربراي آگاهي بيشتر ر. ك: دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص 305- 308.

منابع و مآخذ:

1) مائده، آيه 14

2) آل عمران، آيه 55

3) مائده، آيه 64

4) بحارالانوار، ج 52، ص 381

5_) بحارالانوار، ج 52، ص 340

6) همان، ص 390

7) همان، ص 346

آيا در زمان حكومت امام زمان(عج) يهودي و مسيحي و ... هم زندگي مي كنند و آيا ايشان مامور به باطنند يا ظاهر؟
پرسش

آيا در زمان حكومت امام زمان(عج) يهودي و مسيحي و ... هم زندگي مي كنند و آيا ايشان مامور به باطنند يا ظاهر؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال شما دوست عزيز عرض مي شود كه رواياتي در ارتباط با وجود يهودي در دوران حكومت حضرت مهدي( وارد شده، كه در اين مجال كوتاه به بررسي برخي از آنها مي پردازيم.

در روايتي از پيامبر اكرم( چنين آمده است : "حضرت موسي صندوقچه مقدس را از غاري در انطاكيه، و بخشهاي تورات را از كوهي در شام بيرون آورده، بوسيله آن كتاب با يهوديان به استدلال مي پردازد، و سرانجام بسياري از آنها اسلام مي آورند." (1)

صندوقچه مقدس يا تابوت سكينه، همان است كه در قرآن كريم(2) از آن ياد شده است. و مفسران در تفسير آن گفته اند كه اين صندوق، كه در آن ميراث پيامبران (وجود دارد، دليل و نشانه اي است براي بني اسرائيل بر اينكه چه كسي شايستگي فرمانروايي دارد. از اينرو فرشتگان آن را آورده، از ميان جمعيت بني اسرائيل عبور داده، آنگاه در پيش روي طالوت قرار مي دهند. پس طالوت آن را به داود، و او به سليمان، و او به وصيّ خود، عاصف بن برخيا تسليم مي كند. و بني اسرائيل بعد از وصيّ حضرت سليمان، به علت اينكه از او فرمانبرداري ننموده، ديگري را اطاعت مي كنند، آن صندوق را از دست مي دهند.(3)

در روايتي ديگر از پيامبر اكرم( آمده است : "صندوق مقدس از "درياچه طبريه" به دست وي آشكار مي شود. و آن را آورده، در پيشگاه او در بيت المقدس قرار مي دهند. و چون يهوديان آن

را مشاهده مي كنند، به جز اندكي بقيه ايمان مي آورند."(4)

البته در روايت ديگري گفته شده كه تعداد سي هزار يهودي به وي ايمان مي آورند، كه اين رقم نسبت به كل جمعيت آنان اندك است.

حال با ملاحظه روايات فوق، به اين نتيجه مي رسيم كه در زمان حكومت حضرت، بعضي افراد به دين يهود باقي هستند.

و درباره وجود مسيحي در زمان حكومت حضرت مهديu نيز، رواياتي وجود دارد كه دلالت بر اين مسأله مي كند.

در روايتي چنين آمده است كه دنياي كفر با دستاويز قراردادن كيش نصرانيت با امام درگير مي شوند، و به دشمنان امام كمك مي رسانند، و به هنگام شكست بدينشان پناه مي برند.(5)

علاوه بر روايات، آيه "و مِنَ الذينَ قالوُا اِنا نَصاري اَخَذْنا ميثاقَهُمْ فَنَسَوُا حَظّاً ّمِمَّا ذُكِّرُوا بِه فَاَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغْضاءَ اِلي يَومِ القِيامَةِ و سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللهُ بِما كانوُا يَصْنَعونَ" (6) نيز، به اين مطلب دلالت دارد. چنانچه در تفسير آن آمده است كه از اين آيه چنين استنباط مي شود كه ممكن است مسيحيت (يا مسيحيت و آئين يهود) بصورت يك اقليت بسيار ضعيف در جهان، حتي در عصر مهديu باقي بماند. زيرا مي دانيم كه در آن عصر نيز آزادي اراده انسانها از بين نمي رود، و دين جنبه اجباري پيدا نمي كند. اگر چه اكثريت قاطع مردم جهان راه حق را مي پيمايند، و به آن مي گروند. و مهمتر از همه اينكه حكومت روي زمين، يك حكومت اسلامي خواهد بود.(7)

همچنين از آيه "اِذ قالَ اللهُ يا عيسي اِنّي مُتَوَفّيكَ و رافِعُكَ اِليَّ و مُطَهِّرُكَ مِنَ الذينَ كَفَروا و جاعِلُ الذينَ اتَّبَعُوكَ فَوقَ الذينَ كَفَرُوا

اِلي يَومِ القيمةِ" (8)، استفاده مي شود كه كفار تا روز قيامت وجود دارند. (9) و در روايتي نيز آمده است كه حضرت از آنها جزيه مي گيرند. (10)

و در پايان، در مورد پرسش از مأموريت امام مهديu كه آيا مأمور به ظاهر هستند يا باطن، گفته شده است كه از اختصاصات حضرت مهديu قضاوت اوست، كه به علم خود قضاوت مي كند. آن حضرت به مقتضي علم امامت و وحي قضاوت مي كند؛ مانند داود وسليمان، و بيّنه نطلبد. (11) در حديثي در اين رابطه آمده است : "چون قائم u قيام كند، خداوند او را علم سيما عطا كند. پس امر مي كند بر كافر، پس موهاي پيشاني ايشان را مي گيرند، و به پاهاي ايشان مي چسبند. و مي كشانند ايشان را به سوي شمشير، و شمشير در ميان ايشان مي نهد." (12)

بعد از ظهور امام زمان غ جهان چگونه است آيا مردم جهان همه مسلمان مي شوند؟
پرسش

بعد از ظهور امام زمان غ جهان چگونه است آيا مردم جهان همه مسلمان مي شوند؟

پاسخ

پس از اين كه امام زمان غ ظهور فرمايد، دنيا آباد مي شود و آن حضرت با ظهور خود در راه برقراري عدالت با جباران و ستمگران مبارزه مي كند و همة آنان را به شكست و تسليم وا مي دارد و دنيا را پر از عدل و داد مي كند; چنان كه خداوند متعال مي فرمايد: "وعد اللّه الّذين ءامنوا منكم و عملوا الصّ_َلح_َت ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الّذين مِن قبلهم و ليمكنن ّ لهم دينهم الّذي ارتضي َ لهم و ليبدّلنهم مِّن بعد خوفهم أمنا يعبدونني لايشركون بي شي ئ‹ا...; (نور، 55) خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين ]خود[ قرار دهد; همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند، جانشين ]خود[ قرار داد و آن ديني را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند، ]تا[ مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك نگردانند... ."

اين آيه به دنبال آيات گذشته همين سوره كه سخن از اطاعت و تسليم در برابر فرمان خداوند و پيامبر به ميان آورده است همان موضوع را ادامه مي دهد و نتيجه اين اطاعت را كه همان حكومت جهاني است بيان مي كند و بر آن تأكيد دارد. از مجموع اين آيه بر مي آيد كه خداوند به گروهي از مسلمانان كه ايمان و عمل صالح دارند، مژدة استخلاف و حكومت روي زمين نشر آيين حق به طور اساسي و ريشه دار در همه جا، از

ميان رفتن تمام اسباب خوف ترس وحشت و ناامني را داده است

بسياري از مفسران معتقدند: وعدة الهي در اين آيه اشاره به حكومت حضرت مهدي است و بي ترديد حكومت امام مهدي مصداق كامل اين آيه مي باشد و اين به معناي انحصار معناي آيه نيست (ر.ك تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 14، ص 527 _ 532، دارالكتب الاسلامية )

امام سجاد7 در تفسير اين آيه فرمود: "به خدا سوگند آن ها شيعيان ما هستند; خداوند اين كار را براي آن ها به دست مردي از ما انجام مي دهد كه "مهدي اين امت است زمين را پر از عدل و داد مي كند، آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد..."(ر.ك مجمع البيان طبرسي ، ج 7، ص 267، مؤسسه اعلمي بيروت )

در زمان حكومت حضرت مهدي غ تمام مردم از هر آيين و كيشي در فضايي آكنده از قسط و عدل رفاه و آسايش امن و امان بر اساس احكام و قوانين اسلامي محيط علم و دانش و حكومتي با مسؤوليت و اجراي توده هاي محروم و مستضعف جامعه خواهد بود و تمام انسان در كنار هم زندگي مي كنند; پس در زمان حكومت آن حضرت همه مردم مسلمان نمي شوند قرآن كريم نيز استمرار عداوت بين يهود و نصاري َ را تا روز قيامت مي داند و مي فرمايد: "...فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُم ُ الْعَدَاوَة َ وَالْبَغْضَآءَ إِلَي َ يَوْم ِ الْقِيَ_َمَة ِ...; (مائده 14) ... در ميان آن ها ]يهود و نصاري َ[ تا دامنه قيامت عداوت و دشمني افكنديم .."(ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 4، ص 316، دارالكتب

الاسلامية / مجله حوزه دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم شماره 4و5، سال دوازدم حسين مسعودي ص 171_180، نشر دفتر تبليغات اسلامي ) گرچه ممكن است افرادي غيرمسلمان يا غيرصالح در جامعه يافت شوند. امّا حاكميت و قدرت در سراسر جهان به دست مؤمنين و بندگان شايسته خداوند خواهد بود.

وقتي كه امام زمان (عج) ظهور كنند آيا تمام مردم مسلمان مي شوند يا اينكه كافر و پيرو مذاهب و اديان ديگر هم وجود خواهند داشت؟
پرسش

وقتي كه امام زمان (عج) ظهور كنند آيا تمام مردم مسلمان مي شوند يا اينكه كافر و پيرو مذاهب و اديان ديگر هم وجود خواهند داشت؟

پاسخ

ظاهر بعضي آيات اين است كه يهود و نصارا تا قيامت باقي خواهند ماند.

1- ((و من الذين قالوا انا نصاري اخذنا ميثاقهم فنسوا حظا" مما ذكروا به فاغرينا بينهم العداوه والبغضاء الي يوم القيمه...; ما از كساني كه ادعاي نصرانيت داشتند پيمان گرفتيم پس قسمتي از پندهاي ما را فراموش نمودند, ما هم دشمني و كينه را تا قيامت در بينشان انداختيم )), (مائده , آيه 14).

2- ((اذ قال الله يا عيسي ان متوفيك و... و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الي يوم القيمه ...; بيا وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح تو را قبض نموده و... و پيروان تو را بر كافران تا روز قيامت برتري دهم )), (آل عمران , آيه 55).

3- ((وقالت اليهود يدالله مغلوله... والقينا بينهم العداه والبغضاء الي يوم القيمه ...; يهود گفتند دست خدا بسته است ... و ما به كيفر آن قيامت آتش كينه و دشمني را در ميان آنها برافروختيم )), (مائده , آيه 64).

در آيات فوق دشمني و كينه توزي تا قيامت در بين يهود و نصارا مطرح شده است و همچنين برتري نصارا بر كفار تا قيامت آمده است و مقتضاي ظاهر آيات اين است كه دين يهود و نصارا تا قيامت باقي خواهند ماند. از بعضي روايات نيز همين مضمون استفاده مي شود. ((عن ابي بصير عن ابي عبدالله عليه السلام ... قلت فما يكون من اهل الذمه عنده قال يسالمهم كما سالمهم رسول

الله صلي الله عليه و آله و يوئدون الجزيه عن يدوهم صاغرون ...; ابو بصير گويد به امام صادق عرض كردم صاحب امر (مهدي عليه السلام ) با اهل ذمه - يهود و نصارا - چه مي كند فرمود: مانند پيامبر اكرم (ص ) با آنان مصالحه مي كند وآنها جزيه مي دهند, (بحارالانوار, ج 52, ص 381).

در مقابل اين آيات و روايات , احاديثي وجود دارد كه دلالت مي كند به اين كه جز دين محمد ديني باقي نمي ماند.

1- عبدالله بن بكير از امام موسي بن جعفر(ع ) روايت مي كند كه از حضرت تفسير آيه ((وله اسلم من في السموات والارض طوعا" و كرها" و اليه يرجعون )) را سؤال كردم فرمود: ((آيه مذكور در شأن حضرت قائم نازل شده است . وقتي آن حضرت ظاهر شد دين اسلام را بر يهود و نصارا و صائبين و كفار شرق و غرب عرضه مي دارد. پس هر كس با ميل و اختيار اسلام بياورد, به نماز و زكات و ساير واجبات امرش مي كند و هر كس از قبول اسلام امتناع ورزد گردنش را مي زند تا اين كه در شرق و غرب زمين جز موحد و خداپرست كسي باقي نماند و...)), (بحارالانوار, ج 52, ص 340).

2- جابر از امام باقر(ع ) نقل مي كند: ((... خدا شرق و غرب جهان را براي صاحب امر مفتوح مي كند آن قدر جنگ مي كند تا اين كه جز دين محمد ديني باقي نماند)), (همان , ص 390).

3- همچنين امام باقر(ع ) در تفسير آيه شريفه ((ليظهره علي الدين كله ولو كره المشركون )) فرموده

است : ((يكون ان لايبقي احد الا اقر بمحمد; به طوري مي شود كه احدي باقي نمي ماند مگر اين كه به محمد ايمان بياورد)), (همان , ص 346).

با توجه به آيات و روايات مي توان به دو نتيجه رسيد:

1. منظور از ادامه زندگاني يهود و نصارا تا روز قيامت تا دوره آخر الزمان باشد و به جهت نزديكي ظهور امام زمان(عج) و برپايي قيامت با يك تعبير از آن ياد شده است چنانچه بسياري از علايم آخر الزمان با عالم برپايي قيامت يكسان است. بنابراين يهود و نصارا تا آن دوران ادامه پيدا مي كنند اما با ظهور امام زمان(عج) و اقتدا حضرت مسيح به ايشان پيروان حق طلب اديان با حق آشنا مي شوند و همه زير پرچم امام زمان(عج) مي آيند و كساني كه حق ستيزند از بين خواهند رفت.

2. بنا بر ديدگاه دوم يهود و نصارا در دوران حكومت حضرت مهدي (عج ) باقي خواهند ماند واز عقايد شرك آلود خود مانند تثليث دست برمي دارند و تحت حمايت حكومت اسلامي مهدوي به زندگي خود ادامه مي دهند و اما دين اسلام دين جهاني و بر تمام دين ها غالب مي گردد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك : دادگستر جهان , ابراهيم اميني , ص 305 - 308.

آيادر حكومت حضرت مهدي (ع)همه مردم جهان مسلمان مي شوند؟
پرسش

آيادر حكومت حضرت مهدي (ع)همه مردم جهان مسلمان مي شوند؟

پاسخ

در اين زمينه دو دسته روايات وجود دارد.

دسته اول، رواياتي است كه ظاهر آنها وجود غير مسلمان در دوران حكومت حضرت مهدي(عج) است مانند روايت ابي بصير از امام صادق(ع) كه مي گويد:

«به امام صادق(ع) عرض كردم در دوره آن حضرت (مهدي) با اهل ذمه چگونه رفتار مي شود؟ فرمود: با آنها از سرآشتي و مسالمت رفتار مي كند، همان گونه كه پيامبر با آنان از سر مسالمت رفتار كرد.»{M ، (بحارالانوار، ج 52، ص 376، روايت 177، باب سيره و اخلاقه و خصائص زمانه. و روايات متعدد ديگر)

دسته دوم، رواياتي است كه ظهور دارد در اينكه در همه جا دين اسلام را بر پا خواهد كرد و همه مردم مسلمان خواهند شد، بحارالانوار، ج 52، ص 340، روايت 89 و 90؛ و ص 390، روايت 212؛ و ج 53، ص 33، روايت 1 و روايات متعدد ديگر)

مانند روايت امام حسن(ع) از اميرالمؤمنين(ع) كه فرمود: «او زمين را از دادگري و روشني و عقل و منطق و دلايل واضح و روشنگر، پر مي كند و سر تا سر زمين تسليم او مي شوند به طوري كه هر كافري ايمان مي آورد و هر بدكاري نيكوكار مي شود.»، (اثبات الهداه، ج 3، ص 524، روايت 414).

به همين جهت، بين علما و دانشمندان در اين زمينه، اختلاف نظر وجود دارد.

به نظر مي رسد، دو دسته روايات، مربوط به دو دوران از حكومت حضرت اشاره دارد. يعني دسته اول، اشاره به سيره و روشن حضرت در بدو ظهور دارد. حضرت در ابتداي ظهور تنها كافراني را كه به

ظلم و فساد در زمين مشغولند، منكوب كرده و از بين خواهند برد. اما با كافراني كه از ظلم و جور و فساد به دورند و پذيراي حكومت دادگستر حضرتند، همانند سيره پيامبر اكرم(ص) از سر مسالمت رفتار مي كنند. به تدريج با برقراري عدل و فراگير شدن آن در سراسر زمين و ميراندن باطل ها و بدعت ها و آشكار شدن نشانه ها و آيات حق و حقيقت، حجت هاي روشن الهي بر مردم تمام مي شود و ديگر جاي هيچ عذري براي كفر و شرك باقي نخواهد ماند.

بنابراين در دوره ي تحكيم و تثبيت حاكميت حضرت و از بين رفتن پرده هاي فريب و رسوا شدن باطل و آشكار شدن حق، همه مردم مسلمان مي شوند و در آن دوره كفر و شرك و انكار، مصداق بارز ظلم و تعدي از حق خواهد بود كه در حكومت عدل گستر حضرت، هيچ جايي نخواهد داشت.

همچنان كه روايت امام حسن(ع) از اميرالمؤمنين(ع) كه در سطور بالا به آن اشاره شد، به وضوح بر اين معنا، دلالت دارد.

امام صادق(ع) ذيل آيه شريفه هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله» ، (سوره توبه، آيه 33) به مفضل فرمود: «اي مفضل، اگر پيغمبر(ص) بر همه دين ها غالب شده بود، از آتش پرستان، يهوديان، نصارا، ستاره پرستان، و از تفرقه و نفاق و شك و ... اثري نبود، اينكه خداوند فرموده است: «ليظهره علي الدين كله» مربوط به روز ظهور حضرت مهدي(عج) است. همچنين اينكه مي فرمايد: «و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه و يكون الدين كله لله»،

(سوره انفال، آيه 39) مربوط به

چنين روزي است»، (بحارالانوار، ج 53، ص 33، روايت 1)

نتيجه سخن: دسته اول روايات مربوط به ابتداي ظهور است و دسته دوم مربوط به دوره استقرار حكومت عدل حضرت و آشكار شدن حق و حقيقت است يعني در دوره استقرار حكومت حضرت، ديگر هيچ كافري باقي نخواهد ماند. والله اعلم.

منابع:

1. ظهور نور، مؤلف: علي سعادت پرور، مترجم، محمدجواد وزيري فرد، دار الحديث، ص 204

2. مهدي منتظر، شيخ محمدجواد خراساني، دار الحديث، ص 390.

آيا در زمان ظهور امام زمان تمام افراد از اديان غير از شيعه كافر شناخته مي شوند؟
پرسش

آيا در زمان ظهور امام زمان تمام افراد از اديان غير از شيعه كافر شناخته مي شوند؟

پاسخ

غيرمسلمانان از نظر فقه اسلامي به دوگروه كافر اهل كتاب و كافر غير اهل كتاب تقسيم مي گردند كه هر گروه احكام ويژه اي دارند، و پيروان ادياني همچون مسيحيت و يهود در زمره دسته اول مي باشند. پس از نظر اسلام پيروان اديان ديگر كافر شناخته مي شوند.

اما فرقه ها و مذاهب اسلامي از ديدگاه فقه اماميه(شيعه دوازده امامي) در زمره مسلمانان مي باشند و هيچيك از آنان كافر بشمار نمي روند، مگر معدودي از فرقه ها كه انكار ضروري دين را مي نمايند، مانند خوارج و نواصب. 1 با اين توضيح مي توان اينگونه سؤال نمود كه آيا چنين حكمي بعد از ظهور امام زمان عليه السلام هم جاري است، يا مصداق كافر و مسلمان دچار دگرگوني مي گردد؟

در پاسخ به اين پرسش مي توان گفت: با دقت در علّت و ملاك نظر دانشمندان شيعه اماميه در مورد اسلام برخي از مذاهب اسلامي و كفر برخي ديگر، مي توان به پاسخ اين پرسش دست يافت. زيرا آنچه سبب شده است كه برخي از فرقه هاي به ظاهر مسلمان در زمره كافران قرار گيرند اين است كه آنان دست به انكار حقايق آشكار و ضروري اسلام همچون لزوم محبت و علاقه به خاندان پيامبر عليهم السلام زده اند، و انكار حقيقت آشكار و ضروري اسلام، بلكه هر دين و آييني، به حكم عقل ملازم انكار همان دين است. از اين رو پس از ظهور امام زمان (ع) و آشكار شدن حقانيت شيعه دوازده امامي با معجزات و

دلايل متقن علمي كه توسط آن حضرت تبيين مي گردد، ولايت و امامت دوازده گانه (ع) نيز همچون محبت آنان به مرور در زمره حقايق آشكار و ضروري اسلام جاي خواهد گرفت، و منكران آن، منكران اسلام خواهند بود. پس به جرأت مي توان گفت كه بعد از ظهور آن حضرت و بر ملا شدن حقيقت كه باعث گرايش جمعيت قريب به اتفاق پيروان مذاهب و اديان ديگر به مذهب حق خواهد شد؛ گروه بسيار اندكي كه زير بار اين حقيقت آشكار نروند در زمره كافران خواهند بود. از اين روست كه در روايت از امام صادق عليه السلام آمده است: «... پس هنگاميه كه قائم عليه السلام ظهور نمايد از هر به ظاهر مسلماني كه منكر ولايت است مي خواهد كه يا اقرار به اسلام يعني ولايت نمايد و يا همچون كافران اهل ذمّه، جزيه بپردازد. و در غير اين صورت گردن او را خواهد زد».2

پي نوشت ها:

1. يزدي، سيد محمد كاظم، العروة الوثقي، مؤسسه نشر اسلامي، ج (1)، ص (140).

2. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، ج (52)، ص (373) (به نقل از تفسير فرات كوفي). و نيز مراجعه شود به روايت امام باقر(ع)، همان، ج (52)، ص (375) (به نقل از كافي).

ايا با ظهور امام زمان (ع) همه مسلمان شده و اختيار از مردم صلب مي شود?
پرسش

ايا با ظهور امام زمان (ع) همه مسلمان شده و اختيار از مردم صلب مي شود?

پاسخ

پرسش فوق دو بخش دارد:

1. سلب اختيار از مردم در دوران ظهور؛

2 . مسلمان شدن همگان در آن دوره.

در پاسخ به بخش نخست توجه پرسشگر محترم را به اين اصل مسلّم و پذيرفته شده جلب مي كنيم كه انسان دراين دنياداراي اختيار است و بدون آن جايي براي تكليف ، پاداش و عقاب باقي نمي ماند. لازمه تكليف و امر و نهي ، پاداش و كيفر درباره بندگان ، داشتن اختيار آنان مي باشد. آن چنان كه از پاره اي از آيه هاي قرآن مجيد(1) ، برخي از روايت ها و براهين عقلي بدست مي آيد ، هدف خداي متعال از آفرينش انسان ، به مقام قرب و كمالات رسيدن او مي باشد و اين شايستگي از راه اختيار و اراده انسان بدست مي آيد . هرگاه اختيار از انسان گرفته شود، ديگر شايسته دريافت مقام قرب و رضوان خدا نمي باشد. مردم در سايه فاعليت اختياري كه دارند، داراي مسؤوليت و تكليف مي شوند. به بيان ديگر هنگامي كه انسان در مقام تزاحم ميان خواست هاي گوناگون ، براي رسيدن به كمال و رضوان خداي متعال ، از خواست هاي زشت و حيواني خود بگذرد ، شايسته قرب الهي و مستحق دريافت پاداش مي شود. اين اصل مسلم در دوران ظهور امام زمان (عج) نيز صادق است . از آن جا كه با ظهور حجت حق (عج) عقل هاي مردم كامل مي شود و زمينه هاي ارتكاب گناهان و جرايم كاهش مي يابد يا از بين مي رود ، جامعه آرماني كه در آن همه مردم موحد هستند و هيچ كس مشرك نيست، شكل مي گيرد و اين

به معني سلب اختيار از مردم نيست بلكه مردمان آن عصر ، با اراده و اختيار خود در برابر اميال دروني و وسوسه هاي شيطان مقاومت مي كنند و به مقامي مي رسند كه اميال خود را كنترل مي كنند و مرتكب معاصي و جرايم نمي شوند.

زيرا آن چنان رشد كرده اند كه به عاقبت نافرماني از دستور هاي خدا ي منان آگاه هستند . مانند فردي كه آگاه است جامي كه روبروي اوست ، جام زهر است و نوشيدن آن هلاك كننده ، پس با اختيار و اراده نمي نوشد. از اين گذشته هر كار خير يا هر پرهيز از ارتكاب كار شر كه با اراده بيشتر و انتخاب آگاهانه تر و اختيار عالمانه تر همراه باشد، اثر بيشتري در تكامل روحي و تقرب به درگاه الهي و جلب رضوان الهي خواهد داشت و استحقاق فزون تري را براي دريافت پاداش خواهد داشت. از اين رو اولياي خدا آرزوي زندگي در دوران شكوفا و جامعه آرماني امام مهدي (عج) را دارند و خداي سبحان مؤمنان محض را كه اين اشتياق را داشته اند ، در دوران ظهور حجت الهي (عج) دوباره به دنيا بازمي گرداند تا با رجعت ، زمينه كمال آنان بيش از پيش فراهم آيد.

در پاسخ به بخش دوم يعني مسلمان شدن همگان در عصر ظهور بايد گفت از ابتداي ظهور تا استقرار حكومت سراسري عدل امام مهدي (عج) دوره هاي مختلفي سپري مي شود . مثلا نعماني از جابر از امام باقر(ع) نقل مي كند كه فرمود وقتي قائم قيام كند ميان اهل تورات به تورات و ميان اهل انجيل به انجيل حكم مي كندو ميان اهل زبور به زبور و ميان اهل قرآن به قرآن (2). اين

مربوط به مراحل آغازين ظهور است ولي تكامل بشر به حدي مي رسد كه همگان موحد مي شوند و هيچ كس به خدا شرك نمي ورزد : وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا يعبدونني لايشركون بي شيئاً(3)

1- ر.ك : آيه 7 سوره هود ، آيه 2 سوره ملك ، آيه 7 سوره كهف و آيه 56 سوره ذاريات .

2- الغيبة للنعاني ، ص 124

3- نور، 55.

آيا در عصر ظهور، همه يك عقيده ومرام خواهند داشت؟
پرسش

آيا در عصر ظهور، همه يك عقيده ومرام خواهند داشت؟

پاسخ

براي تشكيل جامعه واحد وامت واحده، يك موضوع ضروري است وآن جهان بيني واحد واعتقاد واحد است.

در دوران ظهور وروزگار دولت عدل بنياد مهدوي (ع) جهان بيني واحدي بر جهان حاكم مي گردد وراه وروش وبرنامه ها يكي است، ويك پارچگي ويگانگي واقعي در عقيده ومرام پديد مي آيد، ومردمان همه يكدل ويك زبان به سوي سعادت وصلاح حركت مي كنند.

امام مهدي (ع) كه مصلحي حقيقي است وراه وروش او بر پايه قانون جاويدان حقّ وعدل استقرار دارد وبا فطرت وسرشت انسان ها هماهنگ وسازگار است، وحدتي واقعي را بر اساس اصول توحيد وايدئولوژي اسلامي پي مي ريزد وهمه انسان ها را در زير شعار يگانه ودين واحد گرد مي آورد.

امام علي (ع) به مالك بن حمزه فرمود: "...در اين زمان قائم ما قيام كند وهمه را بر يك مرام وعقيده گرد آورد".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 206. پاورقي}

امام صادق (ع) فرمود: "فواللَّه يا مفضّل! ليرفع عن الملل والأديان الاختلاف ويكون الدين كلّه للَّه"؛ "... به خدا سوگند اي مفضّل! [امام قائم] از ميان ملّت ها وآيين ها اختلاف را{پاورقي . بحارالأنوار، ج 53، ص 4. پاورقي}

برمي دارد ويك دين بر همه حاكم مي گردد."

آيا در دولت حضرت مهدي عليه السلام جز مسلمان روي زمين باقي نمي ماند؟
پرسش

آيا در دولت حضرت مهدي عليه السلام جز مسلمان روي زمين باقي نمي ماند؟

پاسخ

از برخي روايات استفاده مي شود كه در عصر دولت حضرت مهدي (ع) جز مسلمان احدي روي زمين باقي نمي ماند.

ابن بكير مي گويد: از حضرت ابوالحسن (ع) تفسير آيه شريفه {وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ} را سؤال كردم، فرمود: "أنزلت في القائم (ع) إذا خرج في اليهود والنصاري والصابئين والزنادقه وأهل الردّة والكفّار في شرق الأرض وغربها، فعرض عليهم الإسلام، فمن أسلم طوعاً أمره بالصلوة والزكوة وما يؤمر به المسلم ويجب للَّه عليه، ومن لم يسلم ضرب عنقه حتّي لايبقي في المشارق والمغارب أحد إلّا وحّد اللَّه"؛ "آيه{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 340. پاورقي}

مذكور در شأن قائم نازل شده است، وقتي آن جناب ظاهر شود دين اسلام را بر يهود ونصارا وصابئين وكفار شرق وغرب عرضه مي دارد، پس هر كس با ميل واختيار اسلام بياورد او را به نماز وزكات وساير واجبات امر مي كند، وهر كس از قبول اسلام سرباز زند، گردنش را مي زند، تا آنكه در شرق وغرب زمين جز موحد وخداپرست كسي باقي نمي ماند...".

ولي با مراجعه به روايات ديگر پي خواهيم برد كه يهود ونصارا تا روز قيامت باقي خواهند ماند:

ابوبصير مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم كه صاحب الامر با اهل ذمه، يهود ونصارا چه خواهد كرد؟ فرمود: "... يسالمهم كما سالمهم رسول اللَّه (ص)، ويؤدّون الجزية عن يد وهم صاغرون..."؛ "مانند پيامبر اكرم (ص) با آنان مصالحه مي كند، آنها هم با كمال تواضع{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 381ù376. پاورقي}

وخواري جزيه مي دهند."

امام باقر (ع) فرمود: "صاحب امر، مهدي ناميده شده به جهت آنكه تورات وساير كتاب هاي آسماني را

از غاري كه در انطاكيه واقع شده خارج مي كند وبين اهل تورات به تورات واهل انجيل به انجيل واهل زبور به زبور واهل قرآن به قرآن حكم خواهد كرد".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 125. پاورقي}

از آنجا كه اين دسته روايات كه دلالت بر بقاي يهود ونصارا تا روز قيامت دارد با ظاهرآيات قرآن مطابق است، لذا آن را بر طايفه اول از روايات مقدم مي داريم.

خداوند متعال مي فرمايد: {وَمِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنّا نَصاري أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ العَداوَةَ وَالبَغْضآءَ إِلي يَوْمِ القِيامَةِ}؛ "وما از كساني كه ادعاي{پاورقي . سوره مائده، آيه 14. پاورقي}

نصرانيت داشتند پيمان گرفتيم، پس قسمتي از پندهاي ما را فراموش نمودند، ما هم دشمني وكينه را تا قيامت در بينشان انداختيم."

ونيز مي فرمايد: {إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسي إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلي يَوْمِ القِيامَةِ}؛ "يادآور زماني را كه{پاورقي . سوره آل عمران، آيه 55. پاورقي}

خداوند فرمود: اي عيسي! همانا من تو را گرفته وبه سوي خويش برآرم واز كفّار دورت نمايم وپيروانت را تا قيامت بالادست ومسلط بر كفار گردانم."

از اينآيات وآيات ديگر استفاده مي شود كه يهود ونصارا تا روز قيامت باقي خواهند ماند، هر چند ممكن است در اقليت باشند وبدون آنكه صاحب اختيار واقتدار گردند، در پناه دولت اسلامي جان ومال وآبرووناموس آنها محفوظ باشد.

در آيه اخير دو نكته قابل توجه است:

1- اينكه مقصود به "توفّي در آيه اخذ به قوت و تمام است نه مرگ آن گونه كه علامه طباطبايي2 از اهل لغت نقل كرده است.

2- مقصود از متابعين حضرت عيسي (ع) كه بر كفار

تفوق داده شده اند كساني هستند كه در زمان آن حضرت و بعد از ايشان در خط توحيد بوده و بعد از ظهور اسلام از پيامبر آن يعني حضرت محمد (ص) پيروي كرده اند.

آيا در زمان حكومت امام زمان( يهودي و مسيحي و غيره هŠزندگي مي كنند؟ و آيا ايشان مأمور به باطن يا مأمور به ظاهرند؟
پرسش

آيا در زمان حكومت امام زمان( يهودي و مسيحي و غيره هم زندگي مي كنند؟ و آيا ايشان مأمور به باطن يا مأمور به ظاهرند؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال شما دوست عزيز عرض مي شود كه رواياتي در ارتباط با وجود يهودي در دوران حكومت حضرت مهدي( وارد شده، كه در اين مجال كوتاه به بررسي برخي از آنها مي پردازيم.

در روǙʘʙʠاز پيامبر اكرم( چنين آمده است : "حضرت موسي صندوقچه مقدس را از غاري در اƘטǙÙʙǘ̠و بخشهاي تورات را از كوهي در شام بيرون آورده، بوسيله ™Ơكتاب با يهوديان به استدلال مي پردازد، و سرانجام بسياري از آنها اسلام مي آورند." (1)

صندوقچه مقدس يا تابوت سكينه، همان است كه در قرآن كريم(2) از آن ياد شده است. و مفسران در تفسير آن گفته اند كه اين صندوق، كه در آن ميراث پيامبران ( وجود دارد، دليل و نشانه اي است براي بني اسرائيل بر اينكه چه كسي شايستگي فرمانروايي دارد. از اينرو فرشتگان آن را آورده، از ميان جمعيت بني اسرائيل عبور داده، آنگاه در پيش روي طالوت قرار مي دهند. پس طالوت آن را به داود، و او به سليمان، و او به وصيّ خود، عاصف بن برخيا تسليم مي كند. و بني اسرائيل بعد از وصيّ حضرت سليمان، به علت اينكه از او فرمانبرداري ننموده، ديگري را اطاعت مي كنند، آن صندوق را از دست مي دهند. (3)

در روايتي ديگر از پيامبر اكرم( آمده است : "صندوق مقدس از "درياچه طبريه" به دست وي آشكار مي شود. و آن را آورده، در پيشگاه او در بيت المقدس قرار مي دهند. و چون

يهوديان آن را مشاهده مي كنند، به جز اندكي بقيه ايمان مي آورند."(4)

البته در روايت ديگري گفته شده كه تعداد سي هزار يهودي به وي ايمان مي آورند، كه اين رقم نسبت به كل جمعيت آنان اندك است.

حال با ملاحظه روايات فوق، به اين نتيجه مي رسيم كه در زمان حكومت حضرت، بعضي افراد به دين يهود باقي هستند.

و درباره وجود مسيحي در زمان حكومت حضرت مهدي( نيز، رواياتي وجود دارد كه دلالت بر اين مسأله مي كند.

در روايتي چنين آمده است كه دنياي كفر با دستاويز قراردادن كيش نصرانيت با امام درگير مي شوند، و به دشمنان امام كمك مي رسانند، و به هنگام شكست بدينشان پناه مي برند.(5)

علاوه بر روايات، آيه "و مِنَ الذينَ قالوُا اِنا نَصاري اَخَذْنا ميثاقَهُمْ فَنَسَوُا حَظّاً ّمِمَّا ذُكِّرُوا بِه فَاَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغْضاءَ اِلي يَومِ القِيامَةِ و سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللهُ بِما كانوُا يَصْنَعونَ" (6) نيز، به اين مطلب دلالت دارد. چنانچه در تفسير آن آمده است كه از اين آيه چنين استنباط مي شود كه ممكن است مسيحيت (يا مسيحيت و آئين يهود) بصورت يك اقليت بسيار ضعيف در جهان، حتي در عصر مهدي( باقي بماند. زيرا مي دانيم كه در آن عصر نيز آزادي اراده انسانها از بين نمي رود، و دين جنبه اجباري پيدا نمي كند. اگر چه اكثريت قاطع مردم جهان راه حق را مي پيمايند، و به آن مي گروند. و مهمتر از همه اينكه حكومت روي زمين، يك حكومت اسلامي خواهد بود.(7)

همچنين از آيه "اِذ قالَ اللهُ يا عيسي اِنّي مُتَوَفّيكَ و رافِعُكَ اِليَّ و مُطَهِّرُكَ مِنَ الذينَ كَفَروا و جاعِلُ الذينَ اتَّبَعُوكَ

فَوقَ الذينَ كَفَرُوا اِلي يَومِ القيمةِ" (8)، استفاده مي شود كه كفار تا روز قيامت وجود دارند. (9) و در روايتي نيز آمده است كه حضرت از آنها جزيه مي گيرند. (10)

و در پايان، در مورد پرسش از مأموريت امام مهدي( كه آيا مأمور به ظاهر هستند يا باطن، گفته شده است كه از اختصاصات حضرت مهدي( قضاوت اوست، كه به علم خود قضاوت مي كند. آن حضرت به مقتضي علم امامت و وحي قضاوت مي كند؛ مانند داود وسليمان، و بيّنه نطلبد. (11) در حديثي در اين رابطه آمده است : "چون قائم ( قيام كند، خداوند او را علم سيما عطا كند. پس امر مي كند بر كافر، پس موهاي پيشاني ايشان را مي گيرند، و به پاهاي ايشان مي چسبند. و مي كشانند ايشان را به سوي شمشير، و شمشير در ميان ايشان مي نهد." (12)

منابع و مآخذ :

1. منتخب الاثر،ص309

2. سوره مباركة بقره/آيه 248

3. عصر ظهور، علي كوراني، ص77و 78

4. الملاحم و الفتن، ص57

5. بحارالانوار،ج52،ص344

6. سوره مباركة مائده/آيه 14؛ ترجمه : "و از كسانيكه ادعاي نصرانيت (ياري مسيح) داشتند، (نيز) پيمان گرفتيم. ولي آنها قسمت قابل ملاحظه اي از آنچه به آنان تذكر داده شده بود را بدست قراموشي سپردند. لذا در ميان آنها تا دامنه قيامت، عداوت و دشمني افكنديم. و خداوند در آينده آنها را از آنچه انجام داده اند، (و نتايج آن) آگاه خواهد ساخت."

7. تفسير نمونه، ج4،ص319

8. سوره مباركة آل عمران/آيه 55 ؛ ترجمه : "(ياد كن) هنگامي را كه خدا گفت : "عيسي، من ترا برگرفته، به سوي خويش بالا مي برم. و ترا از (آلايش) كسانيكه

كفر ورزيده اند، پاك مي گردانم. و تا روز رستاخيز، كساني را كه از تو پيروي كردند، فوق كسانيكه كافر شده اند، قرار خواهم داد ... " "

9. بحارالانوار،ج52،ص375،روايت 175 و...

10. 665 پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائي، حسين رخ شاد، ص117

11. مهدي منتظر،حاج شيخ محمد جواد خراساني، محقق و تعليق : سيد جواد مير شفيعي خوانساري،ص414

بحارالانوار،ج52،ص320 / بحارالانوار،ج27،ح26

فرد يهودي كه دين يهود دارد اما سرشار از انسانيت مي باشد يعني فردي متعادل و خوب باشد و تنها اشكال آن اين است كه دين يهود دارد در زمان امام زمان چه برخوردي با او مي شود؟ چون شنيده ام كه امام زمان با يهوديان جنگ مي كند و آنها را از بين مي برد.
پرسش

فرد يهودي كه دين يهود دارد اما سرشار از انسانيت مي باشد يعني فردي متعادل و خوب باشد و تنها اشكال آن اين است كه دين يهود دارد در زمان امام زمان چه برخوردي با او مي شود؟ چون شنيده ام كه امام زمان با يهوديان جنگ مي كند و آنها را از بين مي برد.

پاسخ

(جهت استفاده)

ظاهر بعضي آيات اين است كه يهود و نصارا تا قيامت باقي خواهند ماند.

1- ((و من الذين قالوا انا نصاري اخذنا ميثاقهم فنسوا حظا" مما ذكروا به فاغرينا بينهم العداوه والبغضاء الي يوم القيمه...; ما از كساني كه ادعاي نصرانيت داشتند پيمان گرفتيم پس قسمتي از پندهاي ما را فراموش نمودند, ما هم دشمني و كينه را تا قيامت در بينشان انداختيم )), (مائده , آيه 14).

2- ((اذ قال الله يا عيسي ان متوفيك و... و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الي يوم القيمه ...; بيا وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح تو را قبض نموده و... و پيروان تو را بر كافران تا روز قيامت برتري دهم )), (آل عمران , آيه 55).

3- ((وقالت اليهود يدالله مغلوله... والقينا بينهم العداه والبغضاء الي يوم القيمه ...; يهود گفتند دست خدا بسته است ... و ما به كيفر آن قيامت آتش كينه و دشمني را در ميان آنها برافروختيم )), (مائده , آيه 64).

در آيات فوق دشمني و كينه توزي تا قيامت در بين يهود و نصارا مطرح شده است و همچنين برتري نصارا بر كفار تا قيامت آمده است و مقتضاي ظاهر آيات اين است كه دين يهود و نصارا تا قيامت باقي خواهند

ماند. از بعضي روايات نيز همين مضمون استفاده مي شود. ((عن ابي بصير عن ابي عبدالله عليه السلام ... قلت فما يكون من اهل الذمه عنده قال يسالمهم كما سالمهم رسول الله صلي الله عليه و آله و يوئدون الجزيه عن يدوهم صاغرون ...; ابو بصير گويد به امام صادق عرض كردم صاحب امر (مهدي عليه السلام ) با اهل ذمه - يهود و نصارا - چه مي كند فرمود: مانند پيامبر اكرم (ص ) با آنان مصالحه مي كند وآنها جزيه مي دهند, (بحارالانوار, ج 52, ص 381).

در مقابل اين آيات و روايات , احاديثي وجود دارد كه دلالت مي كند به اين كه جز دين محمد ديني باقي نمي ماند.

1- عبدالله بن بكير از امام موسي بن جعفر(ع ) روايت مي كند كه از حضرت تفسير آيه ((وله اسلم من في السموات والارض طوعا" و كرها" و اليه يرجعون )) را سؤال كردم فرمود: ((آيه مذكور در شأن حضرت قائم نازل شده است . وقتي آن حضرت ظاهر شد دين اسلام را بر يهود و نصارا و صائبين و كفار شرق و غرب عرضه مي دارد. پس هر كس با ميل و اختيار اسلام بياورد, به نماز و زكات و ساير واجبات امرش مي كند و هر كس از قبول اسلام امتناع ورزد گردنش را مي زند تا اين كه در شرق و غرب زمين جز موحد و خداپرست كسي باقي نماند و...)), (بحارالانوار, ج 52, ص 340).

2- جابر از امام باقر(ع ) نقل مي كند: ((... خدا شرق و غرب جهان را براي صاحب امر مفتوح مي كند آن قدر جنگ مي

كند تا اين كه جز دين محمد ديني باقي نماند)), (همان , ص 390).

3- همچنين امام باقر(ع ) در تفسير آيه شريفه ((ليظهره علي الدين كله ولو كره المشركون )) فرموده است : ((يكون ان لايبقي احد الا اقر بمحمد; به طوري مي شود كه احدي باقي نمي ماند مگر اين كه به محمد ايمان بياورد)), (همان , ص 346).

با توجه به آيات و روايات مي توان به دو نتيجه رسيد:

1. منظور از ادامه زندگاني يهود و نصارا تا روز قيامت تا دوره آخر الزمان باشد و به جهت نزديكي ظهور امام زمان(عج) و برپايي قيامت با يك تعبير از آن ياد شده است چنانچه بسياري از علايم آخر الزمان با عالم برپايي قيامت يكسان است. بنابراين يهود و نصارا تا آن دوران ادامه پيدا مي كنند اما با ظهور امام زمان(عج) و اقتدا حضرت مسيح به ايشان پيروان حق طلب اديان با حق آشنا مي شوند و همه زير پرچم امام زمان(عج) مي آيند و كساني كه حق ستيزند از بين خواهند رفت.

2. بنا بر ديدگاه دوم يهود و نصارا در دوران حكومت حضرت مهدي (عج ) باقي خواهند ماند واز عقايد شرك آلود خود مانند تثليث دست برمي دارند و تحت حمايت حكومت اسلامي مهدوي به زندگي خود ادامه مي دهند و اما دين اسلام دين جهاني و بر تمام دين ها غالب مي گردد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك : دادگستر جهان , ابراهيم اميني , ص 305 - 308.

اينكه در روايات آمده است كه امام زمان (عج) هنگام ظهور، نسبت به يهوديان با تورات و نسبت به مسيحيان با انجيل قضاوت مي كند با اين آيه كه ان الدين عنه الله الاسلام آيا مغايرتي ندارد؟
پرسش

اينكه در روايات آمده است كه امام زمان (عج) هنگام ظهور، نسبت به يهوديان با تورات و نسبت به مسيحيان با انجيل قضاوت مي كند

با اين آيه كه ان الدين عنه الله الاسلام آيا مغايرتي ندارد؟

پاسخ

اينكه در روايات آمده است مضمون آن چنين است. وقتي قائم اهل بيت عليهم السلام قيام كند، (امكانات را) بطور مساوي تقسيم مي نمايد و در رعيّت عدالت را بر قرار مي سازد، هر كس از وي اطاعت كند از خدا اطاعت نموده و هر كس نافرماني او را بكند نافرماني خدا را نموده است، تورات و ديگر كتابهاي الهي را از غاري در انطاكيه خارج مي سازد و بين يهوديان بر اساس احكام تورات و ميان مسيحيان طبق احكام انجيل و بين اهل زبور و برپايه دستورات آن و بين مسلمانان براساس آيات قرآن داوري مي كند(22).

ثانياً: همان طور در پرسش شما بود، اين علاوه بر مغايرت داشتن با آية شريفه با روايات ديگري كه تصريح بر ايمان به مردم به دين اسلام را رد نيز مغايرت داده(23)پس منظورمان است كه گفته شد يعني حضرت براي اثبات حقانيت قيام خودشان در برابر اديان ديگر با كتاب آنها داوري مي كنند البته با كتاب تحريف نشده كه خود حضرت عليه السلام از مكان آن كتابها اطلاع دارند.

22) بحارالانوار، ج 52، ص 351.

23) تفسير العياشي، ج 1، ص 183 رفاعه از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه امام عليه السلام در مورد اين آيه شريفه له شريفه له اسلام من في الموت و الارض طوعاً و كرها، فرمودند: زماني كه قائم آل محمدعليه السلام ظهور مي كند در زمين كسي باقي نمي ماند الااينكه شهادتين را مي گويد را مسلمان مي شود.

(اذا قام القائم عليه السلام لايبقي الارض الا نوري فيها بشهادة ان لااله الا اله و ان محمداًرسول الله).

علم و دانش در زمان حضرت

امام صادق(ع) در مورد پيشرفت علم در زمان حضرت مهدي(عج) چه مي فرمايد؟
پرسش

امام صادق(ع) در مورد پيشرفت علم در زمان حضرت مهدي(عج) چه مي فرمايد؟

پاسخ

در حديثي از امام صادق (ع) چنين ميخوانيم

«اَلْعِلْمُ سَبْعَةُ وَ عِشْروُن حَرَفاً فَجَميعُ ما جائَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفان، فَلَمْ يَعْرِفِ النّاسُ حَتَّي الْيَوْمَ غَيرَ الْحَرْفَيْنِ، فَاِذا قامَ قائِمُنا اَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرينَ حَرْفاً؛ فَبَثّها فِي النّاسِ وَ ضَمَّ اِلَيْها الْحَرْفَيْنِ، حَتّي يَبُثَّها سِبْعَةُ وَ عِشرينَ حَرْفاً» (بحارالانوار، 52/336.) [علم و دانش بيست و هفت حرف (بيست و هفت شعبه و شاخه) است؛ تمام آنچه پيامبران الهي براي مردم آوردند دو حرف بيش نبود، و مردم تاكنون جز آن دو حرف را نشناختهاند، امّا هنگامي كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف (بيست و پنج شاخه و شعبه) ديگر را آشكار ميسازد و در ميان مردم منتشر ميسازد و دو حرف را به آن ضميمه ميكند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد.]

اين روايت(2) از امام صادق«عليه السلام» نقل شده مضمون آن اين است كه علم 27 حرف است و تمام آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است بنابراين مردم تاكنون بيش از دو حرف از آن 27 حرف را آگاه نشده اند وقتي امام زمان«عليه السلام» ظاهر شود 25 حرف ديگر را هم ظاهر نموده در ميان مردم نشر مي دهد و در آن زمان مردم اضافه بر آن دو حرف از تمام 27 حرف آگاهي پيدا خواهند كرد و احتمالاً منظور از اينكه علم 27 حرف است علمي است كه مردم گنجايش و قابليّت آن را داشته باشند والا مي دانيم كه پيامبران و امامان از علومي برخوردارند كه هرگز فهمهاي مردم عادّي گنجايش تحمّل آن را ندارد و احتمالاً منظور اين

است كه اگر ظرفيت انسانها را از نظر علم و آگاهي 27 حرف بدانيم 2 حرف آن تاكنون بيشتر نشر نشده و امام زمان 25 حرف ديگر را هم نشر خواهد داد و اين بيان نشر علوم و گسترش كثير علوم را در زمان ظهور ولي عصر«عليه السلام» مي رساند كه چگونه مردم آن زمان از علم آگاهي گسترده اي برخوردار خواهند شد كه علاوه بر 2 حرفي كه تا آن زمان بوده اطّلاع و آگاهي مردم به بيش از ده برابر تمام آگاهيهاي تا آن زمان افزايش خواهد يافت و اينكه 27 حرف تعبير شده احتمالاً از اين جهت است كه علوم از طريق حروف تعليم مي شود البته الفباي خاصّي در اين حديث مطرح نشده است.

2) بحارالانوار، مرحوم علّامه مجلسي، ج 52، ص 336، ح 73.

در مورد پيشرفت هايي كه در زمان امام زمان (عج ) انجام مي شود چه نظري داريد؟
پرسش

در مورد پيشرفت هايي كه در زمان امام زمان (عج ) انجام مي شود چه نظري داريد؟

پاسخ

در روايتي از امام صادق(ع) وارد شده است كه «دانش 27 حرف است؛ پس تمام آنچه پيامبران با آن مبعوث شده اند، 2 حرف (از دانش است) و مردم تا امروز تنها 2 حرف از دانش را دار هستند، اما هنگامي كه قائم ما(عج) قيام مي كند، 25 حرف ديگر را در ميان مردم پراكنده مي كند و با آن دو حرف اضافه مي نمايد تا اينكه دانش به 27 حرف كامل مي شود. (بحارالانوار، ج 52، ص 336)

ظاهرا معناي اين روايت و روايات مشابه اين است كه عقول و خردهاي مردم در اين زمان پيشرفت فراواني مي كند. زيرا در اين دوره معنويت و تقوا بسط پيدا مي كند و موانع علم آموزي و فهم و ادراك صحيح مسدود مي گردد و تمامي مردم امكان مي يابند با تقوا _ عامل نگهداريانسان كه باعث روشن بيني و فهم و درك بينا مي شود به تمامي اسراري علوم نزديك شوند. چنانچه در روايات حكومت امام زمان(عج) وارد شده است كه در آن زمان زنان با قرآن سخن مي گويند.

سرنوشت تكنولوژي، علوم و فنون پس از قيام حضرت ولي عصر(عج) چيست؟
پرسش

سرنوشت تكنولوژي، علوم و فنون پس از قيام حضرت ولي عصر(عج) چيست؟

پاسخ

در روايتي از امام صادق(ع) وارد شده است كه «دانش 27 حرف است؛ پس تمام آنچه پيامبران با آن مبعوث شده اند، 2 حرف (از دانش است) و مردم تا امروز تنها 2 حرف از دانش را دار هستند، اما هنگامي كه قائم ما(عج) قيام مي كند، 25 حرف ديگر را در ميان مردم پراكنده مي كند و با آن دو حرف اضافه مي نمايد تا اينكه دانش به 27 حرف كامل مي شود. (بحارالانوار، ج 52، ص 336)

ظاهرا معناي اين روايت و روايات مشابه اين است كه عقول و خردهاي مردم در اين زمان پيشرفت فراواني مي كند. زيرا در اين دوره معنويت و تقوا بسط پيدا مي كند و موانع علم آموزي و فهم و ادراك صحيح مسدود مي گردد و تمامي مردم امكان مي يابند با تقوا _ عامل نگهداريانسان كه باعث روشن بيني و فهم و درك بينا مي شود به تمامي اسراري علوم نزديك شوند. چنانچه در روايات حكومت امام زمان(عج) وارد شده است كه در آن زمان زنان با قرآن سخن مي گويند. بنابراين دوران پس از ظهور حضرت، اوج شكوفايي علوم و فنون و صنعت و تكنولوژي خواهد بود.

رشد تكنولوژي پس از ظهور امام زمان(عج) به چه نحوه خواهد بود؟
پرسش

رشد تكنولوژي پس از ظهور امام زمان(عج) به چه نحوه خواهد بود؟

پاسخ

علم و دانش با تكامل انسان و گذشت زمان همواره سير تكاملي و صعودي داشته و گردونه دانش بشر هرگز از حركت و جنبش و ترقي باز نمي ماند. استفاده از تجارب گذشتگان و شكوفائي بيشتر استعدادها، براي بشر راهي جز رشد و حركت و كمال در جهت علم و آگاهي و دانش باقي نگذاشته است و اين از سنت هاي الهي و قوانين حاكم بر نظام هستي است و مشاهده و تجربه و وجدان همه انسانها بر اين مطلب شاهد و گواه مي باشد. آنچه مهم است استفاده و بهره وري عاقلانه و منطقي و منطبق بر معيارهاي الهي و ارزش هاي اخلاقي از نعمت آگاهي و علم و دانش است. اگر علم و دانش در خدمت عقلانيت و خردورزي و خدامحوري و اخلاق باشد، ثمره آن بهبود وضع زندگي انسان ها و فراهم شدن زمينه سعادت و تكامل بهتر و سريعتر او مي باشد و انسان با آگاهي از رمز و راز طبيعت و اسرار خلقت و مقايسه ناچيز بودن علم و آگاهي اش با رازهاي ناگشوده عالم و بي كرانگي علم خداوند در برابر علم و قدرت خداوند و عظمت بي انتهاي او بيشتر سر تواضع و خاكساري فرود مي آورد و اين آگاهي و دانش در خدمت پرورش اخلاق نيك و تهذيب نقس و پرورش انسان هاي با فضيلت و متعالي مي گردد، ولي اگر علم و دانش در خدمت هوا و هوس و سلطه جوئي و قدرت طلبي انسان قرار گيرد، سد راه تكامل و تعالي و ترقي

روحي و معنوي او مي گردد و علم و دانشي كه بايد نور و روشنائي و رهگشا و زمينه ساز رشد و سعادت باشد، براي انسان مايه عذاب و آفت و بلا مي گردد و روز به روز بر تكبر و زورگوئي و حق ستيزي و خود محوري او مي افزايد.

زمان ظهور امام زمان -عجل الله تعالي فرجه- نيز از اين قاعده مستثني نمي باشد و نه تنها علم و دانش سير صعودي و رو به جلو خود را طي مي كند بلكه سرعت حركت گردونه دانش بسيار زيادتر و بيشتر خواهد بود به گونه اي كه با قبل از ظهور قابل مقايسه نمي باشد.

در حديثي از حضرت صادق -عليه السلام- در اين باره آمده است: «العلم سبعه و عشرون حرفا، فجميع ما جائت به الرسل حرفان، فلم يعرف الناس حتي اليوم غير حرفين، فاذا قام قائمنا -عليه السلام- اخرج الخمسه و العشرين حرفا، فبثها في الناس و ضم اليها الحرفين، حتي يبثها سبعه و عشرين حرفا» يعني علم و دانش بيست و هفت حرف دارد، همه علوم و دانشي كه پيامبران براي بشر آورده اند دو حرف از آن است و مردم تا امروز جز اين دو حرف را نمي دانند، ولي هنگامي كه حضرت قائم -عليه السلام- قيام كند، بيست و پنج حرف باقيمانده را ظاهر مي سازد و در بين مردم منتشر مي سازد و آن دو حرف اول را نيز به آن مي افزايد تا بيست و هفت حرف گردد.(سفينه البحار، ج2، ص227، ماده «علم»)

مفاد اين حديث شريف كنايه از اين است كه علم و دانش در زمان ظهور آن ولي

خدا به اوج قله خود مي رسد و همه اسرار و علوم بر بشر به بركت وجود آن سرور گشوده مي گردد و انسان ها چنان به اوج علم و آگاهي مي رسند كه تا آن زمان در بين انسان ها بي سابقه و بي نظير بوده است.

ولي نكته مهم اين است كه چون در آن زمان با هدايت و ارشاد و ولايت، آن انسان كامل و آرزوي همه دل هاي مشتاق بشر به نهايت نيروي عقلاني و قوه خرد ورزي مي رسد، چنانچه رواياتي بر اين مطلب دلالت دارد، لذا علم و دانش و فن آوري و صنعت و اختراعات، در خدمت عقلانيت و نيروي خرد آنها قرار مي گيرد و زمينه سعادت واقعي و بهره وري شايسته از علم و دانش فراهم مي گردد و دانش و پيشرفت علمي به جاي آن كه اسير دست نيروي شهوت و غضب و رذايل نفساني انسان باشد تحت فرمان عقل و منطق قرار مي گيرد و جايگاه مناسب و در خور خود را مي يابد.

در روايتي از حضرت باقر -عليه السلام- مي خوانيم: «اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت احلامهم» يعني هنگام قيام و ظهور حضرت مهدي -عليه السلام- خداوند، دست لطف و عنايتش را بر سر مردم مي كشد و در نتيجه عقل هاي پراكنده آنها جمع و متحد شده و خرد آنها كامل مي گردد.(الشموس المضيئه، علي سعادت پرور، ص176، ح19)

براي مطالعه بيشتر ر.ك:

1. مهدي موعود(عج) ، ترجمه ج 52 بحار الانوار، علي دواني

2. دادگستر جهان، ابراهيم اميني

3. عصر ظهور، علي كوراني

4. منتخب الاثر، آيت الله

صافي گلپايگاني

آيا امام زمان به مردم علم مطلق را ياد مي دهد و مردم بي نهايت را متوجه مي شوند و يا باز هم مجهولاتي باقي مي ماند.
پرسش

آيا امام زمان به مردم علم مطلق را ياد مي دهد و مردم بي نهايت را متوجه مي شوند و يا باز هم مجهولاتي باقي مي ماند.

پاسخ

نخست بايد دانست كه علم از مقولات تشكيكي است و شدت و ضعف دارد و علم مطلق فقط از آن خداست و همه انسانها و حتي پيامبر اسلام كه اشرف مخلوقات است به درگاه خداوند عرضه مي دارد «رب زدني علما؛ پروردگارا علم مرا فزوني بخش» (طه، آيه 114).

اما آنچه حتمي است رشد علمي انسانها در زمان ظهور بسيار خواهد بود.

نكته دوم اين كه متعلق علم و آگاهي متفاوت است و رشته هاي فراواني را شامل مي شود آنچه حتمي است در زمان ظهور نسبت به حقانيت دين و قدرت حاكمه خداوند همه به يقين مي رسند.

براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:

1. از مجموع رواياتي كه رويدادهاي پس از ظهور حضرت مهدي(عج) را ذكر كرده اند، معلوم مي شود كه دنياي بشريت در آن هنگام، در همه عرصه هاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... دست خوش دگرگوني هاي جدي قرار مي گيرد، به گونه اي است كه در زمينه هاي مزبور، دنياي مادي با ظرفيت هاي فوق العاده اي به بار مي نشيند.

2. بي ترديد، نمايان شدن حقايق عالم همچون آگاهي از رمز و رازهاي طبيعت، شناخت حق و باطل، پي بردن به اسرار آفرينش و... از جمله دگرگوني هاي ياد شده خواهد بود در اين باره به چند روايت اشاره مي شود:

الف) امام محمد باقر(ع) فرمود: «اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به

احلامهم؛ زماني كه حضرت مهدي(عج) قيام مي كند، خداوند دست خود را بر سر بندگان قرار مي دهد، در نتيجه عقل هايشان فزوني مي گيرد و بردباريشان كامل مي شود» (معجم احاديث الامام المهدي، ج3، ص 325).

ب) امام صادق(ع) مي فرمايد: «اذا قام قائمنا اشرقت الارض بنور ربها واستغني العباد عن ضوء الشمس و ذهبت الظلمه؛ هنگامي كه قائم ما قيام مي كند، زمين به نور پروردگارش روشن مي شود و بندگان از نور آفتاب بي نياز شده، ظلمت برطرف مي گردد» (ارشاد مفيد، به نقل از آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 19، ص 545).

3. با توجه به احاديث مزبور و روايات مشابه آن، پيدايش دگرگوني علمي در مردم عصر ظهور، امري قطعي است؛ ولي در اين باره كه آيا ميزان دگرگوني مزبور تا بدانجاست كه ديگر هيچ مجهولي براي كسي باقي نماند، سخن به ميان نياورده اند.

4. از برخي آيات قرآن، فهميده مي شود كه دست يابي به حقايق اعمال مربوط به روز قيامت است: «و اشرقت الارض بنور ربها و وضع الكتاب...؛ [در روز قيامت] زمين به نور پروردگارش روشن مي شود و نامه هاي اعمال را پيش مي نهند...».

مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايند: مراد از روشن شدن زمين به نور پروردگار كه از ويژگي هاي روز قيامت است، كنار رفتن پرده ها و حجاب ها و نمايان شدن حقايق اشياء و اعمال آدميان، از خير و شر اطاعت و نافرماني و حق و باطل مي باشد. آنگاه در تأييد اين معنا به آيه 22 سوره مباركه «ق» استناد مي فرمايند: «لقد كنت في غفله من هذا فكشفنا عنك

غطائك فبصرك اليوم حديد؛ تو از اين موضوع غافل بودي، ما از كنار چشمانت، پرده را كنار زديم و امروز چشمت به خوبي مي بيند».

منابع فقه عبارتند از كتاب، سنت، عقل و اجماع نقش امام زمان (عج) در تبيين احكام فقهي چيست؟ در دوره ايشان منابع فوق دگرگوني اي هم دارند؟
پرسش

منابع فقه عبارتند از كتاب، سنت، عقل و اجماع نقش امام زمان (عج) در تبيين احكام فقهي چيست؟ در دوره ايشان منابع فوق دگرگوني اي هم دارند؟

پاسخ

مي دانيم هنگام ظهور و استقرار حكومت عالم گير امام مهدي(عج) علوم متكامل مي شود(1. امام صادق(ع): «علم 27 حرف است، تمام آن چه پيامبران آورده اند دو حرف _ جزء _ است ... هنگامي كه قائم بپا خيزد، 25 حرف به آن مي افزايد و ميان مردم آن را رواج مي دهد.»(علامه محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 336) عقل هاي مردم كامل و اخلاقشان رشد پيدا خواهد كرد.( امام باقر(ع): «هنگامي كه قائم ما بپاخيزد خدا دستش را بر سر بندگان قرار مي دهد پس عقل هاي آنان جمع و اخلاقشان كامل مي شود.»(همان)) به عبارتي آن مقدار كه بشر امكان بروز استعدادهاي عقلاني خود را وارد در آن زمان به مرحله فعليت و بروز مي رسد. از اين رو اجتهاد و تفقه در دين در آن زمان رشد و پويايي بي نظيري پيدا خواهد كرد. نيازهاي بشر كه در قانون گذاري الهي دخيل است، با پيشرفت جامعه دگرگوني هاي چشمگيري پيدا مي كند. پس با ظهور و بروز امام مهدي(عج) فهم مجتهدان از كتاب و سنت حقيقي خواهد بود. زيرا در دوران غيبت با تمسك به اصول در جاهايي كه دليل نقلي و صريح وجود ندارد، احكام بدست مي آيد و احكام، واقعيه نيستند بلكه ظاهريه اند يعني تنها منجزيت دارند.(يعني كشف تام و حقيقي از احكام واقعي وجود ندارد، بلكه تنها مكلّفان در مقام امتثال، معذريت و منجزيت دارند كه به تكليف طبق منابع موجود و اصول عمل كرده اند و مستحق عقاب و عذاب نخواهند بود.) اما با آمدن امام و

ظهور ايشان در جامعه، امكان دستيابي به احكام واقعيه پيدا مي شود. از اين رو از امام تأويل به «ماءٍ معين؛ آب گوارا»(در احاديث ذيل آيه شريفه «إن أصبح ماءُكم غوراً فمن يأتكم بماءٍ معين»، ماء معين همان امام عصر(عج) دانسته شده است.) شده است. علي القاعده اجماع كه كاشف از قول معصوم(ع) است با آمدن معصوم(ع) و وجود او كاربردي نخواهد داشت، عقل هم با تكامل و رشدي كه پيدا خواهد كرد امكان كامل دستيابي به ملاكات واقعي احكام را پيدا خواهد كرد. چه اين كه از ويژگي هاي برجسته حكومت امام عصر(عج) حكم به واقع(امام صادق(ع): «هنگامي كه قائم خاندان محمد بپا خيزد، ميان مردم به مانند حكم داود، حكم مي كند _ حكم به واقع _ و نيازي به شاهد و بيّنه ندارد.»(علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 214)) و زدودن پيرايه ها از چهره دين است.(امام صادق(ع): «هنگامي كه قائم ما بپا خيزد، مردم را مجدداً به اسلام دعوت مي كند و به امري رهنمون مي شود كه مردم از آن منحرف شده اند.»(همان، ج 51، ص 30))

در عصر ظهور، رشد عقلي وتكامل علمي انسان چگونه است؟
پرسش

در عصر ظهور، رشد عقلي وتكامل علمي انسان چگونه است؟

پاسخ

نقش اصلي دعوت پيامبران در گسترش دانايي وآموزش وتجربه وتعليم است وايمان از شاخه هاي دانايي وشناخت به شمار مي رود. پيامبران به انسان ها راه ورسم زندگي، هدف ونتيجه آن را مي آموختند.

از سوي ديگر چون هدف از خلقت انسان، رشد وتكامل معرفت وشناخت اوست بايد روزي اين هدف تحقق يابد وروزگار دانش هاي راستين وپيروزي خرد بر مجهولات فرا رسد. از اين رو در دوران ظهور كه روزگار تحقق همه آرمان هاي انساني والهي است، شناخت انسان به تكامل نهايي مي رسد، ودر ابعاد گوناگون دانايي، از جهان شناسي، انسان شناسي وخداشناسي، عروج لازم را مي يابد.

در دوران امام زمان (ع)، همه مسائل بشري به هدف اصلي ومرز نهايي مي رسد، وبشريّت در تلاش اعصار وقرون خويش به محضر استاد ومعلمي راه مي يابد كه نكته اي از ديد ژرف نگر وحقيقت بين او پوشيده نيست وهدف او پرده برداري از حقايق ومجهولات است وتا سرحد امكان وتوان انسان ها، آنان را به اوج تكامل علمي مي رساند. اين موضوع از مهم ترين برنامه ها واقدام هاي حضرت مهدي (ع) است. واز اين رهگذر دو محور اساسي تحقق مي پذيرد:

1 - با گسترش شناخت وكشف اسرار كائنات، پايه هاي خداشناسي استوار مي گردد.

2 - گسترش شناخت ودانايي، تشكيل جامعه انساني وبسامان ومرفّه را ممكن مي سازد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: "...تاسعهم قائمهم الذي يملأ اللَّه عزّوجلّ به الأرض نوراً بعد ظلمتها، وعدلاً بعد جورها، وعلماً بعد جهلها..."؛ "نهمين از آنان قائم است كه خداوند به دست او{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 260. پاورقي}

سرزمين تاريك [زندگي] را نوراني وروشن مي كند، واز عدل مي آكند، پس از [دوران] ظلم، وعلم ودانايي را فراگير مي سازد پس از [دوران] جهل وناداني...".

امام باقر

(ع) فرمود: "إذا قام قآئمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع به عقولهم وأكمل به احلامهم"؛ "قائم ما به هنگام رستاخيز خويش نيروهاي عقلاني توده ها را تمركز دهد{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 336. پاورقي}

وخردها ودريافت هاي خلق را به كمال رساند."

مي گويند كه در زمان ظهور امام زمان چيزهاي زيادي مي باشند كه تكامل مي يابند از جمله علم به حد اعلاي خودش مي رسد و بعضي ها مي گويند كه و همچنين در كتابها نوشته شده كه امام زمان با شمشير قيام مي كند، سؤال من اين است كه با وجود پيشرفت علم و با وجود سلاحهاي مد
پرسش

مي گويند كه در زمان ظهور امام زمان چيزهاي زيادي مي باشند كه تكامل مي يابند از جمله علم به حد اعلاي خودش مي رسد و بعضي ها مي گويند كه و همچنين در كتابها نوشته شده كه امام زمان با شمشير قيام مي كند، سؤال من اين است كه با وجود پيشرفت علم و با وجود سلاحهاي مدرن آيا جنگ امام زمان باز هم با سلاحهاي سرد خواهد بود؟

پاسخ

در اين راستا نكاتي است كه بايد در نظر گرفت:

1) كلمه «سيف» كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مي باشد. چنان كه در بسياري موارد چنين كاربردي دارد.

2) آنچه مسلم است سلاح هاي موجود دنيا به گونه اي است كه نابود كننده هر كسي است كه در برد مؤثر آن باشد در حالي كه سلاح امام زمان «عج» و يارانش تنها انسان هاي تبهكار و فاسد و بي ايمان را از بين مي برد و خوبان از گزند آن در امانند. اما اين كه اين ويژگي چگونه به دست مي آيد بر ما پوشيده است مي توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرني دست مي يابند كه چنين كاربردي دارد و سلاح هاي ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايي چنداني ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدي توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايي ابتدايي به نبرد برخيزند و اراده الهي بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.

سؤالاتي كه درباره ابزار دفاعي آن حضرت قابل طرح است عبارتند از:

1- آيا ابزار دفاعي آن حضرت سلاح سردي چون شمشير خواهد بود يا نه ؟

2- مفاد روايات اسلامي كدام نظريه را تأييد مي

كند؟

3- آيا تكامل صنعتي و ماشيني در آن روزگار از بين خواهد رفت يا نه ؟

مي گوييم براي يافتن پاسخ اين سؤالات هم از منابع حديث و هم از دلايل عقلي مي توان كمك گرفت اما به نظر عقل : هيچ دليلي وجود ندارد كه با جهش جامعه انساني به سوي حق و عدالت ترقي جامعه متوقف گردد. افزون بر آن يكي از پايه هاي استقرار حكومت واحد جهاني به هم پيوستگي دنيا از نظر وسايل ارتباطي است و اين موضوع بدون تكامل صنعتي ممكن نيست . پس بعيد نيست بگوييم همان گونه كه قلم كنايه از علم و فرهنگ است.

شمشير هم كنايه از قدرت و نيروي نظامي مي باشد. از همين جا مي توانيم به اين سخن اعتراف كنيم كه نمي توانيم نوع اين سلاح را نه از نظر مادي يا رواني بودن و نه از جهات ديگر تعيين كنيم . همين اندازه اجمالا مي توانيم بگوييم يك سلاح برتر خواهد بود. هم چنان كه مي دانيم آن سلاح سلاحي نيست كه گناهكار و بي گناه را با هم نابود كند. و اما به نظر احاديث : احاديثي كه نقل شده , به نوبه خود هر كدام تكامل علوم را در ابعادي مختلف براي انسان گوشزد مي كنند. از باب نمونه در كتاب منتخب الاثر عناوين ذيل را مشاهده مي كنيم كه همگي بر پيشرفت و رشد علوم آن روزگار دلالت مي كنند:

1- باب سوم در اين كه زمين , كنوز و معادن خود را اظهار مي كند. در اين باره ده حديث است . از باب نمونه : موسي بن جعفر(ع ) فرمود:

براي آن حضرت گنجينه هاي زمين ظاهر مي شود و هر امر دوري، براي ايشان نزديك مي گردد.

2- باب چهارم : در اين كه بركات سماوي و ارضي و غير اين دو ظاهر مي شوند و در آن 12 حديث است . از باب مثال : پيامبر(ص ) فرمود: در زمان آخر امتم مهدي خروج مي كند و حال آن كه باران او را سيراب و زمين نباتاتش را بر وي عرضه مي كند.

3- باب يازدهم در اين كه زمين در دولت وي عمران مي يابد. در اين زمينه 5 حديث وارد شده است . از آن جمله : حضرت فرمود: روي زمين خرابي باقي نمي ماند مگر اين كه مهدي آن را آباد مي كند.

4- باب دوازدهم در اين كه امور در عصر ايشان تسهيل پيدا كرده و عقول مردم هم تكامل پيدا مي كند و در آن 7 حديث نقل شده است .

از باب نمونه امام صادق (ع ) فرمود: در زمان قائم آل محمد(ص ) مؤمني كه در مشرق است برادر خود را كه در مغرب است مي بيند. همين طور مؤمني كه در مغرب است برادر خود را كه در مشرق است , مشاهده مي كند.

وضعيت مردم در زمان حكومت حضرت

با ظهور امام زمان 7جهان پر از عدل و داد مي شود. آيا در اين دوره كسي مرتكب افعال قبيح و يا گناه مي شود؟ امنيت , آرامش و راحتي انسان ها در زمان حكومت امام زمان 7و عدم امنيت و سختي و مشقت انسان هايي كه قبل از زمان ظهور حضرت زندگي مي كنند, چگونه قابل توجيه اس
پرسش

با ظهور امام زمان 7جهان پر از عدل و داد مي شود. آيا در اين دوره كسي مرتكب افعال قبيح و يا گناه مي شود؟ امنيت , آرامش و راحتي انسان ها در زمان حكومت امام زمان 7و عدم امنيت و سختي و مشقت انسان هايي كه قبل از زمان ظهور حضرت زندگي مي كنند, چگونه قابل توجيه است ؟

پاسخ

برادر گرامي ! از اين كه با ما مكاتبه نموديد سپاسگزاريم . امام زمان 7با ظهور خود جهان را پر ازعدل و داد مي كند و جامعه اي متعالي و آرماني را بنيان م يگذارد. جامعهء آرماني و مدينهء فاضله اي كه حضرت ايجادمي نمايد, از ويژگي هاي زير برخوردار است :

1 حاكميت فراگير و جهاني دين خدا: ادارهء جامعهء بشري با سياست و برنامهء دين خدا صورت مي گيرد. در عصرظهور حضرت حجت 7آرمان والاي تشكيل جامعهء بزرگ بشري و خانوادهء انساني تحقق مي پذيرد و آرزوي ديرينهء همهء پيامبران و امانان و مصلحان برآورده مي شود.()

(پ_اورقي 3.محمد حكيمي , عصر زندگي و چگونگي آيندهء انسان و اسلام , ص 161

2 مدينه عدل : هيچ ويژگي به اندازهء در حكومت امام زمان 7روشني و جلوه ندارد. آن قدركه در روايات بر ويژگي عدالت گستري امام تأكيد شده , بر ساير مسايل چنين الصرار و ابرامي نرفته است و اين ,نشان از برجستگي اين مهم در مدينهء فاضلهء اسلامي در عصر ظهور حضرت دارد.

3 مدينهء رفاه و آسايش : مدينهء فاضلهء اسلامي , مدينهء رفاه و آسايش همگاني است . در اين جامعهء آرماني , سخن از كثرت مال , وفور نعمت ها, بارانهاي پي

در پي , سبكباري و رهايي از بارهاي سنگين زندگي , آسودگي از رنج طلب و نيافتن , سخن از اداي قرض تمام بدهكاران و اداي دَين تمام مقروضان است . سخن از عمران و آبادي تمامي عرصه ءجهان است , به گونه اي كه چون حضرت مهدي 7قيام كند, همه خرابي ها آباد مي شود.()

(پ_اورقي 1.مجله حوزه , شماره 70_ 71 ص 174

4 مدينهء امن و سلام : وعدهء خداوند مبني بر اين كه وحشت و خوفِ مؤمنان را به امنيت و سلام تبديل مي كند, درزمان ظهور حضرت معنا و مصداق كامل مي يابد و انسان ها در آن موعد شريف است كه مي توانند با قلبي آسوده , سربر بالين آرامش بگذارند و زندگي دنيا را دور از خطرهاي دلهره آميز ببينند.()

(پ_اورقي 2.همان , ص 175

5 حكومت مستضعفان : تشكيل دولت مستضعفان و تحقق بخشيدن به آرمان والاي حكومت مستضعفان , ازبرنامه هاي اصلي و اقدام هاي اساسي و ترديد ناپذير امام موعود7است . در جامعه و نظامي كه امام زمان 7بنيان مي نهد, زمام همهء امور در دست طبقات محروم است و مستضعفان به ادارهء جامعه مي پردازند.

تشكيل جامعهء آرماني با ويژگي هايي كه بر شمرديم , به اين معنا نيست كه در عصر ظهور حضرت , كسي مرتكب گناه و معصيت نمي شود, بلكه در آن دوران نيز افرادي به مخالفت با حضرت مي پردازند. از اين رو زندگي در آن عصربه معناي صالح بودن همهء انسان ها نيست . حضرت مهدي 7به اصلاح جامعهء بشري مي پردازد و حكومت صالحان را برقرار مي كند. انسان هاي مؤمن كه دل

به خدا سپرده اند, از امنيت و آرامش بهره مند هستند; عاشق حق و عدالت هستند و در هر عصري بر اساس تكليفي كه دارند, انجام وظيفه مي كنند و اوامر الهي را انجام مي دهند و نواهي را ترك مي كنند. شكل گيري جامعهء امن در عصر ظهور حضرت مهدي 7به اين معنا نيست كه انسان ها تكليفي ندارند, بلكه در آن عصر نيز انسان هاي حق مدار و مؤمن حضرت همراه مي شوند. شايان ذكر است انسان هاي مؤمن و خداجو كه منتظران واقعي حضرت هستند, هميشه دعا مي كنند از همراهان و ياران حضرت مي باشند. كسي كه توفيق پيدا كند وجامعهء اَمن زمان ظهور حضرت را درك كند, انسان سعادتمندي است .

در هر عصر و زماني , انسان مكلف به وظايف شرعي است كهبر عهدهء او است , و اين راز و رمز سعادت ورستگاري انسان است , خواه در عصر غيبت باشد, خواه عصر ظهور حضرت را درك كند.()

(پ_اورقي 3.همان , محمد حكيمي , عصر زندگي و چگونگي آينده انسان و اسلام .

هنگامي كه امام زمان(ع) ظاهر شوند، باز مردم گناه خواهند كرد؟
پرسش

هنگامي كه امام زمان(ع) ظاهر شوند، باز مردم گناه خواهند كرد؟

پاسخ

طبق مفاد آيات وروايت، عصر ظهور، عصر شكوفايي، عدالت اجتماعي و برقراري صلح و سازندگي و تكاملعلم و دين و امنيت و آرامش مردم وجامعه است. قرآن مي فرمايد: "ما اراده كرديم بر آنانكه در زمين استضعاف و خوار شدند، منّت گذاريم و آنان را پيشواي مردم و وارث زمين و ملك و جاه گردانيم".(1)

رسول گرامي اسلام(ص)فرمود: "اگر از روزگار مگر يك روز باقي نماند خداوند مردي از اهل بين مرا بر مي انگيزد كه زمين را از عدل پر كند، چنان كه از ستم پر شده باشد".(2)

اما اين كه آيا در آن عصر كسي گناه مي كند، پاسخ سؤال روشن است كه تا انسان در دنيا وجود دارد، به سبب وجود شيطان و نفس اماره نمي تواند از گناه دوري كند؛ اگر چه مي تواند با نفس اماره و شيطان مبارزه بكند، ما بشر همواره با فتنه و معصيت روبرو است. بعد از وقوع قيامت و حضور مؤمن در بهشت، گناهي سر نمي زند و ظلم و بدي ديده نمي شود.

البته اين لطف و منت بزرگ را خداوند بر بشر قرار داده است كه روزي در دنيا شاهد آباداني و حاكميت عدل به دست صاحب العصر و الزمان باشد واين حقيقت را بايد پذيرفت. به دليل حضور مستقيم حضرت حجت ميان مردم، جامعه و جوّ عمومي متأثر شده و عدل و دادش تمام زمين را فرا مي گيرد و مردم با يكديگر مهربان شده، با صدق و صفا زندگي مي كنند. امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد و كسي در صدد اذيت و آزار ديگري نخواهد بود. وضع اقتصادي مردم خوب

شده، به گونه اي كه مستحق زكات يافت نمي شود، باران هاي نافع و سودمند پي در پي مي بارد، تمام زمين سبز و خرم مي شود؛ توجه مردم به خدا زياد شده و دور گناهان نمي گردند. اين ها نويد ظهور و حضور امام مهدي(عج) است.

چون ثواب يا گناه دائر مدار انتخاب و اختيار است و اين خميره در جوهره انسان ها وجود دارد، پس تا زماني كه بشر وجود دارد، حُسن يا سوء اختيار با او همراه است و تا زماني كه دنيا وجود دارد، انسان جزئي از موجودات آن است و با اختيار خود زندگي مي كند. وجود مقدس حضرت اگر چه باعث ايجاد مدينه فاضله خواهد شد و بي عدالتي كه بزرگ ترين ظلم است، برچيده مي شود. اما مردم در كردار خود به اقتضاي اختياري كه دارند، يا راه ثواب مي برند و يا خطا كار شده و جزء دشمنان دين و حضرت قرار مي گيرند.

پي نوشت ها:

1 - قصص (38)، آيه 5.

2 - منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ج 4، ص 142.

در زمان حكومت حضرت مهدي(ع)زندگي مردم چگونه است؟
پرسش

در زمان حكومت حضرت مهدي(ع)زندگي مردم چگونه است؟

پاسخ

از احاديث استفاده مي شود: وقتي مهدي موعود(ع) ظاهر شد و در جنگ پيروز گشت و بر شرق و غرب جهات تسلط يافت، تمام زمين به وسيله يك حكومت جهاني اسلامي اداره مي شود، براي تمام بلاد و استان ها، استان داران لايقي را با برنامه كار و دستورهاي لازم گسيل مي داد. به واسطه كوشش و جديت آنان، تمام زمين آباد و معمور مي گردد. حضرت از دور، تمام حوادث و جريانات كشور پهناور را زير نظر دارد و تمام نقاط زمين مانند كف دستي مي گردد. اصحاب و يارانش نيز از فاصله هاي دور وي را مشاهده مي نمايند و با او تكلم مي كنند. عدل و دادش تمام زمين را فرا مي گيرد. مردم با هم مهربان شده، با صدق و صفا زندگي مي كنند. امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد و كسي در صدد آزار ديگري نيست. وضع اقتصادي مردم بسيار خوب مي شود، به طوري كه مستحق زكات پيدا نمي شود. باران هاي نافع پي در پي مي بارد. تمام زمين سبز و خرم مي گردد. بركات و محصولات زمين و توجه مردم به خدا زياد مي گردد. در امور راه سازي برنامه هاي جالبي را به مرحله اجرا مي گذارند. در امر راه سازي به قدري جديت مي نمايند كه حتي مساجدي را كه سر راه ساخته شده، خراب مي كنند. براي خيابان ها پياده رو احداث مي نمايند. به پياده ها دستور مي دهند از پياده رو عبور كنند و به سواره ها امر مي كنند در خيابان شركت كنند. تمام پنجره هايي را كه به كوچه باز شده، مسدود مي سازد. ازآمدن ناودان در كوچه مانع مي شوند. پيش آمدگي ساختماني را خراب مي كند در عصر مهدي(ع)

عقول مردم كامل مي گردد و سطح معلومات عمومي بالا مي رود. ايمان مردم كامل مي گردد و كينه از دلشان بيرون مي رود.(1)

پي نوشت ها:

1 - ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 319.

بهرة مردم دورة ظهور از اجتهاد چگونه و به چه ميزان است؟ آيا صحيح است بگوييم با توجه به تكميل عقول و تهذيب نفوس، مردم و يا برخي از آن ها بهره اي از احكام واقعي مي برند و بدون نياز به امام معصوم(ع) به اطعام دسترسي پيدا مي كنند؟
پرسش

بهرة مردم دورة ظهور از اجتهاد چگونه و به چه ميزان است؟ آيا صحيح است بگوييم با توجه به تكميل عقول و تهذيب نفوس، مردم و يا برخي از آن ها بهره اي از احكام واقعي مي برند و بدون نياز به امام معصوم(ع) به اطعام دسترسي پيدا مي كنند؟

پاسخ

مقصود از اجتهاد چيست؟ اگر اجتهاد به معناي اصطلاح آن مي باشد كه عبارت است از استنباط احكام از منابع مشخص كه مقلدان از مجتهدان تقليد كنند، اجتهاد بدين معنا در عصر ظهور امام زمان(ع) وجود ندارد و مردم عملاً از آن بهره نمي برند، زيرا اجتهاد بدين معنا، قرار گرفتن در برابر نص است. در عصر حضور، ائمه(ع) عهده دار بيان احكام الهي بوده و به احكام واقعي دسترسي داشته و از ظنيّات و گمان بهره نمي گيرند، بلكه هر چه را كه بيان مي كنند و احكامي را كه صادر مي كنند، نصّ بوده و نياز به اجتهاد ندارد و معصومان به بيان احكام واقعي مي پردازند و اجتهاد اصطلاحي نيست.

در عصر پيامبر و ائمه(ع) ديگر نيز اجتهاد اصطلاحي وجود نداشته است.

در عصر امام زمان(ع) به دليل حضور امام معصوم(ع) اجتهاد اصطلاحي وجود ندارد، كه فقيهان به اجتهاد و استنباط احكام پرداخته و ديگران از آن ها تقليد كنند. به دليل حضور امام معصوم و بيان احكام واقعي توسط حضرت، عملاً مردم احكام واقعي را از امام ياد گرفته و بدان عمل مي كنند.

رشد عقلي و تهذيب نفس مردم موجب نمي شود كه مردم احكام را از امام زمان(ع) ياد نگيرند، زيرا بيان احكام الهي كه ريشه در قرآن و سنت دارد، بايد

توسط امام تفسير و تبيين گردد و امام زمان(ع) همان گونه كه رهبري سياسي مردم را بر عهده دارد، رهبري ديني مردم را نيز عهده دار است؛ يعني حضرت احكام را بيان مي كند.

از سوي ديگر در عصر امام(ع) حضرت احكام الهي را آن گونه پياده مي كنند كه گويا دين جديد ظهور نموده است.[33] معناي دين جديد آن نيست كه حضرت مكتب و آيين جديد را ارائه مي دهد، بلكه حضرت با بدعت ها و انحراف ها مبارزه نموده و به گسترش دين مي پردازد. طبيعي است معرفي دين واقعي نياز دارد كه امام زمان(ع) به بيان احكام بپردازد و احكام را تبيين كند.

اگر اجتهاد بدان معنا باشد كه مردم سعي كنند رشد فكري خويش را بالا برده و از آيات و سنت بيشتر و بهتر بهره وري نمايند، و در جايي كه نص نيست و دسترسي به امام نداشته باشند، اجتهاد بدين معنا در زمان امام زمان(ع) نيز وجود دارد؛ چنان كه د رعصر پيامبر(ص) و ديگر ائمه نيز وجود داشت و معصومان(ع) به ديگران مي آموختند كه در صدد بهره گيري از آيات و سنت باشد. بر همين اساس امام صادق(ع) فرمود : "إنّما علينا إن نلقي إليكم الاصول و عليكم أن تفرعوا".[34]

امام هشتم (ع) نيز فرمود: "علينا إلقاء الاصول و عليكم التفريع".[35] از اين دو روايت استفاده مي شود كه هم در زمان حضور و هم در زمان غيبت مي توان از آيات و روايات بهره گيري نمود و به تبيين احكام پرداخت.

در زمان حضور معصومان(ع) به دليل گستردگي قلمرو حكومت اسلامي و فراواني شهر ها، ائمه(ع) نمي توانستند به تنهايي

به بيان احكام الهي بپردازند، از اين رو نمايندگاني را انتخاب مي كردند كه در شهر هاك به بيان احكام پرداخته و فتوا دهند. هر گاه آن ها با مشكلات علمي برخورد مي كردند، از ائمه مي پرسيدند.

البته نمايندگان ائمه توان علمي خوبي داشته و قدرت بهره گيري احكام را از كتاب و سنت داشتند، از اين رو امام علي(ع) هنگامي كه قثم بن عباس را به عنوان فرماندار مكه برگزيد به او فرمود :"افت المستفتي و علّم الجاهل؛[36] استفتا كننده را فتوا ده و جاهل را ياد ده".

امام صادق(ع) به ابان بن ثغلب فرمود: "در مسجد مدينه بنشين و براي مردم فتوا ده، زيرا دوست دارم مثل تو ميان شيعيانم ديده شود".[37]

[33] نعماني، كتاب الغيبه، ص 231.

[34] وسايل الشيعه، ج 18، ص 40 و 41.

[35] همان، ص 417.

[36] اسدالغابه، ج 4، ص 197.

[37] جامع الراوه، ج 1، ص 9.

درحديث است وقت ظهور، امام زمان"عج" دست بر سر بندگان خدا مي كشد و عقولشان كامل مي شود. آيا ايمانشان نيز كامل مي شود؟ آيا تمام رذائل اخلاقي آنان از بين مي رود؟ آيا مؤمنان از هواي نفس به طور مطلق رها مي شوند؟ آيا به تكامل مي رسند و مؤمنان از نمونه بندگان خاص
پرسش

درحديث است وقت ظهور، امام زمان"عج" دست بر سر بندگان خدا مي كشد و عقولشان كامل مي شود. آيا ايمانشان نيز كامل مي شود؟ آيا تمام رذائل اخلاقي آنان از بين مي رود؟ آيا مؤمنان از هواي نفس به طور مطلق رها مي شوند؟ آيا به تكامل مي رسند و مؤمنان از نمونه بندگان خاص مي شوند؟ وجود حضرت باعث سير الي الله مؤمنان مي شود و در سلوك موفق مي شوند؟

پاسخ

در روايات آمده است كه در وقت ظهور، بركات خداوندي به بشر ارزاني داشته و دست رحمت ايزدي بر عقل هاي مردم كشيده مي شود و مردم از نظر عقل و بصيرت در وضع مطلوب و بي مانندي قرار مي گيرند.

{P . لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 607.

طبيعي است كه از اين جهت ايمان مردم در وضع مطلوبي قرار مي گيرد و رذايل اخلاقي مردم كاسته مي شود چون هر چه آگاهي انسان از حقيقت عالم و زندگي و حقيقت رذايل و فضايل بيشتر شود آن مفاهيم آشكارتر شود، طبعاً انسان هاي بهتر در آن مسير گام بر مي دارند، بنابر اين مؤمنان به جاي دنباله روي از هواهاي نفساني به خِرَدورزي رو مي آورند، و نسبت به گذشتگان، بيش تر در سير تكاملي قرار مي گيرند و جزء بندگان خاص مي شوندو به بركت هدايت مهدوي به سير و سلوك مي پردازند.

امّا مي بايست توجه داشت كه اين سخن را نبايد به معناي مطلق آن و براي تك تك انسان ها اراده نمود، چرا كه تكامل مذكور ماهيت انسان را دگرگون نمي سازد. در عصر ظهور انسان ها از نظر ماهيت به فرشته تبديل نمي شوند، بلكه بشرند و بشر همواره از دو گونه تمايلات و خصلت ها بهره مند است. در روايت آمده است كه خداوند بشر را

كه آفريد، او را در مسير دو راهي عقل و شهوت قرار داد، يعني انسان همواره با دو جبهه عقلاني و شهواني روبه رو است، همان چيزي كه در روايات از آن به جنود عقل و جنود جهل ياد شده است.

{P . كليني، كافي، ج 1، كتاب عقل و جهل، ص 20 - 23.

جنود عقل همان صفات و فضايل اخلاقي است كه زير مجموعه تمايلات عالي انساني و عقل عملي است كه آدمي را به سوي خوبي ها، سير و سلوك و لقاءالله حركت مي دهد جنود جهل يا صفات و رذايل اخلاقي كه زير مجموعه يا خود غرايز و تمايلات حيواني است، آدمي را به سوي بدي ها و سقوط مي كشاند.

بنابر اين مي گوييم: به مقتضاي آيات و روايات، ماهيت بشر اين گونه است: وقتي كه در انسان، غرايز و تمايلات نفساني وجود داشته باشد، طبيعي است كه در برخي موارد به سوي بدي ها گام برداشته شود. تنها برخي از انسان ها كه به مقام عصمت نايل شده اند، توانسته اند كاملاً هواي نفس خود را در كنترل عقلشان قرار دهند. اين سخن هم عصر غيبت را شامل مي شود و هم عصر ظهور را.

هم در عصر غيبت انسان هاي خوب و مهذب يافت مي شوند و هم در عصر ظهور انسان هايي پيدا مي شوند كه از برخي رذايل اخلاقي برخوردار باشند. تنها تفاوتي كه وجود دارد. شدت و ضعف اين خوبي ها و بدي ها در اين دو دوره است؛ يعني اگر در عصر غيبت ظلم و كجي ها و رذايل اخلاقي غالب است، در عصر ظهور عدل و انصاف و فضايل انساني و اخلاقي غلبه دارد. غلبه خوبي ها به قدري چشمگير است كه گويي انگار ظلمي

و رذيلتي وجود ندارد. همان گونه كه در روايت آمده است كه در عصر ظهور به بركت وجود امام مهدي "عج" زمين از ظلم و جور پاك مي شود.

{P . لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 602.

درخصوص پيروزي مستضعفان در آخرالزمان توضيح دهيد.
پرسش

درخصوص پيروزي مستضعفان در آخرالزمان توضيح دهيد.

پاسخ

در اسلام از پيروزي حق بر باطل و عدالت بر ظلم سخن به ميان آمده، پيروزي حق بر باطل با عبارات مختلف بيان شده است. گاهي از حاكميت دين خدا بر جهان تعبير شده است؛ (1) برخي اوقات از حكومت صالحان و پارسايان گزارش شده است. (2) و گاهي به پيروزي مستضعفان تصريح شده است.(3)

از متون ديني استفاده مي شود پيروزي مستضعفان و حاكميت دين حق در زمان ظهور امام زمان(ع) شكل گرفته و پيروزي آنها قطعي است.(4)

درخصوص چگونگي پيروزي مستضعفان بايد گفت: امام زمان(ع) بعد از ظهور نخست به دعوت همگان پرداخته و مردم را به پذيرش حكومت جهاني فرا مي خواند و برخي دعوت اما را اجابت مي نمايند و امام را در تشكيل حكومت ياري مي نمايند.

عده اي ديگر با حضرت به مخالفت مي پردازند. امام زمان(ع) با آن ها مبارزه كرده و بعد از شكست آن ها، به تشكيل حكومت موفق شده و مستضعفان به حكومت مي رسند.

در اين جا به برخي از آيات اشاره مي شود: "خداوند به مؤمنان شايسته وعده داده است كه آنان را جانشينان خود قرار دهد..."(5) و آيه ديگر:

"و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين(6)؛ اراده ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفان نعمت بخشيم و آن ها را پيشوايان و وارثين زمين قرار دهيم".

پي نوشت ها:

1 - صف (61) آيه 9.

2 - اعراف (7) آيه 128.

3 - قصص (28) آيه 5.

4 - شهيد مطهري، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، ص 56.

5 - نور، (24) آيه 55.

6 - قصص، (28) آيه 5.

دوران ظهور امام زمان (عج) را زمان تكامل جامعه بشري مي دانند مقصود از اين تكامل چيست؟
پرسش

دوران ظهور امام زمان (عج) را زمان تكامل جامعه بشري مي دانند مقصود از اين

تكامل چيست؟

پاسخ

مقصود از اين تكامل، تكامل عقل، انديشه و ايمان، و تكامل فرهنگي و صنعتي است. انقلاب جهاني امام عليه السلام و گرايش ملل جهان به حضرتش، و تحقق بخشيدن به حكومت واحد جهاني كه يكي از اهداف حضرت بقية الله ارواحنافداه است، بدون چنين تكاملي، امكان پذير نيست. برخي از شرايط تحقق چنين حكومتي را با استفاده از احاديث بازگو مي كنيم.

الف) آمادگي جهانيان

آمادگي جهانيان براي پذيرش چنين حكومتي، نخستين شرط ظهور امام و پي ريزي چنين حكومتي است. گذشت زمان، به بن بست رسيدن بشر در بسياري از مشكلات، يأس و نوميدي انسان از سازمان ها و تشكيلات مادي، جامعه انساني را براي پذيرش آن، آماده مي سازد. يكي از نشانه هاي يأس و نوميدي انسان از چاره جوئي سازمان هاي مادي، همان است كه در روايات اسلامي بطور متواتر وارد شده كه پيش از ظهور امام، روي زمين را جور و ستم فرا مي گيرد و فشار ظلم و تعدي، آن چنان بر دوش سنگيني مي كند كه انسان را براي پذيرش انقلابي ديگر، انقلابي عميق و بنيادي آماده مي سازد. عملاً مي فهمد كه دوران چاره سازي برنامه هاي مادي به پايان رسيده، و بن بست جز بيك نيروي غيبي شكسته نخواهد شد.

ب- تكامل خرد و انديشه انساني

پي ريزي يك حكومت واحد جهاني و برقراري حكومت عدل و داد در كليه شؤن، به زور سر نيزه و آتش توپ و تانك امكان نمي يابد. هر چند هر نوع حكومتي، به قوه و قدرت محتاج است، اما در عين حال، تنها قدرت و قوه اجرائي نيرومند، قادر بر قلع فساد و گسترش عدل و داد نيست، بلكه بايد جامعه انساني از نظر عقل و خرد و دانش و بينش، به پايه اي

برسد كه طبعاً خواهان برقراري حكومت حق و قانون و طرد و نابودي ظلم و طغيان گردد. و چنين حالتي جز در پرتو تكامل فرهنگ انساني امكان ندارد. بسياري از مشكلات در عصر ظهور امام عليه السلام، از اين طريق حل خواهد شد.

امام باقر عليه السلام بر اين عنصر از عناصر پديدآرنده حكومت جهاني امام زمان عليه السلام در حديثي تصريح كرده، و مي فرمايد:

«اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم» (كافي، 1/25، طبع جديد)

[آنگاه كه قائم ما قيام كند، خداوند دست رحمت و قدرت او را بر سربندگان مي گذارد، به وسيله او خرد و انديشه هاي انساني به تكامل مي رسد].

ظلم و ستم، تعدي به حقوق الهي و مردمي، زائيده جهل و ناداني، و دور افتادگي انسان از فرهنگ اصيل انساني است. همچنين جهل و ناداني، مانع از ساختن زير دريائي و يا سفاين فضائي و راه يافتن بشر به سطح ماه و اعماق درياها نيست. فرهنگ انساني، يك فرهنگ تمام عيار است كه بخشي از آن را صنعت و اختراع تشكيل مي دهد در حالي كه ابعاد ديگر آن، به «شناخت خود و جامعه»، و «شناخت موقعيت خود در جهان» مربوط مي شود.

چنين شناختي، جز در پرتو تكامل عقول و انديشه ها ميسر نمي گردد. و در اين موضع، انسان آنچنان وارسته از «خودخواهي» و «خودمحوري» مي گردد. كه عشق به كمال و حقيقت را بالاترين كمال مي داند و تجاوز به حقوق انسان ها را نشانه ذلت و عجز و پستي مي شمارد.

ج- تكامل صنايع

حكومت واحد جهاني، بدون تكامل صنعت –بالاخص وسائل ارتباط جمعي- امكان پذير نيست، زيرا حكومتي كه مي خواهد نداي الهي را به اقصي نقاط جهان

برساند و همه مردم جهان را از پيام خود آگاه سازد، نمي تواند بدون تكامل صنايع و وسائل ارتباط جمعي انجام وظيفه كند. حاكم الهي كه بايد پيام خدا را در يك شب به سراسر جهان ابلاغ كند و وظيفه مردم را در برابر حوادث و رويدادها روشن نمايد، بايد از وسائل تندرو، و دستگاههاي گزارشگر قوي و نيرومندي برخوردار باشد. امام صادق عليه السلام در حديثي به اين نوع از تكامل تصريح كرده است و مي فرمايد:

«ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا في اسماعهم و ابصارهم حتي لايكون بينهم و بين القائم بريد، يكلمهم فيسمعون و ينظرون اليه و هو في مكانه» (منتخب الاثر، ص 483. نقل از «روضه كافي»)

[آنگاه كه قائم ما قيام كند، خداوند بر قدرت شنوائي و بينائي شيعيان، گسترش مي بخشد، فاصله ميان آنها و قائم را از ميان برمي دارد. امام با آنان سخن مي گويد، و آنان سخنان امام را مي شنوند، و او را در جايگاه خود مي بينند].

باز در حديث ديگر فرمود:

«ان المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق يري اخاه الذي في المغرب و كذا الذي في المغرب يري اخاه الذي بالمشرق» (منتخب الاثر 483. نقل از حق اليقين)

[مؤمن در زمان قائم كه در مشرق زندگي مي كند، برادر خود را كه در مغرب است مي بيند. و همچنين كسي كه در مغرب زندگي مي كند. برادر خود را كه در شرق است، مشاهده مي كند].

شايد اين احاديث، اشاره به تكامل صنعتي، وسائط ارتباط جمعي –تلفن، تلگراف، راديو و تلويزيون يا وسائل مدرن تري باشد، كه تا آن روز در پهنه جهان پديد مي آيد، بعلاوه ابزاري كه در نتيجه گسترش علم و بروز علوم مكتوم در آن

روزگار بوجود خواهد آمد، ضمن آنكه مي توان احتمال داد مراد از اين گونه احاديث، بالا رفتن قدرت معنوي مؤمنين در آن زمان باشد.

د- ارتش واحد جهاني

هيچ حكومتي هر چه الهي و آسماني باشد، بي نياز از يك قدرت اجرائي نيست. در حكومت مهدي عليه السلام كه به صورت واحد جهاني برقرار مي گردد، به نيروهاي فعال و سازنده و ارتش مؤمن جهاني نياز مبرمي است كه در راه هدف، از همه چيز بگذرند و در نتيجه شجاع تر از شير و برنده تر از شمشير باشند.

و اگر در برخي از روايات، شماره آنان «سيصد و سيزده» نفر و در برخي ديگر «دوازده هزار نفر» احياناً «پانزده هزار» معين شده است، هدف اشاره به سران آن ارتش مؤمن است كه تحت فرمان امام عليه السلام انجام وظيفه مي كنند، و رعب آنان قلوب دشمنان را پر مي كند و در مقام مقابله، دشمن را شكست مي دهند. و شعار رزمندگان حضرتش: «بميران بميران» است. و در راه انجام الهي، از سرزنش هيچ سرزنشگري هراس ندارند (منتخب الاثر/486)

ه_ - عمران و آبادي همه جا را فرا مي گيرد

از نظر آيات قرآن طهارت و پاكي مردم از گناه سبب مي شود كه درهاي رحمت الهي به روي آنان گشوده شود، و همه جا را نعمت و رفاه فرا گيرد.

دوران حكومت امام عليه السلام دوران پاكي، طهارت از گناه، و نزاهت از خلاف كاري ها است. از اين جهت اميرمؤمنان عليه السلام درباره نتايج ظهور درخشان او چنين مي فرمايد:

«تخرج الارض نبتها و تنزل السماء بركتها و تظهر له الكنوز يملك ما بين الخافقين اربعين عاماً» (منتخب الاثر، فصل نهم، ص 487، حديث 2)

[زمين گياهان خود را ظاهر مي سازد، درهاي بركت آسماني گشوده

مي شود گنج ها براي او آشكار مي شود امام چهل سال تمام، بر جهان حكومت مي كند].

به اميد اينكه آن روز طلائي و نوراني را درك كنيم. و در آن روز جهان افروز، از اصحاب و ياران مولا و اماممان حضرت بقية الله-عجل الله تعالي فرجه الشريف و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- باشيم.

آيا آزمايش انسانها توسط امام زمان((عليه السلام)) در زمان ظهور هم وجود دارد؟
پرسش

آيا آزمايش انسانها توسط امام زمان((عليه السلام)) در زمان ظهور هم وجود دارد؟

پاسخ

آزمايش انسانها توسط خداوند منان از سنّت هاى الهى مى باشد كه تخلف ناپذير است و در هر برهه اى از زمان وجود دارد. آياتى كه در قرآن مجيد مى باشد و صراحت در اين امر دارد كه خلقت انسانها براى امتحان و آزمايش الهى است و مى فرمايد: «لبنلونكم حتّى نعلم المجاهدين منكم و الصابرين و نبلوا خباركم;(1) ما همه شما را قطعاً مى آزمائيم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ميان شما كيانند و اخبار شما را بيازمائيم».

و نيز آيات بسيار زياد ديگرى كه دلالت صريح بر امتحان الهى دارد كه مخصوص هر فردى در هر زمان و دوره اى است و هيچ گاه اين امر جدا از نظام الهى نمى باشد.

حتّى در دوره حضرت حجّة((عليه السلام)) اين سنّت الهى جراين دارد تا روز قيامت كه ديگر روز حساب است نه روز عمل و امتحان.

پاورقي

1 - سوره محمّد((صلى الله عليه وآله))، آيه 31.

آيا مردمان زمان مهدى((عليه السلام)) همه براساس عقل و فكر عمل مى كنند؟
پرسش

آيا مردمان زمان مهدى((عليه السلام)) همه براساس عقل و فكر عمل مى كنند؟

پاسخ

يكى از بركاتى كه پس از ظهور حضرت ولى عصر((عليه السلام)) ظاهر مى شود اين است كه عقل ها كامل و علم و حكمت واقعى گسترده مى شود و همه از آن بهره مند مى گردند از اميرالمؤمنينعلى((عليه السلام)) روايت شده است كه(به كميل) فرمودند اى كميل هيچ علمى نيست مگر اين كه من آن را افتتاح او كردم و قائم((عليه السلام)) آن را ختم او مى كند و نيز فرمود علم را در قلوب مؤمنين مى اندازد و نيز فرمود علم بيست و هفت حرف است آنچه تاكنون پيامبران بيان فرموده اند دو حرف است پس مردم تا امروز هنوز بيش از دو حرف نشناخته اند و چون قائم((عليه السلام)) قيام كند بيست و پنچ حرف ديگر را بيرون آورد و آن دو حرف را به آنها ضميمه كند تا اينكه تمام بيست و هفت حرف را نشر دهد.

و از حضرت امام محمد باقر((عليه السلام)) روايت است كه فرمود: هرگاه قائم ما((عليه السلام)) قيام كند دست خود را بر بندگان گذارد پس به بركت آن عقل و هوش ايشان كامل مى گردد.

در زندگي امروز ما براي كسب لذات معنوي بايد از يك سري لذات مادي و جسمي بگذريم، اگر اين امر لازمة وجود انسان است پس در دورة حكومت ولي عصر (عج) كه رفاه و آسايش هست چگونه لذات، لذات معنوي مي باشد؟
پرسش

در زندگي امروز ما براي كسب لذات معنوي بايد از يك سري لذات مادي و جسمي بگذريم، اگر اين امر لازمة وجود انسان است پس در دورة حكومت ولي عصر (عج) كه رفاه و آسايش هست چگونه لذات، لذات معنوي مي باشد؟

پاسخ

خداوند هرگز بهره گيري از مواهب زندگي را تحريم نكرده و داشتن اموال حلال و بهره مندي از آنان را عيب نمي شمارد دليل اين مدعا كلام قرآن است. قرآن مي فرمايد:

" اي فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برداريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خدا مسرفان را دوست ندارد " (1) آنگاه با لحن تند تري در پاسخ آنان كه گمان مي كنند تحريم زينتها و پرهيز از غذا ها و روزي هاي پاك و حلال نشانه زهد و پارسايي و مايه قرب به پروردگار است مي پردازد و مي فرمايد: " اي پيامبر بگو چه كسي زينتهايي را كه خدا براي بندگانش آفريده و روزي هاي پاكيزه را تحريم كرده؟ بگو اينها در زندگاني دنيا از آن كساني است كه ايمان آورده اند (هر چند ديگران نيز كه از شايستگي لازم برخوردار نيستند از آن بهرمند مي گردند) و در قيامت تماماً و به طور خالص براي مؤمنان خواهد بود..." (2)

در استفاده از نعم الهي و بهره مندي از لذات مشروع، و آنچه كه مورد نظر اسلام است، رعايت حد اعتدال و پرهيز از اسراف و تجمل پرستي و شكم بارگي است. اسلام استفاده از زيبايي هاي طبيعت، لباسهاي زيبا و تناسب و به كار بردن عطر را نه تنها مجاز مي شمارد، و سفارش نيز مي كند.

امام حسن (ع) به هنگام نماز زيباترين لباس خود را مي پوشيد. در پاسخ كساني كه

علت را سؤال كردند، فرمود: خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد، به همين جهت من لباس زيبا را براي راز و نياز با پروردگارم مي پوشم و هم او دستور داده است كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگيريد." (3)

البته اسلام زماني هم كه در جامعه افراد محروم و بينوا وجود داشته باشند، زينتهاي متعادل را نيز نهي مي كند.(4)

به طور كلي آنچه در اسلام مذموم است، دنيا پرستي و و لذات نامشروع و زياده طلبي هاي جنون آميز و غير منطقي است

كه گاه باعث مي گردد انسان براي دستيابي به امور مادي مرتكب اعمال خلاف شرع گردد، و يا به خاطر از دست دادن آنها دچار آشفتگي هاي روحي شود، و يا در صورت برخورداري دچار طغيان و سركشي و غرور گردد.

از اينرو برخورداري از نعمات الهي و لذات مادي در عصر ولايت و حكومت حضرت ولي عصر (عج) با آن گستردگي و فراواني كه در روايات نقل گرديده، هيچ منافاتي با كسب معارف الهي و برخورداري از لذات معنوي در آن روزگار ندارد. زيرا لذات و نعمات مادي در صورتي كه با اسراف و طغيان و مفاخره همراه نباشد، خود پلي هستند براي شكوفايي عقلها و رشد و بالندگي خصلتهاي نيكو و فضايل انساني، آن گونه در آن عصر اتفاق خواهد افتاد.

امام باقر (ع) دربارة ويژگي هاي آن زمان مي فرمايد:

" همين كه قائم قيام كند ثروت را مساوي تقسيم و عدالت را بين توده مردم اجرا مي كند." (5)

"...... بركات از آسمان بر زمين فرو مي ريزد و زمين بهترين حاصل خود را برون مي دهد، درختان تمام ميوه خود را مي آورند، محيط زمين سر سبز و خرم

و عطر آگين مي شود. " (6)

" مردم در حمايت قائم قرار مي گيرند و عقلهايشان شكوفا و خصلتهاي انساني آنان كامل و بارور مي گردد......." (7)

" علم و حكمت چندان عمومي مي شود كه زنان نيز بر اساس كتاب خدا و سنت رسول اكرم (ص) حكم مي كنند...." (8)

" مردم بر يكديگر برتر جويي ندارند .... در برابر حق تسليم هستند .... و بر اساس آن داوري مي كنند." (9)

منابع و مآخذ:

1- اعراف 31

2- اعراف 32

3- وسايل جلد 3_ ابواب احكام الملا بس _ بنقل از تفسير نمونه جلد 6، صفحه 151

4- تفسير نمونه جلد 6 صفحه 152

5- شناخت اسلام _ شهيد بهشتي _ شهيد باهنر _ گلزاده _ صفحه251

6- همان

7- همان

8- همان

اقتصاد، عدالت و مدينه فاضله مهدوي چه ويژگيهايي دارد؟
پرسش

اقتصاد، عدالت و مدينه فاضله مهدوي چه ويژگيهايي دارد؟

پاسخ

آنچه كه از روايات استفاده مي شود وعده تحقق مدينه فاضله در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) به ما داده شده است، مدينه فاضله اي كه پس از درگيري و جنگ هايي كه حضرت با تركان، يهوديان و سپس غربيان كرده و بر آنها غالب مي شود و بر سرتاسر جهان تسلط مي يابد، محقق مي شود. شمارش ويژگي هاي مدينه فاضله كه از كتب روايي نقل شده است، شما را در رسيدن به پاسخ پرسشتان ياري مي كند بلكه افقي فراتر از پرسش در مقابل ديدگانتان مي گشايد:

ويژگي هاي مدينه فاضله در عصر ظهور:

1-مدينه عدل: آن قدر كه در روايات بر ويژگي عدالت گسترش حضرت مهدي تأكيد شده بر ساير مسائل چنين حكمي نرفته است و اين نشان از برجستگي اين مهم در سازمان مدينه فاضله اسلامي در دوران ظهور دارد.

2-مدينه رفاه: مدينه فاضله اسلامي مدينه رفاه و آسايش همگاني است رفاه و تنعم بدان سان كه ديگر نيازمند و صاحب حاجتي در سطح جامعه نمي توان يافت و يك دليل مهم آن توزع عادلانه ثروت ها و منابع در زمان آن حضرت(ع) است.

3-مدينه امن و سلام: آنچه از حجم زيادي از روايات ظهور برمي آيد، نشان مي دهد كه مدينه فاضله اسلامي شهر امن و اسلام است آن هم امنيت در معناي واقعي و در تمامي ابعاد آن.

4-مدينه تربيت: تربيت و پرورش روح انسان ها و توجه به اخلاق و فضائل روحي كه از اساسي ترين برنامه هاي ظهور است در مدينه فاضله زمان حضور حضرت مهدي(عج) معنا يافته و محقق مي شود مدينه اي كه در آن سجايا و فضايل انساني ظهور و بروز دارد.

5-مدينه علم: دوره ظهور براساس روايات دوران گسترش علم و

دانايي است و مدينه فاضله اسلامي مدينة العلم است وي علاوه بر آن كه از علوم زمان حمايت كرده و از آن سود مي جويد، علوم و دانش هايي كه در طول اعصار و قرون در پشت پرده ها مكنون مانده، مطرح ساخته و آن را در سطح جهان گسترش مي دهد.

6-مدينه مستضعفان: حكومت در مدينه فاضله به دست توده هاي محروم و مستضعف جامعه است آنان كه پيش از ظهور بار سنگين فقر و بيچارگي را تحمل كرده اند، در زمان ظهور حضرت به حق مسلم خويش در وراثت و پيشوايي زمين دست مي يابند.

براي اطلاع تفصيلي ر.ك: عصر ظهور، علي كوراني، ترجمه عباس جلالي، سازمان تبليغات اسلامي تهران، چاپ مكرر.

آيا پس از ظهور يا قيام يا تشكيل حكومت بقيه الله كسي هم گناه مي كند؟ اختيار چه مي شود؟ به اميد ظهور دولت حق
پرسش

آيا پس از ظهور يا قيام يا تشكيل حكومت بقيه الله كسي هم گناه مي كند؟ اختيار چه مي شود؟ به اميد ظهور دولت حق

پاسخ

در جواب سؤال فوق بايد گفت كه بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه، مانند قبل از ظهور اختيار باقي است و براي انسان امكان گناه كردن مي باشد و اين مطلبي است مسلم از نظر ادله عقلي و نقلي.

ادله عقلي:

الف) انسان موجودي است كه ذاتا مختار در افعالش مي باشد كه يك امر وجداني است كه اگر انسان در خود تأمل كند اين مطلب را درك مي كند. به قول مولوي:

اين كه گوئي اين كنم يا آن كنم خود دليل اختيار است اي صنم

و در قرآن كريم هم آيات متعددي ارشاد به اين حكم عقل دارند مانند «و قل الحق من ربكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر» بگو حق از پروردگارتان است پس هر كه بخواهد ايمان بياورد و هر كه بخواهد انكار كند.(كهف، آيه 29) و ما هيچ دليلي بر اينكه بعد از ظهور ماهيت انسان متبدل مي شود و از او سلب اختيار مي شود نداريم علاوه بر اينكه به حكم عقل انقلاب و تبدل در ماهيت محال است.

ب) يكي از اصول دين ما معاد است كه ما معتقديم قيامت براي تمام افراد از اول هستي تا به آخر حتي براي پيامبران و ائمه(ع) ثابت است و هيچ استثنائي در بين نيست و روشن است كه مسئله قيامت و ثواب و عقاب فرع صحت تكليف است و تكليف متفرع بر اختيار است. «ان الله عز و جل ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه

علي الذنوب ثم يعذبهم عليها» خداوند نسبت به بندگان خود رحيم تر از آن است كه آنان را به گناه مجبور سازد و سپس آنان را كيفر دهد.(توحيد شيخ صدوق، باب59، حديث3 ص360 حديث هم از امام باقر عليه السلام و هم از امام صادق عليه السلام نقل شده.) پس اگر معاد براي همه هست بايد اختيار هم براي همه باشد.

ادله نقلي:

الف) خطابات در قرآن كريم يا با لفظ ناس (مردم) است مانند «يا ايها الناس» و يا با مؤمنين مانند «يا ايها الذين آمنوا» و لفظ ناس شامل تمام افراد مي شود و هيچ دليلي هم بر تخصص نداريم. و نسبت به خطاب «الذين آمنوا» يا افراد و انسانهاي پس از ظهور ايمان مي آوردند كه مشمول اين خطابات و تكاليف هستند و يا ايمان نمي آورند كه باز هم نشانگر اختيار و امكان گناه براي آنان است و هيچ دليلي بر تخصيص و خروج آن افراد از تحت اين خطابات نداريم.

ب) روايات كه در اين زمينه زياد است. اولا رواياتي كه به صورت عام دلالت مي كند كه شرع و دين حضرت محمد صلي الله عليه و آله تا روز قيامت مستمر است و اينكه حلال و حرام دين اسلام تا قيامت استمرار دارد قال رسول الله صلي الله عليه و آله حلال محمد حلال الي يوم القيامه و حرام محمد حرام الي يوم القيامه.(اصول كافي ج2 ص17) پس حلال و حرام هاي دين اسلام تا قيامت استمرار دارند و روشن است كه وجود حلال و حرام منوط بر اختيار انسان است. ثانيا رواياتي كه به صورت خاص دلالت مي كند كه بعد

از ظهور، احكام الهي باقي است در كتاب في ظلال نهج البلاغه ج2 ص357 در ذيل كلام علي عليه السلام كه فرمود «ثم ليشحذن فيها قوم ...» مي گويد در سايه آموزش و تربيت امام زمان عليه السلام، علما و دانشمنداني بيرون مي آيند كه به حلا ل و حرام خدا و كتاب و نسبت به پيامبر به خوبي آگاهي دارند. پس در آن زمان هم حلال و حرامي مي باشد و چنانچه گفته شد حلال و حرام متفرع بر اختيار است و در روايات ديگر كه در اين زمينه مي توانيد به كتاب مناهل الابرار في تلخيص بحارالانوار حسين درگاهي، جلسه 9 مراجعه فرمائيد.

شبهه اي كه در اين جا ممكن است مطرح شود اين است كه در روايات زيادي وارد شده كه در زمان ظهور حضرت، جهان پر از عدل و داد مي شود و ظلم و جور كلا مرتفع مي شود. قال الباقر عليه السلام: «يملأ الارض عدلا»(مناهل الابرار، ج9 ص142) و اينكه در آن زمان هيچ ظلمي نمي شود، «و ارتفع في ايامه الجور»(مجموعه آثار استاد مطهري، ج18 ص164) در زمان حضرت، ظلم كلا از بين مي رود. خوب به مقتضاي اين روايات اگر زمان ظهور همه جا عدل است و هيچ ظلمي محقق نمي شود معنايش اين است كه امكان گناه نيست چون گناه بزرگترين ظلم است. ليكن در جواب مي گوئيم اين روايات نه فقط دلالت بر عدم امكان گناه و بي اختيار بودن انسان نمي كند بلكه كاملا عكس مطلب را اثبات يعني دلالت بر وجود اختيار و امكان گناه مي كند كه اين مطلب نياز به توضيح دارد.

اولا

مي دانيم كه مقصود از عدل در اين روايات عدل در مقابل ظلم است نه عدل تكويني كه در نظام هستي است كه «بالعدل قامت السماوات و الارضون» (تفسير صافي(الاصفي) ، ج 2، ص 1241، ذيل آيه «ووضع الميزان» چاپ دفتر تبليغات اسلامي).

و اين معناي از عدل، در جايي امكان تحقق دارد كه امكان ظلم باشد چون به اصطلاح علما منطق رابطه ظلم و عدل رابطه ملكه و عدم ملكه است كه در جائي مي توان گفت فعل عادلانه است كه امكان ظالمانه بودنش باشد و اگر در جائي امكان ظلم نباشد و انسان مجبور به يكطرف باشد ديگر اطلاق عدل معنا ندارد. پس اينكه معصومين عليهم السلام مي فرمايند «يملأ الارض عدلا» خود دلالت دارد كه امكان ظلم هم هست و چون اساسا موضوع عدل و ظلم تشريعي در افعال اختياري انسان معنا دارد پس اختيار هم باقي است.

نكته مهم ديگر اين است كه اختيار داشتن انسان بدين معنا نيست كه حتما بايد ظلم و گناه كند آنچه مثبت اختيار است امكان گناه و ظلم است نه تحقق گناه. ممكن است بفرمائيد كه اگر در آن زمان هم مثل اين زمان امكان ظلم و گناه هست پس چرا ظلم نمي شود؟ در جواب مي گوئيم جواب اين سؤال به صورت بسيار زيبا در رواياتي كه خصائص آن زمان را بيان مي نمايد وارد شده مي دانيم كه ريشه گناه غلبه كردن هواي نفس بر عقل و خرد است و اگر انسان تابع عقل باشد و بر عواقب گناه بينديشد هرگز گناه نمي كند و در روايات وارد شده كه در آن زمان عقل انسان

ها كامل مي گردد.(بحارالانوار ج52 ص336)

و علي عليه السلام مي فرمايد: «يعرض الهوي علي الهدي»(نهج البلاغه، خطبه 138) گفته شده منظور از هدي در اينجا بقرينه ما بعد كلام حضرت عقل است كه خوبي و بدي افعال را درك مي كند.(امامت و رهبري، محمد حسين مختاري مازندراني، ص361)

پس در آن زمان چون عقول كامل مي شود و هواي نفس تابع عقل مي گردد كسي به كسي ظلم نمي كند گرچه امكان ظلم و گناه هست و اختيار هم باقي است. البته هرچند ظلم به ديگران در حكومت عدل حضرت جائي ندارد اما گناه شخصي و ظلم به نفس ممكن است. به ويژه رسيدن به اوج كمال و فهم و ترقي در حكومت جهاني حضرت به تدريج است نه يكباره لذا در ابتداي حكومت، اهل كتاب با اعتقاد خودشان تحت حكومت حضرت زندگي مي كنند و با آنان مدارا مي شود و به تدريج آنان هم مسلمان مي شود. «اللهم ارنا الطلعه الرشيده و الغره الحميده» (گوشه اي از دعاي شريف عهد در مفاتيح الجنان)

در حكومتي كه امام زمان به وجود خواهد آورد وضعيت زنان چگونه خواهد بود آيا بر اساس اسلامي است كه علماء قديم آن را تبليغ مي كردند كه در آن نسبت به زنان بدگويي بسيار مي كردند و زنان فعاليت هاي اجتماعي نداشتند و تحصيل براي آنها فقط در حد احكام شرعي و قرائت قرآ
پرسش

در حكومتي كه امام زمان به وجود خواهد آورد وضعيت زنان چگونه خواهد بود آيا بر اساس اسلامي است كه علماء قديم آن را تبليغ مي كردند كه در آن نسبت به زنان بدگويي بسيار مي كردند و زنان فعاليت هاي اجتماعي نداشتند و تحصيل براي آنها فقط در حد احكام شرعي و قرائت قرآن بود يا بر اساس اين منطق استكه زنان مي توانند در امور مختلف جامعه مشاركت داشته باشند و در جامعه اي كه فقط شايسته سالاري حاكم است نه مرد سالاري؟

پاسخ

روش حكومت امام مهدي(عج) همان روش حكومت پيامبر گرامي اسلام(ص) و اميرمؤمنان(ع) است. با اين تفاوت كه مزاحمت هايي كه در آن زمان بوده بر امام زمان(عج) وارد نمي شود و همه مردم - اعم از مرد و زن - با توجه به شايستگي خود در نظام سراسر عدل و معنويت امام بارور مي شوند و امكان مي يابند از حداكثر قدرت و توان خود بهره بردارند. بنابراين چنين جامعه اي شايسته سالار است.

البته آنچه درباره علماء قديم بيان داشته ايد، صرف تبليغ سوء عليه آنهاست وگرنه بسياري از دختران و همسران علماء گذشته ما در حد بالاي معرفتي و علمي بوده اند كه اين دختران و همسران توسط همين علماء تربيت شده بودند. اما بحث عدم فعاليت اجتماعي زنان؛ عوامل ديگري داشت كه جاي بحث آن اينجا نيست.

آيا پروژه جهاني سازي يا فرايند جهاني شدن با حكومت جهاني امام مهدي هم گرايي دارد يا واگرايي?
پرسش

آيا پروژه جهاني سازي يا فرايند جهاني شدن با حكومت جهاني امام مهدي هم گرايي دارد يا واگرايي?

پاسخ

براي رسيدن به پاسخي مناسب در اين رابطه ابتدا مي بايست ويژگي هاي جامعه مهدوي را از نظر گذراند آنچه در منابع و متون ديني و روايي ما در خصوص حكومت مهدوي وجود دارد گوياي آن است كه ركن اصلي و خميرمايه بنيادين حركت جهاني امام زمان(عج) گسترش همه جانبه و تقويت و توسعه توحيد و يگانه پرستي و در كنار آن مبارزه فراگير و مستمر با همه تفكرات و جريانات انحرافي و الحادي است. در نهضت مهدوي آموزه ها و تعاليم فراموش شده پيامبران الهي زنده شده و از پيرايه هاي خرافي و تحريف ها پاك مي گردد. حكومتي يگانه و واحد بر اساس قوانين ومعيارهاي الهي برپا مي گردد و كليه دستگاههاي استبدادي در نهاد حكومت و قدرت زايل مي گردد و از بين مي رود. در حكومت مهدوي محرومان و مستضعفان و بندگان صالح و مؤمن خداوند از جايگاه رفيعي برخوردارند. نظام فرهنگي مركب از ارزش ها و هنجارها، عقايد و باورها، آرمانها و... براساس آموزه هاي قرآن كريم و سنت معصومين(ع) شكل مي گيرد و همه اجزاء و عناصر اجتماعي متأثر از اين نظام فرهنگي است. عدالت جوئي و عدالت خواهي و تلاش در راستاي برقراري عدالت و رفع كليه مظاهر ظلم و بي عدالتي از جمله اركان حكومت امام زمان(عج) است. مبارزه همه جانبه و مستمر با منكرات و عوامل اجرائي و شيوع آن از جمله برنامه ها و سياست هاي اصولي در حكومت جهاني مهدوي است. رشد و توسعه همه جانبه و فراگير در همه ابعاد و شئون اعم از اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... بهره كشي از منابع طبيعي، توزيع

عادلانه فرصت هاي اجتماعي و برقراري روابط صميمانه و صلح آميز همراه با عظمت و شوكت جامعه اسلامي در سطح بين الملل، ايجاد روابط صميمانه و دوستي متقابل در بين افراد و در سطح فرد و... همه و همه از جمله خصوصيات و ويژگي هاي جامعه آرماني اسلام است و ركن اصلي همه آنها را حكومت و مديريت سياسي واحد در سطح جهاني تشكيل مي دهد. آنچه تا كنون بيان شد گوياي آن است كه درحكومت مهدوي همه متغيرها و الگوها برآمده از دين و در راستاي تحقق و تحكيم بنيان هاي ديني مي باشد كه خصيصه اصلي جامعه مهدوي است. در موضوع جهاني شدن، متغيرها و الگوهايي را مي توان به عنوان نمونه ذكر نمود؛ از جمله آنها شكسته شدن مرزهاي ملي و فرهنگي و به جاي آن تداخل آنها و تلاش در زمينه ايجاد و تفاهم بر اصول مشترك فرهنگي و دست كشيدن از باورها، ارزش ها و هنجارهاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... افزايش ارتباطات و تعاملات جهاني و نزديك كردن آن از حيث زمان و مكان به كمك وسايل و فن آوري هاي جديد ارتباطي و الكترونيكي، تبديل نهادهاي اجتماعي و ملي به نهادهاي جهاني و توافق جهاني ملت ها بر باورها و ارزش هاي مشترك و يكسان سازي جهان بيني ها، كاهش و حذف سنت ها و عناصر اجتماعي هويت ساز، ايجاد و گسترش سازمانهاي جهاني و تأكيد بر نهادهاي سياسي _ اقتصادي جهاني، ايجاد و تأكيد بر روابط اقتصادي جهاني و پول جهاني به عنوان ابزار مبادله اقتصادي و... دقت و تأمل در فرآيند جهاني شدن و جهاني سازي مبتني بر اصل حذف دين و باورها و سنت هاي ديني و به جاي آن تأكيد بر سكولاريسم، دموكراسي و پلوراليزم

است. با توجه به بيان خصوصيت ها و ويژگي ها در دو نوع حكومت و نگرش، معلوم مي گردد كه اين دو از جهاتي شبيه به يكديگر و در نتيجه هم گرايي دارند. اين هم گرايي و شباهت در اصل كل جهاني شدن و وحدت جهاني استوار است اما در تعيين محتوا و الگوها كاملاً مغاير با يكديگرند زيرا آنچه امروزه به عنوان جهاني شدن مطرح است في الواقع «غربي شدن» را تبليغ و ترويج مي كند. روش و مَنشي كه بدنبال حذف دين و آموزه هاي ديني و ملي جوامع و فرهنگ هاي محلي و ملي است و به جاي آن حاكميت جهان بيني سكولار و عاري از اين كه از دستگاههاي تبليغاتي غرب به خورد جوامع و ملل داده مي شود. بنابراين در تعيين محتواي جهاني شدن واگرايي جدي و اصولي وجود دارد.

آيا در عصر ظهور، زندگي بشر سامان مي يابد؟
پرسش

آيا در عصر ظهور، زندگي بشر سامان مي يابد؟

پاسخ

در زيارت نامه ها ورواياتي كه درباره حضرت مهدي (ع) وعصر ظهور رسيده به زندگي اصيل ودرست انسان در پرتو فروغ جاودانه تعاليم امام مهدي (ع) اشاره رفته است.

در زيارتي درباره حضرت مهدي (ع) مي خوانيم: "... السلام علي ربيع الأنام ونضرة الايام..."؛ "سلام بر بهاران زندگي مردمان وطراوت روزگاران...".

{پاورقي . مفاتيح الجنان، ص 531. پاورقي}

امام حسين (ع) فرمود: "منّا اثنيعشر مهديّاً... وآخرهم التاسع من ولدي وهو القآئم بالحقّ، يحيي اللَّه به الأرض بعد موتها ..."؛ "در خاندان ما دوازده مهدي است... آخر آنان نهمين{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 317. پاورقي}

فرزند من است كه به حقّ قيام كند، وخداوند زمين مرده را به دست او زنده كند...".

امام صادق (ع) در تفسير آيه {اِعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها...} فرمود: "يعني خداوند زمين را با عدل قائم در رستاخيز ظهور او زنده مي گرداند، پس از آنكه از ستم فرمانروايان ضلالت مرده باشد...".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 25. پاورقي}

وضعيت امنيت اجتماعي در عصر ظهور چگونه است؟
پرسش

وضعيت امنيت اجتماعي در عصر ظهور چگونه است؟

پاسخ

امنيت اجتماعي، امنيّت در بخش هاي گوناگون زندگي اجتماعي را شامل مي شود. يعني امنيت در بخش هاي اقتصادي، سياسي، دفاعي، فرهنگي و غيره. امنيت اجتماعي زمينه همه فعاليت هاي درست ومفيد اجتماعي وشرط لازم رشد وتكامل فرد وجامعه است.

امام مهدي (ع) پديد آورنده امنيّت اجتماعي است، امنيتي كه بشريّت در تمام دوران تاريخ خود مانند آن را نديده است.

امام صادق (ع) در تفسير آيه {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...}، فرمود: اين آيه درباره قائم ويارانش نازل شده{پاورقي . سوره نور، آيه 55. پاورقي}

است.

عصر ظهور حضرت مهدي عليه السلام از حيث رشد تربيتي چگونه است؟
پرسش

عصر ظهور حضرت مهدي عليه السلام از حيث رشد تربيتي چگونه است؟

پاسخ

تكامل تربيت وبلوغ روحي انسان از جمله برنامه هاي مهمّ قيام امام مهدي (ع) است. حضرت برنامه خود را از اين نقطه زيربنايي آغاز مي كند تا برنامه هاي ديگر او به شايستگي انجام يابد، وزمينه ها وشرايط وعوامل اصلي صلاح، شايستگي، بساماني، رفاه، عدالت، دادگري، قانون شناسي، تعهدپذيري، مهرورزي، محبّت، ايثار وفداكاري در سطح جامعه ها پديدار گردد.

امام علي (ع) فرمود: "... ولو قد قام قآئمنا لذهبت الشحنآء من قلوب العباد..."؛ "چون قائم{پاورقي . منتخب الاثر، ص 474. پاورقي}

ما قيام كند، كينه ها از دل ها بيرون رود."

امام باقر (ع) فرمود: "إذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد... وأكمل به أخلاقهم"؛{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 336. پاورقي}

"هنگامي كه قائم ما رستاخيز كند دستش را بر سر مردم مي گذارد... واخلاق آنان را تكامل بخشد."

وضعيت مردم در عصر ظهور از حيث رفاه اقتصادي چگونه است؟
پرسش

وضعيت مردم در عصر ظهور از حيث رفاه اقتصادي چگونه است؟

پاسخ

از برنامه ها واقدام هاي امام مهدي (ع) پديد آوردن رفاه اقتصادي در سطح كلّ جامعه بشري است. بخش عظيم ومهمّي از مسائل عقب ماندگي ووابستگي وكمبود مواد غذايي به دو عامل بستگي دارد كه با يكديگر ارتباط دارند:

1 - نظام اقتصادي استعمارگر حاكم بر جهان.

2 - نظام سياسي حاكم بر جامعه كه همواره به زيان ملت هاي خود گام بر مي دارند.

در رستاخيز ظهور حضرت مهدي (ع) اين بندها ودام ها از سر راه برداشته مي شود، وعوامل سلطه بر فكر وفرهنگ واقتصاد وسياست جهاني وكشورها نابود مي گردد.

احاديث درباره رفاه اقتصادي دوران ظهور بسيار است وشايد از جمله مسائلي باشد كه بيشترين تأكيد بر آن شده است، وشايد پس از اصل عدالت دومين موضوعي باشد كه در آن دوران در جامعه ها پديد مي آيد. واين هر دو با يكديگر پيوندي ناگسستني دارند؛ زيرا كه اجراي عدالت براي از ميان بردن روابط ظالمانه وغاصبانه آكل ومأكول است تا اقويا حقّ ضعيفان را نخورند وآنان را محروم نسازند. بنابراين، رفاه اقتصادي براي همه، با اجراي اصل عدالت اجتماعي وبرپايي قسط قرآني امكان پذير است، بلكه رفاه وبي نيازي، از ميوه هاي درخت تناور عدل است، وامام با تحقق بخشيدن به اصول دادگري وعدالت اجتماعي، همگان را به زندگي درست وسازمان يافته مي رساند.

امام صادق (ع) مي فرمايد: "إنّ قائمنا إذا قام أشرقت الأرض بنور ربّها،... ويطلب الرجل منكم من يصله بماله ويأخذ من زكاته لايوجد أحد يقبل منه ذلك. استغني الناس بما رزقهم اللَّه من فضله"؛ "هنگام رستاخيز قائم ما، زمين با نور خدايي بدرخشد... وشما به جست وجوي{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 337. پاورقي}

اشخاصي بر مي آييد كه

مال يا زكات بگيرند، وكسي را نمي يابيد كه از شما قبول كند، ومردمان همه به فضل الهي بي نياز مي گردند."

پيامبراكرم (ص) فرمود: "امّت من در زمان مهدي (ع) به نعمت هايي دست يابند كه پيش از آن ودر هيچ دوره اي دست نيافته بودند. در آن روزگار، آسمان باران فراوان دهد، وزمين روييدني را در دل خود نگاه ندارد".

{پاورقي . همان، ج 51، ص 82. پاورقي}

در حديثي ديگر پيامبر اكرم (ص) فرمود: "...خداوند براي قائم (ع) گنج ها ومعادن زمين را آشكار مي سازد...".

{پاورقي . اعلام الوري، ص 413. پاورقي}

امام باقر (ع) فرمود: "... تطوي له الأرض... فلايبقي في الأرض خراب إلّا قد عمر..."؛{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 331. پاورقي}

"...زمين براي قائم ما در هم پيچيده مي شود و... در زمين جاي ناآبادي باقي نمي ماند...".

همچنين امام باقر (ع) فرمود: "وتظهر له الكنوز..."؛ "...براي قائم ما گنج ها آشكار{پاورقي . كمال الدين ج 1، ص 331. پاورقي}

مي گردد...".

كثرت اموال در عصر ظهور از چه راهي حاصل مي شود؟
پرسش

كثرت اموال در عصر ظهور از چه راهي حاصل مي شود؟

پاسخ

در مورد سؤال فوق چند احتمال وجود دارد:

1 - اينكه كثرت اموال در دست مردم از راه معجزه وبه بركت وجود امام زمان (ع) در ميان مردم باشد. اين احتمال از جهاتي قابل مناقشه است:

اولاً: اين نظريه خلاف قانون معجزات است، زيرا قرار نيست كه همه كارها با معجزه صورت پذيرد. سعادت انسان كه عصر ظهور زمينه ساز آن است در اين است كه از راه طبيعي به كمال خود برسد.

ثانياً: سياق روايات در اين باب به تشكيل نظامي اقتصادي عادل اشاره دارد كه بشر مي تواند در پرتو آن درآمد كافي ووافر داشته باشد. واين معنا با اعجاز سازگاري ندارد.

2 - اينكه وفور مال ونعمت ها به جهت گسترش زراعت وكشاورزي وتجارت است، گر چه الطاف خداوند متعال نيز در توفير اين گونه نعمت ها مؤثر است.

3 - اينكه توفير مال به جهت دسترسي وسيطره بر بانك هاي بزرگ در عالم باشد، به جهت آنكه بيشتر اموالي كه در آنها نهفته اند، غصبي وحرام ونامشروع است، لذا حكومت عدل جهاني آنها را به طور مساوات بين مردم تقسيم مي كند.

آيا در حكومت حضرت مهدي عليه السلام تمام مردم اصلاح خواهند شد؟
پرسش

آيا در حكومت حضرت مهدي عليه السلام تمام مردم اصلاح خواهند شد؟

پاسخ

مطابق برخي از روايات، اصلاحات حضرت مهدي (ع) فراگير بوده وشامل همه افراد روي زمين خواهد شد.

از امام حسن مجتبي (ع) نقل شده كه فرمود: "خداوند در آخرالزمان مردي را برمي انگيزاند كه كسي از منحرفان وفاسدان نمي ماند مگر اينكه اصلاح گردد".{پاورقي . اثبات الهداة، ج 3، ص 524. پاورقي}

امام باقر (ع) مي فرمايد: "هنگامي كه حضرت قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان خدا مي گذارد وخردهايشان را جمع كرده (تمركز مي بخشد ورشد مي دهد)، اخلاقشان را كامل مي كند".{پاورقي . كافي، ج 1، ص 25. پاورقي}

رسول خدا (ص) به حضرت فاطمه (س) مي فرمايد: "خداوند از نسل اين دو (حسن وحسين (عليهما السلام)) شخصي را برمي انگيزد كه دژهاي گمراهي را مي گشايد ودل هاي سياه قفل خورده را تسخير مي نمايد".{پاورقي . عقدالدرر، ص 152 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 448. پاورقي}

دوران ظهور امام زمان (عج) را زمان تكامل جامعه بشري مي دانند مقصود از اين تكامل چيست؟
پرسش

دوران ظهور امام زمان (عج) را زمان تكامل جامعه بشري مي دانند مقصود از اين تكامل چيست؟

پاسخ

مقصود از اين تكامل، تكامل عقل، انديشه و ايمان، و تكامل فرهنگي و صنعتي است. انقلاب جهاني امام عليه السلام و گرايش ملل جهان به حضرتش، و تحقق بخشيدن به حكومت واحد جهاني كه يكي از اهداف حضرت بقية الله ارواحنافداه است، بدون چنين تكاملي، امكان پذير نيست. برخي از شرايط تحقق چنين حكومتي را با استفاده از احاديث بازگو مي كنيم.

الف) آمادگي جهانيان

آمادگي جهانيان براي پذيرش چنين حكومتي، نخستين شرط ظهور امام و پي ريزي چنين حكومتي است. گذشت زمان، به بن بست رسيدن بشر در بسياري از مشكلات، يأس و نوميدي انسان از سازمان ها و تشكيلات مادي، جامعه انساني را براي پذيرش آن، آماده مي سازد. يكي از نشانه هاي يأس و نوميدي انسان از چاره جوئي سازمان هاي مادي، همان است كه در روايات اسلامي بطور متواتر وارد شده كه پيش از ظهور امام، روي زمين را جور و ستم فرا مي گيرد و فشار ظلم و تعدي، آن چنان بر دوش سنگيني مي كند كه انسان را براي پذيرش انقلابي ديگر، انقلابي عميق و بنيادي آماده مي سازد. عملاً مي فهمد كه دوران چاره سازي برنامه هاي مادي به پايان رسيده، و بن بست جز بيك نيروي غيبي شكسته نخواهد شد.

ب- تكامل خرد و انديشه انساني

پي ريزي يك حكومت واحد جهاني و برقراري حكومت عدل و داد در كليه شؤن، به زور سر نيزه و آتش توپ و تانك امكان نمي يابد. هر چند هر نوع حكومتي، به قوه و قدرت محتاج است، اما در عين حال، تنها قدرت و قوه اجرائي نيљșřƘϘ̠قادر بر قلع فساد و گسترش عدل و داد نيست، بلكه بايد

جامعه انساني ǘҠنظر عقل و خرد و دانش و بينش، به پايه اي برسد كه طبعاً خواهان برقراري حكومت حق و قانون و طرد و نابودي ظلم و طغيان گردد. و چنين حالتي جز در پرتو تكامل فرهنگ انساني امكان ندارد. بسياري از مشكلات در عصر ظهور امام عليه السلام، از اين طريق حل خواهد شد.

امام باقر عليه السلام بر اين عنصر از عناصر پديدآرنده حكومت جهاني امام زمان عليه السلام در حديثي تصريح كرده، و مي فرمايد:

«اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم» (كافي، 1/25، طبع جديد)

[آنگاه كه قائم ما قيام كند، خداوند دست رحمت و قدرت او را بر سربندگان مي گذارد، به وسيله او خرد و انديشه هاي انساني به تكامل مي رسد].

ظلم و ستم، تعدي به حقوق الهي و مردمي، زائيده جهل و ناداني، و دور افتادگي انسان از فرهنگ اصيل انساني است. همچنين جهل و ناداني، مانع از ساختن زير دريائي و يا سفاين فضائي و راه يافتن بشر به سطح ماه و اعماق درياها نيست. فرهنگ انساني، يك فرهنگ تمام عيار است كه بخشي از آن را صنعت و اختراع تشكيل مي دهد در حالي كه ابعاد ديگر آن، به «شناخت خود و جامعه»، و «شناخت موقعيت خود در جهان» مربوط مي شود.

چنين شناختي، جز در پرتو تكامل عقول و انديشه ها ميسر نمي گردد. و در اين موضع، انسان آنچنان وارسته از «خودخواهي» و «خودمحوري» مي گردد. كه عشق به كمال و حقيقت را بالاترين كمال مي داند و تجاوز به حقوق انسان ها را نشانه ذلت و عجز و پستي مي شمارد.

ج- تكامل صنايع

حكومت واحد جهاني، بدون تكامل صنعت –بالاخص وسائل ارتباط جمعي- امكان پذير

نيست، زيرا حكومتي كه مي خواهد نداي الهي را به اقصي نقاط جهان برساند و همه مردم جهان را از پيام خود آگاه سازد، نمي تواند بدون تكامل صنايع و وسائل ارتباط جمعي انجام وظيفه كند. حاكم الهي كه بايد پيام خدا را در يك شب به سراسر جهان ابلاغ كند و وظيفه مردم را در برابر حوادث و رويدادها روشن نمايد، بايد از وسائل تندرو، و دستگاههاي گزارشگر قوي و نيرومندي برخوردار باشد. امام صادق عليه السلام در حديثي به اين نوع از تكامل تصريح كرده است و مي فرمايد:

«ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا في اسماعهم و ابصارهم حتي لايكون بينهم و بين القائم بريد، يكلمهم فيسمعون و ينظرون اليه و هو في مكانه» (منتخب الاثر، ص 483. نقل از «روضه كافي»)

[آنگاه كه قائم ما قيام كند، خداوند بر قدرت شنوائي و بينائي شيعيان، گسترش مي بخشد، فاصله ميان آنها و قائم را از ميان برمي دارد. امام با آنان سخن مي گويد، و آنان سخنان امام را مي شنوند، و او را در جايگاه خود مي بينند].

باز در حديث ديگر فرمود:

«ان المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق يري اخاه الذي في المغرب و كذا الذي في المغرب يري اخاه الذي بالمشرق» (منتخب الاثر 483. نقل از حق اليقين)

[مؤمن در زمان قائم كه در مشرق زندگي مي كند، برادر خود را كه در مغرب است مي بيند. و همچنين كسي كه در مغرب زندگي مي كند. برادر خود را كه در شرق است، مشاهده مي كند].

شايد اين احاديث، اشاره به تكامل صنعتي، وسائط ارتباط جمعي –تلفن، تلگراف، راديو و تلويزيون يا وسائل مدرن تري باشد، كه تا آن روز در پهنه جهان پديد مي آيد، بعلاوه

ابزاري كه در نتيجه گسترش علم و بروز علوم مكتوم در آن روزگار بوجود خواهد آمد، ضمن آنكه مي توان احتمال داد مراد از اين گونه احاديث، بالا رفتن قدرت معنوي مؤمنين در آن زمان باشد.

د- ارتش واحد جهاني

هيچ حكومتي هر چه الهي و آسماني باشد، بي نياز از يك قدرت اجرائي نيست. در حكومت مهدي عليه السلام كه به صورت واحد جهاني برقرار مي گردد، به نيروهاي فعال و سازنده و ارتش مؤمن جهاني نياز مبرمي است كه در راه هدف، از همه چيز بگذرند و در نتيجه شجاع تر از شير و برنده تر از شمشير باشند.

و اگر در برخي از روايات، شماره آنان «سيصد و سيزده» نفر و در برخي ديگر «دوازده هزار نفر» احياناً «پانزده هزار» معين شده است، هدف اشاره به سران آن ارتش مؤمن است كه تحت فرمان امام عليه السلام انجام وظيفه مي كنند، و رعب آنان قلوب دشمنان را پر مي كند و در مقام مقابله، دشمن را شكست مي دهند. و شعار رزمندگان حضرتش: «بميران بميران» است. و در راه انجام الهي، از سرزنش هيچ سرزنشگري هراس ندارند (منتخب الاثر/486)

ه_ - عمران و آبادي همه جا را فرا مي گيرد

از نظر آيات قرآن طهارت و پاكي مردم از گناه سبب مي شود كه درهاي رحمت الهي به روي آنان گشوده شود، و همه جا را نعمت و رفاه فرا گيرد.

دوران حكومت امام عليه السلام دوران پاكي، طهارت از گناه، و نزاهت از خلاف كاري ها است. از اين جهت اميرمؤمنان عليه السلام درباره نتايج ظهور درخشان او چنين مي فرمايد:

«تخرج الارض نبتها و تنزل السماء بركتها و تظهر له الكنوز يملك ما بين الخافقين اربعين عاماً» (منتخب الاثر، فصل نهم، ص

487، حديث 2)

[زمين گياهان خود را ظاهر مي سازد، درهاي بركت آسماني گشوده مي شود گنج ها براي او آشكار مي شود امام چهل سال تمام، بر جهان حكومت مي كند].

به اميد اينكه آن روز طلائي و نوراني را درك كنيم. و در آن روز جهان افروز، از اصحاب و ياران مولا و اماممان حضرت بقية الله-عجل الله تعالي فرجه الشريف و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- باشيم.

موضوع پرسش: 1. آزادي : تساوي حقوق براي همه دستگيري از مظلومان جامعه، كاهش اختلاف طبقاتي 2.اقتدار : استقلال، رسيدن به قله هاي علم 3. سعادت : معنويت، رفاه، امنيت
اشاره

_ انقلاب و تحقق آرمان هايش چگونه زمينه ساز ظهور و حكومت جهاني حضرت مهدي( مي شود؟

پرسش

موضوع پرسش: 1. آزادي : تساوي حقوق براي همه دستگيري از مظلومان جامعه، كاهش اختلاف طبقاتي 2.اقتدار : استقلال، رسيدن به قله هاي علم 3. سعادت : معنويت، رفاه، امنيت

_ انقلاب و تحقق آرمان هايش چگونه زمينه ساز ظهور و حكومت جهاني حضرت مهدي( مي شود؟

پاسخ

اگر ما به سيستم آموزشي كشورمان و همچنين تمام كشورهاي جهان نظري بياندازيم، مي بينيم كه آموزش دانش آموزان در مقاطع مختلف، متناسب با سطح علمي و سن و سال دانش آموزان مي باشد، مثلاً شما كه در مقطع اول دبيرستان مشغول به تحصيل هستيد، در ابتدا در كلاس اول دبستان، در درس رياضي با اعداد آشنا شديد و بعد جمع و تفريق و سپس تقسيم و راديكال و همينطور به مراتب كه سال تحصيلي شما بالاتر رفت، به ميزان اطلاعات شما افزوده شد و زمينة فراگيري اطلاعات بيشتري براي شما فراهم شد. اگر در كلاس اول دبستان، قبل از اينكه با اعداد آشنا شويد، به شما تقسيم و راديكال را درس بدهند، قطعاً قادر به يادگيري تقسيم و راديكال نخواهيد بود. جامعة بشري نيز همينطور است، بايد افراد جامعه به يك بلوغ فكري و معنوي مناسب، براي تشكيل حكومت جهاني حضرت مهدي( برسند. اگر جامعة بشري به سطح لازم نرسد، امام علي( در آن جامعه، 25 سال خانه نشين مي شود و وقتي كه به مردم مي گويد از من هر سؤالي داريد بپرسيد، قبل از اينكه از ميانتان بروم، شخصي مي پرسد كه تعداد موهاي ريش من چند تا است؟ و حضرت در جواب مي گويد اگر من جواب بدهم، به چه درد تو خواهد خورد و يا اگر

جامعه آمادة آن حكومت جهاني نباشد، امام معصوم در مسلخ كربلا ذبح مي شود.

براي اينكه پاسخ شما را بطور كامل بدهيم، بايد ابتدا ويژگيهاي حكومت حضرت مهدي( را برايتان ذكر نماييم. امام زمان( جامعه اش بر اين چند پايه استوار است :

اول : بر نابود كردن و قلع و قمع كردن ريشه هاي ظلم و طغيان؛ نه اينكه فقط در ايران نباشد، بلكه در همة دنيا نباشد، نه ظلم اقتصادي و نه ظلم سياسي و نه ظلم فرهنگي و نه هيچ ستمي در آن جامعه، ديگر وجود نخواهد داشت. بايد استثمار و اختلاف طبقاتي و تبعيض و نابرابري و زورگويي و گردن كلفتي و قلدري، از عالم ريشه كن شود.

دوم : بالا رفتن سطح انديشه انسان است، هم انديشة علمي انسان و هم انديشة اسلامي انسان. يعني در دوران ولي عصر، شما بايد نشاني از جهل و بيسوادي و فقر فكري و فرهنگي در عالم پيدا نكنيد.

سوم : در آن روز همة نيروهاي طبيعت و همه نيروهاي انساني، استخراج مي شود و چيزي در بطن زمين نمي ماند كه بشر از آن استفاده نكند. اين همه نيروهاي معطّل طبيعي، اين همه زمين هايي كه مي تواند انسان را تغذيه كند، اين همه قواي كشف نشده مانند نيروهايي كه قرنها در تاريخ بود، مثلاً نيروي اتم و برق و الكتريسيته، كه قرنها بر عمر جهان مي گذشت و اين نيروها در بطن طبيعت بود، ولي بشر آنها را نمي شناخت، بعد بتدريج استخراج شد.

چهارم : محور در زمان امام زمان( ، محور فضيلت و اخلاق است. هر كس كه داراي فضيلت اخلاقي بيشتر است، او مقدمتر

و پيشتر است.

ما ملّت ايران، انقلابي كرده ايم و انقلاب ما در راه آن هدفي كه امام زمان( براي تأمين آن هدف مبعوث مي شود و ظاهر مي شود، مقدمه لازم و يك گام بزرگ بود. ما اگر اين گام بزرگ را برنمي داشتيم، يقيناً ظهور ولي عصر( به عقب مي افتاد. ما با اين انقلاب يك قدم اين بار را به منزل نزديكتر كرده ايم.

حال مردمي كه انقلاب كردند و خود را يك قدم به امام زمانشان نزديك كردند، باز هم يك قدم و يك قدم ديگر خود را به امام زمانشان نزديكتر كنند. چطور؟

اولاً : هر چه مي توانيم بايد دايرة اين مقدار از اسلامي كه من و شما در ايران داريم _ مبالغه نمي كنيم كه اسلام كامل است، اما بخشي از اسلام را اين ملّت توانسته است در ايران پياده كند _ همين مقدار از اسلام را هر چه مي توانيم در آفاق ديگر عالم گسترش دهيم.

ثانياً : بايد بتوانيم در درون جامعه خودمان، تقوا و فضيلت و اخلاق و دينداري و نزديكي به خدا را در خود تأمين كنيم. در اين صورت، پايه و قاعدة ظهور ولي عصر( را مستحكمتر كرده ايم و هر چه بتوانيم از لحاظ كميّت و كيفيّت مقدار مسلمانان مؤمن و مخلص را افزايش دهيم، باز به امام زمان وظهور ولي عصر نزديكتر شده ايم. پس ما مي توانيم قدم به قدم، جامعه خود و زمان و تاريخ خود را به تاريخ ظهور ولي عصر ( نزديك كنيم.

در مرحلة ديگر بايد مقدمات را همانگونه فراهم بكنيم؛ ما بايد با ظلم نسازيم و بايد عليه ظلم حركت

قاطع بكنيم، هر نوع ظلمي و از هر كس. ما بايد جهت خود را، جهت اقامة حدود اسلامي قرار دهيم. درجامعة خودمان، نبايد هيچگونه مجالي به گسترش قهر و غلبه بدهيم. بايد تمام قوانين ما و مقرّرات مملكتي و اداري و نهادهاي اجرايي، همه و همه از لحاظ ظاهر و از لحاظ محتوي اسلامي بشود و به اسلامي شدن روز به روز نزديكتر بشود؛ اين جهتي است كه انتظار ولي عصر، به ما و به حركت ما مي دهد.(1)

منابع و مآخذ :

ديدگاهها، حضرت آيت ا...خامنه اي، ص218 _ 212

زماني كه امام مهدي ظهور نمايد و بعد از آن حكومت جهاني تشكيل دهند دو مقوله امنيت و صلح جهاني چه وضعيتي پيدا مي كنند به عبارت ديگر رابطه امام زمان با امنيت و صلح جهاني چگونه است.
پرسش

زماني كه امام مهدي ظهور نمايد و بعد از آن حكومت جهاني تشكيل دهند دو مقوله امنيت و صلح جهاني چه وضعيتي پيدا مي كنند به عبارت ديگر رابطه امام زمان با امنيت و صلح جهاني چگونه است.

پاسخ

امنيت مقوله اي است كه دو پايه دارد:

1. پايه خارجي كه مقابله و برنامه ريزي در جهت مقابله با تهديدهاي خارجي است.

2. پايه داخلي كه مقابله با آسيب هاي اجتماعي داخلي است.

حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) بساط حكومت ها و دولت هاي مختلف كه يكي يا چند كشور قدرتمند باشند و بقيه كشورها ضعيف و زير دست و به طور كامل برچيده مي شود. بنابراين هيچ گونه تهديدي در روابط خارجي وجود ندارد و صلح جهاني مبتني بر عدالت و معنويت در سراسر جهان برقرار مي شود. در اين حكومت، حاكمان و دولتمردان سراسر جهان و مليت ها، نمايندگان و كارگزاران حضرت هستند.

از سوي ديگر به دليل برقراري كامل عدالت در سراسر گيتي و از آنجا كه حكومت جهاني براساس تدبير و عقل و معنويت اداره مي شود. آسيب هاي اجتماعي نيز در داخل جامعه بشري به صفر مي رسد زيرا علت اساسي آسيب هاي اجتماعي ظلم اجتماعي با احساس ظلم است كه در اين حكومت منتفي است. بنابراين به دليل استقرار كامل معنويت و عدالت در سراسر جهان، بساط جنگ برچيده مي شود و امنيت (خارجي و داخلي) و صلح جهاني جهان را پر مي كند.

آيا مردمان زمان مهدي«عليه السلام» همه براساس عقل و فكر عمل مي كنند؟
پرسش

آيا مردمان زمان مهدي«عليه السلام» همه براساس عقل و فكر عمل مي كنند؟

پاسخ

يكي از بركاتي كه پس از ظهور حضرت ولي عصر«عليه السلام» ظاهر مي شود اين است كه عقل ها كامل و علم و حكمت واقعي گسترده مي شود و همه از آن بهره مند مي گردند از اميرالمؤمنين علي«عليه السلام» روايت شده است كه(به كميل) فرمودند اي كميل هيچ علمي نيست مگر اين كه من آن را افتتاح او كردم و قائم«عليه السلام» آن را ختم او مي كند و نيز فرمود علم را در قلوب مؤمنين مي اندازد و نيز فرمود علم بيست و هفت حرف است آنچه تاكنون پيامبران بيان فرموده اند دو حرف است پس مردم تا امروز هنوز بيش از دو حرف نشناخته اند و چون قائم«عليه السلام» قيام كند بيست و پنچ حرف ديگر را بيرون آورد و آن دو حرف را به آنها ضميمه كند تا اينكه تمام بيست و هفت حرف را نشر دهد.

و از حضرت امام محمد باقر«عليه السلام» روايت است كه فرمود: هرگاه قائم ما«عليه السلام» قيام كند دست خود را بر بندگان گذارد پس به بركت آن عقل و هوش ايشان كامل مي گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا حكومت جهاني امام زمان«عليه السلام» منافي با اراده و اختيار انسانها نيست؟
پرسش

آيا حكومت جهاني امام زمان«عليه السلام» منافي با اراده و اختيار انسانها نيست؟

پاسخ

در زمان حكومت عدل جهاني امام زمان«عليه السلام» نظر به اينكه بينش و آگاهي انسانها كامل مي شود گرايش به كفر و نفاق و انحراف از مسير حق و عدالت و ايمان كاهش مي يابد و اين منافات، با آزادي و اختيار آنان ندارد و چنانكه محيط فاسد و انحرافي در گرايشهاي انحرافي انسانها مؤثر است محيط صالح و شايسته و بالا رفتن سطح شناخت و آگاهي در رشد و هدايت آنان تأثير به سزائي دارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

ساير موارد

منظور از اين كه بعد از ظهور امام زمان 7زنان در خانه به روش پيامبر عمل مي كنند چيست ؟نقش زنان در حكومت امام زمان 7چيست ؟
پرسش

منظور از اين كه بعد از ظهور امام زمان 7زنان در خانه به روش پيامبر عمل مي كنند چيست ؟نقش زنان در حكومت امام زمان 7چيست ؟

پاسخ

از ديدگاه اسلامي زنان مي توانند هر نقشي در اجتماع داشته باشند و هر شغلي را مي توانند انتخاب كنند, مانند مردان , مگر در چند مورد كه در روايات اسلامي بدان ها اشاره يا تصريح شده است ; يكي مرجعيت وپيشوايي ديني است و ديگري پيشوايي و امامت در نماز جماعت و جمعه , و سومي قضاوت و حكم بين متخاصمين است .

در بقيهء موارد مانند مردان , در اجتماع وظايف خود را انجام مي دهند و اسلام مخالفتي ندارد, ولي محدود و مقيدبه اين شرط كه فساد و افسادي به وجود نيايد و عفت عمومي جامعه خدشه دار نشود.

البته اين شرط براي مردان نيز هست ; يعني مردان در اجتماع نمي توانند فساد آفريني داشته باشند و عفّت عمومي جامعه را خراب كنند.

در زمان امام زمان 7مانند زمان حضرت رسول 6زنان نقشي را خواهند داشت كه در زمان حضرت رسول داشته اند. اسلام با بي بندوباري و فساد و فحشا مخالف است و ظلم و تجاوز مردان بي عفت به زنان را روا نمي داند.در آزادي غربي و شرقي كه از آن براي زنان دم مي زنند, حيثيت زن كه طبيعتاً ضعيف تر خلق شده است , از بين مي رود و به آنان ظلم مي شود و نظام خانواده از هم گسيخته مي گردد و روح تعاطف و رحم و مروّت از بين مي رود.

امام باقر7فرمود: .(1)

باز حضرت فرمود: .(2)

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 52 ص 354

(پ_اورقي

2.همان , ص 351

دوران بعد از ظهور حضرت مهدي 7را به چند دوره مي توان تقسيم نمود؟
پرسش

دوران بعد از ظهور حضرت مهدي 7را به چند دوره مي توان تقسيم نمود؟

پاسخ

به طور مشخص دوران بعد از ظهور حضرت مهدي 7را مي توان به دو دوره تقسيم نمود:

دورهء اوّل :

وقتي حضرت مهدي 7ظهور مي كند, به جنگ با دشمنان دين مي پردازد و به كمك ياران و دوستانش بر جهان مسلّط مي شود و مخالفان دين را به هلاكت مي رساند و تمام زمين را با حكومت جهان اسلامي اراده مي كند و بنيان حكومت واحد جهاني را مي گذارد.

دورهء دوم ;

عدل و داد تمام زمين را فرا مي گيرد. مردم با هم مهربان شد, با صدق و صفا در كنار يكديگر زندگي مي كنند.امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد و كسي در صدد آزار ديگري نيست . وضع اقتصادي مردم خوب مي شود, به طوري كه مستحق زكات پيدا نمي شود. باران هاي سودمند پي در پي مي بارد. تمام زمين سبز و خرم گشته , بركات ومحصولات زمين زياد مي شود.

توجه به مردم به خدا زياد شده و به دنبال گناه نيستند. اسلام دين رسمي جهان شده , بانگ توحيد از همه جا بلندمي شود. در آن زمان , ايمان مردم كامل مي شود و كينه ها از دلشان بيرون مي رود.(1)

علم و دانش در رستاخيز امام مهدي 7به تكامل نهايي مي رسد. امام با برنامه هايش كه از دانش بيكران الهي اوبرخاسته , همهء مناطق زمين را آباد مي كند. علوم و فنون بشري در رستاخيزِ ظهور, با علوم و فنون در دوران پيش ازظهور, قابل مقايسه نيست . از اين رو پيشرفت ها و رشد و

توليد و سرمايه در آن دوران با دورهء ديگر همانند نيست وامام مهدي 7در همهء زمينه ها به دانش بشر تكامل مي بخشد.(2)

در دوران ظهور حضرت مهدي 7چون نيكي و احسان و عدل و انصاف بر سراسر گيتي پرتو مي افكند و روابطانساني بر اصل انصاف و عدل استوار مي گردد, مردمان همه به نيكي و نيكوكاري و پارسايي مي گرايند و ظلم و ستم را به يك سو مي نهند. از اين رو شايسته فضل بيش تر و رحمت بيش تر مي گردند, در اين دوره حكومت صالحان محقق مي شود.(3)

(پ_اورقي 1.عبدالرحمن انصاري , در انتظار خورشيد ولايت , ص 138و 139

(پ_اورقي 2.محمد حكيمي , عصر زندگي , ص 120

(پ_اورقي 3.همان , ص 171

آيا امام زمان بعد از ظهور بر جهان حكمفرمايي مي كنند يا بعد از ظهور قيامت بر پا مي شود؟
پرسش

آيا امام زمان بعد از ظهور بر جهان حكمفرمايي مي كنند يا بعد از ظهور قيامت بر پا مي شود؟

پاسخ

بعد از ظهور امام زمان(ع) فوراً قيامت بر پا نمي شود بلكه حضرت مدتي را در روي زمين سلطنت و حكومت مي كند. البته روايات در رابطه با مدت حكومت مختلفي است از پنج سال تا 309 سال ذكر شده است. اين اختلاف شايد اشاره به دوران هاي مختلف حكومت آن حضرت باشد:

علامه مجلسي مي گويد: بعضي از روايات بر جميع مدت حكومت و بعضي بر زمان استقرار دولت، دلالت دارد.(1) يكي از اعتقادات شيعه، مسئلة رجعت است. رجعت در زمان ظهور و پس از ظهور امام زمان(ع) به وقوع مي پيوندد. عقيدة شيعه اماميه آن است كه خداوند متعال در موقع ظهور امام زمان(ع) مردمي از شيعيان آن حضرت را كه قبلاً مرده بودند به دنيا بر مي گرداند تا به ثواب ياري او و مساعدت وي و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند. هم چنين مردمي از دشمنان آن حرت را نيز زنده مي گرداند تا از آن ها انتقام گيرد.(2) بر اين اساس در دعاي عهد نيز مي خوانيم: قبل از ظهور حضرت مردم را از قبر بيرون آور تا در ركاب حضرت باشم. از روايات استفاده مي شود كه بعضي از امامان (ع) مانند امام حسين(ع) به دنيا بر مي گردد. امام صادق(ع) مي فرمايد: "نخستين كسي كه قبرش مي شكافد و زنده مي شود و به دنيا بر مي گردد حسين بن علي(ع) است و اين رجعت عمومي نيست بلكه افراد خاصي به دنيا بر مي گردند كه يا مؤمن

خالص و يا مشرك محض باشند".(3)

پس از حكومت سيصد ساله و بيشتر مفاهيم ديني توسط معصومان، مجدداً اوضاع دگرگون شده حكومت هاي ديني و غير ديني رخ مي نمايند. جباران زمام امر را به دست مي گيرند حكومت هاي ديني از بين مي روند و با گذشت زمان ارزش هاي اخلاقي وانساني از ميان مي رود و فساد و بي بند و باري سطح جهان را فرا مي گيرد. روايات زيادي دربارة علايم قيامت داريم كه اشراط الساعه اش مي گويند و اين احاديث غير از علايم ظهور امام عصر(ع) است، چرا كه بيشترين تأكيد در علايم الظهور بر حاكميت ظلم و جور است ولي در علايم قيامت بر فساد و بي بند و باري هاي اخلاقي و علني شدن مسايل جنسي در برابر چشم مردم است. در هر صورت ممكن است اين وضعيت ميليونها سال طول بكشد تا قيامت بر پا گردد.

عياشي در تفسير خود از جابر بن يزيد جعفي روايت نموده كه گفت شنيدم حضرت باقر(ع) مي فرمود: به خدا قسم مردي از ما اهل بيت بعد از مرگش سيصد و نه سال سلطنت مي كند. عرض كردم: اين در چه زماني خواهد بود؟ فرمود: بعد از مرگ قائم است. عرض كردم: حضرت قائم در عالم خود چقدر باقي مي ماند؟ فرمود: نوزده سال از موقع قيام تا هنگام مرگش. عرض كردم: آيا بعد از مرگ قائم هرج و مرج مي شود؟ فرمود: آري پنجاه سال. آن گاه امام منتصر به دنيا باز مي گردد براي خون خواهي خود و يارانش. وي بي دين ها را به قتل مي رساند و به اسارت

مي برد. پس از ايشان امام سفاح به دنيا بر مي گردد پس تمام دشمنان ستمگر ما را مي كشد و تمام زمين را مالك مي شودو خداوند كار او را اصلاح مي گرداند و سيصد و نه سال سلطنت مي كند آن گاه امام فرمود: اي جابر مي داني امام منتصر و سفاح كيست؟ منتصر حسين(ع) و سفاح، اميرالمؤمنين(ع) است.(4)

پي نوشت ها:

1.منتخب الاثر، ص 618.

2.مهدي موعود، ص 1232.

3.مهدي موعود، ص 1186.

4.مهدي موعود، ص 1239.

با ظهور حضرت مهدي و شكست دادن باطل آيا زندگي ايشان تا قيامت ادامه دارد يا نه؟
پرسش

با ظهور حضرت مهدي و شكست دادن باطل آيا زندگي ايشان تا قيامت ادامه دارد يا نه؟

پاسخ

برخي مقدمات، براي پاسخ به اين پرسش ضروري است.

1. مراد از زمان حكومت امام زمان (عج مدتي است كه ايشان رهبريِ حكومتِ سراسريِ عدل را عهده دار مي باشد. پس ابتداي ظهور تا استقرار حكومت جهاني خارج از اين زمان است.

2. مدّت بقاء نظام مهدوي و حكومتي كه امام مهدي (عج) مي گسترانند و پايه گذاري مي كنند، مدّتِ پس از وفات امام مهدي (عج) را نيز شامل مي شود. به بيان ديگر، گاهي چنين پرسيده مي شود كه «آيا حكومتِ مهدوي پس از وفات ايشان تا قيامت باقي مي ماند يا با وفات ايشان قيامت برپا مي شود؟» و «اگر جهان پس از وفات ايشان باقي است آيا آن حكومت تا قيامت باقي مي ماند يا حكومت منحرف و ظالم جايگزين آن مي شود؟»

پرسشِ فوق در خصوص مقدمه اول است. بايد دانست بي شك امام مهدي (عج) به قدري در رأس حكومت باقي مي مانند كه حكومت سراسري، شايان بقا و ادامه باشد تا هدف خلقت خدا و آرزوي بزرگ بشر محقق شود. اين قابليت بقا قاعدتا شامل رشد و تكامل انسانها تأسيس نهادهاي مختلف حكومتي مانند قضايي، قانوني، تربيتي، اجتماعي و اقتصادي مي باشد.

پس عدالتِ فراگير مفهومي است كه نياز به تلاشها و تمهيد مقدمات فراواني دارد كه حضرت مهدي (عج) در زمان استقرار حكومت به آنها خواهند پرداخت. اين مسائل را از كلياتِ آيه هاي قرآني و قواعد عامه شريعت مي توان دريافت.

امّا در خصوص اينكه مقدارِ آن به لحاظ تحديد به زمانِ معيني چه مقدار است، بايد به روايتها و نصوص ديني مراجعه كرد. روايتها

در اين باره زيادند و گاهي مؤلفان و مهدي پژوهان را به حيرت واداشته است. همان گونه كه مورد دقت و پرسشِ پرسشگر محترم نيز واقع شده است. بطور كلي روايتهاي مذكور را در يك تقسيم بندي مي توان به دو دسته تقسيم نمود: دسته اول روايتهايي كه دلالت بر بقاي امام مهدي (عج) در حكومت، در زمان ده سال يا كمتر دارند. دسته دوم: روايتهايي دلالت بر بقاي امام عصر(عج) بر حكومت، در زمان بيش از ده سال دارند.

روايت هاي دسته اول و دوم در مصادر عامه و خاصه آمده است؛(1) ولي روايات دسته اول، در مقايسه با دسته دوم از فراواني بيشتري برخوردار است.

از ميان اين دو دسته، دسته اول برتري دارد. به چند دليل. دليل اول: اخبار دسته دوم كه عامه نقل كرده اند، از غير معصومان ذكر شده است. مثلاً سيوطي در كتاب الحاوي للفتاوي(2) روايات 40 سال، 30 سال و 14 سال را نقل كرده كه راويان آنها افرادي مانند زهري و دينار بن دينار هستند كه قابل اثبات تاريخي نيست.

دليل دوم: برخي روايات دسته دوم، مدت طولاني و بي حدّي را بيان مي كند(3) كه حمل بر مدت بقاء دولت امام مهدي(عج) پس از وفات ايشان مي شود نه مدت حكومت شخصِ ايشان.

دليل سوم: روايت هاي دسته اول شهرت دارند.

پس به طور كلي روايت هاي دسته اول، يعني مدت حكومت كمتر از 10 سال پذيرفته مي شود. دربارة تغييرات زماني دوران ظهور حضرت (عج)، در برخي روايت ها اشاره هايي شده است كه از آنها برداشت مي شود كه مدت زمان در آن دوره با توجه به بوجود آمدن تغييراتي در شرايط زمين و حركت آن، طولاني تر خواهد شد. يعني ظرف حوادثي كه در

آن دوره رخ مي دهد به گونه اي است كه اگر در ظرف حوادث شرايط عادي دنيا (پيش از ظهور) اتفاق افتد، مقدار حركت و زمان آن طولاني تر خواهد بود. ابوبصير از امام باقر (ع) در روايت طولاني چنين نقل مي كند: «هنگامي كه قائم به پا خيزد به كوفه برود و... پس مدت هفت سال بر آن اقامت مي كند، 7 سالي كه هر سال آن برابر با 10 سال از سالهاي شماست. سپس خدا هر چه بخواهد انجام مي دهد». (4) همچنين عبدالكريم خثعمي مي گويد از امام باقر (ع) درباره مدت حكومت قائم (ع) پرسيدم. فرمود: «او 7 سال حكومت مي كند، روزها وشبها طولاني مي شود تا آنجا كه يك سال از سالهاي او به مقدار 10 سال از سالهاي شما مي گردد. پس سالهاي حكومتش 70 سال از سالهايي است كه شما مي شماريد».(5)

از آيات و روايات فراواني بدست مي آيد كه كسي جز خداوند متعال به زمان قيامت آگاه نيست، آيه (187) سوره اعراف مي فرمايد: «درباره قيامت از تو سؤال مي كنند، كي فرا مي رسد؟ بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هيچ كس جز او نمي تواند وقت آن را آشكار سازد؛ (اما قيام قيامت حتي) در آسمانها و زمين، سنگين است؛ و جز بطور ناگهاني، به سراغ شما نمي آيد. باز از تو سؤال مي كنند، چنان كه گويي تو از زمان وقوع آن با خبري؛ بگو: علمش تنها نزد خداست؛ ولي بيشتر مردم نمي دانند». آيه 34 سوره لقمان و آيه 63 سوره احزاب و برخي از آيات ديگر نيز بر همين حقيقت دلالت دارند. پس نمي توان زمان دقيق قيامت و پايان جهان مادي را تعيين نمود. از سوي ديگر برخي

از روايات به توضيح و تشريح حوادث پس از شهادت امام زمان(عج) پرداخته اند. مهمترين اين روايات، احاديث مربوط به رجعت است. اين روايات چنان متنوع و فراوان مي باشند كه اعتقاد به رجعت را از باورهاي مسلّم و شناخته شده شيعه قرار داده اند. هر چند اين دسته از اخبار داراي اختلاف و تفاوت مي باشند ولي اجمالاً يكي از نكاتي كه از مجموعه عظيم روايات رجعت قابل استنباط مي باشد اينست كه بعد از شهادت امام عصر(عج)، ديگر امامان معصوم عليهم السلام به زندگي و حيات مادي باز مي گردند، و مسئوليت امامت و حاكميت الهي خود را ادامه خواهند داد.(6) برخي از روايات نيز گوياي اين نكته است كه پس از حضرت مهدي(عج)، سلسله اي از فرزندان او حاكميت الهي را بر عهده خواهند گرفت، امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «بعد از حضرت قائم عليه السلام، دوازده مهدي از نسل امام حسين عليه السلام ظهور خواهند نمود».(7) دسته اخيراز روايات هيچ تعارضي با اخبار رجعت ندارند، زيرا بعيد نيست ظهور دوازده مهدي از فرزندان امام حسين عليه السلام در طول رجعت امامان معصوم عليهم السلام و پس از آن باشد. پس ظاهراً جهان مادي پس از شهادت حضرت مهدي(عج) به حيات خود تحت سيطره حكومت عدالت گستر الهي كه بر جاي مانده از انقلاب جهان امام عصر(عج) مي باشد، ادامه خواهند داد، و هنگامه قيامت نيز بر كسي آشكار نمي باشد. از اين رو امام مهدي(عج) مؤسس حكومت عدل جهاني خواهند بود و اين حكومت پس از ايشان ادامه دارد و جهان پس از امام مهدي(عج) پايان نمي پذيرد.

پي نوشت ها:

پي نوشتها:

1. روايات دسته اول از مصادر عام: مانند اين روايت كه ام سلمه از رسول اكرم (ص) نقل مي كند: «

پس در حكومت 7 سال باقي مي ماند»، ... ابوداود مي گويد: برخي از راويان از هشام اين زمان را 9 سال ذكر مي كنند.

(حافظ ابي داود سليمان بن اشعث بن اسحاق الازدي الجستاني, سنن ابي داود، مصر، طبعة الاولي، 1371 ق، ج 2، ص 423).

روايات دسته اول از مصادر خاصّه: مانند اين روايت كه عبدالكريم خثعمي مي گويد از امام صادق (ع) پرسيدم قائم چه مقدار حكومت مي كند؟ فرمود: «7 سال از ساليانِ شما». (شيخ طوسي، الغيبة، نجف، طبعة الثانية، 1385 ق، ص 520).

روايتهاي دسته دوم از مصادر عامه: مانند اين روايت كه حذيفة بن يمان از رسول الله (ص) نقل كرد: «مهدي مردي از فرزندان من است.... 20 سال حكومت مي كند».

(حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي، ينابيع المودّة، نجف، طبعة السابعة، حيدريه، 1384 ق، ص 520).

روايتهاي دسته دوم از مصادر خاصه: مانند اين روايت از جابر جعفر كه از امام باقر (ع) مي پرسد: قائم چه مقدار در عالمش حكومت مي كند؟ فرمود: «90 سال».

(شيخ طوسي، الغيبة، ص 286).

2.شيخ جلال الدين محمد سيوطي، الحاوي للفتاوي، (تحقيق و تعليقه محمد محي الدين عبدالمجيد)، مصر، طبعة الثالثة، السعادة، 1959 م، ص 155 به بعد.

3.مانند اين روايت از عبدالسلام بن صالح هروي از امام رضا (ع) از پدرانش از اميرمؤمنان (ع) از رسول خدا (ص) كه مي فرمايد: «حكومتش دوام خواهد داشت تا روز و شب دوام دارد تا روز قيامت». (سيد محمد صدر، تاريخ ما بعد الظهور، بيروت، لبنان، دارالتعارف للمطبوعات 1412، ص 436، به نقل از شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة).

4.شيخ مفيد، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ترجمه حاج سيد هاشم رسولي محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه، تهران، ج2،

ص 359، ح 8.

5.علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، ج 52، ص 337، ح 77.

6.مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، اسلاميه، تهران، ج 53، باب رجعت، ص 39 تا 144، مرحوم مجلسي در اين باب حدود 162 روايت نقل كرده است.

7.همان، ص 148.

آثار ظهور امام زمان(عج) چيست؟
پرسش

آثار ظهور امام زمان(عج) چيست؟

پاسخ

يكي از خواست هاي بنيادين بشر خسته ي امروز، يافتن دور نمايي از آينده اي روشن و پر اميد است كه از بدو پيدايش انسان و هبوط حضرت آدم تاكنون، بشارت فرا رسيدن آن داده شده است: آينده اي درخشان كه شكوه و عظمت آن دل هاي مالامال از انتظار و شوق را مدهوش خود كرده و همين جذابيت، بستر طرح پرسش هاي گوناگوني درباره ي آن شده است. يكي از اين پرسش ها درباره ي آثار و تحولات ظهور و موعود اديان است. بايد گفت در اين دوره بشر شاهد تحولات شگرفي در زمينه هاي مختلف خواهد شد كه همگي در راستاي تكامل جامعه ي بشري قرار دارند, لذا, نخست لازم است تصوير روشني از واژه ي تكامل داشته باشيم و سپس به جنبه هاي مختلف آن بپردازيم.

بايد توجه داشت هر موجودي زمينه ها و استعدادهاي وصول به فعليت هايي را دارد كه متناسب با آن و سازگار با طبيعت و سرشت و استعدادهاي دروني اش هستند, از اين رو كمال هر جيز عبارت است از: «رسيدن شيء به فعليت و وضعيتي كه با آن ملايم و سازگار باشد» ( احمد واعظي, انسان از ديدگاه اسلامي، ص 149, انتشارات سمت، چاپ اول، 1377).

بنابراين, تكامل بشر و جامعه بشري به معناي شكوفا شدن و به فعليت رسيدن همه امكان ها و استعدادها و ظرفيتهاي آن است. از طرفي بايد توجه داشت كه بشر و جامعه بشري داراي استعدادهاي متعدد و متنوعي است كه تكامل حقيقي با شكوفايي و به فعليت رسيدن همه آنها تحقق مي يابد. از آنجا كه بشر

موجودي دو بعدي است, برخي از اين استعدادها و در نتيجه, برخي از اين ابعاد تكامل, ناظر به زندگي مادي وبرخي ديگر, ناظر به بعد معنوي و اخلاقي بشر است.

از اين رو, تكامل حقيقي بشر, كه وعده ي تحقق آن در عصر ظهور آورده شده است, همه ي جنبه هاي حيات بشري را در بر مي گيرد و پاسخ گوي همه ي نيازها و خواسته هاي وي, چه در دايره ي امور معنوي و چه در قلمرو امور مادي خواهد بود. در اين مقاله مي كوشيم تا دورنمايي از مهم ترين ابعاد جامعه ي بشري در آن عصر طلايي را به كمك احاديث و روايات به دست آوريم.

1.تكامل فكري:

در زمان ظهور و بر پايي دولت كريمه امام زمان(عج) سطح انديشه و فكر مردم به نحو چشم گيري بالا مي رود. امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رئوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم ؛ وقتي كه قائم ما قيام مي كند, خدا دست لطفش را بر سر بندگان مي نهد و بدين وسيله عقل هاي پراكنده ي آنها را جمع مي كند و انديشه ي آنان را به حد كمال مي رساند»(كليني, الكافي، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه, چاپ چهارم، ج 1, ص 25).

2. رشد معنويت و اخلاق:

يكي ديگر از جنبه هاي تكامل بشري در عصر موعود را مي توان در وادي معنويت و اخلاق جست و جو كرد. متأسفانه در دنياي كنوني در كنار توسعه ي صنايع و علوم, شاهد روند نزولي سير بشريت در حوزه ي اخلاق بوده ايم, اما در آن دوران طلايي,

رشد جنبه هاي مختلف حيات بشري, چه مادي و چه معنوي, متوازن خواهد بود.

امام حسن(ع) مي فرمايد: خداوند در آخر الزمان مهدي را بر مي انگيزد و كسي از منحرفان و فاسدان نيست, مگر اين كه اصلاح گردد (نجم الدين طبسي، چشم اندازي از حكومت مهدي، چاپ سازمان تبليغات اسلامي، ص 206، به نقل از متن الرحمان، ج 2، ص 42 و اثبات الهداه، ج 3، ص 524).

حضرت اميرالمؤمنين(ع) از رخت بر بستن بدي ها و ناراحتي ها و جايگزين شدن خير و نيكي به جاي آن در اين دوران خبر مي دهد» (همان، ص 230 به نقل از الشيعه و الرجعه، ج 1 ، ص 167).

و در جاي ديگر مي فرمايد: «و لذهب الشحنا من قلوب العباد؛ كينه توزي از دلهاي بندگان خارج مي شود» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 316).

همه ي اين امور از استقرار و بسط اخلاق و معنويت حكايت دارد.

3. رشد علم و فرهنگ اسلامي:

از ديگر موارد پيشرفت و تكامل بشري در اين دوران، بالا رفتن آگاهي هاي ديني و مذهبي همگان است. امام باقر(ع) مي فرمايد: «در روزگار مهدي به اندازه اي به شما حكمت و فهم داده خواهد شد كه يك زن در خانه اش به طريق كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت مي كند» (همان، ج 53، ص 352).

4. جهان شمولي اسلام (دين حق)

يكي ديگر از جنبه هاي تكامل بشري در عصر موعود، رشد و توسعه و فراگير شدن آيين حق (اسلام) خواهد بود. در اين دوران، اديان دروغين و ساخته ي اوهام بشري و نيز اديان تحريف شده رخت بربسته و پرتو دين حق سراسر

پهناي اين كره ي خاكي را در خواهد نورديد.

امام باقر(ع) در تفسير آيه ي سي و سوم سوره ي توبه مي فرمايد: «در آن زمان كسي باقي نمي ماند، مگر آن كه به رسالت محمد(ص) اعتراف و اقرار كند» (محمد بن مسعودعياشي، تفسير عياشي، تهران، چاپخانه علميه، ج 2، ص 87).

5. شكوفايي اقتصاد و رفاه اجتماعي

در پرتو تحول فرهنگي و اخلاقي بشر و رشد تقوا و نيكي ها، نعمت هاي الهي از هر سو بر بندگان سرازير مي شوند، زيرا اين وعده ي تخلف ناپذير پروردگار است: «لو ان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض؛ اگر مردم شهرها و ديارها ايمان آورند و تقوا پيشه كنند، ما بركات زمين و آسمان را بر آنان مي گشاييم».

در پرتو اين عنايت الهي است كه از آرزوهاي ديرين بشري، كه همان برچيده شدن و ريشه كن شدن فقر است، تحقق مي يابد. پيامبر گرامي اسلام(ص) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت مهدي ظهور كند ... اموال و زكات ها را در كوچه ها مي برند، ولي كسي پيدا نمي شود كه حاضر به دريافت آنها باشد» (نجم الدين طبسي، همان، ص 222 به نقل از عقدالدرر، ص 166).

آري در اين عصر طلايي، فقر رخت بربسته و هيچ ويرانه و ويرانه نشيني باقي نمي ماند.

امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «حكومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجينه هاي زمين براي او ظاهر مي گردد و در سرتا سر جهان جاي ويراني نخواهد ماند، مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت» (امين الاسلام طبرسي، اعلام

الوري، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، قم، چاپ سوم، ص 463).

6.تكامل علمي و تكنولوژي و پيشرفت برق آساي علوم و فنون:

در اين عصر، پيشرفت تكنولوژي و علوم به گونه اي برق آسا و غير قابل مقايسه با دنياي كنوني خواهد بود، به گونه اي كه همه ي دستاوردهاي خيره كننده ي جهان بشري كنوني و آينده در برابر آن بسيار اندك و ناچيز است.

امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد:دانش بيست و حرف(شاخه و شعبه) است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بيش از آن دو حرف را نمي دانند و چون قائم قيام كند، بيست و پنج حرف بقيه را بيرون مي آورد و در ميان مردم منتشر مي سازد و بدين سان مجموعه ي بيست و هفت جزء دانش را نشر مي دهد» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفا، 1404 ق، ج 52، ص 336).

ما با مراجعه به روايات مي توانيم به دورنمايي از برخي از پيشرفت هاي علمي و صنعتي دست يابيم كه به آنها اشاره مي كنيم.

الف) پيشرفت صنايع و حل مسئله ي انرژي: امام صادق(ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، زمين به نور پروردگارش روشن مي شود و بندگان خدا از نور آفتاب بي نياز مي شوند» (علامه زين الدين علي بن يونس نباطي بياضي، الصراط المستقيم، نجف اشرف، انتشارات كتابخانه حيدريه، چاپ اول، بي تا).

از اين تعبير چنين بر مي آيد كه مسئله نور و انرژي آن چنان حل مي شود كه در روز و شب از پر قدرت ترين نورها، كه مي تواند جانشين آفتاب گردد، بهره مي

گيرند و اين شايد در سايه ي استقرار يك سيستم تكامل يافته ي انرژي اتمي با تصفيه ي كامل از تشعشات زيانبار آن تحقق يابد، امري كه در حال حاضر بزرگ ترين مشكل استفاده از اين انرژي است (ناصر مكارم شيرازي، مهدي انقلابي بزرگ، انتشارات هدف، قم، ص 277، بي تا).

ب) پيشرفت پزشكي: در آن عصر هيچ بيماري بدون درمان باقي نمي ماند.

امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «هر كس قائم اهل بيت مرا درك كند، اگر به بيماري دچار باشد، شفا يابد و چنانچه دچار ناتواني باشد، توانا و نيرومند مي شود» (محمد باقر مجلسي، همان، ج 52، ص 335).

و در برخي روايات از ريشه كن شدن بسياري از بيماري ها خبر داده شده است كه چه بسا تحقق آن در پرتو عنايات الهي قابل تفسير باشد.

امام سجاد(ع) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي كه مهدي قيام كند، خداوند متعال هرگونه بيماري را از جامعه شيعيان برطرف مي كند» (همان، ص 317).

ج) گسترش و پيشرفت وسايل مخابراتي و ارتباط جمعي: يكي ديگر از جنبه هاي پيشرفت بشري در اين عصر را مي توان در حوزه ي وسايل مخابراتي و ارتباط جمعي دانست كه نمونه هاي فعلي آن در جامعه ي كنوني به صورت راديو و تلويزيون و ماهواره ها و غيره است كه گسترش و رشد مضاعفي پيدا خواهند كرد.

امام صادق(ع) مي فرمايد: «در زمان قائم، شخص مؤمن در حالي كه در مشرق به سر مي برد، برادر خود را كه در مغرب است دريده و نيز آن كه در مغرب است، برادر خويش را در مشرق خواهد ديد» (همان، ص 391).

و نيز

مي فرمايد: «چون قائم ما قيام نمايد, خداوند گوش و چشم شيعيان ما را چنان تقويت مي كند كه بين آنها و امام(ع) پست و پيك وجود نداشته باشد, به گونه اي كه وقتي امام با آنها سخن مي گويد آنان مي شنوند و او را مي بينند و امام در جايگاه خود قرار دارد» (همان، ص 236)

امام باقر(ع) نيز مي فرمايد: «چون قائم قيام كند, در هر منطقه اي از مناطق از مناطق زمين, مردي را (به عنوان نماينده) مي فرستد و مي گويد: دستورالعمل تو در كف دست توست, چنانچه امري برايت پيش آمد كه آن را نفهميدي و حكمش را ندانستي, به كف دست خود نگاه كن و بر طبق آنچه در آن است عمل نما» (نعماني، الغيبه، ص 319).

د) پيشرفت كشاورزي: يكي ديگر از جنبه هاي پيشرفت بشري در اين عصر, رشد و توسعه كمي و كيفي دانش و محصولات كشاورزي است.

امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد: (نجمالدين طبسي، همان، ص 230، به نقل از الشيعه والرجعه، ج 1، ص 167) «حضرت مهدي(عج) شرق و غرب زمين را تسخير مي كند... بدي ها و ناراحتي ها را بر طرف مي كند و خير و نيكي جاي گزين آن مي شود, به طوري كه يك كشاورز از هر من (3 كيلو) صد من محصول به دست مي آورد, همان گونه كه خدا فرمود: «در هر سنبلي صد دانه عمل مي آيد و خداوند براي هر كس كه اراده نمايد زيادتر مي كند» (بقره، آيه 261).

البته اين امر با دستاوردهاي كنوني بشر در زمينه ي ژنتيك و كاربرد آن قابل هضم است.

7.گسترش

عدالت: يكي از تلخ كامي هاي بشر در طي قرن ها, فقدان عدالت فراگير و حاكميت ظلم و ستم و تبعيض بوده, امري كه نااميدي و سرخوردگي بشر تشنه عدالت را به دنبال داشته است, اما اين وعده ي پروردگار است كه در اين عصر, براي نخستين بار در كل طول عمر زمين و زمينيان, بساط ظلم و ستم و تبعيض برچيده مي شود و ذائقه ي بشر تشنه ي عدالت حلاوت شهد دل انگيز عدالت را خواهد چشيد.

امام جواد(ع) مي فرمايد: «يملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد پس از آن كه از ظلم و ستم لبريز شده باشد» (محدث نوري، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه ال البيت لاحياء التراث، چاپ اول، ج 12، ص 283، بي تا).

در پرتو خورشيد فروزان عدالت, هر صاحب حقي به حقش خواهد رسيد و دستگاه قضاوت حضرت(عچ) اين امر را سامان خواهد داد. حضرت امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «پس از ظهور مهدي(عج) هيج حقي از كسي بر عهده ديگري باقي نمي ماند, مگر آن كه حضرت آن را باز مي ستاند و به صاحبش مي دهد» (محمد باقر مجلسي، همان، ص 224).

8. امنيت عمومي

يكي از مهم ترين مؤلفه هاي به وجود آمدن جامعه اي پيش رفته و پويا, استقرارامنيت همه جانبه و فراگير و پايدار است, امري كه به لحاظ اهميت آن, در روايات ما نعمتي الهي معرفي شده است و اين خواسته ي بشري به نحو فراگير و همه جانبه تنها در عصر موعود متحقق خواهد شد.

امام باقر(ع) در اين باره مي

فرمايد: «در اين زمان پير زن ناتواني از مشرق زمين به مغرب مي رود, در حالي كه هيچ كس متعرض او نمي شود».

و در برخي از روايات دايره ي امنيت و حوزه ي آن, حتي فراتر از انتظارات معمول بشري تعريف شده است.

امام علي(ع) مي فرمايد: «هرگاه قائم ما قيام كند آسمان باران خود را مي بارد و درندگان با چارپايان از در آْشتي وارد مي شوند و با انسانها كاري ندارند,تا جايي كه زني از عراق به شام مي رود, بدون اين كه ذره اي او را نگران سازد يا از درنده اي بترسد» (همان، ص 316).

اين ها نمونه هايي از جنبه هاي تكامل بشري در عصر ظهور منجي عالم امكان است كه دورنمايي از دوراني طلايي و لبريز از معنويت و رفاه است كه پاسخ گوي همه ي خواسته ها و انتظارات بشر در طول اعصار متمادي و بسيار فراتر از آن مي باشد, برهه اي از زمان كه همه ي استعدادها ي بشر به فعليت و شكوفايي خواهد رسيد. به اميد آن كه ديدگان ما به قامت دل رباي موعود عصرها و نسل ها منور گردد.

چرا در عصر انبياي گذشته حكومت عدل جهاني تحقق نيافته است؟
پرسش

چرا در عصر انبياي گذشته حكومت عدل جهاني تحقق نيافته است؟

پاسخ

اين سؤال گاهي به طريق ديگري نيز مطرح مي شود كه چرا حكومت عدل جهاني در پايان تاريخ وآخرالزمان اجرا مي گردد؟ آيا اين امر اتفاقي است يا اينكه وجه ودليلي دارد؟ مي گوييم: تكامل فرد ودر نتيجه ايجاد مجتمع كامل ونيز دولت وحكومت عدل در جامعه با دو عامل اساسي تحقق پذير است:

1 - عامل خارجي: به اين معنا كه هر فرد از افراد جامعه، معناي عدل وكمالي را كه هدف خلقت در اوست بداند ونيز راهي را براي رسيدن به آن بيابد، واز آنجا كه فهم بشر قاصر از درك اين امور است لذا بشر در طول تاريخ محتاج به انبيا براي هدايت ورسيدن به اهداف خود بوده است.

2 - عامل داخلي: كه همان شعور بشر به اين مسئوليّت وهدف بزرگ است. لذا براي رسيدن به هدف، تحقق اين عامل داخلي در وجود انسان لازم است. اين شعور به مسئوليّت تحقق نمي يابد مگر به اينكه:

الف. عقل، اهميّت اطاعت خداوند وخضوع وخشوع نسبت به او را درك كند.

ب. بداند كه اطاعت خدا ضامن حقيقي براي سعادت خود وجامعه وايجاد عدل مطلق در جامعه خواهد بود.

ج. حقيقت عدل وقسط وآثار وبركات آن را بداند.

اين عامل داخلي با انواعش از چند طريق قابل پياده شدن است:

1 - اينكه اين ايمان واخلاص در افراد جامعه به صورت معجزه تحقق يابد.

اين احتمال با قانون معجزات منافات دارد، زيرا معجزه طريق انحصاري است، در حالي كه براي رسيدن به نتيجه وهدف راه هاي ديگر غير از طريق معجزه وجود دارد. ونيز با اختيار انسان -كه كمال او در گروآن است- منافات دارد.

2 -

بشر بدون جبر وبا تجربه وارشاد به سطحي عالي از فهم وشعور برسد تا بتواند آن هدف عالي را با رهبري الهي پياده كند.

با ملاحظه حالات وخصوصيات بشر پي مي بريم كه هنوز انسان به آن سطح عالي از فهم وشعور براي رسيدن به اين هدف كامل نرسيده است، زيرا بشر از ابتداي خلقت، دو شرط اساسي از شرايط تطبيق عدل كامل را نداشته است:

الف. شناخت عدل به صورت كامل.

ب. آمادگي براي فداكاري در راه تطبيق وپياده كردن عدالت بعد از شناخت آن.

اگر بر فرض، بشر شرط اوّل را دارا باشد، هنوز آمادگي كامل براي شرط دوّم را پيدا نكرده است. ولذا حتي در عصر صحابه رسول اكرم كه آن را بهترين عصر مي دانند آن حضرت مشكلاتي با صحابه در زمينه فداكاري آنان در راه اسلام داشته است.

خداوند متعال در اعتراض به جماعتي از صحابه مي فرمايد: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَي الأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الآخِرَةِ فَما مَتاعُ الحَياةِ الدُّنْيا فِي الآخِرَةِ إِلّا قَلِيلٌ}؛ "اي كساني كه ايمان آورده ايد! چرا{پاورقي . سوره توبه، آيه 38. پاورقي}

هنگامي كه به شما گفته مي شود: به سوي جهاد در راه خدا حركت كنيد بر زمين سنگيني مي كنيد [و سستي به خرج مي دهيد]؟! آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شده ايد؟! با اينكه متاع زندگي دنيا، در برابر آخرت، جز اندكي نيست."

حال به اين نتيجه مي رسيم كه بشر تاكنون به شروط اساسي براي تشكيل حكومت جهاني دست نيافته وزمينه را براي ظهور فراهم نساخته است.

سيد رضا صدر؛ مي گويد: "روزي خواهد رسيد كه بشر قابليت پيدا كند كه دادگستري توانا

وبينا بر او حكومت كند وقابليّت پيدا كردن بشر براي چنين حكومت عبارت است از تكامل او. بشر تكامل نيافته شايستگي ولياقت حكومت عدل را ندارد وآن را نمي پذيرد، واگر با جبر وزور بر او تحميل شود نقض غرض خواهد بود. جبر وزور ظلم است وظلم نردبان عدل نخواهد بود. عدلي كه به وسيله ظلم برقرار شود عدل نيست، هر چند نام عدل بر آن گذارند. بشر تكامل نيافته حاكم عدل را نمي پسندد ودوست مي دارد كه او بركنار شود. حضرت علي (ع) مي فرمايد: "اين مردم از من ملول شده اند ومن هم از آنها ملول هستم"، سپس در حقّ آنها نفريني كرده، فرمود: "خدايا مرا از اينها بگير". حكومت عدل بايستي با رضايت خلق برقرار شود، وآن وقتي است كه بشر خواستار آن باشد. بشر وقتي خواستار حكومت عدل مي شود كه خوي حيواني تحت فرمان خوي انساني او قرار گيرد".

{پاورقي . راه مهدي (ع)، ص 54. پاورقي}

در رو آيات نيز به جهتي ديگر اشاره شده است.

امام باقر (ع) فرمود: "دولتنا آخر الدول ولن يبقي أهل البيت لهم دولة إلّا ملكوا قبلنا لئلّا يقولوا إذا رأوا سيرتنا إذا ملكنا سرنا مثل سيرة هؤلآء وهو قول اللَّه عزّوجلّ: {وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}"؛ "دولت وحكومت ما آخرين دولت ها وحكومت هاست. حكومت براي هيچ اهل{پاورقي . الغيبة، طوسي، ص 472 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 332، ح 58. پاورقي}

بيتي باقي نمي ماند مگر اينكه قبل از ما به حكومت رسيده وآن را به نهايت رسانده است، به جهت آنكه هر گاه سيره ما را در حكومت مشاهده كردند نگويند: اگر ما نيز مالك وعهده دار حكومت بوديم اين چنين حكومت مي كرديم. اشاره به اين معناست قول

خداوند متعال كه مي فرمايد: (وعاقبت براي پرهيزگاران است)."

آيا حضرت مهدي عليه السلام بعد از ظهور، مسجد الحرام ومسجد النبي را تغيير خواهد داد؟
پرسش

آيا حضرت مهدي عليه السلام بعد از ظهور، مسجد الحرام ومسجد النبي را تغيير خواهد داد؟

پاسخ

كليني ومفيد با سند خود از ابوبصير واو نيز از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: "إنّ القائم (ع) إذا قام ردّ البيت الحرام إلي أساسه ومسجد الرسول إلي أساسه..."؛ "هنگامي كه{پاورقي . كافي، ج 4، ص543 ؛ الارشاد، ص 364. پاورقي}

قائم قيام كند مسجدالحرام را به اساس خود باز مي گرداند ونيز مسجد نبوي را به اساس خود باز مي گرداند...".

1 - شيخ مفيد اين روايت را مرسلاً از ابي بصير نقل كرده وكليني نيز با اين سند آن را نقل نموده است: "احمد بن محمّد، عمّن حدّثه، عن محمّد بن الحسين، عن وهيب بن حفص، عن ابي بصير..." ومعلوم است كه سند ارسال دارد؛ زيرا راوي از محمّد بن حسين مشخص نيست.

شيخ طوسي؛ نيز در كتاب "الغيبة" حديث فوق را نقل كرده ولي در سند آن علي{پاورقي . الغيبة، ص 282. پاورقي}

بن ابي حمزه بطائني است كه از سردمداران واقفي ها واز دشمنان امام رضا (ع) به حساب مي آيد. نتيجه اينكه: اين روايت هيچ سند معتبري ندارد، كه قابل احتجاج باشد.

2 - حضرت مهدي (ع) كسي است كه مورد اعتماد شيعه واهل سنّت است، وشيعه علاوه بر اعتماد، او را معصوم نيز مي داند. او كسي است كه مطابق روايات فريقين سيره اي پسنديده دارد وبعد از ظهورش زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد. كسي كه چنين اوصافي دارد هرگز شك وترديدي در عملكرد او نخواهد شد، در صورتي كه مسجد الحرام ومسجد النبي را براي مصالحي خراب كرده وبه اساس آن بازگرداند.

3 - بر فرض صحت روايت ممكن است كه توجيه آن اين

باشد: از آنجا كه برخي از نواحي اين دو مسجد به توسط سلاطين جور به جهت ريا وديگر اهداف ويا با مال حرام وغصبي ساخته شده است، براي آنكه آثار ظالمين باقي نماند آنها را خراب مي كند وبه جاي اصلي آن باز مي گرداند.

4 - مطابق روايت صحيح مسلم، پيامبر (ص) قصد داشت كه كعبه را خراب كرده واز نو بنا كند، ولي به جهت آنكه مردم تازه مسلمان بودند از اين كار صرف نظر كرد.

مسلم در صحيح خود از عبداللَّه بن زبير از عايشه نقل كرده كه رسول خدا (ص) فرمود: "يا عائشة! لولا أنّ قومك حديثو عهد بشركٍ لهدمتُ الكعبة فالزقتها بالأرض، وجعلت لها بابين: باباً شرقياً وباباً غربياً وزدت فيها ستّة أذرع من الحجر، فإنّ قريشاً اقتصرتها حيث بنت الكعبة". حديث ديگري نيز مسلم در همين باب نقل كرده است، كه برخي از سلاطين{پاورقي . صحيح مسلم، ج 4، ص 98. پاورقي}

كعبه را خراب كرده، ودوباره بازسازي كردند.

{پاورقي . همان. پاورقي}

آثار وبركات ظهور حضرت چيست؟
پرسش

آثار وبركات ظهور حضرت چيست؟

پاسخ

امتيازات ظهور حضرت مهدي (ع) بر چند نوع است:

1 - يك نوع امتياز همانند امتياز وجود پيامبر وبودن انسان در عصر ايشان وديگر امامان است. اگر ما در عصر آن حضرات بوديم چه آثار وبركاتي بر ما مترتب مي شد كه الآن نيست، آن آثار وبركات بر انسانِ در عصر ظهور نيز مترتب مي گردد.

2 - يك سري امتيازات ديگري است كه مخصوص عصر ظهور حضرت مهدي (ع) است. عصر ظهور حضرت عصري است كه بهشت واقعي براي مردم در روي زمين تحقق يافته وعصر طلايي به حساب مي آيد، عصري كه حتي براي پيامبر (ص) نيز فراهم نشد، از همه جهت شرايط براي يك زندگي ايده آل فراهم است، عصري كه در هيچ يك از نقاط عالم ظلم وتعدّي نخواهد بود... واين امتياز واثر بسيار عالي است كه انسان مي تواند كسب كند.

1- آيا زماني كه امام زمان «عليه السلام » ظهور كنند، ديگر انسانها نياز به ماديات ندارند و زمان حكومت چگونه است ؟ اگر نياز به ماديات نباشد ديگر كار كردن معني ندارد پس وضع دنيا به چه صورتي خواهد بود ؟
پرسش

1- آيا زماني كه امام زمان «عليه السلام » ظهور كنند، ديگر انسانها نياز به ماديات ندارند و زمان حكومت چگونه است ؟ اگر نياز به ماديات نباشد ديگر كار كردن معني ندارد پس وضع دنيا به چه صورتي خواهد بود ؟

پاسخ

ظهور امام زمان «عج»مقتضيات زندگي نشئه دنيا را از ميان نمي برده، درست است كه كرامات بسيار آنحضرت و بركات بسيار الهي شامل حال زمينيان مي شود، ولي اساس و اصول زندگي دنيا تغيير نمي كند .

زندگي بر اساس تقوا است و در چار چوبه دنيا . پس انسانها باز هم براي تأمين معاش خويش تلاش مي كنند،اما با اين تفاوت كه ديگر معيار و ملاك تلاشها تقوا است .

ماديات ديگر سرور و شرافت زندگي ها نيست، بلكه صرفا وسيله اي است ،براي گذراندن دنيايي است ،كه بايد صرف كسب معارف عميق الهي شود،تا بعد از مدتي كوتاه، فرد به سوي منشاء حقيقي خود باز گردد.

مراد از ماديات صرف همت و الاي انساني است ،باري بدست آوردن مقاصد كوتاه و كم ارزش .

بلكه بايد چه در دوران غيبت و چه در دوران حضور، تلاش براي معاش در مسير معاد باشد .

امام علي «عليه السلام » در وصف اوضاع قبل از ظهور آن بزرگوار مي فرمايد : مردم آن زمان ظاهري زيبا و آراسته و باطني پست و پوسيده دارند، هر كس آنها را ببيند خوشش آيد و شگفت زده شود، ولي چون با آنان معاشرت كند مورد ستم قرار گيرد.

{ بشارت الاسلام ، ص 75 }

امام صادق عليه السلام » فرمودند : براي مردم روزگاري مي رسد كه تنها هم و غمشان

شكم آنان ، تجملات زندگي شرف آنان ، همسر انشان قبله آنان ، پول و دينارشان آيين آنان است ، آنان بدترين خلايق هستند براي ايشان در نزد خدا ارج و مقامي نيست .

{ بحار ، ج 74 ، ص 166 }

آري پس از ظهور تنها هم و غم انسانها پرداختن به امور جزئي دنيا نيست ؛ بلكه تعليم و تعلم اسماءالله و اخلاق الهي و سير و صعود به منازل رفيع رباني اولين وآخرين هدف است و ساير مسائل دنيوي درخدمت اين موضوع مبارك مي باشد .

چنين استدلالي كه، چون نياز به ماديات نيست پس كار كردن تعطيل است ( 1) منحرف از طريق هدايت و شريعت امامت آن امام بزرگوار است.

به ماديات نيازمنديم، زيرا در عالم ماده زندگي مي كنيم و بايد مقتضيات آن را فراهم كنيم ولي نه از روي ظلم و بي عدالتي و نه براي اهداف نا چيز و مبتذل ؛ بلكه براي بهره مند شدن از رفاه و امنيت عادلانه و براي پرواز بسوي آخرت همراه باسعادت .

منابع :

1-چشم اندازي به حكومت مهدي «عج» نجم الدين طبسي

2- تمدن در عصر ظهور مهدي «عج» ، عباس المدرس ترجمه لطيف راشدي

3- عصرزندگي ، محمود حكيمي

حكومت در زما حضرت ول عصر«عليه السلام» و جهان در آن عصر چگونه است؟
پرسش

حكومت در زما حضرت ول عصر«عليه السلام» و جهان در آن عصر چگونه است؟

پاسخ

آنچه از آيات و قرآن و احاديث در رابطه با زمان بعد از ظهور آن بزرگوار استفاده مي كنيم آينده اي درخشان و روزگاري پر از نعمت و رفاه براي مردم آن دوران است ما برخي ويژگي هاي آن زمان را يادآور مي شويم خود شما مي توانيد دورنماي زندگي رادر آن زمان تا حدّي در نظرتان مجسّم كنيد.

1. حكومت عدل جهاني حضرت بقيةاللَّه«عليه السلام» در آن زمان در جهان گسترش پيدا مي كند و تمام ظالمان و مستكبران و طاغيان كه بر انسانها مسلّط بوده هر يك به گونه اي بر آنان ستم روا مي داشته اند از بين مي روند و زمين پر از عدل و داد مي شود پس از آنكه پر از ظلم و جور شده است.

2. در حديث آمده است كه آنحضرت دست خود را بر سر انسانها مي گذارد(شايد منظور گسترش سيطره حكومتي آن حضرت باشد) و عقلها بالا مي رود و عقلها كه بالا رفت موجبات نزاع و كدورت و كينه توزي و اختلاف انسانها از بين مي رود.

3. در حديث آمده كه تمام علم 27 حرف است تمامام انبياء و اوليا و رهبران الهي تاكنون 2 حرف از اين 27 حفر را براي انسانها آورده اند(گويا زمينه براي بيشتر وجود نداشته است) با آمدن و ظهور آن حضرت آن دو حرف ضميمه 25 حرف ديگر در جهان نشر پيدا مي كند طبيعي است كه دنيا مدينه فاضله شود.

4. زمين گنچهاي خود را و معادن خود را بيرون مي دهد و با بالا رفتن سطح دانش معادن شناسائي و اكتشاف و مورد استفاده قرار مي گيرند.

5. باران بسيار مي بارد و زمين گياهان

خود را مي روياند طبيعي است كه با اين دو ويژگي صنعت و كشاورزي به شكوفايي بالايي دست پيدا مي كند.

6. با نابودي استكبار و طاغوتها زمين از استعمار و توطئه هاي آنان و مزاحمت و آزار و ستمهاي آنان پاك سازي مي شود طبعاً همه انسانها با آرامش از نعمتهاي خداوند بهره برداري كرده به عبادت و بندگي خداوند كه هدف از آفرينش آنان است مشغول مي شوند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

جهان پس از حضرت

پس از ظهور امام زمان(ع) سرنوشت زمين و بشر چه مي شود؟
پرسش

پس از ظهور امام زمان(ع) سرنوشت زمين و بشر چه مي شود؟

پاسخ

جواب اين پرسش مبتني بر جهان بيني و نگرش ها است. بر اساس جهان بيني مادي، انسان ها مانند ديگر موجودات نظام هستي رشد نموده و زنده مي شوند و مي ميرند، و مرگ هر انساني آخرين مرحلة زندگي است. برخي از مكاتب ديگر نسبت به آيندة بشر دچار مشكل بوده و آيندة مشخصي را ارائه نداده و عقيده دارند جهان به سوي نابودي و فساد حركت مي كند.[20]

برخي ديگر به انسان ها اميد داده و نسبت به آيندة بشر خوش بين اند.

در آموزه هاي ديني، به ويژه تفكر شيعي، آيندة انسان و حتي نظام هستي روشن بوده و مرگ نه تنها پايان زندگي است، بلكه زندگي بهتر و برتر آغاز مي گردد. اسلام با طرح حكومت صالحان و متقيان، سيماي كلي وضعيت آيندة بشر را معيّن نموده است.

شهيد مطهري مي نويسد: از نظر قرآن، حكومت نهايي و حكومت حق و نابود شدن باطل مسلّم است و عاقبت از آنِ تقوا و متقيان است.[21]

در قرآن نيز آمده است: "إنّ الارض يرثها عبادي الصالحون".[22] و :"وعد الله الّذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفهم في الارض...".[23]

از منظر اسلام همة موجودات به سوي كمال مطلق در حركت بوده و مسير تكاملي را طي مي كنند و برگشت همه به سوي خداوند است: "إنّا لله و إنّا اليه راجعون".[24] و :"هو الاوّل و الإخر...".[25]

از آيات مذكور استفاده مي شود كه جامعه آرماني تحقق پيدا خواهد كرد،[26] كه برخي از مشخصات آن بدين قرار است:

1) حاكميت دين: "هوالّذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين

كله...".[27]

2) حكومت صالحان و پارسايان: "انّ الارض يرثها عبادي الصالحون...".[28]

3) برقراري عدالت و گسترش آن: "يملا الله به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً".[29]

4) تشكيل حكومت جهاني.

5) عمران زمين.

6) بلوغ بشريت و حاكميت عقلانيت.

7) حداكثر بهره برداري از مواهب طبيعي.

8) حاكميت صلح و از بين رفتن جنگ.

9) حاكميت ارزش ها و از بين رفتن ناهنجاري ها.

بعد از تحقق حكومت امام زمان(ع) و شكل گيري جامعة آرماني، حكومت حق مدار و خدا محور ادامه پيدا كرده و در ساية آن آرامش حاكميت داشته و آيندة بشر در زمان حكومت امام زمان(ع) سعادتمند است. از برخي متون ديني استفاده مي شود كه حكومت امام مدت ها ادامه پيدا كرده و بعد از امام برخي معصومان(ع) نيز حكومت مي كنند و سرانجام قيامت خواهد شد.

البته دقيقاً نمي توان بيان نمود كه حكومت امام زمان و معصومان (ع) چگونه به قيامت متصل شده و قيامت چگونه شكل مي گيرد؛ آنچه از آيات استفاده مي شود آن است كه نظام هستي به هم مي خورد. در قرآن آمده است :"إذالشّمس كوّرت و إذالنّجوم انكدرت؛[30]در آن هنگام كه طومار خورشيد در هم پيچيده شود و ستارگان تاريك گردد. در آن هنگام كه درياها برافروخته شود[31] و روزي كه كوه ها به لرزه در مي آيند...".[32]

[20] مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي، ص 58 - 59.

[21] مرتضي مطهري، جامعه و تاريخ، ص 46.

[22] توبه (9) آية 33.

[23] نور (24) آية 55.

[24] بقره (2) آية 57.

[25] حديد (57) آيه 57.

[26] محمد تقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 414.

[27] صف (61) آية 9.

[28] انبيا (21) آية

105.

[29] كنزالعمال، ج 14، ص 264.

[30] تكوير (81) آيه 1 و 2؛ معاد در قرآن، ج 2، ص 33.

[31] تكوير (81) آية 6؛ معاد در قرآن، ج 2، ص 31.

[32] مزمل (73) آية 14.

آيا بعد از ظهور امام زمان(ع) قيامت بر پا مي شود؟ دربارة ظهور و بعد از ظهور مقداري توضيح بفرماييد.
پرسش

آيا بعد از ظهور امام زمان(ع) قيامت بر پا مي شود؟ دربارة ظهور و بعد از ظهور مقداري توضيح بفرماييد.

پاسخ

بعد از ظهور امام زمان(ع) فوراً قيامت بر پا نمي شود بلكه حضرت مدتي را در روي زمين حكومت مي كند. البته روايات در رابطه با مدت حكومت مختلف است از پنج سال تا 309 سال ذكر شده است. اين اختلاف شايد اشاره به دوران هاي مختلف حكومت آن حضرت باشد:

علامه مجلسي مي گويد: بعضي از روايات بر جميع مدت حكومت و بعضي بر زمان استقرار دولت، دلالت دارد.[11] يكي از اعتقادات شيعه، مسئلة رجعت است. رجعت در زمان ظهور و پس از ظهور امام زمان(ع) به وقوع مي پيوندد. عقيدة شيعه اماميه آن است كه خداوند متعال در موقع ظهور امام زمان(ع) مردمي از شيعيان آن حضرت را كه قبلاً مرده بودند به دنيا بر مي گرداند تا به ثواب ياري او و مساعدت وي و مشاهده دولت آن حضرت فائق گردند. هم چنين مردمي از دشمنان آن حضرت را نيز زنده مي گرداند تا از آن ها انتقام گيرد.[12] بر اين اساس در دعاي عهد نيز مي خوانيم: قبل از ظهور حضرت مردم را از قبر بيرون آور تا در ركاب حضرت باشم. از روايات استفاده مي شود كه بعضي از امامان (ع) مانند امام حسين(ع) به دنيا بر مي گردد. امام صادق(ع) مي فرمايد: "نخستين كسي كه قبرش مي شكافد و زنده مي شود و به دنيا بر مي گردد حسين بن علي(ع) است و اين رجعت عمومي نيست بلكه افراد خاصي به دنيا بر مي گردند كه يا مؤمن خالص و

يا مشرك محض باشند".[13]

پس از حكومت سيصد ساله معصومان، مجدداً اوضاع دگرگون شده حكومت هاي ديني و غير ديني رخ مي نمايند. جباران زمام امر را به دست مي گيرند حكومت هاي ديني از بين مي روند و با گذشت زمان ارزش هاي اخلاقي وانساني از ميان مي رود و فساد و بي بند و باري سطح جهان را فرا مي گيرد. روايات زيادي دربارة علايم قيامت داريم كه اشراط الساعه اش مي گويند و اين احاديث غير از علايم ظهور امام عصر(ع) است، چرا كه بيشترين تأكيد در علايم الظهور بر حاكميت ظلم و جور است ولي در علايم قيامت بر فساد و بي بند و باري هاي اخلاقي و علني شدن مسايل جنسي در برابر چشم مردم است. در هر صورت ممكن است اين وضعيت ميليونها سال طول بكشد تا قيامت بر پا گردد.

عياشي در تفسير خود از جابر بن يزيد جعفي روايت نموده كه گفت شنيدم حضرت باقر(ع) مي فرمود: به خدا قسم مردي از ما اهل بيت بعد از مرگش سيصد و نه سال سلطنت مي كند. عرض كردم: اين در چه زماني خواهد بود؟ فرمود: بعد از مرگ قائم است. عرض كردم: حضرت قائم در عالم خود چقدر باقي مي ماند؟ فرمود: نوزده سال از موقع قيام تا هنگام مرگش. عرض كردم: آيا بعد از مرگ قائم هرج و مرج مي شود؟ فرمود: آري پنجاه سال. آن گاه امام منتصر به دنيا باز مي گردد براي خون خواهي خود و يارانش. وي بي دين ها را به قتل مي رساند و به اسارت مي برد. پس از ايشان امام سفاح

به دنيا بر مي گردد پس تمام دشمنان ستمگر ما را مي كشد و تمام زمين را مالك مي شودو خداوند كار او را اصلاح مي گرداند و سيصد و نه سال سلطنت مي كند آن گاه امام فرمود: اي جابر مي داني امام منتصر و سفاح كيست؟ منتصر حسين(ع) و سفاح، اميرالمؤمنين(ع) است.[14]

[11] منتخب الاثر، ص 618.

[12] مهدي موعود، ص 1232.

[13] مهدي موعود، ص 1186.

[14] مهدي موعود، ص 1239.

بعد از ظهور امام زمان(عج) حكومت دنيا چه وضعيتي دارد و حكومت حضرت و عالم تا چه زماني بقا و دوام دارد؟
پرسش

بعد از ظهور امام زمان(عج) حكومت دنيا چه وضعيتي دارد و حكومت حضرت و عالم تا چه زماني بقا و دوام دارد؟

پاسخ

الف) حكومت امام زمان (ع) جهاني است. همة جهان در تسخير و تحت فرمان آن حضرت است و مرزهاي جغرافيايي برداشته مي شود: "و تشرق الراض بنور ربّه و يبلغ سلطانه المغرب و المشرق؛ زمين از نور پروردگارش روشن شود و سلطه و حاكميت او بر شرق و غرب عالم سايه افكند".[2] حكومت واحد جهاني با يك قانون و فرهنگ و زير يك پرچم تحت عنوان دوله الزهرا اداره مي شود. صلح و صفا و صميميت و امنيت چنان دامن گستر مي گردد كه در برخي روايات آمده است: "يرضي بخلافته السّموات والارض؛[3] اهل آسمان ها و زمين متفقاً از آن اظهار رضايت و خشنودي مي كنند". ازحكومت وي همة فرشتگان و خاك نشينان خوششان مي آيد[4] و بركاتش به همة موجودات حتي به مردگان مي رسد و خداوند به بركت ظهور حضرت و حكومت عدالت گستر او گروهي از مردگان را كه در عذاب به سر مي برند نجات مي دهد.[5]

ب) در مورد مدت حكومت حضرت اگر چه برخي روايات حد معيّني را بيان كرده اند و دوران حكومت حضرت را به هفت يا نُه سال محدود نموده اند، ليكن اين گون ه روايات در منابع اهل سنت ذكر شده، اما از منظر محققان اهل سنت تأييد نشده است. امام عده اي بدون تحقيق اين گونه روايات را در كتب شيعي وارد نموده اند. هيچ روايتي از ائمه شيعه (ع) نرسيده كه دوران حكومت حضرت را محدود كرده باشد. اين گونه روايات

علاوه بر ضعف سند، با روح آيات و محتواي روايات متواتري كه وعده داده اند با ظهور و قيام حضرت، زحمات انبيا به ثمر مي رسد و جهان پر از عدل مي گردد، ناهماهنگ است.[6] مقام معظم رهبري (حفظه ا... تعالي) در اين باره مي فرمايد: "بعضي خيال مي كنند دوران ظهور حضرت بقيه ا... آخر دنيا است . من عرض مي كنم دوران ظهور بقيه ا...(ع) اوّل دنيا است. اوّل شروع حركت انسان در صراط مستقيم است، با مانع كمتر يا بدون مانع، با سرعت بيشتر، با فراهم بودن همة امكانات براي اين حركت. اگر صراط مستقيم الهي را مثل يك جادة وسيع، مستقيم و همواري فرض كنيم همة انبيا در اين چند هراز سال گذشته آمده اند تا بشر را از كوره راه ها به اين جاده برسانند. وقتي به اين جاده رسيد، مسير تندتر، عمومي تر، موفق تر، بي ضايعات يا كم ضاعيات تر خواهد بود. دورة ظهور، دوره اي است كه بشريت مي تواند نفس راحتي بكشد. مي تواند راه خدا را طي كند. مي تواند از همة استعدادهاي موجود در عالم طبيعت و در وجود انسان به شكل بهينه استفاده كند".[7] روايات تحديد كنندة دوران حكومت امام زمان(ع) با دسته اي ديگر از روايات كه با روح تعاليم قرآني بيشتر توافق دارد، در تزاحم و تعارض است مفضل بن عمر مي گويد به امام صادق(ع) عرض كردم: مدت خلافت حضرت قائم(ع) چه مقدار است. حضرت در جوابم آيات 105 تا 108 سورة هود را تا - عطاء غير مجذوذ - تلاوت فرمود، سپس در توضيح آيه فرمود: منظور از "عطاء

غير مجذوذ" اين است كه آن نعمت و عطا از ايشان بريده نمي شود بلكه نعمتي است دايمي و مُلْكي است كه نهايت ندارد و حكمي است كه منقطع نمي گردد و امري است كه باطل نمي شود، مگر به اراده و مشيّت حق تعالي و از آن اراده و مشيّت كسي جز ذات او، آگاه نيست.[8] آيات مذكور بيانگر طولاني بودن نعمت هاي الهي براي اهل بهشت است. امام صادق(ع) با تلاوت آن و سپس تفسير و تأويلش فرمود: همان گونه كه نعمت هاي الهي از اهل بهشت منقطع نمي گردد مگر به ارادة خداوند، مدت خلافت حضرت قائم نيز بسيار طولاني است و از پايان آن كسي جز خداوند آگاهي ندارد.

[2] گفتمان مهدويت، از انتشارات مؤسسة فرهنگي انتظار نور، چاپ 1380، صفحة 88.

[3] ميزان الحكمه، ج 1، ص 187، حديث 1240 - 1248.

[4] همان.

[5] گفتمان مهدويت، ص 151.

[6] تلخيص شده از گفتمان مهدويت، ص 126.

[7] سخنراني مقام معظم رهبري در مدرسة فيضيه "حضور ولايت".

[8] حسن بن محمد ولي اروميه اي، مهدي موعود (ترجمة ج 13، بحارالانوار مجلسي) ج 2، ص 355 و 412.

پس از ظهور حضرت مهدي(عج) جهان چگونه سپري خواهد شد؟ آيا پس از اين مدت طولاني خواهد بود؟ آيا حكومتي بعد از حكومت حضرت مهدي(ع) وجود خواهد داشت؟
پرسش

پس از ظهور حضرت مهدي(عج) جهان چگونه سپري خواهد شد؟ آيا پس از اين مدت طولاني خواهد بود؟ آيا حكومتي بعد از حكومت حضرت مهدي(ع) وجود خواهد داشت؟

پاسخ

وجود نازنين امام زمان(ع) ذخيره شد، تا عدل و داد در زمين گسترده گردد، نه اين كه عمر جهان طولاني شود. البته ممكن است بر اثر پيدايش محيط صلح و صفا و برچيده شدن عوامل اضطراب و نگراني هاي روحي، عمرها افزايش يابد، ولي مهم اين است كه در عصر ظهور حضرت حجت(عج) كيفيت زندگي خيلي بهتر خواهد شد.

وقتي مهدي موعود(ع) ظاهر شد و در جنگ پيروز گشت و بر شرق و غرب جهان تسلط يافت، تمام زمين به وسيله يك حكومت جهاني اسلامي اداره مي شود. براي تمام شهرها و استان ها كارمندان لايقي را با برنامه كار و دستورهاي لازم گسيل مي دارد. به واسطة كوشش و جديت آنان تمام زمين آباد مي گردد. عدل و داد تمام زمين را فرا مي گيرد و مردم با هم مهربان شده، با صدق و صفا زندگي مي كنند. امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد. و كسي در صدد آزار ديگري نيست. وضع اقتصادي مردم بسيار خوب مي شودك به طوري كه مستحق زكات پيدا نمي شود. تمام زمين بر اثر باران هاي پي در پي سبز و خرم مي گردد. توجه به مردم به خدا زياد مي شود و گرد معاصي نمي گردند. دين اسلام جهاني شده و بانگ توحيد از همه جا بلند مي شود. عقل هاي مردم كامل مي شود و سطح عمومي بالا مي رود.

در مورد حكومت بعد از حضرت مهدي(عج) مسلّم

است كه پس از ظهور حضرت تا پايان دنيا حكومت طاغوتي تشكيل نمي گردد، بلكه دولت آل محمد(ص) تشكيل مي شود و تا انقراض عالم ادامه خواهد داشت.

بعد از امام زمان(ع) امامان ديگر حكومت خواهند كرد؟

مرحوم شيخ مفيد مي فرمايد: "بعد از دولت قائم آل محمد دولتي نخواهد بود، مگر آن چه كه در روايتي رسيده كه اگر خدا بخواهد، اولاد قائم به جاي وي مي نشيند. اين حديث هم قاطع و اطمينان بخش نيست. غالب روايات مي گويد: مهدي موعود چهل روز پيش از قيامت مي ميرد و در آن چهل روز هرج و مرج خواهد شد و علامت بيرون آمدن مردگان و رستاخيز براي حساب و پاداش اعمال آشكار خواهد شد".

طبق برخي از اخبار اميرمؤمنان علي(ع) و امام حسين(ع) پس از قائم(ع) حكومت خواهند كرد.

حضرت باقر(ع) فرمود: "به خدا قسم! بعد از مرگ قائم(ع) مردي از ما اهل بيت سيصد و نه سال سلطنت مي كند. بعد از مرگ قائم پنجاه سال هرج و مرج مي شود. آن گاه امام منتصر براي خون خواهي خود و يارانش به دنيا باز مي گردد. بعد از امام منتصر، امام سفاح به دنيا بر مي گردد و سيصد و نه سال سلطلنت مي كند.

منتصر حسين(ع) و سفاح اميرمؤمنان (صلوات الله عليه) است".

بنابه بعضي روايات بعد از قائم(ع) دوازده مهدي خواهد بود. مرحوم علامه مجلسي در توجه اين روايت فرموده: ممكن است مراد از دوازده مهدي، پيامبر اسلام(ص) و يازده امام غير از قائم(ع) باشد، به اين معني كه آن ها بعد از قائم به دنيا رجعت نموده و به نوبت سلطنت نمايند.

نتيجه: رواياتي كه مربوط به

عصر بعد از ظهور مهدي(عج) است، متضاد مي باشند و نمي توان جملگي آن ها را پذيرفت. بنابراين به طور يقين معلوم نيست كه پس از امام زمان(ع) امامان ديگر حكومت خواهند كرد يا نه.

وقتي كه امام زمان (عج) ظهور كنند، سرانجام انسان هاي گناهكار چه مي شود؟
اشاره

آيا پس از ظهور امام زمان (عج) قيامت مي شود يا زندگي دنيوي ادامه مي يابد؟

پرسش

وقتي كه امام زمان (عج) ظهور كنند، سرانجام انسان هاي گناهكار چه مي شود؟

آيا پس از ظهور امام زمان (عج) قيامت مي شود يا زندگي دنيوي ادامه مي يابد؟

پاسخ

پرسش به دو سؤال مستقل قابل تقسيم است، از اين رو پاسخ آنها در دو بخش سامان يافته است:

بخش نخست: سرانجام گناهكاران در دوران ظهور

پس از قرن ها انتظار و تحمل رنج هاي فراوان سرانجام روزگار ستم و تاريكي به سرمي آيد و پرتو خورشيد سعادت نمايان گشته و حضرت مهدي (عج) كه با ياري خدا آثار ظلم و بيدادگري را از بين مي برد ظهور مي كند. حضرت جامعه بشري را چنان سامان مي دهد كه خشنودي خدا را در پي خواهد داشت.

در اين ميان كساني پيدا مي شوند كه با ايده هاي مختلف انقلاب امام را برنمي تابند و با حضرت مخالفت مي كنند و در انقلاب ايشان كارشكني مي نمايند طبيعي است كه بايد با آنان با قاطعيت برخورد شود تا جامعه براي هميشه از شر آنان مصون بماند؛(1) مفاد روايات اين است كه سياست و استراتژي امام در برابر مخالفان و گناهكاران اين است كه نخست به هدايت و ارشاد آنان پرداخته و با ايشان مدارا مي كند اما در صورت عدم تأثير با آنان با قاطعيت برخورد مي كند.

تذكر چند نكته

1 - دشمنان و مخالفان حضرت از گروه هاي مختلف هستند، از قبيل: اهل كتاب، فرقه هاي باطل و منحرف، مقدس نماها، ناصبي ها و منافقان.

2 - برخورد حضرت با دشمنان يكسان نيست. عده اي را مي كشد، برخي را تبعيد مي كند و بر بعضي حد جاري مي كند. و از عده اي جزيه مي گيرد. (2)

محمد بن مسلم روايت كرده است: به محضر امام باقر (ع) شرفياب شدم تا درباره قائم آل محمد (عج) از

حضرت بپرسم، پيش از آن كه حرفي بزنم، حضرت فرمود: در قائم آل محمد (ص) شباهت هايي به پنج تن از پيامبران است و يكايك آن ها را برشمرد تا اين كه فرمود: "شباهت او به جدش مصطفي (ص) ظهور او با شمشير و كشتن دشمنان خدا و رسول خدا (ص) و ستمكاران و طاغوت ها است". (3)

امام باقر (ع) فرمود: "هنگامي كه قائم (ع) قيام كند، ايمان را بر تمام ناصبيان عرضه مي كند. اگر ايمان را در حقيقت و واقع بپذيرند، آنان را رها مي سازد وگرنه يا گردن آنان را مي زند يا همان گونه كه امروز اهل ذمه جزيه مي پردازند، از آنان جزيه مي گيرد و آنان را از شهرها به روستاهاي دور دست تبعيد مي كند". (4)

امام صادق(ع) فرمود: "حضرت قائم (ع) در وقت ظهور درباره بيشتر منافقان حد خدا را جاري مي كند".(5) البته امام زمان حساب و كتاب و ميزان را كه در قيامت بر پا مي شود، در دنيا بر پا نمي كند، يعني اين گونه نيست كه اگر كسي در خانه خود گناه كند يا عبادت خدا را به جا نياورد، در دنيا به مجازات برساند. هم چنين اين گونه نيست كه هيچ كس دچار گناه و معصيت نشود و هيچ گناهكاري وجود نداشته باشد، بلكه مقصود اين است كه تمام حدود و مقررات و احكام الهي را پياده مي كند.

بخش دوم: آيا پس از ظهور امام زمان قيامت مي شود يا زندگي ادامه مي يابد؟

قضاوت درباره استمرار حكومت تا قيامت و عدم استمرار مشكل است، زيرا مضمون روايات در اين زمينه مختلف است؛ برخي از روايات مي گويد حكومت امام زمان (عج) تا نزديكي قيامت ادامه دارد، كه به

برخي از آنها اشاره مي شود:

1 - "حضرت حجت تا چهل روز پيش از قيامت زنده است و در اين مدت هرج (و مرج) و نشانه هاي قيامت و خروج مردگان از قبرها براي حساب و جزا نمايان مي شود؛ ولي علم واقعي آن پيش خدا است". (6)

2 - اهل سنت روايت كرده اند كه پيامبر (ص) فرمود: "پايداري دين تا آن هنگام است كه دوازده نفر از قريش (بر مردم حكومت و امامت كنند)، پس از گذشت دوران آنان زمين اهل خود را فرو مي برد". (7)

در حديث ديگري كه از آن حضرت رسيده و به همين مضمون است، در ادامه از پيامبر (ص) سؤال شد: پس از دوازدهمين امام چه خواهد شد؟ حضرت فرمود: "سپس هرج (و مرج) خواهد شد". (8)

در روايت ديگري پيامبر (ص) فرمود: "پس از دوازدهمين امام روز گرفتاري و نفاق فرا مي رسد".(9)

برخي ديگر از روايات به اين مضمون است كه شيعياني والامقام امر هدايت جامعه اسلامي را عهده دار مي شوند.

ابوبصير از امام صادق (ع) پرسيد: از پدرت شنيدم كه فرمود: بعد از حضرت قائم (ع) دوازده مهدي (و هدايتگر) خواهند آمد. امام صادق (ع) فرمود: "پدرم فرموده است: دوازده مهدي و نفرموده است: دوازده امام بلي آنان گروهي از شيعيان ما هستند و مردم را به ولايت و شناخت حق ما فرا مي خوانند".(10)

به نظر مي رسد مرحوم سيد مرتضي دسته دوم روايات را پسنديده، زيرا اظهار داشته: "ممكن است پس از حضرت مهدي (عج) عده اي از رهبران و امامان براي حفظ دين و مصالح مسلمان قيام كنند و امر هدايت جامعه را برعهده گيرند. اين ديدگاه هيچ مخالفتي با اثني عشري بودن ندارد؛ زيرا تكليف

ما اين است كه بدانيم اين دوازده تن امام هستند و ما اين را قائل هستيم و اعتقاد به آمدن عده اي از نخبگان پس از حكومت حضرت حجت ما را از اثني عشري بودن خارج نمي كند".

پي نوشت ها:

1 - چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، نجم الدين طبسي، بوستان كتاب، قم، ص 148، 137.

2 - چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، نجم الدين طبسي، بوستان كتاب، قم، ص 148، 137.

3 - كمال الدين و تمام النعمه، صدوق، مؤسسة النشر الاسلامي، جزء 1، ص 327، ح 7.

4 - كافي، كليني، دارصعب، ج 8، ص 227، ح 288.

5 - تهذيب الأحكام، محمد بن الحسن الطوسي، دارالأضواء، بيروت، ج 6، ص 172، ح 335.

6 - روضة الواعظين، محمد بن فتال، نيشابوري، منشورات دليل ما، ج 2، ص 23، ح 30.

7 - تقريب المعارف في الكلام، ابوالصلاح الحلبي، انتشارات جامع مدرسين، ص 174.

8 - تقريب المعارف.

9 - مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، دارالأضواء، بيروت، ج 1، ص 353.

10 - كمال الدين و تمام النعمة، صدوق، جزء 2، ص 358، ح 56.

آيا بعد از ظهور حضرت مهدي(عج) زندگي به پايان مي رسد؟
پرسش

آيا بعد از ظهور حضرت مهدي(عج) زندگي به پايان مي رسد؟

پاسخ

در مورد بعد از ظهور حضرت مهدي(عج)؛ يعني مدتي كه حضرت مهدي (عج) حكومت مي كند، نيز بعد از آن دوره تا برپايي قيامت، نمي توان پاسخ قاطع و روشني از روايات به دست آورد، چرا كه در لابلاي روايات مدت حكومت حضرت مهدي(عج) نوزده سال و چند ماه،(1) هفتاد سال،(2) سيصد و نه سال،(3) آمده است.

در روايتي ذكر شده كه بعد از حضرت مهدي(عج) فردي از اهل بيت سيصد و نه سال حكومت خواهد كرد.(4) و بعد قيامت برپا خواهد شد، يا يكايك امامان(ع) رجعت و حكومت مي كنند و سپس قيامت بر پا خواهد شد(5) و...

برخي از پژوهشگران اسلامي بيان داشته اند: در مورد مدت حكومت حضرت مهدي(عج) اگر چه برخي روايات حد معيّني را بيان كرده اند و دوران حكومت حضرت را به هفت يا نه سال محدود نموده اند، ليكن اين گونه روايات در منابع اهل سنّت ذكر شده، امّا عده اي بدون تحقيق اين گونه روايات را در كتاب هاي شيعي وارد نموده اند. هيچ روايت صحيح السندي از امامان(ع) نرسيده است كه دوران حكومت حضرت مهدي(عج) را محدود كرده باشد. اين گونه روايات علاوه بر ضعف سند، با روح آيات و محتواي روايات متواتري (كه وعده داده اند با ظهور و قيامت حضرت، زحمات انبيا به ثمر مي رسد: و جهان پر از عدل مي گردد) منافات دارد.(6)

مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايد: "بعضي خيال مي كنند دوران ظهور حضرت بقية اللَّه آخر دنيا است. من عرض مي كنم دوران ظهور بقية اللَّه(ع) اوّل دنيا است. اوّل شروع حركت انسان در صراط مستقيم است، با مانع كمتر يا بدون مانع، با سرعت

بيشتر، با فراهم بودن همه امكانات براي اين حركت. اگر صراط مستقيم الهي را مثل يك جاده وسيع، مستقيم و همواري فرض كنيم، همه انبيا در اين چند هزار سال گذشته آمده اند تا بشر را از كوره راه ها به اين جاده برسانند. وقتي به اين جاده رسيد، مسير تندتر، عمومي تر، موفق تر، بي ضايعات يا كم ضايعات تر خواهد بود.

دوره ظهور، دوره اي است كه بشريت مي تواند نفس راحتي بكشد. مي تواند راه خدا را طي كند. مي تواند از همه استعدادهاي موجود در عالم طبيعت و در وجود انسان به شكل بهينه استفاده كند".(7)

روايات تعيين كننده دوران حكومت امام زمان(ع) با دسته اي ديگر از روايات كه با روح تعاليم قرآني بيشتر توافق دارد، در تزاحم و تعارض است. مفضل بن عمر مي گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: مدت خلافت حضرت قائم(ع) چه مقدار است. حضرت در جوابم آيات 105 تا 108 سوره هود را تا "عطاء غير مجذوذ" تلاوت فرمود، سپس در توضيح آيه فرمود: منظور از "عطاء غير مجذوذ" اين است كه آن نعمت و عطا از ايشان بريده نمي شود بلكه نعمتي است دايمي و مُلْكي است كه نهايت ندارد و حكمي است كه منقطع نمي گردد و امري است كه باطل نمي شود، مگر به اراده و مشيّت حق تعالي و از آن اراده و مشيّت كسي جز ذات او، آگاه نيست.(8)

آيات مذكور بيانگر طولاني بودن نعمت هاي الهي براي اهل بهشت است. امام صادق(ع) با تلاوت آن و سپس تفسير و تأويلش فرمود: "همان گونه كه نعمت هاي الهي از اهل بهشت منقطع نمي گردد مگر به اراده خداوند، مدت خلافت حضرت قائم نيز بسيار طولاني است و از پايان آن

كسي جز خداوند آگاهي ندارد".

پي نوشت ها:

1. محمد بن ابراهيم نعماني، كتاب الغيبة، ص 331.

2. مهدي موعود، ص 767.

3. همان، ص 767.

4. نعماني، همان، ص 332.

5. مهدي موعود، ص 851 به بعد.

6. گفتمان مهدويّت، ص 126.

7. سخنراني مقام معظم رهبري در مدرسه فيضيه (حضور ولايت).

8. حسن بن محمد ولي اروميه اي، مهدي موعود، ج 2، ص 355 و 412.

جهان چگونه به اتمام مي رسد؟(پ)
پرسش

جهان چگونه به اتمام مي رسد؟(پ)

پاسخ

در نهايت جهان به سوي حاكميت مستضعفان و گسترش اسلام در گيتي و استقرار آيين خدا و پيروزي حق بر باطل و تكامل انسان ها پيش مي رود، تا اين كه حكومت جهان و اداره امور به دست حضرت ولي عصر(ع) مي رسد و عدالت را حاكم مي سازد. از نظر فلسفه تاريخ، جهان در نهايت به جايي ختم مي شود كه ظاهر آن همانند باطن پاك شود و حقيقت آشكار گردد.

قرآن مجيد مي فرمايد: "ما در كتاب زبور پس از تورات چنين نوشتيم كه در آينده صالحان و پاكان وارثان زمين خواهند بود".(1) اما زمان دقيق ظهور را كسي نمي داند و هر كس وقت ظهور را تعيين كند، درغگوست.(2) پس از ظهور، حكومت جهاني تأسيس مي شود. در مورد مدت حكومت، روايات مختلفي ذكر شده و در آن ها مدت: هفت، هشت، نه، ده، بيست و چهل سال ذكر شده است. در توجيه روايات مرحوم مجلسي مي گويد: برخي روايات بر تمام مدت حكومت دلالت دارد و برخي بر مدت ثبات و استقرار حكومت. بعضي طبق سال ها و روزهايي است كه ما با آن آشناييم و بعضي طبق سال ها و ماه هاي روزگار حضرت است كه طولاني مي باشد.(3)

در بعضي روايات است كه امام حسين(ع) به دنيا برمي گردد و رجعت امامان(ع) انجام مي شود. امام زمان(ع) كه از دنيا برود، امام حسين(ع) او را غسل مي دهد و كفن مي كند و نماز مي گذارد و در لحد مي نهد، زيرا امام را جز امام ديگر غسل نمي دهد و بر او نمام نمي خواند.(4) در روايت ديگر است كه امام حسين(ع) سيصد و نه سال پادشاهي بر تمام زمين خواهد كرد، پس از آن حضرت

اميرالمؤمنين(ع) ظاهر مي شود و نوبت پادشاهي آن حضرت مي باشد.(5) اين مطلب اجماعي است از شيعيان كه پيش از قيامت در زمان حضرت قائم(ع) جمعي از نيكان بسيار نيك و بدان بسيار بد، به دنيا برمي گردند، تا شاهد ظهور عدالت در دنيا باشند و موجب سروري نيكان و كيفر و عذاب بدان دنيا شود.

اما ساير مردم در قبرها مي مانند تا روز قيامت كه محشور شوند. از امام صادق(ع) نقل شده: "از ما نيست كسي كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد".(6)

پي نوشت ها:

1 - انبيا(21) آيه 105.

2 - ميزان الحكمه، ج 1، ص 286.

3 - بحارالانوار، ج 52، ص 280.

4 - همان، ج 53، ص 103.

5 - همان، ص 100.

6 - همان، ص 92.

امام زمان(عج) چگونه عدالت را به جهان بر مي گرداند؟
پرسش

امام زمان(عج) چگونه عدالت را به جهان بر مي گرداند؟

پاسخ

موفقيت امام زمان(عج) در برقراري عدالت اجتماعي به چند چيز بستگي دارد:

1_ شرايط جهاني و مقتضيات زمان:

1_1_ آمادگي جهاني به پذيرش عدل از اين كه پيش از ظهور حضرت مهدي(عج) جامعه جهاني از ستم هاي فراوان به ستوه مي آيند و همه فرياد دادخواهي سر مي دهند. در اين هنگام فرهنگ جوامع بشري پذيراي اجراي عدالت مي باشد و شرايط مطلوبي براي برقراري و اجراي عدالت فراهم مي گردد.

1_2_ رشد عقلي: در زمان ظهور امام زمان(عج) عقل هاي مردم كامل مي گردد و بشر به اندازه اي به رشد عقلي مي رسد كه درك مي كند پياده شدن عدالت به نفع اجتماع بشري است و خود در پرتو آن نفع مي برد، كه اين عدل همگاني را مي طلبد و شرايطي است براي پياده شدن آن.(1)

در اين دوره بشر در علوم و فنون به مرحله اي مي رسد كه در دوره هاي قبلي از دستيابي به آن ناتوان بودند، بدين جهت دورة ظهور حضرت را دورة گسترش علم نام نهاده اند.(2)

امام باقر(ع) فرمود: "هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند دست رحمت بر سر بندگانش مي كشد و خِرَد هاي آنان را به كمال مي رساند و افكارشان پرورش پيدا مي كند".(3)

3_1_ رشد معنويت و اخلاق فردي و جمعي: جامعة آرماني در صورتي شكل مي گيرد كه انسان ها به رشد معنوي و اخلاقي بالايي نايل شده باشند. در روايتي از امام علي(ع) امده است: "و لو قد قام قائمنا لذهبت الشحناء في قلوب العباد؛(4) چون قائم ما قيام كند، كينه ها از دل ها

بيرون برود". حكومت حضرت مهدي(عج) در تهذيب نفس و تعالي اخلاق مردم نقش ايفا مي كند، پيامبر(ص) فرمود: "خداوند در آخرالزمان مردي را بر مي انگيزد و كسي از منحرفان و فاسدان نمي ماند مگر اين كه اصلاح گردد".(5)

4_1_ وجود نيروهاي انساني لايق و كار آمد: شرط موفقيت و پياده كردن يك ايده بزرگ و والا اين است كه مجريان لايقي براي آن كار باشند. حضرت مهدي(عج) كارگزاراني دارد كه همانند ياران پيامبر(ص) در جنگ بدر لايق، مخلص، فداكار و مؤمن و پارسا هستند. وجود 313 يار با تقوا يكي از زمينه هاي موفقيت حضرت در اجراي عدالت است.

2_ شيوة حكومتي حضرت در پيروزي و برقراري عدالت نقش دارد. از جملة شيوه هاي حكومتي حضرت عبارت است از:

1_2_ اجراي قانون الهي با دو ويژگي مساوات و قاطعيت،

2_2_ شايسته سالاري در امر حكومتي،

3_2_ كنترل و نظارت در امور كارگزاران. پس از انتخاب مجريان لايق، دولت مركزي آنان را تحت مراقبت كامل قرار مي دهد و همواره اعمال و رفتارشان را زير نظر مي گيرد.(6)

3_ امدادهاي الهي: با جود آن همه زمينه ها و شرايط و تلاش هاي خالصانة حضرت و كارگزارانش و شيوه هاي پسنديده حكومتي حضرت، خداوند هم كمكش مي كند و جبهة حق را از نصرت و امدادهاي غيبي خود بهره مند مي سازد.

پي نوشت ها:

1. منتخب الاثر، لطف الله صافي، ص 607؛ سيري در سيرة ائمه، مرتضي مطهري، ص 294.

2. مجلة حوزه (ويژه امام زمان)، ص 207.

3. همان، ص 207.

4. منتخب الاثر، ص 474.

5. اثبات الهداه، ج 3، ص 524.

6. محمد رضا حكيمي، عصر زندگي، ص 49 و 50.

بعد از ظهور حضرت مهدي(عج) و به شهادت رسيدن ايشان، امامت جامعه به چه شكلي است؟
پرسش

بعد از ظهور حضرت

مهدي(عج) و به شهادت رسيدن ايشان، امامت جامعه به چه شكلي است؟

پاسخ

اين كه چگونه حضرت مهدي (ع از دنيا خواهد رفت آيا به مرگ طبيعي يا غير طبيعي برخي روايات مي گويند كه حضرت مدتي حكومت خواهد كرد، سپس وفات خواهد كرد و مسلمانان بر او نماز خواهند گزارد. از روايات استفاده مي شود كه مرگ حضرت طبيعي نخواهد بود و به دست جنايتكاران (با مشخصاتي كه در روايات ذكر شده به شهادت خواهد رسيد.

اما اين كه بعد از فوت يا شهادت حضرت چه وقايعي رخ خواهد داد: در روايت مفضل از امام صادق (ع آمده است "در زمان حيات حضرت مهدي (عج رجعت يعني زنده شدن برخي از خوبان و بدان به وقوع خواهد پيوست "بعد از اين كه سفياني به دست لشكر حضرت مهدي (عج كشته شود، امام حسين (ع با 12 هزار نفر از پاكان و 72 نفر شهيد كربلا زنده مي شوند، سپس حضرت علي (ع و بعد رسول الله (ص زنده مي شوند و حكومت مي كنند".

رجعت و زنده شدن دوبارة بعضي امامان گرچه در كتاب هاي روايي آمده است اما خالي از ابهامات نيست مرحوم علامة طباطبايي فرمود: رجعت يكي از مراتب قيامت است گرچه از لحاظ ظهور حقايق به پاية قيامت نمي رسد زيرا در رجعت كه مرحله اي از دنياي مادي است امكان فساد هست ولي در قيامت ابداً فسادي نيست روز ظهور مهدي (عج در اين خاصيت با روز رجعت شريك است زيرا در آن روز هم حق به طور كامل جلوه مي كند ولي

ظهورش از ظهور رجععت ضعيف تر است از امامان اهل بيت (ع روايت شده كه ايام الله سه روز است روز ظهور، روز رجعت و روز قيامت از اين جا معلوم مي شود كه چرا برخي آيات هم به قيامت و هم به روز رجعت و ظهور حضرت مهدي (عج تفسير شده است

در هر صورت رجعت برخي از صالحان در زمان حضور حضرت مهدي و بعد از ايشان امكان عقلي دارد و دليل متقني بر انكار آن نيست گرچه براي فهم آن ابهاماتي وجود دارد.

در مورد بعد از شهادت امام زمان روايات مختلف است.

آيا قيامت واقع مي شود يا اين كه پس از او برخي از ائمه مانند امام حسين و حضرت علي(ع) به حكومت مي رسند يا حكومت و ولايت اين امامان به همراه حكومت امام زمان خواهد بود؟

از روايات حكم قطعي در مورد هيچ كدام از اين موارد به دست نمي آيد.

بعد از شهادت امام عصر(عج) آيا امامان ديگري بعد از ايشان مي آيند يا پيامبري به همراه ايشان مي آيد. اگر منابعي در اين مورد مي شناسيد براي اينجانب بيان فرماييد.
پرسش

بعد از شهادت امام عصر(عج) آيا امامان ديگري بعد از ايشان مي آيند يا پيامبري به همراه ايشان مي آيد. اگر منابعي در اين مورد مي شناسيد براي اينجانب بيان فرماييد.

پاسخ

پاسخ اين سؤال عيناً از كتاب يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان (عج) نقل مي شود: بعد از شهادت امام زمان{P - علي رضا رجالي تهراني، يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان (عج)، قم: انتشارات نبوغ 1375، ص 230. P}

(عج) چه خواهد شد؟

در اين رابطه ما با دو دسته از روايات مواجه هستيم:

1 - رواياتي كه مسأله رجعت امام حسين(ع) و امامان ديگر را بيان نموده اند، از جمله روايات امام صادق(ع) است كه در ذيل آيه شريفه »ثُمَّ رَدَدْنا لَكُم الكَرَّةَ عَلَيهِم«مي فرمايد:

{P - اسراء / 6. P}

مقصود زنده شدن دوباره حسين(ع) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان(عج) است، در حالي كه كلاهخودهايي طلايي به سر دارند، و به مردم، رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسين(ع) را اطلاع مي دهند تا مؤمنان به شك و شبهه نيفتند. اين در حالي است كه حضرت حجت در ميان مردم است. چون معرفت و ايمان به حضرتش در دل هاي مردم استقرار يافت، مرگ حضرت حجت مي رسد، پس حضرت امام حسين(ع) متولي غسل و كفن و حنوط و دفن ايشان خواهند شد و هرگز غير از وصي، وصيّ را تجهيز و آماده به خاك سپاري نمي كند.

{P - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 3، ص 13. P}

2 - رواياتي كه مي گويند: چون قائم آل محمّد(ص) از دنيا برود و يا شهيد شود، چهل روز پس از آن قيامت بر پا مي گردد و مردگان از گورها به در آيند و براي

حساب و جҘǙʠمحشر آماده گردند و خداوند بر آنچه واقع مي شود داناتر، و ولّي توفيق و صȘǘȠاست.

{P - شيخ مفيد، ارشاد، ترجمه ساعدي، ص 708. P}

شيخ حرّ عاملي(ره) در كتاب شريف »ايقاظ« مي نويسد: شايد چهل روز ايام هجرت باشد و اين عدد اشاره به كمي دوران حضرتش باشد، چون مقدار زيادي را به هفتاد و مقدار كم را با اعداد كمتر معرفي مي كنند و يا اين كه هر روزي برابر هزار سال باشد. چنانكه در قرآن مي فرمايد: »وَ اِنَّ يَوماً عِنْدَ رَبِّكَ كَاَلْفِ سِنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ« يك روز نزد پروردگارت مثل هزار سالي است كه شما مي شماريد.«

{P - سجده / 5. P}

و شايد مراد از قيامت در روايات دسته دوّم، قيامت صغري، يعني رجعت باشد، البته اطلاق قيامت بر رجعت منعي ندارد، ممكن است قيامت بر هر دو اطلاق شود.

{P - شيخ حرّ عاملي، الايقاظ من الهجمه، ترجمه احمد جنّتي، ص 400. P}

با توجه به اينكه زمين خالي از معصوم نبايد باشد، بنابراين پس از حكومت حضرت مهدي (عج) چه خواهد شد؟ يك نظريه اين است كه ائمه احدي عشر يكي يكي حكومت خواهند كرد. آيا اين نظريه يك توجيه عقلاني يا وحياني دارد؟ اگر دارد پس از پايان حكومت ايشان (ع) سرنوشت بشر چه خ
پرسش

با توجه به اينكه زمين خالي از معصوم نبايد باشد، بنابراين پس از حكومت حضرت مهدي (عج) چه خواهد شد؟ يك نظريه اين است كه ائمه احدي عشر يكي يكي حكومت خواهند كرد. آيا اين نظريه يك توجيه عقلاني يا وحياني دارد؟ اگر دارد پس از پايان حكومت ايشان (ع) سرنوشت بشر چه خواهد شد؟

پاسخ

اين كه زمين خالي از وجود معصوم (ع) نيست، سخن درستي است و در منابع ديني - روايي ما بر آن تأكيد شده است.

اما اين كه پس از ظهور حضرت ولي عصر (عج) و تشكيل حكومت واحد جهاني توسط آن حضرت، چه خواهد شد؟ پاسخ اجمالي اين است كه سه چيز از جمله مسلمات دين اسلام و مكتب تشيع است:

1- ظهور حضرت مهدي موعود (عج) و تشكيل حكومت جهاني و برقراري نظام عدل در سراسر گيتي

2- برپايي قيامت و روز حسابرسي پس از ظهور امام عصر (عج) و وفات يا شهادت آن حضرت.

3- فاصله طولاني بودن ميان ظهور امام زمان (عج) و شروع قيامت، چون دوران امامت امام عصر (عج) پس از ظهور طولاني نيست. اما حكومت جهاني اسلام پس از او ادامه خواهد يافت. اين سه مطلب قطعي و مورد اتفاق همه علما، حكما و متكلمان اسلامي و شيعي است. و آيات و روايات بي شماري آن را تأييد مي كند.

سخن، در مدت زمان پس از ظهور امام عصر (عج) و رفتن او تا پيش از شروع قيامت و نابودي اين جهان است.

همچنين اسلام دين خاتم، جاويد و جهاني است و ديگر ديني نخواهد آمد و تا قيامت بايد در زمين استقرار و حاكميت داشته باشد. مجموع اين مطالب اقتضا

مي كند كه اسلام پاسخي براي سؤال فوق (يعني سرنوشت بشر پس از ظهور امام عصر (عج)) داشته باشد، در غير اين صورت، دينِ كامل و خاتم بودن و نيز جاويد و جهاني بودن اسلام، زير سؤال رفته، مورد ترديد واقع مي شود.

اما اسلام به اين مسأله هم پاسخ صريح و روشني داده است و در اين راستا، مسأله »رجعت« را طرح و ارائه نموده است. در اينجا به اختصار مسأله رجعت تعريف و تبيين مي شود.

»رجعت« در لغت به معناي بازگشتن به جاي نخستين است، و در اصطلاح كلامي و ديني، عبارت است از بازگشت{P - مفردات، راغب اصفهاني، ذيل ماده رجعت، ص 188، چاپ بيروت. P}

گروهي از اولياي خاص الهي و مؤمنان خالص، و نيز مشركان، منافقان، ستمگران و طاغوت ها به اين جهان پيش از شروع قيامت و در دوران پس از ظهور امام عصر (يا هم زمان با ظهور آن حضرت)، تا آن اولياي خاص و مؤمنان خالص فرصت بيابند و از آن مشركان و ستمگران، كه پيش از آن در دنيا به آن بزرگواران و ساير مردم مستضعف و مسلمان انواع ظلم، جنايت و قتل را روا داشته اند، انتقام بگيرند.

{P - ر.ك. اعتقادات شيخ صدوق، ترجمه سيد محمد علي قلعه كهنه، ص 91 - 95، انتشارات قدس رضوي، تهران؛ حق اليقين، علامه محمد باقر مجلسي، ج 2، ص 335، انتشارات علميه اسلاميه، تهران؛ تفسير الميزان، ج 2، ص 106 - 107، چاپ بيروت.

براي تحقيق بيشتر به كتاب »تاريخ ما بعد الظهور« محمد صدر و يا بشارة الرجعه (يا بازگشت مردگان به دنيا)، سيد هبت الله بهشتي لاري، رجوع كنيد. P}

توضيح آن كه بنا بر

اعتقاد و اجماع بسياري از بزرگان علماي شيعه، مانند شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، شيخ طوسي، شيخ امين الاسلام طبرسي، سيد بن طاووس و غير آنان، پس از آن كه حكومت الهي - اسلامي حضرت مهدي{P - ر.ك. اعتقادات صدوق، ترجمه سيد محمد علي قلعه كهنه، ص 91 و حق اليقين علامه مجلسي، ج 2، ص 335. P}

(عج) در سراسر جهان استقرار يافت؛ با توجه به اين كه از يك طرف مدت حكومت شخص حضرت مهدي (عج) محدود است، و از طرف ديگر استمرار حكومت اسلامي تا سرانجام اين دنيا حتمي است، و اين دولت كريمه اهل بيت پيامبر{P - حداكثر سيصد و نه سال است ر.ك. حق اليقين، علامه شبّر، ص 229، دارالكتب الاسلامي، تهران و بحار الانوار، ج 52، ص P 390}

(ص) آخرين دولت در دنيا مي باشد، و نيز رواياتي كه

{P - ر.ك. اصول كافي، ج 1، ص 471، چاپ بيروت و بهار الانوار، ج 52، ص 332. P}

مي گويد زمين در هيچ زماني از حجت خدا خالي نخواهد بود؛ رجعت ائمه (ع) حتمي خواهد بود در زيارت »جامعه كبيره«{P - ر.ك. اصول كافي، ج 1، ص 168 - 174 و 178 - 180 و 384 - 385. P}

و مانند آن بر رجعت ائمه (ع) پس از ظهور امام زمان (عج) تصريح شده است.

بر اساس اعتقاد به موضوع رجعت، حداقل برخي ائمه معصوم (ع)، و بويژه حضرت امام علي (ع) و حضرت امام حسين (ع)، و برخي شيعيان پاك باخته و مؤمنان راستين كه در راه دفاع از حريم ولايت و امامت همه گونه آزار و شكنجه روحي و جسمي، و نيزآوارگي و

اسارت و شهادت مظلومانه را متحمل شده اند، به دنيا بر مي گردند، و به موازات آن، گروهي از سردمداران شرك و نفاق و زورمندان خون آشام و ياران پر و پا قرص آنها كه عاملان اصلي ظلم و جنايت در حق آن بندگان شايسته الهي به شمار مي رفتند نيز به دنيا برگردانده مي شوند تا به سزاي اعمال ننگينشان برسند؛ هر چند كيفر نهايي و كامل آنها در روز جزا خواهد بود.

دلايل رجعت

دليل عقلي بر اثبات اصل رجعت: در حكمت، فلسفه و كلام اثبات شده كه جوهره انسان را روح مجرد وي تشكيل مي دهد كه از آن به »نفس« نيز تعبير مي شود و بعد از فناي بدن، باقي مي ماند و به حيات جاودانه خود ادامه مي دهد. از سوي ديگر، بر اساس داده هاي دين و صريح قرآن كريم، خداوند متعال قادر مطلق بوده و بر هر كاري كه اراده كند تواناست و هيچ چيز و هيچ كس، نمي تواند توانايي او را محدود كند.

با اين دو مقدمه كوتاه روشن مي شود كه مسأله رجعت از ديدگاه عقل امري است ممكن؛ زيرا با اندك تأملي معلوم مي گردد كه بازگرداندن اين گروه از انسان ها، به مراتب از آفرينش نخستين آنان، آسان تر است. بنابراين، پروردگاري كه در وهله نخست آنان را آفريده است، بي ترديد بر بازگردان مجددشان نيز توانايي دارد.

دليل نقلي: آيات و روايات زيادي مسأله رجعت را تأييد كرده است؛ به طوري كه علامه مجلسي حدود 200 آيه و 500 حديث درباره رجعت را جمع آوري كرده است، سيد نعمت الله جزايري نيز 620 حديث و شيخ حرملي در كتاب{P - بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 53، ص 39 - 144،

چاپ بيروت P}

{P - بشارة الرجعه يا بازگشت مردگان به دنيا، سيد هبت الله بهشتي لاري، ص 36، چاپ فاروس ايران. P}

»الايقاظ من الهجعه بالبرهان علي الرجعه« 600 حديث روايت نموده است.

فلسفه رجعت

با انديشه در انگيزه هاي رجعت (چنان كه در خلال بحث نيز اشاره گرديد)، به دو هدف بلند از اهداف اين مسأله پي مي بريم:

1- نشان دادن جلال و شكوه واقعي اسلام و سرافكندگي كفار و ستمگران

2- ظهور عدالت تامه الهي در همين دنيا و پيروزي نهايي حق بر باطل و كيفر كافران و ستمگران در همين دنيا و عزت و سربلندي اولياي الهي و مؤمنان راستين، طبق وعده الهي در قرآن

{P - شيعه پاسخ مي گويد، جعفر سبحاني، به ويژه ص 51، نشر مشعر. P}

آيا امام زمان ما هم مثل بقيه آدميان فشار قبر و يا سؤال و پرسش دارد مهمتر از همه اينكه بعد از شهادت امام زمان چه مي شود و تكليف اين جهان فعلي چه مي شود و افراد گناهكار تا چند سال بايد بسوزند كه بخشيده شوند ؟
پرسش

آيا امام زمان ما هم مثل بقيه آدميان فشار قبر و يا سؤال و پرسش دارد مهمتر از همه اينكه بعد از شهادت امام زمان چه مي شود و تكليف اين جهان فعلي چه مي شود و افراد گناهكار تا چند سال بايد بسوزند كه بخشيده شوند ؟

پاسخ

سؤال شما برادر گرامي در واقع چهار سؤال است .

سؤال اول : آيا امام زمان (عج) ( و يا امامان و انبياء ) مثل بقيه آدميان فشار قبر و يا سؤال و پرسش دارند يا نه !

خير ؛ امامان معصوم و انبياء الهي فشار قبر و سؤال و پرسش ندارند حتي انسانهاي مؤمن كه در درجه عالي تقوا و ايمان قرار گرفته اند هم فشار قبر ندارند زيرا امام صادق (ع) مي فرمايند چقدر اندكند افرادي كه از فشار قبر رهايي يابند . ( بحارالانوار ج6 ص261 ) ما در روايات داريم كه اعتقاد واقعي به اهل بيت و پيروي از سيره آنها و برخي از كارها مثل نماز شب ، محبت اهل بيت (ع)، صلوات بر پيامبر (ص)، اخلاق پسنديده ، صدقه و... موجب نجات شخص از فشار قبر مي شود . (سفينه البحار ج 2 ص 397 -396 ) و نكته قابل توجه اينكه منظور از قبر و فشار آن اين گودال تنگ و تاريك نيست بلكه مراد جايگاه روح انسان در عالم برزخ است . زيرا روح پس از دفن بدن و از شب اول قبر، زندگي برزخي را شروع مي كند و برزخ هر انساني از كنار قبرش ظاهر مي گردد. از سوي ديگر تفهيم آغاز حيات برزخي براي زندگاني در صورتي معنا پيدا مي كند كه كلمه قبر

به ميان آيد تا محسوس و ملموس گردد . از اين رو واژة قبر به كار رفته است . ( ر.ك محمد باقر شريعتي سبزواري ، معاد در نگاه عقل و دين ص28 )

سؤال دوم : بعد از شهادت امام زمان چه مي شود ؟ برخي از روايات مي گويند كه بعد از امام زمان (عج) كه زمين از حجت خالي نكشته و دوازده مهدي از اولاد امام حسين (ع) بين مردم زندگي مي كنند كه حجت خدا بر خلايق هستند . شيخ طوسي در كتاب غيبت روايت كرده كه امام صادق (ع)در حديثي فرمود : بعد از حضرت قائم (عج) دوازده مهدي از فرزندان حسين بن علي (ع) از ما اهل بيت مي باشند . و ممكن است مقصود دوازده نفر از فرزندان امام حسين (ع) (يعني سادات ) هستندكه از هدايت يافتگان بوده و مردم را به حق دعوت مي كنند .

ولي برخي از علماء مثل مرحوم طبرسي و شيخ مفيد مي گويند بعد از دولت امام زمان (عج) دولت ديگري نيست و اين گونه روايات كه مي گويند دوازده نفر بعد از امام زمان مي آيند ضعيف و درست نمي باشد . و در خيلي از روايات آمده كه امام زمان چهل روز قبل از قيامت به شهادت مي رسند و سپس هرج و مرج شده و نشانه هاي قيامت پديد مي آيد . ( مراجعه كنيد به بحار الانوار ج 53 ص 145 و الايعاظ من الوجعه ص 396 - 397 )

سؤال سوم : تكليف اين جهان فعلي چه مي شود ؟ طبق بيان قرآن كريم در روايات صحيحه از معصومين (ع) اين جهان از بين مي رود خورشيد خاموش و كوهها متلاشي و درياها

خروشان و ستارگان از بين مي روند و قرآن مي گويد : كه روز قيامت روزي است كه زمين و آسمان عوض مي شود به غير آن ( سوره ابراهيم آيه 48)

سؤال چهارم افراد گناهكار تا چند سال بايد بسوزند تا بخشيده شوند ؟ اولاً بايد گفته شود مراد از سال در روز قيامت سال دنيوي نيست و اصلاً در آن دنيا زمان و سال و دقيقه مطرح نيست و اگر هم در روايات بيان مي شود كه مثلا چند هزار سال منظورشان زمان طولاني است و براي اينكه ما بفهميم و ديگر اينكه منظور شما از گناه چيست برخي انسانها براي هميشه در جهنم هستند و آنها كفار و مشركان و يا كساني كه سراسر وجودشان را گناه و ظلم و ستم ( مثل يزيد و معاويه و . . . ) فرا گرفته و از دستورات خدا سرپيچي مي كنند ، هستند ولي كساني كه اهل نماز و داراي ايمان به خدا و اقرار به واجبات هستند هرگاه مرتكب گناهي شوند و بدون توبه از دنيا بروند قابل بخشش هستند و اينكه چند سال بايد بسوزند تا بخشيده شوند معلوم نيست زيرا آتش مناسب با گناه افراد است يعني برخي گناهان داراي عقوبت شديدي است و برخي كمتر .

چند مدت بعد از به شهادت رسيدن امام زمان (ع) قيامت مي شود؟
پرسش

چند مدت بعد از به شهادت رسيدن امام زمان (ع) قيامت مي شود؟

پاسخ

اعتقاد ما شيعيان براين است كه هيچ گاه زمين بدون حجت و بدون انسان كامل نخواهد بود و پس از وفات امام زمان (عج) رجعت حاصل ميشود يعني ساير ائمه (عج) يكي پس از ديگري يا چند تا چند تا به اين دنيا باز مي گردند و وظايف امامت را عهده دار مي شوند.(1) پس آنچه از نظر شيعه قطعي است، اصل رجعت مي باشد كه دست كم، بعضي از ائمه (ع) بر ميگردند اما اينكه همه ائمه باز مي گردند، يا نه، كدام يك اول باز مي گردند و كدام يك دوم، هر يك چقدر عمر ميكنند، چگونه از دنيا ميروند و مسايلي مانند آن هيچ كدام يقيني نيست. ما اينها را به عنوان اعتقادات يقيني به حساب نمي آوريم آنچه به عنوان اعتقاد شيعه معروف است واهل تسنن هم ميدانند، اين است كه در آخر الزمان بعضي از كساني كه از دنيا رفته اند، ازجمله بعضي از ائمه (ع) به دنيا باز خواهند گشت. (2) در بعضي از اخبار رجعت نيز آمده است:" عمر عالم صد هزار سال است هشتاد هزار سال از آن حكومت آل محمد (ع) و بيست هزار سال حكومت ديگران است" تا اينكه در آخر مي فرمايد:" چهل روز مانده به انقراض عالم، زمين از حجت خداخالي مي گردد، و هرج و مرج عالم را فرا مي گيرد و بعد از چهل روز در صور دميده شده و قيامت بر پا مي گردد."(3)

در روايت ديگري نيز اشاره به اين مطلب شده است:"جابربن يزيد جعفي گويد: از امام باقر

(ع) شنيدم كه مي فرمود: به خدا سوگند! مردي از ما اهل بيت بعد از مرگش بيش از سيصد و نه سال سلطنت مي كند. عرض كردم: اين كي خواهد بود؟ فرمود: بعد از مرگ قائم (عج) است. عرض كردم: قائم (عج) در عالم خود چقدر مي ماند؟ فرمود: نوزده سال، آنگاه امام منتصر براي خونخواهي امام حسين (ع) و يارانش قيام ميكند. وي بي دينان را به قتل رسانده و به اسارت مي برد، تا اين كه سفاح قيام مي كند."(4)دوست عزيز و گرامي ؛ آنچه مهم تر ازهمه اين مطالب است، اين است كه چه بكنيم كه ظهور آن حضرت را درك كنيم و چگونه رفتار كنيم تا در لحظه ظهور مثل خيلي از انسانها منكر آن حضرت نشويم بلكه در ركاب آن حضرت و از سربازان او باشيم. انسان ميتواند با كنترل در اعمال، رفتار و گفتار خود به جايي برسد كه تمام اين سؤالات را از خود حضرت بپرسد. پس آنچه وظيفه ماست و بايد ذهن و فكر ما را به خود مشغول كند اين است كه چگونه اعمالمان مورد رضايت آن حضرت قرار بگيرد. اميدوارم خداوند متعال چنين توفيقي را به ما و شما و همه دوستداران و منتظران امام زمان عجل ا... تعالي فرجه شريف عنايت كند.

منابع و مآخذ:

1)تقويت مباني ديني ، ج 3 ، ص52 و...

2)تقويت مباني ديني ، ج 3 ، ص 101

3)بحارالانوار ج 53 ، ص 145 ، روايت ع و ج 51، ص348

4) بحارالانوار ج 53 ، ص 145 حديث 3

درباره مقام امامان در روايات اهل سنت چه مطالبي آمده است ؟بعد از مرگ امام زمان(عج) چه اتفاقي مي افتد؟ بر پيكر ايشان چه كسي نماز ميخواند؟
پرسش

درباره مقام امامان در روايات اهل سنت چه مطالبي آمده است ؟بعد از مرگ امام زمان(عج)

چه اتفاقي مي افتد؟ بر پيكر ايشان چه كسي نماز ميخواند؟

پاسخ

در رابطه با اين سؤال با استناد به چند روايت پاسخ روشن مي شود. از طريق اهل سنت روايات متعددي درباره اهل بيت عصمت و طهارت نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1- در ينابيع المودة، 1/19: از رسول گرامي اسلام(ص) نقل مي كند: النجوم امان لاهل السماء، فاذا ذهبت النجوم، ذهب السماء و اهل بيتي امان لاهل الارض، فاذا ذهب اهل بيتي ذهب اهل الارض ؛ ستارگان اماني بر اهل آسمان ها است، هنگامي كه ستارگان [از بين [بروند، آسمان هم [از بين[مي رود و خاندان من، امان اهالي زمين است، هنگامي كه خاندانم [از دنيا] بروند، اهالي زمين هم از بين مي روند{M.

2- در فرائد السمطين، ص 20، از پيامبر گرامي اسلام نقل مي كند: ... و اهل بيتي امان لاهل الارض، فاذا ذهب اهل بيتي جاء اهل الارض من الايات ما كانوايوعدون... ؛ و خاندان من امان براي اهالي زمين هستند، پس هنگامي كه خاندان من [از دنيا [بروند، براي اهالي زمين نشانه هايي كه به آنهاوعده داده شده است، پيش مي آيد (يعني قيامت برپا مي شود){M.

روايات در اين باره در كتاب هاي اهل سنت بسيار است، كه براي اطلاع بيشتر به كتاب «الشيعة والرجعه»، مرحوم شيخ محمدرضا طبسي، صص 10 - 9 مراجعه فرماييد.

از طريق شيعه و در كتاب هاي روايي شيعه نيز روايات متعددي به اين مضمون نقل شده است كه فقط به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- الكافي، 1/179، از امام صادق(ع): لو بقيت الارض بغير امام ساعة لساخت ؛ اگر زمين لحظه اي بدون امام باقي باشد، از هم مي پاشد (زمين واهل آن هلاك مي شوند){M.

2-

بحارالانوار، 23/5، از امام صادق(ع): و لولا ما في الارض منّا لساخت باهلها ؛ اگر در زمين يكي از ما [اهل بيت] نباشد، زمين با اهلش از هممي پاشد (و هلاك مي شوند){M.

3- بحارالانوار، 23/29، از امام رضا(ع): لو خلق الارض طرفة عين من حجة لساخت باهلها ؛ اگر زمين چشم به هم زدني از حجت خالي باشد، بااهاليش از هم پاشيده مي شود{M.

با اين روايات، پاسخ روشن شده است كه وقتي آخرين امام از دنيا برود، زمين از هم مي پاشد و قيامت برپا مي شود. حال چه آخرين امامي كه در دنيا زيست مي كند، حضرت ولي الله الاعظم امام زمان(عج) باشد يا ائمه ديگر(ع) كه رجعت كرده اند و لزومي ندارند كه كسي براجساد مطهر آنها نماز بخواند.

اين مطلب را برهان نيز تأييد مي كند. زيرا امام، حجت خدا بر روي زمين و خليفة الله (جانشين خدا) بر روي زمين و انسان كامل است و تمامي فيوضات و نعمت ها به واسطه امام(ع) بر موجودات زميني و بلكه تمام موجودات امكاني مي رسد. زيرا در جاي خود اثبات شده استكه فيض الهي دائمي است و هيچ گاه قطع نمي شود، اما اين فيض به واسطه خليفه الهي به بندگان مي رسد و اگر آخرين امام رخت از دنيا بربندد، زمين و زمان از هم پاشيده مي شوند. زيرا واسطه فيض، رابطه اش با عالم طبيعت و مادي قطع مي شود، طبيعتا به جهاني مادي نيز فيضي كهموجب دوام و بقايش باشد، نخواهد رسيد و از هم خواهد پاشيد. عالم ماده - و تمام موجودات امكاني - بدون فيض تواني براي ايستادگي و حيات ندارند زيرا همه وابسته و مرتبط به حضرت حق - جل و علا - هستند و

اگر نازي كند در دم فرو ريزند، قالب ها. به اين دليل است كهروايات ما تأكيد دارند كه اگر دو نفر در روي زمين باقي باشند، يكي از آنها امام و حجت خدا خواهد بود و آخرين كسي كه رخت از دنيا برمي دارد، امام(ع) است، (ر.ك: اصول كافي، ص 179 و 180).{J

شنيدم كه ما انسانهاي كنوني (از آدم به بعد) از نسل هشتم انسانها هستيم آيا اين مطلب صحيح است و آيا بعد از ظهور آقا امام زمان و تشكيل حكومت و برقراري عدالت در جهان ،قيامت برپا مي شود يا اينكه نه ،همه انسانها از دنيا مي روند و نسل ديگري با كتاب و پيامبر ديگري
پرسش

شنيدم كه ما انسانهاي كنوني (از آدم به بعد) از نسل هشتم انسانها هستيم آيا اين مطلب صحيح است و آيا بعد از ظهور آقا امام زمان و تشكيل حكومت و برقراري عدالت در جهان ،قيامت برپا مي شود يا اينكه نه ،همه انسانها از دنيا مي روند و نسل ديگري با كتاب و پيامبر ديگري روي كار خواهد آمد و پيامبران و معصومين و قرآن كريم مخصوص اين نسل انسان بوده و هستند.

پاسخ

اولا، علوم بشري به وقت قيامت دسترسي پيدا نخواهد كرد و علم آن تنها در نزد خداوند - و هر كس كه او بخواهد - است. «يسئلونك عن الساعه ايان مرسيها قل انما علمها عند ربي لا يجليها لوقتها الا هو، ثقلت في السماوات والارض لا تأتيكم الا بغته يسئلونك كانك حفي عنها، قل انما علمها عندالله ولكن اكثر الناس لايعلمون؛ از تو درباره قيامت مي پرسند [كه] وقوع آن چه وقت است؟ بگو: علم آن، تنها نزد پروردگار من است جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمي گرداند [اين حادثه] بر آسمانها و زمين گران است جز ناگهان به شما نمي رسد [باز] از تو مي پرسند گويا تو از [زمان وقوع] آن آگاهي بگو علم آن تنها نزد خدا است ولي بيشتر مردم نمي دانند» (اعراف، آيه 187).

ثانيا، بنا بر روايتي كه از امام صادق(ع) نقل شده است: «ايام الله ثلاثه يوم يقوم القائم و يوم الكره و يوم القيامه؛ روزهاي خداوند سه روز است، روز قيام حضرت مهدي، روز رجعت، روز قيامت» (بحارالانوار، ج 53، ص 63، ح 53).

يعني اقامه عدل به طور مطلوب

و كامل در اين سه زمان يعني در زمان قيام حضرت مهدي، روز رجعت كه حكومت به دست آل محمد(ص) است و باز هم اقامه عدالت مي شود كه نمونه آن عدالت اميرالمؤمنين(ع) در دوران حكومت آن حضرت است و يكي هم قيامت. بنابراين پس از قيام حضرت مهدي(عج) و تشكيل حكومت توسط وي مسأله رجعت اتفاق مي افتد.

در خصوص زمان حكومت حضرت مهدي روايات متعدد است ولي روايتي نداريم كه حكومت آن حضرت كوتاه باشد، در مجموع روايتي در اين ميان مرجح است كه مي گويد حضرت قيام مي كندتا اين كه جهان را پر از عدل و نور خدا كند و زحمات انبياء را به ثمر برساند. پس معقول نيست كه مدتي كوتاه حكومت كند.

مدت زمان رجعت نيز چندان مشخص نيست، تنها همين مقدار حائز اهميت و اعتقاد به آن واجب است كه براساس آيات و روايات، اين امر محقق خواهد شد. رجعت در لغت به معناي بازگشت است و در اصطلاح به بازگشت گروهي از مردگان به اين جهان همزمان و پس از قيام جهاني حضرت مهدي(عج) اطلاق مي شود.

به اعتقاد انديشمندان مسلمان رجعت، همان زندگي بعد از مرگ و پيش از قيامت است و تنها به گروهي از مؤمنان راستين و كافران فرو رفته در كفر اختصاص دارد (بحارالانوار، ج 53، ص 138 و نيز نگا: فلسفه و قرآن در زمينه الميزان، عباس مخبر دزفولي، ج 3، صص 47 - 68).

توجه داشته باشيم اعتقاد به رجعت به معناي انكار قيامت يا حتي انتقال نفوس نيست و در آنجا سخن از تكرار پياپي تولدها و زندگي هاي متعدد در بدن هاي مختلف

نيست. به ديگر سخن در عقيده رجعت هرگز روح انسان به جسم شخص ديگر منتقل نمي شود بلكه روح شخص رجعت كننده به جسم خود او تعلق مي يابد.

مقصود از رجعت بنا بر روايات مشاهده عزت اسلام و ذلت دشمنان است (نگا: علم اليقين، فيض كاشاني، ج 2، فص 9، صص 1001 - 1009).

معتقدان به رجعت تنها بازگشت گروهي بس انگشت شمار به اين جهان را به جهت برخي مصالح تجويز مي كنند كه پس از آن بار ديگر به سوي عالم آخرت شتافته در روز ميعاد همراه ديگر انسان ها محشور خواهند شد. بنابراين پس از قيام حضرت مهدي و رجعت قيامت برپا خواهد شد ولي زمان اين سه رويداد به طور مشخص معلوم نمي باشد.

برطبق حديثي از پيامبر صلي الله عليه واله » كه فرموده اند { من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليت } بسياري از علماي شيعه توانسته اند هم حقانيت امير المؤمنين « عليه السلام » را اثبات نمايند و هم وجود مقدس آقا امام زمان , حال در روايت آمده كه بعد از
پرسش

برطبق حديثي از پيامبر صلي الله عليه واله » كه فرموده اند { من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليت } بسياري از علماي شيعه توانسته اند هم حقانيت امير المؤمنين « عليه السلام » را اثبات نمايند و هم وجود مقدس آقا امام زمان , حال در روايت آمده كه بعد از ظهور آقا امام زمان و حكومت برزمين به دست پيرزني شهيد مي شوند, پس بعد از اين ماجرا تكليف اين حديث بسيار مهم و متواتر چيست ؟

پاسخ

معناي حديث فوق اين است كه انسان بايد امام « عليه السلام » را « مفترض الطاعه» بداند يعني : اطاعتش را واجب بداند در جميع ابعاد وگرنه اسم و شخص را كه كافر هم مي تواند بداند واين تحقق نمي يابد مگر اينكه امام سابق و نَصَب او را به نص از امام سابق بشناسد و اگر به يكي از ائمه معرفت نباشد , معرفت او كامل نيست .

بنابراين خود اين سئوال اولا: به وسيله خود حضرت ولي عصر عج » پاسخ صريح داده ميشود . و خيلي دور از ذهن و اشتباه ايست كه فرض كنيم امام «عليه السلام» خودش محيط به علمي امامت خويش باشد ولي نداند بعد از شهادت خود چه كسي را براي شيعيان تعريف كند .

ثانيا: برطبق آيات قرآن و نيز تأويل آن در احاديث كاملا صحيح , موضوعي وجود دارد بنام «رجعت» حتي در زيارت جامعه همه بوضوح به آن بر مي خوريم : آيه 82 سوره نمل اشاره به «رجعت» دارد {يوم نحشر من كل امه فوجا... } فردي به امام صادق

« عليه السلام » عر ض كرد مردم گمان ميكنند مراد از اين آيه قيامت است . حضرت فرمودند: «آيا روز قيامت خدا از هر اُمتي گروهي را محشور مي سازد و بقيه را رها مي سازد ؟ خير اين زمان « رجعت» ما واقع خواهد شد. آيه اي كه دال برقيامت است مثل اين است : { و حشرنا هم فلم نغادر منهم احدا }( كهف 47 )

مأمون از امام رضا « عليه السلام » پرسيد اي ابو الحسن در باره «رجعت» چه مي گويي ؟ حضرت فرمودند : مسأله اي ايست حق كه در امتهاي پيشين هم اتفاق افتاده و قرآن درباره آن سخن ميگويد. (بحار ,ج 53,ص 59)

آري بنابر اين روايات و تأويلات قرآن اياب و« رجعت» بازگشت گروهي از مردم است از عالم برزخ به دنيا چنانكه حضرت عيسي عليه السلام » مرده را زنده مي كرد و براي همه از تعجب ساقط شد الا اينكه دانستند به امر خدا معجزه شدني است و چنانكه حضرت ابراهيم «عليه السلام » درباره جمع شدن اجساد مردگان عملا به يقين رسيده و چنانكه اصحاب كهف بعد از سيصد سال خواب بيدرا شدند . هيچيك را نمي توان توجيه دنيوي كرد ولي فقط حقايقي است كه اتفاق افتاده و شدني است بعد از شهادت حضرت امام مهدي «عليه السلام » اول امام حسين عليه السلام » بعد حضرت امير المومنين « عليه السلام » بعد از رسول خدا « صلي الله عليه واله » و بعد باقي ائمه « عليهم السلام » رجوع مي نمايند . اين مسئله رجعت به نقل از

كتاب الانوار النعانيه سيد نعمت الله جزايري موجود است البته رجعت از عقايد خاص علوي است و غير از شيعه به آن اعتقاد ندارند چه كه اصلا اهل اقامت نبوده اند كه به آن قائل باشند - در آيه 11 سوره مؤمن آمده است كه گروهي مي گويند : خدايا ما را دوباره ميراندي و دوباره زنده كردي حضرت باقر « عليه السلام » مي فرمايد : اين سخن خداي تعالي مخصوص اقوامي است كه پس از مرگشان در «رجعت» واقع مي شوند مي توانيد به كتاب امام مهدي «عج » از ولادت تا ظهور , سيد محمد كاظم قزويني و نيز كتاب در محضر علامه طباطبائي پرسشهاوپاسخها مراجعه كنيد .

پس از ظهور ولي عصر(ع) سرنوشت زمين و بشر چه مي شود؟
پرسش

پس از ظهور ولي عصر(ع) سرنوشت زمين و بشر چه مي شود؟

پاسخ

بر اساس آيات و روايات تحولات بسيار زيادي را خواهند داشت.

1. خداوند در آن روز وراثت زمين را به دست صالحان خواهد داد چنان چه مي فرمايد: «ان الارض يرثها عبادي الصالحون».{1}

2. حكومت در روي زمين از دست نااهلان و حاكمان جائر خارج مي گردد امام حسن مجتبي به هنگامي كه در مداين زخمي شد به زيد بن وهب آينده را چنين پيش بيني كرده «يبعث اللَّه رجلاً في آخر الزمان....و يظهره علي أهل الارض حتي يدينوا له طوعاً و كرهاً»؛{2} خداوند مردي را در آخرالزمان بر مي انگيزاند و او را بر اهل زمين ظاهر مي گرداند كه تمام مردم از روي اختيار يا اكراه از او اطاعت خواهند كرد.

3. بسياري از پيامبران الهي بار ديگر زنده شده و در زمين و در كنار مهدي موعود خواهند بود امام صادق(ع) مي فرمايد: «يقبل الحسين في اصحابه الذين قتلوا معه و سبعون نبياً...»؛{3} امام حسين به همراه ياراني كه در كربلا شهيد شدند خواهند آمد در حالي كه هفتاد پيامبر اورا همراهي مي كنند.

4. اميرمؤمنان در زمين چهل و چهار هزار سال حكومت خواهد كرد امام صادق(ع) فرمود: «و يملك اميرالمؤمنين اربع و اربعين الف سنة».{4}

5. مؤمنان واقعي بار ديگر خواهند آمد و در زمين خواهند بود و امام باقر(ع) مي فرمايد: «المؤمن ليخيّر في قبره فاذا قام القائم فيقال قد قام صاحبك فان أحببت ان تلحق به فالحق...»؛{5} به هنگام ظهور امام زمان به مومن در قبرش خبر مي كنند كه امام تو قيام كرده است اگر دوست داري برخيز و به او ملحق شو.

6. ابليس به دست تواناي پيامبر بر روي همين زمين

كشته خواهد شد امام صادق(ع) ضمن حديثي مي فرمايد: «و رسول اللَّه بيده حربة من نور فاذا نظر اليه ابليس رجع القهقري...فليحقه النبي فيطعنه بين كتفيه فيكون هلاكه و هلاك جميع اشياعه...»؛{6} در دست پيامبر حربه اي از نور است و زماني كه ابليس نظر به پيامبر افكند به پشت سر بر مي گردد پيامبر به دنبال او رفته و مي رود و با آن چه كه در دست دارد طعنه اي بر شانه اش مي زند كه نابودي و هلاك او و پيروانش خواهد بود.

7. زمين در زمان ظهور گنجينه ها و دفينه هاي كه از ميليون ها سال براي صاحب اصلي آن نگهداري شده يا خود ظاهر مي كند و يا بر دست امام زمان از درون آن بيرون كشيده مي شود امام حسن ضمن حديثي مي فرمايد: «و تظهر له الكنوز»؛{7} گنج ها براي او ظاهر خواهند گشت.

8. آن چه كه تاكنون از زمين نروييده در آن زمان از همان زمين روييده خواهد شد هم چنين امام حسن(ع) مي فرمايد: «تخرج الارض بركتها»؛{8}

9. دجال بر روي همين زمين كشته خواهد شد امام مي فرمايد: «و يظفره اللَّه تعالي بالدجال فيصلبه علي كناسة الكوفة»؛{9} به وسيله لطف خداوند امام زمان(ع) بر دجال دست پيدا كرده و او را در محلي در كوفه به نام كناسة به دار مي آويزد.

10- بهترين جاده ها و خيابان ها واتوبان ها و شهرها و خانه ها روي همين زمين احداث خواهد شد و به فرموده امام باقر(ع): «وفلا يبقي في الارض خراب الّا قد عمر»؛{10} هيچ خرابي نخواهد ماند مگر آن كه تبديل به عمران و آباداني خواهد شد و مسايل ديگر كه در زمين رخ مي نمايد و اما پاسخ اين كه سرنوشت بشر چه خواهد شد؟

مي گوييم كه

بسيار روشن است چرا كه بشر در آن روز از نعمت هايي بهره مند خواهد شد كه در طول تاريخ عالم چنين نعمتي را به چشم نديده است.

1. گسترش عدالت: بشر در آن روز از عدالت غير قابل وصفي برخوردار خواهد بود چنان كه در روايات بسياري بر اين مسأله تأكيد شده و پيامبرصلي الله وعليه وآله مي فرمايد: «يخرج رجل في آخر الزمان رجل من ولدي اسمه كاسمي و كنيته ككنيتي يملأ الارض عدلاً كما ملئت جوراً»؛{11} مردي از خاندانم در آخر الزمان ظاهر مي شود كه نام او هم نام من و كنيه اش كنيه من مي باشد او زمين را آكنده از عدل و داد مي نمايد همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود.

2. رؤيت يكديگر از راه دور: هم چنين روايت شده كه مؤمنان بدون هيچ حجاب و مانعي در شرق و غرب يكديگر رااز راه دور مي بينند امام صادق(ع) مي فرمايد: «ان المومن في زمان القائم وهو بالمشرق ليري أخاه الذي بالمغرب».{12}

3. قدرت چهل نفر در يك نفر و در زمان ظهور ولي عصر(ع) خداوند به بركت آن حضرت به هر يك از شيعيان قدرت چهل مرد را عطا مي كند امام صادق(ع) فرمود: «يعطي كل رجل منهم قوة أربعين رجلاً».{13}

خلاصه در هيچ زماني همانند آن روز بشر طعم آزادي و امنيت، آسايش، اتحاد و برابر ي و برادري نچشيده اند.

اما افراد وگروه هايي كه مخالف مهدي موعود و برقراري حكومت الهي مي باشند ديگر هيچ جايگاهي در بين مردم نداشته و نخواهند داشت چرا كه اگر حضرتعيسي بن مريم خود وزير حضرت مهدي(ع){14} باشد و صليب را خرد كند{15} ديگر چه عذري براي نصاري و پيروان او خواهد

بود.

در آن زمان از بشر هيچ ديني جز دين اسلام پذيرفته نخواهد شد و همه بايد تسليم امام زمان شوند و همگان تسليم خواهند شد مگر آن كوردلاني كه هرگز دست از تعصب و لجاجت بر نداشته اعلام جنگ مي كنند امام پس از مهلتي كه به آن ها مي دهد سرانجام زمين را از لوث وجود آنها پاك مي كند كه نگارنده به تفصيل در كتاب بامداد بشريت به آن پرداخته است.

[1].سوره قصص.

[2].احتجاج، ج 2، ص 11.

[3].مختصر بصائر الدرجات، ص 48.

[4].همان، ص 26.

[5].لائل الامامة،ص 257

[6].مختصر بصائر الدرجات، ص 26.

[7].احتجاج، ج 2، ص 11.

[8].اثبات الهداة، ج 3، ص 524.

[9].المهذب البارع، ج 1، ص 194.

[10].كمال الدين الدين ج 1 ص 330،اعلام المهدي ص 463 مجار الانوار ج 52 ص 191

[11].تذكرة الخواص، ص 325.

[12].بحارالانوار، ج 52، ص 391.

[13].الإختصاص، ص 8.

[14].فتن ابن حماد، ص 160؛ تاريخ بخاري، ج 7، ص 233.

[15].عبدالرزق، ج 11، ص 399؛ مسند احمد، ج 2، ص 240.

دنيا بعد از ظهور آن حضرت چه طور خواهد شد؟ وضعيت دنيا قبل از ظهور حضرت چگونه است؟
پرسش

دنيا بعد از ظهور آن حضرت چه طور خواهد شد؟ وضعيت دنيا قبل از ظهور حضرت چگونه است؟

پاسخ

در احاديث معتبر، وضعيت دنيا قبل از ظهور امام زمان(عج) و بعد از آن ترسيم شده است/

الف) دنياي بعد از ظهور

در احاديث مي خوانيم: «هر گاه مهدي موعود(عج) ظهور كرد و در جنگ پيروز شد و بر شرق و غرب جهان تسلط و سيطره يافت، تمام زمين با يك حكومت جهاني اسلامي اداره مي شود. آن حضرت براي تمام سرزمين ها، حاكمان لايقي را با برنامه و دستورهاي لازم گسيل مي نمايد كه به سبب جديت و كوشش آنان تمام زمين آباد مي گردد. حضرت مهدي(عج) از دور تمام حوادث و جريانات كشورها را در سراسر زمين زير نظر دارد. در عصر ايشان تمام نقاط زمين آباد مي گردد. اصحاب و يارانش نيز از فاصله هاي دور وي را مشاهده مي كنند و با او سخن مي گويند. عدل و دادش تمام زمين را فرا مي گيرد. مردم با هم مهربان مي شوند و با صدق و صفا زندگي مي كنند. امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد و كسي در صدد آزار ديگري نيست. وضع اقتصادي مردم بسيار خوب مي شود، به طوري كه مستحق زكات پيدا نمي شود. باران بسيار مي بارد و محصولات زمين، زياد مي شود. توجه مردم به خدا زياد مي شود. دين اسلام، دين جهاني مي شود، بانگ توحيد همه جا بلند مي شود. عقلهاي مردم كامل مي گردد و سطح معلومات عمومي بالا مي رود، به طوري كه زنها در خانه خويش از عهده قضاوت بر مي آيند/

امام صادق(ع) در خصوص يكي از ويژگيهاي جهان پس از ظهور مي فرمايد: «علم و دانش به بيست و هفت قسمت تقسيم شده، اما تاكنون بيش

از دو قسمت در دسترس بشر قرار نگرفته است. وقتي حضرت مهدي(عج) ظهور مي كند بيست و پنج قسمت ديگر را آشكار مي كند و در بين بشر پخش مي نمايد.{1}

ب) دنياي قبل از ظهور

پيامبر گرامي اسلام(ص) در اين خصوص مي فرمايد: «مهدي(عج) از فرزندان من است. براي او غيبت و حيرتي است كه در آن مردمان بسياري گمراه مي شوند. آن گاه همانند شهاب ثاقب مي آيد و زمين را پر از عدل و داد مي كند؛ هم چنان كه پر از ظلم شده است.{2}

امام صادق(ع) علامتهاي ظهور امام زمان(عج) و وضعيت دنيا را قبل از ظهور براي يكي از ياران خود چنين توصيف مي كنند: «1. هر گاه ديدي حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند. 2. ظلم و ستم فرا گير شود. 3. همان طوري كه قرآن فرموده بدعتهايي از روي هوا و هوس در آن آمده باشد. 4. دين خدا عملاً تو خالي شود همانند ظرفي كه آن را واژگون سازند. 5. كارهاي بد آشكار شده و از آن نهي نمي شود و بدكاران بازخواست نمي شوند. 6. مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا مي كنند. (كنايه از همجنس بازي). 7. افراد - به ظاهر - با ايمان سكوت كرده و حرفهايشان را نمي پذيرند. 8. شخص بدكار دروغ مي گويد و كسي دروغ و نسبت نارواي او را رد نمي كند. 9. بچه ها به بزرگان احترام نمي كنند. 10. قطع پيويند خويشاوندي شود و...{3}

[1]. بحار الانوار، مجلسي، ج 52، ص 336/

[2]. كمال الدين و اتمام النعمْ، شيخ صدوق ص 278/

[3]. يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجايي تهراني، ص 169. به نقل از: بحارلانوار، ج 51، ص 93/

منظور از "مدت شمرده شده در آيه 104 سورة هود چيست آيا اشاره به مدت بعد از ظهور امام زمان غ دارد؟
پرسش

منظور از "مدت شمرده شده

در آيه 104 سورة هود چيست آيا اشاره به مدت بعد از ظهور امام زمان غ دارد؟

پاسخ

قرآن كريم در اين سوره دربارة روز قيامت مي فرمايد: "ذَ َلِكَ يَوْم ٌ مَّجْمُوع ٌ لَّه ُ النَّاس ُ وَ ذَ َلِكَ يَوْم ٌ مَّشْهُودٌ وَ مَا نُؤَخِّرُه ُوَّ إِلآ لاِ ?َجَل ٍ مَّعْدُودٍ ;(هود،103_104) ]آخرت همان روزي است كه مردم در آن جمع مي شوند، و روزي كه همه آن را مشاهده مي كنند، و ما آن را جز تا زمان محدودي تأخير نمي اندازيم ; يعني مجرمان مغرور نشوند و فكر نكنند كه روز قيامت و مجازات آنان نسيه است و معلوم نيست كي فرا رسد، بلكه دنيا محدود است و به زودي قيامت فرا خواهد رسيد: "إِنَّهُم ْ يَرَوْنَه ُو بَعِيدًا وَ نَرَغ ه ُ قَرِيبًا ;(معارج 6_7) آن ها آن روز را دور مي بينند، و ما آن را نزديك مي بينيم "

واژه "معدود" (به معناي شمرده شده ، اشاره به نزديكي رستاخيز است زيرا هر چيزي كه قابل شمارش باشد و تحت عدد و شمارش واقع شود، محدود و تمام شدني خواهد بود.(مجمع البيان طبرسي ج 3، ص 193، داراحيأ التراث العربي / التبيان ابوجعفر الطوسي ج 6، ص 65، مكتب الاعلام الاسلامي / تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 9، ص 231، دارالكتب الاسلامية ) "اجل معدود"، آن هنگامي است كه دنيا تمام مي شود و قيامت فرا مي رسد.(الكاشف محمد جواد مغنيه ج 4، ص 269، دارالعلم للملايين بيروت ) بنابراين آن وقت بعد از ظهور امام زمان غ و رجعت ائمه خواهد بود.

ساير موارد

قيام و ايستادن به هنگام شنيدن لقب امام زمان 7واجب است ؟
پرسش

قيام و ايستادن به هنگام شنيدن لقب امام زمان 7واجب است ؟

پاسخ

يكي از وظايف شيعيان در عصر غيبتِ كبري برخاستن به محض شنيدن اسم مبارك حضرت امام زمان 7است , خصوصاً اگر نام مقدس برده شود. و اين جهت تعظيم آن وجود مقدس مي باشد. اين عمل دربين شيعيان حتي در زمان امام جعفر صادق 7نيز معمول بود. كسي خدمت امام صادق 7عرض كرد: علت چيست كه مردم در موقع ذكر كلمهء قيام مي كنند؟ حضرت جواب فرمود: كه اشاره به دولت او و اظهار تأثر نسبت به غربت او است , ياد كند, آن جناب نيز به خاطر محبت زيادي كه به دوستانش دارد, نظر لطفي به او خواهد كرد. سپس چون در اين حال مورد توجه امام واقع مي شود, سزاوار است كه به خاطر احترام ايشان به پا خيزد و تعجيل فرجش را ازخد بخواهد>.(1)

(پ_اورقي 1.آيت اللّه لطف اللّه صافي گلپايگاني , منتخب الاءثر, ص 640 شماره 4 شيخ عباس قمي , منتهي الآمال ; ص 488 عبدالرحمن انصاري , در انتظار خورشيد ولايت , ص 132

در روايت هاي متعددي آمده است كه آخر زمان زماني است كه خاتم پيامبران به پيامبري مبعوث شود، در حالي كه اين رسالت هزار و چهارصد سال است كه آغاز شده و هنوز آخر زمان نرسيده است آيا در قرآن كريم به مدت و زمان آخر زمان تصريح شده است
پرسش

در روايت هاي متعددي آمده است كه آخر زمان زماني است كه خاتم پيامبران به پيامبري مبعوث شود، در حالي كه اين رسالت هزار و چهارصد سال است كه آغاز شده و هنوز آخر زمان نرسيده است آيا در قرآن كريم به مدت و زمان آخر زمان تصريح شده است

پاسخ

"آخر" به بخش پاياني هر مجموعه گفته مي شود و "زمان در لغت بر وقت كم يا زياد اطلاق مي گردد از آن جا كه مفهوم "آخر" نسبي است و در تاريخ ِ انقراض دنيا، اختلاف فراواني وجود دارد و قرآن نيز از تعيين وقت مشخص براي آن پرهيز كرده و ]لقمان 31 و 34، احزاب 33 و 63، و زخرف 43 و 85[، محدودة آن به دقت قابل اندازه گيري نيست با اين حال با استفاده از روايات بعثت پيامبر خاتم را مي توان سرآغاز دورة "آخر الزمان دانست البته در بيش تر روايات آخر الزمان به دورة پاياني كه به ظهور حضرت مهدي غ نزديك باشد، اطلاق شده است پايان نبوت و آمدن آخرين شريعت الهي كه با ظهور پيامبر اكرم تحقق يافت نخستين نشانة پايان تاريخ به شمار مي رود; از اين رو مفسران مقصود از نشانه هاي قيامت را در آية: "فَهَل ْ يَنظُرُون َ إِلآ السَّاعَة َ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَة ً فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا;(محمد،18) آيا آن ها جز اين انتظار دارند كه قيامت ناگهان فرا رسد، در حالي كه هم اكنون نشانه هاي آن آمده است " بعثت پيامبر اكرم دانسته اند كه نسبت به عمر جهان فاصلة بسيار كمي تا قيامت دارد. در آخرالزمان وقايع فراوان

ديگري نيز، پيش بيني شده كه بيش تر به دورة پاياني آن (مقارن با ظهور حضرت مهدي غ مربوط مي شود.

نتيجه آن كه الف _ آخرالزمان امري نسبي است و زمان بعثت پيامبر اكرم تا پايان جهان را نسبت به عمر جهان در نظر گرفته اند. ب _ زمان بعثت پيامبر اكرم آغاز آخر الزمان است اما اين كه چقدر طول مي كشد و پايان آخرالزمان كي خواهد بود، مشخص نيست ج _ در قرآن كريم اگرچه به مدت و زمان آخرالزمان تصريح نشده است اما از نشانه ها و حوادثي كه قرآن بيان فرموده مي توان به دورة پاياني آخرالزمان كه مقارن با ظهور حضرت مهدي غ است پي برد. در اين جا به چند مورد از آن وقايع اشاره مي كنيم 1. بحران معنويت "اقْتَرَب َ لِلنَّاس ِ حِسَابُهُم ْ وَ هُم ْ فِي غَفْلَة ٍ مُّعْرِضُون َ ;(انبيأ،1) حساب مردم به آنان نزديك شده در حالي كه در غفلتند و روي گردانند." در اين آيه مردم آخرالزمان به غفلت و اعراض از خداوند، متصف شده اند; 2. وقوع اختلاف ها و درگيري هاي بسيار: "فَاخْتَلَف َ الاْ ئَحْزَاب ُ مِن بَيْنِهِم ْ فَوَيْل ٌ لِّلَّذِين َ كَفَرُواْ مِن مَّشْهَدِ يَوْم ٍ عَظِيم ٍ ;(مريم 37) ولي ]بعد از او[ گروه هايي از ميان پيروانش اختلاف كردند; واي به حال كافران از مشاهدة روز بزرگ "

اين آيه درباره ظهور فرقه هاي مختلف در جهان اسلام است كه در آخرالزمان پديد آمده و سبب اختلاف هاي بسيار خواهد شد. 3. ظهور دجال "لَخَلْق ُ السَّمَ_َوَ َت ِ وَ الاْ ئَرْض ِ أَكْبَرُ مِن ْ خَلْق ِ النَّاس (غافر،57) آفرينش آسمان ها و زمين از آفرينش انسان ها مهم تر است ولي بيش تر مردم نمي دانند." برخي از مفسران

اين آيه را به ظهور دجال تفسير كرده اند كه در ديد مردم بزرگ ترين موجود جلوه مي كند، در حالي كه خداوند، او را از بسياري مخلوقات ديگر كوچك تر مي شمارد; سرانجام اين پديده به دست حضرت عيسي غ نابود خواهد شد. 4. پديد آمدن گرفتاري ها و مشكلات "إِن ْ أَتَغكُم ْ عَذَابُه ُو بَيَ_َتًا أَوْ نَهَارًا مَّاذَا يَسْتَعْجِل ُ مِنْه ُ الْمُجْرِمُون َ ;(يونس 50) اگر مجازات او، شب هنگام يا در روز به سراغ شما آيد، پس مجرمان براي چه عجله مي كنند."; "فَإِذَا نَزَل َ بِسَاحَتِهِم ْ فَسَآءَ صَبَاح ُ الْمُنذَرِين َ ;(صافات 177) اما هنگامي كه عذاب ما در آستانة خانه هايشان فرود آيد، انذارشدگان صبحگاه بدي خواهند داشت " 5. خروج سفياني آيات سبأ، 51; نحل 45 و نسأ، 47 دربارة خروج سفياني و لشكريانش مي باشد 6. نداي آسماني آيات نحل 16; ق 41_42 دربارة آن آمده است 7. ظهور منجي بزرگ بشر آيات اسرأ، 81; بقره 148; انعام 89 و... بر اين مطلب دلالت دارد. 8. نزول حضرت عيسي غ آيات زخرف 43; نسأ، 159، مربوط به آن است 9. خروج جنبنده اي از زمين آيه نمل 82 به آن اشاره دارد 10. نابودي قوم يأجوج و مأجوج به دست حضرت مهدي غ آيه انبيأ، 96 در اين باره آمده است 11. رجعت آيات نمل 83; غافر، 11; سجده 21; اسرأ، 5; آل عمران 81; قصص 5، به اين پديده اشاره دارند. 12. صلح و آرامش پايدار در سراسر جهان آيات نور، 5; اعراف 128، انفال 39; انبيأ، 105; اعراف

137 و قصص 5 به چنين وعده اي بزرگ اشاره دارد و...ديگر از نشانه هاي آخرالزمان است كه در بخش پاياني آخرالزمان واقع خواهد شد.(ر.ك دائرة المعارف قرآن كريم مركز فرهنگ و معارف قرآن ج 1، ص 114_124، بوستان كتاب قم )

آخرالزمان چيست و چه ارتباطي با ظهور حضرت مهدي(عج) دارد؟
پرسش

آخرالزمان چيست و چه ارتباطي با ظهور حضرت مهدي(عج) دارد؟

پاسخ

شكي نيست هر آغازي را انجام و هر شروعي را پاياني است جز ذات بي پايان خداوندي كه هم آغاز است و هم انجام. زمان نيز مانند تمام مخلوقات الاهي از اين قاعده مستثنا نيست. روزگاري بر دنيا سپري شده كه ديباچه زندگي دنيايي به شمار مي آيد و زماني نيز خواهد گذشت كه پايان اين كتاب خواهد بود. برگه هاي پاياني كتاب زندگي انسان در زمين «آخرالزمان» خوانده مي شود. «آخرالزمان» اصطلاحي است كه در فرهنگ اغلب اديان بزرگ دنيا به چشم مي خورد و به ويژه در اديان ابراهيمي از برجستگي و اهميت خاص برخوردار است. اين اصطلاح معمولاً به روزگار پاياني دنيا و رويدادهايي كه ممكن است در اين بخش از زندگي دنيوي به وقوع پيوندد گفته مي شود و اديان بزرگ درباره آن پيشگويي هايي كرده اند؛ براي مثال در «انجيل» چنين آمده ست:«... و اين را بدان كه اوقاتِ صعب در زمان آخر خواهد رسيد* زيرا كه خواهند بود مردمِ خود دوست و زر پرست و مغرور و متكبر و كفر گو و نافرمان والدين و حق ناشناس و بي دين* و بي الفت و بي وفا و خبث كننده و بي پرهيز و بي حلم و با خوبان بي اعتنا* و خائن و كم حوصله و عبوس كننده و عيش را بر خدا ترجيح مي دهند.»1

قرآن مجيد نيز در آيات فراوان به دوران آخرالزمان اشاره كرده است. در معارف ارزشمند اسلامي اين اصطلاح در دومعناي كلي به كار رفته است:

1. مدت زماني طولاني كه با ولادت پيامبر اسلام(ص) آغاز و با شروع رستاخيز بزرگ پايان مي يابد. از اين رو آن پيامبر الاهي را پيامبر

آخرالزمان نيز ناميده اند.

2. مدت زماني كه باولادت واپسين جانشين پيامبر اسلام(ص) حضرت مهدي(ع) آغاز مي شود، زمان غيبت و ظهور را در برگرفته، با شروع قيامت به انجام مي رسد.

روايات اهل بيت(ع) نشان مي دهد:

الف) با سپري شدن اين دوران بساط زندگي دنيوي برچيده مي شود و مرحله اي جديد در نظام آفرينش آغاز مي گردد.

ب) آخرالزمان خود به دو مرحله كاملاً متفاوت تقسيم مي شود: دوران نخست كه انسان به مراحل پاياني انحطاط اخلاقي رسيده، فساد اخلاقي و ستم همه جوامع بشري را فرا مي گيرد و واپسين اميدهاي بشري به نااميدي مي گرايد؛ و دوران دوم كه عصر تحقق وعده هاي الاهي به پيامبران و اولياي خدا است و با قيام مصلح جهاني آغاز مي شود.

كليات عقايد مربوط به آخرالزمان تقريباً از سوي همه فرقه هاي بزرگ اسلام پذيرفته شده است؛ ولي در خصوص وابستگي اين تحولات به ظهور مهدي موعود و نيز هويت مهدي موعود اختلاف نظر وجود دارد. شيعيان دوازده امامي حضرت مهدي(ع) و حكومت جهاني او را حسن ختام حيات بشر در كره زمين و او را همان موعود امت ها مي دانند. در نظر آنان، با ظهور حضرت مهدي(ع) برخي از ائمه و نيكان و صالحان و نيز بدان و تبهكاران تحت عنوان «رجعت» به دنيا باز مي گردند و زندگي دنيايي پايان مي يابد.

با گلگشتي در كلمات نوراني معصومان(ع) مي توان واژه هايي را كه بيانگر پيوند مهدويت و آخرالزمان است، يافت. اين واژه ها عبارت است از:

1. آخرالزمان (پايان زمان)

امام صادق(ع)، پيشواي ششم راستگويان، فرمود: «رسول گرامي اسلام(ص) به علي(ع) فرمود: آيا تو را بشارت ندهم؟ آيا تو را خبر ندهم؟ عرض كرد: بله، يا رسول الله. آن حضرت فرمود: هم اينك جبرئيل نزد من بود

و مرا خبر داد قائمي كه در آخرالزمان ظهور مي كند و زمين را پر از عدل و داد مي سازد - همان گونه كه از ظلم و جور آكنده شده - از نسل تو و از فرزندان حسين(ع) است.»2

2. «لا تذهب الدنيا » (دنيا به پايان نرسد)

اين تعبير بيانگر حتمي بودن تحقق حوادثي است كه پس از آن ذكر مي شود. عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول گرامي اسلام(ص) فرمود: «دنيا به پايان نرسد مگر اين كه امت مرا مردي رهبري كند كه از اهل بيت من است و به او مهدي گفته مي شود.»

و روشن است دنيا به پايان نمي رسد مگر اين كه بخش پاياني اش (آخرالزمان) را پشت سرگذارد.

3. « لا تقوم الساعة»( قيامت برپا نمي شود)

پيامبر گرامي اسلام(ص)فرمود: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه قيام كننده اي به حق از خاندان ما قيام كند؛ و اين هنگامي است كه خداوند به او اجازه فرمايد؛ و هر كس از او پيروي كند، نجات يابد و هر كس از او سرپيچد، هلاك خواهد شد... .»4

4. « لا تنقضي الايام » (روزها منقضي نگردد)

رسول خدا(ص) فرمود: «روزها منقضي نگردد تا اين كه مردي از اهل بيت من بر زمين حكومت كند كه همنام من است.»5

5. «لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد »(اگر از دنيا بيش از يك روز باقي نماند)

اميرمؤمنان(ع) برفراز منبر در شهر كوفه چنين فرمود: «اگر از دنيا بيش از يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را چنان طولاني خواهد كرد كه مردي از خاندانم برانگيخته شود.»6

6. « عند انقطاع من الزمان »(در بخش پاياني زمان)

پيامبر اكرم(ص) فرمود: هنگام پايان زمان و آشكار شدن فتنه ها، مردي هست

كه به او مهدي گفته مي شود و بخشش بسيار دارد.»7

نشانه هاي آخرالزمان اين محدوده زماني نشانه هايي دارد كه اصطلاحاً «علائم آخرالزمان» خوانده مي شود. علاوه بر اصطلاح رايج «علائم آخرالزمان» در فرهنگ مسلمانان اصطلاح مشابه ديگري به نام «اشراط الساعه» وجود دارد. اين اصطلاح كه بيش تر نزد اهل سنت رايج است، به نشانه هاي وقوع قيامت اختصاص دارد؛ ولي رواياتي كه ذيل اين عنوان ذكر شده نشان مي دهد بسياري از نشانه هاي آن چون نشانه هاي آخرالزمان است و مي توان بسياري از نشانه هاي آخرالزمان را نشانه هاي قيامت دانست.

همان گونه كه اشاره شد آخرالزمان به دو بخش متفاوت تقسيم مي شود. بر اساس روايات، بخش اول بسيار دشوار خواهد بود. بخشي از مشخصه هاي اين عصر عبارت است از:

1. گريز از دين

پيامبر گرامي اسلام(ص) ويژگي هاي انسان هاي اين دوران را اين گونه برشمرده است:

«زماني بر مردم خواهد آمد كه درهم هاي آن ها دينشان خواهد بود و همتشان شكم شان و قبله هاشان زنانشان. براي طلا و نقره ركوع و سجود به جاي مي آورند. آن ها همواره در حيرت و مستي خواهند بود؛ نه بر مذهب مسلماني اند و نه بر مسلك نصراني.»8

2. دنيا پرستي

رسول خدا فرمود:«زماني بر امت من مي آيد كه در آن زمان درون هاي مردم پليد مي شود ولي ظواهرشان به طمع مال دنيا آراسته مي گردد؛ به آنچه در پيشگاه خداوند است دل نمي بندند؛ كارشان ريا و تظاهر است؛ خوف از خدا به دلشان راه نيابد و خداوند آن ها را به عذابي فراگير دچار سازد.

آن ها چون غريق خداوند را مي خوانند؛ ولي خداوند دعايشان را مستجاب نمي كند.»9

3. آزمايش هاي بزرگ

يكي ديگر از ويژگي هاي دوران آخرالزمان امتحاناتي است كه انسان ها در اين دوران پشت سر مي گذارند. با اين آزمون ها، مردم

به دو گروه تقسيم مي شوند: موفق ها و ناموفق ها.

پيامبر اكرم(ص)، وقتي از چهره هاي موفق اين دوران ياد مي كند، با شگفتي به علي(ع) چنين مي فرمايد: «اي علي، بدان شگفت آورترين مردم درايمان و بزرگ ترين آنان در يقين مردمي هستند كه درآخرالزمان [با آن كه پيامبر خود را نديدند و از امام خود محجوبند، به نوشته كه خطي سياه بر صفحه اي سپيد است، ايمان مي آورند.»10

اميرمؤمنان علي(ع) نيز درباره نجات يافتگان اين دوران مي فرمايد:«و آن زماني است كه از فتنه ها نجات نمي يابد مگر مؤمناني كه بي نام و نشانند. اگر در حضور باشند، شناخته نشوند؛ و اگر غايب گردند، كسي سراغ آن ها را نمي گيرد. آن ها براي سيركنندگان در شب ظلماني جامعه ها چراغ هاي هدايت و نشانه هاي روشنند. نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگيز. نه در پي اشاعه [فحشايند] و نه مردمي سفيه و لغو گو! اينانند كه خداوند درهاي رحمتش را به سوي شان باز مي كند و سختي ها و مشكلاتي را از آن ها برطرف مي سازد.»11

پي نوشت:

1. كتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همداني، نامه دوم پولس حواري به تيموثيوس، باب سوم.

2. غيبت نعماني، ابن ابي زينب، ص 357.

3.كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 182، ح 141.

4. عيون اخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق، ج 2، ص 59.

5. بشارة المصطفي لشيعه المرتضي، طبري آملي، ص 258.

6. كتاب الغيبة، ص 46.

7. كشف الغمة، اربلي، ج 3، ص 260.

8. مستدرك الوسائل، محدث نوري، ج 11، ص 379.

9. كافي، شيخ كليني، ج 8، ص 306.

10. من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 4، ص 366.

11. نهج البلاغه، خطبه 103.

به چه دليل اين زمان، آخرالزمان است؟
پرسش

به چه دليل اين زمان، آخرالزمان است؟

پاسخ

در روايات اسلامي براي دوره آخرالزمان علايم ونشانه هايي ذكر شده كه با تحقق اين علايم ونشانه ها، پي مي بريم كه هم اكنون در دوره آخرالزمان قرار داريم. اينك به برخي از اين علايم ونشانه ها اشاره مي كنيم:

1 - گسترش ترس وناامني

امام باقر (ع) مي فرمايد: "لايقوم القائم الاّ علي خوف شديد..."؛ "حضرت قائم (ع) قيام{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 235. پاورقي}

نمي كند مگر در دوراني پر از بيم وهراس."

ونيز فرمود: "مهدي (ع) هنگامي قيام مي كند كه زمام كارهاي جامعه در دست ستمكاران باشد".

{پاورقي . ملاحم، ابن طاووس، ص 77. پاورقي}

2 - تهي شدن مساجد از هدايت

پيامبر (ص) درباره وضعيّت مساجد در آخرالزمان مي فرمايد: "مساجدهم عامرة وهي خراب من الهوي"؛ "مسجدهاي آن زمان آباد وزيباست، ولي از هدايت وارشاد در آن{پاورقي . بحارالأنوار، ج 2، ص 190. پاورقي}

خبري نيست."

3 - سردي عواطف انساني

رسول گرامي اسلام (ص) در اين باره مي فرمايد: "فلاالكبير يرحم الصغير ولاالقوي يرحم الضعيف، و حينئذ يأذن اللَّه له بالخروج"؛ "در آن روزگار، بزرگترها به زيردستان وكوچكترها{پاورقي . همان، ج 52، ص 380. پاورقي}

ترحّم نمي كنند وقوي بر ضعيف ترحّم نمي نمايد. در آن هنگام خداوند به او [مهدي (ع)] اذن قيام وظهور مي دهد."

4 - گسترش فساد اخلاقي

رسول خدا (ص) مي فرمايد: "قيامت برپا نمي شود تا آنكه زني را در روز روشن وبه طور آشكار گرفته، در وسط راه به او تعدي مي كنند وهيچ كس اين كار را نكوهش نمي كند".

محمد بن مسلم مي گويد: به امام باقر (ع) عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ امام فرمود: "إذا تشبّه الرجال بالنساء، والنساء بالرجال، واكتفي الرجال بالرجال، والنساء بالنساء"؛ "هنگامي كه

مردها خود را شبيه زنان وزنان خود{پاورقي . كمال الدين، ج 1، ص 331. پاورقي}

را شبيه مردان كنند. آن گاه كه مردان به مردان اكتفا كرده وزنان به زنان اكتفا كنند." 5 - آرزوي كمي فرزند

پيامبر اسلام (ص) فرمود: "رستاخيز بر پا نمي شود تا آنكه كه كسي پنج فرزند دارد آرزوي چهار فرزند كند. وآنكه چهار فرزند دارد مي گويد: كاش سه فرزند داشتم، وصاحب سه فرزند آرزوي دو فرزند دارد. وآنكه دو فرزند دارد، آرزوي يك فرزند بنمايد. وكسي كه يك فرزند دارد آرزو كند كه كاش فرزندي نداشت".

{پاورقي . فردوس الاخبار، ج 5، ص 227. پاورقي}

6 - مرگ هاي ناگهاني

پيامبر اكرم (ص) فرمود: "قيامت برپا نمي گردد، تا اينكه مرگ سفيد ظاهر شود. گفتند: اي رسول خدا! مرگ سفيد چيست؟ فرمود: مرگ ناگهاني".

{پاورقي . الفائق، ج 1، ص 141. پاورقي}

7 - جنگ وكشتار

امام رضا (ع) فرمود: "پيش از ظهور امام زمان (ع) كشتارهاي پياپي وبي وقفه رخ خواهد داد".

{پاورقي . الغيبة، نعماني، ص 271. پاورقي}

مطابق قواعد، مدت حيات بشريّت بعداز ظهور چه مقداري بايد باشد؟
پرسش

مطابق قواعد، مدت حيات بشريّت بعداز ظهور چه مقداري بايد باشد؟

پاسخ

از آنجا كه هدف خلقت انسان رسيدن به تكاملي است كه لايق آن است، وعصر ظهور زمينه مساعدي براي رشد انسان براي رسيدن به كمال است، لذا بشريّت بعد از اجتماع شرايط تكامل در عصر ظهور استحقاق درجه اي جديد وعالي به جهت تطبيق عدل كامل در روي زمين را پيدا مي كند، جز آنكه اين شرايط وقابليّت ها هنگامي به بار مي نشيند واثر مطلوب خود را مي گذارد كه بشر در عصر ظهور مدت كافي زندگي كند تا در سايه حكومت عدل گستر الهي به نهايت كمال انساني برسد، وبا عمري كوتاه هرگز به طور طبيعي نمي تواند كمال خود را به بار بنشاند، دليل اين مطلب اين است كه:

اولاً: هدف از خلقت بشر تنها تحقق وتشكيل حكومت عالمي نيست تا با وجود آن ولو در برهه اي از زمان مقصود حاصل شده باشد، بلكه هدف مهم واعلي از تشكيل اين نوع حكومت، پياده شدن عبوديت به معناي وسيع وگسترده آن در تمام شؤونات جامعه است كه اين به نوبه خود اقتضاي عمري طولاني براي بشر در عصر ظهور را دارد.

ثانياً: بعيد به نظر مي رسد كه زمان نتيجه گيري كوتاه تر از زمان مقدمات آن باشد. مي دانيم كه چه زمان هاي طولاني بشر خود را آماده روز موعود كرده وبه انتظار آن به سر مي برد، مدت زماني كه مي توان به درازاي عمر بشريّت به حساب آورد وچه فداكاري ها كه براي تحقق اين هدف به كار رفته است، حال مي توان طيّ اين همه مقدمات طولاني را به جهت رسيدن به مدّتي كوتاه در نتيجه گيري دانست.

موضوع: رجعت

شبهات

كساني هستند در جامعه كه هيچ گونه روايات را قبول ندارند به نظر شما ما از چه طرقي وجود امام زمان را براي آنها اثبات كنيم.مثلا بهانه مي آورند كه ساير اديان نيز چينن رواياتي داشته اند ولي هيچ يك به حقيقت نپيوسته مانند زردشت كه سشيانت منجي آنهاست و آيا حضرت مه

پرسش

كساني هستند در جامعه كه هيچ گونه روايات را قبول ندارند به نظر شما ما از چه طرقي

وجود امام زمان را براي آنها اثبات كنيم.مثلا بهانه مي آورند كه ساير اديان نيز چينن رواياتي داشته اند ولي هيچ يك به حقيقت نپيوسته مانند زردشت كه سشيانت منجي آنهاست و آيا حضرت مهدي همان منجي اديان ديگر نيز هست يا هر ديني منجي خاص خود دارد؟

پاسخ

مي دانيم هدايت به دو معنا است:

نخست: ارائه طريق و نشان دادن راه؛ دوم: ايصال به مقصد و رساندن به هدف.

تفاوت اين دو، در اين است كه در هدايت به معناي نخست، هادي، تنها راه را به فرد نشان مي دهد اما در هدايت به معنال دوم، نه تنها راه را به او نشان مي دهد، بلكه دستِ او را مي گيرد و به مقصد مي رساند.

پس طبق دو تعريف، اثر هدايت نيز دو گونه است؛ نخست: ممكن بودن رسيدن فرد به مقصد؛ دوم: رسيدن حتمي فرد به مقصد.

توضيح: طبق تعريف نخست از هدايت، فرد ممكن است به هدف برسد و ممكن است به هدف نرسد؛ اما طبق تعريف دوم اثر هدايت، رسيدن قطعي به هدف است (البته اگر فرد همه شرايط را رعايت كند) از اين رو همه پيامبران، داراي هدايت به معني نخست _ ارائه طريق _ مي باشند. انبيا، هاديان و حاملان وحي هستند. زيرا:

1. «إنّك لاتهدي من اَحببتَ ولكنّ الله يهدي من يشاء؛ همانا تو _ پيامبر _ هر كه را دوست داشته باشي نمي تواني به مقصد برساني بلكه خدا هر كه را بخواهد به مقصد مي رساند.»( سوره قصص، آيه 56.) كه اشاره به مقام نبوت پيامبر دارد.

2. «فَبَعثُ اللهُ النبيّينَ مُبشّرين ومنذرين؛ پس خدا پيامبران را برانگيخت (به عنوان) بشارت دهندگان و بيم دهندگان».( سوره بقره، آيه 213.)

در اينجا، وظيفه پيامبران تنها بشارت دادن و بيم دادن است؛ خواه مردمان بپذيرند و به هدف برسند و خواه نپذيرند و در گمراهي باقي بمانند، همان گونه كه اكثر مردم در گمراهي ماندند.

اما برخي از پيامبران علاوه بر هدايت به معني نخست، داراي منصب هدايت به معني دوم _ رساندن به هدف _ نيز مي شوند. زيرا:

1. «وجعلنا منهم أئئةً يهدون بأمرنا؛ قرار داديم برخي از ايشان _ پيامبران _ را اماماني كه به امر ما _ مردم را _ مي رسانند».( سوره سجده، آيه 24.)

2. «وجعلناهم أئمةً يهدون بأمرنا؛ و قرار داديم آنان _ برخي از انبيا _ را اماماني كه به امر ما _ مردم را _ مي رسانند».(سوره انبياء، آيه 73.)

3. «إذ إبتلي ابراهيم ربّه بكلماتٍ فأتمهنّ قال إنّي جاعلك للناس إماماً؛ و به ياد آر هنگامي كه پروردگار ابراهيم را با كلمه هايي آزمود، پس ابراهيم آنها را تمام كرد _ گذراند و درست انجام داد _ فرمود: همانا من تو را براي مردم امام قرار دادم».(سوره بقره، آيه 124.) ابراهيم پيامبر با يافتن سمت امامت (هدايت به معناي دوم) ارتقاي مقام پيدا كرد. وي كه پيش از آن تنها راه را به مردم نشان مي داد، حالا پس از امتحانات الهي، به مقام امامت و رساندن به مقصد مي رسد. قطعاً خدا بايد مقام تازه اي به او عطا كرده باشد؛ زيرا او مقام ارائه طريق را دارا بود و مقام جديد بايد بالاتر باشد.

امامان معصوم دوازده گانه داراي مقام هدايت به معني دوم هستند، يعني مردم را به سوي خدا مي رسانند.

اين هدايت گري در دنيا و آخرت(از جمله هدايت هايي كه امام براي شيعيان انجام مي دهد، حضور نزد

محتضر، حضور در شب اول قبر، عندالمسئله و شفاعت روز قيامت و توزيع نامه اعمال و... مي باشد.) وجود دارد و براي انجام دادن آن نيازي به حضور جسماني در جامعه نيست؛ بلكه تنها وجود امام روي زمين كافي است. پس غيبت و حضور در آن، يكسان است.

حاصل آنكه وجود امام غايب كه بيش از هزار سال سن داشته باشد نه مخالف عقل است(زيرا مستلزم هيچ محال عقلي نيست، چه اين كه با اراده خدا اين امر ممكن، شدني است.) و نه مخالف وحي است. و طبق مقدمه هاي پيش گفته، امام، هادي است و اثر هدايتش، فعليت رسيدن هدايت شوندگان به هدف است. خالي نماندن زمين از حجت، آزمايش مردم و به تبع آن رشد خوبان، بيعت نكردن با ستمكاران و طاغوتها و... نيز از آثار وجود امام غايب است.

در روايت آمده , هنگام ظهور قائم آل محمد (عج ) دنيا از ظلم و جور پر است و در جايي ديگر آمده است كه حضرت ظهور نمي كند جز آن كه زمينهء آن فراهم شود, يعني مردم آمادگي لازم را داشته باشند؟

پرسش

در روايت آمده , هنگام ظهور قائم آل محمد (عج ) دنيا از ظلم و جور پر است و در جايي ديگر آمده است كه حضرت ظهور نمي كند جز آن كه زمينهء آن فراهم شود, يعني مردم آمادگي لازم را داشته باشند؟

پاسخ

منافاتي بين اين دو مسئله وجود ندارد. از طرفي حضرت هنگام ظهور نيازمند پشتيباني و همراهي ياران و مؤمناني است كه از قبل خود را ماده و زمينهء لازم را فراهم كرده اند. از طرفي دنيا آن اندازه از ظلم و فساد پرشود كه نياز به مصلحي داشته باشد كه از جهان غيب ظهور خواهد كرد و به مدد غيبي و همراهي ياران خاصّي در اين دنيا, جهان را از عدل و قسط پر خواهد كرد, زيرا اگر هر كدام از اين دو فرضيه را رّد كنيم , فلسفه ظهور حضرت زيرسؤال مي رود, چون اگر بگوييم ظلم و فساد تمام دنيا را فرا گرفته و حتي كم ترين يارو ياور در ميان نمانده و زمينه ءظهور فراهم نشده است , پس حضرت بايد با معجزه مردم را از باطل به طرف حق برگرداند و آيا خدا نمي تواند چنين كاري بكند؟ چه نيازي است كه حضرت (عج ) چنين كاري را بكنند؟ اين كه زمينهء ظهور با معجزه فراهم شود مي تواندبدون اسباب ظاهري و حتي حضور مرحوم انجام پذيرد.

در اين صورت مصيبت بزرگ اشكال و ايراد در هر زمينه اي به وجود مي آيد. اگر بگوييم زمينهء ظهور حضرت فراهم شود و تمام مردم خوب شودند و در نيكي به يك ديد سبقت گيرند, اگر چه در اين صورت حضور

مرحوم جلوه ءخاصي در بين مردم دار كه هدايت هاي كلي جامعه به عهدهء او خواهد بود, ولي فلسفه غيبت علت ظهور حضرت كم رنگ مي شود و شايد بعضي بگويند در جامعه اي كه پر از عدل و داد است , نيازي به تصلي و مرشد نيست و مردم ,خود راه صلاح و نيكي را انتخاب مكنند. پس بايد بپذيريم از طرفي مردم به ستوه آمده و از ظلم ظالمان جز به اين ملجا و مادي شكايتي نمي تواند ببرند, چون فايده اي ندارد و از طرفي جمعي خود را براي ياري حضرت آماده كنند تادر هنگام ظهور در ركاب او قرار گيرند تا حضرت بتواند با استفاده از يارانش اهداف مقدس خود را اجرا كند.

لازم است باز يادآور شود آن چه در احاديث رسيده , اين است كه در روزگار ظهور, سراسر جهان , آكنده از ستم و جور است . نه از بي ديني و كفر, يعني چنان نيست كه در هيچ جا, اهل اعتقاد و دين يافت نشوند, و كسي كلمه اي ازحق و اعتقاد و ديانت و احكام بر زبان نياورد, بلكه مردم معتقد يافت مي شوند و سخن از حق و ايمان گفته مي شود ...در احاديث هست كه مسلمانان در آخر الزمان , به وسيلهء مهدي , از فتنه ها و آشوب ها خلاصي مي يابند, چنان كه درآغاز اسلام , به وسيلهء پيامبر (ص ) از شرك و گمراهي خلاصي يافتند. اين بيان احاديث بسيار ديگر دلالت مي كند كه دين و متديّنان در عصر ظهور هستند. آن چه نيست عدالت و مساوات و كمال عقلي و

روابط انساني است و مهدي (ع ) اين هارا تأمين مي كند و دين را به بسياري از مناطق ديگر جهان به كمك مؤمنان مي رساند.(1)

اما روي ديگر قضيه , زمينه سازي و آمادگي جهت ظهور حضرت است . خلقي كه در انتظار ظهور مصلح به سرمي برد, بايد خود صالح باشد. مگر قرآن كريم به صراحت نمي گويد: كند, جز خلق صالح تواند بود؟ پس خلقي كه درانتظار ظهور مصلح به سر مي برد, بايد خود صالح باشد.(2)

نتيجه : اگر چه هيچ گونه ملازمه اي بين پرشدن دنيا از ظلم وجود و نيز فراهم شدن زمينهء ظهور در بين مردم وآمادگي ايشان از همه جهت وجود ندارد كه در جمع بين دو روايت , دچار حيرت شويم آن را تأويل و تفسير كنيم ازطرف جهان پر از ظلم و جور مي شود تا دل هاي شكستهء مظلومان بيشتر به ياد منجي خود افتد. در طرف ديگر عده اي خود را آمادهء فداكاري و پشتيباني حضرت مي كنند. هيچ كس نبايد منتظر ظهور معجزه باشد, تكليف هيچ شخص درزمان غيبت ساقط نمي شود. تكليف تمام انسان ها در زمان غيبت انجام واجبات و ترك محرمات و نيز آشنايي به احكام اسلامي و ترويج آن است . انتظار نيز از عبادات مورد سفارش بسيار است . انتظار وقتي معني و مفهوم پيدامكند كه عده اي منتظر باشند آن كس كه منتظر ورود شخصي از دنيايي ديگر است , حتماً خود را آراسته و مزين به نيكي ها كرده است . آن طور كه در روابط اجتماعي اگر به انتظار ورود دوستي مي نشينيم , لباس هاي

نيكو پوشيده وخود را آماده مي كنيم , از جهتي ديگر دنيا به طبع خود طرف داران خاصي دارد كه با چنگ و دندان آن را براي خودنگاه داشته اند و به هر قيمتي براي حفظ آن دفاع خواهند كرد در اين بين به مردم مظلوم مستضعف ظلم هاي بسياري مي شود كه براي خلافي آنان بايد امدادي آسماني به كمك مردم زميني چاره جو شود.

(پ_اورقي 1- محمدرضا حكيمي , خورشيد مغرب , ص 418 با تلخيص .

(پ_اورقي 2- همان , ص 431 با تلخيص .

از طرفي گفته مي شود: منتظران مصلح بايد صالح باشند، و از طرفي ديگر گفته مي شود: امام زمان(عج) زماني ظهور مي كند كه جهان پر از ظلم شده باشد. كدام صحيح است؟ توضيح دهيد.

پرسش

از طرفي گفته مي شود: منتظران مصلح بايد صالح باشند، و از طرفي ديگر گفته مي شود: امام زمان(عج) زماني ظهور مي كند كه جهان پر از ظلم شده باشد. كدام صحيح است؟ توضيح دهيد.

پاسخ

هر دو جمله درست است؛ هم مي بايست منتظران مصلح، صالح باشند و هم حضرت مهدي(عج) هنگامي ظهور خواهد كرد كه دنيا پر از ظلم و جور شده باشد.

جملة اوّل درست است. چون منتظر مهدي(عج) به كسي اطلاق مي شود كه خود را آمادة پذيرش رهنمودهاي حضرت نموده باشد؛ يعني صالح باشد. قرآن مي گويد: "إنّ الارض يرثها عبادي الصالحون؛(1) حكومت زمين سرانجام به دست بندگان صالح ما خواهد افتاد". بندگان صالح، همان قومي هستند كه منتظر ظهور مهدي اند، همان انسان هاي پاكي كه پيش از قيام مهدي(عج) اقتدا به مهدي مي كنند و اين جز با داشتن صلاح و عمل صالح ممكن نيست. كسي كه خواهان عدالت و پاكي و گسترش آن در زمين است، منتظر واقعي امام زمان است و كسي مي تواند خواهان واقعي عدالت و پاكي باشد كه خود در اين راه باشد.

حال اگر كسي بگويد: خلقي كه در انتظار مصلح به سر مي برد، اگر صالح باشد، چه نيازي به مصلح دارد؟ پاسخش اين است كه نمي گوييم جهان بايد سراسر صالح باشد، تا نيازي به مصلح نداشته باشد، بلكه در اين جهان آشفته، آن كس كه در پي حضرت مهدي(عج) است، مي بايست همان گونه باشد. او نبايد منحرف و غرق در فساد و تجاوز و ستم باشد. فردي كه مدّعي است خواهان مصلح جهاني است، اگر در ادعاي خويش صادق باشد، مي

بايست پرهيزكار باشد. كسي كه خواهان چيزي باشد، مطمئناً به دنبال آن مي رود.

امّا جملة دوم، هم درست است كه پيشوايان اسلام فرمودند: حضرت مهدي(عج) با ظهورش جهان را پر از عدل مي كند، همان گونه كه پر از ظلم شده بود. (1)(2)

يكي از نشانه هاي ظهور حضرت را زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوب ها بيان نموده اند. علامة مجلسي در باب نشانه هاي ظهور، روايتي از امام صادق(ع) آورده كه در آن بيش از صد نوع گناه و انحرافات اخلاقي، اجتماعي، اعتقادي و فرهنگي كه در دوران غيبت، دامنگير جوامع اسلامي مي شود، پيش گويي شده است. (3)

زياد شدن اين فسادها در بين مردم، نوعي فراگير شدن ظلم و جور در جهان است.

حال اگر گفته شود: با توجه به اين كه فراگير شدن ظلم و فساد، يكي از نشانه هاي ظهور است، پس چرا در پي اصلاح باشيم و قبل از ظهور حضرت اصلاح معنا ندارد؟

پاسخ اين است كه: فراگير شدن ظلم به اين معنا نيست كه ديگر هيچ افراد خوبي در جامعه نيستند، بلكه به معناي غلبه بدي ها بر خوبي ها است. سخن در محو و نابودي افراد مصلح نيست، بلكه زياد شدن ظلم و گناه و كم شدن افراد صالح است. در همان زمان كه همه جا را تباهي فرا گرفته و ابرهاي تيره گناه سايه افكنده، افراد پاكباخته، متعهد و صالحي زمينة قيام حضرت را آماده مي سازند و در حمايت از آن منجي بزرگ، به جهاد بر مي خيزند. حتي شايد انسان هايي كه خواهان پاكي و عدالت باشند، بسيار باشد اما قدرت و تبليغات

و غلبه در دست كساني باشد كه فاسد اند و اگر چه اكثر انسان ها خواهان عدالت و پاكي و درستي و انسانيت هستند، اما توانايي تغيير را ندارند.

شهيد مرتضي مطهري مي گويد: منظور از فراگير شدن ستم آن است كه هر يك از شقي و سعيد، گروه حق و باطل، به نهايت كار خود مي رسند. ستمكاران و بدكاران، به نهايت درجه بدي و نابكاري مي رسند و نهيب آتش آنان همه را فرا مي گيرد. در اين هنگام كه صالحان در مظلوميت و استضعاف به سر مي برند و همة راه هاي چاره بر آنان بسته مي شود، مهدي(عج) ظهور مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند. (4)(5)

كوتاه سخن: در آموزه هاي ديني مردم به تقوا فرا خوانده شده اند. در تقوا عنصر مبارزه با ناپاكي ها و امر به معروف نهفته است و اين حكايت از آن دارد كه مبارزه با ظلم و صالح بودن مصلحان، با پر شدن جهان از ستم منافات ندارد. اگر جز آن بود، نمي بايست معصومان(ع) عليه ناهنجاري ها مبارزه مي كردند و ديگران را به پارسايي فرا مي خواندند.

1. انبياء (21) آية 105.

2. سليمان بن ابراهيم قندوزي، ينابيع الموده، ص 436.

3. مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 320.

4. همان، ج 52، ص 256 _ 260.

5. قيام و انقلاب مهدي، ص 66.

همچنين اگر همه مومنان خالص و مشركان سرسخت به قيام پس از مرگ كشانده مي شوند (و يا فرصت قيام به آنها داده مي شود كداميك صحيح است؟) پس چرا خداوند حضرت عيسي(ع) و مهدي(ع) را زنده نگهداشت و آنها را شهيد نكرد و نميراند، همانطور كه در مورد هر انسان مومني انجام مي

پرسش

همچنين اگر همه مومنان خالص و مشركان سرسخت به قيام پس از مرگ كشانده مي شوند (و يا فرصت قيام به آنها داده مي شود كداميك صحيح است؟) پس چرا خداوند حضرت عيسي(ع) و مهدي(ع) را زنده نگهداشت و آنها را

شهيد نكرد و نميراند، همانطور كه در مورد هر انسان مومني انجام مي دهد كه امكان رجعت دارد؟

Also, if all of the most faithful and the most moshrek would be brought to the gheyam (or will be given the

opportunity to participate –which one?) after death, then why would Allah keep “Hazrate Eesa and Hazrate Mahdi” alive and not shaheed them or die them as he does to every other good faithful person that will also be given the opportunity of “rajaat”?

پاسخ

زنده نگه داشتن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به اين دليل است كه زمين هيچگاه از حجت خالي نمي شود.

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«به خداوند قسم، از زماني كه خدا آدم را قبض روح كرد، زمين را بدون پيشوا وانگذارد تا به وسيله او به سوي خدا هدايت شود، و او حجت خدا بر بندگانش است و هيچگاه زمين بدون امامي كه حجت خدا بر بندگانش باشد باقي نمي ماند» (اصول كافي، ج 1، ص 252، با ترجمه سيدجواد مصطفوي)

امام عليه السلام واسطه فيض بين خداوند متعال و همه موجودات است و اگر امام نباشد اين فيض به بندگان نمي رسد و بنابراين حتما يا به امامي معصوم كه پيشواي جهانيان و حجت خداست، بر روي زمين باشد، به اين دليل در روايات موارد شده است كه آخرين كسي كه از دنيا مي رود، حجت خداست، (همان، ص 254)

2. اما حضرت عيسي سلام الله عليه نيز زنده است و به نص آيه شريفه 55 سوره مباركه آل عمران: «ياد كن هنگامي را كه خدا گفت: اي عيسي، من تو را برگرفته

و به سوي خويش بالا مي برم...»

برگرفتن ترجمه توفي است. يعني خداوند همه وجود و هستي حضرت عيسي را برگرفت و نزد خود نگهداشت. چنانكه در سوره نساء آيه 159 مي فرمايند: «[يهوديان] يقينا او را به قتل نرسانند بلكه خداوند او را به جانب خود بالا برد».

پس حضرت عيسي نزد خداوند متعال زنده است و تا زماني كه در پس ظهور حضرت مهدي عليه السلام به زمين بازگردد تا به واسطه او اهل كتاب، ايمان بياورند، زنده مي باشد. (براي اطلاع بيشتر نگا: تفسير الميزان، ج 3، ص 225_224؛ ذيل آيه 55 سوره آل عمران و ج 5، ص 141_140 ذيل آيه 159 سوره نساء)

هدف از اين امر هم آن است كه او در زمان ظهور حضرت مهدي عليه السلام به زمين بازگردد و مردم و اهل كتاب را _ كه طبق نص عهدين منتظر ظهور اويند_ به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دعوت كند.

بله خداوند مي توانست او را مانند مومنان خالص ديگر بميراند و بعدا دوباره زنده كند، اما حكمت بالغه الهي بر اين تعلق گرفت كه او زنده باشد و البته چنانكه ملاحظه كرديد، او در دنيا زندگي نمي كند، بلكه در نزد و جانب الهي زندگي مي كند.

شيخ ابن محمود در صفحه 6 و 12 رساله خود مي نويسد: « يكي از علل ردّ احاديث مهدي اين است كه اينها با يكديگر تناقض، تضاد، تفاوت و ناهماهنگي دارند! « چون براي جمع آوري آنها كوشش كنيد از ميان آنها بيست مهدي قد علم مي كند كه صفت هر يك با ديگري تفاوت دارد و اين ب

پرسش

شيخ ابن محمود در صفحه 6 و 12 رساله خود مي نويسد: « يكي از علل ردّ احاديث مهدي اين است كه اينها با يكديگر تناقض، تضاد، تفاوت و ناهماهنگي دارند! « چون براي جمع آوري آنها كوشش كنيد از ميان آنها بيست مهدي قد علم مي كند كه صفت هر يك با ديگري تفاوت دارد و اين به يقين دليل آن

است كه پيامبر (ص) اين احاديث را بر زبان جاري نساخته است. او براي توضيح ادعاي خود مثالهايي مي آورد و مي گويد: يك مهدي هست كه پيامبر (ص) درباره اش گفت: « هيچ مهدي پس از من نيست مگر عيسي ابن مريم » .

2- شيخ ابن محمود در صفحه 12 و 13 پس از سخناني در رابطه با انكار حديث مهدي مي گويد: « اما اي بسا بعضي ها بگويند كه شيخ الاسلام ابن تيميه به صحت ظهور مهدي اعتقاد دارد و او عالم فرزانه اي است كه صحت ديدگاه و درايت آشكارش مورد گواه همگان است. در پاسخ بايد بگويم: آري من نيز گفتار شيخ الاسلام را ديده ام كه در آن ثبت شده كه هفت حديث به روايت ابي داود پيرامون مهدي آمده است. من هم در آغاز جواني بر باور شيخ الاسلام بودم و از گفته هايش تأثير پذيرفتم، ولي چون به چهل سالگي رسيدم و از علوم فنون مطلع گرديدم! با سستي ها، تضادها و اختلافهاي آن آشنا و واقف شدم و بحمداللَّه سرانجام اين اعتقاد ناپسند از ذهنم پاك شد و كاملاً دريافتم كه پس از پيامبر(ص) و كتاب خدا هيچ « مهدي » يي در كار نيست. » به اين سخنان پاسخ دهيد.

پاسخ

ابتدا لازم است درباره شيخ ابن محمود و اثرش توضيحاتي داده شود. «شيخ عبدالله بن زيد المحمود» رييس دادگاههاي شرعي قطر مي باشد كه يكي از نويسندگاني است كه در ردّ امام مهدي(عج) اثري نوشته است. او نوشته اش را «لامهدي ينتظر بعد الرسول خيرالبشر؛ يعني هيچ مهدي منتظري كه پس از پيامبر اكرم(ص) برترين مردم باشد وجود ندارد، يا پس از پيامبر اكرم(ص) نبايد

انتظار هيچ مهدي را كشيد» نام نهاد. او به پيروي برخي نويسندگان مغرض شبهاتي را درباره ردّ مهدويت وارد كرده است و خرافات برخي نويسندگان ديگر را تكرار كرده است.

در پاسخ به شبهه وي در بند 1 پرسش بايد گفت در بين احاديث امام مهدي(عج) كه وي مدّعي تعارض بين آنهاست، احاديث صحيح، حسن، ضعيف و مجعول وجود دارد. مي دانيم به احاديث ساختگي و ضعيف كه در طول تاريخ توسط جاعلان حديث ساخته شده نمي توان اعتماد نمود و قابليت استناد علمي ندارد. اما در ميان احاديث صحيح كه درباره آنها دانشمندان شيعه اتفاق نظر دارند، نام شخصي برده مي شود كه در آخرالزمان هنگام نزول حضرت عيسي(ع) از آسمان و خروج دجال ظاهر مي گردد. او ملقب به مهدي است كه پيامبر اكرم(ص) در احاديثي نام وي را هم نام خود و نام پدرش را هم نام پدر خود مي خواند.1

از اين رو ما به ادله عقلي نسبت به آن چه پيامبر اكرم(ص) از آن خبر داده و صحت آن بر ما ثابت شده، تعبد داريم و آن را باور مي كنيم. از طرفي اين روايت ها به طرق مختلف و مورد اعتماد اهل سنت نيز روايت شده و هيچ كس از بزرگان اهل سنت چنين برداشتي را از اين دسته روايت ها نكرده است. كه از هر حديثي كه نام مهدي در آن ذكر شده است، تعدد موصوفان به مهدي برداشت مي شود پس اين احاديث تضاد دارند و بايد آنها را ردّ كرد! و اين برداشت هيچ عالم سني نبوده است. از طرفي اهل سنت حديث «لامهدي الاّ عيسي بن مريم»2 را بدليل تعارض با احاديث صحيح و معتبر درباره حضرت عيسي(ع) ضعيف

و مردود مي دانند. بر فرض صحت، برخي آن را جمله تعجبي در مقام انكار مي دانند (يعني چنين نيست كه هيچ مهدي پس از عيسي نباشد)3 و برخي مي گويند نفي، نفي كمال است. يعني هيچ مهدي كامل و معصومي نيست جز عيسي بن مريم.4 (البته اين ديدگاه اهل سنت است كه امام را معصوم نمي داند، وگرنه شيعه، امام را معصوم مي داند.)

اما در پاسخ به بند 2 از پرسش ارسالي بايد گفت شيخ ابن محمود علاوه بر آن كه تا پيش از 40 سالگي راه بزرگان محدث پيش و پس از ابن تيميه را مي پيموده، اين باور به دلايل عقلي و نقلي مستند است.

علاوه بر آن، ابن تيميه در كتاب «منهاج السنة النبوية» قائل به صحت ظهور مهدي(عج) در آخرالزمان است و او نخستين كسي نيست كه معتقد به صحت ظهور امام مهدي(عج) در آخرالزمان است. زيرا پيش از وي عالمان سني مذهبي مانند عقيلي، قرطبي، بيهقي و... نيز بر همين ديدگاه بوده اند و آنان آگاه به علم صحت و سقم، درستي يا نادرستي احاديث نزد سني مذهبان بوده اند.5

پي نوشت ها:

1. قال رسول الله(ص): لاتذهب الدنيا حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطيء اسمه اسمي واسم ابيه اسم أبي. (سنن الترمذي، ج 3، ص 343 و البيان في اخبار صاحب الزمان، ص 57.)

2. ابن حجر الهيثمي، الصواعق المحرقه، ج 1، ص 433.

3. ر.ك: سيد محمد تقي المدرسي، الامام المهدي والايمان بالغيب، دار نشر المدرسي، قم، ص 233.

4. عالمان سني مذهبي مانند قرطبي و ابن قيم بر اين باورند.

5. براي مطالعه بيشتر مي توانيد به كتاب: مصلح جهاني و مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت، اثر سيد هادي خسروشاهي مراجعه كنيد كه اين

پاسخ نيز برگرفته از همين اثر مي باشد.

از برخي شنيده ام كه اگر ما بخواهيم افسانه سازي كنيم و يك موجود غيبي هزار ساله را امام زمان بدانيم راهي مخالف ب_ا ع_قل و وحي هر دو پيموده ايم زيرا وحي مي گويد : اثر امام هدايت و راهنمائي اوست پس اگر ام_ام خ_ود ن_اپ_ديد شد و كتاب و اثري از او نماند تامشكلات

پرسش

از برخي شنيده ام كه اگر ما بخواهيم افسانه سازي كنيم و يك موجود غيبي هزار ساله را امام زمان بدانيم راهي مخالف ب_ا ع_قل و وحي هر دو پيموده ايم زيرا وحي مي گويد : اثر امام هدايت و راهنمائي اوست پس اگر ام_ام خ_ود ن_اپ_ديد شد و كتاب و اثري از او نماند تامشكلات روز را جواب گويد چنين امامي امام قرآن نيست يعني آن امام نيست كه قرآن او را وصف نموده و پيروان قرآن بايد وجود او را بپذيرند . در سوره شريفه انبياء آنجا ك_ه درباره پيشوايان خدائي مي فرمايد : و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا ( آنها را امامان قرار داديم كه بامر ما هدايت مي كردند ) و آنچه قرآن مي گويد تنها مربوط بگذشته نيست بلكه براي اهل قرآن م_س_لمانان نيز هست چرا كه مردم گذشته گذشتند و اگر مطالب قرآن اختصاص به آنها داشت براي اين امت بازگوكردن آن مطالب چه سود داشت ؟ اين مطاب را نقد نموده و جوابش را بفرماييد؟

پاسخ

مي دانيم هدايت به دو معنا است:

نخست: ارائه طريق و نشان دادن راه؛ دوم: ايصال به مقصد و رساندن به هدف.

تفاوت اين دو، در اين است كه در هدايت به معناي نخست، هادي، تنها راه را به فرد نشان مي دهد اما در هدايت به معنال دوم، نه تنها راه را به او نشان مي دهد، بلكه دستِ او را مي گيرد و به مقصد مي رساند.

پس طبق دو تعريف، اثر هدايت نيز دو گونه است؛ نخست: ممكن بودن رسيدن فرد به مقصد؛ دوم: رسيدن حتمي فرد به مقصد.

توضيح: طبق تعريف نخست از هدايت، فرد ممكن است به

هدف برسد و ممكن است به هدف نرسد؛ اما طبق تعريف دوم اثر هدايت، رسيدن قطعي به هدف است (البته اگر فرد همه شرايط را رعايت كند) از اين رو همه پيامبران، داراي هدايت به معني نخست _ ارائه طريق _ مي باشند. انبيا، هاديان و حاملان وحي هستند. زيرا:

1. «إنّك لاتهدي من اَحببتَ ولكنّ الله يهدي من يشاء؛ همانا تو _ پيامبر _ هر كه را دوست داشته باشي نمي تواني به مقصد برساني بلكه خدا هر كه را بخواهد به مقصد مي رساند.»( سوره قصص، آيه 56.) كه اشاره به مقام نبوت پيامبر دارد.

2. «فَبَعثُ اللهُ النبيّينَ مُبشّرين ومنذرين؛ پس خدا پيامبران را برانگيخت (به عنوان) بشارت دهندگان و بيم دهندگان».( سوره بقره، آيه 213.) در اينجا، وظيفه پيامبران تنها بشارت دادن و بيم دادن است؛ خواه مردمان بپذيرند و به هدف برسند و خواه نپذيرند و در گمراهي باقي بمانند، همان گونه كه اكثر مردم در گمراهي ماندند.

اما برخي از پيامبران علاوه بر هدايت به معني نخست، داراي منصب هدايت به معني دوم _ رساندن به هدف _ نيز مي شوند. زيرا:

1. «وجعلنا منهم أئئةً يهدون بأمرنا؛ قرار داديم برخي از ايشان _ پيامبران _ را اماماني كه به امر ما _ مردم را _ مي رسانند».( سوره سجده، آيه 24.)

2. «وجعلناهم أئمةً يهدون بأمرنا؛ و قرار داديم آنان _ برخي از انبيا _ را اماماني كه به امر ما _ مردم را _ مي رسانند».(سوره انبياء، آيه 73.)

3. «إذ إبتلي ابراهيم ربّه بكلماتٍ فأتمهنّ قال إنّي جاعلك للناس إماماً؛ و به ياد آر هنگامي كه پروردگار ابراهيم را با كلمه هايي آزمود، پس ابراهيم آنها را تمام كرد

_ گذراند و درست انجام داد _ فرمود: همانا من تو را براي مردم امام قرار دادم».(سوره بقره، آيه 124.) ابراهيم پيامبر با يافتن سمت امامت (هدايت به معناي دوم) ارتقاي مقام پيدا كرد. وي كه پيش از آن تنها راه را به مردم نشان مي داد، حالا پس از امتحانات الهي، به مقام امامت و رساندن به مقصد مي رسد. قطعاً خدا بايد مقام تازه اي به او عطا كرده باشد؛ زيرا او مقام ارائه طريق را دارا بود و مقام جديد بايد بالاتر باشد.

امامان معصوم دوازده گانه داراي مقام هدايت به معني دوم هستند، يعني مردم را به سوي خدا مي رسانند.

اين هدايت گري در دنيا و آخرت(از جمله هدايت هايي كه امام براي شيعيان انجام مي دهد، حضور نزد محتضر، حضور در شب اول قبر، عندالمسئله و شفاعت روز قيامت و توزيع نامه اعمال و... مي باشد.) وجود دارد و براي انجام دادن آن نيازي به حضور جسماني در جامعه نيست؛ بلكه تنها وجود امام روي زمين كافي است. پس غيبت و حضور در آن، يكسان است.

حاصل آنكه وجود امام غايب كه بيش از هزار سال سن داشته باشد نه مخالف عقل است(زيرا مستلزم هيچ محال عقلي نيست، چه اين كه با اراده خدا اين امر ممكن، شدني است.) و نه مخالف وحي است. و طبق مقدمه هاي پيش گفته، امام، هادي است و اثر هدايتش، فعليت رسيدن هدايت شوندگان به هدف است. خالي نماندن زمين از حجت، آزمايش مردم و به تبع آن رشد خوبان، بيعت نكردن با ستمكاران و طاغوتها و... نيز از آثار وجود امام غايب است.

1- غيبت در مقابل ظهور است نه حضور. امام زمان(عج) غايبند به اين

معني كه در ميان مردم آشكار و شناختني نيست نه اين كه حاضر نيستند. امام(ع) در دوران غيبت در ميان مردم حاضرند و مردم از ثمرات وجودي ايشان بهره مند و منتفع هستند اما ايشان را نمي شناسند. به تعبير روايات «مردم در زمان غيبت از امام بهره مند مي شوند همانند بهره بردن از خورشيد آن هنگامي كه در پس ابرها نهان است»، (بحارالانوار، ج 53، ص 181).

2- غيبت و عدم ظهور ايشان در عين حال كه فلسفه و حكمتي در آن است، منشأ و سبب محروم شدن ما از بسياري از آثار و نعمت هايي است كه در صورت ظهور حضرت، از آن بهره مند مي شديم. يعني مردم در دوران غيبت از آن دسته آثار حضرت كه متوقف بر ظهور ايشان است، محرومند. مانند بهره مند شدن از حكومت عدالت گستر جهاني، و ايجاد مدينه فاضله اي كه علم و فضيلت و كرامت هاي انساني در آن به اوج شكوفايي مي رسد.

3- نتيجه دو مطلب فوق اين است كه: در دوران غيبت، انتفاع مردم از امام و ثمرات وجودي ايشان تا حدي است كه با غيبت ايشان منافاتي نداشته باشد. خورشيد پنهان در پشت ابرها، هر چند ظلمت شب را مي درد و آثار وجودي زيادي مي گذارد، اما به هر حال در پس ابرها نهان و برخي ديگر از آثار وجودي اش به عرصه ظهور نمي رسد. امام(ع) در عصر غيبت منشأ آثار زيادي هستند اما آثاري كه در عين غايب بودن ممكن است صادر شود آثاري كه منافات با غايب بودن ايشان و متوقف بر ظهور باشد، مترتب نمي گردد.

اول كسي كه از مسلمانان در عقيده مهدويت تشكيك كرد چه كسي بود؟

پرسش

اول كسي كه از مسلمانان در عقيده مهدويت تشكيك كرد چه كسي بود؟

پاسخ

در تاريخ آمده است، معاويه به جماعتي از بني هاشم خطاب كرده گفت: "اينكه شما گمان مي كنيد پادشاهي هاشمي ومهدي قائم از آن شما است عقيده اي باطل است، بلكه مهدي همان عيسي بن مريم است. امر خلافت به دست ما است تا آن را به او تسليم كنيم". {پاورقي . بحارالأنوار، ج 33، ص 256. پاورقي}

ابن عباس از جمله كساني بود كه در آن جلسه حضور داشت، او در مقابل اين تحريف تاريخي وبازي كردن با عقيده اسلامي سخت ايستاده، به معاويه گفت: "...امّا اينكه گفتي ما گمان داريم كه براي ما حكومتي است كه مهدي حاكم آن است، جواب آن اين است كه گمان، شرك است همان گونه كه خداوند متعال مي فرمايد: {زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا}، در حالي كه همه شهادت مي دهند كه براي ما ملك وحكومتي{پاورقي . سوره تغابن، آيه 7، "كافران پنداشته اند كه هرگز برانگيخته نمي شوند". پاورقي}

است. اگر از عمر دنيا يك روز باقي باشد خداوند متعال كسي را از ما مي فرستد تا زمين را پر از عدل وداد كند همان گونه كه پر از ظلم وجور شده باشد.

وامّا اينكه مي گويي: مهدي همان عيسي بن مريم است، عيسي كسي است كه براي مقابله با دجّال فرستاده مي شود، وهر گاه دجال او را ببيند نابود مي شود، ولي امام از ما كسي است كه عيسي بن مريم به او اقتدا كرده ونماز مي خواند...".

{پاورقي . بحارالأنوار، ج 33، ص 257. پاورقي}

آيا اعتقاد به مهدويت مردم را از عمل خير باز مي دارد؟

پرسش

آيا اعتقاد به مهدويت مردم را از عمل خير باز مي دارد؟

پاسخ

قبل از هر چيز بايد عقيده به مهدويت وانتظار مهدي موعود (ع) را معنا كرد.

اگر مقصود از عقيده مهدويت آن باشد كه انسان به انتظار ظهور كسي بنشيند كه به سبب فراگير شدن ظلم با ظهورش به تنهايي همه امور را اصلاح مي كند وما هيچ نقشي در ظهور او نداريم بلكه مي توانيم با گسترش ظلم در ظهور او تعجيل كنيم، با اين ديدگاه مي توان گفت كه اعتقاد به مهدويت انسان را از عمل خير باز مي دارد.

ولي اگر برداشت ما از اعتقاد به مهدويت عقيده به ظهور كسي است كه ما مي توانيم با زمينه سازي براي او در ظهورش تعجيل كنيم واگر تأخير در آن شده به جهت كوتاهي ما است، نه تنها اين عقيده انسان را از عمل باز نمي دارد بلكه در عمل كردن به خير نيز تشويق خواهد نمود، زيرا منتظران مصلح، خود افرادي صالح هستند. لذا در روايات اسلامي، انتظار فرج از مقوله عمل واز افضل اعمال امّت اسلامي به حساب آمده است.

چه ضرورت دارد انساني در گذشته دور براي آينده اي دورتر به دنيا آمده باشد؟

پرسش

چه ضرورت دارد انساني در گذشته دور براي آينده اي دورتر به دنيا آمده باشد؟

پاسخ

گاهي سؤال مي شود اگر خداوند متعال اراده كرده كه در پايان تاريخ بشر جهان را پر از عدل وداد كند، واين كار احتياج به رهبري الهي دارد، چه ضرورتي است كه او را قبل از تشكيل حكومت عدل جهاني خلق كند؟ چرا او را در همان زمان كه احتياج به اوست خلق نمي كند؟

پاسخ:

1 - از ادله عقلي ونقلي استفاده مي شود كه زمان، هيچ گاه نبايد از حجت ووليّ خدا خالي باشد، هم از جهت فيض تشريع وهم تكوين. اين مطلب در جاي خود به اثبات خواهد رسيد.

2 - علم جديد اين مطلب را بدون استثنا به اثبات رسانده كه عالم بر اساس حركت تدريجي پايه گذاري شده است. هر چيزي حركت تدريجي خود را دارد، بدون آنكه اين مطلب با قدرت خداوند تنافي داشته باشد. لذا خداوند متعال آسمان ها وزمين را در مدت شش روز آفريد نه در يك لحظه.

آيا خداوند عاجز بود كه در يك لحظه آنها را بيافريند؟ هرگز. چرا بايد نطفه انسان نه ماه در شكم مادر بماند وشرايط طبيعي خود را طيّ كند تا تبديل به انساني مستوي الخلقه گردد؟آيا خداوند عاجز است كه انسان را در يك لحظه ايجاد نمايد؟ در مورد تشكيل حكومت عدل جهاني نيز همين حكم جاري است، خداوند امور آن زمان را از پيش تدارك مي بيند.

3 - با فلسفه انتظار بيشتر هماهنگ است يعني انتظار كسي كه وجود دارد ولي غايب است بيشتر مؤثر است تا كسي كه هنوز خلق نشده ودر آينده پا به هستي وجود مي گذارد.

آيا خداوند نمي توانست حضرت مهدي عليه السلام را بدون غيبت حفظ نمايد؟

پرسش

آيا خداوند نمي توانست حضرت مهدي عليهالسلام را بدون غيبت حفظ نمايد؟

پاسخ

اولاً: اعجاز، در نظام طبيعت وتكوين خلاف اصل است، مگر آنكه ضرورتي اقتضا كند ودر مورد حضرت مهدي (ع) اراده خداوند بر اين تعلّق گرفته كه محافظت حضرت از راه غيبت باشد.

ثانياً: مصالح ومفاسد وتقديرات الهي به تبع واقعيت هاي الهي تغيير پيدا مي كند. خداوند متعال بјǙʠامت اسلامي يازده امام معصوم به جهت هدايتشان فرستاد، ولي يكي پس از دʚϘљʠآنان را به شهادت رساندند وبا اين عملكرد بد وكارنامه سوئي كه از خود نشان دادند تقدʘѠخداوند بر اين تعلّق گرفت كه امام دوازدهم را تا مدّتي در پشت ޘјϙǠغيبت قرار دهد تا محروميّت غيبت امام را احساس كنند و با ظهور حضرتش قدر او را بدانند.

ثالثاً: مطابقآيات وروايات، يكي از سنّت هاي حتمي خداوند متعال مسأله امتحان امت هاست. امت اسلامي نيز از اين قانون استثناپذير نيست. وهر امّتي به نحوي امتحان خواهد شد. امتحان امت اسلامي در اين عصر وزمان به غيبت امام زمان آنهاست، كه آيا با اين حالت بر دين ومذهب خود استقامت دارند يا خير.

اگر امام ظاهر بود وبا ظالمان زمان خود مصالحه كرده وپيمان عدم تعرّض مي بست، چه مي شد؟

پرسش

اگر امام ظاهر بود وبا ظالمان زمان خود مصالحه كرده وپيمان عدم تعرّض مي بست، چه مي شد؟

پاسخ

كساني كه با مسأله مهدويت آشنايي دارند مي دانند كه برنامه حضرت با برنامه ساير امامان تفاوت اساسي دارد. امامان ديگر مأمور بودند كه در ترويج دين تا سرحدّ امكان كوشش كنند، ولي مأمور به جنگ نبودند ولذا يك نوع بيعت ومتاركه جنگ وپيمان عدم تعرض وصلحي بين آنان با حاكمان عصر خود، بسته بودند. ولي سيره حضرت مهدي (ع) از ابتدا با روش ديگر امامان فرق مي كند. قرار بر اين است كه حضرت به مجرد ظهور، دست به مقابله با ظالمان زده وظلم وبي عدالتي را از جامعه بركند وبه جاي آن عدل وقسط را برپا نمايد. لذا بايد بيعت هيچ كسي بر ذمّه او نباشد، زيرا هر لحظه احتمال ظهور است.

امام صادق (ع) فرمود: "صاحب هذا الأمر تغيب ولادته عن هذا الخلق لئلّا يكون لأحد في عنقه بيعة إذا خرج، ويصلح اللَّه عزّوجلّ أمره في ليلة"؛ "ولادت صاحب الامر مخفي مي شود تا{پاورقي . بحارالأنوار، ج 52، ص 96. پاورقي}

وقتي كه ظهور كند پيمان هيچ كس بر گردنش نباشد. خداوند امرش را در يك شب اصلاح مي كند."

علاوه بر اين، ستمكاران چون در هر لحظه احتمال قيامش را مي دادند لذا منافع خود را در خطر ديده، به پيمان خود با حضرت مطمئن نمي شدند وچاره اي جز قتل وكشتن او نمي ديدند.

آيا اين سخن ابن جوزي درست است كه مي گويد: « يهود مي گويد: تا ظهور مسيح دجّال جهاد ساقط است و شيعه مي گويد: تا خروج مهدي جهاد مشروع نيست؟

پرسش

آيا اين سخن ابن جوزي درست است كه مي گويد: « يهود مي گويد: تا ظهور مسيح دجّال جهاد ساقط است و شيعه مي گويد: تا خروج مهدي جهاد مشروع نيست؟

پاسخ

هر گاه گفتاري كه از يهود نقل ميكند صحيح و پا برجا باشد، با گفتاري كه از شيعه نقل ميكند قابل مقايسه و اساسا” تشبيه درست نيست.

زيرا يهود طبق نقل ابن جوزي مي گويند: جهاد تا خروج مسيح دجال مشروع نيست و پس از خروج او، جهاد با او و نابود كردن وي لازم است.

در حالي كه شيعه مي گويد: جهاد تا روزي كه مهدي موعود به امر الهي از پرده غيبت بيرون آيد مشروع نيست و پس از خروج او بايد در ركاب ظفرمند او با منافقان و كافران جهاد كنند. اين دو نوع انديشه كاملا” با هم متفاوتند، زيرا يهود دست از جهاد مي كشد تا مسيح دجال خروج كند و پس از خرج او، جهاد مي كند كه او را نابود سازد، در حالي كه شيعه دست از جهاد مي كشد تا امام معصوم خروج كند و در خدمت او، نبرد نمايد.

اين نوع سخن گفتن براي ابطال يكسان نگري او است ولي حقيقت چيز ديگر است و آن اين كه شيعه به دو نوع جهاد معتقد است:

1. جهاد دفاعي

2. جهاد ابتدايي، آن هم براي دعوت مشركان و كافران به زير پرچم اسلام.

در جهاد نخست، حضور امام شرط نيست، در هر زمان و مكاني كه مسلمانان مورد هجوم دشمن قرار گرفتند، بايد از خود دفاع كنند.

ولي در جهاد به صورت دوم، اذن امام شرط است، ملاك حضور و غيبت امام نيست بلكه ملاك اذن او

است، در عصر اميرمؤمنان و امامان، هر نوع جهاد ابتدايي كه به اذن و با امضاي آنان صورت گرفته است، آن نوع از جهاد ابتدايي صحيح و احكام جهاد بر آن بار ميشود، مثلاً يك پنجم غنايم متعلق به مقام امامت و باقيمانده ميان سپاهيان تقسيم مي شود، و در غير اينصورت جزء انفال محسوب مي شود، بنابراين آنچه را كه به شيعه نسبت مي دهد- گذشته از اين كه تشبيه، باطل است _ اصل نسبت نيز از موضوعات است.

گروهي از فقها اذن مجتهد جامع الشرائط را در جهاد ابتدائي كافي مي دانند، بنا بر اين باب جهاد به روي امت هميشه باز است.

در روايات آمده است كه حضرت مهدي(عج) با كتابي جديد(قرآن مجيد) مي آيند و كلاسهاي تعليم قرآن داير مي كنند. آيا اين امر، بحث تحريف قرآن نيست؟قرآن حضرت مهدي( همان قرآن نوشته شده توسط علي( است.)

پرسش

در روايات آمده است كه حضرت مهدي(عج) با كتابي جديد(قرآن مجيد) مي آيند و كلاسهاي تعليم قرآن داير مي كنند. آيا اين امر، بحث تحريف قرآن نيست؟قرآن حضرت مهدي( همان قرآن نوشته شده توسط علي( است.)

پاسخ

در پاسخ به سؤال شما دوست ارجمند، عرض مي شود كه در ارتباط با مطلبي كه فرموده ايد، روايتي است به اين مضمون، كه امام محمد باقر( مي فرمايند : "هرگاه قائم آل محمد( قيام كند، خيمه هايي نصب مي كند، براي كساني كه قرآن را همانطور كه نازل شده، به مردم تعليم دهند، كه در آن روز مشكلترين كارهاست. زيرا آن قرآن، به عكس قرآن فعلي جمع آوري شده است."(1) در تفسير اين روايت گفته شده است : قرآني كه توسط امام زمان( آورده مي شود، وآن را به مردم تعليم مي دهند، با قرآن فعلي اين فرق را دارد كه آن قرآن توسط مولاي متقيان جمع آوري شده، به همان نحو كه در مدّت 23 سال نازل گرديده بود. ولي هيچكدام از اين قرآنها، يعني قرآن جمع آوري شده توسط علي( ، و قرآن جمع آوري شده توسط عثمان بن عفان، از لحاظ كلام الهي كم و كاستي ندارد.(2)

و در ارتباط با مسأله تحريف قرآن بايد گفت : "كساني كه اندك آشنايي با تاريخ اسلام و مسلمين داشته باشند، و از اهتمام رسول اكرم و جانشينان معصومش ( به كتابت و ضبط قرآن آگاه باشند، و همچنين از اهتمام مسلمانان به حفظ كردن آيات قرآن مطّلع باشند، _ بطوري كه در يك جنگ عدد شهدايي كه حافظ قرآن بودند، به هفتاد نفر رسيد _ و نيز نقل

متواتر قرآن در طول 14 قرن، و اهتمام به شمارش آيات و كلمات و حروف و مانند آن، باخبر باشند، چنين كساني احتمال كمترين تحريف در اين كتاب شريف را نخواهند داد. (3)

زياد نشدن چيزي بر قرآن، مورد اجماع همه مسلمانان، بلكه همه آگاهان جهان است؛ چرا كه اگر فرض شود مطلب تامي، يا يك كلمه يا آيه كوتاهي به قرآن افزوده شده، لازمه اش بهم خوردن نظم قرآن، و خارج شدن آن از حالت اعجاز آميزش مي باشد؛ و در اين صورت قابل تقليد وآوردن مثل آن خواهد بود. و به همين دليل كم شدن كلمات يا جملاتي كه موجب خروج آيات از حالت اعجاز باشد نفي مي گردد.

بزرگان علماي اسلام، از شعيه و سني نيز تصريح و تأكيد كرده اند به اينكه همانگونه كه چيزي بر قرآن كريم افزوده نشده، چيزي هم از آن كم نشده است؛ و براي اين مطلب دلايل فراواني آورده اند. ولي متأسفانه در اثر نقل پاره اي روايات مجعول در كتب حديث فريقين، و برداشت نادرست از برخي روايات معتبر، بعضي احتمال داده اند و يا حتي تأييد كرده اند كه آياتي از قرآن كريم حذف شده است. اما علاوه بر وجود قرائن قطعي تاريخي بر مصونيت قرآن كريم از هرگونه تحريفي _ خواه به زياد كردن باشد و خواه به حذف كردن _ و علاوه بر اينكه حذفي كه موجب بهم خوردن نظم اعجاز آميز آن باشد، بوسيله دليل اعجاز نفي مي شود، مي توان مصونيت از حذف آيه يا يك سوره مستقل را از خود قرآن كريم استفاده كرد. يعني بعد از آنكه ثابت شد كه

همه قرآن موجود كلام خداست، و چيزي برآن افزوده نشده، مفاد آيات آن به عنوان محكمترين دلايلي نقلي و تعبدي حجت مي شود؛ و يكي از مطالبي كه از آيات كريمه قرآن بدست مي آيد، همين است كه خداي متعال، مصونيت اين كتاب را از هرگونه تحريفي، ضمانت كرده است. اين مطلب از آيه 9 سوره مباركة حجر استفاده مي شود، كه مي فرمايد : "انانحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون" كه در آيه با استفاده از اداوات تأكيد، و هيأتي كه دلالت بر استمرار مي كند، محفوظ بودن هميشگي قرآن از هر گونه تحريفي، تضمين شده است.

در پايان لازم است اين نكته را خاطر نشان كنيم، كه منظور از مصونيت قرآن شريف از تحريف، اين نيست كه هر جا كتابي به نام قرآن يافت شود، قرآن كامل و محفوظ از اشتباهات كتابتي و قرائتي باشد ... ، بكله منظور اين است كه قرآن كريم آن چنان در ميان بشر باقي بماند كه طالبان حقيقت، امكان دسترسي به همة آيات آن، بدانگونه كه نازل شده است را داشته باشند. (4)

منابع و مآخذ :

1. ارشاد، جابر جعفي از امام باقر(

2. مهدي موعود، علي دواني، ص1121

3. آموزش عقايد (1-2-3)، محمد تقي مصباح يزدي، ص271

همان، ص273-274

اگر اين درست است كه در زمان غيبت امام عصر ( عج ) وظايف ما توسط علما و مجتهدين جامع الشرايط مشخص مي شود پس ديگر نيازي به امام زمان عج ) نيست ، عده اي اعتقاد دارند جهت هدايت عرفاي بزرگ وجود حضرت صاحب الزمان لازم است ميگويم آنها مي توانند از روح زنده سا ير

پرسش

اگر اين درست است كه در زمان غيبت امام عصر ( عج ) وظايف ما توسط علما و مجتهدين جامع الشرايط مشخص مي شود پس ديگر نيازي به امام زمان عج ) نيست ، عده اي اعتقاد دارند جهت هدايت عرفاي بزرگ وجود حضرت صاحب الزمان لازم است ميگويم آنها مي توانند از روح زنده سا ير ائمه كمك بگيرند

اگر بگوئيد حكومت الهي مي آورد ديگر عرفايي مثل امام خميني نمي توانند با تمسك به ائمه حكومت اسلامي بر پا كنند پس نياز ي به امام زمان نيست توضيح لازم را مرحمت فرمائيد ؟

پاسخ

خداوند براي رساندن احكام و فرامين خويش به انسان كه موجب هدايت ورستگاري وي مي شود علاوه بر ارسال كتب و بعثت انبياء حجت هاي خويش را نيز قرارداده است ، ائمه حجج الهي هستند كه د رجهت هدايت انسان به سوي خدا گام بر ميدارند . در زمان غيبت جزئي يا كلي امامان آنهايي كه قدر ت درك و استنباط و انتقال احكام خداوند و وسايل هدايت بشر را دارند ، مي بايست با تمسك به قرآن و عترت به رسالت خويش عمل كنند كاري كه فقها در طول تاريخ كرده اند و يا نهضتي كه حضرت امام( ره ) در همين راستا بنيان نهاد ) امام زمان ( عج ) كارش هدايت عرفاي بزرگ و حتي بيان احكام شرعيه نيست ، بلكه او حجت خدا بر روي زمين است و آنهايي كه طالب هدايت اند بوسيله اوست كه هدايت كامل و بي نقص را دريافت مي كنند.

عزيز گرامي !

امام زمان (عج )حتي براي ايجاد عدالت هم نمي آيد و بايد توجه داشت كه عظمتي همچون ً برقراري عدالت ً از « نتايج » ظهور حضرت است نه هدف نهايي آن بقيهً الله الا عظم . انسان به هدايت حجت خداست كه خودرا ، هستي را ، خداوند را ، وظايف وتكليف خويش را و000 مي فهمد .

من وشما وهمه فقها ومراجع واولياء خدا نيز از چشمه

وجود امام ، سيرايي مي چشند وبس . بااين توضيح وقتي آثار مجاهدت مؤمناني همچون حضرت امام ( ره )رامي بينيم، بايد بدانيم كه اين همه نتايج مبارك از كسي است كه سعي داشته با تفقه دردين رسالتش را انجام بدهد ، حال اگر حجت خدا كه از فيض هدايت خداوند بهره مند است درميان انسانها حاضر شود ، نتايج آن چه خواهد بود !

دعا كنيد كه چنين هدايت بزرگي درزمان حيات ما قرار دهد . انشاءالله

چه لزومي دارد مصلح جهان همان فرزند امام يازدهم باشد؟ مگر خداوند قادر نيست هر وقت اراده كند مصلحي بيافريند؟ چرا خداوند فردي را هزار سال يا دوهزار سال نگهداري مي كند تا در موقع لزوم از آن استفاده كند تا افرادي كه منتظر فرصت مي باشند بهانه گيري كنند؟

پرسش

چه لزومي دارد مصلح جهان همان فرزند امام يازدهم باشد؟ مگر خداوند قادر نيست هر وقت اراده كند مصلحي بيافريند؟ چرا خداوند فردي را هزار سال يا دوهزار سال نگهداري مي كند تا در موقع لزوم از آن استفاده كند تا افرادي كه منتظر فرصت مي باشند بهانه گيري كنند؟

پاسخ

اولاً اعتقاد به امامت از ديد اسلام پس از اعتقاد به علم گسترده و غير محدود حكمت خداوند است و خداوند براساس حكمتي كه دارد امام زمان(عج) را زنده نگاه داشته است هر موقع صلاح بداند وي را ظاهر مي سازد و حكومت عدل جهاني را به دست وي در جهان مستقر مي سازد

ثانياً اگر ظهور مصلح به گونه اي ديگر انجام شود چون ما احاطه در راه به كمت و مصلحت الهي نداريم باز ممكن است گفته شود چرا به اين گونه است به صورت ديگري نيست.

ثالثاً: امام(عج) تنها براي اين زنده نيست كه زماني خداوند وي را ظاهر سازد و جهان را پر عدل و داد كند بل كه در حال حاضر (حال غيبت) نيز امام نقش بزرگي را در جهان از نظر تكويني از نظر تربيتها معنوي نسبت به افراد مستعد و لايق به عهده دارد چه اينكه او واسطه ي فيض در جهان است و اگر گفته شود چرا خداوند با اين روش به افرادي كه منتظر فرصت هستند ميدان داده است يادآور مي شويم كه خداوند اين جهان را اصولاً وسيله ي تكامل و آزمايش انسانها قرار داده است و تكامل انسانها از اين طريق به وجود مي آيد بنابراين غيبت امام(عج) چنانكه در احاديث آمده وسيله اي براي امتحان و آزمايش الهي مي باشد.

يكي از نشانه هاي ظهور امام زمان فساد و تهاجم فرهنگي است، پس چرا با تهاجم فرهنگي مبارزه مي شود؟ توضيح دهيد.

پرسش

يكي از نشانه هاي ظهور امام زمان فساد و تهاجم فرهنگي است، پس چرا با تهاجم فرهنگي مبارزه مي شود؟ توضيح دهيد.

پاسخ

اسلام دين مبارزه با فساد و تباهي و دين امر به معروف و نهي از منكر است. وقتي كه حضرت مهدي(ع) تشريف بيآورند، مهم ترين كار ايشان همين است. فساد را بر مي دارد و خرافات را مي زدايد و زورگوريان را جاي خودشان مي نشاند و جلوي انواع گناهان را مي گيرد. اگر ما كه از شيعيان و طرفداران حضرت هستيم، اهل گناه و فساد شويم و بگذاريم تهاجم فرهنگي ما و خانواده ها را تهديد كند و از خدا و دين دور سازد، آن وقت از دشمنان حضرت مي شويم و وقتي كه ايشان تشريف بيآورد، با ما مبارزه مي كند. كسي كه با امام زمانش بجنگد، اهل دوزخ خواهد بود. بنابراين يك مسلمان مؤمن در عين اين كه منتظر ظهور حضرت مهدي(ع) است و بايد دعا كند كه حضرت ظهور نمايد و توفيق شهادت در ركابش را بيآبد، بايد با ظلم و فساد و گناه مبارزه كند كه اين وظيفة واجب همگان است.

انتظار ظهور به معناي آمادگي و آماده باش است، نه به معناي گسترش دادن فساد و ظلم و جور. آيا اين عاقلانه است كه منتظران مهدي(ع) براي اين كه حضرت زودتر تشريف بيآورد، ظلم و فساد را گسترش بدهند و احياناً خود نيز اهل فساد باشند؟! در اين صورت آيا مي توان گفت: اين فرد منتظر ظهور عدالت است؟

ثانياً: گسترش فساد و ظلم و تهاجم فرهنگي، علّت قيام حضرت نيست، بلكه علامت نزديك شدن قيام است. علّت با

علامت فرق دارد. علّت قيام حضرت مهدي(ع) اجازه و دستور خدا است. هر وقت كه خدا صلاح بداند، به حضرت دستور خواهد داد قيام كند. البته قيام در زماني خواهد بود كه دنيا پر از ظلم و جور شده باشد و همة مردم دنبال فرياد رسي باشند. پس بايد بين علّت و علامت فرق بگذاريم. اگر همه گناه كار شويم و بگذاريم فساد و گناه جامعه را فرا بگيرد، باز علّت و اسباب قيام حضرت را فراهم نكرده ايم، چون علت قيام حضرت اذن واجازة خدا است.

خداى جهان حجت خود را غيب فرموده و در صحنه زندگى ديگر مردم را ملامت مى فرمايدكه با وجود حجت من چرا ايمان نياورديد ؟ مگر من بشما بوسيله حجت خود اتمام حجت نكردم ؟ مردم در ع_ال_م آخ_رت مى توانند جواب دهند كه خداوندا حجت تو يعنى دليل البته در ميان ما آمد ولى

پرسش

خداى جهان حجت خود را غيب فرموده و در صحنه زندگى ديگر مردم را ملامت مى فرمايدكه با وجود حجت من چرا ايمان نياورديد ؟ مگر من بشما بوسيله حجت خود اتمام حجت نكردم ؟ مردم در ع_ال_م آخ_رت مى توانند جواب دهند كه خداوندا حجت تو يعنى دليل البته در ميان ما آمد ولى غ_ي_ب ب_ود دل_ي_ل آوردى ولى دليلت غيب بود آيا بدليل غيبى كه بكسى نرسيده مى توان مردم را ه_داي_ت نمود و اتمام حجت كرد ؟ فسبحان اللّه عمايقول الجاهلون علوا كبيرا هر كه چنين گفت خ_دا را نشناخت از اينجا ميفهميم كه ريشه خرافات و اشتباهات عدم معرفت خداوند تعالى و مقام كبرباى احديت است .

پاسخ

از اي_ن آق_ا ب_ايد پرسيد كه آيا پيغمبرى يا پيشوائى ديگر دينى سراغ دارد كه وظيفه هدايت مردم را داشته باشد ( و خاصه اگر ماموريتش ماموريت جهانى باشد مانندپيغمبر اكرم (ص ) آنگاه با هر فرد ف_رد از ام_ت دره_ر ح_ركت و سكون در هر معرفت وحكم حضورا و مشافهه تماس داشته خودش ب_ي_واس_ط_ه بهدايت و تعليم وى درهر پيش آمدى بپردازد ؟جز اينكه در تبليغ و دعوت و تعليم و هدايت خود طريق عرف و عادت رعايت نموده روش عادى را پيش گيرد و آن اينست كه با كسانى كه در دسترس خودش قرار دارند تماس شفاهى حضورى بگيرد و با كسانى كه غائب هستند از راه پ_يغام يا كتابت تماس گرفته هدايت شان نمايد چنانكه در قرآن كريم مى فرمايد و اوحى الى هذا القرآن لانذركم به و من بلغ انعام 19 و وحى شده بمن اين قرآن براى اينكه شما

را و هر كه رابرسد با آن بترسانم و با پيمودن اين راه عادى امر دعوت و هدايت انجام گيرد . و ب_دي_هى است كه طبعا و در نتيجه مشتى از مردم بواسطه كندى فهم يا غفلت از دعوت يا دورى م_ك_ان ي_ا عواملى از اين قبيل از دريافت معارف و حكم دينى مثلا محروم مى مانند و در نتيجه از مسئوليت سختى كه در رد دعوت است و از اجر و ثوابى كه درقبول دعوت است بكنار مى باشند و ح_س_اب ش_ان ح_س_اب دي_گرى است چنانكه مى فرمايد : الا المستضعفين من الرجال و النساء و ال_ول_دان ال_ذي_ن لا ي_جدون حيله و لا يهتدون سبيلا نساء 98 ( مگر مردان و زنان و بچه گانى كه حيله اى نمى يابند و براهى هدايت نمى پذيرند و نيز مى فرمايد و اخرون مرجون لامراللّه اما يعذبهم و ام_ا ي_ت_وب ع_ل_ي_ه_م توبه 109و ديگرانى هستند كه براى رسيدن امر خدا بتاخير مى افتند كه عذابشان بنمايد ياتوبه شان پذيرد . )آن_گ_اه رسيدن دعوت رسول بكسانى كه غائب هستند بوسيله پيغام يا كتابت و نظائر آنهاهدايت و ات_م_ام ح_جت است و از ناحيه رسول انجام ماموريت و وظيفه رسالت مى باشدو محروميت دسته دي_گ_ر از دري_اف_ت م_عارف و احكام دينى استضغاف است كه بنص قرآن كريم صاحبان آن معذور مى باشند و خداوند با آنها معامله خاصى دارد . از آن_چ_ه گ_ف_ت_ه شد پاسخ اين شبهه نيز روشن شد زيرا :طبق اخبار متواترى كه از طرق عامه و خاصه از نبى اكرم (ص ) و ائمه اهل بيت عليهم السلام رسيده كه تاريخ حيات و سيره امام

غائب (ع ) را توضيح مى دهد . آنحضرت فرزند امام حسن عسگرى (ع ) امام يازدهم شيعه اثنا عشرى مى باشد كه در سال دويست و پ_ن_ج_اه و شش قمرى در سامرا , متولد شده و نظر باينكه خليفه وقت تصميم جدى بقطع نسل امامان اهل بيت و خاتمه دادن به قضيه امامت شيعه گرفته بود بدستورپدر بزرگوارشان ولادت و وجود امام پنهانى بود و از غير خواص شيعه كسى از ايشان خبرى نداشت . و ت_ا ش_ش س_ال ب_ه_م_ي_ن ت_رت_ي_ب بود و پس از آن در سال دويست و شصت قمرى كه حضرت عسگرى فوت كردند امامت به آن حضرت انتقال يافت ولى باز آنحضرت در حال غيبت بسر مى بردو وسيله تماسى كه با شيعه داشت اين بود كه بقول علماء و محدثين اعتباريه ونائبهاى خاصى داشت كه بوسيله آنها توقيعاتى از آنحضرت صادر مى شد و جواب سوالات داده مى شد . اي_ن وض_ع ك_ه زم_ان غيبت صغرى ناميده مى شود تقريبا هفتاد سال طول كشيد و چهار نفرنائب خاص يكى پس از ديگرى آمدند و رفتند و بعد در نيابت خاصه بسته شد و غيبت كبرى شروع شد و رابطه امام با مردم همان فقهاء و محدثين مى باشند كه امام بقول آنها اعتبار داده . و پ_س از انقضاء غيبت كبرى طبق اخبار آنحضرت ظهور فرموده و زمام حكومت اسلامى رابدست گ_رف_ته و دنيا را پر از عدل و داد مى كند پس از آنكه با ظلم و جور پر شده باشد و پس از ظهور و تسلط بر دنيا با سيرت رسول اكرم (ص ) در دعوت و

هدايت عمل كند يعنى با حضار تماس حضورى و با غير حضار با وسائل مناسب غيبت رفتار مى نمايد . با اين معرفى كه از تاريخچه حيات و سيرت امام غائب شده شبهه نويسنده نامه مندفع مى شود زيرا ك_س_ى كه با غيبت امام و نرسيدن حجت مى خواهد حجت خدا را ابطال نمايديا از كسانى است كه در زمان غيبت امام زندگى مى كرده در آن عهد وسائل ارتباطامام با مردم بواسطه نواب خاصه و ع_ام_ه تامين مى شد و حجت مى رسيد و يا از كسانى است كه در زمان ظهور و بسط يد آن حضرت زن_دگ_ى مى كرده در آن عهد حجت خدا بحاضرين و غائبين مى رسد و سيرت وى چنانكه گفته شد سيرت رسول خدا است . اگ_ر گفته شود كه با وجود حجيت قول فقها , و محدثين نيازى بوجود و امامت امام غائب نيست ج_واب م_ى دهم كه خود حجيت قول فقهاء و محدثين كه در روايات است متوقف بوجود امام است وگرنه امام همان فقيه و محدث بود . از ذي_ل ن_ام_ه پ_ي_داس_ت كه نويسنده مذهب تسنن را تاييد مى كند و بالخصوص بمذهب وهابيت ميگرايد كه از شعب اشعريه است . مذهبى كه صفات ذاتيه خداى متعال ( حيات - علم - قدرت - سمع - بصر - اراده -كلام ) را هفت ت_ا مى شمارد و زائد بر ذات و قديم با قدم ذات مى داند مذهبى كه جزخداى متعال در عالم هستى علت فاعلى نمى داند . در ص_ورت_ى ك_ه لازمه انحصار علت فاعلى در خداى متعال اينست كه ما در عالم هستى نشانى

از علت و معلول نديده باشيم و رابطه اى ميان دو چيز و دو پديده ازپديده هاى جهان جز جريان عادت وجود نداشته باشد و در اين صورت راهى براى اثبات وجود خداى متعال نداريم زيرا مفهوم علت و معلول را نيافته ايم كه در خدا اثبات نمائيم . و در ص_ورت_ى ك_ه هفت تا صفات ذات را زائد بر ذات و قديم باقدم ذات دانستن لازمه اش مستقل ب_ودن ذات و ص_فات خداى متعال است و در نتيجه نه ذات علت صفات خواهد بود نه صفات علت ذات و ع_ل_ت ه_م_دي_گ_ر پس , هر يك از آنها بذات خود موجود و غير محتاج بديگرى يعنى واجب ال_وجود - مى باشد و در نتيجه اثبات واجب الوجود اثبات مجموعه ايست از هشت تا واجب الوجود با اينحال اين آقايان بعقيده خودشان وجود خدارا اثبات مى كنند و موحدند و پيروان مذاهب اسلامى ديگر خاصه شيعه بعقيده شان مشرك فاعتبروا يا اولى الابصار .

مى دانيم كه يكى از وظائف مهم امام , هدايت و رهبرى است . و اين در صورتى تحقق مى پذيرد كه امام در اختيار مردم باشد . حال اگر از ديده ها پنهان شد , چگونه مى تواند به اين وظيفه قيام كند ؟ .

پرسش

مى دانيم كه يكى از وظائف مهم امام , هدايت و رهبرى است . و اين در صورتى تحقق مى پذيرد كه امام در اختيار مردم باشد . حال اگر از ديده ها پنهان شد , چگونه مى تواند به اين وظيفه قيام كند ؟ .

پاسخ(قسمت اول)

از زمانى كه امام قائم عليه السلام از ديده ها پنهان شده و در پس پرده غيبت زندگى خود را شروع ك_رده , ان_ب_وهى از پرسشها , پيرامون مسائل غيبت براى اذهان جستجوگرو كنجكاو مطرح بوده است . و ن_وع اي_ن پرسشها با يك نوع قدمت در كتابهاى مربوط به امام زمان عليه السلام در قرن چهارم و پنجم اسلامى مطرح شده , و دانشمندان پاسخ هاى مناسبى به آنها داده اند . ش_ي_خ ص_دوق , يكى از محدثين عالى مقام شيعه است كه در قرن چهارم مى زيسته , ودر سال 381 ديده از جهان بسته است . وى در كتاب كمال الدين پيرامون مسائل مربوط به غيبت , به تفصيل سخن گفته است . نه تنها صدوق بلكه محدث ديگرى بنام نعمانى ( شاگرد ثقه الاسلام كلينى متوفى 329 ) كه در ق_رن چ_ه_ارم مى زيسته است , در كتاب خود , به نام غيبت و همچنين استاد شيعه مرحوم شيخ طوسى ( 385 - 460 ه . ق ) نيز در كتاب خود اين مسائل را بازگو نموده و به تجزيه وتحليل آنها پرداخته اند . بنابر اين , اين پرسشها درباره امام زمان - عجل اللّه تعالى فرجه - تازگى ندارد , بلكه بيش از هزار سال از عمر آنها مى گذرد . طبعاپاسخ ها

نيز تازگى نداشته و بسان پرسشها از عمر طولانى برخوردارند . چ_ي_زى كه هست , پاسخ ها در طول زمان , آرايش خاصى پيدا كرده و با مقتضيات زمان هماهنگ شده است . از جمله سوالهاى رايج درباره امام زمان صلوات اللّه عليه , مسئله فائده وجودامام غائب است . همگى مى دانيم كه اثر بارز وجود امام , هدايت و رهبرى است . اكنون سوال مى شود امامى كه از نظرها غائب است چگونه مى تواند هدايت كند ؟ به به عبارت ديگر , ب_ا ت_وج_ه ب_ه اين كه قرآن هدايت را از ويژگيهاى امام مى شمارد ومى فرمايد : و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا (1) , چگونه مى توان چنين وظيفه سنگينى را از امام پنهان , انتظار داشت ؟ به تعبير ديگر , امام عليه السلام درهر حال رهبر و پيشوا است . و وجود يك رهبر در صورتى مى تواند مفيد باشد كه تماس مداوم با پيروان خود داشته باشد . امام غائب و ناپيدا , چگونه مى تواند نقش رهبرى خود را ايفاء كند ؟ . زن_دگ_ى ام_ام (ع_ج ) در دوران غ_يبت يك زندگى خصوصى است نه يك زندگى اجتماعى در ن_قش يك پيشوا با اين حال , حق داريم بپرسيم اين ذخيره الهى چه اثر عمومى براى مردم مى تواند داشته باشد و مردم چه نوع بهره اى مى توانند از وجود او ببرند ؟ . او به چشمه آب زلال حيات مى ماند كه در ظلمات باشد , و كسى را دسترسى به وجود اونباشد . اص_ولا م_قصود از امام غائب كه به معناى نامرئى تفسير مى

شود , چيست ؟ آيا اين به معناى يك وجود رويايى نيست ؟اين سوال - بدون شك - سوال مهمى است . ولى اشتباه است كه اگر گمان كنيم كه به آن پاسخ داده نشده است . ام_ا اج_ازه ب_دهيد نخست به پاسخ جمله اخير بپردازيم كه مايه سوء تفاهم براى گروهى گرديده است و پس از روشن شدن آن به سراغ بقيه سوالهامى رويم . ص_ري_ح_ا ب_ايد گفت : مفهوم غائب بودن امام (عج ) چنانكه اشاره كرده ايم , هرگز اين نيست كه وجود امام (عج ) در عصر غيبت , يك وجود نامرئى و رويائى است كه به يك وجود خيالى و پندارى شبيه تر از يك وجود عينى باشد . او از ه_ر ن_ظ_ر ي_ك زن_دگ_ى ط_بيعى و عينى و خارجى دارد , پيوسته در ميان مردم و درميان جامعه ها رفت و آمد دارد , و در نقاط مختلف زندگى مى كند . استثنائى كه درزندگى آن حضرت هست , همين است كه او از يك عمر طولانى برخوردار است , همين وبس . او ب_ه طور ناشناس در جامعه انسانى زندگى مى كند , و هيچ روايت صحيحى درباره غيبت او جز اين نگفته است . چقدر فرق است ميان ناشناس و نامرئى . ح_ال ك_ه اي_ن اشكال برطرف شد به سراغ اين موضوع مى رويم كه مى گويند : بسيار خوب ,فرار كرده و دست از نبرد كشيدند , و گروهى به فكر افتادند كه به دشمنان بپيوندند . ولى وقتى خبر قتل پيامبر تكذيب شد و مسلمانان از حيات رهبر خود آگاه گرديدند وعده اى نيز پ_ي_ام_ب_ر

را با چشمان خود ديدند , لشكر از هم پاشيده , بار ديگر به دلگرمى وجود رهبر , از نقاط م_خ_ت_ل_ف كوه احد , از ميان كوهها و زير صخره ها , دورپيامبر گرد آمدند و نبرد و دفاع را از سر گرفتند . خ_داى ت_ع_الى , اين حقيقت رادر قرآن چنين بيان مى فرمايد : و ما محمد الا رسول قد خلت من ق_ب_ل_ه ال_رس_ل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضراللّه شيئا و سيجزى اللّه الشاكرين . محمد پيامبرى بيش نيست كه پيش از او نيز پيامبرانى بوده اند . آي_ا اگ_ر ب_ميرد ويا كشته شود , به دوران جاهليت باز مى گرديد ؟ و هر كسى به دوران جاهليت بازگردد به خدا زيانى نمى رساند , و خدا سپاسگزاران را پاداش مى دهد (1) . در م_ي_دانهاى نبرد , تمام كوشش گروهى از سربازان زبده و فداكار , اين است كه پرچم , در برابر ح_ملات دشمن همچنان سر پا و در اهتزاز باشد , در حالى كه سربازان دشمن دائما مى كوشند كه پ_رچ_م م_خ_ال_فان را سرنگون سازند , چرا كه برقرار بودن پرچم , مايه دلگرمى سربازان و تلاش و كوشش مستمر آنها است . ه_م_چ_ن_ين وجود فرمانده لشكر در مقر فرماندهى , هر چند ظاهرا خاموش و ساكت باشد ,خون گ_رم پ_ر ح_رارتى در عروق سربازان به حركت درمى آورد , و آنها را به تلاش بيشتروامى دارد كه فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز . اما هرگاه خبر قتل فرمانده در ميان سپاه پخش شود , يك لشكر عظيم

با كارآئى فوق العاده به يك ب_اره م_تلاشى مى گردد , گوئى آب سردى بر سر همه ريخته اند , بلكه گويا روح از تنشان بيرون رفته است . رئي_س ي_ك ج_م_ع_ي_ت يا يك كشور , مادام كه زنده است , هر چند مثلا در سفر يا فرضا دربستر بيمارى باشد , مايه حيات و حركت و نظم و آرامش آنها است . ولى شنيدن خبررحلت او , گرد و غبار ياس و نوميدى را بر همه مى پاشد . جمعيت شيعه , طبق عقيده اى كه به وجود امام زنده دارد , هر چند او را در ميان خود نبيند , خود را تنها نمى داند . او ه_م_واه ان_ت_ظ_ار ب_ازگشت آن عزيز سفر كرده را - كه قافله هاى دل همراه اوست -اين چنين زندگى ممكن است براى يك فرد عادى قابل توجيه باشد . ولى آيا براى يك رهبر - آنهم يك رهبر بزرگ الهى - قابل قبول است ؟ .

ما در اينجا , مسئله را ازجهات ياد شده در زير مورد بررسى قرار مى دهيم .

1 - فائده اعتقاد به وجود رهبر , هر چند ناشناس باشد , از نظر محاسبات اجتماعى .

2 - فوائد گوناگون امام غائب براى امت اسلامى .

3 - حجت هاى مخفى و پنهان خدا از نظر قرآن و نهج البلاغه .

1 - وجود رهبر مايه بقاء مكتب است .

م_ح_اس_ب_ات عقلى و تجارب اجتماعى به روشنى ثابت مى كند كه اعتقاد به وجود رهبرزنده , اثر عميقى در حفظ نظام و بقاء مكتب دارد . خواه اين رهبر در دسترس مردم باشد , و يا به عللى

دسترسى به او آسان نباشد . در هر دو حال اعتقاد به وجودرهبر حى , براى خود فوائدى دارد . ام_ا آن ج_ا ك_ه ره_ب_ر در دل جامعه قرار گيرد و به طور مستقيم بار قيادت و رهبرى رابه دوش بكشد , جاى سخن نيست . مهم آن جا است كه رهبر به عللى از جامعه كناره گيرى كند , ولى جامعه به حيات او , و بازگشت مجدد او اعتقاد داشته باشد . دراي_ن ص_ورت ن_ي_ز , اعتقاد به وجود چنين رهبر , اثر عظيمى دارد كه به آن اشاره مى كنيم :در تاريخ ملل زنده جهان كه مبارزات و نهضتهائى داشته اند , براى اين مطلب نمونه هاى فراوانى وجود دارد كه نشان مى دهد تا آن رهبر از حيات و زندگى برخورداربوده است , هر چند از نزديك موفق برهبرى نمى شده , اما تشكيلات اين گروه باقى وپايدار , مى مانده است . ام_ا ل_ح_ظ_ه اى ك_ه ح_ي_ات و زن_دگ_ى او ب_ه پايان مى رسيده ,تفرقه و دو دستگى , تشتت قوا , پراكندگى و نابسامانى در ميان جمعيت حكمفرمامى گرديده است . ب_ه_ترين گواه براى اين كه وجود رهبر , حافظ و نگاهدارنده مكتب و مايه تشكل پيروان آن است , سرگذشت نبرد احد مى باشد . در ج_ن_گ احد بر اثر اشتباه و يااز روى غرض ورزى , ندائى در قلب لشكر بلند شد كه : الا قد قتل محمد . محمد كشته شد . اي_ن خ_ب_ر ن_اگوار , موقعى در ميان مسلمانان منتشر شد كه آنان مشغول مقابله با تجاوز و تعدى مهاجمان بودند . وق_تى براى مسلمانان

, مرگ رهبر قطعى شد , نظام و سازمان آنان چنان گسسته شد كه هركدام ب_ه گ_وش_ه اى گريختند و سپاه مسلمانان شكست سختى ديد و هفتاد تن از آنها شهيدگشت تا آن_كه بر اثر پايمردى اميرالمومنين و دفاع جانانه از رسول اكرم مسلمانان فهميدند آن خبر ناگوار حيله تبليغاتى دشمن است . دوباره اميدوار شدند و بازگشتند و جمع پراكنده آنها تشكل يافت و توانستند جلوشكست كامل را بگيرند . در مورد امام زمان نيز وضع از همين قرار است . يعنى اطمينان به وجود رهبرى آسمانى و مصلحى جهانى و به انتظار او بودن خود موجب اميدوارى و تشكل و انسجام است . اث_ر روان_ى اي_ن ط_رز ف_ك_ر در زنده نگهداشتن اميد در دلها و وادار ساختن افراد به خودسازى و آمادگى براى آن انقلاب بزرگ , كاملا قابل درك است . اما اگر اين رهبر اصلا وجود خارجى نداشته باشد , و علاقه مندان مكتبش در انتظارتولد و پرورش او در آينده باشند , وضع بسيار فرق مى كند . اگ_ر ي_ك نكته ديگر به اين موضوع بيفزائيم , پاسخ شكل جدى ترى به خود مى گيرد و آن اينكه : طبق اعتقاد عمومى شيعه - كه در روايات بسيار زيادى در منابع مذهبى آمده است - امام به طور م_داوم , در دوران غ_يبت , مراقب حال پيروان خويش است , و طبق يك الهام الهى از وضع اعمال آنها آگاه مى گردد . و ب_ه ت_ع_ب_ير روايات , همه هفته برنامه اعمال آنها به نظر او مى رسد و از چگونگى رفتار و كردار و گفتار آنهاآگاه مى گردد (1)

. اين فكر سبب مى شود كه همه معتقدان در حالت آماده باش دائمى فرو روند . و ب_ه هنگام ورود در هر كار , توجه به آن نظارت عالى داشته باشند , اثر تربيتى اين طرز فكر نيز قابل انكار نيست . اكنون درباره امام زمان عليه السلام اين اصل را در نظر مى گيريم . آي_ا اع_ت_ق_اد ب_ه وج_ود ام_ام ح_ى و زن_ده و حاضر و ناظر و مستعد و آماده براى نهضت در حفظ وح_دت ج_م_ع_يت و تشكيلات بالاخص آماده كردن افراد براى نهضت و قيام بر ضد ظلم و جور , برضد استبداد و خودكامگى موثر نيست ؟ . ه_رگ_اه جمعيتى معتقد شود كه رهبر آنان در قيد حيات و زندگى بوده و پيوسته مترقب فرمان ال_ه_ى اس_ت كه از پس پرده غيب بيرون آيد , بطور مسلم نااميد نمى شود , وحدت كلمه خود را از دس_ت ن_م_ى ده_د , در حفظ مكتب خويش مى كوشد , و پيوسته براى هدف , به تهيه نيرو و انجام مقدمات مى پردازد . ول_ى ه_رگ_اه ب_ه اي_ن جمعيت بگويند : شما فعلا بى رهبريد , رهبر شما در آينده ديده به جهان خ_واه_د گشود , آن هم معلوم نيست كى متولد خواهد شد , نه تنها او متولدنگشته بلكه نياكان او نيز هنوز ديده بجهان نگشودند , آيا در اين جمعيت , روح انتظار سازنده , و نيرو و ساز و برگ لازم پيدا مى شود ؟ آيا با چنين عقيده اى ,نظامات مادى و معنوى آنان بكار مى افتد و يا اينكه اين كار به قيمت از هم پاشيدگى افراد و

محو و نابودى مكتب تمام مى شود ؟براى توضيح بيشتر درباره اينكه ام_ام زم_ان غ_اي_ب چ_ه ن_ق_شى مى تواند در جامعه و در انديشه هاى معتقد دانش داشته باشد , م_ى گوئيم : ايمان به پيروزى نهايى وانتظار يك مصلح جهانى , اگر به مرحله شناخت و آگاهى سازنده برسد , منبع وسرچشمه حركتها و نهضتها خواهد گشت . ره_ب_ر ي_ك ج_ن_ش ع_دال_ت خ_واه_ى , ح_ت_ى اگ_ر در م_ي_ان پيروان خويش نباشد , مى تواند موجب فشردگى و بهم پيوستگى صفوف معتقدان به نهضت باشد . م_ى ب_ي_نيم كه در نهضت استقلال هندوستان , با وجود آنكه گاندى از طرف دولت استعمارى دس_ت_گ_ير شده و به زندان فرستاده مى شود , نهضت عدم همكارى با دولت استعمارى با شدت ادامه مى يابد . مردم هند با اينكه گاندى را در ميان خود نمى ديدند , ولى دنباله نهضت وى راادامه مى دادند , زيرا كه گاندى هنوز زنده بود و قدرت معنوى وى همچنان مردم هندرا بهم پيوند مى داد . در جنگ داخلى اسپانيا , قبل از جنگ جهانى دوم , تا زمانى كه رهبران جمهورى خواهان در زندان فرانكو بسر مى بردند , نبرد در سراسر جبهه هاى جنگ ادامه داشت . ول_ى زم_انى كه چند تنى از آنان به جوخه اعدام سپرده شدند , شكست در لشكرجمهورى خواهان پديد آمد . در ج_ن_گ دوم ج_ه_انى , هنگام محاصره شهر لنينگراد توسط ارتش نازى , سرما وقحطى , به ح_دى رس_ي_د ك_ه روزان_ه ه_زاران ن_فر مى مردند و گرسنگى بيداد مى كرد امامردم لنينگراد همچنان مقاومت مى كردند . محاصره چهار سال تمام

ادامه يافت . در اي_ن م_دت , رادي_و ل_نينگراد دائما پيامهائى از طرف شوراى مقاومت مى خواند ومردم را به پايدارى دعوت مى كرد . روزهاى آخر , بيش از دو سوم اعضاى شورا ازگرسنگى مرده بودند , اما راديو بدون آنكه خبر مرگ آنها را بمردم برساند ,همچنان نام آنان را در پايان اعلاميه ها مى خواند . جالب اينجاست كه به علت خاموشى برق , دو روز راديو لنينگراد از كار افتاد , مردم بسيارى در اط_راف اداره رادي_و ج_م_ع ش_دن_د و مى گفتند : ما آذوقه نمى خواهيم , فقط يكبار ديگر راديو را بكاراندازيد , تا ما بازهم اعلاميه هاى شوراى مقاومت را بشنويم . اي_ن م_دارك و ش_واهد نشان مى دهد كه حتى اگر رهبر جنبش و مقاومتى در ميان مردم نباشد , وجود واقعى او مى تواند الهام بخش معنوى و مايه اميد و تحرك و يادآورى گردد . اما در مورد اينكه چرا خداوند امام را در موقع ظهور نيافريد , بايد گفت كه اگرچنين بود , اصولا ع_نوان انتظار ظهور مصلح , واقعيت خارجى پيدا نمى كرد , زيراانسانها مى توانند در انتظار فردى باشند كه به زنده بودن او معتقدند و هرگزنمى توان انسانى را به اين دلخوش داشت كه چند سال بعد ممكن است كسى بدنيا آيد كه نقش منجى را ايفاء خواهد كرد . در ج_ه_ان م_ت_لاطم و پر اضطراب , در حاليكه انسان به ياس مطلق مى رسد و فلسفه پوچى را بعنوان راه زندگى خويش مى شناسد , چگونه مى توان انسانها را به وجودنجات دهنده اى دلخوش داشت كه سالها بعد

تازه متولد خواهد شد ؟ آيا اصولا اعتقادبه وجود رهبرى كه سالهائى بعد متولد م_ى گ_ردد , مى تواند موجب تبلور روح انتظارسازنده انسانها گردد ؟ انسان در شناخت دقايق و ظ_رايف حيات و براى آنكه در مسيرتكاملى به پيكار برخيزد , لازم است كه از وجود رهبرى زنده - حتى اگر غايب باشد -الهام گيرد .

2 - ف_واي_د گ_ون_اگون امام زمان براى امت اسلامى

اكنون وقت آن رسيده است كه با ديگر فوايد چشم گير امام براى امت , از نزديك آشنا شويم . م_ا اين فوائد را تحت عنوان كلى او بسان خورشيد در پس ابر است ,مى آوريم و اين فوائد همگى بيانگر حقيقت اين تشبيه است . در اح_ادي_ث م_ت_عدد وگوناگونى كه در زمينه حكمت و فايده وجود امام عليه السلام در دوران غ_ي_ب_ت ب_ه م_ارس_ي_ده , ب_سيار پر معنى و جالبى در يك عبارت كوتاه ديده مى شود كه مى توان كليدى باشد براى گشودن اين رمز بزرگ . و آن اينكه از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در پاسخ اين پرسش كه وجود حضرت بقيه اللّه ارواحنا ف_داه در ع_ص_ر غ_ي_ب_ت , چه فايده اى دارد , فرمود : اى والذى بعثنى بالنبوه انهم لينتفعون به و يستضيئون بنور ولايته فى غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب (2) . آرى س_وگند بخدائى كه مرا به نبوت برگزيد , از او منتفع مى شوند , و از نورولايتش در دوران غيبتش بهره مى گيرند , همانگونه كه از خورشيد بهنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مى برند . براى فهم اين كليد رمز , نخست بايد نقش

خورشيد را بطور كلى , و به هنگامى كه چهره تابناكش پشت ابرها پنهان مى گردد , دريابيم . خ_ورش_ي_د داراى دو ن_وع نورافشانى است : نورافشانى آشكار و نورافشانى مخفى , يا به تعبير ديگر نورافشانى مستقيم و نورافشانى غير مستقيم . در ن_ورافشانى آشكار , اشعه آفتاب به خوبى ديده مى شود , هر چند قشر ضخيم هوا كه اطراف كره زم_ي_ن را پ_وش_ان_يده , همانند يك شيشه ضخيم كار مى كند , شيشه اى كه ازشدت تابش آفتاب م_ى ك_اه_د و آن را ق_ابل تحمل مى سازد , و نور آفتاب را تصفيه مى كندو شعاعهاى مرگبارش را خنثى و بى اثر مى سازد , ولى به هر حال مانع از تابش مستقيم آفتاب نيست . ول_ى در ت_ابش غير مستقيم , ابرها همانند يك شيشه مات , نور مستقيم خورشيد را گرفته پخش مى كنند . گ_اهى اوقات وارد اطاقى مى شويم كه با لامپهاى مات روشن شده , اطاق را روشن مى بينيم , اما خ_ود لام_پ و ش_عاع اصلى و مستقيم آن بهيچوجه ديده نمى شوند 0000از سوى ديگر , نور آفتاب مهمترين نقش را در دنياى حيات و موجودات زنده دارد . ن_ور و ح_رارت_ى كه از خورشيد به هر سو پاشيده مى شود , تنها انرژى زندگى بخش درگياهان و حيوانات و انسان است . رش_د و ن_م_و م_وجودات زنده , تغذيه و توليد مثل آنها , حس و حركت و جنبش , آبيارى زمينهاى م_رده , غ_رش ام_واج دريا , وزش حيات بخش بادها , ريزش دانه هاى زندگى آفرين باران و برف , صداى زمزمه

آبشارها , نغمه هاى مرغان , زيبائى خيره كننده گلها , گردش خون در عروق انسان و ط_پ_ش ق_ل_ب_ه_ا , ع_ب_ور برق آساى انديشه از لابلاى پرده هاى مغز , و لبخند شيرينى كه بر لب گلبرگها مانند يك كودك شيرخوار نقش مى بندد 000 همه و همه بطور مستقيم يا غير مستقيم به نور آفتاب بستگى دارد وبدون آن , همه اينها به خاموشى خواهند گرائيد . اين موضوع را با كمى دقت مى توان دريافت . ح_ال اين سوال پيش مى آيد كه آيا اين بركات و آثار زندگى بخش , مخصوص زمانى نيست كه نور بطور مستقيم مى تابد ؟

پاسخ(قسمت دوم)

. پ_اس_خ اين سوال روشن است : نه ; بسيارى از اين آثار در نور مات خورشيد از پشت ابرها نيز وجود دارد . م_ث_لا در ك_شورهاى يا شهرهائى كه چندين ماه از سال ابرهاسراسر آسمان را پوشانيده اند , آفتاب ديده نمى شود , ولى گرما , نمو و رويش گياهان , توليد انرژى لازم براى حيات , رسيدن غلات و ميوه ها خنديدن گلها وشكوفه ها وجود دارند . بنابر اين تابش خورشيد از پشت پرده ابرها , قسمت مهمى از بركات خود را دربردارد . و تنها قسمتى از آثار كه نياز به تابش مستقيم دارد موجود نيست . مثلامى دانيم تابش آفتاب , اثر حياتى خاصى روى پوست و ساير جهاز بدن انسان و موجودات زنده دارد . ب_ه ه_م_ي_ن دل_يل , در كشورهائى كه از اين نظر در محروميت بسر مى برند ,در روزهاى آفتابى , ب_س_ي_ارى از مردم حمام آفتاب مى گيرند و در برابر اين

نورحيات بخش برهنه مى گردند و با تمام ذرات وجود خود - كه تشنه اين هديه آسمانى است - ذرات اين نور را مى مكند . ت_اب_ش مستقيم آفتاب , علاوه بر اينكه روشنائى و گرماى بيشترى مى آفريند , اثر خاصى به خاطر ه_م_ان اش_ع_ه م_اوراى ب_نفش در كشتن انواع ميكروبها و سالم سازى محيط دارد كه در نور غير مستقيم ديده نمى شود . از مجموع بحث قبل نتيجه مى گيريم كه : هر چند پرده هاى ابر , بعضى از آثار آفتاب را مى گيرد , ولى قسمت مهمى از آن همچنان باقى مى ماند . اين بود حال مشبه به يعنى آفتاب . اكنون باز مى گرديم به وضع مشبه يعنى وجود رهبران الهى در حال غيبت . اشعه معنوى وجود امام عليه السلام در حالى كه درپشت ابرهاى غيبت نهان است , داراى آثار قابل م_لاحظه اى است كه على رغم تعطيل مسئله تعليم و تربيت و رهبرى مستقيم , حكمت وجود او را آشكار مى سازد .

به ملاحظه اجمال اين نوشته , برخى از اين آثار , در اينجا بيان مى شود .

الف - پاسدارى از آئين الهى با گذشت زمان و آميختن سليقه ها و افكار شخصى به مسائل مذهبى و گ_راي_ش_ه_اى م_خ_تلف به سوى برنامه هاى ظاهر فريب مكتبهاى انحرافى , و دراز شدن دست م_ف_س_ده ج_وي_ان ب_ه س_وى م_ف_اه_ي_م آس_مانى , اصالت پاره اى از اين قوانين از دست مى رود و دستخوش تغييرات زيانبخشى مى گردد . اي_ن آب زلال كه از آسمان وحى نازل شده , با عبور از مغزهاى اين و آن تدريجا

تيره و تار گشته , صفاى نخستين خود را از دست مى دهد . اين نور پرفروغ , با عبور از شيشه هاى ظلمانى افكار تاريك , كمرنگ تر مى گردد . خلاصه با آرايشها و پيرايشهاى كوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگهاى تازه به آن , چنان مى شود كه گاهى بازشناسى مسائل اصلى , دچار اشكال مى گردد . آن شاعر ,خطاب به پيامبر صلى اللّه عليه و آله مى گويد :شرع ت_و را در پ_ى آرايش_ن_د دين تو را از پى پيرايشندبس كه فزودند بر آن برگ و بر گر تو ببينى نش_ناس_ى دگ_ربا اين حال , آيا ضرورى ن_ي_س_ت ك_ه در م_يان جمع مسلمانان كسى باشد كه مفاهيم فناناپذير تعاليم اسلامى را در شكل اص_ل_يش حفظ و براى آيندگان نگهدارى كند ؟مى دانيم در هر موسسه مهمى , صندوق نسوزى وج_ود دارد ك_ه اس_ن_اد مهم آن موسسه را درآن نگهدارى مى كنند , تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند . ب_علاوه هرگاه مثلا آتش سوزى در آنجا روى دهد , از خطر حريق مصون باشد كه اعتبار و حيثيت آن موسسه پيوندنزديكى با حفظ آن اسناد و مدارك دارد . س_ينه امام و روح بلندش , صندوق نسوز حفظ اسناد آئين الهى است كه همه اصالتهاى نخستين و وي_ژگيهاى آسمانى اين تعليمات را در خود نگاهدارى مى كند , تا دلائل الهى و نشانه هاى روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشى نگرايد . و اين يكى ديگر از آثار وجود او , گذشته از آثار ديگر است .

ب - ت_رب_يت گروه منتظر آگاه بر خلاف آنچه بعضى فكر

مى كنند , رابطه امام در زمان غيبت به كلى از مردم بريده نيست . ب_لكه آن گونه كه از روايات اسلامى برمى آيد , گروه كوچكى از آماده ترين افراد - كه سرى پرشور از ع_ش_ق خ_دا , و دلى پر ايمان و اخلاصى فوق العاده براى تحقق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند - با حضرتش در ارتباطند . م_ع_نى غيبت امام صلوات اللّه عليه , اين نيست كه آن حضرت به شكل يك روح نامرئى ويا شعاعى ناپيدا درمى آيد . ب_لكه او از يك زندگى طبيعى آرام برخوردار است , بطورناشناخته در ميان همين انسانها رفت و آم_د دارد , دلهاى بسيار آماده رابرمى گزيند و در اختيار مى گيرد , بيش از پيش آماده مى كند و مى سازد . افرادمستعد , به تفاوت ميزان استعداد و شايستگى خود , توفيق درك اين سعادت را پيدامى كنند . ب_عضى چند لحظه و برخى چند ساعت يا چند روز , و جمعى سالها با حضرت بقيه اللّه ارواحنا فداه در تماس نزديك هستند . آن_ه_ا ك_س_ان_ى هستند كه آنچنان بر بال و پر دانش و تقوى قرار گرفته و بالا رفته اندكه همچون م_س_افران هواپيماهاى دور پرواز , بر فراز ابرها قرار مى گيرند , آنجا كه هيچگاه حجاب و مانعى بر س_ر راه تابش جهانبخش آفتاب نيست , در حالى كه ديگران درزير ابرها و در تاريكى و نور ضعيف بسر مى برند . بدرستى حساب صحيح نيز همين است . من نبايد در انتظار داشته باشم كه آفتاب را به پائين ابرها بكشم تا چهره او را ببينم .

چنين انتظارى , اشتباه بزرگ و خيال خام است . اي_ن م_ن_م كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنم , تا شعاع جاودانه آفتاب راجرعه جرعه بنوشم و سيراب گردم . بهر حال , تربيت اين گروه يكى ديگر از حكمت هاى وجود آن حضرت در اين دوران است .

ج - نفوذ روحانى و ناآگاه مى دانيم خورشيد , يك سلسله اشعه نامرئى دارد كه از تركيب آنها با هم , ه_ف_ت رنگ معروف پيدا مى شود و يك سلسله اشعه نامرئى كه بنام اشعه ماوراء بنفش و اشعه مادون قرمز ناميده شده است . همچنين يك رهبر بزرگ آسمانى , خواه پيامبر باشد يا امام , علاوه بر تربيت تشريعى - كه از طريق گ_ف_ت_ار و رفتار وتعليم و تربيت عادى صورت مى گيرد - يكنوع تربيت روحانى دارد , كه از راه نفوذمعنوى در دلها و فكرها اعمال مى شود . و مى توان آن را تربيت تكوينى نام گذارد . در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نمى كند , بلكه تنها جاذبه و كشش درونى موثر است . در ح_الات بسيارى از پيشوايان بزرگ الهى , مى خوانيم كه گاه بعضى از افراد منحرف وآلوده , با يك تماس مختصر با آنها بكلى تغيير مسير مى دادند , و سرنوشتشان يكباره دگرگون مى شد و به ق_ول م_ع_روف با صد و هشتاد درجه بازگشت , راه كاملاتازه اى را انتخاب مى كردند , يك مرتبه فردى پاك و مومن و فداكار از آب درمى آمدند كه از بذل همه وجود خود نيز مضايقه نداشتند . اين دگرگونيهاى تند

و سريع و همه جانبه , اين تحولات جهش آسا و فراگير , آنهم بايك نگاه و ب_رخ_ورد - ال_بته براى آنها كه در عين آلودگى , يك نوع آمادگى نيزدارند - نتيجه جذبه ناخود آگاه است كه گاهى از آن تعبير به نفوذ شخصيت نيزمى شود . ب_سيارى اين موضوع را در زندگى خود تجربه كرده اند كه به هنگام برخورد با افرادى كه روحهاى ب_زرگ و عالى دارند , چنان بى اختيار و ناخودآگاه تحت تاثير آنان قرارمى گيرند كه حتى سخن گفتن در برابر آنها برايشان مشكل مى شود , و خود را در ميان هاله اى مرموز و غير قابل توصيف از عظمت و بزرگى مى بينند . البته ممكن است گاهى اينگونه امور را با تلقين و امثال آن توجيه كرد , ولى مسلما اين تفسير براى همه موارد صحيح نيست . ب_ل_كه راهى جز اين ندارد كه بپذيريم كه اين آثار , نتيجه شعاع اسرارآميزى است كه از درون ذات انسانهاى بزرگ برمى خيزد . س_رگذشتهاى فراوانى در تاريخ پيشوايان بزرگ مى بينيم كه جز از اين راه نمى توان آنها را تفسير كرد , كه در اينجا چند نمونه ذكر مى كنيم . ب_رخ_ورد اس_عد بن زراره بت پرست به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در كنار خانه كعبه و تغيير ج_هش آساى طرز تفكر او , و يا آنچه دشمنان سرسخت پيامبر (ص ) نام آن را سحر مى گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزديك شدن به او باز مى داشتند (1) . ت_اث_ي_ر پ_يام امام حسين صلوات اللّه عليه روى فكر

زهير در مسير كربلا نقل شده ,تا آنجا كه با شنيدن پيام امام حتى نتوانست لقمه اى را كه در دست داشت به دهان بگذارد , و آنرا به زمين نهاد و حركت كرد . كشش عجيب فوق العاده اى كه حر بن يزيد رياحى در خود احساس مى كرد , و با تمام شجاعتش ه_م_چ_ون ب_يد مى لرزيد , و همين كشش سرانجام او را به صف مجاهدان كربلا كشيدو به افتحار بزرگ شهادت نائل آمد . داس_تان جوانى كه در همسايگى ابوبصير زندگى داشت , و با ثروت سرشار خود -كه از خودش خدمتى بدستگاه بنى اميه فراهم ساخته بود - به عيش و نوش و بى بندوبارى پرداخته بود . و سرانجام با يك پيام امام صادق عليه السلام بكلى دگرگون شد ,و همه كارهاى خود را به كنارى نهاد و تمام اموالى را كه از طريق نامشروع گردآورده بود , يا به صاحبش داد و يا در راه خدا انفاق كرد . سرگذشت كنيز خواننده و زيبا و عشوه گرى كه هارون به گمان خام خود براى منحرف ساختن ذهن امام كاظم صلوات اللّه عليه به زندان اعزام داشته بود , و منقلب شدن روحيه او در يك مدت كوتاه , تا آنجا كه قيافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حيرت و وحشت افكند 0000همه و همه ن_ش_ان_ه و ن_م_ون_ه ه_ائى از همين تاثير ناخودآگاه است كه مى توان آنراشعبه اى از ولايت تكوينى م_ع_ص_وم_ي_ن - اع_م از پيامبر و امام (ع ) - دانست , چرا كه عامل تربيت و تكامل در اينجا الفاظ و جمله

ها و راههاى معمولى و عادى نيست ,بلكه جذبه معنوى و نفوذ روحانى , عامل اصلى محسوب مى شود . ه_م_ان_گ_ون_ه ك_ه گ_ف_ت_ي_م , پيامبران و امامان - بر اساس فضائل موهبتى - و رجال راستين و شخصيتهاى بزرگ الهى - بر اساس فضائل اكتسابى - به تناسب ميزان شخصيت خودهاله اى از اين نفوذ ناخودآگاه در پيرامون خود ترسيم مى كنند . و البته قلمروگروه اول با گروه دوم از نظر ابعاد و گستردگى قابل مقايسه نيست . وجود مبارك امام عليه السلام در پشت ابرهاى غيبت نيز , اين اثر را دارد كه ازطريق شعاع نيرومند و پ_ر دام_ن_ه نفوذ شخصيت خود , دلهاى آماده را در نزديك ودور , تحت تاثير جذبه مخصوص قرار داده , به ترتيب و تكامل آنها مى پردازد و ازآنها انسانهائى كامل تر مى سازد . ما قطبهاى مغناطيسى زمين را با چشم خودنمى بينيم , ولى اثر آنها روى عقربه هاى قطب نما , در درياها راهنماى كشتيهاست ودر صحراها و آسمانها راهنماى هواپيما و وسائل ديگر است . در س_رتاسر كره زمين ,از بركت اين امواج , ميليون ها مسافر راه خود را به سوى مقصد پيدا كرده , باوسائل نقليه بزرگ و كوچك بفرمان همين عقربه ظاهرا كوچك از سرگردانى رهائى مى يابند . آي_ا ت_عجب دارد اگر وجود مبارك امام - صلوات اللّه عليه - در زمان غيبت , باامواج جاذبه معنوى خود , افكار و جانهاى زيادى را كه در دور يا نزديك قراردارند , هدايت كند , و از سرگردانى رهائى ب_خ_ش_د ؟ ال_ب_ته نبايد فراموش كرد كه امواج مغناطيسى زمين

, روى هر آهن پاره بى ارزشى اثر ن_م_ى گ_ذارد , ب_ل_ك_ه روى عقربه هاى ظريف و حساسى كه خاصيت آهنربائى يافته اند و يك نوع سنخيت و شباهت باقطب فرستنده امواج مغناطيسى پيدا كرده اند , اثر مى گذارند . ه_م_ينطور دلهائى كه راهى با امام عليه السلام دارند و شباهتى را در خود ذخيره نموده اند , تحت تاثيرآن جذبه روحانى قرار مى گيرند . ب_ا در ن_ظر گرفتن آنچه گفتيم , يكى ديگر از آثار و حكمت هاى وجود امام عجل اللّه تعالى فرجه در چنين دورانى آشكار مى گردد .

د - ترسيم هدف آفرينش هيچ عاقلى بى هدف گام برنمى دارد . هر حركتى كه در پرتو عقل و علم انجام گيرد ,در مسير هدفى قرار خواهد داشت . با اين تفاوت كه هدف در كار انسانها معمولا رفع نيازمندى خويش و برطرف ساختن كمبودهاست , ول_ى در كار خدا , هدف متوجه ديگران ورفع نيازهاى آنهاست , چرا كه ذات او از هر نظرى كامل است و عارى از هرگونه كمبود . و با اين حال , انجام دادن كارى به نفع خود , درباره او مفهوم ندارد . حال به مثال , زير توجه كنيد . در زمينى مستعد و آماده , باغى پر گل و ميوه احداث مى كنيم . در لابلاى درختان وبوته هاى گل , علف هرزه هائى مى رويند . هر وقت به آبيارى آن درختان برومندمى پردازيم , علف هرزه ها نيز از پرتو آنها سيراب مى شوند . در اينجا ما دو هدف پيدا مى كنيم : هدف اصلى كه آب دادن درختان

ميوه و بوته هاى گل است , و هدف تبعى يعنى آبيارى علف هرزه هاى بى مصرف . بدون شك , هدف تبعى نمى تواند انگيزه عمل گردد , و يا حكيمانه بودن آن را توجيه كند . مهم همان هدف اصلى است كه جنبه منطقى دارد . حال فرض مى كنيم بيشتر درختان باغ خشك شوند و تنها يك درخت باقى بماند , امادرختى كه به تنهائى گلها و ميوه هائى را كه از هزاران درخت انتظار داريم , به مامى دهد . ب_دون ت_ردي_د , براى آبيارى همان يك درخت هم كه باشد , آبيارى و باغبانى را ادامه خواهيم داد , گو اينكه علف هرزه هاى زيادى نيز از آن بهره گيرند . و اگ_ري_ك روز آن درخ_ت ن_ي_ز ب_خ_ش_كد , آنجاست كه دست از آبيارى باغ مى كشيم , هر چند علف هرزه ها بميرند . آنها كه در مسير تكاملند , درختان و شاخه هاى پر بار هستند . آنها كه به پستى گرائيده و منحرف و آلوده اند , علف هرزه هاى اين باغند . مسلما اين آفتاب درخشان , اين مولكولهاى حيات بخش هوا , اين همه بركات زمين و آسمان براى آن آف_ري_ده نشده است كه مشتى فاسد و هرزه به جان يكديگر بيفتند و به خوردن يكديگرمشغول شوند , و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولى براى اجتماع آنها نباشد . نه , هرگز , هدف آفرينش نمى تواند اينها باشد . اي_ن ج_هان و تمام مواهب آن , از ديدگاه يك فرد خداپرست - كه با مفاهيمى چون علم و حكمت خ_دا

آش_ن_است - براى صالحان و پاكان آفريده شده است , همانگونه كه سرانجام نيز بطور كامل از دست غاصبان به درآمده , و در اختيار آنان قرار خواهد گرفت . ان الارض يرثها عبادى الصالحون (4) . روزى زمين از آن صالحان خواهد بود . باغبان آفرينش , بخاطر همين گروه , فيض و مواهب خود را همچنان ادامه مى دهد . ه_ر چ_ند علف هرزه ها نيز به عنوان يك هدف تبعى سيراب گردند و بهره مند شوند , ولى بى شك هدف اصلى , آنها نيستند . و اگ_ر - ب_ه ف_رض محال - روزى فرا رسيد كه آخرين نسل گروه صالحان از روى زمين برچيده شوند , آن روز دليلى بر ادامه جريان اين مواهب وجود نخواهد داشت . آن روز , آرام_ش زم_ي_ن به هم مى خورد و آسمان و بركات خود را قطع مى نمايد و زمين از دادن بهره به انسانها مضايقه خواهد كرد . از ط_رف_ى پ_ي_ام_بر و امام , حجت خدا ومقصد مهم از خلقت جهان و انسان هستند , يعنى همان گروهى كه هدف اصلى آفرينش راتشكيل مى دهند . ب_ه ه_مين دليل , وجود امام عليه السلام به تنهائى يا در راس گروه صالحان , توجيه كننده هدف آف_رينش و مايه نزول هر خير و بركت است , ريزش باران فيض و رحمت خدا است , اعم از اينكه در ميان مردم آشكارا زندگى كند يا مخفى وناشناس بماند . درست است كه افراد صالح ديگر نيز , هر كدام - در حد خود - هدفى هستند براى آفرينش , و يا به تعبير ديگر

بخشى از آن هدف بزرگ . ول_ى ن_م_ون_ه ك_ام_ل اين هدف ,همين انسانهاى نمونه و مردان آسمانى مى باشند , هر چند سهم ديگران نيز محفوظاست . و از اي_ن_جا اين معنى روشن مى شود كه در پاره اى از روايات به اين مضمون وارد شده كه : بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السماء . از ب_ركت وجود او ( يعنى حجت و نماينده الهى ) مردم روزى مى برند و بخاطر هستى او آسمان و زمين بر پاست . با توضيحاتى كه داديم , معلوم مى شود , كه اين موضوع , يك موضوع اغراق آميز ,دور از منطق , و يا شرك آلود نمى باشد . ه_م_چ_نين عبارتى كه به عنوان يك حديث قدسى از خداوند متعال در كتب مشهور نقل شده كه خطاب به پيامبرش مى فرمايد : لولاك لما خلقت الافلاك . اگر تو نبودى آسمانها را نمى آفريدم . ب_ي_ان يك واقعيت است نه مبالغه , اما پيامبر , شاهكار هدف آفرينش است و صالحان ديگر هر كدام بخشى از اين هدف بزرگ را تشكيل مى دهند . از مجموع آنچه در اين فصل , تحت چهار عنوان گفته شد , نتايج زير عايد مى گردد :آنها كه دور ن_شسته اند و وجود امام را در عصر غيبت , يك وجود شخصى و بدون بازده اجتماعى دانسته اند , و ب_ر ع_قيده شيعه در اين زمينه تاخت و تاز كرده اند كه وجودچنين امامى چه نفعى براى رهبرى و ام_امت خلق مى تواند داشته باشد , آنچنان كه آنها گفته اند نيست , و آثار وجودى امام

در اين حال نيز فراوان است (5) .

پاسخ(قسمت سوم)

3 - ح_ج_ت ه_اى م_خ_ف_ى و پ_ن_ه_ان خدا در قرآن و نهج البلاغه امام اميرمومنان عليه السلام در ن_هج البلاغه , براى خدا دو نوع حجت معرفى مى كند : يكى حاضر و آشكار , و ديگرى غايب و ناپيدا , آن_جا كه مى فرمايد : اللهم بلى لاتخلو الارض من قائم للّه بحجه اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا لئلاتبطل حجج اللّه و بيناته (6) . ب_ل_ى , خ_داي_ا , روى زم_ين هيچگاه از حجتهاى تو خالى نمى ماند , حجتهائى كه گاهى مرئى و آشكار , و گاهى از بيم مردم پنهان هستند , تا دلايل آئين الهى محو ونابود نشود . ج_م_ل_ه لئلا تبطل حجج اللّه و بيناته بسيار قابل ملاحظه است و مى رساند كه رهبران الهى در پنهان و آشكار , وظيفه سنگين رهبرى را انجام مى دهند . و در همه حال ,در راهنمائى مردم مى كوشند . م_ق_ص_ود امام از حجت خائف و مغمور كيست ؟ آيا جز آن پيشواى معصوم است كه براثر نبودن شرايط مساعد , در پس پرده غيبت بسر مى برد , تا روزى جهان براى نهضت او آماده گردد ؟پس از آگ_اه_ى از اي_ن دو ن_وع حجت كه در كلام اميرمومنان به چشم مى خورد , نظرخوانندگان را به گ_روه_ى از اولياء الهى جلب مى كنيم كه آنان غايب و پنهان بودند ,و با اين حال جامعه را هدايت مى كردند و يا اينكه بصورت استتار و با پوشش خاصى به سازندگى افراد اشتغال داشتند , و يا اينكه نبى و ولى بودند ولى منتظر

آن بودند كه فرمان حق برسد , سپس انجام وظيفه كنند .

برخى از افراد اين گروه عبارتند از :

الف - معلم موسى كه در اخبار بنام خضر معرفى شده است . سلام اللّه عليها .

ب - پ_ي_ام_بر گرامى اسلام - صلى اللّه عليه و آله - كه سه سال از طريق سازندگى فردى هدايت مى كرد .

ج - حضرت موسى عليه السلام در مدت غيبت چهل روزه خود .

د - حضرت يونس عليه السلام كه مدتها در شكم ماهى پنهان از ديدگان بسر مى برد .

ه_ - ح_ضرت مسيح عليه السلام كه در دوران كودكى نبى بود , ولى پس از سى سال به امر هدايت قيام نمود .

ال_ف - ول_ى غ_ايب كه معلم حضرت موسى بودقرآن مجيد , ما را به مقام والاى ولايت , و شئون و ن_ح_وه هدايتهاى اولياء رهبرى نموده و به روشنى ثابت نموده كه ممكن است يكى از مردان الهى , در عين اينكه ازنظرها پنهان باشد , به امر هدايت و ارشاد بپردازد . قرآن , رهبرى را معرفى مى كند كه ناشناخته بود و آنها او را نمى شناختند . حتى رسول آن زمان نيز , با او آشنائى نداشت . و اگر آشنائى پيدا كرد , تنها بر اثرمعرفى الهى بود . اين ولى و رهبر , همان است كه خداى سبحان درباره او در قرآن چنين مى فرمايد : موسى و همراه او , بنده اى از بندگان ما را يافتند كه مورد رحمت ما بوده و ازپيش خود به او علومى داده بوديم كسى كه داراى چنين علم وسيع و گسترده اى است ,

و بصريح قرآن , نبى زمان و وصى وى از علم . او ب_ه_ره م_ند مى شوند , قطعا از اولياء خدا بوده , و نه تنها از نظر علم و دانش وسيع تر بوده است , ب_ل_كه آنچنان روح قوى و نيرومندى داشته است كه وقتى موسى به او مى گويد : اجازه مى دهى كه من تو را همراهى كنم تا از علومى كه بتو داده شده است به من بياموزى ؟ . وى در پاسخ مى گويد : تو نمى توانى با من صبر كنى , چگونه مى توانى كارهائى را كه از اسرار آنها خبر ندارى تحمل نمائى ؟ (7) . بى شك , اين فرد از اولياء خدا و از شخصيتهاى والاى الهى بوده است . ب_ررس_ى ح_الات اي_ن ول_ى زم_ان و اي_ن ف_رزان_ه ن_اش_ن_اخ_ته , در همان چند لحظه كوتاه از زندگى حساس او كه با حضرت موسى گذرانده است , ما را به نكاتى رهبرى مى كند . از جمله :

1 - اين ولى زمان , به صورت ناشناس زندگى مى كرد . كسى او را نمى شناخت . و اگرخدا او را معرفى نمى كرد , كسى با او آشنا نمى شد . بنابر اين شرط ولى , اين نيست كه حتما مردم او را بشناسند .

2 - اي_ن ول_ى ال_هى , با اينكه از ديدگان غايب و پنهان بود , هرگز از حوادث واوضاع زمان غفلت نداشت . و روى ولايت و اختياراتى كه از جانب خدا به او داده شده بود , در اموال و نفوس تصرف مى كرد , و اوضاع را طبق مصالحى

رهبرى مى نمود . اودر رهبرى حوادث , بقدرى دقيق بود كه راضى نشد كشتى بينوايان كه مايه زندگى آنان بود به دست فرمانرواى ستمگرى بيفتد , و با معيوب ساختن آن , از تصرف كشتى جلوگيرى كرد . اخ_ت_يارات او به اندازه اى بود كه روى مصالحى توانست انسانى رابكشد , و ديوارى را براى صيانت مال يتيم بپا دارد .

3 - ن_ك_ت_ه جالب اينكه : نه تنها خود او ناشناخته بود , بلكه تصرفات او نيز ازديدگاه مردم عادى پنهان بود . اگر مردم و صاحب كشتى از تصرف او آگاه بودند ,هرگز اجازه نمى دادند كه او كشتى را سوراخ كند , زيرا از هدف مقدس او آگاهى نداشتند . اگ_ر مردم شاهد قتل نفس او بودند , هرگز رهايش نمى كردند و 000 ازاينكه او همه اين كارهاى ش_گفت آور را در دل اجتماع انجام داد و احدى متوجه كاراو نشد , مى توان فهميد كه نه تنها خود او پنهان بود , بلكه تصرف او در اوضاع وحوادث نيز بر مردم پنهان بود . آنها تنها اثر فعل او را مى ديدند نه كار او را .

4 - مهمتر از همه هدايت و رهبرى او بود . او با داشتن مقام ولايت , وظايف خود راانجام مى داد . گاهى با تصرف در اموال و نفوس يا ضبط و حراست اموال يتيمان , اثرولايت خود را ابراز مى داشت و گ_اهى از طريق فردسازى و تعليم افراد , به وظيفه خطير ولايت عمل مى نمود , و افرادى مانند موسى و همراه او را هدايت و رهبرى مى كرد .

از زندگى حساس و تكان دهنده اين ولى الهى , بخوبى مى فهميم كه ولى زمان گاهى عيان و پيدا ; و زمانى مخفى و پنهان خواهد بود . واين امر بستگى به مصالح وقت و اوضاع زمان دارد . ه_م_چ_ن_ان_كه مى فهميم هدايت و رهبرى - كه وظيفه امام و ولى است - مى تواند به دوصورت - آش_ك_ار و پ_نهان - انجام گيرد , و هرگز لازم نيست كه امام شناخته شود تاهدايت كند , بلكه در حال اختفاء و پنهانى نيز به اين وظيفه خطير قيام مى نمايد .

مدتى است كه در تمام دنيا گفتگو از خطرات جنگ سوم در ميان است و اين كه اگر جنگ اتمى شروع شود , موجود زنده اى در جهان باقى نمى ماند . م_سلمانان عموما و شيعه خصوصا در انتظار جهانگير شدن اسلام هستند و عقيده دارند كه مصلح حقيقى - امام عصر اروحنا فداه - بايد دن

پرسش

مدتى است كه در تمام دنيا گفتگو از خطرات جنگ سوم در ميان است و اين كه اگر جنگ اتمى شروع شود , موجود زنده اى در جهان باقى نمى ماند . م_سلمانان عموما و شيعه خصوصا در انتظار جهانگير شدن اسلام هستند و عقيده دارند كه مصلح حقيقى - امام عصر اروحنا فداه - بايد دنياى فاسد را اصلاح كند منافات ندارد ؟

پاسخ

پ_ي_ش ب_ينى هايى كه براى درگير شدن جنگ اتمى مى شود غالبا جنبه حدس و تخمين دارد وبا ت_وج_ه ب_ه اي_ن كه حوادث سياسى تحت هيچ برنامه و قانونى نيست , غالبا قابل پيش بينى قطعى نمى باشد . قدر مسلم اين است كه در شرايط فعلى احتمال وقوع جنگ سوم هست و احتمال اين كه اين جنگ ات_مى باشد نيز بعيد نيست ; اما هيچ كس بطور قطع نمى تواند بگويد كه جنگ سوم اجتناب ناپذير است , همچنان كه بطور قطع نمى توان گفت اين جنگ اتمى خواهد بود , زيرا ممكن است خداوند س_ه_م ب_ي_شترى از عقل نصيب سران كشورهاى جهان كند و با دور انديشى بيشتر حوادث دنيا را م_ط_ال_ع_ه كنند و از دست زدن به امورى كه آتش جنگ سوم را مى افروزد , خوددارى نمايند و يا لااقل استعمال سلاح اتمى را بكلى تحريم كنند . ب_ن_ابر اين , عقيده عموم مسلمانان و مخصوصا جمعيت شيعيان دنيا كه طبق مدارك مسلم دينى در ان_ت_ظار يك مصلح جهانى به سر مى برند كه از طرف آفريدگار جهان اين ماموريت بزرگ را پ_ي_دا مى كند و سرانجام صفحه زمين را از ظلم بيدادگرى پاك مى سازدو يك

حكومت جهانى با يك تشكيلات صحيح به وجود مى آورد , با اين گونه حدثياتى كه درباره وقوع جنگ سوم مى شود ه_ي_چ گ_ون_ه منافاتى ندارد ; زيرا همان طور كه گفته شداين پيش بينى ها متكى به يك اساس قطعى و مسلم نيست و صرفا روى احتمالاتى است كه از شرايط موجود به نظر مى آيد و همان طور كه كرارا اشاره كرده ايم هيچ بعيد نيست كه اضطراب و ناراحتى و پريشانى فعلى , براى آماده شدن دن_ي_اى ب_ش_ريت براى پذيرفتن اين حكومت الهى باشد ; زيرا وقتى دنياى مادى ببيند كه با اصول م_اديگرى نه تنهاقدرت اصلاح جامعه بشرى را ندارد بلكه روز به روز وضع را وخيم تر و وحشتناك ترمى كند , ناچار تن به يك حكومت الهى در خواهد داد . اگر ما هم گاه گاهى از احتمال وقوع جنگ سوم جهانى صحبت كرده ايم , به اين منظوربوده كه اگر تنها مقدرات انسان به دست همين شرايط مادى باشد , چنين سرانجامى محتمل خواهد بود و احتمال آن كافى است كه انسان را وادار به تجديد نظر در راهى كه امروز پيش گرفته است بنمايد .

هرگاه شرط ظهور حضرت مهدى (عج ) گسترش فساد در روى زمين است , چرا با فسادمبارزه ك_ن_ي_م ؟ ب_ل_كه بايد در گسترش فساد كوشش نماييم تا هر چه زودتر شرائط اين نهضت آسمانى فراهم آيد .

پرسش

هرگاه شرط ظهور حضرت مهدى (عج ) گسترش فساد در روى زمين است , چرا با فسادمبارزه ك_ن_ي_م ؟ ب_ل_كه بايد در گسترش فساد كوشش نماييم تا هر چه زودتر شرائط اين نهضت آسمانى فراهم آيد .

پاسخ

اولا : ب_اي_د ت_وجه نمود كه شرط ظهور امام , هرگز منحصر به گسترش فساد در اجتماع انسانى ن_ي_س_ت ; بلكه هرگاه مردم جهان از نظر رشد فكرى و كمالات روحى به حدى برسندكه بتوانند ارزش وجود امام را درك نمايند و شايسته رهبرى او گردند , در اين صورت امام (عج ) بدون هيچ قيد و شرطى ظهور نموده و از پس پرده غيب بيرون مى آيد . در ك_ت_اب_هاى عقايد و مذاهب بطور مبسوط و گسترده بحث و بررسى شده است كه مانع اساسى براى غيبت امام , اخلاق و روحيات و عدم آمادگى جامعه انسانى ظهور و حكومت آن حضرت است و اگر اين مانع برطرف گردد , دوران غيبت او سپرى خواهد شد .

دان_ش_م_ن_د بزرگ و فيلسوف عاليقدر اسلام مرحوم خواجه نصير الدين طوسى در كتاب تجريد العقائد در اين باره سه جمله كوتاه و پر مغز دارد كه با توضيح مختصرى در اينجا نقل مى كنيم :

1 - وجوده لطف : وجود امام معصوم - خواه آشكار و خواه پنهان - براى جامعه انسانى نعمت معنوى و وس_ي_ل_ه نزديكى به اطاعت فرمان پروردگار است ; زيرا رابطه هدايت الهى ميان خدا و مردم , به وس_يله امام برقرار مى گردد و بسيارى از نعمتهاى معنوى و مادى به خاطر امام به مردم مى رسد , حتى هدايت معنوى امام نسبت به افرادشايسته هميشگى

است - اگرچه او را نبينند و نشناسند .

2 - و ت_صرفه لطف آخر : هرگاه امام از پس پرده غيبت بيرون آيد و به راهنمايى ظاهرى بپردازد و زم_ام ام_ور را ب_ه دست بگيرد خود نعمت ديگرى است ; در اين موقع نه تنها يك گروه از وجود او بهره مند مى گردند ; بلكه همه جامعه انسانى از وجوداو كه مظهر عدل و داد و مجرى دستورهاى آسمانى و احكام الهى است , بهره مندخواهند بود .

3 - و ع_دم_ه منا : هرگاه او از تصرف در امور مردم خوددارى مى كند و در پس پرده غيبت به سر مى برد و به بزرگترين آمال و آرزوى بشر تحقق نمى بخشد , براى موانعى است كه خود مردم بر سر راه او ب_ه وجود آورده اند و علت اساسى سلب اين نعمت , خودمردم هستند و اگر خود مردم براى حكومت واحد جهانى - آن هم بر پايه فضيلت و اخلاق و عدل و داد و رعايت حقوق و احكام اسلامى - آم_ادگ_ى پيدا كنند , بطور مسلم آشكارخواهد شد و هيچ گاه از ناحيه خداوند كوتاهى از ابراز لطف نبوده , اين خودمردمند كه ظهور حكومت حقه الهى را به تاخير انداخته اند . (1)ب_نابر اين , توسعه فساد و گسترش آلودگى , شرط منحصر ظهور امام نيست كه به جزآن , به ف_كر راه ديگرى نباشيم و در پيدايش آن تسريع نماييم , بلكه راه نزديكترى دارد كه همان پيدايش لياقت و شايستگى در مردم است .

و ب_ه ع_ب_ارت دي_گ_ر , شرط رهبرى دو چيز است :

1 - وجود رهبر

2 -

آمادگى مردم

براى پذيرش ره_برمسلما اگر شرط دوم از ناحيه مردم تحقق يابد , خداوند شرط اول را بلافاصله ايجادخواهد نمود .

ث_ان_ي_ا : گ_س_ترش فساد و آلودگى جامعه بشرى هدف اصلى نيست , بلكه زمينه را براى ظهور حضرت مهدى (عج ) و اصلاح جامعه انسانى فراهم مى سازد ; زيرا هنگامى كه ظلم وجور زمين را ف_را گرفت و بشريت گرفتار تبعيضات ناروا و مفاسد گوناگون گرديد ومشكلات طاقت فرسا گريبان انسانها را گرفت و تجارب مختلف نشان داد كه انسان تنهابه اتكاى نيروى خود و قوانينى ك_ه وض_ع ك_رده ن_مى تواند مشكلات را ريشه كن سازد وعدالت اجتماعى را در سراسر كره زمين مستقر نمايد ; در اين هنگام , آمادگى فكرى كامل براى پذيرش برنامه يك رهبر الهى پيدا مى كند كه بيماريهاى اين بيمار خسته را با نسخه هاى آسمانى خود درمان نمايد و مى فهمد كه نقش ديگر و انقلاب برترى لازم است كه به همه نابسامانيها خاتمه بخشد . اص_ولا هيچ نهضت اصلاحى بدون يك زمينه فكرى قبلى انجام نمى پذيرد و اصل عرضه وتقاضا كه يك اصل اقتصادى است , در عين حال , يك اصل اجتماعى نيز مى باشد و تادرخواستى در مردم نباشد , عرضه هر نوع كالاى معنوى و مادى بى ارزش و بى ثمر خواهدبود . ول_ى آي_ا زم_ينه فكرى و آمادگى روحى براى يك نهضت اصلاحى و جهانى , كه منجر به برقرارى ح_ك_وم_ت واحد جهانى , آن هم بر اساس عدل و داد و ارزشهاى اخلاقى و رعايت حقوق و مقررات اسلام گردد كافى است , يا اين زمينه فكرى پشتوانه ديگرى لازم

داردكه اين دگرگونى فكرى را ب_ه ص_ورت ان_قلابى خارجى درآورد و هر نوع مانع را از سرراه نهضت بردارد و از اين زمينه فكرى حداكثر بهره بردارى را بنمايد . ن_ه تنها تجارب بى شمار و آزمايشهاى متوالى اين مطلب را تصديق مى كند , بلكه روايات و احاديث زي_ادى ك_ه درب_اره ن_هضت اين مصلح جهانى وارد شده است , آشكارامى رساند كه انقلاب آخرين ح_ج_ت ال_هى پس از پديد آمدن يك زمينه فكرى , نياز به قدرت و نيرو دارد كه بتواند در پرتو آن ق_درت , از زم_ينه هاى موجود بهره بردارى كند وهر مانعى را كه بر سر راه نهضت خود وجود دارد برطرف سازد و در احاديث اسلامى به وجود انصار و ياران و تعداد آنها و اين كه قيام حضرت مهدى (عج ) توام با قدرت و نيرو خواهد بود , تصريح شده است . در اين موقع ما بايد براى تامين منظور دوم و تربيت اعوان و انصار و سربازان فداكار كه جان به كف در راه آرم_انهاى الهى نبرد و فداكارى نمايند , در پرورش افراد صالح و جانباز بكوشيم و تا آنجا كه ام_ك_ان_ات اجازه مى دهد , براى يك چنين نهضت وسيع جهانى , افرادى را تربيت كنيم كه بتوانند آرم_ان_ه_اى ج_ه_انى آن حضرت رادر سرتاسر جهان تحقق بخشند و يك چنين هدف مقدسى در ص_ورتى انجام مى گيرد كه مصلحان اجتماع دست روى دست نگذارند و از هيچ گونه اقدامى در راه تربيت افراد با ايمان دريغ نورزند .

ث_ال_ث_ا : از ه_م_ه اينها گذشته , ما بايد موقعيت خود را در زمينه انقلاب حضرت مهدى

(عج ) م_ش_خ_ص ك_نيم ; بديهى است اگر ما به گسترش فساد كمك كنيم , از كسانى خواهيم بود كه ان_ق_لاب ح_ض_رت م_هدى (عج ) براى درهم كوبيدن آنها صورت مى گيرد و اگردرصدد اصلاح جامعه بكوشيم , از كسانى خواهيم بود كه در ارتش انقلابى حضرت مهدى (عج ) همكارى مى كنند ; ب_نابر اين , به فرض اين كه با كمك كردن به توسعه فساد ,ظهور حضرت مهدى (عج ) را به پيش ب_ي_ندازيم , وضع خود را بطور قطع به خطرانداخته ايم , مگر نه اين است كه حضرت مهدى (عج ) ب_راى كوتاه كردن دست فاسدان وبرچيدن بساط ظلم و فساد قيام مى كند , ما چگونه مى توانيم با گ_س_ترش فساد از انقلاب او بهره مند شويم ؟بنابر اين , سكوت در برابر فساد و يا كمك به توسعه فساد - چه از لحاظ كلى و چه از نظر شخصى - براى ظهور حضرت مهدى (عج ) صحيح نيست . بيشتر به نظر مى رسد كه اين اشكال و مغلطه كارى را كسانى درست كرده اند كه مى خواهند از زير بار مسووليتها فرار كنند و يا آلوده به هر فسادى شوند .

مى گويند : لولا الامام يا لولا الحجه لساخت الارض باهلها اگر امام نباشدزمين اهلش را در خود فرو مى برد . گويم : اگر اين حديث صحيح باشد معنى آن اينست كه اگر حجت خدا ( مثل كتاب آسمانى ) در ميان مردم نباشد در آنوقت بايد جهان بپايان رسد زيرا خداوند از آفرينش م

پرسش

مى گويند : لولا الامام يا لولا الحجه لساخت الارض باهلها اگر امام نباشدزمين اهلش را در خود فرو مى برد . گويم : اگر اين حديث صحيح باشد معنى آن اينست كه اگر حجت خدا ( مثل كتاب آسمانى ) در ميان مردم نباشد در آنوقت بايد جهان بپايان رسد زيرا خداوند از آفرينش مردم غرضى دارد كه آن ه_داي_ت ش_اي_س_تگان مردم و تكامل آنها است

و اگر راهنماى خدائى ميان مردم نباشد اين غرض حاصل نمى شود پس خلقت بايد منتفى باشد اما اگر مراد از حجت امام غيبى بود در پنهان بودن او چه هدايت و راهنمائى هست كه با نبودن آن هدايت زمين و زمان برهم خورد .

پاسخ

اي_ن اش_ك_ال مشترك الورود و بعينه بخود نويسنده وارد است زيرا اگر معنى حديث اين باشد كه ح_ج_ت ن_گهبان و حافظ كسانى است كه به آن ايمان آورده و از آن پيروى مى نمايد فرق نمى كند م_راد از ح_ج_ت ام_ام غائب عليه السلام باشد يا قرآن و كتاب آسمانى مى گويد اكر حجت خدا كه ن_گ_ه_ب_ان اه_ل زمين است در حديث امام غائب بود اهل خراسان و قزوين را از غائله زلزله منهدم ك_ننده خراسان و قزوين كه علاقه مندان وپيروان وى بودند حفظ مى كرد بالمقابله بايشان گفته م_ى شود : اگر حجت خدا كه نگهبان اهل زمين است در حديث قرآن كريم بود و قطعا حين زلزله ص_ده_ا و ه_زاره_اق_رآن ك_ري_م در م_ن_ازل و خ_انه هاى اهل خراسان و قزوين بود آنان را از بلاى نابودكننده زلزله حفظ و حراست مى كرد . از اي_ن_جا معلوم مى شود كه فرو بردن زمين اهل خودش را كنايه از انقراض بنى نوع بشر و برچيده ش_دن ب_س_اط ان_سانيت است و اتفاقا خود نويسنده هم ابتدا بهمين معنى تفسير كرده ولى ذيلا از تفسير اولى خود غفلت كرده است .

اگر ما بخواهيم افسانه سازى كنيم و يك موجود غيبى هزار ساله را امام زمان بدانيم راهى مخالف ب_ا ع_قل و وحى هر دو پيموده ايم زيرا وحى مى گويد : اثر امام هدايت و راهنمائى اوست پس اگر ام_ام خ_ود ن_اپ_ديد شد و كتاب و اثرى از او نماند تامشكلات روز را جواب گويد چ

پرسش

اگر ما بخواهيم افسانه سازى كنيم و يك موجود غيبى هزار ساله را امام زمان بدانيم راهى مخالف ب_ا ع_قل و وحى هر دو پيموده ايم زيرا وحى مى گويد : اثر امام هدايت و راهنمائى اوست پس اگر ام_ام خ_ود ن_اپ_ديد شد و كتاب و اثرى از او نماند تامشكلات روز را جواب گويد چنين امامى امام قرآن نيست يعنى آن امام نيست كه قرآن او را وصف نموده و پيروان قرآن بايد وجود

او را بپذيرند . اگ_ر گفته شود قرآن در كجا اثر امام را هدايت مردم دانسته ؟ گويم : در سوره شريفه انبياء آنجا ك_ه درباره پيشوايان خدائى مى فرمايد : و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا ( آنها را امامان قرار داديم كه بامر ما هدايت مى كردند ) و آنچه قرآن مى گويد تنها مربوط بگذشته نيست بلكه براى اهل قرآن م_س_لمانان نيز هست چرا كه مردم گذشته گذشتند و اگر مطالب قرآن اختصاص به آنها داشت براى اين امت بازگوكردن آن مطالب چه سود داشت ؟

پاسخ

م_قدمه چند چيز را بايد متذكر بوده در نظر گرفت :اول اينكه هدايت بمعنى راهنمائى و رهبرى ب_دو م_ع_نى اطلاق مى شود يكى بمعنى نشان دادن راه فقط كه ارائه الطريق ناميده مى شود دوم رسانيدن بمقصد و هدف كه ايصال بمطلوب ناميده مى شود و اثر هدايت بمعنى اول امكان رسيدن ه_داي_ت شونده است بمقصديعنى ممكن است هدايت شونده هدايت كننده را بپذيرد و با پيمودن راهى كه نشان داده شده بمقصد برسد و ممكن است نپذيرد و نرسد ولى هدايت بمعنى دوم فعليت رسيدن بمقصد را پيوسته دارد خداى متعال مى فرمايد : انك لا تهدى من احببت و لكن اللّه يهدى م_ن ي_شاء قصص 56 ( تو نمى توانى هر كه را خواستى بمقصد برسانى و لكن خداهر كه را بخواهد بمقصد مى رساند ) . دوم اي_ن_ك_ه هدايت بمعنى ارائه الطريق در انبياء و رسل كه حاملان وحى و فرستادگان خدايند و ب_راى دع_وت م_ب_عوثند لازمه نبوت و رسالت مى باشند و بدون استثناء هدايت خاصيت و اثر نبوت است فبعث اللّه النبيين

مبشرين و منذرين بقره 213 رسلامبشرين و منذرين لئلا يكون للناس ع_ل_ى اللّه ح_ج_ه بعد الرسل نساء 165 و آيات بى شمار ديگرى در قرآن در همين معنى است بلكه مومنين امت هم از اين سمت سهمى دارند چنانكه مى فرمايد : قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على ب_ص_ي_ره ان_ا و م_ن ات_ب_ع_ن_ى ي_وس_ف 108 و ن_ي_ز م_ى فرمايد : كنتم خير امه اخرجت للناس ت_امرون بالمعروف و تنهون عن المنكر 11 - روشن است كه امر بمعروف و نهى از منكر وهمچين دعوت مصداق هدايت هستند و گرچه نامش برده نشده است ( آل عمران )سوم : اينكه اثر امامت و پ_ي_ش_وائى چنانكه در نامه نيز اشاره شده , به صريح قرآن كريم هدايت و راهنمائى است چنانكه مى فرمايد : و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا انبياء 73 و مى فرمايد : و جعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا سجده 24 پس اعطاءامامت اعطاء هدايت خواهد بود . چ_ه_ارم : اينكه ابراهيم عليه السلام كه بنص آيه شريفه : اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال ان_ى جاعلك للناس اماما قال و من ذريتى قال لا ينال عهدى الظالمين بقره 124 ( و يادآور زمانى را كه پروردگار ابراهيم او را با كلماتى امتحان كرد و ابراهيم آنها را تمام كرد ( درست انجام داد ) ف_رم_ود : ب_درس_تى من ترا براى مردم پيشوا قرار مى دهم گفت : و از ذريه من , فرمود عهد من ( ف_رم_ان م_ن ) ب_س_ت_م_ك_اران ن_مى رسد ) پيشواى مردم قرار گرفته امامت و پيشوائى او در آخر عهدابراهيم عليه السلام بوده كه امتحانات الهى را مانند

آتش رفتن و اعتزال از قوم خود و مهاجرت ب_فلسطين و قربانى فرزندش اسماعيل بفرجام رسانيده و از عهده آنهابرآمده بوده چنانكه امتحان ب_ودن قضيه قربانى اسماعيل (ع ) در آيه كريمه : ان هذا لهوالبلاء المبين صافات 106 ( اين قضيه ي_ع_ن_ى ق_ض_ي_ه ق_رب_ان_ى اس_ماعيل امتحانى است آشكار ) بيان مى فرمايد :حاصل اينكه ابراهيم ع_ل_ي_ه ال_سلام پيش از رسيدن فرمان امامت مدتى نبى و رسول و يكى از پيامبران اولوالعزم بود و كتاب و شريعت داشت و بدعوت و هدايت مردم ميپرداخت و اين مطلب از لابلاى آيات قرآنى مانند آفتاب روشن مى باشد . با تامل وافى در اين مقدمه روشن مى شود كه تفسير هدايت كه لازمه امامت است وگرفتن آن به م_عنى ارائه الطريق يكى از اغلاط رسوا كننده است زيرا آيه بقره و آيه سوره انبياء در امامت ابراهيم ع_ليه السلام صريحند و بنابر اين معنى ( ارائه الطريق ) وقتى بابراهيم عليه السلام امامت مى دهند كه سمت هدايت بمعنى ارائه الطريق را بواسطه نبوت و رسالت بالفعل داشته و اين تحصيل حاصل واض_ح_ى است وتحصيل حاصل محال است بطورى كه حتى حيوانات با غريزه شعور حيوانى خود اس_ت_حال آنرا ميفهمند و اعتراض نويسنده نامه بشيعه كه امامت امام غائب كه هدايت بمعنى ارائه الطريق ندارد غير معقول است غلطى غير قابل اصلاح . پ_س ن_اگ_زيريم كه هدايت امامت را در آيه بمعنى ايصال بمطلوب بگيريم آرى سوق اعمال مردم ب_س_وى خ_دا از ح_ي_ن صدور دنيوى تا حساب اخروى آنها در عهده امام عليه السلام است چنانكه رواي_اتى كه از ائمه هدى عليهم السلام در ابواب مختلفه عوض

اعمال وانعكاس اعمال اهل شهرها ك_ه ب_س_ت_ون_هاى نورى كه بالاى آنها است و بعرش خداوندى وحضور ائمه پيش مختصر و در قبر عندالمسائله و دعوت مردم روز قيامت بتوسط امامشان و توزيع نامه هاى اعمال و اعراف و صراط و شفاعت وارد شده است همين معنى را متضمن است . واض_ح اس_ت ك_ه اداره امر اعمال امرى است ملكوتى و ارتباطى به مسئله غيبت و حضورجسمانى ندارد و حال غيبت و حضور برايش متساوى است و اين مطلب با اين معنى منافات ندارد كه امام از راه اينكه بحقايق معارف دين و حلال و حرام آن علم دارداگر حاضر و در دسترس و مبسوط اليد باشد به آنچه از معارف بپرسند پاسخ دهد و يامشكلى كه پيشش ببرند حل اشكال نمايد .

خدائى كه بتاييد خود اراده دارد كه در آينده جهان را از نور عدالت پر كند چه حاجت داشته كه از هزار سال پيش كسى را ذخيره براى قرنهاى بعد نمايد مگرنمى توانسته نعوذ باللّه تعالى كه در وقت مقتضى چنين انسانى و پيشوائى بوجودآورد ؟مگر خداى قدوس و توانا كار بيهوده

پرسش

خدائى كه بتاييد خود اراده دارد كه در آينϙǠجهان را از نور عدالت پر كند چه حاجت داشته كه از هزار سال پيش كسى را ذخيره براى قرنهاى بعد نمايد مگرنمى توانسته نعوذ باللّه تعالى كه در وقت مقتضى چنين انسانى و پيشوائى بوجودآورد ؟مگر خداى قدوس و توانا كار بيهوده مى فرمايد ؟ مگر ح_س_اب خ_دا حساب بنده است كه چون ميوه زمستان در تابستان بدستم نمى آيد آنرا از زمستان براى تابستان ذخيره مى نمايم ؟

پاسخ

اولا لازمه قدرت مطلقه و توانائى نامتناهى خداى متعال اينست كه هم كار تدريجى ومهلت دار و هم كار دفعى و فورى و بى مهلت تواند كرد گذشته از اين امروزه بثبوت علمى رسيده كه پيدايش و ت_ك_ون م_وج_ودات و اج_زاء اين عالم مشهود كه در آن زندگى مى كنيم بدون استثناء بر اساس ح_رك_ت و ت_دريج استوار است و مهلت مى خواهد و بديهى است كه اگر تدريج و مهلت در تحقق ك_ارى ب_ا ق_درت صاحب و كننده كار منافات داشته باشد در استحاله آن فرقى ميان يك ساعت و ه_زار س_ال ن_يست و فاصله كم باشد يا زيادبا قدرت نمى سازد آنگاه بايد گفت كه اشكال مشترك الورود است و اين نويسنده انگشت روى هر پديده اى بگذارد و بهر موجودى اشاره كند و همه آفريده و م_خ_ل_وق خ_داي_ن_دت_ك_ون هر موجود مفروضى چون تدريجى است با قدرت مطلقه خداوندى نمى سازد چرا خداآسمانها و زمين را در شش روز آفريد نه در يك لحظه ؟ چرا تكون نبات و حيوان تحقق تدريجى دارد نه يك لحظه ؟ چرا نطفه انسان در نه ماه انسان تام

مى شود نه در يك لحظه ؟ چ_را ان_واع م_عادن كه انسان امروز باستخراج آنها توانا شده و مى كند درهزارها سال قبل در شكم خاك براى بشر امروز ذخيره شده ؟ در حاليكه مى فرمايد خلق لكم ما فى الارض جميعا بقره 29 ( هر آنچه را كه در زمين هست براى شماآفريد .

آيا امام زمان همان غلام احمد قاديانى نيست ؟

پرسش

آيا امام زمان همان غلام احمد قاديانى نيست ؟

پاسخ

مسئله مهدى موعود, يكى از مسائل قطعى و مسلم اسلامى است , زيرا در قرآن كريم اين مسئله به ص_ورت يك نويد كلى و در كمال صراحت بيان شده است , يعنى هركس به قرآن كريم مراجعه كند مى بيند نتيجه اى كه بر وجود مقدس حضرت حجت مترتب است , در آيات زيادى بعنوان امرى كه ب_ط_ور قطع در آينده صورت تحقق خواهد گرفت , ذكر شده است , كه تنها ما به ذكر دو آيه اكتفا م_ى ك_ن_ي_م :آيه اول : ((و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكران الارض يرثها عبادى الصالحون , مادر گذشته بعد از ذكر (كه به گفته مفسران منظور تورات است ) درزبور هم نوشتيم كه زمين براى ه_ميشه در اختيار ستمكاران وجباران نخواهد ماند, بلكه دولت صالحان كه بر تمام زمين حكومت ك_ن_د, در آينده محقق خواهد گشت . (1)آيه دوم : يكى از آثار و نتايج وجود مقدس مهدى موعود (ع_ج ) , اي_ن اس_ت ك_ه دي_ن مقدس اسلام , دين عمومى بشر خواهد شد و تمام اديان ديگر از بين خ_واه_ن_د رف_ت ,قرآن كريم مى فرمايد: ((هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على ال_دين كله و لوكره المشركون , خداوند دين اسلام را به وسيله پيامبر(ص ) فرو فرستادتا در نهايت آن را بر تمام دين هاى عالم پيروز گرداند, هر چند مشركان را ناخوش آيد ).(2) آيات ديگرى نيز هر ك_دام م_سئله مهدى موعود را به طوراشاره بيان فرموده است .همچنين در روايات اسلامى مسئله م_ه_دويت از طريق اهل سنت , به

طور متواتر نقل شده است , (رواياتى كه اهل سنت در اين زمينه دارند, اگر از روايات شيعه بيشتر نباشدكمتر نيست ) چنان كه بسيارى از علماى بزرگ اهل سنت در زم_ي_نه وجود مقدس مهدى موعود دست به تاليف كتابى مستقل زده اند كه از آن جمله اند:1 _ ابى نعيم اصفهانى , مولف كتابهاى مناقب المهدى , لغت المهدى و اربعين حديث فى المهدى . 2 _ اب_ن عقلانى صاحب كتاب القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر, ملا على متقى هندى صاحب كتاب ((كنز العمال )) و ((البرهان فيما جا فى صاحب الزمان )), ابن قيم جوزى مولف كتاب المهدى , ملا على قارى هندى صاحب كتاب الوردى فى اخبارالمهدى , محمد بن يوسف بن محمد ك_ن_ج_ى ش_افعى مولف كتاب البرهان فيما جا فى صاحب الزمان , حماد بن يعقوب رواجنى مولف ك_تاب اخبار المهدى و جلال الدين سيوطى صاحب كتاب هاى العرف الوردى فى اخبار المهدى و ع_لام_ات المهدى ...(3) و بسيارى ازكتابهاى ديگر كه توسط علماى اهل تسنن در اين باره نوشته ش_ده اس_ت .در رواي_ات متواتر نبوى , حضرت مهدى به عنوان امام دوازدهم از عترت پيامبر(ص ), ازن_س_ل حضرت زهرا(س ) فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (ع ) و كسى كه جهان را پر ازعدل و داد م_ى ك_ن_د پس از جور و ستم لبريز شده باشد, و ... معرفى شده است .در كتاب عقدالدرر, شيخ ي_وس_ف ب_ن على الشافعى از ابى سعيد خدرى از پيامبر(ص )روايت كرده كه فرمود: مهدى از اهل بيت است (4) در كتاب العرف الوردى آمده است :نعيم بن حماد از قيس بن جابر صدفى

نقل كرده است كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: مردى از اهل بيت من جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد پس از آنكه از ظلم لبريز شده باشد . (5)سعيد بن مسيب در سنن ابى داوود از ام سلمه نقل كرده است كه از پ_ي_امبر اكرم (ص )شنيديم كه فرمود: مهدى از عترت من و از اولاد فاطمه (س ) است . (6) در ك_ت_اب ال_ب_ي_ان ف_ى اخبار صاحب الزمان در ضمن حديثى طولانى از پيامبراكرم (ص ) نقل شده كه حضرت دستى بر شانه امام حسين (ع ) زد و فرمود: من هذا مهدى الامه , مهدى امت از نسل اين (ام_ام ح_س_ي_ن (ع ) است . (7)در فرائد السمطين حديث مفصلى نقل شده كه در آن آمده است : خ_داون_د در ص_لب حسن بن على النقى كه ملقب به خالص است , نطفه مبارك و پاك و پاكيزه اى ق_رار دارد ك_ه ه_ر م_وم_ن_ى ك_ه خداوند از او ميثاق ولايت گرفته بدان راضى بوده و هر ملحد و م_نكرى به آن كفر مى ورزد . (8)سبط بن جوزى در تذكره الخواص مى گويد: امام مهدى از اولاد ي_ازده_م اب_و م_ح_م_د ح_سن بن على عسكرى مى باشد . (9)از اين رو, در طول تاريخ بازار ادعاى مهدويت همواره گرم بوده و افراد فراوانى سعى كرده اند از اين عقيده قطعى و مسلم اسلامى سو استفاده كرده و مصداق آن رابر خود منطبق كنند, از جمله مختار ثقفى كه پس از حادثه جانسوز ك_رب_لا ق_ص_د داش_ت ازقاتلان شهداى كربلا انتقام بگيرد و حكومت اموى را براندازد, ولى از آنجا كه بنى هاشم

و شيعيان را از قبضه نمودن حكومت مايوس و نا اميد ديد چاره را دراستفاده ازعقيده م_هدويت دانست تا به وسيله آن به اهداف مورد نظر خويش دست يابد.همچنين محمد بن حنفيه ك_ه ه_منام و هم كنيه رسول خدا(ص ) بود ( يعنى يكى از علائم مهدى موعود را در احاديث نبوى دارا ب_ود) م_ح_م_د را ب_ه ع_نوان مهدى و خودش را وزيرو فرستاده او معرفى كرد. بعدها خلفاى ع_باسى , نيز از اين عقيده سو استفاده كرده و حتى اسم يكى از خلفاى خود را مهدى گذاشتند و چنان تبليغ كردند كه او انسان دادگر و خوب و عادلى است و او همان مهدى است . البته اشخاص ف_راوان ديگرى در طول تاريخ ادعاى مهدويت داشته اند كه همين مسئله به خوبى نمايانگر قطعى ب_ودن و ق_ط_ع_ى دان_س_تن عقيده به مهدى موعود در بين تمام مسلمانان از قرون اوليه اسلامى اس_ت .ام_ا آن چ_ه مسلم و بديهى است , اينكه هيچ يك از اين مدعيان دروغين مهدويت , درادعاى خود صادق نبوده و نيستند, زيرا با توجه به تواتر احاديثى كه مهدى را ازاولاد پيامبر(ص ) و حضرت زهرا(س ) و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (ع ) معرفى كرده ,در واقع مهدى شخصى (نه نوعى ) ب_ا ت_مام مشخصات و علائم و نحوه ظهور او را مشخص كرده است و جايى براى ادعاى كسانى كه واجد شرايط و خصوصيات نيستند, باقى نگذاشته است . اللهم عجل فى فرجه .

آيا وجود و عدم امام ناپيدا و غايب برابر است؟

پرسش

آيا وجود و عدم امام ناپيدا و غايب برابر است؟

پاسخ

اصل وجود امام موجب دلگرمي و قوّت روح بندگان خدا و اهل الله و كساني كه سالك سبيل هدايت هستند ميباشد و به عبارت ديگر يك نقطة اتكاء براي سالكان سبيل الله است كه اگر چه خدا نقطة اتكاي همه است و همه به خدا اتكال و اعتماد دارند ولي چنانچه وجود پيغمبر در جنگها و غزوات باعث يك دلگرمي و قوّت قلب خاص براي مجاهدين اسلام بود و نبودن ايشان تفاوت بسيار داشت كه حتي شخصيّتي مثل حضرت اميرالمؤمنين(ع) فرمود:

«كُنّا اِذكُنّا اذا احْمَرَّ الْبَأْسُ اِتَّقَيْنا بِرَسولِ الله(ص) فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنّا أَقْرَبَ اِلَي الْعَدُوِّ مِنْهُ». (نهج البلاغه، ص 214 نهمين كلام از كلمات غريبه امام(ع) ) [ما هرگاه آتش جنگ سرخ ميشد (جنگ شدت مييافت) به رسول خدا(ص) پناه ميبرديم و آن حضرت پيشاپيش همگان جهاد ميكرد احدي از ما از او به دشمن نزديكتر نبود.]

خود اين موضوع كه امام حي و زنده داريم و ملجأ و پناهگاه و حافظ شريعت است، موجب قوّت قلب و استحكام روح و مانع از تسلط يأس و نوميدي بر سالكان و مجاهدان است و همواره از او مدد ميگيرند و همّت ميطلبند و اين مسأله از نظر علم النفس بسيار اساسي و مهم است.

آيا ايمان به ظهور مهدي باعث ضعف و شكست روحيه، واگذاري امور به آينده، قبول تسلط كفار و سستي در انجام تكليف است؟

پرسش

آيا ايمان به ظهور مهدي باعث ضعف و شكست روحيه، واگذاري امور به آينده، قبول تسلط كفار و سستي در انجام تكليف است؟

پاسخ

خير، هيچ كس نگفته چون مهدي ظهور ميكند تكاليف ساقط و مسلمانان در برابر كفار و حملات آنها تكليفي ندارند و بايد دست روي دست بگذارند.

هيچكس نگفته آيه: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ ما اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» انفال / 60 و آيات راجع به امر به معروف و نهي از منكر و دعوت به خير و دفاع از اسلام و وظايف اجتماعي و سياسي را نبايد اجرا كرد.

كسي نگفته است: ايمان به ظهور مهدي براي افراد سست عنصر و ضعيف الاراده و بهانهجو و كساني كه ظلم و استعمار اجانب را در بلاد اسلام و خانه و وطن خود تحمل كردهاند عذر است.

هرگز در يك خبر و روايت نرسيده كه كارها را به آينده و ظهور مهدي واگذاريد، بلكه به عكس، مسلمانان در اخبار و احاديث به صبر و ثبات و كوشش و استقامت و شدت تمسك به تعليمǘʠو برنامههاي قرآن تشويق شدهاند.

همانطور كه پيغمبر اعظم و Ř̘ǙǘϠاول اسلام علي(ع) و صحابة والا مقام به انتظار ظهور مهدي، خانه نشيني و كنارهگيري اختيار نكردند و براي اِعلاي كلمة اسلام آني فارغ نبودند و از هيچ فداكاري و جان بازي خودداري نكردند، امروز هم مسلمانان همان وظايف را عهدهدار و همان مسؤوليتها را دارند و ايمان به ظهور مهدي و امام وقت نيز مؤيد همين احساس مسئوليت است.

پاسخ ما به ادعاي بعضي از مستشرقين مبني بر طي كردن دورانهاي مختلف قوت و ضعف توسط شيعه (مانند عصر آل بويه و صفويه و جنگهاي سليبي و حمله مغول) و عدم ظهور امام زمان با اين وجود چيست؟

پرسش

پاسخ ما به ادعاي بعضي از مستشرقين مبني بر طي كردن دورانهاي مختلف قوت و ضعف توسط شيعه (مانند عصر آل بويه و صفويه و جنگهاي سليبي و حمله مغول) و عدم ظهور امام زمان با اين وجود چيست؟

پاسخ

در مسألة آمادگي براي ظهور حضرت مهدي(ع) بايستي غير از منطقة حكومت«آل بويه» و «صفويه»، وضع سائر مناطق و امكانات بسيار ديگر را نيز در نظر گرفت، تا معلوم شود كه اين ظهور، در آن زمانها انجام پذير نبوده است. علاوه بر آنكه حضور آن حضرت يك ظهوري است كه حصول تمام شرايط و زمينه ها و وقت آن را ، فقط خدا مي داند.

همچنين از نظر جنگ و فتنه و فساد و بيدادگري و خونريزي، وضع منطقة خاصي را نمي توان در نظر گرفت و شرايط ظهور را مساعد شمرد؛ زيرا كه هميشه كم و بيش اين حوادث بوده و هست، در منطقه اي حكومت شر و ظلم و فساد وجود دارد و در منطقة ديگر حكومت بالنسبه معتدل تر به چشم مي خورد. اينها مناسباتي نيست كه در آن، براي آن، ظهور كلي عدل و آرامش و نظام اصلح صورت پذير باشد.

در«جنگهاي صليبي» ظلم و جور به اصطلاح عرفي، حتي در مناطق طرفين وجود نداشت، اگر چه ظلم و جور به معني حقيقي وجود داشت _ چون همة آن حكومتها بر اساس استضعاف و استبداد بودند _ اما رشد جوامع به حدّي نبود كه آن را درك كنند. و سنگيني و فشاري را كه آن حكومتها بر روح انسان دارد، احساس نمايند؛ و معدودي هم از مردمان آشنا با منطق حقيقي قرآن، اگر چه درك مي كردند، ولي در اقليت محض

بودند و جنگهائي را هم كه آتشش روشن بود، عدل و حق خواهي مي شمردند.

در«هجوم مغول» نيز وضع به همين گونه بود، تأسيس حكومت جهاني اسلام و انقلاب عظيم توحيدي آن، امكان پذير نبود؛ و همان مردمي كه گرفتار اين حمله بودند، اين مسائل عالي را درك نمي كردند.

بر افرادي كه به نسبت از اخيار شمرده مي شدند، افكار ضعيف پرور و از بين برندة شهامت و شجاعت و طرز تفكر درون گراي صوفيانه مسلط بود، كه از عالم پهناور اسلام، حال مقاومت و دفاع از چنين يورشي را سلب كرده بود.

چنانكه داستان قبتل شيخ«نجم الدين صوفي» در مسجد جامع و اهانتهائي كه از جانب مغول به قرآن مجيد و مقدسات اسلام شد، نمونه اي از اين وضع اسفناك و افكار منحرف و راكد مسلمانان است.

غرض اينكه، زمينه براي حكومت جهاني اسلام فراهم نبود؛ نه افكار و انديشه ها و سطح بينش و بصيرت و رشد مردم آماده بود، و نه مردم، حاضر به فداكاري و همكاري در اين سطح جهاني بودند.

چنانكه گفتيم ما نمي توانيم اين شرايط را از هر جهت به دست بياوريم، و حصول تمام آن مقدمات را در يك عصر معين پيش بيني كنيم، كه مثلاً در چند قرن و چند هزار سال فراهم مي شود. و اينكه بشر بايد چه كلاسها و مكتبهائي را ببيند و چه رژيمهائي را پشت سر بگذارد، از اينكه آنها بتوانند اصلاحات را در سطح واحد و به نفع تمام بشريت انجام دهند، مأيوس گردد و خود را براي استقبال از آن عصر علم و پاكي و عصر فضيلت و عدالت آماده كند.

ايرادهائي كه مخالفان احاديث مهدي مي گيرند چيست؟ و چه نقطه ضعفهايي دارد؟

پرسش

ايرادهائي كه مخالفان احاديث مهدي مي گيرند چيست؟ و چه

نقطه ضعفهايي دارد؟

پاسخ

مجموع ايرادهاي اين گروه را ميتوان در 5 موضوع خلاصه كرد

1 _ اسناد اخبار مهدي معتبر نيست!

2 _ اخبار مزبور با عقل سازگار نميباشد!

3 _ اين اخبار مورد سوء استفاده مدّعيان مهدويّت قرار گرفته!

4 _ وجود اين اخبار سبب ركود و سستي در جامعة اسلامي ميگردد!

5 _ اين اخبار به سود شيعه و عقايد آنها تمام ميشود!

ضعف منطق مخالفان

از اين ايرادها استفاده ميشود كه مخالفت با احاديث مهدي يك چهرة ظاهري دارد و آن به اصطلاح ضعف سند رواياتي است كه در اين زمينه نقل شده و يا ضعف دلالت آنها؛ و يك قيافة واقعي كه در پشت اين چهره قرار گرفته و انگيزة آن تعصّب خاصّ مذهبي و پارهاي از مصلحت انديشيهاي بيدليل است و در هر حال منطق مخالفان در هر قسمت كاملاً سست است زيرا اولاً، احاديث مهدي را علاوه بر شيعه جمعي از معروفترين محدّثان اهل سنّت در كتبي كه از معتبرترين و معروفترين كتب آنها محسوب ميشود نقل كردهاند و جمع كثيري اعتراف به تواتر آنها نمودهاند؛ بنابراين، جاي اين نيست كه در اسناد يك يك آنها بحث شود؛ زيرا شهرت و تواتر آنها ما را بي نياز از ملاحظة سند ميكند؛ يعني، طبق معيارهاي سنجش حديث اين احاديث كاملاً قطعي است.

از اين گذشته، در ميان احاديث مزبور احاديث صحيح و معتبري نيز هست كه محدّثان اهل سنّت هم اعتراف به صحّت آنها كردهاند. عجيب اين است كه خود «ابن خلدون» نيز به اين حقيقت معترف ميباشد؛ زيرا او پس از اين كه چندين صفحه از كتاب خود را به ذكر احاديث مهدي اختصاص داده و در

اسناد انها تا آنجا كه ميتواند ترديد و تشكيك نموده، چنين ميگويد

«فهذه جملة الاحاديث التي اخرجها الائمة في شأن المهدي و خروجه آخر الزمان و هي كما رأيت لم يخلص منها من النقد الا القليل و الاقل منه» [اين تمام احاديثي است كه پيشوايان حديث دربارة مهدي و قيام او در آخر زمان نقل كردهاند، و همانگونه كه مشاهده كرديد جز كمي از آنها مصون از انتقاد نماند!]

و به اين ترتيب، لااقل اعتراف ميكند كه مقداري كمي از اين احاديث صحيح و غير قابل نقد است.

بعلاوه، احاديث منحصر به اين احاديث كه ابن خلدون در كتاب خود آورده نيست؛ و لذا بعضي از دانشمندان اهل سنّت براي پاسخگويي به ابن خلدون و اثبات تواتر احاديث مهدي و عدم انحصار آنها به آنچه او در كتاب خود آورده، كتابي نوشتهاند.

ثانياً، در احاديث مزبور مطلبي بر خلاف عقل ديده نميشود كه سبب شود آنها را انكار كنيم، و هر قدر مضمون بعضي از آنها خلاف عادي به نظر برسد، بالاتر از معجزات انبياي سلف نيست؛ و استبعاد نميتواند مانع از قبول آنها گردد.

ثالثاً، آيا آگر اين احاديث به نفع شيعه تمام شود، گناه شيعه يا گناه احاديث است؟!

چه مانعي دارد حقيقتي از اين راه روشنتر گردد؟! بعلاوه، احاديث مزبور اگر چه نظر شيعه را تأييد ميكند، امّا در عين حال ملازمة قطعي ميان قبول آنها و قبول تشيّع نيست، چه بسيارند كساني كه قيام مهدي را پذيرفتهاند، ولي به عللي شيعه نيستند.

رابعاً، درست است كه از اين احاديث سوءاستفاده شده، ولي كدام حقيقت است كه در جهان مورد سوءاستفاده قرار نگرفته است؟!

آيا مدعيان دروغين نبوّت يا الوهيّت

و يا ساير مقامات معنوي در دنيا كم بودهاند؟! ايا اديان ساختگي در جهان كم است؟!

آيا ما بايد همة اين حقايق را به جرم سوءاستفاده منحرفان كنار بزنيم؟! و مطلقاً منكر خداپرستي و نبوّت انبيا بشويم؟!

خامساً، اعتقاد به قيام مهدي براي افرادي كه حقيقت آنرا دريابند نه تنها موجب ركود و تنبلي نيست، بلكه ماية اميدواري و دلگرمي در برابر مشكلات و حوادث سخت زندگي است؛ همانطور كه اعتقاد به خدا و قدرت بيپايان او به انسان در برابر مشكلات نيرو ميبخشد، و پناهگاه مطمئنّي در برابر عوامل يأس و نوميدي ايجاد ميكند، اعتقاد به ظهور مهدي نيز چنين اثري دارد و اصولاً انتظار قيام مهدي يك عامل نيرومند حركت و اصلاح جامعه است.

آيا اين سخن كه نااميدى از حل مشكلات زندگى انگيزه پيدايش مهدوديت شده است صحيح است؟

پرسش

آيا اين سخن كه نااميدى از حل مشكلات زندگى انگيزه پيدايش مهدوديت شده است صحيح است؟

پاسخ

نخير، صحيح نيست زيرا كه انديشه و اعتقاد به مهدويت نشأت گرفته از اصل وحى و ارسال رسل است، و مهدويت يعنى حافظ شريعت و نگهبان او چون شريعت اسلام شريعت خائم است مهدويت نيز براى حفظ اين شريعت مى باشد تا زمانى كه اراده خداوند تعلق بگيرد. و چون مهدويت بدون اصل نبوت مفهوم نيست بايد دانست كه هدف انبياء و پيامبر خاتم اسلام همان رشد دادن به انسانها و پرورش استعدادهاى عظيم او و مهيا كردن و تربيت نمودن انسانهايى براى بهشت خداوند بوده است و بااين نگاه مؤمن حتى در متن رنجها و مشكلات به سازندگى و تربيت خودش تحت برنامه وحى مى پردازد و اگر فرض كنيم در زندگى هيچ مشكلى وجود نداشته باشد باز نياز به مهدى(عج) وجود دارد، زير تربيت استعدادهاى عظيم و ساخته شدن انسان براى منازل متعددى كه در معاد در پيش دارد، ضرورت وجود يك معلمى كه از غيب مى داند و حافظ وحى و مربى انسانها و تكامل دهنده نفس انسانى مى باشد و تكويناً بر من و نفس من احاطه دارد و از من به من نزديك تر است (النبى اولى باالمومنين من انفسهم...) يعنى پيامبر از نفس مؤمنين بخودشان نزديك تر است پس ضرورت وجود حضرت مهدى(عج) يك نياز تربيتى و اعتقادى است و چون راه طولانى است (معاد) ضرورت وجود راهبر (نبى و وصى نبى) امرى عقلى است زيرا كه نشان دادن راه هاى طولانى تر و بزرگتر از سزح اين جهان را وحى به عهده

دارد و كسانى كه وحى به آنها سپرده شده است عهده دار تربيت نفوص و ايجاد زمينه هاى مناسب براى اين تربيت مى باشد.

آيا اينكه امام زمان((عليه السلام)) موقعى ظهور مى كند كه دنيا پر از ظلم و جور شده باشد با انقلاب اسلامى ما منافاتى ندارد؟ با اينكه اميد مى رود كه اين انقلاب جهانى شود و بساط ستمگران را سرنگون سازد؟

پرسش

آيا اينكه امام زمان((عليه السلام)) موقعى ظهور مى كند كه دنيا پر از ظلم و جور شده باشد با انقلاب اسلامى ما منافاتى ندارد؟ با اينكه اميد مى رود كه اين انقلاب جهانى شود و بساط ستمگران را سرنگون سازد؟

پاسخ

با توجّه به شرائط كنونى گرچه در كشور اسلامى ما ايران اين انقلاب اسلامى به وجود آمد و رژيم طاغوتى سرنگون گرديد ولى چنانچه آن مطلب را كه دنيا پر از ظلم و جور خواهد شد و در سطح جهانى در نظر بگيريم مى بينيم اكنون آن مضمون صادق است و دنيا پر از ظلم و جور شده است و اين انقلاب گرچه رژيم طاغوتى را ساقط كرد ولى هنوز آثار آن در كشور وجود دارد و در مجموع هنوز بسيارى ظلم ها و ستمها در سطح كشور وجود دارد كه انشاالله به تدريج بايد از بين برود. با اين وصف بايد از خداوند خواست و دعا كرد كه اين انقلاب اسلامى به ظهور امام زمان((عليه السلام)) و حكومت عدل جهانى آن حضرت بيانجامد و با ظهور آن گرامى تمام ستم ها و نابسامانيها از بين رفته و حكومت حق و عدالت جايگزين آن شود.

آيا لازمه اين كه وقتى جهان پر از ظلم وجود شد امام زمان((عليه السلام)) ظاهر مى شود و دنيا را پر از عدل و داد مى كند اين نيست كه ما امر به معروف و هر گونه حركت اصلاحى را ترك كنيم؟

پرسش

آيا لازمه اين كه وقتى جهان پر از ظلم وجود شد امام زمان((عليه السلام)) ظاهر مى شود و دنيا را پر از عدل و داد مى كند اين نيست كه ما امر به معروف و هر گونه حركت اصلاحى را ترك كنيم؟

پاسخ

از احاديث بسيار استفاده مى شود اين است كه وقتى امام زمان((عليه السلام))ظاهر مى شود جهان پر از ظلم و جور شده است و با حكومت وى دنيا پر از عدل و داد مى گردد و از احاديث استفاده نمى شود كه به مجرد پر شدن زمين از ظلم جور امام زمان((عليه السلام)) ظاهر مى گردد.

ظهور امام زمان يك وقت معين و ثابتى دارد تنها برخى از عوامل مانند دعا و آمادگى مردم ممكن است آن را جلو بيندازد و تلاش نكردن و دست از مبارزه با ظلم برداشتن موجب تسريع در ظهور امام زمان((عليه السلام)) نخواهد بود.

بر اين اساس وظائفى كه در رابطه با امر به معروف و حركتهاى اصلاحى در كار است بايد به آنها عمل شود. و اينكه امر به معروف مى كنيم معنايش اين نيست كه خودمان قادر بر اصلاح در سطح كلّى جهانى باشيم چه اينكه امر به معروف در سطح جزئى كه هر كسى خانواده اش يا افرادى را كه با آنها در تماس است به كار نيك وادارد و از كار زشت باز دارد نتيجه اش اصلاح جزئى است و اقدام به اين اصلاحات جزئى معنايش اين نيست كه ما قادر بر اصلاح كلى مى باشيم و همچنين امر به معروف و اقامه نظام اسلامى در قلمرو خاص مانند انقلاب اسلامى ايران مستلزم قدرت بر ايجاد

حكومت توحيد در سطح جهانى نيست آرى آن انقلاب مى تواند زمينه را از نظر آگاهى و روشنگرى در سطح گسترده و جهانى فراهم كند. از خداى بزرگ خواستاريم كه اين انقلاب اسلامى ما را به ظهور حضرت مهدى((عليه السلام)) و حكومت عدل جهانى آن حضرت متصل سازد.

در زمان فعلى كه امام غائب است و قرآن ضامن اجرائى بنام امام ندارد آيا نقص و اشكالى براى ما در اين مورد پيش نمى آيد؟

پرسش

در زمان فعلى كه امام غائب است و قرآن ضامن اجرائى بنام امام ندارد آيا نقص و اشكالى براى ما در اين مورد پيش نمى آيد؟

پاسخ

بايد گفت جواب منفى است، زيرا كه معصومين(عليهم السلام) كه عدل قرآن و ثقل اصغر مى باشند، آنچه كه مورد نياز بشر بوده است بيان فرموده اند و ثانياً امام زمان(عليه السلام)كه اكنون در غيبت بسر مى برند اين گونه نيست كه هيچ نظارت و توجه و تصرفى در امور نداشته باشند بلكه آن بزرگوار علاوه بر تصرف ظاهرى تصرف باطنى نيز دارد و حال كه به حكمت الهى و خواست و مشيت خداوند آن وجود عزيز از نظرها پنهان مى باشد ولى توجه و نظارت بر حفظ شريعت و حفظ قرآن و مصون ماندن دين حق از تحريف و بدعت و دفع شبهات و آنچه كه امور مردم منوط به آن است را دارا مى باشند و چون دين اسلام آخرين دين جهانى تا روز قيامت است مشيت حق تعلق گرفته است به اينكه ختم اوصياء تا زمانى كه اراده حق باشد در پرده پنهان مجرى احكام و فرامين الهى و حافظ دين پيامبر و كتاب خداوند باشد و در اين مدت طبق نقل بعضى از وقايع حتى در نحوه استنباط حكم و رياست و زعامت مجتهدين و علماى بزرگ و ارشاد و توجه به بعض شئون مسلمين مستقيماً عناياتى داشته و دارند. چنان كه خودشان در پاسخ به بعض نواب خودشان فرمودند: «و امّا وجه الانتفاع بى فى غيبتى فكا لإنتفاع با لشمس إذا غيبها عن الابصارِ السحاف; نحوه و كيفيت استفاده و انتفاع از من، مانند

نحوه استفاده از خورشيد است زمانى كه ابر آن را از ديده ها پنهان كرده باشد»(1).

اين كه حديثى آمده كه امام زمان((عليه السلام)) پس از ظهورش كتب آسمانى را از غارى بيرون مى آورد و براساس آنها ميان اهل آنها حكم مى كند آيا با آيه 85 سوره آل عمران كه اگر كسى دينى جز اسلام را بپذيرد از او پذيرفته نشده و در آخرت از زيانكاران خواهد بود منافات

پرسش

اين كه حديثى آمده كه امام زمان((عليه السلام)) پس از ظهورش كتب آسمانى را از غارى بيرون مى آورد و براساس آنها ميان اهل آنها حكم مى كند آيا با آيه 85 سوره آل عمران كه اگر كسى دينى جز اسلام را بپذيرد از او پذيرفته نشده و در آخرت از زيانكاران خواهد بود منافات

پاسخ

مضمون حديث مذكور با آيه منافات ندارد زيرا در حديث نيامده كه اهل آن كتب آسمانى اعمالشان مورد قبول است و روز قيامت از زيانكاران نخواهند بود مضمون حديث اين است كه امام زمان((عليه السلام)) در ميان اهل كتب بر اساس كتابهاى آنها حكم مى كند.

ولى نكته قابل توجّه اين است كه در بسيارى از دعاها آمده است كه امام زمان((عليه السلام))تمامكافران را كه اسلام را نپذيرند از بين مى برد حديث مذكور چگونه با اينها سازگار است؟

پاسخى كه در اين زابطه به نظر مى رسد اين است كه اين حكومت كه براى هر كسى از هل اديان آسمانى براساس دين خودش قضاوت شود ممكن است در مراحل آغاز حكومت آن حضرت باشدو مى دانيم كه حقانيّت اسلام و پيامبرى پيامبر اسلام و امامت امامان معصومين((عليهم السلام)) برا اثبات حقانيّت اسلام از آن كتابنها و آيات استفاده كند تا آنان براساس كتابهاى خودشان حقانيّت اسلام را درك كرده مسلمان شوند.

اگر براساس دليل عقلى امام معصوم بايد زمام امر حكومت را به دست گيرد پس چرا در زمان غيبت امام معصوم((عليه السلام)) در رأس حكومت نيست و اگر فقيه عادل هم مى تواند حكومت را به دست گيرد پس از اصل نبايد دليلى بر لزوم امامت امام معصوم((عليه السلام)) داشته باشيم؟

پرسش

اگر براساس دليل عقلى امام معصوم بايد زمام امر حكومت را به دست گيرد پس چرا در زمان غيبت امام معصوم((عليه السلام)) در رأس حكومت نيست و اگر فقيه عادل هم مى تواند حكومت را به دست گيرد پس از اصل نبايد دليلى بر لزوم امامت امام معصوم((عليه السلام)) داشته باشيم؟

پاسخ

دليلى كه نيازمندى جامعه را به امام اثبات مى كند همان دليلى است كه لزوم وجود پيامبر را اثبات مى كند و دليل در اين مورد قاعده لطف است بدين معنى كه آفرينش آنان از روى لطف و عنايت وى سرچشمه گرفته است و لطف خدا ايجاب مى كند كه برنامه براى آنان بفرستد و آنان را در وظايف خويش سرگردان نگذارد.

و همانگونه كه مردم بدون پيامبر از نظر برنامه سرگردان مى مانند و نمى توانند عوامل سعادت و خوشبختى خويش را به درستى بفهمند بدون امام هم نمى توانند به درستى جزئيات سعادت خويش را در زندگى رهنمون گردند.

بنابراين لطف ايجاب مى كند كه خداوند شخصى را بنام پيشوا و زعيم و رهبر پس از پيامبر براى آنان برگزيند در اينجا اين سخن پيش مى آيد كه پس چرا خداوند امام را غايب قرار داده است و چگونه اين با دليل مذكور سازگار است؟

پاسخ اين است كه علّت غيبت امام زمان آمده نبودن زمينه براى حكومت آن حضرت است و به عبارت روشن تر خداوند باعث نشده كه امام زمان غايب گردد تا با لطف وى ناسازگار باشد بلكه چنان كه محققين يادآور شدند اين ماييم كه زمينه را براى غيبت وى آماده ساختيم و آنگاه كه جهان خواستار حكومت وى گردد و

آمادگى براى اين مسئله در بشريّت به وجود آيد وى به اذن خدا ظاهر گشته و عدالت و ساير دستورات الهى را در جامعه انسانى گسترش مى دهد آن وقت اين سخن پيش مى آيد كه حال كه اما زعيم كنونى به حسب ظاهر نيست چه كسى بايد متصدّى زعامت شود؟

روشن است كه در اين صورت شايستگى فقهاى عادل براى اين مسئله بيش از ديگرانست و بر اين اساس از ناحيه آن حضرت دستور داده شده كه مردم در تكاليف خويش به فقهاء و مراجع دينى توجّه كنند و در حل اختلافات خويش آنان را حاكم قرار دهند.

در جايي خوانده ام هنگامي كه امام زمان ظهور مي كند از هر 1000 پسر يك دختر بدنيا خواهد آمد مي خواستم بپرسم كه چرا آمدن امام زمان اين نويد را مي دهد اين كه تبعيض آميز است. مگر وجود دختر چه عيبي دارد؟ در همان احاديث خواندم امام زمان پسري را كه به سن 20 نرسيده

پرسش

در جايي خوانده ام هنگامي كه امام زمان ظهور مي كند از هر 1000 پسر يك دختر بدنيا خواهد آمد مي خواستم بپرسم كه چرا آمدن امام زمان اين نويد را مي دهد اين كه تبعيض آميز است. مگر وجود دختر چه عيبي دارد؟ در همان احاديث خواندم امام زمان پسري را كه به سن 20 نرسيده و عالم در دين نشده مي كشد و جزيه را از اهل كتاب برمي دارد. توضيح دهيد.

پاسخ

در پاسخ شما بايد عرض كنيم كه ظهور و قيام و در نهايت حكومت حضرت بقية ا... "عج" به منظور عمل به احكام و فرامين الهي، برقراري عدالت اجتماعي، رفع تبعيض و ستم و نابودي ستم پيشگان، زدودن آثار كفر و شرك از جوامع بشري، اصلاح انحرافات ديني و عقيدتي و تربيتي در افكار و رفتار مردم، گسترش علم و دانش در همه ابعاد و جميع اركانش، و در نهايت شكوفايي عقلها و آباداني زمين و واگذاري امور به اهلش مي باشد.

نبي مكرّم اسلام"ص"، امام مهدي "عج" را چنين توصيف مي كند: "او امامي است پرهيزگار، پاك و پيراسته، شادي آفرين، پسنديده، راهنما و ره يافته كه به عدالت حكم مي كند و بدان فرمان مي دهد. خدايش را تصديق مي كند و خدا نيز او را تصديق مي نمايد..." (1)

امام باقر "ع" مي فرمايد: "او وقتي براي بسط عدالت برمي خيزد كه جهان از ظلم و جور پر شده است" و نيز مي فرمايد: "زمين را از عدل و داد پر مي كند همان گونه كه از جور و ستم پر شده بود." (2)

بر اين اساس آن بزرگواري كه خود دشمن

ظلم و تبعيض و انحراف و عامل وآمر به عدل و انصاف و راستي و درستي و برابري و رحمت و مودّت است و ظهور او در واقع نويد بخش حيات طيّبه، پس چگونه ممكن است كه ظهور مقدسش با نوعي تبعيض و عدم تعادل در زاد و ولد اولاد ذكور و اُناث همراه باشد، و حتي اقدام به كشتن افرادي كند كه نسبت به احكام دين بي اطلاع هستند و يا فرصت درك و فهم حقايق دين براي آنان فراهم نبوده است؟ جز اين نيست كه بگوييم چنين رواياتي از درجه اعتبار ساقط مي باشد و نمي توان بدانها استنادكرد.

از ديدگاه شيعه اماميه، احاديث و رواياتي قابل قبول است كه سند آنها قطعي و از پيامبر "ص" و ائمه اهل بيت "ع" رسيده باشد، و حديثي كه مخالف قرآن باشد ارزشي ندارد. (3)

در خصوص ظهور و قيام امام مهدي "ع" نيز كم نيستند رواياتي كه از نظر سند و محتوا ضعيفند و حتي روايات جعلي در اين باره بسيار است. بنابراين در نقل مطالب در اين خصوص نمي توان به هر حديث و روايتي استناد كرد، بلكه بايد دقت لازم را بكار برد و براي تشخيص صحت و سقم آنها به اهلش رجوع كرد.

اما به فرض اينكه روايت مذكور صحيح باشد نياز به توضيح دارد و آن اينكه ممكن است در اثر نبردهايي كه در آن زمان به وقوع مي پيوندد، تعداد مردان به نسبت بسيار كمتر از زنان گردد، لذا براي ايجاد تعادل، موازنه ميان تولد فرزندان دختر و پسر بدان صورت خواهد بود كه در روايت مذكور ذكر گرديده.

در مورد پيكار حضرت

ولي عصر_ ارواحنا فداه _ با گمراهان و منحرفان و ظالمان، امام "ع" جز به فرمان خداوند و خشنودي و رضاي پروردگار عمل نمي كند، و احدي را بي گناه و مظلوم مجازات نخواهد كرد، و با پيروان اديان و مذاهب ديگر نيز جز از طريق عدل و انصاف وارد نخواهد شد. بنابراين تصور هر گونه تبعيض و ستم و رفتاري خلاف عدالت از سوي امام "ع" و ياران بزرگوارش به هنگام ظهور و يا دوران زمامداري آن عزيز غايب از نظر، بدور از منطق قرآن و اسلام است.

منابع و مآخذ:

1. بحار، ج52، باب سيره و اخلاقه، روايت 4

2. همان، رويات 83

شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص53

در روايت آمده زماني كه امام زمان (عج)ظهور ميكند هر كسي كه ايمان نياورد را از دم تيغ شمشير ميگذراند. در اين صورت اين مطلب با "لاَ َّ إِكْرَاهَ فِي الدِّين" چگونه تفسير، تبيين و تعبير ميشود؟

پرسش

در روايت آمده زماني كه امام زمان (عج)ظهور ميكند هر كسي كه ايمان نياورد را از دم تيغ شمشير ميگذراند. در اين صورت اين مطلب با "لاَ َّ إِكْرَاهَ فِي الدِّين" چگونه تفسير، تبيين و تعبير ميشود؟

پاسخ

مخالفان امامرا مي توان به سه دسته تقسيم كرد:

1. مخالفان سياسي و مذهبي كهِ مسلماناند;

2. مخالفاني كه اهل كتاباند;

3. مخالفاني كه معاند ومستكبراناند.

اما دسته اول: با مروري بر روايات سيرة مهدي (عج) نشان ميدهد، در نظام آن حضرت، آزاديِ مذهب وجود دارد،

و مسلماني به جرم داشتن عقيدة مخالف، مجازات نميشوند، و مخالفان مذهبي، حق اظهار عقيده دارند.

ناگفته نماند، امامدر همة مراحلِ دعوت و فعاليت، به تبيين اهداف و علل اقدامات خود ميپردازد، و نقطة ابهامي را براي مردم باقي نميگذارد. مخالفان سياسي و مذهبي، با استفاده از جوّ آرامي كه امامايجاد ميكند، به بيان مواضع خود ميپردازند و جواب ميشنوند.(فروع كافي، كليني;، ج 8، ص 227، دارالتعارف، بيروت; بحارالانوار، مجلسي;، ج 52، ص 343 و ص 387، مؤسسه الوفأ / وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي;، ج 11، ص 55، داراحيأ التراث الاسلامي.)

اما دسته دوم: از رواياتِ مستفيض استفاده ميشود كه، برخورد امام مهدي(عج) با اهل كتاب، بر اساس كتاب و سنت است; و هدف آن حضرت، احياي قوانين قرآن و روش پيامبر اكرم(ص)خواهد بود; و گرفتن جزيه، از مقررات اسلامي و بر اساس قرآن و سنت اعمال خواهد شد.

بنابراين، مقصود از آية "لِيُظْهِرَهُو عَلَي الدِّينِ كُلِّه;(توبه،33) تا آن را (دين اسلام را) بر هر چه دين است پيروز گرداند." وحدت دين نيست; بلكه حكومت جهاني واحد است.(ر.ك، ارشاد، شيخ مفيد;، ج 2، ص 383، مؤسسه آلالبيت / اعلام

الوري، امين الاسلام طبرسي;، ص 445، دارالمعرفه، بيروت.)

و اما دسته سوم: بله، امام مهدي(عج) همة مستكبران، مفسدان، كافران را كه از دشمنان اصلي امام هستند، در آن روزگار، بعد از اتمام حجت، ريشه كن خواهد كرد; و به اين وسيله، هر گونه الحاد و شرك را نابود كرده، و همه بازدارندههاي پيشرفت اسلام را از ميان خواهد برد، و تمام مردم جهان سر بر فرمان دستورهاي وليعصر امام مهديغ خواهند برد. و شايد رواياتي كه ميفرمايند آن حضرت همة دشمنان خود را از دم تيغ ميگذراند اين گروه از افراد باشند.

با توجه به تفصيل فوق، اولاً: آية شريفة "لاَ َّ إِكْرَاهَ فِي الدِّين" با آن چه در مطالب بالا گذشت تنافي ندارد. شدت عمل امامغ با دستة سوم و با ناصبيها و معاندين امري عقلاني، شرعي و مطابق با همة قوانين اجتماعي، انساني و بينالمللي است. بديهي است، كساني كه با برقراري قسط و عدل و برپائي مدينة فاضلة حضرت مهديغ ]كه در سطح جهان بپا خواهد كرد[ به ستيز برخيزند، آن حضرت آنها را از دم تيغ خواهد گذراند. تا بالاخره بشر شيريني زندگي خوش توأم با صفا، صميميت، برابري، مساوات و... و بدور از هر گونه بي عدالتي، ظلم، فساد، هوي و هوس و... همراه با معارف بلند اسلام و احكام و دستورات الهي را براي اولين بار تجربه كنند.

ثانياً: مفهوم "لاَ َّ إِكْرَاهَ فِي الدِّين" اين است كه، هيچ كس توانايي عوض كردن اعتقاد قلبي افراد را ندارد; زيرا، اكراه تنها در اعمال ظاهري و افعال و حركات بدني و مادي تأثير ميكند; و اما اعتقادات قلبي، علل و اسباب آنها، از

سنخ اعتقاد و ادراك است، و محال است كه نتيجة جهل، علم باشد; يا اين كه مقدمات غير علمي موجب تصديق علمي گردد.( براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به آيات: اعراف، 65و73و85; هود، 14و50و61و84; انبيأ، 25و87و108 / ر.ك: تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 129 و ج 12، ص 73 و ج 13، ص 386 و ج 27، ص 445، دارالكتب الاسلامية / تفسير الميزان، علامه طباطبائي;، ج 11، ص 277، اسماعيليان و فرهنگي علامه;. )

امام زمان عج) اگر بيايد، حكومت اسلامي برقرار خواهد كرد. مراجع تقليد نيز حكومت ايران را اسلامي معرفي مي كنند; بنابراين اين حكومت اسلامي است و ديگر نبايد ظهور امام زمان را آرزو كرد؟ آيا ظهور امام زمان كه از زمان هاي قديم بيان شده صرفاً يك عقيده و اميدو

پرسش

امام زمان عج) اگر بيايد، حكومت اسلامي برقرار خواهد كرد. مراجع تقليد نيز حكومت ايران را اسلامي معرفي مي كنند; بنابراين اين حكومت اسلامي است و ديگر نبايد ظهور امام زمان را آرزو كرد؟ آيا ظهور امام زمان كه از زمان هاي قديم بيان شده صرفاً يك عقيده و اميدواري براي بشريت نمي باشد؟ حتي اگر قرآن نيز گفته باشد! و اصلاً چرا اسلام مخالفان ومنكرانش را مرتد و واجب القتل مي خواند؟ چرا به فرض به سلمان رشدي اجازه نمي دهد حرف خويش را بزند و چرا اسلام و قرآن از افكار و انتقاد وحشت دارند؟

پاسخ

پياده كردن حكومت اسلامي مراتب دارد; مراجع تقليد و ولايت فقيه موظفند بخشي از آن را كه در توان آنها است اجرا كنند و اجراي كامل آن بر عهده امام عصر است در واقع اين حكومت مقدمه و زمينه اي است براي آن حكومت جهاني كه ان شأ الله با ظهور حضرت حجت(عج) كه امري قطعي است برپا خواهد شد. براي نزديك شدن به ذهن وقتي يك بيمار اورژانس را مي خواهند براي بيمارستاني با تجهيزاتي كافي بفرستند، ابتدا مقدماتي را فراهم مي كنند، مثلاً به او سرم و يا اكسيژن وصل مي كنند تا براي ادامة درمان به بيمارستان برسد; همچنين مي توان يك اتاق تاريك را در نظر گرفت كه براي مثال مدتي با لامپ و مانند آن روشن مي شود و پس از مدتي نور آفتاب به درون آن مي تابد و آن را كاملاً روشن مي نمايد.

_ ظهور امام زمان غ امر قطعي است و شيعه و سني بر آن اتفاق دارند; بلكه بالاتر از آن مهدويت امري جهاني است و نشانه

هايي از آن در ديگر اديان الهي نيز آمده است و همه مستضعفان جهان روي چشمشان به جمال آن حضرت روشن مي شود. در منابع روايي براي اين ظهور قطعي نشانه هايي ذكر شده كه شماري از آن ها به وقوع پيوسته و به طور كامل قابل تطبيق است براي آگاهي بيشتر ر.ك عصر ظهور، علي كوراني ترجمة عباس جلالي مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي چ پنجم ، قم 1375 ش ) و هرگونه تشكيك در آن خالي از پايه هاي علمي و منطقي است و در نتيجه پذيرفتني نيست

_ مرتد به كسي مي گويند كه از دين اسلام به ديگر اديان و يا لامذهبي تغيير جهت دهد; به ديگر سخن اول معتقد به اسلام و مسلمان باشد و بعد از اسلام روي گرداند و دليل مجازات او نيز عمل ناشايست او است توضيح اين كه مجازات مرتد به دليل رويكرد مجرمانه او است اين رويكرد از دو زاويه قابل بررسي است

الف _ انسان زيستي اجتماعي دارد و براي ادامة حيات خود در تقابل با جامعه است جامعه نيز بخشي از نيازهاي او را برطرف مي سازد و به او خدمت رساني مي كند كه يكي از مهم ترين آن ها ايجاد امنيت و ايجاد زمينة زندگي سالم توأم با آرامش است در مقابل از او خدماتي مي خواهد كه دفاع از جامعه در مواقع ضروري و شركت در خدمت رساني متقابل كه عايد ديگران مي شود، از جملة آن هاست يكي از الزامات مهم در اين تعامل و پيمان دوجانبه بين فرد و جامعه احترام به كيان جامعه است

در اين صورت هر گونه انفصال يك جانبه از آن پيامدهايي را به دنبال دارد كه عقل جمعي عقلاي هر جامعه براي چنين انفصالي تعيين مي كنند. دين مبين اسلام كه مهم ترين برنامه هاي آن در چارچوب جامعه و حكومت اسلامي تحقق مي پذيرد، در تعامل تنگاتنگي با افراد و پيروان خويش است و عقدي دو جانبه با آن ها دارد كه پس از درآمدن به آن و بردوش گرفتن پيمان و بهره برداري از خدمات آن انفصال غيرمنطقي و يك جانبه را با پيامدهايي كه عقل كل تعيين فرموده رو به رو است يادآور مي شويم كه اسلام اتصال و هم پيمان شدن بدون فكر و تأمل را بر نمي تابد و تقليد را در اصول نمي پذيرد و به همگان دستور مي دهد آگاهانه و با تأمل و دقت و تحقيق و بررسي به پيمان با جامعه اسلامي درآيند تا رستگار شوند. اسلام با كساني كه در قيد اديان ديگرند، با شرايط خاصي پيمان و عقد دوجانبه مي بندد و هرگز آن ها را به خاطر عقايد مجازات نمي كند.

ب _ از آيات قرآن كريم استفاده مي شود كه مجازات مرتد به خاطر ماهيت مجرمانه عمل مرتد و جلوگيري از پيامد ارتداد است نه به جهت تغيير عقيده بدون اظهار و ابراز آن

پذيرش اسلام بايد طبق منطق باشد; كسي كه آييني همچون اسلام را بعد از تحقيق و پذيرش رها كند و به سوي آيين هاي ديگر برود، معمولاً انگيزه صحيح و موجهي ندارد، بنابراين عدول و بازگشت او به تخطئه و خيانت شبيه تر است تا به اشتباه و عدم درك حقيقت چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: "إن ّ الّذين ارتدّوا

علي َ أدبَرهم مِّن بعد ما تبيّن لهم الهدي الشّيطَن سوّل لهم و أملي َ لهم (محمّد، 25) كساني كه بعد از روشن شدن هدايت براي آن ها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاي طولاني فريفته است .

و در آيه 107 سوره نحل مي فرمايد: "اين به خاطر آن است كه زندگي دنيا (و پست را بر آخرت ترجيح دادند...".

تعبيراتي كه قرآن درباره مرتد به كار برده "شهدوَّا أن ّ الرّسول حق ّ و جآءهم البيّن_َت (آل عمران 86) "مِّن بعد ما تبيّن لهم الهدي (محمّد، 25)، نشان دهندة اين است كه اين گونه افراد از روي عناد، لجاجت هتك مقدسات و مقابله با اسلام دست از دين برداشته اند و مؤيد آن حوادث صدراسلام (اهل ردّه است كه وقتي عدد مرتدين زياد شد، آنان به قصد نابودي اسلام به مدينه حمله كرده و با مسلمانان وارد جنگ شدند.(ر.ك تاريخ اسلام دكتر حسن ابراهيم حسن ج 1، ص 344 _ 353، داراحيأالتراث العربي )

علاوه بر آن اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مايل باشند خود را مسلمان معرفي كنند و هر روز مايل نباشند انكار نمايند، به زودي جبهه داخلي كشور اسلام از هم متلاشي خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ايادي آن ها باز خواهد گرديد و هرج و مرج در جامعه اسلامي پديد خواهد آمد; چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: "جمعي از اهل كتاب (از يهود) گفتند: (برويد در ظاهر) به آن چه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز

كافر شويد; شايد آن ها (از آيين خود) باز گردند." (آل عمران 72).

البته ممكن است گاهي ارتداد فردي از حدود زبان تجاوز نكند و نه از روي قصد خيانت به مسلمانان بلكه بر اثر گرفتار شدن در دام شبهات از اسلام خارج شود; امّا بحث ما جنبة كلي دارد و احكام تابع يك فرد و دو فرد نمي شود، بلكه مجموع افراد را به طور كلي بايد در نظر گرفت از اين جهت مي توان گفت بازگشت يك فرد مؤمن به انكار و اعتراض (ارتداد) غالباً خالي از واكنش و تحريكات بر ضد نظام اسلام نخواهد بود.

در اين هنگام ارتداد يك فرد، به صورت هستة فتنه در آمده و تحريكات و واكنش هاي او ماية جذب دشمنان و مغرضان و ماجراجويان و افراد ضعيف الايمان گرديده و به ايجاد شورش منجر مي شود.

آيين مقدس اسلام جهت پيش گيري و ريشه كن ساختن چنين فتنه ها و فسادها دستور داده است كه مرتد در پاره اي موارد كشته شود تا نظام دين و حكومت اسلام و آيين و كتاب او دستخوش چنين حوادث شوم نگردد و مغرضان با مكتب خدا بازي نكنند.

بنابراين اسلام به خاطر جرمي كه مرتد مرتكب شده و براي حفظ حقوق ديگران كه در ساية بقاي دين و حكومت اسلامي و مبارزه با ايادي و عوامل بيگانه حاصل مي شود، چنين كيفري (اعدام يا حبس و...) را براي مرتد در نظر گرفته است و اين حكم (مجازات مرتد) هيچ منافاتي با آيه "لا إكراه في الدين و آزادي عقيده ندارد.

در پايان لازم است يادآوري كنيم كه اسلام ميان مرتد فطري (كسي كه از پدر و مادر مسلمان

متولد شده و پس از قبول اسلام از اسلام برگشته است و مرتد ملّي (كسي كه پدر و مادر او به هنگام انعقاد نطفه اش مسلمان نبوده اند و او بعداً اسلام را پذيرفته سپس از آن برگشته و همچنين بين مرد مرتد و زن مرتد فرق گذاشته است

مرد اگر مرتد فطري باشد، بدون قيد و شرط اعدام مي شود; ولي اگر مرتد ملّي باشد، در صورت عدم بازگشت به اسلام توبه كشته مي شود.

اين تفاوت شايد به خاطر اين باشد كه ضرر ارتداد فردي كه اصالتاً مسلمان بوده است (مرتد فطري به مراتب بالاتر از فرد بيگانه است كه غير مسلمان بوده سپس مسلمان شده است

فرد اول به خاطر داشتن ارتباطات قوي و نيرومند، روي فكر و ذهن خانواده هاي اسلامي و ضعيف الايمان بيشتر مي تواند اثر منفي بگذارد و بهتر مي تواند بر ضد حكومت اسلام قيام و فعاليت كند; در حالي كه اثر منفي فرد دوم از آن كمتر است

امّا زن مرتد (چه فطري و چه ملّي در اسلام كشته نمي شود و آن هم شايد به اين جهت باشد كه زن هر چند يك انسان كامل است امّا بر اثر داشتن عواطف سرشار، زودتر تحت تأثير قرار مي گيرد و اگر چه زودتر به انحراف فكري كشيده مي شود، زودتر هم به سوي حق باز مي گردد.

همچنين برخي از محققان از فقها نيز فرموده اند: فردي كه بر اثر تماس و ارتباط با گروه باطل شبهاتي در دل او پيدا شده كم كم صورت انكار به خود گرفته و باعث شده تا برخي از احكام ضروري دين را انكار كند، ولي

به گونه اي است كه اگر شبهة او زايل شود، فوراً به آغوش حق باز مي گردد، اين طور فردي نيز كشته نمي شود.( ر.ك پرسشها و پاسخها، استاد جعفر سبحاني ص 255 _ 260، انتشارات مؤسسة سيدالشهدأ / مستمسك العروة آيت الله سيدمحسن طباطبايي حكيم ج 1، ص 378 _ 384، الطبعة الرابعة نجف اشرف / تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي ج 2، ص 278 _ 281 و ج 11، ص 418 _ 421 و ص 426 _ 427، دارالكتب الاسلامية / الميزان علامه طباطبايي ج 2، ص 342 _ 347، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان / قاموس قرآن سيدعلي اكبر قرشي ج 6، ص 107 _ 108، دارالكتب الاسلامية )

_ پس از بيان معناي مرتد و مجازات او، روشن مي شود كه هر كافري مرتد نيست و از سوي ديگر، مجازات هر كافري قتل نيست بلكه قتل مختص به كافران حربي است يعني كافراني كه عليه نظام اسلامي و منافع آن روش هاي خصمانه دارند و به كيان اسلام و مسلمانان ضربه مي زنند.

_ انتقاد نيز در اسلام آزاد است ولي بايد بين انتقاد و توهين فرق گذاشت و فرق آن نيز پوشيده نيست منتقد كسي است كه مستند به دلايلي رأي طرف مقابل را محترمانه به نقد مي كشد، ولي توهين و مسخره كردن عقايد ديگران و به بازيچه گرفتن آنها در حكم محارب است و سلمان رشدي نيز نه از راه انتقادي عالمانه كه از راه توهين و تمسخر وارد شد و دين مبين اسلام را هجمة ناسزاگويي ها و هتاكي هاي خود قرار داد. اينك ما مي پرسيم كه

آيا مي توانيم نام "منتقد" را بر چنين فردي گذاشت روشن است كه چنين فردي از دشمناني است كه خطر آن ها كم تر از خطر سلاح هاي مرگبار نيست و آيا راهي جز مقابله با او وجود دارد؟ آيا هيچ آييني مي پذيرد كه شخصي به آن ها و معتقداتشان توهين كند؟ به راستي اگر كسي از در انتقاد عالمانه و منطقي وارد شود، آيا كسي مي تواند جلوي او را بگيرد؟ چه بسيارند منتقداني كه آراي خويش را آزادانه نوشته ويا گفته اند و چه بسيار مباحثه هايي كه در طول تاريخ در اين خصوص رخ داده است بنابراين اسلام از انتقاد استقبال مي كند و به آن پاسخ مي گويد، ولي توهين و دشمني زباني و به تمسخر گرفتن را نمي پذيرد و به مقابله با آن بر مي خيزد.

اگر وقتي امام زمان ظهورمي كند دين جديدي مي آورد كه علامت حقانيت اوست پس چطورمي شود گفت اشخاصي مثل علي محمد باب هم كه چنين ادعايي مي كنند دروغ مي گويند؟

پرسش

اگر وقتي امام زمان ظهورمي كند دين جديدي مي آورد كه علامت حقانيت اوست پس چطورمي شود گفت اشخاصي مثل علي محمد باب هم كه چنين ادعايي مي كنند دروغ مي گويند؟

پاسخ

}اولاً، امام زمان(عج) قرآن و احكام جديد نمي آورند؛ بلكه به قدري بدعت ها در دين فراوان مي گردد كه وقتيحضرت دين اصلي را بيان مي كنند برخي آن را دين جديد مي پندارند؛ نه اين كه همه متدينين و همه فرقه ها چنيننتيجه اي بگيرند.

ثانيا، تنها علامت حقانيت امام زمان(عج)، دين جديد نيست تا هر كس دين تازه اي آورد؛ بگوييم كه اين همانمصلح آخر الزمان است. ده ها علامت و نشانه ديگر از نظر اجتماعي و فردي وجود دارد كه تنها بر شخص امام زمانمنطبق است.

ثالثا، امثال سيد علي محمد باب، اساسا مدعي نبوت و دين جديد بوده اند نه اين كه اسلام اصيل را معرفي كرده باشند.

رابعا، به غير از سيد علي محمد باب، از زمان غيبت و حتي قبل از آن تاكنون صدها نفر چنين ادعاهايي كرده اند.پس آيا بايد آنها را پذيرفت؟!!{

آيا در نماز ميت سن تكليف شرط نيست و اگر هست پس چطور امام زمان (عج ) بر پدر خويش نماز خواندند؟

پرسش

آيا در نماز ميت سن تكليف شرط نيست و اگر هست پس چطور امام زمان (عج ) بر پدر خويش نماز خواندند؟

پاسخ

شروط مطرح در عبادات به 3 دسته مي باشد:

1_ شروطي كه تنها شرط وجوب عبادت است نه شرط صحت آن مثل استطاعت در حج شما اگر مستطيع نباشيد حج بر شما واجب نيست.

2_ شروطي كه شرط صحت عبادت است نه وجوب آن مثل طهارت (وضو، غسل، تيمم) براي نماز كه تنها شرط صحت است و بدون آن هم باز نماز واجب است.

3_ شروطي كه هم شرط صحت است و هم شرط وجوب مثل وقت نماز مثلاً نماز ظهر قبل از اذان ظهر نه واجب است و نه صحيح است.

بلوغ براي نماز ميت (و هر نمازي) از نوع اول مي باشد يعني بلوغ شرط وجوب نماز است اما تقريبا همه فقها نماز غير بالغ را صحيح مي دانند. البته در نماز ميت بحث ديگري هم مطرح است و آن كفايت نماز غير بالغ است زيرا نماز ميت واجب كفايي و اگر يك نماز صحيحاقامه شود تكليف از ديگران ساقط مي گردد حال اين پرسش مطرح مي گردد كه نماز ميت غير بالغ كافي است و ديگر بر ديگران واجب نيست نماز ميت بخوانند يا نه؟ نسبت به اين موضوع فقها ترديد كرده و احتياطا حكم مي كنند كه بالغ هم نمازي بخواند. اما نسبت به نماز امامزمان(عج) بر پدر بزرگوارش(ع) اضافه بايد نمود كه نسبت به نماز ميت بر ائمه(ع) حكم اختصاصي وجود دارد و آن لزوم اقامه نماز توسط امام(ع) است لذا با توجه به صحت نماز غير بالغ و لزوم اقامه نماز توسط امام(ع)، نماز امام زمان(عج) بر

امام حسن عسكري(ع) هم صحيح است وهم كافي است.{J

كتابشناسي

مهم ترين كتاب هايي كه بتوان از آن ها درخصوص آرا و انديشه هاي بزرگان و عالمان دين، چون سيد جمال الدين اسدآبادي، آيت الله بهبهاني، شيخ فضل الله نوري، خياباني، نواب صفوي، حضرت امام درخصوص اصلاحات در جامعه اسلامي را ياري جست. لطفاً نام ببريد و نام نويسنده آن

پرسش

مهم ترين كتاب هايي كه بتوان از آن ها درخصوص آرا و انديشه هاي بزرگان و عالمان دين، چون سيد جمال الدين اسدآبادي، آيت الله بهبهاني، شيخ فضل الله نوري، خياباني، نواب صفوي، حضرت امام درخصوص اصلاحات در جامعه اسلامي را ياري جست. لطفاً نام ببريد و نام نويسنده آن را ذكر فرماييد.

پاسخ

كتاب هاي ذيل جهت اطلاع شما معرفي مي شود:

1 - تفسير آفتاب، محمد رضا حكيمي؛

2 - نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير، استاد شهيد مرتضي مطهري

3 - سيره صالحان، ابوالفضل شكوري

4 - بيدارگان اقاليم قبله، محمد رضا حكيمي

5 - ميرزاي شيرازي، شيخ آقا بزرگ تهراني

6 - تأملات سياسي در تاريخ تفكر اسلامي، 5 جلد، موسي نجفي

7 - يك بررسي تحليلي از زندگي سياسي مدرس، سيد صدرالدين ظاهري

8 - نهضت امام خميني (ره) سيد حميد روحاني

9 - تاريخ سياسي معاصر ايران، جلال الدين مدني

پيرامون ظهور امام زمان(ع) آيا روايت يا حديثي كه صريحاً به اصلاحات آن امام همام اشاره داشته باشد، موجود است؟ در صورت وجود، در كدام كتاب مي توان آن را يافت؟

پرسش

پيرامون ظهور امام زمان(ع) آيا روايت يا حديثي كه صريحاً به اصلاحات آن امام همام اشاره داشته باشد، موجود است؟ در صورت وجود، در كدام كتاب مي توان آن را يافت؟

پاسخ

امام زمان(ع) مصلح جهان بشريت است و اصلاح در اين جا به معناي تغيير جزئي نيست، بلكه به معناي تغيير كلي در جهان بشريت و حاكم شدن عدل و داد به جاي ظلم و جور است.

آرمان اصلي حضرت مهدي(ع) تحقق عدالت و گسترش اصول دادگري در عالم است. در روايات مختلفي كه از ائمه اطهار(ع) نقل شده است. اين مضمون را بيان فرموده اند: "يملأ الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت صلماً و جوراً؛ امام زمان(ع) زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد، همان گونه كه از ستم و بيداد پر شده است".(1)

بعضي از منابع جهت شناخت امام زمان(ع) معرفي مي شود:

1 - قائم آل محمد(ص) و فلسفه غيبت، آيت الله خليل كمره اي

2 - دادگستر جهان، آيت الله ابراهيم اميني

3 - نويد امن و امان، آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني

4 - جهانگشاي عادل، سيد جمال الدين دين پرور

6 - قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، استاد شهيد مرتضي مطهري

7 - در فجر ساحل، محمد حكيمي

8 - خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي

9 - آينده بشريت از نظر مكتب ما، آيت الله سيد محمود طالقاني

10 - عصر زندگي، محمد حكيمي

پي نوشت ها:

1 - بحارالانوار، ج 51 و 52 و 53.

منابع مفيد در مورد امام مهدي (عج ) معرفي كنيد؟

پرسش

منابع مفيد در مورد امام مهدي (عج ) معرفي كنيد؟

پاسخ

پيرامون امام مهدي (ع ) نيز كتابهاي بسيار زيادي نوشته شده است . بخش زيادي از اين كتابها در مجموعه ((كتابنامه حضرت مهدي (ع ))) 2 جلد, علي اكبر مهدي پور, انتشارات الهادي , قم , 1375 گردآوري شده است . به بعضي از منابع مفيد اشاره مي شود:

1. پژوهشي پيرامون مهدي (عج ) شهيد صدر, انتشارات اميد قم , اين كتاب مجموعه كوچكي است كه به پاسخ بعضي سوئالات پيرامون امام مهدي پرداخته است .

2. بر ستيغ آرمان ها, سيد محسن امين عاملي , انتشارات طور, تهران , 1364.

3. امامت و مهدويت آيت الله لطف الله صافي , انتشارات اسلامي , قم , اين كتاب در دو جلد شامل مجموعه مباحث آيت الله صافي پيرامون امام مهدي (عج ) است .

4. امام زمان در گفتار ديگران , علي دواني , نداي ايمان , تهران , 1399 ه'.ق , اين كتاب گفتار حدود 115 عالم اهل سنت پيرامون مهدي را گردآوري كرده است .

5. عصر ظهور, علي كوراني , عباس جلالي , انتشارات سازمان تبليغات اسلامي .

در داستان حضرت نرجس بعد از آمدن ايشان نزد امام هادي و عدم حضور ايشان در خانواده با چه عكس العملي مواجه شد؟ و سرنوشت خانواده ايشان از آن پس چه بود؟

پرسش

در داستان حضرت نرجس بعد از آمدن ايشان نزد امام هادي و عدم حضور ايشان در خانواده با چه عكس العملي مواجه شد؟ و سرنوشت خانواده ايشان از آن پس چه بود؟

پاسخ

اگر منظور از سؤال اين است كه پس از آمدن نرجس به سامراء و ورود ايشان به خانه امام هادي(ع)، خانواده نرجس چه عكس العملي نشان دادند؟ آيا آنان براي يافتن دخترشان تلاش كردند يا نكردند؟ آيا آنان فهميدند كه دخترشان به عنوان اسير دستگير شده و پس از رفتن به بغداد وكيل امام هادي(ع) او را خريده و امام هادي(ع) هم او را به عنوان همسر امام حسن عسكري(ع) انتخاب كرده است؟ و آيا خانواده امام هادي و امام حسن عسكري(ع) به خانواده نرجس خبر دادند كه نرجس در ميان ما است و يا خبر ندادند؟ اگر منظور شما به دست آوردن اين اطلاعات است، در اين صورت بايد گفت: در منابع و مآخذ روايي و تاريخي در اين زمينه ها اطلاعاتي به دست نيامده است. در اين مآخذ فقط به اين مطلب پرداخته اند كه نوه پادشاه روم به نام مليكه با نقشه اي كه طراحي كرده بود، خود را به امام هادي و امام حسن عسكري(ع) رسانيد و متعرض مسايل مربوط به خانواده مليكه نشده اند جلد 51 بحارالانوار، درباره امام زمان(عج) است. در صفحه 6 و 10 دو حديث درباره آمدن مليكه به خانه امام هادي(ع) آمده است و در اين دو حديث اشاره اي به سرنوشت خانواده مليكه نشده است.

شيخ عباس قمي در منتهي الامال ، ج 2، چاپ هجرت، ص 745 همين دو حديث را آورده است

وغير از آن مطلب ديگري نياورده است. براي اطمينان بيشتر به كتاب هاي ديگري مراجعه شد و در آنها هم چيزي درباره سرنوشت خانواده سلطنتي مليكه نيامده است. كتاب ها عبارتند از:

- منتخب الاثر، آيت الله صافي

- ستارگان درخشان، ج 14

- المهدي، سيد صدرالدين صدر، ترجمه محمد جواد نجفي

- مهدي موعود، سرگرد ميرمسعود پادانا

- خاتون عشق، زهرا زواريان

- نرگس همدم خورشيد، محمد باقر پوراميني

- نرجس حياتها و جهادها، محبه العتره البتول الربيعي (سه كتاب آخر فقط درباره مادر حضرت صاحب العصر است).

در پايان توجه شما را به اين نكته جلب مي كنم كه مادر حضرت ولي عصر(عج) نام اصليش مليكه است و به نام نرجس معروف شده و نام هاي ديگري هم دارد مانند: سوسن، ريحانه، مريم، حكيمه، صقيل، صيقل و خمط و علت اصلي تعدد اسامي آن جناب اين است كه مي خواستند به اين وسيله او شناخته نشود تا از شر حكومت در امان بماند (نرجس حياتها و جهادها، ص 14).

كتابشناسي مهدويت كدام است؟

پرسش

كتابشناسي مهدويت كدام است؟

پاسخ

كتاب شناسي امام مهدي(عج) در قرآن

1. المحجة فيما نزل في القائم الحجه، سيد هاشم بحراني (1107 ق)، ترجمه / سيماي حضرت مهدي(عج) در قرآن، مهدي حائري قزويني، تهران، 1374، آفاق.

120 آيه را به ترتيب نزول جمع كرده و روايات آنها

2. امام مهدي از ديدگاه قرآن و عترت و علائم بعد از ظهور، محمدباقر مجلسي (1037)، قم، قلم، ترجمه علي دواني.

گزيده كتاب مهدي موعود (جلد 13 بحار) است

3. ملاحم القرآن، ابراهيم انصاري زنجاني، 1400 ق، عربي، چاپ مولف.

پيش گويي هاي قرآن در مورد نشانه هاي ظهور و روايات...

4. طريق الي المهدي(عج) المنتظر، سعيد ايوب، بيروت / الغدير، 1998 م، عربي.

آينده و ظهور مهدي و اخبار غيبي قرآن در اين مورد

5. المهدي في القرآن (موعود قرآن)، سيد صادق حسيني شيرازي، موسسه امام مهدي(عج)، تهران، 1360 ه_ . فارسي و عربي.

190 آيه در مورد امام عصر(عج) از منابع اهل سنت

6. سوره و العصر، حضر امام زمان(عج) است، عباس راسخي نجفي، قيام قم / 1372 فارسي.

7. المهدي الموعود في القرآن الكريم، محمدحسين رضوي، دارالهادي، 2001 عربي.

8. حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) از ديدگاه قرآن و عترت، محمود شريعت زاده خراساني، 1379، فارسي، دارالصادقين.

مجموعه آيات قرآن درباره مهدي(عج) با روايات آمده است

9. مصلح مقتدر الهي كيست؟، سيد علي اكبر شعفي، 1342، اصفهان.

10. پور پنهان در افق قرآن حضرت مهدي(عج)، جعفر شيخ الاسلامي، تهران، يكان، 1378 ش.

11. غريب غيبت در قرآن، محمدحسين صفاخواه، تهران، آمه.

12. اثبات مهدويت از ديدگاه قرآن، علي صفئي كاشاني، 1376، تهران، مفيد.

13. قاطع البيان في الايات الموولة بصاحب الزمان(عج)، فضل الله عابدي خراساني، دارالمرتضي، 1404 ق.

202 آيه را تاويل و تطبيق كرده است

14. القرآن يتحدث عن الامام المهدي(عج)،

مهدي حسن علاء الدين، دارالاسلاميه، بيروت.

15. ثورة المواطيئن للمهدي(عج)، مهدي حمد فتلاوي، 1993 م، دارالبلاغه، بيروت.

بشارت هاي قرآني و نبوي در مورد انقلاب مهدي(عج)

16. مهدي(عج) در قرآن، رضا فيروز، 1378، تهران، رايحه.

17. مهدويت از نظرقرآن و عترت، خيرالله مرداني، تهران، آيين جعفري، 1401.

18. چهل حديث در پرتو چهل آيه در فضايل حضرت ولي عصر(عج)، مسجد جمكران، تهران، وزارت ارشاد، 1378.

چهل آيه و روايات مربوطه

19. سيماي مهدويت در قرآن، محمدجواد مولوي نيا، قم، امام عصر(عج)، 1381.

20. الايات الباهره في بقية العترة الطاهرة او تفسير آيات القرآن في المهدي صاحب الزمان(عج)، تهران، بعثت، 1402 ق، سيد داود ميرصابري.

21. سيماي امام زمان(عج) در آيينه قرآن، علي اكبر مهدي پور.

140 آيه را جمع كرده است

22. موسوعة المصطفي و العترة (16) المهدي المنتظر، حسين شاكري، نشر الهادي، 1420.

144 آيه را با روايات آورده است

23. الامام المهدي في القرآن و السنة، سعيد ابومعاشر، 1422 ق، آستان قدس.

كل آيات طبق سوره ها تا آخر قرآن مع روايات

24. معجم احاديث الامام المهدي(عج)، موسسه المعارف الاسلاميه، الجزء الخامس، الآيات المفسر.

تحت اشراف شيخ علي الكوراني، 1411 ق، 260 آيه را جمع كرده است

25. مهدي در قرآن، محمد عابدين زاده، بنياد تهران.

40 آيه

26. سيماي نوراني امام زمان(عج) در قرآن و نهج البلاغه، عباس كمساري.

27. سيماي حضرت مهدي(عج) در قرآن، سيد جواد رضوي، چاپ موعود.

كتابشناسي مهدويت

پرسش

كتابشناسي مهدويت

پاسخ

معرفي كتاب : با مطالعه يك يا چند كتاب نمي توان به اطلاعات جامع در مورد ابعاد مختلف شخصيتي و زندگاني امام دوازدهم 7است يافت , اما مجموعهء چند كتاب ارزشمند ذيل اطلاعات و آگاهي وسيعي را دربارهء امام زمان 7در اختيارشما قرار مي دهد:

1 مهدي موعود, ترجمهء ج 13بحارالانوار علامهء مجلسي كه توسط آقاي علي دواني انجام شده است ;

2 عصر زندگي و چگونگي آينده انسان و اسلام , اثر محمد حكيمي ;

3 خورشيد مغرب , اثر محمد رضا حكيمي ;

4 ستارگان درخشان , اثر محمد جواد نجفي , ج 14 قسمت اول و دوم ;

5 مجله حوزه , شماره 70_ 71ويژه امام زمان 7

6 تاريخ عصر غيبت , تلخيص از سيد مجيد پور طباطبايي ;

7 پيشواي دوازدهم , اثر هيئت تحريريه مؤسسه در راه حق ;

8 زندگاني نواب خاص امام زمان 7 اثر علي غفار زاده ;

9 روز رهايي , ترجمهء كتاب يوم الخلاص .

كتاب هايي در خصوص امام زمان 7و انسان هاي با كرامت مرتبط با آن حضرت معرفي نماييد.

پرسش

كتاب هايي در خصوص امام زمان 7و انسان هاي با كرامت مرتبط با آن حضرت معرفي نماييد.

پاسخ

برخي از كتاب ها و منابع در خصوص امام زمان 7و ياران مرتبط باآن حضرت به قرار ذيل است :

1 دادگستر جهان , ابراهيم اميني .

2 جهانگشاي عادل , سيد جمال الدين دين پرور.

3 نويد امن و امان , لطف اللّه صافي گلپايگاني .

4 موعودي كه جهان در انتظار اوست , علي دواني .

5 قائم آل محمد6و فلسفهء غيبت , ميزا خليل كمره اي .

6 مهدي موعود امم , محمد تقي شريعتي .

7 خورشيد مغرب , محمد رضا حكيمي .

8 در فجر ساحل , محمد حكيمي .

9 آينده بشريت از نظر مكتب ما, سيد محمود طالقاني .

10 قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفهء تاريخ , شهيد مرتضي مطهري .

11 ستارگان درخشان , محمد جواد نجفي .

12 نجم الثاقب , محدّث نوري .

13 در انتظار خورشيد ولايت , عبدالرحمن انصاري .

كتاب هايي كه در مورد امام زمان عليه السلام نوشته شده چقدر قابل اعتمادند؟

پرسش

كتاب هايي كه در مورد امام زمان عليه السلام نوشته شده چقدر قابل اعتمادند؟

پاسخ

در مورد حضرت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف كتاب هايي فراوان نوشته شده است. براي شما كتاب هايي مانند: روزگار رهايي، از سليمان كتاني؛

دادگستري جهان، اثر آيت اله ابراهيم اميني؛

خورشيد مغرب، نوشته محمد رضا حكيمي و

عصر زندگي از محمد حكيمي، خوب است و قابل اعتماد. اميدواريم موفق و از ياران امام عصر عليه السلام باشيد.

در خصوص شناخت شخصيت امام زمان(ع) كتابي جامع، با قلمي شيوا و جذّاب معرفي نماييد.

پرسش

در خصوص شناخت شخصيت امام زمان(ع) كتابي جامع، با قلمي شيوا و جذّاب معرفي نماييد.

پاسخ

در خصوص ابعاد شخصيت امام زمان(ع) كتاب هاي متعددي تدوين شده است. در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1- دادگستر جهان، ابراهيم اميني؛

2- عصر ظهور، علي كوراني؛

3- خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي؛

4- عصر زندگي، محمد حكيمي؛

5- سيرة پيشوايان، مهدي پيشوايي؛

6- مجله حوزه، ويژة امام زمان(ع) شمارة 70 - 71؛

7- مهدي موعود، ترجمة جلد سيزدهم بحارالانوار(مترجم علي دواني).

[1] محمد بن ابراهيم نعماني، كتاب الغيبه، ص 160.

[2] مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان، ص 675 - 676.

[3] مجله حوزه، ويژه نامه امام زمان(ع) ص 97 به بعد.

[4] وسايل الشيعه، ج 18، ص 101.

تعدادي از تأليفات و كتابهاي محدّثين بزرگ شيعه در مورد امام مهدي و ظهور ايشان را ذكر كنيد.

پرسش

تعدادي از تأليفات و كتابهاي محدّثين بزرگ شيعه در مورد امام مهدي و ظهور ايشان را ذكر كنيد.

پاسخ

كتاب المهدي تأليف عيسي بن مهران مستعطف از بزرگان قرن سوّم،

كتاب قائم و غيبت فضل بن شاذان

و غيبت عبدالله بن جعفر حميري از اكابر قرن سوم،

كتاب غيبت و ذكر القائم تأليف ابن اخي طاهر (متوفي358)

كتاب غيبت محمد بن قاسم بغدادي معاصر ابن همّام (متوفي333)،

اخبار القائم علان رازي كليني دائي كليني معروف (متوفي، 339)

اخبار المهدي تأليف جلودي (متوفي332)،

غيبت نعماني از اعلام قرن چهارم،

غيبت حسن بن حمزه مرعشي (متوفي358)،

دلائل خروج القائم تأليف ابي علي حسن بن محمد صفاري بصري از اعلام قرن سوّم،

كتاب ذكر القائم من آل محمد(ص) تأليف احمد بن رميح المروزي،

اخبار القائم تأليف ابي علي احمد بن محمد الجرجاني از قدماي محدثين،

الشفاء و الجلاء احمد بن علي رازيم

ترتيب الدوله تأاليف احمد بن حسين مهراني،

كمال الدين، كتاب غيبت كبير تأليف صدوق (متوفي381)،

غيبت ابن جنيد (متوفي381)،

غيبت مفيد (متوفي413)،

غيبت سيّد مرتضي (متوفي436)،

غيبت شيخ طوسي (متوفي460)،

التاج الشرفي تأليف اسعد آبادي معاصر سيد مرتضي،

كتاب مانزل من القرآن في صاحب الزمان، تأليف عبدالله بن عياش (متوفي401)،

فرج كبير، تأليف محمد بن هبة الله طرابلسي شاگرد شيخ طوسي،

بركات القائم، و تكميل الايمان، بغيه الطالب، تبصرة الاولياء، و كفايت المهدي، اخبارالقائم، اخبار ظهور المهدي الحجة البالغة، تثبيت القرآن، حجت الخصام، الدرالمقصود، و اثبات الحجة، اتمام الحجة، اثبات وجود القائم، مولدالقائم، الحجة فيما نزل في الحجة، الذخيره في المحشر، السلطان المفرج عن الايمان، سرور اهل الايمان، جني الجنتين، سيزدهم بحار، غيبت عوالم و صدها كتاب ديگر كه ذكر نام آنها و اسماي مؤلفين موجب كمال تطويل خواهد شد.

آيا رجعت ايمه ( ع ) در زمان ظهور حضرت مهدي ( عج ) صحت دارد؟

پرسش

آيا رجعت ايمه ( ع ) در زمان ظهور حضرت مهدي ( عج ) صحت دارد؟

پاسخ

اصل رجعت ايمه اطهار ( ع ) از مسلمات است ؛ اماآيا همه آن بزرگواران مي آيند يا منحصر است به حضرت امير وسيدالشهدا ( ع ) اختلافي است . براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به كتب زير :

1- رجعت از نظرشيعه( نجم الدين طبسي)

2- رجعت (خادمي شيرازي)

3- رجعت (علامه مجلسي )

4- شيعه و رجعت (سيد محمد ميرشاه ولد)0;

درباره علت غيبت امام زمان ( عج ) چند كتاب معرفي كنيد؟

پرسش

درباره علت غيبت امام زمان ( عج ) چند كتاب معرفي كنيد؟

پاسخ

درباره غيبت امام زمان ( عج ) ر.ك :

1 - امامت و غيبت از ديدگاه علم كلام،(مرتضي علم)

2- ده انتقاد و پاسخ پيرامون غيبت امام مهدي (عج)، (محمدباقر خالص)

3- نور مهدي ( عج ) (چند تن از نويسندگان) ،

4- مهدي موعود( عج )، (علي اكبر قرشي)

5- مهدي( عج ) در قرآن، (رضافيروز)

6- كتابنامه حضرت مهدي ( عج )، (علي اكبر مهدي پور)

7- دانشمندان عامه ومهدي موعود( عج )،(علي دواني)

8- امام مهدي( عج ) و منتظران ج 1و2(محمدحسين صفارزاده)

9- فلسفه غيبت و علايم ظهور (ميرزاخليل كمره اي)

10- هفت سوال پيرامون حضرت مهدي ( عج ) (عباس فجر دزفولي)

11- حكومت عدل گستر (حسين حيدري كاشاني)

12- دادگستر جهان (ابراهيم اميني)

13- همه در انتظار اويند (حسين سعيد)

14- امامت و مهدويت ج 1و2 ( آيه الله لطف الله صافي گلپايگاني );

لطفاً كتابهاي در رابطه با امام زمان ( جهت شناخت بيشتر نسبت به آن حضرت، بويژه وقايع پس از ظهور آن حضرت را معرفي بفرماييد.

پرسش

لطفاً كتابهاي در رابطه با امام زمان ( جهت شناخت بيشتر نسبت به آن حضرت، بويژه وقايع پس از ظهور آن حضرت را معرفي بفرماييد.

پاسخ

چند كتاب درباره امام زمان"عج"،سطح جوان

1. زندگي وقيام حضرت مهدي، مؤلف سيدجمال الدين حجازي،ناشر نصر،تعداد صفحه90

2. آفتاب صبح اميد، مؤلف صدر الدين هاشمي، انتشارات بدر،تعداد صفحه 149

3. نويد امن وامان،مؤلف آيت ا...كافي گلپايگاني، انتشارات حضرت معصومه"س"، تعداد صفحه 370

4. جستجو وگفتگو پيرامون امام مهدي"عج"، مؤلف سيد محمد باقر صدر، ناشر نبأ، تعداد صفحه 74

5. حضرت مهدي"عج" فروغ تابان ولايت، مؤلف محمد مهدي اشتهاردي، ناشر مسجد جمكران، تعداد صفحه350

6. درفجر ساحل، مؤلف محمد حكيمي، ناشر فجر،تعداد صفحه 160

7. آينده جهان، مؤلف جلال برنجيان، ناشر مؤسسه تحقيقات وانتشارات طور،تعداد صفحه 100

8. آشنايي با امام زمان"عج"، مؤلف علامه سيد محسن امين، انتشارات طور، تعداد صفحه 356

9. خورشيد مغرب، مؤلف محمد حكيمي، دفترنشر فرهنگ اسلامي، تعداد صفحه386

10. 110 پرسش وپاسخ پيرامون امام زمان"عج" مؤلف علي رضا رجائي تهراني، ناشر انتشارات نبوغ تعداد صفحه284

11. پيشواي دوازدهم"عج" مؤلف تحريريه مؤسسه درراه حق، ناشر مؤسسه درراه حق، تعداد صفحه95

12. كيست مهدي"عج"، مؤلف امير اهريان، نشرجلي، تعداد صفحه62

در حديث است كسي كه امام زمانش (عج) را نشناسد بدين جاهليت مرده. حال ما امام زمان(عج) را بايد بهتر بشناسيم. آيا مي شود كمي در مورد زندگي امام بهتر توضيح داده شود؟

پرسش

در حديث است كسي كه امام زمانش (عج) را نشناسد بدين جاهليت مرده. حال ما امام زمان(عج) را بايد بهتر بشناسيم. آيا مي شود كمي در مورد زندگي امام بهتر توضيح داده شود؟

پاسخ

براي اينكه با زندگي حضرت ونيز وظائف خودمان در زمان غيبت بيشتر آشنا شويم، چند كتاب را براي شما معرفي مي نماييم كه با مطالعه آنها مي توانيد حضرت را بهتر بشناسيد چون در قالب چند كلمه نمي توان حضرت را معرفي نمود.

1_ منتهي الآمال، ج2

2_ غيبت نعماني

3_ كمال الدين و كمال النعمه

4_ تشيع و انتظار

5_ مهدي موعود

6_ نجم الثاقب

اميدواريم با مطالعة اين چند كتاب حضرت را بهتر بشناسيد.

لطفاً كتابي راجع ويژگيهاي منتظران كه به زبان ساده نوشته شده باشد معرفي نماييد؟

پرسش

لطفاً كتابي راجع ويژگيهاي منتظران كه به زبان ساده نوشته شده باشد معرفي نماييد؟

پاسخ

چند كتاب درباره امام زمان"عج"،سطح جوان

1.زندگي وقيام حضرت مهدي، مؤلف سيدجمال الدين حجازي،ناشر نصر،تعداد صفحه90

2.آفتاب صبح اميد، مؤلف صدر الدين هاشمي، انتشارات بدر،تعداد صفحه 149

3.نويد امن وامان،مؤلف آيت ا...صافي گلپايگاني، انتشارات حضرت معصومه"س"، تعداد صفحه 370

4.جستجو وگفتگو پيرامون امام مهدي"عج"، مؤلف سيد محمد باقر صدر، ناشر نبأ، تعداد صفحه 74

5.حضرت مهدي"عج" فروغ تابان ولايت، مؤلف محمد مهدي اشتهاردي، ناشر مسجد جمكران، تعداد صفحه350

6.در فجر ساحل، مؤلف محمد حكيمي، ناشر فجر،تعداد صفحه 160

7.آينده جهان، مؤلف جلال برنجيان، ناشر مؤسسه تحقيقات وانتشارات طور،تعداد صفحه 100

8.آشنايي با امام زمان"عج"، مؤلف علامه سيد محسن امين، انتشارات طور، تعداد صفحه 356

9.خورشيد مغرب، مؤلف محمد حكيمي، دفترنشر فرهنگ اسلامي، تعداد صفحه386

10. 110 پرسش وپاسخ پيرامون امام زمان"عج" مؤلف علي رضا رجائي تهراني، ناشر انتشارات نبوغ تعداد صفحه284

11.پيشواي دوازدهم"عج" مؤلف تحريريه مؤسسه درراه حق، ناشر مؤسسه درراه حق، تعداد صفحه95

12.كيست مهدي"عج"، مؤلف امير اهريان، نشرجلي، تعداد صفحه62

لطفاً كتابي دربارة ظهور امام زمان غ معرفي كنيد. در مورد ياراني كه از ايران انتخاب خواهند شد را بگوييد.

پرسش

لطفاً كتابي دربارة ظهور امام زمان غ معرفي كنيد. در مورد ياراني كه از ايران انتخاب خواهند شد را بگوييد.

پاسخ

برخي از كتاب ها كه دربارة ظهور امام زمان غ و ديگر موضوعات را دربارة امام زمان غ نوشته شده عبارتند از:

1. عدالت گستر جهان آيت اللّه ابراهيم اميني انتشارات دفتر تبليغات حوزة علمية قم

2. مهدي غ انقلابي بزرگ آيت اللّه مكارم شيرازي انتشارات مطبوعاتي هدف قم

3. مهدي موعود، (ترجمه ج 51، 52 و 53 بحارالانوار، ترجمه علي دواني ، انتشارات اسلامية تهران

4. بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 51_53، مؤسسة الوفأ، بيروت

5. عصر زندگي محمد حكيمي انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم

6. گفتمان مهدويت سلسله مقالات تهيه شده در مؤسسة فرهنگي انتظار نور، انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم

و...

در برخي از روايات اسلامي آمده كه برخي از اصحاب و ياران امام زمان غ از نقاط مختلف گوناگون ايران اسلامي هستند از جمله

ابوبصير در روايتي طولاني از حضرت امام صادق درخواست كرد كه آن حضرت ياران قائم و مكان و جايگاه آن ها را بيان كند، آن حضرت بعد از ذكر توضيحات دربارة اين كه تمام امامان معصوم از ياران قائم و ويژگي هاي آن خبر دارند، سپس به ذكر كشورها و شهرهايي كه ياران امام زمان غ از آن سرزمين ها برمي خيزند كرد و فرمود: از دامغان دو نفر،...از ديلم چهار نفر، از مرو دوازده نفر، از بيروت نه نفر، از طوس پنج نفر، از سبحستان (سيستان سه نفر، از طالقان بيست و چهار نفر، از نيشابور دوازده نفر، از هرات دوازده نفر،...از ري چهار نفر، از طبرستان

نه نفر، از قم هيجده نفر، از كرمانشاه دو نفر، از گرگان دوازده نفر و..."(ر.ك دلائل الامامة محمد بن جرير طبرسي ص 307، دارالذخائر للمطبوعات قم ) و...

كتابهايي در رابطه با رجعت امامان معرفي كنيد

پرسش

كتابهايي در رابطه با رجعت امامان معرفي كنيد

پاسخ

براي آگاهي بيشتر ر . ك :

1- رجعت از نظر شيعه نجم الدين طبسي

2- رجعت محمد خادمي شيرازي

3- رجعت علامه محمد باقر مجلسي

4- اسلام و رجعت عبدالوهاب فريد

5- رجعت محمد باقر بهبودي

6- بازگشت روح هادي معرفت

7- رسائل و مقالات فلسفي رفيعي قزويني

ضمنا كتاب هايي كه در مورد امام زمان(عج) بحث كرده اند، نوعا به اين

موضوع نيز پرداخته اند.

محل زندگي امام زمان كجاست

پرسش

محل زندگي امام زمان كجاست

پاسخ

الف) از مضمون بعضي روايات، استفاده مي شود كه امام زمان(عج) به صورت ناشناس در بين مردم زندگي مي كنند و محل زندگي ايشان بر كسي معلوم نيست.

ب) براي آگاهي بيشتر ر.ك: در اين زمينه به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:

1- كتابنامه امام زمان محمدپور

2- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان رجالي تهراني

3- ترجمه منتخب الاثر آيت اللَّه صافي

4- مهدي موعود ترجمه علي دواني

5- وابستگي جهان به امام زمان لطف اللَّه صافي

6- امام زمان در گفتار ديگران علي دواني

7- علائم ظهور محمد علي علمي

آيا كتاب "ملاقات با امام زمان (عج)" را تاييد مي كنيد, دراين صورت چه مقدماتي براي اين ملاقات ها لازم است ؟

پرسش

آيا كتاب "ملاقات با امام زمان (عج)" را تاييد مي كنيد, دراين صورت چه مقدماتي براي اين ملاقات ها لازم است ؟

پاسخ

بطور يقين بوده اند در طول تاريخ تشيع انسان هاي با سعادت و برجستگاني كه به زيارت سيماي مبارك حضرت در طول غيبت ايشان نائل آمده اند و اين قضيه به طور اجمال و كلي مورد تأييد همگان مي باشد ولي در مورد تك تك موارد مذكور در كتاب مورد نظر يا كتاب هاي ديگر شايد نتوان اظهار نظر قاطع و مشخصي كرد و بيشتر آنها تجربه هاي شخصي افراد است . از طرفي هم بوده اند بسيار افراد متقي و شايسته و مرضي امام زمان (عج ) كه يا به زيارت ايشان نائل نيامده و يا آن وجود مبارك را نشناخته اند. بنابراين آنچه كه بر ما واجب و مورد انتظار و توقع آن جناب است تقوا و عمل به وظيفه و اجتناب از گناهان و انتظار فرج و دعا براي سلامتي وجود آن مولاي كل است و بقيه مطلب با خداوند و صلاحديد اوست . شايد شما هم روزي به زيارت ايشان نائل شويد ان شاءالله.

چند كتاب درباره امام مهدي (عج ) در قرآن معرفي كنيد.

پرسش

چند كتاب درباره امام مهدي (عج ) در قرآن معرفي كنيد.

پاسخ

}براي اين منظور مي توانيد به منابع زير رجوع كنيد:

1) «معجم احاديث الامام مهدي» (علي توراني) مراجعه كنيد. بخش وسيعي از اين كتاب به آيات مربوط به آنحضرت اختصاص دارد.

2) سيماي حضرت مهدي(عج) در قرآن، علامه سيدهاشم حسيني بحراني، سيدمهدي حائري قزويني. در اين كتاببيش از يكصد آيه مرتبط با امام زمان(عج) مورد بررسي قرار گرفته است.

3) پيامبر قرآن (تفسير موضوعي) ج 1، آية الله مكارم شيرازي.{

چه كساني در طول تاريخ اسلام مهدويت را به شعر درآورده اند؟

پرسش

چه كساني در طول تاريخ اسلام مهدويت را به شعر درآورده اند؟

پاسخ

يكي از علائم وقرائن قطعي بودن يك موضوع آن است كه كار به جايي رسد كه شعرا آن موضوع را به شعر در آورند. قضيه مهدويت از اين قبيل است. شعراي اسلامي در طول تاريخ اين قضيه را به شعر در آورده اند. اينك به اسامي برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 - امام علي (ع).{پاورقي . ينابيع المودة، ج 3، ص 275. پاورقي}

2 - زيد بن علي بن الحسين:.{پاورقي .بحارالأنوار، ج 46، ص 202، ح 77. پاورقي}

3 - امام صادق (ع).{پاورقي . همان، ج 51، ص 143، ح 3. پاورقي}

4 - امام رضا (ع).{پاورقي . فرائد السمطين، ج 2، ص 337، ح 591 ؛ بحارالأنوار، ج 49، ص 239، ح 9. پاورقي}

5 - امام حسن عسكري (ع).{پاورقي . بحارالأنوار، ج 50، ص 275. پاورقي}

6 - ابن ابي الحديد معتزلي.{پاورقي . شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 535. پاورقي}

7 - محيي الدين بن عربي.{پاورقي . ينابيع المودة، ص 416. پاورقي}

8 - محمّد بن طلحه شافعي.{پاورقي . مطالب السؤول، ص 152. پاورقي}

9 - صدرالدين قونوي.{پاورقي . ينابيع المودة، ج 3، ص 340 ؛ الزام الناصب، ص 95. پاورقي}

10 - شيخ عبدالرحمن بسطامي.{پاورقي . ينابيع المودة، ج 3، ص 337. پاورقي}

11 - فضل بن روز بهان.{پاورقي . اللآلي المنتظمة وادرر الثمينة، ص 80ù79. پاورقي}

12 - محمّد بن طولون (م 953 ه' . ق).{پاورقي . الائمة الاثني عشر، ص 118. پاورقي}

13 - كميت بن زيد اسدي.{پاورقي . تاريخ الادب العربي، ج 1، ص 697. پاورقي}

تأليفات درباره مهدويت با چه روش هايي بوده است؟

پرسش

تأليفات درباره مهدويت با چه روش هايي بوده است؟

پاسخ

در موضوع مهدويت به روش هاي گوناگون ومتنوعي علماي فريقين دست به تأليف وتصنيف زده اند از قبيل:

1 - روش روايي

زيرا جزئيات قضيه مهدويت از مصاديق بارز ايمان به غيب به حساب مي آيد. اين روش به نوبه خود از خصوصياتي برخوردار است: برخي تنها احاديثي را درباره مهدويت نقل كرده اند كه تفسيرآيات قرآن به حساب مي آمده وروايات تفسيري بوده اند. برخي نيز عموم احاديث مهدويت را در كتاب خود جمع آوري كرده اند. روش دوم نزد شيعه واهل سنّت هر كدام به نوبه خود به شيوه اي خاص تدوين شده است.

نزد علماي شيعه اماميه تأليف موضوعي درباره مهدويت سه گونه بوده است:

الف. استناد به احاديثي كه از طرق شيعه نقل شده است. همانند كتاب "كفاية المهتدي في معرفة المهدي (ع)" و"بحارالأنوار".

ب. تقويت وتأييد روايات شيعه به رواياتي كه از طرق اهل سنّت نقل شده است. همانند تأليف علي بن عيسي اربلي در "كشف الغمه" وسيد بن طاووس در "الطرائف" وشيخ حرّ عاملي در "اثبات الهداة".

ج. استناد به روايات اهل سنّت براي قبولاندن موضوع مهدويت به آنان بدون توجه به روايات شيعي، همانند كتاب "المهدي" از سيد صدرالدين صدر، وكتاب "المهدي الموعود المنتظر" از نجم الدين عسكري.

اهل سنّت نيز در اين زمينه روش هاي مختلف حديثي داشته اند از قبيل:

الف. اكتفا به احاديث از طرق خود، همانند كتاب "اخبار المهدي" از عباد بن يعقوب رواجني (م 250 ه') وكتاب "جمع الاحاديث الوارده في المهدي" از حافظ ابي بكر بن ابي خيثمه احمد بن زهير نسائي (م 279 ه').

ب. نقل از مصادر شيعه واهل بيت:، همانند كتاب "الملاحم" از نعيم بن حماد (م 228 ه') وكتاب "عقد الدرر في اخبار

المنتظر" از يوسف بن يحيي شافعي وكتاب "البرهان في علامات مهدي آخرالزمان" از متقي هندي.

ج. اثبات عقيده اماميه در مسأله مهدويت با استناد به روايات اهل بيت:، همانند كتاب "ينابيع الموده" از قندوزي، وكتاب "فرائد السمطين" از جويني شافعي.

2 - روش برهاني وكلامي

در اين روش مؤلّف درصدد عرضه كردن مباحث مهدويت به صورت استدلالي وبرهاني است. اين روش درصدد تثبيت ايمان به مهدويت ودفع شبهات در اين موضوع است. كتاب هاي متعددي كه شيخ مفيد در اين زمينه تأليف كرده همگي از اين قبيل است. ونيز كتاب "المقنع في الغيبة" از سيد مرتضي و"بحث حول المهدي" از شهيد سيد محمّد باقر صدر را مي توان از اين قبيل به حساب آورد.

3 - روش مقارني

از جمله تأليفاتي كه در مورد موضوع مهدويت شاهد آن بوده وهستيم روش بحث مقارني بين عقيده شيعه امامي وديگر طوايف مسلمين است. اين گونه بحث را در لابلاي كتاب هاي شيخ مفيد وسيد مرتضي وشيخ طوسي به خوبي مشاهده مي كنيم. واز جمله كتاب هاي مستقل در اين زمينه كتاب "بيان الاشكال فيما حكي من امر المهدي من الأقوال" از ابو عبداللَّه حميدان بن يحيي قاسمي حسني از علماي قرن هفتم است. ونيز از كتاب "مع المهدي المنتظر في دراسة منهجية مقارنة بين الفكر الشيعي والسني" از شيخ مهدي فتلاوي وكتاب "المهدي الموعود المنتظر عند علماء اهل السنة والامامية" از نجم الدين عسكري مي توان نام برد.

4 - روش تحليلي تاريخي

در اين روش مؤلفان درصدد ترسيم قضيه مهدويت از ابعاد گوناگون تاريخي آن مي باشند كه مي توان از بارزترين اين نوع تأليف به كتاب هاي شهيد سيد محمّد صدر، "تاريخ الغيبة الصغري، تاريخ الغيبة الكبري وتاريخ ما بعد الظهور"

اشاره كرد.

5 - روش مقارني بين اديان

برخي ديگر درصدد عرضه موضوع مهدويت در سطحي وسيع تر برآمده واين موضوع مهم را در محدوده اديان الهي ديني وشبه ديني مورد بحث وبررسي قرار داده اند، كه از آن جمله مي توان به كتاب "بشارات العهدين" از دكتر صادقي، وكتاب "المسيح الدجال" از سعيد ايوب اشاره كرد.

6 - روش تحليل فلسفه تاريخ

برخي ديگر از مؤلّفان مهدويت در اين زمينه از زاويه فلسفه تاريخ ويا به تعبير ديگر از ديدگاه تكامل تاريخ به موضوع مهدويت نگريسته اند، كه از آن جمله به كتاب "قيام وانقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ" اثر شهيد مطهّري؛ مي توان اشاره كرد.

براي رفع حيرت از جامعه شيعي، علما واصحاب چه كارهايي انجام دادند؟

پرسش

براي رفع حيرت از جامعه شيعي، علما واصحاب چه كارهايي انجام دادند؟

پاسخ

شكي نيست كه بعد از غيبت امام مهدي (ع) حيرت وشك جامعه شيعي را در سطح عوام مردم فرا گرفت، زيرا آنان امام خود را نمي ديدند، ولي با فداكاري وتبليغ علما واصحاب، اين حيرت برداشته شد. از جمله كارهايي كه در اين مدت انجام گرفت تأليف كتاب هايي متناسب با وضع موجود در جهت رفع حيرت بود، كه از آن جمله مي توان به اين كتاب ها اشاره نمود:

1 - كتاب "الغيبة" از محمّد بن ابراهيم نعماني كه بين سال 333 تا 342 هجري تأليف يافته است.

2 - كتاب "الامامة والتبصرة من الحيرة" از علي بن بابويه قمي (م 329ه').

3 - كتاب "اكمال الدين واتمام النعمة" از محمّد بن علي بن بابويه (م 386ه').

4 - كتاب "الغيبة" از شيخ طوسي (م 460ه').

وديگر كتاب ها.

علي بن بابويه در مورد كتاب خود مي گويد: "...من در اين كتاب اخباري را جمع نمودم كه مي تواند حيرت را برطرف سازد...".

{پاورقي . الامامة والتبصرة، ص 9. پاورقي}

آيا در عصرهاي مختلف، در جهت رفع حيرت در امر ولادت ووجود حضرت عليه السلام كتاب تأليف شده است؟

پرسش

آيا در عصرهاي مختلف، در جهت رفع حيرت در امر ولادت ووجود حضرت عليه السلام كتاب تأليف شده است؟

پاسخ

بزرگان جامعه شيعه به پيروي از پيشينيان در راستاي اهداف آنان كه همان تثبيت ايمان مردم به ولادت ووجود امام زمان (ع) بود قدم گذاشته ودست به تأليفات گوناگون در اين زمينه زدند كه از آن جمله مي توان به اين تأليفات اشاره نمود:

1 - ابو اسحاق ابراهيم بن اسحاق احمري نهاوندي: "كتاب الغيبة".{پاورقي . رجال نجاشي، ص 19، رقم 21. پاورقي}

2 - ابو اسحاق ابراهيم بن الأنماطي كوفي اسدي: "كتاب الغيبة".{پاورقي . همان، ص 15، رقم 13. پاورقي}

3 - احمد بن حسين عبداللَّه مهراني آبي: "ترتيب الأدلة فيما يلزم خصوم الامامية دفعه عن الغيبة والغائب".{پاورقي . معالم العلماء، ص 60، رقم 113. پاورقي}

4 - ابوالعباس احمد بن علي رازي: "الشفاء والجلاء عن الغيبة".{پاورقي . رجال نجاشي، ص 97، رقم 240. پاورقي}

5 - ابوالحسن احمد بن محمّد بن عمران بن موسي معروف به ابن الجندي: "الغيبة".{پاورقي . همان، ص 85، رقم 206. پاورقي}

6 - اشرف بن اعز معروف به تالج العُلي علوي حسيني: "الغيبة".{پاورقي . الذريعة، ج 16، ص 75، رقم 375. پاورقي}

7 - ابو محمّد حسن بن حمزه معروف به طبري: "الغيبة".{پاورقي . رجال نجاشي، ص 64، رقم 150. پاورقي}

8 - ابو محمّد حسن بن محمّد بن يحيي معروف به ابن اخي طاهر: "كتاب الغيبة وذكر القائم".{پاورقي . همان، رقم 149. پاورقي}

9 - ابوالحسن حنظلة بن زكريا تميمي قزويني: "كتاب الغيبة".{پاورقي . همان، ص 147، رقم 380. پاورقي}

10 - ابوالحسن سلامة بن محمّد بن اسماعيل: "كتاب الغيبة وكشف الحيرة".{پاورقي . همان، ص 192، رقم 514. پاورقي}

11 - ابوالفضل عباس

بن هشام ناشري اسدي: "كتاب الغيبة".{پاورقي . همان، ص 380، رقم 741. پاورقي}

12 - ابوالعباس عبداللَّه بن جعفر بن حسين حميري قمّي: "كتاب الغيبة والتوقيعات".{پاورقي . همان، ص 219، رقم 573. پاورقي}

13 - ابو محمّد عبدالوهاب مادرائي: "كتاب الغيبة".{پاورقي . همان، ص 247، رقم 652. پاورقي}

14 - شيخ مفيد محمّد بن محمّد بن نعمان: او در زمينه امام زمان (ع) وموضوعات مربوط به آن حضرت تأليفات متعددي دارد از قبيل: "كتاب الغيبة"، "المسائل العشرة في الغيبة"، "مختصر في الغيبة"، "النقض علي الطلحي في الغيبة"، "جواب الفارقيين في الغيبة".

ونيز در برخي از كتب خود به طور ضمني بحث فراواني از مهدويت نموده است از قبيل: "الايضاح في الامامة والغيبة"، "الإرشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد"، "العيون والمحاسن"، "الجوابات في خروج الامام المهدي (ع)".

15 - ابوالقاسم علي بن حسين معروف به شريف مرتضي: "المقنع في الغيبة".{پاورقي . همان، ص 271ù270، رقم 708. پاورقي}

16 - علي بن محمد بن علي بن عمر بن رياح: "كتاب الغيبة".{پاورقي . همان، ص 260ù259، رقم 679. پاورقي}

17 - ابو عبداللَّه كاتب محمّد بن ابراهيم بن جعفر: "كتاب الغيبة".

{پاورقي . همان، ص 383، رقم 1043. پاورقي}

18 - ابوعلي كاتب اسكافي محمّد بن احمد بن جنيد: "ازالة الران عن قلوب الاخوان في الغيبة".{پاورقي . همان، ص 385، رقم 1047. پاورقي}

19 - ابوعبداللَّه محمد بن احمد صفواني: "كتاب الغيبة وكشف الحيرة".{پاورقي . همان، ص 393، رقم 1050. پاورقي}

20 - محمد بن زيد بن علي فارسي: "كتاب الغيبة".{پاورقي . فهرست طوسي، ص 159، رقم 699. پاورقي}

21 - ابوالفتح محمّد بن علي بن عثمان كراجكي: "البرهان علي طول عمر صاحب الزمان" و"الاستطراف في ذكر ما ورد في

الغيبة في الإنصاف".{پاورقي . الذريعة، ج 16، ص80ù79. پاورقي}

22 - ابوبكر محمّد بن قاسم بغدادي: "كتاب الغيبة".{پاورقي . الذريعة، ج 3، ص 92، رقم 292 ؛ رجال نجاشي، ص 381، رقم 1035. پاورقي}

23 - ابوالنضر محمّد بن منصور عياشي: "كتاب الغيبة".{پاورقي . رجال نجاشي، ص 353-350، رقم 944. پاورقي}

24 - ابوالفرج مظفّر بن علي بن حسين همداني: "كتاب الغيبة".{پاورقي . الذريعة، ج 16، ص 82، رقم 406. پاورقي}

اينها اسامي كتاب هايي بود كه تا آخر قرن سوم هجري درباره رفع حيرت به طور مستقل نوشته شده است.

1-لطفا چند كتاب تخصصي در رابطه با ياران حضرت مهدي «عج » ،خصال و ويژگيهاي آقا «عج» معرفي فرماييد. ( به غير از جزوه خصال ياوران مهدي «عج انتشارات ارشاد خلاصه ي كتاب ما بعد الظهور و نشانه هاي ياران حضرت مهدي«عج» نوشته آقاي محسن همتي.

اشاره

2-كتابهاي مستندي كه

پرسش

1-لطفا چند كتاب تخصصي در رابطه با ياران حضرت مهدي «عج » ،خصال و ويژگيهاي آقا «عج» معرفي فرماييد. ( به غير از جزوه خصال ياوران مهدي «عج انتشارات ارشاد خلاصه ي كتاب ما بعد الظهور و نشانه هاي ياران حضرت مهدي«عج» نوشته آقاي محسن همتي.

2-كتابهاي مستندي كه يك دوره كامل امام شناسي و بويژه مهدي شناسي باشد را معرفي فرماييد ؟

پاسخ

ج1- كتابهاي زير معرفي مي شوند :

1- خورشيد مغرب , محمد رضا حكيمي

2- خصايص مهدي «عج » , محمد راجي

3- امام مهدي «عليه السلام» از ولادت تا ظهور , سيد محمد كاظم قزويني

4- رسالت جهاني حضرت مهدي « عليه السلام » , فريده گل محمدي

5- ترجمه جلدسيزدهم بحارالانوار , انتشارات مسجد جمكران

6- حضرت مهدي « عليه السلام » در بشارتهاي آسماني , محمد فقيه نيا

7- آشنايي با امام زمان { از ترجمه اعيان الشيعه } , علامه سيد محسن امين

8- نشانه هاي پايان , علي فاطميان

2براي شناخت آقايمان امام زمان بايد چه اعمالي انجام دهيم آيا فقط كتاب مطالعه كنيم يا نه؟ و چند كتاب در اين مورد معرفي كنيد.

پرسش

2براي شناخت آقايمان امام زمان بايد چه اعمالي انجام دهيم آيا فقط كتاب مطالعه كنيم يا نه؟ و چند كتاب در اين مورد معرفي كنيد.

پاسخ

اگر علاقه مند به مسائل فكري هستيد، بهتر است از سري «جهان بيني اسلامي» شهيد مطهري آغاز كنيد. اگر به عرفان علاقه مند هستيد، از كتابهاي علامه حسن زاده آملي مانند: «نامه ها و برنامه ها» و يا «ترجمه المراقبات» استفاده كنيد. اگر به اخلاق علاقه مند هستيد، مطالعه كتاب هاي علم اخلاق اسلامي، «ترجمه جامع السعادات»، «معراج السعادة» و يا اخلاق «ترجمه الاخلاق» مرحوم شبّر و... توصيه مي شود.

درباره امام زمان نيز مي توانيد كتابهاي زير را مطالعه كنيد:

1_ مجموعه اي از گفتار درباره امام زمان (عج) شهيد صدر

2_ عصر ظهور علي كوراني

3_ دانشمندان عامه و مهدي موعود (عج) علي دواني

4_ رسالت اسلامي در عصر غيبت محمد صدر

5_ مهدي موعود(عج) شهيد دستغيب

6_ سيماي امام زمان(عج) تاج لنگرودي

7_ خورشيد مغرب محمد رضا حكيمي

8_ دادگستر جهان ابراهيم اميني

1-از طريق چه كتابهاي مي توانيم در مورϠامام زمان «عج » اطلاعاتي بدست آوريم ؟

اشاره

2-در قرآن در كدام سوره از امام زمان «عج» سخن به ميان آمده است

پرسش

1-از طريق چه كتابهاي مي توانيم در مورد امام زمان «عج » اطلاعاتي بدست آوريم ؟

2-در قرآن در كدام سوره از امام زمان «عج» سخن به ميان آمده است

پاسخ

قال المهدي «عج » { اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجهم }

براي تعجيل در امر قيام و ظهور بسيار دعا كنيد كه اين خود باعث گشايش در كارهاي شما مي شود.

زائر گرامي در مورد سوال اول شما كتابهاي فراواني تحت عنوان كتابشناسي ويژه امام مهدي «عج » نوشته شده و يا مجلات معتبري چون ماهنامه موعود و فصلنامه انتظار به چاپ مي رسد و يا ارشاداتي در كتاب آخرين امام، جناب استاد بر دسيري مي توان ديد ما به اختصار و به عنوان نمونه كتب ذيل را براي مطالعه شما معرفي مي كنيم .

كتب قديم و معتبر عصر حاضر كه بعضا حضرت عنايت ويژه اي به مؤلف يا كتب آنها داشته است كه پيروان زندگي حضرت به طور كلي مي باشد .

1- بحار , جلد 13, 53 كه در اين عصر تحت غنوان مهدي موعود به چاپ مي رسد.

2- غيبت نعماني و غيبت شيخ طوسي .

3- مكيال المكارم

4- كمال الدين و اتمام النعمه ,شيخ صدوق

5 - نجم الثاقب مرحوم نوري

2- در زمينه نواب خاص حضرت , كتاب زندگي نواب خاص امام زمان «عج» , علي عقازاده

3- در زمينه غيبت , كتاب غيبت امام عصر «عج» از محمد خادمي شيرازي

4- در زمينه نشانه هاي ظهور , كتاب نشانه هاي ظهور محمد باقر داوودي

5- درمورد عصر ظهور و نقش ايرانيان , عصر ظهور استاد توراني، آينده و آينده سازان , مرحوم دشتي

6- در مورد جايگاه زنان در

حكومت حضرت , چشم اندازي به حكومت مهدي «عج»، اثر اسناد نجم الدين طبسي

7- ادعيه معتبر پيرامون حضرت , مكيال المكارم ، اثر استاد سيد محمد تقي موسوي اصفهاني

8- وظايف شيعيان در عصر غيبت ,

9- راه وصال تاليف ، سيد محمد رضا حسيني مطلق .

ج2- در قرآن كريم براي معرفي اشخاص الهي از سه شيوه استفاده شده است : 1- با معرفي اسم.

3-با معرفي عدد.

4-با معرفي صفت.

•معرفي از نوع اول : در مورد هيچ يك از ائمه در قرآن صورت نگرفته است .كه دلايل متعدد و قابل قبولي دارد يكي ازآن موارد كه بسيار روشن است اين امت كه باعث مي شود كينه كفار و منافقان را بر انگيزاند و باعث مي شود كه آنها دست به تحريف قرآن بزنند.

اما نام پيامبران و افراد ديگري مثل« ذي القرنين » و« ابي لهب» و... آمده است كه اين افراد در گذشته وجود داشته اند و تحريف نام آنها نفعي به حال كسي نداشت به همين جهت در دستبرد كينه توازن مصون ماندند .

•معرفي نوع دوم: به وسيله عدد مي باشد . مثلا كلمه « قمر» به معني ماه داوزده بار در قرآن آمده يا« اليوم » 360 بار ذكر شده در مورد ائمه به يك مورد اشاره مي شود.

اينكه ائمه دوازده نفرند در سوره بقره آيه 60 اگر به تفاسير مراجعه كنيد، مي بينيد كه در آنجا ذكر شده كه مقصود از داوزده چشمه آب «ائمه اطهار» مي باشند كه چشمه زلال هداتيند و هر كه از آن بهره گيرد نجات مي يابد و سيراب مي گردد و هر كه از آن دوري كند تباه و

هلاك خواهد شد . و گاهي معرفي از نوع سوم است كه آيات فراواني در اين زمينه است.

علامه مجلسي در بحار الانوار جلد 13 بيش از 200 آيه را كه در باره قيام مهدي «عج » نام برده شده ذكر مي كند. براي مثال سوره بقره آيه 3 { الذين يؤمنون بالغيب } امام جعفر صادق عليه السلام » فرموده: كه ايمان به غيب اعتقاد به قيام قائم «عج » مي باشد.

و در كتاب نجم الثاقب نيز آياتي را همراه با تفاسير آن بيان كرده ، به عنوان مثال از امام صادق « عليه السلام » در مورد تفسير آيه شريف 45 سوره حج كه و بئر معطله قصرمشيد } كه اين مثلي است براي آل محمد « صلي الله عليه واله » «بئر مطلعه» چاهي است كه ا ز او آب كشيده نمي شود و آن امام است كه غايب شده، يعني؛ از علم ايشان استفاده نمي شود تا وقت ظهور به آنگونه اي كه در عصر ائمه ديگر استفاده مي شده .

انشاء الله از ياران و منتظراني واقعي حضرت باشيد منتظر مكاتبات بعدي شما هسيتم.

براي مطالعه بيشتر به كتابهاي ذيل مراجعه كنيد :

1- علامه مجلسي ، بحار الانوار ( يا مهدي موعود علي دواني )

2- نجم الثاقب

1-آيا كتابهاي كه در مورد جزيزه خضراء نوشته شده است، كتابهاي معتبري هستند يا غير معتبر ؟

پرسش

1-آيا كتابهاي كه در مورد جزيزه خضراء نوشته شده است، كتابهاي معتبري هستند يا غير معتبر ؟

پاسخ

ج1- در مورد جزيزه خضراء در مجموع دونظر مختلف وجود دارد.

•برخي آن را صحيح و معتبر و قابل استناد مي دانند.

• بعضي ديگر آن را مجعول و شبيه به افسانه مي دانند و مي گويند ،استناد به آن درست نيست .

دلايل صحت داستان جزيره خضرا ء طرفداران، صحت اين داستان مي گويند؛ اگر اين داستان ، داستان ساختگي ،رماني و افسانه اي بود هيچ گاه بزرگان ، مفاخر شيعه به آن توجه نمي كردند و در كتابهايشان آن را نقل نمودند .

كساني كه اين داستان را نقل كرده اند :

1-«فضل بن يحيي» از علماي قرن هفتم كه او داستان را بلاواسطه در حله در منزل سيد فخر الدين حسن بن علي موسوي مازندراني ، از زبان زين الدين ، علي بن فاضل مازندراني شنيد، سپس آنرا در كتابي به نام «الجزيره الخضراء » نگاشت و همين كتاب در آينده مأخذ و منبع كتب سايرين شد و اولين كتابي كه در اين مورد نوشته شده همين كتاب است.

2- قاضي نور الله شوشتري دركتاب پر ارج مجالس المؤمنين آن را آورده است.

3- محقق كركي آن را به فارسي ترجمه كرده است.

4- علامه مجلسي آن را در كتاب بحار الانوار درج كرده است.

5- شيخ حر عاملي آن را در كتاب اثبات الهدي درج كرده است. و دهها نفر ديگر كه اين داستان را در كتابهاي خود آوردند.

طرفداران صحت اين داستان مي گويند ،اگر اين داستان يك موضوع جعلي و افسانه اي بود اين همه برزگان بر آن استناد نمي كردند و آن

را در كتاب خود درج نمي كردند .

a.دلايل جعلي و افسانه اي بودن داستان جزيزه خضرا ء :

اولا : درست است كه اين داستان را بسياري از بزرگان نقل كرده اند،ولي وقتي دقت شود،آن يك داستان و از يك شخص بيشتر نيست و قهرمان داستان تنها علي بن فاضل مازندراني و منبع همه آنها كتاب فضل بن يحيي است .

ثانيا : اين داستان سند معتبري ندارد،زيرا داستان از يك كتاب خطي نا شناخته نقل شده كه خود مرحوم مجلسي در باره اش مي نويسد ، چون من اين داستان را در كتب معتبر نيافتم ،باب جداگانه اي را به آن اختصاص دادم تا با مطالب كتاب مخلوط نشود.

ثالثا : در متن داستان تناقضاتي ديده ميشود ،چنانكه ملاحظه فرموديد در يك جا سيد شمس الدين به راوي داستان گفت :من نايب خاص امام هستم و خودم آن حضرت را تا كنون نديده ام و پدرم نيز آنجناب را نديده ، ليكن سخنش را شنيده است، اما جدم هم خودش را ديده ، و هم حديثش را شنيده است، اما همين سيد شمس الدين در جاي ديگر به راوي داستان گفت: من هر روز صبح جمعه براي زيارت امام به آن كوه مي رويم و خوب است تو هم بروي و شفيع محمد هم به راواي داستان گفت: فقط سيد شمس الدين و امثالش مي توانند خدمت امام زمان مشرف شوند چنانكه ملاحظه مي فرماييد اين مطالب با هم تناقض دارند .

رابعا : در داستان مذكور به تحريف قرآن تصريح شده كه قابل قبول نيست و مورد انكار شديد علماي اسلام است.

خامسا : موضوع اباحه خمس در

زمان غيبت مطرح شده و مورد تأييد قرار گرفته ، كه آن هم از نظر فقها مردود است .

به هر حال داستان به طور رمانتيك تهيه شده كه خيلي عجيب و غريب به نظر مي رسد، يك نفر به نام زين الدين ازعراق به قصد تحصيل علوم به شام و از آنجا به همراه استادش به مصر و از آنجا به همراه استادش به اندلس (اسپانيا) سفر مي كند، پس از طي اين مسافت طولاني مريض مي شود. استادش او را رها مي كند و بعد از يهودي با شنيدن نام جزيزه روافض آن چنان به ديدن آن مشتاق مي شود كه استادش را فراموش مي كند به پيمودن راه و دور خطر ناك به جزيره را فضيها مي رسد، در آن جا نام جزيزه خضراء را مي شنود ، با اينكه بنابود پس از چهارماه كشتي بيايد ،پس از چهل روز آمد و پس از يك هفته توقف او را به همراه خوددريا مي برند و در وسط بحر ابيض آبهاي سفيدي را مي بيند كه شيرين و گورا است.

در انجام بر فرض چشم پوشي از همه اين اشكالات نمي توانيم بپذيريم كه سكونت حضرت دائما در آن جزيره هست ، اگر اصل اين جزيره و داستان صحت داشته باشد ممكن است حضرت مدتي در آنجا مانده باشد و گرنه حضرت به طور نا شناس در بين مردم زندگي مي كنند، لذا او را در جاهاي مختلف ديده اند كما اينكه امام صادق «عليه السلام » فرموده اند.

پس انحصار زندگي حضرت در جزيزه خضرا ء صحيح نيست .

منابع :

1-تجسم اميد و نجات ، عزيز

الله حيدري

2-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي

3-سيماي آفتاب ، دكتر حبيب الله طاهري

ارتباط معنوي با حضرت مهدي ، حسين گنجي

موضوع كتاب نجم الثاقب چيست ؟ و مولف آن كيست ؟ و آيا مطالب آن صحيح است ؟

پرسش

موضوع كتاب نجم الثاقب چيست ؟ و مولف آن كيست ؟ و آيا مطالب آن صحيح است ؟

پاسخ

كتاب «نجم الثاقب» در احوالات امام زمان(عج) نوشته شده است. نويسنده آن عالم عامل مرحوم حاج ميرزا حسين نوري است (متوفي 1320 ه.ق) ايشان در فن حديث و آشنايي به روايات معصومين(ع) از نوادر روزگار بوده و تأليفات فراواني دارد. مرحوم حاج شيخ عباس قمي صاحب «مفاتيح الجنان» يكي از شاگردان ايشان بوده است.

البته آنچه نوشته شد، بدان معنا نيست كه تمامي محتويات آن صحيح مي باشد؛ چون بناي ايشان بر جمع آوري بوده است. بنابراين در پذيرش آنچه نوشته شده، بايستي دقت كرد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109